ماهنامه موعود40

مشخصات كتاب

سرشناسه:ماهنامه موعود،1382 عنوان و نام پديدآور:شماره 40 - آذر و دي 1382/ ماهنامه موعود

ناشر چاپي : ماهنامه موعود مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1390. مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه ، رايانه و ماهنامه

شماره 40 - آذر و دي 1382

موقعيتى خطير!

اسماعيل شفيعي سروستاني چنانكه خوانندگان موعود واقفند يكى دو شماره اخير مبحث تازه اى با عنوان »مسيحيت صهيونيستى« در مجله ارائه شده است. كه در ظاهر ارتباط مستقيمى با موضوع و محتواى مجلات موعود ندارد و ممكن است قدرى بر صبغه سياسى مجله افزوده باشد. اما اين همه تنها يك رويه ماجرا است. وقتى در پى مطالعات و كنكاش درباره همه آنچه كه مسلمانان و فرهنگ اسلامى و مهدوى را مورد تهديد قرار مى دهد دريافتيم كه طرح اين موضوع مى تواند خوانندگان را با جريانى پيچيده اما مخرب و اسلام ستيز آشنا كند و اين آشنايى در شرايط حساس كنونى آنها را در تحليل همه آنچه كه پيرامونشان مى گذرد يارى دهد صميمانه دست به كار شديم. »مسيحيت صهيونيستى« جريانى است سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى كه امروزه با تمام قدرت و با تكيه بر پيشگوئيهاى آخرالزمانى بر اريكه قدرت (در امريكا و برخى كشورهاى غربى) تكيه زده است. اين جماعت با ادبياتى كينه توزانه و خصومتى آشكار با فرهنگ شيعى و مهدوى و با اعلام »قريب الوقوع« بودن ظهور حضرت مسيح، عليه السلام در اورشليم سعى در بسيج تمامى قوا عليه كشورهاى اسلامى دارد تا به زعم خود همه زمينه هاى لازم براى ظهور مقدس را فراهم آورد و موانع بين راه را پيشاپيش از ميان بردارد. »مسيحيت صهيونيستى«، با مراجعه به منابع توراتى

و ايمان به پيشگوئيهاى كتب محرف يهوديان ظهور حضرت عيسى، عليه السلام، را مشروط به وقوع جنگى بزرگ، عالمگير و هسته اى مى شناسد و مركز اين جنگ خانمانسوز را هم »منطقه آرماگدون« واقع در فلسطين اشغالى اعلام مى كند و حسب همين پيشگوئيها وقوع جنگ آرماگدون را هم مشروط به تشكيل اسرائيل بزرگ و تسلط يهوديان بر كل سرزمين فلسطين و حتى فراتر از آن سوريه و عراق معرفى مى كند. پرواضح است كه آنان تمامى حلقه هاى اين زنجير را به هم متصل كرده اند و آخرين حلقه را هم رفع موانع فراروى اسرائيل يعنى انهدام سرزمينهاى اسلامى و سركوب هرگونه حركت عدالتخواهانه مسلمين و شيعيان و بويژه ايران اسلامى مى شناسند. چنانكه حسب همين فرضيه وارد عراق شده و انديشه سلطه بر سوريه، عربستان و ايران را در سر مى پرورند و با تقويت تمام عيار اسرائيل مقدمات به اصطلاح جنگ مقدس را فراهم آورده اند. حال بايد پرسيد: 1- اين جماعت از كجا آمده اند؟

2- مبتنى بر كدام منابع چنين ادعايى مى كنند؟

3- چرا »فرهنگ مهدوى« را نشانه رفته و موضوع ظهور را دستاويز قرار داده اند؟

4- خاستگاه تاريخى، اجتماعى و سياسى اينان كجاست؟

5- چگونه مى توان براى مقابله با آنان مهيا شد؟

6- طرح و برنامه آينده آنان براى رويارويى با فرهنگ ولايى و روحيه جهادى چيست؟

7- و ... در حالى كه تدارك پاسخ مناسب براى صدها سؤال در اين باره در گرو مطالعه، تحقيق و تفحص جدى است. متأسفانه على رغم وجود صدها سازمان و مؤسسه رسمى و بين المللى در كشور كه جملگى

از بودجه بيت المال استفاده مى كنند و چندهزار نفر مأمور و پژوهشگر و ... كه در اقصا نقاط عالم دارند هيچ حركت و مطالعه جدى در اين باره صورت نگرفته است. در حالى كه امروزه در غرب حدود 1000 عنوان فيلم درباره آخرالزمان و حوادث سالهاى بحرانى عصر ظهور ساخته شده و بيش از 1200 شبكه راديويى و تلويزيونى به صورت شبانه روزى آرمان و ادبيات اين جماعت را به گوش مردم جهان فرو مى خوانند. عدم اهتمام سازمانها و مؤسسات فرهنگى رسمى كشور در بررسى اين جريانات باعث بوده تا كه رسانه هاى جمعى ما از حركتهاى دشمن تحليلهايى ضعيف و دست دوم و منحصراً سياسى، اقتصادى ارائه دهند و در هوشيار ساختن مسلمين از خطراتى كه آنان را تهديد مى كند غافل مانند. اينهمه در حاليست كه برخى، وظيفه نشرياتى چون موعود را دورى از اين مباحث و اتخاذ سياستى صرفاً اخلاقى با چاشنىف شاعرانه ها و مطالب ذوقى و ذكر مشاهدات و خوابها مى دانند و از ورود به همه آنچه كه امروزه فرهنگ مهدوى را در عرصه سياست استكبارى و يهودى تهديد و كيان فرهنگى و خاكى سرزمينهاى اسلامى به خطر مى اندازد برحذر مى دارند. امروزه غرب بيش از هر زمان متوجه قدرت و كارائى باور مهدوى و انديشه آخرالزمانى است چنانكه دريافته است با سياستهاى يك قرن قبل مبنى بر فرقه سازى در اين باره نمى تواند ره به جايى ببرد از همين رو با اتخاذ سياستى پيچيده اما چندوجهى و پرقدرت وارد معركه شده است. ورود گسترده در اين موضوع از عهده »موعود« بيرون است و همه

آنچه ارائه مى شود تنها حسب انجام تكليف در برابر ساحت مقدس امام عصر، عليه السلام است. ضمن دعوت از كليه محققان، مترجمان، نويسندگان و پژوهشگران دلسوز و علاقه مند به اين فرهنگ مقدس براى مطالعه و همراهى جدى اميد آن داريم تا مسلمين و بويژه شيعيان تحت عنايات ولى الله العظم موفق به درك موقعيت خطيرى كه در آن قرار گرفته اند شوند و خود را براى مقابله جدى و همه جانبه با خصم و مصونيت بخشى به جامعه و جوانانشان آماده كنند. والسلام

مهدويت مسيحيت و صهيونيستى

ميزگرد شبكه تلويزيونى »المنار« مترجم محمد امير ناصرى اشاره:

در مهرماه سال جارى شبكه تلويزيونى »المنار«، وابسته به حزب?الله لبنان، در برنامه »الكلمة الطيّبه« اقدام به برگزارى ميزگردى با موضوع »مهدويت و معتقدات جريان مسيحيت صهيونيستى« نمود. شركت?كنندگان در اين ميزگرد عبارت بودند از:

1- دكتر جيروم شاهين؛ مشاور مطبوعاتى مجلس كليساهاى خاورميانه (مسيحى)؛

2- شيخ شفيق جرادى؛ مدير مركز بررسيهاى اسلامى معارف فلسفى (شيعه)؛

3- دكتر شيخ محمدالصيام؛ رئيس دانشگاه اسلامى غزه در فلسطين اشغالى (سنى).

از آنجا كه موضوع و محتواى اين ميزگرد مورد توجه موعود قرار گرفت و درج آن رإ؛ در شرايط حاضر مناسب طبع خوانندگان تشخيص داد مقدمات ترجمه و ارائه آن فراهم شد. اميد كه مورد استفاده و تأمل واقع شود. ان?شاءالله

نظريه »ارض موعود« را كه يهوديان با اتكاء به آن سرزمين فلسطين اشغال كردند، چگونه تفسير مى?كنيد؟

استاد جيروم شاهين: صهيونيستها گمان مى?كنند كه وعده بازگشت به ارض موعود امروزه از طرف خداوند براى كشور اسرائيل كه در سال 1947 م. ايجاد گرديد عملى شده است. اما آنها در اشتباه هستند

چون اين وعده بازگشت در دوره پيامبرى و دعوت حضرت عيسى عملى گرديد و خداوند اين وعده را در ميان قوم يهود با گزينش حضرت عيسى عملى كرد. اين گزينش الهى به اين معنا است كه خداوند از ميان همه اقوام قوم يهود را برگزيد و از ميان آنها عيسى مسيح را برگزيد تا رسالت الهى را نخست در ميان يهود و سپس در سرتاسر جهان تبليغ نمايد. خداوند ملت يهود را نه به عنوان قوم ممتاز بلكه به عنوان يك بستر آغاز برگزيد چون لازم است دعوت الهى و پيامبرى به لحاظ عيسى شدن و واقعيت يافتن از ميان مردمى معين و در يك سرزمين معين و تاريخ معين باشد و خداوند هم قوم يهود را در عهد حضرت عيسى مسيح برگزيد. تا پيام خداوند از اين طريق وارد تاريخ بشرى گردد. اما، برداشت و توهم صهيونيستها از ارض موعود و قوم برگزيده خداوندى كاملاً يك قرائت تحريف شده و مردود از كتاب مقدس است.

تشكر مى?كنم از استاد شفيق و سؤال ديگرى را طرح مى?كنم: ما در غرب شاهد رويكردى هستيم كه دين را از سياست جدا مى?كند اما همچنان كه حضرت استاد فرمودند امروزه غرب و به ويژه رهبران غربى رفتار سياسى?شان مبتنى بر داده?هاى صليبى و عقيدتى است. و در اين ميان ايالات متحده امريكا، از باب نمونه، رفتار صرف عقيدتى دارد. بر اين مبنا آيا در غرب ما شاهد يك آميزه و اختلاطى از اهداف سياسى و دينى هستيم؟ آيا اين با جدايى دين از سياست هماهنگى دارد!؟ و آيا كليسا از دولت جدا است!؟ يا اين?كه كليسا هم

در اين پروژه همكار دولت است؟

استاد جيروم شاهين: در حوزه طرفداران لائيسم رويكردهاى متفاوتى نسبت به دين ديده شده است. برخى از آنها لائيسم را به صورت افراطى قرائت كرده?اند و قايل شده?اند به اين?كه لائيسم و دنياگرايى (سكولاريسم) همرديف بى?دينى و يا ضديت با دين است. اما واقعيت خلاف آن است و ما مى?بينيم آنهايى كه معتقد به لائيسم هستند اقرار مى?كنند كه يك لايه عميق فكرى دينى در ماوراى انديشه آنها نهفته است اما نسبت به نظام حاكم و رژيم سياسى ما با يك سرى از متغيرهاى اثرگذار روبرو هستيم كه بايد متوجه آنها باشيم. البته مسئله تا حدى پيچيده هم هست.

در اين راستا توجهم به تحليل يكى از نويسندگان جلب شده است: وى مى?گويد بعضى از حكام و رهبران غربى برداشت سياسى?شان از جهان، برداشت توراتى است و جهان و هستى را به دو گروه خير و شر تقسيم مى?كنند. اگر تفكرشان بر تورات باشد با دو جبهه معارض در عالم مسيحيت روبرو مى?شود كه از اين قرار است:

1- جبهه معارض كاتوليك?ها؛

2- جبهه معارض ارتودوكس?ها.

و مسيحيان درستكار هرگز نمى?توانند تفسير نقد شده از تورات را پذيرا شوند.

حتى پروتستانها هم با بينش توراتى و منحرف شده از انجيل مخالفت مى?كنند.

استاد شاهين: بله بله، كاملاً درست است كه مسيحيان حقيقى نمى?توانند اين تفسير تحريف شده توراتى از جهان را بپذيرند اما لازم است بگويم كه شاهد يك چالش در قرائتهاى انجيل هستيم و چالش مزبور در اصل يك بينش يهودى دارد كه از عهد عتيق يا تورات نشأت مى?گيرد. داستان از اين قرار است كه مواجه با

دو عهد عتيق (تورات) و عهد جديد (انجيل) هستيم. عهد جديد كه انجيل باشد عهده?دار تعريف و تفسير روشن از عهد عتيق است؛ يعنى دوش انجيل است كه بيايد پرده از روى عهد عتيق بردارد و نه عكس آن.

اما در اين راستا ما شاهد يك كودتا هستيم كه از سوى بعضى از مسيحيان غير مسئول و اهمال?كار صورت گرفته است و اين كودتاى درونى سعى دارد مطالب عهد جديد را به گونه?اى قرائت كند كه به سود يهود باشد؛ يعنى به جاى اين?كه انجيل روشن?كننده و جهت دهنده تورات باشد اينها آمده?اند به اشتباه، تورات را به عنوان معرّف انجيل گرفته?اند و گمان مى?كنند كه تورات بايد راهنما باشد! اين كودتاى درونى تنها كودتا بر عليه مسيحيان نيست بلكه يك نوع كج روى و كودتا عليه عهد عتيق نيز تلقى مى?شود، چون تورات اصيل هم راضى به اين پروژه نيست.

براساس سلسله نبوت، عهد عتيق يا تورات، درست زمانى قابل درك است كه با آيات انجيل مطابق باشد و قرائت انجيلى از آن مستفاد گردد؛ نه اين?كه مقدم مؤخر شود و مؤخر مقدم گردد. اين پروژه صهيونيستى غيرمعقول است.

اين قرائت انجيلى غيرمعقول توطئه?اى است صددرصد در خدمت صهيونيسم و خواهان تحريف انجيل و گمراه نمودن مسيحيان و اين همان مسيحيت توراتى است كه شاهد آن هستيم كه در عمل از كيان صهيونيستى و ديگران حمايت مى?كند. و قبل از هر چيز يك اعلام جنگ عليه خود مسيحيت است و اين مسيحيت است كه به اسارت يهود درآمده است. از خداوند مى?خواهيم مسيحيت را از اين اسارت رهايى دهد؛ زيرا ما شاهد بوديم كه

اولين انجمن و دومين انجمن كليساها دقيقاً در همان شهرى برگزار شد كه صهيونيستها اولين كنگره تاريخى خود را در آن برگزار كرده بودند. كنگره?اى كه بنيانگذار صهيونيسم جهانى، آن را رهبرى كرد.1

اين تقارن مكانى بيانگر اين نكته مى?تواند باشد كه مسيحيت نسبت به اهداف يهود اهمال مى?كند و به نوعى همراهى خودش را با آن اعلام مى?نمايد و عملاً تئوريهاى واهى توراتى را مبنى بر اين?كه يهوديان به عنوان قوم برگزيده خداوند به سوى سرزمين موعود (فلسطين) حركت نمايند، مى?پذيرد.

هيچ كس تصور نمى?كند كه آنها (رؤساى كليساها) از اهداف و نظرات صهيونيستها اطلاعى نداشتند و يا نمى?دانستند؟!

از همين جا بود كه نقطه انحراف تمايل مسيحيت به سوى يهود و صهيونيسم و برداشتهاى توراتى و انحرافى سازمان يافت و آنها جهان را بر طبق ديدگاه تحريف شده تورات بازبينى كردند. ديدگاهى كه بر دو محور شر و خير است و مى?گويد انسانها و افراد بشر يا خوبند كه همان يهوديهاى مورد نظرشان هستند و طبعاً برى و پاك از هر جرمى هستند و بايد مورد حمايت قرار گيرند. و ديگر كسانى كه در سوى ديگر هستند؛ يعنى دسته گناه?كاران كه براى آنها هيچ حقى قايل نيستند. اين گروه شامل مسلمانها و پيروان اديان ديگر است و براى?شان به عنوان ملت و كشور ارزشى قايل نمى?شوند.

ادبيات سياسى و روال رسانه?هاى جمعى?شان هم دقيقاً در همين راستا حركت مى?كند. اوج تفكر مزبور در راهبرد سياست خارجى ايالات متحده امريكا تجلى مى?يابد كه خواهان حفظ و بقا و بازسازى اسراييل است. البته اين ظاهر مسئله است اما در واقع اين اسراييل است كه به

امريكا ديكته مى?كند.

اكنون در پايان پاسخ مى?گويم كه جايگاه ما در چارچوب جهانى در جايى است كه اسراييلى?ها معين مى?كنند و حتى آن را به همه تحميل مى?كنند.

تلفنى از ايالات متحده امريكا از شخصى به نام آقاى عبدالحليم حافظ داريم كه از ميزگرد كانال تلويزيونى »المنار« سؤالى دارند. لطفاً توجه كنيد، آقاى حافظ بفرماييد:

عبدالحليم حافظ: سلام عرض مى?كنم و خدمت همه علما و استادان حاضر در جلسه و عرض ارادت دارم.

موضوعى مهم است كه مى?گويم: تا سال 1945 م. كه جنگ دوم پايان يافت ما نظاره?گر موج گسترده?اى از تحقير و تنفر نسبت به يهوديان هستيم كه در سرتاسر اروپا به چشم مى?خورد و هيچ گونه همگامى و همكارى در ميان مسيحيت و يهود ديده نمى?شود و حتى ممنوع شده بود كه يهوديان بتوانند در شهرهاى بزرگ اروپا تردد نمايند. نخستين آوارگى گروهى آنان در سال 1928 م. رخ داد كه متهم به ترور قيصر شده بودند. در اين دوره به شدت يهوديان در اروپا و امريكا در رنج و فشار و تبعيض نژادى از سوى مسيحيان به سر مى?بردند و اين امرى ثابت شده و مورد اتفاق است.

ما بايد در تبليغات بر روى صهيونيزم و نه يهود متمركز شويم؛ چون اين »هرتزل« است كه به عنوان بنيانگذار صهيونيسم، صهيونيستها را به عنوان يك ملت در اروپا مطرح و سعى مى?كند براى آنها جايى را پيدا كند.

در برابر اقدامات هرتزل صهيونيست، ما مرتكب چند خطاى عمده شديم:

1- در برابر مطرح شدن يهود به عنوان يك ملت ويژه، احساس خطر نكرديم و ساكت مانديم »تئورى ملت بدون

سرزمين براىف سرزمين ملت«

2- تبليغات يهود را در اين راستا دست كم گرفتيم تا جايى كه اروپا در برابر تبليغات يهوديان قانع گرديد كه يهوديان يك ملت?اند و ما باز هم خطر را درك نكرديم و نسبت بدان ساكت مانديم.

اما يهوديان در برابر غفلت مرگ?آفرين مسلمانان بيكار نماندند و سه كار عمده را آغاز كردند:

1- اقدام به تأسيس بانكها نمودند؛

2- وسائل ارتباط جمعى و رسانه?ها را در اختيار گرفتند؛

3- با نخبگان و رجال قدرتمند اروپايى پيوند برقرار كردند.

اين اقدامات ربطى با پيوند مطرح شده در مطالب قبلى شما ندارد و با اين ترفندها بود كه يهوديان نخست در ميان اروپاييان نفوذ پيدا كردند و اكنون هم در صفوف مسلمانها دايم در حال رخنه كردن هستند و متأسفانه تبليغات صهونيست?ها تأثيرگذار است.

از شما تشكر مى?كنم و از روحانى (مسلمان) بزرگوار، شيخ صلاح شفيق، خواهشمندم كه مباحثشان در رابطه با حضرت امام مهدى(ع) ادامه دهند.

شيخ شفيق جرادى: ظهور حضرت امام مهدى(ع) در نزد مسلمانها فقط يك ظهور شخصيتى و فردى نيست؛ بلكه يك تحول عظيم و جهانى است و در همه جوامع يك نوع توافق و هماهنگى و نهايتاً همفكرى به عنوان مقدمه ظهور پديد مى?آيد و از آنجا كه دين اسلام به فطرت انسانها نزديك?تر است بالطبع زمينه پذيرش آماده مى?گردد.

اما ايجاد اين زمينه ظهور ايجاب مى?كند كه ما در رفتار روزانه و پندار و گفتار خويش به گونه?اى باشيم كه زمينه توافق جهانى و هماهنگى فكرى فراهم گردد و اين نمى?شود مگر اين?كه آزادى وسيع و گسترده فراهم گردد تا همه مذاهب و انديشه?ها بدون

هيچ مانعى به تضارب آراء و افكار پرداخته و حقيقت را پيدا نمايند. آن وقت است كه فرايند ظهور حضرت امام مهدى آغاز مى?گردد. فرايندى كه توام با وفاق جهانى است.

در ادامه سخنان استاد شفيق مى?خواهم در رابطه با فرايند دولت امام مهدى و نحوه تشكيل آن صحبت شود و اين?كه تئورى آخرالزمان و يا به عبارت ديگر فرجام تاريخ را چگونه ارزيابى مى?كنند؟

دكتر شيخ محمد صيام: ضمن عرض خير مقدم به شركت?كنندگان، حضورشان را گرامى مى?دارم. آقاى دكتر جورج براى ما خاطره خروج بنى?اسرائيل از مصر را يادآورى كردند. گويا در آن واقعه ترديد داشتند كه صورت نگرفته است.

دكتر جورج: من اظهار ترديد در آن موضوع نكردم.

دكتر شيخ محمد صيام: شما گفتيد تاريخ جهان شاهد آن واقعه نبوده است.

دكتر جورج: من گفتم كه تاريخ عهد قديم بر مبناى يك سرى از حوادث و داستانهاى تاريخى بنا شده است كه صددرصد درست نيست و هيچ گونه دانش يقينى و تفصيلى به آن نداريم.

دكتر شيخ محمد صيام: بله! بله! درست است. اما از اين?كه وارد بحث چگونگى دولت امام مهدى(ع) شوم من در برابر تاريخ شجاعت به خرج داده و مى?گويم در آنجا يك بشارت از سوى حضرت مسيح(ع) نسبت به حضرت مهدى(ع) است و اين هر دو شخص با هم بدون ارتباط نيستند چون ما معتقديم در كتاب خداوند (قرآن مجيد) درباره حضرت عيسى(ع) چنين آمده است: »و رسولاً إلى بنى اسرائيل« و حضرت عيسى به عنوان رسول بر بنى?اسرائيل آمد. و همچنين »و مصدّقاً بين يديه من التوراة«؛ يعنى آنچه كه از تورات مصون از تحريف در

نزدش بود آن را تأييد نمود. بعداً قرآن مى?گويد: »و مبشراً برسول يأتى من بعده اسمه احمد«.

مسلمانها به اين آيات اعتقاد محكم و خلل?ناپذير دارند و همين رسول گرامى اسلام كه آمدن او را مسيح بشارت داده ظهور حضرت مهدى(ع) را بشارت مى?دهد. احمد بن حنبل در مسند خودش در حديثى از ابوسعيد حذرمى چنين روايت مى?كند:

قال رسول اللَّه(ص) »أبشّركم بالمهدى(ع)«؛ شما را به مهدى بشارت مى?دهم.

ما احاديث زيادى راجع به حضرت مهدى(ع) داريم، اما اين حديث مخصوص است كه عنوان بشارت دادن دارد. مى?گويد زمانى كه زمين پر از بلاهاى طبيعى و زلزله و... مى?شود و فتنه?ها اوج مى?گيرد حضرت امام مهدى(ع) ظهور مى?كند كه عدل و داد را برپا مى?كند و همه ساكنان زمين و آسمان از او راضى هستند و مال را عادلانه در ميان مردم تقسيم مى?كند. پيامبر مى?گويد: »يقسّم المال صحاحاً« مردى از رسول خدا مى?پرسد: معناى »صحاحاً« چيست؟ حضرت مى?فرمايد: »بالسويّة بين الناس«.

لذا خروج امام مهدى(ع) ارتباط با حوادث آخرالزمان دارد كه عصر هرج و مرج است؛ يعنى ضديت و كشتار و گردنكشى است كه امير يا خليفه و يا سلطان كشته مى?شود و در اين وقت مردمان به ستوه آمده و به دنبال مردى صالح مى?گردند تا با او بيعت نمايند و او همان مهدى است كه در بيت الحرام است يا در شهر مكه است اما او از مردم مى?خواهد كه وى را رها كنند؛ چون امر مهمى است كه بر عهده او گذاشته مى?شود اما مردم اصرار مى?كنند تا اين?كه با او بيعت مى?نمايند و اين مسئله را مردم شام و عراق

و مصر هم خبردار مى?شوند و نماينده?هاى آنان هم براى بيعت با امام مهدى(ع) بيعت مى?كنند.

چگونه مى?توانيم در ميان حوادث سرزمين فلسطين و قيام حضرت مهدى(ع) ارتباط قايل شويم؟

دكتر شيخ محمد صيام: ذكر شده كه امام مهدى(ع) در زمانى مى?آيد كه مسلمين حال بدى مانند امروز و يا بدتر از آن دارند و ديگر ساكنان زمين حال?شان بدتر از مسلمانها است.

همين مردم اعم از مسلمان و مسيحى ساكن فلسطين هستند. در فلسطين ظلم از همه جاى ديگرى بيشتر است اما در ساير جاها مانند مصر اوضاع در حدى معمولى است. اما مشكل جارى در آنجا برعكس فلسطين اشغال شده نيست اما در فلسطين يك ظلم و ستم آشكار است. اگر امام مهدى پس از ظهور اوضاع كنونى نظير عراق را مشاهده كند مسلماً با آن مقابله مى?كند.

امروزه ما شاهد دو گونه ظلم هستيم يك ظلم فعلى و جارى در فلسطين اشغالى است و ديگر ظلم استعدادى و بالقوه صورت تهديدهاى مداوم متوجه ساير كشورهاى مسلمان مانند سوريه و يا جمهورى اسلامى ايران است.

[در ادامه حوادث عصر حضور] حضرت عيسى با امام مهدى ملاقات مى?كند و هر دو به جنگ دجال رهبر يهوديان مى?روند و پيروز مى?شوند و اين حوادث كلاً مربوط به فلسطين است و خداوند از همه آگاه?تر است.

آقاى دكتر! در اين سخنان ما عيساى مسيح را در نقش يك سردار جنگى مى?بينيم كه در پى شكست دادن دشمن و دستيابى به اهدافش از راه جنگ است اما مسيحيت از عيساى مسيح يك سيماى صلح?طلب و به اصطلاح مهربان و ضد جنگ حكايت مى?كند. شما چگونه

اين دونقش متضاد را تفسير مى?كنيد؟

دكتر جيروم شاهين: بحمداللَّه اين جا تضادى نيست و بازگشت دوم مسيح براى اينست كه شر را سرنگون نمايد و خير را حاكم سازد و اين جنگهايى كه اكنون صحبت شد ناشى از شرايط محيط و تاريخ است و نه اين?كه رسالت مسيح(ع) جنگ باشد و اينها همه رواياتى است كه معطوف به اوضاع فعلى است اما مسلم اينست كه ظرف ظهور مهدى(ع) خاورميانه خواهد بود و پايان تاريخ جهان در همين نقطه رقم زده خواهد شد. اما استراتژى مسيح در رابطه با بن?بستهاى اجتماعى و سياسى اينست كه به نحو مسالمت?آميزى حل و فصل شود و نه با جنگ و خونريزى و من معذرت مى?خواهم از شما و اشاره مى?كنم كه در غرب يك سيماى ساختگى از مسيح ترويج مى?شود كه دقيقاً طبق همان سخن است كه شما فرموديد و من لازم است كه عميق?تر به اين جريان انحرافى بپردازم. در دهه?هاى ماقبل سنوات 1970م ما شاهد يك بنيادگرايى مسيحى و انجيلى بوديم كه نام خود را »مورال مامازولتى« گذاشت و مورد توجه امريكا و صهيونيستها بود. اينها انجمنى بودند كه هدفهاى اخلاقى را تعقيب و خودشان را با شناسنامه مسيحيت عرضه مى?كردند و در پى سنتها و ارزشها مى?گشتند اما تا بدين پايه امروز مطرح نبودند. اما از دهه هفتاد ميلادى به بعد توسعه يافته و داراى رسانه?هاى تبليغاتى شده و تقويت يافتند و به صورت قدرت بزرگى درآمدند.

آقاى دكتر! آيا در اينجا شما يك رابطه?اى در ميان ظهور امام زمان و بازگشت مسيح مى?بينيد؟

دكتر: خير! من نمى?بينم البته آنچه كه حضرت شيخ گفته

است يك ديدگاه اسلامى است اما مسيحيت اشاره?اى به اين معنا كه مهدى و يا احمد ظهور مى?كند ندارد.

در اناجيل چهارگانه و رسمى كه در قرن اول ميلادى مدوّن شده است چنين چيزى را نداريم اما نام احمد و آنچه به اصطلاح انجيل برنابا ناميده مى?شود اين يك قرائت اسلامى از آن است و ما به آن احترام مى?گذاريم ولى كارى به آن نداريم.

با تشكر، سؤال ديگرى را مطرح مى?كنم: با توجه به فتوحات حضرت مهدى و جنگهاى ايشان چگونه تصور مى?كنيد كه غرب به ايشان التفات كرده و ايمان بياورند؟ همچنين با توجه به اين?كه غرب منتظر ظهور و بازگشت مسيح(ع) هستند و نه حضرت مهدى چگونه عقلاً تصور مى?شود كه آنها تابع حضرت مهدى شوند؟

شيخ شفيق جرادى: با تشكر، كلماتى كه در متون دينى آمده است يك الفاظ رمزى و سمبليك است كه نياز به تعمق و تأويل و تفسير دارد و نمى?شود صرفاً با شكل ظاهرى آن مواجه شد.

در اين موارد قرائتهاى متعددى است و ما با يك بحث روش?شناسى و روش شناخت متون و نحوه برداشت از آن مواجه هستيم. در اين گونه موارد كه متون به ظاهر همخوانى با مقتضيات زمان نمى?كند ما به روشهاى زير روى مى?آوريم:

1- آيا با ميزان عقلى مى?توان اين متون را بازخوانى كرد؟

2- تا چه حدى مى?توان در برابر نقلهاى تاريخى ايستاد؟

3- تا چه اندازه?اى اين گزاره?هاى نقلى با حوادث جارى سازگارى دارد؟

4- تا چه ميزان با اهداف عالى در شريعت اسلامى همراهى مى?كند؟

و اين?كه شما با يك زبانى صحبت كنيد كه تصور شود حركت

تاريخ صددرصد جبرى و بدون دخالت اراده است درست نيست. اينطور نيست كه معناى متون دين قصور دارد، نخير! اين اشتباه است موضوع امام و امامت نزد ما يك حقيقتى ايمانى است اصلاً بحث بردار نيست و يك مسئله قطعى است.

اما رخ دادن يك جنگ در دوره مزبور نمى?تواند بگويد كه سرتاسر آن دوره مملو از جنگ و خونريزى و كينه است. اين جنگ در دوره امام يك لحظه?اى از هزاران لحظه است و نمى?شود يك لحظه را بر همه لحظات تعميم داد و همه را زير سؤال برد مثلاً شما سال 2000م را مى?توانيد از زواياى مختلفى بنگريد. مى?توانيد بگوئيد سال 2000 سال حركتهاى آزاديبخش است و يا با توجه به حوادث اتفاق افتاده آن را سال شكنجه و درد و الم بناميد؛ شما نمى?توانيد ديدگاههاى نظرى خودتان را بر تاريخ تحميل كنيد.

ولى من مى?توانم تاريخ آينده را با توجه به روايات وارده در مورد حضرت مهدى(ع) بازخوانى و برداشتى از آن ارائه نمايم، اما با توجه به حوادث تلخ كنونى كه متولى آن استعمار امريكا و اسراييل است مى?توانم بگويم: موازنه فعلى نيروها در سطح جهان و حوادثى كه در قدس شريف رخ مى?دهد تا يك حدى با متون روايات وارد در باب حضرت مهدى(ع) همخوانى دارد. مطالب زير را از باب نمونه مى?آورم:

1- رواياتى درباره حوادث مربوط به روم در آخرالزمان وارد شده است. روم همان فرانسه يا همان غرب است؛ چون فرانسه جزئى از غرب است؛

2- رواياتى ديگر آنها را به نام »شعب الاقصى«، »ملت دور دست« ناميده است؛

3- رواياتى كه در باره افريقائيان آمده است؛

4- رواياتى در مورد عراق وارد شده است؛

5- رواياتى كه موضوع سوريه و لبنان و سعودى را مطرح مى?كند.

خلاصه اين?كه همه اين روايات در مورد منطقه خاص و محدود است كه در آنجا اضطرابها و تنشها به پايان مى?رسد و آن نقطه، نقطه آغاز صلح است كه فلسطين است چون در فلسطين ما شاهد يك برترى?طلبى منفى و نابكارانه از سوى يهوديان و حاميان استكبارى آنها هستيم.

اما اين مستكبران با دو مانع عمده روبرو هستند:

1- فرآيند ظهور امام مهدى(ع) كه با تمام تفصيلات و تشكيلات دنيوى و اخروى در برابرشان است.

2- حضرت عيسى مسيح كه از آسمان به زمين مى?آيد. لذا ما با دو امر مواجه هستيم.

امر نخست؛ يعنى پروسه ظهور امام مهدى يك نوع وفاق جهانى ايجاد مى?كند كه زمينه تفاهم و برادرى را در دنيا مى?آورد و در اين راستا جهان مسيحيت هم به بركت نزول عيسى(ع) با مسلمانها كنار مى?آيد و وحدت مى?كنند و اين بر طبق باورهاى اسلامى ما است كه عيساى مسيح آنها را به سوى مهدى(ع) هدايت مى?كند.

حضرت عيسى(ع) دجال را مى?كشد كه بسيار مهم است. دجال مردى يك چشم است تقريباً شبيه »ژنرال موشه دايان« تروريست و وزير جنگ اسبق رژيم صهيونيستى. در روايت آمده كه مسيح دجال را به گونه?اى مى?كشد و نابود مى?كند كه دجال ذوب مى?شود و مثل مسى گداخته كه در حرارت بالا ذوب مى?گردد. اين يك گفته رمزى و سمبليك است؛ يعنى جنگ همه?اش نابود كردن نيست بلكه عنصر ساختن نيز دارد و عناصر آلوده را ذوب كرده و بعد از پالايش دوباره از نو استفاده

مى?كند.

امر دوم: از متون دينى انتظار مى?رود كه پيامهايش را به صورت قطعى و رسا و پر حرارت بيان كند كه موضوع نهائى دين در برابر اين دسته?ها و جماعات (صهيونيستها) چيست؟

وقتى كه متون دينى مى?خواهد درباره يهود اعلام موضع كند در حقيقت درباره يك جريان سخن مى?گويد كه يهوديا?

پى?نوشت:

1. اين كنگره در شهر »بال« سوئيس برگزار شد

موعود شماره 40

مسيحيان صهيونيست را بهتر بشناسيم

على فهيم?دانش

مبانى عقيدتى

پيروان كليساى انجيلى آمريكا كه پيروان آن حدود يك چهارم جمعيت آمريكا(70 مليون نفر) را شامل مى?شوند و تعدادشان رو به رشد است، مهم?ترين خاستگاه نظرى راست?گرايان مسيحى است. هسته مركزى پيروان اين فرقه، مطلق گرا و معتقد به نبرد دائم بين خير و شرّ هستند. »بازگشت دوم حضرت مسيح« در »آخرالزمان« بعد از طى مراحلى كه نهايت آن به »جنگ و ويرانى بزرگ« ختم مى?شود، از جمله مبانى اعتقادى اين جريان است.

بر مبناى چنين اعتقاداتى حضرت مسيح روزى به زمين برخواهد گشت و براى هزار سال حكومت خواهد كرد. و اقدامات او طى هفت مرحله (1)صورت مى?گيرد. اكنون مرحله ششم، يا مرحله كليسا، است و مرحله بعد، »آخر الزمان« (2)خوانده مى?شود كه طى آن حضرت مسيح به سوى زمين رو مى?كند و مؤمنان مسيحى را حيات دوباره مى?بخشد. سپس »ضد مسيح« (3)در زمين ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجى يهوديان خواهد خواند. برخى معتقدند كه آنچه كه موجب باور برخى به او مى?شود اين است كه او قادر به اعاده صلحى ظاهرى در خاورميانه خواهد شد. حكومت ضد مسيح، هفت سال به طول مى?انجامد و دوره »رنج يا

آزمايش بزرگ«(4) خوانده خواهد شد.

در نيمه اول اين دوره، ضد مسيح صلح ظاهرى را برقرار و در نيمه دوم عليه اسرائيل اقدام خواهد كرد. او به اين ترتيب مجموعه گناهان بشر را كامل كرده و حكم نهايى خدا و شروع دوره?اى بى سابقه براى آزار يهود را باعث خواهد شد. اين دوره با محاصره اورشليم (بيت المقدس) به وسيله ملتهاى متخاصم كه قصد نابودى آن را دارند خاتمه خواهد يافت و صحنه براى »نبرد نهايى« يا »آرماگدون« (5) آماده خواهد شد.

پيروان كليساى انجيلى معتقدند كه در اين مرحله، حضرت عيسى، سوار بر اسبى سفيد، به زمين برخواهد گشت، و در پى او سواره نظامى مركب از مؤمنان از ابرها سرازير خواهند شد و حركت خواهند كرد. عيسى مسيح پيروزمندانه به جنگ وارد شده، معابد باستانى يهوديان را احيا و حكومتى هزار ساله را آغاز خواهد كرد، بهشتى و زمينى جديد را نشان خواهد داد و شيطان را براى هميشه خاموش خواهد كرد.

»بنياد گرايى مسيحى« (6) در گذشته بر سلوك اخلاقى صحيح تكيه داشت، ولى در دهه?هاى گذشته صرفاً سياسى شده است. به »بنياد گرايان«، لقب »تجديد حيات يافته« نيز داده مى?شود. اين مسئله شامل يك نوع تجربه بيدارى معنوى و يا صرفاً گرايش به افكار سياسى خاص است. آنها معتقدند تاريخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام »آرماگدون« به پايان مى?رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسيح است؛ پس از آن، داورى نهايى براى همه مردگان و زندگان انجام مى?شود.

اين جريان معتقد است: خداوند مقرر كرده است كه بشر هفت مرحله يا هفت مشيت الهى را از سر

بگذراند كه يكى از آنها »نبرد هسته?اى آرماگدون« است.(7) با آغاز اين جنگ وحشتناك، رستگارشدگان به آسمانها عروج خواهند كرد و از مصيبت جنگ در امان خواهند بود.

كتاب بر جاى مانده نوشته »تيم لاهه«، تشريح?كننده چنين اعتقاداتى است و تا كنون در دوازده جلد انتشار يافته و مجموعاً بيش از 50 ميليون نسخه فروش داشته است. در اين مجموعه كتابها اعتقادات مسيحيان انجيلى در مورد نبردهايى كه قبل و در جريان »بازگشت دوم« مسيح به وقوع خواهد پيوست، تشريح شده است. برخى از پيروان اين جريان بر اين مبنا كه حركت در جهت برخورد نهايى نبايد مختل يا كند شود، نسبت به بسيارى از اقداماتى كه در سطح بين?المللى صورت مى?گيرد، نظر منفى دارند، از جمله آنها، دبير كل سازمان ملل را - كه وظايفى در مورد حفظ صلح دارد - در جهت ضد مسيح مى?دانند. بسيارى از آنها در پى حوادث يازده سپتامبر و درگيريهاى فلسطين بسيار فعال شده و آنها را دلايل ديگرى بر اجتناب ناپذير بودن »جنگ و ويرانى بزرگ« يافته?اند. به قول »دولت گيبسون« مدير »ائتلاف جهانى انجيلى?ها«، »خشونتها مردم را به فكر انداخته كه آيا مسيح در حال ظهور است؟«

آنچه در نظر بحث ما مهم است اين است كه مسيحيانى كه پروتستان انجيلى شمرده مى?شوند و ظاهراً به درجات مختلف داراى چنين عقايدى هستند، بزرگ?ترين فرقه مسيحى در آمريكا را به وجود آورده?اند؛ اگرچه روشن نيست كه چه بخشى از آنها اصولاً به اين عقايد باور دارند و چه بخشى ندارند. به هر حال، بر مبناى چنين عقايدى راست مسيحى در آمريكا برقرارى صلحى پايدار، جامع و حقيقى

در خاورميانه را تا قبل از آمدن »منجى« و وقوع »نبرد نهايى« نه تنها مشكل بلكه غيرممكن مى?داند و نسبت به تلاش?هايى از نوع »روند صلح« و »موافقت?نامه?هاى اسلو« به ديد شك مى?نگرد.

چنانكه در آينده تشريح خواهد شد، عقايد دين?شناختى (تئولوژيك) راست مسيحى به نوبه خود مبناى اصولى جانبدارى اين جريان از اسرائيل است و پايگاه سياسى قابل توجهى براى طرفداران ليكود در آمريكا و عملكرد كسانى چون شارون در اراضى اشغالى فراهم آورده است. بر اين مبنا، ايجاد اسرائيل در سال 1948 تحقق يك »پيشگويى پيامبرانه« و مقدمه عملى شدن پيشگوييهاى ديگر بوده است. از اين جهت ملاحظات استراتژيك يا سياسى يا ارزشهاى مشترك و امثال آن كه مبناى جانبدارى جريانهاى غيرمذهبى از اسرائيل است نقش عمده?اى ندارد.

البته بحث آخرالزمان در فرقه?هاى مختلف مسيحيت به گونه?هاى مختلف مطرح شده است و حتى در داخل جريان راست مسيحى نيز تفاوتهايى در نگرشهاى بخشهاى مختلف آن به مسئله آخرالزمان و ربط آن با كشور اسرائيل وجود دارد. برخى از اينان حاكميت خدا را به گونه?اى موسع مى?بينند و بر اين مبنا معتقدند كه خدا قادر به انجام هر آنچه كه اراده كند، هست و لذا ضرورى نيست كه وسيله به?خصوصى (دولت به?خصوصى) وجود داشته باشد تا خدا بتواند هدف به?خصوصى را محقق سازد. به علاوه موضوع تشكيل اسرائيل تا جنگ دوم به عنوان موضوعى جدى مطرح نبود و تنها بعد از اين جنگ جدى شد. اين واقعيت كه نزديك به دو هزار سال اعتقادى كه رژيم اسرائيل از محورهاى آن به شمار مى?رود، نقشى در مسيحيت نداشته است، از بزرگ?ترين نقاط ضعف اين اعتقاد

است.

در بين برخى از انجيلى?ها اعتقاد راسخى وجود دارد مبنى بر اين?كه شكل?گيرى حكومت ضدمسيح نزديك است و در اثر آن يك ديكتاتورى سياسى و اقتصادى شديد حاكم خواهد شد به نحوى كه حتى براى خريد و فروش معمولى نيز احتياج به كسب اجازه قبلى خواهد بود. اينان اعتقاد دارند كه براى تقويت چنين رژيمى يك پيامبر دروغين توانا و يك مذهب جهانى به وجود خواهد آمد.

البته همه هواداران جريان راست مسيحى الزاماً به اين گونه عقايد پايبند نيستند، و اعتقادى به مراحل هفت?گانه ندارند، بلكه بعضاً پذيرفته?اند كه آموزه?هاى انجيلى بايد با شرايط عصر جديد انطباق داده شده و بازگشت به قوانين انجيلى و تحقق قطعى آنها ممكن است قرنها به طول انجامد. اما رهبران سياسى و مبلغان راست مسيحى؛ مانند »پاتريك رابرتسون« و »جرى فالول« و در واقع اكثر مبلغان تلويزيونى و نيز ميليونها تن از پيروانشان معمولاً داراى اعتقادات افراطى هستند.

يكى ديگر از مبانى اعتقادى كليساى انجيلى اعتقاد به حضرت مسيح به عنوان تنها منجى است. اين در حالى است كه پيروان ديگر فرقه?هاى ليبرال?تر پروتستانيسم؛ مانند »پرسبيتريين?ها« و »متوديست?ها« حضرت مسيح را يكى از راههاى نجات مى?دانند. اين امر به ويژه يكى از مبانى اعتقادى مهمى است كه باعث گرايش شديد انجيلى?ها به دعوت پيروان ديگر اديان بلكه پيروان ديگر فرقه?هاى مسيحى به كليساى انجيلى شده است.

برنامه?هاى عامه?پسند تلويزيونى كشيشان پروتستان در آمريكا كه حدود 60 ميليون بيننده دارند، پيوسته مى?كوشند مردم را متقاعد سازند كه به جاى »صلح« بايد در پى »جنگ« باشند. آنها با نقل آيات انجيل سعى مى?كنند ثابت كنند كه ما در دوره

آخرالزمان هستيم. اينان چون اعتقاد دارند اسرائيل بايد »مقر فرود آمدن« دومين ظهور مسيح باشد، سعى دارند پرستش سرزمين اسرائيل را به يك آيين مذهبى بدل سازند. آثار سياسى قرارگرفتن معتقدان به »مشيت الهى?گرايى« در سمتهاى حساس ايالات متحده مى?تواند بسيار نگران?كننده باشد. به عنوان مثال، »جيمس وات« به عنوان وزير كشور اسبق ايالات متحده، در كميته مجلس نمايندگان اظهار داشت:

»به علت ظهور دوباره و قريب?الوقوع مسيح، نمى?توانم خيلى در بندف نابودى منابع طبيعى خودمان باشم.«

پيام مشيت الهى?گرايان، منحصر به مرزهاى ايالات متحده نيست. اين گروه در اوت 1985 نمايشى را به صحنه آوردند كه نخستين كنگره »مسيحيان صهيونيست« نام گرفت.

در اوايل دهه 90، آمريكائيان به بيش از 1400 راديوى مذهبى گوش مى?دادند. اكثريت هنگفتى از 80000 كشيش بينادگراى پروتستان كه روزانه از 400 ايستگاه راديويى سخن?پراكنى مى?كنند، خواهان مشيت الهى?گرايى هستند. برخى از مشهورترين اين افراد عبارتند از: پاتريك رابرتسون، جيمى سواگارت، جيم باكر و جرى فال?ول.

مدرسه?هاى انجيلى بسيارى، چه فرقه?اى و چه فرافرقه?اى در سراسر آمريكا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پايه پرستش اسرائيل تعليم مى?دهند. تعداد اين مدارس در حدود 200 مؤسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مى?باشند. اين دانشجويان پس از فراغت از تحصيل، كشيش پروتستان مى?شوند، به ميان مردم مى?روند و اين ديدگاه را تبليغ مى?كنند.

اما »آرماگدون«؛ كه در اصل »هار مجدّو« مى?باشد، به معنى »كوه مجدّو« است. »مجدّو« در شمال فلسطين اشغالى در كرانه غربى رود اردن واقع شده و در طول تاريخ، شهرى استراتژيك بوده است. اين شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داشته است و تبعاً

جنگهاى بسيارى در آن رخ داده است. در صحيفه »حزقيال نبى« درباره اين جنگ آمده است:

»بارانهاى سيل?آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تكانهاى سختى در زمين پديدار خواهند آورد؛ كوهها سرنگون خواهند شد، صخره?ها خواهند افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد.«

كشيشان بنيادگرا اين توصيفات را نشانه مبادله سلاحهاى تاكتيكى هسته?اى مى?دانند. آنها معتقدند مسيح ضربه نخست را وارد خواهد كرد. او سلاح نوينى را به كار خواهد برد كه اثرى شبيه بمب نوترونى دارد: در كتاب »زكرياى نبى« آمده است: »گوشت ايشان در حالتى كه بر پاهاى خود ايستاده?اند كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد شد.«

برخى معجزات در طى اين نبرد روى خواهد داد: ازجمله نهر فرات خشك خواهد شد. در اين تهاجم همه اعراب به اضافه كنفدراسيون روسيه و ايران به اسرائيل هجوم خواهند برد. دجال وارد خاورميانه مى?شود و تنديس خود را در معبد يهودى نصب مى?كند و تقاضا مى?كند كه همه جهان آن را به جاى خداوند بپرستند.

كشيشان بنيادگرا زمانى كمونيست شدن روسيه را نشانه آخرالزمان دانستند. به تبع اين نگرش، آنها اعتقاد قلبى به قراردادهاى صلح خاورميانه ندارند و آنها را پايدار نمى?دانند.

»لانگ«، مدير تحقيقات »انستيتو كريستيك« در 1985 افشا كرد »رونالد ريگان«، رئيس?جمهور آمريكا، معتقد به ايدئولوژى آرماگدون بوده است. رونالد ريگان در طى همه سالهاى زندگى خود تحت تأثير آموزش مادرش »نل ريگان« بود كه گفته مى?شود زنى بسيار معتقد به كتاب مقدس بوده است. خود وى گفته است كه ايمانش را مديون مادرش است. »الينگ وود« كه خود يكى

از معتقدان پر و پاقرص پرستش اسرائيل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفته است كه او و فرماندار ريگان اغلب با هم مى?نشينند و درباره پيشگوييهاى كتاب مقدس به بحث و گفت?وگو مى?پردازند. ريگان در يك مجلس شام مى?گويد:

»اين نبى خشمگين عهد قديم، حزقيال است كه بهتر از هر كسى، قتل?عامى را كه عصر ما را به ويرانى خواهد كشيد پيشگويى كرده است«.

و سپس با خشم تندى درباره كمونيست شدن ليبى سخن مى?گويد و اظهار عقيده مى?كند كه:

»اين علامت آن است كه فرارسيدن آرماگدون، دور نيست«.

ريگان همچنين در يك مصاحبه گفته است: »اعتقاد دارد كه تجديد حيات پيدا كرده است«.

دادن لقب »امپراتورى شيطانى« به روسيه توسط وى كه بعدها در زبان سياستمداران آمريكايى مصطلح شد، از همين بينش سرچشمه مى?گيرد.

اصول آموزش هواخواهان »مشيت الهى« اين است كه قبل از استقرار پادشاهى جهانى مسيح، مطابق پيشگوييهاى كتاب مقدس، ابتدا مى?بايست يهوديان به اسرائيل بازگردند، سپس دولت يهود تاسيس و كلام خدا براى همه امتها تبليغ شود. آنها معتقدند يك روز، يك يهودى افراطى، قدس را منفجر خواهد كرد تا در جاى آن معبد سليمان بازسازى شود؛ مراسم قربانى يهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرماگدون خواهد رسيد. حفاريهايى كه در زير قدس انجام مى?شود به منظور كشف آثار معبد سليمان است تا ثابت شود معبد سليمان در همين مكان فعلى قدس بوده است. در نتيجه با اين توجيه به خراب كردن قدس و تاسيس معبد سليمان درجاى آن بپردازند. در حالى كه مسلمانان بيم دارند هدف از اين حفاريها فرو ريختن خودبه خودى مسجدالاقصى باشد.

راست?گرايان مسيحى و اسلام

در حالى كه دولت بوش خصوصاً در اوايل دوره بعد از حوادث 11 سپتامبر كوشيد تا مانع تبليغات سوء عليه اسلام شود و مبارزه عليه تروريسم را جنگى بين »جهان متمدن« و دشمنان آن تعريف كند، گرايش راست مسيحى تلاش كرد كه نوك تيز حمله را متوجه اسلام در كليت خود كند. عناصر و گروههاى فعال در طيف وسيع راست مذهبى، در اين رابطه كوشيدند تا با استفاده از تعبيرات و دعاوى مندرج در سخنرانيهاى »اسامه بن لادن« و همفكران او بر عليه يهوديت ومسيحيت از يك سو و تحريف برخى مضامين قرآنى از سوى ديگر چنين تبليغ كنند كه نظرات جريان القاعده، عين نظرات اسلام است و به اين ترتيب مسلمانان وارد جنگ عليه مسيحيان شده?اند. به عبارت ديگر به قول برخى، راست مسيحى خود را درگير نوعى »جنگ صليبى سربسته« عليه مسلمانان كرده است. اين امر در عين حال به عامل مهم ديگرى درتقويت گرايش مسيحيان راست به تلاش براى تحت تاثير قرار دادن سياست خارجى آمريكا تبديل شده است.

اظهارات سردمداران راست مسيحى مانند »جرى فالول«، »پاتريك رابرتسن«، »جرى واينز« و... نشان مى?دهد كه چگونه طرح مطالب سوء عليه اسلام از 11 سپتامبر به بعد جزء ثابتى از گفتمان سياسى راست مذهبى شده است. جرى واينز، كشيش كليساى »بابتيست اول« در جاكسون ويل و رئيس سابق كنوانسيون بابتيست جنوبى كه در كنوانسيون سالانه كشيشان محافظه?كار در 15 ژوئن 2002 سخن مى?گفت، علاوه بر طرح مطالب اهانت آميز عليه اسلام، از »كثرت گرايى مذهبى« در آمريكا انتقاد كرد و گفت اين كثرت گرايى به غلط، همه مذاهب را با

هم برابر فرض مى?كند. به نوشته »نيويورك?تايمز« ديگر رهبران كنوانسيون مذكور نيز در همان جلسه يا در روزهاى بعد، از اظهارات واينز حمايت كرده و مدعى شدند كه اظهارات وى »بر تحقيقات وى درباره اسلام« مبتنى است. مطلب قابل توجه اين كه جرج بوش روز بعد از سخنرانى واينز از طريق ماهواره، پيامى براى نشست مذكور فرستاد و از جمله اين جماعت را از »پيشگامان مدارا و آزادى مذهبى« خواند. روشن نيست كه آيا وى قبل از ارسال پيام، از مضامين سخنرانى واينز مطلع بوده، يا خير ؛ هر چند كه در سخنان وى نشانه?اى حاكى از اطلاع وى وجود نداشته است. شمارى از فعالان حقوق مدنى، از جمله گروه يهودى »جامعه ضد بهتان« ضمن انتقاد از اظهارات واينز از بوش خواستند تا علناً از اظهارات وى فاصله بگيرد.

اظهارات فالول در برنامه 60 دقيقه?اى در شبكه تلويزيونى »سى . بى . اس« عليه پيامبر (ص)در 8 اكتبر 2002 نمونه ديگرى از اقدامات سوء سردمداران راست مسيحى عليه اسلام است .

»جرى فالول« در مهر ماه 81 در مصاحبه?اى با شبكه تلويزيونى »سى . بى . اس« آمريكا، رسول گرامى اسلام (ص) را مورد اهانت قرار داده بود. متعاقب اين اظهارات توهين?آميز، علاوه بر ملتهاى مسلمان در كشورهاى مختلف، سازمان كنفرانس اسلامى، طى واكنشهايى بيانات اين كشيش و اقدام شبكه تلويزيونى »سى.بى.اس« امريكا در پخش آن را محكوم كردند.

اگرچه مقامات امريكايى در مواجهه با اعتراض مسلمانان اين كشور نسبت به اظهارات موهن اين كشيش گستاخ، باآنان به طور صورى همدردى كرده و اين اظهارات را موضع شخصى گوينده آن تلقى كرده?اند ولى نمى?توان

سهم دولت امريكا ودولتهايى را كه با عملكرد فرهنگى و سياسى خود زمينه چنين گستاخيهايى را در داخل كشور خود به وجود مى?آورند، ناديده گرفت.

دركشورى كه رئيس جمهور بى خرد و بى تجربه?اش پس از حادثه 30 شهريور تعمداً لبه تيز حملات خود را متوجه »اسلام گرايى« مى?كند و از سر نادانى سخن از لزوم به راه افتادن مجدد جنگهاى صليبى به ميان مى?آورد، طبيعى است كه كشيشان و اسقفهاى آن نيز اينگونه مقدسات مسلمانان را وقيحانه مورد تعرض و هتك حرمت قرار دهند.

تظاهرات اعتراض?آميز مردم هند عليه اظهارات وهن?انگيز »جرى فالول« كشيش امريكايى كه در آن به نبى اكرم (ص) جسارت كرده بود، دست كم پنج شهيد و تعداد زيادى مجروح بر جاى گذاشته است. اين خونين?ترين عكس العمل مسلمانان عليه گستاخى آن كشيش حمايت شده امريكايى بود.

»فريد زكريا« يكى از نويسندگان مجله »نيوزويك« طى مقاله?اى ضمن انتقاد از اظهارات فالول نوشت: »بلافاصله بعد از 11 سپتامبر فالول و رابرتسون تصميم گرفتند كه از اين فاجعه براى بسيج طرفدارانشان عليه ليبرالها، طرفداران سقط جنين و... استفاده كنند، اما اين امر عكس العمل شديدى در جامعه آمريكا برانگيخت و محكوميت آنها را توسط طيف وسيعى از جمله رئيس جمهور بوش در پى داشت. در نتيجه فالول و رابرتسون وادار به عقب نشينى شدند، معذرت خواستند و به نحوى ناشيانه مدعى شدند كه اظهارات آنها خارج از متن درنظر گرفته شده است. آنها بعداً از آن نوع كينه توزى دست برداشتند و در عوض مسلمانان را هدف آسان?ترى يافتند«.

نكته قابل توجه در دوره بعد از توهين فالول، نحوه برخورد كاخ سفيد بود.

سخنگويان كاخ سفيد حتى در مواردى كه كراراً مورد سؤال قرار مى?گرفتند از اظهار نظر در اين مورد خوددارى كرده و تنها به تكرار اين كه »به نظر رئيس جمهور، اسلام دين صلح است« بسنده مى?كردند. به طور كلى كاملاً مشهود است كه جرج بوش ديگر توجهى را كه بلافاصله بعد از 11 سپتامبر به تبليغ بردبارى مذهبى و جلوگيرى از انجام اقدامات و طرح مطالب سوء عليه مسلمانان و اسلام نشان مى?داد، ندارد. يكى از دلايل اصلى اين امر را مى?توان نفوذ بسيار بالاى راست مسيحى در حزب جمهورى?خواه و نقش مهمى كه آنها در انتخابات رياست جمهورى در سال 2004 ايفا مى?كنند، دانست.

پى?نوشت: 1 .Dispensation

End time .2

Antichrist .3

4 .Tribulation

Armageddon .5

Rebirth .6

7. اين نظام »مشيت الهى گرايى« ناميده مى?شود

جنگ به خاطر اسرائيل

بررسى منافع اسرائيل در جنگ عراق اشاره:

روزنامه »السفير« در مقاله?اى تحليلى و تحقيقى اسناد و مدارك تأثير اسرائيل بر تصميم آمريكا در حمله به عراق را بررسى كرده است. بر اساس تحليل اين روزنامه، صحنه?گردانان اصلى جنگ عراق در هيأت حاكمه آمريكا، يهوديان نزديك به جناحهاى تندرو اسرائيلى بوده?اند كه به قصد ايجاد امنيت و تأمين منافع اقتصادى اسرائيل اين جنگ را راه انداخته?اند. متن اين مقاله به شرح زير است: وقتى جيمز موران عضو كنگره آمريكا در كنفرانس ضدجنگ كه در يكى از كليساهاى ايالت ويرجينيا برگزار شد، سخن مى?گفت هرگز تصور نمى?كرد كه تنها چند ساعت بعد، انتشار سخنرانى وى در روزنامه واشنگتن?پست پيرامون نقش يهوديان در برافروختن آتش جنگ و توانايى آنها بر توقف آن، چون بمبى منفجر شود و محافل و سازمانهاى آمريكايى را به لرزه

درآورد.

با وجود اين?كه وى تنها چند ساعت بعد با موج حمله تبليغاتى و سركوب شديد از سوى سازمانهاى صهيونيستى و شركاى آنها در كنگره يهود - كه به آراى يهود و اموال آنها نياز دارند - مواجه شد و با وجود اين?كه رسانه?هاى گروهى از آن زمان به تبليغات عليه او پرداختند و سعى در بدنام كردن او داشتند و نيز به بازگو كردن مشكلات خانوادگى و زواياى زندگى شخصى او، قضيه طلاق و وامهاى بانكى او پرداختند، اما اين حقيقت كه مسئله نقش يهوديان در جنگ عراق چون بمب منفجر شده بود و بازتاب آن در همه مكانها انعكاس يافته بود همچنان در محافل آمريكايى پابرجا ماند.

بعد از هفتاد سال موضوع يهوديان در كنگره مطرح شد و علناً به جدال و مناقشه كشيده شد. در اين رابطه از »كالين پاول« وزير امور خارجه سؤال شد و او نقش يهوديان در جنگ عراق يا در سياست خارجى آمريكا را تكذيب كرد.

همچنين موضع?گيرى سخنگوى رسمى كاخ سفيد به نام »ارى فلايشر« يهودى نيز به مانند »كالين پاول« بود.

از مسايل نادر پيرامون اين موضوع كه »بيوكانان« روزنامه?نگار و سياستمدار و يكى از كانديداهاى حزب جمهوريخواه براى رياست جمهورى در مجله خود به نام »امريكن كونسروتو« به آن اشاره كرد، اين بود كه براى اولين بار مردم از چيزى سخن مى?گفتند كه همواره در مورد آن شك و ترديد داشتند و آن را به طور سرى و محرمانه مطرح مى?كردند.

براى اولين بار در تاريخ آمريكا اين حقيقت فاش شد كه طرفداران جنگ يهوديان هستند و براى اولين بار مردم به ارتباط بين اسراييل

و جنگ عراق پى بردند. همچنين براى اولين بار به اسناد و مداركى برخورد كردند كه نشان مى?داد يهوديان پستهاى مهمى را در اداره كاخ سفيد بر عهده دارند. اين صداها كه ابتدا علناً به گوش مى?رسيد كم?كم خاموش شد؛ زيرا سركوب بى?رحمانه كسانى كه در مورد يهوديان صحبت مى?كردند، آغاز شد و زبانهاى آنها را بست.

آمريكاييها اگر در مورد اين موضوع صحبت مى?كردند يا كلمه?اى از عملكرد اسرائيل انتقاد مى?كردند، به يهودى ستيزى متهم مى?شدند. مسئله اعلان نشده?اى كه همه آن را مى?دانستند و در چند كلمه خلاصه مى?شد: اگر اسرائيل را قبول ندارى و عملكرد آن را تأييد نمى?كنى پس به خاطر مصلحت خودت و به خاطر سلامتى و به خطر نيفتادن زندگيت دهانت را ببند و سكوت پيشه كن.

پروژه جنگ عراق توسط سه نفر از يهوديان معروف آمريكايى به نامهاى »ريچارد پرل« مشاور وزير دفاع - كه چند ماه پيش به دلايل مالى از پست خود استعفا داد - »پل وولفويتز« و نيز »داگلاس فيث« پيش برده شد. اين افراد، اهداف جنگ را ترسيم و نقش عمده?اى در تحريك كاخ سفيد براى حمله به عراق ايفا كردند.

ريچارد پرل و داگلاس فيث، پيرو خط حزب راستگراى »ليكود« هستند و به نفع آن كار مى?كنند، اما وولفوويتز در كنار جناح راست و افراطى ليكود ايستاده است به طورى كه يكى از اعضاى ليكود به نام »ميخاييل ايتان« از جناح كبوتران اين حزب چندين?بار او را مورد انتقاد قرار داد و متهمش كرد كه نمايندگان حزب را به سمت اتخاذ مواضعى غيرمعقول عليه فلسطينيها وامى?دارد.

خبرنگاران و مفسران دو كانال تلويزيونى در

اسرائيل بر اين عقيده?اند كه اين سه يهودى آمريكايى يك ماه پس از انفجار ساختمان مركز تجارت جهانى در نيويورك با »افرايم هاليوى« كه در آن موقع رئيس »موساد« بود و در حال حاضر مدير شوراى امنيت ملى اسرائيل است گرد هم آمده?اند.

در اين نشست رئيس جاسوسى نظامى اسرائيل به نام »عاموس مالكا« و جانشين او »آهارون زئيفى« در كنار رئيس بخش پژوهشهاى موساد و سرويس اطلاعات نظامى اسرائيل حضور داشتند.

هدف از اين نشست طراحى اهداف حمله نظامى و استراتژيكى بود و هر دو گروه بر تشكيل كميته هماهنگى نظامى مشترك موافقت داشتند.

بر اساس اين توافق اسرائيل هر آنچه را كه در زمان جنگ آمريكا به آن نياز دارد تهيه و تدارك خواهد ديد.

كميته ديگرى نيز براى هماهنگى سياسى به وجود آمد كه در رأس هيأت آمريكايى آن »كاندوليزا رايس« مشاور امنيت ملى آمريكا و اعضاى تيم او در شوراى امنيت ملى بودند.

در رأس هيأت اسرائيلى »دوو وايس گلاس« مدير دفتر »شارون« و بعضى از كارمندان بلندپايه وزارت امور خارجه اسرائيل حضور داشتند.

در نهايت مقرر شد اين كميته در زمينه ايجاد شرايط سياسى مناسب براى جنگ و خصوصاً نقشه راه با يكديگر همكارى كنند. از نكات مهم در اين رابطه بايد گفت، كميته نظامى متشكل از برخى ژنرالهاى ستاد اسرائيل بود كه در كنار هيأت ستاد ارتش آمريكا قرار گرفتند.

ژنرال »تامى فرانكس« فرمانده منطقه مركزى در ارتش آمريكا كه مسئوليت فرماندهى جنگ عليه عراق بر عهده او گذاشته شده بود، نيز از جمله ژنرالهاى يهودى?تبار آمريكا بود.

بر اساس گزارشهاى تلويزيون اسرائيل طبق اعتراف »عاموس مالكا« رئيس سابق

اطلاعات نظامى اسرائيل كه در حال حاضر مفسر شبكه يك تلويزيون اسرائيل است، وظيفه كميته نظامى در دو نقطه اصلى متمركز مى?شد:

ارائه اطلاعات جاسوسى از اوضاع عراق براى تعيين سرنوشت جنگ در بغداد و كمك به ارائه طرحهاى عملياتى براى همكارى در جنگ كه هر دو بسيار تأثيرگذار بود.

برخى ديگر از اسناد موجود دست داشتن اسرائيل در اين جنگ را اثبات مى?كند.

آمريكاييها طرح اسرائيلى ترور صدام حسين را پذيرفتند. اين طرح را چندين بار دو كانال اول و دوم تلويزيون اسرائيل علاوه?بر شبكه راديو عمومى معروف به »ريشيت بيت« منتشر كردند.

اين طرح كه اسرائيليها در تابستان سال 1991 تدوين كرده بودند، براى ترور رئيس?جمهورى عراق تدارك ديده شده بود؛ زيرا صدام اولين كسى بود كه جرأت كرد در زمان آغاز جنگ دوم خليج فارس به اسرائيل موشك پرتاب كند. ناظر اين طرح ژنرال »ايهود باراك« بود كه در آن زمان رئيس ستاد ارتش اسرائيل محسوب مى?شد و با توجه به اطلاعات دقيق در مورد زندگى خصوصى صدام و اماكنى كه مى?توان او را در آنجا يافت اطمينان بسيارى به احتمال موفقيت اين طرح داشت.

مقرر شده بود كه مسئوليت اين اقدام را يگان »سيرت متكال« يا ستاد ارتش انجام دهند كه يكى از مهم?ترين يگانهاى كاركشته در ارتش اسرائيل محسوب مى?شود.

اعضاى اين يگان براى اجراى طرح در منطقه?اى به نام »تسئيلم بيت« آموزش مى?ديدند كه در سى و پنج كيلومترى جنوب?شرقى شهر »بئرسبع« در جنوب فلسطين اشغالى واقع شده بود، اما در زمان آموزش يك اشتباه فنى باعث شد كه يكى از خمپاره?ها بى?هدف پرتاب شود و پنج سرباز در

دم كشته شوند، به همين دليل »اسحاق شامير« نخست?وزير وقت اين طرح را لغو كرد.

براساس گزارشهاى رسانه?هاى گروهى اسرائيل، آمريكاييها اين طرح را بعد از برخى دخل و تصرفها و نيز تعديلاتى در آن و براساس اطلاعات جديد تصويب كردند.

به اين ترتيب افرادى از عناصر يگانهاى ويژه آمريكا براى تمرين و آموزش طرح به صحراى »نقب« فرستاده شدند و مانورهاى سابق را اجرا كردند.

آنها در اين طرح از اين توجيه استفاده مى?كردند كه جنگ عليه عراق بدون كشته شدن صدام به موفقيت نمى?رسيد و به همين دليل ترور او هدف مهمى است كه براى تحقق آن بايد مدت زمانى طولانى را به آن اختصاص داد. »بارون ديكل« خبرنگار كانال يك تلويزيون اسرائيل بعضى از مواردى را كه در نشست جرج بوش رئيس جمهورى آمريكا با رئيس سازمانهاى يهودى در ايالت متحده آمريكا به نام »مورتيمور تسوكرمان« مطرح شده است نقل مى?كند.

اين نشست در ششم ماه ژانويه گذشته برگزار شد و تسوكرمان از رئيس?جمهورى آمريكا خواست تا عليه عربستان سعودى تدابيرى اتخاذ كند؛ زيرا گزارشهاى سازمانهاى جاسوسى اسرائيل حاكى از اين بود كه كمكهاى عربستان سعودى به فلسطينيها در خلال انتفاضه آنها را براى ادامه اقدام به عمليات تروريستى يارى مى?كند.

جورج بوش در پاسخ به اين درخواست تسوكرمان به رئيس سازمانهاى يهودى گفت عربستان را بر سر جايش خواهد نشاند. وى در اين?باره واژه بسيار ركيكى را به كار برد كه ديكل خبرنگار كانال يك از زبان معاونين تسوكرمان كه در نشست حضور داشتند، نقل كرد.

برنامه »پوليتيكا« كه در هجده مارس گذشته از كانال يك اسرائيل پخش شد، فاش كرد

كه »ديك چنى« معاون رئيس?جمهورى آمريكا در دو ماه قبل با هفتاد كارشناس اسرائيلى در زمينه?هاى مختلف بحث و گفت?وگو كرده و در خلال آن پيرامون كيفيت حمله قطعى به عراق مناقشه و مباحثه كرده است.

برخى از مفسران صهيونيستى به اين نكته اشاره مى?كنند كه ديك چنى از ورزيده بودن كارشناسان سياسى در ارائه اطلاعات مبهوت شده بود. در مصاحبه?اى كه مجرى برنامه »دان مرگليت« با »پروفسور عماتسيابرعام« يهودى عراقى?الاصل و متخصص تاريخ عراق برگزار كرد اظهار داشت كه به مدت سه ساعت با ديك چنى در كاخ سفيد گفت?وگو كرده و به فهرستى از سؤالات طولانى كه وى مطرح كرده بود جواب داده است، اما به نوع سؤالات يا جوابهاى آنان اشاره?اى نكرد.

شور و شوق وافر براى جنگ و تمايل به شعله?ور شدن آتش جنگ و پيروزى در آن انگيزه?هاى متعددى داشت كه برخى از آنها از زبان رئيس ستاد مؤسسه اسرائيلى به شرح زير است:

در ماه گذشته »شائول موفاز«، وزير دفاع اسرائيل، در مصاحبه?اى با مركز »هرتسلى« كه داراى شعبه?هاى مختلفى است و يكى از بزرگ?ترين و قديمى?ترين مراكز دولت يهودى محسوب مى?شود گفت: پيروزى در جنگ با عراق يعنى خارج كردن عراق از دايره دشمنان اسرائيل و فشار بر سوريه براى اخراج سازمانهاى فلسطينى از دمشق و توقف حمايت آن از حزب?الله لبنان، امرى كه باعث كاهش منابع پشتيبانى مقاومت فلسطينى در كرانه باخترى و نوار غزه مى?شود. »عوزى عواد« رئيس بخش تحليل و پژوهش مركز فوق و مدير پژوهشهاى موساد و مشاور سياسى »بنيامين نتانياهو« نخست?وزير سابق اسرائيل به همراه برخى پژوهشگران كه پژوهشى پيرامون عراق و آينده

منطقه به نفع وزارت دفاع آمريكا انجام داده بود، در اين زمينه گفت، نظام جديد در عراق نسخه جديدى از دولت »كرزاى« در افغانستان خواهد بود كه سوريه و ايران را در بين انبر ترسناكى قرار مى?دهد به طورى كه اين دو كشور خود را از هر دو سو در محاصره مى?بينند.

اين پژوهشگر، اردن را در رده كشورهاى هم?پيمان و دوست نام برد. از نظر ستاد مؤسسه نظامى مهم?ترين آثار پيروزى از نظر اسرائيل همان امرى است كه »موشه يعلون«، رئيس ستاد ارتش مطرح و آن را در دو امر خلاصه كرد.

اول اين?كه پيروزى آمريكا در جنگ باعث احساس عجز و شكست بين اعراب و به طور كلى و در بين فلسطينيها به طور خاص خواهد شد. وى سال جارى را سال پيروزى قطعى بر انتفاضه توصيف كرد.

مسئله دوم امرى است كه »شفتاى شفيط« رئيس سابق موساد مطرح كرد و در خلال اظهارات خود پيش?بينى كرد كه در اثر جنگ بر جهان عرب، فضاى فرهنگى مغايرى حاكم مى?شود كه به جناح خواهان سازش با اسرائيل نيروى جديدى مى?دهد و دولتهاى عربى را براى توجه به متغيرات اين موضعگيرى و واقعيتهاى موجود دعوت مى?كند. طالبان صلح از دولتهاى خود خواهند خواست تا خود را با شرايط موجود وفق دهند. »دانى گليرمن« رئيس اتحاديه اتاقهاى بازرگانى در اسرائيل معتقد است كه پيروزى در عراق سه فايده اقتصادى براى اسرائيل دارد:

اولاً، دست يافتن اسرائيل به نفت عراق كه با قيمتهاى پايين و تحت?نظر آمريكا خواهد بود.

ثانياً، كاهش خطرات امنيتى كه اسرائيل را تهديد مى?كرد و اين مسئله باعث كاهش هزينه?هاى امنيتى شد.

ثالثاً

بهبود اقتصاد اسرائيل و باز شدن بازار عراق به روى كالاهاى اسرائيلى. ازناى هرگز سخنان يكى از تحليلگران را كه اعلام كرده بود يگان نظامى اسرائيل از مرزها گذشته?اند و در غرب عراق مشغول جنگ هستند تأييد نكرد.

با تأكيد مجدد اين خبر، من به يكى از دوستان در غزه كه به منابع و مصادر خبرى او اطمينان كامل داشتم، نامه?اى فرستادم. روز بعد او در جواب نامه?ام نوشت سخنان بسيارى در اين مورد در روزنامه?هاى اسرائيلى وجود دارد.

من همچنين دريافتم كه دو خاخام بزرگ اسرائيل و شوراى خاخامهاى شهرك?نشين از مردم خواسته?اند تا روز چهارشنبه در هفته سوم جنگ به خاطر سلامتى سربازان ائتلافى كه در عراق هستند، نماز بخوانند.

نكته جالب توجه اين است كه سفير آمريكا و بريتانيا در تل?آويو نيز در اين مراسم شركت كردند. وقتى اين خبر به من رسيد با خود گفتم، اين نماز براى سلامتى سربازان ائتلاف بوده است يا براى سلامتى سربازان اسرائيلى در بغداد.

برگرفته از روزنامه همشهرى، شماره 3207، 5 آبان 1382

يادگارهاى موعود (به يمن سال روز تاسيس مسجد جمكران)

شب سه شنبه اى كه مصادف بود با هفدهم ماه مبارك رمضان سال سيصد و نود و سه1 هجرى قمرى در خانه ام خوابيده بودم در حالى كه شب از نيمه گذشته بود. ناگهان صداى عده اى از مردم كه در پشت در خانه گرد آمده و مرا صدا مى زدند به گوشم رسيد. وقتى بيدار شدم خطاب به من گفتند: برخيز كه حضرت مهدى(ع) تو را به نزد خود مى خواند.

ميرصادق سيدنژاد

مسجد مقدس جمكران

از جمله اماكنى كه همواره مورد توجه مخصوص امام زمان(ع) بوده و به بركت آن كرامات و عنايات ويژه اى در آن به

وقوع پيوسته »مسجد مقدس جمكران« است. اين مكان شريف را به جهت واقع شدن در كنار روستايى به نام جمكران، مسجد جمكران و به خاطر آن كه به همت »حسن بن مثله« ساخته شده »مسجد حسن بن مثله« و به لحاظ آن كه به امر مبارك حضرت امام زمان(ع) تأسيس شده است؛ »مسجد امام زمان(ع)« يا »مسجد صاحب الزمان« مى نامند. همانطور كه گفته شد اين مسجد در زمان حسن بن مثله بنا شد و پس از آن بارها در آن تعميراتى انجام شده است. از جمله يك بار در زمان مرحوم صدوق و بعدها چندين مرتبه در دوره حكومت سلسله صفويه و يك بار هم در زمان مرجعيت حضرت آيةاللَّه عبدالكريم حائرى مؤسس محترم حوزه علميه قم توسط مجاهد گرانقدر حجةالاسلام شيخ محمد تقى بافقى و بعد از ايشان تعميراتى هم در آن به وسيله يكى از تجار معروف قم صورت گرفته. در سالهاى اخير به ويژه بعد از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى به علت استقبال بى نظير مردم از سرتاسر ايران اسلامى به كمك امت اسلامى تحت نظارت هيأت امنا و مديريت مسجد جمكران طرحهاى عمرانى بسيار مهم و در عين حال لازم و ضرورى نظير: سالنهاى اجتماعات و كتابخانه عمومى و نمايشگاه كتاب و درمانگاه و محل اسكان براى نمازگزاران و... در كنار گسترش و توسعه ساختمان مسجد در دست اجراست. امروزه اين مكان مقدس به يكى از ميعادگاههاى بزرگ عاشقان ولايت و امامت تبديل شده است كه هر هفته شبهاى سه شنبه و چهارشنبه بويژه در ايام مبارك نيمه شعبان هزاران نفر در آن گرد مى آيند و از طريق تشكيل مجالس دعا و نيايش ضمن

تجديد عهد با امام زمان(ع) از خداوند تبارك و تعالى؛ تعجيل در فرج منجى عالم بشريت را درخواست مى نمايند.

چگونگى دستور بناى مسجد جمكران

يكى از علماى شيعه به نام حسن بن محمد بن حسن قمى در كتاب تاريخ قم در مورد چگونگى بناى مسجد مقدس جمكران از كتاب مونس الحزين فى معرفة الحق و اليقين اثر شيخ ابو جعفر محمد بن بابويه قمى (شيخ صدوق) چنين نقل مى كند: شيخ صالح و عفيف، حسن بن مثله جمكرانى گفت: شب سه شنبه اى كه مصادف بود با هفدهم ماه مبارك رمضان سال سيصد و نود و سه1 هجرى قمرى در خانه ام خوابيده بودم در حالى كه شب از نيمه گذشته بود. ناگهان صداى عده اى از مردم كه در پشت در خانه گرد آمده و مرا صدا مى زدند به گوشم رسيد. وقتى بيدار شدم خطاب به من گفتند: برخيز كه حضرت مهدى(ع) تو را به نزد خود مى خواند. حسن مى گويد: به آنها گفتم اجازه بدهيد تا آماده شوم و لباسهايم را بپوشم وقتى خواستم پيراهنم را بپوشم صدايى از طرف در خانه به گوشم رسيد كه »آن پيراهن تو نيست« لذا از پوشيدن آن صرف نظر نمودم و بعد شلوارم را برداشتم تا بپوشم باز همان صدا بلند شد كه: »آن شلوار مال تو نيست شلوار خودت را بردار«. آن را به زمين انداختم و شلوار ديگرى را كه مال خودم بود پوشيدم و سپس به دنبال كليد در خانه مى گشتم تا آن را باز كنم باز از طرف در همان صدا به گوشم رسيد كه: »در خانه باز است« وقتى به نزديك در آمدم با جماعتى

از بزرگان مواجه شدم. به آنها سلام كردم آنها بعد از جواب سلام اين پيشامد را به من تبريك گفتند. سپس مرا همراه خود به محلى كه هم اكنون مسجد در آن بنا شده است آوردند. در آنجا وقتى خوب دقت كردم تختى را ديدم كه فرش زيبايى روى آن انداخته شده بود و جوانى در حدود سى ساله در روى آن به بالشى تكيه زده بود و پيرمردى مطلبى را از روى كتاب براى او مى خواند و بيش از شصت مرد كه بعضى از آنها لباس سبز و بعضى ديگر لباس سفيد به تن داشتند در گوشه و كنار آن محل مشغول خواندن نماز بودند. آن پيرمرد كه حضرت خضر(ع) بود مرا در كنار خود جاى داد. آنگاه همان جوان نورانى كه بعد معلوم شد حضرت مهدى(ع) هستند بعد از تفقد و احوالپرسى مرا به اسم خودم صدا زده فرمودند: »نزد حسن بن مسلم برو و به او بگو مدت پنج سال است كه تو اين زمين را آماده ساخته كشت مى كنى ولى ما آن را خراب مى كنيم و امسال هم قصد دارى در آن زراعت نمايى در حالى كه تو چنين اجازه اى ندارى بايد سود اين چند سال كشت را ردّ كنى تا در اينجا مسجدى بنا شود«. سپس فرمودند: »به حسن به مسلم بگو: اينجا زمين شريفى است كه خداوند آن را از بين ساير زمينها برگزيده است ولى تو آن را به زمين خود لاحق كردى و خداوند به خاطر اين كار خلاف دو پسر جوان تو را از دست تو گرفت ولى باز متنبّه نشدى اگر باز هم بخواهى به اين

كار ادامه بدهى كيفر الهى ديگرى كه نمى توانى آن را تصور كنى بر تو متوجه خواهد شد.« حسن بن مثله مى گويد: »به آن حضرت عرض كردم: مولاى من براى اين كه مردم سخن مرا بپذيرند، نشان و علامتى در اين باره براى من تعيين بفرمائيد«. امام(ع) در پاسخ فرمودند: »ما در اينجا نشانه اى را قرار مى دهيم تا سخن شما را مردم تصديق نمايند. تو آنچه را كه بيان شد انجام بده به نزد »سيد ابوالحسن« برو و به او بگو بيايد و حسن بن مسلم را حاضر كند و سود چند ساله زمين را از او بگيرد و آن را به مردم بدهد تا با آن بناى مسجد را شروع كنند و بقيه مخارج آن را از منافع قريه »رهق« كه ملك ما در ناحيه »اردهال« است به اتمام برسانند ما نصف درآمد رهق را وقف اين مسجد نموده ايم تا همه ساله درآمد آن را بياورند به اينجا و صرف عمارت و آبادانى و ساير مخارج اين مسجد بنمايند«. سپس حضرت افزودند: »به مردم بگو تا به اين مكان روى آورند و آن را عزيز و گرامى دارند و در آن چهار ركعت نماز به جاى آورند؛ دو ركعت اول را به نيت نماز تحيّت (به اين ترتيب كه در هر ركعت اول سوره حمد را يك بار و بعد سوره »قل هواللَّه احد« را هفت بار و در ادامه هر يك از ذكرهاى ركوع و سجود را هم هفت بار تكرار كنند و نماز را به پايان ببرند) و دو ركعت بعد را هم به نيّت نماز امام زمان(ع) به جاى مى آورند (به اين

ترتيب كه در هر ركعت بعد از نيت وقتى سوره حمد را شروع كردند به »اياك نعبد و اياك نستعين« كه رسيدند آن بخش را صد بار تكرار مى نمايند و بعد در ادامه سوره حمد را مى خوانند و آنگاه سوره توحيد را يكبار و هر يك از ذكرهاى ركوع و سجود را هفت بار تكرار مى كنند و بعد نماز را تمام مى كنند. سپس يك بار لااله الاّ اللَّه مى گويند و در ادامه هم تسبيحات حضرت زهرا(ع) را كه عبارت از سى و چهار مرتبه »اللَّه اكبر« و سى و سه مرتبه »الحمدللَّه« و سى و سه مرتبه »سبحان اللَّه« است ذكر مى نمايند و آنگاه به سجده رفته صد بار بر پيامبر(ص) و آل پيامبر(ع) درود و صلوات مى فرستند)«.2 در ادامه حضرت اضافه كردند: »هر كس اين نماز را بخواند مانند آن است كه در كعبه نماز خوانده باشد.« حسن بن مثله مى گويد: »وقتى اين سخنان را شنيدم با خود گفتم: گويى آن مكان مورد نظر اينجاست كه مسجد باشكوه امام زمان(ع) خواهد شد«. بعد حضرت به من اشاره فرمودند كه: »برو.« چون به راه افتادم و مقدارى رفتم دوباره آن حضرت مرا صدا زدند و فرمودند: »در گله جعفر كاشانى (كه يك نفر چوپان بود) بزى هست كه اگر مردم پول آن را دادند با پول آنها و اگر ندادند با پول خودت آن را خريدارى كن و آن را به اينجا بياور و ذبح كن و در روز چهارشنبه كه برابر با هجدهم ماه مبارك رمضان است گوشت آن را در شب آينده براى بيماران و كسانى كه گرفتارى دارند انفاق كن خداوند [تبارك و تعالى]

همه آنها را شفا مى دهد. نشانى و علامت آن بز اين است كه ابلق است و موى بسيار دارد و در ضمن هفت علامت سفيد و سياه در بدن آن بز هست كه سه تاى از آنها در يك طرف بدن و چهار تا در طرف ديگر آن است كه هر يك از آنها به اندازه يك درهم هستند«. بعد وقتى مجدداً به راه افتادم براى سومين بار مرا صدا زده فرمودند: »اينجا هفت يا هفتاد روز اقامت مى كنى اگر هفت روز اقامت كنى آن مصادف با شب قدر؛ يعنى بيست و سوم رمضان خواهد بود و اگر هفتاد روز بمانى آن مطابق با شب بيست و پنجم ذيقعده است كه هر دو شب بسيار گرانقدرى هستند«. حسن بن مثله مى گويد: »سپس برگشته و به خانه آمدم و تمام شب را در انديشه آنچه واقع شده بود به سر بردم وقتى صبح شد نماز را به جاى آوردم و بعد نزد »على بن منذر« آمده و ماجرا را به وى بازگو كردم بعد به همراه او به محلى كه ديشب مرا به آنجا برده بودند رفتيم«. حسن بن مثله چنين ادامه مى دهد: »سوگند به خدا علامتهايى را كه حضرت فرموده بودند كه از جمله آنها ميخ ها و زنجيرهايى بود كه با آنها حدود مسجد را مشخص نموده بودند در آنجا مشاهده كرديم. سپس به همراه على بن منذر به طرف منزل سيد بزرگوار ابوالحسن الرضا راه افتاديم وقتى به در منزل او رسيديم خدمتكاران او را ديديم كه در كنار در خانه منتظر ما هستند وقتى ما را ديدند به ما گفتند: آيا شما از

اهالى جمكران هستيد. گفتيم: آرى. گفتند: سيدابوالحسن از اول صبح در انتظار شماست. سپس وارد خانه شده ضمن اظهار تواضع، خدمت سيد عرض سلام كردم و او به گرمى و با احترام كامل جواب سلام را داده و مرا در كنار خود جاى داد و پيش از آن كه من سخنى بگويم خطاب به من گفت: اى حسن بن مثله من خوابيده بودم در خواب شخصى به من گفت: صبح زود مردى از اهالى جمكران كه او را حسن بن مثله مى نامند نزد تو خواهد آمد. آنچه كه او به تو گفت آن را تصديق كن؛ چرا كه سخن او سخن ماست مبادا گفته هاى او را ردّ كنى در اين حال از خواب بيدار شدم و از آن وقت تا كنون منتظر آمدن تو بودم. در ادامه حسن بن مثله جريان شب گذشته را به طور مفصل بيان مى كند. سيد ابوالحسن دستور مى دهد تا اسبها را آماده سازند بعد سوار مى شوند و به طرف آن محل حركت مى كنند در نزديكيهاى روستاى جمكران به گلّه جعفر كاشانى برخورد مى كنند؛ حسن بن مثله براى پيدا كردن آن بز ابلق كه حضرت فرموده بودند وارد گله مى شود و مى بيند آن بز در عقب گله است. وقتى بز متوجه حسن بن مثله مى شود به سرعت خود را به او مى رساند و حسن آن را مى گيرد و نزد جعفر كاشانى مى آورد تا آن را از او بخرد. جعفر كاشانى سوگند ياد مى كند كه من هرگز اين بز را داخل گله نديده ام ولى وقتى آن را در عقب گله امروز ديدم خواستم كه آن را بگيرم ولى هر چه تلاش كردم

نتوانستم اما حالا چون شما را ديد به نزد شما آمد و اين امر بسيار شگفت انگيزى است. بعد آنها آن بز را به محل مسجد مى آورند و در آنجا ذبحش مى كنند و همانطور كه حضرت دستور داده بود گوشت آن را بين مريضها تقسيم مى كنند. سپس سيد ابوالحسن حسن بن مسلم را احضار مى كند و سود چند ساله زمين را از او مى گيرد و سود حاصل از املاك روستاى رهق را هم مى آورند و مسجد جمكران را بنا مى كنند و سقف آن را با چوب مى پوشانند درضمن سيد ابوالحسن الرضا زنجيرها و ميخها را به منزل خود در قم مى برد و از آن به بعد هر كس بيمار مى شد به آنجا مى رفت به آن زنجيرها تبرك مى جست و خداوند تبارك و تعالى تفضلى فرموده به واسطه آنها ايشان را شفا مى داد. ابوالحسن محمد بن حيدر مى گويد: شنيدم كه سيد ابوالحسن الرضا وقتى وفات يافت او را در محله اى كه »موسويان« ناميده مى شود دفن كردند بعدها وقتى يكى از فرزندان او مريض مى شود به سراغ صندوقى كه زنجيرها و ميخها در آن نگهدارى مى شد مى رود ولى هنگامى كه در صندوق را باز مى كند اثرى از زنجيرها و ميخها در آن نمى بيند.3

فضيلت و آداب مسجد جمكران

به طور كلى در مجموعه سخنان و سفارشات منسوب به حضرات معصومين(ع) درباره مسجد مقدس جمكران به دو قسم از فضائل اشاره شده است. 1. اهميت تكوينى: در سخنانى كه حضرت على(ع) به پسر يمانى فرموده اند اينگونه آمده است:

... اى پسر يمانى اينجا (جمكران) زمينى مقدس و پاك از همه آلودگيهاست.

... بر اين زمين اثر نور حق ساطع شود

و از اين زمين مردم رايحه و بوى مشك استشمام كنند... منازل و مواضع و زمينهاى اينجا عالى و گرانبها گردد. علاوه بر اين در ضمن فرموده هاى حضرت حجة بن الحسن (ع) به حسن بن مثله آمده بود به حسن مسلم بگو: »اينجا زمينى شريف است خداى تعالى اين زمين را از زمينهاى ديگر برگزيده است و به آن فضيلت و برترى داده است«. از اين قبيل تعابير استفاده مى شود كه زمين جمكران نظير زمينهاى مكه و مدينه داراى ارزش تكوينى خاصى است. 2. همانطور كه در حكايت بناى مسجد جمكران بيان شد در بخشى از فرموده هاى حضرت امام زمان(ع) آمده بود كه ثواب اعمال عبادى نظير اقامه نماز در اين مكان شريف بسيار زياد است تعبير آن حضرت اين بود كه: »هر كس آن دو ركعت نماز را (با شرايط خاصش) در اين مكان شريف به جاى آورد مثل آن است كه در كعبه اين نماز را خوانده است«. اين امر نشان مى دهد كه از نظر معنوى اين مسجد از جايگاه ويژه اى برخوردار است.

آداب اين مسجد نيز ابتدا خواندن دو ركعت نماز تحيت و سپس دو ركعت نماز امام زمان(ع) با شرايطى است كه گفته شد. در بعضى از اقوال نيز آمده است كه پس از اين نماز دعاى »الهى عظم البلاء« را تا آخر قرائت كنند. علاوه بر اين امور، خواندن دعاهاى مخصوص امام زمان نظير دعاى »ندبه« و ديگر دعاهايى كه خواندن آنها در دوره غيبت كبرى سفارش شده، در اين مكان مناسب است. پى نوشتها :

1 . محدث نورى بعد از نقل حكايت بناى مسجد جمكران مى نويسند: »عالم جليل آقا

محمد على كرمانشاهى تاريخ اين قصه را در سال 393 ق. نقل كرده است ولى ظاهراً در نوشتن اشتباه شده و در اصل سال 373 ق. بوده است؛ زيرا وفات شيخ صدوق قبل از سال 390 ق. مى باشد.

2 . اين دو ركعت نماز به صورتهاى ديگرى هم در كتابهاى معروف ذكر شده است از جمله 1. مرحوم شيخ طبرسى (صاحب تفسير) در كنوز النجاح بعد از ذكر اصل نماز دعائى را براى بعد از نماز نقل مى كند ولى از تهليل (صد بار لااله الااللَّه) و تسبيحات حضرت زهرا(ع) ذكرى به ميان نمى آورد؛ 2. مرحوم سيد فضل اللَّه راوندى در كتاب دعوات درضمن نمازهاى معصومين(ع) مى فرمايد: نماز امام مهدى(ع) دو ركعت است در هر ركعتى حمد يك مرتبه و صد مرتبه »اياك نعبد و اياك نستعين« بعد از نماز صد مرتبه صلوات بر پيامبر(ص) و آل او؛ 3. مرحوم سيدبن طاووس در جمال الاسبوع ذكر صد مرتبه صلوات را ذكر نمى كند ولى فرموده است كه دعاى »الهى عظم البلاء و برح الخفاء وانكشف الغطاء ...« تا آخر بعد از نماز خوانده شود و...

3 . اقتباس از حكايت هشتم كتاب جنةالمأوى ميرزا حسين نورى كه در جلد 53 بحار الانوار، ص230 به بعد آورده شده است

مسيح يهودى و فرجام جهان-1

مسيحيت سياسى و اصول گرا در امريكا) رضا هلال مترجم: قبس زعفرانى اشاره: آنچه در پى خواهد آمد مقدمه كتاب المسيح اليهودى و نهايةالعالم اثر نويسنده و محقق ارجمند مصرى آقاى رضا هلال است كه به دليل مطالب ارزشمند و محققانه اى كه در اين كتاب در زمينه مسيحيت صهيونيستى مطرح شده، ترجمه و براى نخستين بار براى استفاده خوانندگان عزيز موعود عرضه مى گردد.

مقدمه:

»هيچ كس نمى تواند آمريكا و آزاديهايش را بفهمد، مگر اين كه آگاه باشد و تأثيرى را كه دين به طور مستقيم بر روى ساخت و ايجاد اين كشور گذاشته و مى گذارد، درك كند...«.

جيمز ون - آمريكاى امروز

بذر اين كتاب هنگامى كه در دهه نود قرن گذشته در ايالات متحده زندگى مى كردم، در وجودم كاشته شد. يكى از روزها وقتى كانالهاى تلويزيونى را مى گرفتم، نگاهم بر روى آگهى كانال سى.بى.ان متوقف شد، »پات رابرتسون« واعظ تلويزيونى را مى ديدم كه از فرارسيدن پايان تاريخ و دومين ظهورمسيح سخن مى گفت و مردم را پند و اندرز مى داد. مدتى برنامه هاى ايستگاههاى تلويزيون مذهبى كه »كليساى تلويزيونى« ناميده مى شوند، مرا به خود مشغول داشتند. اين ايستگاهها براى بينندگان آمريكايى موعظه و پند ارائه مى دهند و زمينه رفتن به كليسا جهت خواندن نماز را فراهم مى نمايند، همچنين اخبار و ميزگردهاى مذهبى(1) پيرامون نظر شريعت و دين درباره ازدواج، طلاق، تربيت، كودكان، سقط جنين وكانديداهاى انتخابات را پخش مى كنند.

در تمام اين برنامه ها ملاحظه كردم، اسرائيل نگين انگشتر برنامه هاى آن شبكه هاى »مسيحى« است؛ چون عنوان مى شد كه حمايت از اسرائيل و پشتيبانى از اشغال قدس توسط اين كشور، فريضه اى مذهبى است و به عبارت ديگر تأسيس اسرائيل گامى قبل از ظهور مسيح است. امّا گام آخر، ساخت هيكل(معبد) بر بالاى قبه صخره نزديك مسجد الاقصى است.

كنجكاوى مرا واداشت تا از مجتمع شبكه سى.بى.ان در »ويرجينيا بيتز« ديدن كنم. مجتمع، ساختمانى يازده طبقه بود كه دانشگاه »ريجينت«(2)، را نيز دربرمى گرفت، اين دانشگاه، دانشگاهى مسيحى بود كه به دانشجويان خود مدرك دانشگاهى در رشته هاى حقوق، علوم سياسى و روزنامه نگارى

اعطا مى كرد. در آستانه مجتمع آيه 14، اصحاح 24 انجيل متى، توجه مرا به خود جلب كرد:

»تلاوت كتاب مقدس، به شما اين بشارت را مى دهد، و اين نشانه ايست براى تمام ملل در سراسر جهان، سپس نهايت فرا مى رسد«.

در كتابخانه ساختمان نيز آيه 25 اصحاح هشتم سفر در عهد قديم را ملاحظه كردم:

»اكنون، اى خدا، خداى اسرائيل، وعده خود را كه به بنده ات، داوود، پدرم دادى و با او در آن باره سخن گفتى حفظ كن، آنجا كه گفتى: در مقابل من از مردان تو،كسى كه بر تخت اسرائيل بنشيند، نابود مى شود«.

در راهرو مقابل كتابخانه نيز، تابلويى ديوارى نظر مرا به خود جلب كرد كه دژهاى چهارگانه ديده شده در خواب يوحنّا پيرامون »روز داورى در رستاخيز« رابه تصوير مى كشيد. در »لابى« تابلوى ديوارى ديگرى ملاحظه مى شد كه جنگ »هارمجدون«(3) ميان »يأجوج و مأجوج« (4)را به تصوير مى كشيد، جنگى كه قبل از ظهور مسيح به وقوع مى پيوندد. در ميان آن حال و هوا و آن سمبل يهودى مسيحى، همراهم برايم توضيح داد كه هدف دانشگاه ريجنت و شبكه سى.بى.ان آماده ساختن آمريكا و آمريكاييها براى ظهور مسيح است. هم چنين گفت كه شبكه سى.بى.ان داراى ايستگاهى به نام »ستاره هاى اميد« در جنوب لبنان است كه برنامه هاى خود را از آنجا پخش مى كند تا زمينه را براى ظهور مسيح فراهم نمايد.(5) در روز 19 آوريل 1993 كنجكاوى من به اوج خود رسيد، چون اين روزى بود كه آتش جمعيت »ديويدى ها« در »واكو« برافروخته شد و 74 تن از اعضاى جمعيت كه در ميان ايشان رهبر جمعيت »ديويد كورس« نيز مشاهده مى شد، خودكشى كردند.

آنها اعتقاد داشتند با اين كار اوامر خداوند را جهت فرارسيدن پايان تاريخ و ظهور مسيح به مورد اجرا مى گذارند. نكته قابل توجه و مهم اين بود كه هنگام به خاكسپارى كورس، تابوت او را با پرچم اسرائيل و نه پرچم آمريكا پيچيده بودند!

در دومين سالگرد آتش سوزى جمعيت ديويدى در واكو، در 19 آوريل 1995، »تيموتى مك وى« به انتقام كشته شدن ديويد كورس و يارانش، اقدام به منفجرساختن ساختمان پليس فدرال در »اوكلاهاما« نمود. او اعتقاد داشت، اين آتش سوزى ريشه در نقشه اى شيطانى و جهانى دارد كه بر خلاف سفارشات خداوند بوده و ظهور مسيح را به تعويق مى اندازد.

مسئله اينجاست كه اين حادثه در ايالات متحده آمريكا به وقوع مى پيوندد كه براى تمدن غرب، هنر جدايى كليسا از دولت (دين از سياست) را از زمان تصويب لايحه قانونى ايالت ويرجينيا در سال 1777 (پيش از يك دهه قبل از انقلاب فرانسه) ارائه داد. لايحه اى كه تصويب آن باعث شد ايالات متحده آمريكا دين رسمى و يا كليساى رسمى نداشته باشد.

اولين اصلاح و تعديل در قانون اساسى آمريكا در سال 1801 به وقوع پيوست و هدف آن، بنابرآنچه كه رئيس جمهور وقت آمريكا عنوان كرده بود: »ايجاد حدّفاصل و ديوار ميان كليسا و دولت است ... همانگونه كه مسيحيت آمريكايى از بفعد سياسى با فردگرايى و فلسفه »او را به حال خود رها كن كار كند يا كار نكند« (آزادى اقتصادى از ديد آدام اسميت) موافقت كرد تا تبديل به آن چيزى شود كه »رابرت« آن را خداى »مذهب و دين مدنى« ناميد.

اين موضوع مرا به اين سمت

سوق داد كه پيرامون دو موضوع به تحقيق بپردازم:

موضوع اول: مذهب آمريكاييها. 95% آمريكاييها اعتقاد دارند كه خدا هست و از ميان هر 5 نفر 4 نفر به معجزه و زندگى پس از مرگ و تولد حضرت مسيح از دامان پاك حضرت مريم (پاكدامنى حضرت مريم) اعتقاد دارند. هم چنين 82% آمريكاييها خود را اصولگرا و مذهبى تلقى مى كنند، در حالى كه اين نسبت در بريتانيا 55%، در آلمان 54% و در فرانسه 48% است. امّا نسبت افرادى كه در آمريكا هر هفته به كليسا مى روند 44% است، در حالى كه در آلمان 18%، بريتانيا 14% و فرانسه 10% است.(6)

موضوع دوم: جانبدارى و حمايت آمريكاييها از اسرائيل. فرهنگ آمريكايى عنوان مى كند كه فرهنگ يهودى - مسيحى(7) بر پايه تقاليد و آداب و رسوم اخلاقى و مذهبى يهودى و مسيحى يا »ميراث يهودى - مسيحى« استوار است. موضوعى كه در پايان معنايى سياسى يافت و به توافق، همراهى و همگامى ارزشهاى آمريكايى و اسرائيلى ترجمه شد.

از اينجا بود كه فرضيه پژوهش شكل گرفت و آن چگونگى تفسير و تشريح مذهبى شدن و يهودى شدن آمريكا بود.

مذهبى شدن و يهودى شدن آمريكا با شكل گيرى و نشو و نماى آن ارتباط پيدإ؛ مى كند. مهاجران اوليه آمريكا را »اورشليم« جديد يا »كنعان جديد« تلقى كردند و خود را به عبرانيهاى قديم تشبيه نمودند، كه ا ز ظلم و ستم فرعون (جيمز اوّل پادشاه انگليس) فرار كردند و از سرزمين مصر (انگليس) به جست وجوى سرزمين موعود جديد گريختند، به اين ترتيب، تعقيب و بيرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنياى جديد (آمريكا) بسان تعقيب و بيرون

راندن عبرانيهاى قديم توسط كنعانى ها در فلسطين بود.

بدين ترتيب، شهرك نشينان از پندها و سفارشات حكايات (سفر خروج) چراغى فراراه خود در تدوين قانون اساسى آمريكا ساختند. بنابراين بندگى در مصر، بيرون رانده شدن، سرگردانى، وارد شدن به سرزمين موعود، قتل عام ساكنان آن و ... تاريخ پيشين و آينده اى براى ملت جديد برگزيده خداوند در سرزمين جديد موعود شد.

تبديل دنياى جديد به اسرائيل جديد، هدف اصلى طرح شهرك نشينان پروتستانى پورتانى اوليه بود. آنها هميشه در انگلستان خواب تطبيق و اجراى شريعت تورات را مى ديدند و هنگامى كه به آمريكا آمدند، رؤياى دولتى را در سر پروراندند كه دستورات و فرمانهاى خداوند بر آن حكومت كند، حتى مورخى چون »جان فيسك« مى گويد:

»همين كه مى بينى تاريخى در آمريكا ساخته مى شود، ملاحظه مى كنى كه آن، تاريخى آمريكايى - يهودى است«.(8)

يهودى شدن »مسيحيت آمريكايى« در اصل به آن چيزى باز مى گردد كه ما آن را »مسيحيت يهودى« ناميديم و با ظهور »قديس پولس« دومين بنيانگذار مسيحيت پس از »يسوع« روى از ديده ها نهان كرد، امّا طى دوره اصلاح گرايى و انقلاب در اروپا ظاهر شد و رشد نمود و نقش مهمى پس از بازپس گرفتن اسپانيا توسط مسيحيان - كه در آن زمان در دست يهوديان به آيين مسيحيت در آمده يا »يهوديان مارانو« بود - بازى كرد.

با شروع قرن شانزدهم، تأثيرات مسيحيت يهود منجر به انتشار »ايده هزاره« (9) گرديد و تفسيرهاى جديد و نوينى از سفر دانيال (در عهد قديم) و رؤياى يوحنا (در عهد جديد) شد وبدين ترتيب يهوديان در نقشه خداوند جهت پايان تاريخ، كه شامل بازگشت يهود

به فلسطين آنهم قبل از آمدن مسيح مى شد، جايگاه مهمى پيدا كردند. امّا حركت بزرگ مسيحيت يهود با جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها در قرن شانزدهم ارتباط پيدا مى كند، به طورى كه پروتستانها اعتبار و آبروى يهوديان را به آنها باز گرداندند و عهد قديم (يهوديان) بالاترين منبع اعتقادى پروتستانها شد. با انقلاب پورتانى ها در قرن هفده يهودى شدن مسيحيت به اوج خود رسيد، پورتانى ها در گرامى داشت عهد قديم سنگ تمام گذاشتند و از دولت بريتانيا خواستند، قوانين تورات را به عنوان قانون اساسى كشور اعلام كند و آداب و رسوم يهوديت را جايگزين مسيحيت نمودند و حتى پا را از اين هم فراتر نهاده برخى از آنها نماز و كتاب مقدس را به زبان عبرى مى خواندند.

هنگامى كه مهاجران پورتانى اوّليه به دنياى جديد (آمريكا) رسيدند، اسطوره هاى ملّت برگزيده، سرزمين موعود و سرزمين اسرائيل چراغ راه و راهنماى ايشان بود، آنها نماز را به زبان عبرى مى خواندند و برفرزندان خويش نامهايى از داستانهاى تورات مى گذاشتند و اوّلين كتابى كه در آمريكا چاپ كردند، كتاب »مزامير داوود« (سرودهاى مذهبى داوود) بود.

به اين ترتيب، مسيحيتى كه با دومين گروه از مهاجران وارد آمريكا شد، مسيحيتى يهودى بود به عبارت ديگر »مسيحف« يسوع ناصرى كه در رأس دين مسيحيت قرار دارد، تبديل به مسيحى يهودى يا يكى از پيامبران بى شمار قوم يهود شد. با تأثيرپذيرى از مسيحيت يهودى و با آغاز قرن هجدهم، اعتقاد به برانگيختگى يهود در فلسطين تبديل به يكى از اصول لاهوتى مهم پروتستانهاى آمريكايى شد، به طورى كه اعتقاد به مسيح منتظر و عصر هزاره خوشبختى جايگاه مهم و بارزى

در اعتقادات اين مسيحيان پيدا كرد.

با ورود آمريكا به دوره رشد و بيدارى بزرگ مذهبى در دهه 40 قرن نوزدهم، مسيحيت صهيونيسم از مسيحيت يهود زاده شد و با هدف قراردادن فرهنگ و سياست آمريكا آنها را ملزم كرد به فريضه برپايى اسرائيل (برانگيختگى يهود) و حمايت از آنها، به عنوان فريضه اى الهى و فرهنگى و در نهايت سياسى. به اين ترتيب صهيونيسم آمريكايى دهه ها پيشتر گوى سبقت را از صهيونيسم هرتزلى در زمينه برپايى اسرائيل ربود و اين يكى از دلايل تفسير كننده حمايت آمريكا از برپايى اسرائيل در سال 1948 وسپس پشتيبانى آمريكا از اسرائيل است. اين حمايت و جانبدارى، الهى و فرهنگى است كه در جان و روح و سياست آمريكاييها، سالها قبل از ظهور صهيونيسم يهودى و لابى يهودى - كه هر روز بيش از پيش بر قدرت و نفوذ آن افزوده مى شود، بى آن كه به احساسات مسيحيان صهيونيست آمريكايى توجه كند - نفوذ كرده است.

بنابراين براى بحث و گفت وگو پيرامون مذهبى شدن و يهودى شدن آمريكا مى بايست، بر جنبش احياى مذهبى در آمريكا كه در بيست و پنج سال آخر قرن بيستم به وقوع پيوست تمركز نمود و به آن توجه كرد. از سال 1976 ايالات متحده آمريكا شاهد به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و مسيحيت اصولگرا بود كه اصطلاحاً »راست مسيحى« يا »مسيحيان راستگرا« ناميده مى شدند. اين مسئله باعث شد تا هزاران نفر از جوانان آمريكايى به »مسيحيان دوباره زاده شده« تبديل شوند و نظرسنجى مؤسسه »گالوپ« آشكار ساخت كه پنج و يك سوم آمريكاييها غسل تعميد را دوباره انجام دادند. (مسيحيان دوباره زاده شده) و

پيروان كليساهاى افراطى و تندرو افزايش يافت و شبكه هاى تلويزيونى مذهبى يا »كليساهاى تلويزيونى« تأسيس شدند ... اين موج به كاخ سفيد نيز كشيده شد، به گونه اى كه رئيس جمهور وقت آمريكإ؛ث عع »كارتر« اعلام كرد كه او »مسيحى دوباره زاده شده« است. به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى واصولگرا با به قدرت رسيدن مسيحيت صهيونيسم، به ويژه پس از پيروزى اسرائيل در جنگ ژوئن 1967 و اشغال قدس توسط آن، ارتباط پيدا مى كند و اين مسئله اى است كه مسيحيت صهيونيستى آمريكا آن را تأكيدى بر درستى و راستى پيش گوييهاى تورات و مقدمه نزديك بودن ظهور مسيح تلقى كرد، به اين ترتيب مسيحيت صهيونيسم داراى سازمانهاى مخصوص به خود شد كه وسايل گروههاى فشار »لابى« را به خدمت گرفت تا بر افكار عمومى و كنگره آمريكا با هدف تأكيد بر مشروع بودن دولت اسرائيل و حمايت اقتصادى و نظامى و سياسى از آن (به عنوان فريضه اى الهى و اخلاقى - آمريكايى) و يهودى كردن قدس به عنوان شهرى كه مسيح پس از ظهورش از آنجا بر جهان حكومت مى كند، تأثير بگذارد. قدرت يافتن جناح راست مسيحى در دهه هشتاد و نود هم ادامه يافت، تا اين كه رأى دهندگان به آن در انتخابات رياست جمهورى و كنگره تبديل به قدرت مؤثر و با نفوذى شدند. اين جناح 25% آراء را در ايالات متحده آمريكا به خود اختصاص مى دهد (حدود ده برابر آراء يهود). در راه سلطه(10) بر ميدان و عرصه سياسى آمريكا، جناح راست مسيحى با جناح راست سياسى در حزب جمهورى خواه متحد شد تا حزبى را تشكيل دهند كه به »حزب اللَّه« معروف شد، اين مسئله

با افزايش نقش راستگرايان مسيحى كه شامل كاتوليكهاى آمريكايى و پروتستانها مى شد، همراه شد و باعث شد تا »يهوديت مسيحى« ويژگى و صفتى جدايى ناپذير، لاهوتى، اخلاقى و فرهنگى براى آمريكا شود، به اندازه اى كه هر كس در توصيف آمريكا صفت »يهوديت« را به مسيحيت اضافه نمى كرد، زبانش قطع مى شد. اين موضوعى بود كه طى و پس از انتخابات رياست جمهورى و نمايندگان در سال 1992 به وقوع پيوست و آمريكاى يهودى - مسيحى شاهد به قدرت رسيدن »بوش« بود، با وجود اين كه در دوره رياست جمهورى »بوش« شاهد سقوط اتحاد جماهير شوروى سابق و پيروزى آمريكا در جنگ خليج فارس بوديم.

دهه نود شاهد تثبيت و تحكيم سازمانهاى اصولگراى مسيحى تحت نامها و عنوانهاى مختلف از قبيل »ائتلاف مسيحيان«، »احياى اصولگرايى«، »مجلس مطالعات خانواده«، »تمركز بر خانواده«، »ائتلاف ارزشهاى سنتى« و ... بود؛ هم چنين گروهها و جمعيتهاى زور و خشونت ظاهر شدند و براى تخريب و از بين بردن سيستم اجتماعى و سياسى و تأسيس دوباره آن بر اساس تعاليم و اصول كتاب مقدّس روى به قتل و كشتار و خونريزى آوردند تا زمينه بازگشت و ظهور مسيح را فراهم آورند.

»سيستمهاى« مسيحيت سياسى و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمريكا براى بازگشت مسيح اكتفا نكردند، بلكه رسالت آنها، رسالت جهانى و صليبى بود و نقش آن فقط به سياست داخلى محدود نمى شد، بلكه در سياست خارجى آمريكا نيز داراى نقش مهم و مؤثرى شدند؛ چرا كه پشت سر حملات ايالات متحده عليه سازمان ملل و بدهيهاى صندوق بين المللى پول و صندوق جمعيت سازمان ملل قرار داشتند، همانگونه كه پشت سر تصويب

قانون تحريم سرنگونى مذاهب نيز بودند، به اين ترتيب آماده ساختن جهان براى پايان تاريخ و دومين ظهور مسيح در چارچوب رسالت مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريكا، قرار مى گرفت.

به قدرت رسيدن مسيحيت سياسى و اصولگرا در ايالات متحده در بيست و پنج سال آخر قرن بيستم با حوادثى جهانى همراه گرديد كه شامل احياى اصولگرايى در سه دين آسمانى اسلام، يهوديت و مسيحيت بود. اما مى توان ويژگيهاى(11) خاصى براى جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريكا در نظر گرفت كه عبارتند از:

1- مسيحيت سياسى و اصولگرا در آمريكا »جنبشى پس لائيك« بود كه در جامعه اى »پس لائيك« ظهور كرد، جامعه اى كه لامذهبى را از دو قرن پيش مى شناخته و از يك قرن قبل در تمام زمينه هاى اجتماعى، چه در فضاى قانونى و سياسى و چه در ساير فضاها، با آن آشنا بوده و در آن ريشه دوانده بود. برعكس جوامع اسلامى كه وقتى پديده لامذهبى در اين جوامع ظهور كرد فقط نخبگان غربزده آن را در بر مى گرفت. يك مسلمان وظايف فردى و اصطلاحات قرآن را مى خواند، آنها را مى شناسد يا به راحتى آنها را به ياد مى آورد و در آن مسير گام بر مى دارد، چون مرجع كنونى وحال حاضر مذهبى آن است در حالى كه يك آمريكايى چون لامذهبى بر او تأثير گذاشته است، نياز به اين دارد كه وظايف فردى و اصطلاحات كتاب مقدّس را دوباره از نو بخواند و فراگيرد و سرانجام اين كه احياى مذهبى در آمريكا »غسل تعميد دوباره« از پايين (تأثير بر جامعه) يا از بالا (تلاش جهت تغيير نظام) بود.

2- جنبش مسيحيت سياسى و

اصولگرا در آمريكا (برعكس جوامع اسلامى) در جامعه اى دمكراتيك زاده شد، به همين دليل مقيد و محدود به فرهنگ و آداب و رسومى دمكراتيك است. به همين دليل به خشونت و زور روى نمى آورد، مگر به وسيله گروههاى بى اهميت و خفرده پا، همچنين در معرض قلع و قمع و سركوب به سان جوامع اسلامى قرار نمى گيرد، مگر در موارد خاصى؛ مانند خودكشى. همچنين به قدرت رسيدن جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريكا در جامعه اى دمكراتيك، آن را به سوى مبارزات سياسى به عنوان قدرت رأى دهنده مؤثر و حاكميت بر شوراهاى مدارس و شهرها در بسيارى از ايالتها سوق داد و باعث شد تا نمايندگانى در كنگره و ميان استانداران ايالتها داشته باشد.

غير از آن، راست مسيحى، در چارچوب سعى و تلاش خويش جهت »تعميد از بالا« اقدام به ارائه كانديداى خويش جهت حضور در انتخابات اوّليه حزب جمهورى خواه در سال 1988 نمود و او كسى نبود جز »پات رابرتسون«. اين تلاش در كانديداتورى اوّليه جهت شركت در انتخابات رياست جمهورى سال 2000 به وسيله معرفى »گرى پوير« كه در جنگ انتخاب كانديداهاى حزب جمهورى خواه پيروز شده بود، تكرار شد.

3- جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريكا، در جامعه اى پسامدرنيسم و پساصنعتى ظهور نمود؛ به همين دليل توانايى خارق العاده اى داشت كه از زبان و تكنولوژى بسيار پيشرفته براى نشر رسالت خويش استفاده كند. اين مسئله در ابداع »كليساهاى تلويزيونى« واستفاده از »اينترنت« و »پست الكترونيك« جهت تأسيس شبكه هاى ارتباطى با ياران و پيروان خويش و حتى مردم عادى طى حملات انتخابى يا جمع آورى كمكها يا فشار بر اداره رياست جمهورى و كنگره نمود

پيدا مى كند.

4- در جامعه سرمايه دارى كه بر اساس اصول آزادى ورقابت استوار است، نشو و نما يافت. به همين دليل ملاحظه مى كنيم، بر اساس منطق »بازار« فعاليت مى كند. به اندازه اى كه مى توان گفت به خاطر نبود »دين رسمى براى دولت« و يا كليساى ملّى، »بازار آمريكايى دين« وجود دارد كه در آن شبكه هاى مذهبى تلويزيونى (كليساهاى مرئى يا تصويرى) و دانشگاههاى الهيات و سازمانهاى بشارت دهنده و دستگاههاى چاپ كاغذى و الكترونيكى مسيحى با هم در قابت هستند.

5- جنبش مسيحيت سياسى و اصولگراى آمريكا بسان جنبش اسلامى شرايط اجتماعى را به مبارزه فرامى خواند. جنبش اسلامى به مبارزه با بدبختى و فقر مادى و اجتماعى مى پردازد، در حالى كه نوع آمريكايى آن به مبارزه با بدبختيهاى اجتماعى در جامعه اى مادى و آزاد، با وعده، به درمان اجتماعى از خداى واعظان تلويزيونى و دانشگاههاى الهيات و درمانهاى سحرآميز و التزام به قوانين خشك اخلاقى مى پردازد. قوانينى كه سقط جنين را منع و هم جنس بازى را تحريم كرده و روابط جنسى را محدود به ازدواج مى كند و كودكانى بر اساس اصول اخلاقى مسيحيت تربيت مى كند و آنها را از ارتكاب خلاف موارد فوق يا »پورنوگرافى« برحذر مى دارد.

بى شك هر كس كه به سياست داخلى و سياست خارجى آمريكا توجه دارد، مى بايست از تأثير دين آمريكايى و اين فرضيه كه اين كتاب بر اساس آن تأليف شده و عنوان مى كند: آمريكا كشورى »يهودى - مسيحى« است، آگاه و مطلع باشد. و بداند كه مسيحيت امريكايى از زمان پاى گذاشتن مهاجران پروتستانى پورتانى اوليه بر سواحل آمريكا، صبغه اى يهودى يافت و با اولين بيدارى و آگاهى

بزرگ مذهبى در قرن نوزده تبديل به مسيحيتى يهودى شد و از آن تاريخ مسيحيت صهيونيسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما يافت. با اين فرضيه اين كتاب، مسيحيت سياسى و اصولگرا، در آمريكا را در هفت فصل مورد بحث و بررسى و مناقشه قرار داده است:

فصل اول؛ مسيحى يهودى: اين فصل به ريشه هاى مسيحيت يهودى در تاريخ مسيحيت و تاريخ غرب مى پردازد و تحليل خود را از ظهور قديس پولس تا جنبش اصلاح طلبانه پروتستانها و سپس عصر انقلاب اروپا تا دوره امپرياليستى بريتانيا ادامه مى دهد.

فصل دوم؛ مسيحى يهودى آمريكايى: اين فصل به بحث و بررسى در نشو و نماى مسيحيت يهودى در آمريكا و سپس تبديل شدن آن به مسيحيت صهيونيستى تا برانگيخته شدن دولت اسرائيل مى پردازد.

فصل سوم؛ احياى دينى و مسيحيت صهيونيستى: اين فصل بحث و گفت وگو پيرامون آغاز جنبش احياى مذهبى در ايالات متحده آمريكا از دهه پنجاه و سپس به قدرت رسيدن راديكالهاى افراطى در دهه هفتاد و ارتباط آن با به قدرت رسيدن مسيحيت صهيونيستى در آمريكا را در بر مى گيرد.

فصل چهارم؛ به قدرت رسيدن راست مسيحى و لابى مسيحى صهيونسيتى: اين فصل به بررسى نحوه به قدرت رسيدن راست مسيحى در دهه هشتاد طى حكومت ريگان، رئيس جمهور اسبق آمريكا و آمادگى وى جهت برافروختن »هارمجدون« به عنوان اوّلين قدم جهت آمادگى براى ظهور مسيح و تشكيل و ايجاد لابى مسيحى صهيونيستى مى پردازد.

فصل پنجم؛ حزب اللَّه و پيروزى يهودمسيحيت: اين فصل اتحاد ميان راست مسيحى و راست سياسى در حزب جمهورى خواه در دو دوره بوش و كلينتون و سلطه و حاكميت

يهود مسيحيت و جنگ فرهنگى كه بر جان و روح آمريكا حاكم است و امتداد و نفوذ مسيحيت صهيونيستى را در ميان كاتوليكها نشان مى دهد.

فصل ششم؛ اصولگرايى و خشونت: مسيحىف يهودى و مسيحىف مسيحى، اين فصل به بررسى سازمانهاى اصولگرا و گروهها و جمعيتهاى خشونت

پى نوشت: 1. Talk show

Regent .2

3.جايى كه آخرين جنگ ميان نيروى شر و نيروى خير قبل از روز داورى در رستاخيز به وقوع مى پيوندد. مكاشفه يوحنا(16:16)

4. يأجوج و مأجوج اشاره به مللى است كه شيطان آنها را گمراه ساخته و آنها را براى جنگ به عنوان دشمنان مملكت خداوند كنار هم گرد مى آورد. مكاشفه يوحنا (8:20). اين نام همچنين دوبار در قرآن كريم ذكر شده است:

- آنها گفتند: اى ذوالقرنين بدان كه قومى به نام »يأجوج و مأجوج« پشت اين كوه فساد و خونريزى و وحشى گرى بسيار مى كنند. (سوره كهف، آيه 94).

- تا روزى كه راه »يأجوج و مأجوج« باز شود، آنان از هر جانب پستى و بلندى زمين شتابان درآيند. (سوره انبياء، آيه 96)

5.اين شبكه بعدها از طريق كانال »METV« و توسط ماهواره اسرائيل برنامه هاى خود را پخش كرد.

6.Nov 1995 , National times

7.Judeo christian

8.رضا هلال، تفكيك آمريكا (جدايى آمريكا)، قاهره، الاعلاميه للنشر 1998

9.منتسب است به هزار سال كه بايد طى شود تا مسيح ظهور كند

10.رضا هلال، (امريكا الحلم و السياسة) امريكا رؤيا و سياست، قاهره، الحضارة 1999

11.پيرامون اصول گرايى در مذاهب سه گانه ر.ك:

christianity and Judismin ,theresurgence of islam :Revenge of God ,Kepel ,Gilles

.cambrige polity press1994 ,the modern world

مسيحيت صهيونيستى

نويسنده: پيشارا اواد

كالج مطالعات كتاب مقدس، بيت لحم.

ترجمه: فاطمه شفيعى سروستانى مقدمه:

آن چه

كه من به عنوان يك سرسپرده به سيادت حضرت عيسى(ع) هميشه به دنبال آن بوده ام حقيقت است. بنابراين سرسپردگى من نسبت به عيسى مسيح(ع) بر احساس من به عنوان يك فلسطينى، به عنوان كسى كه مورد ستم قرار گرفته، پناهنده شده و در ميان مردمى كه در رنجند زندگى مى كند اولويت دارد. موضوع مورد نظر ما »مسيحيت صهيونيستى« است.

بطور ساده، صهيونيسم به جنبشى ملى براى حضور يهوديان در فلسطين و حق حاكميت يهود بر كل سرزمين اطلاق مى شود. جنبش صهيونيستى رسماً در سال 1897 سازماندهى شد و خواستار استقرار مجدد يهوديان در فلسطين بود. اين حركت در باطن خود داراى ماهيتى سكولار بود و رهبران آن ايدئولوژيهاى خارجى را از جمله سوسياليزم (جامعه گرايى) و ناسيوناليسم (مليت گرايى) وارد يهوديت كردند. با اين وجود، عاقبت جنبش صهيونيستى طرفدارانى در ميان سنتهاى يهودى و احزاب، خصوصاً بعد از واقعه قتل عام يهوديان توسط هيتلر به دست آورد. اين حمايت از جنبش صهيونيستى در ميان بسيارى از مسيحيان، بخصوص پروتستانهاى طرفدار وضع احكام دينى در هر عصر، نيز آشكار شد. مسيحيانى كه فعالانه و جدى از ادعاى يهوديان براى بازگشت به فلسطين حمايت مى كنند، مسيحيان صهيونيست شناخته مى شوند.

مسيحيت صهيونيستى در اسرائيل

مسيحيان صهيونيست خود را مدافع يهوديان و بخصوص اسرائيل مى دانند. آنها از سياستهاى اسرائيل، چه خوب و چه بد حمايت مى كنند. اين حمايت، ضديت با افراد منتقد و دشمن اسرائيل را هم شامل مى شود. در نتيجه، اكثر آنها هيچگونه احساس غم خوارانه اى نسبت به فلسطينيان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه كه ممكن است منجر به ملى شدن فلسطين شود هستند. از نظر آنها، خداوند

اين سرزمين را به يهوديان بخشيده. فلسطينيان محلى، متجاوز شناخته شده و هيچ حقى در سرزمين موعود ندارند. مسيحيان صهيونيست براى توجيه موقعيت خود، به كتاب مقدس استناد مى كنند. دكتر استفان سايزر، در رساله خود به نام »مسيحيت صهيونيستى و اثر شديد آن بر عدالت«، دسته بندى متعددى از رفتارهايى كه توسط مسيحيان صهيونيستى به عنوان دوستان حقيقى اسرائيل تعريف شده مشخص مى كند:

1- تشويق و دلگرمى در گفتگوهاى يهوديان و مسيحيان.

2- مقابله با افكار ضد يهودى.

3- آموزش با نگرش به ريشه هاى يهودى دين مسيح(ع).

4- اقدامات بشردوستانه در ميان پناهندگان يهودى.

5- مخالفت با مقامات يهودى ميانه رو كه تلاش مى كنند، براى آرامش در سرزمين، مصالحه كنند.

6- سوء استفاده از مسيحيت براى توجيه اعمال ضد حقوق بشر.

7- آخرت شناسى كتاب مقدس در معرض تبديل شدن به پيشگويى منجر به واقعيت.

خداشناسى مسيحيت صهيونيستى

الف) استقرار مجدد: خداشناسى مسيحيان صهيونيست بر اساس عقيده به بازگشت مجدد به سرزمين موعود است و اين كه وعده اين سرزمين به ابراهيم، اسحاق، يعقوب و يوسف داده شده و ابدى مى باشد. بنابراين آنها به دعا و تقويت يهوديان مى پردازند تا به جايى كه خدا به آنها عطا نموده بازگردند و آن را اشغال نمايند. از آن رو معتقدند:

خداوندى كه بنى اسرائيل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع مى كند (6 - 1: 40 كتاب دوم تورات) (10: 31 ارمياى نبى، 12 - 11: 11 اشعيا)

وظيفه كليسا اين است كه راحتى و بركت اسرائيل را تأمين كند. اگر كليسا در انجام اين وظيفه درماند؛ بركت خداوند را از دست مى دهد. »و بركت دهم به آنانى كه

تو را مبارك خوانند و لعنت كنم به آنكه تو را ملعون خواند.« 3: 12 سفر پيدايش

به عقيده مسيحيان صهيونيست وظيفه كليسا اين است كه به عمليات بازگردانى و استقرار مجدد كمك نموده از آنها حمايت كند، راحتى آنها را تأمين كند و بقاى مردم منتخب خداوند را متعهد شود.

ب) برگزيدگى: به عقيده مسيحيان صهيونيست، يهوديان مردم برگزيده خداوند باقى مى مانند و ارتباطى منحصر به فرد و ناگسستنى با او دارند. با نگاه به تعليمات كتاب عهد جديد درباره ملت خداوند، خدا هيچ گاه مردم يهود را رد يا جايگزين نكرده است.

»ولكن چنين نيست كه كلام خدا ساقط شده باشد؛ زيرا همه كسانى كه از اسرائيل اند، اسرائيلى نيستند و نه نسل ابراهيم تماماً فرزند ابراهيم هستند.« 7 - 6: 9 روميان

ج) ديدگاه مبتنى بر كتاب مكاشفات درباره آينده: اساس خداشناسى مسيحيت صهيونيستى عقيده به بخش گرايى و وضع احكام دينى در هر دوره و عصر است. بر اساس اين عقيده، خداوند جهان را از آغاز تا پايان بر اساس جدولى تدبير كرده كه به هر دوره از آن يك بخش گفته مى شود. اسرائيل نقش مهمى را در آخرين دوره بازى مى كند. زمانى كه مى خواهد دوباره به كشورى مستقل تبديل شود، معبد را بازسازى كند، مقام كشيشى و طريقه و روش فداكارانه را بنياد نمايد. معتقدين به بخش گرايى، اسرائيل و كليسا را مجزا مى دانند و بر اين باورند كه خداوند تا آغاز جنگ آرماگدون با هر دو بصورت جداگانه كار مى كند. سپس عيسى مسيح(ع) به عنوان پادشاه يهوديان بازمى گردد و از تخت خود در معبد بازسازى شده در اورشليم بر كل ملتها حكمرانى مى كند. در

آخرين جنگ اسرائيل نابود خواهد شد و صدها هزار يهودى خواهند مرد.

بخشى گرايان سالها به دنبال علائم و اجراى پيشگوييها بوده اند. اعلاميه كشور اسرائيل در سال 1948 و جنگ 1967 هر دو به عنوان اجراى اين پيشگوييها با ناديده گرفتن وضع اعراب فلسطينى و بخصوص مسيحيان عرب فلسطينى ملاحظه شده اند. تمام حوادث جارى به عنوان تابلوهاى راهنماى بازگشت دوباره عيسى مسيح(ع) تعبير مى شوند. جداول پيشگويى سناريوى بازگشت دوباره عيسى مسيح(ع) را مجسم مى كنند. حوادث - حتى حادثه همه سوزى توسط هيتلر - همه به عنوان وسايل تدبير شده خداوند براى داورى مورد توجه واقع شده اند. بنابراين هيتلر هم كه معتقد به كتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمين حفظ شده به اجراى يك پيشگويى برجسته كمك كرد.

اين كاملاً بديهى است كه، بدون اسرائيل، برنامه هاى مبتنى بر پيشگويى مسيحيان صهيونيست، تمام تئوريهاى جدايى طلبانه و اجزاى آنها، همگى از بين خواهند رفت. به همين علت است كه مسيحيان صهيونيست علاقه خاصى به كشور اسرائيل دارند. براى آنها، اين موضوع، جنگ بين دو قوم براى رسيدن به صلح نيست بلكه به حقيقت پيوستن جدى پيگشوييها و بازگشت مسيح، با شكوه و افتخار و اجراى اراده كامل خداوند است. مسيحيان صهيونيست راغب نيستند به هيچ تفسير ديگرى از كتاب مقدس و هيچ تعليم ساده اى از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه كنند.

مسيحيان صهيونيست چگونه از اسرائيل حمايت مى كنند؟

به عقيده مسيحيان صهيونيست و جدايى طلبان، حمايت نكردن از اسرائيل قرار گرفتن در صف مخالفين با اهداف خداست. حمايت از اسرائيل از طريق اشكال مختلفى صورت مى گيرد:

1. مالى

2. نظامى

3. تبليغات

4. خدمت در نيروى نظامى اسرائيل

5. تكفل بازگرداندن جمعيت مهاجر يهود

6. بشردوستى

7. دعا براى اسرائيل

8. اقدامات سياسى

9. حمايتهاى متفرقه

اين براى فلسطين چه معنايى دارد؟

چون مجال صحبت درباره تمام نكات بالا نيست، بايد مثالى را ذكر كنم. در سال 1982 اسرائيل به لبنان حمله كرد. يك سخنگوى مسيحى صهيونيست كه با »اورشليم پست« مصاحبه داشت توضيحات زير را بيان كرد: »ما (مسيحيان صهيونيست) صهيونيستهاى بهترى از شما اسرائيليها هستيم. شما خيلى سازش پذير هستيد و بسيار راغب به مصالحه مى باشد.« او اسرائيل را وادار كرد تا امنيت »حقوق خدادادى سرزمين« را با اعمال تجاوزگرانه بيشتر براى ساخت مسكنهاى يهودى در كرانه غربى تأمين كند. هماگونه كه مى بينيد، فلسطينيان فقط با كشور قدرتمند اسرائيل روبرو نيستند، آنها دشمن پنهان ديگرى در ميان مسيحيان صهيونيست دارند. اين مسيحيان كه در مواقعى بسيار خوش خيال اند، خود را نه تنها در حال كمك به كشور صهيونيستها مى دانند، بلكه خود را تسريع كننده روند بازگشت مسيح(ع) به شمار مى آورند.

مسيحيان صهيونيست اساس خداشناسى شان را بر خودبينى بنا نهاده اند. پيام حقيقى كتاب مقدس چيست؟ آيا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعى جمعيت فلسطينى اين سرزمين نيست؟ آيا مسيحيان صهيونيست با توجه به كتاب مقدس و با تفاسير به گزين شده خود عدالت را اجرا مى كنند؟

آيا فقط مسيحيان صهيونيست تفاسير انجيلى دارند؟

بگذاريد به كتاب مقدس به صورت همه جانبه بنگريم، هم كتاب عهد قديم و هم عهد جديد. من فكر مى كنم كه مسيحيان صهيونيست در رد ارتباط بين دو كتاب و اين كه آيا كتاب عهد جديد، كتاب ديگر را باطل مى كند در اشتباهند. ما بايد به

كتاب مقدس با ديد مسيحى بنگريم. رساله عبرانيان همه چيز آشكارا به ما مى گويد: »زيرا كه چون شريعت سايه نعمتهاى آينده است، نه نفس صورت آن چيزها، آن هرگز نمى تواند هر سال به همان قربانيهائى كه پيوسته مى گذرانند تقرّب جويندگان را كامل گرداند. (1: 10 رساله عبرانيان) (همچنين 6 - 1: 8 رساله عبرانيان - 17 - 16: 2 كتاب عهد جديد)

در كتاب عهد عتيق، وحى ها از طرف خداوند در سايه پيشگويى و تصورات بيان شده. ما در كتاب عهد جديد، واقعيت و مفاهيم را داريم. من مى خواهم به چيزى كه واقعيت دارد و به فرزند خداوند، عيسى مسيح(ع) الهام شده توجه كنم. »در گذشته خداوند با اجداد ما از طريق انبيا و يا روشهاى گوناگونى صحبت كرد. اما در اين روزها او از طريق فرزند خود با ما سخن گفته، كسى كه او را وارث همه چيز كرد و كسى كه از طريق او جهان را ساخت.« (2 - 1: 1 رساله عبرانيان)

همچنين آدمى تعجب مى كند كه يك قول چند بار بايد اجرا شود. مردم بنى اسرائيل تحت رهبرى يوشع(ع) به سرزمين موعود رفتند و آن را مالك شدند. ما در 23: 11 يوشع مى خوانيم: »پس يوشع تمامى زمين را برحسب آنچه خداوند به موسى گفته بود و يوشع آن را به بنى اسرائيل برحسب فرقه ها و اسباط ايشان به ملكيّت بخشيد و زمين از جنگ آرام گرفت.«

هجوم به كنعان توسط يوشع بن نون

بسيارى از مسيحيان علت اجازت خداوند به يوشع براى نابودى آموريان، :HiHites Hivites و غيره را ناديده مى گيرند. اين علت بت پرستى و فساد آنان بود.

در كتاب دوم تورات و بعدها در كتاب يوشع روشن شده كه اقوام اجازه دارند براى محك زدن ارتباط اسرائيل با خدا باقى بمانند. خدا به اين قوم 400 سال مهلت داد تا توبه كنند به ابراهيم(ع) گفت: »و در پشت چهارم به اينجا خواهند برگشت زيرا گناه آموريان هنوز تمام نشده است.« 16: Gen 15

بالاخره زمان بخشش پايان يافت و يوشع سرزمين را گرفت. گرچه بعدها كه پادشاهان اسرائيل همان گناهان را مانند آموريان تكرار كردند، فتواى خداوند شامل حال اسرائيل شد، همانطور كه شامل حال آموريان شده بود و آنها از سرزمين بيرون رانده شدند. بنابراين خداوند استثنا قائل نمى شود.

فلسطينيان دشمن خداوند نيستند

به ياد داشته باشيم كه اعراب فلسطينى بت پرست نيستند. آنها خداى ابراهيم را عبادت مى كنند. معيارهاى اخلاقى فلسطينيان در كل، بيشتر آمريكاييها را به شرم وامى دارد. چيزى كه امروز براى فلسطينيان در حال اتفاق است يقيناً فتوايى از طرف خدا نيست، بلكه نتيجه طمع سياسى و رفتار غير سياسى بشر بر ضد بشر است.

نسل ابراهيم چه كسانى هستند؟

كتاب مقدس نمى گويد كه »خدا سرزمين را به يهوديان داده«، چيزى كه مى گويد اين است كه خداوند سرزمين را به ثمره ابراهيم(ع) نويد داده است. دو كتاب عهد عتيق و جديد هر دو تصديق مى كنند كه پيمان ابراهيم بر اساس ايمان و فرمانبردارى است، نه نژاد و نسل جسمانى.

بعضى از رياكاران به عيسى(ع) گفتند: »ابراهيم پدر ماست«. عيسى(ع) به آنها جواب داد: »اگر شما فرزندان ابراهيم بوديد، اعمال ابراهيم را به جا مى آورديد.«

پل همين مطلب را به گونه اى زيبا بيان مى كند: »اگر شما به مسيح(ع)

تعلق داريد، پس بر اساس پيمان ثمره و وارث ابراهيم هستيد.«

ممكن است زمانى يهوديان، مردم منتخب خداوند بوده باشند، اما بعد از آمدن عيسى(ع) »تمام كسانى كه عيسى(ع) را پذيرفتند فرزندان خداوند شدند.« (12: 1 يوحنا)

كتاب عهد جديد و يهوديان

كتاب عهد جديد اصلاً به اين موضوع اشاره نمى كند كه يهوديان حقى خدايى و بدون قيد و شرط در برابر سرزمين دارند. كتاب روميان 11 - 9 مى گويد زمانى كه سختگيريها در برابر انجيل توسط يهوديان پايان يابد آنها تقديس مى شوند و دعاى خير براى آنها از طريق فرزند خداوند، عيسى مسيح(ع) به دست مى آيد. اين بركتها عبارتند از:

»زيرا اى برادران نمى خواهم شما از اين سر بى خبر باشيد كه مبادا خود را دانا انگاريد...؟«

(25: 11 روميان)

در بالا و در سرتاسر كتاب عهد جديد هيچ گفته اى از اين نيست كه رستگارى يهوديان مشروط به مالكيت سرزمين است. »كه امتها در ميراث و در بدن و در بهره وعده او در مسيح به وساطت انجيل شريك هستند.« (6 - 4: 3 افسيان)

مهر خداوند

در مجموع، تمام اينها بر اساس عشق خداوند به تمام مردم جهان است. وعده سرزمين تبديل به وعده جهان شده. اين دسته از مسيحيان به نام مسيحيت صهيونيستى به خاطر تفاسير غلط خود از كتب آسمانى، بخاطر اين كه وسيله جدايى و نفرت قرار گرفته اند، به دليل طرفدارى از قدرت شيطان، و به علت ممانعت از گواهى و شهادت عيسى(ع) در برابر مردم، نيازمند توبه به درگاه خداوندند. تفسير و برداشت نادرست از كتاب آسمانى مى تواند زندگيهايى را نابود سازد كه عيسى مسيح(ع) براى حفظ آنها درگذشت. دولت

اسرائيل در سال 2000 چندين مسيحى خارجى متعصب را به بيرون از اسرائيل تبعيد كرد سازمان جاسوسى اسرائيل (موساد) آنها را متهم به برافروختن آتش جنگ نمود. شور و شوق آنها براى بازگشت مجدد عيسى مسيح(ع) آنان را آرزومند جنگ آخرين نمود. »بر شما نيست كه زمانها و فرصتها را بدانيد، ... زمانى كه روح مقدس بر شما پيدا گشت، به قدرت مى رسيد و شما در اورشليم، يهوديه، سامريه تا پايان جهان گواه و شاهد خواهيد بود.«

ما، به عنوان مسيحيان فلسطينى، خداشناسى مسيحيان صهيونيست را مطابق كتاب مقدس و تعليم عيسى مسيح(ع) نمى دانيم. اين عقيده تأثير منفى بر كتاب مقدس دارد و مى تواند كليساى آمريكا را در فهم وظيفه اش در خاورميانه گمراه سازد. پيام ما به يهوديان و اعراب، پيام اميد، زندگى، عشق و اخبار خوب است. مسيح(ع) براى رهايى يك سرزمين خود را فدا نكرد. او خود را فدا كرد تا بشر را رهايى بخشد. براى اين كه »ما را از قلمرو تاريكى نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهى فرزندى سازد كه عاشق اوست.« 13: Gel 1؟ عيسى(ع) جهان را دوست داشت و بنابراين آن را حفظ نمود.

پى نوشت:

× اين مقاله توسط نويسنده اى مسيحى نگاشته شده و مطابق دريافت خود از واقعه توطئه مصلوب ساختن حضرت مسيح، عليه السلام سخن مى گويد. مسلمين تحت تعاليم قرآن معتقد به عروج حضرت عيسى (ع) و حيات ايشان تا وقت قيام حضرت مهدى، عليه السلام هستند.

بيانيه سومين كنگره بين المللى مسيحيت صهيونيستى

ترجمه:فاطمه شفيعي سروستاني

بيانيه زير در سومين كنگره بين المللى مسيحيت صهيونيستى كه در اورشليم از تاريخ 25 فوريه تا 29 فوريه سال 1996 برگزار شد، صادر شده

است. در اين كنگره 1500 نماينده از 40 كشور شركت داشتند كه بانى آن سفارت بين المللى مسيحيت در اورشليم بود.

مقدمه:

ما نمايندگان سومين كنگره بين المللى مسيحيت صهيونيستى در بيت المقدس گرد هم آمده?ايم. اين كنگره همزمان با سه?هزارمين جشن ساليانه حضور يهوديان در اورشليم، شهر مقدس خداوند، برگزار مى?شود. ما با اطمينان از توجه خداوند به تلاشهايمان، براى نيل به اهداف ذيل گرد هم جمع شده?ايم:

براى شركت در جشن »اورشليم 3000«، به منظور دعا براى برقرارى صلح در اورشليم و اعلام جايگاه مستحكم خود در وضعيت آينده اين شهر.

براى اينكه نشان دهيم مسيحيان، نگران اسرائيل و مردم يهود هستند.

به منظور تلاش در راه ترغيب و راهنمايى زنان و مردان مسيحى نقاط مختلف جهان به حقيقت مربوط به اسرائيل و مردم يهود كه در كتاب هر دو عهد براى آنها آشكار شده.

براى سنجش موقعيت و كارهايى كه بايد انجام دهيم تا اسرائيل و يهوديان را در رويارويى با جنگهاى پيش روى آنها كمك كنيم. مخصوصاً در واكنش به توافق?نامه?ها و آخرين وضعيت گفتگوها با اعراب فلسطين و گفتگوهاى دو جانبه با سوريه و نياز به ادامه عمليات بازگردانى يهوديان به اسرائيل (Aliyah).

براى ابراز نگرانى عميق خود از روند روزافزون تهديدات مسلمانان تندرو كه بر عليه اسرائيل، گروههاى مسيحى خاورميانه و جهان ايجاد شده. ما در عين حال مشفقانه خود را براى ميليون?ها انسان مؤمن به اسلام ابراز مى?كنيم.

سخنان صريح مسيحيت صهيونيستى:

بعد از توضيح مقدمه و دعا، همگى با يك قلب و يك ذهن جمع مى?شويم تا عقايد مستحكم و استوار خود را به شرح

زير اعلام و حكم نماييم:

1- كتاب مقدس وحى خداوند است و اساس ايمان ما به عنوان مسيحيان پيرو تعليمات خداوند و رسول او و نشانه انگيزه ما به عنوان صهيونيست به شمار مى?رود.

2- خداى توانا ملت كهن و مردم اسرائيل، نسل ابراهيم، اسحاق و يعقوب را انتخاب كرد تا برنامه رستگارى?بخش خود را براى تمام جهان آشكار سازد. آنها برگزيدگان خداوند باقى مى?مانند و بدون ملّت يهود اهداف رستگارى?بخش او به كمال نخواهد رسيد.

3- عيسى مسيح(ع) پيمان بسته كه به اورشليم، به اسرائيل و به جهان بازگردد.

4- اين امر كه ملّت يهود در طول اعصار به نام خداوند كشته و مورد اذيت و آزار قرار گرفته?اند سزاوار سرزنش است. و ما كليسا را متهم و به توبه و ابراز پشيمانى از هرگونه گناه و فرمان و غفلت كه بر عليه آنها انجام داده دعوت مى?كنيم.

5- پراكنده ساختن مردم يهود در سراسر جهان كه به قرون و سالهاى آوارگى معروف است بر اساس تقدير خداوند در طول قرون، تأديب?كننده و رستگارى?بخش بوده است تا آگاهى و بصيرت خداوند اسرائيل را به گوش ملت?ها برساند.

6- گرد هم آمدن دوباره مردم يهود در سرزمين اسرائيل و تولد دوباره كشور اسرائيل در حقيقت، واقعيت بخشيدن به پيشگويى?هاى كتاب مقدس در كتاب عهد عتيق و جديد مى?باشد.

7- مسيحيان مؤمن توسط كتاب مقدس تعليم (دستور) داده شده?اند كه ريشه?هاى عبرى ايمان خود را تصديق كنند و فعالانه به كمك و شركت در برنامه خداوند براى تجمع دوباره يهوديان و استوار مجدد اسرائيل در زمان كنونى بپردازند.

8- خداوند مردم و قضات و سران

كشورهايى را كه براى تهديد مردم منتخب اسرائيل فعاليت مى?كنند نفرين مى?نمايد.

9- اورشليم: شهر مقدس يهوديان و معتقدين به كتاب مقدس است. در زمان مقرر شده خداوند، عيسى مسيح(ع) بازخواهد گشت تا بر تخت داود(ع) در اورشليم بنشيند و با عدالت و صلح بر جهان حكمرانى كند.

10- بر اساس توزيع اقوام توسط خداوند، سرزمين اسرائيل به عنوان مالكيت ابدى و بر اساس پيمانى جاويدان به يهوديان اعطا شده. يهوديان حق مطلق دارند كه مالك و ساكن اين سرزمين، با در بر داشتن يهوديه (قسمتى از جنوب فلسطين)، سامريه، غزه و جولان باشند.

11- مسيحيان بايد در مقابل اشكال مختلف تبعيض و غرض?ورزى بر ضد يهوديان و كشور آنها بايستند و فعالانه راحتى و دوستى با آنها را طلب نمايند.

12- انتخاب اسرائيل از سوى خدا وسيله?اى براى تحقق هدف او يعنى كلام و رستگارى بود. بنابراين انجام اين مأموريت بزرگ، حياتى است.

نتايج تجزيه و تحليل كنگره:

بعلاوه، ما بر آن شديم احساس اين كنگره را درباره نگرانى?هاى ذكر شده در زير، كه در جهان كنونى در برابر ما وجود دارد بيان كنيم.

1- به خاطر اهداف مقتدرانه خداوند براى اين شهر، اورشليم بايد بصورت تقسيم نشده باقى بماند و تحت حاكميت اسرائيل قرار گيرد و در آن بر روى همه مردم گشوده باشد (و فقط پايتخت اسرائيل باشد). و همه كشورها بايد موافقت كرده و سفارت?خانه?هاى خود را در آن قرار دهند.

2- با ايمان به عشق و بخشش از تلاشهاى انجام شده از سوى دولت اسرائيل و فعاليت?هاى خستگى?ناپذير آنها براى برقرارى صلح قدردانى مى?كنيم. ما بر اساس حس

تشخيص خود مى?گوييم كه اسرائيل و كشورهاى ديگر در توجه به جريان سازمان آزادى?بخش فلسطين و قرار دادن سرزمين و مردمى كه براى خداوند ارزشمندانه به دست آنها، در اشتباهند. اشتباه بزرگتر آنها شناختن فلسطين به عنوان كشورى مستقل در منطقه?اى از سرزمين اسرائيل مى?باشد.

3- هرگونه پيمان با فلسطين، فعاليت براى حذف اسرائيل و انكار آن به عنوان كشورى با مرزهاى معين بايد نسخ و برانداخته شود.

4- جولان بخشى از اسرائيل ذكر شده در كتاب مقدس است و يك دارايى استراتژيك و حياتى براى امنيت و دفاع از كل كشور به شمار مى?رود. هيچ پيمان دو جانبه يا چند جانبه با سوريه نبايد با اشغال ادامه?دار لبنان و فشار بر اجتماع مسيحيان آن موافقت كند، چه در كلام و چه در مفهوم.

5- اسرائيل حق قانونى دارد كه از خود دفاع كند.

6- در رابطه با اسلام، نگرانى?هاى زير را درباره رفتار مسلمانان در برابر مسيحيان و يهوديان ابراز مى?داريم. در حاليكه براى ميليون?ها انسان معتقد كه كيش ابراهيم(ع) را از راه اسلام دنبال مى?كنند، احساس شفقت و دلسوزى داريم، اميدواريم كه روح حقيقت و صداقت، طبيعت حقيقى ايمان به ابراهيم(ع) را براى آنها آشكار سازد:

ما، با توجه به نكات كتاب مقدس متقاعد شده?ايم كه عقيده مسلمانان به »اللَّه« تحريفى ضد يهود و ضد مسيح است. ما مى?دانيم كه اينگونه عقايد ريشه در بخش?هايى از قرآن دارد كه مسيحيان و يهوديان را متهم به تحريف وحى خداوند در كتاب مقدس مى?كند.

عناصر درون اسلام كه بيزارى از اسرائيل و يهوديان را ترويج مى?كنند، براى خود و پيروانشان و ملت خود

اسارت معنوى و روحى و سرگردانى را به ارمغان مى?آورند. غمخواران مسيحى از تمام مسيحيان درخواست مى?كند تا فعالانه تلاش نمايند تا آنها را از اين عداوت در مقابل اسرائيل و يهود آزاد سازند.

ادعاى اسلام درباره اورشليم و بيت المقدس (از جمله حق انحصارى بر معبد سليمان)، مغايرت اساسى با كتاب مقدس و مفاهيم تاريخى و روشن آن درباره شهر دارد. اين ادعايى مذهبى - سياسى است كه بعدها شكل گرفته و برخاسته از قرآن يا روايت مسلمانان صدر اسلام نيست.

ما نظريه افراطى را كه در حال حاضر در ميان مسلمين در حال گسترش است و طبق عقيده خودشان طرفدار خشونت و جهاد (جنگ مقدس) به عنوان حقى مشروع براى گسترش اسلام هستند محكوم مى?كنيم. ما مى?دانيم كه اين نظريه افراطى و مهلك ريشه در اين عقيده دارد كه »مسلمانى كه جان خود را در راه كشتن يك يهودى از دست بدهد، به بهشت وارد مى?شود«. ممارست بر اين عقايد، اسرائيل را به خطر مى?اندازد و خطرى براى مسلمانان و غير مسلمانان جهان به شمار مى?رود. اين تهديدات بايد مورد مخالفت از سوى همگان قرار گيرد.

7- در حالى اين افراد با ايمان (غير يهودى) كه عقيده وابسته به ابراهيم(ع) پيوند اعتقاد دارند، جايگزينى (با اسرائيل منافع مشترك دارند) اينها كسانى?اند كه دين مسيحيت را براى خود برگزيده?اند.

عقايد خداشناسى مسيحيت، اهداف در حال پيشرفت وابسته به كتاب مقدس را كه براى اسرائيل ترسيم مى?شود يك نظريه اشتباه مى?دانند.

8- با توجه به مهاجرت يهوديان به اسرائيل، هنوز براى سرنوشت يهوديان به خطر افتاده در مناطق مختلف نگرانيم و تلاش نموده تا آنها

را تشويق و كمك كنيم تا به فرآيند بازگردانى از تبعيد به سرزمين اسرائيل ErإtzIsrael ادامه دهند. براى رسيدن به اين هدف با اسرائيل همكارى نموده و يهوديان پراكنده را تشويق به انجام اين بازگشت مى?كنيم.

تعهدات:

ما مى?دانيم كه با تهيه و انتشار اين بيانيه ملت?ها را در امور با اهميتى درگير نموده و نگرانى?هايى را برايشان ايجاد كرده?ايم. به ما نيز مانند مسيحيان امر شده كه خدا را با قلب و روح و ذهن و قدرت خود دوست داشته باشيم و همچنين همسايگان خود را. با توجه به عشق خدايى او، تسليم دستور مصالحه?طلبانه?اى هستيم كه مشتاق ايجاد صلح انسان با خالق و انسانها با يكديگر است.

بنابراين اين بيانيه را با اميد به هدف و سرنوشت و با دلى پاك تهيه مى?كنيم و مى?دانيم كه رحمت خداوند هميشه شامل ما و همه انسانها در هر كجا مى?شود. او همه كارهايى را كه نويد به انجام آنها داده محقق مى?سازد. بنابراين جان و منابع خود را براى به انجام رساندن اهداف مشخص شده در اين باره تعهد مى?كنيم.

ضميمه

ما بر بخش?هاى مشخص شده زير از كتاب مقدس به عنوان اساس عقيده مستحكم خود تكيه مى?كنيم:

1 - كتاب دوم تورات 3: 8 - مزمور 105 و 103: 1119 - متى 4: 4 - Acts: 2 و 42: 2 پطرس 12 - 20: 1 - تيموتاوس 16: 3.

2 - تورات 3 - 1201 - Romans: 2 - 1: 11 - 28 Romans: 11

3 - اشعيا 14: 7 - اشعيا 6: 9 - اشعيا 53 - مزمور

22 - 1 Romans: 15

4 - لوقا (پوس) 47: 24 -

5 - يوشع 1: 16 - لوقا (پوس) 24: 21. Romans: 30 - 28: 11

6 - ارميا 8 و 7 و 3: 23 - ارميا 23 و 10 - 8: 31 - 13 Amos: 9

7 - مزمور 80 - اشعيا 1: 40 - اشعيا 23 - 22: 49 - اشعيا 10 12: 60 - Romans: 25 و 17: 11

8 - تورات 3 - 1: 12 - يوئيل 3 - 1: 3 - متى 36: 25

9 - اشعيا 2 - اشعيا 11 - ارميا 17: 3 - زكريا 14 - مكاشفات 27 - 26: 2

10 - تورات 8 - 1: 17 - يوئيل 3 - 1: 3

11 - اشعيا 1: 40 - زكريا 8: 2 - متى 12 - 1: 5

12 - تورات 1: 12 - Romans. 5 - 4: 9

فجر مقدس-11

حوادث آخرين ماههاى پيش از ظهور حوادث ماه محرم و آخرين روزهاى غيبت

مجتبى الساده

ترجمه: محمود مطهرى نيا اشاره: در بخشهاى قبلى، حوادثى را كه از ماه جمادى الثانى سال پيش از ظهور تا ماه ذيقعده همان سال پيش مى آيد بررسى كرديم. در اين قسمت به بررسى رويدادهايى مى پردازيم كه در ماه محرم رخ مى دهند.

بالاخره با پيگيرى حوادث آخرين ماههاى غيبت حضرت مهدى(ع) به آخرين روزها رسيديم و مى توانيم چشم انتظار آن وعده الهى باشيم كه در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمين(2) ، صالحان(3) و حتى وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) داده شده و رسول اكرم(ص) (4) در روز غدير حجةالوداع آن را كه به صد و

بيست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام كردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:

اگر آن عصر را درك كنم از جان خويش براى حضرت مهدى(ع) محافظت مى كنم (خودم رابراى او نگاه مى دارم.) (6) آرى اين همان روز است كه آسمانيان پيش و بيش از زمينيان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساخته اند؛ چرا كه اين روز سرآغاز فصل نوين و واقعى حيات زمين و زمان و بشريت است و روز رسيدن به همه خوبيها در سايه اسلام است.

حوادث اين ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقى اين ماه قابل بررسى است:

الف) فجر مقدس و صبح موعود

آن گونه كه از احاديث برمى آيد به دنبال حوادثى كه طى ماههاى پيش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دينى و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامى رو به سوى حجاز كرده و مخفيانه به دنبال حضرت مهدى(ع) مى گردند تا با ايشان بيعت كنند. در اين اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسى(ع) از ترس آنها كه تعقيبش مى كردند رو به سوى مدينه كرد(8)؛ از مدينه خارج شده و رو به مكه مكرمه نموده و از دست سپاهيان سفيانى بدانجا پناهنده مى شوند و پس از ايشان هم سيصدوسيزده يار و ياور ايشان از نقاط مختلف جهان بى آن كه با هم قرارى از قبل گذاشته باشند در مكه جمع مى شوند تا نهضت جهانى خويش را آغاز كنند.

صبح شنبه اى كه مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهيم(ع) دو ركعت نماز به جا مى آورند، ميان ركن و

مقام ايستاده و اولين خطبه غرّاى خويش را به گوش جهانيان مى رسانند و پس از معرفى خويش مردم را به بيعت دعوت مى كنند و جبرئيل(ع) كه در آن زمان به شكل پرنده اى سفيد رنگ بر ناودان كعبه ايستاده، اولين كسى است كه با ايشان بيعت مى كند و به دنبال آن هم سيصدوسيزده ياور شريف حضرت و باقى مؤمنان و صالحانى كه به مكه آمده اند تا به يارى حضرت بپردازند و همگى آماده جهاد و شهادتند. اينها مجموعاً ده هزار نفر سپاهيان حضرت را تشكيل مى دهند و با حضرت پيمان مى بندند.

يونس بن ظبيان نقل مى كند كه امام صادق(ع) فرمودند:

شب جمعه، خداوند متعال مَلَكى را به آسمان دنيا مى فرستد. وقتى كه فجر طلوع كرد، آن ملك بر عرش خدا كه بالاى بيت المعمور قرار گرفته مى نشيند و براى هر كدام از پيامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسين(ع) يك منبر نورانى مى گذارد و ايشان هم از آنها بالا مى روند و ملائكه و پيامبران و مؤمنان هم در مقابل ايشان جمع مى گردند و به دنبال آن درهاى آسمان گشوده مى شود و پس از زوال خورشيد(9) پيامبر(ص) مى فرمايند:

بار پروردگارا! اين وعده اى كه در كتاب خويش دادى وگفتى:

»خداوند به آن دسته از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است كه آنها را همانند پيشينيان ايشان حاكمان زمين و دين مرضى خويش كند.«

اشاره به آيه نازل شده در روز غدير: »اليوم اكملت لكم و رضيت لكم الاسلام دينا«

يعنى اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبديل كند.

پس از ايشان ملائكه و پيامبران هم، چنان مى گويند.

آن چهار نور مقدس به سجده مى افتند و حضرت (رسول(ص)) باز مى فرمايند: پروردگارا غضب نما كه حريمت دريده شد و برگزيدگانت شهيد و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را كه بخواهد مى كند كه آن روز معلوم است.(10)

احاديثى را كه اشاره به اين حادثه بزرگ دارند مى توان در چند دسته خلاصه كرد:

1. روز قيام و نقطه آغاز نهضت جهانى حضرت

شنبه اى را كه مصادف با عاشورا شده است برخى احاديث روز ظهور حضرت برشمرده اند:

ابو بصير از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمودند:

[حضرت مهدى(ع)] در روز عاشورا كه روز شهادت سيدالشهدا(ع) است، قيام مى كنند. گوييا در آن شنبه اى كه عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالى كه بين ركن و مقام ايستاده جبرئيل در مقابل ايشان، براى بيعت ندا در دهد و شيعيان حضرت، زمين را با طى الارض زير پا مى نهند و از اطراف و اكناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ايشان بيعت مى كنند و خداوند هم به وسيله او جهان را مملو از عدالت مى كند آن گونه كه آكنده از ظلم و جور گشته است.(11)

على بن مهزيار هم از امام پنجم(ع) نقل كرده است كه:

گوييا با حضرت مهدى(ع) در روز شنبه اى كه عاشورا است و بين ركن و مقام ايستاده هستم.(12) حوادث آخرين ماههاى پيش از ظهور حوادث ماه محرم و آخرين روزهاى غيبت

مجتبى الساده

ترجمه: محمود مطهرى نيا اشاره: در بخشهاى قبلى، حوادثى را كه از ماه جمادى الثانى سال پيش از ظهور تا ماه ذيقعده همان سال پيش مى آيد بررسى كرديم. در اين قسمت به بررسى رويدادهايى مى پردازيم كه در ماه محرم

رخ مى دهند.

بالاخره با پيگيرى حوادث آخرين ماههاى غيبت حضرت مهدى(ع) به آخرين روزها رسيديم و مى توانيم چشم انتظار آن وعده الهى باشيم كه در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمين(2) ، صالحان(3) و حتى وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) داده شده و رسول اكرم(ص) (4) در روز غدير حجةالوداع آن را كه به صد و بيست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام كردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:

اگر آن عصر را درك كنم از جان خويش براى حضرت مهدى(ع) محافظت مى كنم (خودم رابراى او نگاه مى دارم.) (6) آرى اين همان روز است كه آسمانيان پيش و بيش از زمينيان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساخته اند؛ چرا كه اين روز سرآغاز فصل نوين و واقعى حيات زمين و زمان و بشريت است و روز رسيدن به همه خوبيها در سايه اسلام است.

حوادث اين ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقى اين ماه قابل بررسى است:

الف) فجر مقدس و صبح موعود

آن گونه كه از احاديث برمى آيد به دنبال حوادثى كه طى ماههاى پيش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دينى و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامى رو به سوى حجاز كرده و مخفيانه به دنبال حضرت مهدى(ع) مى گردند تا با ايشان بيعت كنند. در اين اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسى(ع) از ترس آنها كه تعقيبش مى كردند رو به سوى مدينه كرد(8)؛ از مدينه خارج شده و رو به مكه مكرمه نموده و از دست سپاهيان سفيانى بدانجا پناهنده مى شوند و پس از ايشان هم

سيصدوسيزده يار و ياور ايشان از نقاط مختلف جهان بى آن كه با هم قرارى از قبل گذاشته باشند در مكه جمع مى شوند تا نهضت جهانى خويش را آغاز كنند.

صبح شنبه اى كه مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهيم(ع) دو ركعت نماز به جا مى آورند، ميان ركن و مقام ايستاده و اولين خطبه غرّاى خويش را به گوش جهانيان مى رسانند و پس از معرفى خويش مردم را به بيعت دعوت مى كنند و جبرئيل(ع) كه در آن زمان به شكل پرنده اى سفيد رنگ بر ناودان كعبه ايستاده، اولين كسى است كه با ايشان بيعت مى كند و به دنبال آن هم سيصدوسيزده ياور شريف حضرت و باقى مؤمنان و صالحانى كه به مكه آمده اند تا به يارى حضرت بپردازند و همگى آماده جهاد و شهادتند. اينها مجموعاً ده هزار نفر سپاهيان حضرت را تشكيل مى دهند و با حضرت پيمان مى بندند.

يونس بن ظبيان نقل مى كند كه امام صادق(ع) فرمودند:

شب جمعه، خداوند متعال مَلَكى را به آسمان دنيا مى فرستد. وقتى كه فجر طلوع كرد، آن ملك بر عرش خدا كه بالاى بيت المعمور قرار گرفته مى نشيند و براى هر كدام از پيامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسين(ع) يك منبر نورانى مى گذارد و ايشان هم از آنها بالا مى روند و ملائكه و پيامبران و مؤمنان هم در مقابل ايشان جمع مى گردند و به دنبال آن درهاى آسمان گشوده مى شود و پس از زوال خورشيد(9) پيامبر(ص) مى فرمايند:

بار پروردگارا! اين وعده اى كه در كتاب خويش دادى وگفتى:

»خداوند به آن دسته از شما كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده

داده است كه آنها را همانند پيشينيان ايشان حاكمان زمين و دين مرضى خويش كند.«

اشاره به آيه نازل شده در روز غدير: »اليوم اكملت لكم و رضيت لكم الاسلام دينا«

يعنى اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبديل كند.

پس از ايشان ملائكه و پيامبران هم، چنان مى گويند. آن چهار نور مقدس به سجده مى افتند و حضرت (رسول(ص)) باز مى فرمايند: پروردگارا غضب نما كه حريمت دريده شد و برگزيدگانت شهيد و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را كه بخواهد مى كند كه آن روز معلوم است.(10)

احاديثى را كه اشاره به اين حادثه بزرگ دارند مى توان در چند دسته خلاصه كرد:

1. روز قيام و نقطه آغاز نهضت جهانى حضرت

شنبه اى را كه مصادف با عاشورا شده است برخى احاديث روز ظهور حضرت برشمرده اند:

ابو بصير از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمودند:

[حضرت مهدى(ع)] در روز عاشورا كه روز شهادت سيدالشهدا(ع) است، قيام مى كنند. گوييا در آن شنبه اى كه عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالى كه بين ركن و مقام ايستاده جبرئيل در مقابل ايشان، براى بيعت ندا در دهد و شيعيان حضرت، زمين را با طى الارض زير پا مى نهند و از اطراف و اكناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ايشان بيعت مى كنند و خداوند هم به وسيله او جهان را مملو از عدالت مى كند آن گونه كه آكنده از ظلم و جور گشته است.(11)

على بن مهزيار هم از امام پنجم(ع) نقل كرده است كه:

گوييا با حضرت مهدى(ع) در روز شنبه اى كه عاشورا است و بين ركن و مقام

ايستاده هستم.(12) . جمع شدن ياران حضرت در مدتى كوتاه

امام صادق(ع) در اين رابطه به مفضل بن عمر، فرمودند:

ايشان به تنهايى ظهور مى كنند و به تنهايى به سوى كعبه رفته و وارد آن مى شوند و به تنهايى شب را سپرى مى كنند. پاسى از شب كه گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئيل، ميكائيل و ديگر ملائكه در حالى كه به صف ايستاده اند، بر ايشان نازل شده و جبرئيل به حضرت عرضه مى دارد:

سرور من گفته ات مقبول و امرت نافذ است.

حضرت هم دستشان را به چهره او كشيده و [اين آيه را تلاوت] مى فرمايند:

حمد و سپاس از آن خداوندى است كه وعده اش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمين كرد كه در هر كجاى بهشت كه خواستيم مسكن گزينيم؛ آه كه چه اجر عمل كنندگان، خوب [و زيبا] است.(13)

سپس ميان ركن و مقام ايستاده و فرياد كشيده و با صداى بلند مى فرمايند:

اى جمعيت ياران و نزديكان من و اى كسانى كه خداوند آنها را براى يارى من از پيش از ظهورم بر پهنه گيتى ذخيره كرده بود! مطيعانه به سوى من آييد.

فرياد حضرت به گوش آنها مى رسد، در حالى كه برخى از آنها در محراب و برخى هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراكنده اند. همين يك فرياد را همگى مى شنوند و آن را اجابت مى كنند. به يك پلك بر هم زدن همه شان در مقابل آن حضرت بين ركن و مقام قرار مى گيرند. خداوند هم در پى آن به نور امر مى كند و آن هم ستونى از آسمان تا زمين كشيده مى گردد و هر مؤمنى بر

سطح زمين است آن نور را طلبيده و نور هم به درون خانه اش مى تابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان مى گردند، هر چند نمى دانند كه حضرت مهدى(ع) ظهور كرده اند و اين نور چيست. سپس آن سيصدوسيزده تن كه به تعداد صحابه پيامبر اكرم(ص) در جنگ بدر مى باشند در حالى كه در مقابل حضرت ايستاده اند، صبح خويش را آغاز مى كنند.(14) باز در حديث ديگرى از امام صادق(ع) چنين نقل شده است:

هنگامى كه به حضرت مهدى(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانى خداوند متعال) خوانده و سيصدوسيزده يار ايشان همانند جمع شدن ابرهاى پاييزى به گرد ايشان مى آيند كه آن پيشقراولان ياران حضرتند كه برخى از آنها شبانه از بستر خود جدا مى شوند تا صبح در مكه باشند و برخى از آنها در طول روز آشكارا بر اَبرها سوار مى شوند كه حضرت نام آنها و پدران و نسب هايشان را مى دانند(15)و(16).

مفضل بن عمر كه راوى اين حديث هم است، مى پرسد: كدام يك از اين دو ايمان بالاترى دارند؟ حضرت پاسخ مى دهند:

آنكه روز بر ابرها سير مى كند و آنها ناپديد مى شوند و اين آيه در شأن ايشان نازل شده است: »هر جا كه باشيد خدا همه تان را مى آورد و جمعتان مى كند.«

ابو بصير هم از ايشان چنين روايت مى كند كه:

آنها سيصدوسيزده مرد به تعداد اهل بدر هستند كه خداوند متعال همه آنها را در يك شب جمعه در مكه جمع مى كند و صبح همگى به نزد ايشان در مسجدالحرام مى آيند و احدى از آنها [از آمدن] تخلف نمى كند. در كوچه هاى مكه به راه مى افتند تا منزلى براى سكونت

خويش بيابند. اهالى مكه از ورود اين افراد ناشناس تعجب مى كنند؛ چرا كه از ورود هيچ قافله اى جهت حج و عمره و يا تجارت خبرى نبوده، لذا بعضى از آنها به هم مى گويند: جمعيتى را امروز ديديم كه تا به حال آن را نديده بوديم كه [آن گونه از ظاهرشان پيداست] از يك شهر و بيابان [از يك نژاد و تيره و قبيله] نيستند نه شترى دارند و نه هيچ وسيله ديگرى. آنها كه مشغول اين صحبتها هستند و به درهاى [خانه هاى] خود نزديك مى شوند مردى از قبيله بنى مخزوم، وارد مى شود از مردم عبور مى كند و به نزد رئيس آنها مى رود و مى گويد: ديشب خواب عجيبى ديدم كه از آن مى ترسم و قلبم پريشان گشته است. رئيس به او مى گويد: خوابت را تعريف كن. مى گويد: ابرى از آتش را ديدم كه از اعماق آسمان نمايان شد و مدام پايين مى آمد تا اين كه به كعبه رسيد و دور آن چرخى زد. در آن ابر ملخهايى با بالهاى سبز رنگ بود و آن قدر كه خدا خواست،به دور كعبه طواف مى كردند. سپس به شرق و غرب پريدند و به هيچ شهرى نمى رسيدند، مگر آن كه آن را مى سوزاندند و از هيچ آبادى گذر نمى كردند، جز آن كه آن را منهدم مى نمودند. از خواب پريده و بر خود لرزيدم. الآن هم پريشان و ترسانم. مردم (به او) مى گويند: ما آنها را ديده ايم و بيا به نزد فلان مرد ثقفى برويم، تا خوابت را تعبير كند.(17) و (18)

پس از آن كه خواب را براى مرد ثقفى تعريف كرد، او هم مى گويد: [خواب] عجيبى ديده اى! ديشب لشكرى از

لشكريان خداوند، وارد شهرتان شده است كه شما را ياراى مقاومت در برابر آنها نيست. مى گويند: عجيب است؛ آنها را امروز ديده ايم و سپس آنچه را ديده اند به او گزارش مى كند و از نزد او مى روند. تصميم مى گيرند كه بر آنها يورش برند حال آن كه خداوند دلهايشان را پر از ترس و هراس از ايشان گردانيده است. برخى به بقيه دستور مى دهند: در مورد آنها عجله نكنيد. آنها كه تا كنون مرتكب هيچ منكرى نشده اند و خلافى از آنها ديده نشده. شايد برخى از آنها، هم قبيله اى شما باشند؛ اگر چيزى از آنها ديديد بعد شما مى دانيد و آنها. اين جمعيتى كه ما مى بينيم اهل عبادتند و چهره هاى خوب [و نورانى] دارند، مضاف بر اين كه آنها در حرم امن الهى هستند كه تا وقتى كسى مرتكب خلافى نشده باشد، در امان است. آنها هم كه عملى انجام نداده اند كه بهانه جنگ با آنها را فراهم كرده باشد.

سرپرست مردم كه مردى از قبيله مخزوم است مى گويد: ما كه مطمئن نيستيم اين جمعيت پشتوانه اى [اعم از نيرو و امكانات] نداشته باشند. اگر [چنين ذخيره و عقبه اى داشته باشند و اين مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقيقت وجودى و عظمت نيرويشان مشخص مى شود [و خواب دوستمان تعبير گشته و نمى توانيم بر آنها فايق آييم]. حال كه از حيث نيرو و امكانات در سطح پايينى هستند و پيش از آن كه نيروهاى كمكى به آنها ملحق شوند، حمله كنيد. آنها به نزد شما در مكه آمده اند و به سَروَرى مى رسند و مطمئنم كه خواب اين رفيق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گواراى وجودشان قرار

دهيد [بگذاريد در شهر باشند و هر چه مى خواهند بكنند] و بنشينيد و نظرات و شرايط موجود را بررسى كنيد.

شخصى از ميان آنها مى گويد: اگر نيروهاى كمكى آنها هم مثل خودشان باشند كه ترس ندارند آنها كه نه اسب و مركبى دارند و نه سنگرى كه بدان پناه برند به علاوه كه آنها در اينجا غريبند اگر سپاه آنها بيايند، اول به آنها حمله مى كنيد و [شكست دادن آنها] به راحتىف نوشيدن آبى گواراست. تا پاسى از شب گذشته مشغول اين صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهايشان مسلط مى كند [لذا براى خوابيدن پراكنده مى شوند] و ديگر پس از آن تا فردا اجتماعى نخواهند داشت تا اين كه حضرت مهدى(ع) قيام كنند. [حضرت و يارانشان هم] چنان يكديگر را ملاقات مى كنند كه گويى از يك پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسيده اند.

قابل ذكر است كه دوازده تن از اصحاب در ميان باقى ياران جايگاه ويژه و ممتازى دارند كه آنها پيش از بقيه به حضرت مى پيوندند وليكن در انتها همگى پروانه وار به گرداگرد آن شمع پر نور الهى جمع گشته و مى گردند تا به زودى جهان را از بركات وجودى خويش بهره مند سازند.

. اولين خطبه حضرت مهدى(ع) پس از ظهور

صبح شنبه عاشوراى موعود - كه بناست حضرت ظهور كنند - وارد مسجدالحرام مى شوند و دو ركعت نماز رو به كعبه و پشت به مقام به جا مى آورند و پس از دعا به درگاه الهى به نزديك كعبه رفته و با تكيه بر حجرالاسود رو به جهانيان كرده و اولين خطبه تاريخى

خويش را چنين انشاء مى كنند:

پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پيامبر اكرم و خاندان بزرگوارشان سلام اللَّه عليهم اجمعين، ايشان چنين مى فرمايند:

اى مردم! ما براى خداوند [از شما] يارى مى طلبيم و كيست كه ما را يارى كند؟ آرى ما خاندان پيامبرتان محمد مصطفى(ص) هستيم و سزاوارترين [و نزديك ترين] مردم نسبت به خدا و ايشان. هر كس با من در رابطه با آدم محاجه كند من سزاوارترين [و نزديك ترين] مردم نسبت به اويم و همين طور راجع به نوح و ابراهيم و محمد(ص) و ديگر پيامبران و كتاب خداوند كه به هر كدام از ديگر مردم اولى هستم. مگر خداوند متعال در كتابش نفرموده است:

به درستى كه خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد خاندانى كه برخى از آنها از بعضى ديگرند و خداوند شنوا و داناست.(19)

من بازمانده آدم و ذخيره نوح وبرگزيده ابراهيم و عصاره وجود محمد(ص) هستم.

... هر كس درباره سنت رسول اللَّه(ص) با من محاجه كند، من سزاوارترين مردم نسبت به آن هستم.

هر كه امروز كلام مرا مى شنود، به خداوند متعال قسم مى دهم كه به غايبان [اين سخنان را] برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامى اش و حق خودم، از شما مى خواهم [به ما رو كنيد] كه من حق قرابت و خويشاوندى رسول اللَّه(ص) را بر گردن شما دارم كه شما ما را يارى كنيد و در مقابل آنها كه به ما ظلم مى كنند، حمايت كنيد كه اهل باطل به ما دروغ بستند.

... از خدا بترسيد و خدا را درباره ما در نظر داشته باشيد ما را

خوار نكنيد و ياريمان كنيد تا خداوند متعال شما را يارى كند.(20) سپس حضرت دستهايشان را به آسمان بلند كرده و با دعا و تضرع اين آيه را به درگاه الهى عرضه مى دارند:

اَمَّن يفجيبف المفضطَرَّ افذا دَعاهف وَيَكشففف السّفوءَ .

كيست آن كه وقتى شخص مضطر دعايش كند، او را پاسخ داده و بدى را از او برطرف كند؟(21)

4. انصار (ياوران) و بيعت ايشان با حضرت

پس از آن كه حضرت گفتار خويش را به پايان مى برند، پليسها و شرطه هاى حرم تلاش مى كنند كه ايشان را همانند نفس زكيه به شهادت برسانند و يا حداقل اسير كنند كه اصحاب حضرت قدم پيش نهاده و شر آنها را از امام(ع) دفع مى كنند. جبرئيل هم پشت كعبه به عنوان اولين نفر با امام(ع) بيعت مى كند و پس از او سيصدوسيزده تن يار حضرت و ديگر ياوران با ايشان عهد و پيمان مى بندند.

امام صادق(ع) به مفضل به عمر فرمودند:

اى مفضل! حضرت مهدى(ع) پشتش را به حرم مى كنند و دستش را كه سفيدى خيره كننده اى دارد، جهت بيعت دراز مى كند و مى فرمايد: اين دست خدا و از سوى خدا و به فرمان خداست و سپس اين آيه را تلاوت مى كنند:

»آنها كه با تو بيعت مى كنند در حقيقت با خدا بيعت كرده اند دست قدرت الهى مافوق قدرت آنهاست و هر كه بيعتش را بشكند به ضرر خودش است«.(22)

اولين كسى كه دستش را مى بوسد، جبرييل است و به دنبال او ملائكه و نجباى اجنه و سپس، برگزيدگان صبح در مكه و مردم مى گويند اين مردى كه اطراف كعبه است، كيست؟ و اين جمعيتى كه

با او هستند كيانند و آن نشانه بى سابقه اى كه ديشب ديديم چه بود؟ كه اين جريان حول و حوش طلوع آفتاب اتفاق مى افتد.(23) امام باقر(ع) هم مى فرمايند:

گوييا با حضرت مهدى(ع) هستم؛ در روز عاشورايى كه شنبه است. در حالى كه بين ركن و مقام ايستاده است، جبرئيل ندا مى دهد: بيعت براى خداست (البيعة للَّه) پس خداوند [زمين] را همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است، مملو از عدالت مى كند.(24) محمدبن مسلم هم از آن حضرت نقل كرده كه فرمودند:

گوييا جبرئيل به صورت پرنده اى سفيد درآمده و اولين مخلوق خداوند است كه با آن حضرت بيعت مى كند و پس از آن سيصدوسيزده نفر بيعت خواهند كرد. هر كه در اين مسير امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت مى آيد كه برخى در رختخواب شان ناپديد مى شود كه حضرت على(ع) فرمودند: »ناپديد شدگان در رختخواب هايشان« و اين گفته الهى است كه:

در خيرات با هم مسابقه دهيد كه هر كجا باشيد، خداوند همه شما را مى آورد.(25)

منظور از خيرات در اين آيه ولايت ما اهل بيت است.(26)

مفضل بن عمر هم از ايشان چنين روايت كرده است:

خداوند متعال جبرئيل(ع) را مى فرستد تا اين كه به نزد او بيايد بر حجر اسماعيل در نزديك كعبه فرود آمده و به او مى گويد: به چه دعوت مى كنى؟ حضرت مهدى(ع) او را باخبر كرده و جبرئيل هم مى گويد: من اولين كسى هستم كه با تو بيعت مى كنم دستت را دراز كن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بيعت] مى كشد. سيصد و اندى مرد هم به نزد او مى آيند و با او بيعت مى كنند.

او هم آنقدر در مكه مى ماند كه ده هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوى مدينه حركت مى كند.(27) و امام باقر(ع) بنا بر نقل جابر جعفى مى فرمايند:

بين ركن و مقام سيصد و اندى به تعداد اهل بدر با حضرتش بيعت مى كنند و در ميان آنها نجيبان مصرى و ابدال شامى و اخيار عراقى ديده مى شوند.(28) مفاد اين پيمان نامه و بيعت را حضرت على(ع) چنين بيان كرده اند:

از يارانش پيمان مى گيرد كه: دزدى و زنا و فحاشى به هيچ مسلمانى نكنند، خون كسى را به ناحق نريزند و به حريم ديگران جفا و تجاوز نكنند و به خانه اى حمله نبرند و تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هيچ طلا و نقره و گندم يا جويى را [براى خويش] انبار نكنند، مال يتيم رانخورند و به آنچه نمى دانند شهادت ندهند و هيچ مسجدى را خراب نكنند آنچه را كه مست كننده است، ننوشند؛ خز و ابريشم نپوشند و در مقابل طلا سر فرود نياورند، راه را نبندند و ناامن نكنند، همجنس بازى نكنند، گندم و جو را انبار نكنند و به كم راضى و طرفدار پاكى و گريزان از نجاسات باشند و امر به معروف و نهى از منكر كنند و لباس هاى خشن بپوشند و خاك را متكاى خويش سازند و آن گونه كه شايسته خداوند است در راهش جهاد كنند. آن حضرت خود هم متعهد مى شود كه همانند آنها قدم برداشته و لباس بپوشد و سوار مركب شود و آن گونه باشد كه آنها مى خواهند و به كم راضى باشد و به كمك خداوند متعال جهان را همان طور كه

از جور پر شده است، از عدالت آكنده سازد، خداوند را آن گونه كه شايسته است عبادت كند و هيچ حاجب و دربانى اختيار نكند(29)

. ندا و فرياد به نام حضرت مهدى(ع)

پس از اتمام مراسم بيعت جبرئيل(ع) برخاسته و به نام حضرت در دنيا بانگ مى زند.

ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روايت كرده است:

اولين كسى كه با حضرت مهدى(ع) بيعت مى كند جبرئيل است. به صورت پرنده اى سفيد رنگ فرود آمده و با ايشان بيعت مى كند. سپس يك پايش را روى كعبه، پاى ديگرش را روى بيت المقدس مى نهد و با صدايى گويا و فصيح ندا در مى دهد:

فرمان خداوند رسيد. درباره آن شتاب نكنيد.(30) ذيل دو آيه:

وَ استَمفع يَومَ يفنادف المفنادفه مفن مَكانف قَريبف × يَومَ يَسمَعفونَ الصَّيحَة بفالحَقّف ذَلفكَ يَومف الخفروجف.(31) (با دقت بشنو آن روزى كه منادى از جايى نزديك ندا در مى دهد آن روز كه آن صداى به حق را بشنويد، همان روز خارج شدن است).

امام صادق(ع) فرمودند:

منادى به نام حضرت مهدى و پدرشان(ع) ندا در دهد و منظور از صيحه در اين آيه، فريادى آسمانى است و آن، روز (زمان) خروج (و قيام) حضرت مهدى(ع) است.(32) در ادامه حديث ياد شده كه سهل (شهر)بن حوشب از رسول اللَّه(ص) نقل كرده، آمده است:

در ماه رمضان، صدايى خواهد بود و در شوال، جنگ و در ذى الحجه، قبيله ها با هم مى جنگند و در ذى الحجه، حاجيان تاراج مى شوند و در محرم منادى از آسمان ندا در دهد: آگاه باشيد كه فلانى برگزيده خداوند در ميان آفريدگانش است. سخنانش را بشنويد و اطاعت كنيد.(33) مفضل بن عمر هم از امام صادق(ع) در

اين رابطه، روايت كرده است:

در آن روز (عاشورا) وقتى خورشيد طلوع كرد و نورافشانى نمود، كسى از قرص خورشيد به زبان عربى فصيحى، خطاب به مردم و بر ايشان فريادى مى كشد كه تمام آنها كه در آسمانها و زمينها هستند، مى شنوند: »تمام مخلوقات! اين مهدى آل محمد(ع) است« و او را به نام و كنيه جدش رسول اللَّه (ص) و نسبش مى خواند و گوش هر زنده اى اين صدا را مى شنود. تمام مخلوقات در بيابان و شهرها و درياها و خشكيها بدان روى مى كنند و با هم در اين رابطه گفتگو مى كنند و از هم درباره آنچه شنيده اند مى پرسند.(34)

امام رضا(ع) هم در اين رابطه فرمودند:

... او همان كسى است كه منادى از آسمان براى دعوت به او چنان ندايى در دهد كه همه ساكنان زمين آن را بشنوند كه آگاه باشيد، حجت خداوند متعال پهلوى كعبه ظهور كرده است با او بيعت كنيد كه حق با او و در او (و در اين تبعيت) است.(35) لازم است اين مطلب را متذكر شويم كه از مجموعه احاديثى كه تا كنون برشمرديم، چنين برمى آيد كه سه نداى آسمانى در مورد حضرت شنيده مى شود.

نداى اول: در ماه رجب كه خود، سه نداست.

نداى دوم: در ماه رمضان (شب بيست وسوم - صيحه آسمانى).

نداى سوم: در ماه محرم (روز عاشورا كه روز قيام است).

پس از اين ندا و بيعتى كه انجام مى شود، حضرت مهدى(ع) كاملاً بر مكه مسلط شده و در آنجا منتظر مى مانند تا سپاهيان ده هزار نفرى ايشان، همگى در اطراف شان جمع شوند. دراين مدت حضرت از فرصتهايى كه به دست آورند و ارتباطاتى

كه با اقوام و ملل مختلف در مكه برقرار مى كنند، براى زمينه سازى نهضت جهانى خويش بهره مى برند، مضاف بر اين كه ايشان اصول و قوانين مربوطه به سپاه خويش را بر ايشان تبيين مى كنند و در مكه هم دست به برخى اقدامات مى زنند كه به طور خلاصه از اين قرارند:

1 - باز گرداندن محدوده مسجدالحرام به همان حدودى كه حضرت ابراهيم(ع) براى آن تعيين كرده بود.

2 - باز گرداندن مقام حضرت ابراهيم(ع) به جاى اصلى و اوليه خويش همان طور كه در ز پى نوشتها

1. ر.ك: سوره نور (24)، آيه 55

2.ر.ك: سوره قصص (28)، آيات 6 - 5

3. ر.ك: سوره انبياء (21)، آيه 105

4. ر.ك: سوره توبه (9)، آيه 33

5. حضرت رسول(ص) ضمن خطبه آن روز عظيم فرمودند: »مردم! نور خداوند در وجود من و سپس در على و پس از او هم در نسل او و نهايتاً در قائم مهدى(ع) - كه حق خداوند و همه حقوق ما را بازپس مى گيرد - نهاده شده است. (الامام المهدى(ع) من المهد الى الظهور، ص57).

6. الغيبة نعمانى، ص182؛ يوم الخلاص، ص267

7.الممهدون للمهدى(ع)، ص60

8.خائفاً يترقب، رك: سوره قصص (28)، آيه 18.

9. هنگام ظهر

10. الغيبة نعمانى، ص184؛ بحارالانوار، ج52، ص297.

11. الارشاد، ج1، ص379، الغيبة نعمانى، ص189، اعلام الورى، ص430، منتخب الاثر، ص448، يوم الخلاص، ص317

12.الغيبة شيخ طوسى، ص274؛ تاريخ مابعدالظهور، ص222

13.سوره زمر (39)، آيه 74

14. الزام الناصب، ج2، ص256؛ بشارةالاسلام، ص268؛ يوم الخلاص، ص318

15.سوره بقره (2)، آيه 148

16. الغيبة نعمانى، ص213، بشارةالاسلام، ص203، يوم الخلاص، ص256

17.شدت محبت، صميميت و آشنايى ياران و حضرت را با هم، از اين بخش از حديث مى توان فهميد

18.بشارةالاسلام، ص210؛ يوم الخلاص، ص271؛ تاريخ مابعدالظهور، ص288

19. سوره آل عمران

(3)، آيه 33

20. الغيبة نعمانى: 121؛ بحارالانوار: ، ح52، ص223؛ بشارةالاسلام: 102؛ منتخب الاثر:422؛قزوينى ،سيد محمد كاظم ، المهدى(ع) من المهد الى الظهور: 412؛ تاريخ مابعدالظهور: 228؛ يوم الخلاص:303

21. سوره نمل (27)، آيه 62

22. سوره فتح (48)، آيه 10

23. بشارةالاسلام، ص268؛ الزام الناصب، ج2، ص257؛ يوم الخلاص، ص320

24. الغيبة نعمانى، ص214؛ منتخب الاثر، ص422؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص265

25. سوره بقره (2)، آيه 148

26. الغيبة نعمانى، ص214؛ منتخب الاثر، ص422؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص265

27. بشارةالاسلام، ص227؛ منتخب الاثر، ص468

28.الغيبة شيخ طوسى، ص284؛ منتخب الاثر، ص268؛ بشارةالاسلام، ص204؛ تاريخ ما بعدالظهور، ص275 29.منتخب الاثر، ص469؛ الزام الناصب، ج2، ص205؛ يوم الخلاص، ص292؛ تاريخ مابعدالظهور، ص244

30.بحارالانوار، ج52، ص283؛ بشارةالاسلام، ص259؛ يوم الخلاص، ص319؛ المهدى(ع) من المهد الى الظهور، ص340؛ السفيانى ، ص145

31. سوره ق (50)، آيه هاى 41-42

32. منتخب الاثر، ص447؛ يوم الخلاص، ص535

33.منتخب الاثر، ص451

34. بشارةالاسلام، ص269؛ يوم الخلاص، ص543؛ المهدى(ع) من المهد الى الظهور، ص341

35. اعلام الورى، ص408، يوم الخلاص، ص545، بشارةالاسلام، ص161

هشدار!

آقاى مديركل!

جناب رئيس!

مسئول محترم!

معاون گرامى!

مشاور عزيز!

اگر امام بيايد، چند نفر شما بر سر پست و مقامتان باقى مى?مانيد؟

امام، مى?شكند

پايى را كه روى حق گذاشته شود.

مواظب باش!

زير ذره?بين نگاه امام همه خطاها بزرگند،

چه كسى را گوى مى?زنى؟

غافلند آنان كه نگران »غيبت« امامند،

اما نگران »حضور«ش نيستند.

وقتى امام نيت تو را بداند،

از خجالت آب نمى?شوى؟

چقدر غيبت؟

چقدر دروغ؟

چقدر فريب؟

بيخود نيست كه توفيق دعاى فرج از اين زبانها گرفته شده است.

دويست بار هم كه »اياك نعبد و اياك نستعين« بگويى،

وقتى دلت گرفتار ديگرى باشد،

نماز امام زمان را نخوانده?اى.

توقع بيجايى است،

با چشم آلوده، روى پاك را ديدن!

امام از توجيه بيزار است.

نيت و عملت را موجه كن!

با هر گناه تو

دل امام شكسته?تر مى?شود.

حواست كجاست؟

»أنّ الارض يرثها عبادى الصالحون«

كجاى كارى؟

نكته ها

شناسنامه، گواهينامه، سند خانه و مغازه، كارت ماشين و كمى خرت و پرت ديگر را يكجا گم كرد.

يك آگهى در روزنامه، ستون گمشده?ها، با مژدگانى زياد مى?توانست به او كمك كند.

جز خرت و پرتها همه اسناد و مدارك را يافت و همينها جاى هويت او را گرفت.

بساطش را روى زمين پهن كرد. بالاى آن ايستاد. دستهايش را به هم زد و فرياد كشيد: حراج! حراج!

لحظاتى بعد دهها نفر دور او جمع شدند و همه دارايى او را خريدند.

ساعتى بعد سايه?اش - نيز - در ازدحام آدمها گم شد.

همه چيزش شبيه آدمها شده بود.

نفس مى?كشيد، راه مى?رفت، مى?خورد، مى?خوابيد، حتى دروغ هم مى?گفت...

و اين همه را مديون روزنامه?ها بود.

يكى از همين روزها

رضا اسماعيلى

يكى از همين روزها، ناگهان

تو مى?آيى از نور، از آسمان

تو مى?آيى و شب زمين مى?خورد

و قد مى?كشد نور در آسمان

قفس با ظهور تو خط مى?خورد

زمين مى?شود سهم آزادگان

به سر مى?رسد فصل سرد سكوت

ترك مى?خورد بغض فريادمان

تو مى?آيى از فصل عدل على (ع)

به تقسيم لبخند، تقسيم تان

تو از سمت توفان شبى مى?رسى

به دست تو تيغى عدالت نشان

تو مى?آيى و با سرانگشت تو

ورق مى?خورد سرنوشت جهان

تو در باغ آينه گل مى?كنى

بهار عدالت، امام زمان

مسيحا

سارا رمضان?زاده ديريست كه ما منتظر روى تو هستيم

ما بند نجابت به تن اسم تو بستيم

ديريست كه دلداده ما خانه نشين است

جاى قدمش بوسه به صد چاك زمين است

پلك دلم امشب به نبودت پر درد است

اين فصل كبود از غم هجران?تو سرد است

اى ساقى دلهاى جهان مست نگاهت

اين ماه فرومانده زچشمان سياهت

ديريست كه ما منتظر و خانه بدوشيم

وقتى كه قمر نيست همه تار و خموشيم

اى صاحب اين ثانيه?ها پس تو كجايى

فهميده?ام اين جمعه گذشت و نمى?آيى

ديريست كه در جمعه همه مست غروبيم

از ناله پريم و غزل سنگ و رسوبيم

اى نام تو شيرين به لبان و دل سارا

كى وصف جمال تو بگفته است مسيحا

ياعلى (ع)

سيدابوالفضل ناصرچيان اراكى

كبريا گويد ثنايت ياعلى

هل اتلى كرده عطايت ياعلى

گفتى آيم وقت مردن بر سرت

جان فداى گفته?هايت ياعلى

هركسى عشق تو را دارد به دل

هست راضى با رضايت ياعلى

هر كه چون آئينه شد صافى ضمير

با صفا شد از صفايت ياعلى

سر نمى?پيچند از فرمان تو

دوستان باوفايت ياعلى

در دل شبها مرا آيد به گوش

آن مناجات و دعايت ياعلى

باشد اميدم كه اندر رستخيز

از كَرَم بينم لقايت ياعلى

روز محشر دوستانت آورند

روى در زير لوايت ياعلى

آرزو دارم كه آيم سر نهم

بر سر دولتسرايت ياعلى

از خدا ناصرچيان دارد اميد

تا گذارد سر به پايت يا على

قرنهاي انتظار

قسمت چهارم

انجمن شعراى كلاسيك سهيلا صلاحى اصفهانى

اشاره:

در شماره?هاى قبل گزارشى تخيلى از انجمن شعراى كلاسيك (مشاعره?اى با موضوع انتظار) ازنظرتان گذشت. آخرين بيت خوانده شده توسط مولانا با حرف »د«به پايان رسيده بود. توجه شما را به آخرين قسمت آن جلب مى?كنيم.

غزل زيباى مولوى كه به پايان رسيد، نظامى در حالى كه به نقطه?اى دوردست خيره شده بود گفت:

دل و جانى و هوش وبينايى

از تو كى باشدم شكيبايى

حافظ با هنرمندى خاص خودش در سرودن شعر، ادامه داد:

يوسف كنعان من! مصر ملاحت تفراست

مصر ملاحت تراست يوسف كنعان من!

نظامى كه هنوز در حال وهواى فراق بود و ناشكيبايى، چنين خواند:

نگفتى گر بيفتى گيرمت دست؟

از اين افتاده?تر كاكنون?ام اى دوست؟

مولوى به همدردى با نظامى برخاست وبا سبك سماع صوفيانه گفت:

تاچند وعده باشد، اين سر به سجده باشد

هجرم به پرده باشد رنگ و اثر به رقص آ

خاقانى كه كاملاً تحت تأثير جو انجمن قرار گرفته بود با تأنى و درنگ در حالى كه انگشت سبابه?اش را تكان مى?داد با حرف الف، بيتى آغاز كرد:

از هر دهنى يكان يكان پرسيمت

از هر وطنى جدا جدا جوئيمت شبسترى كه بيشتر از فراق به وصل و بيشتر از بفعد و جدايى به قرب مى?انديشد، موضوع ابيات را در مسير ديگر قرار داد:

ترا قربى شود آن لحظه حاصل

شوى تو بى تويى با دوست واصل

نظامى كه از زيركى شبسترى خوشش آمده بود و معتقد بود به وصف?العيش، نصف?العيش، چنين خواند:

لب و دندانى از نور آفريده

لبش دندان و دندان لب نديده

عطار كه چند دورى سكوت اختيار كرده بود وقتى توصيف لب و دندان يار را از زبان نظامى شنيد، ديگر نتوانست چيزى نگويد و با حرف »ه«بيت زيبايى را خواند:

هر دوعالم هيچ مى?دانى كه چيست؟

هر دو عكس طاق دو ابروى اوست

كلمه طاق و ابرو براى ناصر خسرو تداعى حالت خميدگى و چنبر زدن را كرد و چنين خواند:

ترا ره نمايم كه چنبر كراكن

به سجده مرين قامت عرعرى را

امام زمانه كه هرگز نراندست

برف شيعتش سامرى ساحرى را

آنقدر دوبيتش به نظر جمع پيوسته آمد كه كسى براى خواندن دو بيت، به او تذكرى نداد.

سپس مولوى چنين خواند:

اى يوسف حسن! از فراقت

در گريه و ناله?ام چو يعقوب خواجوى كرمانى فى الفور جواب مولانا را داد كه نه تنها تو، همه هستى منتظر اويند:

به انتظار وصول طليعتش خورشيد

زند درفش درخشنده، صبحدم بر بام و مولوى كه گويى صحنه پايان انتظار را

مى?بيند و شاهد و ناظر از بين رفتن همه شومى?ها و بى?عدالتى?ها و ظلم و ستم است اينگونه سرود:

ملكى كه پريشان شد از شومى شيطان شد

باز آنف سليمان شد تا باد چنين بادا

دقيقى كه گويا توجهى به بيت مولانا نداشت با حرف »الف« خواند:

از آن لاغر ميانست، اين?كه عشقم

چنين فربه شدست و صبر لاغر

حافظ دوباره فضايى را كه مولانا تصوير كرده بود در خيالش رقم زد و گفت:

روى نگار در نظرم جلوه مى?نمود

وزدور، بوسه بر رخ مهتاب مى?زدم

در همين وقت صداى رساى مؤذن به گوش رسيد و با شنيدن صداى او، پايان جلسه مشاعره اعلام شد از حاضران تقدير و تشكر گرديد و به عنوان حسن ختام از جناب حافظ خواسته شد چندبيتى از غزل معروف خود را قرائت نمايد.

حافظ با تواضع پذيرفت:

جمالت آفتاب هر نظر باد

زخوبى روى خوبت خوب?تر باد

هماى زلف شاهين شهپرت را

دل شاهان عالم زيرپر باد

كسى كو بسته زلفت نباشد

چوزلفت در هم و زير و زبر باد

دلى كو عاشق رويت نباشد

هميشه غرق در خون جگر باد

بتا چون غمزه ات ناوك فشاند

دل مجروح من پيشش سپر باد

چو لعل شكرينّت بوسه بخشد

مذاق جان من زو پر شكر باد

مرا از تست هر دم تازه عشقى

ترا هر ساعتى حفسن دگر باد

بجان مشتاق روى توست حافظ

ترا در حال مشتاقان نظر باد

تا نواحى مقدّس صلوات

مريم سقلاطونى با لحن كدام آفتاب؛

با صداى كدام پروانه؛

با آواز كدام سنگ؛

با ترانه كدام باران؛

ويرانى همواره?مان را فرياد بزنيم؟

اى دور از دسترسف نزديك!

اى سخاوت هر

روزه زمين!

كه نماز مهربانى?ات را ستاره?ها، هزار مرتبه اقتدا كردند.

و هر روز، تشنه?تر از پيش، سر به كوهوار شانه?هاىف آسمانى?ات گذاشتند.

چقدر اين روزهاى بى تو، كش آمده?اند! چقدر طولانى شده، صداى نيامدنت!

چقدر غليظ است هواى دلتنگى?ات!

اى مهربانى بى حدّ!

كه روشنى بى?وقفه هزار اقيانوس زير آرامش قدمهايت شناور است و داغ هزار آتشفشان ريشه داده است در چشمهاى بى?نصيب?مان.

تا چند چله?نشينى اين زمستانهاى بى?اندازه؟!

تا چند دوندگى اين سنگلاخهاى يكنواخت؟!

تا چند شمارش اين ستارگان ارجمند؟!

تا چندچشم?به راهى اين كوچه?هاى تودرتوى تاريك؟!

حلقه كدام در را بكوبيم؟

در گوش كدام جاده، زخمهايمان را بخوانيم؟

تاريكى در خيابانها سرازير شده؛ مرگ در پستوها نعره مى?زند

و چقدر از زلال پونه و نارنج، هوا رقيق است!

و چقدر، مرگ در لابه?لاى ديوارها زانو مى?زند!

و چقدر گرسنگى، در پستوى خانه?هاى حقير فراوان است!

... فانوسى مى?خواهد اين شبهاى در خيال آمدنت

تا ديدار تازه پنجره?ها را، بر پيشانى روشن دريا بياويزد

و چفرت تمام خوابهاى شيطانى را پاره كند

... بارانى تازه مى?خواهد اين شوره?زارهاى هميشه تا خميازه?هاى كشدار علفها را رشته رشته پنبه كند

و صبحى بنفش را در شريان آسمانها بريزد

نسيمى رونده مى?خواهد اين بى?شمار اندوهانف چشمها

تا آواز پرند هزار پرستو را در شكاف ديوارها بريزد.

تا كدام مرتبه از روشنى رودها، چشمهامان را ورق بزنيم

كه هيچ پرنده?اى پرواز را مشق نمى?كند

و هيچ درختى، پاى زمزمه آبها شكوفه نمى?دهد

... زخمى گشوده مى?خواهد اين دقيقه?هاى لايتناهى بيمار

تا جرعه جرعه، شرجى نيامدنت را خالى كند بر سرف دلتنگى اين روزها

اى سجاده نيايشت،

رشته رشته در ادامه باران

و اى آرامش آسمانى?ات در نهايت شوريدگى درخت

با همان سكوت ديگر گونه?ات

با همان سخاوت همواره?ات

با همان قدمهاى افراشته?ات

با همان نگاه صاعقه?وارت

با همان لبخند حفسن يوسفت

با همان ايستادن روشنانه?ات

بايست!

در مقابل دلتنگى قديمى اين خاك

روبروى همواره اين مسموميت بى?حدّ

خالى كن!

مهربانى?ات را در سفال تنگدستى اين تاريك مخوف

خالى كن!

بهار تازه پيراهنت را در كنج خزانى اين دقايق اندوه

خالى كن!

باران بى?وقفه آمدنت را در بيابانىف اين فصلهاى گرسنه

بتكان!

نگاه روشنت را در ذرات خستگى زمان

بتكان!

دامان ستاره?پرورت را در ظلمت اين دقيقه?هاى تنگدست

بتكان!

پلكهاى آفتابى?ات را در سبوهاى يخ?زده و گرسنه

هواى بى?تو

تيغى نشسته در شريان رودهاى تشنه جهان است؛

سنگى انباشته بر چشمهاى آسمانى است؛

گردبادى جهنده در روشنى باغچه?هاست.

هواى بى تو،

هواى خالى اندوه است؛

هواى خالى مرگ است؛

هواى سوزنده از طعم بى?عدالتى است.

اى مبهمف روشن!

تا چند زمستان چشمهايمان را روشن نگه داريم؟!

تا چند انگشتانه دلتنگى?مان را كنار بگذاريم؟!

تا چند از نردبان دورى?ات، بالا برويم؟!

تا چند پرنده، چشمهايمان را بگيريم زير آفتاب؟!

تا چند ...؟!

اى تمام چشمه?هاى جهان را فراگير!

در كدام دامنه باران?خيز، خيمه افراشته?اى؟

سفره?ات را پاى كدام دريا پهن كرده?اى؟

پيراهنت را بر كدام درخت مقدس آويخته?اى؟

كدام ستاره از سقف خانه?ات آويزان است؟

كدام دريا در سبويت ته?نشين شده است؟

اى گواه محكم آمدنى نزديك!

تا از نى يخبندان پى در پى برخيزيم

چند آفتاب را نذر آمدنت كنيم؟

و چند نواحى مقدس را تشنه تشنه سر بكشيم؟

اى آفتاب

مرتفع مهربانى!

سر بر ديوار شوربختى كدام كوچه بگذاريم؟

با اين همه زمستانى كه در كوله?بارمان است؛

و با اين همه پائيزى كه در راه است؛

و با اين همه جاده?هايى كه به بن?بست تكيه داده?اند.

تا جمعه آمدنت

چند ندبه فاصله است؟

× برگرفته از نشريه اشارات (ماهنامه ادبى مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما)؛ شماره 56.

پيغام دوست

مريم ضمانتى يار پيرمرد دستهاى چروكيده?اش را به هم حلقه كرد. لحاف را روى شانه?هايش كشيد. حيدر شرمنده از سرمايى كه تا مغز استخوان پدر پيرش را مى?لرزاند، كنار او زير كرسى نشست. از فكر كرسى بدون گرما و آتش، تمام تنش از سرما مى?لرزيد، پيرمرد سرفه خشكى كرد و خودش را به حيدر نزديك كرد و گفت: توى اين سرماى استخوان سوز، مدرسه تعطيل، موندى كه چى بشه؟

حيدر كه از سرشب تا به حال صدبار اين سؤال شماتت?بار را شنيده بود و برايش جوابى نداشت، اين بار صبرش تمام شد: قربون پدرم برم، خودت كه مى?بينى! پنجاه روزه كه مردم اصفهان آفتاب رونديدن. اونقدر برف باريده كه نهرهاى آب يخ بستن. چكار كنم؟

- خب قبل از اينكه وضع اينقدر خراب بشه، راه مى?افتادى. تو تمام مدرسه به غير از اون طلبه جوون كه تو حجره?اش خوابيده، هيچ?كس نيست.

حيدر لحاف را بيشتر دور خودش پيچيد و گفت: هر روز اميدمون اين بود كه فردا شايد هوا آفتابى بشه، يا حداقل برف بند بياد. كى مى?دونست پنجاه روز برف قطع نمى?شه. بدبختى ما هم اينه كه اين نهر از كنار حجره ما رد مى?شه و يخ بسته. خيلى خطرناكه. خجالت كشيد بگويد كه ديگر

پولى هم برايش نمانده است.

پيرمرد در حالى كه چانه?اش از سرما مى?لرزيد گفت: باور كن حيدر، اگر التماسهاى مادرت نبود، هرگز اين راه پر زحمت رو تو اين سرما، طى نمى?كردم. بس كه دلواپس تو بود، با اين همه رنج و عذاب اومدم كه تو رو با خودم به خونه ببرم، حالا اينطور اسير برف و بوران شدم. كاش لااقل حجره ات يه ذره آتش و گرما داشت.

- هر چه خاكه زغال بوده، تموم شده.چكار كنم؟ خادم مدرسه هم سرشبى از سرما مدرسه رو بست و رفت.

با همه توضيحاتى كه حيدر مى?داد، شكايت پيرمرد تمامى نداشت، سرما او را بيشتر از حيدر آزار مى?داد.

مقاومتش خيلى كم?تر از او بود و سن و سال و بنيه ضعيفش، او را در برابر سرما كم طاقت كرده بود. حيدر اما شرمسار و ناچار، سرش را زير لحاف كرد. از شدت سرما دندانهايش به هم مى?خورد و نمى?دانست شب بلند زمستانى را چطور بدون خاكه زغال و آتش به صبح برساند. پشيمان از ماندن در مدرسه و آشفته از رنج پدرش كه مهمان او شده بود، درمانده، سردى اشك را روى گونه?هايش حس كرد. تصور اينكه پيرمرد در آن سرما، در حجره كوچك او ذات?الريه كند و... از اين فكر وحشت كرد و لبش را به دندان گرفت.

پيرمرد دوباره با صدايى كه از سرما و التماس مى?لرزيد گفت: حيدر تو كه نمى?خواهى همين طور زير اين كرسى بدون آتش كز كنى، فكرى بكن.

حيدر سرش را از زير لحاف بيرون آورد. پدر از ديدن چشمان مرطوب حيدر خجالت كشيد.

حيدر آهسته ناليد: چه كارى از دستم ساخته است؟ پاى آدم تا زانو تو برف فرو مى?ره. با اين پنجاه روز برف بى?سابقه تو شهر، براى كى هيزم و خاكه زغال مونده كه برم طلب كنم. مدرسه هم كه تعطيل شده ...

پيرمرد وحشت كرد: يعنى راهى نيست؟ بايد منتظر بمونيم تا از سرما يخ بزنيم و بميريم؟ حيدر! حيدر! مادرت.. مادرت چى؟ تو روستا وضع از اينجا بدتره. پيرزن تنها، تو اين سرما دلواپس من و تو... حيدر بى?اختيار بلند شد. پوستينى دور خودش گرفت و كنار پنجره رفت. زير نور چراغ برق كوچه بارش شديد برف را كه ديد بيشتر نگران شده. اگر تمام شب همين طور مى?باريد... فكر كرد: فردا هر طور شده از اينجا مى?ريم.

پيرمرد متوجه سوسوزدن چراغ فانوس شد. مدرسه هنوز برق نداشت و حجره?ها با چراغ نفتى روشن مى?شدند. دل حيدر از سوسو زدن چراغ لرزيد. نفت آن هم رو به اتمام بود. پدر ناليد: پسر تو ديگه كى هستى؟ نفت هم تموم كردى؟

- چكار كنم؟... امروز صبح رفتم بخرم، گيرم نيومد. قحطى نفت و خاكه زغاله با اين برف و سرماى طولانى.

پيرمرد حس كرد تحمل اين يكى را ديگر ندارد. حيدر كنار او نشست و گفت: نماز كه خونديم شامم كه خورديم. حالا تاريك باشه چى مى?شه؟ مى?خوابيم، فردا خدا بزرگه.

پيرمرد ناله كرد: كى با اين سرما خوابش مى?بره؟

- چكار كنم؟ اين وقت شب تو اين تاريكى و برف... بدون يه قرون پول...

چراغ با آخرين رمق در برابر تاريكى مقاومت مى?كرد، اما بالاخره آخرين قطرات نفتش تمام شد و

خاموش شد.

پيرمرد انگار كه از تاريكى اتاق ترسيده باشد كز كرد. پشيمان از اين سفر اجبارى به اصفهان و مدرسه باقريه كه حيدر آنجا درس مى?خواند، چشمانش را بست. اما مى?دانست در آن سرما به خواب نمى?رود.

حيدر با خاموش شدن آخرين روزنه نور اتاق حس كرد در تاريكى راحت?تر مى?تواند گريه كند. از شدّت سرما و شرمندگى پيرمرد، سرش را زير لحاف برد و اشك ريخت:

- خدايا! اگر امشب پدرم از سرما تلف بشه؟ مى?دونى دستم از همه جا كوتاهه. شب بلند زمستون... يا صاحب الزمان! مى?دونى كارى از دستم ساخته نيست. خودت راه نجاتى نشونم بده آقا! ... شب از نيمه گذشته بود. سرما در آخرين درجه بيداد مى?كرد و ديگر رمقى براى شكوه و شكايت هم در پيرمرد نمانده بود. حيدر آنقدر آشفته بود و گريه كرده بود كه حال خودش را نمى?فهميد. شبهاى زيادى را به سختى گذرانده بود، امّا حالا اين حضور پدر بود و رنجى كه مى?برد توان تحمل يك شب ديگر را از او گرفته بود.

از شدت سرما خواب از چشم هر دوى آنها رفته بود كه ناگهان صداى در مدرسه دل حيدر را از جا كند.

كسى محكم در را مى?كوبيد. حيدر اول اعتنايى نكرد. تصور بيرون رفتن از زير لحاف و پوستين در آن برف نيمه شب وحشت زده?اش كرد. پدر پرسيد: كى مى?تونه باشه؟

- نمى?دونم. خدا مى?دونه نصف شبى كيه.

- هر كى هست باشه! مى?بينه كسى جواب نمى?ده مى?ره دنبال كارش. ما كه نمى?تونيم كمكش كنيم.

حيدر از شنيدن صداى محكم در نيم خيز شد:

هرچى باشه ما يه سرپناه كه داريم. شايد راه گم كرده.

بلند شد و منتظر اعتراض پدر نماند. پوستين را به دور خودش پيچيد و در حجره را به زحمت باز كرد. برف پشت در را پر كرده بود. حيدر به زحمت در را هل داد و با كنار رفتن مقدارى از انبوه برف كه پشت در متراكم شده بود، به سختى پا به حياط گذاشت و خودش را به دالان مدرسه رساند. صد زد: كيه؟ اين وقت شب كسى در مدرسه نيست.

صدايى از پشت در گرفت: شيخ حيدر على مدرس. شما را مى?خواهم!

حيدر جا خورد. بدنش لرزيد و با خودش گفت: اين وقت شب، مهمون آشنا؟ اون هم كسى كه منو از پشت در مى?شناسه؟ با اين وضعى كه من دارم، باعث شرمندگى و خجالته. حالا چكار كنم؟

ناخواسته سعى كرد عذرى بياورد تا مهمان از راه رسيده برگردد، گفت: خادم مدرسه در رو بسته و رفته. من هم نمى?تونم بازش كنم.

جوان پشت در گفت: بيا از سوراخ بالاى در اين چاقو رو بگير و در رو باز كن.

حيدر جا خورد. اين نوع در باز كردن بدون كليد، به جز دو سه نفر از طلاب، از همه پنهان بود. چاقو را گرفت و در را باز كرد. نگاهش به چراغ برق جلوى مدرسه افتاد كه خاموش شده بود. اگر چه سرشب روشنايى آن را ازپشت پنجره ديده بود. با وجود خاموشى چراغ برق، كوچه كاملاً روشن بود و حيدر در آن لحظه متوجه منبع و علت اين روشنايى نشد. در را كه باز كرد جوانى را

پشت در ديد كه كلاهى بر سر داشت و شال پشمى دور گردنش پيچيده بودو لباس پشمى قهوه?اى به تن داشت با دستكش چرمى و پاهايش را هم با مچ بند، بسته بود.

حيدر سلام كرد، جوان با خوشرويى جواب سلامش را داد. حيدر دقت كرد او را بشناسد و بداند نامش را از كجا مى?داند. جوان دستش را جلو آورد. تعداد زيادى سكه دو قرانى جديد در دستش بود كه مى?توانست مخارج ماههاى آينده حيدر باشد. آنها را در دست او گذاشت و چاقو را گرفت و گفت: فردا صبح خاكه ذغال هم براى شما مى?آوريم. اعتقاد شما بايد بيش از اينها باشد. به پدرتان هم بگوييد اينقدر شكايت نكن. ما بى?صاحب نيستيم.

حيدر ازشنيدن كلام جوان احساس آرامش عجيبى كرد. گفت: حالا بفرمايين تو. پدرم تقصيرى نداره. وسيله گرم كننده ندارم. حتى نفت چراغم تموم شده. حجره خيلى سرده، تاريك هم شده. جوان فرمود: شمع گچى بالاى طاقچه حجره هست آن را روشن كنيد. خاكه زغال هم مى?رسد.

حيدر پرسيد: آقا اين پول براى چى هست؟

جوان گفت: مال شماست. خرج كنيد.

حيدر كه كاملاً سرما را فراموش كرده بود و با آرامش ايستاده بود گفت: بفرمايين تو. جوان كه پيدا بود براى رفتن عجله دارد خداحافظى كرد و حيدر در را كه بست يادش آمد اسم او را نپرسيده دوباره در را باز كرد. اما به جاى آن روشنايى زمان حضور آن جوان، تاريكى دوباره بر كوچه سايه انداخته بود و هيچ نشانى از جوان نبود. اثرى از جاى پا هم نبود. كسى كه اين همه مدّت

روى برف ايستاده باشد بايد آثار پايش روى برف ديده مى?شد، اما انگار كه برف نبود و جلوى در مدرسه سنگ فرش بود كه ردپا و رفت و آمدى بر آن نقش نبسته بود. پدر كه ديد حيدر دير كرده با وحشت و اضطراب صدا زد. حيدر! بيا تو يخ مى?زنى.

هر كس مى?خواد باشه... بيا تو...

حيدر نااميد از ديدن دوباره آن جوان در را بست و بى آن كه ديگر احساس سرما كند، با آرامش به حجره برگشت.

پيرمرد لب به اعتراض گشود: تو اين هواى برفى كه زبون به لب و دهن يخ مى?زنه، با كى اينقدر حرف مى?زدى؟

حيدر بدون اين كه احساس سرما كند و يا حرفى بزند، به سراغ طاقچه رفت. شمع گچى را ديد. يادش آمد دو سال قبل آن را آنجا گذاشته بود و به كلى فراموش كرده بود. آن را آورد و روشن كرد. نور شمع به حجره روشنى داد.

پيرمرد متعجب نيم خيز شد و وقتى حيدر يك مشت سكه نو را روى كرسى ريخت، چشمان كم فروغ پيرمرد برقى زد: اينها چيه؟ اين شمع تا حالا كجا بود؟ كى دم در بود؟...

حيدر به آرامى همه قصه را براى پدر گفت در حالى كه اشك تمام صورتش را خيس كرده بود. پيرمرد متعجب به حيدر خيره شد: اسمت رو مى?دونست! از حال ما خبر داشت !جاى شمعى كه دو سال قبل گذاشته بودى... حيدر اون جوون... در خودش احساس نشاط و گرما كرد. به شتاب بلند شد و به طرف در حياط مدرسه دويد و جاى پاى حيدر را اين طرف

در ديد ولى در آن طرف در، در كوچه هيچ ردپايى نبود.

به حجره برگشت. او هم با وجود همان شعله كوچك شمع، احساس گرما مى?كرد. هر دو تا صبح بيدار بودند و مجذوب آنچه پيش آمده بود... هنوز با همان حال خوشى كه داشتند در پرتو نور گرما بخش شمع به تعقيب نماز صبح مشغول بودند كه دوباره در زدند. اينبار جوان ديگرى براى همه طلاب مدرسه و تمام زمستان خاكه زغال آورده بود. زغالى كه تا پايان زمستان براى تمام مدرسه كافى بود. جوان كه رفت حيدر بلند بلند گريه كرد و صدايى در گوشش طنين انداخت؛ به پدرتان بگوييد... ما بى?صاحب نيستيم...

با نگاهى به كتاب: بركات حضرت ولى عصر يا عبقرى الحسان، حاج شيخ على اكبر نهاوندى

هدف؛ تخريب مسجدالاقصى

يك جريان صهيونيستى طرفدار اسرائيل در آمريكا خواستار تخريب مسجدالاقصى شد. بيروت - ايرنا: يك جريان مسيحى صهيونيستى در آمريكا شكل گرفته كه اعتقاد دارد ويرانى مسجدالاقصى و ساخت معبد سوم سليمان به جاى اين مسجد، شرط ظهور حضرت مسيح(ع) است و بدون ساخت معبد سوم، مسيح هرگز ظهور نمى?كند. اين جريان، به ويژه گروههاى تندرو صهيونيست وابسته به آن، اعتقاد دارند كه خرابه?هاى معبد نخست و دوم سليمان در زير مسجدالاقصى است و براى ساخت مجدد اين معبد راهى جز ويرانى مسجدالاقصى وجود ندارد.

با توجه به همين اعتقاد، پيروان اين جريان صهيونيستى مبالغ هنگفتى را در سازمانهاى افراطى صهيونيستى مانند »عطيرات كوهانيم« قرار مى?دهند كه يهودى كردن قدس و تخريب مسجدالاقصى هدف اعلام شده آنها است.

چهره?هاى بارز اين جريان در مصاحبه?هاى مختلف با رسانه?هاى ارتباط جمعى رژيم صهيونيستى مى?گويند

كه هيچ رئيس?جمهورى در آمريكا جرأت آن را ندارد كه به اسرائيل كمك نكند؛ زيرا در غير اين صورت سرنگون خواهد شد.

در چارچوب اعتقادات و تلاشهاى اين جريان صهيونيستى روز 21 مهرماه جارى مراسمى در قدس با حضور سه هزار نفر از طرفداران جدى رژيم صهيونيستى كه به سرزمينهاى اشغالى آمده بودند، برگزار شد.

»آريل شارون« نخست?وزير رژيم صهيونيستى خطاب به شركت?كنندگان در اين مراسم گفت:

كشمكش كنونى اسرائيل با فلسطينيان ريشه در مخالفت جهان عرب با حقوق يهوديان دارد و جهان عرب نمى?خواهد با ملت يهود آشتى كند.

وى همچينين در اين مراسم براى تحريك احساسات اعضاى اين جريان افراطى ادعا كرد:

اسرائيل ظرف سه سال گذشته شاهد جنگ تحميلى فلسطينيان بوده است اما اين كشمكش صد سال پيش آغاز شد.

هدف از سفر اين سه هزار آمريكايى به سرزمينهاى اشغالى آن بوده كه از كابينه شارون بخواهند از قدس دست نكشد و شارون نيز به آنان گفته است كه قدس براى هميشه مركز يكپارچه اسرائيل باقى خواهد ماند.

سفر اين سه هزار طرفدار افراطى اسرائيل به قدس در حالى صورت مى?گيرد كه با توجه به شرايط بحرانى خاورميانه، افكار عمومى بيشتر معطوف خبرهاى نظامى در عراق است و جهانيان به اخبار فلسطين توجه كمترى نشان مى?دهند.

يك فروغ روى او

غم مخور ايام هجران، به روزگار وصل مى?انجامد.

در نااميدى، اميد ديدن باقى است.

پايان شب سيه، سپيده آمدن توست.

يارب! به كه شايد گفت، ما دلشدگان كوى اوييم.

اندك اندك، فصل ظهور نزديك مى?شود.

رهرو آن نيست كه، بى ردّ و نشانى از تو قدم بردارد.

با يك گل؛ فقط با يك گل بهار مى?شود.

گر صبر كنى، طعم فرج را خواهى چشيد.

مرد آخربين، شيعه مخلص توست.

آب روشنايى است، و تو از آب روشن?ترى.

راه بهره مند شدن از امام عصر(ع) در زمان غيبت

هر چند امام زمان (ع) غايب از انظار است و اين غيبت موجب محروم شدن امّت از قسمتى از بركات وجود آن حضرت است كه متوقف بر ظهور است، ولى قسمتى از فيوضات وابسته به ظهور نيست.

او همچون آفتابى است كه ابر غيبت نمى?تواند مانع تأثير اشعه وجود او در قلوب پاكيزه شود، مانند اشعه خورشيد كه در اعماق زمين جواهر نفيسه را مى?پروراند، و حجاب ضخيم سنگ و خاك مانع استفاده آن گوهر از آفتاب نمى?شود.

و چنان كه بهره?مند شدن از الطاف خاصّه خداوند به دو طريق ميسّر است:

اوّل: »جهاد فى اللَّه« به تصفيه نفس از كدورتهايى كه مانع از نعكاس نور عنايت اوست.

دوم: »اضطرار« كه رافع حجاب بين فطرت و مبدأ فيض است »أمَّن يجيب المضطر إذا دعاه و يكشف السوء«(1)

همچنين استفاده از واسطه فيض خدا كه اسم اعظم و مثل اعلاى اوست به دو طريق است:

اوّل: به تزكيه فكرى و خلقى و عملى كه »أما تعلم أنّ أمرنا هذا لاينال إلّا بالورع«.(2)

دوم: به انقطاع از اسباب مادّى و اضطرار. از اين طريق بسيار كسانى كه بيچاره شدند، و كارد به استخوان آنها رسيد، و به آن حضرت استغاثه كردند و نتيجه گرفتند.

به قصور و تقصير نسبت به ساحت قدس آن حضرت اعتراف مى?كنيم. او كسى است كه خدا به او نور خود را، و به وجود او كلمه خود را تمام كرده است. او كسى است كه كمال دين به امامت و كمال

امامت به اوست.

خداوند متعال در قرآن مى?فرمايد: »اوست كه خورشيد را روشنايى و ماه را نور قرار داده است«(3) ، و در وجود حضرت مهدى (ع) خورشيد و ماه هر دو جمعند، و چه بسيار تفاوت است بين خورشيد آسمان دنيا و ماه آن، و بين خورشيد آسمان ملاءف اعلى و ماه آن.

تفاوت اين است: خورشيد و ماه، روشنايى و نور است، ولى حضرت مهدى (ع) نور فروزان خداوند است، روشنايى پرتوافكن خداوند است، و تأويل آيه شريفه »و أشرقت الأرض بنور ربّها« ظهور آن حضرت(4) است.

اگر ديده تاب ديدن آفتاب آسمان را كه به فرمان خدا روشن است، ندارد چگونه بينش انسان مى?تواند حقيقت خورشيد وجود را كه به نور خدا منوّر است، ادراك كند؟! آرى قلم از شرح توانايى »سيف الله«ى كه مظهر قدرت لايزال است عاجز، و زبان از بيان دانايى انسانى كه »نوراللَّه« هميشه روشن است، الكن است.

پى?نوشت?ها:

× برگرفته از: مقدمه?اى در اصول دين،

آيةالله العظمى وحيد خراسانى.

1. سوره نمل آيه 62 آيا كيست كه اجابت مى?كند مضطر را زمانى كه او را بخواند، و برطرف مى?كند سوء را؟)

2.(آيا نمى?دانى كه هر آينه امر ما نيل نمى?شود مگر به ورع) بصائر الدرجات، الجزء الخامس، ص 263، باب 11، ج 2؛ دلائل الإمامة، ص 254، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 278، بحار الانوار، ج 47، ص 71

3.سوره يونس (10)، آيه 5

4.. سوره زمر (39)، آيه 69 (و درخشيد زمين به نور پروردگارش).

پايگاههاى شيعى در اينترنت

قسمت سوم

رضا عباسپور

1 - صبح (به زبان فارسى) www.sobh.org

شامل آلبوم تصاوير شهداى شهرهاى مختلف ايران، آثار دفاع مقدّس، شهداى تفّحص، دفاع

مقدس، معرفى آثار دفاع مقدس و...

2 - مركز اسلامى انگليس (به زبان?هاى فارسى، عربى، انگليس) www.ic-el.org

شامل مسلمانها و عقايد آنها، خدمات اسلامى، امام خمينى?و... 3 - دعا (انگليسى، عربى) ادعيه

www.duas.org

شامل دعاهاى صحيفه سجاديه، صحيفيه رضويه، صحيفه علويه، دعاى كميل، ندبه، جوشن كبير و اسماء الهى با ذكر خواص هر يك و ...

4 - دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم(فارسى، عربى، انگليسى) www.balag.net

شامل علوم دينى، معارف اسلامى، احاديث معصومين، احكام?و قرآن، آموزش دروس حوزوى، فرهنگ قرآن و مفاهيم قرآنى 5 - مؤسسه جهانى آل البيت (فارسى، عربى، انگليسى، آلمانى، روسى، اردو)

www.al-shia.com

اشاعه فرهنگ شيعه، تبليغ و تبيين مبانى شيعى، استفتائات، مباحث روز، قرآن، حديث، دانستنيهاى علمى، احكام، مجلات، فقه، سخنرانى. 6- مجلس اعلاى اسلامى شيعه در لبنان (عربى)

www.kafel.com

سخنان پيامبر اكرم (ص) امام على(ع)، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه، مقالات پيروان اهل بيت (ع)، تاريخ اسلام و شيعه 7 - پايگاه الاسلام (انگليسى و عربى)

islam.org -www.al

خدا و قرآن، پيرامون اسلام، چهارده معصوم عليهم السلام، معارف اسلامى و احكام، تاريخ و رويدادهاى جارى

8 - شبكه النيل و الفرات (عربى)

www.neel wafurat.com

شامل تفسير قرآن و علوم قرآنى، حديث و علوم حديث، فقه و اصول فقه، عقائد، فرقه?ها، سيره نبى، تاريخ اسلام، جامعه اسلام، نظام سياسى اسلامى، تصوف، تفكر اسلامى معاصر، فرهنگ و... 9 - مركز احياء التراث الاسلامى - قم (فارسى و انگليسى) www.thurath.org

شامل فهرست كتابها و رساله?ها و ديگر آثار اسلامى به ترتيب الفبائى و موضوعى.

10 - مركز تحقيقات كامپوترى علوم اسلامى (فارسى، عربى، انگليسى) www.noorsoft.org

در زمينه قرآن، حديث، دعا و

زيارات، فقه و اصول، تاريخ، رجال، كتب انگليسى، عرفان و...

11 - چكيده اسلام (انگليسى)

www.islamicdigest.org

شامل شخصيتهاى اسلامى، تاريخ و زندگانى اهل بيت(ع) اعياد اسلامى، جنگهاى اسلام، قرآن و حديث، نهج البلاغه و... 12 - موسسه فرهنگى پيوند با امام (فارسى) www.noorerfan.net

13 - تربيت (فارسى) www.tarbiat.org

شامل نكات اخلاقى در كلام قرآن و معصومين، تعليم و تربيت در اسلام، راههاى تربيت، آداب و... 14 - قصص (فارسى) www.gasas.org

شامل داستانهاى قرآنى، معصومين، كرامات معصومين و داستانهاى مربوط به هر كدام . 15 - مؤسسه فرهنگى دارالحديث (فارسى، عربى، انگليسى) www.hadith.net

شامل منابع و متون حديثى

16 - هَجْرْ (عربى) www.hajr.net

اين شبكه مخصوص حوار و گفت و گو در زمينه?هاى مختلف از جمله علوم و معارف اسلامى، ادب و لغت و روابط اجتماعى، طب و بهداشت، مطالب متنوع و به روز است. 17 - ارتباط شيعى (عربى)

www.shia link.net

شامل قرآن، نهج البلاغه، علوم حديث، اعتقادات اسلامى، تاريخ اسلام، فقه و اصول، اخلاق اسلامى، ادب و لغات، فرهنگ اسلامى و منابع اهل سنّت 18 - مركز اطلاع رسانى غدير (فارسى وانگليسى) www.ghadeer.org

شامل انتفاضه، علوم اسلامى، اخلاق و احكام، استفاده از كتب مختلف اديان الهى، اخلاق، حديث، كلام، بانك نرم افزار، علوم اسلامى پيام پيامبران.

19 - عقايد (عربى) www.aqaed.com

شامل سلسله جلسه?هاى عقيدتى، كتابها و بحثهاى عقيدتى، كتابها و بحثها در مورد شبهات، تاريخ اسلام، پاسخ به شبهات، اعتقادات، مناظره?هاى گوناگون ميان علماى شيعه با مخالفان، احاديث مختلف. 20 - اسلام براى شما (عربى)

www.islam 4u.com

شامل مقالات و رسالات، ادعيه و زيارات، طرائف و عبرتها، تفسير ساده، كتابخانه

اسلامى، فقه اسلامى، ادعيه...

شرح حال معصومين به زبان ساده براى نوجوانان

21 - رافد (وابسته به مؤسسه آل البيت) (به زبان عربى و انگليسى) www.rafed.net

شامل مؤسسات و مراكز، كتب (قرآن، علوم قرآن، فقه، حديث، اخلاق، سره معصومين)

مقالات - مناظرات (200 مناظره در موضوعات امامت، اعتقادات و احكام) رويدادها و وقايع. 22 - مركز شيعيان (عربى)

www.shia center.com

شامل اهل بيت، مناسبتها، گفتگو (حوار) مجله اهل بيت، كتابخانه، ادعيه و زيارات

23 - پايگاه كوثر كويت (عربى)

kawthar.com -www.al

شامل اهل بيت، كتابخانه?ها، حوزه علميه، مقالات اسلامى، برنامه?هاى اسلامى، بحثهاى فقهى

24 - مجله بقية ا... (عربى) www.bagiatollah.org

شامل مجله فرهنگى، اسلامى و دينى است با موضوعات در ركاب بقية ا... ولى فقيه، فرهنگى اسلامى، جهاد و شهادت، جامعه و خانواده از مباحثى است كه در اين شبكه موجود است . 25 - مجله نبأ(عربى) www.annabaa.org

شامل مقالات و نوشته هايى درباره اقتصاد، سياست، مباحث اسلامى، ادب و عفت، حقوق.

علم نفس، علوم مختلف، خانواده و زن، فرهنگ، گفت و گوهاى مختلف. 26 - ضيافت عشق(فارسى، عربى، انگليسى) www.hadj.ir

شامل اسرار و معارف حج، مناسك و فقه حج، افكار و انديشه?ها، حج در ادبيات، اماكن و آثار، تاريخ و رجال.

مسائل جارى و اجتماعى حج، كتاب شناسى حج،عكس و... 27- قرآن مجيد (انگليسى)

www.quranmagid.com

شامل منبع آزادى است براى دان لود كردن صداهاى مختلف قرآنى از قّراء معروف و مشهور

28 - بسم الله (انگليسى) و (اردو) www.bismillah.com

شامل قرآن، داستانهاى قرآنى، اسلام در اينترنت و... 29 - مؤسسه خدمات انسانى اسلامى (عربى، انگليسى) www.al-hagg.com

شامل موضوع

اساسى اين شبكه درباره مسائل مربوط به حج و تبليغ در حج همچنين روابط مسلمانان، مذهب، مدرسه حسينيه، انواع مجلات و... 30 - كارت تبريك اسلامى (انگليسى) www.islamicgreetings.com

انواع كارت تبريكهاى اسلامى

24 - شبكه جهانى شيعه www.shiaweb.org

دفاع از شيعه بوسيله كتابهاى اهل سنت، مظلوميت حضرت زهرا (س)، كتابهاى اسلامى، اعمال ماههاى رجب، شعبان، رمضان، پايگاههاى اسلامى و شيعى 25 - اتحاديه?هاى نورالاسلام www.nooralislam.net

انجمن اسلامى شيعه كه شامل گفت و گوهاى اسلامى، عقايدى، ادبى، فرهنگى، اجتماعى است.

24 - شبكه دوستداران و ياوران امام مهدى، عليه السلام www.al-mahdi.org

اين سايت شامل كتابخانه صوتى عظيمى است شامل قرآن كريم، مناظره?ها، دعاها، موعظه?ها، اشعار، و سروده?هائى كه در مدح و شادى آل البيت، همچنين اطلاعات و داده?هائى از زندگانى حضرات معصومين و مناسبات اسلامى.

25 - شبكه امام قائم، عليه السلام www.algaem.net

حقايق مربوط به امام عصر (عج) همچنين پاسخ به شبهات و مطالبى همچون: اصل اعتقاد به حضرت صاحب عصر(عج)، غيبت صغرى و كبرى، شيعه در زمان ظهور، علامات ظهور، ظهور، بعداز ظهور است و ...

26: - شبكه بزرگان?آل البيت، عليهم السلام aaluibayt.org

مبادى اسلام و اهداف امام حسين (ع)، رد شبهات، سخنرانيها، اهل بيت و شيعه، معرفى كتابهاى اخلاقى و ...

27- مركز بحثهاى اعتقادى www.aqaed.com

شامل شيعه و تشيع، كتابهاى عقيدتى، اهل بيت، ارتباط با علما (آية ا... سيستانى)، سؤالهاى عقيدتى و مسابقات، سرودهاى مذهبى. 28 - دفتر آية اللَّه ميرزا جواد تبريزى www.tabrizi.org

پاسخ به سؤالهاى فقهى و عقيدتى مراجعه?كنندگان 29 - بطاقات اسلامية (بليطهاى اسلامى) www.alawjam.com

سرودهاى اسلامى - قصيده?هاى گلچين، مداحى?ها (ولادت و شهادت)

اهل بيت و...

29 - آية اللَّه خامنه?اى www.khamenei.com 30 - آية اللَّه خامنه?اى- لندن www.khamenei.org

31 - آية اللَّه شاهرودى www.shahroudi.org 32 - آية اللَّه سيستانى نجف www.najaf.org

33 - آية اللَّه فاضل لنكرانى lankarani.net www.islamcpo.com

34 - آية اللَّه مكارم شيرازى shirazi.org www.makarem 35 - آية اللَّه تبريزى www.tabrizi.org 36 - آية اللَّه سيّد محمّد باقر حكيم (عربى،انگليسى) www.alhakeem.com

37 - آية اللَّه مصباح يزدى

www.mesbah yazdi.org

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109