روش دوست یابی

مشخصات کتاب

سرشناسه : حیدری سیدمحمد، 1320 -

عنوان قراردادی : کیف تکسب الاصدقاء. فارسی.

عنوان و نام پدیدآور : روش دوست یابی محمد الحیدری ؛ [ترجمه محمدصادق عارف

مشخصات نشر : مشهد بنیاد پژوهشهای اسلامی 1378.

مشخصات ظاهری : [191] ص

شابک : 6000ریال ؛ 9500 ریال : چاپ دوم 964-444-445-0 ؛ 23000 ریال چاپ سوم 978-964-444-445-6 :

یادداشت : چاپ دوم 1380.

یادداشت : چاپ سوم: 1388.

یادداشت : کتابنامه ص [191]؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : اخلاق اسلامی موضوع : دوستی (اسلام)

شناسه افزوده : عارف محمد صادق 1299 - ، مترجم شناسه افزوده : بنیاد پژوهش های اسلامی

رده بندی کنگره : BP254/2 /ح 9ک 9041 1378

رده بندی دیویی : 297/652

شماره کتابشناسی ملی : م 79-2050

آغاز سخن

بسم اللّه الرحمن الرحیم

انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم واتقوا اللّه لعلکم ترحمون ((1)) .

واع_ت_ص_م_وا ب_ح_ب_ل اللّه ج_م_ی_ع_ا ولات_فرقوا واذکروا نعمة اللّه علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمة اخوانا وکنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منهما ((2)) .

ه_و ال_ذی ای_دک ب_ن_صره وبالمؤمنین واءلف بین قلوبهم لواءنفقت ما فی الا رض جمیعا ما اءلفت بین قلوبهم ولکن اللّه الف بینهم ((3)) .

ادفع بالتی هی احسن فاذالذی بینک وبینه عداوة کاءنه ولی حمیم ((4)) .

الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین ((5)) .

ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ((6)) .

گفتاری از مترجم

اخ_لاق اگ_ر ب_ه م_ع_نای مجموعه ای از اعمال گفتاری و رفتاری انسان باشد یکی از ارکان مهم دی_ن م_ب_ی_ن اس_لام اس_ت ، و میزان رسوخ اعتقادات دینی افراد و پایبندی آنان به احکام و تعالیم اس_لام_ی در همین عرصه متبلور و نمایان می شود ، و ارزش آنان از نظر دین و تقوا بر همین اساس ارزی_اب_ی می گردد .

این رکن مهم دینی به قدری اهمیت دارد که پیامبر اکرم (ص ) فرموده است : ب_عثت لا تمم مکارم الا خلاق (من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم ) .

از این رو ، بسیاری از امورگفتاری و رفتاری مانند غیبت کردن ، دروغ گفتن ، تهمت زدن ، آزار و تحقیر مسلمانان که موجب سستی روابط حسنه افراد با یکدیگر و تبدیل دوستیها به دشمنیها و مفاسد دیگر می شود از اهم محرمات الهی و از جمله گناهان کبیره به شمار آمده است .

م_ت_اس_ف_ان_ه م_ا م_سلمانها به آنچه خودمان داریم کمتر توجه می کنیم و بیشتر به آنچه دیگران

دارن_دچ_ش_م دوخ_ت_ه ای_م ، چ_ه ما از نظر داشتن تعالیم اخلاقی و رهنمودهای زندگی فردی و اجتماعی ازهر جامعه دیگری غنی تر و بی نیازتریم و انبوه احادیث و اخباری که از پیشوایان دینی و م_ذه_بی در زمینه اخلاق و حقوق برادران دینی و لزوم الفت و دوستی آنان با یکدیگر به ما رسیده اس_ت م_ا را از م_راج_ع_ه ب_ه ک_ت_اب_ه_ای_ی ن_ظیر کتاب آیین دوست یابی دیل کارنگی که خالی از بدآموزیهایی نیست بی نیاز می کند .

خوشبختانه کتابخانه عمومی اهل البیت (ع ) در بغداد مجموعه ای از این احادیث و اخبار را درکتاب حاضر گرد آورده و در دسترس استفاده گذاشته امید است خوانندگان عزیز از آن بهره وافربرند و ی_قین داشته باشند اگر ما تعالیم پیشوایان دینی خود را به کار بندیم و روابط فردی واجتماعی خود را براساس آنها قرار دهیم در نزد خدا و خلق محبوب و در هر دو جهان خوشبخت و سعادتمند خواهیم بود .

از بنیاد محترم پژوهشهای اسلامی متشکرم که این کتاب را در دسترس این جانب قرار داد تاتوفیق ت_رج_م_ه آن را ب_ه دست آورم .

و نیز از آن جایی که مؤلف کتاب ، منابع احادیث مندرج در آن را به ص_ورت ک_ل_ی در ف_ه_رس_ت_ی ج_داگ_ان_ه ک_ه ض_میمه کتاب است ذکر کرده و لازم بود ماخذ اح_ادی_ث مذکور در هر صفحه در پانوشت همان صفحه قید گردد ، لذا طبق دستور بنیاد محترم ه_م_ک_ار ع_زی_زحجة الاسلام والمسلمین جناب آقای سیدحسین رضویان زحمت این کار را تقبل فرموده و آن رابا دقت و صحت انجام دادند که از ایشان سپاسگزاری می کنم .

ومن اللّه التوفیق

مقدمات

مقدمه چاپ دوم

س_ت_ای_ش وی_ژه

خ_داون_دی است که عزت بخش و نعمت گستر است ، و درود و سلام برپیامبرش محمد(ص ) ، سرور خلایق و خاندان او که ستونهای دین اند ، و نیز بر اصحاب ارجمند و برگزیده او باد .

بعد : در چهار سال پیش که چاپ نخست این کتاب انجام شد چنان با استقبال و تشویق خوانندگان روبرو گردید که من فوق العاده احساس فرح و شادمانی کردم ، و در مدتی کوتاه تمامی نسخه های آن به فروش رسید .

ب_ی ش_ک ای_ن امر گواه بر میزان نیاز مردم به امثال این گونه کتابهای حاوی موضوعات سودمند اج_ت_ماعی است و نشانه شدت دلبستگی و شیفتگی آنها به آداب برجسته وفرهنگ عالی به دست آمده از سرچشمه تعالیم اهل بیت (ع ) می باشد که سرشار از علوم وفنون و آداب گوناگون است .

از آنگاه که این کتاب نایاب شد بسیاری از مردم نقاط مختلف از من درخواست کردند که نسبت به ت_ج_دی_د چ_اپ آن اق_دام ک_ن_م تا امکان استفاده و آگاهی از مطالب آن برای بسیاری از مطالعه کنندگان فراهم شود .

من برای اجابت این درخواست و تقدیم حاصل تلاش ناچیز خود پیوسته در پی فرصت بودم و خداوند را سپاس که مرا در این زمان بدین کارتوفیق عطا فرمود و این پس از آن اس_ت ک_ه من چیزهای بسیاری را که در چاپ نخست این کتاب نیاورده و ذکر نکرده بودم در این چ_اپ ب_ر آن اف_زوده ام ب_ه ط_وری ک_ه با داشتن آن نمی توان از این بی نیاز بود .

از خداوند سبحان درخ_واس_ت دارم ک_ه این خدمت را برای رضای خود خالص گرداند

، و در آن روز که مال و فرزند بی قلب سلیم سودی ندارد مرابدان منتفع فرماید .

مؤلف

مقدمه چاپ نخست

س_ت_ایش ویژه خداوندی است که میان دلهای مؤمنان الفت و دوستی برقرار کرده و در پرتونعمت خ_ود آن_ان را ب_رادر گ_ردان_ی_ده است .

و درود و تحیت بر سرور پیامبران و مقربترین آنان در نزد خداوند سبحان و بر خاندان او باد که از همه جهانیان والاتر و در دانش وایمان از همه برترند .

اما بعد : این ششمین کتابی است که کتابخانه عمومی اهل البیت (ع ) به منظور تحقق اهداف بزرگ خود و ادای رسالت مقدس خویش به خوانندگان تقدیم می کند تا وعده خود را به آنان که گهگاه نشریاتی در زمینه اصلاح و راهنمایی مردم صادر می کند ایفاء کرده باشد .

ای_ن ک_تاب درباره مهمترین موضوع اجتماعی که بشر تا کنون شناخته است و آن موضوع برقراری دوستی و برادری میان مردم است گفتگو و برای بدست آوردن دوستان وایجاد تاثیر در مردمان بهترین طریقه را ترسیم می کند ، طریقه ای که مبتنی است بر آنچه پیامبر اسلام و خاندان بزرگوار او(ع ) ارائه داده ان_د و م_ش_تمل بر راهنماییهای دقیق وتعلیمات عالی و ارزشمندی است که برای ف_رد و اج_تماع زندگانی سعادتمندی رابراساس اتحاد و همبستگی و سرشار از محبت صادقانه و برادرانه صحیح تضمین می کند و بر محور همیاری و همکاری متقابل استوار و از هر سوی آن انوار فضیلت واخلاق تابان است .

شما خواننده عزیز در این کتاب خواهید دید بیشتر مطالبی را که دیل کارنگی رئیس مرکز رواب ط ان_س_ان_ی در ن_ی_وی_ورک ض_م_ن کتاب ارزشمند و متعهد خود

به نام کیف تکسب الاصدقاء و تؤثر ف_ی ال_ن_اس ((7)) آورده اس_ت پ_ی_ام_بر اسلام (ص ) انسانها و امامان از خاندان او(ع ) بدانها تصریح ک_رده ان_د و اف_زون بر این چیزهایی را طی احادیث خود ذکر فرموده اندکه تا کنون اندیشمندان و دانشمندان بزرگ علوم اجتماعی بدانها نرسیده اند .

بغداد 10/12/1956م - مؤلف

مقدمه

از جمله سخنانی که از دانشمندان علوم اجتماعی به ما رسیده و پیوسته گفته و تکرارمی شود این اس_ت ک_ه ان_سان طبیعته اجتماعی است .

معنای این سخن آن است که انسان برحسب فطرت و سرشت خود ناگزیر است با همنوعان خود پیوند برقرار کند و به طوراجتماعی با آنها بسر برد و این غ_ری_زه ای اس_ت ک_ه خداوند در انسانها به ودیعت نهاده تازندگانی آنها استقامت یابد و امور آنها س_ام_ان پ_ذی_رد .

چ_ه ان_س_ان ق_ادر نیست به تنهایی مراحل زندگانی را که از هر سو مکروهات و ن_ام_لای_مات بدان احاطه دارد و پر از سختیهاو دشواریها و مقرون به انواع خطرهاست بگذراند ، و ن_اگ_زیر است از دیگران کمک ویاری بخواهد .

از این رو جوامع متحد به اموری اقدام می کنند که هرگز انجام دادن آنها ازعهده یک فرد ساخته نیست و از کیان خود دفاع می کنند به گونه ای که یک تن هرگز توان آن را ندارد .

روش_ن اس_ت ک_ه ه_ر چ_ه ص_فوف جوامع بشری پیوسته تر و استوارتر باشد و میان آنهاهمکاری و همیاری بیشتر شود به همان اندازه در صحنه های زندگی موفقتر و در مدارج ترقی و کمال برتر و پیشروتر خواهند بود .

به همین سبب اسلام آیین تقدم و بقاست چه همه افراد بشر را

دعوت می کند که در کارهایار و یاور ی_ک_دی_گ_ر و در زندگی دوستدار هم باشند و دوشادوش هم راه حیات را بسپرندتا آرزوهای آنها تحقق یابد و به اهداف خویش دست یابند .

ندای آسمانی قرآن در میان آنها فریاد می کند : ی_ا ای_ه_ا ال_ن_اس ان_ا خ_ل_ق_ن_اک_م م_ن ذک_ر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم ع_ن_داللّه ات_ق_اک_م ، ((8)) وت_ع_اون_وا ع_ل_ی ال_ب_ر وال_تقوی ، ((9)) واعتصموا بحبل اللّه جمیعا ولات_ف_رق_وا ، ((10)) ولات_ن_ازع_وا فتفشلوا وتذهب ریحکم ، ((11)) انما المؤمنون اخوة فاصلحوا ب_ین اخویکم ((12)) .

این است آنچه اسلام همه مردم را بدان فرا می خواند و چون هر فردی ازافراد ان_س_ان در ط_ول زندگانی در معرض شداید رنج دهنده و بلاها و مشکلات به دردآورنده ای قرار م_ی گ_یرد که نمی تواند به تنهایی در برابر آنها ایستادگی کند لذا هر فردی ناگزیر است کسی یا ک_سانی از همنوعان خویش را برای روزهای سختی خود داشته باشد ، و رابطه ای استوار و پیوندی م_س_ت_ح_ک_م و دوستی و مودتی بیش از آنچه نسبت به دیگران دارد با آنها برقرار کند تا میان آنها اح_س_اس_اتی برادرانه و صادقانه و محبت ومودتی خالصانه ایجاد شود به طوری که هر یک از آنها دی_گری را یاری و پشتیبانی و دربرآوردن نیازهای او با وی همکاری کند و در نجات او از شداید و ره_ای_ی او از گ_رداب م_ه_الک یار و یاور وی باشد .

این ارتباط مقدس که موجب پیوند یک فرد به دی_گ_ری م_ی ش_ود و دل_ه_ای آن_ه_ا را ب_ه ه_م ن_زدی_ک م_ی س_ازد و ی_ک_ی را م_ح_بوب دیگری می گردانددوستی نامیده می شود .

و این

در زندگی امری ضروری است به طوری که هر کسی هرقدر هم در تحمل سختیها نیرومند و در برابر مکروهات بردبار و در تدبیر امور از درستی اندیشه ب_رخوردار باشد از آن بی نیاز نیست .

به همین سبب دانشمندان اجتماعی و رجال تربیتی و داعیان اص_لاح ب_رای پ_ی_ش_برد این امر مهم در زندگی سعی و کوشش فراوان کرده اند تا برای استحکام رواب_ط ب_رادران_ه و ای_جاد مودت و محبت میان مردم که عنصراساسی در ساختمان بنای دوستی میان آنهاست موفق ترین و شایسته ترین راهها را درپیش روی آنان قرار دهند چه دوستی هرگاه بر محبت قلبی صادقانه ای که ریا وخودنمایی آن را مشوب و اغراض پست آن را تیره و مکدر نگرداند متکی نباشد چنان دوستیی پوچ و برای انسانیت بی ثمر است و انتظار فایده ای از آن نیست .

ش_ای_د م_همترین کتابی که در این زمان نگارش یافته و این موضوع را مورد بحث قرار داده کتاب ک_ی_ف ت_کسب الاصدقاء و تؤثر فی الناس تالیف استاد دیل کارنگی بنیانگذار مرکزروابط انسانی در نیویورک باشد که به وسیله استاد مصری عبدالمنعم محمد زیادی به عربی برگردانیده شده است .

گردآورنده کتاب مذکور مردی است که سرد و گرم روزگار را چشیده و حوادث وی رامجرب و آبدیده کرده تا توانسته است از تجارب خود پاکیزه ترین نتیجه ها وارزشمندترین درسها را در زمینه معاشرت مردم با یکدیگر به دست آورد و بیان کند که چگونه انسان می تواند شمار بیشتری از مردم را ب_ه س_وی خ_ود ج_ذب و بیشترین دوستان را برای خود فراهم آورد و در آنها تاثیر گذارد .

آری کتاب او پر

از حوادثی است که روش او را تایید و ادعای او را گواهی می کند .

ل_ی_ک_ن م_ن گ_م_ان نمی کنم همه نظریاتی که او برای حصول این منظور ارائه داده به نتایجی ک_ه ب_رای آن_ها در نظر گرفته منجر گردد و اگر هم فرض شود که این نظریات چنان نتایجی را ب_ه بار می آورد و موجب تاثیر در مردم می شود بی شک هر راهی که مایه به دست آوردن دوستان و تاثیر در مردمان می شود نمی تواند خوب و پسندیده بوده و برای انسان شایسته باشد که در آن گام ب_ردارد هر چند از جهات دیگر به او زیان رساند .

و گرنه کسی که با مردم دورویی می ورزد و با هر ک_ه روبرو می شود خودش را در خدمت افکار او قرارمی دهد و با هر کس دیدار می کند در برابرش سر فرود می آورد و اظهار حقارت و تملق می کند و با هر فردی مطابق تمایلات و بر وفق افکار وی رفتار می کند ممکن است بتواندبیشترین افراد را به سوی خود جذب کند ، افرادی که مردم دورو و بی هدف را دوست می دارند و با طرفداران هوا و هوسهایشان انس می گیرند و با همفکران خویش ه_م_گ_ام م_ی ش_ون_د ، و م_ردم م_خ_ل_ص و با صراحت را دشمن می دارند و از کسانی که تمایلات وگرایشهای آنها را در زندگی تایید نمی کنند دوری می ورزند ، و متاسفانه چقدر این گونه افراد در جامعه فراوانند .

اما آیا به دست آوردن این همه دوستان و این قبیل تاثیر در مردم درست است ؟

و عقل سالم

آن را تایید می کند ؟

یا وجدان بیدار از آن خشنود است ؟

وارزشهای اخلاقی و اجتماعی که در این گونه امور داوری دادگرند بر آن صحه می گذارد ؟

هرگز ، هرگز .

بی شک آنانی که به این موضوع مهم اجتماعی از همه جهت احاطه دارند و هموارترین ونزدیکترین راه_ها را برای تحقق این هدف عالی تعیین کرده و ارائه داده اند همان کسانی هستند که گنجینه ع_ل_وم ال_هی و معدن تعالیم آسمانی می باشند یعنی پیامبر گرامی (ص ) وامامان از خاندان او(ع ) ، ه_مانهایی که خداوند آنان را امین وحی خود گردانیده وسرپرستی خلق را بدانها سپرده و آنان را دل_ی_ل و ره_ن_م_ا ب_ه س_وی حق و حجت بر خلق قرارداده است .

آنان هدایت کنندگان و هدایت ش_دگ_ان_ی ه_ستند که خداوند با نزول آیه تطهیرنشان عالی الهی را به آنها عطا کرده و فرموده است : انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا . ((13)) ای_ن_ک ای خ_واننده عزیز! با من همراه باش تا به تعلیمات و راهنماییهایی که پیامبررحمت (ص ) و ام_امان از خاندان او(ع ) در بدست آوردن دوستان و تاثیر در مردمان ارائه داده اند تو را آگاه کنم ، دس_ت_ور ای_ن ک_ه چگونه انسان می تواند با برادرانش از زندگی خوش و پسندیده ای برخوردار و با دوس_ت_ان_ش زن_دگی پربار و سعادتمندی داشته باشد بی آن که در اعتقادات او خللی وارد و یا از عقیده خود منحرف گردد .

بی شک ، آنچه در این دستورها خواهی دید خودت را مبهوت و دلت را شاد و خرسند خواهد ساخت ، ان شاءاللّه .

س_پس این تعلیمات

و راهنماییها را با آنچه در کتاب دیل کارنگی آمده است مقایسه کن تا بدانی آن_چ_ه او در این زمان در کتاب خود آورده پیامبر اسلام (ص ) و امامان از خاندان او(ع ) پیش از این ب_دان_ه_ا ت_ص_ری_ح ک_رده و م_ط_البی را بر آنها افزوده اند که این مرد و امثال اوتوان آوردن آنها را نداشته اند ، چیزهایی که اجتماع را اصلاح و بشر را سعادتمندمی گرداند تا همه بتوانند با هماهنگی و ص_ل_ح و سازگاری زندگانی کنند و محبت ودوستی سراسر زندگی را فرا گیرد ، و سعادت و نیکبختی تعمیم یابد و برادری میان آنهاحکمفرما شود .

دیدگاه پیامبر اسلام (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) درباره دوستی

ب_راس_ت_ی سخنان پیامبر اسلام (ص ) و ائمه طاهرین (ع ) دانشگاه علمی بزرگی است که درسهای ارزش_مندی را در هر فن به اختیار اجتماع می گذارد سخنان آنها مشتمل برمقاصد بلند و معانی ژرف و دارای اف_ق_ی گسترده است ، آنان به علل مشکلات اجتماعی آگاه بوده اند و آنها را توجیه کرده و بهترین راههای حل آنها را برای مردم بیان کرده اند .

پیامبر بزرگوار(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) بیماریهای اجتماعی را شناخته و دردها را تشخیص داده و پرفایده ترین درمانها را برای آنها تعیین کرده اند .

و به سبب برتری دانشهایی که ازآنها به ما رسیده و م_ع_ارف گ_ران_ق_دری ک_ه بزرگترین رجال فلسفه و اجتماع در برابر آنهاناتوانند از آنان ظاهر گشته است بحق استادان بشریت و راهنمایان انسانیت اند .

چ_ون م_وضوع دوستی و برادری از مهمترین لوازم زندگانی و بزرگترین ضرورت انسانی است لذا این امر از بخش بزرگی از عنایات و توجهات آنها برخوردار است

و تعلیمات وراهنماییهای آنان در پایه گذاری اساس دوستی و صفات و شرایطی که لازمه آن است ازسوی آنان بیان شده و به ما رس_یده است .

آنان به همه مردم اندرز داده اند که در به دست آوردن دوستان و ذخیره کردن آنان س_س_ت_ی ن_ورزن_د تا آن جا که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : خوبتران شما خوشخوتران شمایند ، همانهایی که با دیگران و دیگران با آنها انس می گیرند . ((14)) ن_یز فرموده است : هیچ بنده ای برادری در راه خدا به دست نمی آورد جز این که خداونددرجه ای در بهشت برای او برپا می کند . ((15)) نیز فرموده است : مؤمن رفیق و همراه است و با او انس می گیرند و در کسی که انس نمی گیرد و با او انس نمی گیرند سودی نیست ((16)) .

ن_ی_ز فرموده است : دوستی مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خداوند بزرگترین بخش ایمان است ، ب_دان_ی_د ک_س_ی ک_ه ب_ه خ_اط_ر خ_داون_د دوس_ت بدارد ، دشمن بدارد ، ببخشد و یا بازدارداو از برگزیدگان (اصفیاء) خداوند است ((17)) .

اینک می بینیم پیامبر خدا(ص ) مردم را به دوستی و برادری ترغیب می کند و با پاداشهای بزرگ و نعمتهای جاویدی که خداوند به دو نفری که دوست باشند وعده داده و برای آنهاآماده فرموده این ام_ر را م_ح_بوب مردم قرار داده است لیکن مشروط به آن است که دوستی در راه خدا از هرگونه اغراض پست و مصلحتهای مادی و مطامع ناچیز دنیوی پاک و منزه باشد .

بنابراین آنچه اسلام بدان دع_وت می کند دوستی صادقانه و مودت خالصانه است و

برای این گونه دوستی است که خداوند ب_ه دارنده آن پاداش فراوان وعده داده و در روز قیامت مقام محمود برای او آماده فرموده است ، و همین دوستی خالص ومحبت صادقانه است که نشانه بارز ایمان انسان و شایستگی اوست چنان که پیامبرخدا(ص ) به اصحاب خود فرمود : کدام یک از دستگیره های ایمان محکمتر است ؟

گفتند : خ_دا و پیامبرش داناترند ، برخی گفتند : نماز ، بعضی زکات ، برخی دیگر حج وعمره و بعضی جهاد را نام بردند ، پیامبر(ص ) فرمود : برای آنچه گفتید فضیلت است لیکن آن نیست ، بلکه محکمترین دستگیره ایمان دوستی در راه خدا و دشمنی در راه اوست ((18)) .

نیز فرموده است : کسی که به خاطر خدا برادری کند خداوند در بهشت او را به درجه ای می رساند که چیزی از اعمال او نمی تواند آن را به دست آورد . ((19)) پ_ی_ش_وای م_س_ل_م_انان علی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : مردم برادران یکدیگرند و کسی که ب_رادری_ش در غ_یر رضای خدا باشد برادری او دشمنی است ، و این مضمون قول خداوند است که : الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین ((20)) .

ن_ی_ز ف_رم_وده است : با مردم معاشرت کنید تا اگر بر این حال بمیرید بر شما بگریند و اگرزنده بودید مشتاق شما باشند . ((21)) نیز فرموده است : خوشا به حال کسی که برای فرمانبرداری خدا با مردم انس می گیرد وآنها نیز با او انس می گیرند . ((22)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ک_سی که دوستی و دشمنی او به

خاطر خدا باشد و به خاطراو ببخشد و باز دارد او از جمله کسانی است که ایمانش کامل است ((23)) .

ن_ی_ز فرموده است : هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمی رسد مگر آنگاه که دورترین افراد خلق را ن_س_ب_ت ب_ه خ_ود ب_ه خ_اط_ر خ_دا دوس_ت داش_ت_ه و ن_زدیکترین کسانش را به خاطراو دشمن بدارد . ((24)) نیز فرموده است : از مزایای آدمی در نزد خداوند محبت اوست نسبت به برادرانش ((25)) .

نیز فرموده است : سه چیز است که انسان در آنها معذور نیست ، رایزنی با خیرخواه ، مدارا با حسود و اظهار محبت نسبت به مردم ((26)) .

ه_ر ان_دازه م_ح_بت دوست نسبت به دوستش بیشتر و مودتش به او شدیدتر باشد منزلتش در نزد خداوند برتر و درجه اش نزد وی بالاتر خواهد بود چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : آیا شما را خ_بر ندهم به شبیه ترین شما از حیث اخلاق به من ؟

عرض کردند : چراای پیامبر خدا ، فرمود : آن ک_ه خلقش نیکوتر ، بردباریش بیشتر ، به خویشاوندانش نیکوکارتر ، دوستیش نسبت به برادرانش به خاطر خدا زیادتر ، بر حق شکیباتر ، بر خشم خود چیره تر ، و در عفو نیکوتر و در انصاف دادن هر چند به زیان خویش شدیدترباشد . ((27)) نیز پیامبر خدا(ص ) فرموده است : دو تن که به خاطر خدا دوستی می کنند آن که محبتش نسبت به دوستش بیشتر است نزد خدا محبوبتر است ((28)) .

ام_ام صادق (ع ) فرموده است : هرگز دو مؤمن با یکدیگر دیدار نمی کنند جز این که بهترین

آن دو کسی است که محبتش نسبت به دیگری بیشتر باشد . ((29)) دین اسلام به سبب اهتمامی که در ایجاد دوستی و برادری میان مردم دارد کسانی رامحبوبترین و ب_هترین مردمان در نزد خداوند شمرده است که با مردم انس می گیرند ومحبت آنها را جلب و به نیکی با آنها آمیزش و معاشرت می کنند چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : همانا محبوبترین ش_م_ا در ن_زد خ_داون_د آنانی هستند که با مردم انس می گیرند و مردم نیز با آنان الفت گرفته و دوس_تی می کنند ، و منفورترین کسان نزد اوآنهایی می باشند که در راه سخن چینی و تفرقه افکنی میان برادران گام برمی دارند . ((30)) نیز فرموده است : خوشخوترین شما بهترین شماست همانها که فروتن و نرمخوهستند . ((31))

اهمیت دوست در زندگی

ن_ب_ای_د پنداشت که در زندگی چیزی وجود دارد که انسان را بیش از داشتن دوست سعادتمند و ش_ادمان می کند ، دوست شایسته ای که در احساسات انسان مشارکت کند وعواطف او شامل حال وی گ_ردد ، و ب_ه ه_ن_گام وحشت و تنهایی مونس او باشد ، و درسختیها از او کمک بخواهد ، و در حوادث و رویدادها به او پناه برد ، و هر گاه سانحه ای برای او روی دهد یا پیشامد بدی برایش اتفاق اف_تد که در برابر آن فکرش به جایی نرسدبا او مشورت کند چه ضربه و فشار حوادث و رویدادها را چ_ی_زی ج_ز دوست راستین نمی تواند از انسان برطرف کند تا آن جا که دانشمند نامدار اجتماعی ل_رداف_ب_ری درکتابش به نام سعادت و صلح گفته است : به دست آوردن

دوست راستین کار س_اده وآس_ان_ی ن_ی_س_ت و کسی که این امر برایش میسر شده باید بداند به گنج پرارزشی دست یافته که باید به نحو خوب و شایسته ای از آن بهره گیرد .

حکیمی گفته است : اگر همه دنیا را مالک باشم آن در نظر من با ذره ای از وفای دوست واندکی از محبت برادری کریم برابری نمی کند .

دوس_ت ن_زدی_ک م_مکن است در نتیجه اخوت و برادریش جایگاه برادر پدر و مادری راپیدا کند و گ_اهی نیز از آن برتر شود ، چنان که امیرمؤمنان علی (ع ) فرموده است : بسا تو رابرادری است که م_ادرت او را نزاده است ((32)) و نیز فرموده است : بسا بیگانه ای که ازخویشاوند نزدیکتر است ، و غریب کسی است که دوستی ندارد . ((33)) پ_ی_ام_ب_ر ب_زرگ اس_لام و انسانیت (ص ) فرموده است : چون خداوند خیر کسی را بخواهددوست شایسته ای روزی او می گرداند که هر گاه فراموش کند او را یادآوری و اگر به خاطر داشته باشد وی را یاری کند . ((34)) ن_ی_ز ف_رم_وده است : انسان مسلمان پس از اسلام و بهره مندی از فواید آن از هیچ چیز دیگرمانند برادری که در راه خدا از او استفاده کند بهره مند نمی شود . ((35)) ن_ی_ز ف_رم_وده اس_ت : مردی که داغ فرزند کوچک ندیده وارد بهشت نمی شود عرض کردند : ای پیامبر خدا! آیا ما همه فرزند از دست رفته داریم ؟

فرمود : آری داغ برادردینی انسان به منزله داغ فرزند از دست رفته است ((36)) .

علی (ع ) فرموده است : بر شما باد

به برادران و دوستان چه آنها در دنیا و آخرت سرمایه اند . ((37)) نیز فرموده است : دیدار برادران غنیمت بزرگی است هر چند اندک باشد . ((38)) نیز : ناتوانترین مردم کسی است که از به دست آوردن دوست ناتوان باشد و ناتوانتر از اوکسی است که یکی از دوستانی را که یافته است رها سازد . ((39)) مردی در حضور امام باقر(ع ) گفت : خداوندا! ما را از همه آفریدگانت بی نیاز کن .

امام (ع )فرمود : ای_ن طور مگو لیکن بگو : خداوندا! ما را از اشرار آفریدگانت بی نیاز فرما ، چه مؤمن از دوست خود بی نیاز نیست ((40)) .

ن_ی_ز ف_رم_ود : هر کس دوستی براساس ایمان به خداوند و در راه او و در طلب خشنودی او وبرای وفای به دوستی به دست آورد پرتوی از نور خداوند و امانی از عذاب او ودستاویزی برای رستگاری خود در روز رستاخیز و عزتی پایدار و آوازه ای فزاینده به دست آورده است ((41)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : در دنیا دوستان زیاد به دست آورید چه آنها در دنیا وآخرت سود م_ی رس_ان_ن_د ام_ا در دن_یا نیازهایی را رفع می کنند ، و در آخرت دوزخیان می گویند : فمالنا من شافعین ولاصدیق حمیم ((42)) ((43)) .

ن_ی_ز ف_رم_وده اس_ت : ک_س_ی ک_ه ب_ه زی_اد ک_ردن دوس_ت_ان رغ_ب_ت ن_داش_ت_ه ب_اش_د دچ_ار خواری می گردد . ((44)) نیز فرموده است : از دوستت محافظت کن هر چند با آتش سوزی باشد . ((45)) نیز فرموده است : در صدد افزایش دوستان باشید چه هر مؤمنی را دعای مستجابی

است ((46)) .

نیز : دوست زیاد برای خود فراهم کنید چه برای هر مؤمنی امکان شفاعتی است ((47)) .

ن_یز : زیاد با مؤمنان برادری و دوستی کنید چه آنها در نزد خداوند قدر و منزلتی دارند که در روز قیامت به آنها تلافی می کند . ((48)) نیز : از نشانه های محبت انسان به دینش این است که برادر دینی خود را دوست بدارد . ((49)) نیز : شخص به سبب داشتن دوستان فزونی می یابد . ((50)) ن_ی_ز : س_ه چ_ی_ز است که در هر زمان کمیاب است : برادری و دوستی در راه رضای خدا ، همسر شایسته ای که در طریق دین خدا مونس انسان باشد و دیگر فرزند رشید وخردمند .

کسی که دارای یکی از این سه باشد به همه خوبیهای دنیا رسیده است ((51)) .

ام_ام ک_اظ_م (ع ) فرموده است : برترین خصلتها و گرامیترین آنها بجاآوردن کار نیک ، فریادرسی غ_م_زدگ_ان ، تحقق دادن آرزوی آرزومندان ، راست گردانیدن گمان امیدواران ، ودر زندگی افزودن دوستان است ((52)) .

ام_ام رض_ا(ع ) فرموده است : کسی که در راه خدا دوستی به دست آورد غرفه ای در بهشت کسب کرده است ((53)) .

پ_یامبر گرامی (ص ) و ائمه (ع ) نظر مردم را به این نکته جلب کرده اند که به دست آوردن دوستان از ل_ذیذترین کامیابیهای زندگی دنیاست ، لذا پیامبر خدا(ص ) فرموده است : مؤمن در کنار برادر دی_ن_ی خ_ود آرام_ش م_ی ی_اب_د ه_م_ان گ_ون_ه ک_ه ت_ش_نه با آشامیدن آب سردآسودگی پیدا می کند . ((54)) ن_ی_ز فرموده است : سه چیز سبب آسایش مؤمن است

، نماز در آخر شب ، دیدار دوستان و افطار از روزه ((55)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دیدار دوستان سبب دوام شادی است .

((56)) ع_مربن زید گفته است : از ابی عبداللّه (ع ) شنیدم که می فرمود : برای هر شی ء چیزی وجود دارد که به آن آرامش می یابد ، و مؤمن مانند پرندگان که به همنوعان خود آسودگی می یابند به وسیله برادر مؤمن خود آرامش به دست می آورد . ((57)) ن_ی_ز ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_ود : آرامش در سه چیز است : همسر سازگار ، فرزند نیکوکار ودوست باصفا ((58)) یکی از شاعران گفته است .

تکثر من الاخوان ما اسطعت انهم

کنوز اذا ما استنجدوا وظهور ((59))

ولیس کثیرا الف خل وصاحب

وان عدوا واحدا لکثیر ((60))

چه کسی را باید به دوستی برگزید ؟

قسمت اول

دوس_ت شریک زندگی است .

او در انسان مانند روح در بدن جریان و تاثیر دارد ، وی آیینه ای است ک_ه خوبیها و بدیهای آدمی در آن منعکس می شود چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : انسان آیینه دوست خویش است که هر گونه اذیت و آزار از او دورمی کند . ((61)) دوس_ت جایگاه اسرار و خاستگاه آرزوهاست از این رو لازم است خوشرفتار ، خوش نیت ، پاکنهاد و از ص_ف_ات خ_وب ب_رخ_وردار باشد تا دوست وی به وسیله او هدایت شود وبه او تاسی کند ، چه تاثیر دوس_ت ب_س_یار زیاد است و گزافه نیست اگر بگویم : دوست مطلق بزرگترین مؤثر در زندگی ان_س_ان و تشکیل دهنده چگونگی اوست .

و ای بسا شخص شایسته ای که در نفوس یاران و دوستان خ_ود ن_ف_وذ و ت_اث_ی_ر کرده و

آنها نیز در زمره افرادصالح و شایسته درآمده اند .

همچنین بسا فرد ن_اش_ای_ست که بر اثر نفوذ در همنشینان ودوستان خویش آنها نیز ناصالح و ناشایست شده اند .

این م_وض_وع ام_ری ثابت و غیر قابل تردید است و واقعیت و وجدان و مشاهده آن را تایید و رخدادهای بسیار در هر زمان ومکان آن را اثبات و اندیشمندان گذشته و حال بر آن تصریح کرده اند .

این امر به سبب اهمیت و تاثیر فوق العاده ای که در زندگی انسان از نظر سعادت و شقاوت او دارد درباره آن نصوص بسیاری از پیامبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) به ما رسیده است که مردم را ترغیب می کند شایستگان و مخلصان را به دوستی برگزینند و ازهمنشینی و رفاقت با بزهکاران و فسادگران بپرهیزند .

پیامبر گرامی (ص ) و ائمه (ع ) در این باره به ترغیب و تحذیر اکتفاء نفرموده بلکه صفاتی راکه برای دوس_ت ش_ای_س_ت_ه لازم اس_ت ب_یان و روشن کرده اند که چه کسی سزاوار رفاقت ودوستی است همچنین صفات همنشین بد و کسی را که لازم است انسان از او دوری وکناره گیری کند توضیح داده ان_د .

اح_ادیثی که در این باره وارد شده بسیار زیاد است که نمی توان آنها را شماره کرد و یا در ای_ن م_خ_ت_ص_ر مورد بررسی قرار داد ، لیکن ما به اندازه ای از آن احادیث نقل می کنیم که بتوانیم تصویری از دوست شایسته را ارائه بدهیم تا او را جستجو کرده و به دوستی برگزینیم ، و دوست بد و ناشایست را نشان بدهیم تا ازاو دوری جسته و

پرهیز کنیم : پ_ی_امبر بزرگوار(ص ) فرموده است : از دانشمندان بپرسید و با حکیمان گفتگو کنید و بافقیران همنشین شوید . ((62)) این دستور برای آن است که پرسش از دانشمندان سبب تهذیب نفس و پاکیزگی عقل ، وگفتگو با حکیمان و خردمندان موجب روشنی فکر ، و همنشینی با فقرا ، باعث سرکوبی نفس است .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدانید همنشینی با دانشمند و پیروی از او آیینی است که باید بدان پ_ای_ب_ن_د بود ، فرمانبرداری از او وسیله کسب حسنات و محو سیئات و اندوخته ای برای مؤمنان و ب_لندی منزلت آنان در حال زندگی و مرگ آنها و سبب آن است که مؤمن به هنگام مرگ به نیکی یاد شود . ((63)) ن_ی_ز ف_رموده است : جز با خردمند پرهیزگار معاشرت مکن ، و جز با دانشمندان پاکدل همنشین مباش ، و راز خود را تنها به مؤمن وفادار بسپار .

ام_ام زی_ن العابدین (ع ) فرموده است : محفل صالحان و شایستگان سبب هدایت و صلاح و آداب و رفتار دانشمندان موجب افزایش خرد است ((64)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده است : هر کس در کار سفیهان و نابخردان مداخله کند حقیر وکوچک می شود و کسی که با دانشمندان معاشرت کند بزرگ و محترم می گردد . ((65)) از این رو لقمان فرزندش را تشویق می کند که با دانشمندان همنشینی و معاشرت کند تا ازاین راه دان_شی سودبخش و تربیتی برجسته و شرافتی بزرگ به دست آورد .

او به فرزندش پند می دهد که ای پسرک من با دانشمندان همنشین باش ، و در برابر آنها

زانو بزن چه دلها با شنیدن حکمت زنده می شود چنان که زمین مرده با بارانهای تند زندگی را از سرمیگیرد .

نیز لقمان به او گفته است : کسی که در جاهای بد وارد شود متهم می گردد ، و کسی که بارفیق بد معاشرت کند سالم نمی ماند ، و آن که با دانشمندان همنشینی کند سود می برد . هرگاه نتوانی ب_ا دان_ش_م_ن_دان و ح_ک_یمان همنشین باشی بر توست با دیگر مردم که صالح وپرهیزگار باشند م_ع_اش_رت کنی چه آنها برای تو در سختیها پناهگاه و در آسودگی و رفاه زیب و زیورند چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : بر شما باد به دوستان راستین چه آنها برای شما به هنگام رفاه زیور و در وقت بلا پناه و مانع اند . ((66)) ن_ی_ز پ_ی_ام_ب_ر خ_دا(ص ) در وص_ی_ت خود به ابن مسعود فرموده است : باید همنشینانت نیکان ودوس_ت_ان_ت پ_رهیزگاران پارسا باشند چه خداوند متعال در کتابش فرموده است : الاخلاءیومئذ ب_ع_ض_ه_م لبعض عدو الا المتقین ((67)) .

و در وصیت خود به اباذر فرموده است : ای اباذر جز با مؤمن دوستی مکن ((68)) ن_ی_ز ف_رم_وده اس_ت : خ_وشبخت ترین مردم کسی است که با مردم بلندنظر و بزرگوارمعاشرت کند . ((69)) نیز : هر گاه مردی را دیدید که در دنیا زهد به او داده شده به او تقرب جویید چه او القای حکمت می کند . ((70)) ن_یز : تنها با کسی همنشینی کنید که شما را از پنج چیز به پنج چیز فرا می خواند : از شک به یقین ، از خ_ودب_رت_رب_ی_ن_ی ب_ه فروتنی ، از

دشمنی به دوستی ، از ریاکاری به اخلاص و ازمحبت دنیا به زهد . ((71)) ن_ی_ز : هر کس با مردم دادوستد کند و به آنها ستم نورزد ، و با آنها سخن گوید و دروغ نگوید ، و به آن_ها وعده دهد و تخلف نکند او از کسانی است که جوانمردیش کامل وعدالتش آشکار و برادریش واجب است ((72)) .

از آن ح_ضرت پرسش شد کدام همنشین افضل است ؟

فرمود : کسی که هر گاه (نیازت را) اظهار کنی یاریت کند ، و اگر فراموش کرده باشی به یادت آورد . ((73)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : معاشرت با خردمندان موجب اصلاح اخلاق است ((74)) .

نیز : با اهل فضیلت معاشرت کن تا برتری یابی ((75)) .

نیز : همنشینی با خردمندان شرافت را می افزاید . ((76)) نیز : دوستی با نیکان موجب شرف و رفاقت با بدان باعث تلف و نابودی است ((77)) .

نیز : با نیکان رفاقت کن تا از بدان ایمن باشی ((78)) .

نیز : بهترین یاران کسی است که تو را به راه خیر و نیکی راهنمایی کند . ((79)) نیز : همنشین نیکوکاران باش تا از آنان باشی ، و از بدکاران دوری کن تا از آنها جداباشی ((80)) .

نیز : رفاقت با سعادتمندان موجب سعادت آدمی می شود . ((81)) نیز : بر تو باکی نیست که با خردمند رفاقت کنی هرچند از نظر کرم و بخشش او را درخور ستایش ن_دان_ی ل_یکن تو از خرد او سودگیر و از خویهای بد او خود را نگهدار .

ورفاقت با انسان بخشنده و ب_زرگ_وار را فرومگذار هرچند از خرد او

سود نبری ولیکن تو ازبخشندگی او و خرد خودت سود برگیر . ((82)) نیز : همنشین خوب غنیمت و همنشین بد شیطان است ((83)) .

ن_ی_ز : در وص_یت خود به محمدبن ابی بکر فرموده است : باید شایستگان و نیکوکاران دوستانت و بدکاران و خیانتکاران دشمنانت باشند ، چه من محبوبترین دوستانم آنانی هستند که بیشتر خدا را یاد می کنند و ترس آنها از او بیشتر است ((84)) .

ام_ام ح_س_ن س_بط(ع ) در وصیت خود به جنادة بن امیه فرموده است : هرگاه نیازمندی تو رابه رف_اقت با کسانی مایل سازد با کسی مصاحبت کن که هرگاه با او رفاقت کنی زیورت ، واگر او را خ_دم_ت ک_ن_ی ن_گهدارت ، و اگر از او کمک بخواهی کمک گارت باشد ، و هرگاه سخن گویی ت_ص_دیقت کند ، و اگر یورش بری پشتیبانت باشد ، و اگر بخواهی بخشش کنی تو را کمک کند ، و اگر رخنه ای در کارت پدید آید آن را مسدود سازد ، و اگر کار نیکی ازتو بیند آن را بر زبان آورد ، و اگ_ر از او چ_ی_زی ب_خ_واه_ی ب_ه تو بخشد ، اگر خاموشی گزینی اوآغاز سخن کند ، اگر حادثه ن_اگواری برایت روی دهد با تو همدردی و مواسات کند ، همان کسی که بدی و ستم و آزاری از او به تو نمی رسد ، و بر اثر او راهها بر تو مشتبه نمی گردد ، و در برابر حقایق امور تو را خوار نمی سازد ، و اگر در حال تقسیم چیزی نزاعی میان شمااتفاق افتد تو را بر خودش ترجیح دهد . ((85))

امام زین العابدین (ع ) فرموده است : همنشینی با نیکان انسان را به نیکی فرامی خواند . ((86))

قسمت دوم

ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رم_وده اس_ت : اگ_ر بخواهی بدانی که آیا در تو خیری است به دلت بنگرچنانچه م_طیعان خدا را دوست و اهل معصیت را دشمن می داری به یقین در تو خیری است .

خداوند تو را دوس_ت می دارد .

و اگر اهل طاعت را دشمن و معصیت کاران رادوست داری بی شک در تو خیری ن_ی_س_ت و خ_داون_د ت_و را دش_م_ن م_ی دارد چ_ه انسان باکسی محشور می شود که او را دوست می دارد . ((87)) ن_یز فرموده است : با حکمت ترین مردم کسی است که از نادانان بگریزد ، وسعادتمندترین مردم آن ک_ه ب_ا افراد کریم و بزرگوار همنشین شود ، و خردمندترین مردم کسی است که در مدارا با مردم استوارتر باشد . ((88)) امام صادق (ع ) فرموده است : همنشینی با دینداران موجب شرف دنیا و آخرت است ((89)) .

ن_ی_ز : بر تو باد به داشتن دوستان راستین چه آنان به هنگام آسودگی و رفاه ذخیره اند و دروقت سختی و بلا سنگر و سپرند .

و در گفتار خود با کسانی مشورت کن که از خدای ترسند ، و دوستانت را به اندازه تقوای آنها دوست بدار . ((90)) نیز : با کسی دوستی کن که زینت تو باشد ، و با کسی که تو زینت او باشی دوستی مکن ((91)) .

اک_ن_ون ای خ_واننده عزیز! بنگر چگونه ائمه اهل بیت (ع ) کسی را که لازم است با او دوستی کنی و دوستی را که سزاوار است با

او رفاقت داشته باشی برایت تصویر کرده اند وچگونه نشانه ها و صفات او را توضیح داده اند تا در کار خود بینا و آگاه بوده و در دین خویش دارای بصیرت و بینش باشی ، چ_ه آن_ان ب_ه ی_قین می دانند که دوست صالح وشایسته هم در زندگی و هم به هنگام مرگ و در آخرت برایت سودمند است .

ام_ا س_ود او در ای_ام زن_دگ_ی آن اس_ت که وی در سختیها یاور تو ، و در رویدادهای ناگوار پناه و پ_ش_ت_یبان تو ، و در راه خیر رهنما و در برابر دشمنان یار و همراه توست چنان که پیامبرخدا(ص ) ف_رم_وده اس_ت : ب_ر تو باد به داشتن دوستان راستین که به هنگام آسایش و رفاه زینت و در وقت س_خ_تی و بلا ، پناه تو هستند . ((92)) و نیز امام صادق (ع ) فرموده است : انسان با داشتن دوستان کثرت و فزونی می یابد . ((93)) و نیز فرموده است : بر شما باد به داشتن دوستان راستین چه آنها به هنگام آسایش و رفاه ذخیره اند و در وقت سختی و بلا ، سپر و سنگرند . ((94)) ام_ا به هنگام مرگت آنان بیدرنگ ظاهر و نزد تو حاضر می شوند چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : بنگرید با چه کسی گفتگو می کنید چه هیچ کس نیست جز این که درهنگامی که مرگ بر او ف_رود می آید دوستان دینی او برایش مجسم می شوند اگر یاران اونیکانند نیک و اگر بدانند بد ت_ج_س_م م_ی ی_اب_ن_د ، و ه_یچ کس نمی میرد جز این که به هنگام مرگش

من در نظرش مجسم می شوم ((95)) .

ام_ا در آخ_رت آن_ان تو را در پیشگاه خداوند شفاعت خواهند کرد چنان که امام صادق (ع )فرموده اس_ت : دوس_ت_ان بسیار به دست آورید چه برای هر مؤمن شفاعتی است .

وهنگامی که دوزخیان م_ی ب_ی_ن_ن_د م_ؤم_ن_ان برای یکدیگر شفاعت می کنند می گویند : فمالنامن شافعین ولاصدیق حمیم ((96)) .

ام_ام رض_ا(ع ) فرموده است : کسی که یک برادر دینی برای خود فراهم کند غرفه ای دربهشت به دست آورده است ((97)) .

از آن_چ_ه گ_ذش_ت دانسته شد دوست صالح و شایسته ای که انسان را در همه ادوار و احوال سود می رساند چه کسی است اینک ای برادر مسلمان با ما همگام باش تا به آن همنشین بدی که واجب اس_ت همچون گریز از شیر و فرار از دشمن و پرهیز از بیمار از او بگریزی تو را آگاه کنم زیرا او از همه سو به تو زیان می رساند .

از جمله آن که : 1- در شهرت و آوازه مؤثر واقع می شود و شک و تردید را درباره ات برمی انگیزد زیراتو به او شناخته و ب_ه او ن_س_بت داده می شوی چنان که امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع )فرموده است : زینهار از همنشین بد چه تو به او شناخته می شوی ((98)) .

نیز فرموده است : با کسی که عیبهای مردم را بازگو می کند همنشین مباش تا از شک کنندگان به شمار آیی و با فاجر و بدکار رفاقت مکن تا متهم دیده شوی ((99)) .

ام_ام حسین (ع ) فرموده است : همنشینی با فرومایگان شر و مجالست با فاسقان

و بدکاران موجب برانگیختن شک است ((100)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : با بدعتگذاران مصاحبت نکنید تا در نظر مردم یکی از آنهابه شمار ن_ی_ای_ی_د ، ((101)) پ_ی_ام_ب_ر خ_دا(ص ) ف_رم_وده است : انسان بر آیین دوست و همنشین خویش است ((102)) .

2- م_مکن است خداوند بر دوست تو خشم خود را نازل کند و به سبب همنشینی ونزدیکی تو با او ع_ذاب خ_داوند تو را نیز فراگیرد چنان که امام موسی بن جعفر(ع ) به مردی فرمود : چرا تو را در ن_زد ع_ب_دال_رح_م_ان بن یعقوب می بینم ؟

، عرض کرد او خالوی من است ، فرمود : او درباره خدا گ_ف_ت_اری ب_س ن_ادرست دارد ، خداوند را که هرگز به وصف درنمی آید توصیف می کند ، یا با او بنشین و ما را و یا با ما بنشین و او را ترک کن .

عرض کرد : او هر چه می خواهد می گوید آیا هرگاه آن_چ_ه را او می گوید نگویم و بدان معتقدنباشم از بابت او گناهی بر من است ، امام (ع ) فرمود : آیا نمی ترسی بلایی نازل شود و همه شما را فراگیرد . ((103)) 3- او اف_ک_ار و اخ_لاق ش_م_ا را دگرگون می کند و بر دین و اعتقادات شما تاثیر می گذارد ، بسا مردی که قربانی اقران و همنشینان خود شده و درنتیجه با روش آنها سازگار و بااندیشه های آنها دم_س_از گ_ردیده و اخلاق و رفتار آنها را در پیش گرفته است ، از این روپیامبر خدا(ص ) فرموده اس_ت : ان_س_ان ب_ر آی_ی_ن دوس_ت خویش است پس هر یک از

شماباید بنگرد با چه کسی دوستی می کند . ((104)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : همانا همنشین بد همنشین خود را دگرگون می کند . ((105)) امام باقر(ع ) فرموده است : کسی که با رفیق بد همنشین می شود سالم نمی ماند . ((106)) امام صادق (ع ) فرموده است : و کسی که از دوستی با احمق دوری نمی ورزد بزودی اخلاق او را فرا می گیرد . ((107)) نیز : با فاجر و بدکار رفاقت مکن چه او فجور و کردار بد خود را به تومی آموزد . ((108)) نیز : بپرهیزید از همنشینی با اهل دنیا چه در آن ، دین شما از میان می رود . ((109)) نیز : همنشین شایسته و همنشین بد ، مانند دارنده پتک و دمنده دم آهنگری است ، دارنده مشک یا آن را ب_ه ت_و م_ی دهد و یا آن را از او می خری و یا از بوی خوش آن بهره مندمی شوی .

اما دمنده دم آهنگری یا جامه ات را می سوزاند و یا از او بوی گندی می یابی .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : گمراه شد آن که به اشرار اعتماد کرد . ((110)) ن_ی_ز : ب_ا اح_م_ق ه_م_ن_ش_ی_ن م_ش_و چ_ه او ک_ردارش را برای تو می آراید و دوست دارد مانند اوباشی ((111)) .

ن_یز : با دنیادوستان همنشینی مکن ، چه اگر نادار باشی تو را اندک شمارند و اگر داراباشی به تو حسد ورزند . ((112)) نیز : تباهی اخلاق آمیزش یا سفیهان و نابخردان است ((113)) .

نیز : دوست آدم نادان در معرض هلاکت است ((114))

.

نیز : با بی خرد همنشینی مکن ((115)) .

نیز : تا می توانی از فرومایه احمق بگریز . ((116)) نیز : دشمن دانا بهتر از همنشین احمق است .

((117)) نیز : همنشینی با هوسبازان قرآن را از یاد می برد و شیطان را حاضر می گرداند . ((118)) ن_ی_ز : ح_ق را ب_گ_و ، و ب_ه پرهیزگاران تقرب جو ، و از فاسقان دوری ، و از منافقان پرهیز کن ، وبا خیانتکاران همنشینی مکن ((119)) .

ن_ی_ز : م_س_ل_مان باید از دوستی با دروغگو دوری جوید چه او دروغ می گوید تا آن جا که هرگاه راست بگوید از او باور نمی شود . ((120)) آز آن ح_ض_رت پرسش شد : کدام رفیق بدتر است ؟

فرمود : کسی که نافرمانی خداوند رادرنظر تو بیاراید . ((121)) به کمیل بن زیاد نخعی فرمود : ای کمیل ! در همه احوال حق را بگو ، پرهیزگاران را یاورباش و از فاسقان دوری گزین .

ای کمیل ! از منافقان اجتناب کن و با خیانتکاران همنشین مباش .

ای کمیل ! ب_اک_ی نیست که بدانی دوست تو در باطن کیست .

ای کمیل ! برادر توکیست ؟

برادرت کسی است که در هنگام سختی تو را تنها نگذارد ، و اگر لغزشی کنی دست از حمایت تو باز ندارد ، و چون از او پرسش کنی تو را فریب ندهد . ((122)) علی (ع ) برفراز منبر کوفه ضمن خطبه خود فرمود : ای گروه مسلمانان ! مسلمان باید بامسلمان دوس_ت_ی ک_ند و با فاجر و احمق و دروغگو رفاقت نکند ، چه فاجر و بدکار کردار بدخود را برای تو م_ی

آراید ، و تو را به ارتکاب نظیر آن تشویق می کند ، و در امر دین ودنیایت به تو کمک نمی کند ، و آمد و شد او نزد تو برایت ننگ و رسوایی است .

اما احمق از راهنمایی فرمانبرداری نمی کند ، و نمی تواند بدی را از تو دور گرداند ، و بسابخواهد به تو سود رساند در حالی که به تو ضرر می رساند ، دوریش بهتر از نزدیکی ، وخاموشیش بهتر از سخن گفتن و مرگش بهتر از زنده بودن اوست .

ام_ا دروغ_گو هرگز به تو سود نمی رساند و اسباب دشمنی برایت فراهم می سازد ، و کینه ات را در دل_ها فراهم می کند و راز تو را آشکار می گرداند ، و وقایع برخی از مردم را برای برخی دیگر بازگو می کند . ((123)) آن ح_ض_رت ب_ه ف_رزندش امام حسن (ع ) می فرماید : ای فرزندم ! از دوستی با احمق بپرهیزچه او می خواهد به تو سود رساند لیکن به تو ضرر می رساند .

و از دوستی با بخیل دوری کن زیرا او آنچه را که از هرچیز دیگر بدان محتاجتری از دسترس تو دور می گرداند .

قسمت سوم

و ازدوستی با فاجر بپرهیز چه او تو را در برابر اندک چیزی می فروشد .

و زینهار از دوستی بادورغگو چه او همچون سراب است ، دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور نشان می دهد . ((124)) نیز فرموده است : مسلمان باید از دوستی با سه کس دوری کند : فاجر ، احمق ودروغگو .

ام_ا ف_اج_ر و بدکار : عمل

خود را برایت می آراید و دوست دارد تو هم مانند او باشی ، و درامر دین و آخ_رت ب_ه تو کمک نمی کند همنشینی او همراه با بدرفتاری و خشونت و وروداو بر تو مایه ننگ و رسوایی توست .

اما احمق : او هرگز تو را به کار خوبی راهنمایی نمی کند ، و امیدی به او نیست که بدی را ازتو دور س_ازد ه_ر چند در این راه بکوشد ، و بسا که بخواهد به تو سود رساند لیکن ضررمی رساند از این رو مرگش بهتر از زندگی و خاموشیش بهتر از سخن گفتن و دوریش بهتراز نزدیکی می باشد .

ام_ا دروغ_گ_و : تو با او هرگز زندگی گوارایی نخواهی داشت ، وی پیوسته امور تو را برای دیگران ن_ق_ل و اوض_اع دی_گ_ران را ب_رایت بازگو می کند تا آن جا که اگر سخن راستی بگویدکسی باور ن_م_ی ک_ن_د ، مردم را به دشمنی با یکدیگر تشویق می کند و کینه در دلها پدیدمی آورد .

بنابراین از خداوند بترسید و درباره خود بیندیشید . ((125)) ابیات زیر به آن حضرت منسوب است :

فلا تصحب اخاالجهل

و ایاک و ایاه ((126))

فکم من جاهل اردی

حکیما حین آخاه ((127))

یقاس المرء بالمرء

اذا ما هو ماشاه ((128))

وللمرء من المرء

مقاییس و اشباه ((129))

و للقلب علی القلب

دلیل حین یلقاه ((130))

از امام باقر(ع ) نقل شده که فرموده است : پدرم علی بن الحسین (ع ) به من گفت : بنگر باپنج تن همنشینی نکنی و با آنها سخن نگویی و در هیچ راهی آنها را همراهی نکنی .

گفتم : ای پدر! آنها چه ک_س_انی هستند ؟

به من آنان را بشناسان .

فرمود

: بپرهیز از همنشینی بادروغگو چه او مانند سراب دور را ب_ه ت_و ن_زدیک و نزدیک را به تو دور نشان می دهد .

وزنهار از رفاقت با فاسق ، زیرا او تو را به لقمه ای یا به کمتر از آن می فروشد .

و بپرهیز ازرفاقت با بخیل چه او تو را با مال خود در سخت ترین نیازی که پیدا می کنی یاری نمی کند . و بپرهیز از رفاقت با احمق زیرا او می خواهد به تو سود رساند ل_یکن به تو ضررمی رساند .

و زنهار از مصاحبت با قطع کننده رحم چه من او را در سه جا از کتاب خ_دام_ل_ع_ون ی_اف_ت_م .

خ_داون_د ف_رم_وده است : فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الا رض وت_قطعواارحامکم اولئک الذین لعنهم اللّه فاصمهم واعمی اءبصارهم ((131)) .

و نیز فرموده است : الذین ینقضون عهداللّه من بعد میثاقه ویقطعون ما امر اللّه به ان یوصل ویفسدون فی الا رض اولئک ل_ه_م ال_ل_ع_ن_ة ول_ه_م س_وء ال_دار . ((132)) و ن_ی_ز فرموده است : الذین ینقضون عهداللّه من بعد م_ی_ث_اق_ه وی_ق_ط_ع_ون م_ا ام_ر اللّه ب_ه ان ی_وص_ل وی_ف_س_دون ف_ی الا رض اول_ئک ه_م الخاسرون ((133)) ((134)) .

ن_یز فرموده است : بپرهیز از همنشین با گنهکاران و کمک به ستمگران و همسایگی بافاسقان ، از فتنه آنها برحذر باش و از فضای آنها دوری کن ((135)) .

نیز امام باقر(ع ) فرموده است : با چهار تن همنشینی و دوستی مکن : احمق ، بخیل ، ترسو ودروغگو .

ام_ا اح_م_ق : او م_ی خ_واه_د ب_ه تو سود رساند لیکن زیان می رساند .

بخیل : از تو می گیرد و

به تو ن_م_ی ده_د .

ت_رسو : از تو و از پدر و مادرش می گریزد .

و دروغگو : اگر هم راست بگویدکسی باور نمی کند . ((136)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ب_پ_رهیز از دوستی با احمق زیرا خوشترین حالت تو از ناحیه او نزدیکترین چیزی است به آنچه تو را بد حال می سازد . ((137)) ن_ی_ز : با پنج تن همنشین مباش : دروغگو : زیرا تو پیوسته از سوی او در معرض فریبی ، چه او مانند سراب است دور را نزدیک و نزدیک را دور می نمایاند .

و احمق : زیرا تو از اوایمن نیستی ، می خواهد به تو سود رساند لیکن زیان می رساند .

و بخیل : چه اوضروریترین چیزی را که بدان نیازمندی از تو دریغ می دارد .

و ترسو : با تو به سلامت رفتار می کند لیکن در هنگام سختی می گریزد ، و فاسق : تو را در برابر لقمه ای یا کمتر ازآن می فروشد . ((138)) ن_ی_ز : با فاجر و بدکار همنشین مباش تا او را به راز خود آگاه کنی و در کار خود با آنانی مشورت کن که از خداوند می ترسند . ((139)) ن_ی_ز : از معاشرت با دنیا دوستان بپرهیزید چه در آن دین خود را از دست می دهید و به دنبال آن دچ_ار ن_ف_اق خ_واه_ی_د ش_د ، و ای_ن دردی زش_ت و منفور ا ست که بهبودی ناپذیراست و موجب سخت دلی و سلب خشوع و فروتنی است ((140)) .

نیز : سه چیز است که بر هر انسانی لازم است از آنها دوری کند

: همنشینی با اشرار ، گفتگو با زنان و نشستن با بدعتگذاران ((141)) .

ن_ی_ز : زن_ه_ار از ای_ن ک_ه ب_ا ف_روم_ای_گ_ان و س_ف_ل_گان معاشرت کنی چه از سفلگان خیری به دست نمی آید . ((142)) ن_ی_ز : ب_ا احمق مشورت مکن ، و از دروغگو یاری مخواه ، و به دوستی انسان ملول اعتمادمکن چه دروغ_گ_و دور را ب_ه ت_و نزدیک و نزدیک را به تو دور نشان می دهد .

و احمق به خاطر تو خود را به زح_م_ت م_ی ان_دازد لیکن به آنچه می خواهی دست نمی یابد .

و انسان ملول در آن جا که بیشترین اعتماد را به او داری تو را یاری نمی کند و در آن حال که بیشترین پیوند را با او برقرار می کنی از تو می برد . ((143)) ن_ی_ز ب_ه اص_ح_اب خ_ود فرمود : چه چیزی شما را باز می دارد در هنگامی که از یکی از آنان (اهل خلاف ) چیزی به شما می رسد که موجب ناخشنودی شما و آزار ماست بر او واردشوید و او را توبیخ و سرزنش کنید ، و به طور مؤثر با او سخن گویید . ((144)) ی_ک_ی از آنان گفت : قربانت شوم ، هرگاه از ما نپذیرند ، فرمود : از آنها دوری کنید و ازشرکت در مجالس آنها بپرهیزید . ((145)) ن_ی_ز به آنان فرمود : کاش هنگامی که از آن مرد چیزی به شما برسد نزد او بروید و به اوبگویید : ای ف_لان ی_ا از م_ا دوری و ک_ناره گیری کن و یا از این اعمال دست بازدار ، درصورتی که خودداری نکرد ، از

او دوری کنید . ((146)) ش_ک ن_ی_س_ت ک_ه کناره گیری از مردم بهتر از آمیزش با بدان و همنشینی با نابخردانی است که س_م_وم کشنده خود را در میان بستگان و نزدیکان خود پخش می کنند ، آنها دشمنند وباید از آنها برحذر بود قاتلهم اللّه ا نی یوفکون ((147)) .

از ای_ن رو ام_ام موسی بن جعفر(ع ) فرموده است : بپرهیز از آمیزش با مردم و انس با آنان مگر آن که در م_ی_ان آنان خردمند و امین یابی در این صورت با آنها انس بگیر و از غیر آنان بگریز همان گونه که از جانوران درنده می گریزی ((148)) .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : باید انس تو به تنهایی بیشتر از همنشینی با بدان باشد . ((149)) اب_وذر (رض ) از ه_م_ی_ن م_ن_بع فیاض سیراب شده و گفته است : تنهایی بهتر از همنشین بد ، و همنشین شایسته بهتر از تنهایی است .

یکی از شاعران این معنا را در این دو بیت آورده است :

وحدة الانسان خیر

من جلیس السوء عنده ((150))

و جلیس الصدق خیر

من جلوس المرء وحده ((151))

از عیسی (ع ) نقل شده که فرموده است : با نفرت از گنهکاران دوستی خود را به خدا نشان دهید ، و با دوری از آنها به خداوند تقرب جویید و خشنودی خدا را در خشم آنهابخواهید . ((152)) قرآن کریم که قانون اساسی اسلام است بدین امر تصریح کرده و فرموده است : لاتجدقوما یؤمنون ب_اللّه وال_ی_وم الاخ_ر ی_وادون م_ن ح_اد اللّه ورس_ول_ه ول_و ک_ان_وا آب_اءه_م او ابناءهم اواخوانهم او عشیرتهم ((153)) .

و نیز : فاعرض عن من تولی عن ذکرنا ولم

یرد الا الحیاة الدنیا . ((154)) یکی از شاعران گفته است :

صاحب اخاثقة تخطی بصحبته

فالطبع مکتسب من کل مصحوب ((155))

کالریح آخذة مما تمر به

نتنا من النتن او طیبا من الطیب ((156))

دیگری گفته است :

اذا کنت فی قوم فصاحب خیارهم

ولا تصحب الاردی فتردی مع الردی ((157))

عن المرء لاتسال وسل عن قرینه

فکل قرین بالمقارن یقتدی ((158))

حقوق دوستی و حدود آن

حقوق دوستی و حدود آن(1)

پ_س از آن ک_ه دانستی دوستی را که برای خود انتخاب می کنی ، و رفیقی را که برای همنشینی و ه_م_دمی برمی گزینی باید از چه صفاتی برخوردار باشد ، و دریافتی کسی که دوستی و برادری او واج_ب و رفاقت او نیکو و پسندیده است تنها آن انسان شایسته وپرهیزگاری است که از محرمات ال_ه_ی دوری ورزد و ط_اعات او را به کار بندد و به اخلاق پسندیده و اعمال نیک آراسته باشد - و چ_ق_در ای_ن گ_ون_ه افراد در این روزگار اندکند - ازاین رو بر توست که در یافتن چنین دوستی ح_ری_ص ب_اش_ی و ه_نگامی که او را به دست آوردی آغوش خود را برایش بگشایی و او را نسبت به خ_ودت در ب_رترین موقعیتها قراردهی .

روایت شده که مردی در بصره نزد امیرمؤمنان (ع ) رفت و گ_ف_ت : ای ام_یرمؤمنان ! مارا از دوستان آگاه کن ، آن حضرت پاسخ داد : دوستان دو دسته اند : دسته ای مورد اعتماد ، و دسته ای خنده رو و ظاهر فریبند .

ام_ا دس_ت_ه ای ک_ه م_ورد وثوق اند ، مانند دست و بال و خانواده و مال می باشند .

باری ، اگر به این دوست خود اعتماد داری مال و توان خود را در راه او

صرف کن ، با هرکس دوست است دوست و با ه_رکس دشمن است دشمن باش ، راز او را مکتوم بدار ، او را یاری وخوبیهایش را ظاهر کن .

و بدان ای پرسش کننده که این گونه دوستان از کبریت احمرکمیابترند .

ام_ا دوس_تان خنده رو : از آنها به تو لذت و خوشی می رسد ، این را از آنها قطع مکن و بیش از این از وج_دان آنها چیزی مخواه ، و به مقداری که با تو گشاده رویی و شیرین زبانی می کنند با آنها رفتار کن ((159)) .

شاعر ابیات جالب زیر را در این باره گفته است :

الاخلاء فی الرخاء کثیر

و اذاما بلوت کانوا قلیلا

فاذا ما صحبت خلاحفیظا

راعیا للاخاء برا وصولا ((160))

فتمسک بحبله ابدالدهر

و اکرم به اخا و خلیلا ((161))

هر گاه به چنین دوست راستینی دست یافتی سعادت و نیکبختی تو تحقق یافته است زیرا این امر از م_همترین اسباب و بزرگترین عوامل خوشبختی است .

ابوعبداللّه امام صادق (ع ) به این موضوع ت_ص_ریح کرده و فرموده است : از نیکبختی آدمی است که محل کار و تجارتش در شهرش باشد .

و فرزندانی داشته باشد که از آنها کمک بگیرد ، و دارای دوستانی شایسته و خانه ای وسیع و گشاده و همسری زیبا و صالحه باشد که هر موقع به او بنگرد شاد شود . ((162)) ای ب_رادر م_س_ل_مان باید بدانی که دوستانت را حقوقی است که باید مراعات و دوستی راحدودی اس_ت ک_ه ب_ای_د از آن تجاوز نکنی و گرنه رشته دوستی را در معرض بریدن و پیوندبرادری را در آستانه گسستن قرار داده ای و این گناهی بزرگ است

که عقل سلیم آن رااجازه نمی دهد ، و شرع م_قدس آن را تایید نمی کند تا آن جا که امام صادق (ع ) فرموده است : چقدر زشت است برای آدمی ک_ه دوستش حق او را رعایت کند و وی حق دوستش را مراعات نکند ((163)) ونیز فرموده است : ک_س_ی ک_ه دین خدا را بزرگ می شمارد حقوق برادران را بزرگ می داند . ((164)) امام کاظم (ع ) ف_رموده است : حق دوست خود را به اطمینان رابطه ای که میان تو و اوست ضایع مکن چه آن که ح_ق_ش راض_ای_ع ک_رده ای دوست تو نیست ، و نباید دوست تو بر بریدن از تو قویتر از تو بر پیوند با اوباشد . . ((165)) اوام_ر م_ت_واتر و مؤکدی از پیامبر خدا(ص ) وائمه اهل بیت (ع ) در دست است که انسان را به حسن م_ع_اش_رت و پ_رهیز از کوتاهی در ادای حقوق آن و اظهار دوستی با مردم و نیکی واحسان به آنها تشویق می کند .

پ_ی_ام_بر خدا(ص ) فرموده است : رفتار خود را با کسی که با تو معاشرت دارد نیکو کن تامسلمان باشی ((166)) .

ن_ی_ز : پ_روردگ_ارم م_را ب_ه م_دارا ب_ا م_ردم ام_ر ک_رد ، ه_مان گونه که به ادای واجبات مامور فرموده است ((167)) .

ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ه_م_ان ح_ق_ی را ک_ه ت_و بر دوست خودداری دوستت بر تودارد . . ((168)) ون_ی_ز : ب_ا م_ردم ه_م_ان گ_ون_ه م_ع_اش_رت ک_ن ک_ه دوس_ت داری ب_ا ت_و م_ع_اشرت کنند تا عادل باشی ((169)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ک_س_ی ک_ه م_صاحبتش با همنشینش و

رفاقتش با همسفرش وم_ع_اش_رت_ش ب_ا م_ع_اش_رش ، و ه_م_س_ای_گیش با همسایه اش ، و رفتارش با کسی که نسبت به اوخ_وش_رف_ت_اری ک_رده ، و ک_ردارش ب_ا ک_س_ی ک_ه ب_ا او نان و نمک خورده است نیکو نباشد از مانیست ((170)) .

از امام رضا(ع ) پرسیدند : عقل چیست ؟

فرمود : تحمل غم ، مدارا با دشمنان و سازگاری با دوستان است ((171)) .

اه_ل ب_ی_ت (ع ) ب_ه ای_ن ک_ه م_ردم را ت_ن_ه_ا ب_ه ح_س_ن معاشرت و حفظ حقوق آن تشویق کنند بسنده نکرده اند بلکه این حقوق را بیان و حدود آن را روشن ساخته اند ، و ما ای خواننده عزیزبرخی از این احادیث را در پیش روی شما می گذاریم آنها را بخوبی ملاحظه و با دقت وامعان نظر یکایک آن_ه_ا را ب_ررس_ی ک_ن سپس بر آن شو که خود به اتفاق یاران و دوستانت آنها را به طور درست به م_رح_ل_ه ع_مل درآورید .

تو بزودی چیزهایی شگفت انگیز خواهی دید ، و خواهی دانست که تعالیم اهل بیت (ع ) دارای مقاصد بلند و معانی سترگ وهدفهای بزرگ است :

1- پ_یامبر خدا(ص ) فرموده است : مسلمان بر عهده برادر دینی خود سی حق دارد که ازآنها پاک ن_م_ی ش_ود مگر آن که آنها را ادا کند یا عفو شود .

این که : از لغزش او بگذرد ، براشک او ترحم کند ، عورتش را بپوشاند ، از تقصیرش چشم پوشد ، پوزش او را بپذیرد ، بدگویی از او را رد کند ، پیوسته او را ان_درز دهد ، دوستی او را حفظ کند ، میثاق او رارعایت کند ، در

صورت بیماری عیادتش کند ، بر جنازه اش حاضر شود ، دعوتش رااجابت کند ، هدیه اش را بپذیرد ، بخشش او را تلافی کند ، نعمتش را ش_ک_ر گزارد ، بخوبی یاریش کند ، ناموسش را حفظ کند ، حاجتش را انجام دهد ، درخواستش را ب_رآورد ، ع_ط_س_ه اش را ی_رح_م_ک اللّه ب_گ_وی_د ، گمشده اش را راهنمایی کند ، سلامش را پاسخ گ_وی_د ، گ_ف_ت_ارش را ب_ا او ن_ی_کو کند ، دوست او را دوست بدارد و با او دشمنی نکند ، او را چه م_ظلوم باشد و چه ظالم یاری کند ، یاری او در صورتی که ظالم باشد این است که او را ازستمگری ب_ازدارد ، وی_اری او درص_ورت م_ظ_لومیت آن است که در گرفتن حقش به او کمک کند ، او را به دشمن تسلیم نکند ، او را خوار نسازد آنچه را برای خود می خواهد برای اوبخواهد ، آنچه را برای خود ن_اخ_وش می دارد برای او ناخوش بدارد .

سپس فرمود : اگریکی از شما از حقوق برادر دینی خود چیزی فروگذارد در روز قیامت از او مطالبه و به زیان وی درخواست او برآورده می شود . ((172))

2- ن_ی_ز فرموده است : از برای مؤمن بر مؤمن هفت حق است که خداوند آنها را واجب کرده است : در روی_اروی او را بزرگ بدارد ، محبتش را در دل داشته باشد ، در مالش با اومواسات کند ، غیبتش را برخود حرام بداند ، در بیماری از او عیادت کند ، جنازه اش راتشییع کند و پس از مردن جز نیکی درباره اش نگوید . ((173))

3-

ام_ی_رمؤمنان (ع ) فرموده است : دوست آدمی دوست نخواهد بود مگر آنگاه که در سه چیز او را حفظ کند : در غیاب او ، در بدبختی او و دیگر در مرگ او . ((174))

4- از ام_ام ص_ادق (ع ) از پ_درانش روایت شده است که : امیرمؤمنان (ع ) با مردی ذمی همراه شد ، ذم_ی ب_ه آن ح_ض_رت گ_فت : ای بنده خدا! قصد کجا داری ؟

امام (ع ) پاسخ داد : قصد کوفه دارم .

ه_ن_گامی که ذمی راه خود را کج کرد امیرمؤمنان (ع ) نیز راه را کج و او راهمراهی فرمود ، ذمی به آن حضرت عرض کرد : آیا نگفتی که اراده کوفه دارم ؟

امام (ع )فرمود : چرا ، ذمی گفت : راه کوفه را رها کردی ، امام (ع ) فرمود : می دانم ، ذمی گفت : با این که می دانستی چرا با من راه را کج کردی ؟

ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) ف_رمود : این از کمال رفاقت است که انسان رفیقش را به هنگامی که از او جدا م_ی ش_ود اندکی مشایعت کند ، پیامبر ما(ص )همین گونه به ما دستور داده است ، ذمی گفت : به ه_م_ی_ن گ_ون_ه ؟

ام_یرمؤمنان (ع ) فرمود : آری ، ذمی گفت : جز این نیست آنهایی که او را پیروی ک_رده ان_د به خاطر همین کردار کریمانه اوست ، و من تو را گواه می گیرم که بر کیش تو هستم ، ذمی به همراه امیرمؤمنان (ع )بازگشت و وقتی آن حضرت را شناخت اسلام آورد . ((175))

حقوق دوستی و حدود آن(2)

5- امام زین العابدین (ع ) در بیان

حقوق یاران فرموده است : اما حق دوست آن است که تاجایی که ب_رای_ت م_م_ک_ن اس_ت ب_ه ف_ض_ل و ب_خ_شش با او رفتار وگرنه دست کم حد انصاف رامراعات کنی ، همچنین او را گرامی بداری چنان که تو را گرامی می دارد و پاس او را بداری چنان که پاس تو را دارد ، و نباید در میان خودتان به انجام دادن کار نیکی او بر تو سبقت گیرد ، و اگر پیشدستی کرد آن را تلافی کن ، و نباید در رعایت دوستی و مودت او به حدی که شایستگی آن را دارد کوتاهی ک_نی ، و باید خیر خواهی و نگهداری و کمک به او را درادای طاعات الهی بر خود واجب بدانی و او را در م_ج_اه_ده ب_ا نفس خویش در مواقعی که اراده معصیت پروردگار کند یاری دهی و برای او رحمت باشی و عذاب نباشی .

ولاقوة الاباللّه ((176)) .

ام_ام ب_اق_ر(ع ) فرموده است : برادر مسلمان خود را دوست بدار ، و آنچه را برای خوددوست داری ب_رای او دوس_ت بدار و هر چه را برای خودت ناخوش و مکروه می شماری برای او ناخوش و مکروه بشمار ، هرگاه نیاز پیدا کردی از او بخواه ، و اگر از تو خواست به او بده ، و هیچ خیر و خوبی را از او باز مدار پس او نیز از تو باز نمی دارد ، اگر حضور یافت او را دیدار کن و وی را بزرگ و گرامی بدار چ_ه او از ت_و و ت_و از اویی ، و اگر بر تو خشم گیردو سرزنش کند از او جدا

مشو و بگذار تا کینه او ت_سلی یابد ، و هرگاه خیری به او برسدخداوند را بر آن سپاس گوی ، و اگر دچار گفتار می شود او را یاری و با وی همکاری کن ((177)) .

7- و ن_ی_ز ف_رم_وده است : دوست خود را به هنگامی که از تو غایب شود یاد کن به همان گونه که دوس_ت داری در وق_ت_ی ک_ه از او غایب شوی تو را یاد کند ، و از هر چه دوست داری تو را در آن به خودت واگذارد او را در آن واگذار ، چه کار درست همین است ((178)) .

8- و نیز : از حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش آن است که او را سیر کند ، عورتش رابپوشاند ، اندوهش را برطرف کند ، وامش را بپردازد ، و هنگامی که بمیرد زن و فرزندش را سرپرستی کند . ((179))

9- ام_ام صادق (ع ) فرموده است : دوستی حدودی دارد کسی که این حدود را رعایت نکند نباید او را کامل دانست :

اول - آن که درون و برون او یکی باشد .

دوم - آراستگی تو را آراستگی خود و بدنامی تو را بدنامی خود بداند .

سوم - داشتن مال و فرزند او را دگرگون نکند .

چهارم - چیزی را که تواناییش بدان می رسد از تو دریغ نکند .

پنجم - در هنگام بدبختی تو را رها نکند . ((180))

10- و ن_ی_ز ف_رموده است : از حقوق مؤمن بر برادر مؤمنش رعایت چهار خصلت است : هنگامی که عطسه کند با گفتن یرحمک اللّه و امثال آن برای او دعا کند ، دعوتش را اجابت کند

، هر گاه بیمار شود او را عیادت کند ، و چون بمیرد جنازه اش را مشایعت کند . ((181))

11- از اب_ان ب_ن ت_غ_ل_ب روای_ت ش_ده ک_ه گ_ف_ت_ه اس_ت : ب_ه همراه ابی عبداللّه امام صادق (ع ) طواف می کردم ناگهان مردی از یاران ، با من روبرو شد و خواست برای انجام دادن حاجت خوداو را ه_مراهی کنم و اشاره کرد که ابا ابی عبداللّه (ع ) وداع کرده به سوی او روم .

و در این میان که به ط_واف ادامه می دادم دوباره به من اشاره کرد ، در این هنگام امام صادق (ع ) او رادید و فرمود : ای اب_ان ای_ن تو را می خواهد .

عرض کردم : آری ، فرمود : او کیست ؟

گفتم : مردی از اصحاب ماست ، ف_رمود : او با تو همعقیده است ؟

گفتم : آری ، فرمود : به سوی او برو و طواف را قطع کن ، عرض کردم : اگر چه طواف واجب باشد ؟

فرمود : آری ، گفته است : به همراه او رفتم و چون پس از آن ب_ر ام_ام (ع ) وارد ش_دم ع_رض ک_ردم : مرا از حق مؤمن بر مؤمن آگاه فرما ، پاسخ داد : ای ابان این م_وض_وع را رها کن .

گفتم : فدایت شوم ، ومن درخواست خود را پیوسته تکرار کردم ، فرمود : ای ابان ! اموالت را با او نصف کن ((182)) .

12- م_ع_ل_ی روای_ت ک_رده است : به ابی عبداللّه (ع ) عرض کردم : حق مسلمان بر برادرمسلمانش چ_ی_ست ؟

فرمود : برای او هفت حق واجب است ، و

براستی هر یک از آنها بربرادر مسلمانش واجب م_ی ب_اش_د ک_ه اگ_ر چیزی از آنها را ضایع گذارد از ولایت الهی وطاعت او بیرون رفته و خدا را بندگی نکرده است .

عرض کردم : قربانت شوم ، این حقوق چیست ؟

ف_رم_ود : ای م_علی من نسبت به تو مهربانم ، بیم دارم آنها را ضایع کنی و نگه نداری و درحالی که می دانی عمل نکنی .

گفتم : لا قوة الا باللّه .

فرمود : ساده ترین حق او آن است که آنچه را برای خودت دوست می داری برای اودوست بداری و هر چه را برای خودت ناخوش است برای او ناخوش بدانی .

حق دوم : آن که از خشمش بپرهیزی و خشنودیش را بخواهی و دستورش را اطاعت کنی .

حق سوم : با جان و مال و زبان و بدن و پایت او را یاری کنی .

حق چهارم : دیده بان و راهنما و به منزله آیینه و جامه تنش باشی .

حق پنجم : در حالی که او گرسنه است تو سیر ، و در صورتی که او تشنه است تو سیرآب وچنانچه او لخت است تو دارای پوشاک نباشی .

ح_ق ش_ش_م : ای_ن ک_ه اگ_ر ت_و و ب_رادر دی_ن_ی_ت ف_اقد همسر هستید و تو دارای خدمتکاری و اوخ_دم_ت_گ_زاری ن_دارد خ_دمتگزارت را بفرستی تا جامه اش را بشوید و خوراکش را آماده کند و بسترش را بگسترد .

حق هفتم : سوگند او را راست بدانی .

دعوتش را اجابت کنی و بیمار او را عیادت کنی ، برجنازه اش حاضر شوی و چون آگاه شوی او را حاجتی است پیش از آن که ناچار شود

آن را از تو بخواهد فوری نسبت به برآوردن آن مبادرت کن .

اگ_ر ح_ق_وق مذکور را به جا آوردی دوستی خود را با دوستی او و دوستی او را با دوستی خودت پیوند داده ای ((183)) .

13- از آن حضرت پرسیدند : کمترین حق مؤمن بر برادر مؤمنش چیست ؟

فرمود : چیزی را که برادر مؤمنش از او بدان محتاجتر است برای خود برنگزیند ((184)) .

14- و نیز فرموده است : دوستان در میان خود به سه چیز نیاز دارند : اگر آنها را به کارنگیرند باید از ه_م ج_دا ش_ون_د و راه دش_م_ن_ی در پ_ی_ش گ_ی_رن_د ، و آنها عبارتند از : انصاف ، ترحم و ترک حسد . ((185)) ه_رگاه انسان شرایط مذکور را انجام دهد و اندرزهای مزبور را به کار بندد بی تردید واژه صدیق یا دوست با تمام معانی بلند و پرفضیلت آن بر او صادق است و به هدف مطلوب دست یافته است .

زیرا غ_رض از ان_ت_خ_اب دوس_ت در دوران زن_دگی بهره گیری از چهره ورخسارش یا لذت بردن از گ_ف_ت_ارش نیست بلکه دوستی پیوندی روحی است که از نظرعمل و تفکر و گرایش از دو کس ان_س_ان واح_دی می سازد تا مراحل زندگی را با تبادل کمک و یاری مشترک بپیمایند و به هنگام بروز حوادث و شداید یکی از دیگری کمک گیرد و در مشکلات امور با او مشورت کند .

مؤمن آیینه برادر (ایمانی ) خویش است

ه_رگ_اه میان دو دوست قرب روحی تام و هماهنگی قلبی کامل برقرار شود هریک از آن دو الگو و ن_ش_ان دهنده دیگری است و هر کدام در دیگری جلوه گر و نمایان است و غرایزو امیال

وی در او ج_ری_ان دارد ب_ه طوری که مشاهده یکی موجب بی نیازی از مشاهده دیگری ، و روش و معتقدات ی_کی نمایانگر طریقه و عقیده دیگری است ، چنان که پیامبرخدا(ص ) فرموده است : آدمی بر آیین دوست خویش است پس باید هر یک از شمابنگرد با چه کسی دوستی می کند . ((186)) براستی دوست راستین نسبت به دوستش مانند آیینه صاف و بی زنگار است که محاسن و عیوب او ب_ه ط_ور ب_راب_ر در آن دی_ده م_ی ش_ود چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : مؤمن آیینه برادر (ایمانی ) خویش است و هرگونه اذیت و آزار را ازاو دور می کند . ((187)) نیز فرموده است : مسلمان آیینه برادر (دینی ) خویش است ((188)) .

ام_ی_رمؤمنان (ع ) فرموده است : مسلمان آیینه برادر مسلمانش می باشد پس هر گاه از برادرخود لغزشی دیدید درصدد ضدیت با او نباشید بلکه خود را مانند او قرار دهید و به ارشاد و اندرز او اقدام و با وی مدارا کنید . ((189)) ن_ی_ز ف_رموده است : مؤمن آیینه مؤمن است زیرا درباره او می اندیشد و فقر را از او دورمی سازد و وضع او را آراسته می کند . ((190)) از ای_ن رو دوس_ت ب_رای دوس_تش راهنمای امینی است که او را به آنچه خیر و خوبی و سودحال و آی_ن_ده او در آن اس_ت راه_ن_م_ای_ی م_ی کند ، لذا از امیرمؤمنان (ع ) روایت شده که فرموده است : همنشین آدمی نشانه دین اوست ((191)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : مؤمن برادر مؤمن و دیده بان و

راهنمای اوست .

به اوخیانت و ستم نمی کند و او را فریب نمی دهد ، و به او وعده ای نمی دهد که در آن تخلف کند . ((192)) ن_ی_ز ف_رم_وده اس_ت : م_س_لمان برادر مسلمان و دیده بان و آیینه و راهنمای اوست ، به اوخیانت ن_م_ی ک_ن_د و او را فریب نمی دهد و به وی ستم نمی کند و به او دروغ نمی گوید و ازاو بدگویی نمی کند . ((193)) به معلی در آن هنگام که از آن حضرت پرسید حق مسلمان بر برادر مسلمانش چیست ، فرمود : حق چهارم آن که دیده بان و راهنما و آیینه و جامه تن او باشد . ((194)) م_فضل بن یسار گفته است : از ابا جعفر(ع ) شنیدم که می فرمود : دسته ای از مسلمانان برای سفر ب_ی_رون آم_دن_د ل_یکن راه را گم کردند و بسختی دچار تشنگی شدند ناچار گردهمدیگر جمع گردیده و به ریشه های درختان چسبیدند ، در این میان پیرمردی که جامه سپیدی بر تن داشت بر آنها وارد شد و گفت : برخیزید که بر شما باکی نیست و این آب است که در دسترس شماست .

پس ب_رخ_اس_ت_ن_د و آب نوشیدند و چون سیرآب شدندگفتند : خداوند تو را رحمت کند تو کیستی ؟

گ_ف_ت : من از جنیانی هستم که با پیامبرخدا(ص ) بیعت کرده اند ، و من از آن حضرت شنیدم که م_ی ف_رم_ود : م_ؤم_ن ب_رادر م_ؤم_ن ودیده بان و راهنمای اوست ، در حضور من حق آنها را ضایع نکنید . ((195))

ب_ن_اب_ر ای_ن ه_رگاه دو دوست را مشاهد کردی که همفکری کامل

و همگونی قوی در طبیعت و س_رشت و نزدیکی زیاد در گرایشها و خواستها میان آنها وجود ندارد باید بدانی که دوستی آنها در م_عرض زوال و انقطاع است هر چند مدت درازی بر دوستی آنها گذشته باشد ، زیرا روابط برادری در م_ی_ان آنها مستحکم نبوده و شرایط دوستی در آنها وجودنیافته است .

هر زمان این همگونی و م_ش_اب_ه_ت در آنها حاصل شود این دو دوست به منزله یک روح ، و یک جسم خواهند بود که اگر عضوی از آن به درد آید دگر عضوها را نماندقرار ، چنان که پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) آن را بیان ک_رده و فرموده است : داستان مؤمنان در دوستی و ترحم و مهربانی نسبت به یکدیگر داستان تن اس_ت ک_ه اگ_ر ع_ض_وی از آن ب_ه درد آی_د دی_گ_ر اع_ضا دچار ناآرامی و بی خوابی و تب خواهند شد . ((196)) ج_اب_ر ج_ع_ف_ی گ_فته است : غمگین در حضور ابی جعفر امام باقر(ع ) نشسته بودم ، عرض کردم : ق_رب_ان_ت ش_وم ب_سا بی آن که مصیبتی به من برسد یا حادثه ای برایم رخ دهد احساس غم و اندوه م_ی ک_نم به طوری که خانواده و دوستانم آثار حزن و گرفتگی را در چهره ام می بینند .

فرمود : ای جابر خداوند مؤمنان را از طینت بهشت آفریده و نسیم خوش آن رادر میان آنان به وزش درآورده اس_ت ، از ای_ن رو م_ؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است چنانچه در یکی از شهرها به روحی از ارواح مؤمنان اندوهی برسد ارواح دیگر محزون واندوهگین می شوند چه او از همین ارواح است ((197))

.

از ابی بصیر نقل شده که گفته است : شنیدم ابی عبداللّه (ع ) می فرمود : مؤمن برادر مؤمن است آنها مانند یک تن اند که اگر چیزی از آن به درد آید آن درد در دیگر اعضای بدن نیزوجود می یابد چه ارواح آن_ه_ا از ی_ک روح پدید آمده است .

همانا پیوستگی روح مؤمن به رحمت خداوند از پیوستگی شعاع خورشید به آن شدیدتر است ((198)) .

میانه روی در دوستی و دشمنی

این امری مهم است که اهل بیت (ع ) ما را بدان متوجه و آگاه کرده اند و سزاوار هر انسانی است که آن را در دوران زن_دگ_ی اج_تماعی خود نصب العین خویش قرار دهد و درمعاشرت با مردم آن را چ_راغ راه خ_ود س_ازد .

این امر همان میانه روی در دوستی و دشمنی و خودداری از زیاده روی در آنهاست .

آری هرگاه کسی را دوست می داری در دوستی وی زیاده روی مکن و همه آن چیزهایی را که در دل داری و در اندیشه ات می گذرد برای او مکشوف مساز ، چه ممکن است که در آینده این دوست با تو دشمن گردد .

همچنین هرگاه با کسی دشمنی داشتی در آن زیاده روی مکن و در عداوت با او تلاش و کوشش بسیار به کار مبر چه ممکن است درآینده همو دوست تو گردد .

ج_ام_ع_ه م_ا ب_زرگترین گواه بر این مطلب است چه بسیار دوستانی که دشمن شدند ، و چه بسا دشمنانی که دوست گردیدند .

سرور اوصیاء امام علی بن ابی طالب (ع ) به این امر دقیق تصریح کرده و فرموده است : دوست خود را ب_ه آهستگی دوست بدار شاید

روزی دشمن تو شود ، و دشمنت را به آرامی دشمن بدار شاید روزی دوست تو شود . ((199)) نیز فرموده است : همه محبت خود را برای دوستت به کار گیر لیکن همه اطمینان خویش را به او ن_داشته باش ، و همه مواسات و همیاری را برای او به کار بر اما همه اسرارت را به او وامگذار .

با این روش شرط حکمت و حق واجب دوست خود را اداکرده ای ((200)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : دوستت را از راز خود آگاه مکن جز آنگاه که اگر دشمنت بر آن آگاه شود برایت زیانی نداشته باشد چه دوست ممکن است روزی دشمن شود . ((201)) ن_یز فرموده است : به دوست خود به طور کامل اعتماد مکن ، چه گفتار شتابزده هرگزبخشوده نمی شود . ((202)) یکی از شاعران این معنا را به نظم درآورده و گفته است :

احذر عدوک مرة

واحذر صدیقک الف مرة ((203))

فلر بما انقلب الصدیق

فکان اعرف بالمضرة ((204))

انواع دوستان

در ب_ی_ان ان_واع دوس_ت_ان و اق_س_ام ب_رادران روای_ات چندی از اهل بیت (ع ) وارد شده که صفات وویژگیهای هر دسته از آنها را روشن ساخته است تا آدمی در این راه با آگاهی گام بردارد .

چ_ه ک_س_ی اس_ت ک_ه در روزگ_ار زن_دگ_ی خود اقسامی از دوستان را ندیده و انواعی از یاران رامشاهده نکرده باشد ؟

در م_یان آنها کسانی وجود داشته اند که بر آنها اعتماد کرده و به آنها اطمینان یافته ، و ازمصاحبت آنها شاد و از دیدار آنها چشمش روشن گردیده است .

ن_ی_ز در جرگه آنها افرادی بوده اند که جز بر غم و اندوه

همنشین خود نیفزوده اند ، اینان درظاهر دوستان و در نهان دشمنانند ، مکر و کید خود را برای دوست خود در دل پنهان می دارند و حوادث ن_اگوار را برای او انتظار دارند .

از این رو باید بسیار برحذر بود که مباداآدمی در دام این چاپلوسان گ_رف_تار شود چه اینان برای انسان از دشمنانی که آشکارا اظهارخصومت می کنند خطرناکترند .

اولئک شر مکانا واضل سبیلا . ((205)) شاعر گفته است :

و صاحب لی کداء البطن صحبته

یودنی کوداد الذئب للراعی ((206))

یثنی علی جزاه اللّه مکرمة

ثناء هند علی روح بن زنباع ((207))

اک_ن_ون ب_رای آن ک_ه ب_ر اق_س_ام دوس_ت_ان ط_بق آنچه اهل بیت (ع ) روشن کرده اند آگاه شویم توجه خواننده را به احادیث زیر معطوف می داریم : امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستان دو نوعند : دوستان مورد اعتماد و دوستان خنده رو .

اما دوستان مورد اعتماد مانند کف و بال و خانواده و مال اند ، هرگاه بر دوستت اعتمادداری مال و تلاش خود را در راه او صرف کن ، با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش ، راز او را پوشیده بدار و یاور او باش و محاسن او را ظاهر گردان ، و ای پرستش کننده بدان وجود این گونه دوستان نایابتر از کبریت احمر است .

ام_ا دوس_ت_ان خنده رو از آنها به تو لذت و خوشی می رسد ، این را از آنها قطع مکن و بیش از این از وج_دان آن_ها انتظار نداشته باش و به اندازه ای که با تو گشاده رویی و شیرین زبانی می کنند با آنها رفتار کن ((208)) .

سرور شهیدان حسین

بن علی (ع ) فرموده است : برادران چهار گونه اند : برادری که برای توست و تو برای اویی برادری که برای توست ، برادری که ضد توست و برادری که نه برای اویی و نه او برای ت_وس_ت .

از آن ح_ض_رت درب_اره معنای این سخن پرسش شدفرمود : برادری که برای تو و برای خ_ودش اس_ت ب_رادری اس_ت ک_ه ب_ا دوستی خود بقای برادری را خواهان است و با دوستی خود خ_واه_ان م_رگ برادری نیست .

و این برای توست و به سود خودش است چه هرگاه برادری کامل ش_ود زن_دگ_ان_ی هر دو خوش وگوارا خواهد شد ، و هرگاه برادری یک طرفه و در تناقض باشد برادری هر دو طرف نادرست خواهد بود .

ب_رادری ک_ه او ب_رای ت_وس_ت ک_سی است که نفس خویش را از طمع رهایی داده و به حال رغبت درآورده است از این رو هرگاه رغبت به برادری داشته باشد در امور دنیا طمع ندارد ، و این به طور کامل و با تمام وجود برای توست .

برادری که بر ضد توست برادری است که پیشامدهای ناگوار را برایت انتظار می کشد واسرارت را ف_اش م_ی ک_ن_د و در میان خانواده ها بر تو دروغ می بندد ، و به تو با نظر حسادت می نگرد ، و لعنت خداوند یگانه بر او باد .

برادری که نه برای توست و نه تو برای اویی ، کسی است که خداوند او را پر از حماقت کرده و او را از رحمت خود دور ساخته است او را می بینی که خودش را بر تو ترجیح می دهد و به سبب حرصی

که دارد آنچه را در اختیار توست می طلبد . ((209)) ام_ام جعفربن محمد صادق (ع ) فرموده است : دوستان سه گونه اند : یکی مانند غذاست که در هر زم_ان بدان نیاز داری و آن دوست خردمند است .

دوم به منزله درد است و آن دوست احمق است .

سوم در حکم داروست و آن دوست هشیار و زیرک است ((210)) .

نیز فرموده است : دوستان سه گونه اند : دوستی که با جان خویش با تو مواسات و همیاری می کند ، دیگر دوستی است که با مال خویش با تو مواسات و همیاری دارد ، سومی کسی است که کفاف خود را از ت_و می گیرد و تو را برای برخی لذتها می خواهد بنابراین نباید اورا از دوستان مورد اعتماد به شمار آوری ((211)) .

آزمایش دوستان

برای هر انسانی در زندگی دوستانی است که در هنگام وحشت و تنهایی با آنها انس می گیرد و در زم_ان ش_دت و سختی به آنان پناه می برد ، و در برابر حوادث روزگار وپیشامدهای ناگوار از آنها ک_م_ک م_ی گ_ی_رد ، اس_رار خ_ود را به آنها می سپارد و اخبار واندیشه های خود را با آنها در میان می گذارد .

لیکن بسیار است که انسان به یارانی دست می یابد که در صداقت و اخلاص آنها شک و تردید دارد .

با آنها چه باید بکند ؟

آیا به محض شک و تردید از آنها دوری کند و خود را در معرض زیانها و خطرهای ناشی از جدایی از آنان قرار دهد ؟

بی شک این کاری نادرست و اشتباه است .

ی_ا آن ک_ه بر آنها اعتماد

کند ، و به آنها گرایش و وثوق داشته باشد ؟

اما این عمل نیز سستی رای و قلت و حزم و دوراندیشی است .

پس به گمان تو چه باید بکند ؟

آیا راههایی وجود دارد که آنها را بیازماید و حقیقت حال آنان را مکشوف سازد تا درست از نادرست و پاک از ناپاک شناخته و راستگو از دروغگو دانسته شود ؟

آری در ای_ن ج_ا راه_ه_ا و نشانه هایی وجود دارد که اهل بیت (ع ) آنها را برای آزمایش دوستان قرار داده اند و ما آنها را از لحاظ تو ای خواننده عزیز می گذرانیم تا در معانی آنهاتدبر کنی و در مقاصد آن_ه_ا بیندیشی و بکوشی آنها را در مورد دوستی که در صداقت واخلاص او شک داری پیاده کنی بهترین نتایج و پاکیزه ترین ثمرات را از آنها به دست آوری ، زیرا برای انسان پسندیده نیست که با هر ک_سی مصاحبت دارد به او اعتماد کندمگر آن پیش از این او را بیازماید و حقیقت او را بداند چنان که امیرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع ) وصیت کرده : ای فرزندم ! با احدی دوستی مکن مگر آنگاه که بخوبی او رابشناسی ((212)) .

نیز فرموده است : پیش از آزمایش دوست به او اعتماد مکن ((213)) .

نیز : به دوستی کسی که وضع او را روشن نکرده ای رغبت مکن ((214)) .

نیز : کسی که دوستان را آزموده حقیقت مردم را شناخته است ((215)) .

ان_س_ان اگر با دیده دقت و تفحص به مردم بنگرد و افکار و ضمایر آنها را بیازماید و نیات ومقاصد آن_ه_ا را ک_ش_ف ک_ن_د ب_ی

ش_ک از اکثر آنها گریزان و دلش پر از ترس و بیم خواهد شد ، از این رو امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : او را بیازمای آنگاه دشمن دار . ((216)) امام صادق (ع ) فرموده است : با مردم معاشرت کن تا آنها را بیازمایی و کسی که مردم راآزمود آنان را دشمن داشت ((217)) .

ام_ام ک_اظ_م (ع ) ف_رم_وده است : از آمیزش با مردم و انس با آنان بپرهیز مگر آن که در میان آنان خ_ردم_ن_د امینی بیابی که در این صورت با او انس بگیر و از دیگران بگریز همچنان که از جانوران درنده می گریزی ((218)) .

یکی از شاعران گفته است :

وزهدنی فی الناس معرفتی بهم

وطول اختباری صاحبا بعد صاحب ((219))

فلم ترنی الایام خلا تسرنی

مبادیه الا ساءنی فی العواقب ((220))

وما صرت ادعوه لدفع ملمة

من الدهر الا کان احدی النوائب ((221))

اک_ن_ون ما راههای آزمایش دوستان را به همان گونه که پیامبر خدا(ص ) و اهل بیت او(ع ) برای ما ترسیم کرده اند ذکر می کنیم :

1- پ_یامبر خدا(ص ) فرموده است : دوستی صادقانه در سه چیز است : این که گفتاردوستش را بر گفتار دیگران ، و همنشینی دوستش را بر همنشینی دیگران ، و خشنودی دوستش را بر خشنودی دیگران ترجیح دهد .

2- ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رموده است : محبت خود را در دل دوستت به آنچه نسبت به او در دل توست بشناس ((222)) .

3- ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : به دلت بنگر اگر دوستت را انکار کرد قطعا یکی از شماعمل (ناخوشایندی ) را مرتکب شده است ((223)) .

4- و نیز : سه

نفرند که تنها در سه جا شناخته می شوند : بردبار در وقت خشم ، دلیر به هنگام جنگ ، و دوست در موقع نیاز . ((224)) 5- و ن_ی_ز : دوس_ت ب_ه سه چیز آزمایش می شود اگر در آنها رغبت و توافق داشت دوستی پاک و راس_ت_ی_ن اس_ت و گ_رن_ه دوست زمان رفاه و آسایش است نه دوست روزگار سختی : ازاو مالی بخواهی ، او را بر مالی امین گردانی ، از او بخواهی در ناراحتی تو مشارکت کند . ((225)) 6- و ن_ی_ز : ه_رگ_اه ب_خ_واهی صحت ادعای دوستت را درباره خودت بدانی او را خشمگین کن ، چنانچه بر دوستی تو پایدار ماند او دوست توست و در غیر این صورت نه ((226)) .

7- و ن_ی_ز : ه_ر ک_س س_ه ب_ار ب_ر ت_و خ_ش_م گ_رف_ت و ب_دی ب_ه ت_و ن_گ_ف_ت او را به دوستی خودبرگزین ((227)) .

8- و نیز : هر کس سه بار بر تو خشمگین شد و سخن ناپسندی به تو نگفت او را برای خود اندوخته کن ((228))

9- و نیز : به محبت دوستت اعتماد مکن ، تا آنگاه که سه بار او را به خشم درآوردی ((229)) .

10- و ن_ی_ز : ک_سی را دوست مگو ، و او را آشنا بگو مگر آنگاه که در سه صفت او رابیازمایی : او را به خ_ش_م درآوری و ب_نگری که خشم او را از مرز حق بیرون می برد یا نه ؟

وبا او سفر کنی ، و دیگر با دینار و درهم وی را بیازمایی ((230)) .

11- و ن_ی_ز : دوس_ت خ_ود را ب_ر ه_ن_گ_ام_ی که نعمت تازه

ای روزیت شود یا مصیبتی به تورسد بیازمای ((231)) .

12- و نیز : دوستان خود را به دو صفت بیازمایید اگر در آنها وجود داشت به دوستی ادامه دهید و گرنه بکلی از آنها دوری جویید : مراقبت بر ادای نمازها در اوقات خود ، نیکی نسبت به دوستان در حال رفاه و سختی ((232)) .

13- و ن_ی_ز : م_ردم ج_ز از راه آزم_ایش شناخته نمی شوند و از این رو زن و فرزندت را درغیبت ، و دوس_ت_ت را در مصیبت ، خویشاوندان را به هنگام ناداری و فقر ، و دوستان وچاپلوسان را در زمان بیکاری بیازمای تا منزلت خود را در نزد آنان بدانی ((233)) .

14- م_س_ع_دة ب_ن ی_س_ع نقل کرده که به ابی عبداللّه جعفربن محمد(ع ) عرض کردم : من به خدا سوگند تو را دوست می دارم ، آن حضرت سرش را به زیر انداخت و پس از آن سربلند کرد و فرمود : راس_ت گفتی ای ابا بشر از محبت خود در دل من از دلت بپرس ، دلم از محبتی که نسبت به من در دل خود داری مرا آگاه ساخت ((234)) .

15- مردی از آن حضرت پرسید که شخصی به من می گوید تو را دوست می دارم ، من چگونه بدانم ک_ه او م_را دوس_ت م_ی دارد ؟

فرمود : دلت را بیازمای اگر تو او را دوست داری او هم تو را دوست می دارد . ((235)) 16- م_ردی ب_ه ام_ام م_وس_ی ب_ی جعفر(ع ) عرض کرد : مردی است از عوام مرا دیدار می کندو به خداوند سوگند می خورد که مرا دوست می

دارد ، آیا من سوگند بخورم که اوراستگوست ؟

فرمود : دلت را بیازمای اگر دوستش می داری سوگند بخور و در غیر این صورت نه ((236)) .

17- آن حضرت به حسن بن جهم فرمود : اگر می خواهی بدانی چه منزلتی در نزد من داری بنگر من در نزد تو چه جایگاهی دارم ((237)) .

18- ام_ام ج_واد(ع ) ف_رم_وده اس_ت : ک_ث_رت م_واف_ق_ت و ق_ل_ت م_خ_ال_ف_ت از ن_ش_ان_ه ه_ای محبت است ((238)) .

19- امام هادی (ع ) فرموده است : از کسی که او را مکدر ساخته ای جویای صفا و از آن که به او عذر کرده ای توقع وفا ، و از آن که نسبت به او بدگمانی انتظار خیرخواهی نداشته باش چه دل دیگران هم مانند دل توست ((239)) .

پایه های دوستی

پایه های دوستی

پیامبر گرامی اسلام (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) در بیان آنچه برادری بر اساس آن قرار دارد ودوستی ب_ر پ_ای_ه ه_ای آن اس_ت_وار اس_ت ب_ه هیچ روی فروگذاری نکرده و مردم را بدانها آگاه وتشویق ف_رموده اند .

چه رعایت آنها موجب مزید استحکام روابط برادری و پیوندهای دوستی در میان افراد اجتماع است .

م_ا ب_زودی برخی از این مقومات و ارکان دوستی را که پیامبر(ص ) امامان اهل بیت (ع ) درسخنان جاوید خود بدانها تصریح کرده اند از نظر خوانندگان می گذرانیم .

1- دید و بازدید

شاید زیباترین و دلپسندترین مظاهر وفاداری و دوستی دیدار دوستان از یکدیگر و جویاشدن حال ایشان در خانه آنها می باشد و این امر در دل دوستی که به دیدارش می روندبزرگترین اثر را به جا م_ی گ_ذارد چ_ه این عمل نشانه دوستی صادقانه و گواه گرایش وهماهنگی و موجب استحکام پ_یوندهای برادری و دوستی است .

از این رو پیامبر(ص )بزرگوار فرموده است : دیدارها دوستی را می رویاند . ((240)) آن حضرت و ائمه (ع ) بردیدو بازدید و مراوده تشویق فرموده و آن را از اعمالی شمرده اند که انسان را به خداوندنزدیک می گرداند .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : فرشته ای مردی را دید که بر در خانه ای ایستاده است به او گفت : ای بنده خدا در این خانه چه حاجت داری ؟

پاسخ داد : در آن دوستی دارم که می خواهم به او سلام کنم ، فرشته به او گفت : میان تو و او پیوند خویشی نزدیکی است یانیازمندی تو را به این کار وادار کرده است ؟

پاسخ داد :

من هیچ نیازی به او ندارم جز این که من در برابر پروردگار جهانیان نسبت به او متعهدم ، و میان من و او خویشی و قرابتی نزدیکتر از اسلام نیست ، فرشته گفت : من فرستاده خ_داون_د ب_ه س_وی تو هستم او به توسلام می رساند و می فرماید : مرا دیدار کردی و من بهشت را ب_رایت واجب ساختم ، و ازخشم خود و آتش دوزخ تو را معاف کردم و این به سبب آن است که او را به خاطر من دوست داشتی ((241)) .

نیز فرموده است : کسی که برادر مؤمن خود را در خانه اش دیدار کند خداوند می فرماید : تو مهمان و دی_دار ک_ننده منی و پذیرایی تو بر عهده من است و به سبب آن که او را دوست داشتی بهشت را برایت واجب کردم ((242)) .

ع_لی بن الحسین (ع ) فرموده است : کسی که به خاطر خدا و رسیدن به وعده لقای اودوستش را دی_دار ک_ن_د ه_ف_ت_اد هزار فرشته او را مشایعت می کنند و ندا کننده ای از پشت سراو را مشایعت م_ی ک_ن_د و ن_دا کننده ای از پشت سر او را ندا می دهد : هان خوش باش وبهشت بر تو گوارا باد ، و هنگامی که دوستش مصافحه می کند رحمت الهی سر تا پای اورا فرا می گیرد . ((243)) امام باقر(ع ) فرموده است : هر مؤمنی برای دیدار برادر مؤمنش از خانه بیرون آید درحالی که دانا به حق او باشد خداوند برای هر گام او حسنه ای ثبت ، و سیئه ای محو می کندو یک درجه

او را بالا م_ی ب_رد .

ه_نگامی که در خانه را می کوبد درهای آسمان به رویش بازمی شود ، و وقتی همدیگر را دی_دار و م_صافحه و معانقه می کنند خداوند به آنها نظررحمت می کند و در برابر فرشتگان به آنها مباهات فرموده می گوید : به این دو بنده ام بنگرید که به خاطر من یکدیگر را دیدار و با هم دوستی م_ی کنند ، حق است بر من که پس از این آنها را به آتش عذاب نکنم .

و هنگامی که او به خانه اش باز م_ی گ_ردد ف_رش_تگانی به عدد نفسها و گامها و سخنانش او را بدرقه می نمایند و پیوسته او را از بلاهای دنیا وشداید هولناک آخرت محافظت می کنند . ((244)) ن_یز فرموده است : کسی که به خاطر خدا برادر مؤمنش را از روی محبت و شوق دیدارکند خدا را زی_ارت کرده و هنگامی که با او مصافحه می کند هر حاجتی را در امر دین ودنیا از خداوند بخواهد حق تعالی حاجتش را برآورده می گرداند ((245)) امام صادق (ع ) فرموده است : مراوده میان دوستان در حضر ، دید و بازدید و در سفر ، نامه نوشتن به یکدیگر است ((246)) ن_ی_ز ف_رم_وده اس_ت : ان_س_ان به قصد برادر مؤمنش از خانه بیرون می آید تا او را دیدار کند ، وباز نمی گردد جز این که خداوند حوایج دنیا و آخرت او را برآورده می کند . ((247)) ن_ی_ز ف_رم_وده است : هر کس دوستش را تنها به خاطر خدا نه غیر او و طلب وعده های خداوند و ت_حقق ثوابهای او

دیدار کند خداوند هفتاد هزار فرشته را مامور می کند که او راندا می دهند : هان خوش باش و بهشت بر تو گوارا باد ((248)) ن_ی_ز : ک_س_ی که برادر مؤمنش را به خاطر خداوند دیدار کند خدا می فرماید : مرا زیارت کردی ، و پاداش تو بر عهده من است و من به پاداشی برای تو جز بهشت راضی نیستم ((249)) .

ن_یز : سه چیزند که روز قیامت خالص برای خداوندند : مردی که برادر مؤمنش را به خاطر خداوند دی_دار ک_ن_د ، او از زایران خداست و بر خداوند است که زایرانش را گرامی بدارد و آنچه را آن مرد بخواهد به او بدهد .

دیگر مردی است که وارد مسجد می شود تانماز بگزارد و او به انتظار نماز دیگر در مسجد می ماند و او مهمان خداوند است و براوست که مهمان خود را گرامی بدارد .

و دیگر حج کننده و عمره گزار است ، اینان واردشوندگان بر خدایند ، و حق است بر او که وارد شوندگانش را گرامی بدارد . ((250)) نیز : هر کس دوستش را به خاطر خداوند دیدار کند ، روز قیامت در حالی وارد می شودکه بر او دو جامه سپید نازک از نور است و از کنار هر چیزی که بگذرد بر آن می تابد تاآنگاه که در پیشگاه حق ت_ع_ال_ی ب_ایستد ، خداوند به او می فرماید : مرحبا و با گفتن این کلمه عطایای فراوان به او داده می شود . ((251)) ای_ن درج_ات ع_الی و مقامات بلند بهره کسانی است که برادران نیک و مؤمن و یاران پرهیزگار و ن_یکوکار

خود را دیدار می کنند چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : ای فرزند! هر گاه به دیدار ک_س_ی م_ی روی ن_یکان را دیدار کن و فاجران و بدکاران را ملاقات مکن زیرا اینان همچون تخته س_ن_گ_ی ه_س_ت_ن_د ک_ه آب از آن ج_اری نمی شود ، و مانند درختی هستند که برگهای آن سبز نمی گردد ، و چون سرزمینی هستند که گیاه از آن نمی روید . ((252))

2- سلام و مصافحه و معانقه

شک نیست هنگامی که برادر دینی تو دوستانه به تو سلام می کند و با گرمی دستت رامی فشارد و برادرانه با تو معانقه و روبوسی می کند احساس می کنی وجودت را میل وگرایش به او فراگرفته است چه سلام و مصافحه و معانقه نشانه دوستی و رمز برادری است از این رو به انجام دادن آنها امر و بدانها تشویق شده است .

پ_یامبر خدا(ص ) فرموده است : سوگند به آن که جانم در دست اوست به بهشت داخل نمی شوید م_گر آنگاه که ایمان آورید ، و ایمان نمی آورید مگر زمانی که با یکدیگردوستی کنید .

هان شما را به چ_ی_زی دلال_ت می کنم که اگر آن را انجام دهید با یکدیگردوستی کرده اید و آن به دیگران سلام کردن است .

ن_ی_ز فرموده است : هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با سلام و مصافحه (دست دادن ) دیدار کنید و زمانی که پراکنده می شوید با استغفار و (طلب آمرزش ) از هم جداشوید . ((253)) نیز : مصافحه کنید چه آن کینه را از میان می برد . ((254)) نیز فرموده است : هنگامی که یکی از شما

برادر مؤمنش را دیدار می کند بر او سلام و بااو مصافحه ک_ن_د چ_ه خداوند فرشتگان را به همین امر گرامی داشته است ، پس همان کاری را که فرشتگان می کنند انجام دهید . ((255)) ام_ام باقر(ع ) فرموده است : وقتی مؤمنان یکدیگر را دیدار و مصافحه می کنند خداوند به آنها نظر رحمت می کند و گناهانشان مانند برگ درختان از آنها فرو می ریزد . ((256)) اب_وح_م_زه ن_قل کرده که با ابی جعفر امام باقر(ع ) همسفر بودم در محلی فرود آمدیم تااستراحت ک_ن_ی_م ، آن ح_ضرت گامی چند برداشت و سپس برگشت و دست مرا گرفت وبسختی فشرد ، عرض کردم : فدایت شوم ، مگر من در کجاوه در خدمت شما نبودم ؟

فرمود : آیا نمی دانی مؤمن هر گ_اه گ_ش_ت_ی ب_زند و سپس دست برادر مؤمنش را بگیردخداوند به آنها نظر رحمت می کند و پیوسته آنها را زیر نظر خود دارد و به گناهان می گوید از این دو تن دور و پراکنده شوید .

ای اب_ا حمزه گناهان آنها مانند برگ درختان فرو می ریزد ، و آنان در حالی از هم جدامی شوند که گناهی بر آنها نیست ((257)) .

ن_ی_ز : ه_ن_گ_ام_ی که انسان با دوستش مصافحه می کند پاداش کسی که دستش را همچنان نگه م_ی دارد ب_ی_شتر از کسی است که دستش را رها می کند و بدانید گناهانشان در پیش پایشان فرو می ریزد به طوری که گناهی بر آنها باقی نمی ماند . ((258)) از ای_ن رو درب_اره ص_ف_ات پ_یامبر خدا(ص ) نقل کرده اند که آن حضرت خود سلام و مصافحه

را با اص_ح_اب_ش آغ_از می کرد و هنگامی که با یکی از آنان مصافحه می کرد دستش را پیش ازاو بیرون نمی کشید . ((259)) امام صادق (ع ) فرموده است : مصافحه مؤمن برابر هزار حسنه است ((260)) .

ن_ی_ز : م_ؤم_ن برادر مؤمنش را دیدار و با او مصافحه می کند در نتیجه خداوند به آنها نظررحمت م_ی فرماید و گناهان آنها تا آنگاه که از هم جدا می شوند از وجود آنها فرو می ریزدهمان گونه که بادهای سخت برگ را از درختان فرو می ریزد . ((261)) نیز : مصافحه مؤمن از مصافحه فرشتگان افضل است ((262)) ن_یز : به اسحاق بن عمار فرمود : ای اسحاق آیا می دانی مؤمنان هنگامی که یکدیگر رادیدار و با هم م_صافحه می کنند خداوند صد رحمت بر آنها نازل می کند که نود و نه رحمت شامل آن یکی است ک_ه رف_ی_ق_ش را ب_ی_ش_ت_ر دوس_ت می دارد و وقتی با هم معانقه می کنند رحمت الهی آنها را فرا می گیرد . ((263)) م_ردی از اب_ی ع_بداللّه (ع ) درباره پاداش مؤمنان به هنگامی که با یکدیگر دیدار و معانقه می کنند پ_رسش کرد .

به او فرمود : وقتی با هم معانقه می کنند رحمت خداوند آنها را فرامیگیرد و هنگامی ک_ه ی_ک_دیگر را در آغوش می کشند چنانچه در این امر جز رضای خدارا نخواهند و هیچ غرضی از اغراض دنیوی را طالب نباشند به آنها گفته می شود : گناهانتان آمرزیده است اعمال خود را از سر بگیرید .

و زمانی که احوالپرسی را آغازمی کنند فرشتگان به یکدیگر می گویند از آنها

دور شوید آنها رازی را در میان خود دارندکه خداوند آن را پوشیده داشته است .

اسحاق گفته است : عرض کردم : فدایت شوم آیا الفاظ آنان بر آنان نوشته نمی شود ؟

چه خداوند فرموده است : ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید . ((264)) در این هنگام فرزند پیامبر خدا نفسی کشید سپس گریست ب_ه ق_دری ک_ه م_حاسن آن حضرت تر شد ، و فرمود : ای اسحاق خداوند برای تجلیل از مؤمنان به ف_رش_ت_گ_ان ام_ر م_ی ک_ن_د به هنگامی که همدیگر را دیدارمی کنند از آنها دور شوند ، و اگر چه ف_رش_ت_گ_ان س_خ_ن_ان آن_ها را نمی نویسند و گفتار آنها رانمی دانند ، لیکن آن کسی که اسرار و پوشیده ها را می داند به آنها داناست ((265)) .

3- دادن هدیه به یکدیگر

به یکدیگر هدیه دادن نیز از عوامل مهم ایجاد دوستی و نزدیکی است ، و به وسیله آن دلها از آلایش کینه ها پاک می شود .

بسا کسی که در دل نسبت به دوست خود خشمگین است و نمی تواند آن را از درون خ_ود ب_زدای_د و کینه اش را از دل بیرون کند لیکن با تقدیم هدیه ای به او همه ناسازگاریها ب_رط_رف م_ی ش_ود ، و ام_ور ب_ه روند طبیعی خود باز می گرددو ابرهای تیره کدورت از دل آنها برداشته می شود ، و خداوند دلهای آنها را از کینه ها پاک می کند و در پرتو نعمت و احسان او دوست و ب_رادر م_ی شوند .

از این رو مشاهده می کنیم پیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) این امر را از نظر دور نداشته

بلکه توجه مردم را به اهمیت آن جلب کرده و فواید آن را برای آنان توضیح داده اند .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : از جمله گرامیداشت انسان نسبت به برادر مسلمانش آن است که ه_دی_ه او را ب_پ_ذی_رد .

و آنچه را برایش میسر است به او هدیه کند ، و به خاطر اوخود را به زحمت نیندازد . ((266)) نیز : به همدیگر هدیه بدهید چه هدیه خشم و کینه را از دل بیرون می برد . ((267)) ن_ی_ز : هدیه موجب دوستی و تجدید برادری و زدودن کینه است ، دوستی کنید و به یکدیگر هدیه بدهید ، به هنگام نیاز هدیه بهترین چیز است ((268)) .

ن_یز : به همدیگر هدیه بدهید چه هدیه کینه ها را از دل بیرون می کشد و دل را از دشمنی و حسد تهی می سازد . ((269)) امام صادق (ع ) فرموده است : با صله و بخشش به دوستانت اظهار محبت کن ((270)) .

ه_دی_ه ه_م_ان گونه که چیزی مادی است ممکن است گاهی امری معنوی باشد در این صورت ارزش آن ب_ی_ش_تر و اثر آن بزرگتر است مانند این که به او سخن خوبی بگوید که اندیشه اش از آن روش_ن_ی گیرد ، یا یکی از مسائل علمی را که مورد نیاز اوست در دسترس او بگذارد ، یا به او پند و ان_درزی دهد که او را به صراط مستقیم و راه بهتر رهنمون شود ، از این رو پیامبر خدا(ص ) فرموده اس_ت : برترین هدیه مسلمان به برادر مسلمانش سخن حکمت آمیزی است که مایه مزید هدایت او شود و یا او

را از طریق هلاکت بازگرداند . ((271))

4- گشاده رویی و لبخند

گ_شاده رویی و لبخند در ایجاد دوستی نقش اساسی دارد ، بلکه برترین عامل محبوبیت انسان در م_یان مردم و بزرگترین وسیله نزدیکی دلهای جهانیان به یکدیگر است .

چه یک لبخند تو در برابر دوس_ت_ت م_ی ت_وان_د ض_امن آن باشد که دلش را به سوی تو جذب کند و برمحبت او نسبت به تو ب_یفزاید .

و اگر در قلب او کینه ای از تو وجود دارد او را با خنده ای برلب و چهره ای گشاده دیدار ک_ن زی_را ای_ن رف_ت_ار دلش را پاک می کند و زنگار کینه را از قلبش می زداید .

و هر گاه در کسی اح_س_اس ش_ر و بدی کردی او را با مهربانی و گشاده رویی ولبخند دیدار کن که خداوند فرموده اس_ت : ف_اذا ال_ذی ب_ی_نک وبینه عداوة کاءنه ولی حمیم ((272)) .

از این رو پیامبر بزرگوار(ص ) ف_رم_وده اس_ت : خ_وش_خ_وی_ی دوس_ت_ی را پ_ای_دارم_ی ک_ن_د و گ_ش_اده روی_ی کینه را از دل می زداید . ((273)) ن_یز : سه چیز است که محبت انسان را نسبت به برادر مسلمانش صفا و روشنی می دهد ، این که با گشاده رویی او را دیدار کندو هر گاه در کنار وی بنشیند جا برایش باز کند و او رابا نامی که نزد او محبوبتر است بخواند . ((274)) مردی به پیامبر خدا(ص ) عرض کرد : مرا وصیتی فرما ، آن حضرت وصایای بسیاری به اوفرمود ، از ج_م_ل_ه آن_ه_ا این که : به مردم اظهار محبت کن تا تو را دوست بدارند ، اگر دوستت از دلو تو آب بخواهد آن را

برایش خالی کن ، دوستت را باروی گشاده دیدار کن ((275)) .

ن_ی_ز : ش_م_ا هرگز نمی توانید با اموالتان مردم را به سوی خود جذب کنید پس با گشاده رویی و خوشخویی آنها را دیدار کنید . ((276)) نیز : هر بنده ای از امت من به خاطر خدا دوستش را مورد لطف و مهربانی قرار دهدخداوند یکی از خدمتکاران بهشت را به خدمت او می گمارد . ((277)) ن_یز : لبخند مؤمن به روی مؤمن حسنه است ((278)) .

از این رو از عبداللّه بن حارث نقل شده که گفته است : من کسی را ندیدم که بیش از پیامبر خدا(ص ) تبسم بر لب داشته باشد .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : خوشرویی دام محبت است ((279)) .

نیز : خوشرویی کمند محبت است ((280)) .

ن_ی_ز : ب_ه_ت_ری_ن چ_ی_زی ک_ه ان_س_انها می توانند دل دوستانشان را به دست آورند و کینه را از دل دش_م_ن_ان_شان بزدایند خوشرویی به هنگام دیدار ، احوالپرسی در غیاب و لبخند زدن دروقت حضور آنهاست ((281)) .

ام_ام زی_ن ال_ع_اب_دی_ن (ع ) فرموده است : کسی که به برادر دینیش مرحبا (خوش آمدید)بگوید خداوند تا روز قیامت برایش مرحبا می نویسد . ((282)) ام_ام محمد باقر(ع ) فرموده است : خوشرویی و گشاده رویی سبب ایجاد محبت و موجب تقرب به خداوند است .

و ترشرویی و گرفتگی باعث دشمنی و دوری ازخداست ((283)) .

ن_ی_ز : ل_ب_خ_ن_د ان_س_ان ب_ه ص_ورت دوس_ت_ش ح_س_ن_ه و زدودن گرد و غبار از او نیز حسنه است ، ومحبوبترین عبادتها نزد خداوند وارد کردن سرور و خوشحالی بر مؤمن است ((284)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده است

: با کسی که بدرفتاری می کند نرم باش و آنانی که دارای صفایند اندکند . ((285)) م_ردی ب_ه آن ح_ضرت عرض کرد : حد حسن خلق چیست ؟

فرمود : این که رفتارت نرم وسخنت خوش باشد و دوستت را با خوشرویی دیدار کنی ((286)) .

ن_ی_ز : س_ه چیز است که اگر انسان یکی از آنها را به پیشگاه خداوند بیاورد خداوند بهشت را بر او واج_ب م_ی کند ، انفاق در حال تنگدستی ، خوشرویی در برابر همه ، انصاف دادن هر چند به زیانش باشد . ((287)) ام_ام ع_ل_ی بن موسی الرضا(ع ) فرموده است : کسی که به چهره برادر مؤمنش لبخند زندخداوند ح_س_ن_ه ای ب_رای_ش م_ی ن_وی_س_د ، و ک_س_ی را ک_ه خ_دا ب_رای_ش ح_س_نه ای نوشته است عذاب نمی کند . ((288)) به همان اندازه که گشاده رویی و لبخند و خوشرویی در کسب مودت و تحکیم محبت تاثیر عمیق دارد گ_رف_تگی و ترشرویی و بداخلاقی در دوری دلها از یکدیگر و نفرت نفوس و قطع پیوندهای دوس_ت_ی و ب_رادری بی نهایت مؤثر است .

از این رو از پیامبرخدا(ص ) روایت شده که فرموده است : خداوند کسی را که در برابر برادر دینی خودترشروست دشمن می دارد . ((289)) از امام صادق (ع ) نقل شده که فرموده است : گرفتگی در برابر مردم سبب دشمنی است ((290)) .

همچنین پیش از این ذکر شد که امام باقر(ع ) فرموده است : ترشرویی و گرفتگی سبب دشمنی و دوری از خداست ((291)) .

این شاعر چه خوب گفته است :

و انی لمشتاق الی ظل صاحب

یرق و یصفو ان کدرت علیه ((292))

عذیری

من الانسان لا ان جفوته

صفالی و لا ان صرت طوع یدیه ((293))

استاد دیل کارنگی در کتاب خود به نام کیف تکسب الاصدقاء ((294)) فصلی تحت عنوان اهمیت لبخند و خوشرویی در به دست آوردن دوستان و تاثیر در مردم باز کرده و در آن به ذکر رویدادها و تجربه های بسیاری پرداخته و گفتار خود را به این سخن کوتاه پایان داده است که : اگر می خواهی مردم تو را دوست بدارند لبخند بزن .

از ج_م_له سخنانی که در این فصل آمده این است که : تغییرات چهره آدمی زبان گویایی است که آوازش عمیقتر و اثرش شدیدتر از آواز زبان است چه مانند آن است که لبخند ازسوی صاحب خود می گوید : من تو را دوست می دارم ، تو به من سعادت بخشیده ای ، من به دیدار تو سعادتمند شدم .

5- فروتنی با دوستان

ه_ی_چ چیزی مانند تکبر و خودبرتربینی دوستی را تباه نمی کند ، چه انسان متکبر همواره عبوس و اخ_م_و بدمعاشرت است .

همچنین هیچ چیزی مانند تواضع و فروتنی نهال دوستی و برادری را در دل_ه_ا ن_م_ی نشاند ، زیرا انسان فروتن محبوب دلها و مقرب مردم است ، همنشینی با او پسندیده و رف_اقت با او لذت بخش و گفتگوی با او دلنشین است چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : سه چیز ایجاد محبت می کند : دینداری ، فروتنی وبخشش ((295)) .

فروتنی منزلت انسان را در میان مردم بالا می برد ، پیامبر خدا(ص ) فرموده است : تواضع بر منزلت انسان می افزاید . ((296)) و موجب مزید شرافت او در میان آنهاست .

امیرمؤمنان

(ع ) فرموده است : کلید شرف فروتنی است ((297)) .

ن_ی_ز ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ه_ر ک_س ب_خ_واه_د ش_رافتمند باشد باید فروتنی را پیشه کند . ((298)) امام زین العابدین (ع ) فرموده است : شرافت و برتری در فروتنی است ((299)) .

ام_ا ت_ک_ب_ر و خ_ودب_رت_ربینی جز این که انسان را در میان مردم مبغوض و منفور کند چیزی براو نمی افزاید ، چنان که پیامبر(ص ) فرموده است : متکبر منفورترین مردم است ((300)) .

ن_ی_ز ف_رم_وده است : خداوند به من وحی فرمود : فروتنی کنید تا یکی بر دیگری سرکشی نکند ، و کسی بر دیگری فخر نفروشد و شما بندگان خدا باهمدیگر برادرباشید . ((301)) ام_ام ح_س_ن (ع ) فرموده است : کسی که در دنیا برای برادران خود فروتنی کند در نزدخداوند از صدیقان به شمار است ((302)) .

امام موسی بن جعفر(ع ) فرموده است : پادشاه را با پرهیز ، دوست را با فروتنی ، دشمن رابا احتیاط و عموم مردم را با خوشرویی مصاحبت کن ((303)) .

6- خوش گمانی به دوست

ه_ر ک_دام از م_ا تاثیر فوق العاده ای را از شنیدن این که دوستش به وی حسن ظن دارد و او راابدا م_ت_ه_م ن_می کند در نفس خود بخوبی احساس می کند ، و در این موقع لذت برادری ودوستی را درک ، و آم_یختگی دو روح و نزدیکی دو قلب را به همدیگر لمس می کند ، ازاین رو امیرمؤمنان (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ع_م_ل دوست خود را به نیکوترین وجه آن توجیه کن تا آنگاه که آنچه تو را به او دگرگون می کند به تو برسد

، و نسبت به سخنی که از دوستت صادر شده چنانچه راهی می یابی که آن را خوب بدانی بدگمان مباش ((304)) .

نیز : بدگمانی روش تو را نسبت به دوستی که به صلاحیت او یقین داشته ای تباه نکند . ((305)) ام_ام علی بن الحسین (ع ) فرموده است : مؤمن برادر مؤمن است هرگز به او دشنام نمی دهد ، او را محروم نمی کند ، و به او بدگمان نمی شود . ((306))

ام_ام صادق (ع ) فرموده است : هر گاه انسان به برادر دینی خوداف بگوید رشته برادری آنها پاره می شود ، و اگر به او بگوید : تو دشمن منی یکی از آن دو تن کافر شده وچنانچه او را متهم بدارد ایمان در دلش مانند نمک در آب منحل می شود . ((307)) نیز : هر کس برادر دینی خویش را متهم کند حرمت میان آن دو برداشته می شود . ((308)) از ائمه (ع ) روایت شده که فرموده اند : مؤمن برادر دینی خود را متهم نمی کند . ((309)) هنگامی که دوستت نسبت به تو حسن ظن دارد تو نسبت به او بدگمان مباش چه این امرکینه و تنفر او را از تو در دلش جای می دهد به همین سبب قرآن کریم از آن نهی کرده وفرموده است : یا اءیها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم ((310)) .

ب_ر ت_وست که درباره دوست خود همان گمان را داشته باشی که او نسبت به تو دارد تا درگمان خ_ود دچ_ار نومیدی نشود و احساس وی نسبت به تو دگرگون نگردد و

محبت تو ازدلش بیرون ن_رود ، از این رو امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : کسی که گمان نیکی نسبت به تودارد گمانش را تحقق ده ((311)) .

س_زاوار است انسان دوراندیش خود را در وضعی قرار ندهد که موجب برانگیختن بدگمانی مردم ش_ود و اگ_ر چ_ن_ی_ن ک_ند باید تنها خودش را مورد سرزنش قرار دهد ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) ف_رم_وده است : کسی که خود را در معرض تهمت قرار دهد نباید کسی راکه به او بدگمان شده مورد سرزنش قرار دهد . ((312))

7- اعتماد به دوستان

م_ا در ف_ص_ل_ه_ای نخستین این کتاب بیان کردیم که دوست برگزیده کیست و چه کسی سزاوار رفاقت و دوستی او واجب می باشد ، و صفات و اخلاق او را بر حسب آنچه ازاهل بیت (ع ) روایت شده ذک_ر ک_ردیم .

اینک چنانچه دوستی که دارای این خویهای پسندیده و آراسته به این صفات حسنه باشد برگزیده ای و قطعا از کسانی که به او وثوق داری و دلت به او آرام و مطمئن است وی را برای خود ذخیره کن تا محل مشورت وگنجینه اسرار و اخبار تو باشد .

روشن است که هر اندازه محبت و دوس_ت_ی م_یان دوستان زیاد شود وثوق و اعتماد آنها به یکدیگر نیز فزونی می یابد ، از این رو امام ص_ادق (ع )ف_رم_وده اس_ت : ک_س_ی ک_ه اع_ت_مادش به رهن و گرو بیش از اعتمادش به دوست باشدخداوند از او بیزار است ((313)) .

آری چ_ون وج_دان ب_یشتر مردم تباه شده و اندیشه های پلید درون آنها را فرا گرفته وفاداری در میان آنها کاستی پیدا کرده و اخلاص آنها ضعیف گردیده و

ورع و پرهیزگاری خود رابر نفوس از دس_ت داده و ی_ا چ_نان که باید به دلهای آنها راه نیافته است لذا مقتضای دوراندیشی آن است که ان_س_ان ب_ه هر کسی که با او دیدار و همنشین می شود اعتماد نکندمگر آن که در مدتی طولانی با دق_ت و ب_اریک بینی او را آزمایش کرده باشد ، از این روامیرمؤمنان (ع ) فرموده است : همه محبت خ_ود را ب_ه دوس_ت_ت ن_ث_ار ک_ن ل_ی_کن همه اطمینان را نسبت به او نداشته باش ، درباره او همه همدردیها و مواسات را به کار بر اما همه اسرارترا به او مرسان تا حق حکمت و مصلحت را رعایت و حقوق واجب دوست را ادا کرده باشی ((314)) .

نیز فرموده است : به کسی که رازت را فاش کند اعتماد مکن ((315)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده است : به دوستت اعتماد کامل نداشته باش چه سرعت گرایش هرگز برگردانیده و فسخ نمی شود . ((316))

8- رازداری

برای دوست تو لذت بخش است که گاهی از اوقات اخبار خود را با تو در میان نهد واسرارش را به تو بازگو کند .

همچنین برای تو لذت انگیز است که به همین گونه با او رفتارکنی و اخبار و اسرار خ_وی_ش را ب_ه او ب_سپاری ، و در این امر بر او و بر تو باکی نیست زیرااین مقتضای طبیعت یاران و دوس_ت_ان اس_ت .

ل_ی_ک_ن ب_ر توست که اسرار دوستت را محفوظبداری و از افشای آنها به دیگران خودداری کنی زیرا اگر به چنین کاری اقدام کنی پیمان برادری و دوستی را نقض و به او خیانت ک_رده و ف_ری_بش داده ای

، و آن که به دوستش خیانت کند و او را فریب دهد دوست و برادر نیست چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : مجالس امانت است و روا نیست دوستی راز دوست خود را فاش کند . ((317)) آن حضرت در وصیت خود به ابی ذر فرموده است : ای اباذر مجالس امانت است وافشای راز برادر دینی خیانت می باشد . ((318)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : به کسی که رازت را فاش کند اعتماد مکن ((319)) .

امام باقر(ع ) فرموده است : از جمله خیانتها آن است که راز دوستت را بازگوکنی ((320)) .

ام_ام موسی بن جعفر(ع ) فرموده است : بر ضد دوستت چیزی را بازگو مکن که او را بدنام کنی و ج_وان_م_ردی او را از میان بری که در این صورت از جمله کسانی خواهی بود که خداوند در کتاب خ_ود درب_اره آن_ه_ا ف_رم_وده اس_ت : ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم ((321)) .

ب_اید بسیار بر حذر باشی از این که اسرار خویش را نزد کسی بسپاری که او را بر آنها امین نمی دانی بلکه باید آنها را نزد کسی بگذاری که به او کمال وثوق و اعتماد را داری و اگرچنین انسان امینی را ن_می یابی آنها را در نزد خودت نگهدار زیرا نگهداشتن آنها در نزدخود بهتراست از این که آنها را ن_زد غیر امین فاش کنی چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : راز خویش را جز به مؤمن وفادار مسپار . ((322)) امام باقر(ع ) فرموده است : بحق و شایستگی قیام کن ، و

از آنچه به تو مربوط نیست دوری گزین ، از دشمنت بپرهیز ، و از دوست خویشاوندت بپرهیز مگر آن که امین باشد . ((323)) ام_ام ص_ادق (ع ) ب_ه ی_ک_ی از دوستانش فرموده است : کمتر مردم را بشناس ، و کسی را که ازآنها م_ی ش_ناسی ناشناخته گیر ، و اگر تو را صد دوست است نود و نه تن آنها را حذف کن واز یک تن باقیمانده برحذر باش .

نیز فرموده است : از کسی که بیش از همه به او اعتماد داری برحذر باش چه مردم دشمن نعمتها هستند . ((324)) برای انسان پسندیده نیست که همه اسرار خود را حتی به دوست امین و مورد اعتمادخود بسپارد زی_را م_ح_ت_م_ل اس_ت در او - اگ_ر چ_ه پس از مدتی - دگرگونی و تبدل پدید آیدبلکه خرد و دوراندیشی حکم می کند که او را به چیزی از اسرار خود آگاه نکند جز به آنچه اگر روزی دشمن ش_ود ن_تواند بوسیله آن به او زیان رساند ، چنان که امام صادق (ع )فرموده است : دوست خود را به راز خود آگاه مکن جز به آنچه اگر دشمنت بر آن آگاه شود نتواند به تو زیانی برساند ، زیرا دوست ممکن است روزی دشمن شود . ((325)) ب_ه ه_م_ین سبب مشاهده می شود برخی از شاعران در پرهیز از دوستان از بیم آن که ممکن است سرانجام دگرگون شوند مبالغه بسیار کرده اند ، یکی از آنها گفته است :

احذر عدوک مرة

واحذر صدیقک الف مرة ((326))

فلربما انقلب الصدیق

فکان اعرف بالمضره ((327))

دیگری گفته است :

احذر مودة ماذق

مزج المرارة بالحلاوه ((328))

یحصی الذنوب علیک ای

ام

الصداقة للعداوه ((329))

9- احوالپرسی از دوستان

ان_سان شیفته نام خویش و نام پدر و فرزندان و خانواده و دیگر امور مخصوص به خویش می باشد و دوس_ت دارد در ه_ر زم_ان آنها را بر زبان آورد و تکرار کند .

چنان که در آن هنگام که کسی او را به ن_امش صدا می کند یا از امور مربوط به وی می پرسد یا در جایی از اوسخن می گوید سخت شاد و خوشحال می شود .

دیل کارنگی در کتاب کیف تکسب الاصدماء می گوید : روشنترین دلیل بر این که مردم نام خود را دوست دارند آن است که هنگامی که مقدرات اجازه نداد بارنم دارای فرزندی شود که نام خود را ب_ر او بگذارد وصیت کرد که بیست و پنج هزار ریال به نوه اش سیلی داده شود تا خود را بارنم سیلی بنامد .

ثروتمندان از دیر زمان عادت دارند که مبالغی به مؤلفان می پردازند تا در صدر کتاب خود آن را به آنان اهدا کنند .

ک_تابخانه ها و موزه ها در هر کشوری از کشورهای جهان نسبت به ارزشمندترین مجموعه هایی که در آن_هاست مرهون رجالی است که خواسته اند با اهدای آنها نام خود راجاودانی کنند .

در کتابخانه ع_م_وم_ی ن_ی_وی_ورک دو م_ج_م_وع_ه آس_ت_ور و لینکوکس و درموزه متروبولیتان نامهای بنجامین التمان و ج .

ب مورجان دیده می شود .

تا آخر . . . .

از ای_ن رو برای دوستان ضروری است که به منظور تاکید روابط و تحکیم پیوندهای میان خودشان ه_م_واره ج_وی_ای اح_وال ش_خ_صی و امور اختصاصی یکدیگر باشند و از اسامی آنها و نام پدران و م_ن_سوبین آنها پرسش کنند و آنها را در

ذهن خود بسپارند تا هنگامی که گرد هم می آیند دوست خ_ود را ب_ا ن_ام او و ن_ام پ_درش ص_دا ک_نند و از احوال و کارهای اوبپرسند چه این امر گوشها را م_ی نوازد و نفوس را شاد می کند .

پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) از این امر مهم غفلت نکرده بلکه مردم را به آن ارشاد و نظر آنها را بدان جلب فرموده اند .

پ_ی_ام_ب_ر اکرم (ص ) فرموده است : هنگامی که کسی نزد تو آمد از نام و نام پدرش و این که ازچه طایفه ای است از او بپرس .

این امر به دوستی نزدیکتر است ((330)) .

ن_یز : هرگاه یکی از شما برادر مسلمانش را دوست بدارد از نام و نام پدر و قبیله وعشیره اش از او ب_پ_رس_د چ_ه این امر از حقوق واجب است و صدق برادری و دوستی اقتضاء می کند که آنها را از او بپرسد وگرنه شناخت وی احمقانه است ((331)) .

ن_ی_ز : ه_رگ_اه ی_ک_ی از شما با کسی پیوند برادری و دوستی برقرار کرد از نام و نام پدر و قبیله و م_ن_زلش بپرسد چه این امر از حقوق واجب باعث صفای برادری است وگرنه دوستی آنها احمقانه است ((332)) .

نیز : هرگاه کسی را دوست بداری نام و نام پدر و منزلش را از او بپرس ، اگر بیمار بود از اوعیادت و اگر به کاری مشغول است او را یاری کن ((333)) .

نیز : ناتوانترین مردم کسی است که شخصی را ببیند و از او خوشش آید لیکن از نام ونسب و محل او نپرسد . ((334)) آنچه

بر دوستی و محبت می افزاید آن است که دوست خود را به نامی که نزد او محبوبتراست صدا ک_ن_ی تا این که در دل او محبوب و در نزد او نزدیک و مقرب باشی ، از این روپیامبر خدا(ص ) برای گ_رامیداشت اصحابش آنان را با کنیه خطاب و با نامی که نزد آنهامحبوتر بود صدا می کرد .

همان حضرت فرموده است : سه چیز است که محبت انسان رانسبت به برادر مسلمانش صفا می دهد ، این ک_ه ب_ا خوشرویی او را دیدار کند ، هرگاه نزد اوبنشیند جا برایش باز کند ، و او را به نامی که نزد او محبوبتر است صدا کند . ((335)) دی_ل کارنگی گفته است : اگر می خواهی مردم تو را دوست بدارند قاعده شماره 3 رارعایت کن : به یاد داشته باش که نام انسان نزد او از هر چیزی زیباتر و محبوبتر است .

10- تصدیق دوستان

ه_ن_گ_امی که دوستت مطلبی را بیان می کند گفتار او را تصدیق کن و با رد و تکذیب با اومقابله م_کن ، چه رد و تکذیب از صفات برادران و اخلاق دوستان نیست .

آنگاه برای چه دوستت را تکذیب م_ی کنی ؟

مگر آن که با دروغگویی رفیق و همنشین شده باشی ، و ما تورا از عواقب این کار برحذر داش_ت_ه و خ_ط_رات زی_اد و زیانهای بسیار آن را برایت روشن ساخته ایم .

و هرگاه آن رهنمودها و اندرزهایی را که از سرچشمه جوشان علوم اهل بیت (ع ) اخذ شده و لبریز از حکمتها و مصلحتهاست به یاد داشته باشی ناگزیر ازدوستی و همنشینی با دروغگویان دوری خواهی کرد

، و با راستگویان همنشین خواهی شد .

بنابراین تکذیب گفتار دوستان چه موردی خواهد داشت ؟

امام حسن مجتبی (ع ) درباره صفات کسی که شایسته دوستی است فرموده است : .

واگر سخن بگویی گفتارت را تصدیق کند . ((336)) ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : چرا با یکدیگر دشمنی می کنید ، هر گاه چیز ناخوشایندی از برادر دینی شما به یکی از شما برسد او را دیدار کند و از او بپرسد چنانچه بگوید من این کار را نکرده ام او را تصدیق کند ، و اگر بگوید : من کرده ام از او بخواهد که توبه کند . ((337)) نیز فرموده است : هر گاه از برادر دینی شما چیزی به شما برسد ، و اگر بگوید : من آن رانگفته ام ، از او بپذیر ، چه این در حکم تو به اوست ((338)) .

ن_ی_ز : اگ_ر از ب_رادر دی_ن_ی ت_و چ_یزی به گوش تو برسد و چهل نفر گواهی دهند که آن را از اوشنیده اند ، و او بگوید من آن را نگفته ام ، از او بپذیر . ((339)) نیز : گوش و چشم خویش را به خاطر برادر دینی خود تکذیب کن ، و اگر پنجاه نفرسوگند خور گ_واه_ی ده_ن_د ک_ه او آن را گ_ف_ت_ه اس_ت و او ب_گ_وید : نگفته ام ، او را تصدیق و آنان را تکذیب کن ((340)) .

11- چشم پوشی از بدی

ه_ر انسانی در زندگی در معرض خطا و اشتباه است ، لغزشهایی از او صادر و خلافهایی ازاو ظاهر م_ی ش_ود ، زیرا کمال مطلق به خداوند و عصمت از خطا به بندگان برگزیده

اواختصاص دارد و ه_یچ کس در این اختصاص با آنها مشارکت ندارد و احدی را در این امریارای منازعه با آنها نیست .

ام_ا دی_گر مردم مرتکب گناه و بدی می شوند و خطا و اشتباه ازآنها سر می زند ، بهترین آنها کسی اس_ت ک_ه ل_غ_زش او ک_م_تر ، و خطا و اشتباهش ساده ترباشد ، همان کسانی که اشتباهات خود را می شمرند و لغزشهای خود را منحصر ومحدود می کنند چنان که شاعر گفته است :

و من ذاالذی ترضی سجایاه کلها

کفی المرء نبلا ان تعد معایبه ((341))

ه_ر گاه لغزشی از دوستت سر زد و یا عمل بدی از او بروز کرد یا عیبی در او مشاهده کردی نباید در ب_ار ن_خ_س_ت او را م_ورد س_رزن_ش و سرکوفت قرار دهی بلکه باید در برابرعمل ناخوشایند او ش_ک_ی_ب_ای_ی ورزی و از ل_غ_زش او چشم بپوشی و او را ببخشی و به اندازه توان خویش عمل او را پ_رده پوشی کنی چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر کس در برادر دینی خود چیز بدی را سراغ دارد و آن را پوشیده نگهدارد خداوند در روزقیامت بر اعمال بد او پرده خواهد کشید .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : هرگاه در برادر دینی خود بخل و تنگ نظری مشاهد کردی آن را مستور بدار . ((342)) گ_مان مکن که در دوست تو انحرافی پدید آمده که سزاوار است از او دوری ، و یا به میثاق دوستی پ_ش_ت پ_ا زده شود و باید از او جدایی جست بلکه باید دانست که سنت و روش عموم مردم همین است .

اگر بخواهی پایبند آن باشی

که جز با کسی که در او عیبی نیست برادری و دوستی کنی باید بدانی ک_ه ب_ی دوس_ت خ_واهی ماند ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : آن که جز باکسی که در او عیبی نیست دوستی نمی کند دوستانش اندک خواهند بود . ((343)) شاعر گفته است :

اتطلب صاحبا لاعیب فیه

وای الناس لیس له عیوب ((344))

روای_ت ش_ده اس_ت گ_روه_ی ن_زد ام_ام صادق (ع ) حضور داشتند و آن حضرت برای آنان حدیث می فرمود ، ناگهان یکی از آنان از مردی سخن به میان آورد و از او بدگویی وشکایت کرد ، امام (ع ) فرمود : تو را با همه برادر دینی خود چه کار ، و کدامند مردان مهذب و پاکیزه ((345)) .

آن_چ_ه در ای_ن م_وارد بر تو واجب است این است که دوستت را با مدارا و نرمی به راه درست ارشاد کنی ، و به طریقی نیکو موارد اشتباه وی را به او گوشزد سازی و به نحوی خوب و پسندیده وی را ان_درز دهی و این امر نباید از حد میان او و تو تجاوز کند زیرا دراین صورت تاثیر آن کاملتر و اقدام تو بیشتر سزاوار قدردانی و تحسین خواهد بود .

پ_یامبر خدا(ص ) فرموده است : مسلمان آیینه برادر مسلمان خویش است ، اگر از برادردینی خود لغزشی دیدید با او ضدیت نکنید بلکه خود را به جای او قرار دهید و با نرمی و مدارا او را اندرز داده راهنمایی کنید . ((346)) زی_را هر گاه چنین نکنی و از اندرز و ارشاد او باز ایستی اسلام تو را به رابطه برادری خائن

و قطع کننده رشته دوستی به شمار می آورد ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : کسی که برادر دینی خود را مشغول به امر ناخوشایندی ببیند و او را از آن باز ندارد به او خیانت کرده است ((347)) .

ب_رای_ت م_یسر است که این گونه موارد خود را به درجات برجسته رشد و کمال برسانی ودر اوج ن_م_ون_ه ای ع_ال_ی از اخ_لاق و رفتار قرارگیری بدین گونه که در برابر بدی او نیکی ودر مقابل ب_درف_ت_اری و ج_فای او وفا کنی تا با این روش در زمره کسانی در آبی که خداونددر توصیف آنها فرموده است : ویدرون بالحسنة السیئة ((348)) .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : برادر دینی خود را با احسان به او سرزنش ، و شر او را بابخشش به او دفع کن ((349)) .

ن_ی_ز : از ب_رادر دی_ن_ی خ_ود ف_رمانبرداری کن هر چند تو را نافرمانی کند ، و به او بپیوند هرچند بدرفتاری کند . ((350)) باید دانست که سرزنش زیاد سبب ایجاد دشمنی و کینه ورزی می شود چنان که امیرمؤمنان (ع ) به ف_رزن_دش ام_ام حسن (ع ) وصیت کرده و فرموده است : برادر دینی خودرا با همه آنچه در اوست تحمل کن چه سرزنش زیاد کینه به بار می آورد و به سوی دشمنی می کشاند . ((351)) ن_ی_ز : ه_ر ک_س ب_رادر دی_ن_ی خ_ود را در ب_راب_ر ه_ر گ_ن_اه_ی س_رزن_ش ک_ن_د دش_م_نانش زیادمی شود . ((352)) نیز : لغزش دوستت را برای زمان حمله دشمنت تحمل کن ((353)) .

ام_ام ه_ادی (ع ) ف_رم_وده اس_ت : س_رزن_ش ک_ل_ی_د دش_م_ن_ی اس_ت ، و

س_رزن_ش ب_ه_ت_ر از کینه ورزی است ((354)) .

از ای_ن رو پ_یامبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) پیگیری لغزشهای دوستان و بازخواست ازآنان و در ن_تیجه به درشتی و عنف با آنها رفتار کردن را از زشت ترین و در نزد خداوندمنفورترین اعمال شمرده اند .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر کس لغزشهای برادر دینی خود را پیگیری کند خداوندلغزشهای او را پ_ی_گ_یری خواهد کرد و کسی که خداوند لغزشهایش را پیگیری کند او راخوار و رسوا خواهد کرد هر چند در درون خانه اش غنوده باشد . ((355)) ام_ام باقر(ع ) فرموده است : بیشترین چیزی که بنده را به کفر نزدیک می کند آن است که باکسی برادر دینی باشد لیکن لغزشها و اشتباهات او را ضبط کند تا روزی به وسیله آنها اورا مورد درشتی و بدرفتاری قرار دهد . ((356)) ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : بیشترین چیزی که بنده را از درگاه خداوند دور می کند آن است ک_ه ان_س_ان ب_ا کسی دوستی کند و در همین حال لغزشهای او را ضبط کند تا روزی آنهارا وسیله سرزنش وی قرار دهد . ((357)) ک_س_ی ک_ه ل_غ_زش_ه_ای م_ردم را پ_ی_گ_یری کند طبعا دوستی برای او باقی نمی ماند چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : عیبجوی مردم مباش تا بی دوست نمانی ((358)) .

چ_ش_م _پوشی از گناه و فراموش کردن بدیها و به یاد آوردن خوبیها و نیکیها از فضیلتها وصفات پسندیده ای است که ائمه اهل بیت (ع ) به آنها اشاره کرده اند و آنها را ستوده اند .

ام_یرمؤمنان (ع ) فرموده

است : بر تو باد به مدارا کردن با مردم ، و احترام دانشمندان ، وگذشت از لغزشهای دوستان ((359)) .

امام عسکری (ع ) فرموده است : بهترین دوستانت کسی است که گناهت را فراموش کند واحسانی را که به او کرده ای به یاد آورد . ((360)) اح_م_دب_ن ح_س_ی_ن ک_اتب ابی الفیاض روایت کرده که در مجلس علی بن موسی الرضا(ع )حضور داشتیم ، مردی از دوستش شکایت کرد ، امام رضا(ع ) این ابیات را قرائت فرمود :

اعذر اءخاک علی ذنوبه

واستر و غط علی عیوبه ((361))

واصبر علی بهت السفیه

وللزمان علی خطوبه ((362))

ودع الجواب تفضلا

وکل الظلوم الی حسیبه ((363))

در ک_تاب عیون اخبارالرضا(ع ) به طور مسند از آن حضرت روایت شده که فرموده است : مامون به م_ن گ_ف_ت : آیا چیزی از شعر به خاطر داری ؟

گفتم : خیلی از آن به خاطر دارم ، گفت : آنچه را درباره سکوت در برابر نادان به خاطر داری برایم بخوان ، گفتم :

انی لیهجرنی الصدیق تجنبا

فاریه ان لهجره اسبابا ((364))

واراه ان عاتبته اغریته

فاری له ترک العتاب عتابا ((365))

واذا ابتلیت بجاهل متحکم

یجد المحال من الامور صوابا ((366))

اولیته منی السکوت و ربما

کان السکوت عن الجواب جوابا ((367))

مامون گفت : گوینده آنها کیست ؟

پاسخ دادم : یکی از جوانان ما .

گ_ف_ت : ب_ه_ترین اشعاری را که درباره جلب دشمن تا آنگاه که دوست شود به خاطر داری برایم بخوان .

گفتم :

وذی غلة سالمته فقهر ته

فاوقرته منی بعفو التحمل ((368))

و من لم یدافع سیئات عدوه

باحسانه لم یاخذالقول من عل ((369))

ک_س_ی که از لغزشهای دوستش گذشت نمی کند ، و از خطاهای برادر دینی خود چشم نمی پوشد ب_رای

او ب_رادری ارزنده و دوستی گرم و صمیمی باقی نخواهد ماند ، چنان که بشاربن برد گفته است :

وکنت اذا الصدیق اراد غیظی

واشرقنی علی حنق بریقی ((370))

غفرت ذنوبه وصفحت عنه

مخافة ان اعیش بلا صدیق ((371))

دیگری گفته است :

اذا کنت فی کل الامور معاتبا

صدیقک لم تلق الذی لاتعاتبه ((372))

فعش واحدا او صل اخاک فا نه

مقارف ذنب مرة ومجانبه ((373))

12- پذیرش پوزش

در م_وض_وع پیش بیان کردیم که انسان در معرض خطا و اشتباه است و کمال مطلق اختصاص به ح_ض_رت احدیت دارد و عصمت از خطا ویژه برگزیدگان مقرب اوست .

بنابراین دوست تو ممکن است گاهی در گفتار یا کردار به تو بدی کند همچنین تو با او به بدی رفتار کنی ، اما این امر نباید ش_م_ا را از م_ح_دوده ب_رادری و دوس_تی بیرون برد ، چه لغزش و درافتادن مقتضای نهاد انسان و س_رشت اوست .

از این رو بر تو لازم است عذربرادر دینی خود را به هنگامی که عذرخواهی می کند ب_پ_ذی_ری زی_را آن ک_ه پ_وزش خواهی می کند تبهکار شمرده نمی شود ، و قبول پوزش شیوه افراد بزرگوار است چنان که گفته اند : العذر عند کرام الناس مقبول ((374)) پیامبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) نظرها و اندیشه ها را به اهمیت این امر متوجه ساخته اند زیرا عذرپذیری در دوستی و نزدیکی مردم به یکدیگر دارای تاثیر فوق العاده است .

پ_ی_امبر خدا(ص ) فرموده است : هرگاه کسی نزد برادر مسلمان خود عذرخواهی کند و اونپذیرد وی مانند کسی که در راهها مالیات (غیرقانونی ) می گیرد گنهکار است ((375)) .

ن_ی_ز : ک_س_ی ک_ه از او ع_ذر

ک_اری خواسته شود و وی نپذیرد در کنار حوض بر من واردنخواهد شد . ((376)) نیز : کسی که برادر مسلمانش در امری اقامه عذر کند باید از او بپذیرد خواه به حق باشدیا باطل و اگر نپذیرد در کنار حوض بر من وارد نخواهد شد . ((377)) نیز : آیا شما را آگاه نکنم که بدان شما کیانند ؟

گفتند : چرا اگر بخواهی ای پیامبر خدا .

فرمود : بدان شما آنانی هستند که تنها زندگی می کنند ، و بنده خود را تازیانه می زنند ، واز کمک دریغ می کنند .

فرمود : آیا شما را از بدترین شما خبر ندهم ؟

گفتند : چرا اگر بخواهی ای پیامبر خدا .

فرمود : کسی که از مردم نفرت دارد و مردم از او متنفرند .

فرمود : آیا شما را به بدتر از آن خبر ندهم ؟

گفتند : چرا اگر بخواهی ای پیامبر خدا .

فرمود : آنانی که از لغزشها پوزش نمی طلبند ، و عذر را نمی پذیرند ، و گناه رانمی بخشند .

فرمود : آیا شما را به بدتر از آن خبر ندهم ؟

گفتند : چرا ای پیامبر خدا .

فرمود : کسی که به خیر او امیدی نیست ، و از شر او ایمنی نیست ((378)) .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : عذر برادر دینی خود را بپذیر و اگر عذری ندارد عذری برایش پیدا کن ((379)) .

مسلم بن وابصه این معنا را اخذ کرده و گفته است :

اذا ما اتت من صاحب لک زلة

فکن انت محتالا لزلته عذرا ((380))

دیگری گفته است :

اذا اعتذر الصدیق الیک یوما

من التقصیر عذر اخ مقر ((381))

فصنه عن جفائک واعف

عنه

فان العفو شیمة کل حر ((382))

ب_لکه اگر بدانی دوست تو در عذری که اقامه می کند دروغگوست بر توست که عذرش رابپذیری چ_ن_ان ک_ه ام_یرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر کس از تو پوزش خواست باید از اوبپذیری اگرچه بدانی دروغگوست ((383)) .

13- شاد کردن دوستان

هر کسی در دنیا چیزی را که مایه شادمانی اوست دوست می دارد ، و با آنچه او راخوشحال می کند انس می گیرد ، و دلش را برای هر چیز لذت بخشی که مایه روشنی چشمش می شود باز می کند و سینه اش را برای آن می گشاید .

آدم_ی ب_ر ح_سب طبع انسان سردماغی را که موجب فرح و شادی او می شود دوست دارد ، و عمل ن_ی_ک او را ق_دردان_ی می کند .

از این رو پیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) تشویق کرده اند که هر دوس_ت_ی ب_کوشد بر دوستش سرور و شادی وارد کند تا محبت و دلبستگی او نسبت به وی فزونی یابد ، و این عمل را از برترین اعمال و محبوبترین آنها نزد خداوندشمرده اند .

پیامبر گرامی (ص ) فرموده است : برترین اعمال آن است که دل برادر دینی خود را شاد ویا وام او را برآورده کنی ((384)) .

نیز : محبوبترین اعمال نزد خداوند وارد کردن سرور و شادمانی بر مؤمن است ((385)) .

ن_ی_ز : ه_ر کس برادر دینی خود را با چیزی که موجب خوشحالی او می شود دیدار کند تا اورا شاد سازد خداوند در روزی که او را دیدار می کند شادمان خواهد کرد . ((386)) امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر کس برادر

مؤمن خود را خوشحال کند ، اهل بیت (ع ) راخوشحال ک_رده و ک_س_ی ک_ه اه_ل بیت (ع ) را خوشحال کند پیامبر خدا را خوشحال کرده و آن که پیامبر را خ_وشحال کند خداوند را خرسند کرده و کسی که خدا را خرسند کند حق است بر خداوند که او را مسرور سازد و در بهشت خود جای دهد . ((387)) امام باقر(ع ) فرموده است : لبخند انسان به روی برادر مؤمنش حسنه و گرد و خاشاک را ازاو دور ک_ردن ن_ی_ز حسنه است ، و خداوند به چیزی که نزد او محبوبتر از وارد کردن سروربر مؤمن باشد عبادت نشده است ((388)) .

ام_ام ص_ادق ف_رم_وده است : کسی که سروری بر برادر مؤمنش وارد کند به خدا سوگند آن را بر پیامبر خدا(ص ) وارد کرده و کسی که سروری بر پیامبر خدا(ص ) وارد کند آن را برخدا وارد کرده و آن ک_ه سروری بر خدا وارد کند به خدا سوگند پروردگار در روزرستاخیز او را در بهشت داور قرار خواهد داد . ((389)) آن ح_ض_رت در وص_ی_ت خ_ود ب_ه عبداللّه بن جندب فرموده است : ای پسر جندب کسی که شاد م_ی ش_ود از ای_ن که خداوند حورالعین به او تزویج کند و او را به سمت نور روانه سازدباید بر برادر مؤمنش شادی و سرور وارد کند . ((390)) ن_یز : کسی که مسلمانی را شاد کند خداوند از این شادی صورت زیبایی می آفریند که اورا از آفات دن_یا و هول و هراسهای آخرت حفظ می کند ، در کفن و حشر و نشر با اوخواهد بود تا

آنگاه که او را در پیشگاه خداوند متوقف سازد و به او می گوید : تو کیستی به خدا سوگند اگر دنیا را به تو بدهم ه_رگ_ز پ_اداش آن_چ_ه تو نسبت به من انجام داده ای نخواهد بود .

پاسخ می دهد : من همان شادی هستم که تو در دنیا بر برادر مؤمن خود واردکردی ((391)) .

ن_ی_ز : ه_ن_گ_امی که خداوند مؤمن را از گورش برمی انگیزاند به همراه او شبیه وی از قبربیرون م_ی آی_د و در پ_ی_شاپیش او گام برمی دارد و هر زمان مؤمن با یکی از هراسهای روزقیامت روبرو م_ی ش_ود ب_ه او م_ی گوید : بیتابی مکن و اندوهگین مباش و به سرور و کرامت از سوی حق تعالی ش_ادمان باش تا آنگاه که در پیشگاه خداوند متوقف می شود .

حق تعالی حساب آسانی از او به عمل م_ی آورد و دس_ت_ور م_ی دهد به بهشت روانه شود ، در این هنگام شبیه او در پیشاپیش وی حرکت م_ی کند و مؤمن به او می گوید : خدا تو را رحمت کند چه نیکو کسی بود که با من از گورم بیرون آم_دی و پ_یوسته مرا به سرور و کرامت ازسوی خداوند بشارت دادی تا آنگاه که من آن را مشاهده ک_ردم اک_نون بگو تو کیستی ؟

پاسخ می دهد : من همان سرور و شادی هستم که تو آن را در دنیا بر ب_رادر م_ؤم_ن خ_ود واردک_رده ب_ودی ، خ_داون_د م_را از آن س_رور و ش_ادی آف_رید تا به تو مژده دهم ((392)) .

ب_ه ه_مان اندازه که خداوند وارد کردن سرور را بر برادر مؤمن دوست می دارد بدی کردن

به او را ن_اخوش و مکروه می شمارد تا آن جا که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر کس برادر دینی خود را ب_ه چ_ی_زی ک_ه م_وج_ب رن_ج_ش اوست دیدار کند تا او را برنجاند خداونددر روز رستاخیز او را می رنجاند و از ساحت قرب خود دور می گرداند . ((393)) ن_یز : هر کس برادر مؤمنش را به آنچه او را می آزارد دیدار کند تا او را آزار دهد خداونداو را پس از دیدار با خود آزار خواهد داد . ((394)) اس_تاد دیل کارنگی درباره این موضوع زیر عنوان چگونه مردم به تو شاد می شوند به بحث خاصی پ_رداخ_ت_ه و در آن روشن ساخته که گفتگو با مردم به آنچه آنها را خوشحال می کند از مهمترین ع_وام_ل در به دست آوردن دوستان و تاثیر در آنهاست سپس بحث خود را با این جمله کوتاه پایان داده است که : اگر می خواهی مردم تو را دوست بدارند از قاعده شماره (5) پیروی کن : در آنچه شنونده ات را خوشحال می کند و از آن لذت می برد سخن گوی

14- یاری دوستان

در آنچه پیش از این گذشت گفته شد که دوست شریک زندگی است ، و او برای انسان به منزله روح در ک_البد است در این صورت بر انسان حتم است که با دست و زبان دوستش را یاری کند چه او ح_اض_ر باشد و یا غایب .

اگر روش او چنین باشد بی شک حق دوستی وحرمت برادری را رعایت ک_رده اس_ت .

ب_ه همین مناسبت احادیث بسیاری از پیامبرخدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) در تشویق یاری

دادن دوست به دوست وارد شده است : پ_ی_ام_بر خدا(ص ) فرموده است : کسی که از آبروی برادر مسلمانش دفاع کند بهشت بر اوواجب می شود . ((395)) ن_یز فرموده است : برادر دینی خود را چه ستمکار باشد و چه ستمدیده یاری کن ((396)) .

معنای ای_ن سخن آن است که اگر او را ستمکار دیدی حق او بر تو ایجاب می کند که نزد او روی و او را از ستم کردن بازداری ، و اگر او را ستمدیده یافتی از حقوق او بر توست که نزد او بشتابی و ستم را از او دور ک_ن_ی ، اگر چنین کنی دوست خود را چه ظالم باشد و چه مظلوم یاری کرده ای .

از پیامبر خ_دا(ص ) پرسیدند چگونه در صورتی که ستمکار باشد او را یاری کند ؟

فرمود : او را از ستم کردن باز دارد .

از ام_ام ح_س_ین (ع ) معنای نجدت ((397)) را پرسیدند ، فرمود : اقدام به هنگام سختی ، صبر در وقت مصیبت و دفاع از دوستان ((398)) امام صادق (ع ) فرموده است : هر مؤمنی برادر مؤمنش را در حالی که می تواند او را یاری کند خوار سازد خداوند او را در دنیا و آخرت خوار خواهد کرد ، و اگر او را یاری کندعمل او از روزه یک ماه و اعتکاف در مسجدالحرام افضل خواهد بود . ((399)) ن_یز : هر مؤمنی برادر دینی خود را در صورتی که قادر به نصرت اوست یاری دهدخداوند او را در دنیا و آخرت یاری خواهد کرد ، و هر مؤمنی برادر دینی خود را درصورتی که

قدرت بر یاری او دارد خ_وار ک_ن_د خ_داوند در دنیا و آخرت او را خوار خواهدساخت ((400)) .

زیرا خوار کردن دوست و دس_ت ب_از داش_تن از یاری او از زشت ترین صفات به شمار می رود و دوست شایسته هرگز دارای چ_نین صفتی نخواهد بود ، از این روامیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بدترین دوستان کسی است که دوستش را خوار می کند .

ب_اش_ک_وه_ت_رین مظاهر نصرت که بیانگر اخلاص سرشار و وفاداری صادقانه و رسوخ محبت است ن_ص_رت دوس_ت در ح_ال غ_ی_بت اوست ، زیرا این محبت از شایبه تملق وچاپلوسی پاک و از ریا و خ_ودن_مایی به دور است ، از این رو پیامبر اکرم (ص ) فرموده است : هر کس دوستش را در غیاب او یاری کند خداوند در دنیا و آخرت او را یاری خواهدکرد . ((401)) رف_ع عیب از دوست یاری دوست به شمار می آید و انسان گریزی از آن ندارد و بر اوواجب است تا آن ج_ا که می تواند غیبت را رد و از او دفاع کند ، چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : کسی که ب_ه برادر مؤمنش کمک کند و غیبتی را که در مجلسی از اومی شنود رد کند خداوند هزار باب شر را در دنیا و آخرت به روی او می بندد ، و اگر آن رارد نکند در حالی که بر رد آن توانایی دارد گناه کسی را دارد که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد . ((402)) ن_یز : کسی که در نزد او از برادر مسلمانش غیبت شود و وی در حالی که بر یاری اوتوانایی دارد

او را یاری نکند خداوند او را در دنیا و آخرت خوار خواهد کرد . ((403)) امام صادق (ع ) فرموده است : کسی که در نزد او برادر مؤمنش غیبت شود و وی او راکمک و یاری دهد ، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری خواهد کرد ، و کسی که در نزد اوبرادر مؤمنش غیبت شود و او را یاری و از او دفاع نکند خداوند او را در دنیا و آخرت پست و خوار خواهد کرد . ((404))

15- همدردی با دوست و برآوردن حاجت او

قسمت اول

زندگانی دنیا همواره در معرض حوادث و دگرگونیها می باشد و انسان هدف اصلی این رویدادها و ت_غییرهاست ، چه بسیار ثروتمند که اموال خود را از دست داده فقیرمی شوند ، و چه بسا مستمند ک_ه بی نیاز و ثروتمند می گردند ، چه بسا مرد گمنام که زعیم ورهبر می شود و مردم و سران در ب_رابر او تسلیم شده همه به فرمان او گردن می نهند ، وبسا بزرگمرد که روزگار او را نگونبخت ک_رده خ_وار و زب_ون م_ی شود و موقعیت خود را درمیان مردم از دست می دهد .

بنابراین گردش روزگ_ار ب_ر یک طریقه پایدار نیست و انسان بریک وضع باقی نمی ماند ، این سنت خداوند در این جهان است ، ولن تجد لسنة اللّه تبدیلا . ((405)) ب_ن_اب_راین دوست راستین کسی است که در همه شرایط و احوال در کنار دوست خودبایستد و در شادی و غم با او سهیم بماند و در سختی و رفاه با او مشارکت داشته باشد ، واز همین راه دوست از غ_ی_ر دوس_ت م_ش_خ_ص و م_م_ت_از و ح_ق_ای_ق آشکار

و مقاصد و نیات آزمون می شود .

از این رو امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : در سختی دوستی آشکارمی شود . ((406)) نیز : در تنگنا حسن همدردی دوست آشکار می شود . ((407)) نیز : دوست تو کسی است که در سختی با تو همدردی و مواسات کند . ((408)) نیز : برترین جوانمردی برادری صادقانه در سختی و رفاه است ((409)) .

و این نوع دوستان در هر زمان و مکان بسیار اندکند ، چنان که فرموده است :

و ما اکثر الاخوان حین تعدهم

ولکنهم فی النائبات قلیل ((410))

ب_راستی دوستان واقعی همینها هستند ، که اگر انسان به آنها دست یابد واجب است به آنهاببالد و اف_تخار کند و در حفظ آنها حریص و کوشا باشد ، آنها در سختیها شناخته می شوندو در بدبختیها و م_ص_ی_ب_تها ظاهر می گردند .

به یکی از حکیمان گفته شد : به چه چیز دوست شناخته می شود ؟

پاسخ داد : در سختیها ، چه در حال رفاه و آسایش همه انسانهادوست اند .

شاعر گفته است :

جزی اللّه الشدائد کل خیر

عرفت بها عدوی من صدیقی ((411))

لیکن انسان چگونه می تواند به چنین دوست وفادار و امینی در این روزگار دست یابد ، روزگاری که امام صادق (ع ) درباره آن فرموده است : برای مردم زمانی فرا می رسد که درآن چیزی نفیس و کمیابتر از دوستی دمساز یا به دست آوردن درهمی از حلال نیست .

ای ب_رادر مسلمان برای دست یافتن به چنین دوستی در هر جا به جستجو و کاوش بپرداز ، چه آن گنجی پرارزش و غنیمتی بزرگ است و در غیر او خیر و

فایده ای نیست ، چه دیگران با هر شرایطی دگرگون و با هر رای و عقیده ای همراه می شوند ، و مانند حرباء(چلپاسه ) به هر رنگی درمی آیند ، امیرمؤمنان (ع ) درباره اینان فرموده است :

ولاخیر فی ود امری ء متلون

اذا الریح مالت مال حیث تمیل ((412))

آری دوست صالح و شایسته برای دوستش در دنیا و آخرت سودمند است : اما در دنیا به هنگام ترس و وحشت انیس و همدم ، و در وقت سختی و شدت یار ومددکار و در برابر دشمنانش یاور و پشتیبان است .

ام_ا در آخ_رت ش_ف_یع او در پیشگاه پروردگار است ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : زیاد دوست به دست آورید چه برای هر مؤمن شفاعتی است ((413)) .

آن ح_ضرت به فضل بن عبدالملک فرمود : مؤمن به این سبب مؤمن نامیده شده که به خداوند پناه آورد .

و خ_داون_د ام_ان او را م_ی پ_ذیرد .

سپس فرمود : آیا نشنیده ای که خداونددرباره دشمنانتان فرموده است : روز قیامت هنگامی که می بیند یکی از شما برای دوستش شفاعت می کند می گوید : فمالنا من شافعین ولاصدیق حمیم ((414)) .

ام_ا ه_م_ن_ش_ی_ن ب_د هم در دنیا و هم در آخرت به دوست خود زیان می رساند .

در دنیا او رابدنام م_ی ک_ن_د ، اخلاق او را تغییر می دهد ، اعتقادات او را دگرگون می سازد و سرانجام او رادر وادی ه_لاک_ت س_رن_گ_ون می کند .

و در آخرت از شدت پشیمانی از همنشینی و پیروی اودست خود را م_ی گ_زد و م_ی گ_وی_د :

ی_ا وی_ل_ت_ی ل_ی_ت_نی لم اتخذ فلانا خلیلا .

لقد

اضلنی عن الذکربعد اذ جائنی ((415)) .

ه_رگ_اه مطلوب خود را به کف آوردی و به آرزوی خود دست یافتی و چنین دوست شایسته ای را پیدا کردی بر توست که در همه مسایل و مشکلات او را پشتیبانی و یاری کنی و در همه پیشامدها و گ_رف_ت_اری_ه_ای وی در کنار او باشی ، چه این امر از بزرگترین طاعات و برترین وسایل تقرب به خداوند به شمار می آید ، چنان که از پیامبر خدا(ص ) وائمه اهل بیت (ع ) روایت شده است : پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر گاه برادر مؤمن خود را در حاجتی که دارد کمک کنم نزد من محبوبتر از روزه رمضان و اعتکاف در آن است ((416)) .

ن_ی_ز : س_ه چیز است که این امت طاقت آن را ندارد : مواسات با برادر دینی در مال خود ، انصاف با مردم هر چند به زیان خود باشد و یاد خدا در همه احوال ((417)) .

ن_یز : هر کس حاجت برادر مؤمنش را برآورد خداوند حوایج بسیاری را برایش برآورده خواهد کرد ک_ه ی_ک_ی از آنها بهشت است .

و هر کس برادر مؤمن برهنه خود را بپوشاندخداوند به او سندس و اس_ت_برق و دیبای بهشتی خواهد پوشانید ، و مادام که نخی از آن برتن او باقی است وی در رضوان ال_ه_ی ب_ه س_ر خواهد برد .

و هر کس برادر مؤمن تشنه کامش را سیراب کند خداوند او را از رحیق م_خ_توم سیراب خواهد کرد .

و کسی که به برادر مؤمنش خدمت کند خداوند ولدان مخلدین را به خدمت او خواهد گماشت و او رادر کنار اولیای پاک

خود جای خواهد داد .

و کسی که برادر مؤمن خ_ود را ب_ر م_رکبش سوارکند خداوند او را بر ناقه ای از ناقه های بهشتی سوار و در روز قیامت در برابر فرشتگان مقرب به او مباهات خواهد کرد .

و کسی که زنی را به همسری برادر مؤمنش درآورد تا به او انس گیرد و کمک کار او باشد و به او آسایش یابد خداوند حوریه ای از حوریان بهشتی را به او تزویج خواهد کرد و او را با دوستان خود از صدیقان خاندان پیامبرش (ص ) ودوستان و مؤمنان به او م_ان_وس و ه_م_دم خ_واه_د ساخت .

و هر کس برادر مؤمنش را دربرابر حاکم ستمگر یاری کند خداوند او را درگذشتن از صراط به هنگامی که قدمهامی لغزد یاری خواهد کرد .

و کسی که برادر م_ؤمنش را در خانه اش دیدار کند بدون آن که نیازی به او داشته باشد خداوند او را از زمره زیارت ک_ن_ن_دگ_ان خ_ود ث_ب_ت م_ی ک_ن_د و برخداوند سزاوار است که زیارت کنندگانش را گرامی بدارد . ((418)) نیز : هر کس در پی برآوردن حاجت برادر مؤمنش باشد خداوند در پی حاجت اوست .

وخداوند در حال کمک به بنده است مادام که بنده در حال کمک به برادر مؤمنش باشد . ((419)) ن_یز : خداوند فرموده است : انما المؤمنون اخوة ((420)) آنها حوایج یکدیگر را برآورده می کنند و من حوایج آنها را در روز قیامت برآورده خواهم کرد . ((421)) ن_یز : هر کس برادر مسلمانش از او وام بخواهد و به او وام ندهد خداوند در روزی که به نیکوکاران پاداش می دهد بهشت را

بر او حرام می گرداند . ((422)) ن_ی_ز : کسی که در راه کمک و منفعت برادر دینی خود گام بر دارد ثواب جهادگران در راه خدا برای اوست ((423)) .

ن_ی_ز : کسی که به برادر مسلمانش وام می دهد در برابر هر درهمی که به او وام داده به اندازه وزن ک_وه اح_د و کوههای رضوی و طور سینا ، برای او حسنه خواهد بود ، و اگر پس از به پایان رسیدن مدت برای طلب خود با او مدارا کند از صراط مانند برق لامع خواهدگذشت بی آن که بر او عقاب ی_ا عذابی باشد ، و کسی که برادر مسلمانش از ناداری به اوشکایت برد و او به وی وام ندهد خداوند در روزی که به نیکوکاران پاداش می دهدبهشت را بر او حرام می گرداند . ((424)) ن_ی_ز : ک_س_ی ک_ه به فریاد برادر مسلمانش برسد و او را از غم و اندوه و گرفتاری برهاندخداوند برایش ده حسنه می نویسد ، و او را ده درجه بالا می برد ، و ثواب آزاد کردن ده برده به او می دهد ، و ده بلا را از او دفع می کند و ده شفاعت در روز قیامت برای او آماده می کند . ((425)) همدردی و مواسات با دوستان و احسان به آنان و برآوردن نیازهایشان دلهایشان را ازمحبت لبریز می کند و دوستی و برادری را در آنها به وجود می آورد ، چه انسان بر حسب طبیعت و سرشت کسی را ک_ه ب_ه او اح_س_ان م_ی ک_ند یا کار نیکی درباره اش انجام دهددوست می دارد ، چنان که

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : دلها بر این سرشته شده که هرکس به انسان نیکی کند او را دوست بدارد و هر کس به او بدی کند او را دشمن بدارد . ((426)) پیامبر اکرم (ص ) این رابطه مستحکم را که موجب همبستگی دوستان با یکدیگر می شود وآنها را وا می دارد که در خوشیها و ناخوشیها با همدیگر مشارکت داشته باشند با این سخن جاویدان به تصویر م_ی کشد که : مثل مومنان در محبت و رحمت و عطوفت نسبت به یکدیگر مثل بدن است که اگر ع_ض_وی از آن ب_ه درد آی_د دی_گ_ر اع_ض_ای ب_دن ب_ا ب_ی خوابی و تب اظهار ناآرامی و بی قراری می کنند . ((427)) ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) ف_رم_وده اس_ت : آن را ک_ه ب_ا م_ال_ش م_واس_ات و ه_م_دردی ن_م_ی ک_ند دوست مشمار . ((428)) ن_ی_ز : ب_ی_ست درهم که در راه خدا به برادر دینی خود بدهم نزد من محبوبتر است از این که صد درهم به بینوایان بدهم ((429)) .

قسمت دوم

ن_ی_ز : ش_گ_ف_ت دارم از آن ک_ه ب_ا مال خود برده ها را می خرد چگونه با نیکی و احسان آزاده هارا نمی خرد تا فرمانروای آنها شود . ((430)) ن_یز : شگفتا! چه قدر بسیاری از مردم در امور خیر بی رغبت اند ، شگفت دارم از آن مردی که برادر دی_ن_ی او برای برآوردن حاجت خود نزد وی می آید و وی خود را شایسته انجام دادن این کار نیک ن_م_ی بیند .

براستی اگر ما امید بهشت را نداشتیم ، و از آتش دوزخ نمی ترسیدیم ، و انتظار پاداشی ن_داش_ت_یم ،

و از مجازات هراسناک نبودیم برای ما سزاواربود خواستار مکارم اخلاق و صفات نیکو باشیم چه آنها نشان دهنده راه رستگاری ونجاتند .

م_ی_مون بن مهران نقل کرده است که : من در نزد حسن بن علی (ع ) نشسته بودم ، مردی واردشد و ع_رض ک_رد : ای ف_رزن_د پ_یامبر خدا! فلان از من طلبی دارد و می خواهد مرا زندانی کند ، امام (ع ) ف_رمود : به خدا سوگند مالی نزد من نیست تا حاجتت را برآورم ، عرض کرد : پس با او گفتگو کن .

راوی م_ی گوید : آن حضرت نعلین خود را پوشید ، من عرض کردم : ای فرزند پیامبر خدا! اعتکافت را ف_رام_وش ک_ردی ؟

فرمود : فراموش نکرده ام لیکن از پدرم شنیدم که از پیامبر خدا(ص ) حدیث م_ی کرد که فرموده است : کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمانش بکوشد مانند آن است که خ_داون_د را ن_ه ه_زار س_ال عبادت کرده در حالی که روزها را روزه و شبها را به عبادت گذرانده باشد . ((431)) از آن حضرت پرسیدند : برادری چیست ؟

فرمود : همیاری در سختی و رفاه ((432)) .

پ_رس_ی_دن_د : ج_ب_ن (ت_رس ) چ_ی_س_ت ؟

ف_رم_ود : گ_ستاخی نسبت به دوست و روگردانیدن ازدشمن ((433)) .

امام حسین (ع ) فرموده است : هر کس برای رسانیدن خیری به برادر مؤمنش شتاب ورزدفردا که ب_ر خ_دا وارد م_ی ش_ود آن را می یابد ، و هر کس برای خدا به برادر مؤمنش احسان کند خداوند در وق_ت اح_ت_ی_اج آن را ب_ه او ت_لافی می کند و از بلاهای دنیا آنچه بیشتر ازاحسان اوست از

او دفع می کند . ((434)) ام_ام زین العابدین (ع ) فرموده است : من از پروردگارم شرم می کنم که یکی از برادران (دینی ) را ب_ب_ی_نم و بهشت را برای او از خدا بخواهم در حالی که در دادن دینار و درهم به او بخل می ورزم ، ه_ن_گ_امی که قیامت فرا رسد به من گفته خواهد شد اگر بهشت از آن توبود نسبت به آن بسیار بسیار بخیلتر بودی ((435)) .

ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رم_وده است : در احسان و نیکی به برادران دینی خود بر یکدیگر سبقت گیرید و ش_ای_س_ت_گی آن را داشته باشید چه بهشت را دری است که به آن معروف گفته می شود و تنها ک_س_ی از آن در داخل می شود که در زندگی دنیا کار نیک کرده باشد ، چه بنده هنگامی که برای برآوردن حاجت برادر مؤمنش گام بر می دارد خداوند دو فرشته رایکی برطرف راست و دیگری بر جانب چپ او می گمارد که پیوسته برای او از خداوندطلب آمرزش کرده و برای برآوردن حاجتش دعا می کنند . ((436)) از اب_ی اس_م_اعیل رصافی نقل شده که گفته است : امام باقر(ع ) به من فرمود : ای ابااسماعیل آیا م_ی دان_ی پ_ی_ش از این هرگاه کسی عبایی نداشت و در نزد برخی از برادرانش تکه عبای اضافی وج_ود داش_ت آن را به او می دادند تا دارای عبایی شود ؟ .

عرض کردم : نه ، فرمود : و اگر جامه ای ن_داش_ت ت_که جامه های اضافی خود را به او می دادند تا دارای جامه شود ، گفتم : نه ، آن حضرت

با دست به ران خود زد و فرمود : اینان برادرنیستند . ((437)) نیز : هر مؤمنی برای حاجتی نزد برادر خود بیاید - و بی شک این امر رحمتی از جانب خداوند است ک_ه او را به سوی وی کشانیده و اسباب رفع حاجت او را برایش فراهم کرده است - چنانچه حاجت او را ب_رآورد ب_ا قبول آن رحمت حق تعالی را پذیرفته است و اگرحاجت او را رد کند در حالی که ت_وان_ای_ی ب_رآوردن آن را دارد رحمت خداوند راکه به سوی او کشانیده شده و اسباب آن را برایش فراهم کرده رد کرده و از خود دور ساخته است ((438)) .

نیز : هر گاه برای برآوردن حاجت برادر مسلمان خود گام بردارم نزد من محبوبتر است ازاین که هزار بنده آزاد کنم و هزار اسب را با زین و لگام برای جهاد در راه خدا روانه سازم ((439)) .

ن_ی_ز : م_ؤم_ن ب_ه ه_نگامی که برادر مؤمنش حاجت خود را به او اظهار می کند و او نمی تواندآن راب_رآورده س_ازد و ب_ر اث_ر آن غ_م_گ_ی_ن م_ی شود خداوند به سبب همین اندوه او را واردبهشت می کند . ((440)) ام_ام صادق (ع ) فرموده است : از اعمال صالح نیکی به برادران مؤمن و کوشش دربرآوردن حوایج آنهاست ((441)) .

نیز : کسی که به خاطر خدا در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود عرق بر پیشانیش بنشیند دیگر عذاب نخواهد شد .

نیز : به خدا سوگند جز با پرهیزگاری و مجاهده در دنیا و مواسات و همدردی با برادران مؤمن به شفاعت نمی توان رسید . ((442)) نیز : دوستان سه

گونه اند : آن که با جانش مواسات می کند ، و دیگری که با مالش اظهارهمدردی می کند و دیگر کسی است که کفاف خود را از تو می گیرد و تو را برای بعضی لذتها می خواهد پس باید او را از اهل وثوق نشماری ((443)) .

نیز : کسی که به همراه برادر مؤمنش برای برآوردن حاجت او گام بردارد چه آن رابرآورده کند یا نکند مانند کسی است که خدا را عبادت کرده است ((444)) .

ب_ه مفضل بن عمر فرمود : ای مفضل آنچه را به تو می گویم بشنو و بدان حق است ، آن راپیروی و ب_رای ب_زرگ_ان ب_رادران م_ؤمن خود بازگو کن مفضل گفت : بزرگان برادران مؤمن کیانند ؟

فرمود : کسانی هستند که به برآوردن حوایج برادران مؤمن خود رغبت دارندسپس فرمود : کسی ک_ه ح_اج_ت ب_رادر مؤمنش را برآورد خداوند در روز قیامت صدهزارحاجت او را که نخستین آنها ب_هشت است برآورده خواهد کرد و از جمله آنها این است که خویشاوندان و آشنایان و دوستانش را وارد بهشت می کند . ((445)) ن_ی_ز : کسی که در راه حاجت برادر مسلمانش بکوشد تا خداوند آن را به دست او جاری وبرآورده س_ازد ح_ق تعالی ثواب یک حج و عمره و اعتکاف دو ماه در مسجدالحرام و روزه آن را برایش ثبت م_ی ک_ند .

و اگر در این راه بکوشد لیکن خداوند برآوردن آن را در دست او جاری نکند حق تعالی ثواب یک حج و عمره برایش ثبت خواهد کرد . ((446)) ن_یز : کسی که برادر مؤمنش از روی اضطرار حاجتی از او بخواهد و

او در حالی که توانایی دارد از ب_رآوردن آن از س_وی خ_ود ی_ا دی_گ_ری خ_ودداری ک_ند خداوند در روز قیامت او را در حالی که دستهایش به گردنش زنجیر شده محشور خواهد کرد . ((447)) آن ح_ض_رت به مفضل بن عمر فرمود : شیعیان ما را بر دو خصلت بیازمای اگر در آنها بودشیعه ما ه_ستند و گر نه از آنها سخت دوری کن عرض کردم آن دو خصلت چیست ؟

فرمود : محافظت بر ادای نماز در اوقات آنها و مواسات با برادران دینی هر چند به چیزی اندک باشد . ((448)) نیز : کسی که برادر دینی غمزده خود را در صورت توانایی از غم برهاند و او را دربرآوردن حاجتش ی_اری ک_ن_د خ_داون_د هفتادودو رحمت برایش ثبت می کند یکی از آنها راکه اصلاح امور زندگی اوس_ت زودت_ر ش_ام_ل حالش می کند و هفتادو یک رحمت دیگر رابرای دفع هول و هراسهای روز قیامت برایش ذخیره می سازد . ((449)) ن_ی_ز : خ_داون_د پیوسته در پی کمک به مؤمن است مادام که مؤمن در پی کمک به برادرمؤمنش باشد ، پس از موعظه ها سود برید و در امور خیریه رغبت داشته باشید . ((450)) ن_ی_ز : ک_س_ی ک_ه ب_ر ب_رادر م_ؤمنش لباس زمستانی یا تابستانی بپوشاند حق است بر خداوندکه ج_ام_ه ه_ای ب_هشتی بر او بپوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان کند و گورش را وسعت دهد ، و به ه_ن_گامی که از قبرش بیرون می آید فرشتگان را با دادن مژده های مسرت بخش به او دیدار کند و ای_ن بر طبق قول خداوند است که در کتاب خود

فرموده است : وتتلقاهم الملائکة هذا یومکم الذی کنتم توعدون ((451)) ((452)) .

نیز : در اعتماد انسان به برادر دینی خود همین بس که حاجتش را به او اظهارمی کند . ((453)) ام_ام م_وس_ی بن جعفر(ع ) فرموده است : بهترین دوستان تو کسی است که در تمام طول زندگی یاورت باشد . ((454)) ن_ی_ز : ه_رگاه یکی از برادران دینی نزد انسان بیاید و در پاره ای احوال از او پناه بخواهد ووی در حالی که توانایی آن را دارد به او پناه ندهد بی شک رشته ولایت الهی را قطع کرده است ((455)) .

ام_ام ع_س_کری (ع ) فرموده است : دو صفت است که چیزی برتر از آنها نیست : ایمان به خدا و سود رسانی به برادران مؤمن ((456)) .

از واجبات برادری و دوستی آن است که برآوردن حاجت برادر مؤمنت را در صورت آگاهی خودت آغ_از ک_ن_ی و او را ن_اگ_زیر نگردانی که آن را از تو بخواهد چه این عمل نزدخداوند محبوبتر و به پ_ره_ی_زگاری و تقوا نزدیکتر است ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : چنانچه کسی از شما ح_اج_ت ب_رادر م_ؤمنش را می داند آن را برآورده کند و او راوادار نسازد که آن را از او درخواست کند . ((457)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : و هرگاه بدانی برادر مؤمن تو حاجتی دارد در برآوردن آن شتاب کن و او را ناگزیر مکن که آن را از تو بخواهد بلکه پیشدستی کن ((458)) .

16- احترام و بزرگداشت دوستان

از ام_ور ق_ط_ع_ی که در خور شک و تردید نیست آن است که اگر انسان به دیگران احترام بگذارد

دیگران نسبت به وی احترام خواهند گذاشت و اگر به آنها اهانت کند مورداهانت آنان قرار خواهد گرفت .

شاعر چه خوب گفته است :

و من هاب الرجال تهیبوه

و من حقر الرجال فلن یهابا ((459))

پ_س اگ_ر م_ی خ_واهی در نظر دوستت بزرگ باشی او را بزرگ بدار ، واگر خواهان آنی که نزداو محترم باشی اورا احترام کن ، و کدام کس است که دوست ندارد بزرگ و محترم باشد ؟

از این رو از پیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) روایاتی در لزوم بزرگداشت دوست و اکرام و احترام او وارد ش_ده اس_ت ت_ا از این راه روابط آنها تحکیم و دلها تصفیه و بر دوستی وبرادری آنها افزوده گردد .

پ_ی_ام_بر خدا(ص ) فرموده است : هرکس برادر مسلمانش را احترام کند و در آن رضای خداوند را بخواهد خداوند به او نظر رحمت خواهد فرمود . ((460)) نیز : کسی که برادر مسلمانش نزد او بیاید و او وی را مورد احترام قرار دهد چنان است که خداوند را احترام کرده است ((461)) .

ن_یز : هر کس برادر مؤمنش را احترام کند خداوند را احترام کرده و چه گمان دارید درباره کسی که خدا را احترام کرده خداوند با او چه کاری خواهد کرد . ((462)) ام_ام ب_اق_ر(ع ) در ب_یان آنچه بر مسلمان واجب است نسبت به برادر دینی خود انجام دهدفرموده اس_ت : اگ_ر غ_ی_بت کرد در غیابش پاس او را بدار ، و اگر حضور داشت او را دیدار وتجلیل کن و گرامی بدار چه تو از او و او از توست ((463)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است

: ابوجعفر امام باقر(ع ) می فرمود : یاران خود را بزرگ بدارید واحترام ک_ن_ی_د ، و برخی از شما به برخی دیگر هجوم نبرد ، و به همدیگر زیان نرسانید ونسبت به هم حسد نورزید ، و از بخل بپرهیزید ، و بندگان مخلص خداوند باشید . ((464)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده است : بزرگداشت حقوق برادران دینی بزرگداشت دین خداست .

از ای_ن رو ب_رای دوس_تان شایسته نیست همه پرده های شرم و حیا را از میان خودبردارند چه این امر آنان را به ترک احترام و اکرام همدیگر وادار خواهد کرد . ((465)) امام موسی بن جعفر(ع ) فرموده است : حشمت و وقار را میان خود و دوستت از میان مبر وچیزی از آن باقی بگذار چه از میان رفتن آن سبب از میان رفتن شرم و حیاست ((466)) .

مراد از این سخن زیاده روی در عدم حفظ حشمت و حرمت یکدیگر است ، به همین مناسبت فرموده است : چیزی از آن ب_اقی بگذار و نفرموده است همه آن را باقی نگهدار چه تکلف و حشمت و وقار کامل در میان یاران و دوستان از نظر اهل بیت (ع )نکوهش شده است چنان که در آینده شرح خواهیم داد .

هر گاه دوست تواز نظر سن و سال بزرگتر یا از نظر دانش برتر و یا از حیث شان و مقام بالاتر است بر توست که او را بزرگ بداری و احترام کنی چه این امر حقی برای اوست که بر تو واجب است آن را رع_ای_ت ک_نی و مرزی میان تو و اوست که لازم است از آن تجاوزنکنی ،

از پیامبر خدا(ص ) روایت شده که فرموده است : کسی که سالخوردگان ما را احترام نکند و به خردسالان ، ترحم نورزد از مانیست ((467)) .

در وصیت امام صادق (ع ) تدبر و اندیشه کن که فرموده است : نفس خویش را برای تحمل کسی که ب_ا تو مخالفت می کند و دارای مقامی برتر است و بر تو فضیلت دارد رام کن چه تو به برتری او اقرار ک_رده ای ت_ا ب_ا او م_خ_ال_فت نکنی و آن که برای کسی فضیلتی قائل نیست خود بین و خود پسند است ((468)) .

بپرهیز از این که دوست خود را تحقیر و اهانت کنی ، چه این رفتار از مؤثرترین اسباب زوال دوستی و ب_زرگ_ت_ری_ن ع_ام_ل دش_م_ن_ی و کینه ورزی است ، ائمه اهل بیت (ع ) آن را ازگناهان بزرگ شمرده اند .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : کسی که دین خود را حقیر می شمارد برادران دینی خود راتحقیر می کند . ((469)) ن_ی_ز : انسان خردمند به هیچ کس اهانت نمی کند ، و کسانی که سزاوارترند به این که اهانت نشوند سه دسته اند : دانشمندان ، حکمرانان و دوستان ، زیرا کسی که به علما و دانشمندان اهانت کند دینش رااز دست داده ، و آن ک_ه ح_کمران را تحقیر کند دنیای خود را از کف داده و آن که به دوستانش اهانت کند مردانگی خویش را از میان برده است ((470)) .

ن_ی_ز : ک_سی که برادر دینی خود را فریب دهد و تحقیر کند و با او دشمنی ورزد خداونددوزخ را جایگاه او قرار خواهد داد . ((471)) همان

گونه که تو دوست داری محترم و بزرگ باشی بر طبق اصول و مبادی گرانقدراسلامی که پ_یامبر گرامی بیان کننده آنها است بر تو واجب است برادر دینی خود را محترم و بزرگ بشماری ، چنان که فرموده است : هیچ یک از شما مؤمن نیست مگر آنگاه که آنچه برای خود دوست می دارد برای برادر مؤمنش دوست بدارد . ((472)) ام_ام ع_ل_ی ب_ن اب_ی طالب (ع ) در وصیت خود به فرزندش امام حسن (ع ) به این امر تصریح کرده و فرموده است : ای پ_سر من ! نفس خویش را میان خود و دیگران میزان قرار ده .

. .

پس آنچه را برای خودت دوست م_ی داری برای دیگران دوست بدار ، و آنچه را برای خودت ناپسندمی دانی برای دیگران نیز ناپسند ب_ش_مار ، ستم مکن چنان که دوست نداری بر تو ستم شود ، نیکی کن چنان که دوست داری به تو نیکی کنند ، بر خودت زشت بشمار آنچه را ازدیگران زشت می شماری ، از مردم به همان چیزی که ت_و ب_دان از آنها خشنود می شوی خشنود باش ، و آنچه را نمی دانی مگوی هر چند آنچه را می دانی اندک باشد ، و آنچه رادوست نداری درباره تو بگویند مگوی ((473)) .

امام صادق (ع ) فرموده است : هر کس نسبت به برادر مؤمنش بدان گونه نباشد که نسبت به نفس خویش است حق برادری را ادا نکرده است ((474)) .

دیل کارنگی می گوید : تو خواهان آنی که مردم تو را تحسین و به اهمیت و ارزش تواعتراف کنند ، و م_ش_ت_اق آنی که

در این دنیای کوچک دارای شان و مقامی باشی و از این که به چاپلوسیهای بی ارزش و دور از اخلاص گوش فرا دهی ابا داری بلکه قدرشناسی مخلصانه را خواهانی و میل داری دوس_ت_ان و آش_ن_ای_ان_ت به قول ثواب هر چه بیشتر تو راتقدیر کنند و بستایند و همه ، همین را خ_واه_انیم . . . .

بنابراین بگذار برای رسیدن به این هدف از این اصل اساسی پیروی کنیم : به دیگران آنچه را دوست می داریم ببخشیم .

م_ؤل_ف در ت_ای_ی_د موفقیت این اصل اساسی و والا که اسلام آن را از مهمترین مبانی و قواعدخود شمرده حوادث و وقایع بسیاری را ذکر کرده است .

17- از خود گذشتگی

ای_ث_ار و از خ_ود گ_ذشتگی مرتبه ای است که جز کسانی که خداوند درباره آنان فرموده است : الا ال_ذی_ن ص_بروا ولایلقاها الا ذوحظ عظیم ((475)) بدان نمی رسند ، و این برترین مراتب برداری و ع_الیترین درجات دوستی است و متاسفانه انسان در این روزگار کسی رانمی یابد که به این اصل عمل کند و به این مرتبه دست یابد چه در این زمان اندکند کسانی که به حدیث نبوی مشهور عمل ک_ن_ند که فرموده است : هیچ یک از شما ایمان نمی آوردمگر آنگاه که برای برادر مؤمنش دوست ب_دارد آن_چه را برای خود دوست می دارد . ((476)) چه رسد به مرتبه ایثار و از خودگذشتگی که ان_س_ان ب_رادر دینی اش را برخودش مقدم بدارد و مصلحت او را بر مصلحت خود و حاجت او را بر حاجت خویش ترجیح دهد .

ام_ام ع_لی بن ابی طالب (ع ) ایثار را در این دو بیت شیوا

با جالبترین بیان و زیباترین تعبیر به تصویر کشیده :

ان اخاک الحق من کان معک

و من یضر نفسه لینفعک ((477))

و من اذا ریب الزمان صدعک

شتت فیک شمله لیجمعک ((478))

ن_یز فرموده است : با محاسن (خوبیها) اخلاقتان را رام کنید ، و آن را به سوی مکارم (بزرگواریها) بکشانید ، و آن را به بردباری عادت دهید و بر ایثار و ترجیح دیگران بر خودشکیبا باشید . ((479)) نیز : مؤمنان برادرند و در نزد هر برادر چیزی از برادر برتر نیست ((480)) .

امام باقر(ع ) فرموده است : برای خداوند بهشتی است که جز سه دسته در آن واردنمی شوند : کسی که به حق بر زیان خود حکم کرده ، کسی که به خاطر خدا برادر مؤمنش را دیدار کرده ، و کسی که برای خدا برادر مؤمنش را برگزیده است ((481)) .

از اب_ان ب_ن ت_غ_ل_ب ن_ق_ل شده که گفته است : به همراه ابی عبداللّه (ع ) طواف می کردم ، مردی ازاصحاب ما با من برخورد کرد و از من خواست برای حاجتی به همراه او بروم و با دست اشاره کرد ، م_ن خ_وش ن_داش_ت_م اباعبداللّه (ع ) را رها کنم و به سوی او روم .

در این میان که طواف می کردم دوب_اره ب_ه من اشاره کرد ، ابی عبداللّه (ع ) فرمود : ای ابان این تو رامی خواهد ؟

عرض کردم : آری ، ف_رم_ود : او ک_ی_س_ت ؟

گفتم : مردی از اصحاب ماست ، فرمود : او بر مثل آن چیزی است که تو ب_رآن_ی ؟

گ_ف_تم : آری ، فرمود : برو به سوی اوعرض کردم : طواف

را قطع کنم ؟

فرمود : آری گفتم : هر چند طواف واجب باشد ؟

فرمود : آری .

گفته است : من به سوی آن مرد رفتم ، سپس بر امام (ع ) وارد شدم و از آن حضرت خواستم که مرا از حق مؤمن بر مؤمن آگاه کند .

فرمود : این موضوع را واگذار و در آن وارد مشو ، عرض کردم : آری قربانت شوم ، فرمود : ای ابان ای_ن م_وض_وع را واگذار و خواهان آن مباش ، عرض کردم : آری قربانت شوم .

و پیوسته درخواست خ_ود را تکرار کردم .

فرمود : ای ابان ! نیمی از مالت را با اوتقسیم کن سپس به من نظر افکند و به آن_چ_ه در درونم گذشت توجه کرد و فرمود : ای ابان ! هرگاه نصف مالت را با او قسمت کردی و پس از آن نسبت به او ایثار نکردی تو و اوبا هم برابرید لیکن هر گاه از نصف دیگر نیز به او ببخشی در این صورت ایثار کرده و او رابر خود مقدم داشته ای ((482)) .

ش_ای_د جالبترین صورت ایثار که تاریخ آن را نقل می کند چیزی است که غزالی دراحیاءالعلوم ذکر کرده و گفته است : امام علی بن ابی طالب (ع ) با خوابیدن در بستر پیامبر خدا(ص ) در شب هجرت آن حضرت از مکه به مدینه جانش را فدای پیامبر(ص ) ساخت ، و او را با خون خود حفظ کرد از این روخداوند به جبرئیل و میکائیل وحی فرمود که : من میان شما عقد برادری جاری کرده ام وعمر یکی از شما را طولانی تر از

عمر دیگری قرار داده ام پس کدام یک از شما حیات خود را به دیگری ایثار می کند ، آنها هر کدام ح_ی_ات خ_ود را دوس_ت داش_ت_ه و آن را اخ_تیارکردند .

خداوند به آنها وحی فرمود : آیا شما مانند ع_لی بن ابی طالب نبودید که میان او وپیامبرم محمد(ص ) پیوند برادری برقرار کردم در حالی که ع_لی در بستر پیامبر خوابید وجانش را فدای او ساخت و زندگی خود را به او ایثار کرد ، اکنون به زمین فرود آیید و او رااز دشمنانش حفظ کنید .

ل_ذا ج_برئیل بر بالای سر و میکائیل در پایین پای او نشسته و می گفتند : آفرین بر مثل تو ای پسر اب_ی ط_ال_ب خ_داون_د ب_ه وجود تو بر فرشتگان مباهات می کند .

سپس خداوند به این آیه را درباره علی (ع ) فرو فرستاد : ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة اللّه واللّه رؤف بالعباد . ((483)) از مظاهر جالب ایثار چیزی است که درباره مردی از اصحاب پیامبر خدا(ص ) نقل کرده اند مبنی بر ای_ن ک_ه ب_ه م_ردی از اصحاب پیامبر(ص ) کله بریان شده گوسفندی هدیه شد ، وی گفت برادر (دی_ن_ی ) من فلان و عیال او به آن محتاجترند و آن را نزد او فرستاد ، وی هنگامی که آن را گرفت ن_ی_ز گفت : برادر (دینی ) من فلان از من به این نیازمندتر است و آن را نزد وی ارسال داشت و به ه_م_ی_ن گ_ون_ه ه_ر ی_ک از آنها برادر خود را بر خویش ترجیج می داد و کله گوسفند را برای او می فرستاد تا میان هفت

خانواده دست به دست شد و نزد برادر نخستین بازگشت از این رو خداوند درباره آنها این آیه را فرو فرستاد : ویؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة ((484)) .

درب_اره س_ب_ب نزول آیه مذکور نیز روایت شده که پیامبر خدا(ص ) اموال قبیله بنی نضیر راپس از شکست آنها در جنگ میان مهاجران تقسیم فرمود و به انصار جز به سه نفر از آنهاکه نیازمند بودند چ_یزی نداد و به آنان فرمود : اگر می خواهید اموال و خانه هایتان را بامهاجرین قسمت کنید و در ای_ن غ_ن_ای_م ، با آنها شریک باشید ، و اگر مایلید خانه ها واموالتان از آن خودتان باشد از این غنایم ب_ه_ره ای ب_ه ش_م_ا ن_م_ی رسد ، انصار عرض کردند : ما اموال و خانه هایمان را با مهاجران قسمت می کنیم و در این غنایم آنها را بر خودمان ترجیج می دهیم و در آن با آنها شریک نمی شویم ، لذا این ق_ول خداوند درباره آنها نازل شد : ((485)) والذین تبوء الدار والا یمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولایجدون فی صدورهم حاجة مما اوتوا ویؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة ((486)) .

18- اندرز

ن_ص_ی_ح_ت و اندرز از بزرگترین لوازم محبت و مهمترین ارکان مودت است ، و دوستی وبرادری وق_ت_ی به کمال می رسد که نصیحت و ارشاد پیشرو و انگیزه آن باشد ، و کسی که نصیحت گوی ب_رادر دی_ن_ی خویش نباشد برادر نیست .

از این رو هر گاه در برادر مؤمن خویش نارسایی یا عیبی یافتی باید بکوشی با لطف و مدارا او را بر نقص خود راهنمایی و به

عیب خویش آگاه سازی تا نقص خود را بر طرف کند و عیب را از خود بزداید .

در این صورت نسبت به او نیکی کرده ای و در برابر آن استحقاق پاداش بزرگ از سوی خداوند وسپاس فراوان از سوی برادر دینی خود داری .

باید بدانی که اگر در نصیحت و ارشاد او اهمال ورزی در روز قیامت مسؤول خواهی بود ، چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر مؤمنی با کسی همنشین شود در روز قیامت نسبت به او مسؤول خواهد بود هر چند به اندازه یک ساعت از روز باشد . ((487)) باید اندرز دادن تو به او پنهانی باشد چه در این صورت است که در دل جایگزین می شود ، و نصیحت آش_ک_ار درس_ت عکس آنچه را از آن انتظار و از او امید داری در اوایجاد خواهد کرد ، از این رو امام ح_س_ن ع_سکری (ع ) فرموده است : کسی که برادر دینی خود را پنهانی اندرز دهد او را آراسته ، و کسی که آشکارا او را نصیحت کند وی را رسواکرده است ((488)) .

بدان وفادارترین و دوستدارترین دوستان تو و صادقترین آنها در دوستی و برادری کسی است که تو را ب_ه م_عایب نفسانیت آشنا و به نقاط ضعف شخصیت خویش راهنمایی کندتا بتوانی نفس خود را ت_ه_ذی_ب و خ_طاهایت را جبران کنی ، چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : بهترین دوستانت ک_س_ی اس_ت که تو را صادقانه اندرز دهد و در محافل زینت بخش تو باشد و در برابر دشمنت تو را یاری دهد . ((489)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت

: م_ح_ب_وب_ت_ری_ن دوس_ت_انم کسی است که عیبهایم را به من هدیه کند . ((490)) ب_راس_تی در دوستی که اگر از برادر دینی او خطایی سرزند وی را ارشاد نکند و اگرمرتکب بدی ش_ود وی را ان_درز ن_ده_د س_ودی نیست و دشمن از چنین دوستی به مراتب بهتر است ، چنان که امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : گاهی دشمن انسان بهتر از دوست اوست چه وی را به عیبهای او راهنمایی می کند و در نتیجه انسان از آنهادوری می جوید .

ب_ه_ت_ری_ن دوست آن است که نمونه صلاح و اصلاح و الگوی راه صواب و سداد باشد به طوری که رف_ت_ار او درسی عملی برای تو باشد و بتوانی آن را در رفتار خویش سرمشق قرار دهی و در روش خود به او اقتدا کنی و در تاریکیهای زندگی از او روشنی گیری ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده اس_ت : ب_رادر تو کسی است که با دیدارش تو را موعظه کند پیش از آن که با گفتارش به تو اندرز دهد . ((491)) پ_ی_ام_ب_ر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) به این جنبه مهم زندگی دوستانه بسیار اهمیت داده اندو اوام_ر م_ؤک_دی از س_وی آن_ه_ا وارد شده است که باید انسان برادر دینی خود را در حضورو غیاب نصیحت کند تا پایه های دوستی و برادری براساس متین و محکمی استوار گرددو گر نه دوستی در معرض زوال و فروپاشی خواهد بود .

پ_ی_ام_ب_رخدا(ص ) فرموده است : مؤمن برادر مؤمن است نصیحت خودرا به او در هیچ حالی ترک نمی کند . ((492)) نیز : پارساترین مردم

کسی است که به همه مسلمانان از روی دوستی بیشتر نصیحت کندو دلش نسبت به آنان پاکتر و سالمتر باشد .

ن_ی_ز : ان_س_ان ب_ای_د ب_رادر دی_ن_ی خ_ود را ه_م_واره ن_ص_ی_حت کند به همان گونه که خود را نصیحت می کند . ((493)) ام_ی_رم_ؤم_ن_ان ع_ل_ی ب_ن اب_ی ط_ال_ب (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ک_سی را که از تو نصیحت بخواهد فریب مده ((494)) .

ن_ی_ز : برادر دینی خود را خالصانه نصیحت کن چه خوب باشد و چه زشت ، و اورا در هرحال یاری کن و وی را در هر جا همراه باش ((495)) .

امام باقر(ع ) فرموده است : بر مؤمن واجب است که مؤمن را نصیحت کند . ((496)) ن_ی_ز : از ک_س_ی ک_ه ت_و را م_ی گ_ری_ان_د پ_یروی کن که او نصیحت گوی توست ، و از آن که تو رام_ی خ_ن_داند پیروی مکن چه او فریب دهنده توست ، و بزودی همگی بر خداوند واردمی شوید و آگاهی می یابید . ((497)) امام صادق (ع ) فرموده است : کسی که در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود گام بردارد لیکن او را نصیحت نکند به خدا و پیامبرش خیانت کرده است ((498)) .

نیز : بر مؤمن واجب است که مؤمن را در حال حضور و غیاب نصیحت کند . ((499)) ن_ی_ز : هر مؤمنی که در پی حاجت برادر مؤمنش قدم بردارد لیکن او را نصیحت نکندمانند کسی است که به خدا و پیامبرش خیانت کرده و خداوند دشمن اوست ((500)) .

ب_دان ب_رای ک_سی که از تو نصیحت بخواهد حقی است که امام زین العابدین (ع ) آن را بیان کرده

و ف_رموده است : و اما حق کسی که از تو نصیحت بخواهد آن است که او را نصیحت کنی و به اندازه توانایی خودش با او سخن گویی زیرا برای هر فردی مرتبه ای از گفتاراست که آن را می شناسد و از آن دوری می کند ، و باید روش تو مبتنی بر رافت و رحمت باشد . ((501)) هنگامی که برادر مؤمنت تو را نصیحت می کند گوش و دلت را به سوی او روانه کن چه اودوست راستین توست و سعی کن که خوشحالی خود را از اندرزهای او و پذیرش گفتاراو را از سوی خود ب_ه وی بنمایانی ، و با گفتار و کردار به نیکوترین و پاکیزه ترین نحوی ازاو شکر گزاری کن ، چنان ک_ه ام_ی_رمؤمنان (ع ) فرموده است : اندرز را از کسی که به تو اندرزداده بپذیر و با فرمانبرداری از کسی که آن را به سوی تو آورده با آن برخورد کن .

م_ط_م_ئن ب_اش ک_ه ت_و م_ن_ت_ه_ای نیاز را به دوستی نصیحت گو و رفیقی رهنما داری ، چنان ک_ه پ_ی_ام_ب_رخ_دا(ص ) ف_رموده است : کسی که موعظه گویی در دل و باز دارنده ای در درون وهمنشینی رهنما در کنار خود ندارد دشمنش توانایی دارد که گلویش را بفشارد . ((502)) ام_ام جواد(ع ) فرموده است : مؤمن به سه خصلت نیاز دارد : توفیقی از سوی خداوند ، اندرزگویی درونی ، و پذیرش از کسی که او را نصیحت کند . ((503)) ب_دان ک_ه ن_ص_یحت کننده را نیز حقی است که امام زین العابدین (ع ) آن را توضیح داده وفرموده است

: و اما حق نصیحت کننده آن است که در برابر او فروتنی کنی سپس دلت متوجه او باشد و به او گ_وش ف_را دهی تا اندرزهای او را بفهمی پس از آن آنها رابررسی کن چنانچه در این امر موفق ن_ب_وده به او ترحم کن و او را متهم مکن و بدان او در نصیحت توکوتاهی نکرده جز این که اشتباه ک_رده اس_ت و ای_ن در صورتی است که از نظر تو مستحق تهمت نباشد ، و در هر حال امر او را مهم مشمار . ((504)) س_قراط گفته است : از چیزهایی که بیانگر مراتب خرد دوست تو و حسن اندرز اوست این است که تو را به عیبهایت آگاه کند و آنها را از تو دور سازد ، و به نیکیها تو را موعظه کند ، و خود او با به کار بستن آنها از تو پند گیرد ، و از بدیها تو را منع کند و خود از ارتکاب آنها باز ایستد .

م_خ_ال_فت با نصیحت گوی مشفق که در دوستی صادق و در نصیحت پاک و مخلص است موجب حسرت و پشیمانی است چنان که امام علی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : نافرمانی نصیحت کننده دانا و آزموده افسوس و پشیمانی به دنبال دارد . ((505)) ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : با مرد خردمند و پرهیزگار مشورت کن چه او جز به نیکی دستور ن_م_ی ده_د و از م_خ_ال_ف_ت ب_ا وی ب_پ_رهیز چه مخالفت با پارسای خردمند موجب تباهی دین و دنیاست ((506)) .

امام موسی بن جعفر(ع ) فرموده است : و هر گاه خردمند نصیحت

گو به تو پندی داد ازمخالفت با آن بپرهیز که موجب نابودی است ((507)) .

هرگاه برادر دینی تو خواست با تو مشورت کند او را مخلصانه راهنمایی کن و درنصیحت او بکوش و م_ب_ادا در ای_ن ام_ر کوتاهی کنی که در این صورت خداوند بر تو خشم خواهد گرفت ، چنان که پ_ی_ام_بر خدا(ص ) فرموده است : کسی که برادر مسلمانش با اومشورت کند ، و او خالصانه وی را نصیحت نکند خداوند خودش را از او سلب خواهدکرد . ((508)) امام صادق (ع ) فرموده است : کسی که برادر مسلمانش با او مشورت کند و بی غرضانه رای خالص خود را اظهار نکند خداوند رای او را از وی سلب خواهد کرد . ((509)) بدان کسی که از تو درخواست مشورت می کند نیز دارای حقی است که امام زین العابدین (ع ) آن را ب_ی_ان ک_رده و ف_رموده است : و اما حق درخواست کننده مشورت این است که اگر رای موجه و پسندیده ای آماده داری در راهنمایی و نصیحت او بکوشی و بر طبق آنچه می دانی به او اندرز دهی به نحوی که اگر تو به جای او بودی همان کار راانجام می دادی و باید این عمل با رافت و نرمش از س_وی ت_و ص_ورت گ_ی_رد زی_را ن_رمش ترس را آرام می کند و درشتی به جای آرامش ترس پدید می آورد .

و اگر رای پسندیده ای آماده نداری و کسی را می شناسی که به رای او وثوق داری و آن را درب_اره خ_ودت م_ی پ_س_ندی وی را به سوی او راهنمایی و ارشاد کن که

در این صورت در نیکی کوتاهی نکرده ای و در نصیحت و اندرز خودداری نورزیده ای ((510)) .

ه_رگ_اه ب_رادر دینیت تو را به چیزی اندرز می دهد که مهر و محبت تو او را بدان وادار کرده است ن_ظ_ر او را ب_پ_ذی_ر و ب_ه بهترین وجهی از او سپاسگزاری کن ، و این را نصب العین خودقرار ده که ن_ص_ی_ح_ت و مشورت گرانبهاترین چیزی است که برادر به برادر تقدیم می کند وارزشمندترین چ_یزی است که دوست برای دوست ذخیره می سازد ، چنان که پیامبرگرامی (ص ) فرموده است : انسان مسلمان به برادر مسلمانش چیزی هدیه نمی کند که برترباشد از سخن حکمت آمیزی که بر هدایت او بیفزاید یا او را از طریق هلاکت بازگرداند . ((511)) هرگاه کارها بر تو مشتبه شود و یا آراء و نظرها تعارض داشته باشد با برادر مؤمن خودمشورت کن و م_ش_ک_ل خ_ود را برای او شرح ده و از آن پرده بردار و از رای او کمک بگیرشاید با نیروی خود و ان_دی_ش_ه خ_ود آنچه را درست است برایت روشن گرداند و با بینش خویش تو را به راه رستگاری ره_نمون شود ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : برای هر یک از شما چه مانعی دارد که اگر دچ_ار رخ_دادی ش_ود ک_ه ت_وان_ای_ی مقابله با آن را نداردبا مردمی خردمند و دیندار و پرهیزگار مشورت کند ، بدانید اگر چنین کند خداوند او راخوار نمی کند بلکه مرتبه او را بلند می گرداند و او را بهترین کارها و متربترین آنها به خداموفق می دارد . ((512)) ام_ام ک_اظ_م (ع )

ف_رموده است : مشورت با خردمند نصیحت گو موجب میمنت و برکت ورشد و توفیق از سوی خداست ((513)) .

بدان این مشورت کننده را نیز حقی است که آن را امام زین العابدین (ع ) بیان کرده وفرموده اند : و ام_ا ح_ق م_شورت کننده بر تو آن است که در آنچه به تو سفارش می کند لیکن با رای توموافق ن_ی_س_ت وی را م_ت_ه_م ن_ک_نی چه اینها همه آراء و نظریات است که گویای چگونگی تصرفات و اخ_ت_لاف_ات م_ردم ن_س_بت به آنهاست .

و هرگاه رای او را متهم و مشکوک می بینی در اختیار آن م_خیری لیکن متهم کردن خود او چنانچه وی را شایسته مشورت می دانی روا نیست .

اما چنانچه آرای او ب_ا ن_ظریات تو موافق است خدا را سپاس گوی و آنها را باتشکر از برادر دینی خود بپذیر و منتظر آن باش که اگر روزی به تو پناه آورد معامله به مثل کنی و آنها را جبران نمایی ((514)) .

با هر کس مشورت مکن تا در مهلکه بیفتی و نابود شوی ، چنان که پیامبرخدا(ص ) دروصیت خود به امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : ای علی با ترسو مشورت مکن چه او راه رهایی از مشکلات را بر تو س_د م_ی ک_ند ، و نیز با بخیل مشورت مکن زیرا او تو را ازرسیدن به هدف باز می دارد ، همچنین با حریص مشورت مکن چه او حرص را برایت آرایش می دهد . ((515)) ب_ل_ک_ه ت_نها با کسی مشورت کن که شایستگی آن را داشته باشد و صفاتی را که امام صادق (ع ) در ح_دی_ث زی_ر ذکر

فرموده در او موجود باشد ، فرموده است : مشورت حدودی دارد که هرکس آن حدود را بداند از آن سود می برد و گر نه زیان آن برای خواهان مشورت بیش از سود آن است .

اول - آن که با کسی که مشورت می کنی خردمند باشد .

دوم - آزاد و دیندار باشد .

سوم - دوست و برادر باشد .

چ_ه_ارم - آن ک_ه او را ب_ه راز خود مطلع کنی و او به همان گونه به راز تو آگاه باشد که تو به آن آگاهی سپس او آن را مکتوم و پنهان بدارد .

چه اگر او خردمند باشد تو از مشورت با او سود خواهی برد ، و اگر آزاد و دیندار باشد درنصیحت ت_و م_ن_تهای کوشش رابه کار خواهد برد ، و چنانچه دوست و برادر باشد راز خودرا که بر او آشکار ک_رده ای مکتوم خواهد داشت ، و هنگامی که او را از راز خود آگاه کنی ومانند تو بدان آگاه باشد مشورت و نصیحت به طور تمام و کمال انجام خواهدگرفت ((516)) .

ب_ن_اب_راین هرگاه برادر دینی تو از این صفات برخوردار و همه این شرایط در او موجودباشد بر تو ب_اکی نیست به هنگام سختی و درگیری با مشکلات به او پناه بری چه اوشایسته آن است که از او کمک بخواهی و به او اعتماد و با وی مشورت کنی ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : هرگاه حادثه ای برایت روی داد مبادا از آن نزد اهل خلاف شکوه کنی بلکه نزد یکی از برادران مؤمن خود آن را ب_ی_ان کن چه تو هرگز از

یکی از این چهار خصلت بی بهره نخواهی ماند : یا تو را کفایت و بی ن_ی_از م_ی کند ، و یا با مقامی که دارد به تو کمک خواهد کرد ، و یا دعای مستجاب خود را بدرقه ات می کند ، و یا بامشورت با او از رای وی سود خواهی برد . ((517))

19- دوست را از محبت خود با خبر کردن

آی_ا چ_ه می اندیشی اگر دوستت نزد تو بیاید و بگوید : من خیلی تو را دوست می دارم وبدانی که راس_ت می گوید جز این است که از شنیدن گفتار او در درون خود احساس خشنودی و مسرت و نزدیکی و کشش قلبی می کنی ؟

آری شک نیست که این حالات رادر خود می یابی و درک می کنی ک_ه دوس_ت_ی ت_و نسبت به او فزونی یافته و محبت تو به اوگسترش پیدا کرده است .

بنابراین خبر دادن دوس_ت از م_ح_ب_ت خ_ود ن_س_بت به او یکی ازارکان دوستی است و به همین سبب پیامبر خ_دا(ص ) و ائم_ه اه_ل ب_یت (ع ) انظار مردم را به این امر مهم که موجب نزدیکی دلها و آمیختگی جانهاست متوجه ساخته اند .

پیامبر گرامی (ص ) فرموده است : هرگاه یکی از شما کسی را دوست بدارد او را از محبت خود با خبر کند . ((518)) نیز : کسی که از آبروی برادر مؤمنش دفاع کند این عمل او برایش حجابی میان وی وآتش خواهد بود ، و کسی که نسبت به برادر مسلمانش در دل خود محبتی احساس کند واو را از آن آگاه نسازد به او خیانت کرده است ((519)) .

ن_ی_ز : ه_رگ_اه ی_ک_ی از ش_م_ا ب_رادر م_ؤم_ن_ش

را دوس_ت ب_دارد او را آگ_اه ک_ن_د ک_ه دوستش می دارد . ((520)) از ان_س ن_قل شده که گفته است : مردی نزد پیامبرخدا(ص ) نشسته بود ، در این هنگام مردعبور ک_رد ، وی ع_رض کرد : ای پیامبر خدا من این مرد را دوست می دارم ، پیامبر(ص )فرمود : او را از آن آگ_اه ک_رده ای ، گفت : نه فرمود : او را آگاه کن ، آن مرد برخاست و به اوپیوست و گفت : من به خ_اطر خدا تو را دوست می دارم آن مرد پاسخ داد : دوست بدارد تورا آن که مرا به خاطر او دوست می داری .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : هرگاه یکی از برادران مؤمن خود را دوست بداری او را ازآن آگاه ک_ن ، چ_ه اب_راهیم (ع ) گفت : رب ارنی کیف تحیی الموتی قال اولم تؤمن قال بلی ولکن لیطمئن قلبی ((521)) .

نیز فرموده است : هرگاه کسی را دوست بداری او را از آن آگاه کن زیرا این امر دوستی میان شما را پایدارتر می کند . ((522)) دی_ل ک_ارن_گ_ی س_خ_ن ل_ی_ن_ک_ل_ن را ذکر کرده که گفته است : آن جا یک مثل قدیمی است ک_ه م_ی گوید : یک چکه عسل بیش از یک بشکه حنظل مگس شکار می کند ، حال افراد بشرنیز به همین گونه است چه اگر بخواهی کسی را به سوی ΙȘϠجلب کنی باید او را قانع کنی که دوست م_خ_ل_ص او ه_ستی و همین کار به منزله آن چکه عسل است که دل او راشکار می کند و برای به دست آوردن دل

او جز این راهی نیست .

20- دعا برای دوست

روش_ن_ت_ری_ن دل_ی_ل بر محبت و مودت صادقانه انسان نسبت به برادر مؤمن خود و اخلاص او در ب_رادری و دوس_ت_ی دع_ا و ط_لب خیر و توفیق از خداوند برای اوست چه دعا رابطه خاص بنده با پروردگار و پیوند نهانی میان خالق و مخلوق است که جز خداوند کسی برآن آگاه نمی شود از آن رو ج_ز دوس_تان راستین و آنهایی که در برادری و دوستی صادقندو ظاهر و باطن و نهان و آشکار آن_ه_ا ی_ک_ی است بدان اقدام نمی کنند ، روشن است که اگردوستش آگاه شود که او برایش دعا م_ی ک_ن_د وث_وق و اع_تمادش به او افزایش می یابد ومحبتش چند برابر می شود چه این امر نشانه روش_ن_ی بر صدق دوستی و اخلاص اوست و دلیل قاطعی بر آن است که وی در ظاهر و باطن با او دوس_ت و ب_رادر است چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوست آن است که در غیاب صادق باشد . ((523)) دع_ای برادر مؤمن درباره برادرش مستجاب است زیرا دعای او برانگیخته از دلی صادق و راستین است و در آنچه در خواست می کند مخلص است و خداوند وعده کرده است دعای صادقان را اجابت کند و آرزوی مخلصان را تحقق دهد و خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمی کند ، از این رو پیامبر خ_دا(ص ) ف_رموده است : دعای انسان درباره برادرمؤمنش به اجابت می رسد در حالی که ممکن است همان دعا درباره خودش به اجابت نرسد . ((524)) نیز : دعای انسان درباره برادر مؤمنش در غیاب او رد نمی

شود . ((525)) ه_ن_گ_ام_ی ک_ه دعا کننده برای برادر مؤمنش دعا می کند رحمت و برکت الهی به قدری که مایه روشنی چشم اوست بر او نازل می شود و خداوند کرم و توصل خود را شامل حالش می سازد آنچه را ب_رای ب_رادر م_ؤم_ن خود خواسته است به او عطا می کند ، چنان که پیامبرخدا(ص ) فرموده است : هنگامی که انسان برای برادر مؤمنش در غیاب او دعا می کندفرشته می گوید : و همانند آن برای توست ((526)) .

امام صادق (ع ) فرموده است : دعای مسلمان برای برادر مؤمنش در غیاب او روزی را به سوی دعا ک_ن_ن_ده جلب می کند و بلا را از او بر می گرداند و فرشتگان به او می گویند : برای تو دو برابر آن است ((527)) .

ن_یز : دعای چهار کس رد نمی شود : دعای پیشوای عادل برای رعیت خود ، دعای برادربرای برادر م_ؤمنش در غیاب او ، فرشته ای که موکل است می گوید : و برای توست همانندآنچه برای برادرت دعا کرده ای و دیگر دعای پدر درباره فرزندش ، و نیز دعای مظلوم وستمدیده ، خداوند می فرماید : به عزت و جلالم سوگند برای تو انتقام می گیرم اگر چه مدتی بگذرد . ((528)) ن_ی_ز : ک_س_ی ک_ه ب_رای ب_رادر م_ؤم_ن_ش دع_ا ک_ن_د خ_داون_د ب_لا را از او دور و روزی را بر او سرازیرمی کند . ((529))

21- گردهمایی دوستان و دیدار آنها با یکدیگر

شاید خوشترین ساعات زندگی انسان اوقاتی است که با یاران و دوستانش گرد هم آمده و در امور مختلف و موضوعات گوناگون با آنها به بحث و گفتگو می

پردازد .

این گرد هماییها فواید بزرگی را عاید آنها می سازد ، چه درباره چیزهایی به گفتگومی نشینند که ام_ور آنها را اصلاح و کارهایشان را تنظیم می کند ، و هر یک با دوست خودبه مشورت می پردازد ، و ه_ر ک_دام از آن_ها برادر مؤمنش را مورد نصیحت قرار می دهد ، ودانشمندشان به نادانشان آموزش م_ی ده_د ، و توانگرشان به مستمندشان کمک می کند ، وتوانای آنها به ناتوانشان یاری می دهد ، در نتیجه الفت و همدلی میان آنها فزونی می یابد ودوستی و محبت آنها به یکدیگر چند برابر می شود ، از ای_ن رو مشاهده می شود پیامبرخدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) به تشکیل این گونه مجالس دستور داده و اجتماع دوستان ودیدار آنها را یا یکدیگر محبوب شمرده اند .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : مثل دو برادر دینی به هنگامی که یکدیگر را دیدارمی کنند مثل دو دس_ت اس_ت ک_ه ی_ک_ی دیگری را می شوید .

هرگز دو مؤمن یکدیگر رادیدار نمی کنند جز این که خداوند فایده ای از یکی به دیگری می رساند . ((530)) ام_ام ب_اق_ر(ع ) فرموده است : گرد هم آیید و با هم گفتگو کنید که در این حال فرشتگان به دور شما حلقه می زنند ، خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده بدارد . ((531)) امام صادق (ع ) فرموده است : از خدا بترسید و نسبت به هم برادرانی نیکو کار باشید و به خاطر خدا ی_کدیگر را دوست بدارید و به هم نزدیک و مهربان باشید ، به دیدار همدیگربروید و

با هم ملاقات و در امر ما گفتگو و آن را زنده کنید . ((532)) ن_ی_ز : س_ه ت_ن ی_ا ب_ی_ش_ت_ر از م_ؤم_ن_ان گ_رد ه_م نمی آیند جز این که به تعداد آنها فرشتگان ح_ض_ورم_ی ی_ابند ، اگر مؤمنان دعای خیر کنند آنها آمین می گویند ، و اگر از شری به خدا پناه برندآنها دعا می کنند که خداوند آن را از آنها برگرداند ، و اگر حاجتی از خدا بخواهند آنهاواسطه می شوند و برآوردن آن را از خدا در خواست می کنند . ((533)) خ_ی_ث_مه گفته است : بر امام صادق (ع ) وارد شدم تا با او تودیع کنم زیرا قصد مسافرت داشتم ، آن حضرت فرمود : ب_ه دوستانمان سلام برسان و آنها را به تقوای الهی وصیت و به آنها سفارش کن ثروتمندان آنها به م_س_تمندانشان و توانمندان آنها به ناتوانان آنها کمک کنند ، و زنده ها برجناره مردگانشان حاضر ش_ون_د ، و در خ_ان_ه هایشان همدیگر را دیدار کنند چه دیداربرخی از آنها با برخی دیگر مایه زنده ماندن امر ماست ((534)) .

ن_ی_ز : هرگاه سه تن مؤمن در نزد برادر خود که از شر او ایمن بوده و از آزار او بیم نداشته وبه او ام_ی_د خ_وب_ی داش_ت_ه ب_اشند اجتماع کنند اگر خدا را بخوانند آنها را اجابت می کند و اگراز او بخواهند به آنها عطا می کند و اگر درخواست زیادتی کنند بر عطای خود می افزاید ، و اگر سکوت ورزند خداوند بخشش خود را آغاز می کند . ((535)) امام موسی بن جعفر(ع ) فرموده است : بکوشید اوقاتتان را چهار بخش

کنید ، بخشی برای راز و نیاز ب_ا خ_دا ، بخشی برای امور معاش ، بخشی برای معاشرت با دوستان ومعتمدانی که عیبهایتان را به شما معرفی می کنند و در باطن به شما اخلاص دارند ، و . . . . . ((536)) م_ی_سر گفته است : امام جواد(ع ) به من فرمود : آیا شما خلوت می کنید و درباره هر چه بخواهید سخن می گویید ؟ .

عرض کردم : آری خلوت می کنیم و پیرامون آنچه بخواهیم گفتگو می کنیم .

ف_رمود : آگاه باشید به خدا سوگند دوست داشتم در برخی از این انجمنها با شمامی بودم ، بدان به خدا سوگند من بوی شما و ارواح شما را دوست دارم ، چه شما بر دین خدا و بر دین فرشتگان او هستید .

پس ما را با تقوا و اجتهاد خود یاری کنید . ((537)) اسلام به خاطر اهتمامی که در جهت گرد آمدن دوستان و دیدار آنها با یکدیگر دارد نظرکردن به چ_ه_ره برادر دینی را عبادت شمرده است تا این امر انگیزه ای برای نزدیکی آنان به یکدیگر باشد ، و ه_رگ_اه از گفتگو و مذاکره و مشاوره سودی عاید آنها نشود به طورقطع از نظر کردن به چهره ی_ک_دی_گ_ر که عبادت است فایده برند و استحقاق اجر و ثواب الهی را پیدا کنند ، از این رو امام زین العابدین فرموده است : نگاه مؤمن از روی مودت ومحبت عبادت است ((538)) .

22- شکر و ستایش در برابر کار نیک

ه_رگ_اه دوست خود بلکه هر انسانی را مشاهده کردی که به کار خوبی اقدام کرده یا کمکی به تو ارزان_ی داش_ته و یا به نیکی با

تو رفتار کرده از شکر گزاری و قدردانی و ستایش اودریغ مکن چه این امر پاکیزه ترین احساسات او را نسبت به تو بر می انگیزد و این قدردانی تو جبرانی در برابر حسن رفتار او به شمار می آید ، و احسانی است که نسبت به او روا داشته ای و این جبران و احسان در خور شکرگزاری و به یاد ماندنی است .

اگ_ر ه_م_ه دوس_ت_ان توافق کنند که از همدیگر تشکر و کارهای یکدیگر را تقدیر و تحسین کنند محبت میان آنان چند برابر می شود و در میدان عمل و فعالیت پیشی می گیرند چه تقدیر و تشویق بزرگترین انگیزه برای پیشرفت و بزرگترین عامل برای حصول تکامل وترقی است .

دی_ل ک_اری_ن_گ_ی م_ی گ_وی_د : پ_س م_ا ب_ای_د ب_ک_وش_ی_م صفات پاکیزه هر انسانی را که دیدار م_ی ک_ن_ی_م ب_شناسیم .

تملق و چاپلوسی را باید فراموش کنی ، خالصانه و بی شایبه تحسین خود را ب_ه ک_ارگ_ی_ری ، در س_ت_ای_ش و ق_درش_ناسی دریغ مکن چه مردم سخنان تو را در حافظه خود ن_گ_ه م_ی دارن_د و در ط_ول س_ال_ی_ان دراز آن_ها را تکرار می کنند حتی در زمانی که تو آنها را به کلی فراموش کرده ای .

ن_ی_ز م_ی گ_وی_د : همانا هر کسی را که دیدار می کنی احساس می کند دست کم از یک جنبه برتو برتری دارد ، و در این که بتوانی به قلب او راه یابی تنها یک راه وجود دارد و آن این که او را به طور م_س_ت_ق_ی_م م_ت_وجه کنی که تو به اهمیت او اعتراف داری و خالصانه به آن اقرارمی کنی ، و قول

ای_م_رسون را به یاد آور که گفته است : هر شخصی را که دیدار می کنم دست کم از یک جنبه بر من برتری دارد و ممکن است از همین جنبه من از او چیزفراگیرم و درس بیاموزم .

سپس دیل کارنگی بحث خود را با این جملات پایان می دهد : هرگاه می خواهی مردم تو را دوست بدارند از قاعده شماره 6 پیروی کن : ق_درش_ن_اسی مخلصانه خود را نسبت به دیگری به طور کامل انجام ، و او را در وضعی قرار ده که اهمیت آن را درک کند .

ن_یز می گوید : برای این که مردم را رام و با خود همراه کنی بی آن که نسبت به آنها بدی ورزی و دشمنی آنها را برانگیزی از قاعده شماره 1 پیروی کن : با ستایش پاکیزه و قدرشناسی خالصانه سخن را آغاز کن اینها سخنانی است که دیل کارنگی درباره قدردانی انسان نسبت به دیگران و ستایش اواز کردار و گ_ف_تار کسانی که سزاوار ستایش و تقدیرند گفته است و اینک به آنچه از پیامبرگرامی (ص ) و ائم_ه اه_ل ب_یت (ع ) درباره این موضوع مهم وارد شده است توجه کن تا بدانی آنها در هیچ مورد از راهنمایی و ارشاد کوتاهی نکرده و در هر امر مهم که در خوشبختی و سعادت جامعه بشری دارای تاثیر است دستورهای جامع و کافی داده اند .

پ_ی_ام_ب_ر خدا(ص ) فرموده است : کسی که کار نیکی برای شما انجام داد به او تلافی کنید واگر توانایی تلافی ندارید برای او دعا کنید تا حدی که یقین کنید تلافی کرده اید . ((539)) نیز

: کسی که کار نیکی برای شما انجام داد به او تلافی کنید و اگر توانایی ندارید او رابستایید چه ستایش پاداشی است ((540)) .

نیز : بر کسی که به او احسانی کرده ای حق است که آن را تلافی کند و اگر نکند عمل تو رابستاید و اگر این کار را نیز نکند ناسپاسی کرده است ((541)) .

پ_ی_ام_ب_ر خ_دا(ص ) در دع_ای خ_ود می فرمود : بار الها من از دوست بد اندیش به تو پناه می برم ، چ_شمانش مرا می نگرد و دلش مراقب من است اگر عمل خوبی از من ببیند آن راپنهان می کند و اگر کار بدی از من مشاهده کند آن را پخش می کند . ((542)) علی (ع ) به هنگامی که مالک اشتر او را به حکومت مصر منصوب کرد وصیت می کند : ج_ن_گاوران و دلیران را در بر آوردن آرزویشان به حدی که منتهای آرزوی توست اختصاص ده و ای_ن ام_ر را از طریق بذل نصیحت و ستایش نیکو و سرپرستی ملاطفت آمیزنسبت به یکایک آنها به انجام برسان و در هر جا آزمایش خوبی داده اند از آن یاد کن چه یادآوری مکرر کارهای خوب آنها از سوی تو دلیر را به جنبش در می آورد و از کار بازمانده را به کار وا می دارد . ((543)) ام_ام حسن مجتبی (ع ) دوست شایسته را بدین گونه توصیف می کند : اگر از تو کار نیکی مشاهده کرد آن را بر می شمارد و پخش می کند . ((544)) از ام_ام ب_اقر(ع ) روایت شده که فرموده است : محمدبن شهاب زهری

برعلی بن الحسین (ع ) وارد شد در حالی که افسرده و اندوهگین بود ، امام زین العابدین به اوفرمود : چه شده است که دلتنگ و غمگینی ؟

پاسخ داد : ای فرزند پیامبر هم و غم پیاپی برمن وارد می شود و این به سبب آن است که م_ن ک_سانی را که به نعمتهای من حسدمی ورزند ، و در من طمع دارند ، و آنانی را که امید به آنها ب_س_ت_ه ام و کسانی را که به آنهااحسان کرده ام آزموده ام و در مورد همه آنها گمانم بر خطا رفته است .

امام علی بن الحسین (ع ) فرمود : زبانت را نگهدار تا بر دوستانت قدرت یابی .

زه_ری گفت : ای فرزند پیامبر خدا من در برابر شتاب در گفتار به آنها احسان می کنم ، امام علی بن الحسین (ع ) فرمود : هیهات که از این عمل خود خشنود باشی ، و زینهار از این که سخنی بگویی ک_ه دل_ها بر انکار آن پیشی می گیرد ، و اگر برای آن عذری داری باید بدانی که برای همه کسانی که آن را به گوششان می رسانی نمی توانی عذری داشته باشی .

ای زه_ری ! ک_س_ی ک_ه خ_ودش از ک_املترین چیزهایی نباشد که در اوست هلاک او ازساده ترین چیزهایی است که در اوست .

ای زه_ری ! بر توست که مسلمانان را به منزله افراد خانواده خود قرار دهی ، بزرگسالان آنها را در ح_ک_م پدر و خردسالان آنها را به منزله فرزند و همسالان آنها را همچون برادرخود بدانی ، در این ص_ورت م_ی خ_واهی به کدام یک از آنها

نفرین کنی ؟

و می خواهی پرده کدام یک از اینها را بدری ؟

اگر شیطان به تو وانمود کرده که بر یکی از اهل قبله برتری داری بنگر اگر آن کس از نظر سن از ت_و بزرگتر است بگو : وی در ایمان و عمل صالح برمن سبقت دارد پس از من بهتر است ، و اگر به سال از تو کوچکتر است بگو : من در گناه ومعصیت بر او پیشی گرفته ام پس او از من بهتر است ، و اگ_ر ه_م_سن و سال توست بگو : من به گناهان خود یقین و در امر او شک دارم پس نباید با شک ی_ق_ین خود را رها کنم ، و اگرمی بینی مسلمانان تو را بزرگ می دارند و احترام و تجلیل می کنند ب_گ_و : این فضیلتی است که آنها را به کار بسته اند ، و اگر تو از آنها بدرفتاری مشاهده کنی و از آن دل_ت_نگ باشی بگو : این به سبب گناهی است که مرتکب شده ام .

هرگاه چنین کنی زندگی بر تو آسان ودوستانت زیاد و دشمنانت کم خواهد شد و به نیکیهای آنها خوشحال خواهی گردید واز بد رف_ت_اری آنها دلتنگ نخواهی شد .

و بدان گرامیترین مردم نزد مردم کسی است که خیر او بر آنها بسیار و خود از آنان بی نیاز و پرهیزگار باشد . ((545)) امام صادق (ع ) در توصیف انسان مؤمن فرموده است : کسی را دیدار نمی کند جز این که می گوید : بهتر و پرهیزگارتر از من است .

چه مردم دو گونه اند : کسی است که بهتر وپرهیزگارتر از اوست

، و کسی است که بدتر و پست تر از اوست .

هنگامی که بهتر از خودرا دیدار می کند در برابر او فروتنی م_ی کند تا به او بپیوندد و چون بدتر و پست تر از خود رامی بیند بگوید : شاید بدی او ظاهری و خیر او ب_اط_ن_ی و پ_ن_هان باشد .

انسان اگر چنین رفتارکند بی شک بر اهل زمان خود برتری و آقایی می یابد . ((546)) ام_ام ک_اظ_م (ع ) فرموده است : کسی که به او احسانی شده است باید آن را تلافی کند وتلافی آن ن_یست که معامله به مثل کنی مگر آنگاه که برتری خود را نشان دهی چه اگرمعامله به مثل کنی برتری از آن اوست که احسان را آغاز کرده است ((547)) .

ام_ام ع_س_ک_ری (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ب_هترین دوستانت کسی است که گناهت را فراموش کند واحسانت را به او به یاد آورد . ((548)) ب_ل_ک_ه حتی اگر بدانی دوست تو قصد خیر خود را در دل پنهان می کند و در این راه عملی انجام نمی دهد بر توست که در برابر نیت خیر او وی را مورد تحسین و ستایش قرار دهی چه کسی که در شکر نیت سستی می کند در شکر گزاری از عمل نیز سستی خواهد کرد ، از این رو امیرمؤمنان (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ک_س_ی ک_ه دوس_ت_ش را در برابر حسن نیت او نستایدکار نیک او را نیز نخواهد ستود . ((549)) دی_دگ_اه اه_ل ب_یت (ع ) درباره احسان به کسی که شکر آن را به جا نمی آورد این است که تضییع احسان است همچنان که

دوستی با کسی که وفا ندارد نیز تضییع آن است چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : چهار چیز است که ضایع و باطل می شود : دوس_ت_ی نسبت به کسی که وفا ندارد ، کار نیک درباره کسی که شکر آن را به جا نمی آورد ، دانش ک_سی که برای او شنونده ای نیست و و رازی به کسی سپرده شود که از استحکام عقل و راز داری بی بهره است ((550)) .

ب_ل_ی هرگاه انسان در ستایش خود زیاده روی کند و ممدوح را بیش از آنچه سزاوار اوست بستاید ای_ن ع_م_ل از دیدگاه اهل بیت (ع ) چاپلوسی و زشت است و چنانچه در ستایش اوکوتاهی ورزد و ک_متر از آنچه در خور اوست وی را توصیف کند از نظر آنها به حق او ستم کرده است ، و این سخن ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) گ_وی_ای همین مطلب می باشد که فرموده است : ستایش بیش از استحقاق چاپلوسی و کمتر از آن ناتوانی یا حسد است ((551)) .

23- نیکی در برابر بدی

ن_ی_ک_ی در ب_راب_ر بدی صفتی است برجسته که از بزرگترین موهبتهای الهی و عالیترین ملکات ان_س_ان_ی ب_ه ش_مار می آید و تنها طبقه عالی جامعه که نفسشان تزکیه شده ودلهایشان پاکیزه و وجدانشان پاک و درونشان به صلاح آراسته است از این صفت ارزشمند انسانی برخوردارند .

و تاثیر آن در ن_ف_وس م_ردم بسیار زیاد و غیر قابل انکاراست .

این صفت والا از مهمترین ارکان دوستی و برادری و مؤثرترین عامل انس وآشنایی و بزرگترین انگیزه محبت و نزدیکی مردم به یکدیگر است .

چه احسان در انسان مؤثر است و باعث تملک قلب

اوست از این رو خداوند به این امر دستور داده و مردم رابدان دعوت و تشویق کرده است خداوند فرموده است : ان اللّه یامر بالعدل والا حسان ((552)) .

نیز : ان اللّه مع الذین اتقو والذین هم محسنون ((553)) .

نیز : واللّه یحب المحسنین ((554)) .

پیامبر خدا(ص ) فرمود : دلها بر محبت کسانی که به آنها نیکی می کنند و بر دشمنی کسانی که به آنها بدی می کنند سرشته شده است ((555)) .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : به هر کس که خواهی نیکی کن تا فرمانروای اوشوی ((556)) .

یکی از شاعران این معنا را گرفته و گفته است : احسن الی الناس تستعبد قلوبهم ----- فطالما استعبد الانسان احسان ((557)) چ_ون نیکی به کسی که به تو بدی کرده عالیترین مرتبه و بزرگترین منزلت است و بیشترین تاثیر را در اص_لاح ن_ف_وس دارد .

ق_رآن کریم ما را بدان ارشاد کرده و در توصیف مؤمنان فرموده است : وی_درؤن ب_الحسنة السیئة ((558)) و نیز : ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک وبینه عداوة کانه ولی حمیم ((559)) .

از سوی پیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) دستورهای بسیار وارد شده که مردم را تشویق می کند بر این که در برابر بدی نیکی کنند ، و سیئات را با حسنات دفع کنند بویژه بادوستان چنین باشند تا با خوشبختی و شادکامی زندگی را به سر برند .

روش پیشوایان معصوم (ع ) سر مشقی نیکو و الگوی روشنی است که باید از آن پیروی وبه آنها اقتدا ک_رد ، چ_ه آنان سنگدلی و بدرفتاری دشمنان را با بردباری و اخلاق

کریمانه وگذشتهای بزرگ و شکیبایی و نیکی به بدان و بخشش به آنان پاسخ می دادند .

انس بن مالک روایت کرده که من به همراه پیامبر خدا(ص ) می رفتم و آن حضرت عبایی باحاشیه ض_خ_یم بر دوش داشت در این هنگام مردی اعرابی با او برخورد کرد و عبا را به سختی از دوش او ک_ش_ی_د به طوری که وقتی من به صفحه گردن آن حضرت نگریستم اثرحاشیه ضخیم عبا را بر روی آن ب_ه سبب کشیدن شدید مشاهده کردم .

سپس اعرابی گفت : ای محمد(ص ) دستور ده از م_ال خ_دا ک_ه در نزد توست به من بدهند ، پیامبرخدا(ص )رو به او کرد و خندید و دستور بخشش داد .

نیز روایت شده است که یک تن اعرابی نزد پیامبرخدا(ص ) آمد و چیزی خواست که آن حضرت به او داد ، س_پ_س به او فرمود : آیا به تو نیکی کردم ؟

اعرابی پاسخ داد : نه وخوبی نکردی ، مسلمانان به خشم درآمدند و آهنگ او کردند پیامبر(ص ) اشاره فرمود که دست از او باز دارید ، سپس برخاست و ب_ه درون منزلش رفت و چیزی بر عطایش افزودو برای او فرستاد .

پس از آن به او فرمود : آیا به تو ن_ی_کی کردم ؟

پاسخ داد : آری خداونداز خانواده و عشیره به تو خیر دهد .

پیامبر(ص ) به او فرمود : تو پیش از این چیزی گفتی که در ذهن اصحابم اثر نامطلوبی به جا گذاشت ، اگر دوست داری همان را که در حضور من گفتی در پیش روی آنهانیز بگو .

پاسخ داد : آری .

چون بامداد شد اعرابی

آم_د ، پ_ی_امبر(ص )فرمود : این اعرابی چیزی گفت و من بر عطای خود به او افزودم و می گوید راضی هستم ، آیا این طور است ؟

پاسخ داد : آری خداوند از خانواده و عشیره به تو جزای خیردهد .

پیامبر(ص ) فرمود : داستان من و این داستان مردی است که ناقه ای داشت و از اوفراری شد مردم به دنبال آن افتادند که آن را برگردانند لیکن ناقه بر فرار خود می افزود ، صاحب ناقه به مردم فریاد زد : م_راب_ا ن_اق_ه ام واگذارید ، من به آن مهربانتر و داناترم ، سپس رو به سوی ناقه کرد که در پیش روی آن قرار داشت ، و مقداری از خار و خاشاک زمین برگرفت و آن را برگردانید تا آنگاه که ناقه به زانو خوابید و او پالانش را بر آن بست وسوارش شد .

و من اگر شما را به حال خود رها می کردم با توجه به آنچه این مرد گفت : اورا می کشتید و وارد دوزخ می شد .

روای_ت ش_ده اس_ت ک_ه ی_ک ن_ف_ر شامی امام حسن بن علی (ع ) را در حالی که سوار بر مرکب بود م_شاهده کرد ، وی شروع به دشنام دادن به او کرد و آن حضرت پاسخی نمی داد ، هنگامی که ناسزا گ_وی_ی وی به پایان رسید امام حسن (ع ) رو به او کرد و به او سلام داد وخندید ، سپس فرمود : ای پیرمرد گمان می کنم غریب باشی و شاید امر به تو مشتبه شده است ، اگر از ما خشنودی بخواهی تو را خشنود می کنیم

، و اگر چیزی از ما بخواهی به تومی دهیم ، و اگر از ما راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می کنیم ، و اگر از ما می خواهی سوارت کنیم سوارت می کنیم ، و اگر گرسنه ای تو را س_ی_ر م_ی ک_ن_یم ، و اگر برهنه ای تو رامی پوشانیم ، و اگر مستمندی بی نیازت می کنیم ، و اگر آواره ای تو را جا می دهیم ، و اگرحاجتی داری آن را بر می آوریم و اگر نزد ما فرود آیی و تا هنگام ب_رگشت مهمان ما باشی برای تو سودمندتر است چه ما محلی فراخ و آبرویی وسیع و مالی فراوان داری_م ، ه_نگامی که آن مرد این سخنان را شنید گریست و گفت گواهی می دهم تو خلیفه خدا درروی زم_ی_ن_ی و خ_داوند داناتر است به این که رسالتش را در کجا قرار می دهد ، و تو وپدرت تا ک_ن_ون م_ن_ف_ورت_ری_ن خ_ل_ق خ_دا نزد من بوده اید و اکنون تو در نزد من محبوبترین آفریدگار خدایی ((560)) .

ع_صام بن مصطلق که از مردم شام و اموی بود روایت کرده است که : به مدینه وارد شدم وحسین بن علی (ع ) را مشاهده کردم که از هیات و حسن منظر و زیبایی و جمالی شایان برخوردار بود ، در ای_ن ه_ن_گام حسادت و کینه ای که از پدرش در دل نهفته می داشتم برانگیخته شد نزد او رفتم و گ_ف_تم : تو پسر ابوترابی ؟

فرمود : آری ، من بسختی او و پدرش را دشنام دادم ، آن حضرت با نگاهی راف_ت آمیز به من نگریست و فرمود

: اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم ، واما ینزغنک من الشیطان نزغ ف_استعذ باللّه انه سمیع علیم ان الذین اتقوا اذامسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون .

واخ_وان_هم یمدونهم فی الغی ثم لایقصرون ((561)) .

سپس به من فرمود : جوش نزن من برای تو و خ_ودم از خ_داوند طلب آمرزش می کنم .

اینک اگر تو از ما کمکی بخواهی به تو کمک می کنیم و اگ_ر ب_خ_ششی از مامی خواهی به تو می بخشیم ، و اگر خواهان راهنمایی از مایی تو را راهنمایی می کنیم .

ع_ص_ام می گوید : من از گفتار خود پشیمان شدم و آثار ندامت از این گستاخی بر چهره ام ظاهر ش_د ، آن ح_ض_رت ف_رم_ود : لاتثریب علیکم الیوم یغفراللّه لکم وهو ارحم الراحمین ((562)) .

سپس ف_رم_ود : تو از مردم شام هستی ؟

گفتم : آری ، فرمود : نیش عقرب نه از ره کین است ، خداوند ما و ش_م_ا را سلامت بدارد ، هر حاجتی داری و هر چه به نظرت می رسد برای ما توضیح ده به خواست خدا ما را محل نیکوترین حسن ظن خود خواهی یافت .

ع_ص_ام گ_فته است : زمین خدا با همه پهناوری بر من تنگ شده بود ، و دوست داشتم مرا درخود ف_رو ب_رد س_پس آهسته خود را از حضور او بیرون کشیدم در حالی که در روی زمین کسی از او و پدرش نزد من محبوبتر نبود .

ن_ی_ز روایت شده است مردی از امام زین العابدین بدگویی کرد و به او تهمت زد .

آن حضرت به او ف_رم_ود : اگ_ر من چنانم که تو گفته ای از خداوند طلب

آمرزش می کنم ، و اگرآن گونه که تو گفتی نیستم خدا تو را بیامرزد .

آن م_رد ب_رخ_اس_ت و سر آن حضرت را بوسید و گفت : قربانت شوم شما آن گونه که من گفتم ن_یستی برایم طلب آمرزش کن ، امام (ع ) فرمود : خداوند تو را بیامرزد .

عرض کرد : اللّه اعلم حیث یجعل رسالته ((563)) .

روای_ت شده است که مردی آن حضرت را در بیرون مسجد ملاقات کرد و به او دشنام داد ، غلامان ب_ه او ش_وریدند ، امام علی بن الحسین (ع ) به آنها فرمود : آرام باشید ، سپس روبه آن کرد و فرمود : آن_چ_ه از امر ما بر تو پوشیده است بیشتر است ، آیا تو را حاجتی است تا به تو کمک کنیم ؟

آن مرد ش_رم_ن_ده ش_د و به خود آمد ، امام (ع ) رو لباسی خود را که بردوش داشت و از خز بود به سوی او ان_داخ_ت و دستور داد هزار درهم به او دادند ، پس ازاین آن مرد می گفت : گواهی می دهم تو از پیامبر زادگانی ((564)) .

ن_ی_ز روایت شده است که مردی از اهل کتاب (یهودی یا نصرانی ) به امام باقر(ع ) گفت : توبقری ، ام_ام (ع ) ف_رم_ود : ن_ه م_ن ب_اقرم ، گفت : تو فرزند زن آشپزی ، امام (ع ) فرمود : آن پیشه او بود ، گفت : تو فرزند سیاه زنگباری دشنام دهنده ای ، فرمود : اگر راست می گویی خدااو را بیامرزد ، و اگر دروغ می گویی خدا تو را بیامرزد .

سپس آن مرد به

دست آن حضرت مسلمان شد . ((565)) ن_یز نقل شده مردی از تبار عمربن خطاب در مدینه بود و پیوسته امام موسی بن جعفر(ع )را آزار و ب_ه ع_ل_ی (ع ) دش_ن_ام می داد ، برخی از اطرافیان آن حضرت اجازه خواستند که او رابکشند لیکن امام (ع ) آنها را بسختی از آن منع کرد ، و از حال مرد عمری پرسش فرمودگفتند در یکی از نواحی اط_راف مدینه مشغول کشاورزی است ، آن حضرت سوار ورهسپار مزرعه او گردید هنگامی که او را در آن ج_ا ی_اف_ت ب_ا مرکب خود وارد کشتزارش شد ، عمری فریاد زد : زراعت ، را لگد مال مکن ، ل_یکن آن حضرت همچنان وارد مزرعه شد تا به او رسید ، سپس نزد او نشست و او را خندانید ، پس از آن ب_ه او ف_رم_ود : چ_ه قدرخسارت به این زراعت تو وارد شده است ؟

عرض کرد : یکصد دینار ، ف_رم_ود : ام_ی_دواری چ_ه ق_در از آن س_ود ب_ب_ری ؟

گ_ف_ت : م_ن ع_لم غیب نمی دانم ، فرمود : من می گویم : امیدواری چقدر از آن به دست تو برسد ، گفت : امیدوارم دویست دینار از آن عاید من شود .

امام (ع ) سیصد دینار به او داد و فرمود : این هم مزرعه توست که بر حال خود باقی است ، ع_مری برخاست و سر آن حضرت را بوسید و برگشت ، و امام (ع ) نیزرهسپار مسجد شد در آن جا دی_د ع_م_ری ن_ش_س_ت_ه است و هنگامی که نظرش بر امام (ع )افتاد گفت : اللّه اعلم حیث یجعل رس_ال_ت_ه ،

((566)) اصحاب آن حضرت با شگفتی برخاستندو به او گفتند : داستان تو چیست ؟

تو پ_ی_ش از این سخنانی خلاف این می گفتی ، وی با آنهابه کشمکش و ناسزاگویی پرداخت و برای اب_ی ال_ح_سن امام موسی بن جعفر(ع ) در هرزمان که وارد و خارج می شد دعا می کرد .

امام (ع ) به اطرافیان خود که قصد کشتن وی راداشتند فرمود : آیا آنچه شما اراده کردید بهتر بود یا آنچه من با این مقدار وجه اصلاح امر او کردم ؟ ((567))

اینک به برخی از احادیثی که از ائمه اهل بیت (ع ) درباره نیکی در برابر بدی وارد شده ومشتمل بر کلمات درخشان و حکمتهای جاویدان است توجه کن : امام علی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : در برابر کسی که با تو درشتی می کند نرم باش تابزودی با تو به نرمی در آید . ((568)) ن_ی_ز : برادر (دینی ) خود را فرمانبردار باش هر چند تو را نافرمانی کند ، و با او بپیوند اگرچه با تو بدرفتاری کند . ((569)) ن_ی_ز : خود را وادار کن به هنگامی که دوستت از تو می برد تو با او بپیوندی ، و در وقتی که از تو رو م_ی گ_ردان_د ت_و ب_ا او اظهار ملاطفت و یگانگی کنی همچنین در زمانی که بخل می ورزد بذل و بخشش کنی و آنگاه که از تو دوری می کند تو خود را به او نزدیک کنی ، ووقتی به خشم آید تو نرم ب_اشی و هرگاه جرمی مرتکب شود او را معذور بدانی و چنان باشی که گویا بنده

و برده اویی و او ول_ی_ن_ع_مت توست .

لیکن زنهار که این امور را در غیرمورد خود پیاده کنی ، و این رفتار را درباره کسی که شایستگی آن را ندارد به کاربری ((570)) .

نیز : دوست خود را با نیکی به او سرزنش کن و شر او را با احسان به او دورگردان ((571)) .

امام صادق (ع ) فرموده است : با کسی که او بریده است بپیوند ، و به آن کس که تو رامحروم ساخته ب_ب_خ_ش ، و به کسی که به تو بدی کرده نیکی کن ، و به آن که تو را ناسزا گفته سلام گوی ، و به ک_سی که نسبت به تو دشمنی ورزیده با انصاف باش ، و کسی را که به توستم کرده عفو کن چنان ک_ه دوس_ت داری ت_و را ع_ف_و ک_ن_ند و از عفو خداوند نسبت به خودت عبرت گیر ، آیا نمی بینی خ_ورش_ی_د او ب_ر ن_ی_ک_وک_اران و ب_دکاران یکسان می تابد ، وباران او بر پاکان و گنهکاران فرود می آید . ((572))

24- حفظ برادر (دینی ) در غیاب او

از ب_زرگ_ت_ری_ن ن_شانه های وفاداری نسبت به دوست آن است که انسان در غیاب او از شؤون وی پ_اس_داری ک_ند و از همین طریق است که دوست راستین از دروغین شناخته می شود ، و حقیقت دوس_ت_ان م_کشوف می گردد ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوست کسی است که در غیاب دوست صادق باشد . ((573)) چ_ه ب_س_ا ک_س_ی ک_ه ن_س_ب_ت ب_ه ت_و دوس_تی و محبت بسیار اظهار می کند به طوری که تو را وادارم_ی س_ازد ک_ه وی را در زم_ره دس_ت_ه ن_خست دوستان و

برگزیدگان خود به شمار آوری لیکن بزودی با غیبت تو پرده از او برداشته می شود چه در جهت بدنامی و رسوایی تو اقدام می کند و خ_لاف آنچه را برای تو ظاهر می کرد نشان می دهد .

روشن است که وقتی خبراین اعمال او به تو ب_رس_د خوش گمانی و امیدواری تو نسبت به او به بدگمانی و نومیدی تبدیل می شود و شیرینی محبت او از دلت بیرون می رود و ممکن است مشاجره وکشمکش زبانی پیش آید و بسا کار به قطع راب_ط_ه و ج_دای_ی بینجامد .

از این روپیامبرخدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) حفظ شؤون دوست را در غیبت او از بزرگترین حقوق برادری و مهمترین حدود آن شمرده اند .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسی که برادر (دینی ) خود را در غیاب او یاری کندخداوند وی را در دنیا و آخرت یاری خواهد کرد . ((574)) ام_یرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوست انسان دوست نخواهد بود جز آنگاه که در سه چیزپاس او را بدارد : در بدبختی او ، در غیبت او و در وفات او . ((575)) ام_ام ح_سین (ع ) فرموده است : درباره برادر مؤمن خود به هنگامی که از تو غایب شودچیزی مگو جز آنچه را که دوست داری در صورت غیبت تو از او درباره ات بگوید . ((576)) ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رموده است : برادر دینی خود را هرگاه از تو غایب شود چنان یاد کن که دوست داری به هنگامی که از او غایب می شوی تو را یاد کند . ((577)) ام_ام صادق (ع ) فرموده

است : برادر دینی خود را هرگاه از شما غایب شود به نیکوترین نحوی یاد کنید که دوست دارید در صورت غیبت خود بدان گونه یاد شوید . ((578)) نیز : کسی که دوستش را پاس می دارد خداوند او را پاس می دارد . ((579)) همان گونه که بر تو لازم است در غیاب دوست خود چیزی نگویی که موجب تحقیر وکاستی قدر او ش_ود ه_مچنین بر تو واجب است که گفتار دیگران را در صورتی که از این قبیل باشد رد ، و در غیاب وی او را یاری کنی .

پ_ی_ام_ب_ر خ_دا(ص ) ف_رم_وده اس_ت : کسی که به برادر (دینی ) خود کمک کند بدین گونه که درمجلسی بشنود از او بدگویی می کنند و او آن را رد کند خداوند هزار نوع شر را در دنیا وآخرت از او دور می سازد ، و اگر رد نکند در حالی که بر آن تواناست گناه کسی را دارد که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد . ((580)) امام صادق (ع ) فرموده است : کسی که در نزد او برادر مؤمنش غیبت شود و وی او رایاری کند خدا او را در دن_ی_ا و آخ_رت یاری خواهد کرد .

و کسی که در نزد او برادر مؤمنش غیبت شود و وی او را یاری و از او دفاع نکند خداوند اورا در دنیا و آخرت پست و خوارمی سازد . ((581)) روش ائم_ه اه_ل ب_ی_ت (ع ) در ح_ف_ظ ش_ؤون ب_رادر (دی_ن_ی ) چ_ه در حال زندگی و چه پس از مرگ جالبترین نمونه است چه هر یک از آنها اصحاب خود

را پیوسته به نیکی یاد می کردند واعمال ن_ی_ک و م_ف_اخ_ر و م_زایا و صفات پسندیده و سجایای کریم آنها را بر می شمردند و برفقدان آنها افسوس می خوردند و اشتیاق خود را به دیدار آنها اظهار می کردند .

چنان که امیرمؤمنان (ع ) هنگامی که از یکی از برادران دینی خود که زندگی را بدرود گفته بود یاد می کند می فرماید : در گذشته مرا برادری به خاطر خدا بود که کوچک بودن دنیادر نظرش او را در چ_شم من بزرگ می داشت او از زیر سلطه شکمش بیرون رفته بود به طوری که اگر چیزی ن_م_ی ی_اف_ت آن را آرزو ن_می کرد ، و اگر می یافت آن را زیاد به کارنمی برد ، و در بیشتر عمر خود خاموش بود و اگر سخن می گفت بر گویندگان غلبه می کردو تشنگی پرسش کنندگان را فرو م_ی ن_ش_ان_د ، او ضعیف بود و ضعیف پنداشته می شد لیکن هرگاه زمان کوشش فرا می رسید شیر خشمگین و مار پر زهر بیابان بود ، برهان و دلیل نمی آورد مگر زمانی که نزد قاضی می آمد و کسی را ب_ه ک_اری که در مانند آن عذری می یافت سرزنش نمی کرد جز آنگاه که عذر او را می شنید ، و از دردی ش_ک_ایت نمی کردمگر وقتی که بهبودی می یافت ، و آنچه را می گفت انجام می داد ، و آنچه ن_م_ی ک_ردن_م_ی گ_فت ، و اگر در سخن بر او غلبه می کردند در خاموشی بر او غلبه نمی یافتند ، درش_نیدن حریصتر بود تا بر گفتن ، و

اگر ناگهان دو امر به او رو می آورد می نگریست کدام یک به خواهش نفس نزدیکتر است و با آن مخالفت می کرد .

ب_ر ش_م_اس_ت که این صفات را دارا و به آنها رغبت داشته باشید ، و اگر توانایی همه آنها راندارید بدانید که فراگرفتن اندک بهتر او فروگذاشتن بسیار است ((582)) .

روای_ت ش_ده است امام حسن (ع ) روزی در توصیف یکی از یاران خود به اصحاب خویش فرمود : و میان گفتار آن حضرت و سخنان پدر بزرگوارش که در فوق ذکر شد مشابهت بسیاری است ، من ش_م_ا را آگاه کنم از دوستی که در نظر من از بزرگترین افراد این مردم بود ، و آنچه او را در نظر م_ن ب_زرگ ک_رده بود کوچکی دنیا در نظر او بود ، وی از زیر سلطه شکم بیرون رفته بود از این رو میلی به آنچه نمی یافت نداشت ، و از آنچه می یافت زیاداستفاده نمی کرد ، همچنین او از زیر سلطه ج_ه_ل خ_ارج ش_ده بود لذا دستش را درازنمی کرد جز در وقت وثوق به این که سودی به دیگری ب_رساند و گامی بر نمی داشت جزبرای این که کار نیکی انجام دهد ، و هرگز خشمگین و رنجیده ن_م_ی شد ، و هرگاه درمحضر دانشمندان حاضر می شد به شنیدن حریصتر بود تا به گفتن ، و هر گ_اه در س_خ_ن ب_راو غ_ل_ب_ه م_ی کردند در خاموشی بر او غلبه نمی یافتند و بیشتر عمرش را به خ_ام_وش_ی گ_ذران_ی_د و هرگاه سخن می گفت بر گویندگان فایق می آمد ، هرگز در نزاعی ش_رکت نمی جست و

در جدالی وارد نمی شد ، و جز به هنگام مشاهده داور اقامه دلیل نمی کرد . . . . تا پایان ((583)) .

آری دوس_ت وف_ادار دوس_ت_ش را در غ_یاب او به همان گونه بلکه بهتر از آنچه در حضور ازاو نام می برد یاد می کند ، چنان که شاعر گفته است :

و اذا الفتی حسنت مودته

فی القرب ضاعفها علی البعد ((584))

ه_م_چ_ن_ی_ن ش_ؤون او را پ_س از م_رگ_ش ب_ه همان گونه حفظ می کند که در زمان حیات او حفظمی کرده است به طوری که شاعر گفته است :

و انی لاستحیید و الترب بیننا

کما کنت استحیید و هویرانی ((585))

25- نرمی و مدارا در معاشرت

ش_ک نیست در این که دولت داری میان مردم محبوب باشی و بی گمان خواهان آنی که دلهای م_ردم را ب_ه س_وی خود بکشانی ، و بی تردید می خواهی در دلهای مردم پاکیزه ترین تاثیر را داشته ب_اش_ی و دوس_ت_ی و م_ح_بت آنان را به دست آوری ، این آرزوی هر انسانی وهدف هر شخصی در زن_دگ_ی است .

اکنون آیا می دانی باید از چه راهی بروی تا به این مقصد برسی و این آرزو را تحقق دهی ؟

ب_ه_ت_رین راه رسیدن به این مقصود حسن معاشرت ، لطف و مدارا ، سخن خوش و انعطاف پذیری اس_ت ای_ن ام_ور پ_ایه و اساس سعادت اجتماعی است وانسان از این راه می توانددوستانی به دست آورد ، و در م_ردم م_ؤثر واقع شود ، قرآن کریم ما را به همین راه ارشادکرده و فرموده است : وقولوا للناس حسنا . ((586)) ج_ام_ع_ه انسانی بهترین گواه بر صدق این مدعاست ، چه کسی که به خلق خوش

و نرمی وحسن م_ع_اش_رت و م_لای_م_ت طبع شناخته می شود دوستان و یارانش زیاد می شوند و مردم به او انس می گیرند و به او رو می آورند .

اما کسی که درشتخو و بد خلق است مردم از بیم شر وبدی رفتارش از او دور م_ی شوند و می گریزند .

قرآن کریم به این حقیقت ثابت اجتماعی تصریح کرده و فرموده است : ولو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک ((587)) .

پ_ی_امبرگرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) به این امر مهم که اثر عمیق در سعادت جامعه داردمانند همه امور شایسته ای که منتهی به خیر و صلاح جامعه می شود نهایت اهتمام رامبذول داشته اند : پیامبر خدا(ص ) فرموده است : شما را آگاه می کنم بر این که فردا آتش بر چه کسی حرام می شود ، بر آن که ساده ، نرم ، همدل و انعطاف پذیر باشد . ((588)) نیز : به کسی که حسن خلق و مدارا عطا گردیده خیر و راحتی به او داده شده و حال او دردنیا و آخرت نیکو خواهد بود .

و آن که از حسن خلق و مدارا محروم شده این حرمان برای او راهی به سوی هر شر و بلیه ای است جز کسی که خداوند اورا حفظکند . ((589)) ن_ی_ز : ش_م_ا ه_رگ_ز ب_ا ام_وال_ت_ان ن_م_ی ت_وان_ی_د مردم را راضی کنید پس با اخلاقتان آنان را خشنودسازید . ((590)) نیز : کسی که از مدارا (با مردم ) محروم شده از همه خوبیها محروم گردیده است ((591)) .

نیز : کسی که برادر مسلمانش را با کلمه

ملاطفت آمیزی گرامی بدارد و غم را از او بزدایدپیوسته در س_ای_ه ل_ط_ف ب_ی کران الهی خواهد بود ، و مادام که بر این روش است رحمت خدا شامل حال اوست ((592)) .

نیز : هر بنده ای از امت من برادر دینی خود را به نوعی مورد لطف قرار دهد خداوندخدمتکاری از خادمان بهشت در اختیار او قرار می دهد . ((593)) ن_یز : خداوند مداراگر است و مدارا با دیگران را دوست می دارد ، و آنچه در برابر رفق ومدارا عطا می کند در برابر عنف و زور عطا نمی کند . ((594)) ن_ی_ز : همانا رفق و مدارا در هر چیزی زینت بخش آن است ، و جدایی آن از هر چیزموجب زشتی و ناپسندی آن است ((595)) .

ن_ی_ز : خداوند آنچه در برابر رفق و مدارا عطا می کند در برابر تندی و درشتخویی عطانمی کند ، و چ_ون خ_داون_د بنده ای را دوست بدارد به او نرمی و مدارا می بخشد ، هیچ خاندانی از رفق و مدارا محروم نشدند جز این که از همه خوبیها محروم گردیدند . ((596)) ن_ی_ز : اگ_ر رف_ق و م_دارا م_خ_ل_وق_ی دی_دن_ی ب_ود در م_یان آنچه خدا آفریده چیزی زیباتر از اونبود . ((597)) ن_ی_ز : دو ن_ف_ر که با هم رفاقت می کنند آن یک پاداشش بزرگتر و نزد خداوند محبوبتر است که بیشتر با رفیقش مدارا می کند . ((598)) نیز : همانا در رفق و مدارا زیادتی و برکت است و آن که از نرمی و مدارا محروم شده ازهمه خوبیها محروم گردیده است ((599)) .

مدارا و سازش از خاندانی دور

نشده جز آن که همه خیر و خوبی از آنها دور شده است ((600)) .

ن_یز : اخلاقت را با خانواده و همسایگان و معاشران خود و با مردمی که همنشینی داری نیکو کن تا در نزد خداوند نام تو در درجات بالا ثبت شود . ((601)) امام علی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : هر کس گفتارش نرم باشد محبت او لازم وگفتگویش نیکو و دلها برای دیدارش تشنه است ((602)) .

نیز : اساس دانش رفق و مدارا است .

((603)) نیز به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : قدری امساک از بخشش به دوست خودضمن به کار بردن لطف و مدارا بهتر است از بذل مال و ستم به او . ((604)) نیز : زبان خوش و طعام دادن به دیگران شما را در به دست آوردن بهشت توانامی سازد . ((605)) نیز : در بهشت غرفه هایی است که بیرون آنها از درون آنها و درون آنها از بیرون آنها دیده می شود خداوند آنها را برای کسانی آماده کرده است که اطعام می کنند وزبانی خوش دارند . ((606)) ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رم_وده اس_ت : ک_س_ی ک_ه رف_ق و م_دارا ب_ه_ره او ش_ده ای_م_ان ن_ص_یب وی گردیده است ((607)) .

ام_ام صادق (ع ) فرموده است : اگر می خواهی محترم باشی نرم باش و اگر خواهان آنی که توهین شوی تندی کن ((608)) .

نیز : کسی که در کارهایش مدارا می کند به آنچه از مردم می خواهد میرسد . ((609)) نیز : حسن خلق دوستی را جلب می کند . ((610)) دی_ل ک_ارنگی می گوید : هرگاه دل

کسی از کینه و دشمنی تو پر شود هرگز نخواهی توانست با هیچ منطقی او را به سوی دیدگاههای خود جلب کنی .

بنابراین می باید پدران ملامتگر و همسران خ_رده گ_ی_ر و م_دی_ران پ_رخاشگر این واقعیت را درک کنند چه به احتمال نزدیک اگر اینان به م_لاط_ف_ت و م_دارا و نرمی متوسل شوند به اهداف خود برسند .

سپس گفتار خود را به ذکر این ق_اع_ده م_ه_م به پایان می رساند که هرگاه می خواهی مردم را به سوی اهداف خود جلب کنی از قاعده شماره 4 پیروی کن : به نرمی و مدارا اقدام ، و خشم و زور را رها کن .

26- تبادل دوستی میان دوستان

بیشتر مردم از نبودن این صفت در میان خود شکایت دارند و می بینیم در هر زمان سخنانی که در زیر ذکر می شود بر زبان دوستان جاری می گردد که در ضمن آن یکدیگررا سرزنش می کنند و هر یک از آنها هنگامی که با دوست خود دیدار می کند به اومی گوید : من بارها در خانه ات به ملاقات تو آمده ام چرا تو به دیدار من نمی آیی ؟

برای چه هر قدر من در نزدیکی به تو می افزایم تو بر دوری از من می افزاید ؟

من تو را بیش از آنچه تو مرا دوست داری دوست می دارم .

چ_ه بسیار عمل زیبا و نیکو نسبت به تو انجام دادم و تو هرگز زیبا را به زیبا و نیکو را به نیکو تلافی نکردی .

م_ن ب_ا خ_وشرویی و گشاده رویی تو را ملاقات می کنم و تو باروگردانی و گرفتگی با من دیدار می کنی .

چرا تو در

برخورد با من درود و سلام را آغاز نمی کنی همان گونه که من آغاز می کنم ؟ .

من تو را بیش از آنچه احترام به من می گذاری احترام می کنم .

چرا تو از من جز وفاداری نمی بینی و من از دیر زمان جز جفا و بدرفتاری از تونمی بینم .

ام_ث_ال این گونه جملات عتاب آمیز و سرزنشها و نکوهشهایی که میان دوستان مبادله می شود و صفای دوستی را بر آنان مکرر می سازد و حلاوت برادری را از میان می برد .

آنچه موجب برانگیختن این نگرانیها می شود آن است که در میان بیشتر دوستان برادری و همیاری به طور یکسان انجام نمی شود و دوستی و محبت بر اساس عدالت میان آنهاتبادل نمی یابد و حقوق به طور متقابل و برابر میان آنها برقرار نیست از این رو این گونه احساسات که در سینه ها به جوش م_ی آی_د ظ_ه_ور م_ی ی_اب_د و ن_فس را مکدر و فکر را مشغول می سازد .

لذا پیامبر اکرم (ص ) و ائمه اه_ل ب_ی_ت (ع ) به ضرورت مقابله و برابری در محبت هشدار داده اند تا صفای دوستی و برادری به کمال برسد .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسی از شما ایمان نمی آورد مگر آنگاه که برای برادرمؤمنش همان را بخواهد که برای خودش می خواهد . ((611)) نیز فرموده است : هر کس با مردم به گونه ای رفتار کند که دوست دارد آنها بدان گونه بااو رفتار کنند او عادل است ((612)) .

ن_ی_ز : آن_چ_ه را ب_رای خود ناخوش می داری برای دیگران نیز ناخوش بدار ، و

آنچه را برای خودت دوس_ت داری ب_رای ب_رادر مؤمنت نیز دوست بدار تا در حکم خود عادل و درعدالت دادگر ، و در میان اهل آسمان و در دل مردم زمین محبوب باشی ((613)) .

ب_ه ه_ن_گامی که پیامبر خدا(ص ) عازم یکی از غزوات خود بود یک تن اعرابی نزد آن حضرت آمد و رکاب شتر را گرفت و گفت : ای پیامبر خدا! عملی به من بیاموز که به وسیله آن به بهشت درآیم ، پ_ی_ام_بر(ص ) فرمود : به همان گونه که دوست داری مردم با تورفتار کنند با آنها رفتار کن ، و از آن_چ_ه ن_اخ_وش م_ی داری م_ردم ن_س_ب_ت به تو عمل کنند از آن عمل خود داری کن .

از راه شتر کناررو . ((614)) امیرمؤمنان (ع ) در وصیت خود به فرزندش امام حسن (ع ) فرمود : ای پسر من ! در رابطه میان خود و دیگران خود را میزان قرار ده ، و برای دیگران همان چیزی را دوست بدار که برای خودت دوست م_ی داری و آن_چه را برای خودت ناخوش می داری برای آنان نیزناخوش بدار ، ستم مکن چنان که دوس_ت ن_داری ب_ر ت_و ستم شود ، نیکی کن همان گونه که دوست داری به تو نیکی شود ، آنچه را زشت می شماری از دیگری سرزند از خودت نیززشت بشمار و آنچه را خودت برای مردم سزاوار و رضایتبخش می دانی از آنان به همان راضی باش ((615)) .

ن_ی_ز در وص_یت خود به کمیل بن زیاد فرموده است : ای کمیل ! اگر برادر (دینی ) خود رادوست نداشته باشی برادر نیستی ((616)) .

نیز

: برادر (دینی ) تو همان حق را بر تو دارد که تو بر او داری ((617)) .

ن_ی_ز : ب_ا م_ردم همان گونه معاشرت کن که دوست داری آنان بدان گونه با تو معاشرت کنندتا عادل باشی ((618)) .

ن_ی_ز : ب_ی میلی تو نسبت به کسی که به تو تمایل دارد کژبختی است ، و رغبت تو به کسی که به تو رغبت ندارد زبونی است ((619)) .

زیرا در هر دو حالت تبادل محبت و برابری میان تو و دوستت وجود ندارد .

امام زین العابدین (ع ) در بیان حقوق دوست فرموده است : این که او را احترام کنی همان گونه که تو را احترام می کند ، و او را پاسداری کنی همان طور که تو را پاسداری می کند . ((620)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : در رف_اقت کسی که برای تو آن حق را نمی شناسد که توبرای او می شناسی سودی نیست ((621)) .

نیز : با مردم به همان گونه رفاقت کن که با تو رفاقت می کنند تا بر ایمان خودبیفزایی ((622)) .

ن_ی_ز : ک_س_ی ک_ه با برادر (دینی )خود مانند آنچه نسبت به خودش عمل می کند رفتار نکندحق برادری را ادا نکرده است .

ن_ی_ز : خداوند به آدم (ع ) وحی فرمود : من همه سخنها را در چهار کلمه جمع کرده ام ، عرض کرد : پ_روردگ_ارا آن_ه_ا کدامند ؟

فرمود : یکی از آنها برای من ، یکی برای تو ، و یکی میان من و تو ، و یکی میان تو و مردم است .

عرض کرد : ای پروردگار من ! آنها را

بیان فرما تا بدانم .

فرمود : آن که برای من است آن است که مرا پ_رستش کنی و در هیچ چیزی به من شرک نورزی .

و آن که برای توست این است که تو به پاداشی ک_ه در برابر اعمالت به تو می دهم از هر چیز دیگری که بدان مشغولی نیازمندتری .

اما آن که میان م_ن و ت_و می باشد دعاست و آن بر توست و بر من اجابت است .

و آنچه میان تو و مردم است این که ب_رای م_ردم خ_ش_نود باشی به آنچه برای خود خشنود می شوی و برای آنها ناخوش بداری آنچه را برای خود ناخوش می داری ((623)) .

امام هادی (ع ) فرموده است : کسی که دوستی و رای خود را به تو اختصاص داده طاعت خود را به او اختصاص ده ((624)) .

از دیدگاه اهل بیت (ع ) زشت است که دوستت حق تو را پاس بدارد و تو حق او را حفظنکنی چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : چقدر برای انسان زشت است که دوست وی حق او را بشناسد و او حق وی را نداند . ((625))

27- مداومت بر دوستی

ی_کی از ویژگیهای دوستی صادقانه و مودت خالصانه آن است که پیوسته رو به افزایش است ، وهر چ_ه زم_ان ب_ر آن_ه_ای_ی ک_ه در راه خ_دا دوستی یکدیگر را اختیار کرده اند می گذردروابط آنان م_س_ت_ح_ک_متر و پیوند آنها ریشه دارتر می شود ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستی برادران دینی پایدارتر است ((626)) .

برعکس دوستیهایی که بر اغراض شخصی و مصلحتهای مادی تکیه دارد از همان روزنخست زوال و ن_اپ_ای_داری

ب_ر آن نوشته شده است ، اینان دوستان روزگار خوشی و رفاه می باشند و همانهایی هستند که امام علی بن ابی طالب (ع ) در شعر مشهور خود آنها رانشان داده است :

و ما اکثر الاخوان حین تعدهم

ولکنهم فی النائبات قلیل ((627))

آن_ان ب_ه م_ق_تضای شرایط رنگ عوض می کنند ، و همگام با اوضاع زمان تغییر ماهیت می دهند ، بر دوس_تی پایدار نمی مانند و بر محبت ایستادگی نمی کنند .

آری آنان دشمنانندوباید از آنها دوری جست ، زیرا در دوستی آنها سودی نیست ، چنان که امیرمؤمنان (ع )فرموده است :

ولاخیر فی ود امری ء متلون

اذا الریح مالت مال حیث تمیل ((628))

آری ، ه_منشین شایسته و دوست راستین کسی است که در دوستی و برادری ثابت قدم باشد و در سختی و رفاه به دوستی و محبت خود ادامه دهد ، از این رو پیامبرخدا(ص )فرموده است : خداوند مداومت بر دوستی دوستان دیرین را دوست می دارد پس بر آن مداومت کنید .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : از کرامت انسان است که بر روزگار گذشته خود بگرید ، وبه وطن خویش مشتاق باشد ، و دوستان دیرین خود را پاس بدارد . ((629)) داوود(ع ) به فرزندش سلیمان (ع ) گفت : ای فرزند من ! دوست دیرین خود را مادام که بردوستی ت_وپایدار است با دوست تازه به دست آمده عوض مکن ، و اگر تو را تنها یک دشمن است او را اندک مشمار ، و اگر تورا هزار دوست است آنها را زیادمپندار . ((630)) یکی از شاعران این معنا را گرفته و گفته است :

و لیس

کثیر الف خل و صاحب

و ان عدوا و احدا لکثیر ((631))

دوس_ت دی_ری_ن_ی که دلش غرق در محبت دوست خویش و درونش لبریز از محبت او ووجدانش پایبند دوستی و برادری با اوست ممکن نیست دوستش را در هر رویدادی که احساس وظیفه کند ترک کند .

چه کسی که دوستش را در حوادث رها سازد یا او را بادیگری عوض کند هرگز دوستی راس_ت_ی_ن و یا صدیقی گرم و صمیمی نیست بلکه او جزنادانی احمق چیز دیگر به شمار نمی آید ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستی احمق مانند خاک زدوده می شود . ((632)) نیز : نگهبان دوستی باش هر چند نگهبان نمی یابی .

ام_ام صادق (ع ) این دوست نمونه را با این دو بیت که در این باره از دیر زمان بدانها تمثل جسته اند مجسم ساخته است :

اخوک الذی لو جئت بالسیف عامدا

لتضربه لم یستغشک فی الود ((633))

ولو جئته تدعوه للموت لم یکن ((634))

یردک ابقاء علیک من الرد

آن ح_ضرت می فرمود : نادانی در سه چیز است : تبدیل دوستان ، مخالفت بدون دلیل وجستجو از چیزی که به تو مربوط نیست ((635)) .

ام_ا ک_سی که دوست شایسته اش را پس از گذشت رفاقتی طولانی ملول و آزرده سازددوست به ش_م_ار ن_م_ی آی_د ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : از دل آزرده ایمن مباش چه براندازی کوههای استوار از الفت دادن دلهای گریزان آسانتر است ((636)) .

امام صادق (ع ) فرموده است : ملول هرگز دوستی نمی کند . ((637)) نیز : به دوستی انسان آزرده اطمینان مکن چه در آن هنگام که بیشترین اطمینان

را به اوداری تو را تنها می گذارد ، و در آن وقت که بیشترین پیوند را به او برقرار می کنی از تومی برد . ((638)) نیز : برای انسان ملول و آزرده دوستی نیست ((639)) .

دوستی درست هر چه بر دورانش بگذرد و مدتش به درازا کشد بر ثبات آن در نفس ورسوخ آن در دل اف_زوده م_ی شود و به صورت قرابت و خویشاوندی نزدیک در می آید ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : دوستی خویشاوندی به دست آمده ای است ((640)) .

نیز : دوستی پیوسته ترین نسبتهاست .

((641)) ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رموده است : مؤمن برادر پدر ومادری مؤمن است چه خداوند مؤمنان را ازگل بهشت آفریده و نسیم بهشت را در سینه آنها به وزش در آورده است از این رو آنها هم از طریق پدر و هم مادر برادرند . ((642)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ب_ی_س_ت روز رف_اقت ، خویشاوندی است .

بسا دوستی ازحیث ه_مبستگی و روابط بر خویشاوندی فزونی یابد ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : بسا بیگانه که از خویشاوند نزدیکتر است ((643)) .

نیز : خویشاوندی به دوستی نیازمندتر است تا دوستی به خویشاوندی ((644)) .

ام_ام حسن (ع ) فرموده است : خویشاوند کسی است که محبت او را نزدیک کرده هر چندنسبتش دور ب_اش_د و ب_ی_گ_ان_ه ک_س_ی اس_ت ک_ه ن_بودن محبت او را دور کرده اگر چه نسبتش نزدیک باشد . ((645)) ه_رگ_اه ب_رادری و دوس_ت_ی م_یان دو تن به سر حد کمال رسد مودت در دل آنان رسوخ یابدبه گ_ون_ه ای که گذشت زمان و دگرگونی

شرایط نتواند در آن مؤثر واقع شود این امرروشنگر آن است که میان این دو دوست همگونی فطری و قرابت طبیعی و گفت و شنودروحی وجود دارد و گر نه با یکدیگر سازگار نمی شدند و میان آنها توافق حاصل نمی شد .

پ_ی_امبر خدا(ص ) فرموده است : ارواح سپاهیانی منظم اند آنچه از آنها یکدیگر رامی شناسند با هم الفت می گیرند و آنچه از آنها یکدیگر را نمی شناسند پشت به هم می کنند . ((646)) ع_ل_ی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : نفوس شکلهایی هستند هر چه از آنها با هم شباهت دارد با یکدیگر متفق می شوند ، و مردم به همشکلهای خود راغبترند . ((647))

28- خوب گوش دادن به سخن دوست

هنگامی که دوستت با تو سخن می گوید آنچه وفاداری و ادب بر تو واجب می کند آن است که روی خ_ود را م_ت_وج_ه او ک_ن_ی و به سخنان او گوش دهی و رشته سخنان او را پاره نکنی ، و در طول گ_فتار او دل را به چیزی مشغول نگردانی ، چه این امور به دوستی آسیب می زند ، و صفای محبت را تیره می سازد .

و بکوش که با دوست خویش چنان باشی که شاعر گفته است :

من لی بانسان اذا اغضبته

و جهلت کان الحلم رد جوابه ((648))

و اذا طربت الی المدام شربت من

اخلاقه و سکرت من آدابه ((649))

و تراه یصغی للحدیث بقلبه

و بسمعه و لعله ادری به ((650))

پ_یامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) خوب گوش دادن به گفتار کسی را که با تو سخن می گوید ن_ش_ان_ه مروت و جوانمردی انسان شمرده اند ، چنان که

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : از مروت و جوانمردی است که انسان به هنگامی که دوستش با او سخن می گویدبه گفتارش گوش دهد ، و از خوبی همراهی دوست است که وقتی بند کفش دوستش پاره شود به خاطر او بایستد .

ن_ی_ز خ_وب گ_وش دادن ب_ه س_خن دوست دلیل بر درستی رای توست ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : از چیزهایی که بر درستی رای انسان دلالت دارد برخورد نیکوو خوب گوش دادن است .

همچنین پیامبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) گوش ندادن به سخنان گوینده را تا آنگاه که به پ_ای_ان رس_د از دلای_ل نادانی و روش نادانها شمرده اند ، امام صادق (ع ) فرموده است : ازخوبیهای نادانهاست که پیش از آن که بشنوند پاسخ می گویند ، و پیش از آن که بفهمندمخالفت می کنند ، و به چیزی که در آن آگاهی ندارند داوری می کنند . ((651)) ک_س_ی ک_ه ب_ه س_خ_نان تو گوش نمی دهد و گفتار تو را شنوا نیست سخن گفتن و گفتگو با اوسزاوار نیست ، و اگر بر اثر عدم رعایت این اصل احساس اهانت کردی نباید جز خودت را ملامت ک_ن_ی ، چنان که پیامبر خدا(ص ) در وصیت خود به امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : ای علی ! هشت ن_فرند که اگر دچار اهانت شوند نباید جز خودشان را ملامت کنند : آن که به میهمانی می رود بی آن ب_ه آن ک_ه دع_وت ش_ده ب_اشد ، کسی که به صاحبخانه امر و نهی می کند ، آن که از دشمنانش خواهان

نیکی باشد ، کسی که از فرو مایگان درخواست بخشش کند ، آن که در رازی که میان دو تن ج_ری_ان دارد وارد شود بی آن که او را دخالت داده باشند ، کسی که به حاکم اهانت کند ، آن که در ج_ای_ی از م_ج_ل_س بنشیند که شایستگی آن را ندارد ، و دیگر آن که با کسی سخن گوید که به او گوش نمی دهد . ((652)) یکی از شاعران این معنا را در ابیاتی به نظم در آورده که ما آنها را با اندک تصرفاتی نقل می کنیم :

یستوجب الذم فی الدنیا ثمانیة

لالوم فی واحد منهم اذا صفعا ((653))

فطالب من لئام الناس مکرمة

و باغی الخیر من اعدائه طمعا ((654))

و متحف بحدیث غیر سامعه

و الضیف یامر رب البیت مرتفعا ((655))

و مستخف بسلطان له خطر

و داخل بین سر اثنین مندفعا ((656))

و جالس مجلسا فی غیر موضعه

و داخل الدار تطفیلا بغیر دعا ((657))

دی_ل کارنگی درباره خوب گوش دادن و تاثیر فوق العاده آن در کسب قلوب و جذب نفوس سخن گ_ف_ته و گفتار خود را به این جمله کوتاه پایان داده است که : اگر می خواهی مردم تو را دوست بدارند از قاعده شماره 4 پیروی کن : شنونده خوبی باش ، و گوینده را تشویق کن که از خودش سخن گوید .

در این فصل آمده است : اگر می خواهی مردم از گرد تو پراکنده شوند و هنگامی که اجتماع آنها را ترک کردی تو را مسخره کنند چنین باش : ب_ه ک_س_ی ف_رص_ت س_خ_ن گفتن مده .

. .

و پیوسته از خودت سخن گوی ، و هرگاه ضمن آن که دیگری سخن می

گوید اندیشه ای به ذهنت خطور کرد منتظر مباش تا او گفتارش را تمام کند چه او مانند تو تیز هوش و با ادب نیست پس چرا وقت خود را با شنیدن گفتاریاوه اش ضایع کنی . . . بلکه در میان سخنانش بر او وارد ، و در نیمه گفتارش با او روبروشو .

سپس می گوید : برای آن که گوینده برجسته ای بشوی نخست شنونده خوبی باش .

29- با دوستان به انصاف رفتار کردن

هرگاه می خواهی رفیقان و دوستان تو زیاد شوند ، و مقام و منزلت تو در میان مردم بزرگ گردد ، و م_ردم ب_ه دیده احترام به تو بنگرند در گفتار خود منصف و در احکام خویش عادل باش .

در حق ب_رادر دی_ن_ی خ_ود ب_ی انصاف مباش ، و حق هیچ کس را پایمال مکن ، چه این رویه باعث افزایش دوس_ت_ی و اس_ت_ح_کام علایق و پیوندهاست .

از این رو پیامبر اکرم (ص ) وائمه اهل بیت (ع ) اهتمام فراوانی به این امر که دارای فواید بسیار و متضمن نفع عمومی است مبذول داشته اند .

پ_ی_ام_بر خدا(ص ) فرموده است : خوشا به حال کسی که اخلاقش پاک ، و نهادش پاکیزه ، ونیاتش ش_ای_س_ته و ظاهرش پسندیده باشد ، زیادتی مالش را انفاق کند ، و از زیاده روی درگفتار امساک ورزد ، و با مردم به انصاف رفتار کند . ((658)) ن_ی_ز : برترین اعمال با مردم به انصاف رفتار کردن ، و مواسات با برادر دینی ، و به یاد خدابودن در همه احوال است ((659)) .

ن_ی_ز : ک_س_ی ک_ه در مالش با مستمندان مواسات و با مردم به انصاف رفتار

کند او براستی مؤمن است ((660)) .

ام_ی_رمؤمنان (ع ) فرموده است : بدانید کسی که با انصاف با مردم رفتار کند خداوند برعزت اومی افزاید . ((661)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ایا تو را خبر ندهم به سخت ترین چیزی که خداوند برخلق خود واجب کرده است ؟

پرسش کننده گفت : چرا ، امام (ع ) فرمود : با مردم به انصاف رفتار کردن ، و مواسات بابرادر دینی ، و به یاد خدا بودن در همه جا . ((662)) نیز : کسی که به انصاف با مردم رفتار کند شایسته است که نسبت به دیگران داوری کند . ((663)) ن_ی_ز : ه_رگز دو نفر در امری نزاع نمی کنند جز این که هرگاه یکی از آن دو با رفیقش به انصاف رفتار کند آن دیگری که نپذیرد از او شکست خورده است ((664)) .

نیز : دوستی میان اشخاص به سه چیز نیاز دارد اگر آنها را به کار برند دوستی ادامه می یابد و گر نه جدایی و دشمنی اتقاق می افتد ، و آنها عبارتند از : انصاف ، ترحم متقابل وترک حسد . ((665)) ن_ی_ز : س_ه چ_ی_ز دوستی را جلب می کند : انصاف در معاشرت ، همدردی و مواسات درسختیها ، و داشتن قلب سلیم .

ل_ی_ک_ن - ب_ا تاسف بسیار - اکثر مردم از روح انصاف به دورند و به همین سبب دوستی صادقانه و برادری صحیح میان آنها اندک است ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : اندکی از دوستان به انصاف رفتار می کنند .

30- اطعام دوستان

همه ما درک می کنیم که اجتماع دوستان

در یک خانه و بر سر یک سفره بودن دربرانگیختن روح دوس_تی و نزدیکی میان آنها از چه اهمیت فوق العاده ای برخوردار است .

اینان از چنین مجالسی بر نمی گردند جز این که در بازگشت دلهاشان از محبت لبریز ونفوسشان سرشار از مودت نسبت به ی_ک_دی_گ_ر اس_ت و ه_مگی شکرگزار و ثناگوی دوستی هستند که آنها را مورد لطف قرار داده و م_ش_م_ول ف_ض_ل و اح_س_ان خود ساخته است و درنتیجه بر محبت و مودت خویش نسبت به او می افزایند .

از این رو روایات بسیاری از ائمه اهل بیت (ع ) در تشویق و ترغیب بر اطعام دوستان واردشده است تا منافع بسیار آن در دنیا و پاداش بزرگ آن در آخرت عاید آنان گردد .

ام_ی_رمؤمنان (ع ) فرموده است : اگر یک صاع سه کیلو گرم ) طعام فراهم سازم و برادران دینی خود را بر گرد آن جمع کنم نزد من محبوبتر است از این که بنده ای آزادکنم ((666)) .

از س_دیر نقل شده که گفته است : ابوجعفر امام باقر(ع ) به من فرمود : ای سدیر آیا هر روزبنده ای آزاد م_ی ک_ن_ی ؟

عرض کردم : نه ، فرمود : پس هر ماه ؟

عرض کردم : نه ، فرمود : پس هرسال ؟

عرض کردم : نه ، فرمود : سبحان اللّه آیا دست برادر دینی خود را نمی گیری و ا ورا به خانه ات نمی بری و اط_ع_ام نمی کنی ، به خدا سوگند این اطعام از آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل (ع ) افضل است ((667)) .

از اب_ی بصیر نقل شده که گفته است :

سخن از اصحاب ما (برادران مذهبی ) به میان آمد ، گفتم : م_ن ناهار و شام نمی خورم مگر آن که دو یا سه تن یا کمتر یا بیشتر از برادران درکنارم باشند .

ابی عبداللّه (ع ) فرمود : احسان آنها بر تو بزرگتر از احسان تو بر آنهاست .

عرض کردم : فدایت شوم ، این چگونه است و حال آن که من به آنها طعام می خورانم ، ومالم را برای آنها خرج می کنم ، و خانواده و خدمتکارانم به آنها خدمت می کنند ؟

، فرمود : وقتی آنها بر تو داخل می شوند رزق فراوانی را بر تو وارد می کنند و زمانی که خارج می شوند با مغفرت و آمرزش الهی بیرون می روند . ((668)) ب_ه اس_ح_اق ف_رم_ود : آی_ا ب_رادران دی_نی تو به خانه ات وارد می شوند و از طعامت می خورند واز آش_امیدنیهایت می نوشند ، و پا بر فرش تو می نهند ؟

عرض کردم : آری ، فرمود : بدان آنها از خانه ات ب_ی_رون ن_می روند جز این که بر تو فضیلت دارند .

اسحاق گفت : ای آقای من ، آنها به خانه ام وارد می شوند ، و طعامم را می خورند و بر روی فرش من می نشینند بااین همه از خانه ام بیرون می روند در ح_ال_ی ک_ه ب_ر م_ن ف_ضیلت دارند ؟

فرمود : آری آنان روزی خود را خورده اند و گناهان تو و عائله ات را از خانه بیرون برده اند .

نیز : کسی که برادر دینی خود را اطعام کند پاداش کسی را دارد که فئامی از مردم

رااطعام کرده باشد ، پرسیدند فئام چیست ؟

فرمود : یکصد هزار نفر از مردم ((669)) .

ن_ی_ز : ی_ک وع_ده غذا که برادر مسلمانم نزد من بخورد برایم محبوبتر است از آن که بنده ای آزاد کنم ((670)) .

از ص_حاف روایت شده که گفته است : ابی عبداللّه (ع ) فرمود : ای حسین آیا برادران دینی خود را دوست می داری ؟

عرض کردم : آری ، فرمود : به مستمندان آنها سود می رسانی ؟

عرض کردم : آری ، ف_رم_ود : آگ_اه باش بر تو واجب است دوست بداری کسی را که خدا رادوست می دارد ، اما به خدا سوگند سود نمی رسانی به کسی از آنها مگر آن که او رادوست بداری ، آیا آنها را به خانه ات دعوت م_ی ک_نی ؟

عرض کردم : من غذا نمی خورم جز وقتی که دو یا سه مرد از آنها یا کمتر و یا بیشتر در ک_ن_ارم ب_اش_ند ، ابی عبداللّه (ع ) فرمود : آگاه باش احسان آنها به تو بیشتر از احسان تو به آنهاست ، ع_رض ک_ردم : ف_دای_ت ش_وم ، ط_ع_ام خود را به آنها می خورانم ، و آنها را در خانه و زندگیم وارد می کنم ، با این حال احسان آنها بر من بیشتر است ؟

فرمود : آری ، آنها وقتی داخل خانه ات می شوند باآمرزش تو و عائله ات وارد می شوند و هنگامی که از خانه ات خارج می شوند گناهان تو وعائله ات را به همراه خود بیرون می برند . ((671))

31- زیادی موافقت و کمی مخالفت

اگر دوستان عادت کنند که هماهنگی را میان خود بیشتر و مخالفت

و ناسازگاری را کمترکنند و ای_ن خ_وی ب_رج_س_ته را در خود به وجود آورند بی شک همگی خوشبخت خواهندشد و از وفور ن_ع_مت و زندگی گوارا برخوردار خواهند گردید ، و ریشه های اختلاف ونزاع در میان آنها قطع خ_واه_د ش_د و هرگز بین آنان برخورد و مخالفت اتفاق نخواهد افتادچه مخالفت دوستان با آرای ی_کدیگر و پافشاری هر کدام در اثبات رای خود موجب قطع رشته محبت و شکستن پیوند برادری است .

اما کثرت موافقت و هماهنگی از مهمترین عوامل دوستی و نزدیکی و همسویی است ، ازاین رو ائمه اهل بیت (ع ) نظر دوستان را به این امر مهم که فواید بزرگ و منافع سرشار آن به خودشان برگشت دارد جلب کرده اند .

ام_ام ع_لی بن ابی طالب (ع ) فرموده است : در دوستی کثرت موافقت و قلت مخالفت انسان کافی است .

از ام_ام ح_س_ن ب_ن ع_ل_ی (ع ) پ_رس_ی_دن_د : ش_رف چ_ی_س_ت ؟

ف_رم_ود : م_وافقت با دوستان و حفظ همسایگان ((672)) .

امام جواد(ع ) فرموده است : کثرت موافقت و قلت مخالفت از نشانه های محبت است .

32- اصلاح خویشتن پیش از اصلاح دیگران

اگر هر انسانی در عیوب نفس خویش بیندیشد همان گونه که در عیبهای دیگران می اندیشد بی ت_ردی_د همه مردم از سعادت و نیکبختی برخوردار می شدند ، و چنانچه هرکسی به محاسبه نفس خ_وی_ش م_ی پ_رداخت چنان که به محاسبه دیگران می پردازد بی شک از فایده ای بزرگ بهره مند ب_ودی_م .

ل_یکن انسان با دیده ای به دیگران می نگرد که با آن به خود نمی نگرد ، و آنچه را از دیگران زش_ت می شمارد از خود زشت نمی

داند .

به همین سبب است که در تعلیم و وعظ تاثیر چندانی در ن_فوس برای آنها نمی بینیم ، زیرا واعظاگر به وعظ خود عمل نکند در موعظه او سودی نیست ، و آم_وزگ_ار ه_ر گ_اه از کمال بهره مند نبوده و اخلاقش را پاکیزه نکرده باشد در تعلیم او فایده ای وجود ندارد . ابوالاسودوئلی این معنا را بسیار شیوا و بدیع سروده و گفته است :

یا ایها الرجل المعلم غیره

هلا لنفسک کان ذا التعلیم ((673))

تصف الدواء لذی السقام وذی الضنا

کیما یصح به وانت سقیم ((674))

ونراک تصلح بالرشاد عقولنا

ابدا وانت من الرشاد عدیم ((675))

ابدا بنفسک وانهها عن غیها

فاذا انتهت عنه فانت حکیم ((676))

فهناک یسمع ما تقول ویهتدی

بالقول منک وینفع التعلیم ((677))

لاتنه عن خلق وتاتی مثله

عار علیک اذا فعلت عظیم ((678))

اب_ت_دا ک_ردن به اصلاح نفس خویش و رفع نقایص و سد عیوب آن پیش از شروع به اصلاح دیگران یکی از راههای کسب محبوبیت میان مردم و به دست آوردن مودت و تحسین آنهاست همان گونه ک_ه م_ح_اسبه وضع مردم و پیگیری لغزشهای آنها ضمن اهمال دراصلاح خویش سبب دشمنی و ناخشنودی از او در میان مردم است .

دی_ل ک_ارن_گ_ی گفته است : آیا همین حالا در ذهن خود کسی را سراغ داری که از ته دل دوست داش_ت_ه ب_اشی صفات او را اصلاح و اخلاق او را تهذیب و وی را به راه راست هدایت کنی ، اگر امر چ_ن_ی_ن اس_ت ای_ن بزرگواری و بخششی است که سزاوار شکرگزاری است ، لیکن چرا از خودت ش_روع ن_می کنی چه از دیدگاه طبیعت انسانی اهتمام و توجه به خود محبوبتر از اهتمام به غیر و

ن_ی_ز خ_طر آن کمتر است .

سپس می گویی در این که فی المثل یک سال تمام را برای رفع نقایص ن_ف_س خ_ویش و تصحیح معایب آن تخصیص دهی و پس از آن می توانی همه سالهای پس از آن را برای اصلاح نهاد و تهذیب اخلاق مردم اختصاص دهی .

نیز : گفته است : برای آن که زمام مردم را به دست آوری بی آن که نسبت به آنها بدی رواداری یا دشمنی آنان را برانگیزی از قاعده شماره 3 پیروی کن : از خطاهای خود سخن گو پیش از آن که دیگری را مورد انتقاد و خرده گیری قراردهی اک_ن_ون گ_وش فرا ده به آنچه درباره این موضوع مهم از پیامبر خدا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع )وارد شده است .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : در عیبناک بودن انسان همین بس که به چیزی در مردم بنگرد که از دیدن آن در وجود خودش نابیناست ، و مردم را به چیزی سرزنش کند که خود توانایی ترک آن را ندارد ، و همنشین خود را به چیزی که به او مربوط نیست آزاردهد . ((679)) نیز : خوشا به حال کسی که عیب او وی را از توجه به عیوب مردم بازداشته است ((680)) .

نیز : هنگامی که می خواهی عیوب دیگری را بازگو کنی عیبهای خود را بازگوکن ((681)) .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : هر کس خود را پیشوای مردم قرار دهد باید پیش ازآموزش دیگران ن_ف_س خود را آموزش دهد ، و باید تادیب دیگران به وسیله رفتارش مقدم بر تادیب مردم با زبانش باشد . ((682)) نیز :

کسی که به عیب خود بنگرد از عیب دیگران روی می گرداند . ((683)) ن_یز : عیبهای مردم را پیگیری مکن چه اگر درک کنی آنچه تو را به عیبجویی از مردم وامی دارد از عیوب توست ((684)) .

آن حضرت به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : آنچه را از دیگری زشت می دانی ازخودت نیز زشت بدان ((685)) .

آنچه زداینده محبت است

آنچه زداینده محبت است

آن_چه در صفحات پیش مورد بحث قرار گرفت همگی درباره مقدمات دوستی و موجباتی بود که ان_س_ان را در ب_ه دس_ت آوردن دوس_تان و کسب محبوبیت در میان آنان یاری می دهد . اکنون در مباحثی که بزودی خواهد آمد از آنچه این پیوند روحی را می گسلد و این رابطه مقدس را می برد سخن گفته خواهد شد .

پ_ی_امبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) که این کتاب ما بر پایه راهنماییهای درست وآموزشهای ص_ح_ی_ح آنها استوار است به هر چیزی که بر دوستی و وداد بیفزاید و نهال محبت و برادری را در سرزمین دلها بنشاند دعوت و بدان مردم را ارشاد و تشویق کرده اند و به همین گونه از هر چیزی که در نفوس کینه و دشمنی پدید آورد مردم را برحذر داشته و به زیانها و خطرهایی که در این راه اس_ت ه_ش_دار داده ان_د ، خطرهایی که به هر خردمندی واجب است از آنها دوری جوید تا بتواند با دوس_تانش در زندگی سراسرتوام با رفاه و سرور که شادیها آن را احاطه کرده دوستی و وفاداری آن را فرا گرفته باشدبه سر برد .

1- چاپلوسی

تملق و چاپلوسی جرثومه مرگباری است که پیوسته پیکره دوستی را می پوساند تا آنگاه که آن را از بن براندازد و پایه های آن را منهدم سازد ، چه دوستی اگر بر اخلاص صحیح قلبی و مودت روحی ص_ادق_انه و بی شایبه تکیه نداشته باشد چیزی جز یک نوع دوستی ظاهری نیست که نه امیدی به سود آن است و نه فایده ای از آن به دست می آید .

از این

روپیامبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) ما را ب_ه اخ_لاص در دوس_تی امر کرده و از تملق وچاپلوسی پرهیز داده و از عواقب وخیم آن برحذر داشته اند .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هنگامی که مردم اظهار علم و دانش کنند در حالی که عمل به آن را ض_ایع سازند و به زبان دوستی کنند در صورتی که به دل ، با یکدیگر دشمن باشند ، و قطع رحم می کنند خداوند آنها را لعن می کند و کر و کورشان می گرداند . ((686)) امام باقر(ع ) فرموده است : چاپلوسی از اخلاق مؤمن نیست ((687)) .

ام_ام ه_ادی (ع ) ف_رم_وده اس_ت : چاپلوسی زیاد موجب بدگمانی است ، هنگامی که مورداعتماد دوست خود قرار گرفتی از تملق به حسن نیت باز گرد . ((688)) امام عسکری (ع ) فرموده است : بد بنده ای است آن که دارای دو چهره و دو زبان است دوستش را در ح_ض_ور م_ی س_تاید و در غیاب از او بد می گوید ، اگر چیزی به دوستش عطاشود به او رشک می برد ، و اگر گرفتار شود او را یاری نکرده و خوار می کند . ((689))

2- خیانت به دوستان

خ_ی_ان_ت از زشت ترین گناهها و ناپسندترین رذیله ها و نشانه پلیدی باطن و پستی اخلاق است ، و هرگاه خیانت نسبت به دوستان صورت گیرد جرمی سخت تر و گناهی بزرگتراست چه علاوه ب_ر ق_ب_ح ذاتی موجب از میان رفتن حرمت دوستی و تعدی به حقوق آن وسبب گسیختن پیوند رفاقت و بریدن رشته مودت و برادری است .

از ای_ن رو ائم_ه اه_ل

ب_یت (ع ) اهتمام بسیار به این امر داشته و جامعه اسلامی را از آلودگی به این خوی زشت هشدار داده و بر حذر داشته اند .

ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) ف_رم_وده است : مؤمن برادر (دینی ) خود را سرزنش نمی کند ، و به اوخیانت نمی ورزد ، و او را متهم نمی سازد ، و وی را خوار نمی کند ، و از او بیزاری نمی جوید . ((690)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : م_س_ل_مان برادر مسلمان است به او ستم نمی کند و او راخوار نمی سازد ، و به او خیانت نمی کند . ((691)) ن_ی_ز : م_ؤم_ن برادر مؤمن است به او ستم نمی کند ، خوارش نمی گرداند ، فریبش نمی دهد ، از او بدگویی نمی کند ، به او خیانت نمی ورزد ، و به وی دروغ نمی گوید . ((692)) نیز : با مردم غش به کار مبر که بی دوست می مانی ((693)) و غش شعبه ای از خیانت است .

نیز : مسلمان برادر مسلمان است به او خیانت نمی کند و فریبش نمی دهد ، و ستم به اونمی کند ، و به وی دروغ نمی گوید ، و از او بدگویی نمی کند . ((694)) ه_رگ_اه ن_سبت به برادر دینی خود قصد بدی در دل داشته باشی به او خیانت کرده ای ، چنان که ام_ام ب_اق_ر(ع ) ف_رم_وده است : بر شما باد تقوای الهی و این که در دل خود نسبت به برادر مؤمن خ_وی_ش چ_ی_زی را پنهان نکنید که آن را برای خود دوست ندارید چه هربنده ای چیزی

را درباره ب_رادر م_ؤم_ن_ش در دل پنهان بدارد که آن را برای خود دوست نمی دارد خداوند آن را سبب بروز نفاق در دلش قرار می دهد .

هرگاه برادر دینیت تو را بر رازی امین دانست چنانچه آن را افشا کنی به او خیانت کرده ای ، چنان که امام باقر(ع ) فرموده است : از خیانت است که از راز برادر دینی خودسخن گویی ((695)) .

ه_رگاه برادر دینیت با تو مشورت کند و تو او را به راهی راهنمایی کنی که در آن زیان اوست به او خ_ی_ان_ت ک_رده ای ، چ_نان که پیامبر خدا(ع ) فرموده است : کسی که برادر دینی خود را به امری راهنمایی کند و بداند صلاح او در غیر آن است به وی خیانت کرده است ((696)) .

از خ_یانت به دوست آن است که برخی از لغزشهایش را در خاطر نگهداری کنی تا او رامیان مردم رس_وا گ_ردان_ی ب_ل_ک_ه ای_ن عمل به کفر نزدیکتر است ، چنان که پیامبر خدا(ص )فرموده است : ک_م_ت_ری_ن ک_فر آن است که انسان از برادر دینی خود سخنی بشنود و آن رادر خاطر نگهدارد و بخواهد به وسیله آن او را مفتضح سازد ، آنان (در آخرت ) بهره ای نخواهند داشت ((697)) .

ن_یز از خیانت است که چیزی درباره او بگویی که از قدرش بکاهد و به حرمت او زیان رساند ، چنان که پیامبر گرامی (ص ) فرموده است : هر کس از برادر (دینی ) خود چیزی نقل کند و منظورش از م_ی_ان ب_ردن ع_دال_ت و مروت او باشد و از او عیبجویی کند خداوندبه کیفر گناهش او را

هلاک خ_واه_د ک_رد ت_ا آن_گ_اه ک_ه از عهده آنچه گفته است برآید و هرگزنخواهد توانست از عهده آن برآید . ((698)) از خ_ی_ان_ت اس_ت آن ک_ه ب_ه او دروغ بگویی در حالی که او تو را راستگو می پندارد ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : خیانت بزرگی است که تو به برادر (دینی ) خود مطلبی بگویی که او تو را در آن صادق می داند در حالی که تو در آن به او دروغ می گویی ((699)) .

از خ_یانت است آن که مشاهده کنی که برادر دینی تو کار زشتی انجام می دهد و تو او را بازنداری ، چ_ن_ان ک_ه امام صادق (ع ) فرموده است : کسی که ببیند برادر (دینی ) وی مرتکب کاری است که ناخوشایند اوست و وی را از آن باز ندارد به او خیانت کرده است ((700)) .

از خ_ی_ان_ت اس_ت این که در دل برادر (دینی ) خود را دوست بداری لیکن او را از آن خبرندهی و آگاهش نکنی ، چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسی که نسبت به برادرمسلمانش در دل خود احساس دوستی کند و او را بدان آگاه نسازد به وی خیانت ورزیده است ((701)) .

از خیانت آن است که برادر دینی تو در حاجتی از تو کمک بخواهد و تو در برآوردن حاجتش با تمام ت_وان خ_ود ن_ک_وش_ی ، چ_نان که امام صادق (ع ) فرموده است : هر مردی ازاصحاب ما که یکی از ب_رادرانش در حاجت خود از او کمک بخواهد و او با تمام توان خوددر برآوردن حاجتش نکوشد به خدا و

پیامبرش و مؤمنان خیانت کرده است ((702)) .

ک_س_ی که دلش را پاک و درونش را نسبت به برادران مؤمن خود اصلاح کند و کینه و نیت بدی از آنها به دل نداشته و در دوستی و محبت خود اخلاص داشته باشد زندگانی خودرا به اتفاق آنان با سعادت و خوشبختی سپری خواهد کرد و پس از مرگ به مقامات عالی دست خواهد یافت چنان که از حدیث زیر روشن خواهد شد .

ان_س ب_ن م_الک نقل کرده که : نزد پیامبر خدا(ص ) نشسته بودیم ، آن حضرت فرمود : همین حالا م_ردی از اه_ل ب_ه_ش_ت بر شما وارد می شود پس از آن مردی از انصار در حالی که قطره های آب وضویش از محاسنش می چکید و نعلین خود را به دست چپش آویزان کرده بود وارد شد .

فردای آن روز ن_یز پیامبر(ص ) همان سخن را تکرار فرمود ، و همان مردمانند بار نخست ظاهر گردید .

چون روز س_وم ش_د پیامبر(ص ) همان کلمات را تکرار کرد ، وآن مرد مانند بار نخست وارد شد .

هنگامی که پیامبر خدا(ص ) از جا برخاست عبداللّه بن عمر به دنبال آن مرد رفت و به او گفت : من با پدرم ک_شمکش داشتم به همین سبب سوگند یاد کردم که تا سه روز بر او وارد نشوم اگر صلاح بدانی مرا نزد خود سکنا ده تااین سه روز بگذرد .

آن مرد گفت : آری .

انس گفته است : عبدااله نقل می کرد که این سه شب را نزد او به سر بردم و ندیدم که درساعتی از شب برای عبادت برخیزد و تنها هنگامی که

در بستر خود تغییر وضع می دادذکر خدا می گفت تا آنگاه که برای ادای نماز صبح بر می خاست .

عبداللّه گفته است : اما من در این مدت جز خوبی از او نشیندم .

هنگامی که آن سه شب سپری شد و ن_زدی_ک ب_ود ع_م_ل او را حقیر بشمارم به او گفتم : ای بنده خدا! میان من و پدرم درگیری و هجرتی واقع نشده است لیکن از پیامبر خدا(ص ) شنیدم که سه بار می فرمود : همین الان مردی از اهل بهشت بر شما وارد می شود و در هر سه بار تو وارد می شدی ازاین رو خواستم نزد تو به سر برم ت_ا بنگرم عملت چیست تا به تو اقتدا کنم ، و ندیدم عمل بزرگی انجام دهی پس چه چیزی تو را به آن ج_ا رسانده که پیامبر خدا(ص ) درباره ات چنین فرموده است ؟

پاسخ داد : جز آنچه دیدی عملی ندارم .

عبداللّه گفته است : هنگامی که بر می گشتم مرا صدا کرده و گفت : من غیر از آنچه دیدی ن_ی_س_تم جز این که دردرون خود نسبت به احدی از مسلمانان کینه ندارم ، و به کسی که خداوند خ_ی_ری را به او عطاکرده است حسد نمی ورزم .

عبداللّه گفت : این همان چیزی است که تو را به این مرتبه رسانده است .

ش_ای_س_ت_ه ذکر است که انسان خردمند تنها با کسی دوستی می وزد که در محبت با اخلاص و در ب_رادری وف_ادار ب_اش_د و ه_رگ_ز دوس_تی و محبت را در غیر مورد خود به کار نمی بردچنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : با

کسی که وفا ندارد دوستی مکن ((703)) .

3- جدال و ستیز

گ_م_ان مکن برای ویران کردن پایه های دوستی و تیره کردن صفای برادری میان مردم چیزی از جدال و کشمکش مؤثرتر باشد هر چند جدال کننده در عمل خود بر حق باشد . این امری ملموس و برای هر کسی که با مردم آمیختگی و معاشرت دارد و به امور آنهاآگاه است محسوس می باشد ، از ای_ن رو اح_ادی_ث متواتری از پیامبر گرامی (ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) وارد شده که مردم را به ترک جدال و کشمکش تشویق می کند و نتایج بد وعواقب وخیم آن را که موجب زیانهای بزرگ و ایجاد کینه و دشمنی در دلهاست توضیح می دهد .

از ابی امامه باهلی نقل شده که گفته است : پیامبر خدا(ص ) بر ما وارد شد در حالی که ما بایکدیگر در م_ج_ادله بودیم ، آن حضرت در خشم شد و فرمود : جدال را که خیرش اندک است رها سازید و ک_ش_م_ک_ش را ک_ه س_ودش ن_اچیز است ترک کنید چه آن دشمنی را درمیان برادران و دوستان برمی انگیزد . ((704)) ن_ی_ز : ب_ا ب_رادر (دی_ن_ی ) خ_ود م_ج_ادل_ه و ش_وخ_ی م_ک_ن و ب_ه او وع_ده ای م_ده ک_ه در آن تخلف کنی ((705)) .

نیز : جدال راترک کنید چه حکمتی از آن فهمیده نمی شود و از فتنه آن ایمنی نیست ((706)) .

نیز : هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی گرداند مگر آنگاه که جدال را ترک کند هرچند بر حق باشد .

ن_ی_ز : از ج_دال و دش_منی بپرهیزید چه آن دلها را نسبت به دوستان

بیمار می کند و نفاق درآنها می رویاند . ((707)) ام_ی_رم_ؤم_ن_ان (ع ) در وص_یت خود به کمیل بن زیاد نخعی فرموده است : ای کمیل از مجادله و کشمکش بپرهیز چه تو با این عمل بی خردان را بر خود می شورانی ((708)) .

امام حسین (ع ) فرموده است : با افراد بردبار و اشخاص بی خرد مجادله مکن چه بردبار باتو دشمن می شود و بی خرد تو را نابود می کند . ((709)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : با افراد بربار و اشخاص بی خرد جدال مکن چه بردبار با تودشمن می شود و بی خرد به تو آزار می رساند . ((710)) ب_ه مؤمن طاق وصیت فرمود که : ای پسر نعمان اگر می خواهی دوستی تو با برادر دینیت صاف و پیوسته از تیرگی مصون باشد با او شوخی و جدال و مخاصمه و فخر فروشی مکن ((711)) .

ن_ی_ز : از دشمنی بپرهیزید چه دل را به خود مشغول می سازد و نفاق ایجاد می کند و کینه هاپدید می آورد . ((712)) ام_ام ه_ادی (ع ) ف_رم_وده اس_ت : ج_دال دوس_ت_ی_ه_ای کهن را تباه می کند ، و پیوندهای محکم رام_ی گ_س_ل_د ، و ک_م_ت_ری_ن چ_ی_زی ک_ه در آن اس_ت غ_ل_ب_ه ج_ویی است و آن اساس از هم گسیختگی است ((713)) .

امام عسکری (ع ) فرموده است : ستیز مکن تا شکوه تو از میان برود . ((714)) دیل کارنگی بخشی از آن را زیر عنوان مجادله مکن به این موضوع اختصاص داده که از جمله در آن آمده است : من در آن هنگام که کودک

بودم آماده بودم که در هر چیزی به کشمکش و مباحثه پردازم و چون وارد دانشگاه شدم منطق را فرا گرفتم تا به کمک آن بربحث و مجادله توانایی یابم و سرانجام در مناظراتی که تشکیل می شد در هر موضوعی که بود شرکت می کردم .

بر من لازم بود میل به خود نمایی و اظهار وجود را که در من بود به هر قیمتی که باشداشباع کنم و سرانجام در نیویورک به فرا گرفتن دانش مناظره و طرق مجادله پرداختم وروزی فرا رسید - و از گفتن آن بسیار شرمنده ام - که کتابی در این موضوع فراهم کردم من از همه این کار و کوششها یک نتیجه به دست آوردم و آن این که برای پیروزی درمجادله تنها یک راه وجود دارد و آن دوری جستن از آن است به همان گونه که از مارخوش خط و خال یا زلزله ویرانگر دوری می شود .

س_پ_س ب_حث خود را با این گفتار پایان می دهد : برای آن که مردم را به سمت دیدگاههای خود جلب کنی از قاعده شماره 1 پیروی کن : مجادله مکن و بدان که بهترین راه برای پیروزی در مجادله دوی جستن از آن است .

4- تکلف با دوستان

انسان خوش دارد که در رفتار با دوستش از آزادی خویش برخوردار باشد خواه درنشستن یا لباس پ_وش_یدن و یا سخن گفتن و این که پایبند قیدها و رسمهایی نباشد که جامعه بر او تحمیل کرده است ، چه آزادی از این قیود از حفظ آداب و شرم ، در دوستی گویاتر و به محبت نزدیکتر است .

ام_ا هرگاه از دوستش رودربایستی داشته

باشد به همان گونه که نسبت به دیگر مردم داردو در ب_رابر او پایبند آداب و رسوم باشد همان طور که در برابر جامعه پایبند است هرگز دراین دوستی ل_ذت و ح_لاوت_ی نخواهد یافت بلکه سنگینی بار آن را بر دوش خود احساس خواهد کرد و بسا این اح_س_اس او را به انصراف از دوستی و قطع آن بکشاند .

از این روپیامبر گرامی (ص ) فرموده است : بدترین دوستان کسی است که برای او به رنج بیفتی ((715)) .

امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : شرط همدمی ترک تعارفات است .

((716)) نیز : هرگاه مؤمن با دوستش کمرویی کند از او جدا شده است ((717)) .

ن_ی_ز : ب_دت_ری_ن دوستان کسی است که برای او به رنج افتد و بهترین آنها کسی است که دیدارش برایت اطمینان آور و غیبت او برایت آرامش بخش باشد . ((718)) ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : سنگین ترین دوستان بر من کسی است که به خاطر من خودرا به رنج اندازد و سبکترین آنها بر دل من کسی است که با او چنان باشم که در تنهایی هستم ((719)) .

م_ت_ک_ل_ف و تعارفی را با نشانه هایی که پیامبر خدا(ص ) ذکر کرده است می توان شناخت ، فرموده اس_ت : ان_س_ان متکلف را سه نشانه است : در حضور تملق می گوید ، در غیاب غیبت می کند ، و در هنگام مصیبت شماتت و شادکامی می کند . ((720)) یکی از حکیمان گفته است : بریدن مردم از همدیگر به سبب تکلفات و تعارفات است .

5 - دوری گزیدن از دوستان

از آنچه گذشت اهمیت دوستی و آثار گسترده آن در زندگی

انسان و شدت اهتمام پیامبر(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) در این باره بخوبی دانسته شد تا آن جا که آنان برقراری رابطه دوستی را از برترین اعمال و مقرب کننده ترین آنها به خداوند شمرده اند ، به همین سبب دوری از دوست گناهی است که عقل سالم آن را زشت می شمارد ، و وجدان زنده و بیدار از آن سرباز می زند ، و پیامبر(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) مردم را از آن برحذرداشته اند ، چه این عمل به بروز کینه منجر می شود و رشته مودت و پیوند برادری ودوستی را در معرض قطع و گسیختگی قرار می دهد .

پ_ی_امبر خدا(ص ) در وصیت خود به اباذر فرموده است : ای اباذر از دوری جستن از برادر(دینی ) خ_ود بپرهیز چه با دوری جستن (از برادر دینی ) عمل مورد قبول واقع نمی شود . ای اباذر من تو را از ه_جران نهی می کنم و اگر از آن ناگزیری بیش از سه روز دوری مجوی زیرا کسی که در حال هجران ازبرادر دینی خود بمیرد دوزخ برایش سزاوارتراست ((721)) .

نیز : هر کس بیش از سه روز از برادر (دینی ) خود دوری کند وارد دوزخ می شود . ((722)) ن_ی_ز : اع_مال انسان در هر دوشنبه و پنجشنبه به پیشگاه خداوند عرضه می شود و حق تعالی همه ک_س_ان_ی را ک_ه به او شرک نورزیده اند می آمرزد جز کسی که میان او و برادر(دینی ) وی دشمنی باشد ، خداوند می فرماید : این دو را ترک کنید تا آشتی کنند .

((723)) ام_ام باقر(ع ) فرموده است : دو تن مؤمن که بیش از سه روز از همدیگر جدایی گزینند من از آنها بیزاری می جویم ((724)) .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : دو تن از همدیگر دوری اختیار نمی کنند جز این که یکی ازآنها س_زاوار بیزاری و لعنت است و بسا هر دو سزاوار آن باشند .

یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد : فدایت شوم ، ستمکار مستحق آن است لیکن ستمدیده چرا ؟

فرمود : برای آن که ستمدیده برادرش را ب_ه ح_ف_ظ پ_ی_ون_د ب_ا خود دعوت نکرده و از گفتار اوچشم نپوشیده است از پدرم شنیدم که م_ی ف_رم_ود : هرگاه دو تن با همدیگر نزاع کنند ویکی دیگری را ترک کند باید مظلوم به رفیقش م_راج_عه کند و به او بگوید : ای برادر! من ستمکارم ، تا بدین گونه جدایی میان آنها بر طرف شود ، چه خداوند متعال داوری دادگراست و حق ستمدیده را از ستمکار می گیرد . ((725)) ائم_ه اهل بیت (ع ) به ما دستور داده اند که با برادران دینی خود پیوند و ارتباط برقرار کنیم هر چند ب_ه وسیله سخنانی خوش باشد .

امام صادق (ع ) فرموده است : با برادران (دینی )خود بپیوندید و به آنها نیکی و احسان کنید هر چند منحصر به سخنانی خوش و ادای پاسخ باشد . ((726)) بازگشت دو برادر مؤمن که از همدیگر جدا شده اند به حالت صفا و یکدلی کار دشواری نیست بلکه بسیار آسان است و تنها به اندگی شیرین زبانی و گشاده رویی و چشمپوشی از بدیها و گذشت از گ_ن_اه_ه_ا ن_یاز

دارد ، در این صورت رجوع پس از مفارقت و وصل پس ازهجران برای آنان آسان می شود ، چنان که امام صادق (ع ) فرموده است : سرعت الفت دلهای نیکان به هنگامی که همدیگر را دیدار می کنند - هر چند دوستی خود را به زبان اظهار نکنند - مانند سرعت آمیختگی آب باران با آب رودخانه هاست ، و دوری الفت دلهای فاجران و بدکاران در وقتی که یکدیگر را دیدار می کنند - هر چند به زبان اظهاردوستی کنند - مانند دوری حیوانات از عواطف و مهربانی به یکدیگر است اگر چه مدتهای طولانی از یک آخور علوفه خورده باشند . ((727)) اگر میان دو برادر دینی جدایی و قطع رشته دوستی اتفاق افتد آن که برتر و محبوبتر نزدخداوند اس_ت ی_کی از آن دو تن است که در برقراری رابطه برادری و گشودن باب گفتگوسبقت گیرد ، چنان که پیامبر خدا(ص ) فرموده است : هر دو تن مسلمان که از یکدیگردوری گزینند تا سه روز ب_گ_ذرد و آش_تی نکنند از اسلام خارج می شوند و میان آنهادوستی و پیوندی نیست اما هر کدام از آن_ه_ا در گفت و شنود با برادر خود سبقت گیرد درروز حساب در رفتن به بهشت پیشی خواهد گرفت ((728)) .

ه_ر ق_در جدایی و دوری از یکدیگر طولانیتر باشد گناه آنها بزرگتر خواهد بود ، پیامبرخدا(ص ) ف_رموده است : دوری گرفتن انسان از برادر (دینی ) خود تا مدت یک سال به منزله ریختن خون اوست ((729)) .

یکی از شاعران گفته است :

و لاتقطع اخا من اجل ذنب

فان الذنب یغفره الکریم ((730))

و به سبب

آن که دوری گزیدن دوستان از یکدیگر و بریدن رشته دوستی آنها موجب بروز زیانهای ب_زرگ ب_رای آن_ان اس_ت .

پ_ی_ام_ب_ر خ_دا(ص ) و ائمه اهل بیت (ع ) تفرقه اند از آن میان دوستان را گ_نهکارترین مردم در پیشگاه خداوند به شمار آورده اند ، چنان که پیامبرخدا(ص ) فرموده است : آیا شما را به بدترین مردم آگاه نکنم ؟

عرض کردند : چرا ای پیامبر خدا ، فرمود : آنها کسانی هستند ک_ه در راه س_خ_ن چ_ی_ن_ی و ت_فرقه افکنی میان دوستان گام برمی دارند و در جستجوی معایب پاکانند . ((731)) همچنین ایجاد الفت میان برادران دینی را در صورت نفرت از یکدیگر و فراهم کردن نزدیکی میان دوستان را به هنگام دوری از هم از بزرگترین و بافضیلت ترین اعمال شمرده اند .

پیامبر خدا(ص ) به ابی ایوب انصاری فرموده است : ای ابا ایوب ! آیا تو را راهنمایی نکنم به عملی که خ_دا را خ_ش_ن_ود م_ی کند .

عرض کرد : چرا ای پیامبر خدا ، فرمود : مردم را بایکدیگر آشتی ده به ه_ن_گ_ام_ی ک_ه راب_ط_ه آن_ها تباه شود و آنها را دوست یکدیگر گردان دروقتی که با هم دشمن شوند . ((732)) ن_یز : کسی که در راه اصلاح میان دو تن گام بردارد تا زمانی که باز می گردد فرشتگان خدابر او درود می فرستند و پاداش شب قدر به او داده می شود . ((733)) ام_ام باقر(ع ) فرموده است : خدا رحمت کند کسی را که میان دو تن از دوستان ما الفت ودوستی ایجاد کند ای گروه مؤمنان با هم الفت گیرید و نسبت به

همدیگر مهربان باشید . ((734)) ش_ارع مقدس به سبب کثرت اهتمام نسبت به الفت دادن دلهای متنفر از همدیگر دروغ گفتن را در این راه مباح کرده است چه زیانی که از پراکندگی و جدایی برادران دینی از هم ناشی می شود و آثار نامطلوب آن از دروغ بیشتر و خطر آن بزرگتر است از این رو در این مورد دروغ جایز شمرده شده است .

پیامبر خدا(ص ) فرموده است : کسی که میان دو تن آشتی برقرار می کند دروغگونیست ((735)) .

نیز : هر دروغی بر فرزند آدم نوشته می شود جز کسی که دروغی می گوید تا میان دو تن را اصلاح اصلاح کند . ((736)) ام_ام صادق (ع ) فرموده است : هر دروغی مورد باز خواست قرار می گیرد جز در سه جا : مردی که در ج_ن_گ_هایش حیله به کار می برد ، این گناه از او برداشته شده است ، و کسی که میان دو تن را آش_تی می دهد و دیدار او با یکی غیر از دیدار او با دیگری است ومنظورش اصلاح میان آنهاست ، و کسی که به همسرش وعده ای می دهد و نمی خواهدآن را انجام دهد . ((737))

6- دشمنی دوست و دوستی دشمن

از جمله چیزهایی که تحمل آن بسیار دشوار و وقوع آن برای انسان مشقت بار می باشدآن است که مشاهده کند دوست او با دشمنش همگام است و وی را دیدار و با او دوستی و برادری می ورزد ، این امر در انسان ایجاد درد و اندوه می کند ، و گاهی این درد و اندوه به نفرت و دشمنی تبدیل ، و پس

از آن ب_ه ق_ط_ع رش_ت_ه دوس_تی و کناره گیری از هم منجرمی گردد ، و سرانجام به برخوردها و درگ_ی_ری_ه_ای_ی می رسد که عواقب آنهاپسندیده نیست ، چه دوستی با دشمن عواطف دوست را جریحه دار می کند و دلش را به درد می آورد و به دوستی و برادری آسیب می رساند .

ه_مچنین اگر مشاهده کنی کسی با دوست وفادار و عزیز تو دشمنی می کند و یا حیله ومکری را نسبت به او در ضمیر خود می پروراند بی شک تو رنجیده و بیگانه وار با اوروبرو می شوی و دلت را درب_اره او پ_ر از خ_شم می یابی ، زیرا کسی که نسبت به دوست توبدی کند مانند آن است که به تو بدی کرده ، و آن که با او دشمنی کند چنان است که با تودشمنی ورزیده است ، چه تو و او در درک و اح_ساس یک روح هستید هر چند کالبدتان اختلاف دارد .

از این رو بر همه دوستان لازم است که ه_ر ی_ک از آن_ها دوست دوست خودرا دوست بدارد و با او دشمنی نکند ، همچنین دشمن دوست خ_ود را دش_م_ن خ_وی_ش بشمارد و با او دوستی نکند .

ائمه اهل بیت (ع ) از این امر که در زندگی دوستان دارای اهمʘʠبسیار است غفلت نورزیده بلکه نسبت به آن هشدار داده اند تا مردم در امور خودروشن و آگاه شوند و در زندگی خویش دارای بصیرت و بینایی باشند .

امیرمؤمنان (ص ) به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : دشمن دوستت را به دوستی مگیر که با دوستت دشمنی می کنی ((738)) .

ن_ی_ز :

ه_رگ_اه ب_ه دوست خود وثوق و اطمینان داری مال و توان خود را در راه او صرف کن وبا دوست او دوست و با دشمنش دشمن باش ((739)) .

ن_یز : دوستان و دشمنان تو هر کدام سه دسته اند ، دوستانت عبارتند از : دوست و دوست دوست ، و دشمن دشمن ، اما دشمنانت عبارتند از : دشمن ، و دشمن دوست ، و دوست دشمن ((740)) .

یکی از شاعران این معنا را گرفته و گفته است :

صدیق عدوی داخل فی عداوتی

و انی لمن ود الصدیق ودود ((741))

دیگری گفته است :

تود عدوی ثم تزعم اننی

صدیقک ان الرای عنک لعازب ((742))

7- شماتت (سرکوفت زدن ) به دوست

از س_ت_م_های بزرگ است که تو کسی را که به دوستش شماتت و در رنج او شادی می کنددوست ب_ن_امی بلکه او دشمنی است که لباس دوست را به تن کرده است .

و این برای انسان از دشمنی که متظاهر به دشمنی است بسیار زیانبارتر است ، چه انسان می تواند ازدشمن خود دوری گزیند و از او ب_گ_ریزد تا از آزار او مصون بماند لیکن دشوار است که انسان بتواند از این دشمن پنهان شده در ل_ب_اس دوست احتراز کند و خود را از شر اومحفوظ بدارد ، زیرا وی ، مانند دوستان در کنار او قرار م_ی گیرد و همچون اخلاصمندان وفادار با او معاشرت می کند اما در درون خود مکر و خشمی را نسبت به او پنهان کرده که اگر وی بر آن آگاه شود بی درنگ به او پشت می کند و از او می گریزد و سراسر وجود او پراز ترس و بیم می شود .

به همین مناسبت

شاعر گفته است :

و من نکد الدنیا علی الحر ان یری

عدوا له ما من صداقته بد ((743))

ب_راس_تی دوست هرگز دوست نمی شود جز آنگاه که هر چه را برای خود می خواهد برای دوستش بخواهد و در دل خود هرگز نیت بدی نسبت به او نداشته باشد و گرنه از مرزدوستی بیرون رفته بلکه وی دشمنی پلید است .

ام_ام باقر(ع ) فرموده است : بر شما باد به تقوای الهی مبادا کسی از شما نسبت به برادردینی خود چ_ی_زی را در دل پنهان کند که آن را برای خود دوست نمی دارد چه هر بنده ای که چیزی درباره برادر دینی خود در دل پنهان کند که آن را برای خود نمی پسندد خداوندهمان را سببی برای بروز نفاق در قلب او قرار می دهد .

م_ع_ن_ای ش_م_ات_ت این است که انسان از بلا و مصیبتی که بر دوستش وارد شده است شادمانی یا وان_م_ود کند که دوستش به سبب عمل و کردار بدش سزاوار چنین رویدادی است .

در این صورت هنگامی که دوستش بر این شماتت او آگاه شود گمان می کنی چه برداشتی از آن خواهد کرد ؟

آیا بر دوستی و اخلاص خود باقی خواهد ماند ؟

هرگز و هرگز . . .

بلکه دلش از خشم وکینه او لبریز خ_واه_د ش_د از ای_ن رو ائم_ه اهل بیت (ع ) ما را از داشتن این خوی زشت پرهیزداده و به ما دستور داده اند که دارای قلب سلیم باشیم .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رموده است : سه چیز مایه جلب دوستی است : انصاف در معاشرت ، مواسات در سختی ، و داشتن قلب سلیم .

ن_ی_ز

: ب_ه ب_رادر دی_ن_ی خ_ود ش_م_ات_ت م_ک_ن ک_ه خ_دا او را م_ی آم_رزد و ش_م_ات_ت را ب_ر تو واردمی کند . ((744)) ن_ی_ز : ک_سی که برادر دینی خود را به سبب مصیبتی که بر او وارد شده شماتت کند از دنیابیرون نمی رود تا آنگاه که عذاب شود . ((745))

8- آزار رسانیدن به دوست

بسیاری از مردم به خود اجازه می دهند که دوستانشان را به دست یا به زبان بیازارند ومی پندارند ک_ه ک_ار خوبی انجام می دهند .

گاهی دیده می شود که شخصی سخت ترین واژه ها و گزیده ترین آنها را متوجه دوست خود می کند و به او می نگرد که چگونه ازسخنان او به خود می پیچد و او هیچ اعتنایی به حال او ندارد بلکه این کار را مایه تفریح وخوشحالی خود قرار داده است .

دی_گ_ری رامی بینی که گاهی دوستش را با ضرباتی دردناک می زند و هنگامی که دوستش اظهار ناراحتی می کند از او پوزش می طلبد به این که شوخی و مزاح می کند .

کسان دیگری دیده می شوند که گاهی از دوستشان بدون آگاهی او چیزی را برمی دارند ووی را رها می کنند که برای یافتن آن همه جا را جستجو کند ، و این جا و آن جا را بکاود درحالی که آن چیز م_م_ک_ن اس_ت گ_ران_قیمت و یا نزد او امانت باشد و در نتیجه فقدان آن بشدت دچار اضطراب و آزردگ_ی ش_ود ، و ب_رای ی_اف_تن آن تلاش و وقت وسیعی را صرف کند .

و در همین حال دوستان س_خت دل و بدرفتار او به وی می نگرند و به او می خندند

تاآنگاه که خوشمزگی و خوشحالی خود را به پایان برسانند ، در این هنگام گمشده اش را به او می دهند واو آن را می گیرد درحالی که او با ان_دوه ف_راوان ازای_ن که گرفتار این گونه دوستان شده است دلش دچار سوزش است ، و هرگاه ن_اخ_ش_ن_ودی و رن_ج_یدگی خود را به آنها اظهار کند پاسخ خواهند داد که ما با تو قصد شوخی داشته ایم و جز خیر و خوبی تورا نمی خواهیم .

براستی در این روزگار و در جامعه ما این قبیل دوستان فراوانند و در میان آنها دارندگان انصاف بسیار اندکند ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : اندکی ازدوستان دارای انصافند ((746)) به همین سبب است که در میان مردم اثری از برادری صحیح و دوستی صادقانه نمی یابیم زیرا مردم از حقیقت اسلام و تعالیم آن دور و بیگانه اند .

اینک قرآن که قانون اساسی اسلام است فریاد می زند : ولاتعتدوا ان اللّه لایحب المعتدین ((747)) .

پ_ی_ام_ب_ر اک_رم (ص ) ت_ص_ری_ح م_ی ک_ن_د ک_ه : م_سلمان کسی است که مردم از دست و زبان او ایمن باشند . ((748)) امیرمؤمنان علی (ع ) دوستی را مشروط به خالی بودن آن از اذیت و آزار دانسته و فرموده است : به دوستی کسی که از آزار او ایمن هستی راغب باش ((749)) .

ب_رای آن که دوستان دچار این گونه نتایج بد و عواقب وخیم دوستی نشوند پیامبر خدا(ص )و ائمه اه_ل ب_یت (ع ) ما را از آزار و تعدی به دوست نهی فرموده و آن را تجاوز به حقوق دوستی و از میان بردن حرمت آن

به شمار آورده اند .

پ_ی_ام_بر خدا(ص ) فرموده است : برای مسلمان روا نیست که به برادر دینی خود نگاهی اندازد که موجب آزار او شود . ((750)) نیز : هرکس از برادر (دینی ) خود چیزی نقل کند و منظورش از میان بردن عدالت ومروت او باشد و از او ع_ی_ب_ج_ویی کند خداوند به کیفر گناهش او را هلاک خواهد کرد تاآنگاه که از عهده آنچه گفته است برآید و هرگز نخواهد توانست از عهده آن برآید . ((751)) ام_ی_رم_ؤمنان (ع ) فرموده است : هرکس برای برادر (دینی ) خود چاهی کند خودش در آن خواهد افتاد . ((752)) ن_ی_ز : در ک_م_ال آدم_ی ت_و را همین بس که آنچه را بدان ستوده نمی شود ترک کند .

تا آن جاکه م_ی ف_رم_اید : و از حسن مصاحبت اوست که زحمت آزارش را از دوستش بردارد ، و ازدوستی وی کثرت موافقت و سازگاری اوست ((753)) .

ام_ام صادق (ع ) فرموده است : برای برادر (دینی ) خویش چاه مکن تا در آن بیفتی زیراهمان گونه که می دهی داده می شوی ((754)) .

نیز : هرگاه انسان به برادر (دینی ) خود اف بگوید پیوند ولایت آنها منقطع می شود ، وهرگاه به او ب_گ_وی_د : ت_و دشمن منی یکی از آن دو کافر می شودو و هرگاه او رامتهم کندایمان در دل او مانند نمک در آب حل می گردد . ((755)) نیز : هرکس برادر (دینی ) خود رابا سرزنش دیدار کند خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش خواهد کرد . ((756)) اس_لام به سبب کثرت اهتمام خود به این

که دوستان به یکدیگر بدی و آزار نرسانند کسی را که به برادر دینی ، خود آزار رساند در دوستی دروغگو شمرده و کسی را که با دروغ خود به برادر (دینی ) خویش سود رساند راستگو دانسته است و همین دلیل تو را بس است .

ام_ام ص_ادق (ع ) ف_رم_وده اس_ت : انسانی که به دوستش راست می گوید لیکن دوستش ازسخن راس_ت او دچار زیان و مشقت می شود در نزد خداوند دروغگو به شمار می آید ، همچنین انسانی که ب_ه دوس_ت_ش دروغ م_ی گوید و می خواهد به او منفعتی برساند در نزدخداوند راستگو به حساب می آید . ((757)) ن_یز سختگیری در احقاق تمام حق خود ازبرادر دینی خویش آزار رسانیدن و بدی کردن به اوست ، چ_ن_ان ک_ه ام_ام ص_ادق (ع ) ب_ه یکی از اصحابش فرموده است : چرا برادر (دینی )تو از تو شکایت م_ی کند ؟

عرض کرد : از این که حق خود را به تمامی از او بگیرم از من شکایت می کند .

امام (ع ) در حالی که خشمگین بود نشست و سپس فرمود : گویا تصورمی کنی هرگاه حق خود را به تمامی از او ب_گ_ی_ری به او بدی نکرده ای ؟

به من خبر ده آنچه را خداوند درباره گروهی نقل می کند که از ب_دی ح_س_اب در روز قیامت می ترسند آیا ازاین حیث می ترسند که خداوند به آنان ستم کند ؟

نه ه_رگ_ز ل_یکن از آن می ترسند که خداوند در حساب سختگیری و موشکافی کند ، و خداوند آن را س_وءال_ح_س_اب ن_ام_ی_ده اس_ت .

ب_ن_ابراین هر کس در حساب تعمق و

سختگیری کند بدی کرده است .

. ((758)) آری ائم_ه اه_ل ب_یت (ع ) دستور می دهند که زندگی دوستان بر پایه انصاف و احسان و ترحم قرار داده شود و هیچ کس به دیگری بدی نکند و به یکدیگر حسد نورزند .

ام_ام ص_ادق (ع ) فرموده است : دوستی به سه چیز نیاز دارد اگر آنها به کار گرفته شونددوستی ب_رق_رار خ_واه_د ب_ود و گ_رن_ه م_ن_جر به جدایی و دشمنی خواهد شد : انصاف ، ترحم ، و نداشتن حسد . ((759)) نیز : سه چیز دوستی را جلب می کند : انصاف در معاشرت ، مواسات و همیاری درسختیها و داشتن قلب سلیم ((760)) .

9- خودپسندی

خ_ودپ_سندی صفت نفرت انگیزی است که هر انسانی آن را زشت می شمارد لیکن انسانهایی که از ای_ن خ_وی تهی باشند اندکند .

در تعریف آن گفته اند انسان خودپسندپیوسته برای وجود خودش ک_وش_ش واهتمام دارد نه دیگران و درباره مصالح جز خودش نمی اندیشد .

عالیترین چیزی که در زندگی مورد نظر اوست وجود خود و بلندترین آرزوی وی در دنیا حفظ مصالح خویش است .

اسلام با این خوی زشت نبردی آشتی ناپذیر دارد ، چه این آیین آسمانی مبادی عالی وتعلیمات الهی خ_ود را ب_ر پ_ای_ه مصالح عامه و منافع متبادل میان مردم قرار داده و بنیان خودرا براساس قاعده ب_زرگ_ی که پیامبر اکرم (ص ) آن را بیان داشته متمرکز ساخته که فرموده است : هیچ یک از شما ای_م_ان ن_م_ی آورد م_گ_ر آنگاه که آنچه را برای خودش دوست می دارد برای براد مؤمنش دوست بدارد . ((761)) همنشینی با انسان خودخواه قابل تحمل نیست و معاشرت

با او گوارا نمی باشد ، چه اوآن گونه که درباره خود فکر می کند نسبت به دوست خود نمی اندیشد و آنچه را برای خود دوست می دارد برای او ن_م_ی خ_واه_د ، و آنچه را برای خودش ناپسند می داند برای اوناپسند نمی شمارد .

آنچه شایسته ای_ن گ_ونه انسانهاست بریدن و دوری گرفتن از آنهاست .

از این رو پیامبر خدا(ص ) فرموده است : در م_ص_اح_ب_ت آن ک_س س_ودی ن_ی_س_ت ک_ه ب_رای ت_ون_م_ی خ_واه_د آن_چه را برای خودش می خواهد . ((762)) ائم_ه اه_ل بیت (ع ) دوستان را به منزله روح واحد می شمرده اند که هر کدام از آنان به همان گونه که در راه مصالح خود می کوشد در راه مصلحت دوستان تلاش می کند و همان طورکه برای حفظ م_ن_اف_ع خود حرص می ورزد در حفظ منافع دوست خویش حریص است بلکه علاوه بر این دستور داده ان_د ک_ه ان_سان برادر دینی خود را بر خودش ترجیح دهد ومنافع او را بر مصالح خویش مقدم ب_دارد ت_ا م_ی_ان دوستان همدلی و همفکری و هماهنگی روحی پدید آید .

و این معانی بلند ضمن بحثهای گذشته بخوبی روشن شده و شایدبرجسته ترین چیزی که این همدلی و نزدیکی را میان دوس_ت_ان م_ج_سم می سازد همان است که امام زین العابدین (ع ) ما را بدان فراخوانده است در آن هنگام که به مردی فرمود : آیا کسی از شما دستش را در جیب یا کیسه برادر (دینی ) خود می کند و ب_ی اج_ازه او آن_چ_ه را م_ی خ_واه_د از آن ب_رم_ی دارد ؟

ع_رض ک_رد : ن_ه ، ف_رم_ود : شما

برادر نیستید . ((763)) از امام صادق (ع ) پرسیدند : کمترین حق مؤمن بر برادر (مؤمن ) او چیست ؟

فرمود : این که چیزی را که برادر مؤمنش از او بدان محتاجتر است برای خود برنگزیند . ((764)) از داس_ت_ان_های لطیفی که نقل شده این است که اباسلیمان دارانی گفته است : در عراق دوستی داش_ت_م ک_ه در س_خ_تیها نزد او می رفتم و به او می گفتم : از دارایی خود چیزی به من بده ، و او ک_ی_س_ه اش را به سوی من می انداخت و من آنچه را می خواستم از آن برمی داشتم .

یک روز نزد او رف_ت_م و گفتم : به چیزی نیازمندم ، گفت : چه مقدارمی خواهی ؟

پس از آن شیرینی برادری او از دلم بیرون رفت .

10- فراموش کردن دوست

ش_اید از بزرگترین جفاها و بدرفتاریها نسبت به دوست آن است که او را به هنگامی که غایب شود ف_رام_وش ک_ن_ی ، زی_را ف_راموشی تو نشانه عدم استحکام پیوند میان تو و اوست ، چه اگر دوستی م_ستحکم و برادری راسخ و استوار و محبت پابرجا بود می باید صورت دوست در هر جا که باشی و به هر سو روآوری در پیش روی تو مجسم و نصب العین توباشد ، نه تو او را فراموش کنی و نه او تو را از یاد برد هر چند زمانه میان شما جدایی انداخته و یکی از شما را از دیگری دور کرده باشد .

از ای_ن رو حکیمان فراموش کردن دوست را جفای به او شمرده اند ، و جفا بزرگترین ویران کننده ب_ن_ای دوس_تی و مهمترین عامل جدایی افکن میان

دوستان است .

از این رو ائمه اهل بیت (ع ) به ما دستور داده اند به این که دوست پیوسته جویای حال دوست خود باشدو او را فراموش نکند .

ام_ام صادق (ع ) فرموده است : سزاوارترین دوست تو که باید او را به یاد داشته باشی کسی است که تو را فراموش نمی کند و شایسته ترین کس برای آن که به او توجه کنی کسی است که سودش برای ت_و و زی_ان_ش متوجه دشمن توست ، و سزاوارترین کس به این که دربرابر او شکیبایی ورزی کسی است که نسبت به وی چاره ای جز کنار آمدن با او نداری .

ت_رک رس_ی_دگ_ی ب_ه حال دوست به سبب دوری از او موجب قطع پیوند برادری است ، چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : ترک رسیدگی به احوال دوست انگیزه بریدن ازاوست ((765)) .

از آن ح_ضرت درباره مروت و جوانمردی پرسیدند فرمود عبارت است از اطعام طعام ، رسیدگی به حال دوستان و خودداری از آزار رسانیدن به همسایگان ((766)) .

11- طبقه بندی دوستان

م_ردم از ح_ی_ث آغ_از و پایان با همدیگر برابر و همچون دندانه های شانه اند همه از آدم (ع ) وآدم از خ_اک آف_ری_ده شده است .

لیکن از نظر مواهب و ویژگیها و ملکات درجات و طبقات آنها مختلف است .

دسته ای از عالمان و حکیمان و پرهیزگارانند که بالاترین طبقاتند .

دسته دیگر نادانان و فاسقان و اشرارند که در پایین ترین طبقات جای دارند .

میان این دو طبقه درجات متعدد و مراتب بسیاری است .

ق_رآن ک_ری_م بر این تفاوت و اختلاف تصریح فرموده است : یرفع اللّه الذین آمنوا منکم والذین

اوتوا العلم درجات ((767)) .

نیز : انظر کیف فضلنا بعضهم علی بعض وللاخرة اکبر درجات واکبر تفضیلا . ((768)) نیز : ام نجعل المتقین کالفجار . ((769)) نیز : هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون ((770)) .

نیز : افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لایستوون .

((771)) اکنون درباره آنچه در برابر دوستان بر انسان واجب است گمان تو چیست ؟

آی_ا ب_ه طور برابر با آنها رفتار کند یا اختلاف را در نظر گیرد .

اگر به طور برابر رفتار کندبی شک حق بلندپایه را انکار کرده یا به فرومایه چیزی را که استحقاق ندارد بخشیده است .

و اگراختلاف را در نظر گیرد کینه هایی بر ضد خود در دل یاران و دوستانش برانگیخته است .

بنابراین برای اصلاح این امر راه حل صحیح و رای درست چیست ؟

ب_ی ش_ک رای درس_ت آن اس_ت ک_ه میان دوستان از حیث محبت قلبی تفاوت قایل شود ، چه این تفاوت برحسب صفات محبوب و ویژگیها و خصایص او امری اجتناب ناپذیر است .

همچنین از حیث ارزش و بزرگواری و احترام شخصی باید اختلاف میان آنها را در نظرگرفت و هر کدام را در حد استحقاقی که دارد مورد اکرام و احترام قرار داد .

آری اگ_ر دوس_ت_ان همه در یک جا گرد هم آمده باشند شایسته است در حفظ مظاهردوستی و روک_ردن و خ_وشامدگویی به آنها و سخن گفتن با آنان و شنیدن گفتارشان و امثال اینها که از لوازم دوستی و حقوق برادری است میان آنها تساوی را برقرار کرد .

اما اگر باهر یک از دوستان به طور جداگانه دیدار کند باید آنچه را در خور است بی کم و

کاست رعایت و حق او را ادا کند .

امام صادق (ع ) در این حدیث به همین نکته دقیق اشاره کرده و فرموده است : هرگاه افرادحاضر س_ه تن از مؤمنان باشند دو نفر از آنها به سخنگویی بیخ گوشی نپردازند چه این امردوست آن دو را غمگین می سازد . ((772)) نیز فرموده است : پیامبر خدا (ص ) نگاههای خود را میان اصحابش تقسیم می فرمود ، وبه این و آن به تساوی نظر می کرد . ((773)) ام_ام م_وس_ی بن جعفر(ع ) فرموده است : هر گاه سه نفر در خانه ای باشند دو نفر از آنهابتنهایی سخن بیخ گوشی نگویند چه این امر رفیق آنها را غمگین می کند . ((774))

وصیت امیرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع )

درباره معاشرت با دوستان س_زاوار اس_ت م_ا این را به بخشی از وصیت جاوید امیرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع ) پایان ده_ی_م .

ب_ه خدا سوگند که آن بزرگترین دستور اجتماعی و برترین قانون اخلاقی است که همه م_ب_ان_ی ع_الیترین نمونه دوستی را در برگرفته و برای برقراری برادری و دوستی صادقانه راهی روش_ن ترسیم کرده به طوری که هر کس خواهان زندگی اجتماعی سعادتمندانه است از تدبر در معانی و عمل به محتوای آن بی نیاز نیست .

ف_رم_وده اس_ت : خود را وادار کن بر پیوستن به دوست خویش به هنگام جدایی او ، و برمهربانی و دوس_ت_ی ب_ه هنگام روی گردانیدن او ، و بر بخشش در وقت بخل ورزی او ، و برنزدیکی به هنگام دوری ج_س_ت_ن او ، و ب_ر نرمی هنگام درشتی کردن او ، و بر عذر در وقت بدکرداری او تا

آن جا که گویا تو او را بنده ای و او را بر تو نعمتی است .

و زنهار از این که این روش را در غیر جای خود به کار بری یا نسبت به کسی که شایستگی آن را ندارد به جا آوری .

دشمن دوستت را به دوستی مگیر تا به دوس_ت خ_ود دش_م_نی کرده باشی .

خدعه و فریب به کار مبر که این خوی فرومایگان است .

برای دوس_تت پند را خالص وبی آلایش کن خواه (اندرز تو نزد او) نیکو باشد یا زشت .

و در همه احوال به او ک_م_ک ک_ن .

و ب_ا او ب_اش در ه_ر ج_ا ک_ه باشد .

خواهان مجازات دوست خود مباش هر چند بر ده_نت خاک بپاشد .

به دشمنت احسان و نیکی کن که آن شیرین تر از پیروزی است .

خشم راکم کم فرو ده چه من آشامیدنی شیرینتر و گواراتر از آن در پایان ندیدم .

با شک از دوستت مبر و پیوندت را با او بی آن که خشنودی او را بخواهی قطع مکن .

در برابر کسی که با تودرشتی می کند نرم باش چ_ه زود ب_اشد که با تو از در نرمی درآید .

چقدر زشت است بریدن پس از پیوند ، و جفا و بدرفتاری پس از رفاقت و برادری ، و دشمنی پس از دوستی ، و خیانت نسبت به کسی که تو را امین دانسته ، و ع_م_ل ب_ر خلاف گمان کسی که به توامیدوار بوده است ، و خیانت به کسی که به تو اعتماد کرده اس_ت .

و اگر خواستی ازدوست خود ببری جای مقداری از دوستیت را باقی گذار که اگر روزی م_ای_ل ش_ود

ب_دان بازگردد و کسی که به تو گمان نیکی دارد گمان نیک او را تحقق ده .

و حق دوس_ت خود رابه اطمینان دوستی میان تو و او تباه مکن زیرا آن که حقش را تباه کرده ای دوست تونیست .

و نباید خانواده ات به سبب تو بدبخت ترین مردم باشند ، و به کسی که از تو دوری می جوید رغ_ب_ت م_ک_ن ، و از آن ک_ه به تو رغبت دارد در صورت امکان معاشرت از اودوری مجوی ، و نباید دوس_ت_ت ب_ر ب_ری_دن از ت_و و ب_دی ک_ردن به تو و بخل ورزیدن نسبت به تو و کوتاهی در فضل و بخششش از تو تواناتر باشد به این که به او بپیوندی و به وی احسان کنی و درباره او بذل و بخشش روا داری .

ن_ب_ای_د ستم ستمکار بر تو گران آید چه او به زیان خود و سود تو می کوشد و پاداش کسی که تو را خشنود می کند بدی کردن به او نیست ((775)) .

در این جا زمام قلم را می کشیم چه گمان می کنیم ما خواننده عزیز را به گنجینه علمی وثروت اخ_لاق_ی ب_ی م_انندی آگاه کرده ایم که پیش از این در لابه لای کتابها پراکنده و بر روی صفحات ک_ت_ب دس_ت_خوش تباهی بوده است .

این سرمایه بزرگ یکی از آثار خیر خاندان پاک پیامبر(ص ) و اح_س_ان آنها بر امت اسلامی بلکه همه جوامع بشری است ، و چقدر آثارخیر آنها زیاد و احسان آنها بسیار و حق آنها بزرگ است ، اما بیشتر مردم ناسپاسند ، و اگربه حق آنها ایمان آورند و از مخالفت ب_ا

آن_ان بپرهیزند خداوند ابواب برکات خود را ازآسمان و زمین به روی آنها خواهد گشود ، لیکن آنها را تکذیب کردند و خداوند آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کرد .

و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمین ((776))

منابع

قرآن کریم ، کتاب جاوید خداوند .

نهج البلاغه ، امام امیرالمؤمنین (ع ) .

رساله حقوق ، امام زین العابدین (ع ) عیون اخبارالرضا(ع ) ، شیخ صدوق .

مصادقة الاخوان ، شیخ صدوق .

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ، شیخ صدوق .

بحارالانوار ، مجلسی .

مکارم الاخلاق ، ابی نصرحسن طوسی .

مشکاة الانوار ، ابی الفضل علی طبرسی .

کنز الفوائد ، کراجکی .

جامع السعادات ، نراقی .

احیاء العلوم ، غزالی .

ارشاد القلوب ، دیلمی .

جامع الاحادیث ، ابی محمد قمی .

وافی ، ملامحسن فیض .

تحف العقول ، ابی محمد حسن حرانی الصداقة والصدیق ، ابی حیان توحیدی .

کشف الغمة ، ابی الفتح اربلی .

مجمع البحرین ، شیخ فخرالدین طریحی .

المواعظ العددیة ، سید محمد حسینی عاملی .

الدرر اللامعه ، سید محمد باقر موحدابطحی .

الاصول الستة عشر ، گروهی از دانشمندان .

خصائص الشیعة ، سید محمد مهدی قزوینی .

اعیان الشیعة ، سید محمد امین .

انیس النفس ، شیخ نظرعلی حائری .

جوامع الاداب ، شیخ جمال الدین دمشقی .

لباب الاداب ، اسامة بن منقذ .

الاخلاق والواجبات ، شیخ عبدالقادر غربی .

الامام الصادق (ع ) ، شیخ محمد حسین مظفر الحسن بن علی (ع ) کامل سلیمان .

الخلق الکامل ، محمداحد جادالمولی .

اخلاق آل محمد(ص ) شیخ موسی سبتی .

خلق المسلم ، محمد غزالی .

حکم الامام علی (ع ) ، لکورینلوس .

السعادة والسلام ، لرد افبری .

آئین دوست یابی ، دیل

کارنگی .

پی نوشتها

1- حجرات /10: مؤمنان برادر یکدیگرند, میان دو برادر خود صلح برقرار سازید, و تقوای الهی پیشه کنید تامشمول رحمت او شوید.

2- آل عمران /103: و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت (بزرگ ) خدا را بر خ_ودت_ان ب_ه ی_اد آورید که چگونهع دشمن یکدیگر بودید و او در دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادرشدید, و شما بر لب حفره ای از آتش بودید و خداوند شما را از آن رهایی داد.

3- ان_ف_ال /62 و 63: ...او ه_م_ان کسی است که تو را با یاری خود و مؤمنان تقویت کرد و در میان دلهای آنهاالفت برقرار ساخت , اگر همه آنچه را در روی زمین است صرف می کردی که در میان دلهای آنها الفت نیفکنی نمی توانستی لیکن خداوند میان آنها الفت ایجاد کرد.

4- ف_صلت /34: ...بدی را با نیکی دفع کن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.

5- زخرف /67: دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند جز پرهیزگاران .

6- آل عمران /159:.. .و اگر خشن و سخت دل بودی از پیرامون تو پراکنده می شدند.

7- این کتاب به نام آئین دوستیابی به فارسی ترجمه شده است .

8- ح_ج_رات / 13: ای م_ردم م_ا ش_ما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر رابشناسید, هرآینه گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست .

9- مائده / 2: و در راه نیکی و پرهیزگاری به یکدیگر کمک کنید.

11- انفال / 46: و نزاع نکنید که سست می شوید و قدرت و شوکت شما از

میان می رود.

12- حجرات / 10: مؤمنان برادر یکدیگرند بنابراین میان دو برادر خود صلح برقرار سازید.

13- اح_زاب 33/: جز این نیست که خداوند می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما راپاک سازد.

14- مستدرک , 8/451, بحارالانوار, 74/149.

15- مستدرک الوسائل , 8/323, احیاء علوم الدین , 2/110.

16- مستدرک , 8/450, جامع السعادات , 2/255 و 3/196.

17- بحارالانوار, 69/240, بحارالانوار, 74/152.

18- بحارالانوار, 69/242, جامع السعادات , 3/183.

19- احیاء علوم الدین , 2/109.

20- زخرف /67: دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند جز پرهیزگاران .

21- بحارالانوار, 74/167.

22- بحارالانوار, 78/56.

23- بحارالانوار, 69/238.

24- بحارالانوار, 78/252.

25- بحارالانوار, 74/397.

26- بحارالانوار, 78/232.

27- مصادقة الاخوان , 1/41, بحارالانوار, 74/152.

28- بحارالانوار, 71/398 و 69/250.

29- بحارالانوار, 69/250.

30- جامع السعادات , 275.

31- اصول کافی , 2/102.

32- الحکم من کلام امیرالمؤمنین , 1/484.

33- الحکم , 1/484.

34- بحارالانوار, 74/164.

35- بحارالانوار, 71/275.

36- من لایحضره الفقیه , 1/176.

37- بحارالانوار, 75/251.

38- اصول کافی , 2/179.

39- الحکم , 1/137, نهج البلاغه صبحی صالح /470.

40- تحف العقول /213.

41- بحارالانوار,78/175.

42- ش_ع_راء/ 101: (اف_س_وس ک_ه ام_روز) ش_فاعت کنندگانی برای ما نیست و نه دوست گرم و پرمحبتی .

43- مصادقة الاخوان / 46.

44- بحارالانوار, 78/232.

45- بحارالانوار, 58/167.

46- مصادقة الاخوان /46.

47- مصادقة الاخوان /46.

48- مصادقة الاخوان /46.

49- مصادقة الاخوان /74.

50- نهج الفصاحه /624.

51- بحارالانوار, 71/282.

52- بحارالانوار, 75/358.

53- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /182, مسندالامام الرضا(ع ), 299.

54- اصول کافی , 2/192.

55- مصادقة الاخوان , /34.

56- الحکم , 1/470.

57- بحارالانوار, 74/234 و 71/237.

58- بحارالانوار, 75/231.

59- ت_ا م_ی ت_وان_ی دوستان خود را زیاد کن , همانا آنها گنجها و پشتوانه اند به هنگامی که از آنها کمک خواسته شود.

60- هزار دوست و

رفیق زیاد نیست و یک دشمن بسیار زیاد است .

61- مصادقة الاخوان /42.

62- تحف العقول /28.

63- بحارالانوار, 1/175.

64- تحف العقول , /205.

65- بحارالانوار, 75/202.

66- بحارالانوار, 71/186.

67- بحارالانوار, 74/100, الزخرف /47.

68- بحارالانوار, 74/84.

69- بحارالانوار,71/185.

70- بحارالانوار, 70/311.

71- بحارالانوار, 74/189,71/189.

72- اصول کافی ,2/239.

73- تحف العقول /25, بحارالانوار, 77/140.

74- بحارالانوار, 1/160.

75- الحکم , 2/7.

76- الحکم , 2/322.

77- الحکم ,2/322.

78- الحکم , 1/547.

79- الحکم , 1/453.

80- الحکم , 1/83.

81- الحکم , 2/553.

82- اصول کافی , 2/638.

83- الحکم , 1/407 .

84- بحارالانوار 33/586.

85- بحارالانوار, 32/539.

86- تحف العقول / 205.

87- مصادقة الاخوان , ج /50, 1/050 .

88- امالی الصدوق /27.

89- اصول کافی , 1/39.

90- تحف العقول /274 , بحارالانوار, 71/186.

91- بحارالانوار, 76/267.

92- بحارالانوار, 71/186.

93- نهج الفصاحه , /624.

94- بحارالانوار, 71/186.

95- اصول کافی , 2/637.

96- ش_ع_راء /100: ب_رای م_ا ه_ی_چ شفاعت کننده ای نیست و؟ نه دوست گرم و پرمحبتی .میزان الحکمة 1/44.

97- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , /182.

98- بحارالانوار, 71/199 مضمون .

99- بحارالانوار, 75/10 و 78/10.

100- بحارالانوار, 71/194.

101- اصول کافی , 2/375.

102- نهج الفصاحة , /624.

103- بحارالانوار, 71/195.

104- بحارالانوار, 71/192.

105- بحارالانوار, 42/203.

106- بحارالانوار,71/191.

107- بحارالانوار, 71/191.

108- بحارالانوار, 71/191.

109- بحارالانوار, 75/367.

110- الحکم , 1/570.

111- همان ماخذ,/177.

112- همان ماخذ /178.

113- بحارالانوار, 75/82.

114- الحکم , 1/557, الغرر/203 .

115- الحکم ,2/178,الغرر332.

116- بحارالانوار, 71/187.

117- الحکم , 2/23.

118- الحکم , 2/322 , تحف العقول /151 ,بحارالانوار, 77/291.

119- بحارالانوار,77/271 و 78/64.

120- مصادقة الاخوان , 1/78.

121- بحارالانوار, 75/190.

122- تحف العقول /116.

123- مصادقه الاخوان /80.

124- الحکم ,1/318 ,الغرر/75.

125- تحف العقول /250مصادقه الاخوان /78.

126- پس با نادانان رفاقت مکن و سخت از او بپرهیز.

127- چه بسا نادان که هرگاه که دانا با او رفاقت کرد دانا را نابود ساخت .

128- انسان با

انسانی که با او گام بر می دارد سنجیده می شود.

129- و برای انسان با انسان دیگر معیارها و شباهتهایی است .

130- و دل را بر دل دلیل و راهنمایی است به هنگامی که او را دیدار می کند.

131- محمد /22: اما اگر روگردان شوید آیا جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع رحم ک_ن_ی_د .آن_ه_ا ک_سانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور کرده است .

132- رعد /25: آنها که میثاق الهی را پس از محکم کردن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور ب_رق_راری آن راداده ق_طع و در روی زمین فساد می کنند لعنت و بدی (و مجازات ) سرای آخرت برای آنهاست .

133- ب_قره /27: آنانی که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع و در جهان فساد می کنند آنها زیانکارانند.

134- بحارالانوار, 71/197.

135- امالی شیخ مفید, 1/203.

136- بحارالانوار71/192.

137- بحارالانوار, 74/196.

138- بحارالانوار,71/196.

139- اختصاص شیخ مفید, 1/230.

140- بحارالانوار, 72/367.

141- تحف العقول ,235.

142- بحارالانوار, 84/ 103

143- تحف العقول , /233.

144- بحارالانوار,1/145 مستدرک , 12/197.

145- الکافی ,8/168.

146- بحارالانوار,97/88.

147- منافقون /4: خداوند آنان را بکشد چگونه روی می گردانند و از حق منصرف می شوند.

148- بحارالانوار, 1/155.

149- الحکم , 2/143.

150- تنهایی انسان بهتر است از این که نزد او همنشین بد باشد.

151- و همنشین راستین بهتر از نشستن به تنهایی است .

152- مجموعه ورام , 2/25.

153- مجادله /22: هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمی یابی که با دشمنان خدا و پیامبرش دوستی

کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند.

154- ن_ج_م /29: پ_س از آن_ه_ای_ی ک_ه از ذک_ر م_ا روی می گردانند و جز زندگی مادی دنیا را نمی طلبند اعراض کن .

155- ب_ا ان_س_ان م_ورد اع_ت_ماد همنشین باش تا از مصاحبت با او بهره مند شوی , چه طبع از هر همنشین کسب تاثیرمی کند.

156- و آن م_ان_ن_د ب_اد اس_ت که بر هر چه بوزد از آن می گیرد, چه متعفن و بدبو و چه پاکیزه و خوشبو.

157- اگ_ر در م_ی_ان گ_روهی باشی با نیکان آنها رفاقت کن , و با فرومایه همنشین مباش که با پست پست می شوی .

158- از چگونگی مرد مپرس و از این که همنشین او کیست بپرس , زیرا هر همنشینی به همنشین خود تاسی می کند.

159- مصادقة الاخوان , /30.

160- دوس_تان به هنگام رفاه و آسودگی بسیارند, و هرگاه دچار گرفتاری شدی اندک خواهند بود.

161- در همه عمر به رشته دوستی او چنگ زن , و چقدر او ازنظر برادری و دوستی گرامی است .

162- فروع کافی ,5/258.

163- وسائل الشیعه , 12/210.

164- بحارالانوار,74/87.

165- تحف العقول , /55.

166- امالی شیخ طوسی ,1/120.

167- وسائل الشیعه , 8/540.

168- روضه کافی ,8/23.

169- بحارالانوار, 78/111.

170- فروع کافی ,4/286.

171- بحارالانوار,1/116.

172- بحارالانوار,71/231.

173- خصال شیخ صدوق ,2/351.

174- الحکم ,2/235 ,الغرر/351.

175- بحارالانوار, 41/53 و 71/157.

176- تحف العقول /191.

177- مستدرک الوسائل , 9/40.

178- جامع السادات , 2/190.

179- اصول کافی , 2/169.

180- مصادقة الاخوان , /30.

181- مصادقة الاخوان , /38.

182- وسائل الشیعه , 12/122.

183- اصول کافی ,2/169.

184- مستدرک الوسائل ,7/212.

185- بحارالانوار,80/246.

186- بحارالانوار.71/192.

187- مصادقة الاخوان , 1/42.

189- بحارالانوار,10/97.

190- بحارالانوار, 74/414.

191- الحکم , 2/95.

192- اصول کافی , 2/166.

193-

بحارالانوار, 71/268.

194- بحارالانوار,71/224.

195- اصول کافی ,2/167.

196- کنزالعمال , جلد 1/149.

197- بحارالانوار, 71/265.

198- مصادقة الاخوان 48.

199- بحارالانوار,71/177.

200- الحکم , 1/33, بحار, 71/165.

201- بحارالانوار, 74/168.

202- مصادقة الاخوان , /82, تحف العقول /265, بحار, 72/173.

203- از دشمنت یک بار بپرهیز, و از دوستت هزار بار بر حذر باش .

204- چه بسا دوستت دگرگون شود, پس به آنچه تو را زیان می رساند داناتر است .

205- فرقان /34:.. .آنها بدترین محل را دارند و گمراهترین افرادند.

206- و دوستی دارم که دوستی او همانند پیچش شکم است , با من دوستی می کند مانند دوستی گرگ باچوپان .

207- مرا می ستاید خدابه او پاداش خیر دهد, ستایش او مانند ستایش هند از روح بن زنباع است .

208- مصادقة الاخوان /30.

209- تحف العقول /178.

210- بحارالانوار, 78/238.

211- بحارالانوار, 78/239.

212- بحارالانوار, 75/105.

213- الحکم , 2/161, الغرر /334.

214- الحکم , 2/171, الغرر /332.

215- ال_ح_ک_م , 2/435 .ای_ن حدیث در نهج البلاغه بدین گونه آمده است : فی تقلب الاحوال علم جواهرالرجال (دردگرگونی احوال گوهر مردان دانسته می شود).

216- بحارالانوار, 71/164.

217- روضه کافی , 8/176.

218- تحف العقول , /297, بحارالانوار, 1/155.

219- ش_ن_اخ_ت من نسبت به مردم و آزمایش درازمدت من از رفیقان یکی پس از دیگری , مرا به مردم بی رغبت کرده است .

220- روزگ_ار دوس_ت_ی ب_ه م_ن نشان نداد جز این که او در آغاز مرا خرسند و در پایان غمگین و بدحال ساخت .

221- و او را ب_رای رف_ع ب_ل_یه ای از بلاهای روزگار فرا نخواندم جز این که او خود یکی از بلاهای روزگارم گردید.

222- تحف العقول /215.

223- بحارالانوار, 71/182.

224- تحف العقول , /233.

225- بحارالانوار, 75/235.

226- تحف العقول , /265.

227- بحارالانوار,

71/173.

228- تحف العقول , /274.

229- بحارالانوار, 75/239.

230- بحارالانوار, 71/180.

231- بحارالانوار, 71/165.

232- اصول کافی , 2/672, مصادقة الاخوان , /36.

233- بحارالانوار, 75/10.

234- بحارالانوار, 94/291.

235- بحارالانوار, 71/182.

236- بحارالانوار, 71/182.

237- تحف العقول , /265.

238- بحارالانوار, 75/80.

239- بحارالانوار, 75/380, 71/182, 71/180, 75/379, 75/371.

240- بحارالانوار, 71/355.

241- بحارالانوار, 71/354.

242- اصول کافی , 2/177.

243- بحارالانوار, 71/350.

244- اصول کافی , 2/186.

245- وسائل الشیعه , 14/586.

246- مصادقة الاخوان , 1/56.

248- اصول کافی , 2/175.

249- اصول کافی , 2/176.

250- مصادقة الاخوان , /56.

251- مصادقة الاخوان , /58.

252- بحارالانوار, 75/201.

253- اصول کافی , 2/181, بحارالانوار, 76/28.

254- تحف العقول , /38.

255- مصادقة الاخوان , /58.

256- اصول کافی , 2/180.

257- بحارالانوار, 73/27.

258- بحارالانوار, 76/28.

259- بحارالانوار, 68/15.

260- وسائل الشیعه , 12/223.

261- اصول کافی , 2/182, بحارالانوار, 76/42.

262- بحارالانوار, 76/33.

263- بحارالانوار, 5/323.

264- ق /18.

265- بحارالانوار, 76/35.

266- بحارالانوار, 72/45.

267- بحارالانوار, 7/44.

268- بحارالانوار, 77/166.

269- فروع کافی , 5/143.

271- بحارالانوار, 74/108 و 84/3.

272- فصلت /34:.. .تا آن که میان تو و او دشمنی است همچون دوستی کریم و صمیمی شود.

273- تحف العقول /32.

274- اصول کافی , 2/643.

275- اصول کافی , 2/642.

276- اصول کافی , 2/103.

277- مصادقة الاخوان , /78.

278- بحارالانوار, 71/288.

279- الحکم , 1/351, تحف العقول , /202.

280- الحکم , 1/351, الغرر /24.

281- بحارالانوار, 75/57.

282- وسائل الشیعه , 1/589.

283- بحارالانوار, 75/176.

284- مصادقة الاخوان , /52.

285- بحارالانوار, 77/234.

286- بحارالانوار, 71/171.

287- اصول کافی , 2/103.

288- مصادقة الاخوان , /52 .اصول کافی , 2/206.

289- مستدرک الوسائل , 8/32.

290- اصول کافی , 2/638.

291- بحارالانوار, 75/176.

292- من مشتاق سایه دوستی هستم , که اگر بر او خشم آورم همدردی و همدلی کند.

293- م_ن م_ع_ذورم از ان_سانی که چه جفا کنم بر او و چه فرمانبردار او شوم با

من صفا و همدلی ندارد.

294- این کتاب به نام آیین دوست یابی به فارسی ترجمه شده است .

295- بحارالانوار, 78/229.

296- جامع السعادات , 1/360.

297- بحارالانوار, 78/9.

298- بحارالانوار, 78/9.

299- جامع السعادات , 1/361.

301- جامع السعادات , 1/364.

302- جامع السعادات , 1/362, بحارالانوار, 72/117.

303- بحارالانوار, 7/167.

304- بحارالانوار, 71/187, 72/196.

305- الحکم , 2/231.

306- بحارالانوار, 75/176.

307- اصول کافی , 2/170.

308- اصول کافی , 2/361.

310- حجرات /12: ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمانها بپرهیزید, چه برخی از گمانها گناه است .

311- الحکم , 2/418, الغرر /271.

312- الحکم , 2/466.

313- مصادقة الاخوان , /72.

314- الحکم , 1/33, الغرر, /45.

315- الحکم , 2/161, الغرر, /333.

316- اصول کافی , 2/672.

317- بحارالانوار, 72/172.

318- بحارالانوار, 77/91.

319- الحکم , 2/161, الغرر, /333.

320- بحارالانوار, 74/89.

321- ن_ور /19: ک_سانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنها در دنیاو آخرت است .بحارالانوار, 72/255, 72/214.

322- الحکم , 2/201, الغرر, /341.

323- تحف العقول , /214.

324- وسائل الشیعه , 12/23.

325- بحارالانوار, 71/177.

326- از دشمنت یک بار بپرهیز و از دوستت هزار بار برحذر باش .

327- چه بسا دوستت دشمن شود, پس به آنچه تو را زیان می رساند داناتر است .

328- بپرهیز از دوستی منافق که تلخی را با شیرینی می آمیزد.

329- او در روزگار دوستی گناهانت را برای دشمنی با تو ضبط می کند.

330- بحارالانوار,84/166 و 74/166.

331- مصادقة الاخوان /72.

332- کنزالفوائد, 1/98, بحارالانوار, 71/166.

333- بحارالانوار, 74/181.

334- بحارالانوار, 71/166.

335- اصول کافی , 2/643.

336- بحارالانوار, 44/139.

337- مصادقة الاخوان , /82.

338- مصادقة الاخوان , /82.

339- مصادقة الاخوان , /82.

340- بحارالانوار, 72/214.

341- و ک_ی_س_ت ک_ه ه_مه خویهای او رضایت بخش باشد, برای بزرگواری

انسان همین بس که عیبهایش را بشمارد.

342- احیاء علوم الدین , 2/138.

343- بحارالانوار, 75/278.

344- آی_ا در ج_س_ت_جوی دوستی هستی که در او عیبی نباشد و کدام کس است که در او عیبها نیست .

345- اصول کافی 2/651.

346- بحارالانوار, 10/97.

347- بحارالانوار, 75/65.

348- الرعد /22: با نیکی بدی را دفع می کنند.

349- الحکم , 2/5.

350- الحکم , 1/132.

351- الحکم , 1/50.

352- بحارالانوار, 71/180.

353- الحکم , 1/50.

354- بحارالانوار, 75/369.

355- بحارالانوار, 74/192.

356- اصول کافی , 2/355.

357- همان ماخذ /355.

358- همان ماخذ /652.

359- بحارالانوار, 75/71.

360- بحارالانوار, 78/379.

361- دوستت را بر گناهانش معذور بدار, و بر عیبهایش پرده بکش .

362- بر بهتان نابخردان شکیبا باش , همچنین در برابر زمانه و حوادث آن .

363- از راه بخشش از دادن پاسخ خودداری کن , و ستمکار را به کسی که حسابگر اوست واگذار.

364- من از دوست دوری می گزینم , و به او نشان می دهم که اسبابی موجب دوری گرفتن من از اوست .

365- درب_اره او م_ع_ت_قدم که اگر به او گله کنم او را گستاخ کرده ام , و نظرم نسبت به او این است که ترک گله گله است .

366- هرگاه به نادانی زورگو دچار شوم , که کارهای ممنوع را درست و خوب می داند.

367- من با خاموشی خود به اوکمک می کنم و بسا, خاموشی از پاسخ پاسخ باشد.

368- م_ن ب_ا کینه توز مسالمت کرده او را مغلوب می کنم , و با تحمل عفو بار سنگینی بر دوش او می نهم .

369- کسی که بدیهای دشمنش را با احسان دفع نمی کند, از سرچشمه والایی گفتار اخذ نکرده است .

370- و هنگامی که دوستم بخواهد بر

من خشم گیرد و بر اثر کینه توزی آب دهنم را گلوگیرم کند.

371- م_ن گ_ناهانش را می بخشم و از او در می گذرم , از بیم آن که مبادا بدون دوست زندگی کنم .

372- هر گاه تو در همه کارها از دوستت گله کنی , کسی را نخواهی یافت که از او گله نکنی .

373- پ_س ت_ن_ه_ا زن_دگی کن و یا به دوستت بپیوند, چه او گاهی گناه و گاهی از آن دوری می کند.

374- عذر نزد مردم بزرگوار پذیرفته است .بحارالانوار, 74/213.

375- احیاءعلوم الدین , 2/129.

376- بحارالانوار, 38/144.

377- اصول کافی , 2/369.

378- اصول کافی , 2/369, تحف العقول , /20.

379- الحکم , 1/167, تحف العقول , /112.

380- هر گاه از سوی دوستی نسبت به تو لغزشی روی داد, تو برای لغزش او عذری را چاره جویی کن .

381- اگر روزی دوستی از تقصیر خود برادرانه , اقرار به کوتاهی خود پوزش خواست .

382- او را از جفای خود مصون بدار و عفو کن , چه عفو روش هر آزاده ای است .

383- بحارالانوار, 71/180 و 74/180.

384- وسائل الشیعه , 11/573.

385- مصادقة الاخوان , /60.

386- مصادقة الاخوان , /62.

387- مصادقة الاخوان , /62, بحارالانوار, 74/194.

388- اصول کافی , 2/188.

389- مصادقة الاخوان , /62.

390- بحارالانوار, 75/280.

391- مستدرک الوسائل , 12/24.

392- بحارالانوار, 71/284, ثواب الاعمال , /181.

393- مصادقة الاخوان , /62.

394- بحارالانوار, 71/305.

395- امالی شیخ مفید, /238.

396- وسائل الشیعه , 1/123.

397- نجدت هم به معنای دلیری و هم به معنای کمک کردن و یاری دادن است .

398- بحارالانوار, 73/44.

399- بحارالانوار, 72/22 و 72/20.

400- وسائل الشیعه , 12/293.

401- بحارالانوار, 74/98.

402- جامع السعادات , 2/299.

403- بحارالانوار, 74/89.

404- جامع

السعادات , 2/299.

405- فتح /23 .هرگز در سنت الهی تغییری نخواهی یافت .

406- الحکم , 2/78 و غرر /125 .ن مضمون

407- الحکم , 2/78, الغرر, /225.

408- الحکم , 1/72.

409- الحکم , 1/134, بحارالانوار, 77/419.

410- چ_ق_در دوس_ت_ان ب_ه هنگامی که آنها را می شماری زیادند و لیکن آنها در بلاها و بدبختیها اندکند.

411- خ_داون_د به سختیها همه نوع خوبی را پاداش دهد که من به وسیله آنها دوست را از دشمن شناختم .

412- هیچ خوبی در دوستی انسان متلون نیست , او به هر سو که باد می وزد مایل می شود.

413- مصادقة الاخوان , /82.

414- شعراء /101: (افسوس که امروز) شفاعت کنندگانی برای ما وجود ندارد و نه دوست گرم و با محبتی .

415- ف_رق_ان /28 و 29: ای وای بر من کاش فلان (شخص گمراه ) را دوست خود انتخاب نکرده بودم , او مرا از یادحق گمراه ساخت پس از آن که آگاهی به سراغ من آمده بود.

416- بحارالانوار, 71/285.

417- مصادقة الاخوان , /38.

418- اصول کافی , 2/193 وبحارالانوار, 74/192.

419- امالی شیخ مفید, 2/493.

420- حجرات /10: مؤمنان برادر یکدیگرند.

421- بحارالانوار, 74/311.

422- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /339.

423- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /320.

424- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /341.

425- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /178.

426- مصادقة الاخوان /55 و تحف العقول /26.

427- کنزالعمال خ /737, میزان الحکمه 9/35.

428- الحکم , 2/185, الغرر /335.

429- بحارالانوار, 74/363.

430- الحکم , 2/19, تحف العقول /204.

431- مصادقة الاخوان /68, بحار, 71/315, وسائل الشیعه , 10/550.

433- تحف العقول /158 , 434- بحارالانوار, 75/121.

435- مصادقة الاخوان /62.

436- اصول کافی , 2/195.

437- مصادقة الاخوان /36.

438- بحارالانوار /324.

439- بحارالانوار, 71/332.

440- اصول کافی

, 2/196.

441- تحف العقول /119.

442- بحارالانوار, 75/281.

443- بحارالانوار, 78/239.

444- مصادقة الاخوان /52.

445- اصول کافی , 2/ 193

446- مصادقة الاخوان /68, بحار, 71/334.

447- بحارالانوار, 7/287.

448- اصول کافی , 2/672.

449- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /179.

450- بحارالانوار, 71/322 و 74/322.

451- ان_بیاء, /103, و فرشتگان به استقبالشان می روند (و می گویند) این همان روزی است که به شما وعده داده می شد.

452- مصادقة الاخوان , 78.

453- اصول کافی ,2/198.

454- بحارالانوار, 78/12.

455- اصول کافی , 2/366.

456- تحف العقول /368.

457- بحارالانوار, 71/166.

458- بحارالانوار, 71/238 و 71/238.

459- ک_س_ی که بزرگان را احترام کند او را احترام خواهند کرد, و آن که بزرگان را تحقیر کند هرگز احترام نخواهدیافت .

460- من لایحضره الفقیه , 4/16.

461- اصول کافی , 2/206.

462- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , 2/339.

463- بحارالانوار, 71/225.

464- اصول کافی , 2/173.

465- بحارالانوار, 71/287.

466- اصول کافی , 2/672, بحار, 75/253.

467- بحارالانوار, 71/227, بحارالانوار, 72/138.

468- بحارالانوار, 75/249 و 78/249.

469- بحارالانوار, 71/287.

470- بحارالانوار, 78/233.

471- تحف العقول , /223.

472- بحارالانوار, 75/127 و 75/8, احیاءعلوم الدین , 2/142.

473- الحکم , 1/45, الغرر /66.

474- بحارالانوار, 75/127 و 75/8.

475- فصلت /35:

476- بحارالانوار, 75/127 و 75/8, احیاءعلوم الدین , 2/142.

477- ب_رادر راستین تو کسی است که با تو باشد, و کسی است که به خودش ضرر زند تا به تو سود رساند.

478- و ک_سی است که هرگاه حوادث زمانه رخنه در کارت پدید آورد, در راه تو نابسامان شود تا به وضع تو سامان دهد.

479- الحکم , 1/477, تحف العقول , /477, بحار, 75/64 و 78/64.

480- الحکم , 2/497, تحف العقول 173 , 481- اصول کافی , 2/148.

482- وسائل الشیعه , 12/122.

483- بقره /207: برخی از مردم جان

خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است .

484- حشر /9:.. .و آنها را بر خود مقدم می دارند هر چند سخت فقیر باشند.

485- بحارالانوار, 19/39 و 6/19.

486- ح_ش_ر, /9: و ک_سانی که در دارالهجره و در خانه ایمان (سرزمین مدینه ) پیش از مهاجران م_سکن گزیدند آنهاکسی را که به سویشان هجرت کرده دوست می دارند و در دل خود نیازی به آن_چه به مهاجران داده شده احساس نمی کنند و آنها را بر خود مقدم می دارند هر چند سخت فقیر باشند.

488- تحف العقول /368.

489- بحارالانوار,71/270.

490- بحارالانوار, 71/282.

491- مجموعه ورام , 2/25.

492- بحارالانوار, 71/160.

493- اصول کافی , 2/163, بحارالانوار, 71/358.

494- الحکم , 2/359, الغرر /266.

495- تحف العقول , /55.

496- بحارالانوار,74/287.

497- اصول کافی , 2/638.

498- بحارالانوار, 72/66 و 72/175 و 72/183.

499- اصول کافی , 2/208.

500- اصول کافی , 2/362.

501- تحف العقول , /193.

502- بحارالانوار, 71/187.

503- تحف العقول , /340, بحارالانوار, 78/358.

504- تحف العقول /193.

505- بحارالانوار, 65/65,65/80, 65/149 و 75/281.

506- بحارالانوار, 75/101 و 91/254.

507- بحارالانوار, 1/155 و 72/105.

508- بحارالانوار, 75/212, اصول کافی , 2/263.

509- بحارالانوار, 75/212, اصول کافی , 2/263, و 72/104 و 74/192.

510- تحف العقول , /193.

511- بحارالانوار, 2/25.

512- وسائل الشیعه , 12/42.

513- بحارالانوار, 1/155, 75/313 و 78/313.

514- تحف العقول ,/193.

515- علل الشرایع , 2/559.

516- بحارالانوار, 75/102 و 91/253.

517- فروع کافی , 4/63.

518- بحارالانوار,71/182, (مضمون ) و 71/179, احیاءعلوم الدین , 2/125.

519- مکارم الاخلاق , /470.

520- مصادقة الاخوان , /72.

521- بقره /260:. .پروردگارا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی : فرمود: مگر ایمان نیاورده ای , عرض کرد چرا, ولی می خواهم دلم

آرامش یابد...

522- اصول کافی , 2/644.

523- الحکم , 1/558, الغرر /25.

524- احیاءعلوم الدین , 2/130.

525- وسائل الشیعه , 7/109, احیاءعلوم الدین , 2/130.

526- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال /184, وسائل الشیعه , 7/109.

527- اصول کافی , 2/507.

528- بحارالانوار, 74/47.

529- بحارالانوار, 71/222.

530- جامع السعادات , 2/255.

531- مصادقة الاخوان /38.

532- اصول کافی /175.

533- اصول کافی , 2/187.

534- مصادقة الاخوان , /34.

535- بحارالانوار, 71/355.

536- تحف العقول , /307.

537- مصادقة الاخوان , /32, بحارالانوار, 71/260.

538- بحارالانوار, 71/280 و 75/140.

540- بحارالانوار,72/43.

541- بحارالانوار, 77/160.

542- وسائل الشیعه , 20/39.

543- بحارالانوار, 74/248 و 77/249.

544- بحارالانوار, 41/139 و 44/139.

545- بحارالانوار, 71/155.

546- بحارالانوار, 1/108.

547- بحارالانوار, 72/43 و 72/44.

548- بحارالانوار, 78/379.

549- الحکم , 2/453, بهج البلاغه ابن ابی الحدید, 20/311.

550- المواعظ, /126.

551- بحارالانوار,73/295.

552- نحل /90: خداوند به عدل و احسان ...فرمان می دهد.

553- نحل /128: خداوند با کسانی است که تقوا پیشه می کنند و کسانی که نیکوکارند.

554- آل عمران /134: و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

555- مصادقة الاخوان ,55, تحف العقول , /26.

556- بحارالانوار, 74/411.

557- ب_ه م_ردم نیکی کن تا دلهای آنها را بنده خود سازی , دیر زمانی است که احسان انسان را به بندگی گرفته است .

558- رعد /22:.. .و با نیکی بدی را از میان می برند.

559- فصلت /34: بدی را با نیکی دفع کن تا دشمنان سر سخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.

560- بحارالانوار,43/343 و 40/343.

561- اعراف /200 و 201:.. .و هرگاه وسوسه ای از شیطان به تو رسد به خدا پناه بر که او شنونده و دان_است .همانا پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند به یاد (خدا و پاداش و ک_ی_ف_را و) م_ی افتند و بینامی

گردند, ولی (ناپرهیزگاران ) برادرانشان (یعنی شیاطین ) آنان را پیوسته در گمراهی پیش می برند و بازنمی ایستند.

562- ی_وس_ف /92:.. .ام_روز م_لامتی بر شما نیست خداوند شما را می بخشد و او از همه مهربانان مهربانتر است .

563- انعام /124: خداوند آگاهتر است به این که رسالتش را در کجا قرار دهد.

564- بحارالانوار,46/99 و 43/99.

565- بحارالانوار, 46/289.

566- انعام /124: خداوند داناتر است به این که رسالتش را در کجا قرار دهد.

567- بحارالانوار,48/102.

568- بحارالانوار,71/168 و 77/212.

569- الحکم , 1/132, الغرر /60.

570- بحار, 71/168, الحکم , 1/67, الغرر,/44.

571- الحکم , 2/5.

572- بحارالانوار, 74/171.

573- بحارالانوار, 77/213 و 74/213.

574- وسائل الشیعه , 12/293.

575- الحکم , 2/235, الغرر/351.

576- بحارالانوار, 75/127 و 72/262.

577- جامع السعادات , 2/190 , بحارالانوار, 75/196.

578- اختصاص شیخ مفید, 1/231.

579- الکافی , 8/ 162

580- بحارالانوار, 72/226.

581- جامع السعادات , 2/299.

582- بحارالانوار,64/314.

583- بحار, 69/294 و 78/108.

584- و ه_رگ_اه ج_وان_مرد در نزدیک دوستش نیکو باشد, به هنگام دوری دوستش را چند برابر می کند.

585- و من در حالی که میان ما فاصله باشد از او حیا می کنم , همان گونه که در هنگامی که مرا می بیند از او حیامی کنم .

586- بقره /83: و به مردم نیک بگویید.

588- وسائل الشیعه , 12/158.

589- بحارالانوار, 75/186.

590- بحارالانوار, 74/166.

591- تحف العقول , /35.

592- علل الشرایع ,2/523.

593- اصول کافی , 2/206.

594- اصول کافی , 2/119.

595- وسائل الشیعه , 11/214.

597- وسائل الشیعه , 11/213.

598- اصول کافی , 2/669 , وسائل الشیعه , 11/215, احیاءعلوم الدین , 2/121.

599- اصول کافی , 2/119 , وسائل الشیعه , 11/214.

600- اصول کافی ,2/119 , وسائل الشیعه , 11/214.

601- تحف العقول , /12, بحارالانوار, 77/69.

602- الحکم

, 2/449, الغرر /273.

603- الحکم , 1/471, الغرر /182.

604- بحارالانوار, 74/209 و 77/211.

605- بحارالانوار, 8/118 و 69/369.

606- بحارالانوار, 8/118, 69/369 و 76/2.

607- بحارالانوار, 72/56.

608- اصول کافی , 2/ 27

609- بحارالانوار,72/64 و 72/56.

610- اصول کافی , 2/27.

611- بحارالانوار, 71/226, احیاءعلوم الدین , 2/142.

612- بحارالانوار, 77/173.

613- بحارالانوار, 74/67.

614- اصول کافی , 2/146.

615- الحکم , 1/45, الغرر /66.

616- الحکم , 1/210, تحف العقول /173.

617- تحف العقول , /60 , بحارالانوار, 71/165.

618- بحارالانوار,77/173, 78/111 و 75/112.

619- بحارالانوار, 67/195.

620- تحف العقول /191, بحار, 67/194.

621- بحارالانوار, 71/198.

622- بحارالانوار, 78/261 و 75/261.

623- بحارالانوار, 11/257, 75/38 و 93/63.

624- بحارالانوار, 75/365.

625- مصادقة الاخوان , /42.

626- الحکم , 1/72 , الغرر, /29.

627- چه قدر دوستان به هنگامی که آنها را می شماری زیادند, و لیکن آنها در مصیبتها و سختیها اندکند.

628- در دوستی انسان متلون سودی نیست , او به هر سویی که باد می وزد مایل می شود.

629- بحارالانوار, 71/264.

630- بحارالانوار, 71/264.

631- هزار دوست و رفیق بسیار نیست , و یک دشمن بسیار است .

632- تهذیب , 4/96.

633- دوست تو کسی است که اگر با شمشیر قصد زدن او کنی در دوستی به تو خیانت نمی کند.

634- و اگر نزد او روی و او را به مرگ فرا خوانی تو را رد نمی کند و این برای آن است که تو باقی بمانی .

635- بحارالانوار, 78/230.

636- بحارالانوار, 47/25 و 75/10.

637- بحارالانوار, 75/10.

638- بحارالانوار, 75/230.

639- تحف العقول , /272.

640- بحارالانوار, 1/183.

641- بحارالانوار, 75/82 و 75/210 و 77/169.

642- اصول کافی , 2/166.

643- تحف العقول , /64.

644- بحارالانوار, 71/164.

645- تحف العقول , /165.

646- المواعظ, /54.

647- بحارالانوار, 75/92.

648- کجاست انسانی که هرگاه او را به خشم آورم ,

و نادانی کنم حلم و بردباری پاسخ او باشد.

649- و هرگاه به شراب میل کنم از اخلاق او, بنوشم و از آداب او سرمست شوم .

650- می بینی او با دل و گوش به سخن گوش , می دهد در حالی که شاید او به آن داناتر باشد.

651- بحارالانوار, 2/62.

653- در دنیا هشت تن سزاوار ملامتند, که هرگاه یکی از آنها سیلی خورد ملامتی متوجه کسی نیست .

654- ک_س_ی که از مردمان فرو مایه خواهان نیکی شود, و آن که از دشمنانش طمع خیر و خوبی داشته باشد.

655- و آن ک_ه س_خ_ن ب_گوید برای کسی که شنونده او نیست , و میهمانی که برای برتریجویی به صاحبخانه امر ونهی کند.

656- و آن ک_ه حاکمی را با وجود خطر تحقیر کند, و آن که فضولی کرده در راز میان دو تن وارد شود.

657- و آن ک_ه در مجلسی جایی بنشیند که جای او نیست , و آن که به طور طفیلی وارد خانه ای شود که بدان دعوت نشده است .

658- اصول کافی , 2/144, بحارالانوار, 66/400 و 72/29.

659- اصول کافی , 2/145, بحارالانوار, 74/62.

660- بحارالانوار, 72/25, وسائل الشیعه , 11/213.

661- بحارالانوار, 41/133 و 38/133.

662- امالی شیخ مفید, 1/88, اصول کافی , 2/144.

663- اصول کافی , 2/146.

664- اصول کافی , 2/147.

665- بحارالانوار, 75/236.

666- بحارالانوار, 71/366.

667- اصول کافی , 2/202.

668- بحارالانوار, 71/375.

669- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , /164.

670- اصول کافی , 2/203.

671- اصول کافی , 2/201, بحارالانوار, 71/362.

672- بحارالانوار, 75/104.

673- ای مردی که دیگران را تعلیم می دهی , چرا تعلیم دهنده نفس خویش نیستی .

674- دارو را برای رنجور و بیمار توصیف می کنی ,

تا بدان بهبود یابد در حالی که خودت بیماری .

675- ت_و را می بینیم که پیوسته خردهای ما را اصلاح می کنی , در حالی که تو از رشد و صواب بی بهره ای .

676- از ن_ف_س خ_ود آغاز کن و از گمراهیش باز دار, چه اگر از گمراهی باز ایستاد تو حکیمی هستی .

677- در ای_ن ص_ورت آنچه میگویی شنیده و به گفتار تو,هدایت می شود و تعلیم و آموزش سود می بخشد.

678- از خ_وی_ی ن_ه_ی م_کن که تو مانند آن را می آوری , ننگ بر تو هرگاه چنین کار بزرگی را مرتکب شوی .

679- اصول کافی , 2/460.

680- الحکم , 1/580.

681- جامع السعادات , 2/306.

682- الحکم , 2/463.

683- بحارالانوار, 72/49.

684- الحکم , 2/159, الغرر, /335.

685- بحارالانوار, 72/29, 75/29.

687- تحف العقول /218.

688- بحارالانوار, 70/295 و 73/295.

689- اصول کافی , 2/343.

690- الحکم , 2/496, تحف العقول , /112.

691- مستدرک الوسائل , 8/380.

693- بحارالانوار, 71/273.

694- بحارالانوار, 71/248, مستدرک الوسائل , 8/380.

695- بحارالانوار, 74/89.

696- بحارالانوار, 79/202.

697- بحارالانوار, 74/193.

698- بحارالانوار, 74/193.

700- بحارالانوار, 74/190 و 75/65.

701- بحارالانوار, 36/15.

702- اصول کافی , 2/362.

704- احیاءعلوم الدین , 2/125.

705- بحارالانوار, 74/152.

706- تحف العقول , /333.

707- بحارالانوار, 2/138.

708- بحارالانوار, 74/268.

709- بحارالانوار, 75/127.

710- بحارالانوار, 75/127.

711- تحف العقول , /230, بحارالانوار, 75/291.

712- بحارالانوار, 73/408.

713- بحارالانوار, 78/369.

714- تحف العقول , /365.

715- بحارالانوار, 71/165.

716- الحکم , 1/538.

717- بحارالانوار, 71/165.

718- بحارالانوار, 74/165.

719- مستدرک الوسائل , 9/146, احیاءعلوم الدین , 2/132.

720- بحارالانوار, 77/52, 77/66.

721- بحارالانوار, 74/89.

722- کنزالعمال ح /24793 (مضمون ).

723- بحارالانوار, 72/186 (مضمون ).

724- بحارالانوار, 75/188.

725- بحارالانوار, 72/184.

726- بحارالانوار, 75/261.

727- بحارالانوار, 75/257.

728- اصول کافی , 2/345.

729- بحارالانوار 75/257.

730- از دوست خود به سبب گناهی که کرده است

مبر, چه انسان کریم گناه را می بخشد.

731- المواعظ /50, بحارالانوار, 72/212.

732- بحارالانوار, 73/44.

733- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال , 2/339.

734- اصول کافی , 2/345.

735- جامع السعادات , 2/325.

736- جامع السعادات , 2/335.

737- اصول کافی , 2/342.

738- الحکم , 2/159, غررالحکم , /337.

739- بحارالانوار, 67/193.

740- بحارالانوار, 71/164.

741- دوس_ت دش_م_ن_م در دش_م_نی با من دست دارد, و من کسی را که با دوستم دوستی کند دوست می دارم .

742- با دشمنم دوستی می کنی سپس می پنداری که من , دوست تو هستم , این رای بسیار دوری است .

743- و از ب_دب_ختیهای دنیا برای انسان آزاده آن است که ببیند, دشمنی دارد که از دوستی با او ناگزیر است .

744- بحارالانوار, 72/216.

745- بحارالانوار, 72/216.

746- الحکم , 2/101, غررالحکم /234.

747- سورة البقره .

748- المواعظ/25, جامع السعادات ,2/215.

749- بحارالانوار,71/166.

750- جامع السعادات , 2/215.

751- بحارالانوار, 74/193.

752- الحکم , 2/393, غررالحکم /288.

753- بحارالانوار, 75/80 و 78/80.

754- بحارالانوار, 72/249.

755- اصول کافی , 2/170.

756- اصول کافی ,2/356.

757- وسائل الشیعه ,12/255.

758- تحف العقول , /277.

759- تحف العقول , /229.

760- بحارالانوار, 75/82.

761- بحارالانوار, 71/226.

762- تحف العقول , /274, بحارالانوار, 71/198.

763- بحارالانوار, 75/185.

764- بحارالانوار, 74/391 و 71/391.

765- بحارالانوار, 74/421 و 77/423.

766- اصول کافی , 2/660, بحارالانوار, 75/75.

767- م_ج_ادل_ه /11:.. .خداوند آنها را که ایمان آورده اند و کسانی را که از علم بهره دارند درجات بزرگی می بخشد.

768- اس_را /21: ب_ب_ی_ن چ_گ_ون_ه ب_ع_ضی را بر بعضی دیگر برتری بخشیده ایم , درجات آخرت و برتریهایش از این هم بیشتر است .

769- ص /28: یا پرهیزگاران را همچون فاجران قرار می دهیم .

770- زمر /9: بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی

دانند یکسانند؟

771- س_جده /18: آیا کسی که با ایمان باشد همچون کسی است که فاسق باشد؟ نه هرگز این دو برابر نیستند.

772- اصول کافی , 2/660.

773- اصول کافی , 2/671.

774- اصول کافی , 2/660.

775- تحف العقول , /54.

776- و آخرین سخن ما این که ستایش ویژه خداوند است که پروردگار جهانیان است .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109