پژوهش نامه معارف حسینی 10 : نخستین فصلنامه تخصصی امام حسین علیه السلام

مشخصات کتاب

فصل نامه علمی _ تخصصی

سال سوم، شماره 10، تابستان 1397

صاحب امتیاز و مدیرمسئول: دکتر محمدحسین مردانی نوکنده

سردبیر: دکتر سید محمدکاظم طباطبایی

مدیر داخلی: غفار عموزاده آرائی

مدیر اجرایی: دکتر حسین قلندری

ویراستار فارسی: سعید صناعتی

مترجم و ویراستار انگلیسی: دکتر محمدرضافخرروحانی

طراح جلد: حسن فرزانگان

صفحه آرا: علی قنبری

مدیر روابط عمومی: علیرضا شابدین

لیتوگرافی، چاپ و صحافی: مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی

هیئت تحریریه: دکتر نجف لک زایی استاد دانشگاه باقر العلوم(علیه السلام)

دکتر مجتبی رحماندوست دانشیار دانشگاه تهران

دکتر ناصر رفیعی محمدی دانشیار جامعة المصطفی العالمیه

دکتر علی بیات دانشیار دانشگاه تهران

دکتر علی حاجی خانی دانشیار دانشگاه تربیت مدرس

دکتر غلامرضا خوش فر دانشیار دانشگاه گلستان

دکتر محمدرضا سنگری استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

دکتر مصطفی دلشاد تهرانی استادیار دانشگاه قرآن و حدیث

دکتر محمد رضا فخر روحانی استادیار دانشگاه قم

دکتر مهدی مردانی(گلستانی) استادیار دانشگاه قرآن و حدیث

نشانی پستی: گرگان _ صندوق پستی853-49175، فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی

کدپستی: 4916935379

نمابر: 32131590-017 همراه: 09113701235

ایمیل فصل نامه: ayate.boostan@gmail.com http://www.maarefehosseini.ir

شمارگان: 1200 نسخه بها: 000/125 ریال

این فصل نامه با همکاری اداره کل تبلیغات اسلامی گلستان منتشر می گردد.

ص: 1

اشاره

فصل نامه علمی _ تخصصی پژوهش نامه معارف حسینی نشریه ای با موضوع مطالعات اسلامی (با تمرکز بر معارف امام حسین(علیه السلام)) به زبان فارسی و گستره سراسری و نوع انتشار مجله ای به شماره ثبت75858 فعالیت خویش را با رویکرد علمی _ تخصصی آغاز نموده است.

فصل نامه علمی _ تخصصی پژوهش نامه معارف حسینی در پایگاه های زیر نمایه می شود:

1. بانک نشریات کشور www. magiran. ir

2. مرکز اطلاعات و مدارک علمی جهاد دانشگاهی www. sid. ir

3. پایگاه مجلات تخصصی نور www. noorrmags. ir

4. پرتال جامع علوم انسانی _ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

5. پایگاه نشریات علمی _ تخصصی دانشگاهی ایران (پانتا)

6. کتابخوان همراه پژوهان @pajoohaan_ir

مشاور عالی:

حجت الاسلام نورالله ولی نژاد

مشاوران علمی فصل نامه در عراق:

1. شیخ علی الفتلاوی (مدیر کتابخانه حرم امام حسین(علیه السلام) در کربلا)

2. دکتر محمد حسین علی (دانشگاه کربلا)

3. دکتر سید حسن عیسی الحکیم (دانشگاه کوفه)

4. دکتر هادی التمیمی (الجامعة الاسلامیة نجف اشرف)

5. دکتر سید سلمان هادی آل طعمه (پژوهشگر کربلا)

6. سید یونس الموسوی (حرم حضرت ابوالفضل(علیه السلام))

7. سید حیدر غازی جاسم الموسوی (دانشگاه بابل، مؤسسه ترجمه الکفیل)

ص: 2

شیوه نامه نگارش و چگونگی پذیرش مقاله در پژوهش نامه معارف حسینی

_ مقاله باید حاصل پژوهش علمی در یکی از موضوعات مرتبط با معارف حسینی باشد.

_ مقالات باید از طریق سامانه فصل نامه http://www.maarefhosseini.ir ارسال شود.

_ هیئت تحریریه در رد، پذیرش و و یرایش مقاله ها آزاد است.

_ تقّدم و تأخّر چاپ مقاله ها با بررسی و نظر هیئت تحریریه مشخص می شود.

_ مسئولیت درستی مطالب مندرج در مقاله به عهده نویسنده است و فصلنامۀ پژوهشنامه معارف حسینی هیچ گونه مسئولیتی در قبال آن ندارد.

_ در هر مقاله، فاصله خطوط 1، حاشیه از دو طرف 4 و از زیر و زبر 5 سانتی متر باشد و هر مقاله باید حداکثر 18 صفحه A4 (با قلم نازنین 12) و بر پایۀ دستور خط مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی (www. persianacademy. com) نگاشته شود.

_ مقالات باید در محیط Word حروف چینی و به دفتر فصل نامه ارسال شود.

_ در صفحۀ عنوان، به ترتیب، عنوان مقاله (نازنین 15)، زیر عنوان (نازنین 13)، نام نویسنده / نویسندگان (نازنین 13)، رتبۀ علمی و نام دانشگاه یا سازمان وابسته (همان قلم)، چکیده (در 5 تا 8 خط)، کلید واژه ها (5 تا 7 واژه)، شمارۀ تماس و نشانی الکترونیکی نویسنده در پاورقی آورده شود. اطلاعات مندرج در بند پیشین به زبان انگلیسی، در صفحه ای جداگانه آورده شود.

_ تصویر ها، جدول ها و نمودار ها با مشخصات دقیق در صفحات جداگانه آورده شود.

_ هر مقاله باید شامل مقدمه، مواد و روش ها و بحث و نتیجه گیری باشد.

_ توضیحات در انتهای مقاله به صورت پی نوشت ذکر شود.

_ ارجاعات تمام نقل و قول ها (مستقیم و غیر مستقیم) باید به صورت زیر تنظیم شود:

(نام خانوادگی نویسنده / نویسندگان، سال نشر: شمارۀ صفحه)

اگر از یک نویسنده در یک سال بیش از یک اثر منتشر شده باشد، این آثار با ذکر حروف الف، ب، و... یا a، b و... پس از سال انتشار از هم متمایز شوند.

ص: 3

_ اگر کتاب بیش ار سه نویسنده داشته باشد، پس از نام نخستین نویسنده عبارت «و همکاران» نوشته شود؛ اثری که نام نویسنده ندارد، به نام کتاب ارجاع داده شود؛ اثری که توسط مؤسسه یا سازمانی فراهم آمده باشد، به نام مؤسسه یا سازمان ارجاع شود.

_ فهرست منابع و مآخذ در پایان مقاله به ترتیب حروف الفبا و به صورت زیر تنظیم شود:

کتاب: نام خانوادگی، نام (نویسنده/ نویسندگان) (سال نشر)، نام کتاب، نام و نام خانوادگی افراد دخیل (مصحح، مترجم، ویراستار و...)، محل نشر، ناشر، نوبت چاپ. کتابی که نام مؤلف ندارد: نام کتاب (سال نشر)، محل نشر، ناشر، نوبت چاپ. کتابی که تألیف یک مؤسسه است: نام مؤسسۀ مؤلّف (سال نشر)، نام کتاب، محل نشر، ناشر، نوبت چاپ.

مقاله: نام خانوادگی، نام(نویسنده/ نویسندگان) (سال نشر)، «عنوان مقاله»، نام ویراستار یا گرد آورنده.

نام مجموعه مقالات، محل نشر: نام ناشر. شماره صفحات مقاله.

_ حق چاپ مقاله، پس از پذیرش، برای پژوهش نامه معارف حسینی محفوظ است و نویسنده نمی تواند آن را به نشریه دیگر ارائه دهد.

_ مقاله های دریافت شده، بازگردانده نمی شود.

پژوهش نامه معارف حسینی

ص: 4

منطق خون در قیام امام حسین(علیه السلام) با نگاهی بر شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام). 7

دکتر محمد رنجبرحسینی، فاطمه فرح زادی

بازشناسی طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) در مقاتل و منابع.. 27

دکتر فاطمه سادات علوی علی آبادی

بازتاب شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا (با تکیه بر منابع عصر حاضر). 51

سینا میرشاهی

علی اصغر(علیه السلام) سرباز کوچک و فدایی امام حسین(علیه السلام). 69

دکتر سید حسن قریشی کرین

حضرت رباب(علیها السلام) بانوی باوفای کربلا... 101

زهرا زحمتکش

نایافته ها دربارۀ حضرت علی اصغر(علیه السلام). 121

سید حسن فاطمی(موحد)

نکته هایی از معارف حسینی... 143

اشک فولاد: دکتر مجتبی رحماندوست

تیر سه شعبه: دکتر محمدرضا فخر روحانی

معرفی کتاب.... 153

دکتر مهدی مردانی گلستانی

ص: 5

ص: 6

منطق خون در قیام امام حسین(علیه السلام) با نگاهی بر شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام)

دکتر محمد رنجبر حسینی - فاطمه فرح زادی

دکتر محمد رنجبر حسینی(1) فاطمه فرح زادی(2)

چکیده

از جمله ویژگی های شاخص قیام امام حسین(علیه السلام)، خونین شدن این قیام با خون مطهر شهیدان، به ویژه حضرت علی اصغر(علیه السلام) است. بر اساس نقل مقاتل و کتاب های تاریخی و مفاد زیارت نامه ها، امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا خون زخم و جراحت خویش را به آسمان پاشید و صورت مبارکش را با آن رنگین کرد. همچنین خون علی اکبر(علیه السلام) و علی اصغر(علیه السلام) را نیز به هنگام شهادت به آسمان پاشید و قطره ای از آن خون ها به زمین بازنگشت. بر این خونین کردن صحنه شهادتِ بهترین عزیزان از سوی امام حسین(علیه السلام)، به ویژه علی اصغر(علیه السلام) منطق و اهدافی حاکم است. نوشتار پیش رو با روش توصیفی _ تحلیلی و شیوه کتابخانه ای، به کشف این منطق خون می پردازد.

کلیدواژه ها: امام حسین(علیه السلام)، حضرت علی اکبر(علیه السلام) حضرت علی اصغر(علیه السلام)، منطق خون، عاشورا.

ص: 7


1- . عضو هیئت علمی و استادیار دانشگاه قرآن و حدیث (ranjbarhosseini@gmail.com)
2- . کارشناس ارشد کلام امامیه دانشگاه قرآن و حدیث (313nora110@gmail.com)

مقدمه

امام حسین(علیه السلام) با خون خود و شهدای کربلا، به پیکر بشریت زندگی بخشید. رنگ خون از نظر تاریخى، ثابت ترین رنگ هاست و رنگى که هرگز محو نمى شود، رنگ قرمز است. امام حسین(علیه السلام) تعمّدى داشت که تاریخ خویش را با این رنگ ثابت و زایل نشدنى بنویسد.

در کتب تاریخى مى خوانیم که بسیارى از پادشاهان و افرادى که می خواستند نامشان در تاریخ ثبت شود، پیام خود را روی سنگ یا فلز می نوشتند؛ اما آنها زیر خروارها خاک مدفون شدند و اکنون نیز که از زیر خاک بیرون آورده می شوند، کسى برای آن پیام، اهمیتى قائل نمى شود؛ سخنانى است که روى سنگ نوشته شده، ولى روى دل ها نوشته نشده است. امام حسین(علیه السلام) پیام خود را نه روى سنگى نوشت و نه حجّارى کرد؛ آن چه ایشان گفت، در هواى لرزان و در گوش افراد طنین انداخت، اما در دل ها ثبت شد، به طورى که از دل ها گرفتنى نیست (مطهری،1377: 17/372).

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی این جاودانه بودن نام و یاد امام حسین(علیه السلام) در دل ها را این گونه بیان می فرماید:

إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا؛ (نوری، 1408: 10 /318)

از شهادت حسین آتشی در جان مسلمین برافروخته می شود که تا قیامت خاموشی و سردی نمی پذیرد.

امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا سه بار صحنه آسمان را با خون خویش وفرزندانش خونین کرد تا پیام نهضتش با استواری تمام در تاریخ ثبت شود. یکی از احساسی و عاطفی ترین این صحنه ها، لحظه شهادت طفل شیرخواره ایشان، حضرت علی اصغر(علیه السلام) است. جاری شدن خون از زیر سنگ ها و باریدن خون از آسمان بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) نیز بر خونین بودن یاد و راه ایشان دلالت دارد. در ادامه به منطق امام حسین(علیه السلام) در خونین نمودن روز عاشورا می پردازیم.

منطق خون

مراد از منطق خون در این نوشتار، این است که خونین کردن صحنه های شهادت

ص: 8

حضرت علی اکبر(علیه السلام) و علی اصغر و پاشیدن خون آنها به آسمان توسط امام حسین(علیه السلام) و همچنین خود اباعبدلله در هنگام شهادتش، هدفمند و هوشمندانه بوده است. بر اساس همین منطق است که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) از زیر سنگ ها خون جاری می شود و از آسمان باران خون می بارد.

بررسی واژه «ثارالله»

از جمله القاب امام حسین(علیه السلام) که در اغلب زیارت نامه های ایشان وارد شده و به موضوع این مقاله نیز ارتباط دارد، واژه «ثارالله» است. در زیارت عاشورا چنین می خوانیم:

السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره.

این تعبیر، در زیارت های دیگر نیز، از جمله زیارت مخصوص امام حسین(علیه السلام) در اول رجب، نیمه رجب و شعبان، روز عرفه، عید فطر، عید قربان و... آمده است (مکی، 1410: 144). امام صادق(علیه السلام) در زیارت نامه ابی عبداللّه(علیه السلام) می فرماید:

أَنّکَ ثارُ اللّهِ فِی الأرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِی لَا یُدْرِکُ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهْلِ الأرْضِ؛ (ابن قولویه،1356: 194)ای سیدالشهدا! تو خون خدا در زمینی؛ همان خونی که هیچ کس جز خداوند انتقام آن را نمی تواند بگیرد.

علامه مجلسی در تفسیر این حدیث می گوید:

کسی هستی که خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت. (مجلسی، 1403: ج 98/151)

«ثار» در لغت معانی متعددی دارد. «ثار» از ریشه «ثأر» و «ثؤرة» به معنای انتقام،خون خواهی و خون آمده است (طریحی، 1375: ج1/237). از این رو به معنای خون و آن هم نه مطلق خون، بلکه خونی که قابل قصاص باشد اطلاق می شود (راغب اصفهانی، 1412: 81). در معنای ثارالله گفته شده است که به معنای خون خداست (اسماعیلی،1385:70).

پرسشی که در این جا مطرح می شود، این است که «خون خدا بودن» یعنی چه؟ مگر

ص: 9

خداوند خونی دارد که کسی خون او باشد؟ در پاسخ باید گفت در ادبیات دینی، کلماتی مانند یدالله، وجه الله، عین الله و باب الله بسیار به چشم می خورد. ذات حق منزه است از این که او را متصف به صفات جسمانی کنیم، بلکه این گونه صفات که در مباحث کلامی به صفات خبریه شناخته شده اند، تأویل برده می شوند و دارای معنای باطنی هستند.

در حدیث «قرب نوافل» از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که خداوند فرمود:

بندۀ من به چیزی دوست داشتنی تر از واجبات، نزد من اظهار دوستی نمی کند و همانا او با نوافل نیز به سوی من اظهار دوستی می کند. آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او می شوم که با آن می شنود و دیده او می شوم که با آن می بیند و زبان او می شوم که با آن سخن می گوید و دست او می شوم که با آن ضربه می زند و پای او می شوم که با آن راهمی رود. اگر به درگاه من دعا کند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست کند، به او عطا می کنم. (برقی، 1371: 1/291)

از این روایت، آشکار می شود که اولیای خداوند، «خلیفه» او بر روی زمین و مظهر افعال الهی اند. خداوند جسم نیست؛ اما آن چه را که اراده می کند انجام دهد، از طریق دست اولیای خود به ظهور می رساند و کمکی را که می خواهد به سوی بنده ای بفرستد، با پای اولیای خود می رساند و خونی را که می خواهد از سوی خود برای احیای دین خودش ریخته شود، از طریق شهادت اولیای خودش ظاهر می سازد. از این رو، همان طور که دست امام علی(علیه السلام) دست قدرت خدا و یدالله است، خون امام حسین(علیه السلام) نیز خون خدا و ثارالله است. از این رو، در زیارت عاشورا می خوانیم:

السلام علیک یا ثار الله و ابنَ ثاره و الوِتر المَوتور؛

سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو ای یگانۀ دوران.

همان گونه که نقش خون در بدن آدمی نقشی حیاتی است و بود و نبودش، مرگ و زندگی او را رقم می زند، وجود مقدس امام حسین(علیه السلام) نزد خدا و در دین او چنین نقشی دارند که اگر آن حضرت نبود، اسلام و تشیع نیز باقی نمی ماند.(1)

ص: 10


1- . اقتباس مختصری از مقاله خون بهای خدا (https://hawzah.net)

منطق امام حسین(علیه السلام) منطق شهید بود. منطق شهید یعنى منطق کسى که براى جامعه خود پیامى دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگرى نمى خواهد بنویسد (مطهری، بی تا: 17/149). در واقع نهضت امام حسین(علیه السلام) یک حماسه بزرگ اسلامى و الهى بود؛ از این رو آن حضرت این نهضت را با رنگ خون در تاریخ ثبت کردند. در روز عاشورا چندین بار خون از بدن مبارک امام حسین(علیه السلام)جاری شد و این قیام را در طی مراحل گوناگون به رنگ خون، رنگین نمود که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

خونین شدن قیام عاشورا با خون امام حسین(علیه السلام)

الف) اصابت تیر به پیشانی و صورت امام(علیه السلام) و پاشیدن خون به آسمان

در روایتی اصابت تیر بر پیشانی امام حسین(علیه السلام) این گونه گزارش شده است:

کُلَّما حَمَلَ [الحُسَینُ(علیه السلام)] بِنَفسِهِ عَلَى الفُراتِ حَمَلوا عَلَیهِ حَتّى أحالوهُ عَنِ الماءِ. ثُمَّ رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ _ یُکَنّى أبَا الحُتوفِ الجُعفِیَّ _ فَوَقَعَ السَّهمُ فی جَبهَتِهِ، فَنَزَعَ الحُسَینُ(علیه السلام) السَّهمَ فَرَمى بِهِ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحیَتِهِ. فَقالَ الحُسَینُ(علیه السلام): اللّهُمَّ إنَّکَ تَرى ما أنَا فیهِ مِن عِبادِکَ هؤُلاءِ العُصاةِ الطُّغاةِ، اللّهُمَّ فَأَحصِهِم عَدَدا، وَاقتُلهُم بَدَدا، ولا تَذَر عَلى وَجهِ الأرضِ مِنهُم أحَدا، ولا تَغفِر لَهُم أبَدا.(گروهی از نویسندگان، 1378: 4/401)

هرگاه حسین(علیه السلام)، به تنهایى به سوى فراتْ یورش می بُرد، به او حمله می کردند تا او را از [رسیدن به] آب، بازبدارند. آن گاه مردى از آنان _ که کنیه اش ابوحُتوف جُعْفى بود _ تیرى انداخت و بر پیشانى حسین(علیه السلام) نشست. حسین(علیه السلام) تیر را کَند و آن را انداخت. خون بر صورت و محاسنش، سرازیر شد. سپس گفت: «خدایا! تو می بینى که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت، در چه حالى هستم. خدایا! یک یک آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روى زمین، باقى مگذار و هرگز آنان را میامرز!»

روایت دوم

مسلم بن رباح مولى علیّ بن أبی طالب(علیه السلام): کُنتُ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) یَومَ قُتِلَ، فَرُمِیَ فی وَجهِهِ بِنُشّابَةٍ، فَقالَ لی: یا مُسلِمُ، أدنِ یَدَیکَ مِنَ الدَّمِ، فَأَدنَیتُهُما، فَلَمَّا

ص: 11

امتَلَأَتا قالَ: اُسکُبهُ فی یَدی، فَسَکَبتُهُ فی یَدِهِ، فَنَفَحَ بِهِما إلَى السَّماءِ،وقالَ: اللّهُمَّ اطلُب بِدَمِ ابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ. قالَ مُسلِمٌ: فَما وَقَعَ مِنهُ إلَى الأَرضِ قَطرَةٌ؛ (محمدی ری شهری، 1388: 7/218؛ ابن عساکر، بی تا: 14/223)

مُسلم بن رِباح، غلام آزاد شدۀ على بن ابى طالب(علیه السلام) [می گوید]: روز شهادت حسین بن على(علیه السلام)، با او بودم. تیرهایى به صورتش اصابت کرده بود. به من فرمود: «اى مُسلم! دستت را زیر خون ها بگیر». گرفتم. چون [دست هایم از خون] پُر شدند، فرمود: «آنها را در دستم بریز». آنها را در دستش ریختم. آنها را به سوى آسمان پاشید و گفت: «خدایا! خون فرزند دختر پیامبرت را بستان». قطره اى از آن خون، بر زمین نریخت.

ب) اصابت تیرى به سینه امام(علیه السلام)

در مقاتل آمده است که وقتی امام حسین(علیه السلام) بر اثر نبرد، کم توان شد، ایستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام، سنگى آمد و به پیشانى اش خورد. خون از پیشانى آن حضرت، سرازیر شد. پارچه اى را گرفت تا خون از پیشانى اش پاک کند که تیرى با پیکانِ سه شاخۀ آهنین و مسموم آمد و در ناحیه قلبش نشست. حسین(علیه السلام) گفت: «به نام خدا و یارى خدا، و بر دین پیامبر خدا!». آن گاه، سرش را به سوى آسمان بالا برد و فرمود: «خداى من! تو می دانى که آنان، مردى را می کشند که جز او، فرزند پیامبرى بر روى زمین نیست». سپس تیر را گرفت و آن را از پشت خود بیرون کشید. خون مانند ناودان، از آن سرازیر شد. حسین(علیه السلام) دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد، آن را به آسمان پاشید. قطره اى از آن، باز نگشت... . دوباره دستش را بر زخم نهاد و چون [از خون] پُر شد، به سر و محاسنش کشید و فرمود: «به خدا سوگند، این گونه خواهم بود تا جدّم محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) را با خضاب خون، دیدار کنم و بگویم: «اى پیامبر خدا! فلانى وفلانى، مرا کُشتند» (محمدی ری شهری، 1388: 7/221).

ج) اصابت تیرى به گلوى امام(علیه السلام)

شیخ مفید اصابت تیر به گلوی امام حسین(علیه السلام) را این گونه نقل می کند:

رَکِبَ [الحُسَینُ(علیه السلام)] المُسَنّاةَ یُریدُ الفُراتَ وبَینَ یَدَیهِ العَبّاسُ أخوهُ، فَاعتَرَضَتهُ خَیلُ

ص: 12

ابنِ سَعدٍ، وفیهِم رَجُلٌ مِن بَنی دارِمٍ، فَقالَ لَهُم: وَیلَکُم! حولوا بَینَهُ وبَینَ الفُراتِ ولا تُمَکِّنوهُ مِنَ الماءِ. فَقالَ الحُسَینُ(علیه السلام): اللّهُمَّ أظمِئهُ! فَغَضِبَ الدّارِمِیُّ ورَماهُ بِسَهمٍ فَأَثبَتَهُ فی حَنَکِهِ، فَانتَزَعَ الحُسَینُ(علیه السلام) السَّهمَ، وبَسَطَ یَدَهُ تَحتَ حَنَکِهِ فَامتَلَأَت راحَتاهُ بِالدَّمِ، فَرَمى بِهِ ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ إنّی أشکو إلَیکَ ما یُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ. ثُمَّ رَجَعَ إلى مَکانِهِ وقَدِ اشتَدَّ بِهِ العَطَشُ؛ (مفید، 1413: 2/109)

حسین(علیه السلام) بر سیل بندِ فرات بالا رفت تا خود را به آب برساند. برادرش عبّاس(علیه السلام) پیشِ رویش بود. سواران ابن سعد، راه بر او گرفتند. در میان آنان، مردى از بنى دارِم بود که به آن سواران گفت: واى بر شما! میان او و فرات، مانع شوید و آب را در اختیارش نگذارید. حسین(علیه السلام) گفت: «خدایا! او را تشنه بگذار». مرد دارِمى خشمگین شد و تیرى به سوى امام(علیه السلام) انداخت که بر زیر گلویش نشست. حسین(علیه السلام) تیر را بیرون کشید و دستش را زیر گلویش گرفت. کفِ دستانش از خون، پُر شد. آنها را پاشید و سپس گفت: «خدایا! از آن چه با پسر دختر پیامبرت می کنند، به تو شِکوه می برم». سپس به جایگاهش باز گشت، در حالى که تشنگى اش شدّت یافته بود.

سید بن طاووس مشابه نقل شیخ مفید را چنین بیان می کند:

ثُمَّ رَماهُ [أیِ الإِمامَ الحُسَینَ(علیه السلام)] سِنانٌ أیضا بِسَهمٍ، فَوَقَعَ السَّهمُ فی نَحرِهِ، فَسَقَطَ(علیه السلام) وجَلَسَ قاعِدا، فَنَزَعَ السَّهمَ مِن نَحرِهِ، وقَرَنَ کَفَّیهِ جَمیعا وکُلَّمَا امتَلَأَتا مِن دِمائِهِ خَضَّبَ بِها رَأسَهُ ولِحیَتَهُ، وهُوَ یَقولُ: هکَذا ألقَى اللّهَ مُخَضَّبا بِدَمی، مَغصوبا عَلى حَقّی؛ (ابن طاووس، 1348: 125)سپس سِنان نیز تیرى به سوى امام حسین(علیه السلام) انداخت. تیر بر گلویش نشست. امام(علیه السلام) [بر زمین] افتاد. سپس به سمت راست نشست و تیر را از گلویش بیرون کشید و دو دستش را کنار هم گرفت و هر گاه از خونش پُر می شدند، سر و صورتش را با آن خضاب می کرد و می فرمود: «خدا را این گونه، خضاب کرده از خونم و با حقّ غصب شده ام دیدار خواهم کرد».

د) اصابت تیرى بر دهان امام(علیه السلام) و پاشیدن خون به آسمان

ابن اثیر _ مورخ اهل تسنن _ اصابت تیر بر دهان مبارک امام حسین(علیه السلام) و پاشیدن خون خود را به آسمان این گونه گزارش می کند:

ص: 13

اِشتَدَّ عَطَشُ الحُسَینِ(علیه السلام) فَدَنا مِنَ الفُراتِ لِیَشرَبَ، فَرَماهُ حُصَینُ بنُ نُمَیرٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ فی فَمِهِ، فَجَعَلَ یَتَلَقَّى الدَّمَ بِیَدِهِ ورَمى بِهِ إلَى السَّماءِ، ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ إنّی أشکو إلَیکَ ما یُصنَعُ بِابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ، اللّهُمَّ أحصِهِم عَدَدا، وَاقتُلهُم بَدَدا، ولا تُبقِ مِنهُم أحَدا. وقیلَ: الَّذی رَماهُ رَجُلٌ مِن بَنی أبانِ بنِ دارِمٍ؛ (ابن اثیر، بی تا: 2/176)

تشنگى حسین(علیه السلام)، شدّت گرفت. نزدیک فرات شد تا آبى بیاشامد. حُصَین بن نُمَیر، تیرى به سوى ایشان انداخت که به دهانش اصابت کرد. حسین(علیه السلام) خون را با دستش می گرفت و به سوى آسمان پرتاب می کرد. سپس حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و آن گاه گفت: «بار خدایا! از رفتارى که با پسرِ دختر پیامبرت می کنند، به تو شِکوه می بَرم. بار خدایا! یکایکشان را به شمار آور و یکایکِ آنان را بکُش و هیچ یک از ایشان را باقى مگذار».

نیز گفته اند: کسى که به حسین(علیه السلام) تیر انداخت، مردى از قبیله بنى اَبان بن دارِم بود (محمدی ری شهری، 1388: 7/226). این چنین صحنه عاشورا لحظه به لحظه با خون امام حسین(علیه السلام) رنگین شد؛ تا جایی که گزارش شده است روز عاشورا پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) زیر هر سنگی خون جاری شد و آسمان تا مدت ها خونین بود.

جاری شدن خون زیر سنگ ها پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)

درباره جاری شدن خون از زیر سنگ ها از امام صادق(علیه السلام) چنین روایت شده است:

عبدالملک بن مروان _ و به روایتى، هشام بن عبد الملک _ به فرماندارش در مدینه نوشت: «محمّد بن على [باقر] را به سوى من روانه کن».

پدرم روانه شد و مرا نیز با خود برد. رفتیم تا به مَدیَنِ شعیب(علیه السلام) رسیدیم. در آن جا دِیرى (صومعه اى) بزرگ دیدیم که افرادى با لباس هاى پشمینه و زِبر، بر درِ آن ایستاده بودند. پدرم بر من لباس پوشاند و خود نیز لباس زبرى پوشید. سپس دستم را گرفت و آمدیم تا نزد آن افراد نشستیم و با ایشان وارد دیر شدیم. در آن جا پیرمردی سال خورده را دیدیم که ابروهایش روى چشم هایش ریخته بودند. او به ما نگریست و به پدرم گفت: تو از ما (نَصارا) هستى یا از این امّت که مورد رحمت اند؟

ص: 14

پدرم فرمود: «نه! من از این امّتم که مورد رحمت اند».

او گفت: از عالمانِ آن هستى، یا از جاهلان آن؟

پدرم فرمود: «از عالمان آن».گفت: از تو مسئله اى می پرسم.

پدرم فرمود: «آن چه می خواهى، بپرس»...

او پرسش هاى فراوانى پرسید و پدرم به همه آنها پاسخ داد ... . سپس رفتیم تا نزد عبد الملک رسیدیم... و او گفت: مسئله اى برایم پیش آمده که عالمان پاسخ آن را نمى دانند. به من بگو که هر گاه این امّت، پیشواى واجب الاطاعه خود را بکشند، خداوند چه عبرتى را در آن روز، به ایشان نشان می دهد؟

پدرم گفت: «هر گاه این گونه شود، سنگى را بلند نمى کنند، مگر آن که زیرش خون تازه خواهند دید». عبدالملک، سر پدرم را بوسید و گفت: راست گفتى. در روزى که پدرت على بن ابى طالب کشته شد، پدرم مروان، فرمان داد سنگ بزرگى را که بر درِ [خانه] او بود، بردارند و ما در زیر آن، خونی تازه را دیدیم که می جوشید. من نیز خود، حوض آب بزرگى در باغم داشتم که در دو سوى آن، سنگ هاى سیاه بود. دستور دادم که برداشته شوند و به جایشان، سنگ سفید گذاشته شود. از قضا در همان روز، حسین کشته شده بود. من دیدم که از زیر آن سنگ ها خونی تازه می جوشد. اینک آیا نزد ما می مانى تا با هر آن چه بخواهى، احترامت کنیم یا بازمی گردى؟ پدرم فرمود: «به نزد قبر جدّم (پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) بازمی گردم». عبدالملک نیز اجازه بازگشت داد. (محمدی ری شهری، 1388: 7/375)

خون گریستن آسمان پس از شهادت امام حسین(علیه السلام)

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی دو روایت بر خون گریستن آسمان بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) نقل کرده اند:

عن الریّان بن شبیب عن الرضا(علیه السلام): حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ [الباقِرِ](علیهم السلام) أنَّهُ لَمّا قُتِلَ جَدِّیَ الحُسَینُ(علیه السلام) أمطَرَتِ السَّماءُ دَماوتُرابَا أحمَرَ؛ (صدوق، 1378: 1/300)

به نقل از رَیّان بن شَبیب، از امام رضا(علیه السلام): پدرم از پدرش، از پدربزرگش (امام باقر(علیه السلام)) نقل کرد که چون جدّم حسین(علیه السلام) شهید شد، از آسمان، خون و خاک

ص: 15

سرخ بارید.

عن عمّار بن أبی عمّار: أمطَرَتِ السَّماءُ یَومَ قُتِلَ الحُسَینُ(علیه السلام) دَما عَبیطا؛ (طوسی، 1414: 330)

به نقل از عمّار بن ابى عمّار: روز شهادت حسین(علیه السلام) آسمان خون تازه بارید.

امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا دوبار با خون فرزندان خود نیز صفحۀ آسمان را رنگین نمود تا پیام حق را برای ابد به گوش جهانیان برساند.

پاشیدن خون حضرت علی اکبر(علیه السلام) به آسمان

على اکبر(علیه السلام) _ بزرگ ترین پسر امام حسین(علیه السلام) _ از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، به حدّى شبیه پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود که هر کس شوق دیدار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را داشت، به او می نگریست؛ چنان که پدر بزرگوارش طبق نقلى، هنگام رفتن وى به میدان نبرد فرمود:

خداوندا! گواه باش که جوانى براى جنگ با آنان می رود که شبیه ترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو می شدیم، به او نگاه می کردیم. (محمدی ری شهری، 1388: 7/7)

على اکبر(علیه السلام) در واقعه عاشورا، از ارکان سپاه امام(علیه السلام) به شمار می رفت. تأکید او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر کربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامتحسین(علیه السلام) در جریان برخورد سپاه حُر با کاروان امام(علیه السلام)، بر عهده گرفتن مسئولیت آب رسانى به خیمه ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور، از ویژگى هاى آن فرزند برومند سیّد الشهدا(علیه السلام) است.

در زیارت نامه حضرت علی اکبر(علیه السلام) می خوانیم:

السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، وَابنَ خَلیفَةِ رَسولِ اللّهِ، وَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ مُضاعَفَةً، کُلَّما طَلَعَت شَمسٌ أو غَرَبَت، السَّلامُ عَلَیکَ وعَلى روحِکَ وبَدَنِکَ، بِأَبی أنتَ واُمّی مِن مَذبوحٍ ومَقتولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ، وبِأَبی أنتَ واُمّی لدَمُکَ المُرتَقى بِهِ إلى حَبیبِ اللّهِ، وبِأَبی أنتَ واُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یَدَی أبیکَ،

ص: 16

یَحتَسِبُکَ ویَبکی عَلَیکَ، مُحرَقا عَلَیکَ قَلبُهُ، یَرفَعُ دَمَکَ بِکَفِّهِ إلى أعنانِ السَّماءِ لا تَرجِعُ مِنهُ قَطرَةٌ؛ (ابن قولویه، 1356: 239؛ محمدی ری شهری، 1388: 11/376)

سلام و رحمت و برکات خدا بر تو، اى فرزند پیامبر خدا، و فرزند جانشین پیامبر خدا، و فرزند دختر پیامبر خدا! رحمت و برکات دوچندان خدا، هر گاه که خورشید، طلوع یا غروب می کند بر تو باد! سلام بر تو و بر جان و پیکرت! پدر و مادرم، فداى کُشته اى که بدون هیچ جرمى، ذبح شد! پدر و مادرم فدایت باد که خونت تا آن جا که خدا دوست داشت، بالا رفت! و پدر و مادرم فدایت باد که پیشِ روى پدرت، پیکار می کردى و او تو را به حساب خدا می نهاد و می گریست و دلش آتش گرفته بود. خونت را با کف دستش، به کرانه هاى آسمان پاشید و قطره اى باز نیامد.

این بار نیز ورق های تاریخ و صحنه عاشورا به رنگ سرخ خون شبیه ترین فرد به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رنگ آمیزی شد تا تاریخ، سند جنایت یزیدیان را ثبت کند.

پاشیدن خون گلوی حضرت علی اصغر(علیه السلام) به آسمان

بر پایه برخی از گزارش ها درباره فرزندان امام حسین(علیه السلام)، ایشان شش پسر داشت که دو تن از آنان، عبداللّه و علی اصغر نام داشته اند. بنابر گفتۀ ابن طلحه احتمالاً این دو فرزند امام(علیه السلام) در روز عاشورا شهید شده اند؛ با این تفاوت که یکی شیرخواره و دیگری چند ساله بوده است. گزارش هایی که کلمه «رَضیع» (شیرخواره) در آنها به کار رفته یا تصریح می کنند که فرزندی از امام(علیه السلام) که در روز عاشورا به دنیا آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد، به شهادتِ یکی از این فرزندان اشاره دارد. به نظر می رسد از یک سو، تشابه شماری از گزارش های مربوط به شهادت این دو کودک و از سوی دیگر، اختلاف شماری دیگر از آنها وهمچنین، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام(علیه السلام) که شهید شده، حاکی از بی دقّتی گزارشگران در گزارش شهادت این دو کودک و عدم تفکیک آنها از یکدیگر است (محمدی ری شهری، 1388: 11/376).

در زیارت ناحیه مقدّسه آمده است:

السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ، المُتَشَحِّطِ دَما،

ص: 17

المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ، لَعَنَ اللّه رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ؛ (ابن مشهدی، 1419: 488)

سلام بر عبد اللّه بن الحسین، کودک شیرخوارۀ تیرخوردۀ ضربت خوردۀ به خون تیپده که خونش به آسمان پرتاب شد و در دامان پدرش با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت کند حَرملة بن کاهِل اسدی و همراهانش را که به او تیر زدند!

همچنین در زیارت ناحیه دوم آمده است:السَّلَامُ عَلَى عَلِیٍّ الْکَبِیرِ، السَّلَامُ عَلَى الرَّضِیعِ الصَّغِیر؛ (همو: 498)

سلام بر علیِ بزرگ! سلام بر شیرخوارۀ کوچک!

در یکی از زیارت های روز عاشورا نام علی اصغر آمده است:

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آبَائِکَ وَ أَوْلَادِکَ وَ الْمَلَائِکَةِ الْمُقِیمِینَ فِی حَرَمِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ عَلَى الشُّهَدَاءِ الَّذِینَ اسْتُشْهِدُوا مَعَکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى وَلَدِکَ عَلِیٍ الْأَصْغَرِ الَّذِی فُجِعْتَ بِهِ؛ (ابن طاووس، 1409: 2/572)

بنابراین اختلاف منابع در یکی بودن یا دونفر بودن علی اصغر و عبدالله رضیع وجود دارد؛ اما آن چه مسلم است شهادت این طفل در روز عاشوراست که در نحوه شهادت او نیز نقل های مختلفی بیان شده است.

در یکی از نقل ها می خوانیم:

لَمّا رَأَى الحُسَینُ(علیه السلام) مَصارِعَ فِتیانِهِ وأحِبَّتِهِ، عَزَمَ عَلى لِقاءِ القَومِ بِمُهجَتِهِ، ونادى: هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ یَخافُ اللّهَ فینا؟ هَل مِن مُغیثٍ یَرجُو اللّهَ بِإِغاثَتِنا؟ هَل مِن مُعینٍ یَرجو ما عِندَ اللّهِ فی إعانَتِنا؟ فَارتَفَعَت أصواتُ النِّساءِ بِالعَویلِ، فَتَقَدَّمَ إلى بابِ الخَیمَةِ، وقالَ لِزَینَبَ: ناوِلینی وَلَدِیَ الصَّغیرَ حَتّى اُوَدِّعَهُ، فَأَخَذَهُ وأومَأَ إلَیهِ لِیُقَبِّلَهُ، فَرَماهُ حَرمَلَةُ بنُ الکاهِلِ بِسَهمٍ فَوَقَعَ فی نَحرِهِ فَذَبَحَهُ. فَقالَ لِزَینَبَ: خُذیهِ، ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیهِ حَتَّى امتَلَأَتا، ورَمى بِالدَّمِ نَحوَ السَّماءِ وقالَ: هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی أنَّهُ بِعَینِ اللّه. قالَ الباقِرُ(علیه السلام): فَلَم یَسقُط مِن ذلِکَ الدَّمِ قَطرَةٌ إلَى الأَرضِ؛ (همو، 1348: 117)

هنگامى که حسین(علیه السلام) شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که

ص: 18

خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعى هست که از حرم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستى هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست که به خاطر خدا به داد ما برسد؟ آیا یارى دهنده اى هست که به خاطر خدا ما را یارى دهد؟». پس صداى زنان، به ناله برخاست. امام(علیه السلام) به جلوى درِ خیمه آمد و به زینب(علیها السلام) فرمود: «کودک خُردسالم را به من بده تا با او خداحافظى کنم». او را گرفت و می خواست او را ببوسد که حَرمَلة بن کاهِل، تیرى به سوى او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. امام(علیه السلام) به زینب(علیها السلام) فرمود: «او را بگیر!». سپس کف دستانش را زیر خون [گلوى او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوى آسمان پاشید و فرمود: «آن چه بر من وارد می شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر(علیه السلام) [در باره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به زمین باز نگشت». (محمدی ری شهری، 1388: 7/37)

در نقلی دیگر آمده است:

لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ(علیه السلام) مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه(صلی الله علیه و آله و سلم)، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!... فَالتَفَتَ الحُسَینُ(علیه السلام) فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ(علیه السلام) یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ؛ (همو:43)

وقتى حسین(علیه السلام) دید که آنها بر کُشتن او پافشارى می کنند، قرآنى را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمّد، فرستاده خدا، میان من و شما [داورى کند]. اى مردم! براى چه خونم را حلال می شمرید؟!...». همچنین حسین(علیه السلام) به سوى یکى از کودکانش _ که از تشنگى می گریست _ رفت؛ او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم! اگر بر من رحم نمى کنید، بر این کودک، رحم کنید». در این حال، مردى از آنان، تیرى به سوى او انداخت و ذبحش کرد.حسین(علیه السلام) می گریست و می گفت: «خدایا! میان ما و گروهى که ما را دعوت کردند تا ما را یارى دهند، امّا ما را کُشتند، داورى کن». در این هنگام از آسمان ندایى رسید: «او را وا گذار _ اى حسین _ که او را در بهشت، شیر می دهند».

ص: 19

نقل شده است امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت طفل شیرخوار این چنین دعا کرد:

مقاتل الطالبیّین عن مورع بن سوید بن قیس: حَدَّثَنا مَن شَهِدَ الحُسَینَ(علیه السلام) قالَ: کانَ مَعَهُ ابنُهُ الصَّغیرُ فَجاءَ سَهمٌ فَوَقَعَ فی نَحرِهِ. قالَ: فَجَعَلَ الحُسَینُ(علیه السلام) یَأخُذُ الدَّمَ مِن نَحرِهِ ولَبَّتِهِ فَیَرمی بِهِ إلَى السَّماءِ فَما یَرجِعُ مِنهُ شَیءٌ، ویَقولُ: اللّهُمَّ لا یَکونُ أهوَنَ عَلَیکَ مِن فَصیلٍ؛ (مجلسی، 1403: 45/47)

در مقاتل الطالبیّین از مُوَرِّع بن سُوَید بن قیس نقل شده است: یکى از حاضران در کنار حسین(علیه السلام) برایمان گفت: همراه حسین(علیه السلام) پسر خردسالش (علی اصغر) هم بود که تیرى آمد و در گلویش نشست. حسین(علیه السلام) خون را از گلوى او و گودىِ زیر گلویش می گرفت و به سوى آسمان می پاشید و از آن، چیزى [به زمین] بازنمى گشت. حسین(علیه السلام) می گفت: «خدایا! نزد تو از بچّه شتر [صالح(علیه السلام)] کمتر نباشد».

امام(علیه السلام) در حقیقت با این دعا درخواست می کند که خداوند انتقام خون این طفل شیرخوار را از قاتلان آن بگیرد و آنها را به عذاب سختی دچار نماید؛ زیرا آن گونه که در تفاسیر آمده است، ناقه صالح به صورت یک معجزه و باعث روشنگری و هدایت مردم بوده است؛ اما عده ای این امر را برنتافتند و سرانجاماین ناقه را کشتند و خداوند آنان را به عذابی سخت مبتلا کرد. امام حسین(علیه السلام) نیز با این درخواست از خداوند که این طفل شیرخوار _ که بی گناه به دست این نااهلان کشته شده است _ از ناقه صالح کمتر نباشد، در واقع درخواست عذاب این افراد را از خداوند دارند که این خود سندی دیگر از مظلومیت امام و شهدای کربلاست.

الف) اسرار شهادت طفل شیرخوار کربلا(علیه السلام)

دربارۀ این که چرا امام حسین(علیه السلام) کودک شیرخوار خود را مقابل دشمن آورد، دلایلی گوناگون ذکر شده است؛ اما موارد زیر را به عنوان گوشه ای از اسرار آن می توان برشمرد:

1. اتمام حجت برای مردم و دشمن که اگر حق با ما نبود، کودک شیرخوار خود را سپر تیر جفا نمی کردیم.

2. وقتی امام(علیه السلام) طفل را گرفت و بوسید و او را روی دست های خود به میدان آورد و در

ص: 20

مقابل دشمن ایستاد، اندوه ملائکه مقربین و ارواح انبیای مرسلین و اوصیای صدیقین افزون شد.

3. با شهادت علی اصغر(علیه السلام) عشق و محبت امام حسین(علیه السلام) در دریای خشوع و خضوع و بندگی حق تعالی غوطه ور شد و بر طلب رضای محبوب، فرزند شیرخوارش حضرت علی اصغر(علیه السلام) به شهادت رسید.

4. آن چه امام حسین(علیه السلام) در مهمانی رحمانی نثار نمود، خون های طاهره است؛ این خون نیز از آن جمله بود.

5. شهادت علی اصغر(علیه السلام) یکی از ابواب رحمت الهی برای شیعیانِ امیرالمؤمنین(علیه السلام) است؛ زیرا عنایت الهی چنین اقتضا نمود که برای سیدالشهدا(علیه السلام)مصائبی پیش آید که دل ها را با تمام دواعی و کشش های مختلف خود، محزون و چشم ها را گریان کند. بی گمان شهادت این طفل، دل ها را محزون و چشم ها را گریان می کند؛ هرچند که قساوت گرفته باشد (صدری، 1389: 120 - 121).

ب) اسرار فرستادن خون مقدس طفل به آسمان

1. کشتن آن شیرخوار، بزرگ ترین سند مظلومیت حضرت است و خون فرزندش را به آسمان فرستاد تا باقی بماند و در فردای قیامت، شکایت از این مردم را نزد جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ببرد.

2. شاید سرّش این باشد که اهل آسمان، مراتب عبودیت حسینی را ببینند و همت عالیه او معلوم شود که طفل شیرخوار خود را در راه حق فدای دین جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نمود.

3. سرّش این است که آسمان را مشرف کرد و آن را گنجینۀ خون این طفل شیرخوار قرار داد (همو: 122).

ج) چرایی باز نگشتن خون ها از آسمان

1. مصیبت شیرخوار کربلا، بزرگ ترین مصائب بود؛ زیرا شهدای دیگر با تیغ زبان و شمشیر خون چکان با دشمنان می جنگیدند؛ اما این کودک نه زبان بیان و نه شمشیر

ص: 21

خون چکان داشت. پس اگر آن خون به زمین می ریخت، مایه نزول عذاب بر اهل زمین می شد.

2. برخی گمان کرده اند علت بازنگشتن خون علی اصغر(علیه السلام) این بوده که اگر قطره ای از آن خون به زمین می ریخت، بلا نازل می شد، ولی این چنین نیست؛ زیرا افضل از خون گلوی علی اصغر(علیه السلام) خون گلوی اطهر خود حسین(علیه السلام) بود که برروی زمین ریخت و خداوند به سبب امتحان مهلت داده است.(1) از این رو، خون گلوی علی اصغر، خون علی اکبر و خون قلب حسین(علیه السلام) که حضرت به جانب آسمان افشاند و به سوی زمین بازنگشت و ملائکه آسمان آنها را در ظروف بهشتی، به عنوان هدیه به سوی جنت بردند؛ چنان که در زیارت ایشان آمده است:

أَشْهَدُ أَنَّ دَمَکَ سَکَنَ فِی الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْش. (کلینی، 1407: 4/576)

3. زیرا قطره ای واحد از این خون به منزله هزاران شاهد صدق در دعوی حضرت بود و مانند این هدیۀ حسینیه که از فرط محبت به درگاه الهی عرضه می شود، تنها از ذخایر گنج های عرش و کرسی است و اگر خداوند یکی از حملۀ عرش و سکان کرسی را ذره ای از این خون عطا نماید، نعمتی است که فوق آن نعمتی تصور نمی شود (صدری، 1389: 123).

درحقیقت رفتن این خون های پاک به سوی آسمان، از باب کلمات طیب و عملی صالح هستند که بالا می روند و به فرد عزت می بخشند.(2) خون پاک امام حسین(علیه السلام) و فرزندانش که به آسمان پاشیده شد و به زمین بازنگشت، مصداق همین کلمۀ طیّب و عمل صالح است که مایه عزت شد و دین اسلام را زنده نگه داشت.

نتیجه گیری

منطق امام حسین(علیه السلام) منطق شهید بود. منطق شهید یعنى منطق کسى که براى جامعۀ خویش پیامى دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگرى نمی نویسد. امام با خونین کردن

ص: 22


1- . إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین (آل عمران:178).
2- . مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه  (فاطر: 10)

لحظه به لحظۀ صفحات عاشورا، پیام خود را با استواری هرچه تمام در تاریخ ثبت کرد. ایشان در روز عاشورا از راه های مختلف، این منطق را به جهانیان منتقل کرد که قیام ایشان، برای حفاظت از اسلام است که حتی در این راه خون طفل شیرخوار خود را فدا می کند و آن را به عنوان ودیعه ای به آسمان می سپارد که این عمل صالح، مایه عزت اسلام و زنده نگه داشتن دین اسلام شد.

ص: 23

منابع

- اسماعیلی وردنجانی، مرتضی (1385ش)، حماسه عشق، چهارمحال و بختیاری، آصف، چاپ اول.

- ابن اثیر، علی بن محمد (بی تا)، الکامل فی التاریخ، بی جا، موقع الوراق.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1409ق)، إقبال الأعمال، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1348ش)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، چاپ اول.

- ابن عساکر، ابی قاسم (بی تا)، تاریخ دمشق، بی جا، دارالفکر.

- ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356ش)، کامل الزیارات، نجف، دارالمرتضویة، چاپ اول.

- برقى، احمد بن محمد بن خالد (1371ق)، المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم.

- «خون بهای خدا»، https://hawzah.net

- راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول.

- شامی، یوسف بن حاتم (1420ق)، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول.

- صدری محمد (1389ش)، قنداقه سرخ، قم، دلیل ما، چاپ اول.- صدوق، محمد بن علی (1376ش)، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم.

- صدوق، محمدبن علی، (1378ق)، عیون الاخبارالرضا(علیه السلام)، تهران، جهان، چاپ اول.

- طریحی، فخرالدین (1375ش)، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم.

- طوسی، محمد بن حسن (1414ق)، الأمالی، قم، دارالثقافة، چاپ اول.

- کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1407ق)، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة،

ص: 24

چاپ چهارم.

- گروهی از نویسندگان (1378ش)، موسوعة الامام الحسین، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی.

- مجلسى، محمدباقر (1403ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم.

- محمدی ری شهری، محمد (1388ش)، دانش نامه امام حسین(علیه السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول.

- مشهدى، محمد بن جعفر (1419ق)، المزار الکبیر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول.

- مطهری، مرتضی (1377ش)، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ دوم.

- مفید، محمد بن محمد (1413ق)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول.

- مکی، محمد (1410ق)، المزار، قم، مدرسه امام مهدى(علیه السلام)، چاپ اول.

نورى، حسین بن محمدتقى (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،- قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، چاپ اول.

ص: 25

ص: 26

بازشناسی طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) در مقاتل و منابع

دکتر فاطمه سادات علوی علی آبادی

دکتر فاطمه سادات علوی علی آبادی(1)

چکیده

واژه «علی اصغر» در منظر شیعیان و محبان اهل بیت(علیهم السلام)، نماد طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) است که در روز عاشورا در اوج تشنگی، به تیر ستم سربازی از لشکر عمر سعد به شهادت رسید. ارباب مقاتل و منابع، جزئیات تبارشناسی و مقتل حضرت علی اصغر، را با اختلافاتی ذکر کرده اند. این مقاله به روش توصیفی _ تحلیلی و با مطالعات کتابخانه ای درصدد بازشناسی طفل شیرخوار شهید امام حسین(علیه السلام) در مقاتل و منابع متقدم شیعه و سنی است. بنیاد فرضیۀ پژوهش آن است که یکی از اطفال شهید امام حسین(علیه السلام) در عاشورا، علی نام داشته است. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که عبدالله رضیع، ملقب به علی اصغر، تنها طفل شیرخوار شهید امام حسین(علیه السلام) در عاشوراست. حاصل سخن آن که تفاوت در قرائات و دخل و تصرف راویان در مقاتل و منابع و بی توجهی به دیگر الزامات پژوهش های مستند در کشف حقایق عاشورا همچون بهره مندی از روایات و زیارات در منابع حدیثی، اشعار شاعران و مرثیه های آنان، سخنان و اعترافات دشمنان اهل بیت(علیهم السلام)، شیوع و اشتهار،شهود عارفانه و مکاشفات، نقل های سینه به سینه و... را می توان از مهم ترین عوامل اختلاف در اخبار حضرت علی اصغر برشمرد.

کلیدواژه ها: امام حسین(علیه السلام)، طفل شیرخوار، علی اصغر(علیه السلام)، مقاتل، عاشورا.

ص: 27


1- . استادیار جامعه المصطفی (fsalavi2014@gmail.com)

مقدمه

اشاره

از قرون نخست، منابع متعدد و قابل اتکایی به دست ما رسیده که به گزارش نهضت عاشورا پرداخته اند. این منابع را می توان به دو دسته مستقل و مشتمل تقسیم کرد؛ منابعی که ویژۀ گزارش دهی نهضت عاشورا و حماسه سازان این واقعه بی نظیرند و منابعی که تنها بخش و فصل هایی از آنها، درباره قیام امام حسین(علیه السلام) است. این منابع از اعتباری یکسان برخوردار نیستند، اما همه آنها قابلیت ارجاع و استناد را دارند و به وسیله پژوهش های تاریخی روشمند، قابل بررسی و پذیرش اند (محمدی ری شهری، 1430: 1/52-91). از قرن هشتم به بعد، به سبب استیلای ویران گر و فرهنگ سوز مغولان بر قلمرو حکومت اسلامی و نابودی بخش بزرگی از میراث علمی مسلمانان و به ویژه شیعه که از جمله، برخی از منابع معتبر تاریخ عاشورا بود و اعتماد و بهره گیری بسیاری از مورخان این مقطع از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد، آثار مقطع یاد شده، از اعتبار چندانی برخوردار نیستند و تنها اخبار و گزارش های نقل شده از منابع کهن و معتبر در آثار یاد شده، قابل اعتنا و اعتماد است (رنجبر، 1386: 87).

در عین حال، برخی از متون معتبر متقدم، نقش برجسته تری در معرفی طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) داشته اند که در ادامه پژوهش، به ترتیبِ اطلاعاتِ تاریخیِ موجود درباره مؤلفان آنها، مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت.

1. تَسْمیَةُ مَنْ قُتِلَ مَعَ الحُسَیْن بْن عَلیّ(علیه السلام) مِنْ وُلْده و إخْوَته و أهْله و شیعَته

نخستین مقتل موجود مستقل درباره عاشورا، کتابی به نام تَسْمیَةُ مَنْ قُتِلَ مَعَ الحُسَیْن بْن عَلیّ(علیه السلام) مِنْ وُلْده و إخْوَته و أهْله و شیعَته» اثر قلمی«فضیل بن عمر رسانی زیدی» یکی از رجال معروف نیمه اول سده دوم هجری است که از منزلت و اعتبار و وثاقت دینی نیز برخوردار است. مرحوم رسانی در گردآوری اسامی عموم شهیدان جانباز کربلا کوشیده است و در این تلاش، به هر منبع و مأخذ کتبی و شفاهی که دسترسی داشته سر زده و کتاب مزبور را تحریر و از خود به یادگار گذاشته است. این کتاب در حجم کوچک خود، اسامی انصار و یاران باوفا و جانباز اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در بر دارد که در هیچ جای دیگر

ص: 28

به این صورت و کیفیت، گردآوری نشده است. نویسنده کتاب، طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) را این گونه می شناساند:

عبدالله بن الحسین(علیه السلام): مادرش رباب دختر إمرؤالقیس بن عدی بن أوس بن جابر بن کعب بن حکیم کلبی است. او را حرمله کاهلی اسدی والبی با تیر کشت. او به هنگام جنگ کردن، متولد گردیده بود؛ پس از ولادت، او را به محضر امام حسین(علیه السلام) آوردند. امام(علیه السلام) در حالی که نشسته بود، آن نوزاد را به آغوش کشید و با آب دهان خود، دهان او را باز فرمود و او را عبدالله نامید. در همین هنگام بود که حرمله کاهلی تیری افکند. این تیر گلوگاه او را درید. حسین(علیه السلام) با دست خود جلوی خون را گرفت و جمع نمود و به سوی آسمان پاشید. از آن خون، قطره ای هم به زمین بازنگشت. فضیل گوید: ابوالورد از قول امام باقر(علیه السلام) به من روایت کرد: اگر قطره ای از آن به زمین می رسید، عذاب الهی نازل می گشت. (عقیقی بخشایشی، 1379: 19-20)

2. مقتل الحسین ابومخنف

ابومخنف، لوط بن یحیی از شاگردان شاخص امام صادق(علیه السلام) است که کتاب مقتل الحسین او بعدها به مقتل ابی مخنف معروف شد. این مقتل تا قرن چهارم هجری موجود بوده و طبری در تاریخ مشهور خود، هرجا به مسئله کربلا اشاره می کند، همه را به مقتل ابی مخنف ارجاع می دهد. مجموعه روایات ابومخنف که در تاریخ طبری دیده می شود، 126 روایت است که حدود 110 روایت به خود ابی مخنف می رسد و مربوط به قضایای کربلاست (سنگری،1387: 23).

در حال حاضر، کتاب هایی با عنوان مقتل ابی مخنف وجود دارند. دکتر سنگری پس از بازخوانی کتاب های موسوم به مقتل ابی مخنف، آنها را غیر قابل اعتماد دانسته و می نویسد:

کتاب مقتل ابی مخنف در میان منابعی که در مورد تاریخ کربلا نوشته شده اند مطرح است؛ ولی باید مواظب ضعف و نقص های آن بود. کتاب کاملی نبوده، ولی بخش هایی از کتاب که از تاریخ طبری گرفته شده است قابل اعتماد است؛

ص: 29

گرچه در کتاب طبری هم می توان نمونه هایی از ضعف را مشاهده نمود. (سنگری،1387: 12-18)

نویسنده تاریخ طبری، به نقل از ابو مخنف می نویسد:

سلیمان بن ابی راشد، از حمید بن مسلم برایم نقل کرد که «وقتی حسین(علیه السلام) نشست یکی از کودکانش را برایش آوردند. حسین(علیه السلام) او را در دامانش نشاند. این کودک را عبدالله بن حسین پنداشته اند.» عقبة بن بشیر اسدی گفته است: روزی امام باقر(علیه السلام) به من فرمود: «ای قبیله بنی اسد! ما در گردن شما خونی داریم». عرض کردم: «ای اباجعفر! خداوند رحمنماید! آن خون کدام است؟» فرمود: «روز عاشورا کودکی را در حجر جدم حسین(علیه السلام) قرار دادند، یکی از شما تیری انداخت و او را ذبح کرد. امام(علیه السلام) خون را در دو کف خود گرفت و آن را به زمین پاشید. سپس فرمود: ای پرورش دهندۀ من! اگر منع نموده ای یاری مرا از آسمان، پس قرار بده این مصیبت را برای ثوابی که بهتر است و انتقام بکش برای ما از این ستمکاران». (ابومخنف و طبری، 1364: 171-173)

3. الطبقات الکبیر

محمد بن سعد بن منیع زُهری (م230ق)، مشهور به «ابن سعد» و نیز «کاتب واقدی» در کتاب الطبقات الکبیر، شرح حال امام حسین(علیه السلام) را در دو بخش و به تفصیل آورده است. او در بخش نخست، نسب و تولد و ویژگی ها و فضایل و مناقب را گزارش کرده و در بخش دوم به مقتل نویسی و گزارش قیام امام حسین(علیه السلام) پرداخته است. وی می نویسد:

در این هنگام حسین(علیه السلام) در حالی که جبه خز خاکستری پوشیده بود در مقابل خیمه خود نشسته بود و تیرها بر چپ و راست او فرو می بارید و پسرک سه ساله ای از او کنارش بود. عقبة بن بشر اسدی تیری بر او زد و کودک را کشت. (کاتب واقدی، 1410: الخامسه 1/470)

4. تاریخ یعقوبی

احمد بن ابی یعقوب، معروف به یعقوبی (284ق) در تاریخ خود معروف به تاریخ

ص: 30

یعقوبی، جریان قیام امام حسین(علیه السلام) را به صورت بسیار مختصر و توصیفی گزارش کرده است. گزارش وی با این که بسیار کوتاه است، با روایت ابومخنفهم خوانی زیادی دارد؛ از این رو محتمل است که وی بر اساس مقتل ابومخنف، گزارش توصیفی خود را سامان داده باشد (حسینی،1386: 72). یعقوبی درباره طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) چنین می نویسد:

سپس مردان یکی یکی خود را تقدیم نمودند و شهید شدند تا این که حضرت(علیه السلام) تنها ماند؛ هیچ کس از اهل و فرزندان و نزدیکان، با ایشان نبودند. امام(علیه السلام) بر اسب خود سوار و پس از کمی استراحت که تازه از میدان بازگشته بود، دوباره عازم میدان شد. کودکی که در همان ساعت متولد شده بود، نزد آن حضرت(علیه السلام) آوردند. امام در گوش فرزند خود، اذان و اقامه گفت و کام او را برداشت؛ در همان هنگام تیری به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شهادت رسانید. امام(علیه السلام) آن تیر را از حلق طفل بیرون کشید و کودک را به خون آغشته ساخت و گفت: به خدا سوگند تو گرامی تر از ناقه صالح در پیشگاه خدای تعالی هستی و جد تو رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد خدا گرامی تر از صالح، پیامبر خداست. سپس پیکر او را آورد و در کنار اجساد پسران و برادرزادگانش نهاد. (یعقوبی، 1371: 2/181-182)

5. الفتوح

ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314ق)، از مورخان مشهور قرن سوم است که در کتاب الفتوح خود، اخبار مسلمانان را پس از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تا دوران خلافت عباسی در نیمه قرن سوم هجری آورده و در این میان، بخشی قابل توجه (در حدود یک نهم کتاب) را به گزارش نهضت حسینی، اختصاص داده است. او در معرفی طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) چنین می نویسد:

برای او فرزند دیگری بود که به او علی می گفتند و شیرخوار بود. پس حسین(علیه السلام) جلوی باب خیمه آمد و گفت: آن طفل را بدهید تا با او وداع کنم. سپس آن کودک را به دست او دادند. پس خواست تا او را ببوسد، در حالی که می گفت: ای فرزندم! وای بر این گروه، در آن وقتی که جدم پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دشمن آنها باشد.

ص: 31

پس ناگاه تیری آمد و در گلوی آن طفل خورد و او را کشت. پس حسین(علیه السلام) از اسب خود پایین آمد و با غلاف شمشیر خود، برای او قبری حفر کرد و آن طفل را به خونش آغشته نمود و برای او نماز خواند و دفنش نمود. (ابن اعثم کوفی، 5/115)

6. مقاتل الطالبیین

ابوالفرج علی بن حسین اُموی اصفهانی (م356ق)، از مورخان پرکار قرن چهارم است که کتاب مقاتل الطالبیین را در سال 313ق نوشته و در آن بیش از دویست کشته خاندان ابوطالب را در سه قرن نخست هجری، نام برده و احوالشان را شرح داده است. ابوالفرج به کشتگان طالبی نهضت عاشورا _ که بیش از بیست تن هستند _ نیز پرداخته و سپس با تفصیل به شرح حال سرور شهیدان، امام حسین(علیه السلام) و گوشه هایی از قیام ایشان و نیز اسارت خاندان ایشان روی آورده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/64). او در معرفی طفل شهید کربلا می نویسد:

نام مادرش«رباب» دختر امرئ القیس بن عدی... و به عقیده ابن عبده، رباب دختر حارثه خواهرزاده اوس بن حارثه بوده است... و عبدالله بن الحسین(علیه السلام) در روز شهادت، کودکی خردسال بود و همچنان که در دامان پدر نشسته بود تیری اصابت کرد و او را سر برید. ازحمید بن مسلم نقل است که امام حسین(علیه السلام) طفلی را خواند و بر زانوانش نشاند؛ ناگهان عقبة بن بشر با پرتاب تیری او را ذبح کرد. از یکی از شاهدان کربلا نقل است که گفت: همراه حسین(علیه السلام) کودک خردسالش بود که ناگاه تیری آمده و گلویش را برید؛ در این حال حسین(علیه السلام) خون را از گلو و گردن کودک گرفته و آن چنان به آسمان پرت می کرد که چیزی از آن بازنمی گشت و عرضه می داشت: خدایا! این طفل نزد تو از بچه ناقه صالح کمتر نیست. (اصفهانی، 2007: 50-51)

7. مقتل الحسین(علیه السلام) به روایت شیخ صدوق

ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به «شیخ صدوق» و «ابن بابویه» (م381ق) تا جایی مورد قبول علمای شیعه قرار گرفته که روایات

ص: 32

مرسل او در حکم مسند دانسته شده است. همچنین روایات کتابش من لا یحضره الفقیه یکی از کتب اربعه شیعه _ به اجماع علمای شیعه _ در شمار روایات صحیح گنجانده شده است. شیخ صدوق نزدیک به 250 کتاب نوشته است که در حال حاضر، فقط چهارده کتاب و رساله از او به جا مانده و منتشر شده است. در میان کتاب های منتشر نشدۀ شیخ صدوق، کتابی به نام مقتل الحسین هست که ایشان در ضمن برخی از آثار منتشر شده اش از این کتاب نام برده و به آن ارجاع داده است (صدوق، 1377: 1/103؛ همو، 1367: 522).

مقتل شیخ صدوق، با عنوان مقتل الحسین(علیه السلام) به روایت شیخ صدوق، با تحقیق و ترجمه صحتی سردرودی، اخیراً بازنویسی و نشر یافته است (نک: صدوق، 1381). این کتاب حاوی دویست و اندی حدیث و روایت است که همگی ازطریق شیخ صدوق روایت شده و بیشتر آنها از میان آثار منتشر شدۀ شیخ صدوق و اندکی نیز از میان آثار کسانی که از شیخ صدوق، حدیث نقل کرده اند گردآوری شده است (صحتی سردرودی، 1385: 34). این مقتل دارای مزیت های مهمی است که نزدیکی کتاب، از لحاظ زمانی به عصر عصمت و زمان حضور امامان معصوم(علیهم السلام) از مهم ترین آنهاست. دیگر آن که عمده مطالب این مقتل _ که حدود نود درصد آن را تشکیل می دهد _ از احادیث و اخبار مأثوری است که از پیشوایان دینی و چهارده معصوم(علیهم السلام) به ویژه امام سجاد، امام صادق و امام رضا(علیهم السلام) نقل شده است (همو: 367).

در این مقتل، نام امام چهارم(علیه السلام)، علی بن الحسین الاکبر (صدوق، 1381: 293) یا علی بن الحسین است (همو: 37، 41، 69، 116، 156، 172 و...). همچنین در روایت خروج کاروان حسینی از مدینه، نام یکی از فرزندان امام حسین(علیه السلام)، «علی اصغر» ذکر شده است (همو: 126) .

8. الإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عَلَی الْعِباد

ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بغدادی (م413ق) مشهور به شیخ مفید، از درخشان ترین چهره های شیعه از آغاز تاکنون است و کتاب های او از مآخذ اصلی

ص: 33

دانش هایی چون کلام و عقاید، فقه، حدیث، تاریخ و سیره است. کتاب مهم و مشهور او الْإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عَلَی الْعِباد، زندگی نامه همه امامان شیعه را در بر دارد. حدود یک هفتم از الارشاد، به زندگانی امام حسین(علیه السلام) و نهضت عاشورا اختصاص یافته است (محمدی ری شهری، 1430: 1/70-71). شیخ مفید در مقتل طفل شیرخوار می نویسد:

پس از شهادت حضرت قاسم، حضرت امام حسین(علیه السلام) برابر خرگاههمایونی خود نشسته بود. فرزند خردسالش به نام عبدالله را آوردند و در دامن او گذاردند. مردی از بنی اسد آن طفل را هدف تیر ستم قرار داد و او را به پدران نام دارش ملحق ساخت. امام حسین(علیه السلام) دست مبارکش را زیر گلوی آن طفل می گرفت و چون از خون پاک آن نوباوه پر می شد، به طرف آسمان می پاشید و می فرمود: پروردگارا! اگر در نصرت و یاری آسمانی را به سوی ما بسته ای، این قربانی را به جای بهترین تقدیم ها از ما بپذیر و داد ما را از این گروه ستمگر بگیر! (مفید، 1380: 462)

9. إعلامُ الوَری بأعلامِ الهدی

امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م548ق)، مفسر، متکلم، ادیب، شاعر و مورخ بزرگ امامیه در قرن ششم هجری است. وی با تکیه بر اندوخته های تاریخی خود، کتاب إعلامُ الوَری بأعلامِ الهدی را در شرح حال اهل بیت(علیهم السلام) نگاشت و به ویژه در زندگی امام حسین(علیه السلام) با تفصیلی در خور تحسین، به شرح نهضت عاشورا همت گماشت (محمدی ری شهری، 1430: 1/75). او در شرح حال طفل شهید کربلا چنین می نویسد:

پس از قتل قاسم بن الحسن، حسین(علیه السلام) جلوی خیمه ها نشست. پس فرزندش عبدالله را که طفلی بود آوردند و در دامان حضرت نشسته بود که مردی از بنی اسد تیری رها کرد و آن طفل را کشت. پس حسین(علیه السلام) خون های او را در دستش پر می کرد و بر زمین می ریخت. سپس فرمود: «پروردگارا! اگر نصرتی را که در آسمان نزد توست از ما جلوگیری نمودی، پس قرار ده آن را برای ما، بهتر از آن چه است و انتقام ما را از این گروه ستمکار بگیر!» سپس جسد کودک را در کنارکشتگان از خاندان گذاشت. (طبرسی، 1376، 1/466)

ص: 34

10. تاریخ الموالید الائمة و وفیاتهم

این کتاب اثر شیخ ابی محمد عبدالله بن النصر ابن الخشاب البغدادی (م567ق)، ادیب، زبان شناس، آموزگار، مفسّر حدیث و شاعر عربی عراقی در سده ششم هجری است و در چهارده بخش به معرفی زندگی اهل بیت(علیهم السلام) پرداخته است. او در شرح حال امام حسین(علیه السلام) می نویسد:

برای حسین(علیه السلام)، شش پسر و سه دختر بود. از پسران، علی اکبر که با پدرش شهید شد و علی (امام زین العابدین(علیه السلام)) و علی اصغر و محمد و عبدالله که با پدرش شهید شد و جعفر و زینب و سکینه و فاطمه. (بغدادی، 1406: 21)

11. مقتل الحسین خوارزمی

ابوالمؤید موفق بن احمد بن ابی سعد خوارزمی مکی (م568ق) مشهور به اخطب خوارزم، از عالمان حنفی و معتزلی و جانشین زَمَخشری در مناصب شرعی خوارزم بوده است. خوارزمی، سخنوری بلیغ، محدثی شهیر، فقیهی خبیر و در علوم گوناگونی از جمله سیره، تاریخ و ادب، چیره دست بود. او تألیفات فراوانی دارد و به دلیل علاقه اش به اهل بیت(علیهم السلام)، چندین کتاب در فضایل امیرالمؤمنان(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) نوشت.

خوارزمی در مقتل الحسین، ابتدا فضایل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت خدیجه(علیها السلام)، امام علی(علیه السلام) و مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه زهرا(علیها السلام) و نیز امام حسن(علیه السلام) را آورده و سپس در فصلی جداگانه، به فضایل امام حسین(علیه السلام) و پس از آن تا پایان کتاب به احوالات امام حسین(علیه السلام) از تولد تا امامت و نیز نهضت ایشان و وقایع پس ازشهادت امام(علیه السلام) پرداخته است (محمدی ری شهری، 1430: 1/76). وی در باب طفل شهید امام چنین می نگارد:

حسین(علیه السلام) به در خیمه آمد و فرمود: «علی، طفلم را بیاورید تا با او خداحافظی کنم!» پس کودکش را گرفت و او را می بوسید و می فرمود: «وای بر این قوم، هنگامی که جدّ تو، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دشمن آنها باشد!» پس در همان هنگام حرمله بن کاهل اسدی، تیری بر کودک که در آغوش او بود زد؛ پس او را ذبح کرد، در حالی که در آغوش پدر بود. سپس حسین(علیه السلام) دستانش را از خون او پر کرده و به طرف آسمان

ص: 35

می پاشید و می گفت: «خداوندا! اگر یاری ات را از ما باز داشتی، پس آن را به آن چه که برایمان بهتر است قرار بده!» پس حسین(علیه السلام) از اسب خود پایین آمد و با غلاف شمشیر قبری کند و آن طفل را به خون خود آغشته نمود [و او را دفن نمود] و بر او درود فرستاد. (اخطب خوارزم، 1423: 2/37)

12. مناقب آل ابی طالب

ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (م588ق)، از عالمان بزرگ شیعه در قرن ششم است. او به فقه، کلام، کتاب شناسی، تفسیر، حدیث و تاریخ آگاه بود و رجال شناسان، او را رجال شناسی ثقه و شاعری بلیغ خوانده اند. به دلیل انکار برخی کژروان نسبت به فضایل امیر مؤمنان، ابن شهر آشوب، مناقب ایشان و همسر و فرزندان ایشان را با تکیه اصلی بر کتب اهل سنت، گرد آورد و در آغاز کتاب خود نیز بخشی از مناقب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را گزارش کرد. وی در این کتاب، زندگی نامه و مناقب امام حسین(علیه السلام) را نیز با تفصیلی متناسب با حجم کتاب خود آورده و تعدادی از سخنان گهربار امام(علیه السلام) را هم نقلکرده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/79-80). ابن شهر آشوب مقتل کودک شیرخوار امام حسین(علیه السلام) را چنین می نگارد:

حسین(علیه السلام) (پس از شهادت علی اکبر) تنها ماند و در دامانش علی اصغر بود. پس تیری به سوی کودک رها شد و به گلوی او رسید. پس حسین(علیه السلام) آن خون را از نحرش می گرفت و به طرف آسمان می پاشید و چیزی از آن باز نمی گشت و می گفت: «پروردگارا! این کودک بر تو از شتر صالح کمتر نیست!» (ابن شهر آشوب، 1412: 4/118)

13. مُثیرُ الأحْزان وَ مُنیرُ سُبُلِ الأشجان

نجم الدین جعفر بن محمد حِلّی (م645ق) مشهور به ابن نُما، در خاندانی بزرگ و در روزگار زرین حوزه حله پرورش یافت. او از علمای قرن هفتم و یکی از اساتید علامه حلی است. کتاب مُثیرُ الأحْزان وَ مُنیرُ سُبُلِ الأشجان شامل مقدمه ای در فضائل اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و فضیلت ذکر مصائب آن بزرگواران و گریه بر آنها و دارای سه مقصد است.

ص: 36

مقصد اول، گزیده ای از زندگی نامه امام حسین(علیه السلام) و سیر تحولات تاریخی در به وجود آمدن حادثه کربلا از حرکت امام(علیه السلام) از مدینه تا ورود به کربلا است. مقصد دوم، وقایع روز عاشورا تا شهادت امام(علیه السلام) و آغاز اسارت اهل بیت آن حضرت(علیهم السلام) است. مقصد سوم، داستان اسیران تا بازگشت آنان به مدینه را در بر دارد. ابن نُما فرزند خردسال امام حسین(علیه السلام) را چنین می شناساند:

آن حضرت(علیه السلام) به سراپرده بانوان و شیرزنان نزدیک شد و فرزند خردسالش «عبدالله» را خواست تا برای آخرین بار او را ببیند و مورد لطف و مهر پدرانه اش قرار دهد و او را وداع کند. کودک محبوب آنحضرت را آوردند و حسین(علیه السلام) او را در آغوش گرفت تا هم پدر، کودک خردسال خود را نیک بنگرد و هم کودک، توشه ای از پدر گرانمایه اش را برگیرد که به ناگاه عنصر تبهکاری از بنی اسد، گلوگاه آن کودک معصوم را در آغوش پدر، هدف تیر بیداد قرار داد و گوش تا گوش او را برید و درید. خون سرازیر شد و حسین(علیه السلام) کف دست ها را زیر گلوی آن خردسال شهید گرفت تا از خون، لبریز گردید و آن گاه خون ها را به سوی آسمان فشاند و رو به بارگاه خدا گفت: «پروردگارا! اگر در این سرای زودگذر و فناپذیر بر اساس حکمت و مصلحت، یاری و پیروزی ظاهری از سوی آسمان را از ما دریغ داشته ای بهتر از آن را در سرای جاودانه، نصیب و روزی ما ساز! و داد ما و رهروان ما را از این بیدادگران خودکامه بستان!» امام باقر(علیه السلام) فرمود: «از خون گلوی کودک شهیدش که آن را به سوی آسمان پاشید قطره ای به سوی زمین بازنیامد و آن حضرت(علیه السلام) پیکر بی جان او را به سوی سراپرده شهیدان راه حق و عدالت برد و او را نیز در میان پیکرهای به خون خفته یاران و عزیزان جای داد». (ابن نما، 1380: 251)

14. المزار الکبیر

ابوعبدالله محمد بن جعفر مشهدی (م610ق)، از عالمان و محدثان و از مشایخ اجازه در قرن ششم هجری است. شهید اول (م786ق) به کتاب های او طریق داشته و شیخ حر عاملی (م1107ق) او را ستوده و وی را فاضل، محدث و صدوق نامیده است. سید بن طاووس نیز در کتب ادعیه و زیارات خود، از او بهره گرفته و بر او اعتماد کرده است.

ص: 37

مشهدی در کتاب المزارالکبیر، زیارت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) را به ترتیب، ذکر کرده و در میان آنها، فضایل برخی مساجدو اعمال برخی ماه ها را آورده است. در «زیارت ناحیه مقدسه» و «زیارت ناحیه دوم» مذکور در این کتاب، به طفل شهید امام حسین(علیه السلام) نیز سلام داده شده است (ابن مشهدی، 1378: 488 و 498).

15. مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول(صلی الله علیه و آله و سلم)

محمد بن طلحه دمشقی (م652ق)، شافعی مذهب و از دانشوران شایسته اهل سنت است. او کتابی با عنوان مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول(صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته و در آن درباره شهادت امام حسین(علیه السلام) مطالب ارزشمندی بیان داشته و مخالفان و قاتلان ایشان را بخشش ناپذیر و محروم از شفاعت و اصحاب آتش می شمارد. ابن طلحه در یادکرد فرزندان امام حسین(علیه السلام) چنین می نویسد:

او را ده فرزند پسر و دختر بود: شش پسر و چهار دختر. پسرها: علی اکبر، علی اوسط _ که همان امام زین العابدین(علیه السلام) است و در باب مربوط به او، ذکرش می آید _ علی اصغر، محمد، عبدالله و جعفر هستند. علی اکبر که پیش روی پدرش جنگید تا به شهادت رسید. علی اصغر در حالی که طفلی بیش نبود تیری آمد و او را به قتل رساند... و گفته شده که عبدالله هم با پدرش، حسین(علیه السلام) شهید شده است. (نصیبی، بی تا: 256-257)

16. تَذکِرَةُ الخَواصّ مِنَ الأمّة فی ذِکرِ خَصائص الأئمة

ابوالمظفر یوسف بن قِزُغلی بن عبدالله (م654ق)، سبط (نوه) ابوالفرج ابن جوزیِ مشهور است. او ابتدا حنبلی بود و سپس حنفی گشت؛ اما به دلیل علاقه اش به اهل بیت(علیهم السلام)، شرح حال بسیاری از آنان را به نگارش درآورد. سبط ابن جوزی افزون بر گزارش احوال و مناقب شخصی امام حسین(علیه السلام)، به نهضت کربلا پرداخته و از آغاز تا انجام آن و حتی وقایع پس از شهادت سید الشهدا و همچنین برخی مراثی را درباره امام حسین(علیه السلام) _ هر چند به شیوه داستانی و بدون ذکر سند _ نیز نقل کرده است (محمدی

ص: 38

ری شهری، 1430: 1/84). وی به نقل از هشام بن محمد، مقتل طفل شهید عاشورا را چنین می نویسد:

حسین(علیه السلام) به سوی یکی از اطفالش رفت که از تشنگی می گریست؛ او را بر سر دست گرفت و گفت: «ای قوم! اگر بر من رحم نمی کنید بر این کودک رحم کنید!» در این حال مردی از آنان، تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین(علیه السلام) می گریست و می گفت: «خدایا! میان ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یاری دهند، اما ما را کشتند، داوری کن!» در این هنگام، ندایی از آسمان رسید: «او را واگذار، ای حسین! که برای او، شیردهنده ای در بهشت است!» (ابن جوزی، 1426: 2/164)

17. اللُّهوف على قتلَى الطّفوف

سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر حلی (م664ق) مشهور به سید بن طاووس، از عالمان و عارفان مشهور شیعه است که شخصیتی علمی، اجتماعی، ادبی و نیز عارف و متقی داشته و کتاب اللُّهوف على قتلَى الطّفوف یا المَلهوف علی قَتلَی الطّفوف را درباره امام حسین(علیه السلام) و مقتل ایشان، ویژه زائران امام حسین(علیه السلام) نوشته و داشته ها و آگاهی های تاریخی خود را نیز در این زمینه به آن افزوده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/85-86). مقتل طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) در ملهوف به این شرح است:

حسین(علیه السلام) به در خیمه نزدیک شد و به زینب(علیها السلام) فرمود: فرزند خردسال مرا به دست من بده تا برای آخرین بار او را ببینم! کودک را به روی دستگرفت و همین که خواست کودک را ببوسد حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب نمود که به گلوی کودک رسید و گوش تا گوش او را برید. امام(علیه السلام) به زینب(علیها السلام) فرمود: «او را بگیر!» سپس کف دستانش را زیر خون گرفت تا پر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود:« آن چه مصیبت وارده را بر من آسان می کند این است که خداوند می بیند.» امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «از آن خون، یک قطره به روی زمین نیفتاد».

گونه ای دیگر نیز روایت شده که به عقل نزدیک تر است؛ چرا که آن زمان، وقت وداع با طفل نبود؛ چون سخت به جنگ و کشتار مشغول بودند؛ در این هنگام

ص: 39

خواهرش زینب(علیها السلام) نوزاد را بیرون آورد و فرمود: برادرجان! این فرزند توست، سه روز است که آب نخورده، برایش جرعه ای آب درخواست کن! امام او را روی دست گرفت و فرمود: ای مردم! شما شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این کودک باقی مانده که تشنگی جگرش را می سوزاند. او را با جرعه ای آب سیراب کنید! در این زمان، فردی تیری به سوی کودک پرتاب کرد و او را شهید کرد. پس امام(علیه السلام) آنان را نفرین کرد؛ چنان که مختار و دیگران بر سرشان آوردند. (ابن طاووس، 1390: 136-139)

18. کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة

ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی (م692ق)، از عالمان و ادیبان عراق در قرن هفتم است که مورد ستایش عالمان شیعه و اهل سنت قرار گرفته و عالمان بزرگی مانند ابوعبدالله علامه حلی و برادرش رضی الدین اربلی نزد او شاگردی کرده اند (محمدی ری شهری، 1430: 1/88). کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة(علیهم السلام) کتابی در شرح حال، فضایل و معجزات چهارده معصوم(علیهم السلام) است کهنویسنده، آن را با انگیزه روشن کردن حقانیت آنان بر دشمنان اهل بیت و مقابله با غلوکنندگان ائمه(علیهم السلام)، نگاشته و در تألیف خود، استفاده از منابع اهل سنت را بر منابع شیعی مقدم داشته است. اربلی برای امام حسین(علیه السلام) شش فرزند ذکور می شمارد:

علی اکبر، علی اوسط که همان زین العابدین است و در باب دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ علی اصغر، محمد، عبدالله، جعفر. علی اکبر در کنار پدرش جنگید تا به شهادت رسید؛ اما علی اصغر، طفلی بود که تیری به او خورد و او را کشت. کسی گفته که عبدالله نیز با پدرش، حسین(علیه السلام) شهید شد. (اربلی، 1421: 1/581-582)

19. الأصیلی فی أنساب الطالبین

این کتاب، اثر صفى الدین ابوعبدالله محمد بن على حسنى، معروف به ابن طَقطَقى یا ابن طِقطِقا (م709 ق) و از آثاری مهم است که در انساب طالبیان نگاشته شده است. ابن طقطقى از علما، مورخان و نسب شناسان امامیّه در روزگار خود، از خاندان نقابت و

ص: 40

خود نقیب حلّه، کربلا و نجف بوده است. وی اعقاب امام حسین(علیه السلام) را چنین می نویسد:

امام حسین(علیه السلام)، پنج فرزند داشت: علی (زین العابدین)، علی اکبر که در واقعه طف به شهادت رسید و علی اصغر که با اصابت تیر در کربلا به شهادت رسید و عبدالله که با پدرش در کربلا شهید شد و جعفر که مادرش از قضاعه بود. (ابن طقطقی، 1418: 143)

بحث و بررسی

به ادعای برخی مقتل نویسان، در منابع تاریخی، نام علی اصغری که طفلشیرخواره باشد مذکور نیست؛ بلکه در جمله ای از آنها، تعبیر به طفلی شیرخوار شده و ذکری از اسم او به میان نیامده و در جمله ای از آنها، به عبدالله تعبیر شده؛ ولکن در بسیاری از کتب متأخرین، به علی اصغر تعبیر گردیده است (کاشانی، 1384: 1/ 499). این در حالی است که مورخان مشهوری مانند ابن اعثم کوفی (م.حدود 314ق) در کتاب الفتوح و خوارزمی در مقتل الحسین و ابن طقطقی در الاصیلی فی انساب الطالبیین و علامه اربلی در کشف الغمة فی معرفة الائمه، طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) را «علی» دانسته اند و نام او را در شمارِ شهدای کربلا، گزارش نموده اند. شیخ صدوق و پس از او، ابن خشاب بغدادی (م567ق) نام یکی از فرزندان امام حسین(علیه السلام) را «علی اصغر» دانسته اند (صدوق، 1381: 126؛ ابن خشاب بغدادی، 1406: 21) و ابن شهر آشوب (م588ق) نام طفل شیرخوار اباعبدالله را «علی اصغر» نگاشته است (ابن شهر آشوب، 1412: 4/118).

همچنین سید بن طاووس در کتاب الاقبال الاعمال در اعمال روز عاشورا زیارت نامه ای را برای سیدالشهدا(علیه السلام) نقل می نماید که نام علی اصغر نیز در فرازی از آن آمده است:

صَلّی الله عَلَیک وَ عَلَیهِمْ وَ عَلی وَلَدِک عَلیٍّ الاَصْغَرِ الّذی فُجِعْتَ بِهِ؛ (ابن طاووس، 1376: 3/71)

درود خدا بر تو و بر ایشان (شهیدان) و بر فرزندت علی اصغر؛ همان کسی که دل ها در سوگ او به درد آمد.

از سوی دیگر، بر پایه برخی از گزارش ها، امام حسین(علیه السلام) شش پسر داشته که دو تن از آنان

ص: 41

عبدالله و علی اصغر، نام داشته اند. در «زیارت ناحیه مقدسه» که نام بیش از هشتاد و دو نفر از شهدای کربلا در آن ذکر شده است چنینمی خوانیم:

السَّلامُ عَلى عَبدِاللّهِ بنِ الحُسَینِ، الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ، المُتَشَحِّطِ دَماً، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ، لَعَنَ اللّهُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وَ ذَویهِ؛ (ابن مشهدی، 1378: 488)

سلام بر عبداللّه پسر حسین(علیه السلام)، کودک شیرخوار، تیرخورده، به زمین افتاده، به خون غلطیده، که خونش به سمت آسمان بالا رفت و در دامان پدرش، با تیر ذبح شد؛ خدا لعنت کند، حرمله بن کاهل اسدی و همراهانش را که به او تیر زدند!

همچنین در «زیارت ناحیه دوم» آمده است:

أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیعِ الصَّغیرِ؛ (ابن مشهدی، 1378: 498)

سلام بر علی بزرگ! سلام بر شیرخواره کوچک!

با توجه به مطالب فوق، می توان احتمال داد ( همان طور که ابن طلحه گفته _ این دو فرزند امام(علیه السلام)، هر دو در روز عاشورا شهید شده اند؛ با این تفاوت که یکی شیرخواره و دیگری چند ساله بوده است. پس شاید بتوان گفت گزارش هایی که کلمه «رضیع» (شیرخواره) در آنها به کار رفته یا تصریح می کنند که «فرزندی از امام(علیه السلام) که در روز عاشورا به دنیا آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد» به شهادت یکی از این فرزندان، اشاره دارند؛ اما گزارش هایی که به شهادت فرزند سه ساله امام حسین(علیه السلام) اشاره کرده اند یا تعبیرهای مشابه و نزدیک به آن دارند، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان اند. با این همه باید گفت تشابه بسیاری از گزارش ها درباره نام کودک، نام مادرش و نام قاتلش و همچنین عدم تصریح اکثر منابع به شهادت دو فرزند خردسال امام حسین(علیه السلام) درصحنه عاشورا، این فرضیه را از حد یک احتمال، فراتر نمی برد (محمدی ری شهری، 1390: 658-659).

شهید قاضی طباطبایی(رحمه الله) درباره مدفن طفل شهید اباعبدالله(علیه السلام) می نویسد:

این جریان که بر سر زبان هاست و برخی منبری ها آن را نقل می کنند که حضرت

ص: 42

سجاد(علیه السلام)، على اصغر(علیه السلام) را در موقع دفن بر روى سینه حضرت سید الشهداء(علیه السلام) گذاشت و آن طور دفن فرمود، سند صحیحی ندارد؛ و علاوه بر آن از نظر حکم فقهی نیز اشکال بر آن وارد است؛ زیرا در آداب دفن میّت آمده است که جنازه را در قبر به طرف راست می خوابانند که صورتش به طرف قبله باشد و مانند حال احتضار نمی خوابانند که سینه به طرف آسمان باشد تا جنازه طفل روى آن گذاشته شود. البته ممکن است گفته شود: امام سجاد(علیه السلام) در مقابل سینه امام حسین(علیه السلام) در زمین به طرف قبله گذاشت؛ اگرچه چنین چیزی ممکن است، اما مدرک و دلیلی بر این گونه دفن شدن علی اصغر نداریم. شاید مقصود این باشد که شهادت علی اصغر به قدری بر امام حسین(علیه السلام) سخت بوده است که قلب مقدس حضرت(علیه السلام) را سوزانده است و گویا علی اصغر به روی سینه پدر دفن شده است. این گونه تفسیر، نوعی مجازگویی است. بنابر این، سخن مشهور همان است که تاریخ نویسان گفته اند: شهدای کربلا از جمله علی اصغر در زیر پای امام حسین(علیه السلام) مدفون اند. (قاضى طباطبایى، 1383: 95)

بر این استدلال، نقدی جدی وارد است و آن، توجه نکردن به طرق کشف حقیقت در باب عاشورا و عاشوراییان است؛ چرا که منابع و مدارک رویدادهای عاشورا، به اسناد تاریخی منحصر نیست؛ بلکه افزون بر اسناد تاریخی، می توان در عرصه های دیگری به منابع متقن دست یافت. گستره منابع نهضت عاشورارا می توان همچنین شامل روایات و زیارات در منابع حدیثی، اشعار شاعران و مرثیه های آنان، گفته های دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و اعتراف آنها، شیوع و اشتهار، نقل های سینه به سینه و... دانست.

از جمله منابع معرفت شناسی عاشورا، منابع روایی و حدیثی هستند. بر پایه برخی مستندات تاریخی و روایی، در زمان بنی امیه _ که تمام تلاش حکومت در جهت حذف نام و یاد امام علی(علیه السلام) و شیعیان آن حضرت بود _ امام حسین(علیه السلام) برای زنده نگه داشتن یاد و آرمان اصیل اسلامی پدر بزرگوارش، تمام فرزندان پسر خود را « علی» می نامید:

لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا عَلِیّاً؛ (کلینی، 1407: 6/19)

اگر صد پسر نیز برای من متولد شود، دوست دارم همه را علی نام گذاری کنم و

ص: 43

حتی حاضر نیستم یکی از آنها را جز علی، به اسم دیگری بنامم.

همچنین ارباب مقاتل روایت نموده اند که عبیدالله بن زیاد، در آن مجلس کذایی که ترتیب داده بود، از امام سجاد(علیه السلام) پرسید: تو کیستی؟ امام فرمود: من علی بن الحسین هستم. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام(علیه السلام) فرمود: من برادری داشتم که علی نام داشت و مردم او را [در کربلا] کشتند...» (ابن طاووس، 1390: 192-193).

از این روایات نتیجه می گیریم پسران امام حسین(علیه السلام) که روز عاشورا در کربلابودند همگی «علی» نام داشتند و اگر پسری از ایشان، نام دیگری چون عبدالله داشت باز او را «علی» صدا می کردند. از این رو می توان چنین برداشت نمود که «علی بن الحسین الاصغر» در واقع همان «عبدالله بن الحسین» است که در مقاتل و منابع، با عنوان «عبدالله الرضیع» یا «الطفل الرضیع» نیز از او یاد می شود.

درباره مدفن علی اصغر، دو قول تاریخی وجود دارد:

قول اول آن است که اباعبدالله الحسین(علیه السلام) از اسب خویش پیاده شد و گودالی برای آن طفل با غلاف شمشیر، حفر نمود و او را همچنان به خون آغشته، دفن کرد. با استناد به این قول تاریخی، نمی توان خبری قطعی از محل دفن علی اصغر به دست آورد. بر این اساس امام حسین(علیه السلام) تمام بدن های شهدا را به غیر از بدن قطعه قطعه شدۀ اباالفضل العباس، به خیمه ها آورد و در کنار یکدیگر نهاد؛ ولی هیچ کدام را دفن نکرد و فقط بدن خون آلود علی اصغر را (کنار خیمه یا پشت خیمه) دفن نمود. شاید این اهتمام و توجه خاص حضرت(علیه السلام) نسبت به علی اصغر، به این دلیل بوده است که جسم کوچک و رنجور او، پس از شهادت پدر، مورد بی احترامی سپاه دشمن قرار نگیرد و شاید به آن جهت بوده است که آن حضرت(علیه السلام)، از بازگرداندن طفل شیرخوار خود به مادرش رباب، شرم داشت و این منافاتی با عصمت ایشان ندارد؛ طبیعتاً وقتی پدری انجام دادن کاری را به عهده می گیرد، اما به سبب نبودن امکانات یا یاری نکردن دیگران یا سفاکی و بی رحمی دشمنان در انجام دادن آن ناکام می ماند، به طور طبیعی حالت شرمندگی از کسانی که

ص: 44

منتظر انجام دادن آن کار یا وعده بوده اند، به وی دست می دهد؛ به ویژه اگر آن شخص دریای کمالات انسانی و اقیانوس احساسات پاک و لطیف پدرانه باشد که در این صورت، احساس مسئولیت بیشتر وی، اینحالت را در وی تشدید می کند (ویجویی، 1395: 2/75). در همین باره برخی علمای شیعه معتقدند مصیبت شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) از بزرگ ترین مصائب است که اگر پیغمبر مرسل به مانندش مبتلا می شد و او را جز این، مصیبت دیگر نمی رسید، در جلالت شأن و بلندی مقام صبر او کفایت می کرد (همو: 1/ 461).

قول دوم درباره مدفن علی اصغر آن است که امام حسین(علیه السلام)، جنازه طفل را آورد و کنار بدن دیگر شهدا قرار داد. برخی به استناد این قول و اعتقاد شیعه مبنی بر «دفن اجساد مطهر شهدای کربلا، توسط امام سجاد(علیه السلام) »، مدفن علی اصغر را پایین پای مبارک پدر بزرگوارش دانسته اند.

به نظر می رسد در باب مدفن و علت شهادت علی اصغر، معرفت های حسی و استدلالی به تنهایی برای دستیابی به معارف و اثبات حقایق، کافی نیست؛ بلکه باید «شهود عارفانه و مکاشفات» نیز به اینها ضمیمه شود تا زمینه دستیابی به معارف و حقایق فراهم آید و یافته ها و شناخته شده ها دیده شوند و واقعیت معلوم، به طور حضوری مورد شهود قرار گیرد (بهشتی، 1394: 35). این مکاشفات، گوناگون هستند و به نحوه های مختلف انجام می پذیرند. از جملۀ مهم ترین آنها تشرف به محضر امامان معصوم(علیهم السلام) در خواب یا بیداری، در عصر غیبت است. این گونه منبع با احراز حق بودن مکاشفه برای خود شخص، معتبر است و اگر برای شخصیت های برجسته ای همچون شیخ مفید، سید بحرالعلوم، سید بن طاووس، میرداماد، صدرالمتألهین، ملا محمدتقی مجلسی، محمدباقر مجلسی، شیخ بهایی، شهید اول و شهید ثانی، علامه حلی، ملا مهدی و ملا احمد نراقی و امثالهم رخ دهد، به سادگی نمی توان آنها را انکار نمود. ممکناست بزرگانی خبرهایی درباره عاشورا ذکر کرده باشند، در حالی که آن خبرها نیز سندی ندارند؛ چه بسا مستند این گونه اخبار، شهودات و مکاشفات آنها باشند و آنان بدون آن که بخواهند این امر را افشا کنند، تنها خبر را نقل کرده باشند. بزرگانی که به وثاقت، دقت

ص: 45

نظر، فرهیختگی، پارسایی و صدق شهره اند، به ندرت گاه اخباری می دهند که در منابع موجود نیست؛ چه بسا منشأ نقل آنها همین مکاشفات باشد و در واقع آنها به راه شهود و مکاشفه، استناد جسته و از راه ارتباط با حضرات معصومین(علیهم السلام) به این اخبار ویژه دست یافته اند (حسین زاده، 1395: 112-113). برای مثال، در خاطرات بازمانده از عارف بالله و عاشق دل سوخته اهل بیت(علیهم السلام)، حاج شیخ جعفر آقا مجتهدی(رحمه الله) چنین نقل است که او به افتخار زیارت و رؤیت حضرت علی اصغر(علیه السلام) نایل گردیده بود؛ در حالی که ایشان را طفلی در آغوش مادر (حضرت رباب)، دیده بود (سفید آبیان، 1384: 169 و 232).

خبر دادن از محل دفن حضرت علی اصغر، نتیجه یکی دیگر از این مکاشفات منتسب به آیت الله سید مرتضی کشمیری(رحمه الله) است. ماجرا از این قرار است که جمعی از زوّار در کربلا خدمت عالم بزرگوار مرحوم سیّد مرتضی کشمیری(رحمه الله) رسیدند و از مکان قبر حضرت علی اصغر پرسیدند. ایشان پس از گریۀ زیاد پاسخ داد: نمی دانم؛ صبح بیایید شاید پاسخ قانع کننده ای برای شما بیابم. شب در عالم رؤیا خدمت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) شرفیاب شد. حضرت(علیه السلام) فرمود: سید مرتضی! چرا جواب زائران را ندادی؟! عرض کرد: ای أباعبدالله! من چه بگویم؟! قبر آن عزیز را نمی دانستم. سیدالشهدا(علیه السلام) فرمود: بدان! و به آنها بگو پیکر عزیزم، روی سینه من است (شیخ الرئیس و مهدی پور، 1383:263).

درباره علت شهادت طفل شیرخوار اباعبدالله، بسیاری بر این عقیده اند که حضرت علی اصغر(علیه السلام) اختیار شهادت نمود و خود را فدای امام حسین(علیه السلام)

کرد. مبنای این استدلال آن است که در آموزه های شیعی، اطفال نیز دارای روح بزرگ و انتخاب و اختیار وجدانی هستند و از جمله ادلّه شرعیه بر این ادعا، حج کودکان و استحباب شرعی آن است که یقیناً از باب صرفِ عمل تعبّدی و شباهت به حُجّاج نیست. مستحب است به اطفال _ گرچه طفل یک روزه باشد _ احرام بپوشانند و ولیّ او نیت کند و او را طواف دهد، به جای او نماز بخواند، با خود به عرفات و مشعر و منا ببرد، قربانی کند و تمام مناسک حج را انجام دهد؛ زیرا روح طفل و نفس مستعدۀ او حقیقتاً حج می کند و لبیک می گوید و به فوز و درجات شخص مُحرِم و حج کننده می رسد؛ یعنی در نفس او همان آثار حج شخص حاجی، بالاستعداد و بالقوه موجود می شود (حسینی تهرانی، 1427: 98).

ص: 46

برخی گفته اند که امام حسین(علیه السلام) بر جنازه علی اصغر نماز خواند و چون «نماز میت بر جنازه طفل شیرخوار، واجب نیست» احتمال داده اند که سن کودک اباعبدالله در هنگام شهادت، حدود شش سال یا بیشتر بوده است (سلیمانی بروجردی، 1389: 86). این در حالی است که «صلی علیه» می تواند به معنای درود فرستادن حضرت(علیه السلام) بر فرزندش باشد و نیز می تواند به مصداق آیه قرآنی وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ، نشان از یاری جستن از نماز، برای کسب آرامش و تحمل شهادت آن طفل صغیر باشد.

نتیجه گیری

در آن چه گذشت، اهم اسناد معتبر، درباره طفل شهید امام حسین(علیه السلام) در عاشورا، بازخوانی شد و این نتیجه به دست آمد که عبدالله رضیع، ملقب به علی اصغر، تنها طفل شیرخوار شهید امام حسین(علیه السلام) در عاشوراست. در بیان علل اختلاف منابع و مقاتل درباره تبارشناسی و اخبار شهادت علی اصغر، چنین به نظر می رسد که برخی تفاوت ها، ناشی از اختلاف در قرائت راویان از متون منبع است و احتمال این که بعدها در حاشیه نسخه های خطی، جملاتی نوشته و سپس داخل متن شده باشد بعید نیست و چنان که تاریخ نشان می دهد، بارها چنین کارهایی شده است. همچنین توجه نکردن به طرق کشف حقیقت در باب عاشورا و عاشوراییان، از دیگر علل اختلاف در اخبار حضرت علی اصغر(علیه السلام) به شمار می رود. برای شناخت اخبار صحیح این طفل شهید عاشورایی، علاوه بر اسناد تاریخی، باید به روایات و زیارات در منابع حدیثی، اشعار شاعران و مرثیه های آنان، گفته های دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و اعتراف آنها، شیوع و اشتهار، شهود عارفانه و مکاشفات، نقل های سینه به سینه و... نیز توجه کرد.

ص: 47

منابع

- ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم (1411ق)، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول.

- ابن جوزی، یوسف بن قراوغلی (1426)، تَذکِرَةُ الخَواصّ مِنَ الأمّة فی ذِکرِ خَصائص الأئمة، قم، المجمع العالمی لاهل بیت(علیهم السلام).

- ابن خشاب بغدادی، عبدالله بن نصر (1406ق)، تاریخ الموالید الائمة و وفیاتهم، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

- ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1412ق)، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1390ق)، أللُّهوف عَلى قَتْلَىِ الطُّفوف، ترجمه: مهدی رمضانی، مشهد، جوان یاوران.

- ابن طاووس، علی بن موسی (1376ش)، الإقبالُ بالأعمالِ الحَسَنَةِ فیما یُعمَلُ مَرَّةً فی السَّنَةِ، تصحیح: جواد قیومی اصفهانی، قم، مرکز النشر التابع لمرکز الاعلام الاسلامی.

- ابن طقطقی، محمد بن علی (1418ق)، الاصیلی فی انساب الطالبیین، محقق: مهدی رجایی، قم، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی.

- ابن مشهدی، محمد بن جعفر (1378ش)، المزار الکبیر، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.

- ابن نما، جعفر بن محمد (1380ش)، در سوگ امیر آزادی (ترجمه مثیر الاحزان)، ترجمه: علی کرمی، قم، نشر حاذق.

ابومخنف، لوط بن یحیی؛ طبری، محمد بن جریر؛ غفاری، حسن (1364ش)،- مقتل الحسین(علیه السلام)، قم، حسن غفاری.

- اخطب خوارزم، موفق بن احمد (1423ق)، مقتل الحسین(علیه السلام) للخوارزمی، قم، انوار الهدی.

- اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین (2007م)، مقاتل الطالبیین، بیروت، دارالکتب العلمیه.

- اربلی، علی بن عیسی (1421ق)، کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة، قم، الشریف الرضی.

ص: 48

- بهشتی، محمد (1394ش)، آرای دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن؛ جلد پنجم: فیض کاشانی، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

- حسین زاده، محمد (1395ش)، «تحلیلی بر مبانی معرفت شناختی مطالعه نهضت عاشورا»، معرفت کلامی، ش2.

- حسینی تهرانی، سید محمدحسین (1427ق)، روح مجرد، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، چاپ نهم.

- رنجبر، محسن (1386ش)، «سیری در مقتل نویسی و تاریخ نگاری عاشورا از آغاز تا عصر حاضر(2)»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، ش15، ص53-90.

- سفید آبیان، حمید (1384)، لاله ای از ملکوت، قم، مؤلف.

- سلیمانی بروجردی، علی (1389ش)، تحقیقی جامع پیرامون سه طفل شهید سیدالشهداء(علیه السلام) در کربلا (علی اصغر، عبدالله رضیع، علی رضیع)، قم، دارالتفسیر.

- سنگری، محمدرضا (1387ش)، عاشورا نگاران: پژوهش و تحقیق در منابع، مقاتل و مآخذ عاشورایی، تهران، خورشید یاران.

شیخ الرئیس، عباس؛ علی اکبر مهدی پور (1383ش)، شاهکار آفرینش: مقتل- شیخ الرئیس، قم، عصر ظهور.

- صحتی سردرودی، محمد (1385ش)، عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(علیه السلام)، قم، انتشارات خادم الرضا(علیه السلام).

- صدوق، محمد بن علی (1377ش)، الخصال، ترجمه: محمدباقر کمره ای، تهران، کتابچی.

- صدوق، محمد بن علی (1381ش)، مقتل الحسین، تهران، نشر هستی نما.

- صدوق، محمد بن علی (1367ش)، من لا یحضره الفقیه، ترجمه و شرح: علی غفاری، تهران، صدوق.

- طبرسی، احمد بن علی (1403)، الإحْتِجاجُ عَلی أهْلِ اللّجاج، تصحیح: موسوی خرسان، مشهد، نشر المرتضی.

- طبرسی، فضل بن حسن (1376ش)، إعلامُ الوَری بأعلامِ الهدی، قم، مؤسسه آل البیت

ص: 49

لاحیاء التراث.

- طبری آملی، محمد بن جریر (1383ش)، دلائل الامامه، قم، دارالذخائر.

- طبری، محمد بن جریر بن رستم (1413ق)، دلائل الامامه، قم، مؤسسة البعثه.

- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم (1379ش)، سه مقتل گویا در حماسه عاشورا، قم، دفتر نشر نوید اسلام.

- قاضى طباطبایى، سید محمدعلی (1383ش)، تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، تهران، وزارت ارشاد.

- کاتب واقدی، محمد بن سعد (1410ق)، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول.

کاشانی، حبیب الله بن علی مدد (1384ش)، تذکرة الشهداء، تهران، شمس- الضحی.

- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم.

- محمدی ری شهری، محمد (1390ش)، گزیده شهادت نامه امام حسین(علیه السلام)، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.

- محمدی ری شهری، محمد (1430ق)، دانش نامه امام حسین(علیه السلام) بر پایۀ قرآن، حدیث و تاریخ (ج1)، قم، دارالحدیث.

- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1380ش)، اَلْإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عَلَی الْعِباد، ترجمه و شرح: ساعدی خراسانی، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران، اسلامیه.

- نصیبی، محمد بن طلحه (بی تا)، مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول(صلی الله علیه و آله و سلم)، بیروت، مؤسسة البلاغ.

- ویجویی، عباس (1395ش)، حکمت های عاشورایی با تأکید بر دیدگاه حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، تهران، سبحان.

- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (1371ش)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم.

ص: 50

بازتاب شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا (با تکیه بر منابع عصر حاضر)

سینا میرشاهی

سینا میرشاهی(1)

چکیده

اشاره

مهم ترین هدف تاریخ نگاری عاشورا در طول قرون متمادی، گسترش فرهنگ ایثار و شهادت طلبی بوده است. به بیان دیگر، تاریخ نگاری عاشورا حامل جریان ایثار و شهادت طلبی است. این سبک از تاریخ نگاری با اشاره به نحوه شهادت امام حسین(علیه السلام) و فرزندان و یاران امام، بیشترین نقش را در آگاه سازی این واقعه داشته است. یکی از گزارش های مهم در تاریخ نگاری عاشورا، چگونگی شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) است. شهادت مظلومانه طفلی شیرخوار به دست دشمن در تاریخ نگاری عاشورا، از غم بارترین اتفاقات واقعه عاشورا به شمار می رود. بازتاب شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا از دیرباز، عمق فاجعه عاشورا در میان مسلمانان و غیرمسلمانان را نشان داده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مورخان شیعه و حتی اهل سنت شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) را یکی از تکان دهنده ترین اقدامات برای سرکوب واقعه عاشورا به تصویر کشیده اند و حتی در دوره حاضر، این واقعه در تاریخ نگاری جدید عاشورا انعکاس فراوانی داشته است. این آثار با خوانشی علمی و مستند و مستدل به شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) پرداخته اند که یکی از نتایج

ص: 51


1- . دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه شیراز (sinamirshahii@yahoo.com)

آن در عصر حاضر، به برگزاری آیین هایی برای بزرگداشت طفلان حاضر در واقعه کربلا از جمله حضرت علی اصغر(علیه السلام) انجامیده است.

با توجه به مطالب فوق، این پژوهش با دیدی توصیفی و تحلیلی به انعکاس شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر می پردازد. از این رو پژوهش پیش رو به این پرسش پاسخ می دهد که چرا شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) قرن ها مورد توجه طیفی وسیع از نویسندگان و شاعران قرار داشته است؟

کیلدواژه ها: حضرت علی اصغر، شهادت، تاریخ نگاری عاشورا، عصر حاضر.

1. مقدمه

واقعه کربلا به علت اهمیت و گستردگی فاجعه ای که برای خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به همراه داشت، باعث به وجود آمدن سبکی جدید در تاریخ نگاری با عنوان تاریخ نگاری عاشورا شد. این سبک از تاریخ نگاری به جزئیات واقعه کربلا و شهادت تک تک افراد حاضر در واقعه کربلا می پردازد. یکی از قسمت های مهم این گونه آثار، بازتاب شهادت حضرت علی اصغر در واقعه کربلاست. حضرت علی اصغر(علیه السلام) _ نوازد شیرخوار و کوچک ترین شهید این واقعه _ اوج ایثار واقعه کربلا را از ابتدا تاریخ نگاری عاشورا تاکنون نشان می دهد. شهادت نوزادی بی گناه در دست پدر، ظلمی را که به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شده است به بهترین شکل نشان می دهد. شهادت حضرت علی اصغر به علت بُعد عاطفی و سیاسی، از همان ابتدا موردتوجه و تأکید مورخان، به ویژه تاریخ نگاران عاشورا قرارگرفتهاست. در قرون نخستین اسلامی، ابومخنف و ابن اعثم کوفی گزارش و شرحی کامل از شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) را به تصویر می کشند که توسط تاریخ نگاران عاشورا تا قرن ششم و هفتم هجری و قمری ادامه می یابد. پس از آن سیدبن طاووس در کتاب لهوف به این واقعۀ غم انگیز می پردازد و پس از مدتی مقتل مهم خوارزمی که اندیشه اهل سنت نسبت به واقعه کربلا در قرن پنجم را نشان می دهد، شهادت حضرت علی اصغر را نشان گزارش می کند.

شرح غمبار و داستانی شهادت حضرت علی اصغر متعلق به میرزای کاشفی _ عالم و

ص: 52

عارف قرن نهم و اوایل قرن دهم _ که از جهت مستند بودن دارای نواقص جدی در متن و نحوه گزارش است، باعث دگرگونی در تاریخ نگاری عاشورا شد که از آن به عنوان تحریف سازی نام برده می شود. اگرچه این کتاب سبکی داستانی دارد و میرزای کاشفی سعی نموده است با استفاده از عناصر داستانی و جذابیت بیشتر به آن پردازد، این رویکرد وی از واقعه کربلا در آثار دیگر تاریخ نگاران عاشورا به ویژه در عصر صفویه و قاجاریه راه یافته است. البته این امر نشان دهندۀ توجه به بُعد احساسی و عاطفی واقعه عاشورا از قرن هفتم به بعد است.

پس از دوره قاجاریه و پهلوی، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تاریخ نگاری عاشورا وارد مرحله ای جدید شد و به بیان دیگر، شاهد بازتولید تاریخ نگاری عاشورا از لحاظ موثق بودن، در قرون نخستین هستیم؛ با این تفاوت که نگارش تحلیلی و علمی را در عصر حاضر بر بُعد عاطفی و احساسی غالب می شود و تاریخ نگاران عاشورا به انعکاس و شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در این دوره می پردازند. از جمله نمودهای پرداختن و بازتابشهادت حضرت علی اصغر در عصر حاضر، پدید آمدن مراسم هایی برای تجلیل و بزرگداشت طفلان امام حسین(علیه السلام) شده است. مراسم شیرخوارگان حسینی که هر ساله برگزار می شود، انعکاسی غم انگیز و خاطره انگیز از شهادت حضرت علی اصغر به شمار می رود. لذا این پژوهش با نگاهی به زندگی کوتاه حضرت علی اصغر(علیه السلام)، به سیر بازتاب شهادت آن حضرت در منابع اولیه و نیز تحلیل انعکاس شهادت طفل شیرخوار سیدالشهدا(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر می پردازد.

2. ساختار شکل گیری تاریخ نگاری عاشورا از ابتدا تا عصر حاضر

«تاریخ نگاری عاشورا» _ که «عاشورا پژوهشی» نیز اطلاق می شود _ شاخه ای از تاریخ نگاری است که افزون بر مطالعه و تبیین واقعه عاشورا و چرایی آن، به دستاوردهایش نیز می پردازد (مکارم شیرازی و صفری فروشانی، 1397: 274). در دوره بندی و تقسیم بندی تاریخ نگاری عاشورا، چهار مرحله از ابتدا تا عصر حاضر را می توان متصور شد که این دوره بندی بر پایه اطلاعات و آثاری که تاکنون درباره تاریخ نگاری عاشورا نگاشته

ص: 53

شده، در این پژوهش تقسیم بندی شده است.

1-2. دوره نگرش مستند به تاریخ نگاری عاشورا

اگرچه جریان مقتل نویسی به پیش از شهادت امام حسین(علیه السلام) بازمی گردد و وجود مقتل برای حضرت علی(علیه السلام) و دیگر بزرگان تاریخ اسلام، نشان دهندۀ آن است؛ اما پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) این عنوان برای آن حضرت توجیه علمی یافت و آثار تألیف شده در زمینۀ مقتل امام حسین(علیه السلام) خاصه به عنوان تاریخ نگاری عاشورا اطلاق شدند. آغاز و شکل گیری تاریخ نگاری عاشورا در دو قرننخستین اسلامی صورت گرفت. در این دو قرن، تاریخ نگاری عاشورا با استفاده منابع دست اول تاریخ و همچنین حاضران در واقعه کربلا از اصالت برخوردار است و این آثار، زمینه شکل گیری آثار معروف در دوره های بعد شدند. معروف ترین تاریخ نگار در دو قرن نخستین اسلامی، ابی مخنف (لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم الغامدی الازدی) است که مقتل الحسین وی، تاریخ نگاری عاشورا را قرن ها تحت تأثیر خود قرار داده است.

2-2. دوره نگرش توصیفی به تاریخ نگاری عاشورا

پس از قرون اولیه، تاریخ نگاری عاشورا در قرن های سوم تا هفتم از لحاظ تعداد آثار افزایش می یابد. در این دوره، تاریخ نگاری عاشورا ادامه دهندۀ قرون اولیه است. مهم ترین ویژگی این دوره، نوشته شدن آثار به زبان فارسی است و به گونه ای فارسی نویسی درباره واقعه کربلا و اطلاق آن به تاریخ نگاری عاشورا صورت گرفته است. ازجمله عوامل مهم افزایش آثار در مورد امام حسین(علیه السلام)، ظهور دانشمندان معروف شیعه و همچنین تثبیت موقعیت شهرهای شیعی چون نجف و قم است که در روند و رشد تاریخ نگاری عاشورا بیشترین را نقش داشته اند. شیخ مفید _ عالم معروف شیعه _ و سید بن طاووس _ عالم قرن هفتم _ از مهم ترین تاریخ نگاران عاشورا در این دوره به شمار می آیند.

3-2. دوره نگرش داستانی و عاطفی به تاریخ نگاری عاشورا

اگرچه مکتب تاریخ نگاری شام دربارۀ تحریفات، به خصوص در زمینه عاشورا آغازگر چنین نگرشی است، اما ورود تحریفات به این مقوله با نام میرزای کاشفی _ عارف و عالم

ص: 54

قرن نهم و دهم هجری قمری _ برجسته و پر رنگ می شود. میرزای کاشفی کتاب تأثیرگذار روضة الشهدا را تألیف کرد، ولیقصد وی تحریف و تخریب واقعه عاشورا نبود؛ بلکه با زبانی داستانی و حماسی که خاستگاه آن در خراسان بوده است، قصد داشت به واقعه کربلا بپردازد و عصر تیموری چنین زمینه ای را برای وی فراهم آورد. ارادت و احترام قلبی میرزای کاشفی در جای جای کتاب روضة الشهدا مشخص است؛ اما متأسفانه استفاده نکردن از منابع مستند و زیاده روی در داستان سازی تخیلی، باعث شده است این اثر معروف، جزو آثار تحریف کنندۀ واقعۀ عاشورا قرار گیرد.

پس از میرزای کاشفی، این نوع نگرش در دوره قاجاریه به سبب ناآگاهی نویسندگان و استفاده از منابع مجهول، باعث شد تحریفات در واقعه عاشورا افزایش یابد؛ اگرچه برخی آثار نیز با دیدی تحلیل و انتقادی و به دوراز تحریف به واقعه کربلا پرداخته اند.

4-2. دوره نگرش علمی و تحلیلی به تاریخ نگاری عاشورا

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تاریخ نگاری عاشورا وارد مرحله ای جدید و علمی شد که نوعی بازگشت به قرون اولیه تاریخ نگاری عاشوراست. تعداد آثار علمی در این زمینه در عصر حاضر افزایش می یابد و نگرش علمی و تحلیلی بر نگرش عاطفی که قرن ها بر تاریخ نگاری عاشورا حاکم بود، غالب می شود. اگرچه نگاه عاطفی و احساسی در برخی از آثار، همچنان با تأکید بر منابع معتبر ادامه دارد که از مشخصه های مهم تاریخ نگاری عاشوراست. در عصر حاضر، تاریخ نگاری عاشورا به جزئیات با دیدی توصیفی و تحلیلی می پردازد و آثار بی شماری تألیف شده است و هرکدام سعی دارند واقعه کربلا را در چارچوب علمی و تحلیلی توصیف کنند. تاریخ نگاری عاشورا در عصرحاضر، آثاری با عناوینی چون مقتل السید الشهداء، مقتل الحسین و همچنین آثاری مرتبط با واقعه کربلا ادامه دارد.

تاریخ نگاری عاشورا با خردمداری و رعایت بی طرفی علمی، گزارشی تحلیلی و کامل را از واقعه عاشورا ارائه می کند و این نگرش با دستاوردهای تاریخ نگاران عاشورا در قرون نخستین با روشمندی شکل گرفته است (مکارم شیرازی و صفری فروشانی،292:1397). تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر با توجه و تأکید بر منابع دست اول تاریخی و آوردن

ص: 55

گزارش های این واقعه، سعی در شناسایی تحریفات این واقعه نیز دارد. محدث نوری و شهید مرتضی مطهری و... از مهم ترین افرادی هستند که به تحریفات واقعه عاشورا اشاره کرده اند. همچنین کتاب عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(علیه السلام) _ نوشته صحتی سردرودی _ به تحریفات در برخی از منابع تاریخ نگاری می پردازد (صحتی سردرودی، 65:1385).

3. حضرت علی اصغر(علیه السلام) از تولد تا شهادت

حضرت علی اصغر(علیه السلام) فرزند امام حسین و مادرش رباب دختر امرء القیس کلبی است. رباب دو فرزند داشت (رفعیی پور علوی، 55:1394). زمان دقیق تولد حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا ذکر نشده است؛ اما بر پایۀ منابع معروف، در شش ماهگی به شهادت رسیده است (پور امینی، 138:1382). درباره شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) روایت ها و گزارش های گوناگونی وجود دارد که همگی تأکید می کنند هنگامی که مصیبت ها و فجایع بر امام حسین(علیه السلام) و بستگان و یاران ایشان افزایش یافت و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و امام(علیه السلام) رشادت یاران وفادار خود را دید، به سمت خیمه رفت و کودک شیرخوار خود را در آغوش گرفت. زمانی که امام، طفل تشنه را در آغوش داشت، حرملة بن کاهل اسدی، تیری از کمان رها کرد و حضرت علی اصغر(علیه السلام) را به گناه تشنگی به شهادت رساند (موسوی وادقانی، 33:1387). امام تیر را از گلوی فرزندش بیرون کشید و او را به خواهرش حضرت زینب(علیها السلام) داد.

ابی مخنف، ماجرای شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) را چنین روایت می کند:

وقتی امام حسین(علیه السلام) دید همه جوانان و دوستانش به شهادت رسیدند، تصمیم گرفت خود به میدان رود و با دشمن بجنگد. به میدان رفت و صدا زد:

هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد یَخافُ اللّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیث یَرْجُوا اللّهَ فِی اِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعین یَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِی اِعانَتِنا؟

آیا دفاع کننده ای هست که از حریم حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که دربارۀ ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به امید آن چه در نزد خداست از ما دادرسی کند؟

ص: 56

امام حسین(علیه السلام) از حضرت(علیها السلام) حضرت علی اصغر را طلب کرد و فرمود:

ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه؛

کودکم را به من بده که با خداحافظی کنم.

هنگامی که امام حسین(علیه السلام) حضرت علی اصغر را در آغوش گرفت و خواست او را ببوسد. حرملة بن کاهل اسدی او را هدف تیر خود قرارداد و شهادت حضرت علی اصغر _ طفل شش ماهه _ رقم خورد و امام حسین(علیه السلام) با دو کف دست خون حضرت علی اصغر را به آسمان پاشید. (ابی مخنف، 141:1377-143)شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) باعث شد هرچه بیشتر سیمای حکومت اموی بر مردم آشکار شود و برای شیعیان و مردمی که به اهل بیت ارادت می ورزیدند، نشان دهندۀ ستمی بود که بر خاندان پیامبر روا شد. از این رو منابع بسیاری به انعکاس و شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام)پرداخته اند که در ادامه این پژوهش به آنها اشاره می شود.

4. سیری در انعکاس شهادت علی اصغر(علیه السلام) از ابتدا تا عصر حاضر

حضرت علی اصغر فرزند خردسال امام حسین(علیه السلام) تاریخ تولد وی نامشخص است؛ اما بیشتر منابع دست اول بر شهادت وی در شش ماهگی و شیرخوارگی اشاره می کنند (محمدزاده، 227:1394). ابی مخنف از نخستین تاریخ نگاران عاشورا در قرن اول و دوم اسلامی است که شرحی از شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) می آورد. وی نام قاتل را حرملة بن کاهل یا هانی بن ثبیت ذکر می کند و بر شیرخوارگی و نوزادی کودک اشاره می کند. بیشتر منابع مورداستفادۀ ابی مخنف، حاضران و شاهدان واقعه کربلا هستند که به روایت وی اصالت می بخشند:

در حالی که حسین(علیه السلام) نشسته بود، فرزند کوچکش را نزدش آوردند. [طفل شیرخوار یا کمى بزرگ تر از شیرخوار] عبدالله بن حسین بود. [حضرت] او را در دامن خویش نشاند. در همان حال که در دامنش بود، شخصى از بنى اسد [به نام حرملة بن کاهل یا هانى بن ثبیت حضرمى] تیرى به سویش پرتاب کرده، گلویش را برید. حسین[(علیه السلام)] خونش را گرفت و وقتى کف دستش پر شد، خون را روى زمین ریخت و گفت: پروردگارم! اگر نصرت آسمانى ات را از ما برداشته اى، آن را

ص: 57

مقدمه خیر قرار بده و انتقاممان را از این گروه ظالم بگیر.(ابی مخنف، 141:1377-143)

پس از ابی مخنف، بازتاب شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در آثار دیگر، از جمله تواریخ عمومی راه یافت. یکی از این منابع معروف، الفتوح ابن عثم کوفی مورخ مشهور است. وی در این کتاب، همانند ابی مخنف به نوازد بودن حضرت علی اصغر(علیه السلام) و نام قاتل وی اشاره می کند که نشان دهندۀ اصالت منابع مورد استفاده است:

بعد از آن، طفل شیرخوار خود را که علی اصغر نام داشت و از تشنگى اضطراب مى نمود در پیش زین گرفت و میان هر دو صف برد و آواز برآورد: «اى قوم! اگر من به زعم شما گناهکارم، این طفل گناهى نکرده؛ او را جرعه اى آب دهید». چون آواز حسین(علیه السلام) شنیدند، یکى از آن گروه تیرى به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوى آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوى حسین(علیه السلام) رسید. آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت آن طفل جان بداد. آن سروَر، آن طفل را آورد و به مادرش داد و فرمود: «فرزند خود را بگیر که از حوض کوثر سیراب گردید». (ابن اعثم کوفی، 908:1372)

اخبار الطوال دینوری از جمله منابع مهم تاریخ اسلام به شمار می رود که مورد توجه نویسندگانِ بعد از وی نیز قرارگرفته است. دینوری در توصیف شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) همانند نویسندگان پیشین، او را کودکی شیرخوار معرفی می کند و شهادت در آغوش امام حسین(علیه السلام) را تأیید می نماید:

امام حسین(علیه السلام) تنها ماند. مالک بن بشر کندى بر آن حضرت حمله کرد و شمشیرى بر سرش زد. شب کلاهی از خز بر سر امام(علیه السلام) بود که شمشیرآن را درید و سر را زخمى کرد. حسین(علیه السلام) آن را از سر افکند و شب کلاه دیگر خواست و بر سر نهاد و بر آن عمامه بست و بر زمین نشست و کودک کوچک خود را خواست و او را در دامن نشاند. مردى از بنى اسد او را هدف تیرى بلند قرارداد و در دامن پدر شهید کرد. (دینوری،298:1383)

از جمله عوامل مهمی که نشان دهندۀ مظلومیت امام حسین(علیه السلام) و خاندان وی در واقعه

ص: 58

کربلا به شمار می آید، پرداختن نویسندگان و عالمان اهل سنت به این واقعه است. یکی از آثار مهم در این باره، مقتل خوارزمی، نوشتۀ موفق بن احمد خوارزمی (م568ق) است که اثر وی موردتوجه نویسندگان و عالمان شیعه تا عصر حاضر نیز قرارگرفته است. خوارزمی در مقتل خود، شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در خردسالی را گزارش می کند و همانند آثار پیشین، قاتل نوزاد امام حسین(علیه السلام) را حرملة بن کاهل اسدی معرفی می نماید.

صدای زنان و ناله بلند شد و امام به درِ خیمه آمد و فرمود: «طفلم علی را به من دهید تا با او خداحافظی کنم». بچه را به ایشان دادند و امام او را بوسید و فرمود: «وای بر این مردم که طرف و خصمشان جدّ توست!» در همین حال که کودک در آغوش امام بود، حرملة بن کاهل اسدی، تیری انداخت و او را در بغل پدر کشت. حسین مشت خود را از خون او پر کرد و به آسمان پرتاب نمود و گودالی کند و طفل آغشته به خون را به خاک سپرد و بر او نماز خواند. (خوارزمی، 160:1388-161)

اثر مهم دیگر دربارۀ تاریخ نگاری عاشورا، کتاب لهوف، نوشته سیدبن طاووس است. این کتاب، ازجمله منابع مهم درباره تاریخ نگاری عاشوراست. سید بن طاووس نیز شرحی غم انگیز از شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) ذکرمی کند. وی همانند دیگر پیشینیان، شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) را در خردسالی و قاتل وی را حرملة بن کاهل اسدی می داند:

وقتى امام حسین(علیه السلام) دید همه جوانان و دوستانش کشته شدند، تصمیم گرفت خود به میدان رود و با دشمن بجنگد. به میدان آمد و صدا زد:

هل من ذابّ یذبّ عن حرم رسول اللَّه؟ هل من موحّد یخاف اللَّه فینا؟ هل من مغیث یرجو اللَّه باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عند اللَّه فی اعانتنا؟

آیا دفاع کننده اى هست که از حریم حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا خداپرستى هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست که به امید آن چه در نزد خداست از ما دادرسى کند؟ آیا یاورى هست که به امید آن چه در نزد خداست، به ما کمک کند؟

با شنیدن صداى مظلومانۀ امام حسین(علیه السلام)، ناله و شیون بانوان حرم بلند شد. امام حسین(علیه السلام) به درِ خیمه آمد و به زینب(علیها السلام) فرمود:

ص: 59

ناولینى ولدى الصّغیر حتّى اودّعه؛

کودکم را به من بده تا با او خداحافظى کنم.

امام حسین(علیه السلام) کودک را _ که عبداللّه یا علی اصغر نام داشت _ گرفت. همین که خواست او را ببوسد، حرملة بن کاهل اسدى او را هدف تیر قرارداد. آن تیر بر حلقومش نشست و سر آن کودک را از بدن جدا نمود. امام حسین(علیه السلام) به زینب(علیها السلام) فرمود: «این کودک را بگیر». سپس هر دو کف دستش را به زیر گلوى کودک گرفت. کف دست هایش پر از خون شد، آن را به سوی آسمان افکند. (ابن طاووس، 182:1380-183)

از مناقشه برانگیز ترین آثار دربارۀ تاریخ نگاری عاشورا، روضة الشهداء میرزای کاشفی است. تاکنون پژوهش های بسیاری دربارۀ این کتاب و میرزای کاشفی صورت گرفته است و هرکدام از این آثار، نگاهی متفاوت نسب به نویسنده وکتاب وی داشته اند. برخی او را اهل تشیع و برخی دیگر اهل تسنن دانسته اند. گروهی این اثر را کتابی پر از تحریف و برخی آن را با رویکردی داستانی و حماسی در جریان کربلا نامیده اند. میرزای کاشفی تحت تأثیر شرایط حاکم بر اواخر دوره تیموریان، این اثر را با استفاده از منابع غیرمستند بسیاری نگاشته است؛ چنان که در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم، افزایش ارادت و احترام به ائمه(علیهم السلام) سبب آثاری در این زمینه تألیف شده است.

وی در روضة الشهداء داستان شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) را می آورد؛ اما تفاوت اصلی نقل او با دیگر منابع، متفاوت بودن نام مادر علی اصغر(علیه السلام) است که ایشان را شهربانو معرفی می کند. وی کوشیده است با ایرانی دانستن مادر علی اصغر(علیه السلام) مردم ایران به ویژه مردم خراسانِ دوره تیموریان را تحت تأثیر قرار دهد:

پس روی به خیمه نهاد. مادرش را طلبید و گفت: «این طفل شهید را بگیر که از حوض کوثرش سیراب گردانید». شهربانو خروش برآورد و خواتین اهل بیت فغان برکشیدند و حسین نیز بر حال آن طفل مظلوم گریه می فرمود. (کاشفی، 1390: 615)

پس از کتاب روضة الشهداء، تاریخ نگاری عاشورا خصوصاً در دوره قاجاریه، از این کتاب تأثیری شگرف می پذیرد و باعث ورود تحریفاتی به تاریخ نگاری عاشورا می شود که

ص: 60

پرداختن به آنها از حیطه این پژوهش خارج است.

5. انعکاس شهادت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر

تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، واردمرحله ای جدید شد. در این دوره، تاریخ نگاری عاشورا توسط محققان و نویسندگان با دیدی تحلیلی و علمی دنبال می شود و آثاری پر شمار در این باره پدید آمده اند و هر روز بر تعداد آنها افزوده می گردد.

از جمله اتفاقات مهم در تاریخ نگاری عاشورا در دورۀ حاضر، پرداختن به همه مسائلی است که به شهادت امام حسین(علیه السلام) ویارانش منجر شده است. شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) نیز از همین موارد به شمار می رود و باعث شده است انعکاس شهادت آن حضرت، برجسته تر از قبل ادامه یابد.

نگارنده در این بخش، به سبب حجم بالای آثار تألیف شده، تنها به انعکاس شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا در برخی از آثار به عنوان نمونه می پردازد. نام نبردن از برخی منابع در این پژوهش، دلیل بر کم اهمیتی آن نیست و کمبود زمان و نیز حجم بالای این آثار در عصر حاضر، سبب عدم اشاره به آنهاست.

1-5. کتاب مقتل امام حسین(علیه السلام)، تألیف پژوهشکده باقرالعلوم

این کتاب از جمله آثاری دربارۀ تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر، به واقعه کربلا و شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) می پردازد. نویسندگان به سبب شناختی جامع از واقعه کربلا و منابع آن، در این کتاب با توجه به منابع مهم و اصیل، به شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) اشاره می کنند. این مقتل همانند منابع دست اول تاریخ نگاری عاشورا بر شیرخوار بودن طفل و شهادت در شش ماهگی تأکید می کند. همچنین در این اثر به همه گزارش ها مختلف در چگونگی شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) اشاره شده است:

چون حسین(علیه السلام)، شهادت جوانان و دوستانش را دید، تصمیم گرفت باخون خویش به نبرد دشمن بپردازد. صدا زد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا

ص: 61

یاری گری هست که با یاری کردن ما به خداوند امید داشته باشد؟ آیا یاوری هست که در یاری ما دیدۀ اجر الهی بدوزد؟» صدای زنان به ناله بلند شد. به طرف درِ خیمه رفت و به زینب(علیها السلام) گفت: «کودک کوچکم را بده تا با او خداحافظی کنم». او را گرفت؛ خواست او را ببوسد که حرملۀ ملعون تیری افکند و بر گلوی کودک نشست و او را شهید کرد به زینب فرمود: «او را بگیر». آن گاه با مشت خود، خون گلوی طفل را به آسمان پاشید. (رفیعی پور علوی، 1384: 358)

2-5. تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا

این کتاب، از جمله آثار پژوهشی درباره عاشوراست که به تاریخ نگاری این واقعه در عصر حاضر تعلق دارد. این اثر نیز به شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) بر پایه منابع اولیه اشاره می کند. نویسندگان، درباره شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) چنین می آورند:

از مصائب بزرگ روز عاشورا و از حوادث مسلّم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین است که افراد سپاه عمر سعد، با بی رحمی او را به شهادت رساندند و جنایت نابخشودنی دیگری بر جنایاتشان افزودند. (پیشوایی، 853:1389)

3-5. عاشورا انگیزه، شیوه و بازتاب

کتاب مورد بحث، نوشتۀ محمد فاضل استرآبادی دربارۀ واقعه عاشورا و بازتاب این واقعه است. نویسنده، به شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) توجهی ویژه دارد. منابع عصر حاضر همانند کتاب عاشورا انگیزه، شیوه و بازتاب، قاتلحضرت علی اصغر(علیه السلام) را حرملة بن کاهل اسدی ذکر می کند:

زنان با شنیدن این سخنان با صدای بلند ناله سر دادند. امام به خیمه آمد و به زینب(علیها السلام) گفت: «کودک کوچکم را به من ده که با او وداع کنم». او را گرفت و سر به او نزدیک کرد که ببوسد؛ ناگهان حرملة بن کاهل اسدی تیری به گلوی او زد که او را ذبح کرد. (استرآبادی، 692:1391)

4-5. فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا

نویسنده به شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) چنین می پردازد:

یکی از اسناد محکم خباثت یزیدیان در جریان عاشورا، کشتن و شهادت اطفال

ص: 62

است که حدود پانزده تن از شهدای کربلا در این مقطع سنین بودند و کوچک ترین آنها علی اصغر(علیه السلام) است که شهادت دل خراش و غم انگیزی دارد. (بهشتی، 219:1387)

5-5. مقتل امام حسین بر اساس منابع کهن

نویسندۀ کتاب _ مرضیه محمدزاده _ شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) را با توجه بر منابع کهن و روایت های گوناگون در این باره چنین نقل می کند:

امام حسین(علیه السلام) در آخرین لحظات، پیش از آن که به میدان جنگ برود، از خواهرش زینب خواست که طفل خردسالش را به دست او بدهد. امام در حالی که می کوشید کودک شیرخوار تشنه اش را _ که گریه می کرد _ آرام کند و او را به بازوهایش فشار می داد تا آرام گیرد و از او خداحافظی کند. در این هنگام، حرملة بن کاهل اسدی تیری به سوی او پرتاب کرد. تیر به گلوی کودک نشست و خون از گلویش جوشید. (محمدزاده، 228:1394)

6-5. گزارش مستند و تاریخی از حوادث روز عاشورا

نویسنده همانند دیگر نویسندگان عاشورا پژوه، به ماجرای شهادت حضرتعلی اصغر(علیه السلام) می پردازد:

اندوه بارترین حادثه عاشورا، شهادت کودک خردسال است. تمام تاریخ نویسان، ماجرای شهادت کودکی را بازگو کرده اند که در تنهاترین لحظات سیدالشهدا(علیه السلام) با تیری که بر گلویش نشست در آغوش امام جان داد. (غلامعلی، 97:1391)

7-5. مقتل شمس

محمدجواد صاحبی در این کتاب، گزارش های گوناگونی درباره شهادت فرزندان امام حسین آورده است. یکی از این گزارش ها، شرح شهادت کودکان امام حسین(علیه السلام) است:

حسین(علیه السلام) اندکی بر در خیمه نشست. در این حال، کودک خردسال وی عبدالله _ که مادرش رباب نام داشت _ نزد وی آمد. آن حضرت او را به آغوش کشید و در دامان خود نشانید. مردی از بنی اسد، تیری به سوی او پرتاب کرد که بر گلوی آن کودک جای گرفت و وی را در خون کشید. حسین(علیه السلام) دست خویش را در زیر

ص: 63

گلوی طفل گرفت و خون او را به آسمان پاشید. (صاحبی،236:1373)

8-5. عاشورا حماسه جاویدان

بعید نیست که امام(علیه السلام) علی اصغر را به سوی سپاه عمر بن سعد آورد که به مردم زمان خود و نسل های آینده بفهماند حکومت طاغوتی اموی، انسان ها را مسخ کرده و از هویت انسانی و انسانیت دور ساخته است؛ تا آن جا که به جای دادن آب به کودک تشنه لب، گلویش را با تیر دریدند. (شفیعی مازندرانی، 71:1381)9-5. دانش نامه امام حسین(علیه السلام)

این اثر، پژوهشی جامع از واقعه کربلاست که نویسندگان آن، برای جمع آوری و تحلیل واقعه کربلا، تلاش فراوانی داشته اند. یکی از قسمت های مهم کتاب مذکور، انعکاس شرح و گزارش های شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) است:

برخی منابع، از فرزند دیگری برای امام حسین(علیه السلام) به نام علی اصغر یاد کرده اند که در کربلا به شهادت رسید. گفتنی است برخی مصادر نیز نام وی را عبدالله گزارش کرده اند و بعید نیست علاوه بر علی اکبر، دو فرزند دیگر امام _ یکی به نام علی اصغر و دیگری به نام عبدالله _ در عاشورا شهید شده باشند. (ری شهری، 345:1388-347)

6. تحلیل و بررسی انعکاس شهادت حضرت علی اصغر در عصر حاضر

شهادت مظلومانۀ حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری عاشورا انعکاس فراوان داشته است. منابع دست اول تاریخی و مقاتل تألیف شده، هر یک تصویری غم بار از این واقعه ترسیم کرده اند. منابع بعدی نیز تحت تأثیر این منابع، به واقعه کربلا به ویژه شهادت طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) پرداخته اند. این روند در تاریخ نگاری عاشورا ادامه داشته است؛ اما عصر حاضر، یکی از دوره های مهم در تاریخ نگاری عاشورا به شمار می آید که از لحاظ کمّی و کیفی، حجمی بالا از پژوهش را به خود اختصاص داده است. تاریخ نگاران عاشورا در عصر حاضر، با دیدی تحلیلی به واقعه کربلا می پردازند. عاشوراپژوهانِ عصر حاضر بر اساس منابع دست اول و مقاتل اولیه، سعی در گزارش واقعه کربلا و شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) دارند. انعکاس شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در تاریخ نگاری

ص: 64

عاشورا در عصر حاضر، دارای چندویژگی ذیل است:

1-6. تأثیرپذیر از منابع دست اول در شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام)

تأکید بر منابع دست اول و مقاتل اولیه، در تاریخ نگاری عاشورا در عصر حاضر، فراوان دیده می شود. در برخی از آثار، منابع دسته بندی شده اند و روایت های گوناگون دربارۀ شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) مورد تحلیل قرار گرفته اند. بر همین اساس، اگرچه در نام آن حضرت و کنیۀ وی اختلاف نظرهایی جزئی وجود دارد، بسیاری از منابع، بر طفل بودن و نحوۀ شهادت ایشان در شش ماهگی اتفاق نظر دارند.

2-6. استفاده از شعر برای شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام)

از جمله ابزاری که برای کمک به درک و تأثیرگذاری واقعه کربلا در عصر حاضر به کار می رود، استفاده از رسانه شعر است. درباره حضرت علی اصغر(علیه السلام) اشعار گوناگونی سروده شده است که نشان از اهمیت ایشان در نزد شعرا دارد:

حرمله شوم ز تیر خدنگ *** کرد لبِ تشنه، زخون لاله رنگ

ای فلک آن تیر چو جست از کمان *** کرد چه با کودک شیرین زبان

حنجر آن طفل چو گل چاک شد *** نالۀ آن شاه بر افلاک شد

(احمدی بیرجندی،50:1386)

همچنین بازتاب شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) در شعر نو، جلوه ای از توجه شاعران عصر حاضر در سرودن اشعار برای اوست:

«ای غنچۀ نشکفتۀ پژمرده، بهارت کو؟» (شاهرخی،کاشانی،137:1388)

در برخی اشعار، شهادت طفل شیرخوار به زبانی شیوا و ساده به تصویرکشیده شده است:

علی اصغر، علی اصغر *** بخواب ای غنچۀ پر پر

ز غم خون شد دل مادر *** گلم لالا گلم لالا

بخواب ای اصغر بابا *** بخواب ای نوگل زهرا

(کاظمی،10:1386)

ص: 65

نتیجه گیری

شهادت و ایثار، از جمله ویژگی های مهم و اساسی شیعیان در طول تاریخ بوده به شمار می آید. شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) و اصحاب و فرزندان ایشان از وقایع تلخ و گزارش های غم بار در حوزه تاریخ نویسی است و باعث شد مقتل نویسی (تاریخ نگاری عاشورا) به عنوانی خاص برای شرح شهادت امام حسین(علیه السلام) و فرزندان و اصحاب ایشان تبدیل شود. این آثار، به شرح و چگونگی شهادت هریک از افراد سپاه امام حسین(علیه السلام) پرداخته اند که یکی از این گزارش ها، شرح و چگونگی شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) است.

علی اصغر _ طفل شش ماهۀ امام حسین(علیه السلام) _ در واقعۀ کربلا به دست گمراهان، مظلومانه به شهادت رسید. شهادت آن حضرت نشان دهندۀ بی رحمی و گمراهی افرادی است که امام حسین(علیه السلام) و فرزند ایشان را به شهادت رساندند. از این رو در تاریخ نگاری عاشورا که در قرون نخستین اسلامی، به خصوص در قرن اول هجری قمری شکل گرفت، به شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) پرداخته شد. منابع دست اول تاریخی و مقتل نگاران اولیه، با توجه به نزدیکی به واقعه کربلا، تصویری مستند از چگونگی شهادت آن حضرت در آثار خود ذکر کردند که این نوع نگاه، سال ها امتداد می یابد. در عصر حاضر، به سببپرداختن به واقعۀ کربلا با دیدی تحلیلی دربارۀ شهادت امام حسین(علیه السلام)، آثار فروانی با نام مقتل یا عنوانی نزدیک به آن نگارش یافته است که همگی این آثار به شهادت طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) پرداخته اند. از مهم ترین مواردانعکاس شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام)، برپایی مراسمی با نام «شیرخوارگان حسینی» است که باعث آگاهی بخشی جهان نسبت به حضرت علی اصغر(علیه السلام) شده است.

در این پژوهش، سعی شده است با دیدی توصیفی _ تحلیلی به انعکاس و بازتاب شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) از ابتدا تا عصر حاضر پرداخته شود؛ زیرا پرداختن به این موضوع در عصر حاضر، یکی از رسالت های مهم تاریخ نگاری است و شرح شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) روحیۀ ایثار و از خود گذشتی امام حسین(علیه السلام) و خاندان ایشان را نشان می دهد.

ص: 66

منابع

- ابن طاووس، علی بن موسی (1380ش)، اللهوف علی قتلی الطفوف، در رواق چشم های اشکبار، ترجمه و نگارش: علی کرمی، قم، حاذق.

- ابی مخنف، لوط بن یحیی (1380ش)، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا؛ ترجمه وقعة الطف، ترجمه: جواد سلیمانی، تصحیح: محمد هادی یوسفی غروی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله).

- احمدی بیرجندی، احمد (1386ش)، سرو خونین و نو گل پرپر: سوگ سروده هایی برای دو شهید کربلا جناب علی اکبر و علی اصغر(علیه السلام)، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی.

- استرآبادی، محمد فاضل (1391ش)، عاشورا انگیزه، شیوه و بازتاب، قم، انتشارات شیعه شناسی.

- بهشتی، ابوالفضل (1387ش)، فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا، قم، بوستان کتاب.

- پور امینی، محمدباقر (1388ش)، چهره ها در حماسه کربلا، قم، بوستان کتاب.

- پیشوایی، مهدی (1392ش)، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله).

- خوارزمی، موفق بن احمد (1388ش)، شرح غم حسین(علیه السلام)، ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی، ترجمه: مصطفی صادقی، قم، نشر مسجد جمکران.

- دینوری، ابوحنیفه (1383ش)، اخبار الطوال، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی.- رفیعی پور علوی، افتخار سادات (1384ش)، مقتل امام حسین(علیه السلام)، گردآورنده: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم(علیه السلام)، ترجمه: جواد محدثی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل.

- رفیعی پور علوی، افتخار سادات (1394ش)، اصحاب امام حسین(علیه السلام)، قم،پیام هادی.

- زرگری، نژاد (1393ش)، نهضت امام حسین و قیام کربلا، تهران، انتشارات سمت.

ص: 67

- شاهرخی، محمود؛ عباس مشفق کاشانی (1388ش)، تجلی عشق در حماسه عاشورا؛ سروده هایی عاشورایی از شاعران گذشته و معاصر، تهران، انتشارات اسوه.

- شفیعی مازندرانی، محمد (1381ش)، عاشورا، حماسه جاویدان، تهران، مشعر.

- صحتی سردرودی، محمد (1385ش)، عاشورا، پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(علیه السلام)، قم، خادم الرضا.

- غلامعلی، احمد (1391ش)، گزارش مستند و تاریخی از حوادث روز عاشورا، تهران، سازمان اوقاف و امور خیریه.

- فتاحی، حمید (1390ش)، الگوهای زندگی در مقتل حسینی، قم، میرفتاح قم.

- کاشفی، حسین بن علی (1390ش)، روضة الشهدا، تصحیح: حسن ذوالفقاری و علی تسنیمی، تهران، معین.

- کاظمی، اقدس (1386ش)، طفل صغیر کربلا، قم، نشر مثلث عشق.

کوفی، ابن اعثم (1372ش)، الفتوح، ترجمه: محمد بن احمد مستوفی- هروی، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.

- محمدزاده، مرضیه (1394ش)، مقتل امام حسین(علیه السلام) بر اساس متون کهن، تهران، امیرکبیر.

- محمدی ری شهری، محمد (1388ش)، دانش نامه امام حسین(علیه السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، قم، دار الحدیث.

- مکارم شیرازی، ناصر؛ نعمت الله صفری فروشانی (1397ش)، نقش شیعیان در شاخه های تاریخ نگاری، قم، امام علی بن ابی طالب.

- موسوی وادقانی، احمد (1387ش)، یاران کوچک حسین(علیه السلام)، تهران، انتشارات قدیانی.

ص: 68

علی اصغر(علیه السلام) سرباز کوچک و فدایی امام حسین(علیه السلام)

دکتر سید حسن قریشی کرین

دکتر سید حسن قریشی کرین(1)

چکیده

واقعه کربلا، نماد ظلم اموی و مظلومیت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار می رود. در این واقعۀ اسفناک، مظلومیت کودکان کربلا، تصویری مجزا و غمناک ایجاد کرده است. یکی از این مصیبت های جانکاه، شهادت کودک خردسال امام حسین(علیه السلام) است که در آخرین ساعات نبرد، در روز عاشورا توسط سپاه عمرسعد هدف تیر قرار گرفت و به شهادت رسید.

مقالۀ پیش رو، به جزئیات زندگانی این کودک خردسال که در هاله ای از ابهام قرار دارد می پردازد. نگارنده درصدد برآمده که به بازخوانی پرونده غم انگیز این کودک خردسال که غالباً در عزاداری ها با شکلی تحریف آمیز به آن اشاره می شود بپردازد تا حقیقت، از تحریف و خرافه بازشناخته شود. در این نوشتار سعی شده است با استناد به منابع قدیمی، معتبر و قابل اتّکای شیعه و اهل تسننِ هشت قرن نخست اسلام _ که گزارش و متن واقعه را به درستی نقل و ثبت نموده اند _ بدون تحلیل وبرداشت از واقعه، تصویری روشن از جزئیات زندگی آن حضرتهمچون نام، تولد، سن، چگونگی شهادت و مکان دفن او ارائه گردد تا ضمن آگاهی دادنِ خواننده به متن واقعه، به همۀ پرسش های گزارش های مربوط به آن پاسخ دهد.

کیلدواژه ها: امام حسین(علیه السلام)، علی اصغر، عبدالله، کودک خردسال، منابع شیعه و سنی.

ص: 69


1- . عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور (shquorishi@gmail.com)

مقدمه

با نگاهی به شخصیت و نام و نشان شهدای کربلا در منابع مختلف، اعم از منابع تاریخی، مقاتل و کتاب های انساب و رجال، درمی یابیم که ثبت نام و نشانِ افراد از نظم و قاعده ای ثابت و مشخص پیروی نکرده است؛ به این معنا که گاه افراد با نام پدر، گاه با نام مادر و گاه تنها با مشخصات تیره و تبار معرفی شده اند؛ چه بسا بتوان گفت که نام یک شهید در یک اثر تاریخی و روایی یا رجالی، به چند شکل ثبت شده و همین امر موجب تکرار نام و نشان یک نفر گردیده است.

نکته با اهمیت دیگر، اختلاف گزارش هایی است که درباره تعداد و مشخصات شهدای بنی هاشم، به ویژه آن تعداد از فرزندان امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، امام مجتبی(علیه السلام) و سیدالشهداء(علیه السلام) و حتی جعفر و مسلم بن عقیل که گفته شده است در کربلا به شهادت رسیده اند، وجود دارد. اگرچه در منابع اصلی در این باب، اختلاف گزارش های اندکی وجود دارد، اما این اختلاف در آثار روایی، رجالی و مقاتل بعدی افزایش پیدا کرده و نام و نشان برخی از بنی هاشم در شمار شهدای کربلا آمده است که نه تنها در کربلا حضور نداشته اند، بلکه در اصلِ وجود آنان نیز تردید، جدّی است؛ برای مثال، از ابراهیم بن حسین در منابع متأخر به عنوان پسر امام حسین(علیه السلام) و شهید کربلا یاد شده است؛ اما این نام نه درشمار شهدای کربلا در مقتل ابی مخنف و منابع تاریخی متقدّم دیده می شود و نه در کتاب های انساب، نام و نشان چنین پسری برای امام حسین(علیه السلام) ثبت شده است. همچنین در زیارت نامه های شهدای کربلا، از جمله در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه نیز اتفاق نظری دربارۀ تعداد و نام و نشان شهدای کربلا دیده نمی شود. در زیارت رجبیه با اسامی خاص و در زیارت ناحیه نیز با اسامی و نام و نشان متفاوتی روبه رو هستیم.

در این نوشتار کوشش شده است با استفاده از گزارش های موجود در منابع اصلی، دست اول و قابل اعتماد، تصویری روشن از زندگانی کودک خردسال امام حسین(علیه السلام) همچون نام، تولد، نحوه شهادت، قاتل و مدفن او ضبط و ارائه شود؛ از این رو پس از کوششی فراوان در میان منابع 23 گانۀ شیعه و اهل تسنن در هشت سدۀ نخست اسلام، با استخراج گزارش ها از لابه لای تاریخ، آنها با روشی علمی تطبیق داده شده و در معرض

ص: 70

نگاه خوانندگان قرار گرفته است.

تحقیق و پژوهش دربارۀ زندگانی کودک خردسال امام(علیه السلام)، با این کیفیت و با استفاده از منابع معتبر فریقین در هشت سدّه نخست اسلام به صورت روشمند تا کنون سابقه نداشته است؛ اگرچه به صورت پراکنده و غیرعلمی و با تکیه بر منابع مختلط از متقدّمان و متأخّران و غیرمعتبر، در این باره مقالات و کتاب هایی نگاشته شده است. این پژوهش برآن است که تنها از منابع قابل استناد، دربارۀ این موضوع کاوش نموده و از منابعی که قابلیت ارجاع و استناد ندارند، به شدت پرهیز شود.

منابع پژوهش

درباره واقعه کربلا، اخبار فراوانی در دسترس است و می توان از آنها بهرهبرد. از سوی دیگر، آمیخته شدن اخبار سره و ناسره و به عبارتی قابل استناد و غیر قابل استناد، در روایت تاریخی کربلا، در طول تاریخ و درگذر زمان چندان بالا گرفته که نوشتن و سخن گفتن را سخت دشوار می کند. به همین سبب از میان کتب تاریخی، روایی، رجالی، انساب و مقاتل موجود _ که می توان با اعتماد کلی به آنها به بررسی رویدادکربلاپرداخت _ 23 مورد از منابع فریقین وجود دارد که قابل توجه است؛ هشت مورد از آنها مربوط به قرن سوم و چهارم است که آثار نگاشته شده در قرون بعد، برگرفته از این مآخذند. آنها عبارت اند از:

الف) آثار مورّخان اهل سنّت

1. محمد بن سعد بن منیع زُهری (م 230 ق)، کتاب الطبقات الکبری.

2. احمد بن یحیی جابر بلاذُری (م 279ق)، کتاب انساب الاشراف.

3. ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری (م 282 یا 290 ق)، کتاب الاخبار الطوال.

4. ابوجعفر محمد بن جریر طبری (م 310 ق)، کتاب تاریخ الرسل والامم و الملوک.

5. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م 314 ق)، کتاب الفتوح.

6. ابوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (م 356 ق)، کتاب مقاتل الطالبیین.

7. ابن فُندق بیهقی (م 565 ق)، کتاب لب الانساب.

8. ابوالمؤید موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی (م 568 ق)،

ص: 71

کتاب مقتل الحسین.

9. عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرام معروف به ابن اثیر (م 630 ق)، کتاب الکامل فی التاریخ.10. یوسف بن قِزُ غلی بن عبدالله بغدادی معروف به سبط ابن جوزی (م 654 ق)، کتاب تذکرة الخواص.

11. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م 748 ق)، کتاب سیرُ اعلام النبلاء.

12. ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، کتاب البدایة والنهایة.

ب) آثار مورخان شیعی مذهب

1. ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی (م 292 ق)، کتاب تاریخ یعقوبی.

2. ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (م 364 ق)، کتاب مروج الذهب و معادن الجواهر.

3. محمدبن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید (م 413 ق)، کتاب الارشادفی معرفة حجج الله علی العباد.

4. ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412-479 یا 499 ق)، کتاب الامالی الخمیسیه.

5. ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (م 461 ق)، کتاب الاحتجاج.

6. امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م 548 ق)، کتاب اِعلام الوری بِأَعلام الهُدی.

7. ابوعبدالله محمد بن علی بن شهرآشوب (م 588 ق)، کتاب مناقب آل ابی طالب.

8. جعفر بن محمد بن جعفربن ابی البقاء هبة الله بن نما مشهور به ابن نماحلّی (م645 ق)، مثیر الاحزان.

9. حمید بن احمد بن محمد محلّی (م652ق)، کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیة.

ص: 72

10. علی بن موسی بن جعفربن طاووس معروف به سیّد بن طاووس (م664ق)، الملهوف علی قتلی الطفوف.

11. علی بن عسیی اِربِلی (م 692 ق)، کتاب کشف الغمة فی معرفة الائمه.

همسران و فرزندان امام حسین(علیه السلام)

ضروری است پیش از بررسی و تبیین زوایای مختلف زندگانی کودک خردسال امام حسین(علیه السلام) به همسران و فرزندان آن حضرت اشاره ای اجمالی داشته باشیم.

در منابع کهن و معتبر، همسران امام حسین(علیه السلام) پنج نفرند و اولاد آن حضرت را به اختلاف نقل کرده اند:

1. شهربانو دختر یزگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی (مفید، 1414: 2/135) و امام سجاد(علیه السلام) فرزند اوست.

2. لیلی دختر ابومُرّة بن عروه، نوه مسعود ثقفی صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مادرش میمونه دختر ابوسفیان بود (یعقوبی، 1379: 2/246؛ طبری، 1382: 5/446؛ ابن سعد، 1405: 6/392). از تاریخ ازدواج امام حسین(علیه السلام) با او اطلاعی در دست نیست و علی اکبر فرزند اوست.

3. اُمِّ اسحاق دختر طلحه، پدرش طلحه بن عبیدالله از اصحاب مشهور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و مادرش جریاء، دختر قسامه بن حنظله بود (ابن سعد، 1405: 3/214؛ زبیری، 1953: 282). اُمِّ اسحاق نخست با امام حسن(علیه السلام) ازدواج کرد (همو:6/392؛ همو: 57). امام حسن(علیه السلام) پیش از شهادت، به برادرش سفارش کرده بود که با این بانو ازدواج کند. حاصل این ازدواج، دختری به نام فاطمه بود (همو؛ ابن حبیب، 1361: 66؛ ابن قتیبه، 1960: 213؛ اصفهانی، بی تا: 51).

4. رباب دختر امرؤالقیس نصرانی بود که در زمان خلافت عمر اسلام آورد و حضرت علی(علیه السلام) از دختر او برای پسرش امام حسین(علیه السلام) خواستگاری کرد (همو: 8/475؛ اصفهانی، بی تا: 59؛ بلاذری، 1996: 2/139؛ ابن حزم اندلسی، 1382: 257). حاصل این ازدواج، پسری به نام عبدالله (علی اصغر) و دختری به نام سکینه بود (همو: 6/392؛

ص: 73

همو؛ مفید، 1414: 2/135؛ زبیری، 1953: 59).

5. برخی منابع، زنی از قبیله قُضاعه را نیز در شمار همسران امام نام برده اند که برای وی پسری به نام جعفر به دنیا آورد. جعفر در خردسالی از دنیا رفت (زبیری، 1953: 59؛ مفید، 1414: 2/135؛ ابن فندق، 1410: 1/349؛ سبط بن جوزی، بی تا: 249).

فرزندان آن حضرت

1. شیخ مفید تعداد اولاد آن حضرت را شش نفر، چهار پسر و دو دختر دانسته است؛ علی بن الحسین الاکبر، علی بن الحسین الاصغر، جعفر، عبدالله، سکینه و فاطمه (مفید، 1414: 2/135).

2. ابن شهر آشوب مازندرانی (م588ق) و کمال الدین محمد بن طلحه شافعی (م652ق) فرزندان آن حضرت را نُه نفر نام برده اند؛ علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمد، عبدالله، جعفر، زینب، سکینه و فاطمه (مازندرانی، بی تا: 4/77؛ ابن طلحه شافعی، بی تا: 73؛ سبط بن جوزی، بی تا: 277).3. علامه نسّابه ابوالحسن علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق (م565ق) تعداد فرزندان را ده نفر می نویسد؛ علی اکبر، علی اصغر، عبدالله، جعفر، ابراهیم، محمد، فاطمه، سکینه، زینب و ام کلثوم. وی در ادامه می افزاید: «از فرزندانش، جز زین العابدین، فاطمه، سکینه و رقیه باقی نماندند» (ابن فندق، 1410: 1/349 و 355).

چنان که ملاحظه شد، درباره تعداد فرزندان امام(علیه السلام) نیز در منابع، اختلاف نظر وجود دارد و مورّخان افزون بر اختلاف در تعداد، اسامی را نیز متفاوت ذکر کرده اند.

نام کودک خردسال

منابع تاریخی، نام این کودک خردسال را متفاوت نقل نموده اند؛ در برخی از آنها (بدون ذکر نام) از عناوینی همچون «صبی، صغیر، طفل، رضیع، غلام، ابن و ولدی الرضیع» استفاده شده است؛ در برخی منابع «عبدالله» ذکر کرده اند و برخی دیگر «علی اصغر» نام برده شده است. برخی دیگر از مورخان، علاوه بر علی اکبر(علیه السلام)، برای حضرت دو فرزند به

ص: 74

نام های عبدالله و علی اصغر ذکر نموده اند که در عاشورا شهید شدند؛ یعنی اینها را دو فرزند جداگانه دانسته اند.

خلاصه این که در این زمینه، مورخان چهارگروه شده اند:

1. عده ای بدون ذکر نام، از این فرزند یادکرده اند.

2. گروهی او را عبدالله گفته اند.

3. گروهی او را علی یا علی اصغر نامیده اند.

4. عده ای نیز قائل اند که این دو، دو فرزند جدا از هم، به نام های عبدالله و علی اصغر هستند.

گروه اول

مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنی که از این فرزند، تصریح به نام خاصی نکرده اند، بلکه با تعابیری همچون صبی، صغیر، طفل، رضیع، ابن و غلام از او یاد کرده اند، عبارت اند از:

الف) مورخان اهل سنّت

1. محمد بن سعد بن منیع زُهری (م230ق) در کتاب طبقات می گوید:

صَبِیٌّ مِن صِبیانِ الحُسین(علیه السلام)؛ (ابن سعد، 1405: 1/470)

کودکی از فرزندان حسین(علیه السلام).

2. ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری (م282/ 290ق) در کتاب اخبار الطوال می گوید:

فَدَعا بِصَبِیٍّ لَهُ صَغیرٍ؛ (دینوری، بی تا: 258)

کودک خردسالش را طلبید.

3. ابو جعفر محمد بن جریر طبری (م310ق) در کتاب تاریخ الامم و الملوک که اکثر روایات مقتل ابی مخنف را همراه با ذکر دقیق اسناد آن نقل نموده است:

الف) آن جا که از زبان عمّار دُهنی نقل نموده می گوید: «ابناً لَهُ؛ پسر حسین(علیه السلام)».

ب) در جایی که از زبان ابی مخنف نقل می کند می گوید: «صَبّیٍّ؛ کودک».

و در ادامه می افزاید: «این کودک را عبدالله بن حسین پنداشته اند».

ص: 75

ج) زمانی که از زبان هشام بن محمد کلبی نقل روایت می کند، عبارت «عبدالله بن حسین بن علی» را آورده است.

در واقع طبری در دو نقل از ابی مخنف و عمار دُهنی تصریح به نامی خاص نمی کند، ولی در نقل هشام بن محمد کلبی از این فرزند به نام «عبدالله بنحسین» یاد شده است (طبری، 1409: 4/ 342و 3/332).

گفتنی است طبری گزارش های واقعه عاشورا را از زبان هشام بن محمد بن سائب کلبی که شاگرد ابی مخنف بوده است، با تعابیری همانند «قال هشام بن محمد عن ابی مخنف» یا «قال هشام قال ابی مخنف» و یا «حدثتُ عن هشام عن ابی مخنف» نقل می کند. افزون بر این، طبری از خودِ مقتل هشام نیز بسیار بهره برده و برخی گزارش ها را که هشام از غیر ابی مخنف نقل کرده، آورده است. در حقیقت، هشام همه کتاب یا بیشتر روایات ابی مخنف را با اضافاتی که از طرق دیگر داشته، به صورت کتابی تدوین و تنظیم کرده، آن گاه یک قرن بعد، طبری از آن بهرۀ کامل برده است.

همچنین طبری نقل های مهمی از امام باقر(علیه السلام) به روایت عمّار دُهنی دارد که وی گاه خبری را از این طریق نقل کرده و سپس به گفتۀ خود، مفصل تر از آن را از طریق ابی مخنف نقل می کند.

1. ابوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (284 - 356 ق) در کتاب مقاتل الطالبیین زمانی که از محمد بن حسین اَشنانی از عباد بن یعقوب از مُورَّع بن سویید بن قیس نقل می کند، می گوید: «اِبنُهُ الصَّغیرُ؛ پسر خردسالش». اما وقتی از احمد بن شُبیب از احمد بن حَرث از مدائنی از ابی مخنف از سلیمان بن ابی راشد از حمید بن مسلم نقل می کند، می گوید: «دَعَا الحُسَینُ بِغُلامٍ؛ حسین کودکی از پسرانش را خواست...» (اصفهانی، بی تا: 90).

2. ابوالمظفر یوسف بن قِزُغلی بن عبدالله مشهور به سبط بن جوزی (581-654ق) در کتاب تذکرة الخواص می گوید: «طفل؛ کودک» (ابن جوزی، بی تا:263).

3. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م748ق) در کتاب

سِیَرُ اعلام النبلاء می گوید: «ابنًا لَهُ اَی لِلامامِ الحُسَینِ(علیه السلام)؛ پسر حسین(علیه السلام)»

ص: 76

(ذهبی، 1401: 3/ 302 و 309).

ب) مورخان شیعی

1. ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر (م292ق) در کتاب تاریخ یعقوبی می گوید:

مولود قد وُلِدَلَهُ فی تِلکِ الساعَة... اذ اَتاهُ سَهمٌ فَوَقَعَ فِی حَلقِ الصَّبِیِّ...؛ (یعقوبی، 1379: 2/ 245)

کودکی که در همان ساعت متولد شده بود... تیری آمد و در گلوی کودک نشست... .

2. ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی (م346ق) در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر» می گوید: «اِبنَاً لَهُ؛ پسر حسین(علیه السلام)» (مسعودی، 1861: 3/ 70).

3. سیّدرضی الدین علی بن موسی بن جعفرحلّی معروف به سیّدبن طاووس (م664ق) در کتاب لهوف می گوید: «وَلَدِیَ الصَّغِیرَ؛ کودک خردسالم» (ابن طاووس، 1382: 157).

گفتنی است سیّد بن طاووس در کتاب الاقبال الاعمال در اعمال روز عاشورا، زیارت نامه ای را برای سیدالشهدا(علیه السلام) نقل می کند. در آن زیارت نامه، در دو مورد نام دو تن از شهدای کربلا ذکر شده که یکی از آنها حضرت علی اصغر(علیه السلام) است. در فرازی از این زیارت نامه آمده است:

صَلّی الله عَلَیکَ وَعَلَیهِم وَعَلی وَلَدِکَ عَلیٍّ الاَصغَرِ الّذِی فُجِعَت بِهِ؛ (ابن طاووس، بی تا: 275)درود خدا بر شما و بر آنها و بر علی اصغر(علیه السلام)؛ همان کسی که دل ها [در سوگ او] به درد آمد.

همچنین سیّد در زیارت ناحیه مقدسه ای که نام بیش از هشتاد و دو نفر از شهدای کربلا در آن ذکر شده و آن را در کتاب اقبال خویش آورده می گوید:

السلام عَلی عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ، الطِّفل الرَّضِیع، المَرمِیِّ الصَّریع المُتَشَحِّطِ دَمَاً، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ؛ اَلمَذبُوحِ بِالسَّهمِ فِی حِجرِ اَبِیهِ لَعَنَ اللهُ رامِیهِ حَرمَلَةَ بنَ کاهِلِ الاَسَدِیّ وَ ذَویهِ؛ (ابن طاوس، بی تا: 577)

ص: 77

سلام بر عبدالله پسر حسین(علیه السلام)، کودک شیرخوار، تیرخورده، به زمین افتاده، به خون غلطیده که خونش به سوی آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیله تیر ذبح شد. تیرانداز به او و پژمرده کننده اش حرملة بن کاهل اسدی از رحمت الهی دور باد!

همان گونه که ملاحظه شد در زیارت عاشورا از این فرزند، با نام «علی اصغر(علیه السلام)» و در زیارت ناحیه مقدسه، با نام «عبدالله رضیع» یاد شده است. با توجه به آن که هر دو زیارت در الاقبال الاعمال موجود است، احتمال دارد این دو نفر، دو فرزند جداگانه باشند و علی اصغر غیر از عبدالله رضیع باشد.

4. ابوریحان بیرونی (متولد 362ق) در کتاب آثار الباقیه می گوید:

در روز عاشورا خداوند متعال به امام حسین(علیه السلام) نوزاد پسری عطا فرمود. (بیرونی، بی تا: 218/2)

گروه دوم

مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنی که نام این فرزند را «عبدالله» گفته اند عبارت اند از:

الف) مورخان اهل سنّت

1. احمد بن یحیی بَلاذُری (م279ق) در کتاب انساب الاشراف می گوید: «عبدالله بن حسین(علیه السلام)» (بلاذری، 1405: 3/ 407).

2. حمید بن احمد بن محمد محلّی (م652ق) در کتاب الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیة می گوید:

کودکی که به هنگام ظهر روز دهم محرم به دنیا آمد... و او را عبدالله نام نهاد. (محلّی، بی تا: 103)

3. ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر (م630ق) در کتاب الکامل فی التاریخ، عبارتش مانند محمد بن جریر طبری از هشام بن محمد کلبی است که از این فرزند با نام «عبدالله بن حسین» یاد کرده است (ابن اثیر، 1408: 2/570 و 581).

4. ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (710-774ق) در کتاب البدایة والنهایة می گوید:

ص: 78

صَبِیٍّ صَغِیرٍ مِن اَولادِهِ اِسمُهُ عَبدُالله؛ (ابن کثیر، 1408: 8/186)

کودک خرسالی از فرزندانش به نام عبدالله.

ب) مورخان شیعی

1. ابوعبدالله محمد بن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید (336-413 ق) در کتاب ارشاد می گوید:

فَاُتِیَ بِابنه عبدالله بن الحسین وَ هُوَ طِفلٌ؛ (مفید، 1414: 2/108)

فرزندش عبدالله بن الحسین(علیه السلام) را که خردسال بود، برایش آوردند.

2. فضیل بن زبیر اسدی رسّان کوفی _ از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیه السلام) _ در کتاب تسمیة من قتل مع الحسین من ولده واخوته و اهل بیته و شیعته می گوید:برای حسین در هنگام جنگ، آن فرزند به دنیا آمد... و او را عبدالله نامید. (ابن زبیر، 1406: 150)

3. ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412-479 / 499 ق) در کتاب امالی الخمیسیه می گوید: «عبدالله بن حسین(علیه السلام)» (الامالی للشجری: 1/171).

4. نجم الدین جعفر بن محمد حلّی معروف به ابن نُما حلّی (م 645ق) در کتاب

مثیر الاحزان می نویسد:

دَعا بِابنهِ عَبدِاللهِ وَ هُوَ طِفلٌ؛ (ابن نما، 1369: 70)

فرزندش عبدالله را که خردسال بود خواست.

5. ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طَبرسی (م461ق) در کتاب احتجاج آورده است:

وابن آخَرُ فِی الرِضاع اِسمُهُ عَبدُاللهِ... ناوِلونی ذلک الطِّفل؛ (طبرسی، 1380: 2/101)

و پسر دیگری به نام عبدالله که شیرخوار بود... آن کودک را به من بدهید، تا با او خداحافظی کنم.

6. تعبیر امین الاسلام فضل بن حسن طَبرسی (م548ق) در کتاب اعلام الوری باعَلام الهدی، همچون ارشاد شیخ مفید است (طبرسی، بی تا: 1/ 466 و 478).

ص: 79

گروه سوم

مورخان و مقتل نویسان شیعه و سنّی که نام این فرزند را «علی» یا «علی اصغر» گزارش کرده اند، عبارت اند از:

1. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314 ق) در کتاب الفتوح»می نویسد:

وله ابن آخر یقال له علیّ فی الرضاع؛ (ابن اعثم کوفی، بی تا: 5/ 131)

و برای او فرزندی دیگر بود که به او علیّ می گفتند و شیرخوار بود.

2. ابوالمؤیّد موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی مشهور به اَخطَب خوارزم (م568ق) در کتاب مقتل الحسین نوشته است:

ناوِلُونی عَلِیَّاً الطِّفلَ حتّی اَوُ دِّعَهُ؛ (خوارزمی، بی تا: 2/ 37)

علی کودک خردسال را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم.

3. صفی الدین محمد بن تاج الدین در الاصیلی فی انساب الطالبین (ابن طقطقی حسنی، 1418ق: 143)، علامه اربلی (م692ق) در کشف الغمة فی معرفة الائمه (اربلی، بی تا: 2/ 250) و ابن شهرآشوب (م588ق) در مناقب آل ابی طالب (مازندرانی، بی تا: 4/ 109) در فهرست شهدای کربلا این گونه گزارش کرده اند:

وعلیُّ الاَصغَرِ اَصابَةُ سَهمُ بِکَربلاء فمات.

واین صراحت در نام علی اصغر(علیه السلام) دارد.

گروه چهارم

برخی مورخان معتقدند در کربلا و در روز عاشورا علاوه بر علی اکبر(علیه السلام)، دو طفل دیگر از فرزندان امام حسین(علیه السلام) به نام های علی اصغر و عبدالله نیز به شهادت رسیده اند. البته برخی همچون ابن زبیر، یعقوبی و ابوریحان بیرونی باور دارند که یکی از این دو طفل در همان روز عاشورا به دنیا آمد و در همان روز نیز به شهادترسید (یعقوبی، 1379: 2/ 245؛ محلّی، بی تا: 103؛ ابن زبیر، 1406: 150؛ بیرونی، بی تا: 2/218).

محمد بن طلحه شافعی دمشقی (م654ق) در کتاب مطالب السّؤول فی مناقب آل

ص: 80

الرسول، علی اصغر و عبدالله را دو فرزند جداگانه می داند که هر دو در روز عاشورا و در کربلا به شهادت رسیده اند. وی می گوید:

اَمّا علیُّ الاَصغَرِ جاءَهُ سَهمٌ وَ هُوَ طِفلٌ؛ (ابن طلحه شافعی، بی تا: 73)

به علی اصغر که خردسال بود، تیری رسید.

سپس می افزاید:

وَقِیلَ اِنَّ عَبدَاللهِ _ اَیضاً _ قُتِلَ مَعَ اَبِیهِ شَهِیداً؛ (همو)

همچنین گفته شده که عبدالله نیز با پدرش به شهادت رسید.

همچنین پیش تر اشاره شد که سیّد ابن طاووس در کتاب الاقبال الاعمال، در زیارت نامه روز عاشورا برای امام حسین(علیه السلام) از این فرزند به «علی اصغر» تعبیر نموده است و همو در همان کتاب در زیارت ناحیه مقدسه، او را «عبدالله رضیع» می نامد (ابن طاووس، بی تا: 577، 275). از این رو استنباط می شود که این دو طفل، دو نفر جداگانه اند و علی اصغر، غیر از عبدالله رضیع است.

نسب کودک

پدر بزرگوار ایشان حضرت سیّدالشهدا اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و مادرش رُباب، دختر اِمرءُ القَیسِ بنِ عُدی بن اَوسِ بنِ جابِر بنِ کَعبِ بنِ علی ام بنِ جِنابِ بنِ کَلب بود. اِمرءُ القیس در زمان خلیفه دوم به مدینه آمد و مسلمان شد. وی از همان ابتدا امیر مسلمانان قبیله قضاعه شد و پس از مسلمانی، سه دختر خود رابه امام علی(علیه السلام)، امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) تزویج کرد (بلاذری، 1996م: 2/ 415؛ اصفهانی، بی تا: 89؛ ابن کثیر، 1408: 8/ 229).

رباب که به همسری امام حسین(علیه السلام) درآمد، نزد آن حضرت منزلتی عظیم یافت و مورد علاقه شدید ایشان واقع شد. این دو بیت از امام حسین(علیه السلام) در بارۀ او نقل شده است:

لَعَمرُکَ اِنَّنِی لَاُحِبُّ داراً *** تَکُون بِهَا سَکِینَةُ وَالرُّبابُ

ص: 81

اُحِبُّهُما وَ ابذُلُ جُلَّ مالی *** وَلَیسَ لِعاتِبٍ عِندی عِتابٌ(1)

رباب همراه با زینب کبری(علیها السلام) و سایر بانوان اهل بیت(علیهم السلام) به اسارت برده شد و در مجلس ابن زیاد، سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را از میان طشت برداشت و بغل نمود و بوسید و آهی کشید؛ آن گاه این شعر را خواند:

واحُسَینا وَلَستُ اَنسی حُسَینا *** اَقَصَدَتهُ اَسِنَّةُ الاَعداءِ

غادَروهُ بِکَربَلاءِ صَرِیعاً *** لاسَقَی الغیث بعده کربلاء(2)

او با سرودن همین دو بیت، راه بسیاری از تحریف ها را بست و گفت که امام(علیه السلام) در راه خدا به شهادت رسید و با شمشیر، او را پاره پاره کردند. نه بدنش را به خاک سپردند، نه بر او نماز خواندند و نه احترام کردند.

هنگامی که اسرا به مدینه بازگشتند، عده ای از اشراف قریش و حتی یزید ازوی خواستگاری کردند، ولی نپذیرفت و گفت:

لا اتخذ حمواً بعد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ (ابن جوزی، بی تا: 265؛ ابن اثیر، 1408: 2/579)

پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) خویشاوندی قبول نمی کنم.

وی یک سال در کمال سختی و ناراحتی زندگی کرد و سرانجام از شدت حزن و اندوه درگذشت (ابن اثیر، همان: 11/ 209).

سن کودک

هیچ یک از منابع کهن و قابل استناد همچون تاریخ طبری، اخبار الطوال دینوری، مقاتل الطالبیین اصفهانی، ارشاد شیخ مفید، تذکرة الخواص ابن جوزی و... درباره سن این کودک خردسال، اظهار نظری نکرده اند و تنها به عناوینی همانند «صبی»، «صغیر»، «طفل» و

ص: 82


1- . به جانت قسم! من خانه ای را دوست دارم که سیکنه و رباب در آن باشند. آن دو را دوست دارم و تمام مالم را برای آنها خرج می کنم و هیچ سرزنش کننده ای حق سرزنش و درشتی ندارد (اصفهانی، بی تا: 89؛ ابن جوزی، بی تا: 265؛ ابن قتیبه، 1373: 214؛ ابن اثیر: 11/ 209؛ طبری: 5/ 468).
2- . وای حسین! من حسین را هرگز فراموش نخواهم کرد. آیا نیزه های دشمن او را نشانه رفت؟ دشمنان با او نیرنگ کردند و او را در حالی که روی زمین افتاده بود رها کردند، بعد از او باران، زمین کربلا را سیراب نکند (ابن جوزی، بی تا: 233).

«رضیع» اکتفا نموده اند؛ امابرخی مورخان بیاناتی دارند که ذکر آنها خالی از فایده نیست:

1. فضیل بن زبیر اسدی رسّان کوفی (زنده تا عصر امام صادق(علیه السلام))، ابن واضح یعقوبی _ مورّخ و جغرافی دان شهیر شیعی (م 292 ق) _ و ابوریحان بیرونی _ صاحب آثار الباقیه (متولد 362ق) _ بر این باورند که این طفل در روز عاشورا به دنیا آمده است (کوفی اسدی، 1406ق: 150؛ یعقوبی، بی تا: 2/ 245؛ بیرونی، بی تا: 2/ 218).

2. محمد بن سعد (م230ق) از پسری سه ساله برای امام حسین(علیه السلام) سخن به میان آورده که عُقبة بن بشر اسدی او را با تیری شهید کرد (ابن سعد، 1408ق: 182).

3. خواجه نصیر الدین طوسی (598 - 672ق) در کتاب نقد المحصل می نویسد:فرزند دیگر امام حسین(علیه السلام) که هفت سال داشت و نام او علی بود در روز عاشورا شهید شد. (طوسی، بی تا: 179)

4. ابوعلی بلعمی _ از مورّخان قرن چهارم _ در ذیل گزارش چگونگی شهادت طفل شیرخوار، او را یک ساله دانسته است (بلعمی، 1377: 4/ 710).

5. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (م 748 ق) _ از عالمان بسیار مشهور و پرکار اهل سنّت در قرن هشتم _ نیز از شهادت طفلی سه ساله یاد کرده است (ذهبی، 1413: 3/ 302).

6. کسائی مروزی _ از شعرای عهد سامانی و غزنوی و نخستین شاعر پارسی گوی اشعار مذهبی (م394ق) _ در بیتی، از طفلی پنج ماهه یاد کرده است:

آن پنج ماهه کودک، باری چه کرد و یحک کز پای تا به تارک، مجروح شد مفاجاه. (صاحبکاری، 1379: 169)

چنان که ملاحظه شد، در منابع کهن درباره سن این طفل گزارشی ارائه نشده است و آن چه امروزه در منابر و محافل روضه خوانی شهرت پیدا کرده که وی در شب دهم رجب سال شصت هجری قمری در مدینه منوره، 18 روز پیش از حرکت کاروان امام حسین(علیه السلام) به سوی مکه و سپس به کربلا، دیده به جهان گشود و او را شش ماهه می دانند، هیچ مدرک معتبری ندارد. البته این نکته نیز قابل تأمل است که در برخی از منابع، همچون

ص: 83

الفتوح ابن اعثم و مطالب السؤول ابن طلحه شافعی ذکر شده است که امام حسین(علیه السلام) بر پیکر طفل خود نماز خواند (ابن اعثم، بی تا: 5/ 131؛ ابن طلحه، بی تا: 73). قاعدتاً بر طفلی که سن او واجد شرایط خواندن نماز میت است، نماز خوانده می شود. پس سن طفلی که امام(علیه السلام) بر پیکر او نماز خوانده است، باید کمتر از شش سال نباشد.

همان گونه که صاحب کتاب ارزشمند تحقیقی درباره اولین اربعین حضرت سیدالشّهدا _ از علمای معاصر _ در این باره می گوید:

از نماز خواندن امام(علیه السلام) بر آن طفلی که تیر خورده، ظاهر می شود که علی اصغر(علیه السلام) چنان که گفته شد، شش سال داشته و ظاهر نماز خواندن امام(علیه السلام) در وجوب است و به کمتر از طفل شش ساله نماز واجب نیست و استحباب نماز بر طفلی که شش سال نداشته باشد هم معلوم نیست. اگرچه بعضی ها فتوا به استحباب داده اند، ولی تحقیق علمی آن است که مورد اشکال بوده، مگر به رجاء و مطلوبیّت خوانده شود. (قاضی طباطبایی، 1383: 368)

چگونگی شهادت کودک

نحوه شهادت این کودک، در منابع کهن به دو صورت نقل شده است:

1. شهادت در کنار خیمه ها، به هنگام وداع؛

2. شهادت در مقابل لشکر دشمن، پس از طلب آب برای وی.

الف) منابع اهل تسنن

1. محمد بن سعد بن منیع زُهری (م230ق) می گوید:

حسین نشسته بود و بالاپوش خَزِ تیره رنگی بر تن داشت و از چپ و راستش، تیر می بارید. پسری سه ساله، پیش رویش بود که عُقَبة بن بِشر اسدی، تیری به سویش انداخت و او را کشت.

همچنین کودکی از فرزندان حسین(علیه السلام) دوید تا بیاید و در دامان او بنشیند.

مردی تیری به سوی او انداخت که به گودی گلویش رسید و او راکشت. (ابن سعد، 1405: 1/ 470)

ص: 84

2. احمد بن یحیی جابر بلاذُری (م230ق)، شبیه عبارات شیخ مفیدرا نقل می کند (بلاذری، 1405: 3/ 407).

3. ابوجعفر محمد بن جریر طبری (م310ق) به نقل از ابومخنف می گوید:

سلیمان بن ابی راشد، از حمید بن مسلم برایم نقل کرد که وقتی حسین(علیه السلام) نشست، یکی از کودکانش را برایش آوردند. حسین(علیه السلام) او را در دامنش نشاند. این کودک را عبدالله بن حسین پنداشته اند. عُقبة بن بشیر اسدی گفته است: امام باقر(علیه السلام) به من فرمود: «ما از شما بنی اسد، خونی طلب داریم». گفتم: «خدایت رحمت کند، ای ابوجعفر! گناه من در این میان چیست؟ ماجرا چیست؟» فرمود: «یکی از کودکان حسین(علیه السلام) را برایش آوردند؛ در دامنش نشسته بود که یکی از شما _ ای بنی اسد _ تیری به سویش انداخت و او را ذبح کرد. حسین(علیه السلام) خونش را گرفت و هنگامی که کفِ دو دستش از آن خون پُر شد، آن را بر زمین ریخت و سپس گفت: "ای خدا! اگر یاری آسمانی ات را از ما دریغ کردی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستم پیشگان بگیر"». (طبری، 1409ق: 4/ 342 و 3/ 332)

همچنین طبری به نقل از عمّار دُهنی از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند:

تیری آمد و به پسر حسین(علیه السلام) _ که در دامنش بود _ اصابت کرد. حسین(علیه السلام) خون را از [چهرۀ] او پاک می کرد و می گفت: «خدایا! میان ما و مردمی که دعوتمان کردند تا یاری مان دهند، اما ما را کشتند حکم فرما». (همو: 4/ 293)

4. ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری (م282 / 290ق) می گوید:حسین(علیه السلام) تنها ماند. مالک بن بِشر کِندی به او حمله بُرد و با شمشیر، بر سرش زد که کلاهِ لباس خَز او را پاره کرد و شمشیر به سرش رسید و آن را زخمی کرد. حسین(علیه السلام) آن لباس را انداخت و کلاهی خواست. آن را به سر نهاد و عمامه ای بست و نشست. سپس کودک خردسالش را طلبید و در دامانش نشاند که مردی از بنی اسد، آن کودک را در همان جایی که بود با تیری بلند زد و کُشت. (دینوری، 1960: 258)

ص: 85

5. ابومحمد احمد بن اعثم کوفی (م حدود 314ق) می گوید:

و برای او فرزندی دیگر بود که به او علی می گفتند و شیرخوار بود. پس حسین(علیه السلام) جلوی باب خیمه آمد و گفت: «آن طفل را بدهید تا با او وداع کنم». پس آن کودک را به دست او دادند. خواست تا او را ببوسد، در حالی که می گفت: «ای فرزندم! وای بر این گروه، در آن وقتی که جدّم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دشمن آنها باشد!» ناگاه تیری آمد و در گلوی آن طفل خورد و او را کشت. سپس حسین(علیه السلام) از اسب خود پایین آمد و با غلاف شمشیر خود برای او قبری حفر کرد و آن طفل را به خونش آغشته نمود و بر او نماز خواند، آن گاه دفنش نمود. (ابن اعثم کوفی، بی تا: 5/ 131)

6. ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوّب شامی طَبَرانی (260-360ق)، شبیه عبارات شیخ مفید را نقل می کند (طبرانی، بی تا: 3/ 103).

7. ابوالفرج علی بن حسین اُمَوی اصفهانی (284 - 356ق) به نقل از مُوَرّع بن سویید بن قیس می گوید:

یکی از حاضران در کنار حسین(علیه السلام) برایمان گفت: همراه حسین(علیه السلام) پسرخردسالش هم بود که تیری آمد و در گلویش نشست. حسین(علیه السلام) خون را از گلوی او و گودی زیر گلویش می گرفت و به سوی آسمان می پاشید و از آن چیزی [به زمین] بازنمی گشت. حسین(علیه السلام) می گفت: «خدایا! نزد تو، از بچه شتر [صالح(علیه السلام)] کمتر نباشد». (اصفهانی، بی تا: 90)

همچنین وی می گوید:

عبدالله بن حسین(علیه السلام) در روزی که کشته شد، خردسال بود. تیری آمد و او را در همان دامان پدرش ذبح کرد. احمد بن شُبَیب از احمد بن حَرث از مدائنی از ابومخنف از سلیمان بن ابی راشد از حُمید بن مسلم برایم نقل کرد که گفت: حسین(علیه السلام) کودکی [از پسرانش] را خواست. او را در دامانش نشاند که عُقبة بن بِشر تیری به سوی او انداخت و او را ذبح کرد. (همو: 90)

8. ابوالمؤیّد موفق بن احمد بن ابی سعید خوارزمی مکی (م 568 ق) می گوید:

ص: 86

حسین(علیه السلام) هنگامی که با فاجعه [از دست دادن] خاندان و فرزندانش روبه رو شد و جز او و زنان و کودکان و فرزند بیمارش کسی نماند، ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در حق ما، از خدا بهراسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاوری هست که به خاطر پاداش خدا به ما کمک کند؟» صدای زنان به گریه و ناله بلند شد. حسین(علیه السلام) به جلوی درِ خیمه آمد و گفت: «علی، کودک خردسال را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». کودک را به او دادند. امام(علیه السلام) او را می بوسید و می گفت: «وای بر این مردم که طرفِ دعوایشان، جدّ توست!» همانهنگام که کودک در دامان حسین(علیه السلام) بود، حرملة بن کاهِل اسدی، تیری به سوی او پرتاب کرد و او را در دامان ایشان ذبح نمود. حسین(علیه السلام) خون او را گرفت تا آن که کفِ دستش پر شد. سپس آن را به سوی آسمان پاشید و گفت: «خدایا! اگر یاری ات را از ما دریغ گردانی، آن را در جای بهتر برای ما قرار بده». سپس حسین(علیه السلام) از اسبش فرود آمد و با دسته شمشیرش، چاله ای برای او کَند و او را به خون آمیخته کرد [و به خاک سپرد] و بر او درود فرستاد. (خوارزمی، بی تا: 2/ 37)

9. ابوالمظفر یوسف بن قِزُغلی بن عبدالله مشهور به سبط بن جوزی (581-654ق) به نقل از هشام بن محمد کلبی (شاگرد ابی مخنف و راوی مقتل وی) می گوید:

وقتی حسین(علیه السلام) دید آنها بر کشتن او پافشاری می کنند، قرآنی را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادۀ خدا، میان من و شما [داوری کند]، ای مردم! برای چه خونم را حلال می شمرید؟» ... همچنین حسین(علیه السلام) به سوی یکی از کودکانش که از تشنگی می گریست، رفت. او را بر سر دست گرفت و گفت: «ای قوم! اگر بر من رحم نمی کنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال، مردی از آنان، تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین(علیه السلام) می گریست و می گفت: «خدایا! میان ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یاری دهند، اما ما را کشتند داوری کن». در این هنگام از آسمان ندا می رسید: «او را واگذار ای حسین! که او را در بهشت شیر می دهند». (ابن جوزی، بی تا: 263 و 227)

ص: 87

10. محمد بن طلحه شافعی دمشقی (م654ق) می گوید:حسین(علیه السلام) فرزندی خردسال داشت که از سوی دشمنان تیری آمد و او را کشت. حسین(علیه السلام) خون کودک را به بدن او مالید و با شمشیر خود، گودالی برایش کَند و بر او نماز خواند و او را به خاک سپرد و این شعر را خواند: «این قوم، خیانت کردند و پیش تر نیز از پاداش خداوند _ که پروردگار اِنس و جنّ است _ روی گرداندند». ... و به علی اصغر نیز _ که خردسال بود _ تیری رسید و او را کُشت که به هنگام نقل اشعار [حسین(علیه السلام)] پس از کشته شدنش ذکرش گذشت. همچنین گفته شد که عبدالله نیز با پدرش کشته شد و به شهادت رسید. (ابن طلحه شافعی، بی تا: 73)

11. ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (710-774ق) به نقل از ابی مخنف می گوید:

حسین(علیه السلام) درماند و بر درِ خیمه اش نشست، کودک خردسالی از فرزندانش به نام عبدالله را برایش آوردند. او را در دامانش نشاند و به بوسیدن و بوییدن او و خداحافظی با او مشغول بود و به خانواده اش وصیّت می کرد؛ که در این حال، مردی از بنی اسد به نام پسر آتش افروز، تیری به سوی او انداخت و آن پسر را ذبح کرد. حسین(علیه السلام) خون را در دستش گرفت به سوی آسمان پاشید و گفت: «پروردگارا! اگر یاریِ آسمانی ات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». (ابن کثیر، 1408: 8/186)

ب) منابع شیعی

1. ابن واضح احمد بن ابی یعقوب بن جعفر معروف به یعقوبی (م292ق) می گوید:یاران حسین(علیه السلام) یک به یک، گام پیش نهادند _ و شهید شدند _ تا این که حسین(علیه السلام) تنها ماندو هیچ یک از _ مردان _ خانواده و فرزندان و نزدیکانش با او نماند. او بر بالای اسبش بود. کودکی را که همان ساعت متولد شده بود، برایش آوردند. حسین در گوشش اذان گفت و کام او را برمی داشت که تیری آمد و در گلوی کودک نشست و ذبحش کرد. حسین(علیه السلام) تیر را از گلوی او بیرون کشید و خونش را به بدن او مالید و گفت: «به خدا سوگند! تو نزد خدا، از شتر صالح، گرامی تر و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نزد خدا از صالح گرامی تر است». سپس آمد و او را کنار

ص: 88

فرزندان و برادرزادگانش نهاد. (یعقوبی، 1379: 2/245)

2. ابوریحان بیرونی می گوید:

در روز عاشورا خداوند متعال نوزاد پسری به امام حسین(علیه السلام) عطا فرمود. امام سوار بر اسب بود که آن مولود را آوردند تا حضرت در گوش او اذان و اقامه بگوید. امام(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت و کام او با آب دهان مبارک خود برداشت و خم شد که او را ببوسد. ناگاه تیری آمد او را ذبح نمود. امام فرمود: «تو از ناقه صالح اکرم هستی و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از صالح گرامی تر است». (بیرونی: 2/218)

3. ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بغدادی معروف به شیخ مفید (336-413ق) می گوید:

حسین(علیه السلام) جلوی خیمه نشست، فرزندش عبدالله بن حسین را _ که خردسال بود _ برایش آوردند؛ امام(علیه السلام) او را در دامانش نشاند، مردی از بنی اسد، او را باتیری زد و ذبحش کرد، حسین(علیه السلام) خون او را گرفت و هنگامی که کفِ دستش پر شد، آن را بر زمین ریخت، سپس گفت: پروردگارا! اگر یاریِ آسمانی ات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار بده و انتقام ما را از این مردم ستمکار بگیر. سپس آن کودک را آورد و کنار تشنگان خداندان قرار داد. (مفید، 1413: 2/108)

4. ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی (461ق) می گوید:

هنگامی که یاران و نزدیکان حسین(علیه السلام) کشته شدند او یکّه و تنها ماند و کسی جز پسرش علی زین العابدین و پسری دیگر به نام عبدالله _ که شیرخوار بود _ با او نبود. حسین به جلوی درِ خیمه آمد و گفت: «آن کودک را به من بدهید تا با او خداحافظی کنم». آن کودک را به او دادند. کودک را می بوسید و می گفت: «پسرکم! وای بر این مردم که طرف دعوایشان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است». گفته شده در همین حال، تیری آمد و بر گودی گلوی کودک نشست و او را کشت. حسین(علیه السلام) از اسبش فرود آمد و با قبضۀ شمشیرش، گودالی کَند و کودک را با خون آغشته اش در آن دفن کرد. (طبرسی، 1380: 2/101)

ص: 89

5. ابوالحسین یحیی بن حسین بن اسماعیل شجری (412 - 479 / 499ق) به نقل از زید بن علی بن الحسین(علیه السلام) و یحیی بن امّ طویل و عبدالله بن شریک عامری و غیر ایشان در یادکرد نام های کشته شدگان کربلا می گوید:

عبدالله بن حسین که مادرش رباب، دختر امرؤالقیس بن عَدی بن اوس بن جابر بن کعب بن حکیم کَلبی بود را حرملة بن کاهل اسدی و البیکشت. او در هنگام نبرد _ در روز عاشورا _ به دنیا آمد. وی را نزد امام حسین(علیه السلام) _ که نشسته بود _ آوردند. امام(علیه السلام) او را گرفت و در دامانش نشاند و کامش را با آب دهان خود برگرفت و او را «عبدالله» نامید که در این میان، حرملة بن کاهل او را با تیری زد و گلویش را شکافت. حسین(علیه السلام) خونش را گرفت و آن را جمع کرد و به آسمان پاشید که قطره ای از آن خون، به زمین باز نگشت.

فُضیل می گوید: ابووَرد برایم گفت که شنیده است امام باقر(علیه السلام) می فرمود: «اگر قطره ای از آن خون به زمین می افتاد، عذاب نازل می شد». این همانی است که شاعر، درباره اش گفته است: «... و خونی دیگر _ عبدالله شیرخوار _ نزد قبیله بنی اسد، به شمار و یاد است» (شجری، بی تا: 171)

6. امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م548ق) می گوید:

... حسین(علیه السلام) روبه روی خیمه نشست. پسرش عبدالله بن حسین را از چادر آوردند که کودک بود. حسین(علیه السلام) او را بر دامان نهاد؛ مردی از خاندان اسد تیری به سوی او رها کرد و گلویش را درید و او را کشت. حسین کف دستش را از خون کودک پر کرد و به زمین ریخت و گفت: «پروردگارا! اگر یاری دادن به ما را از آسمان بازداشتی، کاری کن که فرجام نیکی پیش آید و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». سپس او را بر دو در کنار کشتگان خاندانش نهاد. (طبرسی، بی تا: 1/466)

7. ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (م588ق)، همانند عبارت ابوالفرج اصفهانی را نقل می کند (مازندرانی، بی تا: 4/ 109).

8. نجم الدین جعفر بن محمد حلّی (م645ق) مشهور به ابن نُما حلّی به نقلاز حمید بن مسلم می گوید:

ص: 90

وقتی حسین(علیه السلام) دید که از خاندان و یارانش، جز اندکی باقی نمانده است، برخاست و ندا داد: «آیا کسی هست که از حرم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست؟ آیا فریادرسی هست؟ آیا یاوری هست؟» صدای مردم به گریه بلند شد. سپس به جلوی درِ خیمه آمد و فرزندش عبدالله را _ که خردسال بود _ خواست. او را آوردند تا با او خداحافظی کند که مردی از بنی اسد، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. حسین(علیه السلام) خون او را با کف دو دستش گرفت و آن را به سوی آسمان پاشید و آن گاه گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمانی است را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر». امام باقر(علیه السلام) _ درباره آن خون _ فرمود: «از آن خون، یک قطره هم به زمین باز نگشت». سپس حسین(علیه السلام) او را برد و کنار کشتگان خاندانش قرار داد. (ابن نُما حلی، 1369: 70)

9. سیّدرضی الدین علی بن موسی بن جعفر حلّی مشهور به سیّد بن طاووس (م664ق) می گوید:

هنگامی که امام حسین(علیه السلام) شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهنده ای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟» پس صدای زنان به ناله برخاست. امام به جلوی درِ خیمه آمد و به زینب(علیها السلام) فرمود: «کودک خردسالم را به من بده تا با او خداحافظی کنم». او را گرفت ومی خواست ببوسد که حرملة بن کاهل، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. امام(علیه السلام) به زینب(علیها السلام) فرمود: «او را بگیر». سپس کف دستانش را زیر خون [گلوی او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «آن چه بر من وارد می شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر(علیه السلام) [درباره آن خون] فرموده است: «از آن خون، یک قطره هم به زمین بازنگشت». (ابن طاووس، 1385: 168)

10. حمید بن احمد بن محمد محلّی (م 652 ق) شبیه عبارات شیخ مفید را نقل کرده است

ص: 91

(محلّی، بی تا: 103).

وقایع پس از شهادت کودک

الف) امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت کودک خود، جملاتی به زبان آورد؛ از جمله:

1. خدایا! کودک من از بچه ناقه صالح، نزد تو کمتر نیست. (اصفهانی، بی تا: 90؛ یعقوبی، 1379: 2/ 245)

2. خدایا! اگر یاری آسمانی ات را از مابازداشته ای، آن را برای بهتر از دنیا قرارده و انتقام مارا از این ظالمان بگیر. (طبری، 1409: 4/ 342 و 3/ 332؛ خوارزمی، بی تا: 2/37؛ طبرسی، بی تا: 1/ 466؛ ابن نما حلّی، 1369: 70)

3. خدایا! بین ما و بین قومی که دعوتمان کردند تا یاری مان کنند، ولی ما را کشتند، حکم کن (طبری: همان؛ ابن جوزی، بی تا: 263 و 227)

ب) امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت طفل، دست مبارک خویش را زیر گلوی وی گرفت و هنگامی که پر شد، خون ها را روی زمین ریخت (طبری: همان؛مفید، 1413: 2/ 108؛ طبرسی: همان).

ج) امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت طفل، دست مبارک خویش را زیر گلوی وی گرفت و هنگامی که پر شد، خون ها را به آسمان پاشید. (اصفهانی: همان؛ خوارزمی: همان؛ ابن نما حلی: همان؛ ابن کثیر، 1408: 8/ 186؛ ابن طاووس، 1385: 168)

د) امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت طفل، بدن او را باخون گلویش رنگین کرد و به همان صورت او را دفن نمود. (خوارزمی: همان؛ ابن اعثم کوفی: 5/ 131؛ یعقوبی 1379: 2/ 245؛ طبرسی، 1380: 2/101)

ه) امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت طفل، صدایی از آسمان شنید که می گفت: «ای حسین! فرزند خود را واگذار که برای او دایه ای در بهشت است». (ابن جوزی: همان)

قاتل کودک

در این که نام قاتل کودک امام حسین(علیه السلام) چه کسی بوده، بین مورخان اختلاف نظر

ص: 92

وجود دارد:

1. برخی همچون خوارزمی، شجری و سیّد بن طاووس، قاتل او را حرملة بن کاهل اسدی می دانند.

2. برخی دیگر از مورخان همچون ابوالفرج اصفهانی (در نقلی)، او را عقبة بن بشر معرفی کرده اند.

3. عده ای دیگر همچون شیخ مفید، بلاذری، طبرانی، طبری، ابوحنیفه دینوری، سبط بن جوزی، ابن کثیر، امین الاسلام طبرسی، ابن نما حلّی ومحلّی، می گویند: «مردی از بنی اسد».

4. گروهی نیز همانند ابن سعد، ابن اعثم، ابوالفرج اصفهانی، ابن طلحه شافعی، ابن واضع یعقوبی، ابوریحان بیرونی، ابومنصور طبرسی و ابن شهر آشوب، سکوت کرده اند و اشاره به نام خاصی ننموده اند.(1)

مدفن کودک

در منابع کهن و معتبری که کیفیت و چگونگی شهادت این کودک را در روز عاشورا بیان کرده اند، سخنی از چگونگی و محل دقیق دفن به میان نیامده است. برخی مورخان می گویند:

پس از شهادت، امام حسین(علیه السلام) آن کودک را آورد و کنار کشتگان خاندانش نهاد. (مفید، 1413: 2/108؛ ابن نما حلّی، 1369: 70؛ یعقوبی، 1379: 2/245؛ طبرسی، بی تا: 1/ 466؛ بلاذری، 1405: 3/407؛ طبرانی، بی تا: 3/103؛ محلّی، بی تا: 103؛ زبیری، 1406: 59)

گروهی دیگر تصریح می کنند:

پس از شهادت طفل، امام حسین(علیه السلام) از اسبش فرود آمد و با قبضۀ شمشیرش، گودالی کَند و کودک را با خونش آغشته نمود و بر او نماز خواند و دفنش کرد. (ابن اعثم، بی تا: 5/ 131؛ ابن طلحه، بی تا: 73؛ طبرسی، 1380: 2/ 101؛ خوارزمی،

بی تا، 2/32)

ص: 93


1- . برای آگاهی دقیق از منابع نقل های مذکور، بحث «چگونگی شهادت طفل» را ملاحظه فرمایید.

با این تفاوت که صاحب احتجاج و خوارزمی، به خواندن نماز بر طفلاشاره ای ننموده اند.

بنابر این بسیاری از مواردی که امروزه مشهور است و در منابر به آنها پرداخته می شود، صحت ندارند و هیچ یک از علمای انساب و مورّخان سده های نخست اسلام به چنین نکاتی اشاره نکرده اند؛ موارد از این قبیل:

1. امام حسین(علیه السلام) پس از شهادت این طفل، او را به پشت خیمه ها برد و دفن کرد.

2. این که برخی از مورخان متأخّر قائل اند وی روی سینه امام حسین(علیه السلام) دفن شده است.

3. این که می گویند: صدای رباب به گوشش رسید که قدری صبر کن تا با فرزندم خداحافظی کنم.

4. یا این که امام پس از شهادت طفل، چندبار تا درِ خیمه آمد و سپس برگشت؛ چون رباب درِ خیمه منتظر بود، ولی امام خجالت می کشید وارد خیمه شود.

شاید چیزی که امروز در زبان مردم مشهور است که «وی بر روی سینۀ پدر دفن شده»، ریشه اش در قصّه ای باشد که صاحب کتاب منتهی الآمال نقل کرده که جمعی از زوّار در کربلا از عالم بزرگوار مرحوم سیّد مرتضی کشمیری از قبر شاهزاده علی اصغر پرسیدند. ایشان پس از گریه پاسخ داد: نمی دانم، صبح بیایید تا پاسخ قانع کننده ای پیدا کنم. شب در خواب، حضرت سیّدالشهدا(علیه السلام) را دیدم؛ فرمود: «آقای کشمیری! چرا جواب زائران مرا ندادی؟» عرض کردم: یا اباعبدالله! من چه بگویم؟ قبر آن عزیز را نمی دانستم. فرمود: «بدان و به آنها بگو: قبر عزیزم روی سینۀ من است». گرچه خود شیخ عباس قمی(رحمه الله) در ادامۀاین قصّه می فرماید: قبلاً بیان کردیم که آن حضرت بدن کودک خود را پشت خیمه ها دفن نمود و از خبر ابوخلیق استفاده شد که بدن مطهر شاهزاده را از خاک بیرون آوردند، ظاهراً امام سجاد(علیه السلام) بدن شریف آن کودک را دفن نموده باشد (قمی: 1/ 406).

پس از ذکر مطالب یادشده می توان نتیجه گرفت که مدفن کودک امام(علیه السلام) یا در همان جایی است که آن حضرت پس از شهادت طفل، او را دفن کرده و امروزه بر کسی آشکار نیست؛ یا بنابر نقل کسانی که گفته اند: امام او را در کنار سایر کشتگان از خاندانش نهاد،

ص: 94

بعداً توسط امام سجاد(علیه السلام) در کنار سایر شهیدان، درقسمت پایین پا دفن شده است.

همان گونه که شیخ مفید (336-413ق) در این باره می گوید، تعداد کسانی که از خاندان امام حسین(علیه السلام) در کربلا به شهادت رسیدند، با احتساب خود امام(علیه السلام)، هجده نفر بودند که عبارت اند از:

1. عباس، 2. عبدالله، 3. جعفر، 4. عثمان (فرزندان حضرت علی از همسرش ام البنین). 5. عبدالله، 6. ابوبکر (پسران حضرت علی(علیه السلام) از مادری به نام لیلی دختر مسعود ثقفی). 7. علی اکبر، 8. عبدالله (پسران امام حسین(علیه السلام)). 9. قاسم، 10. ابوبکر، 11. عبدالله (فرزندان امام حسن(علیه السلام)). 12. محمد، 13. عون (فرزندان عبدالله بن جعفر بن ابی طالب). 14. عبدالله، 15. جعفر، 16. عبدالرحمن (پسران عقیل بن ابی طالب). 17. محمد بن ابی سعید بن عقیل بن ابی طالب.

شیخ مفید در ادامه می گوید:تمام این افراد در زیر پای قبر امام(علیه السلام) دفن شدند، جز عباس بن علی(علیه السلام) که در غاضریه، یعنی همان جایی که کشته شده بود، دفن شد.

وی افزوده است:

اما اصحاب امام حسین _ رحمه الله علیهم _ که همراه آن حضرت کشته شدند، در نزدیکی امام(علیه السلام) دفن گشتند. ما به طور دقیق و تفصیل محل دفن هر کدام از آنان را نمی دانیم، اما شکی نداریم که آنان در همان کربلا و در گرد مرقد امام(علیه السلام) دفن شده اند.

از کلمات بزرگان و روایات، آن چه محتمل بسیار قوی است، این است که امام زین العابدین(علیه السلام) طفل شیرخوار را در روز دفن اجساد در پایین پای امام حسین(علیه السلام) هنگام دفن پدر بزرگوار خود، دفن کرد.

نتیجه گیری

در منابع اولیۀ معتبر و قابل استنادی که نهضت عاشورا را گزارش کرده اند، گفته شده است که در آخرین ساعات نبرد روز عاشورا، طفلی از امام حسین(علیه السلام) که در آغوش وی بود،

ص: 95

هدف تیر دشمن قرار گرفته و به شهادت رسید؛ اما دربارۀ این که نام این طفل چه بوده، در بین مورّخان و مقتل نویسان اختلاف است. برخی او را «عبدالله» نامیده اند و عده ای دیگر به نامی خاص تصریح نکرده اند. گروهی نیز او را «علی» یا «علی اصغر» گفته اند. البته گفتنی است برخی مورّخان این دو نفر را دو فرزند جداگانه به نام های عبدالله و علی اصغر گزارش کرده اند. افزون بر اختلاف در نام این فرزند خردسال، در این باره که سن و سال وی چقدر بوده و مکان دقیق دفن او کجاست، منابع اولیه گزارشی ارائه نکرده اند. همچنین در این باره که در برخی مقاتل آمده یا بعضی از وعاظو روضه خوانان می گویند «طفل شش ماهه» یا این که پس از شهادت او «امام حسین(علیه السلام) وی را به پشت خیمه ها برد و دفن کرد» و یا این که معروف است «این طفل روی سینۀ امام حسین(علیه السلام) قرار دارد»، در منابع هشت قرن نخستِ اسلام سخنی به میان نیامده است.

ص: 96

منابع

- ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن کرم شیبانی (1408ق/ 1989م)، الکامل فی التاریخ، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

- ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد (بی تا)، الفتوح، بیروت، دارالندوة الجدیده.

- ابن جوزی، شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن قز غلی بن عبدالله بغدادی (بی تا)، تذکرة الخواص، تهران، نشر مکتب نینوی الحدیثه.

- ابن حبیب، محمد (1361ق/ 1942م)، المعبّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشنتر، حیدرآباد کن، بی نا.

- ابن حزم اندلسی، علی بن احمد (1382ق)، جمهرة انساب العرب، قاهره، دارالمعارف.

- ابن سعد (کاتب واقدی)، محمد (1405ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.

- ابن شهر آشوب مازندرانی، ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی (بی تا)، مناقب آل ابی طالب، قم، نشر علامه.

- ابن طاووس، رضی الدین سیّدعلی (1382ش)، لهوف، قم، نشر بلوغ.

- ___________________________________ (بی تا)، الاقبال الاعمال الحسنه، قم، نشر مکتب اعلام اسلامی.

- ابن طقطقی حسنی، صفی الدین محمد بن تاج الدین (1418ق)، الاصیلی فی انساب الطالبین، قم، نشر کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی.

- ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمد (بی تا)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، نجف، نشر دارالکتب التجاریه.- ابن فندق، ابوالحسن علی بن زید (1410ق)، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (1960م)، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشه، قاهره، بی نا.

- ابن کثیر دمشقی، عمادالدین اسماعیل بن عمر (1408ق)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب العلمیه و دارالفکر الاسلامی.

ص: 97

- ابن نُما حلّی، نجم الدین محمد بن جعفر (1369ق/ 1950م)، مثیرالاحزان، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریه.

- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین بن محمد (بی تا)، مقاتل الطالبیین، بغداد، نشر دارالعربیه.

- اربلی، علی بن عیسی (بی تا)، کشف الغمة فی معرفة الائمه، بیروت، دارلکتب الاسلامی، بی تا.

- اسدی کوفی، فضیل بن زبیر (1406ق)، «تسمیة من قتل مع الحسین»، تحقیق: سیدمحمدرضا حسینی جلالی، مجله تراثنا، س1، ش2.

- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (1405ق)، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.

- بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد (1377ش)، تاریخ نامه طبری، تهران، انتشارات سروش.

- بیرونی، ابوریحان (بی تا)، الآثار الباقیه، چاپ اروپا.

- خوارزمی، حسین (بی تا)، مقتل الحسین، قم، دارا نوار الهدی.

دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود (بی تا)، الاخبار الطوال، قم، نشر شریف- مرتضی.

- ذهبی، محمد بن احمد (1401- 1409ق)، سیر اعلام النبلاء، بیروت، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران.

- زبیری، مصعب بن عبدالله (1953م)، نسب قریش، قاهره، چاپ لوی پروونسال.

- طبرانی، سلیمان بن احمد بن ایوب (بی تا)، معجم الکبیر، بغداد، نشر دارالعربیه.

- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن (بی تا)، اعلام الوری بأعلام الهدی، نشر مؤسسه آل البیت لِاحیاء التراث.

- طبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (1380ش)، الاحتجاج، نشر اسوه.

- طبری، محمد بن جریر (1409ق)، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، نشر مؤسسة الاعلمی.

- طوسی، خواجه نصیرالدین (بی تا)، نقد المحصل، نشر مصر.

- قاضی طباطبایی، سیّدمحمدعلی (1383ش)، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیّدالشهداء(علیه السلام)، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

ص: 98

- محلّی، حمید بن احمد بن محمد (بی تا)، الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیة، صنعاء، نشر جامع النهرین.

- مسعودی، علی بن الحسین (1861-1877م)، مروج الذهب و معادن الجوهر، پاریس، چاپ باربیه دومنارو پاوه دو کورتی.

مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1414ق)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی- العباد، بیروت، بی تا.

- یعقوبی، احمد بن اسحاق (1379ق/ 1960م)، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر.

ص: 99

ص: 100

حضرت رباب(علیها السلام) بانوی باوفای کربلا

زهرا زحمتکش

زهرا زحمتکش(1)

چکیده

رباب(علیها السلام) دختر امرؤ القیس کلبى، مادر حضرت علی اصغر(علیه السلام)، از زنان بزرگوار، معروف و پرنقش کربلا و از محبوب ترین و مقرب ترین همسران امام حسین(علیه السلام) و از زنان نام دار، فاضل و وفادار عصر خود بوده است. این بانوی بزرگوار نسبت به اباعبداللّه(علیه السلام) معرفت و محبتی خاص داشت و همسرى وفادار و نیکو برای آن حضرت بود. اشعار و مرثیه هاى بانو رباب در مصیبت اباعبدالله(علیه السلام) بیان گر عظمت شخصیت و معرفت او به سیدالشهداست. وی عظمت مقام اباعبدالله را دریافته بود و به همراه امام حسین(علیه السلام) در کربلا حاضر شد تا تمام مصیبت ها و درد و رنج ها را تحمل کند. پس از بازگشت به مدینه، مجلس عزادارى امام حسین(علیه السلام) را بر پا کرد و تا یک سال بعد از واقعۀ کربلا که حیات داشت، همواره عزادار بود. وی سرانجام یک سال پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) دارفانى را وداع گفت و به مولاى خود ملحق شد.

بررسی ویژگی ها و مقام و منزلت رباب(علیها السلام) مهم ترین مسئلۀ این نوشتار است. همچنین مسئلۀ حضور ایشان در کربلا و پس از واقعۀعاشورا بررسی شده است. شیوۀ مورد استفاده برای انجام این پژوهش، روش تحقیق تاریخی _ توصیفی و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.

کلیدواژه ها: رباب(علیها السلام)، کربلا، مادر حضرت علی اصغر(علیه السلام)، همسر امام حسین(علیه السلام).

ص: 101


1- . مدرس جامعة المصطفی العالمیة، نمایندگی مشهد؛ کارشناسی ارشد رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی؛ نویسندۀ مسئول (z.zahmatkesh1@yahoo.com)

مقدمه

اشاره

امام حسین(علیه السلام) نبوغ، علم و مهارتی خاص در اداره اوضاع سیاسی اسلام داشت. از این رو در کربلا با نقشه ای صحیح و از مجرای طبیعی، شروع به مبارزه کرد و در این راه، هر چیزی که در پیشرفت مقصودش مؤثر بود، به کار بست. همراه آوردن و شرکت دادن زنان در این نهضت عظیم دینی، از جمله مؤثرترین عوامل پیشرفت هدف امام حسین (علیه السلام) به شمار می رود؛ در حالی که اگر اباعبدالله(علیه السلام) با عده ای از یاران و بستگان خود به کوفه می رفت و به شهادت می رسید، بلافاصله دستگاه های تبلیغاتی بنی امیه با آمادگی و تجهیزاتی که داشتند، تمام پیشامدها را به سود خود توجیه می کردند و این امر موجب می شد مردم بر اثر تبلیغات سوء بنی امیه، این قیام را از جنگ های معمولی میان اعراب تلقی کنند و سر و صداها در اندک زمانی پس از این واقعۀ عظیم، خاموش شود. در نتیجه بنی امیه در کرسی سلطنت قرار می گرفت و بر مبنای مرام خود عمل می کرد؛ اما حضور بانوان در این قیام، اجازه این کار را به آنها نداد تا نقشه شوم شان عملی شود.

در این جا این نکته قابل تأمل است که امام حسین (علیه السلام) می خواست از این راه و با شهادتش کاری کند که با تبلیغ آن برای ابد، دستگاه اموی را رسوا سازد و آیین ظلم و ستم آنان را محکوم کند. حدود هشتاد زن و کودک در کربلا حضور داشتند که رباب(علیها السلام) از جمله زنان عاشورایی است که در این واقعه، داغ شیرخوارشش ماهه اش حضرت علی اصغر(علیه السلام) بر دلش ماند.

رباب(علیها السلام) دختر «امرءالقیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بن کلب» شاعر بزرگ عرب و مادرش «هند الهنود» دختر «ربیع بن مسعود بن مضاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب» بوده که در واقع «جناب» جد اعلای پدری و مادری حضرت علی اصغر(علیه السلام) است. امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، امام مجتبی و امام حسین(علیهم السلام) در آورد که رباب همسر اباعبدلله(علیه السلام) یکی از دختران اوست. بنابراین بررسی و شناخت ویژگی ها و فضایل اخلاقی رباب(علیها السلام) به عنوان فرضیۀ پژوهش پیش روست. بر اساس این فرضیه، سؤالاتی مطرح می شود؛ پرسش هایی از قبیل این که رباب(علیها السلام) از چه خاندانی است و نقش وی در واقعه کربلا و پس از واقعه کربلا

ص: 102

چگونه بوده است، مورد بحث این پژوهش اند.

نسب حضرت رباب(علیها السلام)

رباب دختر امرؤالقیس بن عدی است. پدرش از اعراب شام و نصرانی بود و در خلافت عمر مسلمان شد. از مادر رباب نیز با نام هند الهنود دختر ربیع بن مسعود بن مصاد بن حصن بن کعب یاد شده است (امین، 1421: 6/449).

گفتنی است که این امرؤالقیس، شاعر معروف عرب نیست. بنا به نقل ناسخ التواریخ نسبت حضرت رباب این گونه است:

رباب، بنت امرؤالقیس بن عدی بن جابر بن کعب بن علی بن برة بن ثعلبه بن عمران بن الحاف بن قضاعة. (محلاتی، بی تا: ج3، 313)

مرحوم فرهاد میرزا در کتاب قمقام روایت کرده است که عوف بن خارجه مزی گفت: در زمان خلافت عمر بن خطاب نزد وی بودم. در این هنگام،مردی نزد عمر آمد و خواست مسلمان شود. عمر نام او را پرسید و او گفت: من مسیحی هستم و نامم امرؤالقیس کلبی است. عمر او را شناخت و علّت اسلام آوردنش را پرسید. امرؤالقیس گفت: آمده ام به اسلام مشرف شوم و آداب آن بیاموزم. بعد از این کلام بود که مسلمان شد و حکومت مسلمانان «قضاعه» که در شام بودند به او داده شد.

مادر رباب، هند الهنود، دختر ربیع بن مسعود بن مصاد بن حصن بن کعب است. مادر هندالهنود میسون دختر عَمرو بن ثعلبة بن حصین بن ضمضم است و مادر میسون، دختر اَوس بن حارثة بن لام طائی است (قاضی نعمان، 1404: 3/ 177-178؛ اصفهانی، 1372: 59؛ سماوی، 1341: 24؛ حائری، بی تا: 262؛ طوسی، 1415: 102؛ طبری، بی تا: 4/ 359). در هر حال خانوادۀ حضرت رباب(علیها السلام) از اشراف و بزرگان عرب بوده و در نزد امام مقام و منزلتی شایسته داشته اند.

در بعضی نقل ها، نسب حضرت رباب(علیها السلام) چنین آمده است:

رباب دختر امرؤ القیس بن عدی بن اَوس بن جابر بن کعب بن علیم بن هبل بن عبدالله بن کنانة بن بکر بن عوف بن عذرة بن زید لات بن رفیدة بن ثور بن کلب.

ص: 103

(عسقلانی، 1415: 1/ 354-355؛ امین، 1403: 6، 449)

پدر حضرت رباب(علیها السلام)

امرؤ القیس پدر حضرت رباب(علیها السلام) غیر از «امرؤا القیس بن عابس کندی» از شعرای معروف جاهلیت، صاحب قصیدۀ معروف از معلقات سبعه است. او هشتاد سال پیش از بعثت از دنیا رفته بود (خراسانی، بی تا: 243).

برخی این روایت را که امرؤ القیس پدر رباب باشد، نپذیرفته و گفته اند:رباب همسر امام حسین(علیه السلام) دختر «انیف» است (رسولی محلاتی، 1412: 560). البته این قول نادر است و بیشتر مورخان، همان قول اول را ذکر کرده اند. به این روایت، اشکالاتی نیز وارد کرده اند که در این جا ذکر می شود.

حضرت سکینه(علیها السلام) در روز عاشورا حدود پانزده یا چهارده ساله بوده است و در این اختلافی نیست. اگر فرض کنیم حکومت امرؤ القیس بر مسیحیان شام در آخر خلافت خلیفۀ دوم باشد و همان هنگام نیز رباب را به خواستگاری حسین دعوت کرده باشند، باز 24 سال پس از ازدواج به سکینه حامله شده است؛ مگر آن که اولادی پیش از سکینه بوده و فوت شده باشد، در حالی که در اخبار، نامی از آن نیست و باید گفت بین زفاف و حمل فاصله بسیار بوده است (عمادزاده، بی تا: 351).

در پاسخ به این اشکال باید گفت: اولاً این مطلب را نمی توان به عنوان اشکال مطرح کرد؛ زیرا زنان بسیاری بوده اند که در سال های نخستین ازدواج صاحب فرزند نشده اند و بعداً خداوند به آنان فرزند عنایت کرده است. ثانیاً شاید حضرت رباب(علیها السلام) هنگام خواستگاری امام حسین(علیه السلام) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) در سنین پایین بوده و پس از این که بزرگ شده، زفاف و ازدواج صورت یافته است. با این جواب، دیگر اشکالی وارد نمی شود و همان قول اکثر کتب و ارباب مقاتل به قوت خود باقی می ماند.

ویژگی های شخصیتی

شواهد تاریخی، گواهی روشن بر این است که حضرت رباب، بانویی فرهیخته، عالمه و فاضله بوده که در نزد حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) جایگاهی والا داشته است.

ص: 104

صفدی در الوافی بالوفیات چنین می نگارد:

کانت الرباب من أفضل النّساء و أجملهنَّ و خیارهُنَّ؛ (الصفدی، بی تا: 14/ 75)

حضرت رباب(علیها السلام) از بافضیلت ترین، زیباترین و بهترین زنان بوده است.

ابن عساکر در تاریخ دمشق آورده است:

کانت من أجمل النّساء و أعقلهُنَّ؛ (ابن عساکر، بی تا: 73/ 9)

حضرت رباب از زیباترین و عاقل ترین زنان بوده است.

سید محسن أمین هم در أعیان الشیعه أوصاف حضرت رباب(علیها السلام) را این گونه بیان می کند:

کانت من خیار النّساء، جمالاً و أدباً و عقلاً؛ (أمین، 1421: 6/ 449)

حضرت رباب(علیها السلام) از بهترین زنان از حیث زیبایی، ادب و عقلانیت بوده است.

هشام کلبی درباره ایشان می گوید:

و کانت الرباب خیار النّساء و أفضلهنّ؛ (اسماعیلی یزدی، بی تا: 538)

فضیلت و مقامات علمی و عملی ایشان بر احدی پوشیده نیست.

حضرت رباب(علیها السلام) از بهترین زنان در عقل و ادب بوده و پدر ایشان از اشراف و خانواده های بزرگ عرب به شمار می رفته است (فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ خراسانی، بی تا: 243؛ قمی، 1421: 340؛ امین، 1403: 6/ 449).

ازدواج با حسین بن علی(علیه السلام)

ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینة دمشق، ماجرای ازدواج امام با ایشان را بدینصورت نقل کرده است:

در زمان عمر، امرءِ القیس به مسجد آمد و اسلام آورد. وقتی از مجلس به سمت منزل خود بیرون رفت، امام علی(علیه السلام) نیز با حسنین از مسجد بیرون شد. به او فرمود: من علی بن ابی طالب پسرعموی پیامبرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و این دو فرزندان من اند. می خواهیم با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم. او هم دخترش محیاه را به

ص: 105

حضرت علی(علیه السلام) تزویج نمود؛ دخترش سلمی را به امام حسن و رباب(علیها السلام) به امام حسین(علیه السلام) تزویج کرد. (ابن عساکر، بی تا: 69/ 119؛ ابن کثیر، 1413: 8/ 229؛ بلاذری، 1394: 2/ 416؛ عسقلانی، 1415: 1/ 354-355؛ فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ قمی، 1421: 340؛ سماوی، 1341: 24؛ حائری مازندرانی، بی تا: 1/ 417؛ حائری، بی تا: 262-263؛ قمی، بی تا: 1/ 464؛ عمادزاده، بی تا: 418؛ قندوزی، 1385: 2/ 387)

از ماجرای ازدواج می توان فهمید که اسلام آوردن امرء القیس از روی شناخت و بینش واقعی بوده که با یک پیشنهاد از سوی امام علی(علیه السلام)، سه دختر خود را به این خانواده داد. درباره رباب(علیها السلام) نیز نقل شده است که از زنان نام دار، فاضل و وفادار عصر خود بود (قمی، 1421: 278).

بنابراین در همان سال 14 یا 16 هجری _ که تاریخ اسلام آوردن امرؤالقیس است _ رباب(علیها السلام) به ازدواج حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) درآمد؛ چنان که مشهور بین مورخان نیز همین است. ایشان نخستین زنی است که به حباله نکاح حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) درآمده است (محلاتی، بی تا: 3/ 315).

شیخ مفید در ذکر اولاد امام حسین(علیه السلام)، رباب را جزو همسران امام می شمارد (مفید، 1388: 2/ 135). بنابر نقلی، امرؤالقیس سه فرزند خود را از فرط علاقه و ارادت به حضرت علی(علیه السلام) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین امام حسین(علیهم السلام) درآورد (بلاذری، 1394: 2/ 195).

علاقه امام حسین(علیه السلام) به رباب

میزان و ژرفای مقامات هر کس را می توان در کلام بزرگان به ویژه ائمه اطهار(علیهم السلام) دریافت. همچنین می توان از تعابیری که از قول سیدالشهدا(علیه السلام) دربارۀ ایشان وارد شده، اوج مقام این بانوی بزرگوار را کشف کرد.

بر اهل فضل روشن است که حبّ و بغض امام، جنبۀ شخصی یا احساسی ندارد، بلکه بغض امام معصوم، نسبت به یک شخص، اوج خباثت شخص و حبّ امام نسبت به شخصی اوج مقامات معنوی و عظمت روحی آن شخص را بیان می کند. امام حسین(علیه السلام) رباب(علیها السلام) را بسیار دوست می داشت (ابن کثیر، 1413: 8/ 228).

ص: 106

اولیای الهی به میزان اوج مقام و منزلت، امتحانات دشواتری نیز از جانب خداوند رحمان خواهند شد. در وصف ایشان، شاید اگر «زینب ثانی کربلا» گفته شود، گزافه گویی نشده است؛ چراکه عملکرد وی در نفس واقعه کربلا و به خصوص پس از آن، تأمل برانگیز است؛ بدان سبب که عملکرد گویای او، گونه ای از مقام حجة اللهی و وساطت در تبلیغ امور مهم الهی است؛ چنان که برای حضرت زینب(علیها السلام)، حضرت مریم(علیها السلام) و برخی دیگر از زنان، شأن حجة اللهی قائلیم و اینان حجج الهی برای وساطت در برخی امور مهم بوده اند.

اشعار امام حسین(علیه السلام) برای حضرت رباب(علیها السلام)

شواهد تاریخی نیز گویای این مطلب هستند که وجود مقدس سیدالشهدا(علیه السلام) علاقه ای شدید به حضرت رباب(علیها السلام) داشت و گاه این علاقه را در غالب چنین اشعاری بیان می کرد:کان الحسین یحبّها [الرّباب] حُبّاً شدیداً... (ابن جوزی، 1426: 265)

أحبّ الحسین زوجته الرّباب حباً شدیداً و کان بهما معجباً یقول فیها الشعر: (ابن کثیر، 1413: 8/ 209)

کَأنَّ الَّیلَ مَوصُولٌ بِلَیلٍ/ إذا زارَت سُکَینَةُ وَ الرُّبابُ؛ (خراسانی، بی تا: 243)

از جمله شواهد، شعری است که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در زمانی که حضرت رباب و سکینه برای دیدن خویشان خود از حضرت دور بودند می نگاشت:

«گویا شب به شب متصل است/ زمانی که سکینه و رباب به دیدن کسی بروند».(1)

باید توجه داشت که چنین تعابیری از زبان امام معصوم صادر می شود و همان دقت و ظرافتی که در برداشت های فقهی و اعتقادی از کلام معصوم متصور است، در دیگر شئون کلام نیز اعمال می شود و این تعبیر، حاکی از اوج اتصال روحی آن حضرت به رباب است که قهراً از عظمت روحی و اوج مقام معنوی این بانوی والا مقام حکایت دارد.

همچنین در وصف حضرت رباب و سکینه، آمده است که سیدالشهدا(علیه السلام)

ص: 107


1- . کنایه از این که روزی برایم وجود ندارد و همه اش مانند شب تاریک می گذرد.

چنین می فرمود:

لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ داراً *** تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ

اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی *** وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ(1)(اصفهانی، 1372: 59؛ خراسانی، بی تا: 243؛ فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ حائری، بی تا: 262؛ مجلسی، 1403: 45/ 47؛ شوشتری، 1415: 12/ 256؛ امین، 1403: 3/ 492؛ قاضی نعمان، 1404: 3/ 177-178؛ عسقلانی، 1415: 1/ 355؛ ابن قتیبه، 1960: 213؛ بلاذری، 1394: 195- 196؛ ابن کثیر، 1413: 8/ 228؛ قندوزی، 1385: 3/ 9؛ طبری، بی تا: ج11، 520؛ قمی، 1421: 340؛ ابن جوزی، 1426: 238؛ سماوی، 1341: 24؛ امین، 1996: 170- 171؛ خراسانی بیرجندی، 1376: 250)

در پاسخ باید گفت که این مطلب، هیچ محذور شرعی ندارد؛ بلکه دارای مؤیّدات شرعی نیز هست و برای معرفی شخصیت آن بانوی بزرگوار است. هنگامی که بسیاری از کتب معتبر، با سند صحیح این مطلب را نقل کرده اندبا استبعادهای ذهنی نمی توان حقایق تاریخی را انکار کرد. به عنوان نمونه، می توان به موارد بسیاری اشاره کرد که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) محبت خود را به دخترش فاطمه زهرا(علیها السلام) اظهار می کرد.

باید گفت این مطلب از امام حسین(علیه السلام) نه تنها عرفاً نامناسب نیست، بلکه درسی به پیروانش برای استحکام خانواده در میان آنهاست.

لاتحرقی قلبی بدمعک حسرة *** مادام منی الروح فی الجثمانی

فاذا قتلت فانت اولی بالذی *** تبکینه یا خیرة النسوان(2)

گفتنی است این تعابیر از امام معصوم صادر شده و چگونگی تحلیل این اشعار با شعرهای عاشقانۀ متعارف از دیگران، قابل مقایسه نیست. از این رو باید به این مسئله توجه داشت که ذکر این اشعار در این باره برای تبیین اوج مقام روحانی و اتصال معنوی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) با حضرت رباب(علیها السلام) است.

ص: 108


1- . سوگند به جان تو، همانا من خانه ای که در آن سکینه و رباب باشد دوست دارم. آن دو را دوست دارم و بیشتر اموالم را در راه آن دو بخشش می کنم و به سرزنش ملامت گران اعتنایی ندارم. (امین، 1421: 6/ 449)
2- . دخترم! تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان؛ ای بهترین زنان! آن گاه که من کشته شدم، او برای گریه سزاوارتر است.

با اشاره به آن چه از صحبت های امام حسین(علیه السلام) نقل شده و در تاریخ آمدهاست، می توان گفت: از این سخنان به خوبی فهمیده می شود که امام حسین(علیه السلام)، رباب را به عنوان محرم دل و رفیق خود در کربلا به همراه داشت.

محبت رباب به امام حسین(علیه السلام)

حضرت رباب(علیها السلام) بانویی بامعرفت بود و امام حسین(علیه السلام) عظمت خاصی در قلب او داشت. در این باره چند فراز تاریخی وجود دارد:

الف) هنگامی که حضرت رباب(علیها السلام) به مدینه بازگشت، عده ای از بزرگان و اشراف قریش از او خواستگاری کردند؛ ولی ایشان نپذیرفت و فرمود:

لایَکُون لی حمو بَعدَ رَسُولِ الله؛

بعد از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز پدر شوهری نمی گیرم.

ب) اشعاری که رباب پس از کربلا برای همسرش امام حسین(علیه السلام) سروده، نشانه ای از اوج محبت اوست؛ آن جا که گفته است:

إنّ الذى کانَ نوراً یُستَضاءُ به *** فى کَربلاء قتیل غیرُ مَدفونِ

سِبطُ النبىّ جَزاکَ اللّه صالِحة *** عَنّا و جُنّبتَ خُسرانَ المَوازین(1)

(فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ خراسانی، بی تا: 243؛ قمی، 1421: 340؛ رسولی محلاتی، 1412: 516-517؛ برّی، 1361: 46-47؛ امین، 1403: 1/ 622؛ محلاتی، بی تا: 3/ 316)انشای این گونه اشعار، حاکی از اوج معرفت و سرسپردگی شاعر نسبت به مقام ولایت است؛ گویی این ارادت و دلبستگی به ولیّ خدا در ذرات کالبد او رسوخ کرده باشد.

ج) در احوالات حضرت رباب(علیها السلام) در مجلس عبیدالله بن زیاد، این گونه بیان کرده اند که

ص: 109


1- . همانا شخصی که همواره مانند نور به دیگران روشنایی می بخشد، در کربلا کشته شد و دفنش نیز نکردند. فرزند پیامبر! خداوند از ما جزای نیکو به تو عطا کند و از خسران در میزان ها دور باشی. تو برای من مانند کوهی استوار بودی که به آن پناه می بردم و همیشه با مهربانی و موازین شرعی با ما رفتار می نمودی. بعد از تو چه کسی به فریاد یتیمان و نیازمندان برسد و بیچارگان به چه کسی پناه برند؟ به خدا قسم، هرگز بعد از شما پدر شوهری نخواهم داشت تا این که میان خاک ها و ریگ ها پنهان شوم و از دنیا بروم.

چون نگاه حضرت رباب به سر مقدس امام حسین(علیه السلام) افتاد، بی تاب شد. سر را در بغل گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد و این اشعار را خواند:

وا حُسَیناهُ فَلا نَسیتُ حُسَیناً *** اَقصَدَتهُ اَسِنَّةُ الاَعداءِ

غادَرُوهُ بِکَربَلا صَریعاً *** لا سَقَی الله جانِبیَ الکَربَلاء(1)

(فرهاد میرزا، 1363: 2/ 650 و653؛ قمی، بی تا: 1، 464؛ قمی، 1421: 340 و 257؛ ابن جوزی، 1426: 233؛ موسوی مقرّم، 1366: 424- 425؛ حائری، بی تا: 2، 110؛ امین، 1996: 170- 171؛ امین، 1403: 1/ 622؛ ری شهری، 1388: 1/ 292-293)

رباب(علیها السلام) با سروردن همین دو بیت شعر، رویداد کربلا را تبیین کرد و راه تحریف را بر دشمنان بست.

فرزندان

رباب(علیها السلام) دو فرزند از امام حسین(علیه السلام) داشت؛ یکی سکینه و دیگری عبداللّه. عبداللّه (علی اصغر)(علیه السلام) که در روز عاشورا، در حالی که کودکی بیش نبود، در آغوش پدرش به شهادت رسید (مفید، 1388: 2/ 135).

حضور در کربلا

بر اساس شواهد نقل شده، رباب(علیها السلام) در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. گفته شده است که او شهادت علی اصغر(علیه السلام) در آغوش پدر را نظاره گر بود (سماوی، 1341: 223؛ امین، 1421: 6/ 449). ابن کثیر دمشقی می گوید:

او در کربلا همراه حسین(علیه السلام) بود و هنگامی که حسین کشته شد، بسیار بی تابی می کرد. (ابن کثیر، 1413: 8/ 229)

دوری از لذایذ دنیوی نیز بخشی دیگر از اموری است که در سیره حضرت رباب(علیها السلام) به چشم می خورد (محمدی ری شهری، 1388: 1، 292-293).

ص: 110


1- . ولی حسین! هرگز فراموش نمی کنم حسین را! آیا نیزه های دشمن او را نشانه رفت؟ او را در حالی که روی زمین افتاد بود رها کردند. خداوند اطراف کربلا را آب ننوشاند [و از باران محرومشان کند].

اوج صبوری حضرت رباب(علیها السلام) در واقعه کربلا

وقتی حرمله را به نزد مختار بردند، مختار از او پرسید: ای ملعون! هیچ وقت در کربلا دلت به حال امام حسین(علیه السلام) نسوخت؟ گفت: آری! پس از شهادت علی اصغر، هنگامی که حسین به خیمه ها برگشت، طفل کشتۀ خود را زیر عبا گرفته بود. در این وقت دیدم که زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ها ایستاده، گویا مادر آن طفل شیرخوار بود. همین که چشم حسین به مادر او افتاد، برگشت و چند دقیقه ای تأمل کرد؛ سپس به سوی خیمه آمد، باز خجالت کشید و برگشت و این حرکت را سه بار ادامه داد. مختار گفت: آخر چه شد؟ گفت: بالأخره حسین از مرکب به زیر آمد و گودالی کند و طفل را در آن دفن کرد (اسماعیلی یزدی، بی تا: 547).

صدرالدین واعظ قزوینی در این باره می گوید:

امام حسین(علیه السلام) قنداقۀ علی اصغر را به خون آغشته کرد و سپس آن را دفن نمود. (واعظ قزوینی، بی تا: 2/ 103)در شب یازدهم محرم، حضرت زینب(علیها السلام) شام غریبانی داشت؛ از یک سو برادران و فرزندان و خاندان خود را می دید که با پیکرهای آغشته به خون بر روی زمین گرم کربلا افتاده اند و از سوی دیگر، شاهد صدای ضجه و شیون کودکان و زنان داغ دار بود که همگی در غم از دست دادن عزیزانشان مویه سر داده بودند. از سویی دیگر نیز به خیمۀ نیم سوختۀ امام سجاد(علیه السلام) می نگریست که حضرت با تنی تب دار در درون آن افتاده بود.

سکینه سراغ پدر را می گرفت؛ رباب(علیها السلام) به فکر اصغر خود در خیمه ای نیم سوخته لالایی می خواند، امّا کوفیان حتی گهوارۀ خالی علی اصغر را نیز برای رباب نگذاشته بودند و آن را به غارت برده بودند.

در شب یازدهم، کودکان امام حسین(علیه السلام) همگی در درون خیمه ای نیم سوخته جمع شده و به یاد طفل شش ماهۀ رباب بودند. رقیه به یاد برادر نازنینش اشک می ریخت. او به یاد خنده های شیرین علی اصغر(علیه السلام) می افتاد و از دل، شیون و زاری می کرد. او به یاد شب گذشته می افتاد که چگونه علی اصغر(علیه السلام) با لبانی تشنه درون گهواره به خواب فرو رفته بود

ص: 111

که ناگاه از پشت خیمۀ نیم سوخته صدای گریه و شیونی جان سوز بلند شد.

زینب(علیها السلام) با شتاب از خیمه بیرون دوید. دید رباب گریه می کند و اشک می ریزد. زینب(علیها السلام) خطاب به رباب(علیها السلام) فرمود: ای بانو! ما باید به خاطر کودکان و بچه ها آرامش خود را حفظ کنیم. رباب(علیها السلام) عرض کرد: امروز عصر به ما آب دادند. سینۀ من پر از شیر شده، امّا علی اصغر تشنه لب کجاست که از این شیر بیاشامد؟ (اسماعیلی یزدی، بی تا: 637).

رسالت حضرت رباب(علیها السلام) پس از واقعۀ کربلا

به نقل از مورخان، حضرت رباب(علیها السلام)، در سفر کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. سپس به مدینه باز گشت و به مدّت یک سال براى سید الشهدا(علیه السلام) عزادارى کرد و مرثیه هایى نیز در سوگ آن حضرت سرود. وی خواستگارانى از اشراف و بزرگان قریش را ردّ کرد و حاضر نشد با کسى ازدواج کند (ابن اثیر، 1399: 4/ 88). رباب(علیها السلام) در سوگ اباعبداللّه(علیه السلام) پیوسته گریان بود و زیر سایه نمى رفت. از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(علیه السلام) یک سال بعد _ در سال 62 هجرى _ جان باخت (ابن

اثیر، 1399: 4/ 88).

برخی برای امام حسین(علیه السلام) همسر دیگری نقل کرده اند که فرزند خود به نام محسن را نزدیک شهر حلب، در مکانی به نام جوشن _ که معدن مسی در آن بود _ سقط کرد. احتمال دارد این همسر، یکی از همان همسرانی باشد که به آنها اشاره شد. حموی در معجم البلدان گفته است:

جوشن، کوهی در طرف غربی حلب است. هنگامی که اسرای اهل بیت(علیهم السلام) را از آن جا عبور دادند، همسر امام حسین _ که باردار بود _ از آنان طلب آب و غذا کرد. ایشان به او ناسزا گفتند و از آب و نان منع کردند. آن زن آنها را نفرین کرد و آن معدن از کار افتاد و آن مکان، به مشهد السقط و مشهد الدکة معروف شد. (حموی، 1995: 2/ 186)

آن چه زوایای کوچکی از آن تا بدین جای نوشتار روشن شد، عهده داری وظیفه ای خطیر برای بقای آثار حرکت سیدالشهدا(علیه السلام) است، اگرچه این رسالت، از اتفاقاتِ معلول مسائلِ

ص: 112

عاطفی و روانی جدا نیست؛ بدین معنا که آن چه در عملکرد این بزرگ بانوی اسلام پس از واقعۀ کربلا دیده شده است را نه می توان منحصر در جنبه روشن گری و فریاد ظلم ستیزی و نه منحصر در جنبه ابزار عواطف طبیعی بین افراد دانست؛ بلکه این دو جهت توأم با یکدیگر در سیرۀ حضرت رباب(علیها السلام) موجود است. بنابراین نمی توان از خطبه خوانی، مدیحه سرایی و عزاداری کردن حضرت رباب(علیها السلام) به سادگی گذشت و آن را منحصراً در قالبی نمادین، عاطفی و خالی از رسالت الهی دانست.

از جمله اموری که در قضایای بعد از عاشورا، نمودی ویژه دارد، سوگواری شدید حضرت رباب(علیها السلام) است.

عزاداری یا اقامت در کنار قبر امام حسین(علیه السلام)

بنابر نقل برخی کتاب های تاریخی، رباب پس از بازگشت از شام، به مدت یک سال به تنهایی بر سر قبر امام حسین(علیه السلام) ماند و عزاداری کرد و سپس به مدینه بازگشت و در حالی که از شهادت آن حضرت بسیار ناراحت و غمگین بود، از دنیا رفت (ابن اثیر، 1399: 4/ 88). در ماندن این بانوی مکرمه در کربلا، جای هیچ گونه استبعادی نیست؛ زیرا در آن روزگار، چنین کاری به ویژه نزد زن های باوفا معمول بوده است، همان گونه که فاطمه پس از وفات همسرش حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(علیه السلام) تا یک سال در کنار قبرش چادر زد و عزاداری کرد (قمی، 1421: 1/ 256). این سخن را شیخ مفید و بسیاری از دیگر عالمان شیعی نیز نقل کرده اند؛ امّا شیخ کلینی از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که آن بانو برای امام حسین(علیه السلام) یک سال عزاداری کرد، نه یک سال اقامت، و سپس از دنیا رفت.

برخی نویسندگان از این روایت استفاده کرده اند که رباب مجلس عزا را در مدینه برپا کرده است نه بر سر مزار امام حسین(علیه السلام). افزون بر این، در منابع تاریخی آمده است که امام سجاد(علیه السلام) اجازه نمی داد رباب یک سال در آن سرزمینتنها بماند. خود آن بانو نیز به چنین کاری اقدام نمی کرد.

عزاداری عجیب رباب(علیها السلام)

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

ص: 113

لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام) أَقَامَتِ امْرَأَتُهُ الْكَلْبِیَّةُ عَلَیْهِ مَأْتَماً وَ بَكَتْ وَ بَكَیْنَ النِّسَاءُ وَ الْخَدَمُ حَتَّى جَفَّتْ دُمُوعُهُنَّ وَ ذَهَبَتْ فَبَیْنَا هِیَ كَذَلِكَ إِذَا رَأَتْ جَارِیَةً مِنْ جَوَارِیهَا تَبْكِی وَ دُمُوعُهَا تَسِیلُ فَدَعَتْهَا فَقَالَتْ لَهَا مَا لَكِ أَنْتِ مِنْ بَیْنِنَا تَسِیلُ دُمُوعُكِ قَالَتْ إِنِّی لَمَّا أَصَابَنِی الْجَهْدُ شَرِبْتُ شَرْبَةَ سَوِیقٍ قَالَ فَأَمَرَتْ بِالطَّعَامِ وَ الْأَسْوِقَةِ فَأَكَلَتْ وَ شَرِبَتْ وَ أَطْعَمَتْ وَ سَقَتْ وَ قَالَتْ إِنَّمَا نُرِیدُ بِذَلِكِ أَنْ نَتَقَوَّى عَلَى الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَیْنِ(علیه السلام)؛ (کلینی، بی تا: 1/466، باب مولد الحسین بن علی(علیه السلام)، ح9)

هنگامی که امام حسین(علیه السلام) شهید شد، همسرش از قبیلۀ کلبی برایش مجلس ماتم و عزا گرفت و خودش همراه زنان و خادم ها می گریستند، تا آن که اشک چشمانشان خشک شد. روزی دید یکی از زنان خدمتکار گریه می کند، در حالی که اشک هایش جاری است. به او گفت: چرا در بین ما تنها اشک تو جاری است؟ پاسخ داد: من مقداری سویق خورده ام. او وقتی این مطلب را شنید، دستور داد طعام و سویق بیاورند. همگی خوردند و گفت: با این کار می خواهیم قدرت گریه بر امام حسین(علیه السلام) پیدا کنیم.

این امور را نمی توان صرف بروز عواطف دانست؛ اگرچه خالی از آن هم نیست. چنین نوعی از اقامۀ عزا، در جامعه و اتفاقات پیرامون آن، اثری شگرف دارد و حضرت(علیها السلام) بار رسالت بعد از کربلا را با جان و دل به دوش کشیده است.

در روایتی این گونه نقل شده است:

... وَ أُهْدِیَ إِلَى اَلْکَلْبِیَّةِ جُونٌ لِتَسْتَعِینَ بِهَا عَلَى مَأْتَمِ اَلْحُسَیْنِ.فَلَمَّا رَأَتِ اَلْجُونَ قَالَتْ: مَا هَذِهِ؟ قَالُوا هَدِیَّةٌ أَهْدَاهَا فُلاَنٌ لِتَسْتَعِینِی بِهَا عَلَى مَأْتَمِ اَلْحُسَیْنِ(علیه السلام)،

فَقَالَتْ: لَسْنَا فِی عُرْسٍ فَمَا نَصْنَعُ بِهَا؟ ثُمَّ أَمَرَتْ بِهِنَّ، فَأُخْرِجْنَ مِنَ اَلدَّارِ، فَلَمَّا خَرَجْنَ مِنَ اَلدَّارِ لَمْ یُحَسَّ لَهُنَّ حِسٌّ کَأَنَّمَا طِرْنَ بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ، وَ لَمْ یُرَ لَهُنَّ بَعْدَ خُرُوجِهِنَّ مِنَ اَلدَّارِ أَثَرٌ؛ (محلاتی، بی تا: 3/ 316؛ مجلسی، 1403: 45/ باب 39. کلینی، بی تا: 2/368، ح9)

روزی نزد حضرت رباب، ظرف عطر یا مرغ بریانی آوردند تا به وسیله آن در عزای امام حسین(علیه السلام) استعانت بجوید. هنگامی که چشم حضرت رباب(علیها السلام) به آن ظرف افتاد، فرمود: این چیست؟ عرضه داشتند: هدیه ای است که فلانی فرستاده تا شما به وسیله آن در عزای امام حسین(علیه السلام) استعانت بجویید. فرمود: ما

ص: 114

که مشغول عروسی نیستیم! اینها به درد ما نمی خورد. سپس به آن بانوان دستور داد آنها از خانه خارج شوند. وقتی خارج شدند، اثری از آنها احساس نشد، گویی در میان آسمان و زمین پرواز کردند و هنگامی که خارج شدند اثری به جای ننهادند.

تخریب خانۀ رباب در مدینه

سعید بن عاص _ والی یزید در مدینه _ وقتی خبر شهادت امام حسین(علیه السلام) را شنید، خانه های حضرت علی(علیه السلام)، عقیل و رباب _ همسر امام حسین(علیه السلام) _ را در مدینه خراب کرد (قاضی نعمانی، 1404: 3/ 269).

زندگی رباب(علیها السلام) پس از امام حسین(علیه السلام)

حضرت رباب(علیها السلام) بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) یک سال بیشتر زنده نماند و در سال 62 هجری از دنیا رفت. آن حضرت این مدت را در کمال ناراحتی و اندوهزیست و هرگز از آفتاب به زیر سقف یا سایه نرفت تا این که بدنش فرسوده شد و از فرط اندوه و غصه از دنیا رفت (فرهادمیرزا، 1363: 2/ 653؛ خراسانی، بی تا: 243؛ امین، 1403: 6/ 449؛ شوشتری، 1415: 12/ 255-256؛ ابن اثیر، 1399: 4، 88؛ ابن کثیر، 1413: 8، 229؛ قمی، 1421: 340؛ ابن جوزی، 1426: 238؛ امین، 1996: 171).

گویا وی پس از آن که به چشم خود بدن مطهر امام حسین(علیه السلام) را برهنه در مقابل آفتاب دید، با خود عهد کرد در سایه زندگی نکند؛ چنان که نقل شده است هنگامی که حضرت زینب(علیها السلام) از او خواست همراه دیگر بانوان به زیر سقف و سایه بیاید و عزاداری کند، نپذیرفت و فرمود: « از هنگامی که دیدم جسم آقای من حسین زیر حرارت خورشید است، با خودم عهده کرده ام تا هنگامی که زنده هستم زیر سایه نروم» (قمی، بی تا: 1/ 464).

وفات حضرت رباب(علیها السلام)

روز وفات حضرت رباب(علیها السلام) مشخص نیست، ولی قدر مسلّم تا یک سال بعد از

ص: 115

شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) حیات داشت (محلاتی، بی تا: 3، 313).

حضرت رباب(علیها السلام) پس از بازگشت به مدینه، در آن جا مجلس عزا برپا می ساخت و زنان نزد او جمع می شدند. آنان آن قدر می گریستند که چشمانشان مانند کاسۀ خون می شد (حائری مازندرانی، بی تا: ج2، 198؛ موسوی زنجانی،بی تا: 405؛ جمعی از محققان، بی تا: 3/ 827).

ابن کثیر در کتاب خود می نویسد:

رباب دختر انیف و همسر امام حسین(علیه السلام) در سال 62 هجری قمری از دنیا رحلت فرمود. (ابن کثیر، 1413: 8/ 217)

سید محسن امین نیز سال وفات رباب(علیها السلام) را 62 هجری _ یعنی یک سال پس از عاشورا _ ذکر کرده است (امین، 1403: 6، 449).

نتیجه گیری

رباب دختر امرءالقیس بن عدی، همسر سیدالشهدا(علیه السلام) و مادر سکینه و علی اصغر (عبدالله) بوده است. محبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به این بانوی بزرگوار به سبب شخصیت کم نظیرش بود و از آن جایی که رباب(علیها السلام) عظمت و مقام والای اباعبدلله(علیه السلام) را درک کرده بود،خود را خادم و کنیز اهل بیت(علیهم السلام) می دانست. او در واقعۀ کربلا تنها زنی از همسران امام حسین(علیه السلام) به شمار می رفت که با او همراه بود. او گام به گام با امام حسین(علیه السلام) حرکت می کرد و به همراه آن حضرت در سفر کربلا تمامی مصیبت ها و رنج ها را تحمل کرد. این بانوى عاشورایی همراه با سایر اهل بیت(علیهم السلام) مصائب کربلا و اسارت شام را به شکلی نیکو تحمل کردد. او به همراه اسیران به شام رفت؛ سپس به مدینه بازگشت و به مدت یک سال برای سید الشهدا(علیه السلام) عزاداری کرد و مرثیه هایی نیز در سوگ آن حضرت سرود. رباب(علیها السلام) پس از بازگشت کاروان اسرا از کربلا با اجازه از حضرت سجاد(علیه السلام) همراه با برخی از کنیزان در کربلا ماند و به عزاداری پرداخت و بعد از یک سال به امر امام چهارم به مدینه بازگشت. وی به سبب محبتی که به امام حسین(علیه السلام) داشت،پیوسته در سوگ اباعبدالله(علیه السلام) گریان بود؛ به طوری که از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(علیه السلام)، یک سال

ص: 116

بعد (در سال62 هجری) جان باخت.

ایشان از شایسته ترین زنان عصر خویش بوده است. شخصیت والای او باعث شد عده ای از اشراف قریش، پس از شهادت امام، از وی خواستگاری کنند که هرگز نپذیرفت. از حضرت رباب، مادر حضرت علی اصغر(علیه السلام) و حضرت سکینه(علیها السلام) که داغ نوزاد خود را به آن صورت دردناک دید، چیزی به عنوان ضجه زدن و بی تابی کردن در از دست دادن فرزندش به ثبت نرسیده است. این رفتار، نشان دهندۀ بصیرت بانو رباب است که وقتی امام حسین(علیه السلام) آن همه سختی و داغ را تحمل می کرد، با عواطف مادرانه و شیون و ناله سر دادن خود، موجب منقلب شدن امام(علیه السلام) نشد.

ص: 117

منابع

- ابن اثیر (1399ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.

- ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (1426ق)، تذکرةالخواص، قم، چاپ حسین تقی زاده.

- ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی دمشقی (بی تا)، تاریخ دمشق، بیروت، دارالفکر.

- ابن قتیبه، عبدالله (1960م)، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشه، قاهره، بی نا.

- ابن کثیر، ابو الفداء عمادالدین اسماعیل (1413ق)، البدایة و النهایة، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.

- ابن منصور، نعمان بن محمد (1404ق)، شرح الاخبار، قم، المطبعة السید الشهداء.

- عسقلانی، ابن حجر (1415ق)، الاصابة فی تمیز الصحابة، بی جا، بی نا.

- اسماعیلی یزدی، عباس (بی تا)، سحاب رحمت، قم، مسجد مقدس جمکران.

- اصفهانی، ابوالفرج (1372ش)، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، قم، شریف رضی.

- امین، سید محسن (1403ق)، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.

- __________________ (1996م)، لواعج الاشجان فی مقتل الحسین(علیه السلام)، تحقیق: سیدحسن امین، بیروت، دارالامیر.

- برّی (1361ش)، جوهره در نسب و شرح احوال علی و آل او، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر.

- بلاذری (1394ق)، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.- تستری (شوشتری)، محمدتقی (1415ق)، قاموس الرجال، قم، مؤسسه انتشارات اسلامی.

- جمعی از محققان (بی تا)، موسوعه امام حسین(علیه السلام)، دفتر انتشارات کمک آموزشی.

- حائری، سیدعبدالمجید (بی تا)، ذخیرةالدارین، چاپ نجف اشرف.

- حائری، شیخ محمدمهدی (بی تا)، معالی السبطین، بیروت، مؤسسة النعمان.

ص: 118

- حموی، یاقوت بن عبدالله (1995م)، معجم البلدان، ترجمه: عبدالحمید آیتی، انتشارات سروش.

- خراسانی بیرجندی، محمدباقر (1376ش)، کتاب فروشی اسلامیه، بی جا، بی نا.

- خراسانی، محمدهاشم (بی تا)، منتخب التواریخ، کتاب فروشی محمدحسن علمی.

- رسولی محلاتی، سیدهاشم (1412ق)، زندگانی امام حسین(علیه السلام)، انتشارات علمیه اسلامیه.

- سماوی، محمد بن طاهر (1341ق)، ابصارالعین فی انصارالحسین(علیه السلام)، نجف اشرف، چاپخانه حیدریه.

- شبّر، جواد (1388ق)، ادب الطّف، بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ اول.

- الصفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک (بی تا)، الوافی بالوفیات، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

- طبری، ابی جعفر محمد بن جریر (بی تا)، تاریخ طبری، تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.- طوسی، محمد بن حسن (1415ق)، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم: جامعه مدرسین.

- عمادزاده (بی تا)، زندگی قمربنی هاشم و حضرت علی اکبر و حضرت علی اصغر، تهران، کتاب فروشی اسلامیه.

- فرهاد میرزا (1363)، قمقام زخّار، تهران، انتشارات اسلامیه.

- قمی، عباس (1421ق)، نفس المهموم، بی جا، مکتبة الحیدریة.

- ____________ (بی تا)، منتهی الامال، انتشارات ایران.

- القندوزی الحنفی، سلیمان بن ابراهیم (1385ق)، ینابیع المودة، منشورات دارالکتب العراقیه.

- کلینی، محمد بن یعقوب (بی تا)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

- مجلسی، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.

- محلاتی، ذبیح الله (بی تا)، ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامیه.

ص: 119

- محمدی ری شهری، محمد (1388ش)، دانش نامه امام حسین(علیه السلام) بر پایه قرآن و حدیث، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، قم، مؤسسه علمی و فرهنگی دارالحدیث.

- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1388ش)، الارشاد، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

- موسوی زنجانی، ابراهیم (بی تا)، وسیلة الدارین فی انصار الحسین، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

- موسوی مقرم، سیدعبدالرزاق (1366ش)، مقتل الحسین (ترجمه)، انتشارات جهان.- واعظ قزوینی، صدرالدین (بی تا)، ریاض القدس، چاپ سنگی.

ص: 120

نایافته ها دربارۀ حضرت علی اصغر(علیه السلام)

سید حسن فاطمی(موحد)

سید حسن فاطمی(موحد)(1)

چکیده

از جمله معضلاتی که دامان واقعۀ بزرگ عاشورا را گرفته، سخنان بی پایه و اساس دربارۀ آن است. توجه زیاد به واقعۀ عاشورا، ورود افراد غیرمتخصص در بیان وقایع، پر گفتن و پر نوشتن، صرفاً نگاه حزن آمیز داشتنِ بسیاری از ناقلان و... زمینۀ تحریفات فراوان در این عرصه را پدید آورده است.

واقعۀ جان گداز شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) به دلیل حزن زاتر بودن نسبت به بسیاری از حوادث عاشورا، ناراستی هایی را متوجه آن ساخته است. این نوشتار می کوشد پاره ای تحریفات دربارۀ این شهید گران قدر را نشان دهد؛ ناراستی هایی که به صورت مکتوب ثبت شده اند.

کیلدواژه ها: امام حسین(علیه السلام)، حضرت علی اصغر(علیه السلام)، تحریف، عاشورا.

ص: 121


1- . پژوهشگر مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث (hassanfatemi@yahoo.com).

مقدمه

اشاره

برخی گزارش ها دو فرزند خردسال به نام های عبدالله و علی اصغر را برای امام حسین(علیه السلام) ذکر کرده اند؛ با این تفاوت که عبدالله را چند ساله و علی اصغر را شیرخواره دانسته اند. احتمال بیشتر آن است که آنها دو نفر بوده اند که در کربلا به شهادت رسیده اند؛ اما گزارشگران خلط کرده اند و با این تصور که یک نفر بوده اند، ویژگی های یکی را برای دیگری ذکر کرده اند (نک: محمدی ری شهری، 1392: 7/ 33). بنابر این هرگاه در منابع سخن از «عبدالله رضیع» باشد، مراد حضرت علی اصغر(علیه السلام) است. از سوی دیگر، برخی بر این باورند که این دو در واقع یک نفرند، اما دیگران به اشتباه این دو نام را برای دو نفر پنداشته اند (نک: دربندی، 1420: 2/617).

نظر به سوزناکی و دلخراش بودن شهادت طفل حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، در مراسم مرثیه خوانی و کتاب های روضه، از آن فراوان یاد می شود و گاه به آن واقعه، شاخ و برگ می دهند و ناراستی هایی را بر این ماجرا می افزایند. این ناراستی ها نه تنها به صورت شفاهی، بلکه در کتاب ها نیز نشر یافته اند که لازم است کتاب ها و مراسم مرثیه، از این تحریفات، پیراسته شوند. تحریفات و ناراستی ها دربارۀ واقعۀ ارزشمند عاشورا به قدری فراوان اند که بعید است در دیگر موضوعات اسلامی، بتوان در این سطح سخنان نادرست را نشان داد.

نگارنده کوشیده است در حد توان، این گونه تحریف ها دربارۀ رخداد جان سوز حضرت علی اصغر(علیه السلام) را که در کتاب ها راه یافته، بنمایاند. به این منظور، ابتدا عبارت آن بخش از کتاب که شامل سخنی نادرست دربارۀ آن حضرت است، می آوریم و اگر عبارت عربی باشد، ترجمۀ آن می آید و سپس به موارد نادرست اشاره می کنیم.در این نوشتار، ملاک نادرستی مطلبی در مورد شیرخوارۀ سیدالشهدا(علیه السلام) آن است که در منابع حدیثی و تاریخی در پیش از قرن دهم هجری نیامده باشد.

مقتل الحسین(علیه السلام) و مصرع اهل بیته و اصحابه فی کربلاء

لوط بن یحیی بن سعید معروف به ابومِخنَف (م158ق) از مورخان مورد وثوق و از

ص: 122

اصحاب امام صادق(علیه السلام) است که مذهب او به درستی معلوم نیست؛ اما احتمال تشیع او قوی تر است. ابومخنف کتابی ارزنده دربارۀ قیام و شهادت امام حسین(علیه السلام) نگاشت؛ اما متأسفانه متن کامل آن به ما نرسیده است. این اثر در اختیار برخی مورخان پیشین بوده و مطالب آن را در آثارشان نقل کرده اند؛ اما نسخه های مقتلی که به نام ابو مخنف به دست ما رسیده و به مقتل ابومخنف شهرت دارد، با یکدیگر اختلاف بسیار دارند و معلوم نیست نسخۀ خطی آن توسط چه کسی و از کجا یافت شده است. از این رو صاحب نظران، انتساب آن را به ابومخنف صحیح ندانسته اند.(1)

در این مقتل دربارۀ علی اصغر(علیه السلام) می خوانیم:

ثم أقبل [الحسین(علیه السلام)] إلی ام کلثوم و قال لها: یا أختاه أوصیک بولدی الأصغر خیرا، فإنه طفل صغیر و له من العمر ستة أشهر. فقالت له: یا أخی إن هذا الطفل له ثلاثة أیام ما شرب الماء، فاطلب له شربة من الماء. فأخذ الطفل و توجّه نحو القوم، و قال: یا قوم قد قتلتم أخی و أولادی و أنصاری، و ما بقی غیر هذا الطفل، و هو یتلظی عطشا فاسقوه شربة من الماء.

فبینما هو یخاطبهم إذ أتاه سهم مشوم من ظالم غشوم، فذبح الطفل من الأذن إلی الأذن. و قیل: إن السهم رماه قدیمة العامری. فجعل الحسین(علیه السلام) یتلقی الدم بکفیه و یرمی بهإلی السماء و یقول: اللّهم إنی أشهدک علی هؤلاء القوم، فإنهم نذروا ألا یترکوا أحدا من ذریة نبیک. ثم رجع بالطفل مذبوحا، و دمه یجری علی صدره، فألقاه إلی ام کلثوم، فوضعه فی الخیمة و بکی علیه؛ (ابومخنف، 1378: 129 - 130)

امام حسین(علیه السلام) به سوی ام کلثوم رفت و به او فرمود: «تو را به فرزند شش ماهه ام سفارش می کنم که با او به نیکی رفتار شود». ام کلثوم عرض کرد: «ای برادر! این طفل سه روز است آب نخورده؛ قدری آب برای او بخواه». امام(علیه السلام) بچه را گرفت و به طرف دشمن حرکت کرد و فرمود: «ای قوم! برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و تنها این طفل باقی مانده است و او از تشنگی لب های خشکش را به هم می زند. به او قدری آب بدهید».

ص: 123


1- . آقایان حسن غفاری و محمّد هادی یوسفی غروی اخبار ابومخنف در تاریخ طبری را گردآوری کرده اند و به ترتیب با عنوان مقتل الحسین و وقعة الطف، به چاپ رسانده اند.

در میان سخنان آن حضرت، تیری شوم به دست ستمگری به گلوی بچه اصابت کرد و گردن او را از گوش تا گوش برید. گفته شده است که قدیمه عامری آن تیر را پرتاب کرد. امام حسین(علیه السلام) خون ها را در دستانش می گرفت و به سمت آسمان می پاشید و می فرمود: «پروردگارا! شاهد باش؛ آنان نذر کرده اند که هیچ کدام از ذریۀ پیامبرت را باقی نگذارند». سپس طفلِ سربریده را برگرداند، در حالی که خون او بر سینه اش جاری بود. او را نزد ام کلثوم آورد و در خیمه گذاشت و بر او گریست.

ناراستی ها

_ آوردن بچه توسط ام کلثوم. کسی که بچه را برای امام حسین(علیه السلام) آورد، حضرت زینب بود (نک: ابن طاووس، بی تا: 90) نه ام کلثوم. براساس تحقیق نگارنده، «ام کلثوم» کنیۀ حضرت زینب(علیها السلام) نیست.(1)

_ سفارش به خوش رفتاری با کودک.

_ شش ماهه بودن طفل.(2)

_ سه روز آب نخوردن نوزاد. گفتنی است آب را سه روز بر اصحاب امام حسین(علیه السلام) بستند، اما گاهی اصحاب به دشمن حمله می کردند و با گشودن راه، آب را به خیمه ها می آوردند(3) و اغلب آن را به اطفال می داده اند و حتی آنها را مقدم می داشته اند. اگر نوزاد در

ص: 124


1- . نک: مقاله ی «ام کلثوم در کربلا» چاپ شده در مجله پیام زن، ش 167، بهمن 1384.
2- . شش ماهه بودن طفل، نه تنها در هیچ منبع معتبری نیامده؛ بلکه در نسخه خطی ای از کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) منسوب به ابومخنف نیز که در کتاب خانه تخصّصی حدیث (قم/ دار الحدیث)، موجود است این جمله به چشم نمی خورد. البته گزارشی از «یک ساله بودن» وی، در تاریخ بلعمی آمده است (محمدی ری شهری، 1392: 7/ 33، پاورقی). طبق برخی گزارش ها، وی در روز عاشورا به دنیا آمد (نک: یعقوبی، بی تا: 2/245).
3- . برای نمونه، در الاخبار الطوال آمده است: «هنگامی که تشنگی بر حسین(علیه السلام) و یارانش سخت شد، به برادرش عبّاس بن علی(علیه السلام) _ که مادرش از قبیله بنی عامر بن صَعصَعه بود _ فرمان داد با سی سوار و بیست پیاده که هر کدام، مَشک آبی هم داشته باشند، به سوی آب برود و با کسانی که میان آنان و آب، مانع شده اند، بجنگند. عبّاس(علیه السلام) به سوی آب، روانه شد و نافِع بن هِلال، پیشاپیش آنان بود. به شریعۀ فرات نزدیک شدند که عمرو بن حَجّاج، آنان را بازداشت. عبّاس(علیه السلام) و همراهانش با او درگیر شدند و آنان را از شریعه راندند و پیادگان [لشکر] حسین(علیه السلام)، به درون آب رفتند و مَشک های خود را پُر کردند. عبّاس(علیه السلام)، میان یارانش ایستادگی کرد و از پیادگان، دفاع نمود تا آب را به لشکر حسین(علیه السلام) رساندند (دینوری، 1371: 255).

روز عاشورا به دنیا آمده باشد، نادرستی این سخن، روشن تر خواهد شد.

_ شهید شدن همۀ فرزندان و اصحاب امام(علیه السلام) غیر از نوزاد شیرخوار؛ زیرا امام زین العابدین(علیه السلام)، امام باقر(علیه السلام) و حسن مثنّی زنده ماندند.

_ لب های خشکیده را از تشنگی بر هم زدن._ قاتل بودن قدیمه عامری.

_ نذر دشمنان که همۀ ذریۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را نابود کنند.

_ تکرار پاشیدن خون به طرف آسمان. طبق منابع کهن، یک بار این کار انجام شد.

_ گذاشتن بچه نزد ام کلثوم.

روضة الشهداء

کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی (م910ق) بلایا و مصائب انبیا را از حضرت آدم(علیه السلام) تا پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نگاشته و در ادامه، مصائب اهل بیت(علیه السلام) را آورده است. بیشترین توجه نویسنده به واقعۀ عاشوراست. شیعه یا سنی بودن کاشفی به درستی معلوم نیست. وی در صورت تسنن، به مذهب ابوحنیفه معتقد بوده و در زمرۀ شیفتگان اهل بیت(علیه السلام) به شمار می رفته است؛ اما تشیع او قوی تر است. کاشفی روضة الشهدا را برای قرائت در مجالس سوگواری، در اواخر عمر نگاشت.

قرائت روضة الشهداء در مجالس سوگواری به قدری شایع شد که به مصیبت اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) «روضه» و به گویندۀ آن «روضه خوان» اطلاق گردید؛ هر چند روضة الشهداء را نخوانَد. توجه نکردن کاشفی به نقل های معتبر و از سوی دیگر، رواج این کتاب، سبب شد بسیاری از مطالب نادرست در متون تاریخیِ مربوط به عاشورا راه یابد.

وی دربارۀ علی اصغر(علیه السلام) این گونه نوشته است:

گفتند: «ای سید و سرور! زمانۀ ستمگر بر ما خواری می کند و علی اصغر از تشنگی زاری می کند و شیر در پستان مادرش خشک شده و آن طفل شیرخواره به هلاکت نزدیک گشته است». امام حسین(علیه السلام) فرمود:«او را نزد من آرید». زینب(علیه السلام) او را

ص: 125

برداشت و نزد امام حسین(علیه السلام) آورد. امام مظلوم او را فراستده، در پیش قربوس زین گرفت و نزدیک سپاه مخالف رفته، بر روی دست آورده، آواز داد که: «ای قوم! اگر به زعم شما من گناه کرده ام، این طفل باری هیچ گناهی ندارد. وی را یک جرعه آب دهید که از غایت تشنگی، شیر در پستان مادرش نمانده».

آن جفاکاران سنگین دل گفتند: «محال است که بی حکم پسر زیاد یک قطره آب به تو و فرزندان تو دهیم». و نامردی از قبیلۀ ازد که او را حرملة بن کاهل گفتندی، تیری کشیده، به سوی امام حسین(علیه السلام) انداخت. آن تیر بر حلق علی اصغر آمد و گذاره شده در بازوی امام حسین نشست. امام(علیه السلام) آن تیر را از حلق آن معصوم زادۀ بی نظیر بیرون کشید و خونی که از حلق او می ریخت به دامن پاک می کرد و نمی گذاشت که قطره ای بر زمین چکد. پس روی به خیمه نهاده، مادرش را طلبید و گفت: «بگیر این طفل شهید را که از حوض کوثرش سیراب گردانیدند». شهربانو خروش برآورد و خواتین اهل بیت فغان برکشیدند و امام حسین نیز بر حال آن طفل گریه می فرمود. (کاشفی، بی تا: 342)

ناراستی ها

_ زاری علی اصغر(علیه السلام) از تشنگی.

_ خشکیده شدن شیر مادر طفل در پستان.

_ نزدیک شدن طفل به مرگ.

_ سخن امام(علیه السلام) با دشمن که شیر در پستان مادر باقی نمانده.

_ سخن دشمنان که بدون دستور ابن زیاد قطره ای آب نمی دهند.

_ حرمله از بنی اسد بود نه از قبیلۀ ازد._ رد شدن تیر از حلق علی اصغر(علیه السلام) و نشستن بر بازوی امام(علیه السلام).

_ پاک کردن خون گلوی علی اصغر با دامن لباس تا به زمین نرسد.(1)

_ دادن طفل به مادر بچه (امام بچه را به خواهر خود داد).

ص: 126


1- . در حدیث آمده است که وقتی امام(علیه السلام) خون گلوی علی اصغر را در دست گرفت و به سمت آسمان پاشید، قطره ای از آن به زمین نرسید، نه این که امام نگذاشت آن خون به زمین برسد.

_ سیراب شدن علی اصغر(علیه السلام) از حوض کوثر.

_ شهربانو مادر علی اصغر(علیه السلام).(1)

_ گریۀ امام(علیه السلام) بر بچه پس از شهادتش.(2)

المنتخب للطریحی

فخرالدین بن محمّد علی بن احمد طریحی (م1085ق) در بیست مجلس _ به تعداد روزها و شب های دهۀ اول محرم _ مطالب مربوط به اهل بیت(علیه السلام) را در کتاب المنتخب گرد آورد که بخش عمده ای از آن مربوط به تاریخ امام حسین(علیه السلام) است. در این کتاب، مبالغه ها و نقل های بی اساسی است که در کتاب های پیش از آن یافت نمی شود. بنابر این، منقولات آن تا در منابع معتبر دیده نشود قابل اعتماد نیست. شیخ آقابزرگ تهرانی با مقابلۀ نسخه های متعدد از المنتخب، اختلافاتی میان آنها دیده است (نک: تهرانی، بی تا: 22/ 420) که حکایت از تصرف در آن دارد.

طریحی دربارۀ علی اصغر(علیه السلام) چنین نوشته است:

عبدالله بن الحسین(علیه السلام) وهو الطفل الذی قتل فی حجر ابیه... یبکی و یقول: قتل الله قوما قتلوک یا بنی، ما أجرأهم علیانتهاک حرمة الرسول! علی الدنیا بعدک العفا؛ (طریحی، 1378: 38)

روی أنه لما قتل العباس(علیه السلام) تدافعت الرجال علی أصحاب الحسین(علیه السلام)، فلما نظر ذلک نادی: یا قوم، أما من مجیر یجیرنا؟ أما من مغیث یغیثنا؟ أما من طالب حق فینصرنا؟ أما من خائف من النار فیذب عنا؟ أما من أحد یأتینا بشربة من ماء لهذا الطفل؟ فانه لا یطیق الظمأ.

فقام الیه ولده الأکبر، و کان له من العمر سبعة عشر سنة، فقال: أنا آتیک بالماء یا سیدی. فقال(علیه السلام): امض بارک الله فیک. قال: فأخذ الرکوة بیده، ثم اقتحم الشریعة و ملأ الرکوة، و أقبل بها نحو أبیه، فقال: یا أبت الماء لمن طلب، اسق أخی، و ان بقی شیء فصبّه علی فانی والله عطشان. فبکی الحسین(علیه السلام)

ص: 127


1- . ظاهر عبارت آن است که می خواهد مادر علی اصغر را شهربانو معرفی کند؛ اما با توجه به منابع معتبر، صحت چنین چیزی بعید است. احتمال بیشتر آن است که مادر او رباب باشد.
2- . عادتاً در این هنگام، گریه ای ممکن است صورت گرفته باشد، اما در تاریخ نیامده است.

و أخذ ولده الطفل، و أجلسه علی فخذه، و أخذ الرکوة و قربها الی فیه، فلما همّ الطفل أن یشرب أتاه سهم مسموم، فوقع فی حلق الطفل، فذبحه قبل أن یشرب من الماء شیئاً. فبکی الحسین(علیه السلام) و رمی الرکوة من یده و نظر بطرفه الی السماء و قال: اللهم انت الشاهد علی قوم قتلوا اشبه الخلق بنبیک و حبیبک و رسولک؛ (همو: 431 - 432)

عبدالله بن حسین(علیه السلام) همان طفلی است که در دامان پدرش به شهادت رسید. ... امام(علیه السلام) گریان فرمود: «پسرم! خداوند قاتلانت را بکشد. برای هتک حرمت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) چقدر جری شده اند! دنیا پس از تو ویران باد».

روایت شده که پس از شهادت حضرت عباس(علیه السلام) جنگاوران به اصحاب امام حسین(علیه السلام) حمله ور شدند. امام(علیه السلام) که این صحنه را دید، ندا داد: «ای قوم! آیا پناه دهنده ای نیست که به ما پناه دهد؟ آیا یاوری نیست که ما را یاری دهد؟ آیا حق طلبی نیست که ما را یاری دهد؟ آیا ترسان از آتش نیست که از ما دفاع کند؟ آیا کسی نیست که قدری آب برای این بچهبیاورد؟ او طاقت تشنگی را ندارد».

فرزند بزرگ ترش(1) که هفده سال داشت، نزد امام رفت و عرض کرد: «آقای من! من آب را برای شما می آورم». امام(علیه السلام) فرمود: «خداوند به تو برکت دهد؛ برو». راوی گوید: مشکی را به دست گرفت و به سمت آبراهِ رود حمله برد و مشک را پر از آب کرد. آن را نزد پدر آورد و گفت: «ای پدر! این آب برای کسی است که برایش درخواست شد. آن را به برادرم بنوشان. اگر چیزی از آن باقی ماند بر من بریز؛ زیرا به خدا سوگند تشنه ام». حسین(علیه السلام) گریست و طفلش را گرفت و بر ران پایش نشاند و مشک را نزدیک دهان بچه آورد، اما همین که بچه خواست از آب بخورد، تیری سمی به حلق او نشست و پیش از آن که آبی بنوشد او را ذبح کرد. حسین(علیه السلام) گریست و مشک را انداخت و گوشۀ چشمی به آسمان انداخت و فرمود: «پروردگارا! تو شاهدی که گروهی شبیه ترین مخلوق به پیامبر و حبیب و رسولت را کشتند.

ص: 128


1- . مراد علی اکبر(علیه السلام) است؛ زیرا در همین کتاب در صفحه 38 آمده است که علی اکبر که همراه پدر به شهادت رسید، هفده سال داشت.

ناراستی ها

_ گفتن جملۀ «قتل الله قوما قتلوک...» پس از شهادت طفل. امام حسین(علیه السلام) این جمله را پس از شهادت علی اکبر(علیه السلام) فرمود (نک: اصفهانی، 1385: 76؛ طبری، بی تا: 4/ 340 و...).

_ شهادت علی اصغر(علیه السلام) پیش از علی اکبر(علیه السلام).

_ آب خواستن برای علی اصغر پیش از شهادت علی اکبر._ تمام ماجرای آب آوردن علی اکبر برای برادرش.

محرق القلوب

ملامهدی نراقی (م 1209ق) هنگامی که دید هرکدام از کتاب های مصائب، ایرادهای خاصی از قبیل نداشتن نظم و ترتیب، استفادۀ زیاد از اخبار عامه، نهایت اختصار، نهایت اطناب و نبود اشعار فارسی و عربی شورانگیز دارند، اقدام به تدوین محرق القلوب کرد تا خالی از این اشکالات باشد. نویسنده، مطالب را در بیست مجلس تنظیم کرده است. او نوشته است:

علی اصغر پس از تیر خوردن، به روی پدر نگریست و تبسمی کرد و سپس به شهادت رسید. (محمدی ری شهری، 1392: 7/ 34، به نقل از نراقی، 1388: 106)

ناراستی ها

_ نگاه علی اصغر به روی پدر پس از تیر خوردن.

_ تبسم علی اصغر پیش از شهادت.

اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات

ملاآقا بن عابد شیروانی حائری معروف به فاضل دربندی (م 1285ق) در این کتاب که به اسرار الشهاده شهرت دارد، به تفصیل، به تبیین واقعۀ عاشورا پرداخته است. مبنای خاص او در نقل حوادث تاریخی، سببِ پرهیز نکردنش از نقل مطالب ضعیف و بی اساس شده است. در چاپ های قدیم این کتاب، خلاف واقع ها زیادتر است، ص: 1

اما در متنی که با تحقیق محمّد جمعه باری و عباس ملاعطیه چاپ شده، بسیاری از گفته های سخیف حذف شده اند. این اثر، مفصل ترین کتاب در بارۀ امام حسین(علیه السلام) تا هنگام تألیف آن است؛ امّا بنا به تصریح خود نویسنده، آن را در هیجده ماه نوشته است (دربندی، 1420: 3/633). از کتابی به این گستردگی و با این سرعت در تألیف و با آن امکانات اندک، نمی توان انتظار دقت در نقل حوادث تاریخی داشت.

از جمله نادرستی های این کتاب، در بارۀ علی اصغر(علیه السلام) است:

إن هذا النور المنیر لما سمع استغاثة ابیه(علیه السلام) قطع القماط و القی نفسه و بکی و ضج مشیرا بذلک الی اجابته دعوة ابیه(علیه السلام) و تلبیة لاحرام الشهادة فی حضنه و فوق یدیه... انه ارتفعت العجة و الضجة بین النسوان فی الخیمة و رفعن الصوت بالبکاء و رجع الامام(علیه السلام) الی نحو الخیام و سأل الصدیقة الصغری اعنی زینب عن سبب الحالة فأخبرته بما صنع الطفل بعد استغاثته و استنصاره... قال السید: و روی من طریق آخر و هی أقرب الی العقل، ان الحال ما کان وقت تودیع الصبی لاشتغالهم بالحرب والقتل وإنما کانت اخته اخذت الصبی وقالت: یا أخی یا حسین، هذا ولدک له ثلاثة ایام ما ذاق الماء فاطلب له من الناس شربة ماء...

عن حمید بن مسلم قال: کنت فی عسکر ابن زیاد _ لعنه الله _ فنظرت الی الطفل الذی قتل علی ید الحسین(علیه السلام) و اذا قد خرجت من الخیمه امراة قد کسفت الشمس بمحیاها وهی تعثر فی اذیالها تقع تاره و تقوم اخری و هی تنادی: وا ولداه، وا قتیلاه، وا مهجة قلباه، فبکت لسجعها بنو امیة، حتی أتت الی الطفل الذبیح و سقطت علیه تندبه طویلا، فخرجت خلفها بنات کاللؤلؤ المنثور و الحسین کان حینئذ یعظ القوم فرد من خیفه (خ ل: من حینه) الی تلک الامرأة و جعل یستر عنها یغطّها و یتلطف بها حتی ردها الی الخیمة. فقلت لمن حولی: من هذه؟ فقالوا: ام کلثوم، و البنات فاطمة الصغری، و سکینة، و رقیة، فلم املک نفسی من کثرة البکاء، وخرجت فارا علی وجهی. و فی مقتل یروی عن الشعبی: هو أن الحسین(علیه السلام) لما مضی بالطفل نحو النساء و هو مخضب بدمائه و الحسین یبکی، فلما سمعت النساء بکائه خرجن الیه، فوجدن الطفل علی صدره و هو میت، فلما رأینه علی تلک الحال تصارخن و أعلن البکاء علیه، فأخذت ام کلثوم الطفل و ضمته الی صدرها و جعلت نحره عند نحرها و أسبلت علیه عبرتها، ثم نادت: وا محمداه، وا علیاه، ماذا لقینا بعدکما من الأعداء؟! وا لهفاه

ص: 129

علی طفل خضب بدمائه، وا أسفاه علی رضیع فطم بسهام الأعداء، وا حسرتاه علی قریحة الجفن والأحشاء؛ (همو: 2/ 605 - 611)

هنگامی که این نور روشنگر (علی اصغر(علیه السلام)) کمک خواهی پدر خویش را شنید، قنداقه را پاره کرد و با بیرون افکندن خود (از گهواره) و گریه و ضجه، به اجابت دعوت پدرش اشاره کرد و برای احرام شهادت در دامان پدر و بالای دستانش، اعلام آمادگی نمود. ...

ناله و ضجۀ زنان در خیمه بالا گرفت و صدای گریۀ آنها بلند شد. امام به سوی خیمه ها باز گشت و از صدیقۀ صغرا یعنی زینب، از دلیل آن پرسید. او رفتار طفل بعد از کمک خواهی امام(علیه السلام) را یادآور شد. ...

سید [بن طاووس] گوید: به گونه ای دیگر که به عقل نزدیک تر است، این قضیه نقل شده است. هنگام خداحافظی با بچه برای مشغول شدن به جنگ، خواهر امام(علیه السلام) بچه را گرفت و گفت: «ای برادرم! ای حسین! این بچه فرزند توست؛ سه روز است که آبی نچشیده؛ از دشمنان برای او قدری آب بخواه» ...

از حمید بن مسلم نقل شده: در لشکر ابن زیاد بودم. بچه ای را دیدم که بر دستان حسین(علیه السلام) کشته شده است. در این هنگام زنی از خیمه بیرون آمد که نور رویش بر نور آفتاب غلبه کرده بود و پایش در دامن لباسش می پیچید و افتان و خیزان می رفت و ندا می داد: «ای فرزندم! ای کشته! ای مایۀ حیات دل من!». بنی امیه از سخن فصیح او به گریه افتادند تا این که به طفل ذبح شده رسید و خود را بر او افکند و مدتی طولانی زاری کرد. دختران مانند مرواریدهای پراکنده به دنبال او بیرون آمدند، ولی امام حسین(علیه السلام) که در حال موعظۀ دشمنان بود، سراغ آن بانو رفت؛ او را پوشاند و با مهربانی به خیمه بازگرداند.

به اطرافیانم گفتم: این بانو کیست؟ گفتند: ام کلثوم است و دخترانعبارت اند از فاطمۀ صغرا و سکینه و رقیه. نتوانستم از شدت گریه، خود را کنترل کنم و از آن صحنه گریختم.

مقتلی از شعبی چنین روایت می کند: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) بچه را به سمت زنان برد، در حالی که خون آلود به خون طفل بود و می گریست، زنان با شنیدن صدای گریۀ او بیرون آمدند و مردۀ بچه را بر سینه اش دیدند. با دیدن این

ص: 130

صحنه به شدت و با صدای بلند گریستند. ام کلثوم بچه را گرفت و بر سینه اش چسباند. گردن بچه را بر گردن خود چسباند و اشک دیدگانش بر او جاری شد. سپس ندا داد: «وا محمداه! وا علیاه! بعد از شما از این دشمنان چه دیدیم؟! وای از طفل آلوده به خونش! وای بر شیرخواره ای که با تیر دشمنان از شیر گرفته شد! واحسرتاه بر مجروح شدن دیده ها و دل ها!»

ناراستی ها

_ دریدن قنداقه و خود را بر زمین افکندن برای یاری پدر و آماده شدن برای شهادت.

_ ناله و ضجۀ زنان با دیدن اعلام آمادگی علی اصغر(علیه السلام) برای یاری پدر.

_ پرس و جوی امام حسین(علیه السلام) از علت ضجۀ زنان.

_ یافت نشدن آن چه از سید بن طاووس نقل شده، در الملهوف.

_ دادن بچه به امام از سوی خواهر حضرت و گفتن این که وی سه روز آب نچشیده و از دشمن آب بخواه.

_ یافت نشدن سخن حمید بن مسلم.(1)

_ ضجۀ زنان با دیدن جنازۀ بچه بر سینۀ امام(علیه السلام).(2)

ص: 131


1- . در مثیر الأحزان سخن حُمَید بن مسلم این گونه نقل شده است: وقتی حسین(علیه السلام) دید که از خاندان و یارانش، جز اندکی باقی نمانده است، برخاست و ندا داد: «آیا کسی هست که از حرم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست؟ آیا فریادرسی هست؟ آیا یاوری هست؟» صدای مردم به گریه بلند شد. سپس به جلوی درِ خیمه آمد و فرزندش عبداللّه را که خردسال بود خواست. او را آوردند تا با او خداحافظی کند که مردی از بنی اسد، تیری به سوی او انداخت که در گلویش نشست و او را ذبح کرد. حسین(علیه السلام)، خون [او] را با کفِ دو دستش گرفت و آن را به سوی آسمان پاشید و آن گاه گفت: «پروردگارا! اگر یاری آسمانی ات را از ما دریغ داشتی، آن را برای جای بهتری قرار ده و انتقام ما را از این ستمکاران، بگیر». امام باقر(علیه السلام) [در بارۀ آن خون] فرمود: «از آن خون، یک قطره هم به زمین بازنگشت». سپس حسین(علیه السلام)، او را بُرد و در کنار کشتگان خاندانش قرار داد. (حلی، 1369: 70، به نقل از محمدی ری شهری، 1392: 7/ 41)
2- . ضجۀ زنان مربوط به پیش از شهادت علی اصغر است. هنگامی که حسین(علیه السلام)، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در باره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آیا یاری دهنده ای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟» صدای زنان، به ناله برخاست. امام(علیه السلام) به جلوی درِ خیمه آمد و به زینب(علیها السلام) فرمود: «کودک خُردسالم را به من بده تا با او خداحافظی کنم». (ابن طاووس، بی تا: 90)

_ رفتار و سخن ام کلثوم.

الدمعة الساکبة فی احوال النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) و العترة الطاهرة

محمد باقر بن عبدالکریم بهبهانی (م1285ق) زندگانی ائمه(علیه السلام) را در چند جلد نگاشته است که مجلدات چهارم و پنجم به امام حسین(علیه السلام) و عاشورا اختصاص دارد. به دلیل نقل نویسنده از کتاب هایی ضعیف همچون مقتل منسوب به ابومخنف، منتخب طریحی و تظلم الزهراء، پاره ای مطالب غیرقابل اعتماد در آن یافت می شود.

در این کتاب در بارۀ علی اصغر(علیه السلام) می خوانیم:

إنّها (سکینة) انکبّت علی جسده الشّریف (جسد الامام الحسین(علیه السلام)) و شهقت شهقات حتّی غشی علیها. قالت سکینة: فسمعته فی غشوتی یقول: ...

لیتکم فی یوم عاشورا جمیعاً تنظرونی / کیف أستسقی لطفلی فأبوا أن یرحمونی

وسقوه سهم بغی عوض الماء المعین / یا لرزء ومصاب هدّ أرکان الحجون؛ (بهبهانی، 1409: 4/ 374)

سکینه خود را بر بدن شریف امام حسین(علیه السلام) انداخت و ناله هایی بلند سرداد تا این که از هوش رفت. سکینه گفت: «هنگام بی هوشی از حضرت شنیدم که فرمود: کاش همۀ شما در روز عاشورا بودید و مرا می دیدید که چگونه برای بچه ام آب خواستم، اما از رحم به من خودداری ورزیدند. اما به جای آب گوارا با تیر ستم به او خون دادند. این حادثۀ جان سوز و طاقت فرسا، کوه های مکه را خراب کرد».

ناراستی

_ ابیات از زبان امام حسین(علیه السلام).

در مصباح کفعمی آمده است که جسد امام(علیه السلام) برای سکینه تنها این بیت را فرمود:

شیعتی ما إن شربتم ری عذب فاذکرونی *** أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی(1)

ص: 132


1- . ای شیعیان من، هرگاه آب گوارا نوشیدید از من یاد کنید. یا چیزی در مورد شخص غریب یا شهید شنیدید، بر من گریه کنید. (کفعمی، 1403: 741)

عنوان الکلام

ملا محمدباقر فشارکی (م1315ق) از مراجع تقلیدی بود که در ماه مبارک رمضان دعاهای هر روز این ماه را محور سخنرانی خود قرار می داد و در پایان هر مجلس، ذکر مصیبت می کرد. سپس این سخنرانی ها را به رشته تحریردرآورد و با عنوانِ عنوان الکلام، به چاپ رسید. در پایان آن، دو عشریه به قلم وی چاپ شده که هر کدام شامل ده مجلس در فضیلت و مصائب اباعبدالله(علیه السلام) است. بنای نویسنده عدم ذکر مأخذ است.

از جمله مطالب نادرست این کتاب، در بارۀ علی اصغر(علیه السلام) است:

کوفیان بی وفا طفل شیرخوار را در دامن پدر شهید می نمایند، بلکه مقتصای بعض آن چه مذکور است، سر او را پیش روی مادر او می برند و سر او را بر نیزۀ جفا می زنند و او را شهر به شهر می گردانند. (فشارکی، بی تا: 54)

این طفل با گلوی تیرخورده، با قنداقۀ پر از خون به دست مادر آمده. مادر علی اصغر گمان نمی کرد طفل او را تیر زده باشند و با خود چنین گمان می کرد که اثر خون بدن امام است. آه آه، چون نیک نظر نمود دید که گلوی طفل او از پیکان تیر شکافته به نحوی که از عقب سر برآورده. (همو: 205)

گویا مثل امشب (شب یازدهم محرم) بعد از خوردن آب، شیر در پستان آمده. پستان ها را سر دست گرفت همی گفت: «نور دیده! علی اصغر! کجایی؟ پستان های من پر از شیر است». (همو: 268)

او (علی اصغر) را کشتند. امام(علیه السلام) او را دفن کردند. دیگر قنداقه او را بیرون آوردند و سر او را بریدند. پناه می بریم به خدا اگر این فقره واقع شده باشد. این ظلم ها ناشی نمی شود، الا از کمال شقاوت. (همو: 326)

ناراستی ها

_ بریدن سر علی اصغر در مقابل مادر.

_ سر نوزاد را بر نیزه، شهر به شهر گرداندن.(1)

ص: 133


1- . در خصوص گرداندن سر علی اصغر شهر به شهر در تاریخ نیامده مگر از خبرهایی که آمده تمام سرهای شهدا را در شهرها گرداندند، گرداندن سر وی نیز استفاده شود.

_ پنداشتن مادر به این که خون بدن فرزندش، از امام حسین(علیه السلام) است.

_ از پشت سر بیرون زدن تیر.

_ این حدس که شب یازدهم شیر در پستان مادر علی اصغر آمده، بر پایۀ بی شیر بودن آن، در روزهای قبل است که مدرکی ندارد.

_ پستان ها را سر دست گرفتن و آن سخن را گفتن.

_ بیرون کشیدن بدن علی اصغر(علیه السلام) از زیر خاک از سوی دشمنان و بریدن سر او.

معالی السبطین فی احوال السبطین الامامین الحسن و الحسین(علیه السلام)

محمد مهدی حائری مازندرانی (م1385ق) این کتاب را در شرح حال امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) نگاشته، اما بیش از نود در صد آن به امام حسین(علیه السلام) اختصاص دارد. او در نقل اخبار، گاه به منبع اشاره می کند که در میان آنها مصادر ضعیف به چشم می خورد؛ مانند مدینة المعاجز، روضة الشهداء، اسرار الشهادات، ناسخ التواریخ، تظلم الزهراء، منتخب طریحی و... .

وی در مورد علی اصغر(علیه السلام) مطلبی را از روضۀ کافی این گونه نقل کرده است:

روی ثقة الإسلام الکلینی فی کتاب الروضة من الکافی: أن الکمیت الشاعر دخل علی الصادق(علیه السلام) فقال(علیه السلام): یا کمیت أنشدنی فی جدی الحسین(علیه السلام). فلما أنشد کمیت أبیاتاً فی مصیبة الحسین(علیه السلام) بکی الإمام(علیه السلام) بکاءً شدیداً و بکت النسوة و أهل حریمه و صحن فی حجرات هنّ. فبینما الإمام فی البکاء والنحیب اذ خرجت جاریة من خلف الستر من حجرات الحرم، و فی یدها طفل صغیر رضیع، فوضعته فی حجر الإمام، فاشتد حینئذ بکاء الإمام(علیه السلام) فی غایة الاشتداد و علا صوته الشریف و علت أصوات النساء الطاهرات خلف الأستار من الحجرات.

و معلوم ان النساء الطاهرات ما کان مقصودهن من انفاذهن ذلک الرضیع الی حضرة الامام(علیه السلام) الا تشبیها برضیع الحسین لیشتد بذلک الرقة فی الباکین و الباکیات؛ (مازندرانی حائری، 1356: 1/ 260 - 261)

ثقة الاسلام کلینی در کتاب روضۀ کافی روایت کرده است: کمیت شاعر بر امام صادق(علیه السلام) وارد شد. آن حضرت به او فرمود: «ای کمیت! دربارۀ جدم امام

ص: 134

حسین(علیه السلام) برایم بخوان». هنگامی که کمیت ابیاتی را در مصیبت امام حسین(علیه السلام) خواند، امام صادق(علیه السلام) به شدت گریست و بانوان و اهل حرم نیز گریستند و فریاد گریۀ آنها در حجره هایشان بلند شد.

در حالی که امام(علیه السلام) با صدای بلند گریه می کرد، کنیزی از پشت پرده، از حجره های حرم خارج شد، در حالی که کودکی شیرخوار در دست داشت. بچه را در دامان امام(علیه السلام) گذاشت. در این هنگام گریۀ امام(علیه السلام) به بالاترین حد رسید و صدای مبارک حضرت بلند شد و صدای بانوان پاکیزه از پشت پرده ها از حجره ها به گریه بلند شد.

روشن است که زنان پاکدامن تنها بدین دلیل، بچۀ شیرخوار را نزد امام صادق(علیه السلام) فرستادند که شباهت به شیرخوارۀ امام حسین(علیه السلام) داشته باشد و رقّت قلب مردان و زنان گریه کننده، بیشتر شود.

ناراستی

_ آن چه از روضه کافی نقل شده.

منهاج الدموع

شیخ علی قرنی گلپایگانی (م1377ش)، کتاب منهاج الدموع را در بیان اموردینی نگاشته، اما بخش عمده ای از آن را به عاشورا و حوادث قبل و بعد از آن اختصاص داده است و می توان آن را در زمرۀ مقاتل به شمار آورد. کتاب، آمیخته ای از فارسی و عربی است. نقل هایی نادرست درباره علی اصغر(علیه السلام) و حرمله _ قاتل او _ به چشم می خورد:

طفل صغیر دیگری که اسم او عبدالله و مادرش ام اسحاق بنت طلحة بن عبیدالله تمیمی بوده، از حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) در روز عاشورا شهید شده که آن آقازاده در شب عاشورا به دنیا آمده است. (قرنی گلپایگانی، 1349: 333)

لما اتی بحرملة و ایقن بالقتل قال للمختار: اذا قتلتنی فاخبرت بما فعلت فی الحسین و احرق قلبک فقال علیه لعائن الله: یا امیر، کان معی ثلاث سهام مسموم ذی ثلاث شعب فبواحدة منها اخرقت نحر علی الاصغر علی یدی الحسین(علیه السلام) و بالثانیة منها اخرقت قلب الحسین(علیه السلام) حین رفع الثوب لیسمح الدم عن وجهه و بالثالثة منها

ص: 135

اخرقت نحر عبدالله بن الحسین(1)(علیه السلام) و هو فی حجر عمه الحسین(علیه السلام)؛ (همو: 411)

هنگامی که حرمله را نزد مختار آوردند و حرمله یقین کرد که کشته می شود، به مختار گفت: «حال که بناست مرا بکشی، آن چه با حسین کردم برایت می گویم تا قلبت را بسوزانم. ای امیر! سه تیر مسمومِ سه شعبه همراه داشتم. با یکی از آنها گلوی علی اصغر را که بر دستان حسین بود، دریدم. با تیر دوم هنگامی که حسین لباسش را بالا برد تا خون را از صورتش پاک کند، قلبش را دریدم. با تیر سوم گلوی عبدالله بن حسن را وقتی که در دامان عمویش حسین بود، دریدم».

ناراستی ها

_ تکرار پاشیدن خون به طرف آسمان (فعل های ماضی استمراری «می گرفت»، «می شد»، «می پاشید» و «می فرمودند» حکایت از تکرار این عمل دارد).

_ به دنیا آمدن نوزاد در شب عاشورا (در منابع، روز عاشورا آمده است).

_ سخن گفتن حرمله با مختار پیش از کشته شدن.(2)

مَصرع الحسین(علیه السلام)

شیخ عبدالوهاب کاشی (م1417ق) از منبری های برجسته و از تحصیل کردگان نجف اشرف بود که خطیبانی را پرورش داد. وی چند کتاب در بارۀ امام حسین(علیه السلام) و واقعۀ عاشورا نگاشت؛ مأساة الحسین(علیه السلام) بین السائل والمجیب، الطریق إلى منبر الحسین(علیه السلام) لنیل سعادة الدارین، محاضرات فی المجالس الحسینیة و مصرع الحسین(علیه السلام).

در کتاب مصرع الحسین(علیه السلام) دست کم درباره حضرت علی اصغر(علیه السلام)، ناراستی هایی دیده می شود:

توجَّهَ به نحو القوم یطلب له الماء فقال: یا قوم لقد قتلتم صحبی و اهل بیتی و لم یبق لی سوی هذا الطفل الرضیع فاسقوه فلقد جف اللبن من ثدیی امه...

اختلف العسکر فیما بینهم فمنهم من قال: اسقوه و منهم من قال: لاتسقوه. فقال عمر

ص: 136


1- . ظاهرا «الحسن» درست است، اما سبب اشتباه چاپی، «الحسین» درج شده است.
2- . در تاریخ آمده است که حرمله به دست مختار کشته شد؛ اما از سخن گفتن حرمله با او سخنی نیست (نک: طوسی، 1414: 238، ح423؛ اربلی، بی تا: 2/ 324؛ ابن شهرآشوب، 1376: 3/ 276).

بن سعد لحرملة بن کاهل الاسدی لعنه الله: اقطع نزاع القوم فرماه حرملة بسهم فی نحره...

ثم عاد الی المخیم فاستقبلته سکینة و قالت: لعلک سقیتاخی الماء و جئتنا ببقیته؟ فقال لها: خذی اخاک مذبوحا؛ (کاشی، 1408: 180 - 181)

امام حسین(علیه السلام) بچۀ شیرخواره اش را به طرف دشمن برد تا از آنها آب بخواهد. رو به آنها فرمود: «به جز این بچۀ شیرخوار، بقیۀ یاران و اهل بیتم را کشتید. به او آب دهید. شیر در پستان های مادرش خشکیده». ...

میان لشکر دشمن اختلاف افتاد. برخی گفتند: به او آب دهید. بعضی دیگر گفتند: آب ندهید. عمر بن سعد به حرملة بن کاهل اسدی _ لعنت خدا بر او باد _ گفت: «نزاع را تمام کن». حرمله تیری به سوی گلوی بچه پرتاب کرد و او را ذبح نمود. ...

سپس به خیمه گاه باز گشت. سکینه به استقبال حضرت آمد و گفت: «شاید به برادرم آب دادی و بقیه اش را برای ما آورده ای». امام(علیه السلام) به او فرمود: «برادر ذبح شده ات را بگیر».

ناراستی ها

_ تنها بچۀ شیرخوار باقی ماندن. امام سجاد(علیه السلام) و امام باقر(علیه السلام) و... باقی ماندند.

_ سخن امام(علیه السلام) که شیر در پستان مادر خشکیده.

_ اختلاف افتادن در میان لشکر عمر سعد برای آب دادن.

_ تیر انداختن حرمله به دستور مستقیم عمر سعد.

_ به استقبال حضرت آمدنِ سکینه پس از شهادت علی اصغر.

_ صحبت سکینه با امام(علیه السلام) درباره آب دادن به برادرش و بقیۀ آب را به خیمه آوردن.

_ دادن فرزند ذبح شده به سکینه.

نتیجه گیری

به هرآن چه دربارۀ واقعۀ عاشورا از جمله حضرت علی اصغر(علیه السلام) گفته و نوشته می شود، نمی توان اعتماد کرد. عامل اصلی برای راه یافتن تحریفات بسیار دربارۀ حادثۀ عاشورا،

ص: 137

ورود غیرمتخصصان و گاه غیرمتعهدان در این عرصه است. کسانی که هدفی جز گریاندن شنونده ندارند. واقعۀ عاشورا در عین حال که اهمیت والا و ویژه برخوردار است؛ چه بسا در میان موضوعات اسلامی، بیشترین تحریفات را به همراه داشته باشد.

یکی از راه ها برای شناسایی ناراستی های گفته شده در بارۀ حضرت علی اصغر(علیه السلام)، جست وجو از آنها در آثارِ پیش از قرن دهم هجری است. آن چه در این کتاب ها نیامده، قابل اعتماد نیست. این بدان معنا نیست که به هر آن چه در آثار آن دوران آمده، می توان اعتماد کرد؛ بلکه باید معیارها در پذیرش خبرهای تاریخی را در نظر گرفت؛ هرچند سخت گیری ها در دانش فقه، در این عرصه جایگاهی ندارد.

ص: 138

منابع

- ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1376ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، نجف، المطبعة الحیدریة.

- ابن طاووس، علی بن موسی(بی تا)، الملهوف علی قتلی الطفوف، به کوشش: عبدالزهرا عثمان محمد، بی جا، بی نا.

- ابو مِخنَف، لوط بن یحیی (1378ش)، مقتل الحسین و مصرع اهل بیته و اصحابه فی کربلاء، قم، انتشارات شریف رضی، چاپ سوم.

- اربلی، علی بن عیسی (بی تا)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت، دارالاضواء.

- اصفهانی، ابوالفرج (1385ق)، مقاتل الطالبیین، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم.

- بهبهانی، محمدباقر (1409ق)، الدمعة الساکبة فی احوال النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) و العترة الطاهرة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول.

- تهرانی، آقابزرگ (بی تا)، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، دار الاضواء.

- حلی، ابن نما (1369ق)، مثیر الاحزان، نجف، المطبعة الحیدریة.

- دربندی، ملا آقا (1420 ق)، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق: محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه جمری، قم، دار ذوی القربی، چاپ اول.

- _______________ (1392ش)، انوار السعادة (ترجمه اسرار الشهادة)، ترجمه: حسین شریعتمدار تبریزی، قم، طوبای محبت، چاپ اول.

- دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود (1371ش)، الاخبار الطوال، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی.- طبری، محمد بن جریر (بی تا)، تاریخ الطبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی.

- طریحی نجفی، فخرالدین (1378ش)، المنتخب للطریحی، قم، الشریف الرضی، چاپ دوم.

- طوسی، محمد بن حسن (1414ق)، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة، چاپ اول.

ص: 139

- فاطمی، سید حسن (1384ش)، «ام کلثوم در کربلا»، مجله پیام زن، ش167.

- فشارکی، محمدباقر (بی تا)، عنوان الکلام، تهران، کتاب فروشی اسلامیه.

- قرنی گلپایگانی، علی (1349ش)، منهاج الدموع، مؤسسه مطبوعاتی دین و دانش، چاپ سوم.

- کاشفی، ملاحسین واعظ (بی تا)، روضة الشهداء، تهران، کتاب فروشی اسلامیه.

- کاشی، عبدالوهاب (1408ق)، مَصرع الحسین(علیه السلام)، بیروت، دارالزهرا، چاپ چهارم.

- کفعمی، ابراهیم (1403ق)، المصباح (جنة الأمان الواقیة وجنة الایمان الباقیة)، بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ سوم.

- مازندرانی حائری، محمد مهدی (1356ق)، معالی السبطین فی احوال السبطین الامامین الحسن و الحسین(علیهما السلام)، تبریز، مکتبة القرشی.

- محمدی ری شهری، محمد (1392ش)، دانش نامه امام حسین(علیه السلام) بر پایه قرآن حدیث و تاریخ، با همکاری سید محمود طباطبایی نژاد و سید روح الله سیدطبایی، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، قم، دارالحدیث، چاپ ششم.

نراقی، مهدی بن ابی ذر (1388ش)، محرق القلوب فی مصائب الحسین(علیه السلام) و اهل- بیته، قم، سرور.

- وزارت آموزش و پرورش (1388ش)، تاریخ امام حسین(علیه السلام)، موسوعة الامام الحسین(علیه السلام) (ج13)، پژوهش و تدوین: اعظم قادرسهی، تهران، وزارت آموزش و پرورش، چاپ اول.

- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی تا)، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر.

ص: 140

ص: 141

نکته هایی از معارف حسینی

اشاره

اشک فولاد (داستان کوتاه)

دکتر مجتبی رحماندوست

دکتر مجتبی رحماندوست(1)

مردم خیال می کنند ما احساس نداریم. آنها می گویند آهن و فولاد که چیزی نمی فهمند. مگر آهن هم حس دارد؟ مگر می فهمد که دور و برش چه می گذرد؟ فولاد که احساس ندارد و از آن چه در اطرافش می گذرد چیزی نمی فهمد و در برابر آنها واکنش نشان نمی دهد.

کاری ندارم که شما باور می کنید یا نه؟اما من از لحظه اولی که در کوره آهنگری قرار گرفتم، احساس دلشوره عجیبی پیدا کردم. پیش از ورودم به کوره، در کارگاه شاهد بودم که ده ها نیزه، سر نیزه، خنجر، کارد، تیر و حتی قفل های فلزی تولید شده بود و همگی در کارگاه در کنار هم منتظر مشتری بودند تا بیایند و آنها را بخرند؛ اما وقتی آهنگر مرا از کوره درآورد و نیمه کاره رهایم کرد، تعجب کردم.من قبلاً مدل های مختلف تیر و نیزه ها را دیده بودم، اما این بار انگار آهنگر می خواست با من تیری متفاوت بسازد؛ تیری که با بقیه تیرها فرق داشته باشد. او مرا نیمه کاره رها کرد و در گوشه ای گذاشت. ازخودم پرسیدم: اگر کسی بخواهد مرا به عنوان تیر در کمان نهد و به سوی دشمنش پرتاب کند، با این نوک کُند، کاری از من برنمی آید.

من از مدت ها پیش، از همان روزهایی که مواد اولیۀ من به کارگاه آهنگری وارد شده

ص: 142


1- . دانشیار دانشگاه تهران (rahmandost@ut.ac.ir)

بود، بارها گفت وگو های دو طرفۀ مشتری ها را با صاحب کارگاه شنیده بودم و می دانستم که تیر هرچه تیزتر باشد، بهتر است؛ چون تیر تیز و بُرنده، بهتر و بیشتر در بدن دشمن فرو می رود.به این ترتیب، وارد دنیای جدیدی شده بودم و شناخت تازه ای از این موجود دو پا پیدا کرده بودم. تا پیش از این مرحله، فکر می کردم آدم ها چه موجودات شریف، مفید، نوع دوست و پر خیر و برکتی هستند؛ اما حالا می دیدم اینها با استفاده از صنعت آهن و فولاد، درصدد کشتن یکدیگرند و من از این که صاحب کارگاه، نوک تیزی برایم نساخته بود و در نتیجه عامل قتل کسی نمی شدم، خوشحال بودم.

در همین فکر ها بودم که دیدم آهنگر به طرفم آمد. او تکه آهنی در دست داشت. مرا هم برداشت و به آن تکه آهن وصل کرد و با انبر بزرگی در کوره گذاشت. من معنای این کار آهنگر را نفهمیدم. وقتی هر دوی ما در کوره قرار گرفتیم، نوک پهن و کند من هم گداخته شد. بعد مرا بیرون آورد و آن قدر با چکش به سر من کوبید که من و آن تکه آهن به هم چسبیدیم. آتش کوره آن قدر تند و پر لهیب بود، آن قدر پر سر و صدا و پر رنگ بود که نمی توانستم درست و حسابی ببینم قطعه ای که در حال اتصال به من است چه شکلی است و بعد از اتصال، من چه شکلی می شوم.

لحظاتی بعد، وقتی آهنگر مطمئن شد اتصال دو قطعه به خوبی انجام شده است، مرا از کوره بیرون آورد. کم کم توانستم ببینم که چه هستم. من به یک تیرخیلی عجیب تبدیل شده بودم؛ زیرا به جای یک نوک تیز، سه پیکان کوچک که با هم موازی نبودند و نسبت به هم زاویه داشتند روی سرم بود. در واقع او مرا به تیری دارای سه نیزۀ کوچک بر سر آن تبدیل کرده بود. این چشمه اش را دیگر نه دیده بودم نه شنیده بودم و اصلاً معلوم نبود به چه درد می خورم! ولی من چه می توانستم بکنم؟ یک تکه آهن سفت و محکم که نمی تواند برای خودش تصمیم بگیرد؛ دست من نبود که نوک تیزی داشته باشم یا سرِ سه شاخه.

من ابزاری بودم که به سفارش یک مشتری ساخته شده بودم و حتماً آن مشتری می آمد و مرا می برد.

***

کم کم سرد شدم؛ اما فکر و خیال به جانم افتاده بود و دل نگران بودم. تشویش و

ص: 143

اضطراب رهایم نمی کرد. در میان مشتری های زیادی که به آهنگری رفت و آمد می کردند و کالای مورد نیاز یا جنس سفارشی خود را می خواستند و با پرداخت پول، آن را با خود می بردند، هیچ کس از من سراغ نگرفت. نزدیک های عصر بود. آهنگر ابزارهایی را که بیرون از مغازه چیده بود، به داخل مغازه می آورد تا کارگاه را تعطیل کنند که سر و کلۀ آخرین مشتری پیداشد.

- سلام استاد آهنگر، خسته نباشید!

- سلام حرمله! دیر کردی؟ داشتم کارگاه را تعطیل می کردم.

- خب، حالا که رسیدم و هنوز تعطیل نکرده ای!- معلوم است که سرت شلوغ است.

- بله، رفته بودم کمی زهر بخرم؛ کشنده ترین زهر!

- زهر برای چه؟

- برای این که به نوک های تیز یک تیر بزنم. آن تیری که قرار بود برایم بسازی.

- مگر بازهم قصد آدم کشی داری؟با این تیری که سفارش داده ای و با این سم کشنده، نکند می خواهی با بزرگ ترین پهلوان عرب بجنگی؟!

- بزرگ ترین پهلوان که نه، ولی جنگی مهم درپیش است! تا ببینم قسمت کی می شود!

- یعنی از حالا معلوم نیست که می خواهی چه کار کنی؟

- می خواهم کاری کنم که امیر به من جایزه بدهد. گنجشکی را در نظر گرفته ام، این تیر را هم برای او سفارش داده ام.

- شوخی می کنی حرمله! شکار کبوتر و گنجشک که نیاز به تیر سه سر ندارد! تیر سه شاخه نمی خواهد!

- حالا ببینم، تیر را ساخته ای؟

- آری ساخته ام، این است بیا بگیر!

- احسنت، احسنت! همان چیزی است که می خواستم.

- این تیر به تنهایی می تواند یک پهلوان را از پا درآورد، دیگر زهر برای چه؟

- آقای آهنگر! می شود در کار من دخالت نکنی؟

ص: 144

- صلاح خود دانی، از ما گفتن بود.

- چشم قربان!- ولی معلوم است که می خواهی به جنگ پهلوان بزرگی بروی و نمی خواهی به من بگویی.

- دیگر فرمایشی نبود؟ خداحافظ قربان!

در راه، حرمله تا به خانه برسد، خیلی خوشحال بود و از این که صاحب چنین تیر مردافکنی شده بود، قند توی دلش آب می شد. طوری قدم برمی داشت که معلوم بود کاملاً خوشحال است. او با خود می گفت: در صحنۀ جنگ بسم الله می گویم و این تیر کشنده و عجیب و غریب را برای کشتن فرزند آن فرمانده ای که بر فرمانده بزرگ ما یزید عصیان کرده و از دین خارج شده، به کار می گیرم.

هرکس که بر خلیفه مسلمین _ یزید _ بشورد، کافر می شود. من هم بچۀ شیرخوارۀ او را طوری پیش چشمش می کشم که داغ آن تا آخر عمر از دلش بیرون نرود و از غصۀ این مصیبت دق کند؛ زیرا اذیت کردن و عذاب روحی دادن بر حسین که از دین ما روی برگردانده و با خلیفه بیعت نکرده، تکلیفی دینی و الهی است.

***

امروز عاشوراست و چه جنگ عجیبی در گرفته است! جنگی نابرابر. یک طرف هزاران سوار مسلّح و یک طرف شصت، هفتاد نفر با تعدادی زن و بچه. از صبح حرمله مرا در دست گرفته؛ گاهی در دست راست و گاهی در دست چپ. وزن من زیاد است و او نمی تواند مدتی طولانی مرا در یک دست نگه دارد.من هرچه به چهره های لشکریان دو طرف خیره می شوم، نشان های گناه کاری و بی دینی را بر چهرۀ حسین و لشکریانش نمی بینم. او از لشکریان یزید می خواهد لحظه ای ساکت شوند تا خودش را معرفی کند، اما آنها با ولوله کردن و ایجاد سرو صدا و همهمه، مانع از رسیدن صدای حسین به لشکریان یزید می شوند؛ اما گوش من تیز تر از اینهاست و سخن او را می شنوم. او می گوید: «من فرزند فاطمه و علی هستم». او می گوید و می گوید و خودش را بیشتر معرفی می کند و من گوش می دهم. درست است که جنس من از فولاد

ص: 145

است و به سنگ دلی مشهورم، اما فاطمه و علی را می شناسم. خانواده علی؛ همان علی که ما در عالم آهنی و فولادی خودمان به او (علی مظلوم) می گوییم؛ خیر خواه همۀ محرومان است. او حتی از این که کسی به یک حیوان ظلم کند یا باری بیشتر از ظرفیت یک چهارپا بر او بار کنند، برآشفته می شود و حتی از حقوق این بی زبان ها نیز حمایت می کند. او حتی از ظلم کردن به اشیای بی جان نیز برمی آشوبد، تا چه رسد به کشتن آدمی بی گناه. پس چگونه می تواند فرزند او از دین خارج شده باشد؟ من می شنوم که او فضایل خود و خانوادۀ خود و اهل بیت پیامبر را می شمارد. اما در دل لشکریان یزید هیچ تاثیری نمی بینم. خدا خدا می کنم که حرمله مرا برای پرتاب به طرف یکی از لشکریان حسین نساخته باشد.

اما چشمانم از تعجب گرد می شود، وقتی می بینم عمر سعد، نقطه ای را به حرمله نشان می دهد که در آن یک نوزاد در آغوش پدرش قرار دارد. خدایا چه می بینم!؟ بچۀ شش ماهه ای در آغوش حسین است؛ حسینی که مظهر پاکی و معنویت و اخلاص و صفاست و از صورتش نور می بارد. ریش سفید او درپنجاه و هفت سالگی چقدر اورا زیبا کرده است! کاش می توانستم یک بار او را ببوسم. اما نه، نه، من هرگز نباید این آرزو را بر زبان آورم. ممکن است برای خیلی ها تردید ایجاد کند که من ظاهراً بوسیدن او را آرزو می کنم، اما در واقع می خواهم با نوک های تیز خود در صورت او... نه...نه، هرگز نباید این افکار را بر زبان بیاورم یا حتی در خیالم بگذرانم. مگر می شود کسی آرزو کند که آن صورت آسمانی را مجروح کند؟ دلم می خواست نوگل زیبایی را نیز که در آغوش دارد، می بوسیدم.

درهمین افکار هستم و اشک می ریزم که ناگهان متوجه می شوم حرمله مرا با ضربتی سهمناک پرتاب کرده است. وای خدای من! او مرا به سمت کدام انسان گناه کار یا بی گناهی افکنده است؟! از دور مسیرم را ردیابی می کنم و در کمال بهت و ناباوری می بینم که به سوی حسین در حرکتم. نه! امکان ندارد؛ اما چه می توانم بکنم؟ من که از خود اراده ای برای تغییر مسیر ندارم. خدایا! نکند مسیرم به انتها برسد و به حسین بخورم و او را بیازارم! لحظات کوتاهی نگذشته است که با نزدیک تر شدن به حسین، دقت می کنم و می بینم که حرمله حسین را هدف نگرفته است. می خواهم فریاد بکشم و خوشحالی

ص: 146

کنم که در لحظه ای همۀ امید هایم به ناامیدی مبدل می شود و پی می برم که او زیر گلوی نوزادی را هدف گرفته است که در آغوش حسین است.

می خواهم فریادی بکشم و در آسمان نابود شوم تا شاهد لحظه ای نباشم که به علی اصغر حسین بخورم. اما هیچ کدام از اینها در اختیار من نیستند. در آن لحظه، احساس می کنم سر یکی از پیکان هایم به استخوان نرم ترقوۀ راست بالای سینۀ علی اصغر برخورد کرده است. در همین لحظات اولیۀ برخورد،صدای ضربان قلب این کودک را می شنوم، تلاش می کنم همان جا متوقف شوم و بیشتر پیشروی نکنم یا به زمین بیفتم، اما قدرت و سرعت اولیه ای که حرمله در پرتاب من به کار برده است و دقت او درهدف گیری، مرا ناامید می کند.

صدای ضربان قلبی را می شنوم که خیلی تند می زند. این ضربان، ضربان قلب حسین است. خدایا! چه می بینم؟ سر تیز پیکان دوم، استخوان نرم ترقوۀ چپ بالای سینۀ علی اصغر را لمس کرده است و بدون این که اختیاری از خود داشته باشم، پیکان سوم بر وسط گلوی آن ناز دانه می نشیند و با بی رحمی تمام، پیکان های تیز من در بدن لطیف این فرزند ولیّ خدا فرو می رود؛ بدنی که جز پوست و اندکی گوشت نرم، چیزی ندارد و نمی تواند کمترین مقاومتی برای جلوگیری از فرو رفتن نوک تیز تیرها ازخود نشان دهد. مگر پیکر کودک شش ماهه چقدر تاب و توان دارد که بتواند در برابر زور بازوی حرمله و هدف گیری دقیق او و تیزی سر آن سه تیر مقاومت کند؟

هنوز به خودم نیامده ام که می بینم همۀ سه شعبۀ تیر من، گوشت و پوست و استخوان و جسم نحیف و چون گل آن گنجشک باغ ولایت را دریده است. دست و پایم را گم می کنم؛ نمی دانم به پیش بروم و از سمت دیگر بدن بیرون آیم تا به او آسیب کمتری برسد یا از همین جایی که آمده ام برگردم. اصلاً چه می گویم؟ عمق این جسم چقدر است که سخن از ادامۀ مسیر یا بازگشت ازآن به میان آید؟! تا به خودم بیایم می بینم اصلاً نه اختیاری به انتخاب راه پس دارم و نه راه پیش. با فشار شدیدی از طرف دیگر این پیکرِ به نازکی گل و غنچۀ نو رسیده بیرون می آیم.

در همین مدت کمتر از ثانیه که مسیر را طی می کنم، به تدبیر شیطانی حرمله،یک

ص: 147

مأموریت ضد انسانی دیگر نیز انجام داده ام و آن آلوده کردن گلبرگ های این بدن نازک تر از گل به زهری کشنده است که حرمله می گفت برای یافتن مهلک ترین نوع آن، بسیار جست وجو کرده است.

به چهرۀ علی اصغر می نگرم. او امکان نشان دادن هیچ واکنشی را ندارد.تنها تأثیر ورود و خروج من در بدن او، لبخندی است که بر لبان او می خشکد و جاودانه می شود و دیگر صدای ضربان قلبش را نمی شنوم. تنها واکنشی که آن ولیّ خدا، از خود بروز می دهد، این است که خون فرزندش را مشت می کند و به آسمان می پاشد و از خدا می طلبد این قربانی کوچک را از او بپذیرد.

ص: 148

تیر سه شعبه

دکتر محمد رضا فخر روحانی

دکتر محمد رضا فخر روحانی(1)

از مهم ترین جمله دستاوردهای دین اسلام، جنبه تعالیم اخلاقی و رعایت حقوق انسانی آن است. این نکته تنها یک شعار نیست، بلکه یک اصل به شمار می آید. از همین رو مسؤلیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز تزکیه اخلاقی مردم بود و همین تزکیه اخلاقی، هدف بلند رسالت آن حضرت به شمار می رفت که خود آن بزرگوار به آن تصریح کرده بود.

نقطه مقابل خط رسالت، ایجاد و دامن زدن به جریان انحرافات فکری و اخلاقی بود که خاندان بنی امیه حتی از قبل از اسلام بدان شهره بودند. طبیعی است که حسادت تاریخی امویان نسبت به بنی هاشم را حد یقفی نبوده است. اوج این حسادت و خباثت اموی را در جریان جنگ تحمیلی روز عاشورا بر امام حسین(علیه السلام) می توان دید.

جنگ ها همیشه تجلی اوج دشمنی هستند. در قدیم، جنگ ها بیشتر به صورت درگیری های نظامی میان گروه های مسلح از دو قطب مخالف تجلی پیدا می کردند. امروزه این جنگ ها به صورت های دیگری هم روی می دهند، از جمله جنگ های فرهنگی و تبلیغاتی، اقتصادی و سایبری. این که کدام یک ازاین جنگ ها میزان تخریب بیشتری دارند را باید از متخصصان تاریخ جنگ ها پرسید. اما آن چه در این نوشتار مورد بحث است، بررسی معنا و مفهوم «تیر سه شعبه» به عنوان سلاحی است که در روز عاشورا به کار گرفته شد.(2)

ص: 149


1- . استادیار دانشگاه قم (Abumahdi1061@gmail.com)
2- . شایسته است که تحقیقی جامع در باره نوع سلاح های به کار رفته در جنگ روز عاشورا انجام شود تا عمق کینه توزی جبهه اموی را نشان دهد.

بدون تردید ماجرای روز عاشورا به همان اندازه ای که نام و یاد امام حسین(علیه السلام) را جاودانه کرد، بر احساس تنفر انسان های آزاده نسبت به بنی امیه و بخصوص یزید، به عنوان نفرت انگیزترین نام تاریخ، افزوده است. مشابه جنایت های امویان تنها از دست صهیونیست ها و داعشیانی برمی آید که به بنی امیه و بنی عباس مباهات می کنند.

یکی از مهم ترین اسناد و شواهد حقانیت در عین مظلومیت حضرت امام حسین(علیه السلام) شهادت «طفل شیرخوار» ایشان با «تیر سه شعبه» است. اگر در روز عاشورا هیچ حادثه ای به جز همین یک مورد اتفاق نمی افتاد، همین یک جنایت عمق ددمنشی اموی و حقانیت و مظلومیت جبهه حضرت امام حسین(علیه السلام) را نشان می داد. به شهادت رساندن یک «طفل شیرخوار» در آخرین لحظات جنگ خود گواه نهایت سنگدلی جبهه پلید اموی است.

برحسب آن چه نگارنده این نوشتار از اساتید برجسته عرب زبان در رشته زبان، ادبیات و فرهنگ عربی از کشورهای مختلف عربی، شامل یمن، عمان، عراق، حجاز، لبنان، مصر و حتی مغرب عربی در شمال آفریقا پرسیده است، «تیر سه شعبه» به دو صورت بود: یکی این که سه پیکان بر پایه هایی کوچک در انتهای تیرکی بلند مستقر بودند. و نوع دیگر آن که سه تیغه که هر کدام مانندکاردی تیز هستند، از نوک به یک دیگر متصل و سه پره کاردها از اطراف آزاد بوده و این آلت قتاله بر تیرکی بلند قرار داشت. این نوع دوم از «تیر سه شعبه» از قدرت تخریب بسیار بیشتری نسبت به نوع اول برخوردار بوده و کاربرد آن برای بر زمین انداختن درختان بلند و تنومند بود. اصابت این نوع دوم از «تیر سه شعبه» همانند اثر تخریبی گلوله های مسلسل امروزی است.

جدا از این که کدام جنایتکار این نوع از «تیر سه شعبه» را برای به شهادت رساندن یک و یا بیش از یک طفل معصوم حضرت امام حسین(علیه السلام) به کار برده باشد، نفس استفاده از چنین سلاحی به معنای نشان دادن عمق کینه توزی موجود در جبهه کفر اموی نسبت به هدایت حسینی بود، عداوتی که هدف اصلی آن برانداختن شجره طیبه بود.

ص: 150

ص: 151

معرفی کتاب

دکتر مهدی مردانی گلستانی

دکتر مهدی مردانی گلستانی(1)

رحمت واسعه: بیان خصایص رحمت واسعه خدا، حضرت سید الشهدا(علیه السلام) در اشارات فقیه عارف حضرت آیت الله محمدتقی بهجت(رحمه الله)

محمدتقی بهجت. گردآوری و تحقیق: مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله محمدتقی بهجت. چاپ دوم: قم، مؤسسه فرهنگی هنری البهجة، 1394ش. 351 ص، رقعی.

کتاب فوق دربر دارندۀ روایتی کوتاه از سیره و روش، گزیده ای از بیانات و سخنان و پرسش و پاسخ های حضرت آیت الله محمدتقی بهجت درباره حضرت سید الشهدا(علیه السلام) است و با ملاحظه این سه نکته، در سه بخش تنظیم گردیده است.

سیره حسینی حضرت آیت الله بهجت بر پایه مصاحبه های انجام شده با اطرافیان ایشان روایت شده است و گزیده بیانات ایشان در دو بخش شفاهی ومکتوب، از صوت ها و تصویرهای درس خارج ایشان و یادداشت های شاگردان آیت الله بهجت از کلاس های درس استخراج گردید و پرسش ها و پاسخ ها نیز از کتاب استفتائات ایشان و سؤالات

ص: 152


1- . استاد یار دانشگاه علوم قرآن و حدیث.

حضوری که در پایان کلاس ها مطرح می شده انتخاب گردیده است.

کتاب از یک مقدمه و یازده عنوان اصلی، کتاب نامه، فهرست اعلام و فهرست تفصیلی تشکیل یافته است که بیشترین آن به اشارات حضرت آیت الله بهجت در باب موضوعات و مسائل مربوط به حضرت سید الشهدا(علیه السلام) اختصاص یافته است که عناوین آنها به شرح ذیل است: 1. شوق زیارت، 2. اشاراتی در باب محبت اهل بیت(علیهم السلام)، 3. اشاراتی در باب خصایص اصحاب سید الشهداء(علیه السلام)، 4. اشاراتی در باب تاریخ سیدالشهدا و اهل بیت آن حضرت، 5. اشاراتی در بیان خبائث و شقاوت دشمنان سیدالشهداء، 6. اشاراتی در باب درس ها و عبرت های عاشورا، 7. اشاراتی در باب فضایل و کرامات سید الشهدا(علیه السلام) و اهل بیت آن حضرت، 8. اشاراتی در باب آداب و فضایل زیارت سید الشهداء، 9. اشاراتی در باب مجلس عزاداری سید الشهداء، 10. اشاراتی در باب بایسته های منابر حسینی، 11. پرسش ها و پاسخ ها.

به عنوان نمونه در باب فضایل و کرامات سید الشهدا و اهل بیت آن حضرت، از آیت الله بهجت نقل شده است:

می گویند مرحوم دربندی با آن فضلش در بالاسر حرم سید الشهدا داد می زد: «یا حسین! به حق مادرت زهرا(علیها السلام) شمر را شفاعت نکن!» سه دفعه بلند این را می گفت. به او گفتند: آیا شفاعت شمر ممکن است؟ می گفت: «چرا ممکن نیست؟ چرا محال است؟ مظهر رحمت واسعهخدا هستند؛ ما چه می دانیم؟ ما قسمش می دهیم که این کار را نکند».(1)

یا در جای دیگر از این باب از ایشان آورده اند:

جمله «الشفاء فی تربته: و شفا در تربت او قرار دارد» که در زیارت امام حسین(علیه السلام) است تا آخرین و شدیدترین مرحله درد و بیماری را که همه اطبا از مداوای آن عاجزند، شامل می شود. آب زمزم و تربت سید الشهدا(علیه السلام) هر کجا مصرف شود، اثر دارد. چیزی که هست، ممکن است برآورده شدن حاجت مصلحت نباشد، در عوض خداوند متعال چیزی بهتر از آن را عنایت می کند.(2)

ص: 153


1- . رحمت واسعه، ص201.
2- . همان، ص205.

همچنین در باب آداب و فضایل زیارت سید الشهداء از ایشان نقل کرده اند:

اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات و ممات معصومین هیچ فرقی نیست.(1)

و یا در باب مجلس عزای سیدالشهدا(علیه السلام) از قول آیت الله بهجت آورده اند:

بکاء در مصائب اهل بیت(علیهم السلام) و به خصوص سیدالشهدا(علیه السلام) شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که افضل از آن نیست؛ یعنی افضل از آن در مستحبات نیست.(2)

در جای دیگر با اشاره به باب رحمت بودن سید الشهداء از ایشان نقل شده است:وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا می شد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضه خوانی و توسل برقرار می شد؛ ولی ما مثل آدم های مأیوس و ناامید، گویا نمی خواهیم از این در رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاری ها به حضرات معصومین متوسل گردیم! آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادق همراه با توبه و توسل راه دیگری داریم؟(3)

ص: 154


1- . همان، ص217.
2- . همان، ص255.
3- . همان، ص263.

ص: 155

فراخوان نگارش مقاله برای فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی

با توجه به اهمیت و تأثیر عاشورا و امام حسین(علیه السلام) در جوامع بشری به ویژه جامعه امروز اسلام، جمعی از دردمندان صاحب قلم و اندیشمند که ترکیبی از اساتید حوزه و دانشگاه می باشند، با نیتی الهی و به دور از نگرش های سیاسی و زودگذر، بر آن شدند که انتشار فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی را با رویکردی علمی در مرحله اول برای مخاطبان داخل کشور و در گام بعدی برای دنیای اسلام آغاز نمایند.

فصل نامه علمی _ تخصصی پژوهش نامه معارف حسینی ضمن قدردانی از تلاش های صورت گرفته در تبلیغ و ترویج فرهنگ حسینی، درصدد است در حوزه های ذیل به ترویج و گسترش فرهنگ حسینی بپردازد:

1. شخصیت و ویژگی های سیدالشهداء(علیه السلام) به عنوان امام، اسوه و الگو

2. معارف و احادیث گزارش شده از امام حسین(علیه السلام) یا مرتبط با ایشان

3. تبیین تاریخی و تاریخ تحلیلی نهضت عاشورا و حماسه کربلا

4. سیره و سبک زندگی سیدالشهداء(علیه السلام)

5. تحلیل عصری و روزآمد از سیره حسینی و نهضت عاشورا

6. معرفی توصیفی، تحلیلی و انتقادی منابع و مصادر مرتبط با امام حسین(علیه السلام) و نهضت عاشورا

7. ادب و هنر عاشورایی

8. سایر موضوعات مرتبط با معارف حسینیاز تمامی علاقه مندان و نویسندگان محترم درخواست می شود که مقالات علمی خود را بر اساس فرمت تعریف شده نشریه، به سامانه فصل نامه ارسال نمایند.

ای که از روز ازل ما را جدا کردی حسین *** یک نگه کردی و ما را مبتلا کردی حسین

ص: 156

ص: 157

ص: 158

حق اشتراک سالیانه 500000 ریال

هزینه اشتراک فصل نامه را به شماره حساب 0111650896001 بانک ملی به نام کانون فرهنگی تبلیغی فرات واریز نمایید.

آدرس پستی مجله: گرگان _ صندوق پستی 853- 49175 فصل نامه پژوهش نامه معارف حسینی

تلفکس: 32131590-017 همراه: 09113701235

ص: 159

فرم اشتراک فصل نامه علمی _ تخصصی پژوهش نامه معارف حسینی

مشخصات متقاضی

نام خانوادگی:.............................................. نام: ...........................................

جنسیت: زن £ مرد £ _ میزان تحصیلات:............... رشته تحصیلی: ..........

شغل:...................... تاریخ و شماره فیش بانکی:.................................... مبلغ واریز شده:

متقاضی اشتراک از شماره:........ آدرس پستی و کد پستی: .......................

............................................................................................................... صندوق پستی:........................................ تلفن: ............................................ همراه: .....................................................................................................

امضای متقاضی

مشخصات مؤسسۀ متقاضی دریافت فصل نامه

نام مؤسسه:..................................... واحد درخواست کننده: ....................... آدرس پستی: ........................................................................................... ................................................................................................................

صندوق پستی:..................تلفن:..................... همراه: ..................................

تاریخ و شماره فیش بانکی: ..................................................................... مبلغ واریز شده: ......................................................................................

امضای مسئول و مهر مؤسسه

ص: 160

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109