تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم

مشخصات كتاب

سرشناسه : رضايي اصفهاني محمدعلي 1341 -

عنوان و نام پديدآور : تفسير قرآن مهر / محمدعلي رضايي اصفهاني ، با همكاري جمعي از پژوهشگران قرآني.

مشخصات نشر : قم انتشارات پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن 13 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : 47000 ريال (ج.19)‮ يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد هجدهم٬ 1388.

يادداشت : پشت جلد به انگليسي : The mehr commentary on the holy Quran .

يادداشت : ج. 1 تا 12، 14 ،٬17 19، 21 و 22 (چاپ اول: 1387).

يادداشت : عنوان روي جلد: تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

يادداشت : كتابنامه.

مندرجات : ج.19. سوره هاي دخان، جاثيه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق و ذريات.

عنوان روي جلد : تفسير قرآن مهر ويژه جوانان.

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

رده بندي كنگره : BP98 /ر6ت66 1300ي

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 1309484

يادآوري

تشكر:

از زحمات اساتيد و دوستان محترم بويژه:

ناظر محترم نوشتار مرحوم حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله

مشاوران علمي تفسير: دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب

همكاران تفسير و ترجمه: شهيد غلامعلي همايي، حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي و محمدرضا احمدي

ويراستاران محترم محمد جواد شريفي و خانم انصاري

تشويق كنندگان وحاميان: حجج اسلام قمي، دكتركلانتري، دكترعلي اكبري

تفسير قرآن مهر در مجلدات متعدد منتشر مي شود، از اين رو:

الف: مقدمه و شيوه تفسير و تذكرات لازم در مقدمه جلد اول آورده شد.

ب: مهمترين ويژگي هاي اين تفسير عبارت است از:

1. روان و خوش فهم است.

2. مخاطب تفسير جوانان، بويژه دانشجويان هستند. از اين رو نكات روانشناختي و جامع شناختي در خور رعايت شده است.

3. از

ترجمه اي دقيق و برابر استفاده شده است.

4. نماي كلي و موضوعات هر آيه در يك سطر آمده است.

5. به شأن نزول ها توجه شده است اما معناي آيه در آنها منحصر نگرديده است.

6. نكات و اشارات تفسيري آيه، بصورت كوتاه آمده است.

7. آموزه ها و پيام هاي تربيتي آيه براساس الغاء خصوصيت بيان شده بطوري كه قاعده اي كلي باشد كه با نيازهاي زمان قابل تطبيق باشد.

8. به ديدگاه مشهور مفسران توجه شده و به اختلافات تفسيري مفسران در مورد ضرورت (و بيشتر در پاورقي ها) اشاره شده است.

9. تفسير براساس آموزه هاي مذهب اهل بيت عليهم السلام سامان يافته است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 18

10. از روش تفسير قرآن به قرآن- روائي- عقلي- اجتهادي- علمي و اشاري استفاده شده و از تفسير به رأي پرهيز شده است.

11. در برخي موارد آيات يا احاديث بصورت موضوعي گردآوري شده است كه فهرست آن ها در جلد اول ذكر شد.

12. واژه هاي مهم در پاورقي (و به ندرت در متن) توضيح داده شده است.

13. از اشعار مناسب با مضامين آيه استفاده شده است.

14. از اشارات عرفاني امام خميني قدس سره به مناسبت بهره برده شده است.

15. اين ترجمه و تفسير از همكاري استادان حوزه و دانشگاه بهره مند شده است.

16. اين تفسير از نظر قرآن پژوه بزرگ معاصر حضرت آيةاللَّه معرفت رحمه الله گذشته است.

17. برخي از بخش هاي اين تفسير مكرر در دانشگاه و حوزه تدريس شده و از صدا و سيما پخش شده و بازخوردگيري شده است.

18. در موارد لزوم از نقشه هاي اطلس براي روشن كردن مطالب تاريخي و جغرافيايي استفاده شده است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 19

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

وصلي

اللَّه علي محمد وآله الطاهرين «1»

وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «2»

؛ و آگاه كننده (: قرآن) را به سوي تو فرو فرستاديم، تا آنچه را به سوي مردم فرود آمده، براي آنان روشن كني؛ و تا شايد آنان تفكّر كنند.

درآمد

قرآن كريم پيام آسماني است كه خداي متعال براي راه نمايي بشر فرو فرستاده است تا در آن تفكر كند، سفره اي الهي كه تا رستاخيز گسترده است، «3» پيامي جاويدان براي همه ي زمان ها و همه ي مكان ها و همه ي انسان ها كه براي هر نسل مطلبي تازه به ارمغان مي آورد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 20

قرآن كلامي الهي است كه اختلاف در آن راه ندارد، «1» معجزه اي جاويد كه همگان را به هماوردي طلبيده است، «2» ولي با گذشت چهارده قرن، هنوز كسي نتوانسته است مثل آن بياورد.

قرآن كلامي زيبا و رساست كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار گرفته و براي هر گروه از انسان ها پيامي در خور دارد كه همه ي مردم به صورت عام و متخصصان علوم به صورت خاص مي توانند از آن بهره ببرند.

ولي بهره برداري از اين كلام الهي، نيازمند فراهم آمدن مقدمات و شرايطي است و با رشد خرد انساني و پيشرفت دانش هاي بشري، در هر عصر توضيح ها و تفسيرهاي جديدي مي طلبد، تا نقاب از چهره ي قرآن گشوده شود و نسل نو بتواند پيام مناسب خويش را دريابد و آيات آن را بر نيازها، موضوعات و مصاديق عصر خود تطبيق كند. از علامه طباطبايي، مفسر بزرگ قرآن، حكايت شده كه قرآن در هر دو سال يك بار نيازمند تفسير جديدي است. «3»

نوشتاري كه در پيش رو

داريد مي كوشد مطالب قرآن را بازخواني، بازيابي، تحليل، ساماندهي و به صورت نوين عرضه كند، تا نسل جوان عصر ما بتوانند از آن بهتر بهره ببرند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 21

اين كتاب هم چون تفاسير ديگر مباني و روش خاص دارد و مراحل اجرايي را طي كرده است كه آنها را به صورت مختصر در طي مقدماتي بيان مي كنيم. «1»

اميد است اين تفسير مورد پذيرش خداي متعال و مورد عنايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام ايشان به ويژه حجة ابن الحسن عليه السلام و مورد استفاده ي جامعه ي اسلامي قرار گيرد؛ و از قرآن پژوهان و تفسير دوستان محترم انتظار مي رود با مطالعه ي اين تفسير ما را از ارشادهاي خود بهره مند سازند، تا اشكالات آن برطرف و به كمال نزديك تر گردد.

در پايان لازم است از همه ي استادان و همكاراني كه ما را در اين اثر ياري كردند تشكر كنيم؛ به ويژه از قرآن پژوه و مفسر سترگ حضرت آية اللَّه محمدهادي معرفت رحمه الله كه مشوق ما و ناظرعلمي اين اثر بودند و مرحوم استاد شهيد غلامعلي همائي كه يار فداكار ما در اين تفسير و ترجمه بودند و نيز فضلاي محترم، حجج اسلام حسين شيرافكن، محمد اميني، محسن اسماعيلي، محسن ملاكاظمي، دكتر آذربايجاني، دكتر مؤدب، آقاي محمدرضا احمدي، نصرت اللَّه نيكزاد و محمد جواد شريفي و خانم انصاري كه هر كدام در بخشي از اين اثر ياور ما بودند، و نيز از همكاري دوستان راديو

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 22

قرآن و سيماي قرآن، به ويژه استاد شريف زاده و نيز دوستان نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها،

به ويژه حجةالاسلام والمسلمين دكتر قمي و دكتر ابراهيم كلانتري و نيز دكتر حسن علي اكبري و همكاران و قرآن پژوهان مركز تحقيقات قرآن كريم المهدي به ويژه آقايان نصراللَّه سليماني، نعمت اللَّه صباغي، جواد و اكبر رحمتي، محمد رضايي، اكبر جعفري و يداللَّه رضانژاد سپاس گزاريم. خداوند قرآن به آنان جزاي نيك عطا فرمايد.

والحمد للَّه رب العالمين

قم- 19/ 11/ 1387

محمدعلي رضايي اصفهاني

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 23

بخش اول: سوره ي دخان

اشاره

يادآوري توحيد و نشانه هاي خدا در جان

يادآوري رستاخيز و نشانه هاي آن، از جمله دخان

بيان عظمت قرآن در شب پربركت

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 25

اول: سيماي سوره ي دخان

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي دُخان در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 59 آيه، 346 واژه و 1431 حرف است.

سوره ي دخان شصت و سومين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي «زخرف» و قبل از سوره ي «جاثيه») اما در چينش كنوني قرآن چهل و چهارمين سوره به شمار مي آيد.

تنها نام اين سوره «دُخان» است كه به معناي دود يا عنصري گازي شكل آمده است. سبب اين نام گذاري آيه ي دهم آن است كه واژه ي «دُخان» در آن به عنوان يكي از نشانه هاي قيامت آمده است.

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره احاديث متعددي آمده و سفارش شده است كه در شب جمعه خوانده شود و از امام باقر عليه السلام روايت شده كه

هركس سوره ي دُخان را در نمازهاي واجب و مستحب بخواند، خدا او را در رديف كساني قرار مي دهد كه در روز قيامت در امنيّت به سر مي برند. «1»

تذكر: هنگامي انسان در امنيت به سر مي برد كه از هشدارهاي فراوان سوره ي دخان پند بگيرد و به مقتضاي آنها عمل كند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 26

ويژگي ها

اين سوره نيز از سوره هاي «حم» دار است و شامل تهديدها و هشدارهاي زيادي است.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي دخان عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد و يگانگي خدا؛

2. يادآوري قيامت؛

3. بيان عظمت قرآن.

مطالب

مهم ترين مطالب سوره ي دخان عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. بيان يگانگي خدا و برخي نشانه هاي عظمت او در جهان هستي (در آيات 7- 8)؛

2. هشدار در مورد رستاخيز وعذاب هاي دردناك دوزخيان (در آيات 43- 50)؛

3. بيان پاداش هاي جالب افراد با تقوا (در آيات 51- 57)؛

4. بيان نزول قرآن در شب قدر (در آيه ي 3).

ب) داستان ها:

1. گزارشي از داستان موسي عليه السلام وبني اسرائيل و شكست فرعونيان (در آيات 17- 33)؛

2. گزارشي از داستان قوم تُبّع (در آيه ي 37).

ج) مطالب فرعي:

1. بيان هدف آفرينش و بيهوده نبودن آفرينش آسمان ها و زمين (در آيات 38- 39)؛

2. بيان نشانه هاي قيامت از جمله دود و دخان (در آيه ي 7).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 27

دوم: محتواي سوره ي دخان

نزول قرآن در شبي پر بركت

قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي دخان به عظمت قرآن و تعيين مقدرات در شب قدر اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 6. حم* وَالْكِتَبِ الْمُبِينِ* إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ* فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ* أَمْراً مِنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ* رَحْمَةً مِن رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

حا، ميم.* سوگند به كتاب (قرآن) روشنگر!* كه ما آن را در شبي خجسته فرو فرستاديم؛ در واقع، ما هشدارگريم.* در آن (شب) هر چيز استواري جدا كرده مي شود؛* در حالي كه فرماني از نزد ماست؛ [چرا] كه ما فرستنده ايم.

* (اين ها) به خاطر رحمتي از جانب پروردگار توست، كه در حقيقت، تنها او شنوا [و] داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد حروف مقطعه ي قرآن، بارها بيان كرده ايم «1» كه اين حروف، يا اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و يا براي بيان اين مطلب

است كه قرآنِ معجزه آميز با همين حروف معمولي ساخته شده است ولي كسي نمي تواند همانند آن را بياورد.

اما در مورد «حم» بايد گفت كه سه سوره ي غافر، فصلت و دخان با اين دو حرف شروع شده اند و برخي مفسران در اين سوره آن را سوگند دانسته اند،

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 28

يعني سوگند به حروف الفبا كه قرآن از آن تشكيل شده است. «1»

2. در اين آيات چند ويژگي براي قرآن بيان شده است:

الف) قرآن كتاب روشن و روشنگراست كه آموزه ها و قوانين بلند آن راه بشريت را روشن مي كند و همين مطلب دليل حقانيت آن است، كه آفتاب آمد دليل آفتاب.

ب) قرآن درشبي پربركت نازل شده است و در آيات ديگر قرآن اشاره شده كه اين شب همان شب قدراست كه در ماه رمضان واقع شده است. «2»

3. در اين آيات به يكي از اهداف قرآن، يعني هشدارگري، اشاره شده است. آري؛ خدا به وسيله ي قرآن خطرهاي دنيوي و اخروي راه سعادت بشريت را گوش زد مي كند.

البته قرآن هم هشدارگر و هم بشارتگر است، اما از آن جا كه در مكه روي سخن قرآن با مشركان ومخالفان اسلام بود برجنبه ي هشدارگري آن تأكيد شده است.

4. در مورد نزول قرآن دو ديدگاه عمده وجود دارد:

الف) كل قرآن به صورت اجمالي و سربسته در شب قدر بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد سپس در طول بيست و سه سال نزول تدريجي پيدا كرد و اين همان دو نزول دفعي

و تدريجي قرآن است.

ب) قرآن يك بار و در طول بيست و سه سال بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد، اما آغاز نزول آن در شب قدر بود. «3»

5. همه ي امور سرنوشت ساز در شب قدر مشخص و جدا مي شود و اين مقدّرات محكم و استوار است و يا اين كه اين مقدرات در اول مجمل است و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 29

سپس به مرحله ي كثرت و تفصيل مي رسد. «1»

6. نزول قرآن و تعيين مقدرات شب قدر، فرماني از ناحيه ي خدا و رحمتي از جانب اوست. آري؛ رحمت او اقتضا مي كند كه مردم را رها نسازد و براي راه نمايي آنان كتاب آسماني و رهبر الهي بفرستد و بر اساس عمل كرد و استعداد آنها برنامه و مقدراتشان را مشخص سازد.

7. در اين آيات دو صفت خدا، يعني علم و شنوايي او بيان شده است كه مي تواند اشاره به آن باشد كه خدا از همه ي امور آگاه است و بر اين اساس كتاب مي فرستد و او دعاهاي مردم را مي شنود و با توجه به آنها مقدراتشان را مشخص سازد.

8. بين نزول قرآن و تعيين مقدرات در شب مبارك قدر هم خواني وجود دارد و برخي مفسران «2» از اين مطلب استفاده كرده اند كه بين سرنوشت انسان با محتواي قرآن رابطه وجود دارد و حيات مادي و معنوي انسان با قرآن پيوند دارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي روشنگر و باعظمت است، كه از حروف معمولي ساخته شده است (پس اگر مي توانيد همانند

اين معجزه را بياوريد).

2. شب براي امور معنوي و برنامه ريزي زندگي انسان ها، ظرف مناسبي است.

3. شب قدر، شب خجسته ي نزول قرآن و هنگام مشخص شدن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 30

مقدرات است.

4. قرآن جلوه اي از رحمت و هشدارهاي خداست (پس از آن بهره ببريد).

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي دخان به نشانه ها و صفات خدا براي يقين خواهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7 و 8. رَبِّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُم مُوقِنِينَ* لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ

(همان) پروردگار آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است، اگر اهل يقين باشيد.

* هيچ معبودي جز او نيست؛ زنده مي كند و مي ميراند؛ پروردگار شما و پروردگار نياكان نخستين شماست.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه مشركان براي هر نوع از موجودات پروردگاري قايل بودند، و در آيه ي قبل سخن از پروردگار پيامبر به ميان آمد، در اين جا يادآور مي شود كه پروردگار پيامبر همان پروردگار آسمان ها و زمين و پروردگار نياكان شماست، نه پروردگار ديگري.

2. مقصود از جمله ي «اگر شما يقين آورنده هستيد.»، يا آن است كه اگر شما به دنبال يقين هستيد راهش آن است كه در ربوبيّت او تفكر كنيد، يا آن كه اگر شما اهل يقين هستيد، بهترين مورد همين پرورش گري خدا در جهان است

كه آن را بنگريد و يقين پيدا كنيد.

3. در اين آيات بيان شده كه مرگ و حيات به دست خداست، اين دو از شئون تدبير پروردگار است كه به خاطر اهميت آن جداگانه بيان شده اند.

آري؛ مرگ و حيات هنوز هم از پيچيده ترين مسائل زندگي انسان و از روشن ترين دلايل قدرت خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در پرورش جهان توسط خدا، به يقين برسيد.

2. توحيد را از مطالعه در مرگ و حيات بشناسيد.

3. پروردگار جهان و جهانيان يكي است (پس به دنبال ديگري نرويد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 31

قرآن كريم در آيه ي نهم تا شانزدهم سوره ي دخان به برخورد تهمت آميز مشركان با پيامبر صلي الله عليه و آله و ظهور عذاب دردناك الهي و پشيماني موقت آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

9- 16. بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ* فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخَانٍ مُبِينٍ* يَغْشَي النَّاسَ هذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ* رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ* أَنَّي لَهُمُ الذِّكْرَي وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ* ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ* إِنَّا كَاشِفُوا الْعَذَابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عَائِدُونَ* يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَي إِنَّا مُنتَقِمُونَ

بلكه آنان در شكّ اند (و) بازي مي كنند.* پس نگهبان (و منتظر) روزي باش، كه آسمان دودي آشكار آورد،* كه مردم را فرا مي گيرد؛ اين عذاب دردناكي است!* (مي گويند:) [اي پروردگار ما! عذاب را از ما بر

طرف كن كه ما مؤمنيم.* از كجا براي آنان يادآوري باشد؟ در حالي كه فرستاده اي روشنگر به سراغ آنان آمد؛* سپس از او روي برتافتند و گفتند: «دانش آموخته اي ديوانه است.»* در حقيقت، ما اندكي عذاب را (از شما) برطرف مي سازيم، حتماً شما (به كفر خود) بازمي گرديد.* (يادكن) روزي را كه با سخت گيريِ بزرگي (بر آنان) سخت مي گيريم؛ كه ما انتقام گيرنده ايم.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه اين سوره در مكه نازل شده است، در مورد مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، يعني مشركان مكه سخن مي گويد؛ كساني كه طالب يقين نبودند و پيوسته در شك بودند و حقايق را به بازي مي گرفتند و با شوخي و ريشخند با آنها برخورد مي كردند.

به صحراي وجود اندر، بُود صد چشمه ي حيوان «1»

گناه كيست چون هرگز نمي نوشي و عطشاني (پروين)

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 32

2. در مورد اين آيات دو تفسير شده است:

الف) اين آيات در مورد مجازات دنيوي، يعني خشك سالي و قحطي در مكه است كه در اثر نفرين پيامبر صلي الله عليه و آله به وجود آمد و كارمشركان سخت شد به طوري كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تقاضاي رفع عذاب كردند و وعده دادند كه ايمان مي آوريم، ولي چون پيامبر صلي الله عليه و آله دعا كرد و نعمت فراوان شد

باز به سوي كفر و شرك بازگشتند.

بنابراين، «دُخان» اشاره به تيرگي آسمان در نظر مردم گرسنه و تشنه و يا گرد و غبار آسمان در هنگام نباريدن باران و كنايه از بلاي فراگير است.

ب) مقصود از اين آيات نشانه هاي رستاخيز است كه در پايان جهان چيزي شبيه دود سطح دنيا را فرا مي گيرد و در آن لحظات ستمكاران كفرپيشه از خواب غفلت بيدار مي شوند و تقاضاي رفع عذاب مي كنند، ولي تقاضاي آنان پذيرفته نمي شود. «1»

3. «بَطْش» به معناي گرفتن چيزي با قدرت است، و در اين جا به معناي گرفتن براي مجازات شديد است.

مقصود از اين تعبير بنا بر تفسير اول، مجازات كافران در جنگ بدر و مانند آن و بنا بر تفسير دوم، مجازات روز رستاخيز است.

4. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه نشانه هاي رستاخيز چند چيز است؛ از جمله: نزول عيسي، ظهور امام عصر (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) و دخان (يعني دودي كه بين مشرق و مغرب را پر و كافران را بيش تر ناراحت مي كند). «2»

البته اين گونه احاديث تفسير اول آيات را تقويت مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 33

5. مشركان مكه به طور مكرر به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله تهمت جنون مي زدند در حالي كه سخنان حكمت آميز و قرآن معجزه آساي او را مي شنيدند، اين تهمت مشركان شايد به خاطر نفوذ كلام پيامبر صلي الله عليه و آله بود كه تأثيري سحرآميز داشت.

6. مشركان

به پيامبر صلي الله عليه و آله تهمت مي زدند كه از غلامي رومي آموزش مي بيند. و او آيات قرآن را بر او القا مي كند، ولي قرآن در آيات ديگر به آنها پاسخ داد كه زبان كسي كه به او نسبت مي دهيد عجمي است درحالي كه زبان پيامبر عربي آشكار است. «1»

7. مجرمان در هنگام ديدن عذاب الهي به طور موقت پشيمان مي شوند و اگر اندكي عذاب از آنان برداشته شود، بار ديگر به كارهاي گناه آلود خويش باز مي گردند.

8. مقصود از «انتقام» الهي از مشركان، همان معناي لغوي يعني مجازات آنان در برابر اعمال ناپسندشان است، نه به معناي انتقامي كه در مورد انسان ها به كار مي رود و به معناي مقابله به مثل براي فرو نشاندن خشم و سوز دل است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. مبلغان و رهبران الهي مخالفان اسلام شك گرا و تهمت زننده هستند (پس منتظر تهمت هايشان باشيد.)

2. فرجام مخالفان اسلام عذاب آلود است.

3. پشيماني مجرمان در رستاخيز سودي ندارد.

4. اگر به ره نمودهاي رهبران الهي توجه نكنيد، در خواب غفلت مي مانيد.

5. مجازات الهي در پيش است (مراقب كردار خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 34

آزمايش فرعونيان

قرآن كريم در آيات هفدهم تا

بيست و يكم سوره ي دخان به مأموريت موسي عليه السلام و آزمايش فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

17- 21. وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ* أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ* وَأَن لَا تَعْلُوا عَلَي اللَّهِ إِنِّي آتِيكُم بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ* وَإِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمْ أَن تَرْجُمُونِ* وَإِن لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ

و به يقين، پيش از آنان قوم فرعون را آزموديم، در حالي كه فرستاده اي ارجمند به سراغشان آمد؛* (و گفت:) كه بندگان خدا را به من بازگردانيد، [چرا] كه من فرستاده اي درستكار براي شما هستم؛* و اين كه بر خدا برتري نجوييد، كه من براي شما دليلي آشكار آوردم.* و در حقيقت، من به پروردگارم و پروردگار شما پناه برم (از اين) كه (مرا متهم و) سنگسار كنيد.* و اگر به من ايمان نمي آوريد، پس، (از من) كناره گيري كنيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت موسي و فرعونيان در آيات و سوره هاي متعدد قرآن آمده «1» و در هرسوره از جنبه اي خاص مورد بررسي قرارگرفته است. اين مطلب نشان دهنده ي اهميت اين ماجرا و آموزنده بودن آن است.

2. «فتَنَّا» در اصل به معناي قراردادن طلا دركوره براي تصفيه ي ناخالصي هاست سپس به هرگونه آزمايش كه براي آزمون ميزان خلوص انسان هاست گفته مي شود.

آري؛ خدا فرعونيان و مشركان مكه، بلكه تمام انسان ها را مي آزمايد.

3. در اين آيات به سرنوشت قوم فرعون اشاره شده است، فرعونيان داراي حكومتي نيرومند و ثروتي عظيم بودند و اين امكانات آنها را مغرور كرد و در برابر خدا سركشي كرده، بني اسرائيل را به بردگي و استثمار كشيدند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 35

4. خدا فرستاده اي بزرگوار به نام موسي براي نجات بني اسرائيل و راه نمايي فرعونيان فرستاد. او به سراغ آنان رفت و گفت: بني اسرائيل را به من بسپاريد، «1» تا آنها را هدايت كنم و نجات دهم.

5. موسي براي اثبات ادعاي نبوت خويش معجزاتي روشن هم چون دست سفيد وعصاي معجزه آسا را آورد، تا فرعونيان قانع شوند و بني اسرائيل را به او بسپارند.

6. موسي براي پيش گيري از واكنش هاي احتمالي فرعونيان سه مطلب بيان كرد:

الف) به آنان پند داد كه در برابر خدا تكبّر نورزند ودر برابر دلايل روشنگر او ايستادگي نكنند.

ب) به خدا پناه برد از اين كه او را متّهم سازند يا سنگسار كنند. «2»

چرا كه اقوام سركش پيشين نيز به پيامبران الهي تهمت سحر مي زدند و آنها را سنگسار مي كردند. «3»

ج) به فرعونيان پيشنهاد كرد كه اگر به من ايمان نمي آوريد، حد اقل كناره گيري كنيد و مانع ايمان مردم نشويد.

7. در اين آيات چند صفت براي موسي عليه السلام بيان شده است:

الف) او فرستاده ي خدا بود.

ب) موسي فردي كريم بود؛ يعني اخلاقي بزرگوارانه داشت و داراي اصل و نسب ارجمندي بود.

ج) او فردي امين و درستكار بود.

د) او داراي دلايل و معجزات روشنگر بود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 36

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام بدانند كه آنان نيز مانند اقوام پيشين در حال آزمايش هستند.

2. رهبران الهي به سراغ سركشان بروند و مردم

را از اسارت آنان درآورند.

3. در برابر سركشان از دلايل روشنگر و نصايح خيرخواهانه استفاده كنيد.

4. در مورد واكنش هاي احتمالي مخالفان فكر كنيد و راهكار ارائه دهيد.

5. اگر يار حق نمي شويد، خار راه آن نشويد.

6. از توطئه ها و تهمت هاي مخالفان دين، به خدا پناه ببريد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم تا بيست و نهم سوره ي دخان به شِكوه ي موسي و فرجام فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22- 29. فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلَاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ* فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا إِنَّكُم مُتَّبَعُونَ* وَاتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُندٌ مُغْرَقُونَ* كَمْ تَرَكُوا مِن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ* وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ* وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ* كَذلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْماً آخَرِينَ* فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ

و (موسي) پروردگارش را خواند كه اين ها گروهي خلافكارند.* پس (به موسي گفتيم:) بندگان مرا شبانه حركت ده؛ [چرا] كه شما مورد پيگرد هستيد؛* و دريا را با راهي گشوده واگذار؛ [چرا] كه آنان لشكري غرق شده اند.* چه بسيار از بوستان ها و چشمه ساران كه به جاي گذاشتند،* و زراعت ها و جايگاه ارجمند،* و سرمايه اي كه در آن خوش بودند.* اين گونه (فرعونيان را نابود كرديم)؛ و آن (نعمت ها) را به گروهي ديگر ارث داديم؛* و آسمان و زمين بر آنان گريه نكرد و مهلت داده نشدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سخنان موسي در فرعونيان اثر نكرد و آنها به دلايل و معجزات او توجه نكردند و به سركشي و لجاجت خود ادامه دادند؛ از اين رو موسي به

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 37

درگاه الهي شكايت كرد و نفرين مؤدبانه اي نمود؛ يعني فقط گفت: اين قوم خلافكارند (بدين معنا كه اميدي به هدايت آنان نيست).

2. خدا به شكوه ي موسي توجه كرد و به او دستور داد كه شبانه بني اسرائيل را از مصر خارج سازد تا مقدمات نجات آنان و عذاب فرعونيان فراهم شود.

حركت درشب به خاطر ترس از فرعونيان بود، ولي به هرحال حركتِ جمعيتي عظيم از چشم فرعونيان مخفي نماند و پس از چند ساعت جاسوسان خبر حركت بني اسرائيل را به فرعون دادند و او با لشكري عظيم به تعقيب آنان پرداخت، تا هنگامي كه به رود درياگونه ي نيل رسيدند و موسي با بني اسرائيل از آن گذشتند و فرعونيان درپي آنان داخل رود شدند كه ناگهان امواج عظيمي آنان را فروگرفت و همگي غرق شدند.

3. درياي نيل به دستور خدا براي موسي و بني اسرائيل شكافته شد، ولي دستور داده شد كه عجله نكنند و به آرامي از نيل بگذرند تا فرعونيان به دنبال آنها وارد شوند و نيز آن راهرو عظيم دريايي را آرام و گشاده رها كنند، «1» تا در هنگامي كه همه ي فرعونيان داخل آن شدند درهم بكشد و همه را غرق سازد.

4. پس از غرق فرعونيان، باغ ها، چشمه ساران و زراعت ها و قصرهاي با ارزش و مجالس جشن آنان بدون صاحب باقي ماند. همان چيزهايي كه در آنها با ناز و نعمت زندگي مي كردند و همه ي اين ها «2» به اقوام ديگر به ارث داده شد.

5. مقصود از اقوام

ديگري كه جانشين فرعونيان شدند چه كساني است؟

مفسران در پاسخ اين پرسش گفته اند كه بني اسرائيل پس از غرق شدن فرعونيان بار ديگر به مصر باز گشتند و وارث اموال آنان شدند، اما پس از مدتي همگي يا بخش عظيم آنان همراه موسي عليه السلام به طرف فلسطين رفتند. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 38

6. واژه ي «ارث» در اين جابه معناي به دست آوردن مال بدون زحمت است و از آن جا كه اموال فرعونيان بدون زحمت به دست بني اسرائيل رسيد، گويا ارثي بود كه به آنها رسيده است.

7. تعبير «گريه نكردن آسمان و زمين» كنايه از نداشتن ياور و دل سوز و يا گريه نكردن اهل آسمان ها و زمين است؛ چراكه كسي براي فرعونيان ستمكار گريه نكرد و ناراحت نشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي اگر از هدايت مردم مأيوس شدند به خدا شِكوه كنند.

2. خدا دعاي مردان الهي را مستجاب مي كند و مخالفان را نابود مي سازد.

3. در نهايت، اموال مستكبران به دست مستضعفان مي افتد.

4. اگر فرمان عذاب برسد، ياوري نخواهيد داشت و مهلتي در كار نيست (پس مراقب باشيد).

5. اگر خدا اراده كند، يك پديده (مانند آب) مي تواند مايه ي نجات گروهي و عذاب گروه ديگر باشد.

***

قرآن كريم در آيات سي ام تا سي و سوم سوره ي دخان به آزمايش بني اسرائيل و ويژگي هاي آنان و

فرعون اشاره مي كند و مي فرمايد:

30- 33. وَلَقَدْ نَجَّيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنَ الْعَذَابِ الْمُهِينِ* مِن فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كَانَ عَالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ* وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَي عِلْمٍ عَلَي الْعَالَمِينَ* وَآتَيْنَاهُم مِنَ الآيَاتِ مَا فِيهِ بَلَاءٌ مُبِينٌ

و به يقين، بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) را از عذاب خوار كننده از (دست) فرعون نجات داديم؛ كه او برتري جويي، از اسرافكاران بود.* و به يقين، آنان

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 39

را براساس دانش، بر جهانيان (عصرشان) برگزيديم.* و از نشانه هاي (معجزه آسا) كه آزمايشي آشكار در آن بود، به آنان داديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از عذاب خواركننده اي كه بني اسرائيل از آن نجات يافتند چيست؟

پاسخ آن است كه بني اسرائيل در اسارت و بندگي فرعونيان بودند و شكنجه هاي طاقت فرساي جسمي و روحي را تحمّل مي كردند و حتي فرزندان پسر آنان را سر مي بريدند و دختران را براي كنيزي زنده نگه مي داشتند.

ولي خدا آنان را از چنگ فرعونيان نجات داد.

2. در اين آيات به دو ويژگي فرعون اشاره شده است:

الف) او متكبّر و برتري جو بود.

ب) او اسرافكار و تجاوزگر بود.

3. مقصود از اسراف در اين جا هرگونه تجاوز از حدّ در اعمال و گفتار است؛ از اين رو ظلم و فساد و گناه اسراف است.

4. در اين آيات به چند ويژگي بني اسرائيل اشاره شده است:

الف) نجات آنان از دست فرعون؛

ب) برگزيدگي و برتري آنان نسبت به مردم عصر خويش؛

ج) آيات و نشانه هاي اعجازآميز الهي كه به آنان داده شد؛

د) آزمايش آنها به وسيله ي همين نشانه هاي

معجزه آميز.

5. مقصود از برگزيدگي بني اسرائيل، برتري آنان نسبت به مردم عصر خويش بود، نه برتمام جهانيان در تمام قرون و اعصار؛ چراكه در برخي آيات قرآن آمده است كه بهترين امت كه پا به عرصه ي وجود گذاشته است مسلمانان هستند. «1»

آري؛ بني اسرائيل وارث سرزمين هاي اطراف و براي حكومت و حمايت از دين موسي عليه السلام برگزيده شدند.

6. مقصود از آيات و نشانه هاي آزمايشگري كه به بني اسرائيل داده شد چيست؟

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 40

شايد منظور همان نعمت هايي باشد كه در بيابان سينا به آنان داده شد تا مورد آزمايش قرار گيرند؛ هم چون غذاي مخصوص (مَن و سَلوي و سايه ي ابر و چشمه ي آب از دل سنگ و نعمت هاي مادي و معنوي ديگر.

چرا كه گاهي مردم با نعمت ها آزمايش مي شوند و گاهي با مشكلات. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام پيروان حق، نجات است.

2. طاغوت ها افرادي برتري جو و تجاوزگرند.

3. خدا اقوام برگزيده را نيز آزمايش مي كند (پس آماده ي امتحان باشيد).

***

شبهات در برابر معاد

قرآن كريم در آيات سي و چهارم تا سي و ششم سوره ي دخان به بهانه تراشي مشركان در مورد معاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

34- 36. إِنَّ هؤُلَاءِ لَيَقُولُونَ* إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَي وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ* فَأْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

قطعاً، آن (مشرك) ها مي گويند:* «آن (فرجام) جز مرگ نخستين

ما نيست و ما زنده نمي شويم؛* پس اگر راست گوييد، نياكان ما را باز آريد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران حكايت كرده اند كه ابوجهل رو به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كرد و گفت: اگر راست مي گويي، جدّت «قصي بن كَلاب» را زنده كن، چون او مرد راست گويي بود، تا درباره ي حوادث بعد از مرگ از او پرسش كنيم.

آيات فوق به سخنان ابو جهل اشاره دارد. «2»

2. از آن جا كه سخنان مشركان در مورد انكار معاد، دليل و برهان

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 41

نداشت، و بطلان آن آشكار بود قرآن به آنان پاسخ نداد. آري؛ مرگ روشن بود و اين مطلب نفي حيات بعد از مرگ نمي كرد و پيامبر صلي الله عليه و آله نيز بارها دلايل معاد را بيان كرده و معجزات متعددي هم چون قرآن در اختيار مشركان قرارداده بود اما باز هم بهانه جويي مي كردند و زنده شدن مردگان را مي خواستند.

3. قرآن كريم در آيات سي و هشتم و سي و نهم همين سوره با طرح هدف داري آفرينش پاسخ منكران معاد را مي دهد.

4. برخي مشركان عرب، مبدأ و معاد را قبول نداشتند، اما برخي ديگر خدا را قبول داشتند و بت ها را شفيع خود مي دانستند و به نوعي بقاي روح قايل بودند، ولي در هر حال معاد جسماني را انكار مي كردند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان در مورد انكار معاد دليل منطقي ندارند و فقط بهانه جويي مي كنند.

2. هم چون مشركان (دلايل معاد را ناديده نگيريد و) بهانه جويي نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و هفتم سوره ي دخان با يادآوري فرجام هلاكت آميز قوم تُبّعَ به مشركان هشدار داده، مي فرمايد:

37. أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ

آيا آنان بهترند يا قوم تُبّع (: پادشاه يمن) و كساني كه پيش از آنان بودند؟! ايشان را هلاك كرديم؛ [چرا] كه آنان خلافكار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. دو مورد در قرآن كريم از قوم تُبّع ياد شده است: يكي در آيه ي فوق و ديگري در آيه ي چهارده سوره ي ق.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 42

«تُبّع» لقب پادشاهان يمن بود، و از آن جهت به آنان تُبّع مي گفتند كه مردم را به پيروي از خود فرا مي خواندند و يا به خاطر آن كه آنان پشت سرهم روي كار مي آمدند. «1»

ي مختلف لشكركشي مي كرد تا اين كه به مدينه رسيد و براساس پيش گويي هاي يهود متوجه ظهور پيامبري در اين سرزمين شد؛ از اين رو دو قبيله ي اوس و خزرج را در آن جا سكونت داد، تا در آينده ياور آن پيامبر صلي الله عليه و آله باشند و طي نامه اي ارادت خود را به آن پيامبر اعلام كرد. «2»

3. از آيات قرآن استفاده مي شود كه قوم تُبّع مردمي قدرتمند و ثروتمند بودند كه پيامبران الهي را تكذيب مي كردند و از اين رو هلاك شدند. «3»

البته شايد پادشاه

يمن يعني تُبّع، خود مردي نيك بوده ولي بعد از او پيروانش كم كم منحرف شدند و در برابر پيامبران الهي لجاجت كردند و گرفتار عذاب شدند.

4. اين آيه نوعي هشدار به مشركان مكه بود كه از سرگذشت قوم تبّع اطلاع داشتند؛ چون آنان در يمن، در همسايگي مشركان مكه زندگي مي كردند و سرنوشت آنان و اقوام نوح و عاد وثمود و خلافكارانِ مانند آنها درس عبرتي براي مشركان مخالف اسلام بود كه فرجام مخالفت با پيامبران و خلافكاري چيزي جز هلاكت نيست.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 43

آموزه ها و پيام ها:

1. خلافكاري عامل هلاكت مردم است.

2. مخالفان اسلام بهتر از اقوام هلاكت شده ي قبلي نيستند (پس ممكن است به سرنوشت دردناك آنان گرفتار شوند).

3. از سرنوشت هلاكت بار گذشتگان عبرت گيريد و در برابر رهبران الهي بهانه جويي نكنيد.

***

جهان هدفمند است

قرآن كريم در آيات سي و هشتم و سي و نهم سوره ي دخان به هدف دار بودن آفرينش جهان و ناآگاهي اكثريت از اين مطلب اشاره مي كند و مي فرمايد:

38 و 39. وَمَا خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ* مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آن دو است را به بازيچه نيافريديم.* آن دو را جز به حق نيافريديم؛ و ليكن بيش تر آنان نمي دانند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن

جا كه در آيات قبل بيان شد كه مشركان معاد را انكار مي كنند، در اين آيات از راه هدف داري جهان به اثبات معاد مي پردازد و مي گويد:

جهان بازيچه اي بي هدف و بيهوده نيست، «1» بلكه نظامي حق و هدف دار است كه از سوي خدا آمده و با معاد به سوي او بازمي گردد؛ يعني جهان هدف غايي دارد كه همان رستاخيز و رسيدگي به اعمال انسان ها و رسيدن افراد به تكامل شايسته ي خويش است.

2. آيه ي 16 سوره ي انبياء مشابه اين آيه است و تكرار اين گونه آيات براي نشان دادن اهميت هدف داري جهان و تأكيد بر آن است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 44

3. واژه ي «حق» در اين جا اشاره به هدف معقول جهان است؛ يعني جهان آفرينش هدف صحيح و قانون تكامل عادلانه را دنبال مي كند و همين اجراي عدالت و رسيدگي به حساب و كتاب ها و كيفر و پاداش دادن مردم، مستلزم وجود رستاخيز است.

4. در اين آيات به ناآگاهي اكثريت مردم از هدف داري و حقانيت آفرينش و معاد اشاره شده است. آري؛ بيش تر مردم نسبت به اين حقايق غافل اند.

و اصولًا در اين موارد حق و باطل و دليل، معيار است، نه اكثريت و اقليت؛ چون مسائل عقيدتي تابع برهان و دليل است.

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان را بازيچه و باطل نپنداريد (كه اين امور با حكمت الهي ناسازگاراست).

2. جهان، هدفي حق (و بازگشت به سوي خدا و معاد) را پي مي گيرد.

3. اكثريت مردم نسبت به هدف جهان (و حقيقت معاد) غافل و ناآگاه اند

(شما اين گونه نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات چهلم تا چهل و دوم سوره ي دخان به روز رستاخيز و ويژگي هاي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

40- 42. إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقَاتُهُمْ أَجْمَعِينَ* يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْليً عَن مَوْليً شَيْئاً وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ* إِلَّا مَن رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ

در حقيقت، روز جدايي (: رستاخيز) ميعادگاه همه ي آنان است؛* روزي كه هيچ دوستي از دوست (خود) چيزي (از عذاب) را دفع نمي كند و آنان ياري نمي شوند؛* مگر كسي كه خدا (به او) رحم كند؛ [چرا] كه فقط اوشكست ناپذير [و] مهرورز است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 45

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از نام هاي رستاخيز، «يَوم الفَصل» (روز جدايي) است؛ يعني روزي كه حق از باطل و نيكوكار از بدكار و نزديكان از هم جدا مي شوند و فقط علم و عقيده ي انسان همراه او مي ماند.

2. يكي از ويژگي هاي رستاخيز آن است كه در آن روز همه ي مردم از نسل هاي گذشته و آينده جمع مي شوند و وعده گاه ديدار همگان است ولي در همان حال از هم جدا هستند، چون نمي توانند به هم ديگر كمك و از هم دفاع نمايند.

3. يكي از ويژگي هاي ديگر رستاخيز آن است كه انسان ها تنها مي شوند و هيچ كس ديگري را ياري نمي كند و در آن روز دوستان و ياوران و سرپرستان و خويشاوندان به حال انسان

سودي ندارند و نمي توانند عذاب را از انسان دفع كنند. «1»

4. كساني كه مورد رحمت الهي قرار گيرند، يعني مؤمنان شايسته كردار، كه مورد لطف خدا هستند، در رستاخيز نيز مورد حمايت قرار مي گيرند و از چشمه ي مهر او سيراب و از شفاعت اوليايش برخوردار مي شوند.

5. در اين آيات به صفات عزيز و رحيم خدا اشاره شده است؛ يعني او در همان حال كه قدرتمندي شكست ناپذير است، فردي مهرورز است كه با لطف خود با بندگان برخورد مي كند.

6. در برخي احاديث روايت شده كه مقصود از «كساني كه مورد لطف و رحمت خدا هستند»، امام علي عليه السلام و پيروان او هستند. «2»

البته اين گونه احاديث مصاديق كامل و روشن آيه را بيان مي كنند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 46

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز روز جدايي بي دفاعي و بي ياوري است.

2. در رستاخيز فقط رحمت خدا نجات بخش است (پس از عذاب الهي به رحمت او پناه ببريد).

***

قرآن كريم در آيات چهل و سوم تا پنجاهم سوره ي دخان به حالات و عذاب هاي متنوع دوزخيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

43- 50. إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ* طَعَامُ الْأَثِيمِ* كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ* كَغَلْيِ الْحَمِيمِ* خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَي سَوَاءِ الْجَحِيمِ* ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ* ذُقْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ* إِنَّ هذَا مَا كُنتُم بِهِ تَمْتَرُونَ

مسلّماً، درخت (نفرت انگيز) زقّوم،* غذاي گنه پيشه است؛* هم چون

روغن (يا فلز) گداخته در شكم ها مي جوشد؛* مانند جوشش آب سوزان!* (گفته مي شود:) او را بگيريد و بكِشيدش تا در ميان دوزخ بيفكنيد!* سپس بر فراز سرش از عذاب آب سوزان بريزيد!* (به كنايه به او گويند:) بچش كه تنها تو شكست ناپذير [و] ارجمندي!* در واقع، اين چيزي است كه در آن ترديد مي كرديد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «زَقُّوم» به معناي گياه تلخ و بد بو و كشنده اي است كه برگ هاي كوچكي دارد و در سرزمين تُهامه ي عربستان مي رويد و مشركان آن را مي شناختند.

قرآن كريم غذاهاي دوزخيان را همانند زقّوم معرفي مي كند كه هم چون فلز گداخته و جوشان درون انسان را مي سوزاند. «1»

اين تعبيرات حكايت از شدّت عذاب گناهكاران دارد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 47

2. در اين آيات بيان شده كه دوزخيان به طور ذليلانه اي دستگير و كشيده و پرتاب مي شوند و در وسط جهنّم قرار مي گيرند و در همان حال از بالاي سرشان عذاب بر آنان مي ريزند.

يعني هم عذاب روحي و هم عذاب جسمي دارند و از درون و برون مجازات مي شوند.

4. در اين آيات بيان شده كه به گناهكاران كفرپيشه به كنايه و سرزنش گفته مي شود كه اين عذاب را بچشيد كه شما عزيز و كريم هستيد؛ يعني شما كه در دنيا با ستمكاري براي خود قدرت شكست ناپذير و احترام فراهم كرده بوديد، اكنون اين گونه خوار شده ايد و همان طور كه جسم و جان مردم را سوزانديد، اكنون از درون و برون عذاب مي شويد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مجازات هاي روحي و جسمي

متنوعي براي گناهكاران آماده شده است (پس مراقب باشيد).

2. گناهكاران از درون و برون خواهند سوخت (پس گناه نكنيد).

3. گناهكاراني كه در دنيا با عزّت و كرامت بودند در آخرت خوار و معذّب خواهند بود.

4. در مورد معاد ترديد نكنيد، كه در رستاخيز با چشيدن عذاب به يقين مي رسيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و يكم تا پنجاه و هفتم سوره ي دخان به حالات و نعمت هاي متنوع بهشتيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

51- 57. إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقَامٍ أَمِينٍ* فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ* يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِينَ* كَذلِكَ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ* يَدْعُونَ فِيهَا بِكُلِّ فَاكِهَةٍ آمِنِينَ* لَا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولَي وَوَقَاهُمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ* فَضْلًا مِن رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 48

به راستي كه خود نگه داران در جايگاه امني هستند؛* در بوستان ها و چشمه ساران؛* (لباس هايي) از حرير نازك و ضخيم مي پوشند؛ در حالي كه روياروي هم ديگر (نشسته) اند.* (حال بهشتيان) اين گونه است؛ و حورياني فراخ چشم (و همسراني سپيد چشم) را به ازدواج آنان درآورديم.* در آن جا هر ميوه اي را (بخواهند) با امنيت فراخوانند.* در آن جا جز مرگ نخستين، مرگ (ديگري) نخواهند چشيد؛ و (خدا) آنان را از عذاب دوزخ حفظ مي كند؛* (اين ها به خاطر) بخششي از جانب پروردگار توست؛ تنها اين كام يابيِ بزرگ است.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي

تربيتي قرآن روش مقايسه و مقابله است؛ يعني سرنوشت دو گروه انسان هاي خوب و بد را در برابر هم تصوير مي كند تا خواننده ي قرآن بتواند فرجام آنها را بنگرد و عبرت بياموزد و راه صحيح را انتخاب كند؛ از اين رو در آيات پيشين حالات دوزخيان بيان شد و در اين آيات حالات پارسايان بهشتي را به تصوير كشيد.

2. در اين آيات به چند نعمت مهم بهشتيان اشاره شده است:

جايگاه امني است كه براي آنان آماده شده است، بوستان ها، چشمه ساران، لباس هاي حرير نرم و نازك و نيز لباس هاي ضخيم درخشنده، مجالس انس و هم نشيني و تكيه زدن برتخت ها روبه روي هم ديگر، ازدواج با حور العين، استفاده از ميوه هاي دل خواه همراه با امنيت (از ضرر و بيماري)، نگراني نداشتن از مرگ و فنا و از دست دادن نعمت ها، نگراني نداشتن از عذاب دوزخ (يعني آرامش روحي و رواني).

3. «جنّات» اشاره به بوستان هاي متعددِ هر يك از بهشتيان و يا اشاره به مقام ها و درجات مختلف هر يك از آنان است. «1»

4. «سُندُس» به معناي پارچه ي ابريشمي نازك و لطيف يا زربافت و «استَبرَق» به معناي پارچه ي ابريشمي ضخيم يا درخشنده است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 49

روشن است كه در بهشت گرما و سرماي نامطبوع وجود ندارد تا نياز به لباس هاي ضخيم باشد، بلكه اين تعبيرات اشاره به لباس هاي متنوع ولذت هاي بهشتيان است كه الفاظ معمولي بشر نمي تواند آنها را به طور كامل وصف كند.

5. مقصود از روبه رو بودن بهشتيان، همان مجالس انس

آنهاست كه از هرگونه برتري جويي و تفاوت به دور است و صفا وصميميت و روحانيت و معنويت برآنها حاكم است.

6. «حُور العين» از دو واژه ي «حُور» به معناي سياهي چشم در كنار سفيدي شفاف آن و واژه ي «عين» به معناي درشت چشم است. اين تعبيرات كنايه از زيبايي چشمان همسران بهشتي است.

7. در اين آيات اشاره شده كه ميوه هاي بهشت در دست رس اند و به دل خواه آورده مي شوند و از هرگونه ضرر و بيماري به دورند و كسي كه آنها را مي خورد در امنيت است.

8. مقصود از «مرگ اول» همان مرگ انسان در پايان عمر دنيوي است؛ يعني جز مرگي كه قبلًا چشيده اند، در بهشت گرفتار مرگ و فنا نمي شود.

البته انسان در پايان برزخ هم مرگ دارد اما مرگ معمولي و رنج آور نيست و شباهتي به مرگ دنيوي ندارد.

اين نكته نيز شايان ذكر است كه جاودانگي و مرگ نداشتن براي بهشتيان و دوزخيان هر دو هست، ولي اين جاودانگي براي دوزخيان، عذاب و براي بهشتيان، نعمت است و از اين رو برآن تأكيد شده است.

9. اگر بهشتيان لغزش هايي داشته اند و ناراحت كيفر و دوزخ هستند، خدا آنان را حفظ مي كند و ديگر در بهشت نگراني نخواهند داشت و پس از ورود به بهشت امنيت كامل برقرار است.

10. بهشت و نعمت هاي آنان نوعي بخشش الهي به پارسايان است؛ زيرا اعمال نيك انسان ها در برابر نعمت هاي جاويدان بهشتي ناچيز است علاوه براين كه خدا به انسان ها عقل و نيرو و توفيق هدايت داد تا به بهشت دست يابند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 50

آموزه ها و پيام ها:

1. با تقوا و پارسا شويد تا به نعمت هاي بهشت دست يابيد.

2. نعمت هاي متنوع بهشتي در انتظار پارسايان است.

3. نعمت هاي بهشتي مادي و معنوي است (با تقوا شويد تا به آنها دست يابيد).

4. بهشتيان نگران مرگ و دوزخ نيستند و آرامش روحي دارند.

5. بهشت را دست آورد خودتان ندانيد، بلكه فضل و بخشش الهي بدانيد.

6. دست يابي به بهشت، رستگاري بزرگي است كه موهبتي الهي به شمار مي آيد.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و هشتم و پنجاه و نهم سوره ي دخان به آسان گويي قرآن براي بيدارگري اشاره مي كند و با هشدار به مخالفان مي فرمايد:

58 و 59. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ* فَارْتَقِبْ إِنَّهُم مُرْتَقِبُونَ

و آن (قرآن) را فقط بر زبان تو آسان ساختيم، تا شايد آنان متذكر شوند.* پس نگهبان (و منتظر) باش كه آنان (نيز) نگهبان (و منتظر) هستند!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم كتابي تك جلدي است كه با حجم كوچك خود، وظايف و برنامه ي سعادت بشر را تا رستاخيز بيان مي كند. اين كتاب مطالب عالي اعتقادي و قوانين دقيق حقوقي را با بياني شيوا و ساده بيان مي كند كه براي همه ي مردم قابل فهم و الفاظ آن شيرين، جذّاب، تأثير گذار و خوش خوان است. «1»

2. قرآن خوش خوان و شيوا و آسان گوست؛ زيرا براي همه ي مردم نازل شده است و بايد همه ي اقشار مردم در شهر و روستا و در بازار و دانشگاه بتوانند از معارف آن استفاده

كنند و پند بگيرند و بيدار شوند و هدايت يابند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 51

از اين رو تفسيرهاي پيچيده و مبهم از قرآن، با هدف آن ناسازگار است، و مردم را از روح قرآن دور مي كند. همان طور كه دقت هاي زياد در اداي الفاظ قرآن و ابداع قواعد پيچيده براي آن با آسان گويي و خوش خواني قرآن و هدف تلاوت آن ناسازگار است. «1»

3. مقصود از منتظربودن پيامبر صلي الله عليه و آله آن نيست كه دست از تبليغ بكشد و كوشش هاي ديني را متوقف سازد بلكه منظور آن است كه به راه خود ادامه دهد و منتظر شكست كافران باشد، همان طور كه آنان نيز انتظار شكست اسلام را مي كشند.

اين سخنان نوعي تهديد براي مشركان مخالف اسلام بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن كتابي خوش خوان و آسان گوست.

2. هدف قرآن بيدارگري مردم است.

3. از مطالب روان قرآن در جهت بيداري بشريت استفاده كنيد.

4. (در برابر لجاجت دشمنان) صبر كنيد و منتظر (پيروزي) باشيد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 53

بخش دوم: سوره ي جاثيه

اشاره

نشانه هاي توحيد

معادباوري و ردّ ادعاهاي منكران

عظمت قرآن

بيان شريعت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 55

اول: سيماي سوره ي جاثيه

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

ا

كليات

سوره ي جاثيه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمده و داراي 37 آيه، 488 كلمه و 2191 حرف است.

اين سوره شصت و چهارمين سوره در ترتيب نزول، (پس از سوره ي «دخان» و قبل از سوره ي «احقاف») و چهل و پنجمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از: «جاثيه»، «شريعت» و «دَهْر».

سبب نام گذاري آن به «جاثيه» آيه ي 28 اين سوره است كه به زانو در آمدن بسياري از مردم را در صحنه ي قيامت مطرح كرده است و نام «شريعت» از آيه ي 18 آن گرفته شده است.

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

كسي كه سوره ي جاثيه را بخواند، خدا در روز قيامت عيب هاي او را مي پوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش تبديل مي كند. «1»

تذكر: روشن است كه اين آثار هنگامي است كه انسان آن را بخواند و در مفاهيم آن انديشه كند و در زندگي خود به كار بندد.

ويژگي ها

اين سوره نيز هم چون سوره هاي غافر و احقاف، با حروف مقطعه ي «حم» آغاز شده است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 56

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي جاثيه عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد؛

2. يادآوري رستاخيز و ردّ منكران معاد؛

3. بيان عظمت قرآن و شريعت پيامبر صلي الله عليه و آله.

مطالب

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. توجه دادن مردم به آيات و نشانه هاي خدا (در آيات 3- 6)؛

2. ادعاهاي ماديّون در انكار معاد و پاسخ قاطع به آنان (در آيات 24- 26)؛

3. توجه به عظمت قرآن (در آيات 2- 9 و 20)؛

4. بيان شريعت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 18).

ب) اخلاق:

دعوت به عفو و گذشت در عين قاطعيّت (در آيه ي 14).

ج) داستان:

گزارشي از داستان بني اسرائيل و نعمت هاي آنان (در آيات 16- 17).

د) مطالب فرعي:

1. تهديد گمراهان و منحرفان در عقيده (در آيه ي 23 به بعد)؛

2. بيان صحنه هاي تكان دهنده اي از قيامت و نامه ي اعمال و كيفرهاي اخروي (در آيات 27- 34)؛

3. حمد و ستايش خدا (در آيه ي 36)؛

4. دريا و آنچه در آسمان ها و زمين است مسخّر انسان است (در آيات 11- 12)؛

5. اشاره اي به هدف خلقت جهان (در آيه ي 22).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 57

دوم: محتواي سوره ي جاثيه

اشاره

قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي جاثيه با بيان دو حرف مقطعه، به مبدأ نزول قرآن و صفات او شاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. حم* تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

حا، ميم.* فرو فرستادن كتاب (: قرآن) از جانب خداي شكست ناپذير فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشابه اين آيات در آغاز سوره ي غافر (مؤمن) گذشت و مطالبي در مورد آنها بيان كرديم. تكرار اين مطالب براي اهميت و تأكيد است.

2. در اين آيات به نزول قرآن از سوي خداي عزيز و حكيم

اشاره شده است كه اين دو صفت خدا با قرآن ارتباط دارد؛ زيرا عزّت خدا موجب شده كه قرآني شكست ناپذير بياورد و حكمت خدا محتواي قرآن را حكمت آميز كرده است؛ به عبارت ديگر، قرآن جلوه اي از عزّت و حكمت خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن معجزه اي است كه از همين حروف معمولي ساخته شده است (اگر مي توانيد مانند آن را بياوريد).

2. قرآن جلوه اي از عزّت و حكمت خداست كه فرو آمده و در دست رس بشر قرار گرفته است (پس از آن بهره ببريد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 58

نشانه هاي خدا در پهنه هستي براي خردورزان

قرآن كريم در آيات سوم تا پنجم سوره ي جاثيه به نشانه هاي خدا در صحنه ي جهان، انسان و طبيعت اشاره مي كند و مي فرمايد:

3- 5. إِنَّ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ* وَفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آيَاتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ* وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ

وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِن رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ لِقٌوْمٍ يَعْقِلُونَ

قطعاً، در آسمان ها و زمين نشانه هايي براي مؤمنان است.* و در آفرينش شما و آنچه از جنبندگان پراكنده مي كند، نشانه هايي است براي گروهي كه يقين مي آورند.* و پي در پي آمدن شب و روز، وآنچه از روزي ها كه خدا از آسمان فرو فرستاد و با آن زمين را، پس از مردنش، زنده نمود و دگرگوني بادها، نشانه هايي است براي گروهي كه خردورزي مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به نشانه هاي متعدد خدا در صحنه ي آسمان و زمين و انسان اشاره شده است، نشانه هايي كه خداشناسي انسان متفكّر را كامل كرده، او را به يقين و ايمان مي رساند.

2. آفرينش آسمان هاي با عظمت و نظم عجيب آن و نيز آفرينش زمين با حركت هاي متعدد كه در فضا شناور است، همگي از نشانه هاي علم وحكمت و قدرت خداست.

3. ساختمان بدن انسان و ساختمان سلول هاي آن و اعضا و جوارح منظم و اسرارآميز آن يكي ديگر از نشانه هاي قدرت وعلم آفريدگار آنهاست.

4. هزاران نوع جان داري كه در سطح زمين، در قاره ها و درياها پراكنده شده اند و هر كدام دنياي عجيب و زيباي خود را دارند نيز كتابي از عظمت هستي و هستي آفرين است.

5. مقصود از «اختلاف» شب و روز، همان رفت و آمد آنهاست كه بسيار حساب شده و شگفت انگيز است و يا منظور تفاوت شبانه روز در طول سال

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص:

59

است «1» كه در اثر حركت هاي زمين حاصل مي شود و با پيدايش فصول مختلف، بركات زيادي را براي انسان در پي دارد و انسان انديشمند را به ياد خدا مي اندازد.

6. مقصود از «رزق» در اين آيات همان باران هايي است كه از جوّ زمين فرود مي آيد و زمين مرده را زنده و سرسبز مي سازد.

البته اين احتمال نيز وجود دارد كه رزق اشاره به نور و گرما نيز باشد كه از آسمان به سطح زمين مي رسد و عامل رشد و حيات مي شود و خردورزان را به ياد آفريدگار اين نعمت ها مي اندازد.

7. وزش بادها عامل جابه جايي هوا و ابرهاست و نيز سبب لقاح گياهان و زايش آنها مي شود و بدين ترتيب باران و هواي تازه و ميوه ها و گل ها را به ارمغان مي آورد كه تفكّر در آنها انسان را خداشناس مي گرداند.

8. در اين آيات به سه عنوان تعقّل، يقين وايمان اشاره شده است؛ يعني اگر كسي به نشانه هاي خدا بنگرد و در آنها تفكر كند، خداشناس مي شود، و اگر جست وجوگر يقين باشد به يقين مي رسد و در مرحله ي سوم به ايمان دست مي يابد.

پس اين آيات مراحل معرفت الهي را از تفكر، يقين و ايمان بيان مي كند، اما در آيه، بر اساس درجات شرافت، اول ايمان سپس يقين و در آخر تفكر را ذكر كرد. «2»

9. اگر انسان اهل تفكر باشد، با مشاهده ي نشانه هاي خدا، خداشناس تر مي شود و به مراحل عالي يقين و ايمان مي رسد، اما اگر فكر خود را به كار نيندازد و طالب يقين و ايمان نباشد، از مشاهده ي آيات و نشانه هاي خدا سودي نمي برد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 60

آموزه ها و پيام ها:

1. با جهان شناسي ايمان خود را كامل كنيد.

2. با مطالعات انسان شناسي و زيست شناسي، به يقين و خداشناسي برسيد.

3. با مطالعه در نظام شبانه روز و طبيعت، به خداشناسي برسيد.

4. خردورزي كنيد تا خداشناس شويد.

5. جهان شناسي، انسان را به خداشناسي، يقين و ايمان مي رساند.

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي جاثيه با اشاره به عظمت و حقّانيّت آيات قرآن مي فرمايد:

6. تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ

آن [ها] آيات خداست، كه آن را به حق بر تو مي خوانيم؛ پس به كدام سخن بعد از (سخن) خدا و آياتش، ايمان مي آورند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «آيات» در اين جا، نشانه هاي خداست كه در آيات قبل بيان شد و يا آيات قرآن است كه از طرف خدا نازل شده است، البته مانعي ندارد كه مقصود هر دو مورد باشد. «1»

2. محتواي آيات قرآن و نبوّت پيامبر عليه السلام و وحي الهي حق است؛ يعني اين آيات الهي چنان گويا و مستدل است كه دليل بر حقّانيّت خود آيات و آورنده ي آن است.

3. «حديث» به معناي سخن نو است كه در اين جا اشاره به داستان هاي عبرت آموز قرآن است، يعني چه حديثي بهتر از حديث خدا «2» كه سرگذشت عبرت آموز اقوام پيشين را بيان مي كند و در دل ها شور ايمان و تقوا را برمي انگيزد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 61

اگر كسي به سخن خدا و قرآن ايمان نياورد، حديث بهتري براي ايمان آوردن نخواهد يافت. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تلاوت قرآن و محتواي آن، حق است.

2. به سراغ غير خدا و آيات حق او نرويد كه چيزي بهتر براي ايمان آوردن نمي يابيد.

***

قرآن كريم در آيات هفتم تا دهم سوره ي جاثيه به واكنش منفي مخالفان در برابر قرآن و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 10. وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ* يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَي عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَن لَمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ* وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْئاً اتَّخَذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ* مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا يُغْنِي عَنْهُم مَا كَسَبُوا شَيْئاً وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ

واي بر هر دروغ زن گنه پيشه!* كه آيات خدا را كه بر او خوانده مي شود، مي شنود، سپس متكبرانه پافشاري مي كند، گويا آن را نشنيده است؛ پس او را به عذاب دردناكي مژده بده.* و هرگاه از آيات ما چيزي را بداند، آنها را به ريشخند مي گيرد؛ آنان عذابي خواركننده برايشان (آماده) است!* فرا روي آنان جهنّم است؛ و دستاوردشان و آنچه را، غير از خدا، سرپرستان (خود) برگزيده اند، هيچ چيز (از عذاب الهي را) از آنان دفع نخواهد كرد؛ و برايشان عذابي بزرگ است!

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 62

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه برخي مشركان هم چون نضر بن حارث و ابوجهل افسانه هايي از غير عرب براي مردم حكايت مي كردند تا مردم را سرگرم سازند و از آيين حق بازدارند، و آيات فوق بدين مناسبت فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. هر چند شأن نزول اين آيات در مورد افسانه گويي نضر بن حارث و ابوجهل است، اما معناي آيات فوق منحصر در اين افراد نيست و شامل هر گناهكار دروغ گويي مي شود كه مخالف قرآن باشد.

2. واژه ي «افّاك» به انسان بسيار دروغ گو و يا كسي كه دروغ بزرگ مي گويد گفته مي شود و «اثيم» نيز به معناي گناهكاري است كه بسيار گناه مي كند؛ يعني مخالفان قرآن افرادي آلوده به گناه و دروغ هستند.

3. در اين آيات بيان شده كه مخالفان در برابر آيات الهي چند واكنش دارند:

الف) در برابر قرآن تكبّر مي ورزند، به طوري كه گويي آيات الهي را نمي شنوند.

ب) هرگاه از مطالب آيات الهي آگاهي يابند، آنها را به ريشخند مي گيرند.

4. اگر كسي آيات الهي را بشنود، انتظار مي رود كه در او اثر كند و ديگر تكبّر نورزد ولي مشركان لجوج اين گونه نبودند.

5. در اين آيات چند مجازات براي مخالفان آيات الهي در نظر گرفته شده است:

الف) عذاب دردناك الهي؛

ب) عذاب خوار كننده ي الهي؛

ج) دوزخي كه در انتظار آنان است؛

د) عذاب بزرگ خدا كه براي آنان آماده شده است.

6. در اين آيات بيان شده كه اگر مشركان چيزي از آيات الهي را بدانند، نه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 63

تنها آن آيه، بلكه همه ي آيات قرآن را ريشخند مي كنند و اين نهايت جهل و لجاجت آنهاست كه چيزهايي را هم كه نمي دانند مسخره مي كنند.

7. از آن جا كه مخالفان آيات قرآن را ريشخند مي كردند، خدا نيز آنان را ريشخند مي كند و از تعبير «مژده» براي عذاب آنان استفاده مي كند.

8. مشركان مخالف قرآن در رستاخيز تنها مي شوند و اموال و بت ها و مبعودانشان نمي توانند از آنان دفاع كنند و عذاب را از آنها دفع كنند.

9. مقصود از دوزخي كه «وراي» مشركان است، همان جهنّم آخرت است كه مشركان بدان پشت كرده اند و يا منظور دوزخي است كه از آنان پوشيده است و نتيجه ي اعمال آنهاست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. دروغ گويي، گناهكاري و تكبّر از عوامل محروميت از آيات الهي است.

2. تكبّر در برابر آيات الهي و ريشخند آنها، از عوامل عذاب است.

3. از اموال و معبودان دروغين در رستاخيز كاري ساخته نيست.

4. اگر مي خواهيد از عذاب نجات يابيد، از دروغ، گناه، تكبّر و ريشخند آيات الهي دوري گزينيد.

***

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي جاثيه به هدايت قرآن و فرجام عذاب آلود كافران اشاره كرده، مي فرمايد:

11. هذَا هُديً وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِن رِجْزٍ أَلِيمٌ

اين (قرآن) راه نماست؛ و كساني كه آيات پروردگارشان را انكار كردند، برايشان عذاب دردناك اضطراب آور است!

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 64

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن هدايتگر و برنامه ي زندگي انسان است و او را به سعادت دنيوي و اخروي ره نمون مي سازد.

2. «رجز» به معناي اضطراب و لرزش و بي نظمي است؛ از اين رو به بلاهاي سخت و اضطراب آور نيز رجز گفته مي شود «1» كه در انتظار كافران منكر آيات الهي است.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن هدايتگر است (پس با كفر و انكار، خود را از آن محروم نسازيد).

2. آيات الهي را انكار نكنيد كه دچار عذاب دردناكي مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات دوازدهم و سيزدهم سوره ي جاثيه به نشانه هاي خدا در دريا و آسمان و زمين اشاره مي كند و مي فرمايد:

12 و 13. اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ* وَسَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

خدا كسي است كه دريا را براي شما رام ساخت تا كشتي ها به فرمانش در آن روان شوند و تا از بخشش او بهره جوييد و تا شما سپاس گزاري كنيد.* و (منافع) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است را، در حالي كه همگي از اوست، براي شما مسخر ساخت؛ قطعاً، در آن [ها] نشانه هايي است براي گروهي كه تفكّر مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. حدود دو سوم كره ي زمين را آب پوشانده است و درياها منبع مهم غذايي بشرند؛ انواع ماهي ها و گوشت هايي كه

بدون زحمت در درياها

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 65

پرورش مي يابند و ما آنها را صيد مي كنيم و به عنوان غذاي لذيذ مصرف مي كنيم و اكنون كه جمعيت كره ي زمين زياد شده، منبع غذايي دريا بيش تر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است و از اين رو مقرراتي براي صيد و جلوگيري از آلودگي آب دريا وضع مي شود. آري؛ دريا يكي از نعمت ها و نشانه هاي خداست كه يادآوري آن روح سپاس گزاري را در بشر زنده مي كند.

2. در اين آيه به حركت با شكوه كشتي ها در آب و شكافتن سينه ي امواج اشاره شده است كه اين نعمت راه استفاده از دريا را هموار كرده است تا انسان بتواند از كشتي هاي غول پيكر براي حمل و نقل بارهاي عظيم و مسافران زياد استفاده كند.

آري؛ خداست كه خواص عناصر آب و كشتي و اختلاف وزن حجمي آنها را طوري قرار داد، كه انسان بتواند از صحنه ي اقيانوس ها به عنوان جاده استفاده كند.

3. يادآوري نشانه هاي خدا در پهنه ي هستي، همراه با بيان نعمت هاي او، عشق به خدا را در دل ها زنده مي كند و انسان را به تعظيم در برابر عظمت و لطف پروردگار وا مي دارد؛ چرا كه انسان فطرتاً نسبت به كسي كه به او كمك و لطف كند عشق و علاقه پيدا مي كند.

4. «سخّر» در قرآن به دو معنا آمده است:

الف) به معناي در خدمت منافع و مصالح بشر بودن، همان گونه كه مي گويد: خورشيد و ماه مسخّر انسان هاست، يعني خدمات و منافع آنها در خدمت بشر

است.

ب) آن كه زمام اختيار چيزي در دست بشر باشد، همان طور كه در مورد تسخير كشتي ها و درياها و نهرها اشاره شده است. «1»

5. در اين آيات به جايگاه بلند انسان اشاره شده كه دريا و آسمان ها و زمين همه در خدمت او قرار گرفته است. آري؛ تفكر در اين مطلب انسان را خداشناس و سپاس گزار حق مي گرداند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 66

6. حركت كشتي ها به فرمان خداست و آنچه در آسمان ها و زمين است از آن خداست «1» و با اين وجود همه را در اختيار بشر گذاشته است؛ پس بسيار ناسپاسي است كه انسان به سراغ غير خدا برود.

آموزه ها و پيام ها:

1. با دقت در دريا نوردي و فوايد آن، سپاس گزار (خدا) شويد.

2. با تفكر و جهان شناسي، خداشناس شويد.

3. در صحنه ي دريا، زمين و آسمان، نشانه هاي خدا را ببينيد.

***

هر چه كني به خود كني

قرآن در آيات چهاردهم و پانزدهم سوره ي جاثيه به برخورد اخلاقي با كافران و قانون بازتاب عمل هر كس به خودش اشاره مي كند و مي فرمايد:

14 و 15. قُل لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لَا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ لِيَجْزِيَ قَوْمَاً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ* مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَي رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ

به كساني كه ايمان آوردند بگو: «كساني را كه اميد به روزهاي خدا

(در رستاخيز) ندارند بيامرزيد، تا (خدا) گروهي را به خاطر آنچه به دست مي آوردند جزا دهد».* هر كس (كار) شايسته اي به جا آورد، پس به سود خودش است، و هر كس (كار) بدي كند پس به زيان اوست؛ سپس فقط به سوي پروردگارتان بازگردانده مي شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به مؤمنان دستور مي دهد كه در هنگام برخورد با كافران، با

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 67

بزرگواري آنان را مورد عفو قرار دهيد و با آنان برخورد خشن و نامطلوب نكنيد.

آري؛ گذشت و بزرگواري يكي از عوامل جذب مخالفان است، همان طور كه برخورد تند و خشن بر لجاجت مخالفان مي افزايد.

البته اين قاعده ي كلي اخلاقي موارد استثنايي نيز دارد؛ يعني در مورد افراد لجوج و سرسخت كه نرمي و عفو تأثير منفي دارد و بر لجاجت آنان مي افزايد چاره اي جز برخورد و مجازات نيست.

2. مقصود از «ايّام اللَّه» روزهاي مخصوص است، وگرنه همه ي روزها روزهاي خداست.

برخي مفسران آن را اشاره به روز مرگ، روز رستاخيز، روز عذاب او و روز قيام امام مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) دانسته اند. «1»

3. يك قاعده ي كلي در مورد نتايج اعمال خوب و بد انسان ها اين است كه هر كس كار خوب مي كند به سود خودش است وهر كس كار بدي انجام مي دهد به زيان خود اوست.

آنچه در كاشته اي مي كني امروز درو

طمع خوشه ي گندم

مكن از دانه ي جو به عبارت ديگر، سود و زيان اعمال انسان به خدا و پيامبر نمي رسد، پس اگر كسي از دستورات ديني اطاعت كرد، زمينه ي رشد و سعادت خود را فراهم كرده است و هر كس نافرماني كرد، زمينه ي سقوط خود را فراهم كرده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مخالفان با نرمي و گذشت رفتار كنيد.

2. منكران قيامت، منتظر ديدن نتيجه ي اعمال خود در رستاخيز باشند.

3. هر چه كني به خود كني.

4. فرجام شما به سوي خداست (و نتايج اعمال خود را مي بينيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 68

قرآن كريم در آيات شانزدهم و هفدهم سوره ي جاثيه به نعمت هاي خدا نسبت به بني اسرائيل و اختلافات آگاهانه ي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

16 و 17. وَلَقَدْ آتَيْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَبَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَي الْعَالَمِينَ* وَآتَيْنَاهُم بَيِّنَاتٍ مِنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيَما كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ

و به يقين، به بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) كتاب (تورات) و حكم و نبوّت داديم و از (خوراكي هاي) پاكيزه به آنان روزي داديم و آنان را بر جهانيان (هم زمانشان) برتري بخشيديم.* و دلايل روشني از امر (دين) به آنان داديم؛ و اختلاف نكردند، مگر پس از آن كه علم براي آنان (حاصل) آمد،

به خاطر ستم (و حسدي) كه در ميانشان بود. در حقيقت، پروردگار تو در روز رستاخيز، درباره ي آنچه در آن اختلاف مي كردند، ميان آنان داوري مي كند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به شش موهبت الهي نسبت به بني اسرائيل اشاره شده است.

الف) كتاب تورات كه برنامه ي سعادت آنان بود.

ب) مقام حكومت و داوري «1» كه ساليان دراز در بني اسرائيل ادامه داشت و زمام داراني هم چون داود و سليمان عليهما السلام را به وجود آورد.

ج) مقام نبوت كه بسياري از پيامبران الهي از بني اسرائيل برانگيخته شدند و تعداد آنان را از هزار تا چهار هزار نفر گفته اند. «2»

د) خوراكي هاي پاكيزه هم چون بلدرچين كه به آنان عطا شده بود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 69

ه) برتري بني اسرائيل بر مردم جهان در عصر خويش، هر چند بهترين امت در كل اعصار و جهانيان مسلمانان هستند. «1»

و) معجزات و دلايل روشن و منطقي كه خدا به موسي عليه السلام داد و يا دلايل روشن و نشانه هاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله كه در كتاب هاي آنان آمده بود.

2. بني اسرائيل با وجود دلايل روشن، ناسپاسي كردند و آگاهانه و سركشانه به اختلاف در مورد حقايق ديني و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پرداختند و متفرق شدند؛ از اين رو قدرت آنان ضعيف و متلاشي گشت و گرفتار ذلّت شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت بني اسرائيل پند بياموزيد و به دنبال اختلاف نرويد كه فرجام ناگواري دارد.

2. بني اسرائيل قومي هستند

كه آگاهانه به اختلافات دامن مي زنند.

3. رستاخيز، روز داوري خدا و پايان بخش اختلافات است.

4. اختلافات آگاهانه (نوعي ناسپاسي نسبت به نعمت هاي الهي است و) گرفتاري در رستاخيز را به دنبال دارد.

***

قرآن كريم در آيات هيجدهم و نوزدهم سوره ي جاثيه به لزوم پيروي از شريعت و پرهيز از پيروي هواي نفسِ ناآگاهان، و سرپرستِ ستمكاران و پارسايان اشاره مي كند و مي فرمايد:

18 و 19. ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَي شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ* إِنَّهُمْ لَن يُغْنُوا عَنكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 70

سپس تو را بر شريعتي از امر (دين) قرار داديم؛ پس، از آن پيروي كن و از هوس هاي كساني كه نمي دانند پيروي نكن.* [چرا] كه آنان هيچ چيز از (عذاب) خدا را از تو دفع نمي كنند و در واقع، ستمكاران برخي از آنان ياوران برخي (ديگر) هستند و خدا ياور خود نگه داران است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «شريعت» به معناي راهي است كه در كنار نهرها براي رسيدن به آب، احداث مي كنند و به هر راهي كه انسان را به مقصد مي رساند، شريعت گويند و در اين آيه مقصود از شريعت راه آيين حق است كه انسان را به سرچشمه ي آب حياتِ وحي و سعادت مي رساند. «1»

2. واژه ي «امر» مفرد «امور»،

به معناي «چيز يا كار» است و در اين جا مقصود دين وآيين حق است كه پيامبران و مؤمنان از آن پيروي مي كنند تا به نجات و پيروزي برسند.

3. در اين آيه پيروي از راه دين در برابر پيروي از هواي نفس جاهلان قرارگرفته است؛ چرا كه هركس از راه وحي روي برتابد و به هربرنامه ي غير الهي روي آورد، در حقيقت به پرتگاه ناآگاهي هواي نفس سقوط كرده و پيروي از شريعت با پيروي از هواي نفس قابل جمع نيست.

4. در اين آيات بيان شده كه افراد ناآگاه و رهبران غير الهي كه مورد پيروي قرار مي گيرند، نمي توانند در رستاخيز به كسي كمك كنند و او را از عذاب الهي نجات دهند؛ چرا كه خود آنان نيز گرفتار عذاب اند.

5. در اين آيات اشاره شده كه هر كس سرپرست و ياوري دارد، ولي سرپرست و ياور پارسايان خداي عادل و مهربان است و سرپرست و ياور ستمكاران، ستمكاران ديگر هستند، كه سرپرستي آنان جز آزار و ظلم نتيجه ي ديگري ندارد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 71 6. هر چند روي سخن اين آيات با پيامبر صلي الله عليه و آله است اما مقصود همه ي مؤمنان هستند كه بايد از شريعت حق پيروي كنند و به دنبال هواي نفس جاهلان نروند.

آموزه ها و پيام ها:

1. شريعت حق، اسلام است، پس از آن پيروي كنيد.

2. بين هواي نفس و شريعت الهي، يكي را انتخاب كنيد كه اين دو با هم قابل جمع نيستند.

3. جاهلان، مدافع

خوبي براي شما نيستند.

4. اگر ياور و سرپرست شما ستمكار است، شما نيز ستمكاريد.

5. اگر ياوري و سرپرستي خدا را مي خواهيد، پارسا شويد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي جاثيه به بصيرت آفريني، هدايتگري و رحمتگري قرآن اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. هذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُديً وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ

اين (: قرآن) دليل هاي بينش آور براي مردم است؛ و رهنمود و رحمتي است براي گروهي كه يقين مي آورند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «بصائر» جمع بصيرت و به معناي بينايي هاست كه مقصود تنها ديدن با چشم سر نيست، بلكه منظور بينش هاي فكري و عقلي است و گاهي به تمامي اموري كه مايه ي درك و فهم است اطلاق مي شود.

آري؛ قرآن و آيات شريعت آفرين آن، مايه ي بينايي است و در همه ي ابعاد زندگي به انسان بصيرت مي دهد.

2. چرا در اين آيه بصيرت آفريني قرآن را براي عموم مردم، اما هدايت و رحمت قرآن را براي اهل يقين قرار داده است؟

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 72

پاسخ اين پرسش آن است كه قرآن به همه ي مردم بينش مي دهد، اما برخي از افراد طالب يقين هستند و به دنبال مراحل عالي هدايت قرآن مي روند و پس از هدايت مشمول رحمت الهي مي گردند.

آري؛ مراتب روشنگري قرآن، متفاوت و مراحل استفاده ي مردم از آن نيز مختلف است.

3. در اين آيه، بصيرت اول آمده است كه مايه ي هدايت است و

هدايت مايه ي نزول رحمت الهي است؛ يعني اين سه تعبير حالت علت و معلول دارند.

4. اين آيه قرآن را عين بصيرت، هدايت و رحمت معرفي كرده است. اين تعبير نشان دهنده ي تأثير، عمق و عظمت اين كتاب آسماني است.

آموزه ها و پيام ها:

1. روشنگري و بصيرت آفريني قرآن براي همگان است (و مخصوص افراد خاصي نيست).

2. اگر مراحل عالي هدايت و رحمتگري قرآن را مي طلبيد، بكوشيد از اهل يقين شويد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم سوره ي جاثيه به عدم مساوات بدكاران و نيكوكاران و هدفمندي آفرينش جهان اشاره مي كند و مي فرمايد:

21 و 22. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْيَاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ* وَخَلَقَ اللَّهُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَي كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

بلكه آيا كساني كه بدي ها را كسب كردند، پنداشتند كه آنان را همانند كساني قرار مي دهيم كه ايمان آوردند و (كارهاي) شايسته انجام داده اند، در حالي كه زندگي آنان و مرگشان يكسان است؟! چه بد داوري مي كنند!* و خدا آسمان ها و زمين را به حق آفريد، و تا هر كس به خاطر آنچه كسب كرده، جزا داده شود، در حالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 73

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات متعددي از قرآن به عدم مساوات مؤمنان شايسته كردار و

بدكاران فسادگر اشاره شده است؛ «1» چرا كه خدا عادل است، پس حتماً بدكار و نيكوكار در نظر او يكسان نيستند.

2. زندگي و مرگ نيكوكاران با بدكاران يكسان نيست؛ نتايج اعمال آنها مختلف است و ايمان و عمل نيك مؤمنان به زندگي و مرگ آنان رنگ سعادت مي دهد، همان طور كه بدكاري خلافكاران به زندگي آنان رنگ ذلّت و عذاب مي دهد. «2»

3. «اجترحو» در اصل به معناي جراحت است كه اثرِ بيماري و آسيب بر بدن انسان است و گويا كسي كه مرتكب گناه مي شود روح خود را مجروح مي سازد.

4. جهان بي هدف نيست، بلكه بر اساس حق آفريده شده و در همه جاي آن حق و عدالت حاكم است.

5. يكي از اهداف آفرينش جهان، اجراي عدالت در مورد انسان هاست كه به هر كس طبق اعمالش كيفر داده شود و به كسي ستم نشود.

پس اگر در دنيا اين امر ميسّر نشد، حتماً رستاخيزي برپا مي شود تا بدكاران و نيكوكاران نتيجه ي اعمال خود را ببينند و يكسان نبودن آنها ظاهر شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. گناهكاران و مؤمنان شايسته كردار را مساوي قرار ندهيد.

2. آفرينش جهان هدفمند و حق مدار است.

3. يكي از اهداف آفرينش اجراي عدالت است.

4. پاداش الهي بر اساس عمل كرد افراد است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 74

آنگاه كه هواي نفس، معبود مي شود

قرآن كريم در

آيه ي بيست وسوم سوره ي جاثيه به هواپرستي و فرجام عبرت آميز آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

23. أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَي عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَي سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَي بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

و آيا اطلاع يافتي از كسي كه هوسش را معبود خود گرفت؟! و خدا او را از روي دانش در گمراهي وانهاد و بر شنوائي او و دلش مهر نهاد و بر ديده اش پرده اي قرار داد؟! و چه كسي بعد از خدا او را راه نمايي مي كند؟! آيا (غافليد) و متذكّر نمي شويد؟!

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه شبي ابوجهل به همراه وليد بن مغيره در كنار كعبه درباره ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفت وگو مي كردند و ابوجهل گفت: به خدا سوگند! من مي دانم كه او راست گوست؛ و در اين مورد به سوابق امانت داري و راست گويي پيامبر صلي الله عليه و آله استنادكرد.

وليد به ابوجهل گفت: پس چرا به او ايمان نمي آوري؟

ابوجهل گفت: مي خواهي دختران قريش بگويند: از ترس شكست، تسليم برادر زاده ي ابوطالب شد. سوگند به بت هاي لات وعزّي كه هرگز از او پيروي نخواهم كرد!

پس از اين واقعه بود كه آيه ي فوق فرود آمد و خبر داد كه بر گوش و قلب او مهر نهاده شده است. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از پرستش هواي نفس چيست؟

هر گاه انسان خدا را رها كند و به دنبال خواسته هاي نفساني خويش برود و اطاعت از دل را بر اطاعت از خدا مقدم شمرد، در حقيقت هوا و هوس

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 75

خويش را پرستش كرده است؛ چون اطاعت از هر چيزي نوعي عبادت و پرستش آن است. «1»

برخي مفسران نيز تعبير پرستش هواي نفس را اشاره به مشركان قريش مي دانند كه به هر چيزي كه دل مي بستند و مطابق هواي نفس آنان بود از آن بتي مي ساختند و آن را مي پرستيدند. «2» البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق اشاره به هر دو معنا باشد.

2. مقصود از «گمراهي بر اساس علم» آن است كه خدا از احوال هواپرستاني هم چون ابوجهل آگاه است و مي داند كه آنان شايستگي هدايت را ندارند و با لجاجت و كژروي راه هدايت را به روي خود مي بندند، از اين رو آنان را در گمراهي وانهاد.

و يا مقصود آن است كه اين هواپرستان آگاهانه راه گمراهي را در پيش مي گيرند، يعني با اين كه راه هدايت و گمراهي را مي شناسند، به علم خود عمل نمي كنند و آگاهانه كژروي مي كنند.

البته تفسير اول با ظاهر آيه سازگارتر است.

3. مقصود از مهر نهادن خدا بر گوش و دل و پرده افكندن بر چشم هواپرستان چيست؟

هواپرستان با لجاجت و كژروي خود، تمام راه هاي هدايت را برخود مي بندند؛ از اين رو خدا لطف و رحمتش را از آنان برمي دارد و آن چنان هواي نفس بر آنان غلبه پيدا مي كند كه حسّ تشخيص نيك و بد را از دست مي دهند و حقايق را درك نمي كنند و گويي پرده اي بر چشم و گوش و دل آنها نهاده شده است.

حقيقت سرايي است آراسته

هوا و هوس گَردِ برخاسته

نبيني كه جايي كه برخاست گرد

نبيند نظر گرچه بيناست مرد (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 76

البته روشن است كه مهر نهادن خدا بر دل و گوش هواپرستان به معناي جبر نيست؛ زيرا در حقيقت اين پرده ها و مهرها نتيجه ي اعمال خود آنهاست.

پرده ي الوان هوا را بِدَر

تا به پس پرده ببيني چه هاست (پروين)

4. هر چند آيه ي فوق را در مورد ابوجهل دانسته اند، معناي آيه منحصر در او نيست و شامل همه ي هواپرستان مي شود.

5. در احاديث اسلامي خطرها و عواقب هواپرستي بيان شده است؛ از جمله:

از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

در زير آسمان در نزد خدا، معبودي مبغوض تر از هواي نفس، پرستش نشده است. «1»

و نيز از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

از هواي نفس خودتان بر حذر باشيد، همان طور كه از دشمنان خودتان مي ترسيد؛ چرا كه چيزي براي انسان ها دشمن تر از پيروي از هواي نفس و محصولات زبان نيست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروي از هواي نفس انسان را به هواپرستي مي كشاند (و از خداپرستي بازمي دارد).

2. هواپرستي موجب گمراهي و عدم درك حقايق مي شود.

3. هركس كه

خدا او را در گمراهي وانهد، هيچ كس نمي تواند هدايتش كند.

4. از سرنوشت هواپرستان درس عبرت بگيريد و بيدار شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 77

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي جاثيه به بهانه جويي و گمانه زني هاي مادي گرايان هواپرست در برابر آيات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

24 و 25. وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا الَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ* وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ مَّا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

و گفتند: «اين جز زندگي پست (دنياي) ما نيست؛ مي ميريم و زنده مي شويم و جز روزگار، ما را هلاك نمي كند». و براي آنان هيچ علمي بدان (سخن) نيست، جز اين نيست كه آنان گمان مي برند.* و هنگامي كه آيات ما، در حالي كه روشن است، بر آنان خوانده مي شود، دليل آنان جز اين نيست كه مي گويند:

«نياكان ما را (زنده كنيد و) بياوريد اگر راست گوييد!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات سخن از عقايد گروه خاصي از مخالفان اسلام است كه به نام «دهريين» مشهورند. آنان افرادي مادي گرا و منكر وجود خدا و معاد بودند و مي گفتند: چيزي جز طبيعت و روزگار نيست كه مي آيد و مي رود و بزرگ سالانِ ما را مي ميراند و نوزادان ديگر به

دنيا مي آورد و نسل بشر هم چنان تداوم مي يابد. «1»

2. «دهر» گاهي به معناي روزگار و افلاك است كه مقصود فاعل حوادث عالم است كه در عقيده ي ماديين دهري مذهب جانشين خدا مي شود و گاهي به معناي مردم روزگار است كه در سخنان اهل بيت عليهم السلام نيز آمده

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 78

است»

و مورد سرزنش واقع شده است. البته اين كه در احاديث آمده است كه به دهر و روزگار بد نگوييد، «2» مقصود همان معناي اول است.

3. هواپرستان دهري براي انكار معاد دليلي ندارند و فقط گمانه زني و بهانه تراشي مي كنند و مي گويند اگر راست گو هستيد نياكان ما را زنده كنيد و بياوريد.

در حالي كه خدا بارها زنده كردن مردگان در طبيعت و تولد فرزندان را به نمايش گذاشته است و هرگاه پيامبران هم چون عيسي عليه السلام مرده اي را معجزه آسا زنده كنند به آنها تهمت سحر مي زنند.

4. روشن است كه دهر به معناي روزگار و افلاك و طبيعت، مستقل در تأثير نيست و نمي تواند كسي را زنده كند يا بميراند؛ زيرا مرگ و حيات نياز به علت برتري دارد كه خود داراي حيات مستقل و قدرت باشد و آن جز خدا نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. مادي گري سابقه اي طولاني در تاريخ بشر دارد.

2. مادي گرايان در مورد انكار معاد گمانه زني مي كنند، وگرنه علمي ندارند.

3. منكران معاد بهانه تراشي مي كنند و دليلي ندارند.

4. در مورد معاد، علمي سخن بگوييد و بهانه جويي و گمانه زني نكنيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و ششم و بيست و هفتم سوره ي جاثيه با اشاره به قطعي بودن معاد، به زيانكاري باطل گرايان اشاره مي كند و مي فرمايد:

26 و 27. قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ* وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 79

بگو: «خدا شما را زنده مي كند؛ سپس شما را مي ميراند؛ آن گاه، در روز رستاخيز كه هيچ ترديدي در آن نيست، شما را گرد مي آورد؛ و ليكن بيش تر مردم نمي دانند.»* و فرمان روايي آسمان ها و زمين فقط از آن خداست؛ و روزي كه ساعت (: قيامت) بر پا مي شود، در آن روز باطل گرايان زيان مي كنند.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه دهريين مادي گرا، مبدأ و معاد را منكر بودند، در اين آيات به مسأله ي مبدأ و معاد اشاره شده است؛ يعني نخست بر مسأله ي پيدايش حيات انسان تأكيد شده كه واقعيتي انكارناپذير است و نياز به علت و آفريدگاري توانا و دانا دارد.

دوم بر مسأله ي مرگ تأكيد شده كه به دست خداست و عامل اصلي مرگ انسان روزگار نيست بلكه آفريدگار انسان است.

و سوم بر مسأله ي معاد و جمع آوري مردم در رستاخيز به عنوان يك مطلب قطعي تأكيد شده است؛ زيرا اگر خدا توانسته مردم را در آغاز بيافريند، بار ديگر نيز مي تواند آنها را

زنده و در رستاخيز جمع آوري كند.

2. روز رستاخيز قطعي است و بدون ترديد واقع خواهد شد؛ زيرا خدا عادل است و بايد هر كس را به جزاي اعمالش برساند و در اين دنيا امكان چنين چيزي نيست، پس حتماً روزي خواهد بود كه به حساب ها رسيدگي شود.

3. دليل ديگري كه در اين آيات در پاسخ دهريين مادي گرا آمده آن است كه خدا مالك و حاكم جهان است، پس قدرت آن را دارد كه همه ي مردم را بميراند و آنان را در رستاخيز گردآور.

4. باطل گرايان در رستاخيز زيان مي كنند. آري؛ كساني كه به دنبال امور باطل اند و از حق مي گريزند، سرمايه هاي وجودي خويش، هم چون عقل و عمر و استعداد خود را بيهوده از دست مي دهند و در رستاخيز ايمان و عمل شايسته اي ندارند تا آنها را نجات دهد، از اين رو در اصل سرمايه هاي وجودي خويش زيان ديده اند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 80

آموزه ها و پيام ها:

1. سامان دهنده ي حيات، مرگ و رستاخيز، يكي است.

2. اكثريت مردم (بي ايمان، حقايق هستي را) نمي دانند.

3. مالك و حاكم جهان را بشناسيد (تا پي به مبدأ و معاد خود ببريد).

4. رستاخيز روز زيانكاري باطل گرايان است (بكوشيد شما از آنان نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات بيست و هشتم و بيست و نهم سوره ي جاثيه به حالات ملت ها در رستاخيز و نامه ي اعمال

آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

28 و 29. وَتَرَي كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَي إِلَي كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ* هذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

و هر امّتي را به زانو نشسته مي بيني، هر امتي به سوي نامه ي (اعمال) خود فراخوانده مي شود؛ (و به آنها گفته مي شود:) امروز آنچه را انجام مي داديد جزا داده مي شويد.* اين كتاب ماست در حالي كه عليه شما به حق سخن مي گويد؛ در حقيقت، ما آنچه را انجام مي داديد، رونوشت برمي داشتيم.

نكته ها و اشاره ها:

1. «جاثيه» به معناي سر زانو نشستن است، همان طور كه در قديم طرفين دعوا در دادگاه سر زانو مي نشستند تا مشخص باشند و محاكمه ي آنان صورت گيرد كه اين كنايه از آمادگي پذيرش فرمان يا اشاره به ضعف و ناتواني افراد در رستاخيز است و نيز ممكن است جاثيه به معناي جمعيت انبوه و متراكم ياگروه گروه باشد. «1»

البته مانعي ندارد كه جاثيه به هر سه معنا باشد.

2. در اين آيات از نامه ي اعمال عمومي ملت ها ياد شده است، كه همه ي نيكي ها و بدي ها و زيبايي ها و زشتي هاي گفتار و كردار ملت ها در آن ثبت است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 81

آري؛ انسان دو نامه ي اعمال دارد: يكي نامه ي اعمال شخصي و يكي نامه ي اعمال عمومي ملت و امت كه او به عنوان يكي از اعضاي آن امت مسئول بوده است. «1»

3. در اين آيات به چند ويژگي نامه ي اعمال اشاره شده است:

الف) افراد به سوي

آن فراخوانده مي شوند تا آن را بخوانند.

ب) همه ي اعمال انسان در آن نامه ثبت است.

ج) آن نامه سخن گوست و مطالب حق و كارهاي انسان را برايش بازگو مي كند؛ پس اگر كسي سواد خواندن هم نداشته باشد، از محتواي آن آگاه مي شود.

4. مقصود از استنساخ اعمال در نامه ي عمل آن است كه اعمال انسان ها توسط فرشتگان ثبت مي شود، و يا اين كه فرشتگان اعمال انسان را از كتاب تكوين نسخه برداري و عكس برداري مي كنند. «2»

5. پاداش و كيفر انسان در رستاخيز بر اساس اعمال اوست؛ يعني همان اعمال به صورت نعمت يا عذاب تجسّم مي يابند و پاداش و كيفر او مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در رستاخيز، حساب ملت ها پرونده اي جداگانه دارد (پس بنگريد در پرونده ي ملت شما چه چيزي ذخيره شده است).

2. پاداش و كيفر رستاخيز، تجسّم اعمال شماست (پس مراقب اعمال خود باشيد).

3. اعمال انسان ها در رستاخيز، سخن گو و حق گوست.

4. نامه ي اعمال، نسخه ي دوم اعمال شماست كه به دستور خدا نوشته مي شود.

5. براي رستاخيز و روبه رو شدن با نامه ي اعمال و عمل كرد خود آماده شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 82

قرآن كريم در آيات سي ام و سي و يكم سوره ي جاثيه به فرجام مؤمنان شايسته كردار و كافران مستكبر در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

30 و 31. فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ

الْمُبِينُ* وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوْا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَي عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْماً مُجْرِمِينَ

و امّا كساني كه ايمان آوردند و (كارهاي) شايسته انجام دادند، پس پروردگارشان آنان را در رحمتش وارد مي كند؛ تنها اين كام يابي آشكار است.

* و امّا كساني كه كفر ورزيدند، پس (به آنان گفته مي شود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمي شد، و [لي تكبّر ورزيديد و گروهي خلافكار شديد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي قبل به نامه ي اعمال امت ها و نوشته شدن اعمال انسان ها اشاره كرده است و اينك اين آيات نتيجه ي آن كار را بيان مي كند كه همان رسيدگي به اعمال در دادگاه عدل الهي و تعيين فرجام مؤمنان و كافران است. قرآن كريم در اين راه از روش مقايسه و مقابله ي دو گروه استفاده كرده است كه يك روش تربيتي مفيد است.

2. تعبير «ربُّهم» نوعي لطف پروردگار نسبت به مؤمنان را مي رساند و تعبير رحمت به جاي بهشت نيز آن لطف را تكميل مي كند و انسان مؤمن را به كام يابي روشني ره نمون مي شود.

3. «فوز» به معناي پيروزي همراه با سلامت (كام يابي) «1» و مقصود همان بهشت رحمت الهي است.

4. تكبر و خلافكاري پيوسته از ويژگي هاي كافران است. و همين عوامل موجب انحراف، كفر و عذاب آنان مي شود.

5. در اين آيات كافران به خاطر تكبّر و خلافكاري مورد سرزنش قرار

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 83

مي گيرند. هر چند در آيات بعد از فرجام عذاب آلود آنان نيز ياد مي شود، اما همين سرزنش و توبيخ پروردگار، خود نوعي عذاب

براي كافران است.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان شايسته كردار، فرجامي نيكو دارند.

2. ايمان و عمل صالح زمينه ساز لطف و رحمت الهي است.

3. تكبّر و خلافكاري زمينه ساز كفر و توبيخ است.

4. به فرجام مؤمنان و كافران بنگريد و راه خود را انتخاب كنيد.

***

مقصود از فراموشي خدا چيست؟

قرآن در آيات سي و دوم تا سي و پنجم سوره ي جاثيه به بهانه جويي كافران در مورد رستاخيز و عوامل عذاب آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

32- 35. وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِن نَظُنُّ إِلَّا ظَنّاً وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ* وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ* وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِن نَاصِرِينَ* ذلِكُم بأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ

و هنگامي كه گفته مي شد: «به يقين، وعده ي خدا حق است و ساعت (: قيامت) هيچ ترديدي در آن نيست.»، مي گفتيد: «نمي دانيم ساعت (: قيامت) چيست؟

(ما) جز گماني، گمان نمي بريم، و ما يقين نداريم.»* و بدي هاي آنچه انجام دادند برايشان آشكار شود، و آنچه آن را ريشخند مي كردند آنان را فروگيرد.* و گفته مي شود: «امروز شما را به فراموشي مي سپاريم، همان طوري كه ملاقات اين روزتان را فراموش كرديد؛ و مقصد شما آتش است و هيچ ياوري براي شما نيست!* اين (عذاب) به خاطر آن است كه شما آيات خدا را به ريشخند گرفتيد و زندگي

دنيا شما را فريب داد.» و امروز از آن (دوزخ) بيرون آورده نمي شوند و از آنان تقاضاي عذرخواهي نمي شود (تا مورد رضايت قرار گيرند).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 84

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از ويژگي هاي كافران آن است كه در مورد رستاخيز بهانه جويي مي كنند و مي گويند: «ما به آن يقين نداريم و نمي دانيم كه رستاخيز چيست».

اين سخنان كافران از روي استكبار و بي اعتنايي و يا ريشخند است، وگرنه آنها رستاخيز را مي شناسند.

2. در اين آيات به عوامل عذاب كافران اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) بهانه جويي در مورد رستاخيز؛

ب) كارهاي بد آنان؛

ج) ريشخند كردن عذاب الهي؛

د) به فراموشي سپردن رستاخيز؛

ه) ريشخند كردن آيات الهي؛

و) فريب خوردن از دنيا.

و در آيه ي قبل نيز به دو عامل تكبّر در برابر آيات الهي و خلافكاري آنان اشاره شد.

3. اعمال كافران در رستاخيز براي آنان آشكار مي شود و همان عذابي را كه مسخره مي كردند آنها را فرا مي گيرد.

4. مقصود از فراموش كردن روز ملاقات رستاخيز، فراموشي حساب و كتاب و مسئوليت هاي الهي است.

5. مقصود از به فراموشي سپرده شدن كافران از سوي خدا، در رستاخيز، همان بي اعتنايي و محروميت آنان از رحمت الهي است، وگرنه خدا در همه جا و هميشه حاضر است و چيزي را فراموش نمي كند.

6. كافران كم ظرفيت، فريب دنيا را خورده و غافل و مغرور شده اند و معمولًا كسي كه مغرور مي شود به ديگران با چشم حقارت مي نگرد و آنان را مسخره مي كند. غرور كافران آن قدر زياد مي شود كه آيات الهي را

نيز به ريشخند مي گيرند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 85

7. جايگاه كافران دوزخ است و ياوري نخواهند داشت و اجازه ي خروج و عذرخواهي نيز به آنان داده نمي شود. فرجام كافران بد كردار و لجوج اين گونه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران در برابر رستاخيز بهانه تراشي مي كنند.

2. در رستاخيز كافران گرفتار اعمال خويش اند و نتايج همان ها را مي بينند.

3. هر كس رستاخيز را فراموش كند در قيامت فراموش و به او اعتنايي نمي شود.

4. فرجام كافران تنهايي وبي ياوري و عذاب است.

5. ريشخند آيات الهي و مغرور شدن به دنيا از عوامل عذاب است.

6. كافران در دوزخ زنداني مي شوند.

7. فريب دنيا را نخوريد و آيات الهي را به ريشخند نگيريد كه گرفتار عذاب خواهيد شد.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي جاثيه با بيان صفات خدا به ستايش او مي پردازد و مي فرمايد:

36 و 37. فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ*

و ستايش مخصوص خدايي است كه پروردگار آسمان ها و پروردگار زمين است، (همان) پروردگار جهانيان.* و بزرگي (و رياسَت) در آسمان ها و زمين، فقط از آنِ خداست؛ و او شكست ناپذير [و] فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به پنج صفت خدا اشاره شده است:

الف) او «ربّ»، يعني مالك و مدبّر و حاكم اصلاحگر جهان است؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 86

ب) او بزرگ و با عظمت است؛

ج) خدا توانمندي شكست ناپذير است؛

د) او فرزانه و حكيم است.

2. حمد و ستايش مخصوص خداست؛ زيرا او پروردگار همه ي آسمان هاي و زمين و جهانيان است، پس هر چه زيبايي و نيكي است از اوست و اگر گلي را ستايش مي كنيم، در حقيقت خالق آن را ستايش مي كنيم.

3. تكرار عبارت «پروردگار آسمان ها و پروردگار زمين و پروردگار جهانيان فقط خداست»، اعتقاد به ربّ النوع ها و خدايان متعدد را براي موجودات جهان ردّ و توحيد را اثبات مي كند.

4. سوره ي جاثيه با بيان دو صفت عزّت و حكمت خدا شروع و با همين دو صفت او پايان يافت و در حقيقت در متن سوره نيز نشانه هاي خدا و عزّت و حكمت او بيان شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كسي را ستايش كنيد كه پروردگار همه ي جهان و جهانيان است.

2. همه ي جهانيان و جهان يك پروردگار دارند.

3. خدا را به عظمت، عزّت و حكمت بشناسيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 87

بخش سوم: سوره ي احقاف

اشاره

يادآوري توحيد و نفي هرگونه شرك

جهان شمولي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله

دادگاه عدل الهي در رستاخيز

هلاكت قوم عاد در سرزمين احقاف

يادآوري عظمت قرآن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 89

اول:سيماي سوره ي احقاف

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي احقاف كه در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد، داراي 35 آيه، 644 كلمه و 2598 حرف است. اين سوره شصت و پنجمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي جاثيه و قبل از سوره ي ذاريات) اما در چينش كنوني قرآن چهل و ششمين سوره به شمار مي آيد.

تنها نام اين سوره «احقاف» (نام سرزمين قوم عاد) است كه در نزديكي يمن واقع شده است. اين واژه در آيه ي 21 سوره آمده است.

در مورد فضيلت تلاوت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

هر كس سوره ي احقاف را هر شب يا هر جمعه بخواند، وحشت دنيا را از او برمي دارد و از وحشت آخرت هم در امان مي دارد. «1»

تذكر: اين آثار سوره وقتي ظاهر مي شود كه انسان علاوه بر قرائت سوره، در آن تدبّر و محتواي آن را در زندگي اش پياده كند و با تعاليم قرآني امني براي خويش فراهم سازد.

ويژگي:

احقاف آخرين سوره ي «حم» دار است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 90

اهداف

هدف اساسي سوره ي احقاف عبارت اند از:

1. يادآوري توحيد و نفي شرك؛

2. يادآوري دلايل معاد؛

3. جهان شمولي دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله؛

4. يادآوري عظمت قرآن.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در سوره ي احقاف آمده عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. آفرينش جهان بر اساس حق و نشانه هاي خدا (در آيات 33 و 43)؛

2. مبارزه با هرگونه شرك و بت پرستي (در آيات 4 و 5)؛

3. دادگاه عدل الهي در رستاخيز (در آيات 6، 20 و 34)؛

4. طرح عموميت دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ايمان گروهي از جن به ايشان (در آيات 29- 32).

ب) اخلاق:

1. سفارش به انسان درباره ي نيكي به پدر و مادر (در آيه ي 15)؛

2. دعوت به صبر و بردباري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله (در آيه ي 35).

ج) داستان ها:

1. گزارشي از تلاش هاي هود پيامبر و هلاكت قوم عاد در سرزمين احقاف (در آيه ي 21)؛

2. اشاره اي به موسي و تورات (در آيه ي 12).

د) مطالب فرعي:

1. بيان اهميت و عظمت قرآن كريم (در آيات 2، 12 و 28- 29)؛

2. تشويق مؤمنان و هشدار به كافران (در آيات 13- 20)؛

3. معرفي گمراه ترين مردم (در آيه ي 5)؛

4. دفاع از پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر تهمت هاي مشركان (در آيات 6- 11)؛

5. يادآوري زحمات مادران در دوران حمل (در آيه ي 15).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 91

دوم: محتواي سوره ي احقاف

جهان هدفمندو زمانتمند است

قرآن كريم در آيات اول و دوم سوره ي احقاف با اشاره به حروف مقطعه به عظمت قرآن و صفات الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. حم* تَنزِيلُ الْكِتَبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ

حا، ميم.* فرو فرستادن كتاب (: قرآن) از جانب خداي شكست ناپذير فرزانه است.

آيات آغازين سوره هاي غافر و جاثيه نيز شبيه اين آيات است كه شرح آن گذشت و تكرار آن براي نشان دادن اهميت مطلب و

تأكيد بر آن است.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي احقاف به هدفمندي و سرآمد زماني جهان و مخالفت كافران اشاره كرده، مي فرمايد:

3. مَا خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمّيً وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنذِرُوا مُعْرِضُونَ

آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، جز به حق و (تا) سرآمد معيّن نيافريديم، و كساني كه كفر ورزيدند، از آنچه هشدار داده شدند روي گردان اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از حق بودن آفرينش جهان آن است كه نظام حاكم بر آن حساب شده و داراي هدف است واين نظام شگرف و دقيق دليل روشني بر آفريدگار دانا و تواناست.

2. حق بودن آفرينش جهان، دليل هدفمندي آن و اشاره اي به معاد است؛ چرا كه اگر عمر جهان روزي به سر رسد و آفرينش آن هدفي داشته باشد حتماً

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 92

رستاخيزي واقع خواهد شد، وگرنه آفرينش آن باطل و بيهوده خواهد بود.

3. قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله پيوسته به كافران هشدار مي دهند كه دادگاه رستاخيز در پيش است و جهان حساب و كتاب و نظم دارد وحق است اما اين كافران گرفتار غفلت و بي توجهي هستند و از اين حقايق رو مي گردانند، و همين مطلب رمز هلاكت و عذاب آنهاست. آري؛ نبيند هنر، ديده ي عيب جو!

آموزه ها و پيام ها:

1. جهان هدفمند

است.

2. عمر جهان روزي به سر خواهد رسيد.

3. كافران به علايم خطر و هشدارها بي توجهي (و خود را گرفتار عذاب مي كنند).

4. جهان (و زندگي را بيهوده و) بي هدف نپنداريد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي احقاف به دليل نداشتن شرك و بت پرستي اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماوَاتِ ائْتُونِي بِكِتَبٍ مِن قَبْلِ هذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

بگو: «به من بنمايانيد، آيا به نظر شما آنچه را، غير از خدا، مي خوانيد (و مي پرستيد) چه چيزي از زمين را آفريده اند، بلكه آيا آنان شركتي در (آفرينش) آسمان ها داشته اند؟! اگر راست گوييد، براي من كتابي (الهي) پيش از اين (قرآن) يا اثر علمي (از گذشتگان) بياوريد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. براي شرك هيچ دليلي وجود ندارد و اين آيه از مشركان مي خواهد كه اگر دليل عقلي يا نقلي براي اثبات شرك دارند بياورند و همتايان خدا و معبودان خود را اثبات كنند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 93

2. اين آيه ابتدا از مشركان مي خواهد كه دلايل عقلي بر توانمندي معبودان خود بياورند كه اگر آن معبودان چيزي از زمين را خلق كرده و يا در آفرينش آسمان ها شريك بوده اند، آن را بيان كنند و اگر چيزي نيافريده اند پس توحيد در خالقيت براي خدا اثبات

مي شود.

و سپس از مشركان دليل نقلي مي خواهد كه اگر معتقديد معبودان مقام شفاعت دارند، از كتاب هاي آسماني دليل بياوريد.

و اگر دليلي ندارند، پس بطلان شرك كاملًا اثبات مي شود و ادعاي آنان دروغ و فريب است.

3. مقصود از زمين و آسمان در اين آيه مجموعه ي آفريده هاي آسمان و زمين است. «1»

4. آثار علمي دانشمندان و گواهي آنان نوعي دليل نقلي به شمار مي آيد، كه محتواي آن مي تواند برهان و دليل عقلي باشد؛ يعني يكي از راه هاي اثبات هر چيزي دلايل علمي گذشتگان است همان طور كه دليل عقلي و وحياني نيز مي تواند مطلب را اثبات كند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از مخالفان دين اسلام دليل بخواهيد.

2. شرك دليل عقلي و نقلي ندارد.

3. معبودان دروغين مشركان ناتوان اند.

4. آثار علمي دانشمندانِ گذشته يكي از منابع شناخت است.

5. به ميراث وحياني و علمي گذشته ي خود بي توجه نباشيد.

6. نشانه ي راست گويي افراد، ارائه ي مستدل مطالب است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 94

قرآن كريم در آيات پنجم و ششم سوره ي احقاف به بي فايده بودن پرستش معبودان دروغين و دشمني آنها در رستاخيز با پرستندگان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5 و 6. وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّن يَدْعُوا مِن دُونِ اللَّهِ مَن لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَن دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ* وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ

و كيست گمراه تر از كسي كه، غير

از خدا، كسي را مي خواند كه تا روز رستاخيز (دعاي) او را نمي پذيرد، و آن (معبود) ها از خواندن (و پرستش) ايشان غافل اند.

* و هنگامي كه مردم گردآوري شوند، (معبودان)، دشمنان آن (مشرك) ان مي شوند و منكر پرستش آنان مي گردند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از معبودان در اين آيات، همان بت هاي بي جان و يا شعور هم چون فرشتگان و جنيان و يا هر دو گروه «1» هستند كه برخي مردم جاهل آنها را مي پرستيدند.

در هر صورت، اين آيات به بي فايده بودن پرستش معبودان غير خدا اشاره مي كند كه در حقيقت دليل ديگري بر ابطال شرك است.

2. مقصود از پاسخ ندادنِ معبودان تا رستاخيز آن نيست كه آنان در رستاخيز پاسخ مشركان را مي دهند و دعاي آنان را مستجاب مي كنند، بلكه در رستاخيز نيز همين معبودان دروغين دشمن مشركان مي گردند و از آنان بيزاري مي جويند. «2»

3. با اين كه مشركان معبودان خويش را مي پرستيدند، پس چرا معبودان در رستاخيز عبادت آنان را انكار مي كنند؟

مشركان در حقيقت هواي نفس خود را مي پرستيدند، نه معبودان را؛ پس معبودان مي توانند پرستيده شدن خود را انكار كنند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 95

علاوه بر اين كه معبودان از مشركان تقاضاي عبادت نكرده بودند، پس اكنون نيز آن را ردّ مي كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. انسان هاي گم گشته به دنبال پرستش غير خدا مي روند (كه هيچ سودي براي آنان ندارند).

2. كسي را بپرستيد كه غفلت نداشته باشد و دعاي شما را مستجاب كند.

3. معبودي را بپرستيد كه در رستاخيز دوست و ياور

شما باشد و عبادت شما را ارج نهد.

4. پرستش غير خدا دشمني زاست.

5. پرستش غير خدا در دنيا و آخرت سودي ندارد.

***

قرآن كريم در آيات هفتم تا نهم سوره ي احقاف به تهمت هاي مشركان نسبت به قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

7- 9. وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هذَا سِحْرٌ مُبِينٌ* أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَّ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَي بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ* قُلْ مَا كُنتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌّ مُبِينٌ

و هنگامي كه آيات ما، در حالي كه روشن است، بر آنان خوانده مي شود، كساني كه كفر ورزيدند، درباره ي حق، هنگامي كه به سراغشان آمد، مي گويند: «اين (قرآن) سحري آشكار است.»* آيا (مشركان) مي گويند: « (او) به دروغ آن را (به خدا) نسبت داده است؟!» بگو: «اگر من آن را به دروغ نسبت دهم پس (مجازات خواهم شد و) از طرف خدا براي (دفاع از) من، هيچ چيزي را مالك نيستيد. او به آنچه در آن وارد مي شويد داناتر است؛ گواهي او بين من و بين شما كافي است؛ و او بسيار آمرزنده [و] مهروز است.* بگو: « (من) نوآمدي از فرستادگان (خدا) نيستم و نمي دانم كه با من و با شما چه خواهد شد؛ جز از آنچه به سوي

من وحي مي شود پيروي نمي كنم؛ من جز هشدارگري روشنگر نيستم.»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 96

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران آيات حقِّ قرآن را و انكار مي كردند و قرآن را سحر و پيامبر صلي الله عليه و آله را دروغ پرداز و تهمت زن مي خواندند.

2. كافرن از طرفي نمي خواستند در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله و آيات حقّ قرآن تسليم شوند و از طرف ديگر نفوذ فوق العاده ي قرآن و تأثير آن را در دل ها مي ديدند و دليلي در برابر آن نداشتند؛ از اين رو به صورتي غيرمنطقي به آن تهمت سحر مي زدند و پيامبر صلي الله عليه و آله را دروغ پرداز مي خواندند.

3. خدا به پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار مي دهد كه اگر سخناني ناروا به او نسبت دهد، او را با قدرت مي گيرد و رگ او را قطع مي كند. «1»

و اينك كه مشركان مي گويند: پيامبر به خدا نسبت دروغ داده است، پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان پاسخ مي دهد كه اگر من چنين افترايي بر خدا بسته بودم، او مرا مجازات مي كرد.

آري؛ رسوا كردن مدعيان دروغين نبوت بر خدا لازم است؛ زيرا آنان مردم را به نام حق گمراه مي كنند.

4. در اين آيات پيامبر صلي الله عليه و آله به دستور وحي به كافران تهمت زن از سر اعراض پاسخ مي دهد و جلوي بسياري از ايرادها را مي گيرد؛ مشركان مكرر از پيامبران الهي ايراد مي گرفتند كه چرا غذا مي خورد، چرا از حوادث آينده خبر نمي دهد،

چرا به توحيد فرا مي خواند و بهانه هاي ديگري كه مي گرفتند.

خدا در جواب همه ي اين ها مي گويد: بگو من اولين پيامبر نبوده ام و قبل از من هم پيامبراني مثل من بوده اند و من فقط از وحي پيروي مي كنم و اطلاع (مستقلي) از آينده ي خود و شما ندارم و فقط به شما هشدار مي دهم (مي خواهيد قبول كنيد يا نكنيد).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 97

5. در اين آيه علم به آينده، يعني علم غيب از پيامبر صلي الله عليه و آله نفي شده است، اما در آياتِ ديگرِ قرآن علم غيب به طور مشروط اثبات شده است؛ «1» چرا كه او مستقلًا و بدون اجازه ي خدا و اطلاع او نمي توانست از غيب آگاه شود، ولي خدا به هر پيامبري كه بخواهد علم غيب مي دهد و او را از امور پنهاني آگاه مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. حق گريزان، به دامن تهمت پناه مي برند.

2. خدا تهمت به خويشتن را تحمّل نمي كند.

3. از آگاهي و گواهي خدا بهراسيد و به برنامه ها و رهبران الهي تهمت نزنيد.

4. كافران منطق و دليل ندارند و در برابر قرآن و پيامبر تهمت مي زنند.

5. خدا آمرزشگري مهربان است (و راه توبه را براي مخالفان باز گذاشته است).

6. هشدارگري، روشنگري و عمل به دستورهاي الهي وظيفه ي مبلغان و رهبران الهي است.

7. رهبران الهي فقط به وظيفه ي خود و دستور خدا عمل كنند (و به بهانه تراشي هاي مخالفان توجه نكنند).

***

خداي متعال در آيه ي دهم سوره ي احقاف پاسخ ديگري به منكران قرآن مي دهد و مي فرمايد:

10. قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَي مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَايَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

بگو: «آيا به نظر شما، اگر (قرآن) از نزد خدا باشد و بدان كفر ورزيد و شاهدي از بني اسرائيل (: فرزندان يعقوب) بر مثل آن گواهي دهد و ايمان آورد و (شما) تكبّر ورزيد (آيا ستمگر نيستيد؟!)؛ در حقيقت، خدا گروه ستمكاران را راه نمايي نمي كند.»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 98

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده است كه فردي بزرگ از بني اسرائيل (يعني از يهوديان يا مسيحيان) شاهد و گواه قرآن بوده و بدان ايمان آورده است، و از آن جا كه اهل كتاب بر اساس تورات از حقانيت اسلام و صفات پيامبر اطلاع داشتند، همين گواهِ درستي و راستي قرآن است. «1»

2. اين شاهد بني اسرائيل چه كسي بوده است؟

مفسران در اين مورد چند ديدگاه دارند: برخي گفته اند كه اين شخص موسي عليه السلام «2» بوده كه در عصر خود از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله خبر داده و نشانه هاي او را در تورات بيان كرده و به مثل قرآن ايمان آورده بود ولي بعدها مردم از او پيروي نكردند و تكبر ورزيدند و قرآن را انكار كردند.

برخي ديگر از مفسران بر آن اند كه مقصود يكي از دانشمندان اهل كتاب

است كه در مكه مي زيسته و به اسلام ايمان آورده بود ولي نام او مشخص نيست.

برخي ديگر معتقدند كه اين فرد دانشمند معروف يهود، يعني «عبد اللَّه بن سلام» بود كه در مدينه به اسلام ايمان آورد؛ بنابر اين احتمال آيه ي فوق در مدينه نازل شده و به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله داخل سوره ي احقاف، كه مكي است، قرار داده شده است. «3»

البته تفسير دوم دليلي ندارد و تفسير سوم با مكي بودن سوره ناسازگار است و ممكن ا ست در مدينه به عبداللَّه بن سلام تطبيق شده باشد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 99

آموزه ها و پيام ها:

1. اهل كتاب نيز گواه حقانيت قرآن هستند.

2. مشركان نسبت به برخي اهل كتاب، در برابر قرآن لجاجت بيش تري دارند.

3. قرآن را انكار نكنيد و در برابر آن تكبر نورزيد كه ستمكاري (بر خويشتن) است.

4. ستمكاري عامل محروميت از هدايت الهي است.

***

خداي متعال در آيات يازدهم و دوازدهم سوره ي احقاف به بهانه جويي هاي كافران در برابر قرآن و ويژگي ها و اهداف قرآن اشاره كرده، مي فرمايد:

11 و 12. وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْراً مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ* وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَي إِمَاماً وَرَحْمَةً وَهذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِّسَاناً عَرَبِيّاً لِيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَي لِلْمُحْسِنِينَ.

و كساني كه كفر ورزيدند، درباره ي كساني

كه ايمان آوردند، گفتند: «اگر (بر فرض، ايمان) خوب بود، (آنان) به سوي آن بر ما پيشي نمي گرفتند.» و چون بدان (قرآن) ره نمون نشدند، پس به زودي مي گويند: «اين دروغِ بزرگِ ديرينه اي است.»* و كتاب موسي در حالي كه پيشوا و رحمتي بود، پيش از آن (قرآن فرود آمده) است؛ و اين كتابي است به زبان عربي، كه مؤيّد (تورات) است، تا كساني را كه ستم كردند هشدار دهد و مژده اي براي نيكوكاران باشد.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه برخي از تهي دستان، هم چون ابوذر، بلال، عمار، صهيب و كنيزي به نام ذي النيرة و برخي قبايل صحرا نشين به اسلام ايمان آوردند و ثروتمندان قريش و شهرنشينان مكه گفتند: اگر اسلام چيز خوبي بود، اين ها بر ما سبقت نمي گرفتند وآيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 100

سخن آنها پاسخ به ايشان را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران مخالف اسلام افراد مغروري بودند كه به مسلمانان تهي دست به چشم حقارت مي نگريستند و مي گفتند: اگر اسلام و قرآن چيز خوبي بود، اين افراد زودتر از ما به آن ايمان نمي آوردند.

در حالي كه خودمحوري و كبر و غرور پرده اي بر چشمان آنان افكنده بود كه نمي توانستند مانند فقرا حق جو و پاك دل باشند و حقايق اسلام را به خوبي درك كنند.

2. مخالفان اسلام از طرفي محروميت خود را از هدايت قرآن، و از طرف ديگر جاذبه ي قرآن را مي ديدند، به همين سبب به تهمت رو مي آوردند و آن را دروغ باستاني

مي خواندند و اين تهمت را تكرار مي كردند «2» تا سرپوشي بر بي ايماني خود بگذارند.

در حالي كه محتواي عالي و معجزه آميز قرآن و مبارزات آن با خرافات و عقايد باطل گذشتگان روشن بود و آنها از آوردن مثل قرآن عاجز شده بودند.

3. يكي از نشانه هاي حقّانيّت و صداقت قرآن هماهنگي محتواي قرآن با مطالب تورات در مورد اوصاف پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است. «3»

و اين هماهنگي نشان مي دهد كه قرآن دروغ نيست، بلكه منشأ آن وحي است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 101

4. تورات به عنوان يك كتاب آسماني، پيشواي مردم و مايه ي رحمت آنان بود؛ يعني پيشوايي سخت گير و تكلّف آور نبود، بلكه به مردم لطف مي كرد و تكاليف آن نيز همراه رحمت و براي تربيت مردم بود.

البته اين صفات مربوط به تورات تحريف نشده است و قرآن نيز اين گونه است.

5. در اين آيات بر دو ويژگي قرآن نيز تأكيد شده است:

الف) قرآن هماهنگ و تصديق كننده ي تورات اصلي است.

ب) قرآن به زبان عربي، يعني واضح و روشن و فصيح و گوياست كه همگان از آن بهره مند مي شوند.

6. در اين آيات به دو هدف قرآن اشاره شده است:

الف) قرآن براي هشدار به ستمكاران آمده است تا عذاب الهي را به آنان يادآوري كند و آنان از هر نوع ستمكاري و خلافكاري دست بردارند.

ب) قرآن براي مژده دادن نيكو كاران به نعمت هاي بهشتي آمده است، تا آنان بر نيكوكاري خود بيفزايند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران، در برابر قرآن بهانه تراشي مي كنند و

تهمت مي زنند.

2. تورات اصيل برنامه اي، راهبر و رحمت زا بود.

3. محتواي قرآن با تورات اصيل هماهنگ است (و همين نشانه ي حقانيّت قرآن است).

4. قرآن به زبان عربي واضح آمده (تا نيكوكار و ستمكار آن را بفهمند).

5. اهداف قرآن، هشدارگري و بشارتگري است.

6. نيكوكار باشيد تا مشمول مژده هاي قرآن قرار گيريد.

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي احقاف به فرجام مؤمنان با استقامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

13 و 14. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ* أُولئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 102

در واقع، كساني كه گفتند: «پرودگار ما خداست.» سپس پايداري كردند، پس نه هيچ ترسي بر آنان است و نه آنان اندوهگين مي شوند.* آنان اهل بهشت اند در حالي كه در آن جا ماندگارند، به پاداش آنچه انجام مي دادند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو مرحله ي اساسي اشاره شده است:

الف) ايمان به توحيد كه زيربناي همه ي عقايد صحيح است.

ب) شكيبايي و استقامت كه ريشه ي همه ي اعمال صالح است.

2. مؤمنان پراستقامت مي گويند پروردگار ما خداست؛ يعني بر صفت پروردگاري و پرورشگري و صاحب و مدبّر بودن خدا تكيه كرده اند؛ بدين معنا كه خدا آنان را براي خود پرورش مي دهد و زندگي آنان را تدبير مي كند و از اين روست كه آنها استقامت مي ورزند.

چو مرد رهرو، اندر راهِ حق ثابت قدم گردد

وجود غيرِ حق در چشم توحيدش عدم گردد (سعدي)

3. استقامت و صبر شامل سه بخش اساسيِ صبر در برابر گناه، صبر در اجراي دستورات الهي و صبر در برابر مشكلات مي شود.

برخي از مفسران گفته اند كه مقصود از استقامت در اين آيه، استقامت بر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است. «1»

البته روشن است كه ادامه ي خط امام علي عليه السلام و استقامت بر آن يكي از مصاديق استقامت بر راه خداست، ولي مفهوم آيه منحصر در اين مورد نيست.

4. پاداش مؤمنان پراستقامت، بهشت است و اين بهشت پاداش اعمال آنهاست.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 103

5. در برخي ديگر از آيات قرآن بيان شده كه پاداش مؤمنان پراستقامت، آن است كه فرشتگان الهي بر آنان فرود مي آيند و مژده ي رفع ترس و اندوه را به آنان مي دهند. «1»

6. مؤمنان پراستقامت ترسي از آينده ندارند؛ چون بهشتي هستند و اندوهي از گذشته ندارند، چون زيان نكرده و سرمايه ي خود را در راهي نيك فرجام مصرف كرده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با استقامت برتوحيد، مشكلات شما برطرف مي شود.

2. مؤمنان شكيبا، ترس و اندوه نداشته باشند كه فرجام نيكي در انتظار آنان است.

3. تدبير و پرورش خود را به دست خد ا بسپاريد.

4. بهشت را به بها مي دهند، نه به بهانه.

5. بهشت جاودان از آن موحّدان پراستقامت و نيكو

كردار است.

***

نيكي به پدر و مادر فراموش نشود

قرآن كريم در آيات پانزدهم و شانزدهم سوره ي احقاف به زحمات مادر و لزوم نيكي به پدر و مادر و خطوط اساسي زندگي در چهل سالگي و پاداش هاي نيكوكاران اشاره مي كند و مي فرمايد:

15 و 16. وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً حَتَّي إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَي وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ* أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَنَتَجَاوَزُ عَن سَيِّئِاتِهِمْ فِي أَصْحَابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 104

و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند؛ مادرش با ناگواري او را بارداري كرد و با ناگواري او را بزاد، و بارداري او و از شير بازگرفتنش سي ماه است؛ تا اين كه به حدّ رشدش برسد و به چهل سالگي برسد، گويد:

«پروردگارا! به من الهام كن، كه نعمتت را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزاني داشتي، سپاس گزاري كنم و اين كه [كار] شايسته اي، كه آن را مي پسندي، انجام دهم؛ و براي من در نسلم شايستگي پديد آور. در واقع، من به سوي تو بازگشتم و در حقيقت، من از تسليم

شدگان هستم.»* آنان كساني هستند كه بهترين اعمالشان را از آنان مي پذيريم و از بدي هايشان در اهل بهشت مي گذريم؛ (اين) وعده ي راستي است كه (بدان) وعده داده مي شدند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «وصيت» به معناي سفارش است و شامل سفارش براي بعد از مرگ و سفارش هاي خدا و افراد در دنيا و هر نوع سفارش ديگر مي شود.

2. در اين آيات در مورد نيكي به پدر و مادر، سفارش، اما در مورد مادر تأكيد شده است؛ زيرا:

الف) مادر فرزندش را در مدت بارداري با زحمت حمل مي كند و از شيره ي جان خود به او مي دهد و در اين راه مشكلات و كمبودها را با محبت تحمّل مي كند.

ب) مادر با زحمت كودك خود را به دنيا مي آورد و گاهي برخي مادران جان خود را بر سر اين راه مي گذارند.

ج) اين مادر است كه تا حدود دو سال به فرزندش شير مي دهد و در اين مدت به نظافت و پرستاري او مي پردازد.

هر چند هر پدري نيز براي كودك خود زحمت مي كشد، اما زحمات اساسي و طاقت فرسا را مادر تحمّل مي كند تا كودك به سن بلوغ و بالاتر برسد و از اين رو سپاس گزاري از او بيش تر لازم است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 105

3. در حديثي آمده است كه شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: به چه كسي نيكي كنم؟ پيامبر صلي الله عليه و آله تا سه بار فرمودند: به مادرت. و در بار چهارم فرمودند: به پدرت. «1»

4.

در اين آيات نيكي به پدر و مادر، به همه ي انسان ها سفارش شده است نه فقط به مؤمنان و مسلمانان؛ يعني نيكي به پدر و مادر از اصول انساني و حقوق بشر است و مربوط به دين و مذهب خاصي نيست واگر كسي به اين وظيفه عمل نكند، شايسته ي نام انسان نيست.

5. واژه ي «احسان» به صورت نكره آمده است و بر نيكي هاي بزرگ دلالت مي كند؛ يعني انسان در برابر پدر و مادر وظيفه دارد كه:

الف) به آنان محبت كند.

ب) غذا و لباسِ آنان را فراهم كند.

ج) نيكي هاي بزرگ به آنان بنمايد؛ براي مثال، در صورت امكان، آنها را به سفر حج يا زيارت ببرد.

6. در اين آيات مدت شيرخوارگي و بارداري زنان مجموعاً سي ماه و در برخي آيات مدت شيرخوارگي بيست و چهار ماه معين شده است؛ «2» پس كم ترين مدت بارداري شش ماه است، همان طور كه حكايت شده حضرت عيسي عليه السلام و امام حسين عليه السلام شش ماهه به دنيا آمدند. «3» و هر چه از مدت نه ماه بارداري كم مي شود، بايد بر مدت شيرخوارگي افزوده شود تا حقّ كودك ادا گردد.

7. مقصود از «رسيدن به مرحله ي توانايي» همان بلوغ جسماني «4» (يعني سن بلوغ يا هيجده سالگي است و مقصود از چهل سالگي همان مرحله ي

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 106

بلوغ عقلاني و فكري بشر است كه پيامبران الهي نيز معمولًا در اين سن به رسالت برانگيخته مي شدند. «1»

8. سن چهل سالگي نقطه ي عطفي در

زندگي بشر است و در احاديث آمده است كه اگر كسي به چهل سالگي برسد و خير او بر شرّ او غلبه پيدا نكند، براي دوزخ آماده شود.

و نيز در احاديث آمده است كه اگر كسي به چهل سالگي برسد و توبه نكند، شيطان مي گويد: ديگر او رستگار نمي شود. «2»

9. اين آيات چند دعاي افراد چهل ساله را بيان كرده است، اين دعاها در حقيقت خطوط اساسي زندگي را پس از چهل سالگي نشان مي دهد كه عبارت اند از:

الف) سپاس گزاري از نعمت هاي الهي برخود و پدر و مادر؛

ب) انجام اعمال شايسته و مورد رضايت خدا؛

ج) اصلاح فرزندان و نسل؛

د) توبه كردن و بازگشت به سوي خدا؛

ه) تسليم خدا و مسلمان واقعي شدن.

10. خدا در برابر اين كارهاي نيك افراد چهل ساله، سه پاداش اساسي به آنان مي دهد:

الف) بهترين اعمال آنها (يعني واجبات و مستحبات) را مي پذيرد، يا بر اساس بهترين اعمالشان به اعمال ديگرشان پاداش مي دهد. «3»

ب) از بدكاري ها و گناهان گذشته ي آنان مي گذرد.

ج) آنان را در ميان اهل بهشت جاي مي دهد.

11. نيكوكاران چهل ساله هم به خود دعا مي كنند و هم به پدر و مادر و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 107

فرزندان خويش؛ يعني در دعاها خودمحور نيستند.

آموزه ها و پيام ها:

1. يكي از اصول حقوق بشر نيكي به پدر و مادر است.

2. زحمات طاقت فرساي مادر را در نظر داشته باشيد (و به او نيكي بيش تري بنماييد).

3. هنگام رسيدن به چهل سالگي نقطه ي عطفي در زندگي خود ايجاد كنيد و به سوي خدا بازگرديد و مسلمان واقعي شويد.

4.

توفيق شكر نعمت ها را از خدا بخواهيد.

5. پس از چهل سالگي بيش تر به فكر اصلاح فرزندان خود باشيد.

6. همان طور كه شكر نعمت هاي خود را به جا مي آوريد، شكر نعمت هاي الهي بر پدر و مادرتان را نيز به جا آوريد.

7. خدا نسبت به انسان هاي چهل ساله ي نيكوكار و توبه كار، عنايت خاصي دارد (اين فرصت را از دست ندهيد).

8. بخشش گناهان، قبولي اعمال و بهشتي شدن، از پاداش هاي چهل سالگان نيكوكار است.

9. وعده ي الهي راست و حتمي است.

***

قرآن كريم در آيات هفدهم و هيجدهم سوره ي احقاف به بدكاري نسبت به پدر و مادر و فرجام زيانبار آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

17 و 18. وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ* أُوْلئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 108

و كسي كه به پدر و مادرش گفت: «اف (: كوچك ترين سخن اهانت آميز) بر شما باد، آيا به من وعده مي دهيد كه (من از قبر) بيرون آورده مي شوم؟! در حالي كه گروه ها (و نسل ها) يي پيش از من درگذشتند (و كسي زنده نشد.)» و آن دو از خدا ياري مي خواهند (و مي گويند:) واي بر

تو! ايمان بياور كه وعده ي خدا حق است.

و [لي آن فرزند] مي گويد: «اين جز افسانه هاي پيشينيان نيست.»* آنان كساني هستند كه گفتار (: وعده ي عذاب) بر آنان تحقق يافت، در امت هايي از جن و انسان كه پيش از آنان درگذشتند؛ [چرا] كه آنان زيانكار بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن، مقايسه و مقابله است؛ يعني سرنوشت افراد نيكوكار و بدكار را در مقابل هم قرار مي دهد، تا ديگران بتوانند با مطالعه ي سرنوشت آنان راه صحيح را انتخاب كنند. در اين آيات و آيات قبل نيز سرنوشت نيكوكاران نسبت به پدر و مادر و بدكاران نسبت به آنها بيان شده است تا افراد بتوانند راه صحيح را از ناصحيح تشخيص دهند.

2. كساني كه نسبت به پدر و مادر بي ادبي مي كنند و به آنان اف مي گويند و در مورد پندهاي ديني آنان خيره سري مي كنند، در نهايت گرفتار زيانكاري و عذاب مي شوند.

3. «اف» به معناي هر چيز كثيف و آلوده است كه براي تحقير افراد گفته مي شود و كنايه از كوچك ترين بي ادبي نسبت به پدر و مادر است كه در آيات ديگر قرآن گفته شده كه به پدر و مادر اف نگوييد. «1»

4. پدر و مادر دل سوز، نسبت به عقايد فرزندانشان حساسيت دارند و به آنان در مورد ايمان و اعتقاد به معاد سفارش مي كنند و اگر در برابر حق لجاجت كردند فرياد مي كشند و به خدا شكايت مي كنند تا دست از باطل گرايي بردارند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص:

109

5. منكران معاد دليلي براي اين انكار ندارند، بلكه آنان معاد را ريشخند مي كنند و آن را افسانه مي خوانند.

6. شايد بتوان از اين آيه استفاده كرد كه بين اعتقاد به معاد و تربيت ديني با احترام به پدر و مادر نوعي ملازمه است؛ يعني اگر كسي منكر معاد باشد، از تربيت ديني دور مي شود و هيچ چيز جلودار او نخواهد بود و از بي احترامي نسبت به پدر و مادر باكي نخواهد داشت.

7. در اين آيات بيان شده كه منكران معاد و بي ادبان نسبت به پدر و مادر، سرمايه هاي

وجودي خود و استعدادها و عمر خود را تلف كرده و در برابر چيزي به دست نياورده اند؛ از اين رو زيانكارند و گرفتار مجازات الهي مي شوند، همان طور كه با ملت هاي سركش گذشته رفتار شد و همگي هلاك شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد بي دين، نسبت به پدر و مادر بي ادب هستند.

2. پدر و مادر، نسبت به تربيت ديني و اعتقادي فرزندان خود تلاش كنند و در اين راه از خدا كمك بطلبند.

3. به فرزندان خود درس معاد دهيد.

4. منكران معاد، دليل منطقي ندارند بلكه تهمت مي زنند.

5. فرجام بي ادبان نسبت به پدر و مادر و منكران معاد، مجازات است.

6. انكار معاد و بي ادبي نسبت به پدر و مادر موجب زيانكاري انسان است.

7. برخورد با منكران معاد و بي ادبان، روش مستمر خدا در طول تاريخ بوده است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 110

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي احقاف به درجات بهشتيان و دوزخيان بر اساس اعمالشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَلِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ

و براي هر يك (از اين گروه ها) رتبه هايي است كه از آنچه انجام دادند (ناشي مي شود)، و تا (خدا) كارهايشان را به طور كامل به آنان بدهد؛ در حالي كه آنان مورد ستم واقع نمي شوند.

نكته ها و اشاره ها:

1. «درجات» به معناي پله هايي است كه از آن به سمت بالا مي روند، به خلاف دركات كه به پله هايي گفته مي شود كه از آن پايين مي روند؛ «1» از اين رو به مراحل بهشت درجات گويند كه انسان را به طرف كمال بالا مي برد و به مراحل دوزخ دركات مي گويند كه انسان را به طرف پايين مي برد.

2. بهشتيان و دوزخيان همه در يك مرحله و درجه نيستند بلكه بر اساس اعمالشان مقامات و مراحل مختلف دارند.

3. در اين آيه بيان شده كه بهشتيان و دوزخيان اعمال خود را به طور كامل دريافت مي كنند. اين تعبير اشاره اي به تجسّم اعمال است؛ از اين رو عذاب و پاداش آنان نتيجه ي اعمال خودشان است و ستم به آنان بي معنا خواهد بود.

آموزه ها و پيام ها:

1. هر شخصي در بهشت يا دوزخ درجه اي مشخص دارد (شما در كجا هستيد).

2. اگر درجه ي بالايي در رستاخيز مي خواهيد، اعمال بهتري ارائه دهيد كه درجات افراد بر اساس كردار آنان است.

3. بهشت و دوزخ نتيجه ي اعمال شماست و ستمي در كار نيست.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 111

قرآن كريم در آيه ي بيستم سوره ي احقاف به عوامل عذاب كافران مستكبر و فسادگر در رستاخيز اشاره مي كند و مي فرمايد:

20. وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَي النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ

و روزي كه كساني كه كفر ورزيدند بر آتش عرضه مي شوند (به آنان گفته مي شود: لذت چيزهاي) پاكيزه تان را در زندگي دنيايتان برديد و از آنها بهره مند شديد؛ پس امروز به (سزاي) آنچه در زمين به ناحق تكبّر مي ورزيديد و به (سزاي) آنچه نافرماني مي كرديد، به عذابي خواركننده كيفر خواهيد شد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه بيان شده كه در رستاخيز كافران بر عذاب عرضه مي شوند و در آيات ديگر بيان شده كه دوزخ بر كافران عرضه مي شود؛»

چرا كه عرضه داشتن به معناي رفع موانع ميان دو چيز است و هنگامي كه موانع بين كافران و دوزخ بر طرف شد، هر دو تعبير صحيح است و اين عرضه داشتن خود نوعي عذاب كافران است، هر چند هنوز وارد آتش نشده باشند. «2»

2. در اين آيات بهره گيري كافران از چيزهاي پاكيزه ولذت هاي دنيوي نكوهش شده است.

هر چند صرف بهره گيري از دنيا كار نكوهيده اي نيست، ولي غرق شدن در لذات مادي و استفاده ي گناه آلود از آنها و فراموش كردن خدا و رستاخيز نكوهيده است.

3. اين آيه عذاب كافران را خوار

كننده معرفي كرده است؛ چون آنان در

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 112

دنيا تكبّر مي ورزيدند، در رستاخيز نيز مجازاتي متناسب با گناه آنان بر ايشان عرضه مي شود.

آري؛ كساني كه در برابر خدا و قوانين او فروتني نكردند، اينك گرفتار ذلت و خواري مي شوند.

4. در اين آيه از تكبّر و فسادگري به عنوان عوامل عذاب ياد شده است كه تكبّر اشاره به انكار آيات الهي و اصول دين و فسادگري اشاره به انواع گناهان و مخالفت با فروع دين است.

آموزه ها و پيام ها:

1. تكبّر و فساد مستمر از عوامل عذاب است.

2. كافران به نعمت هاي دنيوي مغرور نشوند كه عذاب خواركننده اي در انتظار آنان است.

3. تكبّر به ناحق، در رستاخيز، عذابي متناسب، يعني خواري را به دنبال دارد.

***

احقاف كجاست؟

قرآن كريم در آيه ي بيست و يكم به قوم عاد و هدف توحيدي و هشدارهاي پيامبرانشان اشاره مي كند و مي فرمايد:

21. وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

و برادرِ (قوم) عاد (: هود) را ياد كن، هنگامي كه قومش را در ريگستان (احقاف) هشدار داد، در حالي كه هشدارگراني (از پيامبران) پيش از او و پس از وي درگذشتند؛ (و گفت:) كه جز خدا را نپرستيد، [چرا] كه من از عذاب روزي بزرگ بر

شما مي ترسم.

نكته ها و اشاره ها:

1. قود عاد مردمي ثروتمند و نيرومند بودند كه در منطقه اي ريگزار و آباد به نام «احقاف» زندگي مي كردند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 113

واژه ي «احقاف» به معناي شن هاي رواني است كه در اثر وزش باد به صورت تپه هايي انباشته مي شوند و ظاهراً منطقه ي احقاف در جنوب عربستان در حوالي يمن بوده است. «1»

پيامبر اين قوم «هود» عليه السلام بود.

2. در اين آيه از هود پيامبر با عنوان «برادر قوم عاد» ياد شده و همين تعبير در مورد صالح، شعيب، نوح و لوط پيامبر عليهم السلام نيز به كار رفته است. «2»

اين تعبير يا اشاره بدان است كه هود از قوم عاد بود و عرب همه ي افراد قبيله را برادر مي خواند. و يا به خاطر آن است كه هود رفتاري برادرانه با قوم خود داشت.

3. پيام و رسالت هود در «توحيد» و نفي شرك خلاصه مي شود و اين منطق و هدف همه ي پيامبران الهي «3» و ريشه ي همه ي اصلاحات است؛ زيرا توحيد منشأ وحدت جامعه و همكاري و ايثار است و شرك منشأ پراكندگي، تعارض، خودكامگي ها و انحرافات.

4. پيامبران الهي به سوي توحيد معبود و توحيد كلمه و توحيد در عمل و توحيد جامعه فرا مي خواندند، تا انسان هاي موحد هم چون قطره اي در درياي جامعه حل شوند و جامعه اي انساني و واحد پديد آيد. «4»

5. پيامبران متعددي قبل و بعد هود به سراغ مردم آمدند يا قبل از هود پيامبراني به سراغ قوم عاد رفتند، كه برخي نزديك به زمان هود و برخي جلوتر بودند، «5» ولي قوم عاد به هشدارهاي آنان توجه نكردند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 114

6. مقصود

از «روز بزرگ» در اين آيه، همان روز وحشتناك عذاب قوم عاد است كه هود پيامبر از حال مردم در آن روز نگران بوده، هر چند اين تعبير گاهي به معناي روز رستاخيز نيز مي آيد، ولي در اين جا مورد نظر نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. سرنوشت قوم عاد را مطالعه كنيد و عبرت بگيريد.

2. توحيد، پيام رهبران الهي است.

3. رهبران الهي در انديشه ي آينده ي مردم باشند.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي احقاف به گفتمان هود پيامبر عليه السلام با قومش اشاره مي كند و مي فرمايد:

22 و 23. قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ* قَالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ

(قوم عاد) گفتند: «آيا نزد ما آمدي تا ما را از معبودانمان بازگرداني؟! پس اگر از راست گوياني، آنچه را (از عذاب) به ما وعده مي دهي براي ما بياور.»* (هود) گفت: «علم (به زمان عذاب) فقط نزد خداست، و آنچه را بدان فرستاده شده ام به شما ابلاغ مي كنم، وليكن من شما را گروهي مي بينم كه ناداني مي كنيد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. قوم عاد در جهالت خويش غوطه ور بودند و با هود پيامبر عليه السلام با بي ادبي رفتار مي كردند و به او تهمت دروغ گويي مي زدند؛ يعني ريشه ي همه ي انحرافات و لجاجت هاي آنان همين جهل ايشان بود.

2. قوم عاد، هم مي خواستند به همان روش پيشين خود در پيروي از بت ها ادامه دهند و هم وعده هاي الهي را در مورد عذاب باور نمي كردند؛ از اين رو در برابر او لجاجت مي كردند و به هود تهمت دروغ گويي مي زدند و از او مي خواستند كه

براي اثبات مدعاي خود عذاب الهي را بياورد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 115

3. هود عليه السلام يك پيامبر و بنده ي خدا و علم او نيز از ناحيه ي خدا بود. او هر چه را كه به او تعليم داده بودند مي دانست و هر وظيفه اي را كه براي او مشخص كرده بودند انجام مي داد؛ بنابراين مانعي ندارد كه از زمان دقيق عذاب اطلاع نداشته باشد.

4. «جهل» گاهي در برابر علم و به معناي ناآگاهي و گاهي در برابر عقل و به معاني ناداني و سفاهت است.

در اين جا ممكن است به هر دو معنا باشد؛ چرا كه قوم عاد هم ناآگاه بودند و هم كارهاي سفيهانه مي كردند و سخنان جهالت آميز مي گفتند و تقاضاي عذاب مي كردند، در حالي كه احتمال وقوع آن و نابودي آنان وجود داشت. نمونه ي ديگري از جهالت آنان در آيه ي بعد خواهد آمد.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان رهبران الهي افرادي تهمت زن هستند.

2. به تهمت هاي مخالفان پاسخ دهيد و به فكر انجام وظيفه ي خود باشيد.

3. جهالت ريشه ي مخالفت و عذاب طلبي مخالفان دين است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم و بيست و پنجم سوره ي احقاف به عذاب قوم عاد و واكنش آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24 و 25. فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هذَا عَارِضٌ مُمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ* تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْ ءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لَا يُرَي إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ

و هنگامي آن (عذاب) را ديدند، در حالي كه ابري روي آورنده به دره هايشان بود، گفتند: «اين ابري است كه بر ما مي بارد!» بلكه آن چيزي است كه بدان شتاب مي ورزيديد؛ (همان)

بادي كه در آن عذابي دردناك است؛* كه همه چيز را به فرمان پروردگارش در هم مي كوبيد، پس صبح كردند در حالي كه جز خانه هايشان ديده نمي شد؛ اين گونه گروه خلافكاران را كيفر مي دهيم.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 116

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران نوشته اند كه مدتي باران براي قوم عاد نيامد و هوا گرم و خشك شد، سپس ابر تيره اي بر صفحه ي آسمان گسترده شد و قوم عاد بسيار خوشحال شدند و به استقبال ابر، به سوي دره ها و آب گيرها رفتند، تا منظره ي نزول باران را ببينند.

ولي اين عذاب الهي بود كه به صورت تند باد شروع شد و هفت شبانه روز ادامه داشت «1» و همه را هلاك كرد.

2. در اين آيات بيان شده كه به قوم عاد گفته شد كه اين عذابي است كه منتظر آن بوديد (و ابر باران زا نيست). گوينده ي اين خبر به قوم عاد، خداي متعال يا هود پيامبر عليه السلام بوده است.

3. سرگذشت قوم عاد، يك مورد استثنايي نيست بلكه يك قانون و سنت الهي است كه هر كس خلافكاري كند، خدا او را مجازات خواهد كرد و اين هشداري است به همه ي خلافكاران.

آموزه ها و پيام ها:

1. قوم عاد افرادي ناآگاه بودند كه عذاب را رحمت مي پنداشتند.

2. خدا برخي از اقوام سركش را با باد و ابر نابود مي كند (تا مايه ي عبرت ديگران شوند).

3. روش و قانون خدا، مجازات خلافكاران است.

4. از سرنوشت عذاب آلود قوم عاد عبرت بگيريد و خلافكاري نكنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي احقاف به نيرومندي قوم عاد و عوامل عذاب آنان و درماندگي آنان در برابر عذاب الهي اشاره مي كند و

مي فرمايد:

26. وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيَما إِن مَكَّناهُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعاً وَأَبْصاراً وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَي عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفِئِدَتُهُم مِن شَيْ ءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 117

و به يقين، به آنان در مورد چيزي امكانات داديم كه به شما در آن (مورد) امكانات نداديم، و براي آنان شنوائي و ديدگان و دل هاي [سوزان قرار داديم و [لي شنوائي آنان و ديدگان شان و دل هاي (سوزان) آنان چيزي (از عذاب) را از آنان دفع نكرد؛ چون نشانه هاي (اعجاز آميز) خدا را انكار مي كردند و آنچه آن را به ريشخند مي گرفتند آنان را فرو گرفت.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قرآن بيان شده است كه قوم عاد، از نظر جسماني قوي و بلند قامت بودند و ساختمان هاي بلندي داشتند كه خدا مردمي همانند آنان در شهرها نيافريده است. «1»

و در اين آيه نيز اشاره شده كه امكانات مادي و جسماني و تمدني عظيم به آنان داده شده بود كه از امكانات مشركان ثروتمند مكه بيش تر بود.

و نيز خدا به اين قوم گوش و چشم و دل قوي و تيزبين داده بود كه حقايق را به خوبي درك كنند و تشخيص دهند، ولي آنان از اين وسايل و امكانات براي امور مادي خود استفاده كردند نه براي تشخيص وظايف الهي شان و گرفتار عذاب شدند.

2. دو عامل موجب عذاب قوم عاد شد:

الف) انكار آيات الهي؛

ب) ريشخند كردن وعده ي عذاب و معاد.

يعني آنان به امكانات و وسايل خود مغرور شدند و در برابر پيامبران و معجزات آنها و وحي الهي ايستادگي كردند و تعاليم آنان و وعده ي عذاب

الهي را به ريشخند گرفتند، ولي در نهايت گرفتار همين عذاب شدند.

3. در اين آيات به مشركان مكه (بلكه همه ي مخالفان اسلام) هشدار مي دهد كه در جايي كه نيرومندترين اقوام يعني قوم عاد نتوانستند در برابر

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 118

عذاب الهي مقاومت كنند و هلاك شدند، شما كه قومي ضعيف هستيد، مراقب رفتار خود باشيد و بر كفر خود لجاجت نورزيد كه ممكن است عذاب الهي بر شما نيز نازل شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام بدانند كه نيرومندتر از آنان نيز در زمين زندگي كرده اند ولي نابود شده اند (پس آنان نيز مراقب اعمال خود باشند).

2. هيچ وسيله و امكاناتي نمي تواند مانع نزول عذاب الهي شود و مردم را نجات دهد.

3. آيات الهي و وعده ي عذاب را انكار و ريشخند نكنيد كه گرفتار عذاب الهي مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و هفتم و بيست و هشتم سوره ي احقاف به هلاكت اقوام گذشته و عدم نجات آنان توسط غير خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

27 و 28. وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا مَا حَوْلَكُم مِنَ الْقُرَي وَصَرَّفْنَا الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ* فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَاناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَذلِكَ إِفْكُهُمْ وَمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ

و به يقين، آنچه از آبادي ها در اطراف شما بودند، نابود كرديم و نشانه هاي (خود) را به گونه هاي مختلف بيان كرديم، تا شايد آنان بازگردند.* و چرا كساني كه معبوداني غير از خدا را (براي) نزديكي (به او) برگزيدند، آنان را ياري نكردند؟! بلكه از (نظر) آنان گم شدند! و آن (نتيجه ي) دروغ بزرگشان و آنچه (بر خدا شريك) مي بستند، بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اطراف مشركان مكه اقوام سركشي

بودند كه هلاك شدند. آري؛ قوم عاد در سرزمين احقاف در جنوب جزيرة العرب، قوم ثمود در سرزمين

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 119

حجر در شمال جزيرة العرب و قوم سبأ در يمن و قوم شعيب در مدين نزديك شام و قوم لوط در همان منطقه بودند، كه بر اثر كفر و شرك، گناه و سركشي نابود شدند و سرنوشت آنان مايه ي عبرت ديگران شد.

2. خدا براي نجات مردم، آيات خود را به صورت هاي مختلف (هم چون معجزات، نعمت ها، مصيبت ها و گاهي از طريق وحي و بيان قصص پيشينيان و نزول عذاب بر ديگران) بيان مي كند، تا مردم هدايت شوند و دست از كفر و شرك و لجاجت بردارند و به سوي خدا باز گردند.

3. يكي از دلايل بطلان شرك و بت پرستي همان ناتواني بت ها و معبودان دروغين است كه در لحظات حسّاس و در هنگام نزول عذاب به ياري پيروان خود نمي آيند، بلكه در همان لحظه ي خطر گم مي شوند. آري؛ موجوداتي چنين ناتوان و بي فايده شايستگي پرستش را ندارند.

4. عذاب الهي و تنهايي در هنگام عذاب، نتيجه ي اعمال خود مشركان بود؛ چرا كه آنان با دروغ پردازي و تهمت زني به خداي متعال و شريك قايل شدن براي او، عذاب الهي را براي خود فراهم كردند.

5. مشركان معبودان و بت ها را براي تقرّب (و شفاعت) و نزديكي به خدا مي پرستيدند، وگرنه مي دانستند كه آفريدگار جهان خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا نشانه هاي خود را به راه هاي مختلف به بشر نشان مي دهد تا شايد به سوي خدا بازگردد.

2. از هلاكت اقوام سركش اطراف خود عبرت بگيريد.

3. در هنگام خطر و عذاب، غير از خدا نمي تواند شما را ياري

كند.

4. ناتواني بت ها در ياري مشركان، نشانه ي دروغ بودن آنهاست.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 120

قرآن كريم در آيات بيست و نهم و سي ام سوره ي احقاف به تأثير قرآن بر جنيّان و بيان ويژگي هاي قرآن توسط آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

29 و 30. وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْ إِلَي قَوْمِهِم مُنذِرِينَ* قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَاباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَي مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ وَإِلَي طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ

و (ياد كن) هنگامي را كه نفراتي از جن را به سوي تو بازگردانديم، در حالي كه قرآن را مي شنيدند و هنگامي كه نزدش حاضر شدند، گفتند: « [هنگام شنيدن ساكت باشيد.» و هنگامي كه (خواندن قرآن) پايان گرفت، به سوي قومشان بازگشتند در حالي كه هشداردهنده بودند.* گفتند: «اي قوم ما! در حقيقت، ما كتابي را شنيديم كه بعد از موسي فرو فرستاده شده است، در حالي كه مؤيّد (كتاب هاي) پيشين است (و) به سوي حق و به سوي راهي راست، راه نمايي مي كند.

شأن نزول:

حكايت شده كه پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام بازگشت از سفر طائف، شبي در مكاني توقف كردند و عدّه اي از جنيان كه از آن مكان عبور مي كردند صورت تلاوت قرآن او را شنيدند و ايمان آوردند و به سوي قوم خود بازگشتند وآنان را نيز به اسلام دعوت كردند وبدين مناسبت آيات فوق فرود آمد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «جن» در اصل به معناي «پوشيده» است و از آيات قرآن استفاده مي شود كه جنيان، گروهي از موجودات عاقل و صاحب شعور و مكلّف به

تكليف هاي الهي هستند و به دو گروه مؤمن و كافر تقسيم مي شوند و از برنامه هاي پيامبران اطلاع دارند و گروهي از آنان اسلام را پذيرفتند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 121

2. جنيان پس از شنيدن قرآن، جذب آن شدند و همين محتواي عالي قرآن را دليل بر حقانيت آن دانستند و به تبليغ درباره ي آن پرداختند و ديگران را نيز به سوي اسلام دعوت كردند.

2. جنيان سه ويژگي براي قرآن بيان كردند:

الف) بعد از كتاب تورات نازل شده است و مؤيد آن است (از اين جا روشن مي شود كه جنيان از كتاب هاي آسماني ديگر نيز اطلاع داشته اند).

ب) قرآن مردم را به سوي حق راه نمايي مي كند، يعني اعتقادات حقّي در آن است.

ج) مردم را به سوي راه مستقيم هدايت مي كند، يعني برنامه هاي عملي درست و مستقيم و صحيح دارد.

4. از تعبير «نَفَر» استفاده مي شود كه گروهي از جنيان به آيات قرآن گوش داده اند؛ چون اين تعبير در لغت عرب به گروهي از سه تا ده نفر يا چهل نفر گفته مي شود. «1»

5. جنيان جذب قرآن شدند و هم ديگر را به سكوت و شنيدن همراه با توجه دعوت كردند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن، مورد توجه جنيان نيز هست.

2. هنگام تلاوت قرآن سكوت كنيد و با دقت گوش فرا دهيد.

3. پيام هشدار آميز قرآن را به ديگران برسانيد.

4. قرآن را با كتاب هاي آسماني ديگر مقايسه كنيد تا به حقانيت آن پي ببريد.

5. قرآن كتابي حق گرا، راست گرا و هماهنگ با ديگر كتاب هاي الهي است.

6. در تبليغ دين اسلام، به حقانيت قرآن استدلال كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 122

قرآن كريم در آيات سي و

يكم و سي و دوم سوره ي احقاف به بشارت هاي جنيّان در مورد پذيرش اسلام و هشدارهاي آنان در مورد مخالفت با اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

31 و 32. يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِن ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* وَمَن لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ أُولئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ

اي قوم ما! فرا خواننده ي خدا را پاسخ دهيد و به او ايمان آوريد تا برخي از پيامدهاي (گناهان) تان را براي شما بيامرزد و شما را از عذابي دردناك پناه دهد.* و هر كس فراخواننده ي خدا را پاسخ ندهد، پس عاجز كننده (ي خدا) در زمين نيست، و غير از او هيچ دوستان (و ياوراني) برايش نيست، آنان در گمراهي آشكارند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از «دعوت كننده ي الهي» در اين آيات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه همگان را به سوي خدا فرا مي خواند كه هر كس به او پاسخ مثبت دهد به سود خود اوست و هر كس به او پاسخ منفي دهد به گمراهي افتاده است.

2. انسان ها از دو چيز هراس دارند:

الف) از گناهان خود كه پيامدهايي در دنيا و آخرت دارد.

ب) از عذاب دردناك رستاخيز كه هيچ پناهگاهي در آن روز نيست.

جنيان بشارت دادند كه هر كس به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ايمان آورد، با بخشش گناهان «1» و نجات از عذاب، امنيت مي يابد.

3. «من» در «من ذنوبكم» يا زايده و براي تأكيد است، يعني اگر كسي اسلام آورد، خدا همه ي گناهان گذشته ي او را مي بخشد؛ و يا براي تبعيض است، يعني خدا حق

اللَّه را مي بخشد نه حق الناس را.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 123

4. بدترين ستيزه جويي آن است كه انسان به دعوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پاسخ مثبت ندهد؛ چرا كه در آن صورت هيچ پناهگاهي در جهان ندارد و نمي تواند از قلمرو حكومت الهي بگريزد و هيچ ياوري نيز ندارد.

5. جنيان براي تبليغ اسلام و دعوت مردم نخست از حقانيت قرآن سخن گفتند و سپس به مردم مژده و بشارت دادند كه اگر مسلمان شوند چقدر بهره مي برند و بعد به آنان هشدار دادند كه اگر اسلام را نپذيرند گمراه مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

1. آمرزش و نجات از عذاب در پذيرش اسلام است.

2. پيامبر اسلام، فرا خواننده به سوي خدا و ايمان است.

3. هر كس ايمان نياورد، به خودش زيان مي رساند نه به خدا.

4. هر كس پاسخ مثبت به پيامبر ندهد، خود را بي ياور و گمراه مي سازد.

5. در تبليغ دين، از بشارت و هشدار استفاده كنيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و سوم و سي و چهارم سوره ي احقاف به دليل امكان معاد و اعتراف ديرهنگام كافران اشاره مي كند و مي فرمايد:

33 و 34. أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ يَعْيَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَي أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَي بَلَي إِنَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ* وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَي النَّارِ أَلَيْسَ هذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَي وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ

و آيا اطلاع نيافته اند كه خدايي كه آسمان ها و زمين را آفريده و از آفرينش آنها درمانده نشده است، بر زنده كردن مردگان تواناست؟! آري؛ [چرا] كه او بر هر چيزي تواناست.* و روزي كه كساني

كه كفر ورزيدند بر آتش عرضه مي شوند (و به آنها گفته مي شود:) آيا اين حق نيست؟! مي گويند: «آري؛ سوگند به پروردگار ما (كه حق است!)» گويد: «پس به خاطر اين كه كفر مي ورزيديد عذاب را بچشيد.»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 124

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از دلايل امكان معاد، همان قدرت بي انتهاي خداست؛ خدايي كه جهان را آفريده و قادر بر هر كاري است، توانايي بر پايي رستاخيز و زنده كردن مردگان را نيز دارد؛ او كه همه چيز را آفريده و خسته و ناتوان نشده، چگونه از تجديد حيات انسان ها ناتوان باشد.

2. هنگامي كه در رستاخيز، كافران را برآتش دوزخ عرضه مي كنند، آنها آتش را شهود مي كنند و كاملًا متوجه حقانيّت معاد و عذاب مي شوند، همان عذابي كه آن را انكار مي كردند و افسانه مي خواندند، ولي امروز راهي براي انكار آن نيست و از اين رو با تأكيد و سوگند به حقّانيت آن اعتراف مي كنند.

3. در اين آيات بيان شده كه كيفر كافران در دوزخ به خاطر كفر و انكار آنهاست. آري؛ آنان نتيجه ي عقايد انحرافي و اعمال فاسد خود را مي بينند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در مورد قدرت بي كرانه ي الهي و آفرينش نخستينِ جهان، به امكان معاد پي ببريد.

2. منكران معاد نيز روزي به حقانيت آن اعتراف مي كنند، ولي آن اعترافِ دير هنگام سودي ندارد.

3. سزاي كفر و انكار معاد، عذاب الهي است.

***

پيامبران الولعزم چه كساني هستند؟

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي احقاف

لزوم شكيبايي رهبران بزرگ الهي را يادآور شده، به عمر كوتاه دنيا و عامل هلاكت مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

35. فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِن نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 125

پس شكيبا باش، همان گونه كه (پيامبران) اولوالعزم (: صاحبان تصميم استوار)، از فرستادگان، شكيبايي كردند؛ و براي (عذاب) آنان شتاب نكن؛ (زيرا) روزي كه آنچه را وعده داده شده اند مي بينند، كه گويي جز ساعتي از روز، (در دنيا) درنگ نكرده اند؛ (اين) رساندن [پيام است و آيا جز گروه نافرمان هلاك مي شوند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه از پيامبران بزرگ همت «اولوالعزم» ياد شده است. واژه ي «عزم» به معناي اراده ي محكم واستوار و تصميم بر انجام كاري است و از آن جا كه پيامبران بزرگ و صاحب شريعت و آيين تازه و جهاني گرفتار مشكلات بيش تري بوده اند، نياز به عزم و همت بزرگ داشته اند از اين رو به آنان پيامبران اولوالعزم گفته اند.

2. در احاديث از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه پيامبران اولوالعزم پنج نفر هستند: نوح، ابراهيم، موسي، عيسي عليهم السلام و محمد صلي الله عليه و آله و اين ها را اولوالعزم نامند، چرا كه براي شرق و غرب جهان و جن و انسان برانگيخته شدند. «1»

البته مضمون اين حديث در احاديث ديگر نيز آمده است «2».

3. در اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و

آله دل داري داده شده است كه تو ناراحت نباش و شكيبايي پيشه كن كه پيامبران بزرگ همت پيش از تو نيز مشكلات بزرگي داشتند و صبر كردند.

4. در اين آيه به عمر كوتاه دنيا اشاره شده است، به طوري كه كافران در رستاخيز به نظرشان مي آيد كه جز ساعتي در دنيا درنگ نكرده اند. اين

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 126

احساس يا به خاطر آن است كه واقعاً عمر دنيا نسبت به آخرت ساعتي بيش نيست و يا اين كه كافران احساس مي كنند به اندازه ي ساعتي از عمر خود استفاده ي صحيح كرده اند. «1»

البته ساعت در اين موارد به معناي شصت دقيقه نيست، بلكه مقصود زمان كوتاه است و يك لحظه نيز ساعت است.

5. حكايت شده كه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پرسيدند: فاصله ي بين دنيا و آخرت چه اندازه است؟ فرمودند: «يك چشم بر هم زدن». سپس آيه ي فوق را قرائت فرمودند. «2»

6. اين آيه ابلاغي براي تمام انسان هاست و به كساني كه در زندگي دنيا غوطه ور شده و گرفتار غفلت هستند هشدار مي دهد كه عمر دنيا كوتاه است.

7. در اين آيه به عامل هلاكت ملت ها، يعني فسق و نافرمان برداري اشاره شده است.

آري؛ گناه و قانون شكني عامل ضعف و نابودي ملت هاست.

8. هر چند خطاب اين آيه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بود اما دستور شكيبايي مخصوص آن حضرت نيست، همان طور كه از امام علي عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

شكيبايي بر زمام داران واجب

است؛ زيرا خدا به پيامبرش فرمود:

صبر كن همان طور كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند و همين مطلب بر دوستان و پيروانش واجب است، به خاطر آيه اي كه مي فرمايد: در پيامبر براي شما (الگوي) نيكويي است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 127

آموزه ها و پيام ها:

1. هم چون پيامبران بزرگ همت، در برابر مشكلات شكيبا باشيد.

2. رهبران الهي در برابر مخالفان، بي تاب نشوند.

3. دنيا بسيار كوتاه و زودگذر است.

4. فسق و نافرمان برداري از عوامل هلاكت مردم است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 129

بخش چهارم: سوره ي محمد صلي الله عليه و آله

اشاره

يادآوري توحيد و معاد

جهاد و مقررات آن

ويژگي هاي مؤمنان، كافران و منافقان

لزوم تدبّر در قرآن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 131

اول: سيماي سوره ي محمد صلي الله عليه و آله

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي محمد صلي الله عليه و آله در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 38 آيه، 539 واژه و 2349 حرف است.

اين سوره نود و چهارمين سوره در ترتيب نزول (قبل از سوره ي رعد و بعد از سوره ي حديد) و چهل و هفتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت اند از «محمد صلي الله عليه و آله» و «قتال».

سبب نام گذاري آن آيه ي دوم اين سوره است كه نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در آن آمده است و آيه ي 20 آن كه در آن سخن «قتال» گفته شده است.

در مورد فضيلت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس بخواهد حال ما و دشمنان ما را بنگرد، سوره ي محمد صلي الله عليه و آله را بخواند، كه آيه اي درباره ي ما و آيه اي درباره ي آنهاست. «1»

ويژگي

پس از چند سوره ي مكي، اينك سه سوره ي مدني بيان مي شود، كه سوره ي محمد صلي الله عليه و آله اولين آنهاست.

اهداف

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 132

1. تشويق مردم به ايمان به خدا؛

2. ايجاد اميد به پيروزي حق؛

3. روشن كردن مرزهاي مؤمنان، كافران و منافقان.

مطالب

مهم ترين مطالب اين سوره عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. يادآوري توحيد (در آيه ي 19)؛

2. يادآوري معاد و نشانه هاي آن (در آيه ي 18)؛

3. مسأله ي آزمايش الهي به ويژه در هنگام جنگ (در آيه ي 31).

ب) اخلاق:

1. دعوت به انفاق و بخشش و سرزنش بُخل (در آيه ي 38)؛

2. دستور استغفار به پيامبر اسلام براي خويش و مؤمنان (در آيه ي 19)؛

3. سرزنش فساد وقطع رحم (در آيه ي 22)؛

4. اشاره اي به بازيچه بودن دنيا (در آيه ي 36).

ج) احكام:

1. دستور جهاد با دشمنان (در آيه ي 20)؛

2. دستوراتي درباره ي رفتار با اسيران جنگي (در آيه ي 4)؛

3. نهي از صُلح ذليلانه (در آيه ي 35)؛

4. دستور به اطاعت خدا و پيامبر (در آيه ي 33).

د) مطالب فرعي:

1. توصيف كافران و روش ها و عملكرد آنان (در آيات 8- 12)؛

2. توصيف مؤمنان و اعمال و صفات نيك آنها (در آيات 2، 12 و 15)؛

3. شرح حال منافقان و فعاليت هاي تخريبي آنان (در آيات 16، 20، 29 و 30)؛

4. دعوت به سياحت و سير در زمين (در آيه ي 10)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 133

5. بيان اين سنت و قانون الهي كه اگر مؤمنان دين خدا را ياري كنند خدا آنان را پيروز مي كند (در آيه ي 7)؛

6. تشويق به تدبّر در قرآن كريم (در آيه ي 24)؛

7. سخني در باب مرتدّان (در آيه ي 25).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 135

دوم: محتواي سوره ي محمد صلي الله عليه و آله

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله ويژگي ها و فرجام مؤمنان و كافران را بيان

كرده و دليل سرنوشت آنان را حق گرايي و باطل گرايي معرفي مي كند و مي فرمايد:

1- 3. الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ* وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ* ذلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ»

كساني كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خدا) اعمالشان را گم كرده است.* و كساني كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند و به آنچه بر محمد صلي الله عليه و آله فرو فرستاده شده ايمان آوردند، در حالي كه آن حقّي از جانب پروردگارشان بود، (خدا) بدي هايشان را از آنان زدود و حالشان را اصلاح كرد.* اين به خاطر آن است كه كساني كه كفر ورزيدند از باطل پيروي كردند و اين كه كساني كه ايمان آوردند از حقّي كه از جانب پروردگارشان بود پيروي كردند؛ اين گونه، خدا براي مردم مثل هايشان را مي زند.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي مقايسه و مقابله است. قرآن كريم از اين روش بسيار استفاده كرده و در اين آيات نيز ويژگي ها و سرنوشت كافران را با مؤمنان مقابل هم ديگر مطرح و مقايسه نموده است تا شنونده و خواننده ي قرآن بتواند راه حق و باطل را بشناسد و راه صحيح را با آگاهي انتخاب كند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 136

2. مقصود از كافراني كه مردم را از راه خدا باز مي دارند، سردم داران

هستند كه نه تنها خود كافرند بلكه با هزينه كردن اموال و به كاربردن حيله ها، ديگران را نيز از ايمان آوردن بازمي دارند.

همان طور كه ابوجهل در جنگ بدر ده شتر را كشت و بين مشركان تقسيم كرد. «1»

3. مقصود از نابودي اعمال كافران، همان نابودي آنها و نتايج آنهاست؛ زيرا كه گم كردن اعمال كنايه از بي سرپرست ماندن آنهاست كه لازمه ي آن نابودي اين اعمال است.

4. در اين آيات از دو گونه ايمان ياد شده است:

الف) ايمان به خدا؛

ب) ايمان به آنچه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است؛ يعني ايمان به وحي و قرآن و برنامه هاي سازنده ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله.

و اين اشاره بدان است كه بدون ايمان به برنامه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان به خدا تكميل نمي شود؛ يعني بايد اعتقاد به خدا با باور به محتواي اسلام همراه شود.

5. در اين آيات، به دو صفت قرآن و برنامه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره شده است: اول اين كه حق است و دوم آن كه از طرف پروردگار است، كه تأكيدي بر آن است كه همواره حق از پروردگار سرچشمه مي گيرد و به او بازمي گردد.

آري؛ مؤمنان چون حقانيت برنامه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله و وحي قرآني را تشخيص دادند متوجه شدند كه آنها ريشه اي الهي دارند و بدانها ايمان آوردند.

6. در اين آيات دو پاداش به مؤمنان شايسته كردار وعده داده شده است:

الف) گناهان بد آنان زدوه و بخشوده، و سعادت اخروي آنان تأمين مي گردد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 137

ب) امور مهم زندگي آنان اصلاح مي شود و سر و سامان مي گيرد و سعادتمند مي شوند. «1»

7. در اين آيات به ريشه ي انحراف كافران اشاره شده كه همان باطل گرايي است و شامل پيروي از پندارها، افسانه هاي خرافي، كارهاي بي هدف و بيهوده، نيرنگ ها و نيز پيروي از شيطان مي شود.

8. ريشه ي سعادت مؤمنان شايسته كردار همان حق گرايي آنان است.

حق در اين جا شامل حقايق عيني هستي، هم چون خدا و واقعيت هاي زندگي و قوانين حاكم بر آن است.

9. «مَثَل» گاهي به معناي «مشابهت» و گاهي به معناي «وصف كردن» است كه در اين آيات ممكن است به معناي دوم باشد؛ «2» يعني خدا حالات كافران و مؤمنان را براي آنان وصف مي كند و مَثَل مي زند و عاقبت كار آنان را مشخص مي سازد تا بتوانند راه صحيح را انتخاب كنند.

10. حق از طرف خداست، همان طور كه باطل از طرف خدا نيست؛ پس يكي از نشانه هاي حق و باطل آن است كه حق با خدا پيوند دارد، اما باطل با او ارتباط ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. تلاش هاي كافران لجوج، ره به جايي نمي برد.

2. جلوگيري از راه خدا، گناهي در رديف كفر است.

3. علاوه بر ايمان به خدا، ايمان به قرآن و برنامه هاي حق پيامبر صلي الله عليه و آله نيز لازم است.

4. مؤمنان شايسته كردار از گناه پاك مي شوند.

5. اگر مي خواهيد امور زندگي شما اصلاح شود، به خدا و برنامه هاي الهي ايمان آوريد و شايسته كار شويد.

تفسير

قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 138

6. سرچشمه ي انحراف كافران، باطل گرايي است.

7. سرچشمه ي ايمان و سعادتمندي، حق گرايي است.

8. خدا براي مردم مثل مي زند و حالات آنان را وصف مي كند (تا راه صحيح را پيدا كنند).

9. حق، ريشه ي الهي دارد.

10. از ويژگي ها و سرنوشت مؤمنان و كافران عبرت گيريد.

***

قوانين ميدان جنگ

قرآن كريم در آيات چهارم تا ششم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به هدف جنگ و وظايف رزمندگان در صحنه ي نبرد و پاداش هاي شهيدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

4- 6. فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّي إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّي تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلكِن لِيَبْلُوَا بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ* سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ* وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ

و هنگامي كه با كساني كه كفر ورزيدند روبه رو شديد، پس گردن ها (يشان) را بزنيد، تا هنگامي كه كاملًا بر آنان مسلّط شويد؛ پس (اسيران را) محكم به بند بكشيد؛ پس، يا بعد (از آن) منّت گذاريد (وآزادشان كنيد) يا (در برابر آزادي

آنان) تاوان بگيريد، تا اين كه جنگ بارهاي سنگينش را (بر زمين) نهد، اين (فرمان خداست)؛ و اگر (بر فرض) خدا مي خواست، حتماً از آنان انتقام مي گرفت، وليكن (مي خواهد) تا برخي از شما را با برخي [ديگر] بيازمايد؛ و كساني كه در راه خدا كشته شدند، پس (خدا) اعمالشان را گم نمي كند؛* به زودي آنان را راه نمايي مي كند و حالشان را اصلاح مي كند؛* و آنان را وارد بهشت مي كند، در حالي كه آن را به آنان شناسانده بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات وظايف مجاهدان اسلام در برابر كافران را بيان كرده است كه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 139

يكي از آن وظايف گردن زدن دشمن در ميدان نبرد است. اين مطلب كنايه از حمله به دشمنان و درهم كوبيدن آنهاست، وگرنه تنها خصوص گردن زدن، مقصود نيست.

2. مقصود از ملاقات كافران، همان روبه رو شدن با آنها در ميدان جنگ است، نه اين كه هر كافري را در هر كجا ديدند، گردن بزنند؛ چون برخي از كافران با مسلمانان پيمان دارند يا كفّار اهل ذمّه و تحت حمايت اسلام هستند كه جانشان محترم است.

3. يكي از وظايف مسلمانان اسير كردن دشمنان، پس از غلبه در جنگ معرفي شده است؛ يعني هنگامي كه پيروزي مسلمانان در ميدان نبرد آشكار و مسلّم شد، «1» ديگر لازم نيست كافران را بكشند بلكه آنان را اسير كنند تا زنده بمانند، ولي در حين جنگ رزمندگان نمي توانند مشغول اسيران شوند؛ چرا كه در بند كردن و تخليه ي آنها به پشت جبهه، آنها را از وظيفه ي اصلي كه نبرد است بازمي دارد و ممكن است جبهه ي اسلام را ضعيف و شكننده كند.

4. در

حال جنگ اسيران را محكم ببنديد، تا فرار نكنند و يا نتوانند از فرصت ها استفاده كنند و به شما ضربه بزنند.

5. مسلمانان در برخورد با اسيران مي توانند يكي از اين دو كار را انجام دهند:

الف) بر آنها منت بگذارند و اسيران را آزاد سازند؛

ب) از دشمنان در عوض آزاد كردن اسيران آنها تاوان بگيرند.

كه اين مطلب نوعي غرامت جنگي به شمار مي آيد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 140

6. اسلام در مورد برخورد مناسب و محبت آميز با اسيران سفارش كرده و در قرآن از غذا دادن به آنان تمجيد شده است «1» و از امام علي عليه السلام روايت شده كه

غذا دادن به اسير و نيكي به او حق واجبي است. «2»

7. در اين آيه به مسلمانان سفارش شده كه تا هنگامي كه جنگ برپاست و سنگيني بار آن بر زمين گذاشته نشده است، به مبارزه ادامه دهند. ممكن است مقصود از اين جمله، پايان هر جنگي باشد كه مشكلات آن تمام مي شود؛ يا پايان جنگ اسلام با كفر و بت پرستي كه هنگامي مي رسد كه شرك از صحنه ي زمين برچيده شود «3» و يا زماني كه كفر و شرك در زمان امام عصر (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) به كلي از صحنه ي زمين برچيده شود. «4»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني، مورد نظر و هر كدام مصداقي از آيه باشد؛ چون هر كدام از آنها در پي مبارزه ي مجاهدان اسلام تحق مي يابد. و برخي مبارزات مقطعي است و برخي مبارزه ي مستمر و نهايي است.

8. در اين آيه بيان شده كه اگر خدا مي خواست، مي توانست با انواع عذاب ها از كافران و مشركان انتقام بگيرد، اما

فلسفه و هدف جنگ آن است كه مردم را به وسيله ي هم ديگر آزمايش كند تا مؤمنان واقعي و راستين از منافقان و مدعيان دروغين شناخته شوند.

و اين مطلب نكته ي اساسي درگيري و جنگ حق و باطل در طول تاريخ است و در قرآن نيز بارها تأكيد شده كه شما را در زندگي آزمايش مي كنيم. «5»

البته جنگ هاي اسلامي اهداف فرعي نيز داشته اند، هم چون دفاع از

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 141

مسلمانان و سرزمين هاي آنان، يا جهاد براي خاموش كردن فتنه و شرك و كفر.

9. زحمات، تلاش ها، ايثارها و اعمال شهيدان گم نمي شود، بلكه عقايد و اعمال آنان هم چون نهالي با خون آنان آبياري و بارور مي گردد.

آري؛ از بركت خون شهداست كه مسلمانان با عزّت مي شوند و امنيت مي يابند و زنجيرهاي اسارت آنان درهم شكسته مي شود. و به بركت خون شهداست كه جامعه رنگ خدايي مي گيرد و مجاهدان تازه نفس پا به ميدان مبارزه با كفر، شرك، استكبار و جهل مي نهند و به مبارزه با تهاجم نظامي و فرهنگي دشمنان خدا مي پردازند.

10. در اين آيات چهار پاداش براي شهيدان بيان شده است:

الف) اعمال آنان گم نمي شود، بلكه بارور مي گردد؛

ب) خدا آنان را (به مقامات عالي و رستگاري بزرگ) ره نمون مي شود؛

ج) خدا وضع و امور زندگي آنان را سامان مي دهد و يا به آنان زندگي جاويدان مي بخشد و در حضور پروردگار حاضر مي شوند و پرده ها كنار مي رود؛ «1»

د) خدا شهيدان را در بهشتي وارد مي كند كه قبلًا اوصافش را براي آنان بيان كرده و آن را مي شناسند و يا بهشتي كه براي آنان معطّر ساخته است. «2»

مترس از جان فشاني گر طريق عشق مي پويي

چو

اسماعيل بايد سرنهادن روز قرباني (پروين)

11. از اين آيات استفاده مي شود كه شهيدان قبلًا از بهشت خود و ويژگي هاي قصرهاي آن آگاه مي شوند «3» و شايد هنگام مرگ جايگاه شهيدان را به ايشان نشان مي دهند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 142

12. شهيدان در فرهنگ اسلام و قرآن جايگاه ويژه اي دارند، آنان افرادي زنده اند كه نزد خدا روزي مي خورند «1» و در احاديث آمده است كه

بالاتر از هر نيكي، نيكي است تا اين كه كسي در راه خدا شهيد شود. «2»

و مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشت اند. «3»

و هيچ قطره اي نزد خدا از قطره ي خوني كه در راه خدا ريخته مي شود محبوب تر نيست. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. با كافران جنگ طلب، تا زمان پيروزي كامل بجنگيد.

2. در اسلام قوانين نظامي خاصي بر جنگ حاكم است و مجاهدان وظايف انساني و قانوني بر عهده دارند.

3. پس از غلبه بر دشمن بيهوده كسي را نكشيد، بلكه آنان را اسير كنيد.

4. اسيران را با عوض يا بي عوض آزاد سازيد.

5. هدف و فلسفه ي جنگ ها آزمايش شماست.

6. خطّ شهيدان گم نمي شود.

7. خدا راه نما و اصلاح گر امور شهيدان است.

8. شهيدان قبل از ورود به بهشت، جايگاه خود را شناخته اند.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 143

قرآن و جنگ

الف) قرآن و مبارزه:

1. جنگ كاري نامطلوب است ولي ممكن است خير انسان در آن باشد (بقره، 216)؛

2. رهبر الهي مردم را به جهاد تشويق كند (انفال، 65)؛

3. خدا مبارزان ثابت قدم را دوست دارد (صف، 4)؛

4. پاداش رزمندگان رحمت و مغفرت الهي است (بقره، 218)؛

5. كساني كه در جهاد اسلامي كشته مي شوند شهيد و زنده اند (بقره، 154 و 169 و ...)؛

6.

جهاد تجارتي پرسود است كه حاصل آن بخشش گناهان و بهشت است (صف، 10- 12).

ب) اهداف جنگ در اسلام:

1. رفع فتنه از جهان و پيروزي دين حق (بقره، 193 و انفال، 39)؛

2. دفاع (آل عمران، 167)؛

3. دفع ستم (حج، 39)؛

4. تسليم كردن سركشان داخلي در مقابل فرمان خدا (حجرات، 9)؛

5. مقابله به مثل در برابر متجاوزان (و از خود دفاع كردن) (توبه، 36 و بقره، 190)؛

6. ستيز با كفر (توبه، 29)؛

7. مبارزه با رهبران كفر (توبه، 12).

ج) قوانين جنگ:

1. با دشمنان بجنگيد اما تعدي و تجاوز نكنيد (بقره، 190)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 144

2. در جنگ احترام زمان ها و مكان هاي مقدس را نگاه داريد (بقره،

191 و 217 و توبه، 9)؛

3. جهاد اسلامي مكان مشخص ندارد (بقره، 191)؛

4. نابينايان و بيماران و مانند آنها از جنگ معاف هستند (فتح، 17).

تذكر: قوانين جنگ به ويژه مسائل اقتصادي آن را در سوره هاي انفال، حشر و توبه ملاحظه فرماييد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 145

قرآن كريم در آيات هفتم تا نهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به پاداش مؤمنان مددكار دين و كيفر كافران ناخشنود از دين اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 9. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ* وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ»

اي كساني كه ايمان

آورده ايد! اگر (دين) خدا را ياري كنيد، شما را ياري مي كند و گام هايتان را استوار مي دارد.* و كساني كه كفر ورزيدند، نگونساري [و مرگ بر آنان باد! و اعمالشان گم باد!* اين به خاطر آن است كه آنان از آنچه خدا فرو فرستاده ناخشنود بودند، پس خدا اعمالشان را تباه كرد.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از روش هاي تربيتي قرآن مقايسه است، در اين آيات نيز سرنوشت و فرجام و پاداش مؤمنان ياري گر خدا با سرنوشت و كيفر كافران ناخشنود از دين، مقايسه شده است تا هر كس با آگاهي راه خود را انتخاب كند.

2. در اين آيه بر مسئله ي ايمان تكيه شده است؛ يعني اگر كسي مؤمن باشد لازمه ي ايمانش آن است كه خدا را ياري كند.

3. يكي از قوانين و سنن الهي اين است كه هر كس خدا را ياري كند خدا نيز او را ياري مي كند.

4. خدا قدرتمند و شكست ناپذير است، پس نياز به ياري ندارد و مقصود از ياري خدا، ياري دين خدا و پيامبر اوست كه در حقيقت ياري حق و نوعي تلاش در راه كمال بشريت است.

5. اگر كسي خدا را ياري كند، خدا نيز او را ياري مي رساند؛ يعني از راه تابش ايمان بر قلب او و تقويت روح تقوا و اراده و ايجاد آرامش در فكر او و با

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 146

فرستادن فرشتگان او را ياري مي كند «1» و جريان حوادث و قلوب مردم را به سوي ياري گر خويش متمايل مي كند

و سخنان او را نافذ و گام هاي او را ثابت قدم واستوار مي گرداند.

6. ثبات قدم يكي از مهم ترين عوامل پيروزي در برابر دشمن است كه به توفيق الهي نياز دارد و اين توفيق را خدا به ياري گران خود مي دهد تا بر دشمن پيروز شوند. «2»

7. در اين آيات بيان شده كه كافران به خاطر اين كه از قرآن و تعليمات ديني ناخشنودند، گرفتار سه نوع مجازات مي شوند:

الف) دچار لغزش و سقوط و هلاكت مي گردند و كسي آنها را ياري نمي كند و نجات نمي دهد. «3»

ب) اعمالشان گم مي شود و از آنها نتيجه نمي گيرند.

ج) اعمالشان نابود مي شود.

8. در اين آيات نابودي اعمال كافران به خدا نسبت داده شده است. اين به معناي جبر نيست، بلكه كافران از قرآن و تعليمات الهي ناخشنود و از اين رو اعمال و گفتارهايي دارند كه موجب انحراف و نابودي نتايج اعمالشان شد؛ پس هرچند خدا علت اصلي همه چيز است، زمينه ي اين را خود كافران با اختيار خود به وجود مي آورند.

9. ناخشنودي از چيزي، امري قلبي و غيراختياري است و مجازات بر آن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 147

صحيح نيست؛ پس مقصود از ناخشنودي و كراهت كافران، آن است كه آنان در عمل برنامه هاي الهي وحياني را ترك مي كردند و در برابر آن موضع مي گرفتند.

10. در احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود كراهت (برخي افراد) از آياتي است كه در حقّ علي عليه السلام نازل شده است «1» (كه موجب نابودي اعمال

آنان شد).

البته اين گونه احاديث يكي از مصاديق آيه را بيان مي كند و مفهوم آيه را منحصر در اين معنا نمي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. قانون الهي آن است كه ياري گران (دين) خود را امداد مي كند.

2. خدا ياري و پيروزي و توفيق گام هاي استوار مؤمنان را مشروط به ياري خود كرده است.

3. ناخشنودي از برنامه هاي الهي، لغزش و نابوديِ نتايج اعمال انسان را در پي دارد.

4. كفر عامل لغزش و گم شدن نتايج اعمال انسان است.

***

گردشگري هدفدار كنيد

قرآن كريم در آيات دهم و يازدهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله مردم را به جهان گردي هدفمند و ديدن فرجام كافران و مؤمنان و توجه به نقش ولايت الهي در اين مورد اشاره مي كند و مي فرمايد:

10 و 11. أَفَلَمْ يِسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا* ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَي الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَي لَهُمْ»

و آيا در زمين گردش نكردند تا بنگرند چگونه بوده است فرجام كساني كه پيش از آنان بودند؟ خدا آنان را در هم كوبيد؛ و براي كافران همانند آن است.* اين به خاطر آن است كه خدا سرپرست كساني است كه ايمان آوردند؛ و (به خاطر) اين كه كافران، هيچ سرپرستي براي آنان نيست.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 148

نكته ها و

اشاره ها:

1. در آيات متعدد قرآن، مردم به گردش گري و جهان گردي هدفمند و ديدن آثار باستاني فراخوانده شده اند، تا آثار طاغوت ها و ستمگران و نيكان را بنگرند و عبرت بياموزند و راه صحيح زندگي را پيدا كنند. «1»

بس بگرديد و بگردد روزگار

دل به دنيا در نبند هوشيار ...

اين همه رفتند و ماي شوخ چشم

هيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار

آنچه ديدي بر فراز خود نماند

وين چه بيني هم نماند بر فراز (سعدي)

2. قانون الهي در مورد كافران سركش و لجوج آن است كه خدا آنان را در هم مي كوبد و خود و خانواده و اموال آنان را نابود مي كند. «2» اين سنت خدا براي همه ي كافران در همه ي زمان هاست و فقط ممكن است زمان هلاكت دير يا زود شود.

3. ولايت الهي موجب سعادتمندي مؤمنان و نيز نبودن ولايت الهي موجب نابودي كافران مي شود؛ يعني چون كافران پيوند خود را با خدا قطع كرده اند پس سرپرست و ياوري ندارند تا آنها را راه نمايي كند و به رشد و كمال برساند و در نتيجه به انحراف و سقوط و هلاكت مي رسند.

اما مؤمنان كه با خدا پيوند و ارتباط دارند، از هدايت او استفاده مي كنند

و به كمال و سعادت مي رسند و اين ولايتي است كه همه ي مؤمنان در صحنه هاي مختلف زندگي خود، به ويژه در حوادث سخت احساس و شهود مي كنند.

4. «مولي» به معناي سرپرست و ياور است و خدا دو مقام ولايت دارد:

الف) ولايت عام كه همان خالقيت و تدبير مردم است كه همگان را در بر مي گيرد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 149

ب) ولايت خاص كه الطاف و عنايات و حمايت ويژه ي خداست كه تنها شامل حال مؤمنان مي شود.

در برخي آيات قرآن به ولايت نوع اول «1» و در آيه ي فوق به نوع دوم اشاره شده است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. به جهان گردي هدفمند بپردازيد.

2. هلاكت كافران، يك سنت و قانون مستمر الهي است.

3. راز سعادت مؤمنان را در ولايت، سرپرستي و ياري گري خدا ببينيد.

4. راز انحراف و هلاكت كافران در نبود (ارتباط با خدا و) ولايت الهي براي آنان است.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله حالات مؤمنان و كافران را در بهشت و دنيا به تصوير مي كشد و مي فرمايد:

12. إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْويً لَهُمْ»

در حقيقت، خدا كساني را كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه نهرها از

زير [درختان] ش روان است؛ و كساني كه كفر ورزيدند (از دنيا) بهره مي گيرند و مي خورند، همان طور كه دام ها مي خورند؛ و آتش جايگاهي براي آنان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن در اين آيه حالات مؤمنان را با حالات كافران در برابر هم به

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 150

تصوير كشيد تا هر كس بتواند راه خود را آگاهانه انتخاب كند.

2. مؤمنان و كافران هر دو در دنيا زندگي مي كنند، اما مؤمنان به طور هدفمند از نعمت هاي دنيوي استفاده مي كنند و در مورد آفريننده ي آنها مي انديشند و سپاس آن را به جا مي آورند و قوانين الهي و حقوق ديگران را رعايت مي كنند.

اما كافران هم چون حيوانات مي خورند و بهره مي جويند، ولي در زندگي خود هدف عالي ندارند و به قوانين الهي و حقوق مردم احترام نمي گذارند و راه به دست آوردن غذا و اموال و طريق مصرف آن برايشان مهم نيست و حتي از راه غير قانوني و ظلم نيز به خواسته هاي خود مي رسند. آري؛ آنان هم چون حيوانات اند كه هدفشان غذاست.

كار دوزخ مي كني در خوردني

بهر او خود را تو فربه مي كني

كار خود كن، روزي حكمت بچر

تا شود فربه دلِ باكرّ وفر (مولوي)

3.

اين آيه معيار جداسازي انسان و حيوان است:

امام عارفان در اين مورد مي فرمايند:

اين (آيه ي 12 سوره ي محمد) ميزان است. هر كس كه ملاحظه كردي كه در تمتعاتش [: بهره برداري هايش از دنيا]، در اكل [: خوردن و استفاده ها و لذايذش به افق حيواني نزديك است، يعني مي خورد و لذّت مي برد، بدون اين كه تفكر كند كه از چه راهي بايد باشد، حيوان ديگر فكر اين نيست كه حلال است يا حرام است، فكر اين نيست كه امت در گرفتاري هستند يا نيستند، آنهايي كه بدون اين تفكر، بدون يك قانوني، بدون قانون اسلامي، تمتع مي كنند و مي خورند، اين ها اكلشان اكل حيواني است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 151

4. مؤمنان و كافران هر دو در رستاخيز حاضر مي شوند، اما مؤمنان با احترام وارد بوستان هاي با صفاي بهشتي، كافران با ذلّت وارد آتش دوزخ مي شوند. «1»

5. برخي مفسران از جمله ي «آتش جايگاه آنان است» استفاده كرده اند كه كافران هم اكنون در آتش زندگي مي كنند، «2» چرا كه اعمال و افكار آنان آتشين و زندگي سوز است و روح خودشان و ديگران را آزار مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از فرجام بهشتي مؤمنان و فرجام آتشين كافران عبرت بگيريد.

2. كافران هم چون حيوانات (بي هدف اند و) همتشان غذاي آنهاست (پس شما اين گونه نباشيد).

3. مؤمن مورد احترام خداست، ولي كافر احترامي ندارد.

***

قرآن كريم

در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به مشركان مكه در مورد اخراج پيامبر صلي الله عليه و آله هشدار داده و با مقايسه ي خداخواهان و هوس خواهان مي فرمايد:

13 و 14. وَكَأَيِّن مِن قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِن قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ* أَفَمَن كَانَ عَلَي بَيِّنَةٍ مِن رَبِّهِ كَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُم

و چه بسيار [مردم آبادي اي كه آن (ها) از [مردم آبادي ات (: مكه)- كه تو را (از آن جا) بيرون كردند- نيرومندتر بودند، كه (اهل) آنها را هلاك كرديم و هيچ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 152

ياوري براي آنان نبود.* و آيا كسي كه از طرف پروردگارش بر دليلي روشن باشد، همانند كسي است كه بدي كردارش براي او آراسته شده است و از هوس هايشان پيروي كردند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به جريان هجرت پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه به سوي مدينه اشاره شده است، كه مشركان مكه بر ايشان فشار آوردند، به طوري كه بزرگ ترين پيامبر الهي را از مقدس ترين شهر خدا بيرون كردند.

2. در اين آيه خدا به مشركان مكه هشدار مي دهد كه شما از قوم عاد و ثمود و فرعون هاي مصر قوي تر نيستيد. آنان شهرها و لشكرهايي قوي تر از شما داشتند ولي خدا آنها را درهم كوبيد، و هيچ كس آنها را ياري نكرد؛ پس مي تواند شما را نيز عذاب كند.

3. قرآن كريم معمولًا هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه

و آله در مكه است از آن به عنوان «بلد» (شهر) ياد مي كند وحتي به آن قسم مي خورد، «1» ولي هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله در آن جا نيست يا صحبت از اخراج ايشان است، از آن به عنوان روستا و آبادي ياد مي كند.

آري؛ بر اساس اين فرهنگ، هر كجا كه پيامبري در آن باشد شهر است وگرچه روستايي كوچك باشد و اگر در هر كجا پيامبر (يا دانشمند ديني) نباشد، آن جا روستايي عقب افتاده است اگر چه به ظاهر شهري بزرگ باشد.

4. در اين آيات از دو گروه ياد شده است:

الف) گروهي كه با دليل و برهان راه ايمان و عمل صالح را شناخته و در آن گام نهاده اند و زير چتر ولايت الهي قرار دارند.

ب) گروهي كه كارهاي زشت آنان توسط شيطان بر ايشان آراسته شده است «2» و به دنبال هواي نفس خويش مي روند و از اين رو حقايق را درك نمي كنند و تصوير نادرستي از اعمال زشت خود دارند. اينان مسير حق را گم كرده و گرفتار كفر شده اند و زندگي بي هدف و حيواني دارند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 153

روشن است كه ارزش اين دو گروه يكسان نيست.

تا زبون طمعي هيچ نمي ارزي

تا اسير هوسي هيچ نمي داني (پروين)

5. «بيّنه» به معناي دليل روشن است و در اين جا به

قرآن و معجزات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و دلايل عقلي ديگر گفته مي شود. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا شهرهاي ناسازگار با رهبران الهي را ويران مي سازد.

2. اگر خدا بخواهد مردم شهري را نابود سازد، هيچ كس نمي تواند آنها را ياري كند.

3. مخالف قوي و ضعيف در برابر خدا يكسان هستند.

4. آگاهان خداخواه با كج فهمان هواپرست مساوي نيستند.

5. هواپرستان، گرفتار سوءفهم هستند و تصوير نادرستي از اعمال خود دارند.

6. با مقايسه ي هواپرستان زشت كردار با مؤمنان بينش دار، راه صحيح را انتخاب كنيد.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به مقايسه ي نعمت هاي مؤمنان پارسا در بهشت با عذاب هاي كافران در دوزخ مي پردازد و مي فرمايد:

15. مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّيً وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الَّثمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِن رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 154

مثال بهشتي كه خودنگه داران، وعده داده شده اند، (همانند بوستاني است كه) در آن نهرهايي از آب تغييرناپذير و نهرهايي از شيري كه مزه اش تغيير نكرده و نهرهايي از شرابي كه براي نوشندگان لذت بخش است و نهرهايي از عسل ناب است، و براي آنها در آن (بوستان) از

همه ي محصولات (گونه اي) است؛ و (نيز) آمرزشي از سوي پروردگارشان است. (آيا اين ها) همانند كساني هستند كه در آتش ماندگارند و از آب سوزان نوشانده مي شوند و روده هايشان را پاره پاره مي كند؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در اين آيه نيز از روش تربيتي مقايسه استفاده كرده و نعمت هاي بهشتي را با عذاب هاي كافران در برابر هم به تصوير كشيده است تا هر كس بتواند راه خود را آگاهانه انتخاب كند.

2. نعمت هاي بهشتي دو گونه اند:

الف) نعمت معنوي آمرزش الهي، كه همان لطف و رحمت خدا بر بندگان است كه گناهان آنها را مي زدايد.

ب) نعمت هاي مادي بهشت، هم چون نهرهاي آب خالص و شير و شراب و عسل و هر نوع ميوه اي كه بخواهند كه ممكن است نهر آب براي رفع تشنگي و نهر شير براي تغذيه و نهر شراب براي نشاط و نهر عسل براي لذت و قوت باشد.

3. مقصود از نعمت هاي مادي بهشت، حقايق و لذت هاي برتري است كه در الفاظ روزمره ي زندگي دنيا نمي گنجد؛ چون اين الفاظ براي لذت هاي مادي فناپذير دنيوي وضع شده و گوياي حقايق عالي بهشتي نيست، بلكه شبحي كم رنگ از آن حقايق بزرگ را در ذهن ما ترسيم مي كند. «1»

4. «شراب» بهشتي، مايه ي فساد عقل و مستي نمي شود، بلكه بر نشاط و لذت روحاني انسان مي افزايد. آري؛ شراب بهشتي ارتباطي با شراب آلوده و زيان آور دينوي ندارد.

5. در اين آيات از نوشابه هاي فاسد نشدني بهشت ياد شده است؛ يعني

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 155

نهرهاي

آب در بهشت هم چون نهرهاي آب دنيا نيستند كه پس از مدتي ميكرب مي گيرند و آلوده و فاسد مي شوند، بلكه آنها خوش بو و پاك و خالص مي مانند و بدبو نمي شوند؛ «1» چون آنها از سنخ ديگري هستند و در آن جا ميكربي نيست و از اين رو طعم شيرهاي بهشتي نيز تغيير نمي كند.

6. در اين آيه اشاره شده كه به دوزخيان آب جوشاني داده مي شود كه اعضاي دروني آنها را متلاشي مي كند، از تعبير آيه استفاده مي شود كه اين آب سوزان با زور به آنان خورانده مي شود، كه اين خود نوعي توهين و عذاب است.

آموزه ها و پيام ها:

1. نعمت هاي بهشتيان و دوزخيان را مقايسه (و راه خود را انتخاب كنيد).

2. تقوا و پارسايي زمينه ساز نعمت هاي گوناگون بهشتي است.

3. در بهشت نعمت هاي مادي و معنوي وجود دارد (پس با پارسايي به آنها برسيد).

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم و هفدهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به مقايسه ي ويژگي هاي منافقان هواپرست و مؤمنان هدايت يافته مي پردازد و مي فرمايد:

16 و 17. وَمِنْهُم مَن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّي إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِكَ قَالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ* وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُديً وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ

و برخي از آنان، كساني هستند كه به (سخنان) تو گوش فرا مي دهند، تا هنگامي كه از نزد تو خارج مي شوند، به كساني كه دانش داده شدند، مي گويند: «هم اكنون چه مي گفت؟!» آنان كساني هستند كه خدا بر دل هايشان مُهر نهاده و از

هوس هايشان پيروي كردند.* و كساني كه ره يافته اند (خدا) بر هدايت آنان افزود، و (توفيق) پارسايي شان را به آنان داد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 156

نكته ها و اشاره ها:

1. در سوره هاي مدني سخن از منافقان است؛ يعني همان كافراني كه در موضع ضعف قرار گرفته اند و نمي توانند مخالفت خود را آشكار سازند، به ظاهر در صف مسلمانان قرار گرفته اند و به توطئه مشغول اند و گاهي سخنان ناخوشايند مي گويند و آيه ي فوق يكي از اين موارد را بيان و ماهيت منافقان را افشا مي كند.

2. منافقان هنگامي كه در جلسات به سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله گوش مي دهند، واكنش زشت و تحقيرآميزي نشان مي دهند و مي گويند: اين مرد الآن چه مي گفت؟!

اين سخن منافقان نشان مي دهد كه به وحي آسماني و پيامبر صلي الله عليه و آله ايمان ندارند.

3. در اين آيات به دو ويژگي منافقان اشاره شده است:

الف) آنان هواپرست هستند.

ب) آنان در اثر هواپرستي و اعمال و عقايد انحرافي، حسّ تشخيص و درك خود را از دست داده اند و قلب و ذهن آنها مهر شده است و حقايق را درك نمي كنند.

4. در اين آيه به دانشمنداني هم چون امام علي عليه السلام «1» اشاره شده كه در صف مسلمانان هستند؛ يعني مؤمناني كه آگاهي كافي دارند و علم آنان از ايمان سرچشمه گرفته است.

5. در برابر منافقان، مؤمنان هدايت يافته اي هستند كه با چراغ عقل و فطرت راه خويش را يافته اند و اينك سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله و وحي الهي

بر هدايت و تقواي آنان مي افزايد؛ يعني خدا به آنان توفيق هدايت بيش تر و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 157

صعود به مراحل بالاتر و نيز توفيق تقوا، پارسايي و خودنگه داري مي دهد.

آري؛ آنان از نظر اعتقادي و عملي به مراحل بالاتر گام مي نهند و مسير كمال را مي پويند.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از سخنان نيش دار آنها نسبت به رهبر مسلمانان بشناسيد.

2. منافقان در حضور پيامبر صلي الله عليه و آله و در غياب او دوگونه برخورد مي كنند و دوچهره اند.

3. ريشه ي انحراف منافقان در هواپرستي و عدم درك حقايق است.

4. منافقان نيش هاي خود را به مؤمنان دانشمند مي زنند.

5. هدايت مراتبي دارد و نيل به مراتب عالي هدايت و تقوا با توفيق الهي ميسّر است.

6. به مقايسه ي حالات منافقان هواپرست و مؤمنان هدايت يافته بپردازيد (و راه خود را انتخاب كنيد).

***

نشانه هاي رستاخيز چيست؟

قرآن در آيه ي هجدهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به رستاخيز و علامت هاي هشدارآميز آن براي مخالفان اسلام اشاره مي كند و مي فرمايد:

18. فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّي لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ

و آيا انتظاري جز (آمدن) ساعت (: رستاخيز) دارند كه ناگهان

به سراغشان مي آيد؟ پس به يقين، نشانه هاي آن آمده است؛ هنگامي كه (قيامت) به سراغ آنان مي آيد، پس كجا يادآوري شان براي آنان (سود) دارد؟

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به كافران و منافقان بلكه به طور كلي به مخالفان اسلام هشدار مي دهد كه شما آن قدر صبر مي كنيد و ايمان نمي آوريد تا روز رستاخيز فرا رسد و در آن هنگام ديگر بيداري و ايمان سودي نخواهد داشت؛ پس تا دير نشده است ايمان آوريد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 158

2. اين آيه به نشانه هاي رستاخيز اشاره مي كند كه هم اكنون ظاهر گشته است، اما علامت هاي قيامت چيست؟

مفسران در اين مورد چند احتمال داده اند:

الف) قيام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از نشانه هاي نزديكي رستاخيز است.

ب) برخي معجزات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله يا شيوع برخي گناهان بزرگ (مثل شراب خواري) از نشانه هاي نزديكي رستاخيز است. «1»

ج) قيام حضرت مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) از نشانه هاي آن است. «2»

البته مانعي ندراد كه همه ي موارد فوق از نشانه هاي رستاخيز باشد وليكن در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله كه آيه ي فوق نازل شد، اشاره به ظهور آن حضرت داشت كه از نشانه هاي رستاخيز است.

3. البته نزديكي رستاخيز نسبي است؛ يعني اگر زمان باقي مانده ي عمر دنيا را نسبت به زمان گذشته ي آن در نظر بگيريم، مدت كمي باقيمانده است و رستاخيز نزديك است.

همان طور كه در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه (در يك روز عصر) فرمود:

آنچه از دنيا گذشته نسبت به آنچه باقي مانده، مانند مقداري است كه از امروزِ شما گذشته نسبت به آنچه باقي مانده است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. رستاخيز نزديك است (براي آن روز آماده شويد).

2. نشانه هاي رستاخيز واقع شده، وقوع آن ناگهاني است.

3. در هنگام وقوع رستاخيز ديگر بيداري و ايمان سودي ندارد (پس تا زود است چاره سازيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 159

قرآن كريم در آيه ي نوزدهم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله با يادآوري توحيد و استغفار، به علم بي كران الهي اشاره مي كند و مي فرمايد:

19. فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ

پس بدان كه هيچ معبودي جز خدا نيست؛ و براي پيامد (كارهاي) خود و براي مردان مؤمن و زنان مؤمن آمرزش بخواه؛ و خدا رفت و آمدتان و جايگاه شما را مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين جا پرسشي مطرح مي شود كه با اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله به خداي يگانه ايمان دارد، مقصود از يادآوري توحيد و يگانگي خدا به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله چيست؟

در پاسخ اين پرسش، مفسران قرآن چند احتمال داده اند:

الف) مقصود آن است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بر خط توحيد استوار بماند و آن را ادامه دهد.

ب) پيامبر صلي الله عليه و

آله در مورد توحيد بيش تر تفكر كند و به مراحل عالي تر برسد.

ج) مقصود جنبه ي عملي توحيد است؛ يعني پيامبر صلي الله عليه و آله به ياد خداي يگانه باشد و به او پناه ببرد و حل مشكلات را از او بخواهد.

البته ممكن است هر سه معنا مقصود آيه باشد. «1»

2. در اين آيه به علم بي كران الهي به حركت و سكون ما اشاره شده است كه اين مطلب مفهوم وسيعي دارد و شامل سكون و حركت انسان در دنيا و آخرت و نيز جابه جايي انسان از پدر به رحم مادر و ماندگاري او در قبر و حركات او در سفر و آرامش او در وطن مي شود.

3. با توجه به اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله معصوم بودند و گناه نمي كردند، استغفار

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 160

پيامبر صلي الله عليه و آله براي چيست؟

پاسخ آن است كه هر چند پيامبر صلي الله عليه و آله گناه نمي كردند، اما

اولًا، ممكن است ترك اولي كرده باشد، يعني كار نيكويي را انجام داده، اما كار بهتر را ترك كرده است و همين عمل نياز به استغفار دارد.

ثانياً، ممكن است اين آيه براي آموزش مردم باشد و به پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب شد تا مردم بدانند كه براي گناهان خود و ديگران استغفار كنند.

ثالثاً، «ذنب» به معناي دنباله و پيامد كار است؛ پس ممكن است هر كار مثبتي پيامدهاي ناخواسته اي هم داشته باشد كه نياز به عذرخواهي پيدا كند.

4. آمده

است كه حذيفه به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفت: من مردي تندزبان هستم و نسبت به خانواده ام تندي كرده ام و مي ترسم عاقبت زبانم مرا دوزخي كند!

حضرت فرمود: «از استغفار غفلت نكن، كه من در هر روز صد بار استغفار مي كنم». «1»

5. در اين آيه به استغفار پيامبر صلي الله عليه و آله براي ديگران اشاره شده كه نوعي شفاعت براي آمرزش گناهان ديگران است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از توحيد و استغفار غافل نشويد.

2. همان طور كه براي خود طلب آمرزش مي كنيد، براي ديگران نيز استغفار كنيد.

3. خدا از حالات شما آگاه است (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 161

قرآن كريم در آيه ي بيستم و بيست و يكم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به واكنش متفاوت مؤمنان و منافقان در برابر آيات محكم قرآن و جهاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَي لَهُمْ* طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ

و كساني كه ايمان آورده اند مي گويند: «چرا سوره اي فرو فرستاده نشد؟!» و هنگامي كه سوره اي محكم فرو فرستاده شود و در آن از جنگ ياد شود، كساني را

كه در دل هايشان (نوعي) بيماري است، مي بيني كه هم چون نگاه كسي كه مرگ او را فرا گرفته باشد، به سوي تو مي نگرند؛ پس (مرگ) براي آنان سزاوارتر است!* (ولي دستور ما) اطاعت و گفتاري پسنديده است؛ و هنگامي كه تصميم كار (: جهاد) گرفته شد، پس اگر (بر فرض) با خدا راست مي گفتند، حتماً براي آنان بهتر بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به واكنش دو گروه از مردم در برابر فرمان جهاد اشاره شده است:

الف) مؤمناني كه مشتاق نزول قرآن و فرمان جهادند، تا در راه دوست جان فشاني كنند و با ايستادگي در برابر ستمكاران مشرك، از حريم اسلام دفاع كنند.

آري؛ مؤمنان در جهاد، عشق، پيروزي و شهادت و رسيدن به محبوب را مي بينند.

ب) منافقاني كه از فرمان جهاد ناراحت مي شوند، به طوري كه گويا مرگ آنان فرا رسيده است و با خشم و نفرت به پيامبر صلي الله عليه و آله مي نگرند؛ چرا كه آنان در جنگ، مرگ و نابودي خود و شكست دوستان پنهانشان را مي بينند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 162

2. در اين آيه دو صفت منافقان بيان شده است:

الف) از فرمان جهاد استقبال نمي كنند، بلكه ناراحت مي شوند.

ب) منافقان بيماردل هستند؛ «1» يعني بيماري روحي و شخصيتي دوچهره دارند، به ظاهر مسلمان هستند اما در باطن كافر و دشمن اسلام اند.

آري؛ دوگانگي شخصيت خود نوعي بيماري است.

3. مقصود از «سوره ي محكم» همان سوره هاي استوار و مستحكم و قاطع است كه از هرگونه ابهام خالي است و گاهي در

برابر متشابه قرار مي گيرد.

البته در اين گونه سوره ها ممكن است فرمان قاطع جهاد نازل شده باشد، ولي منحصر به آن نيست. البته منافقان از سوره هاي محكم كه قابل تأويل و مناقشه نيستند ناخشنودند، ولي به سوره هاي متشابه كه قابل تأويل و بحث اند علاقه مندند، چون از آن طريق مي توانند فتنه جويي كنند. «2»

4. تعبير «اولي لهم» معمولًا در ادبيات عرب به عنوان تهديد و نفرين و آرزوي بدبختي و ناراحتي مي آيد؛ يعني «مرگ براي منافقان سزاوارتر است».

5. اين آيات منافقان را راه نمايي مي كند كه اگر سه كار را انجام دهند براي آنان بهتر است وسرنوشت نيكي را براي خود رقم مي زنند:

الف) اطاعت از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله؛

ب) گفتن سخنان شايسته (و پرهيز از سخنان ناپسند و نيش دار)؛

ج) هرگاه فرمان جهاد حتمي شد «3» صداقت خود را آشكار سازند (و به جهاد كمك كنند و از كارشكني در اين راه بپرهيزند).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 163

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان از سوره هاي محكم قرآن و نام جهاد وحشت دارند.

2. مؤمنان مشتاق نزول قرآن و جهاد هستند.

3. منافقان را از بيماردلي و نگاه مرگ آلود آنان به رهبر مسلمانان بشناسيد.

4. مرگ برمنافقان (بگوييد).

5. نيكي در اطاعت (از خدا) و سخن شايسته گفتن و شركت راستين با جهاد است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم

سوره ي محمد صلي الله عليه و آله با اشاره به دو ويژگي منافقان، يعني فسادگري و قطع كردن رابطه ي خويشاوندي، آنها را مورد لعنت قرار مي دهد و مي فرمايد:

22 و 23. فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ* أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَي أَبْصَارَهُمْ

و اگر (از دستور خدا) روي برتابيد، آيا اميد داريد كه در زمين فساد كنيد و پيوند خويشاوندانتان را بگسليد؟!* آنها كساني هستند كه خدا آنان را از رحمت خود دور ساخته و آنان را ناشنوا گردانده و ديدگانشان را نابينا كرده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي بيست و دوم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله دوگونه تفسير شده است:

الف) مقصود آن است كه اگر منافقان از توحيد و قرآن روي گردان شوند، قطعاً به سوي عادات جاهليت بازمي گردند كه چيزي جز فساد و خون ريزي و قطع رحم و كشتن خويشاوندان نبود.

ب) اگر منافقان به حكومت و ولايت دست يابند، فساد و تباهي و خون ريزي و قطع رحم مي كنند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 164

2. در برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام آمده است كه مقصود از اين آيه بني اميه هستند، كه زمام حكومت مسلمانان را به دست گرفتند و حتي به خويشاوندان خود رحم نكردند. «1»

البته اين گونه احاديث يكي از مصداق هاي روشن آيه را بيان مي كنند و موجب حصر معناي آيه نمي شوند.

3. لعنت خدا به معناي دوركردن افراد از رحمت خويش است كه اين موجب دور شدن از درك درست حقايق مي شود

و شخص نمي تواند از چشم و گوش خود به خوبي استفاده كند و در گمراهي فرو مي رود.

البته اين مطلب به معناي جبر نيست بلكه زمينه ي اين مجازات را خود منافقان فراهم كردند.

4. «قطع رحم» به معناي قطع رابطه باخويشاوندان است كه از گناهان بزرگ است و در اين جا از صفات منافقان برشمرده شده كه موجب لعنت خدا مي شود.

5. در برخي احاديث از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

سه گروه در بهشت داخل نمي شوند: شراب خواران و ساحران و قطع رحم كنندگان. «2»

البته روشن است كه اگر كسي توبه كند و به گناه خويش پايان دهد، خدا آمرزنده و مهربان است.

آموزه ها و پيام ها:

1. منافقان را از فسادگري و قطع رحم بشناسيد.

2. منافق از رحمت خدا دور است و از اين رو حقايق را نمي بيند و نمي شنود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 165

3. فسادگري و قطع رحم نكنيد كه موجب لعنت خدا مي شود.

***

در قرآن تدبر كنيد

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به تدبّر در

قرآن و عوامل انحراف منافقان اشاره مي كند و مي فرمايد:

24. أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا

و آيا در قرآن تدبّر نمي كنند، يا بر دل هاي (آنان) قفل هاي (مخصوص) آن نهاده شده است؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. عامل انحراف منافقان يكي از دوچيز است:

الف) در آيات قرآن تدبّر و دقت نمي كنند تا از اين چراغ هدايت استفاده كنند و ره يابند.

ب) در قرآن تدبّر مي كنند اما حقايق الهي را درك نمي كنند، چراكه براثر اعمالشان بردل هايشان قفل نهاده شده و چشم دل و عقل آنان نابيناست؛ به عبارت ديگر، يا چراغ ندارند يا نابينا هستند.

2. «قُفل» در اصل يا به معناي بازگشت كردن و يا به معناي چيز خشك است و كسي از در بسته نمي تواند وارد شود و دل قفل شده و در بسته هم چون موجود خشكي است كه چيزي در آن نفوذ نمي كند و آيات واندرزهاي الهي در آن راه نمي يابد؛ چراكه گرفتار اعمال و عقايد انحرافي و پيش فرض هاي غلط و تنگ نظري است كه مانع فهم او مي شود.

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

براي تو قلبي است كه گوش هايي دارد و خدا وقتي مي خواهد بنده اي را هدايت كند گوش هاي قلب او را مي گشايد و هرگاه غير از آن بخواهد برگوش هاي قلب او مهر مي نهد، به گونه اي كه هرگز اصلاح نخواهد شد. اين همان سخن خداست كه فرمود:

«بر دل هاي آنان قفل نهاده شده است.» «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 166

4. اين آيه در مورد منافقان است، اما اهميت تدبّر

در قرآن را نشان مي دهد. آري؛ در آيات متعددي، به تدبّر و تفكر در قرآن اشاره دارند «1» بلكه يكي از اهداف نزول قرآن را تدبّر معرفي كرده اند «2» و اين در حالي است كه بسياري از مسلمانان از اين حقيقت غافل اند و بيش تر به ظاهر و الفاظ قرآن اهميت مي دهند.

5. «تدّبر» در اصل به معناي بررسي نتايج و عواقب چيزي است، يعني برعكس تفكر است كه بيش تر به بررسي علل و اسباب اشاره دارد. به وسيله ي تدبّر در قرآن است كه حقايق اين كتاب الهي آشكار، و نتايج افكار و اعمال انسان ها روشن و راه بشريت و آينده ي او معلوم مي شود.

6. خود را با قرآن تطبيق دهيد:

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي نويسند:

يكي از آداب مهمّه ي قرائت قرآن كه انسان را به نتايج بسيار و استفادات بي شمار نايل كند «تطبيق» است و آن چنان است كه در هر آيه از آيات شريفه كه تفكر مي كند، مفاد آن را با حال خود منطبق كند و نقصان خود را به واسطه ي آن مرتفع كند و امراض خود را بدان شفا دهد. «3»

7. بيمار دلي، مانع استفاده از قرآن است:

امام رحمه الله در اين باره نيز مي فرمايد:

قرآن يك سفره اي است كه خدا پهن كرده براي همه ي بشر، يك سفره ي پهني است، هر كس به اندازه ي اشتهايش از آن مي تواند

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 167

استفاده كند، اگر مريض نباشد كه بي اشتها بشود، امراض قلبيه آدم را بي اشتها مي كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. تدبّر در

قرآن، انسان را از انحراف نجات مي دهد.

2. عامل كژروي منافقان، عدم تدبّر در قرآن يا عدم فهم آن است.

3. براي فهم قرآن ذهني باز و تدبّر لازم است.

***

عوامل نابودي اعمال چيست؟

قرآن كريم در آيات بيست و پنجم تا بيست و هشتم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به انحراف و عذاب (منافقان) برگشته از دين و عوامل آنها اشاره مي كند و مي فرمايد:

25- 28. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَي أَدْبَارِهِم مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَي لَهُمْ* ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ* فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ* ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَكَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ

در حقيقت، كساني كه بعد از روشن شدن هدايت براي آنان، با عقب گردشان بازگشتند، شيطان (اعمال زشت را) براي آنان آراست و آنان را به آرزوهاي دراز انداخت.* اين به خاطر آن است كه آنان به كساني كه آنچه را خدا فروفرستاده ناخوش داشتند، گفتند: «به زودي در برخي از كارها از شما اطاعت مي كنيم.» در حالي كه خدا رازگويي آنان را مي داند.* (حال آنان) چگونه است هنگامي كه فرشتگان (جان هاي) آنان را به طور كامل مي گيرند، درحالي كه بر صورت هايشان و پشت هايشان مي زنند؟!* اين به خاطر آن است كه آنان از آنچه خدا را به خشم آورد، پيروي كردند و خشنودي او را ناخوش داشتند؛ پس (خدا) اعمالشان را تباه كرد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 168

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات در مورد منافقاني است «1» كه با كافران ارتباط مخفي برقرار كردند و در نهايت از دين اسلام برگشتند و مرتد و گرفتار عذاب الهي شدند.

2. در اين آيات بيان شده كه عوامل انحراف و عذاب منافقان چند چيز است:

الف) شيطان كارهاي زشت و عقايد انحرافي را براي آنان آراست.

ب) شيطان آنها را گرفتار آرزوانديشي (و خيالات) كرد.

ج) آنان با كافران ارتباط مخفي برقرار كردند و گفتند ما در برخي امور از شما پيروي مي كنيم.

د) از آنچه خدا را به خشم مي آورد پيروي مي كردند.

ه) منافقان آنچه را موجب خشنودي خدا بود نمي پسنديدند.

از اين رو اعمالشان نابود و گرفتار عذاب شدند.

3. به هرموجود شروري شيطان گفته مي شود كه شامل ابليس معروف نيز مي شود و در اين جا ممكن است مقصود ابليس يا كافران شيطان صفت «2» باشد كه كارهاي زشت و عقايد انحرافي منافقان را به صورتي زيبا براي آنان مي آراستند، تا دركژروي خود غوطه ور شوند.

آري؛ هم اكنون نيز مخالفان اسلام با تبليغات شديد ماهواره اي و غير آن، مسلمانان سست عنصر را جذب مي كنند و با وعده ها و ايجاد آرزوهاي دراز، آنان را مي فريبند و جذب جريان نفاق كرده و عليه اسلام از آنان استفاده مي كنند.

دشمن ارچه دوستانه گويدت

دام دان، گرچه ز دانه گويدت

گر تو را قندي دهد، آن زهر دان

گر به تن لطفي كند، آن قمردان (مولوي)

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 169

4. آرزو داشتن در اصل چيز خوبي است؛ چون اميد و آرزو در قالب برنامه هاي زندگي سامان مي يابد و انسان را به تلاش وامي دارد و انساني كه اميد و آرزو ندارد، گرفتار يأس و تنبلي مي شود و تلاش نمي كند.

اما آرزوگراييِ زياد انسان را گرفتار خيال بافي مي كند و از واقعيت هاي زندگي دور مي سازد و انساني كه گرفتار آرزوهاي دور و دراز و خيال بافي است از سرمايه هاي موجود خود به روش صحيح استفاده نمي كند و كم كم منحرف مي شود و از هدايت و حق دور مي گردد و شيطان همين را مي خواهد.

5. منافقان مدينه به سراغ يهوديان مي رفتند و به آنان قول همكاري در برخي كارها را مي دادند؛ چون منافقان در اصل مشرك و بت پرست بودند، در همه ي امور با يهوديان خداپرست توافق نداشتند. «1»

آري؛ ارتباط مخفي منافقان با كافران يكي از عوامل انحراف و ارتداد آنان است؛ چون كافران شيطان صفت از كارهاي بد آنان تمجيد مي كردند و وعده هاي خيالي به آنان مي دادند، به طوري كه كم كم از اسلام مي بريدند.

6. در اين آيات بر كراهت كافران و مخالفان اسلام از آيات الهي تأكيد شده است و اين اشاره دارد كه پيروي و ارتباط با مخالفان قرآن عامل انحراف است؛ زيرا موجب دوري از قرآن وهدايت مي شود.

7. مقصود از

كساني كه از وحيِ نازل شده كراهت داشتند، يهوديان مدينه بودند كه از وحي الهي در تورات در مورد ظهور پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آگاه بودند و حقانيت قرآن را مي دانستند ولي آن را نمي پسنديدند و طبق آن عمل نكردند و يا مقصود بني اميه هستند كه از نزول آيه ي ولايت امام علي عليه السلام ناخشنود بودند. همان طور كه در برخي احاديث آمده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 170

البته مانعي ندارد كه هردو مورد درست باشد وليكن مورد دوم از باب تطبيق برمصداق خاص است كه موجب انحصار معناي آيه در آن نمي شود.

8. در اين آيات به منافقان هشدار داده شده كه خدا از اسرار آنان و ارتباط آنها با كافران و از توطئه چيني آنان آگاه است؛ همان طور كه از دشمني يهود و ديگر كافران با اسلام آگاه است و در هنگام مرگ ضربات كوبنده اي به پشت و صورت آنان وارد مي شود و مجازات اين كارها را خواهند ديد.

9. فرشتگان مأمور مرگ كه جان افراد را مي گيرند، بر منافقان و كافران، سخت گيري مي كنند «1» و با ضربات كوبنده جان آنان را مي گيرند تا طعم تلخ كفر و نفاق خود را بچشند؛ و بر صورت آنان مي كوبند چون به دشمن خدا رو كرده بودند و برپشت آنان مي كوبند زيرا به آيات الهي پشت كرده بودند.

10. مقصود از خشم خدا و رضايت او، دوحالت نفساني نيست؛ چون خدا از تأثر نفساني و تغيير به دور

است؛ پس خشم خدا به معناي مجازات او و رضاي او به معناي ثواب اوست. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. پس از روشن شدن هدايت الهي بر شما، مراقب فريبكاري شيطان باشيد كه شما را به عقب بازنگرداند و مرتد نسازد.

2. شيطان (و شيطان صفتان) به وسيله ي زيباآرايي و آرزوگرايي انسان را به طرف نفاق مي برند.

3. ارتباط با مخالفان قرآن وپيروي از آنان، زمينه ساز انحراف و نفاق است.

4. خدا منافقان را تحت نظر دارد (و به زودي ضربات عذاب آوري برآنان وارد مي كند).

5. مرگ منافق، آغاز ناراحتي و عذاب اوست.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 171

6. فرشتگان مرگ، با منافقان برخورد عذاب آوري دارند.

7. از آنچه خدا را به خشم مي آورد پيروي نكنيد و در طلب رضايت خدا باشيد و بدان راضي شويد.

8. مخالفت با خدا، موجب نابودي اعمال و عذاب در هنگام جان دادن است.

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم و سي ام سوره ي محمد صلي الله عليه و آله با هشدار به منافقان به راه هاي شناسايي آنان اشاره مي كند ومي فرمايد:

29 و 30. أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ* وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكُهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيَماهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ

بلكه كساني كه در دل هايشان [نوعي بيماري است، پنداشتند كه خدا كينه هايشان را (آشكارا) بيرون نمي آورد؟!* و اگر (برفرض) مي خواستيم، حتماً

آنان را به تو مي نمايانديم، پس آنان را با چهره شان مي شناختي و قطعاً، آنان را از كنايه سخن (شان) مي شناسي؛ و خدا اعمال شما را مي داند.

نكته ها و اشاره ها:

1. منافقان كينه ي شديدي «1» نسبت به اسلام، پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان داشتند و از هر فرصتي براي ضربه و طعنه زدن استفاده مي كردند.

2. اگر خدا مي خواست، همه ي منافقان را به پيامبر صلي الله عليه و آله معرفي مي كرد به طوري كه چهره ي آنان را مي شناخت، اما اين كار را نكرد؛ چراكه اولًا، خدا ستارالعيوب است و عيب هاي بندگان خود را مي پوشاند.

ثانياً، همه ي اين امور براي آزمايش افراد است تا مؤمن و منافق و كافر معلوم شوند و اگر از اول منافقان معرفي شوند اين هدف تحقق نمي يابد.

ثالثاً، شايد برخي منافقان توبه كنند ولي اگر آنان به مردم معرفي شوند راه بازگشت بسته مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 172

3. يكي از نشانه هاي منافقان «لَحنِ القَول» است؛ يعني منافقان مطالب خود را با كنايه و تعبيرات نيش دار بيان مي كنند. «1»

و هرجا سخن از جهاد، عدالت، حق و رهبران الهي است، منافقان زيركانه به تضعيف آنها مي پردازند و سخن را منحرف مي سازند. در عصر حاضر نيز همين گونه است.

4. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

هيچ كس چيزي را در دل پنهان نمي كند، مگر اين كه در سخناني، از دهان او به ناگاه مي پرد و در صفحه ي صورتش آشكار مي شود. «2»

5. از ابو سعيد خِدري كه يكي

از اصحاب پيامبر 9 است روايت شده كه گفت:

لحن القول، دشمني با علي بن ابي طالب عليه السلام است وما در عصر رسول اللَّه صلي الله عليه و آله منافقان را با بغض آنان نسبت به علي بن ابي طالب عليه السلام مي شناختيم. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا منافقان را به وسيله ي كينه ورزي شان افشا مي كند.

2. اگر در سخنان كنايه آميز (و تخريب گرانه ي) منافقان دقت كنيد، آنان را مي شناسيد.

3. خدا اعمال شما را تحت نظر دارد (و كارهاي منافقان از او مخفي نمي ماند).

4. منافقان از افشاگري خدا بهراسند.

*** تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 173

هدف از آزمايش الهي چيست؟

قرآن كريم در آيه ي سي و يكم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به قانون آزمايش و جداسازي مجاهدان اشاره مي كند و مي فرمايد:

31. وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّي نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَا أَخْبَارَكُمْ

و قطعاً، شما را آزمايش مي كنيم تا از ميان شما مجاهدان و شكيبايان را معلوم داريم و خبرهايتان را بيازماييم.

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از سنت ها و قوانين حتمي خدا آن است كه همه ي انسان ها مورد امتحان قرار مي گيرند «1» تا راستگويان از دروغ گويان، و مدعيان ايمان و جهاد از مجاهدنمايان و منافقان، و شكيبايان پر استقامت

از سست عنصران معلوم شوند.

2. اگر خدا همه چيز را مي داند، پس آزمايش مردم براي چيست؟

در پاسخ بايد گفت:

الف) آزمايش مردم براي تحقق علم الهي در خارج است؛ يعني براي مشخص شدن ماهيت افراد مجاهد و منافق و تحقق عيني آن است.

ب) آزمايش مردم براي اتمام حجّت بر آنان است، تا كسي نگويد كه اگر فرصت داشتم مؤمن و مجاهد مي شدم.

ج) آزمايش مردم موجب رشد و تكامل آنها در سختي ها و جهاد و مانند آن مي شود.

3. ميدان جنگ آزمايشگاه بزرگي است كه باطن افراد در آن جا آشكار مي گردد و مشخص مي شود كه چه كسي مؤمن، شكيبا و مجاهد و چه كسي منافق و دروغ گوست.

4. مقصود از «اخبار» در اين آيه، يا خبرهايي است كه مردم از تعهدات خويش مي دهند همان طور كه منافقان با پيامبر صلي الله عليه و آله عهد بسته بودند كه در

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 174

ميدان نبرد پشت به دشمن نكنند، «1» يا اعمال انسان است كه اخبار آن پخش مي شود و يا اسرار دروني انسان است كه اعمال انسان از آنها خبر مي دهد.

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه باشد، ولي معناي اول بهتر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. امتحان شما حتمي است (پس براي آن آماده شويد).

2. اگر مي خواهيد در آزمايش هاي الهي موفق شويد، مجاهد راستين و شكيبا باشيد.

3. خدا اخبار راست و دروغ را به وسيله ي آزمايش جدا مي سازد.

***

قرآن كريم در آيات سي و دوم تا سي و چهارم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله در مورد نابودي اعمال به كافران و مؤمنان هشدار داده، با اشاره به عدم آمرزش كافران مي فرمايد:

32- 34. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَي لَن يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ* يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ* إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ

در حقيقت، كساني كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از روشن شدن هدايت براي آنان، با فرستاده ي (خدا) مخالفت ورزيدند، به خدا هيچ چيزي زيان نمي رسانند؛ و به زودي اعمالشان را تباه مي كند.* اي كساني كه ايمان آورده ايد! از خدا اطاعت كنيد و از فرستاده (اش، نيز) اطاعت كنيد و اعمالتان را باطل نسازيد.* در حقيقت، كساني كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، سپس در حالي كه آنان كافر بودند مردند، پس هرگز خدا آنان را نمي آمرزد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 175

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در آيات متعددي به جاي لفظ «كافران» از لفظ «الذين كفروا» (كساني كه كافر شدند) استفاده مي كند. شايد اين تعبير اشاره به آن باشد كه انسان در اصل كافر نيست بلكه در اثر عواملي كفر عارض او مي شود.

2. برخي از كافران نه

تنها خود كافرند، بلكه مانع ايمان آوردن ديگران نيز مي شوند و تا مرحله ي بالاتري نيز مي روند و حتي پس از درك حقانيت پيامبر صلي الله عليه و آله با او مخالفت مي كنند.

آري؛ اين ها كافران عادي نيستند، بلكه كافران لجوجي هستند كه اعمالشان باطل مي شود و پس از مرگ هرگز روي آمرزش را نمي بينند.

3. مقصود از روشن شدن هدايت براي كافران آن است كه حقانيت اسلام از طريق معجزات براي مشركان و از طريق كتاب هاي آسماني پيشين براي يهوديان و مسيحيان روشن شده بود.

4. «حَبْط اعمال» به معناي نابودي اعمال نيك است. كارهاي نيك در اثر عوامل زير نابود مي شوند:

الف) كفر؛

ب) ممانعت از راه خدا؛

ج) مخالفت با پيامبر صلي الله عليه و آله.

5. مقصود از باطل شدن اعمال مؤمنان، از بين رفتن ثواب آن است كه در اثر عوامل زير تحقق مي يابد:

الف) منت گذاردن برديگران؛ «1»

ب) اذيت كردن ديگران؛ «2»

ج) رياكاري؛ «3»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 176

د) عُجب و خودپسندي؛ «1»

ه) حسد. «2»

6. برخي مفسران گفته اند كه اين آيه در مورد قبيله ي بني اسد است كه خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: «ماتورا برخود مقدم داشتيم و جان و خانواده ي خويش را در اختيار تو گذاشتيم.» (و به نوعي بر پيامبر صلي الله عليه و آله منت گذاشتند كه مسلمان شده اند) كه آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و به آنان هشدار داد كه اعمال خود را باطل نكنيد (چراكه منت اعمال نيك را باطل مي كند). «3»

7.

مگر كافران كارنيك دارند كه اعمالشان نابود شود؟

پاسخ آن است كه مقصود آيه كارهايي هم چون كمك به درماندگان و ميهمان نوازي و مانند آن است كه به خاطر كفر ثواب آنها نابود مي شود.

و يا منظور كارهاي كافران بر ضد اسلام، يعني توطئه هاي آنان است كه نقش برآب و نابود مي شود. «4»

8. در اين آيات بيان شده كه كافرانِ مانع راه خدا، اگر با همان حال كفر بميرند، اميد هيچ آمرزشي نداشته باشند؛ چراكه پس از مرگ درهاي توبه بسته مي شود و آنان بار كفر خويش و گمراهي ديگران را بردوش مي كشند و راهي دوزخ مي شوند.

آموزه ها و پيام ها:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 177

1. كافران به خدا زيان نمي رسانند بلكه به خود ضرر مي زنند، چون اعمال خويش را نابود مي كنند.

2. كفر، مانع راه خدا شدن و مخالفت آگاهانه با پيامبر صلي الله عليه و آله از عوامل نابودي اعمال است.

3. اگر مي خواهيد اعمال شما بيمه شود و باطل نگردد از خدا و رهبر اسلام اطاعت كنيد.

4. اعمال نيك شما در معرض خطر نابودي است (پس مراقب باشيد).

5. كافران قبل از مرگ توبه كنند و ايمان آورند كه پس از مرگ ديراست.

6. كافران لجوج در رستاخيز منتظر آمرزش الهي نباشند.

***

قرآن كريم در آيه ي سي و پنجم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله با ياد آوري برتري مسلمانان، آنان

را نسبت به صلح ذلّت بار و سستي هشدار مي دهد و مي فرمايد:

35. فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَي السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَكُمْ وَلَن يتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ

پس سستي نكنيد و به سوي صلح فراخوانيد، در حالي كه شما برتريد؛ و خدا با شماست و از اعمال شما نمي كاهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آيات قرآن استفاده مي شود كه صلح دو نوع است و از اين رو دو نوع موضع گيري در برابر صلح شده است:

الف) صلح شرافتمندانه، خداپسندانه و صلح معقول كه منافع مسلمانان را تأمين مي كند كه اين صلح بايد پذيرفته شود. «1»

ب) صلح ذلّت بار كه از طرف مسلمانان سست عنصر و ترسو در آستانه ي پيروزي مطرح مي شود و نشانه ي ضعف، عقب نشيني و تسليم مسلمانان شمرده مي شود و آنان را از اهداف خود دوركرده، به خواري مي كشاند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 178

در آيه ي فوق به نوع دوم صلح اشاره شده و از آن منع شده است.

2. در اين آيه به چند نقطه ي قوت مسلمانان اشاره شده است:

الف) خدا با آنان است و عوامل پيروزي را در اختيار آنها مي گذارد، پس نبايد احساس تنهايي و ضعف كنند.

ب) مسلمانان برترند، يعني از نظر عقيده، ايمان، نيروي معنوي و مجاهدانِ جان بركف برتر هستند و مي توانند بردشمن پيروزشوند.

ج) خدا چيزي از اعمال مسلمانان نمي كاهد و پاداش آنان را به طور كامل مي دهد و حتي از فضل و كرمش برآن مي افزايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. شما قوّت و قدرت داريد، پس سستي نكنيد.

2. از صلح ذلت بار بپرهيزيد.

3. به برتري

خود، همراهي خدا و پاداش اعمالتان فكركنيد، (و به مبارزه با دشمن ادامه دهيد).

***

قرآن كريم در آيه ي سي و ششم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله به بازيچه بودن زندگي دنيا و بي نيازي خدا از اموال مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

36. إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ

زندگي دنيا فقط بازي و سرگرمي است؛ و اگر ايمان آوريد و خودنگه داري كنيد، پاداشتان را به شما مي دهد و اموال شما را از شما نمي خواهد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «لَعْب» (بازي) به معناي كارهايي با نظم خيالي براي رسيدن به هدف خيالي است و «لَهو» (سرگرمي)، يعني هركاري كه انسان را به خود

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 179

مشغول مي كند و از رسيدن به اهداف اساسي بازمي دارد.

2. در اين آيه بيان شده كه زندگي پست دنيا، نوعي بازي وسرگرمي است، هركس در اين زندگي براي رسيدن به مقامات و مالكيت هاي خيالي و زود گذر تلاش مي كند وپس از چندي نوبت بازي را به ديگري مي سپارد و عجيب اين است كه برخي انسان ها اين بازي را جدي گرفته و از اهداف عالي خلقت خويش غافل و سرگرم امور اين دنيا شده اند.

3. در اين آيه بيان شده كه خدا نه تنها از شما چيزي نمي خواهد، بلكه اگر شما كار نيكي انجام دهيد پاداش شما

را هم مي دهد. البته شرط پاداش را ايمان و تقوا قرار داده است؛ يعني اگر عمل شما باخدا ارتباط داشته باشد و شما با تقوا باشيد، از شما مي پذيرد و پاداش مي دهد.

4. در اين آيه گفته شده كه خدا اموال شما را نمي خواهد، پس چرا در آيات ديگر دستور پرداخت خمس و زكات را مي دهد؟!

مفسران پاسخ اين پرسش را چند گونه داده اند:

الف) اصولًا خدا از شما بي نياز است و چيزي از اموال شما را براي خود نمي خواهد و خمس و زكات در راه سعادت جامعه ي خودتان مصرف مي شود.

ب) خدا در برابر هدايت شما پاداشي از اموالتان نمي گيرد.

ج) خدا همه ي اموال شمارا نمي طلبد بلكه قسمتي از آنها را مي گيرد. «1»

البته پاسخ اول مناسب تر است.

آموزه ها و پيام ها:

1. دنيا بازيچه است (مواظب باشيد يك عمر بازي نخوريد و از اهداف اصلي باز نمانيد).

2. اگر پاداش الهي را مي طلبيد، ايمان و تقوا پيشه سازيد.

3. خدا دهنده است نه گيرنده (و نيازمند اموال شما).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 180

قرآن كريم در آيات سي و هفتم و سي و هشتم سوره ي محمد صلي الله عليه و آله با اشاره به توانگري خدا و نيازمندي و بُخل انسان ها، در مورد زيان بُخل و تغيير ملت ها هشدار مي دهد و مي فرمايد:

37 و 38. إِن يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ* هَا أَنتُمْ هؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا

فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم

اگر از شما آن (اموال) را بخواهد و به شما اصرار كند، بُخل مي ورزيد؛ و كينه هايتان را (آشكارا) بيرون مي آورد.* آگاه باشيد! شما (هم) آنيد كه فراخوانده مي شويد تا در راه خدا (اموالتان را) هزينه كنيد؛ پس برخي از شما كسي است كه بخل مي ورزد و هركس بخل ورزد، پس فقط نسبت به خودش بخل كرده است؛ وخدا توانگر است و شما نيازمنديد؛ و اگر روي برتابيد، گروهي غير از شما را جاي گزين (شما) مي كند؛ سپس (آنان) همانند شما نخواهند بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به دل بستگي شديد انسان هاي تربيت نايافته در مكتب وحي به دنيا و بُخل آنان اشاره شده است، انسان هايي كه همه ي وجود و ثروتشان از خداست ولي وقتي خدا به آنان دستور بخشش مي دهد بُخل و كينه مي ورزند!!

اين آيات در حقيقت تازيانه ي ملامت را برروح انسان مي نوازد تا او را بيدار سازد و از اسارتِ بازي دنيا و دل بستگي به آن آزاد كند.

غلّ بخل از دست و گردن دور كن

بخت نو درياب در چرخ كهن (مولوي)

2. يك قانون كلي الهي در مورد بُخل اين است كه هر كس بُخل ورزد نسبت به خويشتن بخل ورزيده و خود را از بخشش در راه خدا و ثواب آن محروم ساخته است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 181

پس اگر كسي در راه خدا بخشش كند، نه تنها چيزي را از دست نداده، بلكه به نفع خود عمل كرده و دنياي ناپايدار و بازيچه را داده و ثواب ماندگار الهي را به دست آورده است.

3. نتيجه و آثار انفاق و بخشش دردنيا و آخرت به خود انسان مي رسد:

زيرا اولًا، فاصله ي طبقاتي مردم كم مي شود و آرامش و امنيت در جامعه حاكم مي گردد و صفا و محبت جاي كينه و دشمني را مي گيرد.

ثانياً، انفاق درراه خدا موجب كمال روحي و معنوي فرد بخشنده و رسيدن به ثواب و بهشت الهي است.

4. خدا غني بالذات است كه همه ي موجودات مخلوق اويند و در هر لحظه نيازمند فيض خدايند؛ پس خدا نيازي به اموال و انفاق كسي ندارد و اين انسان ها هستند كه نيازمند خدا و ثواب او هستند.

5. در اين آيه به مسلمانان هشدار مي دهد كه اگر در راه انجام دستورات الهي كوتاهي كنيد و از اسلام روي گردان شويد، خدا ملت ديگري را به جاي شما مي آورد تا بار اين مسئوليت را به دوش كشند، گروهي ايثارگر و فرمان بر كه همانند شما نيستند.

6. در برخي روايات آمده است كه گروهي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله از ايشان در مورد گروه فوق پرسيدند و حضرت دست برپاي سلمان گذاشت و فرمود:

«مقصود اين مرد و قوم اوست. سوگند به كسي كه جانم در دست اوست، اگر ايمان وابسته به ثريا باشد، گروهي از مردان فارس آن را به چنگ مي آورند.» «1»

7. برخي مفسران احتمال داده اند

كه مقصود آيه ي فوق از انفاق، بيش تر اشاره به مسأله ي جهاد است، «2» ولي آيه منحصر به اين معنا نيست و شامل هرگونه انفاق و بخشش در راه خدا مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 182

آموزه ها و پيام ها:

1. دل بستگي انسان به دنيا و اموال شديد است.

2. انسان (تربيت نايافته در مكتب وحي) در برابر خدا هم بخل و كينه مي ورزد.

3. بخل نورزيد كه هر كس بُخل ورزد خود را (از ثواب الهي) محروم ساخته است.

4. توانگر واقعي خداست (و او نيازي به اموال و انفاق شما ندارد).

5. خود را بي نياز به شمار نياوريد كه شما (اگر ثروتمند هم باشيد، باز) نيازمند (خدا) هستيد.

6. خدا برنامه هاي خود را پياده مي كند، خواه با شما و خواه با ملت ديگري كه به جاي شما مي آورد.

7. از دستورات الهي سرپيچي نكنيد كه شما تنها گزينه ي خدا براي پياده كردن اسلام نيستيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 183

بخش پنجم: سوره ي فتح

اشاره

اميدآفريني با يادآوري فتح مكه

جداسازي مرز مؤمنان و كافران و منافقان

گزارش صلح حديبيّه و بيعت رضوان

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 185

اول: سيماي سوره ي فتح

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 189

كليات

كليات:

سوره ي فتح كه در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شد، داراي 29 آيه، 560 كلمه و 2438 حرف است.

فتح صد و يازدهمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي «صف» و قبل از سوره ي «مائده») و چهل و هشتمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «فتح» است كه از آيه ي اول آن گرفته شده است. در اين آيه از پيروزي پيامبر اسلام در بستن قرارداد صلح حُديبيّه سخن به ميان آمده است.

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه فرمود:

سوره اي بر من فرود آمد، كه از تمام دنيا در نزد من محبوب تراست. «1»

ويژگي ها

ويژگي:

در سوره ي فتح داستان هايي آمده است، اما به خلاف سوره هاي مكي از داستان هاي گذشتگان نيست، بلكه از وقايع زندگي روزمره ي مسلمانان است.

اهداف

اهداف:

هدف هاي اساسي اين سوره عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 186

1. ايجاد اميد به فتح و پيروزي در دل مؤمنان؛

2. جداكردن مرز بين مؤمنان، مشركان و منافقان در رابطه با جهاد.

مطالب

مطالب:

الف) عقايد:

1. بيان نشانه هاي خدا در پيروزي هاي مؤمنان (در آيات 20 و 24)؛

2. اشاره اي به مقام والاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و هدف هاي بلند او (در آيات 8 و 28).

ب) اخلاق:

1. تشويق به تقوا (در آيه ي 26)؛

2. تشويق به رحمت اسلامي بين مؤمنان (در آيه ي 2)؛

3. تشويق به سجود و عبادت (در آيه ي 29).

ج) احكام:

1. بيان حكم كساني كه از رفتن به جنگ معاف اند (در آيه ي 17)؛

2. سخن از بيعت با پيامبر صلي الله عليه و آله كه در حقيقت بيعت با خداست (در آيات 10 و 18).

د) داستان ها:

1. گزارشي از حوادث صلح حُديبيّه ي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با مشركان مكه كه سرآغاز پيروزي هاي مسلمانان گرديد (در آيات 1- 4)؛

2. شرح فتح مكه و حوادث آن (در آيه ي 27)؛

3. شرح ماجراي بيعت رضوان (در آيه ي 18).

ه) مطالب فرعي:

1. گزارشي از كارشكني هاي منافقان و خواسته ها و بهانه هاي منافقان و شركت نكردن آنان در جهاد (در آيات 11- 16)؛

2. بيان صفات پيروان پيامبر صلي الله عليه و آله و مهرباني آنان به هم ديگر ومثال آنان در تورات و انجيل (در آيه ي 29)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 187

3. تأكيد بر راستي و تحقّق خواب پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مبني بر ورود به مكه وانجام مناسك عمره (در آيه ي 27)؛

4. بيان سنت تغييرناپذير الهي در شكست كافران (در آيات 21- 22).

***

دوم: محتواي سوره ي فتح

پيروزي و پيامدهاي آن

قرآن كريم در آيات اول تا سوم سوره ي فتح به فتح المبين اسلام و پيامدهاي پيروزمندانه ي آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

1- 3. إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً* لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن

ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً* وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً

در حقيقت، ما با پيروزي آشكاري تو را پيروز كرديم؛* تا خدا آنچه از پيامد (كار) تو مقدم شده و آنچه مؤخّر شده را برايت بيامرزد و نعمتش را برتو تمام كند و تو را به راهي راست ره نمون شود؛* و خدا با پيروزي شكست ناپذيري تو را ياري مي كند.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه در سال ششم هجري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به قصد سفر عمره به طرف مكه حركت كرد و حدود هزار و چهار صد مسلمان احرام پوشيده بدون تجهيزات جنگي با او همراه شدند؛ مشركان از ورود آنان به شهر مكه جلوگيري كردند و در روستاي حُديبيّه قرارداد صلحي بين پيامبر صلي الله عليه و آله و مشركان مكه منعقد گرديد و مقرر شد در سال بعد مسلمانان آزادانه به شهر مكه بروند و اعمال عمره و حج را به جا آورند و تا ده سال، جنگي بين مسلمانان و مشركان نباشد.

براساس نظر مشهورِ مفسران، آيات فوق در اين مورد نازل شد و آن صلح را فتح المبين اسلام خواند؛ چراكه راه پيروزي اسلام را در جزيره العرب هموار ساخت. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 190

نكته ها و اشاره ها:

1. مفسران قرآن در مورد اين آيات چند ديدگاه دارند:

الف) اكثر مفسران اين آيات را اشاره به صلح حديبيه مي دانند كه پيروزي بزرگي براي مسلمانان به شمار مي آمد و زمينه ساز فتح مكه و تسلط بر جزيره العرب و

پيش رفت اسلام شد.

ب) برخي مفسران اين آيات را ناظر به فتح مكه «1» يا فتح خيبر و يا پيروزي برتمام دشمنان اسلام با دلايل و معجزات و برخي نيز اشاره به گشوده شدن اسرار علوم براي پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند. «2»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد. اما قراين موجود در آيات بعد، با تفسير اول، يعني صلح حديبيه سازگارتر است «3» كه اين صلح زمينه ساز فتح خيبر و مكه و پيروزي اسلام شد.

2. در اين آيات چهار پيامد و نتيجه ي مهم فتح المبين اسلام بيان شده است:

الف) آمرزش گناهان قبل و بعد پيامبر صلي الله عليه و آله؛

ب) تمام شدن نعمت الهي بر پيامبر صلي الله عليه و آله (به وسيله ي فتح مكه و گسترش اسلام)؛

ج) هدايت پيامبر صلي الله عليه و آله به راه مستقيم (يعني ادامه ي راه مستقيم الهي و افزايش هدايت)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 191

د) پيروزي شكست ناپذير اسلام (با تسلّط بر جزيره العرب و شكست نهايي مشركان و يهود در اين سرزمين).

3. اگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله معصوم است، پس معناي بخشش گناهان گذشته و آينده ي او چيست؟

مفسران در اين مورد پاسخ هاي متعددي داده اند، از جمله اين كه:

الف) مقصود ترك اولي است؛ يعني گاهي پيامبر صلي الله عليه و آله كار خوبي را انجام مي دادند ولي مي توانستند كار بهتري انجام دهند و همين مقدار نيز براي پيامبر صلي الله عليه و آله مناسب نبود و نياز

به استغفار و آمرزش و بخشش داشت.

ب) مقصود آيه گناهاني است كه مشركان به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت مي دادند؛ يعني قبل از پيروزي هر مكتبي، مخالفان به آن مكتب و رهبرانش نسبت هاي ناروا مي دهند و حدس هايي مي زنند و اگر آن مكتب شكست بخورد، مي گويند: ما راست گفتيم، ولي اگر آن مكتب پيروز شود، آن نسبت ها و تهمت ها و گناهاني كه نسبت مي دادند بي حاصل و افشا مي شود و رهبر آن مكتب از آن نسبت ها مبرا مي گردد. «1»

اين تفسير با برخي احاديث اهل بيت عليهم السلام تأييد مي شود. «2»

ج) مقصود آيه معناي لغوي «ذنب» به معناي «دنباله و پيامدكارها» ست.

يعني حتي كار صحيح هم ممكن است لوازم و پيامدهايي داشته باشد كه به ديگران آسيب برساند و خدا به وسيله ي پيروزهاي شيرين و نتايج خوب، آن پيامدها و لوازم نامطلوب را ترميم مي كند و مي آمرزد.

براي مثال، اگر جهاد با مشركان صورت بگيرد، برخي از آنان كشته مي شوند و صدماتي روحي و اقتصادي به خانواده ي آنان مي رسد كه اين صدمات از پيامدها و لوازم غير مقصود جهاد است.

البته مانعي ندارد كه هر سه تفسير مراد آيه باشد؛ چون روايات مؤيد تفسير دوم معناي آيه را منحصر دريك معنا نمي سازد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 192

4. هر چند خطاب اين آيات به پيامبر صلي الله عليه و آله است ولي مقصود همه ي امت اسلام هستند و از آن جا كه پيروزي مسلمانان و اسلام در حقيقت پيروزي رهبر اسلام نيز

هست، به او نسبت داده شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. گاهي صلح خردمندانه، پيروزي بزرگي به شمار مي آيد.

2. پيروزي رهبر اسلام در حقيقت پيروزي اسلام است.

3. پيروزي بر دشمن، آمرزشگر، كامل كننده ي نعمت ها و هدايتگر است.

4. جايزه ي پيروزي شما بردشمن، آن است كه خدا شما را بار ديگر بر دشمن پيروز مي كند.

5. پيروزي هاي اسلامي را بزرگ بشماريد و از خدا بدانيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم سوره ي فتح به قدرت الهي كه مايه ي آرامش مؤمنان و افزايش ايمان آنان است اشاره مي كند و مي فرمايد:

4. هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً

او كسي است كه آرامش را در دل هاي مؤمنان فرو فرستاد، تا ايماني بر ايمانشان بيفزايند؛ و لشكريان آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداست؛ و خدا دانايي فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در هنگام جنگ و مقابله با دشمن روحيه ي بالاي ايماني و حفظ آرامش براي لشكريان ضرورت دارد كه در پناه اطمينان به قدرت، علم و حكمت خدا و ياري او حاصل مي شود كه در آيه ي فوق به اين مطلب مهم و سرّ نظامي اشاره شده است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 193

2. در صلح حديبيّه كه مسلمانان در برابر دشمن قرارگرفتند، فقط اسلحه ي مخصوص مسافر، يعني شمشيري به همراه داشتند و فاقد تجهيزات نظامي

بودند و اين در حالي بود كه خطر حمله ي مشركان آنان را تهديد مي كرد، به ويژه آن كه خبر كشته شدن سفير پيامبر صلي الله عليه و آله در مكه شايع شده بود و در همان حال احرام بسته بودند و اجازه ي ورود به مكه و انجام اعمال عمره را نيافتند و اين برنگراني آنان مي افزود.

در اين جا بود كه با لطف الهي آرامش بردل هاي نگران مسلمانان فرود آمد و نه تنها احساس ضعف و ترس برطرف شد، بلكه برايمان آنان نيز افزوده شد.

3. «سكينه» در اصل به معناي آرامش و اطمينان خاطري است كه هرگونه ترديد و وحشت را از انسان زايل مي كند. اين آرامش يا جنبه ي عقيدتي دارد و يا جنبه ي عملي كه انسان را در طوفان حوادث ثابت قدم مي سازد.

البته در برخي احاديث سكينه را به ايمان يا نسيم بهشتي تفسير كرده اند. «1»

كه اين گونه احاديث برخي ويژگي ها و مصاديق سكينه را برمي شمارد، چون سكينه زاييده ي ايمان است كه هم چون نسيمي بهشتي آرام بخش است.

4. ايمان داراي مراتب و مراحلي است و در احاديث نيز آمده است كه ايمان هم چون نردباني است كه ده پله دارد. «2»

پس فرد مؤمن نبايد دريك مرحله متوقف شود، بلكه بايد با افزايش معرفت و عبادت و ارتباط با خدا، بر ايمانش بيفزايد.

آموزه ها و پيام ها:

1. آرامش و ايمان افزايي، دو هديه ي الهي است.

2. به لشكر عظيم خدا در پهنه ي هستي و علم و حكمت او توجه كنيد تا

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 194

به آرامش و

ايمان برتر برسيد.

3. افزايش ايمان در سايه ي آرامش الهي تحقّق مي يابد.

4. در جنگ و صحنه هاي خطر، به روحيه ي رزمندگان توجه كنيد و بر آرامش و ايمان آنان بيفزاييد.

***

قرآن كريم در آيه ي پنجم تا هفتم سوره ي فتح به پيامدهاي ديگر فتح المبين اسلام در سرنوشت مؤمنان و منافقان و مشركان اشاره مي كند و مي فرمايد:

5- 7. لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزاً عَظِيماً* وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيراً* وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً

تا مردان مؤمن و زنان مؤمن را در بوستان هاي (بهشتي) وارد كند كه نهرها از زير [درختان] ش روان است، درحالي كه درآن ماندگارند و بدي هايشان را از آنان مي زدايد؛ و آن نزد خدا كام يابي بزرگي است.* و مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرك و زنان مشرك كه با گمان بدي به خدا گمان مي برند را (خدا) عذاب مي كند، كه حادثه ي بد فقط بر (خود) آنان است؛ و خدا برآنان خشم گرفته و آنان را از رحمتش دور كرده و جهنّم را براي آنان آماده ساخته است؛ و [اين بد فرجامي است.* لشكريان آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداست؛ و خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه پس از نزول آيات قبل كه بشارت هايي براي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله داشت، برخي مسلمانان

دلتنگ شدند و به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 195

خدا به تو توجه مي كند، پس با ما چه خواهد كرد؟ در اين هنگام آيه ي فوق فرود آمد و بشارت هايي به مؤمنان داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات بيان شد كه پيامد فتح المبين اسلام و صلح حديبيّه براي مؤمنان چند چيز است: «2»

الف) بهشتي شدن مؤمنان، چرا كه آنان از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله اطاعت كردند و مورد رضايت او قرار گرفتند.

ب) آمرزش لغزش ها و گناهان مؤمنان، كه اين ها كاميابي و پيروزي بزرگي براي مؤمنان بود.

2. در اين آيات به پيامدهاي فتح المبين و صلح حديبيّه براي مخالفان اسلام اشاره شده است؛ يعني مجازات منافقان و مشركان كه به خدا بدگمان بودند و مي گفتند مسلمانان سالم به مدينه بازنمي گردند. اين مجازات به چند صورت تحقّق يافت:

الف) حوادثي هم چون فتح مكه و شكست مشركان؛ اين شكست و فتح خيبر و گسترش اسلام موجب رسوايي و نا اميدي منافقان مي شود و حوادث بد از هرسو آنان را احاطه مي كند.

ب) خشم خدا و لعنت او براي منافقان و مشركان كه آنان را از رحمت او دور و به عذاب الهي نزديك مي سازد.

ج) فرجام بد در جنّهم.

3. در اين آيه علاوه بر مردان منافق و مشرك از زنان آنان نيز ياد شده

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 196

است، تا نشان دهد كه زنان منافق و مشرك نيز نقش مهمي در مخالفت اسلام داشتند و مردان را ياري و تحريك مي كردند و از اين رو مجازات خواهند شد. اين نوعي تأكيد بر مجازات آنان است.

4. در اين آيات به لشكر خدا در صحنه ي هستي و شكست ناپذيري و حكمت خدا اشاره شده است، تا روشن سازد خدايي كه چنين قدرتي دارد مي تواند مخالفان اسلام را مجازات كند و براساس حكمت خويش چنين خواهد كرد.

البته اين مطلب در آيه ي چهارم هم آمده بود، ولي در آن جا واژه ي «عليم و حكيم» بود كه مناسب مقام لطف بر مؤمنان بود و در اين جا واژه ي «عزيز و حكيم» آمده كه مناسب مقام عذاب مخالفان است.

5. مقصود از لشكريان خدا، فرشتگان الهي و نيروهاي طبيعي، هم چون صاعقه، زلزله و سيل و امواج نيرومند نامريي ديگرند، كه همه گوش به فرمان الهي اند. «1»

نقش هستي، نقشي از ايوان ماست

خاك و باد و آب، سرگردان ماست

رودها از خود نه طغيان مي كنند

آنچه مي گوييم ما، آن مي كنند

ما به دريا حكم طوفان مي دهيم

ما به سيل و موج فرمان

مي دهيم (پروين)

6. يكي از صفات منافقان و مشركان بدگماني به خداست. آنها فكر مي كردند كه پيامبر صلي الله عليه و آله و مؤمنان شكست مي خورند و به مدينه باز نمي گردند. «2»

آري؛ گاهي انسان به خود، خدا يا ديگران سوء ظن دارد، همان طور كه ممكن است حُسن ظن داشته باشد.

البته حسن ظن به خدا و ديگران خوب است و در احاديث بدان سفارش شده است «3»؛ همان طور كه بدگماني به خود و ترس از اعمال خويش اگر به حد

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 197

افراط نرسد خوب است و موجب محافظت بر اعمال و رشد انسان مي شود. «1»

اما بدگماني به مردم ممنوع است «2»، همان طور كه بدگماني به خدا و وعده ها و رحمت او بد و نشانه ي ضعف ايمان است.

7. در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده است كه

به خدا خوش گمان باش كه خدا مي فرمايد: «من نزد گمان بنده ي مؤمنم هستم؛ اگر گمان نيكي (به من) داشته باشد، با نيكي (با او رفتار مي كنم) و اگر گمان بد (به من) داشته باشد، با بدي (با او رفتار مي كنم). «3»

و در حديث ديگر از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده است كه

بهاي بهشت، حسن ظن به خداست. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. فتح و پيروزي عامل بخشش گناهان و بهشتي شدن مؤمنان است.

2. فرجام مؤمنان كام يابي بزرگ و بهشت ماندگاراست.

3. خدا، خطاپوش شماست.

4. پيروزي مسلمانان، عامل عذاب مخالفان اسلام است.

5. بدگماني به خدا، ازنشانه هاي مخالفان اسلام

است.

6. منافقان و مشركان در انتظار خشم، لعنت و فرجام عذاب آلود باشند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 198

7. به لشكر خدا در صحنه ي هستي و نيروي شكست ناپذير و حكمت او توجه كنيد (تا به تحقيقِ وعده ي او بر عذاب مخالفان پي ببريد).

***

قرآن كريم در آيات هشتم و نهم سوره ي فتح به وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله و مردم اشاره مي كند و مي فرمايد:

8 و 9. إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً* لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا

در حقيقت، ما تو را گواه و مژده آور و هشدارگر فرستاديم؛* تا به خدا و فرستاده اش ايمان آوريد و او را گرامي داريد (و دشمنانش را از او بازداريد) و بزرگش شماريد و صبحگاهان و عصرگاهان (و شب هنگام) او را تسبيح گوييد.

نكته ها و اشاره ها:

1. از آن جا كه در جريان صلح حديبيه برخي افراد نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله حرمت شكني كردند، لازم بودكه صفات و اهداف پيامبر صلي الله عليه و آله و وظايف مردم نسبت به او يادآوري شود تا مردم بارديگر جايگاه بلند ايشان توجه نمايند؛ از اين رو در اين آيات صفات و اهداف پيامبر صلي الله عليه و آله و وظايف مردم در مورد ايمان به او بيان شد.

2. در اين آيات سه ويژگي مهم پيامبر صلي الله عليه و

آله كه از اهداف رسالت او نيز به شمار مي آيد، بيان شده است كه عبارت انداز:

الف) گواه بودن پيامبر صلي الله عليه و آله، يعني ايشان شاهد اعمال امت خويش و گواه بر پيامبران الهي بودند. «1»

ب) پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مژده رسان بودند و در مورد بهشت و رضوان الهي به مردم بشارت مي دادند تا به طرف ايمان و كارهاي نيك بروند.

ج) پيامبر صلي الله عليه و آله هشدارگر بود؛ يعني مردم را از كارهاي بد برحذر مي داشت و نسبت به دوزخ و فرجام بد هشدار مي داد.

3. اين آيات مردم را با سه وظيفه نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله آشنا مي سازد:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 199

الف) ايمان به پيامبر صلي الله عليه و آله همان طور كه خدا را باور دارند؛

ب) دفاع از پيامبر صلي الله عليه و آله و ياري او و منع از دشمنان او؛

ج) بزرگ داشت پيامبر صلي الله عليه و آله. «1»

4. در اين آيات وظايف مردم در برابر خدا نيز مشخص شده است كه عبارت اند از:

الف) ايمان به او؛

ب) ياري دين او؛

ج) بزرگ داشت خدا و دين او؛ «2»

د) تسبيح و تنزيه او در هر صبح و شام.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله شاهد شماست.

2. مژده رساني و هشدارگري از وظايف رهبران الهي است.

3. ايمان به پيامبر، هم چون ايمان به خدا لازم است.

4. پيامبر و دين خدا را بزرگ شماريد و از آنها دفاع كنيد.

5. تسبيح خدا را در صبح

و شام فراموش نكنيد.

***

بيعت و خصوصيات آن

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي فتح به بيعت رضوان اشاره مي كند و با هشدار در مورد پيمان شكني مي فرمايد:

10. إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَي نَفْسِهِ وَمَن أَوْفَي بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 200

در حقيقت، كساني كه با تو بيعت مي كنند، فقط با خدا بيعت مي كنند، كه دست (قدرت) خدا برفراز دستان آنان است؛ و هركس پيمان شكني كند، پس فقط بر زيان خودش پيمان مي شكند؛ و هركه بدانچه بر آن با خدا پيمان بسته است وفاكند، پس به زودي پاداشي بزرگ به او خواهد داد.

شأن نزول:

پيامبر صلي الله عليه و آله با هزار و چهار صد نفر براي انجام اعمال عمره و با لباس احرام در دهكده ي حديبيه، در نزديك مكه فرود آمد و قاصدي را به طرف مشركان مكه روانه كرد، تا به آنان بگويد كه مسلمانان به قصد جنگ نيامده اند، ولي مشركان نماينده ي پيامبر صلي الله عليه و آله را موقتاً بازداشت كردند و از اين رو خبر قتل او شايع شد كه نوعي اعلام جنگ به مسلمانان بود.

پيامبر صلي الله

عليه و آله اعلام كرد كه ما از اين جا حركت نمي كنيم و در صورت لزوم پيكار مي كنيم و مسلمانان را به تجديد بيعت با خود فراخواند و مسلمانان زير درختي جمع شدند و با او بيعت كردند كه هرگز پشت به ميدان جنگ نكنند و در سركوبي دشمن تا پاي جان بكوشند. اين خبر كه به گوش مشركان مكه رسيد، وحشت كردند و تن به صلح با مسلمانان دادند.

آيه ي فوق به اين بيعت (كه بيعت رضوان ناميده شد) «1» اشاره دارد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. «بيعت» به معناي پيمان بستن براي فرمان برداري از كسي است و از آن جا كه در هنگام معامله وپيمان بستن دست دردست هم ديگر مي گذاشتند، اين واژه به پيمان بستن گفته شده است. گويي در هنگام بيعت جان خويش را در معرض معامله با ديگري قرار مي دهند و به او اعلام

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 201

وفاداري مي كنند. «1»

2. اگر خدا جسم نيست و دست ندارد، پس جمله ي «دست خدا بالاي دست آنان است.» به چه معناست؟

مفسران اين آيه را چند گونه تفسير كرده اند:

الف) «دست خدا» به معناي قدرت خداست كه بر بيعت كنندگان سايه افنكده است؛ زيرا دليل عقلي داريم كه خدا جسم نيست، و گرنه محدود و مخلوق مي شد و نيز در قرآن آمده است كه هيچ چيز مثل خدا نيست. «2»

ب) تعبير «دست خدا» كنايه از آن است كه بيعت با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت الهي است؛ گويا دست خدا

بالاي دست آنها قرار گرفته است و نه تنها با پيامبرش بلكه با خدا بيعت مي كنند و اين گونه كنايه ها در زبان عرب معمولي است. «3»

ج) مقصود آن است كه ياري خدا برتر از ياري مردم است.

د) مقصود آن است كه دست پيامبر صلي الله عليه و آله كه در بيعت بالاي دست مردم قرار مي گرفت در حقيقت دست خدا بود. «4»

البته مانعي ندارد كه هر چهار احتمال صحيح باشد، اما احتمال اول و دوم متناسب تر است؛ به ويژه ي اين كه در ادامه ي آيه سخن از عهد خداست و دست كنايه از قدرت واقع مي شود.

3. «نَكَثَ» در اصل به معناي بازگشودن است و در مورد پيمان شكني نيز به كاررفته است. آيه ي فوق هشدار مي دهد كه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 202

پيمان شكنان تصور نكنند كه به خدا زيان مي رسانند، بلكه به خودشان زيان مي رسانند؛ چون خدا نيازي به بيعت و عهد آنان ندارد و فوايد اين پيمان ها به خود مردم مي رسد.

4. در حديثي از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه

سه (گناه) است كه انسان را هلاك مي كند (و به عذاب شديد الهي مي افكند)، شكستن بيعت، ترك سنت (و روش پيامبر صلي الله عليه و آله) و جدايي از جماعت مردم. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. بيعت با رهبران الهي، بيعت با خداست.

2. قدرت خدا همراه بيعت كنندگان با پيامبر صلي الله عليه و آله است.

3. پيمان شكنان به خود ضرر مي زنند.

4. وفاداري به پيمان ها به نفع خود شماست و پاداش بزرگ الهي را

به دنبال دارد.

***

قرآن كريم در آيات يازدهم و دوازدهم سوره ي فتح به گمانه زني منافق صفتان متخلّف و پشيماني ظاهري آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

11 و 12. سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَّا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِم مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ لَكُم مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرّاً أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعَاً بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً* بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَي أَهْلِيهِمْ أَبَداً وَزُيِّنَ ذلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنتُمْ قَوْماً بُوراً

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 203

به زودي واپس ماندگان از عرب ها (ي صحرانشين)، به تو مي گويند: «اموال ما و خانواده هايمان، ما را (به خود) مشغول داشت، پس براي ما آمرزش بخواه!» با زبان هايشان چيزي را مي گويند كه در دل هايشان نيست. بگو: «اگر (خدا) زياني براي شما بخواهد، يا سودي براي شما بخواهد، پس چه كسي از طرف خدا براي شما صاحب اختيار چيزي است؟ (تا مانع او شود!) بلكه خدا به آنچه انجام مي دهيد آگاه است.* بلكه يقين كرديد كه فرستاده (ي خدا) و مؤمنان به سوي خانواده هايشان هرگز بازنخواهند گشت؛ و اين در دل هاي شما آراسته شده بود و با گمان بدي گمان برديد و گروهي هلاك شده بوديد.»

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي انجام اعمال عمره به سوي

مكه حركت كرد كه منتهي به صلح حديبيه شد، ولي قبل از حركت، در ميان قبايل باديه نشين اعلام كرد كه آنان در اين سفر همراه پيامبر صلي الله عليه و آله باشند، ولي اعراب سست ايمان از دستورات پيامبر صلي الله عليه و آله تخلّف ورزيدند و گمان كردند كه حركت بدون سلاح به سوي مشركان مكه كه دشمن اسلام هستند، منتهي به شكست و كشته شدن مسلمانان مي شود.

اما وقتي مسلمانان با دست پر بازگشتند و صلح حديبيه را با بركات آن به ارمغان آوردند، اعراب باديه نشين به فكر عذر تراشي افتادند.

2. اعراب باديه نشين گرفتار نوعي نفاق بودند و بهانه هايي مي آوردند كه واقعيت نداشت و به زبان مي گفتند: اموال و خانواده مانع همراهي ما با شما شدند، اما در دل مي دانستند كه تحليل و گمانه زني و ترس آنان مانع شده بود و از اين رو توبه ي آنان نيز نوعي نفاق بود.

3. بهانه تراشي و توجيه گناه، نوعي بيماري و نفاق است، كه براي حفظ آبرو و جلوگيري از رسوايي و گاهي براي فريب وجدان خويش انجام مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 204

در حالي كه انسان هاي صادق واقعاً از گناه خود پشيمان مي شوند و راه جبران و توبه را در پيش مي گيرند.

4. هيچ چيز مانع تحقق اراده ي خدا نيست و اگر او بخواهد مي تواند هربلا و عذابي را برانسان ها فرود آورد و يا هر نعمتي را به انسان هاي شايسته بدهد؛ پس عذرتراشي و نفاق در برابر او سودي ندارد، بلكه او

خريدار صداقت شماست و از همه ي حالات و كارهاي شما باخبر است.

5. از لحن آيه كه مي گويد: «به زودي» و از تاريخ استفاده مي شود كه اين آيات در راه بازگشت پيامبر صلي الله عليه و آله از مكه به مدينه نازل شده و پيش از آن كه متخلفان نزد پيامبر بيايند و عذرتراشي كنند، آنان را رسوا كرده است «1» و اين نوعي پيش گيري الهي و پيشگويي قرآن بود.

6. در اين آيات به سوء ظن و گمانه زني اعراب اشاره شده كه مي پنداشتند پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان از سفرمكه بازنمي گردند و همگي به دست مشركان كشته مي شوند.

و همين گمانه ها در دل آنان زيبا جلوه داده شد و موجب هلاكت آنان گرديد.

آري؛ بدگماني انسان را به انحراف مي كشاند و شيطان از همين راه وارد مي شود و با وسوسه گري گمانه هاي بد را زيبا جلوه مي دهد و بركژروي انسان مي افزايد.

7. هلاكت اعراب منافق صفت به خاطر آن بود كه از افتخار سفر بيعت رضوان به همراه پيامبر صلي الله عليه و آله محروم شدند و نزد مردم رسواگرديدند و خود را گرفتار عذاب دردناكي كردند.

8. در عصر پيامبر صلي الله عليه و آله خطاكاران نزد آن حضرت مي آمدند و به ايشان متوسّل مي شدند و از پيامبر صلي الله عليه و آله مي خواستند كه براي آنان طلب آمرزش كند و آيه ي فوق اين روش را نفي نكرده و فقط به اعراب اشكال مي كند كه دل و زبان شما يكسان نيست.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم،

ص: 205

آموزه ها و پيام ها:

1. با متخلّفان از دستورات رهبر اسلام، برخورد كنيد.

2. منافق صفتان به بهانه ي ثروت و خانواده در مقابله ي با دشمن كوتاهي مي كنند.

3. دل و زبان شما همگون باشد.

4. چيزي و كسي نمي تواند جلوي اراده ي خدا را بگيرد.

5. گمان بد به رهبر اسلام و مؤمنان، عامل هلاكت افراد است.

6. مراقب گمانه زني هاي بد و وسوسه هاي دروني در اين زمينه باشيد.

***

قرآن كريم در آيات سيزدهم و چهاردهم سوره ي فتح با هشدار به كافران، راه توبه را مي گشايد و مي فرمايد:

13 و 14. وَمَن لَمْ يؤْمِنْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَعِيراً* وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ وَكَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً

و هركس كه به خدا و فرستاده اش ايمان نياورد، پس (سرنوشتش دوزخ است، چرا) كه ما براي كافران شعله ي فروزان (آتش) آماده كرده ايم.* و فرمان رواييِ آسمان ها وزمين فقط از آنِ خداست؛ هركس را بخواهد (و شايسته بداند)، مي آمرزد و هركس را بخواهد (و مستحق باشد)، عذاب مي كند؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات نوعي هشدار و بشارت است؛ هشدار به منافقاني كه در باطن كافرند و ايمان نمي آورند، كه آتشي فروزان در انتظار آنان است و بشارت به توبه كاران كه آمرزش و لطف ومهر خدا در انتظارشان است.

2. در اين آيه ي مسأله آمرزش بر عذاب مقدم شده و در پايان آيه نيز بر

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 206

مهر و آمرزش الهي تأكيد شده است؛ زيرا هدف اصلي تربيت و نجات انسان است و از اين رو راه بازگشت و آمرزش را حتي به سوي كافران مي گشايد تا شايد توبه كنند و به راه حق آيند.

3. در اين آيات بارديگر برمالكيت و حاكميت مطلق الهي برجهان و اراده ي آزاد او تأكيد شده است، تا نشان دهد كه همه ي اختيار به دست خداست و كسي نمي تواند مانع تحقق اراده ي عذاب يا آمرزش او شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. فرجام كافران عذاب آلود است.

2. ايمان به پيامبر صلي الله عليه و آله در كنار ايمان به خدا لازم است.

3. فرمان روايي مطلق جهان فقط از آنِ خداست؛ از اين رو مانعي در تحقق اراده ي او نيست.

4. عذاب و آمرزش شما به دست خداست.

5. آمرزش و رحمت خدا بر عذاب او مقدم است.

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي فتح به متخلّفان آماده طلب و بدزبان، و پاسخ منفي به آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

15. سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطَلَقْتُمْ إِلَي مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُل لَن تَتَّبِعُونَا كَذلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا

هنگامي كه باشتاب به سوي غنيمت ها به راه مي افتيد تا آنها را بگيريد، واپس ماندگان به زودي مي گويند: «ما را واگذاريد تا به دنبال شما بياييم.»، در حالي كه مي خواهند كلام خدا را تغيير دهند؛ بگو: «به دنبال ما نياييد.

اين گونه خدا از پيش گفت.» پس به زودي مي گويند: «بلكه به ما حسد مي ورزيد.» بلكه (آنان) جز اندكي به طور عميق نمي فهميدند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 207

نكته ها و اشاره ها:

1. وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله از سفر مكه و صلح حديبيه بازگشت، به فرمان خدا، به مسلمانان بشارت داد كه به زودي خيبر را فتح مي كنيد، ولي تصريح كرد كه شركت در اين جنگ و غنايم آن مخصوص كساني است كه در سفر حديبيه همراه او بوده اند و به متخلّفان نمي رسد.

اما متخلّفان كه چشم به غنايم زياد خيبر داشتند، خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله آمدند و اجازه ي شركت در جنگ خيبر را خواستند، ولي آيه ي فوق فرود آمد و سرّ آنان را فاش كرد كه متخلّفان براي به دست آوردن غنايم مي آيند و مي خواهند سخن خدا را در اين مورد تغيير دهند و به آنان اجازه ي شركت نداد. «1»

2. منافقان هرگاه به جنگي سخت فرا خوانده مي شدند، در آن شركت نمي كردند، اما اگر جنگ كوتاه و پرغنيمتي بود در آن شركت مي كردند «2» و همين نيز نشانه ي نفاق آنان بود.

3. متخلفان منافق افرادي بدزبان و تهمت زن بودند كه مسلمانان را متّهم به حسادت و به طور ضمني پيامبر صلي الله عليه و آله را تكذيب مي كردند.

البته همه ي اين ها ريشه درجهل و سطحي نگري آنان داشت.

4. «يَفقهُون» در اصل به معناي فهم عميق است؛ يعني متخلّفانِ منافق صفت، سطحي نگرند و به طور عميق در مسائل فكر نمي كنند و خوب نمي فهمند.

و

همين جهل و سطحي نگري عامل بدبختي و انحراف آنان است و از اين رو آنها همراهي پيامبر صلي الله عليه و آله و ثواب آخرت را رها و به غنايم دنيوي بسنده مي كنند.

5. براساس حكايات تاريخي، پيامبر صلي الله عليه و آله بعد از پيروزي مسلمانان در جنگ خيبر غنايم را بين مسلماناني كه در حديبيّه بودند تقسيم كردند و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 208

سهم هر يك از آنان را كه موفق به شركت در خيبر نشدند (مثل جابر بن عبداللَّه انصاري) كنار گذاشتند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. نافرمانان منافق صفت، در سختي ها همراه شما نيستند، اما در هنگام راحتي و غنيمت گيري حاضرند.

2. نافرمانان منافق صفت را از دنياطلبي، بدزباني و مخالفت با سخنان الهي بشناسيد.

3. كم فهمي و سطحي نگري انسان را به نفاق، بدزباني و تخلف از دستورات رهبر اسلام مي كشاند.

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي فتح متخلّفان را به بازگشت و آزمايش دعوت مي كند و نافرمانان را با عذاب تهديد مي كند و مي فرمايد:

16. قُل لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَي قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً

به واپس ماندگان از عرب ها (ي صحرانشين) بگو: «به زودي به سوي گروهي سخت نيرومند (و جنگ آور) فراخوانده مي شويد كه با آنان بجنگيد، يا اسلام آورند؛

و اگر اطاعت كنيد، خدا پاداش نيكي به شما مي دهد؛ و اگر روي برتابيد، همان گونه كه از پيش روي برتافتيد، شما را با عذاب دردناكي عذاب مي كند.»

نكته ها و اشاره ها:

1. متخلفانِ از سفر مكه وحديبيه اصرار مي كردند كه درجنگ خيبر شركت كنند و شايد ادعا مي كردند كه از كرده ي خود پشيمان اند و مي خواهند با شركت در جهاد آن را جبران كنند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 209

اين آيه راه بازگشت را به سوي متخلفّان از سفر حديبيه مي گشايد و آزمايشي بزرگ براي آنان قرار مي دهد، تا راست گويي متخلفان اثبات شود؛ يعني اگر از كرده ي خود پشيمان اند به صفوف مسلمانان درجنگ سخت بعدي بپيوندند و جان فشاني كنند.

2. مقصود از جنگ سخت و دشمن نيرومند و جنگ آور، همان جنگ حُنين است؛ زيرا مقصود از گروهي كه يا بايد مسلمان شوند يا بايد با آنان جنگيد، اهل كتاب نيستند، بلكه مشركان هستند «1» و بعد از فتح خيبر جنگ سختي كه با مشركان صورت گرفت درحُنين بود كه جنگ آوران سخت كوش طايفه ي هَوازن و بني سعد در آن شركت داشتند و مسلمانان به سختي برآنان غلبه كردند. «2»

3. درآيه ي فوق و آيات قبل بر عنوان «مُخَلّفين» تأكيد شده كه به معناي «پشت سرگذاشته شده» است و مقصود متخلّفان از سفر مكه و حديبيّه هستند كه از دستور پيامبر صلي الله عليه و آله تخلّف ورزيدند و مسلمانان با بي توجهي آنان را پشت سرگذاشتند و به طرف مكه رفتند.

آري؛ مسلمانان به افراد سست عنصر و منافق صفت كه

از دستور رهبر اسلام سرپيجي مي كنند بي توجه و بي اعتنا هستند.

4. در اين آيه به متخلّفان طالب غنيمت، وعده ي به دست آوردن غنايم نمي دهد، بلكه به آنان وعده ي پاداش الهي مي دهد كه اين تعبير معمولًا در مورد پاداش هاي اخروي به كار مي رود؛ چراكه هدف جنگ و جهاد در اسلام به دست آوردن غنايم نيست، بلكه دفاع در برابر حمله ي دشمن و گسترش اسلام است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 210

5. دربرخي آيات قرآن به متخلّفان از جنگ تبوك اجازه ي شركت در جنگ بعدي را نمي دهد «1» ولي در اين جا اجازه مي دهد.

شايد اين به خاطر آن كه هنوز از متخلّفان از سفر حديبيه، قطع اميد نشده بود، اما از متخلفان از جنگ تبوك قطع اميد شده بود و اميدي به اصلاح و بازگشت آنان نبود.

آموزه ها و پيام ها:

1. براي پذيرش مجدد متخلّفان، آنان را بيازماييد.

2. جنگ هاي سخت، آزمايشگاه صداقت افرادند.

3. با دشمن مبارزه كنيد تا تسليم شود.

4. خطا كاران متخلّف اگر مجدداً از رهبري اطاعت كردند و از آزمايش سربلند بيرون آمدند مورد لطف خدا قرار مي گيرند.

5. سرپيچي مكرر از دستورات الهي، عذابي دردناك به دنبال دارد.

***

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي فتح به افراد معاف از جهاد و فرجام فرمان برداران و نافرمانان اشاره مي كند و مي فرمايد:

17. لَيْسَ عَلَي الْأَعْمَي حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْأَعرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَي الْمَرِيضِ

حَرَجٌ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَن يَتَوَلَّ يعَذِّبْهُ عَذَاباً أَلِيماً

هيچ تنگي (و تكليفي) بر نابينا نيست و (نيز) هيچ تنگي (و تكليفي) برلنگ نيست، و (نيز) بر بيمار هيچ تنگي (و تكليفي) نيست؛ و هركس از خدا و فرستاده اش اطاعت كند، او را در بوستان هاي (بهشتي) وارد مي كند كه از زير [درختان] ش نهرها روان است؛ و هركس روي برتابد با عذاب دردناكي او را عذاب مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 211

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از برخورد شديد با متخلفان از جهاد و وعده ي عذاب آنان، گروهي از معلولين يا بيماران خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و تكليف خود را جويا شدند و بدين مناسبت آيه ي فوق فرود آمد و چند دسته را از جهاد معاف كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به افرادي اشاره مي كند كه از شركت درجهاد ناتوان اند و از اين رو معذور هستند؛ افراد نابينا، مريض و كساني كه نقص عضو دارند نمي توانند به خوبي با دشمن جهاد كنند و شرط عمومي تكليف، يعني قدرت را ندارند و لزوم اين شرط براساس عقل و نقل «2» اثبات شده است.

2. معذور بودن افراد فوق براي شركت در جهاد است، اما در هنگام دفاع از حريم اسلام و مسلمانان، همه وظيفه دارند در جنگ شركت كنند و لازم است كه هر كس به اندازه ي توان خود دفاع كند واستثنايي در اين مورد وجود ندارد. «3»

3. افرادي كه

از شركت در نبرد معاف اند، بايد به اندازه ي توان در پشت جبهه بكوشند يعني با زبان خيرخواهي كنند «4» و يا با شركت در حركت هاي تبليغاتي ديگران را به شركت در جنگ تشويق كنند و ....

4. قرآن كريم در اين آيه نيز از روش تربيتي مقايسه استفاده مي كند؛ يعني فرجام افراد فرمان بردار را در برابر افراد نافرمان ترسيم كرده، و پاداش گروه اول را بهشت و فرجام گروه دوم را عذاب دردناك معرفي مي كند تا مردم بتوانند با

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 212

مقايسه ي سرنوشت اين دو گروه راه صحيح را آگاهانه انتخاب كنند.

5. در اين آيه خدا و رسول جدا ذكر شده اند، اما عذاب نافرماني آنها يكسان بيان شده است كه همان عذاب دردناك است؛ يعني اطاعت و نافرماني خدا و رسول در ظاهر از هم جداست، اما در واقع از هم جدا نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. افراد ناتوان از حضور در جبهه ي جنگ معاف اند.

2. فرجام اطاعت از خدا و رسول صلي الله عليه و آله بهشت است، ولي فرجام سرپيچي، عذاب دردناك (تا شما كدام يك را انتخاب كنيد).

3. اطاعت از رهبر اسلام همراه با اطاعت خداست.

4. از دستور خدا و رهبر اسلام، سرپيچي نكنيد كه گرفتار عذاب الهي مي شويد.

***

قرآن كريم در آيات هيجدهم و نوزدهم سوره ي فتح به بيعت رضوان و پيامدهاي مهم آن اشاره

مي كند و مي فرمايد:

18 و 19. لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً* وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً

به يقين، خدا از مؤمنان خشنود شد، هنگامي كه زير درخت با تو بيعت كردند و (خدا) آنچه را در دل هايشان بود دانست؛ پس آرامش را بر دل هايشان فروفرستاد و پيروزي نزديكي به آنان پاداش داد؛* و (نيز) غنيمت هاي فراواني كه آنها را مي گيرند؛ و خدا شكست ناپذيري فرزانه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. پيامبر صلي الله عليه و آله به همراه هزار و چهار صد نفر از مسلمانان، بدون تجهيزات جنگي، براي انجام مراسم عمره راهي مكه بودند و در محلي به نام

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 213

حديبيّه متوقف شدند. آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله نماينده اي را به شهر مكه فرستاد «1» كه مشركان او را موقتاً بازداشت كردند، اما شايعه ي قتل او به گوش مسلمانان رسيد و از اين رو پيامبر صلي الله عليه و آله زير درختي از مسلمانان بيعت مجدد گرفت كه براي پيكار با دشمن آماده باشند و كسي پشت به ميدان جهاد نكند.

اين بيعت در تاريخ اسلام به بيعت رضوان مشهور شد و آيه ي فوق پيامدهاي آن را بيان مي كند. «2»

2. اين آيات چهار پيامد مهم بيعت رضوان را بيان مي كند كه عبارت اند از:

الف) رضايت وخشنودي خدا از مؤمنان بيعت كننده، كه رضايت او از همه ي نعمت هاي بهشتي برتر است.

ب) آرامش برمؤمنان

نازل شد؛ مؤمناني كه دل هاي آنان پر از ايمان و وفاداري بود، اما نسبت به آينده دلهره داشتند. آرامش الهي دل هايشان را آرام ساخت.

ج) پيروزي درجنگ خيبر پاداش نزديك مؤمنان بود. «3»

د) غنيمت هاي فراوان فتح خيبر فقط نصيب مؤمناني شد كه در بيعت رضوان حضور داشتند و نيز غنايم فراوان ديگري بعد از آن نصيب مسلمانان شد.

3. در اين آيات دو صفت الهي، يعني «عزيز و حكيم» بيان شده است كه اشاره به آن است كه اگر خدا دستور صلح حديبيه را داد حكمتي در كار بود و اگر وعده ي فتح و غنايم مي دهد، توانا و شكست ناپذيراست و حتماً وعده ي او تحقق مي يابد.

4. «بيعت» در اصل به معناي دست دادن دو طرف معامله در هنگام خريد و فروش است، سپس به دست دادن افراد براي اعلام وفاداري، اطاعت و پيمان ايستادگي و حمايت گفته شده است؛ يعني بيعت كننده حاضر

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 214

مي شود كه تا پاي جان بايستد و اطاعت كند و بيعت پذير نيز از او حمايت و دفاع مي كند. «1»

5. بيعت قرارداد و معاهده اي دو طرفه و نوعي عقد لازم است كه بيعت كننده حق فسخ قرارداد را ندارد، اما بيعت پذير مي تواند بيعت خود را بردارد.

بيعت از چيزهايي است كه قصد قربت در آن لازم است و بايد براي خدا باشد و شكستن بيعت را از گناهان كبيره شمرده اند.

البته بيعت براي اطاعت در امور اجرايي است و حق قانون گذاري به بيعت پذير نمي دهد. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. بيعت

با رهبر اسلام، خشنودي خدا، آرامش و پيروزي به دنبال دارد.

2. آرامش قلب ها هديه اي الهي است.

3. خدا (همان طور كه از برون شما آگاه است) از درون دل هاي شما نيز آگاه است.

4. بيعت با رهبر اسلام، غنايم زيادي براي مسلمانان به ارمغان مي آورد.

5. (كارهاي) خدا بر اساس حكمت و قدرتي شكست ناپذير است (پس در تحقّق وعده هاي او ترديد نكنيد).

6. با رهبر اسلام بيعت كنيد تا خدا از شما خشنود شود.

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي فتح به پيامدهاي ديگر بيعت رضوان اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطاً مُسْتَقِيماً* وَأُخْرَي لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيراً

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 215

خدا غنيمت هاي فراواني به شما وعده داده بود كه آنها را مي گيريد؛ پس اين (غنايم) را شتابان به شما داد و دستان (تجاوزگر) مردم را از شما كوتاه كرد، تا نشانه اي براي مؤمنان باشد و شما را به راهي راست ره نمون شود.* و (نيز غنايم) ديگري كه شما توانايي (به دست آوردن) آنها را نداريد، كه به يقين، خدا بر آنها احاطه دارد؛ و خدا بر همه چيز تواناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. مقصود از غنايمي كه در كوتاه مدت نصيب

مسلمانان شد، همان غنايم خيبر است كه با فاصله ي كوتاهي از بيعت رضوان و صلح حديبيه به دست مسلمانان افتاد؛ «1» يعني مسلمانان در سال هفتم هجري به طور ناگهاني حركت و قلعه هاي خيبر را محاصره و كانون تحريكات ضد اسلامي را سركوب نمودند و منظور از غنايم فراوان، تمام غنايمي است كه خدا در درازمدت نصيب مسلمانان كرد. «2»

2. در اين آيات بيان شده كه يكي از الطاف خدا نسبت به مسلمانان آن بود كه آنان را از تعرّض دشمن حفظ كرد.

مقصود از اين مطلب يا تعرّض مشركان در نزديك مكه در محل حديبيه بود كه مسلمانان تجهيزات نظامي كافي نداشتند و نزديكي مقرّ دشمن بودند ولي چنان وحشتي بر دل آنان افتاد كه از هرگونه حمله به مسلمانان خودداري كردند.

يا تعرّض قبيله ي بني اسد وبني غطفان بود كه مي خواستند در غياب مسلمانان به مدينه حمله كنند.

و يا تعرّض اين دوقبيله به مسلمانان در حمايت از يهود خيبر بود كه در اثر وحشت از تصميم خود منصرف شدند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 216

البته مانعي ندارد كه هر سه مورد مقصود آيه باشد، يعني خدا در هر سه موضع از مسلمانان حمايت كرد و دشمن را از حمله به آنان بازداشت. «1»

3. جريان صلح حديبيه و بيعت رضوان همه از نشانه هاي خداست؛ چون برخي از مطالب آيات مربوط به آن خبر غيبي «2» و همه ي اين ماجرا دليل صدق پيامبر صلي الله عليه و آله و وسيله اي براي هدايت مردم

به راه راست بود.

4. دراين آيات خدا به مسلمانان وعده ي پيروزي بزرگ تري را مي دهد كه به طور عادي بدان دست نمي يابند، ولي قدرت و علم خدا بدان احاطه دارد. «3»

اين پيروزي يا همان فتح مكه و غنايم حُنين است و يا اشاره به فتوحات بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله (هم چون فتح ايران و روم) است كه مسلمانان تحقق اين امور را بعيد مي شمردند. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. بيعت با رهبر اسلام براي مسلمانان فوايد كوتاه مدت و بلندمدتي دارد.

2. خدا وعده ي غنيمت مي هد، ولي بايد خودتان تلاش كنيد و آنها را به دست آوريد.

3. منع شدن از حمله به شما، يكي از ياري هاي خداست.

4. به پيروزي و منع دشمن، به عنوان نشانه هاي خدا و مايه ي هدايت بنگريد.

5. پيروزي هاي بزرگي در انتظار مسلمانان حامي رهبر است.

6. به بزرگي وعده هاي الهي و پيروزي ها ننگريد و آنها را بعيد نشمريد، چون خدا بر هر كاري تواناست.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 217

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي فتح به قانون دايمي شكست كافران و فرجام تنهايي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

22 و 23. وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَلَا نَصِيراً* سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا

و اگر (برفرض) كساني كه كفر

ورزيدند با شما مي جنگيدند، حتماً با عقب گرد روي برمي تافتند (و شكست مي خوردند)؛ سپس هيچ سرپرست و ياوري نمي يافتند.* (اين) روش (و سنّت و قانون) خداست كه از پيش، گذشت، و هيچ تغييري براي روش (و قانون) خدا نخواهي يافت.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات به كافران تذكر مي دهد كه نگويند اگر ما حمله مي كرديم، مسلمانان شكست مي خوردند و افسوس بركار خود بخورند؛ چراكه اگر بر فرض به مسلمانان حمله مي كردند، بازهم شكست مي خوردند، چون شكست كافران قانون حتمي الهي است.

2. در اين آيه به يكي از سنت ها و قوانين الهي حاكم برتاريخ بشر اشاره شده است، كه همان قانون شكست كافران است. آري؛ هرگاه مؤمناني ثابت قدم با قلبي پاك به مبارزه با كافران برخيزند، آنان را شكست مي دهند، به طوري كه پشت كرده و بدون ياور و تنها فرار مي كنند، همان طور كه در جنگ بدر و احزاب اين گونه شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هرگاه كافران با مسلمانان (با ايمان وثابت قدم) مبارزه كنند، شكست مي خورند.

2. با اسلام مبارزه نكنيد كه فرجام مبارزه با آن، فرار و تنهايي است.

3. شكست كافران در طول تاريخ يك سنت و قانون الهي است.

4. قوانين الهي تغييرناپذير است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 218

قرآن كريم در آيه ي بيست و چهارم سوره ي فتح با اشاره به پيروزي مسلمانان در جريان صلح حديبيه، عدم درگيري آنان با مشركان را نعمتي الهي مي خواند و مي فرمايد:

24. وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ

اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً

و او كسي است كه دستان (تجاوزگر) آنان را از شما و دستان شما را از آنان در دل مكه كوتاه كرد، بعد از آن كه شما را بر آنان پيروز ساخت؛ و خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست.

شأن نزول:

حكايت كرده اند كه گروهي از مشركان (حدود 30 تا 80 نفر) تصميم گرفتند به مسلمانان يا پيامبر صلي الله عليه و آله حمله كنند، ولكن به طور معجزه آسايي توطئه ي آنان خنثي و همگي دست گير شدند، ولي پيامبر آنان را آزاد كرد آيه ي فوق به اين جريان اشاره دارد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به پيروزي مسلمانان بر مشركان اشاره شده است:

مقصود از اين پيروزي يا همان پيروزي مسلمانان برگروه توطئه گر و حمله كننده ي مشركان است كه در شأن نزول اشاره شد.

و يا مقصود پيروزي كلي مسلمانان بر مشركان در صلح حديبيه است كه فتح المبين اسلام بود؛ چون مسلمانان با تعدادي محدود و بدون تجهيزات نظامي، به كنار شهر دشمن اسلام رفتند ولي سالم و با دست پُر بازگشتند و امتيازات زيادي در صلح نامه از آنان گرفتند كه زمينه ساز گسترش و پيروزي

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 219

اسلام بركل جزيرةالعرب شد.

2. در اين آيه عدم درگيري مسلمانان و مشركان مكه در دل مكه را نعمتي الهي معرفي مي كند؛ چراكه: اولًا، مكه در آن عصر كانون قدرت مشركان بود و به طور طبيعي بايد مشركان از فرصت حضور مسلمانان بدون تجهيزات نظامي استفاده مي كردند و به آنها حمله مي نمودند

ولي خدا وحشتي در دل هاي آنان افكند كه حمله نكردند.

و ثانياً، مكه حرم امن الهي بود و اگر درگيري در آن صورت مي گرفت حرمتش شكسته مي شد و اين عيبي براي مسلمانان بود، ولي خدا از اين كار جلوگيري كرد.

3. همان طور كه پيروزي نظامي نعمتي الهي است صلح پيروزمندانه و عدم درگيري و قدرت خودداري هر دو طرف نيز از نعمت هاي الهي است كه در موقع لزوم خدا به مسلمانان عنايت مي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. صلح پيروزمندانه و جلوگيري از درگيري يكي از نعمت هاي الهي است.

2. در هنگام صلح هر دو طرف بايد خودداري كنند.

3. خدا كارهاي شما را تحت نظر دارد (پس مراقب اعمال خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و پنجم سوره ي فتح به خلافكاري هاي كافران و جلوگيري از جنگ با آنان به خاطر حفظ جان مسلمانان ناشناخته در مكه اشاره مي كند و مي فرمايد:

25. هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِنْهُم مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوْا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 220

آنان كساني هستند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجدالحرام بازداشتند، و (نيز) قرباني بازداشت شده را از رسيدن به قربانگاهش (منع كردند)؛ و اگر

نبودند مردان مؤمن و زنان مؤمني كه آنان را نمي شناختيد، كه پايمالشان مي كرديد، پس، از آنان، عيبي بدون هيچ دانشي، به شما مي رسيد (خدا هرگز مانع اين جنگ نمي شد؛ ليكن شما را از حمله بازداشت)، تا خدا هركس را (شايسته ببيند و) بخواهد، در رحمتش وارد كند؛ اگر (برفرض مؤمنان و كافران از هم) جدا مي شدند، حتماً، كساني از آنان را كه كفر ورزيدند، با عذاب دردناكي عذاب مي كرديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه خلافكاري هاي مشركان مكه را برمي شمارد كه عبارت اند از:

الف) كفر ورزيدن آنان در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله؛

ب) جلوگيري از زيارت مسجد الحرام و انجام مراسم عبادي عمره؛

ج) جلوگيري از قرباني كردن شترهاي قرباني در محل مخصوص آن يعني مكه؛ به طوري كه مسلمانان مجبور شدند از زيارت مكه صرف نظر كنند و در همان دهكده ي حديبيّه قرباني كنند و به مدينه بازگردند. آري؛ مشركان به خاطر اين گناهان بزرگ بايد مجازات مي شدند.

2. چرا خدا از مجازات مشركان به دست مسلمانان جلوگيري كرد؟

در پاسخ اين پرسش در اين آيه به حكمت هاي جلوگيري از جنگ مسلمانان با مشركان و فلسفه ي منع مجازات آنان اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) گروهي از مردان وزنان با ايمان در مكه ناشناخته باقي ماندند و توانايي مهاجرت نيز نداشتند؛ اگر مسلمانان به مكه حمله مي كردند، برخي از آنان كشته مي شدند و مشركان برمسلمانان عيب مي گرفتند و مي گفتند مسلمانان به پيروان خود نيز رحم نمي كنند. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 221

ب)

هدف جلوگيري از جنگ مكه آن بود كه برخي مشركان مكه كه شايستگي و زمينه ي لازم را دارند هدايت شوند و يا هدايت شدگان در رحمت الهي وارد شوند و نجات يابند.

3. اين آيه نوعي هشدار به مشركان مكه است كه اگر اين بار به شما رحم شد نه به خاطر ضعف مسلمانان بلكه به خاطر فلسفه و حكمت ديگري بود، و اگر برفرض صفوف شما از مسلمانان مكه جدا مي شد، حتماً شما را مجازات مي كرديم.

4. در احاديث اسلامي روايت شده كه مقصود از جداسازي صفوف مسلمانان مكه از مشركان، آن است كه در آينده مؤمناني از نسل كافران به وجود مي آيند و خدا به خاطر آنان كافران مكه را مجازات نكرد تا آن فرزندان متولد شوند. «1»

و همين معنا در مورد جنگ امام علي عليه السلام و امام مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) نيز حكايت شده است كه آنان هركسي را نمي كشند، بلكه به نسل آنان نيز توجه دارند. «2»

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق اشاره به هر دو معنا، يعني جداسازي صفوف مسلمانان ناشناخته ي داخل مكه از مشركان و نيز جداسازي فرزندان آينده ي آنان باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. كفر و جلوگيري از مسجد الحرام و رسيدن قرباني به مكه، از گناهان بزرگ است.

2. در هنگام جنگ رعايت مردان و زنان مؤمنِ داخل سرزمين دشمن را بنماييد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 222

3. هدف شما در جنگ رحمت و هدايت گري باشد نه كشتار.

4. در هنگام جنگ تلاش كنيد صفوف بي گناهان را

از گناهكاران جدا سازيد و سپس حمله كنيد.

5. اگر نتوانستيد صفوف كافران و مسلمانان را از هم جدا كنيد، حمله را به تأخير بيندازيد.

6. تا حد امكان از خطاهاي نا آگاهانه نيز بپرهيزيد.

***

قرآن كريم در آيه ي بيست و ششم سوره ي فتح به مقايسه ي دل هاي پر از تعصّب و خشم مشركان با دل هاي آرام مؤمنان مي پردازد و با اشاره به شايستگي آنان براي تقوا مي فرمايد:

26. إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَي وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيماً

(ياد كن) هنگامي را كه كساني كه كفر ورزيدند، در دل هايشان تعصّب خشم آلود (كه همان) تعصّب خشم آلود (دوران) جاهليت (بود،) قرار دادند؛ پس خدا آرامش خود را بر فرستاده اش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به گفتار (و برنامه ي) خود نگه داري ملزم ساخت؛ و (آنان) سزاوارتر به آن و اهل آن بودند؛ و خدا به هر چيزي داناست.

نكته ها و اشاره ها:

1. «حميّت» در اصل به معناي حرارتي است كه از چيزي به وجود مي آيد؛ از اين رو به حالت تب نيز «حُمي گفته مي شود و به حالت خشم و تعصب نيز حميّت گويند.

اين حالت در اثر جهل و انحطاط فرهنگي و كوته فكري به وجود مي آيد؛ از اين رو اين تعصبات در دوران جاهليت عرب شديدتر بود و سرچشمه ي بسياري از جنگ ها شده است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 223

2. در حديثي از امام رضا عليه السلام روايت شده كه

تعصبي كه موجب گناه است آن است كه انسان افراد شرور قوم خود را از نيكان اقوام ديگر برترشمارد، ولي دوست داشتن قوم خود تعصب نيست؛ تعصب آن است كه آنان را در ستمكاري ياري كند. «1»

3. كافران تعصب خشم آلود را در دل هاي خود ايجاد كرده و به آن پاي بند بودند؛ از اين رو دربرابر مسلمانان ايستادند و از ورود آنان به مكه و انجام زيارت خانه ي خدا و عمره جلوگيري كردند و گفتند: اين مسلمانان با ما جنگيدند، حال اگر وارد مكه شوند و سالم برگردند، عرب ها درباره ي ما چه خواهند گفت و آبروي ما خواهد رفت!!

و اين در حالي بود كه در مراسم حج و زيارت كعبه همه آزاد بودند و اگر كسي در آن جا قاتل پدر خود را مي ديد مزاحم او نمي شد، ولي تعصب خشم آلود مشركان مانع ورود مسلمانان شد.

4. يكي از روش هاي تربيتي قرآن مقايسه و مقابله ي دو گروه متضاد است. در اين جا نيز در برابر مشركان متعصب، حالات پيامبر و مؤمنان را بيان مي كند، كه خدا آرامشي در دل هاي آنان قرار داد؛ آرامشي كه مانع تعصب و خشم آنان گرديد؛ از اين رو با مشركان درگير نشدند و از مراسم عمره و قرباني در قربانگاه صرف نظر كردند و به مدينه باز گشتند و راه تقوا و پارسايي در پيش گرفتند.

آري؛ نتيجه ي فرهنگ جاهليت، تعصب خشم آلود است و نتيجه ي فرهنگ اسلامي، آرامش، تقوا و صلح دوستي است.

5. آرامش مؤمنان زاييده ي ايمان

به خدا و اعتماد و توكل بر اوست، كه انسان را بر نفس خويش مسلّط مي سازد و در برابر دشمن متعصب آرام مي گرداند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 224

6. يكي ديگر از ويژگي هاي مسلمانان تقوا و پارسايي است و اصولًا مسلمانان به تقوا سزاوارتر و شايسته ترند و اهل تقوا هستند؛ چراكه حقيقت تقوا خودنگه داري و حفظ خويش از ضرر دنيوي و اخروي و عذاب الهي است، ولي مشركان خود را گرفتار زيان دنيوي و اخروي و عذاب كرده اند؛ پس نمي توانند اهل تقوا باشند.

7. واژه ي «كلمه» در اين جا يا به معناي «روح» است، يعني خدا روح تقوا را ملازم مؤمنان كرد و يا منظور فرمان است، يعني خدا به مؤمنان دستور داد كه با تقوا باشند. «1»

8. در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز كلمه ي تقوا به «لا اله الا اللَّه» و ايمان تفسير شده است و نيز برخي احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان را كلمه ي تقوا خوانده اند. «2»

البته اين گونه احاديث افرادي را معرفي مي كنند كه تقوا را در وجود خود پياده كرده و تقواي مجسّم هستند و مصداق كامل آيه ي فوق شده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مخالفان اسلام برتعصبات جاهلي تكيه مي كنند.

2. تعصّب زمينه ساز مخالفت با راه پيامبران است.

3. مؤمنان تقوا و آرامش داشته باشند.

4. آرامش دل هديه اي الهي به مؤمنان است.

5. خدا از همه چيزآگاه است (پس مراقب تقواي خويش باشيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 225

قرآن كريم در آيه ي بيست و هفتم سوره ي فتح با پيشگويي اعجازآميزي به رؤياي راستين پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد انجام مراسم عمره در مكه و پيروزي ديگري اشاره مي كند و مي فرمايد:

27. لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَرِيباً

به يقين، خدا به فرستاده اش، در خواب، به حق راست گفت كه اگر خدا بخواهد، قطعاً، با امنيت وارد مسجدالحرام مي شويد، در حالي كه سرهايتان را تراشيده و (يا) كوتاه كرده ايد (و از كسي) نمي ترسيد؛ و (خدا) مي دانست آنچه نمي دانستيد؛ و جز اين، پيروزي نزديكي (براي شما) قرار داده است.

شأن نزول:

پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه در خواب ديدند كه به اتفاق يارانشان براي انجام مراسم عمره، وارد مكه مي شوند و اين خواب را براي اصحاب خود بيان كردند و همگي خوشحال شدند و گروهي تصور كردند كه اين خواب درهمان سال ششم هجري تحقق خواهد يافت.

هنگامي كه مشركان در حُديبيّه مانع ورود مسلمانان به مكه شدند، اين گروه در مورد صحّت خواب پيامبر صلي الله عليه و آله به ترديد افتادند، و پيامبر صلي الله عليه و آله در پاسخ آنان گفت: مگر من به شما گفتم كه اين رؤيا در همين امسال تحقق مي يابد؟!

آيه ي فوق در هنگام بازگشت مسلمانان به مدينه

در اين مورد فرود آمد و تأكيد كرد كه رؤياي پيامبر صلي الله عليه و آله صادق است و قطعاً در آينده تحقق مي يابد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. رؤياي پيامبر صلي الله عليه و آله يكي از اقسام وحي است و اجراي آن براي

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 226

پيامبر صلي الله عليه و آله است، همان طور كه در مورد ابراهيم و اسماعيل نيز اتفاق افتاد. «1»

2. اين آيه يكي از پيش گويي هاي اعجازآميز قرآن است؛ زيرا با تأكيد زياد به مسلمانان وعده مي دهد كه خواب پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد داخل شدن شما به مسجد الحرام تحقق مي يابد، و اين كار با كمال امنيت انجام مي گيرد و طبق پيش گويي قرآن در سال بعد، يعني ذي القعده ي سال هفتم هجري اين عمره انجام گرفت و به «عُمرة القضا» مشهور شد؛ زيرا قضاي عمره ي سال قبل به شمار آمد، كه در اثر ممانعت مشركان انجام نشده بود.

3. مقصود از «فتح قريب» همان پيروزي مسلمانان درجنگ خيبر بود كه با فاصله ي كمي از صلح حديبيه اتفاق افتاد و يهوديان اطراف مدينه كاملًا سركوب شدند. «2»

4. تعبير «تراشيدن سر و گرفتن ناخن» اشاره به برخي آداب مراسم عمره است كه تقصير نام دارد و شخصي كه لباس احرام پوشيده و محرم شده است در پايان به وسيله ي تقصير از احرام خارج مي شود.

برخي اين آيه را دليل بر اختيار شخص مُحرِم در تراشيدن سر يا كوتاه كردن ناخن دانسته اند. «3»

5. در اين

آيه تعبير «إن شاء اللَّه» آمده است؛ يعني اگر خدا بخواهد، شما با امنيت داخل مسجد الحرام مي شويد. اين تعبير مي تواند اشاره به چند مطلب باشد:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 227

الف) نوعي آموزش براي مردم است كه در هنگام خبردادن از آينده، بر اراده ي خدا تكيه كنند و ان شاء اللَّه بگويند.

ب) اشاره به مسلماناني باشد كه ممكن است بين سال ششم و هفتم هجري از دنيا بروند و موفق به عمره نشوند مگر آن كه خدا بخواهد.

ج) اشاره به شرايطي است كه خدا براي انجام عمره و تحقق وعده ي خويش قرار داده است؛ يعني شرط باقي ماندن مردم برخط توحيد و آرامش و تقواست.

البته مانعي ندارد كه هر سه معنا مقصود آيه باشد.

6. در اين آيه بيان شده كه خدا چيزهايي از جريان صلح حديبيّه و تأخير عمره ي پيامبر صلي الله عليه و آله به سال بعد مي داند كه شما نمي دانيد. اسرار و فوايد صلح حديبيّه و تأخير عمره آن گاه آشكار شد كه پايه هاي اسلام در جزيرةالعرب محكم گشت و مسلمانان در جنگ خيبر پيروز شدند و نامه هاي پيامبر صلي الله عليه و آله براي سران ايران، روم و مصر نوشته شد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در خواب پيامبر صلي الله عليه و آله هم شك نكنيد كه حتماً تحقق مي يابد.

2. رؤياهاي صادق يكي از راه هاي دست يابي به اخبار آينده است.

3. قرآن كتابي اعجازآميز است كه پيش گويي هاي آن تحقق يافت.

4. در مورد كارهاي آينده تكيه بر اراده ي الهي را فراموش

نكنيد و «ان شاء اللَّه» بگوييد.

5. سفر عمره با امنيت و بدون ترس مطلوب است.

6. به دانش خود بسنده نكنيد كه خدا چيزهايي از حكمت كارها مي داند كه شما نمي دانيد.

7. در برنامه ريزي ها براي پيروزي هاي كوتاه مدت و بلندمدت، برنامه ريزي كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 228

قرآن كريم در آيه ي بيست و هشتم سوره ي فتح به پيروزي نهايي اسلام بر همه ي اديان و جهاني سازي اسلامي اشاره مي كند و مي فرمايد:

28. هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَي بِاللَّهِ شَهِيداً

او كسي است كه فرستاده اش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر همه ي دين [ها] پيروز گرداند؛ و گواهي خدا كافي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. آيه ي قبل وعده ي پيروزي كوتاه مدت مسلمانان در مورد فتح خيبر را داده بود، ولي اين آيه وعده ي پيروزي درازمدت اسلام بر جهان را مي دهد.

پيروزي هايي كه به دنبال صلح حديبيه، يكي پس از ديگري تحقق مي يابد و روشن مي سازد كه اين صلح فتح المبين اسلام بود.

2. در مورد پيروزي اسلام كه چگونه خواهد بود و چه زماني تحقق خواهد يافت مفسران دوگونه پاسخ داده اند:

الف) مقصود پيروزي منطقي و استدلالي اسلام بر اديان ديگر است كه هم اكنون تا حدود زيادي تحقّق يافته است.

ب) پيروزي نظامي و ظاهري بر اديان ديگر است كه تاكنون مناطق وسيعي از جهان و

بيش از يك ميليارد نفر تحت پرچم اسلام قرارگرفته اند و در آينده تمام جهان و جهانيان زير پرچم اسلام در مي آيند، همان طور كه در آيات قرآن مكرر براين مطلب تأكيد شده است. «1» اين كار در زمان امام مهدي (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) تكميل مي شود و نوعي جهاني سازي اسلامي تحقق مي يابد كه براي بشريت نتايج مثبتي به بار مي آورد.

3. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 229

در روي زمين خانه اي و خيمه اي باقي نمي ماند، مگر آن كه خدا اسلام را در آن وارد مي كند. «1»

4. آيه ي فوق نوعي پيش گويي پيروزي نهايي اسلام است و هر پيش گويي اي نياز به گواه و شاهد صدق دارد و در اين جا خداي متعال خود شاهد و گواه است و نياز به شاهد ديگري ندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. پيروزي نهايي از آنِ اسلام است.

2. مسلمانان به آينده ي پيروزمند خويش اميداوار باشند.

3. در عصر كنوني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله صاحب هدايت و دين حق است.

4. گواه پيروزي اسلام، خداست.

5. به دنبال جهاني سازي اسلامي باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 230

جهاني سازي مثبت (مهدوي) و جامعه جهاني مطلوب

جامعه ي جهاني مطلوب قرآن

نويد جهاني سازي مطلوب:

قرآن كريم، جهاني سازي مطلوب (جهان مهدوي) را مطرح مي كند و نويد مي دهد:

1. دين خدا سرانجام پيروز و بر تمام جهان حاكم مي شود (توبه، 33 و صف، 9)؛

2. سرانجام مستضعفان بر زمين مسلط مي شوند (قصص، 5)؛

3. سرانجام بندگان صالح حاكم بر زمين مي شوند (انبياء، 105)؛

4. خدا وعده داده كه مؤمنان شايسته كردار بر زمين مسلط شوند (نور، 55).

ويژگي هاي جامعه ي جهاني مطلوب:

1. دين سالاري (توبه، 33 و صف، 9)؛

2. شايسته سالاري (انبياء، 105)؛

3. ايمان سالاري (نور، 55)؛

4. مستضعف سالاري (قصص، 5)؛

5. جامعه ي نوراني (ابراهيم، 1)؛

6. آزاد از غل و زنجيرها (اعراف، 157).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 231

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي فتح به رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و صفات مسلمانان در تورات و انجيل اشاره مي كند و مي فرمايد:

29. مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَي عَلَي سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً

محمد صلي الله عليه و آله فرستاده ي خداست؛ وكساني كه با او هستند، بر كافران سخت گير (و) در ميان خود مهرورزند؛ آنان را ركوع كنان [و] سجده كنان مي بيني، درحالي كه بخشش و خشنودي اي

از خدا مي جويند؛ نشانه ي آنان در چهره هايشان از اثر سجده [نمايان است؛ اين مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجيل است: همانند زراعتي كه جوانه اش را بيرون آورده، پس آن را تقويت كرده و محكم گرداند، پس بر ساقه هاي خود راست قرار گيرد، در حالي كه كشاورزان را شگفت زده كند؛ تا كافران را به خاطر آنان به خشم آورد! خدا به كساني از آنان كه ايمان آوردند و [كارهاي شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگي را وعده داده است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه نام پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله صريحاً برده شده و او به عنوان رسول خدا معرفي شده است؛ او رسول خداست و خدا به اين امر گواهي مي دهد چه مشركان و مخالفان اسلام بپسندند و چه نپسندند.

2. در اين آيه بيان شده كه همراهان و پيروان پيامبر صلي الله عليه و آله، يعني مسلمانان، در برابر دشمنان اسلام، هم چون سدّي فولادين ايستاده اند، اما با برادران مسلمان خود مهربان هستند و سخت گيري نمي كنند.

بر سر اغيار چون شمشير باش

هين! مكن روباه بازي، شير باش آتش اندر زن به گرگان چو سپند

ز آن كه آن گرگان عدوّ يوسف اند (مولوي)

3. يكي از ويژگي هاي مسلمانان عبادت آنهاست كه دو ركن اصلي آن ركوع و سجود است كه اين دو رمز تسليم در

برابر خدا و نفي كننده ي غرور و خودخواهي است.

آري؛ مسلمان در برابر خدا كرنش و سجده مي كند تا در برابر غير او كرنش نكند.

4. يكي ديگر از صفات مسلمانان آن است كه به دنبال خشنودي خدا هستند و پاداش و رزق خود را از او مي خواهند؛ نه براي رياكاري قدم بر مي دارند و نه انتظار پاداش از مردم دارند، بلكه چشمشان به سوي خداست.

5. تعبير «فضل» نشان مي دهد كه مؤمنان واقعي اعمال صالح خود را كم تر از آن مي دانند كه مستحق پاداش الهي باشد؛ از اين رو از فضل و بخشش الهي پاداش مي خواهند.

6. در اين آيه يكي از نشانه هاي پيروان پيامبر صلي الله عليه و آله را چهره ي عبادي آنها معرفي مي كند كه اثر سجده در آن است. مقصود از اثر سجده يا همان اثر ظاهري سجده در پيشاني است و يا مفهوم گسترده تري دارد؛ يعني آنان چهره اي الهي دارند كه به خوبي نشان مي دهد در برابر خدا، حق، قانون و عدالت تسليم هستند و اين علامت در تمام وجود و زندگي آنان منعكس است. «1»

و در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود از آيه، بيداري شب براي نماز است «2» (كه نورانيت آن در روز در چهره نمايان مي شود).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 233

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد.

7. مثال و وصف پيروان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در تورات و انجيل آمده است و همين اوصافي كه

در اين آيه بيان شده، قبلًا به موسي و عيسي عليهما السلام گفته شده بود.

البته ممكن است اين اوصاف در تورات و انجيل كنوني يافت نشود؛ چرا كه اين دو كتاب دست خوش تغيير و تحريف شده اند.

8. در مثال انجيل پنج وصف براي مسلمانان بيان شده است:

الف) آنان جوانه مي زنند و رشد مي كنند و زياد مي شوند؛

ب) تقويت مي شوند و به رشد آنان كمك مي شود؛

ج) محكم مي شوند و از حالت ضعف خارج مي شوند؛

د) آنان برپاي خود مي ايستند و برديگران تكيه نمي كنند و استقلال خود را حفظ مي كنند.

ه) رشد چشم گير و تعجب آوري خواهند كرد كه دوستان را به شگفت و دشمنان را به خشم مي آورند.

9. اوصافي كه از تورات حكايت شده بود، بيش تر به جنبه هاي ظاهري و عاطفي مسلمانان اشاره داشت و اوصافي كه از انجيل حكايت شده، بيش تر به جنبه ي حركت و رشد سريع مسلمانان اشاره دارد.

10. در اين آيه اشاره شده است كه ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و مسلمانان به دو گروه مؤمنان شايسته كردار و غير آنها تقسيم مي شوند؛ «1» يعني برخي مسلمانان بر ايمان و عمل صالح برجا نمي مانند اما گروهي از آنان پابرجا مي مانند كه در اين صورت آمرزش و پاداش بزرگي در انتظار آنان است.

11. تعبير «كساني كه با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هستند» اشاره به كساني دارد

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 234

كه در فكر، اخلاق و عمل همراه با پيامبر بودند كه شامل اصحاب هم عصر پيامبر صلي الله عليه و

آله و مسلمانان زمان هاي بعد مي شود كه از خط فكري و عملي و اخلاقي آن حضرت پيروي مي كنند، ولي شامل منافق صفتان نمي شود كه هم زمان و همراه ظاهري پيامبر صلي الله عليه و آله بودند، ولي خط فكري و عملي آنها با آن حضرت متفاوت بود.

آري؛ قرآن بارها اشاره كرده كه گروهي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله منافق بودند «1» و تاريخ بعد از پيامبر هم نشان مي دهد كه همه ي اصحاب يكسان و در يك راه نبودند و حتي برخي در جنگ جمل و صفين و نهروان با صحابه ي بزرگ پيامبر صلي الله عليه و آله يعني علي عليه السلام جنگيدند؛ پس نمي توان همه ي اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله را عادل و معصوم دانست.

آموزه ها و پيام ها:

1. با كافران سخت گير و با مسلمانان مهربان باشيد.

2. عبادت، خداخواهي، سيماي صالحان داشتن و رشد زياد از نشانه هاي مسلمانان است.

3. مسلمان بايد تقويت شود تا مستقل گردد.

4. رشدي اعجاب آور داشته باشيد تا دوستان را شاد و دشمنان را خشمگين سازيد.

5. مؤمنان شايسته كردار در انتظار آمرزش و پاداش بزرگ الهي باشند.

6. همراهي با رسول خدا صلي الله عليه و آله، مهر و قهر مي طلبد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 235

بخش ششم: سوره ي حجرات

اشاره

ادب حضور رهبران الهي

آداب معاشرت اجتماعي

جلوگيري از عوامل تفرقه انگيز بين مردم

تقوا ملاك برتري افراد

تفاوت درجات ايمان و اسلام

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 237

اول: سيماي سوره ي حجرات

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي حُجُرات در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد و داراي 18 آيه، 343 كلمه و 1496 حرف است.

اين سوره صد و ششمين سوره در ترتيب نزول است (بعد از سوره ي مجادله و قبل از سوره ي تحريم) اما در چينش كنوني قرآن چهل و نهمين سوره است. نام هاي اين سوره عبارت اند از: «حُجُرات»، «آداب» و «اخلاق».

سبب نام گذاري اين سوره به حُجُرات، آيه ي چهارم اين سوره است كه واژه ي حُجرات در آن آمده است. اين واژه به خانه ها يا اتاق هاي پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره دارد.

و از آن جا كه آداب و اخلاق اسلامي در آيات سوره ي حجرات موج مي زند، آداب و اخلاق ناميده شده است.

در مورد فضيلت قرائت اين سوره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه:

هر كس سوره ي حجرات را در هر شبانگاه يا بامداد بخواند، از زايران حضرت محمد صلي الله عليه و آله خواهد بود. «1»

تذكر: از آن جا كه در اين سوره سخن از آداب روبه رو شدن و سخن گفتن با پيامبر صلي الله عليه و آله به ميان آمده و اخلاق اسلامي آموزش داده شده، هر كس اين سوره را بخواند و از آن پيروي كند، در حقيقت خود را به اخلاق قرآني

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 238

پيامبر صلي الله عليه و آله نزديك كرده و مثل آن است كه او را ملاقات نموده و يا ثواب زيارت ايشان را خواهد داشت.

ويژگي ها

چند سوره ي قرآن بر مسائل اخلاقي تأكيد دارند «1» كه يكي از شاخص ترين آنها سوره ي حُجرات است.

اهداف

هدف هاي اساسي سوره ي حجرات عبارت اند از:

1. آموزش آداب معاشرت اجتماعي به مسلمانان و نفي عوامل تفرقه افكني؛

2. تأكيد بر رعايت ادب حضور رهبر مسلمانان (پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله)؛

3. تفاوت گذاردن بين درجات ايمان و اسلام.

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در اين سوره مطرح شده عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. آگاهي خدا از همه ي اسرار نهان و اعمال انسان (در آيات 16 و 18)؛

2. تفاوت بين مرتبه ي اسلام و اعتقاد قلبي، يعني ايمان كه به گفتار نيست بلكه با جهاد به مال و جان شناخته مي شود (در آيات 14- 15)؛

3. بيان فطري بودن ايمان و ناپسند بودن كفر و عصيان براي انسان (در آيه ي 7).

ب) اخلاق:

1. آداب برخورد با پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و ادب حضور ايشان (در آيات 1- 5)؛

2. سفارش به اصلاح بين مؤمنان و بيان روش مبارزه با اختلافات و درگيري هاي مسلمانان (در آيه ي 9)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 239

3. نهي از عوامل اختلاف افكن بين مسلمانان، مثل بدگماني، تجسّس، ريشخند و عيب جويي و لقب بد دادن (در آيات 11- 12)؛

4. تقوا ملاك برتري انسان ها (در آيه ي 13).

ج) احكام:

بر شمردن برخي محرمات، مثل تجسّس و غيبت.

د) داستان:

1. اشاره اي به داستان بني تميم و بي ادبي آنان در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله (در آيات 2- 5).

2. اشاره اي به برخي برخوردهاي زنان پيامبر صلي الله عليه و آله و اصحاب ايشان با هم ديگر (كه در شأن نزول آيات بيان شده است) (در آيات 11- 13).

ه) مطالب فرعي:

1. اعلام برادري مؤمنان (در آيه ي 10)؛

2. بيان اين كه اسلام و ايمان هديه اي الهي است (در آيه ي 17)؛

3. خبر انسان فاسق

را قبل از تحقيق نپذيريد (در آيه ي 6).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 241

دوم: محتواي سوره ي حجرات

اشاره

قرآن كريم در اولين آيه ي سوره ي حجرات با اشاره به ادب حضور خداي متعال و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و با سفارش به تقوا مي فرمايد:

1. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتُقَدِّمُواْ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! فرا پيش خدا و فرستاده اش (چيزي را) مقدم نداريد، (و بر آنان پيشي مگيريد) و خودتان را از [عذاب خدا نگه داري كنيد؛ كه خدا شنواي داناست.

شأن نزول:

داستان نزول آيه ي فوق را چند گونه حكايت كرده اند:

الف) پيامبر صلي الله عليه و آله هنگام حركت به سوي «خيبر»، خواست كسي را در مدينه به جاي خود نصب كند. عمر پيش دستي كرد و شخص ديگري را معرفي كرد. اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و دستور داد كه بر خدا و فرستاده اش پيشي نگيريد. «1»

ب) برخي حكايت كرده اند كه آيه اشاره به اعمال برخي مسلمان هاست كه پاره اي از مراسم عبادي خود را پيش از موقع انجام دادند؛ مثلًا حكايت شده كه گروهي، حيوان قرباني را قبل از نماز عيد قرباني كردند و پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان دستور داد كه دوباره قرباني كنند «2» و اين آيه فرود آمد و آنان را از

تفسير

قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 242

اين گونه كارها منع كرد. «1»

شأن نزول هاي ديگري نيز حكايت شده «2» ولي اين دو مورد با ظاهر آيه سازگارتر است.

نكته ها و اشاره ها:

1. عبارت «لَا تُقدِّموا» (چيزي را بر خدا و فرستاده اش مقدم نداريد) «3» مفهوم گسترده اي دارد كه شامل پيشي گرفتن در هر برنامه اي مي شود؛ از جمله:

عجله در مقابل دستور خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و يا مقدم شدن در عبادات قبل از وقت يا سخن گفتن قبل از سخن پيامبر صلي الله عليه و آله.

شايان يادآوري است كه شأن نزول آيات ظرف نزول را بيان مي كند ولي اين بدان معنا نيست كه مطالب آيه منحصر به همان مورد شأن نزول باشد، بلكه مورد شأن نزول يكي از مصاديق آيه است.

2. منظور از «بَينَ يَدَي» همان پيش روست و از آن جا كه خدا مكان ندارد و جلو و عقب مادي براي او مطرح نيست، پس اين تعبير كنايه از عجله ي در كارها «4» و حكم كردن قبل از خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است.

3. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله رهبر جامعه ي اسلامي است و در جامعه ي اسلامي نظم و نظام مديريتي پيش رفته اي برقرار است؛ يعني همه ي مسلمانان انضباط را رعايت مي كنند و در كارها بر رهبر بزرگ خود پيشي نمي گيرند و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 243

خودسرانه عمل نمي كنند، و گرنه كارها سامان نمي گيرد و جامعه گرفتار هرج و مرج و شكست و ناكامي مي شود.

قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن

ظلمات است بترس از خطر گمراهي (حافظ)

4. تاريخ اسلام نشان مي دهد كه در جنگ احد برخي افراد بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پيشي گرفتند و از دستور او سرپيچي كردند و نتيجه ي تلخ آن را ديدند و نيز هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله در سال هشتم هجري، و در ماه رمضان، به همراه عده ي زيادي براي فتح مكه حركت كردند، وقتي به منزلگاه «كراع الغَميم» رسيدند، حضرت دستور دادند ظرف آبي آوردند و روزه ي خويش را افطار كردند، و گروهي از همراهان نيز افطار كردند، ولي گروهي بر پيامبر صلي الله عليه و آله پيشي گرفتند و بر روزه ي خود باقي ماندند و «عُصاة» يا گروه گناهكاران ناميده شدند. «1»

هم چنين تخلّف گروهي از لشگر «اسامة» در واپسين لحظات عمر پيامبر صلي الله عليه و آله مشهور است.

5. البته مقدم نشدن بر پيامبر صلي الله عليه و آله و رهبر مسلمانان بدان معنا نيست كه مسلمانان پيشنهادها و نظرهاي مشورتي خود را در اختيار ايشان نگذارند بلكه منظور منع از جلو افتادن در تصميم گيري و انجام كارها قبل از تصويب و اعلام آن توسط خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله است.

6. پيشي گرفتن انسان بر خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله

اولًا، خلاف ادب است.

ثانياً، مستلزم عجله است و كارهاي عجله اي انسان را گرفتار اعمال نسنجيده مي كند.

و ثالثاً، ممكن است پيشي گيرنده دچار مخالفت با خدا و پيامبر صلي الله عليه

و آله و گناهان بزرگ شود.

مپندار سعدي كه راه صفا

توان رفت جز در پي مصطفي (سعدي)

7. «رَسُوله» (فرستاده ي خدا) اشاره به مقام رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ يعني اشاره به آن دارد كه شما از آن جهت كه محمد صلي الله عليه و آله فرستاده و رسول خداست بر او پيشي نگيريد كه سخن او سخن خداست؛ پس اين ممنوعيت شامل جانشينان رسالت او نيز مي شود.

و از اين رو مي توان گفت كه مقدم شدن بر امام معصوم عليه السلام و نائبان خاص و عام امام عصر (عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف) نيز طبق اين آيه، ممنوع است.

8. در زيارت جامعه خطاب به اهل بيت عليهم السلام، يعني رهبران الهي مسلمانان آمده است:

هر كس از شما روي گرداند (و تندروي كند) جهيده است و هر كس همراه و ملازم شما باشد، به شما ملحق مي شود و هر كس كوتاهي (و كندروي) كند نابود مي شود. «1»

9. تعبير «يا ايها الذين آمنوا» اشاره دارد كه ايمان در انجام دستورات اين آيه اثر دارد؛ يعني اگر كسي مؤمن است، لازمه ي ايمانش آن است كه ادب حضور خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله را نگه دارد و باتقوا باشد. «2»

10. «تقوا» در اصل به معناي حفظ خود از ضرر است؛ «3» يعني انسان خود را از زيان هاي جسمي و روحي، مادي و معنوي و از عذاب خدا حفظ كند؛ پس تقوا يك معناي مثبت است (يعني حفظ آنچه داريم) نه منفي؛ پس ترجمه ي

آن به «پرهيز» و «ترس از خدا» صحيح به نظر نمي رسد.

11. اسم هايي هم چون «سميع و عليم» كه در آخر هر آيه مي آيد، با محتواي آيه ارتباط دارد و در اين جا اشاره به آن است كه خدا شنواست و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 245

پيشي گرفتن شما در سخنان را مي شنود و خدا داناست و به كردار شما در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله آگاهست.

آموزه ها و پيام ها:

1. لازمه ي ايمان، نگاه داشتن ادب حضور خداي متعال و پيامبر صلي الله عليه و آله است.

2. بر رهبر مسلمانان پيشي نگيريد.

3. به انضباط و سلسله مراتب مديريت در جامعه ي اسلامي اهميت دهيد.

4. خودنگه دار و پارسا باشيد، كه خدا از سخنان و كردار شما آگاه است.

***

قرآن كريم در آيه ي دوم سوره ي حجرات به ادب گفتاري در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده، با هشدار به مسلمانان مي فرمايد:

2. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَاتَرْفَعُواْ أَصْوتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُواْ لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْملُكُمْ وَأَنتُمْ لَاتَشْعُرُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! صداهايتان را فراتر از صداي پيامبر بلند نكنيد، و در سخن گفتن بر او بانگ نزنيد، هم چون بانگ زدن برخي از شما بر برخي [ديگر]؛ مبادا اعمال شما تباه شود، در حالي كه شما (با درك حسّي) متوجه نمي شويد!

شأن نزول:

حكايت شده كه در

سال نهم هجري كه قبايل مختلف براي مسلمان شدن يا عقد قرارداد خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله مي رسيدند، نمايندگان قبيله ي «بَني تَميم» نيز خدمت ايشان رسيدند. ابوبكر به پيامبر صلي الله عليه و آله پيشنهاد كرد كه «قَعقاع» (يكي از اشراف آن قبيله) امير آنان شود و عمر پيشنهاد كرد كه «اقْرع» امير شود و ابوبكر به عمر اعتراض كرد و سر و صداي آنان در محضر پيامبر بلند شد. اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و دستور داد كه صداي خود را در محضر رسول خدا بلند نكنيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 246

البته شأن نزول هاي ديگري نيز در مورد اين آيه گفته شده، ولي اين مورد با ظاهر آيه تناسب بيش تري دارد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. يكي از آداب حضور پيامبر صلي الله عليه و آله ادب گفتاري در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله است و بلند كردن صدا در برابر رهبر مسلمانان، نوعي بي ادبي به اوست.

حافظا علم و ادب ورز، كه در مجلس شاه

هر كه را نيست ادب لايق صحبت نبود (حافظ)

2. «لا تَجهرُوا» يعني در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله با صداي بلند و با فرياد سخن نگوييد. اين جمله، يا تأكيد همان جمله ي قبل است و يا اين كه جمله ي اول آيه اشاره به وقتي است

كه پيامبر صلي الله عليه و آله با مردم سخن مي گويند، و آيه ي دوم اشاره به وقتي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله سكوت كرده اند كه در اين حالت نيز نبايد صدا را بلند كرد.

برخي مفسران گفته اند كه جمله ي دوم احتمالًا اشاره به آن دارد كه هنگام خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله نام كوچك ايشان را نبريد و نگوييد: «يا محمد» همان گونه كه هم ديگر را صدا مي زنيد، بلكه او را با احترام صدا بزنيد و بگوييد: «يا رسول اللَّه». «2»

البته مانعي ندارد كه همه ي اين معاني مقصود آيه باشد. «3»

3. بلند كردن صدا و بي ادبي در حضور پيامبر صلي الله عليه و آله يا به قصد توهين به مقام نبوت است كه مستلزم كفر است و كفر موجب نابودي ايمان و ثواب

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 247

اعمال گذشته ي انسان مي شود.

و يا بدون قصد توهين است كه نوعي اذيت پيامبر صلي الله عليه و آله به شمار مي آيد كه گناه است و در اين صورت هم ممكن است سبب نابودي ثواب بسياري از اعمال انسان گردد. «1»

خيره سر گر نپذيرفت ادب، بگذار

تا كه تأديب كند گردش دورانش (پروين)

4. در اين آيه از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با واژه ي «نبي» ياد شده است. اين تعبير شايد اشاره به آن كه

مقصود شخص پيامبر صلي الله عليه و آله نيست بلكه او پيام آور خداست و از اين رو بي ادبي در برابر او، بي ادبي نسبت به مقام نبوت است.

5. در حكايت هاي تاريخي آمده است كه پس از نزول اين آيه «ثابت بن قيس» كه سخنران پيامبر صلي الله عليه و آله بود و صداي رسايي داشت، گفت: من صدايم را از صداي پيامبر صلي الله عليه و آله فراتر مي كردم پس اعمال من نابود شده است و اهل دوزخ هستم.

اين مطلب به گوش پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و حضرت فرمودند: «اين گونه نيست و او اهل بهشت است.» «2»

از اين حكايت تاريخي استفاده مي شود كه مقصود آيه هر گونه بلند كردن صدا در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله نيست، بلكه اگر كسي به پيامبر صلي الله عليه و آله توهين نكند و او را آزار ندهد و براي انجام وظيفه و سخنراني بلند صحبت كند، اشكالي ندارد.

پس اين آيه شامل سخنراني، تلاوت قرآن، اذان نماز و اين گونه موارد نمي شود.

6. برخي از مفسران بر آن اند كه اين آيه شامل زمان حيات و بعد از فوت پيامبر صلي الله عليه و آله مي شود؛ يعني همان طور كه در زمان حضور آن حضرت بلند كردن صدا جايز نيست بعد از فوت ايشان هم جايز نيست؛ چراكه در هر دو صورت نوعي بي احترامي به پيامبر صلي الله عليه و آله به شمار مي آيد. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 248

و در حديثي نيز

از امام حسين عليه السلام مي خوانيم كه حضرت با استناد به اين آيه از سر و صدا در كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله منع كردند. «1»

البته باز هم اين ممنوعيت شامل تلاوت قرآن، اذان و سخنراني نمي شود.

7. «لا تشعُرون» در اصل از واژه ي «شَعْر» (مو) و به هر چيز دقيقي كه انسان نمي تواند آنها را به راحتي با درك حسّي دريافت كند گفته مي شود. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. لازمه ي ايمان، رعايت ادب گفتار نزد پيامبر صلي الله عليه و آله است.

2. رهبر مسلمانان را هم چون افراد عادي صدا نزنيد.

3. بي ادبي نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله باعث نابودي ثواب اعمال انسان مي شود.

***

قرآن كريم در آيه ي سوم سوره ي حجرات به ويژگي ها و پاداش افراد با ادب در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده، مي فرمايد:

3. إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَي لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

در حقيقت، كساني كه صداهايشان را نزد فرستاده ي خدا فرومي كِشند، آنان كساني هستند كه خدا دل هايشان را براي خودنگه داري (آزموده و) خالص نموده است؛ [و] براي آنان آمرزش و پاداش بزرگي است.

نكته ها و اشاره ها:

1. «امتحان» در اصل به معناي ذوب كردن طلا و جدا كردن ناخالصي آن است؛ سپس به معناي آزمايش به كار رفته است.

و در اين آيه به معناي آزمايشي است كه نتيجه ي آن خلوص قلب و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 249

گستردگي آن براي پذيرش تقواست «1» كه به وسيله ي سخن گفتن مؤدبانه در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله حاصل مي شود. «2»

2. «قلب» در قرآن به معناي قلب صنوبري گوشتي، وسيله ي پمپاژ خون نيست، بلكه به معناي بُعد دوم وجود و شخصيت انسان است، از آن جهت كه كانون احساسات و عواطف اوست.

همان طور كه واژه ي عقل به معناي شخصيت روحي انسان است از آن جهت كه مركز تفكر اوست.

3. جالب آن است كه در اين آيه آمرزش قبل از اجر آمده است؛ زيرا نخست انسان بايد از گناه پاك شود و كاملًا آمرزيده گردد «3» تا آماده ي استفاده از پاداش عظيم الهي شود.

4. اين آيه به ادب در حضور پيامبر صلي الله عليه و آله و پاداش هاي آن اشاره دارد.

برخي از مفسران اين آيات را توسعه داده و گفته اند: شامل مراحل پايين تر، يعني ساير رهبران فكري و اخلاقي و دانشمندان نيز مي شود.

سعي نابرده در اين راه به جايي نرسي

مزد اگر مي طلبي طاعت استاد ببر 5. در احاديث اسلامي نيز بر ادب تأكيد فراوان شده است. از امام علي عليه السلام روايت شده كه

رعايت ادب، هم چون لباس فاخر و زينتي است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 250

آموزه ها و پيام ها:

1. رعايت

ادب نزد پيامبر صلي الله عليه و آله نشانه ي خلوص قلب و تقواپذيري است.

2. ادب نزد پيامبر صلي الله عليه و آله را رعايت كنيد تا به پاداش هاي بزرگ و آمرزش الهي برسيد.

***

قرآن كريم در آيه ي چهارم و پنجم سوره ي حجرات بي ادبان را بي خرد مي نامد و با سفارش به شكيبايي مي فرمايد:

4 و 5. إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَآءِ الْحُجُرتِ أَكْثَرُهُمْ لَايَعْقِلُونَ* وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُواْ حَتَّي تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْراً لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

در واقع، كساني كه تو را از پشت اتاق ها فرامي خوانند، اكثر آنان خردورزي نمي كنند.* و اگر (بر فرض) آنان شكيبايي مي كردند تا به سوي آنان درآيي، حتماً، براي آنان بهتر بود؛ و خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از طايفه ي «بني تميم» و اشراف آنان وارد مدينه و مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله شدند، و با صداي بلند پيامبر صلي الله عليه و آله را از پشت اتاق ها (و خانه) ي او صدا زدند و گفتند: «اي محمد بيرون بيا!» و وقتي كه پيامبر صلي الله عليه و آله بيرون آمدند آنها گفتند: آمده ايم تا افتخارات خود را با تو رو در رو بيان كنيم و به مباهات در شعر و سخنراني بپردازيم.

آنان با سخنران و شاعر مسلمانان مقابله كردند و شكست خوردند، ولي پيامبر صلي الله عليه و آله با اخلاقي نيكو با آنان برخورد كرد و به آنها هديه داد و همين رفتار نيكو سبب شد كه آنان مسلمان

شوند.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و بي خردان «بني تميم» را به خاطر

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 251

بي ادبي نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله نكوهش كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه انسان هاي بي ادب را غيرخردمند ناميده است؛ زيرا هرچه خرد انسان بالاتر رود، ارزش ها و ضد ارزش ها را بهتر درك مي كند و بر ادب او افزوده مي شود و هرچه عقل او كم تر شود ادبش كم تر مي شود.

و اصولًا بي ادبي از صفات حيوانات است كه تفكر نمي كنند و ادب نشانه ي انسان متفكر است.

از خدا جوييم توفيق ادب

بي ادب محروم گشت از لطف رب

بي ادب، تنها نه خود را داشت بد

بلكه آتش در همه آفاق زد (مولوي)

2. دين مجموعه اي از آداب است: ادب در برابر خدا، ادب در برابر پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام، ادب در برابر پدر و مادر، معلم، دانشمندان و مردم؛ از اين رو بخش مهمي از آيات قرآن و احاديث اسلامي، آموزش آداب و دستورات ديني مؤدبانه است.

از ادب پرنور گشته است اين فلك

و از ادب معصوم و پاك آمد مَلَك (مولوي)

3. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند: «پنج چيز است كه در هر كس نباشد، صفات و امتيازات قابل ملاحظه اي نخواهد داشت.»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 252

كسي پرسيد: اي فرزند رسول خدا! آنها چيستند؟ حضرت فرمود: «دين و عقل و حيا و خلق نيكو و ادب نيكو.» «1»

4. تعبير «اكثرهُم» كه در اين آيه آمده است: «اكثر آنان تعقل نمي كنند»، يا به خاطر آن است كه واژه ي «اكثر» در لغت عرب گاهي به معناي «همه» است و يا به خاطر رعايت احتياط و ادب است، تا چنانچه اهل تفكري در ميان اين جمعيت بود، حقش ضايع نشود. «2»

5. «حُجُرات» در اصل از ماده ي «حَجر» به معناي منع است و به اتاق ها از آن جا كه مانع ورود ديگران مي شود، حجرات مي گويند و در اين جا اشاره به اتاق هاي پيامبر صلي الله عليه و آله است كه در كنار مسجد او قرار داشت و محل زندگي ايشان بود.

6. در آيه ي دوم بيان شده است كه اگر اين گروه (بني تميم) صبر مي كردند تا پيامبر صلي الله عليه و آله از اتاق بيرون آيد، براي آنان بهتر بود؛ چون اين كار هم نشان دهنده ي ادب آنان بود و هم مايه ي رحمت و پاداش آنان مي شد.

7. در پايان آيه ي دوم به گروه بي ادب و كم خرد بني تميم، نويد آمرزش و بخشش الهي داده مي شود تا نااميد

نشوند و با انتخاب راه توبه نجات يابند.

8. باز هم شايان يادآوري است كه شأن نزول آيات موجب انحصار معنا در يك مورد خاص نمي شود. و در آيه ي فوق بني تميم يكي از مصاديق آيه هستند، اما مفهوم آيه شامل هر كسي مي شود كه نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله بي ادبي روا دارد.

9. همان طور كه قبلًا بيان شد، برخي مفسران اين آيات را گسترش داده و گفته اند كه شامل پيامبر و رهبران ديني و حتي دانشمندان و معلمان نيز مي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. لازمه ي عقل و ادب، شكيبايي است.

2. حريم منزل مردم را نشكنيد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 253

3. افراد بي ادب، اكثرشان كم خردند.

4. بدون دليل، صدا بلند نكنيد كه نشانه ي بي ادبي و كم عقلي است.

5. صبر در برابر خانه ي پيامبر صلي الله عليه و آله براي مراجعه كنندگان نيكوتر است.

6. بي صبري موجب از دست دادن نيكي هاست.

***

قرآن كريم در آيه ي ششم سوره ي حجرات دستور تحقيق درباره ي خبرهاي افراد فاسق مي دهد و با هشدار به مؤمنان مي فرمايد:

6. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن جَآءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُواْ أَن تُصيبُواْ قَوْماً بِجَهلَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر نافرماني، براي شما خبر بزرگي آورد، پس (در باره ي آن) تحقيق كنيد؛ (مبادا) نادانسته با گروهي برخورد كنيد و از آنچه انجام داده ايد، پشيمان گرديد.

شأن نزول:

در مورد

اين آيه چند شأن نزول حكايت شده است كه مناسب ترين آن ها اين است كه پيامبر صلي الله عليه و آله براي جمع آوري زكات قبيله ي «بَني المُصطَلق» شخصي به نام «وَليد بن عَقبه» را به سوي آنان فرستاد و مردم از او استقبال كردند.

اما وليد كه با آن قبيله از زمان جاهليت دشمني داشت، تصور كرد كه مردم براي كشتن او مي آيند.

او نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و (بدون تحقيق) گفت: آنان از پرداخت زكات خودداري كردند.

و پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به «خالد» دستور داد كه به سراغ آن قبيله برود، ولي شتاب زده كاري انجام ندهد.

خالد شبانه نزديك قبيله آمد و تحقيق كرد و روشن شد كه آن قبيله به

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 254

اسلام وفادارند و صداي اذان و نماز از آن جا بلند است.

خالد اين خبر را براي پيامبر صلي الله عليه و آله آورد و در اين هنگام آيه ي فوق نازل شد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. از اين آيه و آيه ي بعد استفاده مي شود كه گروهي از مسلمانان اصرار داشتند كه پيامبر صلي الله عليه و آله طبق خبر وليد فاسق عمل كند و با قبيله ي بني المصطلق بجنگد كه در آن صورت مصيبت دردناكي به بار مي آمد، كه سرانجام آن پشيماني بود.

2. برخي از دانشمندان اسلامي بر آن اند كه اين آيه دليلي بر حجّيت خبر واحد است.

يعني اگر فاسقي خبري آورد نپذيريد و جست و جو كنيد تا حقيقت براي شما

روشن شود و مفهوم اين سخن آن است كه اگر شخص عادلي براي شما خبر آورد آن را بپذيريد «2» و اين يك امر عقلايي است؛ چراكه بسياري از مسائل زندگي بشر مبتني بر خبرهاي واحد است كه افراد مورد اطمينان حكايت مي كنند و عمل به آنها جاهلانه و سفيهانه شمرده نمي شود.

3. معيار در پذيرش خبر، اعتماد و اطمينان است كه گاهي اين اطمينان از گوينده ي عادل يا مورد وثوق حاصل مي شود و گاهي از قراين ديگر.

4. اين آيه به مسلمانان هشدار مي دهد كه خبرهاي غير موثّق را نپذيرند و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 255

اگر آورنده ي خبر مورد اطمينان نبود و فاسق بود، جست وجو كنند. آري؛ تكيه بر اخبار دروغ و شايعات يكي از حربه هاي قديمي طاغوت ها و استعمارگران امروزي است كه به وسيله ي جنگ هاي تبليغاتي دروغين، مردم ناآگاه را مي فريبند و سرمايه هاي ملّي آنان را به تاراج مي برند.

5. «نبأ» به معناي خبر بزرگ است «1» و شامل اخبار مهم اجتماعي، سياسي و ديني مي شود.

6. «جهالت» گاهي در برابر علم به كار مي رود كه در اين صورت به معناي ناآگاهي است و گاهي در برابر عقل به كار مي رود كه در اين صورت به معناي كار سفيهانه و نابخردانه است و در اين آيه معناي اول مورد نظر است.

7. هر كسي كه از قلمرو فرمان و احكام الهي خارج شود فاسق است. «2»

8. روشن است كه طبق شأن نزول آيه، فاسق بودن وليد اثبات مي شود، اما اين به معناي انحصار

مفهوم آيه در او نيست، بلكه اين آيه شامل خبر هر انسان فاسقي مي شود.

9. «تَبيُّن» به معناي جدا كردن و روشن نمودن و تحقيق در مورد خبر است. اين كار در مورد خبر فاسق به چند صورت ممكن است:

الف) قبول نكردن خبر افراد غير موثق و توقف نمودن تا روشن شدن نتيجه ي تحقيقات؛

ب) تسليم شايعات نشدن و جست وجو كردن از منبع آن؛

ج) گرفتن خبرها از منابع موثق و معتبر.

اين مطلب در مورد اخبار سياسي و امنيتي اهميت بيش تري پيدا مي كند.

10. در اين آيه، دو نتيجه براي عجله در پذيرش خبر فاسق و تحقيق نكردن در مورد آن، ذكر شده است:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 256

الف) برخورد جاهلانه با مردم؛

ب) پشيماني.

11. آمده است كه پس از آن كه معلوم شد قبيله ي «بني المصطلق» خطاكار نبودند و نتيجه ي تحقيق و صبر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روشن شد، حضرت فرمودند:

«درنگ و تحقيق كردن از سوي خدا، و عجله از شيطان است.» «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. لازمه ي ايمان، تحقيق در مورد اخبار و عجله نكردن در برخورد است.

2. خبرهاي افراد فاسق را قبل از تحقيق نپذيريد و احتياط كنيد.

3. پذيرش خبرهاي غيرمعتبر سبب برخوردهاي جاهلانه و پشيماني مي گردد.

***

قرآن كريم در آيات هفتم و هشتم سوره ي حجرات به زحمت مردم در هنگام اطاعت رهبر از سليقه هاي آنان

و نيز به ايمان دوستي و ناپسندي كفر و گناه، به عنوان موهبتي الهي اشاره كرده، مي فرمايد:

7 و 8. وَاعْلَمُواْ أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمنَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلئِكَ هُمُ الرشِدُونَ* فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ

و بدانيد كه فرستاده ي خدا در ميان شماست؛ اگر (بر فرض) در بسياري از كارها از شما اطاعت كند، حتماً به زحمت مي افتاديد؛ و ليكن خدا ايمان را براي شما دوست داشتني گردانيد و آن را در دل هايتان بياراست و كفر و نافرماني و گناه را براي شما ناخوشايند ساخت؛ تنها آنان (كه اين گونه اند) هدايت يافتگان اند.* (و اين به خاطر) بخشش و نعمتي از خداست؛ و خدا داناي فرزانه است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 257

نكته ها و اشاره ها:

1. اگر رهبر از شما پيروي كند و هر روز به دنبال نظر فرد يا گروهي باشد، مردم به زحمت مي افتند. «1»

2. همان طور كه ذيل آيه ي قبل بيان شد، خبر وليد فاسق مبني بر نافرماني قبيله ي «بني المصطلق» در مدينه منتشر شد و گروهي از مردم به پيامبر صلي الله عليه و آله فشار مي آوردند كه بر ضد اين قبيله وارد جنگ شود. آيه ي فوق به اين مطلب اشاره كرده و نعمت حضور پيامبر صلي الله عليه و آله و ارتباط او با وحي را يادآور شده كه مانع پيش آمدن بسياري از مشكلات مي شود.

و در ضمن اشاره كرده كه اگر رهبر

تسليم فشارهاي شما مي شد و از شما پيروي مي كرد، خود شما به زحمت مي افتاديد و درگير جنگ و مشكلات مي شديد.

3. در اين آيه بر تابع نبودن پيامبر صلي الله عليه و آله تأكيد شده است؛ يعني مردم بايد از رهبر تبعيت كنند، نه رهبر از مردم.

تذكر: ولي اين مطلب به معناي استبداد نيست و منافاتي با اصل مشورت رهبر با مردم ندارد؛ در مشورت، هر كس نظر خود را بيان مي كند، ولي انتخاب نظر نهايي با شخص رهبري است.

4. اين آيه اشاره ي لطيفي به قانون «لطف» دارد. اين قاعده بدان معناست كه خداي حكيم، زمينه هاي هدايت انسان را با لطف خود كاملًا فراهم كرده است.

يعني از طرفي ايمان را محبوب انسان قرار داده و از طرف ديگر كفر و نافرماني را منفور دل انسان ساخته است تا عشق حق طلبي و ايمان در جان انسان شعله ور شود و به سوي اطاعت خدا حركت كند و از گناه دوري جويد.

و از اين روست كه هر انساني فطرتاً و قلباً خواستار پاكي و ايمان و بيزار

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 258

از كفر و گناه است.

5. در حديثي از امام صادق عليه السلام سؤال شده كه آيا دوستي و دشمني از ايمان است؟ حضرت پاسخ دادند: «آيا ايمان جز دوستي و دشمني است؟» «1»

و در حديثي ديگر از امام باقر عليه السلام روايت شده كه «آيا دين جز محبت است؟!» «2»

6. محبت همان كشش بين دو موجود است. در قرآن و احاديث بر محبت

خدا، ايمان، پيامبر، اهل بيت عليهم السلام و بندگان خاص خدا تأكيد شده است. «3»

درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد

نهال دشمني بر كن كه رنج بي شمار آرد (حافظ)

7. در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

مقصود از محبت ايمان در اين آيه دوستي علي عليه السلام است. «4»

روشن است كه اين گونه احاديث مصاديق محبت و ايمان را مشخص مي كنند، ولي مفهوم آيه منحصر در اين مورد نيست.

8. واژه ي «رُشد» به معناي هدايت است و در برابر گمراهي به كار مي رود؛ «5» يعني انسان هايي كه ايمان در نظرشان محبوب است و از كفر و فسق بيزارند، «6» آنها هدايت يافتگان حقيقي اند.

9. جمله هاي اول اين آيه خطاب به مؤمنان است، اما جمله ي آخر آيه به صورت جمله ي غايب آمده است كه «اين افراد هدايت يافته اند.»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 259

ظاهراً اين تفاوت تعبير براي آن است كه نشان دهد اين يك قانون همگاني براي همه ي عصرهاست و خاص ياران پيامبر صلي الله عليه و آله نيست. «1»

10. در آيه ي دوم اشاره شده كه محبوبيت ايمان در قلب انسان و منفور بودن كفر و عصيان از مواهب بزرگ الهي بر بشر است كه از علم و حكمت الهي سرچشمه گرفته است. «2»

11. از آن جهت به مواهب الهي «فضل» گفته مي شود كه خدا به

آنها نياز ندارد، و از آن نظر به مواهب الهي «نعمت» گفته مي شود كه بندگان به آن محتاج اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اطاعت از رهبر اسلام به نفع مردم است.

2. محوريت در تصميم گيري هاي اجتماعي، رهبري است.

3. مردم تابع رهبر باشند، نه رهبر تابع مردم.

4. اگر مردم نظريات خود را بر رهبري تحميل كنند و رهبري پيرو آنان شود، خودشان به زحمت مي افتند.

5. ايمان نوعي عشق قلبي است.

6. انسان ها فطرتاً علاقه مند به ايمان و بيزار از كفر و گناه اند.

7. ايمان بخشش و نعمت الهي است (كه جاي سپاس گزاري دارد).

***

قرآن كريم در آيه ي نهم سوره ي حجرات فرمان اصلاح اختلافات اجتماعي را صادر مي كند و مي فرمايد:

9. وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُواْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَيهُمَا عَلَي الْأُخْرَي فَقتِلُواْ الَّتِي تَبْغِي حَتَّي تَفِي ءَ إِلَي أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 260

و اگر دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ (و نزاع) پرداختند، پس ميان آن دو صلح برقرار كنيد؛ و اگر يكي از آن دو بر ديگري ستم (و تجاوز) كند، پس با آن كسي كه ستم مي كند، بجنگيد، تا به فرمان خدا بازگردد؛ و اگر بازگشت، پس در ميان آن دو عادلانه صلح برقرار سازيد و دادگري كنيد؛ [چرا] كه خدا دادگران را دوست مي دارد.

شأن نزول:

حكايت شده

كه بين دو قبيله ي «اوس» و «خزرج»، كه از انصار مدينه بودند، اختلافي پيدا شد و سبب شد كه گروهي از آنان با هم ديگر درگير شوند و با چوب و كفش هم ديگر را بزنند (و يا حتي دست به شمشير بردند).

آيه ي فوق فرود آمد و به مسلمانان دستور صلح و اصلاح داد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «اقتَتَلُوا» در اصل به معناي «جنگ» است، ولي در اين جا شامل هرگونه نزاع و درگيري مي شود، هر چند به مرحله ي خون ريزي و جنگ نرسد. «2»

پس مؤمنان وظيفه دارند در مورد هرگونه مشاجرات لفظي و نزاع و جنگ اقدام به صلح كنند.

2. طبق اين آيه در مرحله ي اول بر مسلمانان واجب است كه از هرگونه درگيري و خون ريزي بين مسلمانان جلوگيري كنند و تماشاچي صحنه نباشند.

و در مرحله ي دوم اگر يكي از دو طرف درگيري سركشي كرد و به ستم و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 261

تجاوز ادامه داد، در صورتي كه قضيه از طريق مسالمت آميز قابل حل و فصل نبود، لازم است كه مؤمنان با آن طرف مبارزه كنند و در اين ميان اگر كسي از آن طرف سركش كشته شد، خون او هدر رفته است و اموالي كه از بين مي رود موجب ضمان نمي شود.

در مرحله ي سوم اگر دو طرف درگيري تسليم حكم خدا شدند، بايد بين آنان طبق اصل عدل داوري شود و حقّ هر كس به او داده شود؛ يعني ريشه ستمكاري را بكنند و طبق عدالت علت نزاع را از بين ببرند

تا دوباره از سر گرفته نشود.

3. براي اصلاح مؤمنان، در مرحله ي اول به اجازه ي حاكم شرع احتياج نيست، اما در مرحله ي دوم و براي شدت عمل و مبارزه ي با آنان، اجازه ي حاكم شرع و حكومت اسلامي لازم است. مگر آن كه دست رسي به حاكم، به هيچ صورت ممكن نباشد كه در اين جا مؤمنان عادل و افراد آگاه تصميم مي گيرند.

4. اگر گروه ستمكار خوني از مؤمنان مظلوم يا اصلاح گران بريزند، يا اموال آنان را از بين ببرند، مسئول هستند و قصاص و ضمان به عهده ي آنهاست، ولي اگر از گروه ستمكار خوني ريخته شود يا مالي تلف گردد، هيچ كس ضامن نيست. «1»

5. بازداشت موقت مؤمنان درگير براي فرو نشاندن نزاع و فراهم كردن مقدمات صلح مانعي ندارد، اما در اين گونه جنگ ها، غنايم و اسير اصطلاحي وجود ندارد؛ چون هر دو طرف مؤمن هستند.

6. در صورتي كه هر دو گروه درگيري، ستمكار بودند و تن به صلح ندادند، مسلمانان با هر دو طرف مبارزه مي كنند تا تسليم حكم الهي شوند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 262

7. «عدل» با «قسط» «1» تفاوت دارد؛ عدل يعني سهم هر كس را به خود او بدهند و مقابل آن ستم است، اما قسط يعني سهم كسي را به ديگري ندهند.

ولي اگر اين دو واژه به صورت جداي از هم استعمال شوند معناي واحدي دارند. «2»

8. نكته ي جالب اين است كه در اين آيه از مؤمنان سخن گفته شده است، يعني درگيري دو گروه مؤمن؛

پس اگر يك طرف غيرمسلمان يا غير مؤمن بود، «3» اصلاح آنان لازم نيست بلكه مؤمنان وظيفه دارند كه از گروه مؤمن حمايت كنند و كافران را بر جاي خود بنشانند. «4»

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف اسلام، برقراري صلح و آرامش در جامعه است.

2. ايمان زمينه ساز اصلاحات اجتماعي است.

3. مسلمانان نسبت به اختلافات اجتماعي مؤمنان بي تفاوت نباشند و آنان را صلح دهند.

4. مسلمانان وظيفه دارند با گروه هاي مؤمن سركش و ستمكار مبارزه كنند تا تسليم حق شوند.

5. براساس عدالت داوري كنيد.

6. هدف از اجراي عدالت جلب محبت خدا باشد.

7. اصلاح طلبي زحمت دارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 263

قرآن كريم در آيه ي دهم سوره ي حجرات با اعلام برادري مؤمنان بار ديگر بر اصلاح گري و پارسايي تأكيد مي كند و با اشاره به زمينه سازي تقوا براي نزول رحمت مي فرمايد:

10. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

مؤمنان فقط برادران يك ديگرند؛ پس ميان دو برادرتان (هنگامي كه اختلاف كردند) صلح برقرار كنيد؛ و خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد؛ باشد كه شما (مشمول) رحمت شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه جامعه ي اسلامي را به عنوان يك خانواده و مؤمنان را «برادر» يك ديگر خوانده است؛ يعني مفهوم برادري در اسلام گسترش يافته و شامل برادر خوني و برادر ايماني مي شود و اين يك اصل اساسي اسلام است

كه براساس آن همه ي مسلمانان از هر نژاد و كشور و در هر جاي جهان برادر يك ديگر شمرده مي شوند.

2. اين آيه اشاره دارد كه همان گونه كه براي ايجاد صلح در ميان برادران نسبي تلاش مي كنيد، براي ايجاد صلح و آشتي بين مؤمنان نيز بكوشيد.

3. تعبير به دو برادر براي آن است كه كم ترين اختلافات در اجتماع بين دو برادر واقع مي شود و هرگاه اختلافي هم بين آنها رخ دهد نوعاً زودگذر و ظاهري است و به كينه تبديل نمي شود؛ پس مؤمنان نيز اين گونه باشند.

4. «إنّما» به معناي «فقط» است؛ يعني رابطه ي مؤمنان، فقط رابطه ي برادري است نه رابطه اي ديگر، آنان رابطه ي خصمانه و غيربرادرانه ندارند. «1»

5. در تاريخ اسلام آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله پس از ورود به مدينه مسلمانان را دو به دو برادر يك ديگر خواند و خود با علي عليه السلام عقد برادري

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 264

بست. اين آموزه اي براي همه ي ماست.

6. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

مسلمان برادر مسلمان است، و به او ستم نمي كند و او را خوار نمي سازد و او را در برابر حوادث تنها نمي گذارد. «1»

و در حديث ديگري از آن حضرت روايت شده كه

دو برادر ديني هم چون دو دست هستند كه يك ديگر را مي شويند. «2»

يعني با هم همكاري دارند و عيب هاي هم را برطرف مي سازند.

7. از اين آيه استفاده مي شود كه تقوا پيشگي و پارسايي و خودنگه داري زمينه ساز

نزول رحمت الهي بر انسان است. «3»

8. «اتقوا اللَّه» (خودتان را از (عذاب) خدا حفظ كنيد) نوعي هشدار به مسلمانان است كه روابط را به جاي ضوابط ننشانند و در بين برادران ديني، عادلانه صلح برقرار كنند.

آموزه ها و پيام ها:

1. مؤمنان برادر يك ديگرند.

2. معيار برادري در اسلام عقيده و ايمان است.

3. بين برادرانتان صلح و آشتي برقرار سازيد.

4. اصلاح و تقوا، زمينه ساز نزول رحمت الهي است.

5. در اختلافات اجتماعي اصلاح گر باشيد.

6. پارسايي كنيد تا مورد رحمت واقع شويد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 265

حقوق مسلمانان بر يكديگر

در احاديث اسلامي حقوق زيادي براي برادران مسلمانان بر هم ديگر گفته شده است؛ از جمله در حديثي از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است كه:

«مسلمان بر برادرش سي حق دارد كه تكليف خود را انجام نداده مگر اين كه اين حقوق را ادا كند يا برادرش آنها را عفو كند (كه آنها عبارت اند از:) لغزش هاي او را ببخشد، در ناراحتي ها با او مهربان باشد، اسرارش را پنهان كند، اشتباهات او را جبران كند، عذر او را بپذيرد، در برابر بدگويان از او دفاع كند، همواره خيرخواه او باشد، دوستي او را پاس داري كند، پيمان او را رعايت كند، در بيماري از او عيادت كند، پس از مرگ به تشيع جنازه اش برود، دعوت او را اجابت كند، هديه اش را

بپذيرد، بخشش او را پاداش دهد، نعمت او را سپاس گويد، در ياري او بكوشد، ناموس او را حفظ كند، حاجت او را برآورد، براي خواسته اش شفاعت كند، عطسه اش را تحيّت گويد، گمشده اش را راه نمايي كند، سلامش را جواب دهد، گفته اش را نيكو شمرد، نعمت هاي او را نيكو شمرد، سوگندهايش را تصديق كند، دوستش را دوست بدارد و با او دشمني نكند، در ياري او بكوشد، خواه ظالم يا مظلوم باشد، اما اگر ظالم باشد ياري او آن است كه او را از ستمكاري بازدارد و اگر مظلوم است او را در گرفتن حقش كمك كند. او را در حوادث تنها نگذارد، هرچه از نيكي ها براي خود دوست دارد براي او دوست داشته باشد و آنچه از بدي ها براي خود نمي خواهد، براي او نخواهد.» «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 266

قرآن كريم در آيه ي يازدهم سوره ي حجرات برخي عوامل اختلاف، يعني ريشخند كردن، عيب جويي نمودن و لقب هاي ناپسند دادن را ممنوع اعلام مي كند و مي فرمايد:

11. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَايَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَي أَن يَكُونُواْ خَيْراً مِنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَي أَن يَكُنَّ خَيْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقبِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمنِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلئِكَ هُمُ الظلِمُونَ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! گروهي [از مردان ، گروهي [ديگر] را ريشخند نكنند، شايد [آنان از اين ها بهتر باشند؛ و زناني، زنان [ديگر] را (ريشخند نكنند)، شايد [آنان از اين ها بهتر باشند؛ و (شما) از

خودتان عيب جويي نكنيد، و يك ديگر را با لقب ها [ي زشت نخوانيد؛ بد است بعد از ايمان آوردن، نام فاسق (بر كسي نهادن)! و كساني كه توبه نكنند، پس تنها آنان ستمكاران اند.

شأن نزول:

داستان هاي متعددي در مورد نزول اين آيه حكايت شده است كه به نظر مي رسد هر كدام از اين ماجراها مربوط به نزول قسمتي از آيه باشد.

از جمله حكايت شده كه اين آيه در مورد «ثابت بن قيس» خطيب پيامبر صلي الله عليه و آله فرود آمده كه به خاطر كم شنوايي، صفوف جماعت را مي شكافت و نزديك پيامبر صلي الله عليه و آله مي نشست، ولي صبح يك روز، شخصي از اصحاب به او گفت همين جا بنشين! و او خشمگين شد و پشت سرش نشست و بعد از روشن شدن هوا نام او را پرسيد و ثابت بن قيس لقب زشت مادرش را در جاهليت يادآور شد و آن صحابي شرمگين گشت.

آيه ي فوق فرود آمد و مسلمانان را از اين كار منع كرد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 267

شأن نزول ديگري كه حكايت شده آن است كه برخي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله امّ سلمه را به خاطر لباس مخصوص يا قدّ كوتاهش مسخره كردند و آيه ي فوق فرود آمد و مردم را از اين كار منع كرد. «1»

و در شأن نزول ديگري آمده است كه روزي يكي از زنان پيامبر صلي الله عليه و آله به صفيّه زن ديگر ايشان لقب يهودي زاده داد و او

به پيامبر صلي الله عليه و آله شكايت كرد و حضرت او را دل داري داد و اين آيه فرود آمد. «2»

نكته ها و اشاره ها:

1. روشن است كه شأن نزول هايي كه ذكر شد، بيان مناسبت نزول و ظرف نزول است و تنها برخي مصداق هاي آيه را بيان مي كند و سبب انحصار مفهوم آيه نمي شود.

2. آيات قبل خواستار رفتار برادرانه ي مؤمنان با هم ديگر و رفع اختلافات بين آنان شد و اين آيه به سه عامل اختلافات اجتماعي، يعني، مسخره كردن هم ديگر، عيب جويي و لقب زشت دادن اشاره و آنها را ممنوع اعلام مي كند.

3. مسخره كردن ديگران، عاملي رواني دارد و از خود برتربيني و تكبّر و گاهي از خود كم بيني واحساس حقارت ريشه مي گيرد و در طول تاريخ بشر عامل بسياري از درگيرها شده است.

كسي كه از نظر ارزش هاي مادي يا معنوي هم چون ثروت، زيبايي و حتي علم و عبادت خود را از ديگران برتر مي بيند، آنان را تحقير و مسخره مي كند. در حالي كه ارزش هاي واقعي بستگي به نيّت هاي افراد دارد و نمي توان طبق ظاهر حكم كرد كه چه كسي از ديگران برتر است.

چو استاده اي بر مقامي بلند

بر افتاده، گر هوشمندي، مَخند (سعدي)

4. مسخره كردن ديگران در عصر حاضر به روش هاي گوناگون تحقق مي يابد: لطيفه ها، فيلم هاي طنزآميز و كاريكاتورها، تبليغات راديويي تلويزيوني و روزنامه ها و ....

البته روشن است كه اين امور گاهي به صورت صحيح و بدون آزار ديگران، و انتقاد از كار بد است كه موجب نشاط جامعه نيز مي شود و اشكالي ندارد،

اما در صورتي كه سبب آزار و توهين به ديگران شود حرام و ممنوع است.

5. در اين آيه مسخره كردن مردان و زنان جداگانه ذكر شد تا تأكيد بيش تري بر مطلب باشد و يا به خاطر آن كه اين كار در بين زنان و مردان شايع بود، همان طور كه در شأن نزول آمد.

6. ممكن است كسي كه مورد تمسخر قرار مي گيرد، بهتر از كسي باشد كه او را مسخره كرده است؛ يعني كسي از باطن افراد اطلاعي ندارد و براساس ظاهر افراد نيز نمي توان قضاوت قطعي كرد و چه بسا كسي كه او را مسخره مي كنند از اولياي الهي باشد.

آگه از عيب عيان خود نه ايم

پرده هاي عيب مردم مي دريم (پروين)

7. در برخي آيات قرآن اشاره شده كه يكي از عوامل عذاب دوزخيان همان مسخره كردن مؤمنان است. «1»

و در حديثي از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هر كس مردم را مسخره مي كند، اميد نداشته باشد كه مردم با او صادقانه دوستي كنند. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 269

8. «لا تَلمِزُوا» در اصل به معناي عيب جويي و طعنه زدن است و آن را عيب جويي با چشم و اشاره و در حضور افراد دانسته اند. «1»

پرده ي مردم دريدن عيب خود بنمودن است

عيب خود مي پوشد از چشم خلايق عيب پوش (صائب)

9. در اين آيه مي فرمايد: از خودتان عيب جويي نكنيد. اين تعبير به وحدت مؤمنان اشاره دارد، يعني همه ي مؤمنان به منزله ي نفس واحدي هستند كه عيب جويي از يك نفر عيب جويي از ديگران است.

چو عيب تن خويش داند كسي

زعيب كسان بر نگويد بسي (فردوسي)

10. لقب زشت دادن براي تحقير و كوبيدن شخصيت افراد و يا انتقام گرفتن از آنهاست، به طوري كه اگر كسي قبلًا سابقه ي بدي داشته و توبه كرده، گذشته ي او را به خاطرش مي آورند.

اما اسلام اين كار زشت را منع كرده است.

11. «فِسْق» به معناي خروج از اطاعت و نافرماني خداست و مفسران در مورد معناي آن در اين آيه دو احتمال داده اند:

الف) اين كه مؤمنان نام هاي فاسقانه را بر خود نگذارند و نپذيرند؛ ب) اين كه فسق در اين جا به معناي كفر در مقابل ايمان قرار گرفته است؛ پس معناي آيه آن است كه اگر كسي ايمان آورد، نام هاي كفرآميز بر او نگذاريد. «2»

البته جمع بين دو معنا مانعي ندارد و ممكن است هر دو معنا مراد باشد.

12. مسخره كنندگان و عيب جويان و كساني كه لقب زشت به ديگران

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 270

مي دهند، ستمكارند.

آري؛ آنان به طرف مقابل خود ستم كرده اند كه قلب آنان

را آزرده و آبروي آنها را برده اند؛ و به خود ستم روا داشته اند، چراكه گناه كرده اند؛ و به جامعه ستم كرده اند، چراكه بذر اختلاف را در جامعه پاشيده اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. ريشخند كردن ديگران كاري جاهلانه است.

2. عيب جويي از ديگران عيب جويي از خود است.

3. به شخصيت افراد احترام بگذاريد و به حيثيت آنان لطمه نزنيد.

4. مسخره كردن، عيب جويي و لقب زشت دادن به ديگران ممنوع و ظلم است.

5. به سوي خدا باز گرديد و از اعمال زشت دست برداريد و توبه كنيد.

6. احتمال بدهيد كه ديگران از شما بهتر هستند.

***

قرآن كريم در آيه ي دوازدهم سوره ي حجرات به برخي عوامل اختلافات اجتماعي، يعني بدگماني، تجسّس و غيبت اشاره كرده، مي فرمايد:

12. يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اجْتَنِبُواْ كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ

اي كساني كه ايمان آورده ايد! از بسياري از گمان ها بپرهيزيد؛ [چرا] كه برخي از گمان ها گناه است؛ و (در كارهاي شخصي ديگران) تَجسُّس نكنيد؛ و برخي از شما برخي [ديگر] را غيبت نكند. آيا يكي از شما دوست دارد كه گوشت برادرش را در حالي كه مرده است، بخورد؟! پس آن را ناخوش مي داريد؛ و خودتان را از [عذاب خدا حفظ كنيد، كه خدا بسيار توبه پذير [و] مهرورز است.

شأن نزول:

حكايت شده كه دو نفر از اصحاب، سلمان را براي آوردن غذا نزد

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 271

پيامبر صلي الله عليه و آله فرستادند و پيامبر ايشان را به سراغ «اسامه»، مسئول بيت المال، فرستادند و او گفت: الآن چيزي ندارم. آن دو صحابي در مورد اسامه گفتند: «او بخل ورزيده است» و در مورد سلمان گفتند: «اگر او را به سر چاه بفرستيم، چاه مي خشكد.» و خودشان به راه افتادند تا نزد اسامه بروند و تجسس كنند، كه پيامبر صلي الله عليه و آله به آنان فرمود: من آثار گوشت خوردن در دهان شما مي بينم. آنان گفتند: ما امروز مطلقاً گوشت نخورده ايم.

حضرت فرمودند: آري، گوشت سلمان و اسامه را خورده ايد.

آيه ي فوق بدين مناسبت فرود آمد و مسلمانان را از بدگماني، تجسس و غيبت منع كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. تعبير «كثير» اشاره دارد كه گمان هاي «2» بد و پندارها بسيار زيادتر از گمان هاي خوب و اطمينان بخش است، و گرنه حسن ظن و گمان خوب و اطمينان بخش ممنوع نيست، بلكه نيكوست.

بدگمان باشد هميشه زشت كار

نامه ي خود خواند اندر حقّ يار (مولوي)

2. با اين كه گمان كردن امري غيراختياري است، در اين آيه ممنوع شمرده شده است؛ پس مقصود از اين كه «برخي گمان ها گناه است» آن است كه به گمان هاي بد اعتنا نكنيد و آثاري بر گمان بد مترتب نكنيد و به خاطر آن روابط خود را با ديگران تغيير ندهيد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 272

و در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

راه فرار از سوء ظن آن است كه به آن جامه ي عمل نپوشانيد. «1»

3. در احاديث اسلامي راه ديگري نيز براي مقابله با گمان هاي بد گفته شده است و آن حسن ظن است. از امام علي عليه السلام روايت شده كه

اعمال برادرت را بر نيكوترين وجه حمل كن، تا اين كه دليلي بر خلاف آن بيايد. «2»

4. «تجسّس» و «تَحسُّس» هر دو به معناي جست وجوگري مي آيد و هر دو در قرآن آمده است، اما واژه ي اول معمولًا در امور نامطلوب است كه جست وجو در آنها ممنوع است، اما واژه ي دوم در مورد امور نيكوست. «3»

5. تجسّس و جست وجوگري گاهي در امور شخصي افراد است كه ممنوع و حرام است و گاهي در امور جامعه و حكومت و براي مقابله با نقشه ها و توطئه هاي دشمنان است كه اين امري معقول است؛ و از اين روست كه تمام حكومت هاي جهان داراي دستگاه هاي اطلاعاتي هستند و حتي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز افرادي به عنوان «عُيون» داشت كه اطلاعات نظامي و غير آن را براي او گردآوري مي كردند. «4»

6. اسلام مي خواهد مردم در زندگي خصوصي خود امنيت داشته باشند، و از اين رو جست وجو در امور شخصي مردم را ممنوع و حرام اعلام كرده است تا آبرو و حيثيت افراد در معرض خطر قرار نگيرد.

7. «غِيبَت» آن است كه انسان درباره ي برادر مسلمان خود در غياب او معايبي

را بگويد كه از نظر ديگران پنهان بوده است، خواه عيب جسماني يا

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 273

اخلاقي يا عملي. «1»

پس گفتن عيب هايي كه ظاهر است غيبت به شمار نمي آيد، ولي اگر همين عيب هاي ظاهري نيز به قصد سرزنش گفته شود، حرام است و اگر عيبي در كسي وجود نداشته باشد و گفته شود، بهتان و تهمت به شمار مي آيد. «2»

8. غيبت مسلمان، خوردن گوشت تن اوست: اين مطلب يا اشاره به آن است كه آبروي مسلمان هم چون گوشت تن او عزيز است و غيبت سبب آبروريزي او مي شود. و يا اشاره به باطن عمل و صورت حقيقي غيبت است كه در حقيقت به نوعي خوردن گوشت مرده است، همان طور كه در شأن نزول از سخن پيامبر صلي الله عليه و آله استفاده مي شود.

9. تشبيه غيبت به خوردن گوشت مرده براي آن است كه غيبت در غياب افراد صورت مي گيرد و شخص غيبت شونده هم چون مردگان قادر به دفاع از خويشتن نيست و گوشت خورده شده نيز اتصال مجدد و ترميم نمي يابد.

10. واژه ي «اخيه» (برادرش)، عاطفه ي مسلمانان را نسبت به يكديگر برمي انگيزد تا بيادشان بيايد كه مؤمنان با هم برادرند و نبايد گوشت يك ديگر را با غيبت هم ديگر بخورند.

11. در احاديث اسلامي نيز بر ممنوعيت غيبت و آثار بد آن اصرار شده و آمده است كه هر كس غيبت مسلمان را بكند، چهل روز نماز و روزه ي او پذيرفته نمي شود (اگرچه لازم است در همان حال نماز بخواند) مگر

اين كه غيبت شونده او را ببخشايد؛ و شنونده ي غيبت هم چون

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 274

گوينده ي آن است. «1»

12. در آيه و احاديث وظايف غيبت كننده سه چيز شمرده است:

الف) توبه، يعني استغفار و طلب آمرزش از خدا؛

ب) طلب بخشش از كسي كه غيبت او را كرده است؛ چراكه غيبت حق الناس است و توبه ي آن متوقف بر رضايت طرف مقابل است (در صورتي كه ممكن باشد و مفسده اي به دنبال نداشته باشد)؛

ج) استغفار براي كسي كه غيبت او را كرده است، اگر دست رسي به او ندارد.

13. در احاديث اسلامي وظايف شنونده ي غيبت را دفاع از آبروي مسلمان غايب معرفي كرده اند، و گرنه شنونده ي غيبت هم چون گوينده ي آن است «2» و شنيدن غيبت و حتي حضور در چنين مجلسي حرام است. «3»

14. آثار زيانبار غيبت عبارت اند از:

ترور شخصيت غيبت شونده، از بين رفتن حرمت افراد، ايجاد اختلافات اجتماعي، سست شدن پيوندهاي اجتماعي و از دست دادن سرمايه ي تعاون و اعتماد عمومي و در نتيجه تضعيف وحدت جامعه، منتشر كردن بذر كينه و دشمني در بين مردم و در نهايت، ايجاد درگيري ها و انجام يك گناه كبيره كه عذاب الهي را در پي دارد.

15. غيبت مسلمانان در چند صورت جايز است:

الف) در مقام مشورت (در مورد كار، ازدواج و امثال آنها)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 275

ب)

غيبت افرادي كه گناهان را بي پرده و در منظر مردم انجام مي دهند؛

ج) غيبت سلطان دروغ گو و ستمگر؛

د) غيبت بدعت گزاران كه عقايد فاسدي دارند؛ «1»

ه) در هنگام گواهي دادن در دادگاه (تا مقداري كه لازم است)؛

و) برخي از علماي اسلام غيبت در مورد نقد آثار علمي ديگران را نيز جايز دانسته اند. «2»

16. در اين آيه سه مرحله ي مرتبط با هم بيان شده است:

مرحله ي اول بدگماني است كه سبب مرحله ي دوم يعني جست وجو در زندگي مردم و دست يابي به اسرار آنها مي شود و اين خود زمينه ساز مرحله ي سوم، يعني بيان عيب هاي مردم و غيبت آنها مي شود.

اما قرآن همه ي اين مراحل و علت و معلول ها را ممنوع اعلام كرده است.

18. چرا غيبت مي كنيم؟

امام خميني رحمه الله در اين مورد مي فرمايند:

اگر كسي باورش بيايد كه ... كسي كه غيبت بكند كلب هاي [: سگ هاي آتش [جهنم او را مي بلعند، غيبت نمي كند ... اين كه ما خداي نخواسته يك وقت غيبت مي كنيم، براي اين است كه باورمان نيامده است. «3»

غيبت، بيماري بي درد و خطرناك:

و در جايي ديگر مي فرمايند:

خدا نكند انسان به امراض بي درد مبتلا گردد؛ مرض هايي كه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 276

درد دارد انسان را وادار مي كند كه در مقام علاج برآيد، به دكتر و بيمارستان مراجعه كند، ليكن مرضي كه بي درد است و احساس نمي شود بسيار خطرناك مي باشد، وقتي انسان خبردار مي گردد كه كار از كار گذشته است.

مرض غرور و خودخواهي بي درد است، معاصي ديگر بدون ايجاد درد، قلب و روح را

فاسد مي سازد. اين مرض ها نه تنها درد ندارد بلكه ظاهر لذت بخشي نيز دارد، مجالس و محافلي كه به غيبت مي گذرد خيلي گرم و شيرين است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مردم در جامعه ي اسلامي بايد حتي در ذهن هاي ديگران امنيت داشته باشند و كسي حق ندارد به آنها بدگمان باشد.

2. بدگماني شما، سبب جست وجو در امور خصوصي مردم نشود.

3. زيان آبرويي غيبت، جبران ناپذير است.

4. غيبت مؤمنان را نكنيد كه ترور شخصيت آنهاست.

5. عوامل اختلاف را ريشه كن كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 277

گناهان زبان

1. اظهار كفر و شرك (توبه، 74 و ...)؛

2. اظهار نفاق (سوره ي منافقون و بقره، 8- 20)؛

3. دروغ گويي (بقره، 10 و ...)؛

4. سوگند دروغ (آل عمران، 26 و توبه، 107)؛

5. گواهي دروغ (فرقان، 72؛ منافقون، 1 و ...)؛

6. گواهي ندادن و مخفي كردن آن (بقره، 284)؛

7. مسخره كردن ديگران (حجرات، 10)؛

8. عيب جويي از ديگران (حجرات، 10)؛

9. لقب زشت دادن به ديگران (حجرات، 10)؛

10. غيبت كردن (حجرات، 12)؛

11. تكذيب آيات الهي و پيامبران و قيامت (انعام، 157؛ حجر، 80؛ ماعون، 1 و ...)؛

12. سحر با دميدن و آموزش (فلق، 4 و بقره، 104)؛

13. فخرفروشي زباني؛

14. كمك به ستمگر با سخن گفتن و حمايت از او؛

15. ياري نكردن ستم ديده با زبان؛

16. تكبر ورزيدن در سخن؛

17. ترك واجبات لفظي نماز؛

18. ترك امر به معروف و نهي از منكر

زباني؛

19. سخن چيني و فتنه گري؛

20. دشنام دادن؛

21. حكم ناحق گفتن؛

22. ناسپاسي زباني از نعمت ها؛

23. تهمت زدن به ديگران (قذف)؛

24. خواندن آوازهاي حرام «1».

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 278

قرآن كريم در آيه ي سيزدهم سوره ي حجرات به شايسته سالاري و تقوا به عنوان معيار برتري انسان ها و نفي نژادپرستي اشاره كرده، مي فرمايد:

13. يأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَي وَجَعَلْنكُمْ شُعُوباً وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

اي مردم! در واقع، ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را نژادها و قبيله هايي قرار داديم تا يك ديگر را بشناسيد؛ در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا خودنگه دارترين شماست؛ به راستي كه خدا داناي آگاه است.

شأن نزول:

حكايت شده كه بعد از فتح مكه بلال سياه پوست بر پشت بام كعبه رفت و به دستور پيامبر صلي الله عليه و آله اذان گفت و يكي از مشركان مكه گفت: خدا را سپاس كه پدرم از دنيا رفت و چنين روزي را نديد و يكي ديگر گفت: آيا رسول خدا غير از اين كلاغ سياه كسي را پيدا نكرد.

و برخي ديگر داستان نزول آيه را اين گونه حكايت كرده اند كه وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد كه به برخي از بردگان غير عرب كه آزاد شده بودند، زن بدهند، برخي تعجب كردند و آيه ي فوق فرود آمد و ارزش هاي واقعي را بيان كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «شُعُوب» در اصل به معناي گروه عظيمي از مردم است. برخي گفته اند كه دايره ي آن

از قبيله ها گسترده تر است به طوري كه يك ملت را شامل مي شود.

و برخي مفسران بر آن اند كه شُعوب اشاره به غير عرب ها و قبايل اشاره به

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 279

عرب هاست و يا اين كه شعوب با توجه به مناطق جغرافيايي و قبايل ناظر به نژاد است. «1»

هر كدام از اين معاني را بپذيريم، مقصود آيه نفي نژادپرستي است.

2. مقصود از اين كه همه ي انسان ها از يك مرد و زن آفريده شده اند، آن است كه نژاد همگان به «آدم و حواء» بازمي گردد؛ بنابراين ريشه ي همه واحد است و برتري قبايل و ملت ها و نژادها بر هم ديگر بي معناست.

3. خدا انسان ها را به صورت قبيله ها، ملت ها، نژادها و رنگ ها آفريد، تا مشخصات فردي و اجتماعي همگان يكسان و شبيه به هم نباشد و بتوانند با اين تفاوت ها هم ديگر را شناسايي و نظم زندگي اجتماعي را حفظ كنند و از هرج و مرج جلوگيري نمايند و نيز با دست آوردهاي ملت هاي ديگر آشنا شوند، و راه رشد و تكامل اجتماعي را بپويند.

4. ارزش ها در ميان ملت ها و گروه هاي اجتماعي متفاوت است. برخي انتساب به يك نژاد و ملت و يا قبيله را مايه ي افتخار و ارزش مي شمرند و برخي سرمايه هاي مادي را نشانه ي ارزشمندي و شخصيت افراد مي پندارند و برخي مقام هاي اجتماعي و سياسي را معيار برتري مي دانند.

اما قرآن كريم در مجموع چند ارزش اصيل را معرفي كرده كه معيار برتري انسان ها بر هم ديگر است:

الف) تقوا و پارسايي؛

ب) علم و دانش؛ «2»

ج) جهاد

و مبارزه؛ «3»

د) بصيرت و شناخت. «4»

5. اين آيه نظام ارزشي اسلام را ترسيم مي كند و مرز ارزش هاي واقعي و اصيل را از ارزش هاي دروغين و ظاهري جدا مي سازد و ارزش اصيل را تقوا معرفي مي كند؛ يعني مي گويد: نزديك ترين و باكرامت ترين شما پارساترين

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 280

و خودنگه دارترين شماست؛ چراكه علم و جهاد و بصيرت هم آن گاه باارزش است كه همراه با تقوا باشد، و گرنه ممكن است انسان را به پرتگاه بكشاند.

6. تذكر اين نكته لازم است كه نفي نژادپرستي به آن معنا نيست كه مردم به وطن و مليت خود اعتنا نكنند و احترام نگذارند و از ارزش هاي اصيل ملّي و ميهني دفاع نكنند، بلكه منظور آن است كه نژاد و مليت را يك ارزش اصلي و معيار برتري ندانند.

7. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه در ايام حج و در سرزمين مِني به مردم فرمود:

اي مردم! بدانيد، خداي شما يكي است و پدرتان يكي است؛ نه عرب بر عجم برتري دارد و نه عجم بر عرب؛ نه سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياهپوست برتري دارد مگر به تقوا.

سپس پرسيد: «آيا من دستور الهي را ابلاغ كردم؟»

همگان گفتند: آري.

حضرت فرمود: «اين سخن را حاضران به غائبان برسانند.» «1»

8. اسلام مي خواهد كه همه ي انسان ها، با هر نژاد و مليت و قبيله اي كه باشند، زير پرچم واحد توحيد و تقوا گرد آيند و ديدگاه هاي تنگ و محدود را كنار

گذارند و جاهليت را رها كنند و به ارزش هاي اصيل انساني هم چون تقوا روي آورند.

9. «تقوا» در اصل به معناي حفظ (جسم و جان) از ضرر است. «2»

آري؛ تقوا همان پارسايي و خودنگه داري، يعني حفظ روح و جان از هر گونه آلودگي است.

تقوا مورد توجه قرآن كريم است و آن را بهترين توشه شمرده است و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 281

مردمان را به كمك و ياري يك ديگر در مورد نيكي و تقوا فرا مي خواند.

10. براي تقوا چند مرحله شمرده اند؛ از جمله:

الف) تقواي اعتقادي، يعني نگه داري خود از عذاب به وسيله ي كسب معارف و اعتقادات صحيح؛

ب) تقوا در برابر گناهان اعم از ترك واجبات يا انجام كارهاي حرام؛

ج) تقواي قلبي، يعني خويشتن داري از آنچه قلب انسان را به خود مشغول مي سازد و از حق منصرف مي كند، كه اين تقواي خواص است. «1»

11. امام علي عليه السلام در نهج البلاغه مي فرمايد:

تقوا مركبي راهوار و آرام است كه صاحبانش بر آن سوار مي شوند و زمام آن را به دست مي گيرند، و تا قلب بهشت به پيش مي تازند. «2»

12. ارزش اصيل انسان تقواست، اما از آن جا كه تقوا امري باطني و قلبي است، ممكن است هر كس در مورد آن ادعاي كاذب بكند؛ پس سنجش آن نزد خدا و به وسيله ي اوست كه به همه چيز دانا و آگاه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. همه ي بشريت يك خانواده اند و ريشه ي واحدي دارند.

2. در اسلام، معيار، شايسته سالاري و تقواسالاري است.

3. معيار كرامت انساني، تقواست.

4. نژاد و

مليت، معيار برتري انسان ها نيست.

5. شناخت افراد براساس نژاد، خوب است، اما فقط علامت است، نه امتياز اصيل.

6. اگر طالب برتري هستيد، به مسابقه ي تقوا روي آوريد (نه تفاخر نژادي و ...).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 282

قرآن كريم در آيه ي چهاردهم سوره ي حجرات به تفاوت مراتب ايمان و اسلام و اطاعت خدا و پيامبر به عنوان شرط پاداش اعمال اشاره مي كند و مي فرمايد:

14. قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَلكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمنُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَايَلِتْكُم مِّنْ أَعْملِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

عرب هاي صحرانشين گفتند: «ايمان آورديم.» (اي پيامبر!) بگو: «ايمان نياورده ايد، و ليكن بگوييد اسلام آورديم؛ و حال آن كه هنوز ايمان وارد دل هايتان نشده است؛ و اگر از خدا و فرستاده اش اطاعت كنيد، هيچ چيزي از (پاداش) كارهايتان را از شما كم نمي كند؛ [چرا] كه خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است.»

شأن نزول:

حكايت شده كه گروهي از قبيله ي بني اسَد در خشك سالي وارد مدينه شدند و به خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و به اميد گرفتن كمك مالي مسلمان شدند و به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: طوايف عرب با تو جنگيدند، ولي ما با خانواده نزد تو آمديم و بدون جنگ مسلمان شديم.

بدين مناسبت آيه ي فوق و آيات بعد فرود آمد و

تفاوت اسلام و ايمان را به آنان يادآور شد و آنها را از منت گذاشتن منع كرد. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. «اعراب» به معناي عرب هاي صحرانشين و كم فرهنگ است (نه به معناي عرب هاي معمولي شهرنشين).

2. «اسلام» در اصل به معناي تسليم شدن است، ولي «ايمان» در اصل به معناي آرامش و امنيت است كه از پيوند قلبي با اعتقادات حاصل مي شود.

3. براساس اين آيه، تفاوت اسلام و ايمان آن است كه «اسلام»، شكل ظاهري و قانوني دين است كه هر كس به توحيد و نبوت گواهي داد، مسلمان

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 283

و مشمول احكام اسلام مي شود، يعني خون و جان او مثل بقيه ي مسلمانان محفوظ است. اما ايمان يك امر باطني و قلبي و همان پيوند قلبي با اعتقادات است، كه از انگيزه هاي معنوي و معرفت سرچشمه مي گيرد و تنها به لفظ و زبان و ظاهر نيست تا بتواند تابع انگيزه هاي مادي و شخصي شود و يا با ظاهرسازي همراه گردد. «1»

البته اين تفاوت معناي ايمان و اسلام در صورتي است كه اين دو واژه با هم ذكر شوند، اما در استعمال هاي جداگانه ممكن است به يك معنا به كار روند.

4. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

اسلام امري آشكار است، ولي ايمان امري قلبي است. «2»

و در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام مي خوانيم:

با اسلام خون انسان محفوظ مي گردد و اداي امانت او لازم مي شود و ازدواج با او حلال

مي شود، ولي ثواب بر اساس ايمان است.

و در احاديث آمده است:

ايمان اقرار و عمل است، اما اسلام اقرار بدون عمل است. «3»

5. در برخي احاديث نيز آمده است:

اسلام همان گواهي به توحيد و رسالت و انجام عباداتي هم چون نماز و حج و ... است، اما ايمان معرفت اين امر (يعني ولايت و امامت اهل بيت عليهم السلام) است. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 284

البته اين گونه احاديث مصداق كامل ايمان را بيان مي كند كه با اسلام تفاوت دارد، و ايمان مرتبه اي والاتر است.

6. اگر كسي مسلمان شد و از خدا و پيامبر اطاعت كرد، طبق رحمت الهي، پاداش اعمال او كاملًا داده مي شود؛ يعني شرط قبولي اعمال انسان ها و پاداش دادن به آنان همان ايمان است كه لازمه ي ايمان قلبي به خدا و پيامبر، اطاعت عملي از فرمان هاي آنهاست.

پس اگر كسي فقط مسلمان باشد و عباداتي چون نماز را به جا آورد، ممكن است تكليف او ساقط شود و عذاب نشود، اما ثوابي به او داده نمي شود و تكامل روحي براي او حاصل نمي شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. ايمان با اسلام تفاوت دارد و مرتبه اي والاتر است.

2. جاي ايمان در قلب است و محل اسلام در زبان.

3. ايمان به ادعا و سخن نيست، بلكه براساس عمل و قلب است.

4. ادعاهاي دروغين ايمان را افشا كنيد.

5. خدا پاداش افراد مسلمان را كم نمي كند (ولو آن كه مؤمن كامل نباشند).

***

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي حجرات به معرفي نشانه هاي مؤمنان واقعي هم چون، ايمان، جهاد و عدم ترديد مي پردازد و مي فرمايد:

15. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُواْ وَجهَدُواْ بِأَمْولِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلئِكَ هُمُ الصادِقُونَ

مؤمنان تنها كساني هستند كه به خدا و فرستاده اش ايمان آورده اند، سپس ترديد نكرده اند و با اموالشان و جان هايشان در راه خدا جهاد كرده اند؛ تنها آنان راست گويان اند.

نكته ها و اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 285

1. در اين آيه پنج نشانه ي مؤمن واقعي بيان شده است تا مدعيان راستين ايمان، از دروغ گويان بازشناسي شوند. اين نشانه ها عبارت اند از:

الف) خدا باوري؛

ب) پيامبر باوري؛

ج) عدم ترديد و دودلي؛

د) مبارزه در راه خدا با مال؛

ه) مبارزه در راه خدا با جان.

2. اين پنج نشانه، با ارزش ترين نشانه هاي مؤمن است؛ چرا كه اگر ايمان در قلب انسان نفوذ نكرده باشد، جان و مال خود را در راه خدا ايثار نمي كند و اگر كسي چنين كرد معلوم مي شود كه او مؤمن راستين است.

3. هر چند اين آيات در مورد طايفه ي «بني اسد» نازل شده اند، شأن نزول سبب انحصار مفهوم آيه نمي شود، بلكه بيان تفاوت ايمان و اسلام و نشانه هاي مؤمنان، براي همه ي اعصار و همه ي افراد است و اگر اين معيارها براي جداسازي مسلمانان از مؤمنان به كار رود، معلوم نيست كه چه تعداد مؤمن واقعي و چه اندازه مسلمان ظاهري خواهيم داشت.

4. ترديد گاهي ابتدايي است كه سبب انگيزش حسّ

تحقيق مي شود.

اين نوع ترديد كه بيش تر در جوانان و پژوهشگران به وجود مي آيد، مقدس و نيكوست كه اگر سبب پژوهش شود، انسان را از دودلي نجات مي دهد و به حقايق هستي ره نمون مي شود.

اما ترديد و شكّي كه سبب دودلي و عدم ثبات شود و انسان را از پيمودن راه حق بازدارد، مذموم است كه در اين آيه به نوع دوم ترديد اشاره شده است.

5. «اموال» در اصل به معناي چيزي است كه انسان به سوي آن ميل پيدا مي كند و سرمايه هاي مادي و ثروت را از همين جهت اموال گويند.

6. در اين آيه ايثار اموال را قبل از ايثار جان بيان كرد؛ چرا كه تا كسي از مال خود نگذرد، نمي تواند از جان بگذرد و در ضمن مبارزه ي جاني مخصوص افرادي است كه توانايي دارند اما جهاد با مال بيش تر مردم را شامل مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 286

7. مبارزه و ايثار مال و جان زماني مطلوب و نيكو و از نشانه هاي مؤمن است كه در راه خدا باشد.

آري؛ نسبت كارها و اتصال آنها با خدا مهم است.

8. مؤمنان راست گويند؛ يعني كساني كه گفتارشان با عملشان و حقايق هستي مطابق است مؤمنان واقعي و راست گويان حقيقي اند.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر مي خواهيد مؤمنان واقعي باشيد از دو بُعد عقيدتي و عملي برخوردار شويد.

2. مؤمن كسي است كه در ايمانش پايدار بماند، پس افراد دودل و متردد مؤمن واقعي نيستند.

3. مبارزه با مال و جان در راه خدا از نشانه هاي مؤمنان است، پس

جنگ گريزان مؤمن واقعي نيستند.

4. ارزش كارهاي شما به ارتباط با خدا و نيّت خالص شماست.

5. كار مؤمنانه آن است كه در راه خدا انجام دهيد.

***

قرآن كريم در آيه ي شانزدهم سوره ي حجرات به ادعاهاي دين داري و به رخ كشيدن آن اشاره كرده، با تأكيد بر آگاهي خدا مي فرمايد:

16. قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّموتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ

بگو: «آيا خدا را از دين (داري) خود با خبر مي سازيد، در حالي كه خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمين است، مي داند؛ و خدا به هر چيزي داناست؟!»

شأن نزول:

حكايت شده كه پس از ادعاي بني اسد در مورد ايمان آوردن و نزول آيه در مورد اين كه آنان مسلمان اند و هنوز مؤمن واقعي نشده اند، گروهي از اعراب خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيدند و سوگند ياد كردند كه واقعاً مؤمن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 287

شده اند و اين آيه بدين مناسبت فرود آمد و به آنان اخطار كرد كه خدا همه چيز را مي داند. «1»

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه به مدعيان دين داري و ايمان گوش زد مي كند كه مسأله ي «ايمان» و دين داري، امري قلبي و باطني است كه خدا بيش تر از هر كسي از آن اطلاع دارد؛ پس در اين جا ادعاي دروغين، بيهوده است.

2. علم دو نوع است:

علم حصولي و حضوري.

علم حصولي، حاصل جمع آوري و انعكاس صورت چيزها در ذهن است كه اين نوع علم خطاپذير و محدود است.

ولي علم حضوري، حضور خودِ معلوم، در نزد عالِم است؛ مثل علم ما به گرسنگي خود، و علم ما به صورت هاي ذهني مان، كه اين علم خطاناپذير است؛ چرا كه خود آن چيز در نزد فرد آگاه حاضر است؛ و واسطه ي صورت ذهني در كار نيست تا خطا صورت گيرد.

علم خدا از نوع دوم است؛ يعني همه ي هستي اعم از آسمان ها و زمين و تمام موجودات آنها در نزد خدا حاضرند و چيزي از او مخفي نيست و او در علم خود خطا نمي كند. خدا در همه جا حاضر است و از رگ قلب به ما نزديك تر است و راست گويان را از دروغ گويان تشخيص مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا به همه چيز آگاه است؛ پس در حضور او ادعاي دين داري (بي مورد) نكنيد.

2. آگاهي خدا حدّ و مرز ندارد (پس نمي توانيد چيزي را از او مخفي كنيد).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 288

قرآن كريم در آيه ي هفدهم سوره ي حجرات به منت گذاري بي مورد افراد بر پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره كرده و با يادآوري منت گذاري خدا در مورد نعمت هدايت مي فرمايد:

17. يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُواْ قُل لَّا تَمُنُّواْ عَلَيَّ إِسْلمَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَيكُمْ

لِلْإِيمنِ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ

بر تو منّت مي نهند كه اسلام آورده اند؛ (اي پيامبر!) بگو: «اسلام آوردنتان را بر من منّت منهيد، بلكه خدا بر شما منّت مي نهد كه شما را به ايمان ره نمون شد، اگر (در ايمان خود) راست گو هستيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در ذيل آيه ي چهاردهم همين سوره بيان شد كه در خشك سالي گروهي از بني اسد به طمع دست يابي به كمك هاي پيامبر صلي الله عليه و آله مسلمان شدند و در همان حال به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: «قبايل عرب با تو جنگيدند، ولي ما بدون جنگ مسلمان شديم.» و با اين سخنان بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله منت گذاردند و اينك خداي متعال در اين آيه به منت گذاري آنان پاسخ مي دهد. «1»

2. منّت «2» بر دو گونه است: لفظي و عملي.

منّت لفظي آن است كه شخصي به ديگري چيزي بدهد سپس به او يادآوري كند. منت هاي انسان ها از اين نوع است و اين كاري زشت و ناپسند است.

اما منّت عملي به معناي بخشش نعمت ارزشمند است كه كاري ممدوح و نيكوست. منّت الهي از اين قبيل است. «3»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 289

3. اين كه بني اسد منت گذاشتند كه اسلام را پذيرفته اند، دليلي بر آن است كه در ادعاي ايمان خود صادق نبودند، بلكه ظاهراً مسلمان شده بودند.

4. انسان هاي كوته بين تصور مي كنند كه با قبول اسلام و انجام عبادات، به خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله خدمت كرده اند، و از

اين رو بر آنان منت مي گذارند.

در حالي كه مؤمنان آگاه و روشن ضمير مي دانند كه هدايت و ايمان و عبادات و اطاعت خدا نوعي تكامل و نوراني شدن قلب است و اين لطف و توفيق خداست كه شامل حال آنان شده است، پس خدا را بر اين كمال و نعمت سپاس مي گزارند.

5. خدا در قرآن در چند مورد بر بشر منت گذاشته است: براي ايمان و نعمت پيامبران «1» و نعمت امامت «2» و اين منت گذاري اهميت اين نعمت ها را نشان مي دهد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدايت به ايمان نعمتي الهي است (كه سزاوار سپاس گزاري است).

2. به خاطر مسلمان شدن بر پيامبر منت مگذاريد؛ چون اين لطف خداست كه شما را هدايت كرد.

3. شما مديون خدا و پيامبر هستيد، نه طلبكار آنها.

4. اگر كسي اهل صداقت و راستي باشد، منت نمي گذارد (چون همه چيز را از خدا مي داند و خود را واسطه مي بيند).

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي حجرات به علم غيب خدا اشاره كرده، مي فرمايد:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 290

18. إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّموتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

به راستي، خدا نهان آسمان ها و زمين را مي داند و خدا به آنچه انجام مي دهيد بيناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «غيب» به معناي چيزهايي است كه از حس پوشيده است.

2. هر چند خدا امور پيدا و پنهان را مي داند،

اما در اين آيه بر علم خدا بر امور پنهان جهان تأكيد شده است، تا اشاره كند كه شما نمي توانيد چيزي را از خدا پنهان كنيد و او از درون قلب و مخفي گاه هاي ذهن شما اطلاع دارد؛ پس احتياجي به ادعاي ايمان و سوگند بر آن نيست.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا از اعمال شما آگاه است (پس مراقب كارهاي خود باشيد).

2. خدا را داناي مطلق و ناظر اعمال خود بدانيد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 291

بخش هفتم: سوره ي ق

اشاره

يادآوري معاد و دلايل آن

سرنوشت عبرت آموز اقوام گذشته

آفرينش جهان و زوجيّت گياهان

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 293

اول: سيماي سوره ي ق

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «ق» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرود آمد و داراي 45 آيه، 375 واژه و 1494 حرف است.

اين سوره (بعد از سوره ي مرسلات و قبل از سوره ي بلد) سي و سومين سوره در ترتيب نزول و پنجاهمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

نام هاي اين سوره عبارت انداز: «ق» و «باسِقات».

سبب نام گذاري اين سوره به «ق» آن است كه در آيه ي اول آن حرف مقطعه ي «ق» آمده است و از آن جا كه در آيه ي 10 آن واژه ي «باسقات» به معناي چيزهاي بلند و مرتفع آمده، بدين نام ناميده شده است.

در مورد فضيلت اين سوره از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هركس سوره ي ق را بخواند، خدا مشكلات مرگ را بر او آسان مي سازد. «1»

تذكر: از آن جا كه در اين سوره از مسايل مربوط به مرگ و قيامت سخن گفته شده است، هر كسي آن را بخواند و در آن تدبّر و مفاهيمش را در زندگي خويش جاري كند، مي تواند از مشكلات مرگ و جهان ديگر رهايي يابد.

اهداف

هدف اساسي سوره ي «ق» عبارت است از يادآوري معاد ودلايل آن.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 294

مطالب

مهم ترين مطالبي كه در اين سوره آمده است عبارت اند از:

الف) عقايد:

1. اشاره به پديده هاي آفرينش خدا (در آيات 6 و 7)؛

2. بيان حالات مردم درقيامت و سخنان آنها (در آيات 21- 29)؛

3. استدلال برمعاد از طريق مثال هاي ملموس، مثل زنده شدن زمين با باران (در آيات 9- 11)؛

4. بيان حوادث تكان دهنده ي پايان جهان و آغاز جهان ديگر (در آيات 20 و 42)؛

5. اوصاف بهشت و دوزخ (در آيات 30- 35).

ب) اخلاق:

1. دعوت به ذكر و توجه به خدا (در آيات 39 و 40)؛

2. دعوت به صبر در برابر سخنان مشركان (در آيه ي 38).

ج) داستان ها:

1. اشاره به سرنوشت دردناك قوم فرعون (در آيه ي 13)؛

2. اشاره به سرنوشت دردناك قوم عاد و ثمود (در آيات 12 و 13)؛

3. اشاره به سرنوشت دردناك قوم لوط (در آيه ي 137)؛

4. اشاره به سرنوشت دردناك قوم شعيب (در آيه ي 14)؛

5. اشاره اي به سرنوشت قوم تُبّع (در آيه ي 14)؛

6. اشاره اي به سرنوشت قوم نوح (در آيه ي 12).

ه) مطالب فرعي:

1. اشاره به خلقت انسان تا مرگ و پس از آن (در آيه ي 16)؛

2. اشاره به عظمت قرآن (در آيات 1 و 45)؛

3. اشاره به زوجيّت گياهان (در آيه ي 7)؛

4. خدا از رگ قلب به انسان نزديك تر است (در آيه ي 16)؛

5. محافظت دايمي انسان و سخنان او توسط ملائكه (در آيات 17 و 18)؛

6. خلقت آسمان ها و زمين در شش روز (در آيه ي 38).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 295

دوم: محتواي سوره ي ق

اشاره

خداي متعال در آيات اول و

دوم سوره ي «ق» با بيان حروف مقطعه و سوگند به قرآن، به تعجب كافران از جنس پيامبر صلي الله عليه و آله اشاره مي كند و مي فرمايد:

1 و 2. ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ* بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُنذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هذَا شَيْ ءٌ عَجِيبٌ

قاف. سوگند به قرآن با عظمت (كه نبوّت تو و معاد حق است)!* بلكه تعجب كردند كه (پيامبري) هشدارگر از ميان آنان به سراغشان آمد؛ و كافران گفتند:

«اين چيز شگفت آوري است!

نكته ها و اشاره ها:

1. در مورد حروف مقطعه ي قرآن در اوايل سوره هاي بقره، آل عمران و ... مطالبي بيان شد كه اين حروف اسراري بين خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله، يا اشاره به نام خدا (مثلًا «ق» اشاره به قادر و قيوم) و يا اشاره به آن است كه قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است، پس اگر مي توانيد همانند آن را بياوريد.

2. «قرآن» به معناي كتاب خواندني يا كتاب جمع شده است «1» كه در اين جا اشاره به كتاب آسماني مسلمانان است و واژه ي «مجيد» به معناي با عظمت و شرافت بي پايان است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 296

آري، قرآن ظاهري زيبا و محتوايي بلند و عظيم و دستوراتي عالي و برنامه هايي آموزنده و حيات بخش دارد.

3. در اين آيات به قرآن مجيد سوگند ياد شده كه پيامبر و رستاخيز حق است. «1» سوگند خدا به چيزي، دليل بر عظمت آن چيز و موجب توجه بيش تر مردم به آن و نشانه ي تأكيد بر مطلب است،

و گرنه خدا راست گوست و نيازي به سوگند ندارد.

4. در اين آيات به بهانه جويي و ايراد كافران در برابر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله اشاره مي كند كه بارها با تعجب مي گفتند: اين چيز عجيبي است كه پيامبري از جنس بشر باشد و مانند ما بخورد وبنوشد. چرا خدا پيامبري از جنس فرشتگان براي ما نفرستاد؟ «2» از اين سخنان كافران استفاده مي شود كه آنان دليلي براي انكار نبوت نداشتند و فقط آن را عجيب مي شمردند.

البته اين ها بهانه بود، و گرنه روشن است كه پيامبر انسان ها بايد از جنس انسان باشد تا بتواند الگوي آنان شود و نيازها و مشكلات بشر را درك و مردم را راه نمايي كند.

آموزه ها و پيام ها:

1. قرآن از همين حروف معمولي ساخته شده است (ولي معجزه اي بي هماورد است).

2. قرآن كتابي با عظمت و مهم است كه خدا بدان سوگند ياد مي كند.

3. كافران در برابر رهبران الهي بهانه جويي مي كنند و اظهار شگفتي مي كنند.

4. پيامبر و رهبر الهي بايد از جنس مردمش باشد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 297

قرآن كريم در آيات سوم تا پنجم سوره ي «ق» به بهانه جويي كافران در مورد رستاخيز و مشوش گويي آنان پاسخ مي دهد و مي فرمايد:

3- 5. ءَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ* قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ* بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ

فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ

آيا هنگامي كه مرديم و خاك شديم (باز هم زنده مي شويم)؟ اين بازگشتي بعيد است!»* به يقين، مي دانيم آنچه را كه زمين از (بدن) آنان مي كاهد در حالي كه نزد ما كتابي حفظ كننده (ي حساب همه چيز) است.* بلكه هنگامي كه حق به سراغشان آمد، دروغ انگاشتند؛ پس آنان در كاري آشفته اند.

نكته ها و اشاره ها:

1. مشركان براي انكار معاد دليل نداشتند و فقط استبعاد مي كردند و بازگشت مجدد در رستاخيز را بعيد مي شمردند؛ به اين بيان كه ذرات بدن انسان پراكنده و گم مي شود و قابل جمع كردن و زندگي مجدد نيست.

2. خداي متعال به استبعاد كافران در مورد معاد از دو طريق پاسخ مي دهد:

الف) به علم بي كران الهي در مورد كاهش ذرات بدن انسان در زمين و نيز ثبت همه ي امور در علم الهي اشاره مي كند؛ يعني خدا كه علم به همه ي اين امور دارد مي تواند آن ذرات را جمع آوري كند و اين چيز بعيدي نيست.

ب) كافران چون منكر حق اند، فكرشان مشوّش مي شود و پراكنده و ضد و نقيض سخن مي گويند وگرنه معاد و دلايل آن روشن است و زنده شدن موجودات را هر روز در طبيعت مي بينند.

3. در اين آيات به «كتاب نگه دارنده» اشاره شده كه همان لوح محفوظ يا علم الهي است كه حساب همه ي امور در آن جا ثبت و ضبط است و چيزي در آن محو يا گم نمي شود. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 298

4. كافران در اثر مخالفت با

حق گرفتار پراكنده گويي و تشويش فكري مي شوند؛ يعني چنانچه انسان از حق جدا شود به باطل ها روي مي آورد؛ زيرا سخن حق و راست يكي است اما سخنان باطل و دروغ زيادند و باطل گرايان هر بار سخني مي گويند و گرفتار اشتباه و پراكنده گويي و ضد و نقيض گويي مي شوند؛ براي مثال، گاهي پيامبر صلي الله عليه و آله را ساحر، گاهي مجنون و گاهي شاعر مي خوانند.

آموزه ها و پيام ها:

1. كافران دليلي براي انكار معاد ندارند، بلكه بهانه جويي و استبعاد مي كنند.

2. توجه به علم بي كران الهي، مسأله ي امكان معاد را حلّ مي كند.

3. خدا حساب همه چيز را دارد و همه ي امور شما ثبت مي شود.

4. تكذيب حق، فكر و گفتار انسان را مشوّش مي كند.

***

قرآن كريم در آيات ششم تا هشتم سوره ي «ق» با بيان نشانه هاي قدرت خدا در طبيعت و كيهان، پاسخي ديگر به منكران معاد مي دهد و مي فرمايد:

6- 8. أَفَلَمْ يَنظُرُوا إِلَي السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَزَيَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ* وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ* تَبْصِرَةً وَذِكْرَي لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ

و آيا به سوي آسماني كه بر فرازشان است نظر نكرده اند كه چگونه آن را ساختيم و آن را (باستارگان) بياراستيم، در حالي كه در آن هيچ شكافي نيست؟!* و زمين را گسترانيديم و در آن [كوه هاي استواري افكنديم، و از هر نوع [گياه زيبا در آن رويانديم،* تا بينش و يادآوري براي هر بنده ي بازگشت كننده (به سوي خدا) باشد.

نكته ها و

اشاره ها:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 299

1. در آيات پيشين سخنان منكران معاد حكايت شد كه فقط امكان معاد را عجيب و بعيد مي شمردند. در اين آيات دليلي براي ردّ استبعاد آنان آمده است؛ يعني با بيان نشانه هاي قدرت خدا در آفرينش آسمان و طبيعت به كافران گوش زد مي كند كه خدا توانايي آفرينش مجدد شما را دارد.

2. مقصود از «نظر كردن به آسمان و زمين» همان نگاه همراه با تفكر و تأمّل است كه از ظواهر اين امور بگذرد و انسان را با قدرت آفريدگار آسمان و طبيعت آشنا سازد.

3. «آسمان» در اصل به معناي جهت بالاست و در قرآن به معاني متعددي به كار مي رود؛ از جمله به معناي جوّ زمين و محل ستارگان و سيارات، كه در اين جا ممكن است به معناي جوّ زمين باشد كه هم چون سقف محفوظي است «1» و اگر شكاف داشت شهاب سنگ ها و اشعه هاي زيان بخش كيهاني از آن عبور مي كردند و به زمين آسيب مي رساندند. «2»

و يا به معناي محل ستارگان است كه نقص و عيب ندارد و بدون ستون ديدني و كاملًا منظم ونظام مند آفريده شده است.

4. مقصود از گسترش زمين، يا مسطح شدن زمين وكم شدن گودال ها و دره هاست، به طوري كه زمين را قابل سكونت ساخت و يا اشاره به خارج شدن تدريجي سطح زمين از آب و گسترده تر شدن خشكي ها.

5. كوه ها يكي از نشانه هاي قدرت خدا هستند. كوه هايي كه هم چون ميخ بر كره ي زمين فرورفته و هم چون زرهي

شبكه وار اطراف آن را فراگرفته اند، به طوري كه هم فشارهاي داخلي زمين را خنثي مي سازند، هم پوسته ي زمين را در برابر نيروي جاذبه و دافعه ي كرات آسماني حفظ مي كنند و هم از اضطراب و زلزله هاي مداوم جلوگيري مي كنند.

6. در اين آيه به گسترش زمين و كوه هاي آن با هم ديگر اشاره شده است،

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 300

تا نشان دهد كه نه زمين كاملًا كوهستاني و سنگلاخ است و نه چنان مسطح و گسترده كه هيچ پستي و بلندي اي نداشته باشد، بلكه تركيبي از اين دوست كه براي زندگي كاملًا مناسب است.

7. «زوج» گاهي به معناي فردي است كه براي آن قرينه است و گاهي به معناي «نوع» است و در اين جا ممكن است به هريك از اين دو معنا باشد، ولي اگر به معناي زوج باشد، اشاره به زوجيّت گياهان است.

8. در اين آيات نشانه هاي قدرت خدا در آسمان و زمين را مايه ي بصيرت، بينايي، بيداري و تذكر بندگان خدا معرفي مي كند؛ البته بندگاني كه قصد بازگشت به سوي خدا را دارند، يعني افرادي كه حاضرند در اين نشانه ها تفكر كنند و از قدرت خدا به امكان معاد پي ببرند، نه كافران لجوجي كه درِ تفكر را به روي خود مي بندند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعات كيهان شناسي، خداشناسي و معادشناسيِ خود را تقويت كنيد.

2. زيبايي و بي عيب بودن و آفرينش آسمان نشانه ي قدرت آفريدگار آن است.

3. با مطالعات زمين شناسي و گياه شناسي، خداشناسي و معادشناسي خود را كامل كنيد.

4. رويش گياهان جفت و

زيبا، نشانه ي قدرت خدا بر رستاخيز مجدد است.

5. بندگي و قصد بازگشت به سوي خدا، زمينه ساز بيداري و بصيرت انسان است.

6. كيهان شناسي، زمين شناسي و گياه شناسي، از عوامل بيداري انسان است (و او را با خدا و معاد آشناتر مي كند). «1»

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 301

قرآن كريم در آيات نهم تا يازدهم سوره ي «ق» با اشاره به زنده شدن طبيعت، پاسخ ديگري به منكران معاد مي دهد و مي فرمايد:

9- 11. وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً مُبَارَكاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ* وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَهَا طَلْعٌ نَضِيدٌ* رِزْقاً لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ الْخُرُوجُ

و از آسمان، آبي پربركت فرو فرستاديم، پس به وسيله ي آن بوستان ها و دانه هاي دروكردني رويانديم،* و درخت خرماي بلند كه برايش شكوفه هاي لايه لايه است؛* تا (رزق و روزي) براي بندگان باشد و به وسيله ي آن (باران) سرزمين مرده را زنده كرديم. بيرون آمدن (مردگان از گور نيز) همين گونه است.

نكته ها و اشاره ها:

1. كافران منكر معاد دليلي براي انكار خود نداشتند، بلكه فقط امكان معاد را بعيد و عجيب مي شمردند. در اين آيات با بيان نمونه هايي از رستاخيز گياهان و زمين، به كافران يادآور مي شود كه به اين نمونه ها نگاه كنيد، زنده شدن مردگان نيز اين گونه است و چيز عجيب و بعيدي نيست، بلكه رستاخيز مردگان چيزي است كه هر سال درطبيعت مي بينيد

ولي بدان توجه نداريد. «1»

2. خدايي كه قدرت دارد كه از آسمان آبي پر بركت فروفرستد كه به وسيله ي آن باغ ها و گياهان مختلف به وجود آورد و خدايي كه مي تواند زمين مرده را زنده و سرسبز سازد، مي تواند انسان هاي مرده را نيز مجدداً زنده گرداند و رستاخيز را برپاكند.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در طبيعت خداشناس و معادشناس شويد.

2. رويش گياهان و زنده شدن زمين مرده، از شواهد رستاخيز در طبيعت است.

3. به زنده شدن طبيعت بنگريد تا امكان معاد را دريابيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 302

قرآن كريم در آيات دوازدهم تا چهاردهم سوره ي «ق» با يادآوري تكذيب گري اقوام سركش تاريخ، به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله دل داري و به مخالفان اسلام هشدار مي دهد و مي فرمايد:

12- 14. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ* وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ

پيش از آنان، قوم نوح و اصحاب الرّس (: ياران چاه و پرستندگان صنوبر) و (قوم) ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند،* و (نيز قوم) عاد و فرعون و برادران لوط،* و اهل ايكه (: سرزمين پردرخت قوم شُعيب) و قوم تُبّع، همه (ي اينان) فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند؛ پس تهديد (عذاب من درباره ي آنان) تحقق يافت!

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات از طرفي نوعي دل داري به

پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه اگر مشركان مكه بهانه جويي مي كنند و معاد را انكار مي كنند، ناراحت نباش كه روش اقوام سركش پيشين نيز همين گونه بوده است.

و از طرف ديگر اين آيات هشداري به مشركان مكه و مخالفان اسلام است كه اقوام سركش گذشته نيز راه تكذيب پيامبران را در پيش گرفتند ولي مجازات شدند (پس شما نيز در انتظار عذاب الهي باشيد).

2. بسياري از مفسران برآن اند كه «اصحابُ الرّس» گروهي بودند كه در سرزمين يمامه زندگي مي كردند و پيامبري به نام حَنظَله داشتند كه او را تكذيب كردند و در چاهي افكندند. «1»

3. مقصود از برادران لوط، همان قوم هم جنس باز لوط بودند كه در قرآن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 303

مكرر از عذاب آنان ياد شده است. «1»

4. «اصحاب الايكَه» همان قوم شعيب پيامبر بودند كه در غير شهر مدين در بيشه زاري زندگي مي كردند و در قرآن مكرر از آنان ياد شده است. «2»

5. «قوم تُبّع» گروهي از مردم يمن بودند كه لقب پادشاهان آنان «تُبّع» بود. اين نام به خاطر آن بود كه آنان از پادشاهان خود تبعيت مي كردند.

ظاهراً در قرآن به يكي از اين پادشاهان تُبّع يعني «اسعد ابو كَرب» اشاره شده كه برخي از مفسران مي گويند او مردي مؤمن بود كه به راه پيامبران الهي دعوت مي كرد، ولي با او مخالفت كردند. «3»

6. چرا در اين آيات بيان شده كه اين اقوام هشت گانه، پيامبران الهي را تكذيب كردند درحالي كه هركدام از

آنان فقط پيامبر خود را تكذيب كردند؟

اين تعبير يا به خاطر آن است كه تكذيب يكي از پيامبران مستلزم تكذيب همه ي آنهاست، چون اهداف و محتواي دعوت همگي يكسان است.

و يا اشاره به آن دارد كه همه ي اين اقوام با هم پيامبران را تكذيب كرده اند، هر چند هركدام يك پيامبر را تكذيب كردند.

7. اقوام هشت گانه اي كه در اين آيات از آنان ياد شده است در اثر تكذيب پيامبران گرفتار عذاب شدند و به وسيله ي سيلاب، صاعقه، زلزله ومانند آن نابود شدند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به سرنوشت عذاب آلود مخالفان پيامبران پيشين بنگريد و عبرت بگيريد.

2. تكذيب رهبران الهي موجب عذاب است.

3. از مخالفت مخالفان اسلام نهراسيد كه تكذيب گري روش سركشان تاريخ است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 304

دوست نزديك تر از من به من است!

قرآن كريم در آيه ي پانزدهم سوره ي «ق» با اشاره به شكّاكيّت كافران در مورد معاد، دليل ديگري براي امكان معاد مي آورد و مي فرمايد:

15. أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ

و آيا ما از آفرينش نخستين وامانديم

(تا از بازآفرينش رستاخيز درمانده باشيم)؟! بلكه آنان در مورد آفرينش جديد در اشتباه هستند.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيه به يكي از دلايل امكان معاد اشاره شده است و آن اين كه اگر خدا قادر بر آفرينش نخست موجودات بود، پس قادر برآفرينش مجدد آنان نيز هست، چون هر دو همانند يك ديگرند.

2. كافران تناقض گويي مي كنند. آنان از طرفي از آفرينش نخست خدا و قدرت او آگاهي دارند و بدان معترف اند و از طرف ديگر معاد و آفرينش مجدد موجودات را چيزي عجيب و باور نكردني مي شمردند.

3. منشأ انحراف و انكار معاد توسط كافران همان اشتباه و شك آنان است، و گرنه آنان دليلي براي انكار معاد ندارند، بلكه قدرت خدا در آفرينش نخستين را ديده اند و باوردارند.

آموزه ها و پيام ها:

1. به قدرت خدا در آفرينش نخستين توجه كنيد تا معادشناس شويد.

2. منشأ انكار معاد اشتباه و شكاكيّت است.

***

قرآن كريم در آيات شانزدهم تا هيجدهم سوره ي «ق» به احاطه ي علمي و نزديكي خدا به انسان و نيز ثبت اعمال و گفتار او اشاره مي كند و مي فرمايد:

16- 18. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ* إِذْ يَتَلَقَّي الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ* مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 305

و به يقين، انسان

را آفريديم و آنچه را نفسش بدان وسوسه مي كند مي دانيم و ما از رگ گردن به او نزديك تريم.* (يادكن) هنگامي را كه دو (فرشته ي) دريافت كننده كه از (طرف) راست و از (طرف) چپ، در حالي كه (در كمين) نشسته اند، (اعمال انسان را) دريافت مي دارند؛* (انسان) هيچ سخني تلفّظ نمي كند، مگر آن كه نزد او (فرشته اي) نگهبان آماده (ي ثبت) است.

نكته ها و اشاره ها:

1. سه بخش اساسي وجود انسان از سه طريق اساسي كنترل مي شود:

الف) افكار دروني انسان به وسيله ي خدا كنترل مي شود.

ب) اعمال انسان توسط دو فرشته نوشته مي شود.

ج) گفتار انسان كه فرشته اي مراقب و آماده آن را ثبت مي كند.

پس انسان بايد مواظب باشد، چون از تمام جهات و از برون و درون تحت مراقبت و كنترل است.

2. «وسوسه» در اصل به معناي صداي زينت آلات و صداي مخفي است و در اين جا به معناي افكار نامطلوبي است كه از ذهن انسان مي گذرد «1» و خدا از آنها نيز آگاه است.

3. «وَريد» در اصل از «ورود» به معناي رفتن به سراغ آب است و از آن جا كه خون از اين رگ وارد قلب يا وارد اعضاي ديگر مي شود، آن را وريد گويند و مقصود از آن رگ قلب يا رگ گردن و يا تمام رگ هاي بدن انسان است «2» كه خدا از اين رگ ها به انسان نزديك تراست. آري:

دوست نزديك تر از من به من است

وين عجب تر كه من از وي دورم!

چه كنم باكه توان گفت كه دوست

دركنار من ومن مهجورم! (سعدي)

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 306

4. خدا به انسان نزديك است و اين نزديكي به خاطر شدّت وابستگي ما به اوست. اين نزديكي به معناي مكان داشتن خدا نيست، همان طور كه از امام علي عليه السلام روايت شده كه

او با هر چيزي است بي آن كه با آن مقارن (و مجاور) باشد، و با هر چيز مغاير است بي آن كه از آن جدا باشد. «1»

گر در يمني چو با مني پيش مني

گر پيش مني چو بي مني در يمني

من با تو چنانم اي نگار يمني

خود در غلطم كه من توام يا تو مني (منسوب به ابو سعيد ابوالخير)

5. دو فرشته ي مأمور الهي در طرف راست و چپ انسان نشسته اند، البته نشستن فرشتگان كنايه از مراقبت و ملازمت آنان با انسان است؛ يعني هميشه در كمين اعمال انسان نشسته اند. «2»

7. در احاديث اسلامي آمده است كه فرشته ي سمت راست نويسنده ي كارهاي نيك است كه هركار را ده برابر مي نويسد و فرشته ي سمت چپ نويسنده ي

كارهاي بد انسان است كه نوشتن گناهان را تا هفت ساعت به تأخير مي اندازد و اگر انسان توبه نكرد، يك گناه براي او مي نويسد. «3» اين روايات نشان دهنده ي لطف خدا بر انسان هاست.

8. در اين آيه به اطلاع خدا از افكار انسان اشاره شده، اما به ثبت آنها تصريح نشده است؛ چراكه فكر گناه، گناه نيست.

ولي به ثبت اعمال انسان اشاره شده و در مورد ثبت گفتار انسان تأكيد و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 307

تصريح شده است و اين نشان دهنده ي نقش فوق العاده ي سخنان انسان در زندگي است و بسياري از گناهان نيز مربوط به همين بخش است.

9. «رقيب» به معناي مراقب و «عتيد» به معناي آماده است و بيش تر مفسران قرآن برآن اند كه «رقيب و عتيد» نام دو فرشته اي است كه در سمت راست و چپ انسان هستند و سخنان او را مي نويسند و چيزي را فرو نمي گذارند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. سازنده ي شما از اسرار و افكار دروني شما نيز آگاه است (پس مراقب باشيد).

2. خدا از شما به خودتان نزديك تر است و همه ي وجود شما با خداست (پس مراقب خود باشيد).

3. فرشتگان از طرف راست و چپ در كمين اعمال شما هستند (پس مراقب اعمال خود باشيد).

4. همه ي سخنان شما ثبت مي شود (پس مراقب گفتار خود باشيد كه حساب رسي دارد).

5. خودتان را تحت كنترل خدا و فرشتگان ببينيد (و مراقب افكار و كردار خود باشيد).

***

قرآن كريم در آيات نوزدهم تا بيست و دوم سوره ي «ق» به سكرات مرگ و اعلام رستاخيز و همراهان انسان در آن صحنه و غفلت از قيامت اشاره مي كند و مي فرمايد:

19- 22. وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِيدُ* وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ* وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ* لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 308

و مستي مرگ به حق مي آيد، (و به انسان گفته مي شود:) اين چيزي است كه تو از آن مي گريختي!* و در شيپور (رستاخيز) دميده مي شود؛ آن روزِ تهديد (عذاب) است!* و هر شخصي مي آيد در حالي كه همراه او (فرشته ي) سوق دهنده و گواهي دهنده است.* (به او گفته مي شود:) به يقين، از اين (رستاخيز) درغفلت بودي؛ پس پرده ات را از (چشمان) تو برطرف كرديم و امروز ديده ات تيزبين است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به سه مرحله ي اساسي اشاره شده است:

الف) مرحله ي مرگ كه با ناآرامي شديد انسان در آن حالت همراه است.

ب) مرحله ي اعلام رستاخيز و دميدن در شيپور قيامت؛

ج) مرحله ي حضور انسان در صحنه ي رستاخيز، به همراه گواه و سوق دهنده.

2. مقصود از «سَكرات» مرگ، حالتي شبيه مستي است كه براثر فرارسيدن مقدمات مرگ به صورت هيجان و اضطراب و ناآرامي شديد پديدار مي شود و گاهي برعقل او چيره مي گردد.

آري انساني كه زندگي دنيا را با

تمام تعلقاتش ترك مي گويد و ديد تازه اي پيدا مي كند و حقايق جهان ديگر را آشكارا مشاهده مي كند، وحشتي عظيم سراسر وجودش را فرا مي گيرد و مانند افراد مست مي شود.

3. مرگ حقيقتي است كه گريزي از آن نيست «1» و با آن كه انسان ها از آن مي ترسند و فرار مي كنند، به سراغ همه مي آيد، ولي حقيقت مرگ از نظر قرآن نابودي نيست، بلكه مرگ هم چون پلي است كه انسان را از دنيا به آخرت عبور مي دهد و فرشتگان در آن حالت روح انسان را به طور كامل مي گيرند و از بدن جدا مي سازند. آري؛ توجه به حقانيّت مرگ هشداري بيدارگر براي انسان است كه خود را براي آن آماده كند.

4. در حديثي از امام سجاد عليه السلام روايت شده كه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 309

(مرگ) براي مؤمن همانند كندن لباس چركين و پر از حشرات و گشودن غل و زنجيرهاي سنگين و تبديل آنها به فاخرترين لباس ها و خش بوترين عطرها وراهوارترين مركب ها و مناسب ترين منزل هاست.

ولي براي كافر، همانند كندن لباس فاخر و انتقال از منزل هاي مورد علاقه و تبديل آن به چرك ترين و خشن ترين لباس ها و وحشتناك ترين منزل ها و بزرگ ترين عذاب است. «1»

5. «نَفْخ صُور» به معناي دميدن در شيپور است كه مقصود اعلام مطلب رستاخيز است. اين اعلام دو بار صورت مي گيرد: يكي در هنگام پايان جهان و مردن همه ي موجودات و دوم در هنگام برپايي رستاخيز و زنده شدن همه ي موجودات و حضور در صحنه ي رستاخيز.

البته آيه ي

فوق به نفخ صور دوم اشاره دارد كه همراه با تحقق وعده هاي عذاب الهي در صحنه ي رستاخيز است. «2»

6. در اين آيات به دو همراه انسان در رستاخيز اشاره شده است كه يكي او را به سوي دادگاه عدل الهي سوق مي دهد و دومي گواه اعمال اوست. «3»

در مورد اين «گواه» مفسران معتقدند كه او فرشته ي گواه اعمال انسان است و در برخي احاديث آمده كه مقصود پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه گواه اعمال امت است. البته مانعي ندارد كه هر دو مورد مقصود باشد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 310

7. در رستاخيز به مجرمان يا همه ي انسان ها گفته مي شود كه امروز چشم شما تيزبين مي شود و پرده هاي غفلت كنار مي رود و حقايق رستاخيز را مي بينيد. آري؛ انسان در دنيا گرفتار هوس ها، آرزوها، علاقه ي به دنيا و اموال و مقام است؛ از اين رو اين امور وتعصب وجهل پرده اي برچشمان او مي اندازد كه نمي تواند حقايق را ببيند، ولي در رستاخيز كه اين امور برطرف مي شود، روز آشكار شدن اسرار و حقايق است و هركس چشمي تيزبين پيدا مي كند و بصيرت مي يابد و حقايق و وعده هاي الهي را مي بيند.

8. «حديد» به معناي آهن وشمشير تيز و در اين جا كنايه از برندگي و تيزي است؛ يعني افراد در قيامت چشم تيزبين مي يابند و چشم دل و عقل آنها باز مي شود و پرده ها كنار مي رود و حقايق را مي بينند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. مرگ سكرات و ناراحتي دارد.

2.

مرگ حق است وگريزي از آن نيست.

3. رستاخيز روز تحقق وعده هاي عذاب است.

4. برپايي رستاخيز با اعلام عمومي است.

5. در دادگاه عدل الهي تنها نيستيد بلكه راننده و گواه داريد.

6. همراهان شما در رستاخيز مانع فرار و انكار شمايند.

7. غافلان در دنيا، در قيامت بيدار مي شوند و حقايق را مي بينند.

8. خداست كه مي تواند پرده ها را از جلوي چشم انسان بردارد تا بصير و تيزبين شود و حقايق را ببيند.

9. تا دير نشده از خواب غفلت بيدار شويد و به فكر مرگ و رستاخيز باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 311

قرآن كريم در آيات بيست و سوم تا بيست و هفتم سوره ي «ق» به ويژگي هاي دوزخيان و فرافكني آنان بر يك ديگر اشاره مي كند و مي فرمايد:

23- 27. وَقَالَ قَرِينُهُ هذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ* أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ* مَنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ* الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ* قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ

و (فرشته ي) هم نشين او مي گويد: «اين (نامه ي اعمال) چيزي است كه نزد من آماده است.»* (به آن دو مأمور گفته مي شود:) هر بسيار ناسپاسِ ستيزگر را در جهنّم افكنيد؛* (همان) بسيار بازدارنده از نيكي، كه تجاوزگري ترديدگر است؛* (همان) كسي كه معبود ديگري با خدا قرارداده؛ پس او را در عذاب شديد بيفكنيد.* (شيطان:) هم نشين او

گويد: «اي پروردگار ما! (من) او را به طغيان وا نداشتم، و ليكن (خودش) در گمراهي دوري بود.»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دو گفت وگو اشاره شده است:

الف) گفت وگوي فرشته ي همراه انسان با اوكه نامه ي اعمال نزد اوست.

ب) گفت وگوي شيطان هم نشين انسان در دوزخ با او، كه تقصيرها را به گردن خود انسان مي افكند.

2. مقصود از «قرين» در آيه ي بيست و سوم، همان فرشته اي است كه در دنيا همراه انسان و مأمور ضبط اعمال اوست و در دادگاه عدل الهي گواهي مي دهد و اكنون نيز اعلام مي كند كه نامه ي اعمال انسان نزد من حاضر است. «1»

3. مقصود از «قرين» در آيه ي بيست و هفتم، همان شيطانِ فريبكار است كه در دنيا كافران را فريب مي دهد و گمراه مي كند و در رستاخيز

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 312

مي گويد: من كسي را مجبور نكرده ام كه سركشي كند بلكه خودشان راه گمراهي را پيموده اند.

آري؛ در قرآن كريم بارها به اين سخن شيطان و بحث و جدال او با گناهكاران اشاره شده است. «1» از آيات فوق استفاده مي شود كه در دوزخ شيطان و كافران درگيري لفظي پيدا مي كنند و تقصيرها را به گردن هم ديگر مي اندازند. «2»

4. در اين آيات به چند ويژگي دوزخيان اشاره شده است كه با هم ديگر رابطه دارند و به نوعي علت و معلول هستند:

الف) در كفر و ناسپاسي اصرار مي ورزيدند؛

ب) افرادي متكبّر وخود پسند و ستيزه گر بودند كه اين نتيجه ي كفر آنان بود؛

ج) آنان مانع كارهاي خير مي شدند و

اين نتيجه ي تكبّر آنان بود؛

د) دوزخيان به حقوق ديگران و احكام الهي تجاوز مي كردند و اين حاصل مانع شدن از كارهاي نيك است.

ه) آنان شك گرا بودند و ديگران را نيز به ترديد مي انداختند، تا راه حق و خير را نپويند.

و) دوزخيان افرادي مشرك بودند. اين انحراف عامل همه ي بدبختي هاي آنان بود.

5. در برخي روايات آمده است كه مقصود از منع كننده ي نيكي ها و متجاوزگر شك گرا، «وليد بن مُغيره» بود كه به فرزندان برادرش گفت:

«هركس از شما اسلام را بپذيرد، من تا زنده هستم به او كمكي نخواهم كرد.» «3»

البته روشن است كه اين روايت يكي از مصاديق آيه را بيان مي كند، ولي مفهوم آيه شامل همه ي متجاوزانِ مانعِ كارهاي نيك در طول تاريخ مي شود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 313

آموزه ها و پيام ها:

1. پرونده ي انسان در رستاخيز آماده است.

2. ناسپاسي، ستيزه گري، جلوگيري از كار نيك، تجاوزگري و ترديدآفريني نكنيد تا گرفتار عذاب نشويد.

3. ناسپاسي، ستيزه گري، منع كردن كارهاي نيك، تجاوز گري وشك افكني از عوامل عذاب است.

4. شرك، عذاب شديدي به دنبال دارد.

5. كافران و شيطان در رستاخيز به بحث و ستيز و فرافكني مشغول مي شوند.

6. سركشي و گمراهي انسان به اختيار خود اوست و حتي شيطان مسئوليت اين امر را نمي پذيرد.

***

قرآن كريم در آيات بيست وهشتم تا سي ام سوره ي «ق» با اشاره به جدال دوزخيان

و افزون طلبي دوزخ، به دو قانون در رابطه با سخنان و كارهاي خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

28- 30. قَالَ لَا تُخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ* مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ* يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَزِيدٍ

(خدا) گويد: «نزد من كشمكش نكنيد درحالي كه تهديد (عذاب) را براي شما از پيش فرستاده ام.* در نزد من، سخن تغيير داده نمي شود و من هرگز نسبت به بندگان بيدادگر نيستم.»* روزي كه به جهنّم مي گوييم: «آيا پرشده اي؟!» و (در جواب) مي گويد: «آيا افزون (بر اين) هست؟!»

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به دوزخيان فرمان مي دهد كه با هم ديگر جدال نكنند و آتش بس نمايند؛ چراكه محضر خدا، جاي بحث نيست و قبلًا اتمام حجّت شده و حساب همه ي افراد روشن است و حساب رسي عادل به آن رسيدگي مي كند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 314

2. در اين آيات به وعده هاي عذابي اشاره شده كه در دنيا نسبت به كافران داده مي شد تا برآنان اتمام حجت گشت.

بارها به انسان ها گفته شد كه هركس از شيطان پيروي كند، فرجام او دوزخ است، ولي كافران لجوج گوش ندادند. «1»

3. در اين آيات بيان شده است كه سخن خدا در مورد مجازات گناهكاران تغيير نمي كند، درحالي كه برخي گناهكاران مورد عفو قرار مي گيرند، آيا اين دو مطلب باهم ديگر تنافي ندارد؟

پاسخ آن است كه عفو افراد نيز سخن سنت گونه ي الهي است كه تغييرناپذير است.

يعني، مجازات الهي نيز موارد استثناي قانوني مشخصي دارد و تغييرناپذير

است.

4. «ظلّام» به معناي بسيار ظلم كننده است. اين تعبير يا اشاره به آن دارد كه هر ظلم كوچك خداي عادل وقدرتمند، بسيار بزرگ است.

و يا اشاره به آنان است كه اگر خدا ستم كوچكي هم به بندگان بكند، ستم هاي زيادي مي شود چراكه بندگان او زيادند. «2»

البته اين احتمال نيز هست كه استفاده از اين تعبير براي مبالغه در نفي است؛ يعني خدا اصلًا ستم نمي كند.

5. مقصود از «هل مِن مَزيد» دوزخ چيست؟

منظور يا استفهام انكاري است، يعني جهنّم مي گويد: بيش از اين ممكن نيست و جاي افراد ديگري در جهنّم نيست.

و يا منظور آن است كه جهنّم طالب افراد بيش تري است و هرچند پرشده است مي خواهد كافران ديگري را داخل خود جاي دهد تا بر دوزخيان فشار بيش تري آيد كه اين خود نوعي عذاب است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 315

6. مقصود از سخن گفتن دوزخ، يا زبان حال آن است، يا به خاطر شعور داشتن و به سخن آمدن همه چيز در رستاخيز است و يا آن كه مأموران دوزخ اين گونه سخن مي گويند. «1»

البته مانعي ندارد كه هرسه معنا مقصود آيه باشد.

آموزه ها و پيام ها:

1. در پيشگاه خدا بحث و ستيز نكنيد.

2. قبل از رسيدن به دوزخ، به وعده هاي عذاب توجه كنيد.

3. وعده هاي عذاب الهي قوانين تغييرناپذير است.

4. خدا عادل است وبه كسي ستم نمي كند.

5. دوزخِ افزون طلب، در انتظار مجرمان است.

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم تا سي و پنجم به اوصاف بهشت و بهشتيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

31- 35. وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ* هذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ* مَنْ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُنِيبٍ* ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ* لَهُم مَا يَشَاؤُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ

و بهشت به خودنگه داران نزديك شده است؛ در حالي كه دور نيست.* اين چيزي است كه (بدان) وعده داده مي شويد، براي هر توبه كار (خود) نگه دار.* (همان) كسي كه از (خداي) گسترده مهر در نهان هراسيد، و با دلي بازگشت كننده (به سوي خدا) آمد.* (به آنان گفته مي شود:) درحال سلامت وارد آن جا شويد، اين روز ماندگاري است.* تنها براي آنان، آنچه بخواهند، در آن جا (آماده) است و نزد ما افزون (بر آن موجود) است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 316

نكته ها و اشاره ها:

1. بهشت به پارسايان نزديك مي شود نه اين كه پارسايان به سوي بهشت بروند، و اين نهايت احترام به بهشتيان است.

2. در اين آيات فعل نزديك شدن بهشت ماضي آمده است و تأكيد شده كه بعيد و دور نيست؛ از اين رو برخي مفسران گفته اند هم اكنون در دنيا بهشت به پارسايان نزديك شده است و اگر گامي از اين دنيا بيرون گذارند وارد بهشت مي شوند.

البته برخي از مفسران نيز گفته اند به كاربردن فعل ماضي براي نشان دادن حتمي بودن آن است. «1»

3. در اين آيات به چند ويژگي بهشتيان اشاره شده است:

الف) آنان افرادي پارسا و

با تقوا هستند.

ب) افرادي بسيار توبه كارند كه از گناهان توبه مي كنند و به سوي اطاعت خدا بازمي گردند.

ج) آنان نگه دارنده ي پيمان هاي الهي و قوانين وحدود او هستند.

د) كساني هستند كه در نهان از مخالفت خدا مي هراسند (همان طور كه در آشكار مي هراسند).

و يا اين كه بدون ديدن خدا به او ايمان مي آورند و احساس مسئوليت مي كنند.

ه) آنان داراي دلي توبه كارند و با همان دل به محضر خدا شرف ياب مي شوند.

و) در بهشت از نعمت سلامت برخوردارند و با احترام و سلام وارد بهشت مي شوند.

ز) هرچه بخواهند در بهشت به آنان مي دهند.

4. در اين آيات رستاخيز را روزي ماندگار معرفي مي كند كه بهشت با تمام نعمت هايش در آن جاودان است.

5. در اين آيات بيان شده كه در بهشت علاوه بر نعمت هاي دل خواه،

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 317

چيزهاي اضافه اي است كه نزد خداست و ما از آنها اطلاعي نداريم.

آري؛ موازنه اي ميان پاداش الهي و اعمال انسان ها نيست، بلكه هرچه بخواهند و هرچه را در فكر بهشتيان نمي گنجد به آنان عطا مي كنند و اين فضل و بخشش هاي اضافي خداست.

آموزه ها و پيام ها:

1. بهشتيان مورد احترام هستند و بهشت با سلام و سلامت به استقبال آنان مي آيد.

2. پارسايي، بازگشت به سوي خدا، حرمت نگاه داري، توبه كردن دل و ترس از مخالفت خدا درنهان، زمينه ساز ورود به بهشت است.

3. به بهشتيان هر چه بخواهند و افزون بر آن عطا مي شود.

4. بهشت جاي سلام، سلامت و جاودانگي است.

5. اگر بهشت مي خواهيد، پارسايي، توبه كاري و ترسايي پيشه سازيد.

***

قرآن كريم در آيات سي و ششم و سي و هفتم سوره ي «ق» با يادآوري هلاكت اقوام پيشين به كافران هشدار داده و با بيان شرايط عبرت پذيري مي فرمايد:

36 و 37. وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشاً فَنَقَّبوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَحِيصٍ* إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرَي لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ

و چه بسيار گروه ها كه پيش از آنان هلاك كرديم، كه ايشان از آنان سخت تر بودند و شهرها را گشودند؛ آيا هيچ راه فراري (براي آنان از عذاب) بود؟!* قطعاً، در اين (مطلب) تذكري است براي كسي كه او دل (و عقل) دارد، يا گوش فرا دهد، در حالي كه گواهي (متوجه) باشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. «قَرْن» در اصل به معناي نزديك شدن دو چيز به يك ديگر است و به بخشي از زمان كه گاهي سي يا صد سال است و نيز به جماعتي كه نزديك به

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 318

هم در يك عصر زندگي مي كنند نيز گفته مي شود و در اين جا مقصود اقوامي هم چون قوم ثمود و فرعونيان هستند كه قدرتمند بودند و شهرها را فتح مي كردند ولي در اثر سركشي و گناه نابود شدند.

2. اين آيات كافران را به سير در تاريخ مي برد تا به سرگذشت اقوام قدرتمند پيشين و ناتواني خود بنگرند و از

خواب غفلت بيدار شوند و دست از لجاجت و مقابله با اسلام بردارند.

3. اين آيات به شرط تذكّر وبيداري و عبرت پذيري از سرگذشت پيشينيان اشاره كرده است كه يكي از اين دو چيز است:

الف) داشتن دلي متفكّر كه خود مسائل را درك و تحليل كند.

ب) گوش فرادادن به حقايق، همراه با حضور و توجه به آنها «1»؛ يعني فردي كه اهل تفكر نيست از راه نمايي دانشمندان استفاده كند و راه حق را بپمايد.

4. «قلب» به معناي چيزي است كه منقلب و دگرگون مي شود. اين واژه به بُعد دوم وجود انسان يعني روح و نفس او گفته مي شود و از آن جا كه عقل و فكر انسان همواره در حال دگرگوني و تفكر است، به آن قلب گفته شده است، كه در اين جا همين عقل مقصود است. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از تاريخ اقوام قدرتمند كشورگشا وسرنوشت هلاكت بار آنان عبرت بگيريد.

2. سركشان تاريخ در هنگام عذاب راه فراري نداشتند (و مخالفان اسلام نيز اين گونه اند).

3. مطالعه ي تاريخ بيدارگر است.

4. شرط بيداري و عبرت آموزي از تاريخ، تفكر و تحليل يا شنيدن با توجه است.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 319

آفرينش جهان در شش دوره

قرآن كريم در آيه ي سي و هشتم سوره ي «ق» به قدرت خدا در آفرينش جهان در شش مرحله اشاره مي كند و مي فرمايد:

38. وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ

أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُغُوبٍ

و به يقين، آسمان ها و زمين و آنچه در ميان آنهاست را در شش روز (و دوره) آفريديم و هيچ خستگي به ما نرسيد.

نكته ها و اشاره ها:

1. برخي مفسران داستان نزول آيه ي فوق را اين گونه حكايت كرده اند كه يهوديان مي پنداشتند، خدا آسمان و زمين را در شش روز آفريد، سپس روز شنبه را به استراحت پرداخت.

آيه ي فوق فرود آمد و به آنان پاسخ داد كه خدا در اثر آفرينش جهان خسته و ناتوان نشده است كه نياز به استراحت داشته باشد. «1»

البته در تورات كنوني نيز به آرامش خدا در روز هفتم اشاره شده است. «2»

2. خستگي و ناتواني و رنج، مخصوص موجوداتِ محدود هم چون انسان است ولي خدايي كه قدرت نامحدود دارد و منبع همه ي نيروهاست، از چيزي خسته نمي شود.

3. در هفت آيه ي قرآن آمده است «3» كه: «خدا جهان را درشش روز و دوره آفريد.»

واژه ي «يوم» در لغت به معناي روز معمولي، يعني از طلوع آفتاب تا

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 320

غروب آن و گاهي نيز به معناي مدتي از زمان مي آيد. «1»

و در قرآن بارها واژه ي يوم به معناي دوره يا مدتي طولاني از زمان آمده است، مانند تعبير «يوم القيامة» (روز قيامت) و در برخي از احاديث نيز اشاره شده كه مقصود از «يوم» در آيه ي فوق مدتي از زمان است. «2»

پس مقصود از «يَوم» در اين گونه آيات، همان دوره هاي خلق آسمان ها و زمين است، بلكه از تعبير برخي آيات كه كلمه ي «بَينهما» را اضافه دارد استفاده مي شود كه مقصود آفرينش كل جهان در شش دوره است.

4. در علم زمين شناسي و كيهان شناسي نيز به دوره هاي خلقت

زمين و جهان اشاره مي كنند و براساس مطالعات علمي، حدس هايي بيان مي كنند.

اما مسلم است كه مجموعه ي آسمان و زمين بلكه كل هستي، در چند دوره آفريده شده است. كه در آيات 8- 11 سوره فصلت به محتواي اين دوره ها اشاره اي اجمالي شده است.

5. با آن كه خدا مي توانست جهان را در يك لحظه بيافريند، اما آن را در چند دوره آفريد، چراكه اين گونه عظمت، قدرت و علم آفريدگار بيش تر روشن مي شود و حجت بر مردم تمام مي گردد. اين مطلبي است كه دربرخي از احاديث نيز بدان اشاره شده است. «3»

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در آفرينش مرحله بندي شده ي جهان، خداشناس شويد.

2. رنج و سختي و خستگي در وجود خدا راه ندارد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 321

قرآن كريم در آيات سي و نهم و چهلم سوره ي «ق» رهبر اسلام را به عبادت و شكيبايي در برابر سخنان نيش دار فرا مي خواند و مي فرمايد:

39 و 40. فَاصْبِرْ عَلَي مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ* وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ

پس، بر آنچه مي گويند شكيبا باش؛ و پيش از طلوع خورشيد و قبل از غروب، با ستايش پرورگارت تسبيح بگوي.* بخشي از شب (را به پاخيز) و او را تسبيح بگوي؛ و از پي سجده ها (نيز تسبيح بگوي).

نكته ها و اشاره ها:

1. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه در هنگام سفارش به صبر، در مورد شكيبايي پيامبر صلي الله عليه و آله سخن گفت، كه ايشان از نسبت هاي نارواي مخالفان ناراحت مي شد و خدا بارها او را به شكيبايي فراخواند، ولي هنگامي كه نام خدا را بردند و تكذيبش كردند، پيامبر

صلي الله عليه و آله فرمود: من در برابر ناملايمات خود و خانواده ام و آبرويم صبركردم ولي در برابر بدگويي به پروردگارم شكيبايي ندارم. در اين جا بود كه آيات فوق فرود آمد و يادآور شد كه خدا جهان را شش مرحله آفريد و خسته و رنجور نشد (و عجله نكرد)؛ بنابراين توهم عجله نكن و شكيبا باش. «1»

2. در اين آيات به رهبر اسلام دستور مي دهد كه با دو سلاح به مبارزه با دشمن بپرداز:

اول سلاح صبر و استقامت كه توطئه هاي دشمن را درهم مي شكند و كارهاي آنان را قابل تحمّل مي نمايد.

دوم سلاح عبادت و ارتباط با خدا كه ياد دايمي او، هم چون قطره هاي حيات بخش باران جان انسان را سيراب مي كند و استقامت او را در برابر مخالفان افزايش مي دهد.

3. سخنان نيش دار و تهمت هاي مخالفان به رهبران الهي بسيار دردآور است به طوري كه ممكن است انسان اختيار ازدست بدهد؛ از اين رو به

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 322

پيامبر صلي الله عليه و آله دستور شكيبايي در برابر سخنان مخالفان مي دهد.

4. برخي مفسران برآن اند كه مقصود از تسبيح پروردگار قبل از طلوع همان نماز صبح، و تسبيح قبل از غروب همان نماز ظهر و عصر وتسبيح شب همان نماز مغرب و عشا است؛ «1» يعني آيه اشاره به اوقات نمازهاست.

5. در مورد تسبيح بعد از سجده ها، چند احتمال وجود دارد.

الف) مقصود نماز مستحب بعد از مغرب باشد (: نافله ي مغرب) «2».

ب) مقصود همه ي نمازهاي مستحبي (: نوافِل) باشد. «3»

ج) مقصود نماز وتر، يعني ركعت آخر نماز شب است. «4»

6. در حديثي از امام صادق عليه السلام آمده است كه در مورد

آيه ي فوق فرمودند:

در صبح و شام ده بار بگو: «لا إله إلّااللَّه، وحده لا شريك له، له الملك وله الحمد، يُحيي ويميت وهو علي كل شي ء قدير» «5».

البته ممكن است روايت فوق به يكي از مصاديق تسبيح در صبح و شام اشاره داشته باشد، همان طور كه نمازهاي روزانه نيزيكي از مصاديق آن است.

آموزه ها و پيام ها:

1. شكيبايي را با عبادت همراه كنيد (تا كارساز شود).

2. رهبران الهي و مبلغان ديني، در برابر سخنان نيش دار مخالفان مقاوم باشند.

3. در اوقات نماز به ياد خدا باشيد و تسبيح و حمد او را بگوييد.

4. پس از سجده (و نماز) به عبادت هاي مستحبي نيز توجه كنيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 323

قرآن كريم در آيات چهل و يكم تا چهل و چهارم سوره ي «ق» به بانگ بيدارباش رستاخيز و حالات مردم در آن روز اشاره مي كند و مي فرمايد:

41- 44. وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ* يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ* إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَإِلَيْنَا الْمَصِيرُ* يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعاً ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ

و گوش فرا ده روزي كه دعوتگر از مكاني نزديك ندا مي دهد؛* (همان) روزي كه بانگ (بزرگ رستاخيز) را به حق مي شنوند؛ آن روزِ خروج (از قبرها) است.* در حقيقت، فقط ما زنده مي كنيم و مي ميرانيم و فرجام (همه) تنها به سوي ماست.* روزي كه زمين برآنان بشكافد، به سرعت (از آن بيرون مي آيند)؛ اين گردآوري است كه براي ما آسان است.

نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيات خطاب به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است كه گوش به منادي رستاخيز دهد و يا انتظار آن روز را بكشد

«1» ولي در حقيقت مقصود آيات همه ي انسان ها هستند كه منتظر حادثه ي وحشتناك رستاخيز باشند و همواره گوش دهند تا صداي بانگ آسماني رستاخيز را بشنوند.

2. منادي روز رستاخيز يا خداي متعال است و يا اسرافيل، آن فرشته ي بزرگ الهي است كه در شيپور بيدارباش رستاخيز مي دمد و بانگ آسماني او در فضا مي پيچد و از نزديك به گوش همگان مي رسد.

3. مقصود از مكان نزديكي كه منادي رستاخيز از آن ندا مي دهد، آن است كه صداي او (هم چون امواج راديويي) چنان نزديك است كه گويي در گوش انسان سخن مي گويد. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 324

4. مقصود از بانگ آسماني در اين آيات، همان بانگ دوم است كه براي زنده شدن مردگان و خروج آنها از زمين به سوي صحنه ي رستاخيز است.

آري؛ در آن روز همه ي انسان ها به سوي خدا بازمي گردند.

5. «حَشْر» به معناي گردآوري از هرسو و در اين جا مقصود جمع كردن مردم در رستاخيز است و اين كار براي خدا آسان است؛ چون علم و قدرت بي نهايت دارد و جاي همه را مي داند و مي تواند همگان را جمع كند.

6. در احاديث آمده است كه اولين كسي كه زنده مي گردد و از قبر خارج و وارد صحنه ي رستاخيز مي شود، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله است و امام علي عليه السلام همراه اوست. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. منتظر و گوش به بانگ رستاخيز باشيد.

2. نداي رستاخيز را از نزديك خواهيد شنيد.

3. بانگ رستاخيز حق است.

4. مردم با بانگ رستاخيز زنده و از زمين خارج مي شوند.

5. زندگي، مرگ و بازگشت شما به سوي خداست.

6. رستاخيز، روز شكافته شدن زمين و شتاب مردم

و جمع آوري آنان است.

7. رستاخيز شما، بر خدا سخت نيست.

***

قرآن كريم در آخرين آيه ي سوره ي «ق» با دل داري پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد تذكّر با قرآن به ترسايان سفارش كرده و با نفي اجبار مردم مي فرمايد:

45. نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ

ما به آنچه مي گويند داناتريم، و تو برآنان زورگو نيستي؛ پس كساني را كه از تهديد (عذاب من) مي ترسند، به قرآن متذكر ساز.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 325 نكته ها و اشاره ها:

1. اين آيه از يك طرف نوعي هشدار به مخالفان اسلام است كه با سخنان خود رهبر اسلام را آزار مي دادند. در اين آيه به آنان هشدار مي دهد كه خدا از سخنان نيش دار شما آگاه است و نمي خواهد شما را مجبور به پذيرش ايمان سازد، ولي در وقت مناسب به حساب شما رسيدگي خواهد كرد و از طرف ديگر، اين آيه دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله است كه نگران سخنان مخالفان مباش و آنان را مجبور به ايمان نكن كه خدا از سخنان آنان آگاه است و خودش به حساب آنان رسيدگي مي كند.

2. در اين آيه به يك اصل اساسي در دعوت اسلامي اشاره شده است كه همان اصل اختيار و آزادي انسان در پذيرش ايمان است؛ يعني رهبر اسلامي حق ندارد كسي را مجبور به ايمان سازد بلكه وظيفه ي او فقط ابلاغ پيام الهي است، تا هركس خواست و به وسيله ي دلايل قانع شد مسلمان گردد.

آري؛ اجبار مردم براي پذيرش ايمان، نه تنها تأثير مثبت ندارد بلكه واكنش هاي منفي نيز به دنبال دارد.

3. در اين

آيات به پيامبر اسلام دستور مي دهد كه مردم را به وسيله ي قرآن بيدار كن و تذكّر ده، كه بهترين وسيله ي تبليغ و بيداري مردم همان قرآن است.

ولي شرط تأثير آن برمردم و شرط پذيرش آنان، آن است كه مخاطبان قرآن افرادي معادباور باشند و از وعده ي عذاب الهي بيم ناك شوند و گرنه كساني كه معاد را باورندارند و به وعده هاي الهي اطمينان ندارند، آيات الهي نيز در روح آنان تأثير نمي گذارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. رهبران الهي از سخنان نيش دار مخالفان ناراحت نباشند كه خدا از اين امور اطلاع دارد (و حساب اين امور با خداست).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 326

2. رهبران الهي و مبلغان ديني مردم را براي پذيرش دين، تحت فشار قرار ندهند (كه واكنش منفي دارد).

3. قرآن وسيله ي تبليغ اسلامي و بيداري مردم است.

4. شرط پذيرش و تأثير آيات الهي، اطمينان به وعده هاي خدا و معادباوري است. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 327

بخش هشتم: سوره ي ذاريات

اشاره

توحيدگرايي

معادباوري

هدف آفرينش (عبادت و معرفت)

يادآوري سرگذشت اقوام و پيامبران پيشين

اعجاز علمي قرآن (زوجيت عام، گسترش جهاني و ...)

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 329

اول: سيماي سوره ي ذاريات

اشاره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداي گسترده مهرِ مهرورز

كليات

سوره ي «ذاريات» در مكه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل شده و داراي 60 آيه، 360 كلمه و 1287 حرف است.

اين سوره شصت و ششمين سوره در ترتيب نزول (بعد از سوره ي احقاف و قبل از سوره ي غاشيه) و پنجاه و يكمين سوره در چينش كنوني قرآن است.

تنها نام اين سوره «ذاريات» (پراكنده كنندگان) است و سبب نام گذاري آن آمدن اين واژه در آيه ي نخست اين سوره است.

فضيلت

در مورد فضيلت قرائت سوره ي ذاريات از امام صادق عليه السلام روايت شده كه

هركس سوره ي ذاريات را در روز يا شب بخواند، خدا وضع زندگي او را اصلاح مي كند ... «1»

تذكر: قبلًا بيان شد كه آثار ذكر شده براي قرائت و تلاوت، يعني خواندن و پيروي كردن از آنهاست.

اهداف

مهم ترين هدف هاي اين سوره عبارت اند از:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 330

1. يادآوري توحيد؛

2. يادآوري معاد؛

3. دل داري به پيامبر صلي الله عليه و آله با ذكر سرگذشت پيامبران پيشين و اقوام آنان.

مطالب

مهم ترين مطالب سوره ي ذاريات عبارت انداز:

الف) عقايد:

1. بيان توحيد و نشانه هاي خدا در نظام هستي (در آيات 20- 21)؛

2. توجه به معاد و نقش سازنده و تربيتي آن در اعمال انسان ها (در آيات 6- 14)؛

3. بيان حالات بهشتي ها (در آيات 15- 19)؛

4. بيان تهمت هايي كه به پيامبران مي زدند (در آيه ي 52).

ب) اخلاق:

1. تشويق به شب زنده داري و استغفار درسحر (در آيات 7- 18)؛

2. تشويق به انفاق (در آيه ي 19)؛

3. فرار كردن و رهسپار شدن به سوي خدا (در آيه ي 50).

ج) داستان ها:

1. گزارشي از ابراهيم عليه السلام و ميهمانان وي كه از فرشتگان بودند (در آيات 24- 37)؛

2. گزارشي از مأموران عذاب قوم لوط (در آيات 31- 37)؛

3. گزارشي از داستان موسي عليه السلام (در آيات 38- 40)؛

4. گزارشي از داستان قوم عاد و ثمود (در آيه ي 41- 45)؛

5. اشاره اي به قوم نوح (در آيه ي 46).

د) مطالب فرعي:

1. سوگندهاي پرمعنا به بادها يا فرشتگاني كه پراكنده كننده اند و بذر گياهان و گل ها را در زمين به هر سو مي برند (در آيات 1- 4)؛

2. اشاره اي به زوجيّت عمومي در جهان خلقت (در آيه ي 49)؛

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 331

3. اشاره اي به هدف آفرينش جن و انسان كه همان كمال است و از راه عبادت به آن خواهند رسيد (در آيه ي 56)؛

4. هشدارهايي به ستمگران و كافران (در آيات 59- 60)؛

5. دل داري پيامبر صلي الله عليه و آله در برابر مخالفان سرسخت (در آيات

52- 55)؛

6. اشاره اي علمي به گسترش يافتن جهان (در آيه ي 47).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 333

دوم: محتواي سوره ي ذاريات

اشاره

قرآن كريم در آيات اول تا ششم سوره ي ذاريات با چهار سوگند بر وقوع رستاخيز و تحقّق وعده هاي الهي تأكيد مي كند و مي فرمايد:

1- 6. وَالذَّارِيَاتِ ذَرْواً* فَالْحامِلَاتِ وِقْراً* فَالْجَارِيَاتِ يُسْراً* فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً* إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ* وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ

سوگند به بادهايي كه (ابرها را) كاملًا پراكنده مي كنند!* و (سوگند به ابرهاي) حمل كننده (بار) سنگين!* و (سوگند به كشتي هايي كه) به آساني روانند!* و (سوگند به فرشتگاني كه) تقسيم كننده كار [ها] يند!* قطعاً آنچه (بدان) وعده داده مي شويد راست است؛* و مسلماً جزاي (اعمال) واقع شدني است.

نكته ها و اشاره ها:

1. چهار سوگند در اين آيات بيان شده است. در اين جا پرسشي مطرح است كه چرا خداي صادق، سوگند ياد مي كند؟

مفسران چند گونه به اين پرسش پاسخ داده اند:

الف) اين سوگندها براي تأكيد بر مطلب است، به ويژه تأكيد بر معاد.

ب) سوگندهاي خدا به مخلوقات خاص، براي نشان دادن اهميت آنها و جلب توجه انسان به آنهاست.

ج) اين سوگندها با محتواي سوره ارتباط خاصي دارد.

ه) سوگندهاي قرآن يكي از درخشان ترين فرازهاي قرآن و از چهره هاي اعجاز اين كتاب است. «1»

2. در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه مقصود از «ذاريات»، بادها و مقصود از «حاملات»، ابرها و مقصود از «جاريات»، كشتي ها و مقصود از

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 334

تقسيم كنندگان امور، فرشتگان هستند. «1»

البته مفسران احتمال ها و تفسيرهاي ديگري نيز بيان كرده اند كه با تفسير فوق قابل جمع است. «2»

3. مقصود از تقسيم كردن امور توسط فرشتگان، تقسيم كار تدبير جهان و يا ارزاق مردم و يا قطرات باران برمناطق زمين است. «3»

4. «دين» از واژه هايي است كه در قرآن در معاني مختلف استعمال شده است؛ از جمله به معناي آيين و جزا و در اين جا به معناي اخير است و يوم الدين (روز جزا) يكي از نام هاي رستاخيز است. «4»

5. مقصود از وعده هاي الهي، معناي وسيع آن است كه شامل تمام وعده هاي خدا در دنيا و رستاخيز و كيفر و پاداش مردم و پيروزي مؤمنان و تقسيم ارزاق مي شود.

آري؛ همه ي وعده هاي خدا راست است؛ خلف وعده ناشي از جهل يا عجز است، ولي خدا عالم و تواناست، پس وعده هايش تخلّف ناپذير است.

آموزه ها و پيام ها:

1. با مطالعه در كار طبيعت خداشناس شويد.

2. از حركت باد و ابر و كشتي وتقسيم امور جهان، به (علم و قدرت خدا و) راستي وعده هاي او پي ببريد.

3. وعده ي خدا در مورد جزاي رستاخيز، راست و واقع شدني است.

4. وعده هاي خدا و معاد را باور داشته باشيد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 335

قرآن كريم در

آيات هفتم تا چهاردهم سوره ي ذاريات با سوگند به آسمان پُرچين زيبا، به اختلافات منحرفان دروغ پرداز غافل و فرجام عذاب آلود آنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

7- 14. وَالسَّماءِ ذَاتِ الْحُبُكِ* إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ* يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ* قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ* يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ* يَوْمَ هُمْ عَلَي النَّارِ يُفْتَنُونَ* ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ

سوگند به آسمان كه داراي راه هاي (پرچُين زيبا) است!* قطعاً، شما در گفتاري متفاوتيد* كسي كه (از ايمان) روي گردانيده شده، (از حق) روي گردانده مي شود* كشته باد حدس زنندگان (دروغ پرداز)!* (همان) كساني كه در گرداب جهل غافل اند،* مي پرسند: «روز جزا چه زماني است؟!»* روزي است كه آنان بر آتش كيفر داده مي شوند!* (و به آنان گفته مي شود:) بچشيد كيفرتان را؛ اين همان چيزي است كه به (آمدن) آن شتاب مي كرديد!

نكته ها و اشاره ها:

1. «حُبُك» در اصل به معناي بستن چيزي و محكم كردن آن است و به معناي شكل موزون و مرتب و زيبا و راه هاي پرچين و شكن نيز آمده و در اين جا به معناي چين و شكن هاي زيباي آسمان است، كه در اشكال مختلفِ ستارگان و كهكشان ها و موج هاي ابرهاي آسمان پيدا مي شود.

اين تعبير مي تواند اشاره به كهكشان هاي زيبا و استحكام پيوند كرات آسماني با يك ديگر باشد. «1»

2. در اين آيات به اختلافات و تناقض گويي هاي مخالفان اسلام اشاره شده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله را ساحر، شاعر، افسانه گو و دروغ گو مي نامند. و در مورد معاد بهانه هاي متضاد مي گيرند، كه همه ي اين ها دليل بر دروغ گويي آنان است.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 336

3. ريشه ي انكار معاد در انحراف از دليل عقل و منطق و حق است. «1»

آري؛ هرگونه انحراف از توحيد، معاد و نبوت و ولايت، ريشه در انحراف از حق دارد.

4. «خَرّاص» به معناي كسي است كه گمانه زني مي كند و سخناني براساس حدس مي گويد كه معمولًا دروغ است.

در اين آيه خدا اين گونه افراد را مستحق نفرين و عذاب دانسته و مرگ برآنان گفته است.

5. مقصود از «قَتل» در اين جا مرگ بر گمانه زنان دروغ پرداز و يا لعن و طرد و محروميت آنان از رحمت خداست.

به هر حال از اين آيه دو استفاده مي شود:

الف) گمانه زني و سخنان بي پايه گفتن كاري گمراه كننده و مستحق نفرين است.

ب) اگر بر افراد منحرف مرگ بگويند و در شعارها نفرين كنند اشكالي ندارد.

آري؛ در جهان كنوني نيز استكبار جهاني با دستگاه هاي تبليغاتي و سخن پراكني خود، عليه مسلمانان و اسلام، دروغ پردازي و گمانه زني مي كند و خود را مستحق نفرين مي سازد.

6. مخالفان اسلام مي پرسند كه قيامت كي خواهد آمد.

البته پرسش آنان براي دانستن نيست بلكه نوعي بهانه جويي و ريشخند است كه ريشه در جهل و غفلتي دارد كه در آن فرو رفته اند.

چراكه اگر آنان آگاه بودند، مي دانستند كه مخفي بودن زمان قيامت براي آنان مفيد است و تأثيرات تربيتي براي انسان دارد و موجب خودسازي و آمادگي مداوم انسان مي شود؛ هم چون بيماري كه پزشك، تاريخ مرگ او را به وي نمي گويد تا به تلاش و مقاومت ادامه دهد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 337

7. واژه ي «فِتنه» در اصل به معناي قراردادن طلا و همانند آن، در كوره است، تا ذوب و خالص شود و بدين مناسبت به آزمايش و عذاب انسان نيز گفته شده است كه در اين آيه به معناي داخل شدن در آتش و عذاب است.

همان عذابي كه كافران آن را ريشخند و درمورد آن عجله مي كردند.

آموزه ها و پيام ها:

1. در چين و شكن هاي زيباي آسمان دقت كنيد (كه آن قدر مهم است كه خدا به آنها سوگند مي خورد).

2. مخالفان اسلام سخن همگون ندارند (و همين دليل دروغ گويي و بطلان آنهاست).

3. كژروي مخالفان اسلام ريشه در انحراف آنان (از حق) دارد.

4. عليه گمانه زنان دروغ پرداز شعار مرگ سردهيد.

5. پيام بهانه جويي در مورد معاد، ريشه در غفلت و گمانه زني دارد.

6. مخالفان اسلام عذاب آتشين را خواهند چشيد.

***

ويژگي ها و فرجام نيكوي پارسيان

قرآن كريم در آيات پانزدهم تا نوزدهم سوره ي ذاريات به پارسايان بهشتي و نيكوكاري و سحرخيزي آنان در دنيا اشاره مي كند و مي فرمايد:

15- 19. إِنَّ

الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ* آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنِينَ* كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ* وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ* وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ

در حقيقت، خودنگه داران در بوستان ها [ي بهشتي و چشمه ساران اند* گيرندگان اند آنچه را پروردگارشان به آنان مي دهد؛ [چرا] كه آنان پيش از آن [از] نيكوكاران بودند.* اندكي از شب را مي خوابيدند؛* و آنان در سحرگاهان طلب آمرزش مي كردند؛* و در اموال آنان حقّي براي گدا و محروم بود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 338

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات به چند پاداش پارسايان بهشتي اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) در بوستان ها و چشمه ساران بهشتي جاي دارند؛

ب) مشمول لطف و نعمت هاي الهي اند.

2. در اين آيات به چند ويژگي افراد بهشتي در دنيا اشاره شده است كه عبارت اند از:

الف) پارسايي و تقوا؛

ب) نيكوكاري؛

ج) شب زنده داري و كم خوابي؛

د) سحرخيزي و استغفار در سحرها؛

ه) توجه به فقرا و رسيدگي مالي به محرومان جامعه و اختصاص دادن بخشي از اموال خود به آنان.

البته روشن است كه اين صفات و ويژگي ها از عوامل ورود به بهشت و لطف الهي به آنان بوده است.

3. از علايم پارسايان بهشتي آن است كه در همه ي ابعاد زندگي نيكوكارند، و به مردم نيكي مي كنند، يعني نه تنها از جهت اطاعت از خدا و عمل به دستورات ديني بلكه به حكم عقل خود به مردم نيكي مي كنند.

4. در مورد شب زنده داري در اين آيه دو تفسير شده است:

الف) مقصود آن است كه پارسايان بيش تر شب را بيدارند و اندكي مي خوابند؛

ب) پارسايان اندكي از شب ها كاملًا مي خوابند و بيش تر شب ها بخشي از شب را بيدار مي مانند و به عبادت مي پردازند.

ولي

گاهي در برخي شب ها كل شب را مي خوابيدند.

البته تفسير دوم در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز آمده است؛ همان طور كه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 339

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود آيه آن است كه «كم تر شبي اتفاق مي افتاد كه بيدار نشوند و عبادت نكنند». «1»

5. «سَحَر» در اصل به معناي پوشيده و پنهان بودن است و از آن جا كه درساعات آخر شب، پوشيدگي خاصي برهمه جا و همه چيز حاكم مي شود، به آن سحر گويند. «2»

سحر با سكوت دل انگيزش زمان مناسبي براي راز و نياز با محبوب است؛ شب خيز كه عاشقان به شب راز كنند.

6. در احاديث از امام صادق عليه السلام آمده است كه نيكوكاران بهشتي در ركعت آخر نماز شب هفتاد مرتبه استغفار مي كنند. «3»

و از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده كه

من آخر شب را براي شب زنده داري وعبادت بيش تر از اول شب دوست دارم؛ زيرا خدا مي فرمايد: آنان در سحرها استغفار مي كنند. «4»

و در حديث ديگري از ايشان روايت شده كه

افراد شريف امت من دو دسته هستند، حافظان قرآن و شب زنده داران. «5»

و در حديث ديگري از آن حضرت روايت شده كه

دو ركعت نماز در دل شب از دنيا و آنچه در آن است نزدمن محبوب تر است. «6»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 340

و در حديثي از امام علي عليه السلام روايت شده كه

شب زنده داري و عبادت در آن كفّاره ي گناهان است. «1»

7. پارسايان بهشتي بخشي از اموال خود را براي نيازمندان و محرومان جامعه قرار مي دهند. اين اموال ممكن است همان حقوق واجب، مثل خمس و زكات

و يا حقوقي باشد كه خودشان برخود الزام كرده اند كه هر روز يا هر هفته يا هرماه به محرومان بپردازند.

البته با توجه به اين كه اين سوره مكي است و در آن محيط هنوز زكات واجب نشده بود و باتوجه به اين كه حقوق واجب مخصوص پارسايان نيست، تفسير دوم مناسب تر است «2» و احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز همين تفسير دوم را تأييد مي كنند. «3»

8. «سائل» كسي است كه از مردم تقاضاي كمك مي كند، ولي محروم شخص آبرومندي است كه در مشكلات زندگي از كسي تقاضاي كمك نمي كند. اين تعبيرات اشاره دارد كه شما منتظر تقاضا و گدايي نيازمندان نباشيد و خود به سراغ محرومان برويد و از اموال خود به آنان بدهيد.

9. در اين آيات به قراردادن «حق» براي نيازمندان جامعه اشاره شده است؛ يعني مسلمانان به صورت منظم حقّي را در درآمد روزانه يا ماهيانه ي خود براي فقيران قراردهند. اين كار موجب ارتباط دايمي ثروتمندان و فقيران و تأمين مستمر نيازمندان جامعه مي شود.

در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز به اين مطلب اشاره شده «4» و امروز در

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 341

جامعه ي اسلامي، در قالب انجمن هاي خيريه يا مراكز جمع آوري منظم كمك به ايتام و فقرا اجرا مي شود. البته لازم است اين امور در شكل هاي مختلف و با كميت و كيفيت بهتر اجرا شود تا به دستورات قرآن جامعه ي عمل پوشيده شود.

آموزه ها و پيام ها:

1. پاداش پارسايان نيكوكار، بهشت همراه با لطف و نعمت الهي است.

2. پارسايي، نيكوكاري، شب زنده داري، استغفار در سحرگاهان و كمك به نيازمندان جامعه، از عوامل رستگاري است.

3. به خالق و خلق هردو توجه كنيد.

4. خدا

شب زنده داري و استغفار در سحرگاهان را دوست دارد.

5. به زمان عبادت توجه كنيد كه از بركات سحر غافل نشويد.

6. در اموال خود مقرري براي نيازمندان جامعه قرار دهيد.

***

قرآن كريم در آيات بيستم و بيست و يكم سوره ي ذاريات به نشانه هاي خدا در زمين و درون انسان ها اشاره مي كند و مي فرمايد:

20 و 21. وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ* وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ

و در زمين نشانه هايي براي اهل يقين است؛* و (نيز) در خودتان، پس آيا (حقايق را) نمي بينيد؟!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي بيست به نشانه هاي خدا در زمين و صحنه ي طبيعت اشاره شده است؛ نظم دقيق حركت زمين، حجم، نيروي جاذبه، موادتشكيل دهنده و هواي اطراف زمين، كوه هاي استوار، دشت ها و رودها و چشمه ساران و انواع گياهان و حيوانات كه هركدام نقش مهمي در ادامه ي حيات انسان دارند و نشانه اي از قدرت و علم خدا هستند.

آري؛ مطالعات زمين شناسي و زيست شناسي و گياه شناسي و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 342

حيوان شناسي انسان را با آفريدگار آنها بيش تر آشنا مي سازد.

2. در آيه ي بيست و يك به نشانه هاي خدا در درون انسان اشاره شده است؛ انساني كه او را عالم كبير خوانده اند، شروع زندگي او در درون مادر و مراحل تكاملي آن و سلول ها و اجزاي دقيق بدن او كه هم چون كارخانه اي عظيم كار مي كند و اسرار ناشناخته ي روح و عقل و هوش او، همگي نشانه اي از علم و قدرت آفريدگار اوست.

3. در حديثي از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله روايت شده كه

هركس خودش را شناخت، به يقين، پروردگارش را شناخته است. «1»

آري؛ شناخت انسان در همه ي ابعاد، انسان را با نشانه هاي پروردگار آشنا

مي سازد.

آموزه ها و پيام ها:

1. از زمين شناسي به خداشناسي برسيد.

2. از خودشناسي به خداشناسي برسيد.

3. اگر جوياي يقين باشيد و با دقت بنگريد، نشانه هاي خدا را در برون و درون خود مي بينيد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و دوم و بيست و سوم سوره ي ذاريات به رزق آسماني انسان و حقانيت وعده هاي آسماني اشاره مي كند و مي فرمايد:

22 و 23. وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ* فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ

و روزيِ شما و آنچه وعده داده مي شويد در آسمان است.* پس سوگند به پروردگار آسمان و زمين! قطعاً، آن (مطالب) حق است همان گونه كه شما سخن مي گوييد!

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 343

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات اشاره شده كه جايگاه رزق انسان و وعده هاي الهي در آسمان است؛ مقصود از اين آسمان چيست؟

«آسمان» در اصل به معناي جهت بالاست و در قرآن به معناي جوّ زمين، جايگاه ستارگان و آسمان معنويت، يعني مقام قرب الهي و مراتب عالي وجود به كاررفته است. «1»

اما در اين جا مقصود يا همان جوّ زمين و جايگاه ستارگان است كه از آن جا باران و اشعه هاي مفيد به انسان مي رسد و يا آسمان معنوي و مراتب عالي وجود و عالم غيب كه منبع اصلي رزق انسان ها و محل تقدير وعده هاي الهي است. «2»

البته مانعي ندارد كه آيه به هر دو معنا اشاره داشته باشد.

2. مقصود از وعده هاي الهي به انسان، همان وعده ي رزق هاي دنيوي و يا بهشت موعود و يا هرگونه وعده ي نيك و بد است كه تحقق خواهد يافت.

3. سوگند در اين آيات نوعي اطمينان بخشي به انسان است كه

رزق او تضمين شده است.

پس انسان مي تواند با خيال راحت به شگفتي هاي جهان بنگرد و بر معرفت خويش بيفزايد.

4. همان طور كه سخن گفتن انسان حق و واقعيت است، رزق ها و وعده هاي الهي نيز واقعيت دارد، علاوه بر آن كه سخن گفتن انسان يكي از نعمت ها و روزي هاي حقّ الهي است.

5. در احاديث اسلامي تأكيد شده كه رزق شما مشخص شده است، پس (تلاش كنيد، اما) حريص نباشيد «3» كه خدا رزق هركس را به اندازه ي مروّت (و شخصيت) او فرو مي فرستد. «4»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 344

و نيز از اهل بيت عليهم السلام روايت شده كه ترك آزار مردم و كم كردن جار و جنجال و صدقه دادن، روزي انسان را زياد مي كند. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. رزق شما و وعده هاي پيامبران سرچشمه اي الهي و آسماني دارند.

2. رزق شما و وعده هاي الهي تحقق مي يابند (پس درآنها ترديد نكنيد).

3. به سخن گفتن خود بنگريد، تا به حقانيت وعده هاي الهي پي ببريد.

***

داستان عبرت آموز

قرآن كريم در آيات بيست و چهارم تا بيست و هشتم سوره ي ذاريات به ماجراي مهمان نوازي ابراهيم عليه السلام و مژده ي تولد اسحاق اشاره مي كند و مي فرمايد:

24- 28. هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ* إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَاماً قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُنكَرُونَ* فَرَاغَ إِلَي أَهْلِهِ فَجَاءَ بِعِجْلٍ سَمِينٍ* فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ* فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ

آيا خبر ميهمان هاي گرامي داشته شده ي ابراهيم به تو رسيده است؟!* هنگامي كه بر او وارد شدند، پس گفتند: «سلام!» (ابراهيم) گفت: «سلام! (شما) گروهي ناشناخته (ايد.)»* پس به سوي خانواده اش روي كرد و گوساله ي فربه ي (بريان شده اي) آورد،* و آن

را به ايشان نزديك كرد (و) گفت: «آيا (غذا) نمي خوريد؟!»* پس، از آنان (در دل) احساس ترس كرد. (فرشتگان) گفتند:

«نترس!» و او را به پسري دانا مژده دادند.

نكته ها و اشاره ها:

1. سرگذشت ابراهيم عليه السلام در آيات متعددي از قرآن حكايت شده است. «2»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 345

در اين جا به ملاقات او با فرشتگان اشاره شده كه براي دو كار مهم آمده بودند:

الف) مژده رساني به ابراهيم عليه السلام كه در كهنسالي داراي فرزندي خواهد شد.

ب) براي عذاب كردن قوم لوط.

2. در احاديث از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرشتگاني كه نزد حضرت ابراهيم عليه السلام رفته بودند چهار نفر بودند: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و كروبيل. «1»

3. در احاديث آمده است كه بشارت ذكر شده در اين آيه بر ابراهيم عليه السلام در مورد تولد اسماعيل و اسحاق بود «2» و اين درحالي بود كه ابراهيم عليه السلام كهن سال بود و هنوز فرزندي نداشت. البته در ادامه ي آيات سخن از بشارت تولّد اسحاق به ساره است ولي اين مطلب مانع از بشارت ديگري نمي شود و در هر حال، بشارت تولد اسحاق با ظاهر آيات سازگارتر است.

4. از آداب برخورد با ديگران، گفتن سلام است و پاسخ آن بدون فاصله لازم است، به طوري كه در آيه ي فوق بين سلام و پاسخ آن حرف عطف نيز فاصله نشده است.

5. يكي از آداب مهمان داري آن است كه غذا را هرچه زودتر براي مهمان آماده كنند؛ زيرا مهمان هنگامي كه از راه مي رسد معمولًا گرسنه و خسته است.

6. صاحب خانه غذا را براي مهمان ببرد و نزد او بگذارد (نه اين كه

مهمان را به طرف غذا ببرد) و غذاي نيكو و زياد براي مهمان آماده كند.

7. آماده كردن يك گوساله براي مهمانان (كه تعداد آنها را بين سه تا دوازده نفر گفته اند)، يا به خاطر مهمان نوازي ابراهيم عليه السلام بوده است و يا به خاطر آن كه تعداد مهمان ها و دوستان وخدمت گزاران خانه ي او زياد بوده اند.

8. فرشتگان الهي ممكن است به صورت انسان درآيند به طوري كه شناخت و تميزآنان از انسان هاي معمولي مشكل باشد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 346

9. يكي از آداب و رسوم نيك گذشتگان اين بود كه اگر غذاي كسي را مي خوردند، حرمت نان و نمك ديگران را نگه مي داشتند و اگر واقعاً قصد سوئي نسبت به ديگري داشتند، از غذاي او نمي خوردند؛ از اين رو وقتي كه فرشتگان از غذاي ابراهيم عليه السلام نخوردند، ايشان نسبت به آنان بدگمان شد.

10. لازم است مهمان در صورت امكان از غذاي صاحب خانه بخورد، و گرنه ممكن است سبب ناراحتي و بدگماني او شود و اگر هم به دليلي نخواست از غذاي او بخورد، دليل آن را بيان كند، تا نگراني برطرف شود.

11. صاحب خانه هنگامي كه احساس ترس يا ناراحتي از مهمان كرد آن را در دل پنهان كند (تا او متوجه و ناراحت نشود).

12. در اين آيات بيان شده كه مهمانان ابراهيم عليه السلام افرادي با كرامت و بزرگوار بودند، و اين به خاطر آن بود كه فرشتگان مأموران حق بودند و يا به خاطر آن كه مورد احترام و تكريم ابراهيم بودند.

13. ابراهيم عليه السلام در ابتداي ملاقات مهمانان را نمي شناخت، از اين رو در دل گفت: «اين ها گروهي ناشناخته و

بيگانه اند.» ولي براي احترام آنان و رعايت ادب، به مهمانان اظهار نكرد.

البته برخي مفسران نيز گفته اند كه ابراهيم اين مطلب را به صورت مؤدبانه اي به مهمانان گفت؛ همان طور كه گاهي به طرف مقابل مي گوييم:

من نمي دانم شما را كجا ديده ام. «1»

14. ابراهيم عليه السلام براي تهيه ي غذا به صورت مخفيانه به طرف خانواده اش رفت؛ شايد براي آن كه مهمانان مانع تهيه ي غذا نگردند.

15. خداوند گاهي پيام هاي خود را از طريق ملائكه اي كه به صورت بشر ظاهر شده و در قالب مهمانان، براي پيامبرانش ارسال مي دارد (م).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 347

آموزه ها و پيام ها:

1. از آداب وارد شدن، سلام به ديگران است.

2. پاسخ سلام را فوراً بدهيد.

3. مهمان را اكرام كنيد.

4. در مورد مهمانان ناشناخته دقت كنيد (ولي در هرحال از آنان پذيرايي كنيد).

5. با همكاري خانواده و بدون اطلاع مهمان، از او پذيرايي كنيد.

6. مهمان نواز باشيد و غذاي زياد براي او تهيه كنيد، كه اين كار از اخلاق پيامبران است.

7. غذا را نزد مهمان ببريد و شخصاً از او پذيرايي كنيد (و او را زحمت ندهيد).

8. در مورد غذا نخوردن مهمانان حسّاس باشيد و به آنان تعارف كنيد.

9. مهمان با رفتار خود موجب نگراني ميزبان را فراهم نسازد و اگر مشكلي بود توضيح دهد.

***

قرآن كريم در آيات بيست و نهم و سي ام سوره ي ذاريات به واكنش تعجب آميز همسر ابراهيم عليه السلام و پاسخ حكمت آميز فرشتگان به او اشاره مي كند و مي فرمايد:

29 و 30. فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ* قَالُوا كَذلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ

و زنش درحالي كه فرياد مي كشيد، روي آورد و به

صورتش زد و گفت:

« (چگونه من مي زايم، در حالي كه) پيرزني نازا هستم؟!»* (فرشتگان) گفتند:

«پروردگارت چنين گفته است، [چرا] كه او خود فرزانه [و] داناست.»

نكته ها و اشاره ها:

1. «ساره» همسر ابراهيم عليه السلام از جواني عقيم و نازا بود و طبق حكايات

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 348

تاريخي، در آن زمان نود سال و ابراهيم صد سال يا بيش تر داشت؛ «1» بنابراين ساره حق داشت كه از مژده ي تولد فرزند تعجب كند.

2. در اين آيات به حالات زنان در هنگام برخورد با امور شگفت انگيز اشاره كرده است كه ناگهان فرياد مي كشند و با دست به صورت خود مي زنند و در اين هنگام لازم است با آنان صبوري شود.

3. وقتي فرشتگان تعجب ساره را ديدند به او يادآوري كردند كه خداي حكيم ودانا چنين گفته است و او مي داند كه شما پيرهستيد ولي براساس حكمت خويش مي خواهد در اين سن به شما فرزندي عنايت كند.

4. آيات 72 و 73 سوره ي هود مشابه اين آيه اند. ولي در هر سوره بخشي از سخنان ساره آمده و متناسب با آن از صفات خدا ياد شده است. در اين جا به مناسبت نازايي ساره به علم و حكمت خدا اشاره شده و در آيات سوره ي هود به مناسبت رحمت و بركات خدا، از ستودگي و عظمت خدا سخن گفته شده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. اگر خدا بخواهد، زنان كهن سال و نازا نيز فرزند مي آورند.

2. مژده هاي الهي براساس علم و حكمت اوست (پس از آنها تعجب نكنيد).

***

قرآن كريم در آيات سي و يكم تا سي و هفتم سوره ي ذاريات به سرگذشت عبرت آموز و عذاب آلود قوم لوط

و نجات مؤمنان از آن اشاره مي كند و مي فرمايد:

31- 37. قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ* قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَي قَوْمٍ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 349

مُجْرِمِينَ* لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِن طِينٍ* مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ* فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ* فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ* وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ

(ابراهيم) گفت: «پس اي فرستادگان [خدا، جريان كار شما چيست؟»* (فرشتگان) گفتند: «در حقيقت، ما به سوي گروهي خلافكار فرستاده شده ايم،* تا بر آنان سنگ [هايي از جنس گِل بفرستيم؛* درحالي كه (سنگ ها) نزد پروردگارت براي اسرافكاران، نشان دار بودند.»* و هركس از مؤمنان كه در آن (شهر قوم لوط) بود بيرون آورديم.* و [لي در آن جا جز (يك) خانه، از مسلمانان نيافتيم.* و در آن (شهرِ ويران شده) براي كساني كه از عذاب دردناك مي ترسند، نشانه اي (عبرت آموز) بر جاي نهاديم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در زمان ابراهيم عليه السلام پيامبر ديگري به نام لوط زندگي مي كرد كه براي هدايت مردم به يكي از مناطق شام (يعني شهرهاي سَدُوم) سفر كرده بود.

او در ميان مردمي زندگي مي كرد كه گرفتار هم جنس بازي بودند و برخلافكاري خود اصرار مي ورزيدند. سرانجام فرشتگان الهي براي نابودي آنان آمدند و شهر را زير و رو كردند و سپس باراني از سنگ گِل فرستادند و از آن ميان تنها خانواده ي با ايمان لوط نجات يافتند. البته همسر لوط كه ايمان نياورده بود در شهر ماند و هلاك شد. «1»

2. قوم لوط گرفتار انحراف جنسي بودند و همه چيز را دگرگون مي ساختند و از اين رو عذابي متناسب با گناه آنان فرود آمد و شهرهاي آنان را زيرورو

كرد.

آنان باراني از سخنان ركيك برسر يك ديگر مي ريختند، و گاهي به ديگران سنگ پراني مي كردند؛ از اين رو باراني از سنگ برآنان فروريخت.

3. باريدن سنگ هاي گلي پس از زير ورو شدن شهر، يا به خاطر تشديد عذاب آنها بود به طوري كه آثارشان نيز محو شود و يا چنانچه كسي پس از

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 350

عذاب نخستين در كنار مانده و نجات يافته، از ميان برود. «1»

4. نشان دار بودن سنگ ها، يا بدين معناست كه سنگ ها معمولي نبوده و چنانچه برخي گفته اند شباهتي به سنگ هاي زمين نداشته اند و يا بدان معناست كه هر كدام از اين سنگ ها براي فرد معيني و نقطه اي خاص نشانه گيري شده است.

5. در مورد اخلاق قوم لوط در تاريخ آمده است كه

در محافل آنان انواع منكرات و اعمال زشت و فحش هاي ركيك و كف زني و قمار و بازي هاي بچگانه وجود داشت و پرتاب سنگ به عابران و استفاده از انواع آلات موسيقي در ميان آنان مرسوم بود و در جامعه، بدن خود را برهنه مي كردند. «2»

اكنون نيز برخي از كشورهاي غربي راه قوم لوط را مي پيمايند و حتي هم جنس بازي را قانوني اعلام مي كنند. «3»

اما طبق وعده ي الهي به زودي خواهيم ديد كه چگونه گرفتار انواع عذاب ها مي شوند.

6. فرشتگان الهي كه براي نابودي قوم لوط آمده بودند، نخست نزد ابراهيم عليه السلام آمدند و با او در اين باره گفت وگو كردند؛ سپس نزد لوط رفتند و به او اعلام كردند كه شبانه با خانواده ي خود، غير از همسرش كه بي ايمان بود، از شهر خارج شود، سپس همه ي قوم لوط و همسرش عذاب شدند. «4»

7. در اين آيات دو ويژگي

براي قوم لوط بيان شده است:

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 351

الف) خلافكار (و هم جنس باز) بودند؛

ب) اسرافكار بودند؛ يعني در انجام گناه زياده روي مي كردند و پس از انجام گناه، نه تنها توبه و بازگشت و جبران نمي كردند بلكه بر هم جنس بازي اصرار مي ورزيدند.

8. سرگذشت قوم لوط براي همگان پندآموز است، اما كساني كه از عذاب الهي مي ترسند و مسئوليت پذيري و آمادگي بيش تري دارند از آن بيش تر عبرت مي گيرند.

9. در مورد مكان قوم لوط، احتمالات متعددي داده شده است؛ از جمله اين كه در شامات در كشور اردن و نزديك بحر الميت واقع بود و يا اين كه اكنون زير درياچه ي بحر الميت است. «1»

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا خلافكاران اسرافكار را بعد از مهلت دادن نابود مي گرداند.

2. از فرجام عذاب آلود قوم لوط عبرت بياموزيد.

3. خدا در لحظات خطر مؤمنان را نجات مي دهد.

4. بيم از عذاب الهي، زمينه ساز عبرت گيري از سرنوشت اقوام هلاك شده است.

5. خداوند براي هر گروهي عذاب مخصوص و متناسب نازل مي كند (م).

***

قرآن كريم در آيات سي و هشتم تا چهلم سوره ي ذاريات به سرنوشت عذاب آلود و عبرت آموز فرعونيان اشاره مي كند و مي فرمايد:

38- 40. وَفِي مُوسَي إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَي فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ* فَتَوَلَّي بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ* فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 352

و در (زندگي) موسي (نيز نشانه ي عبرت آموزي است)، هنگامي كه او را با دليلي آشكار به سوي فرعون فرستاديم؛* و [لي با تكيه (برسپاهيانش) روي برتافت و گفت: « (او) ساحر يا ديوانه است!»* و او و لشكريانش را گرفتار (مجازات) ساختيم و آنان را در دريا افكنديم، در حالي

كه او سزاوار سرزنش بود.

نكته ها و اشاره ها:

1. در قرآن كريم بارها سرگذشت موسي عليه السلام و فرعونيان بيان شده «1» و هر بار از زاويه اي خاص به بخشي از آن ما جرا پرداخته شده است؛ زيرا سرنوشت فرعون سركش با آن همه عظمت و لشكر و هلاكت ذلّت بار آنان درس عبرتي براي همه ي سركشان تاريخ بشر در آينده است.

2. «سلُطان» به معناي چيزي است كه مايه ي تسلّط گردد و در اين جا مقصود معجزه يا دليل و منطق نيرومند عقلي است كه موسي عليه السلام در برابر فرعونيان به كار برد؛ البته مانعي ندارد كه هر دو معنا مقصود آيه باشد.

3. «رُكن» به معناي ستون و پايه ي اصلي و بخش مهم هر چيز، و در اين جا يا اشاره به اركان بدن فرعون است كه با تمام وجود به موسي عليه السلام پشت كرد و يا به لشكريان فرعون كه با تكيه بر اركان لشكر، از موسي عليه السلام روي گرداندند و يا اشاره به آن است كه فرعون هم خودش روي برتافت و هم اركان حكومت و لشكرش را منحرف ساخت. «2»

4. در اين آيات به دو تهمت سحر و جنون اشاره شده است كه فرعون به موسي عليه السلام نسبت داد. اين دو تهمت متضاد هستند؛ چون جادوگر نه تنها ديوانه نيست، كه انسان بسيار باهوشي است كه مي تواند با انجام اعمال

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 353

لطيف و با قدرت روان شناختي خود مردم را بفريبد.

آري؛ دشمنان پيامبران، در برابر حق پريشان گويي و تناقض گويي مي كنند.

5. وقتي موسي عليه السلام و بني اسرائيل شبانه از سرزمين مصر خارج شدند و از

دريا گذشتند، فرعون و لشكريانش به تعقيب آنها پرداختند و همگي وارد دريا «1» شدند و به فرمان الهي، به خواري و ذلت، هلاك شدند.

6. فرعون به خاطر سركشي خود و منحرف ساختن ديگران مستحق سرزنش بود و در طول تاريخ نيز نام ننگين از خود به جاي گذاشت و همواره در خور سرزنش است.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت موسي و فرعون عبرت بياموزيد.

2. پيامبران الهي از دلايل روشن و مسلّط استفاده مي كنند.

3. منطق مخالفان پيامبران، زورگويي و تهمت زني و پريشان گويي است.

4. فرجام سركشان مخالف راه خدا، هلاكت و سرزنش است.

5. ستمگران به لشكريان خود، مباهات مي كنند (و نمي دانند كه آنها و لشكريانشان، سست و بي پايه هستند (م).

6. خداوند براي از بين بردن مخالفان دين، اصل و شاخه هاي آن را با هم از بين مي برد (م).

***

قرآن كريم در آيات چهل و يكم و چهل و دوم سوره ي ذاريات به سرنوشت عذاب آلود و عبرت آموز قوم عاد اشاره مي كند و مي فرمايد:

41 و 42. وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ* مَا تَذَرُ مِن شَيْ ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 354

و در (سرگذشت قوم) عاد (نيز نشانه ي عبرت آموزي است)، هنگامي كه بادي نازا بر آنان فرستاديم،* هيچ چيزي را كه برآن بگذشت فرونگذاشت، مگر آن كه آن را هم چون (استخوان) پوسيده ساخت!

نكته ها و اشاره ها:

1. سرنوشت قوم عاد و پيامبر آنان هود عليه السلام، بارها در قرآن كريم بيان شده است. «1» قوم عاد در سرزمين «احقاف» (در منطقه اي نزديك عمان) زندگي مي كردند و در برابر پيامبرشان هود لجاجت كردند و سرانجام به وسيله ي تندباد و صاعقه اي نابود شدند. «2»

2.

مقصود از نازا بودن بادي كه برقوم عاد وزيد، آن است كه آن باد ابرهاي باران زا و پربركت با خود حمل نمي كرد، بلكه باد با فشار و سوزندگي و مسموميتي كه به همراه داشت همه چيز را تخريب مي كرد و درهم مي كوبيد و هم چون كاه يا استخوان پوسيده بر زمين مي ريخت.

آري؛ خدا باد روح افزا و باران زا را به بادي نابود كننده تبديل كرد تا نشانه هاي قدرت خويش را به كافران لجوج بنماياند.

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت عذاب آلود قوم عاد عبرت بياموزيد.

2. اقوام سركش با عوامل طبيعي هم چون باد، نابود مي شوند (تا نشانه ي عبرت آموزي از قدرت خدا باشد).

3. اگر عذاب الهي فرا رسد همه چيز را در هم مي كوبد.

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 355

قرآن كريم در آيات چهل و سوم تا چهل و ششم سوره ي ذاريات به سرنوشت عذاب آلود و عبرت آموز قوم ثمود و قوم نوح اشاره مي كند و مي فرمايد:

43- 46. وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّي حِينٍ* فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ* فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ* وَقَوْمَ نُوحٍ مِن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ

و در (سرگذشت قوم) ثمود (نيز نشانه ي عبرت آموزي است) هنگامي كه به آنان گفته شد: «تا مدتي (معين، از دنيا) بهره بجوييد.»* و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند، پس آذرخش آنان را فرو گرفت، در حالي كه آنان نگاه مي كردند،* پس توان ايستادن نداشتند و ياري كنندگان (و دفاع كنندگان از خويش) نبودند.* و از پيش قوم نوح را (نيز، هلاك كرديم؛) [چرا] كه آنان گروهي نافرمان بودند.

نكته ها و اشاره ها:

1. قرآن كريم در موارد متعددي به سرنوشت عبرت انگيز قوم ثمود

اشاره كرده است. «1» قوم ثمود مردماني قدرتمند و ثروتمند بودند كه در سرزمين حِجر درشمال حجاز زندگي مي كردند و پيامبري به نام صالح عليه السلام داشتند كه آنان را به توحيد فرا مي خواند و شتري معجزه آسا براي آنان آورد، ولي آنان او را از پاي درآوردند و پيامبرشان به آنها هشدارداد كه تا سه روز از دنيا بهره گيريد كه عذاب خواهد آمد، «2» ولي در پي توبه و جبران گذشته برنيامدند و سرانجام گرفتار عذاب الهي شدند.

2. «صاعِقه» به معناي فرو ريختن همراه با صداي شديد است و گاهي به معناي مرگ و عذاب و آتش مي آيد و غالباً آذرخش به صداي شديدي گفته مي شود كه از آسمان بر مي خيزد و همراه با آتشي مرگبار و گاهي زمين لرزه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 356

است كه در اثر برخورد بارهاي الكتريسته ي مثبت و منفي كه در ابر و زمين وجود دارند به وجود مي آيد.

آري؛ قوم ثمود با چنين آذرخشي نابود شدند و آن قدر غافل گير شدند كه قدرت برخاستن و ياري طلبيدن نداشتند. «1»

3. مقصود از نافرماني قوم ثمود آن است كه آنها ظالم و بت پرست بودند و شتر معجزه آساي صالح را كشتند و بر اين كارها اصرار مي ورزيدند و در نتيجه گرفتار عذاب شدند.

4. مقصود از «فاسق» بودن قوم نوح آن است كه آنان از محدوده ي فرماني الهي بيرون رفتند و به كفر و ظلم و ساير گناهان آلوده شدند. قوم نوح مردماني كافركيش ولجوج بودند و به نوح پيامبر ايمان نياوردند و سال هاي زيادي او را تكذيب و آزار نمودند و سرانجام همگي غرق شدند. «2»

آموزه ها و پيام ها:

1. از سرنوشت

عذاب آلود قوم ثمود و قوم نوح عبرت بياموزيد.

2. به هشدارهاي الهي و وعده هاي او توجه كنيد و نافرماني پروردگار ننماييد (و گرنه عذاب الهي فرا مي رسد).

3. اگر عذاب الهي فرارسد، هيچ كاري جز تحمل عذاب از شما ساخته نيست و كسي به ياري شما نمي آيد.

4. نافرماني و فسق از عوامل عذاب است.

5. ياري و نصرت همواره در مورد انسان هاي نيك است و انسان هاي بد عمل، هيچ گاه منتظر ياري كننده اي نباشند (م).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 357

اشارات علمي قرآن

قرآن كريم در آيات چهل و هفتم تا چهل و نهم سوره ي ذاريات به نشانه هاي خدا در گسترش جهان و گستردگي زمين و زوجّيت اشياء اشاره مي كند و مي فرمايد:

47- 49. وَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأيَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ* وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ* وَمِن كُلِّ شَيْ ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّمْ تَذَكَّرُونَ

و آسمان را با قدرت، بنايش كرديم و قطعاً، ما گسترش دهنده هستيم.* و زمين را گسترديم؛ و چه خوب گسترش دهنده اي هستيم!* و از هر چيز جفتي آفريديم، باشد كه شما متذكّر شويد.

نكته ها و اشاره ها:

1. خدا آسمان را با قدرت آفريد و البته نشانه هاي قدرت بي كران الهي را در عظمت آسمان ها و نظم و نظام آنها مي بينيم. «1»

2. در اين آيه با چند تأكيد بيان شده است كه آسمان ها را گسترش مي دهيم و براي بيان اين حقيقت از جمله ي اسميه و اسم فاعل استفاده شده است كه دلالت بر استمرار دارد. در اين جا پرسشي مطرح مي شود كه مقصود از گسترش دايمي آسمان ها چيست؟ مفسران قرآن چند پاسخ به اين پرسش داده اند:

الف) مقصود توسعه در رزق بندگان به وسيله ي نزول باران، يا گسترش رزق از هر جهت است، كه

اين مطلب دلالت بر بي نيازي و غني بودن خدا دارد كه هرچه رزق به مردم مي دهد خزاين او پايان نمي پذيرد.

ب) مقصود از گسترش آسمان ها همان گسترش جهان است. براساس نظريه ي انبساط جهان در كيهان شناسي، ستارگان و منظومه ها

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 358

وكهكشان ها در هر لحظه با سرعت از هم ديگر دور مي شوند؛ و قرآن كريم به اين مطلب علمي اشاره كرده است. «1»

البته مانعي ندارد كه آيه ي فوق به هر دو تفسير اشاره كرده باشد، ولي با توجه به اين كه نظريه ي انبساط جهان به طور قطعي در علم اثبات نشده و نظريه هايي در مقابل آن در مورد انقباض نهايي جهان نيز وجود دارد، نمي توان اين نظريه را به طور قطعي به آيه ي فوق نسبت داد؛ مي توانيم بگوييم كه احتمالًا آيه ي فوق به نظريه ي انبساط جهان اشاره دارد و با آن سازگار است. «2»

3. «ماهِد» از مَهد به معناي گاهواره يا هر محل استراحت است.

به كارگيري اين تعبير در مورد زمين اشاره به آن است كه زمين را نرم و محفوظ و مطمئن قرار داديم و با اين كه با سرعت سرسام آوري حركت مي كند، شرايط استراحت شما را در آن فراهم ساختيم و اين يكي ديگر از نشانه هاي قدرت خداست.

4. در اين آيات به زوجيّت عام موجودات اشاره شده است كه خدا هرچيزي را به صورت دو زوج نر و ماده يا مثبت و منفي قرار داده است؛ همان طور كه در علوم تجربي بدين مطلب اشاره شده است كه همه ي موجودات از اتم هايي ساخته شده اند كه داراي ذرات ريز با بارهاي مثبت و منفي اند.

برخي مفسران واژه ي زوجين را اشاره به اصناف مختلف موجودات

مانند شب و روز، نور و ظلمت و انواع گياهان و حيوانات دانسته اند.

البته مانعي ندارد كه اين آيه به اين مطالب اشاره داشته باشد، ولي به نظر مي رسد كه به زوجيت همه ي موجودات، اعم از گياهان، حيوانات و جمادات اشاره دارد.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 359

5. در اين آيات بيان شده كه توجه به قدرت خدا در آفرينش زوج ها موجب بيداري و تذكّر است و پرده هاي غفلت را كنار مي زند.

آري؛ اگر كسي به زوجيت و دوگانگي موجودات توجه كند، مي فهمد كه دوگانگي و زوجيّت از ويژگي هاي مخلوقات است، پس خالق جهان يگانه است.

آموزه ها و پيام ها:

1. در آفرينش آسمان ها و گسترش آنها مطالعه كنيد تا خداشناس شويد.

2. قدرت خدا را در عظمت آسمان ها ببينيد.

3. در گستردگي و آرامشگري زمين مطالعه كنيد تا خداشناس شويد.

4. با مطالعه در زوجيّت موجودات خدا شناس شويد.

5. دقت در زوجيت موجودات، بيدارگر انسان است (و او را به ياد خالق آنها مي اندازد).

***

قرآن كريم در آيات پنجاهم و پنجاه و يكم سوره ي ذاريات به هشدارهاي پيامبر صلي الله عليه و آله و لزوم فرار به سوي خدا و دوري از شرك اشاره مي كند و مي فرمايد:

50 و 51. فَفِرُّوْا إِلَي اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ* وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّي لَكُم مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ

پس به سوي خدا بگريزيد، [چرا] كه من از سوي او براي شما هشدارگري روشنگرم.* و هيچ معبود ديگري را با خدا قرار ندهيد، [چرا] كه من براي شما از سوي او هشدارگري روشنگرم.

نكته ها و اشاره ها:

1. در اين آيات تعبير جالب و لطيف «فرار به سوي خدا» به كار رفته است.

فرار زماني صورت

مي گيرد كه انسان با موجود يا حادثه ي خطرناكي روبه رو

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 360

شود كه در اين صورت به سرعت از آن به سوي پناهگاهي مي گريزد.

آري؛ انسان بايد از شرك به سوي توحيد، از نافرماني و عذاب خدا به سوي اطاعت و رحمت او و از زشتي، جهل و بي ايماني به سوي زيبايي و علم مطلق بگريزد تا سعادتمند شود.

2. در برخي احاديث از امام باقر عليه السلام روايت شده كه مقصود از «فرار به سوي خدا» حج نمودن و زيارت خانه ي اوست. «1»

البته اين گونه احاديث يكي از مصاديقِ واضحِ فرار به سوي خدا را بيان مي كنند.

چرا كه حج انسان را با حقيقت توحيد و توبه و بازگشت به سوي خدا آشنا مي سازد.

3. اين آيات بر هشدارگري و روشنگري پيامبر صلي الله عليه و آله تأكيد كرده و يك بار در برابر ترك ايمان و بار ديگر در برابر شرك هشدار داده و راه انسان را به سوي توحيد روشن كرده است.

آموزه ها و پيام ها:

1. خدا را پناهگاه خويش بدانيد و به سوي او فرار كنيد.

2. به هشدارهاي روشن رهبري الهي توجه كنيد و از شرك بپرهيزيد.

3. رهبر الهي، هشدارگر و روشنگر راه مردم باشند.

4. خدا بهترين پناهگاه براي انسان و پيامبران، بهترين بيم دهنده هستند (م).

***

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 361

قرآن كريم در آيات پنجاه و دوم تا پنجاه و پنجم سوره ي ذاريات به شيوه ي تاريخي تهمت آميز مخالفان پيامبران و تكليف رهبران الهي در برابر آنان و مؤمنان اشاره مي كند و مي فرمايد:

52- 55. كَذلِكَ مَا أَتَي الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِن رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ* أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ

هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ* فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ* وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَي تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ

هم چنين هيچ فرستاده اي (به سراغ) كساني كه قبل از آن (مشرك) ان بودند نيامد مگر اين كه گفتند: « (او) ساحر يا ديوانه است!»* آيا يكديگر را بدان سفارش كرده اند؟ (نه) بلكه آنان گروهي طغيانگرند.* پس از آنان روي برتاب، و تو سرزنش شده نيستي؛* و تذكّر ده، چراكه يادآوري، مؤمنان را سود مي بخشد.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيه ي سي و نهم همين سوره ي بيان شد كه فرعون به موسي عليه السلام تهمت سحر و ديوانگي زد و اينك اين آيات روشن مي سازند كه اين تنها روش فرعون نبود بلكه همه ي مخالفان پيامبران در طول تاريخ اين گونه بودند و به پيامبران پاك نهاد تهمت مي زدند. گويا آنان نسل بعد از نسل به يك ديگر سفارش مي كردند كه اين گونه بگويند.

2. تهمت سحر وجنون دو تهمت متناقض اند، چون جادوگري نياز به هوش و تيزبيني دارد ولي ديوانگان اين گونه نيستند. مشركان لجوج در برابر پيامبران پاك نهاد به تناقض گويي مي افتادند و از آن جا كه در برابر معجزات آنان مطلبي نداشتند، تهمت سحر مي زدند و از آن جا كه از عقايد خرافي مشركان پيروي نمي كردند، تهمت ديوانگي مي زدند.

3. در اين آيات به ريشه ي انحراف مشركان اشاره شده است كه همان طغيان وسركشي آنان در برابر حق و دستورات الهي است. آنان كه گرفتار سركشي شده بودند، دست به تهمت مي زدند تا مردان حق را از صحنه بيرون كنند.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 362

آري؛ سركشي نفس انسان و تسلّط هواي نفس بر او ريشه ي بسياري از انحرافات است.

4. اين آيات وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله را

در برابر مخالفان و موافقان مشخص ساخته است.

الف) از مخالفان لجوج روي برتاب، چون وظيفه ي خود را در برابر آنان انجام داده اي و ديگر سخنان تو در آنان اثر نمي كند.

ب) در برابر مؤمنان روش تذكّر وبيدارگري در پيش گير، كه تذكرات تو براي آنان مفيد خواهد بود.

آري؛ سخنان حق بر صفحه ي دل هاي آماده مي نشيند.

و هم چون باران بهاري در آنها لاله ي ايمان مي روياند.

آموزه ها و پيام ها:

1. تهمت زني به رهبران الهي شيوه ي تاريخي سركشان است.

2. رهبران الهي منتظر تهمت هاي ضد و نقيض مخالفان باشند.

3. سركشي نفس انسان، ريشه ي مخالفت با پيامبران است.

4. از مخالفان لجوج روي برتابيد و با آنها گفت و گو و جدال نماييد.

5. پس از انجام وظيفه، سرزنشي براي روي گرداني رهبر از مردم نيست.

6. وظيفه ي مبلغان و رهبران الهي تذكر و بيدارباش است.

7. مؤمنان زمينه هاي لازم را براي استفاده از تذكرات دارند.

8. تذكرات رهبران الهي بر بعضي افراد اثر دارد (بنابراين منتظر تأثير همگاني تذكرات نباشيد).

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و ششم تا پنجاه و هشتم سوره ي ذاريات به هدف آفرينش انسان و صفات خدا اشاره مي كند و مي فرمايد:

56- 58. وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ* مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 363

و جن و انسان [ها] را جز براي پرستش [خود] نيافريدم.* از آنان هيچ روزي نمي خواهم، و نمي خواهم كه [به من غذا دهند.* [چرا] كه فقط خدا بسيار روزي دهنده [و] قدرتمند [و] استوار است.

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات قرآن هدف آفرينش انسان چند چيز معرفي شده است:

الف) عبادت؛

ب) آزمايش؛ «1»

ج) هدف آفرينش

انسان علم به قدرت خداست؛ «2»

د) هدف آفرينش انسان رحمت است. «3»

اما به نظر مي رسد كه هدف اصلي آفرينش انسان همان تكامل و نزديكي به خداست، كه علم انسان نقطه ي شروع آن و آزمايش هاي الهي تكامل بخش اين راه وعبادت بسترِ حركت به سوي خدا و رحمت الهي زمينه ساز آن است.

2. در احاديث اسلامي از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه

خداي بزرگ بندگان را نيافريد مگر براي آن كه او را بشناسند و هنگامي كه او را بشناسند عبادتش مي كنند و هنگامي كه او را بندگي كردند، از بندگي غير او بي نياز مي شوند. «4»

3. در اين جا پرسشي مطرح است كه اگر انسان دركارهايش هدف دارد براي آن است كه كمبود خود را جبران كند، در حالي كه خدا كمبودي ندارد، پس چگونه در كار خلقت هدف دارد؟

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 364

پاسخ آن است كه خدا حكيم و داناست، پس هدف دارد، ولي چون بي نياز و غني است، هدف وي در ذات او و براي جبران كمبودش نيست.

پس هدف از آفرينش انسان به خود انسان و كمال او بازمي گردد.

4. در اين آيات تأكيد شده كه خدا نيازي به انسان و روزي او ندارد، بلكه همگان از سفره ي او روزي مي خورند و خدا داراي قدرت و قوت است. «1»

من نكردم خلق تا سودي كنم

بلكه تا بر بندگان جُودي كنم 5. آفريش انسان و جن براي عبادت، به معناي مجبور كردن آنها نيست؛ اراده ي تشريعي خدا در آفرينش انسان، پرستش است، نه اراده ي تكويني او كه تخلّف ناپذير است؛ از اين رو انسان ها و جنيان مختار و

آزادند و مي توانند راه كفر و عصيان در پيش گيرند يا به هدف آفرينش و كمال بروند.

6. عبوديت و پرستش خدا به معناي بندگي كامل اوست؛ يعني انسان تسليم محض خدا شود و جز به كمال مطلق نينديشد و جز در راه او گام برندارد.

آموزه ها و پيام ها:

1. هدف آفرينش خويش را بشناسيد (و بدان سو حركت كنيد).

2. پرستش (كمال آفرين و معرفت زا) هدف شماست.

3. خدا شما را خلق نكرد تا سودي ببرد.

4. نه تنها خدا سودي از شما نمي خواهد كه خود سودرسان شماست.

***

قرآن كريم در آيات پنجاه و نهم و شصتم سوره ي ذاريات با بيان همگوني ستمكاران گناهكار در طول تاريخ به كافران هشدار داده، مي فرمايد:

59 و 60. فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ* فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 365

و در حقيقت براي كساني كه ستم كردند، سهمي (از عذاب) همانند سهم ياران آنان است! پس به شتاب (از من) نخواهند.* پس واي بر كساني كه كفر ورزيدند از روز (رستاخيز) شان كه (بدان) وعده داده مي شوند!

نكته ها و اشاره ها:

1. در آيات پيشين به شيوه ي همگون مخالفانِ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و اقوام سركش پيشين در مورد تهمت زدن به آنان اشاره شد و اين آيات به سهم همگون آنان از عذاب اشاره مي كنند.

2. «ذَنوب» در اصل به معناي اسبي است كه دم طولاني دارد و به دلوهاي بزرگ كه دنباله دارند نيز گفته مي شود؛ از اين رو به سهم (عذاب) گفته مي شود، كه دنباله و ادامه ي رفتار مشركان است؛ يعني سهم مشركان ستمكار عصر پيامبر اسلام از عذاب، همانند

اقوام سركش پيشين است.

3. مشركان ستمكارند؛ چراكه آنان با شرك به خدا هم سرمايه ي وجود خود را هدر مي دهند و هم جامعه را به انحراف مي كشند و بدين ترتيب به خود و جامعه ستم مي كنند.

4. در اين آيات دوبار تهديد به عذاب شده است كه ممكن است يكي اشاره به عذاب دنيا باشد كه كافران در مورد آمدن آن عجله مي كردند و ديگري اشاره به عذاب آخرت است. «1»

البته بخشي از عذاب دنيويِ مخالفان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در جنگ بدر ومانند آن تحقق يافت و بخش ديگري بخشوده شد؛ چون بسياري از مشركان در فتح مكه توبه كردند.

5. «وَيل» به معناي عذاب و بدبختي است و در مورد كارهاي زشت گفته مي شود و بيش تر در مورد تكذيب گران به كار مي رود.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 366

آموزه ها و پيام ها:

1. سهم عذاب ستمكاران مشرك در طول تاريخ همگون است.

2. عذاب الهي فراخواهد رسيد، پس عجله نكنيد.

3. اگر نجات اخروي مي خواهيد، كفر نورزيد.

4. عذاب موعود كافران در رستاخيز بسيار سخت است.

5. راه كفر، نتيجه اي جز عذاب الهي ندارد. «1»

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 367

منابع

«كل مجلدات تفسير مهر»

1. آداب الصلوة، امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، چاپ سوم، 1372.

2. آشنائي با قرآن (ده جلدي)، مرتضي مطهري، تهران- قم، انتشارات صدرا، چاپ هجدهم، 1382 ش.

3. احصاء العلوم، فارابي، بي نا، بي تا.

4. احياء علوم الدين، محمد بن محمد غزالي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

5. ارشاد القلوب الي الصواب، ديلمي، حسن بن ابي الحسن، انتشارات شريف رضي، چاپ اول، 1412 قمري.

6. اسباب النزول، ابوالحسن علي بن احمد الواحدي

النيشابوري، المكتبة العصريه، بيروت، 1425 ق.

7. اسلام و هيئت، سيد هبةالدين شهرستاني، مطبعة الغري في النجف، بي تا.

8. اصول الفقه، محمد رضا مظفر، انتشارات المعارف الاسلامية، تهران، چهار جلد در دو مجلد، 1368 ش.

9. اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1361 ش.

10. اطلس القرآن، دكتر شوقي ابوخليل، دارالكفر المعاصر بيروت و دارالفكر دمشق، 1423 ق.

11. اعجاز القرآن و بلاغت محمد صلي الله عليه و آله، مصطفي صادق رافعي، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، بنياد قرآن، 1361 ش.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 368

12. اعجاز قرآن، محمدحسين طباطبائي، قم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي، 1362 ش.

13. اعلام القرآن، دكتر محمد خزائلي، موسسه انتشارات اميركبير، تهران 1380 ش.

14. اعلام الوري بأعلم المهدي، امين الاسلام طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، (صاحب مجمع البيان)، انتشارات دارالكتب الاسلامية، قم، چاپ سوم، بي تا.

15. الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتب العلميه، بيروت، 1424 ق.

16. الاحتجاج، احمد بن علي طبرسي، نشر مرتضي، مشهد، 1403 قمري (نسخه حاضر از چاپ 1401 قمري مؤسسه جواد، بيروت عكسي برداري شده است).

17. الاختصاص، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

18. الارشاد في معرفة حجج اللَّه علي العباد، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

19. الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، محمد بن حسن شيخ طوسي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، چاپ سوم، 1390 قمري.

20. الامالي، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات كتابخانه اسلاميه (منشورات اعلمي، بيروت)، نوبت چهارم، اصلاحات 1362.

21.

الامالي، شيخ طوسي، محمد بن حسن، انتشارات دارالثقافة، قم، چاپ اول، 1414 قمري.

22. الامالي، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، كنگره جهاني هزاره مفيد قم، چاپ دوم، 1413 ه. ق.

23. البيان في تفسير القرآن، سيد ابوالقاسم خوئي، قم، المطبعة العلمية، 1394 ق.

24. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1365 ش.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 369

25. التفسير الاثري الجامع، محمدهادي معرفت، موسسة التمهيد، قم، الطبعة الاولي، 1383 ش.

26. التفسير المنسوب الي الامام الحسن بن علي العسكري عليه السلام، قم، موسسة الامام المهدي (عج)، 1409 ق، 1 جلدي.

27. التفسير لكتاب اللَّه المنير، محمد الكرمي، قم، مطبعة العلمية، 1402 ق، 7 جلدي.

28. التفسير والمفسّرون، دكتر محمد حسين ذهبي، دارالكتب الحديث، چاپ دوم، 1976 م.

29. التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، محمد هادي معرفت، مشهد، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق.

30. التمهيد في علوم القرآن، همو، قم، موسسه نشر اسلامي، چاپ دوم، 1415 ق.

31. التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دوم، 1398 قمري (1357 شمسي).

32. التوحيد، محمد بن علي ابن بابويه، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1363 ش.

33. الجدول في اعراب القرآن و صرفه و بيانه، محمود صافي، دار الرشيد دمشق و موسسه الاميان بيروت، بي تا.

34. الجعفريات (الاشعثيات)، محمد بن محمد بن اشعث، مكتبة النينوي الحديثة، تهران، بي نو، بي تا.

35. الخصال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 قمري.

36. قرآن و علم امروز، الخطيب، عبدالغني، ترجمه دكتر اسد اللَّه مبشري،

قرآن و علم امروز، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1362 ش.

37. الدرّ المنثور في تفسير الماثور، جلال الدين عبدالرحمن ابن ابي بكر السيوطي، دارالفكر، بيروت، 1414 ق.

38. الرسالة الذهبية (طب الرضا عليه السلام)، امام رضا عليه السلام، انتشارات خيام، قم، چاپ

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 370

اول، 1402 قمري.

39. البرهان في علوم القرآن، الزركشي، بدر الدين محمد بن عبداللَّه، دار المعرفة، بيروت، چهار جلد، 1410 ق.

40. الصحيفة السجاديه، امام زين العابدين عليه السلام، نشر الهادي، 1376 قمري.

41. الصراط المستقيم الي ستحقي التقديم، علي بن يونس نباطي بياضي، انتشارات كتابخانه حيدريه نجف اشرف، چاپ اول، 1384 قمري.

42. الضوء و اللون في القرآن الكريم، نذير حمدان، دمشق- بيروت، دار ابن كثير، 1422 ق.

43. الغدير في الكتاب و السنة و الادب، عبدالحسين احمد الاميني النجفي، بيروت، دارالكتاب العربي، 1378 ق.

44. الكافي، ثقة الاسلام كليني، محمد بن يعقوب، تحقيق علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

45. المحاسن، برقي، احمد بن ابي عبداللَّه، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1330، هجري شمسي (1371 قمري).

46. المسند، احمد بن محمد ابن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415 ق.

47. المفردات في غريب القرآن، ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة الرضويه، 1332 ش.

48. اولين دانشگاه وآخرين پيامبر، دكتر سيد رضا پاك نژاد، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1350 ش.

49. اهداف و مقاصد سوره ها، دكتر شحاته، ترجمه سيد محمدباقر حجّتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

50. اهل البيت في الكتاب المقدس، احمد الواسطي، مطبعة الصدر 1997 م.

51. بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام، علامه مجلسي، (مجلسي دوم) محمد باقر، مؤسسة الوفاء بيروت، لبنان، بي نو 1404 قمري.

52. بصائر الدرجات الكبري في فضائل آل محمد

صلي الله عليه و آله، صفار، محمد بن حسن

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 371

بن فروخ، انتشارات كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، چاپ دوم، 1404 قمري.

53. بوكاي، موريس، ترجمه مهندس ذبيح اللَّه دبير، مقايسه اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1365 ش.

54. پرواز در ملكوت مشتمل بر آداب الصلوة، امام خميني، سيد احمد فهري، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1359 ش.

55. پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، رشت، كتاب مبين، چاپ سوم، 1381.

56. پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دكتر سيد محمدباقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375 ش.

57. تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ طبري)، محمد بن جرير طبري، بيروت، دارالكتب العلميه، 1408 ق.

58. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، حسيني استر آبادي، سيد شرف الدين علي، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين قم، اول، 1409 قمري.

59. تحرير الوسيله، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، قم، موسسه مطبوعات دارالعلم، بي تا، چاپ دوم.

60. تحف العقول عن آل الرسول صلي الله عليه و آله، حراني حسن بن شعبه، مؤسسه نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين قم، چاپ دوم، 1404 قمري.

61. تفسير آسان (منتخب از تفاسير معتبر) محمدجواد نجفي، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ اول، 1364 ش، 15 جلدي.

62. تفسير اثني عشري، حسين بن احمد الحسيني الشاه عبدالعظيمي، (م 1384 ق)، تهران، انتشارات ميثاق، چاپ اول، 14 جلدي، 1364 ش.

63. تفسير احسن الحديث، سيد علي اكبر قرشي، تهران، واحد تحقيقات اسلامي بنياد بعثت، 12 جلدي، 1366 ش.

64. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، سيد عبدالحسين طيب (م 1411 ق)

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم،

ص: 372

تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، 14 جلدي، 1366 ش.

65. تفسير الامام العسكري عليه السلام، منسوب به امام عسكري عليه السلام، انتشارات مدرسه امام مهدي عليه السلام، قم، اول، 1409 قمري.

66. تفسير البرهان في تفسير القرآن، سيد هاشم حسيني بحراني، قم، دارالكتب العلميه، 1334 ش.

67. تفسير التبيان في تفسير القرآن، ابو جعفر محمد بن الحسن علي الطوسي (م 460 ق) قم، مكتب الاعلام الاسلامي، 10 جلدي، 1409 ق.

68. تفسير الجديد في تفسير القرآن الكريم، شيخ محمد السبزواري النجفي (م 1410 ق)، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 7 جلدي، 1402 ق.

69. تفسير الجواهر الثمين في تفسير الكتاب المبين، سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، كويت، مكتبة الالفين، 6 جلدي، 1407 ق.

70. تفسير الجواهر في تفسير القرآن، طنطاوي جوهري، بي جا، دارالفكر، بي تا، 13 جلدي.

71. تفسير الحبري، ابو عبداللَّه الكوفي الحسين بن الحكم بن مسلم الحبري، (م 286) بيروت، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، 10 جلدي، 1408 ق.

72. تفسير العياشي، محمد بن مسعود ابن عياش السلمي قندي المعروف بالعياشي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.

73. تفسير الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن و السنة، محمد صادقي تهراني، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 30 جلدي، 1406 ق.

74. تفسير القرآن الكريم (تفسير شبر) سيد عبداللَّه شبر (م 1242 ق)، بيروت، دارالبلاغه للطباعة و النشر و التوزيع، 1 جلدي، 1412 ق.

75. تفسير القرآن الكريم، سيد مصطفي خميني (م 1397 ق) تهران، چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 4 جلدي، 1362 ش.

76. تفسير القرآن الكريم، صدرالمتألهين محمد بن ابراهيم صدرالدين شيرازي، (م 1050 ق) قم، انتشارات بيدار، چاپ دوم، 7 جلدي، 1366 ش.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 373

77.

تفسير الكاشف، محمدجواد مغنيه (م 1400 ق) بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، 7 جلدي، 1981 م.

78. تفسير المعين، مولي نورالدين محمد بن مرتضي كاشاني (م بعد 1115 ق) قم، نشر كتابخانه آيةاللَّه مرعشي نجفي، بي تا، 3 جلدي.

79. تفسير المنار (تفسير القرآن الحكيم)، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفة، الطبعة الثانية.

80. تفسير الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بي تا، چاپ دوم.

81. تفسير الوجيز في تفسير القرآن العزيز، علي بن الحسين بن ابي جامع العاملي (م 1135 ق) قم، دار القرآن الكريم، 1 جلد، 1413 ق.

82. تفسير انوار العرفان في تفسير القرآن، ابوالفضل داورپناه، تهران، انتشارات صدر، 9 جلدي، 1375 ش.

83. تفسير انوار درخشان در تفسير قرآن، سيد محمد حسيني الهمداني، تهران، كتابفروشي لطفي، 18 جلدي، 1380 ق.

84. تفسير بيان السعادة في مقامات العباد، حاج سلطان محمد الجنابذي ملقب به سلطان عليشاه (م 1327 ق) تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، چاپ دوم، 4 جلدي، 1344 ش.

85. تفسير پرتوي از قرآن، سيد محمود طالقاني (م 1358 ش) تهران، شركت سهامي انتشار، 6 جلدي، 1366 ش.

86. تفسير تسنيم (تفسير قرآن كريم)، عبداللَّه جوادي آملي، مركز نشر اسراء، قم، 1380 ش.

87. تفسير تقريب القرآن الي الاذهان، سيد محمد الحسيني الشيرازي، بيروت، موسسه الوفاء، 30 جلدي در 10 مجلد، 1400 ق.

88. تفسير ثعلبي (الكشف و البيان)، احمد بن محمود ثعلبي (م 427 ق) بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422 ق.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 374

89. تفسير جامع، سيد ابراهيم بروجردي، تهران، انتشارات صدر، چاپ سوم، 7 جلدي، 1341 ش.

90. تفسير جلاء الاذهان و جلاء الاحزان (تفسير گازر)، ابوالمحاسن حسين بن حسن جرجاني (م، اواخر قرن نهم)، تهران، چاپخانه

دانشگاه تهران، چاپ اول، 10 جلدي، 1337 ش.

91. تفسير جوامع الجامع، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (م 548 ق) تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1412 ق.

92. تفسير حجة التفاسير و بلاغ الاكسير (تفسير بلاغي)، سيد عبدالحجة بلاغي، قم، چاپ حكمت، چاپ اول، 10 جلدي، 1345 ش.

93. تفسير خسروي، شاهزاده عليرضا ميرزا خسرواني (م 1386 ق) تهران، چاپ اسلاميه، 8 جلدي، 1397 ق.

94. تفسير راهنما، اكبر هاشمي رفسنجاني و جمعي از محققان مركز فرهنگ و معارف قرآن، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، چاپ سوم، 1379 ش.

95. تفسير روان جاويد در تفسير قرآن مجيد، ميرزا محمد ثقفي تهراني، تهران، انتشارات برهان، چاپ دوم، بي تا، 5 جلدي.

96. تفسير روشن، حسن مصطفوي، تهران، انتشارات سروش، 2 جلدي، 1374 ش.

97. تفسير روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ابوالفتوح رازي، (م 552 ق) مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 14 جلدي، 1374 ش.

98. تفسير سوره حمد، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ هفتم، 1381 ش.

99. تفسير شريف لاهيجي، بهاءالدين محمد شيخ علي الشريف اللاهيجي، (م 1088 ق)، تهران، موسسه مطبوعاتي علمي، 4 جلدي، 1363 ش.

100. تفسير صافي، فيض كاشاني، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1402 ق.

101. تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، جعفر سبحاني، تنظيم سيد هادي خسرو شاهي، قم،

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 375

مؤسسه ي امام صادق عليه السلام، (انتشارات توحيد)، 1371 ش.

102. تفسير عاملي، ابراهيم عاملي، مشهد، كتاب فروشي باستان، و تهران، كتابخانه صدوق، 8 جلدي، 1363 ش.

103. تفسير علي بن ابراهيم القمي، قمي، علي بن ابراهيم، موسسه دارالكتاب، قم، سوم،

1404 قمري، كتاب حاضر نسخه عكسي از چاپ دوم نشر مكتبه المهدي نجف مي باشد كه بيروت نيز از آن عكس گرفته است.

104. تفسير علي بن ابراهيم القمي، (م حدود 307 ق) قم، موسسه دارالكتاب للطباعة و النشر، چاپ سوم، 2 جلدي.

105. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات الكوفي (اواخر قرن سوم هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1410 ق.

106. تفسير في ظلال القرآن، سيد قطب، بيروت، داراحياء التراث العربي، الطبعة الخامسة.

107. تفسير قرطبي، (الجامع لاحكام القرآن) محمد بن احمد قرطبي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1416 ق.

108. تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، فخرالدين رازي، بيروت، دارالكتب الاسلاميه.

109. تفسير كشاف عن حقائق غوامض التنزيل، محمود بن عمر الزمخشري، بيروت، ادب الحوزه، دارالمعرفة، دارالكتب، 1400 ق.

110. تفسير كشف الاسرار و عدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصاري)، احمد بن محمد ميبدي، تهران، اميركبير، 1376 ش.

111. تفسير كشف الحقايق عن نكت الايات و الدقائق، محمد كريم العلوي الحسيني الموسوي، تهران، حاج عبدالمجيد- صادق نوبري، چاپ سوم، 2 جلدي، 1396 ق.

112. تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا القمي المشهدي، (قرن 12 هجري) تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 376

اسلامي، 14 جلدي، 1366 ش.

113. تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (امين الاسلام)، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.

114. تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن (كنز العرفان)، بانوي اصفهاني (امين اصفهاني- م 1404 ق) تهران، نهضت زنان مسلمان، 10 جلدي، 1361 ش.

115. تفسير مقتنيات الدرر و ملتقطات لثمر، سيدعلي الحائري الطهراني (م 1340 ق) تهران، دار الكتب الاسلاميه، 12

جلدي، 1327 ش.

116. تفسير من وحي القرآن، محمدحسين فضل اللَّه، دار الزهراء، بيروت، 1405 ق.

117. تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملافتح اللَّه كاشاني (م 998 ق)، تهران، كتاب فروشي اسلاميه، چاپ دوم، 10 جلدي، 1344 ش.

118. تفسير من هدي القرآن، سيد محمدتقي مدرس، بي جا، دارالهدي، 18 جلدي، 1406 ق.

119. تفسير مواهب الرحمن في تفسير القرآن، سيد عبدالاعلي الموسوي السبزواري، نجف اشرف، مطبعة الاداب، 4 جلدي، 1404 ق.

120. تفسير مواهب عليه (تفسير حسيني)، حسين واعظ كاشفي (م 910 ق)، تهران، كتاب فروشي اقبال، چاپ اول، 4 جلدي، 1317 ش.

121. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ بيست و ششم، 1373 ش.

122. تفسير نورالثقلين، عبدالعلي بن جمعه العروسي حويزي، قم، المطبعة العلمية، 1383 ش.

123. تفسير نور، محسن قرائتي، قم، انتشارات در راه حق، 1374 ش.

124. تفسير نهج البيان عن كشف معاني القرآن، محمد بن الحسن الشيباني، (قرن هفتم) تهران، موسسه دائرةالمعارف اسلامية، 1 جلد، 1412 ق.

125. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر المعروف (مجموعة ورم)، ورام بن ابي فراس، انتشارات مكتبة الفقيه، قم. كتاب حاضر نسخه عكسي از انتشارات دار صعب و

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 377

دار التعارف بيروت به سال 1376 قمري است.

126. تنزيه الانبياء و الائمة عليهم السلام، علم الهدي سيد مرتضي، انتشارات شريف رضي، قم، بي نو، 1250 قمري.

127. تهذيب الاحكام في شرح المقنعه، شيخ طوسي، محمد بن حسن، چاپ چهارم، 1365 شمسي.

128. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات شريف رضي، قم، چاپ دوم، 1364 شمسي.

129. جامع الاخبار، شعيري، تاج الدين محمد، انتشارات رضي قم، چاپ دوم، 1363

شمسي.

130. جواهر القرآن غزالي، بيروت- دمشق، المركز العربي الكتاب، بي تا.

131. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، روح اللَّه خميني، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره، 1375 ش.

132. چهل حديث، امام خميني، بي جا، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، بي تا.

133. خدا از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني بهشتي، انتشارات بعثت، تهران، بي تا.

134. درآمدي بر تفسير علمي قرآن، محمدعلي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات اسوه، 1378 ش.

135. دراسات قرآنيه، المبادي العامه لتفسير القرآن الكريم، محمدحسين علي الصغير، تهران مكتبة الاسلامي، 1412 ق.

136. الطب في القرآن الكريم، دياب، دكتر عبد الحميد و دكتر احمد قرقوز، مؤسسة علوم القرآن، دمشق، الطبعة السابعة، 1404 ق. و نيز تحت عنوان طب در قرآن، ترجمه علي چراغي، انتشارات حفظي بي تا، تهران.

137. ديوان حافظ، شمس الدين محمد حافظ شيرازي، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1366 ش.

138. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع الثاني، سيد محمود الآلوسي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1405 ق.

139. روح عرفاني روح اللَّه، محمدرضا رمزي اوحدي، تهران، مؤسسة توسعه

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 378

فرهنگ قرآني، 1378 ش.

140. روزه درمان بيماري هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364 ش.

141. روش شناسي تفسير قرآن؛ بابائي و ديگران، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

142. روش ها و گرايش هاي تفسيري؛ حسين علوي مهر، انتشارات اسوه، سال 1381.

143. روش هاي تفسير قرآن، دكتر سيدرضا مؤدّب، قم، دانشگاه (انتشارات اشراق)، 1380 ش.

144. خلقت انسان در بيان قرآن، سبحاني، يد اللَّه، شركت سهامي انتشارات، تهران چاپ سوم، 1351 ش.

145. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوة للطباعة و النشر، طهران، 1416 ق.

146. سيره ابن هشام (السيرة النبويه)،

عبدالملك بن هشام، بيروت، المكتبة العربية، 1419 ق.

147. شرح دعاي سحر، امام خميني، ترجمه سيد احمد فهري، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359 ش.

148. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن هبة اللَّه، ابن ابي الحديد، طهران، انتشارات كتاب آوند دانش، 1379 ش.

149. شواهد التنزيل، حاكم حسكاني (ابن حذاء، ابن حداد)، عبيداللَّه قضي، تحقيق: محمدباقر محمودي، موسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامي، چاپ اول، 1411 قمري.

150. صحيح بخاري، ابوعبداللَّه محمدبن اسماعيل الخاري، بيروت، داراحياء الثراث العربي، چهار جلدي، 1400 ه. ق.

151. صحيفه نور، روح اللَّه موسوي خميني قدس سره، تهران، موسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.

152. الفرقان و القرآن، عبدالرحمن العك، شيخ خالد، الفرقان و القرآن، الحكمة للطباعة والنشر، سوريه، 1414 ق.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 379

153. عدة الداعي، ابن فهد حلي، جمال الدين ابوالعباس، احمد بن محمد حلي، انتشارات دارد الكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 قمري.

154. علل الشرايع، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات مكتبة الداوري، قم، كتاب حاضر عكس انتشارات، كتابخانه حيدريه، نجف، به سال 1368 قمري است.

155. علم و دين، ايان باربوي، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1374 ش.

156. عيون اخبار الرضا عليه السلام شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جهان، بي جا، بي نو، 1378 قمري.

157. غرر الحكم و درر الكلم، تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامي حوزه قم، چاپ اول، 1366 قمري.

158. فرائد الاصول، شيخ مرتضي انصاري، قم، مجمع الفكر الاسلامي، چهار جلدي، 1419 ق.

159. فرهنگ خاص علوم سياسي، حسن عليزاده، تهران، انتشارات روزنه، 1377 ش.

160. فقه القرآن، راوندي

كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، كتابخانه آية اللَّه مرعشي نجفي، قم، چاپ دوم، 1405 قمري.

161. فيزيك نوين، دكتر اريك اوبلاكر، ترجمه ي بهروز بيضائي، تهران، انتشارات قدياني، 1370 ش.

162. قاموس قرآن، سيد علي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1352 ش.

163. قاموس كتاب مقدس، جميز هاكس، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1377 ش.

164. قرآن ناطق، بي آزار شيرازي، عبدالكريم، جلد اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376 ش.

165. قرآن و آخرين پيامبر، ناصر مكارم شيرازي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا.

166. قرب الاسناد، حميري عبداللَّه بن جعفر، انتشارات نينوي، تهران، (چاپ فعلي سنگي است در چاپخانه اسلاميه به چاپ رسيده است).

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 380

167. قصص الانبياء عليهم السلام، راوندي كاشاني، قطب الدين ابوالحسن (ابوالحسين) سعيد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس روضي، چاپ اول، 1409 قمري.

168. كتاب مقدس (تورات و انجيل)، مترجم انجمن كتاب مقدس، ايران، چاپ دوم، 1987 م.

169. كشف الغمة في معرفة الائمة عليهم السلام، اربلي علي بن عيسي، انتشارات مكتبة بني هاشمي، تبريز، بي نو 1381 قمري.

170. كفاية الاصول، آخوند محمدكاظم خراساني، قم، موسسة النشر الاسلامي، 1414 ق.

171. كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات دارالكتب الاسلامية قم، چاپ دوم، 1395 قمري.

172. كنزالفوائد، كراجكي، ابوالفتح، انتشارات دارالذخائر، قم، اول، 1410 قمري.

173. گلستان سعدي، كتاب فروشي برادران علمي، بي جا، 1366 ش.

174. لباب النقول في اسباب النزول، جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر السيوطي، دارالكتاب العربي، بيروت، 1423 ق.

175. لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم، آداب الحوزه، 1405 ق.

176. مباني فلسفه علي اكبر سياسي، تهران، دانشگاه تهران.

177. مباني و روش هاي تفسيري،

عباسعلي عميد زنجاني، تهران، چاپ چهارم انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

178. متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهر آشوب آملي مازندراني، رشيد الدين محمد، انتشارات بيدار، 1328 قمري.

179. مثنوي معنوي، (مثنوي معنوي براساس نسخه نيكلسون) جلال الدين محمد بن محمد مولوي، راستين، جانبي 1375 ش.

180. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوري، حسين، تحقيق و نشر موسسه آل البيت:، قم، اول، 1408 قمري.

181. تكامل در قرآن، مشكيني اردبيلي، آية اللَّه علي، بي تا، ترجمه حسيني نژاد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 381

182. آموزش فلسفه، مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، دو جلد، 1368.

183. معارف قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم، انتشارات در راه حق، 1367 ش، 520 ص.

184. معاني الاخبار، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه قم، 1361 قمري.

185. معاني الاخبار، محمد بن علي ابن بابويه، تهران، مكتب الصدوق، 1379 ق.

186. مكارم الاخلاق، طبرسي (فرزند صاحب مجمع البيان) رضي الدين حسن بن فضل، انتشارات شريف رضي، چهارم، 1412 قمري.

187. منطق ترجمه قرآن، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1386 ش.

188. منطق تفسير قرآن (2)، روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، محمدعلي رضايي اصفهاني، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، قم، 1385 ش.

189. منطق تفسير قرآن (1) مباني و قواعد تفسير، محمد علي رضائي اصفهاني، قم، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1387 ش.

190. من لايحضره الفقيه، التوحيد، شيخ صدوق ابوجعفر، محمد بن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1413

قمري.

191. نظريه تكامل از ديدگاه قرآن، مهاجري، مسيح، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1363 ش.

192. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404 ق.

193. مطالب شگفت انگيز قرآن، نجفي، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1377 ش.

194. نخستين ترجمه گروهي قرآن كريم، محمد علي رضائي اصفهاني و همكاران، قم، دار الذكر، 1384 ش.

195. جهان دانش، فرهنگ دانستنيها، نژاد، محمد، انتشارات بنياد، چاپ هفتم، 1374 ش.

تفسير قرآن مهر جلد نوزدهم، ص: 382

196. نگاهي به اديان زنده جهان، حسين توفيقي، قم، مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران، 1377 ش.

197. دانش عصر فضا، نوري، آية اللّه حسين، نشر مرتضي، قم، 1370 ش.

198. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، تدوين، سيد رضي، انتشارات دارالهجرة، قم (نسخه صبحي صالح).

199. نهج البلاغه، امام علي عليه السلام، ترجمه محمد دشتي، دفتر نشر الهادي، 1379 ش.

200. وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، محمد بن الحسن حرّ عاملي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1391 ق.

201. هفت آسمان، بهبودي، محمد باقر، تهران، كتابخانه مسجد جعفري قيطريه.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109