غدیر در بیان صاحب غدیر

مشخصات کتاب

سرشناسه : رضوانی علی اصغر، 1341

عنوان و نام پدیدآور : غدیر در بیان صاحب غدیر/ تالیف علی اصغر رضوانی.

مشخصات نشر : قم: مسجد مقدس جمکران 1387.

مشخصات ظاهری : 71 ص.

فروست : سلسله مباحث یادمان غدیر.

شابک : 7000 ریال : 978-964-973-177-3

یادداشت : چاپ دوم : 1389(فیپا) .

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس .

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت -- احادیث

موضوع : غدیر خم

شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم)

رده بندی کنگره : BP223/5/ر6غ37 1387

رده بندی دیویی : 297/452

شماره کتابشناسی ملی : 1720941

ص:1

مقدمه ناشر

غدیر محور همبستگی اسلامی و زیربنای تفکّر شیعی است. غدیر تبیین کننده جریان اصیل وصایت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله می باشد که اسلام راستین را تداوم بخشید و زلال معرفت، ولایت، تسلیم و رضا را در جان مؤمنین جاری و حیات ثمربخش را به آنان هدیه نمود.

غدیر در طول تاریخ مورد بی مهری هایی از طرف دوستان و مورد تهاجم از طرف دشمنان دین قرار گرفت ولی با عنایت و تدبیر پیروان واقعی غدیر حفظ و فرهنگ شد. هم اکنون که در نظام مقدّس جمهوری اسلامی همّت مسؤولان و مردم متدین ایران اسلامی بر غدیری شدن تمامی این سرزمین اسلامی است، بر آن شدیم مجموعه پیش روی که توسط استاد ارجمند حاج علی اصغر رضوانی تألیف گردیده را به زیور طبع بیاراییم.

امید است مورد قبول حضرت حقّ و توجّه مولایمان حضرت حجّت «عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف» قرار گیرد.

لازم است از عنایات ویژه تولیت محترم حضرت آیت اللَّه وافی و دیگر عزیزان همکار در مجموعه انتشارات برادران دیلمی، امیر سعید سعیدی، آشتی، بخشایش، تلاشان و … در به ثمر رسیدن این مجموعه فعالیت نموده اند، کمال تشکر و امتنان را داریم و ان شاء اللَّه خوانندگان گرامی ما را از نظرات ارشادی خود محروم نفرمایند.

مدیر مسوؤل انتشارات مسجد مقدّس جمکران حسین احمدی

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

پیشگفتار

برخی می گویند: اگر این مسائلی را که شما می گویید درست است چرا خود حضرت علی علیه السلام بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به این ادله تمسک نکرد و خود را از این طریق مستحق خلافت ندانست؟ و لذا این به نوبه خود دلیل بر آن است که حضرت علی علیه السلام یا این گونه ادله را قبول نداشته و یا بعد از انتخاب ابوبکر به خلافت، به آن راضی شده است!

اینک جا دارد این موضوع را بررسی کرده و به روایاتی که در آن ها حضرت علی علیه السلام بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله به ادله امامت خود اشاره کرده و در مصادر اهل سنت آمده بپردازیم.

ص:7

ص:8

استدلال به آیات امامت

اشاره

ص:9

استدلال به آیات امامت

1 - استدلال به آیه «ولایت»

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمود: « … فانشدکم اللَّه، اتعلمون … حیث نزلت: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَواةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَواةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»،(1) … فأمر اللَّه عزّوجلّ ان یُعلمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم، بنصبی للناس بغدیر خم، ثم خطب، و قال: ایّها الناس! انّ اللَّه ارسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت انّ الناس مکذّبنی، فاوعدنی لَأُبلّغها او لیعذّبنی. ثم امر فنودی بالصلاة جامعة، ثم خطب فقال: ایها الناس! أتعلمون انّ اللَّه عزّوجلّ مولای و انا مولی المؤمنین، و انا اولی بهم من انفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّه. قال: قم یا علیّ، فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه … »؛(2) « … شما را به خدا سوگند می دهم! آیا می دانید … چه موقعی نازل شد آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا … »؟ … خداوند عزّوجلّ دستور داد تا والیان امرش را بشناساند و همان گونه که نماز و زکات و حج را برای مردم تفسیر کرد برای آنان ولایت را با انتصاب من برای مردم در غدیر خم تفسیر نماید، و لذا خطبه خوانده و فرمود: ای

ص:10


1- 1. سوره مائده، آیه 55.
2- 2. فرائد السمطین، ج 1، ص 312، ح 25.

مردم! همانا خداوند مرا به رسالتی فرستاد که سینه ام برای آن تنگ آمده و می ترسم که مردم مرا در آن تکذیب کنند، ولی مرا تهدید کرده که آن را ابلاغ نمایم وگرنه مرا عذاب خواهد کرد. آن گاه دستور داد تا اعلام نماز جماعت کنند و سپس خطبه خوانده فرمود: ای مردم! آیا می دانید که خدای عزّوجلّ مولای من و مولای مؤمنان است، و من از آنان به خودشان سزاوارترم؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا!، فرمود: برخیز ای علی! من بر خواستم. آن گاه حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. بار خدایا دوست بدار هر کس که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کس که با او عداوت کرده است … ».

ب) حاکم نیشابوری به سند خود از امام علی علیه السلام نقل کرده که فرمود: «نزلت هذه الآیة علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»، فخرج رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و دخل المسجد، و الناس یصلّون بین راکع و قائم، فصلی فإذا سائل قال: یا سائل أعطاک أحد شیئاً؟ فقال: لا إلاّ هذا الراکع - اشار لعلیّ - أعطانی خاتماً»؛(1) «این آیه بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا … »، رسول خداصلی الله علیه وآله از منزل خارج و وارد مسجد شد در حالی که مردم در حال رکوع و قیام بوده و نماز می خواندند. حضرت نیز نماز به جای آورد که ناگهان فقیری را مشاهده کرد. حضرت به او فرمود: ای سائل! آیا کسی چیزی به تو داد؟ فقیر گفت: هیچ کس جز این رکوع کننده - اشاره به علی علیه السلام کرد - او بود که به من انگشتری داد.»

ص:11


1- 3. معرفة علوم الحدیث، حاکم نیشابوری، ص 102.

2 - استدلال به آیه «اکمال»

از امام علی علیه السلام نقل شده که در ذیل احتجاجی در مورد استدلال به آیه «اولی الأمر» و آیه «ولایت» فرمود: «فقام سلمان فقال: یارسول اللَّه! ولاءٌ کماذا؟ فقال: ولاءٌ کولای، من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه. فانزل اللَّه - تعالی ذکره -: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلمَ دِیناً».(1) فکبر رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و قال: اللَّه اکبر، تمام نبوّتی و تمام دین اللَّه؟ ولایة علیّ بعدی … »؛(2) «سلمان برخواست و گفت: ای رسول خدا! کدامین ولایت مقصود شماست؟ حضرت فرمود: ولایتی همانند ولایت من؛ هر کس من سزاوارتر به او از خودش می باشم پس علی نیز اولی به تصرف اوست. اینجا بود که خداوند متعال این آیه را نازل کرد: " امروز برای شما دینتان را کامل و نعمتم را تمام کردم، و راضی شدم که اسلام برای شما به عنوان دین باشد ". در این هنگام بود که رسول خداصلی الله علیه وآله تکبیر گفت و فرمود: خدا بزرگ تر است، تمامیت نبوت و تمامیت دین خدا به ولایت علی بعد از من است … ».

3 - استدلال به آیه «خیر البریة»

یزید بن شراحیل انصاری، کاتب امام علی علیه السلام می گوید: «سمعت علیاً یقول: حدّثنی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و أنا مسنده إلی صدری فقال: یا علیّ! أما تسمع قول اللَّه عزّوجلّ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» هم أنت و شیعتک، و موعدی و موعدکم الحوض، إذا

ص:12


1- 4. سوره مائده، آیه 3.
2- 5. فرائد السمطین، ج 1، ص 312، ح 250.

اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجّلین»؛(1) «از علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله در حالی که او را به سینه چسبانده بودم مرا حدیث کرد و فرمود: ای علی! آیا قول خدای عزوجل را نشنیده ای: "[امّا]کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات [خدا]یند" آنان تو و شیعیان تو هستند، و موعد من و شما در کنار حوض [کوثر] است آن زمان که امت ها برای حساب جمع شده و شما در حالی که پیشانی سفید هستید دعوت می شوید.»

ص:13


1- 6. در المنثور، ذیل آیه؛ شواهد التنزیل، ذیل آیه؛ مناقب، خوارزمی، ص 186.

ص:14

استدلال به روایات امامت

اشاره

ص:15

استدلال به روایات امامت

1 - استدلال به حدیث «غدیر»

الف) معاویه نامه ای به حضرت علی علیه السلام نوشت که برای من فضایل بسیاری است؛ پدرم در جاهلیت مردی بزرگ بود و من برای اولین بار در اسلام پادشاه شدم …

امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب نامه او فرمود: «أباالفضائل یفخر علیّ ابن اکلة الأکباد؟ ثم قال: اکتب یا غلام:

محمد النبیّ أخی و صنوی

و حمزة سیّد الشهداء عمّی

و جعفر الذی یُضحی و یُمسی

یطیر مع الملائکة ابن أمّی

و بنت محمد سکنی وعرسی

منوط لحمها بدمی و لحمی

و سبطا أحمد ولدای منها

فأیّکم له سهم کسهمی

سبقتکم إلی الاسلام طرّاً

علی ما کان من فهمی و علمی

فأوجب لی ولایته علیکم

رسول اللَّه یوم غدیر خمّ

فویل ثمّ ویل ثمّ ویل

لمن یلقی الإله غداً بظلمی

فقال معاویة: أخفوا هذا الکتاب لا یقرأه أهل الشام فیمیلون إلی ابن أبی طالب.»؛(1)

«آیا به واسطه فضایل، فرزند جگرخوار بر من ظلم می کند؟ بنویس به او ای غلام:

ص:16


1- 7. تاریخ دمشق، ج 42، ص 521؛ کنز العمال، ج 13، ص 112.

محمد پیامبرصلی الله علیه وآله برادر من است. و حمزه سیدالشهدا عموی من می باشد.

و جعفری که شبانه روز همراه با ملائکه پرواز می کند پسر مادر من است.

و دختر محمدصلی الله علیه وآله همسر من بوده و در خانه من سکنی دارد و گوشتش با خون و گوشت من در تماس است.

و دو نوه احمد فرزندان من از فاطمه اند، پس کدامین شما همچون من چنین سهمی دارند؟

من بر تمام شما به اسلام پیشی گرفته ام، در حالی که نوجوانی بودم که به وقت بلوغ نرسیده است.

رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم ولایت من را بر شما واجب کرده است. من کسی هستم که شما مرا در روز جنگ و صلح فراموش نخواهید کرد.

پس وای و وای و وای بر کسی که فردای قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که به من ظلم کرده است.

معاویه دستور داد تا آن نامه را مخفی دارند تا اهالی شام آن را قرائت نکنند چرا که باعث می شود تا مردم به علی بن ابی طالب تمایل پیدا کنند.»

ب) ابو طفیل عامر بن واثله می گوید: «کنت علی الباب یوم الشوری مع علیّ علیه السلام فی البیت و سمعته یقول لهم: لأحتجّنّ علیکم بمالایستطیع عربیّکم و لاعجمیّکم تغییر ذلک. ثم قال … فأنشدکم باللَّه: هل فیکم احد قال له رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، لبیلغ الشاهد الغائب

ص:17

غیری؟ قالوا: اللّهم لا»؛(1) «من بر در اتاق در روز شورا با علی در خانه بودم و شنیدم که به آن ها می فرمود: بر شما به چیزی استدلال می کنم که عرب و عجم از شما قدرت تغییر آن را نداشته باشد. سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد: هر کس که من مولای اویم پس علی مولای اوست، بار خدایا دوست بدار هر کس که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کس را که با او دشمنی کرده، و یاری کن هر کسی که او را یاری نموده است، باید حاضران به غایبان اطلاع دهند، غیر از من؟ گفتند: بار خدایا هرگز.»

ج) حاکم نیشابوری به سندش از نُذَیر ضبیّ کوفی تابعی نقل کرده که گفت: «کنّا مع علیّ یوم الجمل، فبعث إلی طلحة بن عبیداللَّه أن ألقنی، فأتاه طلحة. فقال: نشدتک اللَّه، هل سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه؟

قال: نعم. قال: فَلِمَ تقاتلنی؟ قال: لم اذکر. قال: فانصرف طلحة»؛(2) «ما با علی علیه السلام در روز جنگ جمل بودیم، حضرت کسی را نزد طلحة بن عبیداللَّه فرستاد تا با او ملاقات کند، طلحه نزد حضرت آمد، حضرت به او فرمود: تو را به خدا سوگند! آیا شنیدی از رسول خداصلی الله علیه وآله که می فرمود: هر کس که من مولای اویم علی هم مولای اوست، بار خدایا دوست بدار هر کس که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کس که او را دشمن داشته است؟

طلحه گفت: آری. حضرت فرمود: پس چرا با من قتال می کنی؟ او گفت: یادم نمی آید. در این هنگام طلحه از امام علی علیه السلام جدا شد.»

د) ابن اثیر به سندش از اصبغ نقل کرده که گفت: «نشد علیّ الناس

ص:18


1- 8. مناقب خوارزمی حنفی، ص 313، ح 314؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 319، ح 251.
2- 9. مستدرک حاکم، ج 3، ص 371؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 107.

فی الرحبة: من سمع النبیّ صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم ما قال الاّ قام و لا یقوم الاّ من سمع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول. فقام بضعة عشر رجلاً فیهم أبوأیوب الأنصاری، و أبوعمرة بن عمرو بن محصن، و أبوزینب، و سهل بن حنیف، و خزیمة بن ثابت، و عبداللَّه بن ثابت الأنصاری، و حبشی ابن جنادة السلولی، و عبید بن عازب الأنصاری، و النعمان بن عجلان الأنصاری، و ثابت بن ودیعة الأنصاری، و أبوفضالة الأنصاری، و عبدالرحمن بن عبد رب الأنصاری، فقالوا: نشهد انّا سمعنا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: ألا انّ اللَّه عزّوجلّ ولیّی و أنا ولیّ المؤمنین، ألا فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحب من أحبه و أبغض من ابغضه و أعن من اعانه»؛(1) «علی علیه السلام در رحبه مردم را سوگند یاد کرد که هر کس از پیامبرصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم شنید آن را که فرموده برخیزد، و تنها کسانی برخیزند که از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیده اند که می فرمود. در آن هنگام بیش از ده نفر بر خواستند که در میان آن ها ابوایوب انصاری، ابو عمرة بن عمر بن محصن، ابو زینب بن عوف انصاری و سهیل بن حنیف، و خزیمة بن ثابت، و عبداللَّه بن ثابت انصاری، و حُبشی بن جناده سلولی، و عبید بن عازب انصاری، و نعمان بن عجلان انصاری، و ثابت بن ودیعه انصاری، و ابو فضاله انصاری و عبدالرحمن عبد ربّ انصاری، بودند، و گفتند: ما گواهی می دهیم از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: آگاه باشید! هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، بار خدایا! هر کس که ولایت او را پذیرفت او را دوست بدار و هر کس که با او دشمنی کرد او را دشمن بدار، و هر کس که او را دوست داشت او را دوست بدار، و هر کس او را دشمن

ص:19


1- 10. اسد الغابة، ج 3، ص 469، رقم 3341 و ج 6، ص 130، رقم 5926.

داشت او را دشمن بدار، و کمک کن هر کس که او را کمک نموده است.»

ه) از زید بن ارقم نقل شده که گفت: «نشد علیّ الناس: أَنشُد اللَّه رجلاً سمع النبیّ صلی الله علیه وآله یقول: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه وعاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریاً فشهدوا بذلک، و کنت فیمن کتم فذهب بصری»؛(1) «علی علیه السلام مردم را سوگند داد و فرمود: سوگند می دهم کسی را که از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیده که می فرمود: هر کس که من مولای اویم پس علی هم مولای اوست، بار خدایا! دوست بدار هر کسی را که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کسی را که با او دشمنی کرده است، [برخیزد و گواهی دهد]. در آن هنگام دوازده نفر که همگی بدری بوده و در جنگ بدر با پیامبرصلی الله علیه وآله حاضر بودند برخاسته و همگی به حدیث غدیر گواهی دادند. و من از جمله کسانی بودم که آن را کتمان کردم و لذا چشمانم نابینا شد.»

و) احمد بن حنبل به سندش از زاذان بن عمر نقل کرده که گفت: «سمعت علیاً فی الرحبة و هو ینشد الناس، من شهد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یوم غدیر خمّ و هو یقول ما قال. فقام ثلاثة عشر رجلاً، فشهدوا انّهم سمعوا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و هو یقول: "من کنت مولاه فعلی مولاه"»؛(2) «از علی علیه السلام در روز "رحبه" شنیدم مردم را سوگند می داد که هر کس در روز غدیر خم شاهد بوده که پیامبرصلی الله علیه وآله چنان فرمود گواهی دهد. در آن هنگام سیزده نفر برخواسته و گواهی دادند از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیده اند که فرمود: هر کس من مولای اویم علی هم مولای اوست.»

ص:20


1- 11. مجمع الزوائد، ج 9، ص 106؛ المعجم الکبیر، ج 5، ص 510، ح 4996.
2- 12. مسند احمد، ج 1، ص 84.

ز) و نیز به سندش از زیاد بن ابی زیاد نقل کرده که گفت: «سمعت علی بن أبی طالب علیه السلام یَنْشُدُ الناس فقال: أَنْشُدُ اللَّه رجلاً مسلماً سمع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول یوم غدیر خمّ ما قال. فقام اثنا عشر بدریا فشهدوا»؛(1) «از علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم مردم را سوگند می داد و می فرمود: به خدا سوگند! هر فرد مسلمانی که از رسول خداصلی الله علیه وآله شنید که در روز غدیر خم فرمود آن چه را فرمود [گواهی دهد]. در آن هنگام دوازده نفر از صحابه که در جنگ بدر شرکت کرده بودند بر خواستند.»

ح) و نیز به سندش از سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده که گفتند: «نشد علیّ الناس فی الرحبة: من سمع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول یوم غدیر خمّ الاّ قام. قال: فقام من قِبل سعید ستة و من قِبل زید ستة، فشهدوا انّهم سمعوا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول لعلیّ یوم غدیر خم: ألیس اللَّه أولی بالمؤمنین؟ قالوا: بلی. قال: اللّهم من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه»؛(2) «علی علیه السلام در "رحبه" مردم را سوگند داد: هر کس از رسول خداصلی الله علیه وآله شنید که در روز غدیر خم می فرمود [آنچه را که فرمود]برخیزد. راوی می گوید: از ناحیه سعید شش نفر و از ناحیه زید نیز شش نفر برخاسته و همگی گواهی دادند که از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدند که برای علی علیه السلام در روز غدیر خم می فرمود: آیا خدا اولی به مؤمنین نیست؟ گفتند آری. حضرت فرمود: بار خدایا! هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، بار خدایا! دوست بدار هر کس که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کس که با او دشمنی کرده است.»

ط) و نیز به سندش از ابو الطفیل عامر بن واثله لیثی صحابی نقل کرده که گفت: «جمع علیّ - رض - الناس فی الرحبة ثم قال لهم: أنشد اللَّه

ص:21


1- 13. همان، ص 88.
2- 14. مسند احمد، ج 1، ص 118.

کل أمرئ مسلم سمع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول یوم غدیر خم ما سمع لمّا قام، فقام ثلاثون من الناس»؛(1) «علی - رض - در "رحبه" مردم را جمع کرد سپس به آنان فرمود: سوگند می دهم به خدا هر فرد مسلمانی را که از رسول خداصلی الله علیه وآله در روز غدیر خم شنید آنچه را که می فرمود، برخیزد [و گواهی دهد]. در آن هنگام سی نفر برخاسته و گواهی دادند.»

ی) و نیز از عبدالرحمن بن ابی لیلی نقل کرده که گفت: «شهدت علیاً - رض - فی الرحبة ینشد الناس: أَنشُد اللَّه من سمع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، لمّا قام فشهد.

قال عبدالرحمن: فقام اثنا عشر بدریاً کأنّی أنظر إلی أحدهم، فقالوا: نشهد انّا سمعنا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول یوم غدیر خم: ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم و أزواجی أمّهاتهم؟ فقلنا: بلی یا رسول اللَّه. قال: فمن کنت مولاه فعلیّ مولاه اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه»؛(2) «من شاهد علی - رض - در "رحبه" بودم که مردم را چنین سوگند می داد: به خدا سوگند! هر کس از رسول خداصلی الله علیه وآله شنید که در روز غدیر خم می فرمود: هر کس که من مولای اویم پس علی مولای اوست برخیزد و گواهی دهد.

عبدالرحمن می گوید: دوازده بدری بر خواستند. گویا که به یکی از آن ها نظاره می کنم، و همگی گفتند: ما گواهی می دهیم از رسول خدا شنیدیم که در روز غدیر خم می فرمود: آیا من اولی به مؤمنین از خودشان نیستم و همسران من مادران مؤمنان نیست؟ ما گفتیم: آری ای رسول خدا! حضرت فرمود: پس هر کس که من مولای اویم پس علی مولای اوست، بار خدایا! دوست بدار هر کس که ولایت او را پذیرفته و دشمن بدار هر کس که او را دشمن داشته است.»

ص:22


1- 15. مسند احمد، ج 4، ص 370.
2- 16. مسند احمد، ج 1، ص 119.

2 - استدلال به حدیث «دار»

از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود: «لمّا نزلت هذه الآیة علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» دعانی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقال لی: یا علیّ، إنّ اللَّه أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین، فضقت بذلک ذرعاً و عرفت أنّی متی أبادئهم بهذا الأمر أری منهم ما أکره، فصمتُّ علیه حتی جاءنی جبریل فقال: یا محمد! إنّک إلا تفعل ما تؤمر به یعذّبک ربّک. فاصنع لنا صاعاً من طعام و اجعل علیه رجل شاة و املأ لنا عسّاً من لبن، ثم اجمع لی بنی عبدالمطلب حتی أکلمهم وأبلّغهم ما أمرت به، ففعلت ما أمرنی به ثم دعوتهم له و هم یومئذ أربعون رجلاً - یزیدون رجلا أو ینقصونه - فیهم أعمامه: أبوطالب و حمزة و العباس و أبولهب فلمّا اجتمعوا إلیه دعانی بالطعام الذی صنعت لهم فجئت به، فلمّا وضعته تناول رسول اللَّه صلی الله علیه وآله جذرة من اللحم فشقّها بأسنانه ثم ألقاها فی نواحی الصفحة ثم قال: خذوا بسم اللَّه.

فأکل القوم حتی ما لهم بشی ء حاجة و ما أری الاّ موضع أیدیهم، و ایم اللَّه الذی نفس علیّ بیده إن کان الرجل الواحد منهم لیأکل ما قدمت لجمیعهم، ثم قال: اسق القوم، فجئتهم بذلک العسّ فشربوا منه حتی رووا منه جمیعاً، و ایم اللَّه إن کان الرجل الواحد منهم لیشرب مثله. فلمّا أراد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله أن یکلّمهم بَدَرَه أبولهب إلی الکلام فقال: لحدّ ما سحرکم صاحبکم! فتفرّق القوم و لم یکلّمهم رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقال الغد: یا علیّ! إنّ هذا الرجل سبقنی إلی ما قد سمعت من القول فتفرق القوم قبل أن أکلّمهم، فعدّ لنا من الطعام بمثل ما صنعت، ثم اجمعهم إلیّ. قال: ففعلت، ثم جمعتهم، ثم دعانی بالطعام فقرّبته لهم، ففعل کما فعل بالأمس، فأکلوا حتی ما لهم بشی ء حاجة، ثم قال: أسقهم، فجئتهم بذلک العس فشربوا

ص:23

حتی رووا منه جمیعاً، ثم تکلّم رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقال: یا بنی عبدالمطلب! إنّی واللَّه ما أعلم شاباً فی العرب جاء قومه بأفضل ممّا قد جئتکم به، إنّی قد جئتکم بخیر الدنیا و الآخرة، و قد أمرنی اللَّه تعالی أن أدعوکم إلیه، فأیّکم یؤازرنی علی هذا الامر علی أن یکون أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم؟

قال: فأحجم القوم عنها جمیعاً. و قلت … أنا یا نبی اللَّه أکون وزیرک علیه. فاخذ برقبتی ثم قال: إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا.

قال: فقام القوم یضحکون و یقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع لابنک و تطیع»؛(1)

«چون این آیه نازل شد: «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»، رسول خداصلی الله علیه وآله مرا خواست و فرمود: ای علی! همانا خداوند مرا فرمان داده تا قوم نزدیکم را بیم دهم، ولی از این جهت در مضیقه ام و می دانم اگر شروع به دعوت از آن ها کنم چیزی مشاهده می کنم که کراهت دارم. من سکوت اختیار کردم تا این که جبرئیل نزد من آمد و فرمود: ای محمّد! اگر آنچه را فرمان داده شده ای انجام ندهی پروردگارت تو را عذاب خواهد کرد. پس یک من گندم آمده کن و نان بپز و یک ران گوسفند نیز خریداری کن، و نیز از شیر شربتی فراهم آور، و بنی عبدالمطلب را جمع کن تا آنان را آگاه کرده و دستوری که به من داده شده ابلاغ نمایم.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: من آنچه را که حضرت دستور داده بود

ص:24


1- 17. تاریخ طبری، ج 2، ص 62؛ مسند احمد، ج 1، ص 111؛ تاریخ دمشق، ج 1، رقم 133-138؛ کامل ابن اثیر، ج 1، ص 585؛ تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 363؛ کنز العمال، ج 13، ص 114؛ السیرة الحلبیة، ج 1، ص 286.

فراهم کردم، سپس آنان را برای غذا دعوت نمود که جمعیت آن ها چهل نفر یا کمتر یا بیشتر بود، و در میان آنان عموهای پیامبر از ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب بودند. چون همگی برای غذا جمع شدند حضرت آن ها را به غذایی که فراهم کرده بودم دعوت کرد و ما غذا را حاضر کردیم. چون آن را بر زمین گذاشتیم، حضرت تکه گوشتی را برداشت و با دندان های خود دو نیم کرد و سپس آن را در میان طبق گذاشت و فرمود: با نام خدا شروع کنید. همگی از آن غذا خورده و سیر شدند در حالی که تنها آثار دست های آن ها بر غذا بود و از غذا چیزی کاسته نشده بود. و قسم به کسی که جان علی به دست اوست اگر یک نفر آن ها به مقدار تمام غذاها می خورد باز برای همه فراهم بود. سپس حضرت فرمود: آنان را سیراب نما. من کاسه را برداشته و به آنان دادم و همگی از آن آشامیده و سیراب شدند. به خدا سوگند! که اگر هر یک از آنان می خواست همه شربت را بخورد امکان داشت. چون رسول خداصلی الله علیه وآله خواست برای آنان سخن بگوید ابولهب ابتدا به صحبت کرد و گفت: سحر صاحب شما، شما را تأثیر کرده است. آنان متفرق شدند و لذا پیامبرصلی الله علیه وآله نتوانست با آنان سخن بگوید.

روز بعد پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای علی! همانا این مرد مرا سبقت گرفت به آنچه که شنیدی و قوم مرا متفرق کرد قبل از آن که من با آنان سخن بگویم. تو همانند سابق طعامی آماده ساز و دوباره آن ها را برای من جمع کن.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: من برخاستم و آنان را برای حضرت جمع کردم. پیامبرصلی الله علیه وآله طعام را خواست و من برای قوم آماده ساختم و پیامبرصلی الله علیه وآله همان کاری را که روز قبل انجام داده بود انجام داد، سپس

ص:25

فرمود: آن ها را سیراب کن. من ظرف شربت را آورده و به آنان دادم و همگی از آن خورده و سیراب شدند. آنگاه رسول خداصلی الله علیه وآله به سخن درآمد و فرمود: ای بنی عبدالمطلب! همانا به خدا سوگند! من در میان عرب جوانی را سراغ ندارم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آورده ام آورده باشد، همانا من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام، و خدای تبارک و تعالی مرا دستور داده تا شما را به آن دعوت کنم، پس کدامین نفر از شماست که مرا بر این امر کمک کند تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟

همگی سرهایشان را به زیر انداخته و سکوت کردند، ولی من … به حضرت عرض کردم: من ای پیامبر خدا وزیر تو خواهم بود. حضرت گردن مرا گرفته و سپس فرمود: این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست، پس به دستوراتش گوش فرا داده و او را اطاعت کنید.

آن قوم برخاسته و شروع به خنده کردند و به ابوطالب می گفتند: او تو را دستور داده تا سخن فرزندت را گوش فرا داده و اطاعت کنی.»

3 - استدلال به حدیث «ولایت»

از امام علی علیه السلام نقل شده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «سألت فیک خمساً فمنعنی واحدة و اعطانی فیک أربعة؛ سألته ان تجمع علیک أمّتی فأبی علیّ، و اعطانی انّی أول من تنشقّ عنه الأرض و انت معی، و لواء الحمد تحمله، تسبق الأولین والآخرین. و اعطانی انّک أخی فی الدنیا و الآخرة، و اعطانی انّ بیتک مقابل بیتی فی الجنة، و انت ولیّ المؤمنین بعدی»؛(1) «از خداوند درباره تو - علی علیه السلام - پنج تقاضا کردم، یکی را امتناع

ص:26


1- 18. نظم درر السمطین، زرندی، ص 119.

کرد و درباره تو چهار تقاضا را برآورده نمود؛ از او خواستم که امتم را بر تو مجتمع سازد آن را امتناع نمود. ولی به من عطا کرد که من اولین کسی باشم که زمین برایم شکافته شده در حالی که تو همراه من هستی، و پرچم حمد را حمل می کنی تو از اولین و آخرین با آن پرچم سبقت می گیری. و به من عطا نمود که تو برادر من در دنیا و آخرت باشی. و عطا نمود که خانه تو مقابل خانه من در بهشت باشد، و این که ولیّ مؤمنان بعد از من باشی.»

4 - استدلال به حدیث «وصایت»

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که پیامبر صلی الله علیه وآله درباره او فرمود: «إنّ هذا أخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»؛(1) «همانا این شخص، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست پس به دستورات او گوش فرا داده و او را اطاعت کنید.»

ب) و نیز فرمود: «انا أخو رسول اللَّه صلی الله علیه وآله و وصیه»؛(2) «من برادر رسول خدا و وصیّ اویم … ».

ج) و نیز در اثنای خطبه ای فرمود: «أنا عبداللَّه، و أخو رسوله، لا یقولها أحد قبلی و لا بعدی إلاّ کذب، ورثت نبی الرحمة، و نکحت سیدة نساء هذه الأمة، و أنا خاتم الوصیین»؛(3) «من بنده خدا و برادر رسولش می باشم، کسی قبل و بعد از من چنین سخنی نمی گوید جز آن که دروغگوست. من وارث نبی رحمتم و با بزرگ زنان این امت ازدواج نمودم و من خاتم اوصیایم.»

ص:27


1- 19. تاریخ طبری، ج 2، ص 63؛ کامل ابن اثیر، ج 2، ص 62.
2- 20. مناقب، خوارزمی حنفی، ص 222.
3- 21. شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 287.

5 - استدلال به حدیث «منزلت»

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود بر اهل شورا فرمود: «أنشدکم باللَّه؛ أفیکم أحد أخو رسول اللَّه صلی الله علیه وآله غیری إذ آخی بین المؤمنین، فآخی بینی و بین نفسه، و جعلنی منه بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّی لست نبیّ؟! قالوا: لا»؛(1) «شما را به خدا سوگند می دهم! آیا در میان شما کسی هست که غیر از من برادر رسول خداصلی الله علیه وآله باشد، چرا که بعد از عقد اخوت بین مؤمنین، بین من و خودش عقد اخوت بست و مرا نزد خود به منزله هارون نزد موسی قرار داد جز آن که من پیامبر نیستم؟! گفتند: هرگز.»

ب) و نیز از حضرت علیه السلام نقل شده که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله در حق من فرمود: «أنت منّی بمنزلة هارون من موسی»؛(2) «تو نزد من به منزله هارون نزد موسی هستی.»

6 - استدلال به حدیث «علیّ منّی و انا من علیّ»

عبد خیر از امام علی علیه السلام نقل کرده که فرمود: «اهدی إلی النبیّ صلی الله علیه وآله قنوموز، فجعل یقشر الموز و یجعلها فی فمی، فقال له قائل: یا رسول اللَّه! إنّک تحبّ علیّاً؟ قال: أو ما علمت إنّ علیّاً منّی و انا منه»؛(3) «برای پیامبرصلی الله علیه وآله دسته ای از موز هدیه آوردند. حضرت شروع به پوست کندن موز کرده و در دهان من می گذارد. شخصی به ایشان عرض کرد: ای رسول خدا! شما علی را دوست دارید؟ حضرت فرمود: آیا نمی دانی که علی از من و من از اویم؟».

ص:28


1- 22. تاریخ دمشق، ج 42، ص 432.
2- 23. همان، ج 12، ص 349.
3- 24. مناقب، خوارزمی حنفی، ص 64.

استدلال به آیات بر مرجعیت دینی

اشاره

ص:29

استدلال به آیات بر مرجعیت دینی

1 - استدلال به آیه «اولی الامر»

از امام علی علیه السلام نقل شده در احتجاجی که در مسجد رسول خداصلی الله علیه وآله در ایام خلافت عثمان داشتند فرمود: « … فأنشدکم اللَّه، أتعلمون حیث نزلت «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ»؟ … فأمر اللَّه عزّوجلّ نبیّه صلی الله علیه وآله أن یُعلمهم ولاة أمرهم … بنصبی للناس بغدیر خم ثم خطب و قال: أیها الناس! إنَّ اللَّه أرسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت أنّ الناس مکذّبنی، فأوعدنی لأبلّغها أو لیعذّبنی، ثم أمر، فنودی بالصلاة جامعة، ثم خطب، فقال: أیّها الناس! أتعلمون أنّ اللَّه عزّوجلّ مولای و أنا مولی المؤمنین، و أنا أولی بهم من أنفسهم؟ قالوا: بلی یا رسول اللَّه. قال: قم یا علیّ، فقمت. فقال: من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهم وال من والاه، و عاد من عاداه»؛(1) « … شما را به خدا سوگند! آیا می دانید چه موقعی نازل شد آیه: «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ … » … پس خداوند عزّوجلّ پیامبرش را فرمان داد تا والیان امرش را معرفی کند … به نصب کردن من بر مردم در روز غدیر خم، آنگاه خطبه ای خوانده و فرمود: ای مردم! همانا خداوند مرا به رسالتی فرستاده که سینه ام برای آن تنگ آمده و گمان می کنم که مردم مرا تکذیب کنند، ولی خداوند مرا تهدید کرده که باید آن را ابلاغ نمایم وگرنه مرا عذاب خواهد کرد، آنگاه دستور داد تا نماز جماعت برپا شود، و بعد

ص:30


1- 25. فرائد السمطین، ج 1، ص 312، ح 250.

از آن خطبه ای خواند و فرمود: ای مردم! آیا می دانید که خداوند عزّوجلّ مولای من و من مولای مؤمنان و سزاوارتر به مردم از خودشان می باشم؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا!. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: برخیز ای علی! من برخاستم، حضرت فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی نیز مولای اوست، بار خدایا! دوست بدار هر کس که ولایت علی را پذیرفته و دشمن بدار هر کس که او را دشمن دارد.»

2 - استدلال به آیه «انذار»

الف) احمد بن حنبل به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده که در مورد آیه: «إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ» فرمود: «رسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنذر و الهاد رجل من بنی هاشم»؛(1) «رسول خداصلی الله علیه وآله بیم دهنده و هدایت گر مردی از بنی هاشم است.»

ب) حاکم نیشابوری به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده است که درباره آیه «إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ» فرمود: «رسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنذر، و انا الهادی»؛(2) «رسول خداصلی الله علیه وآله بیم دهنده و من هدایت گرم.»

3 - استدلال به آیه «تطهیر»

عامر بن واثله می گوید: «کنت مع علیّ فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیاً یقول لهم: لأحتجنّ علیکم بما لا یستطیع عربیّکم و لا عجمیّکم تغییر ذلک. ثم قال: … فأنشدکم باللَّه! هل فیکم احد انزل اللَّه فیه آیة التطهیر حیث یقول: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ

ص:31


1- 26. مسند احمد، ج 1، ص 126؛ المعجم الصغیر، طبرانی، ج 1، ص 262.
2- 27. المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 130.

الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» غیری؟ قالوا: اللّهم لا»؛(1) «من همراه با علی روز شورا در خانه بودم، که شنیدم علی علیه السلام به آنان می فرمود: بر شما به چیزی استدلال خواهم کرد که عرب و عجم از شما قدرت تغییر آن را نداشته باشد سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که خداوند در شأن او آیه تطهیر را نازل کرده باشد آنگاه فرمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ … »، غیر از من؟ گفتند: هرگز.»

4 - استدلال به آیه «مباهله»

الف) از حضرت علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود با قوم فرمود: «افتقرّون انّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله حین دعا أهل نجران الی المباهلة، أنّه لم یأت إلاّ بی و بصاحبتی و ابنیّ؟. قالوا: اللّهم نعم»؛(2) «آیا اقرار می کنید که رسول خداصلی الله علیه وآله هنگامی که اهل نجران را به مباهله دعوت کرد کسی به جزمن و همسر و دو فرزندانم را نیاورد؟ گفتند: بار خدایا، آری.»

ب) و نیز نقل شده که خطاب به اهل شورا فرمود: «نشدتکم باللَّه! هل فیکم أحد أقرب إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی الرحم و من جعله رسول اللَّه صلی الله علیه وآله نفسه، و أبناه أبناءه، و نساءه نساءه، غیری؟ قالوا: اللّهم لا»؛(3) «شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی به رسول خداصلی الله علیه وآله در رحم بودن از من نزدیک تر است؟ و کسی که رسول خداصلی الله علیه وآله او را نفس خود دانسته و فرزندانش را فرزندان خود و زنانش را زنان خود به حساب آورده است؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ص:32


1- 28. المناقب، ابن مغازلی شافعی، ص 112.
2- 29. تاریخ دمشق، ج 3، ص 116، رقم، 1140.
3- 30. همان، ج 42، ص 432.

استدلال به احادیث بر مرجعیت دینی

اشاره

ص:33

استدلال به احادیث بر مرجعیت دینی

1 - استدلال به حدیث «ثقلین»

الف) عامر بن واثله می گوید: «کنت مع علیّ فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیاً یقول لهم: لأحتجنّ علیکم بما لایستطیع عربیّکم و لاعجمیّکم بغیر ذلک ثم قال … فأَنشدکم باللَّه! أتعلمون انّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال: انّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی، لن تضلّوا ما استمسکتم بهما، و لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؟ قالوا: اللّهم نعم … »؛(1) «من همراه علی - علیه السلام - روز شورا در خانه بودم که شنیدم خطاب به آنان می فرمود: بر شما به چیزی احتجاج خواهم کرد که عرب و عجم از شما نتواند آن را تغییر دهد، سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند! آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گران بها می گذارم کتاب خدا و عترتم، اگر به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد، و آن دو از یک دیگر جدا نمی شوند تا بر من در کنار حوض [کوثر] وارد شوند؟ گفتند بار خدایا! آری.»

ب) از امام علی علیه السلام نقل شده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «انّی قد ترکت فیکم ما إن اخذتم به لن تضلّوا؛ کتاب اللَّه سبب بید اللَّه و سبب بأیدیکم، و اهل بیتی»؛(2) «همانا در میان شما چیزی گذاشتم که اگر به آن

ص:34


1- 31. المناقب، ابن مغازلی شافعی، ص 112.
2- 32. کنز العمال، ج 1، ص 380.

اخذ کنید هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا که سببی است به دست خدا و وسیله ای است به دستان شما، و اهل بیتم.»

2 - استدلال به حدیث «مدینه علم»

الف) مبرّد از امام علی علیه السلام نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «انا مدینة العلم و علیّ بابها»؛(1) «من شهر علم و علی دروازه آن است.»

ب) ابن خلاد به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «انا مدینة العلم و علیّ بابها»؛(2) «من شهر علم و علی دروازه آن است.»

ج) نظیر این معنا را نیز حاکم نیشابوری به سندش از ابو الطفیل نقل کرده که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را روی منبر مشاهده کردم که می فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی، و لن تسألوا بعدی مثلی»؛(3) «از من سؤال کنید قبل از آن که از میان شما رحلت کنم و هرگز از مثل من بعد از من سؤال نخواهید کرد.»

ابن کوا در آن هنگام بلند شد و عرض کرد: ای امیرمؤمنان! «الذَّارِیاتِ ذَرْواً» چیست؟ حضرت فرمود: بادها. او گفت: «الْحامِلتِ وِقْراً» چیست؟ حضرت فرمود: ابرها. گفت: «الْجرِیاتِ یُسْراً»؟ حضرت فرمود: کشتی ها. گفت: «الْمُقَسِّماتِ أَمْراً»؟ فرمود: ملائکه. گفت: آن کسانی که نعمت خدا را تبدیل به کفران کرده و قوم خود را به خانه بدبختی جهنم کشاندند کیانند؟ حضرت فرمود: منافقین قریش.(4)

ه) و نیز از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «واللَّه ما نزلت

ص:35


1- 33. کتاب الفاضل، ص 3.
2- 34. معرفة الصحابه، مخطوط.
3- 35. مستدرک حاکم، ج 2، ص 352.
4- 36. همان.

آیة إلاّ و قد علمت فیم أنزلت، و أین أنزلت، إنّ ربّی وهب لی قلباً عقولاً و لساناً سؤولاً»؛(1) «به خدا سوگند! هیچ آیه ای نازل نشد جز آن که می دانم درباره چه موضوعی نازل شده و کجا نازل گشته است. همانا پروردگارم به من قلبی درک کننده و زبانی سؤال کننده عطا نموده است.»

و) ترمذی به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «انا دار الحکمة و علیّ بابها»؛(2) «من خانه حکمت و علی درب آن است.»

3 - استدلال به حدیث «علیّ مع الحق»

الف) عامر بن واثله می گوید: «کنت مع علیّ فی البیت یوم الشوری، فسمعت علیاً یقول لهم: لأحتجنّ علیکم بما لایستطیع عربیّکم و لاعجمیّکم بغیر ذلک. ثم قال: … فأنشدکم باللَّه! أتعلمون انّ رسول اللَّه قال: الحق مع علیّ و علیّ مع الحق، یزول الحق مع علیّ حیث زال»؛(3) «من همراه علی علیه السلام - روز شورا در خانه بودم که شنیدم می فرمود: بر شما به چیزی احتجاج خواهم کرد که عرب و عجم از شما قدرت تغییر آن را ندارد. سپس فرمود: … شما را به خدا سوگند! آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: حق با علی و علی با حق است، حق همیشه با علی است هر جا که او باشد.»

ب) حاکم نیشابوری به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده که

ص:36


1- 37. حلیة الاولیاء، ج 1، ص 67.
2- 38. صحیح ترمذی، ج 5، ص 301، ح 3807؛ تهذیب الآثار، ج 4، ص 104.
3- 39. المناقب، ابن مغازلی شافعی، ص 112.

رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «رحم اللَّه علیاً، اللّهم أدر الحق معه حیث دار»؛(1) «خدا رحمت کند علی را، بار خدایا! حق را بر محور علی قرار بده هر جا که او هست.»

4 - استدلال به حدیث «صدیق اکبر»

الف) معاذه می گوید: از علی علیه السلام هنگامی که بر منبر بصره خطبه می خواند شنیدم که می فرمود: «انا الصدیق الأکبر! آمنت قبل أن یؤمن أبوبکر، و أسلمت قبل أن یسلم»؛(2) «من صدّیق اکبرم، قبل از آن که ابوبکر ایمان آورد ایمان آوردم و قبل از آن که او اسلام آورد اسلام آوردم.»

ب) و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: «أنا عبد اللَّه و أخو رسوله، و أنا الصدیق الأکبر، لا یقولها بعدی إلاّ کذّاب مفترٍ، و لقد صلّیت قبل الناس سبع سنین»؛(3) «من بنده خدا و برادر رسول اویم، و من صدیق اکبرم، کسی بعد از من این ادعا را به جز بسیار دروغگو و افترا زننده نمی کند. من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم.»

5 - استدلال به انس و نزدیکی با رسول خداصلی الله علیه وآله

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «کنت فی أیام رسول

ص:37


1- 40. مستدرک حاکم، ج 3، ص 124و125.
2- 41. المعارف، ابن قتیبه، ص 169؛ الریاض النضرة، طبری، ج 3، ص 95؛ کنز العمال، ج 13، ص 164.
3- 42. کنز العمال، ج 13، ص 122، ح 36389؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج 7، ص 498؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 112؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44، ح 120؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 56؛ کامل ابن اثیر، ج 1، ص 484.

اللَّه صلی الله علیه وآله کجزء من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، ینظر إلیّ الناس کما ینظر إلی الکواکب فی أفق السماء … »؛(1) «من در ایام رسول خداصلی الله علیه وآله همانند جزئی از او بودم، و مردم به من نظر می کردند همان گونه که به ستاره ها در پهنه آسمان می نگریستند … ».

ب) و نیز نقل شده که روز شورا بر اهل آن چنین احتجاج کرد: «نشدتکم باللَّه! هل فیکم أحد أقرب إلی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فی الرحم [منیّ ؟ و من جعله رسول اللَّه صلی الله علیه وآله نفسه، و أبناءه أبناءه، و نساءه نساءه، غیری؟ قالوا: اللّهم لا»؛(2) «شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که از من در خویشاوندی به رسول خداصلی الله علیه وآله نزدیک تر باشد؟ و کسی که پیامبرصلی الله علیه وآله او را همانند خود قرار داده و فرزندانش را فرزندان خود و زنانش را زن خود بداند؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ج) و نیز نقل شده که فرمود: «کان لی من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله مدخلان: باللیل و النهار. و کنت إذا دخلت علیه و هو یصلّی تنحنح»؛(3) «در دو وقت خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله به طور اختصاصی می رسیدم؛ یکی در شب و دیگری در روز. و چون بر او وارد می شدم در حالی که نماز می گذارد صدایی می کرد.»

د) و نیز نقل شده که فرمود: «کانت لی ساعة من السحر ادخل فیها علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، فان کان قائما یصلّی سبح بی فکان ذاک اذنه لی و ان لم یکن یصلّی أذن لی»؛(4) «من یک ساعت اختصاصی از سحر خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله می رسیدم، اگر او را در حال نماز می یافتم تسبیح

ص:38


1- 43. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 326.
2- 44. همان، ج 42، ص 432.
3- 45. مسند احمد، ج 1، ص 80؛ خصائص، نسایی، ص 111.
4- 46. مسند احمد، ج 1، ص 77؛ خصائص، نسایی، ص 110و111.

می گفت، و این در حکم اجازه پیامبر به من برای وارد شدن بر او بود، و اگر نماز به جای نمی آورد به من اجازه ورود می داد.»

ه) و نیز نقل شده که فرمود: «حسبی حسب النبیّ صلی الله علیه وآله و دینی دین النبیّ صلی الله علیه وآله و من نال منّی شیئا فإنّما یناله من النبی صلی الله علیه وآله»؛(1) «هویت من همان هویت پیامبرصلی الله علیه وآله و دین من نیز همان دین اوست. و کسی که از من چیزی فرا گرفته در حقیقت به طور حتم از پیامبرصلی الله علیه وآله فرا گرفته است.»

6 - استدلال به وارث علم پیامبرصلی الله علیه وآله بودن

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «کنت أدخل علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لیلاً و نهاراً، و کنت إذا سألته أجابنی و إن سکتُ ابتدأنی، و ما نزلت علیه آیة إلاّ قرأتها و علمت تفسیرها و تأویلها. و دعا اللَّه لی أن لا أنسی شیئاً علّمنی إیّاه فما نسیته من حَرام ولا حلال و أمر و نهی و طاعة و معصیة. و لقد وضع یده علی صدری و قال: اللّهم املأ قلبه علماً و فهماً و حکماً و نوراً. ثم قال لی: أخبرنی ربّی عزّوجلّ أنّه قد استجاب لی فیک»؛(2) «من بر رسول خداصلی الله علیه وآله شبانه روز وارد می شدم، و چون از او سؤال می کردم مرا جواب می داد و چون ساکت می شدم او ابتدا به سخن می کرد. بر او آیه ای نازل نشد جز آن که آن را قرائت می کردم و تفسیر و تأویلش را می دانستم. و از خدا برای من خواست که هیچ چیزی را که به من تعلیم داده فراموش نکنم، و لذا هیچ حرام و حلال و امر و نهی و طاعت و معصیتی را فراموش نکرده ام. و فرمود: بار خدایا!

ص:39


1- 47. تاریخ دمشق، ج 42، ص 519.
2- 48. تاریخ دمشق، ج 42، ص 386؛ انساب الأشراف، ج 2، ص 98؛ صحیح ترمذی، ج 3، ص 170؛ خصائص نسایی، ص 112؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 125؛ صواعق المحرقه، ص 121؛ کنز العمال، ج 13، ص 120.

قلب او را پر از علم و فهم و حکمت و نور گردان. سپس فرمود: خبر داد مرا پروردگارم عزّوجلّ که دعای تو را در مورد من اجابت خواهد کرد.»

ب) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «واللَّه انّی لأخوه و ولیّه و وارثه و ابن عمّه، فمن أحقّ به منّی»؛(1)(2) «به خدا سوگند که من برادر رسول خدا و ولی و وارث و پسر عموی اویم. پس چه کسی سزاوارتر به او از من است.»

ج) از امام علی علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: چون آیه «وَتَعِیَها أُذُنٌ وَاعِیَةٌ» نازل شد، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «سألت اللَّه أن یجعلها أذنک یا علیّ!»؛(3) «از خدای عزّوجلّ خواستم که آن را گوش تو قرار دهد ای علی.»

د) از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاجی فرمود: «نشدتکم باللَّه، أفیکم أحد دعا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله له فی العلم و إن یکون أذنه الواعیة مثل ما دعا لی؟ قالوا: اللّهم لا»؛(4) «شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که رسول خداصلی الله علیه وآله برای او در علم دعا کرده و این که گوش فراگیرنده داشته باشد آن گونه که برای من دعا کرد؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ص:40


1- 49. خصائص نسایی، ص 86؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 126، ح 4635؛ المعجم الکبیر، ج 1، ص 107، ح 176.
2- 50.
3- 51. کنز العمال، ج 13، ص 177.
4- 52. تاریخ دمشق، ج 42، ص 432.

استدلال به آیات فضایل

اشاره

ص:41

استدلال به آیات فضایل

1 - استدلال به آیه «شراء»

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود با اصحاب شورا فرمود: «أفیکم أحدٌ کان أعظم غناءاً عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله حین اضطجعت علی فراشه و وقیته بنفسی و بذلت له مهجة دمی؟ قالوا: اللّهم لا»؛(1) «آیا در میان شما غیر از من کسی هست که از همه بیشتر حوائج رسول خداصلی الله علیه وآله را برآورده کرده باشد؟ زمانی که من در رختخواب او خوابیدم و با جانم او را محافظت کرده و خون قلبم را به او هدیه نمودم. عرض کردند: بار خدایا! هرگز.»

ب) و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده که در اشعاری فرمود:

وقیت بنفسی خیر من وطئ الحصا

و من طاف بالبیت العتیق و بالحجر

رسول اله خاف أن یمکروا به

فنجّاه ذو الطول الاله من المکر

و بات رسول اللَّه فی الغار آمنا

موقّی و فی حفظ الاله و فی ستر

و بتّ اراعیهم متی ینشروننی

و قد وطّنت نفسی علی القتل و الأسر»؛(2)

ص:42


1- 53. تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج 42، ص 435؛ مناقب، خوارزمی، ص 315.
2- 54. مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 4؛ تذکرة الخواص، ص 35.

«من با جانم از بهترین کسی که بر روی سنگ ریزه ها گام نهاده حفاظت کردم، و کسی که به دور خانه خدا و حجرالأسود طواف کرده است.

رسول خدا ترسید که حیله ای بر او وارد کنند، لذا خدای بخشنده از حیله نجاتش داد.

رسول خدا در غار با امن و امان شب را تا به صبح آرمید و در حفظ خدا و پناه او بود.

من شب را تا به صبح بیدار بوده و منتظر بودم که چه وقتی مرا قطعه قطعه می کنند، و لذا خودم را برای کشته شدن و اسیری آماده کرده بودم.»

2 - استدلال به آیه «مودّت»

ابونعیم اصفهانی به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده که فرمود: «قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: علیکم بتعلّم القرآن و کثرة تلاوته، تنالون به الدرجات و کثرة عجائبه فی الجنة، ثم قال علیّ: و فینا آل حم، انّه لا یحفظ مودّتنا الاّ کل مؤمن، ثم قرأ: «قُل لَّا أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی »؛(1) «رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بر شما باد به فراگیری قرآن و کثرت تلاوت آن تا به توسط آن به درجات و کثرت عجایبش در بهشت نایل شوید، سپس علی علیه السلام فرمود: ودر ماست آل حم، و هرگز مودّت ما را حفظ نمی کند مگر مؤمنین، سپس این آیه را قرائت کرد: «قُل لَّا أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی ».

ص:43


1- 55. تاریخ اصبهان، ابونعیم، ج 2، ص 165.

ص:44

استدلال به روایات فضایل

اشاره

ص:45

استدلال به روایات فضایل

1 - استدلال به سابق بودن در اسلام و ایمان

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «انّی کنت أول الناس اسلاماً، بُعث [صلی الله علیه وآله] یوم الاثنین، و صلّیت معه یوم الثلاثاء، و بقیت معه اصلیّ سبع سنین، حتی دخل نفر فی الاسلام، و أیّد اللَّه تعالی دینه من بعد»؛(1) «من اولین مسلمان از بین مردم بودم، پیامبرصلی الله علیه وآله روز دوشنبه مبعوث شد و من با او روز سه شنبه نماز گذاردم، و همراه با او هفت سال نماز به جای آوردم، تا عده ای وارد در اسلام شدند و خداوند متعال از آن وقت دینش را تأیید کرد.»

ب) حبه عرنی از امام علی علیه السلام نقل می کند که فرمود: «انا أول من اسلم مع النبیّ صلی الله علیه وآله»؛(2) «من اول کسی هستم که با رسول خداصلی الله علیه وآله اسلام آورد.»

ج) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «أُنزلت النبوة علی النبیّ صلی الله علیه وآله یوم الاثنین و أسلمت غداة یوم الثلثاء، فکان النبی صلی الله علیه وآله یصلّی و أنا إصلّی عن یمینه و ما معه أحد من الرجال غیری»؛(3) «نبوت بر پیامبرصلی الله علیه وآله روز دوشنبه نازل شد و من صبح روز سه شنبه اسلام آوردم. پیامبرصلی الله علیه وآله

ص:46


1- 56. مسند ابویعلی موصلی، ج 1، ص 328، رقم 442؛ بحارالأنوار، ج 38، ص 209، رقم 5.
2- 57. تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 42، ص 31؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 456.
3- 58. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج 2، ص 300.

نماز می خواند و من در طرف راست او نماز می خواندم در حالی که با او کسی غیر از من نبود.»

د) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «آمنت قبل الناس سبع سنین»؛(1) «من هفت سال قبل از دیگران ایمان آوردم.»

ه) حبة بن جوین می گوید: «سمعت علیاًصلی الله علیه وآله یقول: عبدت اللَّه مع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قبل أن یعبده رجل من هذه الأمة خمس سنین - أو سبع سنین -»؛(2) «از علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: خدا را همراه رسول خداصلی الله علیه وآله عبادت کردم پنج یا هفت سال قبل از آنکه کسی از این امت خدا را عبادت کرده باشد.»

و) نسایی از امام علی علیه السلام نقل کرده که فرمود: «ما اعرف احداً من هذه الأمة عبد اللَّه بعد نبیّنا غیری، عبدت اللَّه قبل ان یعبده احد من هذه الأمة تسع سنین»؛(3) «کسی از این امت بعد پیامبرش را نمی شناسم که غیر از من خدا را عبادت کرده باشد. من خدا را عبادت کردم نه سال قبل از آنکه از این امت کسی او را عبادت کرده باشد.»

ز) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: « … أنشدکم باللَّه الّذی لا إله الاّ هو، أفیکم أحد وحّد اللَّه قبلی؟ قالوا: اللّهم لا»؛(4) « … شما را به خدایی که جز او خدایی نیست سوگند! آیا در میان شما کسی هست که خداوند را قبل از من به وحدانیّت شناخته باشد؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ح) حبه عرنی می گوید: «سمعت علیاًعلیه السلام یقول: أنا أوّل من صلّی

ص:47


1- 59. خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام، نسایی، ص 46.
2- 60. تاریخ دمشق، ج 42، ح 30؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 112؛ کنزالعمال، ج 13، ص 122.
3- 61. خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام، ص 47.
4- 62. تاریخ دمشق، ج 42، ص 431؛ مناقب خوارزمی حنفی، ص 314.

مع النبیّ صلی الله علیه وآله»؛(1) «از علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: من اولین کسی هستم که همراه با پیامبرصلی الله علیه وآله نماز گذارد.»

ط) عبداللَّه نجیّ می گوید: از علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم که می فرمود: «صلّیت مع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قبل أن یصلّی معه أحد من الناس ثلاث سنین»؛(2) «همراه رسول خداصلی الله علیه وآله نماز گذاردم سه سال قبل از آنکه کسی از مردم با او نماز گذارد.»

ی) و نیز نقل شده که حضرت علی علیه السلام فرمود: «صلّیت مع رسول اللَّه صلی الله علیه وآله کذا و کذا، لا یصلّی معه غیری إلاّ خدیجة»؛(3) «همراه رسول خداصلی الله علیه وآله مدتی نماز گذاردم در حالی که با او کسی غیر از خدیجه نماز نمی خواند.»

ص) عباد اسدی می گوید: از علی علیه السلام شنیدم که می فرمود: « … و لقد صلیت قبل الناس سبع سنین»؛(4) « … من هفت سال قبل از مردم با پیامبرصلی الله علیه وآله نماز گزاردم.»

ل) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «أنشدکم باللَّه! هل فیکم أحد صلّی للَّه قبلی و صلّی القبلتینّ قالوا: اللّهم لا»؛(5) «شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که برای خدا قبل از من نماز گذارده و به دو قبله نماز خوانده باشد؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ص:48


1- 63. تاریخ دمشق، ج 42، ص 31؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 103؛ خصائص، نسایی، ص 42، رقم 1.
2- 64. تاریخ دمشق، ج 42، ص 33.
3- 65. الاستیعاب، حاشیه الاصابة، ج 3، ص 33؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 120.
4- 66. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44، رقم 120؛ خصائص، نسایی، ص 46؛ کنز العمال، ج 13، ص 122، رقم 36389؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 112.
5- 67. تاریخ دمشق، ج 42، ص 431؛ المناقب، خوارزمی حنفی، ص 314.

2 - استدلال به برادری با پیامبرصلی الله علیه وآله

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «أنا عبد اللَّه و أخو رسول اللَّه … »؛(1) «من بنده خدا و برادر رسول اویم.»

ب) زید بن وهب می گوید: «کنّا ذات یوم عند علیّ علیه السلام فقال: أنا عبد اللَّه و أخو رسوله، لا یقولها بعدی إلاّ کذّاب. فقال رجل من غطفان: واللَّه لأقولنّ لکم کما قال هذا الکذّاب!! أنا عبد اللَّه و أخو رسوله. قال: فصُرع فجعل یضطرب، فحمله أصحابه … »؛(2) «ما روزی نزد علی علیه السلام بودیم که فرمود: من بنده خدا و برادر رسول اویم، که بعد از من کسی به جز کذّاب آن را ادعا نمی کند. شخصی از قبیله غطفان گفت: به خدا سوگند! من می گویم همین را که این کذّاب گفت!! من بنده خدا و برادر رسول اویم. راوی گفت: همان وقت او بر زمین خورد و شروع به دست و پا زدن نمود که اصحابش او را برداشتند … ».

ج) ترمذی و دیگران از امام علی علیه السلام نقل کرده اند که فرمود: «آخی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله بین أصحابه، فقلت: یا رسول اللَّه! آخیت بین اصحابک و ترکتنی فرداً لا أخ لی؟! فقال: إنّما اخترتک لنفسی، أنت أخی فی الدنیا و الآخرة، و أنت منّی بمنزلة هارون من موسی … »؛(3) «رسول خداصلی الله علیه وآله بین اصحابش عقد اخوت بست. عرض کردم: ای رسول خدا! بین اصحابت عقد اخوت بستی ولی مرا تنها بدون برادر گذاشتی؟

ص:49


1- 68. سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44، رقم 120؛ خصائص نسایی، ص 46، رقم 6؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 112.
2- 69. تاریخ دمشق، ج 42، ص 61؛ خصائص، نسایی، ص 87؛ عقد الفرید، ج 4، ص 312؛ کنز العمال، ج 13، ص 129.
3- 70. صحیح ترمذی، ج 3،ص 169؛ صواعق المحرقه، ص 120؛ السیرة الحلبیة، ج 2،ص 91.

پیامبر فرمود: همانا تو را برای خود انتخاب کردم، تو برادر من در دنیا و آخرت هستی و تو نزد من به منزله هارون نزد موسی می باشی.»

د) از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود بر اهل شورا فرمود: «أنشدکم باللَّه! أفیکم أحد أخو رسول اللَّه صلی الله علیه وآله غیری؟ إذ آخی بین المؤمنین؛ فآخی بینی و بین نفسه، و جعلنی منه بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّی لست نبیّ؟ قالوا: لا»؛(1) «شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست به جز من که برادر رسول خداصلی الله علیه وآله باشد؟ آن زمان که بین مؤمنان عقد اخوت بست و بین من و خودش نیز عقد برادری بست و مرا نزد خود به منزله هارون نزد موسی قرار داد جز آن که من پیامبر نیستم؟ گفتند: هرگز.»

ص:50


1- 71. تاریخ دمشق، ج 42، ص 432.

3 - استدلال به حدیث «طیر»

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود با قوم فرمود: «نشدتکم باللَّه! أفیکم أحد أحبّ إلی اللَّه و إلی رسوله منّی، … و یوم الطائر إذ یقول: اللّهم ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی. فجئت فقال: اللّهم و إلی رسولک، اللّهم و إلی رسولک، غیری؟ قالوا: اللّهم لا»؛(1) «شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که نزد خدا و رسولش از من محبوب تر باشد؟ … و روز پرنده آن زمان که فرمود: بار خدایا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از آن پرنده تناول کند. من آمدم، حضرت فرمود: بار خدایا! به سوی رسولت! بار خدایا به سوی رسولت؟، غیر از من؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ب) و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «أهدی لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله طیر یقال له الحباری فوضعت بین یدیه - و کان أنس بن مالک یحجبه - فرفع النبیّ صلی الله علیه وآله یده إلی اللَّه ثم قال: اللّهم ائتنی بأحبّ خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطیر. قال: فجاء علیّ فاستأذن فقال له أنس: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یعنی علی حاجة. فرجع، ثم دعا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله [الثانیة فجاء علیّ فاستأذن فقال انس: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله علی حاجة] فرجع. ثم دعا الثالثة فجاء علیّ فأدخله، فلمّا رآه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال: اللّهم والیّ. فأکل معه. فلمّا اکل رسول اللَّه صلی الله علیه وآله خرج علیّ. قال أنس: اتبعت علیاً فقلت: یا أبا حسن! استغفر لی فإنّ لی إلیک ذنباً و إنّ عندی بشارة. فأخبرته بما کان من النبیّ صلی الله علیه وآله فحمد اللَّه و استغفر لی و رضی عنّی أذهب ذنبی عنده بشارتی إیاه»؛(2) «برای رسول خداصلی الله علیه وآله پرنده ای به نام حباری هدیه آورده و نزد او گذاردند. در آن هنگام انس بن مالک دربان حضرت بود. پیامبرصلی الله علیه وآله دستان خود را به سوی خداوند بلند کرده عرض نمود: بار خدایا! محبوب ترین خلقت به سوی تو را نزد من بفرست تا با من از این پرنده بخورد. راوی می گوید: علی علیه السلام آمد و اجازه گرفت، ولی انس گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله مشغول کاری است و حضرت بازگشت. بار دوّم پیامبرصلی الله علیه وآله دعا کرد، حضرت علی علیه السلام آمد و اجازه خواست، انس گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله مشغول کاری است. بار سوم پیامبرصلی الله علیه وآله دعا کرد، علی علیه السلام آمد و این بار او را راه داد. و چون حضرت صلی الله علیه وآله او را دید فرمود: بار خدایا! نزد من آی. و حضرت علی علیه السلام همراه پیامبرصلی الله علیه وآله آن غذا را خوردند. بعد از صرف غذا حضرت علی علیه السلام از منزل خارج شد. انس می گوید: من به دنبال او رفتم و عرض کردم! ای ابوالحسن! از تقصیر من

ص:51


1- 72. تاریخ دمشق، ج 42؛ ص 432؛ مناقب، خوارزمی، ص 314.
2- 73. تاریخ دمشق، ج 42، ص 245.

در گذر؛ زیرا که در حق تو گناهی انجام داده ام ولی برای تو بشارتی دارم، و آنچه را که پیامبرصلی الله علیه وآله درباره او سه بار فرموده بود بازگو کردم. حضرت علی علیه السلام خدا را سپاس گفته و برای من استغفار نمود و به جهت بشارتی که به او دادم از من راضی شد.»

4 - استدلال به حدیث «رایه»

از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود با قوم فرمود: «نشدتکم باللَّه! أفیکم أحد أحبّ إلی اللَّه و إلی رسوله منّی، إذ دفع الرایة إلیّ یوم خیبر فقال: لأعطینّ الرایة إلی من یحبّ اللَّه و رسوله و یحبّه اللَّه و رسوله؟ … قالوا: اللّهم لا»؛(1) «شما را به خدا سوگند! آیا در میان شما کسی هست که نزد خدا و رسولش از من محبوب تر باشد آن زمان که پرچم را در روز خیبر به من سپرد و فرمود: آن را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد؟ … گفتند: بار خدایا! هرگز.»

5 - استدلال به حدیث «سدّ ابواب»

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «إنّ موسی سأل ربّه أن یطهّر مسجده بهارون و إنّی سألت ربّی أن یطهّر مسجدی بک و بذریّتک، ثم أرسل إلی أبی بکر: أن سدّ بابک، فاسترجع ثم قال: سمعاً و طاعة، فسدّ بابه: ثم أرسل إلی عمر، ثم أرسل إلی العباس بمثل ذلک، ثم قال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: ما أنا سددت أبوابکم و فتحت باب علیّ، و لکنّ اللَّه فتح باب

ص:52


1- 74. تاریخ دمشق، ج 42؛ ص 432.

علیّ و سدّ أبوابکم»؛(1) «همانا موسی از پروردگارش خواست تا مسجدش را برای هارون پاک گرداند، و من هم از پروردگارم خواسته ام تا مسجدم را برای خود و ذریه ام پاک کند. آن گاه کسی را نزد ابوبکر فرستاد که درب خانه اش را [به سوی مسجد] ببندد ابوبکر کلمه استرجاع [انّا للَّه و انّا الیه راجعون] را بر زبان جاری ساخت سپس گفت: گوش داده و اطاعت می کنم، و لذا درب خانه اش را بست. آن گاه کسی را نزد عمر و کس دیگری را به نزد عباس فرستاد تا درب خانه خود را به طرف مسجد ببندند. سپس فرمود: من درب خانه های شما را نبستم و درب خانه علی را باز نگذاشتم، بلکه خدا بود که درب خانه علی را باز گذاشته و درب های شما را بست.»

6 - استدلال به مجاهده در راه خدا

الف) از امام علی علیه السلام نقل شده که در احتجاج خود روز شورا فرمود: «أفیکم أحد کان أقتل لمشرکی قریش عند کلّ شدیدة تنزل برسول اللَّه صلی الله علیه وآله منّی؟ قالوا: اللّهم لا»؛(2) «آیا در میان شما کسی هست که از من بیشتر مشرکان قریش را هنگامی که شداید بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل می شد، کشته باشد؟ گفتند: بار خدایا! هرگز.»

ب) و نیز نقل شده که فرمود: «لمّا انهزم الناس یوم احد عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لحقنی من الجزع علیه ما لم أملک نفسی، و کنت أمامَه أضرب بسیفی بین یدیه، فرجعت أطلبه فلم اره، فقلت: ما کان رسول اللَّه لیفرّ، و ما رأیته فی القتلی، و اظنّه رُفع من بیننا الی السماء، فکسرت جفنَ

ص:53


1- 75. مجمع الزوائد، ج 9، ص 114؛ کنز العمال، ج 13، ص 175.
2- 76. تاریخ دمشق، ج 42، ص 434؛ مناقب، خوارزمی، ص 314.

سیفی، و قلت فی نفسی لأُقاتلنّ به عنه حتی أُقتل، و حملت علی القوم، فأفرجوا، فإذا أنا برسول اللَّه صلی الله علیه وآله قد وقع علی الأرض مغشیا علیه، فقمت علی رأسه، فنظر الیّ و قال: ما صنع الناس یا علیّ؟

فقلت: کفروا یا رسول اللَّه! و ولّوا الدبر من العدو و اسلموک. فنظر النبیّ صلی الله علیه وآله الی کتیبة قد أقبلتْ إلیه، فقال لی: رُدَّ عنّی یا علی هذه الکتیبة. فحملت علیها بسیفی، أضربها یمینا و شمالاً حتی ولّوا الأدبار. فقال لی النبی صلی الله علیه وآله: أما تسمع یا علیّ مدیحک فی السماء، إنّ ملکاً یقال له رضوان ینادی: لا سیف إلاّ ذوالفقار و لا فتی إلاّ علیّ. فبکیت سروراً، و حمدت اللَّه سبحانه علی نعمته»؛(1) «چون مردم در جنگ احد از دور رسول خداصلی الله علیه وآله پراکنده شدند چنان به جزع و تعب افتادم که نتوانستم خود را کنترل نمایم. من در جلوی پیامبر بودم و با شمشیرم در مقابل حضرت از او دفاع می کردم. برگشتم و او را دنبال کردم ولی او را ندیدم. با خود گفتم: هرگز رسول خداصلی الله علیه وآله فرار نمی کرد و او را در بین کشته ها نیافتم، و گمان کردم که از میان ما به سوی آسمان رفته است. روکش شمشیرم شکست و با خود گفتم در راه او می جنگم تا کشته شوم و لذا بر آنان حمله کردم تا راه را باز نمودم، که ناگاه رسول خداصلی الله علیه وآله را مشاهده کردم که بر زمین افتاده و بیهوش شده است. بر بالین سر او ایستادم. حضرت به من نظر کرد و فرمود: مردم چه کردند ای علی؟!

عرض کردم: کافر شدند ای رسول خدا! آن ها به جنگ پشت کرده و تو را تسلیم دشمن نمودند، پیامبرصلی الله علیه وآله نظرش به گروهی از دشمن افتاد که به سوی او می آیند، به من فرمود: ای علی آنان را از من دور کن. من با

ص:54


1- 77. مسند ابی یعلی موصلی، ج 1، ص 415، رقم 546؛ اسد الغابة، ج 4، ص 21؛ کنزالعمال، ج 10، ص 426.

شمشیرم بر آنان از طرف راست و چپ حمله کردم و همگی را فراری دادم. پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود: ای علی! آیا مدحت را در آسمان می شنوی؟ ملکی به نام " رضوان " صدا می زند: شمشیری به جز ذوالفقار نیست و جوان مردی به جز علی نمی باشد. من از شادی گریستم و خدا را بر نعمتش شکر گذاردم.»

7 - استدلال به بت شکن بودن

ابو مریم نقل کرده که علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: «انطلقت أنا و النبیّ صلی الله علیه وآله حتّی أتینا الکعبة، فقال لی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: اجلس و صعد علی منکبی فذهبت لأنهض به فرأی منّی ضعفاً، فنزل و جلس لی نبی اللَّه صلی الله علیه وآله و قال: اصعد علی منکبی. قال: فصعدت علی منکبیه. قال: فنهض بی. قال: فانه یخیل الیّ انّی لو شئت لنلت أفق السماء حتی صعدت علی البیت و علیه تمثال صفر أو نحاس فجلعت ازاوله عن یمینه و عن شماله و بین یدیه و من خلفه حتی إذا استمکنت منه. قال لی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: اقذف به فقذفت به فتکسر کما تتکسر القواریر ثم نزلت فانطلقت أنا و رسول اللَّه صلی الله علیه وآله نستبق حتی توارینا بالبیوت خشیة ان یلقانا أحد من الناس»؛(1) «من و پیامبرصلی الله علیه وآله حرکت کرده تا به [کنار]کعبه رسیدیم. رسول خداصلی الله علیه وآله به من فرمود: بنشین، آنگاه بر دوش من سوار شد، من خواستم که برخیزم حضرت در من ضعفی مشاهده کرد لذا پایین آمد و برای من نشست و فرمود: بر دوشم بالا برو. می فرماید: بر دوش حضرت بالا رفتم و او مرا بالا برد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: به گمانم آمد که اگر بتوانم می توانم به افق آسمان برسم تا اینکه بر روی

ص:55


1- 78. مسند احمد، ج 1، ص 84؛ السیرة الحلبیة، ج 3، ص 86؛ کنز العمال، ج 13، ص 171.

بام کعبه رفتم در حالی که بر آن تمثال هایی از طلا و مس بود. آن ها را به طرف راست و چپ انداخته و جلو و عقب نمودم تا اینکه بر آن ها مسلط شدم. پیامبرصلی الله علیه وآله به من فرمود: آن ها را خرد کن. من شروع به شکستن آن ها همانند کوزه نمودم و سپس پایین آمدم، و با رسول خداصلی الله علیه وآله در فرار کردن مسابقه گذاشتم تا اینکه در خانه ها مخفی شدیم تا کسی ما را مشاهده نکند.»

8 - استدلال به حدیث «نور»

از امام علی علیه السلام نقل شده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «خلقت انا و علیّ من نور واحد»؛(1) «من و علی از یک نور آفریده شده ایم.»

9 - استدلال به ابلاغ سوره برائت

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «لمّا نزلت عشر آیات من براءة علی النبیّ صلی الله علیه وآله دعا النبیّ صلی الله علیه وآله أبابکر فبعثه بها لیقرأها علی أهل مکة، ثم دعانی النبی صلی الله علیه وآله فقال لی: أدرک أبابکر. فحیث لقیتَه فَخُذ الکتاب منه، فأذهب به إلی أهل مکة فاقرأه علیهم.

فلحقته بالجحفة و أخذت الکتاب منه و رجع أبوبکر إلی النبیّ صلی الله علیه وآله فقال: یا رسول اللَّه! نزل فیّ شی ء؟ قال: لا ولکن جبریل جاءنی فقال: لن یؤدّی عنک إلاّ أنت أو رجل منک»؛(2) «چون ده آیه از سوره برائت بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد حضرت ابابکر را خواست و او را با آن آیه ها

ص:56


1- 79. مودة القربی، مودت هشتم.
2- 80. تاریخ دمشق، ج 42، ص 348؛ مسند احمد، ج 1، ص 151؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 346؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 29.

فرستاد تا بر اهل مکه بخواند. سپس مرا خواست و فرمود: ابوبکر را دریاب، و چون او را ملاقات کردی نامه را از او بگیر و خودت آن را برای اهالی مکه ببر و برای آنان قرائت کن. حضرت علی علیه السلام می فرماید: من به دنبال ابوبکر رفته و او را در جحفه یافتم و نامه را از او گرفتم.

ابوبکر به سوی پیامبرصلی الله علیه وآله بازگشت و عرض کرد: ای رسول خدا! آیا درباره من چیزی نازل شده است؟ حضرت فرمود: هرگز، ولی جبرئیل نزد من آمد و فرمود: این آیات را تنها تو و یا مردی مثل تو می تواند ابلاغ نماید.»

10 - استدلال به محوریت محبت او در ایمان

زرّ بن حبیش می گوید: «سمعت علیاً یقول: والذی فلق الحبة و برأ النسمة إنّه لعهد النبیّ صلی الله علیه وآله إلیّ أن لا یحبّک إلاّ مؤمن و لا یبغضک إلاّ منافق»؛(1) «امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را بر بالای منبر مشاهده کردم و شنیدم که می فرمود: قسم به کسی که دانه را شکافت و عالم را خلق کرد! این عهدی است از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله به من که تو را جز مؤمن دوست ندارد، و نیز به جز منافق تو را دشمن ندارد.»

11 - استدلال به برتری خویش

الف) متقی هندی به سندش از امام علی علیه السلام نقل کرده که فرمود:

ص:57


1- 81. مسند احمد، ج 1، ص 84؛ صحیح ترمذی، ج 5، ص 306؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 271؛ انساب الأشراف، ج 2، ص 97؛ خصائص، نسایی، ص 104؛ مسند ابی یعلی موصلی، ج 1، ص 251، رقم 291؛ صحیح مسلم، کتاب الایمان، ج 1، ص 61.

«أنا أتقاکم للَّه و أعلمکم لحدود اللَّه»؛(1) «من باتقواترین شما از خدا و داناترین شما نسبت به حدود اویم.»

ب) ابن ابی الحدید چنین نقل کرده است: «جاؤا بعلیّ و معها بنو هاشم، و علیّ یقول: أنا عبداللَّه و أخو رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، حتی انتهوا به إلی أبی بکر فقیل له: بایع، فقال: أنا أحق بهذا الأمر منکم، لا أبایعکم و أنتم أولی بالبیعة لی … »؛(2) «علی علیه السلام را همراه بنی هاشم آوردند در حالی که می فرمود: من بنده خدا و برادر رسول اویم، تا این که او را نزد ابوبکر بردند، به او گفته شد: بیعت کن، فرمود: من از شما به امر خلافت سزاوارترم، با شما بیعت نمی کنم بلکه شما سزاوارتر به بیعت با من هستید … ».

ج) متقی هندی از امام علی علیه السلام نقل کرده است که فرمود: «بایع الناس لأبی بکر و أنا - واللَّه - أولی بالأمر منه، و أحقّ به منه، فسمعت و أطعت مخافة أن یرجع الناس کفاراً»؛(3) «مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که - به خدا سوگند - من سزاوارتر و مستحق تر از او به امر خلافت بودم، ولی شنیدم و اطاعت کردم چرا که ترسیدم که مردم به کفر برگردند.»

د) ابن ابی الحدید درباره قصه شورا می نویسد: «أنّ عمر لمّا قال: کونوا مع الثلاثة التی عبدالرحمن فیها، قال ابن عباس لعلیّ علیه السلام: ذهب الأمر منّا، الرجل یرید أن یکون الأمر فی عثمان، فقال علی علیه السلام: و أنا أعلم ذلک، ولکنّی أدخل معهم فی الشوری؛ لانّ عمر قد أهلّنی الآن للخلافة، و کان قبل ذلک یقول: إنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله قال: إنّ النبوة و الامام

ص:58


1- 82. کنز العمال، ج 11، ص 419، ح 31964.
2- 83. شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 11.
3- 84. کنز العمال، ج 5، ص 724، ح 14243.

ة لا یجتمعان فی بیت، فأنا أدخل فی ذلک لأُظهر للناس مناقضة فعله لروایته»؛(1) «عمر چون که گفت: با سه نفری باشید که عبدالرحمن در آن ها هست، ابن عباس به علی علیه السلام عرض کرد امر خلافت از دست ما رفت، او می خواهد که خلافت به عثمان برسد. علی علیه السلام فرمود: من این مطلب را می دانم ولی به این جهت داخل شورا شدم که دیدم عمر الآن مرا اهل برای خلافت می داند در حالی که قبل از آن می گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: نبوت و امامت در یک خانه جمع نمی شود. من داخل آن شدم تا به مردم بفهمانم عملکرد عمر با روایتش تناقض دارد.»

ص:59


1- 85. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 189.

ص:60

صفات و خصایص پیروان غدیر

اشاره

ص:61

صفات و خصایص پیروان غدیر

برخی ادعا می کنند که ما شیعه امام علی علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام هستیم ولی در عمل از آن حضرات چندان پیروی نمی کنند و تنها به حرف دل خوش کرده اند. مخالفان از ادیان و مذاهب دیگر هنگامی که به اعمال مدّعیان تشیّع نگاه می کنند به تشیّع بدبین شده و از آن اعلان تنفّر می نمایند، خیال می کنند که تشیّع همین اعمالی است که در اشخاص مدّعیان آن تبلور یافته است، در حالی که این چنین نیست، شیعه آن گونه که امامان شیعه فرموده اند، خصوصیات و صفاتی دارد که برخی از آنان در اصل مسلمان بودن او دخیل بوده و برخی نیز دلالت بر کمال او دارد. شیعه واقعی و کامل کسی است که در تمام صفات حسنه، بارز و نمونه باشد. در این بخش به ذکر صفات و خصوصیاتی که در کلمات اهل بیت علیهم السلام برای شیعیانشان آمده می پردازیم.

صفات پیروان غدیر

1 - عن الامام الصادق علیه السلام: «شیعتنا اهل الورع والاجتهاد، واهل الوفاء والأمانة، و اهل الزهد والعبادة، اصحاب احدی وخمسین رکعة فی الیوم واللیلة، القائمون باللّیل، الصائمون بالنهار، یزکّون اموالهم، ویحجّون

ص:62

البیت، ویجتنبون کلّ محرّم»؛(1) امام صادق علیه السلام فرمود: «شیعیان ما اهل ورع و کوشش و اهل وفا و امانت داری و اهل زهد و عبادتند. شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند، (یعنی غیر از نمازهای واجب، نوافل را نیز انجام می دهند). آن ها شب را به عبادت پرداخته و روزها را روزه دارند. زکات اموال خود را می پردازند و حج به جا آورده و از هر کار حرامی پرهیز می کنند».

2 - وعنه علیه السلام: «شیعتنا من قدّم مااستحسن وامسک ما استقبح، واظهر الجمیل، و سارع بالامر الجلیل، رغبة الی رحمة الجلیل، فذلک منّا والینا ومعنا حیثما کنّا»؛(2) و نیز فرمود: «شیعیان ما کسانی هستند که پیشتاز در کارهای خوب بوده و از کارهای قبیح خودداری می نمایند، کارهای زیبا را آشکار کرده و نسبت به امر جلیل سرعت می نمایند، و این به جهت رغبت به رحمت جلیل است، این چنین شخصی از ما است و به سوی ما منسوب بوده و با ما است، هر کجا که ما هستیم».

3 - وعن الامام الباقرعلیه السلام: «ما شیعتنا الاّ من اتّقی اللَّه وأطاعه، وماکانوا یعرفون الاّ بالتواضع والتخشّع وأداء الأمانة وکثرة ذکر اللَّه»؛(3) «امام باقرعلیه السلام فرمود: «شیعیان ما فقط کسانی هستند که خدا ترس بوده و او را اطاعت کنند. آنان معروف به تواضع و خشوع و ادای امانت و کثرت یاد خدایند».

4 - وعنه علیه السلام ایضاً: «انّما شیعة علیّ من عفّ بطنه وفرجه، واشتدّ

ص:63


1- 86. بحارالأنوار، ج 65، ص 167، ح 23.
2- 87. بحارالأنوار، ج 65، ص 169، ح 29.
3- 88. تحف العقول، ص 295.

جهاده، وعمل لخالقة، ورجاء ثوابه، وخاف عقابه، فاذا رأیت اولئک فاولئک شیعة جعفر»؛(1) امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا شیعه علی کسی است که شکم و فرج او عفیف بوده و در جهاد ثابت قدم باشد. تنها برای خالقش کار کند و امید ثواب او را داشته و از عقاب او خائف باشد. هر گاه چنین اشخاصی را دیدی آن ها شیعه جعفرند».

5 - وعنه علیه السلام: «انّما شیعتنا یعرفون بخصالٍ شتی: بالسخاء والبذل للإخوان و بأن یصلّوا الخمسین لیلاً ونهاراً»؛(2) «و نیز فرمود: «همانا شیعیان ما به خصلت هایی چند شناخته می شوند؛ سخاوت و بخشش نسبت به برادران، و به این که پنجاه رکعت نماز در شبانه روز می خوانند».

6 - وعن الامام الباقرعلیه السلام: «لاتذهب بکم المذاهب، فواللَّه ما شیعتنا الاّ من اطاع اللَّه عزّوجلّ»؛(3) امام باقرعلیه السلام فرمود: «مذاهب گوناگون شما را به بیراهه نبرند، به خدا سوگند! شیعیان ما تنها کسانی هستند که خداوند عزّوجلّ را اطاعت می کنند».

7 - وعن الامام علی علیه السلام: «شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا، المتحابّون فی مودّتنا المتزاورون فی احیاء امرنا، الذین ان غضبوا لم یظلموا، وان رضوا لم یسرفوا، برکة علی من جاوروا، سلم لمن خالطوا»؛(4) امام علی علیه السلام فرمود: «شیعیان ما کسانی هستند که در راه ولایت ما از خود بذل و بخشش نشان می دهند، و در راه مودّت ما همدیگر را دوست دارند. به

ص:64


1- 89. کافی، ج 2، ص 233.
2- 90. تحف العقول، ص 303.
3- 91. کافی، ج 2، ص 73، ح 1.
4- 92. کافی، ج 2، ص 236، ح 24.

جهت زنده نگهداشتن امر ما به زیارت یکدیگر می روند. در حال غضب به کسی ظلم نمی کنند، و در صورت رضا اسراف نمی نمایند. برای همسایگان خود مایه برکتند، و با کسانی که معاشرت می کنند پیام آوران صلح و صفا و صمیمیّتند».

8 - وعن الامام علی علیه السلام: «شیعتنا هم العارفون باللَّه، العاملون بأمر اللَّه، أهل الفضائل، الناطقون بالصواب، مأکولهم القوت، وملبسهم الاقتصاد، ومشیهم التواضع … »؛(1) و نیز فرمود: «شیعیان ما همان عارفان به خدا و عمل کنندگان به امر خدایند. آنان اهل فضایل و ناطقان به صوابند. به اندازه قوت خود می خورند، و در پوشش میانه رو بوده و هنگام راه رفتن متواضع اند … ».

9 - عن عبداللَّه بن زیاد؛ قال: سلّمنا علی ابی عبداللَّه علیه السلام بمنی، ثمّ قلت: یابن رسول اللَّه! انّا قوم مجتازون لسنا نطیق هذا المجلس منک کلّما أردناه، فأوصنا؟ قال: علیکم بتقوی اللَّه، وصدق الحدیث، واداء الأمانة وحسن الصحبة لمن صحبکم، وافشاء السلام، و اطعام الطعام، صلّوا فی مساجدهم، وعودوا مرضاهم، واتّبعوا جنائزهم، فانّ ابی حدثنی: انّ شیعتنا اهل البیت کانوا خیار من کانوا منهم، ان کان فقیه کان منهم، وان کان امام کان منهم، وکذلک (کونوا) احبّونا الی الناس ولاتبغّضونا الیهم»؛(2) عبداللَّه بن زیاد می گوید: خدمت امام صادق علیه السلام در سرزمین منی رسیدم، بعد از سلام، به حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله!

ص:65


1- 93. بحارالأنوار، ج 78، ص 29، ح 96.
2- 94. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 313، ح 9530.

ما جماعتی هستیم که همیشه توفیق شرفیابی خدمت شما را نداریم، ما را سفارش و وصیت نما. حضرت فرمود: «بر شما باد به تقوای الهی، و راستی در گفتار و ادای امانت، و با کسانی که هم صحبت می شوید معاشرت خوب داشته باشید. بلند به یکدیگر سلام کرده و اطعام دهید. در مساجد آن ها - اهل سنت - نماز به جای آورده و مریضان آنان را عیادت کرده و در تشییع جنازه آن ها شرکت نمایید؛ زیرا پدرم مرا حدیث فرمود که همانا شیعیان ما اهل بیت، بهترین مردم اند، اگر در میان آن ها فقیهی وجود دارد از آن هاست و اگر امامی وجود دارد از میان آن ها است، شما نیز این چنین باشید. کاری کنید که محبّت مردم را به ما جلب نمایید نه آن که کاری کنید که مردم به ما بدبین شوند و بغض ما را در دل بگیرند».

10 - وهی حدیث عن الامام الکاظم علیه السلام: « … انّما شیعة علیّ من صدّق قوله فعله»؛(1) امام کاظم علیه السلام فرمود: « … همانا شیعه علی کسی است که قول او فعلش را تصدیق نماید».

11 - وعن الامام الصادق علیه السلام: «لو انّ شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة، ولأظلّهم الغمام، ولأشرقوا نهاراً، ولأکلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم، ولما سألوا اللَّه شیئاً الاّ أعطاهم»؛(2) امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر شیعیان ما استقامت می کردند ملائکه با آن ها مصافحه می کردند و ابرها بر سرشان سایه می افکند، و در روز تحت اشراق انوار الهی بوده و از بالای سرشان و از زیر پاهایشان متنعّم به نعمت های خداوند بودند، و از

ص:66


1- 95. کافی، ج 8، ص 228، ح 290.
2- 96. تحف العقول، ص 302.

خداوند هر چیزی را که سؤال و خواهش می کردند به آن ها عطا می نمود».

12 - زید شحّام می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «به هر کس از شما که مطیع من است و از من دستور می گیرد، سلام برسان. من شما را به تقوای خداوند عزّوجلّ و ورع در دینتان و کوشش برای خدا و صدق گفتار و ادای امانت و سجده طولانی و معاشرت خوب با همسایگان، دعوت می نمایم. محمّدصلی الله علیه وآله برای این امور به سوی مردم فرستاده شد. کسانی که شما را امین خود دانسته و چیزی را نزد شما به امانت گذارده اند، حق امانت را رعایت کنید چه خوب باشد و چه بد؛ زیرا رسول خداصلی الله علیه وآله همیشه امر می نمود به ادای نخ و پارچه خیاطی شده. از عشیره خود صله رحم نمایید، و در تشییع جنازه آن ها حاضر شوید. مریض های آن ها را عیادت کنید و حقوق آنان را بپردازید. هر یک از شما که در دین خود ورع داشته و راستگو بوده و ادای امانت نماید و با مردم خوش رفتار باشد، گفته می شود این شیعه جعفری است، این امر مرا خشنود ساخته و گفته می شود این ادب جعفری است. به خدا سوگند! هر آینه حدیث گفت مرا پدرم: همانا شخصی از شیعیان علی در میان قبیله خود زینت آنان است، از همه بهتر امانت دار بوده و به جا آورنده حقوق و راستگوترین مردم در گفتار است. وصیت های مردم و امانت های آنان نزد اوست. در بین عشیره از او سؤال می شود و می گویند: چه کسی مثل فلانی است؟ او از همه بهتر امانت دار بوده و از همه راستگوتر در گفتار است».(1)

ص:67


1- 97. کافی، ج 2، ص 636، ح 5.

پیروان غدیر و همیاری با برادران دینی

1 - وعن الامام الباقرعلیه السلام - لبعض اصحابه لمّا ذکر عنده کثرة الشیعة: - «هل یعطف الغنیّ علی الفقیر؟ ویتجاوز المحسن عن المسیی ء؟ ویتواسون؟ قلت: لا، قال: لیس هؤلاء الشیعة، الشیعة من یفعل هکذا»؛(1) شخصی خدمت امام باقرعلیه السلام از کثرت و فراوانی شیعه سخن به میان آورد، حضرت به او فرمود: «آیا غنی آن ها بر فقیر عطوفت دارد؟ آیا نیکوکار از گنه کار می گذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر مواسات و برابری و برادری دارند؟ راوی می گوید: عرض کردم: خیر. حضرت فرمود: اینان شیعه به حساب نمی آیند، شیعه کسی است که چنین کند».

2 - عن محمد بن عجلان قال: «کنت عند ابی عبداللَّه فدخل رجل فسلّم، فسأله کیف من خلّفت من اخوانک؟ قال: فأحسن الثناء وزکّی وأطری. فقال له: کیف عیادة أغنیائهم علی فقرائهم؟ فقال: قلیلة، قال: فکیف صلة أغنیائهم لفقرائهم؟ قال: قلیلة، قال: وکیف مشاهدة لفقرائهم فی ذات أیدیهم؟ فقال: انّک لتذکر اخلاقاً قلّ ما هی فیمن عندنا، قال: فقال: فکیف تزعم هؤلاء انّهم شیعة»؛(2) محمّد بن عجلان می گوید: «خدمت امام صادق علیه السلام بودم که شخصی وارد شد و سلام کرد. حضرت از او پرسید: برادران تو چگونه اند؟ او شروع به ستایش و تعریف از آنان نمود. حضرت به او فرمود: چگونه است عیادت اغنیا از فقرا؟ او در جواب گفت: کم است. حضرت فرمود: چگونه است مشاهده اغنیا نسبت به فقرا؟ عرض کردم: کم است. حضرت فرمود: چگونه است بخشش

ص:68


1- 98. بحارالأنوار، ج 74، ص 313، ح 69.
2- 99. کافی، ج 2، ص 173، ح 10.

اغنیا نسبت به فقرائشان نسبت به آنچه که در دست دارند؟ او در جواب عرض کرد: شما از اخلاقی سؤال می نمایید که کمتر در میان مردم ما وجود دارد. حضرت فرمود: پس تو چگونه گمان می کنی که آن ها شیعه اند».

این ها پیروان واقعی غدیر نیستند؟!

1 - عن الامام الصادق علیه السلام: «لیس من شیعتنا من قال بلسانه وخالفنا فی أعمالنا و آثارنا»؛(1) امام صادق علیه السلام فرمود: «از شیعیان ما نیست کسی که به زبان خود چیزی بگوید ولی در اعمال و آثار با ما مخالفت کند».

2 - وعنه علیه السلام ایضاً: «یا شیعة آل محمد! انّه لیس منّا من لم یملک نفسه عند الغضب، ولم یحسن صحبة من صحبه، ومرافقة من رافقه، ومصالحة من صالحه … »؛(2) و نیز فرمود: «ای شیعیان آل محمّد! از ما نیست کسی که هنگام غضب خود را حفظ نکند، و با کسی که همنشین می شود خوش زبان نبوده و با او مدارا ننماید و با کسی که تقاضای صلح کرده مصالحه نکند … ».

3 - وعنه علیه السلام ایضاً: «لیس من شیعتنا من یکون فی مصر یکون فیه آلاف ویکون فی المصر أورع منه» (3)؛ «از شیعیان ما نیست کسی که اگر در شهری هزاران نفر است در بین آن ها باورع تر از او وجود داشته باشد».

ص:69


1- 100. بحارالأنوار، ج 68، ص 164، ح 13.
2- 101. تحف العقول، ص 380.
3- 102. بحارالأنوار، ج 68، ص 164، ح 13.

4 - وعنه علیه السلام ایضاً: «قوم یزعمون انّی امامهم، واللَّه ما أنا لهم بامام، لعنهم اللَّه ما کلّما سترت ستراً هتکوه، أقول: کذا وکذا، یقولون: انّما یعنی کذا وکذا، انّما أنا الامام من أطاعنی»؛(1) «و نیز فرمود: «گروهی گمان می کنند که من امام آنانم، به خدا سوگند که من امام آن ها نیستم، خدا آن ها را لعنت کند، هر پوشش را که مستور کردم دریدند، من می گویم: چنین و چنان، آنان می گویند: مقصود او چنین و چنان است، همانا من امام کسی هستم که مرا اطاعت کند».(2)

5 - وعن الامام العسکری علیه السلام: قال رجل لرسول اللَّه صلی الله علیه وآله: فلان ینظر الی حرم جاره و ان أمکنه مواقعة حرام لم یدع عنه، فغضب رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وقال: ایتونی به، فقال رجل آخر یا رسول اللَّه! انّه من شیعتکم ممّن یعتقد موالاتک وموالاة علیّ علیه السلام ویتبرّأ من أعدائکما! فقال رسول اللَّه صلی الله علیه وآله: لاتقل؛(3) امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «شخصی به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کرد: فلانی به داخل خانه همسایه اش نگاه می کند، و هر گاه موقعیّت حرامی بر او پیدا شود از آن دست برنمی دارد. رسول خداصلی الله علیه وآله غضبناک شد و فرمود: او را نزد من آورید. شخصی دیگر که در مجلس حاضر بود، عرض کرد: ای رسول خداصلی الله علیه وآله! او از شیعیان شما است و از جمله کسانی است که معتقد به ولایت شما و موالات علی است و از دشمنان شما بیزاری می جوید! رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: نگو که او از شیعیان ماست، این دروغ است، همانا شیعیان ما کسانی هستند که ما را پیروی کرده و در اعمال از ما متابعت نمایند».

ص:70


1- 103. پیشین.
2- 104. همان.
3- 105. تنبیه الخواطر، ج 2، ص 105.

وظیفه پیروان غدیر در معاشرت با مردم

1 - امام صادق علیه السلام فرمود: «ای جماعت شیعه! شما به ما منسوب هستید، زینت ما باشید، کاری نکنید که مردم با رفتار شما به ما بدبین شوند».(1)

2 - و نیز فرمود: «خدا رحمت کند بنده ای را که ما را نزد مردم محبوب گرداند و باعث دشمنی مردم با ما نشود. به خدا سوگند اگر مردم محاسن کلمات ما را ببینند از هرچه عزیزتر خواهند شد و هرگز کسی نمی تواند به آن ها دسترسی پیدا کند».(2)

3 - و نیز فرمود: «ای عبد الاعلی … سلام و رحمت خدا را بر شیعیان ما برسان و به آن ها از قول من بگو: خدا رحمت کند بنده ای را که محبت مردم را به سوی خود و ما بکشاند به این که معروف را بر آن ها ظاهر کرده و منکر را از آنان دور نماید».(3)

4 - و نیز فرمود: «ای جماعت شیعه! زینت ما باشید و مایه بی آبرویی ما نشوید، به مردم سخن نیک بگویید. زبان های خود را حفظ کرده و از سخن زیادی و گفتار قبیح نگاه دارید».(4)

5 - «وعن الامام الهادی علیه السلام - لشیعته: - اتّقوا اللَّه وکونوا زیناً ولاتکونوا شیناً، جرّوا الینا کلّ مودّة، وادفعوا عنّا کلّ قبیح»؛(5) «امام هادی علیه السلام خطاب به شیعیان خود فرمود: تقوا پیشه کنید و زینت ما باشید نه مایه بی آبرویی، هر دوستی و مودت را به سوی ما بکشید و از ما هر قبیحی را دفع نمایید».

ص:71


1- 106. مشکاة الانوار، ص 67.
2- 107. پیشین، ص 180.
3- 108. بحارالانوار، ج 2، ص 77، ح 62.
4- 109. امالی صدوق، ص 327، ح 17.
5- 110. تحف العقول، ص 488.

ص:72

ص:73

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109