عنوان : تأثير فرهنگ عاشورا بر شعر پس از انقلاب اسلامي
پديدآورندگان : محمد دانشگر(پديدآور)
وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387
نوع : متن
جنس : مقاله
الكترونيكي
زبان : فارسي
توصيفگر : انقلاب اسلامي ايران
قيام عاشورا
فرهنگ زدايي
شعر
در تاريخ زندگي بشر، بويژه مبارزات حق و باطل، همواره حركتهايي منحصر به فرد و بينظير در ابعاد گوناگون وجود داشته كه نه تنها خود، آفريننده تحولها و به وجود آورنده شگفتيهاي بديعي شده، بلكه نقطه عطف والا و شايستهاي گرديده است كه از هر نظر قلبها و انديشهها را متوجه خود ساخته است.اگر نخستين درگيري و نبرد ميان دو چهره شاخص و برجسته حق و باطل را كشته شدن «هابيل» به دست «قابيل» بدانيم، بيگمان آنگونه كه قرآن فرموده است، موجب پيدايي بسياري از مسائل و همزمان با آن، موضوع رقم خوردن حيات و مرگ انسانها و جوامع بشري مطرح ميشود كه علاوه بر خبر دادن از اهميت شگرف اين مبارزات، تأثير عميق و بيهمتاي آنها نيز بيان شده است.«من اجل ذلك كتبنا علي بني اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكأنما قتل الناس جميعا و من احياها فكانما احيا الناس جميعا (مائده / 32).(بدين سبب بر بنياسرائيل چنين حكم نموديم كه هر كس نفسي را بدون حق قصاص و يا بيآنكه فساد و فتنهاي در روي زمين كند به قتل برساند، مثل آن باشد كه همه مردم را كشته. و هر كه نفسي را حيات بخشد، مثل آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است.)بعثت پيامبران از سوي حق و آوردن شريعتهاي الهي و دعوت از مردم براي پذيرفتن دين حنيف و روي آوردن به يكتاپرستي و دوري از شرك، و برقراري قسط و عدل در جامعه، همواره قرين درگيري بين نمايندگان شرك و كفر با جبهه توحيد بوده است كه مصداق همان فرمودهي قرآن كريم است.اندكي تأمل و دقت نظر در ابعاد مختلف اين حركتها و مبارزهها و تأثير آنها، ما را به راستي و حق بودن آيه آگاه ميسازد؛ چرا كه بعثت تمام پيامبران همچون نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر اسلام - صلوات الله عليهم اجمعين - به منظور زنده كردن و احياي جوامع بشري بوده است. از سوي ديگر، نبودن امام و جانشيني مشخص براي هريك از پيامبران پيشين، باعث ميشد كه با مرور زمان و وقوع رويدادهاي گوناگون و دخالت دشمنان و ناآگاهان و بستن پيرايههاي مختلف بر شريعت آنان، به تدريج احكام و دستورهاي ديني به كمرنگي و حتي بيرنگي گرايد، تا جايي كه پيامبر و فرستاده ديگري از جانب خداوند، مبعوث شود و با شريعتي تازه، انسانها را به سوي فلاح و رستگاري رهنمون گردد.دين خاتم پيامبران و دعوت ايشان، اين ويژگي را داشت كه امام و جانشيني مشخص، تضمين كننده سلامت دستورهاي ديني بود، و در عين حال با معياري مشخص و ميزاني قابل اعتماد، از تحريف كلام خداوند و ايجاد شكوك و شبهه و برداشتهاي نادرست و غرضآلود در كتاب مبين جلوگيري ميكرد. چنين اصلي در پيامبران پيشين وجود نداشت و به همين دليل، كتاب آسماني آنان تحريف شد و اهداف و بيان آنان را تيره و مكدر ساخت و پيروان به گمراهي افتادند و دين از خاصيت بهرهدهي اصلي خويش بازماند.همان حركت معمول و رايج در جلوگيري از دعوت حق و گسترش دين توسط پيامبران و رسيدن نداي توحيد به گوش جان انسانهاي منتظر و خسته از بيداد كفر و طاغوت، همزمان با بعثت خاتم پيامبران نيز آغاز شد. اما اين باور، چون نداي الهي عالمگير و دعوت، فراگير و گسترده بود، و كمتر كسي ميتوانست خود را از مخاطب بودن اين ندا مستثنا كند، و دين كامل و پيامبر، آخرين بود، جبهه كفر و طاغوت از توان و كوشش خود بهره گرفت، تا بتواند ضربات سنگين و خرد كنندهاي بر پيكر اين نداي رهايي بخش و آزاد كنندهي انسانها وارد كند و بدين جهت، بارها همه اسلام با همه كفر در صحنههاي مختلفي روبرو شد. [1] .تمام تلاش و كوشش پيامبر (ص) و ياران اندكش در مكه و تحمل فشارهاي ويرانگر و كشندهاي كه از سوي مشركان وارد ميشد، بيانگر همين بسيج كامل به منظور در هم كوبيدن حق است. جنگهاي پي در پي مخالفان و مشركان در مدينه، دنباله همان حركتهاي شوم و مذبوحانه معاندان در مكه بود كه البته عالمي بر فشردگي صفوف مسلمانان و روي آوردن انسانهاي حقيقت جو و سالم و پاك به دين اسلام به شمار آمد.مخالفان داخلي و مشركان از پاي ننشستند و تا زماني كه پيامبر (ص) در قيد حيات بود، از تمام امكانات و نيروي خود براي از بين بردن دين اسلام كوشيدند. اما اين تلاشها مؤثر نيفتاد و دين اسلام روز به روز گسترش بيشتري يافت.پس از رحلت پيامبر اكرم (ص) سياست و شيوه مخالفان تغيير كرد. آنان دريافتند كه از ميان برداشتن دين، غير ممكن است و لذا نقشه خطرناكي طرح كردند تا از درون، ضربههاي ويرانگري بر دين وارد كنند. و در اين مسير نيز از همه امكانات خود سود جستند. از كساني كه ايمان ضعيفي داشتند، تا دنيا پرستان و به ظاهر دوستان بهره بردند و سالها كوشيدند تا به تدريج به هستههاي مركزي حكومت راه يابند. (چگونگي كاربرد شيوههاي آنان در اين زمينه، از جمله مسائلي نيست كه در اين مقال بگنجد و به بحث مستقلي نياز دارد).آنان كه روزي پرچمدار شرك عليه اسلام بودند و در صف اول مبارزه عليه حق قرار داشتند و شمشير اسلام، جان آنان و نزديكانشان را نشانه رفته بود، امروز علم اسلام خواهي بر دوش گرفتند و غم دين خوردند و براي زنده كردن شعارهاي اسلامي اشك تمساح ريختند و در جايگاه خليفه رسول خدا (ص) باني تبليغ دين و شناساندن اسلام به مردم و جهاد در راه خدا شدند!اين گونه بود كه تحريف از درون آغاز شد و لباس دين وارونه گشت و تبليغات دستگاه اموي، حق را از درون مورد تهديد قرار داد، به گونهاي كه نه فقط مؤمنان راستين بلكه اصل اسلام در معرض خطر قرار گرفت. تهديد، بسيار عميق و جدي، و سرمايه گذاري مخالفان براي محو آثار اسلام اصيل و قرآن كريم، همه جانبه بود. بر اين اساس، بايد كسي به مصاف اين دشمنان سرسخت ميرفت كه جانش، جان اسلام و خونش، خون پيامبر باشد. از اين رو، نزديكترين فرد به رسول خدا (ص) مردي از سلاله پاك اهل بيت، حجت زمان، وديعه خداوند در زمين، سالار جوانان بهشت، حضرت امام حسين - سلام الله عليه - قيام كرد و مردانه و با اخلاص و صفا، گام در راهي نهاد كه هدفش ياري دين بر حق جدش بود. در اين راه، خود و عزيزترين كسانش را قرباني دين مبين كرد و با شهادت مظلومانهاش، اسلام را براي هميشهي تاريخ زنده نگه داشت.حضرت حسين بن علي (ع) و ياران باوفايش، با نثار خون خويش، حماسهاي بيهمتا در جهان اسلام و فرهنگ بشري به وجود آوردند كه قاموس مردانگي، آزادي، حق طلبي، ايثار و شهادت از آن زنده شد و فرهنگ و تمدن اسلامي را به يكباره دگرگون ساخت و اكنون پس از صدها سال، شاهد پيروي مسلمانان واقعي در اقصي نقاط جهان از اين حركت خدايي هستيم.ملت بزرگ و امت فداكار ايران به رهبري سلالهاي پاك از همان خاندان، حضرت امام خميني - رضوان الله تعالي عليه - همان راه را در طول مبارزات حق طلبانهي خود پيمود و سرانجام در روز 22 بهمن ماه 1357 توانست با غلبه بر طاغوت زمان، مظاهر و ارزشهاي اسلامي را زنده كند و با تبديل اسلام ظاهري به اسلام ناب محمدي، نداي روحبخش توحيد را به سرتاسر جهان برساند.در اين مرحله از تاريخ نيز دشمنان اسلام و قرآن، تاب تحمل نداشتند، پس علم مخالفت برافراشتند و به همه امكانات و نيروهاي خود، در نهايت بيرحمي و شقاوت به جنگ اسلام و مسلمين آمدند. اما پايداري ملت مسلمان ايران به رهبري داهيانه حضرت امام خميني (س) به شعار الهي «خون بر شمشير پيروز است» مصداق بخشيد، و ثابت كرد كه «حق» همواره ماندني است و آنچه ضايع و از بين رفتني است كفر و شرك و طاغوت است.اگر در حادثه خونبار عاشورا، جان انسانهاي آزاده به درد آمد و در سوگ سالار شهيدان، اشك ريختند. و اگر گويندگان و شاعران آگاه و ژرف انديش، در رثاي حسين (ع) و مظلوميت او و ياران شهيدش. آثار ارزشمندي نگاشتند و سرودند و فرياد اين مظلومان هميشهي تاريخ را به گوش جهانيان رساندند، امروز نيز شاعران و نويسندگان درد آشنا، هوشمند و آگاه، ظلم و ستم و بيداد طاغوتيان و مقاومت مردانه و جانانه امت اسلامي و رهبري بينظير امام خميني را در قالب شعر و سرود و كلماتي آهنگين و اديبانه با بياني شيوا به گوش تمامي انسانهاي آزاده ميرسانند.هماننديهاي دو حادثه عظيم عاشورا و انقلاب اسلامي ايران، فراوان است و شاعران و گويندگان، از اين هماننديها به خوبي استفاده كردند و تأثير پذيري امت حق جوي ايران اسلامي را در قالب شعر بيان نمودند و در اين راه به توفيقهاي بزرگي دست يافتند. بيگمان استقصا و جستجوي كامل براي نشان دادن تأثير فرهنگ عاشورا بر ادبيات معاصر - پس از پيروزي انقلاب اسلامي - آنهم در متون نظم ميسر نيست. اما از آنجا كه:آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيددر اين مقاله ميكوشيم تا برخي از جلوههاي اين تأثير پذيري را همراه با نمونههايي به اجمال و در حد بضاعت ناچيز خويش بنمايانيم.بيان اين نكته اساسي را نبايد فروگذاشت، كه تأثير پذيري از فرهنگ عاشورا و بررسي گونههاي مختلف آن در شعر قبل از انقلاب و ادبيات دوران مقاومت و ستمشاهي، خود از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. اينكه كدام دسته از شاعران به اين مهم اقدام كردهاند، بيان چه جنبههايي را در كلام خود برگزيدهاند، تعبيرات لفظي و تشبيهات ادبي و استعارههاي آنان چگونه بوده، قدرت كلام و ميزان نفوذ نفس آنان تا چه پايه رفته است، چه ابعادي از تأثير پذيري را وجهه سخن خويش قرار دادهاند و...؟ زماني كه اين بررسيها صورت گرفت، آيههاي فراواني براي انجام داوريهاي فرهنگي و ادبي همه جانبه حاصل ميشود كه هم باعنايت به افراد و گويندگان و هم با توجه به جنبههاي كلامي، فرهنگي، ادبي و... قابل مقايسه و تطبيق و آنگاه نتيجهگيري است كه فرصت و مجال ديگري ميطلبد.از آنجا كه آوردن نمونههاي نثر - كه در بسياري موارد، مثلا به آوردن تمام يك داستان يا بيش از نيمي از آن ميانجامد - مقاله را بسيار مفصل ميكند تا بتوان حال و هواي تأثير را به طور كامل نشان دهد، صرفا در اين سطور، متون نظم در قالب ادبيات معاصر و آن هم شعر پس از پيروزي انقلاب اسلامي مورد بررسي و استناد قرار گرفته است. تا از اين رهگذر، گوشهاي از اين فراخناي بيكران و قطرهاي از اين اقيانوس عظيم، به عنوان نمونه ارائه شود.يادآوري اين نكته مهم ضروري است كه استشهاد به شعر برخي و فروگذاردن اثر و كلام برخي ديگر، نه به معناي برتري و تفضيل يكي بر ديگري است - كه ترجيح بلامرجح خواهد بود - بلكه فقط از باب ذكر نمونه و مثال است و نه مسئلهاي ديگر. كه مجال آوردن تمام نمونههاي شعري از هر دست به هيچ رو، در يك مقاله امكان پذير نيست و كتابها و رسالههاي مفصل ميطلبد.
در شعر پس از انقلاب ميتوان از جهت قالب مورد انتخاب و يا به اصطلاح، نوع ادبي برگزيده توسط شاعر به قالبها و انواع ادبي زير اشاره كرد:بيشتر شاعران، قالب و نوع غزل و رباعي را به اين منظور برگزيدهاند. پس از آن نوبت به «مثنوي» و سپس «چهار پاره» ميرسد. از قالب «شعر نو» نيز بسياري به همين منظور استفاده كرده و بهره جستهاند. البته براي تعيين ميزان نوع ادبي برگزيده شده توسط شاعران، بايد ابتدا استقصا و جستجوي كاملي فراهم آيد و سپس با ذكر آمار دقيق، داوري و اظهار نظر قطعي صورت پذيرد كه مجال آن كار مفصل در اين مقاله مختصر فراهم نيست. اين گفته فقط بر پايه حدس و گمان و تخمين و مطالعه برخي از آثار استوار است.
به طور كلي تركيبات و تعبيرات مختلف و گوناگون ادبي از سوي شاعران و اربابان سخن در ارائه تأثير پذيري از فرهنگ عاشورا انتخاب و بيان شده است، كه ارائه نمونههاي كامل پس از جستجوي زياد امكان پذير خواهد بود. در اينجا فقط به عنوان نمونه برخي از اين تعبيرات و تركيبات، در هر قسمت پس از بيان نمونههاي شعري و براي آشنايي بيشتر با انتخاب و گزيدههاي لفظي شاعران ارائه ميگردد.
بيان تأثير پذيري فرهنگ عاشورا در شعر پس از انقلاب ميتوان در چندين محور و موضوع دانست كه از جمله به موارد زير اشاره، و نمونههايي ذكر ميشود:الف. موضوع مدح، ستايش و تمجيد كه بيترديد مقولهاي بسيار مفصل و درخور اعتناست. البته اين گونه كلام به هيچ رو، در ستودن و ياد كردن از واقعهي عاشورا منحصر نميشود، بلكه مشاهده ميشود كه اكثريت قريب به اتفاق شاعران در اين زمينه كوشيدهاند حال و هواي اوضاعي را كه از آن متأثرند، نيز در بيان خود بنگنجانند، كه گاه با ذكر الفاظ مربوط به صحنه كربلا و نام و ياد قهرمانان آن واقعه بينظير و حماسه ديني سترگ همراه است و در پارهاي از موارد نيز به اشاراتي تمثيل گونه بسنده شده و الفاظ مربوط به واقعه ذكر نشده، بلكه اين مفاهيم و مضمونهاست كه بر قلم و بيان شاعر گذشته و در شعر او نمودار گشته است.از آن جمله به عنوان نمونه برخي از ابيات مثنوي بلند «ساقي حق» از شاعر گرانمايه علي موسوي گرمارودي نقل ميشود:اي تشنهي عشق روي دلبند برخيز و به عاشقان بپيونددر جاري مهر، شستشو كن وانگاه ز خون خود، وضو كنزان پاي كه در اين سفر آيي گر «دست دهي»، سبكتر آييرو جانب قبلهي وفا كن با دل، سفري به كربلا كنبنگر به نگاه ديدهي پاك خورشيد، به خون تپيده در خاكافتاده وفا به خاك گلگون قرآن به زمين فتاده در خونعباس علي، ابوفضايل (در خانهي عشق كرده منزل)مثنوي با ماجراي شهادت حضرت عباس (س) پرچمدار كربلا و تشنگي آن بزرگوار با وجود دسترسي به آب و قطع شدن دستان مبارك سردار كربلا ادامه مييابد و در پايان چنين ميآيد:در حسرت آن كفي كه برداشت از آب و فروفكند و بگذاشتكف بر لب رود و در تكاپوست هر آب رونده در پي اوستهر موج به ياد آن كف و چنگ كوبد سر خويش را به هر سنگچون مه شب چارده برآيد دريا به گمان فراتر آيداي بحر بهل خيال باطل اين ماه كجا و بو فضايلگيرم دو سه گام برتر آيي كو حد حريم كبريايي [2] .مشاهده ميشود كه چگونه برداشت و تعبيرات جاودانه ادبي از آن حركت بينظير تاريخي انجام شده است.حال به برخي از تركيبات لفظي اين مثنوي توجه شود: سرو بلند باغ ايمان، قمري شاخسار احسان، شاخ درخت باوفايي، ميوهي باغ كبريايي، خوبترين، سيراب از آب عشق، آتش حق، دستان خدا، قامت حيدري، عمر گل، ماه، كفهي كاينات، ساقي حق و...غزل زير نمونهوار نقل ميشود:بازهم در نظرم عرصهي جولان پيداست گريهي آب روان خيمهي عطشان پيداستمرد شش ماهه چه گفته است كه در بستر خون بر گلويش اثر بوسهي پيكان پيداستسيد سبز كه آيينه زلال دل اوست روح درياست كه در دشت نمايان پيداستقد سردار كه در علقمه افراخته است اهتزازي است كه چون پرچم الوان پيداستاين حسين است روان در دل زينب كه صداش در سكوت شب در فاجعه پنهان پيداستبر سر نيزه لب نور تلاوت دارد شام در پرتو اين آيهي يزدان پيداستو تعبيرات لفظي: صولت مرد، خنجر عريان، ظهر مجروح، مقتل سرخ، جاده شب، خون سواران،كوفه ظلمت زده و... [3] .و نيز: در اعتلاي دين توحيدي گره خورد نام بلند كربلا با نام كعبه [4] .همچنين غزلهاي روح آفتاب، خطبه خوان عشق، خون خدا و مثنوي بلند «پير مشعل كش» و «سنبل سرخ» از مجموعهي شعر در «آينهي شقايق» [5] . در اين قسمت قابل توجه است.ب. ترغيب، تشويق و تهييج رزمندگان جبهههاي نبرد و دفاع مقدس:با هدف الگو گرفتن، تقليد پيروي از حركت آزاديبخش و ايثارگرانهي سالار شهيدان در تطبيق وضع موجود با هدف الهي و مخلصانه آن حضرت.آنچنان كه در مقدمه به اشارتي گذشت، گونههاي همانندي در ستيز حق و باطل و رويارويي اسلام و اسلام نمايان در حركت امام حسين (ع) و حركتها و فعاليتهاي نظامي پس از انقلاب اسلامي در ايران بسيار فراوان است. شاعران متعهد و فرزانه از اين بابت، كلام خود را به عرش برين رسانده، همپايه ارجمندترين سخنان اولياي حق و جاويدان صحنه كلام قرار دادهاند. ميتوان گفت كه در عرصهي هشت سال دفاع مقدس رزمندگان پرتوان اين خطوط جبهههاي نبرد و نور، با سلاح آتشين و پرنفوذ كلام خود، افزون بر اينكه تيرهاي كشندهاي در كام دشمن نشاندند، نيروي پرتوان و روح قدسي و نفس گرم الهي و فرشتگان مقرب ذات كبريايي بودند كه دمي از جهاد قلمي خود بازنايستادند و وظيفه و رسالت مقدس خود را به خوبي شناختند و دين خود را به سرور آزادگان عالم و رهروان طريق پويا و زندهي آن حضرت و تمام آزاديخواهان ادا كردند و نام و يادي جاودانه بر جايگذاشتند.هم با اين هدف است كه شاعر، گاه صحنههاي حماسه جاويد كربلا را توصيف ميكند و از اين رهگذر براي تشويق و ترغيب و تهييج صحنههاي كربلايي امروزين بهره ميگيرد و گاه با نظيره سازي به اين مهم پرداخته است؛ از جمله در غزلي با مطلع زير:اي پرستوها كه دارد غبطه بر پروازتان هر كه از اوج رهايي بشنود آوازتان...آمده است:طي راه عشق كرديد و چنين ره بسپريد راهيان كربلا ياران حق پردازتان [6] .و يا مطلع غزلي مشهور و جاودانه:از خوان خون گذشتند صبح ظفر سواران پيغام فتح دارند آن سوي جبهه يارانآمده:در كربلاي تاريخ مردانه در ستيزند رزم آوران اسلام با خيل نابكاراندر شام سرد سنگر روشن چراغ خون است اي آب ديده تر كن لبهاي روزه داران [7] .در غزلي با مطلع:ز هشياران و از مستان جداييد طلوع فجر اخلاص و صفاييدآمده است:غروب فصل بيباران ظلمت طلوع ماجراي كربلاييد [8] .و يا:رزمآوران، ياران، دليران شيران خونين يال ايرانچنين ميخوانيم:خورشيد را در سينه داريد شب را به بند نور آريداز كربلاي پربلاييد چون جوشش خون خداييدچون عزمتان در آختن بود چون رزمتان در تاختن بودديو پليد اهرمن را بتهاي شيطاني «من» رابا آختنهاتان زدوديد شعر شقايق را سروديد [9] .و يا رباعيهاي زير:ما سالك راهيم ره سرخ حسين از نسل دلاوران بدريم و حنينپوشيده كفن جمله به صف استاديم تا آنكه چه فرمايدمان پير خمينپوشيده به تن دلاوران شربهي خون آشفته سپاه خصم از حربهي خون [10] .در سنگر حق و باطل هنگام نبرد شمشير ستم شكسته از ضربهي خوندر غزلي ديگر چنين آمده است:زجان گذشته به آيين سرخ سربازي سزد به ياري يار يگانه برخيزيد [11] .و نيز در غزلي با مطلع:اي جان گرفته در شب توفان صدايتان روييد روي جادهي خون جان پايتانآمده:شوريدگي كنيد كه در عرصهي خطر تنهاستهاي صف شكنان، كربلايتان [12] .ج. بيان وقايع امروزين و توصيف واقعهها با استفاده از هماننديهاي فرهنگي و انطباق مفهومي:مقصود از بيان هماننديها و تشابهات، آن چيزي است كه به عنوان صحنه نبرد جاودانه كربلا مطرح است، با نمونه موجود و زنده آن كه پيش روي هر بيننده قرار دارد. چنين توصيفي تمام جلوهها و جنبههاي انقلاب اسلامي را در برميگيرد؛ از ورود امام راحل - قدس سره الشريف - تا توصيف دقيق و گوياي صحنههاي نبرد و ياد كرد آزادگان، شرح دلاوريهاي رزمندگان، سپاهيان و بسيجيان جبهههاي نور، خانواده شاهدان شهيد، رحلت و عروج امام بزرگوار و تمام مظاهر ارزشمند و جاودانه انقلاب اسلامي.اينجاست كه بيان اوج ميگيرد، به حركت تعالي ميبخشد، و هر حركتي را كه گام در دنباله آن حركت سترگ گذاشته است، زنده و پويا ميكند و اين مهم يكي از اهداف بزرگ و متعالي و ارجمند شاعر و اديب است. در واقع، در اين قسمت آنچه بيش از هر چيز توجه خواننده را به خود جلب ميكند، انطباق مفهومي و هم آوايي و هماهنگي فرهنگي است كه جان كلام و مايه اصلي سخن شاعر است كه به درستي از عهده آن برآمده و آن را در قالب بيان ارائه كرده است.در اين محور نيز گاه شاعر از الفاظ مربوط به واقعه عاشورا بصراحت نام برده و ياد كرده و گاهي نيز بدون آوردن آن الفاظ و نام قهرمانان، صرفا بيان مفهومي از مفاهيم آن واقع سترگ در پيش روي شاعر قرار گرفته است. اينك در اين بخش، نمونههايي به اجمال ذكر ميشود:علمدار سپاه عشق را نازم كه با همت كند بيدست در ميدان مردي رايت افرازينبازم پاسداري را كه با شور ابوالفضلي كند ايثار، دست و جان و سر، مانند خرازي [13] .سپاه شوم يزيدي زكربلا بگريخت حسين عصر ستم آمد از محرم صبح...به جستجوي شهيدان كربلاي وطن امير قافله با اشك و آه ميآيد [14] .من كربلا را دوست دارم آن شهر مثل خانهي ماستتصوير هر چيزي كه خوب است در چهرهي اين خانه پيداستمن كربلا را دوست دارم با گنبد زيباي پاكشبا مرقد سبز حسينش با سرخي گلرنگ خاكشجز نام خوب كربلا نيست هر روز بر روي زبانمياد خوشش همواره جاري است چون خون گرمي در رگانماين روزها صدام كافر اين خانه را از ما گرفتهخورشيد گرم خندهها را از گوشهي لبها گرفتهاما يقين فردا شود باز با عزم ما اين ره دوبارهزيبا شود دنياي ما هم چون آسمان پرستارهاي كربلا، رزمندگان را شوق تو تا آنجا كشاندهرزمندگان مژده كه ديگر تا كربلا راهي نمانده [15] .در جبهه فروغ مهر جانان ديدم عشاق گذشته از سر و جان ديدم...از پير و جوان به عشق ديدار حسين دلدادهي جان به كف فراوان ديدم [16] .از بادهي گلگون بلا مدهوشم با رهسپران كربلا همدوشماي شب چو ستاره گر به خون غلتيدم خورشيد وش از متن فلق ميجوشم [17] .چنانكه گل به سر شاخسار ميلرزد مرا به سينه دل داغدار ميلرزدسموم فاجعه از هر كرانه ميگذرد چو يال توسن بيشهسوار ميلرزدز سعي توست، هلا، زينب زمانهي ما كه كاخهاي ستم را حصار ميلرزد [18] .زين پيش حرامي صفتي در حرم دوست نشكست چنين حرمت مهماني ما رااز كرب و بلا با عطش زخم رسيديم يارب بپذير اين همه قرباني ما را [19] .همه نغمهي نايي نينوايي به ني نواي نو اگر گرفته...چو زينب زناني به رغم اسارت ره دخت زهراي اطهر گرفته [20] .زنده عالم ز اشتياق روي اوست در همه ذات، هاي و هوي اوستقامت صبر زمان پوسيده است لالههاي كربلا روييده استلالهها در راه سرخ انتظار پر پرنداز اشتياق روي يار [21] .وارث پرچم بلند حسين بوي اين خاك بوي عاشوراستو آن غباري كه ميرسد از دور از هجوم پلشت رهزنهاست [22] .در مثنوي «شهيدان» با مطلع:خورشيد تبعيدي به زندان افق بود شب در هجوم بال خفاشان قرق بودآمده است:چون اوليا بال و پر پروازشان، حق چون مرغ حق، زير و بم آوازشان حقبا ذوالجناح نور تا معراج راندند تا وعدهگاه عشق تا حلاج راندندتا ورد لبهاشان سرود سرخ «لا» شد هر جا زميني بود آنجا كربلا شد...با ما بجز اسرار بيداري نگفتند بيدارمان كردند و خود در خاك خفتند [23] .شهر ما آنكه خفته بود آرام سخت افتاد در فغان و خروشنالهي يا حسين و يا زينب از زن و مرد ميرسيد به گوش [24] .شهيد گر شوم اينك به كربلاي وطن دل تپندهي تاريخ ميشود گفتمباز هفتاد و دو تن را اي عزيزان اربعين شد باز ياد كشتگان كربلا با ما قرين شد...چاوشان عشق بر لب، ذكر تسليما لامرك جاودان زان سرافرازان پرچم فتحا مبين شد [25] .مدينه تاب ندارد براي مكه، هنوز نشسته كرب و بلا در عزاي مكه، هنوز...زدشت ماريه زينب سوي حجاز آمد حسين با تن بيسر به مكه بازآيد [26] .ما نواي سرخ خون را ناييايم از چه ميترسيم عاشوراييايم...صلح قسط و قاسط و ناس است اين قطعنامهي دست عباس است، ايندشت خون راهي هي و هو را گرفت پير ما را بغض عاشورا گرفتسايبان دجله و زمزم تويي وارث خون، وارث آدم تويياي حسين مرد صحراي قيام زينبي رفتار كن با اين پيام [27] .در پاسخ آن «سر جدا» شد خون ما پيك از هر سري آيد جدا لبيك لبيكاز اين افق تا آن افق سرخ است يكدست فتح جهان با اين سپاه سر بريده استمن آمدم مولا فداي آن صدايت يك كربلا لبيك خون ريزم به پايت [28] .بهمن اي اسطورهي ايثار و خون بوي جان از كربلا آوردهاي [29] .اي واي خدايا اسرا را كه خبر كرد در كرب و بلا خون خدا را كه خبر كرد...اي شمع زبانسوخته در شام غريبان آن چشم و چراغ دل ما را كه خبر كرد [30] .
بوي گندم بوي باران ميدهي بوي عطر تازهي نان ميدهيآمده است:بوي عاشوراي خونين حسين بوي گلزار شهيدان ميدهي [31] .د. جنبههاي ادبي همراه با بهرهگيري از استعاره، تشبيه و تعبيرهاي مجازي: گرچه در خلال اشعار نقل شده در تمام صحنهها چنين مواردي فراوان يافت ميشود و اصولا اين مرحله دستاويز اصلي ارباب سخن است، اما از جهت بازبيني و اهميت نظر به ديدگاه خاص شاعران براي نمونه، آثاري را نيز در اين زمينه به استشهاد ميطلبيم تا هماننديهاي برگزيدهي شاعر بيان وجه شبهها و الهامبخش آنان مشخص گردد.بيدرد مردم، ما خدا، بيدرد مردم نامرد مردم، ما خدا، نامرد مردماز پا حسين افتاد و ما بر پاي بوديم زينب اسيري رفت و ما بر جاي بوديماز دست ما بر ريگ صحرا قطع كردند دست علمدار خدا را قطع كردند...نوباوگان مصطفي را سر بريدند مرغان بستان خدا را سر بريدنددر برگزير باغ زهرا برگ كرديم زنجير خاييديم و صبر مرگ كرديم...خورشيد را بر نيزه؟ آري اينچنين است خورشيد را بر نيزه ديدن سهمگين استبر صخره از سيب ز نخ بر ميتوان ديد خورشيد را بر نيزه، كمتر ميتوان ديد [32] .از لب بام كفتري پر زد از دل زن كبوتر شاديمرد در فكر نينواي نبرد مرد در فكر روز آزادي [33] .بذري كه ريخت برزگر دل به كربلا از خون سرخ مردم ايران شكفته شد [34] .من دراي كاروان حسرتم سر بدار نينواي محنتم [35] .درباره آمدن امام (س) به خاك وطن:سوار بارهي نور از پگاه ميآيد دهيد مژده كه آن پير راه ميآيدبه جستجوي شهيدان كربلاي وطن امير قافله با اشك و آه ميآيد [36] .ه. استفاده از هماهنگي و همآوايي الفاظ براي قافيه ساختن:وجه غالب در اين مورد آن است كه شاعر با استفاده لفظي از هم آوايي و هماهنگي دو لفظ «حسيني» و «خميني» و بيان هماننديهاي فرهنگي و مفهومي، تطابقها، توصيفات و تأثيرات گوناگون واقعه عاشورا را بيان كرده است. نمونهها در اين زمينه بسيار زياد است كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:چهارده قرن بسي گل واشد از يكي روح خدا پيدا شدگلي آزاده ز صحراي خمين خونش آميخته با خون حسين [37] .مردي كه بود از دودهي احمد تبارش در آستين دست علي با ذوالفقارشمردي كه بود اندر رگش خون حسيني روح خدا فريد قرن ما خميني [38] .
نه چراغي است نه شمعي، همه جا خاموش است كوچه در كوچه عزادار و علم بر دوش است...آمده است:شام اين باديه صد شور نيستان دارد رنگ، تاريكتر از شام غريبان داردمردم كوچهي ما شور حسيني دارند سوزها بر جگر از هجر خميني دارند [39] .اي علمدار ره سرخ حسين پيشواي شيعيان پير خمين [40] .
اي زن اي رحمت خداوندي نور ايمان، فروغ خرسنديآمده است:تويي اي زن زبان عاشورا زينب كاروان عاشورا...سر نهادي به خط پير خمين شد جوانت فداي راه حسين [41] .و- يكي از جنبههاي بسيار فراگير و گسترده از رهگذر فرهنگ عاشورا، تمام مفاهيمي است كه به طور كلي به شهيد و شهادت، دادن خون، ايثار جان، از خودگذشتگي و... مربوط است. پرداختن به اين فصل و بخش از سخن بسيار مفصل است و به درازا ميكشد كه از باب نمونه و براي جلوگيري از غفلت و فراموشي به ذكر چند نمونه اكتفا ميشود:ديباچهي عشق و انقلاب است شهيد منظومهي سرخ آفتاب است شهيدفرياد بلند ظهر عاشورا را با سرخي خون خود جواب است شهيد [42] .خون شهيد مايهي احياي دين ماست مذهب به غير خون تو احيا نميشود [43] .گل اشكم شبي واميشد اي كاش همه دردم مداوا ميشد اي كاشبه هر كس قسمتي دادي خدايا شهادت قسمت ما ميشد اي كاش [44] .آن نوجواناني كه سرخ سرخ رفتند بايد بداني نخلهاي سبز سبزندآواي شورانگيز ني از نينوايند دلدادگان خاك سرخ كربلايندآنان اقاقيهاي فردايي سپيدند آنان شهيدند و شهيدند و شهيدند [45] .نخل دين پژمان شده است از آتش بيداد و جهل تا شود شاداب، بايد دادش از ايثار، ثار [46] .
[1] فرمودهي پيامبر اسلام در جنگ خندق: «برز الايمان كله الي الشرك كله» تاريخ پيامبر اسلام (ص)، محمد ابراهيم آيتي، ص 391 به نقل از دلايل الصدق، ج 2، ص 259.
[2] علي موسوي گرمارودي: مجموعه شعر دستچين، ص 141.
[3] شيرينعلي گلمرادي: هشت فصل عشق، ص 171.
[4] خليل عمراني: نقد و تحليل ادبيات انقلاب اسلامي، 301.
[5] احد ده بزرگي: مجموعه شعر در آينه شقايق: ص 118، 107، 26، 24، 23.
[6] حميد سبزواري: تذكره شعراي معاصر، ص 189.
[7] نصرالله مرداني: مجموعه سوره، جنگ دوم، ص 27.
[8] مهين زورقي: مجموعه شعر كوثر، ص 43.
[9] پرويز بيگي: مجموعه شعر غريبانه، ص 76. [
[10] محمد رضا سهرابي نژاد: مجموعه سوره، جنگ دوم، ص 31.
[11] سيمين دخت وحيدي: مجموعه شعر كوثر، ص 85.
[12] مهدي فراهاني منفرد: شكوفهاي تازه در بهار انقلاب، ص 21.
[13] اصغر حاج حيدري: هشت فصل عشق، ص 76.
[14] سياوش ديهيمي: شعر انقلاب، ص 108.
[15] علي اصغر نصرتي: همصدا با آب و آيينه، ص 150.
[16] حسين لاهوتي: تذكرهي شعراي معاصر، ص 209.
[17] جلال محمدي: ساقههاي سبز، ص 70.
[18] نرگس گنجي: مجموعه شعر كوثر، 72.
[19] عليرضا قزوه: از نخلستان تا خيابان، ص 26.
[20] مهرداد اوستا : نقد و تحليل ادبيات انقلاب اسلامي، ص 181.
[21] صديقه وسمقي: مجموعه شعر كوثر، ص 1050.
[22] حسين اسرافيلي: شعر انقلاب، ص 31.
[23] حسن حسيني: مجموعه سوره، جنگ دوم، ص 23.
[24] مصطفي رحماندوست: همصدا با آب و آيينه، ص 69.
[25] سپيده كاشاني، همان ص 10.
[26] افشين علاء: نقد و تحليل ادبيات انقلاب اسلامي، ص 318.
[27] احمد عزيزي: همان، ص 160 تا 166.
[28] شادروان احمد زارعي: شكوفهاي تازه در بهار انقلاب، ص 42.
[29] رضا اسماعيلي: شعر انقلاب، ص 37.
[30] صادق رحماني: سوگنامه، ص 68.
[31] نصرالله مرداني: نقد و تحليل ادبيات انقلاب اسلامي، ص 205.
[32] علي معلم: رجعت سرخ ستاره، ص 63 تا 66.
[33] محمد رضا عبدالملكيان: تذكره شعراي معاصر، ص 212.
[34] ده بزرگي: در آينه شقايق، ص 25.
[35] حجتي شفق: نقد و تحليل انقلاب اسلامي ايران، ص 54.
[36] سياوش ديهيمي: همان، ص 24.
[37] سپيده كاشاني: همان ص 42.
[38] شاهرخي (جذبه) همان، ص 140.
[39] حسن حسين زاده: سوگنامه، ص 52.
[40] رحمت الله حسن پور قادري: شكوفهاي تازه در بهار انقلاب، ص 94.
[41] سيمين دخت وحيدي: مجموعه شعر كوثر، ص 90.
[42] سيد قاسم ناظمي: ساقههاي سبز، ص 73.
[43] دكتر خليليان: با بلبلان سرمست عشق، ص 73.
[44] عليرضا قزوه: از نخلستان تا خيابان، ص 60.
[45] شهلا آهيخ: مجموعه شعر كوثر، ص 16.
[46] خليل كشاورز: با بلبلان سرمست عشق، ص 68.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».