تجلي عدالت مهدوي در عدالت كارگزاران

مشخصات کتاب

نمایه سازی قبلی : نمایه سازی قبلی شماره کتابشناسی ملی : ایران 85-25499 سرشناسه : جباری، محمد رضا عنوان و نام پديدآور : تجلی عدالت مهدوی در عدالت کارگزاران/محمد رضا جباری منشا مقاله : انتظار ،ش 14 ، زمستان 1383: : ص 171 - 186 توصیفگر : مهدویت توصیفگر : عدالت توصیفگر : حکومت اسلامی توصیفگر : اخلاق اسلامی

اشاره

«عدالت» همواره به عنوان يك اصل قطعي و لازم، در سيره معصومان عليهم السلام مطرح بوده است. پيامبر اكرم (ص) از رفتار ناعادلانه برخي ازكارگزارانش همچون خالد بن وليد و وليد بن عقبه، اظهار بيزاري كرده و اقدام به جبران عملكردشان و نيز عزل آنها ميكند. اميرالمومنين عليه السلام در كلمات و نامه هاي بسياري، كارگزاران خود را به رفتار عادلانه فرا ميخواند. امامان معصوم عليهم السلام نيز نمايندگان خود را پس از احراز وصف عدالت، برگزيده، و كساني كه رفتار ناعادلانه داشتند را عزل و توبيخ و طرد، و در صورت اصرار بر انحراف، لعن، و حتي مورد برخوردهاي خشن قرار ميدادند. نمونه هاي بسياري درباره اهتمام معصومان عليهم السلام به اصل عدالت در كارگزار وجود دارد.كارگزاران حضرت مهدي (عج) نيز از اين قاعده مستثنا نبوده، نيستند و نخواهند بود. در عصر غيبت صغرا، نواب چهارگانه آن حضرت، از ميان كساني برگزيده شدند كه مراتبي فوق عدالت را دارا بودند. نيز، برخوردهاي آن حضرت با برخي از كارگزاران به انحراف گراييده، همچون «شلمغاني» از ديگر مويدات اين معنا است. در عصر غيبت كبرا نيز، ارجاع مردم به نزد فقيهان با شرط عدالت، حكايت از اجتناب ناپذير بودن اين وصف در كارگزار معصوم دارد. چنان كه پس از

ظهور نيز، ياران و كارگزاران حضرت مهدي (عج) به اوصافي معرفي شدهاند كه از دارا بودن مرتبه عدالت و گاه فوق آن حكايت دارد.

مقدمه

واژه عدالت را هاله اي از تقدس و نورانيت احاطه كرده است؛ چنان كه نام مهدي (ع) نيز در هاله اي از زيبايي، نور و قدسيت قرار گرفته است. آن گاه كه ارتباط نام مهدي (ع) با واژه عدالت لحاظ مي شود، قدسيت آن ها دو چندان مي نمايد. مهم ترين ثمره و ويژگي حكومت مهدوي عدالت است؛ يعني همان آروزي بشر كه دست نايافتني مي نمود. عدالت مهدوي جلوه هاي گوناگوني دارد و از اين ميان، عدالت در عرصه حكومت به وسيله نصب كارگزاران صالح، عادل و شايسته از مهم ترين نمودهاي آن عدالت موعود است. اين واژه در لغت به معناي مساوات و در اصطلاح فقها به دوري از گناه و حرام و انجام واجبات و وظايف تعريف شده است. در روايات نيز آن را وسيله نهادن هرچيز در جاي خود معرفي كرده اند.يكي از مباحث قابل طرح به عنوان مقدمه براي تبيين چگونگي عدالت مهدوي در بعد حكومت و اركان آن، نگاه به سيره آن حضرت در نصب كارگزاران يا نواب و وكلاي عادل در عصر غيبت صغرا و نيز برخورد با كارگزاراني است كه به انحراف گراييده اند. اين دو مسئله، همان گونه كه در عصر غيبت صغرا داراي نمود و نمونه است، در ادوار پيش از آن نيز توسط امامان شيعه مورد عمل بوده است. گرچه از سال 41 هجري و پس از آن تحقق صلح تحميلي بر امام حسن (ع)، حكومت از دست امامان شيعه خارج شد، از امام صادق (ع) به بعد، كارگزاراني كه در

واقع همان وكلا و نمايندگان امامان بودند، به مناطق شيعه نشين فرستاده مي شدند تا خلأ ارتباطي شيعيان و ائمه (ع) را برطرف و نقش ارشادي ائمه و سياسي خويش را نيز ايفا كنند. تأكيد اين امامان بر عدالت كارگزارانشان در تبيين سيره حكومتي معصومان (ع) در زمينه عدالت كارگشاست.

پيامبر اكرم و عدالت كارگزاران

نمونه هاي مربوط به عصر نبوي (ص) و علوي (ع) نشان دهنده جايگاه مهم عدالت در نصب كارگزاران است. گرچه گاه به دليل شرايط خاص و يا دست رسي نداشتن به كارگزاران، واليان و مأموران عادل و مورد اطمينان، از افرادي كه از ميزان عدالت يا وثاقت بالايي برخوردار نبودند استفاده شده است. به عنوان نمونه، اعزام خالد بن وليد پس از فتح مكه به نزد قبيله بني خذيمه توسط پيامبر اكرم (ص) به منظور دعوت به اسلام و نابود كردن بتخانه آنان از موارد قابل توجه است. چرا كه خالدبن وليد در اين مأموريت، رفتاري كاملاً غير اسلامي و بر خلاف عدالت لازم براي يك كارگزار حكومت نبوي (ص) انجام داد و ضمن حمله به اين قبيله و كشتار افرادي از آنان، به غارت ايشان پرداخت.امّا از نوع عكس العمل پيامبر اكرم (ص) در قبال رفتار خالد بن وليد مي توان تأكيد عملي معصومين (ع) از لزوم عدالت كارگزار را استنباط كرد؛ زيرا پس از شنيدن جنايات خالد، آن حضرت دستان مبارك را رو به آسمان كرد و فرمود:«اللهم اني ابرء اليك مما صنع خالد بن وليد؛خداوندا من از آن چه خالد بن وليد انجام داده، به پيشگاه تو تبري مي جويمسپس اميرالمؤمنين (ع) را براي جبران خطاهاي وليد به نزد آن قبيله فرستاد و آن حضرت نيز ضمن پرداخت

خون بهاي كشتگان آنان، تمامي خسارات وارد شده _ حتي بهاي ظرف غذاي سگ هاي آنان _ را جبران كرد و در نهايت نيز مقدار مال باقي مانده را نيز به عنوان احتياط از جانب پيامبر اكرم (ص) به آنان پرداخت. هنگامي كه خبر اين گونه رفتار اميرالمؤمنين (ع) به پيامبر اكرم (ص) واصل شد، ضمن ابراز خوشحالي، رضايت خود را از اين نوع رفتار ابراز كرد و جمله پيش گفته را سه بار در حق خالد تكرار كرد. اين نقل به خوبي گوياي آن است كه كارگزار مطلوب پيامبر اكرم چگونه كارگزاري بوده است.در موردي ديگر، هنگامي كه پيامبر اكرم (ص) وليد بن عقبه را پس از اسلام آوردن براي جمع آوري زكات به نزد بني المصطلق فرستاد و آنان براي استقبال از فرستاده پيامبر (ص) سوار بر مركب ها شدند، وليد تصور كرد كه ايشان قصد حمله دارند؛ لذا به پيامبر (ص) خبر داد كه آنان قصد حمله داشتند. مسلمانان اصرار بر حمله به اين قبيله داشتند كه آيه 6 و7 از سوره حجرات نازل شد و ضمن فاسق خواندن وليد، پيامبر (ص) و مسلمانان را از اين كه بدون تحقيق لازم، با تكيه بر سخن يك فاسق، تصميم مهمّي اتخاد كنند برحذر داشت.از آن جا كه پيامبر اكرم (ص) پس از آن ماجرا، پس از ثبوت فسق وليد، وي را در هيچ مأموريت ديگري به كار نگماشت و در همين ماجرا نيز _ بنا بر بعضي نقل ها _ وي را عزل كرد، مي توان تأكيد آن حضرت بر عدالت كارگزار را استنباط كرد.

اميرالمؤمنين و عدالت كارگزار

نوع رفتار اميرالمؤمنين علي (ع) با كارگزار خود نيز از نمونه هاي ديگر تأكيد عملي معصومين (ع) بر

لزوم عدالت كارگزار است. از جمله دستورات قابل توجه آن حضرت، فرمان به مالك اشتر به هنگام اعزام وي به مصر است كه از اوج عدالت خواهي آن حضرت در نصب كارگزار حكومت اسلامي حكايت دارد.برخوردهاي آن حضرت با برخي كارگزاران خطا كار _ حتي با خطاهاي كوچك _ نيز از نمونه هاي قابل ذكر در سيره حكومتي ايشان است كه به عنوان نمونه، مي توان به نامه توبيخ آميز آن حضرت به عثمان بن حنيف، والي بصره، به خاطر شركت در مجلس ميهماني يكي از اشراف بصره اشاره كرد. نمونه هاي متعدد ديگري در نامه هاي آن حضرت به چشم مي خورد كه در آن ها يا كارگزار را دعوت به رفتار عادلانه كرده يا كارگزار ناصالح را توبيخ يا عزل كرده است.

شرط عدالت در نمايندگان ائمه

چنان كه قبلاً نيز گفته شد، پس از صلح امام حسن (ع)، ديگر زمينه اي براي حاكميت و خلافت امامان شيعه (ع) فراهم نشد تا زمينه نصب كارگزار حكومتي به وجود آيد؛ اما از عصر امام صادق (ع) به بعد، كارگزاراني با عنوان وكلاي ائمه (ع) به منظور ايجاد ارتباط ميان مراكز استقرار ائمه (ع) و مناطق شيعه نشين در نواحي دور و نزديك عالم اسلامي، تعيين و نصب شدند. تأكيد امامان (ع) بر عدالت اين كارگزاران نيز از نمونه هاي تاريخي است كه از آن ها مي توان جايگاه عدالت در كارگزار حكومت ديني را تبيين كرد.از آن جا كه اين كارگزاران، نمايندگان ائمه (ع) در امور ديني و شرعي هم چون گردآوري وجوه شرعي، گرفتن نامه ها و سؤالات، تحويل آن ها به امام (ع) و بازگرداندن پاسخ آن ها بودند و نيز آنان مرجع شيعيان در مواقع حساس بوده و رفع حيرت نسبت به امر امامت و حل

مسائل ديني و اجتماعي شيعيان از آنان انتظار مي رفته است، غالب دانشمندان عالم رجال، معتقد به وجود تلازم ميان وكالت امام و عدالت، يا دست كم وثاقت آن ها هستند. به گفته شيخ بهايي (ره)، ائمه هرگز فرد فاسق را وكيل خود نمي كردند؛ به همين دليل، وكالت از قوي ترين اسباب وثوق و اطمينان نسبت به عدالت يك راوي است. وحيد بهباني نيز در اين باره گفته است:ترديدي نيست كه ائمه (ع) افرادي جز كساني كه مورد وثوق و اعتماد و داراي عدالت بودند را به وكالت خود نصب نمي كردند و مؤيد اين سخن آن است كه بيش تر وكلاي ائمه (ع) در نهايت جلالت و وثاقت قرار داشتند؛ چنان كه از شرح حالشان پيداست... و حاشا كه ائمه (ع) كفار و فساق را به وكالت نصب كرده باشند....علامه مامقاني نيز قائل به تلازم ميان وكالت امام و عدالت و حتي بهترين مراتب عدالت است. وي حتي «خادم ملازم» يا «كاتب» امام بودن را نيز نشانه عدالت دانسته است. به گفته ايشان:قابل تعقل نيست كه ائمه (ع) فرد غير عادل را بر حقوق الله مسلط كرده و او را ميان خود و بندگان خدا در امور شريعه شان واسطه قرار دهند....

شواهد عدالت در كارگزاران عصر حضور

تعابير امامان شيعه (ع) در دوره هاي پيش از غيبت صغرا، درباره كارگزارانشان كه از عدالت و سلامت فكري و عملي آنان حكايت دارد، از نمونه هاي قابل ذكر در اثبات جايگاه رفيع عدالت در كارگزاران معصومين (ع) است. به عنوان مثال، شيخ طوسي (ع) نمونه هايي از توثيقات و تمجيدهاي امام جواد (ع) نسبت به برخي از وكلايش را نقل كرده است. بنا به روايت ابوطالب قمي، آن حضرت (ع) در اواخر عمر

شريفش، از چند تن از وكلايش به نيكي ياد كرد و مراتب خدمت گزاري آنان را ستود. آن جناب ضمن طلب پاداش الهي براي صفوان بن يحيي، محمد بن سنان، زكريا بن آدم و سعد بن سعد فرمود:«اينان حق وفاداري و اداي وظيفه را به جاي آوردند».و درباره زكريا بن آدم پس از وفاتش، ضمن توقيعي فرمود:خداوند او را مورد رحمت خويش قرار دهد. چه در روز ولادت و چه هنگام مرگ و بعثت. همانا وي در دوره زندگاني اش با معرفت نسبت به حق و صبر بر آن و عمل براي آن و قيام به آن چه محبوب خدا و رسول است زيست و در حالي رحلت كرد كه پيمان را حفظ كرده و تبديلي در آن ايجاد نكرده بود. پس خداوند پاداش نيت و تلاش وي را اعطا نمايد.هم چنين درباره محمد بن سنان فرمود:«خداوند از وي به واسطه رضايت من راضي باشد! چرا كه هيچ گاه مخالفت من و پدرم را نكرد»و درباره ديگر وكيلش عبدالعزيزبن المهتدي فرمود:«خداوند تو را ببخشايد و تو و ما را مورد رحمتش قرار دهد و از تو به سبب رضايت من راضي باشد»كه اين تعابير بر وجود بالاترين درجات تقوا و عدالت در اين كارگزاران امام جواد (ع) دلالت دارد؛ امري كه لازمه نمايندگي وجود پاك معصومين (ع) است.در توقيع صادر شده از سوي امام هادي (ع) به شيعيان بغداد و مداين و قُراي سواد، كه به مناسبت نصب ابو علي بن راشد به وكالت اين نواحي، به جاي علي بن حسين بن عبدربّه صادر شده است، آمده است:و «... قد أوجبت في طاعته طاعتي و في عصيانه الخروج الي عصياني...»كه اين

تعبير به جز دلالت بر عدالت اين كارگزار در مرتبه بالا، بر لزوم اطاعت شيعيان از اين كارگزار دلالت دارد و شايد بتوان نوعي جعل ولايت براي وكلا از سوي ائمه (ع) را نيز استفاده كرد.امام هادي (ع) درباره يكي ديگر از كارگزارانش به نام ايوب بن نوح به عمرو بن سعيد مدائني فرمود:«اي عمرو، اگر دوست داري به يكي از اهل بهشت نظر كني، به او بنگر....».امام عسكري (ع) نيز در توقيع خويش به عبدالله بن حمدويه بيهقي به مناسبت تعيين ابراهيم بن عبده وكالت نواحي بيهق و نيشابور، چنين مرقوم فرمود:... فقد نصبت لكم ابراهيم بن عبده ليدفع اليه النواحي و اهل ناحيتك حقوقي الواجبه عليكم و جعلته ثقتي و اميني عند مواليّ هناك...و تعبير ثقتي و اميني حكايت از وجود عدالت در اين كارگزار دارد؛ چرا كه نقش مهم وكلاي ائمه (ع) اقتضاي آن را دارد كه در مطلق امور ديني مورد اعتماد باشند و اين جز با اتصاف به عدالت ممكن نيست.آن حضرت در توقيعي ديگر به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري، درباره تعدادي از وكلاي خود چنين فرمود:... و يا اسحاق اقرأ كتابنا علي البلالي _ رضي الله عنه _ فانه الثقه المأمون العارف بما يجب عليه، و اقرأه علي المحمودي _ عافاه الله _ في احمدنا له لطاعته فاذا وردت بغداد فاقرءه علي الدهقان وكيلنا و ثقتنا و الذي يقبض من موالينا...از تعبير «الثقته المأمون العارف بما يجب عليه» درباره بلالي، معرفت و آگاهي وي نسبت به تكاليف الهي و نيز امانت ديني وي قابل استفاده است. چنان كه از تعبير «في احمدنا له لطاعته» درباره محمودي، مطيع بودن وي در

تكاليف ديني استفاده مي شود. همين بيانات، قرينه اي است بر اين كه مراد از «ثقتنا» در مورد دهقان نيز نه فقط وثاقت مالي است، بلكه امين بودن و مورد اعتماد بودن در مطلق امور ديني است. گرچه بعدها، بلالي و دهقان راه انحراف پيشه ساختند، اما عكس العمل امام عسكري (ع) نسبت به دهقان و عكس العمل حضرت مهدي (ع) نسبت به بلالي، گوياي اين واقعيت است كه امامان شيعه با كارگزاران ناصالح _ حتي با وجود سابقه نيك _ مماشات نكرده و قاطعانه برخورد مي كردند.

شواهد عدالت در كارگزاران عصر غيبت صغري

در عصر غيبت صغرا، نوّاب اربعه از بهترين نمونه هاي قابل ذكر براي عدالت مطلوب در يك كارگزار هستند. به شهادت تاريخ، آنان داراي مقامي فوق عدالت بودند. به عنوان مثال، سفير اول، يعني عثمان بن سعيد عمري، كه از سن يازده سالگي به عنوان خادم وارد بيت امام هادي (ع) شد، همواره مورد توجه مدح و تمجيد آن حضرت و سپس امام عسكري (ع) بود. امام هادي (ع) در پاسخ به اين سؤال احمد بن اسحاق قمي كه پرسيد به هنگام دست رسي نداشتن به آن حضرت به چه كسي مراجعه كند، فرمود:«العمري ثقتي فما ادّي اليك فعنّي يؤدّي و ما قال لك فعنّي يقول فاسمع له و اطعه فانه الثقه المأمون».در اين مورد، علاوه بر عثمان بن سعيد، فرزندش، محمد نيز توسط امام عسكري (ع) تعديل و توثيق شده است.در توقيع امام مهدي (عج) خطاب به اسحاق بن يعقوب نيز درباره محمد بن عثمان و پدرش چنين آمده:«... و اما محمد بن عثمان العمري رضي الله تعالي عنه و عن ابيه من قبل، فانه ثقتي و كتابه كتابي».اين كه در تعابير بالا، علاوه

بر تأييد و توثيق سفير اول و دوم در ابلاغ پيام و سخن امام، امر به اطاعت از آنان و تبعيت از سخنانشان شده، بر بالاترين درجات عدالت دلالت دارد.سومين كارگزار حضرت حجت (ع)، در عصر غيبت صغرا، حسين بن روح نوبختي است كه وي نيز به خاطر لياقت، شايستگي، كارداني، عدالت و تقوايش، از ميان ده تن از كارگزاران و دستياران نزديك دومين نايب برگزيده شد. ام كلثوم دختر ابوجعفر عمري، نايب دوم درباره وي چنين مي گويد:حسين بن روح از چند سال قبل از رحلت پدرم، ابوجعفر، وكيل او بوده و در امر املاي او نظارت داشته و اسرار ديني را از جانب او به رؤساي شيعه مي رسانده و از خواص و محارم او به شمار مي رفت... و به تدريج، وي در نزد شيعيان بزرگ شد و اختصاص او به پدرم و مراتب وثوق و ديانت و فضل او نيز روز به روز مقامش را نزد شيعيان استوارتر كرد تا آن كه از طرف پدرم به نيابت و سفارت منصوب شد....به جز آنچه گذشت، شواهد متعدد ديگري نيز از عدالت، تقوا، لياقت و كارداني سومين كارگزار امام مهدي (ع) حكايت دارند كه از جمله مي توان به سخن جعفر بن احمد مقيل اشاره كرد. وي مي گويد:در روزهاي واپسين عمر ابوجعفر عمري من بر بالين وي و حسين بن روح در پايين پاي وي نشسته و به نقل و استماع حديث مشغول بوديم كه ابوجعفر رو به من كرد و گفت: من بدان مأمور شده ام كه ابوالقاسم حسين بن روح را جانشين خود كنم. من به محض شنيدن اين سخن, از كنار بالين ابوجعفر برخاسته و

ابن روح را به جاي خود نشاندم و خود نزد پاهاي ابوجعفر نشستم.اين نقل به خوبي گوياي اين نكته است كه شايسته سالاري مهم ترين اصل در گزينش كارگزاران از منظر امام مهدي (عج) بوده است.اين امر در نقلي ديگر به صراحت تبين شده است؛ بوسهل نوبختي در پاسخ به اين سؤال كه با توجه به جايگاهي علمي و اجتماعي اش چرا از سوي ناحيه مقدسه به مقام نيابت برگزيده نشد و اين منصب به حسين بن روح تفويض شده است، گفت: آنان (ائمه عليهم السلام) به آنچه مي كنند آگاه ترند؛ من فردي هستم كه اشتغال به مناظره و برخورد با دشمنان دارم و اگر همچون ابن روح، از مكان (اختفاي) امام (ع) آگاهي داشتم و مجبور به افشاي آن مي شدم شايد چنين مي كردم؛ ولي ابن روح چنان است كه اگر حضرت حجت (ع) در زير عباي وي پنهان باشد و دشمنان براي افشاي مكان او، وي را قطعه قطعه كنند باز حاضر به كنار زدن عبا و افشاي مكان اختفاي امام (ع) نخواهد شد.درباره سفير چهارم، گرچه اطلاعات تفصيلي در دست نيست، نقل برخي كرامات او و نيز تعابير موجود در آخرين توقيع ناحيه مقدسه خطاب به وي، از شايستگي و عدالت فوق العاده اش حكايت دارد.

گناه گريزي شرط كارگزاري

به جز كارگزاران و نواب اصلي حضرت حجت (ع) در عصر غيبت صغرا، بنابر برخي شواهد، وكلاء و كارگزاران جزء نيز مي بايست متصف به ملكه عدالت و تقوا مي بودند. به عنوان نمونه، به جمله امام دوازدهم (ع) به هنگام نصب محمد بن ابراهيم مهزيار به وكالت به جاي پدرش، خطاب به وي مي توان اشاره كرد. بنابر روايت شيخ صدوق حضرت به وي فرمود:«...يا

محمد! اتق الله و تُب من كلّ ما أنت عليه فقد قلّدتَ أمراً عظيماً».و مراد حضرت از امر عظيم، جانشيني وي به جاي پدرش، به وكالت ناحيه مقدسه در اهواز بود؛ چرا كه طبق نقل شيخ طوسي (ره)، به وي خطاب شد: «... قد اقمناك مقام ابيك...». از اين نقل چنين برمي آيد كه لازمه احراز اين مقام، توبه از تمامي گناهان و اتصاف به ملكه تقوا بوده است. حتي اگر كارگزار جزء در خدمت ناحيه مقدسه بوده باشد. بنابر همين نقل، وي قبل از صدور اين خطاب، وي به خاطر دست رسي نداشتن به نايب حضرت، تصميم به تصرف شخصي در اموال ناحيه مقدسه مي گيرد و شايد بدين لحاظ، دستور توبه براي او صادر شد.عدالت گرايي در نصب كارگزاران از جريان مربوط به قاسم بن علاء آذربايجاني كه شيخ طوسي (ره) آن را به تفصيل نقل كرده نيز قابل استفاده است. وي در لحظات آخر عمر خطاب به فرزندش حسن، كه مبتلا به شرب خمر بود گفت: خداوند تو را نايل به منزلت و مرتبتي والا خواهد نمود! آن را همراه با شكرگزاري بپذير، مشروط بر آن كه دست از شرب خمر برداري! هنگامي كه وي وعده اين كار را به پدر داد، پدر دست به آسمان برداشته و سه مرتبه توفيق طاعت و ترك معصيت را براي وي طلب كرد. پس از رحلت قاسم بن عطا، توقيع ناحيه مقدسه در تعزيت وي، به فرزندش حسن رسيد و در آن توقيع، ضمن نصب وي به جاي پدر، اين جمله آمده بود: «ألهمك الله طاعته و جنّبك معصيته...» و«قوّامنا و خدّامنا اشرار خلق الله».جمله يادشده توسط شيخ صدوق

(ره) و شيخ طوسي (ره) نقل شده است و معناي ظاهري آن نسبت بدترين خلق خدا بودن به كارگزاران معصومين (ع) است! اين حديث به اين صورت، مخالف با روايات بسياري است كه وصف عدالت و تقوا را براي كارگزاران معصومين (ع) ثابت مي كنند و با شواهد تاريخي نيز در تعارض است. بدين لحاظ مي بايد معناي درست حديث را، به فرض صحت سند و صدور آن از معصومين (ع)، تبيين كرد. بنا به قول شيخ صدوق (ره) و شيخ طوسي (ره) از محمد بن صالح همداني (وكيل ناحيه مقدسه) وي در نامه اي به ناحيه مقدسه عرضه مي دارد:اهل بيتم مرا به خاطر حديثي كه از پدران شما نقل شده كه فرموده اند: «خادمان و كارگزاران ما بدترين خلق خدا هستند» مرا اذيت كرده و سرزنش مي كنند. حضرت حجت نيز در پاسخ نوشت: واي بر شما! آيا اين كلام الهي را قرائت نمي كنيد كه فرموده: و جعلنا بينهم و بين القري التي باركنا فيها قري ظاهره و به خدا قسم، ما همان سرزمين هايي هستيم كه خداوند بركت در آن ها نهاده و شما همان سرزمين هاي آشكار هستيد كه ظاهر هستند.شيخ طوسي (ره) در مقام توجيه حديث فرمود: اين حديث بر عموم خود باقي نيست و ناظر به كارگزاراني است به خيانت گراييده و تغيير و تبديلي (در مضامين ديني) ايجاد كردند. اما به نظر مي رسد كه ظهور حديث در تعميم به گونه اي است كه تخصيص آن به موارد اندك خيانت و فساد در كارگزاران معصومين (ع) قابل قبول نيست. بدين دليل، اين حديث را مي توان هم چون احاديثي دانست كه در آن ها امامان معصوم (ع) برخي از مبرزترين صحابه

خود را گاه با تعابيري تند مورد نكوهش قرار مي دادند. اين كار براي ايجاد سپري دفاعي براي اين دسته از صحابه مخلص ائمه (ع) در برابر تيرهاي اتهام حاكميت هاي ستمگر بود. از آن جا كه ميزان قرب و ارتباط اين گونه اصحاب به ائمه (ع) انگشت اتهام را متوجه آنان ساخته و جانشان را در معرض خطر قرار داده بود، لذا هراز چندگاه، بيانات نكوهش آميز و منفي امامان (ع) درباره اين افراد، موجب رفع اتهام هم ياري آنان با ائمه مي شد. به نظر مي رسد حديث يادشده نيز با هدف قرار دادن همه كارگزاران ائمه (ع) چنين مقصدي را دنبال مي كند. رجاليِ بزرگ، علامه مامقاني، نيز در مقام بيان معناي حديث ياد شده، با تأكيد بر معناي ياد شده، به توقيع ناحيه مقدسه خطاب به محمد بن صالح همداني اشاره كرده است (كه پيش از اين گذشت).در اين توقيع، امام (ع) ضمن پرهيز از بيان صريح، علت صدور اين حديث (چرا كه بيان صريح آن، با اصل صدورش منافات داشت)، به بياني كنايي و سربسته روي آورده است. در توقيع ناحيه مقدسه، كارگزاران معصومين (ع) به آبادي هاي ظاهر و آشكار و پيدا تشبيه شده اند كه ميان آبادي هايي كه خداوند در آن ها بركت قرار داده و بين مردمي كه كفران نعمت كرده اند فاصله ايجاد نموده اند و اين كارگزاران، چون به خاطر آشكار بودن در معرض حمله قرار داشتند، لذا دفع خطر از آنان نيازمند صدور چنان حديثي بود. با توجه به آنچه گذشت، حديث يادشده، هيچ دلالتي بر نبود شايستگي و عدالت در كارگزاران معصومين (ع) ندارد. در تأييد آنچه براي دفاع از كارگزاران معصومين (ع)

گذشت، به توقيعي مي توان استناد كرد كه به طور عموم، دلالت بر مورد اعتماد بودن كارگزاران ناحيه مقدسه دارد. در اين توقيع، حضرت حجت (ع) در راهنمايي كسي كه مرجعي مطمئن براي تحويل وجوه شرعي طلب مي كرد، چنين فرمود:«ليس فينا شكٌ ولا في من يقوم مقامنا شكٌ، رُدَّ ما معك الي حاجز...».او با توجه به اين كه حضرت، نفي ترديد و درنگ درباره حاجز را بر نفي ترديد و شك در مورد وجو مقدس خود مترتب نموده، مي توان چنين استنتاج كرد كه كارگزاران ائمه (ع) نيز همچون خود آنان در جهات مختلف شرعي مورد وثوق بوده اند.

عزل و طرد كارگزاران ناصالح

عدالت گرايي در نصب كارگزارانِ مهدوي در عصر غيبت صغرا را مي توان از بررسي نوع برخورد حضرت حجت (ع) با معدودي از كارگزاران كه راه انحرافي پيشه ساختند دريافت. يكي از اينان احمد بن هلال كرخي عبرتائي است كه سابقه مصاحبت و وكالت براي امام هادي (ع) و امام عسكري (ع) را داشته، ولي در ابتداي عصر غيبت صغرا به معارضه با دومين سفير ناحيه مقدسه برخاست و هنگامي كه به وي گفتند: چرا در حالي كه امام مفترض الطاعه تنصيص بر وكالت ابي جعفر محمد بن عثمان كرده، وكالت وي را نمي پذيري و به او رجوع نمي كني، پاسخ داد: من نشنيده ام كه امام (ع) تنصيص بر وكالت او كرده باشد! ولي وكالت پدرش را منكر نيستم؛ اما اين كه با قاطعيت بگويم ابي جعفر محمد بن عثمان، وكيل صاحب الزمان (ع) است، چنين جسارتي بر آن حضرت نمي كنم! هنگامي كه به او گفته شد: به غير از تو، كساني اين نصيص را شنيده اند، پاسخ داد: شما مي دانيد و آنچه شنيده ايد.زان پس، توقيعي

از سوي ناحيه مقدسه، بدين مضمون براي وكلاي عراق صادر شد كه:«احذروا الصوفي المتصنع؛ از صوفي رياكار بپرهيزيد».دليل اين امر نيز مشخص بود؛ زيرا گفته شده كه او رويه صوفيانه اي در پيش گرفته بود كه به عنوان نمونه، مي توان به 54 سفر حج اشاره كرد كه بيست تاي آن با پاي پياده بوده است. اما از تعبير الصوفي المتصنّع در اين توقيع، استفاده مي شود كه اين اعمال از روي تصنع و ريا بوده است. بعد از اين توقيع، دو توقيع ديگر نيز از سوي ناحيه مقدسه درباره اش صادر شد و دليل آن نيز استبعاد برخي شيعيان در پذيرش انحراف وي و صدور لعن و نفرين از سوي ناحيه مقدسه بود؛ زيرا سابقه وكالت او و نيز رويه صوفيانه اش مانع باور برخي نسبت به سرانجام تأسف آورش مي شد.ابوطاهر محمد بن علي بن بلال، معروف به بلالي، از ديگر كساني است كه با وجود سابقه وكالت براي امام عسكري (ع)، در عصر سفير دوم ناحيه مقدسه به معارضه با او برخاست. وي نه تنها سفارت و نيابت سفير دوم را نپذيرفت، بلكه به دورغ، مدعي نيابت شد. پيش از اين، در برهه اي از عصر نيابت صغرا، وي همچنان در ادامه منصب وكالت امام عسكري (ع)، وكالت ناحيه مقدسه مهدويه را عهده دار بود، اما پس از دعوي دروغين نيابت، به اختلاس و تحويل ندادن اموال و وجوه شرعي اي پرداخت كه به خاطر سابقه وكالت، شيعيان به او تحويل مي دادند. اين اقدام او گرچه با هشدار و تذكر ناحيه مقدسه وي رو به رو شد، اثري نبخشيد و سرانجام، توقيعي شامل بر لعن وي از سوي ناحيه مقدسه صادر

شد.سومين نمونه، مربوط به ابوجعفر محمد بن علي شلمغاني، معروف به ابن ابي العزاقر است. وي در عصر سومين سفير ناحيه مقدسه، حسين بن روح نوبختي، به عنوان دستيار او، مشغول فعاليت بود. به ويژه در دوره اختفا و استتار حسين بن روح، وي نقش اصلي را به عنوان جانشين ابن روح ايفا مي كرد و شيعيان به او مراجعه مي كردند. اما شلمغاني با وجود اين سابقه مهم و نيز جايگاه علمي اش، به دليل ويژگي هايي هم چون حسادت، دنيا خواهي وانحرافات عقيدتي، در برابر ابن روح موضع گرفت و دعوي نيابت سر داد و به جز آن، عقايد عجيبي را مشتمل بر حلول و غلو از خو بروز داد. اين امر نه تنها به عزل و طرد وي، بلكه سرانجام به صدور لعن او از سوي ناحيه مقدسه انجاميد و به دليل ابراز عقايد غلو آميز، در سال 323 دستگير شد و به قتل رسيد.موارد يادشده به جز نمونه هايي ديگر است از برخوردهاي قاطع ناحيه مقدسه مهدويه با ديگر مدعيان دروغين نيابت و بابيّت حكايت دارد.اما به دليل آن كه اين سه مورد مربوط به كساني بود كه سابقه وكالت داشتند، ولي به دليل نداشتن شايستگي و زوال ملكه تقوا، مغضوب ناحيه مقدسه قرار گرفتند، به معرفي اجمالي آنان پرداختيم. مطالعات تفصيلي تر درباره موارد ياد شده، به روشني، برخورد قاطع و تسامح ناپذير ناحيه مقدسه با اين گونه افراد را نشان مي دهد كه دليل ديگري است بر جايگاه بلند عدالت و تقوا در كارگزاران مهدي (عج).

فقيهان عادل، كارگزاران عصر غيبت كبري

پس از عصر غيبت صغرا نيز كارگزاران حضرت حجت (ع) _ فقها _ مي بايد متصف به برترين درجات عدالت و تقوا باشند تا منصب نيابت

به آنان برسد. بنابر روايت نقل شده از امام عسكري (ع)، آن حضرت، صيانت نفس، حفظ دين، مخالفت هواي نفس و اطاعت امر مولا را شرط لازم براي تقليد عوام مردم از فقها دانستند.چنان كه در توقيع ناحيه مقدسه به اسحاق بن يعقوب نيز شيعيان در حوادث واقع شده در عصر غيبت، به مراجعه نزد راويان حديث مكلف شده اند. راويان حديث حجت بر مردم و خود آن حضرت (ع) نيز حجت خدا معرفي شده است و روشن است كه حجت بر مردم بودن جز با عدالت حاصل نمي شود.در اين روايت نقل شده از امام حسين (ع) نيز مجاري امور و احكام به دست علماي الهي دانسته شده كه امين بر حلال و حرام الهي هستند.

كارگزاران عصر ظهور، اوج عدالت و تقوا

درباره كارگزاران حضرت حجت (ع) پس از ظهور نيز اوصافي در روايات آمده كه از عدالت و تقواي فوق العاده آنان از سويي و صلاحيت و لياقت و تلاش وصبر و استقامت آنان از سوي ديگر حكايت دارد. در روايت نقل شده توسط امام جواد (ع) از پيامبر اكرم (ص) خطاب به اُبيّ بن كعب، به اوصاف حضرت مهدي (ع) و اصحاب آن حضرت اشاره شده است. درباره اصحاب آن حضرت تعبير «كدّادون مجدّون في طاعته؛ كوشا و استوار در اطاعت آن حضرت» نقل شده است.امام سجاد (ع) نيز درباره اصحاب و كارگزاران حضرت حجت (ع) چنين فرموده:هنگامي كه قائم ما قيام كند، خداوند از دل هاي شيعيان ما دفع آفت كند و دل هايشان را چون پاره هاي آهن كند و قوت يك تن از آنان را هم چون قوت چهل مرد سازد و آنان حاكمان الهي بر روي زمين باشند.امام صادق (ع) نيز در

توصيف آنان فرمود:همانا يكي از آنان، قوت چهل مرد دارد و قلبش از پاره هاي آهن محكم تر است. اگر بر كوه هاي آهن عبور كنند، آن ها را (توانند از جاي كنند) و شمشيرها را رها نسازد جز با رضاي الهي.بدين ترتيب، عدالت و تقوا را به صورت يك شرط و ويژگي الزامي و اجتناب ناپذير در كارگزاران معصومين (ع) و به ويژه حضرت مهدي (ع) مشاهده مي كنيم و اين شرط در كنار شرط شايستگي، كفايت و لياقت، كارگزاراني صالح پديد مي آورد كه لازمه يك حكومت يا نهاد صالح است. ديديم كه در عصر حضور و عصر غيبت چه در ادواري كه معصومان (ع) دستي در حكومت داشتند و چه در ادوار تقيه، همواره بر روي عدالت و شايستگي كارگزاران خود تأكيد مي كردند و در صورت فقدان اين دو شرط، بي درنگ اقدام كرده و برخورد مناسب را با تذكر، افشا و نهايتاً عزل صورت مي دادند و چنان كه نياز به برخوردي سخت تر احساس مي شد چنين مي كردند. نمونه هايي كه درباره نوع برخورد اميرالمؤمنين (ع) با برخي كارگزارانش نقل شد و نيز نمونه هايي مربوط به برخي وكلاي ائمه (ع) كه راه انحراف پيشه ساخته، قابل توجه است. در اين موارد، گاه امام با افشاگري محدود، سپس عمومي آغاز كرده و در صورتي كه كارگزار منحرف بر انحراف اصرار داشت، امام ممكن بود حتي دستور قتل وي را نيز صادر كند كه البته براي مورد اخير، تنها يك نمونه و آن هم درباره فارس بن حاتم قزويني وكيل منحرف العقيده و العمل امام هادي (ع) نقل شده است. درباره كارگزاران عصر غيبت صغرا _ چنان كه گذشت _ طرد و عزل و لعن گزارش

شده است. بدين لحاظ، مي توان جلوه اي از عدالت مهدوي را در قالب تعيين و نصب كارگزاران عادل، با مراتب بالاي تقوا مشاهده كرد. امري كه در عصر غيبت كبري در فقهاي عادل و در عصر ظهور و پس از ظهور در كارگزاران و اصحاب بسيار برجسته بروز كرده و خواهد كرد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109