نور علی نور

مشخصات كتاب

سرشناسه : احمدی قمی حسین 1341 - گردآورنده عنوان و نام پديدآور : نور علی نور : زیارت نامه حضرات امام زادگان موسی مبرقع ، احمدبن محمد اعرج ، زید و چهل اختران علیهم السلام / به کوشش حسین احمدی . مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران ،1388. مشخصات ظاهری : [104] ص. : مصور (رنگی 5/10 × 5/14 س م. شابک : 6000 ریال 978-964-973-139-1 : وضعیت فهرست نویسی : فاپا (چاپ سوم) يادداشت : مقدمه کتاب به زبان های عربی ،اردو و انگلیسی می باشد. يادداشت : فارسی - عربی يادداشت : چاپ دوم: 1387. يادداشت : چاپ سوم. یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس. موضوع : زیارتنامه ها موضوع : امامزادگان -- زیارتنامه ها شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم) رده بندی کنگره : BP271 /‮الف 34ن9 1388 رده بندی دیویی : 297/777 شماره کتابشناسی ملی : 1930899

مقدمه ناشر

عرض ارادت به فرزندان ائمه اطهارعليهم السلام از وظايف شيعيان، سنتي نيكو است كه به دستور پيامبر اكرم و بزرگوار اسلام صلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام بر ما لازم و آرام بخش جان و روح هر محب اهل بيت عليهم السلام مي باشد.

اميد است اين حرم نوراني كه به انوار مقدّس حضرت موسي بن تقي الجواد و چهل اختر تابناك عليهم السلام منوّر است مورد توجّه بيش از پيش مؤمنين و ارادتمندان اهل بيت عليهم السلام باشد.

از همه عزيزاني كه در آماده سازي اين اثر همكاري و قبول زحمت فرموده اند؛ به ويژه حجّت الاسلام و المسلمين حاج آقاي حيدري كاشاني و برادران احمد سعيدي و اميرسعيد سعيدي كمال تشكر و امتنان را داريم.

مدير مسؤول انتشارات

مسجد مقدّس جمكران

حسين احمدي

مقام معظّم رهبري «مدّ ظلّه العالي»

امام زادگان ما بايد قطب فرهنگي باشند.

* * *

حضرت آيت اللَّه العظمي بهجت «حفظه اللَّه»

اگر كسي خدمتي به حضرت موسي مبرقع عليه السلام نمايد مورد عنايت اهل بيت عليهم السلام و امام جوادعليه السلام و امام زمان «عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف» واقع مي شود.

* * *

توسّلات خيلي نافع است. به اين امام زاده ها زياد سر بزنيد. اين بزرگواران همچون ميوه ها كه هر كدام ويتامين خاصّي دارند، هر كدامشان خواصّ و آثاري دارند.

* * *

يكي از كرامت هاي شيعه، قبور و مزارهاي امام زادگان است، لذا نبايد از زيارت آنها غافل باشيم و خود را اختياراً محروم سازيم.

طليعه

برقع به رخ بنه كه نگاهت ميفكنند

آهسته رو كه دام به راهت مي فكنند

اي يوسف زمانه كمي احتياط كن!

تا چون عزيز مصر به چاهت مي فكنند

امام زاده عظيم الشأن حضرت موسي مبرقع، فرزند بلافصل امام جوادعليه السلام و برادر امام هادي عليه السلام است. مادر اين بزرگوار، بانوي پاك و با عفت حضرت سمانه مغربيه عليها السلام بوده است.

موسي فرزند امام محمّد تقي، در سال 214 هجري قمري در خاندان علم و امامت و معدن فضايل و مكارم متولد شد. او تحت تربيت پدر بزرگوار خويش پرورش يافت و به كمالات علمي و معنوي والايي رسيد؛ تا جايي كه امام جوادعليه السلام در وصيت نامه خويش توليت صدقات و موقوفات را به ايشان واگذار كرد و با اين عمل اعتماد خويش به موسي مبرقع و مراتب عدالت و تقواي آن بزرگوار را بر همگان آشكار ساخت.

موسي پس از شهادت پدرش، از محضر برادر عظيم الشأن خود امام هادي عليه السلام بهره مي جست و آن حضرت را به عبارت «بنفسي أنت؛ جانم به فدايت» خطاب مي كرد.

موسي مبرقع عليه السلام در سال 256 ه.ق به قم آمد و در ابتدا با مخالفت سران عرب كه در قم بودند، مواجه شد. از اين رو به كاشان رفت و مورد استقبال گرم حاكم و مردم كاشان قرار گرفت. پس از مدّتي به اصرار مردم و علما به قم برگشتند و بين مردم محبوبيت خاصي پيدا كردند. محبوبيت ايشان در ميان مردم قم سه وجه داشت:

اوّل: آنكه ايشان معصوم زاده بودند.

دوم: اينكه آن بزرگوار چشمه اي

از علوم كوثر فاطمي بود كه تفسير قرآن و احاديث را به طور مستقيم از امام معصوم به عنوان معدن علم الهي نقل مي كرد.

سوم: آنكه ايشان همچون حضرت يوسف رخساره زيبا و جذابي داشتند كه به هنگام عبور شان مردم دست از كسب و تجارت برداشته، به تماشاي ايشان مي ايستادند. به همين دليل ايشان نقاب و برقع به چهره مبارك مي انداختند و از اين جهت به «مبرقع؛ برقع كشيده» معروف گشتند.

پس از گذشت مدّتي از اقامت موسي مبرقع در قم، دخترش بريهه و خواهرانش زينب، امّ محمّد و ميمونه، دختران امام جوادعليه السلام بر ايشان وارد و مايه بركت و رحمت خداوند بر مردم گشتند. اين بانوان بزرگوار پس از وفات، در كنار حضرت معصومه عليها السلام به خاك سپرده شدند.

موسي مبرقع عليه السلام پس از عمري تهجّد و خدمت و تبليغ علوم اهل بيت عليهم السلام در شب چهارشنبه اواخر ربيع الثاني سال 296 در قم وفات يافت و در مكان فعلي (منزل محمّد بن خالد اشعري) از اصحاب امام رضاعليه السلام مدفون گرديد … بعدها يكي از نوادگان ايشان به نام احمد بن محمّد در كنار ايشان دفن شدند.

جنب قبر مطهر ايشان چهل تن از اهل بيت و نوادگان موسي مبرقع به مرور زمان دفن شدند كه همه آن بزرگواران از مقام علمي و تقواي بالايي برخوردار بودند. از اين جهت آنان را «چهل اختران» ناميدند كه مرقد مطهرشان هم اكنون به «چهل اختران» معروف گشته است.

در همين مجموعه، بقعه امام زاده زيد از فرزندان امام سجادعليه السلام نيز واقع گرديده است.

حضرت موسي مبرقع عليه السلام

حضرت موسي مبرقع عليه السلام

يوسف آل محمّدعليهم السلام

ابو احمد موسي مبرقع، فرزند امام جوادعليه السلام در تاريخ 214 ه.ق دو سال بعد از

ميلاد علي بن محمّد، امام هادي عليه السلام در مدينه متولد شد.(1)

هر چند درباره تعداد فرزندان امام جوادعليه السلام در ميان تاريخ نگاران و دانشمندان رجال اختلاف وجود دارد، اما آنچه همگان بر آن اتفاق نظر دارند، اين است كه جناب موسي مبرقع فرزند بلافصل امام جوادعليه السلام و برادرِ تني امام هادي عليه السلام است.

مادر موسي مبرقع عليه السلام

از ازدواج امام جوادعليه السلام با امّ الفضل دختر مأمون سال ها گذشت، ولي امّ الفضل داراي فرزند نشد؛ چراكه او عقيم و نازا بود. بدين جهت امام جوادعليه السلام، با كنيزي پاك سرشت به نام «سمانه» از اهالي مغرب (بين آفريقا و اندلس) ازدواج كرد و از او در سال 212 ه.ق داراي فرزندي شد كه همان حضرت هادي عليه السلام است.(2)

دو سال بعد، يعني در سال 214 ه.ق فرزند ديگرش از سمانه متولد شد كه او را «موسي» نام نهاد.

مادر صديقان و صالحان

هنگامي كه دست مشيّت و تقدير الهي سمانه را به همراه كارواني از مغرب (بين آفريقا و اندلس) به مدينه آورد و به همسري امام جوادعليه السلام مفتخر گردانيد، امام جوادعليه السلام در شأن آن بانوي پر كرامت چنين فرمود:

«نام او سمانه است، او بانويي است كه حق من را مي شناسد، او از بانوان بهشت است. شيطان سركش به او نزديك نشود و نيرنگ طاغوت عنود به او راه نيابد. او همواره مورد نظر خداوندي است كه هرگز خواب ندارد و در مقام والاي معنوي در رديف مادران صديقان و صالحان است».(3)

روايت ديگري به همين مضمون از ناحيه امام هادي عليه السلام در عظمت و فضيلت مادر بزرگوارشان، حضرت سمانه عليها السلام صادر شده است:

«مادرم عارف به حق من است. او از اهل بهشت است. شيطان سركش به او نزديك نمي شود و نيرنگ ستمگران معاند به او نمي رسد. او همواره مورد نظر خداوندي است كه هرگز خواب ندارد و در شمار مادران صديقان و صالحان است».(4)

آري، يك بانو مي تواند به مقامي برسد كه به فرموده امام جوادعليه السلام شايستگي مادري صديقان و صالحان را پيدا كند

و از وي فرزنداني چون امام هادي عليه السلام و موسي مبرقع عليه السلام به وجود آيد.

حضرت سمانه عليها السلام در فضايل معنوي چنان ممتاز بود كه او را سيّده و مادر ارزش ها مي ناميدند.(5) در زهد و تقوا در عصر خود بي نظير بود، بيشتر روزها، روزه مستحبي مي گرفت.

عالم بزرگ سيّد مرتضي علم الهدي در كتاب «عيون المعجزات» در شأن حضرت سمانه مي نويسد: «و كانت من القانتات؛ او از بانواني بود كه در مقام عبادت خدا نهايت خضوع و خشوع را داشت».(6)

شباهت حضرت موسي مبرقع عليه السلام به مادر

امام جوادعليه السلام در سال 220 ه.ق به دعوت اجبار آميز معتصم عباسي از مدينه به سوي بغداد حركت كرد. آن حضرت پيش از عزيمت، به جانشيني امام هادي عليه السلام كه در آن هنگام هشت سال داشت، تصريح فرمود و آنگاه او را در آغوش گرفت و فرمود: «چه چيزي دوست داري تا از عراق براي تو سوغات بياورم؟»

حضرت هادي عليه السلام در پاسخ فرمود: «شمشيري كه چون آتش شعله ور است».

آنگاه امام جوادعليه السلام به پسر ديگرش موسي كه حدود شش سال داشت فرمود: «تو چه دوست داري تا از عراق برايت به عنوان هديه بياورم؟»

موسي عرض كرد: «يك اسب سواري».

در آن هنگام، امام جوادعليه السلام فرمود: «ابوالحسن (امام هادي عليه السلام) به من شباهت دارد، و موسي عليه السلام به مادرش».(7)

نكته قابل توجه در اين حديث نوراني، تأكيد امام جوادعليه السلام بر شباهت ظاهري و معنوي موسي مبرقع به مادرش حضرت سمانه است؛ همو كه در عرصه زهد و تقوا در ميان زنان عصر خويش يگانه و بي نظير و به فرموده امام جوادعليه السلام همواره مورد لطف ويژه خداوند بوده، شيطان سركش به او نزديك نمي شده، و همطراز

مادران صديقان و صالحان و از بانوان بهشتي بوده است.

شباهت موسي مبرقع عليه السلام، چه در ظاهر و چه در باطن، به چنين بانوي يگانه اي نشان از اوج فضيلت و منزلت آن جناب دارد.

از كودكي تا جواني

موسي مبرقع عليه السلام دوران كودكي خود را در شهر مدينه، در دامن مادري پاك و باتقوا همچون سمانه مغربيه و در سايه سار پدر بزرگوارش امام جوادعليه السلام و در جوار برادرش امام هادي عليه السلام سپري نمود. بدينسان شالوده علم و تقواي موسي در خانه وحي و امامت، پايه ريزي گشت.

با تبعيد امام جوادعليه السلام از مدينه به بغداد، در حالي كه جز شش بهار از زندگي موسي نمي گذشت، روح لطيف وي در غم فراق پدر تحت فشار قرار گرفت. موسي در چنان شرايطي، با تحصيل علوم ديني و احكام شريعت از برادر ارجمندش امام هادي عليه السلام به كمالات علمي و معنوي بالايي دست يافت؛(8) تا جايي كه مردم وي را به عنوان شخصيتي برجسته در علم و تقوا مي شناختند و مسائل ديني خود را از وي سؤال مي كردند، ولي او به خاطر احترام فراواني كه براي برادرش امام هادي عليه السلام قائل بود، سعي مي كرد براي پاسخگويي به مسائل به آن حضرت مراجعه نمايد و بدون اجازه او به مسائل مهم پاسخ ندهد.

از باب نمونه مي توان به اين حديث كه جناب موسي مبرقع خود راوي آن است، توجه كرد. او مي گويد:

در ديوان عمومي با يحيي بن اكثم(9) برخورد كردم و او از من مسائلي پرسيد. من نزد برادرم علي بن محمد امام هادي عليه السلام رسيدم و ميان من و او پندهايي رد و بدل شد كه من را در اطاعت از خودش آگاه

و بينا كرد. به او گفتم: «قربانت شوم! يحيي بن اكثم نامه اي براي من نوشته و مسائلي از من پرسيده تا به او پاسخ دهم».

برادرم امام هادي عليه السلام لبخندي زد و فرمود: «پاسخ او را دادي؟!»

گفتم: «نه». فرمود: «آن سؤال ها چيست؟»

يكي يكي سؤال ها را بيان كردم و برادرم امام هادي عليه السلام جواب فرمود.(10)

از اين روايت به خوبي استفاده مي شود كه موسي مبرقع در مدينه و عراق به عنوان يك شخصيت برجسته علمي، مورد توجه بزرگان بوده است.(11)

آن حضرت پس از مهاجرت به قم نيز مورد احترام علماي بزرگي چون احمد بن عيسي اشعري و احمد بن اسحاق قمي و محمّد بن يحيي كه رياست ديني و دنيايي مردم قم را دارا بودند، واقع گرديد.

ديانت و پرهيزكاري

پرهيزكاري، امانت و تقواي موسي مبرقع نزد پدرش، امري مسلّم بود تا آنجا كه حضرت امام جوادعليه السلام او را بعد از برادرش امام هادي عليه السلام متولي موقوفات و صدقات خود نمود، بي آنكه بر وي ناظر و مراقبي بگمارد.

اين موضوع در وصيت نامه امام جوادعليه السلام به صراحت بيان شده است.

هجرت به قم

اكثر تاريخ نويسان و محدّثان و علماي انساب، اتفاق دارند بر اينكه موسي مبرقع از كوفه به قم هجرت نموده و در همين شهر رحلت كرده و در محلي كه هم اكنون در خيابان آيت اللَّه طالقاني (آذر) به محله چهل اختران معروف است، به خاك سپرده شده است.(12)

در «تاريخ قم» چنين آمده است: «ديگر از سادات حسيني و رضوي از فرزندان امام رضاعليه السلام، موسي بن محمّد بن علي بن موسي الرضاعليهم السلام صاحب رضائيه است. ابوعلي حسين بن محمّد بن نصر بن سالم مي گويد: «اوّل كسي كه از سادات رضوي از كوفه به قم آمد،(13) ابوجعفر موسي بن محمّد بن علي بن موسي بن جعفرعليهم السلام بود، وي در سال 256 ه.ق از كوفه به قم آمد و در قم مقام كرد … ».(14)

محدث قمي با استفاده از «تاريخ قم» مي گويد: «موسي مبرقع جدّ سادات رضوي است و رشته اولادش تا به حال منقطع نگشته است و نسب بسياري از سادات، به او منتهي مي شود. او اوّل كسي است كه از سادات رضوي در سال 256 ه.ق به قم وارد شده است».(15)

ابن فندق، علي بن زيد بيهقي، متوفاي 565 ه.ق در كتاب «لباب الأنساب» مي نويسد: «موسي مبرقع به قم هجرت كرد و در آنجا مدفون مي باشد».(16)

در «تاريخ قم» آمده است: «موسي مبرقع فرزند

امام جوادعليه السلام وقتي وارد قم شد، پيوسته روي خود را با برقع مي پوشاند. رؤساي عرب مقيم قم، به او پيغام دادند كه بايد از مجاورت و همسايگي ما بيرون روي! موسي به كاشان رفت و مورد تجليل و احترام احمد بن عبدالعزيز واقع شد و هداياي گران قيمتي دريافت كرد. احمد بن عبدالعزيز براي وي، هزار مثقال طلا و يك اسب زين كرده به عنوان مقرري سالانه تعيين نمود و به وي تسليم كرد.» (17)

اقامت در قم تا پايان عمر

پس از آن ابو الصّديم حسن بن علي بن آدم اشعري و يكي ديگر از رؤساي عرب، با پي جويي علت بيرون رفتن موسي مبرقع از قم، اهالي قم را به خاطر اين عمل ناشايست توبيخ كردند و عدّه اي از بزرگان عرب را به كاشان فرستادند و با عذرخواهي، او را به قم باز گرداندند و با احترام و اكرام، از مال خود براي او خانه اي خريدند. چند سهم از قريه «هنبرد» و «اندريقان» و «كاريز» را به او واگذار نموده، مبلغ بيست هزار درهم به او عطا كردند.

طبق روايتي ديگر چون اعراب قم به موسي مبرقع پيغام دادند كه بايد از همسايگي ما بيرون روي، او برقع از روي خود برداشت و ايشان او را شناختند. پس درباره موسي همّت و اعتقادشان محقّق شد و اين خانه و سهام و اموال را به او بخشيدند.

از اين دو روايت به خوبي استفاده مي شود كه يكي از علل بيرون راندن وي از قم نشناختن او بوده است، به گونه اي كه وقتي او را شناختند، وي را بسيار تجليل و اكرام نمودند.

موسي مبرقع با اين اموالي كه در اختيارش قرار دادند،

چند روستا، و چند زمين كشاورزي خريداري كرد. و به زندگي خوبي نايل آمد. آنگاه خواهرانش زينب، امّ محمّد، ميمونه و دخترش بريهه به قم آمدند و تا پايان عمر در قم ماندند.(18)

يكي از توفيقات جناب موسي مبرقع و خواهر بزرگوارش زينب، در ايام اقامتشان در قم، ساختن گنبد و بارگاه براي كريمه اهل بيت، حضرت معصومه عليها السلام، بوده است.

فرزندان موسي مبرقع

درباره تعداد فرزندان موسي مبرقع ميان علماي انساب و تاريخ نگاران اختلاف است.

1. در «تحفة الأزهار» آمده است كه وي داراي شش پسر به اسامي ابوالقاسم، حسين، علي، احمد، محمّد و جعفر بود.(19)

2. بعضي وي را صاحب دو پسر به نام احمد و محمّد و چهار دختر به اسامي زينب، امّ محمّد، ميمونه و بريهه دانسته اند.(20)

بدون ترديد همه علما اقرار دارند كه موسي مبرقع، حداقل داراي دو پسر به نام احمد و محمّد بوده است.(21) محمّد داراي فرزند نشده و نسل موسي مبرقع از فرزند ديگرش، احمد ادامه يافته است. سادات رضوي، تقوي، نقوي، برقعي، رضايي و … همه از نسل محمّد اعرج فرزند احمد بن موسي مبرقع مي باشند كه تا به امروز از بين آنها علما، صلحا و افراد برجسته اي به ثمر رسيده و اهل ايمان از وجود پرفيض آنها بهره مند گرديده اند.

رحلت موسي مبرقع عليه السلام

موسي مبرقع عليه السلام در سال 256 ه.ق در سن 42 سالگي وارد قم شد و بعد از اقامتي كوتاه در كاشان، مدّت 40 سال در قم مقيم بود و به عنوان يكي از شخصيت هاي برجسته از خاندان امامت و ولايت مورد تكريم علما و بزرگان و اهالي قم قرار داشت. تا اينكه در شب چهارشنبه آخر دي ماه، 8 روز مانده به آخر ربيع الثاني؛ يعني در 22 ربيع الثاني سال 296 ه.ق در سن 82 سالگي دار فاني را وداع و روح بلندش به ملكوت اعلي پيوست.(22)

امير قم، عباس بن عمرو غنوي به او نماز خواند و در سراي خودش، در همين موضعي كه امروز به مشهد موسي مبرقع در محله چهل اختران معروف است، به خاك سپرده شد.(23)

از همان روز

تاكنون مزار وي مورد احترام مؤمنان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام مي باشد. شيعيان ايران و ديگر كشورها مانند شيعيان هندوستان و پاكستان وقتي به قم مشرف مي شوند، به زيارت موسي مبرقع مي روند و احترام مرقد و ضريح بوسي وي را برخود لازم مي دانند.

موسي مبرقع از منظر علما و دانشمندان شيعه

هيچ يك از علماي شيعه درباره موسي مبرقع، نقص و ضعفي نقل نكرده اند، بلكه جمعي از بزرگان شيعه كه هيچ گاه از افراد ضعيف و غير موثق روايت نمي كنند، با اذعان به عدالت، وثاقت و ديانت حضرت موسي مبرقع عليه السلام، از وي رواياتي نقل كرده اند و به مفاد آن ترتيب اثر داده اند.

از جمله بزرگان شيعه، ثقة الاسلام كليني در الكافي، شيخ طوسي در تهذيب الأحكام، شيخ مفيد در الاختصاص، ابن شعبه در تحف العقول، از جناب موسي مبرقع عليه السلام رواياتي نقل كرده اند كه شاهدي بر وثاقت و صداقت وي در نزد بزرگان شيعه مي باشد.(24)

توطئه ترور شخصيت

در زمان امام هادي عليه السلام، شخص فاسقي به نام «يعقوب ياسر» كه ساقي ميخانه متوكل عباسي و محبوب دربار بود، با جعل حديثي از امام هادي عليه السلام سعي كرد تا شخصيت عظيم حضرت موسي مبرقع عليه السلام را در عالم اسلام خدشه دار نمايد.

اين توطئه ناجوانمردانه در حالي صورت پذيرفت كه حضرت موسي مبرقع عليه السلام بازوي ولايت و امامت برادر خويش امام هادي عليه السلام گشته بود و با سفرهاي تبليغي و هجرت هاي الهي خويش مي توانست بخش هاي عظيمي از عراق، ايران و ديگر كشورهاي منطقه را تحت تأثير جامعيت علمي و معنوي خويش قرار داده و عموم شيعيان را در ياري رساني به امام هادي عليه السلام و زمينه سازي براي استقرار حكومت اهل بيت عليهم السلام استوار و ثابت قدم قرار دهد.

اين جنگ تبليغاتي ناجوانمردانه كه با هدف از كار انداختن بازوان ولايت و امامت و به نيّت كاستن از بُرد تبليغي حضرت موسي مبرقع عليه السلام صورت پذيرفت، تا حدّ بسياري توانست جامعه شيعه را تحت تأثير و حضرت موسي مبرقع را در حصار غربت

و مظلوميت قرار دهد.

در مجموع مي توان گفت كه دربار عباسي در اجراي نقشه پليد و شيطاني خويش در توطئه ترور شخصيت حضرت موسي مبرقع به موفقيت هاي نسبي دست يافت؛ تا جايي كه آثار آن تبليغات سوء و مسموم تا عصر و زمان ما نيز ادامه يافته و غربت و مظلوميت آن حضرت را دو چندان ساخته است.

اين در حالي است كه علامه مجلسي و حضرت آيت الله خوئي، «يعقوب ياسر» را كه ساقي ميخانه متوكل و جعل كننده اين حديث بوده است، مردي «مجهول الهويه» خوانده اند و روايت او را تأييد نكرده اند.

فرزند حاج سيّد علي تقي كشميري نيز با تأليف كتابي جداگانه درباره شخصيت والاي موسي مبرقع عليه السلام بر نظريات علما صحّه گذاشته و آن مرد فاسق فاجر، «يعقوب ياسر» را رسوا نموده است.

در صده هاي اخير، مرحوم «حاجي نوري» با تأليف كتاب ارزشمندي به نام «البدر المشعشع في أحوال الموسي المبرقع» نقاب اتهام را از چهرة غريب و مظلوم موسي مبرقع عليه السلام بركشيده و جلوه هايي از چهره نوراني و ولايي آن حضرت را آشكار ساخته است.(25)

علما و عرفاي بزرگي همچون آيت اللَّه العظمي بروجردي، آيت اللَّه مرعشي نجفي، آيت اللَّه كشميري بر زيارت امام زاده موسي مبرقع و 42 امامزاده ديگر در چهل اختران مداومت داشته و بر آن تأكيد ورزيده اند.

احمد بن محمّد اعرج عليه السلام

مثل احمد تو در اين شهر اميني، احمد!

در بيابان قم آن خلد بريني، احمد!

در ميان همه زيور و زر هاي جهان

تو همان گوهر ارزنده تريني، احمد!

زير گنبد و در كنار مرقد مطهر موسي مبرقع، يكي از نوادگان وي به نام ابوعبداللَّه احمد بن محمّد بن موسي مبرقع مدفون مي باشد.

احمد بن محمّد در سال

311 ه.ق در قم متولد گرديد. كودكي خود را در كنار پدر بزرگوارش محمّد اعرج كه عهده دار سمت نقابت(26) و رياست مردم بود، سپري نمود و از علوم وي بهره مند گرديد. او سيّدي والامقام و برجسته بود. وي در زهد، تقوا، كرامت، سخاوت و عبادت به مقامي رسيده بود كه علاوه بر نقابت و رياست عامه مردم، بر دل ها نيز حكومت مي كرد. مردم قم، از صميم قلب او را دوست مي داشتند و پروانه وار دور شمع وجودش جمع و از فضايل و كمالات او بهره مي بردند.

آن بزرگوار فقط 46 سال عمر نمود و سرانجام در ماه صفر 357 ه.ق چشم از جهان فرو بست و به ديدار معبود خويش شتافت. مردم قم از فراقش در سوگ نشستند و با غم و اندوه فراوان بدن مطهرش را با عظمت ويژه اي تشييع نمودند و در كنار مرقد جدّ بزرگوارش موسي مبرقع به خاك سپردند.

هم اكنون در زير گنبد موسي مبرقع، صورت دو قبر وجود دارد كه يكي مرقد مطهر موسي مبرقع فرزند بلافصل امام جوادعليه السلام است و ديگري مرقد احمد بن محمّد بن احمد بن موسي مبرقع است.(27)

چهل اختران

حاجات خويش را به خداي جهان بگو!

دردي كه خون نموده دلت را عيان بگو!

گر باز حاجتي نگرفتي، بيا و در

دار الشفاي صحن چهل اختران بگو!

تعدادي از فرزندان و نوادگان موسي مبرقع در بقعه خانوادگي وي در كنار مرقدش معروف به چهل اختران مدفون مي باشند و مورد احترام و زيارت اهل ايمان قرار دارند.

تا زمان تأليف «كتاب تاريخ قم» به سال 378 ه.ق، چهارده تن از سادات رضوي از خاندان موسي و جعفر در اين بقعه به خاك سپرده شده بودند

كه نام آنها در آن كتاب ثبت گرديده است.(28) و بعد از آن هم از همين خاندان جمع ديگري دفن شده اند كه عدد آنها را به چهل تن مي رسانند. ولي منبعي براي معرفي نام و نسبت اكثر آنان در دست نيست.

در سابق، قبل از تعميرات، در اين محل صورت 17 قبر مشهود بوده كه قبر مطهر محمّد بن موسي مبرقع در وسط و 16 قبر ديگر در اطراف آن نمايان بوده است.

طبق اسناد و مدارك موجود، نسبت دفن شدگان اين بقعه پاك و پربركت با جناب موسي مبرقع عبارت است از:

1. ابو احمد محمّد، پسر موسي مبرقع؛

2. ابو علي احمد، پسر موسي مبرقع؛

3. زينب، دختر موسي مبرقع؛

4. ابو علي محمّد الاعرج بن احمد (وفات 315 ق)، نوه موسي مبرقع؛

5. امّ محمد بن احمد، نوه موسي مبرقع؛

6. امّ حبيب بنت احمد، نوه موسي مبرقع؛

7. فاطمه بنت محمّد بن احمد، نتيجه موسي مبرقع؛

8. بريهه بنت محمّد بن احمد، نتيجه موسي مبرقع؛

9. امّ كلثوم بنت محمّد بن احمد، نتيجه موسي مبرقع؛

10. امّ سلمه بنت محمّد بن احمد، نتيجه موسي مبرقع؛

11. يحيي بن احمد بن محمّد بن احمد، نبيره موسي مبرقع؛

12. ابوجعفر محمّد بن موسي بن احمد بن محمّد بن احمد، نديده موسي مبرقع؛

13. ابوالفتح عبداللَّه بن موسي بن احمد بن محمّد بن احمد، نديده موسي مبرقع؛

14. بريهه بنت علي بن جعفر بن امام هادي، زوجه محمّد بن موسي مبرقع، عروس ابو جعفر موسي مبرقع؛

15. امّ ولد، همسر ابو علي محمّد بن احمد بن موسي مبرقع؛

16. ابوجعفر بن يحيي صوفي بن جعفر بن علي النقي، نواده امام هادي عليه السلام؛

17. فخرالدين بن يحيي صوفي ابن جعفربن علي النقي، نواده امام

هادي عليه السلام.(29)

امام زاده زيد عليه السلام

امام زاده زيد عليه السلام

اي آنكه علم و زهد تو درياي بيكران!

اي سينه ات شبيه صدف هاي دُر فشان!

يا زيد، اي سلاله عصمت، تبار نور!

حقّا كه رحمتي شده اي در ديار مان!

در ضلع غربي صحن بزرگ چهل اختران بقعه امام زاده زيد واقع است.

سلسله نسب

مرحوم عباس فيض، سلسله نسب وي را چنين ذكر كرده است:

«امام زاده جليل القدر سيّد اجلّ جناب زيد بن علي بن علي الاكبر ابن محمّد السليق ابن عبيداللَّه بن محمّد بن الحسن بن الحسين الاصغر بن الامام زين العابدين عليه السلام».(30)

به نظر مي رسد امام زاده علي اكبر كه در بازار تجريش تهران مورد احترام و زيارت عموم مؤمنين قرار دارد، جدّ امام زاده زيد باشد.

برخي از تاريخ نگاران، سلطان محمود (فرزند محمّد بن زيد) مدفون در قريه «صرم» را از نوادگان وي مي شمارند.(31)

تباري پاك

شيخ مفيد مي گويد: «حسين بن علي بن الحسين عليه السلام [جدّ اعلاي امام زاده زيد] سيّدي فاضل و صاحب كمال و ورع بوده و روايات بسياري از پدر بزرگوارش امام سجادعليه السلام(32) و از عمه اش فاطمه بنت الحسين عليه السلام و از برادرش امام محمّد باقرعليه السلام نقل نموده است».

مرحوم محدث قمي مي نويسد: «حسين اصغر كه كنيه اش ابو عبداللَّه بوده، مردي عفيف و محدّث و فاضل بوده است و جماعتي از وي حديث نقل كرده اند. وي در سال 157 ه.ق در سن 64 سالگي وفات كرد و در بقيع به خاك سپرده شد».(33)

جدّ ديگر امام زاده زيد، حسن بن حسين بن علي بن الحسين عليهم السلام است كه محدّث قمي وي را مردي محدّث معرفي مي نمايد. او در مكه ساكن بوده و سرانجام در سرزمين روم وفات نموده است. نسل وي از محمّد اكبر و محمّد از نسل پسرش «عبيداللَّه» [و بنا به نقل بعضي از كتب «عبداللَّه»] ادامه يافت. و از نسل عبيداللَّه [يا عبداللَّه]دو پسرش به نام محمّد السليق و علي المرعشي و از محمّد السليق، علي اكبر و از وي نيز علي و از ايشان شاهزاده

زيد به دنيا آمد».(34)

جلوه اي از كرامات ثبت شده

1. يكي از اولياي خدا نقل مي كند: شبي در عالم رؤيا، حضرت امام رضاعليه السلام را ديدم كه از مردم گلايه مي كردند و مي فرمودند: «به مردم بگوييد چرا به زيارت نواده من، موسي مبرقع، نمي روند».(35)

2. حضرت آيت اللَّه العظمي بهجت فرموده اند: «هر كس به امام زاده موسي مبرقع عليه السلام خدمتي بكند، مورد عنايت اهل بيت عليهم السلام، امام جوادعليه السلام و امام زمان عجّل اللَّه تعالي فرجه الشريف قرار مي گيرد».

3. خواهر معصومه محمودي اهل قم در حدود 6 ماه بيماري لاعلاج پيدا كرده و به دكترهاي بسياري مراجعه نموده، اما نتيجه نگرفته بود. تا اينكه يك شب خواب مي بيند كه در حرم مطهر چهل اختران و امام زاده موسي مبرقع عليه السلام مشغول عبادت و زيارت مي باشند. فرداي آن شب به بركت عنايت اين بزرگواران شفاي خود را مي گيرد. و ديگر هيچ احساس ناراحتي و دردي در خود نمي يابد. ايشان در تاريخ 24/6/84 ساعت 11 ظهر گوسفندي براي آقا قرباني نمودند.

4. در تاريخ 26/6/82 فرزندم به نام سيّد محسن يعقوبي اهل قم تصادف كرد و ضربه مغزي شد؛ به گونه اي كه خون در مغزش لخته شده بود و احتمال مرگ مي رفت. دكترها فرزندم را جواب نمودند و گفتند: «از ما كاري ساخته نيست». مادر ايشان نذر كرد اگر فرزند مان شفا يابد، يك عدد قاليچه براي امام زاده موسي مبرقع ببافد. پس از اين نذر، فرزندم به طور عجيبي ظرف مدت كمي بدون تشنج و مشكلات ديگر شفا يافتند و همسرم نيز به نذر شان عمل نمودند.

5. خواهرم 19 سال دارد. دانشجو و بسيار مؤمن است. حدود 3 هفته پيش با درد گردني از

خواب پريد و به مادرم گفت: «سرم خيلي درد مي كند». اين ضايعه گردني در طول دو هفته چنان بزرگ و متورم و دردناك شد كه امان خواهرم را بريد. دكتر در نظر اوّل به او گفت: «تو مبتلا به يك غده اي هستي كه خوش خيم يا بدخيم بودنش با راديولوژي و آزمايش هاي متعدد پاتولوژي معلوم مي شود».

در همان روز به حرم مطهر امام زاده موسي مبرقع عليه السلام و چهل اختران و امام زاده زيد آمديم و خيلي تضرع و زاري كرديم. مادرم خيلي دلش شكست. بعد از چند روز كه نزد دكتر رفتيم، او گفت: «بايد زودتر خواهر تان عمل شود و اين ضايعات از گردن او در بيايد».

عمل جراحي انجام شد، اما وقتي دكتر نتيجه تست پاتولوژي روي غده اي را كه از گردنش درآورده بودند، ديد، به ما اطمينان داد كه جنس اين ضايعه از خون بوده و از حالا به بعد هيچ مشكلي نخواهد داشت. عجيب اينكه تمام دردهاي گردني خواهرم در مدت كوتاهي پس از عمل مرتفع شده است. من از اين حكمت خداوندي و معجزه اين آقايان واقعاً در حيرت مانده ام.

6. خانم اكبري از محله نازي آباد تهران در تاريخ 11/5/85 اظهار داشتند: نذر نموديم تا چند هفته روزهاي چهارشنبه پشت سر هم به امام زاده موسي مبرقع عليه السلام بياييم و اگر زنداني ما آزاد شد، يك گوسفند براي آقا در حرم مطهر قرباني نماييم. الحمد اللَّه زنداني ما پس از چند هفته آزاد شد و ما امروز به نذر خويش عمل كرديم.

7. خادم افتخاري حرم امام زاده موسي مبرقع عليه السلام نقل مي كند كه خواهري دارم به نام زينب كه از ناراحتي قلبي

و همچنين وضع اقتصادي نامطلوب رنج مي بردند. ايشان همسر شهيد بودند.

خواهرم با اينكه اصلاً به زيارت حرم آقا نيامده بودند، شبي در خواب مي بيند كه 9 بانوي بزرگوار در اطراف دو قبر نوراني نشسته اند. يكي از خانم ها مي آيد و دست او را مي گيرد و به سوي قبر موسي مبرقع عليه السلام هدايت مي كند. خواهرم مي گويد: «از دلم گذشت كه اين قبر پسر امام جوادعليه السلام است كه برادرم افتخار خادمي آن را دارد. پس بالاي سر آن حضرت نشستم و حاجاتم را خواستم». پس از اين خواب به زيارت حرم آقا آمدند و گفتند: «اينجا دقيقاً مثل خوابي است كه ديده ام». بعد از مدّت كوتاهي حال ايشان بهبود پيدا كرد و به دستور رهبر معظم انقلاب مزاياي بنياد شهيد براي ايشان مجدداً وصل گرديد.

زيارت نامه حضرت موسي مبرقع عليه السلام فرزند بلافصل امام جوادعليه السلام

اَلسَّلامُ عَلي جَدِّكَ المُصْطَفي اَلسَّلامُ عَلَي أَبِيكَ سلام بر جد بزرگوار شما محمّد مصطفي صلي الله عليه وآله، سلام بر پدر بزرگوار شما المُرتَضي اَلسَّلامُ عَلي خَدِيجَةَ الكُبْري أُمِ ّ سَيِّدَةِ علي مرتضي عليه السلام، سلام بر خديجه كبري عليها السلام مادر بانوي زنان جهانيان، نِسآءِ العالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلي فاطِمَةَ الزَّهْرآءَ سلام بر فاطمه زهراعليها السلام مادر امامان پاك و طاهر، أُمِ ّ الأَئِمَّةِ الطَّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَليَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سلام بر امام حسن و امام حسين عليهما السلام سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِين، دو سرور تمام جوانان اهل بهشت، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِ ّ بْنِ الحُسَيْنِ، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ و سلام بر علي بن الحسين عليه السلام، سلام بر محمّد بْنِ عَلِيٍ ّ، اَلسَّلامُ عَلي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، اَلسَّلامُ عَلي بن علي عليه السلام، سلام بر جعفر بن محمّدعليه السلام، سلام بر مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ، اَلسَّلامُ عَلي عَليِ ّ بْنِ مُوسَي

الرِّضا موسي بن جعفرعليه السلام، سلام بر علي بن موسي الرضاعليه السلام اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ ّ، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِ ّ سلام بر محمّد بن علي عليه السلام، سلام بر علي بْنِ مُحَمَّدٍ، اَلسَّلامُ عَلي حَسَنِ بْنِ عَلِيٍ ّ، اَلسَّلامُ عَلَي بن محمّدعليه السلام، سلام بر حسن بن علي عليه السلام، سلام بر الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِيّ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا مُوسَي حجّت بن الحسن المهدي عليه السلام، سلام بر شما اي موسي بْنِ مُحَمَّدٍ التَّقِيّ الجَواد يا مُوسَي المُبَرقَع وَعَلي فرزند امام جوادعليه السلام اي موسي مبرقع و بر فرزند بزرگوار شما إِبنِكَ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الأَعْرَجِ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِيُّ احمد بن اعرج، درود بر سيّد زكي و پاك، ولي حق الطّاهِرُ الْوَلِيُّ وَالدّاعِيُ وَ الحَفِيُّ، أَشْهَدُ و دعوت كننده مهربان، گواهي مي دهم، أَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً وَ نَطَقْتَ حَقّاً وَ صِدْقاً وَ دَعْوتَ كه تو درست گفتي و سخن به راستي و حقّ راندي، إِلي مَوْلايَ وَ مَوْلاكَ عَلانِيَّةً وَ سِرّاً، فازَ مُتَّبِعُكَ، و دعوت كردي به درگاه مولاي خود در نهان و عيان، وَ نَجي مُصَدِّقُكَ، وَ خابَ وَ خَسِرَ مُكَذِّبُكَ كامجوست پيروت و نجات يافته است تصديق كننده ات، وَ الْمُتَخَلِّفُ عَنْكَ، اشْهَدْ لِي بِهذِهِ الشَّهادَةِ لِأَكُونَ و نوميد و زيانكار است تكذيب كننده و مخالفت، مِنَ الفائِزِينَ بِمَعْرِفَتِكَ وَ طاعَتِكَ وَ تَصْدِيقِكَ اين شهادت را برايم گواهي بده تا از كاميابان باشم، به جهت وَ اتِّباعِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدي وَ ابْنَ سَيِّدِي، معرفت و اطاعت تو و تصديق و پيروي تو، درود بر تو اي آقاي من، أَنْتَ بابُ اللَّهِ المُؤتِي مِنْهُ وَ المَأخُوذُ عَنْهُ، و زاده آقاي من! تويي درگاه خدا كه از آن در به

سوي أَتَيتُكَ زائِراً وَ حاجاتِي لَكَ مُستَودِعاً، وَها أَنا ذا خدا آيند و از آن اخذ كنند. من به زيارتت آمدم أسْتَوْدِعُكَ دِينِي وَ أَمانَتِي وَخَواتِيمَ عَمَلِي وَ جَوامِعَ و حاجات خود را به تو سپردم، و من اكنون دينم را، و امانت، وسرانجام كار، أَمَلِي إِلي مُنْتَهي أَجَلِي أَلسَّلامُ عَلَي النُّفُوسِ الفاخِرَةِ، و همه آرزوهايم را تا پايان عمر به تو مي سپارم. سلام بر شخصيت هايي پر افتخار، وَ بُحُورِ العُلُومِ الزَّاخِرَةِ، وَ شُفَعآئِي فِي الآخِرَةِ، و درياهاي مواج دانش و شفيعان من در آخرت، وَأَوْلِيآئِي عِنْدَ عَوْدِ الرُّوحِ إِليَ الْعِظامِ النّاخِرَةِ، و پيشوايان خلق، و دوستان من هنگام بازگشت روح به استخوان هاي پوسيده، أَئِمَّةِ الْخَلْقِ وَ وُلاةِ الْحَقِ ّ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا و رهبران مردم و صاحبان حقّ. درود بر تو اي الشَّخْصُ الشَّرِيفُ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شخص بزرگوار، گواهي مي دهم كه معبودي جز خداي يكتا نيست كه شَريكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ مُصْطَفاهُ وَ أَنَّ عَلِيّاً شريكي ندارد و حضرت محمدصلي الله عليه وآله، بنده و برگزيده او، و حضرت علي عليه السلام، ولي حقّ وَلِيُّهُ وَ مُجْتَباهُ، وَأَنَّ الإِمامَةَ فِي وُلْدِهِ إِلي يَومِ الدِّينِ، و انتخاب شده او، و مقام امامت تا روز قيامت منحصر در نَعْلَمُ ذلِكَ عِلْمَ اليَقِينِ، وَ نَحْنُ لِذلِكَ مُعْتَقِدُونَ، فرزندان اوست، اين را به يقين مي دانيم و به آن اعتقاد داريم وَ فِي نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ.

و در ياري آنان به كمال ميكوشيم.

زيارت نامه چهل تن از فرزندان و نوادگان امام جواد عليهم السلام معروف به چهل اختران

اَلسَّلامُ عَلي جَدِّكُمُ المُصْطَفْي اَلسَّلامُ عَلْي سلام بر جد بزرگوار شما محمّد مصطفي صلي الله عليه وآله، سلام بر أَبِيكُمُ المُرْتَضي اَلسَّلامُ عَلي خَدِيجَةَ الكُبْري أُمِ ّ پدر شما علي مرتضي عليه السلام، سلام

بر خديجه كبري مادر سَيِّدَةِ نِسآءِ العالَمِينَ، اَلسَّلامُ عَلي فاطِمَةَ الزَّهْرآءَ سرور زنان جهانيان عليها السلام سلام بر فاطمه زهرا أُمِ ّ الأَئِمَّةِ الطَّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَليَ الحَسَنِ مادر امامان پاك و طاهرعليها السلام، سلام بر امام حسن وَ الحُسَيْنِ سَيِّدَي شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِين، و امام حسين عليهما السلام دو سرور تمام جوانان اهل بهشت، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِ ّ بْنِ الحُسَيْنِ زَينِ العابِدِينَ، سلام بر علي بن الحسين زينت عبادت كنندگان عليه السلام، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ ّ الباقِرِ، اَلسَّلامُ عَلي سلام بر محمّد بن علي امام باقرعليه السلام، سلام بر جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ، اَلسَّلامُ عَلي مُوسَي بْنِ جعفر بن محمّد امام صادق عليه السلام، سلام بر موسي بن جعفر جَعْفَرٍ الْكاظِمِ، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِ ّ بْنِ مُوسَي امام كاظم عليه السلام، سلام بر علي بن موسي الرضاعليه السلام، الرِّضا، اَلسَّلامُ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ التَّقِيِ ّ، سلام بر محمّد بن علي امام جوادعليه السلام، اَلسَّلامُ عَلي عَلِيِ ّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْنَّقِيِ ّ، اَلسَّلامُ عَلي سلام بر علي بن محمّد امام هادي عليه السلام، سلام بر حَسَنِ بْنِ عَلِيٍ ّ الزَّكِيِ ّ العَسْكَرِيِ ّ، اَلسَّلامُ عَلي حسن بن علي امام عسكري عليه السلام، سلام بر حُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِيّ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا حجّت بن الحسن المهدي عليه السلام، سلام بر شما اي السّادَةُ الأَزْكِيآءُ الطّاهِرُونَ الأُولِيآءُ وَالدّاعُونَ آقايان تزكيه يافته و پاك، اولياي مهربان، الأَحْفِيآءُ، أَشْهَدُ أَنَّكُمْ قُلْتُمْ حَقّاً وَ نَطَقْتُمْ حَقّاً اي دعوت كنندگان به سوي خدا، گواهي مي دهم كه شما حقيقت را گفتيد وَ صِدْقاً وَ دَعْوتُمْ إِلي مَوْلايَ وَ مَوْلاكُمْ عَلانِيَةً و سخن به حقّ و راستي رانديد، و به سوي مولاي من و مولاي خود در نهان وَ سِرّاً، فازَ مُتَّبِعُكُمْ، وَ نَجي مُصَدِّقُكُمْ وَ خابَ و

عيان دعوت كرديد، پيرو شما سعادت يافت، و تصديق كننده شما نجات يافت، وَ خَسِرَ مُكَذِّبُكُمْ وَ الْمُتَخَلِّفُ عَنْكُمْ، إِشْهَدُوا بِهذِهِ و تكذيب كننده و مخالف شما نوميد گشت، گواهان من باشيد الشَّهادَةِ لِأَكُونَ مِنَ الفائِزِينَ بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ طاعَتِكُمْ به اين گواهي تا از سعادتمندان به معرفت و طاعت وَ تَصْدِيقِكُمْ وَ اتِّباعِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا و تصديق و پيروي شما باشم، سلام بر شما اي سروران، السّادَةُ يا أَبْنآءَ رَسُولِ اللَّهِ وَ بَناتِهِ، أَنْتُمْ بابُ اللَّهِ اي پسران رسول خدا، و دختران او، شما درگاه خدا هستيد المُؤْتي مِنْهُ وَ المَأْخُوذُ عَنْهُ، أَتَيتُكُمْ زائِراً كه از آن در به سوي خدا آيند و از آن اخذ كنند، من به زيارت شما آمدم وَ حاجاتِي لَكُمْ مُسْتَوْدِعاً، اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا و حاجات خود را به شما سپرده ام، سلام بر شما الأَشْخاصُ الشُّرَفآءِ، اَلسَّلامُ عَليَ النُّفُوسِ الفاخِرَةِ اي شخصيت هاي شريف، سلام بر وجود پرافتخار شما، وَ بُحُورِ العُلُومِ الزَّاخِرَةِ، وَ شُفَعآئِي فِي الآخِرَةِ، سلام بر درياهاي مواج دانش و شفيعان من در آخرت، وَأَوْلِيآئِي عِنْدَ عَودِ الرُّوحِ إِلَي العِظامِ النّاخِرَةِ، سلام بر شما اوليا و دوستان من هنگام بازگشت روح به استخوان هاي فرسوده، أَئِمَّةِ الْخَلْقِ وَ وُلاةِ الْحَقِ ّ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، رهبران مردم و صاحبان امر ولايت، گواهي مي دهم كه معبودي جز خداي يكتا نيست وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ مُصْطَفاهُ وَ أَنَّ كه شريكي ندارد. و همانا محمدصلي الله عليه وآله، بنده و برگزيده اوست، و همانا علي عليه السلام، عَلِيّاً وَليُّهُ وَ مُجْتَباهُ، وَأَنَّ الإِمامَة فِي وُلْدِهِ إِلي يَومِ ولي او و برگزيده اوست، و همانا امامت تا روز

قيامت منحصر در فرزندان اوست، الدِّينِ، نَعْلَمُ ذلِكَ عِلْمَ اليَقِينِ، وَنَحْنُ لِذلِكَ مُعْتَقِدُونَ، اين را به يقين مي دانم و به آن اعتقاد داريم وَ فِي نَصْرِهِم مُجْتَهِدُونَ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ جَمِيعاً و در ياري آن ها كوشاييم. سلام بر همه شما وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ.

و رحمت و بركات خداوند بر شما باد!

زيارت نامه امام زاده زيد عليه السلام از نوادگان امام سجادعليه السلام

اَلسَّلامُ عَلي جَدِّكَ المُصْطَفَي اَلسَّلامُ عَلي سلام بر جد بزرگوار شما محمّد مصطفي صلي الله عليه وآله، سلام بر پدر بزرگوار شما أَبِيكَ المُرْتَضي اَلسَّلامُ عَلي خَدِيجَةَ الكُبْري علي مرتضي عليه السلام، سلام بر خديجه كبري عليها السلام اَلسَّلامُ عَلي فاطِمَةَ الزَّهرآءَ سَيِّدَةِ نِسآءِ العالَمِينَ، سلام بر فاطمه زهراعليها السلام بانوي زنان جهانيان، أَلسَّلامُ عَلَي النُّفُوسِ الفاخِرَةِ، وَ بُحُورِ العُلُومِ سلام بر وجودهاي پر افتخار، و درياهاي دانش هاي الزَّاخِرَةِ، وَ شُفَعآئِي فِي الآخِرَةِ، ذخيره شده، و شفيعان من در آخرت، أَئِمَّةِ الْخَلْقِ وَ وُلاةِ الحَقِ ّ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ امامان خلق، و اولياي حقيقي من، سلام بر تو اي سرور أَيُّهَا السَّيّدُ الزَّكِيُّ الطّاهِرُ الوَلِيِّ، تزكيه يافته پاك، اي ولي حقّ، گواهي مي دهم كه خدايي أَشهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأَنَّ جز خداي يكتا نيست كه شريكي ندارد. و اين كه محمدصلي الله عليه وآله، بنده مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ مُصطَفاهُ وَ أَنَّ عَلِيّاً وَليُّهُ وَ مُجْتَباهُ، خاص و برگزيده اوست، و گواهي مي دهم كه علي عليه السلام، ولي حقّ وَأَنَّ الإِمامَةَ فِي وُلْدِهِ إِلي يَومِ الدِّينِ، و انتخاب شده اوست، و گواهي مي دهم كه امامت تا روز قيامت منحصر در نَعْلَمُ ذلِكَ عِلمَ اليَقِينِ، وَ نَحْنُ لِذلِكَ مُعْتَقِدُونَ، فرزندان اوست، اين را به يقين مي دانيم، و به آن اعتقاد داريم وَ فِي

نَصْرِهِم مُجْتَهِدُونَ، اَلَّلهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا، و در ياري آنان به كمال مي كوشيم. پروردگارا، دعاي ما را وَ تَقَبَّلَهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ وَ بِرَحمَتِكَ وَ عافِيَتِكَ، مستجاب گردان، و به كرم و عزت و رحمت و عافيت بخشي ات از ما بپذير! وَصَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلَيماً و بر محمّد و خاندان پاك او درود و سلام بفرست، يا أَرحَمَ الرّاحِمِينَ.

اي مهربان ترين رحيمان و مهربانان!

مقدمة

استر الوجه بالبرقع من نظراتهم و امش الهوينا لكي لا تقع في فخهم واحذر قليلا يا يوسف العصر!

لا يوقعوك في الجب كعزيز مصر

هو السيّد الجليل موسي بن الإمام محمّد الجوادعليهم السلام أخو الإمام الهادي عليهم السلام، المعروف بالمبرقع.

أُمّه: السيّدة الجليلة العفيفة سمانة المغربيةعليها السلام.

ولد السيّد موسي ابن الإمام محمّد التقي عليه السلام في سنة 214 هجرية، في بيت العلم و الإمامة و معدن الفضل و الكرامة، و تربي علي يد والده العظيم، فبلغ غاية الكمال العلمي و المعنوي، إلي حد وصل أن يوصي له الإمام الجوادعليه السلام بأن توكل إليه أموال الصدقات و الأوقاف، فأبدي الإمام بذلك اعتماده و ثقته بالسيّد موسي المبرقع و كشف للناس عن مستوي عدالته وتقواه.

بعد شهادة الإمام الجوادعليه السلام نهل السيد المبرقع من فيض علم أخيه الإمام الهادي عليه السلام و كان يخاطب الإمام قائلا: "بنفسي أنت".

في سنة 256 هجرية، قدِم السيّد موسي المبرقع إلي مدينة قم لكن بعض رؤسائها أخرجوه منها، فرحل إلي مدينة كاشان، فاستقبله حاكم كاشان و أهلها بكل حفاوة و ترحيب.

و بعد مدة دعاه أهالي مدينة قم و علمائها ليعود إلي مدينتهم و ألحوا في طلبهم فعاد إليها، و سرعان ما كسب قلوب الناس، وأحبه أهل قم لأسباب ثلاث:

الأوّل: انه كان

الابن المباشر للإمام المعصوم.

الثاني: إن هذا السيّد كان نبعا صافيا للكوثر الفاطمي، و كان ينقل الأحاديث و تفسير القرآن الكريم مباشرة عن الإمام المعصوم الذي هو معدن العلم الإلهي.

الثالث: وهبه اللَّه سبحانه جمال وجه باهر كجمال النبي يوسف عليه السلام فكان إذا مر بالناس تركوا أعمالهم و تجارتهم و انشغلوا بالنظر إليه و محياه الكريم، و لذلك كان يلقي علي وجهه برقعاً، فاكتسب لقب "المبرقع".

بعد مضي فترة من إقامة السيّد المبرقع في مدينة قم، أقبلت إليه كل من كريمته السيدة بريهة، و أخواته الجليلات السيدة زينب و السيدة أمّ محمّد و السيّدة ميمونة بنات الإمام الجوادعليه السلام فأنزل اللَّه بركاته علي الناس بفضلهن، و بعد وفاتهن دفنَّ بجوار السيدة فاطمة المعصومةعليها السلام.

توفي السيد موسي المبرقع عليه السلام بعد عمر قضاه بالعبادة و التهجد، و تبليغ علوم أهل البيت عليهم السلام، و ذلك في ليلة الأربعاء أواخر شهر ربيع الثاني من سنة 296 هجرية في مدينة قم، و دفن في مرقده الحالي، (وكان آنذاك منزلا لمحمد بن خالد الأشعري) أحد أصحاب الإمام الرضاعليه السلام و دفن بعد ذلك بجواره أحد أحفاده المسمي أحمد بن محمّد.

و بمرور الزمان دفن بجوار قبره الشريف أربعون شخصا من أهل بيته و أحفاده، و كل هؤلاء الأكابر كانوا من أهل العلم و الورع، و لذلك أُطلق عليهم "الأربعون كوكبا"، و مرقدهم معروف اليوم بهذا الاسم.

و في نفس المكان الشريف يوجد مرقد السيد زيد من أبناء الإمام السجادعليه السلام.

Preface

Cover your face with a veil، lest they see you

Go slowly، lest they ambush for you

O Joseph of the age take little precaution

Lest they cast you into the well just like the Egyptian monarch

Musa al-Mubarqa` was

the immediate grandson of Imam al-Jawad)`a(and the brother of Imam al-Hadi. Samaneh Maghribiyyah، the pure and dignitary lady، was his mother.

He was born in 412 H. in a family of knowledge، divine leadership، and origin of virtues and of outstanding traits.

He was brought up by his respected father and attained a lofty، scholastic، and spiritual perfection such that in his will authorized him to collect alms and endowments. By doing so، he)`a(showed his confidence in him، and attested to him being just and God wary.

After his father passed away، Musa al-Mubarqa` benefited from his respected brother Imam al-Hadi)`a(، and used to address him saying May my soul be your ransom. Musa al-Mubarqa` arrived in Qum in 652 A.H. where he was confronted by the Arab tribes of the city. Thus، he left for Kashan and was warmly welcomed by its ruler and the people. Shortly after this، he came back to Qum at the request of the people and scholars. He is very popular among the people in Qum. The reasons for his popularity are:

1. He is an offspring of the Imam)`a(.

2. He was the source of knowledge stemming from the Fatimid spring of Kawthar. As a fountain head of divine learning he could directly transmit the exegesis of the Qur'an and Hadith from the infallible Imam to the people.

3. Having an attractive countenance like that of Joseph)`a(، the people would cease working at the marketplace just to see him pass by. That is why he was known as Mubarqa`، for he used to cover

his face with a veil.

Shortly after his return to Qum، Burayha، daughter of Musa، and his sisters Zaynab، Umm Muhammad، and Maymuneh، daughters of Imam al-Jawad)`a(، came to live with him. This caused divine mercy on the people of the city. These respected ladies were buried beside Lady Fatimah al-Ma`sumah)`a(.

After years of spending nights in prayers and propagation in the cause of Ahl al-Bayt)`a(، Musa al-Mubarqa` passed away in Qum on Tuesday night، towards the end of Rabi` al-Thani، 692 A.H. He is buried in what is today the house of Muhammad ibn Khalid al-Ash`ari، one of the companions of Imam al-Rida)`a(. Later، one of his descendants called Ahmad ibn Muhammad was buried beside him. With the passage of time، forty people personalities from the Ahl al-Bayt)`a(and the descendants of Musa al-Mubarqa` were buried beside his holy mausoleum. These outstanding personalities held higher status of learning and God wariness. Thus، they were called Chehel Akhtaran)forty stars(and their holy mausoleum is also called Chehel Akhtaran.

The tomb of Imamzadeh Zayd، one of the sons of Imam al-Sajjad)`a(، is located at this mausoleum.

كتابنامه

1. إثبات الوصيه، مسعودي

2. الاحكام السلطانيه، ابويعلي

3. الإرشاد، شيخ مفيد

4. الكافي، شيخ كليني

5. أضواءٌ علي حياة موسي المبرقع و ذريّته 6. الإختصاص، شيخ مفيد

7. انجم فروزان، عباس فيض

8. بحارالانوار، علامه مجلسي

9. بدر مشعشع في احوال موسي المبرقع، محدث نوري

10. تاريخ قم، حسن بن محمد قمي

11. تحف العقول، ابن شعبه

12. تربت پاكان

13. تهذيب الاحكام، شيخ طوسي

14. دلائل الإماميه، طبري

15. رياحين الشريعه، ذبيح اللَّه محلاتي

16. سبز پوشان (نگاهي به زندگي نامه امام زادگان مدفون در شهر قم)، احمد

محيطي اردكاني

17. ستاره درخشان آسمان ولايت، سيد مصطفي برقعي

18. سيره چهارده معصوم، محمّد محمّدي اشتهاردي

19. سفينة البحار، محدث قمي

20. كتاب تاريخ قم، محمّد حسين ناصر الشريعه

21. گنجينه آثار قم، عباس فيض

22. گنجينه دانشمندان، رازي

23. عمدة الطالب، ابن عنبه

24. عمدة الطالب، جمال الدين احمد بن علي

25. عيون المعجزات، سيد مرتضي

26. لباب الأنساب، علي بن زيد بيهقي

27. موسوعة الامام الجوادعليه السلام، گروه محققان

28. مناقب آل ابوطالب، ابن شهر آشوب

29. منتهي الآمال، محدث قمي

30. يادگار امام جوادعليه السلام، محمّد رضا رمضان نژاد.

چند تذكر

ضمن عرض خير مقدم خدمت زائرين گرامي و آرزوي قبولي زيارت، مكان مقدّسي كه توفيق شرفيابي آن را پيدا نموده ايد، حرم مطهّر امام زاده موسي مُبَرقَع عليه السلام فرزند بلافصل حضرت امام جوادعليه السلام و نوه حضرت امام رضاعليه السلام و چهل اختران (چهل تن از امام زادگان و نوادگان امام جوادعليه السلام و امام زاده زيد عليه السلام از نوادگان امام سجادعليه السلام) مي باشد.

در چنين مكان مقدّس و منورّي كه حريم خاندان عصمت و طهارت است رعايت نكاتي لازم مي باشد:

1. خادمان اين آستان مقدّس خدمت گزاران شما مي باشند، لطفاً با اين عزيزان همكاري نماييد.

2. رعايت نظافت نشانه ايمان است. اينجا مكان مقدّسي مي باشد، لذا نظافت عمومي اين مكان مقدس را رعايت نموده و براي حفظ نظافت اين مكان مقدس از روشن كردن شمع خودداري نماييد.

3. زائران محترم، از خرافات جداً بپرهيزيد. خواندن نماز يك ركعتي، چسباندن مهر به ديوار، گره زدن تسبيح و يا نخ به ضريح مطهّر، نوشتن روي جلد مفاتيح و قرآن و نوشتن يادگاري بر روي ديوار امام زاده، از نمونه هاي بارز خرافات بوده و حرام مي باشد، لذا با خرافات، زيارت خود را خراب نكنيد.

4.

افراد مشكوك را به دفتر امام زاده يا خادمان حرم مطهّر معرفي نماييد.

5. هدايا و نذورات را فقط به دفتر امام زاده تحويل نماييد.

6. زائران گرامي در موقع ورود به امام زاده از گذاشتن كفش در جلوي درب ورودي خودداري نموده و كفش هاي خود را درون كيسه قرار داده و از رها كردن آنها در محوطه زيارت گاه خودداري نماييد.

7. بعد از پايان زيارت، كتاب هاي دعا و مهر و تسبيح را در جاي مخصوص خود قرار داده و از رها كردن آنها در محوطه زيارت گاه خودداري نماييد.

8. خواهر گرامي، زيارت مستحب است، ولي حفظ حجاب واجب مي باشد. با حفظ حجاب خود، قلب نازنين آقا امام زمان عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف را شاد كنيد.

9. در اين مكان نوراني، خالصانه براي ظهور مولايمان امام زمان عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف دعا كنيد؛ زيرا خود ايشان مي فرمايند: «اكثروا الدّعاء بتعجيل الفرج، فإنّ ذلك فرجكم؛ براي تعجيل در فرج و ظهور من بسيار دعا كنيد، همانا اين دعا كردن براي خودتان گشايش خواهد بود».(36)

پي نوشت ها

1) محيطي اردكاني، احمد، سبز پوشان (نگاهي به زندگينامه امام زادگان مدفون در شهر قم)، ص 76 - 77؛ فيض، گنجينه آثار قم، ج 2، ص 546؛ سيّد مصطفي برقعي، ستاره درخشان آسمان ولايت، ص 168.

2) علّامه مجلسي، بحارالانوار، ج 50، ص 115 - 116.

3) إِنَّ إسمَها سَمانَةُ وَأنَّها أمَةٌ عارِفَةٌ بِحَقّي وَ هِي مِنَ الجَنَّةِ لا يَقرِبُها شيطانٌ مارِدٌ، وَ لاينالهُا كيدُ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَهي كانت بِعَينِ اللَّهِ الّتي لاتَنامُ وَ لاتَتَخَلَّفُ عَن اُمَّهاتِ الصِّديقينَ وَ الصَّالِحينَ». محلاتي، ذبيح اللَّه، رياحين الشريعه، ج 3، ص 23؛ موسوعة الإمام الجوادعليه السلام، ص 41.

4) محمّد بن فرج و علي بن مهزيار علي

أبي الحسن عليه السلام: «أمّي عارِفَةٌ بِحَقّي وَهِي مِنَ الجَنَّةِ لا يَقرِبُها شيطانٌ مارِدٌ، وَ لا ينالهُا كيدُ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ هي كانت بِعَينِ اللهِ الّتي لا تَنامُ وَ لاتَتَخَلَّفُ عَن اُمَّهاتِ الصِّديقينَ وَ الصَّالِحينَ». طبري، دلائل الإمامه، ص 401، ص 369؛ إثبات الوصيه، ص 228، س 9؛ موسوعة الإمام الجوادعليه السلام، ص 41.

5) يقالُ لَها سمانَةُ المغربية وَيقالُ إِنَّ اُمَّهُ المَعروُفَةُ بِالسَّيدةِ اُمُّ الفضلِ». ابن شهر آشوب، مناقب آل ابوطالب، ج 4، ص 401.

6) سيّد مرتضي، عيون المعجزات، ص 132.

7) امام جوادعليه السلام: «أشبهني أبُوالحَسِن و أَشبه هذا اُمَّهُ». سيّد مرتضي، عيون المعجزات، ص 133؛ موسوعة الإمام الجوادعليه السلام، ص 48.

8) أضواءٌ علي حياة موسي المبرقع و ذرّيته، ص 128.

9) يحيي بن اكثم به فضل و دانش مشهور و در بحث و جدل معروف بوده است. وي در سن 21 سالگي در شهر بصره به سمت قضاوت برگزيده شد و تدريجاً مرتبه اش رفيع تر گرديد. او خود را به خلفاي عباسي نزديك ساخت و در بغداد و سامرا به مقام قاضي القضاتي ارتقا يافت، تا اينكه در سال 242 ه.ق در ربذه وفات يافت. ر.ك: اشتهاردي، محمّد محمّدي، سيره چهارده معصوم، ص 838.

10) حرّاني، تحف العقول، ترجمه كمره اي، ص 503؛ تهذيب الاحكام، ج 9، ص 355.

11) أضواءٌ علي حياة موسي المبرقع و ذرّيته، ص 128.

12) ر.ك: ابن عنبه، عمدة الطالب، ص 182؛ نوري، بدر مشعشع، ص 2 - 4؛ رازي، گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 188؛ محدث قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 399.

13) اينكه وي از كوفه به قم هجرت نموده، حكايت گر آن است كه قبل از سال 256 ه.ق مدّتي در كوفه ساكن بوده

است بعضي بر اين عقيده اند كه او در سن 30 سالگي؛ يعني سال 244 ه.ق، از مدينه به بغداد رفت و در سال 247 ه.ق پس از قتل متوكل به كوفه هجرت نمود. فيض، عباس، گنجينه آثار قم، ج 2، ص 546.

14) حسن بن محمّد، تاريخ قم، ترجمه حسن بن علي، ص 215.

15) محدث قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 399؛ محدث قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 653.

16) بيهقي، علي بن زيد، لباب الأنساب، ص 121، به نقل از تربت پاكان، ج 2، ص 78.

17) ناصرالشريعه، محمّد حسين، تاريخ قم، ص 215 - 216.

18) ناصر الشريعه، محمّد حسين، تاريخ قم، ص 216.

19) محدث قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 399.

20) فيض، عباس، انجم فروزان، ص 111.

21) ر.ك: احمد بن علي، جمال الدين، عمدة الطالب، ص 182.

22) ناصرالشريعه، محمّد حسين، تاريخ قم، ص 215 - 216؛ محدث نوري، بدرٌ مشعشع في أحوال موسي مبرقع، ص 16.

23) شريف رازي، محمّد، گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 189.

24) ر.ك: شيخ كليني، الكافي، ج 7، ص 158؛ شيخ طوسي، تهذيب الأحكام، ج 9، ص 355؛ شيخ مفيد، الإختصاص، ص 91؛ ابن شعبه، تحف العقول، ص 53.

25) ر.ك: رمضان نژاد، محمّد رضا، يادگار امام جوادعليه السلام، ص 58 - 60.

26) كسي را كه از طرف خليفه يا حاكم، عهده دار رسيدگي به امور اولاد حضرت ابوطالب يا اولاد عباس يا اصنافي از مردم مي شد، نقيب مي گفتند. نقيب ها از ميان افراد برجسته از حيث خانواده و علم و كمال انتخاب مي شدند تا برازنده اين سمت شريف و بزرگ باشند و مردم در امور زندگي شان بهتر مطيع و فرمان بردار آنها باشند. ابويعلي، الاحكام السّلطانيه، ص 90.

27) محدث

قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 400، مي نويسد: «برخي خيال كرده اند اين قبر متعلق به احمد فرزند بلافصل موسي مبرقع است كه صحيح نيست».

28) قمي، حسن بن محمّد، تاريخ قم، ص 224.

29) ر.ك: قمي، حسن بن محمّد، تاريخ قم، ص 224؛ ناصرالشريعه، تاريخ قم، ص 208؛ بيهقي، لباب الأنساب، ص 585؛ فيض، عباس، گنجينه آثار قم، ص 562؛ فقيه، محمّد مهدي، انوار پراكنده، ص 431.

30) و 2. فيض، عباس، گنجينه آثار قم، ص 552؛ محدث قمي، منتهي الآمال، ج 2، ص 81.

31)

32) شيخ مفيد، الإرشاد، ترجمه رسولي محلاتي، ج 2، ص 170.

33) قمي، شيخ عباس، منتهي الآمال، ج 2، ص 79.

34) همان.

35) ر.ك: رمضان نژاد، محمّدرضا، يادگار امام جوادعليه السلام، ص 60.

36) شيخ صدوق، كمال الدين، جلد2، ص 485.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109