شرح نامه: شرح اجمالی نامه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی

مشخصات کتاب

عنوان و نام پديدآور:شرح نامه: شرح اجمالی نامه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی

مشخصات نشر:تهران : موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات انقلاب اسلامی، نشر نسیم انقلاب، 1394.

مشخصات ظاهری:103ص.

شابک:60000 ریال 978-600-93134-2-6 :

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

يادداشت:فهرستنويسی كامل اين اثر در نشانی: http://opac.nlai.ir قابل دسترسی است.

يادداشت:کتابنامه: 97-103 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:خامنه ای، سیدعلی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، 1318 - -- نامه ها

شناسه افزوده:موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی. دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای"مد ظله العالی". انتشارات انقلاب اسلامی. نشر نسیم انقلاب

رده بندی کنگره:DSR1692

رده بندی دیویی:955/0844

شماره کتابشناسی ملی:3815476

تنظیم کننده متن دیجیتالی: میثم حیدری

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحيم

ص: 2

شرح نامه

شرح اجمالى نامه

حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدظله العالى)

به عموم جوانان در اروپا و امريكاى شمالى

نسيم انقلاب

وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى

ص: 3

نسيم انقلاب

وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى

شرح نامه

شرح اجمالى نامه

حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (مدظله العالى)

به عموم جوانان در اروپا و امريكاى شمالى

***

تحقيق و تدوين: معاونت پژوهش و آموزش

مؤسّسه ى پژوهشى فرهنگى انقلاب اسلامى

ناشر: نسيم انقلاب

(وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى)

شمارگان: 2000

چاپ اوّل: بهار 1394

60000 ريال

شابك: 6-2-93134-600-978

***

نشانى: تهران، خيابان جمهورى اسلامى، خيابان دانشگاه جنوبى، كوچه ى عطارد، شماره ى 7

تلفن: 66977268-66410649 - تلفن مركز پخش: 09195593732-66410649

پست الكترونيكى: Info@Book-khamenei.ir - سامانه ى پيام كوتاه: 120 20 1000 - http://Book-khamenei.ir

ص: 4

فهرست مطالب

پيشگفتار 9

متن نامه 11

ساير بيانات معظّمٌله 17

ظرفيت هاى جوانان: 17

جوان و آينده: 18

جوان و حقيقت جويى: 18

نوع نگاه به غرب: 19

سياستمداران و دولتمردان غربى: 19

بى عدالتى در غرب: 21

تاريخ سياسى غرب: 21

اسلام هراسى: 24

انگيزه هاى اسلام هراسى: 25

مواجهه ى اسلام با ساير اديان: 26

آينده ى اسلام هراسى: 26

تنفر از تروريست ها: 27

جريان تكفير، عليه اسلام: 27

جريان تكفير، نمونه اى از تروريست هاى تحت استخدام دولتمردان غربى: 28

قرآن: 29

پيامبر اسلام (ص): 30

ص: 5

اغواگرى رسانه هاى صهيونيستى: 31

فرهنگ و انديشه ى اسلامى: 31

ويژگى هاى اسلام ناب محمّدى (ص): 34

تمدّن و دانشمندان اسلامى: 35

توضيحات 41

1. مخاطب نامه: 41

2. حوادث فرانسه: 41

3. وقايع مشابه در برخى ديگر از كشورهاى غربى: 42

4. نگاه تكليف مدارانه و روزآمد: 44

5. تخاطب مستقيم با جوانان: 45

6. عملكرد غيرصادقانه و مزوّرانه سياستمداران و دولتمردان غربى: 48

7. تشديد اسلام هراسى پس از فروپاشى شوروى: 51

8. هراس هاى گوناگونِ القاء شده به مردم غرب: 54

9. مطالعات انتقادى تاريخ: 54

10. برده دارى: 55

11. استعمار: 57

12. ستم بر رنگين پوستان و غيرمسيحيان: 59

13. جنگ هاى خونين به نام مذهب: 60

14. جنگ هاى اوّل و دوّم جهانى: 61

15. تأخير در بيدارى وجدان عمومى: 61

16. جلوگيرى از شكل گيرى آگاهى عمومى: 63

17. اسلام به مثابه «ديگرى»: 64

18. تصويرسازى غلط از اسلام: 66

- هتاكى مستقيم رسانه اى به اسلام و مسلمانان 67

- بد رفتارى و اقدامات امنيتى - پليسى در قبال مسلمانان 68

- توجّه به احزاب راست افراطى ضدّ اسلام 69

- تصويب قوانين عليه مسلمانان 70

- دلايل و پيشينه 70

19. منافع دولتمردان غربى از اسلام هراسى: 72

20. شناخت مستقيم از اسلام: 72

21. پويايى و اثرگذارى اسلام در دنياى امروز: 74

22. گروهك هاى تكفيرى، ابزارى براى اسلام هراسى: 75

ص: 6

23. قرآن: 78

24. سيره ى پيامبر اعظم (ص): 84

25. رسانه هاى صهيونيستى، ابزارى براى فريب: 84

26. نقش اسلام در پيشرفت و تمدّن سازى: 85

27. چهره پردازى هاى سخيف و موهن از اسلام: 92

28. پلى از انديشه و انصاف بر روى شكاف ها: 93

29. نقش و اهميّت پرسشگرى: 94

30. آينده ى تعامل غرب با اسلام: 95

منابع/ منابعى براى مطالعه بيشتر: 97

ص: 7

ص: 8

پيشگفتار

أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَسٰالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهٰا ...(1)

[خداوند] از آسمان آبى فرو فرستاد

پس رودخانه هايى به اندازه گنجايش خودشان

روان شدند...

انقلاب اسلامى ايران به رهبرى حضرت امام خمينى (ره) به مثابه تجديد حيات اسلام ناب محمّدى (ص) در دوران معاصر، جريان فكرى و گفتمانى فطرت گرا و عقلانيّت مدار در برابر گفتمان مدرنِ دنيامدارِ حاكم بر جهان بود. استمرار اين جريان اصيل و الهى در مفهوم و جريان صدور انقلاب اسلامى به معناى انتقال تفكّر ناب اسلامى در جهان معاصر، رويكردى اساسى بود كه در انديشه، گفتار و رفتار حضرت امام خمينى (ره) نمايان شد و با وجود توطئه هاى جبهه سلطه گرِ حاكم بر جهان و جريان تهاجم فرهنگى عليه انقلاب اسلامى و پس از سه دهه ى پرفراز و نشيب، با استقبال ملّت ها از اين گفتمان، در مسيرى بالنده و رو به رشد به موج جديد بيدارى اسلامى انجاميد. در شرايطى كه نظم كنونى جهان با پژواك اين گفتمان و شكل گيرى مقاومت ناب اسلامى در سطح جهان اسلام و فراتر از آن به چالش كشيده شده و در پيچ تاريخى سرنوشت سازى قرارگرفته و همچنين طراحى هاى

ص: 9


1- . سوره ى رعد، آيه ى 17

پيچيده ى جبهه ى سلطه گر، تمام توان خود را براى بدنام كردن اسلام و نشان دادن چهره اى خشن و غيرعقلانى از آن به ميدان آورده است، نامه ى ژرف و حكيمانه ى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى (دامت بركاته) در اوّل بهمن 1393 خطاب به عموم جوانان در اروپا و آمريكاى شمالى نقطه ى عطفى در مقابله با اين توطئه ها بود كه مى تواند تهديد گسترده و پيچيده ى اسلام ستيزى و اسلام هراسى را به فرصتى براى انديشيدن و حقيقت يابى تبديل نمايد. اكنون مجال آن است كه همه مجموعه هاى فرهنگى و فكرى جبهه ى فرهنگى انقلاب اسلامى با استفاده از اين فرصت الهى، محتواى اين نامه ى عدالت خواهانه، آزادانديشانه و انسانى را سرمايه ى معنوى و نقطه ى عطفى براى جهش جدّى و اثربخش فرآيند تبيين و بسط گفتمان انقلاب اسلامى در سطح جهانى قرار دهند.

هرچند اين نامه ى كوتاه ولى عميق و پُرمحتوى، ظرفيّت فكرى جديد و ژرفى را براى مباحث مربوط به تعامل اسلام و غرب فراهم كرده است كه براى تبيين آن به شرح مبسوط نياز است، ولى در اين مجال، اين شرح اجمالى با هدف ارائه ى متنى آموزشى ويژه ى علاقمندان و پژوهشگران معارف انقلاب اسلامى و با تأكيد بر استدلال هاى برون گفتمانى آماده شده است تا به يارى خداوند متعال بتواند با تبيين پيام هاى بلند اين نامه بليغ و نيز تشريح برخى مصاديق مرتبط با موضوعات آن، فعّالين جبهه ى فرهنگى انقلاب اسلامى را در مسير تحقّق اهداف اين نامه ى تاريخى يارى رساند. همچنين اشاره به برخى ديگر از بيانات معظّمٌله در اين شرح، به منظور نشان دادن چارچوب و سابقه ى مفهومى و منظم انديشه هاى نگارنده ى حكيم اين نامه است.

بدان اميد كه در آينده اى نزديك، شاهد انتشار نتيجه ى تلاش هاى پژوهشى و تحليلى بايسته اى باشيم كه در اين باب آغاز شده است و خلاءهاى پژوهشى كنونى بتواند با اين تلاش ها جبران گردد. من الله التوفيق و عليه التكلان.

معاونت پژوهش و آموزش

ارديبهشت 1394

ص: 10

متن نامه

ص: 11

ص: 12

بسم الله الرّحمن الرّحيم

به عموم جوانان در اروپا و آمريكاى شمالى (1)

حوادث اخير در فرانسه (2) و وقايع مشابه در برخى ديگر از كشورهاى غربى (3) مرا متقاعد كرد كه درباره ى آنها مستقيماً با شما سخن بگويم (4). من شما جوانان را مخاطب خود قرار مى دهم؛ نه به اين علّت كه پدران و مادران شما را نديده مى انگارم، بلكه به اين سبب كه آينده ى ملّت و سرزمينتان را در دستان شما مى بينم و نيز حسّ حقيقت جويى را در قلب هاى شما زنده تر و هوشيارتر مى يابم. (5) همچنين در اين نوشته به سياستمداران و دولتمردان شما خطاب نمى كنم، چون معتقدم كه آنان آگاهانه راه سياست را از مسير صداقت و درستى جدا كرده اند. (6)

سخن من با شما درباره ى اسلام است و به طور خاص، درباره ى تصوير و چهره اى كه از اسلام به شما ارائه مى گردد. از دو دهه پيش به اين سو - يعنى تقريباً پس از فروپاشى اتّحاد جماهير شوروى - تلاش هاى زيادى صورت گرفته است تا اين دين بزرگ، در جايگاه دشمنى ترسناك نشانده شود. (7) تحريك احساس رُعب و نفرت و بهره گيرى از آن، متأسّفانه سابقه اى طولانى

ص: 13

در تاريخ سياسى غرب دارد. من در اينجا نمى خواهم به «هراس هاى» گوناگونى كه تاكنون به ملّت هاى غربى القاء شده است، (8) بپردازم. شما خود با مرورى كوتاه بر مطالعات انتقادى اخير پيرامون تاريخ، (9) مى بينيد كه در تاريخ نگارى هاى جديد، رفتارهاى غيرصادقانه و مزوّرانه ى دولت هاى غربى با ديگر ملّت ها و فرهنگ هاى جهان نكوهش شده است.

تاريخ اروپا و امريكا از برده دارى (10) شرمسار است، از دوره ى استعمار (11) سرافكنده است، از ستم بر رنگين پوستان و غير مسيحيان خجل است؛ (12) محقّقين و مورّخين شما از خونريزى هايى كه به نام مذهب بين كاتوليك و پروتستان (13) و يا به اسم ملّيّت و قوميّت در جنگ هاى اوّل و دوّم جهانى (14) صورت گرفته، عميقاً ابراز سرافكندگى مى كنند.

اين به خودى خود جاى تحسين دارد و هدف من نيز از بازگوكردن بخشى از اين فهرست بلند، سرزنش تاريخ نيست، بلكه از شما مى خواهم از روشنفكران خود بپرسيد چرا وجدان عمومى در غرب بايد هميشه با تأخيرى چند ده ساله و گاهى چند صدساله بيدار و آگاه شود؟ چرا بازنگرى در وجدان جمعى، بايد معطوف به گذشته هاى دور باشد نه مسائل روز؟ (15) چرا در موضوع مهمّى همچون شيوه ى برخورد با فرهنگ و انديشه ى اسلامى، از شكل گيرى آگاهى عمومى جلوگيرى مى شود؟ (16)

شما بخوبى مى دانيد كه تحقير و ايجاد نفرت و ترس موهوم از «ديگرى»، زمينه ى مشترك تمام آن سودجويى هاى ستمگرانه بوده است. اكنون من مى خواهم از خود بپرسيد كه چرا سياست قديمى هراس افكنى و نفرت پراكنى، اين بار با شدّتى بى سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ (17) چرا ساختار قدرت در جهان امروز مايل است تفكّر اسلامى در حاشيه و انفعال قرار گيرد؟ مگر چه معانى و ارزش هايى در اسلام، مزاحم برنامه ى قدرت هاى بزرگ است و چه منافعى در سايه ى تصويرسازى غلط از اسلام، (18) تأمين مى گردد؟ (19) پس خواسته ى اوّل من اين است كه درباره ى انگيزه هاى اين سياه نمايى گسترده عليه اسلام پرسش و كاوش كنيد.

ص: 14

خواسته ى دوّم من اين است كه در واكنش به سيل پيشداورى ها و تبليغات منفى، سعى كنيد شناختى مستقيم و بى واسطه از اين دين به دست آوريد. منطق سليم اقتضاء مى كند كه لااقل بدانيد آنچه شما را از آن مى گريزانند و مى ترسانند، چيست و چه ماهيّتى دارد. من اصرار نمى كنم كه برداشت من يا هر تلقّى ديگرى از اسلام را بپذيريد (20) بلكه مى گويم اجازه ندهيد اين واقعيّت پويا و اثرگذار در دنياى امروز، (21) با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهيد رياكارانه، تروريست هاى تحت استخدام خود را به عنوان نمايندگان اسلام به شما معرفى كنند. (22) اسلام را از طريق منابع اصيل و مآخذ دست اوّل آن بشناسيد. با اسلام از طريق قرآن (23) و زندگى پيامبر بزرگ آن (صلّى الله عليه و آله و سلّم) (24) آشنا شويد. من در اينجا مايلم بپرسم آيا تاكنون خود مستقيماً به قرآن مسلمانان مراجعه كرده ايد؟ آيا تعاليم پيامبر اسلام (صلّى الله عليه و آله و سلّم) و آموزه هاى انسانى و اخلاقى او را مطالعه كرده ايد؟ آيا تاكنون به جز رسانه ها، پيام اسلام را از منبع ديگرى دريافت كرده ايد؟ (25) آيا هرگز از خود پرسيده ايد كه همين اسلام، چگونه و بر مبناى چه ارزشهايى طىّ قرون متمادى، بزرگترين تمدّن علمى و فكرى جهان را پرورش داد و برترين دانشمندان و متفكّران را تربيت كرد؟ (26)

من از شما مى خواهم اجازه ندهيد با چهره پردازى هاى موهن و سخيف، (27) بين شما و واقعيّت، سدّ عاطفى و احساسى ايجاد كنند و امكان داورى بى طرفانه را از شما سلب كنند. امروز كه ابزارهاى ارتباطاتى، مرزهاى جغرافيايى را شكسته است، اجازه ندهيد شما را در مرزهاى ساختگى و ذهنى محصور كنند. اگرچه هيچ كس به صورت فردى نمى تواند شكاف هاى ايجاد شده را پُركند، امّا هر يك از شما مى تواند به قصد روشنگرىِ خود و محيط پيرامونش، پلى از انديشه و انصاف بر روى آن شكاف ها بسازد. (28) اين چالش از پيش طراحى شده بين اسلام و شما جوانان، اگرچه ناگوار است امّا مى تواند پرسش هاى جديدى را در ذهن كنجكاو و جستجوگر شما ايجاد كند. (29) تلاش در جهت يافتن پاسخ اين پرسش ها، فرصت مغتنمى را براى

ص: 15

كشف حقيقت هاى نو پيش روى شما قرار مى دهد. بنابراين، اين فرصت را براى فهم صحيح و درك بدون پيشداورى از اسلام از دست ندهيد تا شايد به يمن مسئوليّت پذيرى شما در قبال حقيقت، آيندگان اين برهه از تاريخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگى كمتر و وجدانى آسوده تر به نگارش درآورند. (30)

سيّدعلى خامنه اى

1393/11/1

ص: 16

ساير بيانات معظّمٌله

ظرفيت هاى جوانان:

* جوانِ زنده و بانشاط و پُراميد و پاكدامن، مى تواند يك تاريخ را بيمه كند.(1)

* جوان، طبيعتش ظلم ستيزى و مقابله ى با قلدرى است. جوان، طبيعتش اين است كه وقتى ببيند دولتى در صحنه ى بين الملل، در عرصه ى عالم وجود دارد كه اساس موجوديتش عبارت است از ظلم - نظام و حكومت صهيونيستى؛ اساسش ظلم است ديگر - با آن مخالف خواهد بود.(2)

* خطابِ على بن ابى طالب (عليه السّلام) بهجوانان، يك خطاب سياستگرانه و سياست بازانه نيست؛ يك نگاه و خطاب حكيمانه و پدرانه است. او نمى خواهد جوان را در راه رونق بخشيدن به بازار اقتصادى يا معركه ى سياسى خود استخدام كند، بلكه مى خواهد جوان را در راه رشد و هدايت و صلاحى كه مظهر آن خودِ على بن ابى طالب است، هدايت فرمايد.(3)

ص: 17


1- . خطبه هاى نماز جمعه ى تهران 1377/08/08
2- . در ديدار تشكّل هاى مختلف دانشجويى دانشگاه هاى تهران 1377/10/24
3- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 1382/09/26

* جوانان موتور و راه اندازنده ى حركت هاى بزرگ در جامعه هستند.(1) جوانان، حقيقتاً به يك معنا موتور محرّكه ى كشورند؛ هم در امروزشان كه جوانند، هم در فردايشان كه مردان و زنان و مديران و كارگزاران كشور خواهند بود.(2)

* به خاطر برخى نقاط ضعف، دشمن روى جوان برنامه ريزى مى كند؛ امّا نقاط قوّت جوان به مراتب از نقاط ضعف او بيشتر است.(3)

جوان و آينده:

* جوان و نوجوان، چشمه ى جوشان نيرو و استعداد است. جوان، يعنى آينده. جوان خوب براى يك كشور، يعنى آينده ى خوب.(4)

* جوانان عزيز من! فرزندان برومند!... خودتان را براى فرداهاى بهتر و فتح ميدان هاى بيشتر آماده كنيد. آينده متعلّق به شماست.(5)

* شما جوان ها و بخصوص جوانان دانشجو، اميدهاى آينده ايد و در افق آينده، انسان شماها را مى بيند.(6)

* شما جوان ها خود را براى مسئوليت هاى سنگين تر و بزرگتر آماده كنيد.(7)

جوان و حقيقت جويى:

* از اين حوصله ى جوانى كه به جوان روح كنكاش و كنجكاوى و پيگيرى

ص: 18


1- . در ديدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 1368/09/21
2- . در دوّمين روز از دهه ى مباركه ى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) 1377/11/13
3- . در ديدار با گروه كثيرى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار 1376/09/13
4- . در ديدار اعضاى اتّحاديه ى انجمن هاى اسلامى دانش آموزان 1382/06/26
5- . در دانشكده ى علوم دريايى نوشهر 1388/07/14
6- . در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاه هاى استان كرمان 1384/02/19
7- . در ديدار مردم شاهرود 1385/08/20

و ژرف كاوى مى دهد، بايد حداكثر استفاده را كرد.(1)

* حق و حقيقت، دشمن دارد؛ بيان حقيقت آسان نيست. دشمنانِ حقيقت؛ دنيادارانند، قدرتمندانند، طواغيت عالمند؛ در طول تاريخ اين جور بوده است.(2)

نوع نگاه به غرب:

* يكى از خصوصيات خوبى كه اروپاييها دارند، خطرپذيرى است. منشأ عمده موفقيتهاى آنها اين بوده است.... خصوصيّت خوب ديگر آنها عبارت از پشتكار و از كار نگريختن است.... بزرگترين و ماهرترين مكتشفان و دانشمندان غربى كسانى اند كه سالهاى متمادى با زندگيهاى سخت در اتاق خود نشستند و چيزى را كشف كردند. انسان وقتى زندگى آنها را ميخواند، ميبيند چگونه زندگى كردند.(3)

* مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدّن غربى به خاطر پيشرفت علمى و مبارزهى با خرافات و علمى كردن همهى روابط اجتماعى نيست؛ به خاطر خلأ معنويّت و فضيلت در اين مجموعهى دنيايى است.(4)

سياستمداران و دولتمردان غربى:

* امروز بزرگترين تهديد براى جهان و منطقه، آمريكا و رژيم صهيونيستى هستند كه بدون هيچ مهارى و بدون پايبندى به مبانى و موازين وجدانى و دينى در هر نقطه اى كه لازم بدانند دخالت مى كنند و كشتار به راه مى اندازند. حوادث تأسّف آور يمن و حمايت آمريكا و غرب از متجاوز نمونه اى از رفتار

ص: 19


1- . در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاه ها 1383/10/17
2- . در ديدار با جمعى از طلّاب و روحانيون 1388/09/22
3- . در ديدار جوانان و فرهنگيان در مصلّاى رشت 1380/02/12
4- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت اللّه مجتهدى 1383/03/22

ناامن كننده دنياست.(1)

* دولت ايالات متّحده ى آمريكا و دنباله روانش، اين هستند، واقعيتشان اين است، حقيقتشان اين است: نسبت به كشتار انسان ها و نسبت به كشتار مردم بى دفاع هيچ حسّاسيّتى كه ندارند هيچ، از ظالم و مرتكب جنايت دلخراش و جنايت هاى بزرگ - مثل آنچه امروز در غزه دارد مى گذرد - دفاع و حمايت هم مى كنند.(2)

* يك قدرتى از هزاران كيلومتر راه بلند مى شود مى آيد اينجا در منطقه ى ما، بر يك كشورى كه دستش خالى است و امكاناتى ندارد، به زور سلطه ى خود را تحميل مى كند؛ آن وقت عروسى ها را تبديل به عزا مى كنند؛ هليكوپترهاشان «مرگ» بر سر مردم مى ريزند. خانه هاى مردم را ويران مى كنند، كسى هم نمى تواند به آنها چيزى بگويد؛ عذرخواهى هم نمى كنند!(3)

* مجموعه ى سياستمداران غربى متأسفانه - يعنى همان مجموعه ى مؤثّر كه بيشتر هم تحت تأثير صهيونيست ها هستند - شده كارشان اين: گمراه كردن افكار عمومى، دروغ پردازى كردن، شعارهاى دروغين ساختن. ما مى خواهيم از اين رؤساى كشورها؛ اين قدر دروغ نگويند. اين دولت هاى غربى، دولت آمريكا، دولت انگليس، بعضى ديگر از دولت هاى اروپايى، اين قدر افكار عمومى دنيا را گمراه نكنند.(4)

* آنچه امروز در دنيا مشاهده ميشود، اين است كه قدرتها و دولتهاى مدّعى انصاف و عدالت، هيچ انصاف و عدالتى را جز در دايره ى سياستهاى تنگ و محدود و ظالمانه ى خودشان ملاحظه و مراعات نميكنند.(5)

ص: 20


1- . در ديدار جمعى از فرماندهان و كاركنان ارتش جمهورى اسلامى ايران 1394/01/30
2- . در ديدار دانشجويان 1393/05/01
3- . در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى 1391/03/29
4- . در ديدار مردم به مناسبت عيد غدير 1388/09/15
5- . در ديدار نمايندگان اقليّت هاى مذهبى كشور در مجلس شوراى اسلامى 1393/11/06

بى عدالتى در غرب:

* امروز در كشورهايى كه دم از دمكراسى مى زنند، بى عدالتى از همه جا بيشتر است. در همين كشورِ امريكا، بااينكه سال هاى متمادى مى گذرد كه رسماً برابرى حقوقى سياه و سفيد را روى كاغذ اعلان كرده اند، هنوز كه هنوز است، ميان سياهان و سفيدان تبعيض حاكم است. در بعضى از كشورهاى اروپايى، تبعيض هست. مسئله ى نژادى هنوز در آن جاها مطرح است. هنوز كه هنوز است، قدرتمندان اين كشورها - از جمله در امريكا - اگر در داخل ملاحظه كنند كه كسى، چيزى و جماعتى، با اقتدار مطلقِ سرمايه دارى آنها معارض هايى دارد، بى رحمانه مى كوبندش!... كسانى كه اهل خبر و مطبوعاتند، به ياد دارند كه چند سال قبل در ايالات متّحده جماعتى را زنده زنده در آتش سوزاندند! هفتاد، هشتاد مرد و زن و كودك را در امريكا - در همان جايى كه به خيال خودشان سگ ها و حيوانات حقوق دارند و اگر كسى به گربه يا سگ خود در خانه ظلم كند، ادّعا مى كنند كه عليه اش اعلام جرم خواهد شد - در روز روشن و جلوِ چشم مردم دنيا در آتش سوزاندند! همين كشور، از تروريست ترين كشورها و دولت هاى دنيا - يعنى صهيونيست ها - صريحاً حمايت مى كند.(1)

تاريخ سياسى غرب:

* تاريخ را بخوانيد! در جنگ هاى داخلى امريكا - به جنگ هاى انفصال معروف است؛ جنگ بين شمال و جنوب امريكا - جنوبى ها مى خواستند جدا شوند؛ امّا شمالى ها مى جنگيدند و نمى گذاشتند كه آنها جدا شوند؛ جنگ چهارساله كه در حدود سال هاى 1860 تقريباً، صدوپنجاه سال پيش اتفاق افتاد - دو طرف موفقيت خودشان را در اين مى دانستند كه بتوانند مثلاً يك كشتى جنگى يا يك توپِ از فلان نوع را از انگليس بخرند، از اقيانوس

ص: 21


1- . در اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمينى (ره) مشهد مقدّس رضوى 1376/01/01

اطلس عبور بدهند و برسانند به اين طرف.(1)... تقريباً حدود هشتاد يا نود سال بعد از تشكيل دولت ايالات متّحده ى امريكا، دو بخش از اين كشور با همديگر جنگ كردند. يك نويسنده ى امريكايى - كه ظاهراً معاصر ماست - مى گويد: درباره ى اين جنگ ها بيش از صد هزار عنوان كتاب نوشته شده است! براى چهار سال جنگ، آن هم جنگ بى افتخار - جنگ دو بخش از يك ملت با همديگر افتخارى ندارد - بيش از صد هزار عنوان كتاب نوشته شده است. اين را اين نويسنده ى امريكايى - كه نويسنده ى معتبرى هم هست - مى گويد. البّته بعضى از اين تبليغاتچى هاى امريكا، اين جنگ انفصال را مى گويند: جنگ براى لغو برده دارى؛ كه اين هم دروغ است، اين طورى نيست. البتّه همان زمان آبراهام لينكلن بوده و برده دارى لغو شده، امّا اين جنگ ها براى آن نيست. كسى تاريخ اين جنگ ها را بخواند، درست مى فهمد. درباره ى جنگ داخلىِ بى افتخارِ سرتاسر شكست و پُرخسارت - كه بالاخره بخش شمال بر بخش جنوب كه تجزيه طلب بود، پيروز شد و دوباره حكومت ايالات متّحده را برقرار كردند؛ در واقع كشور امريكا شكست خورد؛ اگرچه كه يك بخش بر بخش ديگر پيروز شد؛ آن چيزى كه نقل مى شود، حدود ششصد، هفتصد هزار نفر در اين چند سال كشته دادند.(2)

* امروز يكى از تراژدى ترين آثار هنرى، اثرى است به نام «كلبه عموتام» كه زندگى برده دارى را در امريكا نشان مى دهد كه شايد قريب دويست سال است كه اين نوشته هنوز زنده است. واقعيّت هاى امريكا اين است؛ حكومت امريكا اين است؛ آن مشخّصه و مميّزه اى كه نظام امريكايى به دنيا نشان داده، اين است؛ نه آزادى انسان، نه برابرى انسان. كدام برابرى؟! شما هنوز هم بين سياه و سفيد برابرى قائل نيستيد. همين امروز هم از نظر شما رگه سرخ پوستى در يك نفر آدم در هر يك از مراحل گزينش ادارى يك نقطه

ص: 22


1- . در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان 1385/08/18
2- . در ديدار جمعى از رزمندگان، ايثارگران و فرماندهان دوران دفاع مقدّس 1385/07/29

ضعف براى او محسوب مى شود.(1)

* مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدّن غربى به خاطر پيشرفت علمى و مبارزهى با خرافات و علمى كردن همهى روابط اجتماعى نيست؛ به خاطر خلأ معنويت و فضيلت در اين مجموعهى دنيايى است. البتّه اين سرنوشت غرب بود كه به اين ورطه دچار شود. روحانيّتى كه غرب قبل از رنساس اروپا به آن دچار بود - آن كج فكريها، آن واپسگراييها، آن تعصّبهاى عنادآميز و بكلّى دور از عقل و منطق - واكنشاش همين ها هم بود. وقتى با علم و پيشرفت مخالفت ميكردند و انسانها را به جرايم موهوم، زنده زنده در آتش ميسوزاندند - اين مربوط به همين دو سه قرن پيش اروپاست؛ مال خيلى قديم نيست - وقتى خرافات زشت بر همهى شئون فكرى و معنوى اروپا و كليساى آن روز حاكم بود، نتيجهاش ميشود همين چيزى كه در اروپا پيش آمد و اروپا را در اين سراشيب انداخت.(2)

* كشورهاى زيادى با ملّت هاى بسيار انبوهى در شرق و غرب عالم - در آفريقا، در آسيا - به واسطه ى دانش كشورهاى غربى سركوب شدند؛ به استعمار كشيده شدند؛ نسل هاى انسانى به اسارت گرفته شدند. سياهان امروز آمريكا، فرزندان همان مستمندانى هستند كه به وسيله ى استعمارگران غربى از كشورهاى آفريقايى به اسارت گرفته شدند؛ از ميان خانه و زندگى و مزرعه و زيستگاه خودشان اين ها را مثل حيوانات صيد كردند و به كار سخت گماشتند و آواره كردند. اين كار در سرتاسر دنيا، در شبه قاره ى هند، در منتهى اليه آسيا، در دوران هاى سياه هم اتفاق افتاد. با علم خود، با دانشى كه به دست آورده بودند و موهبت الهى بود، بندگان خدا و خلق خدا را به ذلّت كشيدند؛ به ستم دچار كردند؛ زندگى هاى آن ها را براى دوران هاى طولانى تباه كردند. بعد هم از همين دانش هايى كه در اختيار گرفتند با بالا

ص: 23


1- . در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى 1380/12/27
2- . در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه ى علميه ى آيت اللّه مجتهدى 1383/03/22

رفتن از پلكان علم، بمب اتم ساخته شد؛ سلاح هاى شيميايى ساخته شد؛ نسل هايى نابود شدند؛ انسان هايى به ماتم عزيزان خود نشستند؛ و دنيا آن چيزى شد كه شما در جغرافياى سياسى عالم مشاهده مى كنيد: تقسيم عالم به دو جناح زورگو و زورپذير؛ ستمگر و ستم پذير؛ آن هم با فاصله ى بسيار زياد.(1)

اسلام هراسى:

* شما امروز مى بينيد در اروپا، در آمريكا، عليه مسلمانها چه تبليغاتى انجام ميگيرد. بحث اين نيست كه چرا مسلمانها آزادى لازم را در بسيارى از اين كشورها ندارند؛ بحث بر سرِ اين است كه چرا امنيّت جانى ندارند! يعنى حقيقتاً اين جورى است. همين فيلم «تك تيرانداز» كه حالا سروصدايش بلند شده و هاليوود آن را درست كرده، تشويق ميكند يك جوانِ مثلاً فرض كنيد مسيحى يا غير مسلمان را كه تا آنجايى كه ميتواند و از دستش برمى آيد، مسلمان را اذيت بكند، اصلاً تشويق ميكند اين معنا را؛ آن طور كه نقل كردند، ما كه اين فيلم را نديديم. اين روش روشِ مورد پسند اسلام نيست؛ اسلام معتقد است به انصاف.(2)

* براى آنها شيعه و سنى فرق نمى كند. هر ملّتى، هر جمعيّتى، هر شخصيّتى كه تمسّكش به اسلام بيشتر باشد، آنها از او احساس خطر مى كنند؛ حق هم دارند. واقعاً اسلام براى اهداف و مقاصد سيطره جويانه ى استكبار خطر است؛ براى ملّت هاى غير مسلمان، نه؛ هيچ خطرى نيست. آنها عكسِ اين را تبليغ مى كنند. آنها با استفاده ى از هنر، با استفاده ى از تبليغات، با استفاده ى از سياست، با استفاده ى از رسانه ها اين طور تبليغ مى كنند كه اسلام عليه ملّت هاى ديگر است! عليه اديان ديگر است! اين طور نيست.(3)

ص: 24


1- . در بازديد از دانشگاه امام حسين (ع) 1388/01/26
2- . در ديدار اعضاى ستاد بزرگداشت روز ملّى مهندسى 1393/11/06
3- . در ديدار كارگزاران نظام 1386/01/17

انگيزه هاى اسلام هراسى:

* فريفتگى به همان اندازه زيان بخش است كه بى خبرى. امروزه به طور ويژه به اين بينديشيد كه چرا سياست هاى غربى به اسلام هراسى دامن مى زنند؟ و كدام عنصر پرقدرت در اسلام سياسى به شيوه ى ايران است كه قدرت مداران آزمند و متعدّى و مستكبر را به همه گونه رويارويى با آن بر مى انگيزد؟(1)

* امروز يكى از كارهاى اساسى و مهمى كه در شركت هاى هنرى معروف دنيا مورد استفاده قرار مى گيرد عبارت است از ترساندن مردم از اسلام. چرا؟ اگر اسلام منافع جهان خواران را تهديد نكرده بود، در مقابل آن، اين واكنش ها نشان داده نمى شد. اينكه مى بينيد گروه هايى را به نام اسلام و به نام حكومت اسلامى مى سازند، مى تراشند، مسلّح مى كنند، پشتيبانى مى كنند، به جان انسان ها مى اندازند و كشورها را به وسيله ى آنها ناامن مى كنند، اين نشان دهنده ى نفوذ پيام اسلام است. از اسلام حقيقى مى ترسند.(2)

* اسلام هراسى وجود دارد؛ عدّه اى دارند مردم را، جوامع را، جوانان را، اذهان را از اسلام مى ترسانند؛ اينها چه كسانى هستند؟ درست كه مسئله را مى شكافيم و در مسئله دقّت مى كنيم، مى بينيم كه اينها همان اقلّيّت قلدر و زياده خواهى هستند كه از حاكميّت اسلام مى ترسند؛ ازاسلام سياسى مى ترسند؛ از حضور اسلام در متن زندگى جوامع مى ترسند؛ علّت ترسشان هم اين است كه منافع آنها لطمه خواهد خورد. اسلام هراسى در واقع ترجمه ى هراس و سراسيمگى قدرت ها در مقابل اسلام است؛ واقع قضيّه اين است. يعنى شما اينجا زحمت كشيديد، ملّت ايران تلاش كردند، زحمت كشيدند، مجاهدت كردند، نظام اسلامى را سرِ كار آوردند و اين نظام

ص: 25


1- . پيام به نشست اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا 1393/11/03
2- . بيانات در هشتمين مراسم دانش آموختگى دانشجويان دانشگاه هاى افسرى ارتش 1393/08/26

اسلامى را تثبيت كردند، پايه اش را محكم كردند، آن را در مقابل حوادث گوناگون مصونيّت و ايمنى دادند و روزبه روز قوى كردند؛ اين، قلدرهاى دنيا را مى ترساند. اسلام هراسى اى كه امروز وجود دارد، در واقع انعكاس و بازتاب دغدغه ى آنها است، سراسيمگى آنها است؛ نشان مى دهد كه شما پيش رفتيد؛ نشان مى دهد كه اسلام توانسته است حركت خود را به طور موفّق تا اينجا پيش ببرد.(1)

مواجهه ى اسلام با ساير اديان:

* اسلام عليه اديان ديگر نيست. اسلام همان دينى است كه وقتى بر مناطق غير مسلمان مسلّط شد، اصحاب اديان از رحمت اسلام شكرگزارى كردند و گفتند شما بر ما از حكام قبلى خودمان مهربان تر هستيد. در همين منطقه ى شامات، وقتى فاتحان اسلامى وارد شدند، يهوديان و مسيحى هايى كه در منطقه بودند، به آنها گفتند شما مسلمان ها بر ما مهربانيد. آنها با مردم مهربانى كردند. اسلام دين رأفت است، دين رحمت است؛ رحمةً للعالمين است. اسلام به مسيحيت مى گويد: «تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ» (2)؛ «اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است» - مشتركات را با آنها مورد ملاحظه قرار مى دهد.(3)

آينده ى اسلام هراسى:

* اين حركت آنها عليه اسلام و تلاش آنها براى اسلام هراسى، نتيجه ى عكس خواهد داد؛ به اين معنا كه اسلام را در كانون پرسش جوان ها قرار مى دهد؛ يعنى اگر به مردم معمولى دنيا يك تلنگرى زده شود، يك توجّهى به آنها داده شود، اينها ناگهان به فكر مى افتند كه علّت اينكه اين قدر اسلام

ص: 26


1- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 1393/12/21
2- . سوره ى آل عمران، آيه ى 64
3- . در ديدار كارگزاران نظام 1386/01/17

در اين مطبوعات صهيونيستى، در اين شبكه هاى تلويزيونىِ وابسته ى به محافل قدرتمند و داراى زر و زور مورد تهاجم قرار مى گيرد چيست؟ اين خود زمينه ى يك پرسش است و اين پرسش به نظر ما بركاتى دارد و مى تواند اين تهديد را تبديل به فرصت كند.(1)

تنفر از تروريست ها:

* ما از كسانى كه به غيرنظاميان و زنان و كودكان حمله مى كنند متنفر و بيزاريم و معتقديم آنها از اسلام و وجدان انسانى بى خبرند.(2)

* هركس كه در گوشه اى از دنيا؛ در شهرى، در روستايى، در خيابانى، در هرجايى بمب گذارى كند و مردم بى پناه، مردم بى گناه، زن و مرد و غير نظاميان را از بين ببرد، تروريست است. ما از چنين كسانى هرگز حمايت نكرده ايم و نمى كنيم.(3)

جريان تكفير، عليه اسلام:

* جريان تكفير چهره ى اسلام را در دنيا مخدوش كرد، زشت كرد. همه ى دنيا در تلويزيون ها ديدند كه كسى را مى نشانند و با شمشير گردن مى زنند، بدون اينكه جرمى براى او معيّن شده باشد. لاٰ يَنْهٰاكُمُ اَللّٰهُ عَنِ اَلَّذِينَ لَمْ يُقٰاتِلُوكُمْ فِي اَلدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيٰارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلْمُقْسِطِينَ. إِنَّمٰا يَنْهٰاكُمُ اَللّٰهُ عَنِ اَلَّذِينَ قٰاتَلُوكُمْ فِي اَلدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيٰارِكُمْ وَ ظٰاهَرُوا عَلىٰ إِخْرٰاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ(4) ؛ ترجمه: «خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده اند، باز نمى دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خدا دادگران را دوست مى دارد. فقط خدا شما را از دوستى با كسانى باز

ص: 27


1- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 1393/12/21
2- . در ديدار جمعى از فرماندهان و كاركنان ارتش جمهورى اسلامى ايران 1394/01/30
3- . در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام، به مناسبت عيد سعيد فطر 1372/01/04
4- . سوره ى ممتحنه، آيه ى 8 و بخشى از آيه ى 9

مى دارد كه در [كار] دين با شما جنگ كرده و شما را از خانه هايتان بيرون رانده و در بيرون راندنتان با يكديگر هم پشتى كرده اند...» - اينها درست بعكس عمل كردند؛ مسلمان را كشتند، غير مسلمانِ غير متعرّض را زير شمشير نشاندند، تصوير آن در همه ى دنيا پخش شد، همه ى دنيا اين را ديدند. همه ى دنيا ديدند كه يك نفرى به نام اسلام دست كرد از سينه ى يك آدم كشته شده، دل او را بيرون آورد و به دندان كشيد! اين را دنيا ديد. اينها به نام اسلام تمام شد؛ اسلامِ رحمت، اسلامِ تعقّل، اسلامِ منطق، اسلامِ «لاٰ يَنْهٰاكُمُ اَللّٰهُ عَنِ اَلَّذِينَ لَمْ يُقٰاتِلُوكُمْ فِي اَلدِّينِ» ، اين اسلام را اينها اين جورى معرّفى كردند؛ از اين جنايتى بالاتر؟ از اين فتنه اى خبيث تر؟ اين مال جريان تكفير است.(1)

جريان تكفير، نمونه اى از تروريست هاى تحت استخدام دولتمردان غربى:

* جريان «تكفير» - اين چيزى كه امروز در عراق و در سوريّه و در برخى از كشورهاى ديگر منطقه بُروز كرده و در واقع با همه ى مسلمان ها مواجه اند، نه فقط با شيعه - ساخته ى دست خود استعمارگران است؛ اينها چيزى به نام القاعده، چيزى به نام داعش درست كردند براى مقابله ى با جمهورى اسلامى، براى مقابله ى با حركت بيدارى اسلامى، منتها دامن خودشان را گرفته است؛ امروز دامن خود آنها را گرفته است. البتّه امروز هم با يك نظر دقيق تحليلى وقتى انسان نگاه مى كند، مى بيند كه تلاشى كه امروز آمريكا و هم پيمانان آمريكا در آنچه «مواجهه ى با داعش» اسم گذاشته اند - كه واقعيّتى ندارد - در اينجا دارند به خرج مى دهند، بيش از آنچه تلاش براى نابودكردن نطفه ى اين حركت خبيث باشد، تلاش براى جهت دادنِ دشمنى هاى مسلمانان ميان يكديگر است. سعى مى كنند مسلمان ها را به جان هم بيندازند؛ عامل آن را امروز اين گروه جاهل و متعصّب و متحجّر

ص: 28


1- . در ديدار شركت كنندگان در «كنگره ى جهانى جريانهاى افراطى و تكفيرى از ديدگاه علماى اسلام» 1393/09/04

و وابسته قرار داده اند وإلّا هدف همان هدف است؛ سعى آنها اين است كه مسلمانان را از دشمن اصلى منصرف كنند.(1)

* به ما اطّلاع دادند كه هواپيماهاى ترابرى آمريكا، مهمّاتى را كه اين گروه موسوم به داعش احتياج داشتند، در مراكزى كه داعش در عراق مستقر بود، از آسمان پرتاب كردند و براى آنها كمك رساندند. گفتيم لابد اين كار، اشتباهى بوده؛ بعد تكرار شد؛ آن طور كه به من اطّلاع دادند پنج مرتبه اين اتّفاق افتاده است! پنج مرتبه اشتباه مى كنند؟ آن وقت بظاهر ائتلاف ضدّ داعش درست كرده اند! كه دروغ محض است؛ اين ائتلاف، دنبال اهداف خبيث ديگرى است، مى خواهند اين فتنه را زنده نگه دارند؛ دو طرف را به جان هم بيندازند، جنگ خانگىِ بين مسلمانان را همين طور استمرار بدهند تا اين (جنگ) بماند؛ هدف آنها اين است؛ البتّه نخواهند توانست، اين را بدانيد.(2)

قرآن:

* جوان هاى عزيز، بدانيد در قرآن، حكمت، نور و شفا هست.(3)

* در استنباط و فهم اصول اسلامى، مدارك و متون اسلامى دين، اصل و منبع باشد، نه سليقه ها و نظرهاى شخصى يا اندوخته هاى ذهن و فكر اين و آن... تا حاصل كاوش و تحقيق، به راستى «اسلامى» باشد و نه هرچيز جز آن. براى برآمدن اين منظور، قرآن كامل ترين و موثّق ترين سندى است كه مى توان به آن متكى شد كه: «باطل را از هيچ سوى بدان راه نيست» و «در آن، مايه ى روشنگرى هرچيزهست» و البتّه در پرتو تدبيرى ژرف پيما كه خود، ما را به آن فرمان داده است.(4)

ص: 29


1- . در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عيد غدير 1393/07/21
2- . در ديدار شركت كنندگان در «كنگره ى جهانى جريانهاى افراطى و تكفيرى از ديدگاه علماى اسلام» 1393/09/04
3- . در ديدار قاريان قرآن كريم 1384/07/14
4- . 1353/08/03

* مشكلات هر جامعه اى با قرآن حل خواهد شد. با معارف قرآنى، مشكلات حل مى شود. قرآن راه حل معضلات زندگى بشر را به فرزندان آدم هديه مى كند؛ اين وعده ى قرآنى است و تجربه ى دوران اسلام هم اين را نشان داده.(1)

* اگر جوان مسلمان با قرآن اُنس پيدا كند و فرصت تدبّر در قرآن را به خود بدهد، بسيارى از شبهات دشمنان بى اثر خواهد شد.(2)

پيامبر اسلام (ص):

* پيامبر اسلام رفتارش با مردم، رفتار خوش بود. در جمع مردم، هميشه بشّاش بود. تنها كه مى شد، آن وقت غم ها و حزنها و همومى كه داشت، آنجا ظاهر مى شد. هموم و غم هاى خودش را در چهره ى خودش جلو مردم آشكار نمى كرد. بشّاش بود. به همه سلام مى كرد. اگر كسى او را آزرده مى كرد، در چهره اش آزردگى ديده مى شد؛ اما زبان به شكوه باز نمى كرد. اجازه نمى داد در حضور او به كسى دشنام دهند و از كسى بدگويى كنند. خود او هم به هيچ كس دشنام نمى داد و از كسى بدگويى نمى كرد. كودكان را مورد ملاطفت قرار مى داد؛ با زنان مهربانى مى كرد؛ با ضعفا كمال خوش رفتارى را داشت.(3)

* اين زندگى نبىّ مكّرم است، آن دوران كودكى اش است، آن دوران جوانى اش است، قبل از بعثت. امانت او به جورى است كه همه ى قريش و همه ى عربى كه او را مى شناختند، به او لقب «امين» دادند. انصاف او نسبت به افراد و نگاه عادلانه ى او نسبت به افراد جورى است كه وقتى مى خواهند حجرالاسود را به جاى خود نصب كنند، و طوائف عرب، قبائل عرب با هم مناقشه دارند، نزاع دارند، او را به عنوان حَكم قرار مى دهند؛ در حالى كه يك جوانى است. اين نشان دهنده ى نگاه منصفانه ى او به همه است كه

ص: 30


1- . محفل انس با قرآن 1391/04/31
2- . در ديدار جمعى از حافظان و قاريان قرآن نونهال و نوجوان كشور 1380/06/28
3- . خطبه هاى نماز جمعه ى تهران 1379/02/23

همه اين را مى دانستند. او را صادق مى دانستند، او را امين مى دانستند. اين دوران جوانى اش است. بعد هم دوران بعثت؛ آن از خودگذشتگى، آن مجاهدت، آن ايستادگى. همه ى بشرِ آن روز كه با او مواجه بودند و در مقابل او بودند، نقطه ى مقابل او حركت مى كردند و ضدّيّت با او مى كردند. اين همه فشار، اين سيزده سالِ مكّه، چه سال هاى سختى بود؛ پيغمبر ايستاد و ايستادن او مسلمان هاى مقاوم و مستحكمى به وجود آورد كه هيچ فشارى روى آنها اثر نمى كرد. اينها درس است براى ما. بعد هم جامعه ى مدنى را تشكيل داد، ده سال بيشتر هم حكومت نكرد. امّا پى ريزى يك بنايى را كرد كه در طول قرنهاى متمادى، قلّه ى بشريت در علم، در تمدّن، در پيشرفت معنوى، در پيشرفت اخلاقى، در ثروت، همين جامعه بود؛ جامعه اى كه پيغمبر طراحى كرده بود و او پى ريزى كرده بود.(1)

اغواگرى رسانه هاى صهيونيستى:

* خودِجوانان بايد اوّل كسانى باشند كه در مقابل اغواگريها و شرّآفرينى هاى دشمن؛ در مقابل تبليغات هوس انگيز دشمن كه گمراه كننده ى جوانان است، مقاومت كنند.(2)

* امروز تقريباً همه ى رسانه هايتبليغاتى مهم دنيا در انحصار دستگاه هاى زرسالار قدرتمندى است كه بر بسيارى از حكومت ها تسلّط دارند. بسيارى از آنها صهيونيست و يا از هم پيمان هاى صهيونيست هايند.(3)

فرهنگ و انديشه ى اسلامى:

* ما از اسلام آموخته ايم كه بايد با پيروان اديان ديگر با انصاف و عدالت

ص: 31


1- . در سالروز ميلاد نبى اكرم (ص) 1390/11/21
2- . در اجتماع بزرگ فرماندهان «نيروى مقاومت بسيج» سراسر كشور در دومين روز از «هفته ى بسيج» 1372/08/30
3- . خطبه هاى نماز جمعه ى تهران 1379/12/26

برخورد كرد؛ اين حكم اسلام به ما است اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) در آن قضيه ى حمله ى به [شهر انبار] مى فرمايد: بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لَيدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةَ وَ الاُخرَى المُعاهِدَة(1)؛ من شنيده ام اين افرادى كه حمله كردند به اين شهر، وارد خانه ى زن مسلمان و زن غير مسلمان معاهده - يعنى يهود و نصارايى كه پيمان دارند و در زير سايه ى حكومت اسلامى زندگى ميكنند - مى شوند و «يأخُذُ حِجلَها» و اذيت مى كنند اينها را، آزار مى كنند، ظلم مى كنند. بعد حضرت مى فرمايند كه اگر مسلمان از اين غم بميرد، مورد ملامت نيست! ملاحظه مى كنيد، اين اميرالمؤمنين [است]. اگر مسلمان از غصّه ى اين بميرد كه سپاهيان دشمن و غارتگران، وارد خانه ى يك زن غير مسلمان شدند و او را مورد آزار و اذيت قرار دادند و دستبند او را و حِجِل او را گرفتند، ملامت نبايد بشود؛ ملامت نمى شود. نظر اسلام اين است.(2)

* از نبى مكرّم اسلام، حضرت پيغمبر (صلى اللَّه عليه و آله و سلّم) است: «ما قسّم الله للعباد شيئاً افضل من العقل» (3)؛ خداوند متعال ميان بندگان خود هيچ چيزى را با ارزشتر از خردمندى تقسيم نكرده است. خدا ارزاق را بين بندگان خود تقسيم كرد؛ هوا، آب، عمر و لذّت ها را. «ما بنا من نعمته فمن الله» (4)؛ همه مال خداست. در ميان اين همه نعمت گوناگون و رنگارنگ، به شهادت نبىّ اسلام ميان بندگان هيچ نعمتى به ارزش خردمندى تقسيم نشده است... در آخر مى فرمايند: «ولا بعث الله رسولاً و لا نبياً حتى يستكمل العقل» (5)؛ خداى متعال هيچ پيغمبرى را در طول تاريخ به ميان مردم نفرستاد، مگر بدين هدف و مقصود كه خرد را در ميان مردم كامل كند. در خطبه ى نهج البلاغه هم هست

ص: 32


1- . نهج البلاغه (صبحى صالح)، خطبه ى 27، ص 69
2- . در ديدار اعضاى ستاد بزرگداشت روز ملّى مهندسى 1393/11/06
3- . الكافى (ط - الاسلاميه)، كلينى، ج 1، ص 12؛ المحاسن، برقى، ج 1، ص 193؛ مشكاة الانوار، طبرسى، ص 251؛ بحارالانوار (ط - بيروت)، علامه مجلسى، ج 1، ص 91.
4- . بحارالانوار، ج 49، ص 269؛ مصباح الكفعمى، ص 236.
5- . الكافى، ج 1، ص 13؛ محاسن، ج 1، ص 193؛ مشكاة الانوار، ص 251؛ بحارالانوار، ج 1، صص 91، 92.

كه خداى متعال پيغمبر را فرستاد «ويثيروا لهم دفائن العقول» (1)؛ تا گنجينه هاى خرد را در ميان انسان ها برشورانند؛ برانگيزانند. اين خرد براى چيست؟ اين خرد براى پيدا كردن راه زندگى است. بايد فكر كرد؛ بايد با تحليل و سنجش راه زندگى را پيدا كرد.(2)

* اسلام آمد و خورشيد معرفت اسلامى بر دلها و ذهنها تابيد و با وجود جهالت عالم و نامساعد بودن اوضاع و احوال، اين كاروانِ رشد و ترقّىِ انسانى با سرعت پيش رفت. نيم قرن از دوران بعثت نگذشته بود كه بيش از نيمى از دنياى آباد عالم، در حيطه ى تصرّف اسلام قرار گرفت. اين چيز كمى نيست. هرجا اسلام رفت، توده هاى مردم از آن استقبال كردند و قدرتهاى پوشالىِ مانع و مزاحم، به آسانى كنار گذاشته شدند. اين چه عاملى بود كه توانست اينطور اقتدار اسلام را پيش ببرد و بعد هم تمدّن اسلامى را پايه گذارى كند كه اين تمدّن اسلامى، حتّى در دوران انحطاط قدرت سياسى اسلام هم در اوج تلألو و اقتدار باقى ماند؛ فرهنگ دنيا را تحت تأثير قرار داد؛ علم را گسترش داد و فرهنگ اسلامى را رايج كرد؟(3)

* امروز بشريت به دو جريان ناشى از بعثت نياز تام دارد: يكى برانگيخته شدن فكر و انديشه است، و يكى تهذيب اخلاق. اگر اين دو تأمين شد، خواسته هاى ديرين بشريّت تأمين خواهد شد؛ عدالت تأمين خواهد شد، سعادت تأمين خواهد شد، رفاه دنيا تأمين خواهد شد. مشكل اساسى در اين دو بخش است... ما آحاد بشر، براى انديشيدن، استعداد عظيمى در خود نهفته داريم. وقتى فكر نمى كنيم، وقتى مطالعه نمى كنيم، وقتى در آيات الهى تدبّر نمى كنيم، وقتى در تاريخ خود، در گذشته ى خود، در قضاياى گوناگونى كه براى بشريّت پيش آمده است، در گرفتارى هاى گذشته، در عوامل پيروزى بزرگ براى ملّتها، تدبّر نمى كنيم، از آن گنجينه ى

ص: 33


1- . نهج البلاغه، خطبه 1 ف ص 43.
2- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 1382/09/26
3- . 1378/08/15

معنوى كه خدا در ما قرار داده است، محروم مى مانيم؛ «ويذكّروهم منسىّ نعمته... و يثيروا لهم دفائن العقول» . امروز بشر به اين دو، احتياج دارد.(1)

* تعامل فرهنگى مثل اين است كه شما بر سرِ بساط ميوه يا غذا و سبزى فروشى مى رويد و آنچه را كه ميلتان مى كشد، چشم شما و كامتان مى پسندد و با مزاجتان مساعد است، انتخاب مى كنيد و مى خوريد. در عالم فرهنگ هم همين است كه آنچه ديديد و پسنديديد و مناسب خود دانستيد و در آن ايرادى مشاهده نكرديد، از مجموعه و ملت ديگر مى گيريد؛ هيچ اشكالى هم ندارد. «اطلبوا العلم ولو بالصين» (2)؛ اين را هزار و چهارصد سالِ پيش به ما ياد دادند.(3)

ويژگى هاى اسلام ناب محمّدى (ص):

* بايد تلاشمان اين باشد كه اسلام ناب را مطرح كنيم، اسلامِ طرف دار مظلوم و ضدّ ظالم را در دنيا مطرح كنيم. همان جوانى كه در اروپا است، يا در آمريكا است، يا در مناطق خيلى دوردست است، از اين خصوصيّت مبتهج ميشود، به هيجان مى آيد كه معلوم بشود اسلام عبارت است از نيرويى، انگيزه اى، فكرى كه عليه ظالمين و ستمگران و به نفع مظلومين حركت ميكند، برنامه دارد و اين را وظيفه ى خودش ميداند. اسلامِ طرف دار عقلانيّت، اسلامِ فلسفه هاى عميق، اسلامِ تفكّر، اسلامى كه در قرآن اين همه به عقل و فكر و لبّ (عقل و فكر) و مانند اينها اهمّيّت داده شده را معرّفى كنيم؛ اسلامِ طرف دار عقلانيّت و ضدّ قشرى گرى، ضدّ تحجّر، ضدّ اسير اوهام و تخيّلات خود شدن - كه كسانى به نام اسلام اين چيزها را دارند - اسلام ناب را نشان بدهيم، بگوييم اسلام، اين است؛ اسلامِ متعهّد در

ص: 34


1- . در ديدار مسئولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى 1391/03/29
2- . حديثى از پيامبر اسلام (ص): علم را بياموزيد، حتى اگر در چين (مكانى دور دست و غيرمسلمان) باشد. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، ج 27، ص 27
3- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 1382/09/26

برابر لاابالى گرى. بله، امروز دستگاه هاى فراوانى جوانها را به بى مبالاتى، به لاابالى گرى، به لاقيدى در امور گوناگون سوق مى دهند. خب، اسلامى كه انسان را متعهّد دانسته، او را متعهّد مى خواهد و مى طلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگى، در برابر اسلام سكولار! اسلام سكولار شبيه مسيحيّت سكولار است كه مى رود در گوشه ى كليسا، خودش را زندانى مى كند و در محيط واقعى زندگى هيچ حضورى ندارد؛ اسلام سكولار هم همين جور است؛ كسانى هستند امروز دعوت مى كنند به اسلام منزوى؛ اسلامى كه هيچ كارى به كار زندگى مردم ندارد؛ مردم را به يك عبادتى، به يك چيزى گوشه ى مسجد يا گوشه ى خانه ها فرامى خواند. اسلامِ واردِ در متن زندگى را معرّفى كنيم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزه ى با مستكبران.(1)

* ايشان [على بن ابى طالب (عليه السّلام)] اين دو جمله را خطاب به جوانان فرمود: «يا معشر الفتيان حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم» (2)؛ شرف و حيثيّت انسانى خود را با ادب، و دين خود را با دانش حفظ كنيد. خيلى حرف مهمّى است. دانش، دين را حفظ مى كند؛ اين منطق اسلام است. حال بگذار ياوه گوهاى معاندِ با اسلام دائماً درباره ى اين كه اسلام با علم كنار نمى آيد، حرف بزنند.(3)

تمدّن و دانشمندان اسلامى:

* شما قرن چهارم هجرى را نگاه كنيد. كتاب «تمدّن اسلامى در قرن چهارم هجرى»، نوشته ى «آدام متز»، نشان مى دهد كه تمام محيط اسلامى، اصلا بازار علم دنياست، و آن نقطه ى اصليش هم ايران است؛ يعنى همين اصفهان و رى و فارس و خراسان و هرات و مرو و.... اين شهرها مركز و قله ى علم دنيا بوده است.(4)

ص: 35


1- . در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 1393/12/21
2- . تاريخ يعقوبى: ج 2 ص 210؛ نهج السعاده: ج 7 ص 266
3- . در ديدار استادان و دانشجويان قزوين 1382/09/26
4- . در ديدار با اعضاى «گروه دانش» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/11/15

* پيغمبر در همين 10 سال، كارى كرد كه ديگر بشريّت تا ابد محتاج يك رسالت جديد و يك نبوّت جديد نباشد. چه كار كرد پيغمبر؟ يك دين كامل كه مشتمل بر تمام خطوط اساسى زندگى به مردم عرضه كرد و در زندگى خودش پياده كرد با يك پشتوانه، كدام پشتوانه؟ پشتوانه ى عقل و علم، اگر عقل و علم در اسلام اينقدر به كار گرفته نشده بود در بطن درك دينى و شعور دينى و در بطن احكام دينى شايد بشريّت نمى توانست با آن احكام مدّت طولانى اى را زندگى كند. به عقل و به علم و به درك عاقلانه ى انسان هاى صاحب عقل، از اصول دينى و از معارف اسلامى بهاء داد پيغمبر، البتّه اينى كه مى گوييم پيغمبر كرد، يعنى خدا كرد، يعنى وحى الهى اين درك را و اين راه را در مقابل پيغمبر گذاشت و اين درس را به پيغمبر داد، اهمّيّت دادن به دانش موجب شد كه مسلمان ها دانش را يك فريضه بدانند و دنبال دانش به عنوان يك فريضه ى دينى بروند و اين تضمين كننده ى رشد علمى در دنيا شد، اين را شنيديد امّا نمى دانم چه قدر رويش شما جوان ها كار كرديد و مطالعه كرديد كه قرنها بعد از ظهور اسلام تنها پرچمدار دانش در دنيا مسلمانها بودند يعنى تا پانصدسال پيش، ششصدسال پيش در همين اروپايى كه امروز مادر دانش در دنيا به حساب مى آيد و مشعل دانش در دست اروپايى هاست در همين اروپا علم محدود بود به نسخه هاى خطّى ترجمه شده يا از عربى و نوشته هاى مسلمانان به اين اكثريّت بود و يا از بعضى از نوشته هاى قديمى يونانيان مثل ارسطو و غيره كه البتّه آن قديمى ها خيلى قديمى بود، بيشتر فلسفه بود تا علم و علم مال مسلمانها بود، كتاب خوارزمى و كتاب ابن سينا و كتاب رازى و كتب دانشمندان بزرگ مسلمان بود كه در اروپا مثل يك جواهر نفيسى است دست بعضى از كسانى كه قدرت فكر و درك علمى داشتند دست به دست مى گشت و از آنها استفاده مى كردند و كسانى كه مى خواستند بيشتر بياموزند به دانشگاه هاى اسلامى مراجعه مى كردند، مشعل علم دست مسلمانها بود تا قرنهاى متمادى، يعنى تا 8 قرن، 9 قرن بعد از ظهور اسلام، اين كارى بود كه پايه ى او را پيغمبر در همان

ص: 36

10 سال گذاشت، در اين 10 سال رسول اسلام كارى كرد كه نور اسلام توانست در طول نيم قرن به دورترين نقاط آباد جهان بتابد، در همين 10 سال پيغمبر كارى كرد كه پايه ى امپراطورى هاى بزرگ دنياى آن روز كه قبلاً گفتم لرزيد و فرو ريخت، مصر با آن عظمت، ايران با آن عظمت، امپراطورى سرزمين، امپراطورى رم با آن عظمت همه اش يا اكثرش در دست مسلمين قرار گرفت، اينها همه اش كارهاى آن 10 سال پيغمبر بود كارى كه در اين 10 سال رسول خدا كرده واقعا معجزه است، يعنى از هيچ كسى، از هيچ نظامى، از هيچ ملّتى انتظار نمى رود و تصور نمى شود كه بتواند در طول 10 سال اين همه سازندگى تاريخى و ماندگار براى بشريت انجام بدهد.(1)

* ترجمه ى كتاب قانون ابن سينا يك كار پيچيده و مركّب و بسيار ارزشمند است. هزار سال اين كتاب كه به زبان عربى به وسيله ى يك ايرانى نوشته شده و در طول قرن ها در دانشگاه هاى بزرگ پزشكى عالم مورد استفاده قرار گرفته، به فارسى ترجمه نشده بود. من اطّلاع داشتم كه تا اندكى قبل، مثلاً شايد تا صد سال قبل، در مدارس پزشكى كشورهاى اروپايى، قانون به عنوان يك مرجع مطرح بوده و به زبان هاى اروپايى ترجمه شده بوده؛ امّا فارسى زبان از دانستن قانون محروم بود! در سال هاى اواسط رياست جمهورى به اين نكته توجّه كردم كه ما چرا قانون را ترجمه نكرديم.(2)

* بعضى به غلط خيال مى كنند كه «علم گرايى» با «دين گرايى» نمى سازد. من ديده ام كه در اين چند سال اخير، بعضيها كه اغراض خاص سياسى دارند و ما آنها را مى شناسيم - شايد عموم مردم ندانند كه اين افراد چه غرضى دارند، ليكن ما چون افراد را از روى سوابقشان بيشتر مى شناسيم، زودتر برايمان قابل حدس است - و بعضى ها هم كه ممكن است غرض سياسى نداشته باشند، اما همين طورى تشويق مى كنند، براى القاء اين

ص: 37


1- . بيانات به مناسبت 28 صفر در پادگان مركزى سپاه 1367/07/17
2- . در ديدار برگزيدگان استان كردستان 1388/02/24

معنا مى كوشند كه دين گرايى مردم - كه امروز در جامعه ى ما رواج دارد - با علم گرايى منافات دارد و با علم گرايى مى شود به دين گرايى مردم صدمه زد! اينها كور خوانده اند و اشتباه مى كنند؛ اين دو با هم هيچ منافاتى ندارند؛ زيرا دين اگر دين اسلام است كه ما امروز طرفدار آن هستيم، دينى است كه انقلاب مى كند؛ دينى است كه براى ميدان ها سرباز درست مى كند؛ دينى است كه به علم دعوت مى كند. اصلاً علت اين كه مسلمانان توانستند براى مدت چند قرن مشعل علم را در دنيا به دست بگيرند، همين توجّه اسلام به علم و دانش بود. از فارابى تا خواجه نصير، حدود سه قرن اين مشعل دارى ادامه داشته است؛ آن هم در سطح بالا، نه در سطح پايين. امروز نظرات خوارزمى در رياضيات، يا نظرات ابن سينا در طب، نظرات منسوخ شده اى نيست؛ نظراتى است كه بر اساس آنها نظراتى آمده، ليكن نسخ نشده است؛ نظرات باطل شده اى نيست؛ نظرات صحيحى است كه البتّه تكميل شده است. همه ى اينها از كجا ناشى شدند؟ از دين اسلام ناشى شدند؛ يعنى آن عامل اصلى كه توانست مسلمين را به اين اوج علمى برساند، دين اسلام بود... خود «ابن سينا» يك عالم دينى است؛ او به يك معنا اصلاً يك عارف است. «بيرونى» هم يك عالم دينى است، كه آن «تحقيق ماللهند» را نوشت. مى دانيد كه اسم اين كتاب، از يك بيت شعر گرفته شده است:

تحقيق ما للهند من مقولة *** مقبولة فى العقل او مرذولة

او در زمان خود، در رياضى و در نجوم و در علوم متفرق، تبحّر داشت. «شيخ بهايى» هم كه يك آخوند به تمام معناى كامل است، همين طور بود. در زمان «شيخ بهايى»، رشته هاى دينى در آن مسير و جريان صنفىِ آخوندى افتاده بود. در گذشته، صنفىِ به اين شكل كه نبوده است؛ يك روحانى بوده كه در همه ى علوم عالم بوده؛ مثل خود «ابن سينا» كه شاگرد فلسفه هم داشته، شاگرد طب هم داشته است؛ امّا «شيخ بهايى» مربوط به آن دورانى است كه روحانيّت جنبه ى صنفى پيدا كرده بود؛ يعنى يك

ص: 38

آخوند حرفه اىِ منبر و محرابى، با آن گونه دانش هاى كذايى. پس، آن روح دينى، با روح علمى اصلاً منافاتى ندارد؛ بلكه روح دينى، كمك و پشتيبان روح علمى است.(1)

ص: 39


1- . در ديدار با اعضاى «گروه دانش» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/11/15

ص: 40

توضيحات

(1). مخاطب نامه:

از آنجا كه انگيزه ى نگارش اين نامه، نجات جوانان از فضاى فرهنگى و رسانه اىِ غرض آلود عليه اسلام و مسلمانان در غرب و افشاى طرّاحى ها و توطئه هاى صهيونيستى است كه به بهانه هاى مختلف براى نشان دادن چهره ى زشت از اسلام در جريان است؛ نه تنها جوانانِ اروپايى و آمريكايى بلكه همه ى كسانى كه در غرب به نوعى تحت تأثير اين فضا قرارگرفته اند و از پى جويى حقيقت و دستيابى مستقيم به تلقّى صحيح از اسلام غافل مانده اند، مخاطب اين نامه مى باشند. لذا مخاطبِ نامه، منحصر در قشر خاصى از جوانان (مثلاً مسلمانان) نيست و همه ى اقشار و تمامى پيروان اديان مختلف و حتّى افراد لائيك و ضدّدين و جوانان مهاجر و غيربومىِ ساكن در آن مناطق نيز به صراحت، مخاطب اين نامه اند. كلمات «عموم» و «در» كه در عبارت «به عموم جوانان در اروپا و آمريكاى شمالى» به كار رفته اند، خود نشانگر اين گستره ى مخاطبِ تصريحى نامه هستند.

(2). حوادث فرانسه:

در تاريخ 7 ژانويه 2015 (17 دى 1393) حمله اى مسلّحانه و مرگ بار به

ص: 41

دفتر مجله ى شارلى اِبدو (Charlie Hebdo) رخ داد. مقام هاى قضايى فرانسه اعلام كردند اين حمله دست كم 12 كشته و حدود 10 زخمى بر جاى گذاشت. به گزارش خبرگزارى فرانسه دو نفر از كشته شدگان مأموران پليس بوده و چهار نفر از كاريكاتوريست هاى مطرح فرانسوى از جمله سردبير هفته نامه نيز در ميان قربانيان بودند. دو مرد با نقاب هاى سياه و كلاشنيكف به دفتر مجله در پاريس، پايتخت فرانسه حمله كرده و به افراد تيراندازى كرده سپس از محل گريخته و ضمن فرار هم به تيراندازى پرداختند. ويدئوهايى آماتورى نيز از اين حمله گرفته و در اينترنت منتشر شد. پليس اعلام كرد مهاجمان جلسه ى شوراى سردبيرى شارلى ابدو را هدف قرار دادند و هنگام خروج فرياد مى زدند: «الله اكبر». آن ها گفتند «انتقام پيامبر» را گرفته اند. بعدا اعلام شد كه در اين ماجرا، مهاجمان پس از دو روز و در درگيرى با پليس فرانسه كشته شده اند. بازماندگان كشتار شارلى ابدو، با استقرار در مقرّ روزنامه ى ليبراسيون شماره ى جديد هفته نامه ى شارلى ابدو را با عنوان «بخشودگى براى همه» و با كارتونى از حضرت محمّد (ص) در صفحه نخست و با عنوان «من شارلى هستم» منتشر نمودند. اين حركت با اعتراض شديد و واكنش هاى منفى مسلمانان در سراسر جهان روبرو شد.(1)

(3). وقايع مشابه در برخى ديگر از كشورهاى غربى:

پس از پاريس اين بار حوادثى از اين نوع در كپنهاگ اتفاق افتاد. به گزارش رويترز حملات كپنهاگ موجب كشته شدن دو غير نظامى و زخمى شدن پنج تن از نيروهاى پليس در پايتخت دانمارك شد. حمله ى دانمارك روز شنبه با تيراندازى به سوى شركت كنندگان در نشست اسلام گرايى و آزادى بيان با موضوع كاريكاتور پيامبر (ص) آغاز شد. عامل تيراندازى كه به مرگ يك تن و زخمى شدن سه تن از نيروهاى پليس انجاميد فرار كرد

ص: 42


1- . www.theguardian.com/media/charlie-hebdo.

و در نيمه شب توسّط نيروهاى پليس كشته شد. افراد ديگرى نيز پيش از وى براى ايجاد ارعاب در كپنهاگ تلاش كرده بودند. چهار تبعه ى سوئدىِ مغربى تبار و تبعه ى كشورهاى خاورميانه نيز در سال 2010 ميلادى حمله ى مسلحانه به دفتر روزنامه اى را برنامه ريزى كرده بودند. اين روزنامه در سال 2005 كاريكاتور پيامبر (ص) را منتشر كرده بود. اين افراد در سال 2012 ميلادى متّهم و محكوم شدند.(1)

[در ادامه ى اين روند] دهم فوريه 2015 (21 بهمن 1393) سه دانشجوى مسلمان آمريكايى 19، 21 و 23 ساله در منطقه ى چپل هيل در كاروليناى شمالى آمريكا به سبك اعدام از ناحيه سر هدف شليك گلوله قرار گرفتند. دو روز بعد نيز يك مرد عرب - آمريكايى در سوپرماركتى در ميشيگان هدف حمله بى رحمانه دو مرد سفيد پوست قرار گرفتند. يك روز بعد در 13 فوريه نيز يك انجمن اسلامى در جنوب شرقى هوستون تگزاس هدف حمله ى آتش سوزى عمدى قرار گرفت و بخش قابل توجّهى از ساختمان آن تخريب شد و بيش از 100 هزار دلار خسارت به بار آورد. پليس آمريكا همچنين 17 فوريه 2015 يك نفر را به اتهام آنچه تلاش براى بمب گذارى در يك مركز اسلامى و نيز در يك رستوران خاورميانه اى در تگزاس اعلام شد، دستگير كرد.(2)

با در نظر گرفتن اين موارد به خوبى مى توان دريافت ميزان حملات و جرائم عليه مسلمانان در غرب نسبت به پيش از سپتامبر 2001 افزايش چشمگيرى داشته است. نتايج يك نظرسنجى جديد نيز نشان مى دهد بر اثر فضاى رسانه اى منفى كه سردمداران اروپا و آمريكا عليه اسلام سامان داده اند، آمريكايى ها از بين همه اديان، بيشترين احساس منفى را نسبت به مسلمانان دارند. تشكيلات رسانه اى و سياسى غربى و آمريكايى در اين

ص: 43


1- . http://www.reuters.com/article/2015/02/17/us-denmark-shooting-security.
2- . http://www.theguardian.com/prosecutors-seek-death-penalty-muslim-students-craig-hicks)

ميان نقش قابل توجّهى را در ايجاد چنين نگرشى ايفا كرده اند و ده ها ميليون دلار طى دهه گذشته براى تقويت احساسات تعصّب گرايانه عليه مسلمانان از طريق سياستمداران، خبرنگاران، فعّالان، مؤسّسات و كارشناسان صرف شده است. چنين شبكه ى اسلام هراسى از روابط نزديك با ادارات پليس و نهادهاى اطّلاعاتى بهره مى برد. در واقع اين حملات و احساسات ضدّ اسلامى، توجيه لازم براى پيشبرد اهداف سلطه جويانه آمريكا را در خارج اين كشور و نيز حمله به حقوق دموكراتيك را در داخل فراهم مى كند.

توهين به مقدسات اسلامى طىّ ساليان اخير علاوه بر مواردى چون انتشار فيلم و كاريكاتورهاى موهن عليه پيامبر اسلام در فرانسه، دانمارك و هلند؛ مصداقى همچون به آتش كشيده شدن قرآن توسّط يك كشيش افراطى آمريكايى نيز داشته است. به نظر مى رسد اينها همه تلاش هايى است براى پيشگيرى از رشد اسلام در غرب، كه بر اساس برخى پيش بينى ها تا سال 2050 موجب اكثريّت يافتن جمعيت مسلمان در اروپا خواهد شد.

(4). نگاه تكليف مدارانه و روزآمد:

اين نامه، بر اساس نگاه تكليف مدارانه و روزآمد يك متفكّر و دغدغه مند اسلامى كه نسبت به مسايل جارى اسلام و مسلمانان در سطح جهانى شديداً نگران است، نگارش شده است و بايد آن را وراى مواردى چون ديپلماسى عمومى و فارغ از مباحثى چون پرونده هسته اى ايران و رويكرد دولت يازدهم جمهورى اسلامى ايران در خصوص نحوه ى تعامل با دولت مردان غربى دانست.

در ديپلماسى عمومى، يك نظام مى كوشد با ارتباطگيرى با عامّه ى مردم در خارج از مرزهاى خود، رابطه سياسى خويش با مردم دنيا را بهبود بخشد. اين در حالى است كه در اين نامه، حضرت آيت الله العظمى خامنه اى به موضوعات سياسىِ مبتلابه نظام ايران از جمله پرونده هسته اى نمى پردازند.

ص: 44

بلكه از «اسلام» مى گويند و در راستاى رسالت يك انديشمند و رهبر دينى، بدون تحميل يك نظر خاص، مخاطبان خود را به حقيقت جويى بر مبناى فطرت و تعقل دعوت مى كنند.

(5). تخاطب مستقيم با جوانان:

توجّه نگارنده ى نامه به جوانان و تلاش ايشان براى ارتباط فكرى و فرهنگى با آنها البتّه امر تازه اى نيست. اين رويكرد ايشان از پيش از انقلاب در قالب جلسات با جوانان در مسجد كرامت مشهد، تا ديدارهاى مكرّر با جوانان و جلسات پرسش و پاسخ با دانشجويان حتّى در دوران رهبرى، امتداد يافته است.

مخاطب تصريحى نامه، عموم جوانان در غرب، حتّى غيربوميانِ اروپا و امريكاى شمالى هستند. اين مخاطب قراردادن، علاوه بر اميدوارى و ارزش گذارى به جوان غربى و پرهيز از ناديده انگاشتن آنها، با نگاهى به حسّ فطرى حقيقت جويى است. به عبارت ديگر، زبان نامه، زبان فطرت و تعقّل است. مسموم بودن فضاى رسانه و همچنين تبليغات گسترده حكومتى، يك رهبر دينى را بر آن مى دارد تا بر مبناى تعقّل و حقيقت جويى، جوانان غربى را كه آينده سازان آن جوامع مى باشند مخاطب قرار دهد. اين امر به نوبه خود مى تواند زمينه ساز تعامل عقلانى و فطرى اسلام ناب و مردم غرب شود. هرچند تحقّق اين مهم، همّت فعّالين جبهه ى فرهنگى انقلاب اسلامى و توجّه مخاطبين نامه را نيز مى طلبد.

در جوامع غربى، فضا به گونه اى است كه سياستمداران براى تأمين منافع كمپانى هاى بزرگ و استمرار سلطه خود بر ساير جوامع و با تكيه بر تفكّرات سكولاريستى و ليبراليستى خويش مانع انتقال حقايق به مردم شده و با فضاسازى كاذب رسانه هاى غرب هم به اين موضوع دامن مى زنند. به طورى كه بسيارى از ظرفيت هاى جوانان، ناشناخته و پرورش نيافته باقى

ص: 45

مانده است و آنها اغلب از امكان ايجاد تغيير در خود غفلت مى كنند. افراد در بزرگسالى، بيشتر گرايش دارند به آهستگى در مسيرى از رفتارهاى يكنواخت و روزمره كه پيش از اين آموخته اند، گام بردارند و از كنار گزينه هاى متفاوت، مطلوب و چالش آفرين پيش روى خود به راحتى گذر كنند. بيشتر آنها به جهان، آن چنان كه مى تواند باشد، نمى نگرند. امّا جوان براى آزمودن شيوه هاى گوناگون زندگى كنجكاوى و تلاش مى كند. همين كنجكاوى و تلاش، وى را وا مى دارد تا پس از آزمايش الگوهاى رفتارى، بهترين ارزش ها و نگرش ها را برگزيند. كارشناسان، تلاش جوان براى اين آزمون ها را «كشف هويت» مى نامند.

جوان، از ضمير خود كه كانون خواسته هاى فطرى اوست، تنها نداى پاكى و دوستى را مى شنود و با بهره مندى از صفاى باطن و پاكى روح، به رفتار همگان، عادلانه و نيك مى نگرد. جوان، شيفته پاكى مطلق است و به آسانى به ناراستى ها تن نمى دهد. حضرت امام خمينى (رحمة الله عليه) درباره ى اين ويژگى جوانان مى فرمايد: «اين تأثير قلبى و تصوّر باطنى، در ايّام جوانى بهتر حاصل مى شود؛ زيرا قلب جوان، لطيف و ساده و صفايش بيشتر است.(1) پيامبر گرامى اسلام با اشاره به لطافت قلبى جوانان، همگان را به احسان و نيكى در حق آنان سفارش مى كند و مى فرمايد: اُوصيكُم بِالشَّبابِ خَيْراً فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفْئِدَةً(2)؛ شما را به احسان و نيكى با جوانان سفارش مى كنم؛ زيرا آنان قلبى لطيف دارند. از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت مى شود: عَلَيكُم بِالاَحداثِ فَاِنَّهُمْ اَسرَعُ اِلى كُلِّ خَيرٍ(3)؛ بر شما باد پرداختن به جوانان؛ زيرا آنان در مقايسه با ديگران، شتاب بيشترى به سوى كارهاى خير دارند. يكى از ويژگى هاى مهمّ دوران جوانى، پاكى روح و صفاى باطن است و اين كه آمادگى براى انجام كار خير در او، بيش از ديگران است.

ص: 46


1- . چهل حديث، امام خمينى، ص 499
2- . سفينة البحار، ج 2، ص 176
3- . الكافى، ج 8، ص 93

هم زمان با دگرگونى هاى دوران بلوغ، گرايش شديدى به سوى مذهب و سلوك در جوان پديد مى آيد. «با فرارسيدن ايّام بلوغ، احساسات مذهبى و گرايش هاى دينى در وجود نوجوان بيدار مى شود و آنان را شيفته ى فراگرفتن آموزه هاى روحانى مى سازد. پس از دوره ى بلوغ، از شدّت و تمايل اين خواهش فطرى شديد و سوزان كاسته مى شود و رفته رفته، خواهش ايمان و اخلاق به صورت يك تمايل عادى در مى آيد. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نيز تمام همّ و تلاش خود را براى جذب جوانان به سوى سرچشمه ى حقيقى به كار گرفت و نيك مى دانست كه جوان در مقايسه با ديگران، آمادگى بيشترى براى پذيرش حقايق دارد. امام صادق (عليه السلام) درباره ى اثرپذيرى بيشتر جوانان مى فرمايد: مَن قَرأ القرانَ و هو شابٌّ مُؤمنٌ اِختَلَط القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ(1)؛ كسى كه قرآن بخواند، اگر جوان باايمان باشد، قرآن با گوشت و خونش آميخته مى شود و در همه ى بافت هاى بدنش اثر مى گذارد. جوانى كه سر تسليم در برابر هيچ كس فرود نمى آورد و در برابر همه قدرت ها عصيان مى كند، در درون، متوجّه ضعف ها و حقارت هاى خود هست و عظمت، قدرت و بقاى خود را در مذهب مى بيند. فلسفه زندگى و حياتش را در مذهب جست وجو مى كند و در آن، معنايى براى زندگى خويش مى يابد. او مى خواهد مذهب و مفاهيم دينى را خود، با نيروى عقل خويش بررسى كند و حقايق را دريابد. پس با واكاوى باورهاى خويش، راه تكامل را براى خود هموار مى سازد. هم زمان با دوران بلوغ، كششى مرموز، جوانان را به مذهب و سلوك معنوى مى كشاند و بايد به اين نياز فطرى او به درستى پاسخ داد، وگرنه راه او ناهموار خواهد شد.(2) نكته اساسى اين است كه بر مبناى ديدگاه اسلام ناب، اين ظرفيت فطرى الهى در همه جوانان وجود دارد و جوانِ ديروز و امروز و فردا در شرق و غرب، دارى استعداد ذاتىِ تفكّر و دستيابى به حقيقت مى باشد. اگرچه فضاى فرهنگى و رسانه اى شيطانى در غرب، آنان را در تنگناى عميق

ص: 47


1- . الكافى، ج 2، ص 603
2- . ربيعى، 30:1386

و حصارگونه قدرتمندى قرارداده است، ولى بر اساس مبانى انسان شناسى اسلامى، اينها نمى تواند مانع هميشگى براى درك حقيقت باشد.

(6). عملكرد غيرصادقانه و مزوّرانه سياستمداران و دولتمردان غربى:

سوءاستفاده از حوادث تروريستى در دهه گذشته توسّط دولتمردان غربى باعث شده است تا ناظران و تحليل گران منصف و آگاه متوجّه اين امر شوند كه سياستمداران غرب راه سياست را از حقيقت و صداقت جدا كرده اند. از اين نوع مى توان به حمله به عراق به بهانه حادثه 11 سپتامبر و همچنين راه پيمايى به اصطلاح صلح در پاريس بعد از حادثه شارلى ابدو اشاره كرد. در راهپيمايى به اصطلاح صلح كه سران برخى كشورهاى دنيا حضور داشتند بدون توجّه به اين مطلب كه تنها در سال 2014 بالغ بر 60 تن خبرنگار در سرزمين هاى اشغالى كشته شده اند، دوشادوش نتانياهو به حمايت از صلح پرداختند. در راستاى افشاى ماهيت مزوّرِ دولتمردان غربى بايد اين سوالات را از آنها پرسيد كه چه نيازى است كه صنايع تسليحاتى غربى چندين برابر صنايع غذايى و رفاهى محصول توليدكنند؟ كشتارجمعى مردم و غيرنظاميان در غزه، يمن، سوريه، عراق، افغانستان، پاكستان و... به بهانه هايى چون «پناهگاه تروريست ها»، «تهديد غرب» و... چه دليل موجه و انسانى دارد؟ كودكان، كهنسالان و زنان يمنى، افغانى، فلسطينى و... چه گناهى داشته اند؟ آيا بر فرض كه تروريست ها در بين آنها باشند، تنها راه حل اين است كه پهپادها مدام بر سر آنها بمب بريزد و عروسى هاى چندصد نفره را به آتش بكشد و جشن را به عزاى عمومى بدل نمايد؟ ريشه اين گونه تعامل وحشيانه با جهان غيرغربى را بايد در مبانى فلسفى غرب جديد جستجو كرد.

مكاتب غربى پس از رنسانس، انسان را محور هستى قرار دادند. به گونه اى كه انسان قائم به ذات فرض شد و نقش خدا و معنويت در زندگى دنيوى

ص: 48

بشر به حداقل ممكن رسيد. در واقع اومانيسم غربى باعث شد كه معنويت و اخلاق از سياست انسان غربى حذف شود و از آن پس، سياست غرب مبتنى بر اين اصل شد كه هدف وسيله را توجيه مى كند. سياست در غرب پس از رنسانس، مبتنى بر افكار كسانى چون نيكولو ماكياولى، توماس هابز، جان لاك، ژان بدن و ژان ژاك روسو بوده است. از ميان اين متفكّران، ماكياولى سردمدار اخلاق زدايى از سياست بوده و استفاده از هر ابزارى توسّط سياستمدار اعم از مشروع و غير مشروع را براى رسيدن به هدف مجاز دانسته است. ماكياولى معتقد است، زمامدار اگر بخواهد باقى بماند و موفق باشد نبايد از شرارت و اعمال خشونت آميز بترسد؛ زيرا بدون شرارت، حفظ دولت ممكن نيست. حكومت براى نيل به قدرت، ازدياد و حفظ و بقاى آن مجاز است به هر عملى از قبيل كشتار، خيانت، ترور، تقلب و... دست بزند و هرگونه شيوه اى حتّى منافى اخلاق و شرف و عدالت براى رسيدن به هدفش رواست. اين مكتب بر اين باور است كه رجل سياسى بايد كاملاً واقع بين و مادّى و جدّى باشد، آن گونه سخت گير باشد كه اگر تكاليف دينى، اخلاقى و احساسات سدّ راه او شود؛ از آنها صرفنظر كند و هدفى جز رسيدن به مقصود نداشته باشد. ماكياولى در كتاب شهريار ( Prince) خود اصولى را براى موفق بودن يك حاكم پيشنهاد مى كند كه مغاير اصول اخلاقى است. وى در اين كتاب مى گويد: «بايد بدانيد كه براى ستيزيدن با ديگران دو راه در پيش است: يكى با قانون، ديگرى با زور؛ روش نخستين در خور انسان است و دومين، روشِ ددان؛ و از آنجا كه روش نخستين چه بسا كارآمد نيست، ناگزير به دومين روى مى بايد آورد؛ از اين رو بر شهريار است كه بداند چگونه روشِ ددان و انسان را نيك به كار بندد.»(1) سياست و سياستمداران غرب براساس چنين افكارى است كه به عمل مى پردازند؛ البتّه نبايد منكر اين مسئله شد كه افكار ماكياوليستى در سراسر تاريخ بشر وجود داشته است، اما هيچ گاه به

ص: 49


1- . ماكياولى، 45:1393

صورت يك تئورى منسجم و مشخص مرجع عمل انسان ها و على الخصوص سياستمداران قرار نگرفته بود. افكار ماكياوليستى از رنسانس به بعد زيربناى مكاتب اصولى غرب و مسير هدايت كننده سياستمداران غربى به سوى اهداف خود شدند. عملكرد روساى جمهور آمريكا نيز به عنوان مظهرى از سياستمداران در جهان غرب منطبق بر ديدگاه هاى ماكياوليستى است چرا كه اين دولتمردان براى نيل به اهداف و نيات خود از هر وسيله اى استفاده مى كنند.

البتّه اين جنبه ى گرايش به افكار ماكياوليستى در عرصه ى عملِ سياسى است و بر همين مبنا است كه رسوايى هاى سياسى اى چون واترگيت، ايران - كنترا، رسوايى اخلاقى كلينتون و حتّى بحث عراق گيت به وقوع مى پيوندند. اگر چه در آراء برخى فلاسفه ى باستان غرب، بايد سياستمدارِ فيلسوف يا فيلسوفِ سياستمدار بر جامعه حكومت كنند؛ اما هيچ گاه چنين نظرياتى در غرب مورد توجّه سياستمداران نبوده است و امروزه هم اين نظريه ها جزوى از بايگانى تاريخ انديشه ها شده است. از نظر افلاطون سياستمدارى بايد هدايت جامعه را عهده دار شود كه خود منزه و پاك و عقل گرا باشد تا بتواند جامعه را نيز به مسير تعالى هدايت كند.

در همين حال شايد بد نباشد بدانيم كه در خصوص رؤساى جمهورى نظير اندرو جكسون (1837-1829) وان بورن (1841-1837) جيمز گارفيلد (1881) فرانكلين روزولت (1945-1931)، دوايت آيزنهاور (1961-1953)، جان اف كندى (1963-1961) و ليندون ب جانسون (1969-1963) نيز مباحث متعدّدى از فساد اخلاقى و روابط نامشروع مطرح شده است كه هريك از آنها در زمان خود كم وبيش بحث برانگيز بوده است.(1)

ص: 50


1- .www.presidentusa.net.

(7). تشديد اسلام هراسى پس از فروپاشى شوروى:

پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى عملاً جنگ سرد پايان مى يابد و از آنجايى كه سياست مداران آمريكايى هميشه به يك دشمن فرضى(1) نياز داشته اند، اين دشمن، اسلام قرار داده مى شود. در دوره هاى قبلى اين دشمن، بوميان آمريكا، سياهپوستان و مهاجران، نازى ها و روس ها بوده اند. فيلم هاى سينمايى هاليودى مانند جيمزباند در دهه 80 و 90 و سريال هايى مانند نيكيتا، هوم لند، 24 و... نقش مهمى در بازنمايى آن دشمنان فرضى در ذهن مردم ايفا نموده و خواهند نمود.

پس از فروپاشى شوروى، مورّخين غربى، هراس از اسلام (خطر سبز) را جايگزين تهديد شوروى (خطر سرخ) نمودند و براى اين پيشنهاد استدلال هاى محكمى از تاريخ غرب ارائه كردند. از نظر آنها نظام ليبرال سرمايه دارى در غرب براى وحدت همه جانبه ى سياسى، اجتماعى و فرهنگى، علاوه بر تمسّك به ارزش هاى ليبرالى و سكولاريستى (جنبه هاى ايجابى) به عنصر «دشمنى» (عاملى سلبى در هويت) براى وحدت خود نياز داشت و خلاء ايجاد شده در پس فروپاشى شوروى با جايگزين كردن «اسلام» جبران خواهد شد. بويژه اينكه تعليمات عاليه اسلام بطور طبيعى مى توانست دل هاى آگاه و ذهن هاى كنجكاو را به سوى خود جذب نمايد. ژان لوگوف در بحث تحليل با واكاوى اثر جنگ هاى صليبى مى گويد: «شكل گيرى و تثبيت هويّت دينى و يا ملّى در جريان مناقشه و يا تضاد پديد مى آيد و طرف مقابل كه همان مخالف يا دشمن است باعث ايجاد و شكل گيرى هويّت و همانستى مى گردد». اين استدلال تاريخى به سرعت پذيرفته و توسّط استراتژيست هاى غربى صورت بندى شد. جالب است بدانيم برنارد لوئيس و سپس ساموئل هانتيگتون با توجّه به همين نكته، شبه تئورى «جنگ تمدّن ها» را قبل از 11 سپتامبر و پس از فروپاشى شوروى

ص: 51


1- . Boogy Man.

صورت بندى و منتشر نمودند. (شبه تئورى برخورد تمدّن ها اوّلين بار توسّط برنارد لوييس در سال 1990 در مقاله اى با عنوان «The Roots of Muslim Rage» مطرح شد و سپس در مرحله ى بعدى توسّط ساموئل هانتينگتون در مقاله اى در سال 1993 (چاپ شده در مجله ى فارين افرز) تكميل شد. اين تحليل كه اسلام پس از شوروى، عامدانه براى وحدت بخشى به غرب مورد دشمنى قرار گرفته است را بسيارى از نخبگان آكادميك غربى نظير هال، ادوارد سعيد و... نيز تأييد مى نمايند. موريتمر در مقاله خود در نشريه اينترنشنال افرز چاپ شده در سال 1999 به صراحت از سياست «در جستجوى دشمن» Wanted a new enemy پرده برمى دارد و مى گويد: «در اوايل دهه ى نود اين تحليل به وجود آمده بود كه دشمنى غرب با شوروى سابق و بلوك شرق در شكل دهى به هويت غرب مؤثّر بوده است و حال با از بين رفتن اين عاملِ سلبى، بايد در جستجوى جايگزين براى دشمنى بود. طبيعت انسانى اين گونه است كه گروه ها همان قدر كه خود را بر پايه هر چه هستند تعريف مى كنند، بر پايه ى آنچه نيستند، نيز خود را تعريف مى كنند. بسيارى حتى احساس مى كنند نياز است يك تهديد جديد براى جايگزينى شوروى، كشف شود. از اين نظر، «اسلام» گزينه در دسترسى است.»

اگر به اين نكته ى مورد اشاره ى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى توجّه نماييم ديگر بى جهت در تحليل راجع به اسلام هراسى نبايد تنها عواملى مثل 11 سپتامبر و داعش و... را محور تحليل قرار دهيم. اسلام هراسى يك رويكرد استراتژيك در سياست دولتمردان غربى است و نبايد اين استراتژى را تنها با اقتضائات زمانى و رخدادها تحليل نماييم. بخصوص بررسى ها و تحليل هايى نشان مى دهد كه حادثه ى 11 سپتامبر طرّاحى شده و ساختگى بوده است تا زمينه را براى سركوب اسلام گرايى و برخورد خشن با مسلمانان آماده سازد. اظهارات رئيس جمهور وقت آمريكا كه پس از اين حادثه آغاز جنگ هاى صليبى را اعلام كرد، قرينه ى گويايى براى اين گونه

ص: 52

تحليل هاست.(1)

بى ترديد اسلام هراسى يكى از راهبردى ترين موضوعات جهان غرب و دنياى مسيحيت است. اين راهبرد فقط نتيجه يك دكترين مانند دكترين برخورد تمدّن ها نيست، بلكه در يك بستر طولانى بررسى انگيزه هاى سياسى و استعمارى شكل گرفته و پرورش يافته است. اگرچه تئورى هاى ناهمگونى تمدّن ها از سوى ريمون آرون، جامعه شناس مشهور فرانسوى، يا برخورد فرهنگ ها توسّط برنارد لوئيس، اسلام شناس و شرق شناس معروف و اثرگذارترين آن ها، يعنى برخورد تمدّن ها از طرف ساموئل هانتينگتن در شكل گيرى پديده ى اسلام هراسى تأثير عميق داشته اند، امّا ديگر بودگى مسلمين از نظر مسيحيان و برترى انگارى خود كه ريشه در آموزه هاى كليسا دارد و عامل اصلى اسلام هراسى غربى هاست بيشتر بر تاريخى استوار است كه آموزه اش دشمنى قرآن كريم و محمّد (ص) با تمدّن و آزادى و اينكه اسلام دينى است كه نمى تواند پيشرفت كند و دينى غير اخلاقى، غير علمى و استبدادى است.(2) اگرچه شناخت مسيحيان و غربى ها از اسلام از رهگذر بيزانس، سيسيل و اندلس را نبايد ناديده گرفت، ولى جنگ هاى دويست ساله مشهور صليبى بيشترين سهم را در شكل گيرى ذهنيّت تاريخى پر غلط مسيحى داشته است و اگر با برخى همراه نباشيم كه معتقدند جنگ هاى صليبى به هر حال منشاء و موجد تمامى تلقّى خصمانه اى است كه امروزه در دو جهان مسيحى و مسلمان نسبت به يكديگر احساس مى شود، حتماً مى پذيريم كه اين جنگ ها اوج تجلّى خصومت مضمرى بود كه پيش از آن نسبت به مسلمانان وجود داشت. هشدار صريح قرآن كريم كه دشمنى و تعارض يهود و نصارا را با مسلمانان تا تسليم كامل مسلمين از راه و آئين آنان ادامه دار مى بيند، نشان دهنده ى عمق ريشه هاى اين دشمنى هاست.(3)

ص: 53


1- . ر. ك: كتاب 11 سپتامبر؛ دروغ بزرگ، نوشته تيرى ميسان
2- . ناصرى طاهرى، 128:1388
3- . ر. ك: سوره ى بقره، آيه ى 120

(8). هراس هاى گوناگونِ القاء شده به مردم غرب:

هراس از بوميان آمريكا، سياهپوستان و مهاجران، نازى ها، روس ها و شوروى سابق برخى از مهم ترين هراس هاى القاشده و دشمن آفرينى ها توسّط دولتمردان غربى بوده است. پيمايش صورت گرفته توسّط دانشگاه چاپمن در ايالات متّحده با جامعه ى آمارى 1500 نفر در سال 2014 به بررسى هراس هاى اصلى جامعه آمريكا مى پردازد. از هراس هاى اصلى مردم آمريكا ترس از خراب كارى هاى بشرى است. براين اساس 5 نگرانى اصلى در ترس از خراب كارى هاى بشرى به ترتيب اولويت عبارتند از: حمله ى تروريستى، جنگ جهانى، كاهش قدرت و مقبوليّت ايالات متّحده، فروپاشى اقتصادى و حمله ى اتمى يا بيولوژيكى.

اين تحقيق به خوبى نشان از موفقيت القاى مصنوعى اين گونه هراس ها توسّط فيلم ها و سريال هاى توليد شده توسّط بنگاه هاى رسانه اى و همچنين سخنرانى هاى عمومى سران كشورهاى غربى دارد. موج اسلام هراسى و نشان دادن چهره ى خشن و تروريستى از اسلام باعث شده است تا هراس از حمله تروريستى در صدر هراس هاى جامعه آمريكايى قرار گيرد.

(9). مطالعات انتقادى تاريخ:

در حوزه ى مطالعات انتقادى دانشگاه هاى اروپايى و آمريكايى چندين سال است كه كرسى ها و دپارتمان هايى تشكيل داده اند و به توليد علم در اين رابطه مى پردازند. مطالعات انتقادى در حوزه ى سياه پوستان در دهه هاى 60 و 70 همزمان با جنگ ويتنام را به عنوان سرآغاز اين رشته مى توان در نظر گرفت.

از مسائل مهمى كه بايد مدّنظر داشت كتب درسى دانش آموزان آمريكايى مى باشد. اين كتاب ها در ايالت تگزاس تهيه و چاپ مى گردند و از آنجايى كه اين ايالت جمهورى خواه مى باشد، تسلّط كاملى بر مطالب درسى دارند.

ص: 54

در اين متون، تاريخِ خود نوشته غرب به ذهن جوانان القا مى شود.

اكنون براى رهايى، جوان غربى ابتدا بايد نسبت به فرهنگ و تمدّن خود معرفت يابد و از تاريخ عصرى كه بدان ختم يافته است مطلع گردد كه تاريخ راه روشنى است از گذشته به آينده و مسير حال را براى جويندگان ترسيم مى كند. جوان غربى اگر از تاريخ حقيقى نظام هاى سياسى حاكم بر غرب بى اطّلاع باشد نخواهد توانست تحليل درستى از عصر حاضر خود داشته باشد. گرايشات نژادگرايى و نژادپرستى در محيط غربى ريشه هاى عميق تاريخى نظرى دارند و حتّى در قضاياى علوم انسانى و تئورى هاى علوم اجتماعى نيز به نحو گسترده اى ورود پيدا كرده اند. هرچند بعد از جنگ جهانى دوّم راست گرايى افراطى، فاشيسم و نازيسم به شدّت در محيط غرب تقبيح شد امّا ريشه هاى فرهنگى آن به كلّى از بين نرفت و با وقوع شرايط خاص اقتصادى و اجتماعى نژادگرايى و نژاد پرستى در اشكال باز توليد شده و تغيير شكل يافته رخ نمود. از لحاظ تاريخى گرايش نژادگرايى و نژادپرستى در فرهنگ اروپاى غربى رسوب شده است. عقيده به تبعيض و عقيده به برترى در روش هاى تعليماتى جوامع غربى و در آثار انديشمندان آن ها به شكل غير قابل انكارى وجود دارد. از زمانى كه سياست خلوص خون در اسپانيا مطرح شد و افراد بايد ثابت مى كردند تا چهار نياى خود مسلمان يا يهودى نبوده اند تا زمان اجراى سياست نژادى آلمان نازى همواره اين گرايشات غير انسانى به نوعى در غرب بازتوليد شده و بروز يافته است. تاريخ استعمار همواره بر پايه ى ديدگاه هاى نژادگرايانه استوار بوده است. با كشف قارّه ى امريكا مقدّمات پايه گذارى تمدّن اروپايى امريكايى غرب مهيّا مى شود كه در اين راه استعمارگرى همزاد پديدارى غرب مدرن مى شود.

(10). برده دارى:

به عنوان نمونه، رمان مستندگونه «ريشه ها» نوشته ى آلكس هيلى به اين

ص: 55

وقايع دردناك مى پردازد.

هنگامى كه اروپاييان استعمار قارّه ى آمريكا را آغاز كردند، بردگان را براى كار كردن در كشتزارها و معادن جديد، از آفريقا بدان جا بردند. ميان سال هاى 1500 تا 1800 ميلادى در حدود 15 ميليون سياهپوست آفريقايى به قاره آمريكا انتقال يافتند. تجّار برده، آنها را از غرب آفريقا مى خريدند. بيشتر اين بردگان به وسيله ى ديگر سياهپوستان آفريقايى به هنگام جنگ و يا شبيخون هايى كه براى شكار آنان صورت مى گرفت، به اسارت درمى آمدند. بيشتر در زير عرشه ى كشتى، برده ها را با زنجير به هم مى بستند تا قادر به فرار يا پريدن به دريا نباشند تقريباً از هر 5 برده يك نفر در مسير گذرگاه ميانى مى مرد (از مجموع 3 ميليون نفر). پرتغاليها كشتى هاى حامل برده خود را tumbeirus يا تابوت مى ناميدند. زمانى كه آن ها به آمريكا مى رسيدند به مانند حيوانات در حراج ها فروخته مى شدند؛ و در كشتزارها و معادن به كار گمارده مى شدند. هزاران برده بر روى بزرگ ترين كشتزارهاى پنبه و نيشكر كار مى كردند. اين كار بسيار طاقت فرسا و كمرشكن بود. بسيارى از بردگان براى جلوگيرى از فرار به زنجير كشيده مى شدند و شلاق زدن رايج ترين تنبيه براى كوچك ترين خطاها بود. بعضى از بردگانى كه قصد فرار داشتند آن قدر كتك مى خورند تا بميرند. هر چند تجارت بين المللى برده در سال 1808 ممنوع شد امّا تجارت داخلى در آمريكا همچنان ادامه يافت و باعث شد تا جمعيّت برده ها تا پيش از ممنوعيت برده دارى به چهار ميليون نفر برسد. در سال 1860 م از ميان 605، 515، 1 خانواده اى كه آزادانه در پانزده ايالت زندگى مى كردند نزديك به 400.000 خانواده (تقريباً يك چهارم) برده داشتند كه مساوى با 8 كل خانواده هاى آمريكايى در آن زمان بود. هر چند پس از شكل گيرى ايالات متّحده برخى از رنگين پوستان آزاد بودند امّا وضعيت برده بودن بيشتر با رنگ پوست افرادى شناخته مى شد كه تبار آفريقايى

ص: 56

داشتند. اين مسئله باعث شد كه نظامى قانونى به وجود آيد كه در آن نژاد نقش اصلى را بر عهده داشت.(1)

(11). استعمار:

كاربرد سياسى اصطلاح «استعمار» به طور خاص متوجّه شيوه هاى رفتار كشورهاى از نظر سياسى توانمند نظير كشورهاى اروپايى با سرزمين هاى مستعمراتى است. استعمارگرى بيشتر كار كشورهايى است كه امپراتورى دريايى و ناپيوستگى خاك آن ها مانع تشكيل يك واحد سياسى يكپارچه (مانند امپراتورى هاى زمينى) مى شود. مفهوم استعمار امروزه با مفهوم امپرياليسم پيوستگى كامل يافته و استعمار اساساً عمل قدرت هاى امپرياليستى شناخته مى شود، يعنى قدرتى كه مى خواهد از مرزهاى ملّى و قومى خود تجاوز كند و سرزمين ها و ملّت ها و اقوام ديگر را زير تسلّط خود درآورد. گرچه استعمار پيشينه ى كهن دارد، امّا تاريخ مفهوم جديد آن از قرن هاى شانزدهم و هفدهم آغاز مى شود. تاريخ استعمار را از دوره ى باستان تاكنون مى توان به چند دوره بخش كرد. سه دوره اوّل، مجموعاً تحت عنوان استعمار كهن قرار مى گيرند: استعمار دوره ى اوّل: عصر باستان، استعمار دوره ى دوّم: دوران جهانى استعمار و دوره ى سوّم: استعمارگرى قرن هاى نوزدهم و بيستم. عقب ماندگى اقتصادى يكى از شوم ترين و سنگين ترين نتايج سلطه ى استعمارى است. انحصارات متروپل مانع تكامل صنايع و به ويژه ايجاد صنايع سنگين، مانع رشد تكنيك و هم زمان با آن مانع تقويت كادرهاى ملّى مى شوند. اقتصاد برخى از اين سرزمين ها را به اقتصاد مونوكولترير «يك محصولى» مثل نفت يا نيشكر يا قهوه يا مس مبدل مى كنند كه تمام سر رشته آن هم در دست انحصارات امپرياليستى است. اين امر خود بعداً دشوارى هاى عظيم در راه ايجاد يك اقتصاد ملّى متوازن و همه جانبه به

ص: 57


1- . اينيكورى، 21:1366-25

بار مى آورد. مبادله ى نابرابر وجه مشخّصه ى تجارت بين متروپل و مستعمره، يكى ديگر از منابع سود كلان انحصارات است. استعمار در دوران كلاسيك خود همواره حامى و پشتيبان مرتجع ترين قشرهاى محلى بوده، اشكال فئودالى و ما قبل فئودالى را همچنان پا برجا نگهداشته به كمك آن، اقتصاد را به عقب ماندگى و زحمتكشان را به فقر و گرسنگى محكوم مى كرده است. عقب ماندگى اقتصادى محصول غارت و سلطه ى انحصارات امپرياليستى و نتيجه ى سياست استعمارى دول امپرياليستى است نه ثمره ى مناسبات اقتصادى معمولى بين كشورهاى فقير و كشورهاى غنى به طور اعم. اوّلين كشورهاى استعمارگر عبارت اند از: اسپانيا و پرتغال، هلند و انگليس و فرانسه. همگام با تحوّلات پس از جنگ جهانى دوّم و سلب امكان استعمار كشورها به صورت مستقيم و مستعمره، سياست هاى جديدى تحت عنوان استعمار نو بكار گرفته شد و شيوه هاى استعمار كلاسيك به كار خود پايان داد. اين روش، شامل شيوه هايى چون تك محصولى كردن كشورهاى جهان سوم، سرمايه گذارى هاى خارجى توسّط كشورهاى ثروتمند و غيره مى شود. امريكا آغازگر استعمار نو است.(1) «استعمار فرانو» را مى توان جديدترين نوع استعمار دانست. مهم ترين شيوه ى استعمار فرانو، تهاجم تبليغى، فرهنگى و رسانه اى توسّط سلطه جويان و صاحبان رسانه ها و خبرگزارى هاى بزرگ و صهيونيستى است كه بايد نسبت به آن آگاه و بيدار بود. سلطه جويان جهانى با گسترش وسايل ارتباط جمعى و تفكّر جهانى سازى، به دنبال حاكم كردن فرهنگ، سياست و اقتصاد ليبرالى بر تمام كشورها هستند و تلاش دارند مزوّرانه، با ظاهرى مشروع و تحت پوشش شعارهاى حقوق بشر، ايجاد صلح و امنيّت و استقرار دموكراسى و آزادى؛ اهداف استعمارى خود را دنبال كنند. اين استعمارگران، در اين مسير به مزدورىِ بعضاً غيرآگاهانه برخى نيروهاى وابسته ى بومى كه در جمع روشنفكران، سياستمداران، مديران و تكنوكرات ها قراردارند، تكيه و اميد دارند.

ص: 58


1- . كرباسيان، 58:1378-64

(12). ستم بر رنگين پوستان و غيرمسيحيان:

هرچند ريشه ى تبعيض نژادى در غرب به مدّت ها قبل بر مى گردد امّا آنچه به عنوان نمونه در سال 2014 در شهر فرگوسن اتّفاق افتاد چيزى متفاوت با اظهارات حقوق بشرى غرب مى باشد. ماجرا از آنجا شروع مى شود كه «مايكل براون» جوان 18 ساله اهل فرگوسن در 9 آگوست 2014 در حالى به اتهام سرقت يك بسته سيگار از يك مغازه تحت تعقيب قرار گرفت و دقايقى بعد به ضرب گلوله پليس كشته شد كه سلاحى در دست نداشت و به گفته شاهدان به علامت تسليم دست هاى خود را بالاى سر گرفته بود. از همان زمان بود كه اعتراضات در اين شهر بالا گرفت. سياه پوستان آمريكا اين اقدام پليس و اكنون تبرئه ى دادگاه را نمونه ى بارز تبعيض نژادى و ظلم عليه سياه پوستان مى دانند(1) اوايل تابستان سال 2014 نيز افسران پليس نيويورك يك مرد سياه پوست آمريكايى به نام اريك گارنر را به علّت فروش سيگار بدون پرداخت ماليات بازداشت كردند امّا رفتار وحشيانه پليس با سيگار فروش سياه پوست منجر به مرگ وى شد. اين اتفاق در شهر فرگوسن كه از لحاظ جمعيت 70 درصد آن سياه پوست است را داراى شرايط ويژه اى مى كند. نكته ى جالب آنجاست كه تركيب پليس اين شهر به گونه اى است كه تنها 25 درصد آن سياه پوست مى باشند. اينها خود مقدّمه اى براى بى عدالت اجتماعى و اجحاف در حقّ سياه پوستان مى شود. اين در حالى است كه به مردمان آمريكا همواره اين تفكّر تزريق مى شود كه در بهترين شرايط و امكانات نسبت به مردمان جهان زندگى مى كنند. سالهاى مدّعى حقوق بشر و مبارزه با تروريسم اين سؤال را در ذهن ايجاد مى كنند كه چرا دولتمردان آمريكا در برابر اين تبعيض نژادى سكوت و به نوعى از آن حمايت مى كنند.

يكى ديگر از نمونه هاى مرتبط در اين زمينه در روز 28 فوريه سال 1993 اتّفاق افتاد. در آن روز مأموران پليس اف بى آى در ايالات متحده آمريكا به

ص: 59


1- . www.newsweek.com/what-happened-ferguson-missouri-today-265010.

دستور دادستانى آمريكا، به مقرّ فرقه ى داويديان به رهبرى كورش ديويد در شهرك ويكو در ايالت تگزاس، يورش بردند و اين مركز را محاصره نمودند و با يورشى ناگهانى آنها را زنده زنده سوزاندند!

(13). جنگ هاى خونين به نام مذهب:

ظهور مذهب پروتستان در اوايل قرن شانزدهم ميلادى، شكاف عميقى بين پيروان مسيحيّت به وجود آورد و كاتوليك ها و پروتستان ها در طول سده هاى پس از آن، بارها با هم به نزاع و نبرد پرداختند. يكى از جنگ هاى معروف طرفداران پروتستان با كاتوليكْ مذهبان، در دهه ى دوّم قرن هفدهم ميلادى به وقوع پيوست و در حدود سى سال به طول انجاميد. در روز 23 مه 1618 م، پروتستان هاى چك كه از محدود شدن آزادى هايشان توسّط فرديناند دوم، امپراتورى مقدّس روم نگران بودند، دو فرستاده وى را به قتل رساندند و به اين ترتيب جنگ هاى سى ساله مذهبى در اروپا آغاز شد. اين جنگ ها كه عمدتاً در آلمان روى داد، فراز و نشيب هاى زيادى داشت. در طول جنگ، كشورهاى فرانسه، سوئد و دانمارك در حمايت از پروتستان ها و دولت اسپانيا و امپراتورى روم به طرفدارى از كاتوليك ها وارد جنگ شدند. جنگ هاى سى ساله ى مذهبى اروپا در نهايت، با انعقاد پيمان وِسْتْفالى در سال 1648 م خاتمه يافت، امّا اسپانيا و فرانسه تا امضاى پيمان پيرْنِه در سال 1659 م با هم درگير بودند. جنگ هاى سى ساله، علاوه بر ويرانى و تجزيه ى آلمان و نيز تضعيف امپراتورى مقدّس روم، قدرت يافتن فرانسه را در پى داشت. در اين جنگ ها اگرچه نزاع ديرينه دو مذهب كاتوليك و پروتستان نقش مهمى داشت، امّا عواملى چون اختلاف هاى ارضى و سياسى دولت هاى اين قارّه نيز در شروع و ادامه ى جنگ، بسيار مؤثّر بود. از نتايج مهمّ اين جنگ ها، پايان نسبى درگيرى هاى مذهبى پروتستان ها و كاتوليك ها و آغاز رشد جريان هاى ناسيوناليستى و ملّى گرايى و نژادپرستى

ص: 60

در اروپا بود. در كنار اين تاثيرات، تفكّر جدايى دين از سياست نيز سر برآورد. به عبارتى، يكى از وقايع مهم اجتماعى كه زمينه ى جدايى نهاد دينى را از سياست فراهم ساخت، همين جنگ ها و پيمان وسْتْفالى بود. در اين پيمان قرار بر اين شد كه قدرت اقتصادى كليسا تضعيف شود و به تعبيرى، مراكز اقتصادى كه در سلطه ى كليسا بودند از نفوذ كليسا خارج گردند.(1)

(14). جنگ هاى اوّل و دوّم جهانى:

جنگ جهانى اوّل از سال 1914 آغاز شد و به مدت حدود 4 سال به طول انجاميد. طى اين جنگ جهانى، حداقل 10 ميليون نفر كشته شدند. پس از اتمام جنگ تبعات اقتصادى، اجتماعى و روانى زيادى تا سال ها بخش عمده اى از مردم جهان را با خود درگير كرده بود. جنگ جهانى دوّم بسيارى از كشورهاى جهان را در فاصله سالهاى 1939 تا 1945 درگير كرد. بنا به برخى گزارش ها اين جنگ، گسترده ترين جنگ جهانى است كه در آن بيش از 50 ميليون نفر كشته شدند. در اين جنگ، دولت آمريكا با بمباران هسته اى هيروشيما و ناكازاكى باعث كشتار جمعى انسانهاى بيگناه شد. علّت اصلى اين دو جنگ خانمان سوز و جهانى، رقابت كشورهاى غربى براى تسخير سرزمين ها و توسعه نفوذ خود در كشورهاى ديگر بود. اين دو جنگ، نشانگر ناكارآمدى و بحرانِ دوران مدرنيته است، دورانى كه در قرن 19 ميلادى از سوى پيشتازانِ مدرنيسم، به عنوان دوران روشنگرى و رفاه و امنيّت و ايجاد بهشت بر روى زمين براى مردم، تبليغ مى شد!

(15). تأخير در بيدارى وجدان عمومى:

در راستاى اين سؤال، مى توان اين سؤال را مطرح كرد كه آيا دليل سرپوش گذاشتن بر جنايات برخى دولتمردان، مصون ماندن آنها از محاكمه در اذهان

ص: 61


1- . daneshnameh.roshd.ir.

عمومى و دادگاه هاى صالح و بى طرف در زمان حياتشان نيست؟ افشاى جنايات برخى سردمداران پس از مرگ آنها چه فايده در خور توجّهى دارد؟

يكى از نمونه هاى تاريخى تأسّف بار، «لينچ كردن» به عنوان روشى براى شكنجه و كشتن سياه پوستان است كه در دوران برده گيرى غربى ها از كشورهاى آفريقايى رواج داشت. جستجو براى يافتن وقايع مربوط به اين جنايات، هر محقّق و تاريخ نگار منصفى را با تصاويرى تلخ و غم انگيز روبرو مى نمايد. تصاويرى كه جنايت گروهك تروريستى داعش را يادآور مى شود، امّا در ابعادى گسترده تر و با وحشى گرى به مراتب بيشتر. امّا اين بردگان و سياه پوستان چه گناهى داشتند و چه بلايى سر آنها مى آمد؟ گناه آنها در واقع فرار از دست برده داران و سفيدپوستان و يا اعتراض به رفتار وحشيانه ى آنان بود امّا در ظاهر اتهاماتى عمدتاً واهى و اثبات نشده توسّط سفيدپوستان به آن ها انتساب مى يافت و بدون محاكمه در دادگاه و يا با محاكمه اى صورى، محكوم به ارتكاب جرايمى مانند قتل، آدم ربايى، تجاوز، دزدى و... مى شدند و بلافاصله توسّط گروه هايى از مردم سفيدپوست امريكاى شمالى كه مقام و موقعيت رسمى و قانونى هم نداشتند در تجمعات تا حتى ده الى پانزده هزار نفرى جوانان، پيران و حتى كودكان سفيدپوست مورد مجازات قرار مى گرفتند و مقامات رسمى اعم از شهردار و پليس هم صرفاً به نظاره اين مراسم مى نشستند و در مواردى حتّى در اين وحشى گرى مشاركت و همكارى هم مى نمودند. لينچ كردن بردگان و سياه پوستان شامل مواردى چون تجاوز دسته جمعى، اعدام و قطع كردن اعضاى بدن و كشتن به طرقى زجرآور بود. امروزه لينچ كردن در همه ايالات امريكاى شمالى به عنوان يك جنايت شديد با مجازات مواجه است و ديگر منسوخ شده است و حتّى اخيراً عدّه اى از محقّقين و تاريخ نگاران غربى به بازخوانى اين مراسم غيرانسانى و نقد اين برهه ى سياه تاريخ امريكاى شمالى پرداخته اند و از آن اظهار تأسّف و شرمندگى نموده اند. امّا اى كاش اين بيدارى وجدان مردم

ص: 62

امريكاى شمالى با تأخيرى بيش از يك صد سال شكل نمى گرفت و در موقع مناسب ايجاد مى شد تا از لينچ شدن حدود 5000 انسان عمدتاً سياه پوست و بى گناه جلوگيرى مى نمود.

(16). جلوگيرى از شكل گيرى آگاهى عمومى:

يكى از شعارها و ادعاهاى رسانه هاى غربى، جريان آزاد اطّلاعات و گسترش آگاهى و زمينه سازى براى دسترسى همگان به اطّلاعات مورد نياز است. فعّاليّت صدها شبكه ى تلويزيونى به زبان هاى مختلف و با سرمايه گذارى كلان مادّى براى شكل دهى به ذهنيّت جوامع و تأسيس ده ها شبكه براى مخاطبان غيرغربى - و به خصوص ايرانى - نشان دهنده ى تلاش رسانه اى غرب براى انتقال اطّلاعات و القاى مفاهيم موردنظر خود مى باشد. اين پرسش اساسى مطرح است كه در اين رسانه ها تا چه حدّى حقايق اسلامى به مخاطبان منتقل مى شود؟ آيا فرصت و فضايى براى بيان مبانى، ديدگاه ها، مواضع و اصول اسلامى براى دانشمندان و متفكّران اسلام فراهم مى گردد؟ آيا موضع بى طرفانه و آزادانديشانه اى براى تبيين فرهنگ و انديشه اسلامى اتخاذ مى شود؟ آيا در حال حاضر اين رسانه ها با ارائه ى تحليل هاى سخيف ومغرضانه، و يا با عبور از مباحث اساسى و مهم، مانع شكل گيرى آگاهى صحيح درباره ى اسلام نمى شوند؟ چرا على رغم ادّعاى آزادى بيان و آزادى نشر اطّلاعات، اجازه نمى دهند جوان و انديشمند غربى بصورت مستقيم با حقايق اسلامى آشنا شود؟ تجربه هاى دهه هاى گذشته نشان مى دهد كه در غرب، تلاش سازمان يافته اى وجود دارد كه مانع شكل گيرى آگاهى صحيح نسبت به اسلام و مسلمانان است.(1)

ص: 63


1- . ر. ك: ادوارد سعيد، پوشش خبرى اسلام در غرب، ترجمه عبدالرحيم گواهى

(17). اسلام به مثابه «ديگرى»:

بررسى هاى تاريخى نشان مى دهد دولتمردان غربى حاق هويت جوامع خود را با بازنمايى «ديگرى» به مثابه يك دشمن، شكل داده و بازآرايى مى كنند. به طور كلّى مبارزه جويى عليه جهان اسلام عامل مهمّى در شكل گيرى اروپاى غربى و ايده «غرب» بود. واژه ى «اروپاييان» براى اوّلين بار در قرن هشتم و در اشاره به پيروزى شارل مارتل بر قواى مسلمانان در تور ظاهر شد. اروپايى ها در برابر دشمن خارجى خودآگاه تر شدند و خودآگاهى موجب انسجام شد. تثبيت هويت ايدئولوژيك غرب مسيحى در آن منازعات شكل گرفت كه در طى آن كشورهاى غربى به رغم تفاوت هاى داخلى بسيار، به تدريج شروع كردند به اين كه خودشان را جزيى از خانواده يا تمدّنى واحد معين «غرب» تلقى كنند و البتّه پايان نمادين اين فرايند را بيانيه سال 1458 پاپ پيوس سوّم مبنى بر يكى انگاشتن اروپا با قلمرو مسيحيّت در نظر گرفت.»(1) طى قرن ها، مفاهيم «اروپا» و «مسيحيّت» عملاً يكى بودند. هويّت فرهنگى اروپا و آنچه تمدّن اروپا را متمايز و يگانه مى كرد در وهله ى اوّل، اساساً دينى و مسيحى بود. سرانجام در اثر تحوّلات داخلى و خارجى، ايده «اروپا» تعريف دقيق تر جغرافيايى، سياسى و اقتصادى به دست آورد و اروپا و غرب هويت سكولار يافت.

هويت غرب به مفهوم مدرن و سكولار امروزين خود نيز بسيار متاثّر از عنصر دشمنى با «ديگرى» بود. مواجهه با دنياى جديد عملاً اين هويّت جديد را تقويت كرد. عصر استعمار، هويّت اروپايى را تغيير داد و يا شايد به تعبيرى به دليل آماده شدن زيرساخت هاى ذهنى استعمار، هويّت غرب تغيير كرد و از هويّت مسيحى خود فاصله گرفت و سكولار شد. حقيقت آن بود كه با هويّت مسيحى نمى شد به راحتى استعمار كرد و دست اروپايى ها را براى بسيارى از مسائل مى بست ولى با هويّت رومى - يونانى شده و هويت سكولار، زمينه ى

ص: 64


1- . هال 405:1390

ذهنى عصر استعمار مهيّا گرديد. در واقع در عصر روشنگرى، ميراث يونانى - رومى بيش از آنچه بود، مهم جلوه داده شد. واقعيّت آن است كه به آن ميزان آن قدر يونان و روم باستان براى اروپاى جديد مهم نبود.

«گذشته گرايى» اروپاى روشنگرى براى هويّت جويى بود و در اين فرآيند دشمنى به نام «شرق» و مهم ترين مظهر آن يعنى «اسلام»، در راه خودشناسايى و بازسازى هويّتى غرب، مورد نياز بود. علاوه بر اسلام هراسى، رويكرد استعمارى غرب پس از دوران افول امپراتورى ها نيز به نوع ديگرى استمرار يافت و امروزه به مرور استعمارگرى به درون مرزهاى داخلى اروپا و غرب كشيده شد. برخورد تبعيض آميز با مهاجران و اقليّت هاى قومى و نژادى نه تنها بر عليه مسلمانان (اسلام هراسى و مسلمان ستيزى) بلكه عليه «ديگران» اروپايى نيز وجود دارد. همين امروز در اروپا، شهروندان اروپاى شرقى با مسائلى مواجه مى شوند كه آنها را به اين نتيجه مى رساند كه وطن آن ها چندان هم غربى و اروپايى نيست و كشورهايى چون آلمان، فرانسه و انگلستان، «اروپاى اروپايى»(1) اند. به اذعان بسيارى از نخبگان غربى، ذات هويت غربى با «ديگر سازى» و «ديگر ستيزى» شكل گرفته است.

اسلام هراسى، در دنيايى كه به همگرايى و جهانى شدن شهره شده است، كاركردى استراتژيك براى حفظ مرزهاى هويّتى غرب دارد. علاوه بر اين، غربِ امروز، پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران با گفتمان اسلام ناب مواجه است كه با برخوردارى از پشتوانه ى عقلانيّت و منطق، مبانى نظرى غرب را به چالش مى كشد و در برابر آن به عنوان رقيب جدّى فكرى و گفتمانى قد عَلَم كرده است. قدرت هاى بزرگ به اين مسئله پى برده اند كه براى كند كردن و در نهايت متوقف كردن گسترش اسلام گرايى بايد شناخت اسلام را مديريّت كنند. از دو طريق اين شناخت مديريت مى شود. اوّل از طريق اسلام هراسى رسانه اى، دوّم از طريق اسلام سازى با عنوان گسترش

ص: 65


1- . European Europe.

اسلام معتدل يا ميانه رو(1). هر دو پروژه با هدف ضربه زدن به اسلام به عنوان سر منشأ مقاومت و استكبارستيزى پيگيرى مى شود. به نظر مى رسد كه مخاطب اصلى مديريت شناخت اسلام از طريق اسلام هراسى، غير مسلمانان و مديريّت از طريق اسلام سازى، مسلمانان باشند. شايان ذكر است نظريه هايى چون «برخورد فرهنگ ها» ى برنارد لويس و «ناهمگونى تمدّن ها» ى ريمون آرون (جامعه شناس فرانسوى)، و به ويژه نظريه «برخورد تمدّن ها» ى ساموئل هانتينگتون، در شكل گيرى پديده ى اسلام هراسى تأثير زيادى داشته اند.

(18). تصويرسازى غلط از اسلام:

اشاره

مسئله بازنمايى رسانه اى عليه اسلام و مسلمانان پديده ى عجيب و بسيار قابل تاملّى است. در تاريخ دنيا سابقه نداشته است اين گونه ابزارهاى كاملاً فرهنگى در خدمت اهداف پست سياسى قرار بگيرد. حجم استفاده از مجارى هنرى براى القاء دشمنى و واژگون نمايى حقايق دنيا يك پديده ى بى نظير در تاريخ دنيا محسوب مى شود. در بسيارى از مواقع در فضاى رسانه اى غرب، آنچه كه مورد هجمه قرار ميگيرد نه «مسلمان» است و نه «اسلام»، بلكه تصوير دلخواه غربى از «ديگران» است كه تقبيح مى شود. به طور مثال تئو ون گوگ، فيلمساز هتّاك هلندى، كه چند سال پيش توسّط يك مسلمان افراطى به ضرب چندين گلوله و سپس با ضربات چاقو از پاى درآمد، مسلمانان را «جمعى كه با بز رابطه ى جنسى برقرار مى كنند» خوانده بود و در فيلم موهن خود زنى مسلمان را به نمايش گذاشت كه پشتش پوشيده از آيات قرآن بود. امروزه از هر موضوعى (از تقبيح ختنه كردن گرفته تا تقبيح اسلام سياسى) براى اسلام هراسى رسانه اى در سطح اروپا و غرب استفاده مى شود. اصولاً اسلام هراسى بدون رسانه ها معنا ندارد

ص: 66


1- . Moderate Islam.

و گفتمان اسلام هراسى، آگاهى هاى غير واقعى دست كارى شده از اسلام را در غرب ترويج مى كند. در واقع اسلام هراسى نوعى از «مديريّت تلقّى ها و برداشت ها» است كه اكثراً توسّط رسانه ها صورت مى گيرد.

تصويرسازى غلط از اسلام و اهم اقدامات عليه اسلام را مى توان در محورهاى زير ارائه كرد:

- هتاكى مستقيم رسانه اى به اسلام و مسلمانان

كاريكاتورهايى كه در روزنامه ى يولاندز بوستن دانمارك در سى ام سپتامبر 2005 م منتشر شد در همين مسير و سياق قابل تحليل است. اين نشريه 12 كاريكاتور تمسخر آميز از پيامبر اكرم (ص) منتشر كرد كه بسيارى از كارشناسان ارزش هنرى آن را بسيار ناچيز و مبتذل دانسته اند. انتشار اين كاريكاتورها همراه با مقاله اى از سردبير اين روزنامه بود كه وى در آن از هاله ى قداستى كه مسلمانان پيرامون پيامبرشان ايجاد كرده اند، ابراز شگفتى و آن را محكوم كرده بود. وى اين كار را نوعى مهمل بافى مستند به جنون عظمت دانسته، مسلمانان را به شجاعت براى اقدام به شكستن اين تابو از طريق رسوا ساختن تاريخ تاريك صاحب رسالت اسلامى و نشان دادن حقيقت آن به افكار عمومى جهان فراخوانده است. نيز نگاهى به تعداد و دوره ى زمانى استعمال اسلام هراسى از سوى روزنامه هاى كشورهاى اروپايى نشان دهنده ى نقش جريان رسانه اى رسمى در پيش بردن اسلام هراسى است.(1)

تحليل گران غربى حاضر در رسانه ها نيز به ارائه تفاسير جهت دار درباره ى اسلام و مسلمين مى پردازند. چهره هاى ضد دينِ اصالتاً مسلمان، ابزار بهترى براى سياه نمايى هاى رسانه هاى غربى درباره ى اسلام هستند: در هلند آيان حرسى على زن مسلمان سوماليايى بعد از ارتداد از اسلام و تبليغ عليه اسلام به يك چهره ى ملّى تبديل شد. نمونه ى ديگر كمدين نروژى

ص: 67


1- . اكوانى، 20:1390

پاكستانى الاصل شعبانه رحمن بود كه عكس هاى برهنه او منتشر شد در حالى كه پرچم نروژ را روى بدن خود كشيده بود و لباس هاى پاكستانى خود را دور مى انداخت. مركز اروپايى پايش نژادپرستى و بيگانه ستيزى، رسانه هاى اروپايى را به دليل استفاده از تصويرسازى ها و كليشه هاى منفى و قلمداد كردن مسلمانان به عنوان تروريست و «ستون پنجم» ملامت كرد.(1)

- بد رفتارى و اقدامات امنيتى - پليسى در قبال مسلمانان

آلمان: قتل مروه شربينى زن مسلمان مصرى در سال 2009 در شهر درسدن آلمان و در داخل دادگاه اين شهر توسّط يك فرد داراى گرايش هاى نژادپرستانه و ضدّ اسلامى، نمونه ى بارزى از وضعيت دشوار مسلمانان به ويژه در شهرهاى شرقى آلمان بود. نكته ى جالب اينكه افسر پليسى كه براى مداخله وارد اتاق دادگاه شد بلافاصله همسر خانم شربينى را مورد اصابت گلوله قرار داد و ثابت كرد كه در اذهان غربى ها مفروض است كه در چنين رفتارهايى يك مسلمان متّهم است.

فرانسه: در يكى از موارد رشيد ارجونى يك مهاجر هفده ساله الجزايرى در حالى كه روى زمين خوابيده بود از پشت سر هدف گلوله پليس قرار گرفت. حكم افسرى كه مسئول اين اقدام بود توسّط دادگاه تجديد نظر كاهش يافت و اين دادگاه مبلغ غرامت به خانواده قربانى را نيز كاهش داد.

انگليس: در 11 اوت 2005 يعنى كمى بيش از يك ماه بعد از بمب گذارى ها، چارلز كلارك وزير كشور انگليس اعلام نمود كه 10 مسلمان كه به عنوان تهديد عليه امنيّت ملّى شناخته شده اند از كشور اخراج مى گردند.(2)

هلند: يك هفته پس از قتل تئو ون گوك فيلمساز هلندى كه فيلمى در اهانت به اسلام ساخته بود، معاون نخست وزير هلند عليه اسلام به

ص: 68


1- . شير غلامى، 1009:1390
2- . Alan Cowell, 2005:7

اصطلاح افراطى اعلام جنگ نمود. همزمان بيش از 20 مورد حمله عليه مسلمانان در هلند صورت گرفت.

- توجّه به احزاب راست افراطى ضدّ اسلام

در سال 1999 جنبش آزادى اتريش به رهبرى يورگ هايدر با گرايش هاى ضدّ مهاجرت و بيگانه ستيزى مقام دوم را در انتخابات ملّى كسب نمود. در ايتاليا دو حزب با تمايلات بيگانه ستيزى در انتخابات 2001 موفق به كسب آراء زيادى شدند. در سال 2002 ژان مارى لوپن چهره معروف ضد مهاجرت فرانسه و رهبر جبهه ملى به دور دوم انتخابات رياست جمهورى صعود كرد و رقيب شيراك شد.

در سال 2010 پس از انتخابات پارلمانى هلند كه راست هاى افراطى رأى قابل توجّهى كسب نمودند دولت ائتلافى شكل گرفت كه گرت ويلدرز رهبر راست گرايان افراطى و چهره ى معروف ضدّ اسلام عضو آن بود. راست هاى افراطى سوئد هم در انتخاباتى كه محور تبليغاتى شان را تهاجم به اسلام قرار داده بودند توفيقاتى كسب نمودند. بحث هاى اسلام هراسى در آلمان زمانى اوج گرفت كه در سال 2010 تيلو سارازين سياستمدار و عضو سابق هيأت مديره ى بانك فدرال آلمان كتاب «آلمان خود را محو مى نمايد» را منتشر كرد كه در آن مطرح نمود از آنجا كه مهاجران مسلمان از نظر ژنتيك از هوش كمترى برخوردار بوده و بازدهى و كارآيى كمترى دارند آلمان را به سمت تبديل شدن به ملّت كودن ها رهنمون مى سازند.

در ماه اكتبر همان سال مركل صدر اعظم آلمان اعلام نمود كه سياست تكثّر فرهنگى شكست خورده است. در فرانسه نيز ساركوزى رئيس جمهور اين كشور پيشگام گفتمان اسلام هراسانه بوده و علاوه بر تصويب قوانينى در ايجاد محدوديّت براى مسلمانان، با به راه انداختن بحث هويّت ملّى، بر حساسيّت ها در قبال مسلمانان اين كشور افزود.

ص: 69

- تصويب قوانين عليه مسلمانان

اين جريان كه با ممنوعيّت حجاب دختران مسلمان در فرانسه آغاز شد، در سال هاى بعد با ممنوعيّت ساخت مناره ى مسجد در سوئيس در سال 2009، مخالفت با ساخت مساجد در كشورهاى مختلف اروپايى و تصويب قوانين ممنوعيّت برقع زنان مسلمان در اماكن عمومى در فرانسه و بلژيك در سال 2011 ادامه يافت.

حزب آزادى گيرت ويلدرز در هلند خواهان ممنوعيّت قرآن كه او آن را با «نبرد من» هيتلر مقايسه مى كند و وضع يك ماليات براى «روسرى» است.

- دلايل و پيشينه

بى ترديد اسلام هراسى يكى از راهبردى ترين موضوعات جهان غرب و دنياى مسيحيّت است. اين راهبرد فقط نتيجه ى يك دكترين مانند دكترين برخورد تمدّن ها نيست، بلكه در يك بستر طولانى تاريخى شكل گرفته و پرورش يافته است. اگرچه تئورى هاى ناهمگونى تمدّن ها از سوى ريمون آرون، جامعه شناس مشهور فرانسوى، يا برخورد فرهنگ ها توسّط برنارد لوئيس، اسلام شناس و شرق شناس معروف و اثرگذارترين آن ها، يعنى برخورد تمدّن ها از طرف ساموئل هانتينگتن در شكل گيرى پديده ى اسلام هراسى تأثير عميق داشته اند، امّا ديگر بودگى مسلمين از نظر مسيحيان و برترى انگارى خود كه ريشه در آموزه هاى كليسا دارد و عامل اصلى اسلام هراسى غربى هاست بيشتر بر تاريخى استوار است كه آموزه اش دشمنى قرآن كريم و محمّد (ص) با تمدّن و آزادى و اينكه اسلام دينى است كه نمى تواند پيشرفت كند و دينى غير اخلاقى، غير علمى و استبدادى است. اگرچه شناخت مسيحيان و غربى ها از اسلام از رهگذر بيزانس، سيسيل و اندلس را نبايد ناديده گرفت، ولى جنگ هاى دويست ساله مشهور صليبى بيشترين سهم را در شكل گيرى ذهنيّت تاريخى پرغلط

ص: 70

مسيحى داشته است و اگر با برخى همراه نباشيم كه معتقدند جنگ هاى صليبى به هر حال منشاء و موجد تمامى تلقّى خصمانه اى است كه امروزه در دو جهان مسيحى و مسلمان نسبت به يكديگر احساس مى شود، حتماً مى پذيريم كه اين جنگ ها اوج تجلّى خصومت مضمرى بود كه پيش از آن نسبت به مسلمانان وجود داشت.

از منظر «روانشناسى رسانه اى» بايد گفت اسلام هراسى از طريق سوءاستفاده از كمبود اطّلاعات شهروندان غربى، ضعف بصيرت رسانه اى و حتّى انگيزه ها و ضعف هاى روانى افراد ممكن شده است. صنعت ترس در رسانه هاى غربى ريشه در دل مشغوليهاى دنيايى شهروندان دارد. رسانههاى جمعى غربى ذهن مردم را در برابر ديگران شرطى كرده اند و از تمايلات آنها در اين مسير بهره برده اند. قدرت و كارايى در كنار ضعف و ناكارامدى معنى مى يابد. ضعف درونى و روانى افراد، مبنايى براى قدرت نمايى اسلام هراسانه رسانههاى غربى شده است.

«شوارتز» اسلام هراسى را «صنعت واهمه جديد آمريكايى New American Fear Industry » مى نامد و در توصيف آن مى گويد: «مقوله ى اسلام هراسى ميگويد كه تروريسم و ارعاب گرى القاعده محصول بديهى اصول اسلامى است؛ اينكه اسلام دينى ذاتاً خشن است كه جهاديون توسّط آن به اين سطح از خشونت رسيده اند؛ اينكه تفسير و تعبير راديكال از اسلام تنها تفسير منطقى و صحيح است؛ و اينكه نتيجتاً مسلمانان يك «ديگر» تهديدگرند كه ارتباط آنها با ايدئولوژى راديكال بر كسى پوشيده نيست. كتاب ها و ديگر رسانه هايى كه در اين حوزه مطرح مى شوند را مى توان سازه هاى اين «صنعت واهمه» جديد آمريكا نام گذارى كرد. امّا «اسلام هراسى» يك تصوير ذهنى صرف نيست بلكه داراى تبعات و نتايج عينى است كه مى توان آن را در واكنش هاى عملى، اقتصادى و يا اقدامات نظامى غرب مشاهده كرد.

ص: 71

(19). منافع دولتمردان غربى از اسلام هراسى:

براى مثال وجود مفهومى چون شهادت طلبى، معضلى براى منافع استكبار و مزاحم برنامه هاى سلطه گرانه آنهاست كه امروزه در مقاطعى چون دفاع ملّت ايرانيان در برابر تهاجم گسترده صدام و حاميان منطقه اى و غربى او و همچنين مجاهدت هاى رزمندگان مقاومت حزب الله لبنان در برابر دشمن كودك كشِ صهيونيستى، كارايى خود را در مقابله با سلطه به خوبى نشان داده است. جبهه ى سلطه، در برابر مفهوم شهادت طلبى، موضوع «انتحار» را پرورش داد و به مشمئزكننده ترين وجه در قالب كشتار بيگناهان توسّط عوامل خود اجرا و تبليغ كرد. در حالى كه خداوند متعال مفهوم جهاد و شهادت طلبى را طبق آيه ى 40 سوره ى حج: «وَ لَوْ لاٰ دَفْعُ اَللّٰهِ اَلنّٰاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوٰامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوٰاتٌ وَ مَسٰاجِدُ» براى دفاع از بشريّت و رفع فساد قرار داده و طبق آيه ى 61 سوره ى انفال: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهٰا» ، صلح و پايان جنگ را در صورت عقب نشينى مهاجم از تجاوز خود، لازم و ضرورى مى داند. فرقه سازى هاى استعمارى و فاصله گرفتن آنان از عقلانيّت و منابع اصيل اسلام ناب و تقويت مستقيم و غيرمستقيم اين فرقه ها توسّط حكومت هاى دست نشانده غرب، زمينه را براى گسترش اين نگرش ها فراهم كرد و امروزه هم همين تلقى ها به عنوان «اسلام» از رسانه هاى غربى تبليغ و ترويج مى شود.

(20). شناخت مستقيم از اسلام:

جايگاه آزادانديشى و تعقل گرايى در انديشه ى آيت الله العظمى خامنه اى به خوبى در اين فراز نمايان شده است. ايشان نظريه پرداز و مهم ترين حامى و هادى مقوله هايى چون «كرسى هاى آزادانديشى» در داخل ايران نيز بوده اند و اين مسأله را همواره از متوليان امر مطالبه مى نمايند. بديهى است اين انديشه، از سرچشمه معارف ناب اسلامى نشأت گرفته است.

ص: 72

با خواندن قرآن كريم مى بينيم كه در آيات زيادى خداوند انسان ها را به تفكّر، تدبر و تعقل دعوت مى نمايد. چنانكه در آيات اين كتاب آسمانى آمده است: «فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(1) ؛ «پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مى دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند». «إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (2)؛ همانا ما قرآن را به زبانى گويا و روان نازل كرديم، باشد كه به انديشه ورزى و تعقل بپردازيد.

آزادانديشى تلاش فعال عقل آدمى در دريافت حقيقت، گسترش حقيقت و اعمال حقيقت است، لذا، انسان آزادانديش بايد عالم باشد و جوياى علم، در پى دريافت حقيقت است؛ چه اين جستجو متّكى به پذيرش حس و تجربه باشد، چه پذيرش استدلالات عقلانى و چه پذيرش عقل نقلى؛ منطق آزادانديشى ايجاب مى كند كه از چارچوب تنگ «عقلانيّت ابزارى» خارج و با تكيه بر «عقلانيّت انتقادى» در بسترى از «عقلانيّت تفاهمى» به پيگيرى دريافت حقيقت به عنوان اصل اصيل زندگى بينديشد. آزادانديشى در گرو دريافت حقيقت و نقد آن از طريق براهين عقلانى است.

در شرايط كنونى كه در جهان سعى بر آن است كه با القاى يك نوع طرز تفكّر خاص و جلوگيرى از انديشه ى ناب منافع نامشروع مستكبران تأمين گردد نياز به نهضتى عميق مبتنى بر آزادى الهى ضرورى است. ليكن اين حركت ارزشمند مى بايست در چهارچوب شرايط آزادى باشد در اينجاست كه ارزش و جايگاه واقعى انديشه آزاد و ربانيت اين حركت مشخص خواهد شد و به فرموده حضرت على (ع) «آن كس كه با انجام شرايط آزادى قيام كند شايسته آزادى است و هر كس از مقرّرات آزادى سرباز زند و دراجراى وظايف كوتاهى كند به بندگى و بردگى بر مى گردد»(3) با توجّه به اين فرمايش گوهربار مولاى متّقيان (ع) اگر با رعايت شرايط انديشه آزاد در مورد آنچه كه نتيجه

ص: 73


1- . سوره ى زمر، آيات 17 و 18
2- . سوره ى يوسف، آيه ى 2
3- . غررالحكم و درر الكم، آمدى، صص 43، 58، 428، 484، 517، 546، 732

آن قربت الهى است كوتاهى شود بندگى و حقارت و وابستگى رخ مى دهد بنابراين براى رفع استعمار و گسترش عدالت، آزادانديشى ركن اصلى و عدم توجّه به آن موجب وابستگى و بدبختى است.

وابستگى و بندگى ديگران در امور جارى زندگى و رفع نيازهاى مادّى جامعه نتيجه ى قطعى وابستگى فكرى و عدم توجّه به آزادانديشى است زيرا كه فكر و انديشه زيربناى توانمندى يك ملّت در توليد است. وابستگى يك كشور آن هم كشورى اسلامى كه آزاد آفريده شدن انسان را نعمت الهى مى داند جاى تأسّف و تأمّل است، زيرا كه به فرموده ى حضرت على (ع) به امام حسن (ع) آنچه كه از سرمايه ى شرافت خود مى دهيم هرگز عوضى برابر با آن به دست نمى آوريم(1) و چه سرمايه اى بهتر از فكر و انديشه الهى كه در مسلمانان به بركت ايمان سرشار است و عدم استفاده از اين معنا بندگى را در تمام شئون به دنبال دارد و اين اتّفاق با اصل آفرينش آزاد انسان توسّط خداوند متعال در تضاد است پس بر هر مسلمانى است كه آن چنان كه در امور مادّى تلاش مى نمايد پيش از آن در جهت آزاد انديشيدن و آزادگى فكرى قدم بر دارد همان گونه كه امام صادق (ع) مى فرمايند: «در راه آزادى نفس خويش كوشش كن همان گونه كه در طلب معاش خود مجاهده مى كنى»(2).

(21). پويايى و اثرگذارى اسلام در دنياى امروز:

انديشه ى ناب اسلامى، در دوران معاصر به رهبرى حضرت امام خمينى (ره) و با حمايت مردم، با رويكردى فرهنگى و معنوى، با سرنگون كردن شاه وابسته به غرب، در ايران به حكومت رسيد و در مقابل تهاجم همه جانبه ى صدام كه مورد حمايت اكثر دولتمردان غربى و ديكتاتورهاى غرب آسيا بود مقاومت كرد و حتّى يك وجب از خاك ايران طىّ اين

ص: 74


1- . فَانَّكَ لَنْ تَعْتاضَ بِما تَبْذْلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً . نهج البلاغه، نامه ى 31، ص 401
2- . مستدرك الوسائل، ج 2، صص 187، 310

تهاجم، از ايران جدا نشد. اين كشور با وجود تحريم هاى به قول دولتمردان غربى «فلج كننده» نه تنها فرونپاشيده، بلكه در علوم مختلف همچون نانو، فناورى صلح آميز هسته اى، بايو و... به بالاترين مدارج رسيده است. هرچند اين كشور مشكلاتى (اقتصادى و...) نيز دارد. اين پيشرفت هاى به دست آمده، با وجود انواع تحريم ها، تهديدها، تحميل هشت سال جنگ نابرابر، انواع فتنه ها، تشجيع گروهك هاى جدايى طلب و تكفيرى جهت اختلال و همچنين موارد بسيارى از اين دست، در سايه عمل به انديشه ناب اسلامى بوده و خود تنها نمونه اى از پويايى و تأثيرگذارى انديشه ناب اسلام در دوران معاصر است.

(22). گروهك هاى تكفيرى، ابزارى براى اسلام هراسى:

ايشان با به كار بردن واژه ى «تحت استخدام»، به اين حقيقت اشاره نموده اند كه تروريست هاى تكفيرى براى مأموريت به كار گرفته شده اند و اين مأموريت، اين است كه با تحريف مفاهيم با ارزش اسلام چون شهادت طلبى و جهاد، مفاهيم جعلى را به عنوان اصول اسلام معرفى نمايند.

دولت هاى غربى براى به كرسى نشاندن ايده ى جدايى دين از سياست روى به دين سازى آورده و به مهندسى اسلام به اصطلاح «معتدل» مى پردازند. هراس واقعى آنان از اسلام، قدرت آن در به چالش كشيدن نظم جهانى اى است كه با محوريّت غرب و انديشه هاى سياسى آن به وجود آمده است. از نظر آنان، راهكار برون رفت از اين چالش نيز در دامن زدن به شعله هاى تفرقه در دين اسلام است كه از يك سو با حمايت از گروه هاى افراطى مسلمان در برهه هاى مختلف چهره اى خشن و ضدّ انسانى از اسلام به نمايش مى گذارند و از سوى ديگر با برپايى ساختارهاى مذهبى خودساخته سعى در ايجاد تفسيرى از اسلام دارند كه پتانسيل استكبارستيزى آن را بى اثر كند. نقش رسانه هاى غربى در اين ميان بسيار پررنگ است.

ص: 75

پيشينه تكفير در جهان اسلام، به صدر اسلام باز مى گردد؛ به اين معنى كه در برهه هايى از تاريخ، گروه هايى از مسلمانان، مخالفان خود را كافر ناميده اند. واقعه ى مهمّ تاريخى درباره ى تكفير، غائله خوارج است. بسيارى از فرقه هاى خوارج، كسى كه مرتكب يكى از گناهان كبيره مى شد را كافر مى دانستند. همچنين بعضى از معتزله و اشاعره، مشبّهه را تكفير مى كردند. از ديگر مصاديق آن، مى توان به تكفير شافعى ها از سوى محمّد بن موسى (حنفى قاضى دمشق) متوفّى 506 ق و يا تكفير حنابله توسّط ابوحامد طوسى (متوفّى 586 ق) اشاره كرد. در حوزه ى نظرى، انديشه تكفيرى در چند قرن گذشته، ريشه در ديدگاه هاى ابن تيميه دارد و گروه هاى تكفيرى، ديدگاه تكفيرى خود را از ابن تيميه وام گرفته اند. از ا ين رو، براى فهم ديدگاه تكفيريون، بايد ابن تيميه را نقطه ى عزيمت قرار داد.(1)

در قرن دوازدهم با ظهور محمّد بن عبدالوهاب در منطقه ى نجد، انديشه ى تكفير، از حوزه ى نظر وارد مرحله ى عمل شد. در اين مرحله، محمّد بن عبدالوهاب واژه هايى مانند «شرك» و «كفر» را به سادگى درباره ى مسلمانان به كار برد و خون، مال و ناموس آنان را مباح شمرد. كتاب ها و رساله هاى اعتقادى وى، لبريز از تكفير نه تنها عوام مسلمانان، بلكه علماى اسلامى است. محمّد بن عبدالوهاب در تكفير، حتّى به مبانى ابن تيميه نيز وفادار نماند و خون، مال و ناموس مسلمانان را مباح شمرد. وى در «كشف الشبهات» رسماً علماى اسلام را مشركان زمان ناميده و حكم تكفير آنان را صادر كرده است.(2)

هرچند بيش از سه قرن از آغاز فتنه ى تكفيرى ها مى گذرد و در طول اين مدت، اين جريان با افت و خيزهاى فراوانى روبه رو بوده است، امّا هرگز گذر زمان و تحولات داخلى و خارجى، از رويكرد افراطى اين انديشه نكاسته است.

ص: 76


1- . ويژه نامه ى كنگره ى بين المللى خطر جريان هاى تكفيرى، 20:1392-23
2- . همان

همچنين شايان ذكر است كه مى بايست ميان وهّابيّت و تكفير تمايزاتى قائل شد و هر گروه وهّابى را نمى توان جريانى تكفيرى قلمداد كرد. امروزه شاهد آن هستيم كه برخى از جريانهاى داخلى وهّابيّت، در واكنش به واقعيّت هاى جهان اسلام و جامعه ى خود، به اعتدال روى آورده اند؛ البتّه اين گروه ها، نتوانسته اند بر فضاى غالب وهّابيّت تأثير بسزايى داشته باشند. از سوى ديگر در ارزيابى وضعيت تكفير در دوران معاصر بايد توجّه داشت كه در قرن اخير، جهان اسلام شرايط جديدى را تجربه مى كند؛ وجود دشمنان مشترك بزرگى همانند آمريكا و اسرائيل و گسترش موج اسلام ستيزى و اسلام هراسى در غرب و در مقابل، رشد بيدارى اسلامى، زمينه هاى همگرايى و تقريب را ميان ملل مسلمان فراهم كرده است. همچنين عملكرد بد گروه هاى تكفيرى همانند: القاعده، سپاه صحابه، لشكر جهنگوى و حزب التحرير، موجب افول انديشه هاى تكفيرى در جهان اسلام شده است.

روايات اسلامى گواهى بر بطلان مبناى كلامى گروه هاى تكفيرى در موضوع ايمان و كفر است و عدم جزميّت عمل در ماهيّت ايمان را اثبات مى كنند. به گفته بخارى، هنگامى كه اميرالمؤمنين (ع) مأمور فتح خيبر براى مقابله با توطئه گرى ها شد، پيامبر گرامى اسلام (ص) فرمود: «برو، به چيزى توجّه نكن كه خداوند به وسيله تو دژهاى خيبر را فتح كند. اميرالمؤمنين على (ع) فرمود: براى چه با آن ها مبارزه كنم؟ پيامبر گرامى اسلام (ص) فرمود: با آن ها مبارزه كن تا هنگامى كه شهادت دهند: لا اله الا الله و محمّد رسول الله. هرگاه چنين كردند، دگر خون و اموال آن ها بر تو حرام است، جز آنكه، حق و حسابى نسبت به خدا بر گردن آن هاست.(1)

همچنين با روايات فراوان ديگرى مواجه مى شويم كه از مجموع آن ها مى توان به قطعيّت رسيد كه تكفير مغاير با اصل است و نيازمند دليل خدشه ناپذير است. به عنوان نمونه، پيامبر (ص) فرمود: «المُسْلمُ أخُو المُسْلمِ

ص: 77


1- . ويژه نامه ى كنگره ى بين المللى خطر جريان هاى تكفيرى، 20:1392-23

لايظلمه و لايسلمه» (1)؛ مسلمان برادر مسلمان است. بدين جهت به او ظلم نميكند و او را تسليم ظالم نمى نمايد؛ و يا: «سِباَب المْسْلمِ فسُوق وقَتاِلهُ كفُر» (2)؛ ناسزا گفتن، به مسلمان فسق است و كشتنش كفر است. همچنين: «إنِ دمِاَءكم َوَأمَوَالكم و أعْرَاضَكم عَليكم حَرَامٌ»(3)؛ همانا ريختن خونهايتان و دستبرد به اموالتان و هتك حرمت آبرويتان بر يكديگر حرام است؛ و يا: «... و من رمى مؤمناً بكفرٍ فهو قتله» (4)؛ هركس، مؤمنى را متّهم به كفر نمايد مانند آن است كه او را به قتل رسانده است؛ و يا در صحيح بخارى آمده است: «من شهد أن لا اله الا الله و استقبل قبلتنا و صلّى صلاتنا و اكل ذبيحتنا فذلك المسلم، له ما للمسلم و عليه ما على المسلم» (5)؛ كسى كه گواهى به يگانگى خدا بدهد و به سوى قبله ما بايستد و نماز ما را بگذارد و ذبيحه ما را بخورد، او مسلمان است، براى اوست آنچه براى مسلمان است و به ضرر اوست آنچه به ضرر مسلمان است.(6)

از مهمترين گروهك هاى تكفيرى كه با حمايت برخى سردمداران غربى، طى ساليان اخير و با هدف تصويرسازى غلط از اسلام و بهره بردارى فريبكارانه از آنها ايجاد شده اند، مى توان به گروهك هاى طالبان، داعش و القاعده اشاره كرد.

(23). قرآن:

شناختى كه از منابع غيراصيل و اصطلاحاً دست دوّم يا دست چندم به وجود آمده است، لزوماً نمى تواند شناخت صحيحى باشد و اعتبار آن شناخت و پژوهش را دچار خدشه مى كند. براى شناخت دين اسلام

ص: 78


1- . مسند احمد، ج 2، ص 91؛ صحيح بخارى، ج 3، ص 98؛ ج 8، ص 59؛ صحيح مسلم، ج 8، ص 18
2- . نهج الفصاحه، ح 1729، ص 520
3- . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 9، ص 62
4- . بحارالانوار، ج 69، ص 209
5- . صحيح بخارى، ج 1، ص 109، كتاب الصلاة، باب فضل استقبال القبلة
6- . ويژه نامه ى كنگره ى بين المللى خطر جريان هاى تكفيرى، 20:1392-23

و ابراز ديدگاه و حتّى واكنش در مورد آن نيز، رجوع به منابع اصيل و بدون واسطه ضرورى است. قرآن كريم و احاديث صحيح پيامبر خدا (ص) و ائمّه ى اطهار (ع) در معتبرترين كتب حديثى - كه آن كتاب ها نيز بخشى از اعتبارشان را از اصالت به دست آوردند - منبع شناخت مستقيم و بى واسطه ى دين اسلام مى باشند. و هر پژوهش و شناختى از اسلام بدون رجوع به آن منابع نمى تواند بيانگر نظر جامع اسلام باشد. البتّه با توجّه به اينكه قرآن به زبان عربى است استفاده از ترجمه هاى مناسب و صحيح، نكته اى بديهى است كه لازم است با توجّه به وجود ترجمه هاى نامناسب از اين كتاب آسمانى مورد توجّه جدى قرارگيرد. ترجمه هايى چون ترجمه قرايى را مى توان بهترين ترجمه قابل قبول دانست. هرچند شايسته است ترجمه هاى به روز مناسب ترى از قرآن كريم با همكارى مشترك افراد مسلّط به زبان و ادبيات عرب با بوميانِ فرهيخته كشورها و زبان هاى مختلف ارائه شود.

در اينجا شايد اين پرسش به ذهن برسد كه رجوع به قرآن و احاديث بدون علوم مقدّماتى براى شناخت جامع و كامل از دين، به دليل وجود متشابهات و عام و خاص ها و مطلق و مقيدها و... كارى اشتباه باشد و فرد را دچار سردرگمى و تحيّر كند و نه تنها شناخت كاملى به فرد نداده است بلكه دچار تناقض ها و تضادهاى بدوى در مطالعه ى مستقيم و بى واسطه خود شده است.

امّا در جواب بايد گفت متشابهات قرآن با محكمات قرآن جواب داده شده است و خود قرآن، مبيّن و مفسّر واقعى قرآن را پيامبر خدا و اهل بيت او معرّفى كرده است كه با مراجعه به احاديثشان، فهم درست از آيه به دست خواهد آمد. مضافاً اين كه مگر چند آيه از قرآن چنين است كه ممكن است برداشت اشتباه و جزئى نگرانه افراد باعث گمراهى و شناخت نادرستشان شود؟

اين مشكل ناشى از نگاه جزئى نگرانه و جزيره اى به آيات قرآن است در

ص: 79

صورتى كه قرآن يك مجموعه كامل است و كسى نميتواند نظر قرآن يا اسلام را درباره ى موضوعى بگويد مگر اينكه تمام آيات قرآن اعم مطلق و مقيّد، عام و خاص، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، ظاهر و باطن و... و روايات معصومين راجع به آن موضوع را خوانده باشد.

به عنوان نمونه نبايد آيه ى «فَانْكِحُوا مٰا طٰابَ لَكُمْ مِنَ اَلنِّسٰاءِ» (1) را بدون در نظر گرفتن موضوع كلّ آيه و همچنين بدون توجّه به آيه ى «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهٰاتُكُمْ» (2) مدّنظر و مبناى قضاوت قرارداد.

بايد توجّه داشت كه خود قرآن كريم، بر قرائت قرآن و تدبّر مستقيم در آيات آن توسّط همه مخاطبان تأكيد و تصريح مى كند: فَاقْرَؤُا مٰا تَيَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآنِ هر قدر مى توانيد قرآن بخوانيد. أَ فَلاٰ يَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ(3) ؛ آيا در قرآن تدبّر و ژرف انديشى نمى كنند؟! اين اعجاز قرآن كريم است كه هركسى مستقيماً با ذهنى صاف و بدون غرض هاى آلوده و پيش فرض هاى تحميلى به آيات حكمت آن مراجعه كند، بقدر ظرف و استعداد علمى و ذهنى خود از اين منبع علم الهى بهره بردارى مى كند. وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ(4) ؛ همانا قرآن را براى تذكر و بهره بردارى آسان قرار داديم، آيا كسى هست كه يادكننده و فراگيرنده باشد؟!

قرآن كتاب هدايت است و براى عموم مردم نازل شده است و همه مردم به اندازه ظرفيّت خود از آن استفاده خواهند كرد. آيات قرآن كريم مملو از مفاهيمى است كه دل هر جوان حقيقت طلبى را مجذوب خود مى كند. اگرچه بخش زيادى از برداشت اشتباه از اسلام در غرب به دليل تبليغات منفى است كه دستگاه هاى تبليغاتى دولت هاى غربى با كمك متحجّرين فريب خورده به ظاهر مسلمان انجام داده اند، امّا بايد بپذيريم كه كم كارى

ص: 80


1- . اجازه ى ازدواج با زنان. سوره ى نساء، آيه ى آيه 3
2- . حرمت ازدواج با محارم. سوره ى نساء، آيه ى 23
3- . سوره ى نساء، آيه ى 82
4- . سوره ى قمر، آيات 17 و 32

انديشمندان و هنرمندان مسلمان در تشويق و ترغيب جوانان حقيقت طلب غربى كه تعدادشان اتفاقاً بسيار زياد است، براى مطالعه قرآن و منابع دست اوّل اسلامى نيز در اين زمينه تأثير زيادى داشته است. جوان حقيقت طلب غربى اگر به قرآن مراجعه كند درخواهد يافت كه اسلام راجع به آزادى بيان چگونه مى انديشد: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ اِسْتَجٰارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّٰى يَسْمَعَ كَلاٰمَ اَللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ يَعْلَمُونَ ؛ و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا كلام خدا را بشنود (و در آن بينديشد) سپس او را به محل امنش برسان چرا كه آنها گروهى ناآگاهند.»(1) او درخواهد يافت كه اتفاقاً معناى جهاد در اسلام، مبارزه با كسانى است كه قصد دارند زمينه اين گونه آزادى بيان در دنيا را از بين ببرند و نگذارند سخن متعالى اسلام به گوش همگان برسد: «وَ قٰاتِلُوهُمْ حَتّٰى لاٰ تَكُونَ فِتْنَةٌ ؛ با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه اى نباشد.»(2) جوان حقيقت طلب غربى اگر به قرآن مراجعه كند، چگونه مجذوب اين كلام خداوند نشود كه: «وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ ؛ دشمنى با جمعيّتى شما را به ترك عدالت رجع به آنان نكشاند، عدالت پيشه كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است.»(3) فطرت او چگونه اين پيام قرآن عزيز را تا عمق جان درك نكند كه مى فرمايد: «قُلْ يٰا أَهْلَ اَلْكِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَوٰاءٍ بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّٰ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّٰهَ وَ لاٰ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لاٰ يَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اَللّٰهِ ؛ بگو: اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.»(4) او چگونه مى تواند اسلام را دين خشونت بداند و از آن رويگردان شود، زمانيكه اين آيه ى شريفه را با خود زمزمه مى كند: «وَ لاٰ تَسُبُّوا اَلَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ فَيَسُبُّوا اَللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ ؛

ص: 81


1- . سوره ى توبه، آيه ى 6
2- . سوره ى بقره، آيه ى 193
3- . سوره ى مائده، آيه ى 8
4- . سوره ى آل عمران، آيه ى 64

(به معبود) كسانى كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روى (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند!»(1)

او چگونه مى تواند اسلام را دينى خارج از عقل و منطق بداند، زمانى كه انبوه آيات قرآن در دعوت به تعقل، تفكّر، كسب علم و آگاهى و مؤاخذه انسان ها از اينكه عقلشان را به كار نمى بندند را ببيند:

«يَرْفَعِ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ» (2) ؛ «أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ ؛ آيا نمى انديشيد؟»(3)؛ «أَ فَلاٰ يَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ ؛ آيا آنها در قرآن تدبّر نمى كنند.»(4) جوان پاك طينت غربى چگونه از اسلام رويگردان شود و معنويّت را در دينى غير از اسلام بيابد، زمانى كه اين آيات اميدبخش و ده ها آيات شبيه به آنها را مطالعه كند: «أَلاٰ بِذِكْرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ ؛ آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى يابد!»(5)«قُلْ يٰا عِبٰادِيَ اَلَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ ؛ بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.»(6)؛ «وَ إِذٰا سَأَلَكَ عِبٰادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ اَلدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ؛ و هنگامى كه بندگان من از تو در باره من سؤال كنند (بگو) من نزديكم! دعاى دعا كننده را به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم، پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند (و به مقصد برسند)»(7)؛ «وَ لاٰ تَيْأَسُوا مِنْ

ص: 82


1- . سوره ى انعام، آيه ى 108
2- . سوره ى مجادله، آيه ى 11
3- . سوره ى بقره، آيات 44 و 76؛ سوره ى آل عمران، آيه ى 65؛ سوره ى انعام، آيه ى 32؛ سوره ى اعراف، آيه ى 162؛ سوره ى يونس، آيه ى 16؛ سوره ى هود، آيه ى 51؛ سوره ى يوسف، آيه ى 109؛ سوره ى انبياء، آيات 10 و 67؛ سوره ى مؤمنون، آيه ى 80؛ سوره ى قصص، آيه ى 60؛ سوره ى صافات، آيه ى 138
4- . سوره ى محمد، آيه ى 24
5- . سوره ى رعد، آيه ى 28
6- . سوره ى زمر، آيه ى 53
7- . سوره ى بقره، آيه ى 186

رَوْحِ اَللّٰهِ إِنَّهُ لاٰ يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اَللّٰهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْكٰافِرُونَ ؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد كه از رحمت خدا جز قوم كافر مايوس نمى شوند»(1) چگونه اين پيام هاى اخلاقى و ده ها پيام شبيه آن در عمق جان او ننشيند: «وَ وَصَّيْنَا اَلْإِنْسٰانَ بِوٰالِدَيْهِ حُسْناً ؛ ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند»(2)؛ «وَ عٰاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ؛ و با همسرانتان رفتار شايسته اى داشته باشيد»(3)؛ «فَأَمَّا اَلْيَتِيمَ فَلاٰ تَقْهَرْ/ وَ أَمَّا اَلسّٰائِلَ فَلاٰ تَنْهَرْ ؛ يتيم را تحقير مكن. و فقير را از خود مران»(4)؛ «وَ لاٰ تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنّٰاسِ وَ لاٰ تَمْشِ فِي اَلْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتٰالٍ فَخُورٍ/ وَ اِقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اُغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ اَلْأَصْوٰاتِ لَصَوْتُ اَلْحَمِيرِ ؛ با بى اعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد. در راه رفتن اعتدال را رعايت كن، از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشت ترين صداها صداى خران است»(5)؛ «وَ لاٰ تَقْرَبُوا مٰالَ اَلْيَتِيمِ إِلاّٰ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتّٰى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ اَلْعَهْدَ كٰانَ مَسْؤُلاً ؛ و به مال يتيم - جز به طريقى كه بهترين طريق است - نزديك نشويد تا به سرحد بلوغ برسد، و به عهد (خود) وفا كنيد كه از عهد سؤال مى شود»(6)؛ «وَ أَوْفُوا اَلْكَيْلَ إِذٰا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطٰاسِ اَلْمُسْتَقِيمِ ذٰلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً ؛ پيمانه اى كه با آن جنس را مى سنجيد به طور كامل پر كنيد و با ترازوى صحيح و سالم [كه وزن را درست نشان دهد] جنس را وزن كنيد چرا كه اين كار به سود شماست»(7).

آيات سياسى، آيات اخلاقى، آيات اجتماعى، آيات فردى و آيات احكامى قرآن، هر دلِ حقيقت طلبى را در مدار جاذبه ى خويش قرار خواهد

ص: 83


1- . سوره ى يوسف، آيه ى 87
2- . سوره ى عنكبوت، آيه ى 8
3- . سوره ى نساء، آيه ى 19
4- . سوره ى ضحى، آيات 10-9
5- . سوره ى لقمان، آيات 19-18
6- . سوره ى اسراء، آيه ى 34
7- . سوره ى اسراء، آيه ى 35

داد و او را هدايت خواهد كرد، «أُولٰئِكَ عَلىٰ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» (1) و به فلاح و رستگارى خواهد رساند، «وَ أُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ» (2) حضرت آيت الله العظمى خامنه اى نگران و دغدغه مند فلاح و رستگارى همه ى بشريّت است؛ ايشان راه حل را در همان حديث شريف جستجو مى كند كه پيامبر اسلام (ص) فرمود: «اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ فَانَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّق ؛ هر گاه آشوب ها چون شب تار شما را فرا گرفت به قرآن تمسّك جوييد، زيرا قرآن شفيعى است كه شفاعتش پذيرفته است. گزارش بدى ها را مى دهد و گفته او تصديق مى شود.»(3)

(24). سيره ى پيامبر اعظم (ص):

مطالعه ى زندگى پيامبر اسلام (ص) يعنى مطالعه ى رفتار ايشان با خانواده ى خود، عامّه ى مردم، دوستان، دشمنان، پيروان ساير اديان، و حتّى ساير موجودات. حضرت آيت الله العظمى خامنه اى با معرّفى زندگى نامه ى پيامبر اسلام (ص) در كنار قرآن، خواستند الگويى عملى از آموزه هاى قرآن كريم به جوانان غربى ارائه دهند و بگويند كه آموزه هاى قرآن كريم، صرفاً تعاليمى انتزاعى و ذهنى نيست؛ بلكه قابليّت اجرا در زندگى فردى، اجتماعى، سياسى همگان دارد: «لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (4)

(25). رسانه هاى صهيونيستى، ابزارى براى فريب:

دولتمردان وسياستمداران غرب مدعى اند انسان غربى آگاه است، اما آيا با بمباران رسانه اى و هجمه تبليغاتى، فرصت انديشيدن در خلوتِ وجدان را از مردم سلب نكرده اند؟ آيا تمام آنچه از رسانه هاى رسمى توزيع

ص: 84


1- . سوره ى بقره، آيه ى 5
2- . همان
3- . وسائل الشيعه، ج 6، ص 169
4- . سوره ى احزاب، آيه ى 21

مى شود حقيقت است؟ آيا اساساً در رسانه هاى غربى، برنامه هايى با صبغه ى فكرى و با رويكردى آزادانديشانه مجال طرح دارند؟ بخصوص آيا شبكه هاى ماهواره اى آنان به زبان فارسى، در صدد القاء اهداف سياسى سلطه گرانه ى غرب نيست؟ آيا تخريب هويت و فرهنگ اسلامى و ايرانى را هدف قرار نداده اند؟ و پرسش هاى ديگرى كه يك انسان منصف با اندك تأملى، به راحتى پاسخ آن را در مى يابد.

(26). نقش اسلام در پيشرفت و تمدّن سازى:

دانشمندان و انديشمندانى چون جابربن حيّان، خوارزمى، فارابى، رازى، حكيم ابوالقاسم فردوسى، ابن سينا، شيخ طوسى، ابن عربى، خواجه نصير، مولانا جلال الدّين بلخى، خواجه محمّد حافظ شيرازى، ابن خلدون، ملاصدرا، شيخ بهايى و علّامه مجلسى و... و در دوران معاصر، دانشمندانى چون علّامه طباطبايى، امام خمينى (ره)، علّامه محمّدتقى جعفرى، پروفسور حسابى، مرتضى مطهرى،... و دانشمندان جوانى كه در عرصه هاى گوناگون، موجب جهش علمى ايران اسلامى شده اند.

در نامه براى اثبات حقّانيّت اسلام و اين كه تصاوير ساخته و پرداخته شده درباره ى اسلام از سوى دولت ها و رسانه هاى غربى، با اسلام همخوان و مطابق نيست، دوگونه استدلال نظرى و استدلال عملى مطرح شده است. استدلال نظرى معظّمٌله، دعوت جوانان غربى به مطالعه ى آيات قرآن كريم و زندگى پيامبر اكرم (ص) است كه نشان مى دهد اسلام با اين چهره سازى ها و بازنمايى هاى غرض ورزانه، هيچ گونه تناسبى ندارد. امّا استدلال عملى اين است كه اگر اسلام بر چنين فرهنگ نامعقول و خشن و عقب افتاده اى كه دولت ها و رسانه هاى غربى مدّعى آن هستند، مبتنى است، چگونه توانسته در طول حدود پنج قرن، بزرگ ترين تمدّن علمى و فكرى را بنا بگذارد؟! درواقع، اين تجربه ى عينى و تاريخى كامياب و درخشان، كاملاً نمايانگر اين

ص: 85

واقعيّت است كه ارزش ها و درون مايه هاى اسلام، بسيار عالى و انسانى اند كه بر اساس آن ها، چنين تمدّنى پديد آمده است. در غير اين صورت، اسلام هرگز نمى توانست چنين تمدّنى را به وجود بياورد.

همچنان كه حضرت آيت الله العظمى خامنه اى در نامه ى خويش تصريح كرده اند، ارزش هاى مندرج در متن معارف و آموزه هاى اسلام، مسلمانان را در جستوى علم و معرفت برانگيخت تا اين كه آن ها توانستند بر پايه ى اقتدار فكرى و علمى، تمدّن اسلامى را پديد آورند. بنابراين، خاستگاه و سرچشمه ى تمدّن اسلامى را بايد ترغيب قرآن كريم و پيامبر اكرم (ص) به علم اندوزى و تحصيل معرفت شمرد.(1) در قرآن كريم آمده است:

قُلْ هَلْ يَسْتَوِي اَلَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ اَلَّذِينَ لاٰ يَعْلَمُونَ(2) ؛ بگو آيا كسانى كه مى دانند و كسانى كه نمى دانند، يكسانند؟

در آيه اى ديگر آمده است:

يَرْفَعِ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَجٰاتٍ(3) ؛ خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند، [بر حسب] درجات بلند گرداند.

پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد:

أَكْثَرُ النَّاسِ قِيمَةً أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِيمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً(4)؛ با ارزش ترين مردم كسى است كه علمش بيشتر باشد، و كم ارزش ترين مردم كسى است كه علمش كمتر باشد.(5)

پيامبر اكرم (ص) فرمود:

اُطلبوا العِلمَ وَلوُ بِالصّينِ فِإنَّ طَلَبَ العِلمِ فَريضهٌ عَلىَ كُلِّ مُسلِم(6)؛ علم را بجوييد، هر

ص: 86


1- . زرين كوب، 28:1391-26
2- . سوره ى زمر، آيه ى 9
3- . سوره ى مجادله، 11
4- . من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 395
5- . محمدى رى شهرى، 33:1390-32
6- . نهج الفصاحه، ح 27، ص 217؛ بحارالانوار، ج 1، ص 180

چند در چين باشد؛ زيرا علم جويى بر هر مسلمانى واجب است.(1)

بين مسلمانان قرون نهم تا سيزدهم ميلادى، مقياس داورى درباره ى اعتبار و منزلت افراد، تعداد و اهميّت كتاب هايى بود كه يك فرد داشت. در اين دوره، كتابخانه هاى عمومى و شخصى، مثل قارچ سر بر مى آوردند. در هر شهرى، كتابخانه اى وجود داشت. در برخى شهرها، كتابخانه هاى متعدّد تأسيس شده بود. مسلمانان مى توانستند در قرائت خانه هاى اين كتابخانه، به مطالعه و تحقيق بپردازند و كتاب را به امانت بگيرند. خواجه نصيرالدّين طوسى در كتابخانه ى رصدخانه ى مراغه، تعداد چهارصد هزار جلد كتاب جمع آورى كرد. تعداد كتاب هاى برخى از كتابخانه ها را تا يك ميليون و ششصد هزار جلد نيز گفته اند.(2) در كتابخانه ى بيت الحكمۀ بغداد، چهار ميليون جلد كتاب وجود داشت.(3)

در بستر تمدّن اسلامى و در شاخه هاى مختلف علمى، نخبگان و دانشمندان گوناگونى پرورش يافتند و كاروان علم را پيش راندند: در رياضى: ثابت بن قرّه، محمّد بن ابراهيم خزارى، ابوكامل، محمّد بن موسى خوارزمى، البتّانى، ابوبكر محمّد بن حاسب كرجى، ابولوفا بوزجانى، ابوعلى سينا، ابوريحان بيرونى، عمر بن خيّام نيشابورى، ابوالحسن على بن نسوى، خواجه نصيرالدّين طوسى، غياث الدّين جمشيد كاشانى، شيخ بهاءالدّين عاملى. در علم نجوم: ثابت بن قرّه، البتّانى، ابن هيثم، عبدالرّحمان صوفى، خواجه نصيرالدّين طوسى، عمر بن ابراهيم فياص، محمّدبن موسى خوارزمى، الكندى، ابوريحان بيرونى. در فيزيك و مكانيك: ابو محمّد كرجى، ابوريحان بيرونى، يعقوب بن اسحاق كندى، موسى بن شاكر، ثابت بن قرّه، ابوالفتح عبدالرّحمن منصور خازنى، ابوحامد محمّدبن غزالى. در شيمى: جابر بن حيّان، زكرياى رازى، ابوريحان بيرونى، محمّد بن اصيل تميمى، ابن اميل،

ص: 87


1- . محمدى رى شهرى، 377:1390-376
2- . هونكه، 393:1370-391
3- . جرجى زيدان، 637:1392

صالحى خوارزمى، طغرايى. در گياه شناسى و زيست شناسى: رشيدالدّين الصورى، ادريسى، ابن الاوان اشبيلى، ابومحمّد عبدالله احمد بن بياطر مالقى، ابوحنيفه احمد بن داوود دستورى، محمّد بن محمود بن احمد طوسى. در پزشكى: جابر بن حيّان، على بن رين طبرى، ابوبكر محمّد بن زكرياى رازى، على بن عبّاس مجوسى، ابوالقاسم زهراوى، شيخ الرئيس ابوعلى سينا، ابن زهر، ابن نفيس، زين الدّين اسماعيل حسينى جرجانى، قطب الدّين شيرازى، ابوحامد محمّد سمرقندى. در جغرافيا: هشام بن محمّد كلبى، يعقوبى، ابوالقاسم محمّد بن حوقل، ابوالحسن مسعودى، الزهرى غرناملى، ابن جبير، ابوعبدالله ادريسى، ابوعبدالله ياقوت حموى، ابوالفداء شامى. در تاريخ: ابن الاثير، طبرى، مسعودى، ابن الواضح يعقوبى، ابن عساكر، البلاذرى، عبدالرحمن بن خلدون. در اقتصاد: صفوان جمال، ابويوسف يعقوب بن ابراهيم، ابوعبيد القاسم بن سلام، ابن يحيى دمشقى.(1)

مونتگمرى وات، مورخ شهير انگليسى، درباره ى دستاوردهاى علمى مسلمانان اين پرسش را مطرح مى كند كه مسلمانان تا چه حدّ صرفاً انتقال دهنده ى علوم يونانيان بوده اند و تا چه حدّى خود، در ساختن و بارور كردن علوم به صورت اساسى سهيم بوده اند؟ او مى نويسد بسيارى از محقّقان اروپايى، مغرضانه به اين موضوع پرداخته اند، آن چنان كه حتّى برخى از محقّقان اروپايى كه مسلمانان را ستايش كرده اند، در اظهارنظرهاى تاريخى خود، بى طرف نبوده و تعصّب ورزيده اند.(2) زيگريد هونكه مى نويسد با وجود اين كه دنياى اسلام، قرن هاست كه پيش روىِ اروپا قرار دارد، امّا شناخت اروپاييان در اين باره، كمتر از شناختشان درباره ى تمدّن هاى ديگر است و آن شناخت اندكشان نيز، بيشتر غلط است. اين وضعيّت، معلول آن نوع تاريخ نويسىِ غربى است كه كارهاى بزرگِ تمدّن اسلامى را، كوچك و عادى جلوه داده و از بيان حقايق درباره ى مسلمانان، صرف نظر كرده

ص: 88


1- . محمّدتقى جعفرى، 223:1387-138. بورلو، 155:1386-143
2- . مونتگمرى وات، تأثير اسلام بر اروپاى قرون وسطى، ص 63

است. هونكه اضافه مى كند كه حتّى تاريخ نويسان جديد نيز به اين شيوه ى كوچك سازى و سكوت ادامه داده اند. كسى سخنى به ميان نمى آورد كه در طول قرون وسطى، نزديك ترين همسايه ى اروپا يعنى مسلمانان، در مدّت هشت صد سال، تمدّنى بنا كردند كه در جهان پيشرو بود. شكوفايى تمدّن اسلامى، دو برابر تمدّن يونان بود و همين مسلمانان اند كه خيلى مستقيم تر و همه جانبه تر از يونان، بر جهان غرب اثر نهاده اند، اما چه كسى از اين واقعيّت باخبر است و چه كسى در تاريخ از آن ياد كرده است؟! آن چه كه تاريخ نويسان اروپايى در مورد نقش هشت صد ساله ى تمدّن اسلامى بيان مى كنند اين است كه مسلمانان سبب رساندن گنجينه ى تمدّن يونان به اروپا بودند، امّا اين بيان، فروكاستن نقش مسلمانان است.(1) اروپا با فروكاهيدن نقش مسلمانان به انتقال فلسفه و علوم يونان به اروپا، سهم مستقل تمدّن اسلامى را در پايه گذارى علوم، ناديده گرفت. مسلمانان، معلوماتى را كه از يونانيان گرفتند، به وسيله ى مطالعات تجربى و عينى، رشد دادند و بسيار پيش بردند، تا آن جا كه بايد مسلمانان را مبتكر پژوهش هاى تجربى شمرد. تمدّن اسلامى نه تنها ميراث يونانيان را از انهدام و فراموشى نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشيد و به اروپا داد، بلكه پايه گذار شيمى تجربى، فيزيك، جبر، حساب، زمين شناسى و جامعه شناسى شد. مسلمانان انديشمند در تمدّن اسلامى، كشف هاى گرانبهاى بى شمارى در همۀ بخش هاى علم تجربى به مغرب زمين هديه كردند، اما بيشتر اين كشفيّات را بعدها نويسندگان اروپايى، دزدانه به نام خود ثبت كردند.(2) پس از آن كه علوم بيگانه به زبان عربى ترجمه شد، مسلمانان به تحصيل و مطالعۀ آن علوم مشغول شدند. در ابتدا، مطالعات آنان مشتمل بر شرح و تطبيق و تلخيص بود، امّا به تدريج كه به كمال علمى دست يافتند، از مرحله ى ترجمه عبور كردند و به تحقيقات مستقل و تكميل علوم و اصلاح خطاياى

ص: 89


1- . هونكه، 36:1370-35
2- . هونكه، 419:1370-417

گذشتگان پرداختند.(1) سارتن تأكيد مى كند كمكى كه تمدّن اسلامى به علم كرد، منحصر به ترجمه ى متون علمىِ يونان نبود، بلكه بسيار بيشتر از اين بود. دانشمندان اسلامى، فقط واسطه و وسيله ى انتقال علم قديم نبودند، بلكه خود نوآورى هايى وجود آوردند. او اضافه مى كند كه آفريدن يك تمدّن جديدِ علمىِ جهان گير و بسيار عالى، در مدّتى كمتر از دو قرن، چيزى است كه مى توان از آن ياد كرد، اما نمى توان حقّ آن را چنان كه در خور آن است، به جاى آورد.(2)

مونتگمرى وات مى نويسد ما اروپاييان از نظر فرهنگى، وامدار اسلام هستيم، امّا گاهى وسعت و اهميّت نفوذ و تأثير اسلام را در اندوخته هاى فرهنگى مان، كوچك مى انگاريم و يا حتى انكار مى كنيم، امّا ما بايد اعتراف كنيم كه از لحاظ فرهنگى، مديون فرهنگ اسلامى هستيم.(3) وات بر اين باور است كه تقريباً از قرن دوازدهم ميلادى تا زمان حاضر، تصوير نادرست و تحريف شده از اسلام در اروپا غلبه يافته است.(4) تصويرى كه از اسلام در اروپاى قرون وسطى ساخته و پرداخته شده بود، چنين ويژگى هايى داشت: اسلام، واقعيّت را تحريف مى كند؛ اسلام از خشونت و شمشير دفاع مى كند؛ مسلمانان، افراطى و زياده رو هستند؛ پيامبر اسلام (ص) با مسيحيّت مخالف است.(5) هنگامى كه اروپاييان با پيشرفت هاى شگفت انگيز مسلمانان روبرو شدند، احساس حقارت در آن ها شكل گرفت. عموماً احساسات اروپاييان غربى نسبت به اسلام، بى شباهت به افراد طبقه ى محروم در يك جامعه نبود. اشاعه ى تصوير تحريف شده از اسلام بين اروپاييان، ضرورتاً براى جبران اين احساس حقارت بوده است.(6) در حالى كه اروپايى ها در حدود

ص: 90


1- . جرجى زيدان، 587:1392
2- . سارتن، 213:1376
3- . وات، 16:1389
4- . همان، ص 124
5- . همان، ص 126-125
6- . همان، ص 141-140

سال هزار و صد ميلادى، از علم مسلمانان لذّت مى بردند، اين رشته ها در تمدّن اسلامى، در اوج خودشان بودند و اروپايى ها تلاش مى كردند تا در حدّ توان، از اندوخته هاى آنان بهره ببرند.(1) در قرن دوازدهم ميلادى، اروپاييان به ترجمه ى وسيع نوشته هاى علمى مسلمانان روآوردند.(2) وات با صراحت اعتراف مى كند كه تأثير اسلام بر جامعه ى مسيحيّت، بيش از آن است كه معمولاً معرفى مى شود. اسلام نه تنها در توليدات مادّى و اختراعات تكنولوژى اروپا شريك است و نه تنها اروپا را از نظر عقلانى در زمينه هاى علم و فلسفه برانگيخت، بلكه اروپا را واداشت تا تصوير جديدى از خود به وجود بياورد. از آنجا كه اروپا بر ضدّ اسلام، واكنش نشان مى داد، تأثير مسلمانان را بى اهميّت معرفى مى كرد و از آن سو در وابستگى اش به ميراث يونان و روم، راه مبالغه را در پيش گرفته بود. او اضافه مى كند وظيفه ى مهم ما اروپاييان غربى اين است كه اشتباهات گذشته ى خويش را اصلاح كنيم و به مديون بودن عميق خويش به مسلمانان و تمدّن اسلامى اذعان نماييم.(3) تمام آثار برجسته ى پزشكان، حتى بزرگ ترين آثار يونان، در مقابل كتاب قانون ابن سينا، ناچيز است. تأثير وسيعى كه اين كتاب، صدها سال در شرق و غرب باقى گذاشت، در طول تاريخ علم طب، بى نظير است. ابن سينا، بزرگ ترين معلم پزشكىِ اروپاييان در طول هفتصد سال بوده است.(4) در اين زمان، در دانشگاه هاى اروپا، دانشمندى نبود كه آزمندانه، دستش را به سوى علوم جديد مسلمانان دراز نكند. اين اجبارى بود تا هر دانشمندى بتواند كمبودهاى علمى خود را جبران كند و از لحاظ علمى، معتبر بماند. در اروپا، حتى يك كتاب نيز وجود نداشت كه سرچشمه ى اصلى آن از تمدّن اسلامى نبوده و يا از نوشته هاى مسلمانان، تأثير نگرفته باشد.(5) راسل مى نويسد در

ص: 91


1- . همان، ص 81
2- . همان، ص 103
3- . همان، ص 143
4- . هونكه، 1370:291 و 293
5- . همان، ص 310-309

سراسر اعصارى كه از تاريكى و نادانى پوشيده بود، فقط مسلمانان بودند كه سنّت تمدّن را پيش بردند و هر معرفت علمى نيز كه صاحب نظران غربى در اواخر قرون وسطى كسب كردند، از آنان اقتباس شد.(1) در اروپا تا قرن پانزدهم، سخنى در علم كه برگرفته از متفكّران مسلمان نبود، مستند شمرده نمى شد. برجسته ترين متفكّران اروپا در اين دوره، همگى يا شاگرد دانشمندان مسلمان بودند، و يا ناقل سخنان شان. در فلسفه، انديشه ى آن ها ريشه در نظريات ابن رشد و ابن سينا داشت. مدار علوم دانشگاهى اروپا، تا شش قرن، فقط بر محور كتاب هاى مسلمانان بود.(2)

(27). چهره پردازى هاى سخيف و موهن از اسلام:

اساساً جريان شرق شناسى در غرب و كرسى هاى به ظاهر علمىِ شرق شناسى، بستر تحريف حقايق و دستكارى مغرضانه واقعيّات بوده است. برخى از مستشرقان از قرن ها قبل در آثار و نوشته هاى خود مطالب موهن و خلاف واقعى را به اسلام نسبت داده و متأسّفانه فضاى فرهنگى غرب را عليه اسلام شكل داده اند.(3)

نمونه اى از چهره پردازى هاى سخيف عليه مسلمانان كه توسّط رسانه هاى صهيونيستى در سال هاى اخير به آن دامن زده مى شود، تصويرسازى از اسلام و تشيّع با استفاده از تصاوير قمه زنى است. اين در حالى است كه چنين امورى در نزد مراجع و علماى طراز اول اسلام از جمله حضرت آيت الله العظمى خامنه اى مطرود است.

چهره پردازى هاى غيرمنصفانه و غلط عليه پيامبر اسلام (ص) و حتّى همسران ايشان نمونه هايى ديگر از چهره پردازى هاى موهن و سخيف است. تصويرسازى غلط از اسلام در سينماى هاليود نيز در راستاى اسلام ستيزى

ص: 92


1- . برتراند راسل، جهان بينى علمى، ترجمه حسن منصور، ص 24
2- . لوبون، 735:1382
3- . ر. ك: ادوارد سعيد، شرق شناسى، ترجمه عبدالرحيم گواهى

و اسلام هراسى است. در برخى فيلم هاى اين سينما، مسلمانان تروريست نشان داده مى شوند و اين مسأله مطابق با نظريه ى «تصويرسازى» كه معتقد است تصاوير مبناى تصميم گيرى قرار مى گيرند و واقعيت ها در چارچوب تصاوير معنا و مفهوم مى يابند، در شكل گيرى ذهنيت و نگرش مردم غرب به اسلام و مسلمانان تأثيرگذار بوده است. در كتاب هاى درسى برخى كشورهاى اروپايى، حقايق تاريخى تحريف شده و با نسبت دادن ويژگى هاى منفى از قبيل تضييع حقوق زنان و يا دفاع اسلام از برده دارى و... چهره حقيقى اسلام تحريف مى شود.

(28). پلى از انديشه و انصاف بر روى شكاف ها:

برخلاف برخى نگرش هاى مأيوسانه كه با استناد به ساختار فرهنگى و رسانه اى حاكم بر غرب، هرگونه تلاش فردى براى تبيين حقايق را محكوم به شكست مى داند، از منظر نويسنده ى نامه همين تلاش هاى فردى نيز مى تواند مفيد و مؤثّر واقع شود. بر اساس آموزه هاى صريح قرآنى، هر فردى مستقل از جريان كلى حاكم بر جامعه براى شناخت حقيقت و تبيين آن براى ديگران داراى وظيفه و رسالت است و در اين مسير بايد بدون هراس و ترديد گام بردارد و در اينصورت كمك خداى متعال نيز او را حمايت خواهدكرد. بويژه اينكه بخشى از مخاطبان نامه، جوانان مسلمانى اند كه در غرب زندگى مى كنند ولى دچار انفعال و انزوا شده و رسالت خود را فراموش كرده اند. اگر همين طيف از مخاطبان، در محيط كار و درس و زندگى خود به وظيفه اسلامى خويش براى تبيين حقايق عمل كنند، موج فعالى در برابر جريان اسلام هراسى شكل خواهدگرفت. اين عدّه بايد بدانند كه: اَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسٰالاٰتِ اَللّٰهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاٰ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اَللّٰهَ وَ كَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِيباً(1) ؛ كسانى كه پيام هاى الهى را ابلاغ مى كنند و از خدا مى ترسند و از احدى جز او نمى هراسند

ص: 93


1- . سوره ى احزاب، آيه ى 39

[كارشان محاسبه خواهد شد] و خدا براى حساب كار خلق كفايت مى كند.

تلاش براى احقاق حق و تبيين حقيقت، رسالتى همگانى است كه بصورت جمعى و فردى بايد انجام پذيرد: قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُكُمْ بِوٰاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنىٰ وَ فُرٰادىٰ(1) . اى پيامبر، بگو كه تنها به يك چيز شما را پند مى دهم و آن اينكه براى خدا بصورت دسته جمعى و انفرادى قيام كنيد. لذا تلاش هاى فردى جوانان غربى براى روشنگرى و برانگيختن انصاف ها و انديشه ها مى تواند به نوبه ى خود مؤثّر باشد. البتّه شكاف بين فرهنگ حاكم بر غرب با فرهنگ و ارزش هاى اسلامى، شكاف عميقى است، امّا در عين حال نمى توان و نبايد از تلاش هاى فردى و جمعى اى كه براى اصلاح نگرش جامعه ى غربى نسبت به اسلام مفيد است، غافل شد. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ(2) ؛ هركس به اندازه اندكى هم كار خير انجام دهد، [پاداش] آن را مى بيند.

(29). نقش و اهميّت پرسشگرى:

رويكرد اصلى نامه، ايجاد پرسش و ترغيب به تفكّرو تحقيق درباره ى اسلام در ميان مخاطبان است. حضرت امام خمينى (ره) نيز در نامه به گورباچف به تحقيق و تعقّل تأكيد داشته اند: «... اگر جنابعالى ميل داشته باشيد در اين زمينه ها تحقيق كنيد... از شما مى خواهم درباره ى اسلام به صورت جدّى تحقيق و تفحّص كنيد.» اين رويكرد مشترك و واحد، ناشى از آموزه هاى اسلامى است كه عالمان متعهّد را براى احياى روحيه ى حقيقت طلبى و ارجاع مخاطبان به وجدان خود برمى انگيزد و بر اساس رسالت روشنگرى عالمان راستين، مجاهدت هاى علمى و تبليغى را تشويق مى نمايد.

ص: 94


1- . سوره ى سبأ، آيه ى 46
2- . سوره ى زلزال، آيه ى 7

(30). آينده ى تعامل غرب با اسلام:

لزوم نگاه به آينده در باب تعامل غرب و اسلام در اين آخرين فراز نمايان شده است. بر اساس برداشت از اين نامه حكيمانه و تاريخى، به نظر مى رسد چشم انداز تعامل مطلوب و ممكن غرب و اسلام در آينده مى تواند متفاوت از وضعيت كنونى باشد. اميد به اصلاح روند موجود در تعامل غرب با اسلام، اميد به وجدان هاى بيدار و فطرت هاى پاك و اميد به تلاش هاى علمى و كشف تدريجى حقيقت اسلام براى جوانان غربى، ايجاب مى كند كه به آينده اميدوار باشيم و البتّه اين اميد از مبانى اسلام سرچشمه مى گيرد.

مى توان اميد داشت كه در آينده شناخت صحيح، جامع و مستند از اسلام در ميان مردم غرب به ويژه اقشار فرهيخته و جوان، مبتنى و برگرفته از قرآن كريم و سيره ى پيامبر اسلام (ص) رشد يابد و برداشت هاى غرض آلود، تحريف شده و نارسا از اسلام در غرب كمرنگ شود. مى توان اميد داشت كه نگرش مثبت نسبت به اسلام و مسلمانان و فضاى هم گرايى و تعامل با آنان در غرب غلبه يابد و حتى نگرش ها و باورهاى ناب اسلامى در راستاى اصلاح فرهنگ رايج و غالب جوامع غربى به كار گرفته شود. مى توان اميد داشت كه جوانان غرب با نظام سلطه ظالمانه، تبعيض آميز و اغواگرِ حاكم بر جوامع غربى به مخالفت برخيزند و زمينه خيزش جهانى در راستاى تحقّق عدالت فراهم شود... اين همه با آگاهى و مجاهدت جوانان بصير و هوشمند و مسئوليت پذير ممكن خواهدشد. و بدين سان وعده قطعى الهى مبنى بر غلبه حق بر باطل تحقّق مى يابد كه: وَ قُلْ جٰاءَ اَلْحَقُّ وَ زَهَقَ اَلْبٰاطِلُ إِنَّ اَلْبٰاطِلَ كٰانَ زَهُوقاً .(1)

ص: 95


1- . سوره ى اسراء، آيه ى 81

ص: 96

منابع/ منابعى براى مطالعه بيشتر:

1. قرآن كريم.

2. نهج البلاغه.

3. آراسته خو، محمّد. (1379). وامدارى غرب نسبت به شرق بويژه اسلام و ايران. تهران: مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

4. آوينى، مرتضى. (1390). آغازى بر يك پايان (انقلاب اسلامى و پايان انتظار). تهران: نشر واحه.

5. آوينى، مرتضى. (1392). توسعه و مبانى تمدّن غرب (پيشرفت اقتصادى يا تكامل فرهنگى). تهران: نشر واحه.

6. الخشن، حسين احمد. (1391). اسلام و خشونت، (ترجمه ى موسى دانش). مشهد: آستان قدس رضوى.

7. امينى، عليرضا. (1391). بررسى فرصت ها و چالش هاى ايجاد وحدت در سايه بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

8. بنايى بابازاده، امين. (1391). بيدارى اسلامى و تأثير آن بر معادلات منطقه اى و بين المللى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

9. بهشتى، محمّد. (1390). شناخت اسلام. تهران: بنياد نشر آثار و انديشه هاى شهيد آيت الله دكتر بهشتى.

10. بورلو، ژوزف. (1386). تمدّن اسلامى (ترجمه ى اسدالله علوى). مشهد: آستان قدس رضوى.

11. پتراس، جيمز. (1387). قدرت اسراييل در آمريكا (ترجمه ى حميد نيكو). تهران: مؤسّسه مطالعات انديشه سازان نور.

ص: 97

12. پرتو، امين. (1391). موانع تحقّق انديشه بيدارى اسلامى از ديدگاه امام خمينى (ره). تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

13. پيلگر، جان. (1386). دروغ هاى ساختگى: تحريف جنگ عراق در رسانه ها (ترجمه ى رسول روناسى). تهران: روايت فتح.

14. تيرى، ميسان. (1382).11 سپتامبر - دروغ بزرگ (ترجمه ى فريدون نوبهار). تهران: نوبهار.

15. جعفرى، محمّدتقى. (1390). فرهنگ پيرو فرهنگ پيشرو. تهران: مؤسّسه ى تدوين و نشر آثار علّامه جعفرى.

16. جعفرى، محمّدتقى. (1387). علم و دين در حيات معقول. تهران: مؤسسه ى تدوين و نشر آثار علّامه جعفرى.

17. جوادى آملى، عبدالله. (1392). اسلام و محيط زيست. قم: مركز نشر اسراء.

18. جوادى آملى، عبدالله. (1387). آواى توحيد (نامه ى امام خمينى (ره) به گورباچف و شرح نامه). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره).

19. حاجى يوسفى پور، محمود. (1391). روند اسلام گرايى در ساختار سياسى كشورهاى خاورميانه. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

20. حيدرى، عباسعلى. (1391). تأملى بر نهضت بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

21. خامنه اى، سيّدعلى. (1391). يازده گفتار پيرامون بيدارى اسلامى. تهران: انقلاب اسلامى.

22. دوانى، على. (1387). سيماى جوانان در قرآن و تاريخ اسلام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

23. ذوعلم، على. (1392). فرهنگ معيار از منظر قرآن كريم. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

24. راسل، برتراند. (1378). جهان بينى علمى (ترجمه ى حسن منصور). تهران: آگاه.

25. ربيعى، سكينه. (1386). نگاهى به ويژگى هاى جوانى. مجله ى طوبى. ارديبهشت 1386، شماره 17.

26. رسوايى واترگيت؛ تجلّى حاكميّت افكار ماكياوليستى در ميان سياستمداران آمريكا. مجله ى برخط. باشگاه انديشه.

27. رضايى، احمد. (1391). آينده نگرى بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته

ص: 98

به انتشارات انقلاب اسلامى.

28. زابلى زاده، اردشير. (1393). جنگ روايت ها (در گفتمان رسانه هاى رقيب). تهران: مركز تحقيقات صدا و سيماى ج. 1.1.

29. زارعى نژاد، غلامحسين. (1387)، استعمار فرانو، مجله ى معارف، شماره 60.

30. زرين كوب، عبدالحسين. (1391). كارنامه ى اسلام. تهران: اميركبير.

31. زيدان، جرجى. (1392). تاريخ تمدّن اسلام (ترجمه ى على جواهركلام). تهران: اميركبير.

32. زين، هاوارد. (1389). روياى آمريكايى: روايتى ديگر از تاريخ مردم آمريكا (ترجمه ى فاطمه شفيعى سروستانى). تهران: هلال.

33. سارتن، جرج. (1376). سرگذشت علم (ترجمه ى احمد بيرشك). تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى.

34. سعيد، ادوارد. (1389). شرق شناسى (ترجمه ى عبدالرحيم گواهى). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

35. سعيد، ادوارد. (1379). اسلام رسانه ها. تهران: توس.

36. سعيد، ادوارد. (1377). پوشش خبرى اسلام در غرب (ترجمه ى عبدالرحيم گواهى). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

37. سماواتى، زهرا. (1383). سلطه ى رسانه اى صهيونيسم در آمريكا. تهران: عروج.

38. شاكرين، حميدرضاك. (1392). چرا دين؟ چرا اسلام؟ چرا تشيع؟. تهران: دفتر نشر معارف.

39. شفيعى، مصطفى. (1391). آسيب شناسى بيدارى اسلامى از نگاه امام خمينى (ره). تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

40. شمس الدّين، محمّد مهدى. (1388). حدود مشاركت سياسى زنان در اسلام. تهران: بعثت.

41. شيخ نورى، محمّدامير. (1385). نقش غرب در پيدايش و گسترش اختلافات مرزى. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

42. صادقى، عليرضا. (1391). ارتباط فرهنگ دينى و خشونت زدايى در استراتژى بيدارى اسلامى با تأكيد بر انديشه هاى حضرت آيت الله خامنه اى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

ص: 99

43. صفاتاج، مجيد. (1387). سينماى سلطه. تهران: سفير اردهال.

44. صفاتاج، مجيد. (1387). صهيونيسم و رسانه. تهران: سفير اردهال.

45. صميمى، امير. (1391). بررسى نقش پيروزى انقلاب اسلامى در تحولات اخير منطقه خاورميانه با توجّه به ديدگاه حضرت امام خمينى (ره). تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

46. طاهرى، مهدى. (1388). بازتاب انقلاب اسلامى بر شيعيان لبنان. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

47. طباطبايى، محمّدحسين. (1391). تعاليم اسلام. قم: مؤسّسه بوستان كتاب.

48. طباطبايى، محمّدحسين. (1389). بررسى هاى اسلامى. قم: مؤسسه بوستان كتاب.

49. طاهرى بنچنارى، ميثم. (1388). فرهنگ و تمدّن غرب از ديدگاه امام خمينى (ره). تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامى.

50. ماكياولى، نيكولو. (1393). شهريار (ترجمه ى داريوش آشورى). تهران: آگاه، چاپ چهارم.

51. عاملى، شيخ حر. (1413 ق.). وسائل الشيعه الى تحصيل الشريعه. قم: آل البيت.

52. عباسى، حسن. (1382). جنگ جهانى چهارم و رفتارشناسى آمريكا پس از حادثه 11 سپتامبر. قم: پارسايان.

53. عزيزان، ميثم. (1391). روش الگوسازى و الگوبردارى در بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

54. عنان، محمّدعبدالله. (1393). صحنه هاى تكان دهنده در تاريخ اسلام. تهران: بعثت.

55. عيوضى، محمّدرحيم. (1391). شناخت ماهيت استعمار فرانو. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

56. عيوضى، محمّدرحيم. (1388). آسيب شناسى انقلاب اسلامى. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

57. فرامرز، مرتضى. (1391). غفلت غربى و بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

58. فرج نژاد، حسن. (1389). خط امام. تهران: آرما.

59. فرج نژاد، محمّدحسين. (1387). اسطوره هاى صهيونيستى سينما. تهران: هلال.

60. قدردان قراملكى، محمّدحسن. (1393). پاسخ به شبهات كلامى/خداشناسى. تهران:

ص: 100

سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

61. قدردان قراملكى، محمّدحسن. (1393). پاسخ به شبهات كلامى/درباره ى پيامبر اعظم (ص). تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

62. قدردان قراملكى، محمّدحسن. (1393). پاسخ به شبهات كلامى/معاد. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

63. قدردان قراملكى، محمّدحسن. (1392). پاسخ به شبهات كلامى/دين و نبوت. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

64. قدردان قراملكى، محمّدحسن. (1392). پاسخ به شبهات كلامى/امامت. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

65. قدردان قراملكى، محمّدحسن. (1391). پاسخ به شبهات كلامى/عدل الهى. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.

66. قدر ولايت، موسسه فرهنگى هنرى. (1390). آيات شيطانى. تهران: مؤسسه فرهنگى هنرى قدر ولايت.

67. قرائتى، محسن. (1393). سبك زندگى اسلامى براساس تفسير نور. تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.

68. قطب، سيد. (1391). اسلام و صلح جهانى. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

69. قمى، محمّدتقى. (1389). سرگذشت تقريب يك فرهنگ؛ يك امت. تهران: مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى.

70. كنفرانس تبيين انديشه سياسى حضرت امام خمينى (ره). (1388). تمدّن اسلامى در انديشه سياسى حضرت امام خمينى (س) تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (ره).

71. گابلر، نيل. (1391). امپراتورى هاليوود: مرورى بر زندگى خالقان يهودى سينما (ترجمه ى الهام شوشترى زاده). تهران: عابد.

72. لوبون، گوستاو. (1382). تمدّن اسلام و عرب (ترجمه ى محمّدتقى فخر داعى گيلانى). تهران: دنياى كتاب.

73. محمدطاهرى، مهدى. (1391). بيدارى اسلامى و ريشه هاى آن در كلام مقام معظّم رهبرى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

74. محدثى، جواد. (1388). اعتدال. مشهد: آستان قدس رضوى.

ص: 101

75. محمّدى رى شهرى، محمّد. (1390). علم و حكمت در قرآن و حديث (ترجمه ى عبدالهادى مسعودى). قم: دارالحديث.

76. مجيدى، محمدرضا، و صادقى، محمدمهدى. (1393). اسلام هراسى غربى. تهران: دانشگاه امام صادق (ع)

77. مرتضوى، سيد فتاح. (1392). اشخاص و شاخص ها در قرآن كريم. تهران: دفتر نشر معارف.

78. مشكانى، امّ البنين. (1391). بيدارى اسلامى و تحولات اخير شبه جزيره عربستان. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

79. مصباح يزدى، محمّدتقى. (1393). انقلاب اسلامى و ريشه هاى آن. مؤسّسه آموزشى پژوهشى امام خمينى (ره).

80. مصباح يزدى، محمّدتقى. (1392). انقلاب اسلامى؛ جهشى در تحولات سياسى تاريخ. قم: مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى (ره).

81. مودودى، سيدابوالاعلى. (1393). اسلام در دنياى امروز (ترجمه ى احمد فرزانه). تهران: بعثت.

82. موسوى، سيد ايوب. (1391). نقش انقلاب اسلامى ايران در بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

83. منيرى، حميدرضا. (1391). انقلاب اسلامى و احياى كاركردهاى دين در عرصه هاى جهانى و تأثير آن بر بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

84. نجفى، محمّدسجاد. (1391). گفتمان آيت الله خامنه اى شبكه هاى مجازى و تغييرات راهگشا در جريان بيدارى اسلامى. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

85. وات، مونتگمرى. (1389). تأثير اسلام بر اروپاى قرون وسطى (ترجمه ى حسين عبدالمحمدى). قم: مؤسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى.

86. هونكه، زيگريد. (1370). فرهنگ اسلام در اروپا (ترجمه ى مرتضى رهبانى). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

87. يوسف، عبدالتواب. (1390). قصه هاى زندگى پيامبر (ص). تهران: مؤسسه بوستان كتاب.

ص: 102

88. يوسفى، بتول. (1391). پژوهشى پيرامون مبانى نظرى بيدارى اسلامى در قرن اخير. تهران: نهضت نرم افزارى وابسته به انتشارات انقلاب اسلامى.

89. Allen, James. " Musarium:Without Sanctuary:Lynching Photography in America» . Retrieved November 6, 2006. Available at:http://withoutsanctuary.org/.

90. Lynchings:By State and Race, 1882-1968". University of Missouri-Kansas City School of Law. Retrieved July 26, 2010. Statistics provided by the Archives at Tuskegee Institute. Available at:http://law2.umkc.edu/faculty/projects/ftrials/shipp/lynchingsstate.html. And see:http://www.chesnuttarchive.org/classroom/lynchings-table-state.html 91. South Carolina Code of Laws, Title 16 (Crimes and Offenses), Chapter 3 (Offenses Against the Person), ARTICLE 3. LYNCHING.Available at:https://web.archive.org/web/20070626025747/http://www.scstatehouse.net/CODE/t16c003.htm.

92. " The Fiery Cage and the Lynching Tree, Brutalitys Never Far Away " at http://billmoyers.com/2015/02/05/isis-brutality-burning-lynching/ and " This is the charred body of Jesse Washington and whites from Waco not ISIS burned him alive " at http://www.rawstory.com/rs/2015/02/this-is-the-charred-body-of-jesse-washington-and-whites-from-waco-not-isis-burned-him-alive/ and etc.

ص: 103

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109