مؤلف: عباس کوثری
ناشر : ماهنامه کوثر، شماره 40
در راستای فلسفه وظیفه الهی، ائمه علیهم السلام برای تحقق حکومت اسلامی جدیت و تلاش فراوانی داشتند. امام صادق(ع) علاوه بر نهضت علمی و فکری که در جامعه ایجاد نمود; اهتمام خاصی به نظام رهبری و امامت اصیل اسلامی داشت. حمایتهای پیدا و پنهان امامصادق(ع) از نهضتهای اصیل و عدم همکاری آن حضرت با قیامها نشان دهنده مواضع دقیق و الهی امام در برابر حکومتهای سیاسی زماناست.
اینک به ارزیابی نقش امام صادق(ع) در برابر قیامهای معاصر وی میپردازیم. زید، فرزند امام زین العابدین(ع) مردی عابد، انسانی پرهیزکار،فقیهی شجاع و سخاوتمند بود. [1] . زید به قصد شکایت از فرماندار مدینه، خالد بن ولید بن عبدالملک بن حرث راهی شام شد. هشام نه تنها به شکایت او توجهی نکرد،بلکه به او اهانت نمود و دستور داد او را به مدینه بازگردانند. زید میگوید: من در مجلس هشام بودم که به رسول گرامی اسلام اهانتشد. اما هشام هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نداد. بدین خاطر اگر جز یک نفر همراه نداشته باشم قیام خواهم کرد. [2] . زید به کوفه برگشت و سپاهی تشکیل داد و با استاندار عراق، یوسف بن عمر ثقفی درگیر شد و سرانجام به شهادت رسید. درباره قیام زید روایاتی از امام صادق(ع) رسیده است که بیانگر حمایت آن حضرت از قیام اوست. اینک بخشی از این روایتها را نقل میکنیم: 1- امام صادق(ع) فرمود: «فانظروا علی ای شی تخرجون لا تقولوا خرج زید فان زیداً کان عالما و کان صدوقا و لم یدعکم الی نفسه وانما دعاکم الی الرضا من آل محمد(ص) و لو ظفر لوفی بما دعاکم الیه.»; نگاه کنید که با چه هدفی قیام میکنید. نگویید زید خروج کرد. زید دانشمند و بسیار راستگو بود و مردم را به سوی خویش نمیخواند، بلکه به برگزیده آل محمد(ص) دعوت میکرد و اگر پیروز میشد به آنچه مردم را بدان دعوت مینمود، وفا میکرد. [3] . زید بن علی فرمود: در هر زمان مردی از ما، اهلبیت علیهم السلام وجود دارد که خدا به وسیله او بر مردم احتجاج میکند. حجت این زمان فرزند برادرم، جعفر بن محمد(ع) است. هر کس او را پیروی کند گمراه نمی شود و مخالف او هدایت نمییابد. [4] . 2- امام رضا(ع) میگوید: پدرم فرمود: امام صادق(ع) فرمود: خدا رحمت کند عمویم زید را! او به برگزیده آل محمد دعوت مینمود و اگر پیروز میشد به آن وفا میکرد. او در رابطه با نهضت خویش با من مشورت نمود. به او گفتم: اگر میخواهی به دار آویخته شوی قیام کن. امام رضا(ع) میگوید: پدرم فرمود: هنگامی که زید ازمحضر امام صادق(ع) خارج شد، امام فرمود: «ویل لمن سمع واعیثه فلم یجبه ; وای بر کسی که ندایش را بشنود و او را همراهی و اجابت نکند. [5] . 3- ابن سیابه میگوید: امام صادق(ع) به من هزار دینار داد و فرمود: اینها را در میان فرزندان کسانی که همراه زید به شهادت رسیدهاند، تقسیم کن. [6] . 4- فضیل، یکی از سپاهیان زید میگوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم. حضرت فرمود: آیا تو در جنگ با شامیان همراه عمویم بودی؟ گفتم: بله، حضرت فرمود: چه قدر از آنان را کشتی؟ گفتم: شش نفر. حضرت فرمود: شاید دچار شک گشتهای؟ پاسخ دادم: اگر شک داشتم که آنان را نمیکشتم. حضرت فرمود: خدا مرا در ثواب خونهای آنان شریک سازد. به خدا قسم! عمویم زید و اصحابش جزء شهدا هستند. مانند علی بن ابیطالب(ع) و اصحاب او. [7] . مرحوم مجلسی مینویسد: اگرچه اخبار درباره زید مختلف است اما بیشترین اخبار بیانگر این است که او به خاطر انتقام جویی از قاتلان امام حسین(ع) و امر به معروف و نهی از منکر قیام نمود و به برگزیده آل محمد(ص) دعوت مینمود. من در کلام دانشمندان شیعه نظری در مخالفت آن چه گفته شد، ندیدم. [8] .
[1] ارشاد، مفید، ص 251.
[2] بحارالانوار، ج46، ص 192.
[3] وسائلالشیعه، ج 11، ص 35، باب13، ابواب جهاد العدو.
[4] بحارالانوار، ج46، ص173، باب احوال اولاد علی بنالحسین(ع).
[5] وسائل الشیعه، ج 11، ص 38، باب13، ابواب جهاد العدو.
[6] بحارالانوار، ج46، ص 170.
[7] همان، ص 171.
[8] مرآة العقول، ج 4، ص 118.
[9] بحارالانوار، ج47، ص 278.
[10] سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص119.
[11] مروج الذهب، ج3، ص 268.
[12] همان.
[13] سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص127.
[14] الامام الصادق(ع)، اسدحیدر، ج 1، ص43.
[15] وسائل الشیعه، ج 11، ص37، باب13، جهادالعدو.
[16] بحارالانوار، ج47، ص123.
[17] الکافی، ج 2، ص 242، کتاب الایمان و الکفر، فی قله عدد المؤمنین.
[18] مروج الذهب، ج3، ص269.
[19] همان، ص 285.
[20] سیره پیشوایان، ص 388.
[21] همان.
[22] سیری در سیره ائمه اطهار(ع)، ص 122.
[23] بحارالانوار، ج47، ص 278.
[24] همان، ص 120.
سلطنت بنیامیه پس از هلاکت ولید بن یزید بن عبدالملک رو به ضعف گذاشت. عدهای از بنی هاشم و عباسیان مثل منصور دوانیقی و برادرانش، سفاح و ابراهیم، و عبدالله محض و پسرانش، محمد و ابراهیم در «ابواء» جمع شدند و توافق کردند که فردی را بهعنوان کاندیدای خلافت برگزینند. عبدالله محض از میان جمع برخاست و از آنها خواست که با فرزندش، محمد، معروف به «نفس زکیه بیعت نمایند. عبدالله محض فرزند حسن مثنی نوه امام مجتبی(ع) است و مادرش فاطمه، دختر امام حسین(ع) است. به همین جهت به محض لقب یافته است. فرزندش، محمد به خاطر زهد و عبادت فراوان به «نفس زکیه شهرت یافته است. چون در میان شانههای او خالی سیاه بود، برای عدهای از جمله پدرش این گمان پیدا شده بود که او همان مهدی امت است که در روایات بدان خبر داده شده است. بدین سبب مردم با او بیعت کردند و سپس فردی را راهی خانه امام صادق(ع) نمودند تا آن حضرت در جلسه حضور یابد و با محمد نفس زکیه بیعت کند. امام صادق(ع) در جمع آنان حضور یافت و پس از شنیدن سخنان عبدالله محض، فرمود: اگر فکر میکنی فرزندت مهدی است این طور نیست. «و ان کنت انما ترید ان تخرجه غضبا لله ولیامر بالمعروف و ینه عن المنکر فانا و الله لا تدعک فانت شیخنا و نبایع ابنک فی هذالامر»; و اگر تصممیم داری که به خاطر خدا و امر به معروف و نهی از منکر از او بخواهی قیام کند، به خدا سوگند! تو را تنها نخواهیم گذاشت. تو بزرگ خاندان ما هستی و با فرزندت بیعت میکنیم. [9] . در این روایت، حضرت از همان آغاز بر اصالت هدف و الهی بودن نهضت نفس زکیه تاکید می ورزید و حمایت از آن را به عنوان یکی از اصول سیاسی حرکت خویش اعلام میدارد.
ابوسلمه علاوه بر امام صادق(ع)، برای عبدالله محض هم نامه نوشت. این کار او دلیل این است که وی در دعوت خود صداقت نداشت. زیرا اگر نامه او به امام صادق(ع) براساس ایمان و اعتقاد به آن حضرت بود، چگونه از فرد دیگری نیز دعوت کرد؟ جواب امام صادق(ع) روشنگر همین جهت است. وقتی حامل نامه، محمد بن عبدالرحمن بن اسلم به امام صادق(ع) نامهای از طرف شیعه شما،ابوسلمه آوردهام. آن حضرت فرمود: «و ما انا و ابوسلمه وابوسلمه شیعه لغیری ; مرا با ابوسلمه چه کار؟ او از شیعیان من نیست. نامه رسان تقاضای جواب میکند. امام صادق(ع) نامه را آتش میزند و میفرماید: جواب نامه همین است. سپس آن حضرت شعری از کمیت بن زید خواند: ایا موقدا نارا لغرک ضوءها و یا حاطبا فی غیر حبلک تحطب ای روشن کننده آتشی که دیگری از نورش استفاده میبرد! هیزم جمع کردهای اما روی ریسمان دیگری ریختهای و دیگری جمع میکند ومیبرد. [12] . شهید مطهری در این باره مینویسد: «قدر مسلم این است که این شعر میخواهد منظرهای را نشان دهد که یک نفر زحمت میکشد و استفادهاش را دیگری میخواهد ببرد. حال یا منظور این بود که ای بدبخت ابوسلمه! این همه زحمت میکشی استفادهاش را دیگری میبرد وتو هیچ استفادهای نخواهی برد و یا خطاب به مثل خودش بود اگر درخواست ابوسلمه را قبول کند یعنی این دارد ما را به کاری دعوت میکند که زحمتش را ما بکشیم و استفادهاش را دیگری ببرد.» [13] . ابومسلم در نامهای به امام صادق(ع) نوشت: من مردم را به دوستی اهلبیت پیامبر(ص) دعوت میکنم. کسی برای خلافت بهتر از شما نیست. امام صادق(ع) در پاسخ نوشت: «ما انت من رجالی و لا الزمان زمانی ; نه تو از یاران من هستی و نه این زمان، زمان مناست. [14] . امام صادق(ع) بدین وسیله عدم صداقت آنان را گوشزد نمود وبیاعتمادی خود را نسبت به آنان اعلام داشت. در سخن دیگری از آن حضرت نیز همین مطلب آمده است. معلی ابن خنیس میگوید: در زمانی که پرچمهای سیاه بر افراشته شده بود و هنوز بنی عباس به خلافت نرسیده بود، نامههایی از عبدالسلام ابن نعیم، سریر و تعداد دیگری خدمت امام صادق(ع) بردم. آنها نوشته بودند: «قد قدرنا ان یول هذالامر الیک فما تری قال فضرب بالکتب الی الارض ثم قال اف اف ما انا لهولاء بامام ; ما موقعیت را برای خلافت شما مساعد میبینیم. نظر شما چیست؟ امام صادق(ع) نامهها را به زمین کوبید و فرمود: زهی تاسف و افسوس! من امام و پیشوای آنها نیستم. [15] .
وجود یاران وفادار و همراه یکی از شرایط موفقیت رهبران در اجرای برنامههای خویش است. امام صادق(ع) شیعیان خود را خوب می شناخت و می دانست که بیشتر آنها مرد میدان خطر نیستند. مامون رقی میگوید: خدمت آقایم، امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانی وارد شد و به آن حضرت گفت: شما مهر و رحمت دارید. شما اهلبیت(ع) امامت هستید. چگونه از حق خویش باز ایستادهاید،با این که صد هزار شمشیر زن آماده به رکاب در خدمت شما هستند. آن حضرت فرمود: خراسانی! بنشین! سپس به کنیز خود فرمود: «حنیفه!» تنور را آتش کن. کنیز تنور را گرم کرد. آن گاه امام فرمود: خراسانی! برخیز و در تنور بنشین! خراسانی گفت: آقای من! مرا با آتش مسوزان و از من بگذر! آن حضرت فرمود: گذشتم. در اینحال «هارون مکی که کفشهای خویش را به دست گرفته بود، وارد شد و سلام کرد. امام فرمود: کفشهای خود را زمین بگذار و داخل تنور بنشین! هارون بدون معطلی وارد تنور شد. امام صادق(ع) با سهل بن حسن خراسانی مشغول صحبت شد. مدتی بعد، امام به او فرمود: برخیز و به داخل تنور نگاه کن! خراسانی میگوید: برخاستم و به داخل تنور نظر افکندم. هارون در داخل تنور چهار زانو نشسته بود. مدتی بعد او از تنور بیرون آمد و به ما سلام کرد. امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟ خراسانی گفت: بهخدا قسم! یک نفر هم نیست. امام فرمود: «اما انا لا نخرج فی زمان لا نجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت ; بدان! ما هنگامی که پنج نفر یاور و پشتیبان نداشته باشیم قیام نمیکنیم. ما نسبتبه زمان قیام داناتریم. [16] . سدیر میگوید: به امام صادق(ع) گفتم: چه چیز شما را از قیام بازداشته است؟ امام فرمود: مگر چه شده است؟ سدیر گفت: دوستداران،شیعیان و یاوران شما زیاد است. به خدا سوگند! اگر امیرالمؤمنین این مقدار یاور داشت کسی طمع در خلافت نمیکرد. امام فرمود: یاوران من چند نفرند؟ سدیر گفت: صدهزار نفر. امام فرمود: صدهزار! او گفت: بله. بلکه دویست هزار. امام فرمود: دویستهزار! سدیر گفت: آری. بلکه نصف دنیا. امام سکوت کرد. سدیرگوید: راهی سرزمین «ینبع شدیم. امام در میان راه چشمش بهجوانی افتاد که چند راس بزغاله را میچراند. فرمود: اگر تعداد شیعیان من به عدد این بزغالهها بود از قیام و نهضت باز نمیایستادم. سدیر میگوید: بزغالهها را شمارش کردم. بزغالهها هفده راس بودند. [17] . ابوسلمه از امام صادق(ع) نا امید میگردد و طبق دستور به خانه عبدالله محض می رود و نامه دوم را به او می رساند. عبدالله خوشحال میشود و صبحگاهان به خانه امام صادق(ع) میرود. عبدالله به امام صادق(ع) میگوید: ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که خلافت را بپذیرم. امام به عبدالله فرمود: «متی کان اهل خراسان شیعه لک انت بعثت ابامسلم الی خراسان و انت امرته بلبس السواد و هولاء الذین قدموا العراق انت کنت سبب قدومهم... و هل تعرف منهم احدا»; چه زمانی اهل خراسان شیعه تو بودند؟! آیا تو ابومسلم را به آن جا فرستادی؟! آیا تو به آنها دستور دادی لباس سیاه بپوشند؟! آیا اینها که برای حمایت از بنی العباس از خراسان آمدهاند تو آنها را به این جا آوردهای؟! آیا کسی از آنان رامیشناسی؟!» [18] .
انسانهای دنیا طلب زمانی از رهبران و همکاران خویش روی برمی گردانند که احساس کنند دنیایشان در خطر است. دوستداران بنیعباس و فرماندهان آنها مانند ابومسلم به ابوسلمه بدگمان شده بودند و دیگر نمیخواستند او را در جمع خویش ببینند. ابومسلم چند بار به سفاح سفارش می کند که ابوسلمه را از بین ببرد. ابوسلمه که بی مهریها را احساس کرده بود، فکر می کند که با گرایش به امام صادق(ع) و یا عبدالله محض، و تغییر خلافت بهتر میتواند به اهداف دنیایی خویش دست یابد. او غافل بود از این که کاملاً تحت نظر و نقشه قتل او آماده شده بود. قبل از آن که نامه عبدالله محض به ابوسلمه برسد، یاران سفاح با طرحی که آماده کرده بود، ابومسلم در بین راه به او شبیخون میزنند و او رامیکشند. [19] . ابومسلم نیز به سرنوشت ابوسلمه گرفتار میشود و به دست سفاح،خلیفه عباسی کشته میشود. تمام فعالیتهای ابومسلم را ابوسلمه به وسیله جاسوسان کنترل میکرد. به همین جهت پیشنهاد و همراهی با آنان نمیتوانست تضمین کننده پیروزی بوده باشد. بدین خاطر بود که امام صادق(ع) حتی از پاسخ کتبی به ابوسلمه خود داری کرد و نامه او را سوزانید.
«ابراهیم امام و منصور دوانیقی ابوالعباس سفاح از نوادگان عباس، عموی پیامبر(ص) است. آنان حرکتی سری را بر ضد بنیامیه سامان دادند. ابراهیم امام، رهبر قیام ابومسلم را انسانی شجاع و کارآمد و با استعداد مییابد و او را به خراسان اعزام میکند و به او توصیه میکند که بدون نام بردن از فردی، مردم را به الرضا لال محمد»; برگزیده آل محمد(ص) دعوت کند. امام صادق(ع)ابوسلمه که بعد به وزیر آل محمد شهرت یافت. را به کوفه فرستاد و خود در ناحیه شامات فعالیت میکرد. بدین ترتیب آن حضرت نبض حرکتهای ضد اموی را به وسیله کارگزاران خویش در دست گرفته بود. مدتی بعد، ابراهیم امام توسط مروان زندانی و کشته میشود و رهبری نهضت طبق وصیت ابراهیم امام، در اختیار سفاح و دیگربرادرانش قرار میگیرد. [10] . ابوسلمه توسط محمد بن عبدالرحمن، نامههایی برای امام صادق(ع) وعبدالله محض میفرستد و به پیکهای خود دستور میدهد که هیچ کداماز آنها از نامهای که برای دیگری فرستاده شده است، اطلاع پیدانکند. آن حضرت در آن نامهها حمایتخود را از خلافت آنان اعلاممیدارد. ابومسلم دو نامه به حضور آن حضرت می فرستد و در نامه دوم می نویسد: هزار جنگجو در اختیار من است. به انتظار فرمانت هستیم. [11] امام صادق(ع) به او پاسخی نمیدهد. سؤال: چرا امام صادق(ع) به این پیشنهادها جواب مثبت نداد و از زمینههای خلافت و نیروها استفاده نکرد؟
ابراهیم امام، رهبر نهضت عباسیان در وصایای خویش به ابومسلم میگوید: نسبت به هرکس که شک کردی و در کار هرکس که شبهه نمودی او را به قتل برسان. اگر توانستی در خراسان یک نفر عرب زبان هم باقی نگذاری، چنین کن. [20] . «یافعی درباره ابومسلم میگوید: او حجاج زمان خود گردید و در راه استقرار حکومت عباسیان مردم بیشماری را کشت. [21] . شهید مطهری نیز مینویسد: البته ابومسلم سردار خیلی لایقی است،به مفهوم سیاسی، ولی فوق العاده آدم بدی بوده; یعنی یک آدمی بوده که اساساً بویی از انسانیت نبرده بوده است. ابومسلم نظیرحجاج بن یوسف است... ابومسلم را میگویند: ششصد هزار نفر آدم کشته. به اندک بهانهای همان دوست بسیار صمیمی خودش را میکشت وهیچ این حرفها سرش نمیشد که این ایرانی است یا عرب که بگوییم تعصب ملی در او بوده است. [22] . بنابراین امام صادق(ع) نمی توانست به ابومسلم جواب مثبت بدهد و او را یار و همراه خویش بداند. هدف امام صادق(ع) اجرای حق وعدالت و رعایت حقوق الهی و انسانی بود. آن حضرت خواستار حکومتیهمچون جد بزرگوارش، امام علی(ع) بود که در آن، جایگاهی برای این گونه جنایتکاران نبود. آن چه در تحلیل و بررسی عدم پاسخ گویی امام صادق(ع) به پیشنهاد خلافت گفته شد، بر اساس شرایط و موقعیتهای اجتماعی آن روز بود. اما افزون بر آنها سخنان امام صادق(ع) است که از راه علم امامت خویش، از وقوع این تحولات خبر داده بود. آن حضرت میدانسته که خلافت به «سفاح عباسی میرسد. در این زمینه روایات متعددی وجود دارد. در یکی از آنها آمده است: عبدالله محض میگوید: پسرم همان مهدی است. او از مردم می خواهد که برای سقوط خلافت اموی با او بیعت کنند. امام صادق(ع) فرمود: فرزندت مهدی نیست. سپس امام با دست خود به پشت ابوالعباس سفاح زد و فرمود: این و برادرانش به خلافت خواهند رسید. [23] . در روایت دیگری آمده است: ابوجعفر منصور از امام صادق(ع) سؤال کرد: آیا خلافت به من میرسد؟ حضرت فرمود: «نعم اقوله حقا» بلی. آنچه میگویم به حقیقت خواهد پیوست. [24] .
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».