مهدی منتظر در نهج البلاغه

مشخصات کتاب

مهدی منتظر در نهج البلاغه مهدی فقیه ایمانی

سرشناسه:فقیه ایمانی، مهدی

عنوان و نام پدیدآور:مهدی منتظر(ع) در نهج البلاغه/ تالیف مهدی فقیه ایمانی

مشخصات نشر:اصفهان: حسینیه عمادزاده، 1375.

مشخصات ظاهری:ص 140

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع:علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه -- نقد و تفسیر

موضوع:محمدبن حسن(عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- مهدویت

موضوع:علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- خطبه ها

موضوع:علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- پیشگوئیها

شناسه افزوده:علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه. برگزیده شرح

رده بندی کنگره:BP38/042/ف 7م 9 1375

رده بندی دیویی:297/9515

شماره کتابشناسی ملی:م 75-9853

ص: 1

اشاره

وَنُریدُ انْ نَمُنَّ عَلیَ الّذینَ استُضعِفوا فِی الأرضِ وَ نَجعَلهُم أئمَة وَ نَجعلَهُمُ الوارِثینَ

(سوره قصص آیه 5)

اراده و خواست ما براین باشد که بر مستضعفین در زمین تفضل نموده و آنها را پیشوایان جهان و وارثین همه جانبه در صحنه پهناور زمین قرار دهیم.

ص: 2

« مهدی منتظر در نهج البلاغه »

مهدی فقیه ایمانی

انتشارات حسینیه عماد زاده

چاپ: دوم ، چاپخانه نمونه

بهار 1375 ه ش.

تیراژ: 5000 نسخه

ص: 3

ص: 4

بِسمِ اللّه الرَّحمن الرَّحِیمِ

بمناسبت هزار و صد و شصت و یکمین فرخنده سالگرد میلاد میمنت اثر بقیة اللّه الأعظم حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف این کتاب تجدید چاپ شد.

ص: 5

ص: 6

پیشگفتار

موضوع امام شناسی ، و التزام به پیروی از مقام امامت ، و ضرورت وجود یک رهبر اسلامی واجد شرائط در هر زمانی ، تنها مربوط به شیعه و یک گروه خاصی نبوده و نیست؛ بلکه واقعیتی است که ریشه عمیق اسلامی دارد و مسلمانان با انواع فرقه گرائی ها و مذاهب گوناگون عقیدتی و فقهی ، همه و همه معتقد و معترف به آن بوده و هستند. به دیگر سخن عقیده به وجود امام در هر زمانی یک واجب الهی است که پیامبر گرامی اسلام صلَّی اللّه علیه و آله آنرا اعلام نموده ، و بار مسؤولیت آن را بر دوش همگان نهاده است. آری ، حضرتش انحراف گرایان از خط عقیده به امامت را که از شناخت

ص: 7

امام راستین عصر خود سر باز می زنند جاهلیت گرا و به عنوان کسی که به دوران جاهلیّت عقب گرد نماید تعبیر کرده ، فرماید:

« من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة »

کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد مرگ او مانند مرگ افراد دوران جاهلیت باشد که در حال شرک و بت پرستی از دنیا رفتند.

این حدیث را زید بن ارقم ، عامر بن ربیعه عتری ، عبداللّه بن عباس ، عبداللّه بن عمر بن خطاب ، عویمر بن مالک ( معروف به ابودرداء ) ، معاذ بن جبل و معاویة بن أبی سفیان از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند؛ و گروهی از محدّثین عالیمقام و دیگر دانشمندان اهل تسنن هم آن را در مصادر اسلامی ذکر نموده اند؛ و در واقع از احادیث متواتر و قطعیّ الصدور محسوب می شوند؛ و ما بخشی از مدارک حدیث را پس از توضیح مختصری بنظر خوانندگان می رسانیم.

اکنون نکته لازم به تذکر در این زمینه آن باشد که این حدیث با دیگر احادیثی که به این مضمون وارد شده است نشانگر صدور یک فرمان قطعی اسلامی از ناحیه پیامبر است؛ و با صراحت و تأکید ، توجه عموم را به دو امر مهم جلب می نماید:

1 پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با اضافه کردن کلمه « امام » به کلمه « زمان » ضرورت وجود امام جامع الشرائط و قابل شناخت را در هر عصر و زمانی ( هرچند تنها یک نفر مسلمان وجود داشته

ص: 8

باشد ) جهت پیروی از او اعلام فرموده ، و چنین امامی جز با امامان معصوم شیعه که آخرین آنها حضرت حجة بن الحسن العسکری(علیه السلام) است نمی تواند با کسی منطبق گردد.

2 از اینکه پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) با اضافه کردن کلمه « میتة » به کلمه « جاهلیّة » مرگ بدون شناخت امام زمان هر زمانی را مرگ جاهلی توصیف کرده ، معلوم می شود که این امام نه یک شخص عادی و معمولی ، بلکه همانند پیامبر برخوردار از عالی ترین درجه شخصیت همه جانبه علمی و عملی ، و رابط بین خلق و خالق است که نشناختن آن عینا بسان نشناختن پیامبر ، موجب گمراهی خواهد بود. اکنون کسانیکه بخواهند غیر از این نظریه را بپذیرند ، برای ایشان بیش از دو راه وجود ندارد: یا اصل حدیث را انکار نمایند؛ در صورتیکه این حدیث به شرحی که بعدا ایراد می گردد قابل تردید و انکار نیست؛ یا آنکه بگویند: مقصود هر امام و زمامداری است که با هر وسیله ای ، هرچند با قهر و زور ، با کودتا و خونریزی ، و بالاخره با پشت کردن به قرآن و معیارهای اسلامی و انسانی روی کار آید. بنابراین معاویه ها ، یزیدها ، مروان ها ، عبدالملک ها ، منصور دوانیقی ها ، هارون ها ، مأمون ها ، متوکل ها ، امام زمان های عصر خود بوده اند ، که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشناختن آنها را جاهلیّت گرائی و عامل گمراهی و حشر و نشر با مردم جاهلیّت اعلام کرده است؛

ص: 9

و هم اکنون شناختن زمامداران کشورها و مناطق مسلمان نشین را با ویژگیهائی که دارند ، باید جهت شناخت اسلام و پیروی از احکام آن ، جزء وظایف اسلامی دانست ، و مرگ بدون شناخت آنان را مرگ جاهلی نامید.

و این پنداریست غلط ، باطل ، مغایر با روح اسلام ، و مسخره آمیز ، که هیچ انسان عاقل و آگاهی آن را نمی پذیرد. بدین ترتیب و بر اساس نظر شیعه ، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) با ایراد این حدیث شریف ، امامت افراد غیر معصوم و جایز الخطا در تبلیغ و اجراء احکام اسلام را نفی ، و غیر قابل قبول و در آخر جاهلیت گرائی خوانده؛ و این بیان چیزی است که شیعه در طول قرن ها به آن معتقد بوده است.(1)

ص: 10


1- و از آن منقصتها ده خصوصیت مهمه است که اشاره بآنها میشود. خصوصیت اول آنکه: در قصد بهشت و حور العین و قصور و اشجار و انهار این منقصت است که در هر عملی در ثواب و جزاء آن حد معینی از آنها یعنی بهشت و قصور مقرر است که در اخبار اهلبیت اطهار علیهم السّلام که اختصاص دارد علم این امر بآنها مذکور است ، و مقتضای آن تحدید وتعیین آن است که بنده باید عامل بآن عمل بشود تا آنکه استحقاق آن حدّ معین را پیدا نماید و عامل بودن هم موقوف است بآنکه انسان عمل را بتمامه بکیفیت صحیحه با جمله شرایط ظاهریه و باطنیه آن بجا آورد بوجهی که ثابت شده باشد از فرمایش اهلبیت اطهارعلیهم السّلام پس در هر درجه از اجزاء یا شرایط عمل نقصانی حاصل شود نقصان باصل عمل حاصل میشود و باین سبب بنده از اهل آن عمل محسوب نمی شود و بر فرض وقوع عمل هم از بنده بر وجه تمام نیست بشرایط قبول آن ، پس در هر عملی که بجا آورد استحقاق اجر مقرر همان عمل را پیدا میکند و اما آنچه را که بجا نیاورد مستحق اجر آن نمیشود. و لکن در قصد نمودن طلب رضای خداوند متعال را در عبادات خصوصا بعنوان محبت وانس پیدا کردن با او و لاسیما عنوان موالات بااولیاء اطیبین او ، پس اولا بنده از همان بدو شروع در عمل و بهر سعیی که نماید یا حرکتی کند یا نفسی بکشد عامل بآن شده است نهایة تا ختم آن عمل هر چه بیشتر سعی نماید عمل او اکمل میشود بواسطه آنکه چون غرض اصلی در عمل محبت و درستی نمودن است با خداوند متعال. پس هر درجه سعی او جداگانه محبتی است از او نسبت بخداوند عزوجل و در این حال مادامی که خللی باین قصد خاص وارد نشود هیچ امری دیگر مخل باصل عمل او نیست هر چند آن عمل بتمام اجزائه و شرائطه تحقق پیدا نکند در خارج ، پس بنده بهر درجه از آن که موفق شد از اهل محبت است کاملا. پس نماز مثلا از برای اهل آن درجات عالیاتی مقرر است در بهشت و لکن موقوف است بآنکه مجتمع باشد در آن آداب و احکام و شرایطی که از جمله است خضوع و خشوع قلب در ان بتوجه تامّ بجانب ملک علام جل شأنه که اگر این توجه نباشد در ان بنده ، در زمره اهل نماز محسوب نیست ، ولکن هر گاه عمده قصد و غرض در ان محبّت و دوستی با خداوند متعال باشد و طلب رضای او باین عمل که محبوب اوست ، پس نماز بهر درجه که از او واقع شود عنوان محبّت از او بعمل آمده وداخل میشود در زمره محبّین خصوصا با ملاحضه آنکه از دوست هر چه باشد قلیل آن هم در نظر دوست پسندیده وکبیراست و باین ملاحضه نماز با همان درجه نقصان ان وسیله قرب بنده و معراج او میشود ، پس اخلاص نیت باین عنوان محبت اعظم مکملات نقصان نماز است ، پس چنین است امر در باب توسل بحضرت ابی عبداللّه علیه السّلام بهر عنوان از زیارت و اقامه تعزیه و نصرت و مودت که اگر فی الحقیقه قصد و نیت بنده در ان حبّا للّه و لرسوله و لاولیائه علیهم السّلام باشد پس از آن وسیله فوز بدرجات عالیات قرب خداوند متعال است هر چند بظاهر قلیل و حقیر باشد. خصوصیت دوم آنکه: در قصد بهشت و حور وقصور چون او غرض اصلی بنده است پس بر فرض وقوع عمل هم صحیحا و مقبولا ، جزاء همان است و دیگر جزاء و ثواب فعلی ندارد ، جز بعضی از خصوصیات دنیویّه چون فرج در شدائد ، ولکن در قصد محبّت خالصه با خداوند متعال و طلب رضای او ، پس چون تمام توجّه بنده در جمله جهات عبادت قبلا و بعدا و مقارا بجانب خداوند متعال است ، پس جزاء فعلی این توجه بنده ، توجه خداوند است بسوی او ، در هر حال بنظر تلطّف و مرحمت ، و در این توجّه الهی حاصل است اکمل مراتب لذائذ از برای اهل آن ، و در این توجّه الهی است نور قلب از برای بنده ، و شرح صدر و اطمینان نفس است که بنده ، در هر حال احساس میکند در قلب خود آثار قبولی عمل را بهمان تکمیل مرتبه نورانیت. و باین سبب شدید میشود میل و رغبت و رجاء او در عبادات و عمل ، و هیچ حال یأس از برای او حاصل نمیشود ، و امادر قسم اول ، پس استحقاق این مرتبه از نورانیّت قلب ،

ص: 11

ص: 12

ص: 13

ص: 14

ص: 15

ص: 16

ص: 17

اکنون بخاطر آنکه خواننده گرامی نسبت به مدارک حدیث آگاه و آشنا گردد ، تعدادی از اسناد آن رااز کتاب های اهل تسنّن بنظر می رسانیم:

ص: 18

1 احمد بن حنبل ( در گذشته 241 ) در« مسند » ج 2 ص 83 و ج 3 ص 446 و ج 4 ص 96 .

2 ابوعثمان جاحظ ( 255 ) به نقل ابوجعفر اسکافی در « نقض کتاب العثمانیه » ص 29 .

3 بخاری ( 256 ) در « صحیح » خود ج 5 ص 13 باب فتن.

4 ابوداود طیالسی ( 259 ) در « مسند » ص 259 ، چاپ حیدرآباد هند.

5 مسلم( 261 ) در « صحیح » ج6 ص21 22 ،شماره 1849.

6 احمد بن عمر بزاز ( 292 ) در زوائد ج 1 ص 144 و ج 2 ص 143 نیز به نقل « مجمع الزوائد » .

7 دولابی ( 320 ) در « الکنی و الاسماء » ج 2 ص 3 .

8 حاکم نیشابوری ( 405 ) در« مستدرک »ج2 ص 77 ،117.

9 ابوالقاسم طبرانی ( 360 ) در « معجم کبیر » ج 10 ص 350 شماره 10687 چاپ بغداد ، و ج 10 ص 10687 چاپ بیروت؛ و در « معجم اوسط » به نقل « مجمع الزوائد » ج 5 ص 224.

10 حافظ ابونعیم اصفهانی ( 430 ) در « حلیة الاولیاء » ج 3 ص224.

11 بیهقی ( 458 ) در سنن ج 8 ص 156 157 نقل از بخاری و مسلم.

12 شمس الدین سرخسی( 490 ) در « مبسوط »ج1 ص 113.

13 ابن اثیر جزری ( 606 ) در « جامع الاصول » ج 4 ص 70. (24)

ص: 19

14 ابن ابی الحدید معتزلی ( 656 ) در « شرح نهج البلاغه » ج 9 ص 155. (25)

15 نووی ( 676 ) در « شرح صحیح مسلم » ج 12 ص 240 ، و در « ریاض الصالحین » ص 164 چ مصر.

16 ذهبی ( 748 ) « ذیل مستدرک حاکم » ج 1 ص77 ، 117.

17 ابن کثیر دمشقی ( 774 ) در « تفسیر » ج 1 ص 517.

18 تفتازانی ( 792 ) در « شرح المقاصد » ج 2 ص 275 و در « شرح عقاید نسفی» چاپ 1302 ، اما چاپ 1313 که هفت صفحه آن به دست خیانت کاران حذف و ساقط شده ، فاقداین مطلب است.

19 نورالدین هیثمی ( 807 ) در « مجمع الزوائد » ج 5 ص218 ، 219 ، 223 ، 225 و 312.

20 ابن دبیع شیبانی ( 944 ) در « تیسیر الوصول » ج2 ص39.

21 متقی هندی ( 975 ) در « کنز العمال » ج 3 ص 200 چاپ حیدر آباد هند؛ و ج 6 ص 65 شماره 14863 چاپ حلب.

22 ملا علی قاری ( 1014 ) در خاتمه « الجواهر المضیئة » ج 2 ص 509 و ص 457 به نقل از مسلم.

23 شاه ولی اللّه دهلوی ( 1176 ) در « ازالة الخفاء » ج1 ص3.

24 قندوزی حنفی ( 1294 ) در « ینابیع المودة » ص 117 چاپ اسلامبول.

25 قاضی بهلول زنگنه زوری( 1300 )در« تاریخ آل محمّد »که از ترکی اسلامبولی به فارسی ترجمه و مکرر به چاپ رسیده است.

ص: 20

اینها مدارک حدیث از صحاح و مسانید اهل تسنن است ، به اضافه چهل و پنج مدرک دیگر از علمای سنی که در کتاب« شناخت امام یا راه رهائی از مرگ جاهلی( ص 28 44 ) » به قلم اینجانب مفصّلاً ارائه و معرفی شده ، و همه آنها این حدیث را با ذکر سند و متن های مختلف امّا هم مضمون آورده اند.

و اگر مدارک حدیث را از کتابهای شیعه بر اینها بیفزائیم در این صورت به بالاترین درجه از تواتر خواهد رسید.

ص: 21

ص: 22

مهدویّت در اسلام

مسأله مهدویّت در اسلام ، آنچنانکه شیعه مطرح می کند ، یکی از اصیل ترین پایه های تداوم اسلام ، و شرط اساسی انقلاب جهانی اسلام و پیروزی و حاکمیّت همه جانبه آئین قرآن بر دیگر آئین ها و حکومت های جهان است.

زیرا تنها در سایه رهبری امام واجد شرایط و خلیفه معصوم و منبعث از جانب بنیانگذار اسلام است که اسلام راستین با آزادی کامل و ابعاد گسترده اش در همه شؤون علمی ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، عبادی ، اخلاقی ، فرهنگی ، قضائی ، نظامی و . . .

می تواند در سراسر جهان و در میان عموم توده های بشری

ص: 23

خودنمائی کند؛ و در همین حال وعده الهی در قرآن مجید(1) مبنی بر پیروزی مستضعفان بر مستکبران عینیّت و تحقّق پیدا نماید.

مگر نه این است که در طول چهارده قرن گذشته تاریخ اسلام صدها کشور بزرگ و کوچک و جزیره و امیرنشین و شیخ نشین در گوشه و کنار جهان وجود داشته و دارد که مردمش و هیئت حاکمه اش و صدا و سیمایش و دانشگاه و دادگستریش همه و همه دم از اسلام زده و می زنند.

و هم اکنون در همه این مراکز انواع شعارهای اسلامی از طریق رسانه های گروهی و کتاب و مقاله ، با ابعاد گسترده تر از گذشته توجه عموم را به خود جلب کرده ، و اکثرا مدّعی هستند و تا حدّی هم راست می گویند که قانون اساسی خود را از روی قرآن تدوین نموده اند.

ولی متأسفانه نمی توانیم یک کشور پهناور حدود چهل میلیون نفری همچون مصر ، بلکه یک کشور بسیار کوچک یا منطقه شیخ نشینی را معرفی کنیم که نظام صد در صد اسلامی بر آن حاکمیّت داشته ، و از هر جهت مورد عمل بوده باشد.

در صورتیکه اگر رهبری کشورها را زمامداران لایق و مسلمان که هم آگاهی از اسلام داشتند و هم آزادی

ص: 24


1- « و نُرید أن نمنّ علی الذین استُضعِفوا فِی الأرضِ و نَجعلهم أئمةً و نَجعلهُمُ الوَارِثین» ؛ قصص 28/5 .

از سرسپردگی اجانب و استعمارگران عهده دار بودند ، این چنین انواع انحراف گرائی ، کجروی مادی و معنوی ، فقر و عقب افتادگی همه جانبه ، و ظلم و فساد جایگزین اسلام نمی شد. و این چنین اختلافات عقیدتی و اخلاقی و سیاسی و مسلکی و طبقاتی و اجتماعی ، بیش از یک میلیارد مسلمان را دچار تفرقه و جدائی نمی کرد؛ و تحت نفوذ دشمنان اسلام و استعمارگران قرار نمی داد؛ و دست گدائی آنان را در جهت علم و صنعت و خوراک و پوشاک و دارو و درمان پیش شرق و غرب دراز نمی نمود.

بدین ترتیب عدل و مساوات واقعی و جهانی و نجات از یوغ ظلم و جور و جهل و نادانی و فقر و ناأمنی معنا و مفهومی نخواهد داشت ، مگر با روی کار آمدن یک زمامدار لایق و نیرومندی که با آزادی مطلق و به دور از هرگونه ترس و تقیّه و وابستگی و خودفروختگی ، در صحنه عمل وارد شود؛ و قبل از هر چیز اسلام اصیل را از چنگال اسارت زمامداران نالایق و خود فروخته ، و مسلمانان فریب خورده آزاد سازد؛ و آنگاه بر اساس قوانین اصیل اسلامی و روش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی(علیه السلام) بر مردم حکومت نماید. آری به عقیده شیعه امامیه ، و محقّقان اهل تسنّن ، این لباسی است که به قامت یکتا فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) ، « مهدی منتظر( عج ) » دوخته شده؛ و تنها اوست که مسؤولیّت این کار به عهده اش واگذار شده؛ و هم اوست که در سایه رهبریش

ص: 25

مستضعفان جهان بر مستکبران پیروز ، و آنچه را که قرآن مجید در رابطه با حکومت جهانی و زمامداری مطلق به بندگان شایسته خدا نوید داده و گوید: « وَ لَقد کَتبنا فِی الزَّبور مِن بَعد الذِّکر أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادیَ الصَّالحُون »(1) به برکت وجود او ، و به دست او تحقّق خواهد یافت.

ص: 26


1- « ما در زبور ، پس از ذکر ( تورات ) نوشته ایم که زمین را بندگان شایسته خدا به ارث خواهند برد » ؛ أنبیاء 21/105 .

شناخت کوتاه از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

نام: محمّد. پدر: امام حسن عسکری(علیه السلام). مادر: نرجس(1).

القاب: حجت ، خاتم ، صاحب الزّمان ، قائم ، منتظَر ، و از همه

ص: 27


1- و به نقلی ملیکه دختر یشوعا پسر قیصر روم ( که نسب وی به وصی مسیح ، شمعون الصفا ، می رسید ) بود؛ و در جنگ اعراب و روم بر اثر شکست رومیان اسیر ، و طبق معمول آن روز به عنوان کنیز در بغداد به معرض فروش درآمد؛ و نماینده حضرت هادی(علیه السلام) وی را برای امام عسکری(علیه السلام) خریداری ، و در اختیار آن حضرت قرار داد.

مشهورتر مهدی.

شکل: چون ستاره درخشان نورانی ، و دارای خالی سیاه بر گونه راست .

زاد روز: شب نیمه شعبان 255 ، هنگام طلوع فجر.

زادگاه: شهر سامراء.

غیبت صغری: از سنّ پنج سالگی به مدّت 69 سال.

نمایندگان: چهار نفر از شخصیّت های شیعه به نامهای:

1 ابو عمرو ، عثمان بن سعید بن عمرو عمری اسدی ، وکیل و نماینده پیشین امام هادی و امام عسکری علیهما السّلام.

2 فرزند او ، ابو جعفر ، محمد بن عثمان بن سعید ، در گذشته 304.

3 أبوالقاسم ، حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی ، در گذشته 326.

4 ابوالحسن علی بن محمد سمری ، در گذشته 329.

محل اقامت نامبردگان بغداد ، و کلیّه امور شیعیان و خواسته ها و نامه های آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل می شد؛ و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است.

غیبت کبری: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید؛ و تا به هنگام فرمان الهی مبنی بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار ، همچنان ادامه خواهد داشت.

نمایندگان و وظیفه مردم در دوران غیبت کبری: کسیکه فقیه

ص: 28

خویشتن دار ، مخالف هوای نفس ، و فرمانبر امر خداوند باشد ، اونماینده امام زمان است؛ و بر دیگران لازم است از او پیروی کنند؛ زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّت اند ، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد(1).

هنگام ظهور: آنگاه که منادی حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدی بر سر زبانها افتد؛ مردم دلباخته او شوند؛ و از کسی جز او سخن نگویند. محل ظهور: مکّه معظّمه. محل بیعت ( تعهّد مردم در پیروی از امام ): مسجدالحرام ، میان رکن و مقام. نشانی: فرشته ای از بالای سر او فریاد می زند: این مهدی است ، او را پیروی کنید. یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او ، عصای موسی در دستش ، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. یاران: سیصد و سیزده نفر ( به عدد اصحاب بدر ) ، افرادی باشند که هسته مرکزی زمامداری او را تشکیل دهند؛ و در حقیقت کارگردانان اصلی قیام مهدی(علیه السلام) ، و کارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانی اسلام خواهند بود که از اطراف جهان به دور حضرتش گرد

ص: 29


1- « من کان من الفقهاء حافظا لدینه ، مخالفا لهواه ، مطیعا لأمر مولاه ، فللعوام أن یقلّدوه ، فانهم حجّتی و أنا حجة اللّه علیهم ».

آیند.

روش حکومتی: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام امیرمؤمنان(علیه السلام).

شعاع و دامنه حکومت: سراسر جهان را فرا گیرد؛ و زمین را از عدل و داد پر کند در حالی که از جور و ستم پر شده باشد. مرکز حکومت: مسجد کوفه ، مرکز خلافت و حکومت جدّ بزرگوارش علی(علیه السلام) .

چگونگی پیروزی بر دشمنان: همانند پیروزی جدّ عالی مقامش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر کافران و مشرکان ، خداوند او را با گروههای منظّم هزار نفری از فرشتگان(1) یا سه هزار نفری که از آسمان فرود آمدند(2) یا پنج هزار نفری که دارای نشان مخصوص بودند(3) مدد داد؛ و نیز در جبهه های جنگ یاریش کند ، آنچنان که مؤمنان را در حال شکست در بدر(4) و دیگر جبهه های فراوان و روز تاریخی حنین(5) یاری و پیروز فرمود و در جنگ احزاب ،

ص: 30


1- « فاستجاب لکم أنی مُمدُّکم بألف من الملائکة مُردفین » ،أنفال 8/9.
2- « ألن یکفیکم أن یمدکم ربکم بثلاثة آلاف من الملائکة منزلین »، آل عمران 3/124.
3- « بلی . . . یمددکم ربکم بخمسة آلاف من الملائکة مسوِّمین » ، آل عمران 3/125.
4- « و لقد نصرکم اللّه ببدر و أنتم أذلة » ، آل عمران 3/123.
5- « و لقد نصرکم اللّه فی مواطن کثیرة و یوم حنین » ، توبه 9/25.

رعب و وحشت در دل کفار و مشرکان فرو ریخت(1).

مدت زمامداری: روایات که اکثرا مربوط به اهل تسنّن است در این باره باختلاف سخن گفته ، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است. وزیر و معاون: عیسی(علیه السلام) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همکاری نماید. برکات حکومت و رهبری او: درهای خیر و برکت از آسمان به روی مردم گشوده شود؛ عمرها به درازا کشد؛ مردم همه در رفاه و بی نیازی بسر برند؛ شهرها همه بر اثر آبادانی و سرسبزی به هم پیوسته گردند ، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نیازی نخواهد بود؛ و اگر زنی یا زنانی تنها از مشرق به مغرب روند کسی را با آنها کاری نباشد.

ولادت حضرت مهدی(علیه السلام):

در اینجا توجه خوانندگان ارجمند را به یک موضوع مهم جلب می نمائیم و آن اینکه:

اصل مسأله مهدویّت در اسلام مانند مسأله امامت که در

ص: 31


1- « و قذف فی قلوبکم الرعب فریقا تقتلون و تأسرون فریقا » ، أحزاب 33/26.

پیشگفتار بدان اشاره کردیم یک مسأله اتفاقی بین همه مذاهب عقیدتی و فقهی اسلام است. چیزی که در این رابطه مورد اختلاف می باشد موضوع ولادت حضرت مهدی است که گروهی انگشت شمار از اهل تسنّن منکر ، و اکثریّت قریب به اتفاقْ موافق با شیعه ، و در منابع عقیدتی ، حدیثی و تاریخی خود صریحا بدان اعتراف کرده اند.

ناگفته پیداست که معتقدان به ولادت آن حضرت نیز در انتساب آن بزرگوار به امام عسکری ، و دیگر ویژگیها و شؤون حیاتی او از قبیل غیبت و . . . با شیعه هم عقیده اند. با توجه به اینکه ما در این کتاب در انطباق بخشی از فرازهای سخنان امام در نهج البلاغه با مسأله مهدی منتظر ، متکی به اعتراف ابن ابی الحدید ، شارح نهج البلاغه ، شده ایم ، و نامبرده در موضوع ولادت آن حضرت با شیعه مخالف ، و آن را موکول به بعد نموده است ، ما در این مقدمه به اسامی بیش از یکصد نفر از دانشمندان و مورخان اهل تسنن که با شیعه همعقیده ، و به ولادت حضرت مهدی در نیمه دوم قرن سوم هجری اعتراف کرده اند اشاره می کنیم؛ و برای تفصیل بیشتر ، علاقمندان آشنا به زبان عربی را به کتاب « الامام المهدی عند اهل السنة »(1) و مقدمه آن ارجاع

ص: 32


1- این کتاب تألیف این ضعیف ، شامل 56 متن حدیثی ، تاریخی ، کلامی و ادبی اختصاصی یا ضمنی اهل تسنن است درباره حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، که برای دومین بار بسال 1402 در دو جلد بزرگ در بیروت چاپ و منتشر شده است.

می دهیم.

1 ابوبکر محمد بن هارون رویانی ( در گذشته 307 ) در « مسند » مخطوط موجود در کتابخانه ظاهریه شام که بخش ویژه حضرت « مهدی » در جلد سوم « الامام المهدی عند اهل السنة » مندرج ، تا به یاری خدا چاپ و منتشر گردد.

2 ابن ابی ثلج ، ابوبکر ، محمّد بن احمد بن بغدادی ( 238 322 ) از بزرگان محدثان و مؤلف « تاریخ الأئمة » که به عنوان « موالید الأئمة » به پیوست « الفصول العشرة فی الغیبة شیخ مفید » و « نوادر راوندی » به سال 1370 هجری در نجف به چاپ رسیده؛ و در این کتاب انتساب حضرت مهدی(علیه السلام) به امام عسکری و ولادت آن بزرگوار را صریحا اعتراف نموده است.

3 ابوالعباس ، احمد بن ابراهیم بن علی کندی ، شاگرد ابن جریر طبری ، استاد حافظ ابونعیم اصفهانی ، مقیم مکه ، و راوی کتاب « موالید الأئمة ».

4 ابو علی ، احمد بن محمد بن علی عمادی نسوی ، راوی کتاب « موالید الأئمة » ابن ابی ثلج به سال 350 از کندی سابق الذکر.

ص: 33

5 ابو مسعود ، احمد بن محمد بن عبدالعزیزبن شاذان بجلی، نویسنده و قاری رساله « موالید الأئمة » بر ابومنصور شیرازی.

6 ابومنصور ، عبدالرحیم بن محمد بن احمد بن شرابی شیرازی که رساله مذبور را از ابی مسعود شنیده و نوشته است. 7 ابومحمد ، اسد بن احمد ثقفی که رساله « موالید الأئمة » را از ابومنصور گرفته است. 8 ابوماجد ، محمد بن حامد بن عبدالمنعم بن عزیز بن واعظ که رساله فوق الذکر را به نقل از ثقفی نامبرده ضبط کرده است. 9 ابوعبداللّه ، محمد بن عبدالواحد بن فاخر قرشی که این رساله را از ابوماجد شنیده و نقل کرده است. 10 محب الدین ، ابو عبداللّه ، محمد بن محمود بن حسن نجار بغدادی( 643 ) که شاگرد ابن جوزی ، مدرس مدرسه « مستنصریه » بغداد ، و مؤلف « ذیل تاریخ بغداد شامل40جلد » بوده و محتوای رساله « موالید الأئمة » را از مشایخ سه گانه پیشین ( ابومحمد ثقفی ، ابوماجد ، ابوعبداللّه فاخر قرشی ) شنیده و ضبط نموده است.

11 نسب شناس مشهور ، ابونصر ، سهل بن عبداللّه بخاری زیدی ( بعد 341 ) در « سرُّ السلسة العلویَّة » پیرامون نام امام حسن عسکرس(علیه السلام) چاپ نجف.

12 مورخ شهیر علی بن حسین مسعودی( 346 ) در « مروج الذهب » جلد 8 ،چاپ لیدن به ضمیمه ترجمه فرانسوی ص40.

ص: 34

13 خوارزمی ، محمد بن احمد بن یوسف کاتب( 387 ) در « مفاتیح العلوم » ، چاپ لیدن سنه 1895 ، ص32 33.

14 حافظ ابوالفتح ، محمد بن احمد بن ابی الفوارس بغدادی ( 388 412 ) در « اربعین» خود شماره 4 به نقل« کشف الاستار » محدّث نوری ص 29 چاپ اول.

15 جعفر بن محمد بن المعتز مستغفری سمرقندی ( 432 ) در « دلائل النبوة و المعجزات » ( بنا به نقل شیخانی در « الصراط السوی » ).

16 ابوبکر ، احمد بن حسین بیهقی خسروجردی شافعی ( 458 ) در « شعب الایمان » چاپ دائرة المعارف هند.

17 مؤلف « مجمل التواریخ و القصص » فارسی، ( تألیف سال 520 ) ، ص 458 چاپ تهران.

18 احمد بن ابی الحسن نامقی جامی( 536 ) به نقل « ینابیع المودة » ضمن احوال امیر مؤمنان ، باب 87 ص 566.

19 ابن خشاب ، أبومحمد ، عبداللّه بن احمد بغدادی ( 567 ) در « تاریخ موالید الائمة و . . . »(1) به نقل « کشف الأستار » و « أعیان الشیعه » .

20 اخطب خوارزم ، موفق بن احمد حنفی( 484 568 ) در

ص: 35


1- جهت آگاهی بر مصادر شرح حال او و نسخه کتابش مراجعه شود به « الذریعه » 23/233 ، و « معجم المؤلفین » 6/20.

« مقتل امام حسین » ( که بعضی با مناقب امیرالمؤمنین از همان نویسنده اشتباه کرده اند ) ج 1 ص 94 ، 96 ضمن دو روایت و به نقل « ینابیع المودة » ص 492 چاپ اسلامبول سنة 1301 و « کشف الاستار » علامه نوری.

21 یحیی بن سلامت خصکفی شافعی ( 568 ) به نقل مؤلفان « تذکرة الخواص » ص 360 چاپ نجف و « ینابیع المودة » باب 87 ص569 بعنوان بعض شافعیه.

22 ابن ازرق ، عبداللّه بن محمد بن فارقی ( 590 ) در « تاریخ میا فارقین » به نقل « وفیات الاعیان » ( ج 3 ص316 ، شماره مسلسل534 ).

23 خلیفه عباسی ، الناصرلدین اللّه ، احمد بن مستضیی ء ( 622 ) روی درب مُنبَّت کاری صفه سرداب سامراء که به دستور او تهیه و نصب گردیده.

24 شهاب الدین ، یاقوت بن عبداللّه حموی رومی بغدادی ( 626 ) در « معجم البلدان » ( ج 3 ص 173 ) پیرامون کلمه « سامراء ».

25 شیخ فرید الدین عطار ، محمد بن ابراهیم نیشابوری همدانی ( 627 ) در دیوانش به نام « مظهر الصفات » به نقل « ینابیع المودة » باب87.

26 ابن اثیر جزری ، عزالدین علی بن محمد شیبانی موصلی( 555 630 ) در « الکامل » ذیل سنه 260.

ص: 36

27 شیخ محی الدین محمد بن علی معروف به ابن عربی طائی اندلسی ( 638 ) به نقل شعرانی در « الیواقیت و الجواهر » مبحث 65 از باب 366 « فتوحات مکیه » او که متأسفانه در چاپهای متعدد مصر از روی خیانت این مطلب ساقط شده. نیز حمزاوی در « مشارق الانوار » و صبان در « اسعاف الراغبین» این مطلب را از محی الدین نقل کرده اند.

28 شیخ سعد الدین ، محمد بن مؤید حمویه ، معروف به سعد الدین حموی ( 650 ) در رساله « مهدی منتظر » به نقل جامی در « مرآة الاسرار ».

29 شیخ کمال الدین محمد بن طلحه شافعی نصیبی ( 582 652 ) در « مطالب السئول فی مناقب آل الرسول » باب 12 و نیز در « الدر المنظم » که بخشی از آن در باب 68 « ینابیع المودة » ( ص 493 494 ) درج و به چاپ رسیده است(1).

30 شمس الدین ، یوسف بن قزاوغلی ، سبط ابی الفرج بن جوزی( 654 ) در« تذکرة خواص الامة فصل ویژه حضرت مهدی » که در تهران و نجف به چاپ رسیده است.

31 حافظ ابوعبداللّه محمد بن یوسف گنجی شافعی( 658 ) در « کفایة الطالب » پیرو نام امام عسکری(علیه السلام) و در « البیان فی

ص: 37


1- نسخه مخطوط « الدر المنظم » در کتابخانه حسین باشا در آستانه ترکیه بشماره 346 موجود است.[ الغدیر 5/414 ]

أخبار صاحب الزمان » باب 25 که مکرر در ایران و نجف و بیروت چاپ شده است.

32 جلال الدین بلخی رومی( 672 ) در « مثنوی » ، ضمن قصیده « ای سرور مردان علی مستان سلامت می کنند ». [ « ینابیع الموده » ،باب 87 ]

33 صدرالدین قونوی از بزرگان عرفا و فلاسفه( 673 ) در قصیده « رائیه » خود به نقل « کشف الاستار » محدث نوری شماره مسلسل 31.

34 ابن خلکان ( 681 ) در « وفیات الاعیان » ج 1 ص 571 چاپ بولاق مصر ، و در چاپ دیگر ج 3 ص 316 شماره 534.

35 عزیزالدین ، عبدالعزیز بن محمد نسفی صوفی( 686 ) در رساله خود به نقل « ینابیع المودة » پایان باب 87. و او غیر از عزیزالدین عمر بن محمد بن احمد نسفی مؤلف « عقاید النسفیه » و در گذشته 538 است که مؤلفان « کشف الاستار » و « منتخب الاثر » با یکدیگر اشتباه نموده اند ، و مؤلف « دانشمندان عامه و مهدی موعود » تاریخ فوتش را 616 نگاشته است.

36 حکیم ادیب ، عامر بن بصری نزیل سواین روم ( 696 ) در « تائیه » خود که به نقل « معجم المؤلفین » 5/54 بنام « ذات الانوار » با مقدمه عبدالقادر مغربی و به اعانت ماسینیون به چاپ رسیده ، و علامه نوری در صفحه 55 « کشف الاستار » این

ص: 38

بخش از اشعار او را ذکر نموده است.

37 مورخ نامی ، حمداللّه بن ابی بکر مستوفی قزوینی ( 730 ) در « تاریخ گزیده فارسی » ص 206 207 چاپ 1339 تهران.

38 شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد بن مؤید جوینی حموئی شافعی ( 644 732 ) در « فرائد السمطین » ج 2 ص 337 چاپ بیروت.

39 مورخ شهیر ، ابوالفداء ، عمادالدین اسماعیل بن علی ، حاکم حماة از بلاد سوریه( 732 ) در « المختصر فی اخبار البشر » ذیل سنه 254 ج 2 ص45.

40 کمال الدین عبدالرزاق بن احمد کاشانی صوفی ( 730 یا 735 ) در « تحفة الاخوان فی خصایص الفتیان » به نقل سعید نفیسی در « سر چشمه تصوف در ایران » ص216.

41 عارف شهیر علاءالدوله سمنانی ، احمد بن محمد شافعی ( 659 736 ) به نقل خواجه پارسا در « فصل الخطاب پیرامون ذکر ابدال و اقطاب » که مورد عقیده متصوفه اهل سنت است.

42 مورخ شهیر ، شمس الدین محمد ذهبی ( 673 748 ) که اصلش ترکمانی و در دمشق اقامت گزیده ، در تاریخ « دول الاسلام » ج 1 ص 158 ذیل سنه 260؛ نیز در « العبر فی خبر من غبر » ج 2 ص 20 ذیل حوادث سنه 260.

43 ابن وردی ، زین الدین عمر بن مظفر بن ابی الفوارس ( 691 749 ) در « تتمة المختصر » معروف به تاریخ ابن وردی ،

ص: 39

چاپ مصر ج 1 ص 318 ذیل حوادث سنه 254 پیرامون وفات امام هادی(علیه السلام). 44 شیخ شمس الدین محمد بن یوسف زرندی حنفی انصاری ( 693 747 یا 748 یا 750 ) در « معراج الوصول الی معرفة فضیلة آل الرسول » که عکس نسخه خطی آن از کتابخانه ناصریه لکهنو در مکتبه اینجانب موجود است.

45 صلاح الدین صفدی خلیل بن ایبک ( 764 ) مؤلف « الوافی بالوفیات » و « شرح لامیة العجم » و « شرح الدائرة » به نقل « ینابیع المودة » باب 86.

46 حافظ محدث ، عبداللّه بن محمد مطیری مدنی شافعی نقشبندی ( 765 ) در « الریاض الزاهرة فی فضل آل بیت النبی و عترته الطاهره » به نقل « کشف الاستار » علامه نوری ، ص 93 و 215 216 چاپ قدیم.

47 مورخ شهیر ، عبداللّه بن علی یافعی یمنی شافعی ( 700768 ) در « مرآة الجنان » ج 2 ص172 ذیل حوادث سنه 260.

48 سید علی بن شهاب بن محمد همدانی مقیم هند ( 714 786 ) در « مودة القربی » و « اهل العباء » که نسخه عکسی آن از کتابخانه ناصریه هند نزد اینجانب موجود است ، و متن کامل آن ضمن باب 56 « ینابیع المودّة » ص 288 317 چاپ نجف مندرج است.

ص: 40

49 ابو ولید ، محب الدین ، محمّد بن شحنه حلبی حنفی ( 749 815 ) در « روضة المناظر فی اخبار الاوائل و الاواخر » که مختصر « تاریخ ابوالفداء » است و در حاشیه « مروج الذهب » به سال 1303 در مصر به چاپ رسیده است ج 1 ص 294.

50 عارف شهیر و مورخ نامی ، محمد بن محمد بن محمود بخاری معروف به خواجه پارسا حنفی نقشبندی ( 822 ) در « فصل الخطاب » که نسخه اش در کتابخانه مجلس و فتوکپی آن نزد اینجانب موجود می باشد؛ و گویا در هند به چاپ رسیده است؛ و بخش ویژه ائمه اثناعشر آن مندرج در باب 65 « ینابیع المودة » می باشد.

51 مورخ شهیر ، احمد بن جلال الدین محمد فصیح خوافی ( 777 845 ) در « مجمل فصیحی » چاپ مشهد سنه 1341 ، ج 1 ص 231 ، ضمن رویدادهای 255.

52 شهاب الدین بن شمس الدین بن عمر هندی ، معروف به ملک العلماء زاولی دولت آبادی ( 849 ) در « هدایة السعداء فی مناقب السادات » به نقل « کشف الاستار » علامه نوری ص 73 و « البرهان » علامه سید محسن عاملی شامی چاپ دمشق.

53 خواجه أفضل الدین بن صدرالدین ترکه خجندی اصفهانی( 850 ) در « تنقیح الادلة و العلل » ترجمه « ملل و نحل » شهرستانی ، ص 18 و 183 و 187.

ص: 41

54 ابن صباغ ، نورالدین ، علی بن محمد مالکی ( 734855 ) در « الفصول المهمة فی معرفة الائمه » ضمن فصل ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) ، ص 274 چاپ غری. 55 شیخ عبدالرحمن بسطامی ( 858 ) در « درة المعارف » به نقل « ینابیع المودة » باب 84. 56 ابوالمعالی ، سراج الدین ، محمد بن عبداللّه حسینی رفاعی مخزومی بغدادی ( 793 885 ) در « صحاح الاخبار فی نسب السادة الفاطمیة الاخیار » ص 143 ، چاپ 1306 مصر. 57 نورالدین ، عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدین دشتی جامی حنفی شاعر( 898 ) صاحب « شرح کافیه » در « شواهد النبوة » که در لکهنو و بمبئی در 44 صفحه بچاپ رسیده است وفتوکپی نسخه خطی مجلس شورای اسلامی نزد اینجانب موجود است.

58 محمد بن داود نسیمی منزلاوی صوفی ( 901 ) به نقل قندوزی در « ینابیع المودة » باب 86 ص 566 چاپ نجف.

59 مورخ نامی ، میرخواند ، محمد بن خاوند شاه ( 903 ) در « روضة الصفا » ج 3 ص 59 62 فصل ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) ، که در کتابخانه مسجد اعظم قم موجود می باشد.

60 قاضی فضل بن روزبهان خنجی شیرازی ( درگذشته بعد 909 ) که از سرسخت ترین مخالفان شیعه بوده ، در قصیده خود که شامل سلام بر یک یک انوار مقدسه چهارده معصوم است

ص: 42

و در مسأله پنجم از بخش سوم « ابطال الباطل » آنرا ذکر نموده ، و نگارنده عین آن را در مقدمه « الامام المهدی عند اهل السنة » بخش مخطوطات آورده است.

61 ملاحسین بن علی کاشفی بیهقی سبزواری هروی( 910 ) در « روضة الشهداء » فصل هشتم چاپهای دهلی و غیره.

62 قاضی حسین بن معین الدین میبدی یزدی حکیم ( 911 ) از شاگردان ملا جلال الدین دوانی در شرح دیوان منسوب به امیرمؤمنان علی(علیه السلام) ص 123 و ص 371 چاپ تهران.

63 فیلسوف شهیر جلال الدین محمد بن اسعد صدیقی دوانی شافعی ( 907 یا 918 یا 928 ) در « نور الهدایة فی اثبات الولایة » که بار اول ضمیمه « خصایص » ابن بطریق بسال 1211 قمری ، و بعدا به سال 1375 در تهران بچاپ رسیده است.

64 ابوالحسن ، علی بن محمد شاذلی ( 857939 ) بنا به نقل شعرانی در « الیواقیت و الجواهر » باب 56.

65 مورخ نامی ، خواند میر ( 942 ) ، سبط میرخواند مؤلف « روضة الصفا » در تاریخ « حبیب السّیر » ج 2 ص 100 113.

66 شمس الدین محمد بن طولون دمشقی حنفی ( 953 ) در « الأئمة إثنی عشر » ص 117 چاپ دارالصادر بیروت.

67 شیخ حسن عراقی ( بعد 958 ) مدفون بالای کوم الریش در مصر ، به نقل شعرانی در « الیواقیت و الجواهر » مبحث 60 و در « لواقح الانوار » چاپ 1374 مصر ج 2 ص 139 ، ملاقات و

ص: 43

اجتماع او را با حضرت مهدی(علیه السلام) ذکر نموده است.

68 شیخ علی خواص ، استاد عارف شهیر شیخ عبدالوهاب شعرانی ( بعد 958 ) به نقل شاگردش « لواقح الانوار » ج 2 ص150 و « الیواقیت و الجواهر » مبحث 65.

69 تقی الدین ابن ابی منصور ( تاریخ فوت او بدست نیامد ) شعرانی در « الیواقیت و الجواهر » آغاز باب 65 از کتاب « عقیده » او نقل کرده است.

70 مورخ شهیر ، قاضی حسین بن محمد دیار بکری ( 966 ) در « تاریخ الخمیس » ج 2 ص 343 پیرامون حوادث 260 و رویدادهای ایام معتمد عباسی.

71 عارف شهیر ، شیخ عبدالوهاب بن احمد شعرانی شافعی ( 898 973 ) در « الیواقیت و الجواهر » مبحث 65.

72 شهاب الدین ، شیخ الاسلام ، احمد بن حجر هیثمی شافعی ( 909 974 ) در « صواعق المحرقة » ص 100 و 124چاپ 1313 هجری مصر ،

73 سید جمال الدین ، عطاء اللّه بن سید غیاث الدین فضل اللّه شیرازی نیشابوری ( 1000 ) در « روضة الاحباب » فارسی ، چاپ 1297 لکهنو و 1310 هند ، در فصل ویژه حضرت مهدی(علیه السلام).

74 محدث شهیر ، ملاعلی بن سلطان هروی قاری ( 1014 ) در « المرقاة فی شرح المشکاة » که بخش ویژه حضرت

ص: 44

مهدی(علیه السلام) از آن در جلد دوم « الامام المهدی عند اهل السنة » به چاپ رسیده است.

75 مورخ شهیر و فاضل ، ابی العباس ، احمد بن یوسف بن احمد دمشقی قرمانی ( 939 1019 ) در تاریخ « اخبار الدول و آثار الاول » ص 117 ، ضمن باب ویژه خلفاء و ائمه.

76 امام ربانی ، احمد بن عبدالاحد فاروقی سرهندی نقشبندی حنفی ( 971 1031 ) ، که از بزرگان صوفیه هند بوده ، و از وی به مجدِّد هزاره دوم تعبیر کرده اند ، در « مکتوبات » ج 3 مکتوب آخر.

77 عارف شهیر ، عبدالرحمن چشتی بن عبدالرسول بن قاسم بن عباسی علوی صوفی ( بعد 1045 ) در « مرآة الاسرار » ، فارسی ، شامل شرح حال مشایخ صوفیه ( که نسخه آن در کتابخانه آصفیه لکهنو به شماره 167 و کتاب 1309 موجود است ، و نسخه دیگری از آن در کتابخانه مجلس تهران موجود می باشد ) و شاه ولی اللّه دهلوی نیز در کتاب « الانتباه فی سلاسل اولیاء اللّه واساتید و ارثی رسول اللّه » از آن نقل کرده است.

78 عارف شهیر ، بدیع الزمان قطب مدار ، کسی که عبد الرحمن صوفی کتاب « مرآة الاسرار » را به خاطر او نوشت و او معاصر وی بود ، و از اعلام نیمه اول سده یازدهم به شمار می رود؛ و به نقل « کشف الاستار » علامه نوری ، ص 51 تحت شماره 27 ، عبدالرحمن داستان دیدار او را با آن حضرت در کتاب نامبرده

ص: 45

آورده است.

79 ابوالمجد ، عبدالحق بن سیف الدین دهلوی بخاری حنفی ( 959 1052 ) در رساله ویژه مناقب ائمه و احوال آنها به نقل « کشف الاستار » تحت شماره 12.

80 مورخ شهیر ، عبدالحی بن احمد ، معروف به ابن عماد دمشقی حنبلی ( 1032 1089 ) در « شذرات الذهب » ضمن حوادث 260 هجری ، ص142 ، چاپ 1350.

81 شیخ محمود بن محمد شیخانی قادری ( بعد 1094 ) در « الصراط السوی فی مناقب آل النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) » .

82 عبدالملک بن حسین بن عبدالملک بن عصامی مکی ( 1049 1111 ) در کتاب « سمط النجوم العوالی » ج 4 ص 137 پیرامون نام حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) و ص 138.

83 میرزا محمد خان بن رستم بدخشی ( 1122 ) در « مفتاح النجا فی مناقب آل العبا » ص 181 ، مخطوط کتابخانه آیت اللّه مرعشی قم.[ ملحقات احقاق الحق 13/95 ]

84 سید عباس بن علی مکی ( بعد 1148 ) در « نزهة الجلیس » ج 2 ص 128 ، چاپ قاهره.

85 شیخ عبداللّه بن محمد شبراوی شافعی مصری ( 1172 ) ، شیخ جامع ازهر ، در « الاتحاف بحب الاشراف » ص 68 69 ، چاپ قاهره.

86 احمد بن علی بن عمر ، شهاب الدین ، ابوالنجاح منینی

ص: 46

حنفی دمشقی ( 1089 1173 ) در کتاب « فتح المنان » در شرح منظومه « الفوز و الامان » شیخ بهائی ، ص 3 ، چاپ قاهره؛ متن این کتاب در « الامام المهدی عند اهل السنة » اینجانب عینا به چاپ رسیده است.

87 شاه ولی اللّه ، احمد بن عبدالرحیم فاروقی دهلوی حنفی ( 1110 1176 ) در « المسلسلات » معروف به « الفضل المبین » قضیه ملاقات بلاذری با آن حضرت را آورده ، و با سکوت موجب رضا از اظهار نظر خودداری کرده است. نیز ( به نقل « کشف الاستار » شماره 26 ) در « الانتباه فی سلاسل اولیاء اللّه » در این زمینه شرح مفصّلی از جامی آورده است.

88 شیخ سراج الدین ، عثمان دده عثمانی ( 1200 ) در « تاریخ الاسلام و الرجال » ص 370 ، نسخه مخطوط کتابخانه آیت اللّه مرعشی.[ ملحقات احقاق الحق 13/92 ]

89 شیخ محمد بن علی صبان مصری شافعی ( 1206 ) در « اسعاف الراغبین فی سیرة المصطفیوفضائل اهل بیته الطاهرین»(1) ذکر نموده است.

90 مولوی علی اکبر بن اسداللّه مودودی ( 1210 ) از مشاهیر

ص: 47


1- این کتاب کرارا در حاشیه « نورالابصار » شبلنجی ، ویکبارهم در حاشیه « مشارق الانوار » حمزاوی در مصر به چاپ رسیده است.

علمای هند و متعصبین سر سخت علیه شیعه در « مکاشفات » که حواشی بر « نفحات الانس » جامی است ( ج 7 ، ص327 ) پیرامون شرح حال علی بن سهل اصفهانی و بحث از عصمت انبیاء و امام مهدی موعود.

91 مولوی محمد مبین هندی لکهنوی ( 1220 ) در « وسیلة النجاة » چاپ گلشن فیض ، ص 316.

92 شیخ عبدالعزیز بن شاه ولی اللّه دهلوی ( 1159 1239 ) ، مؤلف « تحفة اثناعشریة » بنا به نقل « استقصاء الافهام » ص 119 در « النزهة » روایت ابن عقله ، مربوط به ملاقات بلاذری را از « فضل المبین » پدر خود نقل کرده ، و این خود گواه بر عقیده او به حیات حضرت مهدی(علیه السلام) می باشد.

93 خالد بن احمد بن حسین ، ابوالبهاء ، ضیاءالدین نقشبندی شهرزوری ( 1190 1242 ) از بزرگان صوفیه ، در « دیوان فارسی » خود به نقل « مجمع الفصحاء » رضا قلی هدایت ، ج 2 ، ص 11 ، چاپ 1329.

94 رشیدالدین دهلوی هندی (1243) در « ایضاح لطافة المقال » بنقل « الامام الثانی عشر » علامه عبقانی ، ص 47 ، چاپ نجف.

95 نسب شناس شهیر ، ابوالفوز ، محمد امین سویدی بغدادی ( 1246 ) در « سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب » ص 87 در خط عسکری ذکر نموده است.

ص: 48

96 قاضی جواد بن ابراهیم بن محمد ساباط هجری بصری حنفی ( 12501188 ) ، که نخست مسیحی بود و از آن پس گرایش به اسلام پیدا کرد ، در « البراهین الساباطیه فیما یستقیم به دعائم الملة المحمدیة » چاپ عراق ، به نقل « کشف الاستار ».

97 شیخ عبدالکریم یمانی ( قبل 1291 ) ضمن اشعاریکه پیرامون حضرت مهدی(علیه السلام) سروده و در « ینابیع المودة » عینا آنها را آورده است.

98 محدث عالیقدر ، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی معروف به خواجه کلان ( 1220 1294 ) در « ینابیع المودة » آخر باب 56 و آخر باب 79 ، که بارها در ترکیه ، هند ، عراق ، ایران ، و در هفتمین بار به سال 1384 در نجف به چاپ رسیده است.

99 شیخ حسن عدوی حمزاوی شافعی مصری ( 1303 ) در « مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار » ص 153 ، چاپ مصر.

100 عبدالهادی بن رضوان بن محمد بن الابیاری ( 1305 ) در « جالیة الکدر » شرح منظومه سبزواری ص 207 چاپ مصر.

101 مؤلف « تشیید المبانی » ( 1306 ) به نقل علامه محقق میر حامد حسین نیشابوری هندی در « استقصاء الافهام » ص 103 ، چاپ لکهنو.

102 سید مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجی مصری ( 1252 بعد1308 ) در فصل ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) در « نور الابصار »

ص: 49

ص 150 ، چاپ 1322 مصر.

103 عبدالرحمن بن محمد بن باعلوی حضرمی ( 1320 ) ، مفتی حضرم یمن ، در « بغیة المسترشدین » ص 296 ، چاپ مصر ، به نقل از جلال الدین سیوطی.

104 محمود بن وهیب قراغولی بغدادی حنفی در کتاب « جوهرة الکلام » مطبوع ، ص 157 ، در فصلی که تحت عنوان « المجلس الثلاثون فی فضائل محمد المهدی رضی اللّه عنه » ویژه حضرت مهدی(علیه السلام) گشوده ، به ولادت و غیبت آن بزرگوار اعتراف کرده است.

105 عماد الدین حنفی ، به نقل علامه نوری از بعضی اصحاب خود در « کشف الأستار » ص 60 ، اعتراف به ولادت حضرت مهدی(علیه السلام) نموده ، ولی علامه نوری از نصّ کلام او اظهار بی اطلاعی کرده است.

106 فاضل محقق قاضی بهلول بهجت افندی قندوزی زنگنه زوری ( 1350 ) در « محاکمه در تاریخ آل محمّد[ ص ] » که از ترکی آذربایجانی به فارسی ترجمه ، و بالغ بر ده مرتبه در ایران به چاپ رسیده ، و نمایشگر عالی ترین و محققانه ترین بحث در باره امامت است.

107 شیخ عبیداللّه امرتسری حنفی ، معاصر ، در کتاب « ارجح المطالب فی عدّ مناقب اسداللّه الغالب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب[ ع ] » که به زبان اردو نگارش و در لاهور به چاپ

ص: 50

رسیده است ، ص 377.

108 سید عبدالرزاق بن شاکر بدری شافعی ، معاصر ، در کتاب خود « سیرة الامام العاشر علی الهادی[ ع ] » ص 131.

109 محمد شفیق غربال( 1311 1381 ) ، مورخ شهیر و عضو مجمع لغوی در قاهره ، در « دائرة المعارف » که به قلم گروهی از متخصصین در 2000 صفحه نگارش یافته ، و به سال 1965 در قاهره به چاپ رسیده ، زیرعنوان « الأئمة الإثنیعشریة » نوشته است که حضرت مهدی(علیه السلام) در سنه 873 میلادی ( که همزمان با 260 هجری، آغاز غیبت صغری می باشد )غایب گردیده.

110 خیرالدین بن محمود بن محمد زرکلی دمشقی ( 1310 1396 ) در « الأعلام » ج 6 ص 80 چاپ سوم ، ضمن فصلی که به نام « محمد بن الحسن العسکری » باز نموده ، اعتراف به ولادت آن حضرت کرده است.

111یونس احمد سامرائی در کتاب « سامراء فی ادب القرن الثالث الهجری » که با همکاری دانشگاه بغداد به سال 1968 میلادی به چاپ رسیده ، در ص 46 پیرامون واژه « عسکری » می گوید:

« گروهی از شخصیّت ها حامل نسبت این کلمه اند ، از جمله ابوالحسن علی بن محمد الجواد العسکری و فرزندش حسن بن علی و ابوالقاسم محمد بن الحسن العسکری ، و او مهدی منتظر است. »

ص: 51

و در پاورقی همین صفحه تصریح به قبّه و سرداب غیبت نموده و می گوید: « همانجاست که پندارند مهدی منتظر در آن غیبت نموده. »

آنگاه می نویسد: « این سرداب را کثیری از مسلمین در دوره سال زیارت می کنند. » بدین ترتیب گرچه نامبرده تصریح به تاریخ ولادت آن حضرت نکرده است لکن همانرا که دیگران درباره حضرت مهدی(علیه السلام) نوشته اند صریحا و بدون هیچگونه تردیدی نوشته و ولادت آن حضرت را امر مسلّمی دانسته است.

112 مستشار عبدالحلیم جندی مصری ، معاصر ، در کتاب « الامام جعفر الصادق » ص 238 چاپ مجلس اعلای شؤون اسلامی مصر ، 1397. آری ، این شخصیت های بزرگ از اهل تسنن بر ولادت حضرت مهدی(علیه السلام) تصریح کرده اند؛ و از اینجا می توان گفت که مسأله تولد امام مهدی(علیه السلام) از مسلمات گروه عظیمی از علماء اهل تسنن می باشد؛ و کسانیکه قائل به تولد او نیستند و می گویند در آینده متولد خواهد شد در اقلیت می باشند. اکنون با این شناخت فشرده از امام مهدی(علیه السلام) ، لازم است به اصل مطلب که « مهدی منتظر در نهج البلاغه » باشد بپردازیم.

ص: 52

مهدی منتظر در نهج البلاغه

باتوجه به اینکه مجموعه « نهج البلاغه » از دیدگاه حدیث ، ادب و تاربخ از عالی ترین درجه اعتبار و سندیت(1) برخوردار

ص: 53


1- کتاب « مصادر نهج البلاغه و اسانیده » تألیف علامه محقق و دانشمند گرانقدر ، مرحوم سید عبدالزهراء حسینی عراقی ، شامل پژوهش و تحقیق از اسناد حدیثی ، تاریخی و ادبی « نهج البلاغه » می باشد؛ که برای یک یک خطبه ها ، نامه ها و کلمات امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ، 1 تا 12 سند حدیثی ، تاریخی و ادبی از منابع سنی و شیعه ارائه نموده؛ و به حق از عالی ترین و ارزنده ترین کارهائی است که پیرامون شناخت کتاب و استناد آن به امام(علیه السلام) انجام گرفته ، واهمیت و ارزش کتاب را در اختیار همگان قرارداده؛ وضمن چهار مجلد برای دومین بار در بیروت به چاپ رسیده است.     نیز در همین زمینه « مصادر نهج البلاغه » به قلم دانشمند لبنانی ، شیخ عبداللّه نعمت ، رئیس دادگاه جعفری بیروت ، که در یک جلد چاپ و منتشر گردیده. و جز این دو کتاب « مدارک البلاغه و دفع الشبهات عنه » به قلم علامه جلیل شیخ هادی کاشف الغطاء است که ضمیمه « مستدرک نهج البلاغه » همان مؤلف در بیروت به چاپ رسیده.

می باشد ، وسخنان برگزیده باب مدینة العلم رسول اللّه ، امام امیرالمؤمنین ارواحنا فداه دراین کتاب ، بیانگر اسلام راستین و برگردان شیوائی است ازقرآن کریم؛ این سؤال مطرح می شود که موضوع مهدویّت در اسلام بطور کلی و انطباق آن با امام دوازدهم شیعه « حجت بن الحسن العسگری علیه السلام » از نظر « نهج البلاغه » چگونه و تا چه حد از واقعیت برخوردار و قابل قبول است؟

به دیگر سخن ، آیا با چشم پوشی از همه آنچه در احادیث اسلامی و منابع تاریخی راجع به حضرت مهدی(علیه السلام) بازگو شده و بطور عموم در اختیار همگان ، به ویژه پژوهشگران و محققان سنی و شیعه قرار گرفته ، کتاب شریف « نهج البلاغه » تا چه اندازه بازگوی اصل مهدویّت ، و روشنگر مشخصات و ویژگیهای حیاتی آن حضرت ، و ارائه دهنده نقش وجودی او در جهت سازندگی اسلامی می باشد؟

ضمنا برای روشن شدن موضوع بحث ، قبلا توجه

ص: 54

خوانندگان را به این حقیقت جلب نموده که هرچند در کشمکش های عقیدتی و بحث و مجادله های مذهبی بین شیعه و سنّی ، خلافت بلافصل خود امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) موضوع بحث و گفتگو است ، ولی بُعد دیگر امام که حضرتش نمونه انسان کامل ، و داور عادل ، و مثل اعلای انسانی و بیدار کننده وجدان انسان های دردمند ، و باب مدینة العلم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، و کلید قرآن است ، جای بحث و گفتگو نیست. از این جهت گفتار او می تواند جدا کننده حقّ از باطل ، و روش او نمایانگر اسلام اصیل باشد؛ و بدین ترتیب آنچه را که با زبان بیان و با عمل نشان داده ، معیار و الگوئی باشد که هرکس با اتکاء به آن و پیروی از آن راهش را پیدا کند و در تصمیم گیریهای عقیدتی ، و روشهای فقهی ، سیاسی ، اجتماعی ، اخلاقی ، و دیگر شؤون حیاتی و دینی بدان گردن نهد.

کوتاه سخن آنکه سخنان امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در کتاب شریف « نهج البلاغه » بزرگترین سند اسلامی ، و حجتی است از طرف خدا بر همه مسلمانان جهان.

بر این اساس حتی برادران اهل تسنن ، که پایبند به مقام رهبری و خلافت امام(علیه السلام) در مرتبه چهارم هستند ، گفتار و رفتار حضرتش برای آنها حجت است؛ و ناگزیر باید در برابر آن سر تسلیم فرود آورند.

اکنون یاد آوری این مطلب بجاست که موضوع مهدی منتظر

ص: 55

در « نهج البلاغه » منشعب از دو رشته از سخنان امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این کتاب می باشد. بدیگر عبارت ، مسأله مهدویت امام دوازدهم ، و ظهور حضرتش در آخر الزمان در کتاب « نهج البلاغه » از دو نظر قابل بررسی و دارای زمینه برای مطالعه و تحقیق است. نخست از دیدگاه ملاحم و پیشگوئیهای امام(علیه السلام) که مواردی از آن ( امثال روی کار آمدن بنی امیه ، حکومت حجاج بن یوسف ، سقوط بنی امیه ، افتادن زمام امور به دست بنی العباس ، قیام زنج در بصره ، فتنه مغول و . . . ) در گذشته به وقوع پیوسته ، و موارد دیگر مربوط به آینده جهان است از قبیل خبر از ( ظهور ) حضرت مهدی(علیه السلام) و قیام جهانی آن بزرگوار ، که به خواست خدا در آینده به وقوع خواهد پیوست. و از آن پس از دیدگاه مسائل امامت که باز سخنان امام(علیه السلام) پیرامون آن شامل دو بخش است؛ بخشی ویژه امامت و رهبری اهل بیت و . . . از نظر کلی؛ و بخش دیگر ویژه امامت و رهبری مطلقه و جهانی حضرت مهدی(علیه السلام) بخصوص.

این بحث بیاری خدا ، و استعانت از مقام والای ولایت ، در فرصتی بسیار کوتاه تنظیم گردیده؛ و مایه نهایت خوشحالی نویسنده است که محتوای آن با دقّت مورد توجه صاحب نظران ارجمند قرار گرفته ، وبه حکم: « فَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْریتَنفَعُ الْمُؤمِنِین »

ص: 56

موارد نقص و اشتباهش را تذکر دهند تا در فرصت چاپ مجدد ، ترمیم ، و مؤمنان را سود بخشد.

امامت و رهبری در نهج البلاغه

در اینجا نخست فهرستی از سخنان امام(علیه السلام) را که پیرامون امام ، رهبر ، خلیفه ، مسؤول ، و زمامداری بر مسلمانان ایراد فرموده ، به آگاهی خوانندگان ارجمند رسانده(1) ، آنگاه می پردازیم به بحث و بررسی پیرامون آنچه در رابطه با « مهدویت در اسلام » و پیشگوئی از ظهور و قیام فرزندش حضرت مهدی(علیه السلام) ، و تحقق یافتن حکومت جهانی اسلام در سایه رهبری آن بزرگوار وارد

ص: 57


1- این مطلب در مراتب زیر خلاصه می گردد: 1اصل مساله امامت و رهبری در اسلام 2شرایط امامت یا مشخصات و ویژه گیهای امام و رهبر 3انواع مسئولیت های مقام رهبری و قلمرو فعالیت آن 4 موقیعیت اهل بیت و صلاحیت همه جانبه آنها در تصدی مقام خلافت و رهبری 5 سیره و روش امام امیرمومنان علیه السلام از آغاز اسلام تا دوران خلافت و نقش آن حضرت در جهت رهبری 6 رهبری مطلقه و جهانی در اسلام 7 ظهور و قیام امام دوازدهم و تحقق یافتن رهبری و زعامت بی قید و .... .

گردیده؛ و با توجه به اینکه « نهج البلاغه » چاپ صبحی صالح شامل فهارس متعدد ، و بیش از دیگر چاپها مورد توجه و مراجعه می باشد ، شماره خطبه ها و صفحات بر اساس آن تنظیم گردیده است.

ص: 58

تصویر

ص: 59

تصویر

ص: 60

تصویر

ص: 61

تصویر

ص: 62

پیشگوئی های امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) درباره حضرت مهدی(علیه السلام)

اشاره

بر اساس « نهج البلاغه » چاپ صبحی صالح

ص: 63

ص: 64

خطبه 100:

« و خلَّف فینا رایةَ الحقِّ ، مَن تَقدَّمها مَرق ، و مَن تَخلَّف عَنها زَهق ، و مَن لَزِمها لَحَق ، دلیلُها مَکیثُ الکَلام ، بَطِی ءُ القِیام ، سَریعٌ إذا قَام ، فإذا أنتُم أَلَنتم لَه رِقابَکم ، و أَشَرتم إلیه بِأَصابِعِکم جاءَهُ المَوتُ فذَهَب بِه فَلَبِثتُم بَعدَه ماشاءَ اللّه ُ ، حتَّی یُطلِعَ اللّه ُ لَکم مَن یَجمَعُکم ، و یَضُمُّ نَشرَکم ، فلاتَطمَعوا فِی غَیرِ مُقبِلٍ ، و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِرٍ ، فإنَّ المُدْبرَ عَسی أن تَزِلَّ بِهِ إِحدَی قائِمَتَیْهِ ، و تَثبُتَ الأُخرَی ، فَتَرجِعَا حتَّی تَثْبُتا جَمِیعا »

او ( پیامبر ) پرچم حق را برافراشت و در میان ما به یادگار گذارد؛ آن کس که از زیر سایه این پرچم پای پیش نهد از شریعت اسلام خارج گردد؛ و آن کس که از پیرویش سر باز زند به هلاکت رسد؛ و سرانجام کسیکه زیر سایه این

ص: 65

پرچم به پیش رود راه سعادت پیموده و به آن دست یابد.

پرچمدار این پرچم با شکیبائی و آرامش سخن گوید؛ و با کندی و تأنی در اجرای کارها بپا خیزد؛ امّا چون بپا خواست بسی شتاب کند تا به پیروزی نهائی رسد؛ پس آنگاه که سر در گرو فرمانش نهادید ، و با سرانگشت به سویش اشاره کردید ، دوران او سپری شده و مرگش فرارسد. از آن پس ناگزیر مدتی که مشیت الهی اقتضاء کند در انتظار بسر برید ، آنگاه خداوند شخصیتی را برانگیزد تا شما را ( که به اختلاف و جدائی گرائیده اید ) جمع کند و پراکندگی شما را سر و سامان بخشد. پس به کسیکه ( چیزیکه ) رو نکرده دل مبندید؛ و از آن که رو گردانده ناامید مشوید(1).

آگاه باشید که آل محمّد صلَّی اللّه علیه و آله همانند ستارگان این گنبد مینا باشند؛ آن هنگام که یکی از آنها

ص: 66


1- شاید مقصود این باشد که به امام حاضر که به دنیا بی توجه است ، یا از اصلاح کار شما در شرائط موجود ناتوان است ، طمع مورزید؛ و از امام زمان که غائب می شود ناامید نگردید که رمز پیروزی و کلید حل مشکلات در دست اوست. چه ممکن است کسیکه روگردانده یک پایش بلغزد ، و پای دیگرش برقرار ماند ، آنگاه پس از مدتی هر دو با هم بجای خود برگردند ( و دین خدا را که دستخوش حوادث شده ثبات و استقرار بخشد ).

غروب کند دیگری بدرخشد.

گوئی چنان است که در پرتو آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نعمتهای الهی را بر شما فراوان و تمام شده می بینم؛ و آنچه را که آرزویش را در دل می پروراندید بدان دست یافتید.

ابن ابی الحدید می نویسد:امام این خطبه را در سومین جمعه زمامداری خود ایراد فرمود؛ و ضمن آن به مطالبی پیرامون احوال خود اشاره کرد. سپس همچون دیگر شارحان ، بی چون و چرا هدف از ایراد این خطبه را پیشگوئی از مهدی و توصیف آن حضرت دانسته و می گوید: شخصی را که خدا برمی انگیزد از اهل بیت است؛ و این سخن اشاره به مهدی آخرالزمان می باشد و در نزد ما ( اهل تسنن ) غیر موجود است و از این پس وجود پیدا خواهد کرد؛ و به عقیده امامیه اکنون موجود می باشد(1). اکنون لازم است که درباره « و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِرٍ » توضیح دهیم که معنی آن این است که از کسیکه روگردانده مأیوس و ناامید مشوید؛ و مصداق آن غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) و روگردانی آن حضرت از تصدّی ریاست و زعامت ظاهری باشد ، تا هنگام ظهور.

ولی ابن ابی الحدید به خاطر فرار از رفتن زیر بار ولادت آن

ص: 67


1- شرح نهج البلاغه ، ج 7 ص 94 95.

بزرگوار و غیبتش به دست و پا افتاده ، و خواسته است وانمود کند لازمه « مُدْبِر » بودن ، موجود بودن است ، و در صورت عدم تولّد و موجود نبودن ، تعبیر به ادبار و روگردانی غلط است و مفهوم معقولی ندارد.

آنگاه کلمه « و لاتَیأَسُوا مِن مُدْبِرٍ » را این چنین معنا می کند که هرگاه این مهدی از دنیا رفت و فرزندانش را بجانشینی برگزید و کار یکی از آنها به اضطراب و ناپایداری گرائید ، پس مأیوس نشوید و به شکّ نیفتید و نگوئید شاید ما در پیروی اینان دچار اشتباه شده ایم ، زیرا . . .

اکنون این گونه بیراهه روی در تفسیر کلام روشن امام(علیه السلام) را ، جز به مخالفت با واقعیات وتعصب مذهبی ، بر چه چیز می توان تطبیق کرد؟! جوابش به عهده خود خوانندگان است و نیازی به توضیح ندارد.

ص: 68

خطبه 138:

« یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی ، إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی ، و یَعطِفُ الرَّأیَ عَلَی القُرآنِ ، إذا عَطَفُوا القرآنَ علی الرَّأیِ ، حتَّی تَقُومَ الحَربُ بِکم عَلی ساقٍ ، بادِیا نَواجِذُها ، مَملُوءَةً أَخْلافُها ، حُلْوا رَضاعُها ، عَلْقَما عاقِبَتُها » او هوای نفس را به هدایت و رهنمود الهی بر می گرداند ، آن هنگام که مردم هدایت الهی را به خواسته های نفسانی بر گردانده اند. و آنگاه که مردم قرآن را تفسیر به رأی کنند او آراء و نظریات را به قرآن گرایش دهد. ابن ابی الحدید پیرامون این فراز سخنان امام علی(علیه السلام) می گوید:

این کلام اشاره به امامی است که خداوند او را در

ص: 69

آخرالزمان به وجود می آورد و همو باشد که در روایات و آثار به او نوید داده شده است ؛ و مقصود از گرایش به قرآن ، لغو احکام صادره از روی رأی و قیاس ، و منع از عمل بر طبق گمان و تخمین ، و جایگزین کردن عمل بر طبق قرآن است.

بدین ترتیب ابن ابی الحدید به پیشگوئی امیرمؤمنان(علیه السلام) از ظهور و قیام حضرت مهدی(علیه السلام) ، و نقش او در حاکمیت هدایت الهی و قرآن بجای هوی و هوس و رأی و قیاس که روش عقیدتی و فقهی اهل تسنن به ویژه فرقه حنفی را تشکیل می دهد اعتراف نموده ، اما زیر بار ولادت حضرت از پیش نرفته ، و خاطر نشان می کند که بعدا متولّد خواهد شد. و این ادعا در مقدمه کتاب مردود گردید. اما آنچه ما خود از کلام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فهمیم این است که به طور کوتاه می گوئیم: برنامه کار و سازمان حکومت آن امام بزرگوار و موعود اسلام ، همچون زمامداران جهان ، متکی بر هوی و هوس ، و دین سازی و زورگوئی و قوانین تحمیلی نیست؛ بلکه بر اساس رشد عقلی و پیشرفتهای علمی است ، که در سایه هدایت قرآن و تعالیم عالیه اسلام و رهبری حضرتش پایه گذاری می شود. همانطوریکه پیامبر عالی مقام اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ، در پرتو قرآن و دستورات اسلام ، در مدت کوتاهی روح ایمان ، یکتاپرستی ،

ص: 70

نوعدوستی ، عدالت ، رفاه ، نظم و امنیّت همه جانبه ، و علم و دانش را جایگزین عقاید شرک آمیز مذاهب باطل ، رذائل اخلاقی ، انواع تبعیضات و تجاوزات ، فقر علمی ، و دیگر چیزها نموده ، و سرانجام وضع نکبت بار زندگی جاهلی را از ریشه دگرگون ساخت ؛ و عالیترین راه و رسم زندگی و کسب سعادت را به مردم آموخت ؛ و درهای ثروت مادی و معنوی را بر روی آنان گشود.

و امام(علیه السلام) در فراز بعد چنین خاطر نشان می فرماید که: رویدادها وحوادث بدانجا منتهی می شود که جنگ همه را به پا خیزاند ، و همانند حیوان درنده ای که در موقع حمله دهان خود را برای دریدن شکار و بلعیدن آن ، تا آخرین حد باز می کند به شما نیشخند زند؛ پستانهای آن از شیر پر گشته(1)؛ مکیدن شیر آن بس شیرین است ، و سرانجام بس زهرآگین. آری ، همانطور که دیدیم و می بینیم ، در آغاز جنگ ، نوعا غنائم جنگی و موفقیتهائی نصیب جنگجویان می شود؛ و به امید بهره بیشتر و پیروزی کامل جنگ به ذائقه آنها شیرین می آید ، آنچنانکه هریک از طرفین طرح آتش بس طرف دیگر را

ص: 71


1- شاید کنایه از مواد و مهمات جنگی باشد که از هر سو به جنگجویان اعطاء می شود ، و بدین وسیله آتش جنگ برافروخته تر می گردد.

نمی پذیرد؛ اما پایان شوم جنگ ، کشتار ، ویرانی ، معلولین فراوان ، بیماریهای روحی و جسمی ، غارت اموال ، تجاوز به نوامیس ، و انواع بدبختی ها است که کام جنگ افروزان و ملل جنگ زده را تلخ می کند.

هم اکنون نمونه آشکار آن را در جنگ خائنانه و تحمیلی عراق و ایران به چشم خود می بینیم که انواع کمکهای نظامی و سلاحهای جنگی است که با پولهای سعودی و همکاران خود فروخته اش از طرف مصر ، اردن ، اسرائیل ، آمریکا ، شوروی و فرانسه سرازیر عراق می شود؛ و مسلمانان فریب خورده یا خود فروخته بعثی و مرتد را به ادامه جنگ علیه اسلام و مسلمانان ایران تشجیع می کند.

چنانکه جنگ اعراب و اسرائیل در رمضان ، جنگ مسیحیان لبنان با مسلمانان این کشور در چهار سال پیش ، و حمله فعلی اسرائیل به لبنان ، و کشتار بی رحمانه و بی حد و حساب مسلمانان این سرزمین هم نمونه های دیگری از پیشگوئیهای امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) است. امام(علیه السلام) این چنین سخن را ادامه می دهند که: « أَلا وَ فِی غَدٍ و سَیأْتی غَدٌ بِما لا تَعرِفوُن یَأخُذُ الْوَالِی مِن غَیرِها عُمَّالِها عَلی مَساوِی ءِ أَعْمَالِها ، و تُخرِجُ لَهُ الأَرضُ أَفالِیذَ کَبِدِها ، و تُلقِی إِلَیهِ سِلما مَقالیدَها ، فَیُریکم کیفَ عَدلُ السِّیرةِ ، وَ یُحیِی مَیِّتَ الکِتابِ و السُّنَّةِ »

ص: 72

آگاه باشید ، در فردا فردائی که از آمدنش و آنچه همراه دارد نا آگاهید والی و زمامدار ( با این ویژگی که بر اساس وراثت از حکومت های قبل ، یا بند و بست با گروهها و احزاب چپ و راست ، یا سرسپردگی به استعمارگران شرق و غرب روی کار نیامده ) ؛ کارفرمایان و عمال آن حکومتها را بحسب تجاوزات و خیانتهائی که مرتکب شده اند ، محاکمه نموده ، به کیفر رساند؛ و زمین پاره های جگر خود را برای او بیرون آورد ، و از روی تسلیم و فروتنی کلیدهای خود ( اختیار گوشه و کنار جهان ) را به سوی او اندازد؛ و آنگاه او روش زمامداری و آئین دادگستری پیامبر را به شما نشان دهد ، و آثار مرده وفراموش شده کتاب و سنّت را دگر بار زنده ، و به اجراء و گسترش در آورد.

ابن ابی الحدید در ذیل این فراز نوشته است: « أن الوالی یعنی امام الذی یخلقه اللّه تعالی فی آخر الزمان » بدون شک مقصود از والی در این عبارت امامی است که خداوند او را در آخر الزمان خلق خواهد کرد.

کلمه « أفالیذ » جمع « افلاذ » جمع « فلذ » به معنی پاره جگر است ، و این کنایه از گنج ها و ذخائر زیر زمینی امثال طلا ، نقره ، الماس ، نفت ، و غیره است که برای قائم به امر ( زمامدار ) آشکار خواهد شد؛ و در بعضی از تفاسیر کلام

ص: 73

خداوند ، « وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَالَها »(1) به همین موضوع تفسیر شده است. آنگاه گوید: این مطلب در روایتی با تعبیر « و قائت له الارض أفلاذ کبدها »(2) آمده ، که معنای آن چنین است: « زمین پاره های جگر و ذخائر خود را به خارج پرتاب خواهد کرد. » نیز ابن اثیر پیرامون لغت « فلذ » گوید: از اخبار ساعت جمله « و تقی ء الارض أفلاذ کبدها » است؛ و معنای این جمله آنست که زمین گنجهای نهفته خود را خارج می کند ؛ و همانند این کلام است آیه: « وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَالَها »(3).

و علامه قندوزی نیز این فراز از کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تحت عنوان « فی ایراد الکلمات القدسیة لعلی کرم اللّه وجهه ، التی ذکرها فی شأن المهدی فی کتاب نهج البلاغه » آورده است(4).

و حاکم در « مستدرک » به نقل از مجاهد از ابن عباس آورده که گفت:

و اما مهدی آنست که پر می کند زمین را از عدالت ، همچنانکه پر شده باشد از ستم؛ و در این موقع چهارپایان و درندگان در امنیت بسر خواهند برد؛ و زمین پاره های

ص: 74


1- سوره زلزال 99/2 .
2- شرح نهج البلاغه ، 9/46 .
3- نهایه ، ج 3 ص 470 ؛ الفائق ، زمخشری 3/141 .
4- ینابیع المودة ، باب 74 ، ص524 ، چاپ نجف.

جگرش را بیرون اندازد. مجاهد پرسید: پاره های جگر زمین چیست؟ ابن عباس پاسخ داد: قطعاتی همانند ستونهائی از طلا و نقره(1).

ص: 75


1- مستدرک ، ج 4 ص 514.

ص: 76

خطبه 150:

« . . . یا قومِ هذَا إِبانُ وُرودِ کُلِّ مَوعُود ، و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون. أَلا و إِنَّ مَن أَدرکَها مِنَّا یَسرِی فِیهَا بِسِراجٍ مُنِیر ، و یَحذُو فِیهَا عَلَی مِثالِ الصَّالِحِین ، لِیَحُلَّ فِیهَا رِبقا ، و یُعتِقَ فِیهَا رِقَّا ، و یَصدَعَ شَعْبا ، و یَشعَبَ صَدعا ، فِی سِترِة عَنِ النَّاس ، لاَ یُبصِرُ القَائِفُ أَثَرَهُ ، وَ لَو تَابَعَ نَظَرَهُ . . . » ای مردم اکنون هنگام فرا رسیدن فتنه هائی است که به شما وعده داده شده؛ و نزدیک است برخورد با رویدادهائی که حقیقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود. دانسته باشید آنکس که از طریق ما ( مهدی موعود منتظر ) به راز این فتنه ها پی برد و آن روزگار را دریابد ، با مشعل فروزان هدایت ره بسپرد ، و به سیره و روش پاکان و نیکان ( پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام ) رفتار نماید ،

ص: 77

تا در آن گیر و دار گره ها را بگشاید ، و بردگانِ در بند ظلم و خودخواهی و ملّت های اسیر استعمار را از بردگی و اسارت برهاند ، توده های گمراهی و ستمگری را متلاشی و پراکنده سازد ، و حق طلبان را گردهم آورد ، و بدیگر عبارت تشکیلات کفر و ستم را بر هم زند و جدائی و تفرقه اسلام و مسلمانان را تبدیل به یکپارچگی نموده و سامان بخشد.

این رهبر ( مدتها بلکه قرنها ) در پنهانی از مردم بسر برد و هر چند دیگران کوشش کنند تا اثرش را بیابند ، نشانی از رد پایش نیابند. در این هنگام گروهی از مؤمنان برای درهم کوبیدن فتنه ها آماده شوند ، همچون آماده شدن شمشیر که در دست آهنگر صیقل داده شده. همینان چشمانشان به نور و فروغ قرآن روشن گردد ، موج با شکوه تفسیر قرآن در گوش دلشان طنین انداز شود ، شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه حکمت و معارف الهی سیراب گردد. ابن ابی الحدید پیرامون این سخن می گوید: جمله « و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون » کنایه از پیش آمدهای مهم و رویدادهای بی سابقه از قبیل

ص: 78

دابة الارض(1) ، دجال ، فتنه ها و کارهای خارق العاده و وهم انگیز او ، ظهور سفیانی ، و کشتار بیش از حد مردم است.

آنگاه می نویسد:

امام با ایراد جمله « أَلا و إِنَّ مَن أَدرکَها » بذکر مهدی آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته که از کتاب و سنّت پیروی می کند. و جمله « فِی سِترةٍ عَنِ النَّاس » بیانگر موضوع پنهانی و غیبت این شخصیت والا مقام مورد اشاره است.

سپس می گوید:

این موضوع امامیه را در عقیده مذهبی ( ولادت حضرت مهدی(علیه السلام) ) سودی نبخشد؛ هرچند که پنداشته اند سخن امام تصریح به گفته آنها درباره غیبت مهدی است؛ زیرا جایز است که خداوند این چنین امامی را در آخر الزمان بیافریند و مدتی در پنهانی بسر برد ، و دارای مبلغین

ص: 79


1- خداوند در قرآن مجید ، سوره نمل 27/84 ، سخن از « دابة الارض » به میان آورده ، و فرموده: « وَ إذِا وَقعَ القَولُ عَلَیهِم أَخرَجنا لَهم دَآبّةَ الأَرضِ تُکَلِّمُهم أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِایَاتِنَا لاَیوُقِنُون »     و به موجب نقل اکثر مفسران ، مقصود از « دابة الارض » ( جنبنده زمینی ) موجودی است که از طرف خدا برانگیخته شود و با علامت مخصوص ، مؤمن و کافر را از هم جدا و مشخص نماید. رجوع شود به « نهایه » ابن اثیر ، ج 2 ص 96.

و نمایندگانی باشد که دستورات او را به اجرا در آورند ، و از آن پس ظهور نماید و زمام کشورها را بدست گیرد و حکومتها را زیر سلطه خود درآورد و جهان را مسخر فرماید.(1)

اکنون توجه خوانندگان رابدین نکته جلب می نماید که ابن ابی الحدید از یکسو انطباق کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را بر عقیده شیعه درباره حضرت مهدی حجة بن الحسن العسکری(علیه السلام) و ولادت و زنده بودن آن بزرگوار باور نکرده و رد می کند؛ و از سوی دیگر جایز و ممکن می داند که حضرت مهدی(علیه السلام) پس از بدنیا آمدن ، مدتی را در حال غیبت و پنهانی بسر برد ، و نمایندگان و مبلغین از طرف حضرتش به وظائف محوله دینی پردازند ؛ آنگاه ظهور کند و رسما مشغول به کار گردد.

بدون شکّ این نظریه جز تعصّب ولقمه دور سر گردانیدن ، توجیه دیگری نمی تواند داشته باشد ؛ چه اگر ممکن باشد که آن حضرت بعد از بدنیا آمدن غایب گردد و . . . پس همان نظریه ای را ارائه داده است که شیعه می گوید ، منتها با یک اختلاف غیر اساسی ؛

و آن اینکه شیعه معتقد به ولادت امام زمان در سال 256 هجری است ، و این اعتقاد مبتنی بر دهها حدیث از ناحیه امامان

ص: 80


1- شرح نهج البلاغه ، ج 9 ص 128.

معصوم علیهم السَّلام ، و اعترافات بیش از یکصد نفر از مورخان و دانشمندان اهل تسنن است که در مقدمه بدانها اشاره شد. نیز علامه قندوزی در باب 74 « ینابیع المودّة » این فراز از کلام امام را بعنوان مهدی موعود اسلام و مورد نظر شیعه ایراد نموده است.

ص: 81

ص: 82

خطبه 152:

« وَ قَد طَلعَ طَالِعٌ ، وَ لَمعَ لاَمِعٌ ، وَ لاَحَ لاَئِحٌ ، وَ اعتَدَلَ مَائِلٌ ، وَ استَبدَلَ اللّه ُ بِقَومٍ قَوما ، وَ بِیَومٍ یَوما ، وَ انتَظَرْنَا الْغِیَرَ إنْتِظَارَ الْمُجدِبِ الْمطَرَ. وَ إِنَّما الأَئِمَّةُ قَوَّامُ اللّه ِ عَلی خَلْقِهِ ، وَ عُرَفَاؤُهُ عَلی عِبَادِهِ. . . »

طلوع کننده ای طالع شد؛ و درخشنده ای بدرخشید؛ و آشکار کننده ای آشکار گردید؛ و آنچه به انحراف گرائیده بود به حق و اعتدال برگشت؛ و خداوند گروهی را به گروهی تبدیل ، و روزی را در برابر روزی قرار داد.

جز این نیست که امامان ( بر حق ) پاسداران الهی بر خلق خدا هستند ، و آگاهان مراقب از طرف او بر بندگانش؛ کسی به بهشت نخواهد رفت مگر اینکه آنان را بشناسد؛ و هیچکس به دوزخ نخواهد رفت جز آنکه پیشوایان ( بر

ص: 83

حق ) را انکار کند ، و آنها او را جزو پیروان خود ندانند.

ناگفته پیدا است که مقصود از این سخن که شرط رفتن به بهشت را شناخت امامان ، و مایه رفتن به جهنم را نشناختن امامان(علیه السلام) و انکار آنان اعلام نموده شناختن و نشناختن امامان دروغین و پیشوایان ظلم و گمراهی نیست. بنابراین متصدیان امر خلافت قبل از علی(علیه السلام) ، و معاویه ها و یزیدها و مروان ها و عبدالملک ها و هشام ها از بنی امیه ، و سفاح ها و منصورها ، و هرون ها و مأمون ها و متوکل ها و معتمدها و دیگران از بنی العباس ( که سراسر عمرشان به کشتار اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، و قتل و غارت مؤمنین و سادات ، و پر کردن زندانها از افراد بیگناه ، و راه انداختن مجالس شراب و قمار و زنا و هتک اسلام ، و انواع جنایت طی گردید ) کسانی نبودند که شناخت آنها شرط سعادت و نشناختنشان مایه گرفتاری باشد. آری اگر مقصود از این کلام ، افراد نامبرده باشد ، زمامداران خائن کشورها و مناطق مسلمان نشین و نوکران خود فروخته استعمار نیز دست کمی از آنان نداشته ، و باید آنها هم معرفتشان مایه سعادت و عدم شناختشان مایه جهنم باشد؛ و این مطلبی است که هیچ مسلمان عاقلی زیربار آنها نمی رود. چنانکه هدف از شناسائی امامان راستین ، تنها شناختن نام آنها و نام پدرانشان و اطلاع بر تاریخ ولادت و درگذشتشان نیست.

بلکه هدف اصلی از این وظیفه بزرگ اسلامی شناختن امام

ص: 84

است با ویژگیهای علمی و سیره اخلاقی ، اجتماعی ، سیاسی ، و دیگر شؤون شخصی و امامتی ، و اعتراف عقیدتی و عملی بمقام ولایت او.

و مقصود از شناخت آنان مردم را ، شناختن بعنوان شیعه و در خط پیروی آنان بودن است؛ و این درست همان معرفت و شناسائی طرفینی مایه رفتن به بهشت و رهائی از جهنّم است. اکنون با توجه به جملات « إِنَّمَا الا ءَئمَّةُ قَوَّامُ اللّه ِ عَلی خَلْقِهِ ، وَ عُرَفاؤُهُ علی عِبادِه » به این نکته پی خواهیم برد که باید در هر عصر و دوره ای از اعصار و دورانهای اسلامی کسی وجود داشته باشد که تحت عنوان « امام » و « پیشوا » قائم بر خلق خدا و مراقب بر بندگان او باشد. این حقیقتی است غیر قابل انکار که جز بر اساس عقیده شیعه درباره دوازده امام و تولد و حیات امام دوازدهم ، بر هیچ فرقه ای از دیگر فرق اسلامی ( چه شیعه و چه سنی ) منطبق نخواهد شد.

بدین ترتیب تنها کسیکه در طول حدود ده قرن و نیم گذشته تا کنون و بعدا هم تا عصر انقلاب جهانی اسلام می تواند از بین اقشار و توده های مختلف اسلامی ، مصداق بی چون و چرای سخن امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) باشد همانا حضرت بقیة اللّه الأعظم ، مهدی منتظر ، حجة بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد ، که گذشته از شیعه ، بیش از یکصد و بیست نفر از بزرگان علمای اهل سنت و مراجع درجه اول حدیثی ، تاریخی ، و ادبی آنها اعتراف به ولادت

ص: 85

و غیبت و نیز قیام جهانی حضرتش در آینده نموده اند. آری، او هم اکنون در هر کجا که هست به وظیفه قائمیت بر خلق خدا مشغول ، وبه گفته محقق طوسی علیه الرحمة:

« وجوده لطف ، و تصرفه لطف آخر ، و عدمه منّا »(1) اصل وجودش لطف است ، و دخالتش در امور لطفی دیگر ، و عدم تصرف یا غیبتش از ناحیه ماست.

ص: 86


1- به « شرح تجرید » علامه ، و « شرح تجرید » قوشجی مراجعه شود.

خطبه 182:

« . . . قَد لَبِسَ لِلحِکمَة جُنَّتَها ، وَ أَخَذَها بِجَمِیعِ أَدَبِها مِنَ الإِقبَالِ عَلَیهَا وَ المَعرِفَةِ بِها ، وَ التَّفَرُّغِ لَها ، فَهِی عِندَ نَفسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِی یَطلُبُها ، وَ حَاجَتُهُ الَّتِی یَسأَلُ عَنهَا. فَهُوَ مُغتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الإِسلامُ ، وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِه وَ أَلصَقَ الأَرضَ بِجِرَانِهِ ، بَقِیَّةُ مِن بَقَایَا حُجَّتِهِ ، خَلِیفَةٌ مِن خَلائِفِ أَنبِیَائِهِ » همانا زره دانش را بر تن پوشانده ، و آن را با تمام آداب و شرائطی که می باید چون توجه به شناسائی و فراغت بال از سرگرمی به غیر آن پس حکمت گمشده او باشد که پیوسته در جستجوی آن است و خواسته اوست که در تعقیبش پرس و جو می کند. آن زمان که اسلام به غربت گراید و همانند شتری که

ص: 87

رنجور و از راه رفتن باز مانده دم خود را حرکت دهد و سینه بر زمین چسباند ) حرکت و سازندگی خود را از دست بدهد ، و او ( حضرت مهدی(علیه السلام) ) به غربت و پنهانی به سر برد ( تا موقعی که از طرف خدا مأمور به قیام گردد و اسلام را از غربت و فراموشی و حالت بی تفاوتی مردم برهاند ) .

او باقیمانده ای است از حجتهای خدا و خلیفه ایست از خلفای پیامبران. ابن ابی الحدید پیرامون این فراز از سخن امیرمؤمنان(علیه السلام) نوشته است: این گفتار را هر گروهی بر اساس عقیده خود تفسیر کرده اند. شیعه امامیه گمان کرده اند که مقصود از این شخصیت ، مهدی منتظر می باشد. آنگاه به ایراد نظر صوفیه اهل تسنن و فلاسفه و دیگر همفکران خود که هیچ یک نه مستند بدلیل عقلی است نه نقلی پیرامون این فراز از سخن امام پرداخته و گوید: به نظر من بعید نیست که مراد از این شخصیت ، قائم آل محمد در آخر وقت باشد ، هنگامیکه خداوند او را بوجود آورد ، هر چند که ألآن موجود نیست؛ زیرا در این کلام دلیلی بر وجود او نباشد؛ و اتفاق همه فرق اسلامی بر این است که ( عمر ) دنیا و تکلیف مردم جز با ظهور و قیام

ص: 88

او پایان نخواهد یافت.(1)

اکنون توجه به این نکته لازم است که شارح معتزلی ، نخست برداشت شیعه از کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را با تردید نقل کرده ، لیکن چون برگفته های صوفیه و فلاسفه و اصحاب خود دلیل قانع کننده ای نیافته ، ناگزیر تن به عقیده شیعه و صحت برداشت آن از سخن امام(علیه السلام) داده ، و صریحا اعتراف به پیشگوئی آن حضرت از وجود مهدی و قیام جهانی او کرده است؛ اما درباره ولادت و حیات حضرتش تشکیک نموده ، می گوید:

در این کلام چیزی که در حال حاضر دلیل بر وجود او باشد به نظر نمی رسد. بدیهی است که این سخن از مثل ابن ابی الحدید ، با مقام فضلی که داشته ، جز به انکار حقایق و مخالفت از روی تعصّب با شیعه ، به چیز تفسیر نمی شود. زیرا امیرمؤمنان(علیه السلام) درصدد معرفی اصل موضوع مهدی در اسلام و نقش وجودی او پس از ولادت و دیگر مراحل حیاتی آن موعود الهی بوده اند ، نه در مقام خبر دادن از ولادت و موجود بودن کسی که بیش از دو قرن بعد از حضرتش ولادت یافته ، تا در کلامش اشاره ای به موجودیت او باشد ، و ابن ابی الحدید ( بدون توجه به واقعیت تاریخ حضرت مهدی(علیه السلام) ) از آن اشاره بفهمد که

ص: 89


1- شرح نهج البلاغه ، ج 10 ص 96.

مهدی در قرن هفتم زنده و موجود است ، و الا منکر ولادت و حیات او گردد. در حدیثی که به نقل سیوطی در « عرف الوردی »ص126 ابن ابی شیبه ، احمد بن حنبل(1) ، ابوداوود ، ابویعلی(2) ، و طبرانی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آورده اند که ضمن پیشگوئی از مقدمات همزمان با ظهور مهدی(علیه السلام) همانگونه که امیرمؤمنان(علیه السلام) از اسلام تعبیر نموده حضرتش از پیش تعبیر و پیشگوئی نموده و می فرماید:

« یُلقِی الإِسلاَمَ بِجِرانِهِ إِلَی الأَرض »(3)

یعنی اسلام را با کمال آرامش و با تمام ابعاد پیاده و گسترده می کند.

نیز نعیم بن حماد در « فتن » بنا به نقل سید بن طاووس(4)

از پیامبر آورده که فرمود: « مهدی گنجها را استخراج می کند و اموال را تقسیم. » آنگاه فرمود: « یُلقِی الإِسلاَمَ بِجِرانِهِ »

ص: 90


1- مسند احمد بن حنبل ، 6/316.
2- مسند ابویعلی ، ج 12 ص 370 ، شماره 6940.
3- جران به معنای باطن گردن شتر است.
4- الملاحم و الفتن ، ص 44 ، باب 146.

خطبه 187:

« أَلا بِأبی وَ أُمّی هُم مِن عِدَّةٍ أسمائُهُم فِی السَّماءِ مَعرُوفَةٌ وَ فِی الأَرضِ مَجهُولَةٌ. أَلاَ فَتَوَقَّعُوا مَا یَکُونُ مِن إِدبَارِ أُمُورِکُم ، وَ انقِطَاعِ وُصَلِکُم وَ استِعمَالِ صِغَارِکُم. ذَاکَ حَیثُ تَکُونُ ضَربَةُ السَّیفِ عَلَی المُؤمِنِ أَهوَنُ مِنَ الدِّرهَم مِن حِلِّهِ ، ذَاکَ حَیثُ یَکونُ المُعطَی أَعظمَ أَجرًا مِنَ المُعطِی. ذَاکَ حَیثُ تَسکَرُونَ مِن غَیرِ شَرابٍ ، بَل مِنَ النِّعمَةِ وَ النَّعِیم ، وَ تَحلِفوُن مِن غَیرِ اضطِرَارٍ ، وَ تَکذِبُونَ مِن غَیرِ إِحرَاجٍ . ذَاکَ إِذَا عَضَّکُمُ البَلاَءُ کَمَا یَعَضُّ القَتَبُ غَارِبَ البَعِیرِ . مَا أَطوَلَ هذَا العَنَاءَ ، و أَبعَدَ هذَا الرَّجَاءَ » هان ، پدر و مادرم به فدایشان باد؛ آنها گروهی باشند که نامهایشان در آسمان نزد فرشتگان معروف است ولی در

ص: 91

زمین ناشناخته اند؛ آگاه باشید شما آماده عقبگرائی امور خویش و گسیختگی پیوندها و روی کار آمدن کوچکان ( خردسالان ، نالایقان دون همت ) خویشتن باشید.

ابن ابی الحدید می نویسد: « الامامیه تقول هذه العدة هم الائمة الاحد عشر من ولده(علیه السلام) ؛ و غیرهم یقول انه عنی الابدال الذین هم أولیاء اللّه فی الارض . . . » امامیه گویند: این عده امامان یازده گانه از فرزندان آن حضرت(علیه السلام) هستند؛ و دیگران می گویند: مقصود حضرت از این کلام أبدالند که أولیاء خدا در زمین هستند؛ و ما پیش از این درباره قطب و ابدال بوضوح سخن گفته ایم. آنگاه می گوید: سخن آن حضرت که می فرماید: « نامهای آنان در آسمانها معروف است » یعنی فرشتگان معصوم آنها را می شناسند و خداوند اسماء آنان را به ایشان اعلام نموده است.

و اینکه فرموده: در زمین ناشناخته اند یعنی در نظر توده صمردم ( که ) بخاطر استیلاء و نفوذ گمراهی بر اکثریت آنان ( امامان بر حق را نمی شناسند یا نسبت بدانها بی تفاوتند ). در اینجا توجه خوانندگان را به این نکته معطوف می داریم که:

ص: 92

ابن ابی الحدید ، تفسیر عبارت امیرمؤمنان(علیه السلام) به امامان یازده گانه را به شیعه نسبت داده ، و تفسیر آن به ابدال و اولیاء در زمین را به دیگران؛ ولی خود اظهار نظری نکرده؛ زیرا گویا بدین

مطلب توجه داشته است که این چنین تعبیری از ناحیه امام امیرمؤمنان(علیه السلام) درباره یک عده هرچند اولیاء خدا باشند اما بی نام و نشان و بدون هیچگونه نقش و مسؤولیتی ، به دور از حقیقت و غیر قابل قبول است.

بویژه آنکه موضوع ابدال و اقطاب ، ساختگی و فاقد ریشه اسلامی ، و یک عقیده صوفیانه و عوام فریبانه است که همچون اصل تصوف ، از پدیده های عقیدتی اهل تسنن سرنخ گرفته ، و ترکیبی از مسیحیت یونان و زردشتی گری ایران قبل از اسلام و بودائی هند می باشد. در حالی که تفسیر شیعه در مورد امامان معصوم علیهم السّلام که به موجب آثار علمی و حدیثی باقیمانده از آنان ، بزرگترین نقش حمایت از اسلام ، و سازندگی علمی و عملی جامعه اسلامی را بر عهده داشته و دارند امری است معقول و بر اساس منطق اسلامی.

اکنون می پردازیم به ترجمه بقیه کلام امام(علیه السلام) که می فرماید: این ماجرا هنگامی به وقوع خواهد پیوست که تحمل انسان مؤمن در برابر ضربات شمشیر آسان تر باشد از بدست آوردن درهمی از راه حلال.

ص: 93

و هنگامی خواهد بود که اجر و ثوابِ گیرنده از دهنده بیشتر است ، چه دهنده از محل درآمد حرام و یا از روی ریا و خودنمائی و ولخرجی می بخشد ، در حالیکه گیرنده در جهت وظیفه شرعی و یا از روی اضطرار در راه حفظ جان خود و عائله اش مصرف می کند. این در موقعی باشد که ( شما مسلمانان ) مست می گردید اما نه با شراب ، بلکه بعلت فراوانی نعمت؛ و

سوگند می خورید أما نه از روی ناچاری؛ دروغ می گویید اما نه از روی حرَج و ناگزیری.

این در وقتی خواهد بود که بلاها و مصیبت ها همانند باری گران که بر گرده شتر نهاده شده و سنگینی جهاز پشت آنها را مجروح نماید بر شما فشار آورد. آه ، این گرفتاری و سختی چه طولانی است! و امید رهائی از آن چه دور ! چون این فراز از کلام امام بیانگر حوادث ، انحطاط اخلاقی ، و مشکلات زندگی پیش از ظهور می باشد که مایه امتحان مردم ، و از شرائط مقدماتی ظهور مهدی (علیه السلام) ، و شاید پیوسته بعصر ظهور باشد ، بدین جهت ما هم چون دیگران آن را در این جا آوردیم. و ده ها حدیث مسلم از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و صحابه درباره ائمه إثنی عشر بطور عموم ، و تعدادی شامل ذکر نام و مشخصات هریک از آنان بخصوص گواه بر مدعای شیعه

ص: 94

می باشد.

آری ، این امامان شیعه هستند که علاوه بر نقش رهبری و نشر علوم اسلامی ، همه پاره های تن امام امیرمؤمنان(علیه السلام) بوده ، و امام(علیه السلام) در حق آنها می فرماید: « پدر و مادرم فدایشان باد. » لکن متأسفانه تعصب مانع از رفتن زیر بار حقیقت و گردن نهادن حتی به واقعیات دینی است؛ و بدین ترتیب همچون شارح معتزلی ، ابن ابی الحدید ، را با مقام فضل و دانشش ، در مورد سخنان امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وادار به خیالبافی و خلط مبحث و تفسیر « ما لا یرضی صاحبه » می کند که تن به قبولی امامت ائمه معصومین معرفی شده ندهد ، و بجای آنها رهبران دغلباز صوفیه را که خود گمراه ، و دیگران را گمراه کننده اند مطرح کرده و جا بیندازد.

علامه سید عبدالزهراء می نویسد(1): ابوالحسن مدائنی این خطبه را در کتاب « صفین » آورده و می گوید: امام آنرا پس از پایان ماجرای نهروان ایراد فرموده. و آنگاه به ذکر فراز پیشین آن که شامل پیشگوئی از حوادث آینده است ، و طبق روایات از علائم ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) بشمار می آید پرداخته؛ و نویسنده هم بخاطر تأیید انطباق کلام امام(علیه السلام) با ائمه شیعه ، وبرای آگاهی خوانندگان ارجمند ، به ذکر بخشی از آن می پردازد.

ص: 95


1- مصادر نهج البلاغه ، ج 2 ص 478 478.

« إذا کثرت فیکم الاخلاط ، و استولت الانباط ، و دنا خراب العراق ، و ذاک اذا بنیت مدینة ذات أثل و أنهار ، فاذا غلت فیها الأسعار ، و شید فیها البنیات ، و حکم فیها الفساق . . . فیا لها من مصیبة حینئذ من البلاء العقیم و البکاء الطویل و الویل العویل و شدة الصریخ ، ذلک أمر اللّه و هو کائن و فناء مریح ، فیابن خیرة الآباء متی تنتظر البشیر بنصر قریب من رب رحیم. ألا فویل للمتکبرین ، عند حصاد الحاصدین و قتل الفاسقین ، عصاة ذی العرش العظیم ، ألا بأبی و أمی هم من عدة . . . » بطور خلاصه این فراز از سخنان امام(علیه السلام) شامل پیشگوئی درباره هرج و مرج های اخلاقی ، بوجود آمدن شهر بغداد ، خرابی عراق ، بالا رفتن نرخها ، و بدنبال آن حوادث گریه آور ، ناله خیز و دردناکی است که بجرم بد رفتاریها و سرکشی ها به امر خدا بوقوع خواهد پیوست.

آنگاه از حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان « فرزند بهترین پدران » یاد فرموده ؛ و خبر از سرنوشت شوم و مرگ آوری می دهد که به کیفر سرپیچی از فرمان الهی و پیروی از دستورات دین در انتظار مستکبران و فاسقان است.

ص: 96

خطبه 190:

« . . . ألزِمُوا الأَرضَ ، و اصبِرِوا عَلَی البَلاءِ ، وَ لاَتُحَرِّکُوا بِأیدِیکُم وَ سُیُوفِکم فِی هَوَی أَلسِنَتِکم ، وَ لاَتَستَعجِلُوا بِمَا لَم یُعَجِّلْهُ اللّه ُ لَکُم. فَإِنَّهُ مَن مَاتَ مِنکُم عَلی فِرَاشِهِ وَ هُو عَلی مَعرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهلِ بَیتِهِ مَاتَ شَهِیدا ، وَ وَقَعَ أَجرُهُ عَلَی اللّه ِ ، وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَی مِن صَالِحِ عَمَلِهِ ، وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصلاَتِهِ لِسَیفِهِ ، فَإِنَّ لِکُلِّ شَی ءٍ مُدَّةً وَ أَجَلاً. » بر جای خود استوار بوده ( بدون اجازه و حساب از اقدام به نبرد خودداری کنید ) ، در برابر بلاها و مشکلات ، پایدار باشید ، شمشیرهایتان رادر راه هوی و هوس و

ص: 97

سخنانی که از زبانتان سر می زند به کار نیندازید(1)؛ و درباره آنچه خداوند ، شتاب و عجله را نسبت به آن روا نداشته ، شتاب نکنید؛ زیرا کسی که از شما در بستر خود بمیرد ، اما آنچنانکه شایسته است خدا و پیامبر و اهل بیتش را که ( مسؤول مقام امامت و جانشینی پیامبرند ) شناخته باشد ، شهید از دنیا رفته است ، و پاداش او بر خداست ، و از ثواب کارهای شایسته ای که قصد انجام آن را داشته ، برخوردار خواهد بود ، و نیتش جایگزین شمشیر زدن برای خدا و جان باختن در راه اوست. پس توجه داشته باشید هرچیز را وقت مشخص ، و هر کاری را سرانجامی است. علامه قندوزی در « ینابیع المودة باب 74 » این فراز از خطبه « نهج البلاغه » را ضمن دیگر فرازهای « نهج البلاغه » که مربوط به حضرت مهدی(علیه السلام) است ایراد نموده ، و بدین ترتیب اعتراف می کند که امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) با ایراد این کلمات قدسیه ، پیشگوئی از حضرت مهدی(علیه السلام) نموده ، و مردم را به وظیفه خود

ص: 98


1- و بنا بر حذف مفعول « و لا تحرکوا » ( که کلمه فتنه می باشد ) ترجمه عبارت چنین است: « و با دستها و شمشیرهایتان فتنه را تحریک نکنید ».

در فراز و نشیبهای زندگی و هنگام غیبت آن حضرت هشدار می دهد که مبادا از روی هوای نفس ، و بدون در نظر گرفتن مصالح اسلامی ، از روی احساسات اقدام به جنگ و شمشیر زدن کنند؛ و به خیال رسیدن به مقام شهادت ، خود و دیگران را به خطر اندازند.

ضمنا امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این فرمایش نظر مردم را به یک نکته بسیار ارزنده معطوف داشته ، و خاطر نشان می کند که نائل گردیدن به فیض اعلای شهادت ، تنها به رفتن در میدان جنگ و کشته شدن با سلاحهای مورد استفاده در جنگ نیست تا پیران ، زنان ، مسؤولان دیگر وظائف ، و افراد ناتوان و معذور از رفتن به میدانهای جنگ برای رسیدن به فیض عظمای شهادت ، محروم و دچار حسرت شوند.

بلکه این گونه افراد ، یا افراد سالم و توانمندی که نقشهای گوناگون حیاتی و ارزشمند در جامعه اسلامی دارند ، اگر وظیفه خداشناسی ، پیامبر شناسی ، و امام شناسی را در حدّ خود انجام داده ، و عملا به لوازم آن پایبند باشند ، هرچند که در بستر آرام و در کنار زن و فرزند هم بمیرند ، شهید از دنیا رفته؛ و به پاس وظیفه شناسی از پاداش مقام شهادت برخوردار خواهند بود. بدیهی است کسانی که انواع مسؤولیتهای علمی ، اجتماعی و شرعی را به عهده دارند ، یا با قلم و بیان ، با طرح و نقشه ، با کمکهای مادی و تشویق نیروهای اعزامی ، از دور و نزدیک

ص: 99

جبهه های جنگ بر علیه کفر و استعمار را تقویت ، و عرصه را بر دشمن تنگ می کنند؛ یا از همین طرق به ترویج اسلام و تضعیف دشمنان در محیط های غیر جبهه جنگ می پردازند ، و از صرف امکانات مادی و معنوی خود در این باره دریغ نمی ورزند؛ همه و همه مصداق واقعی و نمونه فرمایش امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) قلمداد شوند ، و هر چند که در بستر خواب از دنیا بروند برخوردار از مقام شهید خواهند بود. و هر آنکس که در وظائف خداشناسی ، پیامبر شناسی و امام شناسی ، یا گردن نهادن به لوازم آن تقصیر کند و از روی هوی و هوس ، و به طمع سود مادی یا شهرت ، در میدان جنگ هم که شرکت کند و کشته شود ، شهید مورد نظر و گواهی قرآن و اسلام نخواهد بود.

آری ، نمونه آن خوارج و افراد لشکر عمر سعد در کربلا بودند ، که صدها نفر از آنها در میدان جنگ کشته شدند در حالیکه امامهای برحق خود را نشناخته ، یا شناخته بودند ، و با جبهه گیری شمشیر بر روی آنان کشیدند.

چنانچه نمونه آن در حال حاضر رو در روئی و جنگ گروهی از مردم عراق علیه ایران است که بخاطر مطامع و منویات شوم دشمنان اسلام ، دو کشور مسلمان نشین را به خاک و خون کشیدند.

بنابراین عراقیان بیشماری که با شرکت اختیاری در این غائله

ص: 100

جان خود را از دست دادند ، نه تنها نمی توان نام شهید بر آنها نهاد ، که با قیام مسلحانه علیه مسلمانان ، مفسد فی الارض و عامل بزرگترین جنایت بوده؛ و خود و اربابانشان در پیشگاه خداو خلقْ روسیاه ، و گرفتار کیفر آن همه تجاوزات و کشتارها و زیانهای مادی و معنوی خواهند بود. بطور خلاصه امام(علیه السلام) با ایراد این سخن ، سرعت فرا رسیدن قیامت را بدانچه رخ داده و به وقوع پیوسته تشبیه نموده؛ و آنگاه این مطلب را با حرف « قد » ، که به اصطلاح بیانگر تحقیق است ، تأکید نموده و میگوید: چنان است که نشانه های آن ( قیامت ) مثل ظهور دجّال ، ظهور مهدی و عیسی علیهماالسّلام ، و جز اینها ( دیگر چیزهای حتمی الوقوع ) لباس وجود پوشیده. ابن میثم پیرامون جمله « وَ لاَتُحرِّکُوا بِأیدِیکُم وَ سُیُوفِکم فِی هَوَی أَلسِنَتِکم » نوشته است: این سخن نهی از جهاد بدون فرمان یکی از امامان ( معصوم ) پس از امیرمؤمنان است که از فرزندان حضرتش می باشند؛ و این به هنگامی خواهد بود که کسی از آن امامان به منظور برقراری حکومت حقّ بپا نخواسته باشد؛ چه اینگونه حرکتها و جنبشها جز با اجازه امام وقت جایز

ص: 101

نخواهد بود . . . .(1)

ص: 102


1- شرح نهج البلاغه ، ج 4 ص 210.

حکمت 147:

« اللَّهُمَّ بَلَی! لاَ تَخلُو الأَرضُ مِن قَائِمٍ للّه ِ بِحُجَّةٍ ، إِمَّا ظَاهِرًا مَشهُورًا ، وَ إِمَّا خَائِفًا مَغمُورًا ، لِئلاَّ تَبطُلَ حُجَجُ اللّه ِ وَ بَیِّنَاتُهُ. وَ کَم ذَا وَ أَینَ أُولآئِکَ؟ أُولآئِکَ وَ اللّه ِ الأَقَلُّونَ عَددًا ، وَ الأَعظَمُونَ عِندَ اللّه ِ قَدرًا. یَحفَظُ اللّه ُ بِهِم حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ ، حَتَّی یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُم ، وَ یَزرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشبَاهِهِم. هَجَم بِهِمُ العِلمُ عَلی حَقِیقَةِ البَصِیرَةِ ، وَ بَاشَرُوا رُوحَ الیَقِینِ ، وَ استَلاَنُوا مَا استَعوَرَهُ المُترِفُونَ ، وَ أَنَسوُا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجَاهِلُونَ ، وَ صَحِبُوا الدُّنیَا بِأَبدَانٍ أَروَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالَمحَلِّ الأَعلَی. أُولئکَ خُلَفاءُ اللّه ِ فِی أَرضِهِ ، وَ الدُّعَاةِ إِلی دِینِهِ. آهِ آهِ شَوقًا إِلی رُؤیَتِهِم! انصَرِف یَا کُمَیلُ إِذَا شِئتَ. »

ص: 103

بار خدایا چنین است که هرگز زمین به لطف تو از کسیکه با حجت و دلیل بامر حق قیام کند و دین الهی را بر پا دارد خالی نخواهد ماند ، خواه ظاهر باشد و آشکار ( مثل امامان یازده گانه معصوم ) خواه در حال ترس و پنهانی ، تا دلائل الهی و مشعلهای فروزان او از بین نرود. و آنها چند نفرند و کجایند؟

آنان بخدا سوگند تعدادشان اندک ، اما از حیث مقام و منزلت نزد خدا بسی بزرگ و ارجمندند. خداوند به وسیله آنان حجت ها و دلائل روشنش را پاسداری کند ، تا آنرا بکسانی همانند خود بسپارند و بذر آن را در دلهای افرادی چون خودشان بیفشانند. علم و دانش با حقیقتی آشکار بدانها روی آورد؛ و آنها روح یقین را با نهادی آماده و پاک لمس نمایند؛ آنچه را دنیاپرستان هوس باز دشوار و ناهموار شمرند ، آنها برای خویش آسان و گوارا دانند؛ و آنچه را ابلهان از آن هراسان باشند ، بدان انس گیرند. دنیا را با تن هائی همراهی کنند که ارواحشان بجهان بالا پیوسته است. آنها در زمین خلفای الهی باشند و دعوت کنندگان بدینش.

آه آه بسی مشتاق و آرزومند دیدارشان هستم ، ای کمیل هم اکنون اگر می خواهی بازگرد.

ص: 104

این فراز از سخنان امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) تحت شماره 147 کلمات « نهج البلاغه » ذکر شده ، و عدّه ای از اعلام ادب و تاریخ و حدیث از اهل تسنن نیز آن را آورده اند.(1)

ابن ابی الحدید همچون بسیاری از شارحان « نهج البلاغه » ( با توجه به جمله های « قائم للّه بحجة » و « خلفاء اللّه فی ارضه » و « الدعاة الی دینه » و دیگر جملات و قرائن مندرجه در این فراز از کلام امام که جز بر پیامبر و امام معصوم بعد از او ، بر هیچ مقام و شخصیتی منطبق نمی شود ) نتوانسته است دلالت این قسمت از سخنان آن بزرگوار را بر عقیده شیعه در مورد امامت و خلافت

ص: 105


1- بعنوان نمونه: ابن عبدربه در « عقد الفرید » ج1 ص 256 ، و در ص 293 ( بخش اول آن را ) ؛ ابن واضح ( یعقوبی ) در « تاریخ یعقوبی » ج 2 ص 400 ؛ ابن قتیبه دینوری در « عیون الاخبار » ؛ بیهقی در « المحاسن و المساوی » ص40 ، باب محاسن آداب ( فرازهائی از آنرا ) ؛ خطیب در« تاریخ بغداد » ج6ص479درترجمه اسحاق نخعی؛ فخر رازی در تفسیر « مفاتیح الغیب » ج 2 ص 192 ؛ ابن عبدالبر در « جامع بیان العلم » ، چنانکه در مختصر آن ص29؛ خوارزمی در « مناقب » ص 390 ؛ ابن ابی الحدید در « شرح نهج البلاغه » ج 18 ص 359 ؛ آن را نقل کرده اند.

علنی یازده امام معصوم ، و امامت و خلافت توأم با غیبت امام دوازدهم حضرت مهدی(علیه السلام) انکار نماید و نوشته است:

این جمله اعتراف صریح امام نسبت به مذهب امامیه است.(1)

لکن بر اساس عقیده شخصی اش ( انکار تولد حضرت مهدی(علیه السلام) ) در جا زده و می گوید: جز آنکه اصحاب ما آن را حمل بر وجود ابدال می نمایند که اخبار نبوی درباره آنان وارد گردیده. و این همان پوشاندن لباس باطل بر حق و بعکس است که قرآن مجید می فرماید: « و َلاَتَلبِسُوا الحَقَّ بِالبَاطِلِ وَ تَکتُمُوا الحَقَّ وَ أَنتُم تَعلَمُون »(2) حق را بباطل مپوشانیدو آن را کتمان کنید در حالیکه می دانید حقیقت چیست و حق کدام است. و نیز می فرماید: « لِمَ تَلبِسُونَ الحَقَّ بِالبَاطِلِ وَ تَکتُمُونَ الحَقَّ وَ أَنتُم تَعلَمُون »(3) چرا حق را بباطل می پوشانید و آن را کتمان می کنید در

ص: 106


1- شرح نهج البلاغه ، ج 18 ص 351.
2- بقره 2/42.
3- آل عمران 3/71.

حالیکه می دانید حقیقت چیست و حق کدام است. امام(علیه السلام) در این فراز پر محتوی از کلام خود ، قبل از هرچیز توجه مسلمانان را به ضرورت مسأله رهبری در اسلام و نیاز بی چون و چرای جامعه اسلامی به وجود امام واجد شرائط ، در هر عصر و زمانی معطوف داشته و در قالب راز و نیاز ، یا شاهد گرفتن خدا بر گفتار خود در بیان یک حقیقت دینی خاطرنشان می کند که:

نباید صحنه زمین از کسیکه قائم بامر حق و بر پا دارنده آن باشد خالی بماند؛ چه در این صورت حجت های الهی خلل پذیر ، و نشانه های او باطل خواهد شد. از آن پس امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تشریح موقعیّت امامان راستین و مقام رهبری اسلام ( که در وجود خود و فرزندان معصومش خلاصه گردیده ) می پردازد و مجددا نظر مسلمانان را بدین نکته متوجه می کند که: عهده دار مقام رهبری و مسؤول زعامت بر مسلمانان ، یا از آزادی برای تصدی و انجام وظائف رهبری در جهت نشر علوم قرآن ، ترویج احکام اسلام ، جوابگوئی به مشکلات و مبارزه با فساد برخوردار است ( همچنانکه حضرتش با ده نفر از امامان دیگر هریک تا حدّی از این آزادی برخوردار بودند ) و یا بر اثر حاکمیت زمامداران خود فروخته و ستمگر ، و نا مساعد بودن زمینه برای انجام وظیفه رهبری از ترس جان خود و شیعیانش

ص: 107

در حالت ناشناسی و پنهانی بسر می برد ( همچنانکه امام دوازدهم حضرت مهدی(علیه السلام) با چنین موقعیتی روبرو و مبتلا گردید ) . آری ، تا آنجا جو حاکم ، امام و شیعیانش را وادار به اختفای از دشمن و تقیه کرد که طبق احادیث مربوطه(1)

شیعیان بخاطر مسائل امنیتی حتی از تصریح به نام امام دوازدهم ممنوع گردیده ، و با رمز و اشاره از حضرتش سخن می گفتند.

و در مرحله سوم امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تعداد امامان اشاره نموده ، و با اداء سوگند ، کمی و محدودیت آنها را اعلام و تأکید فرموده است؛ آنچنانکه با در نظر گرفتن احادیث وارده از ناحیه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره خلفای اثنی عشر تنها با ائمه دوازدهگانه

ص: 108


1- درباره بحث و بررسی و هدف اصلی از صدور این احادیث ، تألیفاتی چند از محققان حدیث شناس و دانشمندان بزرگ شیعه بر جای مانده ، که از جمله آنهاست: « شرعة التسمیة فی النهی عن التسمیة » از میرداماد ، چاپ اصفهان. « رسالة فی تحریم تسمیة صاحب الزمان » از شیخ سلیمان ماحوزی( 1121 ). نیز کتابی به همین نام از سید رفیع الدین محمد طباطبائی از مشایخ مرحوم علامه مجلسی. رساله « اشراق الحق » در جواز بردن نام حضرت مهدی(علیه السلام) ، از سید کمال الدین حسین بن حیدر مفتی کرکی. برای شناخت تفصیلی این کتابها مراجعه شود به « مهدی منتظر را بشناسید » بقلم مؤلف این کتاب ، و « الذریعه » ج 10 .

مورد قبول شیعه می تواند منطبق گردد ، دیگر هیچکس. در مرحله چهارم امام(علیه السلام) پس از برشمردن یک سلسله برتریها و ویژگیهای معنوی این گروه که تنها در خور شأن پیامبران و جانشینان آنهاست می فرماید: « اینان خلفای خدا در زمین و دعوت کنندگان بدین او هستند. » اکنون در صورتی که می بینیم قرآن مجید از پیامبران الهی همچون داوود بعنوان خلیفه خدا نام برده و می گوید: « یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلنَاک خَلیفَةً فِی الأَرضِ فَاحکُم بَینَ النَّاسِ بِالحقِّ »(1) ای داوود! ما تو را خلیفه خود در روی زمین قرار دادیم؛ پس بین مردم به حق داوری نما. بدین نکته پی خواهیم برد که جز پیامبر و جانشین بر حق او که نقش رهبری و تعلیم و تربیت مردم را بعهده دارند ، کسی نمی تواند خلیفه خدا در زمین باشد. بنابراین مقصود امیرمؤمنان(علیه السلام) از این عده خلفاء ، همان امامان راستین شیعه می باشد که مسؤولیت راهنمائی و رهبری مسلمانان از طرف خدا وسیله پیامبرش به دوش آنها نهاده شده است.

و اما خلفای انتخابی مردم را ( بفرض اینکه انتخاب صد در صد صحیح و بی قلب و غش انجام شده باشد ) نمی توان از آنان به

ص: 109


1- سوره ص 38/26.

« خلیفه خدا » تعبیر کرد و تنها میتوان بعنوان « خلیفه مردم » از آنها نام برد. لکن متأسفانه زمامداران اسلامی و متصدیان مقام خلافت که از آغاز امر در برابر اهل بیت تشکیل جبهه داده بودند ، نه خلیفة اللّه بودند ( بدلیل آنکه هیچگونه نصّی بر خلافت هیچیک از ناحیه خدا و رسولش اعلام و ارائه نشده بود ) و نه خلیفه مسلمین ( چون به آراء عمومی مراجعه نشده بود ). آری ، همانطوری که خود در بسیاری از مراسم انتخاباتی دنیا ملاحظه می کنیم که قبل از رفتن مردم بپای صندوقهای رأی ، آنها را با آراء از پیش تهیه شده پر می کنند ؛ یا کارگردانان و آمارگران صندوقها ، نام هرکس را که قرار است می خوانند و موفقیتش را اعلام می کنند ؛ و تنها بر اساس تبانی و توطئه قبلی با گروهی انگشت شمار ، پستها تقسیم می شود. خلافت این افراد هم دست کمی از انتخابات این چنینی نداشته است. مگر نه این بود که زمامداری نخستین متصدی خلافت بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدون شرکت و رضایت و موافقت بنی هاشم و شخصیتهای صحابه و آنهائی که به اصطلاح اهل تسنن اهل حل و عقد بودند ، انجام گرفت؟! و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در اینباره فرمود:

« وَاعَجَبَا ! أَتَکُون الخِلافَةُ بِالصِّحاَبَةِ وَ لاَ تَکُون بِالصِّحَابَةِ وَ القِرَابَةِ »

ص: 110

و چه شگفت انگیز است! آیا امرخلافت باعنوان صحابی بودن مقرر می گردد اما با عنوان صحابی باضافه خویشاوندی نه؟! و نیز فرمود:

فَإِنْ کُنتَ بِالشُّورَی مَلَکتَ أُمُورَهُم

فَکَیفَ بِهَذَا وَ المُشِیرُونَ غُیَّبُ

وَ إِنْ کُنتَ بِالقُربَی حَجَجتَ خَصِیمَهُم

فَغَیرُکَ أَولَی بِالنَّبِیِّ وَ أَقرَبُ(1)

ص: 111


1- نهج البلاغه ، نسخه چاپ صبحی صالح ، حکمت 190 ؛ و ابن ابی الحدید در « شرح نهج البلاغه » ( ج 18 ص 416 حکمت

و مگر جز این بود که عمر تنها با میل شخص ابوبکر و قرار طرفین روی کار آمد ؟! و مگر غیر از این بود که شورای خلافت از طرف عمر ، بعد از وی علی را براثر تمرد از عمل به سیره شیخین از تصدی خلافت معزول و ممنوع ساخت ، و عثمان رابر أساس تعهد به عمل بر سیره شیخین روی کار آورد؛ و این نقشه ای بود که عمر طراح آن بود و بدست یک یا دو نفر از أعضای شورای شش نفری اجرا و پیاده شد.

و آیا زمامداران بنی امیه ، بنی مروان و بنی العباس با تهی دستی

ص: 112

از تمام شرائط خلافت و انواع کمبودهای عقیدتی و اخلاقی جز وراثت پدری و خانوادگی . . . ، یا تبانی و سازش با چند نفر حاشیه نشینان دربار خلافت و تعزیه گردانان حکومت در هر عصر و دوره یی ، و یا کشتار اهل حق و ایجاد خفقان در بین مردم مسلمان ، و خلاصه به استضعاف کشاندن مسلمانان و سوء استفاده از عناوین اسلامی و ضعف بنیه فکری و مالی مردم چه چیز در رسیدن آنان به مقام خلافت و زمامداری مؤثر بود؟!! اکنون بر میگردیم به اصل سخن که بر اساس توضیحی که داده شد موضوع أبدال و أقطاب را ( که ناشی از افکار خرافی و صوفیانه اهل تسنن و فاقد هر گونه ریشه اسلامی است ) نمیتوان آنچنانکه ابن ابی الحدید ادعا و تفسیر نموده فرمایش ، امام را بر آن منطبق نمود. راستی جای بسی تعجب و تأسف است که دانشمندی ادیب ، مورخ ، متکلم و تا حدی حدیث شناس ، و آشنا با واقعیتهای اسلامی همچون ابن ابی الحدید این گونه برای فرار از رفتن زیر بار خلفای بر حق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان راستین شیعه و مورد احترام اهل تسنن ( که همه شؤون مادی و معنوی آنها بر مردم آشکار و قابل درک بوده و هست ) تن بدین خرافات داده ، و در حقیقت کلام صریح و روشن مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السّلام را به باد مسخره گرفته است ، و می گوید مقصود آن حضرت از این سخنان ابدال و اقطاب بوده است.

ص: 113

در حالیکه قرآن مجید از این گونه افراد کج گرا چنین تعبیر می کند:

« وَ جَحَدُوا بِهَا وَ استَیقَنَتهَا أَنفُسُهُم ظُلمًا وَ عُلُوًا »(1) انحراف گرایان در حالیکه حق را به یقین می شناختند از روی ظلم و سرکشی آن را انکار کردند.

ص: 114


1- سوره نمل 27/14.

حکمت 209:

« لَتَعطِفَنَّ الدُّنیَا عَلَینَا بَعدَ شَماسِهَا عَطفَ الضَّرُوسِ عَلی وَلَدِهَا ،(1) ( وَ تَلا عقیب ذلک: ) وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی الأَرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوَارِثِین(2) ». دنیا پس از چموشی همچون شتری که از دوشیدن شیرش ( بخاطر بچه اش ) امتناع می ورزد با مهربانی همانند مادر نسبت به بچه اش رو می آورد. ( آنگاه این آیه را

ص: 115


1- نیز این کلام را علامه سید عبدالزهراء حسینی در « مصادر نهج البلاغه » ج 4 ص 171 از « خصایص » سید رضی ص 39 و « ربیع الابرار » زمخشری ج 1 ورقه 74 و « مجمع البیان » طبرسی ج 7 ص 237 آورده است.
2- سوره قصص 5/28.

تلاوت فرمود: ) می خواهیم بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدند تفضل نموده و آنان را پیشوایان جهان و وارثان زمین قرار دهیم.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این فراز از سخنان خود چنین خاطر نشان فرموده که دنیا پس از روگردانیدن از اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دیر یا زود انعطاف نشان داده ، بدانها رو کند. اکنون آیا مقصود از این رو کردن ، پیروزی افراد برتر و شایسته تر بر کفر و ظلم جهانی ، به شکل حکومت واستقرار حق است ، یا ضعف و نابودی دشمنان و از بین رفتن موانع و بالاخره آماده شدن زمینه برای گسترش آثار علمی و اخلاقی آنها در سراسر گیتی؟! هر دو نظریه ، بویژه نظریه نخست از طرف شارحان نهج البلاغه ارائه گردیده؛ ولی پر واضح است که نشر آثار علمی و اخلاقی اهل بیت بطور مطلق و همه جانبه ، مستلزم حاکمیّت مطلقه و پیروزی کامل بر عموم دشمنان است؛ و این مطلب با توجه به گواه قرار دادن حضرت ، آیه شریفه را بر کلام خود ، امری است قطعی. زیرا آیه شریفه بیانگر پیروزی و رهبری و دست یابی مطلق و بی قید و شرط مستضعفان است نسبت به آنچه در اختیار مستکبران و تحت نفوذ زمامداران گمراه و تجاوزگر قرار گرفته؛ و تحقق چنین امری جز به استقرار حکومت جهانی حق و عدالت به

ص: 116

دست اهل بیت ، به چیزی میسّر نگردد؛ و مصداق آن به اتفاق عموم ، « حضرت حجة بن الحسن العسکری » عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف است.

ابن ابی الحدید پیرامون این سخن گوید:

امامیه پنداشته اند که حضرتش با این جمله به امام غائبی وعده داده است که در آخر الزمان بزمامداری زمین نائل خواهد شد. و اصحاب ما گویند: این جمله وعده به امامی است که صاحب اختیار زمین و مسلط بر کشورهای جهان خواهد شد؛ ولی لازمه این وعده موجود بودن و غائب بودن او نیست؛ بلکه در صحت این تعبیر کافی است که در آخر وقت بوجود آید.(1) بدین ترتیب ملاحظه می کنید که ابن ابی الحدید ایراد کلام امام(علیه السلام) را درباره حضرت مهدی(علیه السلام) پذیرفته؛ اما مثل همیشه از اعتراف به ولادت و حیات آن بزرگوار امتناع ورزیده است. اکنون می گوئیم درست است که لازمه ایراد این وعده ، موجود بودن و غائب بودن امام مهدی(علیه السلام) به هنگام سخن نیست؛ لکن با توجه به ولادت آن حضرت در سال 255 ( یا 256 ) هجری قمری ، نه در حال حاضر مانعی از انطباق سخن امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

ص: 117


1- شرح نهج البلاغه ، ج 19 ص 29.

بر آن بزرگوار وجود دارد ، و نه در عصر ابن ابی الحدید که حدود چهار قرن از تولد آن حضرت می گذشته؛ چه ابن ابی الحدید در رجب 644 تألیف « شرح نهج البلاغه »را آغاز ، و در آخر صفر 649 به انجام رسانیده است و در نتیجه مقصود از این کلام همانست که شیعه امامیه گفته و می گوید.

ص: 118

حکمت یکم:

(1)

« . . . فاذا کان ذلک ، ضرب یعسوب الدین بذنبه ، فیجتمعون إلیه کما یجتمع قزع الخریف » پس آنگاه که وضع این چنین شد ، پیشوای دین به خشم آید و آمادگی خود را اعلام کند؛ در این موقع مؤمنین باشتاب دورش جمع شوند ، همانگونه که ابرهای پائیزی به هم پیوسته شوند. در لغت عرب « یعسوب » به ملکه زنبور عسل گفته می شود؛ و چون روش زندگانی این حیوان بظاهر کوچک ، اما پر برکت برخوردار از موقعیت رهبری زنبوران عسل است که با جاه و جلال ، و دارای نقش حیاتی در جهت پیدایش و زیست صدها و

ص: 119


1- نهج البلاغه ، چاپ صبحی صالح ، ص 517.

هزارها زنبور عسل ، و محصول ارزنده و شفابخش آنها است ، در حقیقت أنفع و أطهر حیوانات است؛ امیرمؤمنان(علیه السلام) از فرزندش حضرت قائم(علیه السلام) ( به خاطر نقش رهبری و روش حکومتی حضرتش که توأم با عدل و أمنیت جهانی ، و مایه سعادت و نجات بشر ، و مفیدترین و منزه ترین حکومتهای جهان از انواع آلودگی و وابستگی و تجاوزها خواهد بود ) تعبیر به « یعسوب » فرموده و گوید:

یعسوب دین بهنگام ظهور همچون شیر که به هنگام غضب دم بر زمین می زند و نعره می کشد حالت خشم از خود نشان دهد؛ و با قاطعیت خود را معرفی ، و آمادگیش را برای قیام جهانی اعلام فرماید. در این موقع مؤمنان ، آنچنانکه توده های ابر پائیزی با سرعت به هم می پیوندند ، از هر سوی دنیا ، شتابان به دور او گرد آیند و با رهبری حضرتش وارد صحنه عمل شوند. نیز پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) کرارا از امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بعنوان « یعسوب » دین نام برده؛ چنانکه شخص امام(علیه السلام) نیز در کلماتش ، از خود تعبیر به « یعسوب » فرموده است .(1) سید رضی ، مؤلف « نهج البلاغه » ، می گوید: « یعسوب » آقای بزرگی است که در آن روز زمامدار

ص: 120


1- نهج البلاغه ، حکمت 306.

مردم خواهد بود. و « قزع » توده های ابر بدون آب است. ابن ابی الحدید می نویسد: این خبر از پیشگوئیهائی می باشد که امام ایراد نموده؛ و از مهدی آخرالزمان یاد فرموده است. و معنای « ضَرَب بِذَنبِه » به حال استقرار و آرامش در آمدن بعد از اضطراب است. چه « یعسوب » ملکه زنبور عسل و رهبر آن است؛ و بیشتر اوقاتش در حال پرواز با دو بال خود می باشد؛ و هنگامی که دم خود را بر زمین می زند دیگر از پرواز و حرکت باز ایستاده ، به آرامش گراید.

آنگاه می نویسد:

خواهید گفت: این نظریه همانند عقیده امامیه است در اینکه مهدی به حال ترس و پنهانی در گوشه و کنار زمین به سر برد؛ آنگاه در آخر الزمان ظهور کند و در مرکز حکومت خود ثابت و مستقر گردد. ولی من می گویم طبق مذهب ما ( اهل تسنن ) بعید نیست که امام مهدی ، همان کسیکه در آخر الزمان ظهور می کند ، نخست از روی مصلحتی که خدا از آن آگاه است در حال اضطراب و پراکندگی حکومت نماید ، و از آن پس

ص: 121

حکومتش مستقر ، و پراکندگیش سامان یابد.(1) در این جا باز می بینیم ابن ابی الحدید برای فرار از رفتن زیر بار ولادت و غیبت آن حضرت ، به توجیه ناموجه پرداخته ؛ و احتمالات غیر قابل انطباق با پیشگوئی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را دستاویز قرار داده ؛ و با لقمه دور سر گردانیدن ، همان نظریه شیعه را ارائه می دهد ، منتها در قالب عقیده شخصی خودش . نیز هِروی این فراز را به نقل ازامیرالمؤمنین(علیه السلام) آورده ، و همچون ابن ابی الحدید پیرامون آن اظهار نظر کرده است.(2)

و زمخشری گوید: (192)

جمله « ضَرَب بِعَسِیبِ ذَنبِه » ( که معنایش دم بر زمین زدن است ) در این مورد به معنای ایستادگی و پایداری او با پیروان خویش است.(3) ابن اثیر بدنبال نقل این جمله می نویسد: مقصود دوری گزیدن از برخورد با فتنه و شتابان سیر کردن با اتباع خود در زمین میباشد.(4)

ص: 122


1- شرح نهج البلاغه ، ج 19 ص 104.
2- غریب الحدیث ، ج 1 ، ص 185 ، و ج 3 ص 440 ، چاپ دائرة المعارف هند.
3- الفائق ، ج 2 ص 431 ؛ بحار الأنوار ج 51 ص 113 به نقل از زمخشری.
4- النهایه ، ج 4 ص 170.

و علامه قندوزی در باب 74 کتاب « ینابیع الموده » منظور امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از این سخن ، حضرت مهدی(علیه السلام) دانسته است.

در پایان ، با توجه به اظهار نظرهائی که درباره این فراز از سخن امام(علیه السلام) بعمل آمده چنین استفاده میشود: 1 پیشگوئی امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از ظهور فرزندش حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یک امر مسلم و شدنی. 2 ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) بشکل قیام گسترده دینی ، و بعنوان زمامدار مطلق و بی چون و چرای جهان اسلام. 3 حضرتش ، همانند ملکه زنبور عسل ، از یکسو نقش مرکزیت و رهبری جامعه مؤمنین را به عهده خواهد داشت؛ و از سوئی وجود مقدس او در روش حکومتی مایه خیر و برکت و موجودیت افراد بشر است ، چنانکه ملکه زنبور عسل خود منشأ پیدایش و ادامه حیات هزاران هزار زنبور کارگر ، فعال و عسل ساز می باشد .

4 هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) توده های انبوه مردم از گوشه و کنار جهان همچون توده های ابرپائیزی با شوق و شتاب به سوی او رهسپار ، و پروانه وار دور شمع وجودش گردآیند. 5 حضرت مهدی(علیه السلام) بدون هیچگونه برخورد زیان بخشی با فتنه ها و از ناحیه فتنه جویان با پیروان خود به پیروزی مطلق میرسد و سرانجام مشکلات و موانع یکی پس از دیگری از

ص: 123

سرراهش برطرف خواهند شد. آری اینها حقایقی است که ده هابلکه صدها روایت از پیامبر و امامان معصوم بیانگر آنست و بخاطر اختصار علاقمندان رابمصادر مربوطه ارجاع میدهیم.

ص: 124

خطبه 93:

« أمّا بعد حَمدِ اللّه ، و الثَّناء علیه ، أیُّهَا النَّاسُ ، فَإِنِّی فَقَأتُ عَیْنَ الفِتنَةِ . . . » اما بعد از حمد و ثنای خداوند ، ای مردم ، من چشم فتنه را در آوردم . . . . ابن ابی الحدید پس از تأیید اعتبار و ارزش تاریخی این خطبه می گوید: علی(علیه السلام) پس از انقضاء داستان نهروان ، این خطبه را ایراد فرموده؛ و خطبه دارای فرازهائی بوده که سید رضی آنها را ایراد نکرده است. آنگاه بذکر فرازهای ایراد نشده پرداخته؛ و از آن جمله است: « فانظروا أهل بیت نبیکم ، فان لبدو فالبدوا ، و اذا استنصروکم فانصروهم ، فلیفرجن اللّه الفتنة برجل منا

ص: 125

أهل البیت.

بأبی إبن خیرة الاماء ، لایعطیهم إلا السیف ، هرجا هرجا موضوعا علی عاتقة ثمانیة أشهر ، حتَّی تقول قریش: لو کان هذا من ولد فاطمة لرحمنا. یغریه اللّه ببنی أمیة حتَّی یَجعَلَهُم حُطاما وَ رُفَاتا مَلعُونِینَ أَینَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقتِیلاً سُنَّةَ اللّه ِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبل وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّه ِ تَبدِیلاً »(1) به اهل بیت پیامبر خود بنگرید؛ پس اگر آنان بر جای خود نشستند شما هم بنشینید؛ و اگر بپا خواستند شما هم به پا خیزید؛ و اگر از شما یاری طلبیدند آنها را یاری دهید. شکی نیست که خداوند بوسیله مردی از ما خاندان ( پیامبر ) با در هم کوبیدن فتنه ، مردم را از آن برکنار کند ( آنچنانکه پوست حیوان را از گوشت جدا سازند ). پدرم بفدای پسر بهترین کنیزان که جز شمشیر چیزی بدانها ( فتنه جویان و مفسدان فی الارض ) حوالت ندهد؛ کشتار و نابودی است که بدان محکوم شوند؛ هشت ماه شمشیر از دوش ننهد تا آنکه قریش گویند: اگر این شخص ( مهدی ) از فرزندان فاطمه بود بر ما رحم می کرد. خداوند او را برای در افتادن با بنی امیه برانگیزد تا آنجا

ص: 126


1- شرح نهج البلاغه ، ج 7 ، ص 57 60.

که آنان را تار و مار سازد؛ ( و چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: ) آنها رانده شدگان هستند که هر جا آنان را بیابند محکوم بمرگ نمایند.

این سنت الهی باشد که در حق پیشینیان به اجرا در آمده ، و از این پس هم خلل ناپذیر خواهد بود. ابن ابی الحدید می نویسد: اگر سؤال شود: آن شخصی که به آن وعده داده شده و امام(علیه السلام) با جمله « پدرم بفدای پسر بهترین کنیزان » از وی تعبیر نموده کیست؟ گفته می شود: اما امامیه ، پس به گمان آنها وی امام دوازدهم ایشان است؛ و وی فرزند کنیزی به نام نرجس می باشد.

اما اصحاب ما ( اهل تسنن ) ، پس گمان کرده اند او فاطمی است که در آینده از کنیزی متولد خواهد شد ، و در حال حاضر ( عصر ابن ابی الحدید ) موجود نیست. و اگر گفته شود از بنی امیه چه کسی در آن وقت موجود است تا آن شخص موعود انتقام بنی امیه را از او بگیرد ، در حالیکه ( و ) طبق جمله « فعند ذلک تود قریش بالدنیا و ما فیها لو یروننی مقاما واحدا. و لو قدر جزر جزور » که در متن خطبه است آنان خوش دارند که علی(علیه السلام) بر آنان حکومت می کرد؟

ص: 127

می گوئیم: اما امامیه ، پس قائل به رجعت هستند؛ و به گمان آنها در آینده به هنگام ظهور امام منتظرشان ، گروهی از افراد بنی امیه و دیگران به دنیا باز خواهند گشت و امام منتظر دست و پای آنها را قطع ، و دسته ای را میل در چشمانشان فرو برد ، و دسته دیگر را بدار کشد ، و انتقام آل محمد را از دشمنان پیشین و آینده بگیرد.

و اما اصحاب ما ( اهل تسنن ) چنین پندارند که خداوند از این پس در آخرالزمان مردی را از فرزندان فاطمه ، که در حال حاضر موجود نیست ، خلق کند و او زمین را سرشار از عدالت کند همچنانکه از ظلم و ستم سرشار گردیده ؛ و از ستمگران انتقام گیرد و به سخت ترین شکلی آنان را کیفر دهد ؛ و او از کنیزی خواهد بود ؛ و همانطوریکه درین فراز از کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) و دیگر آثار وارد شده ، نامش همانند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ، « محمّد » می باشد ؛ و هنگامی ظهور کند که ملکی از دودمان بنی امیه بر بیشتر کشورهای اسلامی حکومت نماید ، و او همان سفیانی موعود در خبر صحیح ، و از اولاد ابوسفیان بن حرب بن امیه خواهد بود که امام فاطمی او و پیروانش از بنی امیه و دیگران را خواهد کشت.

ص: 128

ضمنا در پایان این مقال یاد آور می شویم: نخستین کس از مورخان و نویسندگان اسلامی که این خطبه را آورده ، سلیم بن قیس عامری ( درگذشته 90 ه ) بوده است.(1)

و بعد از او أبواسحاق ، ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی اصفهانی ( در گذشته 283 ه ) آنرا نقل کرده است.(2)

البته همانطوری که ابن ابی الحدید گفته است ، اصل خطبه بیش از مقداری است که سید رضی در نهج البلاغه آورده؛ و نامبردگان ، هر دو آن را با اضافات و اختلاف در بعضی الفاظ و تقدم و تاخر قسمتی از جملات ، در مصادر زیر نقل کرده اند. نیز شیخ حر عاملی ، در « وسائل الشیعه » قسمتی را که ویژه امام زمان است و ما نقل کردیم و در « اثبات الهداة » ج 5 ، قسمتهای دیگری را آورده ؛ و علامه مجلسی در مجلد هشتم « بحار الانوار » آن را نقل کرده اند.

ص: 129


1- رجوع کنید به « کتاب سلیم بن قیس » چاپ بیروت که به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است.
2- الغارات ، ج 1 ص 57 60 ؛ این کتاب با مقدمه مفصل و پاورقیهای بیش از اصل کتاب و فهارس گوناگون ، به قلم مرحوم محدث ارموی ، وسیله انجمن آثار ملّی در دو مجلد چاپ و منتشر گردیده است.

در پایان ، با توجه به شماره مسلسل این خطبه ، شایسته بود این فراز را قبل از دیگر فرازهای مربوط به حضرت مهدی(علیه السلام) مطرح کنیم ، لکن چون در متن « نهج البلاغه » ذکر نشده بود ، و از جهتی خارج از موضوع کتاب بود ، در اینجا به ذکر آن پرداختیم. و آخرُ دَعوانا أن الحمد للّه رب العالمین اصفهان ربیع الثانی 1403 مهدی فقیه ایمانی (205)

ص: 130

منابع کتاب

الاتحاف بحب الاشراف عبداللّه شبروای اثبات الهداة شیخ حر عاملی اخبار الدول ابوالعباس قرمانی ارجح المطالب امرتسری حنفی ازالة الخفاء شاه والی اللّه دهلوی استقصاء الافهام میرحامد حسین هندی اسعاف الراغبین صبان مصری الأعلام خیرالدین زرکلی الامام الثانی عشر سید محمد سعید عبقاتی بحار الانوار علامه محمد باقر مجلسی البرهان علی وجود صاحب الزمان سید محسن امین عاملی البیان فی اخبار صاحب الزمان گنجی شافعی تاریخ آل محمد قاضی بهلول زنگنه زوری

ص: 131

تاریخ بغداد خطیب بغدادی تاریخ الخمیس دیار بکری تاریخ گزیده حمداللّه مستوفی تاریخ یعقوبی ابن واضح یعقوبی تتمة المختصر ابن وردی تذکرة خواص الائمة سبط ابن جوزی تفسیر ابن کثیر دمشقی تنقیح الادلة و العلل افضل الدین صدرخجندی تیسیر الوصول ابن دبیع شیبانی جامع الاصول ابن اثیر جزری جواهر المضیئة ملاّ علی قاری جوهرة الکلام قراغولی بغدادی حبیب السیر خواند میر حلیة الاولیاء حافظ ابونعیم اصفهانی دائرة المعارف محمد شفیق غربال مصری دول الاسلام شمس الدین ذهبی الذریعة الی تصانیف الشیعة حاج شیخ آغا بزرگ تهرانی روضة الاحباب سید جمال الدین شیرازی روضة الشهداء ملاحسین کاشفی روضة الصفا میر خواند روضة المناظر ابن شحنه حلبی

ص: 132

سامراء فی ادب القرن الثالث الهجری یونس احمد سبائک الذهب محمد امین بغدادی سرچشمه تصوف سعید نفیسی سرّ السلسلة العلویة ابونصر بخاری سمط النجوم العوالی عبدالملک عصامی سنن الکبری بیهقی سیرة الامام الهادی سید عبدالرزاق شاکر بدری شذرات الذهب ابن عماد دمشقی شرح تجرید علامه حلی شرح تجرید قوشجی شرح دیوان امیرالمؤمنین میبدی یزدی شرح عقاید نسفی تفتازانی شافعی شرح المقاصد تفتازانی شافعی شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ابن میثم شعب الایمان بیهقی شواهد النبوة عبدالرحمن جامی صحاح الاخبار سراج الدین رفاعی صحیح بخاری صحیح مسلم الصواعق المحرقة ابن حجر هیثمی

ص: 133

العبر فی خبر من غبر شمس الدین ذهبی عقد الفرید ابن عبدربه اندلسی عیون الاخبار ابن قتیبه دینوری الغارات ابواسحاق ثقفی کوفی غریب الحدیث ابوعبید هروی الفائق زمخشری فتح المنان احمد منینی دمشقی فتوحات مکیة محی الدین ابن عربی فرائد السمطین ابراهیم جوینی شافعی فصل الخطاب خواجه پارسا بخاری حنفی الفصول المهمّه ابن صباغ مالکی الکامل ابن اثیر جزری کشف الاستار حاجی نوری کفایة الطالب گنجی شافعی کنز العمال متقی هندی الکنی و الالقاب دولابی لواقح الانوار شعرانی مبسوط شمس الدین سرخسی مثنوی مولوی رومی مجمع الزوائد نورالدین هیثمی مجمع الفصحاء رضا قلی هدایت

ص: 134

مجمل فصیحی احمد فصیح خوافی المحاسن و المساوی ابراهیم بیهقی مختصر جامع بیان العلم ابن عبدالبر احمد محمصانی لبنانی المختصر فی اخبار البشر ابوالفداء

مراة الاسرار عبدالرحمن چشتی صوفی مراة الجنان عبداللّه یافعی المرقاة فی شرح المشکوة ملاّ علی قاری مروج الذهب مسعودی مستدرک حاکم نیشابوری مسند احمد بن حنبل مسند رویانی مسند طیالسی مشارق الانوار حمزاوی مصادر نهج البلاغة سید عبدالزهراء حسینی مطالب السئول ابن طلحة شافعی معجم البلدان یاقوت حمومی معجم کبیر طبرانی معراج الوصول شمس الدین زرندی مفاتیح العلوم خوارزمی مفاتیح الغیب فخر رازی مقتل امام حسین خوارزمی

ص: 135

مکاشفات علی اکبر مورودی هندی مکتوبات احمد فاروقی نقشبندی مناقب اخطب خوارزمی موالید الائمة ابن ابی ثلج بغدادی مودة القربی سید علی همدانی نقض کتاب العثمانیة اسکافی نور الابصار سید مؤمن شبلنجی نور الهدایة جلال الدین دوانی نهایة ابن اثیر نهج البلاغه ( چاپ ) صبحی صالح وسائل الشیعة شیخ حر عاملی وفیات الاعیان ابن خلکان ینابیع المودة قندوزی حنفی الیواقیت و الجواهر عبدالوهاب شعرانی

ص: 136

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار··· 5

مهدویت در اسلام··· 11

شناخت کوتاه از حضرت مهدی(علیه السلام)··· 15

ولادت حضرت مهدی(علیه السلام)··· 19

مهدی منتظر در نهج البلاغه··· 41

امامت و رهبری در نهج البلاغه··· 45

پیشگوئیهای امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مورد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)··· 51

خطبه 100··· 53

خطبه 138··· 57

خطبه 150··· 65

خطبه 152··· 71

ص: 137

خطبه 182··· 75

خطبه 187··· 79

خطبه 190··· 85

حکمت 147··· 91

حکمت 209··· 103

حکمت یکم··· 107

خطبه 93··· 113

منابع کتاب··· 119

فهرست مطالب کتاب··· 125

آثار تألیفی مؤلف درباره حضرت مهدی(علیه السلام)··· 127

ص: 138

آثار تألیفی مؤلف درباره حضرت مهدی(علیه السلام)

1- مهدی منتظر یا مصلح جهان . ترجمه «المهدی» مرحوم آیت اللّه العظمی سید صدرالدین صدر ، با مقدمه مفصلّی شامل معرفی دهها نفر مهدی های دروغین ، چاپ 1374 قمری .

2-مهدی منتظر را بشناسید . شامل معرفی 400 جلد کتاب و رساله خطّی و چاپی اختصاصی درباره حضرت بقیّة اللّه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، چاپ 1346 شمسی .

3-مهدی منتظر در نهج البلاغه ( از نظر ابن ابی الحدید ). کتاب حاضر ، مشتمل بر پیشگوئیهای امام امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در مورد حضرت مهدی(علیه السلام) ، که بیاری خداوند باتغییرات و اضافات ، تجدید چاپ شد.

4-موسوعة الامام مهدی . چاپ قم ، شعبان 1401 ه ق.

ص: 139

5- الامام المهدی عند اهل السّنة: 2-1

شامل 56 متن عربی ،از علمای سنی که در قالب کتابی مستقل ، یا بخشی از کتب حدیث و غیره ، یا بصورت مقاله در مجلات خارجی پیرامون خصوصیات و شؤون حیاتی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، به ترتیب تاریخ فوت نویسندگان ، در دو جلد بزرگ تنظیم و به سال 1402 هجری قمری در بیروت چاپ و منتشر گردید.

6-شناخت امام یا راه رهائی از مرگ جاهلی .

ویژه بحث و بررسی پیرامون اسناد و محتوای حدیث: « من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة » ، چاپ 1370 ش. (224)

ص: 140

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109