طول عمر حضرت ولي عصر (عج)

مشخصات كتاب

نويسنده : لطف الله صافي گلپايگاني

ناشر: قم: دفتر حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ علی صافی گلپایگانی، 1386.

مقدمه

يكي از مطالبي كه همواره بشر در جستجو و تحصيل آن بوده، طول عمر و زندگي است؛ طول عمر توأم با سلامتي و توفيق از نعمتهائي است كه ارزش آن را نمي توان معين كرد، غريزه حب به ذات، حب بقا و غرائز ديگر انسانها راعاشق و دل باخته طول عمر ساخته و آنها را وادار مي سازد كه در اين راه منتهاي سعي و تلاش را انجام دهند تا بلكه مدتي اگر چه كوتاه باشد اين ريسمان عمر را بلندتر سازند.آنچه فحص و مطالعه در اطراف اين موضوع نشان مي دهد اين است كه امكان عمر بسيار دراز همواره مورد قبول بوده و تا كنون كسي عدم امكان و امتناع آن را عنوان نكرده است.ما نخست امكان طول عمر را از نظر علوم و دانشهاي عصري مانند علم پزشكي و علم زيست شناسي، اطلاعاتي كه از احوال ساير مخلوقات داريم با مقايسه انسان به آنها مورد توجه قرار مي دهيم و سپس مراجعه با اديان آسماني نموده در امكان و صحت آن از نظر عقايد ديني سخن مي گوئيم.

طول عمر از نظر دانش و علم

از نظر علوم امروز بايد دانست كه علم، امكان طول عمر را كاملا تأييد كرده و كوشش بشر را در اين راه كوشش نتيجه بخش و موفقيت آميز و لازم مي شناسد و براي طول عمر حد و اندازه اي معلوم نمي كند. علم مي گويد: تقليل متوفيات و مرگ و ميرها، و طولاني ساختن عمر وارد يك مرحله عملي شده و با كمال سرعت رو به تكامل است و حد متوسط عمر در كمي بيشتر از يك قرن از 47 به 74 رسيده است.دكتر «الكسيس كارل» در سال 1912 ميلادي موفق به نگهداري يك

مرغ به مدت سي سال شد، در حالي كه زندگي مرغ حداكثر از ده سال تجاوز نمي كند [1] .

هشتصد سال زندگي

دكتر «هنري الحيس» مي گويد: بايد حد متوسط مرگ و مير عمومي را به حد مرگ و مير اطفال كمتر از ده سال رسانيد و اگر اين مسأله عملي شود، انسان آينده، هشتصد سال زندگي خواهد كرد. [2] .دانشمندان هنوز در تعيين مرز قاطع (زندگي طبيعي) بشر به موفقيتي نرسيده اند.مرز منطقي زندگي به نظر دانشمندان تفاوت دارد «پاولوف» مرز طبيعي حيات انسان را 100 سال مي دانست «مچنيكوف» آن را 150 تا 160 قلمداد مي كرد.پزشك و دانشمند مشهور آلماني «گوفلاند» معتقد بود كه مدت عادي زندگي بشر 200 سال است.فيزيولوژيست مشهور قرن نوزدهم «فلوگر» آن را تا 600 سال و «روجربيكن» انگليسي تا 1000 سال قلمداد كرده اند. [3] ولي هيچيك دليلي بر اينكه اين مرزها مرز قاطع باشد كه از آن تجاوز نكند ارائه نمي دهند.به عقيده دانشمند روسي «ايليا مچنيكوف» پزشك و فيزيولوژيست، ياخته ها و سلولهاي بدن انسان كه تقريباً شصت تريليون مي باشد از سموم ترشح شده توسط باكتريهاي سمي روده مخصوصاً روده بزرگ (كه در آن روزانه 130 تريليون ميكروب زاده مي شود) مسموم مي شوند.بسياري از اين باكتريهاي زياني به بدن نمي رسانند ولي بعض از آنها سمي هستند.اينها بدن را از داخل توسط سمهائي كه توليد مي كنند (مانند گازهاي فنل و اندل) مسموم مي سازند؛ احتمالاً ياخته ها و بافتهاي سازنده بدن در اثر اين مسمويت به پيري زود رس دچار مي شودند، وقتي ياخته پير شده، به سختي مي تواند نيازهاي حياتي را رفع نمايد و در تكثير آن اختلال پديد آمده و سپس مي ميرد [4] .پروفسور «اسميس» استاد دانشگاه كلمبيا

مي گويد: حد و حصر سن، مثل ديوار صوتي است، همانطور كه ديوار صوتي امروزه شكسته شده، اين ديوار سن نيز روزي خواهد شكست. [5] .

هفتاد هزار سال عمر

آزمايشاتي كه بر روي بعضي از حيوانات ريز آبي انجام شده علما را به امكان تغيير دوران حيات اميدوار نموده و همچنين دانشمندان در روي مگسهاي ميوه ها آزمايشهائي نمودند كه در نتيجه عمر آنها نهصد برابر عمر طبيعي گرديد [6] بنابر اين اگر اين امتحان بر روي انسان با موفقيت عملي شود و عمر طبيعي انسان را هشتاد سال فرض كنيم، امكان طولاني كردن عمر تا هفتاد و دوهزار سال ثابت مي شود.همچنين در روي نسوج بعضي حيوانات، مطالعاتي جريان دارد كه كاملا بشر را در اين زمينه به آينده خوش بين نموده و انتظار مي رود كه در آينده طول عمر و بازگشت نيروي جواني در دسترس همگان قرار بگيرد.بسياري از علما به مسأله اعاده نيروي جواني بيشتر توجه دارند تابه مسأله طول عمر؛ زيرا از مسأله طولاني ساختن و ادامه حيات در شرايط مخصوصي به هر مقدار خود را فارغ مي دانند و در حقيقت آن را حل شده و عملي مي شمارند فقط مي گويند: بايد فكري براي پيري كرد و سرمي تهيه نمود كه از پيري جلوگيري كند؛ زيرا عمر هر چه طولاني شود اگر بازحمت پيري توأم شود لذت بخش نيست.مرگ نه مولود طول عمر و نه نتيجه پيري است؛ بلكه مرگ نتيجه بيماري و رعايت نكردن قواعد حفظ الصحه و بهداشت بدن و سلامت مزاج است كه اگر انسان بتواند بر عواملي كه مزاج را تحت تأثير قرار مي دهند مسلط شود، مي تواند مرگ را مهار نمايد.اين عوامل عبارت است

از صحت مزاج پدر و مادر، و پدر و ماور آنها و اطلاع آنان به قواعد بهداشتي توليد مثل، آداب نكاح، اعتدال مزاج مادر در ايام حمل، رعايت دستورات بهداشتي در دوره بارداري و هنگام رضاع و شير دادن، حسن تربيت فرزند، مساعدت محيط و هوا، رعايت اعتدال در خواب و استراحت، كار و معاشرت و انتخاب جامه و پاي افزار، مصاحبت با مردمان صحيح الاخلاق و مستقيم، ايمان به خدا و امنيت، صفاي باطن و تنزه آن از عقائد خرافي و باطل، استفاده از غذاهاي سالم و خود داري از صرف مسكرات و نوشابه هاي الكلي و شرايط ديگر از اين قبيل كه چون بيشتر اين عوامل تحت كنترل انسان نيست ناچار مغلوب شده و تسليم مرگ مي شود.آمارهائي كه راجع به تعداد متوفيات و تفاوت آنها به حسب شغل و حرفه و محيط و مسكن از طرف شركتهاي بيمه منتشر مي شود ثابت مي كند كه اختلاف اعمار بشر مربوط به يك سلسله عوامل خارجي است كه هر چه اين عوامل كمتر شود، عمر طولاني تر مي شود. چنانچه مكرر ديده شده اشخاصي متجاوز از صد و پنجاه، صد و شصت، صد و هفتاد و دويست و بيشتر زندگي كرده اند، و در همين عصر، ما اشخاصي را مي شناسيم كه سن آنها از صدو پنجاه متجاوز است، و اين نيست مگر در اثر آنكه عوامل كشنده كمتر به سراغ آنها رفته است.خلاصه سخن اين است كه: امكان عادي طول عمر در جهان علم صد در صد مورد قوبل و غير قابل انكار است.براي اينكه معلوم شود تعجبي كه ما از عمر بسيار طولاني مي نمائيم، معلول انس و عادت به عمرهاي

كوتاه است، در سخن يك پزشك انگليسي دقت فرمائيد، اين پزشك مي گويد: اگر منطقه كانال پاناما كه مشهور به بيماريهاي فراوان است از ساير نقاط جهان جدا شود و ما در آن جا زندگي كنيم و از سرگذشت مرگ و زندگي در ساير نقاط بي اطلاع باشيم خواهيم گفت: كثرت وفيات در اين منطقه و كوتاهي عمر از امور معين به حكم طبيعت است و تغيير آن از دسترس علم خارج است؛ پس معلوم مي شود كه جهل ما به اسباب بعضي از بيماريها مانع از تقليل وفيات و طولاني شدن عمر است و هر كس در اين نظر با من مباحثه كند (كثرت ميزان وفيات و عمرها را در حدي ثابت بداند) از او مي پرسم:كدام دوره از دوره هاي عمر ثابت است؟دوره عمر در هند يا در نيوزيلند يا آمريكا يا در منطقه قنال؟و كدام پيشه و شغل است كه دوره عمر در آن ثابت است؟آيا پيشه و شغل است كه دوره عمر در آن ثابت است؟آيا پيشه فلكي و ستاره شناسي كه وفيات آن 15 تا 20 در صد زير حد متوسط است؟ يا وكالت دادگستري كه وفيات آن 5 تا 15 در صد فوق متوسط است؟ يا تنطيف شبكات كه وفيات آن 40 تا 60 در صد فوق متوسط است؟اينها مثالهائي از تفاوت بسيار در متوسط وفيات به حسب مشاغل و پيشه ها است. بعلاوه ما ادله بسيار ديگر نيز داريم كه دلالت دارد بر تغييرات مهم در دوران حيات به وسائل صناعي سپس آزمايشهائي را كه روي بعضي حيوانات شده و همه ناجح و موفقيت آميز بوده شرح داده است [7] .

طول عمر از نظر اديان

اديان همه با اتفاق

از عمر بسيار طولاني جمعي از افراد بشر خبر داده اند.تورات كتابي كه با همين وضع تحريف شده مورد اعتماد يهود و نصاري است، در سفر تكوين اصحاح 5، آيه 5 و 8 و 11 و 14 و 17 و20 و 27 و 31 و در اصحاح 9، آيه 29 و اسحاح 11 آيه 10 تا 17 و در موارد ديگر، افرادي را از پيغمبران و ديگران نام برده و عمرهاي طولاني هر يك را كه متجاوز از چهار صد، ششصد، هفتصد، هشتصد و نهصد بوده، به صراحت بيان داشته است. [8] .علاوه بر اين معتقدند كه «ايليا» براي اينكه الم مرگ را نبيند زنده به آسمان مرفوع شد و «آدم كلارك» مفسر مي گويد: شكي نيست در اينكه ايليا زنده به آسمان مرفوع شد [9] .

دين مقدس اسلام

در دين اسلام امكان عمر طولاني يكي از مسايل مورد اتفاق مي باشد و قرآن مجيد در نهايت صراحت از عمر طولاني نوح در سوره عنكبوت آيه 14 خبر مي دهد:«فلبث فيهم ألف سنة الا خمسين عاماً»كه فقط مدت اشتغال نوح پيغمبر - علي نبينا و آله وعليه السلام - به دعوت قوم، پيش از طوفان به صريح اين آيه نهصد و پنجاه سال بوده است و اگر سالهاي پيش از دعوت و سالهاي بعد از دعوت رابه حساب بياوريم چه مقدار مي شود، خدا عالم است.و عموم مسلمانان اتفاق دارند كه عيسي و بلكه خضر و ادريس و الياس زنده هستند و عيسي در آخر الزمان به زمين خواهد آمد و به حضرت مهدي(ع) در نماز اقتدا خواهد كرد.از نظر تاريخ نيز عمر طولاني مورد تأييد است و تواريخي كه در دست داريم،

اشخاص بسياري را نشان مي دهند كه از عمر طولاني و زندگي بلند برخوردار شده اند.يكي از كتابهائي كه به خصوص در تاريخ زندگي و شرح احوال معمرين نگاشته شده و يكي از مآخذ و مصادر و كتب مهم تراجم و رجال به شمار مي رود كتابي است كه ابوحاتم سبحستاني (متوفي 350) به نام «المعمرون» تأليف كرده است، اين كتاب كه اخيراً هم با فهرست و اسلوب عالي طبع شده سوابق تاريخي طول عمر را بطور كامل و مبسوط روشن مي سازد.

نتيجه طول عمر از نظر دانش و علم، اديان و انبيا

ما از هر نظر كه ملاحظه كنيم حتي تواريخ عهد باستان را هم اگر جلو بياوريم يا علم قديم و فلسفه يونان را مستند قرار دهيم و يا آنكه به علوم جديد اعتماد نمائيم و يا به اخبار انبيا و پيامبران اتكا و استناد نمائيم، همه امكان طول عمر و وقوع آن را تصديق و اثبات مي نمايند و آن را خارق عادت و اعجاز يعني بيرون از قوانين و نواميس طبيعي عالم نمي شمارند.بله چون افرادي كه عمر طولاني كرده اند نادرند قدري نامأنوس و جالب توجه است. در صورتي كه از نظر علمي بايد گفت اين عمرهاي كوتاه خلاف سنن خلقت و قواعد اصلي عالم طبيعت است و اگر عوارضي كه گفته شد مانع نبود بايد عمر كوتاه خلاف عادت شده باشد.

مسأله طول عمر حضرت ولي عصر

اما طول عمر حضرت ولي عصر (ارواح العالمين له الفدا)ما مي گوئيم اصلاً طول عمر ايشان اگر چند هزار سال ديگر و بلكه بيشتر نيز بر آن افزوده شود نبايد مورد حرف و محل شبهه باشد؛ زيرا امكان ذاتي و امكان وقوعي طول عمر ثابت و مسلم است، حال ما چه امكان طبيعي طول عمر و وقوع آن را ثابت كنيم (چنانچه ثابت است) و چه امكان آن را ثابت ندانيم و عمر طولاني را يك امر خارق العاده و معجزه بشماريم، در مورد طول عمر ايشان اگر ايمان به خدا و قدرت و توانائي و صحت نبوتها داريم نبايد ترديد كنيم.مسأله طول عمر آن حضرت مسأله اي است كه صدها حديث بر آن دلالت دارد و مشيت ازلي الهي بر آن تعلق گرفته است.هركس خدا را قادر و توانا مي شناسد، بايد آن را باور كند

و هر كس العياذبالله خدا را عاجز مي شمارد و عجز را نقص و از صفات سلبيه حق نمي داند، هر چه دلش مي خواهد بگويد؛ اما مي گوئيم عجز، نقص است و ناقص، محتاج است و محتاج واجب الو جود نمي باشد.حضرت صاحب الامر - عجل الله تعالي فرجه - را در اين دوران عمر طولاني مكرر مردمان بزرگ كه از صفاي باطن و استعداد خاص بهره مند بوده اند، زيارت و مشرف به ملاقات و نعمت ديدارش شده اند.در اين موضوع سخن از امكان طول عمر و عدم امكان بي مورد است.آن كه فرضاً مي گويد طول عمر محال عقلي است و عقلاً امكان ناپذير است، يا مي گويد محال طبيعي است، بايد برهان و دليل بياورد، مع ذلك ما ثابت كرديم كه عمر بسيار طولاني نه محال عقلي و ذاتي است و نه استحاله وقوعي در آن فرض مي شود و نه محال طبيعي است.باز مي گوئيم: ما آنچه را از گفتار دانشمندان و نتايج كاوشها آزمايشهاي علمي علماي غرب نقل كرديم براي روشن شدن ذهن بعضي از صاحبان افكار سطحي و افراد كم اطلاع بود كه بدانند امكان طبيعي طول عمر مورد قبول علماي بزرگ شرق و غرب است. اما در مورد طول عمر امام زمان - أرواحنافداه - فرضاً هم امكان طبيعي طول عمر ثابت نباشد، تكيه مابر قدرت خدا و اراده باري تعالي است و از اينكه طول عمر آن حضرت خارق العاده هم باشد، هيچ شبهه اي را وارد نمي دانيم. زيرا مسأله خارق عادات و ايمان به معجزه اساس قبول و پذيرش نبوات است.تمام معجزات پيغمبران امور خارق العاده است و اين كساني كه در اين موضوع استبعاد مي كنند، در مورد معجزات

حرفي ندارند و تسليم هستند. چه فرق مي كند، احياء موتي و زنده كردن مردگان و تبديل عصا به ثعبان و پيدايش ناقه از سنگ و نزول مائده از آسمان و سخن گفتن كودك در گهواره و ولادت عيسي بدون پدر، با عمر بسيار طولاني.اگر امكان طبيعي طول عمر را علم تصديق مي كند، امكان طبيعي بعضي از معجزات را تصديق نكرده است پس چگونه در آن شك مي كنيم با اينكه اين را قبول داريم.ما مي گوئيم به هر حساب كه باشد، ايراد يا استبعاد طول عمر حضرت قائم آل محمد - عجل الله تعالي فرجه - بي وجه است و اگر تمام عقلا جمع شوند و بخواهند در ايراد به طول عمر آن حضرت يك سخن خردپسند و دليل معقولي درست كنند ممكن نيست.خدا فرموده و پيغمبر خبر داده و ائمه طاهرين هم مژده داده اند كه حضرت حجت عصر، فرزند حضرت امام حسن عسكري(ع) همان كسي كه در بامداد روز نيمه شعبان سال 255 عالم را به نور جمال خودمنور ساخت، بعد از غيبت بسيار طولاني كه مردم در امر آن حضرت در حيرت و سرگرداني واقع مي شوند و اكثراً به شك و ترديد مي افتند و عالم پر از ظلم و جور و فشار و ناراحتي و فساد و انواع نگرانيها مي شود ظهور مي فرمايد و جهان را پر از عدل و داد مي كند و در دنيا يك حكومت جهاني تشكيل مي دهد و قانون واحد اسلام را همه جا اجرا مي سازد و در سراسر عالم عدالت اجتماعي را بر اساس تعاليم قرآن بر قرار مي نمايد.با اينكه اين بشارتها قطعي و مسلم و متواتر است، خداوند هم بر هر

كار قادر و توانا است ديگر جاي شبهه و شك و ترديد نيست.اين استبعادات طول عمر و سر غيبت همه از وساوس شيطان است و چنانچه توضيح داده شد به هر نحو كه در طول عمر نظر بدهيم، استبعاد طول عمر حضرت صاحب الزمان -عجل الله تعالي فرجه - صحيح نيست. علم و عقل و نقل و قرآن و احاديث و كتابهاي ديني ملل ديگر و آراء و نظر دانشمندان قديم و جديد و تجربه، همه پشتيبان و مؤيد عقيده ما مي باشند.

تفاوت و اختلاف مخلوقات در عمر و طول عمر بشر و قياس آن با استثنائات

اشاره

بايد در نظر داشت كه در عالم آفرينش از مجردات و ماديات و انواع و افراد آنها مخلوقات استثنائي [10] و منفردي وجود دارد كه بين آنها و موجوداتي كه با آنها در يك رشته و تحت يك نوع يا فصل مي باشند فاصله و تفاوت بسيار ديده مي شود و چون انس ما به همان موجودات يك نواخت و كم تفاوت است، در نظر ما وجود اين افراد آن همه در صورتي كه فاصله و تفاوت زياد باشد استثناء و شگفت انگيز است.خواه اين فاصله و استثناء از جهت طول يا عرض يا حجم يا وزن يا خصوصيات معنوي و روحي و جهات ديگر باشد و خواه بر ماعلت آن استثناء معلوم باشد و آن را تحت يك قانون از قوانين ظاهري يا خفي بشناسيم يا علت آن بر ما معلوم نباشد.از كرات آسمان و ستارگان گرفته تا ذره و اتم، هر كجا برويم يك عده استثنائاتي مي بينيم، يعني موجوداتي را مي بينيم كه نسبت به موجودات ديگر از نوع خود واجد يك خصوصيت استثنائي و جالب مي باشند.

استثناء در كرات

شما از ستاره شناسان و علماي هيئت كه از احوال ميلونها ستاره و منظومه و كهكشان و فواصل ستارگان و ابعاد و حجم و قطر آنها كم و بيش اطلاعاتي دارند بپرسيد كه آيا در اين قوانيني كه شما كرات كواكب و نجوم را تحت سيطره آنها شناخته ايد موارد استثنائي كه شما هنوز به كشف قانوني كه بر آن حاكم است نايل نشده باشيد هست يا نه؟بپرسيد تا جواب مثبت بشنويد.آيا تفاوتهائي كه در بين اين مخلوقات عظيم از جهت حجم و قطر و وزن وجود دارد حد و

حصر معيني دارد يا نه؟يقيناً جواب مي دهند حدّ و حصر معين ندارد.مثلا تقاوتي كه زمين ما با «سديم المرأة المسلسله» دارد از جهت حجم و قطر و وزن با حساب هيچ محاسبي (غير از خدا) معلوم نمي شود و براي اينكه تا حدي اين تفاوت نزديك به ذهن شود، تفاوت بين آفتاب و «سديم المرأة المسلسله» را بايد در نظر بگيريم. حجم آفتاب را علماي هيئت نسبت به جحم سديم المرأه المسلسله مثل حجم يك ذره از ذرات نور آفتاب كه از پنجره اي به داخل اطاقي بتابد نسبت به خود آفتاب بر آورد كرده اند يعني آن ذره چقدر از آفتاب كوچكتر است، آفتاب با آن عظمت به همين قدر از سديم مرأه مسلسله كوچك تر است آن وقت زمين ما كه حجمش يك ميليون و سيصد هزار بار كمتر از آفتاب است در جنب سديم چه خواهد بود؟! و اگر كسي بخواهد حجم سديم مرأه مسلسله را نسبت به آفتاب بفهمند، طول قطر آفتاب را كه يك ميليون و 390 هزار كيلومتر است با طول قطر سديم كه سي هزار ميليون سال نوري است مقايسه نمايد.آيا اين تفاوت بين زمين ما و سديم ها و از آنها بزرگ تر از كجا است؟ و آيا كسي مي تواند بگويد ما نمي توانيم اين همه تفاوت و فاصله اختلاف را در اين دو كره قبول كنيم؟آيا چطور است كه بطور استثناء در ميان سيارات منظومه شمسي فقط اين زمين ما و به احتمالي هم مريخ صالح از براي پيدايش حيات شد در حالي كه سيارات ديگر اين صلاحيت را ندارند و شايد ميليونها ستاره ديگر نيز فاقد اين صلاحيت باشند؟

استثناء و اختلاف عمر در دنياي اتم

مي گويند: در جهان

اتم مزونهائي يافت مي شوند كه يكي پس از رهائي از مركز، عمرش يكهزارم ثانيه است و مزوني ديگر به نام هايرون عمرش ده ميليارديم ثانيه است، يعني بي نهايت كمتر و كوتاه تر آيا اين اختلاف را اگر ديروز كه بشر به دنياي اتم آشنا نبود، به شما مي گفتند باور مي كرديد؟يقيناً نه. ولي امروز آن را يك موضوع مسلم فيزيكي مي دانند [11] .

استثناء و اختلاف عالم گياه و درخت

در عالم نبات نيز استثنائات عجيب و حيرت افزا، فراوان به چشم مي خورد در ميان اشجار و درختان، درختاني ديده شده اند كه از جهت طول يا تنومندي و قطر يا طول عمر فوق العاده اسباب تعجب گرديده اند مثل درخت «ارز» لبنان و مثل درختي كه در آمريكا است و به عربي آن را «ام الاجمه» مي نامند، يعني مادر جنگل. اين درخت از بزرگ ترين درختهاي آمريكا است، درازي آن را بيشتر از سيصد قدم ذكر كرده اند سياحان تازه حالا چهار صد قدم مي گويند، قطر ساق آن نزديك به زمين سيصد قدم و كلفتي پوستش به عرض هجده انگشت.در اسكاتلند «اكس» انگليس در عمر بعضي از درختها تأمل كرده ديده اند از سيصد سال بيشتر است. يكي از فضلاء محيط يكي از اشجار را اندازه گرفته تقريباً نود قدم بوده و از روي نسبت آن به كوچك ترين درخت از همين نوع عمر آن را پنج هزار سال معين كرد.در كاليفرنيا درخت كاجي است به طول سيصد قدم كه محيط آن سي قدم مي باشد و عمرش شش هزار سال است.غريب تر از اينها درخت «عندمي» است در شهر اورتاوا در جزيره تنزيف كه يكي از جزاير كاناري مي باشد در درياي اتلانتيك (جزاير مزبور به جزاير خالدات معروف است»

اين درخت محيطش بقدري است كه اگر ده نفر دور آن دستهاي خود را باز كنند بطوري كه سر انگشتهاي آنها به هم برسد باز به تمام ساق آن احاطه نمي نمايد و صاحب «الايات البينات» مي گويد: حال كه سال 1882 م است «سال تأليف كتاب الآيات البينات» 482 سال مي باشد كه جزيره مزبور كشف شده و آن درخت عظيم در وقت كشف جزيره به همين حال بوده كه حالا هست و هيچ تفاوت و تغييري در منظر آن پيدا نشده و چون نمو اينگونه درختها كند است كه از نمو درختهاي كوجك از همين نوع معلوم مي شود، در اين صورت خدا مي داند چقدر قرون و دهور گذشته تا درخت عندم اورتاوا، به اين عظمت و قطر رسيده و يكي از علماي نبات شناص در تعيين عمر اين درخت اظهار عجز كرده مي گويد: فهم و ادراك بشر از كشف اين سر قاصر است و نمي تواند به تقريب هم بفهمد كه عندم اورتاوا چند سال عمر كرده همين قدر معلوم و مسلم است كه اين نهال كهنسال قرنها پيش از خلفت انسان در كار نشو و نما بوده و زندگاني درازي نموده تا به اين قد قواره رسيده است.

تفاوت و اختلاف در عالم حيوانات

اما اختلاف حيوانات به حسب نوع در مقدار متوسط عمر كه امروز در آمارهائي كه از طرف علماي حيوان شناس داده شده معلوم و فاصله ميان كمتر و بيشتر آنها عجيب است، همچنين اختلاف و استثناء در افراد هر نوع از انواع حيوان بسيار ديده و گهگاهي هم در جرايد، اين استثنائات و تفصيلات آن را مي خواهيم كه اگر كسي آنها را جمع آوري كند يك كتاب جالب

مي شود.دانشمندان شوروي در جمهوري «ياكوتسك» نزديك قطب شمال يك نوع حلزون پيدا كرده اند كه از چندين هزار سال پيش يعني قبل از تاريخ تا حال زنده مانده است. [12] .ماهيهائي در اقيانوس اطلس شمال اروپا ديده شده كه عمر سه ميليون ساله برايشان بر آورد كرده اند و مارهائي كه عمر چند هزار ساله دارند وجود دارند در حالي كه جنبندگاني نيز هستند كه عمر شان چند لحظه بيش نيست. [13] آيا مي دانيد كه عمر ملكه زنبوران عسل چهار صد برابر عمر زنبوران ديگر است؟

استثناء در جهان انسانها

بطور كلي ناموس تفاوت و تميز در بين انسانها نيز حاكم است و اگر اين ناموس نبود شناختن افراد، غير ممكن مي شد و قرآن مجيد اين ناموس را از آيات خدا شمرده مي فرمايد:«ومن آياته... اختلاف السنتكم و ألوانكم» [14] .«و از نشانه هاي خداوند... اختلاف زبانها و رنگهاي شما است».آن قدر افراد با هم امتياز دارند كه بايد گفت بيشتر امتيازات و تفاوتها از نظر اكثر افرد مخفي است، آنچه براي عموم ميسر است شناختن افراد به وسيله شكل و قيافه ظاهر است ولي امروز با وسايلي كه در دسترس بشر قرار گرفته افراد را از اختلاف خون و استخوان و حتي از خطوط سرانگشتان مي شناسند.تفاوت در عمر، قد، رنگ، ساختمان بدن، قواي مغزي و فكري و احساسات، در همه اين تفاوتها اشخاص نادر الوجود و استثنائي ديده شده اند، مثلا يك نفر قلبش در طرف راست واقع شده، يك نفر در طول قامت يا وزن ميان چندين ميليارد افراد بشر منحصر به فرد مي شود. در خصائص و صفات روحي يكي در سخاوت حاتم مي شود و ديگري در بخل ضرب المثل مي گردد. در قواي

فكري يك نفر نابغه مي شود و يكي چنان با هوش است كه حل مشكل ترين مسائل فلسفي و رياضي براي او مثل يك عمل عادي ديگران آسان، ديگري چنان ساده و كم هوش مي گردد كه فهم يك مسأله بديهي يا ضرب يك عدد كوچك در همان عدد كوچك برايش دشوار است مردان بزرگ و نوابغ و قهرمانان تاريخ همه شخصيتهائي هستند كه ما فوق افراد عادي قرار دارند.پس اين ناموس استثناء در عالم آفرينش هست، منتهي گاهي سبب آن بر ما معلوم است و گاهي مجهول و گاهي بطور ابداع واقع مي شود. حال به آن كسي كه طول عمر امام زمان(ع) را بعيد مي شمارد و يا انكار مي كند مي گوئيم:چرا انكار مي كنيد، مگر اين همه استثنائات را در مخلوقات عالم نمي نگريد؟ چرا اين طول عمر هم يكي از آنها نباشد؟و چگونه شد كه در عالم كرات و عالم اتم و نبات و حيوان طول عمر استثنائي و اقسام استثنائات ديگر را قبول داريم اما در مورد امام زمان كه ولي خدا است، باور نمي كنيد؟فرضاً شخصي مؤمن و خدا شناس نباشد، از روي همين وضعي كه در عالم طبيعت مي بيند، حق ندارد طول عمر يك فرد را انكار كند و آن را نپذيرد. و اگر خدا شناس هستيد و به قدرت او و به اخبار پيامبران ايمان داريد، چطور مي توانيد طول عمر آن حضرت را نپذيريد؟آيا از قدرت خدا به دور مي دانيد؟آيا خدا نمي تواند يك نفر بشر را چند هزار سال عمر بدهد؟شما كه استثنائات عجيب تر از طول عمر را باور داريد مثل تبديل عصا به اژرها و تولد عيسي بدون پدر چرا طول عمر پسر پيغمبر را

قبول نمي كنيد؟مگر خداي كرات و اتم و درخت و گياه و حيوانات و خدائي كه عيسي(ع) را بدون پدر آفريد، غير از خداي حضرت صاحب الزمان(ع) است؟يقيناً، نه شما و نه هيچ كس ديگر نمي توانيد به اين پرسش پاسخ منفي بدهيد و قدرت خدا را در اين مورد محدود سازيد.

عمر جاودان

امكان عمر جاودان مسأله اي است كه همواره مورد توجه بشر بوده و فحص و كنجكاوي و مطالعه در اطراف آن جريان داشته است.در امكان عقلي عمر جاودان هيچ شبهه و شكي نيست و گمان نمي رود كسي تا حال امكان عقلي آن را رد كرده باشد، يعني عمر جاويد را براي بشر محال دانسته باشد.آنچه همواره تحت مطالعه قرار داشته مسأله امكان علمي آن مي باشد، يعني علماي زيست شناس و دانشمندان ديگر با آزمايشها و تحقيقات خود خواسته اند بدانند: آيا مي توان عمر جاودان در دسترس بشر قرار داد و كاري كرد كه هر كس بخواهد بتواند از آن برخوردار شود؟آيا آزمايشهائي كه تا كنون براي رسيدن به اين مقصود شده، موفقيت آميز بود است؟آيا تلاشهاي علماء در اين موضوع آنان را بيشتر اميدوار ساخته يا نا اميد؟اين مسأله اي است كه هر كس فوق العاده به آن علاقه مند است و شايد مسأله اي مهمتر از آن در مسائل زندگي مادي او نباشد و مسائل ديگر مانند مبارزه با بيماريها و كوشش و كشف داروي سرطان و مرضهاي خطرناك ديگر همه از جزئيات و فروع اين مسأله است، يعني عشق و علاقه به ادامه حيات و عمر زندگي بيشتر.تا آنجا كه اطلاع داريم در پاسخ اين پرسش ها آنچه علماي زيست شناس و پزشكان و دانشمندان متخصص در رشته هاي مربوط

به اين موضوع اظهار نظر مثبت كرده اند و آزمايش هاي آنها اميد وار كننده از آب در آمده است.اما در خصوص اين موضوع يعني امكان عمر جاودان ظاهراً مطالعات و آزمايشها از دو راه انجام مي شود. يكي از راه مطالعه حالات و وضع زندگي جسمي و روحي و اخلاقي و ديني و اقتصادي معمرين.و ديگر از راه تحقيق و تجربه هاي علمي و فني كه روي بعضي از حيوانات و جنين و نسوج و سلول و قطعات اعضاء انجام مي دهند.اين مطالعات در هر دو مرحله نتيجه بخش شده و ثابت مي كند كه: بريده شدن طناب عمر لازم طبيعت يك موجود زنده نيست بلكه به علت عوارض و حوادث پيش مي آيد.آنچه از طريق مطالعه احوال معمرين به دست مي آيد اين است كه براي عمر، حد مخصوصي نيست و نمي توان بهره بشر را از نعمت حيات و زندگي به اين حدي كه به آن مأنوس شده ايم محدود كرد و اگر شرايط و احوال اتفاقاً براي كسي مساعد باشد بشر خيلي بيشتر از اينها هم مي تواند زيست كند.

نيروي جواني پايدار

يكي از خصوصيات واوصاف امام عصر(ع) اين است كه به مرور روزگار، پيري و كهولت در آن حضرت ظاهر نشود و بايد هم اينطور باشد. زيرا با سن زياد اگر كهولت آور و پيري زا باشد آن حضرت نخواهد توانست مصدر آن همه اصلاحات و اقدامات و فعاليتهاي بزرگ اصلاحي گردد.پس همانطور كه آن حضرت به امر خدا از يك عمر بسيار بلند برخوردار است، جواني و نشاط و نيرومندي آن رهبر جهانيان نيز به امر خدا محفوظ خواهد ماند و چنانچه در مقالات طول عمر بطور تفصيل و مكرر توضيح داديم

اينگونه موضوعات:اولا، در دائره قدرت خداوند متعال قرار دارد، و آن كسي كه ايمان وقبول دارد كه خدا ماده را آفريده و مواد را به هم پيوست و از آن اين عالم با اين نظام استوار را پديدار ساخت؛ و خدائي كه اين همه عالم ها را آفريده، البته قادر است كه جواني و نشاط و نيروي يك فرد را نگاه دارد.ثانياً؛ امكان حفظ جواني نيز مسأله اي است كه در ضمن مسأله امكان طولاني ساختن عمر حل شده و آزمايش هاي علمي آن را تأييد نموده و دانشمنداني كه در اين موضوع تحقيقات و مطالعه دارند رفع پيري و خستگي و حفظ و اعاده جواني و دير رس كردن پيري را ممكن بلكه عملي شناخته اند.مبارزه با پيري و بازگشت دادن نشاط و تجديد قواي جواني اگر چه از عهد باستان مورد توجه بوده و يقيناً بسياري از معمريني كه اديان و تاريخ معرفي كرده اند از نيروي جواني بر خوردار بوده اند، ولي بحث در آن از نظر علوم جديد از قرن هيجده و نوزده شروع و مطالعات و بررسي هاي دانشمندان در اطراف آن همچنان ادامه دارد.«براون اسكار» نخستين دانشمندي است كه هنگام پيري در صدد تجديد جواني خود با عصاره غدد تناسلي بر آمد (1869 م) و دانشمندان ديگر من جمله «ورونوف» با استفاده از تجارب او آزمايشهائي كردند (1918) و از لحاظ تجربي آزمايشهاي «استيناش» حائز اهميت شد كه توانست در روي بعضي جانوران به توسط اعمال جراحي بر روي مجاري تناسلي، آثار جواني را باز گرداند ولي اينگونه آزمايشها و روشهاي جراحي و هورموني ناقص و اغلب بي خطر نبود [15] .بعضي از دانشمندان در انديشه

پيدا كردن وسيله مبارزه با علت اصلي پيري كه (به عقيده آنها) ضعف و فرسودگي سلولي است افتادند.يك از مشاهير پزشكان كه راجع به امكان طولاني كردن عمر وتازه كردن جواني در روي حيوانات آزمايشهائي كرده دكتر «فورد نوف» است. اين شخص مي گويد: ششصد آزمايش موفقيت آميز انجام داده ام و اطمينان مي دهد كه در آينده نزديك تجديد قواي پيران و برطرف ساختن گرد و غبار سالخوردگي و خميدگي قامت آنها عملي خواهد شد چنانچه ديررس ساختن پيري و طولاني كردن عمر با حفظ صحت قلب و دماغ تا آخر عمر بلكه تغيير صفات و شخصيات و عادات ممكن خواهد شد [16] .در عصر حاضر نيز كوشش و تلاش پزشكان در اطراف اكتشاف سبب پيري ادامه دارد.روزنامه «الثوره» به مناسبت اطلاعيه سازمان ملل راجع به آمار جمعيت دنيا و اختلافات آنها در سن، مقاله اي باستناد اقوال پزشكان مشهور منتشر كرد كه قسمت عمده آن راجع به اسباب پيري و تلاشهائي است كه دردانشگاههاي بزرگ براي كشف علت اصلي آن دنبال مي شود.در اين مقاله بطور قطع اظهار نظر شده كه پيري ارتباط به سن زياد ندارد. از نظر روانشناسان پيري احساس به از كار افتادن و بي اهميت شدن است با صرف نظر از سن زياد. و از نظر دانش پزشكي پيري عبارت است از اصابت انسجه حياتي جسم به قصور از اداء وظيفه در حدود نشاط متعارف و معتاد و به معني ديگر پيري مفقود شدن قدرت تجديد سلولهاي حياتي است. و به هر حال اين احساس يا اين پديده جسمي تحت تأثير پيش رفتن سن نيست. گاهي عارض اشخاص چهل ساله مي شود و گاهي در

شخص صد ساله هم اثري از آن ديده نمي شود و گاهي پيري به واسطه بعضي امراض عارض يك قمست بدن مي شود در حالي كه ساير اعضاء جواني و نشاط خود را دارا هستند.در اين مقاله اظهار نظر شده كه پيري بر حسب طب جديد معلول سه عامل است:نخست، بيماري هاي مزمنه مانند بيماري هاي معدي، بيماري هاي سوء تغذيه و بيماري هاي ديگر.دوم، حالات رواني و انفعالات نفساني كه عامل پيري و مؤثر در فقدان نشاط و استهلاك سلولهاي حياتي است.عامل سوم: عوامل خارجي است مانند محيط زندگي و آب و هوا و سردي و گرمي و رطوبت [17] .«بوكومولتس» كه در تاريخ مبارزه با پيري زياد به اسم او بر مي خوريم معتقد بود كه بايد به وسيله سرم مخصوص به انساج نرمش اوليه را باز گرداند.

اخبار درباره جواني امام زمان

صدوق در «كمال الدين» و علي بن محمد خزاز رازي در «كفاية الاثر» از حضرت امام حسن مجتبي(ع) در ضمن حديثي روايت كرده اند كه فرمود: فرزند نهم از فرزندان برادرم حسين(ع) را خدا عمرش را در غيبتش طولاني نمايد، سپس به قدرت خود او را آشكار سازد، در صورت جواني كه كمتر از چهل سال داشته باشد:«وذلك ليعلم أن الله علي كل شي ء قدير» [18] .و نيز صدوق از حضرت رضا(ع) در ضمن حديثي چنين روايت كرده است:«القائم هو الذي اذا خرج كان في سن الشيوخ و منظر الشبان قوي في بدنه» [19] .«قائم آن كسي است كه وقتي ظاهر شود در سن پيران منظر و سيماي جوانان و با قوت بدن باشد».و از ابي الصلت هروي منقول است كه گفتم به حضرت رضا(ع) علامت قائم چيست وقتي ظاهر شود؟فرمود: علامتش اين

است كه در سن پيران و منظر و قيافه جوانان است. بطوري كه كسي كه او را ببيند چهل ساله يا كمتر گمان مي كند. و از علامات او اين است كه به گذشت شب و روز پير نمي شود تا آنكه از اين دنيا رحلت كند. [20] .

سخني با برادران اهل سنت درباره مهدويت حضرت مهدي

چنانچه مي دانيم جمعي از مشاهير علماء اهل سنت به وصايت و ولايت ائمه اثني عشر(ع) ايمان دارند و به مهدويت حضرت ولي عصر(ع) قائل و معترفند و بعضي از ايشان مدعي زيارت و ديدار آن حضرت شده و معجزات او رانقل كرده اند.و بسياري از آنها هم در تعيين مهدي موعود با شيعه موافقت ندارند اما در آن تعصب و لجاج نمي ورزند و آن را يك ماده اختلاف جوهري بين شيعه و سني نمي دانند بلكه يك اختلاف صغروي و مصداقي مي شمارند و به اين اختلاف هرگز به نظر اهميت نگاه نمي كنند. چون هر دو فرقه اصل ظهور مهدي را در آخر الزمان مسلم و حتمي مي دانند.و مي گويند در هنگام ظهور با آن علائم و نشانيهاي آشكار مانند نداي آسماني به همه معرفي مي شود و آنگاه اين خلاف موضوعي هم مرتفع خواهد شد. پس اين عقيده با آنچه بين فريقين در موضوع مهدي مسلم و مقطوع است و روايات متواتر بر آن دلالت دارد، هيچگونه مغايرت و منافاتي ندارد و اكنون اهل سنت با شيعه چه معارضه اي در اين مورد داشته باشد؟و چرا آن را ماده اختلاف و بحث و جدال قرار دهند؟و چرا در مقام رد شيعه بر آيند با اينكه در اين موضوع بر خلاف اجماع و اتفاق مسلمين سخن نگفته اند.يكي از دانشمندان معاصر اهل سنت به نام

استاد محمد زكي ابراهيم رائد «عشيره محمديه» در مقاله اي كه به مناسبت نيمه شعبان و مهدي منتظر در مجله «المسلم» و مجله «العشيرة المحمدية» طبع مصر، در شماره اول سال هجدهم، شعبان 1378 نگاشته در فصلي تحت عنوان «موعود آخرالزمان مختلف المذاهب و الاديان» مي گويد: مهدي موعود در نزد برادران شيعي ما شرحي دارد كه ما در وقت ديگر بيان مي كنيم ولي آنچه برادران شيعه ما بر آن رفته اند با جمهور اهل سنت در اصول و مبادي اساسي به هم مي رسند و خلاصه آن اصول اين است كه بطور حتم مهدي اهل بيت كه آمال مسلمانان را تحقق مي دهد و احوال بشر به او مستقيم مي گردد ظاهر خواهد شد.چنانچه ملاحظه مي شود اين دانشمند عقيده شيعه را در مهدويت با اصول و مباني اساسي آن كه بين سني و شيعه مورد اتفاق است موافق شمرده و در نهايت ادب بدون اينكه عواطف شيعه را تهييج نمايد و قلم را به دشنام و سخنان ناسزا آلوده كند اظهار نظر نموده است.امام متأسفانه عده اي هم هستند كه همواره مانع از اتحاد مسلمانان و وفع سوء تفاهمات في ما بين بوده و مي خواهند به آتش اختلاف دامن زده و اين دو فرقه بزرگ اسلامي را كه مي توانند در كنار هم با همكاريهاي صميمانه زندگي كرده و در برابر دشمنان اسلام همگام و هم صدا باشند از هم جدا نمايند.اين افراد مغرض كه شايد در عصر ما مزدوران استعمار و صهيونيسم بين المللي باشند، از آن همه قدر مشتركها و پيوندهاي ناگستني و مواد مورد اتفاق شيعه و سني كه آنها را به هم مربوط و متصل ساخته و صاحب

منافع مشترك قرار داده چشم پوشي نموده و يك سلسله مسائلي را كه مانع از هم فكري مسلمين و اتحاد و اتفاق آنها مخصوصاً در اين زمان نيست پيش كشيده و كاهي را كوهي نشان مي دهند و عمداً آنچه را مي گويند و مي نويسند (براي اين است كه كاملاً به ايجاد تفرقه اي كه خدا در قرآن از آن نهي كرده نايل شوند) قلم را به فحش و دشنام و نسبت هاي ناسزا و افترا و بهتان به شيعه آلوده مي سازند تا بلكه شيعه را تحريك و عصباني كنند، آنها نيز معارضه به مثل نمايند و در اين ميان بيگانگان و استعمارگران كه همه از مقاصد شوم و خوابهاي خطرناك آنها براي اسلام و مسلمين بيش و كم با خبريم به مقاصد خود برسند و شوكت و آبروي هر دو فرقه را در معرض زوال قرار دهند و با جنگ داخلي ميان مسلمانان و سوء تفاهم، كفار را بر آنها مسلط سازند.ما در اينجا در مقام توضيح زيانهاي اين قلمهاي مسموم و سياستهائي كه مخصوصاً در عصر ما به عناوين متعدد از راه مذهب و مليت و وطن و نژاد و زبان عامل تفرقه مسلمانان شده نيستيم.شرح اين هجران و اين خون جگر اين زمان بگذار تا وقت دگرباري يكي از موضوعاتي كه بيهوده و فقط براي زياد كردن فاصله بين سني و شيعه در گذشته و حال از طرف بعضي از كساني كه خود را به نام اهل سنت معرفي كرده اند مانند «ابن حجر» و «محب الدين خطيب» دستاويز حمله به شيعه و استهزاء و فحش و دشنام نسبت آنها به جهل و ناداني شده، مسأله طول

عمر حضرت ولي عصر - أرواحنافداه - است. اين افراد براي تجريح عواطف شيعه و منحرف ساختن افكار، شيعيان را در اين ايمان و عقيده به باد دشنام گرفته و مثل اينكه يك سخن نا معقول و بي سابقه اي را پذيرفته باشند به آنها اعتراض مي كنند.ما به اين اقايان مي گوئيم! شما كه مسلمانان و مؤمن به قدرت خداي تعالي هستيد، چرا اين عتراض را به ما مي نمائيد؟شما چرا كساني كه خدا را قادر و توانا مي دانند بر اينكه عمر يكي از بندگان خاص خود را هر چه مصلحت اقتضا كند طولاني نمايد، مسخره مي نمائيد؟مگر شما خدا را قادر مطلق نمي دانيد؟مگر قرآن نخوانده ايد كه در شرح احوال نوح مي فرمايد:«فلبث فيهم ألف سنة الاخمسين عاماً». [21] .مگر به صريح اين آيه درنگ نوح در ميان قومش نهصد و پنجاه سال نبوده است؟به چه جهت شما شيعه را در مسأله ايمان به طول عمر اين همه سرزنش مي نمائيد و به جهل نسبت مي دهيد؟اين اعتراض و دشنام هاي شما به شيعه لوازمي دارد كه شما بر حسب عقايد خودتان نمي توانيد آن لوازم را بپذيريد؟مگر در قرآن نخوانده ايد كه خدا ابليس را تا وقت معلوم مهلت داده است؟مگر در «صحيح» مسلم خودتان در قسم دوم از جزء دوم در باب ابن صياد، در «سنن» ترمذي در جزء دوم، در «سنن» ابي داوود در باب خبر ابن صائد از كتاب «ملاحم» آن روايات متعدد را راجع به ابن صياد و ابن صائد نديده ايد كه پيغمبر احتمال داد، او همان دجال باشد كه در آخر الزمان ظاهر مي شود؟مگر حديث «تميم داري» را كه مسلم در باب خروج دجال و ابن ماجه در جزء

دوم در ابواب «فتن» و ابو داوود در جزء دوم «سنن» روايت كرده اند نخوانده ايد كه صريح است بر اينكه دجال در زمان پيغمبر زنده بوده و در اخر الزمان ظاهر مي شود چگونه شد درباره دشمنان خدا اين عمر طولاني را باور كرديد و روايت كنندگان اين احاديث را كه همه از بزرگان و رجال خود شما هستند به جهل نسبت نداديد. اما موضوع ولي خدا و فرزند پيغمبر اين سروصداها را راه انداخته ايد و باور نمي داريد؟چگونه شد كه عمر بسيار طولاني را براي خضر و ادريس و عيسي جايز مي شماريد اما براي حضرت مهدي موعود با اين همه شواهد و ادله و معجزات و كراماتي كه در عصر غيبت صغري و كبري از او ظاهر شده و با اينكه افرادي كه در راستي و صدق گفتار شان شكي نيست او را مكرر ملاقات كرده اند جايز نمي شماريد؟چرا خودتان و همه مسلمين را در ايمان به بقاء عيسي(ع) مسخره نمي نمائيد؟اگر بنا به استهزا باشد، شما در اصول دين بعضي عقائد داريد كه با عقل مستقيم و نزاهت اسلام كه دين توحيد است به هيچ وجه سازگار نيست. شما نسبت به كساني كه آنها را به اصطلاح از اقطاب و اولياء مي شناسيد، كارهائي نسبت مي دهيد كه هر كس از گفتارتان بخنده مي افتد.ولي چنانچه گفته شد معارضه به مثل صحيح نيست و ماراضي نيستيم سخني بگوئيم يا كلامي بنويسيم كه شما را در انظار بيگانگان خفيف و سبك سازد. ما مي گوئيم كه وضع روزگار و فشارهائي كه از طرف استعمار گران بر مسلمانها وارد شده و مي شود به ما فرصت و اجازه نمي دهد كه در اينگونه خلافات، زبان به

عيب جوئي يگديگر باز كنيم. در حالي كه دشمنان اسلام با اساس اسلام و قرآن و احكام قرآن، دشمني مي كنند. در حالي كه احكام اسلام و اصول و شعائر مسلم بين سني و شيعه در كشورهاي اسلامي دستخوش سخت ترين تعرضات و آسيب شده و مسيحي ها و يهوديها و كفار ديگر براي از رسميت انداختن احكام اسلام هر روز نقشه هائي طرح و توسط مسلمان نماهائي از شيعه و سني اجرا مي نمايند؟خوب است در افكار و آراء خود قدري مطالعه كنيد و هم چنين از روي بي طرفي و با نظر خالي از تعصب به عقايد پاك و مقدس شيعه در اصول و فروع كه از مصادر محكم عقلي و قرآن و سنت گرفته شده است بنگريد و بيهوده به القاء شبهات واهي و تهمت و افتراء عواطف شيعه جريحه دار نساخته و برادران سني ما را گرفتار سوء تفاهم و بدبيني و بي خبري از عقائد و آراء اسلامي ما نسازيد.

سرگذشت معمرين در تاريخ

اگر چه راجع به امكان عمر بسيار طولاني در ضمن مطالب گذشته توضيحات كافي داده شد ليكن براي انكه خوانندگان ارجمند بدانند اين موضوع از نظر تاريخ هم همواره مورد قبول بشر بوده، خوانندگان را به كتابهاي معتبر تاريخ و تراجم و اعلام ارجاع مي دهيم و يادآور مي شويم كه علاوه بر اينكه در ضمن اين كتب شرح احوال بسياري از معمر ين درج شده كتابهائي نيز به خصوص در ترجمه معمرين تأليف شده مانند «المعمرون» ابي حاتم سجستاني متوفاي 248 يا 250 كه نخست به ضميمه ترجمه انگليسي آن در 1899 م در لندن طبع و اخيراً نيز طبع آن تجديد شده و در

كتابهائي نيز مانند كمال الدين و غيبت شيخ و امالي شريف مرتضي، يك باب يا فصل به اين موضوع اختصاص داده شده است.هر كس به اين كتابها مراجعه نمايد مي فهمد كه (بيهوده سخن به اين درازي نبود) و برايش يقين حاصل مي شود كه اين همه نقلهاي تاريخي بي مأخذ و مجهول نمي باشد و براي عمر بشر حد و مرز معيني نيست تاريخ طولاني و پر از عجايب زندگي بشر، معمرين بي شمار ديده و در روي اين زمين خيلي افرادي بيش از حضرت ولي عصر -أرواحنافداه - عمر كرده اند.و بديهي است آنچه ما از تاريخ معمرين مي دانيم و در كتب تراجمي كه در دسترس ما است، ضبط شده تاريخ يك قسمت كوچك از اين دنياي بزرگ است و اگر تواريخ ملل ديگر در دست ما بود و اگر از آغاز به حفظ سرگذشت معمرين به اندازه سرگذشت پادشاهان اهميت داده شده بود، اكنون تواريخ سرگذشت معمرين از تواريخ ديگر مفصل تر بود.مع ذلك ما مي خواستيم جدولي از اسامي معمرين از روي كتب و مآخذي كه در دسترس داريم به خوانندگان تقديم نمائيم ولي چون ملاحظه شد آمارگيري از عموم معمرن در تاريخ، در گذشته و حال حتي در حدود همين تواريخ و مصادري كه در دسترس است، وقت و فرصت زياد لازم دارد، فقط به ذكر نام عده اي از آنها به عنوان نمونه و به حكم مثل معروف «حم الامثال فيما يجوز و فيما لا يجوز سواء» اكتفا كرديم.

اسامي برخي از معمرين

1 - آدم، 930 سال.2 - شيث، 912 سال.3 - انوش، 905 سال.4 - قينان، 910 سال.5 - مهللئيل، 895 سال.6 - يارد، 962 سال.7 - اخنوخ،

365 سال.8 - متوشالح، 969 سال.9 - لامك، 777 سال.10 - نوح، 950 سال. (و بنا بر تواريخ و كتب حديث مجموع مدت عمر او پيش از بعثت و بعد از طوفان 2500 سال شد).11 - سام، 600 سال.12 - ارفكشاد، 438 سال.13 - شالح، 433 سال.14 - عابر، 464 سال.15 - ابراهيم، 175 سال.16 - اسمعيل، 137 سال.(مدت اعمار اين افراد همه طبق تورات نوشته شد كه علاوه بر اين جمعي ديگر را نيز مانند فالح و رعو و سروج و ناحور و غيره ذكر كرده، مراجعه شود به ترجمه عربي تورات، ط بيروت، 1870م و منتخب الاثر نگارنده، ص 276 و 277 و ظاهراً اخنوخ همان ايليا است كه يهود و نصاري معتقدند سه هزار و سيصد و هشتاد و دو سال پيش از ميلاد زنده به آسمان برده شد و الم مرگ نچشيد رجوع شود به كتاب اظهار الحق، ج 2، ص 124).17 - ربيعة بن ضبيع فزاري، 380 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 233 تا 235).18 - اوس بن حارثه، 220 سال، (المعمرين، ص 36).19 - عبيد بن شريد جرهمي، 350 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 232).20 - برد، 962 سال، (كنز الفوائد، ص 245).21 - ايوب بن حداد عبدي، 200 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 142).22 - ثعلبة بن كعب، 300 سال، (المعمرين، ص 64).23 - تيم الله بن ثعلبه 500 سال، (تذكرة الخواص، ص 205 و المعمرين، ص 31).24 - ثوب بن تلده اسدي، 220 سال، (المعمرين، ص 59).25 - جعفر بن قرط عامري، 300 سال، (المعمرين، ص 43).26 - جلهمة بن ادد بن زيد، 500

سال، (غيبت شيخ، ص 86).27 - يحابر بن مالك بن ادد، 500 سال، (غيبت شيخ، ص 86).28 - زهير بن عتاب كلبي، 300 سال، (كمال الدي، ص 246).29 - جليلة بن كعب، 190 سال، (المعمرين، ص 65).30 - حادثة بن صحر، 180 سال، (المعمرين، ص 49).31 - حادثة بن عبيد كلبي، 500 سال، (المعمرين، ص 67).32 - حامل بن حادثه، 230 سال، (المعمرين، ص 69).33 - حبابه والبيه كه از عصر خلافت علي(ع) تا زمان امامت حضرت رضا(ع) عمر كرد، (كتابهاي معتبر حديث).34 - حارث بن مضامن جرهمي، 400 سال، (غيبت شيخ، ص 81 المعمرين، ص 42).35 - ذوالاصبع العدواني، 300 سال، (المعمرين، ص 82).36 - حنظلة بن شرقي، 200 سال، (المعمرين، ص 49).37 - دريد بن زيد، 450 سال، (المعمرين، ص 20).38 - ذوجدن حميري، 300 سال، (المعمرين، ص 33).39 - دريد بن صمت 200 سال، (المعمرين، ص 22).40 - ذوالقرنين، 3000 سال، (تذكرة الخواص، ص 337، نقل از تورات).41 - ربيعه بجلي، 190 سال، (المعمرين، ص 68).42 - رداد بن كعب نخعي، 300 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 242).43 - زهير بن خباب، 420 سال، (المعمرين، ص 25).44 - سطيح كاهن، 30 قرن، (المعمرين، ص 5).45 - سيف بن وهب، 300 سال، (المعمرين، ص 41).46 - شرية بن عبدالله جعفي، 300 سال، (المعمرين، ص 39).47 - شق كاهن، 300 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 235).48 - صيفي بن رياح، 270 سال، (غيبت شيخ، ص 80).49 - ضبيرة بن سعيد، 220 سال، (المعمرين، ص 20).50 - عباد بن سعيد، 300 سال، (المعمرين ص 70).51 - عوف بن كنانه كلبي، 300 سال، (كمال الدين، ج

2، ص 255).52 - عبدالمسيح بن عمروغساني، 350 سال، (المعمرين، ص 38).53 - اوس بن ربيعة اسلمي، 214 سال، (المعمرين، ص 66).54 - عبيد بن شريد جرهمي، 350 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 232).55 - عمروبن حمة الدوسي 400 سال، (غيبت شيخ، ص 81).56 - عمروبن لحي، 345 سال، (غيبت شيخ، ص 86).57 - قس بن ساعده، 600 سال، (كنزالفوائد، ص 254).58 - كعب بن حمة الدوسي، 390 سال، (تذكرة الخواص، ص 205، المعمرين، ص 22).59 - كعب بن رادة نخعي، 300 سال، (المعمرين، ص 66).60 - محصن بن عتبان زبيدي، 256 سال، (كمال الدين، ج 2، ص 255 المعمرين، 21).61 - مرداس بن صبيح، 230 سال، (المعمرين، ص 35).62 - مستوغربن ربيعة بن كعب، 330 سال، (المعمرين، ص 9. و سيره ابن هشام، ج 1، ص 93).63 - هبل بن عبدالله كلبي جد زهير بن خباب، 700 سال، (المعمرين، ص 29).64 - نفيل بن عبدالله، 700 سال، (تذكرة الخواص ص 205).مخفي نماند كه يادداشت كردن نام معمريني كه شرح حالا تشان در كتاب المعمرين و غيبت شيخ و كمال الدين و كنز الفوائد و كتابهاي تاريخ حفظ شده، سبب اطالع مقاله مي گردد؛ لذا به همي قدر قناعت كرديم.در پايان اين مقالات يك بار ديگر نيز ياد آور مي شويم كه آنچه ما پيرامون موضوع طول عمر و نواحي مختلف آن شرح داديم براي اين است كه معلوم شود استبعاد عمر بسيار طولاني ناشي از قلت اطلاع از تاريخ و احوال معمرين و جهل به علوم طبيعي و ضعف ايمان به خدا و يا عناد و لجاج و سر پيچي از پذيرفتن حق است.و اگر

اين شواهد و دلائل هم در بين نبود و مسأله عمر طولاني بي سابقه بود و علوم طبيعي هم امكان طبيعي طول عمر را تأييد نمي كرد، طول عمر حضرت ولي عصر - عجل الله تعالي فرجه - يك موضوع خرد پسند و باور كردني و ثابت بود زيرا با اين همه اخبار و بشارات پيامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرين(ع) و با آن همه معجزات و خوارق عاداتي كه از آن حضرت در عصر حيات پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري(ع) و در غيبت صغري و غيبت كبري صادر شده و با اينكه جمعي بسيار از بزرگان كه در صداقت و تقوا و ورع آنها هيچ شبهه اي نيست از شرفيابي خود به حضور ولي عصر(ع) خبر داده اند و گروههائي كه بيش از حد تواتر است به سعادت ديدار ايشان نايل شده اند، طول عمر و زندگي آن رهبر عدالت گستر جهان ثابت و محرز است، همانطور كه معجزات انبياء با اينكه خارق عادات است با اتكاء به تواتر خبر دهندگان و قدرت مطلق الهي ثابت و مسلم است.«اللهم انا نرغب اليك في دولة كريمة تعزبها الاسلام و أهله و تذل بها النفاق و أهله، و تجعلنا فيها من الدعاة الي طاعتك و القادة الي سبيلك، ترزقنا بها كرامة الدنيا و الاخرة».

پاورقي

[1] اطلاعات شماره 11805.

[2] اطلاعات شماره 11805.

[3] مجله دانشمند، شماره مسلسل 61.

[4] مجله دانشمند، شماره مسلسل 61.

[5] اطلاعات، شماره 11805.

[6] شماره 5، سال 38، ص 607 و منتخب الاثر، ص 278.

[7] الهلال، شماره 5، سال 38، مارس 1930 و منتخب الاثر، ص 277 و 278.

[8] رجوع شود به ترجمه تورات از لغت عبراني و كلداني و

يوناني به لغت عربي، طبع بيروت، سال 1870 / م.

[9] رجوع شود به كتاب اظهار الحق، ج 2، ص 124.

[10] البته غرض از تعبير استثنائي و منفرد در اينجا اين نسيت كه استثناء بر اساس قاعده و قانوني نيست و مثل استثنائات عرف ما تبعيض بي جهت و بي مصلحت باشد، بلكه اين استثنائات نيز طبق نو اميس خاصه و سنن الهي ظاهر مي شود و اطلاق استثناء بر اينگونه پديده ها از جهت اين است كه به حسب معتاد و سابقه و اطلاعات ما به ندرت ديده مي شوند. از نظر ما ظهور فلان ستاره يا حادثه جوي يك امر استثنائي و بي سابقه است اما از نظر كسي كه به اوضاع و احوال و حركات ستارگان ومنظومه ها عالم است يك امر با سابقه است كه مكرر در دوران صدها هزار سال جهان روي داده است.

[11] نور دانش، شماره 6، دوره جديد، سال پنجم.

[12] اطلاعات، شماره 977.

[13] نور دانش، شماره 6، دوره جديد، سال 5.

[14] سوره روم، آيه 22.

[15] اطلاعات، شماره 8930.

[16] مجله كل شي ء. و تفسير منطاوي، ج 17، ص 224.

[17] روزنامه «الثوره» چاپ بغداد، شماره 94، سال اول.

[18] منتخب الاثر، ص 206، ف 2، ب 10، ح 6.

[19] منتخب الاثر، باب 17، ف 2، ح 2، ص 221.

[20] منتخب الاثر، الباب الحادي و الثلاثون في «انه شاب لا يهرم بمرور الايام»، ب 31، ح 2، فصل 2.

[21] سوره عنكبوت آيه 14.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109