سرشناسه: لباف علی ۱۳۵۳ - عنوان و نام پدیدآور: خزان یاس: چرا شیعه میگوید شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام / به اهتمام علی لباف.
مشخصات نشر: تهران: منیر ۱۳۸۸.
مشخصات ظاهری: ۳۲ ص.
شابک: ۹۵۰۰ ریال: 978 - 964 - 539 - 138 - 4؛ ۱۰۰۰۰ ریال (چاپ دوم)
وضعیت فهرست نویسی: فاپا
یادداشت: چاپ دوم: ۱۳۸۹.
یادداشت: کتابنامه به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر: چرا شیعه میگوید شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام.
موضوع: فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ۸؟ قبل از هجرت - ۱۱ق - شهادت - دفاعیهها و ردیهها
موضوع: فاطمه زهرا علیهاالسلام ، ۸؟ قبل از هجرت - ۱۱ق - مصائب
رده بندی کنگره: BP۲۷ / ۲ / ل۲خ۴ ۱۳۸۸
رده بندی دیویی: ۲۹۷ / ۹۷۳
شماره کتابشناسی ملی: ۱۶۱۸۰۴۶
چندی پیش که به بهانه مرتب نمودن کتابخانهام، آرشیو شبهات فاطمیه را ورق میزدم؛ نوشتاری برگرفته از سایت اینترنتی Sonnat» که به مناسبت فاطمیه 1386 به رشته تحریر درآمده بود، توجهم را جلب کرد:
«دادن عناوین به افراد میبایست با اصول و ضوابط قرآن و سنت باشد؛ نه این که بنده با شهید بودن حضرت زهرا مخالف باشم، ولی اینکه چون او را مقتول بدانیم پس شهید است، اشتباه است. » !
آن چه در این نوشتار ملاحظه میفرمایید، پاسخی کوتاه و گویا به شبههی فوق میباشد.
منطق شیعیان در به کارگیری واژه «شهادت» برای اشاره به درگذشت حضرت زهرا علیهاالسلام ، بر چهار دیدگاه تاریخی به هم پیوسته استوار میباشد. این چهار واقعه تاریخی که در طی قرون متمادی (به ویژه در قرون نخستین هجری) بخشی از مسلمترین باورهای تاریخی شیعیان در رابطه با مصائب حضرت زهرا علیهاالسلام محسوب میگردند؛ در میراث مکتوب قرنهای 3 - 6 هجری، به روشنی منعکس گردیده است:
واقعه یکم: حضرت زهرا علیهاالسلام توسط عوامل دستگاه حاکم مجروح شدهاند.
واقعه دوم: جراحت حضرت زهرا علیهاالسلام شدید بوده است.
واقعه سوم: جراحت حضرت زهرا علیهاالسلام به درگذشت ایشان منجر شده است.
واقعه چهارم: جراحت حضرت زهرا علیهاالسلام در راه دفاع از حضرت علی علیه السلام رخ داده است.
(شیخ طوسی (متوفای 460) در کتاب «تلخیص الشافی» (: ج 3، ص 156، چاپ: مطبعه الآداب، نجف) مینویسد
و المشهور الذی لا خلاف فیه بین الشیعه أن عمر ضرب علی بطنها حتّی أسقطت …
و [خبر ] مشهور ( = پرآوازه و فراگیر) بین شیعه که خلافی در آن نیست (1) این است که: عمر به شکم او زد، به گونهای که او سقط [جنین] کرد …
(عبد الجلیل قزوینی (متوفای 560)
در کتاب «النقض» (ص 297، به تصحیح: محدث ارموی) مینویسد
آنگه گفته است: «و گویند که: عمر درب بر شکم فاطمه زد و کودکی را در شکم او کشت که رسول او را محسن نام نهاده بود. » اما جواب آن است که این خبریست درست؛ و برین وجه نقل کردهاند و در کتب شیعی و سنّی مذکور و مسطور است.
(زین الدین عاملی بیاضی (متوفای 877)
در کتاب «الصراط المستقیم» (: ج 3، ص 12، چاپ: مرتضوی، تهران) مینویسد
و منها ما رواه البلاذری و اشتهر فی الشیعه أنه حصر فاطمه فی الباب حتّی أسقطت محسنا.
از جمله آن موارد [و اعمال ناشایست خلیفهی دوم] آن مطلبی است که بلاذری [از علمای سنّی مذهب و متوفای 279 ] نقل کرده و در میان شیعیان نیز [این خبر ] مشهور (2) است که او (عمر بن خطاب) فاطمه [ علیهاالسلام ] را آن چنان بین در و دیوار قرار داد، که [فاطمه علیهاالسلام ، فرزندش] محسن را سقط نمود.
از دقت در تصریحات عالمان نام آور امامیه در قرنهای 5 - 6 و 9 هجری، میتوان به این نتیجه گیری علمی دست یافت:
«بزرگان شیعه و منابع اصیل امامیه، در طی قرون متوالی و یکی پس از دیگری، با الفاظ مختلف، به بازگویی و ثبت نقلهای متعددی پرداختهاند که مضمون و محتوای مندرج در این خبرها، حاکی از صحت و اعتبار دیدگاه شیعیان در رابطه با مصائب حضرت زهرا علیهاالسلام میباشد. »
همچنین، با تأمل در برخی گزارشهای اهل سنّت میتوان فهمید: «مصائب یاد شده، یکی از باورهای قطعی و فراگیر شیعیان در قرون نخستین هجری بوده است. چرا که اگر این مصائب در نزد شیعیان از پشتوانههایی مشتمل بر اخبار متواتر برخوردار نمیبود؛ هرگز در میان امامیه به بروز و ظهوری گسترده دست نمییافت و تا بدان جا علنی و عمومی نمیگردید که مورد توجه نویسندگان اهل سنّت قرار گیرد. »
مقدسی (متوفای 355) مینویسد:
… و ولدت محسنا و هو الذی تزعم الشیعه أنها أسقطته من ضربه عمر. (3)
و محسن را به دنیا آورد و او همان [طفلی] است که شیعه میپندارد: [فاطمه،] او را در اثر ضربه عمر سقط کرد.
٭ ابوبکر باقلانی (متوفای 403) مینویسد:
و أما طعن الرافضه علی الصحابه فَلا یلتفت إلیه … و قولهم … أن عمر رفس فاطمه حتی أسقطَت بمحسن. (4)
و اما ایراد رافضیها (شیعیان) بر صحابه، قابل اعتنا نیست (!!) … و نیز گفتهی آنها … : که همانا عمر، به فاطمه لگد زد، به طوری که محسن را سقط کرد.
قاضی عبد الجبار (متوفای 415) مینویسد:
و ادعوا بروایه رووها عن جعفر بن محمد و غیره: أن عمر ضرب فاطمه بسوط … (5)
[شیعیان] بر اساس روایتی که از جعفر بن محمد و دیگران روایت کردهاند، مدعی شدهاند که عمر، فاطمه را با شلاقی زده است …
وی در جای دیگری مینویسد:
و لکن دعاوی الرافضه علی ضرب فاطمه … و کُل من تأمل أمرهم تبین له بطلان ذلک … (6)
اما ادعاهای رافضیها (شیعیان) در مورد مضروب شدن فاطمه … و هر کس در کار آنها تأمل و اندیشه کند، بطلان آن برایش روشن میشود (!!) …
قاضی نعمان مغربی (متوفای 363)
در کتاب «دعائم الإسلام» (ج 1، ص 232، چاپ: مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم) از امام صادق علیه السلام روایتی نقل میکند که از تأمل در مضامین آن میتوان به شدت جراحتهای وارد شده به حضرت زهرا علیهاالسلام پی برد:
[عن أبی عبدالله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام عن أبیه علیه السلام : قال:]
إن رسول الله صلی الله علیه و آله أسر إلی فاطمه علیهاالسلام أنها أولی (أول) من یلْحق به من أهل بیته فلما قبض و نالها من القوم ما نالها لزمت الفراش و نحل جسمها و ذاب لحمها و صارت کالخیال.
[از امام جعفر بن محمد صادق از پدرش علیهماالسلام که فرمود:]
رسول خدا صلّی الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام محرمانه فرمود که وی نخستین شخص از اهل بیت اوست که به ایشان میپیوندد. بعد، وقتی آن حضرت صلّی الله علیه و آله رحلت فرمود و از طرف جماعت به آن بانو آن آسیبها رسید، در بستر افتاد و جسمش ضعیف گشت و گوشت [بدن] وی آب شد (به تدریج لاغر شد) و مانند شبحی گردید.
(محمد بن جریر طبری [سوم ] (7) امامی صغیر (8) (متوفای بعد از 390) (9) در کتاب «دلائل الإمامه» (10) (طبع قدیم: ص 45 / طبع جدید: ص 134، چاپ: مؤسسه بعثت، قم) از امام صادق علیه السلام نقل میکند که آن حضرت علیه السلام فرمودند:
و کان سبب وفاتها (11) أن قنفذا مولی عمر لکزها بنعل السیف بأمره، فأسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا …
و دلیل وفات آن بانو این بود که قنفذ غلام عمر به دستور او با نعل شمشیر (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) بر آن بانو به شدت ضربهای زد؛ لذا محسن را سقط نمود و از این جهت، به سختی بیمار شد …
عماد الدین طبری (زنده در سال 697) در کتاب «کامل السقیفه» مشهور به: «کامل بهائی» : (12) (ج 1، ص 312، چاپ: المکتبه المرتضویه، تهران) نقل میکند:
عقیل در فردای تدفین شبانه و مخفیانه حضرت زهرا علیهاالسلام ، خطاب به عمر بن خطاب چنین گفت:
و أنتم و الله لأشد الناس حسدا و أقدم عداوة لرسول الله و أهل بیته، ضربتموها بالأمس و خرجت من الدنیا و ظهرها بدم و هی غیر راضیه عنکما.
سوگند به خدا! رشک شما به پیامبر خدا و خاندانش از همه بیشتر و دشمنی شما با او از همه پیشتر است. دیروز او ( = حضرت زهرا علیهاالسلام ) را زدید و در حالی از دنیا رفت که خون از پشت [و پهلوی] او میرفت و او از شما دو نفر ناراضی بود.
(ابن قولویه قمی (متوفای 367)
در کتاب «کامل الزیارات» (ص 333، چاپ: المرتضویه، نجف) از امام صادق علیه السلام نقل میکند که جبرئیل علیه السلام خطاب به رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین خبر داد:
و أما ابنتک فتظلم و تحرم و یؤخذ حقها غصبا الَّذی تجعلُه لها و تضرب و هی حامل و یدخَل علی حریمها و منزلها بغیر إذن، ثُم یمسها هوان و ذلٌّ، ثُم لاتجد مانعا و تطرح ما فی بطنها من الضرب و تموت من ذلک الضرب …
و اما دخترت؛ مورد ستم واقع میشود و محروم میگردد و حقش غاصبانه گرفته میشود؛ همان حقّی که تو برایش قرار میدهی و در حالی که باردار است، او را میزنند و به حریم و خانهاش بدون اجازه وارد میشوند. سپس [از جهت ورود مهاجمان به خانهاش] به او خواری و ذلت میرسد، بعد هم [مدافع و ] بازدارندهای نمییابد و به جهت کوفته شدن، فرزندی را که در بطن دارد، فرو میاندازد و به دلیل آن ضربه، از دنیا میرود …
شیخ صدوق (متوفای 381)
در کتاب «الأمالی» (ص 100، مجلس 24، چاپ: أعلمی، بیروت) از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل میکند که آن حضرت صلّی الله علیه و آله فرمودند:
و إنی لما رأیتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کأنی بها و قد دخَل الذل بیتها و انتهکت حرمتها و غصبت حقُّها و منعت إرثها و کسر جنبها (و کسرت جنبتها) و أسقطت جنینها و هی تنادی: «یا محمداه!» فَلا تجاب، و تستغیث فلا تغاث … فتقدم علَی محزونه مکروبه مغمومه مغصوبه مقتوله.
هرگاه که او را میبینم، به یاد میآورم که بعد از من با او چه رفتاری میشود و همانند این است که من با او هستم و مینگرم که اهانت، وارد خانهاش شده و حرمتش هتک گردیده و حقش غصب شده و ارثش گرفته شده است. پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است. این در حالی است که مرا به اندوه میخواند. ولی جواب داده نمیشود و کمک میخواهد و کسی او را یاری نمیدهد … سپس بر من وارد میشود در حالی که غصه دار و داغدار و ناراحت است. حق او را به ظلم گرفتهاند و او را به قتل رساندهاند. (13)
محمد بن جریر طبری امامی صغیر (متوفای بعد از 390)
در کتاب «دلائل الإمامه» (طبع قدیم: ص 45 / طبع جدید: ص 134، چاپ: مؤسسه بعثت، قم) از امام صادق علیه السلام نقل میکند که آن حضرت علیه السلام فرمودند:
و کان سبب وفاتها أن قنفذا مولی عمر لکزها بنعل السیف بأمرِه، فأسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا …
و دلیل وفات آن بانو این بود که قنفذ غلام عمر به دستور او با نعل شمشیر (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) بر آن بانو به شدت ضربهای زد؛ لذا محسن را سقط نمود و از این جهت، به سختی بیمار شد …
محمد بن جریر طبری امامی صغیر (متوفای بعد از 390)
در کتاب «نوادر المعجزات» (طبع جدید: ص 97 - 98، چاپ: مؤسسه الإمام المهدی علیه السلام ، قم) نقل میکند:
فلما قبض رسول الله صلّی الله علیه و آله و جری ما جری فی یوم دخُول القوم علیها دارها و إخراج ابن عمها أمیرالمؤمنین علیه السلام و ما لحقها من الرجل أسقطت به ولدا تماما و کان ذلک أصل مرضها و وفاتها.
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان سپرد و آن ماجراها در روز وارد شدن جماعت به خانهی آن بانو و بیرون کشاندن پسرعمویش امیرالمؤمنین علیه السلام و آن بلایی که از ناحیهی آن مرد به او رسید، اتفاق افتاد؛ فرزند کاملی را سقط کرد و این مسأله، ریشه بیماری و وفات آن بانو بود.
کفعمی (متوفای 905) (14) در کتاب «مصباح» (صفحه 522) نقل میکند
إن سبب وفاتها علیهاالسلام هو أنَّها ضربت و أسقطت.
همانا سبب درگذشت آن بانو این است که وی ضربه خورد، کوفته شد و سقط جنین کرد.
یحیی بن الحسین زیدی یمنی (متوفای 298) در کتاب «تثبیت الإمامه» (ص 16، چاپ: دارالإمام السجاد علیه السلام ، بیروت) نقل میکند
• فقال أبوبکر لعمر:
إنهض فی جماعه و کسر باب هذا الرجل و جئنا به [کی] یدخُل فی ما دخل فیه الناس
فنهض عمر و من معه إلی باب علی فدقُّوا الباب فدافعتْه فاطمه صلوات الله علیها فدفعها و طرحها …
پس ابوبکر به عمر گفت: با گروهی برخیز و درب خانهی این مرد را بشکن و او را نزد ما بیاور تا در آن چه مردم در آن وارد شدهاند (بیعت با ابوبکر) وارد شود. پس عمر و کسانی که با او بودند برخاستند و نزد درب خانه علی رفتند و به درب کوبیدند. اما فاطمه که درود خدا بر او باد جلوی عمر را گرفت، پس او فاطمه را هل داد و [به سویی] پرت کرد …
محمد بن مسعود عیاشی (متوفای 320) در کتاب «تفسیر العیاشی» (ج 2، ص 308، چاپ: العلمیه الإسلامیه، تهران) روایت میکند:
• فقامت فاطمه بنت رسول الله صلوات الله علیها تحول بینه و بین علی فضربها …
پس فاطمه دختر رسول خدا که درود خدا بر او باد برخاست که بین او و علی حائل شود [و مانع دست یافتن او به حضرت علی علیه السلام شود]؛ پس او را زد …
محمد بن جریر طبری امامی صغیر (متوفای بعد از 390)
در کتاب «نوادر المعجزات» (طبع جدید: ص 97 - 98، چاپ: مؤسسه الإمام المهدی علیه السلام ، قم) نقل میکند:
فلما قبض رسول الله صلّی الله علیه و آله و جری ما جری فی یوم دخُول القوم علیها دارها و إخراج ابن عمها أمیرالمؤمنین علیه السلام و ما لحقها من الرجل أسقطت به ولدا تماما و کان ذلک أصل مرضها و وفاتها.
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله جان سپرد و آن ماجراها در روز وارد شدن جماعت به خانهی آن بانو و بیرون کشاندن پسرعمویش امیرالمؤمنین علیه السلام و آن بلایی که از ناحیهی آن مرد به او رسید، اتفاق افتاد؛ فرزند کاملی را سقط کرد و این مسأله، ریشهی بیماری و وفات آن بانو بود.
تا این جا دانستیم که ما شیعیان از همان قرون نخستین هجری بر این باور استوار بودهایم که:
(1) - حضرت زهرا علیهاالسلام توسط عوامل دستگاه حاکم مجروح شدهاند.
(2) - جراحت حضرت زهرا علیهاالسلام شدید بوده است.
(3) - جراحت حضرت زهرا علیهاالسلام به درگذشت ایشان منجر شده است.
(4) - جراحت حضرت زهرا علیهاالسلام در راه دفاع از حضرت علی علیه السلام رخ داده است.
حال میگوییم:
ما شیعیان در فرهنگ مذهبی خود، این گونه از دنیا رفتن (یعنی: مرگ در راه دفاع از امیرالمؤمنین علی علیه السلام ) را «شهادت» مینامیم.
شیخ احمد طبرسی (متوفای قرن 6) در کتاب «الإحتجاج» (ص 83، چاپ: أعلمی، بیروت) از سلمان فارسی نقل میکند که فرمود:
و حالت فاطمه علیهاالسلام بین زوجها و بینهم عند باب البیت فضربها قنفذ بالسوط علی عضدها، فبقی أثره فی عضدها من ذلک مثْل الدملوج من ضرب قنفذ إیاها فأرسل أبوبکر إلی قنفذ إضربها، فألجأها إلی عضادة بیتها، فدفعها فکسر ضلعا من جنبها و ألقت جنینا من بطنها، فَلم َتزَل صاحبه فراش حتّی ماتت من ذلک شهیده …
فاطمه علیهاالسلام در آستانه در، بین همسرش و آنان (مهاجمان) مانع شد و قنفذ با شلاق بر بازوی آن بانو کوبید و اثر آن، بر بازوی وی مثل بازوبند باقی ماند و ابوبکر، سراغ قنفذ فرستاد که او را بزن! لذا آن بانو را به سمتی از خانهاش پرت کرد و استخوان دندهای از پهلویش را شکست و آن بانو جنینی را از بطنش فروانداخت. سپس پیوسته در بستر افتاده بود تا بر اثر آن [لطمات]، شهید از دنیا رفت …
«نسائی [ابوعبد الرحمان احمد بن شعیب، متوفای 303 ] از دانشمندان بزرگ اهل سنّت است و کتاب «سنن» او یکی از «کتابهای ششگانه معروف و پذیرفته شده نزد عامه» [صحاح سته] به شمار میرود.
آوردهاند که وقتی نسائی وارد شهر شام شد، مردم آن سرزمین با علی بن ابی طالب علیه السلام کینه و دشمنی داشتند. به همین جهت، نسائی کتابی در مناقب و خصوصیات امیرالمؤمنین علی علیه السلام نوشت تا بلکه مردم را هدایت نماید. اما مردم شهر شام به او مراجعه نموده و از او تقاضا کردند تا در فضائل و مناقب معاویه روایتی نقل کند. او در جواب با تعجب گفت:
مگر معاویه فضیلت و منقبتی هم دارد که من آن را برای شما بازگو سازم؟!
وقتی مردم این پاسخ را از او شنیدند، به او حمله ور شدند و به قدری وی را کتک زدند که به بیماری فتْق مبتلا گردید. َنسائی را به مکّه بردند و سرانجام، بر اثر همین بیماری درگذشت. از این رو، تاریخ نگاران بزرگ اهل سنت در شرح حال نسائی چنین نوشتهاند:
توفی بها مقتولا شهیدا. (15) - (16)
(1) - شیخ طوسی قدس سره با افزودن این قید (لا خلاف فیه)، معنای «شهرت» را به سوی معنای «اجماع = اتفاق نظر» (: فقدان هرگونه نظر شاذ در برابر آن) سوق داده و آن را «به منزله» اجماع دانسته است.
(2) - خبری که نقل آن، پر آوازه و فراگیر است.
(3) - البدء و التاریخ، ج 5، ص 20، چاپ: بغداد.
(4) - نکت الإنتصار لنقل القرآن، ص 36، چاپ: مصر.
(5) - المغنی، ج 20، قسمت اول، ص 335، چاپ: الدار المصریه.
(6) - تثبیت دلائل النبوه، ص 239، چاپ: الدار العربیه، بیروت.
(7) - ر.ک: تنقیح المقال، جلد 2؛ معجم رجال الحدیث، جلد 15؛ الذریعه، جلد 8.
(8) - رجالی نام آور، مرحوم آیه الله مامقانی، در کتاب «تنقیح المقال» (ج 2، ص 91) وی را توثیق نموده است
(9) - با بررسی اسناد کتاب «دلائل الإمامه» : با نامهایی همچون
القاضی ابوإسحاق إبراهیم بن أحمد بن محمد بن أحمد بن عبدالله الطبری (متوفای 373)
أبوالمفضل محمد بن عبدالله بن محمد بن عبیدالله الشیبانی (متوفای 387)
أبوالحسن أحمد بن الفرج بن منصور بن محمد بن الحجاج الفارسی (متوفای 392)
مواجه میشویم که همگی، از مشایخ بی واسطه مؤلف «دلائل الإمامه» به شمار میروند
همچنین، ذیل عنوان «دلائل الإمام صاحب الزمان علیه السلام »، حدیث 92، با این عبارت مواجه میشویم:
حدثَنا أبوالمفضَّل محمد بن عبدالله بن المطَّلب الشیبانی سنه خمس و ثمانین و ثلاث مئَه …
بنابراین، تألیف و نگارش کتاب «دلائل الإمامه». به نیمه دوم قرن 4 (و به احتمال زیاد، به سالهای 370 تا 390 هجری قمری) باز میگردد ظاهرا تألیف کتاب تا پس از سال 411 هجری، به طول انجامیده است؛ زیرا مؤلف هنگام یاد کردن از جناب حسین بن عبیدالله غضائری (متوفای 411)، برای وی طلب رحمت کرده است (صفحه 300، چاپ جدید).
(10) - نسخه کامل این کتاب نزد سید بن طاووس (متوفای 664) موجود بوده است.
سید بن طاووس در تعداد قابل توجهی از تألیفات گرانبهایش (الإقبال، الأمان، الطرائف، الیقین، اللهوف، کشف المحجه) از کتاب «دلائل الإمامه» حدیث نقل کرده و آن را تألیف «محمد بن جریر» برشمرده است
(11) - از این سند، در باور تاریخی سوم نیز یاد خواهد شد.
(12) - این کتاب به نام بهاء الدین محمد جوینی – حاکم اصفهان در دوران هلاکو خان، به رشته تحریر درآمده است.
(13) - درباره نقل این حدیث توسط «جوینی شافعی»، به تفصیل در کتاب «دانشنامه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام »، بخش یکم، کتاب دوم سخن گفتهایم.
(14) - میتوان گفت: کتاب «مصباح». به میراث مکتوب قرن 9 هجری تعلق دارد
(15) - تهذیب الکمال (تألیف: مزی، متوفای 742)، ج 1، ص 339، چاپ: مؤسسه الرساله، بیروت؛ البدایه و النهایه (تألیف: ابن کثیر، متوفای 774)، ج 11، ص 141، چاپ: دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛ تهذیب التهذیب (تألیف: ابن حجر، متوفای 852)، ج 1، ص 33، چاپ: دار الفکر، بیروت.
(16) - یادداشت مؤلف از درس حضرت آیه الله سید علی حسینی میلانی تحت عنوان «ناگفتههایی از حقایق عاشورا»،. محرم 1428
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».