سرشناسه : صدری، مهدی، 1347 -
عنوان و نام پديدآور : خاک بهشت: مروری بر تاریخچه و فضیلت و آثار تربت مقدس امام حسین علیه السلام/ مهدی صدری.
مشخصات نشر : قم: انتشارات الهادی، 1419ق.= 1377.
مشخصات ظاهری : 143 ص.
شابک : 4000 ریال : 964-400-019-6 ؛ 4000 ریال: چاپ دوم : 964-400-057-9
يادداشت : ص. ع. لاتینی شده: ...Mehdi Sadri. Khak -e behesht = Soil of the paradise.
يادداشت : چاپ دوم: 1378.
یادداشت : کتابنامه: ص. [133] - 140.
موضوع : تربت حسینی
رده بندی کنگره : BP263/2/ص4خ2
رده بندی دیویی : 297/7645
شماره کتابشناسی ملی : م 77-18337
ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری
جبرئیل علیه السلام به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض كرد: كربلا پاكترین مكان روى زمین و حرمتش از همه جا بیشتر است. آن جا قسمتى از سرزمین پهناور بهشت است.
كامل الزیارات: 264
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
به آن كه حسین را میوه دل است و نور دیده،
آن كه محبت و رضاى دوست را به جان خریده،
آن كه از روزگار، جز بلا و غم و عطش و تیر ستم ندیده،
او كه حسین علیه السلام با دست خویش تیر از گلوى نازكش كشیده،
همو كه با شهادتش، حقانیت و مظلومیت پدر را به اثبات رسانیده،
و با دستهاى كوچكش تار و پود غاصبان خلافت را از هم دریده،
عزیزى كه همانند جدّه اش زهرا علیهاالسلام قبرش مخفى،
و یا با تن به خون طپیده بر سینه مولا خفته.
- - - - - - - - - - - - - - -
به دل سوزان و چشمهاى تار و لبان تفتیده،
چشمهاى كوچكى كه غربت و مظلومى پدر را دیده،
و در یارى او از دنیا علاقه را،و از خویشتن بند قنداقه را بریده،
به پیشگاه باعظمت تو، اى شیرخوار سیدالشهدا علیه السلام، اى على اصغر.
مهدى
ص: 5
حرم اطهر تو قبله گه خوبان است *** تربت پاك تو آرامگه جانان است
مركز دائره عشق و وفا مدفن توست *** عاشقان را حرمت پایگه ایمان است
منبع عشق و فضیلت تویى اى مخزن جود *** چشم مردان خدا، جمله بر این ایوان است
جاى هر بى سر و پایى نبود خانه عشق *** وادى كرببلا جاى فداكاران است
تربتى را كه شد آغشته به خون تو حسین *** ذرّه اش داروى دردى است كه بى درمان است
گر برى دست دعا سوى خدا هست روا *** تحت این قبّه كه جبریل امین دربان است
--------------------------
اى خاك كربلا تو به از مشك و عنبرى *** از هر چه گویمت تو از آن چیز برترى
هر سَبْحه اى كه از تو بسازند دَرْ بَها *** صد پله برتر آمده از مهر و مشترى
اى خاك پاك، در تو شفا را نهاده حق *** دارى شرف تو بر دم عیسى ز برترى
هر سجده اى كه بر تو نمایند در نماز *** آن سجده بگذرد از ثریا و از ثرى
افتاده در تو سروقدانْ لاله گون عذار *** هریك به چهره ماه و به قامت صنوبرى
هر چند بى سرند ولى در دیار عشق *** بر خیل سروران همه دارند سرورى
ص: 6
راهنماى كتاب
1 . امتیازهاى حرم مطهر امام حسین علیه السلام··· 37 - 15
2 . فضیلت تربت امام حسین علیه السلام··· 56 - 38
3 . استشفا به تربت··· 73 - 57
4 . تحصیل امنیت با تربت كربلا··· 77 - 74
5 . گذاشتن تربت همراه با میت··· 79 - 78
6 . سجده بر تربت··· 86 - 80
7 . فضیلت تسبیح تربت··· 90 - 87
8 . حدّ حرم امام حسین علیه السلام··· 94 - 91
9 . مطالبى درباره تربت و كربلا··· 103 - 95
10 . تربت در كتب فقهى··· 107 - 104
11 . داستانهایى درباره تربت··· 134 - 108
12 . كتابنامه··· 144 - 135
ص: 7
ص: 8
بسم الله الرحمن الرحیم
كربلا، نامى آشنا با جان و دل، كه باشنیدنش قلبها به طپش مى افتد و دلهاى دوستان به سویش پركشیده و اشكهاشان فرو مى ریزد.
كربلا، سرزمینى كه از دیر باز مورد نظر خاص پروردگار متعال بوده و محل رفت و آمد ملائكه و جایگاه دائمى گروه خاصى از آنان است.
سرزمین مقدسى كه براى بزرگان انبیا علیهم السلام وقایعى رخ داده و محل دفن جمعى از انبیا و اوصیا علیهم السلام است.
در این مكان شریف، همه انبیا و ملائكه براى زیارت و عزادارى و گریستن در مصایب امام حسین علیه السلام گرد یكدیگر آمده و با پیامبر صلى الله علیه و آله و حضرت زهرا علیهاالسلام و ائمه معصومین علیهم السلام هم نوا و هم ناله مى شوند.
نوشتارى كه در پیش رو دارید، مطالبى است در جهت آشنایى بیشتر با سرزمین مقدس كربلا و آثار و خواص تربت شریف امام حسین علیه السلام و فضیلت آن ، كه از اخبار و احادیث جمع آورى شده است. با توجه به كثرت روایات در این زمینه، تنها قسمت مورد نیاز، گلچین و ترجمه شده است.
ص: 9
در این میان، بیش از همه از كتاب شریف كامل الزیارات ، تألیف ابوالقاسم جعفر بن محمد قولویه - استاد شیخ مفید - كه در قرن چهارم مى زیسته، استفاده شده است. وثاقت و جلالت او مورد اتفاق علماى شیعه است و او خود در مقدمه كتاب مى گوید: «من تنها روایاتى را كه از افراد مورد اطمینان و ثقه باشد، نقل مى كنم».
انسان براى احترام به دوستش گاهى از او چیزى به عنوان یادگار نگهدارى كرده و به آن احترام مى گذارد. اگر از بزرگى یادگارى نزد شما باشد، به آن افتخار مى كنید به این عنوان كه منسوب به آن بزرگ است.
آثار گذشتگان و بزرگان همواره ارزشمند تلقى شده و در موزه ها حفظ و نگهدارى مى شود. اشیاى باقى مانده از عزیز از دست رفته را بازماندگان به دیده احترام نگریسته و محترم مى شمارند.
آرى، این روش تمام خردمندان عالم است.
در تمام ادیان و مذاهب، احترام گذاشتن به مقدسات وجود دارد(1)، كتب آسمانى، محل زندگى، عبادت و یا دفن انبیا علیهم السلام و صالحان و....
ص: 10
در بین مسلمانان از صدر اسلام تاكنون نیز مرسوم است كه به چیزهایى كه جنبه مذهبى دارد به چشم تقدیس و احترام نگریسته و براى آن ارزش خاصّى قایل اند، مانند تبرك به قرآن، اشیاى متعلق به پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله از قبیل: زیادى آب وضو و غسل، باقى مانده آب و غذا، چاهى كه از آن آب خورده و یا وضو و غسل به جا آورده اند، موهاى سر مبارك ایشان، عرق، آب دهان، ناخن، ظرف آب، منبر، سكه هایى كه به دست مباركشان عطا شده است، قبر آن حضرت ، عصا، انگشتر، لباس، محلهایى كه نماز خوانده و یا تشریف برده اند.
در پاره اى از موارد دستور به تبرك داده اند از قبیل آب زمزم، آب ناودان كعبه، پارچه هاى كعبه، خاك و غبار و گیاه مدینه، آب فرات، نیم خورده مؤمن، تبرك به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام (1) .
اما تبرك و احترام به تربت امام حسین علیه السلام ، یكى از اعتقادات راسخ و از مطالب بسیار روشن در مكتب اهل بیت علیهم السلام به شمار مى رود . روایتهایى كه دلالت بر این مطلب دارد، متواتر و از حد شمارش افزون(2) و مورد قبول همه علماى شیعه است(3).
چرا چنین نباشد، تربت شریفى كه:
پیش از آفرینش همه زمینها و خاكها - حتى كعبه - آفریده شده است.
ص: 11
در فضیلت از همه آنها، حتى از كعبه، بالاتر است.
بخشى از بهشت و باغى از باغهاى بهشتى است.
طینت بدن امام حسین علیه السلام از همین زمین بوده است.
فرشتگان و حوران بهشتى به آن تبرك مى جویند.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام به آن احترام گزارده اند.
این خاك، شفاى هر درد و امان از هر ترسى است.
سجده بر آن ثواب بیشمار و تسبیح با آن فضیلت بسیار دارد.
با توجه به مشكلاتى كه پیوسته بر سر راه پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام بوده و هست، بقاى آن بس شگفت مى نماید . یكى از عللى كه مى توان آن را از مهمترین و قویترین سببهاى باقى ماندن آن شمرد، تعظیم شعایر مذهبى است.
در بین همه شعایر مذهبى، آنچه به سیدالشهدا علیه السلام ارتباط دارد، نقش خاصّى را ایفا مى كند. اقامه مجالس عزا، به راه انداختن هیئتهاى عزادارى، سینه زنى، زنجیر زنى، عَلَم بلند كردن، ناله زدن، شیون كردن، اشك ریختن و...، همه و همه از امورى است كه به راستى مایه عزت و آبروى دین، بقاى آیین و افتخار و سربلندى مسلمین است.
زیارت كربلا (و همچنین زیارت قبور سایر ائمه معصومین علیهم السلام) و
تجدید عهد با آن ارواح مقدس، تبرك و استشفا و استشفاع به تربت كربلا از جمله امورى است كه یاد آن عزیزان را در دلها زنده نگه
ص: 12
مى دارد، و با آنها علاقه باطنى و مهر و محبت قلبى خویش را به اهل بیت علیهم السلام اظهار مى داریم ، محبتى كه خداوند متعال در قرآن بر ما واجب كرده، و آن را اجر رسالت دانسته است(1).
همین ها تعظیم شعایر الهى است و همینها باعث شده كه نام مبارك آنها بین ما باقى مانده و سنت و طریقه آنها احیا شود و ما را با روش آنها آشنا كرده است.
مگر نه این است كه هر شیعه پاكدلى هنگامى كه نگاهش به تربت شریف بیفتد آن را بوسه مى زند و بر دیده نهاده، با زبان حال وقال مى گوید :
ارج مى نهم تربتى را كه بر آن اجساد پاك شهیدان راه معبود و سرور و سالارشان افتاده و پیمان مى بندم كه تا آخرین نفس بر ولا و محبّتم به آنها و بیزارى از دشمنانشان ثابت قدم باشم.
گرامى مى دارم تربت تو را اى سرور شهیدان، كه به خونت آغشته شد، خونى كه «ثار الله» است .
احترام مى كنم خاكى را كه بر آن غلطیدند یاران و اهل بیت مظلوم و فاتح تو، كه درود حق بر آنها باد . آنان كه با عمل خویش نشان دادند نماز واقعى آن است كه همراه با دفاع از ولایت و حریم امامت باشد، كه بدون ولاى شما نمازى نیست.
محرم الحرام 1419، بهار 1377 - بازنگرى مجدّد مرداد 1393
قم، مهدى صدرى
ص: 13
ص: 14
پیش از این كه مباحث مربوط به تربت شریف را مطرح كنیم، مناسب است به نكات جالب و قابل توجهى درباره خصوصیتها و امتیازهاى حرم مطهر نظرى بیندازیم.
فرشتگان موجوداتى نورانى هستند كه بیشترین افراد مخلوقات را تشكیل مى دهند. لذا توجه آنها به یك مكان، و آمد و شد آنها بیانگر اهمیت آن جاست.
كربلا از دیر باز محل تجمع و رفت و آمد ملائكه بوده است. سالهاى سال قبل از شهادت جگر گوشه پیامبر صلى الله علیه و آله با این سرزمین مأنوس بوده اند، هنگام تجهیز در مراسم نماز و به خاك سپردن آن حضرت شركت نموده و پس از آن نیز مفتخرند كه از جانب خداى تعالى به آنها اذن زیارت داده شود. لذا بین حرم آن حضرت و آسمان هفتم محل پایین آمدن و بالا رفتن ملائكه است و بدون هیچ خستگى با حالتى خاص - كه حاكى از حزن و اندوه آنها در شهادت امام حسین علیه السلام
ص: 15
است - به زیارت مشرف شده و به گریه و عزادارى مشغول مى شوند ، و به خصوص در شب و روز جمعه براى ذكر فضائل و مقام و منزلت آن گرامى گرد یكدیگر مى آیند. جبرئیل و میكائیل علیهماالسلام كه دو فرشته مقرّب درگاه حق تعالى هستند، هر شب به زیارت كربلا مى روند .
گروه ویژه اى از ملائكه براى همیشه در حرم حاضرند و به عزادارى و صلوات بر آن حضرت مشغولند تا با ظهور حضرت بقیة الله الاعظم عجّل اللّه فرجه الشریف به آن حضرت ملحق شوند.
امام صادق علیه السلام فرمود :
«بین قبر امام حسین علیه السلام تا آسمان هفتم ، محل رفت و آمد فرشتگان است»(1).
و فرمودند: «كربلا محل عروج ملائكه به آسمان است . هیچ مَلَك مقرّب و پیامبر مُرسَلى نیست مگر این كه از خداوند اجازه مى گیرد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرَّف شود. پس (همیشه چنین است كه) گروهى فرود آمده و گروهى بالا مى روند»(2).
و نیز فرمودند : «آگاه باشید كه هزار سال پیش از دفن جدّم امام حسین علیه السلام در كربلا، فرشتگان به زیارت آن جا رفته اند. هیچ شبى نیست مگر این كه جبرئیل و میكائیل علیهماالسلام به زیارت آن حضرت مى روند».
سپس به راوى فرمود: «سعى كن این محل از وجود تو خالى نباشد»(3).
ص: 16
در روایت دیگر از آن حضرت چنین آمده است:
«مگر نمى دانى كه خداوند هزار هزار فرشته، پریشان و غبار آلود دارد ، كه گریه كنان به زیارت امام حسین علیه السلام مشرّف مى شوند و هیچگاه خسته و سست نمى شوند»(1).
و فرمودند: «خداى متعال از روز شهادت امام حسین علیه السلام هفتاد هزار فرشته رانزد آن حضرت موكّل نموده كه هر روز بر آن حضرت صلوات مى فرستند و طلب رحمت مى كنند»(2).
اسحاق بن عمار مى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض كردم : شب عرفه دركربلا بودم . سه یا چهار هزار نفر - و بنابر روایت دیگرى حدود پنجاه هزار نفر- را دیدم با صورتهایى زیبا و بویى خوش كه تمام شب مشغول نماز بودند. ولى پس از طلوع فجر سر به سجده نهاده بودم و وقتى سر برداشتم از آنها هیچ خبرى نبود.
حضرت فرمودند: «اینان فرشتگانى هستند كه تا قیامت كنار قبر حضرتش خواهند بود»(3).
در زیارتى كه علامه مجلسى از سید ابن طاووس نقل كرده، چنین آمده است:«سلام بر (آن بزرگوارى كه)... فرشتگان آسمان براو نماز گزارده و او را به خاك سپردند»(4).
ص: 17
در زیارت دیگرى كه شیخ طوسى روایت كرده، خطاب به شهداى كربلا چنین آمده است: «فرشتگان براى شما گریه كرده و شما را در میان گرفتند و در لشكرگاه شما مسكن گزیده و مكان شهادت شما را محل اقامت دائمى خویش قرار دادند. به شما احترام كرده و بالهاى خویش را بر شما گسترانیدند، و تا قیامت از شما جدا نخواهند شد»(1).
در روایتهاى زیادى از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمود:
«چهار هزار فرشته گرد آلود و پریشان حال نزد قبر امام حسین علیه السلام هستند كه تا قیامت براى حضرت مى گریند»(2).
خطیب خوارزمى از علماى بزرگ اهل تسنن نقل مى كند: وقتى كَعبُ الاَحبار(3) از شهادت امام حسین علیه السلام پیشگویى مى كرد قسم یاد نمود كه : «گروهى از فرشتگان آسمان تا آخر روزگار بر او خواهند گریست». سپس گفت: «هیچ پیامبرى نبوده، مگر این كه كربلا را زیارت كرده و بر امام حسین علیه السلام گریسته است . هر روز فرشتگان به زیارت ایشان آمده و سلام مى دهند».
ص: 18
«در شب و روز جمعه، هفتاد هزار فرشته براى زیارت و گریه نازل مى شوند و فضایل و مقام و منزلت او را یادآور مى شوند».
راوى مى گوید: مطالب كعب را گفت، به سلمان فارسى عرض كردم.
فرمود: آرى، كعب راست مى گوید(1).
و باز او نقل كرده است كه:«اطراف قبر امام حسین علیه السلام هفتاد هزار
فرشته غبار آلود و پریشان احوال تا قیامت گریه مى كنند»(2).
یكى از نكاتى كه باعث امتیاز برخى از مكانها شده وقایعى است كه آن جا اتفاق افتاده، و اهمیت هر واقعه اى بستگى به افرادى دارد كه در وقوع آن دخالت داشته اند.
بدون شك پیامبران الهى و جانشینان آنها برگزیده از میان همه انسانها و برتر از آنها مى باشند و در نتیجه حوادث مربوط به آنها از اهمیت خاصى برخوردار است.
همه انبیا و رسولان علیهم السلام قدم در سرزمین مقدس كربلا نهاده اند. براى برخى از آنان در آن جا پیش آمدهایى واقع شده و در پاره اى از موارد، شهادت سالار شهیدان علیه السلام نیز به آنها گزارش شده است.
حضرت آدم علیه السلام موقع عبور از كربلا به زمین خورده و خون از پاى او جارى شده است.
ص: 19
كشتى حضرت نوح علیه السلام در آن جا به طرف زمین كشیده شده به نحوى كه نزدیك بوده غرق شود، و سرانجام همان جا نجات پیدا كرده و باز همان جا خداى تعالى با حضرت نوح علیه السلام نجوا كرده است.
حضرت ابراهیم علیه السلام موقع گذشتن از كربلا از مركب به زمین افتاده و سر مبارك ایشان شكسته است.
چوپان حضرت اسماعیل علیه السلام به ایشان خبر داده كه گوسفندان مدتى است آب فرات را نمى آشامند. گوسفندان به اعجاز به سخن درآمده و قضیه شهادت امام حسین علیه السلام را با لب تشنه بازگو كرده اند.
وادى طور كه خداى تعالى به حضرت موسى علیه السلام فرماید: «نعلین خویش بدر آر كه در وادى مقدس طُوى هستى» آن جاست و در آن جا خداوند با آن حضرت تكلم كرده است. هنگامى كه آن بزرگوار با وصى خویش از كربلا عبور مى كردند بند كفش حضرت پاره و خار به پاى مبارك ایشان رفته و خون جارى شده است.
حضرت عیسى علیه السلام با حواریون در آن جا مجلس عزایى تشكیل داده و با آهوان صحرا در عزاى عزیز فاطمه علیهاالسلام اشك فشانى كرده اند آن حضرت هنگام غائب شدن نیز از آن جا به طرف آسمان بالا رفته است.
حضرت سلیمان علیه السلام بر قالیچه مخصوص نشسته و در آسمان سیر مى كرد. همین كه به كربلا رسید باد سه مرتبه به شدت آن را به دور خود چرخانیده به حدّى كه خوف سقوط داشته است. پس از آن در كربلا فرود آمده و از قضیه عاشورا با اطلاع شده است.
ص: 20
گروهى از پیامبران و فرزندان و جانشینان آنها در آن جا به شهادت رسیده و همان جا آنان را به خاك سپرده اند. پیامبران و فرشتگان در آن جا بر پیكر مطهر امام حسین علیه السلام نماز گزارده اند. الان نیز آنها از خداوند در خواست مى كنند كه به آنها اذن زیارت داده شود و همیشه در حال نزول و صعود مى باشند. بخصوص شبهاى جمعه انبیا و اوصیا علیهم السلام، حضرت رسول صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام همگى به زیارت آن حضرت مى روند.
امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ پیامبرى در آسمانها نیست جز آن كه از خداى عزوجل درخواست مى كند كه به او اجازه داده شود تا به زیارت قبر امام حسین علیه السلام رود. پس فوجى از پیامبران علیهم السلام فرود آمده و جمع دیگرى به سمت بالا برمى گردند»(1).
و فرمود:«در هر شب جمعه، فرشتگان و پیامبران و اوصیا علیهم السلام و بهترین انبیا حضرت محمّد صلى الله علیه و آله ، و برترین اوصیا كه ما هستیم، به زیارت امام حسین علیه السلام مى رویم»(2).
امام سجاد و امام صادق علیهماالسلام فرمودند: «هركس دوست دارد صد و بیست و چهار هزار پیامبر علیهم السلام با او مصافحه كنند، در نیمه شعبان به زیارت قبر امام حسین علیه السلام برود، زیرا ارواح پیامبران علیهم السلام پس از رخصت از خداوند متعال به زیارت آن بزرگوار مشرّف مى شوند. در میان آنان
ص: 21
پیامبران اولوالعزم: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسى، حضرت عیسى علیهم السلام و حضرت محمّد صلى الله علیه و آله نیز هستند»(1).
كعب الأحبار از حضرت عیسى علیه السلام نقل كرده كه: «هیچ پیامبرى نبوده مگر آن كه به زیارت كربلا رفته و در آن جا ایستاده و فرموده: تو زمین پر خیر و بركتى هستى، كه در تو ماه تابان به خاك سپرده خواهد شد»(2).
خطیب خوارزمى از حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل مى كند كه فرمودند: «حضرت موسى علیه السلام براى زیارت قبر امام حسین علیه السلام از خداوند اجازه مى گیرد و با هفتاد هزار فرشته به زیارت آن حضرت مى رود»(3).
حسین - نوه دخترى ابوحمزه ثمالى - مى گوید: در اواخر حكومت بنى مروان مخفیانه به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به راه افتادم. هنگامى كه به كربلا رسیدم پنهان شدم تا شب از نیمه گذشت. سپس به طرف قبر مطهر رفتم و دیدم مردى به سوى من آمد و گفت: «خدا پاداشت دهد، برگرد كه نمى توانى به زیارت مشرف شوى». من با ترس برگشتم و نزدیك طلوع فجر دوباره به طرف قبر مطهر رفتم. باز همان شخص آمد و گفت: «تو نمى توانى به زیارت بروى». گفتم: خدایت به سلامت بدارد، چرا نتوانم؟ من از كوفه به قصد زیارت آمده ام، مرا از زیارت محروم مكن، مى ترسم اگر تا صبح این جا بمانم شامیان مرا دستگیر كرده و به قتل برسانند.
ص: 22
او در جواب گفت: «كمى صبر كن. حضرت موسى بن عمران علیه السلام از خداى تعالى اجازه گرفته كه به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، ایشان با هفتاد هزار از فرشتگان به زمین فرود آمده و از اول شب تا حال به زیارت آن حضرت مشغولند و منتظر طلوع فجر هستند، و پس از آن باز به آسمان عروج خواهند كرد».
گفتم: تو كیستى؟ گفت: «من از فرشتگانى هستم كه مأمور حفظ و حراست حرم امام حسین علیه السلام هستند و از خداوند براى زائرین آن حضرت درخواست آمرزش مى نماییم» .
حسین گوید: از شنیدن این سخنان چنان متحیر شدم كه نزدیك بود عقل خود را از دست بدهم، و بالاخره پس از طلوع فجر به زیارت آن حضرت مشرف شده و از ترس شامیان به سرعت برگشتم(1).
مرحوم علامه مجلسى در ضمن روایتى از سلیمان اعمش نقل مى كند كه گوید: همسایه اى داشتم از اهل تسنن كه زیارت امام حسین علیه السلام را بدعت و گمراهى مى دانست و زائران آن حضرت را اهل جهنم مى شمرد. در شب جمعه اى رؤیاى صادقه اى دید و موجب توبه و بازگشت او شد. او در رؤیا دید كه حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین ، امام حسن ، حضرت زهرا و حضرت خدیجه علیهم السلام به زیارت آن حضرت آمده اند و امان نامه هایى از آسمان پخش مى شد كه «هركس شب جمعه به زیارت امام حسین علیه السلام موفق شود، از آتش جهنم در امان خواهد بود»(2).
ص: 23
شایان ذكر است كه بنابر نقل حاج على بغدادى، امام زمان علیه السلام حكم به صحت این روایت كرده اند(1).
حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: «آن سرزمینى است كه انبیا و اوصیا علیهم السلام در آن جا با یكدیگر ملاقات كرده اند(2). آن سرزمین را عمورا خوانند، و تو اى حسین عزیزم، در آن جا به شهادت خواهى رسید»(3).
در ضمن روایتى آمده است: حضرت آدم علیه السلام هنگام گذشتن از كربلا غمناك و محزون شد و به زمین خورد و خون از پاى مباركش جارى گردید. از مصدر وحى بر او خطاب شد :
«وقوع این حادثه به خاطر موافقت با خونى است كه از امام حسین علیه السلام در این سرزمین ریخته مى شود».
هنگامى كه كشتى حضرت نوح علیه السلام از كربلا مى گذشت، زمین آن را گرفته (و به شدت به طرف خود جذب كرد) به طورى كه نزدیك بود غرق شود، و خوف و وحشت سرنشینان كشتى را فرا گرفت. بر حضرت نوح وحى آمد كه «این جا محل شهادت امام حسین علیه السلام است».
هنگام عبور حضرت ابراهیم علیه السلام از كربلا، مركب آن حضرت لغزیده
ص: 24
بر زمین افتاد و سر مباركش شكست و خون جارى شد. بر او نیز وحى آمد كه «براى همراهى با خونى كه از امام حسین علیه السلام در این جا ریخته مى شود، این قضیه براى شما پیش آمد».
حضرت اسماعیل علیه السلام هنگامى كه گوسفندان خویش را براى چرا فرستاده بود، چوپان به ایشان خبر داد كه گوسفندان مدتى است از آب فرات نمى آشامند. سپس به اعجاز، گوسفندان به زبان فصیح عرض كردند: «فرزندت حسین علیه السلام با لب تشنه در این جا كشته مى شود و ما چون از این قضیه محزون هستیم از نوشیدن آب صرف نظر نموده ایم».
حضرت موسى با وصى خویش یوشع علیهماالسلام از كربلا مى گذشتند ، بند كفش آن حضرت پاره شده و خار در پاى مباركش رفته و خون جارى شد، و سپس بر ایشان نیز خطاب آمد كه : «این جا امام حسین علیه السلام به شهادت مى رسد و به جهت همراهى با خون او پایت خون افتاد» .
حضرت سلیمان علیه السلام موقعى كه بر فرش مخصوص (كه نزد ما به قالیچه سلیمان معروف است) نشسته بود و باد آن را به حركت در مى آورد، به كربلا رسید. در آن جا باد سه مرتبه به شدت آن فرش را به دور خود چرخانید و نزدیك بود سقوط كند. سپس آرام شده و در كربلا فرود آمد و خبر شهادت امام حسین علیه السلام را در آن سرزمین به آن حضرت اعلام كردند(1).
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هنگامى كه حضرت عیسى علیه السلام با حواریون از كربلا مى گذشتند، آهوانى دیدند كه اجتماع كرده و گریه مى كنند.
ص: 25
آنها هم نشسته و گریه سردادند. هنگامى كه علت آن را از حضرت عیسى علیه السلام سؤال كردند، در جواب فرمود:
«در این سرزمین میوه دل پیامبر حضرت احمد صلى الله علیه و آله ، فرزند حضرت طاهره بتول علیهاالسلام كه شبیه مادر من است، كشته خواهد شد. در این جا طینتى به خاك سپرده مى شود از مشك خوشبوتر، چون طینت زاده پیامبر است كه به شهادت مى رسد» . سپس فرمود: «این آهوان مى گویند: ما به اشتیاق تربت مبارك سیدالشهدا علیه السلام در این جا به چرا آمده ایم و هرگاه در این سرزمین باشیم در امن و امانیم»(1).
جالب توجه است كه شیخ صدوق از علماى قرن چهارم و قطب راوندى از علماى قرن ششم و سید على نیلى نجفى از علماى قرن هشتم مى فرمایند: «جاى تعجب است كه مخالفان ما این روایت را در ضمن احادیثى از مشایخ خویش در تألیفاتشان آورده اند»(2).
امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از امیرالمؤمنین علیهم السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى كند كه فرمود: «فرزندم (حسین علیه السلام ) در زمینى كه نامش كربلاست به خاك سپرده مى شود. آن جاست بقعه اى كه قبه الاسلام در آن واقع شده است. در آن سرزمین خداوند كسانى را كه به حضرت نوح علیه السلام ایمان آوردند، به هنگام طوفان نجات داد»(3).
ص: 26
از روایتهاى متعدد استفاده مى شود كه طور سینا، كه خداى عزوجل خطاب به حضرت موسى علیه السلام مى فرماید:« نعلین خویش از پاى به در آر كه در وادى مقدس طُوى هستى(1)»، همان سرزمین كربلاست(2)، چنان كه امام باقر علیه السلام مى فرمایند: «غاضریه (یكى از نامهاى زمین كربلا) همان بقعه اى است كه خداوند در آن با حضرت موسى بن عمران علیه السلام صحبت كرد و با نوح علیه السلام در آن جا نجوا كرد»(3).
بنابر برخى از روایات، تپه اى كه حضرت عیسى و مریم علیهماالسلام به آن پناه بردند و در قرآن مجید به آن اشاره شده است كه: «وَ آوَيناهُما إلى رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعین»(4) همان كربلاى معلاّ است(5).
امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند، كربلا را پناهگاه و محل اقامت و آمد و شد فرشتگان و مؤمنان قرار خواهد داد و براى آن مقامى بس بلند و رفیع خواهد بود و بركاتى بر آن نازل خواهد گشت، تا جایى كه اگر مؤمنى آن جا ایستاده و دعا كند خداى عزوجل در برابر یك دعاى او هزار برابرِ دنیا (از حوایج دنیوى و اخروى)به او عطا خواهد كرد» .
سپس حضرت آهى كشید و فرمود: «اى مفضل، هنگامى كه زمینها به یكدیگر فخر فروشى و تكبر مى كردند، زمین كعبه بر كربلا
ص: 27
فخر فروشى كرد. خداوند به او خطاب كرد: اى كعبه بیت الحرام، آرام باش و بر كربلا فخر مكن». سپس حضرت علت آن را این گونه بیان فرمود:
«چون كربلا مكان مباركى است كه در آن جا از درخت بر حضرت موسى علیه السلام ندا رسید، و آن جاست زمین بلند و تپه اى كه حضرت مریم و حضرت مسیح علیهماالسلام به آن پناه بردند.... و در آن جا حضرت مریم، حضرت عیسى علیهماالسلام را (پس از ولادت) شستشو داد و خودش نیز همان جا غسل كرد. و حضرت عیسى هنگامى كه مى خواست غایب شود از آن جا كه بهترین مكانها بود به آسمان عروج نمود(1). براى شیعیان ما در آن جا خیر و نیكى بسیار است، تا زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام »(2).
به نظر بعضى از بزرگان، نینوایى كه محل بعثت حضرت یونس علیه السلام بوده نیز، سرزمین مقدس كربلاست(3).
عالم جلیل القدر شیخ جعفر شوشترى نقل مى كند: «در سرزمین مقدس كربلا، همه انبیا علیهم السلام و فرشتگان بر جسد مبارك امام حسین علیه السلام نماز گزارده اند»(4).
ص: 28
امام باقر علیه السلام فرمود: «كربلا گرامیترین زمینها نزد خداوند است وگرنه خداى متعال انبیا و اولیاى خودش را در آن جاى نمى داد. پس قبور ما را در آن جا زیارت كنید»(1).
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«در این زمین، دویست پیامبر و دویست وصى پیامبر و دویست نفر از فرزندان پیامبران به شهادت رسیده اند»(2).
امام صادق علیه السلام فرمود: «به زیارت كربلا بروید و از آن جا جدا نشوید، چون بهترین فرزندان انبیا علیهم السلام در آن جا مدفون اند»(3).
مسیب فزارى - كه از بزرگان تابعین و از زُهّاد به شمار مى رود - مى گوید: به استقبال جناب سلمان فارسى رفته بودیم. هنگامى كه به كربلا رسید گفت: نام این زمین نزد شما چیست؟ مردم گفتند: كربلا.
گفت:این جا محل شهادت برادران من است. آرى این جا محل بارانداختن آنها، و جاى پیاده شدن آنها و زمینى است كه خون آنها بر آن ریخته خواهد شد.
در این سرزمین، بهترین پیشینیان كشته شده و بهترین آیندگان نیز همین جا به شهادت خواهد رسید(4).
ص: 29
میرداماد در تعلیقه اش بر رجال كشّى مى نویسد: «گویا مراد جناب سلمان از خیر الأوّلین، هابیل (فرزند حضرت آدم علیه السلام ) باشد»(1).
بشر همیشه طالب سعادت و خوشبختى ، عمر طولانى ، روزى وسیع و زندگى بهتر است، و از گرفتاریها، كمبودها، بیماریها و مشكلات رنج مى برد. خداى تعالى براى این كه انسانها به اهداف مادّى و معنوى خود نائل شوند روشهایى را به آنها آموخته است كه دعا، توسل و زیارت از مهمترین آن روشها به شمار مى رود.
خداوند دوست دارد بندگان خواسته ها و حاجات خود را بر او عرضه كنند و به واسطه هاى فیض متوسل گردند، تا جایى كه به پیامبران نیز همین مطلب را توصیه نموده و روش همه آنها بر این بوده كه هنگام درخواست حاجات از خداى تعالى به حضرت رسول صلى الله علیه و آله و اهل بیت آن بزرگوار علیهم السلام توسل بجویند.
بدون شك نزول رحمت الهى، اعتنا و توجه خداوند به بندگان و استجابت دعا بستگى به زمانها و مكانهاى خاص دارد. سیره عملى اهل بیت علیهم السلام و سفارش أكید آنها بر عبادت و دعا و نیایش كنار قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده است، تا جایى كه براى بهبودى و رفع كسالت خویش كسى را به كربلا مى فرستاده اند تا آن جا برایشان دعا كند. زیارت آن گرامى را از اسباب توسعه رزق، طولانى شدن عمر،
ص: 30
بهبودى از امراض و بر طرف شدن گرفتاریها معرفى كرده اند.
از جمله پاداشهاى الهى در عوض شهادت امام حسین علیه السلام این است كه دعاى كنار تربت آن عزیز مقرون به اجابت است. امام باقر علیه السلام فرمود:
«امام حسین علیه السلام در حالى كه مظلوم و محزون بود، با لب تشنه و دلى پر حسرت در كربلا به شهادت رسید. پس خداى عزوجل بر خویش قسم یاد كرد كه هركس حسرت و حزنى داشته باشد، یا گنهكار یا غمناك یا عطشان باشد و یا داراى آفت و مرضى باشد و به زیارت آن حضرت مشرف شده و به واسطه آن بزرگوار به درگاه خداوند تقّرب بجوید، خداوند غم و اندوه او را برطرف و حاجتش را روا كند ، گناهانش را ببخشد و عمر او را طولانى كند و رزق و روزى او را وسعت دهد. پس اى صاحبان بصیرت، عبرت بگیرید»(1).
امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ غمناك و محزونى به زیارت كربلا نرود، مگر این كه خدا حزن او را برطرف و حاجتش را روا سازد»(2).
امام باقر و امام صادق علیهماالسلام هر دو فرموده اند:
«یكى از عطیه هاى خداوند متعال به امام حسین علیه السلام در قبال شهادت آن بزرگوار آن بود كه قبر حضرت را محل استجابت دعا قرار داد»(3).
ص: 31
در روایتهاى متعدد آمده است: امام هادى علیه السلام بیمار شده بود و مى فرمود: «كسى را از جانب من ، با خرج خودم به كربلا بفرستید تا آن جا برایم دعا كند» . خدمت حضرت عرض شد: مقام و منزلت شما نزد خداى متعال كمتر از حرم امام حسین علیه السلام نیست.در جواب فرمود:
«إنَّ لِلّه بِقاعا يُحِبُّ أن يُدعى فیها، فيَسْتَجیبُ لِمَن دَعاه، والحائر منها»(1). یعنى : خداى متعال را مكانهایى است كه دوست دارد در آن جا او را بخوانند و او اجابت كند و حرم امام حسین علیه السلام از جمله آنهاست.
نظیر همین قضیه براى امام صادق علیه السلام نیز اتفاق افتاده و حضرت نیز همین جواب را بیان فرموده اند(2).
در زیارت ناحیه مقدسه آمده است:«السلامُ عَلى مَن الإجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ»(3). یعنى: سلام بر آن عزیزى كه خداوند دعاى بندگان را زیر بارگاه او اجابت مى كند.
على بن اسباط از اصحاب امام رضا و امام جواد علیهماالسلام، مى گوید: «جمعى از شیعیان نقل كرده اند: هنگامى كه خبر شهادت امام حسین علیه السلام در شهرهاى مختلف منتشر شد، صد هزار زن نازا براى زیارت حضرتش به كربلا آمدند و همه آنها بچه دار شدند»(4).
ص: 32
خداى تبارك و تعالى در رابطه با اعمال بندگان یكسان بر خورد نمى كند. عقاب تبهكاران مطابق با میزان عدل اوست، ولى در پاداش نیكوكاران با فضل خویش رفتار مى كند، و در مقابل یك كار نیك ده برابر و گاهى بیشتر تا هفتصد برابر ثواب مى دهد. براى نماز و عبادت در زمانها و مكانهاى خاصى مانند شب و روز جمعه، ماه مبارك رمضان، لیالى قدر، مساجد، مسجد الحرام، مسجد النبى صلى الله علیه و آله ، مسجد كوفه و امثال آن ثوابهاى بیشمار قرار داده است، تا جایى كه گاهى عقل بشر در برابر آن حیران مى شود.
كربلا از جاهایى است كه عبادت و نیایش در آن نزد خداوند مطلوب است، نماز در آن جا با حج و عمره برابر است و اقامت و سكنى گزیدن در آن جا نیز مورد عنایت الهى است.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«نماز واجب كنار قبر امام حسین علیه السلام برابر با حج، و نماز مستحب برابر با عمره است»(1).
ص: 33
امام صادق علیه السلام فرمود : اگر زائر سیدالشهدا علیه السلام مى دانست چه پاداشى نزد خدا دارد ، آرزو مى كرد كه خانه اش - تا آخر عمر - كربلا بود(1) .
امام باقر علیه السلام به شخصى كه فاصله محل سكونتش تا كربلا یك روز و اندى بود ، فرمودند: «اگر ما به این اندازه به قبر آن حضرت نزدیك بودیم، به كربلا هجرت مى كردیم»(2).
امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامى كه از زیارت آن حضرت برمى گردى منادى ندایى مى دهد و با تو سخنى مى گوید كه اگر كلام او را مى شنیدى اقامت نزد قبر آن حضرت را اختیار مى كردى (و هرگز برنمى گشتى)»(3).
و فرمود: «هر روز اقامت نزد قبر سیدالشهدا علیه السلام ثواب هزار ماه (عبادت) دارد و یك درهم خرج كردن در راه زیارتش یا هنگام اقامت در كربلا، ثواب هزار - و بنابر نقلى ده هزار - درهم خرج كردن در راه خدا را دارد»(4).
ص: 34
زیارت امامان معصوم علیهم السلام از امورى است كه در شرع مقدس بر آن بسیار تأكید شده است. از كلمات دُرر بار خاندان وحى استفاده مى شود كه زیارت إعلام وفادارى به پیمان با اهل بیت علیهم السلام است، و از اسباب آمرزش و مغفرت است و شفاعت را شامل حال زائر مى نماید. در قیامت نیز پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله از او دستگیرى كرده و او را نجات مى دهند و پاداش زیارت او بهشت است.
روایتهاى بسیارى در خواص و آثار زیارت حرم امام حسین علیه السلام وارد شده است كه بحث درباره آن نیاز به تألیف مستقلى دارد. ما از باب نمونه به چكیده اى از فضیلتهاى بیشمار آن اشاره مى كنیم.
امامان معصوم علیهم السلام تأكید بسیار بر زیارت آن حضرت داشته ، آن را «واجب» و «فریضه» و از «حقوق» آن گرامى شمرده اند.
تكرار و نایب گرفتن در آن نیز مطلوب است. با فضیلت ترین و محبوبترین اعمال نزد خداست و بر حج و عمره مستحبى ترجیح دارد.
اگر مردم ارزش آن را مى دانستند از شدّت شوق جان مى سپردند، و بنابر روایتى: دارائى خویش را فروخته و به زیارت او مى شتافتند !
خداى تعالى در آخر روز عرفه، پیش از توجه به كسانى كه در صحراى عرفات هستند، به زوّار امام حسین علیه السلام نظر دارد.
زائر آن حضرت ، مشمول دعاى خیر اهل آسمان ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله ، حضرت زهرا علیهاالسلام ، همه ائمه معصومین علیهم السلام و فرشتگان بوده و امام حسین علیه السلام كه در جانب راست عرش الهى است بر او نظر مى كند.
ص: 35
هفتاد هزار فرشته در حرم مطهر عبادت مى كنند و ثواب آن در نامه عمل زوّار نوشته مى شود.
فرشتگان، خدمتگزار آنها بوده و دست بر صورت آنها مى كشند.
در مقابل هر زیارت ثواب حجّ ها و عمره هاى بسیار به او داده شود. گناهان او حتى گناهان پنجاه ساله او بخشوده مى گردد.
رزق و روزى به سوى او جلب شده، امور دنیوى اش كفایت و عمرش طولانى و در زندگى خوشبخت خواهد گردید.
زیارت علامت محبت زائر به ائمه علیهم السلام است كه به آن شناخته مى شود. هنگامى كه به قصد زیارت از خانه اش بیرون رود، اگر پیاده باشد به هر قدمى حسنه اى برایش نوشته شده و یكى از گناهانش محو مى گردد.
فرشتگان از ابتداى سفر تا هنگام بازگشت با او هستند. هنگامى كه مى خواهد از كربلا برگردد، یكى از فرشتگان از جانب خداوند متعال به او سلام رسانده و مى گوید: «عمل خویش را از سر گیر كه گناهان گذشته ات همه بخشوده شد».
چنانچه زائر به سلامت برگردد، آن فرشتگان تا هنگام وفات بر درِ خانه اش اقامت گزیده، به ذكر خدا مشغول و ثوابش را به او دهند .
و بنابر روایتى: «هر روز به زیارت امام حسین علیه السلام مشرّف مى شوند و ثوابش را به آن زائر مى دهند».
آن فرشتگان هنگام وفات زائر بر جنازه اش حاضر شده و در تغسیل و تكفین و نماز او شركت كنند ، سپس منادى از جانب خداوند به آن
ص: 36
فرشتگان خطاب كند: «تا قیامت كنار قبر او به تسبیح و تقدیس حق تعالى مشغول باشید»، و ثواب آن در نامه عمل این زائر ثبت گردد .
جمعى از فرشتگان كه در خود حرم مأموریت دارند، به استقبال زوّار مى روند و هنگام بازگشت آنها را مشایعت مى كنند. اگر زوّار بیمار شوند به عیادت آنها رفته و اگر زائرى از دنیا برود بر جنازه اش حاضر و بر او نماز گزارده و برایش استغفار و طلب رحمت مى كنند.
در قیامت زائران قبر سیدالشهدا علیه السلام همراه با ایشان در سایه عرش الهى هستند. بر آنها علامتى است نورانى كه به آن شناخته مى شوند .
به هر زائر شفاعت صدنفر واگذارشده واز شهدا محسوب مى شود.
از مهمترین خواص زیارت آن است كه اگر كسى شقىّ و بد ذات باشد، پس از تشرف به زیارت شقاوتش زایل و سعادتمند خواهد شد.
ترك زیارت آن حضرت مذمّت شده و جفا در حق آن گرامى و از عقوق پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله شمرده شده است.
كسى كه به زیارت آن حضرت مشرّف نشود، ایمانش ناقص است و بلكه فرموده اند: «از شیعیان ما نیست» و در روز قیامت، حسرت مى خورد كه چرا موفق به زیارت نشدم ! اگر داخل بهشت هم شود، باز مقام و درجه اش پایین و مهمان اهل بهشت باشد (و براى خود او جا و مكان مستقلى نخواهد بود).(1)
ص: 37
2
بدون شك ارزش مادى زمینها با یكدیگر متفاوت است. زمینهایى كه در آن معدن طلا و نقره و فیروزه و یا مواد معدنى دیگرى وجود دارد، از ارزش خاصّى برخوردار است. مكانهایى كه قابلیت كشت و زراعت انواع و اقسام درختان و گیاهان را دارد، با زمین شوره زار یكسان محسوب نمى شود.
از لحاظ معنوى نیز روشن است كه تمام نقاط روى زمین یكسان نیست. از ادله بسیار زیادى ارزش خاصّ و فوق العاده زمین كربلا بر سایر زمینها استفاده مى شود و به جهت همین نكته است كه سیره مستمر پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام بر تكریم و احترام و ارج نهادن به این خاك مقدس بوده است.
در نظام آفرینش ترتیب خاصى حاكم است و تقدم و تأخر پدیده ها بدون جهت نیست. ارواح قبل از بدن ها آفریده شده، و خلقت انوار چهارده معصوم علیهم السلام قبل از آفرینش همه مخلوقات بوده است. در میان
ص: 38
خاك ها و زمینها، زمین كعبه گرچه سابقه بیشترى نسبت به سائر زمینها دارد ولى زمین كربلا در آفرینش بر همه زمینها حتى بر كعبه مقدم است. خداوند تعالى كربلا را چندین هزار سال قبل از كعبه آفریده و آن را مقدس و مبارك و حرم خاص خویش قرار داده است.
سرزمین كربلا به خاطر تواضع در برابر خداى تعالى به مقامى رسیده كه پاك ترین قسمت روى زمین است. آرى با این كه كعبه از ارزش معنوى خاصى برخوردار است ولى قابل قیاس با زمین كربلا نیست و زمین كربلا از آن برتر و حرمتش بیشتر است، بلكه اگر كربلا نبود خداى تعالى كعبه را هم نمى آفرید. كربلا گرچه به ظاهر مانند سایر زمینهاست ولى در واقع قسمتى از زمین بهشت بلكه برترین و بهترین مكان بهشت و مخصوص اولیاى خاص خداوند است كه در میان منازل بهشتى با جلوه خاصّى مى درخشد.
امام سجاد علیه السلام فرمود: «خداوند پیش از آفریدن زمین كعبه، زمین كربلا را حرم امن و مبارك قرار داد، و بیست و چهار هزار سال (پیش از آفریدن كعبه) كربلا را به عنوان حرم (خاصّ خویش) برگزید»(1).
امام باقر علیه السلام فرمود:
«خداوند بیست و چهار هزار سال پیش از آن كه زمین كعبه را خلق كند، زمین كربلا را آفرید و آن را مقدس و مبارك قرار داد. پیش از این كه خدا خلق را بیافریند این زمین همیشه مقدس و مبارك بوده و براى همیشه چنین
ص: 39
خواهد بود، تا آن را برترین و والاترین زمین بهشت گرداند . آن جا بهترین منزل و مسكنى خواهد بود كه خداوند اولیاى خویش را در آن جاى خواهد داد»(1).
امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند كربلا را حرم امن و مبارك قرار داد، پیش از این كه مكه را به عنوان حرم برگزیند»(2).
امام حسین علیه السلام فرمود: «روزى كه خداوند عزوجل زمین را گسترانید این محل را در كربلا براى من برگزید، و آن را پناهگاه شیعیان ما قرار داد. آن جا امان است براى شیعه در دنیا و آخرت»(3).
حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: «... جبرئیل گفت:... كربلا پاكترین مكان روى زمین و حرمتش از همه جا بیشتر است»(4).
امام صادق علیه السلام فرمود: «زمین كعبه (به خود بالیده و) گفت: كجا مانند من پیدا مى شود. در حالى كه خداوند خانه اش را بر من قرار داده و مردم از هر راه دور و درازى به سوى من مى آیند. من حرم (برگزیده) خدا و محل امن اویم.
خداى عزوجل به او وحى كرد: از فخركردن دست بردار و آرام گیر.
ص: 40
قسم به عزت و جلالم، فضیلت تو نسبت به زمین كربلا مانند اندك آب باقى مانده به سوزنى است كه در دریایى زده باشند (كه البته آن آب كم با آب دریا قابل قیاس نیست).
اگر نبود تربت كربلا تو را نیز فضیلتى نمى دادم.
اگر نبود آنچه زمین كربلا در بردارد تو و خانه اى كه به آن افتخار مى كنى هیچ كدام را نمى آفریدم. پس آرام باش و سر جاى خویش قرار بگیر و در مقابل زمین كربلا متواضع و خوار و ذلیل باش و استنكاف مكن و تكبّر را واگذار و گرنه تو را در آتش جهنم رها كنم»(1).
و در روایت دیگر فرمود: خداى تعالى بعضى از زمینها و آبها را بر بعضى دیگر ترجیح و برترى داد. پس بعضى از آنها بر یكدیگر فخرفروشى كرده و برخى ستم كردند. هیچ آب یا زمینى نبود مگر آن كه خداوند آن را عقاب كرد، چون در برابر خداوند تواضع نكردند تا جایى كه خداوند بر زمین كعبه مشركان را مسلط كرد و بر آب زمزم آب شورى فرستاد كه طعم و مزه آن را فاسد كرد. اما زمین كربلا اولین زمین و آب فرات اولین آبى بود كه خداوند آن را تقدیس كرد و مبارك گردانید. پس از آن خطاب آمد: الآن كه زمینها و آبها بر یكدیگر فخر كردند، (تو نیز) تكلم نما و آن فضیلتى كه خداى تعالى به تو اختصاص داده است بیان كن .
پس زمین كربلا به قدرت خداوند عزوجل چنین گفت:
ص: 41
«من زمین مقدس و مبارك خداوندم، شفا در تربت و آب من است. البته مقصود من فخر فروشى نیست، بلكه من در برابر خدایى كه این عنایت را به من عطا كرده، خضوع و فروتنى مى كنم. من نمى خواهم بر زمینهایى كه پست تر از خودم هستند فخر فروشى (و تكبر) كنم، بلكه مقصودم از این گفتار شكرگزارى خداوند عزوجل است».
امام صادق علیه السلام فرمود : «خداى تعالى به خاطر فروتنى و شكرگزارىِ زمین كربلا ، او را به سیدالشهدا علیه السلام و اصحاب او اكرام كرد» .
سپس فرمود: «هركس براى خدا تواضع كند، خداى تعالى رتبه او را بلند نماید و هر كس تكبّر ورزد، خداى عزوجل او را خوار كند»(1).
در ضمن روایت مفصلى آمده است: هنگامى كه زمین كعبه فخرفروشى كرد و خود را بى نظیر خواند و گفت: من با فضیلت ترین مكانها بر روى زمینم، چرا كه همه مأمورند هنگام نماز به سوى من متوجه شوند و هركس استطاعت داشت باید به طواف من بیاید. ذبح حیوانات و دفن اموات نیز باید به طرف من باشد.
خداى تعالى به او خطاب فرمود: «بیت المعمور از تو بهتر و بالاتر، و فضیلت عرش از بیت المعمور افزونتر است. ولى بیست و چهار هزار سال پیش از آفرینش تو و بقیه زمینها، زمین پاك و پاكیزه اى آفریده ام كه شرافت و عظمت آن را صد هزار مرتبه از تو و بیت المعمور و عرش بیشتر و بالاتر قرار داده ام، و اگر به واسطه حرمت
ص: 42
آن نبود تو و آسمانها و زمینها را نیز نمى آفریدم».
پس از آن، خداوند، خصوصیاتى از زمین كربلا را این گونه بیان كرد:
«آن زمینى است كه تربتش را شفاى هر دردى قرار داده ام.
به فرشتگان عرش دستور داده ام هر روز به زیارت آن رفته و تربتش را براى تبرك به عرش آورند.
قسم یاد كرده ام هر كه در آن جا دفن شود عذابش نكنم و در قیامت از او حساب نكشم».
و پس از بیان فضیلت سجده بر خاك كربلا فرمود:
«آن زمینى است كه در آن سبطِ پیامبر برگزیده ام ، سرور جوانان اهل بهشت ابى عبدالله الحسین همراه با خاندان پاك و یاران خوب (و باوفایش) در آن كشته و دفن شوند».
هنگامى كه زمین مكه این خبر را شنید به شدت گریست(1).
ص: 43
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه: «... اِنَّها لِمنْ بَطحاءِ الجَنَّة»(1). زمین كربلا بخشى از زمین گسترده و پهناور بهشت است.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
هنگامى كه خداوند تعالى زمین را به شدت تكان داده و از جاى خود به حركت درآورد (یعنى هنگام برپا شدن قیامت) ، زمین كربلا به همان حالى كه هست با تربت نورانى و صاف و خالصش بالا برده شده و در بهترین باغهاى بهشتى قرار داده مى شود . برترین منزلهاى بهشتى آن جاست، در آن جاى نمى گیرند مگر انبیا و رسولان علیهم السلام. - شاید هم فرمود: پیامبران اولوالعزم علیهم السلام . (تردید از راوى است) - .
همچنان كه بعضى از ستارگان در میان بقیه با درخشندگى خاصّى نورافشانى مى كنند، كربلا نیز در بین باغهاى
ص: 44
بهشتى مى درخشد، به نحوى كه نورش چشم تمامى اهل بهشت را مى پوشاند و ندا در مى دهد كه: من زمین مقدس، پاك و مبارك خداوندم و حضرت سیدالشهدا علیه السلام را در بردارم كه سرور جوانان بهشت است»(1).
امام صادق علیه السلام فرمود: «از روزى كه امام حسین علیه السلام در كربلا دفن شد، محل قبر آن حضرت یكى از روضه هاى بهشتى است»(2).
و فرمود: «محل دفن امام حسین علیه السلام یكى از باغهاى بهشت است»(3).
و نیز فرمایش ایشان است كه : «بیست ذراع در بیست ذراع از اطراف قبر امام حسین علیه السلام یكى از باغهاى بهشت است»(4).
و پیش از این روایتى از امام باقر علیه السلام نقل كردیم كه : «این زمین همیشه مقدس و مبارك بوده و براى همیشه چنین خواهد بود تا این كه بهترین و والاترین زمین بهشت گردد. آن جا بهترین منزل و مسكنى خواهد بود كه خداوند اولیاى خویش را در آن جاى خواهد داد»(5).
حكایت جالبى در این زمینه نقل شده كه در بخش پایانى كتاب خواهد آمد .(6)
ص: 45
خداى عزوجل انسان را از خاك آفریده ، چنان كه در قرآن مجید به آن اشاره فرموده است. از فرمایشهاى خاندان وحى و تنزیل علیهم السلام استفاده مى شود كه هر انسانى از خاك محل دفن خویش آفریده شده است. مرحوم كلینى در اصول كافى بابى را در این زمینه عنوان فرموده و آن جا از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نقل مى كند:
«مَنْ خُلِقَ مِنْ تُرْبةٍ دُفِنَ فیها». یعنى : انسان از هر خاكى آفریده شده باشد در همان جا به خاك سپرده خواهد شد(1).
و از امام صادق علیه السلام نقل مى كند: «هنگامى كه نطفه در رحم واقع شود خداوند عزوجل فرشته اى را مى فرستد تا قدرى از خاك محل دفن او آورده و با نطفه اش بیامیزد. پس از آن همیشه آن شخص میل قلبى به آن مكان دارد، تا این كه در آن جا دفن گردد»(2).
در روایتى از حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله آمده است: «هنگامى كه خداوند متعال آدم را آفرید زمین نزد خداوند شكوه و گلایه كرد كه از خاك او برداشته (و كم) شد! خداى عز و جل وعده كرد كه آنچه از زمین گرفته شده به او برگردانده شود. پس هر كه بمیرد حتما در خاكى كه از او آفریده شده دفن خواهد شد»(3).
ص: 46
روایتهایى كه در ذیل آیه شریفه «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فیها نُعیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»(1) وارد شده نیز اشعارى بر این مطلب دارد(2).
شیخ صدوق رحمه الله نقل مى كند: از امام محمد باقر علیه السلام سؤال شد چرا انسان جایى به دنیا آمده و در جاى دیگر از دنیا مى رود؟ حضرت فرمودند: «زیرا خداوند تعالى مردم را از خاك روى زمین آفریده ، از این رو هر كس به تربت خودش بازگشت مى كند»(3).
از این اصل كلى استفاده مى شود كه بدن مبارك امام حسین علیه السلام نیز از خاك سر زمین مقدس كربلا آفریده شده است، گرچه خلقت نور آن حضرت سالها قبل از بدن مبارك ایشان بوده است .
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«مَنْ باعَ طینَ قَبْرِ الحُسَين علیه السلام ، فاِنَّه يَبیعُ لَحْمَ الحُسین علیه السلام وَ يَشْتَریه»(4) . یعنى : هركس كه خاك قبر امام حسین علیه السلام را بفروشد در حقیقت گوشت بدن آن حضرت را خرید و فروش كرده است.
بلكه بعضى بر این باورند كه تربت مقدس كربلا، در خمیر مایه بدنهاى همه معصومان علیهم السلام بوده است و به فرمایش امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام استناد كرده اند كه فرموده اند : «خداى تبارك و تعالى حضرت
ص: 47
آدم علیه السلام را از خاك آفرید، لذا خوردن خاك را بر فرزندان او حرام كرد». راوى پرسید: نظر شما درباره خوردن خاك قبر امام حسین علیه السلام چیست؟ حضرت در جواب فرمود: «يَحْرُمُ عَلى الناسِ أَكْلُ لُحُومِهم وَ يَحِلُّ لَهُمْ أكْلُ لُحُومِنا»؟ بر مردم حرام است از گوشت بدن خودشان استفاده كنند، ولى خوردن گوشت ما رواست؟ آرى اگر قدر كمى به اندازه یك نخود باشد، اشكال ندارد(1).
علامه امینى ذیل این حدیث شریف مى فرماید:
«در این حدیث شریف اشاره اى است به این كه طینت بدن همه ائمه اطهار علیهم السلام از تربت كربلاست، چون در ابتدا فرمودند: حضرت آدم علیه السلام از گل خلق شده و در آخر مى فرماید: این خاك لحوم ماست، چندان بعید هم نیست كه خاك شریفترین محل روى زمین، طینت و خمیرمایه براى شریفترین موجودات باشد. از جمله روایتهایى كه این مطلب را تأیید مى كند خلقت تربت شریف است بیست و چهار هزار سال پیش از خلقت كعبه، و آنچه دلالت دارد كه این زمین بهترین باغهاى بهشتى ... و بهترین منزل بهشت است كه تنها انبیا و رسولان علیهم السلام در آن جاى خواهند گرفت»(2).
با الهام از كلام این عالم بزرگ، به سراغ روایتهایى مى رویم كه بر این مدعا دلالت مى كند:
1 . روایتهایى كه دلالت دارد بر تقّدم خلقت تربت بر همه زمینها كه پیش از این گذشت(3). با توجه به تناسب آن با تقدم خلقت معصومین علیهم السلام
ص: 48
بر جمیع مخلوقات كه امرى مسلّم است.
2 . احادیثى كه تربت را گوشت و خون ائمه علیهم السلام شمرده است.
امام صادق علیه السلام در ضمن روایتى مى فرمایند: نباید بیش از مقدار یك نخود از تربت استفاده كرد، و علت آن را چنین بیان نموده اند:
«فَمَنْ تَناوَلَ مِنْها اَكْثَرَ مِنْ ذلك فَكَأنّما اَكَلَ مِنْ لُحُومِنا وَ دِمائِنا»(1). هركس بیش از اندازه یك نخود از تربت تناول كند، مانند این است كه از گوشت و خون ما خورده است.
در روایت دیگر مى فرمایند: «هر كس خاك قبر امام حسین علیه السلام را در غیر مورد استشفا تناول كند، مانند آن است كه از گوشت ما خورده»(2).
3 . آنچه دلالت دارد بر یكى بودن طینت و تربت ائمه علیهم السلام.
امام هادى علیه السلام مى فرمایند: «تربت ما یكى بود ولى در ایّام طوفان (حضرت نوح علیه السلام ) پراكنده و متفرق شد، لذا قبور ما از یكدیگر جدا شد ولى اصل آن تربت یكى است»(3).
در زیارت جامعه كبیره كه از امام هادى علیه السلام روایت شده مى خوانیم:
«وَ أنَّ أرواحَكُم و نُورَكم وطینَتَكم واحِدَة، طابَتْ و طَهُرتْ بَعضُها مِن بَعض»(4). یعنى گواهى مى دهم كه ارواح مقدس شما و نور شما وطینت شما، در اصل یكى بوده است، پاك و پاكیزه.
ص: 49
4 . مرحوم كلینى در كتاب الحجه كافى بابى در آفرینش بدن و روح و قلوب ائمه اطهار علیهم السلام عنوان كرده، در روایت اوّل از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه: «خداى عزوجل ما را از علیّين آفرید»(1).
با توجه به روایاتى كه دلالت دارد علیین در آسمان هفتم (و در بهشت) است(2)، مناسبت تمام دارد با روایتهایى كه كربلا را یكى از باغهاى بهشت یا بهترین منزل بهشت معرفى مى كند(3).
5 . همچنین مرحوم كلینى و شیخ محمد بن حسن صفار قمى از امام كاظم علیه السلام نقل كرده اند كه: «خداى عزوجل ما را از ده گِل آفرید».
سپس مى فرمایند: در روایت دیگرى این گِل ها را چنین نام برده اند:
گِل جنان: 1 . جنت عدن، 2 . جنة المأوى، 3 . جنة النعیم، 4. الفردوس، 5 . الخلد.
گِل زمین: 1 . مكه، 2 . مدینه، 3 . كوفه، 4 . بیت المقدس، 5 . حائر، یعنى حرم مطهر امام حسین علیه السلام »(4).
در روایت اخیر تصریح شده كه بخشى از طینت همه معصومان علیهم السلام، خاك كربلا بوده است.
ص: 50
ارزش تربت كربلا در عوالم بالا به اندازه اى معروف و مشهور است كه حوران بهشتى طالب آن هستند. لذا ملائكه آن را به عنوان هدیه اى از زمین نزد فرشتگان آسمانها و حور العین در بهشت مى برند.
مرحوم شیخ ابوالقاسم جعفر بن محمد قولویه و خطیب خوارزمى، كه از عالمان اهل تسنن است، هر دو چنین روایت كرده اند:
«فرشته اى كه براى اعلام خبر شهادت سیدالشهدا علیه السلام فرود آمد، هنگام بالا رفتن قدرى از تربت لابلاى بالهاى خویش نهاده و بالا بُرد. هیچ فرشته اى در آسمانها نبود مگر آن كه آن تربت را بوییده و قدرى از آن را نزد خویش نگه دارى كرد و بر قاتلان آن حضرت و پیروان آنها نفرین فرستاد»(1).
عالم جلیل القدر مرحوم سید ابن طاووس و نیز خوارزمى چنین نقل كرده اند: «یك سال پس از ولادت امام حسین علیه السلام ، همه فرشتگان
(مقرّب)(2) آسمان بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شدند و پس از عرض سلام و تسلیت در شهادت آن گرامى و بیان ثوابى كه خداوند در مقابل شهادت به ایشان عطا خواهد كرد، هر یك از آن فرشتگان تربت امام حسین علیه السلام را بر پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه را داشتند»(3).
ص: 51
مرحوم شیخ مفید و شیخ طبرسى مى فرمایند: در روایت است كه:
«هرگاه حور العین ببینند یكى از فرشتگان براى انجام دادن كارى به زمین مى آید، از او مى خواهند كه تسبیح و تربت امام حسین علیه السلام را براى آنها هدیه بیاورد»(1).
تقدیر و احترام پیامبر صلى الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام از تربت كربلا و كلمات دُرر بار آن دو بزرگوار همراه با تأثر و حزن و اندوه، بیانگر گوشه اى از ارزش والاى آن است. این مطلب با اسناد فراوان در كتب شیعه و سنى مكرر به چشم مى خورد.
شیخ مفید و دیگران از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى كنند كه فرمود: «شبانه مرا سیر داده و به كربلا رسانیدند. در آن جا محل شهادت فرزندم حسین و گروهى از فرزندان و اهل بیتم را به من نشان دادند». سپس حضرت قدرى تربت كه شبیه خاك قرمز بود به اُمّ سلمه داده و به او سفارش كردند كه آن را محافظت كند(2).
در روایتى آمده است: «هنگامى كه جبرئیل خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به پیامبر صلى الله علیه و آله داد، عرض كرد: مى خواهید تربت او را به شما نشان دهم؟ و همان لحظه به كربلا رفته به فاصله كمتر از یك چشم به هم زدن قدرى تربت آورد». امام صادق علیه السلام فرمودند:
ص: 52
«آن حضرت ، تربت را از جبرئیل گرفته و فرمود: خوشا به حال تو اى تربت و خوشا به حال كسى كه در (خاك) تو كشته مى شود»(1).
ابن عباس مى گوید: « بوى آن تربت - همانند مشك ! - فضا را معطّر كرده بود»(2).
از روایتهاى متعدد استفاده مى شود كه - هنگام اعلام خبر شهادت امام حسین علیه السلام - جبرئیل علیه السلام ، یكى از بزرگان فرشتگان ، فرشته مأمور باران ، همه فرشتگان آسمانها و خود پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله از كربلا تربت آورده اند(3).
علامه امینى، در كتاب «سیرتنا و سنّتنا»، روایتهاى بسیارى از اهل تسنن آورده اند كه حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله مجالس متعددى براى گریه و عزادارى امام حسین علیه السلام تشكیل داده اند: هنگام ولادت، نزد دایه، یك سال پس از ولادت، موارد متعددى در خانه اُمّ سلمه، در منزل عایشه، مواردى نزد امیرالمؤمنین علیه السلام و مواردى در جمع اصحاب.
ص: 53
در بخشى از این روایتها آمده است كه حضرت قدرى از تربت كربلا را نشان حاضران داده است.
بنابر بعضى از روایات مى فرمود: «این تربت قبر اوست كه جبرئیل (یا فرشته دیگر) براى من آورده است». حضرت آن تربت را مى بویید و خصوصا به اُمّ سلمه مى فرمود: «هرگاه دیدى این تربت رنگ خون به خود گرفته، بدان كه حسینم را شهید كرده اند»(1).
ص: 54
مسعودى مى گوید: سیدالشهدا علیه السلام نیز پیش از سفر كربلا، محل دفن خود و اصحاب گرامى اش را به اُمّ سلمه نشان داد و قدرى از تربت آن را به او عطا فرمود. او آن تربت را با تربتى كه پیامبر صلى الله علیه و آله به او داده بودند مخلوط كرد(1).
بنابر نقل شیعه و سنى، پس از عاشورا اُمّ سلمه در عالم رؤیا خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسیده و از شهادت امام حسین علیه السلام مطلع گردید . هنگامى كه بیدار شد سراغ آن تربت رفت و دید تبدیل به خون شده است(2).
امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامى كه امیرالمؤمنین علیه السلام از كربلا مى گذشت اشك از دیدگان مباركش جارى شده و فرمود:
«این جا محل پیاده شدن آنها، و این جا محل بار انداختن آنهااست، و این جا خون آنها ریخته خواهد شد. خوشا به حال تو اى تربت كه خون دوستان بر تو ریخته مى شود»(3).
و فرمود: «یكى دو میل به كربلا مانده بود كه امیرالمؤمنین علیه السلام از مردم جلو افتاده، خود را به محل دفن شهدا رساند... سپس در حالى كه براستر سوار بود پاهاى مبارك را از ركاب خارج نموده و گرد آنها دور
ص: 55
مى زد و مى فرمود: «این جا محل نزول و محل به زمین افتادن شهداست، كسى از پیشینیان در فضیلت از آنها سبقت نگرفته و هیچ كس از آیندگان نیز به رتبه آنان نخواهد رسید»(1).
ابن عباس مى گوید: «در جنگ صفین، هنگامى كه به نینوا رسیدیم، امیرالمؤمنین علیه السلام گریه زیادى نموده ، نماز بسیار گزارده، سپس لحظه اى به خواب رفت، در رؤیا امام حسین علیه السلام را دیده بود كه در آن سرزمین غرق دریاى خون است ، لذا آن حضرت فرمود: «این زمین كرب و بلا - یعنى غم و اندوه و سختى و مشقت - است . حسین به همراه هفده نفر از فرزندانم از اولاد فاطمه علیهاالسلام در آن دفن مى شوند . این زمین در آسمان معروف و شناخته شده است و به عنوان زمین كرب و بلا یاد مى شود»(2).
هرثمه گوید: هنگامى كه در جنگ صفین به كربلا رسیدیم، امیرمؤمنان علیه السلام از مركب پایین آمده و اقامه جماعت نمود. پس از نماز، قدرى از خاك كربلا برداشته بویید و فرمود: «چه تربت پاك و پاكیزه اى! محشور شوند از تو گروهى كه بدون حساب داخل بهشت مى شوند»(3).
و بنابر نقل طَبرانى و هیثمى آن حضرت فرمود: «از این زمین هفتاد هزار نفر محشور گردند كه بدون حساب وارد بهشت مى شوند»(4).
ص: 56
آیا واقعا تربت جاى دارو را مى گیرد؟ چگونه ممكن است بیمار با مصرف تربت بهبودى حاصل كند؟ چرا بعضى از مصرف تربت نتیجه نگرفته اند؟
اینها شبهه هایى است كه به ذهن بعضى خطور كرده و از ائمه معصومین علیهم السلام نیز سؤال كرده اند.
این نكته مسلّم است كه خداوند بر هر چیزى قدرت دارد و شفاى هر دردى نیز به دست اوست و یكى از نامهاى مباركش «الشافى» است. استعمال دارو فقط به عنوان یكى از اسباب شفاست، و مكرر مشاهده شده كه بسیارى از بیماران از استعمال دارو هم نتیجه نگرفته اند.
پس از روشن شدن این مطلب گوییم: اراده خداى عزوجل بر این قرار گرفته است كه یكى از اسباب شفا را استفاده از تربت امام حسین علیه السلام - با شرایط خاصى - قرار دهد. روایتهاى بیشمارى بیانگر این معناست، بلكه از روایتهاى متعددى استفاده مى شود كه یكى از عطاهاى الهى در مقابل شهادت آن حضرت ، این است كه خاك قبرش شفا باشد.
ص: 57
اما این كه چرا بعضى شفا نگرفته اند یا بهبودى آنها به تأخیر افتاده، از این جهت است كه شرایط استفاده از تربت را رعایت نكرده اند، چون در روایات شرایطى را براى استفاده از تربت بیان كرده اند كه مراعات آن لازم است. بلكه بعید نیست بعضى از مستحبات و آدابى كه در روایات آمده تأثیرى در سرعت و كیفیت نتیجه گیرى داشته باشد.
پس همچنان كه بیمار موظف به رعایت دستورهاى پزشك در استفاده از داروهاست مانند ساعتهاى مشخص شده، مقدار تجویز شده، پرهیز از بعضى غذاها و ... تا نتیجه مطلوب را به دست آورد، همچنین در خوردن تربت باید شرایطى كه گفته مى شود مراعات كند.
در روایتهاى متعدد از اهل بیت علیهم السلام آمده است : «خوردن هر خاكى حرام است مانند حرمت خون ، و ... مگر خاك قبر سیدالشهدا علیه السلام كه شفاى هر دردى است»(1).
امام صادق علیه السلام فرمود: «خوردن هر خاكى بر فرزندان آدم حرام است، مگر تربت قبر امام حسین علیه السلام كه اگر كسى آن را به جهت استشفا تناول كند خدا او را شفا عنایت نماید»(2).
و فرمود: «خاك قبر امام حسین علیه السلام شفاى هر دردى است ، آن تربت (بهترین و) بالاترین داروهاست»(3).
ص: 58
یكى از اصحاب آن حضرت خدمت ایشان عرض كرد: من ناراحتى و بیمارى بسیار دارم. هیچ دارویى نبوده مگر این كه از آن استفاده كرده ام (ولى نتیجه اى نگرفته ام). حضرت فرمود: «چرا از تربت استفاده نمى كنى كه شفاى هر دردى و باعث امان از هر ترسى است»(1) .
در ادامه، حضرت دعایى به او تعلیم نمودند كه بعدا خواهد آمد.
در زیارت ناحیه مقدسه مى خوانیم: «السلامُ عَلى مَنْ جَعَلَ اللهُ الشِفاءَ فى تُربَتِه»(2). یعنى: سلام بر آن بزرگوارى كه خداى عزوجل شفا را در خاك قبرش قرار داده است.
در روایتهاى بسیارى آمده است كه خداى تعالى در مقابل شهادت امام حسین علیه السلام ، عطیه هایى به ایشان عنایت فرموده است:
1 . اجابت دعا تحت قبه آن گرامى
2 . شفا در تربت قبر ایشان
3 . ائمه علیهم السلام از فرزندان اویند.
در پاره اى از روایات به جاى اجابت دعا آمده است: «رستگارى با اوست پس از رجعت و بازگشت او به دنیا».
و در بعضى اضافه شده: «از هنگامى كه زائرانش به قصد زیارت حركت كنند تا زمانى كه برگردند از عمرشان محسوب نمى شود»(3).
ص: 59
امام صادق علیه السلام فرمود: «نزد سر امام حسین علیه السلام تربت سرخى است كه شفاى هر دردى است، مگر مرگ»(1).
محمد بن مسلم بیمار شد، خبر به امام باقر علیه السلام رسید، حضرت برایش شربتى فرستاد كه به مجرد نوشیدن حالش خوب شد و خدمت حضرت مشرف شد ، آن حضرت به او فرمود:
«در این شربت تربت قبر امام حسین علیه السلام بود كه برترین چیزى است كه به آن استشفا مى شود و هیچ چیزى مانند آن نیست. ما به خردسالان و زنهایمان مى دهیم (و از آن نتیجه مى گیریم)، تمام خیر و بركت در آن است»(2).
در بسیارى از روایتها و دعاها آمده: «تربت سیدالشهدا علیه السلام شفاى هر دردى است»(3).
با دقت در روایات گذشته به خوبى روشن مى شود كه این امتیاز مخصوص خاك كربلاست، كه در حقیقت از خاك بهشت است، و از هیچ خاك دیگرى نمى توان به عنوان استشفا استفاده نمود.
ص: 60
چنانچه پیشتر اشاره كردیم نتیجه گرفتن از استعمال تربت مشروط به شرایطى است كه لازم است رعایت شود:
1 . از شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام باشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «تربت امام حسین علیه السلام ، مشك مباركى است كه اگر شیعیان ما آن را تناول كنند براى آنها شفاى هر دردى است، و اگر دشمن ما از آن استفاده كند مانند پیه گداخته و ذوب شود»(1).
امام كاظم علیه السلام فرمود:
«مؤمنى كه حق و حرمت سیدالشهدا علیه السلام را بشناسد و ولایتش را گردن نهد، اگر به اندازه سر انگشت از خاك قبر آن حضرت استفاده كند، داروى درد او خواهد بود»(2).
و نیز فرمود: «خداى تعالى تربت جدّم امام حسین علیه السلام را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است»(3).
ذكر این نكته ضرورى است كه گاهى براى اتمام حجت و یا شمول لطف عام آن حضرت ، كسانى كه فاقد این شرط بوده اند نیز از تربت شفا گرفته اند و چه بسا باعث هدایت آنها به مكتب اهل بیت علیهم السلام شده است كه نمونه هایى از آن را در بخش حكایات ذكر مى كنیم(4).
ص: 61
2 . اعتقاد به شفابخشى تربت داشته باشد.
عبدالله بن ابى یعفور - كه از خواص اصحاب امام صادق علیه السلام است - مى گوید: از آن حضرت سؤال كردم چرا بعضى از استعمال تربت نتیجه اى نمى گیرند؟
آن حضرت در جواب فرمود:
«نه، به خداى یگانه سوگند ، هر كس كه معتقد باشد خداوند به واسطه تربت او را شفا مى دهد، قطعا از استعمال تربت نتیجه خواهد گرفت»(1).
در ضمن روایت دیگرى، آن حضرت یكى از موانع شفا یافتن با تربت را چنین بیان مى كنند:
«كسى كه با آن معالجه مى كند و شفا نمى یابد لابد یقینش كم است، و گرنه اگر كسى یقین داشته باشد كه تربت شفابخش است هرگاه استفاده كند - به اذن خدا - برایش كافى است و احتیاج به دواى دیگرى نخواهد داشت»(2).
3 . قصد استشفا داشته باشد، نه میل نفسانى
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر كس خاك قبر امام حسین علیه السلام را بدون قصد استشفا تناول كند مانند این است كه از گوشت ما خورده است»(3).
ص: 62
و در روایت دیگرى پس از بیان حرمت خوردن خاك فرمود:
«تنها خوردن تربت قبر امام حسین علیه السلام جایز است كه شفاى هر دردى است، ولى اگر كسى آن را از روى میل نفسانى بخورد براى او شفا حاصل نمى شود»(1).
4 و 5 . احترام به تربت و مُهر كردن آن
ابوحمزه ثمالى مى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض كردم: فدایت شوم! مى بینم شیعیان از تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام براى معالجه
استفاده مى كنند، آیا واقعا تربت شفاست؟
حضرت در جواب فرمود: «آرى اگر تا فاصله چهار میل از قبر هم تربت را بردارى شفاست... اما این كه براى بعضى شفا حاصل نمى شود به این جهت است كه گاهى از ظروفى كه تربت را در آن گذاشته اند چیزى با آن مخلوط مى شود، یا آنهایى كه استعمال مى كنند یقین و اعتقادشان كم است. یا این كه (به جهت عدم رعایت مُهر نمودن آن) جنیان كافر و شیاطین به خاطر حسدى كه بر بنى آدم دارند خود را به آن مى مالند و عمده طیب و خوبى (و آثار و خواص) تربت بدین واسطه از بین مى رود. از این جهت كه ملائكه در حرم مطهّر هستند ، شیاطین و جنیان كافر قدرت بر داخل شدن ندارند، ولى تعداد زیادى از آنها بیرون حرم منتظرند و با این كه صاحب تربت آن را در دست دارد، آنها آثار آن را از بین مى برند .
ص: 63
هر چیز (جاندارى) این تربت را مى بوید. (و باعث از بین رفتن فواید و منافع آن مى شود). اگر تربت از این آفات سالم بماند، هر كس آن را استفاده كند همان لحظه بهبودى برایش حاصل مى شود.
پس هرگاه تربت را بر مى دارى كتمان كن (و آن را بپوشان)، و بسیار بر آن ذكر خدا بگو.
گذشته از این، به من خبر رسیده است: بعضى از آنهایى كه تربت را بر مى دارند آن را كوچك شمرده و حرمت آن را نگه نمى دارند، تا جایى كه آن را در كیسه اى كه مخصوص علف حیوانات است یا ظرف غذا یا پارچه اى كه پس از غذا دستها را با آن پاك مى كنند یا خُرجین چهار پایان مى گذارند! چگونه انتظار دارند با بى احترامى به تربت از آن شفا حاصل كنند؟!
آرى، دلى كه یقین در او نباشد و استخفاف به آنچه موجب صلاح اوست نیز از او صادر شود، از كارش نتیجه اى نخواهد گرفت»(1).
امام باقر علیه السلام فرمود: «كسى كه تربت را از حرم برداشته و بیرون مى رود، اگر آن را پنهان نكند در بین راه به جنّیانى كه داراى (بیمارى و) عاهتى باشند یا حیوانات و جانداران دیگر كه آفتى داشته باشند، گذر نموده و آنها آن را بوییده و بركت آن را زایل مى كنند و منفعت آن شامل حال آنها مى شود. چنین تربتى موجب شفا نخواهد بود».
در ادامه سخن، حضرت امر به كتمان تربت و احترام آن فرموده و تأكید نمودند كه استخفاف به تربت مانند گذاشتن آن در خرجین و
ص: 64
چیزهاى كثیف و در لباس گذاشتن مانع از تأثیر آن خواهد بود(1).
مرحوم شیخ كلینى نقل كرده است: «مُهر كردن تربت امام حسین علیه السلام به این است كه سوره مباركه قدر بر آن خوانده شود»(2).
6 . بیشتر از اندازه یك نخود استفاده نكند
شخصى از امام صادق علیه السلام پرسید: من از شما شنیدم كه فرمودید: «تربت امام حسین علیه السلام از ادویه مفرده(3) است و هیچ بیماریى نیست مگر این كه تربت آن را به كلى برطرف مى كند»؟
حضرت فرمود: «آرى، من چنین گفتم، مقصودت از این سؤال چیست» ؟ عرض كرد: من از آن استفاده كردم، ولى نتیجه اى نگرفتم. حضرت فرمود: «البته براى استفاده از آن دعایى است كه بدون آن سودى ندهد.(4) پیش از هر چیز آن را بوسیده و بر دیده خود مى گذارى، بیش از مقدار یك نخود هم نباید استفاده كنى. چنانچه كسى بیش از این مقدار بخورد، مثل این است كه از گوشت و خون ما خورده است»(5).
7 . از محدوده خاصّى - كه بعدا خواهد آمد- تربت را برداشته باشند
ص: 65
8 . پیش از مصرف بقیه داروها، از تربت استفاده كند
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر كسى كه بیمار شود و ابتدا به تربت مداوا كند، خداى تعالى او را از آن بیمارى شفا عنایت نماید، مگر این كه مرگش رسیده باشد»(1).
البته این روایت را مرحوم شیخ مفید چنین نقل كرده است: «مَن أصابَتْه علةٌ فَتَداوى من طینِ قبرِ الحسین علیه السلام ... »(2). و به جاى «فبدا» كه در روایت كامل الزیارات بود، ایشان «فَتَداوى» نقل كرده است، و بنابر نقل ایشان مراعات این شرط لازم نیست.
بلكه برخى از روایتها نیز دلالت دارد بر این كه لازم نیست پیش از سایر داروها باشد، و اگر داروهاى زیادى هم استفاده كرده باشد باز استشفا به تربت نتیجه بخش است(3).
روایات در مورد آداب و دعاهایى كه موقع برداشتن تربت از زمین كربلا یا موقع خوردن آن وارد شده متعدد و مختلف است، كه چون از امور مستحبى به شمار مى رود عمل كردن به هر یك بلا مانع است. در این بخش به برخى از این روایتها اشاره مى كنیم(4).
ص: 66
امام صادق علیه السلام فرمود: خداى تعالى تربت امام حسین علیه السلام را شفاى هر دردى و امان از هر ترسى قرار داده است. پس هرگاه كسى خواست آن را بر دارد آن را بوسیده ، بر دیدگانش بگذارد و بر بدن خویش مالیده و بگوید:
«اَللّهَّم بِحَقِّ هذِهِ التُّربَةِ ، وَ بِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِها وَ ثَوى فیها ، وَبِحَقِّ أَبیهِ وَأُمِّهِ وَأخیهِ وَالأئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ ، وَ بِحَقِّ الْمَلائِكَةِ الحافّینَ بِهِ إلاّ جَعَلْتَها شفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ ، وَ بُرْءا مِنْ كُلِّ مَرَضٍ ، وَ نَجاةً مِنْ كُلِّ آفَةٍ ، وَحِرْزا مِمّا أَخافُ وَ أَحْذَر». یعنى : «خداوندا ! به حق این تربت و به حق آن عزیزى كه در او جاى گرفته و به خاك سپرده شده است، و به حق پدر و مادر و برادر و امامان از فرزندانش و به حق فرشتگانى كه گرد او حلقه زده اند تو را سوگند مى دهم كه این تربت را شفا از هر بیمارى، بهبودى از هر مرض، نجات و خلاصى از هر آفت، و پناه من از هر چیزى كه از آن ترسناك هستم و حذر مى كنم قرار دهى».
و پس از خواندن این دعا از تربت استفاده كند .
راوى گوید: «من در تمام عمر همان گونه كه حضرت فرمودند عمل كردم و خدا را شكر مى كنم كه هیچ مشكلى برایم پیش نیامد»(1).
جابر جُعْفى گوید: حضور امام پنجم حضرت باقر العلوم علیه السلام
ص: 67
شرفیاب شده و از دردها و بیماریهاى مختلف شكایت كردم و عرض كردم كه بعضى را مداوا مى كنم به بعضى دیگر ضرر مى رساند. حضرت فرمود:
«عَلَيكَ بِتُرْبةِ الحُسینِ بنِ علىِّ علیهماالسلام». یعنى: بر تو لازم است كه از تربت امام حسین علیه السلام استفاده كنى.
عرض كردم: بسیار مصرف كرده ام، ولى نتیجه اى نگرفته ام.
جابر گوید: دیدم غضب در چهره مولایم نمودار شد. عرض كردم: به خدا پناه مى برم از غضب شما! حضرت با عصبانیت بلند شده و به اندازه یك حبّه(1) (خاك) در دست گرفته و عنایت فرمود و سپس فرمود: «از این استفاده كن».
جابر گوید: به مجّرد استعمال آن عافیت یافته و بهبودى كامل برایم حاصل شد. عرض كردم: این چه بود كه به این سرعت مرا شفا داد؟
فرمود: «این همان چیزى است كه تو مى گویى از آن سودى نبرده اى». عرض كردم: اى سرور من ، دروغ نگفتم بلكه مقصودم این بود كه شاید مطلبى نزد شما باشد و من یاد بگیرم كه (تعلّم در محضر شما) از آنچه خورشید بر آن مى تابد نزد من محبوبتر است.
حضرت فرمودند: «هرگاه خواستى تربت را (از زمین كربلا) بردارى در آخر شب این كار را انجام بده. به آب خالص غسل كن و پاكترین لباسهایت را بپوش و خود را با سُعد(2) خوشبو كن. سپس داخل
ص: 68
حرم مطهر شده، نزد سر مبارك آن حضرت ایستاده و چهار ركعت نماز بخوان: در ركعت اوّل سوره حمد و یازده مرتبه سوره كافرون، و در ركعت دوم سوره حمد و یازده مرتبه سوره قدر بخوان و در قنوت بگو: «لا اِلَه اِلاّ اللّهُ حَقَا حَقّا ، لا اِلَه اِلاّ اللّهُ عُبُودیةً وَ رِقّا ، لا اِلَه اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ ، وَ هَزَمَ اَلْأَحْزابَ وَحْدَهُ .
سُبحانَ اللّهِ مالِكِ السماوات وَ ما فیهِنّ وَ ما بَيْنَهُنَّ . سُبْحانَ اللّهِ ذىِ العَرْشِ العَظیمِ ، وَ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ العالَمین».
یعنى: «به درستى و راستى و حقیقت اعتراف مى كنم كه جز خداى یكتا خدایى نیست، از (سر اخلاص و) بندگى و عبودیت اقرار مى كنم كه جز خداى یكتا خدایى نیست. (و باز تكرار مى كنم) جز خداى یكتا خدایى نیست، یكتاى یكتا. وعده خویش را عملى كرد، و بنده خویش (یعنى پیامبر صلى الله علیه و آله ) را یارى كرد و به تنهایى احزاب دشمن را شكست داد. منّزه است خداى تعالى مالك آسمانها و آنچه در آسمانها و بین آنهاست. منزه است خداى تعالى كه صاحب عرش با عظمت است، و حمد مخصوص خداى تعالى است كه پروردگار جهانیان است».
سپس ركوع و سجود به جا آورده (و این دو ركعت را تمام مى كنى و سلام مى دهى)، پس از آن دو ركعت دیگر مى خوانى.
در ركعت اول سوره حمد و یازده مرتبه سوره توحید و در ركعت دوم سوره حمد و یازده مرتبه سوره فتح و در قنوت نیز همان ذكرى كه در قنوت نماز پیشین گفته شده مى خوانى. پس از تمام شدن نماز، سر به سجده گذاشته و هزار مرتبه مى گویى: « شُكْرا ».
ص: 69
پس از آن بلند مى شوى و به قبر چسبیده مى گویى:
«یا مَوْلاىَ ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّه ، اِنّى آخذٌ مِنْ تُرَبَتِكَ بِإذْنِكَ . اَللّهّمَّ اجْعَلْها شِفاءً مِنْ كلِّ داءٍ ، وَ عِزّا مِنْ كُلِّ ذُلٍّ ، وَ اَمْنا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ ، وَ غِنىً مِنْ كُلِّ فَقْرٍ لى وَ لجمیعِ المُؤْمِنینَ وَ اَلمُؤْمِنات» .
یعنى: «اى آقاى من! اى فرزند پیامبر! با اجازه شما قدرى از تربت شما بر مى دارم. خداوندا! تربتى كه برداشتم شفاى از هر درد، عزت و سر بلندى از هر خوارى و ذلت، امنیت از هر ترس و بى نیازى از هر فقر قرار بده، براى من و براى همه مردان و زنان با ایمان».
و با سر انگشت سه مرتبه خاك برداشته و در پارچه پاكى یا شیشه اى گذاشته و آن را با انگشتر عقیقى كه بر آن نوشته باشد: «ماشاءَ اللّهُ ، لا قُوَّةَ إلاّ باللّه ، أستغفُر اللّهَ»، مُهر مى كنى. اگر خداى تعالى بداند كه در نیت
خویش صادق هستى در این سه مرتبه بیش از هفت مثقال نمى توانى بردارى، و این داروى هر دردى خواهد بود، چنان كه دیدى(1).
مناسب است هنگام استفاده از تربت یكى از دعاهاى آن خوانده شود. در این جا به سه روایت از امام صادق علیه السلام بسنده مى كنیم:
1 . «اَللّهُمَّ اِنّی أَسأَلُكَ بِحَقِّ اَلملَكِ الَّذی قَبَضَها ، وَ بِحَقِّ النَبَيِّ الذّی خَزَنَها ، وَ بِحَقِّ الوَصّیِّ الّذى هُوَ فیها أنْ تُصَلِيّ عَلى مُحَّمدٍ وَ آلِ محمّدٍ ، وَ أَنْ تَجَعَل لى فیها شِفاءً مِنْ كلِّ داءٍ ، وَ عافِيةً مِنْ كلّ بَلاءٍ ، وَ أمانا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ بَرِحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمین ، وَصلَى اللّهُ عَلى مُحمّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّم(2)».
ص: 70
یعنى: «بار الها! به حق فرشته اى كه از این تربت برداشت، و به حق پیامبرى كه آن را نگهدارى كرد، و به حق آن وصى كه در او (به خاك سپرده شده) است از تو درخواست مى كنم بر حضرت محمد و آل محمد درود فرست و این تربت را براى من شفاى از هر درد، عافیت از هر بلا و امنیت از هر ترس قرار بده، به رحمت و مهربانیت اى مهربان ترین مهربانان. درود و سلام خداوند بر محمد و خاندانش باد».
2 . «اللّهُمَّ اِنّى أَشْهَدُ أَنَّ هذِهِ الُتْربةَ تربةُ وَلیِّكَ صَلى اللّه ُعَلیهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّها شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داءٍ، وَ أَمانٌ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ لِمَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لی بَرِحْمَتِكَ، وَ أشْهَدُ أنَّ كلَّ ما قیلَ فیهِم وَفیها هَوَ الحَقٌّ مِنْ عِندِكَ ، وَ صَدَقَ المُرْسَلُون»(1).
یعنى: «خداوندا! تو را گواه مى گیرم كه این تربت، تربت ولىّ توست. درود خداوند بر او باد- و شهادت مى دهم كه این تربت شفاى هر درد و امان از هر ترس است براى كسى كه تو بخواهى از بندگانت و براى من به رحمت تو. شهادت مى دهم فضائلى كه درباره آنها (كه در او به خاك سپرده شده اند) و درباره خود تربت گفته شده حق است و فرستادگان خداوند راست گفته اند».
3 . «بِسمِ اللّهِ وَ باللّهِ ، اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقا واسِعا ، وَ عِلْما نافِعا ، وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ ، إنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدیر»(2). یعنى: «بنام خدا و به (یارى) خدا. خدایا! این تربت را روزىِ وسیع، علمى سودمند و شفاى همه دردها قرار بده ، البته كه تو بر هر كارى توانایى».
ص: 71
تذكر
گرچه ظاهر این گونه روایتها دخیل بودن ادعیه و امور مذكور در شفا یافتن است، ولى بسیارى از عالمان و بزرگان - با توجه به اطلاق روایات دیگر - فرموده اند: «اینها باعث تكمیل فضیلت و سرعت تأثیر و زیادتى بهبودى و مانند آن است»(1).
امام باقر یا امام جواد علیهماالسلام فرمودند: «... قدرى عسل و زعفران خریدارى كن و با خاك قبر امام حسین علیه السلام و آب باران بیامیز، و بین شیعیان تقسیم كن تا بیماران خود را با آن مداوا كنند»(2).
و فرمودند: «هفت عدد سیاه دانه و هفت عدد عدس و قدرى تربت و هفت قطره عسل در آب یا روغن بگذار، و بر آن هفت مرتبه سوره هاى حمد و فلق و ناس و توحید و آیة الكرسى و اول سوره حدید تا آیه پنجم و آخر سوره حشر را بخوان»(3).
شخصى خدمت امام صادق علیه السلام عرض كرد: من مبتلا به بیمارى پیسى شده ام، چه كنم ؟
حضرت فرمود: «تربت امام حسین علیه السلام را با آب باران مخلوط كرده و استعمال نما».
ص: 72
او به دستور حضرت عمل كرده و از آن ناراحتى نجات یافت و شفا برایش حاصل شد(1).
و نیز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «براى مداواى «داء الخبیث» - جذام یا برص - هیچ دارویى سودمندتر از تربت امام حسین علیه السلام نیست».
سؤال شد: چگونه استفاده كنیم؟
حضرت فرمود:
«آن را با آب باران نوشیده، و به جاهایى از بدنت كه دچار این ناراحتى شده مى مالى كه این كار نافع و مجّرب است ، إن شاء اللّه تعالى»(2).
مرحوم شیخ طبرسى نیز روایتى نقل كرده مبنى بر مخلوط كردن تربت با آب و نوشتن آیاتى از قرآن و دعاهاى دیگر با آن - با شرایطى مخصوص - براى برطرف شدن تب و درمان سایر بیمارى ها ، مناسب است مراجعه شود(3).
ص: 73
براى محفوظ ماندن انسان از شرور و آفات و بلاها و حفظ اموال او از دستبرد و سرقت، دستوراتى در روایات اهل بیت علیهم السلام وارد شده است از قبیل: قرائت بعضى از سوره ها و آیات، خواندن برخى از دعاها و حرزها و یا همراه داشتن آن و صدقه دادن.
از جمله امورى كه براى حفظ انسان و اموال او مفید است تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام مى باشد .
امام رضا علیه السلام هرگاه مى خواستند لباس یا چیز دیگرى براى كسى بفرستند، قدرى تربت لابلاى آن گذاشته و مى فرمود: «تربت، باعث محفوظ ماندن است به اذن خداوند»(1).
امام صادق علیه السلام فرمود:
«خاك حرم امام حسین علیه السلام ، شفاى هر درد و امان از هر ترس است»(2).
ص: 74
و فرمودند: «كام فرزندانتان را به تربت برگیرید كه سبب امنیت و باعث محفوظ ماندن آنهاست»(1).
در روایت دیگرى نیز از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «كام فرزندان خود را به آب فرات و تربت امام حسین علیه السلام برگیرید، و اگر نبود از آب باران استفاده كنید»(2).
وصف تربت به این كه «امان از هر ترسى است»، در بسیارى از دعاها
و روایتها وارد شده است(3).
مرحوم سید ابن طاووس مى فرماید: هنگامى كه امام صادق علیه السلام به عراق تشریف آوردند، مردم نزد آن بزرگوار اجتماع كرده و عرض كردند: اى سرور ما، تربت امام حسین علیه السلام شفاى هر دردى است(4)، (و این مطلب نزد ما مسلّم است). آیا امان از هر ترسى هم هست؟
حضرت فرمودند: «آرى این چنین است، هر كس مى خواهد از هر ترسى در امان باشد، تسبیحى كه از تربت امام حسین علیه السلام ساخته شده باشد در دست گرفته و دعایى كه هنگام خوابیدن در رختخواب خوانده
ص: 75
مى شود(1)، سه مرتبه بخواند ، سپس تسبیح را بوسیده و بر دیده گانش بگذارد و بگوید:
اَللّهُمَّ اِنّی أَسأَلُكَ بِحَقِّ هِذِهِ التُرْبَةِ ، وَ بِحَقِّ صاحِبِها ، وَبِحَقِّ جَدِّهِ وَ بِحَقِّ أَبیهِ وَ بِحَقِّ أُمِّهِ وَ بِحَقِّ أَخیهِ وَ بِحَقِّ
وُلْدِهِ الطّاهِرینَ ، اِجْعَلْها شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ ، وَ أَمانا مِنْ كُلِّ خَوْفٍ ، وَ حِفْظا مِنْ كُلِّ سُوءٍ». یعنى: «بار الها! به حق این تربت و صاحب آن، به حق جدّش، به حق پدرش، به حق مادرش، به حق برادرش، و به حق فرزندان پاكش، این تربت را شفاى از هر درد، امان از هر ترس و سبب محفوظ ماندن از هر شرّ و بلا قرار بده».
سپس تسبیح را در جیب خویش بگذارد. اگر این دستورالعمل را در صبح به جاى آورد، تا شب در امنیت الهى است و اگر شب به جاى آورد، پیوسته تا صبح در امان خداوند تعالى است»(2).
ایشان دو روایت دیگر در دعاهاى وارد در این جهت ذكر كرده و
ص: 76
مى فرماید: روایت شده است كه هركس از سلطان یا غیر آن خوف داشته باشد و (هنگام خروج از منزل)(1) تربت را برداشته و این دعاها را بخواند، (سبب امنیت و محفوظ ماندن او خواهد بود)(2) :
دعاى اول : اَللّهُمَّ هذِهِ طینَةُ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیه السلام وَلِيِّكَ وَ ابْنِ وَلِيِّكَ، اتَّخَذْتُها حِرْزا لِما أَخافُ وَ ما لا أَخافُ». یعنى: «بار خدایا! این خاك قبر امام حسین علیه السلام ولىّ تو و فرزند ولى توست، آن را برداشتم تا باعث حفظ من شود از هر چه مى ترسم و آن چیزهایى كه نمى ترسم».
دعاى دوم : «اَللّهُمَّ اِنّی أَخَذْتُهُ مِنْ قَبْرِ وَلیِّكَ وَ ابنِ وَلیِّك، فَاجْعَلْهُ لی اَمْنا وَ حِرْزا مِمّا أَخافُ وَ مِمّا لا أخافُ»(3). یعنى: «خداوندا! من این تربت را از قبر ولى تو و فرزند ولى تو برداشته ام، او را سبب امنیت و محافظت من از آن چه مى ترسم و یا نمى ترسم قرار بده».
چنانچه كسى را سحر كرده باشند، دعاى مفصلى وارد شده است كه آن را به تربت كربلا خوانده و تربت را مُهر كرده و بر او آویزان مى كنند، كه به خاطر طولانى بودن دعا از نقل آن خوددارى كردیم(4).
ص: 77
یكى از اعمال مستحب هنگام دفن اموات این است كه همراه با میّت در قبر و همچنین در كفن او قدرى تربت نهاده شود. این عمل اظهار محبت به سالار شهیدان علیه السلام و توسل و استشفاع به آن حضرت در درگاه خداوند است.
سید ابن طاووس مى فرماید: روایت شده كه: «گذاشتن تربت همراه با میّت براى او امان است»(1).
در فقه رضوى آمده: «در كفن میت، قدرى تربت گذاشته شود»(2).
شیخ احمد طبرسى مى نویسد: از امام زمان علیه السلام سؤال شد: آیا جایز است شهادت به وحدانیت، با تربت یا غیر آن بر كفن نوشته شود؟
آن حضرت در جواب مرقوم فرمود: «(آرى) جایز است»(3).
و در روایت دیگرى كه شیخ طبرسى و شیخ طوسى نقل كرده اند، آمده است كه از آن حضرت سؤال شد: آیا همراه میت در قبر تربت
ص: 78
گذاشته شود؟ حضرت در جواب نوشتند: «هم همراه او در قبر گذاشته شود و هم با حنوط او مخلوط گردد»(1).
امام رضا علیه السلام فرمود: «چرا وقتى میت را دفن مى كنید و سرش را بر خاك مى گذارید، در مقابل صورتش - نه زیر سرش - لَبِنَه اى(2) از خاك (قبر امام حسین علیه السلام ) نمى گذارید؟»(3).
شیخ ابن حمزه طوسى مى گوید: هنگامى كه امام كاظم علیه السلام براى حضور در دفن یك بانوى شیعه به نام شطیطه،به اعجاز از مدینه به نیشابور آمد، قدرى تربت امام حسین علیه السلام در قبر شطیطه ریخت(4).
به طور عشق اگر ره به سوى نور برم *** ز شمع روى تو نورى به كوه طور برم
ز خاك پاى تو بر گوشه كفن بندم *** به خُلد سرمه اى از بهر چشم حور برم
گر از حریم تو دور افتم اى حسین شهید *** بگو دگر كجا ره من صبور برم
به وقت مرگ به بالین ما قدم بگذار *** روا مدار كه این آرزو به گور برم
ص: 79
در آغاز سخن از سجده بر تربت ، چكیده اى از سخن علامه امینى درباره سجده بر خاك را مى آوریم:
حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: «جُعِلَتْ لِىَ الأَرْضٌ مَسْجِدا وَ طَهورا». یعنى: خداى تعالى زمین را محل سجده من و یكى از اسباب تحصیل طهارت براى من قرار داده است.
این كلام شریف از جمله روایتهایى است كه شیعه و سنى در نقل آن اتفاق دارند. از روایتهاى اهل تسنن نیز استفاده مى شود كه در حال اختیار، سجده بر غیر زمین و آنچه از آن مى روید جایز نیست.
در روایتهاى آنها آمده است: اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله در گرماى شدید، سنگریزه هاى مسجد را در دست مى گرفتند تا از حرارت آن كاسته شود و سپس در حال سجده پیشانى خود را بر آن مى گذاشتند.
در هیچ یك از صحاح ستّه، یا اصول مورد اعتماد روایى آنها، هیچ
ص: 80
روایتى هر چند ضعیف یافت نمى شود كه بر جواز سجده بر غیر زمین و آنچه از آن مى روید - در حال اختیار- دلالت داشته باشد.
سجده بر فرش، سجاده و... كه از پشم و كرك و ابریشم و مانند آن بافته شده باشد، جایز نیست و بدعت است .
مناسب با سجده به عنوان اظهار ذلّت و خشوع در قبال عظمت مولاى حقیقى این است كه نمازگزار صورت خویش را بر خاك نهاده و یادآور نهایت پستى خویش شود كه او از خاكى است كه از آن آفریده شده و به آن نیز باز مى گردد و دیگر بار نیز از آن محشور خواهد شد.
آرى، این یكى از اسباب موعظه انسان است و باعث خضوع روحى و باطنى است، و این معانى بلند هیچگاه در سجده بر بافته شده هاى از پشم و دیبا و ابریشم و مانند آن كه اسباب آسایش و رفاه است، یافت نمى شود(1).
سجده، نهایت خضوع و خشوع انسان در پیشگاه خداى بى همتا است. فرمانى است از جانب او كه در نمازها این خضوع خاصّ را بر خاك و آنچه از آن مى روید و خوردنى و پوشیدنى نباشد، به جا آوریم. كسى كه معناى عبودیت را دریافته باشد و خود را بنده حق تعالى بداند، هیچگاه در مقابل دستورهاى او چون و چرایى نمى كند.
حال اگر اثبات شود كه او دوست مى دارد این سجده بر خاك قبر
ص: 81
سرور و سالار شهیدان حضرت ابى عبدالله الحسین علیه السلام باشد، آیا این منافاتى با عبادت نمازگزار دارد؟ یا این كه تأكید مى كند: من در این جهت نیز از خویشتن اختیارى ندارم، هر آنچه مولا بپسندد من نیز مى پسندم. پس این نیز خضوع دیگرى در ساحت قدس او و در پیشگاه اولیاى اواست.
آرى خداى حكیم دانا، چنین اراده فرموده كه یاد و نام حضرت سیدالشهدا علیه السلام ، كه زنده كننده نماز و عبادت است زنده بماند.
خاطره مجاهدت بى نظیر او و فداكارى یاران باوفایش، كه بنابر فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام در تمام عالم هستى نظیر ندارند(1)، هیچگاه از خاطر نمازگزاران و عبادت كنندگان دور نشود.
شیعه هیچگاه تربت را معبود خویش قرار نداده است و غیر خدا را سزاوار پرستش نمى داند، و همچنان كه همه مسلمانان عالم به سوى كعبه نماز مى گزارند، بدون آن كه كعبه را پرستیده باشند، همچنین ما براى اطاعت این فرمان استحبابى بر خاك كربلا نماز مى گزاریم.
شیخ صدوق قدس سره از امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه فرمود:
«سجده كردن بر خاك قبر امام حسین علیه السلام باعث مى شود كه تا زمین هفتم نورانى گردد»(2).
ص: 82
شیخ طبرسى از آن حضرت روایت مى كند كه فرمود: «سجده بر تربت سیدالشهدا علیه السلام حجابهاى هفت گانه را دریده و پاره مى كند»(1).
شیخ طوسى (متوفاى 460 ق) و قطب راوندى (متوفاى 573ق) از معاویة بن عمار نقل مى كنند:
امام صادق علیه السلام كیسه اى از دیباى زرد رنگ داشت، كه در آن تربت امام حسین علیه السلام گذاشته بود. هنگام نماز آن خاك را بر سجاده ریخته و بر آن سجده مى كرد و مى فرمود:
«سجده بر تربت ابى عبدالله الحسین علیه السلام حجابهاى(2) هفت گانه را پاره كرده و از بین مى برد»(3).
شیخ دیلمى (متوفاى 771 ق) مى فرماید: امام صادق علیه السلام براى اظهار خشوع و خضوع نزد خداى تعالى بر غیر تربت امام حسین علیه السلام سجده نمى كرد(4).
ص: 83
شیخ احمد طبرسى (متوفاى قرن ششم) و قطب راوندى (متوفاى 573 ق) چنین مى نگارند: یكى از پرسشهایى كه كتبا به محضر امام زمان علیه السلام فرستاده شد آن بود كه آیا سجده بر مُهرى كه از خاك قبر امام حسین علیه السلام ساخته شده باشد فضیلتى دارد؟ آن سرور گرامى در جواب مرقوم فرمود: «این كارى درست و داراى فضیلت است»(1).
این روایتها از عالمان بزرگ شیعه به ما رسیده و بسیارى از بزرگان ما در كتب روایى خویش آن را نقل كرده اند كه نقل همه آن مصادر باعث تطویل است . بلكه بعضى از بزرگان سجده بر تربت را شعار مذهب حقه امامیّه مى دانند(2).
فقیه متبحر شیعه شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر پس از بیان این كه بهترین چیز براى سجده تربت امام حسین علیه السلام است مى فرماید: این مطلب قطعى است و سیره عملى شیعه بر آن قرار گرفته است(3).
فقیهان ما بدون استثناء سجده بر تربت را عملى راجح مى دانند و فتاواى بسیارى از آنها بر استحباب، در كتب فقهى مذكور است. از باب نمونه فقیه متبحر سید یزدى قدس سره مى فرماید: «و أَفضلُ من الجمیع التُربةُ الحسینیةُ ؛ فاِنّها تَخْرِقُ الحُجُبَ السَبْعَ ، وَ تَسْتَنِيرُ إلى الاَرضین السبعِ»(4).
ص: 84
یعنى : در بین چیزهایى كه سجده بر آن صحیح است، سجده بر تربت امام حسین علیه السلام فضیلتش از همه بیشتر است، زیرا حجابهاى هفت گانه را دریده و تا زمین هفتم را نورانى و روشن مى كند.
همه فقیهانى كه بر عروة الوثقى تعلیقه زده اند، مطلب فوق را از ایشان تلقّى به قبول نموده اند.
مرحوم محدث نورى از شهید اول - كه از فقهاى بزرگ شیعه به شمار مى رود - نقل كرده است: «اگر نماز انسان به نحوى باشد كه قابلیت پذیرش در درگاه خداى عزوجل را نداشته باشد، چنانچه بر تربت امام حسین علیه السلام نمازش را به جا آورد آن نماز مورد قبول درگاه خداوند تعالى واقع مى شود»(1).
البته تذكر این مطلب ضرورى است كه مقصود عدم قابلیت از جهت صفات نفسانى نمازگزار، اخلال به حضور قلب و مانند آن است ، اما در صورتى كه خللى از ناحیه شرایط و اجزاى نماز باشد ، باید طبق وظیفه اش تدارك كند.
خاك كربلا یا هر خاكى را به شكل خاصّى قالب زده و به صورت مُهر در بیاورند هیچ اشكالى ایجاد نمى كند، چون این كار براى سهولتِ همراه داشتن و حمل و نقل آن است .
ص: 85
در توقیع شریفى كه از احتجاج شیخ طبرسى نقل كردیم، امام زمان علیه السلام حكم به استحباب و صحت این عمل فرموده اند.(1)
اهل تسنن نیز در این زمینه روایت دارند، چنان كه ابن ابى شَيْبَه (متوفاى 235 ق) - استاد بخارى - در كتاب المصنَّف بابى با عنوان «مَنْ
كانَ يَحْمِلُ فِي السَفینَةِ شَيْئا يَسْجُدُ عَلَيْهِ» ترتیب داده است. یعنى : این باب مربوط به كسى است كه همراه خویش در كشتى چیزى حمل مى كرد تا بر آن سجده كند. سپس نقل مى كند كه:
«اِنَّ مَسْروقا اِذا سافَرَ حَمَلَ مَعَهُ فِي الَّسفینَةِ لَبِنَةً يَسْجُدُ عَلَيْها»(2). یعنى: مسروق بن أجدع(3) هنگامى كه به سفر دریا مى رفت همراه خویش در كشتى ، گِل قالب ریزى شده اى مى برد تا بر آن سجده كند .
ص: 86
از امورى كه همیشه بین پیروان مكتب اهل بیت علیهم السلام رواج داشته استفاده از تسبیح تربت است، ذكر گفتن با تسبیح تربت، بلكه گردانیدن آن بدون ذكر و حتى همراه داشتن آن سفارش شده است.
امام صادق علیه السلام تاریخچه ساختن تسبیح تربت را چنین بیان فرموده اند: «حضرت زهرا علیهاالسلام ریسمانى از پشم را به عدد تكبیرها گره زده بود (یعنى 34 گره) و با آن ذكر مى گفت. پس از شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام از خاك قبر ایشان تسبیح ساخته مى شد. هنگامى كه امام حسین علیه السلام به شهادت رسید مردم به جهت فضیلت و مزیتى كه تربت آن گرامى دارا بود، به آن روى آورده و از آن تسبیح ساختند»(1).
امام كاظم علیه السلام فرمود: «شیعیان ما از چهار چیز بى نیاز نیستند: سجاده نماز، انگشتر، مسواك، تسبیح تربتى كه سى و سه دانه داشته باشد، هرگاه آن را بگرداند و ذكر خدا بگوید به هر دانه برایش چهل حسنه
ص: 87
نوشته شود، و اگر غفلت كند ... براى او بیست حسنه نوشته شود»(1).
سابقا نیز روایتى درباره درخواستِ تسبیح تربت كردن حورالعین از فرشتگان ذكر كردیم(2).
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا (تسبیح) تربت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام افضل است یا تربت امام حسین علیه السلام ؟ حضرت فرمودند:
«تسبیحى كه از تربت قبر امام حسین علیه السلام ساخته شود، اگر به دست كسى باشد خودش ذكر و تسبیح مى گوید، گرچه صاحب آن ساكت باشد»(3).
مرحوم شیخ احمد طبرسى مى نگارد:
از امام زمان علیه السلام سؤال شد: آیا جایز است تسبیح گفتن به تربت امام حسین علیه السلام و آیا فضیلتى هم دارد؟ حضرت در جواب مرقوم فرمود: «آرى جایز است، هیچ تسبیحى با فضیلت تر از آن نیست. از جمله فضایلش آن است كه اگر انسان ذكر گفتن را فراموش كند ثواب ذكر و تسبیح برایش نوشته خواهد شد»(4).
محدث نورى از حسن بن محبوب - كه از بزرگان شیعه و از اصحاب امام رضا علیه السلام است - نقل كرده است: در دست امام صادق علیه السلام
ص: 88
تسبیحى از تربت دیده شد. درباره آن از حضرت سؤال كردند. حضرت در جواب فرمود: «این تسبیح تربت فایده اش براى من بیشتر است (یا این كه فرمودند: براى من سبكتر است)»(1). تردید از راوى است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«كسى كه تسبیح تربت امام حسین علیه السلام را همراه داشته باشد خداوند متعال او را ذاكر و تسبیح كننده محسوب كند، گرچه با آن ذكر نگوید»(2).
در مورد ثوابِ گرداندنِ تسبیح تربت روایتها مختلف است، كه ممكن است به حسب حالات گرداننده آن یا به حسب دورى و نزدیكى آن خاك به قبر امام حسین علیه السلام ، یا وجه دیگرى كه ما از درك آن قاصریم، این ثوابها كم و زیاد شود.
امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر هنگام ذكر گفتن آن را بگرداند چهل حسنه، و اگر از روى غفلت بگرداند یك حسنه برایش نوشته شود»(3).
در روایت دیگر از آن حضرت چنین نقل شده است كه :
«اگر یك دوره استغفار یا هر ذكر دیگرى با تسبیح تربت بگوید خداوند متعال هفتاد برابر براى او پاداش ثبت نماید ؛ و اگر با آن ذكر نگوید و آن را بگرداند ، براى گرداندن هر دانه ، هفت مرتبه (ثواب ذكر
ص: 89
و تسبیح) برایش نوشته خواهد شد»(1).
در روایت دیگرى از آن حضرت آمده است : «كسى كه با تسبیح تربت یك مرتبه تسبیح بگوید خداى تعالى براى او چهارصد حسنه نوشته و چهارصد سیئه محو كرده و چهارصد حاجت او را روا سازد و بر درجه اش چهارصد درجه بیفزاید».
سپس فرمودند: «باید ریسمانش به رنگ آبى بوده و سى چهار دانه داشته باشد، چنان كه تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام كه از خاك قبر حضرت حمزه علیه السلام ساخته بودند این چنین بود و پس از هر نماز با آن تسبیح و ذكر مى گفتند»(2).
امام رضا علیه السلام فرمود:
«كسى كه با تسبیح تربت «سبحان اللّه و الحمدللّه و لا إله إلاّ اللّه و الله أكبر» بگوید، با هر دانه آن خداوند تعالى براى او شش هزار حسنه نوشته و شش هزار سیئه محو كرده و درجه اش را شش هزار درجه بالا برده و شش هزار شفاعت برایش مقرر كند»(3).
ص: 90
در مورد حدّ زمین كربلا از جهت شفا بودن و بركت داشتن و به تعبیر جامع آنچه تربت محسوب مى شود، روایتهاى مختلفى رسیده است. این روایتها به استثناى دو روایت كه در آخر ذكر مى شود ، همه از امام صادق علیه السلام نقل شده است :
1 . «نزد سر مبارك امام حسین علیه السلام تربت سرخى است كه شفاى هر دردى است»(1).
2 . «موضع قبر امام حسین علیه السلام یكى از باغهاى بهشتى است»(2).
3 . «محل قبر امام حسین علیه السلام به اندازه بیست ذراع(3) در بیست ذراع،
یكى از باغهاى بهشتى است»(4).
4 . «براى موضع قبر امام حسین علیه السلام حرمت شناخته شده اى است، كه
ص: 91
هركس حرمت آن را بشناسد و به آن پناه برد او را پناه دهند»، راوى عرض كرد : آن محل را براى من بیان فرمائید. حضرت فرمود: «از جایى كه الآن قبر حضرت است بیست و پنج ذراع از طرف سر و به همین اندازه از طرف پاها و همچنین پشت سر و از طرف مقابل صورت مبارك آن حضرت حساب كن»(1).
5 . «از خاك قبر سیدالشهد علیه السلام تا هفتاد ذراع برداشته مى شود»(2).
6 . «از خاك قبر امام حسین علیه السلام تا فاصله هفتاد باع(3) در هفتاد باع برداشته مى شود»(4).
7 . «خاك قبر امام حسین علیه السلام شفاست، گرچه به فاصله یك میل(5) از قبر برداشته شود»(6).
8 . «حرم امام حسین علیه السلام یك فرسخ در یك فرسخ(7) است از چهار طرف قبر مطهر»(8).
ص: 92
و همین روایت به این نحو هم نقل شده است: «حرم آن حضرت یك فرسخ در یك فرسخ در یك فرسخ در یك فرسخ است»(1).
9 . «حرم امام حسین علیه السلام زمینى است كه به فاصله چهار میل در چهار میل آن را خریدند. این بخش زمین براى فرزندان و موالیان آن حضرت مباح است و بر مخالفان آنها حرام ، و بركت در این قسمت است»(2).
10 . «استشفا مى شود به خاك كربلا تا فاصله چهار میلى قبر امام حسین علیه السلام »(3).
11 . «تربت از قبر امام حسین علیه السلام تا فاصله ده میل است»(4).
12 . «حرم امام حسین علیه السلام پنج فرسخ از چهار طرف قبر آن حضرت است»(5).
13 - 14 . در برخى از كتب فقهى مرسلاً نقل شده است كه : «مراد از تربت امام حسین علیه السلام خاك اطراف قبر آن حضرت تا چهار فرسخ و بنابر روایت دیگر تا هشت فرسخ است»(6).
ص: 93
محدث كبیر علامه مجلسى پس از نقل بعضى از این روایتها مى فرماید: شیخ طوسى و عالمان پس از او در كیفیت جمع بین این روایتها فرموده اند: «تا آخرین حدّى كه در روایات وارد شده ، خوردنش جایز است، ولى هرچه به قبر نزدیكتر باشد فضیلت آن بیشتر است».
سپس مى فرماید: «احتیاط در مورد خوردن (نه بقیه موارد تبرك و سجده و...) این است كه از یك میل بلكه هفتاد ذراع تجاوز نكند، بلكه در این قسمت هم باز هرچه به قبر نزدیكتر باشد هم مطابق احتیاط و هم افضل است».
سپس از محقق اردبیلى نقل مى كند: «هر چه لفظ تربت امام حسین علیه السلام بر او صدق كند خوردنش جایز است، و موضوع حكم در بعضى از روایتها گرچه خاك قبر است، ولى روشن است كه چنین چیزى همیشه ممكن نیست»(1).
در این زمینه آراى متفاوت دیگرى نیز بین دانشمندان فقه و حدیث وجود دارد، كه نقل همه آنها از بحث ما خارج است(2). برخى از مراجع
معاصر در مورد مهر و تربتهایى كه فعلاً در دسترس است (و معمولاً از فاصله دور تهیه مى شود) فرموده اند - بنابر احتیاط یا فتوى - آن را در آب حلّ كنند تا مستهلك شود سپس آن آب را به قصد شفا بیاشامند .(3)
ص: 94
در این بخش مطالبى كه تحت عنوان خاصى در نمى آمد، امّا به نحوى بیانگر عظمت و اهمیت سرزمین مقدس كربلا یا تربت بود را مطرح مى كنیم.
سعد بن عبدالله اشعرى كه از فقیهان و عالمان بزرگ شیعه است مى گوید: خدمت امام حسن عسگرى علیه السلام شرفیاب شده عرض كردم:
سؤالهایى دارم. فرمود: «از نور دیده ام سؤال كن».
از امام زمان علیه السلام سؤال كردم كه تأویل كهیعص(1) چیست؟
حضرت چنین جواب داد: «این حروف از اخبار غیبى است كه خداوند بنده خویش زكریا علیه السلام را از آن با خبر كرد، و سپس داستان آن را براى پیامبر گرامى اسلام حضرت محمّد صلى الله علیه و آله بازگو كرد.
ص: 95
قضیه از این قرار بود كه حضرت زكریا علیه السلام از خداى عزوجل درخواست كرد كه اسامى مبارك پنج وجود مقدس علیهم السلام را به او تعلیم نماید. خداوند جبرئیل را فرستاد و آن اسامى را به وى تعلیم داد.
از آن پس وقتى نامهاى حضرت محمّد صلى الله علیه و آله و حضرت على و حضرت فاطمه و حضرت امام حسن علیهم السلام را بر زبان جارى مى كرد اندوه و ناراحتى او زایل مى شد، ولى هرگاه نام مبارك امام حسین علیه السلام را ذكر مى كرد گریه اش مى گرفت و (از فرط غم و غصه) نَفَس او به شماره مى افتاد. روزى به درگاه حق تعالى عرض كرد: بار الها، چرا نام آن چهار نفر را كه ذكر مى كنم اندوهم تسكین مى یابد، ولى هنگامى كه نام حسین علیه السلام را بر زبان مى آورم اشكم جارى مى شود و آه از نهادم بر مى آید؟ در این جا خداى تبارك و تعالى او را از قضیه امام حسین علیه السلام با خبر كرد و فرمود:
كهیعص ، كه : «كاف» اسم كربلا، «هاء» هلاك شدن و شهادت عترت طاهره علیهم السلام، «یاء» یزید كه به امام حسین علیه السلام ستم مى كند، «عین» عطش امام حسین علیه السلام و «صاد» صبر آن حضرت است.
حضرت زكریا از شنیدن این مطلب تا سه روز ملازم مسجد و عبادتگاه خویش شده و كسى را به آن جا راه نداد و مشغول گریه و ناله با صداى بلند و مرثیه سرایى براى امام حسین علیه السلام شد»(1).
ص: 96
امام صادق علیه السلام فرمود: «كسى كه تربت امام حسین علیه السلام را بفروشد در حقیقت گوشت امام حسین علیه السلام را خرید و فروش كرده است»(1).
محدث عالى مقام شیعه شیخ حرّ عاملى مى فرماید: منظور از تربت دراین روایت خاك خود قبر است و احتمال دارد كه روایت حمل بر كراهت شود و بگوییم: مستحب است انسان تربت را بدون دریافت وجهى به دیگران بذل كند(2).
از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا تربت امام حسین علیه السلام را براى طلب بركت برداریم؟ فرمودند: «اشكالى ندارد»(3).
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «به خدا قسم، گویا این منظره در مقابل دیدگانم مجسّم است كه حیوانات وحشى بر قبر حسینم گردن كشیده اند، و از شب تا به صبح بر او مرثیه سرایى مى كنند. مبادا شما در آن زمان در حق او جفا كنید (و زیارت آن حضرت را ترك كنید) »(4).
ص: 97
در زیارت سالار شهیدان از امام صادق علیه السلام آمده است: «طَهُرَتْ اَرْضٌ أنْتَ بِها، و طَهُرَ حَرَمُك». یعنى : «سرزمینى كه شما را در بر دارد و حرم شما طاهر، پاك و از آلودگیها منزّه است»(1).
در زیارت شهداى كربلا - به تعلیم امام صادق علیه السلام - مى گوییم:
«طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأرْضُ التی فیها دُفِنْتُمْ» . یعنى : « (اى عزیزانى كه در ركاب فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله دست از جان خویش شسته و آن را تقدیم كردید)، شما از آلودگیها و پلیدیها پاك و منزّه بوده و زمینى كه در آن به خاك سپرده شدید نیز زمینى پاك و پاكیزه است»(2).
ابوبكار گوید: قدرى از خاك سرخ رنگ بالاى سر امام حسین علیه السلام برداشته و هنگامى كه شرفیاب حضور حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه السلام شدم خدمت آن گرامى عرضه كردم.
حضرت آن را در دست گرفته و مى بویید و مى گریست. سپس فرمود: «این تربت جدّ من است»(3).
ص: 98
جمعى از عالمان بزرگ نظیر شیخ بهائى و محدث جزائرى و محدث بحرانى صاحب حدائق و محدث نورى قدس سرهم روایتى از محمد بن داوود قمى - كه استاد فقیهان و محدثان قم در قرن چهارم بوده - نقل كرده اند كه :
«امام حسین علیه السلام زمین اطراف قبرش را از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریدارى كرد و سپس آن را بر آنها تصدق نمود (و بخشید) و با آنها شرط كرد كه مردم را به سوى قبر راهنمایى كرده و زائران قبر آن گرامى را تا سه روز مهمان كنند»(1).
شیخ ابوالحسن مرندى مى نویسد: روایت شده است: امام حسین علیه السلام پس از آن كه خبر شهادت خود و برادران و یارانش را به اعرابى كه در حوالى كربلا بودند اعلام كرد، فرمود: «پس از این شیعیان به جهت زیارت ما به این جا مى آیند و بسیارى از آنها ساكن این سرزمین خواهند شد». سپس از آنها درخواست كرد : «این زمین را به من بفروشید تا بر شیعیان خویش وقف كنم» . آنها قبول كردند ، و حضرت مبلغ زیادى به آنها داد و آن را خریدارى و بر شیعیان وقف نمود(2).
ص: 99
شیخ صدوق و شیخ مفید و دیگر عالمان نقل كرده اند كه امام صادق علیه السلام فرمود : «صبحگاهى امّ سلمه مشغول گریه بود. از او سبب پرسیدند، گفت: فرزندم حسین علیه السلام كشته شده است، چون تا به حال خواب پیامبر صلى الله علیه و آله را ندیده بودم و شب گذشته در عالم رؤیا آن حضرت را ژولیده و وحشتزده در حالى كه خاك بر سر داشت دیدم.
عرض كردم: این چه حالتى است در شما مشاهده مى كنم؟
فرمودند: «من شب گذشته مشغول تهیه قبور امام حسین و اصحابش بودم»(1).
و بنابر روایتى فرمودند: «من به دفن آنها مشغول بودم»(2).
جبرئیل علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه و آله بود كه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بر آن حضرت وارد شدند. جبرئیل دست دراز كرده (و از پس پرده غیب) یك عدد سیب، یك عدد به و یك انار در دست گرفته و به آن دو بزرگوار داد.
ص: 100
پنج وجود مقدس علیهم السلام هر چه از آن میوه ها مى خوردند باز به حالت اوّل بر مى گشت. پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام انار، و بعد از شهادت
امیرمؤمنان علیه السلام به مفقود شد ولى سیب باقى ماند.
امام حسین علیه السلام روز عاشورا براى این كه از حرارت تشنگى كاسته شود آن را مى بویید، و در شدت عطش آن را به دندان مبارك مى گرفتند.
امام سجاد علیه السلام فرمود: «پس از شهادت امام حسین علیه السلام بوى آن سیب در قتلگاه به مشام مى رسید، ولى از خود سیب خبرى نبود. هنگامى كه به زیارت آن حضرت مشرف شدم بوى آن سیب فضاى اطراف قبر را عطر آگین كرده بود.
شیعیان ما كه به زیارت آن گرامى مشرف مى شوند - اگر مخلص باشند - به هنگام سحر بوى آن سیب را استشمام خواهند كرد»(1).
بى احترامى و همچنین نجس كردن تربت كربلا حرام است، و اگر نجس شود باید آن را تطهیر كرد، و اگر - العیاذ بالله - تربت یا هر چیز دیگرى كه احترام آن لازم است مانند ورق قرآن در بیت الخلا افتد واجب است آن را در بیاورند، حتى اگر مستلزم این باشد كه به كسى مزدى بدهند تا این كار را انجام دهد و پس از اخراج، تطهیر آن نیز لازم است. و چنانچه خارج كردن آن ممكن نباشد رفتن در آن بیت الخلا حرام است، و مادامى كه یقین به اضمحلال و از بین رفتن آن نداشته باشند، باید درِ آن مسدود شود(1).
یكى از امتیازهاى حرم امام حسین علیه السلام این است كه یكى از چهار مكانى(2) است كه مسافر مى تواند نمازش را شكسته یا تمام بخواند، بلكه تمام خواندن بهتر است. البته این حكم مخصوص نماز است و مسافر نمى تواند در این چهار مكان روزه بگیرد، و بقیه احكام سفر نیز بر او جارى مى شود(3).
ص: 102
دشمنان شیعه با جدیّت تمام سعى در تخریب و از بین بردن حرم مطهر امام حسین علیه السلام كرده اند و مكرر اقدامهاى وسیعى به دست آنها صورت گرفته است، ولى هنگامى كه دست به كار تخریب شده اند معجزه هایى از قبر مطهر ظاهر شده و جمعى از آنان به عقوبت الهى گرفتار شده اند. آرى مشیت الهى بر این قرار گرفته است كه روز به روز رونق آن بارگاه بیشتر و جذابیتش افزونتر گردد.
شیخ الطائفه طوسى ، علامه مجلسى و محدّث بحرانى اصفهانى قدس سرهم در این زمینه روایتهایى نقل كرده اند ، مناسب است مراجعه شود(1).
ص: 103
فقیهان بزرگ شیعه همواره در كتب فتوایى و استدلالى خویش، مطالبى را درباره تربت و حرم امام حسین علیه السلام مورد توجه قرار داده اند، در مباحثى نظیر: حرمت توهین و بى احترامى به تربت، لزوم تطهیر آن در صورت نجس شدن، نوشتن شهادتین و غیره بر كفن با تربت، استحباب گرداندن تسبیح تربت، استحباب افطار روز عید فطر با تربت، استحباب خوردن كمى تربت در عصر عاشورا(1) ، مكانهایى كه مسافر مى تواند نماز را تمام بخواند، تحدید حرم امام حسین علیه السلام ، استحباب برداشتن كام نوزاد با تربت، استحباب همراه داشتن تربت در سفر براى سلامتى، حرمت خوردن خاك به استثناى تربت براى استشفا.
در یك بررسى كوتاه شصت مورد آن در كتب فقهى ملاحظه شد كه چند مورد آن ذكر مى شود: شیخ الطایفه شیخ محمد بن حسن طوسى (متوفاى 460 ق) مى فرماید: «از جمله مطالبى كه هیچ یك از فقهاى مذاهب با فقیهان شیعه موافقت نكرده اند، سه مورد ذیل است:
ص: 104
1 . نوشتن شهادتین بر كفن میت
2 . نوشتن اقرار به پیامبر صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام بر كفن
3 . گذاشتن تربت همراه با میت
دلیل ما در این سه مورد این است كه: همه شیعیان بر این سه امر اتفاق داشته و سیره عملى آنها بر آن جارى بوده است»(1).
دانشمند بزرگ شیعه محمد بن مكى عاملى معروف به شهید اول (متوفاى 786 ق) در آخر مزار مى فرماید: «همه علماى شیعه اتفاق دارند بر (فضیلت و استحباب) استشفا به تربت امام حسین علیه السلام و این كه تسبیح و ذكر گفتن با تسبیح تربت افضل است و اخبار متواتر بر آن دلالت دارد.
جایز است برداشتن از تربت حرم مطهر آن حضرت گرچه از فاصله دور باشد...، و هر چه به ضریح مطهر نزدیكتر باشد فضیلت بیشترى خواهد داشت».
سپس مى فرماید: «سزاوار است كسى كه به زیارت آن گرامى مشرّف مى شود همراه خویش قدرى تربت بیاورد تا نزدیكان و فرزندان و هم وطنان او نیز از بركت آن استفاده كنند، چرا كه این تربت شفاى هر درد و امان از هر ترس است».
و در آخر كلام خویش چنین مى نگارد: «سجده كردن بر تربت از برترین اعمال به شمار مى رود»(2).
ص: 105
مستفاد از فرمایش علامه حلى (متوفاى 726ق) این است كه گذاشتن تربت همراه با میت به چندین نحو ممكن است ؛ چون تبرك به هر یك از آنها حاصل مى شود.
1 . تربت را در صورت میت بگذارند.
2 . تربت را در لحد، مقابل صورت میت بگذارند.
3 .تربت زیر گونه هاى او گذاشته شود(1).
فقیه بزرگوار جمال الدین احمد بن فهد حلّى (متوفاى 841 ق) مى فرماید: «تربتى كه خوردن آن جایز است لازم نیست كه از قبر مطهر برداشته شده باشد، بلكه كافى است از حرم باشد. فاصله آن هم تا چهار فرسخ و بنابر روایت دیگر تا هشت فرسخ از قبر مطهر است، گرچه هرچه نزدیكتر باشد افضل است».
و در ادامه كلام خویش مى فرماید: «سجده بر تربت از بهترین اعمال، و تسبیح گفتن و ذكر گفتن و استغفار كردن با تربت موجب مى شود كه ثواب آن چندین برابر شود».
پس از تأكید در سوغات بردن تربت مى فرماید: «گذاشتن تربت همراه با میت و نوشتن با تربت بر روى كفن، از اعمال مستحبى است كه در شرع بر آن تأكید شده است».
سپس مى نویسد: «حتى اگر طبیب به انسان بگوید خوردن تربت براى تو ضرر دارد، باز جایز است براى استشفا از آن استفاده كند»(2).
ص: 106
فقیه كبیر و محدث متتبّع شیخ یوسف بحرانى (متوفاى 1186 ق) مى نگارد: «بدون شك احترام كردن تربت كربلا واجب و توهین و بى احترامى به آن حرام است، بلكه چنان كه بعضى از عالمان امامیه فرموده اند اگر كسى در استنجا از آن استفاده كند بعید نیست كه محكوم به كفر شود»(1).
فقیه متبحّر شیخ محمد حسن نجفى معروف به صاحب جواهر (متوفاى 1266 ق) مى فرماید: «تعظیم و احترامِ تربت امام حسین علیه السلام مستند به روایتهاى متواتر است، چنان كه فقیه عالى مقام فاضل مقداد حلّى (متوفاى 826 ق) نیز در كتاب تنقیح بدان اشاره كرده است»(2).
در جاى دیگر چنین مى نگارد: «مستفاد از فتاواى عالمان آن است كه در استشفا فقط از خاك قبر امام حسین علیه السلام باید تناول كرد، و خوردن
خاك قبور سایر ائمه طاهرین علیهم السلام، حتى خاك قبر پیامبر صلى الله علیه و آله ، جایز نیست. بلكه معروف و مشهور است كه این یكى از اختصاصات امام حسین علیه السلام است، چنان كه در روایات هم آمده است»(3).
شیخ انصارى (متوفاى 1281 ق) مى فرماید: «كسى را سراغ ندارم كه مخالفت كرده باشد در این حكم كه: مستحب است جمع كردن بین دو وظیفه : 1 . كتابت (شهادتین و غیره)، 2 . قرار دادن تربت در قبر»(4).
ص: 107
یكى از راههایى كه براى فهماندن مقصود به مخاطب از آن استفاده مى شود ذكر مِثال است. دانشمندان در علوم مختلف پس از بیان مطلب علمى و یا قاعده كلى با آوردن مثال مراد خود را روشن مى نمایند. خداى تعالى نیز در قرآن مجید حكایات امتهاى گذشته را بازگو كرده تا از آنها عبرت گرفته شود.
بدون شك ذكر حكایت در تفهیم مطلب و مجسّم كردن معانى و ترسیم آن در ذهن شیوه مطلوبى است. هنگام ذكر یك ماجرا شنونده و یا خواننده الگوهایى را در برابر خویش مى بیند كه جوانب مختلف و تأثیرات مثبت و یا منفى آن الگوها را به راحتى درك مى كند، و احیانا خود را به جاى آن افراد فرض كرده و انعكاس آن در رفتارهاى او به خوبى دیده مى شود.
قضایایى درباره تربت كربلا و حرم امام حسین علیه السلام از علما و بزرگان نقل شده است كه ما از شنیدن آن پى به عظمت آن حضرت برده و از اثرات معجز نماى تربت در زمینه هایى كه در روایات آمده است آگاهى پیدا مى كنیم، و در نهایت باعث تقویت ایمان و اعتقاد و سعى و كوشش در انجام دستورات پیشوایان دین مى گردد.
ص: 108
عالم جلیل القدر محدث قمى مى فرماید: «معجزه هایى كه به سبب این تربت مقدس ظاهر گردیده است، زیاده از آن است كه ذكر شود(1)».
نگارنده گوید: براى این كه این نوشتار مختصر از ذكر قضایاى مربوط به تربت خالى نباشد، به ذكر چند حكایت بسنده مى كنیم.
در زمان صفویه یكى از دانشمندان اروپایى به اصفهان آمد. او در علومى چون حساب، هیئت، نجوم و غیره بسیار ماهر بود و حوادثى كه براى مردم پیش آمده بود، براى آنها بازگو مى كرد.
این شخص كه فرستاده پادشاه بود، مطالبه دلیل بر نبوت حضرت خاتم الانبیا محمد صلى الله علیه و آله كرد. سلطان آن زمان از عالمان شیعه درخواست كرد با او بحث و مناظره كنند. هنگامى كه مجلس تشكیل شد، محدّث شهیر فیض كاشانى رو به او كرده گفت: پادشاهِ شما چقدر كوتاه فكر بوده كه براى چنین كار مهمّى كسى مثل تو را فرستاده است !
دانشمند فرنگى با تغیّر و ناراحتى گفت: اى عالم مسلمانان، قدر خود را بشناس و از حدّ خویش تجاوز نكن ! قسم به عیسى و
ص: 109
مادرش علیهماالسلام اگر از احاطه من به علوم و كمالات آگاه بودى، اقرار مى كردى كه زنان دنیا فرزندى مثل من نزاده اند.
محدّث كاشانى (با توجه به مهارت دانشمند فرنگى در خبر دادن از غیب) دست در بغل خویش كرد و از جیب خود چیزى بیرون آورد و گفت: بگو در دست من چیست؟
او در فكر فرو رفته رنگش متغیر گشت. محقق كاشانى گفت: چقدر زود جهالت و نادانى تو ظاهر و ادعاى تو باطل گشت!!
او در جواب گفت: به حق عیسى و مادرش مریم علیهماالسلام مى دانم چه چیزى در دست توست ولى سكوت من جهت دیگرى دارد.
به او گفت : براى چه سكوت اختیار كرده اى ؟ گفت: مى دانم خاك بهشت در دست دارى، اما نمى دانم از كجا به دست شما رسیده است؟ ایشان گفت: شاید در محاسبه ات اشتباهى رخ داده باشد.
گفت: به عیسى و مادرش علیهماالسلام قسم یاد مى كنم كه هیچ اشتباهى نكرده ام.
محدّث كاشانى فرمود: بله خاك كربلا را در دست دارم، تربت حضرت سیدالشهدا حسین بن على علیهماالسلام است و پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده اند كه كربلا قطعه اى از خاك بهشت است .(1)
و بدین ترتیب او از مسیحیت دست برداشت و به بركت تربت كربلا به دین اسلام مشرّف گردید(2).
ص: 110
مرحوم شیخ فاضل نجفى قدس سره از مرجع فقید شیعه علامه بزرگوار مرعشى نجفى رحمه الله نقل نمود كه : شریف مكّه - كه از سادات حسنى بود و مذهب اهل تسنن داشت - در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر كرد. او مهمان امیركبیر شد و امیركبیر هم به احترام او جمعى از عالمان و بزرگان را دعوت كرد. هنگام صرف غذا كه امیركبیر شریف را دعوت به حضور بر سر سفره كرد، او عذر آورد كه: در بین عرب مرسوم است چنانچه مهمان خواهشى از میزبان داشته باشد، از صرف غذا امتناع مى كند تا این كه میزبان بر آوردن حاجت او را به عهده بگیرد. من نیز الآن از شما خواهشى دارم!
امیركبیر گفت: چه خواهشى دارید؟او گفت: از شما آشپزى مى خواهم كه بتواند برایم چنین غذاهایى تهیه كند.
امیركبیر پذیرفت و پس از صرف غذا به كنیزى كه آشپز او بود، قضیه را خبر داد. او بسیار متأثر شد و گفت: من شیعه هستم و چگونه مى توانم در بین اهل تسنن زندگى كنم؟ ولى كار از كار گذشته بود و شریف او را با خود به حجاز برد.
پس از مدتى شریف مكّه به چشم درد شدیدى مبتلا شد كه پزشكان از معالجه آن ناتوان بودند. او به دعا و توسل رو آورد، ولى سودى
ص: 111
نبخشید تا نابینا شد. به خاطرش رسید از آشپز ایرانى نیز سؤالى كند. وقتى قضیه را با او در میان گذاشت او قدرى تربت امام حسین علیه السلام بر دیدگان شریف مالید و پس از آن دیدگانش بینا شد.
شریف پرسید: آیا تو جادوگرى كردى؟ او گفت: به خدا پناه مى برم.
پرسید: پس چه بود؟ گفت: از این مطلب بگذر، (لازم نیست بدانى).
شریف اصرار زیادى كرد و آن بانوى شیعه ایرانى گفت: به من قول بده كه در امانم تا حقیقت مطلب را برایت بگویم.
شریف گفت: تو در امانى و از جانب من اذیتى به تو نخواهد رسید.
او گفت: ما شیعیان هنگامى كه خود را ناچار مى بینیم، به تربت امام حسین علیه السلام استشفا مى كنیم، و این هم تربت آن گرامى بود از زمین كربلا.
شریف پس از این قضیه تشیع اختیار كرده و به نزدیكان خویش نیز خبر داد و از آنها نیز درخواست كرد كه به مذهب شیعه درآیند.
شیخ طوسى از موسى بن عبدالعزیز نقل كرده است كه او گفت: یوحنّاى نصرانى كه طبیب بود، مرا به پیامبر و دینم قسم داده و پرسید: این قبرى كه در قصر ابن هبیره است، و گروهى از شما شیعیان همیشه آن را زیارت مى كنید ، قبر كیست؟ آیا از اصحاب پیامبر شماست؟
ص: 112
به او گفتم: او فرزند دختر پیامبر صلى الله علیه و آله است، مقصود تو از این سؤال چیست؟ گفت: درباره او مطلب شگفتى دارم. سابور كبیر خادم هارون الرشید دنبال من فرستاد و شبانه همراه او نزد موسى بن عیسى هاشمى(1) رفتیم و دیدیم كه عقل او زایل شده و بر بالشى تكیه داده بود و مقابل او طشتى نهاده بود كه امعا و احشاى او در آن دیده مى شد. سابور به یكى از خواص او گفت: چرا حالش چنین است؟
پاسخ داد: او با ندیمان خویش نشسته بود و در سلامتى كامل جسمى و روحى به سر مى برد. در آن میان صحبت از حضرت حسین بن على علیهماالسلام به میان آمد، موسى گفت: این رافضیان آن قدر درباره او غلو و زیاده روى مى كنند تا جایى كه به تربت قبرش بیماران را مداوا مى كنند.
یكى از بنى هاشم كه حاضر بود، گفت: من بیمارى سختى داشتم و به هر چه مداوا كردم نتیجه اى نگرفتم، تا این كه كاتب من گفت: از این تربت استفاده كن و پس از آن خداوند با آن تربت بیمارى مرا شفا داد.
موسى گفت: آیا چیزى از آن تربت نزد تو باقى مانده است؟
آن هاشمى كسى را فرستاد و قدرى از آن تربت را آورده به موسى داد. او تربت را گرفته به قصد مسخره كردن شیعیان و تحقیر امام حسین علیه السلام به آن توهینى كرد (كه نگارنده از بیان آن معذور است).
به مجرد این كه آن توهین از او صادر شد، فریادش بلند شد: آتش، آتش (یعنى دلم آتش گرفت) طشت بیاورید، طشت بیاورید.
ص: 113
وقتى طشت آوردیم امعا و احشاى او بیرون ریخت چنان كه مى بینید. یوحنا گوید: او در حال سختى به سر مى برد و سحر همان شب به هلاكت رسید.
راوى گوید: یوحنا با این كه نصرانى بود به زیارت امام حسین علیه السلام مشرّف مى شد، تا این كه پس از مدتى (به بركت تربت) اسلام آورد و اسلامش نیكو گشت(1).
عالم كبیر و نویسنده متتبّع شیخ محمّد بن على بن شهرآشوب مازندرانى (متوفاى 588 ق) مى نویسد: ابن بطه و نطنزى (كه هر دو از اهل تسنن هستند) از ابو عبدالرحمان فرزند احمد بن حنبل نقل كرده اند كه اعمش گفت: مردى كنار قبر امام حسین علیه السلام عملى ناپسند كه توهین محسوب مى شد انجام داد (كه نویسنده از ذكر آن معذور است). به واسطه این كار زشت دیوانگى و برص و جذام دامنگیر او و خانواده اش شد، تا جایى كه به نسل و تبار او تا این زمان نیز سرایت كرده است(2).
ص: 114
در شرح حال محقق اردبیلى - كه از فقیهان و مراجع بزرگ شیعه به شمار مى رود - نقل كرده اند كه آن بزرگوار در مدت زمانى كه در كربلا بود، چون زمین آن جا را تربت مى دانست، براى احترام از ریختن فضولات در آن خوددارى مى كرد .
لذا ظرفى از پوست (كه به آن خیك گفته مى شود)، تهیه كرده و پس از مدتى آن را بیرون از چهار فرسخ برده خالى مى كرد»(1).
مستفاد از فرمایش ملا آقا فاضل دربندى(2) آن است كه این عمل سیره جمعى از عالمان و صالحان گذشته بوده است(3).
ص: 115
محدّث متتبع علامه نورى مى فرماید: روزى مادرم دیده بود كه یكى از برادرانم تربت امام حسین علیه السلام را در جیب پایین قبایش گذاشته است. از كار او ناراحت شده و گفت: این بى ادبى به تربت است چون شاید موقع نشستن، زیر ران واقع شده و بشكند و او را از این كار نهى كرد. برادرم اعتراف كرد كه تا حال دو عدد مُهر به همین نحو شكسته است، و قول داد كه دیگر این عمل را تكرار نكند.
پدرم بدون این كه از این قضیه اطلاعى داشته باشد، در عالم رؤیا مى بیند: امام حسین علیه السلام به دیدن او آمده و در كتابخانه او نشستند و بسیار مهربانى نموده و فرمودند: «به پسرانت بگو بیایند تا آنها را اكرام كنم». پنج پسر او آمدند. حضرت آنها را صدا مى زد و از هدیه هایى كه مقابل ایشان گذاشته بود به آنها عطا مى كرد. وقتى نوبت به برادر مذكور رسید حضرت نگاهى غضبناك به او كرد و سپس به پدرم فرمود: «این پسر تو دو مُهر تربت از تربتهاى قبر مرا زیر ران خود شكسته است»، و مثل بقیه پسران او را صدا نكرد، بلكه چیزى به سوى او پرتاب كرد(1).
ص: 116
مرحوم شیخ طوسى و دیگران نقل كرده اند: یكى ازاهل سنت، در بیان این كه تربت شفاى هر دردى است، به دوستش چنین مى گفت: مدتها بود دلم درد مى كرد و هر چه مداوا مى كردم فایده نداشت و مأیوسانه تن به مرگ داده بودم. پیره زنى از اهل كوفه به نام سلمه با ما آشنایى داشت. روزى به خانه ما آمده بود و بیماریم شدت كرده بود. به من گفت: مثل این كه روز به روز بیمارى تو سخت تر مى شود؟ گفتم: آرى. گفت: مى خواهى تو را مداوا كنم كه به اذن خدا شفا پیدا كنى؟ گفتم: البته كه مى خواهم. پس از آن قدحى از آب به من داد كه به مجرد آشامیدن آن تسكین یافته و تا مدتى حالم خوب بود، تا آن كه دو مرتبه نزد ما آمد، به او گفتم: تو را به خدا به من بگو چه چیزى به من دادى كه شفا یافتم؟ گفت: به دانه اى از این تسبیح، و اشاره به تسبیحى كه در دست داشت كرد. گفتم: این چه تسبیحى است؟ گفت: از خاك قبر امام حسین علیه السلام . به او گفتم: اى رافضى، با تربت حسین علیه السلام مرا مداوا كردى؟ او غضبناك شده و با ناراحتى از نزد ما رفت، (پس از آن دو مرتبه) بیمارى و دردِ دلم شروع شد و بسیار شدّت كرد و تاكنون مرا به زحمت و مشقت انداخته و به خدا قسم مى ترسم باعث مرگ من شود(1).
ص: 117
محدث خبیر سید نعمت الله جزائرى در ضمن شرح حال خویش مى نویسد: از كاظمین علیهماالسلام به كربلا رفتیم... از طرف پایین پاى امام حسین علیه السلام قدرى خاك برداشتم... آن را به چشم خود كشیدم. از آن روز چشمم قوّت گرفت و قدرت بر مطالعه پیدا كرد، بلكه از اولش هم بهتر شد ... .
تا حال هرگاه چشمم ناراحتى پیدا كند قدرى از آن خاك برداشته و به جاى سرمه به چشم مى كشم و این دواى من است(1).
ایشان در جاى دیگر مى نویسد:
مدتى پیش چشمانم ضعیف شده بود، و براى زیارت عرفه زیر گنبد و بارگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام بودم. عده اى از زائران بیرون رفتند و خادمان حرم مطهر مشغول جارو زدن شده بودند. گرد و غبار بلند شد به نحوى كه مردمى كه آن جا بودند یكدیگر را نمى دیدند. من و گروهى دیگر چشمان خود را باز كردیم تا گرد و غبار داخل دیدگان ما رفت و
ص: 118
هنوز از حرم بیرون نرفته بودم كه هر دو چشمم روشن شد و از آن زمان تاكنون چشمانم را معالجه نكرده ام مگر به سرمه كشیدن از تربت مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام (1).
نگارنده گوید: بسیارى از مؤمنان، استشفا به تربت را تجربه كرده اند و مواردى از آن را معاصران مورد اطمینان بازگو كرده اند، كه به جهت اختصار از نگارش آن صرف نظر كردیم.
از مرحوم حاج كاظم بوشهرى نقل مى كنند كه گفت : با كشتى از بندر كویت به طرف كراچى یا بمئبى (تردید از ناقل است) حركت كردیم . در بین راه طوفان شدیدى وزید و دریا متلاطم شد. بلافاصله بلندگوى كشتى اعلام كرد كه ما این حادثه را پیش بینى نكرده بودیم و اگر كسى تربت كربلا همراه دارد نزد ما بیاورد. با تعجب جلو رفته و گفتم تربت مى خواهید چكار كنید؟ گفت: مى خواهیم در دریا بریزیم تا آرام شود. مُهر تربت را از جیب خود در آورده به او دادم، او آن را در میان دریا انداخت و همان لحظه دریا آرام شد ، ناخدا كه مسیحى بود گفت :
ص: 119
من نمى دانم این چه سرّى است و چه خاصیتى در این خاك نهفته است ؟ ولى همان گونه كه به ما خبر داده اند و ما تجربه كرده ایم ، تربت باعث آرامش امواج متلاطم دریا مى شود.
از مرحوم فرهاد میرزا صاحب كتاب قمقام زخار نیز نقل شده است كه: وقتى در سفر دریا گرفتار شده و دریا طوفانى شده است، قدرى تربت در آب ریخته و از هلاكت قطعى نجات پیدا كرده است(1).
برخى دیگر نقل مى كنند كه زمان عالم گرانقدر شیعه مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائرى رودخانه قم طغیان كرد. مرحوم شیخ ابوالقاسم قمى قدرى تربت در آن ریخت و پس از آن رودخانه آرام شد.
شیخ كفعمى فرموده است: از جمله چیزهایى كه براى آرامش دریا مؤثر است و به تجربه ثابت شده این است كه قدرى تربت امام حسین علیه السلام در آن ریخته شود(2).
یكى از نویسندگان معاصر مى گوید: تجربه نشان داده است كه هرگاه دریا طوفانى و متلاطم شود، چنانچه قدرى تربت امام حسین علیه السلام در دریا بریزند، همان لحظه دریا آرام مى شود. جماعتى از حجاج كه از راه دریا مسافرت كرده اند كه یكى از آنها والد علامه ام بوده، با چشم خویش شاهد این مطلب بوده است(3).
ص: 120
علامه حلّى مى گوید: در زمان امام صادق علیه السلام ، زن بدكاره اى بود كه پس از وضع حمل از زنا نوزادان خویش را به آتش مى سوزانید، تا نزدیكان او بر كار زشتش اطلاع پیدا نكنند، و كسى غیر از مادرش از كار او آگاهى نداشت. هنگامى كه از دنیا رفت جنازه اش را برداشتند تا به خاك بسپارند، ولى زمین او را نمى پذیرفت و بیرون مى انداخت. محل دیگرى را انتخاب كردند، ولى فایده اى نبخشید. به ناچار شرفیاب حضور امام صادق علیه السلام شده و عرض حال كردند. آن گرامى از مادرش پرسید: «دخترت مرتكب چه گناهى مى شد؟» او قضیه را نزد حضرت بازگو كرده و حقیقت مطلب را گفت.
حضرت فرمودند: «سبب این كه زمین دخترت را نمى پذیرد، این است كه او خلق خدا را به نحوى عذاب داده كه اختصاص به ذات احدیت دارد!» سپس فرمودند: «قدرى از تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام همراه او در قبر بگذارید، تا زمین او را بپذیرد». آنها به فرمایش حضرت جامه عمل پوشانده و پس از آن زمین او را قبول كرد(1).
ص: 121
از جناب شیخ عبدالحسین رضوى نقل شده است: در دوران طلبگى ما، زنى غیر منزه در حرم مطهر درصدد اغفال بانوى پاكدامنى بود. چون دو دستش را به ضریح مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام گرفته بود هر دو دستش به ضریح مطهر چسبیده بود و به هیچ حیله اى نتوانسته بودند دستهایش را از ضریح جدا كنند.
به محضر آیة الله حجت مشرّف شده، حلّ مشكل را از ایشان خواسته بودند. ایشان فرموده بودند: مقدارى تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آب حل كنند و روى دستهاى آن زن بد فرجام بریزند، چون تربت امام حسین علیه السلام مشكل گشاى هر درد بى درمان است. هنگامى كه آب محتوى تربت را روى دستهاى او ریخته بودند، دستهایش از ضریح جدا شده بود.
ولى چون این زن مورد غضب حضرت معصومه علیهاالسلام قرار گرفته بود، بعد از آن حادثه عقل خود را از دست دادو همواره در كوچه و بازار مى گردید و مایه عبرت دیگران بود، تا روزى كه زیر ماشین رفت و عمر نامیمونش به سر آمد(1).
ص: 122
شیخ محمود عراقى از ملا عبدالحسین خوانسارى نقل كرده كه : سید مهدى فرزند سید على طباطبائى صاحب ریاض بیمار شد. دو نفر از عالمان عادل را فرستاد تا با غسل و جامه احرام داخل سرداب حرم مطهر امام حسین علیه السلام شده و قدرى تربت از قبر مطهر با آداب خاص بر دارند، و پس از گواهى آن دو به این كه خاك قبر مطهر است به اندازه یك نخود آن را تناول كند. آنها تربت را حاضر كردند. قدرى زیاد آمد كه آن را به بعضى از حاضران دادند. یكى از آنها كه شخص مورد اطمینانى بود، در حال احتضار باقى مانده آن خاك را كه در بسته اى پیچیده بود به من داد و من هم آن را میان كفنى كه مادرم براى خودش تهیه كرده بود گذاشتم. روز عاشورا چشمم به ساروق آن كفن افتاد و دیدم مرطوب است. كفن را باز كردم و دیدم رنگ آن مانند خون تیره بود و مانند خونابه از داخل كیسه به پشت آن و از كفن به ساروق رسیده بود. روز یازدهم محرم، دو مرتبه كفن را باز كردم و دیدم تربت خشك و سفید شده است، ولى اثر آن رنگ در كفن و ساروق مانده بود. سالهاى بعد روز عاشورا كفن را باز كردم و دیدم تربت تغییر كرده فهمیدم خاك قبر مطهر آن حضرت هر جا باشد روز عاشورا شبیه خون مى شود(1).
ص: 123
عالم بزرگوار مرحوم میرزا هادى خراسانى - كه از اصحاب خاص میرزاى شیرازى بزرگ بود- از سید احمد بهبهانى ، كه او نیز عالمى بزرگوار بوده است، چنین نقل مى كند: در كربلا شخصى بود به نام حاج حسن كه در بازار زینبیه نزدیك صحن مطهر مُهر و تسبیح مى فروخت، و تربت مخصوصى داشت كه هر مثقال آن را به یك اشرفى مى فروخت. روزى در حرم مطهر امام حسین علیه السلام ، هنگامى كه یكى از زوّار كنار ضریح مطهر مشغول دعا بود، متوجه شد كه كیسه پول او را كه چهل اشرفى در آن بود دزدیدند. فریادش بلند شد: یا اباعبدالله، در حرم شما و در پناه شما خرجى مرا بدزدند؟! این شكایت را كجا برم و به كه بگویم؟ مردم اجتماع كرده و بسیار متأثر شدند، ولى كارى از دستشان بر نمى آمد.
حاج حسن مذكور آن شب در عالم رؤیا دید كه حضور مبارك حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرّف شده است، عرض كرد: اى آقاى من، شما كه از حال زائرت خبر دارى، دزد او را رسوا كن تا پول او را برگرداند.
حضرت فرمود: «مگر من دزد بگیرم؟ اگر قرار باشد (دزد بگیرم) اوّل شخص تو» . عرض كرد: اى سرور من، من چه دزدیده ام؟
ص: 124
فرمود: «دزدى تو این است كه خاك و تربت مرا مى فروشى و پول مى گیرى! اگر مال تو است چرا به اسم من به مردم مى دهى، و اگر مال من است چرا پول در عوض مى گیرى؟»
حاج حسن عرض كرد: سیدى توبه مى كنم، آیا قبول مى فرمایید؟
حضرت فرمود: «الآن كه توبه كردى من نیز دزد آن زائر را به تو نشان مى دهم». پس آن حضرت مرد گدایى كه در زمستان با بدن عریان نزدیك سقا خانه مى نشست و مى لرزید و گدایى مى كرد، معرفى كرد و فرمود: «كیسه را زیر پایش دفن كرده و چیزى از آن برنداشته است».
حاج حسن گوید: هنگام سحر كه به صحن مشرّف شدم، دیدم آن گدا همان جا مشغول گدایى است. مردم را صدا كرده و خواب خود را براى آنها گفتم. آن گدا را عقب زده و كیسه اشرفى را از خاكهاى زیر پاى او درآوردند و به صاحبش رساندند.
پس از آن حاج حسن مردم را صدا زد ، وقتى آمدند گفت: یك دزد دیگر هم هست، و پس از آن درِ مغازه را باز كرده و گفت: این اموال هم از من نیست حلال شما باد، و مردم تمام تربتها را بردند. او هم دكاندارى را رها و به دست فروشى مشغول شد(1).
پیش از این نیز روایتى در مورد «خرید و فروش تربت» با شرح آن گذشت، مناسب است رجوع شود .(2)
ص: 125
محدث نورى از میرزا محمد شهرستانى نقل مى كند: شبى در عالم رؤیا خود را در رواق بالاى سر حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دیدم. حاج حسینعلى خاتون آبادى، كه مرد صالحى بود نیز حضور داشت، و بنابر عادت همیشگى خویش فضیلت مجاورت كربلا را انكار مى كرد. او معتقد بود كه این كار موجب قساوت قلب مى شود. پس از آن دیدم كه مولا و سرور ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام نیز تشریف دارند. حاج حسینعلى عرض كرد: شما این جا تشریف دارید و مردم براى زیارت شما به سامره مى روند؟ فرمودند: «در آن جا نیز هستم»، سپس فرمودند: «احدى را از كربلا به سوى جهنم نمى برند» .
و دومرتبه به قبر مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره و قسم یاد فرمود كه : «به حق امیرالمؤمنین علیه السلام احدى را از كربلا به جهنم نمى برند» .
من به خاطرم گذشت كه قسم خوردن معصوم به جهت انكار حاج حسینعلى است .
سپس فرمودند : «به شرط آن كه یك شب در آن جا بیتوته كند».
من خیال كردم مقصود حضرت عبادت كردن یك شب است . عرض كردم: ما تا طلوع خورشید خوابیم.
حضرت فرمودند: «حتى اگر تا طلوع خورشید خواب باشید».
ص: 126
مرحوم شهرستانى مى فرماید: همین رؤیا موجب شد كه من دست از مجاورت كربلاى معلاّ بر ندارم(1).
عالم جلیل القدر شیخ حسین جبعى پدر شیخ بهائى مى گوید: شبى در حرم مطهر امام حسین علیه السلام بودم كه جنازه اى را براى دفن آوردند. او جوان گنهكارى بود كه وصیّت كرده بود او را در حرم مطهر دفن كنند، و وصیت او جامه عمل پوشید.
سحرگاهان دیدم دو مرد با صورتى مهیب و زنجیر آتشین آمدند و او را از قبر در آورده مى كشیدند، آن جوان رو به قبر مطهر كرد و گفت: «اِنّی اِلتجأتُ إلیك و اِنّی ضَيفك. من به شما پناهنده شده ام، من مهمان شما هستم». ناگهان از ضریح مطهر صدایى بلند شد: «خَلُّوه ، خَلُّوه ، فاِنَّهُ اِسْتَجارَ [بِنا] . او را رها كنید، او را رها كنید، او به ما پناه آورده است».
آن دو ملك گفتند: سَمْعا و طاعَةً (به روى چشم، اطاعت مى شود) و او را برگرداندند(2).
ص: 127
شیخ على اكبر نهاوندى از شیخ محمود عراقى چنین نقل كرده است: یكى از خادمان حرم مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مى گوید: شبى نوبت كشیك دادن من بود. مردم رفتند و درها را بسته و قفل كردیم. خادمان همگى خوابیدند و شب از نیمه گذشته بود كه دیدم دو نفر از باب زینبیه داخل صحن شدند و بالاى سر قبر میتى آمدند كه روز گذشته به خاك سپرده شده بود. قبر را شكافته و میت را بیرون آوردند، و هر چه آن میت به آنها التماس و استغاثه كرد فایده اى نداشت تا هنگامى كه خواستند او را ببرند روبه طرف قبر مطهر كرده عرض كرد: «أهكَذا يُفْعَلُ بِجارِك یا اباعبداللّه» یعنى : اباعبدالله ، آیا رواست به كسى كه به شما پناهنده شده، چنین رفتارى شود؟
ناگهان صدایى از حرم مطهر شنیدم، كه از هیبت آن دیوارها و قندیلها به لرزه در آمد و فرمود: «رُدّوه، رُدّوه» یعنى : او را برگردانید، او را برگردانید.
آن دو نفر به عجله جنازه را به جاى خود برگردانده و رفتند. صبح روز بعد كنار آن قبر آمدم و دیدم اثر شكافتن و تغییر در آن ظاهر است(1).
ص: 128
عالم جلیل القدر مرحوم هزار جریبى از عالم بزرگ شیعه سید على طباطبائى معروف به صاحب ریاض نقل كرده است كه فرمود : در ایام تحصیل، روزهاى پنج شنبه طرف عصر همیشه براى زیارت اهل قبور از كربلا خارج شده و به اطراف خیمه گاه مى رفتم. شبى در عالم رؤیا دیدم كه آنجا رفته ام و شهر رنگ دیگرى به خود گرفته است. خبرى از خانه ها و ساختمانها نیست و فقط قبورى پیدا بود كه در مكان بلندى قرار گرفته بود. من از دیدن آن منظره وحشت كرده و به فكر فرو رفتم . در این حال بودم كه شنیدم هاتفى به زبان فارسى گفت:
«خوشا به حال كسى كه در این زمین مقدس مدفون گردد، اگر چه با هزاران بار گناه باشد كه از هول (و ترس) روز قیامت به سلامت در رود. و هیهات هیهات كه كسى در آن جا مدفون نشود، و از هول قیامت به سلامت در رود»(1).
ص: 129
مرحوم هزار جریبى مذكور از مرجع كبیر آقا محمد باقر وحید بهبهانى نقل كرده كه فرموده است: در عالم رؤیا محضر مبارك حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. عرض كردم: اى سید و مولاى من، آیا از كسى كه در جوار شما به خاك سپرده شود سؤال مى شود؟
حضرت فرمودند: «كدام ملك است كه جرأت كند از او سؤال كند؟»(1).
ص: 130
محدث نورى مى فرماید: علامه شیخ عبدالحسین تهرانى براى توسعه سمت غربى صحن مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام خانه هایى را خرید و ضمیمه صحن كرد. در آن قسمت حدود شصت سرداب براى دفن اموات ساخته شد و مردم اموات را در آن دفن مى كردند.
پس از مدتى تشخیص داده شد كه سقف آن سردابها از استحكام لازم برخودار نیست، لذا شروع به خراب كردن سقف سردابها كرده و به ترتیب تجدید بنا نمودند. براى این كه هتك حرمت اموات نشود، ابتدا كسى پایین رفته و قدرى خاك روى اموات مى ریخت و سپس سقف را خراب مى كردند، تا نوبت به برداشتن سقفى رسید كه روبروى ضریح مطهر واقع شده بود.
در این جا با منظره شگفتى مواجه شدند و دیدند جنازه هایى را كه روبه قبله دفن كرده بودند و پشت به قبر مطهر، سرها به جاى پایشان قرار گرفته و پاها به جاى سر و روبه قبر مطهر مى باشند. جماعت بسیارى از مردم آمدند و به چشم خویش این منظره عجیب را دیدند.
آرى خداى متعال مى خواهد طریقه معاشرت و كیفیت اظهار ادب در آستان ائمه هدى علیهم السلام را به بندگانش تعلیم دهد.
ایشان فرموده : این قضیه در ماه صفر 1276 قمرى اتفاق افتاد(1).
ص: 131
آقاى دكتر كاظم تبریزى - فرزند مرجع فقید شیعه حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزى رحمه الله - در بنگلادش مشغول تحصیل بود. روزى از آنجا تماس تلفنى گرفته و با گریه به مرحوم والدش مى گوید كه تصمیم بازگشت به ایران را دارد ؛ زیرا سفیدى یكى از چشمانش بر سیاهى آن غالب شده و به زودى بینایى اش را از دست خواهد داد . پروفسورى كه پزشك معالج او بوده گفته: فعلاً باید 9 سوزن بزنیم تا ببینیم چه مى شود!
مرحوم آیت الله تبریزى به او فرموده بود : صبر كن، برایت چیزى مى فرستم كه چشمت را با آن شستشو دهى ، پس از آن تصمیم بگیر .
براى ایشان مهرى از تربت كربلا هدیه آورده بودند (كه ظاهرا تربت اصل بوده) ، ایشان آن را براى فرزندش مى فرستد ، تربت به دست او مى رسد و شب هنگام چشمش را با آن تربت شستشو مى دهد ، فرداى آن احساس مى كند كه این چشم از چشم سالمش هم بهتر مى بیند ، و خدا به بركت تربت او را شفا عنایت فرموده است .
ایشان بنابر قرار قبلى به پزشك معالج رجوع مى كند . پزشك او را پشت دستگاه نشانده و مشغول معاینه مى شود ، او هیچ مشكلى در چشم بیمار نمى بیند لذا مى گوید : فعلاً دستگاه خراب است باید بعدا
ص: 132
مراجعه كنى . دكتر تبریزى بدون اینكه چیزى به او بگوید از مطب بیرون مى آید، ولى متوجه مى شود كه كسى او را زیر نظر داشته است . طرف جلو آمده و از او مى پرسد : تو ایرانى هستى ؟ دكتر پاسخ مى دهد : آرى . مى گوید : من مى دانم كه شما شیعه ها چیزهایى دارید ، قضیه چیست ؟ دكتر مى گوید : من چشمم را به آبى شستشو دادم كه در آن كمى از تربت امام حسین علیه السلام ریخته بودم و خدا به بركت آن مرا شفا داد . سپس خلاصه اى از قضیه شهادت سیدالشهدا علیه السلام را براى او بازگو مى نماید.
طرف كه یازده سال از ازدواجش مى گذشت و بچه دار نمى شد از دكتر درخواست مى كند كه كمى از آن تربت را به او بدهد . ایشان مى پذیرد و قدرى تربت به او مى دهد. به بركت تربت امام حسین علیه السلام او داراى فرزند مى شود و خودش و فامیلش همه شیعه مى شوند.
خداوند متعال در ظرف چهار سال سه فرزند - و پس از آن نیز دو فرزند دیگر - به او عنایت مى فرماید .(1)
ص: 133
نویسنده شهیر آقاى شیخ على كورانى مى گوید : از دوستم محمد خلیفه تونسى - كه از سادات حسنى است - پرسیدم : اعتقاد استادت عباس محمود عقاد (از نویسندگان معروف اهل تسنن مصر) نسبت به اهل بیت علیهم السلام چگونه است ؟ پاسخ داد : سخت به اهل بیت علیهم السلام معتقد است ، روزى به دیدارش رفته بودم ، به من گفت : بیا و كرامتى كه امروز از عمویت امام حسین علیه السلام سرزد تماشا كن ! او مرا داخل اتاق برد و گفت: ببین. گفتم : چه چیزى را ببینم ؟ با دست به شیشه پنجره كه شكسته بود اشاره كرد و گفت : اینجا را. گفتم : منظورت چیست ؟ گفت: من اینجا مقابل پنجره ایستاده بودم و با تلفن صحبت مى كردم ، این جعبه - كه هنگام زیارت امام حسین علیه السلام به من هدیه داده بودند و قدرى از پارچه هاى حرم مطهر و مقدارى تربت در آن بود - به جهت اصابت سیم تلفن ، روى زمین افتاد ، من به جهت احترامى كه براى آن قائل بودم خم شدم تا آن را بردارم، همان لحظه گلوله اى از سمت خیابان به پنجره اصابت كرد - معلوم شد كه دو نفر در خیابان باهم نزاع داشتند و به همدیگر تیراندازى مى كنند - اگر من براى برداشتن آن جعبه خم نشده بودم گلوله به من اصابت كرده و مرا از پاى درمى آورد .(1)
ص: 134
درباره حكایتهایى كه در این كتاب یا جاهاى دیگر نقل مى شود، ذكر دو مطلب لازم است:
1. مشیت خداوند تعالى بر این قرار گرفته است كه به وسیله شفاعت هم مقام انبیا و اولیاى خویش علیهم السلام را به مردم نشان دهد و هم راه امیدى براى آنها قرار داده باشد، نظیر توبه و استغفار. همچنان كه هیچ كس نمى گوید معناى توبه این است كه خداوند به مردم اجازه داده مرتكب عصیان شوند، همین مطلب در شفاعت نیز جارى است.
شفاعت یكى از ضروریات دین اسلام است و آیات قرآن و روایتهاى بیشمار بر آن دلالت دارد(1).
2. اعتقادات ما مبتنى بر دلیل و برهان است. هیچگاه در مباحث علمى بر رؤیا اعتماد نمى كنیم، اما مستفاد از فرمایشهاى ائمه معصومین علیهم السلام، این است كه برخى از رؤیاها كه به آن رؤیاى صادقه مى گوییم داراى ارزش است.
چنان كه در قرآن مجید به مواردى از رؤیاهاى پیامبران علیهم السلام و یا دیگران اشاره شده است مانند :
رؤیاهاى حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله درباره فتح مكه(2) ، درباره شجره ملعونه یعنى بنى امیه و بالا رفتن غاصبین خلافت از منبر آن حضرت(3) ،
ص: 135
نشان دادن لشگر دشمن به صورت عده قلیل(1) .
رؤیاى حضرت ابراهیم علیه السلام درباره ذبح حضرت اسماعیل علیه السلام (2) .
رؤیاى حضرت یوسف علیه السلام ، رؤیاى زندانیان همراه ایشان و رؤیاى عزیز مصر(3) .
پس اگر رؤیاهاى صادقه به نقل معتبر از عالمان و صالحان به ما رسیده باشد و منافاتى با موازین شرعى نداشته باشد، نقل كردن آن در كتاب و منبر و مجالس دیگر مناسب است و تأثیر به سزایى در نتیجه گرفتن از مباحث قرآنى و روایى دارد(4).
ص: 136
قرآن مجید
1 . إثبات الوصیة، على بن حسین مسعودى، قم، انتشارات انصاریان، 1417 ق.
2 . الاحتجاج، شیخ احمد طبرسى (قرن ششم)، دو جلد در یك مجلّد، تعلیقه سید محمد باقر موسوى خرسان، بیروت، مؤسسه اعلمى، 1403 ق.
3 . أحسن الجزاء فی إقامه العزاء على سیدالشهدا علیه السلام ، سید محمد رضا حسینى
اعرجى فحام، دو جلد، قم، كتابفروشى داورى، 1399 ق.
4 . اختیار معرفة الرجال، معروف به رجال كشّى، شیخ طوسى (460 ق)، دو جلد، تصحیح سید مهدى رجائى، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1404 ق.
5 . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید (413 ق)، دو جلد در یك مجلّد، تحقیق مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، كنگره جهانى شیخ مفید، 1413 ق.
6 . إرشاد القلوب،حسن دیلمى (771 ق)، قم، انتشارات شریف رضى، 1374.
7 . أسرار الشهادة، فاضل دربندى (1286 ق)، تهران، (افست (منشورات اعلمى، 1284 ق.
8 . إعلام الورى بأعلام الهدى، ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (548 ق)، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام.
ص: 137
9 . إقبال الأعمال، سید على بن موسى بن طاووس (664 ق)، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1367.
10 . الأمالی، شیخ مفید (413 ق)، تحقیق حسین استاد ولى و على اكبر غفارى، قم، كنگره جهانى شیخ مفید، 1413 ق.
11 . الأمالی، شیخ صدوق (381 ق)، قم، تحقیق و نشر مؤسسه بعثت، 1417
12 . الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان، سید على بن موسى بن طاووس (664 ق)، قم، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1409 ق.
13 . أنوار المواهب فی نكت أخبار المناقب، شیخ على اكبر نهاوندى (1369 ق)، كتابفروشى محمودى، 1360 ق.
14 . بحار الأنوار، علامه مجلسى (1110 ق) 110 جلد، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1376 ق.
15 . بشارة المصطفى صلى الله علیه و آله لشیعة المرتضى علیه السلام ، ابوجعفر محمد طبرى (قرن ششم)، مقدمه محمد حسن جواهرى، نجف اشرف، انتشارات حیدریه، 1383 ق.
16 . بصائر الدرجات فى فضائل آل محمد علیهم السلام، شیخ محمد بن حسن صفّار قمى (290 ق)، تصحیح و تعلیق حاج میرزا محسن كوچه باغى، قم، انتشارات كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1404 ق.
17 . البلد الأمین، شیخ ابراهیم كفعمى (905 ق)، با مقدمه احمد نجفى زنجانى.
18 . تاریخ كربلا و حائر الحسین علیه السلام ، دكتر عبدالجواد كلید دار، نجف اشرف، انتشارات حیدریه، 1386ق.
19 . تاریخ كربلا و حائر حسین علیه السلام ، ترجمه محمد صدر هاشمى، اصفهان، كتابفروشى ثقفى، 1337 ق.
20 . تأویل الآیات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة علیهم السلام، سید شرف الدین
ص: 138
حسینى استر آبادى، تحقیق حسین استاد ولى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1409 ق.
21 . التبرك، على احمدى میانجى، تهران، مؤسسه بعثت، 1404 ق.
22 . تنقیح المقال فی علم الرجال، شیخ عبدالله مامقانى (1351 ق)، سه جلد، نجف اشرف، چاپخانه مرتضویه، 1352 ق.
23 . تهذیب الاحكام، شیخ طوسى (460 ق)، هشت جلد، تحقیق و تعلیق سید حسن خرسان، بیروت، دار الاضواء، 1406 ق.
24 . الثاقب فی المناقب، عماد الدین ابن حمزه طوسى (قرن ششم)، تحقیق نبیل رضا علوان، قم، مؤسسه انصاریان، 1412 ه.ق.
25 . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق (381 ق)، مقدمه سید محمد مهدى خرسان، قم، انتشارات شریف رضى، 1368.
26 . جامع الأخبار، شیخ تاج الدین محمد شعیرى (قرن ششم)، انتشارات شریف رضى، 1363 (افست طبع حیدریه نجف).
27 . جنتان مدهامتّان، شیخ على اكبر نهاوندى (1369 ق)، تهران، چاپخانه اخوان كتابچى، 1352 ق.
28 . جواهر الكلام فى شرح شرائع الإسلام، شیخ محمد حسن نجفى (1266 ق)، چهل و سه جلد، تحقیق شیخ عباس قوچانى، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 1367.
29 . الحدائق الناضرة فی أحكام العترة الطاهرة علیهم السلام، شیخ یوسف بحرانى (1186
ق)، بیست و پنج جلد، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1363.
30 . حلیة الابرار فى فضائل محمد و آله الأطهار علیهم السلام، سید هاشم بحرانى (1107)،
دو جلد، تصحیح شیخ محمد درودى، قم، دار الكتب العلمیه، 1397 ق.
31 . الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندى (573 ق)، سه جلد، قم، تحقیق و نشر مؤسسه امام مهدى علیه السلام ، 1409 ق.
ص: 139
32 . خزینة الجواهر فی زینة المنابر، حاج شیخ على اكبر نهاوندى (1369 ق)، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1364 ش.
33 . الخصائص الحسینیه، شیخ جعفر شوشترى (1303 ق)، قم، انتشارات رضى، (افست طبع حیدریه نجف 1375 ق).
34 . الخلاف فی الفقه، شیخ طوسى، دو جلد، تهران، مطبعه رنگین، 1377 ق.
35 . دار السلام فیما یتعلق بالرؤیا و المنام، محدث نورى (1320 ق) تصحیح سید هاشم رسولى، چهار جلد، قم، المعارف الاسلامیه، 1378ق.
36 . دار السلام، شیخ محمود میثمى عراقى (1308 ق)، تصحیح شیخ محمود زرندى، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1374 ق.
37 . الدروس الشرعیه فی فقه الإمامیه، شهید اول (786 ق)، تصحیح و تعلیق سید مهدى لاجوردى حسینى، قم، انتشارات صادقى، 1398ق.
38 . دعوات (سلوة الحزین)، قطب الدین راوندى (573 ق)، قم، تحقیق و نشر مؤسسه امام مهدى علیه السلام ، 1407 ق.
39 . دلائل الامامة، ابوجعفر محمد بن جریر طبرى (قرن چهارم)، نجف اشرف، انتشارات حیدریه، 1369 ق.
40 . الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، شهید ثانى (965 ق)، ده جلد، تحقیق سید محمد كلانتر، بیروت، دار العالم الاسلامى.
41 . روضة الواعظین، محمد بن فتال نیشابورى (508 ق)، مقدمه سید مهدى خرسان، قم، انتشارات شریف رضى، 1375 (افست طبع حیدریه نجف اشرف).
42 . سیرتنا و سنّتنا سیرة نبینا و سنته صلى الله علیه و آله ، شیخ عبدالحسین امینى، نجف اشرف، مطبعه آداب، 1384 ق.
43 . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید (656 ق)، بیست جلد، تحقیق محمد
ص: 140
ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1404 ق (افست طبع دار احیاء الكتب العربیة بیروت).
44 . شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور، میرزا ابوالفضل طهرانى، تهران، انتشارات مرتضوى، 1385 ق.
45 . طب الأئمه علیهم السلام، عبدالله نیشابورى و حسین نیشابورى (قرن چهارم)، مقدمه سید محمد مهدى خرسان، قم، 1416 ق (افست طبع حیدریه نجف اشرف).
46 . الطهارة، شیخ مرتضى انصارى (1281 ق)، چاپ سنگى.
47 . عدة الداعى و نجاح الساعى، احمد بن فهد حلّى (841 ق)، تصحیح و تعلیق احمد موحّدى قمى، قم، مكتبه وجدانى، 1392 ق.
48 . العروة الوثقى، سید محمد كاظم طباطبائى یزدى (1337 ق) با تعلیقه ده نفر از مراجع تقلید، تهران، كتابخانه علمیه اسلامیه، 1358.
49 . علل الشرایع، شیخ صدوق (381 ق)، مقدمه سید محمد صادق بحر العلوم، قم، مكتبه داورى، 1385 ق (افست طبع حیدریه نجف).
50 . عوالم العلوم و المعارف و الأحوال، ج 17، الأمام الحسین علیه السلام ، شیخ عبدالله
بحرانى، قم، تحقیق و نشر مؤسسه امام مهدى علیه السلام ، 1407ق.
51 . عیون أخبار الرضا علیه السلام ، شیخ صدوق (381 ق)، دو جلد در یك مجلّد.
52 . الغدیر، علامه شیخ عبدالحسین أمینى، یازده جلد، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1366 ش.
53 . الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام ، تحقیق مؤسسه آل البیت علیهم السلام، المؤتمر العالمى للإمام الرضا علیه السلام ، مشهد المقدسة، 1406 ق.
54 . فلاح السائل، سید على بن طاووس ( 664 ق)، قم، دفتر تبلیغات اسلامى.
55 . فوائد رضویه، شیخ عباس قمى، (1359 ق).
ص: 141
56 . قرب الإسناد، عبدالله بن جعفر حمیرى (قرن سوم)، تهران، مكتبه نینوى.
57 . قصص العلماء، میرزا محمد تنكابنى (1302 ق)، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1396 ق.
58 . الكافى، محمد بن یعقوب كلینى (329 ق)، هشت جلد، تصحیح و تعلیق على اكبر غفارى، بیروت، دار الأضواء، 1405 ق.
59 . كامل الزیارات، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه (367 ق)، قم، كتابفروشى وجدانى، (افست طبع مرتضویه نجف اشرف، 1356ق).
60 . كبریت الاحمر،محمد باقر بیرجندى(1352 ق)،تهران،كتابفروشى اسلامیه.
61 . كریمه اهل بیت علیهم السلام، على اكبر مهدى پور، قم، نشر حاذق، 1374ش.
62 . كشف الغّمه فى معرفة الائمة علیهم السلام، على بن عیسى إربلى (693 ق)، دو جلد، تعلیقه سید هاشم رسولى، قم، مكتبه بنى هاشم، 1381 ق.
63 . الكشكول، شیخ یوسف بحرانى (1186 ق)، سه جلد، تهران، مكتبه نینوى.
64 . كلمه طیبه، محدث نورى (1320 ق)، تهران، كتابفروشى اسلامیه.
65 . كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق (381 ق)، دو جلد در یك مجلّد، تصحیح و تعلیق على اكبر غفارى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1416 ق.
66 . كنزالعمال، علاء الدین متقى هندى (975 ق)، تصحیح و تذییل بكرى حیّانى و صفوة السقا، بیروت، مؤسسه رسالت، 1409 ق.
67 . لوامع الانوار، شیخ ابوالحسن مرندى، بازارچه آصف الدولة، 1330 ق.
68 . اللهوف فى قتلى الطفوف، سید على بن موسى بن طاووس (664ق)، به اهتمام میرزا عبّاس منشورى، اصفهان، كتابفروشى اسلامى، 1366 ق.
69 . المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى (280 ق)، تصحیح و تعلیق سید جلال الدین حسینى (محدث)، قم، دار الكتب الاسلامیه.
ص: 142
70 . المزار، شیخ مفید (413 ق) تحقیق سید محمدباقر ابطحى، قم، كنگره جهانى شیخ مفید، 1413ق.
71 . مسار الشیعة فى مختصر تواریخ الشریعة، شیخ مفید (413 ق)، تحقیق شیخ مهدى نجف، قم، كنگره جهانى شیخ مفید، 1413 ق.
72 . مستدرك الوسائل، محدث نورى، قم، تهران، مكتبه اسلامیه، 1382 ق.
(مستدرك الوسائل، تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت علیهم السلام نیز مورد استفاده قرار گرفت) .
73 . المصباح (جنّة الأمان الواقیة و جنّة الایمان الباقیه)، شیخ تقى الدین ابراهیم
كفعمى (905 ق)، تهران، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، 1349.
74 . مصباح المتهجد، شیخ طوسى (460)، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه.
75 . المصنّف، عبدالله بن ابى شیبه كوفى (235 ق)، تصحیح عبدالخالق خان أفغانى، حیدرآباد هند، چاپخانه عزیزیه، 1386 ق.
76 . معالى السبطین فى أحوال الحسن و الحسین علیهماالسلام، شیخ مهدى حائرى مازندرانى (حدود 1300 ق)، تبریز، مكتبه قرشى، 1356 ق.
77 . معجزات و كرامات ائمه أطهار علیهم السلام، سید میرزا هادى خراسانى، انتشارات داورى، قم، 1417 ق.
78 . معجم مؤلفى الشیعه، على فاضل قائینى نجفى، قم، وزارت ارشاد، 1405 ق.
79 . مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
80 . مفاهیم یجب أن تصحّح، سید محمد مالكى حسنى، اوقاف دُبى، 1415 ق.
81 . مقتل الحسین علیه السلام ، خطیب خوارزمى (568 ق)، دو جلد در یك مجلّد، قم، تصحیح محمد سماوى، انتشارات مفید.
82 . مكارم الأخلاق، شیخ حسن بن فضل طبرسى (قرن ششم)، قم، انتشارات
ص: 143
شریف رضى، 1392 ه.ق.
83 . مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب مازندرانى (588 ق)، تصحیح سید هاشم رسولى، قم، انتشارات علاّمه.
84 . منتخب الأنوار المضیئة، سید على نیلى نجفى (قرن هشتم)، تحقیق سید عبداللطیف كوهكمرى، قم، مطبعه خیام، 1401.
85 . منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانى، تهران، كتابفروشى علمیه اسلامى.
86 . منتهى المطلب، علامه حلّى (726 ق)، تبریز، 1316 ق.
87 . من لایحضره الفقیه (فقیه)، شیخ صدوق (381 ق)، چهار جلد، تصحیح و تعلیق على اكبر غفارى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1404 ق.
88 . المهذب البارع فى شرح المختصر النافع، ابن فهد الحلى (841 ق)، پنج جلد، تصحیح شیخ مجتبى عراقى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1407 ق.
89 . نجاة الأمة، سید محمد رضا حسینى، قم، 1413 ق.
90 . النجم الثاقب، محدث نورى (1320 ق)، مشهد مقدس، كتابفروشى جعفرى، 1361 ش.
91 . نقد الرجال، سید مصطفى تفریشى، قم، انتشارات الرسول المصطفى صلى الله علیه و آله .
92 . نوائب الدهور فى علائم الظهور، علامه سید حسن میرجهانى، چهار جلد در دو مجلّد، تهران، كتابخانه صدر، 1369 ش.
93 . وقعة صفّین، نصر بن مزاحم منقرى (212 ق)، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات كتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1401 ه.ق.
94 . وسائل الشیعة الى تحصیل مسائل الشریعه، شیخ حرّ عاملى (1104 ق)، بیست جلد، تصحیح و تعلیق و تحقیق شیخ عبدالرحیم ربانى شیرازى، تهران، مكتبه اسلامیه، 1403 ه.ق.
ص: 144
پیشگفتار··· 9
احترام به تربت و تبرك به آن··· 10
رمز بقاى تشیع··· 12
1. امتیازهاى حرم مطهر امام حسین علیه السلام ··· 15
زیارت و عزادارى ملائكه در كربلا··· 15
انبیا علیهم السلام و كربلا··· 19
كربلا زیارتگاه انبیا علیهم السلام··· 21
پیش آمدهایى براى پیامبران علیهم السلام در سرزمین مقدس كربلا··· 24
كربلا، محل شهادت و مدفن پیامبران و اوصیا علیهم السلام··· 29
كربلا، محل استجابت دعا و رفع گرفتاریها··· 30
فضیلت عبادت و اقامت و مجاورت در كربلا··· 33
زیارت كربلا··· 35
2. فضیلت تربت امام حسین علیه السلام ··· 38
ابتداى آفرینش تربت··· 38
برترى زمین كربلا بر همه زمینها حتى كعبه··· 40
زمین كربلا، قطعه اى از بهشت··· 44
تربت كربلا، خمیرمایه وطینت بدن شریف امام حسین علیه السلام ··· 46
تبرك فرشتگان و حوران بهشتى به تربت كربلا··· 51
احترام حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله به تربت··· 52
روایتهاى اهل تسنن در این زمینه··· 53
كلام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره كربلا··· 55
3. استشفا به تربت··· 57
فضیلت استشفا به تربت كربلا··· 58
ص: 145
شرایط تأثیر تربت··· 61
آداب و دعاهاى استفاده از تربت··· 66
چند روایت در استشفا به تربت··· 72
4. تحصیل امنیت با تربت كربلا··· 74
5 . گذاشتن تربت همراه با میّت··· 78
6 . سجده بر تربت··· 80
سجده بر خاك··· 80
سجده بر تربت امام حسین علیه السلام ··· 81
مُهر تربت··· 85
7. فضیلت تسبیح تربت··· 87
8 . حدّ حرم امام حسین علیه السلام ··· 91
9. مطالبى گوناگون درباره تربت و كربلا··· 95
نام كربلا در قرآن··· 95
خرید و فروش تربت··· 97
تربت و بركت··· 97
عزادارى حیوانات در كربلا··· 97
پاكیزگى و صفاى خاك كربلا··· 98
اشك امام علیه السلام ··· 98
خریدارى زمین كربلا توسط امام حسین علیه السلام ··· 99
تهیه قبر امام حسین علیه السلام و شهداى كربلا به دست پیامبر صلى الله علیه و آله ··· 100
بوى سیب از قبر امام حسین علیه السلام ··· 100
تربتى كه جبرئیل علیه السلام آورده نزد ائمه علیهم السلام است··· 101
وجوب احترام تربت كربلا··· 102
نماز مسافر در حرم امام حسین علیه السلام ··· 102
خراب كردن حرم مطهر··· 103
ص: 146
10. تربت در كتب فقهى··· 104
11. داستانهایى درباره تربت و كربلا··· 108
1. تربت دلیلى بر حقانیت آیین ما··· 109
2. شفاى شریف حجاز و شیعه شدن او··· 111
3. سزاى استهزا به تربت··· 112
4. اثر بى احترامى به قبر سیدالشهدا علیه السلام ··· 114
5. روش بزرگان در احترام به خاك كربلا··· 115
6. نتیجه كوتاهى در حفظ و احترام مُهر تربت··· 116
7. مداوا به تربت و نتیجه استخفاف به آن··· 117
8. سرمه كشیدن به تربت··· 118
9. آرام شدن تلاطم دریا به تربت··· 119
10. حفظ آبرو به واسطه تربت··· 121
11. حل مشكل به سبب تربت··· 122
12. تربت خونین··· 123
13. خرید و فروش تربت··· 124
14. مجاورت كربلا··· 126
15. میزبان كریم و مهمان گنهكار··· 127
16. پناه بى پناهان··· 128
17. كربلا محل امن و امان··· 129
18. ارزش دفن در كربلا··· 130
19. به سوى قبله دلها، امام حسین علیه السلام ··· 131
20. نجات از گرفتارى ها، بیمارى ها و گمراهى ها با تربت··· 132
21. اثر احترام به تربت سیدالشهدا علیه السلام ··· 134
دو نكته ضرورى··· 135
كتابنامه··· 137
ص: 147
KHAKE BEHESHT
Soil of the Paradise
A Study on:
The History, Advantages and Properties
of the Sacred Soil of Imam Hossain's Site of Martyrdom
By:
MAHDI SADRI
IRAN - Qom
1419 - 1998
ص: 148