استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعى جلد 2 از:حضرت آيت الله العظمى سيد محمد صادق روحانى (مدظله العالى)

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور : استفتائات پرسش و پاسخ مسائل شرعی/محمد صادق روحانی

مشخصات نشر : قم: مهر امیرالمومنین علیه السلام، 1388

مشخصات ظاهری : ج 2

وضعیت فهرست نویسی : در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

يادداشت : فهرستنویسی بر اساس جلد ششم

شماره کتابشناسی ملی : 1916480

«شرايط تقليد»

(ت) س 1: آيا مجتهد جامع الشرايط لازم است براى تقليدكتابت داشته باشديانه؟

ج: هو العالم; لازم نيست. چنانچه اعلم عادل باشد، مى شود از او تقليد نمود ولو نتواند بنويسد.

س 2: آيا از مجتهد اعلمى كه اصل انقلاب را قبول دارد ولى با مسؤولين اختلاف نظر دارد، مى توان تقليد كرد؟ و آيا اصلاً موافق نظام بودن در مرجعيت شرط است؟

ج: هو العالم; مرجع تقليد بايد اعلم و عادل باشد و بيش از اين شرط ندارد. ولى نمى شود عالم عامل با اصل حكومت اسلامى مخالف باشد. بلى! ممكن است با مسؤولين از باب اينكه با قوانين اسلامى اداره نمى كنند و كارهاى آنان بر خلاف دستورات شرع است اختلاف نظر داشته باشد.

س 3: اگر كسى نيت تقليد از مجتهدى كند، آيا تقليد محقق مى شود؟

ج: هو العالم; تقليد با نيت محقق نمى شود. بلكه تقليد، عمل كردن به دستور مجتهد است. به عبارت ديگر تقليد عملى است كه مستند به رأى و فتواى مجتهد باشد.

«راههاى شناخت مجتهد و اعلم»

س 4: اينجانب مقلد يكى از مراجع مى باشم و از آنجايى كه حضرت عالى پدرم را مى شناسيد كه يكى از مجتهدين است، از ايشان سؤال شد اعلم كيست كه نظرشان چهار نفر مى باشند و يكى از آن بزرگواران حضرت عالى مى باشيد و من شخصى را مقلد مى باشم كه جزء اين چهار نفر نمى باشد.

از آنجايى كه اين جانب تحقيق نموده و ارادت خاصى خدمت معظم له دارم، آيا مى توانم از مقلدين حضرت عالى بشوم؟

ج: هو العالم; اعلميت من تا براى شما ثابت نشود، نمى توانيد رجوع كنيد و فتاواى من كه به صورت

جواب استفتاء به شما ارسال مى شود براى شما حجيّت ندارد و نمى توانيد به آنها عمل كنيد.

س 5: در زمانى كه چندين مرجع براى تقليد وجود دارد و نظر اهل خبره بر اينكه كدام مرجع اعلم است مختلف مى باشد; تكليف شخصى كه وظيفه اش تقليد ازاعلم است چه مى باشد؟

ج: هو العالم; چنانچه اهل خبره عادل، متعدد باشند و هر كدام شخصى را غير از آن كه ديگران به اعلميت او شهادت مى دهند، معرفى و شهادت دهند، شخص مقلد در تقليد از هر كدام از كسانى كه اعلميت آنها محتمل است مخير است و چنانچه شهود بر اعلميت يكى از مجتهدين زيادتر باشد، احتياطاً او را براى تقليد انتخاب نمايد.

«بقاء بر تقليد ميت»

س 6: آيا در جائز بودن يا جائز نبودن بقاء بر تقليد ميت لازم است به فتواى مجتهد اعلم زنده رجوع شود و بر طبق اجازه او عمل شود.

ج: هو العالم; چون مسأله جواز بر بقاء تقليد ميت اختلافى است بنابراين بر مكلف لازم است در جواز بقاء يا عدم جواز آن رجوع به اعلم حىّ بنمايد و به فتواى او عمل كند.

س 7: آيا جائز است باقى ماندن بر تقليد حضرت آيت الله... در تمام مسائل يا در مسائلى كه در زمان ايشان به آنها عمل شده است ؟

ج: هو العالم; بقاء بر تقليد ميت را مطلقاً جايز نمى دانم ولو آن ميت، اعلم از تمام فقهاء اسلام باشد.

«مسائل متفرقه تقليد»

س 8: اگر مجتهد يا مقلد عمل به اصل نمودند و سپس كشف خلاف شد، آيا اعمالى كه بر طبق اصل انجام شده، اعاده لازم دارد يا نه؟

ج: هو العالم; نماز با غير نماز فرق دارد. در نماز در خصوص اركان، اعاده لازم است و در غير اينها لازم نيست.

س 9: مراد از عبارت «جائز نيست» در مسائل 9 و 118 رساله عمليه شما كداميك از موارد زير است:

1_ حرام است 2_ باطل است 3_ هم حرام و هم باطل است.

ج: هو العالم; مراد باطل است. يعنى عدم جواز وضعى. ولى چون اين عمل به حرمت متعاقب مى شود قهراً هر دو مراد است.

س 10: آيا بوسيدن دست غير معصوم به عنوان تبرك جائز است؟

ج: هو العالم; بوسيدن دست غير معصوم به خصوص پدر و مادر و علماى عاملين جائز است.

«مرجعيت و ولايت فقيه»

س 11: فرق بين مرجع تقليد و ولايت فقيه در

چيست؟

ج: هو العالم; ولايت فقيه به معناى حكومت فقيه است. مرجع تقليد كسى است كه در فروع دين قول او حجت است، بنابراين فرق واضح است.

س 12: آيا ولايت مراجع تقليد همان ولايت ائمه معصومين عليهم السلام مى باشد؟

ج: هو العالم; خير، ولايت امام معصوم (ع) خيلى اوسع از ولايت فقيه است.

س 13: توهين نمودن به مجتهد جامع الشرائط يا لعنت نمودن او از روى علم و عمد، چه حكمى دارد؟ آيا موجب كفر و خروج از دين اسلام مى گردد؟ در صورتى كه خود لعنت كننده قبول دارد او مجتهد جامع الشرائط است.

ج: هو العالم; امام زمان ارواحنا فداه فرموده است: الراد عليهم الراد علينا و الراد علينا كالراد على الله و هو على حدالشرك بالله.

س 14: آيا ناسزا گفتن و فحش دادن به مرجع تقليد به اين دليل كه درباره انقلاب يا اشخاص، حرف هايى زده است جايز است؟

ج: هو العالم; در صورتى كه اصل حكومت اسلامى را اهانت نكند، بلكه متعرض مسؤولين بشود به اين جهت كه بر طبق دستورات اسلامى عمل نمى كنند جائز نيست.

س 15: اگر مرجع تقليدى بدون ثابت شدن حق يكى، على الاعلان طرف مقابل را حمايت كند. دراين صورت آيا عدالتش باقى مى ماند و تقليد از او جائز است يا خير؟

ج: هو العالم; چنانچه احتمال بدهيد كه بر آن عالم ثابت شده است كه حق با او است، اين عمل موجب سلب عدالت نمى شود و تقليد او جائز است.

«احكام نجاسات»

«كافر»

س 16: چرا ما بهائيت را نجس مى دانيم؟

ج : هو العالم; چون كافر غير كتابى نجس است.

س 17: اگر شخصى از ناصبين اهل بيت

(ع) مريض شود، مداوا نمودن او چگونه است؟ آيا حرام است؟

ج : هو العالم; ناصبى انجس من الكلب است، يقيناً حفظ او از تلف واجب نيست.

س 18: آيا مال ناصبى را مى توان گرفت و تصرف نمود؟

ج : هو العالم; مال مطلق ناصب را خير. اما مال ناصب اهل البيت (ع) را، بلى! مى توان گرفت و تصرف نمود.

«شراب»

س 19: اگر مسكريت را از شراب بگيرند آيا حرمت خوردن آن باقى است؟ و آيا نيز نجاست آن باقى است؟

ج : هو العالم; نجاست باقى است طبعاً حرمت هم باقى است. زيرا شرب و خوردن چيز نجس حرام است ولو خمر نباشد.

«خون»

س 20: مايعى را كه در زبان فارسى به آن خون آبه مى گويند چه حكمى دارد؟ آيا طاهر است؟

ج : هو العالم; خون آبه چون خون ضعيف است، نجس است. بلى! چنانچه به حدى ضعيف باشد كه شك كنيد خون است يا چرك، پاك است.

«احكام طهارت»

«حيض»

س 21: اگر زنى يك روز حيض ديد و عمل به احكام آن نمود روز بعد قرص مانع حيض خورد و حيض نيامد، آيا مى تواند نماز و روزه خود را انجام دهد؟

ج : هو العالم; بلى، و بايد نمازى كه در روز اول نخوانده است، قضاءكند. چون حيض كمتر از سه روز نيست ولو سه روز نبودن با ايجاد مانع باشد.

«جنابت»

س 22: اگر در حال خواب، آبى از انسان خارج شود، با توجه به اينكه بعد از بيدار شدن نمى تواند علائم سه گانه مربوط به احتلام را تشخيص دهد، وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; چنانچه علائم احتلام و منى بودن ظاهر باشد كه بايد به آن عمل شود، والا اگر واقعاً مشكوك باشد بناء بر عدم جنابت بگذارد و به وضوء اكتفاء كند.

س 23: اگر انسان جنب غسل نمود ولى قبل از استبراء از بول يا بعد از آن رطوبتى ديد و شك كرد آيا بول است يا منى؟ وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; اگر شخصى با انزال منى جنب شود و بدون استبراء به بول غسل كند و رطوبتى مردد بين بول و منى ببيند، حكم مى شود به اينكه آن منى است و بايد غسل بكند. و وضوء لازم نيست و اگر بعد از استبراء به بول و قبل از استبراء از بول باشد حكم مى شود به اينكه بول است و بايد وضوء بگيرد و غسل لازم نيست، و اگر بعد از استبراء از بول باشد، چنانچه وضوء نگرفته است، فقط وضوء واجب است و اگر وضوء گرفته، بايد جمع بين وضوء و غسل بنمايد.

«وضوء»

«كيفيت وضوء گرفتن» س 24: اگر محاسن صورت پرپشت و بلند باشد آيا رساندن آب به پوست صورت لازم است؟

ج : هو العالم; در وضوء آب رساندن به صورت لازم نيست مگر در موردى كه ريش خيلى خفيف باشد كه با يك مشت آب ريختن و دست كشيدن، آب به صورت برسد كه در اين صورت بايد شسته شود، به هرحال اگر يك مشت

آب به صورت بريزد و يك دفعه دست بكشد كافى است.

س 25: آيا در وضوء مقدارى از عذار (قسمت بالاى فك) و عارض (گونه) جزء صورت است و بايد شسته شود؟

ج : هو العالم; آنچه دست باز از صورت مى گيرد لازم است و زيادى از آن لازم نيست. به عبارت ديگر پهناى صورت، يعنى مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مى گيرد، بايد شسته شود.

س 26: اگر در وضوء هنگام شستن صورت و دست ها اقدام به باز و بسته كردن شير آب نمايد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 27: با توجه به مسأله 257 رساله عمليه شما، آيا در وضوء مى تواند صورت و دست ها را چند مرتبه آب بريزد و در آخرين مرتبه قصد شستن براى وضوء نمايد؟ برفرض مثبت بودن جواب آيا بين شستن مرتبه اول و دوم فرقى هست يا خير؟

ج : هو العالم; آب ريختن هر چند عدد باشد اشكال ندارد، ولى اگر تمام عضو شسته شد، مرتبه دوم مستحب است و مرتبه سوم جائز نيست.

س 28: اگر كسى تا مچ در وضوء بشويد و بعد از مچ تا سرانگشتان آب بريزد و به نيت وضوء بشويد آيا وضوى او صحيح است؟

ج : هو العالم; بلى، صحيح است.

س 29: اگر وضوء گيرنده در مسح پا، مانعى را بعد از مسح ديد آيا مى تواند مانع را برطرف كند و دوباره مسح كند؟

ج : هو العالم; بلى، مادامى كه موالات از بين نرفته باشد.

س 30: اگر در حال مسح سر، قسمتى از دست به آب صورت رسيد، آيا مى

تواند با بخش باقى دست كه متصل به آب صورت نشده پاها را مسح كند؟

ج : هو العالم; بلى، مى تواند مسح كند.

س 31: اگر رطوبت كف دست براى مسح باقى نمانده باشد، آيا مى تواند از ساير اعضاى وضوء رطوبت بگيرد؟

ج : هو العالم; بلى، مى تواند، ولى احوط استحباباً تقديم ريش و ابرو بر ساير اعضاء وضوء است.

س 32: حد مسح كشيدن پاى مرد و زن چگونه است؟ فرق دارد يا نه؟

ج : هو العالم; به يك نحو است هيچ فرقى ندارد.

س 33: آيا در وضوء براى مسح پاها جايز است يا دست راست پاى چپش را مسح كند و برعكس؟

ج : هو العالم; بنابر اقوى بايد مسح پاى راست با دست راست و پاى چپ با دست چپ باشد .

س 34: آيا در وضوء مسح منكوس جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; بلى جائز است.

س 35: در حال اضطرار آيا مسح نمودن پاها اگر حايل نازك روى آنها باشد جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; جايز است.

س 36: آيا در وضوء مسح كردن بر روى حايل همانند مقنعه يا جوراب در حال ضرورت يا تقيه يا سرماى شديد يا ترس از حيوان درنده، و يا ترس از دشمن، جايز است؟

ج : هو العالم; بلى جائز است ولى در خصوص مسح سر در حال تقيه احوط تيمم بعد از وضوء است.

س 37: در صورتى كه وضوء گيرنده روى پاها را دو مرتبه مسح كند، آيا وضويش باطل است؟

ج : هو العالم; اگر مسح اول صحيح باشد وضوء باطل نمى شود و اگر مسح اول

صحيح نباشد، در مسح دوّم اگر پا را خشك كند، صحيح والا باطل است.

س 38: آيا در وضوء تكرار عمدى يا سهوى مسح سر و پاها موجب بطلان وضوء مى شود؟

ج: هوالعالم;جواب اين مسأله ازجواب مسأله قبل معلوم مى شود.

«شرايط وضوء»

س 39: در صورتى كه دست نجس بود و آن را با آبى كه كريّت آن مشكوك است شست و وضوء گرفت. آيا دست پاك شده و وضوء صحيح است يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه دست را داخل آب نمايد و آن آب سابقه كريّت دارد، پاك مى شود و وضوء صحيح است،اگرسابقه كريّت ندارد. دست محكوم به نجاست است و وضوء هم باطل است.

س 40: اگر دست نجس بود و انسان يادش رفت آن را بشويد و با آب قليل وضوء گرفت ونماز خواند، آيا نماز صحيح است يا نه؟

ج : هو العالم; بنابر احتياط بايد نمازها را اعاده كند.

«احكام وضوء»

س 41: آيا استحباب نفسى وضوء به نظر مبارك شما ثابت است؟ و مراد از استحباب نفسى آن چه مى باشد؟

ج : هو العالم; بلى ثابت است، مراد هم آن است كه خود وضوء بدون قصد غايت مثل نماز يا غير آن مطلوب است.

س 42: اگر بخواهيم قبل از اذان براى نماز واجب وضوء بگيريم بايد با چه نيتى باشد؟

ج : هو العالم; به قصد استحباب نفسى يا به قصد طاهر بودن يا براى يك نماز مستحبى يا قرائت قرآن.

س 43: در صورتى كه انسان مى داند بعد ازداخل شدن وقت نماز، اگر وضوء را تأخير بيندازد مضطر به مسح بر حايل مى شود آيا تقديم وضوء واجب است؟ در صورتى كه تأخير وضوء، منجر به وضوى ضرورت يا تقيه گردد، آيا باز همين حكم را دارد؟

ج : هو العالم; بلى تقديم وضوء واجب است ولكن اگر تأخير خلاف تقيه باشد، جائز نيست.

س 44: اگر كسى وضوء گرفت براى اينكه

قرآن بخواند آيا مى تواند با همان وضوء نماز بخواند؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند.

س 45: اگر كسى با اعتقاد به اينكه مورد تقيه يا ضرورت است وضوى تقيه اى يا ضرورتى گرفت سپس خلاف آن روشن شد، آيا چنين وضويى در وقت يا خارج وقت صحيح است؟

ج : هو العالم; صحيح نيست.

«مبطلات وضوء»

س 46: آيا با توجه به احاديثى كه در وسايل الشيعه كتاب صوم ايراد گرديده است موضوعاتى همانند دروغ بستن بر خداوند متعال يا معصومين (ع)، غيبت كردن، ظلم كردن، و تكرار نظر به نامحرم نمودن موجب نقض وضوء مى شوند؟

ج : هو العالم; موجب نقض نمى شود، و جواب از استدلال به روايات در كتب علمى آمده است.

«مس اسامى محترم»

س 47: مس نمودن القاب و كنيه هاى ائمه اطهار (ع) بدون وضوء چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; در صورتى كه به نحو هتك و اهانت نباشد، مانعى ندارد.

س 48: كسى كه بيمارى سلس بول و غايط دارد اگر وضوء بگيرد آيا مى تواند مس كتابت قرآن مجيد بنمايد؟

ج : هو العالم; بلى، جائز است و مى تواند مس كند.

«غسل»

«احكام غسل»

س 49: آيا با غسل هاى واجب و غسل هاى مستحب قطعى همانند غسل جمعه مى توان بدون وضوء نماز خواند؟

ج : هو العالم; بلى مى شود نماز خواند بلكه با غسلهايى كه روايت ضعيفى دلالت بر استحباب آن بكند، مى توان نماز خواند.

س 50: اگر زن حامله از دنيا برود بچه را از شكم او بيرون آورند آيا لازم است بر طفل بعد از بلوغ غسل مس ميت نمايد؟

ج : هو العالم; چنانچه بچه از شكم مادر مرده بيرون آمده است بعد از بلوغ مقتضاى احتياط لزومى وجوب غسل مس ميت است.

س 51: اگر طفل نابالغ ميت را مسح كرد، آيا بعد از بلوغ غسل مس ميت بر او واجب است؟

ج : هو العالم; بلى! در صورتى كه بچه نابالغ مس ميت نمايد غسل بعد از تكليف بر او

واجب است.

س 52: آيا قضاى غسل جمعه چه در حال عذر نبودن آب يا با بودن آب كفايت از وضوء مى كند؟

ج : هو العالم; در مورد امر به قضاء غسل جمعه كفايت ازوضوء مى كند ولى اگر ثابت نباشد و رجاءاً قضاء كند كافى نيست.

«احكام تيمم»

س 53: اگر كسى با نداشتن آب، تيمم بدل از غسل جنابت كرد و خوابيد بعد از بيدارى وظيفه اش براى نماز تيمم بدل از غسل است يا بدل از وضوء.

ج : هو العالم; وظيفه او تيمم بدل از وضوء است.

س 54: اگر نماز گذار با وضوء نماز بخواند تدافع بول و غايط مى شود و اگر وضويش را باطل كند ديگر آب نمى يابد، آيا مى تواند وضوء را باطل كند و با تيمم نماز بخواند؟

ج : هو العالم; نمى تواند مگر آنكه باطل نكردن وضوء براى او ضرر داشته باشد.

«احكام ميت»

س 55: شخص محتضر كه در عالم نزع است و با دستگاه برقى تنفس مصنوعى داده مى شود و اگر آن دستگاه را خاموش كنند فوت مى كند و آيا خاموش كرن اين دستگاه جايز است يا نه؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

«غسل ميت»

س 56: مسلمانى كه در بلاد كفر زندگى مى كرده فوت نموده است، براى غسل و كفن و دفن او در آنجا مسلمان يافت نمى شود. چه بايد بكند؟

ج : هو العالم; با وجود اهل كتاب، كافر مماثل اولاً غسل مى كند و بعد او را غسل مى دهد، و اگر اهل كتاب نباشد، غسل ساقط است. بقيه مراسم را انجام دهند.

(ت) س 57: در حال ضرورت آيا كافر مى تواند غسل و كفن و دفن ميت مسلمان را انجام دهد؟

ج : هو العالم; حكم اين مسأله از جواب مسأله قبل معلوم شد.

«كفن ميت»

س 58: هزينه گور و كفن زن به عهده كيست؟

ج : هو العالم; هزينه كفن به عهده شوهر او است.

س 59: در شهادت نامه ميت شهادت زن ها صحيح است يا نه؟

ج : هو العالم; بلى، صحيح است.

«نماز ميت» س 60: شخصى در نماز ميت بعد از تكبير اولى تنها شهادت به توحيد را مى گويد و شهادت به رسالت را فراموش مى كند و بعد از نماز يادش مى آيد. آيا آن نماز مجزى است؟

ج : هو العالم; مجزى نيست.

«دفن ميت»

س 61: در صورتى كه ميت را در جاى غصبى دفن كرده اند، اگر او را به مكان ديگر ببرند هتك حرمت او مى شود و از طرفى مالك زمين رضايت ندارد آيا اينجا باب تزاحم مى شود يا قاعده سلطنت حاكم است؟

ج : هو العالم; در صورتى كه بشود به نحوى ببرند كه هتك نباشد ولو در شب، لازم است والا حتى الامكان صاحب زمين را راضى كنند. اگر نشد، باب تزاحم است.

«مسائل متفرقه ميت»

س 62: دكترى فوت شدن كسى را تصديق كرد، لكن بعد از مدتى با تنفس مصنوعى زنده شد، آيا غسل ميت بر او واجب است يا نه؟ و آنهايى كه او را مس كرده اند غسل مس ميت بر آنها واجب است يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه زنده شود معلوم مى شود از اول نمرده است و دكتر اشتباه كرده است، چون مرده زنده نمى شود. بنابراين نه غسل ميت واجب است و نه غسل مس ميت.

س 63: زنى مرده و بعد از اتمام غسل هاى سه گانه اش، جنين او متولد مى شود. آيا غسل استحاضه و نفاس براى او لازم است؟ و آيا غسل هاى قبلى به قوت خود باقى است؟ و در رابطه با جنين چه بايد كرد؟

ج : هو العالم; غسل استحاضه و نفاس لازم نيست، ولى بايد نجاست شسته شود.

و اما جنين اگر چهارماه او تمام شده يا مستوى الخلقه است، واجب است غسل داده و تكفين شود و به همانگونه كه متعارف است دفن شود و الا غسل واجب نيست و در پارچه اى پيچيده و دفن مى شود، در هر دو صورت

نماز ندارد.

س 64: ميتى كه جنازه اش بعد از آنكه مدتى در بيابان افتاده و شديداً بو گرفته و متلاشى شده، به دست آمده و قابليت غسل و تيمم ندارد، چه بايد كرد؟ و ثانياً آيا كفن كامل براى او لازم است؟

ج : هو العالم; چنانچه استخوان هاى آن بدون گوشت باقى است، جميع اعمال واجب بر ميت غير از غسل كه در فرض سؤال ممكن نيست، واجب است.

«احكام نماز»

«آمادگى و حضور قلب»

س 65: براى طهارت روح و قلب و آمادگى براى نماز با خشوع قلبى چه بايد كرد راهنمايى بفرماييد؟

ج : هو العالم; 1_ نماز شب خواندن 2_ هر روز اقلا پنجاه آيه قرآن خواندن 3_ تكرار ذكر يونسيه( ) در سجده طولانى 4_ سعى در حلال بودن لقمه 5_ سحر خيزى و انجام وظايف شرعيه در آن وقت به خصوص شب جمعه _ ائمه طاهرين (س) فرموده اند ما صبر مى كنيم شب جمعه شود تا درهاى رحمت الهى گشوده گردد و بزرگان از علماء هر گاه مى خواستند مطلبى را از خدا بگيرند از سحر استفاده مى كردند. زيرا سحر ارتباط پيدا كردن با خدا اثر خاصى دارد.

«وقت نماز»

س 66: اگر كسى قبل از وقت نماز مقدمات واجب آن را ياد نگرفت و همچنين بعد از وقت تا پايان آن هم ياد نگرفت، وظيفه چيست؟ آيا عقاب هم دارد؟

ج : هو العالم; قبل از وقت و بعد از آن در فرض سؤال بايد ياد بگيرد و الا چنانچه نماز فوت شود عقاب دارد.

س 67: آيا مى توان پس از شروع اذان، بلافاصله نماز را خواند؟ يا بايد صبر كرد و سپس نماز را خواند؟

ج : هو العالم; در نماز صبح بايد مقدارى صبر نمود حتى بعد از تمام شدن اذان، در ظهر و مغرب پس از اتمام اذان شروع به نماز مانعى ندارد _ ميزان اطمينان به دخول وقت است و گفتن اذان مدخليت ندارد

س 68: در روز عاشورا هنگام ظهر اگر نماز از اول وقت تأخير افتد آيا فضيلت نماز اول وقت از دست مى رود؟ و اگر به علت عزادارى تأخير افتد

آيا ثواب اول وقت از دست مى رود؟

ج : هو العالم; خود حضرت سيد الشهداء(ع) در جنگ كه از افضل عبادات بود از آن دست كشيد و نماز خواند، پس ما كه ادعاى تبعيت از آن بزرگوار را داريم بايد نماز اول وقت را رعايت كنيم.

س 69: در صورتى كه وقت نماز وسعت دارد، و تأخير نماز موجب قضا نمى شود تنها از وقت فضيلت خارج مى شود، آيا مردم مى توانند تأخير نماز كنند و به عزا و ماتم مشغول باشند، آيا اين فعل مانعى دارد؟

ج : هو العالم; خير، مانعى ندارد مگر جائى كه عنوان اهانت به فريضه الهى منطبق شودوبه عبارت ديگراستخفاف به صلاة باشد.

س 70: اگر شك كرديم روز باقى است يا نه؟ آيا مى توان استصحاب روز كرد و نماز را اداء خواند؟ آيا اصل مثبت نيست؟

ج : هو العالم; خير اصل مثبت نيست بلكه از موارد ضم وجدان به اصل است در موضوعات مركبه. بنابراين در حال شك مى توان نماز خواند و نماز اداء است نه قضاء.

«لباس نماز گذار»

س 71: در مواردى كه خانم ها با چادر سفيد نازك نماز مى خوانند اگر بدن آنها زير چادر نمايان باشد، اعم از اينكه نامحرمى باشد و يا نباشد، نماز آنها چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه ساتر بدن نباشد نماز صحيح نيست ولو نامحرم نباشد. ميزان پيدا نبودن بدن در حال نماز است.

س 72: اگر نمازگذار در اثناى نماز يا بعد از آن متوجه شد كه موى گربه بر لباس او هست، آيا نماز او صحيح مى باشد؟

ج : هو العالم; صحيح است، ولى اگر در

وسط نماز باشد بايد آن را از خود جدا كرده و كنار بيندازد.

س 73: آيا براى خانم ها لازم است در حال نماز جوراب ضخيم بپوشند؟

ج : هو العالم; پوشاندن پا تا ساق لازم نيست. ولى از ساق به بالا بايد پوشيده باشد.

«مكان نمازگذار»

س 74: نماز خواندن در زمين هاى وقفى چه حكمى دارد؟ در خانه هاى ساخته شده در آن چه؟

ج : هو العالم; اگر وقف خاص نباشد و خانه هاى ساخته شده مخالف وقف واقف نباشد، اشكال ندارد.

س 75: در صورتى كه زن و مرد در دو اطاق مشغول نمازند لكن مكان زن جلوتر از مكان مرد است، نمازشان چه حكمى دارد؟ در حالتى كه درب اطاق ها باز باشد نمازشان چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; صحيح است چون واجب نيست زن عقب تر از مرد بايستد.بلى! مساوى ايستادن زن با مرد يا جلوتر ايستادن او مكروه است.

س 76: مغازه ما در منطقه اى از تهران _ ميدان كاه فروشان قديم _ مى باشد جدّ پدرى ما در آن ميدان كاه و جو و گندم مى فروخته، اما قبل از او اين ملك قبرستان اداره اوقاف بوده است كه بعداً به جد و پدر و خود ما رسيده است، شخصى با همكارى شهردارى تهران ميدان و قبرستان را به پروژه تجارى تبديل كردند و مغازه ما الان در اين پروژه است، با توجه به اينكه همه حقوق دولتى _ ماليات، عوارض و... را پرداخت مى كنيم، آيا اجازه مى دهيد نماز اول وقت را در اين ملك بخوانيم؟

ج : هو العالم; شما به حسب ظاهر حق استفاده داشته

ايد و فعلا هم داريد به هر حال من اجازه مى دهم همه نوع استفاده بنماييد.

«اذان و اقامه»

س 77: با توجه به احاديثى كه از حضرات معصومين (ع) رسيده كه بدون ولايت حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه هيچ عملى حتى نماز پذيرفته نيست و هر فرقه اى غير از شيعه دوازده امامى در گمراهى و ضلالت هستند، آيا شهادت به ولايت و امامت اميرالمؤمنين (ع) در اذان واجب است يا خير؟

ج : هو العالم; واجب نيست ولى مستحب است، مراد از روايات اعتقاد است نه گفتن.

س 78: اينجانب اذان و اقامه نماز را به كيفيت زير مى خوانم آيا جايز است؟

«اشهد ان محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله، و ان عليا و فاطمه و اولادهما سيما حجة بن الحسن العسكرى، حجج الله صلوات الله عليهم اجمعين»

ج : هو العالم; در اذان و اقامه موجب بطلان نيست ولى عمل به وظيفه هم نيست. چون در اجزاء و شرايط عبادات، بايد به همان گونه كه دستور داده شده است عمل نمايند.

«قيام»

س 79: در نماز آيا براى خانم ها جفت بودن پاها الزامى است؟

ج : هو العالم; لازم نيست ولى مستحب است خانمها در حال ايستادن پاها را به هم بچسبانند.

«قرائت»

س 80: اگر شخصى از روى غفلت آيه سجده واجب را در نماز خواند و چون جاهل به حكم يا موضوع بود، سجده زيادى آن را در نماز انجام داد آيا نمازش صحيح است؟

ج : هو العالم; چنانچه جاهل مقصر نباشد، نماز او صحيح است.

س 81: كسى كه به خاطر نداشتن دندان نمى تواند حمد و سوره را صحيح بخواند آيا لازم است در نماز دندان مصنوعى بگذارد؟ و اگر شخص براى حج مستطيع بود و مريض شد آيا لازم است مداوا كند و به حج برود؟

ج : هو العالم; در هر دو مورد لازم است يعنى واجب است براى خواندن نماز صحيح دندان بگذارد و براى به جا آوردن حج مداوا كند.

«سجده»

س 82: آيا سجده كردن بر اسكناس صحيح است؟

ج : هو العالم; صحيح نيست.

س 83: آيا بر مهرهايى كه نام مبارك خداوند تعالى و ائمه معصومين(ع) روى آن نوشته شده است مى توان سجده كرد؟

ج : هو العالم; مانعى ندارد.

س 84: آيا جلسه استراحت در نماز واجب است؟

ج : هو العالم; واجب نيست.

«سجده واجب قرآن»

س 85: شنيدن آيه سجده دار واجب قرآن از گرامافون و ضبط صوت چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; بنابر احتياط بايد سجده نمايد.

س 86: شنيدن آيه سجده دار واجب قرآن از كسى كه قصد خواندن قرآن ندارد مثلا به شوخى آيه را مى خواند چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; سجده واجب نيست.

س 87: شنيدن آيه سجده دار و اجب قرآن از بچه غير مميز چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; حكم مسأله قبل را دارد يعنى بنابر احتياط بايد سجده نمايد.

س 88: شنيدن آيه سجده دار واجب قرآن از راديو و تلويزيون اگر پخش مستقيم نباشد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; بايد احتياط نمود و سجده بجا آورد.

«تشهد»

س 89: اينجانب تشهد نماز را به صورت زير مى خوانم آيا جايز است؟

... اشهد ان محمداً عبده و رسوله و ان عليا اميرالمؤمنين، اللهم صل على محمد و آل محمد.

ج : هو العالم; در تشهد نماز نمى شود به اين طريق عمل كرد ولى در اذان و اقامه مستحب است.

س 90: به نظرم مى رسد در كتاب وسائل الشيعه رواياتى ايراد شده است كه ائمه عليهم السلام در تشهد نماز به ولايت و امامت اميرالمؤمنين (ع) شهادت مى دادند، حال اگر كسى در تشهد، شهادت به ولايت آن حضرت بدهد آيا نمازش اشكال پيدا مى كند؟

ج : هو العالم; چنانچه روايتى را با اين مضمون ديده ايد، ارائه دهيد. چون قطعاً چنين نيست، و در تشهد نماز شهادت به ولايت خلاف احتياط است. ولى در اذان و اقامه بسيار عمل خوبى است.

«قنوت»

س 91: اگر نمازگزار در قنوت نماز دعاى حرام كند آيا قنوت او باطل است يا نماز باطل مى شود؟

ج : هو العالم; نماز باطل مى شود.

س 92: اينكه بعضى از نمازگزاران هنگام قنوت، نگين انگشتر عقيق را به طرف صورت برمى گردانند آيا اين عمل مستند است؟ و آيا ثوابى هم دارد؟

ج : هو العالم; در روايتى از اين عمل نهى شده است، به هر حال كار مستحسنى نيست.

س 93: قنوت آيا شرط كمال نماز است يا جزء مركب آن؟ و در صورتى كه مكلف در حالى كه مشغول قنوت است، شك در قرائت سوره نمايد آيا قاعده تجاوز جارى است يا خير؟

ج : هو العالم; جزء مستحبى است و براى جريان قاعده تجاوز در سوره، شروع به قنوت

كافى است.

«تعقيب نماز»

س 94: آيا دست دادن مأمومين با يكديگر بعد از نماز استحباب دارد؟

ج : هو العالم; مصافحه بعد از نماز مستحب است

س 95: معمولا بعد از نماز آيه مباركه «ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلّموا تسليما» خوانده مى شود، آيا بعد از آن صلوات آن واجب است، و آيا اگر شخصى در حال انجام نماز واجب هم باشد و آيه را بشنود، بايد در بين نماز سه بار صلوات بفرستد؟ نظر حضرتعالى چيست؟

ج : هو العالم; مستحب است نه واجب، در بين نماز هم مستحب است، سه بار هم لازم نيست، بلكه يكبار هم به مستحب عمل مى شود.

«مبطلات نماز»

س 96: آيا غلط خواندن قنوت يا ذكر مستحبى نماز، مبطل نماز است؟

ج : هو العالم; چنانچه عمداً غلط بخواند مبطل نماز است و الا خير، مبطل نيست.

س 97: اگر در حال گفتن تكبيرة الاحرام به نمازگذار تنه بزنند و بدنش تكان شديدى بخورد و طمأنينه نماز از بين برود آيا بايد نماز را بشكند و دوباره شروع نمايد، يا فقط تكبيرة الاحرام را تكرار كند و يا چون حركت قهرى بوده، تكبيرش درست است، لطفاً وظيفه شرعى را بيان كنيد.

ج : هو العالم; اگر تكان خوردن شديد نباشد، فقط طمانينه از بين برود، ظاهراً نماز صحيح است، و اگر شديد باشد كه وقوف از بين برود احتياطاً پس از اتمام آن نماز را اعاده كند ولو اينكه صحت نماز بعيد نيست.

س 98: در حال نماز اگر تلفن يا موبايل كه نزد مصلى است، زنگ بزند مى تواند آن را قطع كند و به نمازش ادامه دهد؟

ج

: هو العالم; بلى مانعى ندارد.

س 99: در رساله توضيح المسائل آمده است: «اركان نماز اگر عمداً و يا سهواً كم يا زياد شود نماز باطل است» حال سؤال اين است كه زيادى در نيت چگونه متصور است؟

ج : هو العالم; در اجزاء غير ركن كم يا زياد شدن غير عمدى مبطل نيست، در نيت ولو زياد شدن ممكن نيست، ولى چون كم شدن ممكن است لذا از اركان ذكر شده است.

«شكيات نماز»

س 100: اگر نمازگزار در حال قيام علم اجمالى دارد كه يا يك سجده از ركعت قبل را فراموش كرده و يا تشهد، چه وظيفه اى دارد؟

ج : هو العالم; برگردد تشهد به جا بياورد و اتيان به سجده لازم نيست.

س 101: اگر شخصى بعد از نماز ظهر و عصر، علم اجمالى پيداكردكه يك ركعت به جا نياورده و نمى داند از نماز ظهر است يا نماز عصر، وظيفه او چيست؟

ج : هو العالم; چنانچه علم اجمالى بعد از اتيان به منافى عمدى و سهوى بعد از عصر باشد يك چهار ركعتى به قصد ما فى الذمه بخواند. و اگر قبل از اتيان به منافى باشد يك ركعت به نماز دوم ضميمه بنمايد امتثال محقق مى شود، و همچنين اگر اعمال وظيفه بين ثلاث و اربع بنمايد.

س 102: آيا براى نمازگزار ظن در ركعات نازل منزله علم است؟ حال اگر شاهد بگويد شما سه ركعت به جا آوردى، ولى نمازگذار ظن دارد كه چهار ركعت بجا آورده است، بفرماييد كدام يك در عمل مقدم است؟

ج : هو العالم; ظن در ركعات مطلقاً در حكم علم است، بنابر اين اگر از قول

شاهد ظن از بين برود بايد به قول شاهد عمل كند و الا در عمل به ظن يا به قول شاهد ثقه مخيراست.

س 103: اگر نمازگذار بعد از اكمال سجدتين كه علم اجمالى پيدا كرد بعد از اكمال سجدتين، يا حمد را نخوانده و يا ركوع را انجام نداده، آيا نمازش را اعاده كند؟

ج : هو العالم; لازم نيست.

«نماز شب»

س 104: آيا در نماز وتر كه براى چهل نفر دعا مى شود، نام بردن زنها جائز است يا بايد به چهل مرد دعا شود.

ج : هو العالم; به مقتضاى يك روايت مى شود زنها را از جمله چهل نفر قرار داد و به مقتضاى يك روايت ديگر نمى شود، من خودم مقيّدم كه به چهل مرد دعا كنم، ولى شما مى توانيد بعد از نام چهل مرد، نام چند عدد خانمها را هم اضافه كنيد، اشكال ندارد.

«نماز مسافر»

س 105: شخص سرباز كه او را براى مأموريت (هر روز از قم به تهران) مى فرستند آيا نماز او قصر است يا تمام؟ با روزه چه كند؟

ج : هو العالم; نماز را بايد شكسته بخواند و روزه هم نمى تواند بگيرد.

س 106: اگر طلبه براى اقامه نماز جماعت به محلى برود و در ماه چند دفعه تكرار مى شود و گاهى هم در آن محل مى ماند و هر شب جمعه در اطراف آنجا منبر مى رود آيا نماز و روزه او تمام است؟

ج : هو العالم; نماز او قصر است يعنى بايد شكسته بخواند و روزه هم نمى تواند بگيرد مگر آنكه قصد اقامه ده روز بنمايد.

س 107: راننده باركش كاميون هر روز يا در هفته يك بار يا چند بار در طول يك ماه به شهرهاى مختلف مسافرت مى كند و بعضى اوقات نيز بار پيدا نمى كند و به سفر نمى رود، آيا نماز و روزه او تمام است يا نه؟

ج : هو العالم; بايد نماز را تمام بخواند، و روزه هم بگيرد.

س 108: اگر مقيم عشرة بعد از وقت شك كرد آيا

نماز را تمام خوانده يا شكسته با توجه به «الوقت حائل» بناى بر تمام قرار دهد يا خير؟

ج : هو العالم; بنا بگذارد بر اينكه تمام خوانده است.

س 109: شخص سربازى در مدت دو سال خدمت خود، هر روز رفت و آمد مى كند، حكم نماز و روزه اش را بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; قصر است

س 110: اگر پدر و مادر يا يكى از آنها از سفر فرزند خويش نهى كردند و فرزند شك كرد، آيا نهى آنان موجب عاق مى شود يا نه؟ حال اگر مسافرت رفت، نمازش تمام است يا شكسته؟

ج : هو العالم; چنانچه آنها ناراحت بشوند بايدتمام بخواند والا شكسته. به هر حال احتياط به جمع بين قصرواتمام ترك نشود.

س 111: اگر كسى براى سعايت مؤمنى به سفر رفت، در برگشتن اگر مسافت باشد، نمازش تمام است يا شكسته؟

ج : هو العالم; چنانچه برگشتن عرفاً جزء سفر معصيت باشد وجوب تمام بعيد نيست. ولى احتياط به جمع ترك نشود.

س 112: اگر كسى در سفرش با قصد مسافت شرعى، به سه فرسخ رفت و در آنجا نمازش را قصر خواند و روزه اش را افطار كرد، سپس ترديد در قصد كرده و يا از سفرش برگشت، آيا نمازش را در وقت اعاده كند؟ حكم روزه اش چيست، آيا قضاء آن لازم است؟

ج : هو العالم; اعاده نماز لازم نيست. و روزه را اگر افطار كرده است قضاء آن لازم است و كفاره ندارد، اگر افطار نكرده است روزه را تمام كند.

س 113: در صورتى كه صبّى سفر شرعى رفته باشد و در برگشت از سفر در جايى

كه سه فرسخ مانده به وطن بالغ شود، آيا نمازش را تمام بخواند يا شكسته؟

ج : هو العالم; بايد نماز را شكسته بخواند.

«احكام وطن»

س 114: دخترى دانشجوست و تا الان با خانواده در اهواز متوطن بودند، لكن آنان نقل مكان كرده و در اصفهان توطن نمودند، اما دختر تا پايان تحصيل بايد اهواز بماند فقط براى ديدار والدين به آن جا مى رود، با توجه به اينكه ممكن است براى او خواستگار بيايد و در نتيجه وطن شوهر را برگزيند وممكن است وسائل ازدواج فراهم نشود و در پايان تحصيل به نزد والدين رود، در اين فرض هر گاه به اصفهان مى رود وظيفه اش قصر است يا تمام؟

ج : هو العالم; مادامى كه براى توطن به اصفهان نرفته و اصفهان محل زندگى او نشده است، هر گاه به اصفهان برود وظيفه اش قصر است، مگر آنكه قصد اقامت ده روز بنمايد. خلاصه حكم مسافر دارد و توطن خانواده به او ربط ندارد.

س 115: با فرض سؤال قبلى اگر در هفته يكبار يا چند بار و يا در هر دو هفته يك يا چند بار، رفت و آمد نمايد، نماز و روزه اش در آنجا و در بين راه چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; در صورتى كه حكم وطن نداشته باشد كه در فرض اين سؤال يقيناً ندارد، نماز را شكسته بايد بخواند، و به طريق اولى در بين راه هم شكسته بخواند.

س 116: طلبه اى كه براى تحصيل وارد حوزه علميه مى شود معمولا قصد دارد حداقل تا پايه پنج در آنجا درس بخواند، آيا آنجا حكم وطن او را دارد؟

ج : هو

العالم; چنانچه بنا دارد مدت طولانى بماند، بلى! حكم وطن دارد.

س 117: شخصى اهل قم و فعلا در تهران ساكن است و از وطن اولش اعراض نكرده است. در وطن دوم ازدواج مى نمايد. در صورتى كه زن به همراه شوهرش به وطن اول شوهر مى آيد و كمتراز ده روز مى ماند آيا از باب تبعيت نماز زن تمام است يا قصر؟

ج : هو العالم; زن در آن محل مسافر است و نماز را بايد قصر بخواند. تبعيت زن، نسبت به شوهر در حكم تمام و شكسته خواندن وجود ندارد.

«نماز قضاء»

س 118: اگر شخصى قبل از اذان صبح امروز بيهوش شد و بعد از اذان صبح فردا به هوش آمد آيا قضاى نمازهاى روز بيهوشى بر او واجب است؟

ج : هو العالم; چنانچه بيهوشى بدون اختيار باشد، خير قضاء لازم نيست.

س 119: اگر شخصى نماز خود را در حال اضطرار و عدم وجود آب به جا آورد، آيا مجزى مى باشد يا اينكه بايد قضا نمايد؟

ج : هو العالم; چنانچه با تيمم نماز خوانده و تا آخر وقت دسترسى به آب نداشته، نماز صحيح است و قضاء لازم نيست.

«نماز قضاى پدر بر پسر بزرگتر»

س 120: اگر حبوه به پسر بزرگتر داده شده باشد، آيا انجام نماز و روزه قضاى ميت به عهده پسر بزرگتر خواهد بود؟

ج : هو العالم; بلى به عهده او است. ولو حبوه هم نداشته يا به او ندادند.

س 121: اگر ميت در زمان حيات خود تمام اموال خود را به همسر دوم و فرزندان اوصلح كرده باشد، به نحوى كه پس از مرگش، پسر بزرگتر او كه از همسر اول است كلاً از ارث محروم شده باشد، آيا انجام نماز و روزه قضاى ميت به عهده پسر بزرگتر خواهد بود؟

ج : هو العالم; بلى! بر او واجب است .لزوم قضاء مشروط به ارث بردن نيست.

س 122: اگر خود ميت به پسر بزرگتر وصيت نكرده باشد و وصيت نامه اى هم از او به رؤيت پسر بزرگتر نرسيده باشد، آيا بر پسر بزرگتر واجب است به استناد قول يكى از اقرباء (همسر دوم) كه پدرت به من گفته اينقدر روزه قضاء داشته كه از روى جوانى و بدون عذر انجام نداده است، نماز و

روزه پدرش را اعم از آنچه معذور بوده و يا معذور نبوده قضا كند و بجا آورد؟

ج : هو العالم; چنانچه از قول همسر دوم اطمينان پيدا كند، بلى! واجب است و الا واجب نيست.

س 123: در صورتى كه معلوم نباشد چه مقدار نماز قضا بر پدر است، پسرى كه نماز قضاى پدر به عهده او است چه مدت نماز قضا بخواند؟

ج : هو العالم; به مقدارى كه يقين دارد نخوانده، و اگر اصل اشتغال ذمه پدر معلوم نيست چيزى بر او واجب نيست.

س 124: آيا پسر بزرگتر كه نماز قضاى پدر به عهده او است، مى تواند نمازها را نشسته بخواند؟

ج : هو العالم; چنانچه قدرت ندارد ايستاده بخواند و مأيوس است از اين كه تمكن پيدا كند، بلى جائز است و الا جائز نيست.

«نماز جماعت»

س 125: اگر مأموم در ركعت سوم و يا چهارم نماز جماعت، قبل از ركوع اقتدا كرد و عمداً و سهواً نتوانست حمد را بخواند، آيا نماز او به جماعت صحيح است؟

ج : هو العالم; بلى صحيح است.

س 126: شخصى كه در حال نماز فرادى است، متوجه مى شود كه نماز جماعت بر پا شده، در اين مورد در رساله هاى عمليه آمده است «كه مى تواند به نافله عدول نمايد براى ملحق شدن به جماعت» حال سؤال اين است، آيا بعد از عدول مى تواند نافله را تمام نكند و آن را بشكند تا زودتر به جماعت برسد؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند تمام نكند و آن را بشكند، چون شكستن نافله حرام نيست.

س 127: كسى كه نمازش را به صورت فرادى خوانده است،

آيا مى تواند نمازش را دوباره با جماعت بخواند، چه امام شود و چه مأموم؟

ج : هو العالم; بلى صلاة معادة با جماعت مستحب است. هم مى تواند امام شود. هم مى تواند مأموم شود.

س 128: كسى كه در نماز جماعت اقتدا كرده، حركت عمدى او موقع خواندن پيش نماز واجبات نماز را، چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; لابد مراد حال قرائت است كه بر مأموم قرائت لازم نيست در آن مورد حركت عمدى اشكال ندارد.

س 129: اگر امام جماعت تا آخر نماز نفهميد كه مأمومين به او اقتدا كردند آيا آثار جماعت مترتب مى شود؟

ج : هو العالم; بلى، چون انعقاد جماعت بانيت مأموم است نه امام.

س 130: مأموم در نماز جماعت سر از سجده بر مى دارد و ملاحظه مى كند،امام هنوز در سجده است و به سجده مى رود و اين عمل چند بار تكرار مى شود. آيا بعد از نماز، سجده سهو تكرار مى شود و يا به خاطر وجوب متابعت امام سجده سهو ندارد؟

ج : هو العالم; در اين موردسجده سهونهواجب است نه مستحب.

«امام جماعت»

س 131: اينجانب مداح اهل بيت عصمت و طهارت (ع) هستم كه با تأسى از پدرانم، مبلغ دين اسلام و مبيّن مصائب ائمه اطهار (ع) مى باشم واز محضر بعضى از عالمان بزرگوار نيز كسب فيض كرده ام و چون در تأسيس و تشكيل بعضى از هيأت هاى مذهبى شركت داشته ام، بنا به درخواست اهل هيأت در مواقع نياز كه دسترسى به روحانى نبوده و نماز جماعت تشكيل مى شده، مؤمنين اين حقير را در به پا داشتن واجبات و ترك محرمات عادل

دانسته اند نماز جماعت را به امامت اينجانب برگزار نموده و اينجانب نيز به دليل احترام خاصى كه براى لباس روحانيت كه لباس اجدادم است قائل هستم تنها در موقع نماز جماعت ملبس به آن لباس مقدس شده ام. بفرماييد آيا از نظر شرعى و عرفى اشكال دارد يا خير؟

ج : هو العالم; شرط درنماز جماعت، احراز عدالت امام است و لباس دخيل نيست، چنانچه مؤمنين شما را عادل مى دانند در تشكيل جماعت مجازيد، و لباس هم مجازيد بپوشيد. البته اگر نپوشيد باز هم جماعت صحيح است و پوشيدن هم اشكال ندارد. ضمناً به شما توصيه مى شود كه اگر بينك و بين الله خود را عادل نمى دانيد اقامه جماعت ننماييد مگر بعد از توبه و تهذيب نفس و تقيد به موازين شرعيه، به هر حال التماس دعا دارم.

س 132: در صورتى كه امام جماعت بعد از اتمام نماز متوجه شود كه نمازش باطل بوده، مثلا وضوء نداشته يا لباسش نجس بوده، تكليفش چيست؟ آيا بايد به مأمومين اطلاع دهد؟

ج : هو العالم; لازم نيست چون نماز مأمومين صحيح است.

س 133: آيا اقتدا كردن به شخص سنّى در نماز جماعت جايز است. در صورتى كه بعد نماز خويش را اعاده كنيم؟

ج : هو العالم; در غير صورت تقيه جايز نيست، در حال تقيه جايز است. ولى اعاده نماز لازم است.

«نماز جمعه»

س 134: در محله اى از هند فاصله بين دو مسجد به مقدار يك فرسخ و نيم است و در هر دو مسجد، از قبل از سال 1390 هجرى تا كنون نماز جمعه با تمام شرايط آن اقامه مى شود، لكن الان مدتى

است در مسجد ديگرى نبز به نام مسجدالحسين (ع) كه ما بين آن دو مسجد واقع شده است و فاصله آن با دو مسجد از طريق متعارف چهار كيلومترونيم است، نماز جمعه اقامه مى شود. وقتى كه به امام جمعه مسجد الحسين گفته شد كه اقامه نماز جمعه در اين مسجد به لحاظ فاصله شرعى جايز نيست و فاقد شرط است، عذر آوردند كه ترك نماز جمعه، باعث سوء ظن از علما و دين مى شود و محذور دارد. حال بفرماييد وظيفه شرعى امام جمعه، هيأت امناى مسجد و مأمومين چيست؟

ج : هو العالم; در صحت نماز جمعه شرط است كه بايد بين دو نماز جمعه فاصله كمتر از سه مايل كه يك فرسخ شرعى است، نباشد و هر فرسخ شرعى پنج كيلومتر و نيم است. در صورتى كه فاصله كمتر باشد، اگر هر دو امام با هم شروع به نماز كنند، نماز هر دو باطل مى شود.

و اگر يكى زودتر شروع كند، نماز او صحيح و نماز دومى باطل است. و چون نماز جمعه در زمان غيبت واجب عينى نيست،لذا ترك آن به واسطه فقد شرط صحت، باعث سوء ظن نمى شود.

در خاتمه معلوم باشد فتواى ما آن است كه در نماز جمعه شرط است كه با امام معصوم (ع) يا با اجازه او باشد، و در زمان غيبت مشروعيت نماز جمعه ثابت نيست، بنابراين بايد بنابر احتياط اگر نماز جمعه خوانده شود، نماز ظهر نيز خوانده شود.

«نماز استيجارى»

س 135: كسى كه خودش نماز قضا دارد آيا مى تواند براى خواندن نماز ميت اجير شود؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند.

س 136: اگر

در اثناء نماز قضاى نيابتى، غفلت حاصل شود و تصور كنيم نماز اداى خودمان را مى خوانيم. سپس در ركعت بعد متوجه اشتباه خود شده و نيت را اصلاح كنيم، آيا نماز نيابتى ما صحيح خواهد بود؟ و اگر بعد از نماز متوجه اشتباه خود شديم چطور؟

ج : هو العالم; در هر دو صورت نماز صحيح است و امتثال همان امرى كه اول شروع، قصد كرده ايد واقع مى شود. يعنى نماز قضاى نيابتى واقع مى شود.

«نماز آيات»

س 137: نماز آيات اگر از خسوف و كسوف باشد وقت اداء وقضا دارد كه در رساله هاى عمليه نوشته شده است، ولى اگر از زلزله و غير آن باشد نوشته شده كه «مادام العمر واجب است و هر وقت بخواند اداء است»، اينك سؤال اين است كه گاهى چند بار زلزله مى آيد. در اين صورت آيا نمازهايى كه نخوانده، به نيت اداء بخواند يا به نيت قضاء؟ چون اين گونه معروف بود كه نمازهاى گذشته قضا است و نماز آخرين زلزله تا زلزله ديگر اداء است.

ج : هو العالم; به نظر ما يك نماز آيات آن هم به قصد اداء كافى است و اگر كسى بخواهد احتياط كند و به عدد زلزله نماز بخواند، همه را به قصد اداء بخواند.

س 138: اينجانب اكنون كه پنجاه سال سن دارم نمى دانم چه مقدار نماز آيات از من قضا شده است، تكليف من چه مقدار است؟

ج : هو العالم; به مقدارى كه يقين داريد قضا كنيد و زايد را لازم نيست، ولى قضا كنيد، بهتر است.

«احكام روزه»

«وجوب روزه»

س 139: آيا كسى كه روزه ماه رمضان را از روى علم و عمد افطار كند و آن را حلال بداند، مرتد مى شود؟

ج : هو العالم; چنانچه بداند از دين است و مع ذلك افطار را حلال بداند، مرتد و كافر است، مانند بقيه ضروريات دين والا كافر نيست.

س 140: كسى كه در ماه مبارك رمضان مريض شده، آيا واجب است خودش را مداوا كند تابهبودى يابد و روزه بگيرد يا خير؟ و بنابر وجوب، اگر مالى نداشته باشد، آيا قرض گرفتن بر او براى مداواى

خودش لازم است؟

ج : هو العالم; مداوا واجب نيست، فضلا از قرض گرفتن به عبارت ديگر نه مداوا واجب است و نه قرض گرفتن.

«نيت روزه»

س 141: اگر شخصى در روز مورد شك، نيت ماه رمضان كرد و روزه گرفت و بعد ثابت شد كه ماه رمضان بوده است، آيا روزه او صحيح است يا نه؟

ج : هو العالم; خير صحيح نيست.

س 142: در روز مورد شك از ماه رمضان، اگر نيت روزه قضا كرد، آيا مى تواند به واجب ديگر يا به مستحب عدول كند يا خير؟ و بر عكس چطور؟

ج : هو العالم; عدول از روزه به روزه ديگر هر دو واجب باشد يا مستحب يا يكى واجب و ديگرى مستحب، جايز نيست مگر در عدول ازنيت شعبان در يوم الشك به روزه رمضان، بعد از ثبوت آنكه اول رمضان است.

«مبطلات روزه»

«خوردن و آشاميدن»

س 143: در صورتى كه روزه دار سهوا چيزى را بلعيد، آيا بيرون آوردن آن اگر به حلق نرسيده واجب است؟ اگر شك كرد آيا به حلق رسيده يا نه چطور؟ اگر به حلق رسيده باشد، آيا اخراج آن واجب است يا نه؟ اگر واجب باشد اخراج چيزى كه به حلق رسيده و روزه دار در حال نماز بود كه اگر بخواهد آن را خارج كند نمازش قطع مى شود، در اين حال وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; اگر بداند به حلق نرسيده يا شك كند اخراج واجب است ولو موجب قطع نماز شود. و اگر بداند به حلق رسيده چنانچه قى بر آن صادق باشد اخراج واجب نيست بلكه جايز نيست.

س 144: اگر از باب اتفاق قطره خونى در دهان روزه دار بيفتد و يا از لاى دندان او خون بيايد در صورتى كه خون با آب دهان ممزوج شود بلعيدن آن با آب دهان

جايز است؟

ج : هو العالم; بدون استهلاك جائز نيست.

س 145: اگر كسى موقع مكيدن گازوئيل از شلنگ، اتفاقاً گازوئيل به دهان يا گلويش برسد و هر چه آب دهن بيندازد طعم گازوئيل از گلويش نرود روزه اش چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; در صورتى كه گازوئيل داخل معده نشود، گازوئيل موجب افطار نمى شود و اشكال ندارد.

س 146: آيا آمپول تقويتى روزه را باطل مى كند؟

ج : هو العالم; احتياطاً بلى.

«جماع و استمناء»

س 147: در صورتى كه در روز ماه رمضان زن شوهرش را بر جماع اكراه كند، چرا كفاره شوهرش بر او نيست؟

ج : هو العالم; چون دليل بر آن نيست و مقتضاى اصل آن است كه كفاره بر او نيست.

س 148: با اينكه در خطبه آخر شعبان، پيامبر (ص) فرموده اند: «شياطين در غل و زنجيرند» پس بايد نتوانند وسوسه كنند، چرا روزه دار در ماه رمضان بر اثر خواب ديدن امور شيطانى، محتلم مى شود؟

ج : هو العالم; احتلام به سبب عوامل طبيعى است و اين روايات ربطى به آن ندارد.

س 149: اگر كسى جايى مهمان باشد و در همان شب محتلم شود و خجالت بكشد در خانه ميزبان غسل كند و با تيمم روزه بگيرد و در همان روز هم غسل كند روزه اش چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; خجالت موجب جواز تيمم نمى شود. بلى! چنانچه نتواند از خانه بيرون رود و در خانه غسل كردن هم مفسده دارد، تيمم جايز است و روزه اش صحيح است.

«دروغ بستن به خدا و پيغمبر»

س 150: اگر روزه دار خبرى را به خداوند متعال يا پيامبر اكرم (ص) نسبت دهد و بعد بگويد دروغ گفتم، و يا اينكه در شب خبرى را نسبت دهد ودر روز آن را تكذيب كند و برعكس، آيا روزه او باطل مى شود؟

ج : هو العالم; باطل نمى شود چون نسبت دروغ دادن به خدا و پيغمبر (ص) روزه را باطل نمى كند.

س 151: آيا اگر روزه دار در حالت اضطرار و مقام تقيه، بدعتى را به خدا يا پيامبر نسبت بدهد، روزه اش باطل مى شود با اينكه قصد آن را

نداشته يا نه؟

ج : هو العالم; باطل نمى شود بواسطه آنچه در استفتاء قبل بيان شد.

س 152: روزه دارى كه به مبطليت دروغ بستن به خدا و پيامبر جهل دارد، لكن حرام بودن آن را مى داند. آيا چنين شخصى چه جاهل قاصر و چه جاهل مقصر ملحق به عالم مى شود و كفاره بر او واجب است؟

ج : هو العالم; مطلقاً كفاره لازم نيست، چون روزه باطل نمى شود و خود اين معصيت موجب كفاره نيست.

«رساندن غبار به حلق»

س 153: استعمال سيگار براى شخص روزه دار چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اگر فتوى به عدم جواز ندهم، مقتضاى احتياط لزومى، ترك آن است.

س 154: آيا استفاده از اسپرى تنفسى كه براى بيماران تنفسى تجويز مى شود، مبطل روزه است يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه از مواد مخلوط با آن چيزى داخل معده نمى شود و راه اسپرى هم كه با مجراى معده اختلاف دارد و وارد معده نمى شود، اشكال ندارد و مبطل روزه نيست، ولى اگر به نحوى از انحاء ولو با مخلوط شدن با آب دهان وارد معده شود مبطل روزه است.

«باقيماندن به جنابت و حيض و نفاس»

س 155: اگر كسى غسل جنابت يا حيض يا نفاس را چند روز فراموش كند و روزه بگيرد و در بين غسل جمعه نمايد، آيا تمام اين روزه ها را قضا كند يا فقط روزه هاى قبل از غسل جمعه را؟ آيا اين حكم اختصاص به روزه ماه رمضان دارد يا در غير آن همانند روزه نذر معين و قضا نيز جارى است؟

ج : هو العالم; نسيان در خصوص غسل جنابت موجب قضاء است

آنهم در خصوص ماه رمضان. و در آن مورد هم قضاء روزه هايى كه بعد از غسل جمعه گرفته لازم نيست.

س 156: در صورتى كه شخص جنب، در آخر وقت با تيمم نمازش را مى خواند و روزه اش را مى گيرد ومعصيت مى كند و در اول وقت غسل نمى كند. آيا نمازها و روزه هايش صحيح است؟

ج : هو العالم; نمازها صحيح است، و در روزه بايد به جمع بين تيمم و روزه احتياط كند و قضاء آن را بعد از غسل به جا بياورد.

«روزه قضا»

س 157: كسى كه روزه قضاى ماه رمضان گرفته در صورتى كه در روز بفهمد قبل از فجر صادق جنب شده است و خودش خواب بوده، آيا روزه اش باطل است يا خير؟

ج : هو العالم; بلى باطل است.

س 158: كسى كه قضاى روزه رمضان بر گردنش است اگر نذر كند اين روزه را در نيمه شعبان بجا آورد، آيا مى تواند از اول تا پانزدهم شعبان روزه مستحبى بگيرد چون روزه قضا مقيد به زمان خاصى شده؟ و آيا مى تواند تخلف نذر نمايد و قبل از نيمه شعبان قضا را بجا آورد؟

ج : هو العالم; تخلف از نذر تكليفاً جايز نيست. ولى اگر تخلف كرد روزه اش صحيح است.

و نذر مذكور مورد اشكال نيست، چون نذر تأخير اداء واجب نيست، ولى گرفتن روزه مستحبى خالى از اشكال نيست.

س 159: زنى كه روزه قضا گرفته و وقت آن موسع است، آيا شوهرش مى تواند روزه او را باطل كند و او را از روزه گرفتن نهى گند؟

ج : هو العالم; نمى تواند روزه او

را باطل كند و اگر نهى كرد اطاعت او لازم نيست، زيرا (لاطاعة لمخلوق فى معصية الخالق).

«كفاره روزه»

س 160: اگر روزه دار در روز ماه رمضان چند بار جماع يا استمناءنمايد، آيا كفاره تكرار مى شود؟ آيا بين جاهل به مفطريت و عالم به آن در حكم فرق است؟

ج : هو العالم; كفاره مطلقاً تكرار نمى شود، بلى احتياط استحبابى آن است كه كفاره جماع و استمناء تكرار شود.

س 161: آيا تبرّع كفاره از طرف آدم زنده جايز است مثلا دو ماه روزه كفاره براى او تبرعاً بگيرد؟

ج : هو العالم; ظاهراً جائز نيست.

«مسائل متفرقه روزه»

س 162: اگر يك نفر عادل در ماه رمضان شهادت دهد كه غروب شده، يا هنوز فجر صادق نشده آيا قولش اعتبار دارد؟

ج : هو العالم; قولش حجت است و اعتبار دارد و مى تواند به واسطه گفته او افطار كند.

س 163: كسى كه آشكارا در حضور مردم روزه خوارى كند، حدود اسلامى در حق او چيست؟

ج : هو العالم; چنين شخصى متجاهر به فسق است و غيبت او جايز است و حاكم شرع در صورت ثبوت مى تواند او را تعزير كند، در خصوص افطار به جماع روايت است كه 25 تازيانه به او بزنند، اين در صورتى است كه انكار وجوب صوم نكند و افطار را حلال نداند و الا مرتد واجب القتل است.

«روزه استيجارى»

س 164: كسى كه خودش روزه قضا دارد، آيا مى تواند براى گرفتن روزه ميت اجير شود؟

ج : هو العالم; كسى كه قضاء ماه رمضان دارد، نمى تواند اجير ميت شود.

س 165: آيا در روزه استيجارى اگر بعد از ظهر افطار كند كفاره دارد يا خير؟

ج : هو العالم; كفاره لازم نيست.

«زكاة فطره»

س 166: اگر قبل از مغرب شب عيد فطر مهمان وارد شود، آيا فطره بر عهده ميزبان است يا مهمان؟

ج : هو العالم; به عهده ميزبان است.

س 167: اگر براى كفاره روزه يا زكاة فطره، گندم يا جو پوست كنده بدهد كه از اولى حليم درست مى كنند و از دومى براى سوپ استفاده مى نمايند، صحيح است يا نه؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد و از كفاره ، و زكاة حساب مى شود.

س 168: اگر از فطره براى يك نفر مستحق، جهيزيه تهيه شود و خودش نفهمد كه از فطره است، اشكال دارد يا نه؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد. بلكه در بعضى موارد كار بسيار خوبى است.

«احكام خمس»

خمس: «فائدة» س 169: سال خمس را مدت دو سال است تعيين نموده ام ولى پرداخت نكرده ام و مقدارى پول در آخر هر دو سال در بانك موجود بوده كه خمس آنها را نداده ام، و نيز در اثناء هر سال به دوستان قرض داده ام، اينك چند سؤال دارم:

با ندانستن يقينى از مبلغ موجودى، خمس آن دو سال چگونه تعيين مى شود.

ج : هو العالم; بايد رجوع به بانك بنماييد و قول متصدى حجت است چون امين است.

س 170: آيا با پس گرفتن بدهيها خمس آنها بايد پرداخت گردد؟

ج : هو العالم; خمس همه آنها بايد پرداخت گردد.

س 171: با توجه به عدم پرداخت خمس، در مبالغى بعد از گذشت سال خمس،براى مصارف شخصى تصرف نموده ام آيا جائز بوده و آيا اجازه مى فرماييد فعلا تا حساب ننموده و خمس نداده ام، تصرف نمايم.

ج : هو العالم; تصرفاتتان جائز و نافذ بوده

و بعداً نيز تا مادامى كه بنا داريد بر دادن خمس در تصرفات مجازيد.

س 172: با توجه به اينكه منبع خريد وسائل زندگى من منحصر به همان مبلغ است، اگر بخواهم همه خمس را بدهم شايد نتوانم امكانات زندگى تهيه نمايم چه وظيفه دارم؟

ج : هو العالم; دستگردان نموده و به تدريج بپردازيد.

س 173: با توجه به گمشدن ته چك دفترچه بانك و ندانستن مقدار موجودى چگونه مقدار خمس را معين كنيم؟

ج : هو العالم; بعد از مراجعه به بانك بدهى تان معلوم مى شود، در صورتى كه معلوم نشود، قدر متيقن را بپردازيد، و مازاد را دستگردان نماييد و در صورت احتياج، من اجازه مى دهم بخشيده شود.

س 174: اگر مثلاً به زيد، ملكى از پدرش، و به پدرش نيز از جد ارث رسيده باشد و زيد نمى داند خمس ملك مذكور را داده اند يا نه، حال اگر ملك را فروخت تكليفش چيست؟

ج : هو العالم; خمس واجب نيست.

س 175: اگر كسى براى تشكيل زندگى، قبل از ازدواج اثاثيه منزل را وسط سال كم كم تهيه كند آيا به آن اثاثيه كه بعداً استفاده خواهد كرد، خمس تعلق مى گيرد؟

ج : هو العالم; چنانچه اثاثيه منزل را او بايد تهيه كند، دادن خمس لازم نيست. به شرط آنكه اثاثيه براى سالهاى بعد نباشد، يا آنكه قدرت تهيه دفعى آنها را نداشته باشد.

س 176: اگر خانمى طلايى را قبل از سر سال خمسى خود بخرد و در شأن او باشد، لكن هنوز نپوشيده، سال خمسى اش مى رسد، آيا خمس آن را بايد بدهد؟

ج : هو العالم; خمس ندارد.

س 177: اگر

كسى طلب خود را بعد از سال خمسى بگيرد، آيا خمس همان را بدهد، يا بعد از مؤنه زندگى، خمس مابقى را بدهد؟

ج : هو العالم; چون سر سال مالك است و زايد بر مؤنه است، خمس آن طلب را هم بايد بدهد.

س 178: شخصى در روستايى زندگى مى كند و چند سال پيش با پول تخميس شده ساختمانى در تهران خريده است و اكنون اين ساختمان را به بيشتر از قيمت خريدارى شده فروخته، و با پول آن ساختمان ديگرى خريده است، آيا به قيمت مازاد ساختمان فروخته شده خمس تعلق مى گيرد يا نه؟ با توجه به اينكه مى خواهد كوچ كند و آن ساختمان را سكنى گزيند.

ج : هو العالم; نظر به اينكه خريد خانه در وسط سال اول نبوده است، همان وقتى كه پول دستش آمده، زيادى قيمت، خمس دارد و خريد خانه بعد از آن، مسقط خمس نيست.

س 179: اگر شخصى در دو شهر مختلف، دو منزل دارد كه يكى به صورت ويلايى است، آيا لازم است به آن خمس بدهد؟

ج : هو العالم; چنانچه در سال مدتى در هر يك از آن دومنزل زندگى مى كند، براى هيچ كدام خمس دادن لازم نيست.

س 180: در صورتى كه شخصى در موقع سال خمسى، حساب اموالش را برسد، آيا مقدار خمس را از همان مال درآورد يا اينكه از مال مخمس بدهد؟

ج : هو العالم; لازم نيست از آن مال بدهد، از اموال ديگر بدهد كفايت مى كند.

س 181: جهيزيه اى كه در طول چند سال براى دختر خريده مى شود، يا ديگران هديه مى كنند و همچنين هدايايى

كه داماد در دوران نامزدى براى عروس خريده خمس دارد يا خير؟

ج : هو العالم; جهيزيه كه در وسط سال اخير، خريده شده، خمس ندارد و اما آنهايى را كه در سالهاى قبل خريده است، چنانچه تمكن نداشته است در يك سال بخرد و به تدريج بايد تهيه نمايد، خمس واجب نيست، والا خمس آنها را بايد بدهد.

س 182: آيا پولى را براى خريد خانه مسكونى پس انداز كرده اند خمس دارد يا خير؟

ج : هو العالم; بلى چنانچه سال بر آن بگذرد، خمس آن را بايد بدهد.

س 183: آيا هديه (چه نقدى و غير نقدى و چه بزرگ و كوچك) خمس دارد؟

ج : هو العالم; بلى خمس دارد. هديه هم مانند ساير فائده ها خمس به آن تعلق مى گيرد، در صورتى كه زايد بر مؤنه سال باشد.

س 184: اگر مالى كه به او ارث رسيده است را بفروشد با فرض اين كه قيمت آن بالا رفته، آيا خمس دارد يا نه؟ اگر مورث خمس آن مال را نداده لازم است خمس آن را بدهد؟

ج : هو العالم; ترقى قيمت خمس آن واجب است، ولى اصل مالى كه به ارث مى رسد خمس آن بر او واجب نيست، مگر آن كه بداند بر مورث خمس واجب شده بوده و نداده است، در اين فرض بايد خمس اصل مال را بدهد.

س 185: در صورتى كه حقوق كارمند يا كارگر را سرِ سالِ خمس دادند، بايد خمس آن را بدهد يا مى تواند صبر كند تا يك سال بر آن بگذرد و بعد از مؤنه خمس مازاد را بدهد.

ج : هو العالم; در صورتى كه زيادتر

از مؤنه سال قبل باشد بايد خمس آن را بدهد.

س 186: شخصى چند سال پيش زمينى را با سرمايه تخميس شده، خريده است و حالا مى خواهد ساختمانى جهت سكناى خود وخانواده اش بخرد و مى خواهد آن زمين را بفروشد و پول ساختمان را بپردازد. آيا خمس بر زياده از سرمايه اولش كه خمس آن را داده بود تعلق مى گيرد يا نه؟

ج : هو العالم; در سال خريد مسكن مقدارى كه زايد بر سرمايه اضافه شده خمس ندارد ولى بر آنچه در سالهاى قبل اضافه شده، خمس واجب است.

س 187: شخصى چوبهايى براى ساختن خانه از درخت چنار و غير آن تهيه كرده، است و بر آن سال گذشته است در حالى كه اين چوبها براى ساختن خانه أشدّ ضرورت دارد، آيا به محض تمام شدن سال، به آن خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

ج : هو العالم; بلى تعلق مى گيرد.

س 188: شخص كارمندى جهت خريد منزل مسكونى مورد نياز ناچاراً به طور ماهيانه مبلغى از حقوق خود را كنار مى گذارد با توجه به نرخ تورمى (حدود 20 درصد) كه در جامعه وجود دارد و با فرض تعلق خمس عملا صد هزار تومان اين سال حدوداً برابر شصت هزار تومان سال آينده مى شود لذا خواهشمند است نظر مبارك را در مورد تعلق خمس بفرماييد؟

و نيز اگر پس انداز وى جهت خريد خانه مكفى نباشد و ايشان مثلا به صورت مضاربه اين پول را به كار بزند وسود آن را هم براى خريد خانه اختصاص دهد در اين فرض تعلق خمس چگونه خواهد بود؟

ج : هو العالم; پولى كه براى

خانه كنار مى گذارد، اگر در مقابل آن مديون نباشد مادامى كه خانه نخريده، خمس به آن تعلق مى گيرد و همچنين اگر به عنوان مضاربه بدهد هم به پول و هم به سود آن خمس تعلق مى گيرد.

س 189: شخصى با پول خمس داده، براى سكناى خود حياطى خريده كه دو باب دكان دارد. يكى را به پسرش هديه كرده و يك باب ديگر براى خودش باقيست، حكم خمس حياط و آن دو باب دكان را بيان فرماييد.

ج : هو العالم; حياط و آن دكان كه به پسرش داده خمس ندارد، يعنى برخود انسان خمس ندارد و اما پسر كه سرمايه او است بايد رعايت موازين را بكند. و اما دكان خودش اگر اضافه قيمت شده، زيادى آن مشمول دليل خمس است. يعنى در صورت زيادى قيمت آن دكان از مؤنه سال قبل خمس به آن تعلق مى گيرد.

س 190: كسى كه پول را براى رفتن به حج در بانك مى گذارد و چند سال مى گذرد آيا خمس به آن تعلق مى گيرد؟

ج : هو العالم; بلى با شرايط تعلق مى گيرد. يكى از شرايط زيادى بر مؤنه سال است.

س 191: كسانى كه آذوقه مصرفى منزل را تهيه كرده كه معمولا در خلال يكى دوماه مصرف مى شود، مجدداً خريدارى مى كنند. آيا خمس چنين آذوقه اى سال به سال لازم است؟

ج : هو العالم; چنانچه سر سال چيزى موجود باشد خمس همان با وجود شرايط واجب است.

س 192: اگر آذوقه را به ذمه خريدارى كرده، آيا تخميس آن سر سال واجب است يا نه؟

ج : هو العالم; خير واجب

نيست.

س 193: با فرض سؤال قبلى، بعد از پرداخت ذمه خود، آيا اين آذوقه از ارباح سال خريد حساب مى شود و يا از ارباح سال پرداخت؟

ج : هو العالم; از ارباح سال پرداخت حساب مى شود.

س 194: در مورد آذوقه منزل آيا معادل مخمس سال قبل (نه عين مخمس) در سال بعد، از خمس معاف خواهد بود؟

ج : هو العالم; بلى معاف است.

س 195: كسى كه درآمد او معمولا به مخارج زندگى او نمى رسد و كم مى آورد، مثلا حقوق ماهيانه او كمتر از خرج او است ولى سر سال خمسى او كه رسيده مبلغ پولى دارد، مثلا اول برج است، آيا خمس آن واجب است؟

ج : هو العالم; خير واجب نيست.

س 196: آيا تعيين سر سال بر هر مكلفى واجب است، با توجه به اينكه يقين دارد عين مال يك سال تمام نزد او نمى ماند؟

ج : هو العالم; لازم نيست هر مالى يك سال نزد او بماند بلكه اگر سال خود را اول محرم قرار داده، استفاده اى كه در آخر ذى حجه سال بعد نصيب او مى شود، ضم به بقيه فوائد او از اول محرم مى شود بعد از استثناء مؤنه، چنانچه زايد چيزى بود، خمس آن را بايد بدهد.

س 197: لطفاً نحوه تخميس اموال وتعيين سر سال خمسى، كه بعد از آن خمس اموال واجب مى شود را توضيح دهيد؟

ج : هو العالم; از جواب سؤال قبل جواب اين سؤال ظاهرمى شود.

س 198: در منهاج الصالحين فرموده است «لكل ربح سنة تخصّه» به اين كه مكلف مى تواند براى هر درآمد سالى جداگانه بگذارد. مقصود از

اين عبارت چيست؟ آيا معنايش اين است كه هر ربحى كه به دست او مى رسد مى تواند تا يك سال صبر كند و اگر زياد آمد خمس آن را بدهد، پس كسانى كه در آمد تدريجى دارند همانند حقوق ماهيانه يا روز مزدى، پس هيچ مالى از آنها يك سال تمام نمى ماند آيا از خمس معاف هستند؟

ج : هو العالم; مقصود را در همان مسأله بيان فرموده اند و اينجانب كه منهاج الصالحين را حاشيه زده ام و چاپ هم شده و فعلا تمام شده است، در حاشيه آن مسأله نوشته ام: «الظاهرانه لجميع المستفاد سنة واحدة فيتعين اختيار الاول» يعنى بر تمام درآمدها يك سال بايد بگذارند.

س 199: آيا از ربح سال مى تواند جبران خسارت سرمايه خود را بكند ولو اين كه مال ديگرى مانند ارث يا هبه يا غير آنها داشته باشد يا خير؟

ج : هو العالم; خود سرمايه را بايد فضلا از آنچه صرف در آن مى شود تخميس نمود.

س 200: آيا وديعه اى كه مستأجر به موجر مى سپارد و بدون آن تهيه مسكن برايش دشوار است، از مستثنيات دين است؟

ج : هو العالم; بلى از مستثنيات دين است.

«مصرف خمس»

س 201: اگر سيدى ناصبى يا سنى يا يهودى و نصرانى باشد و يا از شيعه غير اثناعشرى، باشد در حالى كه فقير و مسكين و ابن سبيل باشد آيا مى شود سهم سادات به او داد يا نه؟

ج : هو العالم; در مستحق خمس ايمان به اجماع علماء شرط است. بنابراين نمى شود به سيد ناصبى، سنى، يهودى، نصرانى، غير اثنى عشرى سهم سادات داد.

س 202:

پسرى از سادات محترم ومعتبر در اروميه كارمند دولت است، زمينى براى خانه نشيمن خود خريده و در بناى ساختمان آنجا محتاج مساعدت است، در حالى كه از پدرش جدا و معيل و كرايه نشين است، آيا از سهم سادات پدرش مى توان جهت بنا كردن ساختمان به او داد؟

ج : هو العالم; نمى شود. ولى من اجازه مى دهم، از طرف من قبول كنيد و از طرف من به او بدهيد.

س 203: مردم به نام سهم امام (ع) مقدار كمى پول مى دهندوشخص گيرنده اجازه از بيش از يك مجتهد ندارد، بنابراين مصرف آن پول براى شخص گيرنده جايز است يا نه؟ و در صورت جواز، يكى بودن مقلّد معطى و آخذ لازم است يا خير؟

ج : هو العالم; يكى بودن لازم نيست ولى بايد مورد مصرف به نظر هر دو مرجع و مقلد يكى باشد، يعنى هر دو در مورد خاص توافق داشته باشند. مثلا هر دو در حوزه به طلاب بدهند.

س 204: اكثر مردم شهرى در تقليد مرحوم مبرور حضرت آيت الله باقيمانده اند و از كسانى كه وجوهات واجب را پرداخت مى كنند سؤال نمى شود تقليدشان از كدام مرجع است، لذا پرداختى ايشان به حضرات مراجع فعلى فرستاده مى شود، اميد است حضرتعالى تا به حال هر چه بوده قبول فرموده و بعد از اين هم اجازه بفرماييد؟

ج : هو العالم; همه قبول است. و مِنْ بعد از اين هم، هرچه به هر كدام از مراجع كه حوزه علميه آنان را صالح براى تصدى مرجعيت بداند، بپردازند با احراز اين كه آن مرجع در جائى مصرف مى كند

كه من آن را مصرف سهم امام ارواحنا فداه مى دانم مجازند، يكى از آنها شهريه دادن به حوزه هاى علميه است.

«مسائل متفرقه خمس»

س 205: شخصى مبلغى از سهم امام (ع) و سهم سادات بدهكار مى باشد و از طرف ديگر مى خواهد براى پسرش حياط بخرد، با توان پرداخت وجوه شرعى ولو تدريجاً آيا مى تواند براى پسرش حياط بخرد؟ يعنى اگر پرداخت خمس با خريد حياط تزاحم كند، كداميك از آن دو مقدم مى باشد؟

ج : هو العالم; پرداخت وجوه شرعيّة واجب، و قهراً مقدم است. ولى اگر دستگردان كنيد و بدهى را تدريجاً، ولى نه در مدت طولانى بپردازيد به شما اجازه مى دهم.

س 206: اگر سر سال زكاة با سر سال خمسى در يك روز يكى بشود،آيا اول خمس را بدهد يا زكاة را يا هر دو را ؟

ج : هو العالم; هر دو را بايد بدهد، بله اگر زكاة اول تعلق بگيرد به مقدار زكاة جزء مؤنه مى شود او مستثنى از خمس است.

س 207: حضرات در رساله هاى عمليه نوشته اند «اذا مات المكتسب فى اثناء الحول وجب اخراج خمسه» آيا اين وجوب يعنى بر ميت واجب است يا بر وارث؟ و اداى خمس به نيت كداميك باشد؟

ج : هو العالم; بر ميت واجب است يعنى جزء ديون او و مقدم بر ارث است ،بايد ورثه از اصل مال او خمس را بدهند و بعداً بقيه را تقسيم نمايند.

س 208: بعد از اين كه شخصى مصالحه با حاكم شرع نمود و سر سال خمسى برايش معين شد، آيا نمازهاى گذشته او با لباس بدون خمس، اعاده شود يا

نه؟

ج : هو العالم; اعاده لازم نيست و نمازها صحيح است.

س 209: بنام خداى متعال، كسانى كه كار مى كنند و اموالشان را با هم خرج مى كنند زندگانى آنها اشتراكى است، مال تفكيك شده ندارند و همه در يك كيسه است. مثل زن و شوهر شاغل يا پدر و فرزند و يا دو برادر، نحوه محاسبه خمس آنها چگونه است؟ آيا هر كدام بايد حساب خمس جدايى داشته باشند يا از مال مشترك آنچه افزون گردد، تخميس مى شود؟

ج : هو العالم; چنانچه مال ديگرى ندارند، وجوب خمس بر افزون شدن همان مال مشترك متوقف است و در آن صورت وجوب خمس بر هر كدام به مقدار حصه خودش متوجه به او است، چنانچه او خمس مال خودش را اداء كرد ولى شريك نكرد، اشكالى بر او متوجه نيست و مى تواند در مال مشترك تصرف نمايد.

«احكام حج»

س 210: زوجه اى از پدرش ارث برده است و فرزندان اناثى دارد كه پدرشان توان پرداخت هزينه ازدواج و تهيه جهازيه براى آنها را ندارد، آيا زوجه مى تواند با مال ارثى خود هزينه هاى مذكور را تأمين نمايد؟ و يا بدون توجه به مشكلات زندگى خانواده و فرزندان، مال خود را هزينه رفتن به حج نمايد؟

ج : هو العالم; چنانچه زن بدون پرداخت پول جهيزيه، مستطيع باشد، بايد حج برود و جهيزيه دادن مسقطوجوب حج اونيست.

س 211: اينجانب در سال 1373 شمسى به يكى از دوستانم جهت خريد منزل مقدارى پول نقد به عنوان قرض الحسنه كمك كردم كه اين مبلغ را به تدريج باز پس دهد. تا سال 1377 شمسى به تدريج داد

و ستدى شد. ولى بعد از آن از پس دادن بقيه بدهى خبرى نيست، اكنون شنيده ام ايشان در سال 1380 بدون اطلاع وتحصيل رضايت من به حج تمتع رفته اند، وضعيت حج ايشان با بدهكارى كه خودشان به آن اقرار دارند، چگونه است؟

ج : هو العالم; با اين خصوصيات كه نوشته ايد، ندادن طلب شما خلاف دستور شرع است، ولى حج او صحيح است.

س 212: اينجانب مقلد حضرتعالى هستم، انشاء الله مى خواهم براى عمره مفرده عازم مكه معظمه شوم و در آنجا به مدت هفت روز اقامت دارم. آيا بنده مى توانم بعد از انجام دادن اعمال خود، براى پدر ومادرم، يك عمره از مسجد تنعيم انجام دهم؟

ج : هو العالم; بلى مى توانيد، مانعى ندارد.

س 213: اگر شخصى مستطيع بود و مريض شد آيا لازم است خودش را مداوا كند تا به حج برود؟

ج : هو العالم; بلى، لازم است.

س 214: آيا در حال احرام حج، زن مى تواند ظاهر پاها را مكشوف كند يا خير؟

ج : هو العالم; با تحفظ بر آنكه ناظر مرد نباشد مانعى ندارد.

س 215: اگر شخصى نذر كند كه پياده به حج برود، لكن مقدارى از راه را سواره و مقدارى از آن را پياده رود، آيا حج او صحيح است يا اعاده كند؟

ج : هو العالم; اگر حج ماشياً نذر كند، اعاده لازم است، اما ديگر كفاره ندارد. اگر نذر كند در حج معين پياده برود، كفاره واجب است، اما اعاده لازم نيست و در مورد لزوم اعاده، بايد تمام راه را پياده برود.

س 216: اگر فردى مستطيع شد و به مكه رفت،

لكن قبل از احرام ديوانه شد و او را به ايران برگرداندند. پس از مدتى كه حالش خوب شد، آيا حج بر گردن او مى باشد يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه قبلا مستطيع بوده است و با تمكن به مكه نرفته است، يا آنكه استطاعت باقى است، بلى! بايد برود و الا خير واجب نيست.

س 217: شخصى كه براى حج اجير شده، اگر در حالى كه مقدارى از اعمال را انجام داده مصدود و يا محصور شد آيا به همان مقدار استحقاق اجرت دارد؟

ج : هو العالم; مسأله صورى دارد، در صورتى كه اجاره منفسخ بشود، بلى استحقاق اجرت دارد.

س 218: در صورتى كه حاجيه خانمى در مكه وضع حمل نمايد و داراى فرزند شود، آيا طفل مذكور بعد از تكليف رسيدن بايد از ايران به مكه برود و طواف نساء و نماز طواف نساء انجام دهد؟ و اگر نرفت آيا نمى تواند ازدواج كند؟

ج : هو العالم; نخير، لازم نيست طواف نساء به جاى آورد و مى تواند بدون طواف ازدواج كند.

س 219: اگر نائى عمره تمتع را عمداً انجام نداد و وقت براى آن نبود آيا حج او مبدل به حج افراد مى شود، يا اينكه احرام او باطل مى شود و بايد سال ديگر به حج برود.

ج : هو العالم; بايد عمره را تمام كند و سال بعد حج به جا آورد.

احكام معاملات

«بيع»

س 220: در برخى از مغازه ها، كه توسط آقايان اداره مى شود وسايل آرايشى و لباسهاى زير زنانه به فروش مى رسد، آيا خانم ها مى توانند از اين مغازه ها خريدارى كنند؟

ج :

هو العالم; با رعايت موازين شرعى اشكال ندارد.

س 221: سودى كه برخى از مغازه داران بر روى برخى اجناس قسطى مى گيرند و اينگونه توجيه مى كنند كه بانكدارى اسلامى هم همين سود را مى گيرد، آيا ربا محسوب مى شود؟ در صورت اشكال راه حل شرعى چيست؟

ج : هو العالم; پولى كه، به ازاء اجناسى كه قسطى مى فروشند مى گيرند، اشكال ندارد، اما دليلشان درست نيست.

س 222: معامله با افراد كافر غير حربى اعم از كسانى كه در كشور اسلامى زندگى مى كنند و يا در كشور غير اسلامى، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 223: خريد و فروش چك به طور مطلق چه حكمى دارد؟ و همين طور آيا كم كردن چكى كه انسان بابت طلب خود از ديگرى دارد جايز است و مى تواند آن را به كمتر از مقدار طلب، به شخص بدهكار يا شخص ديگر بفروشد؟

ج : هو العالم; خود چك ماليت ندارد اگر از كسى طلب دارد و چك گرفته، پس آن چك را به كس ديگر مى فروشد، قهراً دين را به كمتر مى فروشد و اشكال ندارد، و جائز است به خود بدهكار هم بفروشد. اما نمى تواند چك بى محل را بفروشد.

س 224: امروزه در بازار متداول شده جنس ها را اينگونه معامله مى كنند، مى گويند: مثلاً به صورت نقد صد تومان و به مدت يك ماهه صد و ده تومان و به مدت دو ماهه صد و بيست تومان و... و مشترى اختيار دارد، يكى از آنها را انتخاب كند، آيا چنين معامله اى صحيح است يا خير؟

ج :

هو العالم; چنانچه معامله نباشد، بلكه اول مقاوله و اختيار دادن صاحب مال باشد مشترى را كه يكى معين را انتخاب كند و معامله بر آن قرار گيرد اشكال ندارد. يعنى بعد از آنكه مشترى يكى را انتخاب نموده، معامله بر آن قرار دهند در اين صورت صحيح است.

س 225: آپارتمانى با شرايط زير خريدارى شده است:

الف: براساس بند 1 قرارداد مبلغ يك ميليون و يكصد هزار تومان طى چك شماره 860759 برعهده بانك سپه تهران در زمان عقد قرارداد به فروشنده پرداخت گرديده است.

ب: براساس بند 2 قرارداد، باقيمانده بهاء آپارتمان درسه نوبت جمعاً به مدت 6 ماه به فروشنده پرداخت شده است.

ج: براساس بند 3 قرارداد مبلغ ششصد هزار تومان وام بانكى مربوط به آپارتمان مورد معامله به حساب جارى فروشنده نزد بانك تجارت شعبه صادقيه واريز نموده ام.

د: براساس بند 4 قرارداد فروشنده پاركينگ و تلفن آپارتمان را نيز به موجب سند عادى مورخ 23/11/70 به اين جانب فروخته و بهاء آنها را دريافت داشته است.

ه_ : براساس بند 5 قرارداد اينجانب در ازاء مبلغ 11 ميليون ريالى كه از بابت قسط اول بهاء آپارتمان پرداخت نموده ام، ازنظر تضمين انجام تعهديعنى تكميل و تحويل قطعى آپارتمان در پايان دو سال مهلت مقرره تعداد 20 فقره سفته جمعاً به مبلغ 20 ميليون ريال از فروشنده دريافت داشته ام، كه در صورت تخلف فروشنده از ايفاى تعهد سفته ها به وسيله اين جانب وصول و نواقص ساختمانى را شخصاً مرتفع نمايم.

اينك استدعا دارد با مطالعه دقيق مدارك تقديمى ذيلا مرقوم فرماييد قصدونيت متعاملين از تسليم و تسلم سفته ها ايجاد تضمين در جهت

تكميل ساختمان در فرجه مقرره بوده يا بمنظور فسخ و اقاله معامله و در شرايط مزبور فروشنده شرعاً مجاز بوده بعد از گذشت 64 ماه از تاريخ انجام معامله اوليه مجدداً آپارتمان را به شخص ديگرى منتقل نمايد يا خير؟ توضيحاً اولا اينكه آپارتمان در تصرف خود اين جانب مى باشد ثانياً مدارك تقديمى نيز عبارتند از مبايعه نامه آپارتمان سندى عادى مربوط به انتقال پاركينگ و تلفن آپارتمان حواله مربوط به پرداخت وام بانكى ثانياً سفته ها همچنان بلاوصول نزد اين جانب موجود مى باشد كه عندالمطالبه فروشنده مسترد شوند.

ج : هو العالم; آنچه از ظاهر اين نوشته فهميده مى شود، هيچ گونه حقى براى فروشنده در فسخ معامله نيست. بلى! چنانچه شرط باشد كه ظاهر هم اين است، در صورت تخلف فروشنده از پرداخت وجه تضمينى سفته، خريدار حق فسخ دارد، ولى بهر تقدير فروش فروشنده آپارتمان بعد از گذشت 64 ماه هيچ وجهى ندارد و كارى خلاف شرع است.

س 226: اگر گوشت حلال با حرام مخلوط شود و قابل تشخيص نباشد، آيا اجتناب از هر دو واجب است يا نه، و آيا فروختن آن گوشت به كافر جائز است يا نه؟

ج : هو العالم; اجتناب از هر دو لازم است، يعنى نمى تواند بخورد و به مسلمان بفروشد ولى فروختن به كافر مستحل للميتة جائز است.

س 227: اگر كسى قطعه گوشتى در بلاد اسلام پيدا كرد، آيااصالة الطهارة جارى مى شود و خوردن آن حلال و فروختن آن جائز است يا اصل عدم تذكيه جارى است؟

ج : هو العالم; خوردن، و فروختن آن جائز است، ولى نه بواسطه اصالة الطهارة، بلكه

به واسطه آنكه ارض اسلام اماره تذكية است و همان اماره مانع از جريان اصالة عدم التذكية است.

«معامله جديد و پورسانت»

س 228: شركتى است به نام سبزانديشان كه عضو شدن افراد در آن بدين گونه است كه، هر فرد با پرداخت بيست هزار تومان به جهت مشاركت در طرح، با عنوان بازارياب، نامش در رديف اول فرم هاى قرارداد مشاركت ثبت مى گردد و با اين مبلغ، امتياز خريد يك سهم به وى واگذار مى شود و اساساً فرد مى تواند با جذب و بازاريابى مردمى مبالغى را با عنوان حق الزحمة و تلاش فردى خود، در حساب شخصى اش دريافت نمايد. نكته قابل توجه آن كه افراد به ازاى خريد هر سهم مى توانند تا حد معينى فعاليت نمايند و در پايان مبلغى در حدود 900 الى 970 هزار تومان على الحساب در حساب شخصى فرد مورد نظر واريز مى گردد كه زمان آن نيز به نوع و سرعت فعاليت شخص بستگى دارد. و هيچ كس بدون فعاليت و يا حتى مادام نمى تواند در طرح شركت كرده وبهره مند شود، لذا افراد به ميزان فعاليتشان حق الزحمه دريافت مى نمايند. اين شركت داراى مجوز رسمى و ثبتى فروش كالاهاى بازرگانى از طريق بازاريابى و مشاركت مردمى است. و به جهت فعاليت مستمر افراد ونيز به وجود آوردن انگيزه مثبت و حمايت از اقشار كم درآمد با توجه به ارتباطات مختلف واخذ تمامى مجوزهاى رسمى و قانونى لازم، كالاهاى مورد نظر افراد را با تخفيف 2 الى 5 درصد متناسب با قيمت روز بازار به كسانى كه صاحب امتياز و مشترك اين شركت مى باشند، تحويل

مى نمايند. حال از جنابعالى سؤال مى شود:

آيا خريد كالاهاى اساسى مورد نياز مردم از طريق بازاريابى و مشاركت مردمى در اين طرح به لحاظ شرعى صحيح مى باشد؟

ج : هو العالم; به اين گونه كه نوشته شده است اين عمل مركب از يك خريد مشروط است، و حدود آن شرط هم معلوم و جهالتى در هيچ كدام نيست و اشكالى ندارد، و چنانچه اين عمل را معامله مخصوصى بدانيم، چون چيزى از موانع صحت معاملات از قبيل جهالت و غرر و... در آن نيست، و به مقتضاى آيه شريفه «اوفوا بالعقود» من اين معامله را صحيح مى دانم. در نهايت اگر اين معامله زواياى ديگرى دارد و يا عناوين ثانوى ديگرى بر آن مترتب مى شود بنويسيد تا حكم آن هم بيان شود.

س 229: اخيراً، مشاركت مردم در شركت هاى خارجى توسط اينترنت مورد تبليغ قرار مى گيرد، كه منبع درآمد عده اى از مردم گشته است، اينك براى مقلدين حضرتعالى سؤالاتى در خصوص مشاركت در اين شركت ها مطرح است كه مستدعى است توضيح بفرماييد.

روش مشاركت: شخصى مقدارى پول مثلاً150 دلار به حساب شركت به عنوان پيش قسط در مقابل يك شىء قيمتى مثل تكه الماس، گردنبند، سكه طلا، كه مثمن آن مى باشد واريز مى نمايد، ولى انگيزه خريدار به هيچ عنوان مالك شدن اين مثمن نمى باشد، بلكه شركت به شخص وعده مى دهد كه اگر فلان تعداد مشترى براى او جلب كند (مثلا 6 نفر) از ثمن آنها مقدارى (مثلاً 100 دلار) به حساب او واريز نمايد و اين كار به همين نسبت تا آخر عمر ادامه يافته وحتى قابل

نقل به وارث شخص نيز مى باشد (اين واريز پورسانت «حق بازاريابى» به حساب شخص ممكن است تا ماهيانه بيست ميليون ريال پيش رود) و رسيدن به مجموع اين پول كه چندين برابر پول شخصى بوده، هدف و انگيزه اصلى خريدار است. البته شركت مثمن را در تاريخ خريد تحويل نمى دهد ومابقى قيمت آن را از همين حق بازاريابى كم مى كند تا تمام شود و سپس تحويل مى دهد، روشن است كه اگر كسى نتواند در اين شاخه بندى مشترى جلب نمايد نه به مثمن مى رسد و نه به حق بازاريابى.

س 230: با توجه به اينكه هدف خريدار، تملك مثمن نمى باشد و هدف اصلى رسيدن به اين حق دلالى ها (كه جزء ثمن خريداران بعد است) مى باشد، اولاً: اصل اين معامله چه حكمى دارد؟ و ثانيا: در صورت جواز تملك اين پولها (حق بازاريابى ها) تحت كدام يك از عناوين معاملات اسلامى واقع مى شود؟

ج : هو العالم; معامله صحيح است و در صحت معامله هدف اصلى دخالت ندارد. و تملك آن پول ها هم از باب شرط در ضمن عقد بى اشكال است. و همچنين مى شود با جعاله هم تطبيق نمود. به هر حال بى اشكال است.

س 231: باتوجه به اينكه در اين شركت ها (كه روز به روز در شكلهاى جديد و ثمن هاى متفاوت در كشور شروع به تبليغ مى كنند) مقدار زيادى ارز و بودجه مملكت اسلامى از كشورخارج شده و به فرض حداقل، نسبت ثمن هر شخص به حساب اين شركت هاى بيگانه واريز مى گردد بدون اين كه صنعتى وارد كشور شود

و يا اينكه حرفه توليدى به راه افتد و در بعضى از موارد موجب تعطيلى بعضى از توليدى هايى كه تعدادى كارگر داشته، شده است (شاهد عينى در استان اصفهان) و نيز با توجه به احتمال صهيونيستى بودن اين شركت ها و اينكه بيش از نيمى از اقتصاد دنيا در چنگ يهوديان غاصب است و همچنين احتمال اين كه ممكن است در بين خريدارهاى بعدى افراد سفيه اقتصادى واقع شده و متضرر گردند وجود اين مسأله كه در آخر اين بازاريابى قطعاً عده اى ضرر خواهند كرد، نظر حضرتعالى در مورد اين معاملات چيست؟

ج : هو العالم; با مترتب شدن اين مفاسد قهراً شركت در آنها ولو به نيت خير حرام است و با اين خصوصيات خيال نمى كنم هيچ مسلمان متعهدى دخالت كند، به هر حال حرام است.

س 232: در فرض حرمت اگر شخص كه مقلد جنابعالى است به خاطر جهل يا شهرت فتواى شما به خلاف و يا عمداً در اين شركت ها عضو شود و اكنون به حرمت آن واقف شود، با توجه به اينكه مسير ارسال اين پولها براى وى همچنان ادامه پيدا مى كند و برگرداندن اين پولها كه جزء ثمن بقيه خريداران است به خود آنها به علت نشناختن آنها محال است، آيا شخص مى تواند در اين پولها تصرف نمايد؟ آيا با دادن خمس، جواز تصرف ثابت است؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند تصرف كند و تصرف در آن پولها حرام نيست.

س 233: شركت خارجى واقع در آلمان به نام مايرزمنت وشعبه آن در هنگ كنگ (بنام جستجوى طلا) محصولاتى به صورت سكه و گردنبند و ساعت

طلا و پلاتين با عيار 24 توليد مى كند. اين محصولات سنبليك هستند يعنى داراى طرح هاى مختلف مذهبى و فرهنگى و تاريخى از كشورهاى مختلف بوده از قبيل خانه كعبه، طرح حضرت عيسى، مهاتماگاندى، اهرام ثلاثه مصر و... كه تمامى آنها دست ساز مى باشد و هر كدام آنها داراى تعدادى خاص و محدود هستند (همانند تيراژ خاص يك تمبر) كه محدود بودن اين محصولات را بانك مركزى يكى از كشورها تضمين مى كند، مانند سكه بهار آزادى كه بانك مركزى جمهورى اسلامى ايران آن را محدود كرده وبه آن ارزشى بالاتر از ارزش وزن طلاى آن بخشيده است. حال محدود بودن و سنبليك بودن و ارزشى بودن اين محصولات، خود به خود باعث ارزش افزوده اين محصولات مى گردد و پس از مدتى به صورت يك شى قيمتى درمى آيد.

اين شركت اجناسى كه به مشتريان خود مى فروشد به قيمت وزن طلاى آنان نمى فروشد، زيرا اين اجناس دست ساز هستند و توسط هنرمندترين ضرابان سكه در دنيا ساخته مى شوند و يك اثر هنرى به شمار مى آيند. و براى ضرب هر كدام از اين آثار، اجازه نامه كتبى از كشور مربوط به آن را گرفته اند و همچنين اين اجناس توسط بانك هاى معتبر دنيا ضمانت شده اند.

اين شركت براى مشتريان خود اين اختيار را گذاشته است كه مى توانند در صورت تمايل با خريد از اين شركت وارد شبكه بازاريابى آن نيز بشوند و در صورت عدم تمايل نيز ميتوانند واردشبكه بازاريابى نشوند. امابه آن عده كه وارد شبكه بازاريابى مى شوند، يك كد بازاريابى داده مى شود كه

اين كد، يك زير شاخه راست و يك زير شاخه چپ دارد و به تعداد مشتريانى كه شخص بازارياب، براى شركت پيدا مى كند و آنها را در يكى از زيرشاخه هاى چپ و يا راست خود مى گذارد 40 دلار شركت به شخص بازارياب پورسانت مى دهد، لكن اين سود را وقتى به اشخاص بازارياب مى دهد كه تعداد زيرشاخه هاى چپ و راست آن به مضربى از 5 برسد و شركت به ازاى هر 10 مشترى، 400 دلار به آنها سود مى دهد و همچنين شركت به ازاى هر مشترى كه مشتريان شخص پيدا مى كند نيز به آن شخص سود مى دهد و اين روند به همين ترتيب ادامه دارد، البته با شرط موازنه بودن زير شاخه ها، حال خواهشمند است حكم شرع مقدس اسلام را درخصوص مبالغى كه شركت تحت عنوان پورسانت (حق بازاريابى) به خريداران خود پرداخت مى نمايد و همچنين خريد از شركت با شرايطى كه عنوان شد را اعلام فرماييد؟

ج : هو العالم; خريد از شركت بى اشكال است و شرائطى كه اشاره شده جايز است. و اما پورسانت كه به خريداران مى دهد مى توان با عنوان جعاله تصحيح نمود و مى شود تحت عنوان شرط در ضمن خريد از شركت به هر تقدير به نظر ما، اشكال ندارد والله العالم.

س 234: احتراماً به استحضار مى رساند شركت بين المللى با نام گلدكويست در سال 1998 ميلادى آغاز به كار نموده است و دفتر مركزى آن در برج تجارى سنترال پلاز هنك كنگ با مجوز رسمى دولت آن كشور به ثبت رسيده است. كار اين شركت ضرب

و فروش مسكوكات طلا به شكل سكه وساعت و گردنبند با نقش و نگارهاى مختلف از قبيل نقش مقدس كعبه و پاپ ژان پل دوم و... است كه با مجوز كتبى و رسمى از دولتها و اشخاصى كه نقش و نگار مربوط به آنها است انجام مى شود. هر كدام از اين محصولات 104 و 31 گرم برابر يك اونس طلاى جهانى وزن دارند و از خالصترين طلاى موجود دنيا مى باشند.

يك طرف اين محصولات نقش و نگار مى باشد و طرف ديگر اينها مهر يكى از بانكهاى مركزى دنيا به مبلغ پانصد دلار كه به منزله گارانتى حك شده است. هر كدام از محصولات به تعداد محدود ضرب مى شوند. مثلا 10 هزار عدد و بانكى كه آن محصول را گارانتى كرده اين ضمانت را مى دهد كه آن محصول براى بار دوم ضرب نشود تا آن محصول بعد از تمام شدن ارزش افزوده پيدا كند. يعنى ارزشى بالغ بر طلا پيدا كند. نحوه فروش اين محصولات توسط شركت از طريق شبكه جهانى اينترنت مى باشد. حال خواهشمند است بفرماييد اين گونه معامله ها از طريق شبكه جهانى اينترنت كه جنس از لحاظ كميت، كيفيت، قيمت معلوم، و مبلغ قابل پرداخت مشخص، و شرايط معامله به طور كامل مورد قبول خريدار و فروشنده قرار دارد و خريدار در جنس خريدارى شده كاملا دخل و تصرف دارد طبق موازين شرع مقدس اسلام حرام است يا حلال؟

ج : هو العالم; حلال است با اين خصوصيات كه نوشته شده است احتمال حرمت داده نمى شود كه محتاج به سؤال باشد.

س 235: هر شخصى كه از اين

شركت محصولى را خريدارى مى كند از طرف شركت كدى به عنوان كد شناسايى به آن شخص تعلق مى گرد. حال اگر شخصى كه محصولى خريدارى كرده است نفر جديدى را جهت خريد محصول از شركت به روشى كه قبلا ذكر شد معرفى كند شركت به معرف 40 دلار به عنوان حق الزحمه بازاريابى پرداخت مى كند. شركت مبلغ 40 دلار را از مشترى جديد اخذ نمى كند، بلكه توسط خود شركت به عنوان حق الزحمه و تلاش بازاريابى به شخص معرف پرداخت مى كند. در سيستمى كه ذكر شد هيچ گونه برد و باخت يا قمار وجود ندارد و هيچ كس متضرر نمى شود. همه افرادى كه پولى بابت خريد محصول پرداخت كرده اند به اندازه آن، محصولى كه خودشان درخواست كرده اند دريافت مى كنند. حال خواهشمند است بفرماييد دريافت حق الزحمه بازاريابى بابت تلاش ومعرفى مشترى جديد به شركت حلال است يا حرام؟

ج : هو العالم; هيچ اشكالى ندارد.

س 236: همانطور كه مستحضر مى باشيد شهردارى براى تفكيك زمين هاى بزرگ و تغيير كاربرى آن از حالت مزروعى به مسكونى عوارض دريافت مى كند. بنده به خاطر بى پولى مقدارى از زمين بدون رضايت قلبى را به عنوان عوارض دادم چون اگر نمى دادم كارم انجام نشده و شهردارى مانع مى شد.

حال شهردارى زمين را به هيأت امناى مسجد محله داده است تا براى مسجد استفاده كنند، بنده به آنها گفته ام زمين را بايد به اينجانب كه مالك اصلى هستم پس بدهيد، چون من راضى نيستم، آيا حق شرعى با اينجانب مى باشد يا خير؟

ج : هو العالم; ظاهراً

معامله با شهردارى صحيح بوده و رضايت به معناى ابتهاج نفس لازم نيست، بنابراين شما حق نداريد، به هر تقدير خوب است با رضايت كامل به مسجد واگذار كنيد و چنانچه حقى هم داشته باشيد در ثواب شريك باشيد.

«رشوه»

س 237: متأسفانه رشوه خوارى يك حركت شومى است كه در برخى ادارات و غير آن باب شده است كه اگر نپردازيم كارى صورت نمى گيرد، حال بفرماييد حكم اين قضيه چيست؟

ج : هو العالم; رشوه مختص به باب قضاء است كه به قاضى پول داده مى شود تا به نفع رشوه دهنده حكم كند و آن از محرمات اكيده است و آنچه به ادارات ديگر داده مى شود رشوه نيست.

س 238: كارمندى بدون كمترين توقع و چشم داشت مالى، تكاليف و وظائف خود را بر اساس ضوابط و مقررات شرعى و قانونى نسبت به فردى از مراجعين ادارى انجام مى دهد. فرد مراجعه كننده عن طيب نفسه و با ميل و رضاى خود وجه يا مالى را اعم از نقدى و يا غير نقدى به كارمند اهداء مى نمايد. آيا وجه اهدايى براى كارمند آخذ شرعاً مباح و جايز التصرف است يا از مصاديق رشوه و أكل مال به باطل محسوب مى شود؟

ج : هو العالم; در فرض سؤال هديه مذكوره رشوه نيست و گرفتن آن جائز است مگر اين كه در وقت استخدام شرط شده باشد كه حق گرفتن هديه از مراجعين را ندارد. پس در اين صورت گرفتن هديه جائز نيست. و خيال مى كنم شرط كلى ضمنى در استخدامات حكومت صالحه چنين باشد كه هديه در مقابل كار نگيرند.

«اخذ پول به عنوان شيرينى»

س 239: در پايان سال تحصيلى مدارس، هنگام مراجعه اولياى دانش آموزان جهت اخذ كارنامه فرزندان خود، بعضى از كاركنان مدارس از آنها به اصطلاح خودشان شيرينى قبولى، مطالبه مى كنند، در حالى كه بعضى از اولياء در محذورات قرار گرفته و

بدون رضايت وجهى را پرداخت مى نمايند، لطفا بفرماييد آيا اينگونه دريافتى ها جنبه شرعى دارد؟

ج : هو العالم; رضايتى كه در حليت معتبر است و عدم آن موجب عدم جواز است اين رضايت نيست. لذا در موارد اضطرار مثلا كسى بچه اش در شرف مرگ است اضطراراً خانه مسكونى را مى فروشد، هيچ كس ترديد ندارد كه با نبودن رضايت تصرف در خانه براى مشترى جايز است.

به هر حال در مورد سؤال تصرف در آن پول اشكال ندارد.

«مضاربه»

س 240: آيا مضاربه در اسكناس جايز است يا مختص به طلا و نقره مى باشد؟

ج : هو العالم; مضاربه در اسكناس جايز است.

«شركت»

س 241: پدر اينجانب با شخص ديگرى شريك مى باشد ايشان به طور مشترك آپارتمان مى سازند و سپس مى فروشند، منتها شريك پدرم خمس مالش را نمى دهد. آيا اين شراكت اشكال دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 242: اگر آبى به نحو اشاعه بين دو نفر مشترك بود، آيا لازم است تصرف يكى از آنها از آن آب، با اجازه ديگرى باشد؟

ج : هو العالم; بلى، لازم است، البته احراز رضايت تقديرى كافى است و لازم نيست صراحة اجازه دهد و اين رضايت تقديرى در غالب مالهاى مشترك ثابت است.

«اجاره و رهن»

س 243: اگر موجر مغازه يا خانه اى را اجاره داد سپس متوجه شده كه مستأجر در آن مكاسب حرام انجام مى دهد آيا اجاره باطل مى شود يا خير؟

ج : هو العالم; خير باطل نمى شود.

س 244: شخصى خانه اى را تحت عنوان سرقفلى معامله كرده، بدين صورت كه وجه الاجاره اى قرار داده اند كه هر سال

مستأجر به موجر بپردازد ودر ضمن معامله شرط نموده اند كه مبلغ وجه الاجاره به طور دائم ثابت بوده و موجر حق زياد كردن وجه الاجاره را ندارد و طرفين قبول نموه اند. اكنون موجر ادعا دارد كه قانوناً مى تواند بر وجه الاجاره مبلغى را اضافه نمايد آيا شرعاً چنين حقى را دارد يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه سرقفلى معامله شده، معناى معامله اين است كه حق اجاره دادن و مقدار مال الاجاره با كسى است كه پول داده، بنابراين بدون رضايت اونمى تواند مال الاجاره را زياد كرد.

س 245: آنچه كه بين مردم متداول است كه به عنوان رهن منزل، مبلغ كلانى پيش پرداخت كرده و ديگر از اجاره ماهانه معاف هستند و در پايان انقضاى اجاره مبلغ را پس مى گيرند، آيا شرعيت دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه پول را به عنوان قرض بدهند و شرط كنند كه اجاره منزل گرفته نشود جايز نيست و ربا است. ولى اگر خانه را به عنوان تصرف در آن و استفاده از آن مجاناً بدهند و در ضمن آن شرط كنند كه فلان مقدار به عنوان قرض بدهند و خانه هم رهن باشد، ظاهراً اشكال ندارد.

«هبه»

س 246: شخصى به نام عمرو وارد منزل شخص ديگرى به نام زيد شد و در حالى كه او مشغول نماز بود، در سجاده اش انگشترى بود برداشت و بر انگشت خود نمود. سپس زيد گفت آن انگشتر براى تو باشد. بعد از آن چند مرتبه عمرو به زيد گفت مى خواهم انگشتر را به تو برگردانم زيد قسم ياد مى كند كه به تو بخشيدم و قبول

نمى كنم. بعد از گذشت مدتى، زيد انگشتر عمرو را برداشته، به خالد داد. عمرو گفت كه اين انگشتر يادگارى است به كسى نمى دهم پس زيد به عمرو مى گويد: شما براى خالد يك انگشتر ديگر بخريد و انگشتر يادگارى خود را پس بگيريد. عمرو هم براى خالد انگشترى مى خرد لكن خالد از گرفتن آن ابا مى كند و مى گويد آنرا دوست ندارم. عمرو هم به اجبار انگشتر يادگارى را پس مى گيرد. بعد از مدت طولانى زيد به عمرو مراجعه كرده مى گويد: من انگشترم را مى خواهم در حالى كه زيد انگشتر را فروخته است، وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; زيد حق ندارد انگشترى كه با هبه صحيح داده و آن كسى كه به او هبه شده مال موهوب را از ملك خود با معامله خارج نموده، مطالبه كند.

به عبارت ديگر هبه لازم مى شود. بنابراين زيد حق نداشته است در اين فرض انگشتر را به خالد بدهد.

س 247: شخصى در قيد حيات قسمتى از اموال غير منقول خود را به يكى از فرزندانش مى بخشد، بعد از حيات، ميان فرزندان آن مرحوم اختلاف صورت مى گيرد كه اين ملك نيز مانند املاك ديگر بايد تقسيم شود، در حالى كه آن مرحوم در قيد حيات از سلامتى كامل برخوردار بوده ونيز اين ملك را با سند و با رضايت قلبى به آن فرزندش بخشيده است. سؤال اين است كه آيا عمل آن مرحوم از نظر شرعى صحيح بوده يا خير؟ وآيا اين ملك بايد مانند اموال ديگر ميان فرزندان آن مرحوم تقسيم شود يا خير؟

ج : هو العالم; ملك

مذكور كه در حال حيات پدر به يكى از فرزندان خود بخشيده شده است، عملى صحيح و غير قابل برگشت بوده و حتى خود آن مرحوم هم نمى توانسته برگرداند. بنابراين نبايد بين فرزندان آن مرحوم تقسيم گردد.

«قرض»

س 248: اينجانب مبلغى از شخصى قرض گرفتم، الان شك دارم كه قرضم را پرداختم يا نه، طرف مقابل هم شك دارد، تكليف چيست؟

ج : هو العالم; تكليف اين است كه بپردازيد و بر داين هم جايز است بگيرد.

س 249:اينجانب مبلغى از شخصى قرض گرفتم و يقين دارم كه آن را پرداختم. ولى طرف مقابل مى گويد يقين دارم كه قرضت را پرداخت نكرده اى، تكليف چيست؟

ج : هو العالم; شما با فرض يقين به پرداخت تكليفى نداريد.

س 250: اگر كسى براى ديگرى از بانك قرض بگيرد كه به صورت قسطى هر ماه پرداخت نمايد و از بانك به آن كس گفته مى شود تأخير در اداى قسط، مبلغى جريمه دارد، آيا اين جريمه را گيرنده قرض بدهد يا دهنده قرض؟

ج : هو العالم; گيرنده قرض، البته در صورتى كه آن شخص وكيل مطلق بوده است.

س 251: در صورتى كه صاحب دين بر مديون مجهول شد آيا مى تواند از طرف او صدقه داده يا به حاكم شرعى بدهد؟

ج : هو العالم; با اجازه حاكم صدقه بدهد، مشروط بر اين كه اگر صاحبش پيدا شد به او برگرداند.

س 252: با عرض ارادت خالصانه خواهشمندم به سؤال شرعى اينجانب جواب مرحمت فرماييد.

اينجانب با خانواده اى دوست هستم از ايل... در سال 1377 شمسى به اينجانب در تهران مراجعه نموده واظهار داشت به

مبلغ يك ميليون تومان پول احتياج دارد كه يك ماهه پس بدهد، ايشان پس از گرفتن وجه تاكنون از برگرداندن آن ولو به اقساط خوددارى مى نمايد. اطلاع دقيقى دارم كه وضع مادى ايشان هم خوب است و زياده از حد ولخرجى و مهماندارى مى كند. وسائل منزل خوبى هم دارد، تكليف شرعى بنده با ايشان چيست؟ اقرار به بدهكارى را هم خودش و هم فاميلش دارند هيچ مدركى از ايشان ندارم.

ج : هو العالم; شما دستور شرع را مخالفت كرديد كه مى فرمايد به كسى كه قرض مى دهيد قبض بگيريد. راهى نيست مگر اين كه به دادگاه رجوع كنيد، اگر اقرار كرد دادگاه پول شما را مى گيرد و مى دهد، و اگر انكار كرد، اگر قدرت داريد تقاص كنيد، يعنى به مقدار همان پولى كه داده ايد از اموال او برداريد اگر آن را هم قدرت نداريد او را به خداى تعالى واگذار نماييد.

«بانك و قرض الحسنه»

س 253: اخيراً بانك هاى دولتى و خصوصى پولهاى مردم را به عنوان سپرده بلند مدت و كوتاه مدت مى گيرند و ازصاحب پول كتباً وكالت مى گيرند كه با آن ساختمان سازى و راه سازى و كشتى سازى و غيره انجام داده و سودى كه حاصل مى شود مبلغى مثلا هجده درصد به صاحب پول داده و بقيه را بانك تملك نمايد. آيا اين نوع سود بردن اشكال شرعى دارد يا نه؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد، بانك ها براى سپرده هاى بانكى ولو وكالت هم نگيرند ربحى كه مى دهند حلال است.

س 254: شخصى كه اول زندگى راننده كاميون بوده و غير از اين كار

ديگرى نمى تواند بكند، دو سه سال است هم دولت ايران و هم كشورهاى خارجى، اجازه نمى دهند. ماشين هاى مدل پايين وارد كشور بشود. لذا دولت الزامى كرده كه ماشين نو بخريد و مبلغ سى ميليون تومان نقد از صاحب ماشين مى گيرند و پنجاه ميليون تومان نيز به صورت اقساط شركت مى دهد. حكم 4 تا 8 درصد سود پولى كه از بانك مى گيرد را مرقوم فرماييد؟

ج : هو العالم; اگر به عنوان مضاربه باشد، مانعى ندارد.

س 255: آيا مجازهستم وام بانكى را كه براى كسب از بانك به صورت مضاربه اى مى گيرم، بابت بدهكارى منزلى كه پيش خريد كرده ام، ونيمه كاره مى باشد، پرداخت نمايم؟

ج : هو العالم; مانعى ندارد.

س 256: اگر در قرض شرط كند كه مقروض هم بعد از مدتى بايد به من قرض بدهد، آيا قرض ربوى مى شود؟

ج : هو العالم; خير ربوى نمى شود.

س 257: سود سپردهاى بانكى كه بانك مدعى است با آنها معامله انجام مى دهد و سودى به صورت على الحساب به سپرده گذار مى دهد، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; سپرده هاى بانكى و ربحى كه بانك مى دهد اشكال ندارد و حلال است.

س 258: پولى كه بانك به عنوان مضاربه به افراد مى دهد و سود مى گيرد، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ اگر به نظر حضرتعالى اشكال دارد راه حل را بفرماييد؟

ج : هو العالم; چنانچه شرائط مضاربه در پولى كه بانك مى دهد رعايت شود، حلال است.

س 259: گرفتن سود از بانك به صورتى كه سود را قبلا تعيين مى

كنند، و همچنين با بهره معين به ديگران وام مى دهند چه صورت دارد؟ آيا ربا است؟

ج : هو العالم; چنانچه گرفتن سود از بانك، با قرض دادن به بانك باشد، حرام است، و همچنين اگر با فروش اسكناس باشد، نيز حرام است، ولى اگر پول را وديعه بگذارد كه همان سپرده است، و يا پول را به بانك اباحه كند (به اباحه بعوض) كه يك معامله عقلائى است، جائز است و اشكال ندارد. بنابراين با قصد طرفين فرق مى كند.

س 260: از جمله كارهايى كه بانك انجام مى هد اين است كه گاهى تاجرى با طرف خود در ممالك ديگر مذاكره خريد جنس را مى نمايد و مقدار و قيمت و شرايط تسليم را نيز تمام مى كند، ولى چون دولت مانع از بيرون بردن پول از مملكت است مگر تحت نظر بانك; لذا تاجر و مقدارى از قيمت آن جنس را به بانك مى پردازد، مثلا پنجاه هزار تومان از جنسى را كه قرار است يك صد هزار تومان بخرد، نقد به بانك مى دهد، بانك تمام قيمت جنس را كه صد هزار تومان است به طرف تاجر مى پردازد و جنس را تحويل مى گيرد. آنگاه به تاجر اطلاع مى دهد، چنانچه بقيه پول را بدهد مى تواند جنس را تحويل بگيرد وگرنه خود بانك حق دارد آن متاع را بفروشد و حق خود را دريافت نمايد و بقيه را به تاجر بدهد و بانك در عوض اين كار، مبلغى از تاجر دريافت مى كند.

ج : هو العالم; ظاهراً چنين معامله اى اشكال ندارد هم مقدارى كه بانك مى گيرد، و

هم فروش جنس و برداشتن حق خود حلال است، اولى به اين جهت حلال است كه معامله اى كه تاجر با طرف خود مى كند بيعى مشروط به دخالت بانك است و كارى كه تاجر با بانك مى كند يا جعاله است به اين نحو كه تاجر به بانك مى گويد: اگر دين مرابه اصل دين اداء كنى، آن زيادى را كه قرار گذاشته ايم به تو مى دهم، و يا مصالحه است و در هر دو صورت پول زيادى براى دين نيست تا ربا باشد، بلكه در مقابل كارهايى است كه بانك انجام مى دهد و بى شك گرفتن چنين پولى حلال خواهد بود، دومى حلال است به واسطه اين كه در ضمن معامله تاجر با بانك چنين شرطى مى شود و در حقيقت تاجر بانك را وكيل در صورت نپرداختن پول در فروش جنس مى نمايد.

س 261: مؤسسه مالى و اعتبارى بنياد بدون نوبت وامى به مبلغ يك ميليون تومان به كارمندان دولت با سود 27 درصد به مدت 72 ماهه مى پردازد، با احتساب سود تقريباً مبلغ هشتصد و پنجاه هزار علاوه بر مبلغ اصلى مؤسسه براى خود سود كسب مى كند، حكم شرعى اين وام را بفرماييد؟

ج : هو العالم; چنانچه قرض باشد ربا و حرام است، ولى اگر مضاربه يا اباحه به عوض باشد، جائز است.

س 262: كار مزدى كه بعضى صندوق هاى قرض الحسنه مى گيرند،چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 263: يكى از برنامه هايى كه فعلا صندوق هاى قرض الحسنه براى خود عمل مى كنند، قرض دادنِ مشروط به سپرده گذارى است كه

شخص بايد مبلغى را به مدت معينى به عنوان سپرده در صندوق بگذارد تا بتواند از صندوق قرض بگيرد وتا انتهاى مدت هم حق برداشت سپرده را ندارد كه ظاهر اين عمل اشكال دارد چون قرض مشروط است. حال سؤال اين است كه بعضى از صندوق ها براى فرار از اين مشكل براى افراد حساب پس انداز باز مى كنند و به مقدار پول و مدت پس انداز امتياز حساب مى كنند. «البته هر وقت صاحب حساب بخواهد مى تواند پولش را بردارد» پس با محاسبه امتيازها به او قرض مى دهند آيا اين صحيح است يا نه؟ و اگر صحيح است با برنامه قبلى چه فرقى دارد؟

ج : هو العالم; ظاهراً هر دو بى اشكال است، چون اولا آن سپرده كه وديعه است مشروط به قرض دادن است، و قرض مشروط نيست تا ربا باشد. ثانيا در قرض، چنانچه زيادى مشروط عين باشد ربا و حرام است، زيادى حكميه اشكال ندارد و در فرض سؤال زيادى حكمى است.

«اوراق مشاركت»

س 264: بعضى مؤسسات وبانكها اوراقى تحت عنوان مشاركت پخش مى نمايند و در قبال آن اوراق پولى دريافت مى كنند و هر ماه مبلغى به عنوان سود على الحساب پرداخت نموده و تعهد مى نمايند پس از اتمام كار يا در سر سال تمام سود را پرداخت نمايند، آيا گرفتن چنين سودى جايز است يا خير؟

ج : هو العالم;با رعايت شرايط ديگر، گرفتن سود جائز است.

«ربا»

س 265: اينجانب بنا به ضرورت مدتى پول ربوى از شخصى گرفته ام و علاوه بر پرداخت اصل پول، مبالغى قابل توجه نيز به عنوان ربا پرداخت نموده ام، اخيراً قوه محترم قضائيه دستور عودت ربا را صادر نموده و اينجانب به دادگسترى تبريز شكايت و ادعاى دريافت مبالغ پرداختى ربا را نموده ام ودادگسترى محترم پرونده را به هيأت حل اختلاف تبريز ارجاع نموده است. هيأت حل اختلاف نيز مهلت داده تا بلكه خودمان سازش نماييم. با توجه به مطالب مذكور:

آيا شخص ربا گيرنده شرعا مى تواند ازدادن وجه گرفته به عنوان ربا خوددارى نمايد؟

ج : هو العالم; پولى كه به عنوان ربا گرفته، مالك نمى شود، مگر آنكه آن كسى كه ربا داده است قطع نظر از ربا از طيب نفس به گيرنده تمليك كند كه ظاهراً بعيد است چنين اتفاقى تحقق پيدا كند. به هر حال پول ربا حرام است و مالك نمى شود و حق ندارد از دادن وجه خوددارى نمايد.

س 266: اينجانب با توجه به اينك آن وقت شخصاً دنبال آن فرد رفته و پول ربوى گرفته و رفع حاجت نموده ام، آيا الان مى توانم مالك رباى پس داده شده باشم و

يا اينجانب نيز شرعاً مقصر مى باشم؟

ج : هو العالم; اگر به عنوان ربا داده ايد مقصريد ولى مى توانيد پس بگيريد و اگر از طيب نفس داده ايد مقصر نيستيد، ولى نمى توانيد پس بگيريد.

س 267: در صورت اخذ رباى داده شده، تكليف اينجانب با آن پول

شرعاً چيست؟

ج : هو العالم; حلال است مگر اينكه به عنوان ربا نداده باشيد.

س 268: اينجانب از مقلدين حضرتعالى هستم ومبلغ پنج ميليون تومان پول نزد برادر خود دارم و برادرم هر ماه مبلغ دويست هزار تومان ثابت به من به عنوان سود پول سرمايه مى دهد و من هم نزد برادرم كار مى كنم و اصلا نمى گويم كه كم دادى يا زياد، اما او به طور ثابت حدود يكسال مى شود كه به من سود مى دهد.آيا اين امر از نظر حضرتعالى شرعاً اشكال دارد يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه شرط نكرده باشيد، يا به عنوان مضاربه باشد و رعايت شرايط مضاربه بشود، اشكال ندارد و اگر به عنوان قرض بدهيد و در حين قرض دادن صريحاً شرط سود بنماييد، حرام است.

س 269: اينجانب در بانك ثامن الائمه تبريز، حدود يك ميليون تومان نقد گذاشته ام وقرار است بانك در مقابل اين پول مبلغ ده ميليون تومان به من وام يك ساله بدهد و با 29 درصد از من مطالبه نمايد، ولى چون من قدرت بازپرداخت آن پول را ندارم، با خودم گفتم آن را به يك شخص ديگر واگذار نمايم، و حق و سودى كه پولم به عنوان شش ماه در بانك مانده به عنوان فروش سهميه خويش از آن

طرف مطالبه نمايم، آيا اين امر از نظر حضرتعالى جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; بلى! جائز است.

س 270: با احترام مستدعى است فتواى مبارك خويش را در خصوص مسأله زير مرقوم فرماييد، اشاره به دليل فتوى موجب مزيد امتنان و استفاده بيشتر خواهد بود:

در قرارداد قرض يا غير آن شرط مى شود كه «در صورت عدم تسويه كامل اصل بدهى ناشى از قرارداد در سر رسيد مقرر، علاوه بر اصل بدهى، مبلغى معادل 12 درصد مانده بدهى براى هر سال به ذمه متعهد اين قرارداد تعلق خواهد گرفت» آيا شرط مزبور با مشكل ربا و يا غير آن مواجه مى باشد يا خير؟ و آيا ميان قرض و غير آن همچون بيع نسيه يا سلف در اين باره فرق هست يا نه؟

ج : هو العالم; در مسأله چند صورت متصور است.

1_ قرار دادن اجل يعنى تأخير اداى دين در مقابل زيادى يا به نحو شرط ابتدائى، يا در ضمن عقد، يا مصالحه بر آن باشد، در اين صورت در جميع شقوق آن حرام و ربا است. چون حقيقت ربا عبارت است از قرار دادن زيادى در مقابل مهلت دادن در اداء دين به مقترض، بدون فرق بين ابتداء قرض يا بعد از گذشتن مدتى، و بدون فرق بين اينكه اين مهلت دادن به نحو شرط باشد يا غير آن.

2_ مجموع دين حال را به مجموع آن مبلغ با زيادى بفروشد، كه در اين صورت ربا نيست، ولى از ناحيه بيع دين به دين خالى از اشكال نيست.

3_ چيزى را به زيادتر از قيمت آن چيز به مديون بفروشد، معادل آن مقدارى كه

اضافه مى كند و تأخير در اداء دين را شرط كند، اين صحيح است و روايات هم دلالت بر آن دارد.

4_ مديون آن زيادى را به داين هبه كند و تأخير در اداء دين را شرط كند كه در اين صورت نيز صحيح است.

س 271: سودى كه برخى از مغازه داران بر روى برخى از اجناس قسطى مى كشند و اين گونه توجيه مى كنند كه بانكدارى اسلامى هم همين سود را مى گيرد، آيا ربا محسوب مى شود، در صورت اشكال راه حل شرعى چيست؟

ج : هو العالم; پولى كه مى گيرند به ازاء اجناسى كه قسطى مى فروشند اشكال ندارد اما دليلشان درست نيست.

س 272: عده اى با هيأت به زيارت حضرت امام رضا (ع) مشرف مى شوند گردانندگان هيأت بر اثر بى توجهى از افراد ربا خوار نيز ثبت نام مى كنند، تكليف بقيه كه با آنها هم غذا و هم منزل مى شوند و پول همه مخلوط مى شود چيست؟

ج : هو العالم; نسبت به بقيه اشكال ندارد.

س 273: اگر كسى نياز به پول نقد داشته باشد آيا جايز است جنسى را با قيمت بيشترى از صاحب پول بخرد و مجدداً به قيمت ارزانتر به صورت نقد به صاحب پول بفروشد و با اين روش به وجه نقد مورد نيازش برسد؟

ج : هو العالم; چنانچه در ضمن بيع اول شرط بكند كه نقداً به كمتر بفروشد، بيع باطل است، و همچنين اگر مؤجل بعد از حلول اجل باشد باطل است و الا صحيح است.

س 274: اسكناس كه جزو معدودات است و قرض دادن آن به زيادتر ربا و حرام است.

اما اگر آن را به قيمت بيشتر بفروشند مثلا يك ميليون تومان را به يك ميليون و يكصد هزار تومان، آيا جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; به نظر ما اگر نسيه به قيمت بيشتر بفروشد جائز نيست. چون در بيع ربوى اگرنسيه بفروشد شرط نيست كه مبيع مكيل و موزون باشد بلكه زيادتر فروختن تمام اجناس به بيع ربوى جايز نيست.

«ضمان»

س 275: اگر كسى كارگرى را براى بنايى ساختمان اجير كند و در حين كار به صورت اتفاقى سنگى از بالا افتاد و او را كشت و يا خودش از بالا افتاد ومرد، آيا موجر ضامن ديه او مى باشد يا نه؟

ج : هو العالم; خير ضامن نيست.

س 276: اينجانب با كارگرى كه داراى 10 سال سابقه كار در تخريب ساختمان مى باشد، قرار داد بستم كه بخشى از ديوار ساختمان منزلم را به مبلغ بيست و پنج هزار تومان تخريب نمايد. ايشان به همراه زير دستش مشغول تخريب ديوار از بالا شدند، پس از ساعتى از بالاى ديوار به پايين آمده و به تخريب ديوار از پايين ادامه مى دهد، اندكى بعد بخش كوچكى از ديوار بر روى ناحيه كمر او ريزش مى كند و ايشان دچار زايده سمت چپ عرضى مهره اول كمر مى گردد (نمى دانم آيا ايشان عمدا به علت فقر و به جهت اخذ پول يا سهواً اين كار را انجام داده است) بنده به محض اطلاع از حادثه در محل حاضر و او را جهت درمان به بيمارستان منتقل نمودم و هزينه داروو درمان را پرداخت كردم وبه جاى مبلغ بيست و پنج هزار تومان

مقدار سى هزار تومان به او پرداخت نمودم، حال آيا اينجانب به ايشان بابت صدمه اى كه خودش به خودش وارد كرده است، به او بدهكارم يا خير؟ واگر بدهكارم ديه اين شكستگى چه مبلغ مى باشد؟

ج : هو العالم; با اين خصوصيات كه مرقوم داشته ايد، شما ضامن و بدهكار خساراتى كه خودش به خودش وارد كرده است نيستيد حتى اگر عمداً هم نكرده باشد، و هيچ گونه ديه بر شما نيست.

س 277: كسى در زمان صغير بودن دزدى كند و پس از بالغ شدن پشيمان شود و چنانچه بخواهد از صاحب مال حلاليت بطلبد مفسده ايجاد مى شود وظيفه اش چيست؟

ج : هو العالم; بايد به هرنحو ممكن و به هر عنوان مال را به او برساند. لازم نيست بگويد عوض مال تلف شده است.

س 278:آيا پول مثلى است يا قيمى؟ و تعريف جامع مثلى و قيمى چيست؟ و آيا ضمانت پول فرق مى كند بين مواردى كه اجناس گران شوند و مواردى كه ارزش پول تنزل يابد؟

ج : هو العالم; مثلى عبارت از جنسى است كه مانند آن در صورت و صفاتى كه قيمتها بواسطه اختلاف رغبات تفاوت پيدا مى كند، موجود است و در مقابل آن قيمى است، بنابراين پول مثلى است، و در ضمانت بين موارد فرق نيست.

س 279: شخصى موتورش را به نگهبان آپارتمان سپرده كه مواظب آن باشد لكن به سرقت رفته، آيا مى تواند قيمت آن را از نگهبان مطالبه نمايد؟

ج : هو العالم; اگر نگهبان محافظت نموده و در معرض سرقت قرار نداده است نمى تواند مطالبه قيمت آن را بنمايد و اگر سهل انگارى

كرده است مى تواند مطالبه قيمت بنمايد.

س 280: شخصى در يكى از كشورهاى بيگانه شيئى برداشته و مبلغ آن را نداده حال كه مى خواهد پول آن را بپردازد، آيا مى تواند رد مظالم بدهد يا بايد به آن كشور رفته و به آن فرد پرداخت نمايد؟ با توجه به اين كه مبلغ آن شئى قابل توجه نيست و در حدود ده هزار تومان مى باشد ولى هزينه سفر به آن كشور بسيار و حتى براى شخص فلج كننده است.

ج : هو العالم; در صورت امكان ولو به وسيله نامه يا تلفن و غيره او را پيدا كند و وجه را بپردازد، لازم نيست خودش برود و با وضع فعلى خيال نمى كنم قادر بر شناخت او و دسترسى به او نباشند به هرحال بايد رضايت او را جلب نمايد.

«فسخ معامله»

س 281: اگر در معامله غبنيه شك كرديم خيار غبن فوريت دارد يا نه، آيا اصل استصحاب خيار جارى است؟

ج : هو العالم;به نظر ما استصحاب خيار جارى نيست نه از جهت سه وجهى كه محقق نائينى فرموده ونه به واسطه فرمايش شيخ انصارى، بلكه بواسطه وجه ديگرى كه در كتاب منهاج الفقاهة و فقه الصادق نوشته ام.

س 282: شخصى آپارتمانى را مى فروشد. مبيع كه آپارتمان مى باشد به مجرد انعقاد عقد بيع به خريدار تسليم واقباض شده است و قسمتى از ثمن هم نقداً به فروشنده تسليم شده است، به حسب مراضات حاصله مقرر گرديده باقيمانده ثمن در اقساط معينه اداء گردد كه خريدار به علت عدم كفايت قادر به ايفاى دين نمى باشد. سپس 22 ماه بعد از تاريخ انجام معامله

خريدار به موجب نوشته ديگرى متعهد مى شود در تاريخ معينى باقيمانده ثمن را به فروشنده اداء نمايد. حال با توجه به اين كه عقد بيع بدون قيد و شرط است و به طور مطلق منعقد شده است، چنانچه خريدار در تاريخ معين بقيه ثمن خود را اداء ننمايد آيا فروشنده حق فسخ معامله را دارد؟آيا فروشنده به استناد تعهدنامه مؤخر الصدور، شرعاً مجاز در فسخ بيع و تملك مجدد مبيع خواهد بود يا خير؟

ج : هو العالم;در معاملات در صورتى كه خريدار در موعدى كه بنا شده است ثمن را بپردازد پرداخت نكرد و تأخير انداخت، بايع مى تواند معامله را فسخ كند و از اين توانايى به خيار تأخير ثمن تعبير مى شود، بنابراين در فرض سؤال چون خريدار در مورد معين شده ثمن را نپرداخته ولو قدرت نداشته بايع خيار دارد و شرعاً مى تواند معامله را بهم بزند و آپارتمان را پس بگيرد و آن مقدار پولى كه گرفته برگرداند.

س 283: ملكى به صورت خانه نيمه كاره بوده و از قرار مترى دو هزار و ششصد تومان فروخته شده و فعلا مترى پنجاه هزار تومان ارزش دارد. مبلغى از ثمن را خريدار براى تنظيم سند نگه داشته و ملك را هم به سود خوب فروخته و حاضر به اخذ سند نشده، و مى خواهد سند به نام آخرين فرد خريدار تنظيم شود. آيا فروشنده همين حق مطالبه وجه باقيمانده را دارد و يا چون عين ملك را فروخته است، حق مطالبه قيمت فعلى را دارد، چون كه در خود ملك حق دارد؟ و ارزش پول آن روز بيشتر بوده است.

ج :

هو العالم; در مورد سؤال، شما خيار تأخير ثمن داريد مى توانيد فسخ معامله كرده، بعد به قيمت روز بفروشيد، و مى توانيد مقدارى پول به قيمت فعلى به ازاء عدم فسخ از خريدار بگيريد.

س 284: معامله اى واقع شده و در آن چنين شرط شده:

«... شرط مى گردد كه معامله مرقومه عمرى است يعنى مادام عمر فروشنده، اختيار فسخ معامله با فروشنده مى باشد.»

همانطورى كه مستحضر مى باشيد در اين معامله خيار شرطى وجود دارد و آن در نظر گرفتن حق فسخ براى فروشنده براى تمام عمر وى مى باشد و از طرفى خيار شرط مى بايست مدت معين ومعلومى داشته باشد، حال اين كه در عقد مذكور مدت خيار معين و مشخص نمى باشد و باعث مجهول ماندن خيار شرط گرديده است.

و در اين رابطه قانون مدنى در ماده 401 چنين مى باشد «اگر براى خيار شرط، مدت معين نشده باشد هم شرط خيار و هم بيع باطل است» حال از نظر حضرتعالى چنين بيعى كه در آن شرط خيار بدون تعيين مدت در نظر گرفته شده است، چه حالتى دارد؟

ج : هو العالم; به نظر ما شرط خيار مادام العمر صحيح است، يعنى هم شرط و هم بيع صحيح است، و خيار هم ثابت است. و وجه آن را هم در فقه الصادق و هم در منهاج الفقاهة مفصلا نوشته ام.

«احتكار »

س 285: به نظر حضرتعالى، احتكار چه حكمى دارد؟ و آيا شامل هر گونه جنسى مى شود؟

ج : هو العالم; احتكار حرام است و آن مختص به خصوص جو و گندم و خرما و زبيب و روغن و زيت است،

و حرمت هم در وقتى است كه مسلمانان محتاج و آن اجناس هم كم باشد، و نگاه داشتن هم براى گران شدن جنس باشد.

احكام ازدواج

«راهنمايى و سفارش»

س 286: براى تسريع در ازدواج چه راهى را پيشنهاد مى نماييد؟

ج : هو العالم; راه صحيح همان است كه در روايات بيان شده است: تسريع در امر ازدواج و كم كردن مهر و تشريفات.

س 287: اينجانب جوانى 23 ساله هستم كه بيش از نه سال از عمر خود را در غرب گذرانده و مى گذرانم. اسلام و مذهب حقه شيعه را از هر چيزى مهمتر مى دانم. متأسفانه همانند اكثر دوستان خود كه در اينجا هستند خانواده اى مذهبى ندارم و باوردارم كه امر مهم ازدواج بر من واجب گشته است، اما نمى دانم كه چه بايد كنم؟ لطفاً اينجانب را نصحيت بفرماييد؟

ج : هو العالم; حتماً ازدواج كنيد ولو با دختر مسيحى، كه ممكن است آن دختر هم بواسطه شما مسلمان شود. اما بدون ازدواج ممكن است مبتلا به فعل حرام بشويد. نمى دانم وضع ماديتان چطور است ولى از آن هم نترسيد چون خداوند تعالى وعده داده است كه با ازدواج وضعتان بهتر مى شود.

«شرايط عقد»

س 288: دوشيزه بالغه عاقله فاقد ولى شرعى درامر ازدواج مستقل است يا بايد رشد وى هم احراز شود؟

ج : هو العالم; بايد رشد هم احراز شود.

س 289: در مورد سئوال زيد عموى دختر حالا ادعا مى كند كه من از تو اجازه گرفته، عقد دومى را خواندم و بر اين ادعا چند نفر شاهد هم دارد ولى دختر مى گويد من قبل از بلوغ وبعد از بلوغ اجازه ندادم و راضى به ازدواج با پسر نابالغ تو نيستم وشهادت شهود را كه از فاميل هاى شما هستند قبول ندارم، قول كداميك مسموع است بيان فرماييد؟

ج

: هو العالم; چنانچه شهادت شهود واجد شرايط قبول، هست ادعاء دختر قبول نيست و آن عقد با پسر عموى او صحيح و عقد اخير او باطل است.

س 290: زيد و عمرو مثلا هر دو برادر صلبى بودند، عمرو فوت كرد و در حالى كه او يك دختر نابالغ داشت و زيد هم يك پسر نابالغ داشت، زيد به خاطر هدف شخصى دختر عمرو را كه ولى شرعى نداشت، با پسر خودش عقد انقطاعى بست، بعد از رسيدن به حد بلوغ باز هم از دختر اجازه گرفته، عقد ازدواج او را با پسر نابالغ خودش بست، ولى او منكر اجازه است و دختر وقتى به حد 14 _ 15 سال رسيد، به ميل و رغبت خويش با كسى ديگر كه كفو شرعى و عرفى اوبوده ازدواج نموده با او زندگى مى كند، كداميك از عقدهاى ذكر شده صحيح است.

ج : هو العالم; عقد اول كه بى اشكال باطل است. عقد دوم كه زيد مدعى است با اجازه دختر بعد از بلوغ بوده، چون دختر منكر اجازه است، چنانچه اثبات نشود، آن هم باطل است. بنابراين عقد سوم كه دختر بالغ با ميل خود اجراء نموده صحيح است و آن عقد قبل كأن لم يكن است.

س 291: در همين مورد بعد از متهم كردن شهود از سوى دختر، عموى او با چرب زبانى و چاپلوسى از دختر تمام مايملك پدرش را به عنوان هبه طلب نموده و هبه نامه تحرير نموده است كه شاهد هم دارد و با اين كار دختر را از ارث پدر محروم نموده است. حكم هبه را بيان فرماييد؟

ج : هو

العالم; هبه صحيح است و دختر به عموى خود هبه نموده و خودش ارث نمى برد.

س 292: اگر شوهر زنى بعد از عقد بميرد يا شوهرش او را بعد از عقد طلاق بدهد، آيا اين زن حكم باكره را دارد؟

ج : هو العالم; بلى! حكم باكره را دارد، ولى ما ولايت پدر را بر باكره قبول نداريم، مطلقاً اذن پدر يا جد را لازم نمى دانيم.

«زنهايى كه ازدواج با آنها حرام است»

س 293: اگر شخصى بخواهد با دختر خواهر يا دختر برادر عيال دائمى اش ازدواج نمايد آيا رضايت عيالش لازم است يا خير؟

ج : هو العالم; عقد دختر خواهر يا دختر برادر عيال بدون رضايت همسر، باطل است، ولى اگر عقد كند، بعد او رضايت دهد، صحيح است.

س 294: اگر شخصى بخواهد با عمه و يا خاله عيالش ازدواج نمايد، آيا در اين صورت رضايت عيالش لازم است يا خير؟

ج : هو العالم; عقد عمهوخاله عيال بدون رضايت اوصحيح است.

س 295: آيا زن شيعه اثناعشرى مى تواند با مرد مسلمان سنى ازدواج كندياخير؟

ج : هو العالم; بلى مانعى ندارد.

س 296: بفرماييد درباره ازدواج دائم يا موقت فرزندان ذكور مسلمان با دوشيزگان يا بانوان اهل كتاب كه به نظر بعضى از علماء بلا مانع است، درباره دختران مسلمان يا جوانان و مردان اهل كتاب چه اوامرى صادر مى فرماييد؟

ج : هو العالم; ازدواج پسران مسلمان با دختران كافر كتابى (يهود، نصارى، مجوس) دائما و متعة جائز است و با كافر غير كتابى جائز نيست، و ازدواج دختران مسلمان با پسران كافر مطلقاً جائز نيست.

س 297: عقد نكاح بنابر مسلك سنى درست است يا خير؟

ج : هو العالم;عقد

نكاح بر مسلك سنى فرقى با مسلك شيعه ندارد غير از اعتبار حضور شهود كه در مسلك حق معتبر نيست ولى بودن شهود مضر نيست.

«نفقه»

س 298: آيا نفقه زن بعد از عقد وقبل از تصرف به عهده شوهر است؟ لطفاً نظر مبارك را بفرماييد.

ج : هو العالم; چنانچه تمكين نمى كند ولو عدم تمكين او به مقتضاى قراردادهاى كلى در ضمن عقد ازدواج باشد كه مادامى كه در خانه پدرى است، حق امتناع از تصرف داشته باشد، نفقه واجب نيست.

س 299: زنى كه به عقد ازدواج دائم مردى درآمده، اگر بدون اجازه شوهر

منزل مسكونى را ترك و به خانه پدرش مراجعه كند، آيا ناشزه محسوب مى گردد يا خير؟

ج : هو العالم; بلى ناشزه است، خصوصاً در صورتى كه مستلزم عدم تمكين از استمتاع باشد.

س 300: چنانچه زن مذكور ناشزه محسوب گردد، آيا در مدت نشوز مهريه و نفقه به وى تعلق مى گيرد يا خير؟

ج : هو العالم; در مدت نشوز نفقه ساقط مى شود، ولى مهريه باقى است.

س 301: اگر مهريه زن در مقابل بضع است، نفقه زن در مقابل چه مى باشد؟

ج : هو العالم; قال الله تعالى: الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من اموالهم.

س 302: در صورتى كه زن در عقد ازدواج شرط كند كه زندگى من در قم باشد و مرد تخلف كند آيا نفقه زن ساقط مى شود؟

ج : هو العالم; خير، ساقط نمى شود.

«مهريه»

س 303: مردى زنى را به عقد نكاح دائم خود درآورده و مهريه زن به مجرد مطالبه است و شوهر قصد پرداخت مهريه همسرش را به جهت اداى دين دارد، ولى فعلا از نظر مالى در حدى نيست كه بتواند مهريه را يك جا بدهد. آيا مى

تواند آن را به صورت قسطى به همسرش پرداخت نمايد؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند در صورتى كه نتواند يكجا بدهد.

س 304: مهر السنة كه مورد تأكيد پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) بوده است كه پانصد درهم باشد، به پول رايج ايران چه مقدار است؟ و آيا پانصد درهم براى استحباب موضوعيت دارد يا مقصود معادل ارزشى آن است كه مجمع البحرين و بعضى فقهاء آن را به پنجاه دينار تقدير كرده اند ؟

ج : هو العالم; پانصد درهم مساوى است و زنا با 262 مثقال متداول. چون درهم هفت عُشر مثقال شرعى است و مثقال شرعى سه ربع مثقال صيرفى است. اين از حيث وزن، و اما اگر از حيث قيمت سؤال بشود، اگر قيمت يك مثقال نقره سكه دار را ضرب در اين عدد بزنيد، آن معادل مهر السنة است، و موضوعيت آن ظاهراً معادل ارزشى آن است.

س 305:خانواده هايى هستند كه مهريه دخترشان را بالاى هزار سكه بهار آزادى قرار مى دهند كه بعضاً با مخالفت خانواده هاى مقابل همراه است. به نظر حضرتعالى اين مهريه صحيح است؟ و آيا افراط نمى كنند؟

ج : هو العالم; اشكال شرعى ندارد ولى آداب و رسوم اجتماع را رعايت نمودن بهتر است.

س 306: در حال حاضر قانونى وضع كرده اند كه مهريه را به نرخ روز حساب مى كنند. مثلا اگر پنجاه سال پيش مهريه پانصد تومان بوده است، حالا به نرخ روز دويست هزار تومان محاسبه مى شود. قانون مذكور از نظر شرعى چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; با اين نحو مشروعيت ندارد. در عين حال بايد به حساب طلا حساب

شود. مثلا پانصد تومان در آن وقت چند مثقال طلا مى شود، به همان مقدار از قيمت فعلى طلا پرداخت شود، و بايد بنابر احتياط لزومى مصالحه هم بكنند.

س 307: امروزه براى ازدواج مهريه هاى سنگينى معين مى كنند كه توان پرداخت ممكن نيست، آيا زوج ملزم به پرداخت آن است؟ در صورتى كه توان پرداخت ندارد، آيا شرعاً مقصر است، اگر ناگهان مرگ او فرا رسيد و اموالى هم نداشته باشد آيا در جهان آخرت مؤاخذه خواهد شد؟ اگر مرگ زوج ناگهان فرا رسد و اموالى هم نداشته باشد، آيا بر پدر متوفى واجب است مهريه زوجه متوفى را بپردازد؟ يعنى مثل ساير بدهى هاى متوفى واجب الاداء است؟

ج : هو العالم; چنانچه زوجه مى داند كه زوج قدرت پرداخت پيدا نخواهد كرد، قهراً راضى به ازدواج با عدم اداء اين دين مى باشد، بنابراين هيچ اشكالى ندارد و به هر حال در آخرت مقصر نيست. و بر پدر او هم لازم نيست اداء كند مگر آنكه در عقد شرط كنند كه اگر پسر نتوانست مهر را بدهد پدر او دين را اداء كند.

س 308: پسرى از اول عمر با پدرش زندگى كرده و در مغازه پدرش كار مى كرد، پدر تمام مخارج زندگى پسر و عيال او و تمام هزينه هاى جانبى مثل هزينه ازدواج، مسافرت، معالجه و غيره را پرداخت نموده است، ناگهان پسر درگذشت. در صورتى كه پسر از خود اموالى ندارد و در كار مغازه اجرتى براى كار پسر تعيين نشده بود، عرفاً هر دو در مغازه كار مى كردند تا مخارج زندگى را تأمين نمايند و مغازه سود آورى

غير مترقبه هم نداشته است، آيا بر پدر واجب است كه مهريه زوجه متوفى را بپردازد؟ آيا در صورت عدم پرداخت پدر، فرزند متوفى در آن جهان مؤاخذه خواهد شد؟

ج : هو العالم; پسر در آن دنيا مؤاخذه نمى شود، ولى بعيد نيست بر پدر اداى دين لازم باشد چون ظاهر كار آنها اين است كه در اموال و سود و زيان و مخارج شريكند، از جمله مخارج هم مهريه زن است، در عين حال بايد مصالحه بشود.

س 309: مردى كه با زن معقوده خود وطى در دبر كرده و قبل از عروسى او را طلاق داده آيا بايد تمام مهر را بپردازد؟

ج : هو العالم; بلى تمام مهر را بايد بپردازد نه نصف.

س 310: در بعضى مناطق رسم است براى عروس شيربها تعيين مى كنند، آيا گرفتن و دادن شيربها جايز است؟

ج : هو العالم; بلى، دادن و گرفتن شيربها جايز است.

«متعه (عقد موقت)»

س 311: مردى كه متأهل است آيا لازم است جهت متعه نمودن زنهاى اهل كتاب از زوجه مسلمه دائميه يا منقطعه خود اجازه بگيرد؟

ج : هو العالم; ازدواج مرد مسلمان با زن كتابيه مطلقاً جايز است و موقوف به اجازه زوجه مسلمه نيست.

س 312: اگر بعد از انقضاء مدت متعه مدخوله در دروان عده زوج دوباره يا كراراً او را متعه و عقد موقت كند و بدون دخول و بعد از انقضاء مدت جدا شود، آيا تكميل همان عده عقد اول كه در آن به او دخول شده براى ازدواج با ديگرى كافى است.

ج : هو العالم; بلى كافى است، ولى بايد آن عده تمام شود.

س 313: اينجانب

از مقلدين حضرتعالى هستم. چند ماه پيش دخترى را با شرايط متعه كردم و بر اثر مجامعت بكارت او آسيب ديد. با اينكه من در معالجه و جراحى او اقدام نمودم، بازهم به حساب آخرتم نگرانم. لذا از محضر حضرتعالى سؤالاتى را مى پرسم:

چون خانواده من به هيچ وجه با ازدواج من با اين دختر موافق نيستند، اگر اين دختر در اين شرايط رها شود، آيا اينجانب مرتكب گناهى شده ام؟

ج : هو العالم; در صورتى كه قبل از متعه كردن و يا قبل از ازاله بكارت وعده ازدواج دائمى نداده ايد، مرتكب گناه نشده ايد.

س314:اگرحرف پدرومادرراكناربگذارموبااوازدواج كنم آياعاقوالدين مى شوم؟

ج : هو العالم; چنانچه پدر و مادر از ازدواج شما ناراحت شوند، پس به حكم آيه كريمه در صورت ازدواج گناهكاريد.

س 315: آيا نفس اين كارم كه موجب ازاله بكارت او شده اشكال داشته است؟

ج : هو العالم; مسلماً كار صحيحى نبوده است خصوصاً اگر بدون رضايت دختر بوده باشد.

س 316: با توجه به اينكه در حين عقد متعه با اين دختر به او گفته بودم كه من با تو ازدواج نخواهم كرد و فعلا عقد موقت مى خوانم، حال اگر او خودكشى كند آيا من مقصر هستم؟

ج : هو العالم; خير مقصر نيستيد.

س 317: نظر به اينكه بكارت او ترميم شده و او مى تواند ازدواج كند، در صورتى كه او با شخص ديگرى ازدواج كند آيا من در مورد شوهر او مرتكب گناهى شده ام و لازم است از او طلب بخشش كنم؟

ج : هو العالم; خير شما گناهكار نيستيد. و لازم نيست طلب بخشش كنيد بلكه طلب

بخشش كار خوبى نيست.

«مسائل متفرقه ازدواج»

س 318: اگر شخصى دو نفر را وكيل كند كه صيغه عقد نكاح را در فلان روز بخوانند و بعد از خواندن صيغه عقد در آن روز، يك نفر موثق به موكل خبر دهد آيا مى توان به خبر او ترتيب اثر داد يا نه؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند ترتيب اثر بدهد.

س 319: اگر زن بگويد شوهر ندارم و بينه مخالف اوقائم شود، كدام يك مقدم است؟

ج : هو العالم; بينه مقدم است.

س 320: اگر كسى در عقد نكاح شرط كند كه دو زن مى گيرد، آيا به مقتضاى قاعده اوليه اين شرط صحيح است يانه؟ و بنابر صحت شرط، آيا فرقى بين موردى كه هر دو را مقارناً بگيرد و موردى كه متعاقباً بگيرد هست؟

ج : هو العالم; شرط صحيح است و فرقى بين دو صورت نيست.

س 321: در صورتى كه زن مهر خود را به زوج مصالحه كند يا ببخشد و با مرد شرط كند كه زن ديگر نگيرد، اگر او زن ديگر بگيرد عقد دومى صحيح است يانه؟

ج : هو العالم; عقد صحيح است ولى زن خيار تخلف شرط دارد و مى تواند آنچه به او داده است را پس بگيرد.

س 322: دخترى كه به او تجاوز به عنف و زناى اكراهى شده و در مدت عده جهلا به اين مسئله كه گرفتن عده واجب است، متعه شخص ديگر شده، و باز پس از دخول مرد دوم به او و در مدت عقد موقت او، از ترس آبرويش به عقد مرد اولى درآمده و سپس بدون دخول طلاق گرفته است. حالا مرد دوم سؤال

دارد كه آيا عقد او صحيح و پا برجا است؟ يا از اصل باطل و زن بر او حرام ابدى شده؟ لطفاً حكم مسأله را در دو فرض يتيمه بودن دختر و عدم نياز به اذن ولى و فرض وجود ولى و عدم استيذان از او بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; زنا عده ندارد، متعه اولى كه با مرد دوم است صحيح است و عقد دوم او با مرد اول باطل است. و در اين حكم بين داشتن و نداشتن پدر فرقى نيست.

س 323: اگر دو دختر از ناحيه قسمتى از اندام يا سر، با هم چسبيده باشند و دو بدن دارند، آيا مى توانند هر يك معامله يا ازدواج كنند، با آنكه هر يك از آنها ديگرى را با خود دارد؟ اگر اين دو نفر پسر و دختر باشند چطور؟

ج : هو العالم; در معاملات محذورى ندارد، لكن در ازدواج بايد رعايت جهات شرعيه بشود.

«فسخ عقد ازدواج»

س 324: اينجانب حدود پنج ماه است كه با خانمى ازدواج كرده ام و به يقين رسيدم كه او ناراحتى روحى دارد و مريض مى باشد و قادر به زندگى و خانه دارى و زناشويى نمى باشد و خانواده و بستگان او به صورت عوام فريبى او را با مهريه بالا و سنگين درآوردند.

توضيحاً عرض كنم بعد از مدتى كه اونامزد من بود من از پدرش خواستم كه او را نزد دكتر ببرم، لكن پدرش صراحتاً سوگند به اسم جلاله خورده وازدكتر بردن او ممانعت كرده و من هم از روى سادگى موضوع را سخت نگرفتم.

اما بعد از عروسى متوجه شدم كه او قرص مى خورد وبعضى

اوقات سرش مى سوزد و درد مى كند و بيهوش مى شود. حال با توجه به اين كه زوجه قادر به زندگى و همسردارى نمى باشد و تفاهم در كار نيست، تكليف شرعى و دينى من چيست؟

ج : هو العالم; اگر جنون دارد شما مى توانيد فسخ كنيد و الا راه ديگرى جز طلاق نيست و در آن صورت بايد مهر را تمام بدهيد، ويا آنكه به طريقى او را راضى كنيد كه يك مقدارى از مهر را به شما ببخشد.

«احكام اولاد و والدين»

س 325: آيا پايان حضانت والدين طفل صغير با عروض حالت بلوغ شرعى است يا بايد رشد وى هم احراز شود؟

ج : هو العالم; حضانت غير از ولايت است،حضانت زمان خاصى دارد و اما ولايت پدر در تصرف در اموال او تا ثبوت رشد بعد از بلوغ ادامه دارد و در حضانت مادر تا هفت سال بدون فرق بين پسر و دختر حق حضانت را براى او ثابت مى دانيم

س 326: شخصى فوت كرده و از او سه اولادصغيرباقى مانده اندوازطرفى شخص متوفى داراى زوجه و پدر و مادر پير است، حق حضانة اين صغيران با مادر است و حق ولايت آنها بر جد. در صورتى كه پدر بزرگ (جد) آنها قادر بر سرپرستى و قيموميت آنها نمى باشد. آيا حق قيموميت آنها به مادر تعلق مى گيرد يا خير؟

ج : هو العالم;حق حضانت بلا كلام براى مادر است. و حق ولايت بر جد. ولى قيموميت و سرپرستى لازمه حق الحضانة است خصوصاً اگر جد قادر نباشد. به هر حال قيموميت و سرپرستى در مورد سؤال با مادراست.

س 327: حد و مرز

تأديب فرزند چه مقدار است بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; در باب حدود، اعمال موجب حد به طور مختلف روايت شده است و اما در غير آن باب در روايات تا حد پنج ضربه زدن را اجازه داده اند.

«احكام محرميت و شيردادن»

س 328: اگر دو برادر بخواهند زنهاى همديگر برايشان محرم شوند به چه سببى مى توانند محرم شوند؟

ج : هو العالم; چنانچه مادر زن هر كدام زن ديگرى بشود هر كدام به شوهر ديگرى محرم مى شود.

س 329: شخصى سه زن دارد كه يكى صغيره است، در صورتى كه دوزن ديگر، هر دو به صغيره شير بدهند، آيا هر سه زن به مرد حرام مى شوند؟

ج : هو العالم; زنى كه اول شير بدهد، چنانچه به آن دخول شده است، مرضعه و طفل هر دو به او حرام مى شوند و مرضعه دوم حرام نمى شود. واگر به مرضعه اول دخول ننموده، حكم مرضعه ثانيه در صورتى كه شيردادن درحال زوجيت صغيره بوده است، حكم مرضعه اولى مى باشد.

س 330: بنام خدا; لطفا حكم شرعى شير خوردن مرد را از پستان همسرش بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; جائز است.

«احكام نامحرم»

«نگاه به نامحرم»

س 331: حضرت آقا در مسأله 2428 رساله توضيح المسائل فرموده ايد «... و نگاه كردن به صورت و دست ها اگر به قصد لذت باشد حرام واگر به قصد لذت نباشد جايز است.»

از محضر مبارك اين سؤال مطرح است كه اگر دليل حرمت نگاه به بدن زن نامحرم مفسده اى است كه به دنبال دارد آيا نگاه به صورت هاى زيبا كه اجمل اعضاى آدمى اند، خصوصاً در مورد زنان و دختران

جوان، همان مفسده بلكه بدتر و بالاتر از آن نمى باشد؟

آيا نبايد حكم استثناء وجه و كفين به صورت مطلق و در صورت عدم قصد لذت، هيچ تخصيصى بخورد تا جلو سوء استفاده برخى زنان و مردان لا ابالى گرفته شود؟

و چرا مرحوم صاحب جواهر (ره) از قول استاد اكبر (ره) مى فرمايند:

«فان الفقهاء قد اتفقت كلمتهم على ان بدن المرأة كلها عورة».

لطفا از حيرت رهايمان سازيد؟

ج : هو العالم; دعوى اتفاق بر اين كه «بدن المرأة كلها عورة الا على الزوج و المحارم» مردود است:

اولا: به دليل اينكه جماعتى از بزرگان فقهاء مانند شيخ طوسى و صاحب حدائق و محقق نراقى و شيخ اعظم انصارى و غيرهم فتوى داده اند به جواز نظر الى الوجه والكفين.

و ثانيا: مدرك مجمعين معلوم است و ما در كتاب فقه الصادق ج 21 متعرض آن شده ايم وجواب داده ايم.

و ثالثا: اينكه اجماع را _ اگر ثابت هم باشد _ به روايات تخصيص مى زنيم و از طرفى هر كس هم كه فتوى به جواز نگاه كردن داده و از جمله آنها حقير، حكم را به اينكه به قصد ريبة و تلذد نباشد مقيد كرده است.

اما وجه اعتبارى كه شما ذكر كرده ايد اگر تمام باشد، در پسر يا مرد خوش صورت هم جارى است، آيا به عدم جواز نظر ولو بدون ريبة و تلذذ فتوى مى دهيد؟، خيال مى كنم اگر به فقه الصادق ج 21 مراجعه كنيد قضيه روشن تر مى شود.

س 332: نگاه كردن زن به مرد نامحرم اشكال دارد يا نه؟

ج : هو العالم; بدون ريبة نگاه كردن به صورت وگردن

ودست هاى او اشكال ندارد.

س 333: شخصى در عكاسى شاغل مى باشد. ناچاراً بطور مداوم عكس هاى نامحرم را ظاهر مى نمايد و يا حتى گاهى فيلم هاى مراسم عروسى را مشاهده مى كند، لطفاً بفرماييد اين موارد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; ديدن فيلم هايى كه خانم هاى غير محجبه را نشان مى دهد مشاهده آنها جائز نيست. و اما چنانچه عكس مهيج نباشد و نظر غير شهوى به آن بشود چنانچه صاحب عكس را مى شناسد، احتياط آن است كه نگاه نكند.

س 334: نگاه كردن به عكس زنان كافر يا اهل كتاب مثل مسيحى چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; نگاه به خود زنان كافر و اهل كتاب بدون قصد ريبه جائز است. بنابراين به عكس آنها بدون اشكال جائزاست.

س 335: نگاه كردن به عكس زنان مسلمان ولى نامحرم چه حكمى دارد؟

ج: هوالعالم; بنابر احتياط نگاه نكنيد، خصوصاً زنهايى را كه مى شناسيد.

س 336: آيا تزريقات مرد به زن و بالعكس جايز است؟

ج : هو العالم; تزريق غير همجنس چنانچه مستلزم نگاه به بدن و يا لمس نباشد، جائز است و الا جائز نيست.

«سخنرانى و صداى زن»

س 337: مداحى كردن زن براى زنان چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; جائز است

س 338: در مجلس زنانه سينه زدن و دست زدن دسته جمعى زنان در صورتى كه نامحرم بشنود اشكال دارد يا نه؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 339: گفتن اذان و تكبير در هنگام برپايى نماز جماعت در مدارس دخترانه توسط دختران در حالى كه امام جماعت نامحرم دارند چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه صوت زن مهيج شهوت نباشد و

امام هم از صوت او لذت غير مشروع نبرد، جائز است.

«حضور زن در ورزشگاه»

س 340: در برخى از مسابقات ورزشى داخل سالن ديده مى شود كه دختران جوان در ورزشگاه حضور دارند كه با فرياد و تشويق بازيكنان همراه است. نظرتان را بفرماييد؟

ج : هو العالم; اين قبيل موارد محرمات زيادى را مثل ديدن بدن مردان، و عدم حجاب شرعى زنان، و قصد ريبه طرفين و از اين قبيل امور مستلزم است. لذا جائز نيست. و اگر هيچ محرمى لازم نيايد مانعى ندارد، ولى بسيار بعيد است.

احكام طلاق

«كيفيت طلاق»

س 341: اگر كسى زن خود را طلاق تقيه اى كند صحيح است يا نه؟

ج : هو العالم; صحيح است، چنانچه شرايط طلاق تقيه اى محقق باشد

س 342: طلاق فضولى غير نافذ است يا باطل؟

ج : هو العالم; به نظر ما طلاق فضولى باطل نيست و موقوف به اجازه است، ولى چون ادعاى اجماع (آن هم مدعى مثل شيخ انصارى (ره)) بر بطلان طلاق فضولى مى كنند، پس احتياط اگر لازم نباشد خوب است.

س 343: آيا طلاق اكراهى غير نافذ است يا باطل؟

ج : هو العالم; طلاق اكراهى باطل است و با اجازه صحيح نمى شود.

س 344: شخصى زنش را طلاق داده و پس از يكماه رجوع به عقد نموده و طى نامه اى به زنش خبر داده، اما نامه نرسيده و زن پس از اتمام عده شوهر كرده و اكنون از شوهر دوم حامله است. حالا شوهر اول برگشته و مسئله روشن شده، حالا تكليف زن و شوهر اول و شوهر دوم وهمچنين تكليف بچه چيست مشروحاً مرقوم فرماييد.

ج : هو العالم; اين خانم زن اولى است و بايد از شوهر دوم جدا شود، چنانچه شوهر اول

او را طلاق بدهد، بعد از عده دومى مى تواند او را تزويج كند، غرض اين كه حرام ابدى نمى شود و بچه هم چون وطى به شبهه بوده است اگر امكان الحاق به اولى نباشد، ملحق به شوهر دوم است، يعنى يك سال از نزديكى كردن شوهر اولى بيشتر گذشته باشد. و در صورتى كه كمتر گذشته و احتمال داده شود از شوهر اول است ملحق به او مى شود، بهر حال بچه حلال زاده است.

«طلاق خلع»

س 345: اگر زنى مهر خود را كه در ذمه زوج است در طلاق خلعى ببخشد لكن آن زن قبل از طلاق از بذل مهر رجوع كند، آيا آن حق دوباره در ذمه زوج بر مى گردد؟ با فرض آن كه چيزى الان موجود نيست؟

ج : هو العالم;بلى همان حق برمى گردد _ چون بخشش ما فى الذمه در طلاق خلع مشروط به عدم رجوع است، در صورت رجوع ذمه مشغول است يا مشغول مى شود، والله العالم.

س 346: اينجانب در سال هفتاد ونه شمسى بابت مهريه همسرم كه تعداد 114 سكه بود قطعه زمينى را به ايشان واگذار كردم كه در سند آن نيز قيد گرديد.

در سال هشتاد و يك طى يك طلاق توافقى با ايشان، با بذل كليه مهريه خود، در قبال طلاق، حكم طلاق خلع صادر و به اجراء درآمد. با توجه به اينكه عده ايشان تمام شده است، خواهشمند است بفرماييد مالك اصلى زمين در حال حاضر چه كسى است؟

ج : هو العالم; بعد از اينكه تمام مهريه اين خانم، خصوص زمين ولو به عنوان معاوضه بوده و در وقتى كه كليه مهريه را

بذل نموده، مرادش قطعاً زمين بوده است و در خلع شرط نيست كه عين مهريه بذل شود، بنابراين فديه در فرض سؤال زمين بوده است لذا بعد از تمام شدن عده حقى به زمين ندارد و زمين مال شوهر است.

«عده طلاق»

س 347: مردى كه با زن معقوده خود وطى در دبر كرده و قبل از عروسى او را طلاق داده آيا عده و تمام مهر لازم مى شود؟

ج : هو العالم; بلى هم عده لازم است و هم تمام مهر را بايد بپردازد نه نصف.

س 348: زنى در سن مَن تحيض است ولى رحم خود را قطع و بيرون كرده حال كه شوهرش او را طلاق داده آيا بر او عده هست يا خير؟ و آيا برايش جايز است بعد از طلاق شوهرش، بدون نگه داشتن عده متعه كسى شود؟

ج : هو العالم; بلى، عده لازم است چون احتمال حمل از قبيل حكمت است نه علت، و لذا اگر شوهر زنى كه حيض مى بيند در سفر باشد و يك سال هم گذشته باشد و او را طلاق بدهد عده لازم است با آنكه معلوم است كه حامله نيست.

س 349: اگر در طلاق رجعى زوج به جاى رجوع در زمان عده، زوجه مطلقه را سه ماهه متعه كند و در اين مدت به او دخول نكند، حال بعد از انقضاى عده و گذشتن مدت، سه ماه متعه، آيا زوجه مى تواند با مرد ديگرى ازدواج كند يا نياز به عده ديگرى دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه متعه را به قصد رجوع به زوجيت انجام ندهد، بلكه به قصد انشاء زوجيت موقته

باشد، متعه باطل است، چون مطلقه رجعيه در حكم زوجه است و زوجه را نمى توان متعه نمود، بنابراين همان انقضاء عده اولى در ازدواج اوبا مرد ديگر كافى است، و اگر به قصد رجوع باشد، احتمالا رجوع نيست باز هم انقضاء عده اولى كافى است و احتمالا رجوع محقق مى شود بنابراين انقضاء عده كافى نيست، پس رعايت احتياط حسن است.

س 350: اگر در حال عده طلاق بائن، زن در مهرش رجوع نكند آيا زوج مى تواند با دادن يك مهرى كه رضايت زوجه را جلب كند او را به عقد دائم يا موقت خويش درآورد؟

ج : هو العالم; بلى مى تواند چون عده براى غير زوج است.

«احكام سر بريدن حيوان»

س 351: در سر بريدن حيوان اگر رگها به تدريج بريده شودو سر اتفاقاً قطع شود آيا حيوان حلال مى شود؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد و به نظر ما اگر سر عمداً هم قطع شود مكروه است و حرام نيست و موجب حرمت گوشت حيوان هم نيست.

س 352: اگر نصف سر حيوان بريده شود در صورتى كه هنوز جان دارد، آيا مى توان آن را تذكيه كرد يا نه؟

ج : هو العالم; بلى مى توان تذكيه نمود.

س 353: شخصى مرغى را سر مى برد و بعد متوجه مى شود كه حلقوم بر روى بدن مانده است و سر از بدن مرغ جدا شده است، پس آن شخص دوباره حلقوم را مى برد، حكم اين مسئله چگونه است؟

ج : هو العالم; اگر تا سر مرغ جدا نشده باشد و روح در بدن است، حلقوم را ببرد حلال مى شود، اما در صورت جدا

شدن سر و نبودن روح در بدن حلال نمى شود، و چنانچه روح دارد احتياط مستحسن است. والله العالم.

س 354: اگر حيوان حلال گوشت خمر بخورد و سپس آن سر را ببرند آيا جايز است روده ها و دل و كبد آن را بخورند يا نه.

ج : هو العالم; چنانچه زياد بخورد و مست شود و در حال مستى ذبح شود، خوردن آنچه در شكم آن است حرام است، و الا آنها را آب بكشند و خوردن آنها جايز است.

«احكام خوردن و آشاميدن»

س 355: اگر حيوان حلال گوشت تذكيه كامل شرعى نشد، آيا نجس مى شود؟ در صورتى كه آن گوشت را براى خورشت طبخ كنند، خوردن آن خورشت بدون گوشت چگونه است؟

ج : هو العالم; چنانچه شرايط لازمه ذبح رعايت نشده باشد نجس مى شود و خوردن آن خورشت هم جايز نيست.

س 356: اگر كسى شير همسر خود را بخورد چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 357: خوردن خون، فضله و حدقه چشم ماهى حلال گوشت چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; حلال نيست.

س 358: كدام قسمت از بدن ماهى خوردنش جايز نيست؟

ج : هو العالم; چون معلوم نيست كه محرمات ذبيحه كه پانزده چيز است غير از خون و مدفوع در ماهى باشد و بر فرض آنكه بوده باشد خيلى ريز است و در طبخ مستهلك در ضمن بقيه اجزاءمى شود لذا غير آن دو مورد در صورت عدم استهلاك، چيز حرامى نيست.

س 359: آيا استفاده از ميوه ها و مواد غذايى حاصله از تغييرات ژنتيكى جايز است؟

ج : هو العالم; در صورتى كه خطر جانى نداشته باشد

و احتمال عقلائى هم به توجه خطر نباشد، جائز است.

س 360: در صورت انتقال ژن حيوان حرام گوشت به گياه، خوردن محصول آن چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد، چون ژن حيوان حرام گوشت با انتقال به گياه استحاله مى شود و حرمت آن از بين مى رود.

«احكام لباس پوشيدن»

«نوع پوشش»

س 361: استعمال طلاى سفيد (پلاتين) براى مردان چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 362: استفاده از كراوات و پاپيون براى زيبايى ظاهر كه بعضاً در جامعه ديده مى شود چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

«لباس شهرت»

س 363: لطفاً بفرماييد پوشيدن لباس هايى كه آرم دار هستند يا تصاوير خوانندگان يا شكل و شمايل آنها يا بازيگران، چه غربى و چه ايرانى بر روى آنها وجود دارد اشكال دارد يا خير؟

ج : هو العالم; در صورتى كه عنوان محرمى بر آن منطبق نشود اگر چه لباس شهرت بشود اشكال ندارد.

س 364: اگر بر لباس شمايل آلات موسيقى يا حيوانات باشد پوشيدن آن چطور است؟ حرام است يا نه؟

ج : هو العالم; حرام نيست.

س 365: لطفاً لباس شهرت را تعريف نماييد؟

ج : هو العالم; لباس شهرت آن لباسى است كه كاشف از نقص عقل پوشنده باشد و يا اينكه عنوان محرمى بر آن منطبق شود مثلا به حدى نازك باشد كه ساتر عورت نباشد.

«تشبه به كفار»

س 366: پوشيدن لباس هاى كفار، يهود، غربى ها اگر به قصد تشبه به آنها نباشد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد، فعلا ظاهراً كه لباس مختص به غير مسلم نداريم همه در لباس يكسان هستند.

س 367: اخيراً در ميان برخى از جوانان بعضى از مدل مو و پوشيدن لباس هايى به صورت مد در آمده است كه از كشورهاى اروپايى و بلاد بيگانه ارائه مى گردد، نظر به اين كه پوشيدن اين لباس ها و انجام اينگونه آرايش ها، عرفاً از مصاديق تشبه به كفار است، آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج : هو العالم; حلال است و تشبه به كفار شامل اين امور نيست.

س 368: انجام بعضى از آداب يهود و كفار، اگر به قصد تشبه به آنها نباشد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

«ريش تراشى»

س 369: تراشيدن ريش با تيغ و ماشين شبيه تيغ چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; حرام است.

س 370: آيا تيغ انداختن قسمتى از صورت كه به حق النساء «گونه» معروف است اشكال دارد؟

ج : هو العالم; بلى! اشكال دارد، يعنى حرام است.

س 371: لطفاً دليلى محكم و مستند در صورتى كه ريش تراشى را حرام مى دانيد بيان نماييد؟

ج : هو العالم; دليل آن روايات است به كتب اخبار رجوع كنيد.

س 372: اگر دو طرف محاسن صورت را بتراشد و محاسن چانه را باقى بگذارد آيا حلق لحيه صدق مى كند؟ و چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; تراشيدن ريش ولو مختصر آن جايز نيست. و ريش بر موى دو طرف صورت صدق مى كند پس جايز نيست.

س

373: آيا گذاشتن مدل هاى مختلف ريش همانند ريش پرفسورى، نوك مدادى وغير آن، اشكال دارد يا خير؟

ج : هو العالم;اگر مستلزم تراشيدن مقدارى از ريش نباشد اشكال ندارد و الا حرام است.

س 374: زدن موهاى صورت كه به صورت پراكنده يا غير پراكنده در صورت در مى آيد اشكال دارد يا خير؟

ج : هو العالم; مادامى كه صدق لحيه نكند اشكال ندارد.

س 375: تراشيدن قسمت هايى از ريش به اصطلاح غربى ها پرفسورى يا طرز ديگر آن مثل ستارى چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; تراشيدن ريش ولو بعض آن جائز نيست و

حرام است.

«احكام لهو و لعب»

س 376: حضرتعالى لهو را چگونه تعريف مى كنيد؟

ج : هو العالم; مشغول بودن نفس به لذائذ شهويه بدون قصد و غرض عقلائى، كه البته احتياج به تفصيل دارد.

س 377: لطفاً بفرماييد لهو و طرب چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; لهو و طرب به اين عنوان حرام نيست.

«لغو»

س 378: حضرتعالى لغو را چگونه معنا مى كنيد؟

ج : هو العالم; اللغو هو الفعل الخالى عن الغاية( ) و اگر تالى فاسدى از قبيل هتك حرمت مردم مثل سخريه نمودن مؤمن مترتب بر آن نشود حرام نيست.

س 379: با توجه به اينكه قرآن كريم در وصف مؤمنين مى فرمايد: «والذين هم عن اللغو معرضون» ( ) آيا سوت كشيدن و كف زدن لغو محسوب مى شوند؟

ج : هو العالم; اللغو هو الفعل الخالى عن الغاية، پس شامل كف زدن نمى شود. به علاوه آيه اطلاق ندارد كه بر حرمت جميع افراد دلالت كند، قدر متيقن آن غنا است، به علاوه آيه دلالت بر رجحان اجتناب از لغو دارد نه لزوم، به علاوه آيه دلالت دارد بر رحجان مرور به لغو مرور الكرام، و به عبارت ديگر آيه در مقام بيان آنچه كه مترتب بر اعراض از لغو است مى باشد.

«رقص»

س 380: رقصيدن در مجلس عيد الزهرا و ولادت اهل بيت حرام است يا نه؟

ج : هو العالم; رقصيدن مرد براى زن نامحرم و زن براى مرد نامحرم جائز نيست.

تذكر: در انتهاى اين كتاب رساله اى استدلالى در حكم رقص نوشته شده است، مراجعه فرماييد.

«كف زدن»

س 381: كف زدن اگر از روى شدت فرح و سرور باشد كه در لغت عرب به آن «بَطَر» مى گويند چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه كف زدن توأم با حركات ديگر لهو و لعبى نباشد، جائز است.

س 382: كف زدن در مجالس، اعم از مجالس جشن عروسى يا جشن ميلاد ائمه اطهار (ع)، توسط طلاب علوم دينى و روحانيون چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم;كف زدن بدون ضم كارهاى ديگر فى نفسه اشكال ندارد، ولى اگر به نحوى باشد كه توأم با كارهاى خلاف ديگر و يا توهين به روحانيت باشد جائز نيست و فرقى بين روحانى و غير روحانى نيست.

س 383: دست زدن در مجلس عيد الزهرا و ميلاد اهل بيت و مجلس عروسى چه حكمى دارد؟ هر يك را توضيح بفرماييد؟

ج : هوالعالم;اگرتوأم باكارهاى خلاف ديگرنباشد،اشكال ندارد.

س 384: بر فرض اين كه كف زدن به حد لهو نرسد و با امور حرام ديگر هم همراه نباشد، سؤال اين است كه آيا نفس اين عمل و انجام اين نوع حركات در مواليد ائمه (ع) در شأن انسان شيعه است؟ آيا اين كارها و حركات براى شيعه سبك نيست و او را از وقار نمى اندازد؟ و نسبت به مقام حضرات معصومين (ع) اهانت نيست؟

ج : هو العالم; كف زدن بدون منضمات از مصاديق «يفرحون لفرحنا»(

) است و هيچ اشكالى ندارد و باين عنوان سبك نيست.

س 385: خلاصه نظر مبارك را صريحا در موارد ذيل بيان فرماييد ولو تكرارى باشد.

1_ كف زدن در اعياد مربوط به اهل بيت (ع)؟

ج : هو العالم; فى نفسه اشكال ندارد.

2_ كف زدن در جشنها و شاديها؟

ج : هو العالم; بى اشكال است.

3_ كف زدن در اعياد مربوط به اهل بيت (ع) در مسجد؟

ج : هو العالم; كار خلافى نيست.

4_ كف زدن در اعياد مربوط به اهل بيت عليهم السلام در غير مسجد مثل حسينيه ها، هيأت ها و منازل ؟

ج : هو العالم; به شرط عدم انضمام كارهاى لهو ديگر عيب ندارد.

5_ بفرماييد كه حضور طلبه در اماكن كف زنى صحيح است يا خير؟

ج : هو العالم; در صورت عدم انضمام كارهاى خلاف

صحيح است.

س 386: با عنايت به اين كه قرآن كريم در وصف مؤمنين مى فرمايد «والذين هم عن اللغو معرضون»( ) آيا كف زدن «لغو» شمرده مى شود؟

ج : هو العالم; خير، لغو عبارت است از كارى كه بدون غرض انجام مى شود.

«دف زدن»

س 387: دف زدن در مجالس عيد الزهرا و ميلاد اهل بيت (ع) حرام است يا خير؟

ج : هو العالم; دف زدن جايز نيست.

«غنا و موسيقى»

س 388: آيا موسيقى حرام است؟

ج : هو العالم; بلى موسيقى مطرب حرام است.

س 389: گوش دادن به موسيقى هايى كه شبيه موسيقى غربى است و از صدا و سيماى ايران پخش مى شود چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; حرام است و پخش از صدا و سيماى ايران موجب جواز نمى شود.

س 390: 1_ لطفاً بفرماييد كه موسيقى غنا

و طرب آور كه حرام است چيست؟

ج : هو العالم; موسيقى محرم عبارت است از صوت لهوى كه فى نفسه موجب خفت مى شود و حالت رقص پيدا مى شود .

2_ بفرماييد آيا شنيدن موسيقى خاصى اشكال دارد، و يا اسلام به طور كلى موسيقى را رد مى كند و حرام مى داند؟

ج : هو العالم; اسلام به طور كلى موسيقى مطرب را كه فعلا در اذهان موسيقى، آن است حرام مى داند.

س 391: گوش دادن به موسيقى هاى سنتى كه فاقد لهو و لعب است چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; موسيقى سنتى و غير سنتى فرق ندارد، گوش دادن به موسيقى مطرب حرام است.

س 392: آيا در اسلام چيزى به نام موسيقى عرفانى وجود دارد كه شرعاً مجاز باشد؟

ج : هو العالم; موسيقى مطلقاً حرام است عرفانى و غير عرفانى فرق ندارد.

س 393: وزارت ارشاد مجوز تشكيل هر نوع كلاسهاى موسيقى را صادر كرده است و جوانان به دليل اين كه وزارت ارشاد اجازه داده، پس حتماً قانونى و شرعى است، در اين گونه كلاس ها شركت مى كنند، نظر حضرتعالى چيست؟

ج : هو العالم; اجازه وزارت ارشاد حرام را جائز نمى نمايد.

س 394: لطفاً بفرماييد كه حكم شنيدن سرودهايى كه از صدا و سيما پخش مى شود يا نوارهاى كاست موجود آنها با مجوز وزارت ارشاد جمهورى اسلامى ايران، چيست؟

ج : هو العالم; مجوز وزارت ارشاد حرام را حلال نمى كند.

س 395: برخى از آقايان مراجع مى فرمايند موسيقى حرام است، لطفاً دليل آن را بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; من موسيقى را حرام مى دانم و در

كتاب فقه الصادق دليل آن را مفصلا نوشته ام.

س 396: اكثر موسيقى ها مطرب است حال چه داراى مجوز باشد يا نباشد، حكم شنيدن آنها چيست؟

ج : هو العالم; حرام است.

«احكام نمايش و فيلم»

«بازيگرى و هنرپيشگى»

س 397: در صورتى كه نمايش زندگى و چهره معصومين (ع) در فيلم مستلزم هيچ گونه اهانتى به مقام مقدس آن حضرات نباشد و مردم را به تأسى و الگو پذيرى از روش ها، منش ها و اخلاقيات آن بزرگواران ترغيب نمايد بفرماييد:

بازى هنرپيشگان در نقش معصومين (ع) چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چون معصومين (ع) مجسمه روحانيت و معنويت مى باشند و بازى هنر پيشگان نمى تواند كاشف از مقام آنان باشد، جايز نيست.

س 398: نشان دادن چهره هنرپيشه به جاى چهره معصوم (ع) و نمايش حركات و سكنات معصوم مثل راه رفتن، نشستن، برخاستن، و غذا خوردن چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چون نشان داده نمى شود، جائز نيست.

س 399: آيا مى توان به منظور آب و تاب دادن و جذابيت بخشيدن به داستان، سخنانى را كه از معصومى(ع) صادر شده، از زبان معصوم(ع) ديگر بيان كرد؟

ج : هو العالم; چون دروغ است، جايز نيست.

س 400: آيا مى توان براى به تصوير كشيدن مواضع فكرى معصوم(ع)، واقعيتى را به تصوير كشيد كه اتفاق نيفتاده، مثلا مى دانيم كه همه معصومين(ع) در مقابل ستمگران محكم و استوار بوده اند، حال اگر فرض كنيم در زندگى يكى از معصومين اتفاقى نيفتاده كه آن حضرت در مقابل ستمگرى ايستادگى كند، يا تاريخ آن را براى ما نقل نكرده باشد، آيا مى توان داستانى را ساخت و تصوير

كرد تا روحيه ظلم ستيزى معصوم(ع) نمايش داده شود.

ج : هو العالم; نمى شود و شرعاً حرام است.

س 401: به منظور تنبيه و توجه تماشاچى به نتيجه اعمال، آيا مى توان صحنه هاى روز قيامت را به تصوير كشيد و از آنجا كه نمايش اين صحنه مستلزم نمايش چهره فرشتگان رحمت و عذاب است، بازى هنرپيشگان در نقش فرشتگان چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه به آن نحوى باشد كه با سند صحيح رسيده است، جايز است و الا جايز نيست.

س 402: نگاه كردن به فيلم زنان بى حجاب چه حكمى دارد و آيا در اين مسأله بين مسلمان و كافر و بين فيلم مستقيم و غير مستقيم تفاوتى هست؟

ج : هو العالم; نگاه كردن به فيلم زن بى حجاب مسلمان جايز نيست و غير مسلمان به مقدارى كه به خود زن كافر مى شود نگاه كرد جايز است.

س 403: آيا زن مى تواند با كلاه گيس به طورى كه موهاى خودش كاملا پوشيده باشد نقش زنان بى حجاب را بازى كند؟ و آيا در اين مسأله بين موى انسان، و موى حيوان و موى مصنوعى تفاوتى هست؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد، و فرقى بين اقسامى كه اشاره شده نيست، البته جواز آن در صورتى است كه موجب اغواء ديگران و وهن محرمات نباشد و الا جايز نيست.

س 404: در صورتى كه زنان غير مسلمان بدون مراعات حجاب اسلامى به ايفاى نقش بپردازند لطفاً بفرماييد:

نگاه كردن عوامل توليد به اين زنان چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; به مقدارى كه غير عوامل توليد مى توانند نگاه كنند، اشكال ندارد.

س 405: نگاه كردن تماشاچيان به فيلم آنها چه

حكمى دارد؟

ج : هو العالم; فرقى بين تماشاچيان و عوامل توليد نيست.

س 406: رعايت حجاب براى دختران نابالغ درفيلموغيرفيلم تاچه حدلازم است؟

ج : هو العالم; حد ندارد، بلى! به عورت آنها نمى شود نگاه كرد.

س 407: در صورت جواز تا چه حدى از بدن ايشان را مى توان نمايش داد، آيا جواز منحصر به موى سر است يا شامل ساير اعضاى بدن مثل پا و دست و بازو نيز مى شود؟ و در صورت دوم آيا عورتين را نيز شامل مى شود يا خير؟

ج : هو العالم; به مقدارى كه كشف آن در زمان سابق متعارف بوده است مانند گردن و مقدارى از سينه و مانند آنها جايز است، و به عورتين آنها جايز نيست، و بنابر احتياط لزومى به بقيه اعضاء نگاه نكنند.

س 408: لمس كردن دختران نابالغى كه در نقش زنان بالغ بازى مى كنند براى مردان نامحرم، و لمس پسران نابالغى كه در نقش مردان بالغ بازى مى كنند براى زنان نامحرم چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم;لمس مرد نامحرم، دختر غير بالغ را در صورتى كه در معرض ثوران شهوت باشد، جايز نيست و الا جايز است. و همچنين لمس پسران نابالغ زنهاى نامحرم را.

س 409: آيا زن و مرد محرم _ مثل زن و شوهر _ مى توانند در فيلم، همديگر را لمس كنند، ببوسند يا در آغوش بگيرند؟ آيا حكم اين مسأله در صورتى كه زن و مرد محرم، نقش دو محرم يا دو نامحرم را بازى كنند متفاوت است؟ ديدن اين گونه روابط براى بيننده فيلم چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم;در صورتى كه موجب

تهيج شهوت نشود، جايز است. مگر آنكه اشاعه فحشاء شود و يا سبب بى اهميت جلوه دادن محرمات گردد كه در اين دو صورت جائز نيست.

س 410: ساختن فيلم در ارتباط با آموزش مسائل جنسى چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

س 411: بازى كردن مرد در نقش زن و زن در نقش مرد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; مانعى ندارد.

س 412: نمايش زنان بى حجاب با هنر پيشه هاى مصنوعى (نقاشى متحرك و تصاوير كامپيوترى) چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; فى نفسه اشكال ندارد مگر آنكه موجب ثوران شهوت. يا موجب استخفاف به محرمات گردد.

س 413: 1_ مونتاژ بدن برهنه زنان كافر با چهره هنرپيشه هاى مسلمان به وسيله كامپيوتر به طورى كه خيال شود همان زن است كه برهنه شده چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

2_ و اگر به جاى بدن زن كافر با تصاوير كامپيوترى مونتاژ شود چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 414: به تصوير كشيدن تخيلات و داستان هايى كه دستمايه آنها تخيل و اوهام مى باشد، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

س 415: ساخت فيلم هاى ترسناك براى سرگرمى چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; فى نفسه اشكال ندارد.

س 416: نمايش صحنه هاى ترسناك يا صحنه هاى فجيح كشتار و شكنجه در فيلم به عنوان بخشى از داستان و ماجراى يك فيلم چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; فى نفسه بى مانع است.

س 417: نمايش رقص بر فرض اين كه اصل رقص را حرام بدانيم يا در خصوص موارد حرام، در فيلم چه حكمى دارد؟ و آيا

بين رقص هاى آيينى و غير آيينى تفاوتى هست؟

ج : هو العالم; اشكال دارد. و فرقى بين آيينى و غير آيينى نيست.

س 418: نمايش محرمات بدون اين كه در واقع حرامى انجام شود، مثل نمايش شرب خمر به وسيله آب، يا نمايش قمار بدون شرط بندى و قصد بازى، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; در صورتى كه موجب موهون شدن محرم شود، مانند اشاعه فحشا شود، جائز نيست.

س 419: نمايش مجامعت حيوانات در فيلم هاى مستند چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اگر موجب ثوران شهوت نشود جايز است.

س 420: گوش دادن به صداى زن خواننده براى مردان چه حكمى دارد (در صورتى كه آواز از باب غنايى حرام نباشد)، مونتاژ اين گونه تصنيفات بر روى فيلم يا تصوير خود خواننده چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; گوش دادن به شرط آنكه موجب ثوران شهوت نشود جايز است و همچنين مونتاژ آن.

«تلويزيون»

س 421: لطفاً بفرماييد كه حكم ديدن برنامه هاى صدا و سيما در مواردى كه بى حجابى يا بدحجابى دارد، و يا اختلاط زن و مرد يا پسر و دختر مى باشد، چيست؟ در صورتى كه در بيننده تغيير پيدا شود يا خير؟

ج : هو العالم; جايز نيست مطلقاً.

«ماهواره»

س 422: نگاه كردن به برنامه هاى ماهواره اى كلا (چه خوب و چه بد) چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; برنامه هاى خلاف شرع آن از قبيل موسيقى، ديدن بدن لخت زنان و از اين قبيل امور، حرام است.

«سى دى»

س 423: در صورتى كه كسى شرط كند كه اين نوار سى دى كامپيوتر داراى قفل است و تا مقدارى از آن را مى توان ببيند، لكن بعد از آن نبايد قفل را بشكند چون امتياز او به اين قفل است، و اگر شكسته شود از بين مى رود، حال اگر اين شرط مراعات نشد و گيرنده سى دى قفل را شكست، آيا حرام است يا نه؟ بعد از شكستن او آيا ديگران مى توانند استفاده كنند يانه؟ و آيا ضمان دارد يا نه؟

ج : هو العالم; شكستن او و استفاده خود او و ديگران حرام است و ضمان هم دارد.

س 424: در مدارسى كه الزاماً فيلم هاى جنسى به عنوان تعليم و تعلم مسائل آن، نشان مى دهند، ديدن اين فيلم ها چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; با توجه به مفاسدى كه بر اين فيلم ها مترتب شده و مى شود يقيناً جايز نيست. اخيراً غربى ها هم در صددند كه به واسطه آن مفاسد نمايش آن فيلم ها را در مدارس خودشان ممنوع كنند.

احكام بازى

«بازى هاى ورزشى»

س 425: بازى هاى ورزشى سخت و خطرناك همانند كاراته، كون فو، تكواندو، كشتى، بوكس و غيره، از نظر اسلام چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; چنانچه احتمال عقلائى در بازى مخصوص باشد كه آن عمل منجر به هلاكت نفس يا فلج عضو مهمى از اعضاء بشود جايز نيست والا جايز است.

س 426: ورزش هايى در حال حاضر وجود دارد كه ضرب و شتم در آنها در حد بسيار زيادى است بطورى كه در موارد بسيارى باعث جراحت، سرخ شدن، كبودى و غيره مى شود،

بفرماييد اين ورزش ها چه حكمى دارند؟

ج : هو العالم; ورزش هاى مشتمل بر سب و شتم و ايراد جرح بر طرف، همه اينها حرام است، و جراحات وارده نيز ديه دارد به نحوى كه در كتب فقهاء مقادير آنها ذكر شده است.

س 427: ورزش يا بازى با حيوانات كه در بسيارى از موارد در حد فجيع باعث كشته شدن حيوانات مى شود، مثلا ورزش بُزكشى، ورزشى است كه در آن سواركارانى با اسب به دنبال حيوان زنده (مثل بز) مى روند وآن را گرفته در صدد انداختن در يك نقطه خاص هستند و اين عمل به صورتى است كه در بسيارى از موارد حيوان جان مى سپارد، بفرماييد اين بازى ها چه حكمى دارند؟

ج : هو العالم; به نظر ما اين نوع ورزش ها كه موجب ايذاء حيوانات مى شود، جايز نيست.

«بازى هاى قمارى»

س 428: بفرماييد آيا بازى بيليارد حرام است؟

ج : هو العالم; چنانچه با برد و باخت باشد، بلى! حرام است.

س 429: آيا به نظر حضرتعالى شطرنج از آلت قمار خارج شده است؟

ج : هو العالم; خير، بازى با شطرنج ولو بدون برد و باخت از محرمات اكيده استولوازآلت قمارهم خارج شود،كه نشده است.

س 430: آيا بازى هاى كاغذى مانند اسم فاميل، منچ، شطرنج، دوز و غيره حرام است يا نه؟

ج : هو العالم; با برد و باخت حرام است، و بدون برد و باخت بازى با بعضى از آنچه ذكر شده است مانند شطرنج حرام است و در موارد ديگر جايز است.

س 431: اين كه در رساله هاى عمليه چنين نوشته شده است:

«در صورتى كه بازى يا ورزشى از

آلات قمار بودن خارج شده باشد اشكال ندارد» سؤال اينجانب اين است كه: ملاك خروج از آلات قمار بودن چيست؟

1_ آيا ملاك همه مردم دنيا هستند يا اكثريت آنها؟

2_ آيا ملاك همه مردم مسلمان هستند يا اكثريت آنها؟

و نيز سؤال اين است كه: آيا نبايد احدى در اين دنيا با اين آلات، قمار كند؟

ج : هو العالم; قمار محرم عبارت است از لعب به هر چيزى كه معد براى برد وباخت است، و يا براى اين كار معد نيست، لكن با برد و باخت بازى شود. و اما اگر بدون برد و باخت بازى كنند كه از آن در اصطلاح به مغالبه بغير عوض و مسابقه بغير رهان تعبير مى شود. اين مغالبه چند مورد دارد:

1_ مغالبه به آلات غير معد بر قمار; اين عمل در بعضى موارد مستحب است همانند موارد سبق و رمايه و در بقيه موارد فى حد نفسه جايز است، اگر عنوان اضرار به نفس يا غير بر آن صادق نباشد. اگر عنوان اضرار بر آن منطبق شود حكم آن بدين گونه مترتب مى شود، كه به نظر ما اگر اضرار به نفس به نحو هلاكت و يا فلج شدن عضوى باشد، حرام است و الا حرام نيست. و اما اضرار به غير اگر ابتدايى باشد حرام است، و اگر در مقابل اضرار شخص به حد مماثل آن به او باشد اشكال ندارد، مثل كسى به شما سيلى بزند شما حق داريد به همان گونه كه او سيلى زده است، سيلى بزنيد.

2_ مغالبه با آلت معد بر قمار باشد بعضى از موارد آن مانند شطرنج و همچنين نرد به مقتضاى

روايات كثيره حرام است.

و در بقيه موارد جماعتى از فقهاء به حرمت فتوى داده اند مادامى كه صدق آلت قمار بكند. اما به نظر ما اگر عنوان محرمى بر آن لعب و بازى صدق نكند، حرام نيست.

س 432: آيا برد وباختى كه موجب حرمت انواع بازى ها مى شود تنها به گرفتن و دادن مبلغى پول و...محقق مى شود؟

و آيا بازى هايى كه هيچ فايده اى بر آنها نيست و ثمره اى جز تضييع اوقات و اتلاف نيروها ندارند و بعضاً باعث ايجاد بغض و عداوت كه مقصود اصلى شيطان است مى شود و صرفاً جهت برد وباخت انجام مى شود ولو پولى مبادله نشود آيا محكوم به حليت اند؟ و آنگاه مفهوم مسأله اى كه مرحوم شيخ در مكاسب مى فرمايد: «اگر بازى هاى بيهوده و بى فايده موجب شادى و غفلت مفرطى شود كه انسان را از خدا بى خبر و لا ابالى سازد حكم قمار را دارد»، چيست؟

ج : هو العالم; بازى هاى بدون برد وباخت با آلات، حرام نيست و جواب فرمايشات شيخ اعظم را در كتاب فقه الصادق و منهاج الفقاهة نوشته ام، بلى در خصوص بازى با شطرنج بدون برد و باخت هم حرام است.

«احكام زمين ها»

س 433: زمين هاى ايران جزو مفتوحة عنوة است يا انفال؟ و آيا داراى احكام شرعى خاصى مى باشد؟

ج : هو العالم; مفتوحة عنوة بودن معلوم نيست، به هر حال حكم آنرا ندارد. و انفال هم اولا مختص به اراضى موات است وثانيا به شيعه در تملك به احياء بلا عوض اجازه داده شده، بنابراين حكم خاصى ندارد.

س 434: آيا زكاة

همان خراج و مقاسمه اى است كه به امام (ع) بايد بابت زمين هاى مفتوحه عنوه داده شود؟

ج : هو العالم; خير، زكات غير خراج و مقاسمه است.

س 435: چراگاهى (قطعه زمينى) بين دو قريه از قديم الايام مشترك بوده و هست و نيز در كاغذهاى دولتى هم بنام هر دو قريه مى باشد.وچراندن گوسفندان، آوردن چوب سوختنى و بردن گاوها در تابستان به آنجا به صورت مشترك صورت مى گرفته است. اكنون با توجه به موارد ذكر شده فوق لطفاً بفرماييد:

آيا اهالى يك قريه مى توانند ديگرى را از آوردن چوب و چرانيدن گاوها و گوسفندان منع كنند؟

ج : هو العالم; خير نمى توانند.

س 436: در فرض نزاع آيا بعضى از افراد اهل قريه مى توانند بدون اجازه همه اهل قريه از حقشان دست بردارند يا خير؟

ج : هو العالم; مانعى ندارد.

س 437: اگر طرفين در حين نزاع به عالم آن منطقه رجوع كنند. آيا آن عالم حق دارد يكى را مجبور به دست برداشتن از حقشان كند؟ يا خير؟

ج : هو العالم; مى تواند تقاضاكند،ولى مجبورنمى تواندبنمايد.

س 438: اگر عالمى بدون ثابت شدن حق يكى، على الاعلان طرف مقابل را حمايت كند. دراين صورت آيا عدالتش باقى مى ماند يا نه؟ نماز خواندن پشت سر آنها جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه احتمال بدهيد كه بر آن عالم ثابت شده است، اين عمل موجب سلب عدالت نمى شود.

س 439: اگر حيوانى را بكشند، قيمت آن را ضامن مى شوند يا خير؟

ج : هو العالم; بلى ضامن مى شوند.

س 440: به علت نزديك بودن چراگاه ها، اگر حيوانات در چراگاه

هاى يكديگر بروند در اين فرض كشتن و اذيت كردن حيوانات جايز است ياخير؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

س 441: آيا اهل قريه يا چراگاه يا مالك راه را مى توانند از آمدن حيوانات به ملكشان ببندند و يا ديوار بزنند؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 442: چراگاهى در دفاتر دولت بنام يك قريه مخصوص مى باشد و در تصرف آن قريه است. قريه ديگرى در مقابل آن چراگاه و آن طرف رودخانه است. فقط در زمستان كه رودخانه كم آب مى شود براى عبور پل چوبى به رودخانه مى زنند حالا گروهى از آن قريه دعوى مى كنند كه، ما قبلا چون وقت خريف گوسفندان مى چرانيديم پس چراگاه مال ماست. آيا اهالى آن قريه چنين حقى را دارند يا خير؟

ج : هو العالم; خير ندارند.

س 443: پل زدن در زمستان براى عبور مردم، حق كلى را ثابت مى كند يا خير؟

ج:هوالعالم;پل زدن فى نفسه اشكال ندارد.ولى حقى ايجادنمى كند.

س 444: با وجود عدم رضايت مالكين چراگاه، پل زدن روى رودخانه جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه از سابق چنين بوده، جايز است.

س 445: بر فرض گفته آنان، چرانيدن و چوب بردن در غير وقت مخصوص جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

س 446: تقسيم بندى دولت و در دفتر آنان به نام يك قريه بودن اثرى در حكم شرعى دارد يا خير؟

ج : هو العالم; بلى دارد.

«احكام وقف»

س 447: شخصى يك ميليون تومان را وقف مى كند كه درآمد آن از راه مضاربه به مصرف مسجد برسد:

1_ آيا اين وقف صحيح است؟ اگر وقف نباشد

انصراف به چه معامله اى دارد؟

2_ آيا وصيت حساب مى شود؟

3_ برفرض صحت، اگر پول مزبور درآمد نداشت تكليف چيست؟

ج : هو العالم; در وقف شرط است كه مال موقوفه تبديل نشود، پس وقف پول به عنوان ذكر شده، باطل است. و وصيت هم حساب نمى شود و اگر هم وصيت باشد چون كار شرعى مورد وصيت نيست، در صورت نداشتن درآمد قهراً باطل است و بنابراين مال ورثه است.

س 448: زمينى است كه براى امور خيريه وقف شده. و حال به خاطر خشكسالى و كم آبى و بعضى مسائل ديگر، هيچ كس حاضر نيست اين زمين وقفى را احياء نمايد، در نتيجه بعد از چند سال اين زمين از بين مى رود. آيا مجاز هستيم اين زمين را بفروشيم و وجه آن را صرف امور خيريه بنماييم؟

ج : هو العالم; جايز است به فروش برسانيد. چون موقوفه از حيز انتفاع افتاده است.

س 449: ظروفى هستند كه وقف عمومى محل شده، حال تبديل به احسن كردن اين ظروف و ظروف كهنه شده ديگر چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 450: به عرض حضرتعالى مى رساند شخصى در يك روستا باغ مشجرى را وقف كرده كه عايد آن را هر سال در مسجد محل خرج نمايند و آن باغ وصل به همان مسجد است. و از طرفى، آن روستا غسالخانه ندارد آيا مى شود در زمين آن باغ غسالخانه ساخت يا نه؟

ج : هو العالم; چنانچه غسالخانه مضر به عايدى آن باغ باشد، ساختن آن جايز نيست، ولى اگر مضر نباشد ولو به اينكه مبلغى را از اولياء اموات براى مصرف در

مسجد بگيرند، در اين صورت اشكال ندارد مگر آن كه در آن وقف نامه تصريح شده باشد كه بايد درخت كاشته و از عايدى خصوص درخت كارى صرف مسجد شود كه در اين صورت مطلقاً جايز نيست.

س 451: قطعه زمينى موقوفه به حدود هزار متر است، كه به بهاى بسيار ناچيز اجاره داده شده است. و وجه الاجاره آن توسط متولى، صرف روضه خوانى حضرت خامس آل عبا (ع) مى شود. وضعيت موقوفات در بعضى از شهرها اين گونه است كه ثلث قيمت رقبه آن را اداره اوقاف از مشترى مى گيرد و مابقى آن را به خود مشترى اجاره مى دهد. اما موقوفه مشاراليها چنين موقعيتى ندارد.

از طرفى، اداره برق در نظر دارد در آن زمين دكل تقويت و توزيع برق نصب نمايد، با توجه به مطالب فوق، فروختن مقدارى لازم از اين موقوفه و صرف وجه آن در روضه خوانى يا احداث بناء در باقيمانده زمين، به صورتى كه اين عمل موجب افزايش اجاره بها هم خواهد شد، چگونه است؟ لطفاً به طور مشروح نظر مبارك را بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; چنانچه ممكن است اجاره طويل المدت به اداره برق بدهيد و پول تمام مدت را جلو بگيريد، و اگر ممكن نيست اجازه مى دهم بفروشيد و پول آن را به همان مصرفى كه معين شده است برسانيد و اگر معلوم نيست به چه مصرف بايد برسد در مطلق وجوه بِرّ صرف شود و بهتر اين است كه به همان روضه و احداث بناء در باقى مانده زمين اختصاص يابد.

س 452: آيا شخصى كه ملكى را وقف مى كند بايد وقف نامه

جداگانه داشته باشدكه در آن نوشته باشد كه در حال حيات عمل به وقف نموده است يا عمل به وقف در حال حيات شرط نيست همين كه در وصيت نامه نوشته است كه وقف بر امام حسين (ع) كردم كافى است؟

ج : هو العالم; همان كه در حال حيات وقف كند ولو چيزى ننويسد وقف صحيح است و عمل به آن هم شرط نيست.

س 453: شخصى از دنيا رفته است كه اولادى ندارد و ورثه او عيال ومادرش مى باشند. متوفى در زمان حيات يك باب خانه براى عيالش خريده وسند آن را به نام او زده است و يك خانه ديگر نيز داشته كه در آن زندگى مى كردند. شخص متوفى وصيت نامه اى با خط و امضاى خودش دارد كه دو نفر را وصى خود قرار داده و دو نفر را هم ناظر تعيين نموده و در آن وصيت نامه نوشته است كه اين خانه مسكونى خود را وقف بر امام حسين (ع) قرار دادم كه بعد از فوتم وصى هاى من آن را بفروشند و پولش را در هر سال در عزادارى ابا عبدالله الحسين و ساير ائمه اطهار (ع) خرج بنمايند، اينك در اين موضوع چند سؤال داريم، از جنابعالى تقاضا مى شود جواب آن را مرقوم بفرماييد.

آيا اين وقف صحيح است يا نه؟

ج : هو العالم; چنانچه در زمان حيات وقف نموده و شرط نموده كه وصى بعد از موت او بفروشد و صرف نمايد هم وقف صحيح است و هم شرط.

س 454: آيا وصيت به مازاد بر ثلث نافذ است يا نه؟

ج : هو العالم; وصيت زايد بر ثلث نافذ نيست، ولى آن

نحو كه در سؤال نوشته شده وصيت به وقف نيست. بلكه در حال حياة خودش وقف نموده و وصيت كرده است آن را بعد از مردن خودش بفروشند، بنابراين هيچ مانعى از عمل به وصيت نيست. بعد بفروشند و صرف در عزادارى كنند.

س 455: بر فرض صحيح بودن وقف منزل آيا بايد همان را باقى گذاشت و در آمد اجاره آن را صرف در عزادارى نمود يا به همان نحو كه در وصيت نامه است، وصى ها موظفند بفروشند و پولش را در عزادارى خرج نمايند؟

ج : هو العالم; با فرض آن كه در وقف شرط كرده وصى بفروشد، باقى گذاشتن ملك وجهى ندارد. بايد بفروشند و صرف عزادارى بنمايند.

س 456: اگر فروش خانه درست باشد آيا تمام پول خانه را صرف در عزادارى بنمايند يا ثلث پول آن را؟

ج : هو العالم; بايد تمام پول خانه را صرف در عزادارى بنمايند بلى اگر در حال حيات وقف نكرده است و وصيت نموده، كه بايد ثلث قيمت را صرف در عزادارى بنمايند و بقيه را به ورثه بدهند ولى اين خلاف فرض سؤال است.

س 457: شخص مسلمانى انبار بزرگى را به مؤسسه اى به نام مركز «ايرانى اسلامى امام على (ع)» در شهر تورنتو كانادا واگذار مى نمايد به اين منظور كه جهت امور عبادى و اجتماعى جامعه ايرانيان مسلمان ساخته و مورد بهره بردارى قرار گيرد.

در حين انجام صيغه وقف دائم، مسؤول مركز «ايرانى اسلامى امام على (ع)»، آقاى....، مادام العمر به عنوان متولى از سوى واقف تعيين مى شود. ايرانيان هم از روى اعتمادى كه به مسؤول مركز مذكور داشته و

دارند كمك هاى خود را در اختيار مؤسسه ايشان قرار داده وايشان شخصاً اقدام به ساختن بنايى شامل مسجد، كتابخانه، سالن اجتماعات، سالن غذاخورى، آشپزخانه، بخش آموزشى، سالن ورزشى و همچنين غسالخانه مى نمايد.

اينك حدود دو سال است كه مورد بهره بردارى قرار گرفته و مورد استقبال ايرانيان مسلمان مى باشد و تاكنون افراد كثيرى از اديان و يا مرتدين را به اسلام آشنا نموده ومسلمان كرده است. با توجه به مقدمه فوق خواهشمند است نظر خود را راجع به سؤالات ذيل اعلان فرماييد: آيا نماز خواندن و عبادت در مسجد ساختمان مزبور منوط به رضايت واقف زمين مى باشد و يا آنكه پس از خروج از ملكيت به دليل وقف، تابع رضايت او نمى باشد؟

ج:هوالعالم;نمازخواندنوعبادت منوط به رضايتواقف نيست.

س 458: آيا جايز است ساختمان مزبور كه با صرف حدود يك ميليون دلار توسط مركز مذكور بنا شده است توسط واقف زمين (مالك پيشين) باز پس گرفته شود و يا از تصرف مركز «ايرانى اسلامى امام على (ع)» و مسؤولش خارج شده، و بدون رضايت مسؤول مركز در اختيار گروه ديگر قرار گيرد؟

ج : هو العالم; واقف چنين اختيارى ندارد.

س 459: آيا دخالت واقف زمين (مالك پيشين) يا نمايندگان او در ساختمان مزبور شرعاً جايز مى باشد؟

ج : هو العالم;جايز نيست، مگر آنكه آن مؤسسه در اول أمر در ضمن عقد چنين اختيارى به او داده باشند كه ظاهر سؤال اين است كه نداده اند، پس جايز نيست.

س 460: آيا تصرف گروه هاى ديگر اعم از ايرانى و غير ايرانى در ساختمان مزبور كه توسط مركز مذكور بنا شده است، بدون اجازه مسؤول مركز

جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

س 461: با توجه به اهميت و خدمات چشمگير مركز كه يكى از موفقترين مراكز دينى در امريكا و كانادا محسوب مى شود و محل وحدت مسلمانان در جهت احياى اهداف دينى و عبادى بوده است، آيا ايجاد شكاف و تفرقه بين مسلمانان از گناهان صغيره يا كبيره مى باشد؟

ج : هو العالم; ايجاد شكاف و تفرقه بين مسلمانان با اعمال خلاف وظيفه شرعيه، مسلماً جايز نيست و گناه كبيره است.

س 462: شخص نيكوكارى قصد دارد منزلش را حسينيه كند، لكن طبقه فوقانى آن را براى خود و فرزندانش نگهدارد، نحوه وقف او بايد به چه نحوى باشد؟

ج : هو العالم; وقف را به همانگونه كه قصد دارد اظهار مى كند و طبقه فوقانى وقف نمى شود .

س 463: در خرمشهر رسم است يك اتاق منزل را به عنوان حسينيه در نظر مى گيرند آيا با اقامه عزاى حسينى در آن، وقف خواهد شد و از ملكيت آنها بيرون خواهد رفت يا مثل نمازخانه در منزل خواهد بود؟

ج : هو العالم; به مجرد اين جهت، وقف محقق نمى شود مگر اين كه قصد وقفيت بنمايد ولو به عمل اظهار هم بنمايد.

س 464: زمينى موقوفه (امام حسين (ع)) است كه فرزندان مرحوم واقف قصد اجاره دادن به شهردارى، فروختن آن زمين و در عوض آن، خريد زمينى كه از موقعيت بهترى در شهر برخوردار است، جهت ساخت و ساز دارند كه منافع در هر دو صورت جهت مصارف حسينيه و عزادارى امام حسين (ع) صرف خواهد شد. خواهشمنديم در صورت شرعيت اين اعمال تصريح بر

مطلب بفرماييد و ضمناً در صورت عدم جواز شرعيت اين اعمال، شهردارى اقدام به مصادره آن خواهد نمود كه در اين صورت جزء اموال عمومى خواهد شد كه بر خلاف نظر مرحوم واقف بوده است؟

ج : هو العالم; با اطمينان به اينكه موقوفه در معرض مصادره است فروختن آن و خريد محلى ديگر براى صرف در عزادارى امام حسين (ع) و در بناى حسينيه جايز است.

«احكام مسجد و حسينيه»

س 465: استعمال سيگار در مكانهاى مقدس همانند مسجد، حسينيه، حرم ائمه اطهار (ع) و حرم امام زادگان چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; در صورتى كه اهانت باشد جايز نيست و الا حرمت ندارد، ولى خلاف احترام است كه قطعاً تركش بهتر است.

س 466: آيا وقايع معصومين (ع) يا وقايع كربلا و مسلم بن عقيل را مى توان در مسجد نمايش داد؟

ج : هو العالم; مانعى ندارد.

س 467: پولى از مردم مثلا جهت خريد بلند گوى مسجد جمع آورى مى شود و چون همان ايام شخصى بلند گويى به مسجد هديه مى كند، نياز به خريد آن برطرف مى شود. آيا با آن پول مى توان وسيله ديگرى مثل فرش براى مسجد خريد؟ با توجه به اينكه به بسيارى از كسانى كه اعانات از آنان جمع آورى شده دسترسى نيست تا استرضاء شود، وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; مى توان وسيله ديگرى براى مسجد خريد، نهايتاً در صورت امكان احتياطاً از پول دهنده ها اجازه گرفته شود، البته لازم نيست.

س 468: از حضرتعالى استدعا مى شود جواب شرعى سؤالات زير را مرقوم فرماييد: آيا در صورت عدم امكان گسترش ساختمان يك مسجد، مى توان مسجد را در محل

ديگرى غير از مكان مسجد فعلى بنا نهاد يا خير؟

ج : هو العالم; ساختن مسجد در محل ديگرى مانعى ندارد، ولى آن مسجد كوچك را نمى توان به آنجا منتقل نمود.

س 469: در صورت مجاز بودن آيا تخريب مسجد جايز است يا خير؟ در صورت بدون استفاده ماندن مسجد قبلى به علت عدم تكافوى جمعيت، چه حكمى خواهد داشت؟

ج : هو العالم; اگر ممكن است همان مسجد را توسعه دهند بهرحال مسجد با موقوفه هاى ديگر فرق دارد و قابل خروج از مسجديت نيست ولى استفاده هاى ديگر مى توان از آن نمود.

س 470: در صورت تخريب مسجد به هر علتى، آيا زمين همان مسجد حكم مسجد را دارد يا خير؟

ج : هو العالم; بلى حكم مسجد دارد ولى معلوم نيست ازاله نجاست واجب باشد و نمى شود فروخت، ولى استفاده ديگر ولو به اجاره دادن مانعى ندارد.

س 471: آياهيأت امناءمسجداجازه فروش زمين به منظوردفن افرادرادارندياخير؟

ج : هو العالم; نخير ندارند.

س 472: اگر زمين مذكور توسط فرد خيرى به منظور ايجاد قبرستان وقف براى صرف در مصالح مسجد شده باشد، در اين صورت فروش زمين قبرستان چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; بايد به نحوى كه وقف شده است عمل شود و اگر نمى شود استفاده از آن زمين نمود، مى توانند با اجازه حاكم شرع بفروشند و خرج مسجد نمايند.

س 473: به محضر مبارك مى رسانيم كه ما يك مسجد قديمى به نام انصار المهدى داريم اما چندين سال است كه شهردارى از نوسازى و تعمير اين مسجد جلوگيرى كرده است. به همين جهت بعضى جوان ها مى گويند كه نماز

خواندن در اين مسجد جايز نيست، شهردارى مى خواهد مسجد را خراب كند و خيابان درست كند بفرماييد كه فعلا وظيفه ما چيست؟

ج : هو العالم; نماز خواندن در آن مسجد صحيح است و تخريب بر شهردارى تا مجوزى از يك مجتهد نداشته باشد حرام است.

س 474: از قديم الايام در روستايى مسجدى بوده كه چند سال پيش بر اثر زلزله ديوارهاى آن ترك خورده بود و اخيراً بر اثر بارندگى خراب گرديده است، از طرف وزارت راه و جهاد و بخشدارى زمين آن حريم جاده تعيين شده است كه به متراژ هفت متر و نيم در محدوده جاده قرار مى گيرد با اين حال اهالى روستا براى نوساز نمودن آن پول جمع آورى نمودند و خودشان به متراژ پانزده متر و نيم براى جاده از زمين مسجد بيرون انداخته و در تهيه آن ستون ها را گذاشته اند و ديوارها را بالا آورده اند، لكن از طرف وزارت راه مانع احداث آن شده اند و مى گويند بايد خراب شود.

حضرتعالى بفرماييد آيا اجازه دارند اين مقدار بناى مسجد كه با پول مردم با زحمت ساخته شده است را خراب كنند، آيا تخريب مسجد جايز است؟

ج : هو العالم; در فرض سؤال حق ندارند مسجد را خراب كنند، و اگر هم اين خلاف را مرتكب شوند، ضامن هستند و بايد مصارفى كه مردم كرده اند برگردانند.

س 475: عده اى از مؤمين محل جمع شدند زمينى را به عنوان حسينيه خريده اند و براى احداث آن در اولين جلسه عده اى پول نقد دادند و عده اى هم نسيه اسم نويسى كردند اما پس از پى

ريزى كردن عده اى از همان مؤمنين گفته اند اينجا را مسجد كنيم، پس اكثر اهل محل به مسجد شدن رأى دادند و ساختمان آن به اسم مسجد على اكبر با كمك هاى مردمى به اتمام رسيده و اكنون پنج سال است بناى آن به اسم مسجد داير و مورد استفاده مى باشد، حال چند نفر مى گويند ما به اسم حسينيه پول داديم تا اين بناء حسينيه باشد لطفا نظرتان را مرقوم فرماييد؟

ج : هو العالم; مسجد بودن با حسينه كه مراد عزادارى امام (ع) درآنجا باشد منافات ندارد، بنابراين مسجد است ولى بايد مانع از عزادارى هم در آنجا نشوند.

س 476: به يكى از مساجد بازار تبريز گازرسانى شده و چندين مغازه هم كه متصل به همان مسجد هستند و از نظر ملك هم مال همان مسجد هستند، مى خواهند از مسجد انشعاب گاز بگيرند. حال بفرماييد: آيا صاحبان مغازه ها كه سرقفلى مغازه ها براى خودشان است، شرعاً مى توانند از شبكه گاز مسجد، براى مغازه ها انشعاب ببرند و استفاده كنند؟

ج : هو العالم; چنانچه فوائد آن مغازه ها درمسجدصرف مى شود و به واسطه انشعاب دادن گاز، نفعى ولو به زياد كردن اجاره عائد مسجد مى شود، انشعاب مانعى ندارد، والا جايز نيست.

«احكام نذر»

س 477: اگر شخصى از طرف ديگرى بدون آن كه آن شخص ديگر خبر داشته باشد نذر كند سپس قبل يا بعد از قبولى نذѠبه آن شخص اطلاع دهد، آيا عمل به نذر بر آن شخص واجب است؟

ج : هو العالم; بلى، در صورت قبولى عمل به نذر لازم است. و اگر قبول نكرده واجب نيست.

س

478: اگر كسى نذر كند كه چند روز اول ماه محرم را روزه بگيرد و درماه محرم يادش برود و بعد يادش بيايد لكن از روى ندانستن مسئله روزه را نگيرد به اميد اينكه سال آينده آن را مى گيرد. اما حالا كه روزها طولانى شده نمى تواند روزه بگيرد با اينكه شخص مى توانسته مسئله را بپرسد تكليف او چه مى باشد؟

ج : هو العالم; شخص مذكور چنانچه يادش برود خلاف شرع نكرده والا خلاف شرع است. به هر حال بايد قضاء نمايد و در فرض دوم كفاره هم لازم است. يعنى اگر يادش نرفته و از روى جهل روزه نگرفته كفاره هم لازم است چون به آن نحو كه سؤال شده جاهل مقصراست.

(ت) س 479: اگر كسى به جاى نامعلومى برود كه خانواده اش نگران شوند و يكى بگويد: اگر پيدا شد به زيارت مشهد مقدس برود، آيا براى شخص مذكور كه برايش نذر شده است عمل به نذر واجب است يا نه؟

ج : هو العالم; خير واجب نيست.

س 480: اگر كسى براى امام يا امام زاده يا زوار آنها چيزى مانند گوسفند، شيرينى و غيره، نذر نمود به چه وجهى بايد مصرف شود؟

ج : هو العالم; خرج هر كار خيرى مى شود نمود كه ثوابش عايد همان كسى باشد كه نذر شده است.

(جواب گنگ) س 481: لطفاً بفرماييد باقيمانده نذورات يا هداياى مجلس امام حسين (ع) را چه بايد كرد؟

ج : هو العالم; بايد صرف در مطلق وجوه بريه نمود.

(گنگ) س 482: كسى كه نذر كرده روز پنج شنبه روزه بگيرد اگر روز جمعه يادش بيايد و شك كند آيا پنج شنبه

را روزه گرفته است يا نه؟ در اين فرض از شك آيا قاعده اشتغال ذمه جارى است يا به دليل اينكه «الوقت حائل» قاعده حيلوله؟

ج : هو العالم; قاعده فراغ جارى است و به مقتضاى قاعده بنا مى گذارد كه گرفته است جاى قاعده اشتغال و قاعده حيلولة نيست.

س 483: شخصى گوسفند معينى را نذر كرده كه در فرض برآورده شدن حاجت قربانى كند، اما مدت طولانى است كه حاجتش روا نگرديده و از طرفى اين گوسفند مشكل آفرين شده و توليد دردسر مى كند. آيا مى تواند آن را بفروشد و در فرض قضاى حاجت، مشابه آن را بخرد و اداى نذر نمايد؟

ج : هو العالم; خير، مگر آنكه نگه داشتن آن موجب ضرر و حرج گردد، در اين صورت مى تواند بفروشد و به معادل قيمت آن در فرض قضاء حاجت گوسفندى را خريده ذبح نمايد.

«احكام قسم»

س 484: اگر شخصى شخص ديگرى را وادار كند كه اين داروها را به مريض بدهد و قسم هم بدهد كه حتما به مريض داده شود، ولى شخص ديگر مى داند كه داروها مضر به حال مريض مى باشد، آيا مى تواند تخلف كند و به مريض ندهد؟

ج : هو العالم; نبايد بدهد و اگر بدهد خلاف كرده است.

(جواب گنگ) س 485: در موقع صلح دادن ميان مترافعين و متنازعين، آيا گرفتن بيان از طرفين ودر صورت نياز قسم دادن آنها براى صلح دهنده جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; قسم دادن اشكال ندارد، ولى گرفتن بيان را نفهميدم يعنى چه.

«احكام اموال»

«اموال پيدا شده»

س 486: لطفاً بفرماييد مالى كه پيدا شده درباره آن مال چگونه عمل كنيم؟

ج : هو العالم; چنانچه مانند اسكناس بى علامت است پيدا كننده تملك نمايد يعنى بقصد اينكه ملك خودش شود بردارد. و اگر نشانه دار است و قيمت آن از 6/12 نخود نقره سكه دار كمتر است چنانچه صاحبش معلوم نيست مى تواند به قصد اين كه ملك خودش شود بردارد، و در صورت باقى بودن مال اگر صاحب آن پيدا شد به او برگرداند، و اگر باقى نيست لازم نيست عوض آن را بدهد. و اگر قيمتش از 6/12 نخود نقره سكه دار بيشتر است بايد تا يك سال اعلام كند و مقتضاى احتياط اين است كه از روزى كه پيدا كرده است تا يك هفته روزى چند مرتبه و بعد تا يكماه، هفته يك مرتبه و بعد تا يك سال ماهى يك مرتبه در محل اجتماع مردم خودش يا كسى كه به او اعتماد دارد اعلان كند چنانچه

صاحبش پيدا شد به او دهد، اگر پيدا نشد سه نحو مى تواند عمل كند: 1_ مال را براى خودش بردارد بقصد آنكه وقتى كه صاحبش پيدا شد عوض آن را به او بدهد 2_ براى او نگهدارى كند هر وقت صاحبش پيدا شد عوض آن را به او بدهد 3_ از طرف صاحبش صدقه بدهد.

س 487: اگر براى مديون صاحب دين مجهول شد آيا مى تواند از طرف او صدقه بدهد يا به حاكم شرعى بدهد؟

ج : هو العالم; با اجازه حاكم شرع صدقه بدهد، مشروط به اينكه اگر صاحبش پيدا شد به او بدهد.

«اموال نامشروع»

س 488: زنى كه در دوران جهل و بى بندوبارى از راه نامشروع پول هايى به دست آورده والان توبه كرده و ازدواج نموه و آن پولها را به دست انسان خيرى سپرده، گرچه سپردن اين مبلغ داعى براى كمك نمودن او شده، لكن شخص خير اظهار داشته كه اين مبلغ را كه به تو مى دهم براى اين است كه ديگر خلاف ننمايى يعنى فى الواقع به عنوان سود پول ها نيست، حال بفرماييد:

آيا گرفتن اين مبلغ براى او جايز است؟

ج : هو العالم; پولى كه به اين عنوان گرفته حلال است.

س 489: با اصل پول با توجه به اينكه بعضى ها را فريفته و به عنوان مهرمتعه دريافت نموده چه كند؟ با آنكه فى الواقع بغيه بوده ولو احتمالا متدينين فريب خورده راضى باشند كه به هر حال مبلغ براى خودش باشد لكن بعضى هم كه اهل خلاف بوده اند: اولا پيدا كردن آنها مشكل است؟

ج : هو العالم; چنانچه متدينين فريب خورده راضى باشند كه مال

او باشد حلال است و آن ديگران چنانچه نتوانند آنها را پيدا كنند بايد به عنوان مجهول المالك به دست مجتهد يا وكيل او به مصرف برسانند.

س 490: بر فرض يافتن، ايشان با توجه به آن سوابق از او تقاضاى خلاف مى كنند و براى او دردسر درست مى كنند، در اين صورت چه وظيفه دارد؟

ج : هو العالم; آن پول ها را چنانچه نمى تواند رضايت مالكين را جلب كند به هر وسيله ممكن به آنها برگرداند. و يا رضايت آنها را ولو در همان وقت عمل احراز كند كه در اين صورت اشكال ندارد.

«اموال غصبى»

س 491: شخصى از پشت بام همسايه اش چند عدد موزاييك ساختمانى بدون اجازه برداشته است كه البته اين مقدار مصالح براى همسايه مازاد و بلا استفاده بوده، بعد از آن اين شخص منزل همسايه را خريدارى مى كند كه فروشنده آن مقدار مصالح ذكر شده را با خود مى برد آيا در حال حاضر اين شخص (خريدار فعلى منزل) قبلا فعل حرام انجام داده و بايد رضايت صاحب قبلى منزل را جلب كند با وجود اين كه الان خودش مالك مى باشد؟

ج : هو العالم; چنانچه در آن وقتى كه مصالح را برداشته، علم به اعراض مالك يا به رضايت او داشته و او هم تملك نموده، و يا فعلا علم به رضايت دارد لازم نيست جلب رضايت او، والا لازم است.

س 492: در صورت غصب مال غير آيا غاصب علاوه بر خود مال ضامن منافع آن نيز مى باشد؟

ج : هو العالم; هم ضامن منافع مستوفى است وهم ضامن منافع غير مستوفاة. يعنى هم

ضامن منافعى است كه استفاده كرده است و هم منافعى كه هدر رفته مثلا در خانه زندگى نموده يا درب خانه را بسته و استفاده نكرده است.

س 493: آيا مى توان در خانه هاى نيمه مخروبه كه شهردارى براى احداث خيابان، خراب كرده است واز مالك خريده است موقتاً تصرف و سكونت كرد؟

ج : هو العالم; چنانچه خريده است، لابد مالك مى شود، پس بدون اجازه اونمى شودسكونت نمودمگردرصورت علم به رضا.

«احكام وصيت»

س 494: ميتى وصيت كرده است كه من يك قرآن قيمتى دارم با خودم دفن كنيد لكن وارث ها در اين امرنزاع دارند بعضى آن را قبول ندارند، وصيت ميت به لحاظ شرعى چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اگر همان يك قرآن را دارد آن حبوه و مال پسر بزرگتر است و چنانچه او قبول ندارد وصيت باطل است.

س 495: ميت وصيت كرده كه تا فرزند عقب افتاده او زنده است خانه اش را كه تنها ماترك اوست نفروشند و اين فرزند از سكنا يا كرايه او استفاده كند لكن ورثه راضى نيستند و مى گويند خانه فروخته شود و سهم الارث هر وارثى داده شود لطفا حكم شرعى مسئله را بيان كنيد؟

ج : هو العالم; چنانچه وصيت را قبول نموده اند بايد به آن عمل كنند و اگر از اول قبول نكرده اند چون وصيت در يك سوم مال صحيح است اين فرزند نسبت به يك سوم به اضافه آن حصه كه خودش به ارث مى برد حق دارد و در مازاد آن حق ندارد. به هر حال ورثه حق فروش همه خانه را ندارند.

س 496: آيا نذورات ميت

را از اصل مال او مى دهند يا از ثلث مال؟

ج : هو العالم; از اصل مال.

«احكام ارث»

س 497: آيا زوجه از زمين مسكونى و غير مسكونى ارث مى برد، آيا بين ذات ولد و غير آن در اين مورد تفاوتى هست؟ در صورت ارث نبردن از عين و عرصه آيا مى تواند از قيمت آن برخوردار شود؟

ج : هو العالم; زن از زمين و نيز از قيمت آن مطلقا ارث نمى برد.

س 498: اگر وارث منحصر به زوجه بود علاوه بر فرض ارث مى توان در عصر غيبت مابقى ما ترك را به او رد نمود؟

ج : هو العالم; در زمان غيبت هم مانند زمان حضور در صورت انحصار وارث به زوجه مابقى ماترك مازاد بر حصه زوجه مال امام (ع) است و به زوجه رد نمى شود و از جمله انفال است و مختار در انفال آن است كه در خصوص اراضى به مقتضاى روايات بر شيعه اباحه شده است ولى در غير اراضى حكم سهم امام (ع) را دارد كه بايد با نظر مجتهد به مصرف برسد.

س 499: لطفاً حكم اين مسأله را بيان فرماييد: كه پسرى در جنگ تحميلى مفقود شد. پدر و همسر و فرزندانش به اميد حيات او سالها اقدام به تقسيم اموالش ننمودند تا اينكه پدر هم فوت كرد و از اموال پدر هم سهم پسر مفقود كنار گذاشته شده، حال پس از گذشته چند ماه از نابودى رژيم بعثى عراق و نااميدى از وجود اسراى ايرانى در عراق، تكليف ارث پدر از پسر يا پسر از پدر چيست؟ در حالى كه پدر وصيت به ثلث اموال

خود نموده، و علم وظن وصى پدر وبازماندگان هم بيش از علم وظن نوعى ديگران نيست؟

ج : هو العالم; چنانچه از قرائن اطمينان پيدا كنند كه پسر قبل از پدر شهيد شده است او از پدرارث نمى برد، بلكه پدر از او ارث مى برد، و اگر اطمينان پيدا نكنند، چنانچه از موقع مفقود شدن پسر كه قهراً راهى براى كشف فوت او نداشته اند، تا وقتى كه پدر درگذشته است، چهار سال تمام گذشته باشد، از ارث پدر به او نمى رسد، بلكه پدر ارث مى برد، واگر كمتر از چهار سال باشد او از پدر ارث مى برد و پدر از پسر ارث نمى برد.

س 500: چنانچه فرزند و پدر هر دو در يك زمان رحلت كنند ارث پدر به اولاد و فرزند مرحوم به چه صورت مى باشد نظر مبارك را بفرماييد؟

ج : هو العالم; چنانچه معلوم نباشد كه كدام يك قبل از ديگرى فوت شده است، هر كدام از ديگرى ارث مى برد يعنى فرض مى شود بعد از او فوت شده است. و اگر مى داند كه در يك زمان و يك آن فوت شده اند هيچ كدام از ديگرى ارث نمى برد.

س 501: اگر زوجه دائمى تنها وارث مرد باشد و مرد همه مايملك خود را براى همان زوجه اش وصيت كند اين وصيت تا چه ميزان نافذ است؟

ج : هو العالم; در فرض سؤال ربع مال ميت از باب ارث به زوجه مى رسد و وصيت نيز تا ثلث مال نافذ است و در مازاد بايد وارث تنفيذ كند. و در مورد سؤال وارث امام (ع) است بنابراين

مازاد بر ثلث به امام (ع) مى رسد، كه در حال غيبت بايد به مجتهد پرداخت شود، يا او وصيت را تنفيذ نمايد.

س 502: اگر وصيت كننده وارث نداشته باشد و همه مايملك را به نفع غير وصيت كند اين وصيت تا چه ميزان نافذ است؟

ج : هو العالم; در فرض سؤال دو ثلث مال به امام (ع) مى رسد و يك ثلث به همان كسى كه وصيت شده داده مى شود و در دو ثلثِ امام (ع) به مجتهد رجوع شود.

س 503: شخصى فوت كرده و وارثش در طبقه سوم به اين قرار است:

1_ سه نفر خال «دايى» پدرى.

2_ دو پسر عمه پدر و مادرى.

3_ يك پسر عموى پدر و مادرى.

حال كدام گروه مقدم است بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; اين مسأله معركه آراء و اقوال مختلفه است، به نظر اينجانب با وجود خال، پسرهاى عمه و پسر عمو ارث نمى برند. تمام ما ترك مال خال «دايى» است.

2_ «ارث غرقى و مهدوم عليهم»

س 504: در ارث غرقى و مهدوم عليهم كه با شرائطى بين آنها توارث است لكن مشهور توارث را فقط از اصل تركه مى دانند نه از آنچه به ارث از طرف آخر به آنها منتقل شده ولى شيخ مفيد و سلار توارث را هم از اصل تركه و هم از ارثيه احد هما من الاخر مى دانند كه يكى از ادله آنها تقديم اضعف و اقل نصيباً بر اقوى و اكثر ارثاً هست كه فرموده اند: فائده اش تنها در اين صورت ظاهر مى شود كه از ما ورث احد همامن الاخر نيز توارث باشد. حال سؤال اين

است كه:

درتفسير تقديم اضعف مى فرمايد مثلا اگر زوج و زوجه اى يا اب و ابنى با يكى از اين دو سبب بميرند بايد موت اكثر نصيباً را مقدم بداريم و حال آنكه وقتى محاسبه مى كنيم در اين فرض به ضرر اضعف خواهد بود، در صورتى كه اگر موت اضعف را مقدم بداريم به نفعش مى شود. مثلا: اگر زوجه 60 دينار و زوج 100 دينار داشته باشد، اگر زوج را ميت اول فرض بگيريم و ربع مال او را به زوجه منتقل كنيم، يعنى 25 دينار، با مال زوجه مجموعا 85 دينار مى شود، و بعد كه زوجه را ميت فرض مى كنيم ونصف مال او را به زوج مى دهيم نصف 85 دينار مى شود 42 دينار و نيم كه با 75 دينار كه قبلا داشت 117 و نيم دينار مى شود و كل نصيب زوجه مى شود 42 و نيم. ولى اگر به عكس عمل كنيم اول زوجه را ميت بدانيم، نصف 60 مى شود30 و با 100 دينار زوج مى شود 130 دينار، و بعد ربع 130 را به زوجه مى دهيم يعنى 32 و نيم دينار كه با 30 دينار خودش 62 و نيم دينار مى شود، و حال آنكه سهم زوجه در فرض قبلى مى شد 42 و نيم دينار. لطفاً رفع شبه فرماييد كه چرا مع الوصف فرموده اند مرگ اكثر نصيباً را اول فرض مى گيريم با آنكه با اين محاسبه به ضرر اضعف تمام مى شود.

ج : هو العالم; اولا: ما اصل فرمايش را قبول نداريم و در فقه الصادق جلد 24 مفصلا بحث كرده

ايم. ثانيا: آنهايى كه فتوى داده اند استناد به سه روايت نموده اند: _ خبر صحيح محمدبن مسلم عن الامام الباقر (ع): عن رجل يسقط عليه و على أمرئته بيت» فقال عليه السلام: «تورث المرئة من الرجل ثم يورث الرجل من المرئة»

خبر 2 و 3 نيز مثل آن است، و ما هم در آن كتاب از اين دليل جواب داده ايم. بنابراين بحث دراين مسئله دراينجاموردندارد.

«حبوه»

س 505: آيا عينك، موتور و اسلحه كه از وسايل اختصاصى پدر است، جزو حبوه محسوب مى شود؟

ج : هو العالم; خير، جزء حبوه نيست.

س 506: آيا رحل قرآن، مفاتيح الجنان، ساعت مچى، دوچرخه، و ماشين كه از وسايل اختصاصى پدر است جزء حبوه محسوب مى شود؟

ج : هو العالم; خير جزء حبوه محسوب نمى شود.

س 507: آيا در زمان ما به جاى شمشير و اسب، مى تواند تفنگ و ماشين، حبوه باشد.

ج : هو العالم; نخير نمى تواند باشد.

س 508: در توضيح المسائل معظم له در باب ارث قيد گرديده كه قرآن، انگشتر، شمشير و لباسى كه ميت پوشيده، متعلق به پسر بزرگتر است. آيا اسلحه شكارى كه پدر دارد مى تواند به جاى همان شمشير باشد يا بين ورثه تقسيم شود؟

ج : هو العالم; خير، اسلحه شكارى از حبوه نيست حبوه مختص به شمشير و آن سه مورد ديگر است.

«مسائل متفرقه ارث»

س 509: زنى فوت نموده و از او همسر و يك پسر سيزده ساله و پدر و مادر ارث مى برند حال تقاضا داريم تكليف چند امر را بيان فرماييد:

1_ زن متوفى دين شرعى (نماز و روزه) به عهده دارد و از طرفى هم مقدارى طلا و جهيزيه از او باقى مانده، آيا از اين اموال مى شود دين او را داد؟

ج : هو العالم; بلى، مى شود دين او را پرداخت كرد.

س 510: تكليف مهريه اش چيست آيا جزو ارث او است، اگر مهريه هم از ارث او است آيا با اينكه عقد در شانزده سال پيش واقع شده است به نرخ روز پرداخت شود؟

ج : هو العالم; مهريه جزو

ارث است و به نرخ همان شانزده سال پيش مى باشد.

س 511: اگر شوهر توان پرداخت مهريه را نداشت، آيا مى توان از حق ارث او كسر كرد؟

ج : هو العالم; بلى، مى توان كسر نمود و مهريه حكم مابقى اموال او را دارد.

س 512: تكليف ارث او چيست و پس از پرداخت دين او چه مقدار به

وارث مى رسد؟

ج : هو العالم; شوهر يك چهارم مى برد و بقيه مال شش قسمت مى شود پدر و مادر هر كدام يك قسمت از آن و پسر چهار قسمت ديگر را مى برد.

س 513: آيا نذورات ميت را از اصل مال او مى دهند يا از ثلث مال؟

ج : هو العالم; از اصل مال بايد پرداخت شود.

«احكام حدود»

س 514: بفرماييد اگر شخصى كه در مظان اتهام قرار گرفته است اتهام مورد انتساب را تكذيب نمايد و در جهت توجه اتهام به وى نيز بينه شرعيه اقامه نشده باشد، آيا به استناد قول مدعى و ادعاى او مستوجب كيفرومستحق عقوبت خواهد بود؟ در صورت ايقاع سوگند چطور، آيااز اتهام برى واز عقوبت معاف مى شود؟

ج : هو العالم; چنانچه مدعى نتواند بر مدعاى خود بينه اقامه نمايد، حق قسم به منكر داده مى شود، چنانچه قسم خورد برى مى شود و هيچ گونه استحقاق عقوبت ندارد. و اگر رد قسم نمود مدعى قسم مى خورد، اگر او قسم خورد متهم مستحق عقوبت است و اگر او هم رد كرد و قسم نخورد، متهم را نمى شود عقوبت نمود.

س 515: كسى كه آشكارا و در حضور مردم روزه خوارى كند، حدود اسلامى در رابطه با

او چيست؟

ج : هو العالم; چنين شخصى متجاهر به فسق است، غيبت او جايز است و حاكم شرع در صورت ثبوت مى تواند او را تعزير كند، و در خصوص افطار به جماع روايت است كه بيست و پنج تازيانه به او بزنند، تعزير در صورتى كه انكار وجوب صوم نكند و افطار را حلال نداند و الا مرتد و واجب القتل است.

«احكام گناهان»

«دروغ»

س 516: اگر شخصى به ديگرى، مطلب و سخنى را به شوخى بگويد و قرنيه اى بر دروغ بودن آن سخن وجود داشته باشد، آيا حرام است؟

ج : هو العالم; در صورتى كه قرينه باشد كه در مقام خبر دادن نيست، اشكال ندارد.

«غيبت»

س 517: اگر در مورد استادى نظرخواهى شود، مثلا درباره كيفيت تدريس ايشان، جوابى كه در اين مورد داده مى شود با فرض منفى بودن جواب آيا غيبت محسوب مى شود؟ حكمش چيست؟

ج : هو العالم; غيبت نيست، اشكال ندارد.

س 518: غيبت كردن پشت سر افراد نابالغ چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; غيبت فرد نابالغ غير مميز جايز است ولى اگر نابالغ مميز باشد و صدور امرى كه به واسطه آن غيبت مى نمايد، از او عيب باشد غيبت او جايز نيست.

س 519: آيا در مسائل سياسى غيبت جايز است؟ ملاك و ميزان غيبت چيست؟

ج : هو العالم; حرمت غيبت اختصاص به غير مسائل سياسى ندارد.

س 520: در نظر مبارك حضرتعالى تعريف غيبت چيست؟ آيا عبارت از بازگويى كردن عيب مستور مؤمن در غياب اوست؟ يا عبارت است از هر سخنى كه در غياب مؤمن گفته شود كه اگر بشنود ناراحت و رنجور مى شود ولو اينكه عيب مستور او نباشد.

ج : هو العالم; بازگو كردن عيب مستور است.

س 521: در صورتى كه غيبت منحصر در بازگويى عيب مستور مؤمن باشد، آيا اگر به قصد انتقاص عيب غير مستور او در غياب او گفته شود، گناه نيست؟

ج : هو العالم; خير گناه نيست، مگر آنكه عنوان اهانت مؤمن بر آن صدق كند كه در اين صورت گناه است.

«اسراف»

س 522: متأسفانه اسراف از امورى است در بعضى از كارهاى مردم ودربسيارى از مراسم ناديده گرفته شده است، لطفاً حكم اسراف را با موارد آن بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; اسراف از محرمات مسلمه است و معانى متعدده براى آن ذكر شده است، قدر

متيقن اسراف عبارت از انفاق مال در معصيت است، و به نظر ما تجاوز از حد در صرف مال در غير وجوه خير نيز اسراف است، به شرطى كه فائده مقصوده عقلائيه مانند تجملات و زينت و لذت جسمانى و عقلائى بر آن مترتب نشود. تفصيل احتياج به وقت فارغى دارد.

«تهمت»

س 523: كسى كه به او تهمت زدند آيا مى تواند آن تهمت را به گردن ديگران بيندازد، چون مى داند خودش بى گناه است؟

ج : هو العالم; خير، نمى تواند.

س 524: آيا ناسزا گفتن و فحش دادن به مرجع تقليد به اين دليل كه درباره انقلاب يا اشخاص چيزى گفته است، جايز است؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

«فسق»

س 525: آيا اصرار بر گناه صغيره موجب فسق مى شود؟

ج : هو العالم; ارتكاب گناه صغيره موجب فسق است، چون هر گناهى كبيره است، گناه صغيره نداريم.

«توبه»

س 526: من نوجوانى هفده ساله هستم كه در آخرين سال دبيرستان معلم دينى پيرامون حق الناس و قيامت بسيار تأكيد كرد و ما را بسيار ترساند، اكنون مى خواهم از مردم در مورد تمسخر كردن، غيبت، تهمت و غيره حلاليت بطلبم، لكن بعضى ها بسيار سخت گيرى مى كنند و مى گويند تو را حلال نمى كنيم لطفاً بفرماييد به نظر جنابعالى من چه كارى كنم تا در قيامت مورد عذاب قرار نگيرم؟

ج : هو العالم; آنچه وظيفه شما است بعد از توبه و قصد و عزم بر اين كه بعد از اين، اين اعمال زشت را مرتكب نشويد، طلب حلاليت است كه آن را انجام داده ايد، و استغفار بر آنها نماييد و از خدا بخواهيد آنها را بيامرزد، بيش از اين وظيفه نداريد، واگر به اين قصد تا آخر باقى باشيد، خداى تعالى شما را مسلماً مى آمرزد، وفقكم الله تعالى.

س 527: در آيه مباركه «قال اما من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ يردّ الى ربّه فيعذّبه عذابا نكراً»( ) بفرماييد كسى بعد از جارى شدن حد يا تعزير يا قصاص بر او، توبه نمايد، آيا طبق آيه روز قيامت عذاب دارد؟

ج : هو العالم; بعد از توبه عقاب ندارد.

س 528: حديثى كه مى فرمايد« أبى الله ان يجعل لقاتل المؤمن توبه» آيا مضمون آيه شريفه «و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعدله عذابا عظيما»

( ) مى باشد؟

ج : هو العالم; اگر حديث صحيح باشد، معنايش اين است كه موفق به توبه نمى شود و مربوط به آيه كريمه نيست.

«احكام ديات»

س 529: غده تيروييد از اعضاء داخلى بدن انسان داراى ديه هست يا ارش؟

ج : هو العالم; روايات متضمنه ديه در قطع اعضاء كه «اگر عضو يكى باشد تمام ديه ثابت است و اگر دو تا باشد در هر كدام نصف ديه ثابت است» به حسب ظاهر عضو داخلى را شامل نيست. بنابراين در قطع غده تيروييد كه از اعضاء داخلى است، ديه نيست، قهراً رجوع به حكومت مى شود كه از آن تعبير به ارش مى شود.

س 530: غده تيروييد داراى آثارى است كه بر اعضاء و دستگاه هاى ديگر بدن اثرات مستقيم دارد حال اگر اين عضو فلج گردد به نحوى كه همه آثار يا بعضى از آثار مترتب نشود چه حكمى دارد؟ ديه يا ارش؟

ج : هو العالم; در فلج كردن آن غده نيز به نحوى كه آثار ذكر شده مترتب نشود، روايتى به خصوصى نيافتيم. روى اين اصل در تمام موارد ارش ثابت است، قهراً تعدد آثار در تعيين ارش مؤثر خواهد بود. و الله العالم.

«احكام قصاص»

س 531: اگر شخصى بدون اذن و اطلاع وارد منزل كسى شود و بدون آن كه از قبل، مسأله و درگيرى باشد در حضور فرزند و همسرش، سيلى به صورت او بزند، آيا مى توان از دادگاه تقاضاى قصاص كرد؟

ج : هو العالم; شما شخصاً مى توانيد يك سيلى به همان قسم كه زده است بزنيد، و مى توانيد به دادگاه شكايت كنيد كه چنين اهانت بزرگى به شما كرده است، و مى توانيد تقاضاى ديه كنيد كه مقدارش معين است.

س 532: در قصاص زنى كه قاتل مرد مى باشد آيا صرف

النفس بالنفس كافى است يا بايد نصف ديه مرد را هم بپردازد؟

ج : هو العالم; بلى، بايد نصف ديه را بپردازد.

«احكام مسائل اجتماعى»

«دين و سياست»

س 533: بفرماييد چه نوع سياستى با دين مبين اسلام سازگار مى باشد؟

ج : هو العالم; چون جمله اى از احكام اسلام احكام سياسى است و لذا خود پيغمبر اكرم (ص) اول عملى كه انجام داد بعد از گرويدن اهل مدينه به اسلام تشكيل حكومت اسلامى بود،پس سياستى كه بر وفق موازين اسلامى باشدسياستى صحيح است.

«امر به معروف و نهى از منكر»

س 534: رفت و آمد به منزل كسانى كه نماز نمى خوانند و خمس و زكات نمى پردازند، چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; اولين مرتبه نهى از منكر آن است كه با آنها رفت و آمد نشود و آنان بفهمند كه به واسطه كارهاى خلافى است كه انجام مى دهند البته اين در صورتى است كه احتمال تأثير در ترك آن منكرات بعضاً يا كلا بدهيد.

س 535: شركت نكردن در مجالس عروسى كه نوعاً همراه با لهو و لعب است باعث دشمنى و خصومت بين اقوام مى شود وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; نبايد شركت نمود. فرار از مخالفت با شرع در مقابل دشمنى اقوام متعين است.

س 536: حضرتعالى حتما با تهاجم فرهنگى آشنايى داريد; متأسفانه بسيار ديده مى شود دختران جوان به صورت آرايش كرده، موها را تا فرق سر بيرون انداخته، گردن و قسمتى از سينه را بيرون گذاشته، ناخن دست و پاهاى خود را لاك زده و با كفش هاى كذايى بدون پوشيدن جوراب در خيابان ها ديده مى شوند. مطمئنا بسيارى از اين دختران بر اثر بى اطلاعى و جهالت نمى دانند چه مى كنند و توان رهايى از اين منجلاب را ندارند لطفاً آنها را نصيحت و راهنمايى كنيد وبفرماييد چه كنند كه

رهايى يابند؟

ج : هو العالم; چنانچه مسلمانند بايد به آنها تذكر داده شود كه حكم الله را كه از حضرات معصومين (ع) رسيده است رعايت كنند ولو آنها اعتنا نكنند، به هر حال هر كسى وظيفه دارد، در صورت احتمال تأثير نهى از منكر بنمايد.

س 537: وظيفه ما در قبال اين گونه افراد چيست؟

ج : هو العالم; نهى از منكر است

س 538: نظر حضرتعالى در مورد برخورد با مظاهر علنى فساد چيست؟

ج : هو العالم; در مورد برخورد با مظاهر فساد، عمل به وظيفه شرعيه ثابته به ادله اربعه داله بر وجوب نهى از منكر است.

«نشر كتب ضلال»

س 539: نشر و اشاعه كتب ضلال مانند كتاب هاى اهل يهود و نصارى و اهل سنت، و خريد و فروش آنها چگونه است؟

ج : هو العالم; در صورت احتمال عقلائى ترتب ضلال برآن نشر آن كتب حرام است.

س 540: نشر و پخش اقتباسات كتب ضلال بدون نقد و بررسى آنها، بين مردم بالاخص در ميان جوانان، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; با احتمال ترتب مفسده بر آن جايز نيست.

س 541: اگر كسى اقتباسات از كتب ضلال را نوشت و مردم بالاخص جوانان از اين نوشته مشوش و متزلزل شدند و خود نويسنده از نوشته خود پشيمان نيست، حكمش چيست؟ و آيا ضامن هست يا خير؟

ج : هو العالم; ضامن مالى نيست، ولى واجب است رفع شبه بنمايد.

«مسايل متفرقه اجتماعى»

مسايل متفرقه اجتماعى»

س 542: معلمى كه شاگردان شيعه دارد، آيا جايز است به آنها نمره هاى اضافى بدهد تا قبول شوند و يك سال ديگر دوره كلاس را تكرار نكنند؟

ج : هو العالم; چنانچه عنوان كذب يا غش و امثال آنها صدق كند، جايز نيست.

س 543: عبور و مرور از زمين مردم در صورتى كه نمى دانيم رضايت دارند يا نه چه صورت دارد؟ آيا جايز است ياخير؟ با اينكه مردم از آنجا عبور مى كنند؟

ج : هو العالم; رضايت آنها در صورتى كه مكان مختص به آنها نباشد در جواز عبور لازم نيست. و اگر زمين مختص به آنها باشد در صورتى كه دولت گرفته و ديگر به آنها بر نمى گردد، مانند زمين ها و خانه هايى كه دولت آنها را خيابان كرده، باز رضايت آنان شرط جواز عبور نيست و اگر زمين مختص به آنها

باشد و دولت هم ضبط نكرده است، چنانچه از عبور مردم كشف رضايت بكنيد و يا آنكه ملك آنها به اين نحوباشد كه عبور مردم جايز باشد، باز رضايت معتبر نيست، در غير اين صور بايد رضايت احراز شود.

س 544: يكى از دوستان در يكى از دانشگاه هاى غرب، كلاس درس اسلامى دائر نموده است و نمى داند آيا لازم است حضور بانوان مسلمان را با رعايت حجاب شرط كند يا اينكه حضور آنها بدون حجاب نيز جايز است؟ شايان ذكر است كه بسيارى از بانوان مسلمان ساكن در غرب، در جلساتى كه پوشيدن حجاب قيد شده باشد حاضر نمى شوند و از طرفى هم امر به معروف و نهى از منكر در آنها اثر نمى كند. اما استاد چون از رجال دين است، حضورش در جلسات در حالى كه زنانى بى حجاب حاضر هستند، ممكن است به وجهه روحانيت لطمه بزند، پاسخ اين سؤال را از محضر مباركتان جويا شديم؟

ج : هو العالم; در صورتى كه مى توانيد شرط كنيد، بلى!اين شرط از باب امر به معروف متعين است و حضور بانوان در دروس اسلامى خصوصيتى ندارد كه جايز باشد بدون حجاب حاضر شوند، البته مراد از حجاب مستور بودن خانم است و لباس مخصوص شرط نيست.

«تلقيح»

س 545: آيا جايز است نطفه زن و شوهرى را بگيرند و در رحم زنى كه بچه دار نمى شود بكارند؟ در صورت بچه دار شدن پدر و مادرش چه كسى هستند؟

ج : هو العالم; بچه به صاحب نطفه و زنى كه در رحم او پرورش يافته ملحق مى شود.

س 546: شخصى بعد از ازدواجش

تا مدتى صاحب اولاد نشد و فوت كرد ولى قبل از مردن، خودش ماده منويه خود را محفوظ گرداند، سپس بعد از فوتش زوجه اش با همان ماده با تلقيح مصنوعى يك بچه به دنيا آورد، آيا اين فعل جايز است؟ و آيا بچه به پدر ملحق مى شود؟ و آيا حق وراثت دارد؟

ج : هو العالم; بچه به صاحب منى ملحق است و آثار شرعيه از قبيل محرمات نكاح و غيرها بر آن مترتب است، ولى ارث نمى برد، چون ارث متعلق است به اولاد متكون در حال موت به شرط سقوطه حياً و شامل مورد سؤال نمى شود.

«احكام مسائل جديد (مستحدثه)»

«عقيم كردن»

س 547: حكم عمل شخصى (زن يا مرد) كه طى عملياتى پزشكى دستگاه توليد تخمك يا اسپرم خود را بدون آسيب رسى به غريزه جنسى و ازدست دادن هيجان آن، از كار اندازد چيست؟ با توجه به اين كه عمل وى اخصا(اخته كردن) و از بين رفتن ميل جنسى نباشد. تقاضا دارم پاسخ تحليلى و مشروح جهت بهره دانشجويان و اساتيد رشته حقوق عنايت فرماييد.

ج : هو العالم; به نظر من اين عمل به عنوان اولى، مادامى كه عنوان ثانوى حفظ نظام بر آن منطبق نشود، جايز است.

اما جمعى از فقهاء به عدم جواز فتوى داده اند و وجوهى بر استدلال ذكر كرده اند، من در رساله اى كه در اين باب نوشته ام، مفصلا آن وجوه را نوشته و جواب داده ام. و كتاب مذكور عربى و ناياب است اما به نظر خود رساله جامع و مفيدى است كه در صورت لزوم مراجعه كنيد.

«مسايل جنين»

س 548: در كدام يك از ادوار جنين، انسان بودن بر او صدق مى كند؟ نطفه، علقه، مضغه، استخوان و يا پوشيده از گوشت و خون؟

ج : هو العالم; بعد از دميدن روح.

س 549: آيا مى توان از آيه شرفه «فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين» چنين استنباط كرد كه ارزش والاى انسانى پس از دميدن روح است و قبل از آن به عنوان انسانى ارزشى ندارد؟

ج : هو العالم; ارزش والاى انسانى قطعاً بعد از دميدن روح است، ولى معناى آن اين نيست كه قبل از آن هيچ ارزشى ندارد، در حالى كه همين جنين بدون روح در مراحل سير به كمال است

و مقدمات رسيدن به مقام والاى انسانى است.

«سقط جنين»

س 550: بفرماييد اصولا آيا عمل سقط جنين :

الف) پيش از ولوج روح

ب) بعد از ولوج روح

گناه و حرام است؟ و در صورت حرام بودن اين عمل آيا فى نفسه حرمت دارد، يا از جنبه تجاوز و اعتدا به حق شخصى، و يا قتل نفس و آدم كشى؟

ج : هو العالم; اسقاط جنين قبل از ولوج روح حرام است و ديه هم دارد. و مقدار آن هم مختلف است نطفه باشد، يا علقه، يا مضغه، يا استخوان بندى شده باشد، و يا گوشت هم روييده باشد، در رساله اى جداگانه اين نوع مباحث (عقيم كردن، جنين، سقط جنين) را مفصلا نوشته ام، مراجعه گردد.

س 551: در صورت تفكيك به قبل و بعد از دميده شدن روح، اصلا اطلاق انسان ونفس محترمه محقون الدم بر آن صحيح است؟

ج : هو العالم; چنانچه اسقاط حرام باشد، قهرا محقون الدم مى باشد. صدق انسان به دميدن روح است و ديه او زيادتر است، تفصيل مطلب در آن رساله ذكر شده است.

س 552: آيا در صورت تشخيص مولكولى بيمارى هاى ژنتيكى لاعلاج در جنين، مانند تالاسمى مى توان براى جلوگيرى از ولادت نوزاد بيمار اقدام به سقط جنين كرد؟

ج : هو العالم; در صورت دميدن روح در آن جايز نيست. اگر روح دميده نشده است، آن عمل فى نفسه جايز نيست. ولى در صورت ابتلاء به بيمارى لاعلاج كه هم خود نوزاد و هم كسان او در عذاب هستند، دليلى بر حرمت آن نمى دانم چون آيات و روايات داله بر وجوب حفظ نفس محترمه و حرمت القاء

در هلاكت، همه در بعد از دميدن روح در آن است.

«مسائل ژنتيكى»

س 553: آيا اصولا دست ورزى ژنتيكى و تغيير ساختار مولكولى موجودات زنده، اعم از جانوران و گياهان، با توجه به مخاطرات احتمالى آن براى طبيعت و محيط زيست، جايز است؟

ج : هو العالم; در شرع مقدس اسلام اهميت زيادى به كارهاى اجتماعى داده شده و هر موردى كه تزاحم بين دو حكم، يكى فردى و ديگرى اجتماعى باشد شارع مقدس دستور سقوط حكم فردى را داده است، كه در اصطلاح از وجه سقوط آن حكم به اين تعبير مى شود كه مخل به نظام است. بنابراين اگر مخاطرات قطعى باشد، تغيير ساختار جائز نيست و اگر احتمالى باشد، چنانچه مخاطرات با اهميت باشد جائز نيست، چون مورد قاعده اصاله البرائة نيست، و الا جايز است.

س 554: آيا استفاده از ميوه ها و مواد غذايى حاصله از تغييرات ژنتيكى

جايز است؟

ج : هو العالم; در صورتى كه خطر جانى نداشته باشد و احتمال عقلائى هم به توجه خطر نباشد، جايز است.

س 555: در صورت انتقال ژن حيوان حرام گوشت به گياه، خوردن محصول آن چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد، چون ژن حيوان حرام گوشت با انتقال به گياه مستحيل مى شود و حرمت آن از بين مى رود.

س 556: آيا اساسا انسان مجاز است براى مقاصد پژوهشى خود از حيوانات به گونه اى استفاده كند كه براى سلامتى آنان زيان بار باشد؟

ج : هو العالم; ايذاء حيوانات فى نفسه جايز نيست، ولى چنانچه مصلحت اجتماعى مهمى بر آن مترتب بشود كه اهم از مفسده ايذاء باشد، جايز

مى شود.

س 557: آيا تغيير ژنتيكى در حيوانات و استفاده از آنها به عنوان مدل آزمايشگاهى جهت مطالعه و بررسى مراحل بيمارى هاى انسانى و نحوه اثر گذارى داروها بر آنها، جايز است؟ به عنوان مثال برخى از مراكز تحقيقاتى در كشورهاى غربى، با تغيير ساختار ژنتيكى موش اين حيوان را نسبت به ابتلا به بيمارى سرطان حساس كرده و از آن به عنوان مدلى جهت بررسى اين بيمارى در انسان استفاده مى كنند، آيا اين كار با توجه به آسيب و زيان وارده به حيوان و مخاطرات احتمالى آن براى محيط زيست جايز است؟

ج : هو العالم; لا اشكال در اين كه اين عمل نسبت به حيوان فى نفسه حرام است. ولى چنانچه اين عمل مقدمه براى تعلم درمان نسبت به انسان و مقدمه حفظ حيات مسلمين و نجات دادن آنها از امراض باشد كه مصلحت آن اقوى از مفسده ايذاء حيوان است، به عنوان ثانوى جايز است.

س 558: آيا استفاده از سلول هاى بنيادين استخراج شده از جنين انسان قبل از لانه گزينى در رحم براى مقاصد درمانى جايز است؟ لازم به ذكر است كه مراكز تحقيقاتى معمولا نمونه هاى خود را از جنين هاى دور ريخته شده در مؤسسه هاى بارورى (IVF) به دست مى آورند.

ج : هو العالم; بلى، جايز است و وجهى بر حرمت آن نمى دانم.

س 559: آيا تغيير ژنتيكى جنين انسان به منظور اصلاح نژاد و ايجاد اوصاف دلخواه درآن مانند انتخاب رنگ پوست،افزايش ضريب هوشىوغيره جايزاست؟

ج:هوالعالم;ازجواب مسائل قبل،جوازاين عمل هم ظاهرمى شود.

س 560: آيا مى توان از نمونه هاى بيولوژيكى افراد مانند نمونه خون، سلول و

بافت كه معمولا جهت آزمايش گرفته مى شود، بدون كسب رضايت آنها براى مقاصد علمى يا درمانى بهره بردارى كرد؟

ج : هو العالم; در صورت امكان كسب رضايت آنها، بايد كسب رضايت نمود و در صورت عدم امكان چنانچه مصلحت اقوائى از قبيل ياد گرفتن درمان مبتلايان، متوقف بر آن باشد تكليفاً جايز است .

«بافت و پيوند اندام»

س 561: آيا توليد و پيوند اندام و بافت حيوانى به انسان جايز است؟

ج : هو العالم; بلى، جايز است چون همان گونه كه در مسايل قبل اشاره شد شارع مقدس در مواردى كه حيات انسان يا بعضى از اعضاء متوقف بر ارتكاب محرمى از محرمات شرعيه باشد، اجازه به ارتكاب آن محرم داده است.

ولى يك سوالى بعد از پيوند پيش مى آيد و آن اين كه نماز با آن عضو از حيوان ميت، خصوصاً اگر غير ماكول اللحم باشد جايز نيست چون اولا نجس است و ثانياً غير مأكول اللحم؟

جواب آن را هم در كتاب مسائل مستحدثه مفصلا نوشته ام. خلاصه اش اينكه: بعد از پيوند و دميدن روح در آن، از اجزاء انسان مى شود و ديگر باقى در آن دو عنوان مانع نماز نيست..

«شبيه سازى»

س 562: آيا كلونينگ (شبيه سازى) حيوانات جايز است؟

ج : هو العالم;مانعى ندارد.

س 563: آيا كلونينگ (شبيه سازى) انسان با توجه به پيامدهايى از قبيل احتمال ابتلاء به بيمارى هاى پيش بينى نشده و بروز آثار سوء روانى _ عاطفى بر انسان هاى كلون شده و به هم خوردن نظام طبيعى خانواده و حذف شدن نقش پدر و جايگاه نامشخص نوزاد كلون شده در خانواده، و به هم خوردن اصل واحد بودن هر انسان و از دست رفتن حق آزادى انتخاب (اتفاقى) و كاهش تنوع ژنتيكى انسانها در دراز مدت و ترديد در روح داشتن انسان كلون شده، جايز است؟

ج : هو العالم; موانعى كه اشاره نموديد بعضى از آنها موجب حرمت نمى شود و بعضى اگر تمام باشد، مانع تكوينى است نه تشريعى، به هر تقدير

دليلى بر حرمت آنها نيست.

«احكام دخانيات»

س 564: كشيدن سيگار و خريد و فروش آن چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اشكال ندارد.

س 565: استعمال سيگار در مكان هاى مقدس، مانند مسجد، حسينيه، حرم ائمه اطهار عليهم السلام و حرم امام زادگان، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; بسته به نظر عرف است، اگر صدق اهانت و هتك بكند جايز نيست و الا اشكال ندارد، ولى به واسطه احترام به مكان مقدس بهتراست نكشند.

س 566: مصرف ترياك با تجويز پزشك چه صورت دارد؟

ج : هو العالم; با تجويز پزشك اشكال ندارد.

«احكام مسائل اخلاقى»

«صله رحم»

س 567: ما با فاميل هاى خود اختلاف عقيدتى داريم، در صورتى كه به منزلشان برويم شايد مراعات ما را كنند و موسيقى و غيره نگذارند و زن و مرد جدا بنشينند، ولى در صورتى كه به منزلشان نرويم سنگين تر و آزادتر هستيم از طرفى هم اهميت صله رحم در حديث «صلوا ارحامكم ولو بالسلام» ما را به دغدغه مى اندازد، هميشه هم نمى توانيم با تلفن زدن، احوال پرسى كنيم يا به سلام اكتفاء نماييم. حال بفرماييد وظيفه ما چيست؟

ج : هو العالم; اگر نرفتن موجب شود كه آنها ترك معصيت بكنند نرويد و الا در صورتى كه سبب ترك گناه بشويد برويد.

س 568: اسلام به صله رحم تأكيد دارد، نظر حضرتعالى در اين مورد چيست؟

ج : هو العالم; من هم تابع شرع هستم و آن را واجب مى دانم در حالى كه عدم صله رحم موجب صدق عنوان قطع رحم شود.

«عطسه كردن»

س 569: هنگامى كه انسان دنبال كارى مى رود عطسه كند آيا نشانه صبر كردن است يا عجله؟ در صورتى كه چند بار عطسه كند چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; در يك روايت دارد كه اگر براى كارى مهياى رفتن شديد و يك عطسه كرديد، عجله كنيد، البته از اين گونه روايات نمى شود استفاده وجوب و يا استحباب نمود بلكه اين گونه روايات ارشادى است.

«بوسيدن دست»

س 570: آيا بوسيدن دست غير معصوم به عنوان تبرك جايز است؟

ج : هو العالم; بوسيدن دست غير معصوم (ع) به خصوص پدر و مادر و علماى عاملين جايز و كارى حسن است.

«سلام كردن»

س 571: اگر افراد زيادى پى در پى سلام كنند آيا كفايت مى كند همه آنها را يك جواب بگويد و تك تك آنها را جواب ندهد؟

ج : هو العالم; بلى، كفايت مى كند.

س 572: كسى كه در حال ذكر گفتن است اگر به او سلام كنند آيا مى تواند جواب سلام را بدهد؟ با اينكه بعضى ها مى گويند چون ذكر قطع مى شود نمى تواند جواب بگويد؟

ج : هو العالم;كسى كه ذكرمى گويد،جواب سلام براوواجب است.

«قهر كردن»

س 573: بعضى افراد با يكديگر قهر مى كنند كه در نتيجه منجر به كينه و دشمنى مى شود بفرماييد اين كار چگونه است؟

ج : هو العالم; در بعضى روايات از ادامه قهر بعد از سه روز نهى شده است .

«انجمن هايى به نام مذهب»

س 574: انجمن و تنظيماتى كه به نام مذهب و دين و به نام خدمت به جامعه و امر به معروف و نهى از منكر تشكيل مى شود، ليكن در پس آن، خودافراد آن انجمن از انجام دادن هر گونه كار زشتى ابايى ندارند مانند رشوه گرفتن و ضايع كردن حق كسانى را كه مستضعف هستند. آيا تشكيل چنين انجمن هايى جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; تشكيل انجمن در صورتى كه مجبور به كار خلافى نباشيد، جايز است.

س 575: آيا عضويت در آن جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; در فرض جواز تشكيل، عضويت در آن با اطمينان به اينكه مجبور نخواهيد شد كار خلافى انجام دهيد، جايز است.

س 576: اگر خلاف كاريى هاى آن محرز شده باشد امر به معروف كردن به آنها لازم است يا خير؟

ج : هو العالم; بلى! در صورت احتمال تأثير لازم است.

«احكام سادات»

س 577: در كتاب اعتقادات صدوق صلوات بر محمد (ص) و آل محمد عليهم السلام را ذكر كرده است آيا اين صلوات شامل همه ذرارى پيامبر حتى كسانى كه فاسق هستند مى شود، يا تنها شامل مؤمنين و پيروان ائمه از آنها مى شود؟

ج : هو العالم; به نظر ما مختص به حضرات معصومين(ع)است.

س 578: در منطقه كشمير آزاد تعداد سادات حفظهم الله صدها هزار مى رسد كه اكثريت آنها اهل سنت مى باشند، ولى به فرزندانشان اسامى دوازده امام را ياد مى دهند و مولاى متقيان را از ديگران افضل مى دانند و از ولايت اهل بيت (ع) برخوردارند. در سالهاى اخير تعداد زيادى از آنها مستبصر شده اند و اين

حركت رو به تزايد است. الان يك مشكل پيدا شده است و اينكه بعضى ها در آنجا شايع كرده اند كه در مكتب تشيع احترام به سادات نيست! و ازدواج شيعه را به غير هاشمى جايز مى دانند! ما هر چه مى گوييم، چنين نيست احترام به سادات در مكتب تشيع در حد بالا است و در هر مورد كه به واسطه ازدواج به غير هاشمى، اهانت به سادات شود در آن مورد ازدواج هاشميه به غير هاشمى جايز نمى باشد، ترتيب اثر نمى دهند. البته ما از بعضى علماء شنيده ايم كه آنها اين مسئله را ازحضرت آيت الله العظمى سيد محسن حكيم چنين نقل كرده اند: «در هر مورد كه عقد سيده به غير سيد سبب هتك و اهانت به سادات محسوب شود از ازدواج سيده با غير سيد خوددارى شود، چون كرامت سادات اهميت بسيار دارد» اكنون به نظر به اينكه علماء اهل سنت اخيراً كتابى چاپ كرده اند كه در آن فتاواى دو هزار نفراز مفتيان اهل سنت از گذشته و حال را با ذكر ادله، نقل نموده اند كه «ازدواج هاشميه به غير هاشمى جايز نمى باشد». لطفا حضرتعالى اين مشكل را حل فرماييد تا بتوانيم سادات را مستبصر نماييم؟

ج : هو العالم;مشهور بين اصحاب جواز تزويج هاشميه به غير هاشمى است، لكن بعضى از علماء ما به عدم جواز تزويج قائل شدند، و بعضى روايات هم دال بر آن است مانند خبر صدوق ره قال: «و نظر النبى صلى الله عليه و آله، الى اولاد على عليه السلام و جعفر، فقال: بناتنا لبنينا»( ) و خبر ابن شهر آشوب.

ولى

به واسطه روايات ديگر اين روايات بر كراهت حمل شده است و اما آن خبرى كه منقول است كه حضرت امير(ع) ام كلثوم را به ازدواج عمر درآورد به نظر ما قطعاً دروغ است، همانگونه كه سيد مرتضى (ره) و ديگر از قدماء اصحاب قائلند. به هر حال اگر عنوان ثانوى مانند اهانت و هتك سادات بشود مسلما همه علماء به عدم جواز قائلند.

س 579: از پيامبر اكرم (ص) احاديثى( ) پيرامون احترام به ذريه آن حضرت رسيده است مثل «من اكرم اولادى فقد اكرمنى و من اهانهم فقد اهاننى» ( ) و مثل «من رأى اولادى و لا يقوم قياما تاما ابتلاه الله تعالى ببلاء لا دواءله» ( ) آيا اين احاديث شامل معصوموغيرمعصوم،مؤمنوكافر،عادلوفاسق ازذريه پيامبرمى شود؟

ج : هو العالم; البته شامل مى شود، ولى بر كافر و منافق و فاسق عناوين ديگرى منطبق مى شود كه اين حكم از بين مى رود.

س 580: لطفاً جواب سؤالات زير را نيز بيان فرماييد:

عنوان سادات به چه كسانى اختصاص دارد؟

ج : هو العالم;به كسانى كه از اولاد هاشم مى باشند و در اين زمان منحصر است به اولاد عبدالمطلب.

س 581: آيا احترام به سادات از لحاظ اينكه آنها از سلاله پيغمبر هستند لازم است يا خير؟

ج : هو العالم; بلى، لازم است.

س 582: اهانت كردن به سيدى كه غير صالح است، چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; از معصوم(ع) روايت است كه سيد بد را به خاطر پيغمبر احترام كنيد.

س 583: در صورتى كه سيدى صالح باشد آيا ثواب اعمال نيك او دو برابر است يا مساوى با ديگران؟ همچنين عقاب

اعمال بد و گناهان او آيا دو برابر ديگران است يا مساوى؟

ج : هو العالم; بعضى روايات دال بر اين است. لكن معارض هم دارد. اما من اين مطلب را قبول ندارم توضيحش به محل ديگر موكول است.

س 584: در مناطقى كه تزويج سيده به غير سيد اهانت به خانواده سادات محسوب شود، آيا تزويج جايز است يا خير؟

ج : هو العالم; جايز نيست.

س 585: بين سادات اين مطلب به قدرى اهميت دارد كه اگر مرد سيدى دخترش را به عقد غير سيد درآورد يا دختر خودسرانه با غير سيد ازدواج كند، اطرافيان، آن دختر و پسر را مى كشند، با نظر به اين تبعات، آيا عقد سيده به غير سيد جايز است؟

ج : هو العالم;چون تالى فاسد مهمى دارد، جايز نيست.

س 586: بعضى از قبايل معروف كه اجدادشان توسط سادات مسلمان شده بودند، از اسلاف خود اين وصيت كتبى را دارند كه از خانواده سادات براى پسرانشان دختر نگيرند، البته اگر از سادات براى پسرانشان خواستگارى كنند به آنها دختران خود را بدهند، آيا عمل نمودن بر اين وصيت لازم است يا خير؟ و اصلا اين طور وصيت ها شرعاً چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اين وصيت جايز و نافذ است.

«احكام اعياد»

«عيدالزهراء»

س 587: نظر حضرتعالى در رابطه با مراسم و حديث فضيلت نهم ربيع چيست؟

ج : هو العالم; روزى با فضيلت است به خاطر جهاتى، و رواياتى هم در فضيلت آن روز وارد شده است. اعمالى هم ذكر شده است كه به ضميمه قاعده تسامح در ادله سنن استحباب آنها ثابت مى شود.

س 588: نهم ربيع الاول عيد الزهراء چه

روزى است؟ و آيا كف زدن و شادى كردن در اين روز وارد شده است؟

ج : هو العالم; روز نهم ربيع الاول است، در كتاب «زوائد الفوائد» تأليف سيد ابن طاوس مفصلا در اين باره نوشته و رواياتى هم نقل مى كند، مراجعه كنيد.

س 589: اگر در مجلس عيدالزهراء و ميلاد ائمه عليهم السلام، تنها نشسته باشيم ولى خودمان دست نزنيم چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اگر مجلس محرم نباشد، اشكال ندارد.

س 590: دف زدن و رقصيدن در مجلس عيدالزهراء و ميلاد اهل بيت (ع) چه حكمى دارد؟ آيا حرام است؟

ج : هو العالم; دف زدن جايز نيست، رقصيدن مرد براى زن نامحرم و زن براى مرد نامحرم جايز نيست.

س 591: دست زدن در مجلس عيد الزهراء و ميلاد ائمه عليهم السلام چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اگر توأم با كارهاى خلاف ديگر نباشد اشكال ندارد.

«عيد نوروز»

س 592: آيا عيد نوروز از نظر شرع مقدس اسلام اصالت و اعتبار دارد يا خير؟

ج : هو العالم; بلى، رواياتى هست.

س 593: آيا آنچه راجع به عيد نوروز و فضيلت و اعمال آن وارد شده صحيح است؟ آيا انجام اعمال آن (اعم از نماز و دعا و غيره) به قصد ورود جايز است؟

ج : هو العالم; در مستحبات كافى است يك روايت ضعيفه باشد. بنابراين به قصد ورود جايز است.

س 594: اگر عيد نوروز عيد جمشيدى سلطانى است كه مسلمان هم نبوده است ، پس چگونه غسل مستحب است؟

ج : هو العالم; چون در آن روز كه به حسب خلقت داراى خصوصياتى بوده است، اسلام اعمالى را مستحب دانسته، اين اعمال مربوط به عيد

گرفتن كفار نمى باشد.

«احكام مجلس عروسى»

س 595: لطفاً بفرماييد دست زدن در مجلس عروسى چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; اگر توأم با كارهاى خلاف ديگر نباشد، اشكال ندارد.

س 596: اگر در مجلس عروسى خودمان دست نزنيم و فقط بنشينيم چگونه است؟

ج : هو العالم; اگر مجلس محرم نباشد، اشكال ندارد.

س 597: در صورتى كه شركت نكردن در مجالس عروسى كه نوعاً همراه با لهو و لعب است باعث خصومت و دشمنى بين اقوام شود وظيفه چيست؟

ج : هو العالم; نبايد شركت نمود، محرمات با اين حرفها حلال نمى شود.

س 598: آيا معظم له پوشش لباس بدن نما و آرايش فراوان عروس در شب اول عروسى را جايز مى دانيد؟ نسبت به گردش عروس كه در آخر شب به همراه تعدادى ماشين صورت مى گيرد، چه مى فرماييد؟

ج : هو العالم; پوشيدن لباس بدن نما به عروس در حضور نامحرمان جايز نيست و نيز در صورت عورت نما بودن در مقابل زنان نيز جايز نيست، غير از اين دو مورد اشكال ندارد. نسبت به گردش با ماشين در آخر شب با رعايت عدم مزاحمت ديگران و رعايت حجاب اشكال ندارد.

«احكام قرائت قرآن»

س 599: در آيه شريفه «لكنا هو الله ربى»( ) كلمه «لكنا» را هنگام وصل با الف بخوانيم يا لكن بدون الف؟

ج : هو العالم; كلمات قراء در اثبات الف در حال وصل مختلف است. و اما در حال وقف ظاهراً در اثبات الف خلافى نيست مگر از قتيبه و به نظر من اثبات الف در هر دو حال بهتر است.

س 600: هنگامى كه قارى قرآن در مورد قرائت وقف مى كند آيا جايز است او را با

گفتن كلمه «الله اكبر» و امثال آن، تشويق كنيم؟ و آيا از سنت است يا نه؟

ج : هو العالم; جايز است ولى دليلى به خصوص بر سنت بودن آن نديدم.

«مسائل اعتقادى»

«اسلام»

س 601: خداوند در قرآن مى فرمايد: «يا بنى اسراييل اذكروا نعمتى التى انعمت علكيم و انى فضلتكم على العالمين»( ) با توجه به اينكه الان هم در دنيا اينگونه است، چگونه مى گوييم اسلام دين برتر است و مسلمانان بر تمام اقوام مسلط مى شوند؟

ج : هو العالم; ظاهراً مراد اين است كه خداوند تعالى به واسطه نِعَم، كه عبارت است از انزال منّ و سلوى و پيغمبر هايى كه براى آنها ارسال شده است و غرق فرعون و... بنى اسراييل را به بقيه امتها تا آن زمان فضيلت داده است، و الا ترديدى نيست كه افضل امم امت محمد (ص) مى باشند. و افضليت هم ربطى به تسلط ندارد.

«نبوت و امامت»

س 602: آيا نبوت انبياء و امامت معصومين عليهم السلام اكتسابى است

يا موهبتى يا هر دو؟ به چه دليل؟

ج : هو العالم; بحثى مفصل است كه در اينجا نمى گنجد، اجمالا اينكه موهبتى است.

«مهدويت»

س 603: فلسفه وجود امام غائب عجل الله تعالى فرجه چيست؟

ج : هو العالم; فلسفه وجود آن حضرت به طور اختصار همان فلسفه لزوم وجود خورشيد است كه اگر خورشيد روزى خاموش شود، عالم متلاشى مى شود. بقاء جميع عوالم وابسته به وجود آن امام (ع) است، بسط كلام موكول به محل ديگراست .

س 604: شخصى ادعا كرده امام زمان (عج) را در بيدارى ديده است و دستش را بوسيده است و چيزهاى ديگر، آيا مى شود به سخن اين شخص، با اينكه روحانى مى باشد اعتماد كرد؟

ج : هو العالم; ابداً نمى شود اطمينان نمود.

س 605: در زمان غيبت مخصوصاً در عصر حاضر وظيفه ما چيست؟

ج : هو العالم; عمل به وظايف شرعيه و انتظار فرج و توسل به آن حضرت. و رفتن به در خانه آن بزرگوار براى امور دنيا و آخرت، چون واسطه فيض الهى آن بزرگوار است.

س 606: چه كنيم كه مورد توجه امام زمان (عج) قرار بگيريم؟

ج : هو العالم; عمل به وظايف شرعيه.

«تولى و تبرى»

س 607: آيا تولى و تبرى بر هر شخص واجب است؟ اگر كسى به جاى اين كه شخصيت امام (ع) را واجب الاطاعة و معصوم از جانب خدا بداند، نعوذ بالله اهانت كند، مثلا بگويد امامان مطيع خلفاى ثلاثه بودند، و يا حضرت على بيعت كرد، آيا دارنده چنين عقيده اى مؤمن هست يا خير؟

ج : هو العالم; تولى و تبرى از واجبات است و اگر كسى امام را واجب الاطاعة و معصوم نداند شيعه نيست، همين نحو اگر به امام اهانت كند.

س 608: اگر كسى به جاى اين كه از خلفاى ثلاثه تبرى

بجويد، قائل به احترام آنها باشد و بگويد كه خلفاء مثل پيغمبر (ص) بودند، آيا چنين شخصى مؤمن و شيعه است؟

ج : هو العالم; خير، يقيناً شيعه نيست و يا آنكه از اسلام و تشيع و شخصيات شيعه هيچ گونه اطلاعى ندارد.

«مسائل متفرقه اعتقادى»

س 609: با اينكه خارج كردن تير از پاى مبارك اميرالمؤمنين (ع) در حال نماز و ملتفت نشدن آن حضرت، در عروة الوثقى، در جامع السعادات علامه نراقى ج 3 ص: 328 و كتب ديگر مذكور است يكى از علماى متأخرين نوشته است خبر مذكور را به علت اشتهارش نقل كرده اند و تا به حال كسى سند معتبر ارائه نكرده است! نظر حضرتعالى چيست؟

ج : هو العالم; بزرگانى كه اسم برده ايد اجل از آن هستند كه خبر را نديده، نقل كنند.

س 610: حكم منكر شق القمر و آمدن ستاره به خانه اهل بيت (ع) چيست؟

ج : هو العالم; چنانچه به حسب ادله ثبوت آنها را بداند و منكر شود كافر است مانند انكار ضرورى دين در غير اين مورد.

س 611: كتاب «جامع الاخبار» كه مؤلفش دقيقاً معلوم نيست، چگونه معتبر مى باشد؟ و چطور فقهاء در بعضى احكام مستحبة به روايت آن كتاب استدلال مى نمايند؟

ج : هو العالم; در مستحبات اكتفاء به روايات آن كتاب مى شود چون خبر ضعيف به مقتضاى قاعده تسامح در ادله سنن اثبات استحباب مى نمايد، ولى در احكام لزوميه خبر ضعيف كافى نيست.

س 612: در روايتى است كه براى انسان معصوم (ع) پنج روح است از جمله روح المدرج، بفرماييد مراد از آن چيست؟

ج : هو العالم; در اصول كافى( )،

طى خبر صحيحى تمام ارواح خمسه را توضيح داده مى فرمايد: «روح المدرج الذى به يذهب الناس و يجيئون» و به عبارت اخرى، عالم المدرج عالم الملك. به هر حال رجوع كنيد به آن محل، مفصلا بيان شده است.

س 613: روايتى از امام كاظم (ع) كه مى فرمايد: «من اخذ دينه من افواه الرجال ردّته الرجال» ( ) مدركش چيست؟

ج : هو العالم; روايت كرده از امام صادق (ع) حرعاملى در كتاب «الفصول المهمه فى اصول الائمه» ج 1ص125،همچنين شيخ صدوق اين روايت را از امام على (ع) نقل كرده است.

س 614: در كتاب معانى الاخبار و وسايل الشيعه حديثى از ابن عباس است «قال ابن عباس عن معنى قول النبى (ص) حين رأى من يحتجم فى شهر رمضان، «افطر الحاجم و المحجوم»( ) مراد از عبارت «افطر الحاجم و المحجوم» آيا اين كه هر دو نفر حجامت كننده و حجامت شده بر پيامبر (ص) دروغ بستند به واسطه حجامت خود يا اين كه هر دو نفر داخل در سنت و فطرت شدند چون حجامت از سنت هاى پيامبر اكرم (ص) است؟ بفرماييد مراد كدام معنى است؟

ج : هو العالم; مراد همان معناى اخير در جامع الاخبار قال «اى دخلا بذلك فى فطرتى و سنتى لان الحجامة مما أمر عليه السلام به فاستعمله» اقرب است. و در ذيل خبر از ابن عباس نقل شده است كه قال «انما افطرا لانهما تسابا و كذبا فى سبّهما على نبى الله صلى الله عليه و آله لا للحجامه» و لا بأس به.

«مسائل تاريخى»

«تاريخ حضرت زهرا (س)»

س 615: روايت «قالت فاطمه الزهراء عليها السلام، انّى احب الثلاث، قرائة كتاب الله و

الا نفاق فى سبيل الله و زيارة رسول الله صلى الله عليه و آله» آيا سند معتبر دارد؟ بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; در مستحبات اعتبار سند لازم نيست، روايت ضعيفه هم باشد استحباب ثابت مى شود.

س 616: در روايتى آمده است كه: حضرت زهراء (س) درايام مريضى به اصرار امير المؤمنين (ع) تقاضاى انار كرد، و حضرت امير (ع) بعد از تهيه آن از شمعون يهودى، آن انار را در بين راه به فقيرى بخشيد، آيا سند معتبر دارد؟

ج : هو العالم; مضمون آن يقيناً صحيح نيست.

س 617: روايتى كه مى گويد امير المؤمنين (ع) هنگام غسل دادن بدن حضرت زهراء سلام الله عليها گريست، پس علت گريه را از حضرت پرسيدند فرمود اثر تازيانه كه هنوز در بدن باقى است مرا به گريه آورد، آيا سند معتبر دارد؟

ج : هو العالم; روايت را قبلاً ديده ام وبه نظرم آن زمان معتبربود.

س 618: حضرت زهراء سلام الله عليها در چه سنى به شهادت رسيدند؟

ج : هو العالم; مرحوم كلينى و ابن شهر آشوب نوشته اند كه آن حضرت عليها السلام پنج سال بعد از مبعث متولد شده است و همين امر بين اصحاب ما مشهور است، و از امام باقر عليه السلام روايت شده است. اما مشهور بين اهل سنت اين است كه آن حضرت (س) پنج سال قبل از مبعث متولد شده است، و ظاهراً اين كلام اهل سنت از روى اشتباهى است در روايت آنها بين كلمه «قبل» و «بعد».

بنابراين سن مبارك ايشان حين شهادت همانگونه كه معروف بين شيعه است هجده سال بوده است.

«تاريخ امام حسين (ع)»

س 619: اينكه گفته مى شود:

ملائكه امام حسين (ع) را بعد از ولادت به آسمان بردند، آيا صحيح است؟

ج : هو العالم; ظاهراً تمام ائمه (ع) چنين بوده اند به نحوى كه در روايت است.

س 620: مراد از خوردن گل قبر سيد الشهداء امام حسين (ع) براى شفا همان از خود قبر و اطراف آن يا تا چهار فرسخ و بيشتر جايز است.

ج : هو العالم; متيقن خود قبر و اطراف آن است و محتمل است تا هفتاد ذراع فاصله با قبر كافى باشد، ضابط صدق عرفى قبر امام است، و روايات متعددى در بيشتر از اين مقدار هست ولى ضعيف است و اما من روايتى نديدم كه دلالت بر چهار فرسخ كند.

س 621: آيا امام توانست به اهداف خود جامعه عمل بپوشاند؟!

ج : هو العالم;چنانچه يكى از نويسندگان اشاره دارد، بذر افشانى يك نهضت و فراهم سازى زمينه هاى تحول اجتماعى مى تواند در كوتاه مدت و بلند مدت مطرح باشد. طبيعى است كه يك انقلاب در طولانى مدت آثار و ثمرات خود را پس مى دهد و افراد جامعه و يك ملت را بيدار مى كند. اين حقيقت در نهضت امام (ع) نيز صادق است.

بعد از شهادت امام حسين (ع) نخستين آثار نهضت حسينى آشكار شد. و توابين در سال 64 هجرى بر ضد سلطنت اموى قيام كردند و بنيان نظام فرزندان ابوسفيان را به لرزه درآوردند. در حقيقت خون سيد الشهداء (ع) خون بهايى براى هر نهضت آزادى خواهانه بود. در سال 121 زيد شهيد قيام كرد و در سال 125 يحيى فرزند او بر عليه بنى اميه شورش نمود. در نهضت زيد، علويان، ايرانيان و عراقيان

شركت داشتند و مبارزه با ستم و برافراشتن پرچم عدل را خواستار بودند، اين نهضت ها زمينه را براى قيام كلى ايرانيان و ابومسلم خراسانى فراهم ساخت كه سرانجام دولت اموى ساقط گرديد.

براى توضيح بيشتر به كتاب «شيعه علوى در دو قرن دوم و سوم» نوشته فضلية الشامى ترجمه چاپ دانشگاه شيراز، مراجعه شود.

س 622: بهترين اهداف قيام امام حسين (ع) چه بود بيان فرماييد؟

ج : هو العالم; نويسندگان اسلامى، عمده ترين اهداف قيام امام حسين (ع) را در چند هدف مشخص تصوير كرده و بيان داشته اند كه اينك به اختصار به هر يك از آنها اشاره مى شود:

1_ نهضت امام حسين(ع) در راستاى ايفاى وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بوده و اصلاح امت اسلامى از بزرگترين اهداف آن حضرت بوده است.

يكى از نويسندگان اين نظريه را اظهار كرده است. او مى نويسد:

«يك آدم «مهاجم» نمى خواهد فقط خودش را حفظ كند، مى خواهد طرف مقابل را از بين ببرد ولو به قيمت شهادتش باشد. منطق امر به معروف و نهى از منكر، منطق حسين (ع) را منطق شهيد كرد. منطق شهيد، منطق كسى است كه براى جامعه خود، پيام دارد و اين پيام را جز با خون با چيز ديگرى نمى خواهد بنويسد».

2_ عده اى آن را حركتى ضد استبدادى عليه رژيم يزيدى براى استقرار حكومت اسلامى، دانسته اند. آيت الله ميرزاى نائينى در رساله «تنبيه الامه و تنزيه المله» چنين نظريه اى را ارائه مى دهد. او مى گويد:

«خضوع نفس قدسيه حضرتش (امام حسين (ع)) از آن (استبداد) اباء فرموده از براى حفظ حريت خود و توحيد پروردگارش

و تمام هستى و دارائى را فدا و اين سنت كريمانه (آزادى) را براى احرار امت استوار و از شوائب عصبيت مذمومه تنزيهش فرمود».( )

3_ بعضى هم هدف عمده نهضت امام حسين (ع) را «عدالت خواهى» دانسته اند، چنانچه درباره نهضت عاشورا چنين مى نويسد:

«نه فقط على، شهيد راه عدالت و فريادرساى دادگرى است. بلكه حسين (ع) نيز شهيد راه عدالت است. به گفته خود امام حسين (ع) «نمى بينيد كه به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى به عمل نمى آيد.» در چينن شرايطى مؤمن بايد مشتاق لقاى پروردگار باشد.»

مجموع اين اهداف و انگيزه ها مى تواند نهضت عظيم امام حسين (ع) را توجيه كند و براى هدايت امت، چراغ راه و الگوى زندگى گردد.

س 623: چرا امام حسين (ع) همانند برادرش با يزيد از در آشتى برنيامد؟

ج : هو العالم; رابطه اين دو امام با دودمان بنى اميه رابطه خصمانه بود و چنانچه امام حسن(ع) در مدائن با معاويه پيكار كرد. اما بعد از امضاى قرارداد آتش بس و صلح نامه، به جهت رعايت عقد صلح نامه ايشان بامعاويه از در پيكار برنيامدند، پس از آن كه امام حسن (ع) از دنيا رفت، امام حسين (ع) به جهت رعايت احترام امام حسن(ع) و امضاى صلح، هرگز به معاويه تعرضى نداشت. تنها در چند مورد مانند قتل حجر بن عدى و يارانش نامه تند و اعتراض آميزى به او نوشت. ولى بعد از آن كه معاويه پسرش يزيد را به عنوان ولايت عهدى بر مسلمين تحميل كرد، امام حسين(ع) نيز همانند بعضى ديگر زير بار آن نرفت تا آن كه معاويه از

دنيا رفت. يزيد خام و ناپخته از سر بى شعورى با نامه اى تهديدآميز به حاكم مدينه (مروان) امام حسين(ع) را به اخذ بيعت و دستگيرى دستور داد، امام حسين (ع) از بيعت امتناع كرده و از مدينه خارج شد. در اين هنگام نامه هاى كوفيان فراسوى او روانه گرديد كه از او براى تشكيل حكومت اسلامى،دعوت كرده بودند. امام (ع)، پسر عموى خود مسلم بن عقيل را، براى بررسى اوضاع كوفه به سوى آن شهر گسيل داشت. مسلم ضن تأييد دعوت كوفيان، تأكيد كرد كه حضرتش به عراق بيايد و در كوفه حكومت تشكيل دهد و از اين جهت امام (ع) در نهم ذى الحجة سال 60 از مكه خارج شد و رهسپار عراق گرديد. ولى متأسفانه اوضاع كوفه به جهت فرماندار جديد زياد بن اميه و اعزام نيرو، تغيير يافت. حضرت مسلم به شهادت رسيد. امام حسين (ع) پس از اطلاع از شهادت مسلم، همانند قبل از آن مصمم بود كه به راه خود ادامه دهد و وظيفه امر به معروف و مبارزه با خاندان غاصب استبدادى را ادامه دهد. برخورد با نيروهاى حرّ بن يزيد رياحى، تلاشى تازه بود و امام مى خواست با هماهنگى او، وارد كوفه شود و كار را يكسره نمايد. او دعوت خود را علنى ساخته بود و فضايح بنى اميه را افشا مى كرد و در ضمن اصحاب خود را براى برخورد با نيروى بنى اميه آماده مى ساخت. وقتى كه حر از طرف ابن زياد براى نزول به كوفه و تسليم به حاكم آن، او را فراخواند، امام حسين (ع) از موضع شجاعت و كرامت خاندان

هاشمى، سخت از اين دعوت امتناع كرد. راه شهادت را كه در جنگ هاى اسلامى يكى از دو پيروزى حساب مى شد (احدى الحسينين) انتخاب فرمود و به شهادت رسيد.

مى توان گفت ابن زياد و دارو دسته بنى اميه مهم ترين عامل در موضوع قضيه «طف» و داستان كربلا بودند و امام حسين (ع) و يارانش را به شهادت رساندند.( )

س 624: چرا مسلمانان نتوانسته اند با عبرت گرفتن از قيام امام حسين (ع) وضعيت نابهنجار خود را سامان بخشند؟!

ج : هو العالم; جهان اسلام به دو بخش جغرافيايى عقيدتى تقسيم مى شود. اكثريت اهل سنت در بيشتر كشورهاى اسلامى و اقليت تشيع در ايران و عراق و برخى كشورهاى ديگر.

اكثريت اهل سنت از يك طرف به جهت برخوردار نبودن از اعتقاد به امامت اهل بيت(ع) و نبود سنت عاشورايى در ميان آنها و از طرف ديگر اعتماد به حاكمان و توجيه سياسى كار ايشان را كه اگر حاكم اسلامى عادل شد بايد شكر گذار و اگر ظالم شد، بايد صبر پيشه كرد و تحمل نمود كه يك فلسفه سياسى غلطى است كه از دوران قديم در ميان اهل سنت حاكم بوده و همواره نظم را بر تحقق عدالت تقديم بخشيده اند، در نهضت هاى اسلامِ سنى مانند اخوان المسلمين، و جماعت مسلمين، چندان موفقيتى به دست نياورده و نهضتشان به شكست انجاميده است.

اما اهل تشيع در چند مورد در كشورهاى شيعه نشين با الهام گيرى از نهضت امام حسين (ع) توانسته اند استقلال طلبى و نهضت اجتماعى بپا دارند و هويت سياسى خود را اعلام نمايند. نهضت استقلال طلبى مسلمانان عراق به رهبرى علماى

شيعه و مراجع تقليد در انقلاب 1920 كه به استقلال عراق از استعمار انگليس انجاميد، نمونه اى از اين باب است. اما متأسفانه با اين كه ابتدا شيعيان استقلال عراق را به دست آوردند، ولى بعداً عقب نشينى كرده و موضوع حكومت به دست اقليت اهل سنت در عراق افتاد كه در مدت زيادى حاكمان بعثى ناسيوناليست بااستبداد كامل آن را اداره كردند.

اما ايرانيان مسلمان در نهضت مشروطيت و انقلاب اسلامى، با الهام گيرى از نهضت حسينى با اين كه توانسته اند حكومت تشكيل دهند، ولى متأسفانه انحراف نهضت مشروطيت از اهداف اسلامى خود به وسيله لائيك ها و روشنفكران وابسته، مسلمانان به ويژه عالمان دينى را منفعل ساخته و سرانجام به انزوا كشاند. چنانچه آيت الله نائينى تئوريسين جناح اسلامى نهضت مشروطه كتاب خود (تنبيه الامه و تنزيه المله) را جمع كرده و از نهضت دور نشسته است.

س 625: چگونه مى توان از عاشورا در راستاى توحيد امت اسلامى و اقامه حكومتى به دور از خشونت و همراه با عفو و گذشت استفاده كرد؟

ج : هو العالم; تحولات اجتماعى به دو گونه و صورت تحقق مى يابد: 1_ رفرم و اصلاح، 2_ انقلاب و جهش.

در تحول اصلاحى، جامعه آرام آرام به اهداف اصلاحى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و... خود دست مى يابد و هرگز دست به خونريزى نمى زند. چنانچه اين تحول در آغاز نهضت اسلامى پيامبر اكرم (ص) در مكه و هجرت او به مدينه رخ داده است و پيامبر عرصه هاى فرهنگى و سياسى را بدون خونريزى فتح كرده است. كه مسيح نيز همين طور است . اما انقلاب اجتماعى، همواره همراه با

خشونت و خونريزى صورت مى گيرد. زيرا تضاد ميان نيروهاى ارتجاعى و نيروهاى اصلاح گر و انقلابى شديد مى باشد و در نتيجه به خونريزى و مقاومت منتهى مى شود. امثال آن در انقلاب بازگشت به اهداف اسلامى دوره عثمان _ انقلاب فرانسه ،الجزاير _ در دنيا مشاهده مى شود. به نظر من اين موضوع بستگى به شرايط جامعه مسلمين دارد كه در چه مرحله اى از تمدن و شرايط اجتماعى بسر مى برند، اگر آگاهانه باشد، قطعاً خون بر شمشير پيروز است، چنانچه در ايران اتفاق افتاد و يا، برخورد و خشونت ظهور مى يابد، چنانچه در مورد انقلاب فرانسه (17 اكتبر) الجزاير ديده مى شود.

س 626: مفهوم جمله «ان لم يكن لكم دين و كنتم لاتخافون المعاد فكونوا احراراً فى دنيا كم» (اگر دين نداريد و از معاد نمى هراسيد در دنيا آزاده باشيد) چيست و مفهوم اين كلام را چگونه تعبير مى كنيد؟!

ج : هو العالم; به نظر ما اين جمله بسيار گويا است و آن رعايت اصول آزادى خواهى و كرامت انسانى است. زيرا اصل آزادى خواهى، يكى از اصول انسانى و حقوق طبيعى انسان است و چندان ارتباطى باعقيده و مذهب ندارد اگر چه اسلام به عنوان يك عقيده آن را تأييد كرده وبراى عمل به آن تأكيد مى كند ولى اصل آزادى خواهى چنانچه در اعلاميه جهانى حقوق بشر و انقلاب فرانسه نيز آمده است اصلى انسانى و مربوط به كرامت او است.

امام حسين (ع) مى گويد اگر عراقيان معتقد به اسلام و معاد نباشند، لااقل اصل انسانيت خود را حفظ نمايند و در جنگ تن به تن با

آن كه مى جنگد مقابله نمايند و به كودكان و زنان كه در حال جنگ نيستند تعرض نكنند.

س 627: چگونه مى توان از «امر به معروف و نهى از منكر» كه خود از مكانيزم هاى بازدارنده ايجاد قدرت مطلقه است به عنوان ابزارى در قبال حاكميت هاى مطلق استفاده كرد؟

ج : هو العالم; به نظر من كتاب «افضل الجهاد» پاسخ اين سؤال را به حد كافى ارائه مى دهد. زيرا وقتى قدرت مطلقه حاكميت و سلطه پيدا كرد، قطعاً ابزار امر به معروف و نهى از منكر، كارائى خود را پيدا مى كند، اين كه در كلام پيامبر «افضل الجهاد كلمة حق عند سلطان جائر» (بهترين جهاد، گفتن سخن حق در نزد پادشاه ستمگر است) بهترين وسيله براى مبارزه با ظلم اعلام شده است، خود شاهد گويايى است بر مسأله ياد شده. به جهت اين كه هرگز انسان ستمگر خود را در محدوده خود قانع نمى بيند و به دنبال سلطه بيشتر و استثمار است در نتيجه سلاح امر به معروف، افضل الجهادى است كه مى توان جلوى سلطه گرى او را گرفت و او را به قانونمندى و اطاعت از قانون واداشت و يا ساقط كرد.

س 628: عده اى بر اين عقيده اند كه اگر امام حسين (ع) مى دانست كه در كربلا به شهادت مى رسد اقدام به سفر نمى كرد، زيرا قتل نفس است و آن را حرام مى دانند. در قبال اين طرز تفكر چه مى توان گفت؟!

ج : هو العالم; آگاهى امام از سرنوشت خود، واقعيتى است كه پيشاپيش از طرف پيامبر (ص) و پدرش امام على (ع) به او

رسيده بود. ولى علم به سرنوشت و آينده، هرگز او را وادار نمى كند كه مسير طبيعى خود را طى نكند. او در مكه اعلام كرد راهى كه او در پيش دارد راه پر مخاطره است و فداكارى و از خود گذشتگى لازم دارد. طبيعى است كه كسى كه با حكومتى مبارزه مى كند و ادعاى استقلال طلبى دارد، و قيام مى كند حتى در عصر حاضر آماده شهادت است و مى داند كه ممكن است در اين راه به شهادت برسد، چنانچه اين مسأله نه در مورد امام، بلكه در حق بسيارى از مبارزان و انقلابيون نيز صادق است و نسبت به امام حسين (ع) قضيه بالاتر از اين حرفها است، امام حسين(ع) مى دانست كه كشته شدنش سبب بقاء دين است، چون فساد مخالفين را ظاهر مى نمود پس بايد راه خود را ادامه دهد و سرانجام به پيروزى نائل شود.

س 629: عده اى اين گونه مى انديشند كه حادثه كربلا در مقطعى از زمان اتفاق افتاده و امروزه چه نيازى به احياى آن است. نظر جنابعالى در اين زمينه چيست؟!

ج : هو العالم; اين كه در روايات ائمه اهل بيت آمده كه «شيعيان ما عمل ما را احياء مى كنند، رحم الله من احيا امرنا» تنها مربوط به آموزش هاى اهل بيت نيست بلكه سيره امامان در زندگى، براى مسلمانان و جامعه همه انسانها اسوه و الگو مى باشد.

قطعاً امام حسين (ع) يكى از رادمردان و آزادى خواهان دنيا است. مهاتماگاندى در نهضت استقلال طلبى خود در هند، از نهضت كربلاى حسين (ع) الهام گرفته است، چنانچه مارتين لوتركينگ رهبر سياه پوستان

آمريكا از نهضت گاندى الهام گرفته است. اخذ و اقتباس از روشها، سيره ها، الگوها، ويژه جامعه و اشخاص معين نيست و تنها اختصاص به جهان اسلام ندارد. شواهد تاريخى اين مسأله را ثابت مى كند. چه اين مبارزه و نهضت، مبارزه منفى باشد يا مثبت، سياسى باشد يا اقتصادى، پس نهضت و قيام امام حسين (ع) به عنوان مرد آزادى خواه، نه تنها در گذشته بلكه در هر عصر و زمان زنده بوده و براى آزادى خواهان پيام دارد. به قول آن نويسنده، قيام مسيح پيام ندارد اما نهضت و قيام حسين(ع) داراى پيام است. قطعاً اين پيام نه در انحصار يك قوم و نه مخصوص يك زمان معين است، بلكه حتماً اين پيام فرازمانى و فرامكانى مى باشد.

س 630: گفته مى شود كه براى احياى انديشه سيد الشهداء و در نتيجه اجراى احكام الهى احتياجى به اقامه شعائر حسينى (از قبيل سينه زنى، زنجير زنى، قمه زنى) نيست كه امروزه به گونه اى گسترده در ميان شيعه و همچنين ساير فرق مذهبى ديگر از قبيل هندوها مطرح است اين مسأله، امرى مطابق با قوانين شرعى و عرفى نبوده، بلكه وسيله اى براى تمسخر ديگران است و لذا ازتوانايى هاى خود جهت جلوگيرى از اقامه آن، بيشترين استفاده را مى كنند، اين سياست استعمارى را چگونه تفسير مى كنيد؟!

ج : هو العالم; ابلاغ پيام يك نهضت و انتقال آن به نسل ها و ملت ها، قطعاً بايد با نوعى تجمع، شعار و ابراز احساسات خاص همراه باشد، چنانچه اين مراسم در ابلاغ پيام مسيح از سوى كاتوليك ها و احياى آيينهاى خاص در روز

جهانى كار، پيام آزادى ابراهام لينكن (فروزاندن مشعل آزادى) با تجمع در زير مجسمه آزادى، در همه ملت ها با آداب و رسوم مختلف ديده مى شود. طبيعى است كه ابلاغ پيام عاشورا به ملت هاى مسلمان و آزاديخواه، لازم است از طريق يادآورى شعارها، كلمات، و خطبه هاى شهداى عاشورا باشد و اين به جز از طريق اقامه مراسم عزادارى و ياد يادآوران، راه ديگرى ندارد. اگر امروزه وسايل ارتباط جمعى گسترده شده است، بهتر است از آنها نيز استفاده شود.

اما اين كه عده اى اين مراسم را به نحو خاص اقامه مى كنند، چنانچه در سؤال يادآورى شده است، طبعاً آنها نوعى آداب و رسوم محلى، قومى مى باشد.

ولى در عين حال، حتى در آن نوع مراسمى كه ضرر جانى مهلك براى انسان نداشته باشد، بى اشكال است، بلكه ابراز آن همان گونه كه جمعى از علماى بزرگ شيعه همه آنها را از شعائر مذهبى مى دانند بدون شك بسيار مؤثر مى باشد... و از كارهاى بسيار خوب است، بلكه بعضى از بزرگان دين آنها را در بعضى موارد واجب دانسته اند.

س 631: نقش امام حسين (ع) در جنبش هاى آزادى بخش و اصلاح طلب را چگونه ارزيابى مى كنيد؟

ج : هو العالم; چنانچه قبلا اشاره شد، نهضت امام حسين (ع) نقش اول را در نهضت هاى آزادى بخش و عدالت خواهانه قرن هاى اول و دوم هجرى ايفاء كرده و در عصر ما نقش اول را در نهضت آزادى هندوستان و الهام گيرى مهاتماگاندى و نهضت مشروطيت و انقلاب اسلامى ايران به روشنى مى بينم و شواهد تاريخى نيز بر اين مطلب

دلالت دارند.

س 632: امام حسين (ع) كه مى دانست به شهادت مى رسد، به چه دليل خاندان خويش را به همراهى خود به رزمگاه برد؟!

ج : هو العالم; قيام امام حسين (ع) و مبارزه جويى او با حكومت بنى اميه اگر توأم با اسارت خاندان نبوت نبود، به نتيجه مطلوب نمى رسيد و اگر اسارت خاندان امام حسين (ع) نبود قطعاً آن نهضت به نتايج مطلوبه تمام نتايجى كه به آنها اشارت رفت نمى رسيد.

س 633: نقش حضرت زينب (س) در واقعه عاشورا چه بود؟

ج : هو العالم; قطعاً فداكارى و شهادت طلبى امام حسين (ع) و يارانش، در يك شرايط بسيار سخت صحراى كربلا، با وضع فجيعى به پايان رسيد و امام حسين(ع) شهيد شد. ولى تكميل رسالت او و ابلاغ پيام شهدا، اگر چه به طور ظاهرى به وسيله وقايع به مانند «حميد بن مسلم» صورت گرفته اما ايصال اصل پيام و ابلاغ آن به قوم خواب رفته كوفه و شام و در طول تاريخ به نسل هاى مسلمان، به وسيله حضرت زينب (س) بوده است.

حضرت زينب (س) قافله سالار خيل اسيران است. شير زنى است سخنور و شجاع كه در مراحل حساس اسارت در كوفه و شام سخنرانى هاى آتشين در دفاع از نهضت حسينى ايراد كرده است. بهتر است كه سخنرانى او و خواهرش ام كلثوم را در كوفه در كتاب هاى تاريخى ملاحظه شود تا حقيقت نقش حضرت زينب (س) در تكميل رسالت حسينى روشن گردد.

س 634: چگونه مى توان الگويى از شخصيت حضرت زينب كبرى (س) براى بانوان اين عصر ترسيم كرد؟!

ج : هو العالم; بنا به يك

اصل روانشناختى، الگو پذيرى، يكى از انگيزه ها و عوامل رفتار انسانى است. نقش قهرمانان تاريخ و شخصيت هاى برجسته در عرصه علم و هنر و اجتماع، در تربيت انسان، واضح تر از آن است كه توضيحى داده شود.

امروزه در جهان اسلام سخن از الگوى زن مسلمان است كه چه نمونه و شخصيتى مى تواند روش هاى زندگى و روش هاى حيات اجتماعى، فرهنگى را به زن مسلمان نشان دهد. و از نظر تفكر و شخصيت او را بسازد و تربيت نمايد. قطعاً حضرت زينب(س) نمونه والاى اين قلمرو است كه با الهام گيرى از شخصيت او، زنان عصر ما مى توانند او را پيشواى آزاده و حفظ كرامت انسانى، بدانند و از او تبعيت كنند و انديشه اجتماعى، فكرى خود را از انديشه اسلامى كه زينب (س) نيز از ثمرات ان است، الهام بگيرند.

س 635: گاندى رهبر آزادى خواه هند مى گويد: «از حسين بن على (ع) آموختم چگونه مظلوم باشم تا پيروز گردم». اين كلام نغز را چگونه تحليل مى كنيد و چرا مسلمانان، چنين پيامى را دريافت نكرده و نتوانسته اند خود را از چنگال حكومت هاى استبدادى و داراى حاكميت فردى و مطلقه نجات دهند؟

ج : هو العالم; به نظر اينجانب مفهوم جمله گاندى تنها در بعد مقاومت در برابر ستمگر خلاصه شده است. اما روش مقاومت را خود گاندى ابداع كرده است. و در نتيجه كشور هند به استقلال رسيده و يكى از نمونه هاى كشورهاى دموكراتيك در جهان امروز است.

اگر مسلمانان نتوانسته اند از پيام آزادى خواهى امام حسين (ع) عبرت بگيرند به نظر مى رسد كه هنوز ريشه

هاى استبداد در فرهنگ و ذهنيت مسلمانان خشك نشده استوهنوزكه هنوز است روابط اجتماعى بر مبناى تحميل و تقلب مبتنى مى باشد.

مسأله اصلى جوامع مسلمان استبداد است كه در قرن هاى اخير از سوى اصلاحگران مسلمان، در مصر، ايران و هند، دنبال شده است. مادامى كه اين ريشه شجره خبيثه (به تعبير آيت الله نائينى) خشك نشده است. مسلمانان هرگز چهره يك حكومت مطلوب را مشاهده نخواهند كرد. ولى اين هرگز به آن معنا نيست كه ملتهاى ما رشد نداشته و نمى توانند آزادى و دموكراسى را تمرين نمايند. اگر ملت هايى در حيات اجتماعى خود به مرحله اى از دموكراسى رسيده اند، قطعاً آنها، اين آزمايش هاى اجتماعى را، جلوتر از مسلمانان آغاز كرده اند و به آن مرحله از رشد اجتماعى نائل شده اند. پيمودن اين راه براى ما مسلمانان نيز ميسر است.

س 636: چگونه مى توان از فلسفه قيام امام حسين (ع) در جهت احياى تعاليم اسلامى در غرب بهره جست؟

ج : هو العالم; فضاى فرهنگى مغرب زمين با كشورهاى اسلامى متفاوت است، امروزه كشورهاى غربى از آزادى سياسى، فرهنگى نسبتاً مطلوبى برخوردارند و از دانشگاه هاى علمى وسيع بهره مند مى باشند. آنچه به نظر مى رسد اينكه از چند راه مى توان اين مهم را انجام داد.

1_ همچنان كه دانشمندان، و مستشرقان با اقامه سمينارها و كنفرانس ها در دانشگاه ها به ارائه نظريات خود مى پردازند. دانشمندان مسلمانومسلمانان انديشمندمى توانندازاين ابزارها در ارائه علمى فلسفه قيام امام حسين (ع) استفاده نمايند.

2_ از طريق ترجمه آثار نويسندگان مسلمان در اين زمينه، چنانچه حامد الگار نويسنده مسلمان كه اخيراً نيز به

كرامت تشيع نائل شده است، همين كار را انجام مى دهد.

3_ ايجاد راديو و تلويزيون كه از آن طريق مى توان پيام اسلام و نهضت امام حسين (ع) را به نسل هاى بعدى ابلاغ كرد.

4_ راه اندازى نشريات و مجلات تبليغى، چنانچه مسيحيان و ديگر گروه ها استفاده مى كنند. مانند plan truth

5_ تهيه فيلم و نمايشنامه از نهضت كربلا و تبليغ پيام شهدا از اين طريق.

س 637: متضمن چند سؤال است راجع به شهادت حضرت سيد الشهدا (ع): آيا روز عاشورا (جمعه) سال 61 بود؟

ج : هو العالم; اتفاق مؤرخين و محدثين بر اين است كه روز عاشورا روز جمعه بود است و بيشتر مورخين سال شهادت را(61) دانسته اند، همانگونه كه ابوالفرج و الحافظ عبدالعزيز و الطبرى و الجزمة و المفيد و الاربلى فى كشف الغمة و القمقام و غير اينها از عامه و خاصة به آن تصريح كرده اند .

س 638: آيا امام حسين (ع) در روز عاشورا نماز ظهر و عصر را جمعاً و بطور خوف نخواند؟

ج : هو العالم; چون مستفاد از روايتى كه مفيد نقل فرموده و روايات ديگر اين است كه شهادت امام در آخر روز عاشورا بوده و به حساب اهل فن تقريبا يك ساعت قبل از غروب شمس بوده، بنابراين امام نماز ظهر و عصر را جمعاً خوانده و صلاة خوف بوده است كما اينكه در روايات تصريح شده است .

س 639: آيا روز عاشورا بعضى شهداء كربلاء نماز عصر قضاء كرد؟

ج : هو العالم; آن را نمى دانم.

س 640: آيا امام در نماز عصر شهيد شده يا در سجده شكر؟

ج : هو العالم;امام درسجده شكرشهيدشدنه

درحال نمازعصر.

س 641: آيا مغلوب بودن امام يعنى شهادت غير حال نماز ممكن بود روز عاشورا و غير آن؟

ج : هو العالم; امام مغلوب نشد بلكه غالب شد چون با شهادت دين را زنده كرد، لذا اسلام را حسينى البقاء مى دانند، و خود شهادت بزرگترين عبادت بوده است و امام روحش متصل به مبدأ اعلى شده بود من و امثال من ممكن نيست بتوانيم بفهميم كه امام حسين (ع) در آن حالت چه مقامى داشته و هر چه بگوييم كم گفته ايم.

س 642: روايتى بيان مى كنند كه امام حسين (ع) هنگام راز و نياز به درگاه خدا فرمود «صبراً على قضائك يا رب لا اله سواك يا غياث المستغيثين»چگونه است؟

ج : هو العالم; درست است.

س 643: اين كه مشهور است شريح قاضى فتوى به قتل امام حسين (ع) داده، آيا سند معتبر دارد؟

ج : هو العالم; ظاهراً چنين نيست و لذا مختار هم به او تعرض شديد نكرد.

س 644: روايتى كه مى گويد حضرت زينب (س) بر سرنعش برادرش امام حسين (ع) رسيد و عرض كرد «آيا تو برادر منى، آيا تو فرزند مادر منى؟» چگونه است؟

ج : هو العالم; ظاهراً همين طور است و منبرى ها كه نسبت مى دهند به حضرت زينب (س)، اشكال ندارد.

س 645: روايتى كه مى گويد حضرت زينب (س) در قتلگاه اين جمله را به خدا عرض كرد: «الهى تقبل منا هذا القربان» چگونه است؟

ج : هو العالم; از جواب مسأله قبل، جواب اين مسأله و سه مسأله بعد معلوم مى شود.

س 646: روايتى كه مى گويدوقتى حضرت زينب(س)برسرنعش مطهرامام حسين (ع) رسيد

و عرض كرد «السلام عليك يا ذبيحاً من القفا، اختك لك الفداء، يا بن محمد المصطفى (ص) و يا قرة عين فاطمة الزهراء (ع)» آيا اعتبار دارد؟

ج : هو العالم; بلى اعتبار دارد و براى سند آن مراجعه شود به:

1_ اللهوف على قتلى الطفوف ص 130

2_ المناقب ج 4 ص 113

3_ بحار الانوار ج 45 ص 59

س 647: روايتى كه مى گويد حضرت زينب (س) در قتلگاه خطاب به بدن امام حسين (ع) عرض كرد «اگر تمام مصيبت هاى تو را فراموش كنم اين مصيبت تو را از ياد نبرم كه تو را ميان دو نهر آب با لب تشنه شهيد كردند و هر چه آب خواستى ندادند» چگونه است؟

ج : هو العالم; از جواب سؤالات قبل، جواب اين سؤال هم معلوم مى شود.

س 648: روايتى نقل مى كند امام زمان ارواحنا فداه موقع ظهور چنين مصيبت مى خواند «الا يا اهل العالم ان جدّى الحسين عليه السلام قتلوه عطشانا و...» اين روايت چگونه است؟

ج : هو العالم; مراجعه شود به شجره طوبى ج 2 ص 397

س 649: با اينكه محدث نورى (ره) در كتاب لؤلؤ و مرجان از شيخ مفيد و شيخ كفعمى و شيخ طوسى و علامه حلى رضوان الله عليهم اجمعين نقل نموده كه اهل بيت پيامبر (ص) روز اربعين از شام به طرف مدينه حركت كردند. ولى عده اى از علما چون علامه مجلسى (ره) در زاد المعاد، فاضل بيرجندى (ره) در «وقايع الشهور»، محدث قمى (ره) در «منتهى الامال»، دكتر آيتى (ره) در «بررسى تاريخ عاشورا» ورود اهل بيت در روز اربعين به كربلا را فرموده اند، نظر حضرتعالى چيست؟

ج : هو العالم; اين امر مورد اختلاف است ولى به نظر من ورود اهل بيت به كربلا در همان اربعين اول بوده است.

«عزادارى»

س 650: در مواردى كه احياى دين و احياى نام و ياد معصومين (ع) متوقف بر روضه خوانى و مثل آن باشد آيا روضه خوانى و مثل آن واجب مى شود؟ و آيا در اين جهت فرقى بين ايام شهادت آنها و ديگر ايام وجود دارد يا خير؟

ج : هو العالم; در استحباب آن ترديدى نيست، و در بعضى موارد هم به وجوب كفائى واجب مى شود.

س 651: آيا سينه زدن در مراسم عزادارى ائمه اطهار (ع) در شرع مقدس توصيه شده است؟ و آن را به عنوان يك امر مستحبى مى شناسد؟

ج : هو العالم; به عنوان عزادارى بسيار توصيه شده است و آن از افضل مقربات است.

س 652: اينجانب مداح اهل بيت عليهم السلام مى باشم، اگر براى مداحى، احاديثى در فضائل اهل بيت و مظلوميت آنها بگويم و از كتاب هايى چون منتهى الامال، نفس المهموم، بكاء الحسين، رياحين الشريعه و... استفاده كنم آيا اشكال دارد يا خير؟ در صورت عدم اشكال آيا بنده اجازه دارم يا خير؟

ج : هو العالم; چنانچه غلو نباشد مطالبى كه در كتب مقاتل نوشته شده است اشكال ندارد، چون شنيده ام اين ايام مطالب غلو آميز خيلى رائج شده است و شما هم تذكر بدهيد كه در فلان كتاب، اين مطالب هست، و مجاز هستيد بخوانيد. شما منصب بزرگ و بسيار بافضيلتى را متصدى هستيد، با شعار غير مشروع اين مقام را نابود نكنيد.

س 653: امروزه مشاهده مى شود

كه در مجالس سينه زنى، بعضى از مردم لباس هاى خويش را بيرون آورده و به صورت لخت سينه مى زنند، آيا چنين عملى منافى شأن ائمه (ع) نمى باشد؟ و آيا اصلا چنين عملى جايز است؟

ج : هو العالم; بلى جايز است، نه تنها منافى شأن ائمه (ع) نيست بلكه موافق با مقام عالى آن بزرگواران مى باشد.

س 654: آيا حضور در چنين مجالسى توصيه مى گردد؟

ج : هو العالم; بلى، بالاتر از توصيه.

س 655: حكم قمه زنى در روز عاشورا و در ايام وفات ائمه (ع) چيست؟

ج : هو العالم; عمل مستحسنى است و از شعائر است.

س 656: احترام به شعائر حسينى چه حكمى دارد آيا لازم است؟

ج : هو العالم;چون مهمترين چيزى كه موجب بقاء دين است شعائر حسينى است، بنابراين بر هر فرد شيعى است كه آنها را احترام نمايد.

س 657: با توجه به شبهه هايى كه در سال هاى اخير در مورد حلال و حرام بودن قمه زنى به وجود آمده است، خواهشمندم در ضمن بيان استدلال خود مبنى بر حلال بودن اين كار، فلسفه اين كار را نيز بيان نماييد.

ج : هو العالم; قمه زدن از شعائر مذهبى است و عزادارى بر سيد الشهداء (ع) است.

آيه كريمه( ) «و من يعظم شعائر الله...» و ادله مطلوبيت عزادارى آن حضرت دلالت بر حلال بودن و از اعمال حسنه بودن آن مى نمايد.

س 658: چيزهايى كه در ترويج عزادارى سيد الشهداء (ع) به كار برده مى شوند از ماتم، نوحه، علم، ضريح، تعزيه و لباس سياه و ديگر منسوبات حسينيه، آيا احترام آنها مشروع هست يا خير؟

ج :

هو العالم; همه آنها شرعاً خوب و حسن است مگر چيزهايى كه حرمت شرعى دارد مانند غناء.

س 659: حكم شخصى كه شعائر حسينى و گفتن يا على، و يا حسين را بدعت و غير جايز مى داند چيست؟

ج : هو العالم; چنين شخصى منحرف است و بايد تعلم نموده و خود را موافق با مستحبات و واجبات كفائيه قرار دهد.

«جشن ميلاد ائمه (ع)»

س 660: به نظر حضرتعالى در ميلاد ائمه اطهار (ع) مراسم جشن و سرور بايد چگونه باشد تا هم حق آن بزرگواران اداء شود و هم بى احترامى به آنها نشود؟

ج : هو العالم; در مراسم جشن مواظبت شود كه آلات لهو و لعب نواخته نشود، غنا هم نخوانند، بقيه مراسم جايز است.

س 661: با توجه به اينكه مرسوم است در سالروز ولادت ائمه اطهار (ع) مجلس جشن و شادى برگزار مى شود، سؤال اين كه آيا خود ائمه اطهار (ع) براى پدران و اجداد طاهرينشان (ع) اينگونه مجالس را بر پا مى كردند؟ و اگر بر پا مى كردند كيفيت مجالس آنها چگونه بوده است؟

ج : هو العالم; در اين امور بايد رعايت عرف هر زمان بشود.

س 662: اگر مداح اهل بيت (ع) در شعر خود بگويد: «صل على محمد امام باقر (ع) آمد»، آيا اين صلوات ابتر است با توجه به اينكه مداح معتقد به آل پيامبر(ص) مى باشد؟

ج : هو العالم; جايز است، اشكال ندارد.

س 663: بفرماييد دست زدن در مجلس ميلاد اهل بيت (ع) چگونه است؟

ج : هو العالم; اگرتوأم باكارهاى خلاف ديگرنباشداشكال ندارد.

س 664: ما محبين به حضرت رسول (ص) و ائمه طاهرين (ع) در ميلاد آنها، جشن هاى

مذهبى در مسجد برگزار مى كنيم و مداحان و شاعران اهل بيت، سرودى در وصف آن بزرگواران مى خوانند و مردم هم براى تنوع مجلس كف مى زنند، بفرماييد اين كف زدن، آن هم در مسجد چه صورتى دارد؟

ج : هو العالم; كف زدن تنها چنانچه توأم با حركات سبك كه منافى با احترام به آن بزرگواران است نباشد، اشكال ندارد.

س 665: آيا كف زدن در ميلاد ائمه اطهار (ع) همانند سينه زدن در شهادت آن بزرگواران، ثواب دارد؟

ج : هو العالم; بلى، چنانچه توأم با حركات و اعمالى كه مناسب مقام شامخ آنان نيست نباشد، چون از امام معصوم (ع) روايت شده است: «شيعتنا خلقوا من فاضل طينتا يفرحون لفرحنا و...»

س 666: مولودى خوانى همراه با كف زدن كه نوعى آهنگ ايجاد مى كند و انسان را به وجد مى آورد چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; وجد غير از خفت است كه از استعمال آلات لهو و غنا حاصل مى شود. كف زدن به شرطى كه عنوان محرم ديگرى بر آن مترتب نشود مانعى ندارد.

س 667: دف زدن در مجلس ميلاد اهل بيت (ع) چه حكمى دارد؟

ج : هو العالم; دف زدن جايز نيست.

«دفاع از عتبات عاليات»

س 668: غرض از استفتاء آن است كه در شرايط كنونى كه هم حرم حضرت مولى الموحدين على بن ابيطالب (ع) و حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) و ملت مسلمان و بى دفاع عراق مورد ظلم و ستم و هتك حرمت و حمله ددمنشانه نظاميان آمريكا و انگليس قرار گرفته و لحظه به لحظه، بى رحمانه جمعى از مسلمانان به خاك و خون كشيده مى شوند، آيا خروج از

مرز به طور غير مجاز جهت پاسدارى از حرمين شريفين و دفاع از ملت عراق، شرعا جهاد فى سبيل الله محسوب است يا خير؟

ج : هو العالم; مسلماً خروج به اين قصد يعنى پاسدارى از حرمهاى چهارگانه اهل البيت (ع) و دفاع از مسلمانان بى دفاع، مصداق بارز دفاع فى سبيل الله است. و كسى كه در آن راه كشته شود ولو اينكه نتواند كارى انجام دهد شهيد است.

«تاريخ مسجد كوفه»

س 669: در روايتى هست كه در مسجد كوفه هزار پيغمبر و هزار وصى پيغمبر نماز خوانده اند و در روايت ديگر است كه كوفه را عمر بن خطاب بنا كرده است، لطفا اجمالا توضيحى بفرماييد؟

ج : هو العالم; مسجد كوفه از اوائل خلقت بشر بوده، جاى قبول توبه آدم و استقرار كشتى نوح در آنجا است، بعضى از حضرات ائمه معصومين (ع) از مدينه مسافرت نموده در آنجا نماز خوانده اند. بنابراين هيچ مانعى از صحت روايت ذكر شده متصور نيست. و اما روايت اين كه عمر بن خطاب بنا كرده است يعنى اساس بنا از او است مسلماً دروغ است.

«تاريخ سال قمرى»

س 670: با اينكه هجرت پيامبر اكرم (ص)، در اول ماه ربيع الاول اتفاق افتاده، چرا اول سال قمرى، اول ماه محرم است؟

ج : هو العالم; چون اول سال در نزد عامه مردم، اول محرم بوده است نخواستند اين عادت را به هم بزنند. ولى چون مبدأ تاريخ مختلف فيه بوده، هجرت پيغمبر (ص) گرفته اند كه عموم مسلمين هم با اين امر موافق مى باشند.

«شيخ صدوق»

س 671: با اينكه علامه حلى (ره) و شهيد ثالث (ره) به فقيه بودن شيخ صدوق (ره) تصريح كرده اند چرا بعضى ها مى گويند پدرش (ره) فقيه بوده و خودش محدث بوده؟

ج : هو العالم; صدوقان به خصوص پسر از مفاخر علماء اسلام و از فقهاء بزرگ هستند و محدث بودن منافى فقيه بودن نيست. هم محدث هستند و هم فقيه.

«تاريخ عمامه»

س 672: علت اينكه عمامه آقايان سادات مشكى و آقايان شيوخ سفيد مى باشد چيست؟

ج : هو العالم; پوشيدن عمامه در نماز بلكه مطلقاً، مستحب است و اما پوشيدن عمامه سياه و سفيد يك امر عرفى براى تمييز سادات از غير سادات است.

«مسائل متفرقه دعاها»

س 673: آيا زيارت عاشورا حديث قدسى است يا نه؟

ج : هو العالم; روايات متعددى در فضيلت و كيفيت آن از امامين صادقين (ع) رسيده است، ولى همانگونه كه حاجى نورى (ره) مى فرمايد اين زيارت از احاديث قدسيه و از منشئات حضرت حق تعالى است.

س 674: خواهشمند است نظر مبارك را در مورد صحت و سقم زيارت ناحيه مقدسه امام زمان (عج) بفرماييد؟

ج : هو العالم;زيارت ناحيه مقدسه را جمعى از انشائات سيد مرتضى (ره) گفته اند. ولى صاحب مزار كبير محمد بن المشهدى مى گويد _ كما فى البحار ج 98، ص 323 _: «زيارة اخرى فى يوم عاشوراء مما خرج من الناحية المقدسة الى احد الابواب... الى ان يقول، فظهر ان هذه الزيارة منقولة مروية و يحتمل ان لا تكون مختصة بيوم عاشوراء كما فعله السيد المرتضى». ولى ظاهر آنچه در مزار كبير ص 165 _ 171 نقل كرده با آنچه كه منصوب به سيد مرتضى (ره) است مختصر اختلافى دارد. مجلسى ره مى فرمايد: «و الا ظهر ان السيد اخذ هذه الزيارة و اضاف اليها من قبل نفسه ما اضاف». شيخ مفيد (ره) نيز در كتاب مزار زيارت را به روايت نسبت مى دهد.

س 675: آيا مأخذ معتبرى براى حديث قدسى معروف «عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى» مى دانيد؟

ج : هو العالم; مأخذ آن 1_الجواهرالسنيه شيخ

حرعاملىص360

2_ شجره طوبى ج 1 ص 33.

س 676: نظرتان راجع به دعاى «نادعلى» چيست؟ آيا معتبر است يا خير؟

ج : هوالعالم; روايت دارد در مستحبات اعتبار روايت لازم نيست.

س 677: آيا مى توان با زيارت جامعه، نبى مكرم (ص) را زيارت نمود؟

ج : هو العالم; زيارت جامعه به حسب الروايات مختص به ائمه معصومين (ع) است و مؤيد آن هم جمله «و الى جدّكم بعث الروح الامين» مى باشد كه در ذيل آن نوشته شده است كه اگر حضرت امير (ع) زيارت شود به جاى «و الى جدكم»، «و الى اخيك» خوانده شود.

س 678: در ادعيه ماه رجب هنگام قرائت اين فراز «حرم شيبتى على النار» براى زن هاكه محاسن ندارند وظيفه چيست و به جاى آن چه بگويند؟

ج : هو العالم; باب استعاره در كلمات عرب واسع است و اين هم يكى از آن موارد است و مراد تحريم شخص است و الامردها هم درخواست حرمت خصوص شيبه را نمى كنند و در آن معنى فرقى بين زن و مرد نيست. و به عبارت ديگر اين جملات از قبيل استعاره است مانند «زيد كثير الرماد» كه مراد جواد بودن اواست در حالى كه اصلا خاكستر ندارد و عبارت صحيح است .

بنابراين مراداز اين جملات اين است كه آتش نزديك من نيايد. و الله العالم.

س 679: حركت دادن انگشت سبابه دست راست هنگام خواندن اين فراز «يا ذا الجلال و الاكرام، يا ذا النعماء و الجود...» از دعاى ماه رجب به چه منظور و حكمت است؟

ج : هو العالم; حكمت احكام را نمى دانم.

س 680: آيا مى شود زيارت امين الله را براى غير

اميرالمؤمنين (ع) از معصومين (ع) ديگر به قصد ورود خواند به دليل «السلام عليكم يا امناء الله على وحيه» كه در زيارت جامعه كبيره آمده است.

ج : هو العالم; مى شود به قصد ورود خواند نه به واسطه آنچه اشاره شده است بلكه بواسطه تصريح به آن در روايت.

«سفارش برنامه معنوى»

س 681: براى طهارت روح و قلب و آمادگى براى نماز با خشوع قلبى چه بايد كرد، لطفاً توصيه بفرماييد؟

ج : هو العالم; 1_ نماز شب خواندن

2_ روزى اقلا پنجاه آيه قرآن خواندن،

3_ تكرار ذكر يونسيه( ) در سجده طولانى.

س 682: من از كودكى با نام شما و كتاب بى نياز از لقب شما يعنى «فقه الصادق» آشنا بوده ام و زندگى شما را از طريق پايگاهتان در اينترنت مطالعه كرده ام و چند سال قبل توفيق زيارت شما هم نصيب من شد. حال با آنكه مى دانم كه مشغله حضرتعالى زياد است لطفى در حق اينجانب بنماييد و براى يك طلبه رسايل خوان برنامه بريزيد ساعات كلاس اينجانب صبح از ساعت 8 تا 12 شامل يك ساعت تدريس سيوطى و يكساعت كليات رجال آقاى سبحانى و دو ساعت رسائل بحث شك و مكاسب قسمت بيع، و شب بعد از نماز مغرب و عشاء رسائل بحث استصحاب مى باشد حال بنده خواستار دعاى حضرتعالى نيز مى باشم و عاجزانه مى خواهم شخصاً برايم برنامه بنويسيد؟

ج : هو العالم; برنامه فعليتان چنانچه مراتب قبل از قبيل ادبيات و غيره را خوانده باشيد خوب است. و آنچه مهم است نيت خالص و دورى از مقاصد دنيوى و عمل به واجبات و احتراز از محرمات است كه

اگر چنين باشد مشمول آن روايتى مى شويد كه مى فرمايد طالب علم كه به طرف تعلم مى رود ملائكه پرهايشان را زير پاى او پهن مى كنند، كنايه از اينكه ملائكه كه اشرف مخلوقات از غير از انبياء و اولياء مى باشند در حال عروج طالب علم اين ملائكه در مرتبه نازله از مقام او مى باشند. و چنانچه برنامه تان را طورى ترتيب دهيد كه نماز شب هم بخوانيد نور على نور مى شود، موفق باشيد.

س 683: خطاب به جوانان چه نصيحتى داريد؟

ج : هو العالم; مراعات وظايف شرعيه و بيكار نبودن.

«رساله اى استدلالى در بيان حكم

بيدار نمودن شخص نائم براى نماز»

س 684: آيا بيدار كردن كسى براى نماز جايز است يا نه؟

ج : هو العالم; عده اى از بزرگان معاصر، به عدم جواز آن فتوا داده اند و گروهى از فقهاء از آنان تبعيت نموده و فتوا داده اند كه بلند كردن صداى اذان براى بيدار نمودن نائمين جايز نمى باشد و در صدا و سيما آن را پخش كرده اند و چنين عمل مورد علاقمندى هر كسى مى باشد مخصوصا براى جوانان و مخصوصا در موقع تابستان كه بيدار شدن براى نماز صبح يك مسئله سخت و دشوار مى باشد و اكثر مردم آن را پذيرفته اند.

كسى كه وظيفه اش پاسدارى از دين است اگر در مورد اين وظيفه بسيار مهم سكوت كند، قطعا موجب ترك اين عمل عظيم خواهد شد. پس در اين حال بر خود لازم ديدم كه مسأله را به خوبى روشن كنم زيرا كتمان علم و سكوت را گناه بزرگ مى دانم و لذا از طريق كتاب و سنت، عقيده

خود را، در ارتباط با مسأله اظهار مى نمايم. در كلمات فقهاء به جواز و رجحان آن و بلكه به وجوبش تصريح شده است.

1_ مفيد (ره) در مسأله جواز اذان قبل از دخول فجر، مى گويد: قبل از دخول وقت گفتن اذان براى بيدار كردن نائم و واداشتن به نماز، مانعى ندارد.

2_ علامه در اين مسأله بعد از اختيار جواز مى گويد: به عقيده ما در گفتن اذان فائده هست،كه نائم بيدارشودواقامه نمازنمايد.

3_ محقق اردبيلى مى فرمايد: در احاديث وارد شده كه تكرار فصول اذان براى انجام جماعت و اخبار ناسى و نائم، جايز است و اين بر جواز ايقاظ نائم براى اقامه نماز، دلالت مى كند.

تعداد ديگرى از فقهاء هم در كلماتشان همين را قبول كرده اند.

و در كتب حديث دو باب آورده شده و در آنها احاديث زيادى است كه به مطلوبيت ايقاظ نائم دلالت مى كند: 1_ باب حكم ايقاظ نائم براى نماز، (در ابواب مواقيت صلوة آمده).

2_ (بابى است در مورد كسى كه نماز شب مى خواند لازم است خانواده اش را متوجه كند و آنها را براى نماز بيدار نمايد.)

به هر حال براى رجحان بيدار كردن و بلكه بر وجوبش چند وجه و دليل وجود دارد: دليل اول: ادله امر به معروف و نهى از منكر است. دلالت ادله امر به معروف و نهى از منكر بعد از بيان دو مقدمه آشكار مى شود:

مقدمه اول: اين از قواعد قطعى است كه امتناع اختيارى منافى اختيار نيست و براى اين قاعده دو مورد وجود دارد

1_ امتناع فعل اختيارى به خاطر عدم تعلق اراده و اختيار به آن،

با خود اختيار منافاتى ندارد و اشاعره در اين خصوص مخالفند و به جبر قائل اند، مدعايشان اين است هر فعلى از افعال ممكنات به علتى نياز دارد و آن يا موجود است و يا معدوم، به حسب اول وجود فعل واجب مى شود و نسبت به دومى ممتنع مى گردد. پس هيچ اختيارى نخواهد بود كه توضيح مطلب و پاسخش در محل مناسبى بايد داده شود.

2_ فعل اختيارى با واسطه، امتناعش به خاطر اختيار واسطه، منافى اختيار نيست، مانند اين كه كسى خودش را از بلندى پرتاب مى كند، سقوط قبل از القاء هم يك كار ممكن است به واسطه قدرتى كه او نسبت به القاء و عدم آن دارد.

پس امتناع او از اختيار القاء، با اختيار منافاتى ندارد چون همين امتناع خودش به اختيار باز مى گردد و اين مسأله بيشتر در خصوص عقاب و مجازات مورد توجه است و عقلاء مولا را مذمت نمى كنند، اگر چنين شخصى را مجازات كند چون اين كار را درست مى دانند و اما در مورد خطاب، امتناع منافى آن است هر چند كه با اختيار است و در اين مورد ابوهاشم مخالف است زيرا وى معتقد است كه امتناع اختيارى، با اختيار در خطاب هم منافاتى دارد و احدى از عقلاء در عدم منافاتش، با اختيار اختلافى ندارد.

مقدمه دوم:

گاهى قدرت اصلا دخالتى در ملاك حكم ندارد بلكه خود فعل به مصلحت توصيف مى شود مكلف قادر باشد يا نباشد، و در اين مورد، مسئله قدرت، يك شرط عقلى است.

و گاهى قدرت شرط و دخيل در ملاك حكم و هم چنين توصيف فعل را به مصلحت

بودن به خود اختصاص مى دهد، در اين مورد قدرت، شرط شرعى مى گردد، مانند باب وضوء، كه قدرت داشتن بر وجود آب، شرط شرعى است كه اين از آيه كريمه( ) هم استفاده مى شود ليكن به قرينه آنچه در تفصيل موجود، در ميان، (وجدان الماء، و عدم وجدان آن) آمده، بر واجب بودن وضوء و غسل در صورت اول، و تيمم در صورت دوم دلالت دارد.

و اما مقام، يعنى وجوب نماز بر نائم، از قبيل اولى است به اين معنا كه نائم در حال نوم به خاطر قدرت نداشتن بر نماز، نسبت به آن مكلف نمى باشد، ولى قدرت در وجوب نماز شرعاً هيچ تأثير ندارد بلكه تقيد به حكم عقل است چون اطلاق ادله وجوب نماز را شامل مى شود، روى همين قاعده، كسى كه قدرت را مؤثر در حكم نمى داند، نسبت به حكم و تكليف براى غير مقدور مانعى نمى بيند و هنگامى كه بر اين مطلب ثمره عملى مترتب شود، (كه ما هم بعيد ندانستيم) شكى در وجوب صلاة بر نائم نيست، و اين مضافاً بر دليل وجوب قضاء برنائم، كه متوقف بر صدق فوت است و تفاوت نمى كند، فائت، خود واجب باشد يا ملاك ملزم آن. بنابراين ترديدى نيست كه نماز نسبت به نائم ملاك ملزم دارد ولى عدم قدرت او در حال خواب منشأ مى گردد براى عدم حكم به وجوب، بعد از آنكه اين دو مقدمه ملاحظه گرديد.

ظاهر مى شود كه كسى كه مى خوابد و مى داند يا احتمال مى دهد كه براى نماز صبح بيدار نمى شود چنانچه بيدار نشود و نماز ترك

شود مستحق عقاب مى شود و او از خداوند دور مى گردد، پس ادله امر به معروف و نهى از منكر، به اطلاق يا به فحوى بر وجوب ايقاظ نائم دلالت مى كند تا نمازش را اقامه كند و معاقب نشود.

به علاوه عقل هم به حسن امر به معروف و نهى از منكر حكم مى كند و همين حكم مستلزم آن است كه شرعاً هم به اين دو موضوع امر شود. به خاطر ملازمه اى كه در ميان حكم عقل و حكم شرع وجود دارد، همين عقل مستقلا بر خوبى نجات دادن كسى از عقاب و دورى از پروردگار، حكم مى كند.

اين را هم مى توان وجه ديگرى، بر وجوب بيدار كردن نائم، غير از ادله امر به معروف لفظى قرار داد، چون براى خودش دليل است.

دليل سوم: بيدار كردن رجحان دارد، چون بدين وسيله در حق نائم احسان مى شود و عذاب از او رفع مى گردد و تعاون بر عمل خير است و غير از اين از عناوينى كه در شريعت به مقتضاى اطلاق احاديث مطلوبيت دارند. پس تمام آن روايات بر مطلوب بودن بيدار كردن دلالت دارد.

دليل چهارم: آيه كريمه: (ولتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون)( ) ظاهر آيه بر وجوب دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر دلالت مى كند و در ذيل آن تأكيد مى كند كه رستگارى و سعادت اجتماع و اصلاحشان بر اين است كه منحرفين از طريق حق بسوى آن، دعوت شوند و كسانى كه در پرتگاه سقوط واقع شده اند آنها

را نجات دهند و خلاصه آيه شريفه رستگارى را در دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر محصور كرده است و بديهى است كه نماز براى نائم خير است و بيدار كردنش دعوت به خير است پس به دليل همين حكم در آيه، بيدار كردن واجب مى شود.

دليل پنجم: نصوص زيادى كه به اين مسئله تصريح دارند.

1_ صحيح معاوية عن الامام الصادق (ع) قال لى، اقرأ فى الوتر فى ثلاثتهن بقل هو الله و سلم فى الركعتين توقظ الراقد و تأمر بالصلاة( ).

2_ معتبره الاخرعنه (ع) فى التسليم فى ركعتى الوتر _ فقال توقظالراقد و تكلم بالحاجة( ).

3_ معتبريعقوب بن سالم بن ابى عبدالله(ع)عن الرجل يقوم من آخر الليل فيرفع صوته بالقرآن، فقال (ع): ينبغى للرجل اذا صلى فى الليل ان يسمع اهله لكى يقوم النائم و يتحرك المتحرك( ). (و اين حديث در علل و نظيرش در تهذيب آمده است).( )

4_ و خبر الجعفريات باسناده عن جعفر بن محمد عن ابيه عليهما السلام _ قال ان عليا (ع) كان يخرج الى صلاة الصبح و فى يده درة فيوقظ الناس بها فضربه ابن ملجم لعنه الله _ الخبر ( )

5_ و نحوه خبر قرب الاسناد عن السندى بن محمد البزاز عن ابى البخترى عن جعفر بن محمد عن ابيه (ع).

6_ خبر لوط بن يحيى عن اشياخه و اسلافه فى خبر طويل فى كيفية شهادة اميرالمومنين على (ع) الى ان قال _ و كان صلوات الله عليه اذا اذن لم يبق فى بلدة الكوفة بيت الا اخترقه صوته الخبر( ).

7_ خبر ابى سعيد الخدرى عن النبى (ص): اذا ايقظ الرجل اهله

من الليل فتوضئا وصليا، كتبا من الذاكرين الله و الذاكرات( ).

8_ خبر البكرى در بيان شهادت اميرالمؤمنين (ع) كه راوى گويد: و كان من كرم اخلاقه(ع)انه يتفقد النائمين فى المسجد و يقول للنائم الصلاة يرحكم الله، الصلاة مكتوبة عليك الخ ( )

9_ خبر عبدالرحمن الوارد فى الدعاء و السواك عند القيام بالليل _ و كان ابوعبدالله (ع) اذا قام آخر لليل يرفع صوته حتى يسمع اهل الدار ( ).

10_ و خبر القطب الراوندى فى لب اللباب عن النبى (ص)، رحم الله عبداًقام من الليل فصلى و ايقظ اهله فصلوا( ).

11_ خبر محمد بن يحيى الصولى قال حدثنى امى و اسمها عذر _ قال اشتريت مع عدة جوار من الكوفة و كنت من مولداتها قالت فحملنا الى المأمون و كنا فى داره فى جنة من الأكل والشرب و الطيب و كثرة الدنانير فوهبنى المأمون للرضا (ع) فلما صرت فى داره فقدت جميع ما كنت فيه من النعيم و كانت علينا قيمة، 1_ تنبهنا بالليل 2_ و تأخذ نا بالصلاة و كان ذلك من اشد شىء علينا( ).

دليل ششم: ممكن است بر موضوع مذكور استشهاد شود به نصوصى كه در اذان وارد شده.

1_ احاديثى كه دلالت مى كند بر جواز اذان قبل از دخول وقت در هنگام صبح مانند معتبر ابن سنان در مورد صدا زدن قبل از طلوع فجر ملاحظه شود. حضرت در اين رابطه فرمود: عيب ندارد ولى سنت اين است كه به موقع فجر اين كار انجام داده شود و همين عمل (يعنى اذان قبل از فجر) به نفع همسايگان مى انجامد( ).

2_ معتبرة ديگر از امام صادق (ع) قال قلت له، ان

لنامؤذنا يؤذن بالليل فقال (ع) اما ان ذلك ينفع الجيران لقيا مهم الى الصلاة، و اما السنة فانه يتادى مع طلوع الفجر (الخبر) به حضرت عرض كردند ما مؤذنى داريم كه در شب (قبل از طلوع فجر) اذان مى گويد فرمود: اين كار به سود همسايه ها تمام مى شود چون به نماز برمى خيزند، و اما سنت اين است كه اذان با طلوع فجر همزمان باشد ( ).

و به اين حديث عده اى از فقهاء مانند، مفيد و علامه ،در جواز ايقاظ نائم و مطلوبيت آن استناد نموده اند.

3_ آنچه بر تكرار فصول دلالت مى كند، مقصود اينكه همه(حى على الفلاح) را، به جاى (الصلاة خير من النوم) در اذان صبح بگويند و محقق اردبيلى به آن در جوز ايقاظ استدال نموده.

4_ حديثى كه دلالت دارد بر استحباب قيام مؤذن در مكان مرتفع، و اين كه وى بايد صداى مناسب اذان را داشته و با صداى بلند گويد ( ).

5_ از ميان نصوصات، آن حديثى كه در مورد حضرت امير المؤمنين على (ع) وارد شده كه حضرت هر وقت اذان مى گفت در شهر كوفه منزلى پيدا نمى شد كه صداى ايشان را نشنود( ).

6_ احاديثى كه متضمن اين معناست كه در اذان صبح جايز است اين جمله را گفتن (الصلاة خير من النوم) يا بعد از (حى على الصلاة) و يا بعد از اتمام اذان، نه به نسبت اين كه آن از وظايف و شئونات نماز است، بلكه بخاطر ايقاظ نائم است كه در معناى اين جمله آمده است( ).

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109