برخی از مسائل زندگی ساز اسلامی

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : برخی از مسائل زندگی ساز اسلامی / از هیئت تحریریه موسسه در راه حق

مشخصات نشر : قم : موسسه در راه حق . سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی : 1361.

مشخصات ظاهری : ص 218

فروست : (موسسه در راه حق 4)

شابک : 120ریال

یادداشت : چاپ قبلی: موسسه در راه حق، [1356].

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : اسلام -- مسائل متفرقه

رده بندی کنگره : BP8/ب 35

رده بندی دیویی : 297/02

شماره کتابشناسی ملی : م 64-2272

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم شهناز محققیان

ص: 1

اشاره

ص: 2

برخی از مسائل زندگی ساز اسلامی

از هیئت تحریریه ی مؤسسه ی در راه حق

ص: 3

با همکاری سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی

( مؤسسة انتشارات فرانکلین سابق )

از انتشارات

مؤسسه در راه حق

قم - صندوق پستی 13-5

این جزوه در بیست هزار نسخه در فروردین ماه یک هزار و سیصد و شصت و یک در شرکت افست (سهامی عام) چاپ و صحافی شده است

ص: 4

ص: 5

ص: 6

پیش گفتار (چاپ اول)

موسسه ی در راه حق پس از نشر 20 شماره از نشریات کوچک و رایگان رد مسیحیت و 20 شماره پیرامون زندگی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به جهت نیاز روز افزونی که به ویژه در طبقه ی جوان احساس می شد اقدام به نشر جزواتی پیرامون برخی از «مسائل زندگی ساز اسلامی» نمود.

در طول مدتی که نشریات «رد مسیحیت» و «زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)» برای مشترکان ارسال می شد، نامه های گوناگونی داشتیم حاکی از آن که به برخی از مسائل علمی و اخلاقی هم بپردازیم. ایده ی خودمان نیز همین بود که در حد مقدور نشریات تازه یی تنظیم کنیم که راه گشای مشکلات زندگی روزمره مسلمانان و به ویژه جوانان باشد.

با این هدف کار تازه را آغاز کردیم و هر چند ماه نشریه یی فراهم و تنظیم نمودیم و خدا را سپاسگزاریم که هم اکنون بیستمین شماره ی این نشریات نیز در تیراژی وسیع به طور رایگان برای مشترکان ارسال می شود.

بی پناهی عصر حاضر و پناهگاه راستین

اسلام بهترین عامل تحرک و جلوگیری از فساد

با نگرانی ها چه باید کرد؟

الگوی شخصیت

تقلید، اقتباس

مردم خواهی، انسان دوستی

چشم گیرترین دوستی ها

ص: 1

نیاز به تفریح، تفریحات

خشم

بدبینی و بدگمانی

بررسی برخی از زیان های الکلیسم

مبارزه ی اسلام با می خوارگی

نظم و تدبیر در زندگی

ازدواج

لذت جوئی و بی بند و باری

قمار یک بازی تخدیری

ارزش کار و احترام کارگر

پدرم، مادرم دستتان را می بوسم اما چرا...؟

یکسو نگری

موسيقى

این ها عنوان نشریاتی است که تاکنون منتشر ساخته ایم، در هر یک از این نشریات کوشا بوده ایم نخست مشکل را بدرستی درک و طرح کنیم و آن گاه نظرات اسلام را پیرامون آن منعکس سازیم و راه درمان را بنمائیم و نیز سعی کرده ایم با صمیمیت، نزدیک ترین و مؤثرترین راه چاره را به جوانان تفهیم کنیم و به ویژه کارآمد بودن اسلحه ی ایمان را بازگو سازیم، چرا که به راستی اگر سطح ایمان جوان بالا برود مسلما سطح انحراف پائین می آید.

تأثیر مثبت هر شماره ی این نشریات و استقبال گرم جوانان از آن تشویق بزرگی بود که ما را روزاروز در ادامه ی این صراط و لزوم انجام این وظیفه استوارتر و کوشاتر می ساخت، انبوه نامه هایی که از دور و نزدیک رسیده و در بایگانی ما محفوظ است گویای همین حقیقت است و اینک برای نمونه به نقل فرازهایی از چند نامه می پردازیم:

1- آقای (ح - وزیری) از تهران نوشته اند:

هیئت مدیره ی محترم در راه حق

از این که اظهار محبت فرموده نشریات بسیار مفید و قابل استفاده و استفاضه را مرتبا برای فرزندم (ش - وزیری) ارسال می دارید تشکر نموده و توفیق روزافزون اساتید

ص: 2

و دانشمندان عالی قدر را برای خدمت به جامعه ی اسلام و تنویر افکار جوانان که احتیاج مبرم به هدایت و راهنمائی و استخلاص از گمراهی های تأثر آور دارند از درگاه خدای متعال خواهانم.

52/6/5

2 - آقای (1 - (فراهانی) از تهران:

... نشریات ارسالی شما «ازدواج در اسلام» و «اسلام بهترین عامل تحرک و جلوگیری از فساد» رسید، و بسیار سودمند واقع شد، زیرا برای یک معلم تعلیمات دینی که تعلیم و تربیت کودکانی را در این محیط پر از تباهی و بی ایمانی به عهده دارد چه چیز از این راهنمایی و ارشاد خیرخواهانه ی شما ارجمندتر و بالاتر می تواند باشد.

مجدداً از شما تشکر نموده و توفیق بیشتر شما را خواهانم

53/2/1

3 - آقای (ع - تازیکی) از رضائیه:

درود گرم و صمیمی من بر شما... نشریه ی «بی پناهی عصر حاضر و پناهگاه راستین» رسید و توجه مرا به خود جلب نمود من در عین حال که دانشجو هستم برای کمک هزینه تحصیل در یکی از دبیرستان های رضائیه هفته یی 5 ساعت تدریس می کنم، یک بار در حالی که نشریه ی «بی پناهی عصر حاضر» را در دست داشتم به کلاس درس در دبیرستان رفتم و آن را برای دانش آموزان خواندم، فوق العاده مورد توجه قرار گرفت و برای مدتی نشریه ی مذکور را به نوبت به خانه می بردند تا خانواده های آنان نیز بخوانند...

2/3/51

4- خانم (ع - سبزه چیان) از همدان:

سردبیر محترم انتشارات در راه حق

ضمن عرض سلام و ارادت از این که همه ماهه انتشارات آن مؤسسه به دست من می رسد بسیار سپاسگزارم. البته من و همسرم از دریافت این نشریات سودمند بسیار خرسندیم، چون هر دوی ما فرهنگی هستیم، بنابر این ضمن این که برای خودمان مفید است و بر اطلاعاتمان می افزاید، سعی می کنیم در کلاس هم برای ارشاد دانش آموزان از آن استفاده کنیم...

بار دیگر از خدمات ارزنده ی شما سپاسگزارم و سلامتی و سعادت کلیه کارکنان آن مؤسسه را از خداوند خواستارم.

54/8/29

ص: 3

5 - آقای (ن - م جهرمی) از جهرم:

ناشرین و گردانندگان محترم انتشارات در راه حق.

با درود و ادعیه ی خالصانه از صمیم قلب موفقیت بیشتر شما را از درگاه خداوند بزرگ مسئلت می دارم.

من نشریات شما را گاهی در کلاس برای دانش آموزان نیز می خوانم این نشریات هم بر معلومات دینی ما می افزاید و هم پاسخگوی بسیاری از مسائلی است که گاهی مورد بحث قرار می گیرد.

18/ 7 /56

6 - آقای (خسروشاهی) از مشگین شهر:

مدیریت محترم انتشارات در راه حق

با اهداء درودهای قلبی و لبالب از سپاس و دعای پیروزی برای آن برادران فداکار و بزرگان مصلحت اندیش و راهنمایان صادق.

سومین شماره ی نشریات بدستم رسید با آن که می دانم موانع مادی و معنوی بسیاری سر راه شما هست... و این زحمات وقتی کمبودهای مختلف و دردهای روحی بر آن ضمیمه شود حساس تر و غیر قابل تحمل تر می شود و ممکن است انسان های نیکوکار و زحمتکش را ناامید و دلسرد سازد ولی چشم ما جوانان به سوی شماست و ما به غیر از خدا و اولیاء عظام، بی شما تنهائیم و در تنهائی شکست است و گمراهی است و زبونی و بردگی و مرگ زشت و ننگین.

از عدم قدردانی ها، از عدم توجه ها، از موانع بیشمار سر راه، از... نهراسید و بفکر ماها باشید، چون خدا با شماست.

حرفی را که چون دانه یی در دلی می کارید، هزاران دانه می پرورد و میوه های شیرین ثمر می دهد.

29 /7/ 55

7- آقای (م - احمدی) از گلپایگان:

مدیریت محترم موسسه انتشارات در راه حق

امید است همواره مؤید و موفق و شادکام بوده باشید جزوه های جالب و تحقیقی آن موسسه مرتباً رسیده و سپاسگزارم.

ص: 4

شماره ی اخیر به نام «یکسونگری» نیز رسید، بسیار از مطالب دینی و علمی آن خرسند شدم، به ویژه که مکتب افراطی فروید و مکتب افراطی کارل مارکس را از دیدگاه اسلام عزیز «یک بعدی» دانسته اید.

شاید خودتان ندانید که انتشار این گونه مسائل مقایسه ی نظریات و مکاتب فلسفی و علمی دیگران با دستورات زنده اسلام عزیز چقدر در اجتماع کنونی برای طبقه ی دانش پژوه مسلمان مؤثر خواهد بود خصوصا که در شماره ی مزبور بدون هیچ گونه غرض ورزی و تعصبی مکتب مارکس و فروید را با اسلام مقایسه و اشتباه آن را اجمالا بیان کرده اید.

1356/2/1

***

برای سهولت مراجعه و نیز دسترسی آن دسته از خواستاران که به جهت تراکم تقاضا و کمبود امکانات ،ما نتوانسته اند این نشریات را دریافت دارند اینک، همه ی بیست شماره ی یاد شده را یک جا به صورت کتابی که هم اکنون در دست شماست گرد آورده ایم امیدواریم خدای بزرگ این خدمت ناچیز را از ما بپذیرد و نیز جوانان را سودمند و ثمر بخش باشد.

شورای نویسندگان موسسه در راه حق

قم - صندوق پستی شماره 5

1356/3/2

ص: 5

بی پناهی عصر حاضر و پناهگاه راستین

بی پناهی عصر حاضر و پناهگاه راستین

*از آغاز قرن بیستم تاکنون بیش از یک میلیارد نفر دست به خودکشی زده اند و جوانان بیشتر از دیگران خودکشی می کنند. (1)

* یک چهارم مردم اسکاندیناوی، یک سوم فرانسوی، دو پنجم مردم شوروی و یک دوم آمریکایی گرفتار مرض بی خوابی (در اثر نگرانی) هستند. (2)

* تلفات نظامی آمریکا در میدان های جنگ جهانی دوم سیصد هزار نظامی بود، ولی در همان مدت دو میلیون آمریکایی براثر بیماری قلبی تلف شدند که نیمی از این رقم به سبب نگرانی بوده است. (3)

* در آلمان روزانه یک میلیون قرص خواب آور مصرف می شود! (4)

جهان متمدن و انسان قرن فضا نیز با بیماری نگرانی دست بگریبانست این بلای نوین و بیماری قرن دامن گیر بسیاری از آدم ها شده و همه را به نابودی تهدید می کند.

ص: 6


1- اطلاعات هفتگی 1348/8/9
2- دانشمند 1349/9/1
3- آئین زندگی ص 57
4- اطلاعات بانوان 1348/2/31

توسعه ی نگرانی و دلهره که ره آورد زندگی خشک ماشینی و معلول تمدن مادی غرب است آن چنان صاحب نظران را بیمناک ساخته است که آن را بزرگ ترین بیماری قرن نام نهاده اند.

نگرانی (ام الامراض) و سرچشمه ی تمام یا اغلب بیماری های روحی و جسمی می باشد سوء هاضمه زخم معده، زخم اثنی عشر، سرطان، ناراحتی های قلبی، بی خوابی، سردرد، فلج، ورم و درد مفاصل رماتیسم و.... حتی درد دندان و کرم خوردگی آن و یک سوم از امراض جلدی، ناشی از نگرانی و دلواپسی و هیجانات روحی است. (1)

دکتر الکسیس کارل می گوید: برای مبارزه با بیماری «آبله» در نیویورک که تنها هشت نفر بدان مبتلا شده و دو نفر تلفات داده بود همه ی نیروها بسیج شد در خانه ها را می زدند و مردم را مایه کوبی می کردند و متجاوز از دو هزار پزشک و پرستار بدون استراحت شبانه روز کار می کردند و علاوه بر بیمارستان ها مراکز آتش نشانی، کلانتری ها، حتى كارخانجات همه جا انبوه جمعیت پشت سرهم در نوبت ایستاده بودند تا مایه کوبی، شوند ولی با آن که بیماری نگرانی ده هزار بار بیش از آبله تلفات به بار آورده است و بزودی یک دهم ساکنین فعلی نیویورک را از پای در خواهد آورد کسی برای مبارزه با آن برنخاسته و در مدت عمرم حتی یک بار در خانه مرا برای مایه کویی بر ضد این بیماری خطرناک بصدا در نیاورده اند! (2)

نگرانی لازمه زندگی است؟!

چون در زندگی، پدیده های برابر هم و متضاد وجود داشته و دارد: نیش و نوش، زشت و زیبا، روشنایی و تاریکی .... پس اضطراب و نگرانی تا حدی لازمه ی زندگانی بشر است و فقدان آن (به اصطلاح بی خیالی محض و بی غم

ص: 7


1- کلیدهای خوشبختی ص 263
2- آئین زندگی ص 46 و 47

بودن!) از نظر روانشناسی نوعی بیماری روانی و نشانه ی جنونی موسوم به «پسی کوپاتی» است. (1)

در این عصر، با پشت کردن جوامع صنعتی به دین و معنویت، موجبات نگرانی و دلهره در زندگی زیادتر از هر دوره و زمان دیگر به چشم می خورد؛ احساس تنهائی و هضم شدن و از دست دادن اصالت های انسانی در روند پیشرفت های صرفا صنعتی و احساس بی پناهی و بردگی ناخواسته در برابر غول ماشینیزم، وحشت و اضطراب از آینده ی مجهول و تاریک دلهره از عدم موفقیت در شؤون گوناگون زندگی در تحصیل شغل و نحوه ی کار انتخاب همسر و زندگی مشترک و نحوه ی سلوک و زندگی خانوادگی، وضعیت تحصیل و تربیت فرزندان و آینده ی آنان و...

بنابر این در چنین عصری که دلهره در ذات آن نهفته است خواه ناخواه، مبارزه با نیش ها، زشتی ها و تاریکی های زندگی از طریق صحیح و راه اصولی باید صورت گیرد تا زندگی سالم و سعادتمندانه هر فرد تضمین گردد. و ما باید این راه اساسی و نحوه ی غلبه و تسلط بر نگرانی ها را بیاموزیم و آن ها را مهار کنیم و از روشنایی و زیبایی و گل های زندگی بهره مند گردیم.

نیاز به ایمان و معنویت

زندگی، دریای پرتلاطم و مواجی است که هر آن خطر غرق شدن در آن، انسان را تهدید می کند اما هر فرد، ناچار است که از این دریای ژرف بگذرد و برای غرق نشدن ناگزیر باید وسیله یی داشته باشد که خود را روی آب نگهدارد و این جز با داشتن کشتی مجهز یا آشنایی کامل و صحیح به شنا و تلاش و تکاپو در آموختن راه صحیح زندگی و غلبه بر مشکلات امکان پذیر نیست تا انسان را با آرامش خاطر به کرانه ی آمال برساند.

امام هفتم شیعیان (علیه السلام) به هشام می فرماید: لقمان حکیم به پسر خود گفت:

ص: 8


1- آن سوی چهره ها ص 35

دنیا دریای ژرفی است که انسان های زیادی در آن غرق شده اند، تقوی و پرهیزگاری کشتی توست آن کشتی که پر از ایمان است. بادبان های آن، توکل به خدا، نگهبان و پاسدارش عقل و فکر راهنما و ناخدایش علم و تدبیر و سکان آن بردباری و تحمل است (1) که در برابر فشار توفان و امواج سهمگین دریای زندگی خرد نمی گردد.

راستی هم جز با چنین نیرویی نمی توان از ژرفای دریای پر تلاطم و پر خوف زندگی گذشت و از غرقاب نجات یافت و بدون ایمان، تحمل و بردباری، اراده ی محکم و توکل به قدرت و لطف پروردگار جهان در مبارزه با زندگی، نمی توان پیروز بود.

نگرانی، بلای عالم گیری که روزانه بیش از نه هزار نفر براثر آن، دست به خودکشی می زنند (2) نشان ورشکستگی تمدن مادی غرب و نمودار فقر اخلاقی و فضیلت در اجتماع امروز است. عقربه ایست نمودار نارسایی علوم و دانش مادی در پاسخگویی به نیازمندی های بشر و بازگو کننده ی عجز و ناتوانی قوانین بشری در حل مشکلات و اداره ی اجتماعات و رهبری انسان ها.

و گرنه چرا با پیشرفت علوم و تکنیک و فراهم شدن همه گونه وسایل رفاه و آسایش برای بشر و کام جویی و بهره گیری از همه ی پدیده ها به جای آن که انسان ها را شادکام تر و سعادتمندتر کند فرسوده تر و بیمارتر و بدبخت کرده است آسایش و آرامش سلب شده و جا به اضطراب و دلهره و نگرانی ها داده است. این جاست که نسل نگران و سرگشته به دنبال گمشده می گردد و چون آن را - که تنها در سایه ی ایمان است - نمی یابد، به الکل و افیون و قرص های مسکن و خواب آور پناه می برد یا سر انجام به دامن خود کشی پناهنده می شود؟ چرا چنین شد؟ جواب روشن است علوم مادی تنها به جنبه ی جسمی و نیازمندی های مادی انسان توجه کرده ولی به بخش عمده ی عرصه ی وجود انسانی یعنی روح و

ص: 9


1- اصول کافی ج 1 ص 16
2- اطلاعات 1347/8/27 از آمار سازمان جهانی بهداشت

نیازهای روانی و معنوی او توجه نکرده و آن را نادیده گرفته است. در نتیجه این همه آشفتگی ها و نگرانی ها و نابسامانی ها پدید آورده.

فقدان ایمان و نیاز بسیار بشر به آن آن چنان مهم است و نقش آن در زندگی انسان ها آن قدر احساس می شود که بزرگ ترین روانشناس معاصر و دکتر طبّ و حقوق استاد کرسی روانشناسی «پرفسور کارل یونگ» می گوید:

بیماری قرن ما بیماری مذهبی است. در اثر تکنولوژی و جمود تعالیم و کوته نظری و تعصب بشر قرن بیستم لا مذهب شده و سرگشته در جستجوی روح خود است و تا مذهبی نیاید آسایش ندارد.

بی مذهبی لا محاله پوچی و بی معنا بودن زندگی را سبب می شود و داشتن مذهب و آرمان به زندگی مفهوم و معنا می بخشد آن کس که با شهامت در راه خودشناسی گام گذاشت به خداشناسی می رسد و در مرحله ی آخر به تکامل نفس و فردیت خود و اصل می گردد. (1)

بدون مذهب و ایمان حقیقی آرامش وجود نخواهد داشت. قرآن کریم در این زمینه تعبیر بسیار جالبی دارد:

هر که از یاد خدا غفلت ورزد و از ایمان و دین روی بر تابد، مسلما زندگی او تنگ، رنج آور دردآلود و ناگوار خواهد بود. (2)

زندگی تنگ و توام با نگرانی، نتیجه ی بی ایمانی و نداشتن قرارگاه فکری و پناهگاه معنوی و براثر تنها کمبود بشر، در حیات فردی و اجتماعی در این قرن پر اضطراب است برای رهایی از این غرقاب هولناک و نجات از نگرانی ها ناگزیر از پذیرش عقیده ی خالص مذهبی هستیم.

«دکتر گیلورد هاوزر» در کتاب «گذر نامه برای یک زندگی نوین» می نویسد:

ما در زندگی به اعتدال و ایمان احتیاج داریم و من با ژ.ا. لیبمان

ص: 10


1- کیهان شماره 8196 مصاحبه دکتر احمد اردوبادی بایونگ
2- سوره ی طه آیه ی 125

G.A.Liebman بزرگ ترین فیلسوف عصر حاضر هم عقیده هستم آن جا که می گوید «دین و مذهب در زندگانی به انسان اطمینان و تکیه گاه روحی می بخشد». (1)

قرآن کریم می فرماید:

آگاه باشید که آرامش دل ها و اطمینان خاطر تنها در سایه یاد خدا و ایمان است. (2)

راستی چرا آرامش و سکون و اطمینان خاطر مخصوص مؤمنان و افراد خداشناس باشد و دیگران از این نعمت بزرگ محروم بمانند؟

شما حساب کنید کسی که همیشه از یک قدرت بی پایان غیبی کمک می گیرد و خود را وابسته به خداوند قادر ،حکیم دانا و مهربان می داند و او را یاور و پناهگاه خویش می پندارد و نیروی غیبی و معنوی او را پشتوانه ی خود می داند و او را در هر حال ناظر و آگاه به کارهای خویش محسوب می کند و خواست و اراده اش را در سرنوشت خویش موثر می داند و طبق مصلحت خدا و با یاد او کارها را شروع می کند و در انتظار پاداش و اجر دنیوی و اخروی خداوند بزرگ می باشد نباید احساس آرامش و امنیت کند؟

در مقابل کسی که برای خود قرارگاه فکری و پناهگاه معنوی و مطمئن و آرمان مقدسی ندارد و همانند پرکاهی در فضائی بی پایان دستخوش گردباد و توفان های حوادث است و هر لحظه به سویی می گردد و سرگشته و حیران است؛ نباید دستخوش اضطراب و نگرانی گردد؟ راستی کدام دسته سزاوار آرامش روحی و امنیت خاطر هستند؟

قرآن کریم جواب روشن و قاطعی می دهد. آن جا که در مقام مقایسه ی مشرکین و کفار و مؤمنان می فرماید:

«کدام یک از این دو دسته سزاوار آرامش و امنیت حقیقی هستند؟ آنان که به خداوند گرویده و ایمان خود را به ستم و (شرک) نیامیخته اند تنها برای آنان

ص: 11


1- نسل سرگردان ص 76
2- سوره ی رعد آیه ی 28

آسایش روحی است و هم آن ها هدایت یافتگانند» (1)

با کمک این پشتوانه ی معنوی یعنی ،ایمان می توان مشکلات را رفع و بر نگرانی ها غلبه کرد. حتی آن را به عنوان مؤثرترین داروها در معالجه ی روحی و جسمی بیماران بکار برد.

دکتر پول ارنست - آدولف P.E.Adolph متخصص جراحی عمومی و طب دانشگاه پنسیلوانیا می نویسد: «..... مهم ترین عامل شفای مریض ویتامین ها، دارو، معدنیات و جراحی و.... نیست بلکه امید و ایمان می باشد. من به این نکته پی بردم که از این پس باید جسم مریض را با بکار بردن وسایل طبی و جراحی و روح وی را با تقویت ایمانش نسبت به خدا معالجه کرد. ثابت شده است که اگر ایمان و توسل به خدا در معالجات منظور شود و از عوامل معالجه محسوب گردد، نتایج درخشانی به دست می آید». (2)

قدرت ایمان شگفت انگیز است و ای بسا افرادی که در اثر نداشتن ایمان دچار نگرانی ها شده و ناامید و مأیوس به کام مرگ و انتحار فرو رفته اند.

نیروی مقاومت مؤمن

مؤمن واقعی در سخت ترین لحظات و حساس ترین شرایط در زیر فشار کوه های مصیبت و ناملایمات خم به ابرو نمی آورد بلکه با قدم های استوار به پیشواز حوادث و به جنگ مشکلات می رود و با شکست و ناکامی مبارزه می کند و پیروز می گردد.

آیا برای اثبات معجزه ی ایمان مثالی زنده تر و گویاتر از اثرات ایمان و مذهب در مبارزه ی شگفت ملت مسلمان ایران می توان نشان داد؟

ایمان پیشوای عظیم الشأن انقلاب و تکیه و توکل او بر رحمت خدای جهان بود که با وجود حبس و تبعید و رنج ها و مصیبت ها، نه تنها شکستی در او

ص: 12


1- سوره انعام آیه 82 و 83
2- اثبات وجود خدا ص 249

راه نیافت بلکه هر روز در مبارزه را سختر و سرسخت تر از روز پیش پایمردی کرد.

ایمان اسلامی این بزرگم رد و قاطبه ی ملت مسلمان بود که با دست های خالی توانست رژیمی را با میلیاردها دلار اسلحه و با برخورداری از حمایت ابر قدرت ها از اریکه قدرت به زیر کشد و طاغوت را سرافکنده و گریان و ذلیل فراری سازد...

آری براستی معجزه ی ایمان، مؤمن را چون کوه استواری می سازد که هیچ سیل و توفان را یارای در هم شکستن آن نیست.

ساختمانی را که در بستر رودخانه و مسیل قرار دارد؛ به نظر آورید. اگر بنیان آن سست باشد و با آجر و گچ و مصالح معمولی بنا شود، در اندک زمانی با اولین حمله و هجوم سیل از بیخ و بن کنده می شود و دیواره هایش فرو می ریزد. ولی اگر پی و بنیانش محکم باشد و با بتون آرمه و سیمان مسلح و آهن پایه ها و دیوارش را بنا کنیم امواج خروشان سیل در آن مؤثر نیست و نمی تواند مقاومت آن را در هم بشکند در نتیجه ساختمان محکم و پناهگاه مطمئنی خواهد بود.

قدرت مقاومت مردان با ایمان نیز، در برابر حوادث مشکلات و نگرانی ها، به کوه تشبیه شده است ﴿الْمُؤْمِنُ كَالْجَبَلِ الرّاسِخ لايُحَرَّ كُهُ الْعَواصِفُ﴾.

مؤمن روحی بزرگ و قلبی گسترده دارد نگرانی ها و حوادث نمی تواند او را هضم کند و یا همرنگ خود سازد با آن که نگرانی همانند اسیدی است که قطره قطره بر آهن ریخته و سرانجام آهن را سوراخ می کند، و یا چون موریانه یی است که جان انسان ها را از داخل می خورد و از پای در می آورد.

اما مؤمنان که خود را با ابدیت و بی نهایت پیوند داده اند و به خدای بزرگ و لطف و کمک بی پایانش امیدوارند روحشان بزرگ و چنان چون اقیانوس است و قطراتی که از ابرهای تیره و متراکم نگرانی می چکد در برابر پهنای دریای تحمل و صبر مؤمن شرمسار می شود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

ص: 13

مؤمن از پاره های آهن محکم تر است چون پاره های آهن در آتش تغییر می یابد اما مؤمن اگر کشته شود و دوباره زندگی و باز کشته گردد، قلبش تغییر نمی یابد و هماره ثابت و پایدار است.

ص: 14

اسلام بهترین عامل تحرک و جلوگیری از فساد

همگام با پیشرفت مادیگری که در برابر معنویت و ادیان، جبهه گرفته بود، مادی ها دین را عامل تخدیر و رکود و مانع پیشرفت های علمی و صنعتی معرفی کردند، ولی آن چه از بررسی شرایط اجتماعی و سیاسی و اوضاع آن روز و از مشاهده ی تاریخ قرون وسطی بر می آید آنست که علت عمده ی این تهمت سرخوردگی از مسیحیت و جنایات کلیسا بود چرا که مادی ها دیده یا شنیده بودند که به دستور کلیسا هزاران نفر دانشمند و روشنفکر کشته شدند و یا زنده زنده در آتش سوختند...

«مارس کاشن» می نویسد: در این دوره به دستور کلیسا پنج میلیون نفر کشته شدند و از سال 1481 تا 1499 میلادی 10220 نفر را زنده سوزاندند و 6860 نفر را دو نیم کردند و 97023 نفر را آن قدر شکنجه دادند که نابود شدند. (1)

آنان می دیدند که هنوز هم کلیسا پاسدار منافع امپریالیسم و استعمارگران است و هر جا که پای کشیش باز می شود قدم نامبارک استعمار هم برای چپاول غارت ذخائر و ثروت های ملی و فکری و ،انسانی بدانجا کشیده می شود. تا آن جا که می گویند «میسیونرها با یک دست انجیل و با دست دیگر استعمار غربی را به

ص: 15


1- تاریخ تحولات اجتماعی ج 2 ص 123 از کتاب علم و دین به نقل از نشریه وزارت آموزش و پرورش فروردین ماه 1348

آنان هدیه می کنند!»

در نتیجه، واکنش گروه انقلابی و روشنفکر در برابر این گونه اعمال آن شد که دین را مانع پیشرفت و عامل رکود و مدافع منافع امپریالیست ها قلمداد کنند.

انقلاب این گروه آتشی افروخت که خشک و تر حق و ناحق را باهم سوزاند و مانند سیل بنیان کن زشت و زیبا خوب و بد را یک جا با خود برد.

پیداست که آیین حیاتبخش و انقلابی اسلام نیز از این تهمت ناجوانمردانه مصون نماند و آنان که از ماهیت اصلی و تعلیمات ارزنده ی اسلام بی اطلاع ،بودند پنداشتند اسلام هم مانند مسیحیت است. و انسان ها را به سکوت و تسلیم در برابر بی عدالتی ها و ستمگری ها و استعمار دعوت می کند.

گویی آنان روح اسلام را درک نکرده بودند و گرنه با کمی دقت در متن دستورات اسلامی و بررسی مسائل آن و مطالعه ی مدارک اسلامی می دیدند که اسلام با وضع قانون امر بمعروف و نهی از منکر و نظارت ملی و ایجاد مسؤولیت عمومی و فردی در کارها تدبیر و پیش بینی لازم را برای جلوگیری از فساد ركود و خفقان نموده است.

پیامبر اسلام می فرماید: همه مسؤوليد ﴿كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ ...﴾. (1)

اسلام امر به نیکی ها و جلوگیری از بدی ها و جهاد و مبارزه را چون نماز و روزه واجب دانسته و قرآن با قاطعیت تمام می می گوید:

«با آنان که تجاوز و ستم می کنند نبرد کنید تا به امر خدا بازگشت کنند». (2)

این نمونه یی از ده ها آیه و روایت است که مسلمانان را به مبارزه علیه کفر و فساد و ظلم و... فرا می خواند.

این است منطق اسلام و تعالیم آن که خود عامل تحرک است و اساسا ایمان بهترین عامل تحرک انسان ها به سوی هدف عالی انسانی است

ص: 16


1- الميزان ج 8 ص 12
2- سوره حجرات آیه ی 9

شاهد زنده ی ما در تاریخ گذشته ی اسلام زندگانی پر ماجرای پیامبر عظیم الشأن اسلام و جانشینان پاک اوست پیامبر اسلام با دست خالی و یک تنه در برابر بی عدالتی، شرک، استثمار، رباخواری ها و ظلم و زورگویی ها و همه ی مفاسد محیط آن روز مکه و جهان قیام کرد بارها دچار شکنجه، آزار ارعاب و حتى تهدید به مرگ شد.

مدت زیادی در درهی معروف به «شعب ابی طالب» در محاصره ی اقتصادی به سر برد و مسلمانان در اثر اذیت و آزار قریش به خارج از کشور مهاجرت کردند خانه اش در معرض هجوم و شبیخون شمشیر زنان سران قریش- که منافع نامشروع خود را در خطر می دیدند- واقع شد. همه ی این ها یک لحظه آن حضرت را از هدف مقدس غافل نکرد و کوچک ترین سستی و کوتاهی در انجام مأموریت مقدس و الهی خود برای رهایی توده ها از قید اسارت و استثمار و برای رهایی افکار از قید اوهام و خرافات در او راه نیافت. پس از آن که از تهدید شکنجه و ... خسته شدند خواستند تا از راه تطمیع و وعده در این در نفوذ ناپذیر ایمان و اراده رخنه کنند سران قریش ثروت و سرمایه ی زیاد ازدواج با بهترین دوشیزگان ریاست و زمامداری قوم را (یعنی از عوامل مؤثری که اکثر داعیان و رهبران در برابرش تسلیم می شوند) به آن حضرت پیشنهاد کردند ولی شرمسار برگشتند چه آن حضرت فرمود اگر خورشید را به دست راست و ماه را به دست چپم بگذارید تا از این مأموریت دست بردارم... دست بردار نیستم. (1)

آیا این آیا این همه پایداری و مقاومت جز با نیروی ایمان میسر بود؟ آیا اصولاً پیامبر تکیه گاهی جز نیروی خدایی داشت؟ چه عاملی جز ایمان سبب تحمل آن همه فشارها و شکنجه ها شد؟ در جنگ احد که تنها پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و یکی دو نفر دیگر جانانه می جنگیدند و با همه ی زخم های کاری تا پیروزی نهایی به نبرد ادامه دادند و مانند دیگران فرار نکردند؛ پناهگاه و امید آنان چه بود؟ آیا

ص: 17


1- سیره ی ابن هشام ج 1 ص 266

پشتوانه یی جز عقیده به خدا و ایمان به رسالت الهی داشتند؟ امام حسین (علیه السلام) چرا در شرایطی حساس و طاقت فرسا تا آخرین قطره ی خون خود و عزیزانش می جنگد و تسلیم نمی شود و حاضر به سازش با بی عدالتی، ستم، جنایت و فساد - که همه در وجود یزید پلید و عمالش مجسم شده بود - نمی گردد؟!

آیا درباره ی امامان پاک ما هیچ فکر کرده اید که چرا بیشتر عمر آنان در زندان های بیدادگران و ستم پیشگان گذشته است و سرانجام با زهر ستم آنان از پای درآمده اند و یا در میدان های جنگ تا آخرین قطره ی خون خود جنگیده و سر انجام کشته شده اند؟ آیا این ها نمودار ناسازگاری اسلام و تشیع در برابر زور و غارت و چپاول و بی عدالتی نیست؟

شاهد زنده ما در این ،عصر انقلاب اسلامی ملت مسلمان ایران است براستی تاریخ تکرارهای جالبی دارد؛ رهبر عظیم الشأن نهضت اسلامی ایران که به پیروی از پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) با رژیم جاهلی و دست نشانده ی خارجی به مبارزه، پرداخت با مشکلاتی از همان گونه که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) گذشته بود روبرو گردید.

این بزرگ مرد نیز دست خالی و یک تنه در برابر بی عدالتی فساد استثمار و ستمگری و زورگوئی برپا خاست و هیچ مشکلی نتوانست او را از مسیر مبارزه ی اسلامیش بیرون برد.

شبانه به خانه ی او هجوم آوردند او را به زندان افکندند و بالاخره از وطن و سرزمین خود بیرون راندند و علیه او توطئه ها کردند، و حتی شاه مخلوع در صدد تطمیع او برآمد اما در همه ی احوال همان که بود باقی ماند و بی تردید به کوبیدن نظام ظلم و زور ادامه داد تا ملت مسلمان یکباره بر آشفتند و بپا خاست و چنان که دیدیم همه ی نهادهای رژیم جبار را ویران کردند و جهان را شگفت زده ساختند...

راستی این گونه فداکاری ها که صفحات تاریخ اسلام و شیعه را پر کرده است به چه نیرو و قدرت انجام می پذیرد؟ با حمایت کدام قدرت خارجی یا داخلی وقوع می یابد؟ مگر اینان علاقه به حیات و زندگی و زن و فرزند و مال و مقام را

ص: 18

نمی فهمیدند؟ پس چرا همه را فدای هدف و دین و مبارزه با بیداد و ستمگری زمامداران خائن می کردند؟

اینان فقط با سرمایه ی ایمان به خدا و عقیده به رسالت آسمانی اسلام و با اتکاء به قدرت پروردگار دست از جان و دل شستند؛ اینان همان اولیاء و دوستان خدایند که خوف و ترس از هیچ چیز ندارند. ﴿الا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لأهم يَحْزَنُونَ﴾. (1)

چون فقط از خدا حساب می برند و به او متکی می باشند، از هیچ قدرتی، حتی از مرگ نمی هراسند.

این سخن پیشوای اول جهان تشیع علی (علیه السلام) است که در مقام جهاد و مبارزه در راه دین و هدف می گوید:

اگر تمام عرب برای قتل من متحد شوند و به جنگ من بیایند یک تنه به آنان حمله می کنم و پشت به جنگ نخواهم کرد. (2)

این منطق اسلام است در برابر خیانت و جنایت، ظلم و ستم، غارتگران و استثمار کنندگان.

مسلمان واقعی با پیمان با خدا و رسول و مؤمنان، خود را تنها وابسته به (حزب الله) می داند و اگر به اصول و دستوراتش عمل کند همیشه پیروز و غالب است، ﴿... فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ﴾. (3)

منظور از اسلام و ایمان، مذهب و ایمانی با چنین آرمان و هدف و رسالت است از این جهت مسلمانان صدر اسلام و مؤمنان حقیقی تسلیم مرگ سرخ و افتخار آمیز می شدند و در راه خدا شهید می گشتند و هرگز تسلیم زور و ستم نمی شدند و تن به خواری و ذلت نمی دادند و شعارشان چنین بود: ﴿اَلْقَتْلُ اَولی مِنْ رُكُوبِ الْغَارِ - وَالْغَارُ اَوْلَى مِنْ دُخُولِ النّارِ﴾. (4)

ص: 19


1- سوره ی یونس آیه ی 62
2- نهج البلاغه ترجمه ی فیض الاسلام ص 962
3- سوره ی مائده آیه ی 56
4- بحار ج 45 ص 50

پس شکیبائی چرا؟

حوادث و پدیده ها دو گونه است. قابل تغییر و در اختیار ما غیر قابل اجتناب و تغییر ناپذیر بیشتر حوادث و عوامل نگرانی، در اختیار ما و به دست ماست و عوامل آنرا خود دانسته و یا ندانسته به وجود آورده ایم و موجب ناراحتی و نگرانی ما شده است ما می توانیم با رهنمایی های سودمند آن ها را به نفع خود تغییر دهیم و زندگی را آن چنان که بایسته است بسازیم مثلا در روایات اسلامی آمده است که دعای چند نفر مستجاب نخواهد شد که از آن جمله اند:

1 - کسی که خداوند به او مالی عطا کند ولی او آن را بیهوده خرج کند و عقل معاش نداشته باشد و سپس بگوید: خدایا به من مال و ثروت بده.

2- کسی که زن ناسازگار و ستمگری دارد و از خدا بخواهد که او را نجات دهد.

3 - کسی که دنبال کار و شغل نرود و در خانه بنشیند و بگوید خدایا به من روزی بده. (1)

چون عوامل رفع این گونه ناراحتی ها در اختیار آنان بوده و هست آدم ثروتمند می تواند با بصیرت و عقل معاش از خرج های بیهوده جلوگیری کند همچنین شخصی که زن ناسازگار یا بدکار دارد می تواند زن خود را طلاق بدهد و نیز کسی که به دنبال کار نرفته تقصیر از خود اوست زیرا راه کسب و تجارت برای او باز است و می تواند از نیروی خدادادی در این زمینه استفاده کند.

ولی در برابر پاره یی حوادث ناچار باید آن ها را آن گونه که هست بپذیریم و جز تسلیم و رضایت و هماهنگ شدن با آن حادثه و پدیده چاره یی نیست مانند اكثر مصیبات و ناملایمات شخصی پیش آمدهایی که منجر به از دست دادن عزیزان يا نقص اعضاء یا بیماری های طولانی می گردد و تغییر آن ها امکان ندارد در برابر این مصائب باید وضع خود را عوض کنیم و با بردباری خاصی آن را بر خود هموار سازیم.

ص: 20


1- وسائل ج 12 ص 15

اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) فوق العاده بیمار بود، کمال، فضائل، اخلاق و زیبایی این پسر چنان بود که دوست و دشمن به او علاقمند بودند در بیماریش همه به ویژه پدر بزرگوارش امام ششم (علیه السلام) فوق العاده ناراحت و نگران بودند تا جایی که می پنداشتند اگر اسماعیل بمیرد حضرت نیز از کثرت اندوه از بین می رود. لیکن پس از مرگ او با تعجب دیدند آن حضرت جزع نمی کند و ناراحتی قبلی او برطرف گردید جریان را پرسیدند فرمود ما خاندان رسالت تا وقتی که بلا و حادثه نازل نشده دعا و نیایش می کنیم و از خدا می خواهیم که حادثه واقع نشود ولی وقتی که آن حادثه واقع شد صبر می کنیم. (1)

امام چهارم (علیه السلام) در ضمن دعای خود در سحرهای ماه رمضان می فرماید «خدایا به من ایمانی عطا کن که همواره با قلب و فکرم هماهنگ باشد یقینی ده که بدانم جز خواست تو واقع نمی شود و جز آن چه تو برایم خواسته ای بمن نمی رسد و مرا به آن چه که در زندگی نصیبم کرده ای راضی و خشنود ساز». (2)

صبر و شکیبایی، پذیرش و قابل انعطاف بودن در برابر حوادث اجتناب ناپذیر، برای بقای انسان در رویدادهای زندگی لازم است. گیاهان در برابر حوادث خم می شوند و با انعطاف خود توفان و تندباد و... را از خود عبور می دهند. و اگر در برابر آن ها مقاومت کنند به ناچار در هم می شکنند و از بیخ و بن برکنده می شوند سنبله ها بوته ها در زیر بار برف و توفان خم می شوند و پس از آن که برف آب شد و توفان گذشت کم کم سر بلند می کنند و به حیات خود ادامه می دهند.

امیر مؤمنان على (علیه السلام) می فرماید: «کسی که صبر و بردباری موجب رهایی و خلاص او نشود بی تایی هلاکش می کند.» (3)

آن حضرت به فرزندش محمد توصیه می کند:

ص: 21


1- بحار ج 47 ص 249
2- بحار ج 18 ص 93
3- وسائل ج 11 ص 209

«ضربات خردکننده ی نگرانی را با استقامت و تحمل در هم شکن و آن را از خود دور کن. خویشتن را به بردباری و صبر عادت ده که صبر، خصلت نیکویی است، و نگرانی، ترس و حوادث دنیا را به وسیله ی آن بر خود هموار ساز» (1)

این نکته را نیز یادآور می شود که نباید خیال کنیم معنای صبر آنست که در برابر ستم و خیانت و زورگویی تسلیم شویم و به آن راضی باشیم و یا اگر سودجویان و استعمارگران وضعی به وجود آوردند ما نیز خود را با آن تطبیق دهیم و فقط به انتظار سرنوشت بنشینیم.

زیرا این پندار از نظر اسلام درست نیست اسلام تاکید می کند که مسلمانان باید بکوشند تا عوامل فساد و ستم را براندازند و هیچ گاه نمی توانند به آن تن بدهند یا راضی باشند.

امام صادق علیه السلام فرمود: ستمکار و کسی که به ستم کار کمک می کند و کسی که به کار او راضی و خوشنود است هر سه شریک ستم هستند. (2)

ص: 22


1- وسائل ج 11 ص 208
2- کافی ج 2 ص 333

با نگرانی ها چه باید کرد؟

چگونه با نگرانی های فکری مبارزه کنیم؟

اشاره

میلیون ها مردم در چنگال دشمنی پنهان اسیرند. دشمنی که بیش از بسیاری بلاها و بیماری ها آسیب می رساند.

این دشمن، نیرو و سلامتی ما را تهدید می کند زندگی را تلخ و عمر کوتاه می کند.

نگرانی های فکری غالبا با توهمات و خیالات بی جا، زندگی را تاریک کند و انسان را دچار شکنجه و عذاب جهنمی خود می سازد چون خوره طبقات مختلف اجتماع و انسان های متمدن را می خورد ولی با همه ی زیان های طاقت فرسایی که دارد باز قابل معالجه و کنترل است انسان می تواند افکار خویش را کنترل کند و نگرانی را از مغز دور سازد از غم و اندوه جان کاه برهد و شادمان و خاطر جمع زیست کند.

و این کار وقتی ممکن است که راه مهار کردن و مبارزه با نگرانی های فکری را بداند و بفهمد که باید چگونه به جنگ نگرانی برود و از همه مهم تر باید علل و عوامل آن را دریابد و بداند چه چیزی موجب نگرانی شده است. بنا بر این وقتی در بررسی های خویش موجبات آن را دریافت آن گاه می تواند برای هر یک از راه ویژه ی آن وارد مبارزه شود و آن را چاره جویی کند.

ص: 23

مثلا ناراحتی و نگرانی اگر در اثر امراض جسمی و بیماری هاست، باید پیش از آن که به مرحله ی غیر قابل علاج برسد به پزشک متخصص مراجعه کند تا با به کار بستن دستورها و راهنمایی های او و استراحت، بهبود یابد.

و نیز فراموش نکند که تلقین در ایجاد یا شدت بیماری خیلی مؤثر است؛ ممکن است انسان سالمی با این تلقین که بیمار است دچار نگرانی شدید شود و همین تلقین بی جا او را ناتوان سازد.

برعکس با تلقین سلامتی می تواند تدریجا بهبود یابد.

این شیوه در بسیاری از بیماری ها به ویژه بیماری های «روان تنی» خیلی مؤثر است. و اگر پس از مراجعه و مداوا در اثر تلقین بهبودی نیافت و یا مرضی، غیر قابل علاج تشخیص داده شد باید با بردباری خود را برای پذیرش و تحمل آن آماده سازد و با سرگرمی ها و مطالعه آن را فراموش کند تا با این روش، از بیماری جلوگیرد یا از شدت آن بکاهد.

ولی همان گونه که اشاره شد؛ اکثر نگرانی ها فکری است و همین نگرانی های فکری خود تولید انواع بیماری های روانی و جسمی می کند و برای چاره جویی باید نکات ذیل را مراعات کرد:

1- بازگو کردن عقده ها

روانشناسان معتقدند که اندوه و نگرانی اگر واپس زده شود موجب عقده ی حقارت شدید و خطرناک می گردد.

باید فکر و دل را از نگرانی ها خالی کرد و بهترین راه آن در میان گذاشتن عقده ها با دوستان است؛ البته با دوستی دلسوز یا شخصی که راه چاره دست اوست تا با این کار از انفجار درون جلوگیری شود و نیز چاره جویی به عمل آید.

بنابراین اگر مشکلی برایتان پیش آمد و حادثه یا اشتباهی باعث نگرانی شما شد باید با پدر و مادر یا دوست دلسوز در میان بگذارید و درد دل کنید و عقده ها را خالی و چاره جویی نمایید.

ص: 24

اگر عامل نگرانی مصیبتی دلخراش یا حادثه یی ناگوار باشد، گاهی اشک ریختن بسیار مفید است تا ناراحتی شدید را برطرف سازد. بارها دیده یا شنیده شده است که افراد از زن مرد پسر و دختر می گویند «چه راحت شدم اگر گریه نمی کردم، دق می کردم. خوب شد که چند قطره اشک ریختم.» مسلما این خود موجب آرامش روحی و تسکین قلب می باشد. البته معنای گریه گله نیست تا با مقام صبر نسازد. (1)

2-توبه و طلب آمرزش

اگر نگرانی شما در اثر معصیت و گناهی است که مرتکب شده اید روح و فکر شما زیر تازیانه وجدان دچار شکنجه و عذاب می شود برای رهایی و نجات به دامن تو به پناه ببرید و از خدا طلب آمرزش کنید و بخواهید که دیگر پیرامون گناه نگردید تا آرامش روح را بازیابید.

اسلام بهترین راه را در این زمینه پیشنهاد کرده است اسلام مانند مسیحیت نمی گوید فقط در روزهای یکشنبه در کلیسا نزد کشیش زانو بزن و به گناهان خویش اعتراف کن تا پدر روحانی گناهانت را ببخشد.

کشیش چکاره است تا گناه را ببخشاید؟ انسان باید با خدا راز و نیاز کند و از او آمرزش بخواهد. چه بسیار کسان که نمی توانند تمام عقده ها و اسرار عوامل نگرانی و گناهان را پیش هر کسی اظهار کنند؛ یا به هیچ وجه نمی خواهند کسی به اسرار درونشان پی برد نه دوست نه کشیش نه حتی پدر و مادر!.

آیین فطری اسلام، تسهیلاتی قائل شده و می گوید: هر وقت و در هر حال حتی در نیمه شب در دل تاریکی ها و محیط خالی و خلوت با خدای خویش درددل کن و از خدای مهربان قادر و آمرزنده طلب آمرزش نما و با او عهد کن که حقوق مردم را بپردازی و دیگر به گناه آلوده نشوی، آن گاه خدا ترا می آمرزد هر چه هم گناه تو سنگین باشد و آرامش دل و شادی خاطر و تسکین قلب را باز

ص: 25


1- بلکه بدانجهت است که این مصیبت ها به صورت عقده در نیاید و انسان از درون منفجر نشود.

خواهی یافت، بدون آن که شخصیت خویش را نزد کسی خرد کنی و یا انسانی را از اعمال و اسرار نهان خویش باخبر سازی.

3-راه موفقیت در تحصیل

اگر عامل نگرانی، ناکامی در تحصیل شغل و پیشه است به جای آن که بگذارید این دیو نگرانی درون شما لانه کند و شما را از پای اندازد؛ بکوشید علل محرومیت را با کنجکاوی به دست آورید و سپس با تصمیم و پشتکار به خواندن بپردازید آن قدر مطالعه کنید و درس بخوانید تا به پیروزی خود یقین کنید و ضمنا بکوشید که اشتباه های گذشته تکرار نشود و تنبلی و بی حالی و همچنین اضطراب و دو دلی را در وقت امتحانات از خود دور کنید و پیش از امتحانات شب ها زودتر بخوابید و صبح ها پیش از اذان صبح بیدار شوید زیرا هم نیروی شما بازآفرین شده و هم آمادگی فهم و حفظ مطالب در ذهن شما در آن وقت بیشتر است و هم سر و صدا و موانع خیلی کم تر و فراموش نکنید که یکی دو ساعت پیش از شروع هر امتحانی استراحت فکری لازم است تا آمادگی کامل برای درک سوالات و سرعت انتقال فکری داشته باشید. مطالعه ی شتابزده در این لحظات زیانمند است.

خلاصه اضطراب و ناراحتی و ترس بی جا، در خود راه ندهید که بدون تردید با رعایت این برنامه موفق خواهید بود.

4-راه موفقیت در کسب و کار

برای موفقیت در پیشه و شغل با دیدن افراد کوشا و توکل به خدا و اعتماد به خویش می توان موفق شد چه بسا دیده یا شنیده شده است که انسان هایی در یک رشته همیشه عقب بوده و یا شکست خورده اند ولی با تغییر شغل و یا رشته ی تحصیلی یا کار موفقیت هایی به دست آورده اند موفقیت های مهم در زمینه های ، علمی، تجاری، صنعتی حتی سیاسی و نظامی!

ص: 26

امام صادق علیه السلام می فرماید خداوند بزرگ راه هیچ روزی و درآمدی را بر مؤمنان نمی بندد مگر آن که راه بهتر و مفیدتری را می گشاید. (1)

همچنین اگر در شهری نتوانستید کسب و تجارت کنید می توانید به شهرهای دیگر کوچ کنید. رسول گرامی اسلام فرمود: آن گاه که گرفتاری زندگی و تنگی معیشت به کسی روی آورد باید برای کسب و کار بیرون برود و موجب غم و اندوه خود و خانواده اش نگردد. (2)

و اگر در تجارت با شکست روبرو شدید، روشن است که این شکست تجاری علل اقتصادی دارد و باید به متخصص فن تجارت و اقتصاد رجوع کنید تا عوامل شکست شما را بررسی کند. مشورت با تجار موفق و صاحب نظران اقتصادی در برخی موارد لازم و ضروری است چرا که از این راه می توانید از تجربه ی آنان درس بگیرید بدیهی است که بهترین راه موفقیت بهره برداری از تجربه دیگران است که سال ها در این فن آزموده شده اند.

بعلاوه شما باید توجه کنید که در شهر شما صدها نفر ثروتمند و سرشناس در یک لحظه تمام هستی خود را از دست داده و یا ورشکست شده اند و یا افرادی که زندگی را از هیچ شروع کرده و آه در بساط نداشته اند ولی در اثر پشتکار و تلاش با صبر و حوصله و استفاده از تجربیات دیگران و تکرار نکردن اشتباه های گذشته همه چیز را بازیافته و به موفقیت های بزرگی رسیده اند و شخصیتی ممتاز کسب کرده اند؛ شما چرا نتوانید چنین باشید مگر از دیگران چه کم دارید؟

5-راه موفقیت کسی که درآمد زیادی ندارد.

اگر با تلاش و و تکاپو نتوانستید درآمد زیادی داشته باشید باز نباید نگران شوید و راه حل این است که درآمد مختصر خود را عاقلانه صرف کنید،

ص: 27


1- وسائل ج 12 ص 33
2- وسائل ج 12 ص 12

زندگی را ساده و ساده تر کنید و احتیاجات خود را به حداقل محدود کنید تا زندگی برای شما شیرین و لذت بخش شود و بدانید که بیشتر ناراحتی ها و تشویش ها نتیجه ی آزمندی و بلندپروازی و نداشتن عقل معاش است.

امام علیه السلام فرمود: کسی که مراعات اقتصاد کند من ضمانت می کنم که فقیر نگردد. (1)

امام صادق علیه السلام فرمود: تقدیر و تنظیم برنامه ی اقتصادی و زندگی و داشتن عقل معاش از تمامی کمال انسانی است. (2)

امام باقر علیه السلام فرمود: «کسی که اقتصاد در معیشت و حساب صحیح دخل و خرج در زندگی نداشته باشد؛ خیری در او نیست...». (3)

چه خوب است که در زندگی اگر گنج زر نیست: گنج قناعت باشد، که فرموده اند ﴿الْقَنَاعَةُ مَالٌ لا يَنْفَدُ﴾ قناعت مالی است که تمامی ندارد. (4)

6-راه فراموش کردن عشق ها

برخی از جوانان گاهی به نامزد یا همسر خود آن چنان دل می بندند که به موقعی که باید از او به عللی برای همیشه جدا شوند نگران می شوند؛ این نیز چاره پذیر است گرچه در ابتداء فراموش کردن یک عشق شاید به نظر شما خیلی مشکل باشد، ولی در هر صورت محال نیست. به تدریج با سرگرمی های مفید می توانید آن را فراموش کنید و با بینش و تفکر صحیح و بررسی همه جانبه نامزد و یا همسر دیگری انتخاب کنید و ای بسا دیگری از هر جهت بهتر و شایسته تر باشد و بهتر بتواند شما را موفق و کامیاب و خوشبخت کند و شاید آن شکست و یا جدایی از آن نامزد و یا همسر به صلاح شما بوده است.

ص: 28


1- وسائل ج 12 ص 41
2- وسائل ج 12 ص 42
3- وسائل ج 12 ص 42
4- درج گهر ص 225

7-آن چه مشکلات را آسان می کند.

توجه به رضایت و خوشنودی آفریدگار، یکی از راه های عمده رفع نگرانی هاست.

در پاره یی از موارد نگرانی مربوط به کارهایی است که انجام آن دشوار است یا بازده و نفع مادی آن کار کم است یا آن کار مصیبت بار و رنج آور می باشد و موجب سرزنش و انتقاد مردم می گردد ولی اصل، کار درست و بنیادی است.

در این موارد مساله «قصد قربت» نقش مؤثری ایفا می کند و انجام کار برای خوشنودی خدا و امید ثواب و پاداش الهی، بزرگ ترین مشوق انسان است و هم آن سبب می شود که مشکلات و اندوه و غم ها را در این راه تحمل کند. سختی و گرفتاری هر چه باشد و در هر شرایطی که اتفاق افتد دیگران هر طور قضاوت کنند چون خوشنودی و رضایت خالق مورد نظر است و اجر و پاداش از او می طلبد، تحمل آن آسان می شود.

امام حسین علیه السلام در سخت ترین لحظات مصیبت و بلا و ناراحتی های طاقت فرسا و خرد کننده به هنگام شهادت کودک شیر خوار خود که روی دست داشت، می گوید آسان است بر من مصیبت هایی که بر من فرود می آید چون خدا می بیند. (1)

اگر روحیه، این چنین قوی باشد انسان می تواند به جنگ حوادث برود و همه ی تلخکامی ها و ناراحتی ها را بر خود هموار سازد.

7-سرگرمی های سودمند

پاره یی از نگرانی ها را با سرگرمی های سودمند بر طرف سازید. هر وقت دچار نگرانی و تشویش رنج آور فکری شدید به مطالعه ی کتب تاریخی داستان های آموزنده از فداکاری های بزرگان استقامت و تلاش طاقت فرسای

ص: 29


1- هَوْنُ عَلَى مَا نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله بحار ج 45 ص 46

دانشمندان بپردازید. از سرگرمی های مهیج و غلط جنسی یا غیر آن، خواه به وسیله ی مطالعه ی کتاب های مربوط یا تماشای صحنه ها و فیلم های مهیج جداً پرهیز کنید چون مضر است و موجب ازدیاد نگرانی می شود.

ولی در عوض می توانید با ورزش و تفریحات خود را سرگرم کنید تنها یا با دوستی به گردش و تماشای مظاهر طبیعت باغ و چمنزار، کوه و صحرا، ساحل رودخانه و.... بروید به ویژه در بامداد و قدری درباره ی آن ها اندیشه کنید که چگونه آن ها با متانت و آهستگی همواره وظیفه ی خود را انجام می دهند خورشید آهسته آهسته از افق سر می زند و می درخشد آب ها آرام به راه خود می روند درخت ها با حوصله به خدمت ایستاده اند کوه ها با وقار و سنگینی به فرمان نشسته اند این همه آرامش و فرمانبرداری و تحمل بهترین پند و حکمت است و درس زندگی سالم به شما خواهد داد.

«تولستوی» نویسنده ی مشهور روسی، تیرگی خاطر را با گردش در هنگام غروب و تماشای فرو رفتن خورشید در صحراهای بیکران و منظره ی روح افزای غروب برطرف می ساخت. (1)

گردش و مسافرت و به ویژه مسافرت های مذهبی و زیارت ها که شاید به نظر برخی ها ساده جلوه کند برای رفع نگرانی ها و به دست آوردن آرامش فکری و سلامت روح و جسم بسیار سودمند و ضروري است.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: مسافرت کنید تا سالم و تندرست باشید. (2)

به علاوه، شما می توانید با کار در باغچه خانه تهیه وسایل ابتدایی و دستی، تعمیر برخی از لوازم خانه و یا کارهای دیگر منزل که همه جا و در همه ی خانه ها امکان پذیر است خویشتن را سرگرم کنید و بدینوسیله دیو نگرانی را از تجاوز به حریم دل و فکر خویش برانید کار و ورزش های سبک به شما نیرو و سلامتی می بخشد و بدانید که کار کسی را از بین نمی برد بلکه مایه ی سلامتی

ص: 30


1- دانستنی های جهان علم ص 50
2- مستدرک ج 2 ص 22

است و اندوه و غم است که انسان را تباه می سازد.

9-به جنبه های مثبت و آن چه داریم بیندیشیم.

گاهی اندوه و غصه چنان زندگی را بر انسان سیاه می کند و راه های چاره را مسدود می سازد که می پندارد بدبخت ترین موجودهاست. آن چنان بیچاره و پست است که شایستگی ادامه ی زندگی ندارد برای این که نگرانی ما به این حد ترسد می توانیم آن را از فکر خویش بیرون کنیم. ما عادت کرده ایم که به چیزهایی که نداریم اندیشه کنیم و آرزو نماییم عوض آن که به جنبه های منفی بپردازیم و خود را ناراحت سازیم می توانیم به آن چه داریم و یا به جنبه های مثبت زندگی اندیشه کنیم مثلا عوض آن که بگویید می ترسم سرما بخورم اگر یکبار دیگر مریض شوم با این ضعف فعلی، تمام قوا را از دست می دهم اگر مردود شوم چه خواهد شد اگر بمقصودم نرسم... اگر ... اگر ... بهتر است که فکر کنید و بگویید که باید خود را حفظ کنم تا سرما نخورم با ورزش و مراعات بهداشت خود را تقویت کنم تا مریض نشوم... آن قدر درس می خوانم تا موفق شوم... با پشتکار و تلاش و توفیق خداوند و اراده ی محکم به هدف و مقصود خواهم رسید... راستی هیچ فکر کرده اید که همین سلامتی جسمی که دارید چقدر ارزشمند است؟ مثلا آیا حاضرید دست یا پا یا یکی از چشم های خود یا به طور کلی سلامتی خود را با چند میلیون تومان عوض کنید؟ مسلما هر عاقلی سلامتی و داشتن اعضای سالم را زیاد اهمیت می دهد رضایت به آن چه که خود داریم موجب خوشبینی به زندگی می شود و نشاط و شادکامی به انسان می بخشد.

امام صادق علیه السلام فرمود: خدای بزرگ می فرماید بنده ی با ایمان خود را در هیچ حالی قرار نمی دهم مگر آن که همان را برای او مفید و خیر قرار داده باشم پس باید به قضا و آن چه من خواسته ام راضی باشد. (1)

ص: 31


1- اصول کافی ج 2 ص 61 - 60

و نیز آن گرامی فرمود: داناترین مردم به خدا، راضی ترین آن هاست به آن چه خدا می خواهد . (1)

(و البته فراموش نشود که رضایت به خواست خداوند در مواردی است که مصیبتی بوقوع پیوسته و یا شکستی بر ما فرود آمده و زمان و یا عوامل پیشگیری آن گذشته و در دست ما نیست که بتوانیم فوراً آن را تغییر دهیم و بهیچ وجه این رضایت به معنای سکون و سکوت و واگذاشتن وظایف قطعی هر مؤمن نیست و دقیقاً به این معناست که پریشان و مأیوس نباشیم و خدا را حاضر و قادر بدانیم و با توکل و اعتماد بر او بی هیچ یأس و غم بازدارنده ای به راه ایمان و وظایف خود ادامه دهیم و نیز در موارد ویژه ای که بر اساس نظام کلی عالم رویدادهایی وقوع می یابد که کوشش بشر و دست او در آن راهی ندارد مانند فرزند داشتن یا نداشتن دختر داشتن یا پسر داشتن مدت عمر، از دست دادن پدر و مادر یا عزیزان دیگر و.... که در این موارد جز سر فرود آوردن در برابر خواست خداوند و دل بستن به او و بدور ماندن از یأس و کج فکری چاره ی دیگری نیست و این خود کاری شایسته و سازنده است.)

10-محاسبه و بررسی

عوامل نگرانی و موجبات دلهره ی خود را هر شب بنویسید و سپس آخر هفته به آن مراجعه کنید خواهید دید که اقلا 0/095 آن ها واقع نشده و بیهوده نگران بوده اید.

0/05 بقیه یا چنان خفیف و ناچیز بوده که احساس نشده است یا از عواملی بوده که قابل دفع و پیش گیری بوده است این قضیه در بیشتر نگرانی ها و کابوس های فکری ما جاری است چون ما عادت کرده ایم که خود را در جهنمی که به وجود آورده ایم بسوزانیم و در زندانی که خود ساخته ایم محبوس کنیم.

ص: 32


1- اصول کافی ج 2 ص 61 - 60

چرا فکر خود را به زیبایی های جهان و مظاهر نشاط انگیز زندگی جنبه های مثبت و سودمند نعمت های متعددی که در اختیار ما است مشغول نسازیم؟ آیا بهتر نیست عوض آن که کابوسی در فکر خود به وجود آوریم، بهشتی دل انگیز و روح افزا با افکار خویش در مغز خود ترسیم کنیم تا همیشه با نشاط و شاد خاطر باشیم.

11-بیندیشیم و پس از آن به معالجه بپردازیم.

در آغاز باید عوامل و موجبات نگرانی ها را بررسی کنیم و در مرحله ی بعد راه هایی که برای حل آن اندیشیده ایم در نظر آوریم و تعلیم نهایی را بگیریم آن گاه وارد عمل شویم و به قول «چارلز کیترنیگ» مشکلی که خوب تشریح و حلاجی شده باشد نصفش حل شده است. (1)

بنابراین ما درباره ی رفع هر نگرانی ناچار باید این کارها را انجام دهیم:

1 - تجزیه و تحلیل علل و موجبات نگرانی

2 - چه کارهایی می توانیم برای رفع آن ها انجام دهیم.

3 - تصمیم نهایی برای انجام نزدیک ترین و ساده ترین راه حل هایی که امکان پذیر است.

4 - شروع به فعالیت و عمل برای برطرف ساختن آن و حتما پس از آخرین تجزیه و تحلیل مشکلات و نیافتن هیچ راه حل ظاهری باز هم خود را دستخوش غم و اندوه قرار ندهیم و از راه حل مأیوس نباشیم زیرا یأس حاکی از بی اعتقادی و بی نیازی از کمک خداوند است. ما نباید در هیچ حالی از خدا مأيوس باشيم ﴿وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْح اللهِ إِنَّهُ لايَيْأَسُ مِنْ رَوْح اللهِ إِلا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾ (2)

ص: 33


1- آیین زندگی ص 65 تألیف دیل کارنگی ترجمه ی جهانگیر افخمی
2- سوره ی یوسف آیه ی 87

وقتی کسی همه راه ها را مسدود می بیند حتی کمک و لطف خدا را نادیده می انگارد و تسلیم غم و غصه و نگرانی ها می شود زبانحالش این است که من هرگز از این غصه رهایی نخواهم یافت یا خدایی نیست تا مرا کمک و یاری دهد و این نشان بی ایمانی و نداشتن اعتقاد به وجود خداوند قادر و مهربان است.

باید توجه داشته باشیم که در پس این نظام طبیعی و محسوس نظام دیگری است خداوند آن را در بن بست های زندگی و در واپسین دقایق حیات به وجود می آورد و مسیر حوادث را عوض می کند و آن چه به صلاح ماست می آفریند. از این جهت می بینیم که بسا مریض های ناامید و انسان های مأیوس که تنها با فروغ ایمان و امید شفا یافته اند و یا به زندگی حیاتبخشی رسیده اند.

بنابر این باید در هر حال و هر شرایط به این مبداء هستی امیدوار باشیم و از او برای گشایش کارها و حل مشکلات نیرو بگیریم.

ص: 34

الگوی شخصیت

* به خاطر در گذشت «والیفنو» هنر پیشه ی معروف صدها زن خودکشی کردند!

* ته سیگار، چند تار مو و بند کفش کهنه ی برخی از هنرپیشگان، به قیمت های بسیار گزاف، بوسیله ی دوستدار انشان، خریداری شد.

«نقل از جراید»

گفتاری از پیش:

می خواهید چگونه منشی داشته باشید؟ (1)

چون آفتاب، بلند و گرم و نیروبخش و دور از دسترس؟

چون امواج، توفنده و بی آرام؟

چون آب رود هماره جاری، همیشه پویان؟

چون نسیم، ناپیدا و هرزه گرد؟

کدام مسند و کدامین جایگاه را برای خویشتن مناسب و در خور می یابید و احساس می کنید آرامش و سنگینی ویژه ی منش خویش را یافته اید؟

آیا می خواهید دارای شخصیت ممتاز سیاسی و یا نظامی باشید؟

ص: 35


1- منش به معنی شخصیت است.

یا در مقام یک فرد عالی رتبه ی اداری و کشوری؟

یا همانند یک دانشمند متفکر، یک نویسنده ی بزرگ یک مخترع یا مكتشف و یا یک فیلسوف؟

یا قهرمان نامی جهان فوتبال یا بوکس و یا هنرمند یا هنر پیشه ی مشهور جهان؟

یا سلطان نفت و فولاد و یا صاحب ثروتی سرشار و یا گرداننده ی شرکتی عظیم یا سهامدار کارتل های بزرگ؟

و یا دارنده ی منشی بلند در زمینه های اخلاقی، روحی، معنوی و مذهبی؟ ناگفته پیداست که هر یک از مقام هایی که بر شمردیم در نزد گروهی مخصوص تابناک است و هر فرد بر اساس تمایلات و تربیت و ویژگی های روحی خویش یکی از آن موارد را الگوی ایده آل برای شخصیت خویش می داند.

اما به طور کلی می توان گفت همه می خواهند دارای منشی بلند و شخصیتی متعالی باشند تا در آن منشاء خدمات و پیشرفت هایی باشند و یا بر خود ببالند و یا به دیگران فخر بفروشند و چشم هر بیننده را به حسرت و غبطه به نظاره ی خویش و ادارند.

***

شخصیت چیست؟

اکنون باید دید، اصولا شخصیت چیست که همه طالب آنند؛ هر کس آن را در چیزی به اشتباه یا به واقعیت می جوید و موضوع یا نمونه ی ویژه یی را ملاک منش و شخصیت ایده آل خویش می پندارد و با همه ی وجودش خواستار آنست؟

چنان که می بینیم:

گروهی، داشتن لباسی گران قیمت و گلوبندی چند میلیون تومانی یا پالتو

ص: 36

پوستی چند هزار دلاری (1) را ملاک عظمت و شخصیت خود می پندارند.

و برخی دیگر داشتن طرفداران زیاد را برای کسی، نشانه ی بزرگی منش او می دانند تا آن جا که به خاطر مرگ چنین کسی هزاران نفر خودکشی می کنند یا ته سیگار و چند تار موی او را صدها یا هزاران تومان خریداری می نمایند.

و یا به داشتن یک عکس و حتی یک امضاء و یا به دیدن او در لحظه یی اگر چه از دور، برخود می بالند...!

باری، به پرسش خویش، برگردیم که:

آیا واقعا شخصیت چیست؟

آن چه از وارسی کتاب های گوناگون به ویژه کتاب های روانشناسان بر می آید و در مجموع، تعریف نسبتا جامعی است: اینست:

«شخصیت، مجموعه ی صفات طبیعی و اکتسابی ویژه ی هر فرد است که مسیر او را در میدان زندگی و در روابط عمومی و سازش های اجتماعی، تعیین می کند.»

اما اسلام، از آن جا که از دیدگاهی واقع بینانه تر، به پدیده ها می نگرد؛ در این زمینه نیز، نظر اصلی آن، به صفات روحی و فضائل ارزنده ی انسانی است و شخصیت فرد را به تقوا و پرهیزگاری و پاکدامنی و دانش می داند و داشتن ثروت، شوکت، مقام لباس و و ... را ملاک شخصیت نمی داند و مزیتی برای آن ها قائل نیست و تنها می گوید: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ آتْفيكُمْ﴾ (2) یعنی گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.

پیشوای اسلام می فرماید:

﴿لأفَضْلَ لِلْعَرَبِ عَلَى الْعَجَمِ وَلا لِلْأَبْيَض عَلَى الاَسْوَدِ؛ إِلاَّ بِالتَّقْوَى﴾ (3)

ص: 37


1- الپورت Alport و اودبرت H.S. Odbert از کتاب روانشناسی شخصیت ص 23 و روانشناسی رشد ص 453
2- قرآن سوره ی حجرات آیه ی 13
3- «نوری که به دنبال آن رفتند» ص 158 ترجمه ی کتاب «رجال حول الرسول» تأليف محمد خالد مصرى است

عرب را بر غیر عرب و سپید را بر سیاه برتری نیست مگر به تقوی و پرهیزگاری.

از دیدگاه اسلام شخصیتی که از «تقوی» تهی باشد، ارزشمند نیست. چرا که پرهیزگاری، باعث به وجود آمدن شخصیتی راستین و ژرف می.گردد آن که از خدا بیم دارد در کردار و برخوردها آن چه را که او و جامعه او را به نیکبختی می رساند رعایت می کند

آویزهای دیگر نیز که شخصیت افراد بدان آذین می یابد همه از لوازم پرهیزگاری است.

پرهیزگار؛ بدکردار و بد رفتار و تندخو و خشن و کثیف نمی تواند بود. پلشتی و ناپاکی و رذالت و خشونت با «پرهیزگاری» جمع نمی گردد.

اسلام این مکتب برتر تربیت و عمل اهتمامی ویژه دارد که افرادی با منش بلند پرورش دهد تا بتوانند در همه مراحل زندگی، سرفراز و مشخص و نمونه زیست کنند. پس همه ی مراحل زندگی را تحت کنترل گرفته است

پی ریزی های اسلام

اشاره

نشگاه بنابر آن چه گفته آمد، اسلام زگهواره تا گور با چشمانی نگران و بینا همه ی کردارهای افراد را زیر نظر گرفته است و از آغاز انعقاد نطفه و حتى قبل از آن راهنمایی می کند و دستورهایی می دهد و این دستورها در همه مراحل بارداری، مادر، شیر خوارگی، طفل، محیط تربیتی خانه، محیط تحصیل کار و اجتماعات .... ادامه دارد و رعایت این دستورهاست که منش بلند و عالی می سازد اینک با نمونه هایی از این دستورها آشنا می شویم:

مرحله ی انعقاد نطفه و جنین

حله یی بسیار حساس است دانشمندان نظر می دهند که عامل وراثت در این مرحله صفاتی را در نسل انسان به ودیعه می نهد که مشابه با صفات و

ص: 38

ویژگی های پدر و مادر است بنابراین اسلام، با دستورهای لازم توجه دقیق والدین را به اهمیت این مرحله جلب می کند:

مثلا می گوید:

- اگر یک الکلیست (می خواره)، به خواستگاری آمد، با او ازدواج نکنید. (1)

- به بد اخلاق زن ندهید. (2)

از ازدواج با زن بی شعور بپرهیزید؛ که همنشینی او گرفتاری است و فرزندانش تباه و فاسد خواهند بود. (3)

- بهترین زنان شما کسانی هستند که عقیم نباشند مهربان، پاکدامن، محترم، فروتن در برابر شوی و نسبت به دیگران سنگین و بی اعتنا باشند. (4)

از ازدواج با زیبارویانی که در خانواده ای آلوده پرورش یافته اند، پرهیزید.

اِيَّاكُمْ وَ خَضْراءَ الدِّمَنِ...؟ (5)

تلالؤ این همه باریک بینی و ژرف بینی، جز در چشم مهربان اسلام به هم نمی رسد این همه دقت آشکار می کند که اسلام چگونه با همه ی ریزه کاری هایی که در ساختن منش کودک از آغاز بسته شدن جنین مؤثر می باشد آشناست و بدانها توجه دارد.

در مراحل دیگر نیز چون ایام بارداری مادر، شیر خوارگی نوزاد و کودکی دستور العمل های مفیدی در زمینه ی خوراک بهداشت خواب استراحت و هم در کردار و رفتار و روابط زناشویی داده است

ص: 39


1- وسایل ج 14 باب 29 نکاح ص 53
2- وسایل ج 14 ص 54
3- وسایل ج 14 ص 56
4- وسایل باب 14 ص 14
5- وسایل ج 14 ص 19

حتی در گزینش دایه و پرستار و شیری که نوزاد می نوشد شرایطی را گوشزد کرده است.

اسلام کردار و رفتار و برخورد والدین را در بدآموزی یا تربیت صحیح کودک، بسیار مؤثر می داند تا آن جا که آن ها را از آمیزش و عشق ورزی در برابر کودکان باز می دارد.

این نکات ارزنده را روانکاوان و دانشمندان زیست شناس و روانشناس به تازگی دریافته اند:

«دوران کودکی باید پاک و سالم و جدا از تحریک های جنسی بماند. کودک حساس است و همه می دانند که مبارزه با حساسیت کودک دشوار می نماید.

هیچ چیز برای روانکاو دشوارتر از این نیست که ببیند از آغاز کودکی، تحریک های جنسی یا دست کم چیزی مشابه آن با سلسله اعصاب کودک رویاروی بوده است.

ریشه ی همین تحریک ها در زمان کودکی است که بعدها به گونه ی عقده های روانی، بروز و طغیان می کند.

بیشتر کودکان را پدران و مادران به سوی فساد جنسی و طغیان غریزه می کشانند چون در برابر دیدگان آنان آمیزش می کنند.» (1)

تأثیر محیط

محیط، از عوامل بسیار مهم سازنده ی منش هر فرد است.

و منظور همه ی محیط هایی است که فرد از آغاز تا پایان زندگی در آن به سر برده است چون محیط خانه، آموزش و پرورش، کار، معاشرت های فردی و سرانجام محیط اجتماعی.

ص: 40


1- کتاب انگیزه های روانی

وضع ظاهر، طرز گفتار و رفتار، پوشاک و حتی سلامت و دانش و بسیاری از جنبه های دیگر منش انسان تابع محیط است.

به ویژه کودک که همچون نهال نورس می باشد.

همچنان که رشد و بالیدن و ثمر دادن نهال وابسته است به این که در کجای بوستان و باغ قرار گیرد و چقدر از آفتاب بهره برد و چه اندازه آب به آن برسد و چگونه و از چه منبع آبیاری شود؛ کودک نوپا نیز از عوامل محیطی خود بسیار تأثیر پذیر است. و بلکه بسیار تأثیر پذیرتر.

اسلام، به این نکته ی حساس نیز بسیار توجه دارد. پیروان خود را از رفتن به مراکز آلوده باز می دارد و به رفتن در محافل دانشمندان ترغیب می کند.

و می گوید: با هر کس طرح دوستی میفکن که صفات دوست به دوست سرایت می کند.

حتی اسلام شرکت در بزمی را که در آن به میخواری نشسته اند نهی می کند درود بر اسلام با این همه واقع بینی و باریک اندیشی.

***

دو نمونه از شخصیت های برجسته ی اسلام

اشاره

اینک، هنگام آنست که نمونه هایی از الگوهای شخصیتی اسلام را بشناسیم:

1- بلال حبشی

بلال از نمونه های سترگ است که با منشی اسلام تربیت یافته است.

آثار این عظمت و تربیت را در این گوشه از داستان زندگی او بخوانید:

روزی به فرمان پیامبر، بر آن شد که به خواستگاری دختر یکی از بزرگان قبائل برود او و برادرش نزدیک خانواده یی نسبتا بزرگ رفتند.

ص: 41

بلال به جای چرب زبانی و چاپلوسی فقط گفت:

﴿اِنْ تُزَوِّجُونَا فَالْحَمْدُلِلهِ وَإِنْ تَمْنَعُونَا، فَاللَّهُ أَكْبَرُ﴾ (1)

اگر با ما وصلت کنید، خدای را سپاس خواهیم گفت و گرنه خدا بزرگ است.

او می داند که عزت و بزرگی منش، ویژه ی بندگان راستین خداست او تربیت شده ی مکتبی است که می گوید: ﴿لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ (2)

او به خود اجازه نمی دهد که در برابر خواسته دل خود و یا قدرت مالی خانواده دختر، خود را کوچک کند و زبان به تعلق بیالاید.

روح سترگ او زیر بار پذیرش خواری هایی در لفاف جمله هایی نظیر «ما را به غلامی بپذیرید» نمی رود.

2- عبد الله بن حذاقه

از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. در زمان عمر، با گروهی از مسلمانان گرفتار رومیان شد.

دشمن، دیگ هایی آکنده از روغن زیتون به جوش آورد. و با سنگدلی یکی از مسلمانان را که تن به نصرانی شدن در نداد به درون دیگ روغن افکند. لحظه ای بعد استخوان هایش در سطح روغن روی دیگ نمایان گردید.

پس از او، عبدالله را آوردند. بدو نیز پیشنهاد کردند که:

- دست از اسلام بشوی اگر دست از جان نشسته یی.

- گفت: هرگز.

پس او را به سوی دیگ ها بردند اما دیدند که او اشک می ریزد.

از سران سپاه دشمن یکی گفت: برگردانیدش پشیمان شده است.

- عبدالله گفت: هرگز.

ص: 42


1- «نوری که به دنبال آن رفتند» ص 158 «ترجمه فارسی کتاب: رجال حول الرسول
2- قرآن كريم - سوره ی منافقون آیه ی

پس چرا گریه می کنی؟

- گریه شوق و حسرت است:

شوق شهادت و حسرت از آن که بیش از یک جان ندارم تا در راه ایده ی خويش، فدا کنم...

آن سردار، از دلیری او به شگفت آمد و در دل او را بسیار ستود؛ و گفت: بیا سرم را ببوس و آزاد باش!

- هرگز.

- نصرانی شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و نیمی از آن چه دارم نیز با تو واگذارم.

- هرگز.

- پس شرم را ببوس تا تو و هشتاد تن از مسلمانان را نیز با تو آزاد کنم.

عبدالله چون دریافت که جان دیگران از مسلمانان را خواهد خرید حاضر شد و سر او را بوسید و همه آزاد شدند... (1)

این نمونه یی است از منش یک جوان که تربیت اسلامی یافته است و در پرتو تربیت، شخصیتی چنان عظیم به هم رسانده که بی اختیار، همه ی ستایش آدمی را به کرنش خویش بر می انگیزاند. درود بر او باد و بر شخصیت پولادین و منش بلند او.

گناه مهم ترین عامل تخریب شخصیت

آدمی به جز آن چه که زیر بنای موقعیت، آبرو و منش ظاهری او را می سازد؛ باید در صدد به دست آوردن عوامل دیگری برآید که بنیانگذار ارزش های معنوی گردد.

ترک گناه از بزرگ ترین این عوامل است که سازنده ی شخصیت حقیقی هر فرد می باشد.

ص: 43


1- سفينة البحار ج 2 ص 128

- امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند:

شور بختی و حادثه ها و نکبت و شکست همه به دست انسان و بر اثر گناه آلودگی، پیش می آید... (1)

امير المؤمنين على علیه السلام می فرمایند:

﴿هَلَكَ مَنْ أَضَلَّهُ الْهَوى...﴾ (2)

آن که خواهش های تن گمراهش سازد، به هلاکت خواهد افتاد.

بزرگ ترین و در همان حال دلفریب ترین الگوی منش الگوی نهانی شخصیت است که هر کس در وجدان و ذات خود، بدان باید برسد.

و گناه هر چند پنهانی، این پیکره ی بلند و دلفریب را از درون می شکند و گرچه در بیرون، مردم آن را سالم بپندارند.

و نیز آن گرامی می فرماید:

«کسی که برای خود، شخصیتی قائل نیست و خویشتن را حقیر و پست می کند، از او امید نیکی مدارید چنین کس، از ارتکاب پلیدی ها باکی ندارد»:

﴿مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تُرْجَ خَيْرُهُ﴾ (3)

اسلام اجازه نمی دهد که مسلمانان به پلشتی گناه آلوده گردند و با دونان و نادانان و ناشایستگان در آمیزند.

ص: 44


1- کافی ج 2 ص 269
2- غرر الحكم طبع نجف ص 329
3- غرر الحكم ص 298

تقلید، اقتباس

فریبایی تمدن غرب

پیشتر مردم به هنگام برخورد با تمدن غرب، تحت تأثیر فریبایی آن، چنین می پنداشتند که: هر کس می خواهد پیشرفته باشد باید باور داشت های اخلاقی و مذهبی خود را بدرود گوید و چون نسل جدید غرب، عیاشی، لذت جویی و بی بند و باری را پیشه سازد تا بتواند پا به پای قافله تمدن سیر کند و از بازماندگی بیرون آید و تا به نگرند روزش از روز!

اما - جوامع غربی- از دیدگاه یک دانشمند جامعه شناس چون کشتی بی ناخدایی است که همه ی ریسمان های لنگرش را بریده باشند که با هر موجی به این سوی و آن سوی می لغزد.

آن چه در غرب می دیدیم و یا برای ما شرقی ها به ارمغان می آوردند، تمدنی بود بی عاطفه و دور از احساس های پاک و اصیل بشری.

=لرد لوتین = دانشمند انگلیسی و سردبیر مجله ی Round Table «روند تیبل» در جشن فارغ التحصیلان دانشگاه «علیگره» هند، گفت: «تمدن جدید ما را تا لب پرتگاه کشانده است؛ شما را نیز خواه ناخواه بدانسوی خواهد کشانید. ما به داروی خالصی نیاز مندیم گمان دارم که داروی درد ما نزد شماست و اما شما به هوش باشید تا داروی خالص خود را برباد ندهید و دقت کنید که در

ص: 45

لذت هاى معجون مسموم کننده ی ما در نیفتید.» (1)

این سیمای غرب است که می توان گفت سعادت در آن جا به بن بست رسیده ریشه های این بی سامانی را باید در حذف معنویات از زندگی و توجه نکردن به جنبه های اخلاقی، روانی، و اعتقادی جستجو کرد.

همه چیز را از پشت عینک مادی دیدن، نه تنها گرهی از مشکل ها نمی گشاید؛ بلکه در فرجام انسان را به گونه ی کرم پیله در تارهای خود خفه می کند.

مکتب ها و فلسفه های رنگارنگ که در جهان غرب از سرزمین اندیشه ها چون قارچ می روید و گروهی از جوانان را مدتی سرگرم می دارد، نشانه ی سرگردانی نسل جدید غرب و نشان دهنده ی ناتوانی غرب در پاسخگویی به خواسته های واقعی و بنیادی انسان هاست.

ظهور «هیپیسم» مؤید این نظر است.

اکنون بر آن نیستیم که بگوییم: چه دست های مرموزی، در نیل به هدف های استعماری، به تقویت این گونه مکتب ها کمک می کنند، ولی آن چه از گفتگو با جوانان سرخورده و دلمرده از زندگی ماشینی غرب که به سوی شرق سرازیر شده اند بر می آید این است که تمدن موهوم غرب، با همه مظاهر فریبای خود نتوانسته است به آنان آرامشی عنایت کند و حتی آنان به شرقی ها توصیه می کنند تا از نعمت آرامش روانی که برخوردارند رایگان دست نکشند

پی آمدهای تقلیدهای کورکورانه

پیروی بی چون و چرا از جوامع متمدن (!) باعث عقب ماندگی بیشترین ملت هاست ملت های عقب مانده و یا به عبارتی رساتر «عقب نگهداشته شده» مانند ایران در وضعیت رژیم منحط پهلوی حتی افراد کشورهای در حال رشد همیشه دنباله رو بودند و از خود استقلال و ابتکار نداشتند با شیفتگی چشم به دروازه ی

ص: 46


1- اسلام و تمدن غرب ص 146

غرب دوخته بودند تا در مسابقه ی مد لباس کفش و کلاه و موی و سبیل و.. عقب نمانند و چنان بی اختیار بودند که بی اختیار آدمی به یاد حیرت و شیفتگی پرندگانی می افتاد که می گویند در برابر دیدگان نوعی مار زهر ناک چنین بی خود می گردند...

چنین افرادی به جای اقتباس از تجربیات سودمند دیگران، به جنبه های منفی توجه داشتند و صرف مشروبات الکلی بی بند و باری ولنگاری لاقیدی شب نشینی های زیان بخش و آزادی جنسی را نشان پیشرفت می پنداشتند. این گونه تقلیدها از نظر روانشناسان و جامعه شناسان یک بیماری خطرناک و حاکی از عقده های خود کم بینی افراد و ملت هاست که برای جبران عقب ماندگی خود برآنند همیشه از ملل پیشرفته تقلید کنند.

همه گیری این بیماری اجتماعی در برخی محیط های استعمار زده تا بدان پایه بود که یکی از نویسندگان نوشت: «در وطن و کشور خود شبیه به قومی از خود بیگانه ایم در لباس و خانه مان در خوراکمان در ادبمان در مطبوعاتمان و خطرناک تر از همه در فرهنگمان فرنگی مآب می پروریم و فرنگی مآب فکر می کنیم و راه حل هر مشکلی را فرنگی مآبانه می جوییم» (1)

بزرگ ترین خطری که این گونه تقلیدها به دنبال دارد رکود فکری و اضمحلال شخصیت فردی و اجتماعی است ملت مقلد، هماره متکی به دیگران است و از خود استقلال ندارد و نمی تواند بر پای خویش بایستد. روح اعتماد به نفس در آنان، کشته می شود و برای همیشه محکوم به نوعی بردگی خواهند بود.

درمان بیماری تقلید

برای درمان بیماری نخست باید روحیه ی اعتماد به نفس را در افراد زنده کرد و آن گاه با یک دوباره بینی ژرف و دگرگونی اخلاقی و فرهنگی تمام مظاهر بیگانه پرستی را از بین برد. این دگرگونی از لباس و خوراک تا اقتصاد

ص: 47


1- غرب زدگی ص 36

فرهنگ، اخلاق، همه را شامل می شود.

ششمین امام، حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «خدا به یکی از پیامبران وحی کرد که: به مؤمنین بگو در لباس خوراک و روش، دشمنان خدا را سرمشق نسازند که اگر چنین کنند همانند آنان دشمنان خدا محسوب می گردند.» (1)

پیروی از سنت و روش دشمنان اسلام انسان را ناخود آگاه همانند آنان می کند.

قرآن کریم پیامبر را از پیروی خواسته های کافران = (بیگانگان باز می دارد تا مردم وظیفه ی خود را بدانند.

می فرماید - ای پیامبر! ... از هوس های آنان پیروی مکن و از آنان برحذر باش که از برخی چیزها که خدا به تو نازل کرده است منحرفت نکنند... (2)

برای مبارزه با تقلید، باید انقلاب فکری و فرهنگی ایجاد کرد؛ نیروی خلاقه ی انسان ها را به تکاپو افکند و استعدادهای ذاتی آنان را پرورش داد.

باید گذشته ی تابناک اسلام را در ذهن ملت زنده و فروزان کرد. ابزارهای تحقیق و پژوهش علمی جوانان را آماده و صنایع و اختراع های ملی را ترویج نمود.

مگر ملل اسلامی مشعل افروزان دنیای تاریک دوران توحش غرب نبودند؟

مگر سبب اصلی «رنسانس» علمی اروپا، دانش مسلمانان نبود؟

اکنون چرا به خویشتن و استعداد ذاتی خود متکی نباشیم؟ مگر دیگران چه دارند که ما نداریم؟

ص: 48


1- وسائل ج 3 ص 279 حديث 8 - عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) ﴿قَالَ إِنَّهُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيِّ مِنْ أَنْبِيَانِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ لا تَلْبِسُو الباسَ أَعْدائِي وَلَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَلا تَسْلُكُوا مَسالِكَ أَعْدَائى فَتَكُونُوا أَعْدَائي كَمَاهُمْ أَعْدَائِي﴾.
2- سوره ی مائده آیه ی 49

«جرج سارتن» می گوید خورشید تمدن و دانش نیز از مشرق درخشید و مردم شرق به تمدن ما یاوری بزرگی کرده اند. (1)

آیا ستارگان تابان آسمان دانش بشری چون بو علی سینا، زکریا رازی، فارابی، خوارزمی، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیر الدین طوسی، جابر بن حیان، يعقوب بن اسحق کندی، ابن رشد، استخری و .. از ما مسلمان نبودند؟ که هر یک فلسفه، تاریخ، جغرافی، ریاضیات، طب و ستاره شناسی، فیزیک و شیمی، از پایه گذاران علوم به شمار می روند.

پس چرا امروز ما مقلد باشیم و به گونه ی دنباله رو و یدک کش غرب در آییم و مصرف کننده ی بی چون و چرای بن جل های فکری و اجتماعی آنان بمانیم.

اینک که انقلاب عظیم اسلامی ملت مسلمان ،ایران جهان را شگفت زده کرده است اینک که به جهان ثابت شده ما ملت مسلمان با دست خالی و با تکیه برایمان اسلامی خود توانسته ایم یکی از جبارترین رژیم های تاریخ را با وجود حمایت همه ی ابر قدرت ها خلع سلاح کنیم و فرعون را از تخت ستمگری بزیر کشیم دیگر زمان آن که مقلد فرهنگ منحط غربی باقی بمانیم گذشته است.

آنان که می پنداشتند کار اسلام و مسلمانان تمام شده و ملت های مسلمان برده ی بی چون و چرا و عقب افتاده هایی دنباله روی دجال غرب است و یا در بوق های استعماری دیگری می دمیدند که: «مذهب افیون ملت هاست»، اینک سرافکنده اند.

آنان بسیار کوشیدند که ملت های مسلمان را از اسلام جدا سازند و گمان می کردند که در این کار موفق شده اند؛ آری کامپیوترهای آنان خون حسین (علیه السلام) را نمی دید و فریاد ابوذر را نمی شنید اینک ملت مسلمان ایران آن خون را از زخم های شهیدان انقلاب اسلامی به چشمان نابینایشان پاشید و آن فریاد را با مشت های گره کرده بر مغزهای تخدیر شده از الکلشان فرو کوفت: الله اکبر ...

ص: 49


1- سرگذشت علم تأليف جرج سارتن ص 181

انقلاب ملت کبیر مسلمان ایران پیروز شد پس جا دارد که غرب برای نجات جوامع خویش از بی پناهی های معنوی و رکودهای انسانی و اخلاقی از ما تقليد ،کند نه ما از مظاهر پر فساد و تحمیق کننده ی غربی

اقتباس درست

ما هرگز منکر اقتباس درست از تجربیات علمی و فکری دیگران و نیز بهره گیری از نظر متخصصین نیستیم زیرا استفاده از این راهنمایی ها، در هر فنی لازم است و گرنه باید هر کس از کودکی، تجربیات و رفتار و کرداری ویژه ی خود برگزیند، پیداست که در این صورت زندگی در اجتماع، بسیار دشوار و شاید غیر ممکن گردد.

پس باید از مظاهر خوب و سودمند و تجربیات درست سود جست و بینشی درست و بخردانه از دستاوردهای فکری و تجربه های علمی ملت ها یا تمدن ها به دست آورد و از آن در چارچوب فکر و عمل ملی و اعتقادی خود استفاده کرد.

آزادی تفکر و گزینش در اسلام

اسلام برای انسان ها آزادی فکر و گزینش قائل شده است.

قرآن کریم، در ضمن ده ها ،آیه مردم را بر می انگیزد تا در مسائل مختلف اخلاقی، تربیتی، اجتماعی و اصول اعتقادات بیندیشند و در پرتو علم و اندیشه و بینش صحیح، آرمانی را پذیرا گردند و هیچ گاه چشم بسته به مسلکی پای در نبندند.

اسلام هنگامی درخشید که شعار ادیان دیگر به ویژه مسیحیت این بود که چراغ عقلت را خاموش نگهدار و بدانچه به شما گفته می شود کورکورانه ایمان بیاور» (1)

ص: 50


1- فلاسفه ی شیعه ص 23

ولی قرآن با صراحت اعلام می دارد: ﴿لا إِكْرَاهَ فِى الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُشدُ مِنَ الغَیّ﴾ (1)

«اجباری در دین نیست راه نیکبختی از گمراهی آشکار است.»

قرآن در ده ها آیه، انسان های مقلد را که چشم بسته به مسائل پوچ و خرافی، پای در می بندند و از عقاید بی اساس پدران خود، کورکورانه و بدون دلیل تقلید می کنند، نکوهش می کند که چرا در این اعتقادات نمی اندیشند:

«هنگامی که به پیروی از خدا و رسول فراخوانده می شوند، می گویند روش پدران ما برای ما کافی است هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند» (2)

چون اسلام آیین اندیشه و دانش است و آزادی فکری برای انتخاب آیین و ایده ها قائل شده است با خرافات و تقلیدهای ناروا بسیار مبارزه می کند تا بندهای اوهام را از افکار و زنجیر اسارت و بردگی فکری و جسمی را از دست و پای مردمان بردارد.

قرآن عزیز می فرماید: «آنان که از پیامبر امی (درس نخوانده) - که چگونگی اش را در تورات و انجیل خود نوشته می یابند - پیروی کنند رستگارند. پیامبری که ایشان را به معروف و امی دارد و از زشتی ها و پلشتی ها باز می دارد و پاکیزه ها را حلال و پلیدی ها را حرام می کند پیامبری که بندهای سنگین اسارت را از (گردن های) ایشان بر می دارد... (3)

ص: 51


1- سوره ی بقره آیه ی 256
2- سوره ی مائده آیه ی 104
3- سوره اعراف آیه ی 157

مردم خواهی، انسان دوستی

اشاره

امیر مؤمنان (علیه السلام) به فرزندش محمّد حنیفه می گوید:

«فرزندم به تمام انسان ها نیکی کن، همان گونه که انتظار داری نسبت به تو نیکی کنند.

آن چه را برای خود می پسندی از دیگران بپسند و آن چه را برای دیگران زشت و ناپسند می شماری، برای آنان نیز قبیح و ناپسند بشمار»

تمدن جهان کنونی، چون مجسمه یی دوروی است که بر یک روی آن بتی دلربا، زیبا و فریبنده و بر دیگر روی هیولایی وحشتناک جلوه گری می کند.

در صد سال اخیر، پیشرفت صنعت و دانش چون جادو کارهایی به ظاهر نشدنی را انجام داد و اندیشه ی انسان ها را به شگفتی بر انگیخت؛ و هم آسایش جسمانی فراوانی برای بشریت به ارمغان آورد.

اما فضیلت های انسانی را به دست فراموشی سپرد، بلکه لابلای چرخ های خود، خرد و نابود کرد.

پس، در دنیای کنونی، اگر دیگر از خستگی و رنج های جسمی دوران های دور خبری نیست، متقابلا از فضیلت، شرافت و عواطف اصیل از قبیل مهر و

ص: 52

محبت، فداکاری، راستی، درستی، امانت و فاداری، از خود گذشتگی، و فروتنی... نیز خبری نمی یابیم.

از این رو تمدن کنونی نه تنها نتوانست بشر را از اقیانوس پهناور زندگی به ساحل خوشبختی و سعادت رهنمون شود بلکه توفانی هم برای وی پدید آورد.

دنیای امروز، راحتی جسمی را با خوشبختی واقعی اشتباه کرده و نیمی از خواسته های اصیل بشری را نادیده گرفته است و حال آن که نیکبختی آن گاه به دست می آید که به تمام خواسته های بشر به طور صحیح پاسخ داده شود.

از قربانی های تمدن کنونی، عاطفه ی مردم خواهی و مهرورزیدن به دیگران است که شور زندگی انسان ها از آن سرچشمه می گیرد، اما دریغا که در دنیای کنونی «مهر» ارزش راستین خود را از دست داده است زندگی ماشینی امروز- که آخرین وسیله های لذت جویی و کامیابی جسمی را به آدمی عرضه می دارد - این فرصت را از انسان ها می گیرد که به فکر دیگران باشند، چه رسد به آن که با دیگران روابط عاطفی برقرار سازند و به آنان مهر بورزند.

یکی از روانشناسان و جامعه شناسان معروف می گوید:

«انسان امروز با خود و همنوعانش و با طبیعت بیگانه شده است. او به كالا تبدیل شده و نیروی خود را نوعی سرمایه گذاری می داند که باید تحت شرایط بازار عرضه حداکثر سود را برایش تحصیل کند. روابط انسان ها همانند روابط آدم های مصنوعی، از خود بیگانه است».

اگر می بینیم جوامع کنونی با بی سامانی های فراوانی دست و پنجه نرم می کند و نمی تواند راهی به سوی سعادت بیابد یک علتش آنست که انسان امروزی با دیگران بیگانه شده و تنها به خویش و برای خویشتن فکر می کند.

از این روست که باید عاطفه ی «محبت» در انسان پرورش پیدا کرده نیرومند گردد و اگر این غریزه در آدمی سرخورده شود، و این احتیاج اصیل انسانی برآورده نگردد، شوربختی های فراوانی برای بشر به بار خواهد آورد که هرگز جبران پذیر نخواهد بود.

ص: 53

نخستین اثر آن که آدمی را از خود و دیگران بیگانه ساخته و او را انسانی تنها می سازد. در سایه ی شوم از خود بیگانگی است که تمام بی سامانی های روانی، اجتماعی لاقیدی، ناتوانی، انزواطلبی، بدبینی و از دست دادن ارزش ها و اعتقادها پدید می آید. (1)

از این رو اگر جامعه یی بخواهد نیکبختی را بیابد، راه آن پرورش نیروی محبت و دگر دوستی در انسان هاست اگر این نیرو در آدمی تقویت شد نه تنها به دیگران مهر خواهد ورزید بلکه خواسته های غریزی وی هم ارضاء شده خود نیز از محبت دیگران بهره مند خواهد شد.

اسلام و مهرورزیدن

اسلام که یک آیین جاودانی و بر اساس فطرت و ارضای صحیح تمام خواسته های انسانی پایه گذاری شده است؛ به مسأله ی محبت و همدوستی نوجه فراوانی دارد و دگر دوستی در این آیین، مقدس شمرده می شود.

اسلام همه ی انسان ها را از یک ریشه می داند و امتیازهای غلط نژادی و قبیله یی و مادی را به رسمیت نمی شناسد و از آن جا که همه ی آدمیان آفریده ی خدا و در اصل از یک پدر و مادرند همگان شایسته احترام و دوستی و محبت و راهنمایی هستند.

از این رو، پیامبر بزرگ ما (صلی الله علیه و آله) منشور آزادی اسلام را ویژه ی گروه خاصی ندانسته، بلکه آن را برای همه ی انسان ها آورده است. پیامبر اسلام - که درود خدا بر او و دودمانش :فرمود: «تحبْ إِلَى النّاس

«انسان ها را دوست بدار همگان ترا دوست خواهند داشت». (2)

امیرمؤمنان (علیه السلام) به فرزندش محمد حنفیه می گوید:

ص: 54


1- مجله ی نگین شماره 68 مقاله ی «انسان تنها»
2- وسایل جلد 8 ص 433

«فرزندم به تمام انسان ها نیکی کن همان گونه که انتظار داری نسبت به تو نیکی کنند

آن چه را برای خود می پسندی برای دیگران پسند و آن چه را از دیگران زشت و ناپسند می شماری برای آنان نیز قبیح و ناپسند بشمار.

با مردم چنان خوش خلقی کن که چون از آنان دور شدی مورد مهر آنان قرار گیری.

و آن گاه که مردی بر تو گریان و سوگوار باشند...» (1)

می بینیم که: اسلام نه تنها به انسان ها احترام می گذارد بلکه بشر دوستی را به جایی رسانده است که به پیروان خود دستور می دهد همچنان که به نیکبختی و پیروزی خویش علاقه مند هستید برای دیگر انسان ها هم همان گونه باشید.

یک مسلمان واقعی هماره خدمتگزار جامعه می باشد و آن قدر که توان او اجازه می دهد به انسان ها کمک فکری، اعتقادی، اخلاقی و اقتصادی می کند، همین احساس ها و محبت های اصیل است که بار ارشاد و راهنمایی و نیز امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان وظیفه یی سنگین بر دوش مسلمانان می گذارد؛ و این جاست که مسلمان نمی تواند در برابر رفتار دیگران بی تفاوت باشد.

از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسیدند:

«چه کسی در پیشگاه خدا از همگان محبوب تر است؟» فرمود:

«آن که سودش به مردم بیشتر می رسد» (2)

و می پرسیم: کدام سود از کوشیدن در راه زنده ساختن ارزش های انسانی و اخلاقی جامعه ی بشریت بالاتر است؟

نیز آن گرامی فرمود:

«... آن که ندای کسی را می شنود که می گوید: «مسلمانان! به من کمک کنید» و به فریاد او پاسخ نمی دهد مسلمان (واقعی) نیست.» (3)

ص: 55


1- وسایل جلد 8 ص 541
2- کافی جلد 2 ص 164
3- کافی جلد 2 ص 164

نمی توان تمام برنامه های عالی و انسانی اسلام را در زمینه ی بشر دوستی در این جا بیان داشت ولی از همین چند نمونه ی کوتاه می توانیم روش آموزشی اسلام را در این باره بشناسیم و آیین اسلام را «آیین محبت» اعلام نماییم.

دوستی با کافران؟

اینک این پرسش پیش می آید که اگر اسلام آیین محبت و بشر دوستی است چرا از دوستی با غیر مسلمانان جلوگیری کرده است؟

چرا مسلمانان نمی توانند با گروه های ضد اسلامی و کفار، طرح دوستی بریزند؟

در این زمینه قرآن بیان های بسیاری دارد و چنین می گوید:

«گرویدگان نباید به جز خودشان کافران را به دوستی بگیرند....» (1)

«ای گروندگان! یهود و نصاری را به دوستی نگیرید...» (2)

«ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من (خدا) و دشمن خود را به دوستی نپذیرید و با ایشان طرح دوستی نیفکنید....» (3)

«ای مؤمنین! کسانی را که دین و عقیده ی شما را مسخره و بازیچه گرفته اند. به دوستی مگیرید» (4)

«محمد پیامبر خداست، و کسانی که با اویند بر کافران سخت و بر یکدیگر مهربانند...» (5)

این جاست که باید بدانیم اسلام و قرآن از دوستی و محبت با گروه های گروه های ضد اسلامی و کفار چگونه و تا چه حد جلوگیری نموده است؟

آیا اسلام می گوید به کفار نیکی نکنید؟ و یا آنان را راهنمایی ننمایید؟! و

ص: 56


1- سوره ی آل عمران آیه ی 28
2- سوره ی مائده آیه ی 51
3- سوره ممتحنه آیه ی 1
4- سوره ی مائده آیه ی 57
5- سوره ی فتح آیه ی 29

یا در سعادت و حیات معنوی آنان نکوشید؟ نه، هرگز این منطق اسلام - اسلامی که پیامبرش رحمت جهانی و آیینش همگانی است - نخواهد بود.

بلکه باید گفت همه ی این آیه ها و آیات دیگری که در این زمینه هست هشداری است به مسلمانان تا با کفار آن چنان نزدیک نشوند که همانند یک روح در دو جسم باشند زیرا در این گونه دوستی هاست که جدایی ها از میان رفته اخلاق، اراده عمل و عقیده همه و همه یک رنگ و یک شکل می شود و به یک می شود سو قرار می گیرد و بدیهی است این گونه دوستی و محبت با دشمنان اسلام غیر از آن که تأثیری ژرف بر روحیه مسلمانان می گذارد و عقیده ی اسلامی و یکتاپرستی آنان را متزلزل می سازد سیر جامعه ی اسلامی را هم از حرکت به سوی تکامل باز می دارد و هم دشمن هماره در کمین است تا از فرصت های مناسب بهره گیرد و ضربه های شدید خود را بر طرف مقابل خویش فرود آورد و چه فرصتی مناسب تر از رابطه های عاطفی که از این گونه دوستی ها پدید می آید؟

از این رو اسلام به مسلمانان هشدار داده است که: همواره، بینا و بیدار باشید! و با دشمن با احتیاط رفتار کنید و مواظب باشید دوستی های صمیمانه یی که موجب پیروی از آنان و تزلزل جامعه ی اسلامی است برقرار نسازید.

اسلام نگفته است مسلمانان روابط خویش را با گروه های غیر مسلمان قطع کنند و با آنان خوش رفتار و مهربان نباشند ولی این گونه روابط باید با ژرفنگری توأم باشد و احتیاط را از دست ندهند تا دشمن نتواند از این موقعیت ها به سود خویش - که همان نقشه های ضد بشری و استعماری است بهره بردارد.

اگر اسلام می گوید با دشمنان پیمان دوستی نبندید بدین معنا نیست که به گروه های ضد اسلامی نیکی و محبت نکنید چرا که دانستیم انسان به حساب انسان بودن شایسته ی نیکی و دوستی است و اسلام هم خود پیشر و مکتب های بشر دوستی واقعی است.

ص: 57

بلکه آن گونه دوستی که در سایه ی آن پیروی از کفار در زمینه ی عقیده و راه و رسم زندگی پدیدار شود و یا باعث سوء استفاده ی آنان گردد در مکتب اصیل اسلامی جلوگیری شده است و مسلمان همواره باید در این زمینه سخت گیر باشد و بداند که از آن جا که عضو جامعه ی اسلامی است باید رابطه اش با بیگانگان به گونه یی نباشد که به یگانگی و استقلال پیکر اسلام آسیب برساند.

قرآن بدین روشنی بیان می کند:

«خدا شما را از نیکی کردن و عدالت ورزیدن با کسانی که با شما سر جنگ و ستیز ندارند و شما را از سرزمینتان نرانده اند، منع نکرده است چه آن که خدا دادگستران را دوست می دارد. خدا فقط از دوستی با کسانی که در کار دین با شما به ستیزه برخاسته اند و در بیرون راندن شما از دیارتان با هم کمک کرده اند جلوگیری کرده است...» (1)

در سخنی کوتاه: اسلام به پیروان خود می آموزد همه ی انسان ها تا زمانی که بر ضد آیین انسانی اسلام به پا نخاسته اند انسان و شایسته ی نیکی و دوستی هستند؛ ولی آن که بر ضد عدالت اسلامی قیام کرد شایسته ی دوستی نیست. (2)

از همین رهگذر است که اسلام می گوید اگر کسی رنگ اسلامی دارد ولی بیدادگر و جنایت پیشه است، نمی توان به وی علاقه مند بود و به او دوستی کرد. اسلام دوستدار بیدادگران را بیدادگر و ظالم می داند. (3)

پیامبر رحمت

پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله) و دیگر پیشوایان راستین اسلامی، همواره جهانیان را به چنین برنامه های انسانی می خواندند و خود همیشه در زندگی روشی این چنین داشتند؛ با نگاهی به تاریخ پر ارج زندگانی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)

ص: 58


1- سوره ممتحنه آیه ی 8 - 9
2- خلافت و ولایت ص 339 تا ص 349
3- بحار ج 75 ص 369 به بعد

خواهیم یافت که چرا حضرتش پیامبر رحمت نام گرفته است:

جوانی غیر مسلمان، با این که پیرو پیامبر اسلام نیست شبانه روز ساعت های زیادی را در خدمت رسول گرامی می گذراند. آن قدر رفت و آمد می کند، که از شدت یگانگی و هم بی اعتقادی عظمت و بزرگواری پیامبر را فراموش می کند و احترامات لازم را هم به جای نمی آورد.

با تمام این ها پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت به وی اظهار علاقه می کند و به او مهر می ورزد تا جایی که آن جوان در کارهای روزانه ی خویش از پیامبر کمک می گیرد؛ دنبال ماجرا را از زبان تاریخ بشنوید:

..... چند روز بود که این جوان خدمت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نیامده بود. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) از یاران خود پرسید: «چند روزی است جوان غیر مسلمان را نمی بینم؟» گفتند:

«يا رسول الله ! مریض شده، و شاید آخرین لحظه های عمر را می گذراند»

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از جای برخاست و به یاران فرمود: «برخیزید تا به دیدار جوان برویم.» هنگامی به بالین جوان رسیدند که در بستر خوابیده، مرگ را انتظار می برد.

پیامبر با آهنگی پر از مهر و ملاطفت نام او را صدا زد. جوان چشم های خود را باز کرد پیامبر را در خانه ی خویش دید. از شوق دیدار حضرت خنده یی لبانش نقش بست. شاید در دل می گفت «شگفتا! من که بر پیامبر ارجی نمی نهادم چگونه وی به دیدار من آمده است؟»

پیامبر از چهره شادمان جوان دریافت که وی در این لحظه های حساس آماده ی پذیرش اسلام است.

از این رو فرمود:

«ای جوان! اسلام را بپذیر»

گوشه ی اطاق پدر آن جوان نشسته بود جوان به پدر خویش نگاهی افکند و چیزی نگفت.

ص: 59

دگر بار آن گرامی فرمود:

«اسلام بیاور و شهادتین را بر زبان جاری ساز»

باز جوان به پدر خویش نگاهی کرد و چیزی نگفت چنین می نمود که از پدر خویش شرم دارد که در آخرین لحظه های زندگی از کیش وی بیرون رود.

سوم بار همان جمله ها را پیامبر تکرار کرد. این بار پدرش گفت:

«فرزندم، اگر بخواهی آیین اسلام را بپذیری آزادی.»

در این هنگامه، جوان با شتاب هر چه بیشتر، كلمه ى «لا اله إلا الله - مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» را با صدای ضعیف و ناتوان ولی با دلی سرشار از شوق بر زبان جای ساخت و به رسالت آن گرامی شهادت داد و چشم از جهان فرو بست و روحش به سوی مینوی جاودان پرواز کرد.

پیامبر عزیز دستور داد جوان تازه مسلمان را غسل و کفن کنند، و پس از آن خود بر او نماز گزارد و از خانه بیرون آمد؛ خدای را سپاس و ستایش می کرد که توانست بدین گونه انسانی را از گمراهی برهاند. (1)

این یک نمونه ی کوچک از مهربانی و دوستی های پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله) نسبت به جامعه بشریت است.

ولی آن جا که پای عقیده و ایمان و ستیزه ی مخالفان به میان می آمد، نه تنها دوستی و محبت در کار نبود بلکه در هنگامه ی ضرورت به جای نوازش و نیکی شمشیرها گردن ها را نوازش می داد.

و این است لازمه ی یک مکتب اصیل و جهانی که باید همیشه هدف و عقیده را بر همه چیز حتی جان گرامی مقدم شمارد.

ص: 60


1- جامع الاحادیث ج 1 ص 241

چشم گیرترین دوستی ها

دوستی های ناپایدار

چون ریشه ی از هم پاشیدن بسیاری از دوستی ها را می کاویم، به این نتیجه می رسیم که اگر دوستی بر پایه هایی لرزان و زودگذر بنا شود بقا و دوام ندارد.

هرگاه پول، ثروت، جمال، زیبایی، مقام و رتبه یا یکی دیگر از عوامل مادی و دنیایی انگیزه ی محبت و دوستی باشد عمری کوتاه خواهد داشت و هماره از پایه لرزان است زیرا به عوامل پدیدآورنده ی چنین دوستی ها نمی توان اعتماد کرد تا آن عوامل وجود دارند صورتی از محبت ظاهری جلوه گر است و با رفتن آن ها محبت نیز می رود.

محبت و دوستی ریشه دار - که می تواند زیر بنای بسیاری از صفات برجسته ی انسانی قرار گیرد - آنست که پایه ی آن محکم و چیزی به جز امور مادی و زودگذر باشد.

ایمان بهترین زیربنای دوستی!

یگانه چیزی که اصالت و استواری دارد ایمان و هدف های دینی است. اگر محبت و دوستی انسان، نسبت به دیگران برای خاطر ایمان آنان و پیوندشان با خدا باشد گسسته نمی شود؛ زیرا بر پایه یی محکم بنا شده است.

ص: 61

و این ویژگی آیین جاویدان اسلام است که زیر بنای همه چیز را ایمان قرار داده است. در این مکتب اصیل و ارزنده دوستی و دشمنی هایی که بر پایه ی ایمان استوار باشد - یعنی فقط برای خدا باشد نه چیز دیگر - نیرومندترین رشته های ارتباط بین آفریننده ی جهان و آفریدگان به شمار می آید.

پیامبر بزرگ اسلام - که هماره از سوی خدا بر او درود - برای آموزش یک چنین اصالتی به پیروانش پرسشی این گونه طرح می فرماید:

«از دیدگاه شما کدام یک از رشته های پیوند دهنده ی بین پروردگار و بندگانش محکم تر است؟»

یکی در پاسخ گفت:

- «به پیشگاه خدا نماز گزاردن.»

دیگری گفت:

- «زکات و مالیات اسلامی را پرداختن.»

سومی بیان داشت:

- «روزه داشتن.»

چهارمی گفت:

- «آیین خدایی حج را به جا آوردن.»

پنجمین گفت:

- «در راه خدا پیکار نمودن.»

پیامبر فرمود: «این ها که گفتید همه در اسلام ارزشمند و ارج دارند ولی محکم ترین رشته های ایمان نمی تواند باشد. محکم ترین پیوندهای ایمان، دوستی برای خدا و دشمنی برای خداست. دوستان خدا را دوست داشتن؛ و دشمنان خدا را دشمن داشتن.» (1)

ششمین امام، حضرت صادق - که درود خدا بر او - از پیامبر بزرگوار نقل می کند که پیامبر فرمود:

ص: 62


1- کافی ج 2 ص 125

«در پیشگاه پروردگار انسان هایی هستند که روی آنان از برف سفیدتر و از خورشید نیم روزی تابناک تر است می پرسند: اینان چه کسانی هستند؟ گفته می شود: کسانی که به خاطر عظمت و بزرگواری پروردگار یکدیگر را دوست می داشته اند.» (1)

و نیز امام صادق می فرماید: «هر که در راه دین دوستی و دشمنی نداشته باشد دیندار نیست شد.» (2)

این چنین آموزشی اصیل می تواند انسان هایی صمیمی و با صفا پرورش دهد که زیستن آنان در کنار هم بر اساس تعلق و هم بستگی محکم است به گونه یی که هرگز متزلزل و هیچ گاه از هم گسسته نمی گردد.

همبستگی تزلزل ناپذیر مسلمانان

تعالیم عالیه ی اسلام چنین است که مسلمانان در هر کجا باشند از آن جا که دارای هدف مشترکی هستند و خدای یگانه را می پرستند؛ چونان به هم نزدیکند که گویی هیچ جدایی ندارند و همانند پاره های یک تن زنده، پیکر واحدی را می سازند.

امام صادق فرمود: «مؤمنین باهم برادرند و (در پیوند برادری و عطوفتشان) همانند پیکری (زنده) هستند که اگر عضوی از آن به درد آمد دیگر عضوها را قراری نیست.» (3)

قرآن اوضاع پیش از اسلام را به یاد مسلمانان می آورد و می گوید:

«موهبت خدای را بر خود یاد آرید که دشمن یکدیگر بودید و (خدا) میان دل هایتان پیوند و الفت و دوستی نهاد و به موهبت او برادر شدید.» (4)

ص: 63


1- وسائل ج 8 ص 543
2- کافی ج 2 ص 127
3- کافی ج 2 ص 166 حدیث 4
4- سوره ی آل عمران آیه ی 103

آن گاه که اسلام پدیدار گشت، آتش اختلاف، میان قبیله ها فروزان بود. اسلام نه تنها اختلاف های پوچ نژادی، قبیله یی و سرمایه داری را از بین برد؛ و به دشمنی ها پایان داد بلکه آن چنان دل های مسلمانان را به یکدیگر نزدیک کرد که همانند برادر پشتیبان یکدیگر شدند اسلام این برنامه را به جهان عرضه داشت که می توان در سایه ی ایمان به خدا همگان را با هم برادر کرد.

قرآن می فرماید: «مؤمنین - در هر جا که باشند و از هر نژادی- برادر یکدیگرند.» (1)

آری دوست دوست داشتن برادران دینی و از صمیم قلب و جان مهرورزیدن به آنان وظیفه ی حتمی مسلمانان است. باید روح محبت در بین گرویدگان به اسلام و مذهب پرورش یابد و در سایه ی تعالیم عالیه ی دین باهم برادر باشند.

دوستی های ارزشمند و واقعی

در اسلام آن گونه دوستی ها ارزشمند است که اشعه ی تابناک آن بر شؤون زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان پرتو افکند و دستیابی به تکامل را رهنمون گردد.

قرآن می فرماید: «مردان و زنان با ایمان دوست و سرپرست (و یار و مددکار) یکدیگرند، هماره یکدیگر را به کار نیک وا می دارند و از کارهای ناپسند باز می دارند.» (2)

از این آیه می فهمیم که: دوستی ایمانداران، با مسئولیت و تعهدی سنگین همراه است و تنها علاقه ی درونی کافی نیست بلکه مسلمان باید در برابر دوست خویش مسلمانان دیگر بی تفاوت نباشد و از هر چه از او می بیند به حساب دوستی چشم نپوشد و اگر از راه انسانیت دور شد او را راهنمایی کند زیرا نتیجه ی دوستی و علاقه یی که بر پایهی هدف دینی و مذهب و ایمان استوار باشد؛

ص: 64


1- سوره حجرات آیه ی 10
2- سوره ی توبه آیه ی 71

اینست که شخص همان طور که به سرنوشت خویش علاقه دارد به سعادت دوست خود نیز علاقمند باشد و او را به سوی خوشبختی رهنمون گردد. هرگاه لغزشی از وی دید دوستانه او را یادآوری کند و او را از کارهای زشت باز دارد و به کارهای پسندیده وادارد. (1)

و اینک دوباره به گرامی گفتار امام صادق (علیه السلام) نگاهی می افکنیم که فرمود: «مسلمانان چونان پیکری واحدند که هرگاه عضوی از آن به درد آید دیگر عضوها را قراری نمی ماند.» این گفته ی نورانی - که نشان دهنده ی روابط عمیق و اصیل مسلمانان است - به ما می فهماند که آن گونه دوستی در اسلام ارزشمند و ارجدار است که کردار و رفتار مسلمانان بر صمیمیت و واقعیت آن گواه راستین باشد اگر محبتی چنین پدید آمد نابسامانی هایی که در اثر ناآگاهی و تک روی مسلمانان در زمان کنونی به چشم می خورد همه ریشه کن می شود و مسلمانان می توانند در سایه ی «انس و علاقه به هم» جامعه یی واحد و مترقی، تشکیل دهند.

از این رو بر پیروان قرآن و اسلام لازم است جغرافیای اسلامی را به دقت مطالعه کنند و نیازهای جوامع خود را دریابند و پیوند ارتباط را بین جوامع اسلامی محکم کنند.

رهبران اسلامی برای تشکیل چنین جامعه یی برنامه های عالی و با ارزشی داده اند که مسلمانان در هیچ زمانی از به کار بستن آن برنامه ها بی نیاز نخواهند بود.

وظایف برادران ایمانی

محلی که در اسلام برادران مسلمان نسبت به یکدیگر وظایفی دارند که باید انجام دهند؛ تا رشته همبستگی آنان بر جا بماند.

امیرالمؤمنین - که پیوسته از لب پاکان بر او درود- به فرزندش محمد سفارش می کند: «حقوق برادر ایمانی خود را به حساب دوستی و برادری از بین

ص: 65


1- الميزان جلد 9 ص 353

نبر چرا که اگر حق کسی را ضایع کنی او دیگر برای تو، برادر نیست.» (1)

امام صادق علیه السلام درباره حقوق برادران ایمانی می فرماید: «برخی از حقوق مؤمن بر مؤمن ،دیگر این است که دوستی او را در سینه (قلب) جای دهد در اندوخته و مال خود با او به مواساة عمل کند (یعنی به وی کومک مالی بنماید) در غیاب او جانشین وی و سرپرست خانواده اش باشد، هرگاه کسی به او ستم کرد او را یاری کند و بدو خیانت نکند در هنگام نیاز او را رها نسازد بدو دروغ نگوید با او با گفتار ناهنجار (حتی کوچک ترین کلمه یی زشت و ناپسند) صحبت نکند، چه آن که اگر کلمه ای زشت و ناپسند به برادر ایمانی خود بگوید رشته ی دوستی آن دو گسسته می شود و اگر به او بگوید: «تو دشمن من هستی» این گفتار با مسلمان بودن هر دو سازش ندارد: (زیرا مسلمان دشمن مسلمان نیست) و اگر تهمتی بدوزند ایمان از قلبش می رود بدانگونه که نمک در آب حل می شود و از بین می رود.» (2)

در جایی دیگر می فرماید: «مسلمان با مسلمان برادر است به برادر خود ستم نمی کند هنگام نیاز او را رها نمی کند و بدو خیانت نمی ورزد و بر مسلمانان است که در راه همبستگی و ایجاد وحدت بر پایه ی عواطف و کومک به نیازمندان، کوششی پیگیر داشته باشند و با هم با عطوفت رفتار کنند تا آن گونه باشند که خدا بدان امر کرده است...» (3)

امام باقر - که درود خدا بر او - در این زمینه می فرماید: «حق مؤمن بر مؤمن دیگر، این است که اگر گرسنه بود او را سیر کند. اگر برهنه بود او را بپوشاند. اگر اندوهناک بود او را شاد کند اگر وامی برگردنش بود و توانایی پرداخت آن را نداشت آن را بپردازد و هنگامی که از جهان رفت (و خانواده اش سرپرستی نداشتند) سرپرستی آنان را بر عهده گیرد.» (4)

ص: 66


1- وسائل ج 8 ص 546 حدیث 12
2- وسائل ج 8 ص 545 و 546 حدیث 10
3- وسائل ج 8 ص 542
4- وسائل ج 8 ص 543

حقوق برادران ایمانی در اسلام - که بر پایه ی ایمان و دین استوار است - به همین چند و چون که بر شمردیم خلاصه نمی شود بلکه چنان وسیع و گسترده و در تمام شؤون زندگی ریشه دوانده است که نمی توان آن ها را در یک مقاله ی کوتاه آورد؛ ولی می توان بزرگ وظیفه ی اسلامی را در این گفتار پر ارج - که از امام صادق علیه السلام به ما رسیده است - بیان کرد:

حضرت در زمینه حقوق مسلمانان به معلی بن خنیس - یکی از یاران برجسته ی خود - می فرماید: «آسان ترین حقوق برادران مسلمان این است که: آن چه را برای خود دوست داری برای برادر خود هم دوست بداری و آن چه را برای خود زشت و ناپسند می داری (و نمی خواهی) برای او هم ناپسند بداری.» (1)

پس دانستیم که «دوستی» در اسلام تنها یک امر قلبی نیست بلکه باید به وظایفی که اسلام تعیین فرموده است نیز آشنا شویم و در جایی که وظیفه ایجاب می کند حقوق برادران مسلمان را مراعات نماییم. و آن گاه که مصالح جامعه ی اسلام تقاضا می کند از انجام وظایف دریغ نکنیم و هماره در تحقق آن مصالح سخت پیگیر باشیم و با هم مهربان بوده و از جان و دل - هنگام توانایی - نیازهای برادران ایمانی رسیدگی کنیم و در خدمتگزاری آنان کوشا باشیم.

امام ششم- که درود خدا بر او- به یاران خود می فرماید: «از خدا بپرهیزید. با یکدیگر، برادران نیکوکار و در راه خدا دوستان هم و با یکدیگر همبسته و مهربان باشید به ملاقات و دیدار یکدیگر بروید و درباره ی امر ما (ولایت) گفتگو نموده و آن را زنده بدارید.» (2)

ص: 67


1- وسائل ج 8 ص 544 ﴿أَيْسَرُ حَقٌّ مِنْها أَنْ تُحِبُّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهُ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ...﴾
2- وسائل ج 8 ص 552

ایمان و عمل بهترین عامل دوست یابی!

در پایان یادآور می شویم: اگر دوستی ها بر پایه ی ایمان و هدف های مذهبی استوار شود، نه تنها برای جامعه ی اسلامی ارزنده و سودمند است بلکه جوابگوی غریزه ی اصیل انسانی یعنی: (خویشتن دوستی) نیز خواهد بود. چون به حساب این غریزه است که انسان می خواهد در جامعه، همگان به وی علاقمند بوده و او را دوست بدارند.

انسان می تواند در پرتو ایمان و کردار شایسته، این غریزه ی تشنه را هم سیراب کند و تا هر جا که اشعه ی تابناک ایمانش پرتو افکند به همان نسبت به تعداد دوستان و شدت علاقه ی مردم نسبت به خود بیفزاید.

قرآن می فرماید «آن گروه با ایمانی که دارای رفتار و کردار انسانی هستند خدای رحمان در دل دیگر انسان ها برای آنان دوستی و علاقه ی شدیدی به وجود خواهد آورد.» (1)

آن که خانه ی دلش آکنده از محبت و ایمان به خداست به نیرویی دست یافته که نه تنها از پوست خود پرستی و سودجویی و خودکامگی بیرون آمدن و در دیگران جذب و فنا شدن برایش مشکل نیست؛ بلکه در سایه ی این نیروی قوی توان فرساترین کارها را هم انجام می دهد و به جان خدمتگزار انسانیت خواهد بود.

آن که به روز بازپسین معتقد است و می داند که رفتار و کردار او در آن روز كاملا بررسی و سزا داده می شود هماره می کوشد که رفتاری انسانی و شایسته داشته باشد؛ تا از پاداش های بزرگ آن جهان برخوردار گردد و انسانی این چنین نه تنها خود را از موجبات تنفر دیگر انسان ها زدوده است؛ بلکه چون کوه مغناطیس مهر دیگران را به سوی خویش می کشاند برای همین است که قرآن می فرماید: ﴿سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً﴾. خدای رحمان مهری در دل دیگر انسان ها برایشان قرار می دهد (و آنان را از محبوبیت همگانی برخوردار خواهد کرد).

ص: 68


1- سوره مریم آیه 96

نیاز به تفریح، تفریحات

پیشگفتار:

رژیم منحط پهلوی، از حربه های گوناگونی برای خام ساختن جامعه و به ویژه نابودی استعداد قشر جوان و به بیراهه کشاندن فکر و فعالیت ،آنان سود می جست و بی تردید یکی از حربه های مؤثر و خطرناک او دخالت در ساعات فراغت افراد جامعه و تعیین روش های بدلی و مخرب تفریح بود تا در عین سرگرم ماندن و تخدیر شدن قشرها؛ جامعه هر چه بیشتر در فساد و تباهی غرق شود و از ایمان و اعتقاد بدور افتد؛ بدین گمان که چون چنین شود رژیم و اربابانش در تحمیل استثمار خویش و غارت بی امان هستی کشور با هیچ مانعی روبرو نمی شوند و براستی نیز جامعه را به سراشیب چنین سقوط قطعی برده بودند و اگر دست توانای خدای جهان و دل بیدار و خدا پرست رهبران بزرگ مذهبی و به ویژه هشیاری و مبارزه بی امان رهبر عالی قدر و زعیم بزرگوار نایب الامام خمینی نبود و نیز اگر نبود که جامعه ی مسلمان ایران با تکیه بر فرهنگ مقاومت شیعی، هماره - حتی در اوج آرامشی که برای طاغوتان بی خبری و بیعاری ملت را مسلم می نمود - نهضت را در اعماق و در خون خود زنده و پویا می داشت: شاید هنوز هم طاغوت پهلوی بر کشور مسلط می ماند و شاید هنوز هم برای همه چیز این ملت سازمان سیای آمریکا تصمیم می گرفت، و

ص: 69

شاید سالیان طولانی تری را در ظلمات ظلم و استعمار سپری می ساختیم.

خدای را سپاس شایسته، که طومار ستم را به دست توانای بندگان ستمدیده ی خویش در هم پیچید و روزی نو و حیاتی تازه به این آب و خاک ارزانی داشت و اینک ما ستمدیدگان مسلمان شیعه چشم براه عزیز غائب خویش داریم و از خدای توانا خواستاریم تا همراه با این بهار زیبای آزادی زیباترین گل بوستان خدا رهبر رهبران، امام معصوم غائب و حجت قائم خویش را - که از جان همه ی تشنگان دریای امامت و کرامت بر او درود- به ما باز گرداند باشد که در طلیعه ی آزادی ایران، طلوع آزادی جهان را دریابیم... آمین يا رب المستضعفين.

***

باری: سخن از خدعه های شوم دشمن داشتیم و کوشش رژیم که روزاروز ملت را سرگرم تر سازد و مفهوم «تفریح سالم» را از میان بر دارد و به جای آن عیاشی و بی بند و باری و بی فکری و خامی و بی عاری را جایگزین سازد و دیدیم با آن که روستاها از جاده و بهداشت و بسیاری چیزهای لازم دیگر محروم بود و روستائی در خانه هایی می زیست که زلزله های خفیف نیز دیوارش را بر سر او آوار می ساخت رژیم با چه بودجه هایی سعی داشت رادیو و تلویزیون را در همه ی آن ها پاگیر و مستقر سازد و آن گاه از بلندگوی رادیو و چشم انداز تلویزیون چه چیزهائی به آن ها تحویل می داد؟

در شهرها نیز وضع بدتر بود نوجوان از ابتدای بلوغ و حتی پیش از بلوغ با فحشا آشنائی کامل داشت و جوان پس از سرخوردن از همه ی سرگرمی ها و تفریحات سالم پهلوی به مواد مخدر روی می آورد.

اینک مجال بررسی همه ی ابعاد تفریحات سالم کذائی نیست و تنها می توان گفت بیشتر جوان ها، جوانی خود را می باختند و پدران و مادران دلواپس

ص: 70

رفتار و کردار دختران و پسران خود و عاقبت شوم انحرافات آنان در یأس و دلهره روزگار می گذراندند.

در این جزوه بر آنیم که گفتاری اگر چه کوتاه پیرامون مفهوم حقیقی «تفریح» و کاربرد آن در سازندگی فرد و جامعه و نیز تعریفی از «تفریحات سالم» بیاوریم، با این امید که با شکوفائی انقلاب مقدس اسلامی، رهبران و دولت ها بر این مهم نیز توجه شایسته ای مبذول دارند.

نیاز به تفریح

سه می شد الیس میل از مسائل مهم زندگی تفریح است.

نیاز به تفریح طبیعی و فطری است و باید در تمام دوران عمر بر آورده شود و بر آوردن آن برای مردم لذت بخش و نشاط آور است.

هر چه کارها و فعالیت های اجتماعی، تلاش های تحصیلی و حرفه ای بیشتر باشد احتیاج به تفریح، شدیدتر احساس می گردد. چون اعصاب خسته می شوند؛ و تفریح موجب می شود که آدمی نیرویی تازه همراه با نشاطی نوین به دست آورد و آمادگی بیشتری برای کار و فعالیت پیدا کند.

بی توجهی به این مساله مهم حیاتی، خطرات زیادی را به دنبال خواهد آورد زیرا اگر وسایل تفریح سالم به قدر احتیاج در دسترس مردم نباشد، اکثر مردم به نام تفریح با بیبند و باری ها خود را مشغول می کنند و به راه های زیانبار (چون الکل و مواد مخدر) کشانده می شوند.

تفریح از نظر اسلام

اسلام در مقام جوابگویی به تمام خواسته ها و نیازهای روحی و جسمی بشر، در این زمینه نیز دستورهایی داده است. امام رضا - که درود خدا بر او - می فرماید: «از لذت های دنیا، برای خود سهمی برگزینید و خواسته های مشروع خویش را بر آورید تا آن جا که به مردانگی و شخصیت شما، ضربه ای نزند و از

ص: 71

اسراف و تندروی به دور باشد و با این کار برای کارهای دنیا کمک بگیرید.» (1)

غریزه ی نیاز به تفریح چون دیگر غرایز اگر آزاد و کنترل نشده باشد؛ به طور حتم زیان هایی به دنبال خواهد داشت. لذا آن گرامی شرایطی را تذکر می دهد همچون منافی نبودن با مردانگی و اجتناب نمودن از زیاده روی تا مردم تفریحات سالم را از ناسالم باز شناسند و راه غلط را نپویند.

امیر مؤمنان - که پیوسته درود خدا بر او - نیز تفریح را یکی از وظایف روزانه ی مردم با ایمان می داند:

می فرماید: «شبانه روز افراد مؤمن باید سه قسمت شود: قسمتی برای راز و نیاز با پروردگار و قسمتی برای اصلاح امر معاش و تأمین زندگی و بخشی هم برای بهره برداری از چیزهای حلال و نیکو.» (2)

تفريح سالم و نا سالم

گفتیم: تفریح از احتیاجات طبیعی آدمی است؛ ولی این احتیاج را باید از مجرای صحیح بر آورد. برای این منظور نخست باید تفریح سالم و سودمند را از ناسالم و زیانبخش تشخیص دهیم تا لحظه های تفریح را در مسیر بدبختی و شکست شخصیت صرف نکنیم.

اصولا تفریح باید یک وسیله برای پرورش قوای جسمی و روحی باشد؛ موجب نشاط روان و نیز عاملی برای جلوگیری از فحشا گردد؛ و از تفریح هایی که این دو اثر را ندارند بلکه هم موجب اختلالات روانی و هم باعث ترویج فحشا و جنایات می باشند باید دوری کرد.

پس تفریح تنها جنبه ی سرگرمی ندارد بلکه عاملی است برای تأمین سلامتی جسمی و روانی فردی و اجتماعی و هر سرگرمی که فاقد این اثر باشد نمی توان بر آن نام تفریح گذاشت.

ص: 72


1- بحار چاپ جدید ج 78 ص 346
2- نهج البلاغه کلمات قصار شماره ی 382

لزوم ایجاد وسایل تفریح

جامعه ی امروز به وسایل تفریح نیاز دارد.

بدیهی است تنها شناخت تفریح سالم از ناسالم، نمی تواند اجتماع آلوده ی ما را اصلاح کند. ما پس از آن که راه صحیح سرگرمی را از راه خطرناک آن تشخیص دادیم باید بکوشیم وسایلی که موجب تفریح سالم است آماده سازیم.

اگر افراد اجتماع از وسایل سرگرمی سالم و بی خطر برخوردار و به ضرر و عواقب شوم تفریحات زیانبار و خطرناک آشنا شوند با دست خود گور بدبختی خویش را نمی کنند و از خطر اخلاقی و روانی محفوظ می مانند اگر غذای مطبوع و سالم در اختیار انسان قرار گرفت به غذای آلوده و کثیف دست نمی زند و خود را آلوده و مسموم نمی سازد.

بیشترین مردم چنانند: با این که می دانند و می بینند راه پر خطری را پیمایند؛ و هر لحظه با شکست های اخلاقی روبرو هستند خود را باز نمی دارند. این گونه افراد باید همیشه از دسترسی به وسایل خطر دور باشند و باید راه کامیابی از وسایل صحیح و اساسی را به رویشان گشود.

اشتباه بزرگ جامعه

با نهایت تأسف باید اعتراف کرد، دست های مرموزی که وسایل تفریح ناسالم را در مقابل تفریحات سالم ترویج می کنند بسیار است به گونه یی که جامعه را قهراً به سوی تفریحات غلط و خطرناک می کشانند.

اجتماع ما قبل از انقلاب عظیم اسلامی، در بهره برداری از ساعت های فراغت همچون سایر آداب و رفتار خود از غرب پیروی می کرد و حتی تا حدودی هنوز نیز در صورتی که جهان غرب در این زمینه هم بیراهه رفته است و هم در منجلاب فساد و گناه دست و پا می زند زیرا نمی داند اوقات تفریح را چگونه بگذارند و مهم تر: آن قدر وسایل تفریح ناسالم در اختیار دارد که بدون

ص: 73

مجال اندیشه، بی اراده به سوی آن ها روان است. اجتماع ما بدبختانه هر روز برای غرب زدگی بیشتر آماده می شد به خود می بالید که چون غربیان باشد و مانند کسی که محکم ترین برهان را در اختیار دارد در جواب می گفتند غرب چنین کرده است ما نیز می کنیم!!

اگر قدرت فکر و اندیشه را به کار می انداختند در می یافتند که این نوع سرگرمی ها نتیجه معکوس دارد؛ به جای استراحت اعصاب و روان ناراحتی پدید می آورد و به جای جلوگیری از مفاسد بر آن ها می افزاید و خود عامل ازدیاد جنایات و فساد اخلاق می گردد.

اگر جامعه ما می اندیشید چون گله یی بی چوپان بدون اراده و توجه ی به نتایج این گونه تفریحات به سوی مراکزی که نام فریبنده ی تفریح دارند هجوم نمی برد و گوهر گران بهای وقت را رایگان از کف نمی نهاد.

على - که از لب پاکان بر او درود - می فرماید: «در لذتی که پشیمانی آورد و در شهوت و میلی که دردی را به دنبال داشته باشد؛ خیری نیست.» (1)

اگر اجتماعی خواهان نیک روزی است باید به این گفته توجه کند و دور اندیش باشد و عواقب کارها را بسنجد. شهوت ها و لذت های زودگذر را از دریچه عواقب و نتایجش مطالعه کند و پایان تفریحات ناسالم و شهوترانی های نابجا را در نظر بگیرد و از آن دوری گزیند.

علی - که هماره بر او درود می فرماید: «در شگفتم از کسی که عواقب بد لذت ها را می شناسد؛ چگونه راه عفت و پاکدامنی را نمی پوید...؟!» (2)

***

اینک، هنگام آن در رسیده است که به پاره یی از «تفریحات سالم» اشارتی بکنیم:

ص: 74


1- غرر الحكم ص 354
2- غرر الحكم ص 218

تفریحات سالم

دانشمندان بزرگ و روانشناسان برای ارضای غریزه ی تفریح نهایت اهمیت را قائل شده و یادآوری های سودمندی کرده اند.

آیین پاک اسلام هم روشن بینانه به این موضوع نگریسته و مردم را به سوی تفریحات سالم رهبری کرده؛ و از تفریحات و سرگرمی های خطرناک بر حذر داشته است ذیلا به بیان بعضی از این راهنمایی های مفید می پردازیم و پیشاپیش به نسل جوان سفارش می کنیم بکوشند وسایل تفریح را از نوعی انتخاب کنند که مایه ی رشد و ترقی روحی و معنوی آنان باشد، و به اولیای آنان نیز یادآور می شویم وسایلی که مایه ی رکود فکری نوجوانان است در اختیار آنان نگذارند زیرا همان طور که تفریحات سالم عاملی برای رفع خستگی و ایجاد سرور و نشاط و موجب رشد فکری است؛ در مقابل، تفریح ناسالم موجب رکود فکر و عقل می گردد.

«اگر شما عادت کنید که خود را با تفریحات و سرگرمی های مصنوعی که احتیاجی به کار انداختن قوای بدنی و فکری ندارد؛ مشغول سازید نتیجه این خواهد بود که رفته رفته ذوق و نیروی فکری شما ضعیف می شود و از بین می رود.» (1)

مطالعه و رشد فکری

مطالعه و کتاب خواندن از تفریحاتی است که در رشد فکری و روحی مردم فوق العاده مؤثر است و اگر با ذوق و اشتیاق همراه باشد، لذت بخش و نشاط انگیز است.

علی علیه السلام می فرماید: «با مطالب حکیمانه ی نوین و شگفت جان های خود را نشاط دهید؛ زیرا روان هم مانند بدن خسته می شود.» (2)

ص: 75


1- رشد و زندگی ص 272
2- کافی ج 1 ص 48

گفتار حکیمانه که از راه مطالعه و یا نشست و برخاست با دانشمندان به دست می آید؛ به روح نشاط می بخشد و نیروی فکر را زیاد می کند.

جوانان باید مقداری از ساعات فراغت را به مطالعه ی مفید اختصاص دهند؛ و اگر در آغاز کار انس و علاقه یی نداشته باشند، تکرار و تمرین و انتخاب کتاب های سودمند و موافق با ذوق می تواند آن ها را علاقمند سازد.

ما اگر بتوانیم نسل جوان را به مطالعه عادت دهیم؛ گامی بزرگ در راه پیشرفت فکری آن ها برداشته ایم و در برابر انحراف و فسادشان سدی نیرومند و بلند قرار داده ایم. اصولا عادت نداشتن به مطالعه باعث می شود که ساعت های فراغت جوانان به انجام تفریح های غلط بگذرد.

کارگران نیز که با کارهای یکنواخت و خسته کننده یی سر و کار دارند می توانند با مطالعه سرگرمی آموزنده یی داشته باشند تا در بیرون از محیط کار باعث به کار افتادن هوش آنان گردد و بسیاری از مطالب مذهبی و علمی را بیاموزند.

مسافرت

مسافرت نیز یکی از تفریحات سالم و لذت بخشی است که در سلامت جسم و روان مؤثر است.

اسلام نیز مسلمانان را به این تفریح صحیح و سالم فرا خوانده و تشویق کرده است.

اما باید توجه داشت که اسلام هر نوع سیر و گردش را امضا نمی کند بلکه فقط آن قسم را می پذیرد که همراه با یک هدف انسانی باشد؛ هدفی که برای فرد یا جامعه نفعی داشته باشد.

پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمود: «سفر کنید تا سالم و تندرست باشید.» (1) قرآن کریم در بیش از 10 آیه مردم را به سیر و گردش در زمین فرمان داده

ص: 76


1- «سَافِرُوا تَصِحُّوا» مستدرک ج ص 22

است تا به وضع حال مردم قرن های گذشته آشنا شوند و علل انحراف و انحطاط آنان را دریابند و با دل هایی زنده و بیدار و گوش هایی شنوا زندگی کنند.

می فرماید: «چرا مردم سیر نکرده اند تا دل هایی داشته باشند که با آن بفهمند یا گوش هایی که بدان بشنوند...» (1)

یعنی: سیر و گردش باید برای پیدا کردن دلی بیدار و به منظور تقویت روحی پندآموز باشد.

آنان که برای رفع خستگی کار و تجدید نیرو در ایام بیکاری به سفر می روند؛ هم تفریحی مسرت بخش انجام داده اند و هم به یکی از عوامل تندرستی دست یازیده اند زیرا:

«... امروز از نظر پزشکی ثابت شده است که زندگی کار و خوراک يكنواخت برای شخص ضرر دارد و اعضاء زودتر فرسوده و ناتوان می گردند پس تغییر زندگی و تنوع باید جزء برنامه ی بهداشتی قرار گیرد...» (2)

اما مسافرت هایی که به منظور هوسرانی و عیاشی است و به جای بیداری دل و شنوایی گوش با کوفتگی اعصاب و خستگی فکر و جسم همراه است؛ نمی توان تفریح سالم نامید و اسلام هم شدیداً از آن ها جلوگیری کرده است.

مسافرت اگر صحیح، و با هدفی مشروع انجام یابد؛ یکی از عوامل پیشرفت اخلاقی و صنعتی جامعه محسوب می شود و بدین وسیله به ترقی و رشد ملت افزوده می گردد راستی امروز که مردم با رفاه و آسایش بیشتری مسافرت می کنند همه جا می روند و به ممالک مترقی سر می زنند؛ اگر، از آن چه می بینند و می شنوند عبرت بگیرند موجبات پیشرفت های علمی و صنعتی خود را فراهم خواهند کرد.

اما متأسفانه مردم در بیشتر گردش ها و مسافرت ها به جای این که از پیشرفت های علمی و صنعتی دیگران بهره گیرند هوسرانی عیاشی، طرح نوین

ص: 77


1- سوره ی حج آیه ی 46
2- مجله ی تندرست شماره ی 6 سال 22

مدها و جز آن را به ارمغان می آورند!

ورزش

ورزش نیز از تفریحات سالم و سودمند است و مانند مسافرت نشاط انگیز؛ و در سلامت و بهداشت افراد مؤثر و چون سلامت بدن فراهم گردد به سلامت روح هم کومک می کند؛ و بدیهی است نیک بختی هر کس با سلامت روح و بدن او ارتباط مستقیم دارد و اهمیت ورزش به این است که بدن را نیرومند می سازد و روح را اراده می بخشد.

ناگفته پیداست که جوانانی می توانند در میدان های مبارزه و دفاع مردانه بایستند و نبرد کنند که علاوه بر ایمان و هدف بدنی نیرومند داشته باشند. مردان ضعیف و ناتوان نه تنها در میدان نبرد کاری نمی کنند؛ در میدان مبارزه ی زندگی هم شکست می خورند البته باید به ورزش هایی پرداخت که با اصول اخلاقی و انسانی ناسازگار نباشد.

تیراندازی

تیراندازی برای مسلمانان ضرورت دارد تا در مبارزه ی با دشمن و دفاع از حریم قرآن و انسانیت آمادگی داشته باشند.

پیغمبر اسلام در ذیل آیه ی: ﴿وَ أَعِدُّوالَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ...﴾ (1) يعنى: «آن چه می توانید برای مبارزه با دشمنان نیرو فراهم کنید...»؛ تیراندازی را از نیروها محسوب فرموده است. (2)

امام صادق- که درود خدا بر او - شخصاً در مسابقه ی تیراندازی حاضر می شد. (3)

امام باقر - که سلام ما بر او به هشام بن عبدالملک فرمود: «من در

ص: 78


1- سوره انفال آیه ی 60
2- وسائل ج 13 ص 348
3- وسائل ج 13 ص 348

جوانی به تیراندازی می پرداختم و بعد از دوران جوانی رها کردم.» (1)

اسب دوانی

اسب دوانی هم، در اسلام اهمیت زیاد دارد؛ و پیشوای بزرگ مسلمانان پیامبر عزیز اسلام خود در مسابقه ی اسب دوانی شرکت می کرد مسلمانان را به این ورزش تشویق می فرمود و جوایزی به برندگان اختصاص می داد. (2)

یک روز، دشمنان، به مال مسلمین در مدینه حمله بردند؛ رسول اکرم با عده یی از اصحاب بر اسب ها سوار شدند و به دنبال آنان شتافتند ولی هر چه رفتند بدانها نرسیدند. ابو قتاده به عرض پیامبر رسانید: اکنون که دشمن رفت اجازه فرمایید با هم مسابقه بدهیم. رسول گرامی اسلام پذیرفت و با آنان در اسب سواری مسابقه داد و از همه برنده شد. (3)

هر گونه قرار و شرط در اسب دوانی و تیراندازی مانعی ندارد. پیغمبر عزیز اسلام دستور می داد اسب ها را می دوانیدند و برای برندگان چندین مثقال نقره قرار می داد. (4)

مسلمانان برای آمادگی جنگی با کافران به اسب دوانی و تیمار اسبان اهمیت زیاد می دادند و در تربیت آن ها می کوشیدند؛ زیرا قرآن در آیه ی: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَةٍ و مِنْ رِبَاطِ الخَيْلِ...﴾ (5) آنان را بدین کار فرمان داده است.

و طبق صریح آیه. موظف بودند در برابر دشمنان اسلام، هر چه می توانند نیروی جنگی و اسبان فراهم آورند؛ و اسبدوانی در این آمادگی خیلی مؤثر بود. این موضوع در اسلام به قدری حائز اهمیت است که در فقه اسلام بایی را به نام

ص: 79


1- مستدرک ج 2 ص 516
2- وسائل ج 13 ص 351
3- وسائل ج 13 ص 346
4- وسائل ج 13 ص 346
5- سوره انفال آیه ی 60

مسابقه و تیراندازی گشوده است؛ و کارشناسان فقه در پیرامون ارزش و شرایط آن یادآوری های لازم را به دست داده اند.

شنا

شنا تفریح خوب و سودمندی است؛ که در تقویت اعضاء مؤثر می باشد.

پیامبر عزیز اسلام می فرماید: «به فرزندانتان شنا و تیراندازی شنا بیاموزید.» (1)

شنا به هنگام عبور از دریا و رخ دادن جنگ و خطر و نجات دادن غریق و غیر آن سودمند خواهد بود.

یادآوری

پدران و اولیای فرزندان باید مواظب باشند؛ فرزندانشان به تفریح های نامشروع آلوده نگردند. برای تفریح در مراکزی شرکت کنند که از نظر اخلاقی و تربیتی به صلاحشان باشد.

رسول گرامی اسلام فرمود: «خدا رحمت کند پدر و مادری را که فرزند خود را در نیکی و صلاحیت اخلاقی کومک کند.» (2)

اگر مرکزی شایسته برای تفریح سالم وجود نداشته باشد باید پدران عزیز تا اندازه ی توانایی و حدود امکانات وسایل تفریح فرزندان را در خانه ی خویش فراهم کنند تا به عوامل فساد و آلودگی دچار نگردند.

و چه به جاست که مردم خیر خواه مرکزی برای تفریح جوانان عزیز کشور به وجود آورند؛ که علاوه بر این که به نیاز طبیعی آنان از نظر تفریح پاسخ گوید مطالب اخلاقی و تربیتی و راه زندگی صحیح نیز به آنان تعلیم داده شود و از هر گونه آلودگی و فساد در امان باشند.

ص: 80


1- ﴿عَلِّمُوا أوْلادَکُمْ السِّباحَةَ﴾ وسائل ج 15 ص 194
2- وسائل ج 15 ص 199

خشم

«از خشم - آزاد و رها - بپرهیز، که نخست دیوانگی است و در فرجام پشیمانی.» از: حضرت علی - درود خدا بر او. (1)

شاعران و ذوقمندان، شبیه و مانند برخی از صفت ها و حالت ها و غرایز آدمی را در طبیعت جستجو کرده اند:

اندوهگنی را در انسان به خزان یا غروب، کرامت و بخشندگی را به ابرزایا و.... مانند کرده اند.

خشم نیز، از غرایزی است که آن را به توفان دمنده و یا رعد توفنده و برق جهنده و آتشفشان خروشنده تشبیه کرده اند.

اگر به دقت دیده باشید انسان به هنگام خشم خون به چهره می دواند و چشم ها را می دراند و کف بر لب می آورد و چهار ارکان پیکرش می لرزد. هر چه کم تر می بیند و هر چه بیشتر فریاد می کشد و ناخن ها را بر کف دست ها می فشارد و همه ی اراده و فکر خویشتن را به خشم می سپارد.

خشم چیست؟

صرف نظر از تعبیرات شاعرانه، ببینیم، در واقع «خشم» چیست؟

ص: 81


1- ﴿إِيَّاكَ وَالغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ﴾ غرر الحکم چاپ نجف ص 75.

خشم، حالت ایستادگی و تعرض موجود زنده است به هنگام روبرو شدن با انگیزه یا عاملی که منافع و مصالحش را تهدید می کند و این چگونگی از «حس صیانت ذات» (1) که یک حس و میل فطری است؛ سرچشمه می گیرد و خداوند آن را برای حفظ جان و تأمین مصالح زندگی، در نهاد هر موجود زنده به ودیعت نهاده است (2) و با بیانی روشن تر: خشم واکنش هر موجود زنده است در برابر رویدادهایی که از خواسته هایی او جلو می گیرند. کانن W.B.Cannon فیزیولوژیست معروف می گوید: «خشم را برای آمادگی مبارزه و بپاخاستن، در موجود زنده، نهاده اند.» (3)

لزوم خشمگینی

خداوند حکیم خشم را چون غرایز دیگر، به سبب فایدت های آن در انسان آفریده است و نباید اندیشید که از این غریزه جز بدی نمی زاید و فقط زیانمند است چرا که گاه انسان ناگزیر از عکس العمل در برابر موانع است و دانستیم که این عکس العمل یا واکنش همان «خشم» است.

بشر بیشتر به هنگام پاسداری از دین و جان و مال و ناموس، غریزه ی خشم را به کار می گیرد و با آن مانع ها را از پیش روی بر می چیند. جامعه نیز همین حالت فرد را با خویش دارد و به هنگام رویارویی با عواملی که ناموس جامعه و سعادت آن را تهدید می کنند از خود خشم نشان می دهد و در صدد دفاع بر می آید. مگر آن که جامعه زبون شده و ترس بر آن چیره گردیده باشد.

پس می توان بدین نتیجه رسید که سر بلندی و مقاومت و پایمردی و سرفرازی یک ملت تا حدود بسیار زیادی به نحوه ی بهره گیری صحیح و درست، از این غریزه وابسته است.

ص: 82


1- غریزه ی خویشتن خواهی یا حفظ و نگاهبانی از خویش
2- روانشناسی پرورشی: تألیف دکتر علی اکبر سیاسی ص 213
3- روانشناسی برای زیستن دکتر مهدی جلالي - ص 281

در رفتارهای دینی، گاه خشم «فریضه» است چنان که در هنگام رویارو شدن با بزهکاران و دشمنان دین

حضرت علی امیر المؤمنین - که درود خدا پیوسته بر او - در نامه یی که به مردم مصر نگاشته و در آن مالک اشتر - سردار دلیر و بزرگ اسلام- را بدیشان باز شناسانده اند می نویسند: «... مالک بر گناهکاران از آتش سوزان سخت گیرتر و شدیدتر است.» (1)

کنترل و نگاهداشت خشم

اگر خشم در اختیار آدمی باشد سلاحی گرم اما مفید و سودمند است. تنها سینه ی دشمن را می شکافد و به هنگام از آن استفاده می توان برد اما اگر آدمی در اختیار خشم قرار گیرد، چنان چون «تیغ دادن در کف زنگی مست» موجب زیان خواهد بود.

به گفتاری دیگر: خشم چون دیگر غرایز حالت دوگانه یی دارد: اگر راهبری شود و به اندازه و به هنگام و به طور متعادل به کار برده گردد، زمینه و وسیله ی نیکبختی و اصلاح و کمال است ولی اگر یله و رها باشد، موجب و بال. خشم به اسب سرکش می ماند اگر بر آن لجام نهند و زین کنند و مهارش را در کف داشته باشند، سواری می دهد و راهواری می کند و گرنه باعث خواری و موجب هلاکت است و مرکوبی است که راکب را با سر بر زمین در می افکند...

چرا که خشم بی مهار، نوعی جنون است و به جای آن که در خدمت فضيلت ها در آید خدمتگزار پستی ها و رذیلت ها خواهد شد. بشر در حالت عادی دست به جنایت نمی آلاید بلکه تنها در حالت بحرانی و بی خودی است که خون چشم را می گیرد و دیدگاه عقل را می پوشاند و سینه را از خشمی توفانی می جوشاند و جنایتی پیش می آید.

ص: 83


1- ﴿أَشَدُّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِيقِ النَّارِ﴾ نهج البلاغه فیض الاسلام رساله ی 38 ص 943

در همین حالت اگر نیرویی چون ایمان یا عقل خشم را مهار کند هرگز حادثه یی پیش نخواهد آمد تا پشیمانی به بار آید...

حضرت علی- راهبر آزادگان که از خدا بر او هماره درود - می فرمایند: «بزرگ ترین دشمن آدمی خشم و شهوت اوست هر که این دو را مهار کند و بر آن ها چیره گردد، والایی خواهد یافت و به هدف های نهایی خواهد رسید.» (1)

و هم می فرمایند:

«خویشتنداری به هنگام خشم، انسان را از سقوط در پرتگاه هلاکت باز می دارد.» (2)

شعله های خانمان سوز جنگ ها که دنیا را به آتش و خون کشیده است، همه از ریشه خشمی نابجا و کنترل نشده جوشیده اند.

امام ششم حضرت صادق - درود خدا بر او - می فرمودند:

از پدرم شنودم: مردی بیابانی نزد پیامبر آمد و گفت: من در بیابان زندگی می کنم چیزی به من بیاموزید که در بردارنده ی همه ی سخن های نیک باشد. پیامبر فرمود خشمگین مشو آن مرد تا سه بار سؤال خویش باز گفت و پیامبر همان پاسخ را فرمود سپس امام صادق اضافه فرمود که: پدرم می فرمود: چه چیز از خشم نیرومندتر است؟ چون مرد خشمگین شود به ناحق آدم می کشد و به ناروا نسبت می دهد. (3)

و باز امام می فرمود: «خشم کلید همه ی بدی هاست.» (4)

خشم و خرد

در نگاهداشت خشم، باید از خرد یاری جست، عقل نیرومند با پیگیری می تواند بر خشم چیره گردد و آن را کنترل کند.

ص: 84


1- غرر الحکم چاپ نجف ص 96
2- همان کتاب ص 205
3- وسائل، ج 11 ص 288-287
4- وسائل، ج 11 ص 288-287

پس در مبارزه با خشم باید خرد را تقویت کنیم و آن را نیرو بخشیم.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «عقل چون شمشیر بران است، با آن به ستیز «هوای نفس» برو.» (1)

پیامبر - که درود خدا و فرشتگان بر او باد - می فرمایند:

«از خرد، راه جویید تا راهنمایی گردید و از فرمانش سر متابید که پشیمان می گردید.» (2)

آدمی می تواند از دریچه ی عقل و اندیشه فرجام و آثار خشم را ببیند و با تأمل در عاقبت آن از به کار بردن خشم، چشم بپوشد. زیرا بررسی و وارسی فرجام کارها، انسان را از بسیار خطرها می رهاند.

و هم آن گرامی در سفارشی اکید فرمودند:

«چون بر کاری عزم کردی، فرجام آن را ببین و بسنج، اگر پایان آن خوشایند بود، بکن و گرنه واگذار!» (3)

اراده را با ایمان نیرو دهید.

اگر چه عقل، چون خورشید است در شب های تیره ی زندگی و چراغی روشن در تاریکی های راه معیشت اما چندان نیرو ندارد که توشه ی راه نیز تواند بود و در برابر غرایز و احساسات یاوری کامل، تواند کرد، پس علاوه بر پرورش عقل و استفاده از آن در کنترل خشم نابجا به نیرویی دیگر نیز نیاز داریم و آن اراده است.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«خشم (بی جا) نور را از دل دانا می برد؛ آن که بر خشم خود چیره نباشد. مالک خرد خویش نیز نیست.» (4)

ص: 85


1- نهج البلاغه فيض الاسلام ص 1275
2- مستدرک ج 2 ص 286
3- وسائل ج 11 ص 223.
4- وسائل ج 11 ص 288

اما اگر اراده نیرو گیرد به کومک خرد می تواند شتافت تا دست در دست هم، خشم را از پا درآورند و ایمان، بهترین عامل تقویت اراده است. آن گاه که عقل دچار اشتباه می گردد، ایمان می تواند آن را راهنمایی کند.

پس بشر، علاوه بر نیاز حتمی که به راهبری های خرد، دارد به رهبری های دینی و مذهبی نیز بسیار نیازمند است.

على امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

«عقل: دین درونی و دین: عقل بیرونی است.» (1)

پس برای پیشگیری از عواقب خشم نابجا هم خرد نیرومند لازم است و هم ایمان راستین.

امام ششم - درود خدا بر او - فرمود:

«با ایمان کسی است که در هنگامه خشم، از حق عدول نکند.» (2)

نمونه های زنده

نمونه های زنده و روشن ایستادگی ایمان را در برابر خشم در زندگی راهبران دین می توانیم یافت.

به دو نمونه توجه فرمایید:

1- مردی بیابانی با دو شتر، بر رسول خدا وارد شد و با خشم به عبای پیامبر پیچید و چسبید و چندان کشید که لبه ی عبا بر گردن استوار پیامبر - که درود خدا بر او- اثر گذارد، و هم فریاد برآورد که: «اشتران مرا از مال خدا بار کن که آن چه بدهی نه مال توست و نه مال پدرت.»

پیامبر پس از اندکی درنگ فرمودند:

«مال، از آن خداست من نیز بندهی اویم. و اینک برای آسیب گردنم باید قصاص شوی.»

ص: 86


1- مجمع البحرين ماده ى عقل.
2- وسائل ج 11 ص 286

آن مرد گفت: «نه، نمی شوم.»

- «چرا؟»

- «چون تو جسارت و بدی را که بر خودت وارد کرده باشند به بدی پاسخ نمی دهی!»

پیامبر خندید و فرمود: «شترانش را از جو و خرما بار کنند.» (1)

2 - مالک اشتر، یاور وفادار علی و سردار بزرگ اسلام که شعله های خشم اسلامیش در جنگ ها هر باطلی را خاکستر می ساخت، روزی از بازار کوفه می گذشت. یکی از بازاریان کلوخی خرد را به سوی او افکند تا اهانت رسانده و مسخره کرده باشد.

مالک - که متانت را از مکتب علی آموخته بود - بی هیچ توجهی از او گذشت. کسی به آن بازاری گفت:

- «هیچ می دانی که با که چنین کردی؟»

- «نه»

- «او مالک اشتر، یار صمیم علی و سردار اسلام است.»

مردک بر خود لرزید و به دنبالش شتافت او را در مسجد یافت که نماز می خواند خود را بر پای او افکند و بوسه ها زد.

مالک گفت: «چه می کنی؟»

- «برای عذرخواهی آمده ام.»

- «ترا بخشیده بودم، تنها چیزی که مرا به مسجد کشاند همین بود که بیایم و از خدا آمرزش تو را بخواهم.» (2)

آری، این نمونه ی راستین مسلمانی است که برای مصالح جامعه ی اسلامی و در برابر زبردست کینه توز ستمگر بی گذشت و سخت گیر و استوار می بود، اما در امور شخصی و در برابر زیر دست ناتوان و نادان بردبار و نرم و

ص: 87


1- سفينة البحار ج 1 ص 412
2- سفينة البحار ج 1 ص 686

مهربان می نمود، و این نمونه ی گویایی است از تسلط یک مرد راستین مسلمان بر خشم خویش و شایسته است پیروان پیامبر و امامان پاک (علیه السلام) از شیوه ی آن گرامیان و یاران تربیت یافته در مکتب آنان پیروی کنند و به گاه خشم چشم به عواقب آن بدوزند و با توجه به رضای خداوند با مردم راه گذشت و نیک رفتاری بپویند.

قرآن عزیز نیز، یکی از کردارهای مردمان با ایمان را خویشتنداری در خشم، می شمارد. در این کتاب گرامی هنگامی که مؤمنان را می شناساند. می فرماید:

«... آنان که گاه خشم، گذشت دارند...» (1)

و جای دیگر می فرماید:

«... آنان- پرهیزگاران - خشم خود را فرو می نشانند و از مردم می گذرند...» (2)

راه های پیشگیری از خشم آنی و ناگهانی

گفته آمد که نگاهداشت قطعی خشم با تقویت اراده ممکن می گردد و تقویت اراده نیز از طریق تحصیل ایمان و داشتن دین، انجام پذیر است.

اما در روایات اسلامی و هم در نوشته های روانشناسان راه هایی برای فرو نشاندن آنی خشم و پیشگیری از کشش خطرناک آنان بیان شده است که آدمی با کاربرد آن ها می تواند از خطرهای خشم مصون بماند و مجالی برای اندیشیدن بیابد تا از عقل و ایمان یاوری بجوید اینک برخی از آن راه ها:

هر کس، پس از احساس حالت غیر طبیعی که دستاورد خشمی آنی است، باید فوراً خود را به کاری مشغول کند تا فکر از پیشامد خشم آور انصراف جوید. کارهای بدنی انجام دهد قدم بزند اگر ایستاده است بنشیند و سرانجام استراحت کند.

ص: 88


1- سوره ی شوری آیه ی 37
2- سوره ی آل عمران آیه ی 134

«ما می توانیم در تنفس خود دخالت کنیم و یک حالت استراحت به عضلات خود بدهیم پاها را در از کنیم. مشت های گره شده را از هم باز نماییم گردن را پایین آوریم اخم ها را بگشاییم. اگر این کارها را انجام دهیم چناست که در قسمتی از اعمال غیرارادی که نتیجه خشم است. دخالت کرده ایم.» (1)

و نیز «آب سرد، التهاب و هیجانات بدنی را تسکین می دهد: گردش خون را کند و ضربان قلب را آرام می کند.» (2)

پیامبر گرامی اسلام، ضمن بیان جالبی به این هر دو کار اشاره فرموده است:

«.... اگر یکی از شما دچار خشم شد اگر ایستاده است بنشیند و اگر است بخوابد و اگر خشمش فرو ننشست با آب سرد وضو بگیرد یا بدن را شستشو دهد که آتش را جز آب خاموش نمی کند.» (3)

کوشش برای فراموش کردن حادثه ی خشم آفرین نیز به فرو نشاندن خشم کمک می کند. مثلاً اگر در خیابان با کسی گفتگویی کرده ایم و به نزاع افتاده ایم دائما لحظه های آن دعوا به ذهن خطور می کند و موجب بروز هیجان و دوام آن می گردد؛ پس اگر بکوشیم که به آن حادثه نیندیشیم و آن را فراموش کنیم؛ باید گفت خشم خود را فراموش کرده ایم و آرامش را بازیافته ایم.

عامل دیگر که بیش از هر چیز می تواند موجب آرامش روان گردد و طغیان خشم را فرو نشاند؛ یاد خداوند مهربان و ارتباط روحی با پروردگار است.

خداوند به یکی از پیامبران خود به وحی فرموده است:

«ای فرزند آدم! در هنگامه ی خشم مرا بیاد آور تا من نیز هنگام غضب به یاد تو باشم.» (4)

ص: 89


1- روانشناسی برای زیستن ص 296
2- روانشناسی پرورشی ص 216
3- محجة البيضاء ج 3 ص 179.
4- وسائل ج 11 ص 291

بدبینی و بدگمانی

اشاره

از بیماری های خطرناک روانی، بدبینی و بدگمانی است هر کس بدان گرفتار شود، ناراحتی ها، رنج ها، خودخوری ها و دردهای دشواری در انتظار اوست. این بیماری گاه چنان شدت می یابد که شخص مبتلا به هر چه می نگرد و یا درباره ی هر چه فکر می کند؛ می کوشد نقص و عیبی در آن بجوید و نیکویی های آن را از نظر دور سازد و فراموش کند اگر ساختمانی شگفت، کتابی مفید و ارزنده گفتار و نوشتاری پر ارج و یا انسانی با ارزش می بیند؛ به جای این که خوبی های آن ها را بستاید وقت و دقت خود را در این می گذراند که شاید عیب و نقصی بجوید و آن ها را پست و کوچک به شمار آورد.

این خوی ناپسند و بیماری اخلاقی از بلاهای بکر دنیای امروز است به طوری که سوءظن و بی اعتمادی به همه چیز و همه کس حتی به زندگی؛ بر بسیاری از دل ها حکمفرماست و به جای چاره جویی و درمان این ،بیماری دست هایی در لباس شاعر، نویسنده و حتى فيلسوف غربى ..... به آتش بدبینی دامن زده و می زنند و با شعر، رمان و فلسفه بافی، نوای غم انگیزی از رنج ها، بدبختی ها و یأس و نومیدی ها به گوش مردم می رسانند.

زیانبارتر آن که بدبینی را به نفرت از حیات - پوچ و بی معنا بودن زندگی کشانده اند که انسان ها را سرانجام به خودکشی وامی دارد!

ص: 90

زیان های اجتماعی

خوی زشت و ناپسند بدبینی و بدگمانی اعتماد افراد را نسبت به یکدیگر از بین می برد و بر آبرو و اعتبار آسیب می زند بدبینی بزرگ ترین مانع همکاری های اجتماعی اتحاد و به هم پیوستگی دل هاست و انسان را گوشه گیر تک رو و خودخواه بار می آورد.

بدگمانی سرچشمه خشم ها، جنگ ها و خونریزی هاست. و چه بسیار انسان ها را به نیستی کشانده و کانون خانواده ها را از هم پاشیده است و چه بسا افراد ارزنده که می توانستند منشاء کارهای مهم و پر منفعت باشند؛ اما بر اثر بدگمانی خود یا بدگمانی دیگران نسبت به آنان از کارهای خلاقه بازمانده اند. این خوی زشت، شعلۀ محبت و دوستی را خاموش می سازد و به جای آن تخم نفاق و دورویی را در دل های افراد می افشاند و پرورش می دهد؛ زیرا بدبین یا باید از کناره گیرد و یا فقط تظاهر به دوستی کند و خود را چنان بنماید که در باطن آن گونه نیست.

و چون به اشخاص و رویدادها با عینک بدبینی می نگرد، نمی تواند با بی طرفی و بی نظری آن ها را بررسی کند و آن پدیده یا شخص را آن گونه که هست بشناسد؛ در نتیجه دچار قضاوت نادرست می شود و این خود موجب عقب ماندگی است و نیز موجب بهره نگرفتن از فرصت ها و افراد با ارزش.

سوءظن باعث جستجو در کار دیگران است که عوارض خطرناکی در پی دارد و نیز موجب غیبت و بدگویی از دیگران که آن نیز گناهی بزرگ و زیانبار است.

زیان های فردی

بدبینی سرچشمه ناراحتی های روحی و موجب اضطراب و نگرانی و بدبین، بیشتر غمزده و خودخور و ناراحت است و در اثر گمان های بدی که درباره اشخاص و پدیده ها دارد بسیار رنج می برد و روحش زیر شکنجه و

ص: 91

عذابی درونی خرد می شود از همنشینی با دوستان و رفت و آمدهای مفید گریزان است و به تنهایی و گوشه گیری بیشتر تمایل دارد و بدین جهت از نشاط روحی بی بهره است و شاید کار به جایی برسد که از همه کس و همه چیز هراسناک شود؛ و همۀ پدیده ها و کارهای دیگران را به ضرر خود ببیند و چنین تصور کند که همه بر نابودی او کمر بسته اند.

قرآن مجید درباره منافقان می فرماید: ﴿.... يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ﴾ (1) هر صدا و فریادی را بر ضد خود می پندارند.

آدم بدگمان، در اثر دوری از معاشرت های سودمند و فاصله گرفتن از افکار ،دیگران از تکامل و رشد فکری باز می ماند و نیز خود را در میان هزار نفر تنها می بیند و تا پایان عمر در تنهایی به سر می برد.

بدبین، صفای روح ندارد و همیشه در دل به بدگویی و غیبت دیگران مشغول و از این جهت است که برخی از علمای اخلاق از «سوءظن» زیر عنوان «غیبت قلبی» بحث کرده اند.

یکی از علل گرایش مردم به ویژه نسل جوان در کشورهای متمدن، به مکتب های بی قیدی چون هیپیسم و .... همین بیماری اخلاقی می باشد با توجه به آثار شوم فردی و اجتماعی این انحراف اخلاقی، روانشناسان آنرا یک بیماری خطرناک می دانند انسان بدبین زندگی خود را به گونه ی دوزخی می سازد و خود را در جهنم خودساخته آزار و شکنجه می دهد و هماره در خشم و نفرت و کینه توزی به سر می برد.

عواملی که موجب بدبینی می شود:

باید شناخت که این بیماری اخلاقی چگونه و از چه راهی تولید می شود و ما در این مقاله ی کوتاه چند عامل را یادآوری می کنیم:

1 - گاهی ناپاکی و آلودگی روحی خود انسان بدبینی می آورد؛ همان گونه

ص: 92


1- سوره ی منافقون آیه ی 4

که بسیاری از خوش بینی ها در اثر صفای باطن و پاکی دل است. زیرا انسان مطابق اصل کلی «مقایسه ی به خویش» انسان ها را خوب یا بد می پندارد و محور بدی و خوبی مردم و رویدادها را «خود» قرار می دهد که گفته اند: «کافر همه را به کیش خود پندارد»

2- گاهی بدبینی در اثر پیش داوری به وجود می آید: مثلا: شخصی می بیند که دوستش بی تفاوت با او برخورد کرد و بدون این که احتمال دهد شاید توجه نداشته است؛ قضاوت می کند که دوستش با وی خوب نیست و عمداً بدو اعتنا نکرده و و... در صورتی که اگر تأمل کند چه بسا روشن خواهد شد که این بی تفاوتی در اثر متوجه نشدن آن رفیق بوده است نه بی اعتنایی.

3- تکبر و خودخواهی هم عامل بدگمانی می تواند شد، چون تمایل به برتری و بزرگی فروختن در بسیاری از افراد موجود است و چون مردمان در همه جا و نسبت به همه کس نمی توانند برتری و بزرگی برای خود احراز کنند می کوشند از راه کوبیدن اشخاص و کوچک نمودن آنان، بزرگی و والایی خود را ثابت و تمایل بی جای خود را ارضا نمایند و بدین منظور در ذهن خویش برای دیگران نقاط ضعفی می تراشند تا آنان را کوچک سازند و خود را برتر گردانند.

4- همنشینی با مردم فاسد و ناسالم اثر مستقیمی در بدبینی دارد؛ چون نفس انسان رنگ می گیرد و به صفت همنشین خود در می آید و سرانجام نسبت به خوبان که با او همرنگ نیستند بدبین می شود چنان که در روایت آمده است که: «همنشینی با بدان بدگمانی به نیکان را در پی دارد.» (1)

چگونه از سوءظن و بدبینی جلوگیری کنیم:

نخست این نکته را یادآور می شویم که منظور از بدبینی آن خیال های ذهنی نیست که بی اختیار دست می دهد بلکه مقصود ما در این مقاله از «بدبینی» گمان های بدی است که شخص با اختیار آن را پرورش می دهد و در دنیای ذهن و

ص: 93


1- ﴿مُجالَسَةُ الْأَسْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنّ بالأخيار﴾. بحار الانوار ج 74 ص 197

خیال آن را دنبال می کند و از مقدماتی که خود می سازد نتیجه می گیرد و سعی می کند رفتار و کردار خود را بر اساس همان خیال های خودساخته به ظهور برساند.

از این جهت است که پیامبر اسلام می فرماید: «راه نجات از سوءظن آن است که آن را تصدیق نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.» (1)

اکنون به راه های درمان این بیماری اخلاقی می پردازیم:

1 - باید خود را اصلاح کنیم تا در مقام مقایسه ی دیگران با خود به فساد و بدی آنان حکم نکنیم و در مرحله ی اصلاح خویش علاوه بر زدودن صفات زشت و ناپسند باید به خود تلقین کنیم که نه تنها دیگران بد نیستند بلکه شاید روحیات عالیتر و برتر از ما نیز داشته باشند.

و این نکته را هم نباید از یاد برد که اصل «مقایسه به خویش» از خود - دوستی سرچشمه می گیرد و پایه ی منطقی و علمی ندارد و نمی توان آن را منشاء داوری قرار داد.

2 - باید محیط زندگی را (که ممکن است عامل بدبینی شود) پاک کنیم یعنی از همنشینی با افراد نادرست و ناشایسته بپرهیزیم و بکوشیم با افراد ارزشمند معاشرت کنیم تا فکر خوش بینی نسبت به دیگران در ما به وجود آید و ضمنا از افکار عالی و صفات برجسته ی آنان بهره مند شویم.

از شتابزدگی در داوری یعنی «پیش داوری بی جا» بپرهیزیم و توقعات خود را از دیگران کاهش دهیم؛ هر گاه دیدیم دوست یا یکی از افراد خانواده و دیگران سلام ما را پاسخ نگفتند یا از کنار ما بی تفاوت گذشتند و یا ما را به مهمانی خویش دعوت نکردند؛ به جای این که کینه در دل جا دهیم و یا درباره ی آنان بدگمان شویم و هزار خیال بی جا کنیم و به اصطلاح در دادگاه ذهن آنان را محکوم سازیم؛ بهتر است قضایا را با بی نظری بررسی و رفتار آنان را نیکو توجیه کنیم آن گاه خواهیم دید نود درصد از بدبینی های معمولی درمان می شود و از

ص: 94


1- جامع السعادات ج 1 ص 282

بین می رود؛ چون پس از بررسی در اطراف موضوع به این نتیجه می رسیم که آن کس که ما به رفتار او بدبین بوده ایم؛ در حقیقت متوجه نبوده یا فراموش کرده و یا آن چنان در عالم افکار و خیال ها فرو رفته که ندانسته و نفهمیده چه کسی بدو سلام کرده بوده است تا پاسخ گوید و....

گاهی نیز، انسان می پندارد که عامل شکست و عقب ماندگی او، دیگران بوده اند در نتیجه به آنان بدبین می شود اما پس از بررسی می فهمد که آنان بی تقصیرند و شکست او عامل دیگری داشته است.

بسا از این پیش داوری ها در رویدادهای زندگی هر کس پیش آمده که پس از بررسی جز پشیمانی نتیجه یی نداشته است.

روایات اسلامی سفارش می کند که: مسلمانان، رفتار و گفتار برادران مسلمان خود را به صحت حمل کنند و احتمال هایی درست بیابند تا بدینوسیله بدبینی را از ذهن خود دور سازند.

امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «کار برادر دینی خود را به بهترین توجیه حمل کن مگر آن که دلیل بر فساد آن داشته باشی و تا زمانی که توجیه نیکویی برای گفتارش می یابی، از گمان بد دوری کن» (1)

ششمین امام، حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «آن گاه که مؤمن برادر دینی خود را متهم سازد، ایمان در قلب او چون نمک در آب، حل می شود.» (2)

این نکته را هم باید متوجه باشیم که:

بر مسلمان لازم است کارهایی که باعث بدبینی دیگران می شود؛ انجام ندهد تا دیگران به این خطا دچار نگردند مثلا: از جاهای تهمت انگیز و یا رفتار و گفتاری که موجب بدگمانی دیگران می شود؛ دوری جوید؛ چنان که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به مسلمانان می فرمود: «از جاهای تهمت انگیز بپرهیزید» (3)

ص: 95


1- اصول کافی ج 2 ص 362
2- همان کتاب ص 361
3- جامع السعادات ج 1 ص 282 «اتَّقُوا مَوَاضِعَ التُّهَمِ».

و على عليه السلام می فرماید: «کسی که خود را در معرض تهمت و بدگمانی قرار دهد؛ حق ندارد کسی را که به او بدگمان شده است سرزنش کند.» (1)

یادآوری بسیار لازم

با این که در شریعت اسلام بدبینی و بدگمانی حرام است (چنان که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند تجاوز به جان، مال، عرض مسلمان و بدگمانی به او را حرام فرموده.» (2) و نیز قرآن مجید مؤمنین را از بدگمانی بازداشته است. (3) و با این که در این آیین به مؤمنین سفارش شده به یکدیگر خوشبین باشند؛) اما پوشیده نیست که انسان نباید بر اثر خوشباوری خود و یا مرد مسلمان را در خطر بیندازد؛ بنابر این در مواردی که درستی افراد قطعی و حتمی نیست با این که وظیفه داریم با آنان نیکورفتار باشیم؛ اما نباید از احتیاط و محکم کاری دست برداریم و خود را دچار خطر و نگرانی کنیم.

و نیز پوشیده نیست در جایی که نادرستی افراد روشن و هویداست؛ خوش بینی بی معنا می باشد و تا ممکن است باید مراقب بود که افراد نادرست در زندگی ما و یا در دنیای اسلام، خللی به وجود نیاورند.

از این رو مسلمان نباید به حساب این که اسلام مردم را به خوش بینی دعوت کرده است به افراد نادرست هم خوشبین باشد و آنان را در کارها و اندوخته های خود امین کند و زندگی خویش را نابود سازد.

و باید بداند: اسلام همان گونه که پیروان را از بدبینی و سوءظن باز می دارد، نیز سفارش می کند خائنی را که خیانتش روشن است در کارها و اموال امین ندانند و چیزی به عنوان امانت بدو نسپارند.

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: تو نباید کسی را که امین دانستی

ص: 96


1- همان کتاب
2- محجة البيضاء ج 3 ص 155
3- سوره ی حجرات آیه ی 12

متهم کنی و یا کسی را که خائن است و آزموده یی، امین بدانی!» (1)

و نیز نباید عیب جویی بی جا را (که از خوی زشت بدبینی و بدگمانی تولید می شود و خطرهایی به دنبال دارد) با انتقاد صحیح اشتباه کرد.

عیبجویی بی جا همان «تجسس» نام دارد که قرآن پیروان خود را از آن بازداشته (2) اما انتقاد صحیح عبارتست از گوشزد کردن و یادآور نمودن دیگران به کارهای ناپسندی که دارند انتقاد به این معنا برای جامعه یی که خواهان پیشرفت در راه مادی و معنوی است لازم است البته انتقاد باید تنها به منظور اصلاح جامعه صورت پذیرد تا سود بخشد و نباید از روی غرض و ابراز دشمنی باشد.

ص: 97


1- وسایل ج 13 ص 229
2- سوره ی حجرات آیه ی 12

بررسی اجمالی برخی از زیان های الکلیسم

پیشگفتار

رژیم سابق در طول سال های سیاه تسلط خود بر کشور بطور سرسام آوری شراب فروشی و می گساری را در ایران رواج و توسعه داد، و به ویژه در تهران این بلای ویرانگر ابعاد وحشتناکی یافت و نتیجه ی مستقیم آن فساد چشمگیری بود که در طول سال های سیاه مخصوصا در پایتخت همگان شاهد آن بودند. و بهمین جهت در طی مبارزات اخیر بسیار اتفاق افتاد که جوانان خشمگین مسلمان دکه های شراب و فساد را به آتش کشیدند و بسیاری از می کده ها را ویران ساختند.

امیدواریم اینک با پیروزی و شکوفائی انقلاب اسلامی این مایع پلید که مایه ی بسیاری از خطرات و فسادهای فردی و اجتماعی است بکلی در جامعه ی مسلمان ایران کنار گذاشته شود و مبارزه ی قاطع با آن هم وظیفه دولت و هم وظیفه ی ملت مسلمان است.

***

* مردی در مستی، پدر خود را کشت؛

عزیز 41 ساله پدر 70 ساله ی خود اسدالله را که به وی پرخاش کرده بود

ص: 98

چرا مشروب می خوری؛ کشت.

در بازجویی از چهار پدری که فرزندان خود را کشته بودند معلوم شد که هر چهار الکلی بوده اند.

«جراید»

نکند دانا مستی، نخورد عاقل، می *** ننهد مرد خردمند سوی پستی پی

چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز *** نی چنان سرو نماید به نظر، سرو چو نی

«حکیم سنائی غزنوی»

هرگز طغیان خروشناک رودهای بزرگ را دیده اید؟ رود طغیان گری که سدی پیش روی ندارد؛ کف بر لب آورده توفنده غران، می خروشد و پیش می رود و هر چه بر سر راه می یابد از صخره های عظیم تا درختان انبوه و تناور همه را یک جا می روبد و در هم می شکند و با خویش می برد...

چنان چون اسب توسن که رمیده باشد؛ سم می کوبد و یال می جنباند و می جهد و چهار نعل می تازد و هر چه بر سر راه می یابد، زیر سم ضربه های هلاکت بار خویش خرد می کند و به پیش می رود تا مگر خود نیز به مانعی بزرگ تر از خویش برخورد، و هلاک گردد:

الکل، اثری دارد نظیر طغیان رود و رسیدگی اسب سرکش؛ آن که مست می شود، می غرد، می توفد، عربده می کشد، ناسزا می گوید کف بر لب می آورد و در مستی به تباهی می نشیند یا تباه می کند...

چه بسیار دوستان همدل و یک دل که بر سر یک میز صمیم و همراه، می نشینند، به شادی و شادخوارگی؛ اما چون به می خوارگی می افتند، اندک اندک سرها گرم می شود، خرد از سر می گریزد و هیجان و خشم و بی خودی جای آن می نشیند... رگ های چشم به سرخی می زند و دوست خواهی با دشمن کامی جا عوض می کند...

ناسزا و جدال آغاز و چه بسا خون ها که ریخته می شود...

ص: 99

«نخستین دشمن بشر»

قرآن عزیز درباره ی شراب تعبیر جالبی دارد:

«... همانا شراب و می گساری و..... پلید و کردار شیطانی است از آن بگریزید تا رستگار شوید همانا شیطان بر آنست که با آن بین شمایان دشمن کامی و کین خواهی برانگیزد و از یاد خدا و نماز بازتان دارد؛ آیا از آن دست بر نمی دارید؟» (1)

نیروی ویرانگر الکل خرد را که عامل درک خوبی از بدی است؛ از کار می اندازد.

عوارض ویژه ی آن در این عصر خاصه در شهرهای صنعتی بیداد می کند و چهره ی مرگبارش چندان نمایان است که به گونه ی یک مشکل مهم جلوه گر شده و مسؤولان امور را به وحشت و اندیشه افکنده است.

تبهکاری های ناشی از استعمال آن، فزونی یافته و هر روزه قربانیان تازه تری می گیرد چندی پیش پزشکان سراسر جهان در کنگره یی عظیم گرد آمدند و بار دیگر به عالمیان هشدار دادند که الکل دشمن شماره ی یک بشر است....»

پوانکاره رئیس جمهور اسبق فرانسه طی بیانیه یی به مردم کشور خویش چنین گفت:

«ای فرزندان فرانسه، بزرگ ترین دشمن شما مسکرات است؛ از آن پیش که با آلمان بجنگید به نبرد با الکلیسم برخیزید چرا که خسارت جانی و مالی حاصل از آن از سال 1870 به بعد در کشور ما به مراتب بیشتر از خسارت های ناشی از جنگ با آلمان بوده است» (2)

ص: 100


1- سوره ی مائده - آیه ی 91 - 90 : ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ، إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴾.
2- بررسی فرآورده های الکل ص 154

چرا الكل حرام است؟

مفضل از امام صادق علیه السلام می پرسد:

ی چرا خداوند شراب را حرام کرده است؟

فرمود:... چون شراب معتاد به آن را، به ارتعاش مبتلا می سازد، روشنی و بینش را از او می گیرد، شرف و غیرت و جوانمردی اش را زایل می کند و او را به گناهکاری و به کشتن بی گناهان و ارتکاب زنا دلیر می سازد بر میگسار جز بدی و پلیدی چیزی افزوده نمی شود... (1)

مردی که به خدا ایمان نداشت از امام (علیه السلام) پرسید:

چرا خدا شراب را حرام کرده است (؟)

فرمود: چون سرچشمه و ریشه ی همه پلیدی ها و فتنه ها و فسادهاست ساعتی بر می خوارگان می گذرد که زمام عقل از کف می دهند، خدا را نمی شناسند.... پیرو شیطان می گردند، چون سر رشته خرد را در کف او نهاده اند هر چه او فرمان دهد می کنند هر چند بگوید به بت سجده کنید... (2)

بررسی اجمالی برخی از زیان های الکلیسم

1- زیان های فکری و روانی

پروفسور باروک روانپزشک فرانسوی می گوید:

«منحنی افزایش بیماری های روانی مطابق با منحنی افزایش الکلیسم است. عدم امکان به دست آوردن الکل به هنگام جنگ، یکی از علل کاهش بستری شدگان آن زمان بود» (3)

دبیر کل کمیته ی مبارزه با الکل در بیست و چهارمین کنگره ی بین المللی

ص: 101


1- وسائل ج 17 ص 244 علل ج 2 ص 161
2- مستفاد از وسائل ج 17 ص 253 - احتجاج جزء 2 ص 92
3- نشریه ی سمپوزیوم الکل در دانشکده ی پزشکی اصفهان سال 1344 انجمن اسلامی دانشجویان، دانشکده ی پزشکی اصفهان شماره ی 7 ص 74

مبارزه با الکل درباره ی تأثیر آن بر روان و خرد چنین گفت:

«بیماری هشتاد درصد از دیوانگان و چهل درصد از بیماران آمیزشی، در نتیجه ی استعمال مشروبات الکلی بوده است. طبق تحقیق دانشمندان انگلیسی، ثابت شده است که نود و پنج درصد از دیوانگان بر اثر استعمال مواد الكلى دیوانه شده اند». (1)

«شدت رابطه ی جنون و الکل، از مطالعات روانی و آمار مبتلایان... به خوبی آشکار می گردد تا جایی که دکتر پارکر امریکایی نیمی از حوادث جنون و روانپریشانی ها را به الکل نسبت می دهد و معتقد است که در کشورهای بزرگ تعداد میخانه ها با شماره ی دیوانگان تناسب مستقیم دارد بنابراین نخستین ضایعه ی الکل از نظر روانی همین زوال خرد و ادراک است» (2)

اسلام با توجه کامل به این زیان هاست که چنین جدی و با قاطعیت با الکلیسم مبارزه می کند و حرمت آن را اعلام می دارد.

تأثير الكل بر نسل

تأثير الكل چندان زیاد است که تا هفت نسل از زیان های آن در امان نیستند. اگر نطفه یک الکلی را در حال انعقاد جنین در رحم زیر میکروسکوپ بگذاریم می توانیم دید که بر اثر تحریک الکل دچار تشنج شده است و به جای حرکت عادی تند و سریع می چرخد!

الکل همان گونه که بر مغز مادر تأثیر دارد بر جنین هم اثر می گذارد تأثیر زیانبار آن بر ژن های جنینی به قدری است که باید از زبان آمار شنید:

تنها یک درصد اطفال معتادان به الکل کاملا تندرست و نود و نه درصد دیگر به انواع بیماری های جسمی و روانی گرفتار بوده اند. (3)

ص: 102


1- مكتب اسلام سال 6 - شماره ی 5 - ص 3 (به نقل از مجله ی تندرست)
2- نشریه ی سمپوزیوم الکل در دانشکده پزشکی اصفهان ص 78
3- فوائد و مضرات مشروبات الكلى ص 58

طبق آماری که از بررسی وضع 353 کودکی که در خانواده های الکلی پدید آمده اند بدست آمده 142 نفر بیمار و ولگرد و مستمند و 74 نفر علیل و ناتوان و 76 نفر تبهکار و 61 زن رقاصه بوده اند! (1)

زنان آبستن باید بدانند که علاوه بر زیان هایی که خود از مصرف الکل خواهند برد، کودکی که در شکم دارند نیز در امان نمی ماند. حتی بچه را نباید به دایه ی الکلی سپرد زیرا شیری که به او می دهد الكل دارد !

الكل اثر مستقیم و نامطلوب بر اعضای تناسلی دارد و از این راه سلامتی نسل های آینده را تهدید می کند که ذکر یک رقم در زیر نمونه ای از این زیان است:

طبق آخرین آمار در سال 1961 تعداد 25000 کودک ناقص الخلقه در آمریکا متولد شده اند. (2)

علاوه بر تأثیرات مستقیم الکل باید زیان های روحی پرورش یافتن کودک در محیط ناسالم یک خانواده ی الکلی را نیز از نظر دور نداشت. (3)

زیان های جسمی

به گواهی دانش گسترده ی امروز الکل بر همه ی بدن به ویژه دستگاه گوارش زیان می رساند:

فشار خون را بالا می برد.

ضربان قلب را زیاد و تنفس را مشکل می کند.

موجب بروز «گاستریت» که سبب خونریزی شدید معده است می گردد و هم باعث به وجود آمدن «سیروز» یا تشمع کبدی که خطر مرگ به همراه دارد، می گردد. (4)

ص: 103


1- نشریه ی سمپوزیوم الکل ص 69
2- بررسی فرآورده های الکل ص 156
3- نشریه ی سمپوزیوم ص 47
4- نشریه ی سمپوزیوم الكل ص 29 - 22

الکل با بروز سل نیز ارتباط زیادی دارد آمار تلفات بیمارستان «کوت» شیکاگو، نشان می دهد که از 3422 نفری که به بیماری سل مرده اند 49% شرابخوار افراطی و 34% معتاد به الکل بوده اند. (1)

کمپانی های بیمه عمر می گویند که با تجربه دریافته ایم که عمر معتادان به الکل 25 تا 35 سال کم تر است. تنها در ایران گذشته از ده ها هزار مورد بیماری ناشی از میخوارگی هر ساله 1300 نفر بر اثر استعمال الكل می میرند. (2)

طبق آمارهای اخیر نشریه فرانسوی «آ. وتر. سانته»، الکل در فرانسه در هر 26 دقیقه یک نفر را می کشد و در سال 1962، 14194 نفر، تنها به جهت تشمع کبدی (سیروز) که بیماری مبتلایان به الکل است، مرده اند به این ارقام می توان مرگ هایی را که به ظاهر عنوان های دیگری دارند اما در واقع علت اصلی وقوعشان الكل است، افزود: مثلا:

80 درصد سرطان های مری

75 درصد حوادث رانندگی

3 درصد حوادث کار بر اثر مصرف الکل پیش آمده اند. (3)

مجله ی علمی «نظام پزشکی» می نویسد:

«امروزه معلوم شده است که الکل یک محرک مرکزی مغزی نیست بلکه تضعیف کننده ی (دپرسور) آنست و حتی با مقدار متوسط موجب تخریب کفایت عمل شعوری می شود».

الكليسم مزمن باعث کار دیوپاتی الکلیک می گردد که یک نارسایی قلبی است و بیماران الکلی به تدریج بدان دچار می شوند فشار وریدی گردن بالا می رود؛ کبد بزرگ می شود کم کم آسیت و در پی آن خیز پاها بروز می کند؛ گاهی

ص: 104


1- مفاسد شراب. سید صادق شیرازی ترجمه ی: علی کاظمی ص 28
2- مجله ی خواندنی ها 47/9/30
3- بررسی فرآورده های الکل ص 145

علت بروز این عارضه نقص متابولیسم و در واقع یک سوء تغذیه است که غالب بيماران الکلی بدان دچارند. (1)

میگساری، مولد جنایات

پیامبر ما صلى الله عليه و آله فرمود:

یکی از پادشاهان بنی اسرائیل، مردی را ناگزیر کرد که به انتخاب و اختیار خویش باید یکی از این اعمال شراب خواری، قتل، زنا، یا خوردن گوشت خوک را انجام دهد و گرنه او را خواهد کشت.

آن مرد، شرابخوارگی را برگزید و چون مست شد، همه ی کارهای دیگر را نیز انجام داد. (2)

آری، دانش جرم شناسی نیز با اتکاء به آماری هولناک الکل را ریشه بسیاری از جنایات و آن را یک بلای بزرگ به ویژه در جوامع صنعتی و پیشرفته می داند.

دانشمندی به نام هیوگر Huger در یک سخنرانی (به مناسبت سالگرد تأسیس مجله ی علوم در 1956 آماری) از جرائم مختلف ناشی از الکلیسم در فرانسه را به شرح زیر بر شمرده است:

20 درصد از جرائم سرقت

30 درصد از جرائم ضد اخلاق عمومی

60 درصد از قتل های عمد

80 درصد از آتش سوزی های عمدی

20 درصد از سوء قصدها

و سرانجام 75 درصد از نزاع های توأم با ضرب و جرح: ناشی از الکل و در حالت مستی بوده است. (3)

ص: 105


1- نظام پزشکی سال 2 - شماره ی 4 - 5 ص 369 - 362
2- الغدير ج 6 - ص 257
3- نشریه ی سمپوزیوم الکل ص 66

امام صادق علیه السلام با توجه به همه ی زیان های خانمان سوز الکل می فرماید: خداوند بر همه گناهان و کارهای زشت و پلید قفلی گذارده که کلید آن میگساری است. (1)

زیان های اقتصادی و مالی

میخوارگی، ضربه ی سنگینی بر پیکر اقتصاد ملت ها وارد می آورد زیرا پولی که خانواده های الکلی برای آن می پردازند اگر فراهم آید. رقم بزرگی خواهد شد که با آن بسیاری از مشکلات مالی خانواده ها حل می شود؛ یا دست کم هزینه ی تحصیل فرزندان خانواده های متوسط فراهم می گردد.

مجله ی سویسی «گازت دلوزان» در شماره فوریه ی 1960 می نویسد:

«مردم آمریکا در ربع آخر قرن اخیر بیش از دو برابر مبلغی که برای مؤسسات فرهنگی خود خرج می کنند صرف مشروبات الکلی کرده اند. و هزینه ی مؤسسات فرهنگی آنان 181900000000 دلار بوده است! (2)

متأسفانه حتى دولت ها به طمع منافع مالياتي الکل در توسعه ی مصرف آن می کوشند و دیگر به بودجه های سنگینی که در ترمیم مفاسد و ضایعات آن صرف می شود؛ توجهی نمی کنند !

هر سالی در انگلستان معادل 250 میلیون دلار تنها از طریق غیبت کارگران و کارمندان الکلی از کار به اقتصاد این کشور لطمه وارد می آید زیرا 250 هزار نفر نخستین روز پس از تعطیل هفتگی، به علت مستی نمی توانند سر کار خود حاضر شوند. (3)

در 1955 درآمد دولت فرانسه از مالیات، فروش گمرک و باندرول

ص: 106


1- وسائل ج 17 ص 251: ﴿ إنَّ اللَّهَ عَزَّوجلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أقفالاً و جَعَلَ مَفاتِیحَ تِلکَ الأقفالِ الشَّرابَ ﴾
2- فوائد و مضرات مشروبات الكلى ص 112
3- بررسی فرآورده های الکل ص 138

مشروبات الکلی، 62 میلیارد فرانک (قدیم) و در همان سال به علت آزادی شرابخواری هزینه و زیان وارده بر دولت و ملت از این رهگذر جمعا 1125 میلیارد فرانک قدیم بوده است! (1)

***

این نمونه یی است از زبان اقتصادی که به دولت و ملت وارد می آید: و این به جز زیان های بسیار دیگری است که از این رهگذر به هم می رسد نظیر هزینه های سنگین زندان ها، بیمارستان ها، تیمارستان ها و و...

هیچ جامعه ای که آتش الکل به خرمن هستی آن گرفته است از چنین زیان هایی در امان نیست و اینک شکوه کلام خداوند را در مورد شراب (و قمار) چشمگیرتر می بینیم که منافع مادی آن ها را در برابر زیان های مادی و معنوی که ببار می آورند، ناچیز شمرده و امر به پرهیز کامل از آن ها فرموده است:

﴿قُلْ فِيهِمَا اِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما ...﴾ (2)

***

برخی می پرسند که بدن ما نیاز به الکل دارد و روزانه مقداری الکل برای آن ضروری است پس چرا حرام باشد؟

می گوییم: نیازمندی های، بدن از طریق طبیعی با صرف غذاها تأمين می گردد بدین معنی که اندام داخلی چون آزمایشگاهی منظم، نیازمندی های بدن (از قبیل آهن، مس و ...) را، خود با تجزیه و تحلیل موادی که در غذاها وجود دارد، به دست می آورد و به نقاط مورد لزوم می فرستد؛ آیا هیچ عاقلی به حکم

ص: 107


1- نشریه ی آ - وتر سانته به نقل از بررسی فرآورده های الکلی ص 137
2- سوره ی بقره - آیه ی 219

نیازی که بدن به آهن یا آهک، دارد براده ی آهن می خورد؟! یا کاسه ی آب آهک سر می کشد؟ به همین قیاس، نیاز به الکل نیز به طور طبیعی در بدن بر آورده می شود و هیچ خردمندی نباید به بهانه ی این ،نیاز شراب بنوشد چرا که همچنان که سرکشیدن آب آهک زیان های مرگبار به همراه دارد، نوشیدن الکل نیز سخت مضر و مرگبار است.

مگر میلیون ها انسان که در عمر خویش لب به مشروبات الکلی نمی زنند، نیاز به الکل ندارند؟

اگر این نیاز چندان زیاد است که باید از خارج تأمین گردد پس چرا اینان بی آن که در عمر خود لب به آن بزنند زنده مانده و بلکه بسیار سالم تر از کسانی هستند که مشروب می نوشند؟ و از آنان بیشتر عمر می کنند؟

این بهانه ها توجیه شخصیت های پوشالی افراد کم اراده و بی ایمان است و هرگز مجوز نوشیدن الکل هر چند هم که کم باشد نباید بشود زیرا طبع افزون طلب انسان؛ چون سد شکسته شود، به کم بسنده نمی کند.

امام صادق علیه السلام از قول ،رسول خدا فرموده است:

«هر مست کننده ای حرام است.»

کسی پرسید: حتی یک جرعه؟

فرمود: آری، حتی یک جرعه از آن نیز حرام است. (1)

و همو فرمود: خداوند شراب را چه کم و چه زیاد حرام فرموده است همچنان که مردار و خون و گوشت خوک را ... (2)

***

ص: 108


1- مستفاد از وسائل ج 17 ص 259
2- وسائل ج 17 ص 259

زیبنده باد؛ کامی که سپیده ی پاک و نیالوده ی اندام داخلی را به پلیدی تیره ی مشروبات حرام آلوده نکرده است... و درود بر آن که اگر به نشیب جهل و غفلت در غلتیده از این پس با گام استوار خود را از ورطه بیرون آورد و تن و جان را پاک گرداند.

ص: 109

مبارزه ی اسلام با می خوارگی

اشاره

با این همه زبان های مرگبار الکلیسم و پی آمدهای ننگین و شوم آن چرا برخی بدان گرایش می یابند و در مجالس عمومی و خصوصی، به اندک بهانه یی به می گساری می پردازند با این که می دانند که الکل یک گریزگاه بدلی و شیطانی است؟

حتی برخی که خود درباره ی زیان های آن سخن می گویند و قلم می زنند باده می نوشند!

علل و عوامل این گرایش بسیار است و در این رهگذار مجال بررسی آن همه نیست؛ آن چه بدیهی است بی ارادگی اینان و گاه بی خبریشان از یکسو و نقشه های سودجویان و استعمارگران از سوی دیگر در توسعۀ الکلیسم دخالت بسیار دارد این دزدان با تجربه - استعمارگران - نخست چراغ خرد و بینش مردم را خاموش می کنند آن گاه به ذخایر، ملی، فکری، مادی و معنوی آنان به آسودگی دستبرد می زنند افکار مردم را با مشروبات و وسایل دیگر، تخدیر می کنند و چون مردم در خلسه و غفلت عیاشی و بی خبری فرو رفتند به چپاول هستی و استقلال آن ها آسوده سر حمله می برند و هر چیز و همه چیزشان را برباد می دهند.

تاریخ از این نیرنگ ها بسیار دیده است سر گذشت کشورهای اسلامی

ص: 110

اندلس (=اسپانیا)، فلسطین، سوریه و و... در دوران استعمار فرانسه و انگلیس و... نمونه یی از آنست.

برخی از مردم نیز بر اثر تبلیغاتی که از همین مراکز نامرئی استعمار رهبری می شود به علامت روشنفکری و به ادای روشنفکرانه الکل می نوشند.

آیین شکوهمند اسلام با اطلاع کاملی که از زیان های الکل دارد، از چند سو به مبارزه جدی با آن برخاسته است:

1- نخست آن را پلید، شیطانی و برانگیزنده ی دشمنی معرفی و تحریم کرده است.(1)

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله ده گروه را که مستقیم یا غیر مستقیم در کار شراب دخالت دارند لعنت فرموده است:

1- کسی که درخت انگور را به نیت شراب گیری، بنشاند.

2- آن که آن را نگهبانی می کند.

3 و 4- فروشنده ی شراب و خریدار.

5 - آن که می نوشد.

6- مصرف کننده ی پولی که از فروش مشروبات به دست آمده است.

7 - فشارنده ی انگور برای شراب اندازی اش.

8- حامل آن.

9- تحویل گیرنده ی آن

10- ساقی یا کسی که به دیگران شراب می دهد تا بنوشند. (2)

و هم آن حضرت می فرمود:

آن که مقدار کمی از آن چه زیادش مستی می آورد، در رگی از رگ های خویش

ص: 111


1- آیه ی 90 و 91 سوره ی مائده همانا شراب و میگساری و.... پلید و کردار شیطانی است؛ از آن بگریزید تا رستگار شوید. همانا شیطان بر آنست که با آن بین شمایان دشمنکامی و کین خواهی بر انگیزد و از خدا و نماز بازتان دارد؛ آیا از آن دست بر نمی دارید؟
2- فروع کافی چاپ جدید ج 6 ص 429 و 430

داخل کند (اگرچه آن مقدار کم مستی نیاورد) خدا آن رگ را به سیصد و شصت گونه عذاب بیازارد (1)

2- با یادآوری ضررهای معنوی آن مردم را از نوشیدن مسکرات بازداشته است.

امام باقر علیه السلام می فرمودند: آن که مست شود تا چهل روز نمازش پذیرفته نیست و اگر در این فاصله نماز نخواند- بدین بهانه که چون نمازم قبول ،نیست پس نمی خوانم؛ برای نخواندن نماز دو چندان عذاب خواهد یافت (2)

در روایتی دیگر آمده است که نماز چنین کسی بین آسمان و زمین می ماند، تا اگر توبه کرد بپذیرند. (3)

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) فرمود: گناهان همه در خانه یی فراهم آمده اند و کلید آن خانه، شراب است. (4)

امام صادق عليه السلام فرموده است:

هر کس جرعه ای می بنوشد خدا، فرشتگان پیامبران و مؤمنان او را لعنت می کنند و اگر شراب بنوشد تا مست شود روح ایمان از پیکرش می گریزد و روحی پست و پلید و لعنت شده جای آن می نشیند. (5) در روایتی دیگر می خوانیم آن که همیشه می نوشد بت پرست است. (6)

رمز عمده ی پیروزی اسلام در پیشگیری از استعمال الکل و سایر مفاسد اخلاقی، در بین گروندگان راستین قرآن، همان بهره گیری از نیروی ایمان آنانست؛ اما جامعه ای که از آفاق روشن دین دور و در تاریکی جهل و غفلت فرو افتاده باشد، نمی تواند از این آتش که در خرمن هستی مردمان در افتاده است؛ دوری بجوید.

ص: 112


1- فروع کافی چاپ جدید ج 6 ص 429 و 430
2- وسائل الشيعه ج 17 ص 242 و 263
3- وسائل الشيعه ج 17 ص 242 و 263
4- وسائل الشيعه ج 17 - ص 271
5- وسائل الشيعه ج 17 ص 238
6- وسائل الشيعه ج 17 ص 254 و 256

3 - از راه های پیشگیری اسلام، در این امر مجازات شرابخوار است. «حد» (1) شرابخوار هشتاد تازیانه است و چگونگی اجرای حد چنین است که او را برهنه سازند و تنها عورت او را بپوشند و تازیانه را بر بدنش فرو کوبند، اما باید از زدن بر صورت و بر جای های خطرناک پرهیز کنند. برای بار دوم نیز همین حد است اما در بار سوم بر اساس گفته ی بیشتر فقها باید کشته شود. (2)

4- مبارزه ی منفی

اسلام برای ایجاد نفرت ذهنی و عملی نسبت به الکلیسم به یک رشته مبارزه های منفی نیز دست یازیده است تا مگر باده خواران در جامعه خود را خوار و تنها و سرافکنده ببینند و از آن پرهیز کنند و نیز هشداری برای دیگران باشد.

در این زمینه، پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و اله دستور می دهد که:

میگسار اگر بیمار شد به عیادتش نروید و اگر مرد در تشییع جنازه اش حاضر نگردید و اگر به چیزی گواهی داد تصدیقش نکنید و چون به خواستگاری آمد برانیدش و اگر امانتی طلبید درستکارش ندانید.

در روایتی دیگر آمده است که گفتارش تصدیق نمی گردد و شفاعتش پذیرفته نیست و....

هم در جای دیگر آمده است از او دختر نگیرید و با او ننشینید... (3)

امام صادق علیه السلام می فرماید... آن که دختر را به میگسار تزویج کند، چنانست که او را در آتش افکنده. (4)

هم از آن حضرت پرسیده اند در مورد سفره یی که بر آن شراب یا مسکری نهاده اند چه می فرمایید؟

ص: 113


1- میزان کیفری که برای بزهکار در احکام شرعی رسیده است حد نامیده می شود.
2- شرح لمعه - ج 2 ص 350 باب حدود (برخی نیز گفته اند که در مرتبه چهارم باید کشته شود.)
3- وسائل الشيعه ج 17 ص 248 و 249 حدیث های 4 و 5 و 7 و 8
4- وسائل الشيعه ج 17 ص 249

فرموده اند: حَرَّمَتِ الْمَائدةُ... آن سفره حرام است.

هم آن گرامی فرموده است با شرابخوار همنشینی نکنید که چون لعنت خدای فرود آید، همه ی اهل آن مجلس را فرا می گیرد. (1)

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند... با میخواره دوستی نکنید پشیمان خواهید شد. (2)

5- اسلام برای میخوارگان عذاب دردناک اخروی نیز پیش بینی می کند و به آنان هشدار می دهد:

از امام ششم (علیه السلام) نقل شده است که فرمود حق است بر خدا که به میخواره چرک و خون و کثافاتی که از روسپیان می رود؛ بیاشاماند (3)

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:

آن که شراب بیاشامد خداوند در رستخیز زهر مار و عقرب به او می آشاماند، زهری چنان خطرناک که پیش از آشامیدن تمام گوشت های صورت او در ظرف خواهد ریخت... و اگر شرابخوار بی تو به بمیرد در ازای هر جرعه خداوند چرک و خون دوزخ بدو می آشاماند. (4)

همان عزیز می فرمایند:

شرابخوار تشنه می میرد و تشنه در گور می رود و تشنه بر انگیخته می شود و هزار سال فریاد تشنگی بر می دارد؛ آن گاه آبی جوشنده همچون فلز گداخته - که صورت ها را کباب می کند - پیش رویش می نهند و لهیب آن گونه هایش را می پزد و دندان ها و چشمانش را فرو می ریزد و چون بیاشامد، همه و هر چیز که در اندرون اوست می گدازد. (5)

امام پنجم علیه صلوات الله می فرمایند:

به رستاخیز چون میخواره را می آورند، رویش سیاه و زبانش از کام

ص: 114


1- وسائل الشيعه ج 17 ص 299
2- وسائل الشيعه ج 17 ص 260 و 301
3- وسائل الشيعه ج 17 ص 260 و 301
4- وسائل الشيعه ج 17 ص 260 و 301
5- مستدرک الوسائل ج 3 ص 137

درآمده و لعاب دهان بر سینه اش جاری است... (1)

امام ششم صادق (علیه السلام) می فرمایند: بین ما و آن که مسکرات می نوشد ارتباطی نیست (یعنی به رشته ی ولایت چنگ نزده است و ما ملزم به حفظ او نیستیم). (2)

چگونه الکلیست می تواند از میگساری پرهیز کند؟

1 - نخستین راه در این مبارزه استوار ساختن پایه های ایمانی راستین و تقویت اراده است.

آن که به این بیماری خطرناک دچار شد باید نخست بپذیرد که این کار برخلاف دین و آیین و فضیلت و مردانگی است و پی آمدهای هولناکی دارد. پس بر آن شود که با تصمیمی استوار از آن بپرهیزد. و برای پیروزی از خداوند یاری بخواهد و از او درخواست کند که نیرویی به استحکام پولاد بدو عطا فرماید و با خدای خویش در خلوت به مناجات و پیمان بنشیند که:

ای برآورنده ی تاک از خاک دست مرا نیز بگیر و از خاک این مذلت و ارج منهد خواری برآور تا پاک و سالم و برومند به سود و سعادت خویش و دیگران، با تو پیمانی ناگسستنی بر بندم که لب از نوشیدن این زهر فرو بندم

و چون چنین پیمان مقدسی با خداوند بزرگ بست باید بداند که نباید آن را شکست که عهد شکستن از ناجوانمردی و نشان سستی و بی ارادگی است و در مورد عهد با خداوند؛ بریدن پیمان، نشانه ی نهایت بی شرمی است.

این کار غیر ممکن نیست؛ کسانی را می شناسیم و سراغ داریم که پس از یک دوره ی طولانی اعتیاد بر اثر یک آگاهی و توجه به خداوند مردانه تصمیم گرفته اند که بازگردند و آن را ترک کنند و موفق شده اند.

2- راه دیگر، یادآوری زبان جسمی، روانی و اقتصادی آن است.

ص: 115


1- وسائل الشيعه ج 17 ص 237
2- فروع کافی ج 6 ص 398

به راستی اگر سازمان های جهانی بهداشت و مسئولان امور کشورها تنها به قطعنامه، سمینار و سمپوزیوم اکتفا نورزند و با مبارزه یی پیگیر بر ضد الکلیسم دلسوزانه خطرهای ناگوار و زیان های مرگبارش را از طریق وسایل ارتباط جمعی به صورت یادآوری های هر روزه گوشزد کنند؛ خدمت بزرگی به سلامتی، اخلاق، اقتصاد، جامعه و افراد کرده اند اما دریغا که این برنامه ها با سیاست استعماری کشورهای اسم و رسم دار چندان موافق نیست.

3- باید از آمیختن با افراد آلوده به الکل شدیداً پرهیز کرد و به جای آن با افراد برومند و سالم و پاک و شایسته آمیزش نمود نیز باید از شرکت در مجالس و جشن هایی که در آن مواد الکلی مصرف می شود، دوری جست، به جهت تأثیر ناپسند همین مجالس است که اسلام - چنان که ازین پیش نوشتیم- حتی شرکت در چنین مجالس را اكيداً منع فرموده است.

با این کار علاوه بر آن که هر فرد بیزاری و تنفر عملی خود را از افراد الکلیست اعلام می دارد؛ از خطر ابتلا نیز مصون می ماند و هم موجب تنبیه دیگران می شود.

4- از جمله روش های ترک اعتیاد روشی است که بیشتر از عهده ی قوای انتظامی بر می آید یعنی گرفتن عکس هایی از افراد مست در حالات ویژه ی مستی و به هنگام تلوتلو خوردن و بدمستی کردن و نیز ضبط کردن عربده ها و سخنان ناهنجار و شرم آوری که در آن حال از آنان صادر می شود «به وسیله ی نوار ضبط صوت» تا پس از آن که به حال عادی بازگشتند خود ببینند و بشنوند؛ قهراً این روش نیز در پاره ای از افراد بی اثر نخواهد بود و البته اگر این کار همراه با اندرزهای صمیم و دلسوزانه باشد، تأثیر عمیق تری می کند.

5- باید دولت ها و سازمان های مبارزه با اعتیاد الکل راه های ترک آن را با وسایل سهل در دسترس معتادان بگذارند و از طریق دارو درمان ایجاد سرگرمی های سودمند و راهنمایی های دقیق علمی و طبی به معالجه ی چنین کسان بنشینند. البته باید توجه داشت که در مقام درمان باید با اینان چنان چون یک بیمار رفتار کرد نه یک منحرف

ص: 116

فقاع یا آبجو

برخی بدین پندار که الکل موجود در آبجو، از الکل شراب کم تر است و یا بدین تصور که شراب حرام است نه آبجو به نوشیدن آن مبادرت می ورزند. غافل از آن که نخستین خطری که با نوشیدن آبجو آن ها را تهدید می کند، اعتیاد به الکل است زیرا با نوشیدن تدریجی آبجو بدن به مقدار الکلی که در آنست عادت می ورزد و چون دیگر به همان اندازه اکتفا نمی کند، افزونی می طلبد و ناگزیر شخص به مواد الکلی قوی تر معتاد می گردد.

باید توجه داشت که الکل موجود در آبجو هم کم نیست گاهی تا 12 درصد الکل دارد. زیان های جسمی همین مقدار را نیز بر معده و روده، نمی توان نادیده گرفت.

دین مقدس اسلام آبجو را نیز حرام فرموده است:

حضرت امام هشتم رضا علیه صلوات الله می فرماید:

فقاع شراب مجهولی است، آن را میاشام؛ اگر حکم در دست من بود (یعنی زمام حکومت ظاهری را در دست می داشتم) فروشنده ی آن را می کشتم و آشامنده اش را تازیانه می زدم. (1)

عمار بن موسی می گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آبجو پرسیدم فرمود: آبجو نیز شراب است. (2)

شخصی نامه ای به امام رضا (علیه السلام) نوشت و از آبجو پرسید فرمودند: فقاع هم چون شراب حرام و خورنده ی آن مانند شرابخوار است. (3)

پیشوای بزرگ اسلام حضرت محمد بن عبدالله رسول خدا عليه صلوات الله می فرمایند:

هر «آشامیدنی» که سرانجامی چون سرانجام شراب دارد؛ حرام است. (4)

از این گفتار خردمندانه چنین بر می آید که هر چه (آبجو یا غیر آن) که چون

ص: 117


1- فروع کافی ج 6 ص 424 و 423
2- فروع کافی ج 6 ص 424 و 423
3- فروع کافی ج 6 ص 424 و 423
4- مستدرک ج 3 ص 141

خمر، مستی آورد و هستی ببرد؛ حرام و نوشیدن آن از نظر اسلام ممنوع است. کلام را با این یادآوری به پایان ببریم که مسلمانان به حکم وظایف دینی و برای خرسندی خداوند توانا و بینا باید از آشامیدن هر گونه مسکر بپرهیزند؛ یا دست کم اگر از خدای شرم نمی کنند (که چنین مباد) و به خاطر خدا دست برنمی دارند؛ به خاطر سلامت جسم و روح خویش از آن پرهیز کنند که اضافه بر سلامتی اجر و پاداش هم دارد زیرا ترک میخوارگی چندان مورد توجه اسلام است که اگر کسی تنها برای سلامت جسم و روح خویش از نوشیدن آن خودداری کند؛ از مزد معنوی نیز محروم نمی گردد این روایت را در همین مورد با هم بخوانیم که پیشوای گرامی اسلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و اله در وصیت خویش به حضرت امیر علیه السلام فرمودند کسی که برای غیر خدا نیز از آشامیدن هر گونه مست کننده یی خویشتن داری کند؛ خدای از نوشابه های سر به مهر بهشتی بدو می آشاماند حضرت (علیه السلام) با شگفتی پرسیدند: برای غیر خدا هم؟

پیامبر فرمودند آری؛ به خدا سوگند اگر برای نگهداشت جسم و جان خویش نیز باشد، خدا او را سپاس می گوید و پاس می دارد. (1)

ص: 118


1- وسائل الشيعه ج 17 ص 243 عَنِ النَّبي صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي وَصِيَّتُم لِعَلَي عَلَيْهِ السَّلام: قَالَ: ﴿يَا عَلَى مَنْ تَرَکَ اَلْخَمْرَ لِغَیْرِ اَللَّهِ سَقَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلرَّحِیقِ اَلْمَخْتُومِ، فَقَالَ عَلَى عَلَيْهِ السَّلام: لِغَيْرِ اللَّهِ؟ فَقَالَ نِعَمْ وَاللهِ صِيانَةٌ لِنَفْسِهِ فَيَشْكُرُ اللَّهُ عَلَى ذَلِكَ﴾.

نظم و تدبیر در زندگی

اشاره

* فهرست منظم هر کتاب، مطالعه و مطلب یایی را آسان می کند.

* اگر در فرهنگ لغت و یا دائرة المعارفی، کلمات را به ترتیب حروف الفبا منظم نکرده باشند، دستیابی به واژه ها و مطالب آسان نیست.

* کتابخانه ای که به فیش و موضوع بندی منظم مجهز باشد بهترین راهنمای محققین و مطالعه کنندگان خواهد بود.

* با داشتن بایگانی دقیق و منظم در ادارات و مؤسسات، به سرعت می توان به مراجعه کنندگان پاسخ داد.

* یک غفلت و بی نظمی ناچیز و یا یک اشتباه کوچک در محاسبات پرتاب و هدایت سفینه های بزرگ فضائی، ممکن است آن ها را در فضا سرگردان سازد.

نظم در موفقیت و پیروزی انسان نقش بزرگی دارد، چنان که اگر ساعات کار و فعالیت مان و اوقات فراغت و استراحتمان و دخل و خرج در زندگی و همه ی امور مادی و معنویمان بر پایه ی نظمی صحیح صورت گیرد از زندگی ثمر بخش و سعادتمندانه یی در دنیا و آخرت برخوردار خواهیم بود.

چون خوب بنگریم همه ی جهان را از اتم تا کهکشان منظم می یابیم و این خود سرمشقی است که ما آفریدگان نیز برنامه ی زندگی خود را منظم سازیم و

ص: 119

در همه ی امور منظم باشیم.

نظم بزرگی که بر سرتاسر جهان هستی حکم فرماست، چنان دقیق و شگفتی آفرین است که با پیشرفت دانش بر حیرت و اعجاب دانشمندان می افزاید مهم تر از آن ارتباط و هماهنگی ویژه ای است که در نظم پدیده های کوچک و نامرئی با جهان های بسیار دور کهکشان ها و کرات و با جهان جانداران دیده می شود اجزا و ملکول های سازنده ی یک چیز کوچک (مثلا یک قطره آب) در زیر میکروسکوپ آن گونه شگفتی زا و اعجاب آفرین است که تماشای دورترین ستاره ها و کهکشان ها و تلسکوپ های قوی!

ریزه کاری ها و نظم کیهان و کرات، حرکت و گردش آن ها نظم در جهان گیاهان و جانوران نظم دقیق و خودکار در وجود انسان و سلسله ی اعصابش .... هر یک شاهکاری است در آفرینش که با مطالعه و دقت در آن باور می کنیم که:

جهان چون چشم و خد و خال و ابروست *** که هر چیزی به جای خویش نیکوست

قرآن مجید نیز گویای همین حقیقت است آن جا که می فرماید: ﴿اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبَان...﴾ خورشید و ماه بر محاسبه یی (دقیق) قرار دارند...» (1)

راز پیروزی

انسان های موفق و پیروز زندگی را با برنامه های حساب شده و دقیق تنظیم کرده و با روش صحیح پیش می روند موفقیت ملت ها و مردان بزرگ در گذشته و حال در صحنه ی زعامت رهبری، سیاست، علم، هنر و... بیشتر مرهون برنامه ی صحیح و کار منظم در زندگی بوده است.

آیا می توان باور کرد که دانشمندانی چون بو علی، ابوریحان بیرونی، رازی، خواجه نصیرالدین طوسی، فارابی و دیگر بزرگان بدون برنامه و نظم در

ص: 120


1- سوره الرحمن آیه ی 5

مطالعه، تحصیل و تحقیق به چنان پیروزی هایی رسیده باشند؟

آيا آلمانی ها و ژاپنی ها پس از شکست در جنگ جهانی دوم که همه چیز را از دست دادند جز در سایه ی نظم و پشتکار می توانستند خرابی ها را ترمیم کنند و همه چیز را از نو بسازند و صنعت و اقتصاد شانرا احیاء نمایند؟ آره

زیان بی نظمی

راستی چقدر دور از منطق و عقل است که نظم را نوعی قید و بند بدانیم و بگوییم خوشبخت کسی است که در زندگی آزاد است و هیچ گونه قیدی ندارد.

این منطق انسان های سهل انگار و تنبل است که برای فرار از مسئولیت های فردی و اجتماعی بدان دست یازیده اند.

هیچ ارتشی با بی نظمی پیروز نشده بلکه موفقیت و پیشرفت آن در سایه ی نظم و مقررات ویژه بوده است هیچ مکتب، مرام، حزب و گروه نمی تواند بدون نظام و تشکیلات صحیح پیشرفتی داشته باشد و بی نظمی سند نابودی و اضمحلال آن است.

عوامل تفرقه و نابسامانی که از بی نظمی سرچشمه می گیرد، موجب از هم پاشیدگی است نگاهی به زندگی مردان خدا و پیشوایان بزرگ دین ما را در قبول این حقیقت را سختر می سازد.

امير مؤمنان على علیه السلام که خود بارها نتایج زیان بار تشتت و بی نظمی را در فکر و عمل مسلمانان دیده بود در واپسین ساعات عمر در بستر شهادت و در آخرین پیامش فرزندان و مسلمانان را به نظم در کارها فرا می خواند، آن جا که می فرماید:

«شما را (ای حسن و حسین) و همه ی فرزندان و بستگان و هر که را که نوشته ی من بدو برسد، به پرهیزگاری و تنظیم امور سفارش می کنم ﴿ أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اَللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ﴾ (1)

ص: 121


1- نامه ی 47 نهج البلاغه چاپ دکتر صبحی صالح ص 421

در جنگ های اسلام به ویژه در جنگ «بدر» و «احد» پیامبر گرامی اسلام صلى الله علیه و آله با تدبیر کامل سپاه اندک و بی ساز و برگ مسلمانان را به گونه یی آراست که هم در چشم دشمن بزرگ جلوه کند و هم دشمن از هر سو که یورش آرد، با شمشیرهای مسلمانان روبرو باشد. (1)

نظم در اوقات عبادت

در برنامه منظم عبادت های اسلامی دقت کنید اوقات دقیق و منظم نمازها در شبانه روز وقت روزه در ماه به خصوص که اگر دقیقه یی زودتر افطار شود روزه باطل است وقت ویژه ی حج در اوقات مخصوص به آن در ماه ذیحجه و...... را در نظر آورید.

آیا این نظم و دقت ها هشداری نیست به مسلمانان که آنان نیز زندگی خود را بر همین روش تنظیم کنند؟

***

بسیاری از طبقات مختلف مردم می گویند چه کنیم تا تحصیل، تدریس شغل اداری، گرفتاری کسب و پیشه و مشکلات زندگی به ما اجازه دهد به عبادت و مجالس سازنده ی مذهبی و تربیتی برسیم؛ می گویند ما فرصت کافی حتی برای استراحت غذا خواب و رسیدگی به کارهای خانه زن و بچه نداریم تا چه رسد به مسائل دیگر چون صله ی رحم (رسیدگی به خویشان و دیدارشان)، وفای به عهد و احوالپرسی از بیماران و مستمندان و...

این ها اگر اوقات خویش را خوب تنظیم کنند در هر شرایط و با هر نوع کاری، می توانند ساعت های فراغتی داشته باشند که به خیلی از کارها، به ویژه

ص: 122


1- آرایش جنگی پیامبر صلی الله علیه و آله در (بدر و احد) بصورت (فالانژ) مثلث وار بود، این گونه آرایش جنگی با چنین صف بندی منظم در قبایل عرب سابقه نداشت

مطالعه ی کتب سودمندی چون قرآن و نهج البلاغه (با نگرشی عمیق و سازنده)، اختصاص دهند.

در طبقات مختلف مردم نمونه های زیادی یافت می شوند که واقعا در زندگی موفقند هم با نظم ویژه ای به زندگی و همه کارهای خویش می رسند و هم در محافلی سازنده و دینی شرکت می کنند و نیز به مطالعه ی کتاب های سودمند می پردازند.

دانش آموز منظم می تواند در ساعت های معین درسش را بخواند و تکلیفش را انجام دهد و حتی بازی و تفریح هم داشته باشد و در عین حال در وقت خود صرفه جوئی کند و به مطالعات مفید دیگری بپردازد، به ویژه اگر سحر خیز باشد و چنین کسی در وقت حساس امتحانات دچار هیجان و اضطراب نمی شود و به خوبی از عهده ی امتحان بر می آید و نیز در مسائل اسلامی و علمی بی اطلاع و بی مایه نمی باشد.

***

راستی که زندگی پر از شگفتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، برای ما درس بزرگی است؛ آن حضرت با همه رنج ها و گرفتاری ها به تنهایی بار ده ها مسئولیت را بردوش داشت هم پیام آور خدا بود و هم پیشوا و رهبر خلق، و در عین حال فرماندهی جنگ و سرباز مدافع و پاسخگوی درخواست ها و نیازمندی های مردم او به امور داخلی و خارجی مسلمانان و امور شخصی و خانوادگی خود نیز رسیدگی می کرد و به بندگی خدا و عبادت های سنگین نیز می پرداخت. آیا این ها همه جز با برنامه یی صحیح و منظم، امکان پذیر بوده است؟

حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام نیز شبانه روز را به ساعت های معین تقسیم می کرد و بطور منظم به عبادت و بندگی خدا، رسیدگی به امور مسلمین دستگیری از مستمندان کار و فعالیت (کشاورزی در بوستان و نخلستان)، و

ص: 123

رسیدگی به امور خانه و تربیت فرزندان و... می پرداخت و همه را به خوبی انجام می داد. شایسته است ما نیز از آن حضرت سرمشق بگیریم و پیروی کنیم

***

شبانه روزمان را چگونه تنظیم کنیم؟

هفتمین پیشوای راستین ما (امام موسی کاظم علیه السلام) می فرمود: «اوقات خود را به چهار قسمت تقسیم کنید.

1- برای عبادت و پرستش خدا.

2- برای امور زندگی (کار و فعالیت).

3- برای معاشرت با برادران و دوستان مورد اعتماد که عیب هایتان را به شما یادآور می شوند (دوستانه به شما گوشزد می کنند و باطنا در دوستی خالصند (بی نظرند و بدخواه نیستند).

4- برای تفریح و لذت جویی های حلال (نه عیاشی های نامشروع و گناه و سرگرمی های ناسالم) این قسمت نیروبخش و کمک قسمت های سه گانه ی دیگرست» (1)

اگر بتوانیم اوقات خویش را این چنین تنظیم کنیم به همه ی کارهای خود می رسیم زیرا با نظم و برنامه کار کردن جلوی تضییع و تلف شدن وقت را می گیرد و مانع از دست رفتن فرصت ها می گردد.

یکی از مراجع بزرگ شیعه مرحوم سید محمد کاظم یزدی می نویسد «توزيعُ الْوَقْتِ تَوسِيعُهُ وَ تَشتيتُ الْوَقْتِ تَفوِيتُهُ» (2) تقسیم اوقات به نسبت کارها موجب وسعت وقت و پراکندگی وقت موجب از دست دادن آن است.

ص: 124


1- تحف العقول چاپ بیروت ص 302
2- الكلمة الجامعة والحكم النافعة آخر عروة الوثقى چاپ اول کلمه ی 14 و 15

نظم فکری

این نکته روشن است که تنظیم کارها از نظم فکری آغاز می شود؛ نخست باید درست اندیشید و اندیشه ها را منظم کرد و آن گاه آن ها را با ترتیب و نظم خاص پیاده نمود.

کسی که افکارش منظم نباشد در زندگی و سایر امور شخصی و اجتماعی نیز منظم نخواهد بود و بی گمان در کارها دچار پریشانی و از هم گسیختگی می شود. بی نظمی در گفتار یا نوشتار نیز معلول بی نظمی در اندیشه و فکر است.

بنابراین ما برای منظم شدن در امور فردی و اجتماعی زندگی خویش و برای سامان دادن به وضع نابسامان خود نیازمند نظم فکری و نظم عملی صحیح می باشیم.

بی نظمی در دخل و خرج

پیشینیان گفته اند:

بر احوال آن کس، بباید گریست - که دخلش بود نوزده، خرج بیست بی نظمی در خرج ها، خوره و موریانه ی درآمدهاست که شیرازه ی زندگی را از هم می گسلد و بنای رفیع اقتصاد فرد و اجتماع را به خرابی فقر و نابسامانی مبدل می سازد بیشتر مردم نمی دانند چگونه درآمد خود را با مصرف و زندگی هماهنگ سازند؟ بارها دیده شده که افرادی با داشتن درآمد کلان در اثر هوس بازی و چشم و هم چشمی های بی جا و خرج های غیر ضروری و امانده اند و زندگیشان متلاشی شده است. تا آن جا که از داشتن ضروری ترین وسائل زندگی محروم اند.

برعکس، افرادی با داشتن حداقل در آمد و دستمزد، زندگی آسوده و با نشاطی دارند و این جز با داشتن برنامه ی منظم و محاسبه ای که از هزینه های اسراف آمیز و نابجا جلوگیری کند، امکان پذیر نیست.

حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: رها کردن و از دست دادن

ص: 125

تقدير معیشت (اندازه گیری در زندگی) فقر و بیچارگی می آورد. (1)

امام باقر علیه السلام «تقدیر معیشت» را نشان کمال و رشد می داند که مراد از آن اندازه گیری دخل و خرج و با حساب زندگی کردن است. (2)

و امام صادق علیه السلام در پایان حدیثی می فرماید تدبیر در امر معیشت از دین است. (3)

اشتباه نشود، نمی گوییم مسلمان برای بهتر زیستن تلاش نکند و یا زندگی خود را توسعه ندهد نمی گوییم باید خسیس باشد و به زن و فرزند خویش سخت بگیرد، نه بلکه می گوییم با چشم و هم چشمی ها با تشریفات سنگین و غلط که به دست غول های اقتصاد و اربابان سرمایه داری ایجاد می گردد و جامعه را تا گردن در قرض (و ربا) فرو می برد باید مبارزه کرد؛ با تشریفاتی سنگین که ملت ها و جامعه ها را برده ی اقتصادی و مصرف کننده ی چشم و گوش بسته سرمایه داران ساخته است.

چنان که گذشت، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام می فرماید با برآوردن خواسته های مشروع و حلال که با مروت و مردانگی انسان منافاتی ندارد و اسراف هم نیست نفس خویش را بهره مند ساز و بدین کار بر امور دینی و خدمت های مذهبی کمک بگیر.

حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید برای مسرف سه نشانه است، در خوراک خرید لوازم زندگی و لباس زیاده روی و برخلاف آن چه شایسته ی اوست عمل می کند. (4)

جلوگیری از اسراف در خوراک لوازم زندگی و لباس می تواند کشور و ملتی را از نو بسازد و دست بیگانه و استعمار را (از سیاست و اقتصاد) آن ها کوتاه کند، تا به خود و ثروت خود متکی باشند و از دیگران بی نیاز.

ص: 126


1- بحار - 71 ص 347
2- وسایل ج 12 ص 42
3- بحار ج 71 ص 349
4- بحار ج 75 ص 304 و وسایل ج 12 ص 41

نظم برای چه؟

اشتباه نشود ما نه تنها از نظم خشک و بی جا و کاغذ بازی اداری که وقت ها و بودجه ها تلف می کند طرفداری نمی کنیم بلکه با آن مخالفیم و نظم صحیح نیز آنرا نفی می کند و بسیاری از این گونه تشریفات غلط و نظم های خشک که باعث تراکم کارها و مانع پیشرفت کارهای شخصی و اداری است، در جوامع انقلابی و مترقی ملی جای خود را به نظم صحیح و بی آلایش داده است.

بلکه نظم صحیح و بی آلایش ایجاب می کند، که گاهی راحتی و استراحت و حتی جان خود را فدای انسان های دیگر کنیم؛ مثلا پزشکی که ساعت های معینی را در مطب یا بیمارستان کار می کند اگر در پایان وقت یا خارج از آن با بیمار مشرف به مرگی روبرو شود و به عذر این که وقت تمام شده و مطب اداره و یا بیمارستان تعطیل است از معالجه ی او سر باز زند چنین نظمی نه تنها نظم نیست بلکه خیانت است خر نشد متأسفانه بسیار اتفاق می افتد که دکترهای معالج به اندک بهانه ای پست کار خود را (حتی در ساعت های اداری) خالی می گذارند و بیماران پشت در بیمارستان ها و... ساعت ها بلکه روزها سرگردان می مانند و ای بسا جان خویش را از دست می دهند.

نظم نباید تنها برای جلب درآمد بیشتر و تأمین مادیات باشد بلکه در تأمین معنویت و مسائل انسانی و اخلاقی به نظم و دقت بیشتری نیازمند هستیم.

انسان تنها یک ماشین نیست که فقط کار کند غذا بخورد و ساعتی برای تجدید نیرو به استراحت بپردازد نه بلکه او بیش از همه یک انسان است با دریائی از عواطف، احساسات، علاقه ها، نیازهای روحی و معنوی و با این اضافه که انسان برای این جهان آفریده نشده و به سوی جهانی وسیع و بی انتها یعنی عالم آخرت رهسپار می گردد و برای همیشه در آن جهان می ماند و روش و عمل او در این جهان سازنده ی وضع و چگونگی او در عالم آخرت خواهد بود.

بنابر این همان گونه که به نیازهای جسمی پاسخ می گوید لازم است برای

ص: 127

پاسخ به عواطف و خواست های معنوی و انسانی خود نیز برنامه ای منظم داشته باشد. هدف اسلام از نظم آن گونه نظمی است که به کمک آن مسلمان هم به زندگی دنیا و مادی خویش برسد و هم از زندگی انسانی و معنوی و اخروی خود باز نماند و هیچ یک را فدای دیگری نسازد.

امام ششم علیه السلام می فرماید: «از ما نیست کسی که دنیای خود را برای آخرت و آخرت خویش را برای دنیا ترک گوید» (1)

می دانیم که از دیدگاه اسلام دنیا زودگذر و بی دوام است و مسلمان باید در این فرصت کوتاه (عمر) برای تأمین نیازهای مادی و بهبود زندگی این جهانی خود و دیگران تلاش کند و در عین حال از جهان دیگر غافل نماند و برای زندگی جاودانه ی آخرت - که هدف اصلی است- حداکثر کوشش و بهره گیری را بکند رسیدن به این دو هدف در این فرصت زودگذر برای مؤمن جز با داشتن یک برنامه منظم، امکان پذیر نیست.

از این روست که روایات اسلامی مسلمانان را به کسب تجارت، حرفه کار و فعالیت تشویق و از زراندوزی و حرص در جمع آوری مال و ثروت باز می دارد و دستور می دهد که کسب روزی حلال و شایسته و نیک را پیشه سازید و صبحگاهان برای طلب روزی حرکت کنید. (2)

و نیز پیشوایان دین فرموده اند بیش از کسی که به کسب و کار اهمیت نمی دهد و کم تر از کسی که حرص می ورزد به دنبال روزی باش. (3) یعنی میانه روی را فراموش نکن تا نه به افراط دچار گردی و نه به سستی و تنبلی مبتلا شوی.

***

ص: 128


1- ﴿ لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ، وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ﴾، من لا یحضره الفقيه ج 2 چاپ نجف 1290 (ه- ق) ص 94
2- وسایل ج 12 ص 3 و 4 و ص 27
3- وسایل ج 12 ص 30

لازم است یادآور شویم آن چه در بالا خواندیم، (آثار نظم و تدبیر در بهتر زیستن و خوشبختی) با توکل منافاتی ندارد زیرا مفهوم صحیح تو کل آن است که یک مسلمان تا آن جا که قدرت دارد جزئیات کار را پیش بینی کند، مقدمات علل و اسباب ظاهری را فراهم سازد پی آمد و نتیجه اش را بررسی کند و سرانجام با اتکا به نیروی ایمان و به امید پشتیبانی خدا، دست به کار شود و برای جلوگیری از اضطراب، دودلی، نگرانی های وسوسه زا و یا حوادث احتمالی به خدا توکل کند و به اصطلاح با توکل «زانوی اشتر» را ببندد که گفته اند: «در توکل از سبب غافل مشو».

آری وقتی همه پیش بینی های لازم را کرد و مقدمات و وسایل را فراهم کرد و تصمیم گرفت آن گاه با توکل اقدام کند.

﴿فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكَّلِينَ﴾ (1)

«پس آن گاه که تصمیم گرفتی، به خدا توکل کن که خدا توکل کنندگان را دوست می دارد»

ص: 129


1- سوره آل عمران آیه ی 159

ازدواج

جوان ها هر کدام توانائی دارید همسر اختیار کنید زیرا ازدواج چشم را از نامحرم بهتر می پوشاند و پاکدامنی نیکوتری می بخشد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) (1)

جوانی و بروز غریزه

با فرا رسیدن بهار بلوغ و شکوفان شدن گل های جوانی، در ذهن پسران و دختران، احساسی پنهان و مرموز نسبت به جنس مخالف جوانه می زند که به موازات بارور شدن قوا، نیرومندتر می گردد و سرانجام به صورت میل و خواسته یی حتمی و شدید در می آید این غریزه ی نیرومند، همان غریزه و میل جنسی است.

نقش غریزه جنسی در جسم و جان

باید دانست:

1 - این میل تنها برای لذت جویی نیست بلکه خداوند به موجب حکمت خویش آن را وسیله ی تولید مثل و بقاء نسل قرار داده است، چه اگر این کشش

ص: 130


1- مستدرک الوسائل ج 2 ص 531 حدیث 21

و جاذبه در آدمی نبود تن به ازدواج نمی داد و در نتیجه نسل بشر به نابودی می گرایید شیرینی همین کشش و جاذبه است که زن و مرد را وا می دارد تا زحمات همسر گزینی و همسرداری و مسئولیت های گوناگون ازدواج را تحمل کنند.

2- غریزه ی جنسی یک خواسته ی طبیعی است که اگر پاسخ درستی به آن داده نشود ممکن است در جان و تن و تعدیل غرائز اثر نامطلوبی داشته .باشد به ویژه در این زمانه که وسایل تهییج و موجبات تحریک این غریزه از زمان های پیشتر، بیشتر است.

پس با توجه به اهمیت این غریزه باید در پاسخ به آن راهی را انتخاب کرد که این غریزه خود در مسیر تکامل انسان قرار گیرد آن چه مسلم است نمی توان این خواسته ی طبیعی را نادیده گرفت و بدان بی اعتنا ماند و نیز نباید آن را به کلی نابود کرد؛ چه دوام نوع انسان به آن وابسته است و هم نمی توان آن را بی قید و شرط آزاد گذارد و بی بند و بار شد؛ چه آدمی و جامعه را از راه صحیح زندگی انسانی بیرون می برد و به منجلاب سقوط های اخلاقی می کشاند و راه صحیح جز تن دادن به ازدواج و همسرگیری.

گروهی به غلط تصور کرده اند که اگر غریزه جنسی را در خود محکوم کنند و به حال تجرد و عزوبت به سر برند کار بجا و شایسته ای انجام داده اند. و حتى مجرد ماندن را فضیلت بزرگی پنداشته اند.

در صورتی که اسلام این کوشش را پسندیده نمی داند و مسلمان را موظف می سازد که در پرتو ازدواج و بهره یایی از لذت های آن تربیت فرزند و تحمل مشکلات آن فضیلت روحی و معنوی خویش را تحصیل و تکمیل کند و به همین منظور، تجرد و خودداری از زناشوئی را ناپسند دانسته و ازدواج را برای همه لازم تشخیص داده و آن را نیکو و مستحب معرفی کرده است. (1)

ص: 131


1- مراجعه شود به نکاح جواهر الكلام - نكاح حدائق - نكاح عروة الوثقى.

بنابراین معتقدات مسیحیت در مورد ازدواج- به پیروی از انجیل متی (1) و رساله ی پولس به کوزنتیان و شورای «الویرا»- که خودداری از زناشوئی را بهتر پنداشته اند در منطق اصیل قرآن و اسلام بی پایه و مردود است. در بین کاتولیک ها، گروهی بنام «گروه دینی»، به زعم خویش برای وصول به مقام قدس و تقوی از لذت جنسی صرف نظر می کنند... (2)

در کلیساهای غرب، کشیش ها راهب ها و راهبه ها نذر می کنند که مجرد بمانند و همسر نگیرند. در کلیساهای شرقی نیز، اسقفان تقریبا همیشه در میان روحانیونی انتخاب می شوند که ازدواج نکرده باشند و کشیشان پس از رسیدن به سمت کشیشی حق ازدواج ندارند و کسانی هم که قبلا ازدواج کرده اند اگر همسرشان بمیرد حق ازدواج ثانوی نخواهند داشت... (3) اما تا چه اندازه به تجرد خویش پایبندند و تا کجا به مقام قدس و تقوی رسیده اند و نیز در اثر این ممنوعیت ها دچار چه مفاسدی شده اند موضوعاتی است که محتاج به گفتن نیست و فعلا از بحث ما خارج است...

آن چه ما می خواهیم بگوییم این است که اسلام ازدواج را با شرایط آن با خدا و مقام قدس و تقوی ناسازگار نمی بیند بلکه می خواهد مسلمانان، فضیلت روحی خود را در ازدواج و مشکلات آن دریابند.

ارضاء غریزه از دیدگاه افراطی ها

برخی چون فروید و همفکران او راه افراط و تندروی را پیموده اند و با طرفداری از آزادی نامحدود غریزه، فحشاء و بی بند و باری را برای جامعه تجویز کرده اند. این ها یا از مفاسد بزرگ و زیانبار رهایی و افراط در غریزه ی جنسی آگاه نیستند و یا با آگاهی نقشه ای شوم برای مسموم ساختن ملت ها به ویژه

ص: 132


1- انجيل متى باب 19 ص 32 بند 12 - 11
2- ترجمه از مذهب کاتولیک نوشته ادوارد ک تیلور انتشارات مرکز تحقیقات ص 156 - 153، مخطوط و محفوظ در کتابخانه ی شخصی مؤسسه در راه حق قم
3- ترجمه از مذهب کاتولیک نوشته ادوارد ک تیلور انتشارات مرکز تحقیقات ص 156 - 153، مخطوط و محفوظ در کتابخانه ی شخصی مؤسسه در راه حق قم

برای نابودی جوانان مسلمان طرح کرده اند.

دقت کنید:

رهبران صهیونیزم، در تشریح و ترسیم سیاست جهانی یهود تصریح کرده اند:

«بر ما لازم است که در راه گسترش فساد اخلاق در همه جا سعی بیشتری نماییم تا بهتر بتوانیم قدرت به دست آوریم. فروید از ماست و او پیوسته مطالب جنسی را آشکارا نشر می دهد تا در نظر جوانان چیز مقدسی باقی نمانده یگانه اندیشه ی آن ها این باشد که غرائز جنسی خود را اشباع کنند و سرانجام انسانیت خود را از دست دهند»! (1)

اشتباه آنان که از افکار فاسد فروید تقلید می کنند در این است که تصور کرده اند اشباع نامحدود غریزه می تواند آن را آرام کند. اینان محدودیت غریزه و عواقب سوء آن را دیده و معتقد شده اند که قید و بند غریزه جنسی را به عصیان و انحراف می کشاند پس باید آن را آزاد گذاشت و به زن و مرد اجازه ی هر نوع تماس و ارتباطی را داد و توجه نکرده اند همان طور که ممنوعیت به طور مطلق، تولید عقده و انحراف می کند؛ آزادی بی قید و شرط جنسی نیز منحرف کننده و نکبت بار است و این رازی پوشیده نیست بلکه حقیقتی آشکار است که هم اکنون در جوامع شرق و غرب به روشنی نتایج آن را می بینیم.

گاهی نیز چون تمام خواسته های افراد بی بند و بار برآورده نمی شود. غریزه ی آنان بدتر و بیشتر سرکوب شده و دچار عقده های بزرگتر و زشت تری می شوند بنابراین برای آرامش غریزه جنسی باید از افراط و بی بند و باری نیز جلوگیری شود.

ارضاء غریزه از دیدگاه اسلام

اسلام با در نظر گرفتن نیازهای واقعی و فطری و با توجه به همه ی مصالح فرد و اجتماع برای ارضاء میل جنسی راهی را برگزیده که هم از مفاسد

ص: 133


1- پروتوكولات حكماء صهيون به نقل «کتاب آسمانی کدام است» ص 2

محدودیت ها و عقده های ناشی از آن به دور است و هم نتایج نکبت بار آزادی و بی بند و باری دامنگیر آن نمی شود.

اسلام از یک سو مسلمان را از تجرد و تنهایی و کناره جویی از اجتماع باز می،دارد و از سوی دیگر برای ارضاء میل جنسی- در حد نیاز طبیعی - ازدواج و همسرگزینی را پیشنهاد می کند و حتی در آن جا که خطر طغیان غریزه و انحراف باشد، ازدواج را واجب می داند ...

عزوبت از نظر اسلام

اسلام نه تنها مجرد ماندن و بی همسر زیستن را نمی پسندد، بلکه آن را درخور نکوهشی شدید می داند رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید: خوبان است من همسرداران و بدان آن عزب ها و بی همسرانند. (1)

عبدالله بن مسعود می گوید:

در یکی از جنگ ها در رکاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودیم و چون - همسرانمان همراهمان نبودند - از جهت جنسی به دشواری می گذراندیم؛ از آن حضرت پرسیدیم آیا جایز است غریزه ی جنسی را در خود به کلی از بین ببریم؟ آن حضرت ما را از این کار بازداشت... (2)

با توجه به خطرات سرکویی غریزه و عواقب نامطلوبی که به دنبال دارد - و از پیش بدانها اشاره شد - ارزش و اهمیت این نظریه، روشن تر می شود.

رهبانیت در اسلام

رهبانیت - (ترک دنیا و لذت ها) در اسلام مذمت شده و ممنوع است و مسلمانان می باید از آن بپرهیزند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید: ﴿ لَیْسَ فِی أُمَّتِی رَهْبَانِیَّهٌ﴾... (3)

ص: 134


1- بحار الانوار ج 103 ص 221
2- صحیح مسلم جزء 4 ص 130
3- بحار ج 70 ص 115

آن گرامی چون شنید یکی از یارانش - عثمان بن مظعون - زن و زندگی را رها کرده و به روزه گرفتن و شب زنده داری پرداخته است؛ خشمگین از منزل آمد و خود را به او رسانید و فرمود:

«خداوند مرا برای رهبانیت نفرستاده، بلکه مرا با دینی معتدل و آسان و بدون دشواری بر انگیخته است؛ من روزه می گیرم نماز می خوانم و با زنان نیز آمیزش دارم هر کس دین فطری مرا دوست دارد باید به سنت و روش من عمل کند؛ و ازدواج از روش ها و سنت های من است...» (1)

ازدواج در اسلام

در منابع اسلامی به ازدواج تشویق بسیار شده برای نمونه به این آیه از قرآن کریم توجه کنید:

از جمله نشانه ها و آیه های او (پروردگار) این که برایتان از خودتان همسرانی آفریده تا به آن ها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاده است... (2)

پس ازدواج از دیدگاه قرآن نه تنها پلیدی نیست بلکه وسیله یی است برای آرامش و سکون و مایه یی است برای محبت و مهر و راستی آرامش ازدواج را کسانی بیشتر درک می کنند که رنج تنهایی و نابسامانی مجرد زیستن را چشیده و از روح پرتلاطم و پریشان جوانان مجرد آگاه باشند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«جوان ها! هر کدام توانایی دارید همسر اختیار کنید زیرا ازدواج چشم را از نامحرم بهتر می پوشاند و پاکدامنی نیکوتری می بخشد...» (3)

و نیز آن گرامی می فرماید:

ص: 135


1- وسائل ج 14 ص 74
2- سوره ی روم آیه ی 21
3- مستدرک الوسائل ج 2 ص 531 حدیث 21

«هر کس ازدواج کند نیمی از دین خود را احراز کرده است.» (1)

آری، آن گاه که با ازدواج غریزه جنسی مهار شد و روح پر اضطراب جوان اعتدال و آرامش یافت حقایق زندگی را بهتر درک می کند و به سوی دین و سعادت خود سریع تر گام بر می دارد و برای رسیدن به این هدف بر همگان لازم است که با همکاری عمومی وسائل ازدواج و شرایط آن را فراهم سازند تا ،جوانان از جوانی پر نشاطی برخوردار شوند و در آغوش خوشبختی گل های مهر را ببویند... تا در بهار جوانی باران رحمت بر آن ها ببارد و پاکیشان را لکه ی گناهی آلوده نسازد و جانشان در ظلمات اندوه سرگردان نماند و دیدگانشان به هرزگی نگراید... تا غرورشان نشکند و شورشان به شر تغییر نیابد.

مشکلات ازدواج و راه حل آن ها

- در سال 1963 در ظرف یک سال 250 هزار کودک غیر قانونی در آمریکا متولد گردید (2)

- در سال 1969 طبق آمار اخیر امریکا، بسیاری از دختران مدارس امریکا سرمایه ی عفت خود را از دست داده اند و به بی بند و باری گراییده اند. (3)

- در آلمان پنج میلیون دختر از غصه نداشتن شوهر قصد انتحار و خودکشی کردند. (4)

- در فرانسه، از هر صد کودک هفت نفر آن ها غیر مشروعند (5) و در انگلستان از هر بیست فرزندی که متولد می شود یکی غیر قانونی است. (6) و در لندن، یکساله، پنج هزار سقط جنین صورت گرفته است. (7) و در سوئد که تنها

ص: 136


1- وسائل الشيعه ج 14 ص 5
2- نسل سرگردان ص 27
3- اطلاعات 49/4/18 ص 19
4- خواندنی ها شماره ی 56 سال 15
5- حقوق زن در اسلام و جهان ص 214
6- کیهان 40/2/24
7- کیهان 40/2/24

هفت میلیون جمعیت دارد، هر سال هفده هزار کودک نامشروع متولد می شود. (1) و ...

این ها سندهای زنده ی انحطاط فرهنگ غربی و نتایج شوم بی عفتی و بی بندوباری در جوامع بظاهر پیشرفته ی آن هاست.

بدیهی است اگر موانع راه ازدواج برداشته شود و پسران و دختران زودتر اختیار کنند این گونه فجایع از بین می رود متفکران غربی خود نیز نگرانند و دریافته اند که تنها راه حل همان است که اسلام توصیه کرده است «ویل دورانت» می گوید اگر راهی پیدا شود که ازدواج در سال های طبیعی انجام گیرد، فحشاء، بیماری های خطرناک، تنهایی بی ثمر و عزلت ناپسند و انحرافات که زندگی معاصر را لکه دار کرده است تا نصف تقلیل خواهد یافت. (2)

مشکلات ازدواج

1- مشکل اقتصادی و نبودن درآمد کافی.

در جهان کنونی بین بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی فاصله افتاده است همین امر موجب وحشت جوانان از ازدواج می شود و آن را همچون هیولایی در نظرشان مجسم می سازد و سنگینی بار اقتصادی جوان را ناگزیر می سازد که به این زودی ها تن به ازدواج ندهد.

رشد جنسی مانند سابق زود دست می دهد ولی رشد اقتصادی دیرتر می رسد، تأخیر ازدواج هم امری دشوار و غیر طبیعی می نماید و سرانجام شعله های شهوت سر بر می آورد و عوامل محیط نیز آن را دامن می زند و کف نفس مشکل می گردد.

از این رو ما به جوانان سفارش می کنیم که توقعات خود را در زندگی کاهش دهند و بدانند هیچ کس در آغاز جوانی تمام نیازمندی هایش به طور دلخواه

ص: 137


1- اطلاعات 49/10/10
2- اصول روانشناسی انگیزه های روانی ص 496 ترجمه ی ع - سبحانی

رفع نشده است باید با توجه به واقعیت های زندگی، زنجیر تشریفات نابجا را از دست و پای خود باز کنند چشم هم چشمی ها و تقلیدهای غلط را کنار بگذارند و همین که احساس کردند شرایط اولیه و عاقلانه ی ازدواج برایشان فراهم است اقدام کنند.

قرآن کریم می فرماید وسائل ازدواج پسران و دختران مجرد را فراهم آورید، چنان چه آنان تهیدست باشند خداوند به فضل خود آنان را بی نیاز می کند. (1)

2 - بالا رفتن هزینه ی ازدواج

مشکل دیگر، بالا رفتن هزینه ازدواج است زیاد شدن مهریه ها، توقعات بی جا و اشکال تراشی عروس ها و اولیاء آنان و تشریفات و پیرایه های دیگری که به ازدواج بسته اند جوانان را نسبت به زناشوئی بدبین و از اقدام به آن ناامید می.سازد آیا مسئول این سنت های غلط کیست؟

شایسته است دختران و پدران و مادرانشان، پیام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را بشنوند و با پیروی از آن واقعیت را دریابند و از هوا و هوس بپرهیزند.

آن گرامی فرمود: آن گاه که کسی (خواستگاری نزد شما آید که از اخلاق و دین او راضی هستید (و می پسندید) با او وصلت کنید، اگر سرباز زنید فتنه و فساد بزرگی در زمین روی می دهد... (2)

و نیز فرمودند: بهترین زنان امت من زیبارویان کم مهریه اند... (3)

امام صادق علیه السلام فرمودند: از برکت زن این است که کم خرج باشد... (4)

هم شأن بودن

یکی از علل توقعات بیجا و تشریفات غلط، نفهمیدن معنای «هم شأنی»

ص: 138


1- سوره ی نور آیه ی 32
2- وسائل ج 14 ص 51
3- وسائل ج 14 ص 78
4- وسائل ج 14 ص 78

است چه بسیاری از مردم چیزهایی را از ویژگی های هم شان بودن می پندارند که با جز پیرایه و تشریفات نیست و از آن چه ملاک همشان بودن واقعی است غفلت دارند. برخی می گویند چطور دخترمان را شوهر بدهیم!... هنوز یک شوهر ایده آل که از نظر زندگی، ثروت، مقام، فامیل، وسایل لازم و... هم شأن دخترمان باشد پیدا نکرده ایم.

گروهی هم که از این همه قید و بند به ستوه آمده اند گناه را به گردن اجتماع می افکنند و نمی اندیشند که خود ماییم که سازنده ی چنین اجتماعی هستیم.

در اسلام هم شان بودن برابری از نظر مال و مقام و دیگر جهات مادی نیست بلکه اگر دو نفر از نظر دینی و اخلاقی همانند باشند هم شأن یکدیگرند.

جویبر، مردی از اهل یمامه بود که در مدینه به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و به اسلام اعتقاد نیکویی پیدا کرد و چون مردی کوتاه نیازمند برهنه سیاه چرده و زشت منظر بود؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) بسیار از او دلجویی می کرد و نیز به فرمان آن گرامی، جویبر شب ها در مسجد می خوابید.

به تدریج بر شماره ی مهاجران و غریبان بی پناهی که خوابگاهی جز مسجد نداشتند افزوده شد.

به پیامبر (صلی الله علیه و آله) وحی شد که آنان را در جائی بیرون از مسجد مسکن دهد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به فرمان خدا عمل کرد و دستور داد برای (بی پناهان) جایگاهی جداگانه بنا کردند که بعدها «صفه» نام گرفت و آنان را بدین جهت اصحاب صفّه می نامیدند.

روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به رأفت و دلجویی در جویبر نگریست و به او پیشنهاد فرمود برای خود همسری برگزیند.

جویبر گفت: پدر و مادرم فدایت باد، کدام زن به همسری من رغبت می کند؟ به خدا قسم نه حسب و نسبی دارم و نه ثروتی و از زیبایی نیز بی بهره ام.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: اسلام رسوم جاهلیت را از میان برداشت آنان که در

ص: 139

آن هنگام ناچیز بودند اینک با گرویدن به اسلام عزیزند و آنان که در جاهلیت در پناه پول و قدرت و قبیله خود را عزیز می پنداشتند امروز (اگر به فرمان خدا سر فرود نیاورند) از ديدگاه اسلام بدبخت و سرافکنده و ناچیزند.

جویبر! انسان ها همه از سپید و سیاه و عرب و عجم، فرزند آدمند و آدم را خدا از خاک آفرید در رستاخیز بهترین آدمیان کسی است که فرمانبردارتر و پرهیزگارتر باشد. بنابراین هیچ یک از مسلمانان را امتیازی بر تو نیست مگر به تقوی و پرهیزگاری...

آن گاه فرمود: به خانه ی زیاد بن لبید که از اشراف قبیله ی خویش است برو و بگو رسول خدا مرا فرستاده است تا دخترت ذلفا را به همسری من درآوری.

جویبر به فرموده ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خانه ی زیاد بن لبید رفت و اجازه خواست و داخل شد و پیام پیامبر را رسانید...

زیاد با شگفتی پرسید: آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) ترا فقط به همین منظور فرستاده است؟

جويبر گفت: من بر رسول خدا دروغ نمی بندم.

زیاد گفت: ما دخترانمان را فقط به کسی تزویج می کنیم که هم شأن خودمان و از انصار بوده باشد؛ تو بازگرد تا من خود پیامبر را ملاقات کنم و عذرم را معروض دارم.

جویبر بازگشت در حالی که با خود می گفت به خدا قسم این رفتارتان با فرمان قرآن و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله) سازگار نیست...

ذلفا، دختر زیاد در گوشه ای ایستاده بود و گفتار جویبر را می شنید. پدر را به خلوت خویش خواند و جویا شد که: با جویبر چه می گفتی؟

زیاد گفت: جویبر به خواستگاری تو آمده بود و می گفت پیامبر فرموده است تو را به همسری جویبر درآورم!

ذلفا گفت: زود او را بازگردان، به خدا سوگند او بر پیامبر دروغ نمی بندد...

ص: 140

زیاد جویبر را باز گرداند و خود به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و گفت: پدر و مادرم قربانت باد جویبر چنین پیغامی از جانب شما آورده شما می دانید که ما جز به هم شأنمان دختر نمی دهیم...

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

جویبر مؤمن است و مرد مؤمن هم تر از زن مؤمنه و مرد مسلمان هم پایه ی زن مسلمان است ﴿الْمُؤْمِنُ كُفَرُ لِلْمُؤْمِنَةِ، وَالْمُسْلِمُ كُفُرُ لِلمُسلِمَةِ﴾... جويبر را به دامادی پپذیر و او را از خویش مران و بهانه میاور.

زیاد بازگشت و آن چه را که رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرموده بود به دختر باز گفت.

ذلفا با ایمان کامل از پدر خواست تا فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را عملی سازد و گفت: اگر نافرمانی کنی کافر می شوی!

زیاد چون دختر را بدین وصلت راضی و خشنود دید، جویبر را میان بستگان خود آورد و ذلفا را بدو تزویج کرد و چون جویبر خانه یی برای سکونت نداشت، خانه یی هم به او بخشید تا جویبر و ذلفا زندگی تازه ی خود را به آسودگی در آن آغاز کنند... (1)

***

باید یادآور شویم، آنان که طولانی بودن دوران تحصیل را موجب تأخير ازدواج و مانع آن می دانند در اشتباهند زیرا ازدواج نه تنها لطمه یی به تحصیل نمی زند، بلکه آسودگی و آرامش به دست آمده از زناشویی به تحصیل و ادامه ی آن کمک می کند. این که می گویند تا جوان مدرک تحصیلی نگیرد و کاری دست و پا نکند و اوضاع مالیش را سر و سامان نبخشد نباید ازدواج کند؛ حرف بی پایه و اساسی است؛ زیرا چنان که گفتیم موانع اقتصادی بیشتر زاییده ی سنت های غلط و خودساخته است. اگر خانواده ها به دستورات اسلام عمل کنند و سطح توقعات

ص: 141


1- اقتباس از فروع کافی ج 5 ص 341

را پایین بیاورند و دست از خرافات و چشم و هم چشمی ها بردارند؛ ازدواج که برای جوانان نیازمند مهلک و ترسناک جلوه می کند، آرام و ساده و دلپذیر می شود.

به تعبیر روشن تر اگر دانش پژوهان دست از خواسته ها و هوس های بی جا بشویند و ارزش های واقعی را از بنیان های خرافی و موهوم تمیز دهند و پدر و مادر دختران نیز با شناخت صحیح آداب اسلام و رسوم واقعی دین هر چه بیشتر سطح هزینه و مخارج و چشمداشت ها را کم کنند خود به خود راه ازدواج محصلین هموار شده و آنان می توانند در ضمن تحصیل اقدام به ازدواج نمایند.

ازدواج بدون تشریفات عروسی

راه حل دیگر برای ازدواج محصلین آنست که با انتخاب همسر مورد نظر، مراسم ازدواج شرعی و عرفی را انجام دهند ولی مراسم عروسی را پس از پایان تحصیل برگزار کنند و بدین ترتیب در طول مدت تحصیل از طغیان غرائز و انحرافات ناشی از آن مصون می مانند...

ازدواج موقت

راه دیگر برای آنان که نمی توانند از هم اکنون شریک زندگی خود را انتخاب کنند و یا ازدواج به گونه ای که یادآور شدیم برایشان مقدور نیست «ازدواج موقت» است...

برای آن که جوان از حریم عفت خارج نشود و در بحران های شدید دامن پرهیزگاری را از دست ندهد، ازدواج موقت (مدت دار) راه آسان و مشروعی است که او را از روابط نامشروع و مفاسد و نتایج شوم آن باز می دارد.

علی (علیه السلام) فرمود: «اگر عمر ازدواج موقت را نهی نکرده بود، جز انسان های بدبخت کسی مرتکب زنا نمی شد...» (1)

ص: 142


1- وسایل ج 14 ص 440 کسانی که خواستار راهنمایی بیشتری هستند به جزوه ی (ازدواج در اسلام) از نشریات در راه حق مراجعه کنند.

دانش امروز و متفکران غربی که از انحطاط جوامع خود رنج می برند نیز ازدواج موقت را پذیرفته و به این اصل اسلامی سر فرود آورده اند:

برتراند راسل، بعد از بررسی مشکلات جنسی دوران جوانی می نویسد: «راه صحیح برای حل این مشکل این است که قوانین مدنی برای این بخش حساس از عمر یک نوع ازدواج موقتی را برای دختران و پسران روا دارند که موجب تحمیل بار مشکلات زندگی عائلی و ازدواج دائم نباشد و در عین حال ایشان را از مفاسد مختلف و اعمال نامشروع و تحمل رنج روحی بار گناه و تخلف از اصول و قوانین و نیز از بیماری های گوناگون محفوظ دارد... »

***

در پایان به همه جوانان مجرد (دختران و پسران) سفارش می کنیم پیش از ازدواج آگاه و بیدار باشند تا غریزه ی جنسی اختیار و آزادیشان را سلب نکند و آنان را برده و بنده ی هوس ها نسازد.

جوانان، نخست باید بکوشند با توجه به خداوند اراده و تقوی (خودداری) را در خود نیرومند سازند، زیرا شرط اصلی در پاک ماندن تقوای درونی انسان است و چه بسا اگر در جوان نیروی تقوی نباشد حتی بعد از ازدواج نیز هوس ها و خواهش های شیطانی او را به هرزگی و ناپاکی بکشانند.

مولای ما امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: بر نیروی شهوت، پیش از آن که نیرومند شود پیروز شو چه اگر نیرومند شود بر تو حکومت می کند و تو را (تا دیار پستی و خواری) می کشاند و آن گاه دیگر توان ایستادگی در برابرش را داری... (1)

و نیز همان گرامی فرمود مغلوب شهوت از برده خوارتر است... (2)

ص: 143


1- غرر الحكم طبع نجف ص 224
2- غرر الحکم ص 218

به امید آن که جامعه ی انقلابی ما با پیاده کردن نظام اسلامی و با چنگ زدن به تعلیمات اصیل مذهب، هر چه زودتر همه ی موانع ازدواج بموقع جوانان را از میان بردارد و بر همه ی تشریفات غلط و رسوم و آداب دست و پا گیر- که در شرایط طاغوتی و یا از سوی دست های پنهان و آشکار استعمار تحمیل شده اند- خط بطلان بکشد و سپاس خدای را که طلیعه ی انوار اسلام از هم اکنون در زندگی جوانان دیده می شود و در همین مدت کوتاه که از انقلاب مقدس اسلامی می گذرد نمونه هایی راستین از «ازدواج اسلامی» جوانان را شاهد بوده ایم که در کمال عفت و تقوی و بدور از تشریفات غلط زندگی مشترک را آغاز کرده اند.

ص: 144

لذت جویی و بی بند و باری

فاجعه اندلس

تاریخ را ورق می زنیم و رویدادهای اسلامی را می خوانیم:

در نیمه ی دوم نخستین قرن هجری (1) شبه جزیره ی زیبای اسپانیا (2) به دست مسلمانان فتح و دروازه ی اروپا به روی اسلام گشوده شد. مسلمانان در طول 8 قرن تمدنی بس شگرف در اسپانیا به وجود آوردند که هنوز دست زمان با گذشت سالیان نتوانسته است آثار آن را به کلی محو کند و هنوز تاریخ نویسان با شگفتی فرازهای گوناگون این تمدن را بررسی و تحسین می کنند... با بسط اسلام در اسپانی، سران مسیحی دریافتند که در برابر امتیازات همه جانبه ی اسلام، مسیحیت در خطر زوال و نابودی است و دریافتند که ملل دیگر کشورهای اروپایی نیز که در چنگال توحش و خرافات مسیحیت اسیر بودند، با دیدار نور زندگی ساز آفتاب اسلام در اسپانیا ممکن است به تدریج دست از مسیحیت بشویند و سعادت و رفاه خویش را در پرتو اسلام بجویند.

پس مسیحیت و سران روحانی آن که منافع و بقاء خویش را در خطر

ص: 145


1- فتوح البلدان ص 232
2- مسلمانان سرزمین اسپانیا را «اندلس» می نامند، خوانندگان می توانند برای آگاهی از چگونگی فتح اسپانیا به کتاب «اندلس سرزمین خاطره ها» مراجعه کنند.

می دیدند به کمین نشستند و با کینه یی بی تسکین به طرح نقشه های شوم و فریبنده برای نابودی مسلمانان اندلس پرداختند.

آنان در ابتدا با زمامداران بی خبر اندلس پیمانی بستند که به موجب آن امتیازاتی از قبیل:

1 - آزادی مذهب

2 - آزادی تعلیم و تربیت

3- توسعه ی روابط بازرگانی

به مسیحیان داده شد دشمن از این پیمان حداکثر استفاده را برد و با رخنه در اجتماع اسلامی اندلس با جوانان مسلمان ارتباط مستقیم برقرار ساخت و با استفاده از ماده ی دوم قرارداد (آزادی تعلیم و تربیت) به آموزش جوانان مسلمان پرداخت و برای ایشان تفریح گاه هایی ترتیب داد که در آن دختران مسیحیا با شور و شراب از ایشان پذیرایی می کردند...

با تعلیم آیین مسیحیت، پایه های عقیده و ایمان جوان مسلمان سست شد و باهم آغوشی دختران مسیحی، نیروهای اخلاق اسلامی در توده ی جوان فرو ریخت. (1) جوانی که تا چند صباح پیشتر به اصول و به پاکی و تقوی و به حقیقت آیین خویش پابند بود و در دفاع از ایمان و سرزمین اسلامی جان خود را ارجی نمی نهاد اکنون در غرقاب شهوت پرستی و لذت جویی چنان فرو رفته بود که دیگر ایمانی جز رویای زیبارویان مسیحی در دل و شوری جز خمار شراب در نداشت.

و بدین سان بود که فاجعه آغاز شد و دشمن که بالبخند دوستی پیش آمده بود ناگهان تیغ دشمنی برکشید و از سستی و ضعف مسلمانان استفاده کرد و با همراهی عوامل دیگر به قتل عام مسلمانان پرداخت و به اسلام در اسپانیا پایان داد.

***

ص: 146


1- اقتباس از تفسیر طنطاوی جلد 21 ص 180 - 182

این برنامه ی شوم تنها در اندلس پیاده نشده است هم اکنون نیز مؤثرترین وسیله ایست که استعمارگران کهنه و نو برای کوبیدن جوامع اسلامی از آن بهره ها می گیرند و مسیر ناهموار هدف های پنهانی خود را با آن هموار می سازند.

استعمار در هر زمان و هر مکان ابتدا کوشش می کند جلوی هر گونه فعالیت اصیل و سازنده ی فکری را بگیرد و برای این منظور انسان ها را به جای فکر کردن به مسائل جدی و به جای اندیشیدن به مسؤولیت ها به سرگرمی و تفریح های مبتذل و غیر سازنده و به بی بندوباری و شهوت پرستی وا می دارد و چون جامعه یی به این راه افتاد دیگر استعمارگران را خیال آسوده است.

استعمار برای باقی ماندن خویش در هر ملتی جوانان را بیشتر از سایر طبقات هدف قرار می دهد زیرا جوان هم خام تر است و هم به غفلت و بی بند و باری و لذت جویی مایل تر و هم جوانانند که جامعه ی فردا را می سازند، پس بهترین جای پا برای هر مهاجم استعمارگر فکر و روح جوانان خواهد بود.

اگر استعمار در جامعه یی بتواند دیواری از انواع سرگرمی های تباه کننده در پیش روی جوانان بنا کند که جوان در ظلمت آن از آفتاب تکامل معنوی خویش محروم بماند دیگر راه برای دشمن هموار و استعمارگر بر مرکب مراد سوار است.

انسان تک بعدی

در این جا این سؤال پیش می آید که:

آیا می توان از رشد و تکامل اندیشه جلوگیری کرد؟

آیا می توان انسان (تک بعدی) ساخت که جز به غریزه به چیز دیگری نیندیشد؟

در پاسخ این سؤال ابتدا به این کلام از امیر مؤمنان على عليه السلام توجه کنید که می فرماید:

« خرد و شهوت ضد یکدیگرند دانش نیرو دهنده ی خرد و هوس ها

ص: 147

زینت بخش شهوتند انسان در کشاکش این هر دو گرفتار است هر کدام پیروز شوند به همان سو کشیده می شود.» (1)

بنابراین فریب جوانان برای دست های پنهان استعمار بسیار آسان است چرا که غریزه جنسی در ابتدای جوانی بارور شده و به طور طبیعی به تکامل خویش می رسد ولی تا رسیدن به تکامل عقل سال ها وقت و تجربه لازم است؛ و در این سنین اگر تمام توجه جوان به غریزه جنسی باشد و از خارج نیز وسایل تحریک او فراهم گردد شکست، خرد در او حتمی و گریز ناپذیر است و در این حال جوان چون مزرعه ی آماده ایست که دانه های رنگین فساد را به راحتی می پذیرد و در خویش می پرورد و بارور می سازد و دریغا دریغ که خرد آن زمان از راه می رسد که دیگر از مزرعه ی جان جوان جز کویر بی حاصلی بر جای نیست و بدین ترتیب جوانی که از آغاز بلوغ تنها پاسخ خواسته های غریزه ی جنسی را می،دهد در قلمرو جان وی تنها این غریزه حکمفرماست و از رشد و تکامل فکر و اندیشه باز می ماند و وسایل فنا و نابودی خود را فراهم می سازد و چنین است که انسانی (تک بعدی) بار می آید...

و باز این کلام را از علی علیه السلام بشنوید که می فرمود:

پیروزی شهوت، بزرگ ترین نابودی و هلاکت است. » (2)

آری انسانی که در منجلاب لذت جویی و بی بندوباری غوطه می خورد و خوشبختی را در ارضای نامحدود غرایز می جوید کجا می تواند به ندای وجدان و فرمان خرد که بار تعهد و مسؤولیت را بر دوش او می گذارد پاسخ دهد؟

انسانی که در محیط عفن لذت جویی تنها به شهوترانی و پر کردن شکم می اندیشد ممکن نیست که مشکلات فردی و اجتماعی دیگران برایش مفهومی داشته باشد.

جوانی که هر شامگاهان با رویای هم آغوشی تصویرهای رنگی به خواب

ص: 148


1- مستدرک جلد 2 ص 287 باب 9
2- غرر الحکم ص 223 سطر 14

می رود و بامدادان نیز با همان خیال سر از خواب بر می دارد هرگز نمی تواند دردهای زمان خویش را بشناسد و به درمان آن ها بکوشد!

جوانی که با خواندن نوشتارهای هوس انگیز و اندیشه کش مغز و چشم خویش را پر می کند، کجا فرصت و حوصله آن دارد که نوشته های سازنده و رشد دهنده را بخواند؟!

آن که شب ها را در میان میگساران و در آغوش روسپیان به روز رساند و در راه تأمین لذت جویی های پلید خویشگاه انسان هایی را نیز لگدمال کند...کجا می تواند با انسان کشی مبارزه کند و انسانیت را زنده سازد؟

آری، آنان که همه ی وجود خویش را به خدمت شهوت گرفته اند و برده وار لذت جویی و آزادی بی قید و شرط جنسی را پذیرفته اند در حقیقت خدمتگزاران بی مزد و پاداش استعمارگرانند که جان خود و جامعه ی خویش را به نابودی و هلاکت می کشانند. به همان گونه که در اندلس، جوانان بی بند و بار مسلمان، با گردن نهادن به نقشه ی دشمنان و با غوطه خوردن در شراب و شهوت دشمن را یاری کردند و خود و اسلام را تباه و نابود ساختند و خاطره ی جانکاه آن فاجعه را برای همیشه در دل های مسلمانان جهان باقی گذاشتند... و این پایان غم انگیز سرنوشت حتمی همه جوامعی است که در شهوت و فساد فرو رفته و از اندیشه و خرد به دور بمانند.

پس دریافتیم که دست استعمار با رواج بازار شهوت و عیاشی راه رشد کری انسان ها را می بندد و جامعه یی می پرورد با افرادی (تک بعدی)، افرادی که تنها به خواسته های غریزی و به ارضای غرایز می اندیشند و به همین منظور استعمار پشتیبان مسلم مرام هایی است که آزادی بی قید و بند جنسی را تجویز می کنند.

رهبران صهیونیست جهانی می گویند:

«ما باید کاری کنیم که اخلاق در همه جا ویران شود تا راه سیطره ی ما در آن جا باز گردد

ص: 149

فروید از ماست و به زودی روابط جنسی زن و مرد چنان آشکار و بر ملا انجام می شود که در نظر جوان دیگر هیچ چیز مقدسی مفهوم نداشته باشد» (1)

این بررسی کوتاهی بود از یک بیماری که جامعه ی ما نیز پیش از انقلاب مقدس اسلامی سخت گرفتار آن بود و هنوز برخی از عواقب و آثار آن دیده می شود و مکتب های انحرافی و دشمنان خارجی و مزدوران داخلی آنان می کوشند که همان انحرافات را از نو زنده کنند و گسترش دهند و بر امت مسلمان ما لازم است که هشیار باشند و با تمام قوا با چنین کجروی ها و انحرافات مبارزه کنند.

اینک ببینیم بر این بیماری خطرناک درمانی تواند بود؟:

بدیهی است که خدا ما را برای نابودی و نیستی نیافریده و به ما نیرویی عطا فرموده که با آن هم خوبی را می شناسیم و هم زشتی و پلشتی را در می یابیم؛ و مسلما هر انسان آزاد است که راه راستین را در پیش گیرد و با رستن از پلیدی ها رستگار شود و یا به بیراهه ی کژی و انحراف روی آورد و خویشتن را در چاه گمراهی و هلاکت سرنگون سازد.

قرآن عزیز گویای همین حقیقت است آن جا که می فرماید:

«سوگند به جان و به آن که جان را مرتب و کامل ساخت، پس بدی ها و پرهیزگاریش را به او الهام کرد...» (2)

و آن جا که می فرماید:

«... و دو راه خوبی و بدی را به او (انسان) نشان دادیم» (3)

و از سوی دیگر، خداوند پیامبران پاک را نیز به راهنمایی انسان ها برانگیخت تا خرد مردمان را یاری دهند و با تعالیم خدایی خویش بشر را به راه سعادت رهنمون شوند؛ و این دیگر وظیفه ی خود ماست که فرمان خرد و ندای وجدان و راهنمایی پیشوایان راستین را به جان پذیرا شویم و زمینه را برای

ص: 150


1- سیمای جهل در غرب ص 149
2- سوره ى والشمس آیه 8 - 7
3- سوره ی بلد آیه ی 10

شكوفا ساختن انسانیت در خویش آماده سازیم.

خدا می فرماید:

«همانا رستگار شد آن که جان خویش را (از پلیدی ها) پاک ساخت». (1)

اما آگاهیم که در هنگامه ی فشار غریزه ها و به ویژه غریزه ی جنسی، پایداری آسان نیست مگر برای آنان که در جان خویش از ایمان سدی ساخته اند و بر گرد خویشتن از وجدان راستین مذهبی حصاری بر آورده اند گرامی پیشوای پنجم امام باقر علیه السلام می فرماید: «مؤمن (آن که واقعا به خدا ایمان دارد) از کوه هم پایدارتر است؛ زیرا کوه نقصان می یابد اما مؤمن نقصان ناپذیر است». (2)

آری تنها مؤمنان واقعی هستند که در برابر طوفان وسوسه و هوس چون کوه پایدار می مانند و اصولا برای کنترل غرایز و تعدیل آن تنها خرد و دانش و وجدان اخلاقی کافی نیست بلکه باید از وجدان مذهبی که در سرشت آدمی ریشه یی اصیل دارد بهره مند شد؛ و می توان گفت در هنگامه ی درگیری شهوت و هوس با عقل تنها وسیله ی نجات همان ایمان است و هر چه ایمان نیرومندتر باشد ایستادگی انسان هم در برابر طغیان غرایز بیشتر خواهد بود.

چه خوبست جوان که به اقتضای سن بیشتر از دیگران در معرض حملات غریزه است بیش از هر چیز دیگر وجدان مذهبی خویش را تقویت کند و در جان خود از ایمان راستین، سدی استوار در برابر موج های توفنده ی غرایز بسازد؛ و در این راه یقینا خدای بزرگ نیز او را یاری خواهد کرد زیرا:

«اوست که آرامش را به دل های مؤمنان فرو می فرستد تا ایمانی بر ایمانشان افزون سازند...» (3)

***

ص: 151


1- سوره والشمس آیه ی 9
2- کافی جلد 2 ص 241
3- سوره ی فتح آیه ی 4

ما در این نوشتار و نوشته های دیگر بر آنیم که از هر گونه شعار و ذهنیت به دور بمانیم و برای اثبات آن که یک جوان می تواند در راه هدف و ایمان از لذت های گذران در گذرد گوشه یی از تاریخ پر افتخار اسلام را بازگو می کنیم:

«حنظله» شب را انتظار می برد شب عروسی را شبی را که قرار بود پای به حجله بگذارد، اما اوضاع عمومی مدینه به هیچ وجه با شادی او همراه نبود.

مردان مبارز و مسلمان همان روز آماده ی حرکت به سوی «احد» بودند؛ به فرمان پیامبر عزیز (صلی الله علیه و آله) بسیج عمومی اعلام شده بود هر مرد که توان برداشتن اسلحه و جنگ داشت به قانون اسلام می بایست آماده ی نبرد شود. شهر پر جنب و جوش بود، و بسیجی پرخروش در کار بود زنان و کودکان نگران بودند و خبرهایی که می رسید همه از انبوهی دشمن حکایت می کرد و هر چه بود سپاهیان اسلام در برابر دشمن اندک بودند و شتابی پر اضطراب مردان را به آراستن اسلحه و زاد و توش جنگ وا می داشت...

همه فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را برای خروج از شهر و مقابله با دشمن ستیزه جو شنیده بودند و در هر خانه اگر صحبتی بود تنها صحبت از نبرد فردا بود و نتایج نبرد و امیدها و نگرانی ها...

«حنظله» پیش از آن که صحبت از جنگ باشد مقدمه ی عروسی را فراهم ساخته بود و خاندان عروس و داماد آماده ی برگزاری این عروسی بودند، از سویی به عروسی و نشاط آن می اندیشید و از سوی دیگر فرمان ایمان بود که او را به جای لباس عروسی به پوشیدن اسلحه جنگ فرا می خواند... پس به خدمت پیامبر شتافت، و با جانی آکنده از انوار ایمان به عرض رسانید:

یا رسول الله ! امشب شب عروسی منست، اگر اجازه دهید یک امشب را در مدینه بمانم تا عروسی برگزار گردد و صبحگاهان مرا در صفوف دیگر برادران مسلمان در نبرد خواهید دید...

پیامبر اجازه داد که حنظله شب را در مدینه بماند.

حنظله به خانه آمد؛ اگر چه شهر در تب جنگ می سوخت اما در خانه ی

ص: 152

حنظله موقتا شادی عروسی حکمفرما بود... شب به پایان آمد و با برآمدن سپیده حنظله آماده ی رفتن به میدان شد؛ عروس چهار تن را گواه گرفت که اگر فرزندی بیاورد از حنظله است و حنظله گواهی آنان را تصدیق کرد و با شتاب به سوی (احد) به راه افتاد.

سپاهیان گرم نبرد بودند که (داماد) از راه رسید و بر دشمن یورش برد و پس از نبردی مردانه شربت شهادت نوشید... درود خدا بر او باد. (1)

این تصویری است از چهره ی جوانی که دلش از ایمان لبریز بود و در راه ایمان و اسلام به آسانی از زندگی نوین خود چشم پوشید و در عنفوان جوانی و در هنگامه ی عیش و کامرانی، مرگ در راه ایمان را، بر زندگی و لذت زودگذر ترجیح داد.

به امید آن که همه ی جوانان مسلمان ما خود را این گونه بسازند تا بتوانند در راه هدف و ایمان و سامان دادن به جهان اسلام از لذت ها و بی بند و باری های ویرانگر چشم بپوشند.

ص: 153


1- مستفاد از بحار چاپ جدید ج 20 ص 57 و 58

قمار یک بازی تخدیری

بازی های تخدیری و اهریمنی

چرا به جای ورق و.... به کتاب و مطالعه نپردازیم و به جای میز قمار، کنار ميز لابراتوار و آزمایشگاه ننشینیم؟

چرا به جای بازی با نرد و شطرنج به حل معادلات ریاضی و مسایل فکری و علمی نیندیشیم؟

چرا عوض نقشه کشی در برد و باخت و خالی کردن جیب حریف نقشه ی پیشرفت و پیروزی در مسایل حیاتی را ترسیم نکنیم؟ و به کشف علل شکست و عقب ماندگی نپردازیم؟

چرا به جای بازی های ناسودمند به کارهای سودمند نپردازیم و راه صحیح و اصولی زیستن را نپیماییم؟

و چرا؟...

استعمار فکری

ارزش انسان به نیروی مری اوست هر چه فکر برتر و اندیشه فراتر باشد، شخصیت انسانی ارزنده تر و مهم تر خواهد بود.

اگر اندیشه و بینش از جامعه یی رخت بر بندد، دیری نمی پاید که هستی آن

ص: 154

جامعه نیز در خطر زوال و نابودی قرار می گیرد زیان های مالی زیان های ناچیزی است و از دست دادن ذخایر معنوی زیانی است که هرگز نمی توان آن را با از دست دادن ثروت ها و زیان های مالی مقایسه کرد.

جامعه یی که تنها ثروت را از دست داده ولی نیروی تفکر و اندیشمندی را دارا باشد به زودی می تواند با به کار انداختن نیروها و اندیشه ها زیان های مالی را جبران و شوکت و شکوه گذشته را بازیابد.

مغزهای متفکر و اندیشمند گران بهاترین اندوخته و سرمایه های هر ملت است اگر اندیشمندان نباشند هیچ اجتماعی روی رستگاری نمی بیند.

استعمارگران در هر زمان و موقعیتی با لباس تازه یی رخنه می کنند در گذشته بیشتر به استعمار نظامی، سیاسی و اقتصادی ملت ها می پرداختند و اکنون تلاش و کوشش سازمان هایشان بر آنست که اندیشه ی ملت ها را قبضه کنند تا از آنان مردمی بسازند که افکارشان کپیه ی خواسته های استعمارگران باشد و در تمایلات و تلقینات آنان بیندیشند و بدین ترتیب بردگان واقعی و مسير مصرف کنندگان سرگرم و سر به زیری باشند.

بهترین گواه آن چه گفتیم وضع آشفته ی ملت های جهان سوم و به ویژه ملل تحت نفوذ غرب است و می بینیم که عیاشی، سکس، شکم پرستی، شهوترانی، و سرگرمی های تخدیری در این گونه ملت ها رواجی سرسام آور دارد و مهم ترین مسایلی که به آن می اندیشند همین هاست و این ها همه ره آوردی است که دست های استعمار سخاوتمندانه به ایشان تقدیم کرده است و در سایه ی شوم همین درخت فساد است که فرصت ها و نیروهای فکری و بدنی آنان به بیهوده از دست می رود، و در زبونی و عقب افتادگی خویش هر چه بیشتر فرو می روند...

بازی های موسمی، تاسیس کلوپ ها و باشگاه های غیر مفید نیز نموداری از همین وضع پریشان و اسف آور است.

می بینیم که چگونه این برنامه های مبتذل و سرگرمی های تخدیری را در سطح جهانی رواج می دهند و چه با اهمیت تلقی و با آب و تاب دنبال می کنند، و در

ص: 155

این رهگذر چه زیان هایی که دامن گیر ملت ها می شود و چه نیروها و فرصت هایی که ضایع می گردد...

نقشه ها را به گونه یی طرح کرده اند که در ذهن جوان آن اندازه که ورزش و مسابقات ورزشی اهمیت دارد مسائل علمی و مسابقات در زمینه های دانش اهمیت نداشته باشد و اصولا جوانان را به مسیری بکشانند که به ورزش و مسابقات ورزشی به صورت یک هدف بنگرند نه یک وسیله و در رژیم طاغوتی گذشته شاهد بودیم که عموما ارج و احترام و شهرتی که یک قهرمان ورزشی داشت هرگز برای یک استاد و دانشمند قائل نبودند.

این ها همه برای آنست که ملت ها کم تر بیندیشند و یا هرگز فرصت اندیشیدن نداشته باشند و نتوانند پیرامون مشکلات زندگی و عوامل آن و مسایل حیاتی دیگری که در سرنوشتشان مؤثر است دقت کنند و مغز خویش را برای درمان و چاره ی آن به کار گیرند...

آری، خطرناک ترین نوع استعمار استعمار فکری است.... در این گونه استعمار افکار و نیروی دماغی جامعه را تخدیر می کنند و افراد را بی اراده بار می آورند و ملتی که بدین گونه استعمار مبتلا باشد برده وار برای دشمنان خویش کار می کند و کورکورانه در راه تحصیل منافع و مقاصد شوم استعمارگر می کوشد.

قمار یک بازی تخدیری است.

از بازی هایی که با عنوان فریبنده ی ورزش فکری بر مفاسد آن سرپوش گذاشته و در سطحی جهانی به توسعه ی آن پرداخته اند قمار است اگر آمار دقیقی در دست بود می دیدیم که چه نیروهای ارزنده یی بیهوده در این راه تلف می،شود و چه فرصت هایی در خلال این وقت گذرانی ها از دست می رود.

وقت ها و فرصت های پرارزشی که در کشورهای عقب افتاده و زیر سلطه ی استعمار در کلوپ ها و سر میزهای قمار نابود می شود و میزان زیان های این

ص: 156

سرگرمی های تخدیری را آن گاه به خوبی در می یابیم که بیندیشیم اگر این فرصت ها و نیروهای فکری به جای آن که تباه شود صرف مطالعه و یا تمرین و آزمایش در علوم و یا کار و صنعت می شد چه بهره های بزرگی به بار می آورد.

با بررسی زندگی مردان بزرگ به روشنی در می یابیم که پیروزی های خود را مرهون آن بوده اند که وقت را بیهوده از دست نمی دادند تا آن جا که در زندان نیز بیکار نمی ماندند و از فراغت و فرصت حداکثر استفاده را می بردند و حتی برخی از آثار بزرگ خویش را در همین گونه فرصت ها تألیف و تنظیم کرده اند.

«شهید اول، جمال الدین مکی فقیه بزرگوار و مجاهد عالی قدر شیعه در سال 734 هجری ،متولد و در سال 786 هجری شهید گردید.

این بزرگ مرد تألیفات گرانمایه یی دارد که از آن جمله کتاب «لمعة الدمشقيه» یکی از بهترین کتاب های درسی فقه شیعه است، کتاب «لمعه» را شهید در زندان تألیف کرد و اصولا موفقیت این دانشمند به خاطر آن بود که قدر عمر خویش را می شناخت، و می کوشید تا وقت را به بیهوده از دست ندهد. (1)

تاریخ دانشمندان از این گونه کوشش های سازنده و بهره برداری از فراغت ها - حتی در زندان ها- بسیار دیده می شود و هم اکنون زندگی رهبر عالی قدر انقلاب حضرت آیة الله العظمی امام خمینی بهترین نمونه ی زندگی چنین بزرگوارانی ،است رهبر گرامی امت با وجود آن که هشتاد سال از عمر را پشت سر گذاشته اند و در چنین سنی هر انسانی به استراحت نیازمند است در عین حال شبانه روز کم تر از 5 ساعت استراحت می کنند و سایر ساعات را تماما به اداره ی امور و ارشاد و رهبری و رسیدگی به کارها و یا به عبادت مشغولند... بنابراین دستاویز سرگرمی جز دامی برای ربودن و از بین بردن وقت ها نیست و بسیاری از چیزهایی که به عنوان سرگرمی معرفی می شوند نه تنها برای رشد فکری سودمند نیستند بلکه خود زیان های بسیاری دارند که از آن جمله اند زیان های اقتصادی، از دست رفتن فرصت ها و اندیشه ها، خدمت به استعمار و استثمار، عملی ساختن

1 - ص: 157


1- مقدمه ی بحار ج 1 ص 122 و روضات الجنات ج 7 ص 10

آرمان های دشمنان که ناخودآگاه افکار را در جهت منافع خود سوق می دهند و نیروی درست اندیشیدن را از ملت ها می ربایند و زمینه را برای هدف های شوم خویش آماده می سازند.

ارزش فکر از دیدگاه اسلام

اگر منصفانه داوری کنیم در می یابیم که چرا اسلام این همه اندیشه و اندیشیدن را ارج می نهد زیرا تنها در پرتو درست اندیشیدن و با عملی ساختن اندیشه های درست است که می توان به فرازهای عالی پیشرفت های مادی و معنوی دست یافت؛ مسلما ملت های پیشرفته در سایه افکار اندیشمندان خویش مدارج تعالی و ترقی را پیموده اند حتی مقربان درگاه خدا و مردان الهی نیز با ژرف اندیشی و با معرفت حاصل از تفکر عمیق به مقامات بلند معنوی و به قله های نورانی قرب و پاکی رسیده اند.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: یک ساعت اندیشیدن از یکسال عبادت برتر است. (1)

با توجه به ارزش اندیشه و نقش حساس آن در سرنوشت فرد و اجتماع است که اسلام هر کاری را که موجب تخدیر فکر و اتلاف وقت باشد ناپسند می داند و به همین منظور و مصالح دیگر اسلام» با «لهو و لعب» مبارزه می کند.

قمار از بازی هایی است که در قرآن صریحا نکوهش شده و خداوند به روشنی عواقب شوم و خطرناک این بازی اهریمنی را بیان فرموده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ نَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴾ (2)

ص: 158


1- بحار ج 71 ص 326 - 327
2- سوره ی مائده آیه ی 90 - 91

ای کسانی که ایمان آورده اید! همانا «شراب» و «قمار» و «بت ها» و «ازلام» (1) پلید و از کارهای شیطان است، از آن ها دوری کنید تا رستگار شوید. شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما بغض و دشمنی بیفکند و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد آیا شما از این پلیدی ها دست بردار هستید؟»

در این آیه علاوه بر آن که قمار پلید و زشت و همسنگ دو گناه بزرگ - شراب و بت پرستی - یاد شده به دو نکته نیز اشاره شده است که ذیلا توضیح می دهیم:

1 - قمار عامل تفرقه و دشمنی است، اگر دقت کنیم در می یابیم که در هر «باخت» برای بازنده حسرت و تأثر و در نتیجه بغض و نفرتی نسبت به برنده وجود دارد و در هر «برد» برای برنده شوق و حرصی جهت چپاول بیشتر بازنده و مآلا بی اعتنائی به حقوق دیگران به وجود می آید و این ها همه مؤثرترین وسیله ایست که می تواند دوستی ها و همبستگی ها را نابود سازد و به جای آن نفاق و بغض و کینه قرار دهد.

چه بسیار اتفاق افتاده که دوستان صمیمی و یاران دیرین در پایان قمار با نفرت و دشمنی از هم جدا شده اند و حتی گاهی به جنگ و ستیز و ضرب و قتل یکدیگر نیز دست یازیده اند نشریه انجمن «امور همگانی نیویورک» که خود سند مدون گوشه یی از فاجعه های اجتماعی غرب و انحطاط روزافزون فرهنگ و تمدن غربی است، می نویسد:

«در شهرکی از نیوانگلاند، یک نفر سرب کار که زندگیش از همه بهتر بود به یک رشته بازی های سنگین «پوکر» گرفتار شد و برای جبران باخته های خود همچنان به بازی ادامه داد تا سرانجام در اثر بدهی و سهل انگاری شغل کاملا پیشرفته ی خود را از دست داد او به یکی از دوستانش گفت: نمی توانم خودم را نگهدارم باید انتقام خود را بگیرم.» (2)

ص: 159


1- اعراب قبل از اسلام برخی از اموال مشترک را به وسیله ی (ازلام) یعنی چوبه های تیر تقسیم می کردند و این تقسیم عادلانه نبود و در اسلام ممنوع گردید.
2- نشریه ی امور همگانی The public affairs committee ص 1

خشم و نفرت های حاصل از ،قمار در زندگی خصوصی قمار باز نیز اثرات شومی دارد؛ اختلافات خانوادگی طلاق و جدایی میان زن و شوهر و از هم پاشیدگی کانون خانواده خطراتی است که همواره زندگی قمار باز را تهدید می کند.

2- قمار باز با گرفتار شدن به این بازی ،پلید خدا را از یاد می برد و می دانیم که در اسلام توجه به خدا و به یاد او بودن اساس دین و پایه ی همه سعادت هاست و به راستی نیز همچنان که قرآن می فرماید: «تنها یاد خدا آرامش بخش دل هاست» (1)

توجه به خدا و یاد «او» استوارترین پناهگاه و پشتوانه ی انسان در برابر مشکلات است و می بینیم که انسان های مضطرب و بی خبر از خدا با همه ی وسائل مادی خود را بی پناه می بینند و گاه برای نجات از پریشانی ها به انتحار و خودکشی نیز پناه می برند و به همین جهت جنون و خودکشی و اضطراب و هیجان های عصبی در قماربازان بسیار است تا آن جا که می توان قمار را دشمن خطرناک آرامش نامید.

نشریه ی «انجمن امور همگانی نیویورک» می نویسد: «ناظر صحنه هایی بوده ایم که زنی مرتعش و رنگ پریده ساعت ها در برابر یکی از ماشین های قمار ایستاده و یا مردی با قیافه ی گرفته و عبوس دسته ی این دستگاه را می چرخاند چنان که گویی چرخ های متحرک او را به خواب مصنوعی فرو برده است» (2)

یک قمار باز به خبرنگار «نیویورک تایمز» گفت:

«من چنان در این سوراخ گیر کرده بودم که می بایست یا بیرون آیم یا خودکشی کنم.» (3)

زیان های فردی، اجتماعی و زیان های مالی قمار

زیان های قمار بسیار است و ما ذیلا به بعضی از پی آمدهای قمار و

ص: 160


1- سوره ی رعد آیه ی 28
2- نشریه انجمن امور همگانی ص 9 - 14
3- نشریه انجمن امور همگانی ص 9 - 14

زیان های اجتماعی و مالی آن که در نشریه ی «انجمن امور همگانی» بررسی شده است اشاره می کنیم البته در این نشریه محیط آمریکا در نظر گرفته شده ولی بررسی آن برای همه ملت ها مفید است.

این نشریه می نویسد:

«یکی از کارمندان شهر لس آنجلس، در مدت یک سال بیش از 50 هزار دلار از صندوق شهرداری بالا کشید تا بدهی های (لاتاری) خود را با آن بپردازد.

در نیویورک سیتی، یک کارگر لنگرگاه که در بازی روزانه نرد (بازی در بندر) مرتب شرکت می کرد، مقدار زیادی باخت و ناچار از یک کلاهبردار وام بده وام گرفت، سپس برای پرداخت وام آن ها به دله دزدی از کالاهای بندر پرداخت و یکی از کارگرانی را که مسئول نگهبانی کالاها بودند، به سرقت متهم ساخت.

تعداد بی شماری از این قبیل حوادث محنت بار در زندگی افراد رخ داده است که سرچشمه ی همه ی آن ها قمار بوده است.

تأثیر قمار بر روی زندگی ملی ما بسیار زیان بار شده است قمار یک مشکل اجتماعی بسیار سختی ایجاد کرده است، مشکلی که هم اکنون در حال رشد و افزایش است.

تخمین زده اند: مجموع مبلغی که هم اکنون سالیانه صرف قمار می شود پنجاه بیلیون دلار یا بیشتر است، وقتی در نظر بگیرید که سرتاسر ملت ما (منظور آمریکاست) سالانه فقط حدود 25 بیلیون دلار صرف امور درمانی می کند می توانید جوانب و ابعاد واقعی قمار را در ایالات متحده امروز مشاهده کنید.

می گویند از بلیون ها دلاری که در جلسات قمار ریخته می شود نه تا ده بیلیون آن به جیب دایر کنندگان حرفه یی می ریزد بنابراین تنها سود این افراد حرفه یی خیلی بیشتر از پنج بلیون دلاری است که سالانه صرف هر گونه تحقیق و تعلیم و تربیت خصوصی می شود و نیز بسیار بیشتر از مبلغی است که به کلیه ی فعالیت های دینی و رفاه اجتماعی اختصاص یافته است....

تردیدی نیست که قمار یک اثر تخریبی روی حیات خانوادگی دارد

ص: 161

«پترسون» پژوهشگر سابق F.B.I قمار را یکی از علل اساسی اختلاس مأموران و مستخدمان شغلی می داند، (علت دیگر زندگی افراطی است).

سیلوانوس دوئل SYLVANUSDUVALL که در مشکله ی قمار به تحقیق پرداخته می گوید: (- گاهی خانواده های فقیر و متوسط خیال می کنند تنها راه رهایی از قیود زندگی ذلت بار زدن جک پوت (نوعی بازی پوکر) است، برای این قبیل خانواده ها این بیماری مضاعف می شود کوشش برای «برد» نه تنها معمولا این خانواده ها را در تنگدستی بیشتر غرق می کند بلکه غالبا فرصت های مناسبی را هم که برای اصلاح شرایط زندگی پیش آمده از دست می دهند از قبیل فعالیت یکنواخت و متحد تکمیل تخصص های شغلی.... و دیگر کارها).

Lycurgus-Stroakeyjr استاد در یکی از مدارس «سن پول» می گوید: (به طور کلی قمار باز معتاد، به عنوان یک گریز یا تلافی و جبران برای مشکلات شخصی خویش و.... به قمار نگاه می کند... قمار باز عصبی در صدد آنست که در انداختن یک ورق، یا گرداندن یک چرخ راه حلی برای همه ی مشکلات خویش پیدا کند مشکلات از این راه به ندرت حل می شود بلکه در واقع چند برابر می گردد...)

... در 1783 «جرج واشنگتن» در مورد قمار بررسی تحلیلی کرد و به این نتیجه رسید که بسیار دقیق و از نظر روانی بسیار معتبر است: (قمار مایه ی ویرانی بسیاری از خانواده های آبرومند و محترم و سبب از دست دادن شرف و حیثیت و علت خودکشی است قمار برای همه کسانی که جزء این دسته ها در آمده اند یکسان فریبنده است، قمار باز برنده همچنان به برد ادامه می دهد تا گرفتار شکست شود بازنده هم به امید جبران بدشانسی گذشته... به باخت ادامه می دهد تا همه چیز خود را ببازد عده ی کمی هستند که از قمار چیزی به دست می آورند و هزارها تن زیان می بینند).

ص: 162

قمار اجباری

«... چرا یک پیشه ور ماهر که می تواند دستمزد خوبی بگیرد، شغل و خانواده ی خود را نادیده می گیرد تا همچنان پیوسته در قمار فرو رود؟... یا یک فروشنده شغل خود را رها می کند تا بعد از ظهرها را در قمارخانه ها یا محل مسابقات بگذراند؟

شاید این طور به نظر بیاید که این قبیل سرگرمی ها در آغاز هیچ گونه خطری ندارد، اما خطر روزافزون این است که همین ها شخص را غالبا به بدهی ها و سپس به قمار اجباری می کشاند و ترک آن برای معتادان به همان اندازه دشوار است که ترک اعتیاد به الکل و مواد مخدر!»

«قمار اجباری به صورت مشکلی بسیار خطرناک و تهدید آمیز در آمده است مردان و زنانی که در چنگال این الزام گرفتارند، پریشانی و نومیدی را خوب می شناسند...

گوینده ی این سخن از معتادان به قمار خوب آگاهی و وقوف دارد، او خود یک قمار باز اضطراری شده بود که سرانجام خود را از این فشار شدید و سوق دهنده رهایی بخشید...»

«قمار را متخصصان پزشکی یا خود معتادان فقط یک عمل خلاف اخلاق یا زشت نمی دانند بلکه قمار اضطراری فعلا یک بیماری و علامت برای مشکلات بسیار شدید عاطفی شمرده می شود.»

«قماربازان معتاد در یک گواهی شخصی غالبا اعتیاد خود را به سرطان تشبیه کرده و آن را یک «بیماری» و «خودفرساینده» نامیده اند و می گویند ما و همکارانمان گویی درصدد نابود کردن خویش برآمده ایم» (1)

***

ص: 163


1- نقل از نشریه ی انجمن امور همگانی نیویورک صفحات 1 الی 16

قمار از نظر فقه اسلامی

با توجه به آن چه گذشت، لازم است «قمار» را از نظر فقه اسلام نیز مورد بررسی قرار دهیم:

حرمت قمار در اسلام بنابر تصریح قرآن و روایات بسیار، قطعی و مسلم است و در این مورد همه ی فقها متفقند و اصولا حرمت قمار از «ضروریات» دین به شمار می رود یعنی منکر آن از دین اسلام و جماعت مسلمین بیرون است. (1)

قمار بازی، یاددادن و یاد گرفتن آن، کمک به قمار باز در کارهای قمار خرید و فروش و ساختن آلات قمار نشستن در مجلس قمار، همه حرام و گناه است و حتی در اسلام، از سلام دادن به قمار باز نهی شده است. (2)

برای آن که موارد قمار و بازی های حرام را بهتر بشناسیم به تقسیم زیر توجه کنید:

1- بازی با وسایل مخصوص قمار همراه با شرط بندی و برد و باخت.

2- بازی با وسایل مخصوص قمار، ولی بدون شرط بندی و برد و باخت.

3- بازی با وسایلی غیر از وسایل مخصوص قمار، ولی همراه با شرط بندی و برد و باخت.

4 - بازی بدون وسایل قمار و بدون شرط بندی و برد و باخت.

نوع اول از نظر همه ی علمای اسلام (شیعه و سنی) حرام است.

نوع دوم از نظر همه ی علمای شیعه و برخی از عالمان سنی حرام است.

نوع سوم از نظر همه ی علمای شیعه و بیشتر علمای سنی حرام است. (3)

باید توجه داشت اسلام آن چه را به زیان فرد و اجتماع باشد حرام می داند و با هر آن چه بر جسم و روح و اخلاق و اقتصاد سالم و تلاش و فعالیت اصیل و

ص: 164


1- مصباح الفقاهه ج 1 ص 368 - مكاسب مرحوم شیخ انصاری چاپ تبریز ص47 مسأله ی 15
2- مفتاح الكرامه ج 2 ص 56 - تذکره ج 1 ص 582 وسائل ج 12 ص 119 - 237 - 243 - خصال باب اثنى عشر شماره ی 9 و...
3- مصباح الفقاهه ص 374 - 368 - منهاج الصالحين ج 2 ص 7 مسأله ی 19

اساسی لطمه وارد آورد مبارزه می کند و برای ریشه کن ساختن فساد همه ی راه های نفوذ آن را می بندد و هرگونه گرایش بدان را هر چند جزئی و ناچیز باشد محکوم می کند.

اسلام همان طور که برای پیشگیری از اعتیاد به الکل و مفاسد میخوارگی حتی نوشیدن یک قطره شراب را حرام کرده است برای نابود ساختن قمار و مفاسد آن نیز همه ی راه هایی را که بدان منتهی می شود بسته است و حتی ساختن و خریدو فروش آلات قمار و نشستن در مجالس قمار را اجازه نمی دهد تا افکار مسلمانان از گرایش به این مفسده ی خطرناک مصون بماند و هرگز مسلمانی به این کار نزدیک نشود.

اساسا در اسلام، هرگونه تصرف در اموال دیگران که به گونه ی تجارت و داد و ستد درست و حلال انجام نگیرد، باطل و حرام است.

قرآن می فرماید:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ﴾ (1)

«ای کسانی که ایمان آورده اید اموال یکدیگر را به باطل (همچون ربا و قمار) نخورید مگر آن که به صورت داد و ستد صحیح و با رضایت طرفین باشد.»

در مورد نوع چهارم یعنی «بازی بدون وسایل قمار و بدون پول و شرط بندی» باید دانست: در اسلام، هر نوع سرگرمی سودمند و سالم که باعث رشد و یا وسیله ی تفریح درست و تجدید نیروی جان و تن باشد، و انسان را برای نبرد با مشکلات زندگی و رویدادهای ناگوار و نیز برای نظام جنگ و جهاد ورزیده و آماده سازد جایز و پسندیده است و این موضوع در بحث «تفریحات سالم» جداگانه و گسترده بیان شده است.

اما بازی های بیهوده و بی ثمر که موجب رکود و عقب ماندگی است، نه سود مادی همگانی دارد و نه ،معنوی از دیدگاه اسلام کار خوبی به شمار نمی رود، چرا

ص: 165


1- سوره نساء آیه ی 29

که در آن اتلاف وقت و نیرو هست و رشد و سلامت و نتایج مثبت نیست.

قرآن در توصیف مؤمنان می فرماید:

﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾ (1) (مؤمنان) کسانی هستند که از لغو و بیهوده روگردانند.

اگر بازی های بیهوده و بی فایده موجب شادی و غفلت مفرطی شود که انسان را از خدا بی خبر و لا ابالی سازد حکم قمار را دارد (2)، و از نظر اسلام ممنوع و حرام است: ﴿كُلُّ ما اَلهَى عَنْ ذِكْرِ اللهِ فَهُوَ مِنَ الْمَيْسِرِ ﴾ (3)

***

چگونه با قمار مبارزه کنیم؟

اشاره

مبارزه با این بیماری به دوگونه ممکن است:

الف-پیشگیری.

بهترین راه پیشگیری همان است که اسلام دستور می دهد، اسلام نخست با صراحت قمار را کاری زشت و پلید و حرام معرفی می کند و سپس همه ی راه هایی را که ممکن است به این بیماری بیانجامد به روی پیروان خویش می بندد؛ ساختن و خرید و فروش وسایل ،قمار و یاد گرفتن و یاد دادن آن همه در اسلام ممنوع است (4) و حتی اجازه نمی دهد مسلمان در مجلسی که قمار یا گناه دیگری در آن می کنند شرکت کند (5) و از سوی دیگر با قانون «امر به معروف و

ص: 166


1- سوره ی مؤمنون آیه ی 3
2- مكاسب مرحوم شیخ انصاری ص 54 مسأله ی 20
3- وسائل ج 12 ص 235
4- ﴿الْقِمَارُ حَرَامٌ تَعَلَّمُهُ وَاسْتِعْمَالُهُ وَالْكَسْبُ بِهِ حتى لَعْبُ الصَّبْيَانِ بِالْجَوْزِ وَالْخَاتَمِ﴾ - تذكره ج 1 ص 582
5- ﴿لاَ یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَی اَللَّهُ فِیهِ وَ لاَ یَقْدِرُ عَلَی تَغْیِیرِهِ﴾ كافي ج 2 ص 374 یعنی: سزاوار نیست مؤمن در مجلسی که در آن معصیت خدا می شود بنشیند، در صورتی که قدرت بر تغییر آن ندارد.

نهی از منکر» همه ی افراد را موظف می سازد که از گناهان جلوگیری کنند و این خود مؤثرترین راه مبارزه با هرگونه فساد و گناه است. هی است سه

برای پیشگیری از این بیماری چند راه پیشنهاد می کنیم:

1 - توجه دادن جامعه به مبانی اخلاقی و بالا بردن سطح ایمان و عقیده ی آن هاست، که این اولین و بهترین راه پیشگیری است.

2- مبارزه ی شدید و پیگیر با عوامل گسترش قمار و کلوپ ها و مراکز آن است و برای این منظور باید مراکزی را هم که برای قمار و با نام های فریبنده تشکیل می دهند از بین برد و افراد متخلف را مجازات کرد و نباید مبارزه را تنها به مراکزی که به طور قاچاق برای قمار تشکیل می شود محدود نمود، بلکه باید مبارزه همه جانبه و عمومی باشد و هیچ کلوپ و مرکزی را به عذر رسمی بودن نباید باقی گذاشت.

3- باید از بیکاری ها، هرزگی ها و عیاشی ها که خود از عوامل توسعه ی انحراف اخلاقی و گرایش به قمار است نیز جلوگیری کرد و مردم را به جای آن که به بخت و شانس .... فکر کنند به مسایل سازنده و فعالیت های اصیل دعوت نمود.

ب- درمان

برای درمان مبتلایان به قمار و برای نجات معتادان به آن راه های زیر را پیشنهاد می کنیم:

1- بهتر است شخص معتاد و آلوده به قمار در ساعت های فراغت به سرگرمی های سودمندی همچون کتاب خوانی انجام کارهای دستی و ورزش های سالم شرکت در جلسات علمی و اجتماعی و انجمن های دینی و... بپردازد و با ادامه آن ها خود را به سرگرمی های سودمند عادت دهد. زیرا روانشناسان معتقدند برای مبارزه با هر عادت زشتی باید عادت تازه یی جایگزین آن شود.

2- آلوده شدگان باید از معاشرت با افراد آلوده به ویژه قماربازان حرفه یی بپرهیزند و دوستان سالم و شایسته یی برای معاشرت خویش انتخاب کنند.

ص: 167

3- در صورت لزوم اگر نجات از محیط و معاشرین آلوده ممکن نشد باید «هجرت» کرد، در شرایطی که ایمان و عقیده و معنویت در خطری حتمی قرار گیرد، اسلام برای بهتر و سالم تر زیستن، فرار از محیط آلوده را لازم می داند.

4- باید زیان های گوناگون قمار را یادآوری کرد و در این راه بر دانشمندان و نویسندگان و گویندگان است که آلوده شدگان را راهنمایی کنند.

5- پدران و مادران باید فرزندان خود را از شرکت در مجالس قمار، بازدارند، و با مراقبتی پیگیر همراه با مهربانی و خوشرویی آنان را به کارهای دیگر علاقمند ،سازند و خود نیز هرگز قمار نکنند.

«وقتى والدین قمار می کنند کودکان نیز به این کار و ادار و تشویق می شوند ممکن است پدر و مادر بکوشند تا فرزند را قانع کنند که او چنین نکند اما اگر فرزندان ناظر قمار بازی پدر و مادر باشند در این کار موفق نخواهند شد.» (1)

6 - همسران در پای بند ساختن شریک زندگی خود به خانه و زندگی و جلوگیری از این گونه هوسرانی ها و سرگرمی های شیطانی مسئولیت بیشتری دارند و می توانند نقش مؤثری ایفا کنند.

7- از مهم ترین راه های جلوگیری از قمار و هر گناه دیگر آگاه ساختن گناهکار به عواقب وخیم آن گناه و توجه دادن او بر عذاب و مجازاتی است که پس از مرگ و در دنیای دیگر دامنگیر او خواهد شد.

قمار خود گناه بزرگی است و اموالی که از این راه به دست آید مال قمار باز نیست و هرگونه تصرف او در آن اموال حرام و گناه دیگری محسوب می شود و هر گناه خود گناه دیگری بر می انگیزد. نتیجه آن که قمار باز در انجام فرمان های الهی و سایر دستورات دین نیز لاابالی می شود و بدین ترتیب روزاروز بر جرم و گناه خویش می افزاید و بدبختی و عذاب بزرگ تری برای آخرت خویش به بار می آورد.

ص: 168


1- نشریه انجمن امور همگانی ص 13

﴿و مَنْ جاءَ بِالسَّيِّةِ فَكُبت وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ (1)

و آنان که گناه ورزند با روهای خود در آتش سرنگون شوند، آیا جز آن چه کرده اید پاداشی می گیرید؟

ص: 169


1- سوره نمل آیه ی 90

ارزش کار و احترام کارگر

نوشتاری از پیش:

اگر نظام آفرینش را با دقت بررسی کنیم در می یابیم که خدا جهان را بر اساس حرکت و کار قرار داده و سیر تکاملی موجودات را بر این پایه استوار فرموده است.

از ذره تا خورشید هر یک از موجودات کوچک و بزرگ اگر از فعالیت و کار باز ایستند به مقدار خویش به گوشه یی از این نظام بزرگ لطمه می زنند و در سیر تکاملی خود نیز وقفه و خلل ایجاد می کنند.

انسان نیز جزیی از این جهان است و در چنین صحنه ی پرتلاشی نباید بیکار بماند زیرا دور از خرد و انصاف است که موجودی از فعالیت ها و حرکت های دیگر موجودات بهره بگیرد و خود بهره ندهد و سر بار دیگران باشد و نیز می دانیم که دستیابی به پیشرفت های معنوی و مادی با حرکت و کار و کوشش امکان پذیر است و آن که تن به کار نمی دهد و از رنج کار می پرهیزد خود را از رسیدن به کمال باز می دارد.

دیانت پاک اسلام که قوانینش بر زیربنای محکم و ریشه دار فطرت بنا شده و مقرراتش خواسته ها و کشش های فطری و نهادی انسان را در بر دارد به «کار» ارج می نهد و بر خلاف برخی ادیان پیروان خود را به کار و فعالیت

ص: 170

وا می دارد و گوشه گیری و رهبانیت را ناروا می شمارد.

در اخبار پیشوایان اسلام آمده است «ایّاک وَ الْكَسَل...» از کسالت و سستی بپرهیز (1) چرا که انسان باید در این جهان زندگی کند و برای زندگی نیز ناگزیر از کار کردن است.

دنیا و آخرت

تل رضا رول تنوع البته به دنیا نباید دل بست و نیز آن را نباید نادیده گرفت، نه آن چنان که هدف تنها دنیا باشد و آخرت فراموش شود و نه آن چنان که به کلی از دنیا بگریزد و همچون رهبانان مسیحی به غار پناه برد بلکه باید برای رسیدن به «زندگی جاوید» آخرت، «زندگی فانی» دنیا وسیله باشد نه هدف.

نادیده گرفتن دنیا نبرد با نظام هستی و موجب نیستی و نابودی اجتماع است که در نتیجه انسان را از آخرت و جهان دیگر نیز باز می دارد، چه آنکس می تواند به آخرت و معاد بیندیشد که از زندگی و معاش خیالش آسوده و آزاد باشد. پیامبر گرامی اسلام صلى الله و علیه و آله می فرمود:

﴿إِنَّ النَّفْسَ إِذَا أَحْرَزَتْ قُوتَهَا اسْتَقَرَّت﴾ (2) نفس انسان آن گاه که غذا و مایحتاج خود را بیابد مطمئن می شود و آرام می گیرد.

و امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «چه نیکو دستیاری است دنیا برای آخرت» (3) و نیز می فرمود: «از ما نیست آن که دنیا را برای آخرت و آخرت را برای دنیا رها کند». (4) و در باره ی آیه ی: ﴿رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةٌ...﴾ فرمود:

«یعنی خشنودی خدا و بهشت در آخرت و وسعت روزی و معاش و خوش خلقی در دنیا» (5)

ص: 171


1- وسایل ج 12 ص 38
2- وسایل ج 12 ص 320
3- وسایل ج 12 ص 17 - 49 - 3
4- وسایل ج 12 ص 17 - 49 - 3
5- وسایل ج 12 ص 17 - 49 - 3

نظر اسلام در باره ی کار

ما معتقدیم که اسلام دین فعالیت و کار است نه دین سستی و خمودی و برای اثبات این حقیقت - حقیقتی که از بسیاری دیده ها پنهان مانده است - به طور فشرده به بررسی ارزش کار و کارگر از دیدگاه اسلام می پردازیم.

پیشتر یادآور می شویم که «کار» به معنی صنعت، هنر (1) و پیشه آمده است. بنابر این هر پیشه و صنعت و هنری که وقت فردی را بگیرد و نتیجه و بازدهی داشته باشد کار است، چه کار جسمی باشد و چه کار فکری.

دانشمندی که با دانش و تحقیق رهبری و راهنمایی اجتماعی را به عهده دارد پزشکی که بیماران را مداوا می کند مهندسی که نقشه ی ساختمانی را می ریزد گوینده و سخنرانی که برای ارشاد مردم سخن می گوید نویسنده یی که با نوشتن خدمت می کند و دانشجویی که در راه تحصیل رنج می برد همه کار می کنند با این تفاوت که ارزش کارها یکسان نیست و در فرصتی دیگر باید حدود ارزش ها و با ارزش ترین کارها را بررسی کنیم، اگر چه برای آنان که با دقت می اندیشند و نتایج هرکاری را در نظر می گیرند مطلب واضح و روشن است.

اینک پاره یی از آیات قرآن کریم و روایات پیشوایان راستین را پیرامون کار یادآوری می کنیم:

خداوند در قرآن می فرماید: «ما شما را در زمین جا دادیم (جایگزین کردیم) و برای شما در آن اسباب زندگی قرار دادیم، ولی شما اندک سپاسگزارید» (2)

و از قول صالح پیغمبر (علیه السلام) خطاب به قوم ثمود نقل می کند: «... اوست (خدا) که شما را در زمین پدید آورد و از شما خواست تا زمین را آباد کنید... » (3)

ص: 172


1- البته برخی از هنرها در اسلام مشروع و برخی دیگر که به زبان اخلاق فرد و اجتماع است ناپسند و ممنوع است
2- سوره ی اعراف آیه ی 10
3- سوره ی هود آیه ی 61

حضرت علی (علیه السلام) در ذیل این آیه فرموده است: «خدا ایشان را به آباد کردن زمین فرمان داد تا حبوبات، میوه ها و نظایر آن را که برای زندگی آفریدگان قرار داده وسیله ی معیشت آنان باشد». (1)

و نیز قرآن می فرماید: ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلوةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ...﴾ پس آن گاه که نماز گزارده شد در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبيد.. (2)

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می فرمود: ﴿إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُحْتَرِفَ الْاَمينَ﴾ خدا پیشه ور درستکار را دوست می دارد. (3)

شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد مردی می گوید «من در خانه می نشینم نماز می خوانم روزه می گیرم و پروردگار را عبادت می کنم و اما روزی من می رسد»

امام فرمود: «او یکی از سه دسته یی است که دعا و خواسته شان مستجاب نمی شود» (4)

و نیز فرمود: «اگر کسی به خانه برود و در را بر خود ببندد آیا از آسمان چیزی برای او فرود می آید؟» (5)

امام هفتم (علیه السلام) می فرمود: «کسی که برای اداره ی خود و خانواده اش از راه حلال جویای روزی باشد همچون مجاهد در راه خداست». (6)

از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پرسیدند: چه مالی نیکوتر است؟ فرمود کشتی که کشاورز بکارد و به آن رسیدگی کرده آماده اش سازد، و

ص: 173


1- مستدرک الوسایل ج 2 ص 426
2- سوره ی جمعه آیه ی 10
3- وسايل ج 12 ص 13
4- وسایل ج 12 ص 14
5- وسایل ج 12 ص 14
6- وسایل ج 12 ص 11

هنگام برداشت حق شرعی آن را بپردازد. (1)

و امام صادق علیه السلام در مورد کشاورزان می فرمود: «آنان گنجینه های خدا در زمینند، در کارها چیزی محبوبتر از کشاورزی نزد خدا نیست» (2)

و نیز می فرمود: «کشاورزی و درختکاری کنید به خدا سوگند مردم کاری حلال تر و پاکیزه تر از آن ندارند..... همانا خدای عزیز و جلیل از میان کارها کشاورزی را برای پیامبرانش انتخاب کرده است» (3)

امیر مؤمنان على علیه السلام می فرمود: «کسی که آب و خاک داشته باشد و فقیر بماند. خدا از رحمت خود او را دور بدارد» (4)

پیشوایان ما عليهم السلام نه تنها در گفتار «کار» و «کارگر» را محترم می شمردند که خود نیز با تن خویش کار می کردند و دیگران را نیز به کار کردن تشویق می فرمودند.

امیر مؤمنان علی علیه السلام با دسترنج خود هزار برده را آزاد ساخت. (5)

آن گرامی به کشاورزی بسیار توجه داشت یکبار او را دیدند که کیسه های انباشته از هسته خرما را برای کاشتن در باغ بدوش می کشید و در پاسخ کسی که پرسیده بود این چیست که حمل می کنید فرمود: «خرماست انشاء الله» و همه ی هسته ها را کاشت و هیچ یک را دور می فکند. (6)

«محمد بن منکدر» (7) می گوید: در ساعتی گرم از مدینه بیرون رفتم ابو جعفر (امام باقر علیه السلام) به من برخورد و او مردی سنگین و تنومند بود و دیدم بر دو غلام تکیه داده است با خود گفتم: سبحان الله! بزرگی از بزرگان

ص: 174


1- وسایل ج 13 ص 193 و 194
2- وسایل ج 12 ص 25
3- وسائل ج 12 ص 43
4- وسائل ج 12 ص 24
5- وسائل ج 12 ص 22
6- وسائل ج 12 ص 25
7- یکی از علماء سنی و از رؤسای صوفیان.

قریش در این ساعت با چنین حالی در طلب دنیا می رود باید او را پند دهم.

نزدیک شدم و سلام کردم در حالی که با سختی و ناراحتی نفس می زد و عرق می ریخت پاسخم داد، گفتم خدا خیرت دهد آیا بزرگی از بزرگان قریش این ساعت و این حالت به طلب دنیا می رود؟ اگر در این حال اجل فرا رسد چه می کنی؟

فرمود: «اگر مرگ در رسد در حالی رسیده که در فرمانبرداری خدای عزیز و جلیل هستم، در حالی که خود و خاندانم را از تو و از مردم بی نیاز می سازم...»

گفتم: راست گفتی، می خواستم تو را پند دهم تو مرا پند دادی. (1)

«عبدالاعلی» می گوید: روز بسیار گرمی در یکی از راه های مدینه با امام صادق (علیه السلام) روبرو شدم گفتم:

فدایت شوم! با مقامی که نزد خداوند داری و با خویشاوندی پیامبر (صلی الله علیه و آله) چرا در چنین روزی خود را به زحمت انداخته یی؟.

فرمود: «ای عبدالا علی! من در طلب روزی بیرون آمده ام تا از مثل تو بی نیاز باشم» (2)

شخصیت در سایه ی کار

شخصیت و سربلندی در سایه ی زحمت و کار به دست می آید، و آن که می خواهد در اجتماع مفید و محترم باشد باید کار کند تنها با شرکت فعالانه در اجتماع و با تلاش و کوشش شخصیت واقعی هر کس شکل می گیرد و اثبات می شود.

جوانان باید بدانند بیکاری ضربه ی بزرگی به شخصیت و آبروی اجتماعی آنان می زند و کار و اشتغال موقعیتی برتر همراه با احترام به آنان می بخشد و آنان را آزاد، بلند طبع، مستقل، و سربلند بار می آورد. اسلام اضافه بر

ص: 175


1- فروع کافی ج 5 ص 73 و 74 - وسایل ج 12 ص 10
2- فروع کافی ج 5 ص 73 و 74 - وسایل ج 12 ص 10

این که «کار» را برای گذران زندگی و تأمین معیشت لازم می داند به اثرات اخلاقی «کار» و نقش آن در ساختمان شخصیت مسلمان نیز توجه دارد

«معلی بن خنیس» می گوید: امام صادق (علیه السلام) دریافت من دیر به بازار رفته ام، فرمود:

«أُغْدُ إِلى عِزّک» اول روز به سوی سربلندی و عزت خود برو (1)

مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: من نمی توانم با دستم به خوبی کار کنم و تجارت را نیز به درستی بلد نیستم و نیازمند و بیچاره ام چه کنم؟

فرمود: «کار کن و بر سرت چیزی را بار کن و به این وسیله از مردم بی نیازی بجوی» (2)

امام (علیه السلام) می فرماید با سر باربری کن و دست نیاز به سوی مردم در از نکن چرا که بیکاری و در نتیجه نیاز به دیگران شرف و عزت آدمی را نابود می سازد.

چه گویاست این سخن:

دست نیاز پیش کسان چون کنی دراز *** پل بسته یی که بگذری از آبروی خویش

آری بی کاری مورث نیازمندی و باعث چشم دوختن به دست دیگران است که خواری و سرشکستگی را به همراه دارد.

امام کاظم (علیه السلام) می فرمود:

«نومیدی و یأس از آن چه مردم دارند موجب عزت مؤمن و جوانمردی او، و شرافت در دنیا و بزرگی در چشم مردم و احترام نزد بستگان و هیبت نزد خانواده است چنین کسی پیش خود و همه از بی نیازترین مردمان به شمار می رود» (3)

یادآوری این نکته را لازم می دانیم که «کار» با همه ی ارزش و سودمندیش

ص: 176


1- وسایل ج 12 ص 3
2- وافى ج 3 جزء 10 ص 8
3- سفينة البحار ج 2 ماده ي غنى ص 327

انگیزه های گوناگونی دارد که برخی از آن ها پسندیده نیست.

نخستین انگیزه رفع نیازمندی های شخصی است، ولی تنها انگیزه ی کار نباید این باشد بلکه به همراه نیازهای خود باید به نیازهای اجتماع نیز توجه داشته باشیم و به ویژه تأمین نیازهای بستگان و خویشان و همسایگان را تا حدی که می توانیم نباید فراموش کنیم اگر با چنین هدفی در پی کار و ثروت باشیم پسندیده است و دیگر دنیا پرستی نکرده ایم بلکه در حقیقت به آخرت پرداخته ایم.

مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: به خدا سوگند ما سخت جویای دنیا شده ایم و دوست داریم به مال و ثروت دست یابیم وضع ما چگونه است؟

فرمود: دوست داری با مال و ثروت چه کنی؟

گفت: می خواهم زندگی خود و خانواده ام را تأمین نمایم و به بستگان خود رسیدگی و کمک کنم و مستمندان را دریابم و حج و عمره به جا آورم.

امام فرمود: این دنیا جویی نیست، این طلب آخرت است. (1)

ولی اگر انگیزه ی انسان در کار نه خدمت دیگران باشد و نه رفع نیازها، کار او پسندیده و شایسته نخواهد بود.

کسب های حلال و حرام

نکته ی دیگری که توجه به آن لازم است این که «کار» باید سودمند و صالح و به خیر فرد و اجتماع باشد و کارهایی که به زیان فرد و اجتماع است و یا به جسم و جان آسیب می رساند و یا به عفت و اخلاق عمومی لطمه می زند، در اسلام ناپسند و ممنوع است.

مسلمان در به دست آوردن ثروت و مال آزاد است تا آن جا که به فسادی نیانجامد و زیانی به دیگران نرسد و به همین جهت «کسب ها» در اسلام به دو دسته تقسیم ،شده دسته یی مشروع و حلال همچون: کشاورزی، دامداری، حرفه های صنعتی، تجارت درست، تعلیم و تربیت... و هر پیشه ی سودبخش و بی زیان دیگر.

ص: 177


1- وسایل ج 12 ص 19

و دسته یی نامشروع و حرام مانند فروش شراب قمار کردن و فروش آلات قمار و موسیقی رباخواری... و کارهای دیگری که در جای خود به طور گسترده بررسی شده است.

اسلام لازم می داند مسلمان پیش از شروع به کار، کسب های حلال و حرام را بشناسد و دستورات دینی خود را در مورد تجارت و معاملات بیاموزد تا بعداً دچار کجروی و انحراف در کسب نشود.

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در منبر می فرمود:

﴿یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ، الْفِقْهَ ثُمَ الْمَتْجَرَ، الْفِقْهَ ثُمَ الْمَتْجَرَ، الْفِقْهَ ثُمَ الْمَتْجَر، وَ اَللَّهِ لَلرِّبَا فِی هَذِهِ اَلْأُمَّهِ أَخْفَی مِنْ دَبِیبِ اَلنَّمْلِ عَلَی اَلصَّفَا﴾.

«ای گروه بازرگانان اول آموزش دین سپس تجارت اول آموزش دین سپس تجارت، اول آموزش دین سپس تجارت به خدا سوگند رباخواری در این امت از نرم رفتن مورچگان بر سنگ سخت صاف پنهان تر است.» (1)

یعنی تا مسلمان به شرایط دقیق تجارت دانا نباشد و احکام معاملات را به درستی نداند نمی تواند از ربا رهایی یابد.

تأثیر شغل در اخلاق

باید دانست که حرفه ی هر شخص اثر مستقیم در اخلاق او دارد و اگر انسان در انتخاب کار و شغل دقت نکند و به طمع ثروت اندوزی به کارهای نامشروع بپردازد بیش از هر کس به خود ضرر زده و شخصیت انسانی خود را در هم شکسته است اصولا با داشتن شغلی نامشروع نمی توان روحیه یی نجیب و ،داشت و محیط کار هر کس به میزان وسیعی سازنده ی شخصیت اخلاقی اوست بنابر این کسی که با ربا تقلب در کسب عوام فریبی، حقه بازی، رشوه خواری، اعمال منافی با عفت، قمار بازی، مشروب فروشی، فروش مواد مخدر... و خلاصه با عفت کشی و زیان رساندن به دیگران امرار معاش می کند

ص: 178


1- وسایل ج 12 ص 282

هرگز نمی تواند شخص با شرف و فضیلتی باشد ولی یک کاسب درست کار و یا یک آموزگار زحمتکش و خدمتگزار و یا هر کارمند و کارگر و پیشه وری که از راه های انسانی و با حرفه یی شایسته زندگی می کند از شخصیت و حیثیتی ممتاز برخوردار است که از نظرها پنهان نمی ماند. آری در انتخاب شغل باید بیدار بود زیرا شغل دیر یا زود در شخصیت انسان اثر می گذارد و تغییراتی به وجود می آورد و باید دقت کنیم کارمان مشروع و محیط کارمان مناسب باشد تا در شکل گیری و سوق اخلاقمان به سوی فضیلت و تقوی یاریمان دهد، و از پستی و رذیلت و معیشت حرام به دور بمانیم و حتی بهتر است نه تنها به کسب های نامشروع نپردازیم بلکه در کارهای مشروع هم کوششمان بر آن باشد که به کارهای عالی تر و پر نتیجه تر دست یابیم.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: ﴿إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يُحِبُّ مَعَالِى الأمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسافَها﴾ خدای عزیز و جلیل کارهای شکوهمند و عالی را دوست می دارد و کارهای پست و سبک را خوش ندارد. (1)

مسئولیت پدران در شغل فرزندان

فراز دیگری که اهمیت کار را در اسلام تأیید می کند مسئولیت پدران در برابر شغل فرزندان است در اسلام جزو وظایف پدر است که برای شغل فرزند و اثرات آن در سرنوشت او اهمیت قائل شود و با دلسوزی و مراقبت در انتخاب کاری مناسب برای او دخالت داشته باشد.

پیامبر بزرگ (صلی الله علیه و آله) در بیان حقوق فرزند بر پدر به حضرت علی (علیه السلام) می فرمود:

«حق فرزند بر پدر این است که پدر بر او نام نیکو بگذارد و او را به خوبی تربیت کند و به کاری شایسته بگمارد» (2)

ص: 179


1- وسایل ج 12 ص 47
2- وسایل ج 15 ص 123- 124

و این خود از مسایل مهم تربیتی است که پدران هرگز نباید از آن غافل بمانند.

بیاموز فرزند را دسترنج *** اگر دست داری چو قارون به گنج

به پایان رسد کیسه ی سیم و زر *** نگردد تهی کیسه ی پیشه ور (1)

ص: 180


1- بوستان سعدی

پدرم، مادرم دستتان را می بوسم اما چرا...؟

پیشگفتار

رنج ها و ناکامی ها در رژیم فاسد گذشته چنان عمیق و گسترده بود که گوشه و به سراغ هر قشری می رفتی با بدبختی ها و نابسامانی های پر مذلتی روبرو می شدی. اربابان خارجی رژیم در طول سال ها ریشه های سرطانی خویش را در هر سو و بعدی پراکنده و گسترده بودند؛ هیچ چیز سالمی را در هیچ یک از نهادها باقی نگذاشته بودند و روزاروز می کوشیدند تا بر فساد و تباهی و شکست و مذلت فرزندان این آب و خاک بیفزایند.

ملت نجیب و مسلمان این سرزمین در همه چیز احساس درد و ناکامی می کرد و در این میان جوانان بیش از دیگر افراد زیان می دیدند و درد کشیدند، حرامیان خارجی همه چیز را بگونه یی ترتیب داده بودند که جوان در هر قدم بیش از پیش در دام های استعمار گرفتار ،آید، و ناچار در سوی منافع استعمارگر گام بردارد...

آن چه در این جزوه می خوانید مختصری از شکایت جوان دردمندی است که پس از آگاهی از زیان ها و سقوط ها در آن سال های سیاه با پدر و مادر خود سخن می گوید و از پدران و مادران مراقبت و توجه پیگیر به سرنوشت فرزند را می خواهد و هم اکنون نیز توجه به توصیه های او می تواند برای همگان سودمند باشد.

ص: 181

بدیهی است هر چند هنوز هم ممکن است در برخی گوشه ها کم و بیش آثار فساد آن زمان باقی باشد ولی آن چه از آلودگی محیط و ناروائی مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی و دیگر مظاهر فساد رژیم در این جزوه ذکر شده مربوط به آن دوره است....

سپاس خدای را که ایمان اسلامی، امت ما را از یوغ حرامیان نجات داد و جوانان دردمند با خون خویش مهر پایان بر طومار سلطه ی استعمار و سلطنت طاغوت نهادند و کشور را از ننگ بسیاری از فسادها رهاندند، و امید است سرزمین اسلامی ما به برکت نظام اسلام روز اروز به نور و پاکی و پیروزی بیشتر نائل آید و همه ی فرزندان این آب و خاک و بویژه جوانان و نوجوانان در سعادتی روزافزون زیست کنند و دیگر هرگز چنان روزهای سیاه و پر رنجی را که در رژیم منفور سابق شاهد آن بودیم نبینند.

مؤسسه در راه حق

30/ 1/ 1358

ص: 182

پدر مادر! شما را می ستایم و مهرتان را هرگز از یاد نمی برم. وجودم از شماست و جان و تنم مرهون زحمت های بی دریغ شما بس منتها که بر من دارید و شرمسارم که هرگز نمی توانم چنان که سزاوار شماست سپاستان گزارم و شکر رنج هاتان را به جای آرم... خرد بودم و ناتوان و سراپا زحمت و شما با جان و دل بر من رحمت آوردید و دستم بگرفتید و با عرق جبین و شیره ی جان پرور دید. بی طمع هیچ منفعتی منافع خود را فدای من می کردید و بی چشمداشت هیچ سپاسی، پرستارم بودید آن گاه که دست و پایم را یاری گرفتن و رفتن نبود خواب و بیداریتان را بر من فدا کردید تا راحتم را پرواز مگسی پریشان نسازد و آن گاه که مغز و دلم را خبری از خویشتن نبود سراپا هوشیار من بودید تا خطری بر من نتازد...

چنان والایید که قرآن نامتان را همراه نام خدا و نیکی به شما را همراه پرستش خداوند یادآوری کرده است: ﴿قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ...﴾ (1) پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر احسان کنید...»

و چنان محترمید که خدا به مهربانی و خدمت به شما فرمان داده و از آزردنتان حتی به «اف» گفتنی نهی فرموده: ﴿اِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أو كلاهُمَا فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً کَریماً﴾ «اگر یکی از آنان یا

ص: 183


1- سوره اسراء آیه ی 22

هر دو نزد تو به پیری رسیدند به آنان «اف» نگو و برایشان فریاد مزن، و به نرمی و احترام با آنان گفتگو کن».

چه نیکوست کلام چهارمین امام، زین العابدین علیه السلام:

«حق مادر بر تو آنست که بدانی تو را در جایی - شکم خود- حمل کرد که دیگری چنین نمی کند و به تو از میوه ی دلش - خون خود - داد که دیگری نمی دهد و با همه ی وجود از تو پرستاری کرد و دریغ نورزید که خود گرسنه بماند و تو را سیر کند و خود تشنه باشد و تو را سیراب سازد خود برهنه باشد و تو را بپوشاند خود در آفتاب بماند و تو را در سایه گذارد برای تو بی خوابی بکشد و تو را از سرما و گرما نگهدارد تا تو برایش بمانی و باقی باشی بنابر این تو نمی توانی سپاس او را به جا آری مگر با کمک خدا و به توفیق او». (1)

«و حق پدرت این است که بدانی او ریشه و اصل تو است اگر او نبود تو نبودی، هرگاه از خود چیزی پسندیده دیدی بدان پدرت ریشه ی آن نعمت است، پس خدا را سپاس کن و او را بر آن نعمت شاکر باش». (2)

آری پدرم، مادرم! مقامتان را خوب می شناسم و ارزشتان را دریافته ام، می دانم در همه حال باید مطیع شما باشم و به فرموده هایتان گوش فرادهم تنها اگر مرا خدای نخواسته به کاری زشت و حرام و ناپسند فرمان دهید نباید بپذیرم چون فرمان خدا از خواسته های شما برتر است و خدا می فرماید: ﴿وَانْ جَاهَدَاكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبُهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً ...﴾ (3) «و اگر پدر و مادر - کوشیدند که بر من مشرک شوی فرمانشان را مپذیر و در دنیا با آنان به نیکی رفتار کن...»

ص: 184


1- من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 621 چاپ مکتبة الصدوق
2- من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 622
3- سوره لقمان آیه ی 15

مقام والا و مسئولیت والاتر

مادر عزیز، پدر گرامی! خداوند تجلیل از مقام شما و سپاسگزاری از زحمات شما را بر من لازم ساخته ولی متقابلا مسئولیت بزرگ و وظیفه ی سنگینی را نیز بر عهده شما گذاشته است مسئولیت تربیت و پرورش فرزند شما موظفید در تربیت و پرورش روحی فرزندتان بکوشید و برای پی ریزی صحیح شخصیت و اخلاق او دستورات لازم را به کار بندید.

پدر، وظیفه ی تو بود که از افراد پاک، شریف، پاکدامن و نجیب همسر بگیری و از انتخاب زیبا رویانی که در خانواده های بد و فاسد بزرگ شده اند و جز طراوت ظاهر و زیبایی زودگذر چیزی ندارند خودداری کنی. این گونه زنان همچون گیاهان سرسبزی هستند که در مزبله و جای کثیف و پلید روییده باشند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: از ﴿خَضْراءَ الدِّمَن﴾ بپرهیزید، پرسیدند ﴿خَضراءَ الدِّمَن﴾ چیست؟ فرمود: «زن زیبارویی که در محیط بد تربیت شده باشد» (1) و این بدان جهت است که مبادا فرزند به حکم وراثت و نیز پرورش اولیه در دامان مادر صفات زشت و آلودگی ها را واگیرد و آلوده بار آید.

و تو نیز ای مادر باید توجه می داشتی تا در انتخاب شوی هرگز فریب ظاهر فریبنده یا مال و جاه و مقام مردی را نخوری و با دقت کامل مردی را قبول کنی که شایسته و دانا و فهمیده و با شخصیت و نیالوده و دیندار و غیور باشد این گفتار پیامبر بزرگ اسلام است که می فرماید: «آن که دختر به می گسار تزویج کند چنانست که او را در آتش افکنده باشد» (2) و مسلما سایر مفاسد نیز در مردها باعث بدبختی های گوناگون در زندگی زناشویی و موجب نادرستی پرورش فرزندان خواهد بود.

آری پدر و مادر عزیز! پس از آن که همسر شایسته ی خود را انتخاب و زندگی مشترکتان را شروع کردید ده ها وظیفه ی دیگر به عهده ی شما بود

ص: 185


1- بحار 103 ص 232، وسایل ج 14 ص 29
2- وسائل الشيعه ج 17 ص 249

کوتاهی در انجام هر یک از این وظایف در سرنوشت فرزندانتان کاملا اثر گذاشت چرا آن ها را مراعات نکردید و با بی توجهی هایتان باعث شدید من در محیطی منحرف تربیت شوم من هم اکنون گرفتارم به جای آن که مرا به باد ملامت بگیرید به دردم برسید به درد دلم گوش کنید، دستی به یاریم بگشایید و از این گرداب پرخطر نجاتم دهید... من خودم به قدر کافی از شکست ها و ناکامی هایم آزرده و ناراحت هستم شما دیگر با سرزنش و نفرین نا امیدم نکنید می بینید ده ها عامل دیگر همچون محیط آلوده بدآموزی های وسایل ارتباط جمعی فیلم های کذائی و مطبوعات کثیف و منحرف همه مرا به سقوط می کشانند لا اقل شما با ترش رویی و زخم زبان مرا از خود مرانید و این قدر با کلمات بی «دین» «هرزه»، «کثیف» و... بر زخمم نمک نپاشید و به بدبختیم کمک نکنید... من پس از این همه در بدری و گمراهی سرم به سنگ خورده و به اشتباه خود پی برده ام و اکنون دریافته ام که به لطف خدا راه سعادت من باز است، البته مجاهده و کوشش بیشتری لازم است و من باید با تلاش پیگیر خودم راه را هموار کنم به هر صورت من تصمیم خودم را گرفته ام و می خواهم برگردم و حتما بر می گردم و گذشته را جبران می کنم ولی با پوزش و عذرخواهی می خواهم وظایف اخلاقی دینی و انسانی را که یک پدر و مادر در برابر سرنوشت فرزند به عهده دارند بازگو کنم شاید برای شما و برای سایر پدران و مادران راه گشای مشکلی باشد و فرزندان آینده به سرنوشت شوم من دچار نشوند.

تربیت خانوادگی

آیا می دانید که پدر و مادر بیش از هر کس دیگر مسئول تربیت فرزندان خویشند و بنای همه ی تربیت های بعدی باید به دست آن ها پی ریزی شود، یک کودک چشم و گوش بسته با ذهن آماده برای پذیرش هر نوع آموزش، تنها از رفتار و گفتار بزرگ ترهای خانواده سر مشق می گیرد و از آن ها کسب اخلاق می کند.

آیا شما ای پدر، ای مادر در آن دوران حساس دوران ناتوانی و نادانی

ص: 186

من تا چه اندازه وظیفه ی خود را انجام دادید؟ آیا رفتارتان با اعضاء خانواده اسلامی و دوستانه و صمیمی بود؟ آیا از دروغ دورویی، خیانت بی شرمی و هرزه گویی دوری می کردید؟ آیا به کارهای خوب و پسندیده و اسلامی خو گرفته بودید؟ و آیا به دنبال گفتن ها عمل نشان می دادید تا گفته هایتان را تأیید کند و یا اثر گفته های خوب خود را با کردار برخلاف نقش بر آب می ساختید؟

آزادی یا خشونت؟

برخی از پدر و مادرها می پندارند باید به کودک همه گونه آزادی داد تا هرچه می خواهد انجام دهد اگر چه ناشایسته باشد و به هر جا دوست دارد برود و به هر محفلی سر بزند گرچه خطرناک و انحراف خیز باشد. این گونه تربیت غلط است و موجب هرزگی و بی بند و باری کودک می شود و چون هرگز در برابر خواسته های درست و نادرست خود مقاومتی ندیده است زود رنج و راحت طلب بار می آید که این خود باعث بازماندن از رشد فکری و پختگی روانی است.

برخی دیگر بر این عقیده اند که باید در روش تربیت به تمام نیرو سخت گیر و خشن بود، با هر خطای کوچکی طفل را کتک می زنند و هر نوع راهنمایی و صیحتی را با عصبانیت و فریاد و ناسزا اعلام می کنند، چنان به استنطاق می ایستند که پنداری بازپرسی جنایتکاری را به اقرار و اعتراف وا می دارد و نظرات خیرخواهانه خود را به گونه یی با جنجال و خشونت گوشزد می کنند که گویی یک فرمانده عالی مقام نظامی در جبهه ی نبرد به سپاهیان خویش فرمان می راند نتیجه ی این روش جز این نیست که شخصیت کودک را در هم می کوبد و جلو شکوفا شدن استعدادهایش را می گیرد و عمیقا در جان طفل عقده ی حقارت و کمپلکس روحی ایجاد می کند.

آیا شما می دانستید که این افراط و تفریط در تربیت اولاد صحیح نیست؟ آیا می دانستید که روش اسلام نه آن است و نه این؟ آیا می دانستید که اسلام می گوید: در برخی امور باید به کودکان آزادی داد و تنها در موارد ویژه یی

ص: 187

سختگیری لازم است.

پدرم، مادرم! شما اگر از مسایل اخلاقی و تربیت اسلامی آگاهی داشتید و به آن اهمیت می دادید و به درستی به کار می بستید به خوبی من توانستید زیر بنای اعتقادی و اخلاقی فرزندانتان را استوار سازید شما می توانستید با برقراری صفا، محبت، مساوات و صمیمیت در محیط خانواده بذر صفا، عاطفه و فضایل اخلاقی را در دل های مستعد آنان بکارید و آنان را مسلمان بار بیاورید. آیا این پیام پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله) را شنیده اید که می فرماید:

«در نیکی و مهربانی با فرزندان خود به عدل و مساوات رفتار کنید همان طور که دوست می دارید با شما در نیکی و مهربانی به عدل و مساوات عمل شود» (1)

بر شما لازم بود که از خشونت بی جا و تبعیض بی جهت میان فرزندان اجتناب کنید تا آنان عصیانگر و بزهکار نشوند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود:

«خدا رحمت کند کسی را که فرزند خویش را به احسان و نیکی نسبت به خود وادارد»، پرسیدند: چگونه می توان فرزند را به احسان و نیکی نسبت به خود واداشت؟ فرمود: آن چه در توانایی فرزند و بر او آسان است از او بپذیرد و از آن چه بر او دشوار و سخت است در گذرد و کارهای دشوار و طاقت فرسا بر او تحمیل نکند» (2)

و باز می فرمود: «بدی هایش را عفو کند و بین خود و خدا برایش دعا نماید». (3)

نقش پذیری

پدرم، مادرم! چون شما به وظایف آشنا نبودید و یا اهمیت نمی دادید، من نه

ص: 188


1- بحار الانوار ج 104 ص 92
2- وسائل ج 15 ص 199
3- بحار ج 104 ص 98

تنها در خانه خوب تربیت نشدم رفت و آمدها، معاشرت ها و دید و بازدیدها نیز موجبات بدآموزی و انحراف مرا فراهم ساختند گاهی این برخوردها به ویژه در محافل عیش و شب نشینی- چنان انحراف آمیز بود که مرا سر تا پا تحت تأثیر قرار می داد.

آخر نه این است که کودک خیلی حساس است حساس تر از یک دستگاه گیرنده ی بسیار دقیق؟ آخر نه این است که ذهن کودک آن چه را بگیرد چون نقشی است که بر سنگ بکنند؟

اما شما نه تنها در پی ریزی اخلاق و اعتقاد من در خانه توجه و دقت نداشتید، این حقیقت را هم نادیده گرفتید و آسان شمردید و به جای کنترل معاشرت و برخوردهای من، به جای آن که مرا با دانشمندان پرهیز کار آشنا سازید به جای آن که مرا به محافل علمی و به مجالس دینی ببرید و راهنمایی کنید و... بی هیچ گونه احساس مسئولیتی مرا همراه خود به هر گونه محفل بدآموز و منحرفی بردید آیا هرگز فکر کردید این کودک بیگناه همه ی اطوار، حرکات گفته ها و ژست های بدآموز فیلم هایی را که با خود به تماشایش می بردید می گیرد و در ذهن پاک خود بایگانی می کند و در جوانی و بزرگی از همین اندوخته ها و بایگانی ها الهام می گیرد و مسیر زندگی خود را به همان سو و طبق همان الگوها جهت یابی می کند؟

راستی پدران و مادرانی که تنها به خوشگذرانی می اندیشند و به سعادت خویشتن توجهی ندارند لااقل به فکر سرنوشت کودکان خود که دوران نقش پذیری حساسی را می گذرانند باشند و آنان را در مجالس گناه و انحراف مجالس رقص و شراب و قمار .... و دیگر تبهکاری های خود شرکت ندهند و آینده ی آنان را همچون زندگی خودشان تیره نسازند شما را به خدا به کودکان بیگناه خود رحم کنید کدام پدر و مادر ممکن است دانسته و به دست خویش غذای مسمومی به فرزند بخوراند و یا اگر در او بیماری خطرناکی دید به درمانش نکوشد؟ مسلما هیچ کس این طور نیست و اگر چنین باشد انسان نیست.

ص: 189

پس چرا همین پدر و مادرهای مهربان هرگز در اندیشه ی مسمومیت های فکری و بیماری های اخلاقی کودکان خود نیستند؟ چرا عزیزان نورس خود را از مرض های روانی محافظت نمی کنند؟ چرا خوراک های فکری و روحی آنان را کنترل نمی کنند؟ آیا توجه ندارند که مسمومیت فکری و بیماری اخلاقی از مسمومیت های غذائی و بیماری های جسمی خطرناک تر است؟ آیا نمی دانند که این سرگرمی های منحرف فضیلت کش این مجلات و نشریات رنگین و ننگین این برنامه های وقت پرکن و بدآموز تلویزیون و رادیو این فیلم های کذائی... و دیگر زایده ها و زاییده های فساد همه و همه خطرناک ترین مسمومیت های فکری و بیماری های روحی را به دنبال دارند؟

پدرم، مادرم! چرا به این بدبختی ها نیندیشیدید؟ چرا فکر نکردید که با این برنامه ها با این لذت جویی ها و با مصرف این همه غذاهای آلوده ی فکری، سرنوشت خود و فرزندانتان را تباه می سازید پدر چرا به جای خرید «رنگین نامه ها» کتاب های سودمند و سازنده به خانه نیاوردی؟ چرا هرگز فرزندان را با کتاب های مذهبی و اخلاقی و علمی آشنا نساختی و هرگز به خواندن این گونه کتاب ها تشویقمان نکردی؟ چرا هرگز در خانه کتابی که زندگی پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله) و زندگی امامان راستین علیهم السلام و رفتار و گفتار آن گرامیان را به ما بیاموزد نداشتیم؟

چرا در حالی که نام رقاص ها و رقاصه های دلقک داخلی و خارجی را کودکان کوچک خانه می دانستند نام شخصیت هایی چون «سلمان» و «ابوذر» و مقداد» و «عمار یاسر و دیگر رادمردان پهندی تاریخ برای ما ناشناخته بود؟... چرا باید اطلاعات من پیرامون اسلام فقط در چند مطلب ساده و تقلیدی خلاصه شده باشد؟ من یک عمر ،قرآن کتاب خدا، کتاب عمل و برنامه ی کار و زندگی اسلامی را تنها در گوشه طاقچه و یا در مجلس فاتحه دیده و شنیده بودم، دریغا کتابی که ریشه ی همه ی معارف گسترده ی اسلامی است کتابی که به گفته ی پیامبر بزرگوار (صلی الله علیه و آله): «در مشکلات و تاریکی های زندگی باید به آن پناهنده شد و به

ص: 190

روشنی آن راه را یافت» (1) من از این کتاب عزیز نه چیزی آموختم و نه هرگز آن را به درستی شناختم... آيا تنها من تقصیر کارم؟ یا شما هم...؟

من در کودکی در دست شما همچون مومی بودم که آمادگی پذیرش هر شکلی را دارد شما می توانستید از من فردی درست، مسلمان، با تقوی خداپرست و خدمتگزار جامعه بسازید چرا در چنان موقعیت و شرایط به سود من و به نفع آتیه ی من گامی برنداشتید؟ می دانم محیط پر آشوب است و مراکز فساد کم نیست و می دانم عوامل انحراف و آلودگی فراوان است... ولی محافل سودمند و کانون های روشنگر علمی و مذهبی و تربیتی نیز هست چرا در این گونه محافل مرا شرکت ندادید؟ چرا با دانشمندان آگاه و با تقوی آشنایم نساختید؟ چرا مرا به مکتب آموزنده ی آنان که مکتب قرآن و اهل بیت است راهنمایی نکردید؟ تا به نیازهای روحیم پاسخ گویند تا به اشتباهاتی که در اثر تبلیغات دشمنان برایم پیش آمده بود جواب دهند تا دیگر به تلقین بیگانگان دین خود را افیون توده ها و عامل عقب ماندگی ندانم.

پدرم مادرم! چه خوب بود لااقل در مجالس هفتگی و ماهانه که طبق عادت تشکیل می دادید از روحانیون با سواد، با تقوا، دلسوز و آگاه که بتوانند اسلام را درست بشناسانند دعوت می کردید تا در این فرصت که ناچار و ناگزیر از شرکت بودم به دستوراتی از اسلام و دین آشنا شوم، افسوس که این کار آسان را نیز انجام ندادید و اصولا از این مرحله ها به دور بودید و فکر آن را هم نمی کردید.

اکنون دریافته ام که در گوشه و کنار اجتماعمان، انجمن های دینی مجالس سازنده و سودمند کتاب های مفید و افراد دلسوز و آگاه نیز وجود دارند که من از آن ها بیگانه بوده ام آیا این وظیفه ی شما نبود که مرا آشنا سازید و به این مراکز و این گونه کتاب ها راهنماییم کنید؟..

ص: 191


1- وافى ج 2 ص 260

نظارت بر تحصیل

آیا در دوران تحصیل من به جنبه های اخلاقی و دینی آموزگار، شیوه و برنامه های درسی... توجه داشتید؟ آیا هیچ بازجویی می کردید که من چه می خوانم چه می بینم چه می شنوم به کجا می روم با که می نشینم و خلاصه چگونه درس می خوانم؟ هرگز از من پرسیدید که چرا دیر کردم کجا بودم و چه می کردم؟ هرگز پرسیدید با چه کسی دوستی دارم چه کاره است از چه خانواده یی است، چه روحیه یی دارد، چرا با او دوست شده ام؟ آیا هیچ تذکر می دادید که ممکن است برخی از دوستان دانسته یا ندانسته خطرناک باشند و همنشینی با آنان ممکن است به آلودگی بی عفتی و اعتیادهای خطرناک بیانجامد...؟ آیا این مراقبت ها به عهده ی شما نبود؟.

من اعتراف می کنم که خودم نیز بی تقصیر نبوده ام ولی همه ی مسؤلیت ها تنها به عهده ی من نبود پدر تو به حکم وظیفه ی دینی می بایست دینم را به من می آموختی ولی نه تنها این کار را نکردی بلکه مرا نیز از فرا گرفتن آن باز می داشتی تو فقط می خواستی فرزندانت تحصیل کنند و یا هنری بیاموزند تا در آینده شغل پر درآمدی داشته باشند و پول بیشتری به دست آورند و عنوان و شهرتی کسب کنند و به معنویت فرزندانت هرگز نمی اندیشیدی پدر هیچ میدانی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله «از پدرانی که فرزندان را از آموزش دین باز می دارند و تنها دوست دارند به کالای ناچیز دنیا دست یابند» بیزار است. (1)

مسأله ی زناشوئی

پدرم مادرم آیا به اهمیت ازدواج و تأثیر شگرف آن در نگهداری از انحراف و آلودگی توجه داشتید؟ آیا این گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله را شنیدید و عملی ساختید که می فرمود: «هر کس ازدواج کند نیمی از دینش را دریافته است و در نیمه دیگر باید پرهیزکار باشد و از خدا بترسد»؟ (2)

ص: 192


1- مستدرک الوسایل ج 2 ص 625
2- وسایل ج 14 ص 5 حدیث 11 و 13

با آن که اسلام ازدواج را آسان ساخته و تشریفات بی جا و کمر شکن را لغو کرده است شما به فکر آن بودید که برای فرزندتان از خانواده های ثروتمند سرشناس و صاحب مقام و موقعیت همسر بگیرید و در نتیجه او را در کام شعله های غریزه رها ساختید و به پی آمدهای ننگین و شوم آن فکر نکردید. وقتی پدران و مادران ازدواج را از نیازهای حیاتی فرزند ندانند و در انتخاب همسر برای فرزند در قید زیبایی ظاهر و ثروت و مقام باشند و از اخلاق و نجابت چشم فرو پوشند، نتیجه جز گرفتاری در دام تشریفات غلط نخواهد بود و بدین ترتیب ازدواج جوانان هر چه بیشتر به تأخیر می افتد و دختران و پسران در خطر آلودگی های مختلف قرار می گیرند و روز بروز بر جرائم و جنایات افزوده می شود.

***

من پس از سال ها بدبختی، گمراهی و انحراف دریافته ام که تنها به خود زیان می رسانم و عمرم را تباه می سازم و اکنون که با پشیمانی و تأسف به گذشته خویش می اندیشم ، مصمم هستم که بکوشم خود همچون شما نباشم و وظایفم را نسبت به فرزندانم انجام دهم.

من به همه ی پدران و مادران هشدار می دهم که مواظب باشند و با دست خود نقشه ی تیره روزی فرزندانشان را ترسیم نکنند و یادآور می شوم که به ویژه نکات زیر بیندیشند و در مراعات آن ها بکوشند:

* در برنامه های تربیتی فرزندان بسیار دقت کنند.

* بر امور تحصیلی محیط آموزش، شغل و حرفه ی فرزندان نظارت کامل داشته باشند.

* متوجه معاشرت ها، رفت و آمدها برخوردها و دوستیابی های آنان باشند و خطرات این زمینه ها را به آنان گوشزد کنند.

* سعی کنند ساعت های تفریح فرزندان به تفریحات سالم، مطالعه ی

ص: 193

کتاب ها و نشریات سازنده ی علمی دینی و اخلاقی و سرگرمی های سودمند بگذرد.

* نیاز پسران و دختران را به ازدواج فراموش نکنند و بی جهت در این کار تأخیر نیندازند و سعادت و مصلحت آنان را فدای خواهش های پوشالی خود نسازند.

* بکوشند خود صالح باشند تا فرزندان صالح نیز بار بیایند، و توجه داشته باشند که حتی ساده ترین گفتار و رفتار پدر و مادر نیز ناخود آگاه در روحیه ی طفل اثر می گذارد.

* تغذیه ی فکری فرزندان را با تهیه ی کتاب ها و نشریات سودمند و شرکت در مجالس سودمند و معاشرت با دانشمندان آگاه و متدین تأمین کنند.

***

پدرم، مادرم!

اگر حقایق را بی پرده گفتم و از شما به تندی انتقاد کردم پوزش می طلبم، شاید همه تقصیرها از شما نباشد. عوامل فساد و گمراهی بسیار است محیط فاسد، بد آموزی های اجتماع، وسایل ارتباط جمعی، قلم های مسموم برخی از مطبوعات و دیگر دست های مرموز استعمار که با کوششی بیامان جوانان را به تباهی می کشانند همه و همه در گمراهی ما جوانان نقش عمده دارند، در عین حال اگر از تربیت درست و اعتقاد استوار و شناسایی لازم نسبت به اسلام برخوردار بودیم این طور نمی لغزیدیم و منحرف نمی شدیم و به نیروی ایمان از غرقاب های محیط نجات می یافتیم.

در پایان الطاف بی پایان خدا را سپاسگزارم که بخشنده و پوزش پذیر است و گمگشتگان را از رحمت خویش محروم نمی دارد، و عفو و دستگیریش را از توبه کنندگان دریغ نمی کند و راه سعادت را برای همه باز گذارده است، تا آن جا که لغزیدگانی همچون من نیز می توانند بازگردند، و به کمال خویش دست یابند اگر چه در محیط های نامناسب پرورش یافته باشند.

ص: 194

یکسونگری

اشاره

بی تردید آنان که یک بعدی می اندیشند افرادی ناقصند که همه ی وجودشان در یک سو خلاصه می شود و از خواست ها و نیازهای گوناگون انسان بی خبرند آنان همه ی واقعیات زندگی را بر اساس یک ضابطه می شناسند و تنها به یک جانب می نگرند.

یکسونگران دو دسته اند:

1 - آنان که تنها یک انگیزه را عامل جنبش و تحرک انسان در روابط فردی و اجتماعی می دانند.

2 - گروهی که انگیزه های گوناگونی را می شناسند ولی تنها «ابر انگیزه» یا «ابر انگیزه ها» یی را فرمانده و عامل می پندارند و معتقدند انسان ها به نیروی بی امان آن «انگیزه» یا «انگیزه ها»ی حاکم به فعالیت های گوناگون می پردازند.

ما در این جا بر سر آن نیستیم که این دو دسته را با ویژگی هایش بررسی کنیم و نیز نمی خواهیم تحقیق کنیم که آیا یکسو نگران جزء این دسته اند یا آن دیگر... بلکه می خواهیم نارسائی ها و سستی های بنیادی این طرز فکر را بر شمریم.

تاریخ را ورق می زنیم، سرگذشت سیاه یکسو نگران را مطالعه می کنیم و در می یابیم که در هر عصر و زمانی «یک بعد اندیشی» و «یکسونگری» به گونه ای خاص خودنمائی کرده است.

ص: 195

در عصر «سعدی» شاعر و سخنور شیراز، معیار شخصیت بر اساس تسلط بر ادبیات بود در آن ،زمان ،ارزش سودمندی، والانی شخصیت از آن کسی بود که در علم نحو و ادبیات استادی آگاه و ژرف کاوی استوار بوده باشد، و تکامل انسان ها را نیز با همین قاعده در سایه ی دانایی و توانایی بر همین فن ارزیابی می کردند و به همین جهت مردم با سختی های زمان و عواقب سوء پیروزی بیگانگان بر دین و چاره جویی برای فقراء خاک نشین و ده ها مسائل ضروری دیگر بیگانه بودند. آری آن گاه که مرضی در جامعه، عمومی باشد مردم از درک آن بیماری عاجزند و می پندارند در جامعه یی سالم زندگی می کنند.

یکسونگری در مکتب مارکس

بالاترین بحران بیماری یکسونگری را باید در مکتب اقتصادی مارکس دید در اندیشه ی مارکس و پیروانش نیروی تولید زیر بنای همه ی مسائل سیاسی، حقوقی پدیده های فکری و دینی و... است. ما در این مقال نمی خواهیم به بررسی نتایج اقتصادی مکتب مارکس در جوامع زیر سلطه ی این مکتب بپردازیم و فعلاً به این موضوع کاری نداریم که در کشورهای کمونیستی حتی اقتصاد افراد جامعه هم ایده آل نیست و فقط سرمایه داران کوچک تر از بین رفته اند و سرمایه دار بزرگ تری که همان حزب حاکم است با سرنیزه بر مردم حکومت می کند و همه چیز جامعه را در اختیار دارد ما فقط می پرسیم که بفرض اگر جامعه ای بر اساس اقتصادی سالم به وجود آید و افراد به حقوق اقتصادی خود برسند دیگر نیازی نخواهند داشت؟ آیا در چنین جامعه ای دیگر مردم گمشده ای ندارند؟ و آیا دیگر سخنی از کجا آمدن برای چه آمدن به کجا رفتن که پرسش مردم است بر زبان نخواهد بود؟

بی تردید مکتب اقتصادی مارکس با جهان بینی غلطی که دارد نمی تواند همه جوانب و ابعاد انسان را در بر گیرد چرا که در این مکتب همه ی هستی در چهارچوب «ماده» محصور می شود و از ابعاد روحی و معنوی و خواست های ژرف

ص: 196

درون آدمی خبری نیست. از دیدگاه مارکس و پیروانش انسان ابزار تولیدی است در ردیف داس و چکش و آچار!

البته این مکتب نخستین و واپسین مکتبی نیست که تحولات جهان را تنها با یک معیار و یک ضابطه به تحلیل می برد و خشم ها و محبت ها جذبه ها و گریزها همزیستی ها و تضادها، تقدیرها و تنقیدها و دگرگونی های تاریخ انسان را در واپسین تحلیل به یک سو و یک جهت پایان می بخشد.... می بینیم «فروید» نیز با مکتبی دیگر، مکتبی ننگین و هولناک یکسره در دام ابر انگیزه ی دیگری گرفتار می شود و جهان بشری را فقط از یک زاویه - غریزه ی جنسی - می نگرد.... او با نگاهی جستجوگر به دنبال رویدادها تلاش ها گریزها و گرایش ها می رود تا مگر ردپایی از یک عامل جنسی بیابد و تفسیر گرانه واقعه را به توجیه برد.

فروید معتقد است که همه ی عقده ها و احساس کمبودها واکنشی از واپس زدگی نیاز جنسی است در صورتی که می دانیم انسان مجموعه ای است از غرائز و انگیزه ها که هر یک در زندگی و ساختمان شخصیت آدمی نقش مؤثری دارد و برای کاوش نیازهای انسان و پاسخ درست به آن و تأمین سعادت همه جانبه ی فرد و اجتماع نمی توان هیچ یک را نادیده گرفت.

نژاد پرستی

نژاد پرستی گونه ی دیگری از «یکسونگری» است که در آن نژاد یا ملت خاصی را «برترین» می دانند و ملل دیگر را پست و ناچیز می شمرند.

قوم یهود خود را قوم خدا» می نامیدند و سایر مردم را بنده و حیوان خویش می دانستند و هرگونه رفتاری را با دیگر اقوام برای خود جایز می پنداشتند (1) و حتی تورات تحریف شده اشان نیز بر جنایات و قتل عام های

ص: 197


1- «اليهود بين الدين والتاريخ» تألیف دکتر صابر عبدالرحمن طعیمه چاپ مصر ص 550 و صفحات دیگر و به کتاب «صهیونیزم در فلسطین» تألیف صبری جریس ترجمه منوچهر فکری ارشاد نیز مراجعه شود.

بی رحمانه ی آنان در سرزمین های دیگران گواهی می دهد. (1)

«هیتلر» رهبر آلمان نازی نیز یکی از رهبران یک سونگر و خطرناک نژاد پرست بود که «نژاد ژرمن» را برترین نژاد و حکومت و سروری را تنها شایسته ی این نژاد می دانست و می دانیم که در راه این عقیده چه جنگ خانمان سوزی را بر بشریت تحمیل نمود و در پایان نیز نه تنها نژاد «ژرمن» و سرزمین این نژاد - آلمان - را به برتری و پیروزی نرسانید بلکه باعث تجزیه ی آلمان به دو کشور شرقی و غربی، و باعث شکست و سرافکندگی نژاد مورد پرستش خود شد.

هم اکنون نیز در برخی از کشورهای غربی مسأله ی نژاد سیاه یکی از مشکلات حل نشده است زیرا در برخی از ایالات و استان ها سفیدپوستان به هیچ وجه حاضر به همزیستی با سیاهان نیستند و سیاهپوستان در محرومیت و فشار بسر می برند و این تبعیض و محرومیت را باید فقط به جهت رنگ پوست خود تحمل کنند در حالی که هیچ عاقلی نمی تواند بپذیرد که انسانی به جهت رنگ سفید پوستش در رفاه و آسایش باشد و انسان دیگری به جهت رنگ تیره ی پوست خود محروم بماند.

آری نژاد تأثیری در انسانیت کسی ندارد و برتری از نظر نژاد خرافه ای بیش نیست انسان با دانش و خرد و فضیلت انسان است نه با رنگی روشن یا قدی موزون یا بازویی زورمند.

***

اینک با نگاهی کوتاه به حوزه های اجتماعی معاصر خودمان به توضیح یکسونگری هایی که دور و بر خود می بینیم می پردازیم:

گروهی از مردم از اسلام فقط عبادت های مرسوم در این آیین را

ص: 198


1- تورات سفر تثنيه فصل 2 - بند 32-34

دریافته اند و بی آن که به ارزش ها و بایست های دیگر اسلامی بیندیشند و بپردازند بکباره همه جوانب دین را در سجاده و تسبیح خلاصه کرده اند.

ما منکر این حقیقت نیستیم که اعمال عبادی یکی از ارکان اسلام است و به جای خود وظیفه ای است عالی و شیرین و پر رمز و راز، اما نه آن چنان که سایر مسائل حیاتی را نادیده بگیریم و کسب و کار و زن و فرزند و وظایف بزرگ تر فردی و اجتماعی را وا نهیم و همه ی نیرویمان را یکسره در عبادت به کار بریم و تکلیف های دیگر را به بهانه های گوناگون به فراموشی بسپاریم و حتی یک صدم آن چه به سجاده و تسبیح می اندیشیم و می گذرانیم مثلاً به امر به معروف و نهی از منکر و «خودسازی» و «دیگرسازی» نپردازیم.

این همان یکسونگری غلط است که انسان را از سوی ها و جانب های دیگر دور می سازد.

گروهی دیگر «اصحاب طهارتند» که طهارت و شست و شو را که از سهل ترین احکام اسلام است تا سرحد وسواس رعایت می کنند اما از غیبت و دروغ و زشتی های دیگر واهمه و هراسی ندارند.

دسته ای دیگر دین را فقط به «پاکی دل» وابسته می دانند و تلاش و فعالیت و کوشش های علمی و عملی اسلامی را به کلی غیر لازم می شمارند این درون گرایان برای فرار از هر مسئولیت و وظیفه ای تنها دلیلشان این است که «قلبت صاف باشد»

مثلاً اگر به او بگویند شراب نخور می گوید: «ای با با دلت پاک باشد» و با همین جمله ی بی معنا شانه از بار انجام هر وظیفه ای خالی می کند و خود را تبرئه شده نیز می پندارد و خود را همراه با هزارها آلودگی و رذیلت اخلاقی پاکدل می نامد و معتقد است اگر بیرونش آلوده و خرابست ولی باطنی دارد که از پاکی و صفا آیینه را شرمنده می سازد.

برخی نیز از دوستی حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام و خاندان گرامی او دم می زنند و با آن که محبت آن گرامیان را زیر بنای اسلام می پندارند

ص: 199

آداب و سنن اسلامی را در پناه این محبت نادیده می گیرند و می گویند محبت داشته باش و هر کاری دلت می خواهد بکن یا یک قطره اشک برای امام حسین علیه السلام بریز و دیگر از انجام گناه باکی نداشته باش.

اینان در حقیقت به معنای واقعی دوستی و محبت پی نبرده اند چرا که هرگز یک دوست واقعی نباید راهی را بپوید که محبوبش نمی پسندد.

ما معترفیم که دوستی و وابستگی قلبی به پیامبر و خاندان گرامی او از اولین وظایف هر مسلمان آگاه و موجب نجات انسان است اما نه چنان که از این دوستی سوء تعبیر و سوء استفاده شود و به دستاویز آن در انجام آداب و سنن اسلامی سستی ورزند و از گناهان باکی نداشته باشند.

امام باقر علیه السلام در حدیثی طولانی فرمود: «... هر که فرمانبر خداست دوست ما و هر که نافرمان خداست او دشمن ماست جز با عمل و ترک حرام و گناه به ولایت ما دسترسی نیست» (1)

***

فاجعه ی هولناکی که امروز بیش از هر چیز دیگر زندگی مردم را در کام خود فرو کشیده زندگی ماشینی است به راستی در رابطه ی ماشین با اجتماع انسان به مقیاسی بسیار گسترده به ابزار ماشین تبدیل شده است، زندگی ماشینی ریشه ی پدیده ها و روابط را در جامعه ی امروز در وسایل تکنیک توجیه می کند.

انسان وجودی است با نیازهای گوناگون ولی «ماشینیزم» او را بر آن می دارد که شکل و فرم ویژه یی از کار را برای خود بپذیرد و با این شکل کار به صورت تکراری تا پایان عمر و آخرین نفس همچون گردونه یی می گردد بی آن که بتواند به نیازهای دیگر خود برسد انسانی چنین ابزاری است در اختیار

ص: 200


1- کافی ج 74/2 - ﴿مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطيعاً فَهُوَ لَنَا وَلَى وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا ، عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلا یتُنَا إِلا بِالْعَمَلِ وَالْوَرَع﴾.

ماشین نه انسانی دارای خواست ها و نیازهای متفاوت می کوشد برای خوردن و می خورد برای کار کردن مصرف برای تولید، تولید برای مصرف.

در جامعه یی که «ماشینیزم» فرمانرو است افراد بی آن که قدرت تفکر داشته باشند به اسارت در می آیند و از سازندگی باز می ایستند، هر روز را همچون هزاران روز دیگر می آغازند و به پایان می برند در چنین جامعه یی به سرعت نظام صنعتی جانشین هرگونه تفکرهای مسلکی و ایدئولوژیکی انسان می شود و افراد ناخودآگاه شکل می گیرند و بی تفاوت شخصیتشان رشد می کند تنها تفاوتی که به چشم می خورد میزان پول و قدرت مصرف است در زندگی...

یک شکل لباس می پوشند یک جور ژست می گیرند و تغییر شکل لباس و رفتار را تنها از وسائل ارتباط جمعی می آموزند دیگر خود سازنده متفکر اندیشمند و مبتکر نیستند.

معمولاً از یک نوع آزادی مصنوعی و ماشینی برخوردار و شادمانند و بی آن که خود بدانند در همه شئون زندگی پای بند و اسیر ماشینند.

***

برای نجات جامعه از این گونه بیماری ها باید به همه ی ابعاد و جوانب وجود آدمی توجه شود به هیچ گرفتن واقعیات انکار نیازهای انسانی ندیده گرفتن انگیزه های مختلف و تنها به یک جانب نظر دوختن براستی یک نوع بیماری است و متأسفانه زمانه ی ما به صورت بسیار گسترده ای به این بیماری مبتلاست کدام بیماری خطرناک تر از این است که در مجتمعی تنها پول معیار روابط و زیربنای زندگی محسوب شود.

در چنین شرایطی همگان به جای دریافت و درک درست نیازهای اجتماع و همبستگی دینی و عاطفی باهم و کوشش صمیمانه و مرتبط برای ترقی و بهزیستی و به جای توجه به افق های روشن فضیلت و گذشت و فداکاری و دیگر-

ص: 201

دوستی، تنها برای پر کردن جیب و برخورداری بیشتر از مواهب مادی می کوشند و می دوند پزشک بی توجه به مسئولیت دینی و اجتماعی خود به سوداگری سودجو تبدیل می شود قاضی با اخذ رشوه های کلان به ساختن کاخ می پردازد تاجر به جای آن که با خرید و فروش اجناس مفید تجارت کند فقط به آن می اندیشد که کدام جنس بیشتر سود می دهد سرمایه دار باکی ندارد که با تشکیل مراکز فساد و گمراه کردن یک مشت جوان ثروت بیندوزد دانشجو به خاطر به چنگ آوردن پول تحصیل می کند نه به خاطر خدمت.

در این جامعه برتری ها ارزش ها و انحطاط ها با میزانی این چنین پوچ سنجیده می شود وجود شخص را در اجتماع موجودی بانکی و ملکی او مشخص می سازد و ارزش های راستین و انسانی فراموش می گردد و در گیر و دار این مسابقه ی پول اندوزی اندیشه ها نازا و استعدادها عقیم می ماند و نبوغ ها به هرز می رود و هرچه پوچ تر و بی ارزش تر است روی آب می آید و سنگ های قیمتی زیر رسوب لایه های زیرین دفن می شود.

نظر اسلام

اسلام بر خلاف یکسونگران همه ی خواسته ها و نیازهای جان و تن و دنیا و آخرت فرد و اجتماع را در نظر گرفته است.

از دیدگاه اسلام در صورتی می توان سعادت بشر را تأمین کرد که به همه ی ابعاد وجودی او توجه شود، یعنی هم به نیازهای غریزی او پاسخ مثبت و روشن داده شود و هم در عین حال ضوابطی در کار باشد که زندگی فرد و اجتماع را بر مبنائی عادلانه کنترل کند و مالاً انسان ها همراه با برخورداری از مواهب این جهان به آسانی به سوی کمال معنوی خویش و زندگی جاودان جهان دیگر گام بردارند.

کدام قانون می تواند وجود اسرار آمیز آدمی را در همه ی مراحل و از همه ی زوایا راهبر باشد جز قانونی که خدای انسان ها با آگاهی کامل خود از

ص: 202

ژرفای وجود همه ی افراد، طرح ریزی و ارائه کرده باشد؟

اسلام قانون خداست خدایی که می داند فرد فرد انسان ها در سراسر گیتی در تمامی قرون و در شرایط مختلف زمان و مکان و محیط و آب و هوا و نژاد با چه مسائلی روبرو خواهند بود خدایی که از ضربان قلب هر جنبنده آگاه است و از نیاز جنین در رحم تا مرده در گور بیش از خود نیازمند خبر دارد خدایی که امروز هر کس و فردای هر کس را می داند خدایی که امسال هر جامعه و سال های بعد هر جامعه را می داند خدایی که با دانش بیکران خود همراه همه کس و دانای رازهای نهفته و نگفته ی هر بنده است... آری چنین قانونگزاری صلاحیت ارائه ی قانونی همیشگی برای سعادت انسان ها را دارد و اسلام قانون اوست:

﴿ فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾ (1)

«بدون انحراف به سوی دین (اسلام) روی آور، دینی فطری که خداوند انسان ها را مطابق آن سرشته است»

اسلام جسم و روح بشر هر دو را در نظر می گیرد و نیازهای هر دو را مهم می شمارد و پاسخ به نیازهای روح و تکامل معنوی و دستیابی به سعادت های جاویدان اخروی را مهم تر و هدف اصلی می داند.

اسلام به نیازهای جسمی توجه دارد چرا که اگر جسم نباشد روح نمی تواند به پیشرفت خود ادامه دهد به حفظ بدن و بهداشت آن دستور می دهد زیرا اگر بدن سالم نباشد روح از فعالیت باز می ماند.

اسلام سرکوبی غرایز و نادیده گرفتن آن ها را کاری ناپسند می داند، و پیروان خود را از رهبانیت و ریاضت های باطل منع می کند و برای پاسخ به همه ی غرایز راه های صحیح و اصولی پیشنهاد می نماید تا از بی بند و باری و آزادی بی حد و مرز و زیانبار آن ها نیز جلوگیری کرده باشد.

دستورات اسلام در مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عبادی و.... خود شاهد گویایی است که این دین پاک هیچ حکم لازمی را فروگذار نکرده است.

ص: 203


1- سوره ی روم آیه ی 30.

برای نیازهای اقتصادی به کار و کوشش کشاورزی، آباد کردن زمین های بایر، دامداری، تجارت، حرفه و صنعت دستور داده و از بیکاری و تنبلی مذمت فرموده است و از سوی دیگر برای اعتدال بشر در کار و تحصیل مال و برای از بین بردن فاصله طبقاتی راه هایی برای تعدیل ثروت تعیین کرده و به پیروان خویش می آموزد که «کار و مال» وسیله است نه هدف تا تنها به ثروت چشم ندوزند و از پرداخت حقوق شرعی خود شانه خالی نکنند.

اسلام هر نوع درآمدی را جایز نمی داند و از رباخواری و مکیدن خون بی بضاعتان اکیداً نهی می فرماید و ربا را گناه بزرگ و مبارزه ی با خدا معرفی می کند. اسلام به نماز دستور می دهد تا مسلمان همواره رابطه اش را با خدا حفظ کند و در مادیات غرق نشود. به روزه فرمان می دهد تا به لذت های تن خو نگیرد و اسیر شکم نماند و روح و عقلش فرمانروای تن باشد.

به دعا و عبادت های مستحب دستور می دهد چرا که دعا و راز و نیاز با خدا غذای روح است و جان را به فرازهای قرب می برد و از بندهای زمین وامی رهاند و در مشکلات به مسلمان توان و شکیبایی می بخشد و در عین حال زیاده روی در عبادات مستحبی را که به سایر وظایف لطمه وارد سازد ناپسند می داند.

اسلام محبت و دوستی قلبی نسبت به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان گرامی پیامبر و دوستان آنان و انزجار و تنفر از دشمنان خدا و پیامبر و خاندان پیامبر را لازم می داند تا آن جا که ایمان را همان «حب و بغض» (1) معرفی می کند و در عین حال برای آن که گروهی نپندارند تنها دوستی بدون «عمل صالح» وسیله ی نجات است پیروی از سایر دستورات دین را نیز دستور می دهد و برای دوستی آن گاه ارزش قائل است که همراه با عمل و پیروی از فرمان خدا و پیامبر و خاندان گرامی او باشد:

﴿قُلْ إِنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي﴾ (2)

ص: 204


1- وسائل ج 11 ص 435-440
2- سوره ی آل عمران آیه ی 31

«ای پیامبر بگو اگر مدعی هستید که خدا را دوست می دارید از من و دین من تبعیت کنید»

و نیز امام صادق علیه السلام به هنگام وفات می فرماید: ﴿إِنَّ شَفَاعَتَنَا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بالصَّلوة﴾ (1) شفاعت ما به آن که نماز را سبک شمارد نمی رسد.

***

آری اسلام قانون کاملی است که با نهاد انسان منطبق است و به همه ی جوانب و ابعاد وجود آدمی توجه و در همه ی زمینه ها دستورات کاملی دارد. به امید آن که ما مسلمانان نیز با توجه به حقیقت این آیین پاک تنها به «یکسو» ننگریم و زندگی خود را بر اساس روش صحیحی که اسلام برایمان خواسته است بنا کنیم.

ص: 205


1- وسائل ج 2 ص 16

موسیقی

اشاره

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو گشتی *** که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت

(سعدی)

هدف برتر

می دانیم انسان برای هدفی برتر از خوردن و خوابیدن و خوشگذراندن و غافل ماندن آفریده شده و نکته ی تمایز انسان و حیوان نیز در همین است که آدمی نمی تواند تنها پایبند خواسته های تن باشد و فقط به تأمین لذت و استراحت جسم خویش مشغول بماند چرا که «تن آدمی شریف است به جان آدمیت» و همین «جان آدمی» است که سعادت تکامل اختیاری را دارد و شایسته ی رشد و ترقی بی پایان و بی وقفه است ترقی و تکاملی که آدمی را تا فرازهای رفیع قرب و پاکی و اوج های بهشتی نور و کمال بالا می برد.

مجموعه ی جان و جسم انسان مجموعه ی اسرار آمیزی است که از یکسو می تواند با رهبری عقل و پیروی دین از فرشتگان هم آن سو تر رود و از سوی دیگر با فرو افتادن در گودال هوی و هوس از حیوان فرومایه تر و از درنده خطرناک تر شود و مسلماً بر حیوان سرزنشی نیست که چرا تنها پاسخگوی غرائز حیوانی خویش است چرا که حیوان در برابر نیروی غریزه از نیروی بازدارنده ی خرد و دانش برخوردار نیست و بی آن که بداند محکوم غرایز است.

ص: 206

ولی آدمی با برخورداری از نعمت عقل و راهنمایی پیامبران اگر باز هم تنها پای بند خور و خواب و خواهش تن باقی بماند براستی از حیوان فرومایه تر است... ﴿أُولَئِكَ كَالاَنَعَام بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ (1) آنان همچون چارپایان بلکه گمراه ترند آنان بی خبرانند.... و ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ﴾ (2) همانا در پیشگاه خداوند بدترین جنبندگان کران و گنگان ناخردمندند.

حيات واقعی

حیات واقعی و معنوی انسان با ارتباط و توجه به خدا شکوفا می شود، یاد خدا آرام بخش دل ها و نیروی محرک به سوی ترقی معنوی و کمال است.

تلاش همه ی پیامبران برای همین منظور بوده که انسان را با خدا مرتبط سازند همه ی فدائیان و شهدای راه حق و فضیلت نیز با توجه و شناخت این هدف عالی و برای حفظ همین رابطه فدا شدند

همین رابطه و شناخت است که جان آدمی را از دام وابستگی های بازدارنده ی زمینی وا می رهاند و با اوج های سازنده ی آسمانی پیوند می زند ایمان و شهامت جهاد و تحمل وظیفه شناسی و فضیلت آمیزه ای است که تنها در پناه همین رابطه با خدا می توان بدان دست یافت تاریخ نمونه های بسیاری را به یاد دارد که با ره توشه همین ارتباط و اعتقاد از دورترین وادی های گمراهی به برترین قله های قرب و هدایت و راستی رسیده اند:

* سلمان: ایرانی آواره ایست رنج دیده و سال ها سرزمین های گوناگونی را در نوردیده... و سر و سرانجام اسیری است که به غلامی به جهودی فروخته می شود و در مدینه در نخلستان ارباب یهودی خویش به کار باغبانی مشغول است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مدینه مهاجرت می فرماید و سلمان در دیداری پر جذبه

ص: 207


1- سوره ی اعراف آیه ی 179
2- سوره ی انفال آیه ی 22

به خدمت حضرتش شرفیاب می شود و دیری نمی پاید که بال های ایمانش او را تا اوجی بالا می برد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را از خاندان پاک خویش محسوب می دارد ﴿سَلْمَانُ مِنا أَهْلَ الْبَيْتِ﴾ (1) و در معرفیش می فرماید ﴿سَلْمَانُ بَحْرُ لا يَنْزَحُ﴾ (2) سلمان دریایی است (که هر چه از آن بردارند) به پایان نمی رسد.

* ابوذر: چوپان گمنامی است در صحرای ربذه (3) بی خبر از داستان آفریدگار و آفرینش، بی نشان از انسان بی ارتباط با خدای جهان و به همین جهت ناآشنا با فضایل و طبعاً بی هیچ تأثیر در نظام اجتماع... اما همین ابوذر در سال هایی دیگر پیامبر را می بیند و خدا را می شناسد و جان را به پیوندی راستین. ناگسستنی با خدا پیوند می زند و آن گاه در آیینه ی تاریخ می بینیم که دیگر او آن چوپان ناشناخته نیست بلکه توفانی است که در برابر شلاق بی امان حملات شجاعانه اش کاخ معاویه می لرزد و اندام تکیده و لاغرش زبانه ی شعله یی است که از هیچ ناراستی و دروغ جز خاکستری بر جای نمی گذارد و زبان حقگوی صریحش شمشیری که جز بر تارک نامردمان و نامردمی ها فرو نمی آید...

* اویس: شتربان صحرانشینی است بینام با مادری پیر در یمن در تابش خورشید اسلام چون نهالی از زمینه ی بی نامی سر بر می آورد و با پذیرش اسلام راستین بدان جایگاه می رسد که پیامبر عظیم اسلام به دوستی او می فرماید:

﴿واشوْقَاهُ إِلَيْكَ يا أُوَيْسُ﴾ (4) تا چه حد مشتاق توام ای اویس...

شب ها چشمان خدا بینش از چشم ستارگان صحرا شب زنده دار تر است و قامت استوارش گاه با سجودی غروب را به طلوع پیوند می زند و گاه به قیامی و گاه با رکوعی.

***

ص: 208


1- بحار الانوار ج 22 ص 330
2- بحار الانوار ج 22 ص 315
3- منطقه ی خشک و گرمی است در حجاز که مدفن ابوذر نیز در همان جاست
4- سفينة البحار ج 1 ص 53

و چهره های بسیاری از این دست که اگر تاریخ را ورق بزنیم شمارش آنان کار آسانی نیست...

سرگرمی های بازدارنده

منش ژرف و راستین آدمی- اگر آدمی باشد- والاتر از آنست که بتواند خود را به سرگرمی های بی ارزش و کودکانه مشغول بدارد آن که انسان است هرگز راضی نمی شود به مقام انسانی خود آسیبی برساند و از ارزش حقیقی خویشتن بكاهد، لازم است هر انسان بیدار برای دستیابی به هدف های برتر و برای ارتباط هر چه بیشتر و قوی تر با مبدأ جهان هستی و برای تکامل گوهر وجود خود همه ی عوامل بازدارنده را از پیش پای بردارد و به آن چه او را در رسیدن به هدف یاری می دهد رو آورد.

به همین جهت است که در قوانین الهی و آیین پیامبران بزرگوار و به ویژه در آیین مقدس اسلام، سرگرمی های زیان بار و همه ی عوامل بازدارنده از پیشرفت های معنوی و آن چه به سقوط و انحطاط می انجامد ممنوع و مکروه تلقی شده است.

«موسیقی و غنا» از همین عوامل خطرناک است. مسلماً آهنگ ها و آوازهای مخصوص و مهیجی که خوانندگان و هنرپیشگان اجرا می کنند قوای شهوی و حیوانی انسان را بر می انگیزد و آدمی را از توجه به خدا و آخرت باز می دارد و چه زبانی بالاتر از این که انسان زندگی واقعی و حقیقی خود را که باید در پرتو خدا پرستی و توجه به معنویات به دست آید، در سایه ی شوم چنین سرگرمی های زیانباری از دست بدهد؟

قرآن می فرماید:

﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَسْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾ (1)

ص: 209


1- سوره لقمان آیه ی 6

«برخی از مردمان گفتاری بیهوده (غنا) را می خرند تا دیگران را بدون علم از راه خدا گمراه سازند و راه خدا را به مسخره می گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است»

اثر تخدیری موسیقی

استعمارگران با تمام نیرو می کوشند در قلمرو خود، جامعه را به غفلت و بی خبری بکشانند تا دیگر کسی به مسائل حیاتی و واقعیت های زندگی نیندیشد برای این منظور بزرگ ترین حربه ی استعمار عوامل مخدر افکار است الکل و فحشاء و قمار و آزادی جنسی و عیاشی و بی بند و باری و رقص و موسیقی هر یک به گونه یی به هدف های شوم استعمار کمک می کند و البته این ها هر یک در عین زیانباری خود عاملی است که راه را برای آلودگی به دیگر انحرافات نیز باز می.کند آن که مشروب الکلی می نوشد مسلماً از قمار هم باکی ندارد، و آن که به فحشاء تن در می دهد یقیناً به نوشیدن شراب نیز نزدیک است کسی که با شور و شعف به صدای فلان زن خواننده گوش می دهد اگر از دستش برآید از زنا با آن زن نیز روگردان نیست پس فحشاء را هم پذیرفته است... چنین آدم هایی از گناهان و انحرافات دیگر نیز مصون نخواهند بود و انحرافات عاملی است که برای استعمار کلید پیروزی بر ملت ها محسوب می شود نیروهای استعماری با کمک همین برنامه های تخدیری ملت ها را هر چه بیشتر سرگرم می کنند و آن گاه به آسودگی به چپاول و ربودن هستی آنان می پردازند. آری این بهترین فرمولی است که دشمن به خوبی از آن استفاده می کند: اول مغز را خالی می کند و بعد جيب را...

شگفت آور است که برخی موسیقی را غذای روح می پندارند، و برای گریز از رنج ها و فراموش کردن ناراحتی های خود به آن پناه می برند در حالی که موسیقی نه تنها غذای روح نیست بلکه سم کشنده ایست که جان و دل مؤمن را می میراند.

ص: 210

موسیقی اثری همچون الکل و افیون دارد یعنی با رخوتی که در اعصاب ایجاد می کند موجب می شود که انسان موقتاً از واقعیت های زندگی خود فاصله بگیرد و اگر این خاصیت دلیل آنست که موسیقی را غذای روح بدانیم الکل و هروئین شایستگی بیشتری دارند که «غذای روح» نامیده شوند!!

موسیقی لذت و تخدیری آنی و زودگذر ولی بدبختی ها و نابسامانی های بسیار در پی دارد و مهم تر از همه ی زیان ها شنونده را از خدا بی خبر و لاابالی می سازد و این زیان برای آن که به خدا و پیامبر و آخرت ایمان دارد زیانی بس عظیم محسوب می شود.

در برخی روایات چنین می خوانیم:

... آن گاه که انسان به غناء (و موسیقی) گوش فرا دهد حیا و عقلش نقصان می پذیرد. و آن چه را زشت می پنداشت در نظرش نیکو جلوه می کند...» (1)

بیماری های جسمی و روحی

به گواهی همه ی روانشناسان جهان و دانشمندان روشنفکر موسیقی حامل هیجان است و اصولاً این یک مطلب تجربی است یعنی هر کس به موسیقی گوش کرده باشد می داند که موسیقی هیجان آور است.

این هیجان حتی گاهی در حیوانات نیز اثر آشکاری دارد برخی از ساربانان عرب با سر دادن نوای مخصوصی شتران را چنان به هیجان می آورند که حیوان چند برابر طاقت خود بار می کشد و راه می رود.

از سوی دیگر بنا به تحقیقات دانشمندان بزرگ مسلم است که بیماری های بسیاری مانند حمله های عصبی، ضعف اعصاب بیماری های روانی بیماری های قلبی، زخم معده، فشار خون و حتی ریزش موی سر و کرم خوردگی دندان همه از هیجان اعصاب سرچشمه می گید و به قول یکی از دانشمندان «ارتعاشات و هیجانات روانی فوراً به ارتعاشات جسمی انتقال پیدا می کند و روی تن اثر

ص: 211


1- الغدير ج 8 ص 74

می گذارد» (1)

گذشته از این موسیقی های تند گاهی چنان هیجان آور است که ضررهای آنی در پی دارد:

«پنجاه هزار نفر از جوانان در ملبورن پس از استماع یک کنسرت موسیقی چنان به هیجان آمدند که ناگهان همه به هم ریختند و بدون جهت یکدیگر را زخمی و مصدوم ساختند و حتی به اعمال منافی عفت نیز پرداختند» (2)

«آهنگ های تند و افراطی موسیقی اعصاب را چنان تحریک و تهییج می کند که شنونده به تدریج دچار ناراحتی های روانی می شود این ناراحتی های روانی در نتیجه بیداری های شبانه یا شب زنده داری های زیاد فعالیت های بی موقع خوشی های ناگهانی خنده های بی جا، پرگوئی، عصبانیت و ناراحتی های دیگر که لازم و ملزوم ارکست ها و جلسات موسیقی و تکرار آن هاست پدید می آید و با ادامه این وضع ممکن است شخص به مرض Manie که نوعی جنون است مبتلا شود» (3)

گاهی موسیقی دانان چنان هنری! به خرج می دهند که صحنه را به تیمارستان مبدل می کنند: «.... روزی در گلاسکو (در کنسرتی هیجان انگیز) سیصد دختر یک جا غش کردند که هنوز مردم انگلیس این ماجرا را به یاد دارند. در جریان کنسرت پر شور دیگری مردی از شدت هیجان برهنه شد و با حالت جنون آمیزی بر سروکول انبوه خلائق به راه افتاد... و بالاخره پلیس او را دستگیر کرد و روانه زندان نمود» (4)

به همین علت هاست که روانپزشکان معتقدند یکی از موجبات بسیاری جنون جوانی و دیوانگی موسیقی است

ص: 212


1- موسیقی از نظر دین و دانش ص 16-21
2- موسیقی از نظر دین و دانش ص 16-21
3- تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب ص 41
4- تأثیر موسیقی برروان و اعصاب ص82-63 برای اطلاع بیشتر درباره ی اثرهای موسیقی در فشار خون و کوتاه شدن عمر و ده ها ناراحتی های دیگر به کتاب «تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب» و کتاب «موسیقی از نظر دین و دانش» مراجعه فرمائید.

نوازندگان خودشان نیز در معرض همین زیان ها و بیماری ها هستند، یکی از آنان می نویسد: «.... من اکنون برای همیشه انتظار زمانی را می کشم که زندگی به انتها رسد و رشته ی حیاتم پاره شود»... دیگری در نامه یی می نویسد: «دستگاه اعصابم از ضعف روز افزون مرا آسوده نمی گذارد... بیشتر دلم می خواهد بمیرم».

یکی از نوازندگان روسی می گوید: «در بعضی قسمت ها چنان ترس و وحشتی احساس می کنم که ممکن نیست شنوندگان حتی قسمتی از آن چه را من احساس می کنم درک کنند» (1)

زیان های اقتصادی

موسیقی زیان های اقتصادی زیادی دارد که کم تر به حساب می آید:

هزینه های سنگین و کمر شکنی که در این راه صرف می شود رقم سرسام آوری است که باید به آن وقت های پرارزشی را که در مجالس موسیقی از دست می رود بیفزاییم.

به راستی اگر از این وقت های گران بها در راه صحیح استفاده شود چه نتایج چشمگیری به دست می آید؟ اگر این نیروها و پول ها در راه سازندگی، تولید بیشتر پیشرفت برنامه های اساسی تعلیم و تربیت و یا لااقل برای تفریحات سالم به کار گرفته شود چه ثمرات سودمندی نصیب جامعه می گردد؟

مگر نه این است که مبالغ هنگفتی خرج مهمانی ها، شب نشینی های اشرافی کنسرت ها و... می شود مگر نه این است که گاه درآمد یکشب یک خواننده ممکن است معادل حقوق چند سال یک دانشمند و پرفسور باشد!

آیا چنین خرج های بی جهت با چنین میزان سرسام آوری دردآلود و اسفبار نیست؟

نکته ی قابل توجه این که این عیاشی ها و ولخرجي ها مالاً موجب دزدی رشوه خواری، اختلاس و فساد در شئون گوناگون یک ملت و مملکت می شود یعنی درآمدهای حلال معمولاً کفاف چنین ریخت و پاش ها و عیش و نوش ها را

ص: 213


1- (رجوع کنید به زیرنویس 12 صفحه قبل)

نمی دهد، پس ناچار عیاشان و شهوترانان جز آن که کمبودها را از راه فساد و خیانت تأمین کنند چاره ی دیگری نمی یابند و می دانیم چنین افرادی با چنان عیاشی ها هرگز پای بند دین و در یاد خدا نیستند تا از خیانت و جنایت دست بازدارند و این خود خطر بزرگی است که جامعه را از درون می پوساند.

موسیقی و زیان های اخلاقی

مرگبارترین زیان های موسیقی زیانهای اخلاقی آن است.

در مسلخ همین نواهای به ظاهر دلنشین دین و اخلاق و شرف و فضیلت و عفت و دیگر مزایای اخلاقی قربانی می شود همین نغمه هاست که دل را می میراند و اجتماع را به فساد و انحراف می کشاند.

موسیقی به ویژه در مجالس مختلط زن و مرد عامل مؤثری است که شهوت جنسی و هوس های آلوده و مسموم را تحریک می کند و به انحراف و فساد می انجامد و خصوصاً اثرات موسیقی و بدآموزی های چنین مجالسی در روان پاک و بی آلایش کودک و جوان زیان بارتر و خطرناک تر است.

موسیقی و غنا چیست؟

یادآور می شویم که فقهای بزرگ به استناد قرآن و روایات دو چیز را حرام می دانند:

1- آواز خواندنی که طرب آور و تهییج کننده و به لحن اهل فسوق و یا ویژه ی مجالس عیاشی و رقص... است. خواه در قالب کلمات حق همچون اشعار مذهبی و قرآن باشد و یا در قالب باطل و خواه برای همه ی افراد طرب آور و مهیج و یا نسبت به برخی از آنان بی تأثیر باشد و نیز فرقی نمی کند که چنین خواندن هایی همراه با موسیقی و آهنگ و یا به تنهائی اجرا شود.

2- استعمال آلات موسیقی به هر شکل و نوعی باشد، خواه قدیمی باشد یا جدید خواه با آوازخوانی همراه باشد یا نباشد و خواه شنیدنش باعث تهییج

ص: 214

بشود یا نشود.

به عبارت دیگر باید گفت دو صورت فوق الذکر هر دو لهو و لعب محسوب می شود و لهو و لعبی که در اسلام حرام است همین است که گاهی با زدن تار و گاهی با دمیدن در نی و امثال آن و گاهی با آواز خواندن و گاهی با حراکاتی همچون رقص و گاهی با چیزهای دیگر حاصل می شود و روایات از طریق شیعه و سنی بر حرمت استعمال آلات لهو و سرگرمی با آن ها بسیار و متواتر است و از گناهان هلاک کننده محسوب می گردد و حتی از بین بردن و شکستن آلات لهو در صورت امکان لازم است و «ضمان» هم نمی آورد. (1)

البته هر بازی و کار لغوی حرام نیست بلکه آن چه مانند رقص و موسیقی و.... برای فرو رفتن در عیش و شادی انجام می شود حرام است (2) و روشن ترین نمونه های لهو همان آواز و ترانه خوانی زنان و مردان خواننده و ادا و اطوار بدآموز آنان و ساز و نوای موسیقی است که در رژیم منفور پهلوی، شب و روز توسط وسائل ارتباط جمعی به مردم ارائه می شد و هنوز برخی از همان لهويات توسط نوار ضبط صوت در گوشه و کنار شنیده می شود و یا در سینماها در معرض نمایش است و آنان که هشیارند می دانند چه دست هایی بر این کارهای انحرافی دامن می زنند و بر ملت مسلمان و دولت اسلامی است که جلوی چنین کجروی ها و انحرافات آریامهری را بگیرند و کاملاً مراقب برنامه های رادیو و تلویزیون باشند که در مسیر آموزندگی و تربیت جوانان و کودکان و سازندگی افراد کشور و گسترش اسلام به سراسر جهان گام بردارد و مبادا خدای ناکرده بار دیگر برنامه های بدآموز و مبتذل اجرا کنند و موجب فساد اخلاق مردم شوند و باید توجه داشت که هم اکنون بیشتر خانواده ها از رادیو و تلویزیون استفاده می کنند و در کم تر خانه یی است که یکی از این دو نباشد و بی تفاوت بودن در برابر برنامه هایی که این دو ارائه می دهند با سقوط حتمی مردم مسلمان همراه است.

ص: 215


1- مصباح الفقاهه ص 155-311
2- مکاسب شیخ انصاری ص 54

بر همگان است که با ملاحظه ی هر برنامه ی غیر صحیح و فاسد زبان به انتقاد بگشایند.

این یادآوری را لازم می دانیم که «غنا» غیر از خوب خواندن است، یعنی اگر اشعار خوب، موعظه قرآن، مراثی و مدایح با لحنی خوب خوانده شود که مانند لحن اهل فسق (یعنی آن طور که آوازخوانان ترانه و آواز می خوانند) نباشد، حرام نیست و تشخیص این دو نوع برای مسلمانان آگاه به آسانی ممکن است و نیز بدیهی است که استماع الحان خوش مرغان و نغمه های شیرین بلبلان و آهنگ نشاط آور و آرامش بخش آبشارها و سایر عوامل طبیعت حرام نیست.

موسیقی از نظر قرآن

در آیاتی از قرآن مجید از غنا و موسیقی نکوهش شده که ذیلا به چند نمونه اشاره می شود:

1- در سوره ی لقمان می فرماید: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَسْتَرى لَهُوَ الْحَديث ليُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً أولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾ (1)

«برخی از مردمان گفتار بیهوده را می خرند تا بدون علم (مردم را) از راه خدا گمراه سازند و راه خدا را به مسخره می گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است.

مفسرین بزرگ «لهو الحدیث» را به «غنا» تفسیر کرده اند.

2 - ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِجْسَ مِنَ الأوْثَانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزّورِ﴾ (2)

«از پلیدی یعنی پرستش بت و از گفتار «زور» دوری کنید»

«قول الزور» نیز به «غنا» تفسیر شده است (3)

ص: 216


1- سوره ی لقمان آیه ی 6
2- سوره ی حج آیه ی 30
3- فروع کافی ج 6 ص 431 باب الغنا حدیث 1 و ص 435 حدیث 2 وسائل الشيعه ج 12 ص 225 و ...

- ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾ (1)

«مؤمنان کسانی هستند که از لغو اعراض می کنند» و مسلماً «غنا و موسیقی» همان لغوی است که مؤمن باید از آن بپرهیزد.

4 - ﴿وَالَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً﴾. (2)

«و بندگان خدا کسانی هستند که در محافل باطل حاضر نمی شوند و چون به لغوی برخورد کنند بزرگوارانه می گذرند»

«الزور» و «اللغو» در روایات و گفتار مفسرین به غنا و موسیقی تفسیر شده است» (3)

موسیقی از نظر روایات

در کتاب های معتبر حدیث و فقه و تفسیر بیش از هفتاد روایت در حرمت «غنا» و استعمال آلات لهو وارد شده است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «گوش کردن غنا و موسیقی و لهو، نفاق را در دل می رویاند همچنان که آب زراعت را.»

و باز می فرماید «غنا سبب فقر و بیچارگی می شود» (4)

و هم آن گرامی به کسی که شب را به استماع آواز و موسیقی گذرانده بود فرمود: ﴿.... وَيْحَكَ أَمَا خِفْتَ أَمْرَ اَللَّهِ أَنْ یَأْتِیَکَ وَ أَنْتَ عَلَی تِلْکَ اَلْحَالِ إِنَّهُ مَجْلِسٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ إِلَی أَهْلِهِ﴾ (5)

ص: 217


1- سوره ی مؤمنون آیه ی 3
2- سوره ی فرقان آیه ی 72 و الميزان ج 15 ص 265
3- فروع کافی ج 6 ص 431 و 437 و...
4- وسائل ج 12 ص 236 و 230 (در بسیاری از روایات غنا و لهو را موجب نفاق - (دو روئی) در قلب معرفی کرده اند و گاه فرموده اند قساوت قلب می آورد و ممکن است منظور این باشد که جای ایمان قلب است و ایمان با یاد خدا و توجه به او تقویت می شود و لهو و لعب و گوش کردن ساز و آواز موجب غفلت و فراموشی از یاد خداست و این درست نقطه ی مقابل در یاد خدا بودن و به او توجه داشتن است در نتیجه دل ایمان را از دست می دهد و این همان «نفاق» است. یعنی شخصی که در لهو و لعب غوطه ور است اگر چه به ظاهر می گوید مسلمانم و ایمان دارم ولی قلبش برخلاف گفتار اوست.)
5- وسائل ج 12 ص 236 و 230 (در بسیاری از روایات غنا و لهو را موجب نفاق - (دو روئی) در قلب معرفی کرده اند و گاه فرموده اند قساوت قلب می آورد و ممکن است منظور این باشد که جای ایمان قلب است و ایمان با یاد خدا و توجه به او تقویت می شود و لهو و لعب و گوش کردن ساز و آواز موجب غفلت و فراموشی از یاد خداست و این درست نقطه ی مقابل در یاد خدا بودن و به او توجه داشتن است در نتیجه دل ایمان را از دست می دهد و این همان «نفاق» است. یعنی شخصی که در لهو و لعب غوطه ور است اگر چه به ظاهر می گوید مسلمانم و ایمان دارم ولی قلبش برخلاف گفتار اوست.)

وای بر تو آیا نترسیدی که فرمان خدا «مرگ» در رسد و تو در چنان حالی باشی، همانا «غنا» مجلسی است که خدا به اهل آن نظر نمی افکند (1)

در برخی روایات لهو و طرب از کارهای شیطانی و گوش کردن آن بندگی شیطان به حساب آمده و در روایتی دیگر می خوانیم: زن خواننده و کسی که از كسب او استفاده کند ملعون است. (2)

و نیز امام ششم علیه السلام به مردی که برای انجام کارهای ضروری توقفش را در مکانی طول داده بود تا ضمن انجام کار به ساز و آواز منزل همسایه گوش دهد فرمود:

«... چه حال بدی داشتی اگر بر آن حال می مردی، از خدا طلب آمرزش کن و از آن چه او دوست ندارد تو به کن همانا خدا جز زشتی را مکروه نمی دارد. زشت و ناپسند را برای اهلش واگذار زیرا هر چیز قبیحی اهلی دارد» (3)

***

در پایان آرزو می کنیم که همه ی مسلمانان به ویژه جوانان برای حفظ مقام انسانی خود برای استحکام رشته ی ارتباطشان با خدا و قرآن برای رسیدن به آرمان های بزرگ انقلاب اسلامی ایران برای رهایی از بندگی شیطان و طاغوت و بازگشت به اطاعت و بندگی خدا از موسیقی و ساز و آواز و شرکت در مجالس عیاشی بپرهیزند و جسم و جان خویش را از این خوراک های مسموم محفوظ بدارند.

ص: 218


1- مستدرک الوسائل ج 2 ص 457
2- وسائل ج 12 ص 236 – فروع کافی ج 5 ص 120 حدیث 6
3- بحار ج 79 ص 246

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109