تحقیق و ترجمه کتاب مستدركات تفسير العياشي المجلد 5

مشخصات کتاب

سر شناسه : عیاشی ، محمد بن مسعود ، 320 ق .

عنوان قرار دادی : مستدرکات تفسير العياشی - فارسى

عنوان و نام پدید آور : تحقیق و ترجمه کتاب مستدركات تفسير العياشي / تالیف ابو النضر محمد بن مسعود

ابن عياش السلمى السمرقندی معروف به عیاشی ؛ محقق و مترجم عبد اللّه صالحی

مشخصات نشر : قم ؛ ذوی القربى ، 1395

شابک : 6 - 584 - 518 - 964 - 978

وضعیت فهرست نویس : فيپا

یاد داشت : کتاب نامه : ص . 444 - 479؛ هم چنین به صورت زیر نویس .

موضوع : تفاسیر ماثوره

موضوع : تفاسیر شیعه - قرن 3 ق .

شناسه افزوده : صالحی نجف آبادی ، عبد اللّه ، 1327 - ، مترجم

رده بندی کنگره : 1395 7041 ت 9 ع / 93

رده بندی دیویی : 1726 / 297

شماره کتاب شناسی ملی : 4219642

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم زهرا روؤفی

ص: 1

اشاره

عکس

ص: 2

عکس

ص: 3

مستدرکات تفسیر عیاشی

مولفه محدث الحلیل

ابی النصر محمد بن مسعود بن عیاش السلیمی السمرقندی المعروف بالعیاشی

(رضوان اللّه تعالی علیه)

جزء پنجم

محقّق و مترجم

عبد اللّه صالحی

ص: 4

سر شناسه : عیاشی ، محمد بن مسعود ، 320 ق .

عنوان قرار دادی : مستدرکات تفسير العياشی - فارسى

عنوان و نام پدید آور : تحقیق و ترجمه کتاب مستدركات تفسير العياشي / تالیف ابو النضر محمد بن مسعود

ابن عياش السلمى السمرقندی معروف به عیاشی ؛ محقق و مترجم عبد اللّه صالحی

مشخصات نشر : قم ؛ ذوی القربى ، 1395

شابک : 6 - 584 - 518 - 964 - 978

وضعیت فهرست نویس : فيپا

یاد داشت : کتاب نامه : ص . 444 - 479؛ هم چنین به صورت زیر نویس .

موضوع : تفاسیر ماثوره

موضوع : تفاسیر شیعه - قرن 3 ق .

شناسه افزوده : صالحی نجف آبادی ، عبد اللّه ، 1327 - ، مترجم

رده بندی کنگره : 1395 7041 ت 9 ع / 93

رده بندی دیویی : 1726 / 297

شماره کتاب شناسی ملی : 4219642

ذَوى القُرَبى

قم - خیابان ارم - پاساژ قدس - پلاک 59

تلفن : 02537744663

تحقیق و ترجمه کتاب شریف مستدرکات

تفسير العّياشی

مؤلف : محمد بن مسعود عیاشی

محقّق و مترجم : عبد اللّه صالحی

چاپ خانه : سلیمان زاده • تیراژ : 1500 جلد • تاریخ چاپ : 1395 ه- . ش

نوبت چاپ: اول • شابک : 6 - 584 - 518 - 964 - 978

ص: 5

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

ص: 6

بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

مستدركات تفسير العيّاشي

المقدّمة :

أودَ أن أذكّر: كما هو مذكور في مقدمّة الجزء الأوّل من هذه المجموعة، و كذلك ما أوردته من أقوال العلماء و ما ثبت بالدلائل و الشواهد أنّ مرحوم المؤلّف - محمّد بن مسعود العيّاشی - كان له مبنى خاصّ فى تفسير القرآن الكريم على حسب الروايات الواردة عن الأئمّة الأطهار علیهم السلام.

و مع الأسف الشديد أنّ هذا التفسير الذي وصل إلينا، يكون إلى نهاية سورة الكهف، و الباقي منه - لدلائل متعدّدة - لم يصل إلى المتأخرين، ولكن يظهر من خلال تصفّح الكتب نرى أنّ هذا التفسير كان بتمامه بأيدي بعض العلماء القدماء و المتأخّرين - المفسّرين منهم و المحدّثين ، و عليه قمت بسعة وُسعي و استطاعتي بعون اللّه تعالى، بجمع هذه الروايات و سمّيتها بعنوان «مستدركات تفسير العيّاشي»، فقسم منها مرويّة في الكتب عن أصل هذا التفسير على حسب ما نسبوها العلماء في كتبهم إليه، و قسم آخر منها، نقلتها عن كتب مختلفة من التاريخ و التفسير و الحديث و غير ها، لأنّه كان في سند رواياتها - العيّاشي - بتعابير متفاوتة، كما ستقف عليها إن شاء اللّه، و رتّبتها بحسب الآيات و تفسيرها.

المحقّق و المترجم

ص: 7

به نام خداوند بخشايندۀ مهربان

مستدرکات تفسیر عیّاشی

پیش گفتار:

قابل یاد آوری است: هم چنان که در مقدمه جلد اول بیان شد و نیز از فرمایشات بزرگان استفاده می شود، طبق مدارک و شواهد بسیاری مرحوم مؤلف - جناب محمد بن مسعود عیاشی رحمة اللّه - مجموعه قرآن را بر مبنای نظریّه مخصوص خود تفسیر روایی نموده، ولی متأسفانه آن چه که در دسترس می باشد فقط تا آخر سورۀ «الكهف» است و بقیه آن به دلایل گوناگونی در اختیار علماء و مخصوصاً متأخرین، قرار نگرفته است، اما اجمالاً از لا بلای کتاب های مختلف استفاده می شود بر این که تمامی آن در اختیار بعضی از بزرگان و قدماء بوده است و حقیر تصمیم گرفتم تا در حدّ توان، با یاری خداوند متعال از بین کتاب های محدود بررسی نمایم و آن چه را که به دست آوردم به عنوان «مستدركات تفسير العيّاشي» به خوانندگان محترم تقدیم نمایم.

قابل یاد آوری است که برخی از این احادیث - مستدرکات - مستقیماً از کتاب تفسیر عیاشی نقل شده و قسمتی دیگر مستقیماً از آن گرفته نشده است بلکه از دیگر کتاب های تاریخ، تفسیر و حدیث گرفته شده چون عیاشی رحمة اللّه در سند این نوع روایات قرار گرفته و روایت هم مربوط به تفسیر آیات می باشند، لذا آن ها را در این قسمت آورده ایم، که ملاحظه خواهید نمود.

محقّق و مترجم

ص: 8

سورة «الحمد» - [1]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

1/ [1] - أبو عليَ الطبرسي : [ في كتاب محمّد بن مسعود العيّاشي: ] وروي عن أمير المؤمنين علیه السلام قال : قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم:

إنّ اللّه تعالى قال لي: يا محمّد! و لقد آتيناك سبعاً من المثاني و القرآن العظيم، فأفرد الامتنان علىَّ بفاتحة الكتاب، و جعلها بإزاء القرآن، و إنّ فاتحة الكتاب أشرف ما في كنوز العرش، و إنّ اللّه خصّ محمّداً و شرّفه بها ولم يشرك فيها أحداً من أنبيائه ما خلا سليمان، فإنّه أعطاء «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، ألا تراه يحكي عن بلقيس حين قالت: ﴿ إِنّى أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتَبْ كَرِيمٌ * إِنَّهُ مِن سُلَيْمَنَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ (1)

ألا فمن قرأها معتقداً لموالاة محمّد و آله منقاداً لأمرها، مؤمناً بظاهرها و باطنها، أعطاه اللّه بكلّ حرف منها حسنة، كلّ واحدة منها أفضل له من الدنيا بما فيها من أصناف أموالها و خيراتها، و من استمع إلى قارىء يقرأها كان له قدر ثلث ما للقارىء، فليستكثر أحدكم من هذا الخير المعرّض له، فإنّه غنيمة، لا يذهبنَ أوانه فتبقى في قلوبكم الحسرة. (2)

ص: 9


1- سورة النمل: 29/27 - 30
2- مجمع البيان: 88/1، عنه وسائل الشيعة: 233/6 ح 7815 قطعة منه، و أنّه صرّح بواسطة حرف العطف على حديثين قبله، بالعيّاشي.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

طبرسی، به نقل از (کتاب) عیاشی، روایت کرده است، که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم، فرموده است:

به درستی که خداوند متعال به من فرمود: ای محمد! به تحقیق ما هفت تا از جُفتی ها و (نیز) قرآن با عظمت را به تو دادیم، پس خداوند به سبب «فاتحة الكتاب» بر من منّت نهاده و آن را در برابر قرآن قرار داده است، به درستی که «فاتحة الكتاب» شریف ترین (موجوداتِ) گنجینه های عرش خواهد بود، خداوند محمد را ممتاز گردانده و به وسیلهٔ «فاتحة الكتاب»، او را شریف قرار داده است و کسی از پیامبران در این (سوره فاتحة الكتاب) با او شریک نگشته مگر سلیمان (علیه السلام) که (خداوند متعال) «بسم اللّه الرحمن الرحيم» را عطایش نمود، آیا توجه نداری که خداوند از سخن بلقیس حکایت کرده که گفت: «همانا نوشته ای کریمانه بر من وارد شد * آن نوشته از سلیمان می باشد و آن بسم اللّه الرحمن الرحيم، است».

توجه داشته باشید که هر کسی آن را با ایمان و اعتقاد بر ولایت محمد و آل (پاک) او (علیهم السلام) قرائت کند و دستوراتش را جامۀ عمل بپوشاند (نیز) به ظاهر و باطن آن ایمان داشته باشد، خداوند در برابر هر حرفی، حسنه ای عطایش نماید، که هر حسنه از دنیا و آن چه - از اموال و خوبی ها - در آن باشد، ارزشمند تر خواهد بود.

و کسی که به قرائت کنندۀ آن گوش فرا دهد، به مقدار یک سوم پاداش قرائت کننده، به او داده می شود، پس از این (گنجینه) خیر (و سعادت) که بر شما عرضه شده، زیاد بهره مند شوید که یک غنیمت (ارزشمند) می باشد، از آن غفلت نکنید که دل های شما در بر دارنده حسرت خواهند گشت.

ص: 10

سورة «البقرة» - [2]

﴿ قوله تعالى: وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾ (4)

2/[1] - أبو الحسن الفتوني:

قد روى العيّاشي، عن الحسن بن عليّ بن أبي طالب علیه السلام : من دفع فضل أمير المؤمنين علیه السلام على جميع من بعد النبّي صلی اللّه علیه و آله و سلم فقد كذب بالتوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم و سائر كتب اللّه المنزلة، فإنّه ما نزل شيء منها إلاّ و أهمّ ما فيه بعد الأمر بتوحيد اللّه تعالى و الإقرار بالنبوّة، الاعتراف بولاية علىّ و الطيّبين من آله علیهم السلام. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ أَقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَ ارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾ (43)

3/[2] - الشيخ الصدوق بإسناده عن محمّد بن مسعود العيّاشي، عن محمّد بن نصير، عن سهل بن زياد، عن منصور بن العبّاس، عن إسماعيل بن سهل، عن حمّاد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال :

قلت: عبد بین قوم، عليهم فيه زكاة الفطرة؟

قال: إذا كان لكلّ إنسان رأس فعليه أن يؤدّى عنه فطرته، و إذا كان عدّة العبيد، و عدّة الموالى سواء و كانوا جميعاً فيهم سواء أدّوا زكاتهم لكلّ واحد منهم على قدر حصّته و إن كان لكلّ إنسان منهم أقلّ من رأس فلا شيء عليهم. (2)

ص: 11


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 14 - 15 تفسير الإمام العسكري علیه السلام : 88 ح 46 ، عنه تأويل الآيات الظاهرة : 35 (سورة البقرة)، بحار الأنوار: 285/65 ضمن ح 43.
2- من لا يحضره الفقيه: 119/2 ح 512 - أو 182 ح 2082 ، عنه وسائل الشيعة: 365/9 ح 12250

فرمایش خداوند متعال: و کسانی که به آن چه بر تو نازل شده و آن چه که پیش از تو (بر دیگر پیامبران) نازل گردیده است، ایمان آورند و به قیامت هم یقین دارند. (4)

1) - ابو الحسن فتونی از عیاشی با سند او روایت کرده است، که امام حسن (مجتبی) علیه السلام فرمود:

کسی که فضیلت امیر المؤمنین علیه السلام را دفع و ردّ کند، کتاب های تورات، انجیل، ،زبور، صُحف ابراهیم و دیگر کتاب های خداوند را که نازل نموده، تکذیب و انکار کرده است؛ زیرا که چیزی از آن ها نازل نگشته مگر این که بعد از اهمیت بر اقرار م به توحید و یکتا پرستی و اقرار بر نبوّت و رسالت، اهمیت بر اعتراف به ولایت امام علی و پاکان از آل او علیهم السلام، نازل شده است.

فرمایش خداوند متعال: و نمار را اِقامه نمایید و زکات (اموال تان) را بپردازید و با رکوع کنندگان رکوع کنید. (43)

2) - شيخ صدوق به نقل از عیاشی و با سند او از زراره روایت کرده، که گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: بنده ای بین قومی قرار گرفته است (آیا) بر آن ها زکات فطره می باشد (تکلیف ادای زکات فطره برای او چگونه است)؟

فرمود: چنان چه هر فردی برای خود مستقل باشد، پس هر کدام باید زکات خود را بپردازند، ولی چنان چه تعدادی بنده و تعدادی ارباب باشند و تعداد اربابان هم مساوی باشند و همگی نسبت به هم دیگر نیز مساوی (و مستقل) باشند، باید هر فردی به مقدار سهم خود بپردازد، ولی اگر فردی (در آمدش) کم تر از دیگران باشد، چیزی بر او نمی باشد.

ص: 12

قوله تعالى: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَقَكُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَآ ءاتَيْنَكُم بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (63) ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلَا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ، لَكُنتُم مِّنَ الْخَسِرِينَ﴾ (64)

4 / [3] - أبو علىّ الطبرسي:

روى العيّاشي أنّه سئل الصادق علیه السلام عن قول اللّه تعالى: ﴿خُذُواْ مَا ءاتَيْنَكُم بِقُوَّةِ»، أبقوّة الأبدان، أو بقوّة بالقلب﴾

فقال: بهما جميعاً. (1)

5 / [4] - ابن شهر آشوب : [عن العيّاشي]، قال ابن عبّاس:

«الفضل»، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و «الرحمة»، أمير المؤمنين علیه السلام و فضل الأوصياء علیهم السلام. (2)

﴿ قوله تعالى: ﴿وَ كَذَلِكَ جَعَلْنَكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ وَ إِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ﴾ (143)

6 / [5] - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي عن الصادق علیه السلام، قال: نحن قبلة اللّه و نحن كعبة اللّه. (3)

ص: 13


1- مجمع البيان: 262/1، عنه بحار الأنوار: 200/13
2- المناقب: 4 / 180 ، عنه بحار الأنوار: 61/24 ح 43.
3- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 437. المناقب لابن شهر آشوب: 103/3، الصراط المستقيم: 72/2، فيهما بتقديم و تأخير.

فرمایش خداوند متعال: و (نیز به یاد آورید) زمانی را که از شما عهد و پیمان گرفتیم و کوه طور را بالای سر شما قرار دادیم (و به شما گفتیم:) آن چه را (از آیات و احکام) به شما داده ایم، با قدرت بگیرید و آن چه را که در آن قرار دارد به یاد داشته باشید (و به آن عمل کنید)، شاید پرهیزکار شوید! (63) سپس شما پس از این، پشت کردید و روی گردان شدید پس اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیان کاران می بودید. (64)

3) - ابو علی طبرسی از عیاشی با سند او روایت کرده است، که گفت:

به درستی که از امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «آن چه را برای شما آورده ایم با قوّت و نیرو دریافت نمایید» سؤال کردند: آیا به وسیله نیروی بدن می باشد و یا به وسیلۀ نیروی قلب است؟

فرمود: به وسیلۀ هر دو است.

4) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از ابن عباس روایت کرده است، که گفت: منظور از «الفضل» رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و «الرحمة»، امير المؤمنين علیه السلام و فضیلت (دیگر) اوصیاء علیهم السلام می باشد.

فرمایش خداوند متعال: و هم چنین شما را نیز، امت میانه و معتدلی قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه خواهد بود و ما آن قبله ای را که قبلاً بر آن بودی، تنها برای این قرار دادیم که افرادی که از پیامبر پیروی می کنند، از آن افرادی که به جاهلیت باز می گردند، مشخص شوند و این حکم، جز بر کسانی که خداوند آن ها را هدایت کرده، دشوار بود و خدا هرگز ایمان (و نماز) شما را ضایع نمی گرداند؛ همانا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است. (143).

5) - ابو الحسن فتونی از عیاشی روایت کرده که در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام آورده است، که فرمود: ما (اهل بیت رسالت) قبلۀ خداوند هستیم و ما كعبۀ خداوند می باشیم.

ص: 14

﴿ قوله تعالى: يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَلاً طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ، لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ﴾ (168)

7/ [6] - العلّامة المجلسي: و في (كتاب تفسير) العيّاشِي، عن الصادق علیه السلام، خطوات الشيطان وَلاية الأوّل و الثاني. (1)

﴿ قوله تعالى: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ بِهِ، لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغِ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ (173)

8/[7] - ابن شهر آشوب: عن العيّاشي، عن عمّار الدهني، عن أبي الصهباء:

قام ابن الكوّاء إلى عليّ علیه السلام و هو على المنبر، و قال: إنّي وطنت دجاجة ميتة فخرجت منها بيضة، فأكلها؟

قال: لا، قال: فإن استحضنتها فخرج منها فرخ، آكله؟

قال: نعم، قال: فكيف؟

قال: لأنّه حيّ من الميّت و تلك ميتة خرجت من ميتة. (2)

ص: 15


1- بحار الأنوار: 230/68 ( باب 24 - الفرق بين الإيمان و الإسلام).
2- المناقب: 376/2، عنه بحار الأنوار: 50/66 ح 8، و مستدرك الوسائل: 190/16 ح 19547.

فرمایش خداوند متعال: ای مردم! از آن چه در زمین (موجود) است در کیفیتی حلال و پاکیزه بخورید و از گام های شیطان پیروی و تبعیت نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار می باشد (168).

6) - علامه مجلسی به نقل از تفسیر عیاشی روایت کرده بر این که امام صادق علیه السلام فرموده است: مقصود از (فرمایش خداوند متعال:) «گام های شیطان»، ولایت (و حکومت) اولی و دومی است ....

فرمایش خداوند متعال: همانا بر شما (خوردن) مردار، خون و گوشت خوک و آن چه به غیر از نام خدا هنگام سر بریدن انجام گرفته حرام گردیده، ولی کسی که ناچار شود و تجاوز گر و ستم گر نباشد، منعی و گناهی برایش نیست (و می تواند برای حفظ جان و موقعیت خود از آن بخورد) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است (173).

7) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی و با سند او از عمّار دهنی روایت کرده است، که ابو الصهباء گفت:

در هنگامی که امام علی علیه السلام بالای منبر (مشغول موعظه) بود، ابن کوّاء بر خاست و گفت: من بر روی مرغ مرده ای پا نهادم، پس تخمی از آن خارج گشت، آیا می توانم آن را بخورم؟

فرمود: نه. گفت: اگر آن تخم را نگه داری کنم تا جوجه شود، می توانم آن را بخورم؟

فرمود: بلی. گفت: پس (توضیح آن) چگونه است؟

فرمود: چون آن زنده ای است که از مرده خارج و تولید گشته است، اما در آن مورد اول، مرده ای از مرده بیرون آمده است.

ص: 16

﴿ قوله تعالى: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَتٍ مِّنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُواْ اللَّهَ عَلَى مَا هَدَنَكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (185)

9/ [8] - أبو الحسن الفتوني: في تفسير المذكور [العيّاشي]

عن الصادق علیه السلام، في الآية المذكورة، قال: «اليسر»، «الولاية» و«العسر»، الخلاف و موالاة أعداء اللّه. الخبر. (1)

10 / [9] - الشيخ الصدوق: حدَثنا أبو طالب المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي رحمة اللّه، قال : حدَثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه أبي النضر محمّد بن مسعود العيّاشي، قال: حدَثنا جعفر بن أحمد، قال: حدَثنا عليَ بن محمّد بن شجاع، عن محمّد بن عثمان، عن حميد بن محمّد، عن أبى أحمد بن الحسن الصالح، عن أبيه، عن الفتح بن يزيد الجرجاني.

أنّه كتب إلى أبى الحسن علیه السلام يسأله عن رجل واقع امرأة في شهر رمضان من حلال، أو حرام في يوم واحد عشر مرّات.

قال علیه السلام: عليه عشر كفّارات، لكلّ مرّة كفّارة، فإن أكل أو شرب فكفّارة يوم واحد. (2)

ص: 17


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 547. المحاسن للبرقي: 186/1 ح 199 مثله عن بعض أصحابه رفعه، عنه البحار: 220/24 ح 18.
2- عيون أخبار الرضا علیه السلام : 254/1 ح 3، الخصال: 450، عنهما وسائل الشیعة: 55/10 ح 12817، بحار الأنوار : 279/96 ح 1 .

فرمایش خداوند متعال: (روزه در) ماهِ رمضان است، ماهی که قرآن، برای راهنمایی مردم و نشانه های هدایت و فرق میان حق و باطل در آن نازل شده است، پس آن کسی که از شما در ماه رمضان در (وطن و منزل خود) حاضر باشد، باید روزه بگیرد و آن کسی که بیمار یا در سفر است، روز های دیگری را به جای آن، روزه بگیرد، (آری) خداوند، آسایش و راحتی شما را می خواهد، نه زحمت شما را، هدف این است که این روز ها را تکمیل کنید و خدا را بر این که شما را هدایت نموده است، بزرگ شمارید، باشد که (وظیفه) شکر گزاری (خود را) انجام دهید. (185)

8) - و نیز ابو الحسن فتونی به نقل از تفسیر عیاشی روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام - در مورد این آیه (شریفه ای که در حدیث مطرح شد) - فرمود: «اليسر»، ولایت (اهل بیت رسالت علیهم السلام) است و «العسر» بر خلاف آن - یعنی موالات و دوستی با دشمنان خداوند - می باشد.

9) - شیخ صدوق با سند خود از ابو نضر محمد بن مسعود عیاشی روایت نموده، که نامبرده با سند خود از فتح بن یزید گرگانی نقل کرده است:

نامه ای را به محضر امام هادی علیه السلام نوشت و در مورد مردی که در ماه رمضان با زنی - از حلال یا حرام - دَه بار عمل زنا شویی انجام داده، سؤال کرد.

امام علیه السلام در جواب فرمود: دَه کفّاره - برای هر یک بار یک کفّاره - بر او واجب شده است، ولی اگر (بهمان شیوه) بخورد و بیاشامد، کفّاره روز را باید بپردازد.

ص: 18

﴿ قوله تعالى: وَ أَتِمُّواْ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُ وسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدَى مَحِلَّهُ، فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِی أَدَّى مِن رَّأْسِهِ، فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكِ فَإِذَا أَمِتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَقِّ وَ سَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ، حَاضِرِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (196) الْحَجِّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَتْ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجَ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمُهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَ اتَّقُونِ يَأُوْلِي الْأَلْبَبِ﴾ (197)

11 / [10] - العلّامة المجلسي : شي (العيّاشي)، عن أحمد بن محمّد، عن أبي الحسن الرضا علیه السلام قال :

لا يضحّى بالليل. (1)

12 / [11] - العلّامة المجلسي: شي (العيّاشي) ، عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّه علیه السلام في قول اللّه (تبارك و تعالى): ﴿ فَصِيَامُ ثَلَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ﴾، قال علیه السلام:

قبل التروية يصوم و يوم التروية و يوم عرفة، فمن فاته ذلك فليقض ذلك في بقيّة

ص: 19


1- بحار الأنوار: 299/99 ح 31

فرمایش خداوند متعال: و حج و عمره را برای خدا به اتمام رسانید و اگر محصور شدید، (و همانند ترس از دشمن یا بیماری، مانع از ورود شما به مکه شد،) آن چه از قربانی فراهم شود (ذبح کنید و از احرام خارج شوید)، ولی سر خود را نتراشید، تا قربانی به محل خود برسد (و ذبح شود) و اگر کسی از شما بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت، (و ناچار بود که سر خود را بتراشد) باید کفّاره ای از قبیل روزه گرفتن یا صدقه و یا گوسفندی (به فقیر) بدهد و هنگامی که (از بیماری و یا از دشمن) در امان بودید، هر کس با پایان یافتن عمره، حج را آغاز کند و آن چه از قربانی برای او امکان پذیر است (ذبح کند) و هر کسی که (قربانی) نیافت، سه روز در ایام حج، و هفت روز هنگامی که باز می گردد، روزه بدارد این، ده روز کامل است. (البته) این برای کسی است که خانوادۀ او، نزد مسجد الحرام نباشد (یعنی اهل مکّه و اطرافِ آن نباشد) و از خدا بپرهیزید! و بدانید که او، دارای کیفری سخت است (196)

حج، در ماه های معیّنی است و کسانی که (با بستن احرام و شروع به مناسک) حج را بر خود واجب کرده اند، (توجه داشته باشند که) آمیزش جنسی با زنان، انجام هر گناهی و جدال در حج نیست و آن چه که از کار های نیک انجام دهید، خدا آن را می داند، پس زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، تقوا و پرهیز کاری است و ای صاحبان خرد! از (عذاب) من بپرهیزید. (197)

10) - علامه مجلسی به نقل از تفسیر عیاشی، از احمد بن محمد (بن ابی نصر) روایت کرده است، که گفت: امام رضا علیه السلام فرمود: در شب قربانی نمی شود.

11) - هم چنین به نقل از تفسیر عیاشی از معاوية بن عمّار روایت کرده است، که گفت: از امام صادق علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «پس سه روز روزه در روز های حج»، سؤال کردم؟

فرمود: باید یک روز قبل از ترویه و روز ترویه و عرفه، (جمعاً سه روز) را روزه بگیرد، و کسی که این سه روز را از دست دهد، پس در باقی مانده روز های

ص: 20

ذي الحجّة، فإنّ اللّه يقول في كتابه: ﴿ الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَتٌ﴾. (1)

﴿ قوله تعالى: فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَآ إِن ظَنَّآ أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾ (230)

13 / [12] - العلّامة المجلسي: شي، [تفسير العيّاشي] أحمد بن محمّد، عن المثنّى، عن زرارة و داود بن سرحان، عن عبد اللّه بن بُكير، عن أديم بيّاع الهروي عن أبي عبد اللّه علیه السلام أنّه قال:

الملاعنة إذا لا عنها زوجها لم تحلّ له أبداً و إن تزوّجت غيره، و كذلك الذي يتزوّج امرأة في عدّتها و هو يعلم أنّها حرام، يفرّق بينهما ولا تحلّ له أبداً، و الذي يطلّق الطلاق الذي لا تحلّ له المرأة فيه إلّا بعد زوج ثمّ يراجعها ثلاث مرّات و تتزوّج غيره ثلاث مرّات، لا تحلّ له بعد ذلك، و المحرم إذا تزوّج في إحرامه و هو يعلم أنّ التزويج عليه حرام، يفرّق بينه و بين التي تزوّج ثمّ لا تحلّ له أبداً. (2)

ص: 21


1- بحار الأنوار: 292/99 ح 9 ، و البرهان في تفسير القرآن: 432/1 ح 22.
2- بحار الأنوار: 369/100 ح 6. الكافي: 426/5 ح 1، تهذيب الأحكام: 305/7 ح 30، الاستبصار: 185/3 ح 1، عنهم وسائل الشيعة: 491/20 ح 26172 ، و نزهة الناظر: 94، النوادر للأشعري: 108 ح 268 ، عنه البحار: 4/101 ح 12، و مستدرك الوسائل: 411/14 ح 17131، و 430 ح 17195، دعائم الإسلام: 2/ 298 ح 1121 مرسلاً عنه علیه السلام .

ذى الحجة باید جبران کند، همان طوری که خداوند فرموده است: «ایام حج در ماه های معیّن و معلومی است».

فرمایش خداوند متعال: اگر (بعد از دو مرحله طلاق و رجوع بار دیگر) او را طلاق داد، از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود مگر این که همسر دیگری را انتخاب کند (و با او آمیزش جنسی نماید)، پس اگر (همسر دوم) او را طلاق داد، گناهی ندارد که بازگشت کند (و با همسر اول، دوباره ازدواج نماید)، در صورتی که امیدوار باشند که حدود الهی را محترم می شمارند، این ها حدود الهی است که آن را برای گروهی که آگاه هستند، بیان می نماید. (230)

12) - علامه مجلسی به نقل از عیاشی با سند او از ادیم بیّاع الهروی (پوستین دوز یا پوستین فروش) روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: چنان چه مردی همسر خود را مورد لعان قرار دهد، دیگر برایش تا آخر حلال نمی باشد اگر چه به دیگری شوهر کند (و طلاق بگیرد)، هم چنین مردی که با زنی در عده اش ازدواج کند و بداند که ازدواج با او حرام می باشد، بین آن دو جدایی ایجاد خواهد شد و تا آخر بر او حلال نخواهد بود و نیز آن مردی که همسر خود را به نوعی طلاق دهد که بعد از آن ازدواج با او برایش حرام می باشد مگر این که مردی با آن زن ازدواج کند و سپس طلاقش دهد که اگر این برنامه را سه مرتبه انجام دهد، بعد از آن تا آخر برایش حرام خواهد شد، هم چنین اگر مردی در حال احرام با زنی ازدواج کند و بداند که او برایش حرام است، بین آن دو جدایی انداخته می شود و تا آخر برایش حلال نخواهد بود.

ص: 22

﴿ قوله تعالى: وَ إِن طَلَّقْتُمُو هُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّو هُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَن يَعْقُونَ أَوْ يَعْفُواْ الَّذِي بِيَدِهِ، عُقْدَةً النِّكَاحِ وَ أَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَلَا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (237) حَفِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَوَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَنِتِينَ﴾ (238)

14 / [13 ] - الشيخ الحويزي: في تفسير العيّاشي (بإسناده) عن أبي بصير، عن أبي جعفر علیه السلام في قول اللّه (تبارك و تعالى): ﴿ أَوْ يَعْفُواْ الَّذِي بِيَدِهِ، عُقْدَةُ النِّكَاحِ﴾، قال : هو الأخ و الأب و الرجل يوصى إليه، و الذي يجوز أمره في مال يقيمه.

قلت: أرأيت أن قالت: لا أجيز، ما يصنع؟

قال: ليس لها ذلك، أتجيز بيعه في مالها ولا تجيز هذا؟ (1)

15 / [ 14 ] - الشيخ الطوسي: عنه (أي عن محمّد بن مسعود العيّاشي)، عن محمّد بن نصير (حمدويه بن نصير)، قال: حدّثنا محمّد بن عيسى، عن ابن أبي عمير، عن حمّاد، عن الحلبي، عن أبي عبد اللّه علیه السلام....، و سألته عن رجل أمّ قوماً في العصر، فذكر و هو يصلّي بهم أنّه لم يكن صلّى الأولى؟

قال: فليجعلها الأولى التي فاتته و استأنف العصر، و قد قضى القوم صلاتهم. (2)

ص: 23


1- نور الثقلين: 233/1 ح 919 الكافي: 106/6 ح 2 و 3، من لا يحضره الفقيه : 506/3 ح 4778، تهذيب الأحكام: 393/7 ح 1573، بإسنادهم عن أبي عبد اللّه علیه السلام و بتفاوت يسير، عنهم وسائل الشيعة: 283/20 ح 25634 . و تقدّم نحوه في تفسير العيّاشي: 125/1 ح 406 و 412.
2- تهذيب الأحكام: 197/2 ح 78/776، عنه وسائل الشيعة: 292/4 ح 5189، و صرّح ذيل الحديث بإسناده عن العيّاشي، عن محمّد بن نصير، عن محمّد بن عيسى، عن ابن أبي عمير نحوه.

فرمایش خداوند متعال: و اگر زنان را پیش از آن که با آن ها تماس بگیرید و (آمیزش جنسی کنید)، طلاق دهید در حالی که مهری برای آن ها تعیین کرده باشید، نصف آن چه را که تعیین کرده اید (به آن ها باید بدهید) مگر این که آن ها (حق خود را) ببخشند یا (در صورتی که صغیر و سفیه باشند، ولیّ آن ها، یعنی) کسی که گرۀ ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آن ها) به پرهیزکاری نزدیک تر است؛ و گذشت و نیکو کاری را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آن چه انجام می دهید، بیناست (237) بر (اهمیت در اوقات و محتوای) نماز ها و نماز وُسطی محافظت نمایید و با حالت قنوت برای خدا بپا خیزید. (238)

13) - حویزی به نقل از تفسیر عیاشی، با سند او از ابو بصیر روایت کرده، که گفت:

امام باقر علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «یا این که هر کسی عقدۀ نکاح به دست اوست، بخشش نماید»، فرمود: منظور از آن برادر، پدر و آن مردی است که به دیگری وصیت کرده و (نیز) کسی که امر او در مورد حفظ اموال او نافذ می باشد، خواهند بود. عرض کردم: اگر (دختر) بگوید: اجازه نمی دهم (که او ببخشد، به نظر شما) باید چه کند؟

فرمود: او چنین حقی را ندارد، آیا اجازه فروش اموالش را می دهد ولی اجازه انجام این کار را نمی دهد؟

14) - شیخ طوسی به نقل از عیاشی - با سند از او حلبی روایت کرده، که گفت:

از امام صادق علیه السلام سؤال کردم ... و از مردی که به عنوان امامت گروهی وارد نماز عصر می شود، پس در حالی نماز را با مأمومین می خواند، متوجه شد که نماز اول (یعنی ظهر) را نخوانده است؟

فرمود: آن را نماز اول (یعنی ظهر) قرار دهد و سپس نماز عصر شروع نماید و آن گروه هم نماز شان را بجا آورند (که صحیح می باشد).

ص: 24

16 / [15] - الشيخ الطوسي: محمّد بن مسعود العيّاشي، عن جعفر بن أحمد، عن عليّ بن الحسن، عن محمّد بن عيسى، عن يونس، عن معاوية، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن رجل قام في الصلاة المكتوبة، فسها فظنّ أنّها نافلة، أو كان في النافلة، فظنّ أنّها مكتوبة؟

قال: هي ما افتتح الصلاة عليه. (1)

17 / [16] - ابن مسكان، عن الحسن الصيقل، عن أبي عبد اللّه علیه السلام : في الرجل يصلّى الركعتين من الوتر يقوم فينسى التشهّد حتّى يركع فيذكر و هو راكع.

قال: يجلس من ركوعه فيتشهّد ثمّ يقوم فيتمّ.

قال: قلت: أليس قلت في الفريضة : إذا ذكر بعد ما يركع مضى ثمّ يسجد سجدتين بعد ما ينصرف و يتشهّد فيهما؟

فقال: ليس النافلة مثل الفريضة. (2)

18 / [17] - الشيخ الطوسي: العيّاشي، عن حمدويه، عن محمّد بن الحسين، عن الحسن بن محبوب، عن سماعة، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن الرجل يأخذه المشركون فتحضره الصلاة فيخاف منهم أن يمنعوه فيو می إيماءً ؟

قال: يومی إيماءً.(3)

ص: 25


1- تهذيب الأحكام: 197/2 ح 77/776 و 343 ح 7 ، عنه وسائل الشيعة: 6/6 ح 7201.
2- تهذيب الأحكام: 197/2 ح 52/777، عنه وسائل الشيعة: 283/6 ذيل ح 8292
3- تهذيب الأحكام: 382/2 - أو - 412 ح 1/1592 (باب - 19 من الزيادات)، من لا يحضره الفقيه: 464/1 ح 1338 (باب صلاة الخوف و المطاردة)، عنهما وسائل الشيعة: 448/8 ح 11133، و 449 ح 11135.

15) - شیخ طوسی به نقل از عیاشی - با سند او - روایت کرده، که از یونس، از معاویه حدیث نموده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که مردی وارد نماز واجب شد، پس فراموش کرد آیا این نماز نافله است و (بعداً) گمان کرد که احتمالاً آن نماز واجب می باشد؟

فرمود: بنا را بگذارد بر همان نیتی که شروع نموده است.

16) - هم چنین شیخ طوسی از عیاشی با سند او از حسن صیقل روایت کرده، که گفت: امام صادق علیه السلام در مورد مردی که مشغول نماز وتر می شود و دو رکعت می خواند، به گونه ای که تشهد را فرموش می کند تا آن که به رکوع می رود و در حال رکوع متوجه فراموشی رکوع می گردد.

فرمود: در همان حالت می نشیند و تشهد را می خواند، سپس بر می خیزد و نماز را (با همین وضعیت) تمام می نماید.

روی گوید :گفتم: آین فرموده اید که در نماز واجب اگر بعد از انجام رکوع متوجه (اشتباه و فرمواموشی خود) بشود، نمازش را ادامه دهد و بعد از آن دو سجده سهو انجام دهد و تشهد بخواند؟

فرمود: حکم نماز نافله مانند فریضۀ واجب نیست.

17) - شیخ طوسی به نقل از عیاشی با سند او از سماعه روایت کرده، که گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد مردی که مشرکین او را دست گیر کرده اند، سؤال کردم که چون موقع نماز فرا می رسد می ترسد، که مانع نماز او شوند، پس نماز را به حالت اشاره انجام می دهد؟

فرمود: به همان حالت اشاره انجام دهد.

ص: 26

﴿ قوله تعالى: اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ، يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ، إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَلَا يَودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ﴾ (255)

19/ [18] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلويّ العمريّ السمرقنديّ - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود العيّاشي، عن أبيه، عن الحسين بن إشكيب، عن محمّد بن عليّ الكوفي، عن أبي جميلة الأسدى، عن أبي بكر الحضرمي، عن سلمة بن كهيل رفعه، عن ابن عبّاس قال:

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: سبعة في ظلّ عرش اللّه عزّ وجلّ يوم لا ظلّ إلّا ظلّه:

إمام عادل، و شابَ نشأ في عبادة اللّه عزّ وجلّ، و رجل تصدّق بيمينه فأخفاه عن شماله، و رجل ذكر اللّه عزّ وجلّ خالياً ففاضت عيناه من خشية اللّه عزّ وجلّ، و رجل لقي أخاه المؤمن فقال: إنّي لأحبّك في اللّه عز وجلّ، و رجل خرج من المسجد و في نيّته أن يرجع إليه، و رجل دعته امرأة ذات جمال إلى نفسها فقال: إنّي أخاف اللّه ربّ العالمين. (1)

﴿ قوله تعالى: مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنهبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضَعِفُ لِمَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَسِعٌ عَلِيمٌ﴾ (261)

ص: 27


1- الخصال: 343/22 ح 8، عنه بحار الأنوار: 377/69 ح 30، و 2/84 ح 71، و 330/94 ح 12، و 177/96 ح 5، و مستدرك الوسائل: 238/11 ح 12850 قطعه منه.

فرمایش خداوند متعال: خدایی غیر از خداوند (یکتا) وجود ندارد، او زنده و پایدار است، او را (خستگی و) چرت و خواب فرا نمی گیرد، آن چه در آسمان ها و زمین است از او خواهد بود، چه کسی می تواند جز به فرمان وی در نزد او شفاعت کند؟ او از آن چه پیش رو و پشت سر مردمان باشد، آگاه است و آنان به چیزی از دانش او احاطه ندارند مگر آن چه را که خود او بخواهد، کرسی (و قدرت استیلای) او به گسترش آسمان ها و زمین است، و نگه داری آن ها بر او گران و دشوار نیست و او بلند مرتبه و بزرگ است. (255)

18) - شیخ صدوق با سند خود از عیّاشی، از سلمة بن کهیل به طور مرفوعه از ابن عباس روایت کرده است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود:

در آن روزی که سایه ای غیر از سایۀ عرش خداوند نمی باشد، هفت نفر در سایۀ عرش خداوند جلیل قرار می گیرند: امام و پیشوای عادل، جوانی که در عبادت خداوند عزیز پرورش یابد، کسی که با دست راست خود صدقه دهد و آن را از (همگان حتی از) دست چپش پنهان نماید، کسی که در خلوت و پنهان به یاد خدا باشد و (از خوف عذاب خداوند9 اشک از چشمانش سرا زیر گردد، مردی که با برادر دینی خود ملاقات کند و به او بگوید: من تو را به خاطر خدا دوست دارم، مردی که از مسجد بیرون رود و در نیتّش باشد که دوباره (به مسجد) باز گردد و مردی که زن زیبایی او را به سوی خود بخواند و او بگوید: من از (عقاب و عذاب) پروردگار جهانیان می ترسم.

فرمایش خداوند متعال: مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند دانۀ بذری هست که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه، یک صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کسی که بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر می گرداند و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع و (به همه چیز) دانا می باشد. (261)

ص: 28

20 / [19] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر العياشي، عن جعفر بن أحمد، قال: حدّثني حمران و العمركي، عن العبيدي، عن يونس، عن أيّوب بن حرّ، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

﴿ مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ﴾، نزلت في عليّ علیه السلام. (1)

ص: 29


1- شواهد التنزيل: 134/1 ح 145 تفسير الفرات: 70 ح 41 عنه بحار الأنوار: 366/23 ح 32، و 61/36 ح 5

19) - حسکانی به نقل از عیاشی (و با سند او) از أيوب بن حُر، از ابو بصیر روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: (فرمایش خداوند متعال ) «مَثَل کسانی که اموال خویش را برای رضایت و خوشنودی خداوند انفاق می نمایند»، دربارۀ (مقام و منزلت) امام علی علیه السلام، نازل شده است.

ص: 30

سورة «آل عمران» -[3]

﴿ قوله تعالى: أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن بَآءَ بِسَخَطِ مِنَ اللّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (162) هُمْ دَرَجَتْ عِندَ اللّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرُ بمَا يَعْمَلُونَ﴾ (163)

21 / [20] - أبو الحسن الفتوني:

روى العيّاشي عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَن بَآءَ بِسَخَطٍ مِّنَ اللَّهِ﴾ - إلى قوله: - ﴿ هُمْ دَرَجَتْ عِندَ اللَّهِ﴾، فقال:

الذين اتّبعوا رضوان اللّه هم الأئمّة، و هم و اللّه! درجات للمؤمنين و بولايتهم و معرفتهم إيّانا يضاعف اللّه لهم و يرفع لهم الدرجات العلى. (1)

ص: 31


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: ص 273. الكافي: 430/1 ح 84، المناقب لابن شهر آشوب: 179/4 بتفاوت يسير فيهما.

فرمایش خداوند متعال: آیا کسی که از رضای خدا (و دستوراتش) پیروی کرده باشد، همانند کسی است که به خشم و غضب خدا باز گشته؟! که جایگاهش جهنم خواهد بود و پایان کار او بسیار بد می باشد (162) هر یک از آنان درجه و مقامی در پیش گاه خداوند دارند و خداوند به آن چه انجام می دهند، بینا (و آگاه) است. (163)

2) - ابو الحسن فتونی از عیاشی نقل کرده است که با سند خود روایت کرده است:

امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «آیا پس کسی که پیروی کرد از رضوان خدا هم چون کسی است که به خشم خدا گرفتار شده و جایش دوزخ است ... آن ها درجاتی است در پیش گاه خداوند»، فرمود:

منظور از آن کسانی که از رضوان خداوند پیروی کردند، ائمه علیهم السلام می باشند و نیز ایشان میزان درجات مؤمنین خواهند بود و به وسیلهٔ ولایت و معرفت مؤمنین نسبت به ما، خداوند (ثواب) اعمال شان را مضاعف می نماید و درجات والایی برای آنان قرار خواهد داد.

ص: 32

سورة «النساء» - [4]

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ، وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾ (1)

22/ [1] - ابن شهر آشوب:

العيّاشي، أبو حمزة، عن أبي جعفر علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ﴾ الآية، قال:

قرابة الرسول صلی اللّه علیه و آله و سلم و سيّد هم أمير المؤمنين علیه السلام أمروا بمودّتهم، فخالفوا ما أمروا به. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ وَءَاتُواْ النِّسَاءَ صَدُقَتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا﴾ (4)

23 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي مرفوعاً إلى أمير المؤمنين علیه السلام : أنّ رجلاً قال له: إنّي موجَع بطني.

فقال: ألك زوجة؟

ص: 33


1- المناقب: 179/4، عنه بحار الأنوار: 257/23 ح 2 ، و مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 268 مع تفاوت في الآية، و هي «تسائلون به و الأرحام».

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: ای مردم! از (مخالفت با دستورات) پروردگار تان بپرهیزید! همان کسی که همۀ شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی را (روی زمین) منتشر ساخت و از (عقاب) خدایی بپرهیزید که (همگی شما به عظمت او معترف هستید و) هنگامی که چیزی را از یک دیگر می خواهید، نام خدا را می برید و (از قطع رابطه با) خویشاوندان خود داری کنید؛ زیرا خداوند مراقب (رفتار و گفتار) شما است. (1)

1) - ابن شهر آشوب و ابو الحسن فتونی (هر دو) به نقل از عیاشی روایت کرده اند:

امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «ای مردم! از (عقاب) خداوند تان بپرهیزید، که شما را از یک نفر آفرید تا (به وسیله آن و خویشاوندان مورد سؤال و باز خواست قرار گیرید)»، فرمود: منظور خویشاوندان رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم هستند که امام علی علیه السلام سید و سرور ایشان می باشد، (مردم) مأمور به مودّت و علاقه مندی به ایشان شده اند ولی با آن چه که مأمور شده بودند، مخالفت کردند.

فرمایش خداوند متعال: و مهر زنان را (به طور کامل) به عنوان یک بدهی (يا هدیه)، به آنان بپردازید! (ولی) اگر آن ها چیزی از آن را با رضایت خاطر خود به شما ببخشند، حلال است، آن را با گوارایی میل کنید. (4)

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، به طور مرفوعه از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده است، که گفت:

مردی به آن حضرت عرضه داشت: در شکم و درون خویش دردی را احساس می کنم. حضرت به او فرمود: آیا ازدواج کرده ای و همسر داری؟

ص: 34

قال: نعم.

قال: استوهب منها شيئاً من مالها طيّبة به نفسها، ثمّ اشتر به عسلاً ثمّ اسكب عليه من ماء السماء ثمّ اشربه، فإنّي سمعت اللّه سبحانه، يقول في كتابه: ﴿ وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَرَكًا﴾ و قال: ﴿ يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَنُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ﴾ (1) ، و قال: ﴿ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا﴾ (2) ، و إذا اجتمعت البركة و الشفاء و الهنيء المريء شفيت إن شاء اللّه تعالى، قال: ففعل فشُفى. (3)

﴿ قوله تعالى: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ ءَاتَيْنَآ وَ الَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ ءَاتَيْنَهُم مُّلْكًا عَظِيمًا﴾ (54)

24 / [3] - ابن شهر آشوب: [ عن العيّاشي ]:

قال أبو جعفر علیه السلام (في قوله تعالى) : ﴿ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا ءَاتَهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾، قال: نحن الناس و نحن المحسودون، و فينا نزلت. (4)

ص: 35


1- سورة النحل: 69/16.
2- سورة النساء: 4/4.
3- مجمع البيان: 12/3، عنه بحار الأنوار: 289/66 ح 1، و وسائل الشيعة: 100/25 ح 31321، عوالي اللتالي: 132/2 ح 361. و تقدّم نحوه مسنداً في سورة النساء و يأتي أيضاً في سورة النحل.
4- المناقب: 180/4 و 215، عنه بحار الأنوار: 61/24 ح 43. تفسير فرات الكوفي: 106 ح 100، و 107 ح 101 بتفصيل، عنه البحار 298/23 ح 44 و ح 50، بصائر الدرجات: 35 ح 3 (باب 17 - في أئمّة آل محمّد :) بتفاوت، و الكافي: 206/1 ح 2 ،و 416 ح 21 ، و 424 ح 61 كذا بتفاوت.

پاسخ داد: بلی.

فرمود: از او درخواست کن که چیزی از اموال خود را با رغبت خود به تو ببخشد، سپس با آن پول مقداری عسل خریداری نما و با مقداری آب باران مخلوط کن و بیاشام، که من شنیده ام خداوند سبحان در کتاب خود فرموده است: «و از آسمان آب مبارکی را فرستاده ایم» و نیز فرموده است: «از شکم و درون آن ها (زنبوران عسل)، شراب گوناگونی خارج می گردد که شفای (درد های) مردم است»، هم چنین فرموده: «پس اگر با طیب خاطر (و رضایت قلبی) چیزی را به شما دادند، پس آن را نوش جان کنید که گوارای تان باد»، (پس اگر آن را میل نمایی) ان شاء اللّه، شفا می یابی.

راوی گفت: آن مرد دستور حضرت علیه السلام را انجام داد و بهبود یافت.

فرمایش خداوند متعال: آیا نسبت به مردم (یعنی پیامبر و خاندانش) و بر آن چه که خداوند از فضل خود به آنان بخشیده، حسادت می ورزند؟ پس به درستی که ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آن ها قرار دادیم. (54)

3) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی، از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که (در مورد فرمایش خداوند متعال:) «آیا مردم حسادت می ورزند نسبت به آن چه که خداوند از فضل خود عطای شان نموده است»، فرمود:

منظور از «الناس» ما (اهل بیت رسالت) هستیم و ما حسادت شدگان می باشیم و (این آیه) در مورد ما نازل شده است.

ص: 36

25/ [4] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر العيّاشي، قال: حدّثنا محمّد بن حاتم، قال: حدّثنا منصور بن أبي مزاحم، [قال:] حدّثنا أبو سعيد المؤدّب، عن ابن عبّاس في قوله تعالى: ﴿ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ﴾، قال:

نحن الناس المحسودون، و فضلة النبوّة. (1)

26 / [5] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر العيّاشي، قال: حدّثنا جعفر بن أحمد، قال: حدّثني ابن شجاع، عن محمّد بن الحسين، عن ابن محبوب، عن قريب، عن أبي خالد الكابلي، عن أبي جعفر علیه السلام في قول اللّه: ﴿ وَ ءَاتَيْنَهُم مُّلْكًا عَظِيمًا﴾ ، قلت: ما هذا الملك العظيم؟

فقال: أن جعل فيهم أئمّة، من أطاعهم أطاع اللّه، و من عصاهم فقد عصى اللّه، فهذا ملك عظيم. (2)

﴿ قوله تعالى: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَزَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾ (59)

27 / [6] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر العياشي، قال: حدّثنا حمدان بن أحمد القلانسي، قال: حدّثنا محمّد بن خالد الطيالسي، عن سيف بن عميرة، عن إسحاق بن عمّار، عن أبي بصير، عن أبي جعفر علیه السلام، أنّه سأله عن قول اللّه تعالى:

ص: 37


1- شواهد التنزيل: 183/1 ح 196. و أيضاً تقدّم نحوه في تفسيره، في سورة النساء، الحديث 157، و فيه: نحن الناس و فضلة النبّوة.
2- شواهد التنزيل: 187/1 ح 200. تفسير الفرات: 107 ح 102، عنه بحار الأنوار: 301/23 ح 57، بصائر الدرجات: 36 ح 6 ( باب 17 - باب في أئمّة آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم)، الكافي: 206/1 ح 5 ، إرشاد القلوب: 297/2، تأويل الآيات الظاهرة: 137 ( سورة النساء) بتفاوت في الجميع.

4) - حسکانی به نقل از عیاشی، از ابو سعید مؤدّب روایت کرده است، که گفت: ابن عباس در مورد فرمایش خداوند متعال: «یا آن که مردم حسادت می ورزند»، گفته است: ما (اهل بیت نبوّت) حسادت شدگان هستیم و ما فضائل (شجرة) نبوّت می باشیم.

5) - حسکانی به نقل از عیاشی، از ابو خالد کابلی روایت کرده است، که گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند «و ما ایشان را مُلک عظیمی عنایت کردیم»، سؤال کردم که منظور از مُلک عظیم چیست؟

فرمود: ائمه علیهم السلام هستند که در بین آنان قرار دارند و اطاعت از ایشان هم چون اطاعت از خدا می باشد و معصیت و مخالفت با ایشان، معصیت خدا خواهد بود، این همان مُلک عظیم می باشد.

فرمایش خداوند متعال: ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید، (هم چنین) پیامبر خدا و اولو الأمر (یعنی اوصیای بر حق پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم) را اطاعت کنید و هر گاه در مورد چیزی نزاع و اختلاف داشتید، آن را به خدا و پیامبر بار گردانید (و به ایشان مراجعه کنید)، که اگر به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشید این (کار) برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکو تر است. (59)

6) - حسکانی به نقل از عیاشی، از اسحاق بن عمار روایت کرده است، که گفت:

ابو بصیر از امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «خداوند و رسول و صاحبان امر را اطاعت کنید»، سؤال کرد؟

ص: 38

﴿ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الْأَمْرِ مِنكُمْ﴾ ؟

قال: نزلت في عليّ بن أبي طالب علیه السلام.

قلت: إنّ الناس يقولون: فما منعه أن يسمّى عليّاً و أهل بيته في كتابه؟

فقال أبو جعفر علیه السلام قولوا لهم: إنّ اللّه أنزل على رسوله الصلاة ولم يسمّ ثلاثاً ولا أربعاً حتَى كان رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم هو الذي فسّر ذلك، و أنزل الحجّ فلم ينزل طوفوا سبعاً حتّى فسّر ذلك لهم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و أنزل ﴿ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ﴾، فنزلت في عليّ و الحسن و الحسين (علیهم السلام).

و قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: أوصيكم بكتاب اللّه و أهل بيتي، إنّي سألت اللّه أن لا يفرّق بينهما حتّى يوردهما عليَّ الحوض فأعطاني ذلك. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّلِحِينَ وَ حَسُنَ أَوْلَبِكَ رَفِيقًا﴾ (69)

[28] / 7 - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي:

و في رواية أنس، عن النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم في قوله تعالى: ﴿ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّلِحِينَ ﴾، قال: «الشهداء»، عمّي حمزة. (2)

ص: 39


1- شواهد التنزيل: 191/1 ح 203 . و قد تقدّم في تفسيره، في سورة النساء الحديث 169 بإسقاط سنده، كما اعترف ناسخه بإسقاط أسانيده، و مثل هذا الحديث و أشباهه يدلّ بوضوح بأن تمام أحاديث تفسير العيّاشي كانت مسندة و ليست بمرسلة، لكن بإسقاط الناسخ صارت مرسلة أو مقطعوعة. تفسير الفرات: 110 ح 112 ، الكافي: 286/1 ح 1 بتفصيل فيهما.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: ص 315

فرمود: در مورد امام علی علیه السلام نازل شده است.

عرض کردم: مردم گویند: چه چیزی مانع شده که علی و اهل بیت او ( علیهم السلام ) را در قرآن نام نبرده است؟

فرمود: به آن ها بگویید: خداوند (آیات) نماز را بر رسول خود نازل نمود، ولی مطرح ننمود که سه یا چهار رکعت است تا آن که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم (خصوصیات) آن را تفسیر نمود، هم چنین (آیات) حج را نازل نمود و بیان ننمود که هفت بار طواف کنید تا آن که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آن را تفسیر نمود. و خداوند آیه: «خداوند و رسول و صاحبان امر را اطاعت کنید» را در مورد امام علی، حسن و حسین (علیهم السلام) نازل نمود.

و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: شما را نسبت به (رعایت و حمایت) کتاب خدا و اهل بیت خود، توصیه و سفارش می کنم؛ زیرا من از خداوند درخواست کرده ام که بین آن دو جدایی نیندازد تا نزد حوض (کوثر) بر من وارد شوند و خداوند خواسته ام را بر آورده نمود.

فرمایش خداوند متعال: و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (روز قیامت) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده و آنان از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان هستند و آنان رفقای خوبی خواهند بود. (69)

7) - ابو الحسن فتونی به نقل از تفسیر عیاشی روایت کرده است، که گفت:

در حدیثی دیگر از انس وارد شده است، که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در مورد فرمایش خداوند متعال: «و شهیدان و نیکو کاران» (یا تصدیق کنندگان)، فرمود: منظور از «الشهداء» عمویم حمزه است.

ص: 40

[29] / 8 - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي:

عن أمّ سلمة، عن النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم في قوله تعالى: ﴿ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّلِحِينَ﴾ ، قال: إنّ «الصالحين»، التسعة من ذرّيّة الحسين علیهم السلام، و«الشهداء»، عليّ و الحسن و الحسين علیهم السلام . الخبر. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنِ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَا وَ مَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَاً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصُدَّقُوا فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدَةٍ لَّكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَ إِن كَانَ مِن قَوْمِ، بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُم مِيثَقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ، وَ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ( 92 ) وَ مَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِدًا فِيهَا وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾ ( 93 )

30/ [9] - المحدّث النوري: العيّاشي، عن السكوني: أنّ ستّة نفر لعبوا في الفرات، فغرق واحد منهم، فشهد اثنان منهم على ثلاثة منهم أنهّم غرقوه، و شهد الثلاثة على الاثنين أنّهما غرقاه، فألزم علیه السلام الاثنين ثلاثة أخماس الدية و ألزم الثلاثة خمسي الدية بحساب الشهادة. (2)

ص: 41


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: ص 315
2- مستدرك الوسائل: 312/18 ح 22821 و في الكافي: 284/7 ح 6 و من لا يحضره الفقيه: 116/4 ح 5233، و تهذيب الأحكام: 239/10 ح 3 ، بإسنادهم عن السكوني، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال: رفع إلى أمير المؤمنين علیه السلام ستّة غلمان، و كذا في النهاية للشيخ الطوسي: 763 عن السكوني نحو التهذيب، و في دعائم الإسلام: 2 / 423 عن علىّ علیه السلام : أنّه قضى في ستّة غلمة ...، و في المناقب لا بن شهر آشوب : 380/2 نحو المستدرك.

8) - هم چنین ابو الحسن فتونی به نقل از تفسیر عیاشی، از امّ سلمه روایت کرده است، که گفت:

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در مورد فرمایش خداوند متعال: «و شهیدان و نیکو کاران» - (یا تصدیق کنندگان) - فرمود: «الصالحین» امامان نُه گانه از فرزندان (امام) حسين علیهم السلام هستند و «الشهداء»، (امام) علی، حسن و حسین علیهم السلام می باشند.

فرمایش خداوند متعال: و هیچ مؤمنی حق ندارد برادر مؤمن خود را به قتل رساند مگر این که از روی خطا و اشتباه واقع شود و کسی که مؤمنی را از روی اشتباه به قتل رساند باید یک بَرده مؤمن را آزاد کند و خون بهای قطعی او را به خویشاوندان نزدیکش بپردازد مگر این که ببخشند و اگر شخص مقتول از کسانی باشد که با شما عهد و میثاق بسته و دشمن هستند (نیز قاتل) باید یک بَرده مؤمنی را آزاد کند و اگر نیافت باید به عنوان توبه به درگاه خداوند، دو ماه متوالی روزه بگیرد و خداوند دانا و حکیم است (92) و کسی که مؤمنی را از روی عمد به قتل رساند، مجازات و پاداش او جهنم می باشد که در آن جاوید خواهد بود و خداوند بر او غضب و لعنت نموده و عذاب دردناکی را برایش فراهم ساخته است (93).

9) - محدّث نوری به نقل از عیاشی، از سکونی روایت کرده است، که شش نفر در نهر فرات شمنا و بازی می کردند، پس یک نفر آن ها غرق شد و دو نفر از آن ها علیه سه نفر شهادت داند که آن سه نفر او را غرق کرده اند و (نیز) آن سه نفر علیه این دو نفر شهادت دادند که این دو نفر او را غرق کرده اند، پس امام (امير المؤمنين) علیه السلام آن دو نفر را وا دار نمود تا سه پنجم خون بهای غرق شده را بپردازند و آن سه نفر را هم به پرداخت دو پنجم دیه محکوم نمود به حساب شهادتی که داده بودند.

ص: 42

31/ [10] - أبو علىّ الطبرسي:

و في قوله تعالى: ﴿ فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فيها﴾، قال جماعة من التابعين:

إنّ قوله: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ ، نزلت بعد هذه الآية، و قال أبو محلز: هي جزاؤه إن جازاه.

و رواه العيّاشي بإسناده عن أبي عبد اللّه علیه السلام . (1)

31/ [11] - أبو علىّ الطبرسي:

و روي عن أبي صالح و بكر بن عبد اللّه و غير هما: أنّه كما يقول الإنسان لمن يزجره عن أمر: إن فعلت فجزاؤك القتل و الضرب، ثمّ إن لم يجازه بذلك لم يكن ذلك منه كذباً، و من تعلّق بها من أهل الوعيد فى أنّ مرتكب الكبيرة لا بدّ أن يخلد في النار، فإنّا نقول له: ما أنكرت أن يكون المراد به من لا ثواب له أصلاً بأن يكون كافراً أو يكون قتله مستحلاً لقتله، أو قتله لأجل إيمانه. (2)

ص: 43


1- مجمع البيان: 142/3، عنه بحار الأنوار: 241/8 س 5.
2- مجمع البیان: 3 / 142، عنه بحار الأنوار: 8 / 241، و أضاف المجلسي رحمة اللّه بعد نقل الحدیث: کما رواه العیّاشي عن الصادق علیه السلام

10) - ابو علی طبرسی در رابطه با فرمایش خداوند متعال:

«پس مجازات و پاداش او جهنم می باشد که در آن جاوید خواهد بود»، گفته است: عده ای از تابعین گفته اند: این آیه بعد از این فرمایش خداوند متعال: «به درستی که خداوند (گناه) شریک قرار دادن برای او را نمی آمرزد ولی غیر از آن را برای هر کسی که بخواهد می آمرزد» نازل شده است. و ابو محلز گفته: این آیه مجازات آن افراد می باشد اگر مجازات شوند.

و همین مطلب را عیاشی با سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.

11) - ابو علی طبرسی از ابو صالح و بکر بن عبد اللّه و غیر آنان روایت کرده است: هم چنان که انسان به کسی که در موردی زجر و ناراحتی ایجاد می کند، می گوید: اگر چنین کردی مجازات تو کشتن و شکنجه است، حال اگر او را (طبق وعده و تهدید) مجازات نکند، دروغ نگفته است و کسی که اهل وعید و تهدید است اگر (اراده اش) بر این تعلّق گرفته که مرتکب گناه کبیره باید جاوید در آتش باشد، ما خواهیم گفت: مراد کسی است که هیچ گونه ثوابی برایش نباشد به این که کافر بوده و یا قتل (عمدی) او سبب حلال بودن کشتنش شده یا این که او را به خاطر ایمانش کشته باشد، و (علامه مجلسی بعد از نقل آن افزوده است:) هم چنان که عیاشی همین را از امام صادق علیه السلام روایت کرده است.

ص: 44

سورة «المائدة» - [5]

﴿ قوله تعالى:... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لّإِثْمِ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ (3)

33/ [1] - أبو عليّ الطبرسي:

و بإسناده [ أي العيّاشي ]، عن أبي حمزة الثمالي، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول:

نزلت «المائدة» كملاً ، و نزل معها سبعون ألف ملك. (1)

34/ [2] - ابن شهر آشوب:

العيّاشي (قال): عن الصادق علیه السلام: ﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾، بإقامة حافظه ﴿ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾ ، بولايتنا ﴿ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَمَ دِينًا﴾، أي تسليم النفس لأمرنا.

الباقر و الصادق علیه السلام [قالا]: نزلت هذه الآية يوم الغدير. (2)

﴿ قوله تعالى: الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَتُ وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَبَ حِلٌّ لَّكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ وَ الْمُحْصَنَتُ مِنَ الْمُؤْمِنَتِ وَ الْمُحْصَنَتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَبَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا ءَاتَيْتُمُو هُنَّ أجُورَ هُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَفِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ وَ مَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ، وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَسِرِينَ﴾ (5)

ص: 45


1- مجمع البيان: 231/3، و نور الثقلين: 582/1 ح 4، بحار الأنوار: 23/11 فيه: كما روي.
2- المناقب: 23/3 ، عنه بحار الأنوار: 157/37 ذيل ح 39.

1) - ابو علی طبرسی به نقل از تفسیر عیاشی، از ابو حمزه ثمالی روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: سورۀ «مائده» به طور کامل یک جا نازل شده است و همراه آن هفتاد هزار فرشته فرود آمدند.

فرمایش خداوند متعال: ... دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما بر گزیدم، اما هر کسی که از گرسنگی درمانده شود و مایل به گناه نباشد، خدا آمرزنده و مهربان است. (3)

2) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی روایت کرده است که:

امام صادق علیه السلام در مورد «دین شما را تکمیل کردم» فرمود: به وسیلۀ اقامه و برداشتن محافظ و نگهبان آن، «نعمت خود را برای شما به اتمام رساندم» به وسیلهٔ ولایت ما (اهل بیت رسالت) انجام گرفته است، و اسلام را برای شما راضی شده و برگزیده ام»، یعنی تسلیم محض در برابر اوامر (و نواهی) ما (محقّق) خواهد شد.

و امام باقر و امام صادق علیه السلام فرموده اند: این آیه در روز (عید) غدیر (خّم) نازل شده است.

فرمایش خداوند متعال: امروز (خوراک های) پاکیزه ها و خوراک اهل کتاب برای شما حلال و خوراک شما نیز برای آن ها حلال است و هم چنین زنان پاک دامن با ایمان و زنان پاک دامن اهل کتاب که پیش از شما دارای کتاب بودند، برای شما حلال است - در صورتی که حق آن ها را بپردازید - از راه پاک دامنی، نه زنا کاری و رفیق گرفتن پنهانی و نا مشروع، کسی که ایمان را انکار کند عملش باطل و در آخرت از زیان کاران خواهد بود. (5)

ص: 46

35/ [3] - العلّامة المجلسي: شي [ تفسير العيّاشي ] عن ابن سنان، عن أبي عبد اللّه علیه السلام ، قال (اللّه تبارك و تعالى): ﴿ وَ الْمُحْصَنَتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَبَ مِن قَبْلِكُمْ ﴾، قال:

هنّ المسلمات. (1)

﴿ قوله تعالى: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِن كُنتُمْ جُنَّبًا فَاطَّهَّرُوا وَ إِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَآءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَابِطِ أَوْ لَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (6)

36/ [4] - الشيخ الطوسي: محمّد بن مسعود (أبو النضر العيّاشي)، عن محمّد بن نُصَير، عن محمّد بن الحسين، عن جعفر بن بشير، عن عبد اللّه بن بُكَير، عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

صاحب البطن الغالب يتوضّأ في صلاته، فيتمّ ما بقي. (2)

ص: 47


1- بحار الأنوار: 381/103 ح 30 ، و البرهان في تفسير القرآن: 404/2 ح 11، و نور الثقلين: 593/1 ح 53.
2- تهذيب الأحكام : 350/1 ح 28 (باب 14 - الأحداث الموجبة للطهارة)، و 306/3 ح 20 (باب 30 - في صلاة المضطرّ)، وسائل الشيعةً: 298/1 ح 783، من لا يحضره الفقيه: 364/1 ح 361 مرسلاً عن أبي جعفر علیه السلام.

3) - علّامه مجلسی به نقل از تفسیر عیاشی، از ابن سنان روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: (فرمایش خداوند:) و زنان پاک دامنِ با ایمان و زنان پاک دامنِ اهل کتاب»، فرمود: منظور از آن ها، زن های مسلمان هستند.

فرمایش خداوند متعال: ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که برای نماز برخاستید، صورت های خود را با دست های تان تا آرنج (بشویید) و بر سر ها و پا های خود تا بر آمدگی روی آن مسح نمایید و چنان چه جُنب باشید، (با انجام غسل، خود را) تطهیر کنید و اگر بیمار یا مسافر بودید یا آن که بعضی از شما از (محل خروج) غائط (مستراح) آمده و یا با زنان ملامست و تماس داشته اید و آب (برای وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاک تیمم نمایید و به وسیله آن صورت (پیشانی تا ابرو ها) و دسته های خود را مسح نمایید، خداوند نمی خواهد برای شما مشکلی فراهم سازد، بلکه می خواهد شما را پاک نماید و نعمت خودش را بر شما کامل گرداند، شاید که شکر گزاری کنید. (6)

4) - شيخ طوسی از ابو نضر عیاشی، با سند وی روایت کرده است، که گفت: و محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

کسی که مبتلا به اسهال شدید باشد (و نتواند خود را کنترل کند و به تعبیری دیگر کسی که مبتلا به ضعف دستگاه گوارشی و معده باشد، چنان چه در بین نماز برایش مشکلی پیش آید)، در اثنای نماز وضو می سازد و نماز را - از همان جایی که باقی مانده و قطع شده - ادامه می دهد.

ص: 48

سورة «الأنعام» - [ 6 ]

﴿ قوله تعالى: قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾ (15)

37/ [1] - الشيخ الحويزي: في تفسير العيّاشي: عن منصور بن حازم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

ما ترك رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم ﴿ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾، حتّى نزلت سورة الفتح، فلم يعد إلى ذلك الكلام. (1)

﴿ قوله تعالى: قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَدَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدُ، بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَى هَذَا الْقُرْءَانُ لِأُنذِرَكُم بِهِ، وَ مَن بَلَغَ أَبِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ وَ الِهَةً أُخْرَى قُل لَّا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهُ وَحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ﴾ (19)

38/ [2] - ابن شهر آشوب: تفسير العيّاشي في قوله تعالى : ﴿ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْمَانُ لِأَنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ﴾ أن يكون إماماً من ولد آل محمّد، فهو ينذر بالقرآن كما أنذر به النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم.

و قالوا: الفضل ثلاثة : فضل اللّه قوله تعالى: ﴿ وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ﴾ (2) ، و فضل النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم قوله: ﴿ قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ﴾ (3)

ص: 49


1- نور الثقلين: 705/1 ح 25 ، و 296/2 ح 30 ، و 47/5 ح ،6 ، تفسير الصافي: 111/2، تفسير كنز الدقائق: 38 و 264 ، تفسير الميزان: 271/18 تقدّم نحوه في سورة يونس: ح 12.
2- سورة النور: 10/24.
3- سورة يونس: 58/10

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: به درستی که اگر معصیت و نا فرمانی پروردگارم را کنم از عذاب روز عظیم (قیامت) می ترسم. (15)

1) - حویزی به نقل از تفسیر عیاشی، از منصور بن حازم روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم خواندن «همانا اگر معصیت و نا فرمانی پروردگارم را کنم از عذاب روز عظیم می ترسم» را ترک و رها ننمود، تا آن که سورۀ «فتح» نازل شد و حضرت به تلاوت آن باز نگشت.

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: بالا ترین گواهی، گواهی کیست؟ (و خودت) بگو: خداوند، گواه میان من و شماست و (بهترین دلیل) این قرآن است که بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آن ها ابلاغ می شود، بیم دهم (و از معصیت و نا فرمانی خدا بترسانم)، آیا به راستی شما گواهی می دهید که معبودان دیگری با خداست؟! بگو: من هرگز چنین گواهی نمی دهم، بگو: اوست تنها معبود یگانه و من از آن چه برای او شریک قرار می دهید، بیزار هستم. (19)

2) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی (به طور مرسّل) روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و این قرآن بر من وحی شد که شما و هر کسی را (این گزارش) به او ابلاغ شود، اِنذار نمایم»، منظور امامی است که از فرزندان (و نسل) حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم باشد که همانند رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به وسیلۀ قرآن (مردم را) اِنذار می نماید.

و گفته اند: فضل (و کرامت) بر سه حالت می باشد: فضل خداوند متعال هم چنان که فرموده است: «اگر فضل و رحمت خداوند برای شما نمی بود (هلاک می شدید)»، و فضل پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم، که فرمایش خداوند باشد: «بگو به سبب فضل خدا و رحمت او (پایدار هستید)».

ص: 50

قال ابن عبّاس: «الفضل»، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و «الرحمة»، أمير المؤمنين علیه السلام و فضل الأوصياء علیهم السلام. (1)

﴿ قوله تعالى: أَوْلَئِكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَ كَلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَفِرِينَ﴾ (89)

39/ [3] - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العياشي عن الصادق علیهم السلام، أنّه ذكر عنده جماعة لم يؤمنوا بعليّ علیه السلام و إمامته و ولايته، فقال: ﴿ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلَآءِ فَقَدْ وَ كَلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَفِرِينَ﴾ ، و أوماً إلى جماعة من أصحابه، الخبر، يعني أنّهم مصداق القوم في هذه الآية. (2)

ص: 51


1- المناقب: 180/4 ، عنه بحار الأنوار: 190/23 ، و 61/24 ح 43، فيه القطعة الثانية منه.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: ص 444.

ابن عباس گفته است: (منظور از) فضل (در آیه)، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و رحمت، امير المؤمنين علیه السلام علم و فضل اوصیاء علیهم السلام می باشد.

فرمایش خداوند متعال: آنان کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت را به آنان دادیم و اگر این نفرات نسبت به آن کفر ورزند، کسان دیگری را نگاهبان آن می سازیم که نسبت به آن، کافر نیستند. (89)

3) - ابو الحسن فتونی به نقل از تفسیر عیاشی روایت کرده است، که گفت:

نام تعدادی از افرادی که به امام علی علیه السلام و ولایت و امامت او ایمان نیاوردند، در حضور امام صادق علیه السلام مطرح شد، پس حضرت اظهار نمود: « اگر این نفرات نسبت به آن کافر شوند، ما گروهی را بر (ایمان به) آن می گماریم که نسبت به آن کافر نخواهند بود» و سپس اشاره به بعضی از اصحاب و اطرافیان خود کرد، یعنی این افراد مصداق «القوم» در آیه، هستند (که ایمان آورده اند).

ص: 52

سورة «الأعراف» - [ 7 ]

﴿ قوله تعالى: يَبَنِى ءَادَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ وَلَا تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (31) قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ، وَ الطَّيِّبَتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصَةٌ يَوْمَ الْقِيَمَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيْتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾ (32)

40 / [4] - العلّامة المجلسي: مجمع البيان، نقلًا عن العيّاشي بإسناده، عن يوسف بن إبراهيم، قال:

دخلت على أبي عبد اللّه علیه السلام و علىَّ قباء خزّ و بطانته خزّ و طيلسان خَزّ مرتفع، فقلت: إنّ علىَّ ثوباً أكره لُبسه، فقال: و ما هو؟

قلت: طيلساني هذا، قال: و ما بال الطيلسان؟

قلت: هو خزّ، قال: و ما بال الخزّ؟

قلت: سداه أبريسم، قال: و ما بال الأبريسم؟ قال: لا يكره أن يكون سدا الثوب إبريسم [ أبريسماً ]. الحديث. (1)

ص: 53


1- بحار الأنوار 230/86 ح 23 عن مجمع البيان، ولم نعثر عليه فيه. الكافي : 451/6 ح 5 عن أبي عليّ الأشعري، عن محمّد بن عبد الجبار، عن صفوان بن يحيى، عن العيص بن القاسم، عن أبي داود يوسف بن إبراهيم قال: دخلت على أبي عبد اللّه علیه السلام و عليَّ قباء خزّ ... إلى أن قال: ولا زِرّه ولا علمه، إنّما يكره المُضمت من الأبريسم للرجال، ولا يكره للنساء، عنه وسائل الشيعة: 363/4 ح 5396

فرمایش خداوند متعال: ای فرزندان آدم! زینت خود هنگام ورود به مسجد همراه خود بر دارید، و (از نعمت های خداوند) بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید، همانا خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد (31) (ای پایامبر!) بگو: چه کسی زینت های خداوند را که برای بندگانش آفریده و چیز های خوراکی پاکیزه را حرام گردانده؟! بگو: این ها برای زندگی دنیای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت هم خالص برای مؤمنین خواهد بود، ما این چنین آیات خود را برای افراد آگاه شرح می دهیم. (32)

1) - علامه مجلسی به نقل از طبرسی، از عیّاشی - با سند او - از یوسف بن ابراهیم روایت کرده است که گفت:

بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و من قبائی از جنس ابریشم و آستر آن (نیز) ابریشم بود و رو پوش (قبا، لَباده، پالتو) از جنس ابریشم بر خود انداخته بودم، اظهار داشتم: همانا من لباسی را پوشیده ام که خوش آیندم نمی باشد، فرمود: آن چیست؟

عرض کردم: همین رو پوش من است.

فرمود: روپوش چه مشکلی دارد؟

عرض کردم: از جنس ابریشم است.

فرمود: ابریشم چه مشکلی دارد؟

عرضه داشتم: تار آن از ابریشم می باشد.

فرمود: ابریشم چه مانعی دارد و افزود: تار لباس از ابریشم باشد، کراهتی نخواهد داشت.

ص: 54

﴿ قوله تعالى: وَ نَادَى أَصْحَبُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّلِمِينَ﴾ (44)

41 / [1] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر العيّاشي، قال: حدّثنا محمّد بن نصیر، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن محمّد بن الفضيل، عن ابن أذينة في قوله: ﴿ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنُ بَيْنَهُمْ﴾ ، قال:

قال: المؤذّن، أمير المؤمنين علیه السلام. (1)

﴿ قوله تعالى: فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَبَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَ إِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّیثقُ الكِتَبِ أَن لا يَقُولُوا عَلَى اللّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُواْ مَا فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾ (169)

42 / [2] - الشيخ الحويزي: [في تفسير العيّاشي: ] عن أبي السفاتج، قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السلام: آيتين في كتاب اللّه، خصّ اللّه الناس أن لا يقولوا على اللّه ما لا يعلمون، قول اللّه: ﴿ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَقُ الْكِتَابِ أَن لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ

ص: 55


1- شواهد التنزيل: 268/1 ح 263. الكافي: 426/1 ح 70 باسناده عن احمد بن محمّد بن حلاّل، عن أبي الحسن علیه السلام ، تأويل الآيات الظاهرة : 180 عن أبي الحسن الرضا علیه السلام .

فرمایش خداوند متعال: اهل بهشت، اهل دوزخ را آواز دهند: ما آن چه را که پروردگار مان وعده داده بود، به حقیقت یافتیم، آیا شما نیز به حقیقت یافته اید آن چه را که پروردگار تان وعده داده بود؟ گویند: آری. آن گاه منادی در آن میان ندا دهد: لعنت خدا بر کافران باد. (44)

2) - حسکانی به نقل از عیاشی، از ابن اُذینه روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «پس در بین آن ها اعلام کننده ای، اِعلام نماید»

گفت: حضرت فرمود:

آن اعلام کننده، امیر المؤمنين علیه السلام خواهد بود.

فرمایش خداوند متعال: پس بعد از اینان گروهی به جای شان نشستند و وارث آن کتاب شدند ولی به متاع دنیوی دل بستند و گفتند: به زودی آمرزیده می شویم و اگر همانند آن باز هم متاعی بیابند آن را بر گیرند، آیا از ایشان پیمان نگرفته اند که دربارۀ خداوند جز به راستی سخن نگویند؟ و حال آن که هر آن چه را که در آن کتاب آمده بود خوانده بودند؟ سرای آخرت برای کسانی که پرهیز می کنند بهتر است، پس آیا تعقل و اندیشه نمی کنید؟ (169)

3) - حویزی به نقل از عیاشی و با سند او از ابو سفاتج روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: دو آیه در کتاب خداوند است که خداوند مردم را به آن دو ممتاز نموده است، بر این که چیزی را که (در مورد) خداوند نمی دانند، نگویند (اولین آن دو) فرمایش خداوند متعال است که فرموده: «آیا بر ایشان در کتاب، عهد و میثاق گرفته نشده که بر خداوند چیزی را نگویند مگر آن که حق باشد؟».

ص: 56

إِلَّا الْحَقِّ﴾ ، و قوله (تبارك و تعالى): ﴿ بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ، وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ﴾ (1) . (2)

﴿ قوله تعالى: وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْهَانُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ و وَ أَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾ (204)

43 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: و [ في كتاب العيّاشي بإسناده ] عن عبد اللّه بن أبي يعفور، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

قلت له: الرجل يقرأ القرآن، أيجب على من سمعه الإنصات له والاستماع ؟

قال: نعم، إذا قرىء و عندك القرآن وجب عليك الإنصات والاستماع. (3)

ص: 57


1- يونس: 39/10
2- نور الثقلين: 91/2 ح 327، البرهان في تفسير القرآن: 33/2 ح 7، تفسير كنز الدقائق: 225.
3- مجمع البيان: 792/4 ، بحار الأنوار: 23/85 ، وسائل الشيعة: 214/6 ح 7765.

و (دومین آیه این) فرمایش خداوند متعال است: «بلکه چیزی را که بر آن احاطه علمی ندارند تکذیب کردند و هنوز تأویل بر ایشان مطرح نشده است».

فرمایش خداوند متعال: موقعی که قرآن قرائت و خوانده شود، به آن گوش فرا دهید و سکوت نمایید، شاید که مورد رحمت (و لطف خداوند) قرار گیرید (204)

4) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، از عبد اللّه بن ابي يعفور گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: شخصی قرآن می خواند، آیا بر کسی که می شنود سکوت و توّجه واجب است؟

فرمود: بلی، اگر آن خوانده می شود و قرآن هم نزد تو می باشد، سکوت و توجّه بر تو واجب است.

ص: 58

سورة «التوبة» - [9]

﴿ قوله تعالى: لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ، مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (91) وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَآ أَجِدُ مَآ أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلُّواْ وَ أَعْيُتُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنَا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنفِقُونَ (92) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُواْ بِأَن يَكُونُواْ مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾ (93)

44/ [1] - العلّامة المجلسي: المحاسن، عن علىّ بن الحكم، عن أبان الأحمر، عن حمزة بن الطيّار، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

قال لي: اكتب، فأملى: أنّ من قولنا: إنّ اللّه يحتجّ على العباد بالذي آتاهم و عرفهم، ثمّ أرسل إليهم رسولاً و أنزل عليه الكتاب و أمر فيه و نهى، و أمر فيه بالصلاة و الصوم، فنام رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم عن الصلاة فقال: أنا أنيمك و أنا أوقظك، فإذا قمت فصلّ ليعلموا إذا أصابهم ذلك كيف يصنعون، ليس كما يقولون: إذا قام عنها هلك، و كذلك الصيام أنا أمرضك و أنا أصحّك فإذا شفيتك فاقضه.

ثمّ قال أبو عبد اللّه علیه السلام: و كذلك إذا نظرت في جميع الأشياء لم تجد أحداً في ضيق ولم تجد أحداً إلا و للّه عليه حجّة وله فيه المشيئة.

ص: 59

فرمایش خداوند متعال: بر نا توانان و بیماران و آنان که هزینۀ خویش را نمی یابند، هر گاه در عمل برای خدا و پیامبرش اخلاص ورزند، گناهی نیست اگر به جنگ نیایند، بر نیکو کاران هیچ گونه عتاب و سر زنشی نیست، خدا آمرزنده و مهربان است (91) و آنان که نزد تو آمدند تا آنان را مهیا سازی، ولی گفتی که تجهیزاتی ندارم و آن ها برای خرج کردن هیچ نیافتند و اشک ریزان و محزون باز گشتند، پس گناهی (بر آن ها) نیست (92) همانا خشم و عذاب خدا بر کسانی است که در عین توان گری از تو رخصت می خواهند و بدان خشنودند که با خانه نشینان در خانه بمانند، خدا بر دل های ایشان را مُهر نهاده، ولی آنان نمی دانند. (93)

1) - علامۀ مجلسی به نقل از محاسن (برقی) از حمزة بن طیّار از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است، که گفت: آن حضرت به من فرمود: بنویس و سپس به من املا نمود (و من نوشتم): از قول و اعتقاد ما چنان می باشد که خداوند بر بندگانش احتجاج می نماید بر آن چه که بر ایشان وارد نموده و عطای شان کرده و به ایشان شناسانده است، پس رسولی را به سوی ایشان فرستاد و کتاب خویش را بر او نازل نمود و در آن اوامر و نواهی را مطرح نمود، در آن به نماز و روزه امر کرد پس یک بار رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم (هنگام نماز) خوابش برد (و نمازش قضا شد).

پس خدا فرمود: من تو را بخواب می برم و من تو را بیدار می نمایم، بنابر این اگر بر خاستی (قضای) نمازت را بجای آور تا مردم بدانند که چون چنین امری برای شان پیش آید، باید چه کنند و برنامه آن چنان نیست که ایشان می گویند: هر گاه کسی بخوابد و نمازش قضاء شود هلاک شده است.

و همین برنامه نسبت به روزه هم می باشد که من تو را بیمار می کنم و من تو را تندرست می گردانم و چون تو را از بیماری شفا دادم آن (روزه) را قضاء کن.

بعد از آن، امام صادق علیه السلام فرمود: و هم چنین هر گاه نظر کنی در همه چیز ها کسی را در تنگی نخواهی یافت و کسی را نیابی مگر آن که خداوند بر او حجت دارد و خداوند دربارۀ امور او مشیت و اراده دارد و من نمی گویم که مردم آن چه را که بخواهند می توانند انجام دهند.

ص: 60

ولا أقول: إنّهم ما شاءوا صنعوا .

ثمّ قال: إنّ اللّه يهدي و يضلّ.

و قال: ما أمروا إلّا بدون سعتهم و كلّ شيء أمر الناس به فهم يسعون له، و كلّ شيء لا يسعون له فموضوع عنهم، و لكنّ الناس لا خير فيهم، ثمّ تلا: ﴿ لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ﴾ ... ﴿ وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ﴾.

قال: فوضع عنهم لأنّهم لا يجدون ما ينفقون، و قال: ﴿ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُواْ بِأَن يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾.

شي، [تفسير العيّاشي] عن زرارة و حمران و محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر، و أبي عبد اللّه عليها السلام مثله. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ ءَاخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَلِحًا وَ ءَاخَرَ سَيّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ (102)

ص: 61


1- بحار الأنوار: 300/5 ح 4 عن المحاسن: 236/1 ح 204. الكافي: 164/1 ح 4، و التوحيد: 413 ح 10، عنه وسائل الشيعة: 254/8 ح 10570، و البحار: 280/2 ح 46 قطعة منه.

بعد از آن فرمود به درستی که خداوند (به راه راست) هدایت می نماید و نیز او گمراه می گرداند (یعنی خداوند، عاصی را در اثر کردار و گفتار نا شایستش به خودش وا می گذارد) و (نیز) فرمود: مردم مأمور نشده اند مگر به چیزی که کم تر و پایین تر از طاقت ایشان خواهد بود و هر چیزی را که مردم به انجام آن مأمور نشده اند می توانند آن را بجا آورند و هر چیزی که طاقت آن را ندارند از ایشان بر داشته شده است و لكن (بیش تر) مردم هیچ خیر و خوبی در ایشان نیست.

سپس آن حضرت علیه السلام (این آیات را) تلاوت نمود: «حرج و مشکلی نیست بر نا توانان و عاجزان و نه بر بیماران و نه بر آنان که نیابند چیزی را که خرج کنند اگر از جهاد باز ایستند، هر گاه خیر خواهی کنند از برای خدا و رسول او، برای نیکو کاران راه چاره ای نخواهد بود و خداوند اَمر زنده و مهربان است».

«و نیز ایرادی نیست بر آن افرادی که نزد تو آیند تا آن ها را (برای جهاد) سوار کرده و تجهیز نمایی و به آن ها گفتی: من وسیله ای ندارم که شما را تجهیز کنم، پس از نزد تو باز گشتند در حالی که چشمان شان اشک بار بود که چرا چیزی نداشتند تا در راه خدا انفاق کنند»، پس خداوند این هزینه و برنامه را از آن ها بر داشته، چون چیزی ندارند که انفاق کنند، «راه مؤاخذه تنها برای کسانی باز است که از تو اجازه خواهند (که بمانند) با این که توان مند می باشند و از امکانات کافی برخور دار هستند، ولی راضی شدند تا (با زنان و کودکان ناتوان) بمانند، خداوند بر دل های چنین افرادی مُهر زده و به همین خاطر آن ها چیزی نمی دانند».

(در پایان علّامه مجلسی رحمة اللّه افزوده است:) عیاشی مانند این حدیث را با سند خود از زرارة، حمران و محمد بن مسلم، از امام باقر و امام صادق علیها السلام، روایت کرده است.

فرمایش خداوند متعال: و گروهی دیگر به گناه خود اعتراف کردند که اعمال نیکو را با کار های زشت آمیخته اند، شاید خدا توبه شان را بپذیرد؛ زیرا خدا آمرزنده و مهربان است. (102)

ص: 62

45 / [2] - الحويزي: في تفسير العيّاشي: عن محمد بن خالد بن الحجّاج الكرخي، عن بعض أصحابه رفعه إلى خيثمة، قال:

قال أبو جعفر علیه السلام في قول اللّه: ﴿ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئَاً﴾ ، قال :

قوم اجترحوا (1) ذنوباً مثل قتل حمزة و جعفر الطيّار، ثمّ تابوا.

ثمّ قال: و من قتل مؤمناً لم يوفّق للتوبة إلّا أنّ اللّه لا يقطع طمع العباد فيه و رجاهم فيه. (2)

﴿ قوله تعالى: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّدِقِينَ﴾ (119)

46/ [3] - ابن شهر آشوب: [ عن العيّاشي ]، قال جابر الأنصاري، عن الباقر علیه السلام في قوله (تعالى) : ﴿ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّدِقِينَ﴾، [قال علیه السلام:] أي مع آل محمّد علیهم السلام. (3)

﴿ قوله تعالى: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾ (123)

ص: 63


1- اجترح عملاً: أي اكتسب، و قال (الشاعر): و كلّ فتى بما عملت يداء *** و ما اجترحت عوامله رهين كتاب العين: 77/3 (جرح).
2- نور الثقلين: 254/2 ح 281
3- المناقب: 179/4 ، عنه بحار الأنوار: 31/24 ح 4، و 414 ح 12. تأويل الآيات الظاهرة : 217 (سورة البراءة)، و البحار: 417/35، شواهد التنزيل: 343/1 ح 353.

2) - حویزی به نقل از عیاشی و با سند او از محمد بن خالد بن حجاج کرخی، از بعضی از اصحاب خود، به طور مرفوعه از خَیثَمه (جعفی) روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: (آن گروهی که به گناه خود اعتراف کردند) «اعمال نیکو را با کار های زشت آمیخته اند»، فرمود: گروهی در قتل حمزه و جعفر طیّار مرتکب گناه شدند ولی بعد از آن توبه کردند، سپس فرمود: هر کسی که مؤمنی را بکُشد، موفّق به توبه نمی شود، ولی خداوند امید و آرزوی بندگان را در مورد توبه قطع و نا امید نمی گرداند. (1)

فرمایش خداوند متعال: ای کسانی که ایمان آورده اید! از (معصیت و عقاب) خدا بترسید و با راست گویان باشید. (119)

3) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و با صادقین همراه باشید» فرمود: یعنی (در تمامی امور) با آل محمد علیهم السلام باشید.

فرمایش خداوند متعال: ای کسانی که ایمان آورده اید! با کافرانی که نزدیک شما می باشند، جنگ کنید و باید در شما شدت و خشونت حس کنند و بدانید که خدا با پرهیز کاران است. (123)

ص: 64


1- این حدیث با همین سند در تفسیر عیّاشی : ج 2 ص 111 ح 105 آمده است ولی از جهت متن با آن تفاوت بسیاری دارد

47 / [4] - العلّامة المجلسي: عن العيّاشي في تفسيره، عن عدّي بن حاتم، عن أمير المؤمنين علیه السلام قال - يوم التقى هو و معاوية بصفّين، فرفع بها صوته يسمع أصحابه -: و اللّه! لأقتلنّ معاوية و أصحابه.

ثمّ يقول في آخر قوله : إن شاء اللّه، يخفض بها صوته.

و كنت قريباً منه، فقلت: يا أمير المؤمنين ! إنّك حلفت على ما فعلت ثمّ استثنيت، فما أردت بذلك ؟

فقال: إنّ الحرب خدعة و أنا عند المؤمن غير كذوب، فأردت أن أحرّض أصحابي عليهم، لكي لا يفشلوا، ولكن يطمعوا فيهم، فأفقههم ينتفعوا بها بعد اليوم، إن شاء اللّه. (1)

ص: 65


1- بحار الأنوار 27/100 ح 33، و مستدرك الوسائل: 103/11 ح 12535، و 75/16 ح 19194. المناقب لابن شهر آشوب: 375/2 نحوه

4) - علامه مجلسی به نقل از تفسیر عیاشی و با سند او از عدّی بن حاتم روایت کرده است، که گفت:

امیر المؤمنين علیه السلام - روزی که دو لشکر حضرت و معاویه، در دو صفّ مقابل یک دیگر قرار گرفتند، با صدای بلند که تمام اصحاب می شنیدند - اظهار نمود: به خدا سوگند! معاویه و یاران او را به قتل می رسانم، سپس آهسته و آرام فرمود: إن شاء اللّه و من نزدیک حضرت بودم، عرض کردم: ای امیر المؤمنین! شما بر کاری که می خواستی انجام دهی سوگند یاد نمودی، سپس استثنا کردی و مطرح نمودی: اِن شاء اللّه، منظور تان چه بود؟

پاسخ داد: همانا جنگ، نوعی نیرنگ و حیله است و من نزد مؤمنین دروغ گو نیستم، پس خواستم که اصحاب و لشکر خود را علیه آن ها تحریک و تشویق نمایم که مبادا سست و ضعیف باشند و در ضمن نسبت به (پیروزی به) آن ها طمعی داشته باشند، پس آنان را آگاه نمودم تا بعد از امروز (بعد از خاموشی جنگ) منتفع و بهرمند گردند، اِن شاء اللّه.

ص: 66

سورة «يونس» - [10]

﴿ قوله تعالى: قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآ بِكُم مِّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِى لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتْبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِى إِلَّا أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ (35)

48 / [1] - أبو الحسن الفتوني: و فيه [ أي تفسير العيّاشي ] في رواية أبي الجارود، عن أبي جعفر علیه السلام في قوله: ﴿ أَفَمَن يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِى إِلَّا أَن يُهْدَى﴾، فأمّا من يهدي إلى الحقّ فهم محمّد و آل محمّد علیهم السلام من بعده، و أمّا من لا يهدّي إلّا أن يهدى فهو من خالف من قريش و غير هم أهل بيته من بعده صلی اللّه علیه و آله و سلم. (1)

﴿ قوله تعالى: لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ (64)

49/ [2] - أبو الحسن الفتوني: و في تفسير العيّاشي، عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَتِ اللَّهِ ﴾، قال: أي لا تغيّر الإمامة. (2)

ص: 67


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 546 ، و تفسير القمّي: 312/1 مثله.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 466. تفسير القمّي: 313/1

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر! به مردم) بگو: آیا از این بتان شما، کسی هست که به حق راهنمایی نماید؟ بگو: خدا به حق راهنمایی می نماید، آیا آن که به حق راهنمایی می نماید به متابعت و پیروی سزاوار تر است یا آن که به حق راهنمایی نمی کند و خود نیز نیازمند هدایت است؟ شما را چه می شود؟! چگونه حکم می کنید؟ (35)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از تفسیر عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «آیا کسی که به سوی حق هدایت می نماید سزاوار تر است که تبعیّت شود یا آن کسی که راهنمایی نمی کند مگر این که هدایت شود؟»، فرمود:

اما آن کسانی که هدایت یافته اند حضرت محمد و آل محمد علیهم السلام هستند و اما کسانی که هدایت نمی یابند مگر این که کسی آن ها را راهنمایی کند، مخالفین ایشان - از قریش و دیگران - خواهند بود که با اهل بیت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم بعد از او مخالفت و کار شکنی می کنند.

فرمایش خداوند متعال: برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت خواهد بود، برای کلمات خداوند تبدیل و تغییری نمی باشد، این رستگاری و خوش بختی بزرگی خواهد بود. (64)

2) - أبو الحسن فتونى به نقل از تفسیر عیاشی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که در مورد فرمایش خداوند متعال: «برای کلمات خداوند تبدیل و تغییری نمی باشد» فرمود:

در (انتخاب و تعیین ولایت و) امامت، تغییری نخواهد بود.

ص: 68

﴿ قوله تعالى: فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ﴾ (102)

50/ [3] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر المظفّر العلويّ السمرقنديّ - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود [ العيّاشي ]، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد، قال: حدّثني العمركيّ بن عليّ البوفكيّ، عن الحسن بن عليّ بن فضّال، عن ثعلبة بن ميمون، عن موسى النميري، عن العلاء بن سيّابة، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال:

من مات منكم على هذا الأمر منتظراً له، كان كمن كان في فسطاط القائم علیه السلام. (1)

ص: 69


1- إكمال الدين: 644/2 ح 1، عنه بحار الأنوار: 126/52 ذيل ح 15 و السند فيه: عن إكمال الدين: المظفّر العلوي، عن ابن العيّاشي، عن أبيه، عن جعفر بن أحمد، عن العمركي...، و المحاسن: 173/1 ح 147 (38 - باب من مات على هذا الأمر) بغير هذا السند. تقدّم نحوه في سورة يونس الحديث 51 بغير هذا السند و بتفاوت في المتن.

فرمایش خداوند متعال: آیا آنان چیزی غیر از همان (بلا ها و مجارات شان را در روز های گذشته، انتظار می کشند، بگو (ای پیامبر!): شما منتظر آن باشید و من نیز با شما در انتظار (و ظهور فرج) خواهم بود. (102)

شیخ صدوق با سند خود از [ ابو نضر عیاشی ] نقل نموده، که وی با سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

هر کسی از شما (مسلمانان با ایمان و اعتقاد) بر انتظار ظهور (فَرج) این امر (ولایت (اهل بیت و ظهور حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه) بمیرد، همانند کسی خواهد بود که در خیمه گاه قائم (آل محمد علیهم السلام) بسر ببرد (یعنی هم چون کسی است که در جبهه جهاد و در رکاب آن حضرت می باشد).

ص:70

سورة «هود» - [11]

﴿ قوله تعالى: وَ مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلُّ فِي كِتَبٍ مُّبِينٍ﴾ (6)

51/ [1] - العلّامة المجلسي و المحدّث النوري: عن تفسير العيّاشي:

قال أمير المؤمنين - صلوات اللّه عليه - يا ابن آدم! لا يكن أكبر همّك يومك الذي إن فاتك لم يكن من أجلك، فإنّ كلّ يوم تحضره يأتي اللّه فيه برزقك، و اعلم أنّك لن تكتسب شيئاً فوق قوتك إلاّ كنت فيه خازناً لغيرك يكثر في الدنيا به نصيبك، و يحظى به وارثك و يطول معه يوم القيامة حسابك، فاسعد بمالك في حياتك و قدّم ليوم معادك زاداً يكون أمامك، فإنّ السفر بعيد و الموعد القيامة، و المورد الجنّة أو النار. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهَدُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّلِمِينَ﴾ (18)

52 / [2] - السيّد هاشم البحراني: العيّاشي: عن أبي عبيدة، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول اللّه تعالى : ﴿ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ﴾ - إلى قوله : - ﴿ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجًا﴾ ؟

ص: 71


1- بحار الأنوار: 31/100 ح 58، و مستدرك الوسائل: 35/13 ح 14669 ، كلا هما عن محمّد بن مسعود العيّاشي في تفسيره. الإرشاد للمفيد: 234 مرسلاً، و نحوه كشف اليقين: 190 (المبحث السادس).

فرمایش خداوند متعال: و هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست، جز آن که روزی او بر عهدۀ خداوند است و او موضع و جایگاهش را می داند؛ زیرا همه در کتاب مبين آمده است. (6)

1) - علامه مجلسی و محدّث نوری به نقل از تفسیر عیاشی و با سند او از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده اند، که فرمود:

ای فرزند آدم! بزرگ ترین تلاش و اندوهت برای آن روزی نباشد که اگر به آن نرسی از عمر تو نخواهد بود؛ زیرا هر روزی که در آن وارد شوی خداوند روزی تو را در آن روز می رساند و توجه داشته باش که همانا چیزی که بیش از خوراک و قوت تو باشد به چنگ نخواهی آورد مگر این که در آن چیز، خزینه دار دیگران هستی، رنج و سختی تو در دنیا برای آن بسیار است و بهره اش نصیب وارث تو می گردد و روز قیامت به خاطر آن، حساب تو به درازا کشیده می شود، پس در زندگی خود به سبب مال و اندوخته ات سعادت مند و خوش بخت شو و برای روز موعود (قیامت) توشه ای را در پیش فرست که آن توشه پیشا پیش تو باشد؛ زیرا که سفر دور است و وعده گاه قیامت می باشد و منزل گاه بهشت یا دوزخ خواهد بود.

فرمایش خداوند متعال: و چه کسی ستم کار تر از آن کسی است که به خدا دروغ می بندد؟ اینان را به پروردگار شان عرضه خواهند داشت و شاهدان، گواهی خواهند داد که اینان همان افرادی هستند که بر پروردگار شان دروغ می بستند، آگاه باشید که لعنت خدا بر ستم کاران خواهد بود. (18)

2) - بحرانی به نقل از عیاشی، با سند او از ابو عُبیده روایت کرده، که گفت: از امام باقر علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «و چه کسی ظالم تر است از آن افرادی که به خداوند نسبت دروغ می دهند؟ چنین افرادی بر پروردگار شان عرضه خواهند شد» - تا - «آن را کج و منحرف کنند»، سؤال کردم؟

فرمود: منظور این است که ثبات و استقامت ندارند، بلکه همیشه دنبال این می گردند که راه خدا را منحرف گردانند و با تأویل و توجیه، راه مستقیم خدا

ص: 72

قال: أي يطلبون لسبيل اللّه زيغاً عن الاستقامة، يحرّفونه بالتأويل و يصفونها بالانحراف عن الحقّ و الصواب. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةٌ وَحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ (118) إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾ (119)

53 / [3] - ابن شهر آشوب: تفسير العيّاشي، عن الباقر علیه السلام، قال في قوله تعالى: ﴿ لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾ : في الدين ﴿ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ﴾ ، يعني آل محمّد و أتباعهم، يقول اللّه: ﴿ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ﴾، يعني أهل رحمة لا يختلفون في الدين. (2)

ص: 73


1- البرهان في تفسير القرآن: 96/4 ح 1.
2- المناقب: 180/4 ، و مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 268

را دگرگون و از مسیر حق و صحیح واژگون کنند.

فرمایش خداوند متعال: و اگر پروردگار تو خواسته بود، همۀ مردم را یک امت قرار می داد، ولی آنان همواره گوناگون و متفاوت خواهند بود (118) مگر آن هایی که پروردگارت بر آن ها رحمت نموده و آن ها را برای همین بیافریده است و سخن پروردگار تو بر این مقرّر گشته است که: حتماً (درون) جهنم را از همۀ جن و انس انباشته می کنم. (119)

3) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی، روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «آن ها پیوسته در تحولات و اختلافات هستند * مگر آن هایی که مورد رحمت پروردگارت قرار گیرند»، فرمود: منظور آل محمد علیهم السلام و پیروان (واقعی) ایشان هستند، «و ایشان را به همین منظور آفریده است»، یعنی اهل رحمت در (اصول و فروع) دین اختلافی ندارند.

ص: 74

سورة «يوسف» - [12]

﴿ قوله تعالى: وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ، ءَاتَيْنَهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ كَذَلِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ﴾ (22)

54/ [1] - ابو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن عليّ بن أسباط، قال:

قدمت المدينة و أنا أريد مصر، فدخلت على أبي جعفر محمّد بن عليّ الرضا علیهم السلام و هو إذ ذاك خماسيّ، فجعلت أتأمّله لأصفه لأصحابنا بمصر، فنظر إليّ و قال: يا عليّ ! إنّ اللّه أخذ في الإمامة كما أخذ في النبوّة، فقال (سبحانه عن يوسف): ﴿ وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ ءَاتَيْنَهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا﴾.

و قال (عن يحيى): ﴿ وَ ءَاتَيْنَهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾ (1) ، فقد يجوز أن يعطى الحكم ابن أربعين سنة، و يجوز أن يعطاه الصبيّ . (2)

﴿ قوله تعالى: قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآيِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾ (55)

55/ [2] - الشيخ الحويزي: في تفسير العيّاشي: و قال سليمان: قال سفيان: قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام: [أما] يجوز أن يزكّي الرجل نفسه؟

قال: نعم، إذا اضطرّ إليه، أما سمعت قول يوسف: ﴿ أَجْعَلْنِي عَلَى خَزَآيِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾ (3) ، و قول العبد الصالح: ﴿ وَ أَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ﴾ ؟ (4)

ص: 75


1- سورة مريم: 12/19
2- مجمع البيان: 781/6 (سورة مريم علیها السلام)، و بحار الأنوار: 176/14، و 176/17 ، و البرهان في تفسير القرآن: 109/5 ح 2. تأويل الآيات الظاهرة: 303/1 ح 1، عنه البحار: 102/25 ح 3، و أيضاً عن مجمع البیان، عن تفسير العيّاشي.
3- سورة الأعراف: 68/7.
4- نور الثيقلين: 44/2 ح 175.

فرمایش خداوند متعال: و هنگامی که (یوسف) به بلوغ و قوّت رسید، ما حکم (نبوّت) و علم را به او دادیم و این چنین نیکو کاران را پاداش می دهیم. (22)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، از علی بن اَسباط روایت کرده است، که گفت: وارد مدینه (منوّره) شدم و قصد داشتم که به مصر بروم، پس به محضر امام جواد علیه السلام شرف یاب گشتم و آن حضرت را در سنین پنج سالگی مشاهده کردم و (خصوصیاتش را) با دقت نگاه می کردم تا در مصر برای دوستانم توصیف و تعریف کنم.

پس حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: ای علی! خداوند نسبت به امامت همان برنامه و شرایطی را قرار داده که برای نبوّت قرار داده است، بنابر این خداوند سبحان در رابطه با یوسف علیه السلام فرموده است: «و چون به سنّ رشد رسید، حکمت و علوم را به او دادیم» و (نیز) در مورد یحیی علیه السلام فرموده: «و ما در طفولیت و کودکی حکمت را به او دادیم»، پس جایز است (و امکان دارد) که کسی (همانند يوسف علیه السلام) در چهل سالگی حکمت عطایش گردد و جایز هم هست که در خُردسالی عطایش شود.

فرمایش خداوند متعال: (یوسف) گفت: مرا سر پرست خزائن سر زمین (مصر) قرار ده، که نگه دارنده و دانا هستم! (55)

2) - حویزی به نقل از عیاشی، از سلیمان روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا جایز نیست که انسان خود را تزکیه و پاک (معرفی و توصیف) نماید؟

فرمود: بله جایز است، (اما) موقعی که ناچار شود، آیا سخن یوسف علیه السلام را نشنیده ای که اظهار نمود: «مرا بر خزائن و گنجینه های زمین، قرار دهید همانا نگه دارنۀ امینی هستم» و (نیز سخن) بندۀ صالح و شایسته: «و من نصیحت کننده ای امین می باشم»؟

ص: 76

﴿ قوله تعالى: فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذْنَ مُؤَذِنْ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَرِقُونَ﴾ (70)

56 / [3] - ابن بابويه : حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه (العيّاشي)، قال: حدّثنا محمّد بن أبي نصر، قال: حدّثني أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة، عن أبي بصير، قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السلام: التقيّة دين اللّه عزّ وجلّ، قلت: من دين اللّه؟

قال: فقال: إي، و اللّه! من دين اللّه، لقد قال يوسف: أَيَّتُهَا الْعِير. (1)

ص: 77


1- علل الشرائع: 51/1 ح 2 (الباب - 43)، عنه وسائل الشيعة: 209/16 ح 21374، و بحار الأنوار: 278/12 ح 52

فرمایش خداوند متعال: پس هنگامی که (مأمور یوسف) بار های آن ها (برادرانش) را آماده کرد، ظرف آب خوری پادشاه را داخل بارِ برادرش گذاشت، سپس کسی صدا زد: ای اهل قافله! شما دزد هستید! (70)

3) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی از ابو بصیر روایت کرده است، که گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: رعایت تقیه، جزءِ دین خداوند عزیز و جلیل است، عرض کردم: از دین خداوند است؟

فرمود: بلی، به خدا سوگند! از (جزء) دین خداوند می باشد، به تحقیق يوسف علیه السلام (نسبت به برادران خود) اظهار نمود: «ای قافلۀ شتر داران» (و با آنان اظهار برادری ننمود).

ص: 78

سورة «الرعد» - [13]

﴿ قوله تعالى: لَهُ مُعَقِّبَتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِي يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيْرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّه بِقَوْمٍ سُوَءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ، وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ﴾ (11)

57/ [1] - الشيخ الحويزي: في تفسير العيّاشي: عن سليمان بن عبد اللّه، قال: كنت عند أبي الحسن الرضا علیه السلام قاعداً فأتي بامرأة قد صار و جهها قفاها، فوضع يده اليمنى فى جبينها ويده اليسرى من خلف ذلك، ثمّ عصر وجهها عن اليمين، ثمّ قال: ﴿ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾ ، فرجع وجهها، فقال: احذرى أن تفعلين كما فعلت. (1)

﴿ قوله تعالى: الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ﴾ (28)

58 / [2] - البحراني: في تفسير العيّاشي: و عن أنس بن مالك، أنّه قال:

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: ﴿ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ﴾ ، ثمّ قال لي: أتدري يا ابن أمّ سُليم! من هم؟

قلت: من هم يا رسول اللّه !؟

قال: نحن أهل البيت و شيعتنا. (2)

ص: 79


1- نور الثقلين: 488/2 ح 49. و تقدم نحوه بتفصيل في سورة «الرعد» ح 15، عن أبي الحسن موسى علیه السلام.
2- البرهان في تفسير القرآن: 274/4 ح 3. تأويل الآيات الظاهرة: 233 ح 11

فرمایش خداوند متعال: برای انسان، مأمورانی است که پی در پی، از پیش رو و از پشت سرش او را از امر خدا (نسبت به حوادث غیر حتمی) محافظت می کنند (اما) خداوند سر نوشت هیچ قومی (و ملتی) را تغییر نمی دهد مگر این که آنان، خود شان آن چه را که در خود شان می باشد تغییر دهند! و هنگامی که خدا اراده سویی به قومی (بخاطر کردار و گفتار شان) کند، هیچ چیزی مانع آن نخواهد شد و جز خدا، سر پرستی نخواهند داشت. (11)

1) - حویزی به نقل از عیاشی، از سلیمان بن عبد اللّه روایت کرده است، که گفت:

در محضر امام رضا علیه السلام بودم که زنی را آوردند، در حالی که صورتش به پشت بر گشته بود، پس حضرت دست راست خود را روی پیشانی او گذاشت و دست چپ را به پشت سرش نهاد و سپس صورت او را از راست فشار داد، بعد از آن فرمود: «به درستی که خداوند آن چه را که مربوط به گروهی می باشد تغییر نمی دهد مگر آن که خود شان نسبت به آن چه که در خود شان می باشد، تغییر ایجاد کنند» و صورت زن را به حالت اول بر گرداند و فرمود: مبادا چنین کاری را دو مرتبه انجام دهی.

فرمایش خداوند متعال: آن ها کسانی هستند که ایمان آورده اند و دل های شان به یاد خدا مطمئن و آرام است، آگاه باشید: تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد. (28)

2) - بحرانی به نقل از عیاشی، از انس بن مالک روایت کرده است، که گفت:

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: «آن کسانی که ایمان آورده اند و دل های آنان به یاد و ذكر خدا مطمئن و پا بر جا است، آگاه باشند که دل ها (فقط) به ذِکر خدا مطمئن می باشد» و سپس به من فرمود: ای فرزند اُم سُلیم! آیا می دانی آن ها چه افرادی هستند؟

عرض کردم: ای رسول خدا! آن ها چه کسانی می باشند؟

فرمود: (منظور از آنان) ما اهل بیت (عصمت و طهارت) و شیعیان، هستیم.

ص: 80

﴿ قوله تعالى: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَجًا وَ ذُرِّيَّةٌ وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِايَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾ (38)

59 / [3] - الشيخ الحويزي: في تفسير العيّاشي: عن عليّ بن عمر بن أبان الكلبي، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال:

أشهد على أبي أنّه كان يقول: ما بين أحدكم و بين أن يغبط أو يرى ما تقرّبه عينه إلّا أن يبلغ نفسه هذه - و أهوى إلى حلقه -، قال اللّه في كتابه: ﴿ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَ ذُرِّيَّةٌ﴾، فنحن ذرّيّة رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم.

خلق الخلق قسمين: فألقى قسماً و أمسك قسماً، ثمّ قسمّ ذلك القسم على ثلاثة أثلاث، فألقى ثلثين و أمسك ثلثاً، ثمّ اختار من ذلك الثلث قريشاً، ثمّ اختار من قريش بني عبد المطّلب، ثمّ اختار من بني عبد المطّلب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم، فنحن ذرّيّته، فإن قالت الناس: ليس لرسول اللّه ذرّيّة، جحدوا و لقد قال اللّه: ﴿ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَ ذُرِّيَّةً﴾، فنحن ذرّيّته.

قال: فقلت: أنا أشهد أنّكم ذرّيّته، ثمّ قلت له: ادع اللّه لي - جعلت فداك! - أن يجعلني معك في الدنيا و الآخرة، فدعا لي بذلك، قال: فقبّلت باطن يده. (1)

ص: 81


1- نور الثقلين: 509/2 ح 150 . قد تقدّم الحديث في المجلّد الثالث، ح 54 في هذه السورة بتفاوت في المتن و السند.

فرمایش خداوند متعال: ما پیش از تو (نیز) رسولانی را فرستادیم و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم و هیچ رسولی نمی توانست (از پیش خود) معجزه ای بیاورد، مگر به فرمان خداوند، هر چیزی زمانی دارد. (38)

3) - حویزی به نقل از عیاشی، از علی بن عمر بن ابان کلبی روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: من شهادت می دهم که پدرم می فرمود: میان هیچ یک از شیعیان ما و آن چه که خداوند به وسیله آن چشم او را روشن می کند و (دیگران) بر او حسرت می برند، فاصله ای نیست مگر آن که جانش به این جا برسد - و با دست اشاره به گلوی خود نمود -، خدای عزّوجلّ در کتاب خود (قرآن) فرموده است: «و هر آینه ما رسولانی را پیش از تو فرستادیم و برای آن ها همسران و ذریّه هایی قرار دادیم»، پس ما (اهل بیت رسالت) ذريّۀ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم هستیم.

خداوند آفریده ها را به دو نوع آفریده: یک قسمت را کنار گذاشت و یک قسمت را نگاه داشت، سپس این قسمت را به سه قسمت دیگر تقسیم کرد و دو سوم آن را کنار گذاشت و یک سوم را نگاه داشت.

سپس از بین این یک سوم، قریش را انتخاب نمود و از بین قریش، فرزندان عبد المطّلب را بر گزید و از میان فرزندان عبد المطّلب، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را انتخاب کرد، پس ما ذريّه او هستیم.

اگر مردم بگویند: برای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و ذریّه ای نبوده است، حقیقت را انکار کرده اند؛ با این که خداوند متعال فرموده است: «و هر آینه ما رسولانی را پیش از تو فرستادیم و برای آن ها همسران و ذریّه هایی قرار دادیم»، پس ما ذریّه او هستیم.

راوی گوید: عرض کردم: من گواهی می دهم که شما ذریّه او هستید.

سپس اظهار داشتم: ای فرزند رسول خدا! فدای شما گردم! از خدا بخواه که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد.

سپس حضرت برایم دعا نمود و من کف دست حضرت را بوسیدم.

ص: 82

سورة «إبراهيم» - [14]

﴿ قوله تعالى: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَار﴾ (28)

60/ [1] - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العياشي: عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ أَحلُوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ﴾ ، يعني بذلك قول النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: لا ترجعوا بعدي كفّاراً يضرب بعضكم رقاب بعض. الخبر. (1)

﴿ قوله تعالى: رَبَّنَا إِنّى أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَوَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ﴾ (37)

61/ [2] - ابن شهر آشوب:

[ عن العيّاشي ]، عن الباقر علیه السلام في قول إبراهيم علیه السلام : ﴿ إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ﴾ ، [قال علیه السلام:]، نحن بقيّة تلك العترة.

و قال علیه السلام: كانت دعوة إبراهيم لنا خاصّة. (2)

ص: 83


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 241.
2- المناقب: 179/4، عنه بحار الأنوار: 89/12، و 22323 ح 36.

فرمایش خداوند متعال: آیا افرادی را ندیدی که نعمت خداوند را به کفران تبدیل کردند و قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند؟! (28)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که پیرامون فرمایش خداوند متعال: «و (آن ها) قوم خود را به سرای نیستی و نابودی کشاندند»، فرمود:

منظور از آن، فرمایش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد که فرموده است: بعد از من به حالت کافران باز نگردید که بعضی از شما گردن بعضی دیگر را بزند.

فرمایش خداوند متعال :پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سر زمین بی آب و علف، در کنار خانه ای که حرم تو است، ساکن ساختم تا نماز را بر پا دارند، پس تو دل های گروهی از مردم را متوّجه آن ها گردان و از (انواع) ثمرات به آن ها روزی رسان، شاید آنان شکر تو را بجای آورند. (37)

2) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که در مورد سخنان حضرت ابراهيم علیه السلام: «همانا من ذریّۀ خود را در یک وادی و سر زمینی ساکن نمودم»، فرمود: ما باقی ماندۀ آن عترت هستیم.

و فرمود: دعوت ابراهیم علیه السلام مخصوص ما بوده است.

ص: 84

سورة «الحجر» - [15]

﴿ قوله تعالى: وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِي وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ﴾ (87)

62/ [1] - المحدّث النوري: محمّد بن مسعود العيّاشي، عن يونس بن عبد الرحمن، عمّن ذكره، رفعه، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ﴾ ؟

قال: هي سورة الحمد، و هي سبع آيات، منها: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، و إنّما سمّيت المثاني لأنّها تثنّى في الركعتين. (1)

ص: 85


1- مستدرك الوسائل: 157/4 ح 4361 ، و 164 ح 4385 بحذف الذيل

فرمایش خداوند متعال: و ما به تو هفت تا از جفتی ها (یعنی سورۀ حمد) و قرآن عظیم را عطا کردیم! (87)

1) - محدث نوری به نقل از عیاشی، از یونس بن عبد الرحمان، به نقل از کسی که نام او را متذکّر شده، به طور مرفوعه، روایت کرده است ،که گفت:

از امام صادق علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «و به تحقیق ما هفت تا از دو جفتی ها و قرآن عظیم را به شما دادیم»، سؤال کردم؟

فرمود: آن سورۀ «حمد» می باشد که دارای هفت آیه است و «بسم اللّه الرحمن الرحیم» از آن ها می باشد و علت این که به آن «مثانی» گفته شده، این است که دو بار در دو رکعت نماز خوانده می شود.

ص: 86

سورة «النمل» - [16]

﴿ قوله تعالى: وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْهَا جَابِرٌ وَ لَوْ شَآءَ لَهَدَنَكُمْ أَجْمَعِينَ﴾ (9)

[63] / 1 - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي، عن زيد بن عليّ في قوله تعالى: ﴿ وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ﴾، قال: سبيلنا أهل البيت، القصد السبيل الواضح. (1)

﴿ قوله تعالى: لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ مِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ﴾ (25)

[64] / 2 - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي، عن الباقر علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةٌ يَوْمَ الْقِيَمَةِ - على ظهورهم -﴾ ، قال: يعني يستكملوا الكفر بالولاية، ﴿ وَ مِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾ قال: يعني يتحمّلون كفر الذين يتولّونهم، أي أعداء الأئمّة علیهم السلام. (2)

ص: 87


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 525 قد تقدم الحديث أيضاً في التفسير العيّاشي من سورة «النحل» الحديث 18، و البحار: 104/36 ح 48 بتفاوت كثير.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 300

فرمایش خداوند متعال: و بر خداست که راه راست را (به بندگان خود) نشان دهد اما بعضی از راه ها بی راهه است و اگر خدا بخواهد، همۀ شما را (به طور اجبار) هدایت می کند (ولی اجبار سودی ندارد). (9)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از زید فرزند امام سجّاد علیه السلام ، روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و نمودار کردن راه بر خداوند است»، فرمود:

راه و روش ما اهل بیت (رسالت)، همان قصد و راهی است که واضح و روشن می باشد.

فرمایش خداوند متعال: آن ها باید روز قیامت، (هم) بار گناهان خود را به گونه ای کامل بر دوش خود حمل کنند و هم سهمی از گناهان کسانی را که به خاطر جهل و نادانی، گم راه شان می کنند؛ آگاه باشید آن ها بار سنگین و بدی را بر دوش خود حمل می کنند. (25)

2) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «تا روز قیامت گناهان ایشان را به طور کامل بر دوش گیرند»، فرمود:

یعنی کفر خود را به وسیله (ادعای) ولایت تکمیل می کنند، «و بخشی دیگر از گناهان کسانی که آن ها را بدون علم و آگاهی گم راه می کنند»، فرمود: بار گناه افرادی را که ولایت آن ها را بر عهده گرفته بودند و از دشمنان ائمه علیهم السلام می باشند، بر دوش خود حمل می کنند.

ص: 88

﴿ قوله تعالى: ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ الثَّمَرَتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ (69)

65/ [3] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي مرفوعاً إلى أمير المؤمنين علیه السلام: أنّ رجلاً قال له: إنّي موجَع بطني.

فقال: ألك زوجة؟

قال: نعم. قال: استوهب منها شيئاً من مالها طيّبة به نفسها، ثمّ اشتر به عسلاً ثمّ اسكب عليه من ماء السماء ثمّ اشربه، فإنّي سمعت اللّه سبحانه يقول في كتابه: ﴿ وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَآءً مُبَرَكًا﴾ (1) و قال: ﴿ يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَنُهُ فِيهِ شِفَآءٌ لِلنَّاسِ﴾، و قال: ﴿ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئاً﴾ (2) ، و إذا اجتمعت البركة و الشفاء و الهنيء المريء شفيت إن شاء اللّه تعالى، قال: ففعل فشُفي. (3)

﴿ قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَنِ وَ إِيتَايِ ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ (90)

ص: 89


1- سورة ق: 9/50
2- سورة النساء: 4/4.
3- مجمع البيان: 12/3، عنه بحار الأنوار: 289/63 ح 1 ، و وسائل الشيعة: 100/25 ح 31321 و تقدّم نحوه مسنداً في سورة النساء.

فرمایش خداوند متعال: سپس از تمام ثمرات (و شیرۀ گل ها) بخور و راه هایی را که پروردگارت برای تو تعیین نموده است، به راحتی طی کن، از درون شکم آن زنبور ها، نوشیدنی با رنگ های مختلف خارج می شود که در آن، شفا برای مردم است به یقین در این امر، نشانۀ روشنی است برای جمعیّتی که می اندیشند. (69)

3) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، به طور مرفوعه از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده است، که گفت:

مردی به آن حضرت عرضه داشت: در شکم و درون خویش دردی را احساس می کنم. حضرت به او فرمود: آیا ازدواج کرده ای و همسر داری؟

پاسخ داد: بلی. فرمود: از او در خواست کن که چیزی از اموال خود را با رغبت به تو ببخشد، سپس با آن پول مقداری عسل خریداری نما و آن را با مقداری آب باران مخلوط کن و بیاشام، که من شنیده ام خداوند سبحان در کتاب خود فرموده:

«و از آسمان آب مبارکی را فرستاده ایم» و نیز فرموده: «از شکم و درون آن ها (زنبوران عسل)، شراب گوناگونی خارج می گردد که شفای (درد های) مردم است» و فرمود: «پس اگر با طیب خاطر (و رضایت قلبی) چیزی را به شما دادند، پس آن را نوش جان کنید که گوارای تان باد»، (اگر آن را میل نمایی) ان شاء اللّه، شفا می یابی.

راوی گفت: آن مرد دستور حضرت علیه السلام را انجام داد و بهبود یافت.

فرمایش خداوند متعال: به درستی که خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد و از فحشا و منکر (انواع کار های زشت) و ستم، نهی می کند، خداوند به شما اندرز می دهد شاید متذکّر (و بیدار) شوید. (90)

ص: 90

[66] / 4 - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي، عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ يَنْهَى عَن الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَر وَ الْبَغْىِ﴾ ، قال:

هو من ظلم آل محمّد و قتلهم و منعهم حقّهم. (1)

[17]/5 - أبو الحسن الفتوني: في التفسير المذكور و غيره، عن الباقر علیه السلام في الآية المذكورة، قال: «الفحشاء»، الأوّل و «المنكر»، الثاني و «البغي»، الثالث. الخبر. (2)

ص: 91


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 415
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 415

4) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و (خداوند) از (انجام) فحشاء، منکرات و بغی، نهی می نماید»، فرمود: منظور از «بغي»، ستم بر آل محمد علیهم السلام، کشتار ایشان و مانع شدن از رسیدن به حق خود شان می باشد.

5) - هم چنین ابو الحسن فتونی از تفسیر عیاشی و غیر آن در مورد آیه یاد شده (در حدیث قبل) از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که فرمود:

منظور از «الفحشاء»، اولی و «المنکر»، دومی و «البغي» سومی می باشند.

ص: 92

سورة «الإسراء» - [17]

﴿ قوله تعالى: إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّلِحَتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا﴾ (9)

[68]/ 1 - ابن شهر آشوب:

في تفسير العيّاشي، عن الصادق علیه السلام أنّه قال في حديث له: نحن قوّام اللّه على خلقه. (1)

﴿ قوله تعالى: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسِ م بِإِمَمِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَبُهُ، بِيَمِينِهِ، فَأَوْلَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَنْبَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ (71)

69/ [2] - الشيخ الحويزي:

عن العيّاشي، عن جعفر بن أحمد، عن الفضل بن شاذان، أنّه و جد مكتوباً بخطّ أبيه، عن أبي بصير، قال:

أخذت بفخذ أبي عبد اللّه علیه السلام و قلت: أشهد أنّك إمامى، فقال: أما أنّه سيدعى كلّ أناس بإمامهم، أصحاب الشمس بالشمس، و أصحاب القمر بالقمر، و أصحاب النار بالنار، و أصحاب الحجارة بالحجارة. (2)

﴿ قوله تعالى: وَ إِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِىَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ، وَ إِذًا لَّا تَّخَذُوكَ خَلِيلاً﴾ (73)

ص: 93


1- مناقب: 214/4 ، مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 447.
2- نور الثقلين: 194/3 ح 342.

فرمایش خداوند متعال: به درستی که این قرآن، به راهی که استوار ترین راه هاست، هدایت می کند و به مؤمنینی که اعمال صالح و شایسته انجام می دهند، بشارت می دهد که برای آنان پاداش بزرگی (در پیش) است. (9)

1) - ابن شهر آشوب از عیاشی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که ضمن حدیثی فرمود: ما (اهل بیت رسالت) بر پا کنندگان امر خداوند متعال در بین آفریده هایش می باشیم.

فرمایش خداوند متعال: آن روزی را (به یاد آورید) که هر گروهی را با پیشوای شان می خوانیم (و احضار شان می کنیم)، پس کسانی که نامۀ اعمال شان به دست راست شان داده می شود، آن را (با شادی و سرور) می خوانند و به قدر رشتۀ شکاف هستۀ خرمایی به آنان ستم نمی شود. (71)

2) - حویزی به نقل از عیاشی، از جعفر بن محمد روایت کرده است، که گفت:

فضل بن شاذان حکایت کرد: نوشته ای از دست خط پدرش را یافته است، که ابو بصیر گفت: ران امام صادق علیه السلام را گرفتم و اظهار داشتم: من گواهی می دهم بر این که شما امام من هستی، پس فرمود: به درستی که هر کسی با امام خود دعوت و محشور خواهد شد، (حتی) اصحاب خورشید همراه خورشید و اصحاب ماه همراه ماه و اصحاب آتش همراه آتش و اصحاب سنگ (بُت) همراه آن خواهند بود.

فرمایش خداوند متعال: و اگر چه نزدیک بود که آن ها تو را (با وسوسه های خود) از آن چه بر تو وحی کرده ایم، بفریبند تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت تو را به دوستی خود بر گزینند! (73)

ص: 94

70/ [3] - أبو عليّ الطبرسي:

قال في قوله تعالى: ﴿ وَ إِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ﴾ : في سبب نزوله أقوال: ...

ثالثها: أن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم أخرج الأصنام من المسجد، فطلبت إليه قريش أن يترك صنماً كان على المروة، فهمّ بتركه ثمّ أمر بكسره، فنزلت.

رواه العيّاشي بإسناده. (1)

﴿ قوله تعالى: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَو ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيَّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً﴾ (110)

71/ [4] - الشيخ الحويزي: في تفسير العيّاشي:

عن زرارة و محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر علیه السلام في قوله: ﴿ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا﴾، قال: نسختها ﴿ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ﴾ (2) . (3)

72/ [5] - الشيخ الحويزي عن العيّاشي: عن زرارة، و حُمران، و محمد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا﴾، قال: نسختها ﴿ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ﴾ (4) . (5)

ص: 95


1- مجمع البيان: 665/6 ، عنه بحار الأنوار: 53/17
2- سورۀ حجر: 94/15
3- نور الثقلين: 32/3 ح 125
4- سورۀ حجر: 94/15
5- نور الثقلين: 235/3 ح 485

3) - ابو علی طبرسی در مورد سبب نزول فرمایش خداوند متعال: «و اگر چه نزدیک بود که تو را مورد فتنه قرار دهند»، چند قول است: ...، سومين آن ها این است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم بُت ها را از مسجد بیرون ریخت، پس قریش از آن حضرت درخواست کردند تا آن بتی را که بالای (کوه) مروه است به حال خود رهایش کند، پس حضرت هم خواست که آن را رها نماید، (ولی پس از لحظه ای) دستور شکستن (و نابودی) آن را صادر نمود و این آیه نازل شد.

(در پایان) افزوده است: عیاشی همین مطلب را با سند خود روایت کرده است.

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: «اللّه» را بخوانید یا «رحمان» را، هر کدام را بخوانید، (ذات پاکش یکی است و) برای او بهترین نام ها وجود دارد و نمازت را زیاد بلند، یا خیلی آهسته نخوان و در میان آن دو، برنامه و شیوه ای (معتدل) را انتخاب کن. (110)

4) - عیاشی از محمد بن مسلم روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «و نماز خود را زیاد بلند و زیاد آهسته نخوان»، فرمود: (حکم) این آیه، به وسیله «آن چه را که بر آن مأمور شده ای، آشکارا بیان کن و به مشرکین اعتنایی نکن» نسخ شده است.

5) - حویزی به نقل از عیاشی، از زرارة، حُمران و محمد بن مسلم، روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «و نماز خود را زیاد بلند و زیاد آهسته نخوان»، سپس فرمود: (حکم) این آیه، به وسیله «آن چه را که بر آن مأمور شده ای، آشکارا بیان کن»، نسخ شده است.

ص: 96

73/ [6] - العلّامة المجلسي: حدّث أبو المفضّل، عن ابن العيّاشي، عن محمّد بن نصر، عن محمّد بن عيسى، عن أبي الحسن عليّ بن يحيى، عن الحسين بن علوان، رفعه إلى النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم، قال: أمان لأمّتي من السيف: ﴿ قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ﴾، و «آية الكرسيّ ». (1)

﴿ قوله تعالى: وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكَ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ، وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيرَا﴾ (111)

74/[7] - السيّد ابن طاووس: حدّث أبو محمّد هارون بن موسى رحمة اللّه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن نُعيم، قال: حدّثنا العيّاشي، قال: حدّثنا محمّد بن نصر، عن محمّد بن عيسى، عن أبي الحسين عليّ بن يحيى، عن الحسين بن علوان رفعه إلى النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم، قال :

أمان لأمّتي من السرق: ﴿ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيَّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً ﴾ ، و ﴿ وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ، شَرِيكَ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلَى مِنَ الذُّلِ وَ كَبَرْهُ تَكْبِيرَا﴾ .

و من قرأ هذه الآية عند منامه: ﴿ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَلِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا ﴾ (2) ، سطح له نور إلى المسجد الحرام حشو ذلك النور ملائكة يستغفرون له حتّى يصبح. (3)

ص: 97


1- بحار الأنوار: 213/76.
2- الكهف: 110/18
3- فلاح السائل: 282 (الفصل 30 فيما نذكره) عنه بحار الأنوار: 211/73، و مستدرك الوسائل: 295/4 ح 4727

6) - علامۀ مجلسی به نقل از عیاشی و با سند او از حسین بن علوان نقل نموده که به طور مرفوعه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده است، که فرمود: (این دو آیه شریفه) «بگو: (خالق یکتا را به عنوان) «اللّه» یا «رحمان»، بخوانید» و «آية الکرسي» برای امّت من (سبب) امنیت از ( تأثیر) شمشیر می باشند.

فرمایش خداوند متعال: و (ای پیامبر!) بگو: ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده و نه شریکی در حکومت دارد و نه به خاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سر پرستی برای او خواهد بود و او را بسیار بزرگ شمار (و مطرح نما)! (111)

7) - سید ابن طاووس به نقل از عیاشی، از حسین بن علوان نقل نموده که به طور مرفوعه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده است، که فرمود: (این دو آیه شریفه) «بگو: (خالق یکتا را به عنوان) «اللّه» یا «رحمان»، بخوانید، هر کدام را بخوانید (نیک است و) نام های نیک برای او خواهد بود و نماز خود را زیاد بلند و زیاد آهسته نخوان، بلکه بین آن دو را عمل کن» و «بگو: حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که فرزند و شریکی در مُلک (و ملکوت خود) ندارد و ولیّی هم به جهت ضعف برایش نخواهد بود، او را بزرگ شمار، بزرگ شمردنی ویژه».

و کسی که هنگام خوابیدن این آیۀ (شریفه) «بگو: من انسانی همانند شما هستم، تنها این که بر من (از طرف خداوند) وحی می شود، همانا خدای شما خدای یکتا است پس کسی که منتظر ملاقات پروردگارش می باشد، اعمال شایسته و پسندیده انجام دهد و در عبادت و پرستش خداوند چیزی را شریک پروردگارش قرار ندهد» را بخواند، برای او نوری به سمت مسجد الحرام بر می خیزد و در موازات آن نور، فرشته ها برای او درخواست مغفرت می کنند تا صبح شود.

ص: 98

سورة «الكهف» - [18]

﴿ قوله تعالى: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَبَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ ءَايَتِنَا عَجَبًا (9) إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَ هَیِّى لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا (10) فَضَرَبْنَا عَلَى ءَاذَانِهِمْ فِى الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا (11) ثُمَّ بَعَثْنَهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُواْ أَمَدًا (12) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ وَ امَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى﴾ (13) (1)

75/[1] - الراوندي: بالإسناد إلى الصدوق بإسناده إلى ابن أورمة، عن الحسن بن محمّد الحضرمي، عن عبد اللّه بن يحيى الكاهلي ، عن أبي عبد اللّه علیه السلام ، و ذكر أصحاب الكهف، فقال:

لو كلّفكم قومكم ما كلّفهم قومهم فافعلوا فعلهم، فقيل له: و ما كلّفهم قومهم؟

قال: كلّفوهم الشرك باللّه فأظهروه لهم، و أسرّوا الإيمان حتّى جاءهم الفَرَج.

و قال: إنّ أصحاب الكهف كذبوا فآجرهم، و صدقوا فآجرهم اللّه.

و قال: كانوا صيارفة كلام ولم يكونوا صيارفة الدراهم.

و قال: خرج أصحاب الكهف على غير ميعاد، فلمّا صاروا في الصحراء أخذ هذا على هذا و هذا على هذا، العهد و الميثاق.

ثمّ قال: أظهِروا أمركم فأظهروه، فإذا هم على أمر واحد.

و قال: إنّ أصحاب الكهف أسرّوا الإيمان و أظهروا الكفر، فكانوا على إظهارهم الكفر أعظم أجراً منهم على إسرار هم الإيمان.

ص: 99


1- هذه الآيات الشريفة لم ترد في الكتابَين كليهما، و نحن لمناسبة محتوى الحديث، أوردناها.

فرمایش خداوند متعال: آیا گمان کرده ای که اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! (9) زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم نما (10) پس ما (پردۀ خواب را) در غار بر گوش شان زدیم و سال ها در خواب فرو رفتند (11) سپس آنان را بر انگیختیم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد) که کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب کرده اند؟ (12) ما داستان آنان را بر طبق حقیقت برای تو باز گو می کنیم، آن ها جوانانی بودند که به پروردگار خود ایمان آورده بودند و ما بر هدایت شان افزودیم. (13)

1) - راوندی با سند خود از عبد اللّه بن يحيى كاهلی روایت کرده، که گفت:

امام صادق علیه السلام ياد آور اصحاب کهف شد و فرمود: اگر قوم شما، شما را به همان چیزی که قوم آنان مأمور و مجبور شان کردند، مجبور تان می نمودند، شما هم برنامه آنان را انجام دهید.

سؤال شد: قوم آنان بر چه چیزی تکلیف و مجبور شان کردند؟

فرمود: آنان را وا دار و مجبور به شرک - به خدا - کردند، پس شرک را آشکار کرده و ایمان را پنهان داشتند تا زمانی که فرَج و گشایشی برای شان حاصل گردید.

و فرمود: اصحاب کهف (در ظاهر) دروغ گفتند و (خداوند) آنان را پاداش داد و (در نهان) راست گفتند و (باز هم خداوند) پاداش شان داد.

و فرمود: اصحاب کهف اهل صرّافی در کلام بودند نه در درهم (و دینار).

و فرمود: اصحاب کهف بدون میعاد و پیش بینی (از شهر) بیرون رفتند و چون به بیابان رسیدند از یک دیگر عهد و پیمان گرفتند (که اسرار و ایمان حقیقی خود را برای دیگران فاش نکنند)، سپس یکی از آن ها گفت: عقیده خود را ظاهر و آشکار نمایید، پس چون آشکار کردند همگی بر یک امر و یک عقیده بودند.

و فرمود: اصحاب کهف ایمان خود را پنهان داشته و کفر را آشکار کردند، پس پاداش و ثواب آنان نسبت به آشکار کردن کفر، نسبت به مخفی داشتن ایمان، عظیم تر بود.

ص: 100

و قال: ما بلغت تقيّة أحد ما بلغت تقيّة أصحاب الكهف، و إن كانوا ليشدّون الزنانير، و يشهدون الأعياد فأعطاهم اللّه أجرهم مرّتين.

تفسير العيّاشي عن الكاهلى مثله. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَكَةِ اسْجُدُوا لِأَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ، أَفَتَتَّخِذُونَهُ، وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِى وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّلِمِينَ بَدَلًا﴾ (50)

76/[2] - العلّامة المجلسي: عن جميل بن درّاج، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام، عن إبليس أكان من الملائكة؟ أو كان يلي شيئا من أمر السماء ؟

قال: [إنّه] لم يكن من الملائكة، و كانت الملائكة ترى أنّه منها، و كان اللّه يعلم أنّه ليس منها ولم يكن يلي شيئاً من أمر السماء، ولا كرامة، فأتيت الطيّار فأخبرته بما سمعت فأنكر و قال: كيف لا يكون من الملائكة؟

و اللّه (تبارك و تعالى) يقول للملائكة: ﴿ أسْجُدُوا لِأَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ﴾ ، فدخل عليه الطيّار فسأله و أنا عنده، فقال له:

جعلت فداك! قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ يَا أَيُّهَا الذينَ آمَنُوا﴾، في غير مكان في مخاطبة المؤمنين، أيدخل في هذه المنافقون؟

قال: نعم، يدخل في هذه المنافقون و الضلّال و كلّ من أقرّ بالدعوة الظاهرة. (2)

ص: 101


1- قصص الأنبياء علیهم السلام للراوندي: 253 ح 296، عنه بحار الأنوار: 425/14 ح 5.
2- بحار الأنوار: 217/63 ح 54. و تقدّم الحديث مختصراً في الحديث 16 من سورة «البقرة» و ح 36 من سورة «الكهف».

و فرمود: تقیّه هیچ فردی به اندازه و اهمیت تقیّه اصحاب کهف نرسیده است، اگر چه آنان کمر بند هایی را (که مخصوص مراسم جشن بت پرستی بود) به کمر خود می بستند و در (مراسم) جشن ها شرکت می کردند و خداوند پاداش آنان را دو برابر عطای شان نمود.

و عیاشی نیز در تفسیر خود همین حدیث را روایت کرده است.

فرمایش خداوند متعال: زمانی را (به یاد آورید) که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید! آن ها همگی سجده کردند جز ابلیس - که از جن بود - و از فرمان پروردگارش سر پیچی (و معصیت) کرد، آیا او و فرزندانش را به جای من، اولیای خود انتخاب می کنید؟! در حالی که آن ها (همگی) دشمن شما هستند، (این انتخاب) چه جایگزینی بدی برای ستم کاران خواهد بود! (50)

2) - علامۀ مجلسی به نقل از عیاشی از جمیل بن درّاج روایت کرده، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در مورد ابلیس سؤال کردم: آیا از فرشته ها بود؟ و یا این که نسبت به بعضی از امور آسمان ها اختیاراتی داشت؟ فرمود: او از فرشته ها نبود اگر چه فرشته ها گمان می کردند که از آن ها می باشد و خداوند می دانست که از آن ها نمی باشد و نسبت به امور آسمان ها هم اختیار و کرامتی نداشت.

پس نزد طیّار آمدم و آن چه را که از حضرت شنیده بودم، گزارش دادم ولی او نپذیرفت و گفت: چگونه از فرشته ها نبوده؟ و حال آن که خداوند به فرشته ها می فرماید: «برای آدم سجده کنید، پس همگان غیر از ابلیس سجده کردند»، سپس طیّار بر حضرت وارد شد و من نیز حضور داشتم، پس اظهار داشت: فدایت گردم! فرمایش خداوند عزیز و جلیل: «ای کسانی که ایمان آورده اید»، در موارد متعددی (در آیات قرآن) وارد شده و مؤمنین مورد خطاب قرار گرفته اند، آیا منافقین هم داخل در این خطاب هستند؟ فرمود: بلی، منافقین، گم راهان و هر فردی که بر حسب ظاهر به آن دعوتی که شده اقرار نماید، داخل در این خطاب خواهد بود.

ص: 102

﴿ قوله تعالى: فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا﴾ (62)

77/ [2] - الشيخ الحويزي: عن العيّاشي:

عن ليث بن أبي سليم، عن أبي جعفر علیه السلام، [قال]: شكا موسى علیه السلام إلى ربّه الجوع في ثلاثة مواضع: ﴿ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا﴾ ، ﴿ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً﴾، ﴿ رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾ (1) ، قال: إنّما على الطعام. (2)

﴿ قوله تعالى: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَى أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَة وَحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ، فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَلِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾ (110)

78/ [4] - العلّامة المجلسي: حدّث أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه، عن ابن العيّاشي، عن أبيه، عن جعفر بن أحمد بن معروف، عن العمركي بن عليّ ، عن عبد اللّه بن الوليد النخعي، عن فضيل بیّاع الملا (3) ، عن أبي حمزة الشمالي، عن أبي جعفر علیه السلام ، قال : ما نوى عبد أن يقوم أيّة ساعة نوى يعلم اللّه ذلك منه، إلّا و كّل به ملكين يحرّكانه تلك الساعة. (4)

ص: 103


1- سورۀ قصص: 24/28
2- نور الثقلين: 276/3 ح 149
3- المُلاءَة - بالضّم و المّد - الرَّيْطة، و هي المِلحفة، و الجمع مُلاء. و المُلاء ، بالضمّ و المدّ - جمع مُلاءة، هي الإزار و الرَّيْطة. لسان العرب: 158/1 ( ملأَ ).
4- بحار الأنوار: 215/76.

فرمایش خداوند متعال: هنگامی که از آن جا گذشتند، (موسی) به یار هم سفر خود گفت: غذای ما را بیاور، که سخت از این سفر خسته شده ایم! (62)

3) - حویزی به نقل از عیاشی از لیث بن ابی سُلّیم روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: موسی علیه السلام در سه مورد از گرسنگی به پروردگار خود شکایت کرد: «غذای ما را بیاور که در این سفر خسته و گرسنه شده ایم»، «در مقابل آن، اُجرت (طعام و خوراک) دریافت می کردی»، «پروردگارا ! نسبت به آن چه بر من نازل نمودی فقیر و تهی دست هستم»، فرمود: همانا او اراده طعام کرده است.

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: من فقط بشری همانند شما هستم (امتیاز من بر شما این است که) بر من وحی می شود بر این که تنها خدا و معبود شما، معبود یگانه است پس هر کسی که به ملاقات پروردگارش امیدوار باشد، باید کار شایسته ای را انجام دهد و هیچ کسی را در عبادت پروردگار خود شریک نگرداند! (110)

4)- هم چنین علامۀ مجلسی به نقل از عیاشی نقل نموده که با سند خود از ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده است:

امام باقر علیه السلام فرمود: چنان چه بنده ای نیت کند که در ساعتی (از خواب بیدار شود و) برخیزد، خداوند نیت او را می داند و دو فرشته برای او مأمور می نماید تا او را در همان ساعت حرکت دهند.

ص: 104

سورة «طه» - [20]

﴿ قوله تعالى: قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (25) وَ يَسِّرْ لِيَ أَمْرِى (26) وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِسَانِي (27 ) يَفْقَهُوا قَوْلِي (28) وَ اجْعَل لِى وَزيرًا مِّنْ أَهْلِي (29) هَرُونَ أَخِي (30) أَشْدُدْ بِهِيَ أَزْرِى (31 ) وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِى (32) كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا (33) وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا (34) إِنَّكَ كُنتَ بنَا بَصِيرًا﴾ (35 )

79/ [1] - الحاكم الحسكاني: رواية [الصحابيّة] أسماء [بنت عميس] أخبرنا عبد الرحمن بن الحسن، قال: أخبرنا محمّد بن إبراهيم المؤدّب قال: حدّثنا مطين، قال: حدّثنا عباد بن يعقوب، قال: أخبرنا عليّ بن عابس، عن الحارث بن حصيرة، عن القاسم بن جندب، قال:

مطين هو أبو جندب، و كذا قال عباد: قال: سمعت رجلاً من خثعم يقول: سمعت أسماء بنت عميس تقول:

سمعت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم يقول: اللّهمّ إنّي أقول كما قال أخي موسى: اللّهمّ اجعل لي وزيراً من أهلي، علياً أخي، اشدد به أزري و أشركه في أمري - إلى [قوله ]: - إنّك كنت بنا بصيراً .

و [رواه أيضاً] الصبّاح بن يحيى المزني، عن الحرث [كما] في كتاب العياشي، و كتاب فرات. (1)

ص: 105


1- شواهد التنزيل: 480/1 ح 511 ، و 481 ح 512. تفسير الفرات: 255 ح 346، الطرائف: 133/1 ح 210 ، العمدة: 272 ح ح 431 (الفصل 34)، بحار الأنوار: 144/38 ح 110

فرمایش خداوند متعال: (موسی اظهار داشت:) پروردگارا! سینه ام را گشاده گردان (25) و کارم را برایم آسان نما (26) و گره از زبانم بگشای (27) تا (شنودگان) سخنان مرا بفهمند (28) و وزیری از خاندانم برای من قرار ده (29) برادرم هارون را (30) با او پشت (و پشتوانۀ عملی) مرا محکم کن (31) و او را در کارم شریک گردان (32) تا تو را بسیار تسبیح گوییم (33) و تو را بسیار یاد کنیم (34) چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده ای. (35)

1) - حسکانی به نقل از اسماء بنت عُمیس روایت کرده است، که گفت:

از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم شنیدم که اظهار می داشت: خداوندا! همانا من هم چنان که برادرم موسی مطرح می کرد، مطرح می کنم: خداوندا! برای من وزیری از خانواده ام _ برادرم علی را - قرار بده، به وسیلۀ او پشت مرا محکم گردان، او را در امور (و برنامه های) من شریک نما، تا تو را بسیار تسبیح بگوییم و تو را بسیار یاد آور باشیم، همانا تو به (امور) ما آگاه و بینا هستی.

و هم چنین صبّاح بن مزنی به نقل از حارث این حدیث را روایت کرده، هم چنان که در کتاب عیاشی (1) و نیز کتاب فرات موجود است.

ص: 106


1- به احتمال قوی منظور از کتاب عیاشی، تفسیر نسخه خطی آن می باشد، همانند دیگر احادیث گذشته که در چاپ های موجود، وجود ندارد، بلکه نسخه هایی از دست نویس آن، البته از سورۀ «مریم» به بعد، در اختیار برخی از بزرگان بوده است. مترجم.

80/ [2] - الحاكم الحسكاني: و [رواه أيضاً] حصين [بن يزيد] ، عن أسماء، حدّثني عليّ بن موسى بن إسحاق، عن محمّد بن مسعود بن محمّد (أبي النضر العّياشي) المفسّر، قال: حدّثنا نصر بن محمّد البغدادي، قال: حدّثنا أحمد بن الحسين بن عبد الملك بن أبي الزاهرية الكوفي، قال: حدّثنا أحمد بن المفضّل، قال: حدثنا جعفر الأحمر، عن عمران بن سليمان، عن حصين، عن أسماء بنت عميس، قالت:

﴿ قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: أقول كما قال أخي موسى: ﴿ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَ يَسِّرْ لِيَ أَمْرِى﴾ ... ﴿ وَ اجْعَل لِى وَزِيرًا مِنْ أَهْلِى﴾ عليّاً أخى﴾. (1)

﴿ قوله تعالى: ﴿ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا ثُمَّ اهْتَدَى﴾ (82)

81/[3] - ابو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي من عدّة طرق :

قال أبو جعفر الباقر علیه السلام: ﴿ ثُمَّ اهْتَدَى﴾ إلى ولايتنا أهل البيت علیهم السلام، فو اللّه ! لو أنّ رجلاً عبد اللّه عمره ما بين الركن و المقام، ثمّ لم يجيء بولايتنا لأكتبه اللّه في النار على وجهه.

رواه الحاكم الحسكاني بإسناده، و أورده العيّاشي في تفسيره من عدّة طرق. (2)

﴿ قوله تعالى: قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَوةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَّن تُخْلَفَهُ، وَ انظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ مَاكِفًا لتحرفَنَّهُ, ثُمَّ لَتَنسِفَنَّهُ، فِي الْيَمَ نَسْفًا﴾ (97)

ص: 107


1- شواهد التنزيل: 481/1 ح 512، العمدة: 272 ح 431 (الفصل الرابع و الثلاثون)، الطرائف: 1331 ح 210، شواهد التنزيل: 479/1 ح 511
2- مجمع البیان ،39/7 ، نور الثقلين: 387/3 ح 95

2) - هم چنین حسکانی به نقل از عیاشی، از اسماء بنت عُميس روایت کرده است، که گفت:

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم اظهار داشت: من هم چنان که برادرم موسی مطرح می کرد، مطرح می کنم: «پروردگارا! مرا شرح صدر و قلب عنایت فرما، امور مرا آسان گردان» ... نو برای من وزیری از خانواده ام» - برادرم علی را - قرار بده.

فرمایش خداوند متعال: و به درستی که من هر کسی را که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح و شایسته انجام دهد، سپس هدایت شود، او را می آمرزم. (82)

3) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، با سند های مختلفی روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام (در مورد فرمایش خداوند متعال): «سپس هدایت یافت» فرمود: بر (اقرار و پذیرش) ولایت ما اهل بیت (رسالت) هدایت یافته است، به خدا سوگند! چنان چه مردی خداوند را در تمام عمرش در محلِ بین رکن و مقام (حضرت ابراهیم علیه السلام) عبادت و پرستش کند و به ولایت گرایش نداشته باشد، خداوند او را بر رو و چهره در آتش می اندازد.

فرمایش خداوند متعال: (موسی به سامری) گفت: برو، که بهرۀ تو در زندگی دنیا این است که (هر کسی به تو نزدیک شود) بگویی: با من تماس نگیر! و تو وعده گاهی (از عذاب خدا) داری، که هرگز تخلّف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش می کردی! و ببین ما آن را نخست می سوزانیم و سپس ذرات آن را به گونه ای در دریا می پاشیم. (97)

ص: 108

82/ [4] - الشيخ المفيد قال: أخبرني الشريف أبو عبد اللّه محمّد بن الحسن الجواني، قال: أخبرني أبو طالب المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي العمري، عن جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه [العيّاشي]، قال: حدّثنا نصر بن أحمد، قال: حدّثنا عليّ بن حفص، قال: حدّثنا خالد القطواني، قال: حدّثنا يونس بن أرقم، قال: حدّثنا عبد الحميد بن أبي الحنساء، عن زياد بن يزيد، عن أبيه، عن جدّه فروة الظفاري، قال:

سمعت سلمان رحمة اللّه يقول : قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: تفترق أمّتي ثلاث فرق، فرقة على الحقّ لا ينقص الباطل منه شيئاً، يحبّوني و يحبّون أهل بيتي، مثلهم كمثل الذهب الجيّد كلّما أدخلته النار فأوقدت عليه لم يزده إلاّ جودة، و فرقة على الباطل لا ينقص الحقِّ منه شيئاً، يبغضوني و يبغضون أهل بيتي، مثلهم مثل الحديد كلّما أدخلته النار فأوقدت عليه لم يزده إلاّ شرّاً، و فرقة مدهدهة على ملّة السامري لا يقولون: ﴿ لَا مِسَاسَ﴾، لكنّهم يقولون: لا قتال، إمامهم عبد اللّه بن قيس الأشعري. (1)

ص: 109


1- الأمالي للمفيد : 29 ح 3 (المجلس الرابع)، بحار الأنوار: 9/28 ح 12. كتاب التعجّب للكراجكي: 152.

4) - شیخ مفید با سند خود از عیاشی روایت کرده که او نیز با سند خود از سلمان (فارسی) رحمة اللّه روایت کرده است، که گفت:

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: امّت من به سه گروه متّفرق و پراکنده خواهند شد: گروهی بر حقّ می باشند و باطل، کم ترین چیزی از (ایمان) آنان نکاهد، من و اهل بیت مرا دوست می دارند، مثل آنان همانند طلای خالص و نابی است که هر چند آن را در آتش بگذاری و آتش را بر آن شعله ور تر کنی بر میزان خوبی و خالص شدن آن افزوده گردد (چیزی از اصل آن نکاهد).

و گروهی بر باطل می باشند و حق، کم ترین چیزی از آن نکاهد، آن ها من و اهل بیت مرا دشمن می دارند، آن ها همانند آهنی هستند که هر چه آن را در آتش بیندازی و بر آن بدمی، بر بدی و نا خالصی آن افزوده گردد و گروهی مضطرب و متزلزل خواهند بود که بر آئین سامری هستند ولیکن نمی گویند: «به ما دست نزنید» بلکه می گویند: جنگ و جدالی نیست (و دست از آن بردارید)، پیشوای آنان عبد اللّه بن قیس اشعری است.

ص: 110

سورة «الأنبياء» - [21 ]

﴿ قوله تعالى: لَوْ كَانَ فِيهِمَا عَالِهَةٌ إِلَّا اللّهُ لَفَسَدَنَا فَسُبْحَنَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾ (21 )

83/ [1] - أبو عليّ الطبرسي:

وروى العيّاشي بإسناده، عن فتح بن يزيد الجرجاني، قال:

قلت لأبي الحسن الرضا علیه السلام: جعلت فداك! يعرف القديم سبحانه الشيء الذي لم يكن أن لو كان كيف كان يكون؟

﴿ قال علیه السلام: و يحك! إنّ مسئلتك لصعبة، أما قرأت قوله عزّ وجلّ: ﴿ لَوْ كَانَ فِيهِمَا وَ الِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَنَا﴾ ، ﴿ وَ لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ (1) ؟

لقد عرف الشيء الذي لم يكن ولا يكون أن لو كان كيف كان؟

و قال: و يحكي قول أشقياء: ﴿ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِى أَعْمَلُ صَلِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَابِلُهَا﴾ (2) ، و قال: ﴿ وَ لَوْ رُدُّواْ لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ) (3) ، فقد علم الشيء الذي لم يكن لو كان كيف كان يكون، و هو السميع الخبير العليم. (4)

﴿ قوله تعالى: وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَنَهُ، بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ (26) لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ، يَعْمَلُونَ﴾ (27 )

ص: 111


1- سورة المؤمنون: 91/23
2- سورة المؤمنون: 99/23 - 100.
3- سورة الأنعام: 28/6
4- مجمع البيان: 187/7 التوحيد: 61 ح 18 بتفصيل، عنه بحار الأنوار: 82/4 ح 10، و 292 ح 21.

فرمایش خداوند متعال: اگر در آسمان و زمین، غیر از «اللّه» خدایان دیگری هم می بود، (نظام آسمان و زمین) فاسد می شد (و اوضاع جهان به هم می خورد)، منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصیفی که آن ها برایش می کنند! (22)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی در تفسیر خود از فتح بن یزید جرجانی روایت کرده است، که گفت:

به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! خداوند قدیم و سبحان، چیزی را که نبوده و ایجاد نگشته، آیا می داند که اگر می بود چگونه می بود؟

فرمودک وای بر تو! همانا (فهمیدن جواب) سؤال تو بسیار مشکل است، آیا فرمایش خداوند عزیز و جلیل را نخوانده ای که می فرماید: «اگر در آسمان و زمین خدایانی غیر خدای یکتا می بودند، هر آینه در آسمان و زمین فساد واقع می شد»، و (نیز فرموده است:) «اگر خدایان متعددی می بودند بعضی بر بعض دیگر برتری پیدا می کردند» (و در نتیجه اختلاف به وجود می آمد)؟

و حضرت افزود: و خداوند به نقل از گفتار اشقيا (اهل آتش جهنم) حکایت می نماید که می گویند: «پروردگارا! ما را به (دنیا) باز گردان تا کار های شایسته و پسندیده کنیم غیر از آن چه را که انجام می دادیم». و خداوند متعال می فرماید: «اگر باز گردند، همان کاری را که از (انجام) آن نهی شده بودند، مرتکب خواهند شد، همانا آن ها دروغ گو هستند»، پس (خداوند متعال) موقعیت و کیفیت چیزی را که نبوده و نیست، می دانسته که اگر می بود چه می بود، به درستی که او شنوا، آگاه و دانا است.

فرمایش خداوند متعال: آن افراد گفتند: خداوند رحمان، فرزندی را برای خود انتخاب کرده است، او (از هر نوع عیب و نقص و داشتن فرزند) منزّه است، آن ها (یعنی فرشته ها) بندگان شایستۀ او هستند (26) هرگز در گفتار بر او پیشی نمی گیرند و (پیوسته) به فرمان او عمل می کنند. (27)

ص: 112

84 / [2] - الكشّي: حدّثني محمّد بن مسعود [العيّاشي]، قال: حدّثني أسحاق بن محمّد البصري، قال: حدّثني عبد اللّه بن القاسم، عن خالد الجّوان، قال:

كنت أنا و المفضّل بن عمر و ناس من أصحابنا بالمدينة، و قد تكلّمنا في الربوبيّة، قال، فقلنا: مروا إلى باب أبي عبد اللّه علیه السلام حتّى نسأله.

قال: فقمنا بالباب، قال: فخرج إلينا و هو يقول: ﴿ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ، يَعْمَلُونَ﴾ . (1)

﴿ قوله تعالى: أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيْ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ﴾ (30)

85/ [3] - أبو علىّ الطبرسي:

روى العيّاشي بإسناده عن الحسين بن علوان، قال:

سُئل أبو عبد اللّه علیه السلام عن طعم الماء؟

قال: سل تفقّهاً ولا تسأل تعنّتاً، طعم الماء طعم الحياة، قال اللّه سبحانه: ﴿ وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيّ ﴾ (2)

﴿ قوله تعالى: إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ، مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَكِفُونَ﴾ (52 )

ص: 113


1- رجال الكشّي ( اختيار معرفة الرجال): 326 ح 591، عنه بحار الأنوار: 303/25 ح 68.
2- مجمع البيان: 72/7 ، و بحار الأنوار: 15/54، و 15/57، 447/66 ح 1 ، و البرهان: 223/5 ح 6، و نور الثقلين: 427/3 ح 61 ، و مستدرك الوسائل: 5/17 ح 20567

2) - ابو عمرو کشّی به نقل از عیاشی و با سند او از خالد الجوّان روایت کرده است، که گفت:

من و مفضّل بن عمر با تعدادی از اصحاب در مدینه بودیم و پیرامون ربوبیّت (در رابطه با ائمه علیهم السلام) گفت گو می کردیم، سپس گفتیم: نزد امام صادق علیه السلام برویم و از او سؤال کنیم.

پس بر خاستیم و به منزل حضرت رفتیم و حضرت نزد ما آمد و می فرمود: «بلکه ایشان بندگانی گرامی و اکرام شده هستند * بر خداوند در هیچ گفتاری سبقت نمی گیرند و به فرمان او عمل می کنند».

فرمایش خداوند متعال: آیا آن هایی که کافران شدند، ندیده اند که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آن ها را از یک دیگر باز کردیم و هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمی آورند؟! (30)

3) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از حسین بن علوان روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در رابطه با طعم و مزه آب سؤال کردند؟

فرمود: سؤال کردنت برای فهمیدن باشد نه برای رنج دادن، مزه آب مزه زندگی است، هم چنان که خدای سبحان فرموده: «و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم».

توضیح این که فرموده: مزه زندگی است، یعنی بهترین مزه است و چون بزرگ ترین وسیله ای برای زنده بودن می باشد، پس گویا مزه زندگی دارد.

فرمایش خداوند متعال: آن هنگامی که (ابراهیم) به پدرش (یعنی آزر، که او را تحت تکفّل داشت و در حقیقت عمویش بود) و به قومش گفت: این مجسمه های بی روح چیست که شما همواره آن ها را پرستش می کنید؟! (52)

ص: 114

86 / [4] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده: عن الأصبغ بن نباتة [قال]:

إنّ عليّاً علیه السلام امر بقوم يلعبون الشطرنج، فقال: ﴿ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَكِفُونَ﴾ ، لقد عصيتم اللّه و رسوله. (1)

ص: 115


1- مجمع البيان: 83/7، و نور الثقلين: 433/3 ح 80

4) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی و با سند او از اصبغ بن نباته روایت کرده است، که گفت:

امام علی علیه السلام به گروهی بر خورد کرد که به وسیلۀ شطرنج مشغول (و سرگرم) بازی بودند، فرمود: «این مجسمه ها (و پیکره هایی) که به آن ها مشغول گشته اید، چیست؟»، شما خداوند و رسولش را معصیت می کنید.

ص: 116

سورة «الحجّ» - [22]

﴿ قوله تعالى: وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَبٍ مُّنِيرٍ (8) ثَانِيَ عِطْفِهِ، لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَ نُذِيقُهُ، يَوْمَ الْقِيَمَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾ (9)

[87] /1 - أبو الحسن الفتوني: روى العيّاشي في تفسيره عن الصادق علیه السلام، في قوله تعالى: وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْر عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتب مُّنِير * ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلُّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ﴾ - الآية - قال: هو الّأوّل ثاني عطفه إلى الثاني، و ذلك لمّا أقام رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم عليّاً علیه السلام علماً للناس قالا: لا نفي بهذا أبداً. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا وَ طَهِرْ بَيْتِيَ لِلطَّابِفِينَ وَ الْقَائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ (26 )

[88] / 2 - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ طَهَرْ بَيْنِي لِلطَّابِفِينَ وَ الْقَابِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ﴾ ، قال: يعني بهم آل محمّد علیهم السلام. (2)

﴿ قوله تعالى: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفتَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾ (29)

ص: 117


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 192 و تأويل الآيات الظاهرة: 328
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 362. تأويل الآيات الظاهرة: 331 (سورة الحجّ).

فرمایش خداوند متعال: و گروهی از مردم بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنایی بخش، دربارۀ خدا مجادله می کنند! (8) آن ها با تکبّر و بی اعتنایی (نسبت به سخنان الهی)، می خواهند مردم را از راه خدا گم راه گردانند، برای آن ها در دنیا رسوایی است و در قیامت عذاب سوزانی خواهد بود که به او می چشانیم. (9)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی روایت کرده است، که:

امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «و برخی از مردم کسانی هستند که در راه خدا بدون علم و بدون هدایت و کتابی روشن گر، مجادله می کنند * تا افراد را از مسیر (دین) خدا منحرف و گم راه کنند»، فرمود: منظور همان فرد اولی است که (از روی اعتراض و خود خواهی) صورت خود را به طرف دومی بر گرداند و سبب آن این بود که چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم امام علی علیه السلام را به عنوان پرچم دار (اسلام) برای مردم تعیین و معرّفی نمود (آن دو نفر) گفتند: ما به این (عهد و بیعت) هرگز وفا دار نخواهیم ماند.

فرمایش خداوند متعال: و (به خاطر آور) زمانی را که جای خانه (کعبه) را برای ابراهیم آماده نمودیم (تا خانه را بنا کند و به او گفتیم:) چیزی را همتای من قرار مده! و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجود کنندگان (از آلودگی بت ها و از دیگر انواع آلودگی ها) پاک ساز! (26)

2) - و نیز ابو الحسن فتونی از عیاشی روایت کرده است، که امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «و خانۀ (کعبه) مرا برای طواف کنندگان، معتکفان، ركوع و سجده کنندگان پاک و تطهیر نمایید»، فرمود: برای (ورود و حضور) آل محمد علیهم السلام (تطهیر از وجود بت ها انجام گیرد).

فرمایش خداوند متعال: سپس، باید آلودگی های خود شان را بر طرف سازند و به نذر های خود وفا کنند و در اطراف خانۀ گرامی کعبه، طواف کنند. (29)

ص: 118

89/ [3] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود (العيّاشي)، عن أبيه، قال: حدّثنا إبراهيم بن عليّ ، عن عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني، عن الحسن بن محبوب، عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّه علیه السلام في قول اللّه عزّ و جلّ: ﴿ ثُمَّ لْيَقْضُواْ تفَثَهُمْ﴾ ، قال:

هو الحفوف و الشعث قال: و من التفث أن تتكلّم في إحرامك بكلام قبيح، فإذا دخلت مكّة فطفت بالبيت و تكلّمت بكلام طيّب كان ذلك كفّارته. (1)

90 / [4] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي - رحمه اللّه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود (العيّاشي)، عن أبيه، عن حمدويه، قال: حدثّنا محمّد بن عبد الحميد، عن أبي جميلة، عن عمرو بن حنظلة، عن أبي عبد اللّه علیه السلام ، قال:

سألته عن التفث؟

قال: هو حفوف الرأس. (2)

91 / [5] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي - رحمه اللّه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود (العيّاشي)، عن أبيه، قال: حدّثنا محمّد بن نصير، قال: حدّثنا محمّد بن عيسى، عن ابن أبي عمير، عن حمّاد بن عثمان، عن الحلبي، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال:

سألته عن التفث؟

فقال: هو الحلق، و ما فى جلد الإنسان. (3)

ص: 119


1- معاني الأخبار: 339 ح 8، عنه وسائل الشيعة: 214/14 ح 19015، و بحار الأنوار: 317/99 ح 18.
2- معاني الأخبار: 339 ح 6، عنه وسائل الشيعة: 213/14 ح 19013، و بحار الأنوار: 317/99 ح 16.
3- معاني الأخبار: 339 ح 7، عنه وسائل الشيعة: 214/14 ح 19014، و بحار الأنوار: 317/99 ح 17.

3) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی، با سند او از معاوية بن عمّار روايت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام در تفسیر فرمایش خدای عزیز و جلیل: «باید آلودگی های خود را بر طرف سازند»، فرمود: منظور استعمال نکردن بوی خوش و روغن نزدن به موی سر است که خشک شده و ژولیده گردد.

و فرمود: منظور از جمله «تَفَتْ» آن است که اگر در حال احرام خود، سخن زشتی گفته باشی، چون وارد مکه شدی و اطراف کعبه طواف نمودی، سخن خوب و صواب گویی، تا کفّارۀ آن باشد.

4) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی، با سند او از عمرو بن حنظله روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در تفسیر مورد معنای «تفث» سؤال کردم؟

فرمود: منظور از کلمۀ «تفث»، کوتاه و پاک گرداندن (مو های) سر می باشد.

5) - هم چنین شیخ صدوق به نقل از عیاشی، با سند او از حلبی روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در تفسیر مورد معنای «تفث» سؤال کردم؟

فرمود: منظور از آن، تراشیدن (مو های سر و پاک گرداندن آن) و نیز آن چه در بدن (مانند زیر بغل و اطراف عانه) باشد.

ص: 120

﴿ قوله تعالى: ذَلِكَ وَ مَن يُعَظِّمْ حُرُمَتِ اللّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِى وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَمُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَنِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ النُّورِ ﴾ (30)

92 / [6] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود (العيّاشي)، عن أبيه، عن الحسين بن إشكيب، قال: حدّثنا محمّد بن السرّي، عن الحسين بن سعيد، عن أبي أحمد محمّد بن أبي عمير، عن عليّ بن أبي حمزة، عن عبد الأعلى، قال:

سألت جعفر بن محمّد علیه السلام عن قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَنِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ ؟

قال: ﴿ الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَنِ﴾ ، الشطرنج، و ﴿ قَوْلَ الزُّورِ﴾ ، الغناء.

قلت: قوله عزّ وجَلَّ: ﴿ وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلُّ عَن سَبِيلِ اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ﴾ (1) ؟

قال: منه الغّناء. (2)

﴿ قوله تعالى: الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم بِغَيْرِ حَقٍ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَمِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ (40)

93/ [7] - ابن شهر آشوب: [ عن العيّاشي، عن ]، محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر علیه السلام، ﴿ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم﴾، قال: نزلت فينا. (3)

ص: 121


1- سورة لقمان: 6/31.
2- معاني الأخبار: 349 ح 1 ، عنه بحار الأنوار: 245/79 ح 20.
3- المناقب: 179/4 ، عنه بحار الأنوار: 221/24 ح 1

فرمایش خداوند متعال: (آن مناسک و برنامه های حج) این است (که بیان شد) و هر کسی که برنامه های الهی را بزرگ شمارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است و چهار پایان برای شما حلال شده، مگر آن چه که (ممنوع بودنش) برای شما خوانده شود، از پلیدی های بت ها اجتناب کنید و از سخن باطل (و نا حق) بپرهیزید. (30)

6) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی، با سند او از عبد الأعلى روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام دربارۀ تفسیر فرمایش خداوند عزیز و جلیل: «پس از (انواع) پلیدی بت ها و از گفتار زور و باطل (مانند: دروغ و سخنان لهو و غنا) دوری کنید»، سؤال کردم؟

فرمود: منظور از «پلیدی»، شطرنج است و منظور از «گفتار زور و باطل»، غنا و آوازه خوانی است. عرض کردم: (معنای) فرمایش خداوند عزیز و جلیل: «و بعضی از مردم کسانی هستند که سخنان لغو و باطل را بدست می آورند تا مردم را بدون علم و آگاهی از راه خدا باز دارند»، (چیست)؟

فرمود: غنا (و موسیقی) یکی از مصادیق آن می باشد.

فرمایش خداوند متعال: آن هایی که از خانه و شهر خود، به نا حق رانده شدند، غیر از این نبود که می گفتند: پروردگار ما، خدای یکتاست. و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیلهٔ بعضی دیگر دفع نکند، دیر ها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن ها بسیار برده می شود، ویران می گشت! و خداوند کسانی که (دین) او را یاری (و از دین و حریم او دفاع) کنند، یاری می نمایند، خداوند قوی و شکست نا پذیر است. (40)

7) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «آن کسانی که از دیار و کاشانه خود رانده و بیرون شدند»، فرمود: در مورد ما (اهل بیت رسالت) نازل شده است.

ص: 122

﴿ قوله تعالى: فَكَأَتِن مِن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا وَ هِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَّشِيدٍ﴾ (45)

94 / [8] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفرّ العلوي السمرقندي رحمة اللّه ، قال : حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود [ العيّاشي ]، عن أبيه، عن إسحاق بن محمّد، قال: أخبرني محمّد بن الحسن بن شمّون، عن عبد اللّه بن عبد الرحمان الأصمّ، عن عبد اللّه بن القاسم البطل، عن صالح بن سهل أنّه قال : أمير المؤمنين علیه السلام هو «القَصْرِ المَشِيدِ»، و «البِئرِ المُعَطَّلَةِ»، فاطمة و وُلدها معطّلين من الملك. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيِّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَنُ فِى أُمْنِيَّتِهِ، فَيَنسَخُ اللّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ ءَايَتِهِ، وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ (52)

95/ [1] - رجال الكشّي: محمّد بن مسعود [ العيّاشي ] ، عن عليّ بن الحسن، عن العبّاس بن عامر، عن أبان بن عثمان، عن الحارث بن المغيرة، قال:

قال حُمران بن أعين: إنّ الحكم بن عُيينة يروي عن عليّ بن الحسين علیه السلام: إنّ علم عليّ علیه السلام في آية، نسأله فلا يخبرنا.

قال حُمران: سألت أبا جعفر علیه السلام، فقال : إنّ عليّاً علیه السلام كان بمنزلة صاحب سليمان و صاحب موسى، ولم يكن نَبِيّاً ولا رسولاً، ثمّ قال: ﴿ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيَّ ﴾ ولا مُحَدَّث.

قال: فعجب أبو جعفر علیه السلام. (2)

ص: 123


1- معاني الأخبار: 111 ح 3، عنه بحار الأنوار: 102/24 ح 9، تأويل الآيات الظاهرة: 339 (سورة الحجّ) بإسناده عن صالح بن سهل، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام ... بتفاوت يسير.
2- رجال الكشّي: 177 ح 305، عنه بحار الأنوار: 80/26 ح 305، عنه بحار الأنوار: 80/26 ح 41. و قال العلّامة المجلسي بعد نقل الحديث: بيان: لعلّ عجبه علیه السلام من جرأته على مثل هذا السؤال، أو من عدم تفطّنه بذلك.

فرمایش خداوند متعال: چه بسیار شهر ها و آبادی هایی که آن ها را نابود و (اهالی آن ها را) هلاک کردیم و (مردمانش) ستم گر بودند، پس (ساختمان ها) بر سقف های خود فرو ریخت! (یعنی نخست سقف ها ویران گشت و بعد دیوار ها بر روی سقف ها فرو ریخت) و چه بسیار چاهی پر از آب و چه بسیار قصر های محکم و مرتفع که بی صاحب ماندند! (45)

8) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی، با سند او از عبد اللّه بن قاسم بطل روايت کرده است، که گفت: از صالح بن سهل نقل شده که مقصود از «کاخ استوار و سر بفلک کشیده»، امیر المؤمنین علیه السلام است و مقصود از «چاه معطّل مانده»، حضرت فاطمه و فرزندان او علیهم السلام ،هستند، که از رسیدن به زمام داری مسلمین باز داشته شده اند. (1)

فرمایش خداوند متعال: هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر این که هر گاه آرزو می کرد (و طرحی برای پیش برد اهداف الهی می ریخت)، شیطان آرزو ها و القائاتی در آن می کرد، ولی خداوند القائات شیطان را از میان می برد، سپس (خداوند) آیات خود را استحکام می بخشید و خداوند علیم و حکیم است. (52)

9) - کشّی به نقل از عیاشی، با سند او از حُمران بن اعین روایت کرده، که گفت: حكم بن عُيّينه از امام سجّاد علیه السلام روایت کرده که فرمود: علوم امام علی علیه السلام در یک آیه است، که ما از آن حضرت سؤال می کنیم و او به ما خبر نمی دهد، حمران گوید: (این مطلب را) از امام باقر علیه السلام سؤال کردم و حضرت فرمود: همانا امام علی علیه السلام مانند صاحب سلیمان و صاحب موسی علیه السلام بود، ولی او پیامبر و رسول نبود، سپس افزود: «و پیش از تو رسولی و پیامبری را نفرستاده ایم» و نه (برای) حدیث (وحی) شنونده ای. راوی گوید: امام باقر علیه السلام (از طرح چنین مطلبی) شگفت زده شد. (2)

ص: 124


1- محمّد بن حسن بن ابی خالد اشعری که ملقب بشنبوله است این مطلب را سروده است: بئر معطّلة و قصر مشرف *** مثل لآل محمّد مستطرف فالناطق القصر المشيد منهم *** و الصامت البئر التي لا تنزف چاه فرو گذارده شده و کاخ استوار آسمان خراش، مثل زیبنده ای برای آل محمد، خواهد بود. امام ناطق از این خانواده به قصر بلند تشبیه گردیده و امام خاموش به چاهی که آب از آن کشیده نشود.
2- چه بسا تعجّب حضرت علیه السلام به خاطر جرأت و جسارت راوی بر طرح چنین سؤالی بوده و یا به خاطر هوش یار نبودن راوی که مطلب را زود و خوب دریافت کند.

سورة «المؤمنون» - [23]

﴿ قوله تعالى: وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ ءَايَةً وَ ءَاوَيْنَهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَ مَعِينٍ (50) يَأَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَتِ وَ اعْمَلُواْ صَلِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾ (51)

96/ [1] - الشيخ الصدوق: حدثّنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي رحمة اللّه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه [العيّاشي]، عن الحسين بن إشكيب، عن عبد الرحمان بن حمّاد، عن أحمد بن الحسن، عن صدقة بن حسّان، عن مهران بن أبي نصر، عن يعقوب بن شُعيب، عن سعد الإسكاف، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

قال أمير المؤمنين علیه السلام في قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ وَ ءَاوَيْنَهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَ مَعِين﴾، قال: «الربوة»، الكوفة و «القرار»، المسجد و «المعين»، الفرات. (1)

97/ [2] - الكشّي: محمّد بن مسعود [العيّاشي]، عن الحسين بن إشكيب، عن ابن أورمة، عن محمّد بن خالد البرقي، عن أبي طالب القمّي، عن حنّان بن سدير، عن أبيه، قال:

قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام إنّ قوماً يزعمون أنّكم آلهة، يتلون علينا بذلك قرآناً : ﴿ يَأَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ الطَّيِّبَتِ وَ اعْمَلُواْ صَلِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾.

قال علیه السلام : يا سدیر! سمعي و بصري و شعري و بشري و لحمي و دمي من هؤلاء براء، برى اللّه منهم و رسوله، ما هؤلاء على ديني و دين آبائي، و اللّه! لا يجمعني و إيَّاهم يوم القيامة إلّا هو عليهم ساخط.

ص: 125


1- معاني الأخبار: 373 ح 1، عنه وسائل الشيعة: 361/14 ح 19390، و بحار الأنوار: 239/14 ح 18، و 227/100 ح 3.

فرمایش خداوند متعال: و ما فرزند مریم (عیسی) و مادرش را آیت و نشانه ای قرار دادیم و آنان را در سر زمین مرتفعی که دارای امنیّت و آب جاری بود، جای دادیم (50) ای پیامبران! از غذا های پاکیزه بخورید و عمل صالح و شایسته انجام دهید، که من به آن چه انجام می دهید، آگاه هستم. (51)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی و با سند او از سعد اسکاف روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام به نقل از فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام روایت نموده که در مورد فرمایش خدای عزّ و جلّ: «و مریم و پسرش را (وقتی که از یهود کناره گیری کردند) در زمینی بلند جای دادیم، جایی که می توان بر آن آرام گرفت، و آبی که روی زمین در جریان است»، فرمود: منظور از «ربوه» کوفه، و از «قرار» مسجد کوفه و از «معین» آب فرات می باشد.

2) - کشّی به نقل از عیاشی و با سند او به نقل از حنّان بن سدیر، از پدرش روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: گروهی معتقد هستند که شما خدایانی هستید و (برای اثبات ادعای خود) از قرآن برای ما تلاوت می کنند: «ای رسولان ما! از چیزی های پاک و پاکیزه بخورید و کار های شایسته انجام دهید، به درستی که من به آن چه انجام می دهید دانا هستم».

فرمود: ای سدیر! گوش ،چشم ، موی ، پوست، گوشت و خون من از این افراد بیزار است، خدا و رسولش از آن ها بیزار هستند، این ها بر دین من و دین پدران من نیستند، خداوند من و آن ها را در روز قیامت جمع نخواهد کرد مگر این که بر آن ها خشمگین خواهد بود.

ص: 126

قال: قلت: فما أنتم، جعلت فداك ؟!

قال: خزّان علم اللّه، و تراجمة وحي اللّه و نحن قوم معصومون، أمر اللّه بطاعتنا و نهى عن معصيتنا، نحن الحجّة البالغة على من دون السماء و فوق الأرض.

قال الحسين بن إشكيب: سمعت من أبي طالب، عن سدير إن شاء اللّه. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ لَقَدْ أَخَذْنَهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُواْ لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ﴾ (76)

98/ [3] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي رحمة اللّه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه [العيّاشي]، قال: حدّثنا محمد بن نصير، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير، عن أبي أيوّب الخزّاز، عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام في قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ﴾.

قال: «التضرّع»، رفع اليدين. (2)

ص: 127


1- رجال الكشّي: 306 ح 551، بحار الأنوار: 298/25 ح 62. و قال العلّامة المجلسي بعد نقل الحديث: بيان: لعلّه أولوا الرسل بالأئمّة و العمل الصالح بخلق ما هو المصلحة في نظام العالم أو الرسل باتّباع الأئمّة علیهم السلام ، و الأظهر أنّه سقط من الحبر شيء.
2- معاني الأخبار: 369 ح 1، الأربعين للشهيد الأوّل: 67 ح 30، وسائل الشيعة: 46/7 ح 8680، بحار الأنوار: 204/85 ح 21، و 337/93 ح 5

عرض کردم: فدایت گردم! پس شما چه هستید؟

فرمود: ما گنجینه های علوم خداوند، مترجمین وحی او هستیم، ما گروهی معصوم (از هر گناه و خطایی) هستیم که خداوند دستور فرمان برداری از ما را (به آفریده هایش) داده و نا فرمانی و مخالفت با ما را نهی نموده است، ما حجت بالغۀ خداوند - بر هر چیزی که پایین تر از آسمان و بالای زمین است - می باشیم. (1)

فرمایش خداوند متعال: و به تحقیق ما آن ها را به وسیلۀ عذاب و بلا گرفتار ساختیم (تا بیدار شوند)، پس آنان نه در برابر پروردگار شان تواضع کردند و نه به در گاهش تضرّع می کنند. (76)

3) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی و با سند او از محمد بن مسلم روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خدای عزیز و جلیل: «پس برای پروردگار خود فروتنی نکردند و زاری ننمودند»، فرمود: «تضرّع» بلند کردن دو دست (در حال دعا و قنوت نماز) می باشد.

ص: 128


1- شاید منظور از رسولان در فرمایش خداوند، مأمورانی هستند که رسالت بیان احکام، حدود الهی، تنزیل و تأویل قرآن بر عهدۀ آنان باشند و یا این که منظور پیروان مخلص پیامبران و ائمه علیهم السلام هستند که رسالت و مأموریت اجرای احکام الهی را دارند.

سورة «النور» - [24]

﴿ قوله تعالى: وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَعْمَلُهُمْ كَسَرَابِ، بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظُّمْئَانُ مَآءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ، لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَ وَجَدَ اللّهَ عِندَهُ فَوَفَّهُ حِسَابَهُ، وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴾ (39)

[99] / 1 - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي، عن الباقر علیه السلام ، قال: «الذين كفروا»، يعني بني أمَيّة، ﴿ كَسَرَابِ، بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْئانُ مَآءً﴾ (1) ، و الظمآن نعثل، فينطلق (2) بهم، فيقول: أوردكم الماء. (3)

﴿ قوله تعالى: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَسِقُونَ﴾ (55)

100 / [2] - أبو عليّ الطبرسي:

وروى العيّاشي بإسناده عن عليّ بن الحسين علیه السلام ، أنّه قرأ هذه الآية: ﴿ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ

ص: 129


1- سورۀ نور 39/24
2- في مرآة الأنوار: فينطبق، و ما أثبتناه عن تأويل الآيات.
3- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 366 ، تأويل الآيات الظاهرة: 360.

فرمایش خداوند متعال: و کسانی که کافر شدند، اعمال شان هم چون سرابی در صحرای کویر است که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد اما هنگامی که نزدیک آن می آید چیزی نمی یابد و خدا را نزد آن می یابد که حساب او را به طور کامل می دهد و خداوند سریع حساب رسی می نماید. (39)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که فرمود:

مقصود از «الذين كفروا»، بنی امیّه هستند، «هم چون سرابی می باشد که شخص تشنه آن را در زمینی هموار ببیند» منظور از «الظمأن» نعثل (عثمان) است که به همراه آن ها (بنی امیه) حرکت می کند، پس می گوید: شما را بر آب وارد می گردانم.

فرمایش خداوند متعال: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کار های شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت و ترس شان را به امنیّت و آرامش تبدیل می نماید، آن چنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن ها افرادی فاسق هستند. (55)

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی روایت کرده است بر این که امام زین العابدین علیه السلام این آیه را «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کار های شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که آنان را حاکمان روی زمین قرار خواهد داد،

ص: 130

الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا﴾، و قال: هم و اللّه! شيعتنا أهل البيت، يفعل اللّه ذلك بهم على يدي رجل منّا، و هو مهديّ هذه الأمّة، و هو الذي قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم : لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يلي رجل من عترتی، اسمه اسمي، يملأ الأرض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً. (1)

ص: 131


1- مجمع البيان: 239/7، عنه تأويل الآيات الطاهر: 23369/1 ، و البرهان في تفسير القرآن: 420/5 ح 11، و نور الثقلين: 620/3 ح 226.

همان گونه که به پیشینیان آنان خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت؛ و ترس شان را به امنیت و آرامش تبدیل می نماید، (آن چنان) که تنها مرا می پرستند و به من شرک نمی آورند: تلاوت نمود و فرمود:

به خدا سوگند! آنان شیعیان ما اهل بیت (رسالت) هستند، خداوند این کار را برای آنان به دست مردی از ما انجام می دهد که مهدی این امت است، او همان کسی است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در حق او فرموده: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را به قدری طولانی می کند تا مردی از دود مان من که نامش نام من است، حاکم بر زمین شود و آن را پر از عدل و داد کند آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.

ص: 132

سورة «الفرقان» - [25]

﴿ قوله تعالى: وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾ (67)

101/ [1] - البحراني: عن العيّاشي: عن جابر، عن أبي جعفر علیه السلام قال:

قوله تعالى: ﴿ وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُواْ﴾، إذا أسرفوا سيّئة و أقتروا سيّئة، ﴿ وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا﴾ حسنة، فعليك بالحسنة بين السيّئتین. (1)

﴿ قوله تعالى: قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِرَامًا﴾ (77)

102/ [2] - أبو علىّ الطبرسي، عن العيّاشي بإسناده عن بُريد بن معاوية العِجلي، قال: قلت لأبي جعفر علیه السلام: كثرة القراءة أفضل أم كثرة الدعاء أفضل؟

فقال: كثرة الدعاء أفضل، و قرأ هذه الآية: ﴿ قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ﴾ (2)

ص: 133


1- تفسير البرهان: 472/5 ح 7
2- مجمع البيان: 285/7، عنه تفسير البرهان: 482/5 ح 3 ، و نور الثقلين: 44/4 ح 148

فرمایش خداوند متعال: و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف می نمایند و نه سخت گیری می کنند بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند. (67)

1) - بحرانی به نقل از عیاشی از جابر روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «و آنان که چون هزینه می کنند اسراف نمی کنند و خِسّت نمی ورزند»، فرمود: اگر اسراف و زیاده روی کند، گناه است و اگر هم تنگ و سخت بگیرد باز هم گناه می باشد، «و میان این دو، راه اعتدال را می گیرند»، که (حدّ متوسط و میانه رَوی) حسنه و خوب است، پس بر تو باد که آن حسنه ای را که بین دو سیّئه است، انتخاب نمایی.

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: پروردگارم برای شما ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد، شما (آیات خدا و پیامبران را) تکذیب کردید و (این عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد. (77)

2) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی، از بُرید بن معاویه عِجلی روایت کرده است، که گفت:

به امام باقر علیه السلام عرض کردم: قرآن را بسیار قرائت کردن، فضیلت بیش تری دارد و یا زیاد دعا و درخواست کردن حاجت؟

فرمود: زیاد دعا کردن (به درگاه خداوند) ارزش و فضیلت بیش تری دارد و سپس حضرت این آیه «بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگارم برای شما ارزشی قائل نمی باشد» را قرائت نمود.

ص: 134

سورة «الشعراء» - [26]

﴿ قوله تعالى: فَمَا لَنَا مِن شَفِعِينَ (100) وَلَا صَدِيقِ حَمِيمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (102)

103 / [1] - أبو علي الطبرسيّ: وروى العيّاشي بالإسناد، عن حُمران بن أعين عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال: و اللّه! لنشفعنّ لشيعتنا، و اللّه! لنشفعنّ لشيعتنا حتّى يقول الناس: ﴿ فَمَا لَنَا مِن شَفِعِينَ * وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ - إلى قوله: - فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، قال: و في رواية أخرى: حتّى يقول عدوّنا... (1)

104 / [2] - أبو علىّ الطبرسيّ أيضاً [عن العيّاشي] عن أبان بن تغلب، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام، يقول: إنّ المؤمن ليشفع يوم القيامة لأهل بيته، فيشفّع فيهم، حتّى يبقى خادمه فيقول: و يرفع سبّابته: يا ربّ! خويدمي كان يقيني الحرّ و البرد، فيشفع فيه. (2)

105/ [2] - أبو عليّ الطبرسي: و في خبر آخر [أيضاً عن العيّاشي] عن أبي جعفر علیه السلام، قال : إنّ المؤمن ليشفع لجاره و ما له حسنة، فيقول: يا ربّ! اجاري كان يكفّ عنى الأذى، فيشفع فيه، و إنّ أدنى المؤمنين شفاعة، ليشفع لثلاثين إنساناً. (3)

ص: 135


1- مجمع البيان: 305/7 ، عنه تأويل الآيات الظاهرة: 390/1 ح 12، بحار الأنوار: 153/7، و البرهان في تفسير القرآن: 502/5 ح 16
2- مجمع البيان: 305/7 ، عنه بحار الأنوار: 61/8 ح 86، تفسير البرهان: 502/5 ح 17 . تأويل الآيات الظاهرة: 387 نحوه.
3- مجمع البيان: 306/7 ، تأويل الآيات الظاهرة: 387 (سورة الشعراء). الكافي: 101/8 ح 72 بتفصيل، عنه بحار الأنوار: 56/8 ح 70.

فرمایش خداوند متعال: پس شفاعت کنندگانی برای ما وجود نخواهد داشت (100) و نه دوست گرم و پر محبّتی (101) پس اگر بار دیگر (به دنیا) باز گردیم از مؤمنین خواهیم گشت. (102)

1) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، از حُمران بن اعیّن روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! ما برای شیعیان خود، شفاعت می کنیم، به خدا سوگند! ما برای شیعیان خود، شفاعت می کنیم (دو بار فرموده است)، تا جایی که مردم بگویند: «و اکنون ما را شفیعانی نیست * و ما را دوست مهربانی نیست * اگر بار دیگر به دنیا باز گردیم از مؤمنان خواهیم گشت».

و در روایتی دیگر فرمود: تا جایی که دشمن ما بگوید:...

2) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، از ابان بن تغلب روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: همانا مؤمن روز قیامت برای اهل بیت خود شفاعت می کند و شفاعتش برای ایشان پذیرفته می باشد، تا جایی که خادم او باقی (و بلا تکلیف) بماند، پس انگشت سبابۀ خود را (به عنوان اجازۀ سخن) بالا می برد و می گوید: پروردگارا ! خدمت کار من (مانده است)، او مرا از گرما و سرما محافظت و نگه داری می کرد، سپس او را هم شفاعت می نماید.

3) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی در روایتی دیگر گوید:

امام باقر علیه السلام فرمود: به درستی که مؤمن در روز قیامت برای همسایه اش با این که حسنه ای هم ندارد، شفاعت می کند و می گوید: پروردگارا ! این همسایه من است، او اذیت و آزار را از من دفع می کرد، پس او را هم شفاعت می نماید. و به درستی که مؤمن (حدّاقل) تا سی نفر (انسان) را (می تواند) شفاعت کند.

ص: 136

﴿ قوله تعالى: وَ الشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ) (224)

106 / [4] - أبو علىّ الطبرسي قال في قوله تعالى: ﴿ وَ الشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ﴾ : روى العيّاشي بإسناده عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال: هم قوم تعلّموا و تفقّهوا بغير علم، فضلّوا و أضلّوا. (1)

ص: 137


1- مجمع البيان: 325/7، تأويل الآيات الظاهرة : 3399/1 ح 30، و البرهان في تفسير القرآن: 519/5 ح 3 و بحار الأنوار: 298/2 ح 216.

فرمایش خداوند متعال: و شاعران افرادی هستند که گم راهان از آنان تبعیت و پیروی می کنند. (224)

4) - هم چنین ابو علی طبرسی دربارۀ فرمایش خداوند متعال: «و شاعران افرادی هستند که گم راهان از آنان تبعیت و پیروی می کنند»، گفته است:

عیّاشی با سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که فرمود: آن ها افرادی هستند که علم آموخته اند ولی بدون دانش (واقعی دین و معارف الهی) فقیه شده اند، پس خود گم راه شده و دیگران را هم گم راه کرده اند.

ص: 138

سورة «النمل» - [27]

﴿ قوله تعالى: وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَايِبِينَ﴾ (20)

107 / [1] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد قال:

قال أبو حنيفة لأبي عبد اللّه علیه السلام : كيف تفقّد سليمان الهدهد من بين الطير ؟

قال: لأنّ الهدهد يرى الماء في بطن الأرض كما يرى أحدكم الدهن في القارورة، فنظر أبو حنيفة إلى أصحابه و ضحك.

فقال: أبو عبد اللّه علیه السلام: ما يضحكك؟

قال: ظفرت بك جعلت فداك! قال: و كيف ذلك؟

قال: الذي يرى الماء في بطن الأرض لا يرى الفخ في التراب حتّى يأخذ بعنقه، فقال أبو عبد اللّه علیه السلام: يا نعمان! أما علمت أنّه إذا نزل القدر أعشى البصر؟ (1)

﴿ قوله تعالى: قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَبِ أَنَا ءَاتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ، قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِيَ وَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ﴾ (40)

108/ [2] - أبو عليّ الطبرسيّ: روى العيّاشي في تفسيره بالإسناد، قال:

التقى موسى بن محمّد بن عليّ بن موسى و يحيى بن أكثم، فسأله عن مسائل، قال:

ص: 139


1- مجمع البيان: 340/7 ، عنه بحار الأنوار: 116/14، 21/64 ، و تفسير البرهان: 20/6 ح 2. قصص الأنبياء علیهم السلام للجزائري: 377 (الفصل الثالث)، نور الثقلين: 85/4 ح 50. الدعوات للراوندي: 209 ح 568.

فرمایش خداوند متعال: (سلیمان) در جستجوی آن پرنده (هدهد) بر آمد و گفت: چرا هدهد را نمی بینم، یا این که او از غایب و پنهان شنوندگان است؟! (20)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی - با سند - روایت کرده است، که گفت:

ابو حنیفه به امام صادق علیه السلام گفت: چگونه سلیمان از بین پرندگان در جست جوی پرندۀ هُدهُد بر آمد؟

حضرت فرمود: چون هُدهُد آب را در درون زمین می بیند، همان طوری که شما روغن را در داخل شیشه می بینید، پس ابو حنیفه نگاهی به اصحاب خود کرد و خندید، امام صادق علیه السلام به او فرمود: چرا می خندی؟ ابو حنیفه پاسخ داد: چون بر شما پیروز گشتم - فدایت گردم! - حضرت فرمود: چگونه بر من پیروز شدی؟

گفت: کسی که آب را درون زمین می بیند، چگونه دام را روی زمین نمی بیند تا گردن (و افسار) آن را بگیرد (و از آن، صدمه و آسیبی نبیند)؟!

امام صادق علیه السلام فرمود: ای نعمان! آیا نمی دانی هنگامی که قضا و قَدر (خداوند) فرا رسد، چشم نا بینا می گردد. (1)

فرمایش خداوند متعال: آن کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن (تخت بلقیس) را نزد تو خواهم آورد! و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پا بر جا دید گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران و نا سپاسی می کنم؟! و هر کسی که شکر کند، به نفع خود شکر می کند و هر کسی که کفران نماید (به زبان خودش خواهد بود، همانا) پروردگار من، بی نیاز و کریم است! (40)

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - روایت کرده است، که گفت:

روزی موسی (مبرقع) فرزند امام جواد علیه السلام با یحیی بن اکثم ملاقات نمود و يحیی سؤال هایی را از او پرسید، موسی گفت:

ص: 140


1- و مترجم گوید: این ضرب المثل با این حدیث مناسبت دارد: به وقت قضا و به گاه قدَر *** همه زیرکان کور گردند و کر

فدخلت على أخي عليّ بن محمّد عليهم السلام بعد أن دار بيني و بينه من المواعظ حتّى انتهيت إلى طاعته، فقلت له: جعلت فداك! إنّ يحيى بن أكثم سألني عن مسائل، أفتيه فيها؟

فضحك، فقال: فهل أفتيته فيها؟

قلت: لا، قال: ولِمَ؟

قلت: لم أعرفها، قال: و ما هي؟

قلت: قال: أخبرني عن سليمان أكان محتاجاً إلى علم آصف بن برخيا؟

ثمّ ذكر المسائل الأخر.

قال: اكتب، يا أخي: بسم اللّه الرحمن الرحيم، سألت عن قول اللّه في كتابه: ﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَبِ﴾ ، فهو آصف بن برخيا، ولم يعجز سليمان عن معرفة ما عرفه آصف، لكنّه أحبّ أن يعرّف أمّته من الإنس و الجنّ أنّه الحجّة من بعده، و ذلك من علم سليمان أودعه آصف بأمر اللّه، ففهّمه اللّه ذلك لئلّا يختلف في إمامته و دلالته كما فهّم سليمان علیه السلام في حياة داود علیه السلام ليتعرّف إمامته و نبوّته من بعده لتأكيد الحجّة على الخلق. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةٌ مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُواْ بِنَايَتِنَا لَا يُوقِنُونَ﴾ (82)

109 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: روى عليّ بن إبراهيم بن هاشم في تفسير عن أبي عبد اللّه علیه السلام: قال رجل لعمّار بن ياسر : يا أبا اليقظان! آية في كتاب اللّه أفسدت قلبي، قال عمّار: و أيّة آية هي؟

ص: 141


1- مجمع البيان: 351/7 ، و بحار الأنوار: 127/14 ح 13 ، و البرهان في تفسير القرآن: 27/6 ح 15، و نور الثقلين: 91/4 ح 77

بعد از آن بر برادرم امام هادی علیه السلام، وارد شدم و بین ما مطالبی مطرح گردید و من از باب اطاعت و فرمان برداری، به ایشان عرض کردم: فدایت گردم! یحیی بن اکثم سؤال هایی را از من پرسید و من جواب آن ها را به او دادم.

پس حضرت خندید و فرمود: آیا نظر خود را در جواب سؤال ها دادی؟

عرض کردم: خیر، فرمود: برای چه؟ گفتم: (جواب) آن ها را نمی شناختم.

فرمود: آن سؤال ها، چه بود؟ عرض کردم: (یحیی بن اکثم) گفت: مرا از (جریان) سلیمان آگاه گردان، که آیا به دانش آصف (بن برخیا) نیاز داشت؟ و بعد از آن سؤال های دیگری را مطرح کرد.

فرمود: ای برادر! بنویس: به نام خداوند بخشایندۀ مهربان، نسبت به فرمایش خداوند متعال در قرآن: «و آن کس که از علم کتاب بهره ای داشت»، سؤال کرده ای؟

او آصف بن برخیا بود و سلیمان نسبت به آن چه که آصف انجام داد، عاجز و ناتوان نبود، ولی او دوست داشت که به امّت خود - از جنّ و انس - معرّفی کند بر این که آصف بعد از او حجت و جانشین او می باشد و آن کاری را هم که آصف انجام داد، از علوم خودِ سلیمان علیه السلام بود که او طبق فرمان خداوند متعال، به آصف آموزش داده بود و خداوند آن (علم) را به او تفهیم نمود تا مبادا در امامت (و جانشینی) و هدایت گری او اختلاف کنند، هم چنان که (خداوند متعال) به سلیمان در زمان حیات داود علیه السلام ، تفهیم کرده بود تا (مردم نسبت) به امامت و نبوّت بعد از داود علیه السلام آشنا شده باشند و (خداوند) حجّت را بر مردم تمام کرده باشد.

فرمایش خداوند متعال: و هنگامی که فرمان عذاب آن ها فرا رسد (و در آستانۀ قیامت قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید:) مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند. (82)

3) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از تفسیر قمی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که گفت:

مردی به عمّار یاسر گفت: ای ابا !الیقظان! آیه ای در قرآن قلب مرا فاسد (و آشفته) کرده است، عمّار گفت: آن کدام آیه است؟

ص: 142

فقال: هذه الآية، فأيّة دابّة هذه؟

قال عمّار: و اللّه! ما أجلس ولا آكل ولا أشرب حتّى أريكها، فجاء عمّار مع الرجل إلى أمير المؤمنين علیه السلام و هو يأكل تمراً و زبداً، فقال: يا أبا اليقظان! هلمّ، فجلس عمّار يأكل معه، فتعجّب الرجل منه، فلمّا قام عمّار قال الرجل: سبحان اللّه ! حلفت أنّك لا تأكل ولا تشرب حتّى ترينيها.

قال عمّار: أريتكها إن كنت تعقل.

وروى العيّاشي هذه القصّة بعينها عن أبي ذرّ رحمة اللّه أيضاً. (1)

ص: 143


1- مجمع البيان: 366/7، نور الثقلين: 98/4 ح 105

پاسخ داد: این آیه (همان آیۀ صدر حدیث) است، این دابّه و جنبنده، چیست؟

عمّار گفت: به خدا سوگند! نمی نشینم و نمی خورم و نه می آشامم تا زمانی که آن را نشانت دهم، سپس عمار به همراه آن مرد نزد امیر المؤمنین علیه السلام وارد شد، در حالی که حضرت مشغول خوردن خرما و سر شیر بود، پس حضرت به عمار فرمود: ای ابا الیقظان! بیا (بخور)، عمار هم نشست و مشغول خوردن شد، آن مرد شگفت زده شده و چون عمار بر خاست، گفت: سبحان اللّه! تو سوگند یاد کردی که نمی خوری و نمی آشامی مگر این که آن (دابّه، جنبنده) را به من نشان دهی.

عمار گفت: من آن را به تو نشان دادم اگر تعقّل و اندیشه داشته باشی.

و (در پایان افزوده است:) عیاشی همین داستان را از ابوذر (غفاری) روایت کرده است.

ص: 144

سورة «القصص» - [28]

﴿ قوله تعالى: وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَرِثِينَ﴾ (5)

110 / [1] - الحاكم الحسكاني: عن أبي نضر العيّاشي في تفسيره:

عن عليّ بن جعفر بن العبّاس الخزاعي و محمّد بن عليّ بن خلف العطّار، عن عمرو بن عبد الغفّار، عن شريك، عن عثمان بن أبي ربيعة، عن أبي صادق، عن ربيعة بن ناجذ، قال:

سمعت عليّاً علیه السلام يقول: - وتلا هذه الآية (المباركة) - ﴿ وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الْأَرْضِ﴾ ، قال: ليعطفنّ هذه الآية على بني هاشم عطف الناب الضروس على ولدها. وله طرق عن شريك.

قال: و حدّثنا محمّد بن حاتم، قال: حدّثنا أحمد بن سعيد، قال: أخبرنا يحيى بن أبي بكير قاضي كرمان، قال: حدّثنا شريك، به نحوه. (1)

111 / [2] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبي الصباح الكناني، قال:

نظر أبو جعفر علیه السلام إلى أبي عبد اللّه علیه السلام، فقال: هذا - و اللّه! - من الذين قال اللّه (تبارك و) تعالى: ﴿ وَ نُرِيدُ أَن نُّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِي الْأَرْضِ﴾، الآية. (2)

112 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده قال: سيّد العابدين علىّ بن الحسين عليهم السلام :

و الذى بعث محمّداً بالحقّ بشيراً و نذيراً! إنّ الأبرار منّا أهل البيت، و شيعتهم بمنزلة موسى و شيعته، و إنّ عدوّنا و أشياعهم بمنزلة فرعون و أشياعه. (3)

ص: 145


1- شواهد التنزيل: 558/1 ح 595، بحار الأنوار: 170/24 ح 5 عن كنز الدقائق.
2- مجمع البیان: 375/7، عنه تأويل الآيات الظاهرة: 414/1 ح 3، بحار الأنوار: 167/24، و البرهان في تفسير القرآن: 56/6 ح 8
3- مجمع البيان: 375/7، عنه تأويل الآيات الظاهرة: 414/1 ح 4، بحار الأنوار: 167/24، و البرهان في تفسير القرآن: 56/6 ح 8 مشكاة الأنوار: 95 (الفصل الخامس في ذكر ما جاء في فضائل).

فرمایش خداوند متعال: ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم. (5)

1) - حسکانی به نقل از عیاشی، با سند او از ربيعة بن ناجذ روایت کرده است، که گفت:

از امام علی علیه السلام شنیدم که این آیه: «و ما اراده نموده ایم تا بر کسانی که در زمین مستضعف گشته اند منّت گذاریم» را تلاوت می نمود و می فرمود: دنیا به بنی هاشم روی می آورد همانند ماده شتری که به فرزند خود روی می آورد (آن ماده شتری که کمال حمایت را از فرزند خود دارد).

(نیز با سند خود از) یحیی بن ابی بکر - قاضی کرمان - ، همانند این (حدیث) را روایت کرده است.

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی- با سند خود - از ابو صباح کنانی، روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام (به فرزندش) امام صادق علیه السلام، نگاهی نمود و فرمود: به خدا سوگند! این از همان کسانی است که خداوند متعال فرموده: «و ما اراده نموده ایم تا بر کسانی که در زمین مستضعف گشته اند منّت گذاریم».

3) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - روایت کرده است، که گفت:

امام سجّاد علیه السلام فرمود: سوگند به کسی که حضرت محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) را به عنوان بشیر و نذیر مبعوث نمود! همانا نیکان از ما اهل بیت (عصمت و طهارت علیهم السلام) و شیعیان ایشان به منزلهٔ موسی (علیه السلام) و شیعیانش خواهند بود و به درستی که دشمنان ما و پیروان شان هم چون فرعون و پیروانش می باشند.

ص: 146

سورة «العنكبوت» - [29]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى : الم (1) أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَتُونَ (2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَذِبِينَ﴾ (3)

113 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد ( عن أبي، عن محمّد ابن الفضيل)، عن أبي الحسن علیه السلام قال:

جاء العبّاس إلى أمير المؤمنين علیه السلام فقال: انطلق ب-ن-ا نبايع لك الناس، فقال أمير المؤمنين علیه السلام: أتراهم فاعلين؟

قال: نعم، قال: فأين قوله : ﴿ الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ﴾ - أي اختبرنا هم - ﴿ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَذِبِينَ﴾ (1)

﴿ قوله تعالى: وَ تِلْكَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَلِمُونَ) (43)

114 / [2] - أبو الحسن الفتوني: و في تفسير العيّاشي و غيره عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَلِمُونَ﴾، فقال: نحن. (2)

ص: 147


1- مجمع البيان: 428/8 . تفسير القمّي: 148/2 بتفاوت يسير، عنه تأويل الآيات الظاهرة: 419، و بحار الأنوار: 289/22 ح 60 ، و 307/28 ح 49
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 389 . تأويل الآيات الظاهرة : 422 (سورة العنكبوت) بإسناده عن الفضيل بن يسار، عن أبي الجعفر علیه السلام، عنه و عن كنز جامع الفوائد، بحار الأنوار: 122/24 ح 9.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: الف، لام، میم (1) آیا مردم گمان کرده اند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! (2) و همانا ما کسانی را که پیش از آنان بودند مورد آزمایش قرار دادیم (و این ها را نیز امتحان می کنیم) پس باید علم خدا دربارۀ کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند، تحقق یابد. (3)

1) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی، از محمد بن فضیل روایت کرده است، که گفت:

حضرت ابو الحسن علیه السلام (امام کاظم یا امام رضا علیهم السلام) فرمود: عباس نزد امير المؤمنین علیه السلام آمد و اظهار داشت: همراه ما بیا تا از مردم برایت بیعت بگیریم، حضرت علیه السلام فرمود: آیا فکر می کنی که آن ها انجام دهند؟

پاسخ داد: بلی.

فرمود: پس فرمایش خداوند متعال چه می شود (که فرموده است): «الف لام میم * آیا مردم گمان کرده اند که با گفتن (و اظهار): ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ * و همانا کسانی را که قبل از ایشان بوده اند مورد فتنه قرار شان داده ایم - یعنی آن ها را مورد آزمایش قرار داده ایم - پس به طور قطع خداوند کسانی را که راست گو و افرادی را که دروغ گو باشند (بشناسد و) بداند».

فرمایش خداوند متعال: و این (نمونه) مثَل ها را برای مردم مطرح می کنیم و کسی آن ها را درک نمی کند مگر افراد عاقل. (43)

2) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و آن را تعقّل و درک نمی کنند مگر دانایان»، فرمود: منظور از آن ما هستیم.

ص: 148

﴿ قوله تعالى: أَتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَبِ وَ أَقِمِ الصَّلَوَةَ إِنَّ الصَّلَوَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ﴾ (45)

115 / [3] - الكشّي: محمّد بن مسعود [العيّاشي]، قال: حدّثني محمّد ابن نصير، قال: حدّثنا أحمد بن محمّد بن عيسى:

كتب إليه (1) في قوم يتكلّمون و يقرؤون أحاديث ينسبونها إليك و إلى آبائك، فيها ما تشمئزّ منها القلوب، ولا يجوز لنا ردّها إذا كانوا يروون عن آبائك علیهم السلام، ولا قبولها لما فيها، و ينسبون الأرض إلى قوم يذكرون أنّهم من مواليك، و هو رجل يقال له: عليّ بن حسكة، و آخَر يقال له: القاسم اليقطيني.

من أقاويلهم أنّهم يقولون: إنّ قول اللّه تعالى: ﴿ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَن الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنكَرِ﴾ (2) معنا ها رجل لا سجود ولا ركوع، و كذلك الزكاة معنا ها ذلك الرجل لا عدد درهم، ولا إخراج مال، و أشياء من الفراقض، و السنن، و المعاصى، تأوّلوها و صيّروها على هذا الحدّ الذي ذكرت، فإن رأيت أن تبيّن لنا و أن تمنّ على مواليك بما فيه السلامة لمواليك، و نجاتهم من هذه الأقاويل التي تخرجهم إلى الهلاك.

فكتب علیه السلام: ليس هذا ديننا، فاعتزله. (3)

116 / [4] - البحراني: العياشي قال:

قال أبو عبد اللّه علیه السلام: ﴿ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾، عند ما أحلّ و حرّم. (4)

ص: 149


1- الظاهر من عنوان مجمع الرجال للقهبائي: 177/4، و نقد الرجال للتفريشي: 229، رقم 63 نقلاً عن الكشّي: «في وقت عليّ بن محمّد العسكري عليها السلام»، أنّ المكتوب إليه هو الهادي علیه السلام، و قال العلّامة المجلسي بعد نقل الحديث: إنّ المكتوب إليه هو الإمام أبي محمّد العسكري علیه السلام.
2- سورة العنكبوت: 45/29
3- رجال الكشّي: 516 ح 994 ، عنه بحار الأنوار: 315/25 ح 79
4- البرهان في تفسير القرآن: 132/6 ح 4.

فرمایش خداوند متعال: هر چه از این کتاب بر تو وحی شده، تلاوت کن و نماز بگزار، که نماز (با اخلاص و توجه، انسان را) از کار های زشت و گناه باز می دارد و ذکر خدا بزرگ تر (از هر چیزی در دور کردن از گناه) است و خدا به کار هایی که می کنید آگاه است. (45)

4) - ابو عمرو کشّی به نقل از عیاشی - و با سند او - از احمد بن محمد بن عیسی روایت کرده است که او نامه ای برای امام (هادی) علیه السلام نوشت در مورد گروهی که بحث می کنند و احادیثی را قرائت می نمایند و آن ها را به شما و پدران گرامی شما نسبت می دهند با این که انسان متنفّر از آن حرف ها است، ولی جایز هم نیست که آن احادیث را ردّ کنیم وقتی از پدران گرامی شما نقل می نمایند و (نیز) نمی توانیم قبول نماییم به خاطر مطالبی که در آن احادیث است، آن ها تدبیر زمین را نسبت می دهند به بعضی از غلامان شما که علی بن حسکه نام دارد و دیگری که به نام قاسم یقطینی می باشد.

از جمله اعتقادات آن ها این است که گویند: در آیه: «به درستی که نماز (انسان را) از فحشاء و منکرات باز می دارد» نماز به معنای یک شخص است نه این که رکوع و سجود باشد، زکات هم همان مرد است نه این که مقداری سکه نقره و یا پرداخت مقداری مال باشد و بسیاری از دیگر واجبات و دستورات و معاصی را به همین طریق که عرض شد تأویل نموده اند، اگر ممکن است بر من و ارادت مندان خود تان منت بگذارید و این مطلب را روشن نمایید تا موجب سلامتی دین ایشان گردد تا از چنین اعتقاداتی که باعث هلاکت می شود نجات یابند.

پس (امام علیه السلام) حضرت در جواب نوشت: این مطالب از دین ما نیست، از آن ها فاصله بگیر.

3) - بحرانی به نقل از عیاشی روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: «و ذِکر خداوند والا ترین است»، منظور از آن، یاد خدا بودن نزد (انجام) هر (کار) حلال و یا حرامی خواهد بود.

ص: 150

سورة «لقمان» - [30]

﴿ قوله تعالى: وَ إِن جَهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبُهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَى ثُمَّ إِلَى مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (15) يَنبُنَيَّ إِنَّهَا إِن تَلُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾ (16)

117 / [1] - أبو الحسن الفتوني: و فيه (أي تفسير العيّاشي) عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ﴾ ، قال:

اتّبع سبيل محمّد و علىّ علیه السلام. (1)

118 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن ابن مسكان، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

اتّقوا المحقّرات من الذنوب، فإنّ لها طالباً، لا يقولنّ أحدكم: أذنب و أستغفر اللّه، إنّ اللّه تعالى يقول: ﴿ إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ﴾ - الآية -. (2)

﴿ قوله تعالى: أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ، ظَهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَدِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَبٍ مُّنِيرٍ﴾ (20)

ص: 151


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 300
2- مجمع البيان ( طبع البيروت): 499/8 ، عنه بحار الأنوار: 20/7، و وسائل الشيعة: 311/15 ح 20606 ، و تفسير البرهان: 182/6 ح 3.

فرمایش خداوند متعال: و هر گاه آن دو (پدر و مادر)، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه می دانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز مناسب و شایسته رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه کنان به سوی من آمده اند، سپس بازگشت همۀ شما به سوى من خواهد بود و من شما را از آن چه که عمل می کردید آگاه می کنم (15) ای پسرم! اگر (عمل نیک یا بد) به اندازۀ سنگینی دانۀ خردلی باشد و در دل سنگی یا در (گوشه ای از) آسمان ها یا زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای محاسبه و بررسی) می آورد، خداوند دقیق و آگاه است. (16)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «راه کسی را متابعت و پیروی کن که به سوی من (توبه و) انابه کرده باشد»، فرمود: منظور راه (و سیرۀ) حضرت محمد صلی اللّه علیه و اله و سلم و امام علی علیه السلام می باشد.

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از ابن مسکان روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: از گناهان حقیر و کوچک بپرهیزید؛ زیرا که برای آن ها طلب کنندگانی خواهد بود، مبادا فردی از شما بگوید: مرتکب گناه می شوم و توبه می کنم، به درستی که خداوند متعال می فرماید: «اگر عمل به قدر یک دانۀ خردلی باشد که درون صخره ای یا در آسمان ها یا در زمین باشد، خداوند آن را به حساب می آورد».

فرمایش خداوند متعال: آیا ندیده اید (و توجه نکرده اید) که خداوند آن چه در آسمان ها و زمین می باشد در تسخیر و اختیار شما قرار داده و نعمت های ظاهر و باطن را برای شما تجویز نموده است؟ ولی بعضی از مردم بدون علم و آگاهی، بدون هدایت و کتابی هدایت گر در مورد خداوند مجادله می کنند. (20)

ص: 152

119 / [3] - ابن شهر آشوب [عن العيّاشي]، الباقر علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَهِرَةً وَ بَاطِنَةٌ﴾، قال:

النعمة الظاهرة، النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم، و ما جاء به من معرفته و توحيده، و أما النعمة الباطنة، ولايتنا أهل البيت و عقد مودّتنا. (1)

120 / [4] - ابن شهر آشوب [عن العيّاشي]، محمّد بن مسلم، عن الكاظم علیه السلام: الظاهرة الإمام الظاهر و الباطنة الإمام الغائب. (2)

﴿ قوله تعالى: وَ لَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ، سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ (27)

121 / [5] - أبو الحسن الفتوني: و في تفسير العيّاشي، عن الرضا علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَتُ اللّهِ﴾، قال:

نحن كلمات اللّه التي لا تدرك فضائلنا ولا تستقصى. (3)

ص: 153


1- المناقب: 180/4 ، عنه بحار الأنوار: 54/24 ح 16.
2- المناقب: 180/4 ، عنه بحار الأنوار: 54/24 ح 17.
3- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 466 . الاحتجاج: 454/2

3) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و نعمت های ظاهری و باطنی خود را برای شما آشکار و تجویز نمود» فرمود: منظور از نعمت ظاهری، پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم و آن چه که از طرف خداوند - نسبت به معرفت و یکتا پرستی - آورده است، می باشد و اما نعمت باطنی، (قبول) ولایت ما اهل بیت (رسالت) و عهد و میثاق بر مودّت ما خواهد بود.

4) - هم چنین ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که فرمود:

منظور از نعمت های ظاهر و آشکار، امامی است که ظاهر باشد و نعمت های باطنی امام غایب می باشد.

فرمایش خداوند متعال: و اگر همۀ درختان روی زمین قلم (مداد) شوند و دریا برای آن مرّکب گردد و هفت دریای (دیگر) به آن افزوده شود، (این ها همه تمام می شود ولی) کلمات خدا پایان نمی پذیرد، همانا خداوند عزیز و حکیم است. (27)

5) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام رضا علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «کلمات خداوند پایان نا پذیر است»، فرمود: ما (اهل بیت رسالت) همان کلماتی هستیم که فضایل و مناقب ما قابل درک و استقصاء نمی باشد.

ص: 154

سورة «سبأ» - [34]

﴿ قوله تعالى: وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَرَكْنَا فِيهَا قُرَى ظَهرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَ أَيَّامًا ءامِنِينَ﴾ (18)

122 / [1] - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي والاحتجاج، عن الباقر علیه السلام، قال - في حديث له - :

فينا ضرب اللّه الأمثال، فنحن القرى التي بارك اللّه فيها، و ذلك قوله سبحانه: ﴿ وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَرَكْنَا فِيهَا قُرَى ظَهِرَةً وَ قَدَّرْنَا فِيهَا﴾ - الآية -. (1)

﴿ قوله تعالى: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَحِدَةٍ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَدَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةِ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَى عَذَابٍ شَدِيدٍ﴾ (46)

123 / [2] - ابن شهر آشوب: [عن العيّاشي] ، الباقر و الصادق علیها السلام في قوله تعالى: ﴿ قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَحِدَةٍ﴾، قال: الولاية أن تقوموا مثنى.

قال: الأئمّة من ذريّتهما. (2)

ص: 155


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 449، والا حتجاج: ج 2 ص 327
2- المناقب: 180/4 ، عنه بحار الأنوار: 391/23 ح 1

فرمایش خداوند متعال: و میان آن ها و شهر هایی که برکت داده بودیم، آبادی های آشکاری قرار دادیم و سفر در میان آن ها را به طور متناسب (با فاصلۀ نزدیک) مقرّر داشتیم (و به آنان گفتیم:) شب ها و روز ها در این آبادی ها با ایمنی (کامل) سفر کنید. (18)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از تفسیر عیاشی و احتجاج از امام باقر علیه السلام، روایت کرده اند، که - در حدیثی مفصّل - فرمود: خداوند متعال در مورد ما (اهل بیت رسالت) مثال هایی را مطرح نموده است، ما همان «القُری» هستیم که خداوند در آن ها برکت قرار داده است؛ و این همان فرمایش خداوند متعال است که فرمود: «و بین آنان و قریه هایی که در آن ها برکت ایجاد نمودیم، قریه هایی که ظاهر هستند قرار دادیم (و مسافت و برنامه ها را در آن ها) مقدّر و معیّن گرداندیم».

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: شما را تنها به یک چیز نصیحت می کنم و آن این که: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید که این دوست و هم نشین شما (یعنی حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم) هیچ گونه جنونی ندارد، او فقط بیم دهندۀ شما در برابر عذاب شدید (خداوند) است! (46)

2) - ابن شهر آشوب به نقل از عیاشی از امام باقر و امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: « (ای پیامبر)! بگو: شما را به (رعایت) یک چیز موعظه می نمایم» فرمود: منظور از آن ولایت می باشد که دو تا دو تا (و یا تک تک) و یا دسته جمعی باید به آن توّجه نمایید.

و افزود: ائمه از نسل و ذریه ایشان خواهند بود.

ص: 156

سورة «فاطر» - [35]

﴿ قوله تعالى: مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّلِحُ يَرْفَعُهُ، وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُوْلَبِكَ هُوَ يَبُورُ﴾ (10)

124 / [1] - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي و غيره عن الصادق علیه السلام - في قوله تعالى: ﴿ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّلِحُ يَرْفَعُهُ﴾، قال: ولا يتنا أهل البيت - و أهوى بيده إلى صدره - فمن لم يتولناً لم يرفع اللّه له عملاً. (1)

125 / [2] - أبو الحسن الفتوني: و عنه علیه السلام ، قال : ﴿ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾ ، قول: «لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ ولىّ اللّه و خليفة رسول اللّه»، و ﴿ الْعَمَلُ الصَّلِحُ﴾، الاعتقاد بالقلب أنّ هذا هو الحقّ. (2)

﴿ قوله تعالى: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَبَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ، وَ مِنْهُم مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقُ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ﴾ (32)

126 / [3] - (السيّد) علىّ بن طاووس: و جدت كثيراً من الأخبار و قد ذكرت بعضها في كتاب البهجة متضمّنة أنّ قوله تعالى: ﴿ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ، وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقُ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ﴾ :

ص: 157


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 467. الكافي: 430/1 ح 85، تأويل الآيات الظاهرة : 468، المناقب لابن شهر آشوب: 3/4
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 468، و تفسیر قمی: 208/2

فرمایش خداوند متعال: کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد، چرا که) تمام عزّت از آنِ خداوند است، سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و او عمل صالح را بالا می برد و آن هایی که نقشه های بد می کشند، عذاب سختی برای آنان در پیش است و مکر (و تلاش فساد گران) نابود می شود. (10)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی و از دیگران، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «کلمه های طیّب و عمل شایسته، به سوی او (خداوند) بالا می رود»، فرمود: منظور ولایت ما اهل بیت (عصمت و طهارت) است - و حضرت با دست خود، اشاره به سینه اش نمود و افزود: کسی که ولایت ما را نپذیرفته باشد، عملی از او بالا نمی رود.

2) - هم چنین از آن حضرت علیه السلام روایت کرده است، که فرمود: منظور از «کلمه های طیّب»، گفتن: «لا إله إلّا اللّه، محمد رسول اللّه، عليّ ولي اللّه و خليفة رسول اللّه» هستند و منظور از «عمل صالح و شایسته»، اعتقاد قلبی و درونی بر حقانیت این گفتار، می باشد.

فرمایش خداوند متعال: سپس این کتاب (آسمانی) را به گروهی از بندگان برگزیدۀ خود به میراث دادیم، ولی عده ای از میان آن ها بر خود ستم کردند و عده ای میانه رو بودند و گروهی هم به اذن خدا در نیکی ها (از دیگران) پیشی گرفتند و این، همان فضیلت بزرگ خواهد بود. (32)

3) - علی بن طاووس گوید: روایات بسیاری را یافته ام - که برخی از آن ها را در كتاب «البهجة» متذکّر شده ام - بر این که فرمایش خداوند متعال: «سپس این کتاب را به افرادی که ایشان را برگزیده ایم، به (عنوان) میراث داده ایم ولی عدّه ای از آنان بر خود ستم کرده و تعدادی از آنان میانه رو بودند و گروهی هم به اذن خداوند در (انجام) نیکی ها از دیگران سبقت گرفتند و این همان فضیلت بزرگ می باشد»،

ص: 158

إنّ المراد بهذه الآية جميع ذرّيّة النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم و إنّ الظالم لنفسه هو الجاهل بإمام زمانه، و المقتصد هو العارف به، و السابق بالخيرات هو إمام الوقت، فمن روينا ذلك عنه الشيخ أبو جعفر ابن بابويه من كتاب الفِرَق بإسناده إلى الصادق علیه السلام .

و رويناه من كتاب محمّد بن مسعود بن عيّاش في تفسير القرآن، و رويناه من الجامع الصغير ليونس بن عبد الرحمن، و رويناه من كتاب عبد اللّه بن حمّاد الأنصاري، و رويناه من كتاب إبراهيم الجزّار و غير هم ممّن لم يحضرني ذكر أسمائهم و الإشارة إليهم. (1)

﴿ قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾ (41 )

127 / [4] - العلّامة المجلسي: روى أبو المفضّل، عن العيّاشي، عن عليّ بن محمّد، عن محمّد بن أحمد، عن محمّد بن عيسى، عن العبّاس بن هُليل، عن أبي الحسن الرضا، عن أبيه عاليه السلام ، قال:

لم يقل أحد إذا أراد أن ينام: ﴿ إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِيَ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا﴾، فيسقط عليه البيت. (2)

ص: 159


1- سعد السعود: 79، تأويل الآيات الظاهرة : 482/2 ح 9، بحار الأنوار: 219/23
2- بحار الأنوار: 211/76. من لا يحضره الفقيه: 471/1 ح 1359، ثواب الأعمال: 152، مفتاح الفلاح: 284، في الجميع: عبّاس بن هلال الشامي.

مقصود از این آیه (مبارکه) تمامی ذریّه پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشند و مراد از شخص «ظالم» به خویشتن، کسی است که نسبت به امام (واجب الإطاعۀ ) خود جاهل باشد و مقصود از «مقتصد» کسی است که عارف به امام زمانش باشد و منظور از «السابق بالخیرات»، امام وقت (معصوم) می باشد.

و کسانی که این مطلب را از او روایت کرده ایم عبارتند از شیخ ابو جعفر ابن بابویه از کتاب «الفِرَق» با سند وی از امام صادق علیه السلام، هم چنین از کتاب تفسیر محمد بن مسعود عیّاشی و نیز از «جامع الصغير» يونس بن عبد الرحمان و کتاب عبد اللّه بن حمّاد انصاری و کتاب ابراهیم جزّاز و غیر ایشان که نام شان در خاطرم نیست.

فرمایش خداوند متعال: به درستی که خداوند آسمان ها و زمین را نگاه می دارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هر گاه منحرف گردند، کسی جز او نمی تواند آن ها را نگاه دارد، او بردبار و آمرزنده است. (41)

4) - علامه مجلسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عباس بن هُلیل روایت کرده است، که گفت:

امام رضا علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارش علیه السلام فرمود: هرگز کسی هنگام خوابیدن این آیه شریفه را «به راستی که خداوند، آسمان ها و زمین را نگاه می دارد تا (از مدار خود) خارج نشوند، و اگر (از مدار خود) رها گردند، جز او که می تواند آن ها را نگاه دارد؟ براستی که او بردبار و آمرزنده است» تلاوت نکرده است که خانه بر سر او خراب شود (پس هر کسی هنگام خوابیدن آن را بخواند، از خرابی خانه بر سرش در امان خواهد بود).

ص: 160

سورة «يس» - [36]

﴿ قوله تعالى: وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَبَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (13) إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُو هُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُواْ إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ (14) قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ (15) قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ (16) وَ مَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾ (17)

128 / [1] - أبو علىّ الطبرسي: و قال وهب بن منبّه: بعث عيسى علیه السلام هذين الرسولين إلى أنطاكية، فأتياها ولم يصلا إلى ملكها، فطالت مدّة مقامهما فخرج الملك ذات يوم، فكبّرا و ذكرا اللّه فغضب الملك و أمر بهما فأخذا و حبسا و جلد كلّ واحد منهما مائة جلدة.

قالوا: فلمّا كُذَّب الرسولان و ضربا بعث عيسى علیه السلام رأس الحواريين شمعون الصفا على أثر هما لينصر هما، فدخل شمعون البلدة متنكّراً و جعل يعاشر حاشية الملك حتّى أنسوا به فرفع خبره إلى الملك فدعاء فرضي عشرته و أنس به و أكرمه، ثمّ قال له ذات يوم: أيّها الملك! بلغني أنّك حبست رجلين في السجن و ضربتهما حين دعواك إلى غير دينك، فهل كلّمتهما وسمعت قولهما؟

فقال الملك: حال الغضب بينى و بين ذلك، قال: فإن رأى الملك دعاهما حتّى يتطلّع ما عندهما فدعاهما الملك، فقال لهما شمعون: من أرسلكما إلى هاهنا؟

قالا: اللّه الذي خلق كلّ شيء و ليس له شريك.

ص: 161

فرمایش خداوند متعال: و (ای پیامبر!) داستان اصحاب قریه (انطاکیه) را برای آن ها، مثال بزن هنگامی که فرستادگان خدا به سوی آنان آمدند (13) هنگامی که دو نفر از رسولان را به سوی آن ها فرستادیم، ولی آنان رسولان ما را تکذیب کردند پس برای تقویت آن دو، شخص سومی را فرستادیم، آن ها همگی گفتند: ما فرستادگان (خدا) به سوی شما هستیم! (14) اما آنان (در جواب) گفتند: شما جز بشری همانند ما نیستید و خداوند رحمان چیزی نازل نکرده است، شما فقط دروغ می گویید (15) (رسولان ما) گفتند: پروردگار ما آگاه است که ما حتماً فرستادگان (او) به سوی شما هستیم. (16) و بر عهدۀ ما چیزی جز ابلاغ آشکار نیست. (17)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از وهب بن مُنَبِّه روایت کرده است، که گفت:

حضرت عیسی علیه السلام این دو مرد را به شهر انطاکیه فرستاده بود و چون وارد شهر شدند نتوانستند نزد پادشاه بروند و مدّت زیادی را در آن جا ماندند، روزی پادشاه بیرون رفت و آن دو نفر تکبیر گفته و خداوند را یاد آور شدند، پادشاه عصبانی شد و دستور داد تا آنان را زندانی کنند و به هر یک صد شلاق بزنند.

بعد از آن که هر دو نفر تکذیب و زندانی شدند و شلاق خوردند، عیسی علیه السلام شمعون الصفا را - که سر کرده و بزرگ حواریّون - بود، فرستاد تا آن دو نفر را حمایت و یاری کند و شمعون با حالت نا شناخته وارد شهر شد و با اطرافیان پادشاه مأنوس گشت و خبر او را به پادشاه گزارش دادند و پادشاه او را دعوت کرد و از معاشرت و رفتارش خوشحال شد و با او مأنوس گشت و گرامیش می داشت.

روزی شمعون گفت: ای پادشاه! خبر دار شده ام که دو مرد را زندانی کرده ای و چون شما را به دین خود شان فرا خواندند، آنان را شلاق زده ای، آیا از خود آنان چیزی شنیده ای؟ پادشاه پاسخ داد: خشم و غضب مانع شد که با آنان سخن بگویم، شمعون گفت: اگر پادشاه صلاح بداند هر دو نفر را احضار نماید تا ببینیم آنان چه می گویند و چه دلیل و برهانی دارند، پس پادشاه هر دو نفر را احضار کرد و شمعون به آنان گفت: چه کسی شما را به این جا فرستاده است؟

ص: 162

قال لهما شمعون: فصفاء و أو جزا، فقالا: إنّه يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد.

قال شمعون: و ما آيتكما؟

قالا له: ما تتمنّاه، فأمر الملك حتّى جاءوا بغلام مطموس العينين، موضع عينيه كالجبهة، فما زالا يدعوان ربّهما حتّى انشقّ موضع البصر فأخذا بندقتين من الطين فوضعا هما في حدقتيه فصارتا مقلتين يبصر بهما، فتعجّب الملك فقال شمعون للملك: إن أنت سألت إلهك حتّى يصنع صنيعاً مثل هذا فيكون لك ولإ لهك شرفاً.

فقال له الملك: ليس لي عنك سرّ، إنّ إلهنا الذي نعبده لا يبصر ولا يسمع ولا يضرّ ولا ينفع، و كان شمعون إذا دخل الملك بيت الصنم يدخل بدخوله و يصلّي كثيراً و يتضرّع حتى ظنّوا أنّه على ملّتهم، فقال الملك للرسولين: إن قدر إلهكما الذي تعبدانه على إحياء ميّت آمنّا به و بكما.

قالا: إلهنا قادر على كلّ شيء، فقال الملك: إنّ هاهنا ميّتاً مات منذ سبعة أيّام ابن لدهقان و أنا أخذته ولم أدفنه حتّى يرجع أبوه، و كان غائباً فجاءوا بالميّت و قد تغيّر و أروح، و جعلا يدعوان ربّهما علانية، و جعل شمعون يدعو ربّه سرّاً فقام الميّت و قال: إنّي قمت منذ سبعة أيّام و أدخلت في سبعة أودية من النار و أنا أحذّركم ما أنتم فيه، فأمنوا باللّه.

ثمّ قال: فتحت أبواب السماء، فنظرت فرأيت شابّاً حسن الوجه يشفع لهؤلاء الثلاثة، قال الملك: و من الثلاثة؟

قال شمعون: و هذان و أشار إلى صاحبيه فتعجّب الملك، فلمّا علم شمعون أنّ قوله قد أثّر في الملك، أخبره بالحال و دعاه فآمن قوم، و كان الملك فيمن آمن و كفر آخرون. انتهى.

ص: 163

پاسخ دادند: آن خدایی که همۀ موجودات را آفریده است و هیچ شریکی ندارد، شمعون گفت: آیا شما دلیل و نشانه ای (برای اثبات ادعای خود) دارید؟

پاسخ دادند: هر چه را شما مایل باشید، پس پادشاه دستور داد تا غلامی را که نا بینا و چشمانش با سطح پیشانیش صاف بود، آوردند و آن دو نفر به درگاه خداوند دعا کردند و محل چشم آن غلام شکافته شد و باز گردید، سپس آن دو نفر دو گلوله از گل بر داشتند و در دو کاسۀ چشمان او نهادند و آن دو گلوله گِلی تبدیل به دو چشم سالم شده و بینا گشت و پادشاه شگفت زده شد. در این هنگام شمعون به پادشاه گفت: آیا صلاح می دانی که تو هم از خدای خود درخواست کنی تا چنین کاری را انجام دهد و دلیلی برای (حقانیت) تو و شرافتی برای خدایت باشد؟

پادشاه گفت: من سرّ (و نکتۀ) پنهانی ندارم، خدایی را که ما پرستش می کنیم، نه زیانی دارد و نه سودی می رساند و بعد از آن پادشاه به آن دو نفر گفت: اگر خدای شما بتواند مرده ای را زنده کند، ما به او ایمان می آوریم.

گفتند: خدای ما توان و قدرت بر هر چیزی را دارد، پادشاه گفت: این جا مرده ای هست، که هفت روز از مرگ او گذشته است و هنوز او را دفن نکرده ایم تا پدرش (از سفر) باز گردد، سپس مرده را - که متغیر و متعفّن شده بود - آوردند و آن دو نفر مشغول دعا به درگاه خداوند شدند و به طور علنی و آشکار پروردگار خود را نام می بردند و شمعون به طور سرّی و پنهان خدای خود را می خواند، پس ناگهان مرده از جای خود برخاست و به حاضران گفت: من مدت هفت روز است که مرده ام و (روح) من در هفت وادی از آتش وارد گشته بود و من شما را از آن چه در آن هستید بر حذر می دارم و به خدای خود ایمان آورید.

سپس در های آسمان گشوده شد و چون نگاه کردم، جوان زیبا چهره ای را دیدم که برای این سه نفر شفاعت می کند، پادشاه سؤال کرد: آن سه نفر کیان هستند؟

گفت: شمعون و دو همراهانش، پس پادشاه مبهوت و شگفت زده شد و شمعون چون دید که گفتارش در پادشاه اثر کرده، او را دعوت کرد تا به خداوند ایمان آورد، پس او ایمان آورد و گروهی از اهالی مملکت او نیز ایمان آوردند و گروهی بر کفر خود باقی ماندند.

ص: 164

و ذكر الطبرسي رحمة اللّه هذه القصّة إلى هذا الموضع ثمّ قال: و قد روى مثل ذلك العيّاشي بإسناده عن الثمالي و غيره عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه عليه السلام، إلّا أنّ في بعض الروايات: بعث اللّه الرسولين إلى أهل أنطاكية ثمّ بعث الثالث، و فى بعضها: أنّ عيسى أوحى اللّه إليه أن يبعثهما ثمّ بعث وصيّه شمعون ليخلّصهما، و أنّ الميّت الذي أحياء اللّه بدعائهما كان ابن الملك، و ساق الخبر إلى آخر ما أورده علىّ بن إبراهيم. (1)

﴿ قوله تعالى: لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا الَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾ (40)

129/ [2] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي في تفسيره بالإسناد عن الأشعث بن حاتم، قال: كنت بخراسان حيث اجتمع الرضا علیه السلام و الفضل بن سهل و المأمون في الإيوان الحيري بمرو فوُضعت المائدة، فقال الرضا علیه السلام: إنّ رجلاً من بني إسرائيل سألني بالمدينة فقال: النهار خلق قبل أم الليل؟ فما عندكم؟

قال: فأداروا الكلام ولم يكن عندهم في ذلك شيء، فقال الفضل للرضا علیه السلام : أخبرنا بها، أصلحك اللّه ! قال: نعم، من القرآن أم من الحساب؟

ص: 165


1- مجمع البيان: 655/8 ، عنه بحار الأنوار: 267/14 ، و البرهان في تفسير القرآن: 390/6 ح 2. بحار الأنوار: 264/14 ، أورده عن الثعلبي بتفاوت يسير. و رواه القمّي في تفسيره: 212/2 بإسناده عن أبيه، عن الحسن بن محبوب، عن مالك بن عطيّة، عن أبي حمزة الثمالي، عن أبي جعفر علیه السلام قال: سألته عن تفسير هذه الآية، فقال: بعث اللّه رجلين إلى أهل مدينة أنطاكية. و الراوندي في قصص الأنبياء علیهم السلام : 274 ح 332 بإسناده عن سعد بن عبد اللّه، عن محمّد بن الحسين، عن محمّد بن سنان، عن إسماعيل بن جابر، عن الصادق علیه السلام قال: إنّ عيسى علیه السلام لمّا أراد وداع أصحابه جمعهم و أمرهم بضعفاء الخلق و نهاهم عن الجبابرة فوجه اثنين إلى أنطاكية.

بعد از آن، ابو علی طبرسی گفته است:

و همانند این را عیّاشی با سند خود از ابو حمزۀ ثمالی و غیر او، از امام باقر و امام صادق علیهم السلام روایت کرده است ولی در بعضی روایات آمده: دو رسول را به انطاکیه فرستاد و سپس سومی را فرستاد.

و در بعضی دیگر چنین آمده: خداوند به عیسی وحی فرستاد که آن دو نفر را بفرستد و سپس وصیّ خود شمعون را بفرستد و آن مرده ای را که به دعای آنان زنده شد، پسر پادشاه بود و آنان آن جریان را همانند گذشته با اندک تفاوتی نقل کرده اند.

فرمایش خداوند متعال: نه خورشید می تواند که به ماه برسد و نه شب بر روز پیشی می گیرد و هر کدام در مسیر خود شناور هستند. (40)

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی، از اشعث بن حاتم روایت کرده است، که گفت:

در خراسان بودم، در همان جایی که امام رضا علیه السلام با فضل بن سهل و مامون (عباسی) در ایوان (حیری، و در شهر) مرو اجتماع کرده بودند، پس سفرۀ غذا را گستردند و امام رضا علیه السلام فرمود: مردی از بنی اسرائیل در مدینه (منوّره) از من سؤال کرد: روز جلو تر خلق شده یا شب؟ و نظر شما در این باره چیست؟

(راوی) گفت: سخن را (با یک دیگر) بررسی کرده و دَور زدند، ولی جوابی نداشتند و فضل بن سهل به امام رضا علیه السلام گفت: خداوند امور شما را اصلاح نماید! خودتان ما را آگاه فرما.

حضرت فرمود: بسیار خوب، آیا از قرآن جواب آن را بگویم یا از روی محاسبات؟

ص: 166

قال له الفضل: من جهة الحساب.

فقال: قد علمت یا فضل أنّ طالع الدنيا السرطان و الكواكب في مواضع شرفها فزحل في الميزان، و المشتري في السرطان، و الشمس في الحَمَل، و القمر في الثَّور، و ذلك يدلّ على كينونة الشمس في الحَمَل من العاشر من الطالع في وسط السماء فالنهار خُلق قبل الليل.

و أمّا في القرآن: فهو في قوله تعالى: ﴿ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا أَلَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾ أي قد سبقه النهار. (1)

ص: 167


1- مجمع البيان: 664/8، عنه بحار الأنوار: 227/54 ح 187، و 57 / 226 ح 187، و 136/58، و البرهان في تفسير القرآن: 397/6 ح 2 ، و نور الثقلين: 387/4 ح 53.

فضل گفت: از روی محاسبات بفرما.

فرمود: ای فضل! تو خوب می دانی که طالع دنیا (ستارۀ) سرطان است در حالی که دیگر ستاره ها هر کدام در جایگاه شرافت خود بودند، پس ستارۀ زُحَل در میزان، مُشتری در سرطان، خورشید در حَمَل و ماه در ثَور واقع شده بودند و این دلالت دارد که خورشید در حَمَل بوده و در دهمین درجه طالع که در وسط آسمان باشد، واقع شده است، بنابر این روز جلو تر از شب خلق شده است.

و اما در قرآن، خداوند متعال فرموده: «نه خورشید می تواند که به ماه برسد و نه شب می تواند جلو تر از روز باشد»، یعنی روز جلو تر از آن بوده است.

ص: 168

سورة «الصافّات» - [37]

﴿ قوله تعالى: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴾ (24)

130 / [1] - الحاكم الحسكاني: بإسناده عن أبي النضر العيّاشي، عن عليّ بن محمّد، قال: حدّثني محمّد بن أحمد بن يحيى، عن الهيثم بن أبي مسروق، عن جَندل بن والق التغلبي، عن مَندَل العَنزي، يرفعه إلى النبّي صلی اللّه علیه و آله و سلم في قوله: ﴿ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴾، قال: عن ولاية عليّ علیه السلام. (1)

﴿ قوله تعالى: فَنَظَرَ نَظْرَةٌ فِي النُّجُوم (88) فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾ (89)

131 / [2] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن ابن مسكان، عن أبي جعفر علیه السلام و أبي عبد اللّه علیه السلام، أنّهما قالا:

و اللّه! ما كان سقيماً و ما كذب. (2)

﴿ قوله تعالى: رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّلِحِينَ (100) فَبَشِّرْتَهُ بِغُلَمٍ حَلِيمٍ (101) فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَبُنَىَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِينَ (102) - إلى - وَ بَشَّرْنَهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّلِحِينَ (112) وَ بَرَكْنَا عَلَيْهِ وَ عَلَى إِسْحَقَ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ، مُبِينٌ﴾ (113)

ص: 169


1- شواهد التنزيل: 160/2 ح 785.
2- مجمع البيان: 702/8 المحاسن: 25/12 ح 303 (31 الباب 31 في التقيّة)، و مشكاة الأنوار: 43 ( الفصل - 11 في التقيّة)، بإسنادهما عن أبي عبد اللّه علیه السلام.

فرمایش خداوند متعال: و آن ها را نگه دارید که آنان سؤال شوندگان می باشند و باید باز پرسی شوند. (24)

1) - حسکانی به نقل از عیاشی، با سند او از جَندل بن والق تغلبی، از مَندَل عَنزي، به طور مرفوعه از پیامبر خدا صلی اللّه علیه و اله و سلم روایت کرده است که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و آن ها را متوقّف نمایید، آن ها سؤال شوندگان هستند»، فرمود: (سؤال شوندگان) از ولایت امام علی علیه السلام خواهند بود.

فرمایش خداوند متعال: پس (ابراهیم) نگاهی به ستارگان افکند. (88) و گفت: من بیمار هستم (و با شما به مراسم جشن نمی آیم). (89)

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی - با سند - از ابن مسکان روایت کرده است که:

امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام (در مورد این دو آیه) فرموده اند: به خدا سوگند! (حضرت ابراهیم علیه السلام) نه مریض بود و نه دروغ گفت.

فرمایش خداوند متعال: پروردگارا! مرا فرزندی از صالحان عطا فرما. (100) پس ما او (ابراهیم) را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم. (101) پس هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟ گفت: ای پدر! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت! (102) - تا - ما او را به اسحاق - پیامبری از شایستگان - بشارت دادیم. (112) ما به او و اسحاق برکت دادیم و از دودمان آن دو، افرادی نیکو کار بودند و نیز افرادی که آشکارا به خود ستم کردند. (113)

ص: 170

132 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده، عن بريد بن معاوية العجلي، قال: قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام: كم كان بين بشارة إبراهيم بإسماعيل علیهم السلام و بين بشارته بإسحاق علیه السلام؟

قال: كان بين البشارتين خمس سنين، قال اللّه سبحانه: ﴿ فَبَشِّرْنَهُ بِغُلَم حَلِيمٍ﴾، يعني إسماعيل، و هي أوّل بشارة بشّر اللّه بها إبراهيم في الولد، و لمّا ولد لإبراهيم إسحاق من سارة، و بلغ إسحاق ثلاث سنين، أقبل إسماعيل إلى إسحاق، و هو في حجر إبراهيم، فنحّاه و جلس في مجلسه، فبصرت به سارة، فقالت: يا إبراهيم! ينحّي ابن هاجر ابني من حجرك و يجلس هو في مكانه، لا و اللّه! لا تجاورني هاجر و ابنها في بلاد أبداً، فنحهّما عنّي.

و كان إبراهيم علیه السلام مكرماً لسارة، يعزّها و يعرف حقّها، و ذلك لأنّها كانت من ولد الأنبياء و بنت خالته ، فشقّ ذلك على إبراهيم، و اغتمّ لفراق إسماعيل علیه السلام، فلمّا كان في الليل أتى إبراهيم آت من ربّه، فأراه الرؤيا في ذبح ابنه إسماعيل بموسم مكّة، فأصبح إبراهيم حزيناً للرؤيا التي رآها.

فلمّا حضر موسم ذلك العام، حمل إبراهيم علیه السلام هاجر و إسماعيل في ذي الحجّة، من أرض الشام، فانطلق بهما إلى مكّة ليذبحه في الموسم، فبدأ بقواعد البيت الحرام، فلمّا رفع قواعده خرج إلى (مِنى) حاجّاً، و قضى نسكه بمنى، و رجع إلى مكّة فطافا بالبيت أسبوعاً.

ثمّ انطلقا إلى السعي، فلمّا صارا في المسعى.

قال إبراهيم علیه السلام الإسماعيل: يا بنيّ ! إنّي أرى في المنام أنّي أذبحك في موسم عامي هذا، فماذا ترى؟

قال: يا أبت! افعل ما تؤمر، فلمّا فرغا من سعيهما، انطلق به إبراهيم إلى منى - و ذلك يوم النحر - فلمّا انتهى به إلى الجمرة الوسطى، و أضجعه لجنبه

ص: 171

3) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی - و با سند او - از بُريد بن معاوية العِجلى روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چه مدت زمانی بین بشارت خداوند به ابراهيم علیه السلام برای اسماعیل و بشارت بر اسحاق، فاصله شد؟

فرمود: فاصله بین دو بشارت، پنج سال طول کشید، که خداوند سبحان فرموده: «ما او را به جوانی بردبار و شکیبا بشارت دادیم»، که منظور همان اسماعیل می باشد و این اولین بشارتی بود که خداوند در رابطه با فرزند، به ابراهیم بشارت داد و چون اسحاق از ساره به دنیا آمد و سه سال از عمر او گذشت در دامان پدرش ابراهیم نشسته بود که اسماعیل نزد او آمد و او را کنار زد و جایش نشست و ساره این بر خورد را دید و گفت: ای ابراهیم! فرزند هاجر، بچه مرا کنار می زند و جایش می نشیند، به خدا سوگند! من و فرزندم با هاجر و فرزندش در یک جا همسایه هم دیگر نخواهیم شد، آن دو نفر (هاجر و اسماعیل) را از من دور گردان.

و ابراهیم علیه السلام ساره را گرامی می داشت و حق او را کاملاً رعایت می نمود، چون از نوادگان پیامبران و نیز دختر خاله اش بود و این بر خورد (اسماعیل و اسحاق) برای ابراهیم گران تمام شد و نمی توانست غم دوری اسماعیل را تحمّل کند، چون شب فرا رسید ملّکی از طرف پروردگار آمد و آن خواب را - نسبت به ذبح و قربانی اسماعیل در بین اعمال حج - نشان او داد و او فردای صبح آن شب به خاطر خوابی که دیده بود، افسرده و ناراحت گشت. پس هنگام فرا رسیدن ایّام حج، هاجر و اسماعیل را در ماه ذی الحجه از سر زمین شام برداشت و راهی مکه شد تا در ایام حج، اسماعیل را ذبح و قربانی کند و (با کمک اسماعیل) به ساختن پایه های کعبه شروع نمود و چون پایه های آن بالا آمد، برای انجام مناسک، راهی منِی شدند و سپس به مکه باز گشتند و هفت دور اطراف خانۀ کعبه طواف کردند و بعد از آن برای سعی (بین کوه صفا و مروه) حرکت کردند و چون در محل سعی قرار گرفتند، به اسماعیل فرمود: ای فرزندم! من در خواب دیده ام که همین امسال تو را ذبح و قربانی می کنم، نظر خودت در این مورد چیست (آیا آمادگی آن را داری)؟

اسماعیل پاسخ داد: آن چه را مأمور شده ای، انجام بده، پس چون از سعی فارغ شدند،

ص: 172

الأيسر، و أخذ الشفرة (1) ليذبحه، نودي :﴿ أَن يَإِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءيَآ﴾ - إلى آخره - .

و فُدي إسماعيل بكبش عظيم، فذبحه و تصدّق بلحمه على المساكين. (2)

133 / [4] - أبو عليّ الطبرسي: قيل: إنّ إبراهيم علیه السلام رأى في المنام أن يذبح ابنه و قد كان حجّ بوالدته، فلمّا انتهى إلى مِنى رمي الجمرة هو و أهله و أمر سارة أن زوري البيت، و احتبس الغلام فانطلق به إلى موضع الجمرة الوسطى، فاستشار ابنه و قال - كما حكى اللّه - : ﴿ يَبُنَىَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى﴾ ، فقال الغلام -كما ذكر اللّه - : امض لما أمرك اللّه به ﴿ يَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِيَ إِن شَاءَ اللّهُ مِنَ الصَّبِرِينَ﴾ و سلّما لأمر اللّه و أقبل شيخ فقال: يا إبراهيم! ما تريد من هذا الغلام؟

قال: أريد أن أذبحه، فقال: سبحان اللّه! تذبح غلاماً لم يعص اللّه طرفة عين.

فقال إبراهيم: إنّ اللّه أمرني بذلك.

فقال: ربّك ينهاك عن ذلك و إنّما أمرك بهذا الشيطان، فقال له إبراهيم: ويلك إنّ الذي بلّغني هذا المبلغ هو الذي أمرني به و الكلام الذي وقع في أذني.

فقال: لا، و اللّه! ما أمرك بهذا إلّا الشيطان.

فقال: إبراهيم: لا و اللّه ! لا أكَلّمك.

ثمّ عزم على الذبح.

ص: 173


1- في البحار: و أخذ السكين.
2- مجمع البيان: 710/8 - 711 ، بحار الأنوار: 136/12، البرهان في تفسير القرآن: 445/6 ح 13، نور الثقلين: 419/4 ح 65 ، و 421 ح 76. معاني الأخبار: 391 ح 34 بإسناده عن داود بن كثير الرقّي، قال: قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام...، عنه البحار: 130/12 ح 11 .

در همان روز قربان راهی مِنی گشتند و چون به محلّ جَمَرۀ وُسطیٰ رسیدند، اسماعیل را بر پهلوی چپ خواباند و کارد را گرفت تا او را ذبح کند که ناگهان ندایی آمد: «ای ابراهیم * خواب را تصدیق (و اجرا) کردی» - تا آخر آیات - و در نهایت گوسفند قوچی فدای اسماعیل شد که همان ذبح عظیم باشد و چون قوچ را ذبح و قربانی کرد گوشت های آن را بین نیازمندان تقسیم نمود.

4) - ابو على طبرسی روایت کرده است که بعضی گفته اند:

ابراهیم علیه السلام در خواب دید که فرزند خود را ذبح می نماید، او به همراه مادرش به حج رفته بود، پس چون وارد مِنی گردید، او و خانواده اش به جمرۀ عقبه (هر کدام، هفت عدد) سنگ پرتاب کردند و به خانواده اش ساره فرمان داد: به زیارت خانۀ کعبه برو و فرزندش را همراه خود نگاه داشت و سپس (به همراه فرزندش) راهی جمرۀ وُسطی شد و در آن جا با فرزند خود (راجع به فرمان خداوند) مشورت و نظر خواهی کرد، هم چنان که خداوند متعال حکایت نموده: «ای پسرم! در خواب دیدم که تو را ذبح و قربانی می کنم، اکنون نظر خودت چیست» (آیا آماده ای؟) فرزندش همان طوری که خداوند بیان نموده، پاسخ داد: بر آن چه خداوند به تو فرمان داده جلو برو، «ای پدر! آن چه را که مأمور شده ای انجام بده و مرا از صبر کنندگان خواهی یافت»، بنابر این هر دو نفر، تسلیم امر خداوند گشتند.

در همین بین پیرمردی از راه رسید و گفت: ای ابراهیم! از این نوجوان چه می خواهی؟ (ابراهیم علیه السلام) پاسخ داد: می خواهم او را ذبح و قربانی کنم، پیر مرد گفت: سبحان اللّه! نوجوانی که لحظه ای معصیت خدا را انجام نداده، می خواهی سرش را بُبری؟! ابراهیم علیه السلام فرمود: خداوند مرا بر این کار امر نموده است، پیر مرد گفت: پروردگارت تو را از این کار نهی می نماید و حتماً شیطان تو را بر چنین کاری فرمان داده است. فرمود: وای بر تو! همان کسی که مرا به این جا رسانده، همان هم مرا بر انجام این کار امر نموده است با همان کلامی که در گوش من می باشد. پیر مرد گفت: نه به خدا سوگند! کسی به جز شیطان تو را فرمان نداده است، ابراهیم علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! دیگر با تو سخنی نخواهم گفت. و چون تصمیم ذبح فرزندش را گرفت.

ص: 174

فقال: يا إبراهيم! إنّك إمام يقتدى بك و إنّك إن ذبحته ذبح الناس أولادهم، فلم يكلّمه و أقبل على الغلام و استشاره في الذبح.

فلمّا أسلما جميعاً لأمر اللّه، قال الغلام: يا أبتاه! خمِّر وجهي و شُدّ وثاقي.

فقال إبراهيم: يا بنيّ ! الوثاق مع الذبح ؟ لا، و اللّه ! لا أجمعهما عليك اليوم.

فرمى له بقُرطان (1) الحمار، ثمّ أضجعه عليه و أخذ المُديَة فوضعها على حلقه و رفع رأسه إلى السماء.

ثمّ انتحى عليه المُديَة و قلب جبرئيل المُديَة على قفاها واجترّ الكبش من قِبَل ثَبير و أثار الغلام من تحته و وضع الكبش مكان الغلام و نودي من ميسرة مسجد الخيف: ﴿ يَإبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءَيَآ إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ البَلَوُا المُبِينُ﴾ .

قال: و لحق إبليس باُمّ الغلام حين نظرت إلى الكعبة في وسط الوادي بحذاء البيت، فقال لها: ما شيخ رأيته؟

قالت: ذاك بعلي، قال: فوصيف رأيته معه؟

قالت: ذاك ابني، قال: فإنّي رأيته و قد أضجعه و أخذ المُديَة ليذبحه.

فقالت: كذبت، إنّ إبراهيم أرحم الناس، كيف يذبح ابنه؟

قال: فو ربّ السماء و الأرض ! و ربّ هذا البيت! لقد رأيته أضجعه و أخذ المُديَة.

فقالت: و لِمَ؟

قال: زعم أنّ ربّه أمره بذلك.

قالت: فحقّ له أن يطيع ربّه، فوقع في نفسها أنّه قد أمر في ابنها بأمر.

ص: 175


1- القُرْط: الذي تُعلَفه الدوابّ، و هو شبيه بالرُّطْبة و هو أجل منها و أعظم ورَقاً. لسان العرب: 374/7 ( قرط).

پیر مرد گفت: ای ابراهیم! تو امام و پیشوایی هستی که دیگران به تو اقتدا می کنند، اگر فرزندت را ذبح کنی، دیگر مردم هم باید فرزندان خود را ذبح کنند، ولی ابراهیم علیه السلام جوابی به او نداد و به سمت فرزندش جلو رفت و (مجدّداً) با او مشورت و نظر خواهی کرد و چون هر دو تسلیم فرمان خداوند شدند، نوجوان به پدر خود گفت: ای پدر! صورت مرا بپوشان و دست و پایم را محکم ببند.

ابراهیم علیه السلام اظهار داشت: ای فرزندم! بستن دست و پا با سر بریدن مناسبت ندارد و صحیح نیست، به خدا سوگند! هر دو را با هم انجام نخواهم داد، سپس پلاس (پالان) الاغ را روی زمین انداخت و فرزندش را روی آن خواباند و کارد را گرفت و بر گلوی او نهاد و سر خود را به سمت آسمان بلند کرد و خواست که کارد را بر گلوی او بکشد، که جبرئیل (فوراً) تیغۀ کارد را بر گرداند و گوسفند قوچی را از ثبیر (قُلۀ کوه) آورد و نوجوان را از آن جا بیرون کشید و قوچ را بجای او خواباند و از سمت چپ مسجد خیف ندایی رسید: «ای ابراهیم! * تو خواب خود را به حقیقت پیوستی و ما نیکو کاران را چنین پاداش می دهیم * این آزمایشی آشکار بود».

(راوی) گوید: ابلیس (همان پیر مرد، سریع) خود را به مادر نوجوان رساند - در حالی که در میان وادی، روبروی خانه کعبه بود و به آن نگاه می کرد - و به او گفت: بزرگ مردی را دیدم، او کیست؟ پاسخ داد: او شوهر من می باشد.

گفت: نوجوانی را همراه او دیدم، او کیست؟ پاسخ داد: او هم فرزند من است.

گفت: دیدم که او را خوابانده و کاردی را در دست گرفته بود و می خواست او را ذبح کند و سرش را ببُرد. مادرش گفت: تو دروغ می گویی، چون ابراهیم مهربان ترین مردم است، چگونه می تواند فرزندش را سر ببُرد؟!

ابلیس گفت: سوگند به پروردگار آسمان و زمین! سوگند به پروردگار این خانه! حتماً دیدم که او را خواباند و کاردی را در دست خود گرفته بود تا او را ذبح کند، مادر سؤال کرد: برای چه می خواست چنین کاری را انجام دهد؟

پاسخ داد: معتقد بود که پروردگارش فرمان چنین کاری را به او داده است، مادرش گفت: بنابر این سزاوار تر است که از فرمان پروردگارش اطاعت نماید.

ص: 176

فلمّا قضت نسكها أسرعت في الوادي راجعة إلى منى و هي واضعة يدها على رأسها تقول: يا ربّ! لا تؤاخذني بما عملت بأمّ إسماعيل.

فلمّا جائت سارة و أخبرت الخبر قامت إلى ابنها تنظر، فرأت إلى أثر السكّسين خدشاً فى حلقه، ففزعت و اشتكت بدو مرضها الذي هلكت به.

رواه العيّاشي و القمّي بإسنادهما في كتابيهما. (1)

134 / [5] - أبو عليّ الطبرسي: [ عن العيّاشي ] عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

سألته عن كبش إبراهيم علیه السلام : ما كان لونه؟

قال: أملح أقرن، و نزل من السماء على الجبل الأيمن من مسجد مِنى، بحيال الجمرة الوسطى، و كان يمشي في سواد، و يأكل في سواد، و ينظر في سواد، و يبعر في سواد، و يبول في سواد. (2)

135 / [6] - أبو عليّ الطبرسي: [ عن العيّاشي ] عن عبد اللّه بن سنان، عن أبي عبد اللّه علیه السلام: أنّه سُئل عن صاحب الذبح ؟

قال : هو إسماعيل علیه السلام. (3)

136 / [7] - أبو عليّ الطبرسي: [ عن العيّاشي ] عن زياد بن سوقة، عن أبي جعفر علیه السلام قال:

سألته عن صاحب الذبح ؟ فقال : إسماعيل علیه السلام. (4)

ص: 177


1- مجمع البيان: 709/8 ، بحار الأنوار: 125/12، نور الثقلين: 423/4 ح 83. تفسير القمّي: 225/2 ، بإسناده إلى أبي عبد اللّه علیه السلام، الكافي : 207/4 ح 9 بتفاوت.
2- مجمع البيان: 711/8، و البرهان في تفسير القرآن: 446/6 ح 14.
3- مجمع البيان: 711/8، عنه بحار الأنوار: 137/12، و البرهان في تفسير القرآن: ج 6 ص 446 ح 15، و نور الثقلين: 422/4 ح 77
4- مجمع البيان: 711/8، عنه بحار الأنوار: 137/12، و نور الثقلين: 422/4 ح 78

بعد از آن، ناگهان دلهره و ترسی به دل او افتاد که نکند در مورد فرزندش فرمانی رسیده باشد.

به همین خاطر موقعی که اعمال و مناسک خود را انجام داد، سریع راهی مِنی شد و در بین راه دست های خود را بر سر نهاده و می گفت: پروردگارا ! مرا بر آن چه که نسبت به مادر اسماعیل انجام دادم، مؤاخذه و مجازات نگردان.

پس چون آمد و از جریان با خبر شد، کنار فرزندش ایستاد و با دقت نگاه کرد، پس اثر و خراش کارد را بر گلوی اسماعیل دید و ناله کرد و ناراحتی نمود و همین جریان شروع مریضی او گردید و سبب مردنش شد.

سپس در پایان افزوده است: همین حدیث را عیاشی و قمی با سند های خود در کتاب (تفسیر) خود روایت کرده اند.

5) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی از محمد بن مسلم، روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام سؤال کردم که گوسفند ابراهیم علیه السلام دارای چه رنگی بود؟

فرمود: رنگ آن أملَح (سیاه و سفید) بود، که از آسمان بر کوهی در طرف راست مسجد مِنى روبروى جَمِرۀ وُسطی فرود آمد، در سواد (1) می خورد و در سواد راه می رفت و در سواد ادرار و سرگین می کرد.

6) - هم چنین به نقل از عیّاشی از عبد اللّه بن سنان، روایت کرده، که گفت:

از امام صادق علیه السلام سؤال کردند: ذبیحه کدام (یک از اسماعیل و اسحاق) بودند؟

فرمود: اسماعیل بود.

7) - و نیز به نقل از عیّاشی از زیاد بن سوقه روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام سؤال کردم که صاحب ذبیحه چه کسی بود؟

فرمود: اسماعیل بود.

ص: 178


1- كلمۀ سواد معانی متفاوتی دارد مانند: دشت ، بیابان ، باغات، چمن زار ، سیاهی، آبادی های اطراف شهر و ... معجم الوسيط : ص 461 و مجمع البحرين: ج 2 ص 448 - 449.

سورة «ص» - [38]:بیان بعض فضائل ها و خواصّ ها

137/ [1] - ابو علىّ الطبرسي:

روى العيّاشي بإسناده عن أبي جعفر علیه السلام ، قال:

من قرأ سورة «ص» في ليلة الجمعة أعطى من خير الدنيا و الآخرة ما لم يعط أحد من الناس إلّا نبّي مرسل أو ملك مقرّب، و أدخله اللّه الجنّة و كلّ من أحبّ من أهل بيته حتّى خادمه الذي يخدمه و إن كان ليس في حدّ عياله ولا في حدّ من يشفع له، و أمنه اللّه يوم الفزع الأكبر. (1)

ص: 179


1- مجمع البيان: 723/8. ثواب الأعمال: 141 بتفاوت يسير، عنه وسائل الشيعة: 412/7 ح 9725، و بحار الأنوار: 297/89 ح 1، أعلام الدين: 375 ( باب عدد أسماء اللّه تعالى) مرسلاً.

بعضی از فضائل و خواصّ این سوره مبارکه

1) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از امام باقر علیه السلام روایت کرده است، که فرمود:

کسی که سورۀ «ص» را در شب جمعه، قرائت کند به حدّی خیر و خوبی دنیا و آخرت عطایش می گردد که به هیچ کسی غیر از پیامبران مرسل یا فرشته های مقرّب، عطا نگردیده است و خداوند او را و هر کسی را که از افراد خانواده اش دوست داشته باشد، حتی خدمت گزار او را هم اگر چه در ردیف خانواده اش نباشد و نیز اگر چه در حدّ شفاعت هم نباشد، (همه را) وارد بهشت می نماید و از سختی های آن روز وحشت زا در امانش می دارد.

ص: 180

﴿ قوله تعالى: أَءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِى بَل لَّمَّا يَذُوقُواْ عَذَابٍ (8) أَمْ عِندَهُمْ خَزَابِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّاب﴾ (9)

138 / [2] - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي، عنه [ أبي عبد اللّه ] علیه السلام، قال: نحن خزّان اللّه على دينه نخزنه و نستره و نکتتم به من عدوّنا كما اكتتم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم حتّى أذن اللّه له في الهجرة و جاهد المشركين، فنحن على منهاج رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم حتّى يأذن اللّه لنا في إظهار دينه بالسيف و ندعو الناس إليه، فنضر بهم عليه عَوداً كما ضربهم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم بدءاً. (1)

﴿ قوله تعالى: وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغثًا فَاضْرِبْ بِّهِ، وَلَا تَحْنَتْ إِنَّا وَجَدْنَهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾ (44)

139 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده:

إنّ عبّاد المكّي قال: قال لي سفيان الثوري:

إنِّي أرى لك من أبي عبد اللّه علیه السلام المنزلة، فاسأله عن رجل زنى و هو مريض، فإن أقيم عليه الحدّ خافوا أن يموت، ما تقول فيه؟

فسألته، فقال لي: هذه المسألة من تلقاء نفسك أو أمرك بها إنسان؟

فقلت: إنّ سفيان الثوري أمرنى أن أسألك عنها.

فقال: إنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم أتي برجل أحبن - يعني به الاستسقاء - قد استسقى و بدت عروقه، و قد زنى بامرأة مريضة.

ص: 181


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 237.

فرمایش خداوند متعال: آیا از میان همۀ ما، قرآن تنها بر او (یعنی محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم) نازل شده؟! آن ها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب مرا نچشیده اند (و تنبیه نشده اند که این چنین جسورانه سخن می گویند) (8) مگر خزاین رحمت پروردگار توانا و بخشنده ات نزد آن ها می باشد (تا آن را به هر کسی که میل دارند بدهند)؟! (9)

2) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از آن حضرت (امام صادق) علیه السلام روایت نموده است که فرمود:

ما (اهل بیت رسالت) خزینه داران و نگهبانان دین خداوند هستیم که نگه داری می کنیم و دین خداوند را از دشمنان مان پنهان می نماییم هم چنان که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم دین خداوند را پنهان نمود تا زمانی که خداوند اجازه هجرت به او داد و با مشرکین جهاد کرد، ما نیز پیرو راه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشیم تا خدا به اظهار دین اجازه دهد که با شمشیر مردم را دعوت به دین می کنیم و در این راه برای تداوم آن شمشیر می زنیم هم چنان که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در ابتدای اسلام چنین نمود.

فرمایش خداوند متعال: (و به او گفتیم:) بسته ای از ساقه های گندم (یا چوب های باریک) را بر گیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را نشکن! ما او را شکیبا یافتیم، چه بندۀ خوبی که بسیار بازگشت کننده (به سوی خدا) بود. (44)

3) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی - با سند - از عبّاد مکّی روایت کرده، که گفت: سفیان ثوری به من گفت: من تو را در نزد امام صادق علیه السلام صاحب منزلت و موقعیتی می بینم، پس از او دربارۀ مرد زنا کار مریض سؤال کن که چگونه حدّ بر او جاری می شود، چون با اجرای حدّ بر او بیم مرگ برایش هست، در این مورد چه می فرماید؟ عبّاد گوید: آن را سؤال کردم و حضرت به من فرمود: این مطلب به ذهن خودت رسیده یا این که فردی تو را مأمور به پرسیدن آن کرده است؟

گفتم: سفیان ثوری مرا مأمور کرده که این مطلب را بپرسم، پس فرمود: مردی مبتلا به مرض عطش و استسقاء را به نزد پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم آوردند که با زنی مریضه زنا کرده بود،

ص: 182

فأمر رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فأتى بعرجون، فيه شمراخ، فضربه به ضربة و ضربها به ضربة و خلّى سبيلهما، و ذلك قوله تعالى: ﴿ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغثَا فَاضْرِبْ بِّهِ ى وَلَا تَحنَث﴾ (1)

﴿ قوله تعالى: مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ﴾ (62)

140 / [4] - ابو علي الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن جابر، عن أبي عبد اللّه علیه السلام أنّه قال:

إنّ أهل النار يقولون: ﴿ مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ﴾ ، يعنونكم لا يرونكم في النار، لا يرون و اللّه أحداً منكم في النار. (2)

﴿ قوله تعالى: قَالَ يَآبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴾ (75)

141/ [5] - الشيخ الصدوق: بإسناده عن جعفر بن محمّد بن مسعود العیّاشي، عن أبيه قال: حدّثنا عليّ بن الحسن بن علىّ بن فضّال، قال: حدّثنا محمّد بن الوليد، عن عبّاس بن هلال، عن أبي الحسن الرضا علیه السلام أنّه ذكر :

أنّ اسم إبليس الحارث و إنّما قول اللّه عزّ وجل: ﴿ يَآبْلِيسُ﴾ ، يا عاصي ! و سمّي إبليس ، لأنّه أبلس من رحمة اللّه عزّ و جلّ. (3)

ص: 183


1- مجمع البيان: 746/8 ، عنه بحار الأنوار: 340/12. من لا يحضره الفقيه : 28/4 ح 5007 ، تهذيب الاحكام: 32/10 ح 108 ، البرهان في تفسير القرآن: 491/6 ح 10.
2- مجمع البيان: 755/8 ، تأويل الآيات الظاهرة : 507/2 ج 8، بحار الأنوار: 260/8، و 260/24 ح 11، البرهان في تفسير القرآن: 513/6 ح 8، و نور الثقلين: 468/4 ح 78
3- معاني الأخبار: 138 ح 1، عنه بحار الأنوار: 241/60 ح 89

حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمان داد دسته ای از شاخه های نازک بیاورند و با آن دسته ضربه ای به بدن مرد و ضربه ای هم بر بدن زن زده و آنان را رها کردند؛ و این همان فرمایش خداوند متعال است (که فرموده): «بسته ای از ساقه های گندم (یا چوب های باریک) را بر گیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را نشکن!»

فرمایش خداوند متعال: (آن ها می گویند:) ما را چه شده است که مردانی را در بین خود نمی بینیم که آن ها را از اشرار می شمردیم؟! (62)

4) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند خود - از جابر، روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: به درستی که اهل آتش می گویند: «چه شده که نمی بینیم کسانی را که ما آنان را از اشرار می شمردیم؟»، منظور شان شما (شیعیان و محبّان ما اهل بیت) هستید که در آتش دیده نمی شوید، به خدا سوگند! حتی یک نفر از شما را هم در آتش نخواهند دید.

فرمایش خداوند متعال: (خداوند) فرمود: ای ابلیس! چه چیز مانع شد که تو بر مخلوقی که من با قدرت خود او را آفریدم، سجده کنی؟! آیا تکبّر کردی و یا از برترین ها بودی؟! (75)

5) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی، با سند او از عباس بن هلال، روایت کرده است، که گفت:

امام رضا علیه السلام یاد آوری نمود بر این که نام ابلیس حارث است و همانا معنای فرمایش خداوند عزیز و جلیل: «یا ابلیس» یعنی ای معصیت کار! و او را ابلیس نامیدند، چون از رحمت خدا نا امید و غمگین شد.

ص: 184

سورة «الزمر» - [39]

﴿ قوله تعالى: قُلْ يَعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُواْ رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ (1)

142 / [1] - ابو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن عبد اللّه بن سنان،عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

قال رسول الله صلی اللّه علیه و آله و سلم: إذا نشرت الدوّاوين، و نصبت الموازين لم ينصب لأهل البلاء ميزان ولم ينشر لهم ديوان، ثمّ تلا هذه الآية: ﴿ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّبِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾. (1)

﴿ قوله تعالى: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكَاهُ مُتَشَكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمَا لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلَا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ﴾ (29)

143 / [2] - أبو عليّ الطبرسي و ابن شهر آشوب و أبو الحسن الفتوني:

روى العيّاشي بإسناده عن أبي خالد، عن الباقر علیه السلام، قال:

الرجل السلم للرجل حقّاً عليّ علیه السلام و شيعته. (2)

ص: 185


1- مجمع البيان: 767/8 ، بحار الأنوار: 101/67، و 101/70 ، و البرهان في تفسير القرآن: 529/6 ح 3 ، نور الثقلين: 481/4 ح 28
2- مجمع البيان 775/8، المناقب لابن شهر آشوب: 104/3 ، بحار الأنوار: 161/24، و 343/35 ذيل ح 15، و البرهان في تفسير القرآن: 539/6 ح 6، مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 305، و نور الثقلين: 486/4 ح 46.

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: ای بندگان من که ایمان آورده اید! از (معصیت و مخالفت) پروردگار تان بپرهیزید! برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیکی است! و زمین خدا وسیع است، (اگر تحت فشار سران کفر و شرک بودید مهاجرت کنید) که صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند! (10)

1) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از عبد اللّه بن سنان، روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام، به نقل از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم، فرمود: روزی که نامه های اعمال (بندگان) منتشر شوند و میزان ها نصب گردند، برای اهل بلا میزانی نصب نخواهد شد و نامه ای برای آن ها گشوده نمی گردد، سپس حضرت این آیه: «همانا پاداش صبر کنندگان و برد باران بدون محاسبه (اعمال) پرداخت خواهد شد» را تلاوت نمود.

فرمایش خداوند متعال: خداوند مَثلی زده است همانند مردی که غلام و مملوک چند نفر شریک است که دربارۀ او پیوسته با هم به مشاجره مشغول هستند و مردی که تنها تسلیم یک نفر است، آیا این دو یکسان می باشند؟ چه مثالی (آموزنده)!

حمد و سپاس مخصوص خداوند است ولی بیش تر آنان نمی دانند. (29)

2) - ابن شهرآشوب و فتونی به نقل از عیّاشی - با سند - از ابو خالد روایت کرده است که امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه: «و مردی که تسلیم در برابر مردی دیگر است»، فرمود:

در حقیقت مرد تسلیمِ واقعی، امام علی علیه السلام و شیعیانش هستند.

ص: 186

144 / [3] - ابو الحسن الفتوني: روى [ العيّاشي ] و في خبر آخر عن الحسن بن زيد، عن آبائه علیهم السلام: ﴿ وَ رَجُلاً سَلَمًا لِرَجُلٍ﴾، هذا مثلنا. (1)

﴿ قوله تعالى: فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوَى لِلْكَفِرِينَ﴾ (32)

[145] / 4 - أبو الحسن الفتوني: تفسير العيّاشي، عن عليّ علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ﴾، قال: «الصدق» ولا يتنا أهل البيت. (2)

﴿ قوله تعالى: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي فَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ (42)

146/ [5] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن الحسن بن محبوب، عن عمرو بن ثابت - أبي المقدام -، عن أبيه، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

ما من أحد ينام إلّا عرجت نفسه إلى السماء و بقيت روحه في بدنه و صار بينهما سبب كشعاع الشمس، فإذا أذن اللّه في قبض الأرواح أجابت الروح و النفس، و إن أذن اللّه في ردّ الروح أجابت النفس و الروح، و هو قوله سبحانه: ﴿ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا﴾، فمهما رأت في ملكوت السماوات فهو ممّاله تأويل، و ما رأت فيما بين السماء و الأرض فهو ممّا يخيّله الشيطان، ولا تأويل له. (3)

ص: 187


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 305. المناقب لابن شهر آشوب: 104/3 فيه: عن الحسن بن زيد، عن آبائه علیهم السلام : ﴿ وَ رَجُلاً سَلَمًا لرَجُلٍ﴾، هذا مثلنا أهل البيت، عنه بحار الأنوار: 343/35 ذيل ح 15، و البرهان في تفسير القرآن: 539/6 ح 6.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 347.
3- مجمع البيان: 781/8، بحار الأنوار: 27/61 ، و البرهان في تفسير القرآن: 544/6 ح 2، و نور الثقلين: 487/4 ح 56

3) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیّاشی در حدیثی دیگر از حسن بن زید، به نقل از پدران (بزرگوارش) علیهم السلام، روایت کرده است، که در تفسیر این آیه: «و مردی که تسلیم در برابر مردی دیگر است»، فرمود:

این مثالی برای ما اهل بیت (رسالت) می باشد.

فرمایش خداوند متعال: پس چه کسی ستم کار تر از آن کسی است که بر خدا دروغ می بندد و سخن راست را هنگامی که به سراغ او آمده تکذیب می کند؟! آیا در جهنّم جایگاهی برای کافران نیست؟! (32)

4) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیّاشی، از امام علی علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و صدق را تکذیب و انکار کرد»، فرمود:

منظور از «الصدق» ولایت ما اهل بیت (عصمت و طهارت) می باشد.

فرمایش خداوند متعال: خداوند هنگام مرگ، جان ها را می گیرد و جان کسانی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد، سپس ارواح کسانی که فرمان مرگ شان را صادر کرده نگه می دارد و ارواح دیگرانی را (که باید زنده بمانند) باز می گرداند، تا مهلتی معیّن، در این امر نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه کنند. (42)

5) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی - با سند او - از عمرو بن ثابت به نقل از پدرش، روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ کسی نیست که بخوابد مگر این که جان او به آسمان عروج می کند و بالا می رود، ولی روح او در بدنش باقی می ماند و میان آن ها سبب و پیوستی می باشد همانند شعاع (نور) خورشید، پس اگر خداوند به قبض ارواح فرمان دهد، نفس و روح (هر دو) می روند، ولی اگر به بازگشت روح فرمان دهد نفس، روح را جذب می کند و آن را می پذیرد؛ و این همان فرمایش خداوند سبحان است که فرموده: «خداوند جان ها را به هنگام مُردن شان می گیرد و نیز جان کسانی را که در خواب خود نمرده اند»، پس آن چه را که در خواب و در ملکوت آسمان ها ببیند تعبیر دارد و آن چه را در میان آسمان و زمین ببیند خیال شیطانی می باشد و تعبیری نخواهد داشت.

ص: 188

﴿ قوله تعالى: أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَحَسْرَتَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَ إِن كُنتُ لَمِنَ السَّخِرِينَ﴾ (56)

147 / [6] - ابن شهر آشوب: العيّاشي بإسناده إلى أبي الجارود، عن الباقر علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللّهِ ﴾، قال: نحن جنب اللّه. (1)

148/ [7] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد، عن أبي الجارود، عن أبي جعفر علیه السلام، أنّه قال: نحن جنب اللّه. (2)

﴿ قوله تعالى: وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوَى لِلْمُتَكَبِرِينَ﴾ (60)

149/ [8] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن خيثمة، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول : من حدّث عنّا بحديث فنحن مسائلوه عنه يوماً، فإن صدق علينا فإنّما يصدق على اللّه و على رسوله، و إن كذب علينا فإنّما يكذب على اللّه و على رسوله؛ لأنّا إذا حدّثنا لا نقول: قال فلان و قال فلان، إنّما نقول: قال اللّه و قال رسوله، ثمّ تلا هذه الآية: ﴿ وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى اللّهِ وُجُوهُهُم مُسْوَدُةٌ﴾ - الآية - ثمّ أشار خيثمة إلى أذنيه، فقال: صمّتا إن لم أكن سمعته. (3)

ص: 189


1- المناقب: 179/4.
2- مجمع البيان: 787/8 ، بحار الأنوار: 159/7، و البرهان في تفسير القرآن: 553/6 ح 18 و نور الثقلین: 495/4 ح 88
3- مجمع البيان: 787/8 ، و تأويل الآيات الظاهرة: 521/2 ح 30، و بحار الأنوار: 159/7، و البرهان في تفسير القرآن: 555/6 ح 9

فرمایش خداوند متعال: (این دستور ها برای آن است که) مبادا کسی (روز قیامت) بگوید: افسوس بر من از کوتاهی هایی که در اطاعت فرمان خدا کرده ام و همانا از مسخره کنندگان (آیات خدا) بودم! (56)

6) - ابن شهر آشوب به نقل از عیّاشی - با سند او - از ابو الجارود، روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «وا حسرتا بر من! که در مورد (اطاعت) امر خدا، کوتاهی کرده ام»، فرمود: ما (اهل بیت رسالت)، «جنب اللّه» هستیم.

7) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابو الجارود، روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: ما (اهل بیت رسالت)، «جنب اللّه» هستیم.

فرمایش خداوند متعال: و در روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بستند، می بینی که صورت های شان سیاه است، آیا در جهنّم جایگاهی برای متکبّران نیست؟! (60)

8) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از خَيثمة (ابن عبد الرحمان) روایت کرده است،که گفت:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: کسی که حدیثی را از ما مطرح نماید، روزی از او نسبت به همان حدیث، سؤال خواهیم کرد، پس اگر راست گفته باشد، بر خدا و رسولش راست گفته است، ولی اگر دروغ گفته باشد، پس بر خدا و رسولش دروغ گفته است؛ به خاطر آن که هر گاه ما حدیثی را بیان کنیم، نمی گوییم: فلانی از فلانی روایت کرده است، بلکه می گوییم: خداوند فرموده و رسول خدا می فرماید و سپس این آیه «روز قیامت افرادی را می بینی که بر خدا و رسولش دروغ گفته اند و صورت های شان سیاه گشته است» را تلاوت نمود.

بعد از آن خیثمه به گوش های خود اشاره کرد و گفت: این ها کَر شوند اگر (این حدیث را) از آن حضرت نشنیده باشم.

ص: 190

150/ [9] - أبو عليّ الطبرسي:

روى [ العيّاشي ] بإسناده عن سورة بن كليب، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن هذه الآية؟

فقال: كلّ إمام انتحل إمامة ليست له من اللّه.

قلت: و إن كان علويّاً؟

قال: و إن كان علويّاً.

قلت: و إن كان فاطميّاً؟

قال: و إن كان فاطمِيّاً. (1)

ص: 191


1- مجمع البيان: 788/8 ، و بحار الأنوار: 160/7.

9) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی با سند او از سورة بن كُليب، روایت کرده است که گفت:

از امام باقر علیه السلام دربارۀ این آیه سؤال کردم؟

فرمود: منظور کسی است که گمان دارد امام می باشد و حال آن که (در واقع و حقیقت) امام نمی باشد.

عرض کردم: اگر چه علوی باشد؟

فرمود: اگر چه علوی باشد.

عرض کردم: اگر چه فاطمی باشد؟

فرمود: اگر چه فاطمی باشد.

ص: 192

سورة «فصّلت» - [41]

﴿ قوله تعالى: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ﴾ (30)

151/ [1] - أبو الحسن الفتوني:

روى العيّاشي و غيره عنه [ أي أبي عبد اللّه ] علیه السلام - في الآية - قال:

يعني استكملوا طاعة اللّه و رسوله و الولاية، ثمّ استقاموا عليها. الخبر. (1)

و في رواية أخرى: يعنى استقاموا على الأئمّة واحداً بعد واحد. الخبر. (2)

ص: 193


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 447، و تأويل الآيات: ص 524.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 447. الكافي: 220/1 ح 2 ، و 420 ح 40.

فرمایش خداوند متعال: به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است! سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند (و می گویند): نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما، به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! (30)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی و دیگران، از آن حضرت (صادق) علیه السلام، روایت کرده اند، که در رابطه با آیه قبل - فرمود: یعنی طاعت و فرمان برداری از خداوند متعال و رسولش صلی اللّه علیه و آله و سلم را به وسیله ولایت (اهل بیت رسالت) به کمال رسانده و بر ولایت استقامت کردند.

و هم چنین در حدیثی دیگر فرمود: منظور استقامت بر امامت امامان علیهم السلام یکی پس از دیگری است.

ص: 194

سورة «الشورى» - [42]

﴿ قوله تعالى: أَمْ لَهُمْ شُرَكَؤُا شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللّهُ وَ لَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الظَّلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ (21)

152 / [1] - أبو الحسن الفتوني: و في تفسير العيّاشي، عن الرضا علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ لَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ﴾، قال: الكلمة، الإمام، و الدليل على ذلك قوله: ﴿ وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً﴾ (1) ، يعني الإمامة. (2)

ص: 195


1- سورة الزخرف : 28/43.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 467. تفسير القمّي: 74/2.

فرمایش خداوند متعال: آیا آن ها معبودانی دارند که بدون اذن خداوند آیینی برای آن ها ساخته اند؟! و اگر مهلت معیّنی برای آن ها نبود، در میان شان داوری می شد (و دستور عذاب صادر می گشت)، به درستی که برای ظالمان عذاب دردناکی است. (21)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام رضا علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و چنان چه کلمۀ فصل نمی بود»، فرموده است: منظور از «کلمة» امام (معصوم) است و دلیل بر آن فرمایش (دیگر) خداوند متعال: «و (خداوند) آن را کلمه ای باقی و ماندگار قرار داد»، که مقصود امامت می باشد.

ص: 196

سورة «الزخرف» - [43]

﴿ قوله تعالى: لِتَسْتَوُاْ عَلَى ظُهُورِهِ، ثُمَّ تَذْكُرُواْ نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُواْ سُبْحَنَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ﴾ (13)

153 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال: ذكر النعمة أن تقول: «الحمد للّه الذي هدانا للإسلام، و علّمنا القرآن، و منّ علينا بمحمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، و تقول بعده: ﴿ سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَ مَا كُنَّا لَهُ, مُقْرِنِينَ﴾. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْتَلُونَ﴾ (44)

154 / [2] - الكشّي: حدّثني محمّد بن مسعود، قال: حدّثنا عليّ بن الحسن بن فضّال، قال: حدّثني العبّاس بن عامر و جعفر بن محمّد بن حكيم، عن أبان بن عثمان، عن أبي بصير، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن شهادة ولد الزنا أتجوز؟

قال: لا، فقلت: إنّ الحكم بن عتيبة يزعم أنّها تجوز، فقال: اللّهمَ لا تغفر ذنبه، [ما] قال اللّه للحكم: ﴿ وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ﴾ ، فليذهب الحكم يميناً و شمالاً فو اللّه! لا يوجد العلم إلّا في أهل بيت نزل عليهم جبريل علیه السلام. (2)

ص: 197


1- مجمع البيان: 63/9، عنه بحار الأنوار: 30/71 ، و البرهان في تفسير القرآن: 112/7 ح 5، و نور الثقلين: 592/4 ح 7.
2- رجال الكشّي (اختيار معرفة الرجال): 209 ح 370 بصائر الدرجات: 9 ح 3 (الباب - 6) ، عنه بحار الأنوار: 91/2 ح 19، و 317101 ح 1 ، الكافي: 400/1 ح 5، و 395/7، عنه وسائل الشيعة: 374/27 ح 33983، و مستدرك الوسائل: 274/17 ح 2132.

فرمایش خداوند متعال: تا بر پشت آن ها بخوبی قرار بگیرید، سپس هنگامی که بر آن ها سوار شدید، نعمت پروردگار تان را متذکّر شوید و بگویید: پاک و منزّه است کسی که این را در تسخیر ما قرار داد و گر نه ما توانایی تسخیر آن را نداشتیم. (13)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که فرمود:

ذکر و یاد آوری (شکر و سپاس) نعمت این است که بگویی: «حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که ما را بر (اسلام و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت) هدایت نمود و قرآن را به ما تعلیم داد و به (افتخار وجود حضرت) محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم (و آل پاکش) بر ما منّت نهاد»؛ و بعد از آن بگویی: «منزه باد آن خدایی که این را در تسخیر ما قرار داد و ما خود توان تسخیر آن را نداشتیم».

فرمایش خداوند متعال: و به درستی که این (قرآن) مایۀ یاد آوری (و عظمت) تو و قوم تو است و به زودی (در مورد آن) سؤال خواهید شد. (44)

2) - ابو عمرو کشّی به نقل از عیاشی با سند او، از ابو بصیر روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام سؤال کردم: شهادت زنا زاده جایز است؟

فرمود: نه، عرض کردم: حکم بن عتيبه عقیده دارد که آن جایز و پذیرفته است.

فرمود: خدایا گناهش را نیامرز، خداوند متعال به حکّم نفرموده: «و قرآن برای تو و قوم تو یاد آور است» (بلکه نسبت به جدّ ما می باشد)، پس حکّم به راست یا به چپ رود (به هر دری بزند) به خدا سوگند! دانش جز از خاندانی که جبرئیل علیه السلام بر آن ها نازل شده، به دست نیاید.

ص: 198

﴿ قوله تعالى: وَ سُئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَن وَ ءَالِهَةً يُعْبَدُونَ﴾ (45)

155 / [3] - أبو الحسن الفتونّي: الشيخ الطوسي بإسناده عن محمّد بن عبد الرحمن الضبّي، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول: ولايتنا ولاية اللّه التي لم يبعث نبيّ قطّ إلاّ بها. و قد رواه الكليني، و العيّاشي في تفسيره. (1)

﴿ قوله تعالى: وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ﴾ (57)

156/ [4] - الحاكم الحسكاني: و [ورد أيضاً] في الباب عن أبي رافع مولى النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم، أخبرناه أبو عبد اللّه الشيرازي، قال: أخبرنا أبو بكر الجرجرائي، حدّثنا أبو أحمد البصري، قال: حدّثني المغيرة بن محمّد، حدّثنا عبد الغفّار بن محمّد، حدّثنا علىّ بن هاشم بن البريد، عن محمّد بن عمر بن عليّ ابن الحسين، عن أبيه [عن جدّه] ، و عن محمّد بن عبيد اللّه بن أبي رافع، عن أبيه، عن جدّه أبي رافع، قالا:

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم لعلىّ علیه السلام: إنّ فيك لخصلتين كانتا في عيسى ابن مريم، فقال بعض أصحابه: حتّى النبيّين شبّههم به، قال [عليّ علیه السلام : و ما الخصلتان؟

قال: أحبّت النصارى عيسى حتّى هلكوا فيه و أبغضته اليهود حتّى هلكوا فيه،

ص: 199


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 43 (فصل چهارم از اولین مقدمه). الكافي: 437/1 ح 3، عنه ح تأويل الآيات الظاهرة : 161 (سورة المائدة الآية 92)، و 547 (سورة الزخرف الآية 45) ، بصائر الدرجات: 75 ح 6 و 7 و 8 (باب 9 - في ولاية الأئمّة علیهم السلام) بإسناده عن جابر، و عن أبي بصير، و عن أبي حمزة الثمالى، قالا: قال أبو جعفر علیه السلام، و ح 9 نحو الكافي، أمالي المفيد: 142 ح 9 (المجلس 17) مع زيادة في آخره، الأمالي للطوسي: 671 ح 19/1412 (مجلس 36)

فرمایش خداوند متعال: و از رسولانی که پیش از تو فرستادیم سؤال نما، که آیا (برای پرستش) غیر از خدای رحمان، معبود های دیگری را قرار داده ایم که پرستش کنند. (45)

3)- ابو الحسن فتونی به نقل از شیخ طوسی با سند خود از محمد بن عبد الرحمان روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: ولایت ما (اهل بیت رسالت) همان ولایت خداوند است که هیچ پیامبری را مبعوث ننموده مگر بر (ابلاغ و دعوت برای آن بنابر این ولایت ایشان مختص به این شریعت نیست، بلکه در هر شریعتی لازم بوده است که مردم پذیرای آن باشند).

و همین حدیث را کلینی و عیاشی نیز روایت کرده اند.

فرمایش خداوند متعال: و هنگامی که دربارۀ فرزند مریم مثالی زده شد، ناگهان قوم تو به خاطر آن داد و فریاد راه انداختند. (57)

4) - حسکانی به نقل از عیّاشی، از محمد بن عمر بن علی بن الحسین، از پدرش، از جدّش و نیز از محمد بن عبيد اللّه بن أبي رافع، از پدرش، از جدّش ابو رافع، روایت کرده است، که گفته اند:

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به (امام) علی علیه السلام فرمود: به درستی که دو ویژگی در تو وجود دارد، هم چنان که در عیسی علیه السلام وجود داشت، پس بعضی از اصحاب گفتند: (مطلب تا کجا رسیده که) او را تشبیه به پیامبران می نماید.

علی علیه السلام اظهار داشت: آن دو ویژگی چیست؟

فرمود: نصاری طوری به او عشق و محبّت می ورزیدند که (گفتند: عیسی خدا است و) هلاک گشتند و یهود به گونه ای با او دشمنی کردند که به هلاکت رسیدند، پس شخصی آن چنان با تو دشمنی و کینه توزی کرده که به هلاکت رسیده و دیگری چنان به تو عشق و محبت ورزیده که او نیز هلاک می گردد.

این مطلب به (گوش) تعدادی از مردم (قریش) و منافقین رسید و گفتند:

ص: 200

و أبغضك رجل حتّى هلك فيك، و أحبّك رجل حتّى يهلك فيك.

فبلغ ذلك أناساً من قريش، و أناساً من المنافقين.

فقالوا: كيف يكون هذا؟ جعله مثلاً لعيسى ابن مريم.

فأنزل اللّه تعالى: «و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يضحكون»، هكذا قرأها أُبيّ .

و عن جعفر بن محمّد عليها السلام، عن أبيه، عن جدّه، عن عليّ علیهم السلام، [و] مثله في تفسير العيّاشي. (1)

157 / [5] - ابن شهر آشوب: [عن العيّاشي] عن أبي بصير، عن الصادق علیه السلام: لمّا قال النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: يا عليّ ! لولا إنّني أخاف أن يقولوا فيك ما قالت النصارى في المسيح، لقلت اليوم فيك مقالة لا تمرّ بملإ من المسلمين إلّا أخذوا التراب من تحت قدمك.

قال الحارث بن عمر الفهري لقوم من أصحابه: ما وجد محمّد لابن عمّه مثلاً إلّا عيسى بن مريم، يوشك أن يجعله نبيّاً من بعده، و اللّه! إنّ آلهتنا التي كنّا نعبد خيراً منه، فأنزل اللّه تعالى: ﴿ وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً - إلى قوله - وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنُ بهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾ (2) .

و في رواية: أنّه نزل أيضاً ﴿ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ﴾ (3) الآية، فقال: النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: يا حارث! اتّق اللّه و ارجع عمّا قلت من العداوة لعليّ بن أبي طالب، فقال: إذا كنت رسول اللّه و عليّ وصيّك من بعدك، و فاطمة بنتك سيّدة نساء العالمين و الحسن و الحسين ابناك سيّدا شباب أهل الجنّة، و حمزة عمّك

ص: 201


1- شواهد التنزيل: 233/2 ح 868.
2- سورة الزخرف: 57/43 - 61.
3- سورة الزخرف: 59/43.

چگونه چنین می شود که او (یعنی امام علی علیه السلام) را همانند عیسی قرار می دهد؟!

پس خداوند متعال (این آیه را): «و چون برای فرزند مریم مثَلی مطرح گردید، قوم (و اطرافیان) تو (خندیدند و) از او (یعنی علی علیه السلام) اِعراض کرده و روی گردان شدند»، نازل نمود، که اُبّی (بن کعب آیه را) چنین قرائت می کرد. (1)

و این حدیث به نقل از امام صادق، به نقل از پدرش، از جدّش، از امام على علیهم السلام، هم چنین وارد شده است و همانند آن نیز در تفسیر عیاشی موجود می باشد.

11) - ابن شهر آشوب به نقل (از عیاشی) از ابو بصیر روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: بعد از آن که پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: ای علی! اگر نمی بود ترس من از این که مردم در باره ات بگویند آن چه را که مسیحیان در مورد (عیسی) مسیح گفتند، همانا امروز در مورد تو مطالبی مطرح می کردم که بر هیچ جمعی از مسلمین گذر نکنی مگر این که خاک زیر پایت را (به عنوان تبرک) بر می گرفتند.

حارث بن عمر فِهری به عده ای از اصحاب خود گفت: محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم برای پسر عمویش همانندی را غیر از عیسی بن مریم نیافت، که گمان می رود او را پیامبری بعد از خود قرار دهد، به خدا سوگند! همانا خدایانی را که ما می پرستیم از علی بهتر می باشند، پس خداوند متعال (این آیه را): «و چون پسر مریم به عنوان مثَل مطرح شد - تا فرمایش خداوند: - و او (عیسی مسیح علیه السلام) سبب آگاهی بر زمان (قیامت می باشد، هرگز در آن تردید نکنید و از من تبعیت و پیروی نمایید که راه مستقیم همین است» نازل نمود.

و در روایتی دیگر آمده است که هم چنین: «او نیست مگر بنده ای که بر او نعمت داده ایم» - تا آخر آیه - را نازل نمود. پس پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم(چون از گفته های حارث با خبر شد) فرمود: ای حارث! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیز و از (عقیده ات نسبت به) دشمنی با علی بن ابی طالب باز گرد، (حارث در جواب) گفت: اگر تو رسول خدا هستی و علی وصیّ بعد از تو و دخترت فاطمه سرور زنان جهان و دو فرزندت حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت و عمویت حمزة سرور شهیدان و جعفر طیار پسر عمویت

ص: 202


1- یعنی به جاى «يصدّون»، «يضحكون» قرائت می کرده است.

سيّد الشهداء، و جعفر الطيّار ابن عمّك يطير مع الملائكة في الجنّة، و السقاية للعبّاس عمّك، فما تركت لسائر قريش و هم ولد أبيك.

فقال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: ويلك، يا حارث! ما فعلت ذلك ببني عبد المّطلب، لكنّ اللّه فعله س بهم، فقال: إن كان هذا هو الحّق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء، فأنزل اللّه تعالى: ﴿ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ﴾ (1) .

و دعا رسول اللّه الحارث فقال: إمّا أن تتوب أو ترحل عنّا، قال: فإنّ قلبي لا يطاوعني إلى التوبة، ولكنّي أرحل عنك، فركب راحلته فلمّا أصحر أنزل اللّه عليه طيراً من السماء في منقاره حصاة مثل العدسة، فأنزلها على هامته و خرجت من دبره إلى الأرض، ففحص برجله، و أنزل اللّه تعالى على رسوله: ﴿ سَأَلَ سَائِلُ بِعَذَابٍ وَاقِع﴾ (2) بولاية علىّ بن أبي طالب، قال: هكذا نزل به جبرئيل علیه السلام. (3)

﴿ قوله تعالى: وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَة وَ فِي الْأَرْضِ إِلَة وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ﴾ (84)

158 / [6] - الشيخ الطوسي: محمّد بن مسعود العيّاشي، قال: حدثّني عبد اللّه بن محمّد بن خالد، عن عليّ بن حسان، عن بعض أصحابنا، رفعه إلى أبي عبد اللّه علیه السلام، قال : ذكر عنده جعفر بن واقد و نفر من أصحاب أبي الخطّاب، فقيل: إنّه صار إليّ يتردّد (4) ، و قال فيهم: ﴿ وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهُ وَ فِي الْأَرْضِ إلَهٌ﴾، قال: هو الإمام.

ص: 203


1- الأنفال: 33/8
2- سورة المعارج: 1/70
3- المناقب: 34/2 ، بحار الأنوار: 32035 ح 17.
4- في المصدر: إنّه صار إلى بيروذ، و ما أثبتناء عن البحار.

در بهشت به همراه ملائکة پرواز می کند و سقایت (آب رسانی حجاج) برای عمویت عباس باشید (و تمامی منسب های الهی را از آن خود قرار داده ای)، پس برای بقیه افراد قریش چه چیزی گذاشته ای با این که ایشان هم فرزندان پدر تو هستند.

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: وای بر تو ای حارث! (چه می گویی؟) من این امور را برای فرزندان عبد المطلب قرار نداده ام بلکه خداوند مقدّر نموده است.

(حارث) گفت: (ای خدا !) اگر این مطلب حق است و از جانب تو می باشد، سنگی از آسمان بر ما فرود فرست، پس خداوند متعال (این آیه): (ای پیامبر!) «تا زمانی که تو در میان آن ها هستی، خداوند آنان را عذاب نمی نماید» را نازل نمود.

و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود حارث را احضار نمود و فرمود: یا (از گفتار و عقیده خود) توبه کن و یا از پیش ما کوچ کن و برو.

حارث گفت: همانا قلبم در مورد توبه تبعیت و پذیرایی ندارد ولکن از کنار شما کوچ می کنم و می روم. سپس بر مرکب سواری خود نشست (و رفت) همین که (از شهر دور شد و) به صحرا رسید خداوند پرنده ای را از آسمان بر او فرستاد که سنگ ریزه ای هم چون عدس در منقار خود داشت، پس آن را بر مغز سر حارث فرود آورد که از نشیمن گاهش خارج شد و بر زمین افتاد و مرتب پا بر زمین می سایید (تا به هلاکت رسید) و خداوند متعال (این آیه را) بر پیامبرش: «درخواست کننده ای عذابی را درخواست کرد که بر کافران و انکار کنندگان ولایت (و امامت و وصایت) علی بن ابی طالب علیه السلام واقع می شود»، فرمود: جبرئیل علیه السلام (آیه را) این چنین نازل نمود.

فرمایش خداوند متعال: و او کسی است که در آسمان و در زمین معبود است و (هم چنین) او حکیم و علیم است. (84)

4) - شیخ طوسیی به نقل از عیاشی، از علی بن حسّان - با سند - از یکی از اصحاب ما، نقل کرد که در خدمت حضرت صادق علیه السلام صحبت از جعفر بن واقد و چند نفر از یاران ابو الخطاب شد و چند نفری از اصحاب حضور داشتند، پس گفته شد: او به سوی من تمایل یافته است و در مورد آنان می گفت: منظور از این آیه: «و او همان کسی است که خدای آسمان و زمین است»، امام است.

ص: 204

فقال أبو عبد اللّه علیه السلام: لا، و اللّه! الا يأويني و إيّاه سقف بيت أبداً، هم شرّ من اليهود و النصارى و المجوس و الذين أشركوا، و اللّه ما صفّر عظمة اللّه تصغیر هم شيء قطّ، إنّ عُزيراً جال في صدره ما قالت فيه اليهود، فمحا اللّه اسمه من النبوّة، و اللّه! لو أنّ عيسى أقرّ بما قالت النصارى لأورثه اللّه صمماً إلى يوم القيامة، و اللّه! لو أقررت بما يقول فيّ أهل الكوفة لأخذتني الأرض، و ما أنا إلّا عبد مملوك لا أقدر على شيء ضرّ ولا نفع. (1)

ص: 205


1- اختيار معرفة الرجال (رجال الكشّي): 300 ح 538 ، عنه بحار الأنوار: 294/25 ح 53

امام صادق علیه السلام فرمود: نه، به خدا سوگند! هرگز من و او در زیر یک سقف جمع نخواهیم شد، آن ها بد تر از یهود ،نصاری، مجوس و مشرکین هستند، به خدا سوگند! به قدری که این افراد توهین به خدا کرده اند، آن ها توهین به خدا نکرده اند، عُزیر در دلش خطور کرد آن چه را که یهود دربارۀ او می گفتند، پس خداوند نامش را از جمله پیامبران محو و پاک نمود، به خدا سوگند! اگر عیسی اقرار کند به آن چه که نصارا در باره اش می گفتند، خداوند او را تا روز قیامت کر و نا شنوا می کرد و من نیز آن چه را که اهل کوفه در باره ام می گویند، اگر بپذیرم زمین مرا فرو خواهد برد، من جز بنده ای فرمان بردار نیستم، به گونه ای که اختیار سود و زیانی را ندارم.

ص: 206

سورة «محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم» - [47]

﴿ قوله تعالى: ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُواْ رِضْوَنَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَلَهُمْ﴾ (28)

159 / [1] - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي، عن الصادق علیه السلام - في حديث - قال:

إنّ المراد بقوله تعالى: ﴿ اتَّبَعُواْ مَا أَسْخَطَ اللَّهَ﴾، يعني موالاة فلان و فلان ظالمي عليّ أمير المؤمنين علیه السلام. (1)

ص: 207


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 292

فرمایش خداوند متعال: این (موضوع) به خاطر آن است که آن ها از آن چه خداوند را به خشم می آورد پیروی کردند و آن چه را که موجب خشنودی او می باشد کراهت داشتند، از این رو (خداوند) اعمال شان را نابود کرد. (28)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

مقصود از فرمایش خداوند متعال: «از آن چه که خداوند را به غضب و خشم آورده، پیروی کردند»، تبعیت و پیروی از ولایت و حکومت فلانی و فلانی است - که در حق امیر المؤمنین علی علیه السلام ظلم کردند - .

ص: 208

سورة «الفتح» - [48]

﴿ قوله تعالى: هُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ صَدُّوكُمْ عَنِ مَسْجِدِ الحَرَامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُ، وَ لَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَ نِسَاءٌ مُؤْمِنَتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَنُّوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةُ، بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ، مَن يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُواْ لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾ (25)

160 / [1] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي رحمة اللّه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه [العيّاشي]، عن عليّ بن محمّد، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن إبراهيم الكرخي، قال:

قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام - أو قال له رجل: - أصلحك اللّه ! ألم يكن عليّ علیه السلام قويّاً في دين اللّه عزّ و جلّ؟

قال: بلى. قال: فكيف ظهر عليه القوم و كيف لم يدفعهم؟ و ما منعه من ذلك؟

قال: آية في كتاب اللّه عزّ وجلّ منعته، قال: قلت: وأيّ آية ؟

قال: قوله تعالى: ﴿ لَوْ تَزَيَّلُواْ لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾، إنّه كان للّه عزّ وجلّ و دائع مؤمنين في أصلاب قوم كافرين و منافقين، فلم يكن عليّ علیه السلام ليقتل الآباء حتّى تخرج الودائع، فلمّا خرج الودائع ظهر عليّ علیه السلام على من ظهر فقاتله، و كذلك قائمنا أهل البيت لن يظهر أبداً حتّى تظهر ودائع اللّه عزّ و جلّ فإذا ظهرت ظهر على من ظهر فقتله. (1)

ص: 209


1- علل الشرائع: 147/1 ح 3 (الباب - 122)، إكمال الدين: 641/2 (الباب 54)، عنهما بحار الأنوار: 436/29، و 97/52 ح 19.

فرمایش خداوند متعال: آن ها کسانی هستند که کافر شدند و شما را از (زیارت) مسجد الحرام و رسیدن قربانی های شما به محل قربان گاه باز داشتند و هر گاه مردان و زنان با ایمانی نبودند، در این میان بدون آگاهی شما، زیر دست و پا، از بین نمی رفتند که از این راه عیب و عاری نا آگاهانه به شما می رسید، هدف این بود که خدا هر کسی را بخواهد در رحمت خود وارد کند و اگر مؤمنان و کفّار (در مکه) از هم جدا می شدند، کافران را عذاب دردناکی می کردیم! (25)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند - از ابراهیم کرخی روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: - و یا مردی به آن حضرت عرض کرد: - خداوند امور شما را اصلاح نماید، آیا امام علی علیه السلام در دین خدای عزّ و جلّ قوی و نیرومند نبود؟ پاسخ داد: آری. عرض کرد: پس چگونه آن قوم (و دشمنان) بر او غالب شدند و او آن ها را دفع نکرد؟ و چه چیزی آن حضرت را از این کار مانع می شد؟ فرمود: یک آیه در قرآن هست که آن حضرت را مانع شد.

عرض کرد: آن کدام آیه است؟

فرمود: این فرمایش خداوند متعال: «اگر (مؤمنان و کافران) از یک دیگر جدا می شدند، هر آینه افرادی را که کافر شدند، عذاب دردناکی می کردیم».

به درستی که خداوند متعال ودیعه ها و امانت های مؤمن را در صُلب کافران و منافقان قرار داده بود، پس به همین خاطر امام علی علیه السلام پدران (آنان) را نکشت تا این ودایع و امانت ها (از صُلب پدران شان) خارج شوند و پس از آن که این ودیعه ها خارج گشتند، امام علی علیه السلام بر کسانی که قبلاً غالب بودند، غلبه نموده و آن ها را کشت. و هم چنین است قائم ما اهل بیت (رسالت) علیهم السلام ، هرگز آن حضرت ظاهر نمی شود تا زمانی که ودیعه های خدای عزّ و جلّ ظاهر شوند و پس از ظهور آن ها، حضرت نیز بر کسانی که قبلاً ظاهر و غالب بودند، غلبه کرده و آن ها را می کشد.

ص: 210

161 / [2] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوى رحمة اللّه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه [العيّاشي]، قال: حدّثنا جبرئيل بن أحمد، قال: حدّثني محمّد بن عيسى بن عُبيد، عن يونس ابن عبد الرحمن، عن منصور بن حازم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال في قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ لَوْ تَزَيَّلُواْ لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا﴾ :

لو أخرج اللّه ما في أصلاب المؤمنين من الكافرين و ما في أصلاب الكافرين من المؤمنين لعذّب الذين كفروا. (1)

ص: 211


1- علل الشرائع: 147/1 ح 4 (باب - 122) و إكمال الدين: 642/2 (الباب 54)، عنهما بحار الأنوار: 437/29

2) - هم چنین شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند - از منصور بن حازم روایت کرده است ،که گفت:

امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «اگر (مؤمنان و کافران) از یک دیگر جدا می شدند، هر آینه افرادی را که کافر شدند عذاب دردناکی می کردیم»، فرمود: اگر خداوند متعال کفّاری را که در اصلاب مؤمنین هستند و مؤمنینی که در اصلاب کفّار می باشند، خارج نماید، به طور حتم کفّار را عذابی دردناک خواهد نمود.

ص: 212

سورة «ق» - [50]

﴿ قوله تعالى: وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَآءً مُبَرَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ، جَنَّتِ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ﴾ (9)

162/ [1] - أبو عليّ الطبرسي:

روى العيّاشي مرفوعاً إلى أمير المؤمنين علیه السلام : أنّ رجلاً قال له: إنّي موجَع بطني.

فقال: ألك زوجة؟

قال: نعم. قال: استوهب منها شيئاً من مالها طيّبة به نفسها، ثمّ اشتر به عسلاً ثمّ اسکب عليه من ماء السماء ثمّ اشربه، فإنّي سمعت اللّه سبحانه يقول في كتابه: ﴿ وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَرَكًا﴾ و قال: ﴿ يَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَنُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ﴾ (1) ، و قال: ﴿ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِيئًا﴾ (2) ، و إذا اجتمعت البركة و الشفاء و الهنيء المريء شفيت إن شاء اللّه تعالى، قال: ففعل فشُفي. (3)

ص: 213


1- سورۀ نحل: 69/16.
2- سورة النساء: 4/4
3- مجمع البيان: 12/3، عنه بحار الأنوار: 289/63 ح 1، و وسائل الشيعة: 100/25 ح 31321. و تقدّم نحوه مسنداً في سورة النساء.

فرمایش خداوند متعال: و از آسمان، آبی پر برکت نازل کردیم و به وسیلۀ آن باغ ها و دانه هایی را که درو می شوند ،رویاندیم. (9)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی، به طور مرفوعه از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده است، که گفت:

مردی به آن حضرت عرضه داشت: در شکم و درون خویش دردی را احساس می کنم. حضرت به او فرمود: آیا ازدواج کرده ای و همسر داری؟

پاسخ داد: بلی. فرمود: از او درخواست کن که چیزی از اموال خود را با رغبت خود به تو ببخشد، سپس با آن پول مقداری عسل خریداری نما و با مقداری آب باران مخلوط کن و بیاشام، که من شنیده ام خداوند سبحان در کتاب خود فرموده است: «از آسمان آب مبارکی را فرستاده ایم» و نیز فرموده است: «از شکم و درون آن ها (زنبوران عسل)، شراب رنگارنگی خارج می گردد که شفای (درد های) مردم است» و فرمود: «پس اگر با طیب خاطر (و رضایت قلبی) چیزی را به شما دادند، پس آن را نوش جان کنید که گوارای تان باد»، (اگر آن را میل نمایی) ان شاء اللّه، شفا می یابی.

راوی گفت: آن مرد دستور حضرت علیه السلام را انجام داد و بهبود یافت.

ص: 214

سورة «الذاريات» - [51]

﴿ قوله تعالى: وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَقِعٌ (6) وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ (7) إِنَّكُمْ لَفِى قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ﴾ (8)

163/ [1] - القمّي: حدّثني أبي، عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا علیه السلام، قال:

قلت له: أخبرني عن قول اللّه: ﴿ وَ السَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُكِ﴾ ؟

فقال: هي محبوكة إلى الأرض، و شبّك بين أصابعه.

فقلت: كيف تكون محبوكة إلى الأرض، و اللّه يقول: ﴿ اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمَوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾ (1) ؟

فقال: سبحان اللّه! أليس اللّه يقول: ﴿ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾ ؟

فقلت: بلى، فقال: ثمّ عمد ولكن لا ترونها.

قلت: كيف ذلك جعلني اللّه فداك؟!

فبسط كفّه اليسرى ثمّ وضع اليمني عليها، فقال: هذه أرض الدنيا و السماء الدنيا عليها فوقها قبة و الأرض الثانية فوق السماء الدنيا و السماء الثانية فوقها قبّة و الأرض الثالثة فوق السماء الثانية و السماء الثالثة فوقها قبّة، و الأرض الرابعة فوق السماء الثالثة و السماء الرابعة فوقها قبّة، و الأرض الخامسة فوق السماء الرابعة و السماء الخامسة فوقها قبّة، و الأرض السادسة فوق السماء الخامسة و السماء السادسة فوقها قبّة، و الأرض السابعة فوق السماء السادسة و السماء السابعة فوقها قبّة، و عرش الرحمن تبارك اللّه فوق السماء السابعة؛ و هو

ص: 215


1- سورة الرعد: 2/13

فرمایش خداوند متعال: و به درستی که قیامت (و دادن جزای اعمال) واقع شدنی است (6) سوگند به آسمانی که دارای چینش ها و شکن های زیبایی است! (7) به درستی که شما (دربارۀ قیامت) در گفتاری مختلف و گوناگون می باشید. (8)

1) - قمی با سند خود از حسین بن خالد روایت کرده است، که گفت:

به امام رضا علیه السلام عرض کردم: مرا از فرمایش خدای عزّوجلّ :« سوگند به آسمانی که صاحب حُبُک است!»، آگاه فرما.

فرمود: آسمان ها به زمین آمیخته و وابسته می باشند - سپس حضرت انگش تان دست خود را درون هم قرار داد-، عرض کردم: چگونه آسمان ها آمیخته و وابسته به زمین می باشند با این که خداوند می فرماید: (خداوند) آسمان ها را بدون ستونی که بینید، مرتفع نموده است»؟

فرمود: سبحان اللّه! مگر خداوند نمی فرماید: «بدون ستونی که قابل رؤیت باشد»؟

عرض کردم: بلی.

فرمود: بنابر این در بین آن ها ستون هایی هست، ولی آن ها را نمی بینید.

گفتم: خداوند مرا فدای شما گرداند! این امر چگونه ممکن می باشد؟

پس حضرت کف دست چپ خود را گشود و کف دست راستش را بر آن نهاد و فرمود: این زمین دنیا است که آسمان دنیا بالای آن (به حالت) گنبدی شکل قرار دارد و زمین دوم بالای آسمان دنیا است و آسمان دوم بالای آن (نیز به حالت) گنبد می باشد و زمین سوم بالای آسمان دوم است و آسمان سوم هم بالای آن گنبدی شکل است و زمین چهارم نیز بالای آسمان سوم قرار دارد و آسمان چهارم بالای آن گنبدی شکل است و زمین پنجم نیز بالای آسمان چهارم و آسمان پنجم نیز بالای آن می باشد (که هم چنین به حالت) گنبدی شکل است و زمین ششم بالای آسمان پنجم است و آسمان ششم بالای آن (به همان حالت) گنبدی شکل می باشد و زمین هفتم بالای آسمان ششم است و آسمان هفتم هم بالای آن گنبد است. و اما عرش خدای رحمان تبارک و تعالی بالای آسمان هفتم قرار دارد؛

ص: 216

و هو قول اللّه: ﴿ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَوَاتٍ طِبَاقًا﴾ (1) ، ﴿ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ﴾ (2) .

و أمّا صاحب الأمر فهو رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و الوصيّ بعد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم قائم هو على وجه الأرض، فإنّما يتنزّل الأمر إليه من فوق السماء من بين السماوات و الأرضين، قلت: فما تحتنا إلّا أرض واحدة. فقال: ما تحتنا إلّا أرض واحدة و إنّ الستّ لهنّ فوقنا.

و قال العلّامة المجلسي (رحمة اللّه) بعد نقل الحديث: روى العيّاشي عن الحسين بن خالد، مثله. (3)

ص: 217


1- سورة الملك: 3/67
2- سورة الطلاق: 12/65
3- تفسير القمّي: 328/2، عنه بحار الأنوار: 79/57 ح 4.

و این همان فرمایش خدای عزّوجلّ است که فرموده: «(خداوند) همان وجودی است که آسمان ها را طبقه طبقه آفریده است»، «و زمین را نیز همانند آن ها (آفریده)، که امر در بین آن ها فرود می آید».

و اما صاحب «الأمر»، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و اوصیای بعد از او هستند که روی زمین بر پا می باشند و فرمان از بالای آسمان ها و زمین ها بر او فرود می آید.

عرض کردم: زیر ما به غیر از یک زمین وجود ندارد؟

فرمود: زیر ما جز یک زمین نیست و به درستی که شش زمین دیگر، بالای سر ما قرار دارند.

و علامۀ مجلسی بعد از نقل این حدیث افزوده است: مثل همین حدیث را عیاشی از حسین بن خالد روایت کرده است.

ص: 218

سورة «الطور» - [52]

﴿ قوله تعالى: وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَنِ الْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مَا أَلَتْنهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَيْءٍ كُلُّ امْرِي بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ﴾ (21)

164/ [1] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر محمّد بن مسعود بن محمد العيّاشي في كتابه، [قال:] حدّثنا الفتح بن محمّد، حدّثنا محمّد بن إسماعيل، حدّثنا محمّد بن إدريس، حدّثنا أبو نصر فتح بن عمرو التميمي، حدّثنا الوليد بن محمّد بن زيد بن جذعان، عن عمّه قال: قال ابن عمر: إنّا إذا عددنا قلنا: أبو بكر و عمر و عثمان.

فقال له رجل: يا [أ] با عبد الرحمن ! فعليّ ( علیه السلام ) ؟

قال ابن عمر: ويحك! عليّ من أهل البيت، لا يقاس بهم، عليّ مع رسول اللّه في درجته، إنّ اللّه يقول: ﴿ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتَهُم﴾، ففاطمة رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله و سلم) في درجته، و عليّ معهما. (1)

165 / [2] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر في تفسيره [قال:] حدّثنا الحسين، أخبرنا محمّد بن عليّ ،عن المفضّل بن صالح، عن محمّد الحلبي، عن زرارة و حمران، و محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر، و أبي عبد اللّه علیهم السلام [في] قوله: ﴿ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَنٍ﴾، قالا: يمثّل أعمال آبائهم و يحفظ

الأطفال بأعمال آبائهم، كما حفظ اللّه الغلامين بصلاح أبيهما. (2)

ص: 219


1- شواهد التنزيل: 272/2 ح 904 ، عنه بحار الأنوار: 437/29. تأويل الآيات الظاهرة: 618 ح 5، عنه البرهان في تفسير القرآن: 332/7 ح 5
2- شواهد التنزيل : 273/2 ح 905 ، و شرح إحقاق الحقّ: 677/14. و تقدّمت في سورة الكهف قطعة منه.

فرمایش خداوند متعال: و کسانی که ایمان آورده اند و فرزندان و ذریّه آنان در ایمان، پیروی شان کردند، ذریّه و فرزندان شان را به آن ها ملحق می کنیم و از پاداش عمل شان هیچ نمی کاهیم و هر کسی در گرو اعمال خویشتن می باشد. (21)

1) - حسکانی به نقل از عیاشی - با سند خود - از ولید بن محمد بن زید بن جذعان، از عمویش روایت کرده است، که گفت:

(عبد اللّه) ابن عمر اظهار داشت: هنگامی که خلفا را شمارش کنیم،گوییم: ابو بکر و عمر و عثمان.

مردی به او گفت: ای ابا عبد الرحمان! پس علی علیه السلام چه می شود؟

پاسخ داد: وای بر تو! علی علیه السلام از اهل بیت (عصمت و طهارت) است، کسی با ایشان قابل مقایسه نیست، علی علیه السلام در درجه و مقام رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد، به درستی که خداوند می فرماید: «و کسانی که ایمان آورده اند و ذریّه ایشان از آنان متابعت کردند»، بنابر این فاطمه علیها السلام در درجه و مقام رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می باشد و على علیه السلام هم با ایشان خواهد بود.

2) - هم چنین حسکانی به نقل از عیّاشی - با سند خود - از زرارة و حمران و محمد بن مسلم، روایت کرده است، که گفتند:

امام باقر و امام صادق علیهم السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «و کسانی که ایمان آورده اند و ذریّه ایشان از آنان در ایمان متابعت کردند»، فرموده اند: اعمال پدران آنان را مثال زده است و (اعمال) فرزندان را به وسیلۀ اعمال پدران نگه داری می نماید، هم چنان که آن دو نوجوان را به مصلحت پدران شان محافظت نمود.

ص: 220

166 / [3] - الحاكم الحسكاني: و به عن أحدهما علیهم السلام قال: يكون دونهم، فيلحقهم اللّه بهم. (1)

ص: 221


1- شواهد التنزيل: 273/2 ح 906

3) - حسکانی به نقل از عیاشی، با همان سند روایت کرده است، که گفتند:

یکی از دو امام (باقر و صادق) علیهم السلام فرمود: آنان (یعنی ذریّه در مقامی) پایین تر می باشند، ولی خداوند ایشان را به پدران خود ملحق می نماید.

ص: 222

سورة «القمر» - [54]

﴿ قوله تعالى: إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍ﴾ (19)

167/ [1] - أبو عليّ الطبرسي: ﴿ فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ﴾ ... قيل:

إنّه كان في يوم الأربعاء في آخر الشهر، لا تدور.

رواه العيّاشي بالإسناد عن أبي جعفر علیه السلام. (1)

ص: 223


1- مجمع البيان: 287/9، عنه بحار الأنوار: 349/11، و 5/60 ، و نور الثقلين: 181/5 ح 23.

فرمایش خداوند متعال: به درستی که ما بر آن ها در روزی نحس و طولانی، باد سختی را فرستادیم. (19)

1) - ابو على طبرسی نقل کرده است: (که در مورد فرمایش خداوند متعال:) «روزی که نحس است و استمرار دارد» ...، گفته اند:

(منظور) روز چهار شنبه، آخر هر ماه خواهد بود که چرخش هم ندارد.

و عیاشی آن را - با سند خود - از امام باقر علیه السلام روایت کرده است.

ص: 224

سورة «الرحمن» - [55]

﴿ قوله تعالى: رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ﴾ (17)

[ 168] /1 - أبو الحسن الفتوني: و في تفسير العيّاشي، عن أبي بصير، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام قول اللّه: ﴿ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ﴾ ؟

قال: «المشرقين»، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و أمير المؤمنين علیه السلام و «المغربين»، الحسن و الحسين علیهم السلام. (1)

﴿ قوله تعالى: هَلْ جَزَآءُ الْإِحْسَنِ إِلَّا الْإِحْسَنُ﴾ (60)

169/ [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن عثمان بن عيسى، عن عليّ بن سالم، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول: آية في كتاب اللّه مسجّلة، قلت: ما هي؟

قال: قول اللّه تبارك و تعالى في كتابه: ﴿ هَلْ جَزَآءُ الْإِحْسَنِ إِلَّا الْإِحْسَنُ﴾، جرت في الكافر و المؤمن، و البرّ و الفاجر من صنع إليه معروف، فعليه أن يكافيء به و ليست المكافاة أن يصنع كما صنع به، بل حتّى يرى مع فعله لذلك أنّ له الفضل بالابتداء. (2)

ص: 225


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 326.
2- مجمع البيان: 315/9، و روى قطعة منه في 208/5، عنه وسائل الشيعة: 307/16 ح 21615 ، و بحار الأنوار: 105/8 ، نور الثقلين: 198/5 ح 58 كتاب الزهد: 74 ح 80 (تحقيق و ترجمة المترجم)، عنه وسائل الشيعة: 306/16 ح 21614، و بحار الأنوار: 43/72 ح 7.

فرمایش خداوند متعال: پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب. (17)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از ابو بصیر روایت کرده، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در مورد (تفسیر) فرمایش خداوند متعال: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب»، سؤال کردم؟

فرمود: «المشرقَين»، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و امیر المؤمنين علیه السلام هستند و «المغربَين»، امام حسن و امام حسین علیهم السلام می باشند.

فرمایش خداوند متعال: آیا پاداش نیکی جز نیکی خواهد بود؟ (60)

2) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از حسین بن سعید، با سند او از علی بن سالم روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: آیه ای در کتاب خداوند ثبت گردیده است (که قابل مناقشه نیست)، عرضه داشتم: آن آیه چیست؟

فرمود: فرمایش خداوند تبارک و تعالی در کتابش می باشد که فرموده است: «آیا پاداش احسان و نیکی غیر از احسان خواهد بود؟»، که در مورد کافر، مؤمن و نیکو کار و فاجر است (یعنی) هر کسی که کار نیکی در حق کسی انجام دهد، بر او است که پاداش دهد و (باید توجه داشت که) پاداش به همان مقداری نیست که شخص انجام داده، بلکه باید بیش از نیکی آن شخص نیکی کند زیرا تلافی آغاز نیکی را نیز کرده باشد.

ص: 226

﴿ قوله تعالى: وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ (62)

170 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

قلت له: جعلت فداك! أخبرني عن الرجل المؤمن تكون له امرأة مؤمنة، يدخلان الجنّة، يتزوّج أحدهما بالآخر؟

فقال: يا أبا محمّد! إنّ اللّه حكَم عدل، إذا كان هو أفضل منها خيّره، فإن اختارها كانت من أزواجه، و إن كانت هي خيراً منه خيّرها، فإن اختارته كان زوجاً لها.

قال: و قال أبو عبد اللّه علیه السلام : لا تقولنّ: (إنّ) الجنّة واحدة، إنّ اللّه يقول: ﴿ وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ ، ولا تقولنّ درجة واحدة، إنّ اللّه يقول: ﴿ وَ رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَتٍ﴾ (1) إنّما تفاضل القوم بالأعمال.

قال: و قلت له: إنّ المؤمنَين يدخلان الجنّة فيكون أحدهما أرفع مكاناً من الآخر، فيشتهي أن يلقى صاحبه؟

قال: من كان فوقه فله أن يهبط، و من كان تحته لم يكن له أن يصعد؛ لأنّه لا يبلغ ذلك المكان، ولكنّهم إذا أحبّوا ذلك و اشتهوه التقوا على الأسرّة. (2)

171 / [4] - أبو عليّ الطبرسي: و [روى العيّاشي] عن العلاء بن سيّابة، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال:

قلت له: إنّ الناس يتعجّبون منّا إذا قلنا: يخرج قوم من جهنّم فيدخلون الجنّة، فيقولون لنا: فيكونون مع أولياء اللّه في الجنّة؟

ص: 227


1- سورة الزخرف : 32/43. و العبارة في المصدر هكذا: «درجات بعضها فوق بعض».
2- مجمع البيان: 318/9، و بحار الأنوار: 105/8، و 155/69 بتفاوت يسير، و البرهان في تفسير القرآن: 396/7 ح 4.

فرمایش خداوند متعال: و غیر از آن ها، دو بهشت دیگری هم هست. (62)

3) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند خود - از ابو بصیر روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم! مرا آگاه فرما نسبت به مرد مؤمنی که دارای همسر با ایمانی است، هر دو وارد بهشت می شوند، (آیا) با یک دیگر ازدواج می کنند؟

فرمود: ای ابا محمد! خداوند حکیم و عادل است، پس اگر مرد فضیلت بیش تری نسبت به زن دارد، خداوند او را مخیّر می کند، اگر مایل بود با او ازدواج می کند و یکی از همسران او قرار می گیرد، اما اگر زن برتر از مرد باشد خداوند زن را مخیّر می گرداند که اگر خواست با همان مرد ازدواج کند.

(ابو بصیر) گوید: سپس امام صادق علیه السلام فرمود: هرگز نگویید که بهشت یکی می باشد؛ زیرا خداوند می فرماید: «و غیر از آن دو (بهشت)، دو تای دیگر هم هست»، هم چنین نگویید که درجه یکی است، به درستی که خداوند می فرماید: «و بعضی از آن ها را بر بعضی دیگر به درجاتی بالا تر بردیم» که افراد به وسیلۀ اعمال بر یک دیگر برتری درجه پیدا می کنند.

به حضرت عرض کردم: مؤمنین وارد بهشت می شوند و بعضی بر بعضی دیگر مقام و موقعیت بالا تری را دارند ولی شخص علاقه دارد که رفیق خود را ملاقات کند، پس چگونه می شود؟ فرمود: کسی که در درجه ای بالا تر باشد می تواند که فرود آید، ولی کسی که در درجه ای پایین تر می باشد حق بالا رفتن را ندارد، به خاطر این که به چنان مقامی نرسیده است، اما اگر هر دو متمایل و علاقه مند به دیدار باشند، می توانند روی تخت هایی (که مهیّا شده) ملاقات و دیدار کنند.

4) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از علاء بن سيابة روايت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: موقعی که بگوییم: گروهی از آتش جهنم خارج می شوند، مردم (اهل سنّت) تعجّب کرده و به ما می گویند: و آن آزاد شدگان از آتش در بهشت با اولیای خدا قرار می گیرند؟

ص: 228

فقال: يا علاء! إنّ اللّه يقول: ﴿ وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾ ، لا و اللّه! لا يكونون مع أولياء اللّه. قلت: كانوا كافرين؟

قال علیه السلام: لا و اللّه! لو كانوا كافرين ما دخلوا الجنّة.

قلت: كانوا مؤمنين؟

قال: لا و اللّه! لو كانوا مؤمنين ما دخلوا النار، ولكن بين ذلك. (1)

ص: 229


1- مجمع البيان: 318/9 ، عنه بحار الأنوار: 106/8، و البرهان في تفسير القرآن: 396/7 ح 5. قال الطبرسي بعد نقل الحديث: تأويل هذا لو صحّ الخبر: أنّهم لم يكونوا من أفاضل المؤمنين و أخيارهم.

حضرت فرمود: ای علاء! به درستی که خداوند متعال می فرماید: «و غیر از آن دو (بهشت)، دو تای دیگر هم هست»، نه به خدا سوگند! آن ها با اولیای خدا جمع نخواهند شد. عرض کردم: آن ها (آزاد شوندگان) کافر هستند؟ فرمود: نه، به خدا سوگند! اگر کافر می بودند داخل بهشت نمی شدند. عرض کردم: مؤمن می باشند؟

فرمود: نه، به خدا سوگند! اگر مؤمن می بودند هرگز داخل دوزخ نمی شدند، بلکه آن ها دارای حالتی بین کفر و ایمان بوده اند.

ص: 230

سورة «الواقعة» - [56]: بعض فضائلها و خواصّها

172 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن زيد الشحّام، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

من قرأ سورة «الواقعة» قبل أن ينام لقى اللّه و وجهه كالقمر ليلة البدر. (1)

173 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

من قرأ في كلّ ليلة جمعة «الواقعة»، أحبّه اللّه و حبّبه إلى الناس أجمعين، ولم ير في الدنيا بؤساً ولا فقراً ولا آفة من آفات الدنيا، و كان من رفقاء أمير المؤمنين علیه السلام. تمام الخبر. (2)

ص: 231


1- مجمع البيان: 321/9 ، و مستدرك الوسائل: 205/4 ح 4498.
2- مجمع البيان: 322/9. ثواب الأعمال: 117 ، عنه وسائل الشيعة: 112/6 ح 7482، و بحار الأنوار: 89 ح 307 ح 1

بعضی از فضائل و خواصّ این سوره مبارکه

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از زید شحّام روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس که سورۀ «واقعه» را پیش از خوابیدن بخواند، خداوند را در حالی ملاقات می کند که چهره اش هم چون ماه شب چهارده (نور افشان) می باشد.

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی با سند او از ابو بصیر روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کسی که سورۀ «واقعه» را (با دقت) در هر شب جمعه قرائت نماید، خداوند او را دوست دارد و مردم را نیز دوست دار او می نماید و در دنیا سختی و تنگ دستی نخواهد دید و آفات دنیوی را هم نخواهد دید و از رفقای امیر المؤمنين علیه السلام خواهد بود...

ص: 232

﴿ قوله تعالى: فَأَصْحَبُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَة﴾ (8)

174 / [3] - الكشّي: محمّد بن مسعود [العيّاشي]، قال: حدّثني عليّ ابن محمّد، قال: حدّثني محمّد بن أحمد، عن محمّد بن موسى الهمداني، عن منصور بن العبّاس، عن مروك بن عبيد، عمّن رواه، عن زيد الشحّام، قال:

قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام: اسمي في تلك الأسامي - يعني في كتاب أصحاب اليمين - ؟

قال: نعم. (1)

﴿ قوله تعالى: فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾ (74)

175 / [4] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن عقبة بن عامر الجهني، قال:

لمّا نزلت: ﴿ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾ ، قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: اجعلوها في ركوعكم، و لمّا نزلت: ﴿ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾ (2) ، قال: اجعلوها في سجودكم. (3)

ص: 233


1- رجال الكشّي (اختيار معرفة الرجال): 337 ح 618.
2- سورة الأعلى: 1/87
3- مجمع البيان: 717/10 ، و نور الثقلين: 454/5 ح 7 ، و مستدرك الوسائل: 217/4 ح 4528.

فرمایش خداوند متعال: پس اصحاب یمین هستند (که اهل سعادت می باشند)، اصحاب یمین دارای چه موقعیت (های عالی) هستند! (8)

3) - ابو عمرو کشّی به نقل از عیاشی - با سند - از زید شحّام روایت کرده است،که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: (آیا) نام من در آن اسامی وجود دارد - یعنی در رديف «أصحاب اليمين» - ؟

فرمود: بلی.

فرمایش خداوند متعال: پس به نام پروردگار بزرگ خود، تسبیح بگو. (74)

4) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عقبة بن عامر جهنی روایت کرده است، که گفت:

بعد از آن که «پس به نام پروردگار بزرگوارت تسبیح گوی» نازل شد، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: (قرائت) این (سوره) را در رکوع خود قرار دهید و چون «پس به نام پروردگار والا و عالیت تسبیح گوی» نازل شد، فرمود: (قرائت) این (سوره) را در سجود خود قرار دهید.

ص: 234

سورة «الحديد» - [57]

﴿ قوله تعالى: يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ (6)

176 / [1] - السيّد ابن طاووس: روى أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه علیه السلام، قال : حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود العيّاشي، قال: حدّثنا أبي، عن جعفر بن محمّد، عن العمركي، و عن عليّ بن محمّد بن شجاع، عن القاسم الهروي، عن أبي سعيد الآدمي (هو سهل بن زياد الآدمي) رفعه إلى أبي الحسن و أبي جعفر علیهم السلام : أنّهما كانا يقرءان في الركعتين الثالثة و الرابعة من نوافل المغرب في الثالثة «الحمد»، و أوّل «الحديد» إلى ﴿ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ ، و في الرابعة «الحمد»، و آخر «الحشر». (1)

﴿ قوله تعالى: وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، أَوْلَبِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُواْ بِأيَتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَبُ الْجَحِيمِ﴾ (19)

177 / [2] - أبو علىّ الطبرسي : [روى العيّاشي بإسناده] عن الحارث بن المغيرة، قال:

كنّا عند أبي جعفر علیه السلام فقال : العارف منكم هذا الأمر، المنتظر له، المحتسب فيه الخير كمن جاهد - و اللّه ! - مع قائم آل محمّد بسيفه، ثمّ قال: بل - و اللّه ! - كمن جاهد مع رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم بسيفه، ثمّ قال الثالثة: بل - و اللّه! - كمن استشهد مع رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم في فُسطاطه، و فيكم آية في كتاب اللّه.

قلت: و أيّ آية؟ جعلت فداك!

ص: 235


1- فلاح السائل : 233 (الفصل 24 في نوافل)، عنه مستدرك الوسائل: 172/4 ح 4408.

فرمایش خداوند متعال: (خداوند) شب را در روز وارد می نماید و روز را در شب وارد می گرداند و او به هر چه در دل ها و اندیشه ها می گذرد آگاه است. (6)

1) - سید بن طاووس به نقل از عیاشی - با سند او - از ابو سعید آدمی روایت کرده است، که گفت:

امام رضا و امام جواد علیهم السلام در رکعت سوم نافله های مغرب سورۀ «الحمد» و ابتدای (آیات) سورۀ «الحديد» را تا ﴿ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ و در رکعت چهارم سورۀ «الحمد» و آخر (آیات) سورۀ «الحشر» را قرائت می نمودند.

فرمایش خداوند متعال: و کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند، راست گویان و درست کاران خواهند بود و شهیدان در نزد پروردگار شان می باشند، که صاحب پاداش و نور (روشنایی اعمال) خویش هستند و آن هایی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کرده و می کنند، در جهنم خواهند بود. (19)

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیّاشی - با سند او - از حارث بن مغيرة روايت کرده است، که گفت:

در محضر امام باقر علیه السلام بودیم که فرمود: کسانی که از شما، عارف به این امر (ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام) هستند و در انتظار (ظهور آن ولایت) باشند و آرزوی پاداش نیک داشته باشند - به خدا سوگند! - همانند کسی است که با شمشیر خود به همراه قائم آل محمد علیهم السلام جهاد کرده است.

سپس فرمود: بلکه - به خدا سوگند! - همانند کسی است که با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم با شمشیر خود جهاد کرده. و برای مرتبه سوم فرمود: به خدا سوگند! همانند کسی است که در خیمه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به شهادت رسیده باشد و دربارۀ شما آیه ای در کتاب خدا هست، من عرض کردم: فدایت گردم! کدام آیه است؟

ص: 236

قال: قول اللّه تعالى: ﴿ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَبِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ﴾، ثمّ قال: صرتم - و اللّه! - صادقين شهداء عند ربّكم. (1)

178 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن منهال القصّاب، قال: قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام: ادع اللّه أن يرزقني الشهادة، فقال: المؤمن شهيد، ثمّ تلا: ﴿ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولَبِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ﴾ (2)

﴿ قوله تعالى: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَبٍ مِّن قَبْلِ أَن تُبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيرٌ﴾ (22)

179/ [4] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود [العيّاشي]، عن أبيه، قال: حدّثنا عليّ بن الحسن، قال: حدّثنا محمّد بن عبد اللّه بن زرارة، عن عليّ بن عبد اللّه، عن أبيه، عن جدّه، عن أمير المؤمنين علیه السلام، قال:

تعتلج النطفتان في الرحم فأيّتهما كانت أكثر جاءت تشبهها، فإن كانت نطفة المرأة أكثر جاءت تشبه أخواله، و إن كانت نطفة الرجل أكثر جاءت تشبه أعمامه، و قال: تحول النطفة في الرحم أربعين يوماً فمن أراد أن يدعو اللّه عزّ وجلّ

ص: 237


1- مجمع البيان: 359/9، تأويل الآيات الظاهرة: 640/2 (سورة الحديد)، و بحار الأنوار: 38/24 ح 15 و 141/65 ذيل ح 85، و مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 315، و نور الثقلين: 244/5 ح 75.
2- مجمع البيان: 359/9، تأويل الآيات الظاهرة: 639 (سورة الحديد)، بحار الأنوار: 38/24 ح 14 و 141/65 ح 85، و 141/68 ح 85، و نور الثقلين: 244/5 ح 75، و مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: ص 314.

فرمود: فرمایش خداوند متعال: «و کسانی که به خداوند و رسولانش ایمان آورده اند، ایشان همان افراد صدّیق می باشند و شهیدان در پیشگاه پروردگار شان هستند». و بعد از آن افزود: - به خدا سوگند! - شما در پیش گاه پروردگار تان از صادقین و شهیدان محسوب خواهید شد.

3) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از منهال قصاب روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: از (درگاه) خداوند درخواست نما که شهادت را روزی من گرداند، فرمود: مؤمن (در هر حالتی که در اطاعت خداوند باشد)، شهید است و سپس فرمایش خداوند متعال: «و کسانی که به خداوند و رسولش ایمان آورده اند، آنان راست گویان (تصدیق کنندگان) هستند که در پیش گاه پروردگار شان شهید می باشد» را تلاوت نمود.

فرمایش خداوند متعال: هیچ مصیبتی در زمین (به مال شما) یا به جان تان نمی رسد، مگر پیش از آن که آن را بیافرینیم، در کتابی نوشته شده است و این (کار) بر خداوند آسان است. (22)

4) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند او - از علی بن عبد اللّه، از پدرش،از جدّش روایت کرده است، که گفت:

امیر المؤمنين علیه السلام فرمود: نطفه مرد و زن در رحم جمع می شوند و هر کدام که بیش تر باشد، مولود شبیه به صاحب آن می گردد، بنابر این اگر نطفه زن بیش تر بود فرزند شبیه به دایی و خاله اش می گردد و در صورتی که نطفه مرد بیش تر باشد، مولود به عمو و عمّه ها شباهت پیدا می کند.

سپس حضرت فرمود: نطفه به مدت چهل روز در رحم به حالت نطفه می ماند، اگر کسی بخواهد برای سر نوشت آن دعا کند و از خداوند عزّوجلّ مقدّرات او را خواهان باشد، ظرف همین مدّت پیش از آن که خلق شود و به مرحله دیگر وارد شود باید اقدام کند، بعد از قرار گرفتن نطفه در رحم، خداوند تبارک و تعالی فرشتۀ موکّل بر ارحام را می فرستد تا آن را گرفته و به آسمان نزد خدای عزّوجّل بالا

ص: 238

ففي تلك الأربعين قبل أن تخلق، ثمّ يبعث اللّه ملك الأرحام فيأخذها فيصعد بها إلى اللّه عزّ وجلّ فيقف منه حيث يشاء اللّه .

فيقول: يا إلهي! أذكر أم أنثى؟

فيوحي اللّه عزّ وجلّ ما يشاء، و يكتب الملك، ثمّ يقول: يا إلهي ! أشقي أم سعيد؟

فيوحي اللّه عزّ وجلّ من ذلك ما يشاء و يكتب الملك، فيقول: إلهي كم رزقه و ما أجله؟ ثمّ يكتبه و يكتب كلّ شيء يصيبه في الدنيا بين عينيه.

ثمّ يرجع به فيردّه في الرحم، فذلك قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا فِى أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَبٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَأَهَا﴾ (1)

ص: 239


1- علل الشرائع: 95/1 ح 4 (الباب - 85)، عنه بحار الأنوار: 154/5 ح 6 و 340/57 ح 20.

می برد، پس نطفه به مقداری که خداوند بخواهد در آن جا توقَف می کند و فرشته موکّل به درگاه خداوند عرضه می دارد: خداوندا ! این نطفه، نر است یا مادّه؟

از طرف خداوند وحی می شود (و آن چه را که اراده نماید همان می شود)، لذا فرشته خواسته خداوند را می نویسد.

سپس عرضه می دارد: خداوندا ! آیا شقاوت مند خواهد بود یا سعادت مند؟

باز وحی می شود: آن چه را که خداوند اراده کرده و برایش بخواهد، همان می شود، لذا فرشته ای خواسته خداوند را مکتوب می کند.

پس از آن عرضه می دارد: روزی او چه مقدار است و مرگش چه وقت می باشد؟

پس جواب به همان نحو داده می شود و فرشته آن جواب و تمام آن چه را که در دنیا بنا است به آن مولود برسد و نصیبش شود را بین دو دیده اش نوشته و سپس آن را به رحم باز می گرداند و این همان فرمایش خداوند متعال است که فرموده: «هر رنج و مصیبتی که در زمین یا نفس خود تان به شما رسد، همه در کتاب (لوح محفوظ) پیش از آن که شما را ایجاد کنیم و به دنیا آوریم، ثبت است».

ص: 240

سورة «المجادلة» - [58]

﴿ قوله تعالى: لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَآدُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، وَ لَوْ كَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَتَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أَوْلَبِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَنَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ منْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُوْلَبِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ (22)

180 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبان بن تغلب، عن جعفر بن محمّد علیهم السلام، قال :

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: ما من مؤمن إلّا و لقلبه في صدره أذنان: أذن ينفث فيها الملك و أذن ينفث فيها الوسواس الخنّاس، فيؤيّد اللّه المؤمن بالملك، و هو قوله سبحانه: ﴿ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ﴾ (1)

ص: 241


1- مجمع البيان: 870/10، بحار الأنوار: 194/60، و 194/63، و 48/70 ، و البرهان في تفسير القرآن: 819/5 ح 4، و نور الثقلين: 725/5 ح 6.

فرمایش خداوند متعال: مردمی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولی با کسانی که با خدا و پیامبرش ستیزگی کرده و مخالفت می ورزند، دوستی کنند، هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیلۀ آن ها باشند، خداوند بر دل های ایشان ایمان را نوشته است و به وسیلۀ روحی از خود، یاری شان کرده است و ایشان را به بهشت هایی که در آن نهر ها جاری است، وارد می نماید و در آن جا جاودانه خواهند بود. خدا از آن ها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند، ایشان حزب خدا هستند، آگاه باشید که حزب خدا، همان افراد رستگار می باشند. (22)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابان بن تغلب روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمنی وجود ندارد مگر اینکه قلب او در سینه اش دارای دو گوش است، بر یکی از دو گوش او (شیطان) وسواسِ خنّاس می دمد و بر گوش دیگرش فرشته ای می دمد، پس خداوند متعال مؤمن را به وسیلۀ فرشته تأیید (و حمایت) می نماید؛ و این همان فرمایش خداوند سبحان است که فرموده: «خداوند ایشان را به وسیله روحی از جانب خودش تأیید می نماید».

ص: 242

سورة «الصفّ» - [61]

﴿ قوله تعالى: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ، وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾ (9)

181/ [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بالإسناد عن عمران بن ميثم، عن عباية، أنّه سمع أمير المؤمنين علیه السلام يقول: ﴿ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ ي﴾ ، أظهر بعدُ ذلك؟

قالوا: نعم. قال: كلّا، فو الذي و نفسي بيده ! حتّى لا تبقى قرية إلّا و ينادي فيها بشهادة أن لا إله إلّا اللّه، بكرة و عشيّاً. (1)

ص: 243


1- مجمع البيان: 420/9، و نور الثقلين: 318/5 ح 31

فرمایش خداوند متعال: او همان خدایی است که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین راستین فرستاد، تا او را بر همۀ ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نیاید. (9)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عمران بن میثم، روایت کرده است، که گفت:

عبایه (اسدی) از امیر المؤمنین علیه السلام شنید که می فرمود: «او همان کسی است که رسول خود را بر هدایت و دین حق فرستاد تا دین (خدا) را بر تمام دین ها ظاهر و غالب گرداند»، آیا دین خداوند هنوز ظاهر و غالب گشته است؟

گفتند: بلی. فرمود: نه، هرگز (نشده است) سوگند به کسی که جانم به دست (قدرت) اوست! فقط زمانی دین خداوند غالب غالب شده است که قریه ای نباشد، مگر این که در آن، هر صبح و شب ندای: «أشهد أن لا إله إلّا اللّه» بر خيزد.

ص: 244

سورة «الجمعة» - [62]

﴿ قوله تعالى: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ (9)

182/ [2] - السيّد ابن طاووس : حدّث أبو الحسين محمّد بن هارون التلعكبري، قال: حدّثني أبي هارون بن موسى رحمة اللّه قال: حدّثنا حيدر بن محمّد بن النعيم السمرقندي، قال: حدّثنا أبو النصر محمّد بن مسعود العيّاشي، قال: حدّثنا الحسين بن إسكيب [إشكيب]، عن الحسن بن يزيد النوفلي، عن إسماعيل بن أبي الزياد السكوني، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن آبائه علیهم السلام، قال:

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم : من قرأ في عقيب صلاة الجمعة «فاتحة الكتاب» مرّة، و«قل هو اللّه أحد» سبع مرّات، و «فاتحة الكتاب» مّرة، و «قل أعوذ بربّ الفلق» سبع مرّات، و «فاتحة الكتاب» مرّة، و «قل أعوذ بربّ الناس» سبع مرّات، لم ينزل به بليّة، ولم تصبه فتنة إلى الجمعة الأخرى. (1)

ص: 245


1- جمال الأسبوع: 421، عنه بحار الأنوار: 64/90.

فرمایش خداوند متعال: ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که ندای نماز جمعه سر داده شود به سرعت به یاد خدا پرداخته و معامله را کنار بگذارید این کار برای شما بهتر است اگر بفهمید. (9)

سید ابن طاووس با سند خود از عیاشی ... از امام صادق علیه السلام به نقل از پدران بزرگوارش علیهم السلام ، رویات نموده است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: کسی که بعد از نماز جمعه سورۀ «حمد» را یک بار و سورۀ «قل هو اللّه أحد» را هفت بار و (نیز) سورۀ «حمد» را یک بار و سورۀ «قل أعوذ بربّ الفلق» را هفت بار، (هم چنین) سورۀ «حمد» را یک بار و سورۀ «قل أعوذ بربّ الناس» را هفت بار بخواند، تا جمعۀ بعد هیچ گونه بلا و آفتی به او نرسد.

ص: 246

سورة «الطلاق» - [65]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

قوله تعالى: يَأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُواْ الْعِدَّةَ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِن بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ، لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلك أَمْرًا﴾ (1)

183/ [1] - الشيخ المفيد: حدّثنا جعفر بن محمّد بن قولويه، عن جعفر بن محمّد بن مسعود جميعاً، عن محمّد بن مسعود العيّاشي، قال: حدّثني جعفر بن أحمد بن أيّوب، عن العمركي، قال: حدّثني أحمد بن شيبة، عن يحيى بن المثنّى، عن عليّ بن الحسن بن رباط، عن حريز، قال:

دخلت على أبي حنيفة و عنده كتب كادت تحول فيما بينه و بيني، فقال لي: هذه الكتب كلّها في الطلاق و اليمين، فأقبل يقلّب بيديه، قال: فقلت: نحن نجمع هذا كلّه في كلمة واحدة، في حرف.

قال: و ما هو؟

قلت: قوله: ﴿ يَأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُواْ الْعِدَّةَ﴾، فقال لى: فأنت لا تعمل شيئاً إلّا برواية؟ قلت: أجل!

فقال لي: ما تقول في مكاتب كانت مكاتبته ألف درهم و أدّى تسعمائة و تسعة و تسعين، ثمّ أحدث - يعني الزنا - كيف تحدّه؟

فقلت: عندي بعينها حديث: حدّثني محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر علیه السلام : أنّ عليّاً علیه السلام كان يضرب بالسوط و بثلثه و بنصفه و ببعضه بقدر استحقاقه.

ص: 247

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: ای پیامبر! اگر زنان را طلاق می دهید، پس در وقت عدّه طلاق شان دهید و شمار عدّه (آن ها) را نگه دارید و از (عذاب) خداوند - پروردگار تان - بترسید و آن ها را از خانه های شان بیرون نکنید و از خانه بیرون نروند، مگر آن که به آشکارا مرتکب کاری زشت شوند، این ها احکام خداوند است و هر کسی که از این احکام تجاوز کند به خود ستم کرده است، تو چه می دانی، شاید خدا از این پس امری تازه پدید آورد. (1)

1) - شیخ مفید به نقل از عیاشی - با سند - از حریز روایت کرده است، که گفت:

وارد بر ابو حنیفه شدم و جلوی او کتاب های انبوهی ریخته بود که بین من و او حائل می شد، پس به من گفت: تمام این کتاب ها دربارۀ احکام طلاق و قَسم است، سپس شروع کرد تا با دست خود آن ها را زیر و رو کند.

من گفتم: ما همۀ این کتاب ها را در یک جمله (و بلکه) در یک حرف جمع کرده ایم، گفت: آن جمله چیست؟

گفتم: این فرمایش خداوند متعال: «ای (امّت) پیامبر! هر گاه خواستید زن ها را طلاق دهید، آن ها را با محاسبه و رعایت عدّه طلاق دهید و عدّۀ آن ها را حساب و رعایت نمایید». گفت: تو هیچ اطلاعی از خود نداری مگر روایتی را که برایت نقل کرده باشند، گفتم: آری، چنین است.

گفت: دربارۀ بنده و برده ای که قرار داد نوشته اند که هزار درهم بپردازد تا آزاد شود، اگر نهصد و نود و نه درهم را پرداخت کرده باشد، سپس مرتکب زنا شود، حدّ خدا چگونه بر او جاری می شود؟ گفتم: در خصوص همین مورد حدیثی دارم که محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل کرده که امام على علیه السلام حدّ را با شلاق یا نصف یا ثلث یا کم تر از آن را به مقداری که استحقاق داشت، اجرا می نمود.

ص: 248

فقال لي: أما إنّي أسألك عن مسألة لا يكون عندك فيها شيء، ما تقول في جمل أخرج من البحر؟

فقلت: إن شاء فليكن جملاً و إن شاء فبقرة، إن كانت عليه فلوس أكلناه، و إلّا فلا. (1)

﴿ قوله تعالى: اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمَاء﴾ (12)

184 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: و قد روى العيّاشي بإسناده عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن علیه السلام، قال:

بسط كفّيه ثمّ وضع اليمنى عليها فقال: هذه الأرض الدنيا و السماء الدنيا عليها قبّة، و الأرض الثانية فوق سماء الدنيا و السماء الثانية فوقها قبّة، و الأرض الثالثة فوق السماء الثانية و السماء الثالثة فوقها قبّة حتّى ذكر الرابعة و الخامسة و السادسة، فقال: و الأرض السابعة فوق السماء السادسة و السماء السابعة فوقها قبّة، و عرش الرحمن فوق السماء السابعة، و هو قوله: ﴿ سَبْعَ سَمَوَاتِ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ﴾ ، و إنّما صاحب الأمر النبّي صلی اللّه علیه و آله و سلم و هو على وجه الأرض، و إنّما ينزل الأمر من فوق من بين السماوات و الأرضين، فعلى هذا يكون المعنى: تتنزّل الملائكة بأوامره إلى الأنبياء علیهم السلام. (2)

ص: 249


1- الاختصاص: 206، رجال الكشّي: 384 ح 718، عنه بحار الأنوار: 409/47 ح 12، و 85/79 ح 14.
2- مجمع البيان: 467/9 ، عنه بحار الأنوار: 74/60 ، و البرهان في تفسير القرآن: 415/5 ح 2. و تقدّم بهذا السند في سورة «الرعد»، ولكن بتفاوت كثير، و يأتى أيضاً في الحديث الآتي في سورة «الذاريات» بتفصيل.

ابو حنیفه گفت: اکنون مسأله ای را از تو سؤال می کنم که در مورد آن دیگر روایت نداشته باشی، چه می گویی دربارۀ شتر دریایی که از آب بیرون آورده شود؟

گفتم: خواه شتر باشد یا گاو، اگر فلس (پولک) داشته باشد حلال است و اگر نداشت حرام است.

فرمایش خداوند متعال: خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آن ها زمین را بیافرید، فرمان او در میان آسمان ها و زمین جاری است تا بدانید که خداوند بر هر چیزی توانمند است و از نظر علم، بر همه چیز ها احاطه دارد. (12)

2) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از حسین بن خالد روایت کرده است، که گفت:

امام رضا علیه السلام کف دست (چپ) خود را گشود و (کف) دست راستش را بر آن نهاد و فرمود: این زمین دنیا است که آسمان دنیا بالایش همانند گنبدی قرار دارد.

و دومین زمین بالای آسمان دنیا قرار دارد و آسمان دوم بالای آن گنبد می باشد و سومین زمین بالای آسمان دوم مستقر است و آسمان سوم بالای گنبد آن خواهد بود (و ادامه داد) تا این که چهارم، پنجم و ششم را نیز یاد آور شد و سپس فرمود: هفتمین زمین بالای آسمان ششم استقرار دارد و آسمان هفتم بالای گنبد آن می باشد و عرش خداوند رحمان بالای آسمان هفتم قرار دارد؛ و این همان فرمایش خداوند است: «هفت آسمان ها و زمین نیز همانند آن ها می باشد و (خداوند) امر (برنامه های خود) را از بین آن ها نازل می نماید».

و به درستی که صاحب امر، پیامبر اکرم صلى اللّه عليه و آله و سلم می باشد که بر روی زمین خواهد بود، ولی امر از بالای و از بین آسمان ها و زمین ها نازل می گردد، بنابر این معنا چنین می باشد: فرشته ها اوامر خداوند را بر پیامبران علیهم السلام فرود می آورند.

ص: 250

سورة «التحريم » - [66]

﴿ قوله تعالى: وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَجِهِ، حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ ى وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ، وَ أَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ ى قَالَتْ مَنْ أَنبأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ﴾ (3)

185/ [1] - أبو عليّ الطبرسي: قيل:

إنّ النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم خلا في يوم لعائشة مع جاريته أمّ إبراهيم مارية القبطيّة، فوقفت حفصة على ذلك، فقال لها رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: لا تعلمي عائشة ذلك، و حرّم مارية على نفسه، فأعلمت حفصة عائشة الخبر و استكتمتها إيّاه، فاطّلع اللّه نبيّه صلی اللّه علیه و آله و سلم على ذلك؛ و هو قوله: ﴿ وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ ی حَدِيثًا﴾، يعني حفصة، عن الزجّاج، قال: و لمّا حرّم مارية القبطيّة أخبر حفصة أنّه يملك من بعده أبو بكر ثمّ عمر، فعرّفها بعض ما أفشت من الخبر و أعرض عن بعض أنّ أبا بكر و عمر يملكان بعدي.

و قريب من ذلك ما رواه العيّاشي عن عبد اللّه بن عطاء المكّي، عن أبي جعفر علیه السلام إلّا أنّه زاد في ذلك: أنّ كلّ واحدة منهما حدّثّ أباها بذلك، فعاتبهما رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم في أمر مارية و ما أفشتا من ذلك و أعرض عن أن يعاتبهما في الأمر الآخر. (1)

ص: 251


1- مجمع البيان: 472/10، عنه بحار الأنوار: 230/22، نور الثقلين: 369/5 ح 108.

فرمایش خداوند متعال: و آن موقعی که پیامبر با یکی از زنان خود رازی را در میان نهاد، پس چون آن زن، آن راز را با دیگری باز گو کرد، خداوند پیامبرش را از آن (سخن چینی و افشای اسرار) آگاه ساخت که او پاره ای از آن راز را بر آن زن (سومی) آشکار کرد و از افشای پاره ای دیگر سر باز زد، چون (پیامبر) او را از آن جریان خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این ماجرا آگاه کرد؟ فرمود: همانا خداوند دانای آگاه به من خبر داده است. (3)

1) - ابو على طبرسی روایت کرده بر این که بعضی گفته اند:

به درستی که در آن روزی که مربوط به عایشه بود، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم با مادر ابراهیم - ماريه قبطيه - خلوت نمود و حفصه از این جریان آگاه شد، پس رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم به او فرمود: عایشه را از این جریان آگاه نگردان و سپس (هم خوابی با) ماریه را بر خود حرام نمود، ولی حفصه عایشه را با خبر کرد و از او خواست که آن را از آن حضرت کتمان و پنهان دارد، اما خداوند پیامبرش صلی اللّه علیه و آله و سلم را از (شیطنت و سخن چینی حفصه) آگاه نمود؛ و این همان فرمایش خداوند است که فرموده: «و زمانی که پیامبر حدیث و جریانی را از برخی همسراش مخفی و پنهان می دارد»، که منظور حفصه می باشد.

این مطلب به نقل از زجاج است و او افزوده: بعد از آن که (حضرت صلی اللّه علیه و آله و سلم هم خوابی) ماریه را بر خود حرام نمود، به حفصه خبر داد که ابو بکر و بعد از او، عمر (پس از آن حضرت صلی اللّه علیه و آله و سلم و به نا حق)، مالک و حاکم خواهند شد.

پس حفصه بعضی از آن گزارش را افشا کرد و از (افشای) بعضی خود داری کرد که ابو بکر و عمر پس از من، مالک و حاکم خواهند شد.

و نزدیک به همین مضامین را عیاشی به نقل از عبد اللّه بن عطاء مکی، از امام صادق علیه السلام روایت نموده و افزوده است: هر یک از آن دو ( حفصه و عایشه)، جریان را به پدران خود گزارش دادند و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آن ها را در رابطه با جریان ماریه و آن چه را که افشا کردند، مورد عتاب و سر زنش قرار داد و نسبت به جریان دیگر (سکوت نمود) و از عتاب آن ها اِعراض نمود.

ص: 252

سورة «الملك» - [67]

﴿ قوله تعالى: قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَآءٍ مَّعِينٍ﴾ (30)

186/ [1] - الشيخ الصدوق بهذا الإسناد: - حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه محمّد بن مسعود [العيّاشي]، عن موسى بن جعفر، قال: حدّثني موسى بن القاسم، عن عليّ ابن جعفر، عن أبي الحسن موسى بن جعفر علیهم السلام، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول في قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَآؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَآءِ مُعِين﴾، قال:

أرأيتم إن غاب عنكم إمامكم فمن يأتيكم بإمام جديد؟ (1)

ص: 253


1- إكمال الدين: 35/2 ح 48، عنه بحار الأنوار: 53/51 ح 3. مسائل عليّ بن جعفر: 327 ح 81، الكافي: 339/1 ح 14 بتفاوت يسر ، الغيبة للنعماني: 176 ح 1، تأويل الآيات الظاهرة: 683 (سورة الملك).

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: اگر آب های شما در زمین فرو رود، چه کسی شما را آب روان خواهد داد؟ (30)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند خود - از علی بن جعفر روایت کرده است، که امام کاظم علیه السلام فرمود: از امام صادق علیه السلام شنیدم که در مورد فرمایش خدای عزّ وجلّ: « (ای پیامبر!) بگو: اگر آب های سر زمین شما در زمین فرو رود، چه کسی می تواند آب جاری و گوارا برای شما فراهم آورد؟» می فرمود: (منظور این است) اگر امام (واجب الإطاعۀ) شما پنهان و نا پدید گشت، چه کسی برای شما امام جدیدی خواهد آورد؟

ص: 254

سورة «القلم» - [68]

﴿ قوله تعالى: وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ (3) وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ (4) فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ (5) بِأَتِكُمُ الْمَفْتُونَ﴾ (6)

[187] / 1 - الحاكم الحسكاني: بالإسناد عن أبي نضر [العيّاشي] في تفسيره، عن جعفر بن أحمد، عن أبي الخير، عن جعفر بن محمّد الخزاعي، عن أبيه، قال:

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول: نزل ﴿ وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ في تبليغك في عليّ ما بلّغت - إلى - بِأَتِكُمُ الْمَفْتُونَ﴾ (1)

ص: 255


1- شواهد التنزيل: 268/2 ح 100

فرمایش خداوند متعال: و به درستی که برای تو پاداشی پایان نا پذیر می باشد (3) و به درستی که برای تو خُلقی عظیم می باشد (4) پس بزودی می ببینی و آن ها نیز می ببینند. (5)

1) - حسکانی به نقل از عیاشی - با سند - از جعفر بن محمد خزاعی، به نقل از پدرش روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: (این آیه این چنین) نازل شده است: «و به درستی که برای تو پاداشی پایان نا پذیر می باشد، در مورد تبلیغ (و نصب امامت) علی (علیه السلام) نسبت به آن چه که تبلیغ نموده ای - تا جایی که فرموده:- که کدامین یک از شما مجنون می باشید».

ص: 256

سورة «المعارج» - [70]

﴿ قوله تعالى: فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَرِقِ وَ الْمَغَرِبِ إِنَّا لَقَدِرُونَ﴾ (40)

[188]/ 1 - أبو الحسن الفتوني:

في تفسير العيّاشي و غيره عن الصادق علیه السلام في قوله عزّ وجلّ: ﴿ فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَرِقِ وَ الْمَغَرِبِ﴾ ، قال:

«المشارق»، الأنبياء و «المغارب»، الأوصياء علیهم السلام. (1)

ص: 257


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 326.

فرمایش خداوند متعال: پس سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها! که ما (بر هر امری) توان مند هستیم. (40)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی و دیگران، از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند، که:

حضرت در مورد فرمایش خداوند متعال: «سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها»، فرمود: منظور از «المشارق» الأنبياء علیهم السلام و از «المغارب»، الأوصياء علیهم السلام هستند.

ص: 258

سورة «المزّمّل» - [73]

﴿ قوله تعالى: وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً﴾ (8)

189 / [1] - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي رحمة اللّه قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود، عن أبيه [العيّاشي]، عن جعفر بن أحمد، قال: حدّثني العمركي، عن عليّ بن جعفر، عن أخيه موسى ابن جعفر عليهم السلام قال:

«التبتّل» أن تقلّب كفيّك في الدعاء إذا دعوت، و «الابتهال» أن تبسطهما و تقدّمهما، و «الرغبة» أن تستقبل بر احتيك السماء و تستقبل بهما وجهك، و «الرهبة» أن تكفى كفّيك فترفعهما إلى الوجه، و«التضّرع» أن تحرّك إصبعيك و تشير بهما.

و في حديث آخر [قال علیه السلام]: إنّ «البصبصة» أن ترفع سبّابتيك إلى السماء و تحرّكهما و تدعو. (1)

ص: 259


1- معاني الأخبار: 369 ح 2 ، الأربعين للشهيد الأوّل: 67 ح 30، وسائل الشيعة: 50/7 ح 8690، بحار الأنوار: 337/93 ح 3 و 4.

فرمایش خداوند متعال: و نام پروردگارت را یاد کن و از همه قطع امید کن و به او بپیوند. (8)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند - از علی بن جعفر روایت کرده است، که گفت:

امام كاظم علیه السلام فرمود: «تبتّل» گردانیدن کف دست ها است در دعا، در وقت خواندن دعا و «ابتهال» (زاری کردن و اخلاص ورزیدن در دعا) آن است که دست ها را بگشایی و جلو آوری، و «رغبة» (خواهش نمودن) آن است که دو پنجۀ دست را رو به آسمان نموده و آن ها را رو به صورت خود بگیری و «رهبة» (ترسیدن) آن است که کف دست هایت را سرا زیر سازی و به همان شکل آن ها را تا صورت بلند نمائی و «تضرّع» (لابه و زاری) آن است که دو انگشت خود را حرکت دهی و به آن دو اشاره کنی.

و در حدیث دیگری آمده است که (حضرت علیه السلام) فرمود: «بصبصه» (عاشقانه نگاه کردن) آن است که هر دو انگشت شهادت خود را به سوی آسمان بلند کنی و آن ها را حرکت دهی و دعا کنی.

ص: 260

سورة «المدّثّر» - [74]

﴿ قوله تعالى: ذَرْنِى وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا﴾ (11)

[190] /1 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن زرارة، و حُمران، و محمد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه، و أبي جعفر علیهم السلام (أنّهما قالا): أنّ الوحيد ولد الزنا.

قال زرارة: ذكر لأبي جعفر علیه السلام عن أحد بني هشام أنّه قال في خطبته: أنا ابن الوحيد، فقال: ويله ! لو علم ما الوحيد ما فخر بها، فقلنا له: و ما هو؟

قال: من لا يعرف له أب. (1)

ص: 261


1- مجمع البيان: 584/10 ، و بحار الأنوار: 119/30 ، و البرهان في تفسير القرآن: 159/8 ح 5.

فرمایش خداوند متعال: مرا با آن که تنهایش آفریده ام، (به حال خود) وا گذار. (11)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از زراره و حُمران و محمد بن مسلم، روایت کرده است، که گفته اند:

امام باقر و امام صادق علیهم السلام فرموده اند: به درستی که منظور از «وحید»، حرام زاده است.

زراره گفت: به امام باقر علیه السلام گفته شد: یک از افراد بنی هشام در سخنرانی خود گفته است: من فرزند وحید هستم، پس حضرت فرمود: وای به حال او! اگر معنای وحید را می دانست، به آن افتخار نمی کرد، عرض کردیم: معنای آن چیست؟

فرمود: کسی است که پدری برای او شناخته شده نیست.

ص: 262

سورة «القيامة» - [75]

﴿ قوله تعالى: بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ ی بَصِيرَةٌ﴾ (14)

[191] / 1 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام ، قال:

ما يصنع أحدكم أن يظهر حسناً و يسرّ سيّئاً؟ أليس إذا رجع إلى نفسه يعلم أنّه ليس كذلك؟ و اللّه سبحانه يقول: ﴿ بَلِ الْإِنسَنُ عَلَى نَفْسِهِ ی بَصِيرَةٌ﴾، إنّ السريرة إذا صلحت قويت العلانية. (1)

[192] / 2 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن عمر بن يزيد، عن أبي عبد اللّه علیه السلام: أنّه تلا هذه الآية، ثمّ قال:

ما يصنع الإنسان أن يتعذّر الى الناس خلاف ما يعلم اللّه منه؟ إنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم كان يقول: من أسّر سريرة ردّاه اللّه رداءها، إن خيراً فخير و إن شرّاً فشرّ. (2)

[193] / 3 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن زرارة، قال: سألت أبا عبد اللّه علیه السلام: ما حدّ المرض الذي يفطر صاحبه؟

قال: ﴿ بَلِ الْإِنسَنُ عَلَى نَفْسِهِ ی بَصِيرَةٌ﴾، هو أعلم بما يطيق.

و في رواية أخرى: هو أعلم بنفسه ذاك إليه. (3)

ص: 263


1- مجمع البيان: 598/10 ، عنه بحار الأنوار: 87/7، و 368/71 ح 18
2- مجمع البيان: 599/10 ، عنه بحار الأنوار: 268/71 ذيل ح 18.
3- مجمع البيان: 599/10، عنه بحار الأنوار: 326/96 ح 21

فرمایش خداوند متعال: بلکه آدمی خود و درون خودش را، نیک می شناسد. (14)

1) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از محمد بن مسلم روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: چه می کند یکی از شما، هنگامی که حسنه ای (برایش) ظاهر و آشکار گردد و سیّئه ای مخفی و پنهان بماند؟ آیا چنین نیست که چون به (وجدان) نفس خود مراجعه کند می داند که به این گونه نیست؟ و خداوند سبحان فرموده است: «بلکه انسان بر نفس (و درون) خود بینا می باشد»، به درستی که اگر سریره (و باطن انسان) اصلاح گردد، ظاهر نیز تقویت نیکو خواهد شد.

2) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عمر بن یزید روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام این آیه (یاد شده در حدیث قبل) را تلاوت نمود، سپس فرمود: انسان چه می کند در آن هنگامی که در پیش مردم عذر خواهی می نماید، بر خلاف آن چه را که خداوند نسبت به (درون و حقیقت) او می داند؟ همانا رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم می فرمود: کسی که سریره ای (و پنهانی) را پنهان بدارد، خداوند آن را به همان گونه می پوشاند، اگر خیر و خوب است که خوب خواهد بود و اگر شر و تبه کاری باشد، شرّ خواهد بود.

3) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از زراره روایت کرده است، که گفت: از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: محدودۀ مرضی که صاحبش باید (روزۀ خود را) بخورد، چیست؟

فرمود: «بلکه انسان بر نفس (و درون) خود بینا می باشد»، او خودش (از هر کس دیگری) آشنا تر به توان و طاقت خود می باشد.

و در روایتی دیگر وارد شده است: او خود نسبت به (وظایف و موقعیت) خود آشنا تر می باشد.

ص: 264

سورة «الدهر» - [76]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا﴾ (1)

[194] /1 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن عبد اللّه بن بكير، عن زرارة، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن قوله: ﴿ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَذْكُورًا﴾ ؟

قال: كان شيئاً ولم يكن مذكوراً. (1)

[195] / 2 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن سعيد الحدّاد، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

كان مذكوراً في العلم ولم يكن مذكوراً في الخلق. (2)

[196] / 3 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن عبد الأعلى مولى آل سام، عن أبي عبد اللّه علیه السلام مثله. (3)

[197] / 4 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن حمران بن أعين، قال: سألت عنه علیه السلام، فقال : كان شيئاً مقدوراً ولم يكن مكوّناً. (4)

ص: 265


1- مجمع البيان: 614/10، عنه بحار الأنوار: 327/60، و البرهان في تفسير القرآن: 175/8 ح 3.
2- مجمع البيان: 614/10 ، عنه بحار الأنوار: 328/60 ، فيه: عن شُعيب الحدّاد، و البرهان في تفسير القرآن: 175/8 ح 4.
3- مجمع البيان: 614/10 ، البرهان في تفسير القرآن: 175/8 ذيل ح 4.
4- مجمع البيان: 614/10 ، عنه بحار الأنوار: 328/60، و البرهان في تفسير القرآن: 176/8 ح 5.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: آیا بر انسان مقدار زمان گذشته (بیاد) می آید که چیزی در خور یاد نبود؟ (1)

1) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از زراره روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام در رابطه با فرمایش خداوند متعال: «او (انسان) چیز یاد شده ای نبود»، سؤال کردم؟

فرمود: او چیزکی بود، ولی نام و نشانی (به عنوان انسان) نداشت.

2) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از سعید حدّاد روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: (انسان) در علم (خداوند متعال) مذکور بود، ولی در بین آفریده ها نام و نشانی برایش وجود نداشت.

3) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عبد الأعلى - مولى آل سام - روایت کرده است، که از امام صادق علیه السلام، همانند آن وارد شده است.

4) - و ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از حمران بن اعین روایت کرده است، که گفت:

از آن حضرت (امام صادق) علیه السلام (در مورد آن آیه) سؤال کردم؟

فرمود: (انسان) یک چیز مقدور (توان مند و فرض شده ای در علم خداوند متعال) بود، ولی تکوین و ایجاد نگشته بود.

ص: 266

﴿ قوله تعالى: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجِ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْتَهُ سَمِيعًا بَصِيرًا (2) إِنَّا هَدَيْنَهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا (3) إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ سَلَسِلَا وَ أَغْلَلاً وَ سَعِيرًا (4) إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا (5) عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا (6) يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ, مُسْتَطِيرًا (7) وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ ی مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا (8) إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (9) إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا (10) فَوَقَهُمُ اللّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقْهُمْ نَضْرَةٌ وَ سُرُورًا (11) وَ جَزَتْهُم بِمَا صَبَرُواْ جَنَّةٌ وَ حَرِيرًا﴾ (12)

[198] / 5 - الحاكم الحسكاني: أبو النضر [العيّاشي] في تفسيره [قال:] حدّثنا أبو أحمد محمّد بن أحمد بن روح الطرطوسي، حدّثنا محمّد بن العبّاسي، حدّثنا إسحاق بن نجيح ، عن عطاء، عن ابن عبّاس في قوله تعالى: ﴿ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ)، قال:

مرض الحسن و الحسين علیهم السلام مرضاً شديداً حتّى عادهما جميع أصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم ، فكان فيهم أبو بكر و عمر فقالا: يا أبا الحسن! لو نذرت اللّه نذراً.

فقال عليّ علیه السلام: لئن عافى اللّه سبطَي نبيّه محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم ممّا بهما من سقم، لأصو منّ اللّه نذراً ثلاثة أيّام، و سمعته فاطمة علیها السلام فقالت: و للّه عليَّ مثل الذي ذكرته، و سمعه الحسن و الحسين علیهم السلام فقالا: يا أبه ! و اللّه علينا مثل الذي ذكرت.

فأصبحا و قد عافاهما اللّه تعالى [فصاموا] فغدا عليّ علیه السلام إلى جارٍ له،

ص: 267

فرمایش خداوند متعال: به درستی که ما انسان را از نطفه ای آمیخته (از عناصری مختلف) آفریده ایم، تا او را (برای سرنوشتش) امتحان کنیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم (2) ما راه را به او نشان داده ایم، تا سپاس گزار یا نا سپاس باشد (3) ما برای کافران زنجیر ها و غُل ها و آتش افروخته، آماده کرده ایم (4) به درستی که نیکان از جام هایی می نوشند که آمیخته به کافور است (5) چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به هر جایی که بخواهند، روان می سازند (6) به نذر (و عهد خود) وفا می کنند و از آن روزی که شر آن همه جا را فرا گرفته است، می ترسند (7) و طعام را در حالی که خود (نیاز داشته و) دوستش دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند (8) (و گویند:) جز این نیست که شما را برای (رضای) خدا اطعام می کنیم و از شما پاداش و سپاسی نمی خواهیم (9) ما از پروردگار خود می ترسیم، روزی که آن روز عبوس و سخت هولناک است (10) خداوند ایشان را از شر آن روز نگه داشت و آنان را طراوت و شادمانی بخشید (11) پاداش ایشان را به خاطر صبری که کرده اند، بهشت و (لباس های) حریر قرار داد. (12)

5) - حسکانی به نقل از عیاشی، با سند او از اسحاق بن نجیح، به نقل از عطاء روایت کرده است که گفت:

ابن عباس در مورد فرمایش خداوند متعال: «و طعام می خورانند»، گفته است: امام حسن و حسین علیهم السلام مریض شدند به گونه ای که تمام اصحاب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم که ابو بکر و عمر نیز در جمع آن ها بودند، به عیادت و دیدار ایشان آمدند، پس اظهار داشتند: ای ابا الحسن! چنان چه (جهت بهبودی ایشان) برای خدا نذری کنی (نیکوست).

امام علی علیه السلام فرمود: چنان چه خداوند این دو سبط و نواده های پیامبرش حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم، را عافیت دهد، سه روز روزه برای خداوند نذر می کنم و فاطمه علیها السلام این جریان را شنید و اظهار داشت: من نیز برای خدا سه روز روزه هم چنان که یاد آور شدی انجام می دهم و چون (امام) حسن و حسین علیهم السلام شنیدند، گفتند: ما نیز برای خدا سه روز روزه هم چنان که یاد آور شدید، انجام می دهیم. پس چون شب را به صبح رساندند، خداوند متعال بهبودی عطای شان نمود و (طبق نذر خود) روزه گرفتند.

ص: 268

فقال: أعطنا جزّة من صوف تغزلها لك فاطمة، و أعطنا كراء ما شئت، فأعطاه جزّة من صوف و ثلاثة أصوع من شعير.

و ذكر الحديث بطوله مع الأشعار إلى قوله: إذ هبط جبرئيل فقال: يا محمّد! يهنّئك ما أنزل فيك و في أهل بيتك: ﴿ إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ﴾ - إلى آخره -، فدعا النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم [عليّاً علیه السلام] و جعل يتلوها عليه و عليّ علیه السلام يبكي و يقول: الحمد للّه الذي خصّنا بذلك. [و الحديث طويل] اختصرته. (1)

و تمام الحديث بطوله هكذا سنداً و متناً على ما في رواية أمير المؤمنين علیه السلام فيه، أي في نزول هذه السورة المباركة :

[199] /6 - الحاكم الحسكاني: أخبرنا أحمد بن الوليد بن أحمد بقراءتي عليه من أصله، قال: أخبرني أبو العبّاس الواعظ، حدّثنا أبو عبد اللّه محمّد بن الفضل النحوي ببغداد - في جانب الرصافة، إملاء سنة إحدى و ثلاثين و ثلاثمائة ، حدّثنا الحسن بن عليّ بن زكريا البصري، حدّثنا الهيثم بن عبد اللّه الرمّاني، قال: حدّثني عليّ بن موسى الرضا، حدّثني أبي موسى، عن أبيه جعفر بن محمّد، عن أبيه محمّد، عن أبيه عليّ ، عن أبيه الحسين، عن أبيه عليّ بن أبي طالب علیه السلام ، قال:

لمّا مرض الحسن و الحسين عادهما رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم فقال لي: يا أبا الحسن! لو نذرت على ولديك للّه نذراً أرجو أن ينفعهما اللّه به.

فقلت: عليَّ للّه نذر لئن برأ حبيباي من مرضهما لأصومنّ ثلاثة أيّام.

فقالت فاطمة (علیها السلام) : و عليَّ للّه نذر لئن برأ ولداي من مرضهما لأصومنّ ثلاثة أيّام.

ص: 269


1- شواهد التنزيل: 403/2 ح 1054، و لمّا كان فيه اختلاف من حيث السند و المتن، أوردناه مستقلَّا، و يأتي تفصيله بسند آخر و بتفاوت في المتن.

پس امام علی علیه السلام نزد همسایه خود رفت و فرمود: مقداری پشم تحویل ما بده تا فاطمه برایت بریسد و هر مقداری که خواستی مزد آن را بپرداز، پس او هم مقداری پشم و مقدار سه صاع (9 کیلو) جو به آن حضرت داد.

و حدیث را که طولانی است همراه با اشعاری ادامه داده تا جایی که گفت: جبرائیل علیه السلام نازل شد و گفت: ای محمد! به آن چه که بر شما و خانواده ات نازل شده، تهنیت باد: «به درستی که نیکان می نوشند از کاسه ای» - تا آخر آیات -.

پس پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم امام علی علیه السلام را فرا خواند و شروع به تلاوت آن آیات نمود و امام علی علیه السلام (گوش می داد و) می گریست و می گفت: حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این ویژگی ها ممتاز نمود.

(مؤلف گوید:) حدیث طولانی است و من آن را مختصر کردم. و تمام حدیث بطور کامل از جهت سند و متن بنا بر آن چه در روایت أمير المؤمنين علیه السلام در مورد شأن نزول این سوره مبارکه، بدین شرح است:

6) - حسکانی با سند خود از هیثم بن عبد اللّه رمانی روایت کرده که گفت:

امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام به نقل از امام علی علیه السلام فرمود:

چون حسن و حسین علیهم السلام مریض شدند، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم از ایشان عیادت و دیدار نمود و فرمود: ای ابا الحسن! اگر جهت دو فرزندت برای خداوند نذری کنی، امیدوارم که خداوند به خاطر نذرت، به حال ایشان سودی برساند، پس اظهار داشتم: برای خداوند بر عهده و ذمّه من است که اگر دو حبیب من از مریضی خود، بهبود یافتند سه روز روزه بگیرم، پس فاطمه علیها السلام هم اظهار نمود: برای خداوند بر عهده و ذمّه من است که اگر دو حبیب من از مریضی خود بهبود یافتند سه روز روزه بگیرم، هم چنین کنیز شان (به نام) فضّه اظهار داشت: برای خداوند بر عهده و ذمّه من است که اگر دو سید و سرور من از مریضی خود بهبود یافتند سه روز روزه بگیرم، پس خداوند هم هر دو نوجوان را (لباس) عافیت پوشاند و به حالت بهبودی صبح کردند. از طرفی هم نزد آل محمد علیهم السلام (هیچ خوراکی) کم و زیادی وجود نداشت. پس همگی آن روز را روزه گرفتند و امام علی علیه السلام به بازار رفت و شمعون یهودی را در بازار دید - که با هم دوست بودند - به او فرمود: ای شمعون! سه صاع (9 کیلو) جو و (مقداری)

ص: 270

و قالت جاريتهم فضّة: و عليَّ للّه نذر لئن برأ سيّداي من مرضهما لأصومنّ ثلاثة أيّام، فالبس اللّه الغلامين العافية، فأصبحوا و ليس عند آل محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم قليل ولا كثير.

فصاموا يومهم و خرج عليّ علیه السلام إلى السوق، [فأتى شمعون بن حانا اليهودي فاستقرض منه ثلاثة أصوع من شعير] - و كان له صديقاً - فقال له: يا شمعون أعطني ثلاثة أصوع شعيراً و جزّة صوف تغزله فاطمة.

فأعطاه [شمعون] ما أراد، فأخذ الشعير في ردائه و الصوف تحت حضنه و دخل منزله، فأفرغ الشعير و ألقى الصوف.

فقامت فاطمة علیها السلام إلى صاع من الشعير فطحنته و عجنته و خبزت منه خمسة أقراص، و صلّى عليّ مع رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم المغرب و دخل منزله ليفطر، فقدّمت إليه فاطمة علیها السلام خبز شعير و ملحاً جريشاً و ماء قراحاً، فلمّا دنوا ليأكلوا وقف مسكين بالباب فقال: السلام عليكم أهل بيت محمّد، مسكين من أولاد المسلمين، أطعمونا أطعمكم اللّه من موائد الجنّة.

فقال عليّ علیه السلام:

فاطم ذات الرشد و اليقين *** يا بنت خير الناس أجمعين

أما ترين البائس المسكين *** جاء إلينا جائع حزين

قد قام بالباب له حنين *** يشكو إلى اللّه و يستكين

كلّ امرئ بكسبه رهین

فأجابته فاطمة علیها السلام، و هي تقول:

أمرك عندي يا ابن عمّ! طاعة *** ما بي لؤم لا ولا ضراعة

فأعطه ولا تدعه ساعة *** نرجو له الغياث في المجاعة

و نلحق الأخيار و الجماعة *** و نُدخل الجنّة بالشفاعة

ص: 271

پشم تحویل من بده تا فاطمه برایت بریسد.

پس شمعون آن چه را که حضرت درخواست نمود عطایش کرد، پس جو ها را در عبای خود ریخت و پشم ها را هم زیر بغل گرفت و وارد منزل شد و آن ها را (بر زمین) نهاد و فاطمه علیها السلام بر خاست و یک صاع از جو ها را (به وسیله دستاس) آرد نمود و آن ها را خمیر کرد و تعداد پنج قرص نان پخت. پس امام علی علیه السلام نماز مغرب را با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم (در مسجد) خواند و به منزل آمد تا افطار کند، پس فاطمه علیها السلام نان و مقداری نمک جریش (خُرد کرده) با مقداری آب قراح (خالص) آورد و چون نزدیک (ظرف و سفره) شدند تا مشغول خوردن شوند، مسکینی درب منزل آمد و اظهار داشت: سلام بر شما اهل بیت محمد! مسکینی از اولاد مسلمین هستم، ما (خانواده) را اِطعام کنید، خداوند شما را از مائده های بهشت اِطعام نماید. پس امام علی علیها السلام (این اشعار را) سرود:

ای فاطمه! که صاحب رشادت و یقین هستی، ای دختر برترین تمامی مردمان!

آیا نمی بینی درماندۀ مسکینی، به سوی ما آمده که گرسنه و اندوهناک می باشد؟

(شخصیت و ارزش) هر مردی در گرو آن چه می باشد که تحصیل می کند.

پس فاطمه علیها السلام درخواست آن حضرت را اجابت نمود و (این اشعار را) سرود:

ای پسر عمو! فرمان تو نزد من شنیدنی و پذیرفتنی است، برای من ملامت و سر زنش و کار نکوهشی نخواهد بود. او را عطایش کن و لحظه ای وا گذارش منما، امید فریاد رسی را داریم در سیر کردن گرسنه ای. و به نیکان و برگزیدگان ملحق شویم، و به وسیلهٔ شفاعت (افراد را) وارد بهشت گردانیم. (1)

سپس قرص های نان را به آن مسکین دادند و آن شب را گرسنه خوابیدند (2) و چیزی به غیر از مختصری آب خالص نچشیدند و چون (شب را) صبح کردند

ص: 272


1- در صورتی که فعل «و نُدخل الجنّة بالشفاعة» از باب اِفعال و به حالت متعدی باشد این ترجمه مناسب است، ولی چنان چه فعل مجرّد و لازم «نَدخُل» باشد، ترجمه چنین می شود: ما به وسیلۀ شفاعت وارد بهشت می شویم، خداوند به حقایق امور دانا است. مترجم.
2- و نگفتند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و یا حضرت علی علیه السلام بفرماید اول باید به اهل و عیال رسید، اگر چیزی زیاد آمد به دیگران بدهیم و خود را با این ضرب المثل غلط و سخنان خلاف عقل و وجدان، از خیرات و برکات دنیا و آخرت محروم گردانند. مترجم

فدفعوا إليه أقراصهم و باتوا ليلتهم لم يذوقوا إلّا الماء القراح.

فلمّا أصبحوا عمدت فاطمة علیها السلام إلى الصاع الآخر فطحنته و عجنته و خبزت خمسة أقراص و صاموا يومهم، و صلّى عليّ مع رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم المغرب، و دخل منزله ليفطر فقدّمت إليه فاطمة خبز شعير و ملحاً جريشاً و ماء قراحاً، فلمّا دنوا ليأكلوا، وقف يتيم بالباب فقال: السلام عليكم يا أهل بيت محمّد! [أنا] يتيم من أولاد المسلمين، استشهد والدي مع رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم يوم أحد، أطعمونا أطعمكم اللّه على موائد الجنّة، فدفعوا إليه أقراصهم و باتوا يومين وليلتين لم يذوقوا إلّا الماء القراح.

فلمّا أن كان في اليوم الثالث عمدت فاطمة إلى الصاع الثالث و طحنته و عجنته و خبزت منه خمسة أقراص، و صاموا يومهم و صلّى عليّ مع النبّي صلی اللّه علیه و آله و سلم المغرب، ثمّ دخل منزله ليفطر، فقدّمت فاطمة إليه خبز شعير و ملحاً جريشاً و ماء قراحاً.

فلمّا دنوا ليأكلوا، وقف أسير بالباب فقال: السلام عليكم يا أهل بيت النبوّة! أطعمونا أطعمكم اللّه، فأطعموه أقراصهم فباتوا ثلاثة أيّام ولياليها لم يذوقوا إلّا الماء القراح.

فلمّا كان اليوم الرابع عمد عليّ و الحسن و الحسين يرعشان كما يرعش الفرخ و فاطمة و فضّة معهم، فلم يقدروا على المشي من الضعف، فأتوا رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم، فقال: إلهى ! هؤلاء أهل بيتي يموتون جوعاً، فارحمهم يا ربًّ! و اغفر لهم [إلهي!] هؤلاء أهل بيتي، فاحفظهم ولا تنسهم.

ص: 273

فاطمه علیها السلام برخاست و یک صاع دیگر از آن ها را آرد نمود و خمیر کرد و پنج قرص نان پخت کرد و آن روز را روزه گرفتند. امام علی علیه السلام نماز مغرب را (در مسجد) با رسول خدا علیه السلام خواند و به منزل وارد شد تا افطار نماید، پس فاطمه علیها السلام نان جو و مقداری نمک خرد شده با مقداری آب خالص نزد آن حضرت آورد و چون نزدیک (هم دیگر) نشستند تا مشغول خوردن شوند ناگهان یتیمی جلوی درب منزل ایستاد و گفت: سلام بر شما باد ای اهل بیت محمد! من یتیمی از اولاد مسلمین هستم، پدرم در رکاب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم در جنگ اُحد شهید شد، به ما طعام دهید، خداوند از مائده های بهشت به شما اِطعام دهد، پس قرص های نان خود را به آن یتیم دادند و دو شب و دو روز را بدون آن که چیزی غیر از مختصری آب خالص نوشیده باشند، گرسنه ماندند. و چون روز سوم شد، فاطمه علیها السلام بر خاست و یک صاع (باقی مانده جو ها) را آرد نمود و خمیر کرد و پنج قرص نان دیگر پخت (1) و همگی (طبق عهد و نذر خود) روزه گرفتند و (چون شب فرا رسید) امام علی علیه السلام نماز مغرب را (در مسجد) با رسول خدا علیه السلام خواند و سپس به منزل وارد شد تا افطار نماید، پس فاطمه علیها السلام نان جو و مقداری نمک خرد شده با مقداری آب خالص نزد آن حضرت آورد و چون نزدیک (هم دیگر) نشستند تا مشغول خوردن شوند ناگهان اسیری درب منزل ایستاد و گفت: سلام بر شما باد ای اهل بیت نبوّت! به ما طعام دهید، خداوند به شما اِطعام دهد، پس قرص های نان خود را به آن اسیر دادند و سه روز و شب هایش را بدون آن که چیزی غیر از مختصری آب خالص نوشیده باشند، گرسنه ماندند.

ص: 274


1- و در تمام مراحل زندگی، حضرت فاطمه علیها السلام هیچ گاه مطرح نکرد که وظیفۀ زن در خانه کار کردن نیست و یا منّتی بگذارد، بلکه با اشتیاق برای رضای خداوند و جلب توجه همسر تمام تلاش و زحمت را بدون احساس خستگی کار های خانه و بچه داری و تربیت فرزندانش را به نحو احسن انجام می داد، بر خلاف فرهنگ غلط جامعۀ امروز که بر گرفته از غربی ها می باشد به گونه ای که برخی از زنان برای انجام کار و شغلی در خارج خانه اشتیاق و علاقه زیادی دارند، ولی برای خانه داری و نگه داری فرزند امتناع می ورزد و حتی جگر گوشه و میوۀ قلب خود را برای تربیت و نگه داری در اختیار دیگران قرار می دهند. مترجم.

فهبط جبرئيل و قال: يا محمّد! إنّ اللّه يقرأك عليك السلام و يقول: قد استجبت دعاءك فيهم و شكرت لهم و رضيت عنهم، و اقرأ: ﴿ إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا﴾ - إلى قوله : - ﴿ إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاءً وَ كَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا﴾ (1) [و الحديث] اختصرته في مواضع. (2)

ص: 275


1- سورة الإنسان: 22/76.
2- شواهد التنزيل: 394/2 ح 1042. أمالي الصدوق: 256 ح 11 (المجلس 44) بسند آخر، و كشف الغمّة: 302/1، عن ابن عبّاس، و الثعلبي و غيره من مفسّري القرآن المجيد.

و چون روز چهارم شد امام علی، حسن و حسین علیهم السلام همانند لرزیدن جوجه (گرسنه و تشنه) می لرزیدند و فاطمه علیها السلام و فضه (نیز) با آن ها بودند و از شدت ضعف، توانایی راه رفتن نداشتند (و به هر شیوه ای که بود) نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آمدند، (حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم) اظهار داشت: خداوندا! ایشان اهل بيت من هستند، از گرسنگی می میرند، پروردگارا! به آنان رحم کن و آنان را بیامرز، خدایا! ایشان اهل بیت من هستند، آنان را حفظ کن و فراموش شان منما.

پس جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت: ای محمد! خداوند، تو را سلام می رساند و می فرماید: دعای تو را دربارۀ آنان مستجاب کردم و از آنان قدر دانی نموده و از آنان راضی هستم و بخوان: «به درستی که نیکان از کاسه و ظرفی می نوشند که مزاج و طبع آن هم چون کافور خواهد بود» - تا جایی که فرموده است: - «به درستی که این پاداش شما می باشد و سعی و تلاش شما مورد شکر و قدر دانی است».

(مؤلّف گوید:) حدیث بسیار مفصّل و طولانی بود، ما آن را به طور مختصر و خلاصه در موارد مختلفی آورده ایم.

ص: 276

سورة «المرسلات» - [77]

﴿ قوله تعالى: أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا ( 25 ) أَحْيَاءٌ وَ أَمْوَاتًا﴾ (26)

[200] / 1 - أبو عمرو الكشّي: قال أبو النضر [العيّاشي]:

سمعت عليّ بن الحسن، يقول: مات يونس بن يعقوب بالمدينة، فبعث إليه أبو الحسن الرضا علیه السلام بحنوطه و كفنه و جميع ما يحتاج إليه، و أمر مواليه و موالي أبيه و جدّه أن يحضروا جنازته، و قال لهم: هذا مولى لأبي عبد اللّه علیه السلام كان يسكن العراق، و قال لهم: احفروا له في البقيع، فإن قال لكم أهل المدينة: إنّه عراقي ولا ندفنه في البقيع، فقولوا لهم: هذا مولى لأبي عبد اللّه علیه السلام و كان يسكن العراق، فإن منعتمونا أن ندفنه بالبقيع منعناكم أن تدفنوا مواليكم في البقيع.

و وجّه أبو الحسن عليّ بن موسى علیه السلام إلى زميله محمّد بن الحباب، و كان رجلاً من أهل الكوفة: صلّ عليه أنت. (1)

ص: 277


1- رجال الكشّي (اختيار معرفة الرجال): 386 ذيل ح 72، عنه بحار الأنوار: 26/82 ح 12.

فرمایش خداوند متعال: آیا زمین را جایگاهی (برای آسایش شما) نساختیم؟ (25) برای زندگان و مردگان (قرار ندادیم)؟ (26)

1) - ابو عمرو کشّی به نقل از عیاشی روایت کرده است، که گفت:

از علی بن الحسن شنیدم که می گفت: یونس بن یعقوب در مدینه وفات یافت، پس امام رضا علیه السلام، حنوط و کفن و دیگر ما يحتاج (و تجهیزات) او را برایش فرستاد و به دوست داران خود و دوست داران پدر و جدش دستور داد تا در مراسم تشییع و تدفین جنازۀ او شرکت کرده و حضور یابند و به آنان فرمود: این شخص از موالیان امام صادق علیه السلام می باشد ولی در عراق ساکن شده بود، هم چنین به آنان فرمود: در (قبرستان) بقیع برای او (قبری را) حفر کنید و چنان چه اهل مدینه مانع شوند و بگویند: این از اهالی عراق است و ما او را در بقیع دفن نمی کنیم، به آن ها بگویید: این شخص از موالیان امام صادق علیه السلام است و در عراق ساکن بوده، اگر مانع شوید که او را در بقیع دفن کنیم، ما نیز مانع می شویم که شما موالیان خود تان را در بقیع دفن کنید.

و (نیز) امام رضا علیه السلام برای محمد بن حباب که یکی از دوستان یونس و از (شیعیان و) اهالی کوفه بود، پیام فرستاد که تو نماز بر (جنازۀ) او بخوان.

ص: 278

سورة «النبأ» - [78]

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ (1) عَنِ النَّبَا الْعَظِيمِ﴾ (2)

[201] / 1 - الحاكم الحسكاني: عن أبي النضر [العيّاشي] في تفسيره، قال: حدّثني إسحاق بن محمّد البصري، قال: حدثّني محمّد بن الحسن بن شمّون، عن عبد اللّه بن عمرو، عن عبد اللّه بن حمّاد الأنصاري، عن أبان ابن تغلب، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن قول اللّه: ﴿ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيم﴾ ؟

قال: «النبأ العظيم»، علىّ علیه السلام و فيه اختلفوا؛ لأنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم ليس فيه اختلاف. (1)

﴿ قوله تعالى: لَبِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا﴾ (23)

[202] / 2 - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن حمران، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن هذه الآية؟

فقال: هذه في الذين يخرجون من النار.

و روي عن الأحول مثله. (2)

﴿ قوله تعالى: يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئِكَةُ صَفًّا لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ قَالَ صَوَابًا﴾ (38)

ص: 279


1- شواهد التنزيل: 1074317/2
2- مجمع البيان: 643/10 ، عنه بحار الأنوار: 276/8.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: از چه چیزی سؤال می کنند؟ (1) از آن خبر و جریانی که عظیم است. (2)

1) - حسکانی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابان بن تغلب روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در مورد (تفسیر) فرمایش خداوند: «از نبأ (خبر و گزارش) عظیم»، سؤال کردم؟

فرمود: (منظور از) «النبأ العظيم»، امام علی علیه السلام می باشد که مردم در مورد (امامت و خلافت) او اختلاف (و جدال) کردند؛ زیرا که بر (اصل نبوّت) رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم، اختلافی وجود نداشت.

فرمایش خداوند متعال: (طاغوت ها) زمان طولانی در آن جا خواهند ماند. (23)

2) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از حمران روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام در مورد (تفسیر) این آیه، سؤال کردم؟

فرمود: این آیه در مورد افرادی است که (در قیامت پس از مجازات) از آتش بیرون می آیند.

و (نیز) از احول مانند همین حدیث روایت شده است.

فرمایش خداوند متعال: روزی که فرشتۀ روح و دیگر فرشتگان به صف می ایستند و کسی سخن نمی گوید مگر آن که خداوند رحمان به او اجازه دهد و او سخن را به حالت صحیح و درست گوید. (38)

ص: 280

[203] / 3 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

سئل عن هذه الآية؟

فقال: نحن - و اللّه ! - المأذون لهم يوم القيامة و القائلون.

قال: قلت: جعلت فداك! ما تقولون؟

قال: نمجّد ربّنا و نصلّي على نبيّنا صلی اللّه علیه و آله و سلم و نشفع لشيعتنا، فلا يردّنا ربّنا. رواه العيّاشى [أيضاً] مرفوعاً. (1)

[204] / 4 - أبو الحسن الفتوني: روى العيّاشي عن الكاظم علیه السلام، أنّه قال في قوله تعالى: ﴿ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ﴾ الآية:

نحن - و اللّه ! - المأذون لهم يوم القيامة. (2)

ص: 281


1- مجمع البيان: 647/10، عنه البرهان في تفسير القرآن: 201/8 ح 6.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 140

3) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از معاوية بن عمار روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام در مورد این آیه سؤال کردند و حضرت فرمود: به خدا سوگند! ما (اهل بیت رسالت) هستیم که روز قیامت مأذون و گویندگان صواب و بر حق می باشیم.

(راوی گوید:) عرض کردم: فدایت گردم! (هنگامی که سخن بگویید) چه می فرمایید؟ فرمود: پروردگار مان را حمد و ستایش می کنیم، بر پیامبر مان صلوات و تحیت می فرستیم و برای شیعیان و پیروان خود شفاعت می نماییم و پروردگار هم شفاعت ما را رد نمی فرماید.

و عیاشی همین حدیث را نیز به طور مرفوعه روایت کرده است.

4) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام کاظم علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «مگر افرادی که خدای رحمان به ایشان اجازه دهد»، فرمود:

به خدا سوگند! ما (اهل بیت رسالت) هستیم که در روز قیامت، مأذون (در شفاعت) می باشیم.

ص: 282

سورة «النازعات» - [79]

﴿ قوله تعالى: إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخْشَهَا﴾ (45)

[205] / 1 - أبو علىّ الطبرسي:

قرأ أبو جعفر و العبّاس [وروي] عن العيّاشي عن أبي عمرو: ﴿ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ﴾ بالتنوين، و الباقون بغير التنوين. (1)

ص: 283


1- مجمع البيان: 657/10

فرمایش خداوند متعال: جز این نیست که تو بیم دهندۀ کسانی هستی که از آن روز (سخت و هولناک) بترسند. (45)

1) - ابو علی طبرسی از ابو جعفر و عباس، هم چنین به نقل از عیاشی از ابو عمرو (روایت کرده است که آنان کلمۀ مُنذرٌ) را با تنوین قرائت کرده اند و دیگران بدون تنوین (و فقط با حرکت ضمّه) قرائت نموده اند.

ص: 284

سورة «العبس» - [80]

﴿ قوله تعالى: كَلَّآ إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ (11) فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ، (12) فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ (13) مَّرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةِ (14) بِأَيْدِى سَفَرَةٍ (15) كِرَامِ بَرَرَةٍ (16)

[206] / 1 - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي عن الصادق علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةً﴾، قال : القرآن - و في رواية: الولاية ، ﴿ فِي صُحُفِ مُكَرَّمَةٍ * مَّرْفُوعَةٍ﴾، قال: عند اللّه، ﴿ مُطَهَّرَةِ * بِأَيْدِى سَفَرَةٍ * كِرَامِ بَرَرَةٍ * بِأَيْدِى سَفَرَةٍ﴾ ، قال: بأيدي الأئمّة علیهم السلام. الخبر. (1)

﴿ قوله تعالى: فَلْيَنظُرِ الْإِنسَنُ إِلَى طَعَامِهِ﴾ (24)

[207] / 2 - ابو عمرو الكشّي: عن محمّد بن مسعود [العيّاشي]، قال: حدّثني عليّ بن محمّد، قال: حدّثني أحمد بن بن محمّد البرقي، عمّن ذكره، عن زيد الشحّام، عن أبي جعفر علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ فَلْيَنظُرِ الْإِنسَنُ إِلَى طَعَامِهِ﴾، قال: إلى علمه الذي يأخذ، عمّن يأخذه. (2)

ص: 285


1- مرأة الأنوار و مشكاة الأسرار: 290
2- رجال الكشّي (اختيار معرفة الرجال): 4 ح 6. المحاسن: 220/1 ح 127 (11 - باب الاحتياط في الدين)، الكافي: 49/1 ح 8، عنه وسائل الشيعة: 65/27 ح 33212 ، و 151/27 ح 33459 ، الاختصاص: 4، عنه مستدرك الوسائل: 313/17 ح 21445، و في الجميع بعد ذكر الآية زيادة: قال: قلت: ما طعامه؟

فرمایش خداوند متعال: هرگز چنین نیست به درستی که این (قرآن)، اندرز و یاد آورنده ای است، (11) پس هر کسی که خواهد از آن پند گیرد. (12) در صحیفه ها و نامه هایی گرامی، (13) بلند مرتبه و پاکیزه، (14) به دست سفیرانی، (15) بزرگوار و نیکو کار خواهد بود. (16)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «هرگز چنین نیست، بلکه این ها یاد آوری و موعظه است»، فرمود: منظور (آیات) قرآن می باشد - و در روایتی دیگر آمده که منظور ولایت است - و فرمایش دیگر خداوند متعال: «در صحیفه هایی که ارجمند * و گران قدر می باشند»، فرمود: یعنی نزد خداوند (والا و ارجمند) هستند، «پاک و پاکیزه * در دست سفیرانی * که گرامی و نیک خو (و نیک رفتار) هستند»، فرمود: منظور در دست و در اختیار ائمه علیهم السلام است.

فرمایش خداوند متعال: پس آدمی باید به طعام خود دقت نظر کند. (24)

2) - ابو عمرو کشّی به نقل از عیاشی - با سند - از زید شحّام روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «پس انسان باید به طعام خود دقت نظر داشته باشد»، (سؤال کردم که منظور از طعام چیست؟).

فرمود: آن علمی است که دریافت می کند، (باید دقت کند که چگونه و) از چه کسی دریافت می نماید.

ص: 286

سورة «التكوير» - [81]

﴿ قوله تعالى: فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ (15) الْجَوَارِ الْكُنَّسِ﴾ (16)

[208] / 1 - الشيخ الصدوق: و بهذا الإسناد (حدّثنا عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا أبو عمرو الكشّي)، عن محمّد بن مسعود [العيّاشي]، عن نصر بن الصبّاح، عن جعفر بن سُهيل، قال: حدّثني أبو عبد اللّه أخو أبي عليّ الكابلي، عن القابوسي، عن نصر بن السندي، عن الخليل بن عمرو، عن عليّ بن الحسين الفزاري، عن إبراهيم بن عطيّة، عن أمّ هانئ الثقفيّة، قالت:

غدوت علی سيّدي محمّد بن عليّ الباقر علیه السلام فقلت له: يا سيّدي! آية في كتاب اللّه عزّ و جلّ عرضت بقلبي فأقلقتني و أسهرت ليلي، قال: فسلي يا أمّ هانئ!

قالت: قلت: يا سيّدي! قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنِّسِ * الْجَوَارِ الْكُنَّسِ﴾ ، قال: نعم المسألة سألتيني يا أمّ هانئ! هذا مولود في آخر الزمان، هو المهديّ من هذه العترة، تكون له حيرة و غيبة، يضلّ فيها أقوام و يهتدي فيها أقوام، فيا طوبى لك إن أدركتيه، و يا طوبى لمن أدركه. (1)

ص: 287


1- إكمال الدين: 330/1 ح 14، عنه بحار الأنوار: 137/51 ح 4.

فرمایش خداوند متعال: پس سوگند به ستارگان بازگشت کنند! (15) سیر کنندۀ غایب شونده! (16)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند او - از امّ هانی ثقفیه روایت کرده است، که گفت:

بامدادان خدمت سید و مولای خود امام باقر علیه السلام رسیدم و عرضه داشتم: ای مولای من! یک آیه در کتاب خدای عزّ و جلّ بر قلب من عرضه شده است و مرا پریشان دل ساخته و چشمانم را بی خواب کرده است.

فرمود: ای امّ هانی! سؤال کن.

عرض کردم: ای آقای من! آن فرمایش خدای عزّ و جلّ است که فرموده: «پس سوگند به ستاره هایی که باز می گردند * حرکت می کنند و از چشم ها نا پدید می شوند».

فرمود: ای امّ هانی! چه مسأله خوبی را از من سؤال کردی، این مولودی است که در آخر الزمان تولّد می یابد، او همان مهدی است که از این خاندان می باشد، برای او یک حیرت و غیبتی باشد که مردمانی در آن گم راه شوند و مردمانی هدایت یابند، خوشا به حال تو اگر او را درک کنی و دریابی و خوشا به حال آن کسی که او را درک کند و دریابد.

ص: 288

سورة «المطفّفين» - [83]

﴿ قوله تعالى: كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾ (14)

[209] / 1 - أبو عليّ الطبرسي:

العيّاشي بإسناده عن زرارة، عن أبي جعفر علیه السلام، قال:

ما من عبد إلّا و في قلبه [نكتة بيضاء فإذا أذنب ذنباً خرج في] (1) النكتة، نُكتة سوداء فإذا تاب ذهب ذلك السواد، و إن تمادى في الذنوب زاد ذلك السواد حتّى يُغطّي البياض، فإذا غطّى البياض لم يرجع صاحبه إلى خير أبداً، و هو قول اللّه تعالى: ﴿ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ﴾ الآية. (2)

[210] / 2 - أبو عليّ الطبرسي: [روى العيّاشي بإسناده:]

و قال أبو عبد اللّه علیه السلام: يصدأ القلب، فإذا ذكّرته بآلاء اللّه انجلى عنه. (3)

﴿ قوله تعالى: إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا يَضْحَكُونَ (29) وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ﴾ (30)

[211] / 3 - الحاكم الحسكاني: حدّثني أبو القاسم [عبد الرحمن بن محمّد الحسني] الهاشمي، عن أبي النضر العيّاشي، قال: حدّثني جعفر بن أحمد، حدّثنا حمدان بن سليمان، و العمركي بن عليّ ،عن محمّد بن عيسى، عن يونس بن

ص: 289


1- ما بيان المعقوفتين عن الكافي والاختصاص.
2- مجمع البيان: 689/10، عنه البرهان في تفسير القرآن: 240/8 ح 18. الكافي: 209/2 ح 20 بتفاوت يسير، عنه وسائل الشيعة: 303/15 ح 20580، و بحار الأنوار: 332/73 ح 17، الاختصاص: 243 مرسلاً عن أبي جعفر الباقر علیه السلام، عنه البحار: 361/73 ح 88، و مستدرك الوسائل: 329/11 ح 13173.
3- مجمع البيان: 689/10 ، البرهان في تفسير القرآن: 240/8 ح 19

فرمایش خداوند متعال: هرگز چنین نیست، بلکه به سبب کار هایی که (آن فساد کاران) انجام داده بودند، (تیره گی و وسوسه های شیطان) بر دل های شان مسلط شده است. (14)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از زراره روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: بنده ای نیست مگر این که در قلب او [نکته ای (لکه ای) سفید هست، پس اگر مرتکب گناهی شود، آن لکۀ سفید به حالت] لکه ای سیاه در می آید، پس اگر (از گناهی که مرتکب شده) توبه کند آن سیاهی زایل و بر طرف می گردد، ولی اگر به گناهانش ادامه دهد، آن لکۀ سیاه افزایش می یابد به گونه ای که روی آن لکۀ سفید را می پوشاند و چون روی آن سفیدی پوشانده شود، صاحب آن به هیچ برنامۀ خیر و صلاحی روی نمی آورد؛ و این همان فرمایش خداوند متعال است که فرموده: «هرگز چنین نیست، بلکه به سبب کار هایی که مرتکب شده بودند بر دل های شان مسلّط گشته است».

2) - هم چنین به نقل از عیّاشی - با سند خود - روایت کرده است:

امام صادق علیه السلام فرمود: قلب (در اثر برخی کردار ها و گفتار ها) زنگار پیدا می کند، پس چون نعمت های الهی را (نسبت به دنیا و آخرت) یاد آور شود، (قلب) جلا (و صيقل) داده خواهد شد.

فرمایش خداوند متعال: به درستی که آن دسته افرادی که مرتکب جرم و گناه شده بودند به آن هایی که ایمان آورده بودند، می خندیدند. (29) و چون بر آنان می گذشتند، با چشم و ابرو اشاره می کردند. (30)

3) - حسکانی به نقل از عیاشی - با سند او - از عبد الرحمان بن سالم روایت کرده است، که گفت:

ص: 290

عبد الرحمن، عن عبد الرحمن بن سالم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ كَانُوا﴾ - إلى آخر السورة - ، قال:

نزلت في عليّ ، و الذين استهزءوا به من بني أمیّة.

إنّ عليّاً علیه السلام مرّ على نفر من بني أميّة و غيرهم من المنافقين، فسخروا منه، ولم يكونوا يصنعون شيئاً إلّا نزل به كتاب، فلمّا رأوا ذلك مطوا بحواجبهم، فأنزل اللّه تعالى: ﴿ وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ﴾. (1)

ص: 291


1- شواهد التنزيل: 426/2 ح 1084.

امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «همانا کسانی که مرتکب حرم شدند،...» - تا پایان سوره - فرمود: در مورد امام علی علیه السلام و افرادی از بنی امیّه نازل شده که حضرت را مورد استهزاء قرار می دادند.

به درستی که روزی امام علی علیه السلام از کنار جمعی از بنی امیّه و افراد دیگری از منافقين عبور می کرد، پس آن گروه، به مسخره و استهزاء آن حضرت پرداختند، آن ها چیزی را انجام نمی دادند مگر این که (آیه ای از) کتاب برای آن نازل می شد و چون متوجّه آن شدند، بعد از آن (بدون این که سخنی بگویند) به وسیلۀ ابروان خود (افکار پلید خود را) انجام می دادند، پس خداوند متعال (این آیه): «و چنان چه (مؤمنین) بر آن ها مرور کنند، با چشم و ابرو اشاره می کنند» را نازل نمود.

ص: 292

سورة «الانشقاق» - [84]

﴿ قوله تعالى: لَتَرْكَبَنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ﴾ (19)

[212] / 1 - الشيخ الصدوق: حدّثنا المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي - رضي اللّه عنه - قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود [العيّاشي] و حيدر بن محمّد السمرقندي جميعاً قالا: حدّثنا محمّد بن مسعود [العيّاشي]، قال: حدّثنا جبرئيل بن أحمد، عن موسى بن جعفر البغدادي، قال: حدّثني الحسن بن محمّد الصيرفي، عن حنّان بن سُدير، عن أبيه، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

إنّ للقائم منّا غيبة يطول أمدها، فقلت له: يا بن رسول اللّه! ولم ذلك؟

قال: لأنّ اللّه عزّ و جلّ أبى إلّا أن تجرى فيه سنن الأنبياء علیهم السلام في غيباتهم، و إنّه لا بدّ له - يا سدير! - من استيفاء مدد غيباتهم، قال اللّه تعالى: ﴿ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ﴾، أي سنن من كان قبلكم. (1)

ص: 293


1- إكمال الدين: 480/2 ح 6 ، علل الشرائع: 245/1 ح 7 (الباب 179)، عنهما بحار الأنوار: 142/51 ح 2 و 90/52 ح 3. الخرائج و الجرائح: 955/2، منتخب الأنوار المضيئة: 80 (الفصل السادس في ذكر غيبته علیه السلام)، مرسلاً فيهما.

فرمایش خداوند متعال: هر آینه حتماً شما از حالی به حالی دیگر منتقل خواهید شد و تحوّل می یابید. (19)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی و با سند او از حُنان بن سُدیر، به نقل از پدرش روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت قائم علیه السلام از ما (اهل بیت عصمت و طهارت) می باشد، او دارای غیبتی طولانی خواهد بود، عرضه داشتم: ای فرزند رسول خدا ! برای چه چنین می باشد؟!

فرمود: به خاطر آن که خداوند می خواهد سنّت های پیامبران علیهم السلام را که در غیبت های خود داشته اند، در مورد او اجرا نماید، ای سُدیر! همانا (خداوند) ناچار است که مدت غیبت ایشان علیه السلام را استیفا نماید، هم چنان که خداوند متعال فرموده است: «شما همواره از حالتی به حالتی دیگر منتقل خواهید شد» (تا به مرحلۀ کمال و سعادت برسید)، یعنی سنّت هایی که پیش از شما بوده است.

ص: 294

سورة «البروج» - [85]

﴿ قوله تعالى: إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُواْ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابٌ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ﴾ (10)

[213] / 1 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن جابر، عن أبي جعفر علیه السلام قال:

أرسل عليّ علیه السلام إلى أسقف نجران، يسأله عن أصحاب الأُخدود، فأخبره بشيئ، فقال علیه السلام: ليس كما ذكرت، ولكن سأخبرك عنهم: إنّ اللّه بعث رجلاً حبشيّاً نبيّاً (إلى قومه) و هم حبشة، (فدعاهم إلى اللّه تعالى) فكذّبوه فقاتلهم، فقتلوا أصحابه و أسروه و أسروا أصحابه، ثمّ بنوا له حَيْراً (و خدّوا الأخدود و جعلوا فيه الحطب و النار، فلمّا كان حرّاقاً)، ثمّ جمعوا الناس فقالوا: من كان على ديننا و أمرنا فليعتزل و من كان على دين هؤلاء فليرم نفسه في النار معه، (فاعتزل قوم كثير) فجعل أصحابه يتهافتون في النار، فجائت امرأة معها صبيّ لها ابن شهر، (فقيل لها: إمّا أن ترجعي و إمّا أن تقذفي في النار)، فلمّا هجمت على النار (رأت ابنها رحِمته و) هابت و رقّت على ابنها (فأنطق اللّه الصبيّ ) فناداها الصبيّ : (يا أمّاه!) لا تهابي وارمي بي و بنفسك في النار، فإنّ هذا و اللّه ! في اللّه قليل، فرمت بنفسها في النار و صبيّها، و كان مسمّن تكلّم في المهد. (1)

ص: 295


1- مجمع البيان: 706/10 ، ما جانت بين القوسين مأخوذ عن البحار، عنه بحار الأنوار: 443/14 بتفاوت يسير، و البرهان في تفسير القرآن: 253/8 ح 3، و نور الثقلين: 547/5 ح 27. المحاسن: 249/1 ح 262 ، باختصار، عنه البحار: 44014 ح 5، و البرهان: 253/8 ح 2، قصص الأنبياء علیهم السلام للراوندي: 246 ح 290 بتفاوت يسير، عنه البحار: 439/14 ح 2.

فرمایش خداوند متعال: به درستی که آن کسانی که مردان و زنان مؤمن را شکنجه کرده و مورد فتنه قرار دادند و توبه نکردند، عذاب جهنم و عذاب آتش برای آن ها خواهد بود. (10)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از جابر روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: امام علی علیه السلام (شخصی) را نزد اُسقف نجران فرستاد تا از او در مورد اصحاب اُخدود سؤال نماید، پس او هم نکاتی را به حضرت گزارش داد، حضرت علیه السلام فرمود: آن چه را که تو یاد آور شدی، صحیح نیست بلکه به زودی برایت گزارش (صحیح) آن را بیان می کنم: به درستی که خداوند مردی از اهالی حبشه را به سوی قومش - که از اهالی حبشه بودند - فرستاد و آن ها را (بر ایمان) به خداوند دعوت نمود، ولی آن ها او را تکذیب کردند، پس با آن ها مقاتله و جنگ نمود و آن ها هم اصحاب او را کشته و (یا) اسیر کردند، سپس گودال ها و شکاف هایی را (در زمین) ایجاد کرده و هیزم هایی را در آن ها ریخته و آتش زدند و چون آتش هیزم ها شعله ور گشت، مردم را جمع کرده و گفتند: افرادی که بر دین و آیین ما می باشند جدا گشته و کنار بایستند و افرادی که بر دین او هستند خود را به همراه او در آتش بیندازند.

پس عده زیادی از او جدا گشته و کناره گیری کردند و اصحاب او، خود را در آن آتش افکندند تا آن که زنی آمد که یک بچۀ یک ماهه همراه داشت، به او گفتند: یا از دین خود باز می گردی و یا خود (و فرزندت) را در آتش می اندازی، پس آن زن تلاش کرد که خود را در آتش بیاندازد، اما موقعی که به کودک خود نگاه کرد، رحمت و محبت، او را فرا گرفت (و خواست که منصرف شود)، ولی خداوند آن کودک را به سخن گفتن در آورد، کودک به او گفت: ای مادر! نترس و خودت و مرا در آتش بیانداز؛ زیرا به خدا سوگند! این عمل در برابر خداوند (عظیم)، عملی اندک و نا چیز است، پس مادر خود و کودکش را در آتش انداخت و (این کودک از آن هایی بود که) در گهواره سخن گفت.

ص: 296

214 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: و عنه أيضاً عن ميثم التمّار، قال:

سمعت امير المؤمنين علیه السلام ، و ذكر أصحاب الأخدود، فقال: كانوا عشرة و على مثالهم عشرة يقتلون في هذا السوق. (1)

﴿ قوله تعالى: بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ (19) وَ اللّهُ مِن وَ رَابِهِم مُّحِيطُ (20) بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مَّجِيدٌ (21) فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظ﴾ (22)

215 / [3] - الحاكم الحسكاني: أبو النضر العيّاشي، قال: حدّثنا محمّد بن حاتم، قال: حدّثني أبو بهر محمّد بن نصر، قال: حدّثني الحسين بن إسحاق، قال: حدّثني أبو معمّر، قال: حدّثني عبد الوارث، قال: حدّثني أيّوب، عن محمّد ابن سیرین، قال:

لمّا مات النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم جلس عليّ علیه السلام في بيته فلم يخرج، فقيل لأبي بكر: إنّ عليّاً لا يخرج من البيت كأنّه كره إمارتك.

فأرسل إليه فقال: أكرهت إمارتي؟

فقال: ما كرهت إمارتك و لكنّي أرى القرآن يزاد فيه، فحلفت أن لا أرتدي برداء إلّا للجمعة حتّى أجمعه.

قال ابن سيرين: فنبّئت أنّه كتب المنسوخ و كتب الناسخ في أثره. (2)

ص: 297


1- مجمع البيان: 707/10، عنه بحار الأنوار: 444/14، و البرهان في تفسير القرآن: 254/8 ح 4.
2- شواهد التنزيل: 38/1 ح 27

2) - هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از او (عیاشی)، از میثم تمّار روایت کرده است، که گفت: از امیر المؤمنین علیه السلام شنیدم که جریان اصحاب اُخدود را مطرح می نمود و می فرمود: آن ها ده نفر بودند و به همان تعداد ده نفر دیگر در این بازار کشته خواهند شد.

فرمایش خداوند متعال: بلکه آن افرادی که کافر شده اند در تکذیب هستند (19) و خداوند به تمامی آن ها احاطه دارد (20) بلکه آن قرآن مجید است (21) که در لوح محفوظ قرار دارد (و ماندگار می باشد). (22)

2) - حسکانی به نقل از عیاشی، از محمد بن سیرین روایت کرده، که گفت:

بعد از آن که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم (به جهان ابدی) رحلت نمود امام علی علیه السلام در خانۀ خود نشست و بیرون نیامد، برخی به ابو بکر گفتند: به درستی که علی (علیه السلام) از خانه اش بیرون نمی آید چون از امارت و حکومت تو نا خرسند می باشد.

پس (ابو بکر) شخصی را نزد آن حضرت فرستاد و گفت: آیا از اِمارت من ناراحت هستی؟ (حضرت از باب تقیه) فرمود: من از امارت تو ناراحت نیستم، بلکه چون دیدم در قرآن زیاد (تغییر و تصرّف) می شود، سوگند یاد کرده ام که عبا بر دوش نیندازم (و از خانه بیرون نروم) مگر هنگام (نماز) جمعه، تا زمانی که قرآن را جمع آوری (و تألیف) نمایم.

ابن سیرین افزود: خبر دار شده ام که (آن حضرت تمام آیات) ناسخ و منسوخ را در همان دوران نوشت. (1)

ص: 298


1- مضمون حدیث چون از کتب اهل سنت است بعضاً یا مورد قبول نیست و یا باید بگوییم در حال تقيه صادر شده است.

سورة «الأعلى» - [87]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: سَبِّح اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى﴾ (1)

216 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبي حميصة، عن عليّ علیه السلام قال: صلّيت خلفه عشرين ليلة، فليس يقرأ إِلَّا ﴿ سَبِّح اسْمَ رَبِّكَ﴾، و قال: لو يعلمون ما فيها لقرأها الرجل كلّ يوم عشرين مرّة، و أنّ من قرأها فكأنّما قرأ صحف موسى و إبراهيم علیها السلام الذي وفّى. (1)

217 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن عقبة بن عامر الجهني، قال:

لمّا نزلت: ﴿ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ﴾ (2) ، قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: اجعلوها في ركوعكم، و لمّا نزلت: ﴿ سَبِّح اسْمَ رَبِّكَ الأعْلَى﴾، قال: اجعلوها في سجودكم. (3)

ص: 299


1- مجمع البيان: 717/10، عنه البرهان في تفسير القرآن: 260/8 ح 2، نور الثقلين: 554/5 ح 7، مستدرك الوسائل 217/4 ح 4528.
2- سورة الوقعة: 74/56
3- مجمع البيان: 717/10 ، و نور الثقلين: 454/5 ح 7، و مستدرك الوسائل: 217/4 ح 4528. و تقدّمت الرواية نحوها أيضاً في سورة الواقعة.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: نام پروردگار بلند مرتبه خویش را به پاکی یاد کن. (1)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابو حَميصه ، روایت کرده است، که گفت:

مدت بیست شب، پشت سر امام علی علیه السلام نماز (جماعت) خواندم و ایشان غیر از سورۀ «سبّح اسم ربّك الأعلى» را نمی خواند و فرمود: اگر (مردم) می دانستند که در آن چه چیز هایی نهفته است، هر شخصی در هر روز بیست بار آن را تلاوت می کرد، کسی که آن را قرائت کند همانند کسی است که صُحف موسی و ابراهيم عالیهم السلام - که وفای به عهد نمود - را قرائت کرده است.

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عقبة بن عامر جهنی روایت کرده است، که گفت:

بعد از آن که «پس به نام پروردگار بزرگوارت تسبیح گوی» نازل شد، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: (قرائت) این (آیه) را در رکوع خود قرار دهید و چون «پس به نام پروردگار والا و عالیت تسبیح گوی» نازل شد، فرمود: (قرائت) این (آیه) را در سجود خود قرار دهید.

ص: 300

سورة «الفجر» - [89]

﴿ قوله تعالى: فَأَمَّا الْإِنسَنُ إِذَا مَا ابْتَلَهُ رَبُّهُ، فَأَكْرَمَهُ، وَ نَعْمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ (15) وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ، فَيَقُولُ رَبِّي أَهَنَنِ﴾ (16)

218 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: قرأ أهل المدينة: «أكرمني» و «أهانني» بإثبات الياء في الوصل و حذفها في الوقف، و القوّاس و البزّي و يعقوب: بإثبات الیاء في الوصل و الوقف، و أبو عمرو لا يبالي كيف قرأ بالياء و غير الياء.

و روى العيّاشي عنه بحذف الياء من غير تخيير. (1)

ص: 301


1- مجمع البيان: 732/10

فرمایش خداوند متعال: و اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید، گرامی اش دارد و نعمتش دهد، پس گوید: پروردگار من، مرا گرامی داشت. (15) ولی هنگامی که او را بیازماید و رزق را بر او تنگ گیرد، گوید: پروردگار من مرا خوار گردانید. (16)

1) - ابو علی طبرسی روایت کرده است، که گفت:

اهل مدینه (در قرائت خود)، «أكرمني» و «أهانني» را با اثبات حرف یاء در حال اتصال به کلمۀ بعد و با حذف یاء در حال وقف تلاوت کرده اند، ولی آقایان قوّاس، بزیّ و یعقوب با اثبات حرف یا در هر دو حالت، تلاوت کرده اند و اما ابو عمرو برای آن اهمیتی قائل نیست که با یاء یا بدون آن تلاوت کند.

ولی عیاشی از ابو عمرو روایت کرده است که او با حذف حرف ياء تلاوت کرده است بدون این که به تخییری قائل باشد.

ص: 302

سورة «البلد» - [90]

﴿ قوله تعالى: وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ﴾ (3)

219 / [1] - أبو الحسن الفتوني: في تفسير العيّاشي عن عليّ علیه السلام - في الآية المذكورة (قوله تعالى:﴿ وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ﴾ ) - قال: الوالد، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و ما ولد، فالأئمّة علیهم السلام. (1)

220 / [2] - الحاكم الحسكاني: قال أبو النضر [العيّاشي]: حدّثنا محمّد ابن نصير ، حدّثنا أحمد بن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن إسماعيل بن عبّاد، عن حسين بن أبي يعفور، عن بعض أصحابه، عن أبي جعفر علیه السلام في قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ﴾، قال:

«الوالد» أمير المؤمنين علیه السلام، «و ما ولد» الحسن و الحسين علیهم السلام. (2)

ص: 303


1- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 524.
2- شواهد التنزيل: 331/2 ح 1090 تأويل الآيات الظاهرة: 772(سورة البلد)، عنه و عن كنز جامع الفوائد، بحار الأنوار: 269/23 ح 18

فرمایش خداوند متعال: سوگند به پدر و فرزندانی که پدید آورد! (3)

1) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام علی علیه السلام روایت کرده است که در مورد آیه یاد آوری شده: «سوگند به والد و آن چه را که متولد نموده است!»، فرمود: منظور از «والد»، رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و «ما ولد»، ائمّه علیهم السلام هستند.

2) - حسکانی به نقل از عیاشی - با سند او - از حسین بن ابی یعفور، از برخی از اصحابش روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام در رابطه با فرمایش خداوند متعال: «سوگند به والد و آن چه را که متولد نموده است!»، فرمود: (منظور از) «الوالد» أمير المؤمنين علیه السلام «و ما ولد»، امام حسن و حسین علیهم السلام می باشند.

ص: 304

سورة «الليل» -[92]

﴿ قوله تعالى: فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى (5) وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ (6) فَسَنُيَسَرُهُ لِلْيُسْرَى (7) وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَىٰ (8) وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى (9) فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى (10) وَ مَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى﴾ (11)

221 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العياشي عن سعد الإسكاف، عن أبي جعفر علیه السلام، قال: ﴿ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى﴾ ممّا آتاه اللّه، ﴿ وَ اتَّقَى * وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى﴾ ، أي بأنّ اللّه يعطي بالواحد عشراً إلى كثير من ذلك - و في رواية أخرى: إلى مائة ألف فما زاد - ﴿ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى﴾، قال : لا يريد شيئاً من الخير إلّا يسّر اللّه له ﴿ وَ أَمَّا مَن بَخِلَ﴾ بما آتاه اللّه ﴿ وَ اسْتَغْنَى * وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى﴾ بأن يعطي بالواحد عشراً إلى أكثر - و في رواية أخرى: إلى مائة ألف فما زاد - ﴿ فَسَنُيَسِرُهُ لِلْعُسْرَى﴾، قال: لا يريد شيئاً من الشرّ إلّا يسّر اللّه له.

قال: ثمّ قال أبو أجعفر علیه السلام: ﴿ وَ مَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى﴾،

أما و اللّه! ما تردّى من جبل، ولا تردّى من حائط، ولا تردّى في بنر ولكن تردّى في نار جهنّم. (1)

ص: 305


1- مجمع البيان: 760/10 تأويل الآيات الظاهرة: 782 عن أبي عبد اللّه علیه السلام بتفاوت

فرمایش خداوند متعال: اما کسی که بخشندگی و پرهیز کاری کرد، (5) و بهترین را (برگزید و) تصدیق کرد، (6) پس او را (برای بهشت و زندگی آسوده) آماده اش می کنیم (7) اما آن کسی که بخل و بی نیازی ورزید (8) و آن بهترین را تکذیب کرد، (9) او را برای دوزخ آماده می سازیم (10) و چون هلاک شدنش فرا رسد، (ثروت و) دارایی اش به حالش سودی نبخشد. (11)

1) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند - از سعد اِسكاف روایت کرده است، که گفت:

امام باقر علیه السلام فرمود: «پس اما کسی که بخشندگی کرد»، از آن چه که خداوند به او داده است، «و پرهیز کار شد * و به خوبی (احسان و نیکی را) تصدیق نمود»، یعنی تصدیق و باور کرد که خداوند در برابر یکی، ده برابر و (بلکه) بیش از آن را عطا می نماید - و در روایتی دیگر وارد شده: تا صد هزار و بیش تر از آن ، «پس به زودی برای او آسان می گردانیم»، فرمود: بگو نه ای که کار خیر و خوبی را اراده نمی کند مگر اینکه خداوند (انجام آن را) برایش آسان می گرداند، «و اما کسی که بخیل و خسیس شد»، نسبت به (احسان از) آن چه که خداوند به او داده است، «و احساس خود کفایی و بی نیازی کرد * و احسان (و نیکی خداوند) را تکذیب نمود»، که (خداوند) در برابر یک، ده برابر و بلکه بیش تر عطا می نماید - و در روایتی وارد شده: تا صد هزار و بیش تر از آن -، «پس به زودی آن را برایش سخت می گردانیم»، فرمود: بگو نه ای که (انجام کار) شری را اراده نمی کند مگر این که خداوند آن را برایش آسان می گرداند.

(روای) گوید: سپس امام باقر علیه السلام در ادامۀ فرمایش خود فرمود: «و از اموالی که ذخیره کرده است، بی نیاز نخواهد شد، هنگامی که سقوط کند»، به خدا سوگند! از بالای کوه، دیوار و یا در چاه سقوط نمی کند، بلکه در آتش دوزخ سقوط می کند (و اموال او توان نجاتش را ندارند).

ص: 306

سورة «الضحى» - [93]

﴿ قوله تعالى: أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَاوَى (6) وَ وَجَدَكَ ضَآلًا فَهَدَىٰ (7) وَ وَجَدَكَ عَابِلا فَأَغْنَىٰ (8) فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ (9) وَ أَمَّا السَّابِلَ فَلَا تَنْهَرْ (10) وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِتْ﴾ (11)

222 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبي الحسن الرضا علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَئَاوَى﴾ ، قال علیه السلام : فرداً لا مثل لك في المخلوقين، فآوى الناس إليك، ﴿ وَ وَجَدَكَ ضَآلًا﴾ ، أي ضالّة في قوم لا يعرفون فضلك، فهداهم إليك، ﴿ وَ وَجَدَكَ عَايلاً)، تعول أقواماً بالعلم فأغناهم بك.

و روي عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال: منّ عليَّ ربّي، و هو أهل المنّ. (1)

[223] / 2 - ابو الحسن الفتوني: العيّاشي عن الرضا علیه السلام في قوله تعالى: ﴿ وَ وَجَدَكَ عَآئِلاً فَأَغْنَى﴾ ، تعول أقواماً بالعلم فأغناهم بك. (2)

[224] / 3 - و في رواية أخرى:

فأغناك بالوحى، فلا تسأل عن شيئ أحداً. (3)

ص: 307


1- مجمع البيان: 767/10 ، عنه بحار الأنوار: 138/16، و مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 357 القطعة الأولى منه - إلى قوله: فآوى الناس إليك - و نور الثقلين: 595/5 ح 13.
2- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 406.
3- مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 406.

فرمایش خداوند متعال: آیا تو را یتیم نیافت، پس پناهت داد؟ (6) آیا تو را گم گشته نیافت و راه نمائیت نمود؟ (7) آیا تو را درمانده نیافت، پس توان گرت گردانید؟ (8) بنابر این یتیم را میازار (9) و گدا را (دست خالی) مَران (10) و اما نسبت به نعمت پروردگارت، سخن بگوی. (11)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از امام رضا علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «آیا تو را یتیم نیافت؟ پس پناه و جایگاهت داد»، فرمود: تنها بودی و در بین آفریده ها همانند نداشتی، پس مردم را به تو مهربان نمود و «تو را گم گشته (و سر گردان) یافت»، یعنی در بین قوم و قبیلهٔ خود سر گردان بودی و آن ها فضیلت و موقعیت تو را نمی شناختند، پس خداوند آن ها را به سوی تو هدایت نمود، «و تو را عائله مند یافت»، که قبیله ها و گروه هایی را به وسیلۀ علوم و دانش سر پرستی می نمایی و خداوند آن ها را به وسیلۀ تو بی نیاز شان نمود.

و از پیامبر گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد شده است، که فرمود: پروردگارم بر من منّت نهاد و او اهل و شایسته منّت می باشد.

2) - ابو الحسن فتونی به نقل از عیاشی، از امام رضا علیه السلام روایت کرده است، که در مورد فرمایش خداوند متعال: «و تو را تنگ و تهی دست یافت پس بی نیازت نمود»، فرمود: منظور این است که تو گروه هایی را به وسیلۀ علوم و معارف سر پرستی و تکفّل می نمایی و خداوند آن ها را به وسیلۀ تو بی نیاز نمود.

3) - هم چنین در حدیثی دیگر روایت کرده است، که فرمود: خداوند تو را به وسیلۀ وحی بی نیاز نمود، پس هیچ چیزی را، از هیچ فردی (غیر از خداوند) سؤال نكن.

ص: 308

سورة «الشرح» - [94]

﴿ قوله تعالى: فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ﴾ (7)

[225] / 1 - الحاكم الحسكاني: حدّثني عليّ بن موسى بن إسحاق، عن محمّد بن مسعود بن محمّد [العيّاشي] ، قال: حدّثنا جعفر بن أحمد، قال: حدّثني حمدان، و العمركي، عن العبيدي، عن يونس، عن زرعة، عن سماعة، عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، [في قوله تعالى:] ﴿ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ﴾، قال: يعني [انصب] عليّاً، للولاية. (1)

ص: 309


1- شواهد التنزيل: 451/2 ح 1116 و 1117 و 1119 بسند آخر.

فرمایش خداوند متعال: پس چون (از کار خود) فارغ شدی، برای عبادت و بندگی کوشش کن. (7)

1) - حسکانی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابو بصیر روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام در مورد فرمایش خداوند متعال: «پس هنگامی که فارغ شدی، (به امر مهّم دیگری) بپرداز»، فرمود: منظور این است که علی (علیه السلام) را برای ولایت (و خلافت) منصوب نما.

ص: 310

سورة «القدر» - [97]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: إِنَّا أَنزَلْتَهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (1) وَ مَا أَدْرَنَكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ (2) لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (3) تَنَزَّلُ الْمَلَئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ (4) سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾ (5)

[226] / 1 - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن زرارة، عن عبد الواحد بن المختار، قال:

سألت أبا جعفر علیه السلام عن ليلة القدر؟

قال: في ليلتين: ليلة ثلاث و عشرين وإحدى و عشرين، فقلت: أفرد لي إحداهما، قال: و ما عليك أن تعمل في ليلتين، هي إحداهما. (1)

[227] / 2 - أبو عليّ الطبرسي: و [روى العيّاشي بإسناده] عن شهاب بن عبد ربّه، قال:

قلت لأبي عبد اللّه علیه السلام: أخبرني عن ليلة القدر، فقال: هي ليلة إحدى و عشرين أو ليلة ثلاث و عشرين. (2)

[228] / 3 - أبو عليِ الطبرسي: و [روى العيّاشي بإسناده] عن حمّاد بن عثمان، عن حسّان أبي عليّ ، قال:

ص: 311


1- مجمع البيان: 787/10 (سورة القدر)، عنه وسائل الشيعة: 360/10 ح 13608 ، و نور الثقلين: 628/5 ح 70.
2- مجمع البيان: 787/10 (سورة القدر)، عنه وسائل الشيعة: 360/10 ح 13609 ، و نور الثقلين: 628/5 ح 71

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: همانا ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل نمودیم (1) و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟! (2) (فضیلت) شب قدر برتر از هزار ماه است (3) فرشته ها و روح در آن (شب) به اذن پروردگار شان برای (تقدیر) هر امر و کاری نازل می شوند (4) (آن شب) شبی سر شار از سلامتی (رحمت و برکت) است تا طلوع سپیده. (7)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از زراره، به نقل از عبد الواحد بن مختار روایت کرده است، که گفت:

از امام باقر علیه السلام در مورد شب قدر سؤال کردم؟

فرمود: در یکی از دو شب - شب بیست و سوم یا شب بیست و یکم - خواهد بود.

عرض کردم: آن را برایم مشخص و معیّن فرما.

فرمود: چه می شود که در هر دو شب (اعمال آن را) عمل نمایی؟ آن (شب قدر) یکی از آن دو شب می باشد.

2) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند خود - از شهاب بن عبد ربّه، روایت کرده است، که گفت:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مرا از شب قدر آگاه فرما.

فرمود: در یکی از دو شب، شب بیست و یکم یا شب بیست و سوم خواهد بود.

3) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از حماد بن عثمان، به نقل از حسّان ابو علی روایت کرده است، که گفت:

ص: 312

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن ليلة القدر؟

قال: اطلبها في تسع عشرة و إحدى و عشرين و ثلاث و عشرين. (1)

[229] / 4 - السيّد ابن طاووس: روى أبو الفضل محمّد بن عبد اللّه، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد بن مسعود العيّاشي، قال: حدّثنا أبي، عن جعفر بن أحمد، قال: حدّثني العمركي بن عليّ ، عن يعقوب بن يزيد، عن أحمد بن عبدوس الخلنجي، عن محمّد بن دادنة، عن محمّد بن الفرج (2) أنّه كتب إلى الرجل علیه السلام يسأله عمّا يقرأ في الفرائض و عن أفضل ما يقرأ به فيها؟

فكتب علیه السلام إليه: إنّ أفضل ما يقرأ في الفرائض ﴿ إِنَّا أَنزَلْتَهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ﴾ و ﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾. (3)

ص: 313


1- مجمع البيان: 787/10 (سورة القدر)، عنه وسائل الشيعة: 360/10 ح 13610، و نور الثقلين: 628/5 ح 72
2- محمد بن الفرج الرخجي: هو من أصحاب الرضاء علیه السلام ، و من رجال الجواد و الهادي عليهم السلام ، و روى عن أبي الحسن موسى علیه السلام وله كتاب، عنه أحمد بلال، راجع جامع الرواة للأردبيلي: 113/2
3- فلاح السائل : 162 (الفصل التاسع عشر)، فيه: عن جعفر بن محمّد بن مسعود العبّاسي، و لعلّ الصحيح ما أثبتناه، كما يدلّ عليه ما في بحار الأنوار: 44/82 ح 32، و مستدرك الوسائل: 4458190/4

از امام صادق علیه السلام در مورد شب قدر سؤال کردم؟

فرمود: آن را در (یکی از سه شب) نوزدهم و بیست و یکم و یا بیست و سوم جست جو نما.

4) - سید ابن طاووس به نقل از عیاشی - با سند او - از محمد بن دادنه روایت کرده است، که گفت:

محمد بن فرَج نامه ای به امام کاظم علیه السلام و یا به امام هادی علیه السلام نوشت و از آن حضرت نسبت به این که چه چیزی در نماز های واجب خوانده می شود، سؤال کرد؟

حضرت در جواب مرقوم فرمود: با فضیلت ترین چیزی که در نماز های واجب خوانده می شود، سورة ﴿ إنّا أنزلناه في ليلة القدر﴾، و (نيز سورۀ) ﴿ قل هو اللّه أحد﴾ می باشد.

ص: 314

سورة «التكاثر» - [102]

﴿ قوله تعالى: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾ (8)

[230] / 1 - ابو عليّ الطبرسي: وروى العيّاشي بإسناده - في حديث طويل - قال:

سأل أبو حنيفة أبا عبد اللّه علیه السلام عن هذه الآية: [ ﴿ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾ ] ؟

فقال: ما «النعيم» عندك يا نعمان؟

قال: القوت من الطعام و الماء البارد، فقال: لئن أوقفك اللّه بين يديه يوم القيامة حتّى يسألك عن كلّ أكلة أكلتها أو شربة شربتها ليطولنّ و قوفك بين يديه.

قال: فما النعيم؟ جعلت فداك!

قال: نحن أهل البيت النعيم الذي أنعم اللّه بنا على العباد و بنا ائتلفوا بعد أن كانوا مختلفين، و بنا ألّف اللّه بين قلوبهم، و جعلهم إخواناً بعد أن كانوا أعداء و بنا هداهم اللّه للإسلام و هو النعمة التي لا تنقطع و اللّه سائلهم عن حقّ النعيم الذي أنعم به عليهم و هو النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم و عترته علیهم السلام. (1)

[2] - المحدّث النوري: روى العيّاشي عن الصادق علیه السلام، قال:

لو أنّ رجلاً أنفق على طعام ألف درهم، و أكل منه مؤمن لم يعدّ سرفاً. (2)

ص: 315


1- مجمع البيان: 813/10 عنه بحار الأنوار: 258/7، و 49/24 ، و 315/66، و 70/73، مجمع الدعوات للراوندي: 158 ح 434، و البرهان في تفسير القرآن: 377/8 ح 18، و نور الثقلين: 663/5 ح 15، مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: 514 ، و مستدرك الوسائل: 247/16 ح 19755.
2- مستدرك الوسائل: 250/16 ح 19761.

فرمایش خداوند متعال: سپس در آن روز (قیامت) شما را از نعمت ها باز خواست می کنند. (8)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند خود در حدیثی طولانی - روایت کرده است، که گفت:

ابو حنیفه از امام صادق علیه السلام پیرامون این آیه: [ «سپس در آن روز از نعمت ها مورد باز خواست قرار می گیرید»]، سؤال کرد؟

حضرت فرمود: ای نعمان! به نظر تو معنای «النعیم»، چیست؟

ابو حنیفه گفت: خوراکی و آب سرد.

فرمود: اگر خدا تو را در روز قیامت نگاه دارد و نسبت به هر طعامی که خورده ای و آب سرد گوارایی که نوشیده ای، سؤال کند، باید در پیش گاه خداوند مدت زیادی را توقّف کنی.

عرض کرد: فدایت گردم! پس منظور از «النعیم» چیست؟

فرمود: منظور از آن، ما اهل بیت (رسالت) هستیم که خداوند بر مردم ارزانی داشته است، مردم به وسیلۀ ما با یک دیگر اُلفت گرفته و برادر (و مأنوس) شده اند، با این که قبلاً با هم اختلاف داشتند و به وسیلۀ ما دل های آن ها را به هم نزدیک نمود و با هم برادر شدند، با این که قبلاً دشمن یک دیگر بودند و به وسیلۀ ما آن ها را به اسلام هدایت کرد، این همان نعمت پایداری است که قطع و (از مردم) جدا نمی شود و خداوند از مردم راجع به حقانیت این نعمت سؤال خواهد کرد که منظور از آن پیامبر و عترت او علیهم السلام می باشند.

2) - محدّث نوری به نقل از عیاشی (با سند خود) از امام صادق علیه السلام روایت کرده است، که فرمود: چنان چه فردی به مقدار هزار درهم (نقره) برای خوراک، هزینه و انفاق کند و مؤمن از آن تناول نماید، اسراف نخواهد بود (و مورد باز خواست قرار نمی گیرد).

ص: 316

سورة «الهمزة» - [104]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لمَزَةٍ (1) الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ. (2) يَحْسَبُ أَن مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾، (3)

23 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن محمّد بن نعمان الأحول، عن حُمران بن أعين، عن أبي جعفر علیه السلام قال:

إنّ الكفّار و المشركين يعيّرون أهل التوحيد في النار و يقولون: ما نرى توحيدكم أغنى عنكم شيئاً، و ما نحن و أنتم إلّا سواء، قال: فيأنف لهم الربّ تعالى فيقول للملائكة: اشفعوا، فيشفعون لمن شاء اللّه، ثمّ يقول للنبيّين: اشفعوا فيشفعون لمن شاء اللّه، ثمّ يقول للمؤمنين: اشفعوا، فيشفعون لمن شاء اللّه، و يقول اللّه: أنا أرحم الراحمين، اخرجوا برحمتي كما يخرج الفراش.

قال: ثمّ قال أبو جعفر علیه السلام: ثمّ مدّت العمد و أوصدت عليهم، و كان و اللّه ! الخلود. (1)

ص: 317


1- مجمع البيان: ج 10 ص 819، عنه بحار الأنوار: 279/8، و البرهان في تفسير القرآن: 383/8 ح 3، و نور الثقلين: 668/5 ح 10.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: وای به حال هر عیب جو و مسخره کننده ای (1) همان کسی که مال فراوانی را (از طریق مشروع و غير مشروع) جمع نموده و شمارش کرده است (2) او گمان می کند که اموال او، او را جاوید می گرداند. (3)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از محمد بن نعمان احوّل، از حُمران بن اعیّن، روایت کرده است، که گفت :

امام باقر علیه السلام فرمود: به درستی که کفار قریش و مشرکین در آتش، اهل توحید را عیب جویی و سر زنش می کنند و می گویند: ما نمی بینیم که توحید، شما را نسبت به چیزی بی نیاز و کمک کرده باشد، ما و شما یکسان می باشیم، پس پروردگار متعال آن ها را خوار و ذلیل می گرداند و به فرشته ها می فرماید: شفاعت کنید، آن ها هم هر کسی را که خداوند خواسته باشد ، شفاعت می کنند، بعد از آن به پیامبران می فرماید: شفاعت کنید، آن ها نیز هر کسی را که خداوند خواسته باشد، شفاعت می کنند، بعد از آن به مؤمنین می فرماید: شفاعت کنید و آن ها هم هر کسی را که خداوند خواسته باشد، شفاعت می کنند، سپس می فرماید: من رحم کننده ترینِ رحم کنندگان می باشم (ای اهل توحید! از آتش) به سبب رحمت من خارج شوید، پس (اهل توحید، از آتش) خارج می گردند هم چنان که پروانه ها (از گرد آتش و نور) خارج می شوند.

امام باقر علیه السلام افزود: ستون ها کشیده می شوند و آن سرزنش کنندگان را در بر می گیرند و به خدا سوگند! آن ها همیشه در آتش خواهند ماند.

ص: 318

سورة «الفيل» - [105]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَبٍ الْفِيلِ (1) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيل (2) وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ (3) تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ (4) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مأْكُول﴾ (5)

232 / [1] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام قال: أرسل اللّه على أصحاب الفيل طيراً مثل الخطّاف و نحوه في منقاره حجر مثل العدسة، فكان يحاذي برأس الرجل فيرميه بالحجارة فيخرج من دبره، فلم تزل بهم حتّى أتت عليهم.

قال: فأفلت رجل منهم فجعل يخبر الناس بالقصّة فبينا هو يخبرهم إذ أبصر طيراً، فقال: هذا هو منها.

قال: فحاذی فطرحه على رأسه فخرج من دبره.

و قال عبيد بن عمير الليثي: لمّا أراد اللّه أن يهلك أصحاب الفيل فبعث عليهم طيراً نشأت من البحر كأنّها الخطاطيف، كلّ طير منها معه ثلاثة أحجار، ثمّ جاءت حتّى صفت على رؤوسهم ثمّ صاحت و ألقت ما في أرجملها و مناقير ها فما من حجر وقع منها على رجل إلّا خرج من الجانب الآخر. (1)

233 / [2] - أبو عليّ الطبرسي : [روى العيّاشي بإسناده] عن عكرمة، عن ابن عبّاس، قال:

ص: 319


1- مجمع البيان: 824/10، عنه بحار الأنوار: 138/15 ح 71

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: آیا ندیدی که پروردگارت با (لشکر ابرهه) فیل سواران، چه کرد؟! (1) آیا حیله و نقشه آن ها را در تباهی و گمراهی قرار نداد (2) پرندگانی را - دسته دسته - بر (سر) آن ها فرستاد (3) که با سنگ های ریزی آن ها را مورد هدف (و حمله) قرار می دادند (4) و سر انجام آن ها را هم چون گاه خورده شده (و متلاشی) قرار دادند. (5)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از هشام بن سالم روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند بر اصحاب فیل، پرندگانی را هم چون پرستو و مشابه آن فرستاد که در منقار هر یک سنگی همانند عدس بود، پس چون محاذی و بالای سر هر مردی قرار می گرفتند یکی از آن سنگ ریزه ها را پرتاب می کردند (و بر سرش فرود می آمد و) از نشیمن گاهش خارج می گردید و این برنامه تا آخرین نفر شان ادامه یافت. حضرت علیه السلام افزود: یک نفر از آن ها رهایی یافت تا جریان را به دیگر مردم و افراد گزارش دهد، پس در همان حالی که مشغول گزارش دادن بود ناگهان یکی از آن پرنده ها را دید و گفت: این یکی از آن ها می باشد، پس آن پرنده آمد تا بالای سر او قرار گرفت و سنگی بر سرش پرتاب کرد که از نشیمن گاه او بیرون شد.

و عُبید بن عُمیر لیثی گفته است: بعد از آن که خداوند اراده نمود تا اصحاب فیل را هلاک نماید پرندگانی را - که از دریا هم چون پرستو هایی بودند - به سمت آن ها گسیل داد و همراه هر یک سه عدد سنگ ریزه بود (یکی به منقار و دو تا هم به چنگال هایش)، سپس هجوم آورده و آمدند تا بالای سر هر مردی قرار گرفتند و فریادی را سر می دادند و آن سنگ ها را از منقار و چنگال های خود بر آن ها می ریختند و (بر سر شان فرود می آمد و) از طرفی دیگر خارج می گشت.

2)- هم چنین ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از عِکرمه روایت کرده است، که ابن عباس گفت:

ص: 320

دعا اللّه الطير الأبابيل فأعطاها حجارة سوداء عليها الطين، فلمّا حاذت بهم رمتهم، فما بقى أحد منهم إلّا أخذته الحكّة، و كان لا يحكّ الإنسان منهم جلداً إلّا تساقط لحمه، قال: و كانت الطير نشأت من قبل البحر لها خراطيم الطيور و رؤوس السباع لم تر قبل ذلك ولا بعده. (1)

ص: 321


1- مجمع البيان: 824/10

خداوند پرندگانی را دعوت نمود و به هر یک سنگ سیاهی داد که بر آن گِل (مالیده شده) بود، پس چون محاذی و بالای سر آن افراد قرار گرفتند، سنگ ها را بر (سر) آن ها فرو ریختند و هیچ یک از آن ها باقی نماند، مگر این که خارشی در (بدن) او ایجاد می گشت و چون جای آن خارش را می خاراند، (پوست و) گوشتش می ریخت.

(ابن عباس) افزود: این پرندگان از سوی دریا بر خاستند و دارای منقار پرندگان بودند و سری (هم چون سر) درندگان داشتند و پیش از آن و بعد از آن، دیده نشدند.

ص: 322

سورة «القريش» - [106]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: لِإِيلَفِ قُرَيْش (1) إِلَفِهِمْ رِحْلَةَ الشَّتَآءِ وَ الصَّيْفِ (2) فَلْيَعْبُدُوا رَبِّ هَذَا الْبَيْتِ (3) الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ﴾ (4)

234 / [1] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي عن المفضّل بن صالح، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال: سمعته يقول:

لا تجمع بين سورتين في ركعة واحدة إلّا «الضحى» و «ألم نشرح» و «ألم تر كيف» و «لإيلاف قريش». (1)

235 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبي العبّاس، عن أحدهما عليهم السلام، قال :

«ألم تر كيف فعل ربّك» و «لإيلاف قريش» سورة واحدة. (2)

ص: 323


1- مجمع البيان 827/5، عنه بحار الأنوار: 46/85 ذيل ح 36 أشار إليه، و وسائل الشيعة: 55/6 ح 7330، و نور الثقلين: 593/5 ح 3 و 669 ح 3.
2- مجمع البيان: 827/10 ، عنه نور الثقلين: 669/5 ح 3.

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: (هدف هجوم فیل سواران این بود که) قریش (با این سر زمین اُلفت يابند) (1) اُلفت آن ها در کوچ کردن های زمستانی و تابستانی بوده باشد (2) بنابر این (به شکرانه این نعمت و امداد خداوندی) باید پروردگاه این خانه (کعبه) را عبادت کنند (3) همان خدایی که آن ها را از گرسنگی اطعام نمود و (از نا امنی) در امان شان قرار داد. (4)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از مفضّل بن صالح روایت کرده است، که گفت :

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: در یک رکعت نماز، (بعد از حمد) بین (قرائت) دو سوره جمع نکن، مگر نسبت به سورۀ «الضحی» با «الم نشرح» و سورۀ «فیل» با «لإيلاف قریش».

2) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابو العباس روایت کرده است، که گفت :

یکی از دو امام (باقر یا صادق) علیهم السلام فرمود: سورۀ «الم تر كيف فعل ربّك» با «لإيلاف قریش»، یک سوره محسوب می شوند.

ص: 324

سورة «الماعون» - [107]

﴿ قوله تعالى: فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾ (5)

236 / [1] - أبو علىّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن يونس بن عمّار، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

سألته عن قول اللّه تعالى: ﴿ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾، أهي وسوسة الشيطان؟

فقال: لا، كلّ أحد يصيبه هذا، ولكن أن يغفلها و يدع أن يصلّي في أوّل وقتها. (1)

237 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبي أسامة زيد الشحّام، قال:

سألت أبا عبد اللّه علیه السلام عن قول اللّه: ﴿ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾ ؟

قال: هو الترك لها و التوانى عنها. (2)

238 / [3] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن محمّد بن الفُضيل، عن أبي الحسن علیه السلام قال:

هو التضييع لها. (3)

ص: 325


1- مجمع البيان: 834/10، عنه بحار الأنوار: 6/83، و وسائل الشيعة: 114/6 ح4658،و البرهان في تفسير القرآن: 396/8 ح 7 ، و نور الثقلين: 678/5 ح 7، و مستدرك الوسائل: 103/3 ح 3129 .
2- مجمع البيان: 834/10، عنه بحار الأنوار: 6/83، و وسائل الشيعة: 114/4 ح 4659، و البرهان في تفسير البرهان: 396/8 ح 8، و نور الثقلين: 678/5 ح 8
3- مجمع البيان: 834/10 ، عنه وسائل الشيعة : 114/6 ح 4660 ، و البرهان في تفسير البرهان :396/8 ح 9، و نور الثقلين: 678/5 ح 9

فرمایش خداوند متعال: پس وای بر آن نماز گزارانی (4) که در نماز خود، سهل انگاری و بی توجهی می کنند. (5)

1) - ابو على طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از یونس بن عمّار، روایت کرده است، که گفت :

از امام صادق علیه السلام پیرامون فرمایش خداوند متعال: «کسانی که نسبت به نماز خود فراموش کار هستند»، سؤال کردم، که آیا منظور وسوسۀ شیطان است؟

فرمود: نه، این مورد را هر انسانی مبتلا می شود، بلکه منظور غفلت (و بی اعتنایی) از انجام آن در اول وقت (و کیفیت آن) می باشد.

2) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابو اُسامه، زید شحّام روایت کرده است، که گفت:

از امام صادق علیه السلام پیرامون فرمایش خداوند متعال: «کسانی که نسبت به نماز خود فراموش کار هستند»، سؤال کردم؟

فرمود: منظور ترک کردن و بی اعتنایی نسبت به آن (و کیفیّت آن) می باشد.

3) - و نیز ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از محمد بن فُضیل روایت کرده است، که گفت:

امام كاظم علیه السلام فرمود: منظور از آن تضییع و ضایع کردن نماز است.

ص: 326

سورة «الإخلاص» - [112]

﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

قوله تعالى: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (3) وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ﴾ (4)

239 / [1] - الشيخ الصدوق: محمّد بن مسعود العيّاشي - رحمه اللّه - فقد روى في كتابه عن عبد اللّه بن محمّد، عن محمّد بن إسماعيل بن السمّاک،عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد اللّه علیه السلام، قال:

من صلّى أربع ركعات فقرأ في كلّ ركعة بخمسين مرّة «قل هو اللّه أحد» كانت صلاة فاطمة علیها السلام ، و هي صلاة الأوّابين. (1)

ص: 327


1- من لا يحضره الفقيه: 564/1 ح 1557 ، عنه وسائل الشيعة: 113/8 ح 10198

به نام خداوند بخشایندۀ مهربان

فرمایش خداوند متعال: (ای پیامبر!) بگو: آن (خدای آفریننده) خداوند یکتا و یگانه است (1) خداوندی که همه نیازمندان، قصد او را می کنند (2) (او) نزاییده و نه زاده شده است (3) و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است. (4)

1) - شیخ صدوق به نقل از عیاشی - با سند او - از هشام بن سالم روایت کرده است، که گفت:

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کسی که چهار رکعت (دو تا، دو رکعت) نماز بجای آورد و در هر رکعت پنجاه مرتبه سورۀ «قل هو اللّه أحد» را بخواند ،نماز حضرت فاطمه علیها السلام را بجای آورده و این همان نماز اوّابین خواهد بود.

ص: 328

سورة «الناس» - [114]

﴿ قوله تعالى: مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ﴾ (4)

240 / [2] - أبو عليّ الطبرسي: روى العيّاشي بإسناده عن أبان بن تغلب، عن جعفر بن محمّد علیه السلام ، قال :

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: ما من مؤمن إلّا و لقلبه في صدره أذنان: أذن ينفث فيها الملك، و أذن ينفث فيها ﴿ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ﴾، فيؤيّد اللّه المؤمن بالملك، و هو قوله سبحانه: ﴿ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ﴾ (1) . (2)

*****

قد تمّت المستدركات لكتاب التفسير العيّاشي، التي و عثرنا عليها باسم أبي النضر محمّد بن مسعود العيّاشي. في يوم النصف من شعبان المعظم، سنة 1434 ه-.ق، يوم ميلاد الإمام الثاني عشر، التاسع من ولد الإمام الحسين بن عليّ علیهم السلام، الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً و الحمد للّه أوّلاً و آخراً.

ص: 329


1- سورة المجادلة: 22/58
2- مجمع البيان: 870/10، عنه بحار الأنوار: 48/70. الكافي: 206/22 ح 3، عنه البرهان في تفسير البرهان: 445/8 ح 4.

فرمایش خداوند متعال: از شر وسوسۀ وسوسه گر درونی و نهانی، (به پروردگار پناه می برم). (4)

1) - ابو علی طبرسی به نقل از عیاشی - با سند او - از ابان بن تغلب روایت کرده است، که گفت :

امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: مؤمنی وجود ندارد، مگر این که قلب او دارای دو گوش است، بر یکی از دو گوش (شیطان) وسواس خنّاس می دمد می دمد و بر گوش دیگرش فرشته ای می دمد، پس خداوند متعال مؤمن را به وسیلۀ فرشته تأیید (و حمایت) می نماید؛ و این همان فرمایش خداوند سبحان است که فرموده: «خداوند ایشان را به وسیلهٔ روحی از جانب خودش تأیید می نماید ».

*****

مستدرکات کتاب شریف تفسیر عیاشی، همراه با ترجمه آن در روز نیمه شعبان، سال 1344 هجری قمری ،سال روز ولادت دوازهمین امام و نهمین فرزند از فرزندان امام حسین علیهم السلام، که (با ظهور خود) تمام گیتی را پُر از عدل و داد خواهد نمود، با حمد و ستایش خداوند در تمام مراحل پایان یافت.

جمع 481 صفحه

ص: 330

ص: 331

فهارس هذا الجزء الخامس: أي : مستدركات التفسير العيّاشي

اشاره

ص: 332

1)فهرس الآيات المباركة

الآيات...رقم الآية / الصفحة

سورة «الحمد» - [1]

﴿ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾...4/1.

سورة «البقرة» - [2]

﴿ وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن﴾...6/4.

﴿ وَ أَقِيمُوا الصَّلَوَةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوٰةَ وَ أَرْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ﴾...6/43.

﴿ وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَقَكُمْ وَ رَفَعْنَا ... وَ رَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِنَ﴾...63-64 /8 .

﴿ وَ كَذَلِكَ جَعَلْتَكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ﴾...8/143 .

﴿ يَأَيُّهَا النَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالاً طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُواْ﴾...10/168.

﴿ إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدِّمَ وَ لَحْمَ الْخِنزِيرِ وَ مَا أُهِلَّ﴾...10/173.

﴿ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَتٍ﴾...12/185.

﴿ وَ أَتِمُواْ الْحَجِّ و َالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أَحْصِرْتُمْ فَمَا أَسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي﴾...14/196.

﴿ الْحَجُّ أَشْهُرٌ مُعْلُومَتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَج فَلا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ﴾...197/ 14.

﴿ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ، فَإِن﴾...16/230.

﴿ وَ إِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةٌ﴾...18/238.

﴿ اللّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ﴾...22/255.

﴿ مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَم نبَتَتْ سَبْعَ﴾...22/261.

سورة «آل عمران» - [3]

ص: 333

﴿ أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللّهِ كَمَن... وَ اللّه بَصِيرُ، بِمَا يَعْمَلُونَ﴾...162-163/ 26.

سورة «النساء» - [4]

﴿ يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَحِدَةٍ﴾...28/1 .

﴿ وَ ءَاتُواْ النِّسَاءَ صَدُقَتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ﴾...28/4.

﴿ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَآ ءَاتَنهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ، فَقَدْ﴾...30/54 .

﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى﴾...32/59.

﴿ وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم﴾...34/69.

﴿ وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا... وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا﴾...92-93/ 36.

سورة «المائدة» - [5]

﴿ ...الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمْ﴾...40/3.

﴿ الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَت وَ طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ﴾...40/5.

﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ﴾...42/6.

سورة «الأنعام » - [6]

﴿ قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾...44/15.

﴿ قُلْ أَى شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَدَةً قُلِ اللّهُ شَهِيدُ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ﴾...44/19.

﴿ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَنهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ﴾...46/89.

سورة «الأعراف» - [7]

﴿ يَنبَنِي ءَادَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلَّ ... نُفَصِّلُ الْأَيْسَتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾...31 - 32 / 48.

﴿ وَ نَادَى أَصْحَبُ الْجَنَّةِ أَصْحَب النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا﴾...50/44.

﴿ فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَبَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا﴾...50/169.

﴿ وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ, وَ أَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ﴾...52/204.

سورة «التوبة » - [9]

﴿ لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى...قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾...91-93 / 54.

ص: 334

﴿ وَءَاخَرُونَ أَعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَلِحًا وَ ءَاخَرَ سَيْئًا﴾...56/102.

﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّدِقِينَ﴾...58/119.

﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَتَتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ﴾...58/123.

سورة «يونس» - [10]

﴿ قُلْ هَلْ مِن شُرَكَا بِكُم مِّن يَهْدِى إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِی﴾...62/35.

﴿ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَوَةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَنتِ﴾...62/64.

﴿ فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُوا﴾...64/102.

سورة «هود» - [11]

﴿ وَ مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرُهَا﴾...66/6.

﴿ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ﴾...66/18.

﴿ وَ لَوْ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ...جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ﴾...118-119/ 68.

سورة «يوسف» - [12]

﴿ وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ, وَ ءَاتَيْنَهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ كَذَلِكَ نَجْزِى﴾...70/22.

﴿ قَالَ أَجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَايِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾...70/55.

﴿ فَلَمَّا جَهْزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذُنَ﴾...72/70.

سورة «الرعد» - [13]

﴿ لَهُ, مُعَقِبَتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، يَحْفَظُونَهُ و مِنْ﴾...74/11.

﴿ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ تَطْمَيِنُ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللّهِ﴾...74/28.

﴿ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَ ذُرِّيَّةً﴾...76/38.

سورة «إبراهيم» - [14]

﴿ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللّهِ كُفْرًا وَ أَحَلُوا قَوْمَهُمْ﴾...78/28.

﴿ ربَّنَا إِنّى أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ﴾...78/37.

سورة «الحجر» - [15]

ص: 335

﴿ وَ لَقَدْ مَاتَيْنَكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ﴾...80/87.

سورة «النمل» - [16]

﴿ وَ عَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَ مِنْهَا جَابِرٌ وَ لَوْ شَاءَ لَهَدَنكُمْ﴾...82/9.

﴿ لِيَحْمِلُواْ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيِّمَةِ وَ مِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ﴾...82/25.

﴿ ثُمَّ كُلِى مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِن﴾...84/69.

﴿ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَنِ وَ إِيتَآيِ ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى﴾...84/90.

سورة «الإسراء» - [17]

﴿ إِنَّ هَذَا الْقُرْءَانَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾...88/9.

﴿ يَوْمَ نَدْعُوا كُل أَنَاسِ، بِإِمَيهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَبُهُ بِيَمِينِهِ ي﴾...88/71.

﴿ وَ إِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَن الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرَى عَلَيْنَا﴾...88/73.

﴿ قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَيَّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ﴾...90/110 .

﴿ وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَ لَمْ يَكُن لَّهُ, شَرِيكَ فِى﴾...92/111.

سورة «الكهف» - [18]

﴿ أمْ حَسِبْتَ أَنْ أَصْحَابَ الْكَهْفِ ... ءَامَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَهُمْ هُدًى﴾...9-13/ 94.

﴿ وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلبِكَةِ أسْجُدُوا لِأَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ﴾...96/50.

﴿ فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَنهُ ءَاتِنَا غَدَآءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا﴾...98/62.

﴿ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَى أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهُ﴾...98/110.

سورة «طه» - [20]

﴿ قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِى ... إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا﴾...25-35/ 100.

﴿ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا ثُمَّ اهْتَدَى﴾...102/82.

﴿ قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَوَةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَ إِنَّ لَكَ﴾...102/97.

سورة «الأنبياء» - [21]

﴿ لَوْ كَانَ فِيهِمَا الهَةً إِلَّا اللّهُ ... بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِوِي يَعْمَلُونَ﴾...26-27/ 106.

ص: 336

﴿ أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا﴾...108/30.

﴿ إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ي مَا هَذِهِ الثَّمَائِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا﴾...108/52.

سورة «الحجّ» - [22]

﴿ وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُجَندِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا﴾...112/9.

﴿ وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئًا﴾...112/26.

﴿ ثُمَّ لْيَقْضُواْ تَقَتَهُمْ وَ لْيُوفُواْ نُذُورَهُمْ وَ لْيَطُوفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾...112/29.

﴿ ذَلِكَ وَ مَن يُعْظِمْ حُرُمَتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ ى﴾...116/30.

﴿ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَرِهِم بِغَيْرِ حَقِّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا﴾...116/40.

﴿ فَكَأَیِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَهَا وَ هِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا﴾...118/45.

﴿ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيَّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى﴾...118/52.

سورة «المؤمنون» - [23]

﴿ وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ ءَايَةٌ ... إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ﴾...50-51/ 120.

﴿ وَ لَقَدْ أَخَذْنَهُم بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَ مَا يَتَضَرَّعُونَ﴾...122/76.

سورة «النور» - [24]

﴿ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَعْمَلُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظُّمْئَانُ﴾...124/39.

﴿ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ﴾...124/55.

سورة «الفرقان» - [25]

﴿ وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ﴾...128/67.

﴿ قُلْ مَا يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ﴾...128/77.

سورة «الشعراء» - [26]

﴿ فَمَا لَنَا مِن شَفِعِينَ ... أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾...100-102/ 130.

﴿ وَ الشُّعَرَاهُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ﴾...132/224.

سورة «النمل» - [27]

ص: 337

﴿ وَ تَفَقَّدَ الطَّبْرَ فَقَالَ مَا لِي لا أَرَى الْهَدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَالبِينَ﴾...134/20.

﴿ قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا ءَاتِيكَ بِهِ ي قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ﴾...134/40.

﴿ وَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةٌ مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ﴾...136/82.

سورة «القصص» - [28]

﴿ وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنْ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ﴾...140/5.

سورة «العنكبوت» - [29]

﴿ الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا... صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَذِبِينَ﴾...1-3/ 142.

﴿ وَ تِلْكَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَلِمُونَ﴾...142/43.

﴿ أئلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَوَةَ إِنَّ الصَّلَوَةَ تَنْهَى﴾...144/45.

سورة «لقمان» - [30]

﴿ وَ إِن جَهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ ... بِهَا اللّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ﴾...15-16/ 146.

﴿ أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ﴾...146/20.

﴿ وَ لَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن﴾...148/27.

سورة «سبا» - [34]

﴿ وَ جَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَرَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَهرَةٌ﴾...150/18

﴿ قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَحِدَةٍ أن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَدَى ثُمَّ﴾...150/46.

سورة «فاطر» - [35]

﴿ مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ﴾...152/10.

﴿ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ﴾...152/32.

﴿ فإِنَّ اللّهَ يُمْسِكُ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَ لَئِن زَالَتَآ﴾...154/41.

سورة «يس» - [36]

﴿ وَ أضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصْحَب ... عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾...13-17/ 156.

﴿ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَآ أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا أَلَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ﴾...160/40.

ص: 338

سورة «الصافّات» - [37]

﴿ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مُسْئُولُونَ﴾...164/24 .

﴿ فَنَظَرَ نَظْرَةً فِى النُّجُوم ... فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ﴾...88-89/164.

﴿ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّلِحِينَ ... إِن شَآءَ اللّهُ مِنَ الصَّبِرِينَ﴾...100-102/ 164.

﴿ وَ بَشِّرْنَهُ بِإِسْحَقَ نَبِيًّا مِّنَ ... مُحْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ﴾...112-113/ 164.

سورة «ص» - [38]

بیان بعض فضائلها و خواصّها...174.

﴿ أَءُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ ... رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ﴾... 8-9 / 176.

﴿ وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَ لَا تَحْنَتْ إِنَّا وَ جَدْتَهُ صَابِرًا نِعْمَ﴾...176/44.

﴿ مَا لَنَا لا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُهُم مِنَ الأَشْرَارِ﴾...178/62.

﴿ قَالَ يَإِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَى أَسْتَكْبَرْتَ﴾...178/75

سورة «الزمر» - [39]

﴿ قُلْ يَنعِبَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا﴾...180/10.

﴿ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِيهِ شُرَكَاهُ مُتَشَكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَمًا لِرَجُلٍ﴾ 180/29.

﴿ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ﴾...182/32.

﴿ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ﴾...42 / 182.

﴿ أن تَقُولَ نَفْسٌ يَنحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنبِ اللّهِ وَ إِن كُنتُ﴾...184/56.

﴿ وَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللّهِ وُجُوهُهُم مُسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ﴾...184/60.

سورة «فضلت» - [41]

﴿ إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَالَئِكَةُ﴾...188/30.

سورة «الشورى» - [42]

﴿ أَمْ لَهُمْ شُرَكَؤُا شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللّهُ وَ لَوْلَا﴾...190/21.

سورة «الزخرف» - [43]

ص: 339

﴿ لِتَسْتَوُواْ عَلَىٰ ظُهُورِهِ، ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ﴾...192/13.

﴿ وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْتَلُونَ﴾...192/44.

﴿ وَ سئَل مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ﴾...194/45.

﴿ وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ﴾...194/57.

﴿ وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّمَاءِ إِلَة وَ فِي الْأَرْضِ إِلَهُ وَ هُوَ الْحَكِيمُ﴾...198/84.

سورة «محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم» - [47]

﴿ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوَنَهُ, فَأَحْبَطَ﴾...202/28.

سورة «الفتح» - [48]

﴿ هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفًا﴾...25 / 204.

سورة «ق» - [50]

﴿ وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُبَرَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّتٍ وَ حَبُّ الْحَصِيدِ﴾...208/9.

سورة «الذاريات» - [51]

﴿ وَ إِنَّ الدِّينَ لَوَقِعٌ ... إِنَّكُمْ لَفِى قَوْلٍ مُخْتَلِفِ﴾...6-8/ 210.

سورة «الطور» - [41]

﴿ وَ الَّذِينَ امَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانِ الْحَقْنَا بِهِمْ﴾...214/21.

سورة «القمر» - [54]

﴿ إنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٌ﴾...218/19.

سورة «الرحمن» - [55]

﴿ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ﴾...220/17.

﴿ هَلْ جَزَاء الْإِحْسَنِ إِلَّا الْإِحْسَنُ﴾...220/60.

﴿ وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾...222/62.

سورة «الواقعة» - [56]

اشاره

بعض فضائلها و خواصّها...226

ص: 340

﴿ فَأَصْحَبُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ﴾...228/8.

﴿ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ العَظِيمِ﴾...228/74.

سورة «الحديد» - [57]

﴿ يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِي الْيْلِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ﴾...230/6.

﴿ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ، أَوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَدَاهُ﴾...230/19.

﴿ و مَا أَصَابَ مِن مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَبٍ﴾...232/22.

سورة «المجادلة» - [58]

﴿ لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللهِّ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادٌ اللَّهَ﴾...236/22.

سورة «الصفّ» - [61]

﴿ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ﴾...238/9

سورة «الجمعة» - [62]

﴿ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا﴾...240/9.

سورة «الطلاق» - [65]

﴿ يَأَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا﴾...242/1.

﴿ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَوَاتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ﴾...244/12.

سورة «التحريم » - [66]

﴿ وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَباتُ بِهِ، وَ أَظْهَرَهُ﴾...246/3.

سورة «الملك » - [67]

﴿ قُلْ أَرَءَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ﴾...248/30

سورة «القلم» - [68]

﴿ وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ ... بِأَيْكُمُ الْمَفْتُونُ﴾...3-6/ 250.

سورة «المعارج » - [70]

﴿ فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ﴾...252/40.

ص: 341

سورة «المزّمَل» - [73]

﴿ وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً﴾...254/8.

سورة «المدّثر» - [74]

﴿ ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا﴾...256/11.

سورة «القيامة » - [75]

﴿ بَلِ الْإِنسَنُ عَلَى نَفْسِهِى بَصِيرَةٌ﴾...258/14.

سورة «الدهر» - [76]

﴿ هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَننِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مُذْكُورًا﴾...260/1

﴿ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَيْنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجِ ... إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا﴾...2-3/ 262.

﴿ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ مَلَسلا ... رُبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا﴾...4-10/ 262.

﴿ فَوَقَتَهُمُ اللّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْم ... بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيرًا﴾...11-12/ 262.

سورة «المرسلات» - [77]

﴿ أَلَمْ نَجْعَل الأَرْضَ كِفَاتًا ... أَحْيَاهُ وَ أَمْوَتًا﴾...25-26/ 272.

سورة «النبأ» - [78]

﴿ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ ... عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ﴾...1-2/ 274.

﴿ لنبِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا﴾...274/23.

﴿ يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَن أَذِنَ﴾...274/38.

سورة «النازعات » - [79]

﴿ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ مَن يَخْشَئهَا﴾...278/45.

سورة «العبس» - [80]

﴿ كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ ... فَمَن شَاءَ ذَكَرَهُ﴾...280/12.

﴿ فِي صُحُفِ مُكَرَّمَةٍ ... كِرَامِ بَرَرَةٍ﴾...13-16/ 280.

﴿ فَلْيَنظُرِ الْإِنسَنُ إِلَىٰ طَعَامِهِ﴾...280/24.

ص: 342

سورة «التكوين» - [81]

﴿ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنُسِ ... الْجَوَارِ الْكُنَّسِ﴾...282/16.

سورة «المطفّفين» - [63]

﴿ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾...284/14.

﴿ إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ ... وَ إِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ﴾...29-30/ 284.

سورة «الانشقاق» - [84]

﴿ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ﴾...288/19.

سورة «البروج» - [85]

﴿ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُواْ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ﴾...290/10.

﴿ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي تَكْذِيبٍ ... فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظِم ﴾...19-22/ 292.

سورة «الأعلى» - [87]

﴿ سَبِّح اسْمَ رَبِّكَ الأَعْلَى﴾...294/1.

سورة «الفجر» - [89]

﴿ فَأَمَّا الْإِنسَنُ إِذَا مَا ابْتَلَنهُ رَبُّه ... فَيَقُولُ رَبِّي أَهَننَنِ﴾...15-16/ 296.

سورة «البلد» - [80]

﴿ وَ وَالِدٍ وَ مَا وَلَدَ﴾...298/3.

سورة «الليل» - [92]

﴿ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى ... وَ أَمَّا مَن بَخِلَ وَ اسْتَغْنَى﴾...5-8 /300.

﴿ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنَى ... إِذَا تَرَدَّى﴾...9-11/ 302.

سورة «الضحى» - [93]

﴿ أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَتَاوَى ... وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِث﴾...6-11/ 302.

سورة «الشرح» - [94]

﴿ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ﴾...304/7.

ص: 343

سورة «القدر» - [97]

﴿ إِنَّا أَنزَلْتَهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ... سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ﴾...1-5/ 306.

سورة «التكاثر» - [102]

﴿ ثُمَّ لَتُسْتَلُنْ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾...310/8.

سورة «الهمزة» - [104]

﴿ وَيْلٌ لِكُلّ هُمَزَةٍ أُمَزَةٍ ... الَّذِى جَمَعَ مَالاً وَ عَدَّدَهُ﴾...1-2/ 312.

﴿ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ﴾...312/3.

سورة «الفيل» - [105]

﴿ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَب الفيلِ﴾...314/1.

﴿ أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيلٍ ... وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ﴾...2-3/ 314.

﴿ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ ... فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مأْكُولِ﴾...4-5/ 314.

سورة «القريش» - [106]

﴿ لِإيلَفِ قُرَيْشٍ ... إِى لَفِهِمْ رِحْلَةَ الشَّتَآءِ وَ الصَّيْفِ﴾...1-2/ 318.

﴿ فَلْيَعْبُدُوا رَبِّ هَذَا البَيْتِ ... الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم﴾...3-4/ 318.

سورة «الماعون» - [107]

﴿ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ... الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاتِهِمْ سَاهُونَ﴾...4-5/ 320.

سورة «الإخلاص» - [112]

﴿ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ... وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ﴾...1-4/ 322.

سورة «الناس» - [114]

﴿ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ﴾...324/4.

ص: 344

2)فهرس الأحاديث الشريفة: حرف الألف

الحدیث...المعصوم - الصفحة

آيتين في كتاب اللّه، خصّ اللّه الناس أن لا يقولوا على اللّه ... الإمام الصادق علیه السلام-...50

آية في كتاب اللّه مسجّلة ...الإمام الصادق علیه السلام -...220 .

الأئمّة من ذرّيتهما..... الإمام الصادق علیه السلام -...150 .

اتّبع سبيل محمّد و عليّ 8....الإمام الصادق علیه السلام-... 146 .

أتدري يا ابن أمّ سُليم! من هم؟... النبيّ علیه السلام -... 74 .

اتّقوا المحقّرات من الذنوب، فإنّ لها طالباً، لا يقولنّ ...الإمام الصادق علیه السلام -...146 .

اجعلوها في ركوعكم....... النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...228، 294 .

إذا أسرفوا سيّئة و أقتروا سيّئة...الإمام الباقر علیه السلام-...128 .

إذا كان لكلّ إنسان رأس فعليه أن يؤدّي عنه فطرته...الإمام الصادق علیه السلام-...6.

إذا نشرت الدوّاوين، و نصبت الموازين لم ينصب لأهل البلاء... النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...180 .

أرسل اللّه على أصحاب الفيل طيراً مثل الخطّاف و نحوه...الإمام الصادق علیه السلام -...314.

أرسل علىّ علیه السلام إلى أسقف نجران، يسأله عن أصحاب الأُخدود...الإمام الباقر علیه السلام-...290.

أشهد على أبي أنّه كان يقول: ما بين أحدكم و بين أن يغبط...الإمام الصادق علیه السلام-...76 .

اسمي في تلك الأسامي ؟ قال: نعم...الإمام الصادق علیه السلام-...228 .

اطلبها في تسع عشرة وإحدى و عشرين و ثلاث و عشرين ...الإمام الصادق علیه السلام-...308.

أقول كما قال أخي موسى: ﴿ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِى....النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...102.

ص: 345

اكتب، فأملى: أنّ من قولنا: إنّ اللّه يحتجّ على العباد...الإمام الصادق علیه السلام-54.

ألك زوجة ؟...الإمام عليّ علیه السلام-...28، 208،84 .

ألم تر كيف فعل ربّك» و «لإيلاف قريش» سورة واحدة...أحدهما علیهم السلام-318.

ألم يكن عليّ علیه السلام قويّاً في دين اللّه عزّ و جلّ؟ قال: بلى...الإمام الصادق علیه السلام -...204.

إلى علمه الذي يأخذ، عمّن يأخذه...الإمام الباقر علیه السلام-...280.

أما أنّه سيدعى كلّ أناس بإمامهم، أصحاب الشمس...الإمام الصادق علیه السلام-...88.

أمان لأمّتى من السرق: ﴿ قُل أدْعُوا اللّه أوِ أدْعُوا الرَّحْمَنَ﴾...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...92.

أمان لأمّتي من السيف: ﴿ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا ...﴾...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...92.

أملح أقرن، و نزل من السماء على الجبل الأيمن من مسجد...الإمام الباقر علیه السلام-...172.

أنّ اسم إبليس الحارث و إنّما قول اللّه عزّ وجلّ: ﴿ يَابْلِيسُ﴾... الإمام الرضا علیه السلام -...178

إنّ أفضل ما يقرأ في الفرائض ﴿ إنّا أنزلناه في ليلة القدر﴾... الإمام الكاظم و الهادي علیهم السلام -... 308

إنّ «البصبصة» أن ترفع سبّابتيك إلى السماء...الإمام الکاظم علیه السلام-...254.

إنّ «الصالحين»، التسعة من ذريّة الحسين...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-..36.

إنّ الكفّار و المشركين يعيّرون أهل التوحيد في النار...الإمام الباقر علیه السلام-...312.

إنّ اللّه تعالى قال لي: يا محمّد! و لقد آتيناك سبعاً...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-4.

إنّ المراد بقوله : ﴿ أتَّبَعُواْ مَا أَسْخَطَ اللّهَ﴾، يعني موالاة...الإمام الصادق علیه السلام -...202.

إن المؤمن ليشفع لجاره و ما له حسنة، فيقول: يا ربّ!...الإمام الباقر علیه السلام -...130.

إن المؤمن ليشفع يوم القيامة لأهل بيته، فيشفّع فيهم...الإمام الصادق علیه السلام -....130.

إنّ أهل النار يقولون: ﴿ مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا ...﴾...الإمام الصادق علیه السلام-178.

﴿ إنّ اللّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا...﴾...الإمام الرضا علیه السلام-...74.

أن جعل فيهم أئمّة، من أطاعهم أطاع اللّه...الإمام الباقر علیه السلام-...32.

إنّ رجلاً من بني إسرائيل سألني بالمدينة...الإمام الرضا علیه السلام-...160.

إن علم عليّ علیه السلام في آية...الإمام السجّاد علیه السلام-...118.

ص: 346

أنّ عليّاً علیه السلام كان يضرب بالسوط و بثلثه و بنصفه...الإمام الباقر علیه السلام-...242.

إنّ فيك لخصلتين كانتا في عيسى ابن مريم....النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...194.

إنّ للقائم منّا غيبة يطول أمدها...الإمام الصادق علیه السلام-...288.

أنّ الوحيد ولد الزنا...الإمام الباقر و الصادق علیهم السلام-...256.

أنّ كلّ واحدة منهما حدّثّ أباها بذلك، فعاتبهما رسول اللّه...الإمام الباقر علیه السلام-...246.

أي لا تغيّر الإمامة...الإمام الصادق علیه السلام-...62.

أي يطلبون لسبيل اللّه زيغاً عن الاستقامة، يحرّفونه...الإمام الباقر علیه السلام-...68.

إنّه كان في يوم الأربعاء في آخر الشهر، لا تدور...الإمام الباقر علیه السلام-...218

[إنّه] لم يكن من الملائكة، و كانت الملائكة ترى أنّه منها...الإمام الصادق علیه السلام-...96.

أي مع آل محمّد :...الإمام الباقر علیه السلام-...58

حرف الباء

﴿ بَلِ الْإِنسَنُ عَلَى نَفْسِهِى بَصِيرَةٌ﴾، هو أعلم بما يطيق...الإمام الصادق علیه السلام-...258

﴿ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ ...﴾...الإمام الصادق علیه السلام-....108.

بهما جميعاً....الإمام الصادق علیه السلام-...8.

حرف التاء

«التبتّل» أن تقلّب كفّيك في الدعاء إذا دعوت....الإمام الکاظم علیه السلام-...254.

«التضرّع»، رفع اليدين...الإمام الصادق علیه السلام-...122

تعول أقواماً بالعلم فأغناهم بك...الإمام الرضا علیه السلام-302.

تفترق أمّتي ثلاث فرق، فرقة على الحقّ لا ينقص الباطل...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...104

تعتلج النطقتان في الرحم فأيّتهما كانت أكثر جاءت تشبهها...الإمام عليّ علیه السلام-...232

التقيّة دين اللّه عزّ و جلّ...الإمام الصادق علیه السلام-...72.

حرف الجيم

جاء العبّاس إلى أمير المؤمنين علیه السلام فقال: انطلق بنا نبايع....الإمام الرضاء علیه السلام -...142.

حرف الخاء

ص: 344

خطوات الشيطان وَلاية الأوّل و الثاني...الإمام الصادق علیه السلام-...10.

حرف الدال

دجاجة ميتة فخرجت منها بيضة، فأكلها؟ قال: لا...الإمام عليّ علیه السلام-...10.

حرف الذال

ذكر النعمة أن تقول: «الحمد للّه الذي هدانا للإسلام...الإمام الصادق علیه السلام-...192

﴿ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيرِهِم﴾، قال: نزلت فينا...الإمام الباقر علیه السلام-...116.

الذين اتّبعوا رضوان اللّه هم الأئمّة، و هم و اللّه!...الإمام الصادق علیه السلام-...26.

«الذين كفروا» ، يعني بني أميّة...الإمام الباقر علیه السلام-...124.

حرف الراء

﴿ الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَنِ﴾، الشطرنج...الإمام الصادق علیه السلام-...116.

الرجل السلم للرجل حقّاً عليّ علیه السلام و شيعته...الإمام الباقر علیه السلام-...180.

حرف السين

سبعة في ظلّ عرش اللّه عزّ وجلّ يوم لا ظلّ إلّا ظلّه....النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...22

سل تفقّهاً ولا تسأل تعنّتاً، طعم الماء طعم الحياة...الإمام الصادق علیه السلام-...108.

سمعت أبا عبد اللّه علیه السلام يقول في قول اللّه عزّ و جلّ...الإمام الباقر علیه السلام-...248

حرف الشين

شكا موسى علیه السلام إلى ربّه الجوع في ثلاثة مواضع...الإمام الباقر علیه السلام-...98

شهادة ولد الزنا أتجوز؟ قال: لا...الإمام الباقر علیه السلام-...192

«الشهداء»، عمّي حمزة...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...34

حرف الصاد

صاحب البطن الغالب يتوضّأ في صلاته، فيتمّ ما بقي...الإمام الباقر علیه السلام-...42.

«الصدق» ولايتنا أهل البيت...الإمام عليّ علیه السلام-...182

حرف الظاء

الظاهرة الإمام الظاهر و الباطنة الإمام الغائب...الإمام الكاظم علیه السلام-...148

ص: 348

حرف العين

العارف منكم هذا الأمر، المنتظر له، المحتسب...الإمام الباقر علیه السلام-...230

عليه عشر كفّارات، لكلّ مرّة كفّارة، فإن أكل أو شرب فكفّارة...الإمام الكاظم علیه السلام-...12

حرف الفاء

فأمّا من يهدي إلى الحقِّ فهم محمّد وآل محمّد علیهم السلام من...الإمام الباقر علیه السلام-...62

﴿ فَإِن يَكْفُرْ بِها هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَ كُلنَا...﴾....الإمام الصادق علیه السلام-...46.

فأغناك بالوحي، فلا تسأل عن شيئ أحداً...الإمام الرضاء علیه السلام-...302.

﴿ فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى﴾ ممّا آتاه اللّه...الإمام الباقر علیه السلام-...300.

«الفحشاء»، الأوّل و«المنكر»، الثاني و «البغي»، الثالث...الإمام الباقر علیه السلام-...86.

فرداً لا مثل لك في المخلوقين، فآوى الناس إليك...الإمام الرضاء علیه السلام-...302.

فسلي يا أمّ هانئ!...الإمام الباقر علیه السلام-...282.

فليجعلها الأولى التي فاتته و استأنف العصر، و قد قضى القوم...الإمام الصادق علیه السلام-...18

فهل أفتيته فيها؟...الإمام الهادي علیه السلام-...136

في ليلتين: ليلة ثلاث و عشرين وإحدى و عشرين...الإمام الباقر علیه السلام-...306

فينا ضرب اللّه الأمثال، فنحن القرى التي بارك اللّه فيها...الإمام الباقر علیه السلام-...150.

حرف القاف

قال أمير المؤمنين علیه السلام في قول اللّه عزّ و جلّ: ﴿ وَ ءَاوَيْنَهُمَآ...الإمام الباقر علیه السلام-...120

قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: ما من مؤمن إلّا و لقلبه في صدره...الإمام الصادق علیه السلام-...324

قبل التروية يصوم و يوم التروية و يوم عرفة، فمن فاته...الإمام الصادق علیه السلام-...14

قرابة الرسول صلی اللّه علیه و آله و سلم و سيد هم أمير المؤمنين علیه السلام أمروا بمودّتهم...الإمام الباقر علیه السلام-...28

حرف الکاف

كان بين البشارتين خمس سنين...الإمام الصادق علیه السلام-...166.

كان شيئاً ولم يكن مذكوراً...الإمام الباقر علیه السلام-...260.

كان مذكوراً في العلم ولم يكن مذكوراً في الخلق...الإمام الباقر علیه السلام-...260

ص: 349

كانوا عشرة و على مثالهم عشرة يقتلون في هذا السوق...الإمام عليّ علیه السلام-...292

كثرة الدعاء أفضل، و قرأ هذه الآية: ﴿ قُلْ مَا يَعْبَؤُا ...﴾...الإمام الباقر علیه السلام-...128

كلّ إمام انتحل إمامة ليست له من اللّه...الإمام الباقر علیه السلام-...186.

﴿ کَلَّاً إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ﴾، قال: القرآن...الإمام الصادق علیه السلام-...280

كلّا، فو الذي و نفسي بيده! حتّى لا تبقى قرية إلّا و ينادي...الإمام عليّ علیه السلام-...238

﴿ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾، قول: «لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه...الإمام الصادق علیه السلام-...152

الكلمة، الإمام، و الدليل على ذلك قوله...الإمام الرضاء علیه السلام-...190.

حرف اللام

لئن عافى اللّه سبطَي نبيّه محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم ممّا بهما من سقم...الإمام عليّ علیه السلام-...262.

لا تجمع بين سورتين في ركعة واحدة إلّا «الضحى»...الإمام الصادق علیه السلام-...318

لا، كلّ أحد يصيبه هذا، ولكن أن يغفلها ويدع أن يصلّي....الإمام الصادق علیه السلام-...320

لأنّ الهدهد يرى الماء في بطن الأرض كما يرى أحدكم....الإمام الصادق علیه السلام-...134

لا، و اللّه! لا يأويني و إيّاه سقف بيت أبداً...الإمام الصادق علیه السلام-...200.

﴿ لَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ﴾ : في الدين...الإمام الباقر علیه السلام-...68.

لا يضحّى بالليل = الرضا،...14

لم يقل أحد إذا أراد أن ينام: ﴿ إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَوَاتِ...﴾ الإمام الكاظم علیه السلام-...154

لمّا قال النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: يا عليّ ! لولا أنّني أخاف...الإمام الصادق علیه السلام-...196

لما مرض الحسن و الحسين عادهما رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم فقال لي .. الإمام عليّ علیه السلام-...264

اللّهمّ إنّي أقول كما قال أخي موسى: اللّهمّ اجعل لي...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...100

لو أخرج اللّه ما في أصلاب المؤمنين من الكافرين...الإمام الصادق علیه السلام-...206

لو أنّ رجلاً أنفق على طعام ألف درهم، و أكل منه مؤمن...الإمام الصادق علیه السلام-...310

لو كلّفكم قومكم ما كلّفهم قومهم فافعلوا فعلهم...الإمام الصادق علیه السلام-...94

لو يعلمون ما فيها لقرأها الرجل كلّ يوم عشرين مرّة....الإمام عليّ علیه السلام-...294

ص: 350

ليس هذا ديننا، فاعتزله...الإمام الهادي علیه السلام-...144

ليعطفنّ هذه الآية على بني هاشم عطف الناب الضروس...الإمام عليّ علیه السلام-...140

حرف الميم

ما «النعيم» عندك يا نعمان؟...الإمام الصادق علیه السلام-...310

ما ترك رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم ﴿ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ ...﴾... الإمام الصادق علیه السلام-...44

﴿ مَا فَرّطتُ فِي جَنم سبِ اللّه﴾، قال: نحن جنب اللّه...الإمام الباقر علیه السلام-...184

ما كرهت إمارتك و لكنّي أرى القرآن يزاد فيه، فحلفت...الإمام عليّ علیه السلام-...292

ما من أحد ينام إلّا عرجت نفسه إلى السماء و بقيت روحه...الإمام الباقر علیه السلام-...182

ما من عبد إلّا و في قلبه النكتة، نكتة سوداء...الإمام الباقر علیه السلام-...284

ما من مؤمن إلّا و لقلبه في صدره أذنان: أذن ينفث فيها...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-236

ما نوى عبد أن يقوم أيّة ساعة نوى يعلم اللّه ذلك منه...الإمام الباقر علیه السلام-...98

ما يصنع الإنسان أن يتعذّر الى الناس خلاف ما يعلم اللّه منه ؟...الإمام الصادق علیه السلام-...258

ما يصنع أحدكم أن يظهر حسناً و يسرّ سيّئاً؟...الإمام الصادق علیه السلام-258

﴿ مثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَلَهُمْ﴾، نزلت في عليّ ...الإمام الصادق علیه السلام-...24

«المشارق»، الأنبياء و «المغارب»، الأوصياء علیهم السلام-...252

«المشرقين»، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و أمير المؤمنين علیه السلام و «المغربين» الإمام الصادق علیه السلام-...220

الملاعنة إذا لاعنها زوجها لم تحلّ له أبداً و إن تزوّجت...الإمام الصادق علیه السلام-...16

من حدّث عنّا بحديث فنحن مسائلوه عنه يوماً، فإن صدق...الإمام الصادق علیه السلام-...184

من دفع فضل أمير المؤمنين علیه السلام على جميع من بعد النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم...الإمام المجتبى علیه السلام-...6

من صلّى أربع ركعات فقرأ في كلّ ركعة بخمسين مرّة...الإمام الصادق علیه السلام-...322

منّ عليَّ ربّي، و هو أهل المنّ...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...302

من قرأ في عقيب صلاة الجمعة «فاتحة الكتاب» مرّة...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...240

من قرأ سورة «الواقعة» قبل أن ينام لقى اللّه و وجهه كالقمر...الإمام الباقر علیه السلام-...226.

ص: 351

من قرأ سورة «ص» في ليلة الجمعة أعطي من خير الدنيا....الإمام الباقر علیه السلام-...174

من قرأ في كلّ ليلة جمعة «الواقعة»، أحبّه اللّه و حبّبه...الإمام الصادق علیه السلام-...226

من مات منكم على هذا الأمر منتظراً له، كان كمن كان في....الإمام الصادق علیه السلام-...64

حرف النون

«النبأ العظيم»، عليّ علیه السلام و فيه اختلفوا ؛ لأنّ رسول اللّه الإمام الباقر علیه السلام-...274

نحن الناس و نحن المحسودون و فينا نزلت...الإمام الباقر علیه السلام-...30

نحن بقيّة تلك العترة...الإمام الباقر علیه السلام-...78

نحن جنب اللّه...الإمام الباقر علیه السلام-...184

نحن خزّان اللّه على دينه نخزنه و نستره و نكتتم به من...الإمام الصادق علیه السلام-...176

نحن قبلة اللّه و نحن كعبة اللّه...الإمام الصادق علیه السلام-...8

نحن قوّام اللّه على خلقه...الإمام الصادق علیه السلام-...88

نحن كلمات اللّه التي لا تدرك فضائلنا ولا تستقصى...الإمام الرضاء علیه السلام-...148

نحن - و اللّه ! - المأذون لهم يوم القيامة...الإمام الصادق علیه السلام-...276

نحن - و اللّه ! - المأذون لهم يوم القيامة و القائلون...الإمام الصادق علیه السلام-...276

نزلت في عليّ بن أبي طالب علیه السلام...الإمام الباقر علیه السلام-...34

نزلت في علي علیه السلام و الذين استهزءوا به من بني أميّة...الإمام الصادق علیه السلام-...286

نزلت هذه الآية يوم الغدير...الإمام الصادق علیه السلام-...40

نزل ﴿ وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ في تبليغك ...﴾...الإمام الصادق علیه السلام-...250

نسختها ﴿ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ﴾...الإمام الصادق علیه السلام-...90

نسختها ﴿ فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ و أعرض عن المشركين﴾...الإمام الباقر علیه السلام-...90

نعم، إذا اضطرّ إليه، أما سمعت قول يوسف...الإمام الصادق علیه السلام-...70

نعم، إذا قرىء و عندك القرآن وجب عليك الإنصات والاستماع...الإمام الصادق علیه السلام-...52

النعمة الظاهرة ، النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم، و ما جاء به من معرفته....الإمام الباقر علیه السلام-...148

ص: 352

«الوالد» أمير المؤمنين علیه السلام، «و ما ولد» الحسن و الحسين علیهم السلام...الإمام الباقر علیه السلام-...298

الوالد، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و ما ولد، فالأئمّة علیهم الاسلام...الإمام عليّ علیه السلام-...298

الولاية أن تقوموا مثنى...الإمام الباقر علیه السلام-...150

و الذي بعث محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم بالحقّ بشيراً و نذيراً! إنّ الأبرار...الإمام السجّاد علیه السلام-...140

و اللّه ! لأقتلنّ معاوية و أصحابه...الإمام عليّ علیه السلام-...60

و اللّه ! لنشفعنّ لشيعتنا، و اللّه! لنشفعنّ لشيعتنا حتّى...الإمام الصادق علیه السلام-...130

و اللّه ! ما كان سقيماً و ما كذب...الإمام الباقر و الصادق عليهم السلام-...164

﴿ وَ رَجُلاً سَلَمًا لِرَجُلٍ) ، هذا مثلنا...آبائه علیهم السلام-...182

﴿ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ﴾، قال: عن ولاية عليّ ...النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم-...164

ولايتنا أهل البيت - و أهوى بيده إلى صدره - فمن لم يتولّنا...الإمام الصادق علیه السلام-...152

ولا يتنا ولاية اللّه التي لم يبعث نبيّ قطّ إلّا بها...الإمام الصادق علیه السلام...194

﴿ هوَ لَذِكْرُ اللّهِ أَكْبَرُه﴾، عند ما أحلّ و حرّم...الإمام الصادق علیه السلام-144

و ما هو ؟ قلت: طيلساني هذا، قال: و ما بال الطيلسان؟...الإمام الصادق علیه السلام-...48

﴿ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلَّا ...﴾، فقال: نحن...الإمام الصادق علیه السلام-...142

و يحك! إنّ مسئلتك لصعبة، أما قرأت قوله عزّ وجلّ...الإمام الجواد علیه السلام-...106

حرف الهاء

هذا مولى لأبي عبد اللّه علیه السلام كان يسكن العراق...الإمام الرضاء علیه السلام-...272

هذا - و اللّه ! - من الذين قال اللّه تعالى: ﴿ وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ ...﴾ ...الإمام الباقر علیه السلام-...140

هذه المسألة من تلقاء نفسك أو أمرك بها إنسان؟...الإمام الصادق علیه السلام-...176

هذه في الذين يخرجون من النار...الإمام الباقر علیه السلام-...274

هم قوم تعلّموا و تفقّهوا بغير علم، فضلوّا و أضلّوا...الإمام الصادق علیه السلام-...132

هم و اللّه! شيعتنا أهل البيت، يفعل اللّه ذلك بهم على ... الإمام السجّاد علیه السلام-...126

ص: 353

هنّ المسلمات...الإمام الصادق علیه السلام-...42

هو إسماعيل...الإمام الصادق علیه السلام-...172

هو الأخ و الأب و الرجل يوصى إليه، و الذي يجوز أمره...الإمام الباقر علیه السلام-... 18

هو الأوّل ثاني عطفه إلى الثاني...الإمام الصادق علیه السلام-...112

هو الترك لها و التواني عنها...الإمام الصادق علیه السلام-...320

هو التضييع لها...الإمام الكاظم علیه السلام-...320

هو الحفوف و الشعث، قال: و من التفث أن تتكلّم في...الإمام الصادق علیه السلام-...114

هو الحلق، و ما في جلد الإنسان...الإمام الصادق علیه السلام-...114

هو أعلم بنفسه ذاك إليه...الإمام الصادق علیه السلام-...258

هو حفوف الرأس...الإمام الصادق علیه السلام-...114

هو من ظلم آل محمّد و قتلهم و منعهم حقّهم...الإمام الصادق علیه السلام-...86

هي سورة الحمد، و هي سبع آيات، منها...الإمام الصادق علیه السلام-...80

هي ليلة إحدى و عشرين أو ليلة ثلاث و عشرين...الإمام الصادق علیه السلام-...306

هي ما افتتح الصلاة عليه...الإمام الصادق علیه السلام-...20

هي محبوكة إلى الأرض...الإمام الرضاء علیه السلام-...210

حرف الياء

اشاره

﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾، بإقامة حافظه...الإمام الصادق علیه السلام-...40

يا أبا محمّد! إنّ اللّه حكم عدل، إذا كان هو أفضل...الإمام الصادق علیه السلام-...222

يا ابن آدما! لا يكن أكبر همّك يومك الذي إن فاتك...الإمام عليّ علیه السلام-...66

یا سدير! سمعي و بصري و شعري و بشري و لحمي و دمي من الإمام الصادق علیه السلام-...120

يا علاء! إنّ اللّه يقول: ﴿ وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ﴾...الإمام الصادق علیه السلام-...224

يا عليّ ! إنّ اللّه أخذ في الإمامة كما أخذ في النبوّة...الإمام الجواد علیه السلام-...70

يجلس من ركوعه فيتشهّد ثمّ يقوم فيتمّ...الإمام الصادق علیه السلام-...20

ص: 354

«اليسر»، الولاية» و«العسر»، الخلاف و موالاة أعداء اللّه...الإمام الصادق علیه السلام-...12

يصدأ القلب، فإذا ذكّرته بآلاء اللّه انجلى عنه...الإمام الصادق علیه السلام-...284

يعني استكملوا طاعة اللّه و رسوله و الولاية...الإمام الصادق علیه السلام-...188

يعني بذلك قول النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: لا ترجعوا بعدي كفّاراً يضرب... الإمام الصادق علیه السلام-...78

يعني بهم آل محمّد :الإمام الصادق علیه السلام-...112

يعني يستكملوا الكفر بالولاية...الإمام الباقر علیه السلام-...82

يعني [انصب] عليّاً، للولاية...الإمام الصادق علیه السلام-...304

يكون دونهم، فيلحقهم اللّه بهم...أحمدهما علیهم السلام-...216

يمثّل أعمال آبائهم و يحفظ الأطفال بأعمال آبائهم...الإمام الباقر علیه السلام-...214

يومئ إيماءً...الإمام الصادق علیه السلام-...20

ص: 355

3):فهرس الآثار

«الفضل»، رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و «الرحمة»، أمير المؤمنين علیه السلام و فضل ...ابن عبّاس-...8، 46

المؤذن، أمير المؤمنين علیه السلام...ابن أُذينة-...50

أمير المؤمنين علیه السلام هو «القَصْرِ المَشِيدِ»، و «البثْرِ المُعَطَّلَةِ» فاطمة علیها السلام...صالح بن سهل-... 118

إنّ إبراهيم علیه السلام رأى في المنام أن يذبح ابنه و قد كان حجّ بوالدته...قیل-...168

أنّ ستّة نفر لعبوا في الفرات، فغرق واحد منهم...السکونی-...36

إنّ عليّاً علیه السلام مرّ بقوم يلعبون الشطرنج...الاصبغ بن نباتة -...110

أنّه كما يقول الإنسان لمن يزجره عن أمر: إن فعلت فجزاؤك...بكر بن صالح-...38

أنّهما كانا يقرءان في الركعتين الثالثة و الرابعة...أبو سعيد الأدمي-...230

أنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم أخرج الأصنام من المسجد، فطلبت...أبو عليّ الطبرسي-...90

دعا اللّه الطير الأبابيل فأعطاها حجارة سوداء عليها الطين...ابن عبّاس-...316

سبيلنا أهل البيت، القصد السبيل الواضح...زید بن عليّ-...82

كان شيئاً مقدوراً و لم يكن مكوّناً...(مضمرة) حمران-...260

مرض الحسن و الحسين علیهم السلام مرضاً شديداً حتّى عادهما...ابن عبّاس-...262

نحن الناس المحسودون، و فضلة النبّوة...ابن عبّاس-...32

هي جزاؤه إن جازاه...أبو محلز-...38

ص: 356

الفهارس العامّة: لمجموع الأجزاء الخمسة

اشاره

ص: 357

4): فهرس أعلام النبيّ و عترته المعصومين علیهم السلام

أحمد صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 180. (ج 4): 564.

محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 30، 42، 68، 94، 168، 170، 198، 202، 204، 206، 210، 236، 248، 250، 392، 586، 640. (ج 2): 32، 50، 66، 78، 126، 134، 188، (ج 5): 62، 146، 192، 326، 472، 480، 498، 576، 628، 656. (ج 3): 6، 8، 38، 46، 104، 198، 218، 252، 276، 278، 330، 340، 386، 410، 470، 506. (ج 4): 16، 104، 196، 206، 240، 258، 280، 418، 434، 452، 488، 518، 550، 574، 576، 582. (ج 5): 62، 146، 192.

محمّد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 40، 282. (ج 2): 86، 164، 428، 640. (ج 3): 222، 286، 386، 466. (ج 4): 286، 420، 456، 472.

رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 28، 30، 32، 34، 36، 38، 48، 68، 70، 74، 78، 86، 92، 94، 100، 112، 114، 118، 148، 164، 180، 208، 228، 230، 268، 280، 282، 284، 288، 292، 332، 340، 360، 364، 368، 402، 406، 414، 436، 486، 506، 508، 512، 548، 564، 592، 596، 610، 612، 614، 618، 630، 634، 636، 640، 642. (ج 2): 12، 18، 26، 34، 44، 60، 72، 78، 80، 112، 122، 136، 138، 146، 152، 154، 164، 170، 172، 176، 178، 186، 188، 196، 212، 244، 278، 290، 294، 302، 312، 322، 326، 342، 344، 346، 350، 352، 362، 366، 368، 378، 382، 386، 394، 428، 446، 468، 472، 474، 582، 534، 542، 554،

ص: 358

558، 578، 588، 608، 622، 636، 640، 642، 654، 658، 660، 662، 666، 688، 690، 696، 700، 704، 718، 722، 734. (ج 3): 6، 16، 46، 58، 64، 66، 84، 90، 96، 106، 112، 114، 128، 148، 154، 164، 178، 186، 214، 218، 224، 238، 246، 252، 254، 258، 264، 268، 270، 272، 294، 300، 302، 304، 312، 316، 328، 330، 336، 344، 356، 364، 374، 378، 384، 386، 390، 392، 406، 408، 418، 426، 438، 440، 442. (ج 4): 8، 10، 14، 28، 62، 78، 128، 190، 198، 200، 210، 212، 226، 240، 246، 248، 266، 282، 286، 298، 304، 316، 332، 348، 356، 360، 366، 368، 376، 378، 380، 398، 402، 408، 424، 436، 444، 452، 456، 458، 460، 482، 486، 488، 494، 496، 514، 516، 522، 524، 528، 536، 538، 540، 548، 552، 556، 560، 566، 568، 570، 572، 574، 604، 624، 630، 634، 638، 650، 658. (ج 5): 4، 8، 22، 34، 44، 54، 74، 76، 90، 100، 102، 104، 112، 126، 176، 180، 194، 198، 212، 214، 220، 228، 230، 236، 240، 246، 258، 264، 266 ،268، 294.

النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 94، 162، 260، 266، 274، 328، 336، 408، 430، 438، 594، 604، 610، 634. (ج 2): 74، 98، 126، 136، 146، 150، 154، 162، 164، 172، 198، 222، 266، 302، 314، 360، 388، 444، 456، 458، 460، 546، 548، 642، 646، 656، 666، 686. (ج 3): 46، 50، 62، 88، 128، 196، 308، 314، 332، 352، 388، 412، 420، 452، 462، 490، 514. (ج 4): 242، 266، 296، 450، 454، 460، 516، 532، 548، 612، 662. (ج 5): 6، 34، 36، 44، 78، 92، 148، 164، 196، 244، 246، 264، 268، 292، 302، 310.

النبيّ المرسل صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 3): 522.

نبی اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 268، 408. (ج 2): 246. (ج 3): 290.

نبيّ الرحمة صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 4): 128.

ص: 359

اسرائیل صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1): 180.

*****

أمیر المؤمنین علیه السلام: (ج 1): 42، 52، 66، 68، 146، 196، 256، 270، 412، 474، 478، 512، 514، 550، 636. (ج 2): 8، 10، 22، 44، 60، 66، 80، 86، 146، 148، 172، 194، 208، 214، 218، 222، 268، 294، 306، 314، 382، 398، 426، 428، 438، 462، 474، 500، 544، 602، 604، 624، 664، 666، 704. (ج 3): 18، 26، 66، 104، 108، 112، 124، 144، 152، 170، 188، 206، 222، 228، 236، 242، 258، 260، 262، 270، 298، 326، 336، 338، 356، 374، 422، 436، 482، 484، 498، 500، 516. (ج 4): 16، 30، 52، 64، 146، 244، 258، 276، 282، 298، 332، 334، 340، 358 ،378، 420، 466، 472، 500، 528، 538، 620، 634، 662، 666، 670، 692، 694، 696. (ج 5): 4، 8، 28، 50، 60، 66، 84، 118، 138، 142، 208، 220، 232، 238، 264، 292، 298.

أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب علیه السلام: (ج 1) : 30، 542. (ج 2): 208.

أمیر المؤمنین عليّ علیه السلام: (ج 3): 336، 350، 446.

عليّ علیه السلام: (ج 1): 34، 68، 60، 72، 76، 96، 114، 148، 168، 170، 180، 202، 208، 222، 236، 254، 268، 314، 374، 376، 402، 408، 452، 454، 546. (ج 2): 42، 60، 64، 68، 70، 122، 136، 146، 352، 360، 364، 378، 394، 398، 458، 480، 496، 498، 500، 516، 528، 546، 554، 578، 590، 596، 602، 604، 618، 624، 642، 656، 662، 686، 690، 694. (ج 3): 16، 20، 28، 30، 62، 102، 114، 124، 154، 178، 198، 206، 214، 224، 252 ،258، 264، 268، 304، 310، 332، 342، 356، 402، 410، 442، 458، 466، 484، 490، 536. (ج 4): 30، 76، 128، 198، 278، 364، 368، 382، 412، 420، 424، 434، 436، 480، 482، 490،

ص: 360

492، 548، 552، 592، 594، 604، 618، 636، 644، 664، 670. (ج 5): 10، 102، 110، 140، 146، 182، 194، 196، 204، 214، 262، 264، 268، 274، 286، 290، 292، 294، 298.

عليّ أمیر المؤمنین علیه السلام: (ج 1): 304، 406، 556، 588، 640. (ج 3): 222، 414. (ج 5): 202.

عليّ وليّ اللّه: (ج 5):152.

عليّ بن أبي طالب علیه السلام: (ج 1): 34، 248، 604. (ج 2): 74، 78، 82، 124، 130، 168، 238، 290، 302، 310، 314، 342، 350، 352، 360، 382، 440، 456، 498، 512، 638، 646، 652، 654، 656، 658، 662، 696. (ج 3): 28، 78، 200، 202، 264، 278، 282، 318، 344، 358، 406، 442، 446، 496، 504. (ج 4): 14، 42، 52، 196، 268، 284، 292، 300، 320، 380، 402، 414، 472، 566، 612، 648، 674. (ج 5): 34، 198، 264.

عليّ بن أبي طالب أمیر المنین علیه السلام: (ج 1): 596.

*****

فاطمة علیها السلام: (ج 1): 168، 254، 276، 512، 584. (ج 2): 42، 44، 54، 60، 64، 186، 246، 294، 344، 472. (ج 3): 306. (ج 4): 128، 240، 484، 486، 488، 540، 552، 634، 658. (ج 5): 118، 262، 264، 266، 268، 322.

فاطمة بنت رسول اللّه علیها السلام: (ج 4) : 552، 658 .

فاطمة بنت محمّد علیها السلام:(ج 4) : 160 .

فاطمة سيّدة نساء العالمين: (ج 5) : 196.

*****

الحسن علیه السلام: (ج 1) :70، 168، 254، 512، 584. (ج 2): 60، 64، 186، 342، 344، 348، 350، 354، 372، 554. (ج 3): 50، 214، 306، 322، 350، 466، 502.

ص: 361

(ج 4) : 128، 316، 464، 500، 536، 552، 568، 644 . (ج 5) : 34، 36، 196، 220، 262، 264، 268، 298.

الحسن بن عليّ علیهم السلام : (ج 1) : 38، 518 . (ج 2) : 344، 350، 372، 374 . (ج 3) : 140.

الحسن بن عليّ بن أبي طالب علیهم السلام: (ج 5) : 6.

*****

الحسين علیه السلام: (ج 1) : 70، 168، 254 ، 268، 354، 512، 584 . (ج 2) : 60، 64، 184، 186، 342، 344، 346، 348، 372،354،350، 554، 636. (ج 3) : 34، 50، ،214، 306، 322، 350، 466، 502 . (ج 4) : 128 ، 258، 316، 464، 498، 536، 552، 568، 620، 644، 656 . (ج 5) : 34، 36، 196 ، 220 ، 262، 264، 268، 298.

الحسين بن عليّ علیهم السلام: (ج 2) : 92، 294، 346، 350، 374. (ج 3) : 114، 122، 144. (ج 4 ): 206 ، 384، 420، 468، 502، 644، 656.

الحسين [الحسن] بن عليّ عليهم السلام : (ج 1) : 496 .

*****

عليّ علیه السلام: (ج 5): 264.

عليّ بن الحسين علیهم السلام : (ج 1) : 102، ،134، 244 ، 268، 334، 424، 496، 610 . (ج 2): 70، 190، 346، 348، 350، 368، 402، 498، 682، 706. (ج 3) : 90،68، 102، 142، 146، 164، 264، 294، 300، 334، 336، 374، 404، 438، 440، 466، 502. ( ج 4) : 44، 86، 88، 96، 98، 106، 110، 116، 160، 322، 338، 398، 526، 558، 568، 588 . (ج 5) : 118، 124 .

سيّد العابدين علیه السلام: (ج 5) : 140 .

*****

أبو جعفر علیه السلام: (ج 1) : 36، 40، 42، 48، 50، 54، 56، 58، 64، 66، 80، 84، 92،

ص: 362

112، 116، 120، 138، 148، 164، 166، 170، 172، 174، 182، 184، 190، 196، 202، 208، 210، 212، 216، 216، 228، 232، 238، 240، 250، 254، 256، 262، 274، 276، 278، 280، 286، 292، 296، 300، 302، 304، 316، 318، 322، 324، 330، 350، 352، 358، 360، 362، 376، 380، 382، 384، 388، 392، 394، 400، 402، 406، 410، 414، 418، 430، 440، 454، 458، 460، 462، 464، 466، 468، 470، 476، 486، 500، 504، 506، 508، 510، 512، 518، 522، 530، 534، 552، 564، 570، 582، 586، 588، 590، 594، 600، 606، 610، 614، 616. (ج 2): 12، 14، 16، 20، 24، 26، 28، 32، 34، 38، 40، 42، 48، 50، 60، 72، 76، 78، 80، 86، 88، 96، 98، 100، 110، 116، 124، 134، 136، 138، 142، 146، 148، 156، 162، 170، 174، 178، 180، 186، 188، 190، 192، 196، 200، 202، 204، 210، 212، 226، 234، 236، 244، 248، 250، 252، 256، 258، 264، 266، 268، 274، 278، 280، 292، 300، 302، 304، 306، 308، 312، 314، 316، 318، 322، 324، 326، 330، 334، 336، 338، 340، 342، 348، 354، 358، 362، 370، 372، 374، 376، 380، 382، 386، 394، 412، 416، 418، 420، 426، 430، 432، 434، 436، 444، 446، 448، 454، 460، 466، 474، 476،

478، 482، 484، 486، 500، 502، 508، 510، 512، 524، 528، 532، 534، 536، 540، 542، 546، 548، 554، 560، 562، 568، 570، 572، 578، 586، 588، 596، 600، 604، 620، 624، 632، 634، 640، 644، 650، 652، 656، 662، 676، 680، 692، 702، 704، 716، 726، 728، 732. (ج 3): 16، 28، 36، 42، 50، 54، 58، 60، 62، 68، 70، 76، 78، 80، 82، 86، 90، 92، 96، 100، 102، 104، 110، 114، 122، 126، 132، 138، 142، 154، 158، 162، 178، 182، 190، 194، 198، 202، 214، 220، 222، 224، 226، 228، 232، 236، 242، 244، 246، 248، 250، 252، 256، 260، 266، 270، 272، 274، 276، 290، 302، 320، 330، 336، 340، 354، 358، 370، 372، 378، 386، 390، 398،

ص:363

400، 416، 418، 420، 436، 442، 444، 454، 456، 458، 460، 466، 472، 474، 478، 482، 484، 488، 492، 494، 502، 506، 516، 528. (ج 4): 6، 8، 10، 12، 18، 20، 22، 34، 38، 40، 44، 52، 54، 62، 72، 94، 108، 112، 138، 146، 150، 158، 164، 166، 170، 182، 186، 188، 192، 196، 206، 210، 212، 226، 242، 252، 254، 256، 258، 260، 262، 266، 268، 278، 280، 290، 296، 302، 304، 306، 310، 314، 318، 322، 326، 330، 332، 336، 342، 348، 356، 358، 360، 362، 364، 366، 372، 378، 382، 386، 388، 390، 392، 396، 398، 404، 410، 412، 418، 420، 434، 450، 458، 464، 466، 470، 474، 476، 478، 480، 498، 500، 508، 510، 514، 516، 518، 520، 524، 526، 530، 534، 544، 554، 558، 578، 582، 584، 586، 588، 592، 594، 604، 612، 614، 618، 622، 630، 632، 634، 648، 660، 664، 666، 690، 692، 702. (ج 5): 18، 28، 32، 42، 62، 66، 90، 98، 116، 118، 120، 128، 130، 140، 160، 164، 172، 174، 182، 186، 192، 214، 218، 226، 230، 242، 246، 256، 260، 274، 280، 284، 290، 298، 300، 306، 312.

أبو جعفر الباقر علیه السلام: (ج 1) : 488. (ج 3) : 318. (ج 5) : 102.

أبو جعفر محمّد بن عليّ علیه السلام: (ج 2) : 658 . (ج 3) : 104، 164 . ( ج 4) : 240.

محمّد علیه السلام: (ج 5) : 264 .

محمّد بن عليّ علیه السلام: (ج 1) : 242 ، 268 . (ج 2) : 172، 346، 350، 456. (ج 3) : 110، 114، 176. (ج 4): 398، 568.

محمّد بن عليّ الباقر علیه السلام: (ج 5) : 282 .

محمّد بن عليّ بن الحسين علیه السلام: (ج 1) : 104 .

محمّد بن عليّ أبو جعفر علیهم السلام: (ج 1) : 350 .

الباقر علیه السلام: (ج 5) : 40 ،58 ، 68، 78، 86،82، 124، 148، 150، 180 .

ص: 364

*****

أبو عبد اللّه علیه السلام: (ج 1) : 36 ، 38، 40، 42، 46، 48، 50، 54، 56، 58، 62، 64، 72، 74، 76، 78، 80، 82، 86، 90، 92، 96، 100، 102، 104، 112، 116، 128، 132، 136، 138، 140 ،142، 144، 168، 172، 176، 178، 180، 184، 186، 188، 190، 194، 198، 204، 210، 226، 230، 232، 234، 240، 244، 246، 248، 252، 254، 260، 272، 276، 278، 280 ،284، 286، 290، 292، 296، 300، 302، 304، 306، 308، 312، 316، 318، 320، 324، 326، 328، 330، 332، 334، 338، 340، 342، 346، 348، 350، 356، 358، 360، 362، 364، 366، 370، 372، 374، 376، 378، 380، 382، 384، 388، 390، 392، 394، 396، 398، 400، 406، 408، 410، 416، 418، 420، 426، 428، 432، 434، 438، 440، 442، 444، 448، 450، 452، 460، 462، 464، 472، 474، 476، 478، 480، 482، 484، 486، 490، 492، 494، 496، 500، 502، 504، 506، 510، 512، 514، 516، 518، 520، 524، 528، 534، 536، 538، 540، 546، 548، 550، 552، 554، 558، 560، 566، 568، 574، 578، 580، 584، 588، 592، 598، 600، 602، 606، 608، 610، 612، 614، 616، 618، 622، 624، 626، 630، 636، 640، 642. (ج 2): 6، 8، 10، 14، 16، 18، 20، 24، 26، 30، 36، 40، 46، 48، 56، 58، 60، 62، 66، 68، 72، 80، 82، 86، 90، 94، 98، 100، 102، 104، 106، 108، 114، 118، 120، 122، 124، 126، 130، 132، 140، 144، 150، 152، 154، 162، 166، 168 ،170، 172، 176، 178، 182، 184، 186، 188، 194، 198، 200، 210، 214، 216، 218، 220، 222 ،224، 228، 232، 234، 236، 238، 240، 242، 242، 244، 248، 250، 252، 256، 258، 260، 262، 266، 270، 272، 276، 278، 280، 284، 286، 288، 292، 294، 296، 298، 300، 302، 308، 312، 320، 328، 334، 338، 340، 346، 348، 350، 356، 358، 362، 364، 368، 366، 370، 372، 378، 382، 384، 388، 392، 396، 398، 400، 402، 406،

ص: 365

410، 412، 414، 416، 420، 422، 430، 434، 438، 442، 444، 448، 452، 454، 456، 460، 462، 464، 470، 472، 474، 476، 480، 484، 496، 500، 504، 510، 512، 514، 516، 518، 520، 522، 524، 526، 528، 530، 550، 556، 560 ،576، 578، 582، 584، 588، 592، 594، 602، 604، 612، 614، 616، 620، 624، 626، 628، 632، 634، 638، 640، 644، 648، 650، 658، 666، 668، 672، 676، 678، 682، 686، 690، 692، 694، 698، 702، 704، 706، 710، 712، 716، 718، 720، 724، 728، 732، 734. (ج 3): 6، 8، 10، 12، 14، 16، 18، 24، 26، 28، 30، 32، 36 ، 38، 40، 44، 46، 48 ، 50، 52، 56، 58، 60، 62، 64، 66، 70، 72، 74، 76، 80، 82، 84، 86، 88، 94، 96، 100، 104، 106، 108، 110، 112، 114، 118، 124، 128، 130، 132، 136، 138، 140، 144، 148، 150، 156، 158، 160، 170، 176، 178، 180، 182، 184، 186، 190، 194، 198، 206، 210، 212، 214، 218، 226، 228، 230، 232، 234، 236، 238، 242، 244، 246، 248، 252، 254، 264، 266، 268، 270، 274، 276، 288، 290، 292، 294، 298، 302، 304، 310، 314، 322، 326، 328، 334، 336، 334، 336، 342، 344، 346، 352، 354، 356، 360، 362، 366، 368 ، 370، 378، 380، 382، 384، 390، 392، 394، 398، 402، 412، 414، 420، 428، 430، 432، 434، 436، 438، 440، 442، 444 ، 446، 448، 450، 458، 460، 462، 466، 468، 472، 474، 478، 482، 488، 502، 504، 510، 516، 536. (ج 4): 10، 12، 16، 20، 24، 28، 32، 38، 40، 44، 48، 50، 52، 56، 60، 64، 66، 70، 74، 76، 78، 80، 82، 86، 92، 94 ،102، 104، 108، 116، 118، 120 ،122، 124، 126، 130، 134، 142، 146، 148، 150، 154، 160، 162، 174، 176، 178، 180، 184، 188، 190، 192، 200، 204، 210، 216، 218، 220، 224، 226، 228، 230 ،232، 236، 244، 248، 250، 256، 260، 264، 272، 274، 276، 278، 280، 284، 288، 296، 298، 302، 304، 316، 318، 324، 330، 332، 336، 338،

ص: 366

342، 346، 356، 362، 366، 368، 372، 374، 376، 378، 380، 386، 388، 390، 392، 394، 398، 400، 404، 406، 408، 410، 412، 416، 418، 424، 428، 430، 432، 434، 436، 438، 440، 444، 448، 450، 452، 454، 456، 460، 462، 464، 468، 472، 474، 478، 484، 486، 488، 490، 492، 494، 496، 498، 500، 504، 506، 510، 516، 518، 520، 530، 532، 536، 538، 540، 544، 546، 548، 554، 558، 560، 568، 572، 574، 576، 578، 580، 584، 586، 590، 592، 594، 598، 602، 604، 606، 610، 612، 614، 616، 622، 626، 632، 636، 642، 648، 650، 652، 654، 656، 660، 662، 666، 690، 692، 698، 700، 702. (ج 5): 14، 18، 20، 42، 44، 50، 54، 64، 70، 72، 76، 80، 88، 90، 94، 96، 108، 114، 120، 122، 130، 134، 140، 144، 160، 164، 172، 176، 180، 184، 188، 194، 198، 204، 206، 214، 220، 222، 226، 232، 250، 256، 258، 260، 276، 284، 286، 288، 304، 306، 308، 310، 318، 314، 320، 322.

أبو عبد الّله جعفر بن محمّد علیهم السلام: (ج 1) : 28. (ج 2) : 150 . (ج 3) : 258.

الصادق علیه السلام :(ج 1) : 98 ، 342. (ج 2) : 328، 502 . (ج 3) : 392. (ج 4) : 694 . (ج 5) : 10،8، 12، 40، 62، 78، 86، 112، 146، 152، 154، 196، 202، 252، 280 .

جعفر علیه السلام: (ج 1) : 74، 106، 174، 370 ، 424 . (ج 2) : 350، 394، 618،606. (ج 3) : 64، 466. (ج 4) : 66 .

جعفر بن محمّد علیهم السلام: (ج 1) : 98، 128، 160، 196، 198، 282، 314، 412، 504، 544، 572، 576، 586، 596 . (ج 2) : 10، 26 ، 72 ، 230، 272، 298، 314، 386، 390، 424، 448، 468، 496، 516، 546، 604 ، 628 . (ج 3) : 22، 52، 94، 104، 106، 114، 120، 154، 208، 238، 296، 336، 364، 438، 474 . (ج 4) : 92، 108، 188، 210، 240، 248، 260، 266، 282، 342، 380، 414، 466، 512، 562، 596، 610، 618، 648، 662. (ج 5): 116، 196، 236، 240، 264، 324.

ص: 367

جعفر بن محمّد الصادق علیهم السلام: (ج 1) : 72.

*****

أبو الحسن علیه السلام: (ج 1) 98، 174، 178، 188، 272، 370، 380، 404، 428، 524 . (ج 2) : 22، 92،88، 124، 134، 216، 220، 232، 238، 240، 300، 316، 352 ، 374، 382، 392، 406، 420، 436، 674،540، 722 ، 730. (ج 3) : 32، 64، 140،66، 148، 262، 290 ، 390 ، 444، 462 . (ج 4) : 38، 60، 188، 364، 380، 544 . (ج 5) : 12، 230، 244، 320.

أبو الحسن الأوّل علیه السلام: (ج 2) : 120، 360، 420. (ج 3) : 64، 208.

أبو الحسن موسى علیه السلام: (ج 1) : 146، 434، 520، 622. (ج 2) : 244، 614 . (ج 3) : 188 . (ج 4) : 40، 218، 298 .

أبو الحسن موسى بن جعفر علیهم السلام: (ج 1) : 368،90. (ج 4) : 308. (ج 5) : 248 .

أبو الحسن الماضي علیه السلام: (ج 4) : 560 .

أبو إبراهيم علیه السلام (ج 2) : 544، 678 . (ج 3) : 10، 246، 450. (ج 4) : 496، 574 .

أبو إسحاق علیه السلام: (ج 4) : 194، 470 .

العبد الصالح = عبد صالح علیه السلام: (ج 1) : 50، 468. (ج 2): 322، 382، 526 . (ج 3): 134 ، 148. (ج 4) : 228، 444.

موسى علیه السلام: (ج 1): 378 ، 610. (ج 2) : 102 ، 408، 498. (ج 5) : 264 .

موسی بن جعفر علیهم السلام: (ج 1): 372، 498 . (ج 2) : 94 . (ج 4) : 414، 690 . (ج 5) : 254.

الكاظم علیه السلام: (ج 5): 148، 276 .

بعض الصالحين علیهم السلام: (ج 3) : 172 .

*****

ص: 368

أبو الحسن علیه السلام: (ج 1): 62 ، 240، 340، 598. (ج 3): 146، 384. (ج 5): 142.

أبو الحسن الثاني علیه السلام : (ج 1) 346. (ج 3) : 66، 376 . (ج 4) : 196.

أبو الحسن الخراساني علیه السلام: (ج 1) : 648 . (ج 3) : 14.

أبو الحسن الرضا علیه السلام: (ج 1) 168، 296، 298، 348، 380، 452، 464 468، 508، 540، 600، 686، 714 . (ج 2) 96،84، 182، 190، 442، 532، 570 . (ج 3) : 60، 68، 136،88، 144، 152، 162، 290، 314، 416، 470، 534، 538 .(ج 4) : 22، 108 ، 118، 172، 208، 220، 310، 344، 396، 432، 588، 660 . (ج 5) : 14، 74، 106، 154، 178، 210، 272، 302.

الرضا علیه السلام: (ج 1) : 34، 160، 282، 306، 366، 376، 558، 614، 692. (ج 2) 38، 46، 444، 452، 464، 524، 618. (ج 3) : 52، 142،84، 180، 228. (ج 4) : 42، 68، 108، 136، 144، 150، 152، 192 ، 344 ، 542 ، 662 . (ج 5) : 148 ، 160، 190.

عليّ بن موسى الرضاء علیهم السلام: (ج 5) : 264 .

*****

أبو جعفر علیه السلام: 166 . (ج 1) 624.

أبو جعفر محمّد بن عليّ الرضاء علیهم السلام: (ج 1) : 590. (ج 5) : 70.

أبو جعفر محمّد بن عليّ بن موسى علیهم السلام: (ج 1) : 606.

محمّد بن عليّ علیهم السلام: (ج 1) : 608 .

*****

أبو الحسن علیه السلام : (ج 3) : 358.

أبو الحسن العسكري علیه السلام: (ج 4) : 250 .

أبو الحسن الثالث علیه السلام: (ج 3) : 126،92، 294 .

أبو الحسن عليّ بن محمّد علیهم السلام: (ج 3) : 26 .

عليّ بن محمّد علیهم السلام: (ج 2) : 422 . (ج 3) : 514 . ( ج 5) : 136.

ص: 369

عليّ الهادي علیه السلام: (ج 4): 212.

العسكري علیه السلام : (ج 3) : 396.

*****

محمّد علیه السلام : (ج 1) : 70 . (ج 2) : 670 .

ابن الحسن علیه السلام: (ج 2) : 554 .

القائم علیه السلام: (ج 1) : 252، 266، 534، 584 . (ج 2) : 44، 86، 324، 326، 372، 510. (ج 3) : 256 ،280، 336، 370. (ج 4) : 12 ، 318، 362، 364، 374، 390، 392، 464، 618 . (ج 5) : 288،64 .

قائم أهل بيتي علیه السلام: (ج 1) : 414.

قائم آل محمد علیهم السلام: (ج 3) : 198 ، 280، 286 . (ج 5): 230.

قائمنا علیه السلام : (ج 3) : 122، 366. (ج 4) : 206، 340.

قائمنا أهل البيت علیهم السلام: (ج 5) : 204.

المهديّ علیه السلام: (ج 1) : 70، 264 . (ج 2) : 324. (ج 3) : 286 . (ج 5) : 282.

مهديّ - علیه السلام - هذه الأمّة : (ج 5) : 126 .

صاحب هذا الأمر علیه السلام : (ج 3) : 276 . (ج 4) : 250 .

الحجّة القائم علیه السلام: (ج 4) : 466 .

*****

أحدهم علیه السلام: (ج 3) : 206. (ج 4) : 76.

أحدهما علیه السلام: (ج 1): 298، 310، 314، 354، 384، 550، 640. (ج 2) : 40، 48، 154، 240، 246، 266، 276، 284، 394، 328، 438، 498، 528، 552، 594، 606، 630، 642، 674، 708. (ج 3): 40، 56، 106، 236، 248، 260، 268، 288، 326، 356، 438، 440. (ج 4): 36، 54، 58، 76، 214، 316، 362، 366، 376، 478، 514، 530، 536، 542، 546، 550، 556، 572، 584، 636، 652،

ص: 370

654. (ج 5) : 216 ، 318.

*****

آل محمّد علیهم السلام: (ج 1) : 38، 162، 184، 202، 252، 264، 266 ، 268، 278، 352، 580. (ج 2) : 124،36،32 ، 128 ،230، 330 ،300، 362، 382، 478، 510، 630، 650. (ج 3) : 6، 102، 156، 256 ، 268، 494 . (ج 4) : 104 ، 208، 226، 228، 304، 314، 356، 390 ،464 ،578، 634 ، 638 ، 668 . (ج 5) : 58، 62، 68، 112.

الأئمّة علیهم السلام: (ج 1) : 76، 232، 236، 254، 352. (ج 2) : 8، 66، 168، 198، 202، 306، 332 ،348،340 ،352 ، 382 ، 644 . (ج 3) : 16، 228. (ج 4) : 128، 268، 282، 356، 364، 380، 406 ،582، 584، 702 . (ج 5) : 26، 280،82 .

الأئمّة المهتدين علیهم السلام: (ج 1) : 124 .

الأئمّة المهديّون علیهم السلام: (ج 4) : 334 .

أئمّة الحقّ علیهم السلام: (ج 3) : 148 .

أئمّة الهدى علیهم السلام: (ج 3) : 466 .

أئمّة الهداة علیهم السلام: (ج 2) : 10. (ج 4) : 406، 578

أهل البيت علیهم السلام: (ج 1) : 38. (ج 2) : 28، 168، 294. (ج 3) : 110. (ج 4) : 304، 418، 422، 618 . (ج 5) : 74، 102،82 ، 129، 140، 148، 182، 214.

أهل بيت الرحمة علیهم السلام: (ج 2) : 186 .

أهل بيت محمّد علیهم السلام: (ج 5) : 266 .

العترة علیهم السلام: (ج 2) : 30 . (ج 5) : 78.

عترتي أهل بيتي علیهم السلام: (ج 1) : 34، 38 .

ذرّيّة رسول اللّه علیهم السلام: (ج 4) : 248، 250 . ( ج 5) : 76 .

ذرِّيَّة محمّد علیهم السلام: (ج 4) : 540 .

ولد محمّد علیهم السلام : (ج 1) : 70 .

ص: 371

ولد آل محمّد علیهم السلام: (ج 5) : 44 .

ولد فاطمة علیها السلام: (ج 4) : 174 .

الأوصياء علیهم السلام: (ج 2) : 22، 128، 296 ، 342، 352. (ج 3) : 102، 154، 268 . (ج 4): 198، 360، 378. (ج 5): 8، 252.

الصادقين علیهم السلام: (ج 3) : 466 .

الصدّيقين علیهم السلام: (ج 3) : 468 .

ص: 372

5)فهرس أعلام الأنبياء و الأوصياء علیهم السلام

آدم علیه السلام: (ج 1): 94، 124، 130، 132، 13، 138، 144، 148، 150، 156، 158، 160، 162، 164، 168، 170، 246، 266 ، 412، 418. (ج 2): 32، 78، 82،80 ، 144، 208، 210، 212، 444، 460، 476، 562، 564، 566، 568، 572، 574، 576، 578، 580، 732، 734. (ج 3) : 110، 126، 128، 130، 176، 216، 218، 232، 278. (ج 4): 24، 26 ، 32، 124، 160، 178، 262، 280، 316، 336، 452، 470، 562، 574 ،614، 628، 678.

آصف بن برخيا علیه السلام: (ج 1): 214 . (ج 5) : 136 .

إبراهيم علیه السلام: (ج 1): 68 ، 240 ،242، 244، 246 ، 248، 250، 266، 288، 328، 390، 392، 532، 556، 558 560، 566، 568، 570، 572، 578 . (ج 2) : 36، 58، 68 ، 92، 128، 338، 448، 450، 460، 734 . (ج 3) : 38، 40، 42، 44، 50، 114، 278 ، 460، 462 . (ج 4) : 44 ، 46 ، 48، 52، 54، 102،86، 126، 148، 158، 174، 176، 180، 306، 316، 342، 346، 350، 562، 566، 570، 574. (ج 5) : 6، 78، 166، 168، 172.

إبراهيم الخليل علیه السلام: (ج 4) : 166 .

إبراهيم خليل الرحمن علیه السلام: (ج 3) : 360. (ج 4) : 162، 310.

إبراهيم ابن خالة لوط علیهم السلام: (ج 4) : 350 .

أخنوخ - و هو إدريس علیه السلام: (ج 2) 570.

إرميا علیه السلام: (ج 1): 560 . (ج 5) : 166 .

ص: 373

إسحاق علیه السلام: (ج 4 ) : 46 ، 102، 126، 152، 172، 176، 180، 316، 354، 444.

إسحاق النبيّ علیه السلام: (ج 4) : 150 .

إسحاق بن إبراهيم علیهم السلام : (ج 4) : 160 .

إسماعيل علیه السلام: (ج 1): 246 ، ،248 ،390 ،392. (ج 2) : 102. (ج 4) : 44، 126، 304، 308، 316، 346، 444. (ج 5) : 166، 168، 172 .

إسماعيل بن هاجر علیه السلام : (ج 4) : 44 .

ذبيح اللّه بن إبراهيم علیه السلام: (ج 4) : 172.

إسرائيل علیه السلام : (ج 2) : 40، 92

أيّوب علیه السلام: (ج 3) : 6 .

ثمود علیه السلام: (ج 3) : 202.

الخضر علیه السلام : (ج 1): 132 . (ج 4) : 636، 648 ، 650، 668، 686 .

خَر قاسیل (حِر قاسيل) علیه السلام: (ج 2) : 570.

داود علیه السلام: (ج 1) : 536، 538 . (ج 2) : 58، 668 . (ج 4) : 124، 262، 666 . (ج 5 ) : 136 .

ذو القرنين علیه السلام: (ج 3) : 42. (ج 4) : 636 ، 662، 664، 666، 668 ، 670، 672، 674، 678، 684، 690.

ذو القرنين عيّاش علیه السلام: (ج 4) : 666 ، 690 .

روح اللّه = عيسى علیه السلام: (ج 2) : 728.

زكريّا علیه السلام: (ج 2) : 38، 48،44

سام علیه السلام: (ج 2) : 570 .

سليمان علیه السلام: (ج 1): 214، 276 . (ج 4): 648، 666 . (ج 5): 136،118 .

سلیمان بن داود علیهم السلام: (ج 1): 214، 246. (ج 2) : 432 . (ج 3) : 42 .

شعیب علیه السلام: (ج 1): 246 . (ج 3) : 176 .

ص: 374

شمعون : (ج 5) : 158، 160 .

شمعون الصفا علیه السلام : (ج 5) : 156 .

شيث علیه السلام : (ج 2) : 564 .

شيث بن آدم علیه السلام: (ج 2) : 580، 582 .

صاحب موسى علیه السلام : (ج 5) : 118 .

صالح علیه السلام: (ج 3) : 164، 166 . (ج 4) : 44 .

العبد الصالح (الخضر) علیه السلام: (ج 3) : 162 . (ج 4) : 136. (ج 5) : 70 .

عُزير علیه السلام: (ج 3) : 364. (ج 4) : 566.

عمران علیه السلام : (ج 2) : 40 .

عيسى علیه السلام: (ج 1) : 202 . (ج 2) : 50، 54، 56 60، 76، 18، 458 ،652، 654، 670، 728، 730 ، 732، 734 . (ج 3): 50، 278 ، 470 . (ج 4) : 418، 564، 570، 574. (ج 5) : 156 ، 160، 200.

عیسی ابن مریم علیها السلام: (ج 2) : 42 ،56، 58، 668 . (ج 3) : 50، 298 . (ج 4 ) : 336. (ج 5) : 194، 196.

قينان علیه السلام: (ج 2) : 568 .

كالب بن يافنا [يوفتا] علیه السلام: (ج 2) : 554 .

لوط علیه السلام: (ج 4) : 44، 48، 56، 60، 62، 66 ، 350 .

لوط ابن خالة إبراهيم علیه السلام : (ج 4) : 350 .

مريم علیها السلام: (ج 2) : 40، 44، 50، 52، 60 .

المسيح علیه السلام: (ج 3) : 366.

موسى علیه السلام: (ج 1): 68، 192، 202، 246، 264 ، 532 . (ج 2) : 58، 76، 98، 554 ، 558، 654، 656، 734 . (ج 3): 128 ،174، 176، 182، 186، 190، 194، 198، 200، 224، 278، 388، 452، 510، 512 . (ج 4) : 52، 418، 550، 562، 570، 574،

ص: 375

632 ، 642 ، 648، 654 . (ج 5) : 98، 100، 140.

موسى بن عمران علیهم السلام: (ج 2) : 324، 334. (ج 3) : 176، 184 (ج 4) : 634.

موسى النبّي علیه السلام: (ج 4) : 636 .

مهلائيل علیه السلام : (ج 2) : 570 .

نوح (ج 1) : 230، 246 ، 248، 266، 416، 418. (ج 2) : 58، 476، 566، 568، 574، 576، 734 . (ج 3) : 278، 518 . (ج 4) : 22 ، 24، 32، 40، 42، 404، 462، 464، 562، 570، 574، 666، 670، 690.

هارون علیه السلام: (ج 2) : 554، 656. (ج 3) : 176، 510، 534 . (ج 4) : 52، 550 .

هبة اللّه علیه السلام (ج 2) : 212، 564، 566، 568، 572، 574، 576، 580.

هبة اللّه بن هابيل علیهم السلام: (ج 2) : 580

هود علیه السلام: (ج 4) : 44 .

يحيى علیه السلام: (ج 2): 38، 40، 48. (ج 5):70.

يَرْد (بُرد) علیه السلام : (ج 2) : 570 .

يعقوب علیه السلام: (ج 1) : 254 . (ج 2) : 472،88. (ج 4) : 94، 97، 100، 102، 110، 114، 126، 138، 152، 156، 158، 160، 164، 174، 180، 190.

يعقوب بن إسحاق علیهم السلام: (ج 4) : 162 .

يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم علیهم السلام: (ج 4) : 158، 166 .

يعقوب النبيّ علیه السلام : (ج 4) : 172 .

الشيخ يعقوب علیه السلام : (ج 3) : 6 .

الصدّيق يعقوب علیه السلام : (ج 4) : 188 .

يوسف علیه السلام: (ج 1) 268، 556 . (ج 3) : 258 ، 472 ،558. (ج 3) : 6. (ج 4) : 92، 94، 98، 100، 102، 106، 112، 114، 116، 124، 130، 136، 138، 142، 150، 152، 156، 160، 164، 170، 176، 666. (ج 5):70.

ص: 376

يوسف بن يعقوب علیهم السلام: (ج 3) : 144 . (ج 4) : 190 .

يوسف بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم علیهم السلام: (ج 1) : 556 .

يوسف النبيّ علیه السلام : (ج 4) : 118 .

يوشع علیه السلام: (ج 3) : 198. (ج 4) : 642 .

يوشع بن نون علیه السلام: (ج 2) : 554 . (ج 4) : 634.

يونس علیه السلام: (ج 1): 226 . (ج 3) : 518، 522، 530، 532 .

يونس بن متّى علیه السلام: (ج 3) : 516 .

آل إبراهيم علیهم السلام: (ج 2) : 32، 332،36.

آل عمران علیهم السلام: (ج 2) : 36.

الأنبياء علیهم السلام: (ج 1) : 210 ، 254 ،530، 532، 616. (ج 2) : 8، 22، 32، 50، 88، 332، 338 ،348، 376، 460، 476، 662 . (ج 3) : 14، 50، 218، 224، 360، 538 . (ج 4): 30، 52، 94، 150، 162، 180، 248، 262، 618، 666 ، 690. (ج 5) : 166، 244 ،252، 288.

الرسل علیهم السلام: (ج 1): 202، 416 . (ج 2) : 84. (ج 3) : 14، 224، 494 .

النبيّون علیهم السلام: (ج 1): 124، 266 ، 418 412، 420، 636. (ج 2) : 38، 58، 76، 476،82. (ج 3) : 188، 516 . (ج 4) : 6، 148، 334،258 .

الأوصياء علیهم السلام: (ج 1): 532. (ج 3) : 224 .

المرسلون علیهم السلام: (ج 1) : 636 . (ج 4) : 334.

نبيّ مرسل، علیه السلام : (ج 4) : 452. (ج 5) : 174.

ص: 377

6)فهرس الأعلام من الرجال و النساء، و كُناهم و ألقابهم: حرف الألف

آصف (بن برخيا): (ج 4) : 648 .

أبان: (ج 1) : 360، 558، 616 . (ج 2) : 348، 386، 640. (ج 4) : 128، 338.

أبان الأحمر: (ج 4): 142 . (ج 5) : 54.

أبان بن أبي مسافر: (ج 4): 12 .

أبان بن تغلب : (ج 2) : 56، 424، 520، 714. (ج 3) : 138، 248، 414. (ج 4) : 242 374، 486 . (ج 5) : 130، 236، 274، 324.

أبان بن عبد الرحمن: (ج 2) : 526 .

أبان بن عثمان : (ج 3) : 42، 194، 478. (ج 5) : 118، 192.

أبان بن عثمان الأحمر: (ج 4) : 368.

أبان بن منصور : (ج 1) : 514 .

إبراهيم: (ج 1) : 328، 354 . (ج 4) : 32 .

إبراهيم الجزّار : (ج 5) : 154 .

إبراهيم الكرخي : (ج 2) : 84،78. (ج 5) : 204.

إبراهيم النخعي: (ج 1) : 596 .

إبراهيم بن أبي البلاد: (ج 2) : 302. (ج 3) : 460. (ج 4): 176.

إبراهيم بن أبي العلاء : (ج 4) : 36 .

إبراهيم بن أبي يحيى : (ج 1) : 376. (ج 4) : 260 .

ص: 378

إبراهيم بن عبد الحميد: (ج 1) : 174 ، 380. (ج 2) : 226 ، 438، 602، 678 . (ج 3) : 160، 238 . (ج 4) : 230 .

إبراهيم بن عطيّة : (ج 5) : 282.

إبراهيم بن عليّ : (ج 2) : 108 . (ج 5) : 114.

إبراهيم بن عمر (ج 1) : 62 . (ج 2) : 422. (ج 3) : 482 . (ج 4) : 80، 274، 398، 588.

إبراهيم بن عمر اليماني : (ج 3) : 274 .

إبراهيم بن عنبسة : (ج 1) : 422 .

إبراهيم بن الفضيل : (ج 1) : 232.

إبراهيم بن محمّد : (ج 1) : 564 . (ج 3) : 292.

إبراهيم بن مِهزَم: (ج 2) : 386

إبراهيم بن ميمون: (ج 2) : 260 .

أُبيّ بن خلف : (ج 4) : 518 .

أحمد بن الحسن : (ج 5) : 120 .

أحمد بن الحسين بن عبد الملك بن أبي الزاهرية الكوفي: (ج 5) : 102.

أحمد بن خالد: (ج 2) : 668 .

أحمد بن سعيد : (ج 5) : 140 .

أحمد بن شيبة : (ج 5): 242 .

أحمد بن عبد اللّه العلوي: (ج 4) : 414 .

أحمد بن عبدوس الخلنجي: (ج 5) : 308.

أحمد بن عليّ : (ج 4) : 606 .

أحمد بن الفضل الخاقاني - من آل رزين - : (ج 2): 590.

أحمد بن محمّد : (ج 1) : 244 ، 458، 520 . (ج 2) : 34، 166، 240، 452، 714.

ص: 379

(ج 3) : 66، 88، 108 ، 146، 162 ، 470 . (ج 4) : 172 ، 220، 396. (ج 5) : 14، 50، 204، 298.

أحمد بن بن محمّد البرقي : (ج 5) : 280.

أحمد بن محمّد بن أبي نصر : (ج 2) : 282 ، 500 . (ج 3) : 384 ، 432 . (ج 4) : 310، 344، 662.

أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي : (ج 1) : 190.

أحمد بن محمّد بن عيسى : (ج 1) : 120. (ج4) : 68 . (ج 5) : 72، 122.

أحمد بن المفضّل : (ج 5) : 102، 144 .

أحمد بن الوليد بن أحمد: (ج 5) : 264 .

إدريس القمّي : (ج 4) : 624 .

إدريس - مولى لعبد اللّه بن جعفر- : (ج 2) : 372.

أديم بيّاع الهروي : (ج 5) : 16 .

أسامة بن حفص: (ج 1) : 498 .

أسباط : (ج 2): 288.

أسباط الزطّي : (ج 1) : 234 .

أسباط بن سالم: (ج 2) : 288. (ج 4) : 356، 584.

إسحاق بن أبي هلال : (ج 2) : 70.

إسحاق بن عبد العزيز: (ج 3) : 208، 210، 494 .

إسحاق بن عبد اللّه بن محمّد : (ج 2) : 638 .

إسحاق بن عبد اللّه بن محمّد بن عليّ : (ج 2): 290.

إسحاق بن عمّار: (ج 1): 172، 186، 280 ،284 ،474، 504، 524، 596، 616. (ج 2) : 130، 232، 272، 674، 682 . (ج 3) : 210، 292، 296. (ج 4) : 438، 492، 496، 512، 636، 650، 656. (ج 5): 32.

ص: 380

إسحاق بن عمر: (ج 3) : 112.

إسحاق بن غالب (ج 3) : 380 .

إسحاق بن محمّد: (ج 5) : 118 .

إسحاق بن محمّد البصري : (ج 5) : 108، 274 .

إسحاق بن نجيح: (ج 5): 262 .

إسحاق بن يسار: (ج 4) : 190.

إسماعيل: (ج 2) : 22.

إسماعيل الجريري: (ج 4) : 418 .

إسماعيل الجعفي : (ج 2) : 38 ، 48، 556، 692. (ج 4) : 22، 196.

إسماعيل السدّى (السري) : (ج 3) : 268.

إسماعيل (ابن جعفر الصادق علیه السلام) : (ج 2) : 338 .

إسماعيل بن أبان: (ج 1) : 94 .

إسماعيل بن أبي زياد : (ج 4) : 380.

إسماعيل بن أبي زياد السكوني (ج 1) : 48. (ج 2) : 496، 516 . (ج 4) : 282 . (ج 5) : 240 .

إسماعيل بن أبي زياد الكوفي : (ج 4) : 648.

إسماعيل بن جابر: (ج 4) : 160 .

إسماعيل بن جابر الجعفي: (ج 4) : 32.

إسماعيل بن زياد السكوني : (ج 1) : 282.

إسماعيل بن سهل : (ج 5) : 6 .

إسماعيل بن عبّاد : (ج 5) : 298.

إسماعيل بن عبد الخالق : (ج 2) : 402 .

إسماعيل بن عبد الرحمن الجعفي : (ج 2) : 46 .

ص: 381

إسماعيل بن عبد العزيز: (ج 3) : 190 .

إسماعيل بن كثير: (ج 2) : 302.

إسماعيل بن مهران: (ج 1) : 96 .

إسماعيل بن همّام: (ج 2) : 134 . (ج 4) : 150، 542 .

إسماعيل بن همّام الكوفي : (ج 4) : 344 .

الأسود بن المطّلب بن أسد: (ج 4): 368.

الأسود بن عبد يغوث بن وهب الزهري: (ج 4) : 368 .

الأشعث الكندي: (ج 2) : 440 .

الأشعث بن حاتم: (ج 3) : 68. (ج 5) : 160 .

الأشعث بن قيس: (ج 3): 30.

الأصبغ : (ج 3) : 206. (ج 4) : 480، 662 .

الأصبغ بن نباتة : (ج 1) : 52، 68، 542، 550 . (ج 2) : 148، 196، 214. (ج 3) :30، 202، 224، 498 . (ج 4) : 298 ، 670، 674، 694 . (ج 5) : 110.

الأعمش: (ج 4) : 30.

إمام بن ربعيّ : (ج 4): 696.

أنس بن مالك: (ج 2) : 654. (ج 4): 402 ، (ج 5) : 74.

أيّوب : (ج 1) : 446. (ج 2) : 36 . (ج 5) : 292 .

أيوب بن حرّ: (ج 1) : 72،50. (ج 2) : 364. (ج 5) : 24.

أيوب الخزّاز : (ج 4): 584.

أيّوب بن نوح: (ج 2) : 702. (ج 4) : 250 .

أيّوب بن نوح بن درّاج: (ج 3) : 92 .

حرف الباء

بخت نصّر: (ج 1) : 562. (ج 3) : 42 .

ص: 379

بدر بن خليل الأسدي: (ج 1) : 146.

برُید: (ج 2) : 202. (ج 4) : 636 .

بريد العجلي: (ج 2) : 334 . (ج 3) : 76، 78، 102، 502،444 . (ج 4) : 216، 394 .

بريد بن معاوية : (ج 1) : 448. (ج 2) : 12، 330. (ج 4) : 212، 666 .

بُريد بن معاوية العجلي: (ج 1) : 256 . (ج 2) : 28، 592 . (ج 4) : 18 . (ج 5) : 128، 166.

بریر: (ج 1): 198.

بشير: (ج 4) : 542 .

بشير الدهّان: (ج 1) : 74، (ج 2): 26. (ج 3) : 50، 246، 252. (ج 4) : 248، 540 .

بشر بن مروان: (ج 4) : 492.

بكر بن بكر: (ج 4) : 588 .

بكر بن عبد اللّه: (ج 5) : 38.

بكر بن محمّد الأزدي: (ج 4) : 332.

بُكير: (ج 2) : 78، 250، 486 .

بكير بن أعين: (ج 2): 248 ، 252، 482، 530 532، 534 .

بلقيس: (ج 5) : 4

ثعلبة بن ميمون: (ج 5) : 64 .

حرف التاء

تُبّع: (ج 1) : 206 .

تنوخا: (ج 3) : 516، 520، 524، 528 .

حرف الثاء

ثعلبة : (ج 3) : 474 .

ثعلبة بن ميمون: (ج 2) : 732 . (ج 4) : 310.

ص: 383

ثُوير: (ج 3) : 404 .

ثوير بن أبي فاخته : (ج 1) : 76. (ج 4) : 322 .

حرف الجيم

جابر: (ج 1) : 60، 120، 170 ، 196، 202، 208، 250، 274، 296، 352، 392، 406 564 . (ج 2) : 20 ، 40، 100، 124، 135، 136، 142، 156، 170، 172، 256،186، 326 362، 444، 456، 474، 128 ، 578 ، 650 . (ج 3) : 222، 256 ، 258، 266، 302، 336، 368، 400، 482، 494. (ج 4) : 6 ، 10، 158، 226، 296، 316، 334، 386، 464، 478، 498، 534 ،584، 594، 618، 692. (ج 5) : 128، 290.

جابر الأنصاري: (ج 5) : 58 .

جابر الجعفي : (ج 1) : 160، 172، 242 ، 262. (ج 2) : 136، 324، 342، 732.(ج 3) : 46، 114، 358، 400، 436. (ج 5) : 178.

جابر بن أرقم: (ج 3) : 406. (ج 4) : 14 .

جابر بن عبد اللّه: (ج 1) : 94، 162 . (ج 2) : 278، 656. (ج 4) : 8.

جابر بن عبد اللّه الأنصاري : (ج 4) : 104.

جابر عن عبد اللّه بن يحيى: (ج 4) : 20.

جابر بن یزید (ج 1) : 352. (ج 4) : 146.

جابر بن يزيد الجعفي : (ج 4) : 358.

جالوت: (ج 1) : 536 .

جبرئيل بن أحمد : (ج 4) : 674 ، 690 . (ج 5) : 206 ، 288 .

جرّاح: (ج 1) : 342 . (ج 3) : 700 .

جرّاح المدائني : (ج 2) : 616. (ج 3) : 88.

جرير البجلي: (ج 2) : 440 .

جعفر الأحمر: (ج 5): 102 .

ص: 384

جعفر الطيّار : (ج 3) : 432 . (ج 5) : 198.

جعفر (بن أبي طالب): (ج 3) : 262، 270، 356، 448 .

جعفر بن أحمد: (ج 2) : 498. (ج 3) : 10، 334. (ج 4) : 414، 538 . (ج 5) : 12، 20، 24، 32، 88، 250، 254، 284، 304، 308.

جعفر بن أحمد بن أيّوب: (ج 5): 242.

جعفر بن أحمد بن معروف: (ج 5) : 98.

جعفر بن محمّد: (ج 3) : 340. (ج 4) : 276 .

جعفر بن بشير: (ج 5) : 42 .

جعفر بن سُهيل : (ج 5) : 282.

جعفر بن محمّد : (ج 5) : 64 ، 230 .

جعفر بن محمّد الخزاعي: (ج 2) : 510. (ج 3) : 412 . (ج 4) : 532 . (ج 5) : 250 .

جعفر بن محمّد بن حكيم: (ج 5) : 192.

جعفر بن محمّد بن قولويه: (ج 5): 242 .

جعفر بن محمّد بن مسعود : 28 . (ج 5) : 12 ، 72، 104، 120، 122، 204، 206، 242، 248، 254.

جعفر بن محمّد بن مسعود العيّاشي : (ج 5) : 64، 114، 116، 178، 230، 232، 308، 288.

جعفر بن محمّد بن نُعيم : (ج 5) : 92.

جعفر بن مروان: (ج 3) : 62 .

جعفر بن واقد: (ج 5) : 198.

جميل: (ج 1) : 434، 482 . (ج 2) : 518، 606. (ج 4) : 492.

جميل بن درّاج: (ج 1) : 142، 144، 320، 424، 482. (ج 2) : 16، 214، 594 . (ج 3) : 126. (ج 4) : 252 ،320، 410، 488، 628، 690. (ج 5) : 96.

ص: 385

جَندل بن والق التغلبي: (ج 5) : 164 .

حرف الحاء

الحارث: (ج 3) : 194، 450 (ج 4) : 320

الحارث الأعور : (ج 1) : 30. (ج 2) : 440 .

الحارث النصري [البصري] : (ج 1) : 326 .

حارث بن حبيب، (ج 4) : 670 .

الحارث بن حصيرة : (ج 5) : 100 .

الحارث بن حنظلة : (ج 4) : 368 .

الحارث بن عمر الفهري : (ج 5) : 196.

الحارث بن المغيرة : (ج 2) : 472 . (ج 3) : 194 . (ج 5) : 118، 230 .

حبيب السجستاني: (ج 2) : 76، 562، 570.

الحجّاج : (ج 3) : 50 . (ج 4) : 530.،526

الحجّاج بن يوسف: (ج 3) : 26 .

الحجّال : (ج 1) : 176. (ج 3) :

حُجر (ج 1) : 558 . (ج 3) : 44 .

حذيفة : (ج 1) : 358. (ج 2) : 456 . (ج 3) : 368 .

حذيفة بن اليمان: (ج 3) : 408.

حُريز: (ج 1) : 142، 198 ، 228، 238، 262، 366، 376، 530. (ج 2) : 40، 60، 286، 420 ،438، 554، 698، 704، 712. (ج 3) : 96، 244 ، 328، 336. (ج 4) : 74، 278،214، 78 120، 652. (ج 5) : 242،6 .

حریز بن عبد اللّه : (ج 4) : 316.

حسّان أبو علىّ: (ج 5) : 306.

حسّان العامري: (ج 4) : 364 .

ص: 386

الحسن الصيقل : (ج 5): 20.

الحسن البصري: (ج 2) : 660 . (ج 3) : 344.

الحسن بيّاع الهروي : (ج 1) : 354.

الحسن بن أحمد (ج 3) : 360 .

الحسن بن أسباط : (ج 4) : 188.

الحسن بن الجهم: (ج 1) : 50 . (ج 3) : 376 .

الحسن بن الحسين: (ج 4) : 414 .

الحسن بن خُرَزاد: (ج 1): 92، 98.

الحسن بن راشد: (ج 1) : 166. (ج 3) : 396.

الحسن بن زياد: (ج 1) : 470، 520 .

الحسن بن زياد العطّار: (ج 2) : 374.

الحسن بن زید: (ج 2) : 290، 546، 638 . (ج 5) : 182.

الحسن بن سعيد اللخمي : (ج 4) : 654 .

الحسن بن صالح: (ج 4) : 38، 604 .

الحسن بن ظريف: (ج 4) : 276 .

الحسن بن عليّ : (ج 1) : 442،346. (ج 3) : 84. (ج 4) : 30 .

الحسن بن عليّ الوشّاء: (ج 2) : 144، 376، 508، 614 . (ج 4) : 42، 144، 152.

الحسن بن عليّ بن أبي حمزة: (ج 4) : 602.

الحسن بن عليّ بن أبي حمزة البطائني : (ج 1) : 90.

الحسن بن عليّ بن بنت إلياس : (ج 3) : 60 .

الحسن بن عليّ بن الحسين الافطس : (ج 4): 230.

الحسن بن عليّ بن زكريّا البصري : (ج 5) : 264 .

الحسن بن عليّ بن فضّال: (ج 1) : 192. (ج 3) : 360. (ج 4) : 50. (ج 5) : 64 .

ص: 387

الحسن بن عليّ بن النعمان: (ج 2) : 94 .

الحسن بن محبوب: (ج 1) : 120 . (ج 2) : 108، 306. (ج 4) : 238 . (ج 5) : .20 ، 114، 182، 204.

الحسن بن محمّد: (ج 3) : 396 .

الحسن بن محمّد الجمّال : (ج 1) : 104.

الحسن بن محمّد الحضرمي: (ج 5) : 94.

الحسن بن محمّد الصيرفي : (ج 5) : 288.

الحسن بن موسى: (ج 3) : 388. (ج 4) : 136، 232 .

الحسن بن موسى الخشّاب: (ج 1) : 36.

الحسن [الحسين] بن عطيّة : (ج 4) : 338.

الحسن [الحسين] بن المنذر: (ج 2) : 522 .

الحسن (بن هرون): (ج 4): 504.

الحسن بن يزيد النوفلي : (ج 5) : 240 .

الحسين : (ج 2) : 186 .

الحسين بن أبي طلحة: (ج 2) : 322 .

الحسين بن أبي العلاء : (ج 2) : 152، 560. (ج 4) : 154، 204، 448.

حسين بن أبي يعفور : (ج 5) : 298.

حسين بن أحمد: (ج 2) : 48 .

الحسين بن إسحاق : (ج 5) : 292.

الحسين بن إسكيب [إشكيب]: (ج 5) : 240 .

الحسين بن إشكيب (ج 5) : 22، 116، 120، 122.

الحسين بن بشّار: (ج 1) : 404 .

الحسين بن الحكم الواسطي : (ج 3) : 172 .

ص: 388

الحسين بن حمزة : (ج 4) : 444 .

الحسين بن خالد : (ج 2) : 120 . (ج 3) : 32. (ج 4) : 208 . (ج 5) : 210، 212، 244.

الحسين بن خُرّزاد: (ج 3) : 456.

الحسين بن زياد الصيقل: (ج 4) : 388.

الحسين بن زيد: (ج 2) : 266 .

الحسين بن زيد بن عليّ : (ج 2) : 26 . (ج 4) : 266، 414.

الحسين بن سعيد : (ج 3) : 56، 108 . (ج 4) : 510 . (ج 5) : 50، 72، 116، 122، 220، 298.

الحسين بن سعيد المكفوف : (ج 4) : 220 .

حسین بن صالح: (ج 3) : 310

الحسين بن عثمان: (ج 4) : 236

الحسين بن علوان: (ج 3) : 372. (ج 5) : 92، 108

الحسين بن عليّ : (ج 3) : 170 .

الحسين بن عليّ صاحب الفخّ : (ج 2) : 436.

الحسين بن عليّ بن أبي حمزة الثمالي: (ج 4) : 448.

الحسين بن عليّ بن النعمان : (ج 3) : 232 .

الحسين بن عليّ بن يقطين: (ج 4) : 60.

الحسين بن المختار: (ج 3) : 238، 464 .

الحسين بن مسلم : (ج 2) : 304.

الحسين بن مهران: (ج 3) : 136، 138 .

الحسين بن المنذر : (ج 2) : 150 . (ج 3) : 26 .

الحسين بن هارون: (ج 4) : 302، 506 .

ص: 389

حصين: (ج 3) : 14 . (ج 5) : 102 .

حصين [بن يزيد]: (ج 5) : 102.

حفص الأعور: (ج 2) : 120 .

حفص بن البختري: (ج 1): 372، 494. (ج 2): 40، 392. (ج 4): 456، 462، 636 .

حفص بن سالم : (ج 4): 438 .

حفص بن غیاث: (ج 1) : 198 . (ج 2) : 628 . (ج 3) : 104، 184، 364 . (ج 4) : 130 .

حفص بن قُرط الجهني: (ج 1) : 7.

الحكم بن عتينة [عُيينة] : (ج 1): 76. (ج 2): 50، 634. (ج 3): 142. (ج 5) : 192.

الحكم بن عُيينة : (ج 5) : 118.

حكيم: (ج2) : 348.

حکیم بن جبير : (ج 3) : 336 .

حكيم بن جُبير [بن مطعم]: (ج 3) : 334 .

حمّاد: (ج 1) : 40، 546 . (ج 2) : 48، 650 . (ج 4) : 74، 366، 580 . (ج 5) : 18.

حمّاد اللحّام: (ج 1) : 35 . (ج 4) : 416 .

حمّاد بن عثمان : (ج 1) : 62، 230 290، 304، 306، 376، 534 . (ج 3) : 398. (ج 4) : 234 . (ج 5) : 114، 306.

حمّاد بن عيسى : (ج 1) : 398. (ج 2) : 128، 602. (ج 3) : 498. (ج 4) : 258، 430 . (ج 5) : 6 .

حمدان: (ج 5): 304.

حمدان بن أحمد القلانسي: (ج 5) : 32.

حمدان بن سليمان: (ج 5): 284 .

حمدويه: (ج 1): 422 . (ج 5) : 20، 114 .

ص: 390

حُمران: (ج 1) : 254 ، 296،292 ،360، 410 446، 500، 552، 582، 640. (ج 2) : 154، 222، 336، 338، 370، 382، 416، 460، 724، 476 . (ج 3) : 12، 16، 68، 104،76، 132، 228، 268، 378 ،390، 448 492، 506 . (ج 4) : 34، 54، 72، 254، 366، 400، 466، 474، 476، 500، 522، 558، 632 ، 702،660. (ج 5) : 24، 214، 256.

حمران بن أعين : (ج 1) : 56، 434 ، 476 522 . (ج 2) : 582، 664. (ج 3) : 86. (ج 4) : 458. (ج 5) : 118، 130، 260، 312.

حمزة الزيّات: (ج 4) : 300 .

حمزة (بن أبي طالب): (ج 5) : 196.

حمزة بن حمران: (ج 2) : 484 . (ج 4) : 618،616 .

حمزة (سيد الشهداء) : (ج 3) : 432، 448 .

حمزة بن الطيّار: (ج 3) : 266. (ج 4) : 396. (ج 5) : 54 .

حمزة بن عبد المطّلب : (ج 2) : 686 . (ج 3) : 356. (ج 4) : 444 .

حمزة بن محمّد الطيّار : (ج 4) : 394 .

حميد بن محمّد: (ج 5) : 12.

حنّان: (ج 3) : 272.

حنّان بن سَدير: (ج 1) : 64، 254، 560، 616. (ج 2) : 30، 88، 146، 584، 656. (ج 3) : 342 ، 418 . (ج 4) : 164، 212، 306. (ج 5) : 120، 288.

حُنش بن المعتمَر : (ج 3) : 332 .

حيدر بن محمّد السمرقندي: (ج 5) : 288.

حیدر بن محمّد بن النعيم السمرقندي: (ج 5): 240.

حُييّ بن أخطب : (ج 1) : 116، 118.

حرف الخاء

ص: 391

خالد: (ج 3) : 24.

خالد القطواني: (ج 5) : 104 .

خالد بن جرير: (ج 4) : 284 .

خالد الجوّان: (ج 5): 108 .

خالد بن مختار: (ج 1) : 98.

خالد بن نجيح : (ج 4) : 240، 476 ، 626 .

خالد بن الوليد: (ج 3) : 304.

خالد بن يزيد: (ج 2) : 638، 666 .

الخطاب الأعور : (ج 4) : 208 .

خطّاب بن مَسلّمة : (ج 4) : 390.

خلف بن حمّاد: (ج 3): 230 .

الخليل بن عمرو: (ج 5) : 282.

خوّات بن جبير : (ج 1) : 340.

خيثمة: (ج 1) : 54. (ج 3) : 430،80 . (ج 5) : 184.

خيثمة الجعفي : (ج 3) : 122 .

خيثمة بن أبي خيثمة : (ج 3) : 140 . (ج 4) : 562.

حرف الدال

داود الرقّي : (ج 2) : 144، 560، 634 . (ج 3) : 94 .

داود بن الحُصين: (ج 1) : 480 . (ج 3) : 428.

داود بن سرحان: (ج 2) : 140، 706 . (ج 3) : 326 . (ج 5) : 16 .

داود بن سرحان العطّار : (ج 1) : 140 .

داود بن فرقد: (ج 1) : 36، 64، 102،86 ،106. (ج 2) : 24، 338. (ج 3) : 34، 76، 124، 192، 254، 450.

ص: 392

دحية الكلبيّ : (ج 3) : 316.

درست: (ج 4) : 606، 608 .

حرف الذال

ذریح: (ج 4) : 298.

ذميال: (ج 4) : 98 .

حرف الراء

ربعي بن حريز: (ج 2) : 132.

ربعي بن عبد اللّه: (ج 2) : 30. (ج 3) : 36 .

ربعي بن عبد اللّه بن الجارود: (ج 1): 370.

ربيعة الرأي: (ج 1) : 454، 456.

ربيعة بن ناجذ : (ج 5) : 140 .

رفاعة: (ج 1) : 324 ،390، 396، 192، 502، 592. (ج 2) : 234، 520. (ج 3) : 212 .

رفاعة بن موسى: (ج 2) : 86. (ج 4) : 468.

روبیل: (ج 3) : 516، 520، 522، 524، 526.

رومين: (ج 4) : 102 .

حرف الزاي

زاذان: (ج 3) : 154 .

الزبير : (ج 1) : 36. (ج3) : 62، 64 152، 260، 342، 344، 346.

زرارة : (ج 1) : 36، 42، 56 ، 80، 84 ،138 ،179، 190، 222، 230، 252، 254، 296، 330، 358، 376، 380، 394، 410، 440، 442، 446، 454، 460، 466، 500، 508، 510، 512، 548، 550، 552، 594، 606، 640. (ج 2): 16، 80، 98، 110، 144، 154، 156، 158، 190، 222، 234، 242، 250، 258، 308، 316، 318، 322 ،338، 340، 376، 382، 396، 408، 412، 414، 420، 426، 430، 432، 454، 460،

ص: 393

466، 476، 486، 500 ،508، 512، 516، 532، 534، 540، 548، 578، 594، 604، 666، 678، 702، 506. (ج 3): 16، 38، 40، 48، 70، 86، 98، 104، 108، 110، 112، 114، 126، 132، 138، 218، 220، 232، 236، 244، 250، 260 ،268، 270، 276، 290، 320، 330، 338، 340، 362، 374، 378، 386، 390، 416، 434، 454، 460. (ج 4): 36، 54، 72، 94، 192، 252، 322، 366، 376، 394، 412، 458، 474، 510، 514، 522، 526، 630، 554، 558، 616، 632، 660، 702. (ج 5): 6، 16، 90، 214، 256، 260 ،284، 306.

زرارة بن أعين: (ج 1) : 476. (ج 2) : 528 . (ج 3) : 474.

زِرّ بن حُبيش: (ج 2) : 208.

زُرعة: (ج 3) : 64. (ج 4) : 302.

زرقان - صاحب ابن أبي دؤاد: (ج 2) : 606.

زكريّا بن مالك الجعفي : (ج 3) : 294 .

زیاد: (ج 2) : 26 .

زياد بن أبي سفيان : (ج 4) : 24.

زیاد بن سوقة : (ج 5) : 172.

زياد بن المنذر: (ج 1) : 350. (ج 2) : 658.

زیاد بن عيسى [عبد اللّه] : (ج 1) : 346.

زیاد بن يزيد: (ج 5) : 104 .

زيد الشحّام: (ج 1) : 184، 292، 388، 398. (ج 2) : 308، 386، 712، 720. (ج 3) : 484. ( ج 4) : 104، 298 ، 440 . (ج 5) : 226 ، 228، 280 .

زيد (الشهيد): (ج 2) : 634 .

زيد بن أبي أسامة : (ج 1) : 350. (ج 3) : 234 .

زيد بن أرقم: (ج 3) : 406. (ج 4) : 14.

ص: 394

زيد بن أسلم: (ج 2): 654 .

زيد [بن] أبي أسامة: (ج 1) : 362 .

زيد بن الجهم: (ج 4) : 424 .

زيد بن الحسن: (ج 2) : 638.

زيد بن عليّ : (ج 2) : 502 . (ج 4) : 24، 224، 514، 576 . (ج 5) : 82.

حرف السين

سالم الأشلّ : (ج 2) : 248، 250 .

سالم مولى أبي حذيفة: (ج 3) : 306.

سالم بن أبي حفصة: (ج 1) : 608 . (ج 4) : 148 .

سالم بن أبي مريم: (ج 2) : 172.

سالم بن مكرّم الجمّال : (ج 1) : 176 .

سام بن نوح علیه السلام: (ج 2) : 56 .

سدير: (ج 1) : 50 . (ج 3) : 68، 100، 292. (ج 4): 8.

السديف [الشريف]: (ج 2) : 686 .

سعد: (ج 1) : 340، 350 . (ج 3) : 102. (ج 4) : 418 .

سعد الإسكاف : (ج 1) : 112، 406. (ج 2) : 42، 162 . (ج 4) : 422. (ج 5): 300 ،120.

سعد بن خيثمة الأنصاري : (ج 3) : 452 .

سعد بن طريف : (ج 3) : 156. (ج 4) : 622

سعد بن عبادة : (ج 3) : 386 .

سعد بن عثمان: (ج 2) : 154.

سعد بن عمر: (ج 4) : 318.

سعدان: (ج 1) : 626 . (ج 3) : 372 .

ص: 395

سعدان بن مسلم: (ج 1) : 116 .

سعيد: (ج 1) : 336.

سعيد الأعرج: (ج 1) : 378. (ج 4) : 558.

سعيد النقّاش: (ج 1) : 334.

سعيد بن أبي الأصبغ : (ج 3) : 64 .

سعید بن جبير: (ج 2) : 22 .

سعيد بن الحسين الكندي: (ج 1): 64.

سعید الحدّاد: (ج 5) : 260 .

سعيد بن المسيّب: (ج 2) : 368. (ج 4) : 558،88 .

سعيد بن مُنَخّل : (ج 1) : 352.

سعيد بن يسار: (ج 2) : 220. (ج 4) : 404.

سعيد بن يزيد: (ج 3) : 168 .

سفیان: (ج 5): 70.

سفيان الثوري : (ج 5) : 176 .

سلّام: (ج 1) : 254، 434 . (ج 3) : 58، 466. (ج 4) : 588 .

سلّام الجعفي: (ج 4) : 522 .

سلّام الحنّاط : (ج 4) : 460 .

سلّام بن المستنير: (ج 1): 148، 400، 586، 588. (ج 2) : 82. (ج 3) : 198، 614.

سلامان بن طيّ : (ج 3) : 422 .

سلمان: (ج 2) : 74، 146، 554 642 . (ج 3) : 154، 306. (ج 4) : 424. (ج 5) : 104 .

سلمان الفارسي: (ج 1): 34، 292 . (ج 2) : 146 . (ج 3) : 198. (ج 4) : 30، 470 .

سلمة : (ج 2) : 634.

ص: 396

سلمة بن كهيل: (ج 1) : 72. (ج 5): 22.

سلمة بن محرز [محمّد]: (ج 1) : 96 .

سلیمان: (ج 4) : 592. (ج 5) : 70.

سلیمان الأعمش : (ج 1) : 76.

سليمان الجعفري: (ج 1): 98، 182. (ج 2) : 298

سليمان الفرّاء : (ج 1) : 178 . (ج 2) : 448 .

سلیمان اللبّان: (ج 3) : 226

سليمان بن جعفر النهدي : (ج 4) : 610 .

سلیمان بن خالد: (ج 1): 600 . (ج 2) : 368، 384، 416، 578، 612، 632، 732. (ج 3) : 320،80 . (ج 4) : 530.

سلیمان بن عبد اللّه : (ج 4) : 218. (ج 5) : 74.

سليمان بن عبد اللّه الطلحي: (ج 4) : 178 .

سلیمان بن هارون: (ج 2) : 636 . (ج 3) : 54.

سليم بن قيس الهلالي : (ج 1) : 68 . (ج 2) : 352. (ج 4) : 528 .

سليم بن منصور : (ج 3) : 424 .

سماعة : (ج 1) : 46 ، 316، 322، 340، 344، 348، 428، 504 510. (ج 2): 166، 182، 232، 238، 240، 288، 370، 404، 496، 584، 598، 604، 700. (ج 3): 88، 290، 370، 382، 390. (ج 4): 122، 134، 232، 302، 338، 364، 400، 428. (ج 5): 20، 72، 304.

سماعة بن مهران: (ج 1) : 172، 274، 464. (ج 2) : 14، 216، 220، 406، 516، 594، 614، 676 . (ج 3) : 250. (ج 4) : 80، 444، 574،702،590 .

سورة : (ج 1) : 482.

سوید بن غفلة : (ج 4) : 292 .

ص: 397

سورة بن كُليب: (ج 2) : 596. (ج 4) : 360، 362. (ج 5) : 186 .

سهل بن زياد: (ج 5) : 6.

سيرين: (ج 4) : 392.

سيف: (ج 2) : 42 .

سيف بن عميرة: (ج 2): 388 . (ج 4) : 408 . (ج 5) : 32 .

حرف الشين

شريك : (ج 5) : 140 .

شعیب: (ج 4) : 250 .

شعيب العقرقوفي: (ج 2) : 464 . (ج 4) : 126 .

شمعون بن حانا اليهودي : (ج 5) : 266 .

شهاب بن عبد ربِّه: (ج 1) : 606. (ج 5) : 306 .

شيبة : (ج 3) : 356 .

شيبة بن ربيعة: (ج 4) : 514 .

حرف الصاد

صالح بن الحكم: (ج 4) : 578، 580 .

صالح بن سعد: (ج 4) : 60 .

صالح بن سليم : (ج 3) : 422 .

صالح بن سهل : (ج 3) : 60 ، 218 . (ج 4) : 464 . (ج 5) : 118.

صالح بن سهل الهمداني: (ج 1) : 578

صالح بن ميثم: (ج 2) : 86.

الصبّاح بن سيّابة : (ج 1) : 330. (ج 3) : 394، 458 482 .

الصباح بن يحيى المزني : (ج 5) : 100 .

صدقة بن حسّان: (ج 5): 120 .

ص: 398

صفوان: (ج1): 452. (ج 2) : 132 ، 160، 540. (ج 3) : 64، 78، 466. (ج 4): 572 .

صفوان الجمّال: (ج 1) : 92 ، 184، 236 . (ج 2) : 162، 644. (ج 3) : 172،94، 402. (ج 4) : 530، 660.

صفوان بن مهران: (ج 4): 286 .

صفوان بن مهران الجمّال: (ج 4) : 228 .

صفوان بن يحيى: (ج 1) : 442 . (ج 2) : 374.

حرف الضاد

ضُريس بن عبد الملك : (ج 2) : 134.

حرف الطاء

طالوت (ج 1) : 528، 536 .

طربال: (ج 4) : 120 .

طلحة: (ج 1) : 36 . (ج 2) : 456 . (ج 3) : 152، 342، 344، 346 .

طلحة بن زید: (ج 3) : 114، 208 .

الطيّار : (ج 1) : 142 .

حرف العين

العاص بن وائل السهمي : (ج 4): 368 .

عاصم الكوزي : (ج 4) : 622 .

عاصم المصري : (ج 3) : 174 .

عاصم بن حُميد : (ج 1) : 286 .

عامر بن [أبي] الأحوص: (ج 2) : 394.

عامر بن جُذاعة : (ج 4) : 492 .

عامر بن سعد: (ج 2) : 64 .

عامر بن سعيد الجُهني : (ج 2) : 356 .

ص: 399

عامر بن كثير: (ج 4) : 420 .

عامر بن كثير السرّاج: (ج 2) : 436 .

عامر بن السمط : (ج 1) : 424 .

عبّاد البصري : (ج 1) : 368.

عبّاد المكّي: (ج 5): 176.

عباد بن صهيب : (ج 2) : 286 .

عبّاد بن يعقوب: (ج 5) : 100.

عبّاس: (ج 2) : 342. (ج 3) : 122 .

العبّاس بن ربيعة : (ج 3) : 350.

العبّاس بن ربيعة بن الحارث : (ج 3) : 348.

العبّاس (بن عبد المطّلب) : (ج 3) : 28، 308، 312، 356. (ج 4) : 22، 206 . (ج 5) : 142 .

العبّاس بن عليّ (الشهيد) : (ج 2) : 344.

العبّاس (ابن عم النبيّ صلی الۀّه علیه و آله و سلم) : (ج 5) : 198 .

العبّاس بن عامر : (ج 5) : 118، 192.

العبّاس (بن معروف): (ج4 ): 588.

العبّاس بن هلال: (ج 1) : 452، 532 . (ج 2) : 296 . (ج 3) : 52، 416. (ج 4) : 118، 432 . (ج 5) : 178.

العبّاس بن هلال الشامي : (ج 3) : 144 .

العبّاس بن هُليل: (ج 5) : 154 .

عبّاس بن يزيد: (ج 4): 190.

عباية: (ج 5) : 238 .

عباية الأسدي : (ج 2) : 86.

ص: 400

عبد الأعلى : (ج 1) : 396. (ج 3) : 232، 462، 472. (ج 4) : 540. (ج 5) : 116 .

عبد الأعلى - مولى آل سام -: (ج 2) : 238، 550. (ج 5) : 260.

عبد الأعلى الحلبي (ج 4) : 12.

عبد الأعلى الحلبي ( الجبلي ) : (ج 3) : 276 .

عبد الحميد بن أبي الحنساء: (ج 5) : 104.

عبد الحميد بن أبي الديلم : (ج 4) : 40، 586 .

عبد الحميد بن عوّاض : (ج 2) : 434 .

عبد الحميد بن فرقد : (ج 1): 544 .

عبد الخالق الصيقل : (ج 2) : 108.

عبد الرحمن: (ج 1) : 426، 462، 516 . (ج 2) : 398، 456 . (ج 3) : 336، 338. (ج 4) : 54، 486.

عبد الرحمن الأشلّ: (ج 4) : 408.

عبد الرحمن بن أبي عبد اللّه : (ج 1): 300، 460.

عبد الرحمن بن أبي نجران:(ج 2) : 302

عبد الرحمن بن الحجّاج : (ج 1) : 82، 368، 434 . (ج 2) : 120، 396. (ج 3) : 170، 394. (ج 4) : 38، 490.

عبد الرحمن بن حرب: (ج 3) : 422 .

عبد الرحمن بن الحسن: (ج 5) : 100 .

عبد الرحمان بن حمّاد: (ج 5): 120 .

عبد الرحمن بن سالم: (ج 3) : 268. (ج 4) : 534 . (ج 5) : 286.

عبد الرحمن بن سالم الأشلّ : (ج 3) : 500. (ج 4) : 284، 356، 426.

عبد الرحمن بن سيّابة : (ج 1) : 574 . (ج 2) : 114 . (ج 4) : 642 .

عبد الرحمن بن صالح: (ج 4) : 488.

ص: 401

عبد الرحمن بن عوف: (ج 3) : 416 .

عبد الرحمن بن كثير: (ج 1) : 168، 512 . (ج 2) : 154، 194. (ج 3) : 428 .

عبد الرحمن بن كثير الهاشمي : (ج 2) : 8، 462 . (ج 3) : 48 .

عبد الرحمن بن محمّد العزرمي [العرزمي]: (ج 1) : 374

عبد الرحمن [بن أبي عبد اللّه]: 514.

عبد الرحيم: (ج 3) : 458، 502 .

عبد الرحيم القصير : (ج 3) : 38. (ج 4) : 210، 524 .

عبد السلام: (ج 2) : 280. (ج 4) : 332.

عبد الصمد بن برّار: (ج 1): 188.

عبد الصمد بن بشير: (ج 1) : 572، 630، 636 . (ج 2) : 150 . (ج 3) : 516 .

عبد الصمد بن بُندار: (ج 2) : 730 .

عبد الصمد بن سعد : (ج 2): 94 .

عبد العظيم بن عبد اللّه الحسني: (ج 5) : 114 .

عبد العظيم بن عبد اللّه بن علي بن الحسن : (ج 2) : 108.

عبد الغفّار بن محمّد: (ج 5) : 194.

عبد اللّه: (ج 1) : 40 .

[عبد اللّه] البهيّ : (ج 3) : 268 .

عبد اللّه الحلبي : (ج 3) : 112، 420 .

عبد اللّه النجاشي : (ج 2) : 358.

عبد اللّه بن أبي جعفر علیه السلام: (ج 3) : 80. (ج 4) : 340 .

عبد اللّه بن أبي سرح: (ج 2) : 460.

عبد اللّه بن أبي هلال: (ج 4) : 50 .

عبد اللّه بن أبي يعفور: (ج 1) : 440، 552 . (ج 2) : 68، 90 ، 474. (ج 3) :

ص: 399

14. (ج 5) : 52 .

عبد اللّه بن أسباط: (ج 2): 228.

عبد اللّه بن بُديل (يزيد) م بن ورقاء الخزاعي : (ج 3) : 428.

عبد اللّه بن بشير : (ج 2) : 734 .

عبد اللّه بن بكير: (ج 1): 52، 294. (ج 2): 708. (ج 3): 16. (ج 5): 16، 42، 260 .

عبد اللّه بن جعفر: (ج 3) : 214، 350.

عبد اللّه بن جندب : (ج 2) : 366، 380، 692.

عبد اللّه بن الحسن : (ج 1) : 370. (ج 2) : 636 . (ج 3) : 52 . (ج 4) : 228 .

عبد اللّه بن الحلبي : (ج 3) : 214 .

عبد اللّه بن حمّاد الأنصاري: (ج 2) : 436 . (ج 5): 154، 274 .

عبد اللّه بن خالد : (ج 4) : 652 .

عبد اللّه بن خليفة - أبي العرّيف - المُكراني الهمداني: (ج 2) : 546 .

عبد اللّه بن رواحة: (ج 1) : 592 .

عبد اللّه بن سلّام: (ج 2) : 640

عبد اللّه بن سليمان : (ج 2) : 480، 542 . (ج 3) : 474 . (ج 4) : 108، 616 .

عبد اللّه بن سنان : (ج 1) : 52 ،100، 198، 474، 486، 490، 492، 500، 510، 546، 590 . (ج 2) : 6 ، 98، 104، 106، 228، 276، 284، 436، 496، 672، 694، 706. (ج 3) : 56، 86،84 ،130، 198، 244، 288، 316. (ج 4) : 10، 52، 86، 324، 412، 502، 590، 598، 622، 650 .(ج 5) : 172، 180.

عبد اللّه بن صالح الخثعمي : (ج 1) : 284 .

عبد اللّه بن طلحة: (ج 1): 178، 278.

عبد اللّه بن عامر: (ج 2) : 174 ، 458.

عبد اللّه بن عبّاس : (ج 3) : 144. (ج 4) : 656.

ص: 403

عبد اللّه بن عبد الرحمن: (ج 4) : 124 .

عبد اللّه بن عبد الرحمان الأصمّ : (ج 5) : 118.

عبد اللّه بن عبد اللّه : (ج 1) : 576.

عبد اللّه بن عبد المطّلب: (ج 4) : 572 .

بن عثمان البجلي: (ج 4) : 548.

عبد اللّه بن عجلان: (ج 2) : 292، 348، 380. (ج 3) : 194. (ج 4) : 268، 436 .

عبد اللّه بن عطاء: (ج 4) : 266، 450.

عبد اللّه بن عطاء المكّي: (ج 4) : 330، 480 . (ج 5) : 246 .

عبد اللّه بن عمرو : (ج 5) : 274.

عبد اللّه بن عمرو بن العاص : (ج 1) : 196 .

عبد اللّه بن عليّ : (ج 4) : 644 .

عبد اللّه بن غالب: (ج 1) : 244 . (ج 4) : 86.

عبد اللّه بن فرقد: (ج 1) : 362 .

عبد اللّه بن فضالة : (ج 1) : 468 .

عبد اللّه بن الفضل النوفلي : (ج 3) : 60 .

عبد اللّه بن القاسم : (ج 5) : 108 .

عبد اللّه بن القاسم البطل : (ج 5) : 118.

عبد اللّه بن القدّاح : (ج 2) : 218.

عبد اللّه بن قيس الأشعري: (ج 5) : 104

عبد اللّه بن محمّد : (ج 5) : 322.

عبد اللّه بن محمّد الجعفي : (ج 3) : 272.

عبد اللّه محمّد الحجّال : (ج 3) : 376 .

عبد اللّه بن محمّد بن خالد: (ج 5) : 198.

ص: 404

عبد اللّه بن مسكان: (ج 2) : 622 .

عبد اللّه بن المغيرة: (ج 2) : 158، 230 . (ج 3) : 302.

عبد اللّه بن ميمون: (ج 4) : 612، 614 .

عبد اللّه بن ميمون القدّاح : (ج 3) : 458. (ج 4) : 224 ، 648 .

عبد اللّه بن الوليد : (ج 4) : 418 .

عبد اللّه بن الوليد النخعي: (ج 5) : 98.

عبد اللّه بن يحيى الكاهلي : (ج 2) : 362. (ج 3) : 538 . (ج 5) : 94.

عبد المطّلب : (ج 1) : 40. (ج 3) : 392. (ج 4) : 248 ، 570 . (ج 5) : 76.

عبد الملك : (ج 4) : 568.

عبد الملك بن أعين: (ج 4) : 526 .

عبد الملك بن عُتبة الهاشمي : (ج 3) : 362 .

عبد الملك بن عمر: (ج 1): 94.

عبد الملك بن مروان: (ج 1) : 104

عبد مناف : (ج 1) : 40 .

عبد الواحد بن المختار: (ج 5) : 306.

عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس: (ج 5) : 282.

عبد الوارث : (ج 5) : 292.

عبد [عبيد] اللّه الحلبي : (ج 1) : 344.

عبد [عُبيد] اللّه بن يحيى : (ج 4) : 608 .

عبدوس العطّار : (ج 1) : 326 .

عُبيد: (ج 2) : 270، 434 .

عبيد بن زرارة: (ج 2) : 244 ، 420، 526 . (ج 4) : 560، 574 .

عبيد بن عمير الليثي : (ج 5) :314.

ص: 405

عبيد اللّه الحلبي : (ج 1) : 186. (ج 2) : 66 .

عبید اللّه [عبد اللّه] الحلبي : (ج 4) : 34.

عبيد اللّه بن موسى: (ج 4) : 488 .

عبيد اللّه بن موسى العبسي : (ج 4) : 488.

عبيدة : (ج 2) : 310

عُتبة بن ربيعة: (ج 4) : 514 .

عثمان: (ج 1) : 196، 586 . (ج 2) : 460. (ج 3) : 654.

عثمان الأعشى : (ج 2) : 660 .

عثمان بن أبي ربيعة: (ج 5) : 140 .

عثمان بن أبي شيبة : (ج 3) : 356.

عثمان بن سعد: (ج 2) : 154.

عثمان (بن عفّان): (ج 2) : 624. (ج 3) : 58، 304، 318، 464 . (ج 5) : 214.

عثمان بن عيسى: (ج 1) : 296. (ج 3) : 22 . (ج 4) : 204،76 . (ج 5) : 72، 220 .

عجلان: (ج 2) : 242. (ج 3) : 360 . (ج 4) : 494 .

عجلان أبي صالح: (ج 2) : 176 .

عديّ بن حاتم: (ج 5) : 60.

عرّار: (ج 3) : 350.

عرّار بن أدهم : (ج 3) : 348.

عطاء: (ج 1) : 148. (ج 4) : 38. (ج 5) : 262 .

عطاء الهمداني: (ج 2) : 436 . (ج 4) : 420 .

عطيّة : (ج 4) : 488 .

عطيّة العوفي : (ج 3) : 364 . (ج 4) : 488 .

عُقبة بن خالد: (ج 3) : 502 . (ج 4) : 224 .

ص: 406

عقبة بن عامر الجهني : (ج 5): 228، 294 .

عُقبة بن عثمان: (ج 2) : 154 .

عقيل : (ج 2) : 342. (ج 4) : 312 .

عقيل بن أبي طالب: (ج 4) : 312.

عكرمة : (ج 2) : 498 . (ج 4) : 698 . (ج 5) 314 .

العلاء: (ج 1) : 324، 394، 482 .

العلاء بن سَيّابة : (ج 3) : 44 . (ج 4) : 34 . (ج 5) : 222،64 .

العلاء بن الفضيل : (ج 1) : 354. (ج 4) : 226 ، 698 .

العلاء بن رزين: (ج 1) : 298 . (ج 4) : 530 .

علقمة الحضرمي : (ج 2) : 292.

عليّ بن أبي حمزة : (ج 2) : 228، 400، 452، 544، 684. (ج 3) : 234 ، 462، 464. (ج 4) : 64، 508 . (ج 5) : 116 .

عليّ بن أبي حمزة (الثمالي): (ج 3) : 148.

عليّ بن أسباط : (ج1): 132 ، 170 . (ج 2) : 374، 558 . (ج 3) : 196، 314. (ج 4) : 196 . (ج 5) : 70.

علي [بن رئاب]: (ج1): 390.

عليّ بن جُذاعة : (ج 4) : 490 .

عليّ بن جعفر: (ج 1) : 372، 378، 610 . (ج 2) : 408 . (ج 3) : 10 .

عليّ بن جعفر بن محمّد علیهم السلام : (ج 2) : 102 ، 498 . (ج 4) : 414 .

عليّ بن الحسّان الواسطي : (ج 3) : 434 .

عليّ بن حاتم : (ج 4) : 300.

عليّ بن الحسن : (ج 3) : 112 . (ج 5) : 20، 118، 232، 272.

عليّ بن الحسن [الحسين]: (ج 4) : 674 .

ص: 407

عليّ بن الحسن بن رباط: (ج 5) : 242 .

عليّ بن الحسن بن الفضّال: (ج 5) : 192.

عليّ بن الحسن بن علي بن فضّال : (ج 5) : 178.

عليّ بن الحسين الفزاري : (ج 5) : 282.

عليّ بن الحكم (ج 5): 54.

علي بن الحلبي : (ج 4) : 546 .

عليّ بن جعفر : (ج 5): 248، 254.

عليّ بن جعفر بن العبّاس الخزاعي: (ج 5) : 140 .

عليّ بن حسّان: (ج 5) 198.

عليّ بن حسكة :(ج 5) : 144 .

عليّ بن حفص: (ج 5) : 104 .

علي بن درّاج الأسدي : (ج 3) : 274.

علي بن رئاب: (ج 2) : 222.

عليّ بن سالم: (ج 2) : 720. (ج 4) : 700 . ( ج 5) : 220 .

عليّ بن سعيد: (ج 4 ) : 520 .

عليّ بن عبد العزيز: (ج 2) : 108 .

عليّ بن عبد اللّه : (ج 5) : 232.

عليّ بن عبد اللّه بن مروان: (ج 4) : 250 .

عليّ بن عُقبة : (ج 3) : 62، 206، 346، 536 .

عليّ بن عمر بن أبان الكلبي : (ج 4): 248. (ج 5) : 76 .

عليّ بن عمّار : (ج 1) : 524 . (ج 3) : 108 .

عليّ بن محمّد: (ج 5) : 154 ، 164، 204، 228، 280.

عليّ بن محمّد العلوي: (ج 1) : 564 .

ص: 408

عليّ بن محمّد بن شجاع: (ج 3) : 334 . (ج 5) : 12، 230 .

عليّ بن مرزوق : (ج 1) : 564 .

عليّ بن معمّر : (ج 4) : 134 .

عليّ بن موسى بن إسحاق : (ج 5) : 102، 304.

عليّ بن مهزیار: (ج 2) : 52، 166. (ج 4) : 146.

علي بن ميمون الصائغ - أبي الأكراد - (ج 2): 68 .-

عليّ بن النعمان: (ج 2) : 66. (ج 4) : 342.

عليّ بن هاشم بن البريد : (ج 5) : 194.

عليّ بن يقطين: (ج 2) : 94. (ج 3) : 148 .

عمران الحلبي : (ج 2 ) : 106 ، 348 .

عمّار: (ج 2) : 458، 624. (ج 3) : 344. (ج 4) : 434، 436. (ج 5) : 138 .

عمّار الدهني: (ج 5) : 10.

عمّار الساباطي : (ج 3) : 178 . ( ج 4) : 538.

عمّار النوفلي : (ج 3) : 140 .

عمّار بن أبي الأحوص : (ج 2) : 716،82 .

عمّار بن سويد: (ج 4) : 16 .

عمّار بن مروان: (ج 1) : 312. (ج 2) : 168، 616 .

عمّار بن موسى : (ج 1) : 82. (ج 4) : 264 .

عمّار بن ميثم: (ج 3) : 26 .

عمّار بن ياسر : (ج 2) : 322، 456، 548، 638 . (ج 4) : 436 .

عمران بن عبد اللّه القمّي: (ج 3) : 474 .

عمر: (ج 1) : 306. (ج 2) : 18. (ج 5) : 246.

عمر الطيالسي : (ج 3) : 70.

ص: 409

عمر (عمران) بن أبي ميثم: (ج 3) : 114 .

عمر بن أذينة: (ج 2) : 114.

عمر بن الخطّاب : (ج 1) : 304. (ج 2) : 528، 546، 646، 658 ، 690، 694. (ج 3) : 214، 304، 418، 484. (ج 4) :630 . (ج 5) : 214 ، 262 .

عمر (بن الخطّاب) : (ج 4) : 300، 488، 520، 552 .

عمر بن حنظلة : (ج 1) : 66، 258، 472. (ج 2) : 214. (ج 3) : 74 .

عمر بن رياح: (ج 2) : 648.

عمر بن سعيد: (ج 2) : 436 .

عمر بن سليمان (ج 1 ): 618. ( ج 5) : 102.

عمر بن صالح: (ج 2) : 436 .

عمر بن عُبيد: (ج 3) : 362.

عمر بن عليّ : (ج 3) : 146 .

عمر بن مریم: (ج 4): 228.

عمر بن معمّر: (ج 2) : 182.

عمر بن يزيد: (ج 1) : 226. (ج 2): 18، 92، 262 ، 658. (ج 4): 304. (ج 5) : 258.

عمر بن يزيد - بيّاع السابري - (ج 1) : 388.

عمر بن يزيد [يونس]: (ج 1) : 580 .

عمران بن میثم: (ج 5): 238.

العمركي بن عليّ : (ج 3) : 10. (ج 5) : 98، 284، 308.

العمركيّ بن عليّ البوفكيّ : (ج 5): 64.

عمرو بن أبي المقدام : (ج 1) : 120 . (ج 2) : 148، 212 ، 440. (ج 3): 102، 264، 300، 304. (ج 4): 346.

عمرو بن ثابت - أبي المقدام - : (ج 5) : 182.

ص: 410

عمرو بن جَميع: (ج 1) : 40،114 .

عمرو بن جميع: (ج 1) : 478 .

عمرو بن حُريث : (ج 4) : 358.

عمرو بن الحمِق: (ج 4) : 258 .

عمرو بن حنظلة : (ج 5) : 114 .

عمرو بن سعيد: (ج 2) : 352. (ج 3) : 298. (ج 4) : 296 .

عمرو بن شمر: (ج 2) : 326، 510 . (ج 3) : 106 . (ج 4) : 240، 584 .

عمرو بن العاص : (ج 3) : 352.

عمرو بن عبد الرحمن بن كثير الهاشمي: (ج 1) : 40،256 .

عمرو بن عبد الغفّار: (ج 5) : 140 .

عمرو بن عثمان: (ج 4) : 172، 420 .

عمرو بن قيس : (ج 1) : 40 .

عمرو بن مُرّة : (ج 4) : 300.

عمرو بن مروان: (ج 4) : 436 .

عمرو بن مروان الخزّاز: (ج 1) : 642.

عمرو عن جابر: (ج 1) : 128.

العمركيّ بن عليّ : (ج 3) : 498 .

عنبسة بن مُصعب: (ج 4) : 272 .

عيّاش : (ج 4) : 670 .

عیسی: (ج 2) : 132 .

عيسى العلوي: (ج 2): 728.

عيسى بن حمزة: (ج 1) : 136.

عيسى بن زيد بن عليّ : (ج 3) : 52 .

ص: 411

عيسى بن عبد اللّه: (ج 1) : 440. (ج 2) : 272 .

عيسى بن عبد اللّه العلوي: (ج 2) : 208، 578 . (ج 3) : 296. (ج 4) : 26.

عيسى بن عبد [عُبيد] اللّه : (ج 1) : 96 .

عيسى بن منصور: (ج 4) : 530 .

عیسی بن موسی (ج 2) : 396، 552 .

عيص: (ج 2) : 386.

العيص بن القاسم: (ج 3) : 392 . (ج 4) : 570 .

عيَوق بن قُرط [قسوط]: (ج 2) : 510 .

عُيّينة بن حُصين الفزاريّ : (ج 3) : 386 .

حرف الغين

غالب بن الهذيل : (ج 2): 546 .

غياث بن إبراهيم: (ج 1) : 374.

حرف الفاء

الفتح بن محمّد : (ج 5) : 214 .

الفتح بن يزيد الجرجاني : 444. (ج 3) . (ج 5) : 12، 106 .

فرات بن أحنف: (ج 3) : 310.

فروة الظفاري: (ج 5) : 104.

فضالة :(ج 2) : 310.

فضالة بن أيّوب: (ج 1): 394 .

الفضل بن أبي قرّة: (ج 2 ) : 470. (ج 4) : 52 .

الفضل بن سهل : (ج 5): 160 .

الفضل بن شاذان: (ج 1) : 194. (ج 4) : 230 ، 538 . (ج 5) : 88.

الفضل بن عبّاس : (ج 1) : 140 .

ص: 412

الفضل [بن] أبو العبّاس: (ج 1) : 360 .

الفضل بن عبد الملك : (ج 2) : 248، 400 .

الفضل بن مرزوق: (ج 4) : 488.

الفضل بن موسى الكاتب : (ج 4) : 308.

الفضيل : (ج 1) : 276 . (ج 3) : 58 .

فضيل بيّاع الملا: (ج 5) : 98.

فضيل الرسّان: (ج 3) : 478.

فضيل بن عثمان سُكّرة : (ج 4) : 218 .

الفُضيل بن عِياض : (ج 3) : 30، 338.

الفضيل بن يسار : (ج 1) : 38، 58 . (ج 2) : 14، 146، 730 . (ج 3) : 182، 486، 488 . (ج 4) : 162، 254، 256 ، 258 ، 268، 314، 394، 470 .

فيض بن أبي شيبة : (ج 2) : 80. (ج 3) : 292.

الفيض بن المختار: (ج 2) : 728. (ج 3) : 464 .

حرف القاف

قابیل: (ج 2) : 562، 566، 568، 572، 574، 578، 580 .

قابيل بن آدم علیه السلام: (ج 2) : 578 .

قارون: (ج 3) : 532.

القاسم الهروي : (ج 5) : 230 .

القاسم اليقطيني : (ج 5) : 144.

القاسم بن جندب: (ج 5) : 100 .

القاسم (ابن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم): (ج 2) : 578.

القاسم بن سليمان : (ج 1) : 342،84، 614. (ج 2) : 286 . (ج 4) : 522 .

القاسم بن عروة : (ج 4): 364.

ص: 413

قتادة : (ج 1) : 640 .

قتيبة الأعشى : (ج 2) : 328، 522 .

القدّاح: (ج 4) : 618 .

قدامة بن مظعون: (ج 2) : 694، 696 .

قنبر مولى أمير المؤمنين علیه السلام: (ج 3): 26.

قنفذ: (ج 3) : 304. (ج 4) : 552 .

قيس بن رمّانة : (ج 2) : 320.

قیصر : (ج 3) : 412 .

حرف الكاف

کَرّام: (ج 3) : 158 .

کُردويه الهمداني: (ج 2) : 392.

كعب: (ج 3) : 464 .

كعب بن عُجرة: (ج 1) : 366 .

كُلَيب : (ج 4) : 20 ، 388، 546 .

كُلَيب الأسدي: (ج 1): 50.

كُلَيب تسليم: (ج 4) : 20.

كُلَيب الصيداوي: (ج 3) : 106.

حرف اللام

ليث بن أبي سليم: (ج 5) : 98.

ليث بن سليم : (ج 4) : 648 .

حرف المیم

مالك الأشتر : (ج 3) : 200.

مالك الجُهني: (ج 2) : 620.

ص: 414

مالك بن عطيّة : (ج 3) : 440 . (ج 4) : 194.

المثنّى : (ج 2) : 106. (ج 5) : 16.

مثنّى بن عبد السلام: (ج 1) : 318.

محسن بن المثنّى [الميثمي]: (ج 1) : 548.

محمّد الحلبي : (ج 1) : 432 ،528، 536 . (ج 2) : 58، 72. (ج 3) : 90، 100، 180 ، 248 ، 304 . (ج 4) : 304، 556. (ج 5) : 214.

محمّد القصري (القسري): (ج 3) : 396.

محمّد القمّام: (ج 1) : 610 .

محمد الوابشي : (ج 1) : 584 .

محمّد بن إبراهيم المؤدّب : (ج 5) : 100 .

محمّد بن أبي حمزة: (ج 1) : 188 . (ج 2) : 170 . (ج 3) : 190، 192. (ج 4) : 150، 578.

محمّد بن أبي زيد الرازي : (ج 3) : 228.

محمّد بن أبي عمير: (ج 2) : 54، 420 . (ج 4) : 184.

محمّد بن أبي نصر : (ج 5) : 72.

محمّد بن أحمد : (ج 5) : 154، 228.

محمد بن أحمد الخراساني : (ج 2) : 544 .

محمّد بن أحمد بن يحيى : (ج 5) : 164 .

محمّد بن إدريس : (ج 5) : 214.

محمّد بن الأرقط : (ج 2) : 184.

محمّد بن إسماعيل : (ج 1) : 302، 576. (ج 5) : 214.

محمّد بن إسماعيل الرازي: (ج 2) : 442 .

محمّد بن إسماعيل بن بزيع: (ج 4) : 178 .

ص: 415

محمّد بن إسماعيل بن السمّاك: (ج 5) : 322.

محمّد بن أورمة : (ج 4) : 336.

محمّد بن بهروز: (ج 4) : 188.

محمّد بن جعفر: (ج 3) : 446 .

محمّد بن حاتم: (ج 3) : 32، 140، 292 .

محمّد بن الحبّاب: (ج 5) : 272 .

محمّد بن حسّان الكوفي : (ج 3) : 446 .

محمّد بن الحسن: (ج 1) : 120 . (ج 3) : 456 .

محمّد بن الحسن الصفّار: (ج 1) : 120 .

محمّد بن الحسن بن شمّون: (ج 5) : 118، 274 .

محمّد بن الحسين: (ج 1) : 556 . (ج 5) : 20، 32، 42 .

محمّد بن حفص بن عمر: (ج 4) : 484 .

محمّد بن حكيم: (ج 2) : 420 . (ج 3) : 110 . (ج 4) : 568.

محمّد بن حكيم [الحكم] : (ج 4) : 694 .

محمّد بن حُمران: (ج 1) : 40 . (ج 3) : 44 . (ج 4) : 544 .

محمّد بن حمزة: (ج 3) : 212 .

محمّد بن خالد: (ج 2) : 160 . (ج 3) : 394 .

محمّد بن خالد البرقي : (ج 1) : 308 . (ج 3): 120 .

محمّد بن خالد الضبيّ : (ج 1) : 596 .

محمّد بن خالد الطيالسي : (ج 3) : 32.

محمّد بن خالد العبّاسي : (ج 3) : 262 .

محمّد بن خالد بن الحجّاج الكرخي : (ج 1) : 54 . (ج 3) : 430 .

محمّد بن الخلف: (ج 3) : 64 .

ص: 416

محمّد بن دادنة : (ج 3) : 308.

محمّد بن سابق بن طلحة الأنصاري : (ج 3): 188. (ج 4) : 298 .

محمّد بن سالم (مسلم): (ج 1) : 196 .

محمّد بن سالم بيّاع القصب : (ج 3) : 192 .

محمّد بن السرّي: (ج 5) : 116 .

محمّد بن سعيد : (ج 3) : 432 .

محمّد بن سعيد الأزدي : (ج 2) : 62. (ج 3) : 512 . (ج 4) : 186 .

محمّد بن سليمان البصري الديلمي : (ج 2) : 124 .

محمّد بن سنان: (ج 1) : 90، 420 . (ج 4) : 612 .

محمّد بن سوقة : (ج 1) : 318.

محمّد بن سهل البحراني : (ج 4) : 160 .

محمّد بن سيرين: (ج 2) : 310. (ج 5) : 292.

محمّد بن الشجري: (ج 1) : 268 .

محمّد بن صدقة البصري: (ج 2) : 282.

محمّد بن عبد الحميد: (ج 5) : 114 .

محمّد بن عبد الرحمن الضبيّ : (ج 5) : 194.

محمّد بن عبد بن عبد اللّه: (ج 2) : 504.

محمّد بن عبد عبد اللّه بن الحسن : (ج 3) : 362 .

محمّد بن عبد اللّه بن زرارة : (ج 5) : 232.

محمّد بن عبيد اللّه بن أبي رافع: (ج 5) : 194 .

محمّد بن عثمان: (ج 5) : 12.

محمّد بن عجلان: (ج 2) : 380 (ج 3) : 228 .

محمّد بن عليّ : (ج 1) : 532،180. (ج 2) : 292، 360. (ج 3) : 180 . (ج 5) : 214 .

ص: 417

محمّد بن عليّ الحلبي : (ج 1) : 102، 106. (ج 4) : 280 ، 368.

محمّد بن عليّ (الحنفيّة) : (ج 2) : 344 . ( ج 3) : 182 . (ج 4) : 500 .

محمّد بن عليّ بن جعفر بن محمّد: (ج 1) : 424 .

محمّد بن عليّ الصيرفي : (ج 4) : 134 .

محمّد بن عليّ الكوفي : (ج 5) : 22 .

محمّد بن عليّ بن خلف العطّار : (ج 5) : 140 .

محمّد بن عمر بن عليّ بن الحسين : (ج 5) : 194.

محمّد بن عمر: (ج 4) : 652 .

محمّد بن عمران العجلي: (ج 4) : 12 .

محمّد بن عمرو: (ج 4) : 626 .

محمّد بن عمرو الكوفي : (ج 4) : 662 .

محمّد بن عيسى : (ج 1) : 422، 624 . (ج 2) : 208. (ج 3) : 110، 302. (ج 4) : 236 . (ج 5) : 18 ، 20، 92، 114، 154، 284.

محمّد بن عيسى بن زیاد: (ج 1) : 524.

محمّد بن عيسى بن عبد اللّه العلوي: (ج 1) : 170.

محمّد بن عيسى بن عُبيد : (ج 5) : 206.

محمّد بن الفرج: (ج 5) : 308.

محمّد بن الفضل: (ج 2) : 316 .

محمّد بن الفضيل : (ج 1) : 240، 622 . (ج 2) : 300، 340، 382، 464، 468. (ج 3) : 50، 64، 136، 152، 290، 444، 538 . (ج 4) : 10 ، 68، 192، 228، 380، 544. (ج 5) : 142،50، 320 .

محمّد بن القاسم: (ج 4) : 346.

محمّد بن قيس: (ج 1): 116، 216، 314. (ج 2): 250 . (ج 3): 180. (ج 4) : 110 .

ص: 418

محمّد بن كُلَيب : (ج 4) : 388.

محمّد بن كُليب الأسدي: (ج 3) : 264 .

محمّد بن مروان: (ج 1): 128، 132 . (ج 3) : 238، 488 . (ج 4) : 116، 346، 434، 630.

محمّد بن مسعود: (ج 5) : 42.

محمّد بن مسعود العيّاشي : (ج 5) : 6 ، 20 ، 242 ، 248، 280، 282، 322.

محمّد بن مسعود بن عيّاش : (ج 5) : 154 .

محمّد بن مسعود بن محمّد: (ج 5) : 102.

محمّد بن مسعود بن محمد العيّاشي: (ج 5) : 214، 304.

محمّد بن مسلم : (ج 1) : 48، 64 ،100، 166، 182، 226، 276، 294، 296، 298، 300، 302، 304، 312، 316، 322، 324، 332، 360، 382، 384، 388، 394، 398، 410، 418، 430، 432، 444، 446، 458، 468، 474، 476، 482، 488، 498، 500، 504، 508، 510، 552، 606، 640. (ج 2): 24، 96، 102، 154، 174، 178، 196، 230، 240، 242، 252، 266، 274، 278، 284، 308، 338، 354، 372، 420، 426، 428، 446، 460 ، 484، 498، 528، 586، 588، 616، 652، 674، 704، 708، 716. (ج 3): 22، 40، 46، 66، 70، 74، 86، 90، 96، 104، 132، 242، 268، 288، 290، 330، 378، 382 ،386، 438، 440 ، 444. (ج 4): 12، 34، 54، 70، 128، 184، 188، 216، 250، 290، 318، 326، 336، 356، 362، 366، 372، 386، 396، 410، 458، 474، 518، 522، 526، 536، 558، 616، 632. (ج 5): 42، 56، 90، 116، 122، 148، 172 ،214، 242، 258.

محمّد بن موسى الهمداني: (ج 5): 228.

محمّد بن منصور : (ج 3) : 134، 148 .

محمّد بن المهاجر: (ج 3) : 420 .

ص: 419

محمّد بن نصر : (ج 5) : 92.

محمّد بن نصير : (ج 3) : 168 . (ج 4) : 674 . (ج 5) : 6، 42، 50، 114، 122، 144، 298.

محمّد بن نصير (حمدويه بن نصير): (ج 5) : 18 .

محمّد بن نعمان الأحول : (ج 5) : 312.

محمّد بن الوليد : (ج 5) : 178.

محمّد بن هارون: (ج 2) : 448. (ج 4) : 200 .

محمّد بن هاشم: (ج 2) : 184. (ج 4) : 322.

محمّد بن الهيثم : (ج 4) : 238.

محمّد بن الهيثم التميمي : (ج 2) : 670.

محمّد بن يحيى: (ج 1) : 228 . (ج 3) : 298.

محمّد بن يحيى الخثعمي: (ج 3) : 254 .

محمّد بن يزيد: (ج 4) : 282، 496 .

محمّد بن يوسف : (ج 3) : 260 . (ج 4) : 404.

محمّد بن يوسف الصنعاني : (ج 2) : 726 .

محمّد بن يونس: (ج 2 ): 188، 444 .

مروان بن الحكم: (ج 4) : 568 .

المختار: (ج 1) : 300.

مرارة بن الربيع : 464.

مُرازم: (ج 1) : 74.

مرزبان [مروان] القمّي: [ج 2] : 22 .

مروان (ج 2) : 670 .

مروان بن الحكم: (ج 3) : 34.

ص: 420

مروك بن عبيد : (ج 5) : 228 .

مسعدة بن زياد: (ج 2) : 468 .

مسعدة بن صدقة : (ج 1) : 38، 42 ،66،58 ، 412، 494، 554. (ج 2) : 10، 198، 314، 390، 524، 556 . (ج 3) : 10، 104، 124، 128، 132، 154، 492. (ج 4) : 70، 92، 210، 218، 276، 384، 406، 466، 512، 578، 662.

مسلم المشوب : (ج 4) : 300 .

مِسمَع: (ج 1) : 178.

مسمع أبي سيّار: (ج 4) : 102.

مطين أبو جندب: (ج 5) : 100 .

المظفر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي: (ج 5) : 64، 118، 254، 288 .

المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي: (ج 5) : 72، 114، 204، 206، 232 .

المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي العمري السمرقندي: (ج 5) : 22 .

مصقلة الطحّان : (ج 3) : 540.

مُعاذ بن كثير: (ج 2) : 294.

معاذ بن كثير - صاحب الأكسية -: (ج 3) : 372.

المعافي بن إسماعيل : (ج 1) : 420 .

معاوية: (ج 1) : 516، 586، 588 . (ج 2) : 64 . (ج 3) : 468. (ج 4) : 344، 566. (ج 5) : 20.

معاوية (بن أبي سفيان) : (ج 3) : 350. (ج 4) : 500، 644. (ج 5) : 60 .

معاوية بن عمّار: (ج 1) : 372 ،378 ،380، 382 390 400 546 . (ج 2) : 108، 700. (ج 3) : 310. (ج 5) : 14، 114، 276 .

معاوية بن عمّار الدهني: (ج 1) : 360، 612 .

معاوية بن ميسرة : (ج 3) : 84.

ص: 421

معاوية بن وهب : (ج 1) : 106. (ج 4) : 246.

معروف بن خرّبوذ : (ج 1) : 570 . (ج 4): 520 .

مُعمّر : (ج 3) : 534 .

معمّر بن خلّاد: (ج 1) : 442.

المعمّر بن المكّي : (ج 2) : 638 .

معمّر بن يحيىّ (ج 2) : 392.

المعلّى : (ج 3) : 502،346 .

معلّى بن خُنيس : (ج 3) : 436، 468. (ج 4) : 378، 498 .

مَعمَر بن يحيى بن سالم : (ج 4) : 434 .

المغيرة : (ج 3) : 96، 378 .

المغيرة بن شُعبة: (ج 3) : 306.

المغيرة بن عمر: (ج 2) : 46 .

المغيرة بن محمّد: (ج 5): 194.

المفضّل : (ج 2) : 502، 644. (ج 3) : 60. (ج 4) : 28، 590، 694 .

مفضّل الجعفي : (ج 4) : 176، 562 .

المفضّل بن صالح: (ج 1) : 252، 586 . (ج 2) : 642. (ج 4) : 248 ، 378 . (ج 5 ) : 214، 318.

المفضّل بن عمر: (ج 1) : 272 . (ج 2) : 20 ، 90، 402. (ج 3) : 198. (ج 4) : 24 ، 38، 44، 174، 562 . (ج 5) : 108 .

المفضّل بن محمّد: (ج 2) : 472 .

المفضّل بن محمّد الجعفي: (ج 1): 584.

المفضّل بن مزيد الكاتب : (ج 4) : 82.

المفضّل بن مَزيد [سويد]: (ج 4) : 82.

ص: 422

المقداد: (ج 1) : 28 . (ج 2) : 146، 642،554 . (ج 3) : 412 .

مقداد بن الأسود: (ج 2): 44.

مقرّن : (ج 4) : 180 .

مَندَل العَنزي : (ج 5) : 164 .

المنذر : (ج 2) : 64 .

المنذر الثوريّ : (ج 1) : 240 .

منصور: (ج 1) : 232 . (ج 4) : 416 .

منصور بن أبي مزاحم: (ج 5): 32.

منصور بن بُزرج [نوح]: (ج 2) : 358.

منصور بن حازم: (ج 1): 298 ،300، 370، 446، 452، 500 . (ج 2) : 218، 270، 320، 602. (ج 3) : 484 . (ج 4) : 440 516 . (ج 5) : 44، 206.

منصور بن خالد: (ج 2) : 430 .

منصور بن العبّاس : (ج 5) : 6، 228 .

منصور بن الوليد الصيقل : (ج 2) : 150 .

منصور بن يونس : (ج 3) : 28، 152، 486 .

المنهال بن عمرو : (ج 3) : 294 .

منهال القصّاب : (ج 5) : 232.

موسى بن أبي الغدير: (ج 4) : 420.

موسى بن أشيم: (ج 3) : 82.

موسى بن بكر: (ج 3) : 176.

موسى بن بكر [بكير]: (ج 2): 502.

موسى بن بكر الواسطي: (ج 1) : 146.

موسى بن جعفر: (ج 5) : 248.

ص: 423

موسى بن جعفر البغدادي : (ج 5): 288 .

موسى بن القاسم : (ج 5) : 248.

موسى بن القاسم البجلي : (ج 1) : 424 .

موسى بن محمّد بن الرضاء علیهم السلام: (ج 2) : 62. (ج 3) : 512. (ج 4) : 186.

موسى بن محمّد بن عليّ علیهم السلام: (ج 3) : 126 .

موسى بن محمّد بن عليّ بن موسى علیهم السلام: (ج 5) : 134.

موسى النميري: (ج 5) : 64 .

مؤمن آل فرعون: (ج 3) : 198.

المهديّ (العبّاسي): (ج 2) : 96،94 .

مِهزم الأسدي : (ج 1) : 556.

مهران بن أبي نصر : (ج 5) : 120.

ميثم: (ج 4) : 434 .

ميسّر: (ج 1) : 66 . (ج 2) : 292 ، 542 . (ج 3) : 162. (ج 4) : 310 .

ميثم التمّار : (ج 5) : 292.

الميّسر بن ثوبان: (ج 2) : 530.

ميمون اللبّان: (ج 4) : 66 .

حرف النون

نافع بن الأزرق : (ج 4) : 656 .

نجدة الحروري: (ج 2) : 228. (ج 3) : 288 . (ج 4) : 502، 650 .

نجم: (ج 2) : 42 .

نشيط : (ج 4) : 180.

نشيط بن صالح البجلي: (ج 4) : 178 .

النضر بن سوید: (ج 2) : 496 .

ص: 424

نصر بن قابوس : (ج 4) : 472 .

نصر بن أحمد : (ج 5) 104 .

نصر بن السندي : (ج 5) : 282.

نصر بن الصبّاح: (ج 5) : 282 .

نصر بن محمّد البغدادي: (ج 5) : 102 .

النعمان بن منذر: (ج 4): 24 .

نمرود: (ج 1) : 558 . (ج 4) : 320 .

نمرود بن کنعان: (ج 1) : 560 . (ج 3) : 42 .

نوفل: (ج 3) : 312.

نوفل بن الحارث : (ج 3) : 312.

حرف الواو

الوشّاء: (ج 3) : 72، 142 .

الوليد: (ج 1) : 252 .

الوليد بن عبد الملك : (ج 4) : 568 .

الوليد بن محمّد بن زيد بن جدعان : (ج 5) : 214 .

الوليد بن المغيرة المخزومي: (ج 4) : 368.

وهب بن جميع مولى إسحاق بن عمّار : (ج 4) : 340 .

وهب بن منبّه : (ج 5) : 156 .

وهب بن وهب: (ج 2) : 500 .

حرف الهاء

هابيل : (ج 2) : 562، 566 572، 574، 578، 580.

هارون: (ج 1) : 564.

هارون (الرشيد): (ج 4) : 298.

ص: 425

هارون بن خارجة : (ج 1) : 598 . (ج 2) : 528 . (ج 3) : 140. (ج 4) : 452.

هارون بن سعد: (ج 3) : 76، 192 .

هارون بن عبيد : (ج 3) : 206.

هاشم: (ج 1) : 40.

هاشم بن عبد اللّه بن السري الجبلي : (ج 2) : 262 .

هاشم بن المثنّى : (ج 3) : 84.

هرون بن محمّد الحلبي : (ج 1) : 180 .

هشام: (ج 1) : 626 . (ج 2) : 692 . (ج 3) : 266 .

هشام المشرقي : (ج 2) : 648. (ج 3) : 14.

هشام بن الحكم: (ج 1) : 48، 146، 174 ، 240. (ج 2) : 576 . (ج 4) : 450، 456، 458.

هشام بن سالم: (ج 1): 128،80 ،624. (ج 2) : 30، 104، 154، 188، 406، 456، 512، 524، 562، 686 . (ج 3) : 18 ، 446، 512 . (ج 4) : 124، 154، 156، 160، 234، 374، 450، 472، 484، 628، 636، 648 . (ج 5) : 322،314 .

هشام بن عجلان: (ج 3) : 468 .

هلال بن أميّة : (ج 3) : 464.

هلقام : (ج 3) : 154 .

الهيثم بن أبي مسروق : (ج 5) : 164.

الهيثم بن عبد اللّه الرمّاني: (ج 5) : 264 .

حرف الياء

ياسر الخادم: (ج 1) : 46، 84. (ج 2) : 692 .

يحيى الحلبي : (ج 2): 728.

يحيى بن أبي بكير قاضي کرمان: (ج 5) : 140.

ص: 426

يحيى بن أكثم : (ج 3) : 512 . (ج 4) : 186 . (ج 5) : 134، 136.

يحيى بن السري : (ج 2) : 350.

يحيى بن سعيد : (ج 2) : 396. (ج 3) : 496.

يحيى بن القاسم الحذّاء: (ج 3) : 64.

يحيى بن المثنّى : (ج 5) : 242 .

يحيى بن المساور الهمداني : (ج 3) : 164 .

يحيى بن مساور [الحلبي] : (ج 3) : 442 .

يحيى بن مَعمَر : (ج 3) : 50.

يزيد الكُناسي : (ج 2) : 726 .

يزيد بن أبي أسامة : (ج 1) : 622.

یزید [زید] بن ركانة : (ج 2) : 52 .

يزيد بن ثابت : (ج 3) : 170 .

يزيد بن رومان: (ج 4) : 656 .

يزيد بن عبد الملك : (ج 3) : 366 .

يزيد بن معاوية : (ج 4) : 468، 566 .

يعقوب الأحمر: (ج 1) : 232.

يعقوب السرّاج (ج 2) : 200.

یعقوب بن زید: 654. (ج 3): 230.

يعقوب بن شعيب : (ج 1) : 176، 360، 416، 418. (ج 2) : 650 . (ج 3) : 48، 470 . (ج 4) :122، 192، (ج 5) : 120 .

يعقوب بن شعيب [سعيد]: (ج 4) : 88.

يعقوب بن يزيد: (ج 1) : 84. (ج 4) : 128، 576 . (ج 5): 308.

يوسف: (ج 1) : 426 .

ص: 427

يوسف الطاطري : (ج 2) : 180 .

يوسف أبو الحجّاج : (ج 4) : 526 .

يوسف بن إبراهيم : (ج 3) : 144 . (ج 5) : 48 .

يوسف بن ثابت : (ج 3) : 378.

يوسف بن السُّخت (ج 3) : 358.

يوسف بن السخت البصري: (ج 1) : 76 .

يوسف بن عبد الرحمن: (ج 1) : 30.

يونس: (ج 1) : 320. (ج 2) : 176 . (ج 3) : 480 . (ج 4) : 528 . (ج 5) : 20، 24، 304.

يونس - مولى عليّ - (ج 2) : 356 .

يونس العجلي : (ج 2) : 264 .

يونس بن أرقم : (ج 5): 104.

يونس بن ظبيان: (ج 1): 538. (ج 2) : 90 ، 194، 334. (ج 4) : 442 .

يونس بن عبد الرحمن: (ج 1): 90. (ج 2) : 130 . (ج 3) : 10، 460، 480. (ج 4) : 222 ، 362 . (ج 5) : 80، 154، 206، 286 .

يونس بن عبد الرحمن الأشلّ: (ج 4) : 524 .

يونس بن عمّار: (ج 3) : 268 . (ج 5) : 320.

يونس بن يعقوب: (ج 1) : 194 . (ج 2) : 224، 230 . (ج 5) : 272.

يهودا: (ج 4) : 154، 156 .

باب الكُنى و الألقاب

أبو أحمد بن الحسن الصالح: (ج 5) : 12.

ص: 428

أبو أحمد محمّد بن أبي عمير: (ج 5) : 116 .

أبو أحمد محمّد بن أحمد بن روح الطرطوسي : (ج 5): 262.

أبي أسامة زيد الشحّام: (ج 2) : 118 . (ج 3) : 246 ، 262. (ج 5) : 320 .

أبو بهر محمّد بن نصر : (ج 5) : 292 .

أبو الجارود زیاد بن المنذر : (ج 3) : 92.

أبو جميلة المفضّل بن صالح : (ج 1) : 32. (ج 2) : 246 .

أبو جنادة الحصين بن المخارق بن عبد الرحمن بن ورقاء بن حُبشي : (ج 2) : 360 .

أبو الحسن عليّ بن محمّد بن ميثم: (ج 2) : 124.

أبو الحسن عليّ بن يحيى : (ج 5) : 92.

أبو الحسين عليّ بن يحيى : (ج 5) : 92 .

أبو الحسين محمّد بن هارون التلعكبري: (ج 5): 240.

أبو سعيد الآدمي ( هو سهل بن زياد الآدمي): (ج 5) : 230.

أبو طالب المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي السمرقندي: (ج 5) : 12.

أبو طالب المظفّر بن جعفر بن المظفّر العلوي العمري: (ج 5) : 104.

أبو الطفيل عامر بن واثلة: (ج 4) : 544.

أبو عبد اللّه صالح بن ميثم: (ج 4) : 392.

أبو عبد اللّه محمّد بن الحسن الجواني : (ج 5) : 104 .

أبو عبد اللّه محمّد بن الفضل النحوي : (ج 5) : 264 .

أبو علي الحسن بن محبوب: (ج 1): 128.

أبو الفضل محمّد بن عبد اللّه : (ج 5) : 308.

أبو القاسم [عبد الرحمن بن محمّد الحسني] الهاشمي : (ج 5) : 284 .

أبو محمّد عبد اللّه بن محمّد: (ج 4) : 144.

أبو محمّد هارون بن موسی: (ج 5) : 92.

ص: 429

أبو المفضّل محمّد بن عبد اللّه: (ج 5) : 98، 230 .

أبو نصر فتح بن عمرو التميمي: (ج 5): 214 .

أبو النصر محمّد بن مسعود العيّاشي : (ج 5) : 240 .

أبو النضر محمّد بن مسعود العيّاشي : (ج 5) : 12.

*****

أبو إبراهيم : (ج 2) : 244 .

أبو أحمد البصري: (ج 5) : 194

أبو أسامة : (ج 2) : 232، 718. (ج 4) : 20.

أبو إسحاق: (ج 1) : 184، 604. (ج 3) : 392. (ج 4) : 234 .

أبو إسحاق السبيعي : (ج 1) : 406 .

أبو إسحاق المدائني : (ج 2) : 598، 600. (ج 4) : 274.

أبو إسحاق النحوي : (ج 2) : 378.

أبو إسحاق الهمداني : (ج 3) : 462.

أبو الأسد: (ج 1) : 346.

أبو الأغرّ التميمي: (ج 3) : 348.

أبو أيّوب: (ج 2) : 320.

أبو أيّوب الخزّاز : (ج 1) : 400 . (ج 5) : 122 .

أبو البختري: (ج 3) : 312.

أبو بصير : (ج 1): 54 ،58، 112 ، ،144، 196، 204، 212، 232، 258، 286، 302، 314، 322، 346، 384، 402، 450، 458، 460، 462، 466، 470، 486، 492، 516، 518، 530، 534، 556، 568، 574، 588، 590، 592، 598. (ج 2): 6، 10، 14، 16، 18، 48، 116، 118، 122، 128، 132، 232، 236، 246، 256، 276، 278، 280، 312، 314، 342، 346، 356، 362، 366، 410، 412، 462،

ص: 430

520، 552، 586، 600، 622، 632، 648، 676 . (ج 3) : 6، 36، 40، 46، 58، 62، 80، 100، 114، 118، 134، 182، 194، 198، 214، 226، 242، 248، 318، 326، 356، 456، 490. (ج 4): 38، 54، 58، 92، 128، 138، 148، 166، 182، 244، 278، 288، 336، 348، 380، 390، 428، 454، 460، 472، 490، 504، 544، 604، 616، 624، 652، 664، 692. (ج 5) : 72، 192،88، 196، 220، 226، 304.

أبو بكر : (ج 1) : 408. (ج 2) : 148، 630، 644. (ج 3) : 304، 328، 330، 438، 484 . (ج 4) : 436، 488، 552 . (ج 5) : 214، 246، 262، 292 .

أبو بكر الجرجرائي : (ج 5) : 194.

أبو بكر الحضرمي : (ج 1) : 96، 486 . (ج 2) : 210، 514. (ج 3) : 432 . (ج 4 ) : 362، 606 . (ج 5): 22.

أبو بكر الكلبي : (ج 1) : 410.

أبو بكر [ابن بكير] بن حزم: (ج 2): 528.

أبو الجارود: (ج 1) : 52، 614،80. (ج 2) :470، 658، 662 . (ج 3) : 414 . (ج 4) : 260، 576 . (ج 5) : 62، 184 .

أبو جعفر: (ج 3) : 430 . (ج 4) : 506 .

أبو جعفر الأحول: (ج 2) : 62 . (ج 4) : 336.

أبو جعفر المنصور: (ج 1) : 572 . (ج 2) : 94 .

أبو جعفر ابن بابويه : (ج 5) : 154 .

أبو جعفر ابن سليمان الخراساني : (ج 1) : 576 .

أبو جمعة رحمة بن صدقة : (ج 3) : 120.

أبو جميلة: (ج 2) : 518، 524، 630، 642. (ج 3) : 80. (ج 4) : 104، 340 . (ج 5) : 114 .

أبو جميلة الأسدي : (ج 5) : 22.

ص: 431

أبو جهل: (ج 3) : 312.

أبو جهل بن هشام: (ج 4) : 514، 630 .

أبو حرب بن أبي الأسود: (ج 3) : 50 .

أبو حسّان العجلي: (ج 2) : 292 .

أبو حفص: (ج 2) : 658. (ج 3) : 214 .

أبو حمزة: (ج 1) : 92 ،414، 430، 610، 618. (ج 2) : 32، 72، 204 ، 268، 338، 640 ، 680 . (ج 3) : 186، 500 . (ج 4) : 62، 106، 110، 114، 142، 242، 258، 386، 586، 614، 622، 634 . (ج 5) : 28.

أبو حمزة الثمالي: (ج 1) : 402 . (ج 2) : 70، 192، 478، 572 . (ج 3) : 28، 68، 164، 466، 506 . (ج 4) : 44 ، 76، 96، 150، 256، 262، 384، 464، 516، 592، 666، 690. (ج 5): 98.

أبو حميصة : (ج 5) : 294 .

أبو حنيفة : (ج 1) : 46، 90، 576. (ج 2) : 528 . (ج 5) : 134، 242، 310.

أبو خالد: (ج 5) : 180 .

أبو خالد القمّاط : (ج 2) : 682 .

أبو خالد الكابلي : (ج 2) : 190، 336. (ج 3) : 16، 178 . (ج 5) : 32 .

أبو خالد الواسطي : (ج 3) : 374 .

أبو خديجة: (ج 1) : 438 . (ج 2) : 296 ، 412. (ج 4) : 94.

أبو الخطّاب : (ج 3) : 442. (ج 5) : 198.

أبو الخير: (ج 5) : 250 .

أبو داود: (ج 1) : 180 .

أبو دجانة الأنصاري : (ج 3) : 200.

أبو ذرّ : (ج 1) : 34، 548. (ج 2) : 74، 146، 554، 642. (ج 3) : 172 . (ج 4) :

ص: 432

424 . (ج 5) : 138 .

أبو رافع: (ج 3) : 510 . (ج 5) : 194.

أبو الربيع: (ج 2) : 696، 716 .

أبو الربيع الشامي: (ج 2) : 116 . (ج 3) : 32. (ج 4) : 408، 528 .

أبو سخيلة : (ج 1) : 34.

أبو سعيد : (ج 1) : 316 .

أبو سعيد الخُدري : (ج 3) : 364. (ج 4) : 458.

أبو سعيد المؤدبّ : (ج 2) : 336. (ج 5) : 32 .

أبو السفاتج : (ج 3) : 484، 492. (ج 4) : 386. (ج 5) : 50 .

أبو سفيان: (ج 2) : 152، 174، 458. (ج 3) : 270، 298، 538 . (ج 4) : 458.

أبو سفيان بن حرب: (ج 3) : 386 .

أبو سلمة : (ج 1) : 244 .

أبو سمينة : (ج 1) : 272 .

أبو سيّار: (ج 1) : 390.

أبو صادق : (ج 5) : 140.

أبو صالح : (ج 2) : 312، 588، 656. (ج 3) : 7. (ج 5) : 38 .

أبو صالح الحنفي : (ج 2) : 274 .

أبو الصبّاح: (ج 1): 240،78 ، 448،392، 494، 594، 624. (ج 2) : 420، 690. (ج 3) : 332. (ج 4) : 510 .

أبو الصبّاح الكناني : (ج 2) : 68، 334، 402 ، 702. (ج 3) : 354 (ج 5) : 140.

أبو الصهباء: (ج 5) : 10.

أبو الصهباء [الصهبان] البكري: (ج 2) : 652. (ج 3) : 200.

أبو طالب: (ج 2) : 368. (ج 4) : 572 . (ج 5) : 122 .

ص: 433

أبو طالب القمّي : (ج 3) : 100 . (ج 5) : 120 .

أبو طاهر العلوي: (ج 1) : 564.

أبو الطفيل : (ج 1) : 222. (ج 2) : 200 . (ج 3) : 342. (ج 4) : 22، 490، 524، 664، 696.

أبو العبّاس : (ج 1) : 140 . (ج 2) : 248 ، 268، 284 ، 328، 470، 626. (ج 3) : 326،352. (ج 4) : 24، 226 ، 498، 500، 554 . (ج 5) : 318.

أبو العّباس الواعظ : (ج 5) : 264 .

أبو عبد الرحمن: (ج 2) : 34 .

أبو عبد الرحمن السُّلّمي : (ج 1) : 60.

أبو عبد اللّه الشيرازي: (ج 5) : 194.

أبو عبد اللّه أخو أبي عليّ الكابلي : (ج 5) 282.

أبو عبد اللّه مولى بني هاشم: (ج 1) : 34 .

أبو عُبيدة : (ج 1) : 46، 358. (ج 2) : 514، 668. (ج 3) : 42، 202، 530 . (ج 4) : 20، 52، 304. (ج 5) : 66 .

أبو عبيدة الحذّاء : (ج 2) : 26. (ج 3) : 516 . (ج 4) : 30.

أبو عبيدة ابن الجرّاح : (ج 2) : 436 . (ج 3) : 306.

أبو عثمان مولى بني أفصى : (ج 3) : 346 .

أبو عليّ : (ج 2) : 288 .

أبو عليّ الواسطي : (ج 2) : 210.

أبو عليّ المحمودي: (ج 3) : 300.

أبو عليّ المهلبي : (ج 1) : 282.

ابو عمرو : (ج 1) : 336. (ج 5) : 278.

أبو عمرو الزبيدي : (ج 1) : 540.

ص: 434

أبو عمرو الزبيري : (ج1) : 200، 210، 248، 260، 276، 612، 628 . (ج 2) : 36. 126، 128، 140، 258 ، 464، 620 . (ج 3) : 32، 322، 430 . (ج 4) : 304، 610،508 .

أبو عمرو الكشّي: (ج 5) : 282.

أبو عمرو المدائني : (ج 4) : 220، 274 .

أبو عون: (ج 2) : 274 .

أبو الفُصيل : (ج 3) : 468 .

أبو القاسم الفارسي : (ج 1) : 464.

أبو قتيبة تميم بن ثابت: (ج 4) : 242 .

أبو كهمس : (ج 3) : 236 .

أبو لُبيد المخزومي: (ج 3) : 122. (ج 4) : 206.

أبو المحسن: (ج 1) : 530.

أبو محلز: (ج 5 ): 38.

أبو محمّد : (ج 2) : 602 .

أبو محمّد الهمداني: (ج 1) : 56 .

أبو مخلّد الخيّاط : (ج 4) : 378.

أبو مريم: (ج 2): 318. (ج 3) : 384.

أبو مريم الأنصاري: (ج 3): 254.

أبو معمّر: (ج 1) : 180. (ج 5) : 292 .

أبو معمّر السعدي: (ج 2) : 314،74. (ج 3) : 18. (ج 4) : 42 .

أبو معمر السعدي [السعداني]: (ج 3) : 402.

أبو المفضّل : (ج 5) : 92.

أبو المقدام: (ج 2) : 634. (ج 3) : 370.

أبو النضر العيّاشي : (ج 5) : 32، 50، 102، 164، 284، 292 .

ص: 435

أبو الورد : (ج 1) : 248 .

أبو الورقاء: (ج 1) : 248.

أبو ولّاد: (ج 1) : 232 . (ج 4) : 238، 276 .

أبو ولّاد الحنّاط : (ج 4) : 478.

أبو هارون بن موسى: (ج 5) : 240 .

أبو هاشم: (ج 4) : 580 .

أبو هاشم الخادم : (ج 4) : 560 .

أبو ياسر : (ج 1) : 118.

أبو ياسر ابن أخطب (ج 1) : 116.

أبو يحيى الواسطي : (ج 4): 654 .

أبو يحيى ابن أبي منصور المنجّم: (ج 3) : 358.

ابو يزيد الحمّار: (ج 4) : 56،48 .

أبو يعقوب: (ج 4) : 548 .

أبو اليقظان: (ج 5) : 138.

*****

ابن آدم القاتل : (ج 2) : 578.

ابن أبان : (ج 3) : 354.

ابن أبي حمزة: (ج 1) : 506. (ج 3) : 66. (ج 4) : 122 .

ابن أبي دؤاد : (ج 2) : 590، 606 ، 610 .

ابن أبي عمير: (ج 1) : 54 ، 108 ، 290، 336، 372 ، 516 . (ج 2) : 60، 394، 400، 420، 602. (ج 4) : 122 ، 172 ، 188 .

ابن أبي سرح: (ج 3) : 58 .

ابن أبي عمير : (ج 3) : 184، 512 . (ج 5) : 18، 114، 122، 322.

ص: 436

ابن أبي نصر البزنطي : (ج 4) : 22 .

ابن أبي كبشة : (ج 3) : 410.

ابن أبي ليلى: (ج 1) : 574، 578 (ج 2) :396. (ج 3) :

ابن أبي يعفور: (ج 1): 330، 338 . (ج 2) : 198، 340، 640 . (ج 4) : 130،122.

ابن اُذينة : (ج 2) : 512. (ج 3) : 338 . (ج 5) : 50.

ابن الأزرق : (ج 4) : 658.

ابن أسباط : (ج 4) : 660 .

ابن إسحاق : (ج 1) : 176 .

ابن أورمة: (ج 5) : 94، 120 .

ابن أمّ سُليم: (ج 5): 74.

ابن بكير : (ج 1) : 496 . (ج 2) : 88. (ج 4) : 454 .

ابن تغلب: (ج 4) : 486 .

ابن حُصين: (ج 4) : 108 .

ابن حنظلة: (ج 2) : 518.

ابن خِداش : (ج 4) : 84.

ابن خُرّزاد: (ج 2) : 52 ، 278.

ابن سرحان: (ج 3): 338.

ابن سنان: (ج 1) : 330، 618 ، 620 . (ج 2) : 102، 132، 178، 398، 408، 448، 472، 562، 624، 626 ، 678، 694، 704 . (ج 3) : 54، 74، 78، 248، 288، 318، 454. (ج 4) : 6، 118، 260، 398، 494 ، 518 . (ج 5) : 42 .

ابن سيرين: (ج 4): 242 .

ابن شبرمة: (ج 2): 396.

ابن شجاع: (ج 5) : 32.

ص: 437

ابن شعیب: (ج 4) : 200 .

ابن الصهبان البكري: (ج 3) : 228.

ابن الطيّار: (ج 3) : 292، 448 .

ابن عبّاد: (ج 1) : 524 .

ابن عبّاس: (ج 1) : 408. (ج 2) : ،228، 278، 312، 336، 498، 656 . (ج 3) : 7، 288، 338 . (ج 4) : 300 ، 502، 544، 648 ، 650 ، 198 . (ج 5) : 22،8، 32، 262، 314.

ابن عبد اللّه بن أُبيّ : (ج 3) : 416.

ابن عبد اللّه بن سلام بن عمران: (ج 4): 266.

ابن العيّاشي: (ج 5) : 92، 98 .

ابن عمر: (ج 5) : 214.

ابن الفضيل : (ج 2) : 722.

ابن الكوّاء : (ج 1) : 222، 564. (ج 2) : 274، 546 . (ج 3) : 224، 236 . (ج 4) : 472،298 ،474، 524، 662، 696. (ج 5): 10.

ابن مسكان: (ج 1): 64، 288، 306، 314، 458. (ج 2) : 276، 384. (ج 3): 190، 224 . (ج 4) : 388 . (ج 5) : 20، 146، 164 .

ابن مسلم : (ج 2) : 306.

ابن الورقاء : (ج 4) : 666.

ابن وكيع : (ج 4): 332.

ابن هارون: (ج 2) : 126 .

ابن الهُذيل : (ج 2) : 302.

ابن هشام: (ج 4) : 668 .

ابن ياميل: (ج 4) : 140، 142، 182 .

ابن یامین: (ج 4) : 142، 146 .

ص: 438

ابن يامين بن يعقوب: (ج 1) : 528 .

ابن يزيد: (ج 2) : 124 .

ابن يسار، 112.

بنو أميّة : (ج 4) : 296 .

بنو عامر: (ج 2) : 162 .

بنو المغيرة: (ج 4) : 296 .

*****

الأبرش الكلبي : (ج 4) : 322.

الأبقع : (ج 2) : 324.

الأحول : (ج 2) : 244. (ج 5) : 274 .

أخو مرازم: (ج 4) : 174 .

أسقف نجران: (ج 5): 290.

أسقف النصارى : (ج 2) : 652. (ج 3) : 200 .

الأصهب : (ج 2) : 324.

الأفجران: (ج 4) : 298، 524 .

أيلة : (ج 4) : 456 .

البرقي: (ج 1) : 320. (ج 3) : 456. (ج 4) : 604.

البطّيخي: (ج 4) : 612 .

التمّار يعني سالم : (ج 2) : 634 .

التيمي : (ج 3) : 400 .

الثمالي : (ج 1) : 278 ، 332 . (ج 2) : 386، 476. (ج 3) : 50، 54، 108 ، 198، 250، 252، 484. (ج 4) : 138.

الجرمي : (ج 2) : 138.

ص: 439

الحبشي : (ج 2) : 658 .

الحلبي : (ج 1) : 240، 242، 246، 288، 308، 362، 364، 380، 450، 478، 482، 496، 520، 602 ، 612 . (ج 2) : 100 ، 258، 310، 316، 320، 340، 372، 454، 518، 680، 684 ، 710. (ج 3) : 216، 296، 376، 452. (ج 4) : 284، 430، 522، 594 . (ج 5) : 18، 114 .

حمدويه: (ج 4) : 576 .

الخرّاز [الخزّاز]: (ج 4) : 14 .

الدّجال : (ج 3) : 104 .

رأس الجالوت: (ج 2) : 652. (ج 3) : 200.

ربعي: (ج 4): 258.

رمع: (ج 3) : 468.

الزجّاج: (ج 5) : 246.

زریق : (ج 4): 344 ،522 .

زُفر: (ج 4) : 280، 522 .

الزهري : (ج 1) : 102، 334. (ج 2) : 402، 682، 706. (ج 3): 160. (ج 4) : 302.

السامريّ: (ج 3) : 196.

السدّي: (ج 4) : 364 .

السدّي [السريّ]: (ج 4) : 316.

السفّاح: (ج 4) : 502، 620 .

السفياني: (ج 1) : 264 ، 268 ، 270 . (ج 2) : 324. (ج 3) : 280.

السكوني (ج 1) : 74، 314. (ج 2) : 72، 298، 394، 604، 606 ، 618 . (ج 3) : 106، 438، 498. (ج 4) : 66، 512، 596 . (ج 5) : 36.

الشعبي: (ج 3) : 344 .

ص: 440

الضحّاك : (ج 4) : 436 .

الطيّار : (ج 3) : 156. (ج 5) : 96.

عاد: (ج 4) : 44 .

العبيدي: (ج 3 : 10 . (ج 5) : 304،24.

عتيق : (ج 3) : 376 .

العدوي : (ج 3) : 400 .

العزيز: (ج 4) : 136 .

عزیز مصر: (ج 4) : 138، 166، 198، 172، 180، 190.

العمركي: (ج 4) : 414. (ج 5) : 24، 230، 242، 254، 304.

فرعون: (ج 3) : 174، 176، 512 . (ج 5) : 140 .

القابوسي : (ج 5) : 282.

الكاهلي: (ج 1) : 428. (ج 4) : 376، 608. (ج 5) : 96.

كثير النواء: (ج 2) : 300، 634 . (ج 4) : 40.

کسری: (ج 4): 24.

الكناني : (ج 2) : 114 .

المأمون : (ج 4) : 136، 488. (ج 5) : 160 .

المحاملي : (ج 3) : 140 .

المتوكّل (العبّاسي): (ج 3) : 358.

المشرقي : (ج 2) : 472 .

المعتصم : (ج 2) : 590، 606، 610 .

المَلِك : (ج 4) : 120، 150 .

مَلِك مصر : (ج 4) : 106 .

المنتصر : (ج 4) : 620 .

ص: 441

المنصور : (ج4) : 502 .

المهديّ : (العبّاسي) : (ج 2) : 552. (ج 3) : 148، 150 .

الوّصاف : (ج 3) : 190 .

نعثل : (ج 3) : 468 .

النوفلي، 512، 596 .

النيشابوري: (ج 4) : 414 .

وَتَر : (ج 3) : 280 .

وُتَير: (ج 3) : 280.

الوحيد (ابن هشام بن عبد الملك) : (ج 5) : 256 .

هارون (الرشيد): (ج 3) : 188 .

الهُذَلي: (ج 2) : 54.

بعض بني عطيّة : (ج 1): 506.

بعض القمّيين : (ج 2) : 438 .

الحواريّين: (ج 2) : 728.

باب النساء

اشاره

آمنة بنت وهب : (ج 4) : 572 .

أسماء : (ج 5) : 102.

أسماء بنت عمیس : (ج 5) : 100، 102.

أمّ إبراهيم مارية القبطيّة : (ج 5) : 246.

أمّ أيمن: (ج 4) : 240 ، 488.

أمّ بكر: (ج 1) : 596 .

أمّ الحجّاج : (ج 4) : 526، 530 .

ص: 442

أمّ سلمة : (ج 2) : 344. (ج 3) : 420. (ج 5) : 36 .

أمّ كلثوم : (ج 4) : 258 .

أمّ هانئ الثقفيّة : (ج 5) : 282 .

بنت حمزة: (ج 2) : 52 .

امرأة إبراهيم علیه السلام، سارة : (ج 4) : 354 .

امرأة العزيز: (ج 4) : 116، 118، 120.

امرأة عمران: (ج 2) : 38، 46.

امرأة الملك: (ج 4) : 110، 128 .

امرأة (لوط علیه السلام): (ج 4): 56.

امرأة نوح علیه السلام: (ج 4) : 30.

جنيّة : (ج 2) : 580 .

حبابة الوالبيّة : (ج 2) : 92 .

حفصة: (ج 4) : 246 . (ج 5) : 246 .

حَنّة: (ج 2) : 40 .

حوّاء: (ج 1) : 152، 154، 156، 158، 160، 162 . (ج 2) : 208، 210، 212، 564 ، 580 . (ج 3) : 232 . (ج 4) : 316 .

حورة: (ج 2) : 580

حورة بنت شيث علیه السلام: (ج 2) : 580 .

خالة يوسف علیه السلام ، ياميل: (ج 4) : 182.

خديجة: (ج 2) : 368. (ج 4) : 242 ، 368، 458 .

الرباب : (ج 4) : 384.

زينب (بنت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم): (ج 2) : 578.

سارة : (ج 2) : 448، 450 . (ج 4) : 46، 48، 52، 346. (ج 5) : 166، 168 .

ص: 443

سارة أخت لوط علیه السلام: (ج 4) : 350 .

سالمة مولاة أمّ ولد : (ج 4) : 230 .

عائشة : (ج 3) : 344. (ج 4) : 242، 426. (ج 5) : 246.

عمّة يوسف علیه السلام: (ج 4) : 152 .

فضّة : (ج 5) : 266 ، 268.

كلثم: (ج 3) : 534 .

و شيكة: (ج 4) : 96 .

هاجر: (ج 4) : 44، 308. (ج 5) : 166 .

امرأة : (ج 5) : 22، 74.

المرأة : (ج 1) : 162، 610 .

امرأة جميلة : (ج 1) : 218. (ج 4) : 116 .

المرأة الضعيفة : (ج 3) : 518 .

نساء النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 2) : 266 .

النساء : (ج 1) : 128، 442، 486، 488، 522 . (ج 2) : 46، 52، 218، 564 . (ج 3) : 42 ، 170، 510 . (ج 4) : 186، 308، 358 .

النسوة في مصر: (ج 4) : 116 .

ص: 444

7):فهرس الأمكنة و البلدان

آذربیجان: (ج 4) : 642 .

أبواب السماء : (ج 1) : 630. (ج 4) : 124. (ج 5) : 158 .

أبيات الكوفة : (ج 3) : 422 .

أُحد: (ج 1) : 204. (ج 2) : 170.

الأبطح: (ج 2) : 658.

الأردن: (ج 1) : 244، 570 . (ج 4) : 310.

الأرض الثالثة : (ج 5) : 210، 244 .

الأرض الثانية : (ج 5) : 210، 244 .

الأرض الخامسة : (ج 5) : 210.

الأرض السابعة : (ج 4) : 124. (ج 5) : 210، 244 .

الأرض السادسة : (ج 5) : 210.

الأرض الدنيا : (ج 5) : 210، 244 .

الأرض الرابعة : (ج 5) : 210.

أرض الشام (ج 2) : 324 ، (ج 4) : 190 . (ج 5) : 166.

أرض العرب : (ج 1) : 264 .

أرض المدينة : (ج 1) : 204.

أرض المغرب: (ج 2) : 324.

ص: 445

أرض بابل: (ج 1) : 222 .

الأرضون : (ج 1): 550 .

الأرضون السبع: (ج 1) : 548 . (ج 3) : 38.

أركان البيت : (ج 1): 154 .

أقطار الأرض: (ج 1) : 124.

أنطاكية : (ج 5) : 156، 160 .

الأودية: (ج 1) : 140 . (ج 3) : 524 .

أودية النمال : (ج 4) : 482 .

أوّل بيت: (ج 2) : 94 ،

أيلة: (ج 3) : 202 .

الإيوان الحيري بمرو : (ج 5) : 160 .

باب الإنابة: (ج 1) : 162 .

باب الجنّة : (ج 3) : 158 . (ج 4) : 570، 574 .

باب حطّة : (ج 1) : 412 .

باب التوّسل : (ج 1) : 162 .

باب الرحمة : (ج 1) : 162 .

باب الركن اليماني: 162.

باب السلم : (ج 1) : 412 .

باب الكعبة : (ج 4) : 312 .

باب المدينة : (ج 4): 56 .

بابل مهروز: (ج 1) 218.

البحر: (ج 4) : 632 .

البحر الأجاج : (ج 2) : 82.

ص: 446

بحر أيلة : (ج 3) : 528 .

البحر العذب: (ج 2) : 82.

البحر المسجور : (ج 3) : 532 .

بحرين: (ج 2) : 82.

البحيرة: (ج 4) : 64 .

بحيرة الطبرية : (ج 4) : 64 .

بدر: (ج 1) : 414. (ج 2) : 134، 170. (ج 3) : 270.

البصرة : (ج 2) : 596، 660 . (ج 3) : 342 .

بغداد: (ج 5): 264.

بقعة عبد اللّه: (ج 1) : 146. (ج 3) :

البقيع : (ج 5):272.

بلاد إصطخر : (ج 4) : 666.

بلد يعقوب علیه السلام: (ج 4) : 182.

البلدة المباركة مكّة: (ج 1) : 152 . (ج 3) :

البيت: (ج 1) : 128 ، 132، 160، 244، 246، 364، 388، 402. (ج 2) : 98، 104 ، 108 .(ج 3) : 328، 330، 468.

بيت أمّ سلمة : (ج 2) : 344 ، (ج 3) :

البيت الحرام: (ج 1) : 154 ، 158 . (ج 2) : 100، (ج 4) : 374.

بيت حفصة : (ج 4) : 246.

بیت غدر: (ج 4) : 386

البيت الحرام : (ج 5) : 166.

بيت اللّه الحرام: (ج 4) : 308.

البيت المعمور: (ج 1) : 154، 328 . (ج 3) : 516 .

ص: 447

بيت المقدس: (ج 1) : 242 ، 260 ، 560. (ج 3) : 538 . (ج 4) : 28، 190، 374، 460 .

بیت نوح علیه السلام: (ج 4) : 30.

البيداء : (ج 1) : 264 ، 268 ، 364 . (ج 2) : 324 . (ج 3) : 280 . (ج 4) : 398.

بين الركن و المقام : (ج 1) : 266 .

بيوت النار: (ج 2) : 572 .

ترعة البيت الحرام : (ج 1) : 156 .

التمّارين: (ج 3) : 286 .

التنّور: (ج 4) : 28 .

تيماء : (ج 1) : 204.

ثَبير: (ج 5) : 170 .

جابلقاء : (ج 4) : 692 .

الجُبَ : (ج 4) : 106 .

الجبال: (ج 1) : 568، 574، 578 . (ج 3) : 526 . (ج 4) : 40 .

جبال الأردن: (ج 1) : 570.

جبال آمد: (ج 3) : 532.

الجبال العاتية : (ج 3) : 526 .

جبال مكّة : (ج 1) : 154 .

(جبل) أبي قُبيس: (ج 1) : 160. (ج 4) : 308.

جبل بالموصل: (ج 4) : 40 .

جبل زينة : (ج 3) : 186.

جبل السلام: (ج 1) : 158.

الجُحفة : (ج 2) : 656، 658 ،

جزائر البحر: (ج 4) : 634 .

ص: 448

الجزيرة: (ج 1) : 264 ، 618 .

الجِعرانة: (ج 3) : 386.

جلولاء : (ج 2) : 590 .

الجمار: (ج 3) : 332.

الجمرة الوسطى : (ج 5) : 166، 168، 172.

جمع = المزدلفة : (ج 1) : 392.

جنّة عدن: (ج 4) : 372.

الجنان: (ج 3) : 404 .

الجودي: (ج 4) : 38، 40 .

الحجاز : (ج 1) : 258 . (ج 3) : 94 .

الحِجر: (ج1): 128 ، 132، 162 . (ج 3) : 278. (ج 4) : 656 .

الحجر الأسود: (ج 1) : 240، 244.

الحجر الطوري : (ج 3) : 200.

حجرات البيت: (ج 2) : 100 .

حداد: (ج 1) : 204.

الحديبّية : (ج 2) : 700 .

حطيم إبراهيم علیه السلام: (ج 4) : 312.

الحوض: (ج1): 34. (ج 2) : 354 ، (ج 5) : 34.

الحيرة : (ج 2) : 324 .

خراسان: (ج 1) : 576. (ج 2) : 28 ، 324 ، (ج 3) : 92، 180. (ج 5) : 160 .

خیبر : (ج 1) : 116، 204 . (ج 3) : 96. (ج 4) : 488.

دار أمير المؤمنين علیه السلام: (ج 4) : 244 .

دار ابن حكيم: (ج 4) : 26 .

ص: 449

دار الدّاريين: (ج 4) : 26 .

دار الدنيا: (ج 3) : 402. (ج 4) : 566.

دار الرحمن: (ج 4) : 564 .

دار رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 4) : 244.

دار صالح علیه السلام: (ج 4) : 318.

دار عليّ بن أبي طالب: (ج 4) : 240.

دار عیسی بن عليّ : (ج 4) : 318.

دار مؤمن: (ج 4) : 244 .

دار الملك : (ج 4) : 140، 186 .

دار الندوة: (ج 3) : 268 .

دار الهدنة : (ج 1) : 28 .

دمشق (ج 1) : 264

دور العبّاسيّين: (ج 4) : 318

ذات عرق : (ج 1) : 376 .

الربذة : (ج 3) : 420 .

الرحبة : (ج 1) : 270 .

الركن الأسود: (ج 1) : 160. (ج 4) : 314.

الركن الشامي : (ج 1) : 162 .

الرملة : (ج 1) : 264 . (ج 4) : 174، 176 .

رؤوس الجبال : (ج 3) : 528 .

الروم: (ج 3) : 284 .

زمزم: (ج 3) : 356.

ساحل البحر: (ج 4) : 642 .

ص: 450

السبالة : (ج 3) : 52 .

سبع أرضين: (ج 4) : 58 .

السجن: (ج 4) : 118، 120، 122، 124.

السرّاجين: (ج 4) : 24 .

سفح الجبل: (ج 3) : 524 .

سقيفة بني ساعدة: (ج 3): 304، 306.

السماوات: (ج 1): 550، 640 .

السماوات السبع : (ج 1) : 548 .

السماء الثالثة : (ج 1) : 632 . (ج 5) : 210، 244 .

السماء الثانية : (ج 1) : 632 ، 638 . (ج 5) : 210، 244.

السماء الخامسة :(ج 5) : 210 .

السماء الدنيا : (ج 4) : 58 . (ج 5) : 210 ، 244.

السماء الرابعة : (ج 1) : 632. (ج 3) : 516 . (ج 4) : 338. (ج 5) : 210 .

السماء السابعة : (ج 1) : 632، 634، 638 . (ج 3) : 38 (ج 5) : 210، 244.

السماء السادسة : (ج 5) : 210، 244 .

سور المدينة : (ج 3) : 204.

شاطئ بحر: (ج 3) : 206.

الشام: (ج 1) : 104، 264، 278 . (ج 2) : 560 ، (ج 3) : 164، 168، 348، 424، 538 . (ج 4) : 64 .

الشامات: (ج 4) : 666.

الصفا : (ج1 ) : 152 ، 154، 156، 158، 162، 288، 290، 364 . (ج 4) : 38.

صفّين: (ج 1) : 514 . (ج 3) : 422. (ج 5) : 60 .

صنعاء : (ج 1): 34.

ص: 451

الطائف: (ج 1) : 244 . (ج 4) : 262، 310.

طاق الزيّاتين: (ج 4) : 24 .

طور سينا: (ج 1) : 158.

ظلّة بني ساعدة : (ج 3) : 436 .

ظهر الكوفة : (ج 1) : 146، 158، 264، 414. (ج 2) : 440 ، (ج 4) : 28 .

عدن: (ج 4) : 564 .

العراق: (ج 1) : 456. (ج 2) : 324 ، (ج 3) : 92. (ج 4) : 482. (ج 5): 272.

العرش : (ج 1) : 130، 134، 548 550، 616. (ج 2) : 334 ، (ج 3) : 38، 72. (ج 4) : 62، 546، 566.

عرش الرحمن: (ج 5): 210، 244 .

عرفة : (ج 3) : 330، 332.

عُسفان: (ج 1) : 376 .

العقبة : (ج 2) : 154 ، (ج 3) : 412 .

العقيق : (ج 3) : 420 .

العين الحامية : (ج 4) : 672، 692 .

الغدير: (ج 2) : 656 ، (ج 4) : 16. (ج 5) : 40 .

غدير خمّ: (ج 2) : 642، 644، 656 ، (ج 3) : 406، 412، 414. (ج 4) : 532، 596 .

فارس: (ج 1): 318.

الفدك = فدك : (ج 4) : 48 ، 486، 488 .

الفرات = فرات: (ج 2): 82، (ج 3) : 218 ، 254 . (ج 4) : 26 ، 28 . (ج 5) : 120 .

فرات الكوفة: (ج 4) : 28، 38.

فسطاط مصر : (ج 3) : 406 .

فلسطين: (ج 4) : 174 .

ص: 452

فناء الكعبة : (ج 2) : 96 ، (ج 4) : 514.

القبر: (ج 1) : 292 . (ج 2) : 208.

قبر رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 2) : 186.

قبر سام بن نوح علیه السلام: (ج 2) : 56 ،

قبر النبيّ صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 3) : 306 .

القُرى: (ج 1) : 190.

القرية : (ج 3) : 528 .

قرية لوط علیه السلام : (ج 4) : 348 .

قرقيسا : (ج 2) : 324.

قصر فرعون: (ج 3) : 174 .

القَليب : (ج 3) : 300.

الكرسيّ : (ج 1) : 548، 550 . (ج 3) : 38.

کرمان: (ج 5): 140.

الكعبة : (ج 1) : 228 ، 260 ، 532، 636 . (ج 2) : 96، 102، 702، (ج 3) : 198، 360، 374، 516. (ج 4): 308. (ج 5): 170.

الكُناسة : (ج 4) : 24 .

الكنيسة : (ج 2) : 40 .

الكوفة : (ج 1) : 34، 68، 264 ، 268 ،270، 278، 584 . (ج 2) : 138، 502، 596 ، (ج 3) : 120، 192، 206، 282 . (ج 4) : 24، 44، 434، 436. (ج 5) : 120، 200، 272.

الكهف: (ج 1) : 412. (ج 4) : 604 .

مجاري السيول : (ج 3) : 526 .

مجمع البحرين: (ج 4) : 632 .

ص: 453

المحراب : (ج 2) : 44.

مدائن : (ج 3) : 174 .

المدينة : (ج 1) : 104، 230 ، 268، 360، 596 . (ج 2) : 96، 324، 368، 420، 588، 658 ، (ج 3) : 34 ، 280، 298، 306، 318، 396، 472. (ج 4) : 96،84، 250، 398، 560 . (ج 5) : 70، 108، 272، 296.

مدينة حاضرة البحر: (ج 3) : 202

المدينة وسط البحر: (ج 3) : 202 .

مَرّ: (ج 1) : 378

مرو: (ج 1) : 576 . (ج 5) : 160 .

المروة: (ج 1) : 152 ، 154، 156، 158، 288، 290، 364 . (ج 4) : 38، 548 . (ج 5) : 70، 108، 272، 296.

المزدلفة : (ج 1): 388، 392. (ج 2) : 112 ، (ج 3) : 330، 332.

المساجد: (ج 4) : 460 .

المروة: (ج 5) : 90.

المسجد : (ج 5) : 22، 120.

المسجد الحرام: (ج 5) : 92.

المسعى: (ج 5) : 166 .

مساجد محدثة : (ج 3) : 136 .

المسجد : (ج 2) : 38 ، 40 ، 46، 94 . (ج 5) : 22، 120.

مسجد إبراهيم علیه السلام بالنخيلة : (ج 3) : 284 .

المسجد الأعظم: (ج 4) : 452.

المسجد الأقصى: (ج 4) : 460 .

المسجد الحرام: (ج 1) : 154، 376 . (ج 2) : 94، 104، (ج 3) : 136، 332،

ص: 454

336، 356 . (ج 4) : 44، 460، 656. (ج 5) : 92 .

مسجد الخيف: (ج 5) : 170 .

مسجد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 1) : 596 . (ج 3) : 452 .

مسجد الرسول صلی اللّه علیه و آله و سلم: (ج 4) : 460 .

مسجد قبا : (ج 3) : 452 .

مسجد کوفان: (ج 4) : 30، 452 .

مسجد الكوفة: (ج 1): 222. (ج 4) : 24 ،28 ، 30 ،300، 358، 460، 472، 482، 524.

مسجد مِنی: (ج 4) : 26 . (ج 5) : 172 .

مسجد النفاق : (ج 3) : 452 .

المسعى : (ج 5) : 166 .

مسكن نوح علیه السلام:(ج 1) : 270.

المشعر: (ج 2) : 162 .

المشعر الحرام: (ج 1): 390.

مصر: (ج 2) : 460، 558، 560 ، (ج 3) : 58، 94، 510 . (ج 4) : 64، 106، 138، 168، 174، 182، 190، 666. (ج 5): 70.

مصلّى الأنبياء علیهم السلام: (ج 4) : 28.

مفاوض العيون: (ج 3) : 526 .

المقام : (ج 3) : 374.

مقام إبراهيم علیه السلام: (ج 1) : 160، 364. (ج 2) : 102 .

المقام المحمود : (ج 4) : 566، 568 .

مكّة : (ج 1) : 160، 228، 236، 238، 266، 364، 370، 376. (ج 2) : 94، 98، 100، 104، 172، 174، 368، 456، 458، 658 ، (ج 3) : 58، 196، 214، 280، 496. (ج 4) : 262، 304، 308، 368، 436، 458، 520. (ج 5) : 114، 166 .

ص: 455

مكّة الحرم : (ج 2) : 100 ، (ج 4) : 312.

الملتزم: (ج 4) : 338.

ملكوت السماوات و الأرض: (ج 1) : 566. (ج 3) : 40.

منبر عن يمين العرش : (ج 3) : 442، 446 .

منبر الكوفة : (ج 2) : 624 .

منزل لوط علیه السلام : (ج 4) : 64 .

منزل يعقوب علیه السلام : (ج 4) : 110 .

مِنی: (ج 1) : 394. (ج 2): 658. (ج 5): 166، 168.

الموصل: (ج 4) : 40 .

الموقف: (ج 2) : 162 .

المواقيت: (ج 1) : 376.

موضع البيت: (ج 2) : 96، 100 ، (ج 4) : 12.

موضع الحجر: (ج 2) : 98.

موضع الحرم : (ج 1) : 160 .

مِنی: (ج 3): 94.

الموصل: (ج 3) : 528 .

مَهيَعة : (ج 2) : 656.

ناحية ذي طُوى : (ج 3) : 276 .

ناصرة : (ج 4) : 644 .

نجران: (ج 2) : 60 .

نجف = النجف: (ج 1) : 414 . (ج 3) : 282 .

النخيلة : (ج 3) : 282، 422 .

نواحي الشام: (ج 4) : 64.

ص: 456

نون - نهر في الجنّة - (ج 1) : 130 .

النيل : (ج 2) : 558 ،

واد الزبرجد: (ج 4) : 688 .

الوادي: (ج 1) : 156 .

وادي الرملة : (ج 1) : 268 .

وادي الروحاء : (ج 4) : 262، 264 .

وسط الجنان : (ج 4) : 372.

الهند: (ج 4) : 38 .

هيت: (ج 4) : 356 .

يثرب : (ج 3) : 46 .

اليمن : (ج 2) : 590 .

ص: 457

8): فهرس المصادر و المراجع

1 - القرآن الكريم: برسم عثمان طه .

2 - إثبات الوصيّة : لأبي الحسن عليّ بن الحسين بن عليّ الهذلي المسعودي، (ت 346 ه- ق) ، مؤسسة أنصاريان - قمّ المقدّسة - 1417 ه- ق .

3 - إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات : للشيخ محمّد بن الحسن الحر العامليّ ، (ت 1104 ه- ق) ، المطبعة العلميّة - قمّ المقدّسة.

4- الاحتجاج : لأبي منصور أحمد بن عليّ بن أبي طالب الطبرسي، (من أعلام القرن السادس) ، نشر مرتضی، مشهد مقدس ، 1403 ه- ق .

5 - إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل : للقاضي السيّد نور اللّه الحسينيّ المرعشيّ التستريّ ،(ت 1019 ه- ق) ، المطبعة الإسلاميّة - تهران - 1393 ه- ق .

6 - الأخبار الطوال : لابن قتيبة الدينوري، (ت 276 ه- ق) دار إحياء الكتب العربي ، القاهرة ، الطبعة الأولى - 1960 .

7 - الاختصاص للشيخ أبي عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العُكبري البغدادي ، الملقّب بالشيخ المفيد ، (ت 413 ه- ق) ، المطبوع ضمن مصنّفات الشيخ المفيد، الطبعة الأولى ، الناشر: المؤتمر العالميّ لألفيّة الشيخ المفيد ، قمّ المقدّسة - 1413 ه- ق .

8 - اختيار معرفة الرجال - رجال الكشّي - للشيخ الطائفة أبي جعفر محمّد بن الحسن بن عليّ الطوسي ، (ت 460 ه- ق) ، الطبعة : جامعة مشهد - 1348 ه- ش .

9 - الأربعين للشهيد الأوّل : للشهيد محمّمد بن مكّيّ العاملي ، (ت 786 ه- ق) ،

ص: 458

تحقيق و نشر مدرسة الإمام المهديّ علیه السلام - قمّ المقدّسة - 1407 ه- ق .

10 - أسد الغابة في معرفة الصحابة : لعزّ الدين أبي الحسن عليّ بن محمّد، ابن الأثير الجزري ، (ت 630 ه- ق) ، نشر دار الفكر - بيروت - 1409 ه- ق .

11 - الإرشاد : للشيخ محمّد بن محمّد بن النعمان المفيد، (ت 413 ه- ق) ، الناشر : المؤتمر العالميّ لألفيّة الشيخ المفيد ، قمّ المقدّسة - 1413 ه- ق .

12 - إرشاد القلوب : لأبي محمّد الحسن بن محمّد الديلميّ ، منشورات الشريف الرضيّ ، قمّ المشرّفة - 1412 ه- ق .

13 - الاستبصار فيما اختلف من الأخبار : لشيخ الطائفة أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسي ، (ت 460 ه-) ، الطبع دار الكتب الإسلامية ، تهران - 1390 ه- ق .

14 - الاعتقادات : لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي ، الشيخ الصدوق ، (ت 381 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، نشر و تصوير المؤتمر العالمي لألفيّة الشيخ المفيد، قمّ المقدّسة - 1413 ه- ق .

15 - إعجاز القرآن : لأبي بكر محمّد بن الطيّب للباقلاني، (ت 403 ه- ق)، نشر مؤسّسة الكتب الثقافيّة، بيروت - الطبعة الأولى، 1406 ه- ق.

16 - الأعلام (للزركلي): لخير الدين الزركلي، (ت 1396 ه- ق)، نشر دار الالعلم الملايين، بيروت - الطبعة السادسة، 1984 م.

17 - أعلام الدين في صفات المؤمنين : للشيخ حسن بن أبي الحسن الديلمي ، (من أعلام القرن الثامن الهجري) ، مؤسّسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث ، قمّ المقدّسة، الطبعة الثانية - 1408 ه- ق .

18 - الأعلام من الصحابة و التابعين : للحسين الشاكري، المطبعة ستارة ، الطبعة الثانية ، 1418 ه- ق .

19 - إعلام الورى بأعلام الهدى : للشيخ أبي عليّ ، الفضل بن الحسن الطبرسيّ، (ت 548 ه- ق) ، نشر مؤسّسة آل البيت علیهم السلام الاحياء التراث - قمّ المشرّفة، الطبعة الأولى -

ص: 459

1417ه- ق ، و أيضاً الطبع دار الكتب الإسلامية ، طهران .

20 - أعيان الشيعة : للسيّد محسن الأمين ، (ت 1371 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، دار التعارف للمطبوعات ، بيروت - 1403 ه- ق .

21 - إقبال الأعمال : لرضيّ الدين أبي القاسم عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد ابن طاووس ، (ت 664 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، دار الكتب الإسلامية ، 1367 ه- ش .

22 - أقرب الموارد في فصح العربيّة و الشوارد: للسعيد الخوري الشرتوني اللبناني ، منشورات مؤسّسة النصر.

23 - إكمال الدين و إتمام النعمة (كمال الدين و تمام النعمة ) : لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي ، الصدوق (ت 381 ه- ق ) ، دار الكتب الإسلامية ، قمّ المقدّسة - 1395 ه- ق .

24 - الأمالي : للشيخ الطائفة أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسي، (ت 460 ه- ق) ، مؤسّسة البعثة ، الطبعة الأولى ، دار الثقافة - قمّ المقدّسة 1414 ه- ق .

25 - الأمالي : للشيخ محمّد بن محمّد بن النعمان المفيد ، (ت 413 ه- ق ) ، الطبعة الأولى ، نشر و تصوير المؤتمر العالمي لألفيّة الشيخ المفيد ، قمّ المقدّسة - 1413 ه- ق .

26 - أمالي الصدوق: للشيخ أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي، (ت 381 ه- ق) ، انتشارات کتاب خانه اسلامیه، تهران - 1362 ه- ش .

27 - الإمامة و السياسة : لأبي محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتيبة الدينوري ، (ت 276 ه- ق) ، مؤسّسة الحلبي و شركاه للنشر و التوزيع.

28 - أمل الآمل : للشيخ محمّد بن الحسن الحرّ العامليّ ، (ت 1104 ه- ق ) ، الطبعة الأولى، النجف الأشرف.

29 - أوائل المقالات : للشيخ المفيد، (ت 413 ه- ق) ، الطبع و النشر: المؤتمر للشيخ المفيد - الطبعة الثانية - 1414 ه- ق - قم.

30 - الإيضاح : لفضل بن شاذان الأزدي النيسابوريّ ، (ت 260 ه-)، تحقيق : السيّد

ص: 460

جلال الدين الحسيني الأرموي ، نشر : جامعة طهران ، 1363 ه- ش .

31 - بحار الأنوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام: للشيخ محمّد باقر بن محمّد تقيّ المجلسي (ت 1110 ه-)، نشر: مؤسّسة الوفاء - بيروت - الطبعة الثانية ، 1403ه- / 1983م.

32 - البرهان في تفسير القرآن : للسيّد هاشم بن سليمان البحراني، (ت 1107 ه- ق) ، الطبعة الثانية، مطبعة آفتاب، طهران - نشر و تصوير مؤسّسة اسماعيليان - قم المقدّسة . و كذا الطبعة الأولى لمؤسّسة دار المجتبى علیه السلام للمطبوعات، قم - 1428 ه- ق.

33 - بشارة المصطفى صلی اللّه علیه و آله و سلم لشيعة المرتضى علیه السلام : لأبي جعفر محمّد بن أبي القاسم عماد الدين الطبري، (من علماء القرن السادس) ، الطبعة الثانية ، المطبعة الحيدريّة - النجف الأشرف - 1383 ه- ق / 1963 م.

34 - بصائر الدرجات الكبرى في فضائل آل محمّد علیهم السلام: للشيخ أبي جعفر محمّد بن الحسن بن فروخ الصفّار ، (ت 290 ه- ق) ، مكتبة آية اللّه المرعشي النجفى - 1404 ه- ق .

35 - البلد الامين: للشيخ إبراهيم الكفعمي ، (من علماء القرن التاسع ه- ق) ، الطبع الرحلي الحجري.

36 - البيان في تفسير القرآن : للسيّد أبي القاسم الخوئي، (ت 1413 ه- ق) ، نشر مؤسّسة ، إحياء آثار السيّد الخوئي - قم - + و نشر دار الزهراء - بيروت - الطبعة الثامنة 1428 ه- ق .

37 - تاريخ بغداد ، أو مدينة السلام : لأبي بكر أحمد بن عليّ الخطيب البغدادي ، (ت 463 ه-) ، دار الكتب العلميّة - بيروت -.

38 - تاريخ الخلفاء : لجلال الدين السيوطي ، (ت 911 ه- ق) مطبعة معتوق الاخوان - بيروت .

39 - تاريخ الطبري : لمحمّد بن جرير الطبري، (ت 310 ه- ق) الطبع الرابع، مؤسّسة الأعلمي - بيروت ، 1403 ه- ق 1938م.

40 - تاريخ مدينة دمشق : لأبي القاسم عليّ بن الحسن بن هبة اللّه، المعروف بابن

ص: 461

عساکر، (ت 507 ه- ق ) ، دار الفكر للطباعة و النشر - 1415 ه- ق / 1953م.

41 - تاريخ مدينة دمشق : - ترجمة الإمام الحسن و الحسين علیهم السلام ، تحقيق محمّد باقر المحمودي - من المعاصرين - مؤسّسة المحمودي للطباعة و النشر، الطبعة الأولى - 1400 ه- ق / 1980م.

42 - تاريخ المدينة : ابن شبة النميرى ، (ت 262 ه- ق) ، دار الفكر قم، 1410 ه- ق .

43 - تاريخ اليعقوبي : لأحمد بن أبي يعقوب، المعروف باليعقوبي (من علماء القرن الثالث) ، دار صادر - بيروت.

44 - تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة علیهم السلام: للسيّد شرف الدين عليّ الحسينيّ الإستراباديّ ، (من علماء القرن العاشر) ، نشر جماعة المدرّسين - قمّ المقدّسة - 1409 ه- ق .

45 - تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام: للشيخ أبي محمّد الحسن بن عليّ بن الحسين بن شعبة الحرّانيّ ، (من أعلام القرن الرابع) ، نشر جماعة المدرّسين ، قم المقدّسة - 1404 ه- ق و أيضاً منشورات مكتبة البصيرتي ، الطبعة الخامسة 1394.

46 - التحصين، (المطبوع ضمن كتاب اليقين): للسيّد رضيّ الدين طاووس الحلّي، (ت 664 ه- ق) ، مؤسّسة دار الكتاب جزائري ، قم المقدّسة - الطبعة الأولى - 1413 ه- ق .

47 - التذكرة الحمدونية : لابن حمدون ، محمّد بن الحسن بن محمّد بن عليّ ، (ت 562 ه- ق)، دار صادر للطباعة و النشر ، الطبع الأولى 1996 م.

48 - التعجب : لأبي الفتح محمّد بن عليّ بن الكراجكي ، (ت 449 ه- ق) ، نشر دار الغدير - قم - الطبعة الأولى 1421 ه- ق .

49 - تفسير الثعلبي - المسمّى بالكشف و البيان : لأبي إسحاق أحمد الثعلبي ، (427 ه- ق) ، نشر دار إحياء التراث العربي - بيروت - الطبعة الأولى ، 1422 ه- ق .

50 - تفسير الصافي : لملاّ محسن الفيض الكاشانيّ : (ت 1091 ه- ق) ، نشر الأعلمي - بيروت - الطبعة الأولى، 1399 ه- ق.

ص: 462

51 - تفسير فرات الكوفي : لأبي القاسم فرات بن إبراهيم بن فرات الكوفيّ ، (من أعلام الغيبة الصغرى) ، مؤسّسة الطبع و النشر - 1414 ه- ق .

52 - تفسير القرآن العظيم (تفسير ابن كثير): لابن كثير، (ت 774 ه- ق)، نشر دار المعرفة - بيروت - لبنان - 1412ه- 1992 م.

53 - تفسير القمّي : لأبي الحسين عليّ بن إبراهيم القمّي ، (من أعلام قرني الثالث و الرابع) ، الطبعة الثالثة ، مؤسّسة دار الكتاب للطباعة و النشر - قمّ المقدّسة - 1404 ه- ق.

54 - تفسير كنز الدقائق : للميرزا محمّد المشهدي ، (ت 1125)، تحقيق الشيخ مجتبى العراقي، نشر جامعة المدرّسين - قم - 1407 ه- ق .

55 - التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري علیه السلام : (تاريخ شهادته علیه السلام 260 ه- ق - سامراء) - الطبع، مدرسة الإمام المهدي علیه السلام - 1409 ه- ق - قم.

56 - تفسير الميزان: لسيّد محمّد حسين الطباطبائي ، (ت 1402 ه- ق) ، نشر إسماعيليان - قم - الطبعة الخامسة، 1412ه- ق.

57 - تفسير نور الثقلين: للشيخ عبد عليّ بن جمعة العروسيّ الحويزيّ (ت 1112 ه-)، تصحيح و تعليق: السيّد هاشم الرسولي المحلّاتي ، الطبعة الثانية، المطبعة العلميّة - قمّ المقدّسة - 1383 ه-.

58 - التمحيص : لأبي عليّ محمد بن همّام الإسكافي، (ت 336)، الطبع مدرسة الإمام المهدي علیه السلام، قم + و نور السجّاد - الطبعة الثانية 1435 ه- ق - 1393 ش.

59 - تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ، المعروف بمجموعة ورّام: لأبي الحسين ورّام ابن أبي فراس المالكي الأشتري، (ت 605 ه- ق)، انتشارات مكتبة الفقه، قم. و الطبعة الثانية لدار الكتب الإسلاميّة - طهران -.

60 - تنقيح المقال في علم الرجال : للشيخ عبد اللّه المامقاني ، (ت 1351 ه- ق) ، المطبعة المرتضويّة - النجف الأشرف - 1352 ه- ق .

61 - التوحيد: للشيخ الجليل الأقدم الصدوق، أبي جعفر محمّد بن علي بن الحسين ، ابن

ص: 463

بابويه القمّي ، (ت 381 ه-) ، نشر جماعة المدرّسين ، قمّ المشرّفة - 1394 ه-.

62 - تهذيب الأحكام : لشيخ الطائفة أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسيّ ، (ت 460 ه-)، الطبعة الثالثة، دار الكتب الإسلامية ، تهران - 1365 ش .

63 - تهذيب التهذيب : لابن حجر العسقلاني، شهاب الدين، أحمد بن علي بن محمّد ، (ت 852 ه-)، الطبعة الأولى، بمطبعة مجلس دائرة المعارف النظاميّة في الهند - حيدر آباد الدكن - 1325 ه- ق. و الطبعة الحديثة في الطبعة الأولى - دار الفكر - بيروت، 1404 ه- ق .

64 - الثقات: لمحمّد بن حبّان بن أحمد أبي حاتم التميميّ البستيّ (ت 354 ه-)، الطبعة الأولى: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانيّة بحيدر آباد الدكن، 1393 ه- / 1973 م.

65 - ثواب الأعمال و عقاب الأعمال : للشيخ الجليل الصدوق ، أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، مكتبة الصدوق - طهران -.

66 - جامع الأخبار : للشيخ تاج الدين محمّد بن الشعيريّ ، (من أعلام القرن السادس)، المكتبة الحيدريّة - النجف الأشرف - الطبعة الثانية، قمّ المقدّسة - 1363 ه- ش .

67 - جامع الرواة و إزاحة الاشتباهات : لمحمّد بن عليّ الأردبيلي الغروي الحائري ، (ت 1103 ه- ق) ، نشر جهان ، تهران، بوذر جمهری منشورات مكتبة المرعشيّ - قمّ المقدّسة - 1403 ه-.

68 - جعفريّات (الأشعئيّات): براوية محمّد بن محمّد بن الأشعث الكوفي ، (من أعلام القرن الرابع) ، المطبعة سلمان الفارسي، الناشر: مؤسّسة الثقافة الإسلاميّة لكوشانبور، الطبعة الأولى - 1417 ه- ق .

69 - جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع : للسيد رضيّ الدين أبي القاسم عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن طاووس، (ت 664 ه- ق) ، الطبعة الأولى، مؤسّسة الآفاق ، 1371 ه- ش .

70 - جوامع الجامع : لأبي عليّ الفضل الحسن الطبرسي، (ت 548 ه-) ، نشر دانشگاه طهران ، 1347 ه-.

ص: 464

71 - جواهر السنية في الأحاديث القدسيّة: للشيخ محمّد بن الحسن الحرّ العامليّ ، (ت 1104ه-) ، الطبعة الأولى ، 1409ه- .

72 - حلية الأبرار: للسيد هاشم البحراني ، (ت 1107 ه- ق) ، نشر الأعلمي ، - بيروت - الطبعة الثانية، 1413ه- ق .

73 - حلية الأولياء : لأبي نعيم أحمد بن عبد اللّه الأصفهاني ، (ت 430 ه-) ، نشر دار الكتاب العربي - بيروت - الطبعة الرابعة ، 1405 ه-.

74 - الخرائج و الجرائح : لقطب الدين الراونديّ ، (ت 573 ه- ق) ، تحقيق و نشر: مؤسّسة الإمام المهديّ علیه السلام - قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى ، 1409ه- .

75 - خصائص الأئمّة علیهم السلام: الشريف الرضيّ أبي الحسن محمّد بن الحسين الموسويّ البغداديّ «السيّد الرضيّ »، (ت 406 ه- ق) ، مجمع البحوث الإسلاميّة - مشهد المقدّس - 1406 ه- ق .

76 - الخصال : للشيخ الصدوق ، أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، منشورات جماعة المدرّسين في الحوزة العلميّة - قمّ المقدّسة - 1403 ه-.

77 - الدّر المنثور: للشيخ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي، (ت 911 ه- ق) ، مم منشورات مكتبة آية اللّه المرعشي النجفي ، 1404 ه- ق .

78 - دعائم الإسلام: للقاضي أبي حنيفة النعمان بن محمّد التميمي المغربي ، (ت 363 ه- ق) ، دار المعارف - القاهرة - 1383 ه-.

79 - الدعوات: «سلوة الحزين»: لأبي الحسين سعيد بن هبة اللّه (قطب الدين الراوندي) ، (ت 573 ه-) ، مدرسة الإمام المهديّ علیه السلام- قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى 1407 ه- ق.

80 - دلائل الإمامة : لأبي جعفر محمّد بن جرير بن رستم الطبري ، (من أعلام القرن الخامس) ، تحقيق و نشر : دار الذخائر للمطبوعات - قمّ المقدّسة.

81 - رجال ابن داود: لابن داود الحلّي، (قرن الثامن ه- ق)، طبع دانشگاه طهران - 1383 ه- ق .

ص: 465

82 - رجال البرقي : للشيخ أبي جعفر أحمد بن أبي عبد اللّه (محمّد بن خالد) البرقي ، (ت 280 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، دانشگاه طهران - 1383 ه-. و أيضاً الطبعة الأولى ، لمؤسّسة النشر الإسلامي ، قمّ المقدّسة ، 1419 ه- ق.

83 - رجال الحلّي : للعلّامة الحلّي ، (ت 726 ه- ق) ، طبع دار الذخائر قم - 1411 ه- ق .

84 - رجال الطوسي : لشيخ الطائفة أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسي ، (ت 460 ه- ق) ، الطبعة الأولى، المكتبة الحيدريّة - النجف الأشرف - 1381 ه- ق / 1961 م.

85 - رجال الكشّي ، (اختيار معرفة الرجال): للشيخ محمّد بن عمر الكشّي - الذي تقدّم بعنوان اختيار معرفة الرجال للشيخ الطوسي - (من أعلام القرن الرابع الهجري ) ، نشر دانشگاه (جامعة) مشهد - 1348 ش .

86 - رجال النجاشي : للشيخ أبي العبّاس أحمد بن عليّ بن أحمد بن العبّاس النجاشي الأسدي الكوفي ، (ت 450 ه- ق) ، مؤسّسة النشر الإسلامي لجماعة المدرّسين بقمّ المشرّفة.

87 - روضات الجنّات : للسيّد محمّد باقر الموسويّ الخوانساري ، (ت 1313 ه- ق) ، نشر إسماعليان - قم - 1390 ه-.

88 - روضة الواعظين : لمحمّد بن الحسن الفعّال النيسابوري ، (ت 508 ه- ق) ، انتشارات الرضيّ ، قم.

89 - ريحانة الأدب في تراجم المعروفين بالكنية و اللقب : لمحمّد عليّ ، مدرّس تبريزي ، (ت 1373 ه- ق) ، نشر شرکت سهامي طبع كتاب - طهران - الطبع الثانية، 1335 ش.

90 - الزهد : للحسين بن سعيد الكوفي الأهوازي ، (من أعلام القرن الثالث) ، الطبعة الثانية ، المطبعة: فرهنك - ايران - 1361 ه- ش ، و أيضاً تحقيق مؤلّف هذه الموسوعة.

91 - سعد السعود : لرضيّ الدين أبي القاسم عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد ابن طاووس، (ت 664 ه- ق) ، منشورات الرضيّ - قمّ المقدّسة - 1363 ه- ش .

92 - سنن الترمذي : لأبي الحسن محمّد بن عيسى بن سورة ، (ت 279 ه- ق) ، بيروت - دار الفكر - 1414 ق 1994م + و نشر دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1375 ه- .

ص: 466

93 - سنن الدارمي : لأبي محمّد عبد اللّه بن عبد الرحمان بن الفضل بن بحران الدارميّ ، (ت 255 ه- ق)، دار إحياء السنّة النبويّة + و نشر دار الفكر - قاهرة - 1398 ه-.

94 - سير أعلام النبلاء : لشمس الدين محمّد بن أحمد بن عثمان الذهبي، (ت 748 ه- ق) ، مؤسّسة الرسالة ، الطبعة التاسعة 1413 ه- ق.

95 - شجرة طوبى : للشيخ محمّد مهديّ الحائري ، (ت 1384 ه- ق) ، نشر مكتبة الحيريّة - نجف - الطبعة الخامسة 1385 ه- ق .

96 - شرح إحقاق الحقّ : للسيّد نور اللّه المرعشي التستري - الشهيد - (ت 1019 ه- ق) ، منشورات مكتبة آية اللّه المرعشي النجفي.

97 - شرح الأخبار : للقاضي أبي حنيفة النعمان ابن محمّد التميميّ المغربيّ ، (ت 363 ه- ق)، مؤسّسة النشر الإسلاميّ ، التابعة لجماعة المدرسّين - قمّ المشرفة -.

98 - شرح نهج البلاغة : لعبد الحميد بن أبي الحديد المعتزلي ، (ت 656 ه- ق) ، كتاب خانه آية المرعشي ، قم - 1404 ه- ق .

99 - شرح نهج البلاغه : لكمال الدين ميثم بن عليّ بن ميثم البحراني ، (ت 679 ه- ق) ، مطبعة دفتر تبلیغات اسلامي قم - 1362 ش ، و أيضاً منشورات مؤسّسة النصر.

100 - شواهد التنزيل : للحافظ عبيد اللّه بن عبد اللّه بن أحمد ، المعروف بالحاكم الحسكانيّ ، (من أعلام القرن الخامس)، الطبعة الأولى، مؤسّسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلاميّ - ايران - 1411 ه- ق.

101 - صحيفة الأمام الرضا علیه السلام : مؤسّسة الإمام المهديّ (عجل اللّه تعالی فرجه) - قمّ - 1408 ه- ق.

102 - الصراط المستقيم إلى مستحقّي التقديم : للشيخ زين الدين أبي محمّد عليّ بن يونس العاملي ، (ت 877 ه- ق) ، المكتبة المرتضويّة ، طهران - الطبعة الأولى - 1384 ه- ق .

103 - صفات الشيعة : للشيخ الصدوق، أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن موسى بن بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، انتشارات أعلمي - طهران.

104 - الصواعق المحرقة : لأحمد بن حجر الهيتميّ المكّيّ ، (ت 974 ه- ق) ، مكتبة

ص: 467

القاهرة، الطبع الثاني 1385 ه- ق.

105 - الصوارم المهرقة في جواب الصواعق المحرقة: للشهيد قاضي نور اللّه التستري ، (ت 1019 ه- ق) ، تصحيح جلال الدین حسین، نشر چاپ خانه شرکت سهامي طبع كتاب - طهران - 1367 ه- ق.

106 - طبّ الأئمّة علیهم السلام: لعبد اللّه و الحسين ابني بسطام النيسابوريّين ، منشورات المكتبة الحيدريّة ، النجف الأشرف - 1385 ه- ق .

107 - الطرائف : للسيّد ابن طاووس، (ت 664 ه- ق) ، المطبعة: خيّام - قم المقدّسة - 1400 ه- ق.

108 - عُدّة الداعي و نجاح الساعي : لأحمد بن فهد الحلّي ، (ت 841 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، دار الكتاب الإسلامي ، عام النشر 1407 ه- ق / 1987 م.

109 - العدد القويّة لدفع المخاوف اليوميّة : للحسن بن يوسف المعروف بالعلّامة الحلّي ، (ت 726 ه- ق) ، مكتبة آية اللّه المرعشي العامّة ، 1408 ه-، انتشارات مكتبة الداوري قم.

110 - علل الشرائع : للشيخ الصدوق أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن موسى بن بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، نشر و تصوير : مكتبة الداوري - قمّ المقدّسة .

111 - العمدة : لابن بطريق، يحيى بن الحسن الحلّي ، (ت 600 ه- ق)، منشورات جماعة المدرّسين - قم المقدّسة - 1407 ه- ق.

112 - عوالي (غوالي) اللثالي العزيزيّة في الأحاديث الدينيّة : لمحمّد بن عليّ بن إبراهيم الإحسائي ، المعروف بابن أبي جمهور ، (كان حيّاً سنة 912 ه- ق) ، الطبعة الأولى، مطبعة سيّد الشهداء ، قمّ المقدّسة - 1403 ه- ق .

113 - عين العبرة : لأحمد بن موسی ابن طاووس، (ت 673 ه- ق)، انتشارات - دار الشهاب، قم المقدّسة.

114 - عيون أخبار الرضا علیه السلام : الشيخ الصدوق أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن

ص: 468

بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، انتشارات جهان - طهران - 1378 ه- ق .

115 - عيون المعجزات : للشيخ حسين بن عبد الوّهاب ، (من أعلام القرن الخامس) ، الطبعة الثالثة، مؤسّسة الأعلمي للمطبوعات ، بيروت - 1403 ه- ق .

116 - الغارات: لإبراهيم بن محمّد الثقفي ، (ت 283 ه- ق)، مؤسّسة دار الكتاب، قم - 1410 ه- ق .

117 - غرر الحكم: لعبد الواحد بن محمّد التميمي الآمدي، (ت 550 ه- ق)، منشورات دفتر التبليغات الإسلامي - قمّ المقدّسة - 1366 ش.

118 - الغيبة : للشيخ محمّد بن إبراهيم النعماني (من أعلام القرن الرابع ) ، مكتبة الصدوق - طهران - .

119 - الغيبة: للشيخ أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسي، (ت 460 ه- ق) ، مؤسّسة المعارف الإسلاميّة - قمّ المقدّسة - 1411ه-.

120 - فتح الأبواب : لأبي القاسم عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن طاووس، (ت 664 ه- ق) ، الطبعة الأولى، مؤسّسة آل البيت علیهم السلام لاحياء التراث - قمّ المشرّفة - .

121 - فرج المهموم في تاريخ علماء النجوم : لرضيّ الدين أبي القاسم عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن طاووس ، (ت 664 ه- ق) ، منشورات الرضيّ ، قمّ المقدّسة - 1363 ه- ش .

122 - فرائد السمطين : لإبراهيم بن محمّد بن الجويني ، (ت 730 ه- ق ) ، تحقیق محمد باقر محمودي، نشر مؤسّسة المحمودي - بيروت - الطبعة الأولى 1398 ه- ق .

123 - الفضائل : للشيخ أبي الفضل ، شاذان بن جبرئيل القمّي ، (من أعلام القرن السادس الهجري) ، تحقيق لمترجم هذا التفسير - الطبعة الأولى ، 1436 ه- ق ، المطبعة العتبة الإمام الحسين علیه السلام - كربلاء المقدّسة - .

124 - فقه الرضا علیه السلام : المنسوب إلى عليّ بن موسى الرضاء علیه السلام: تحقيق مؤسّسة آل البيت علیهم السلام ، لإحياء التراث - قم المقدّسة - و نشر مؤتمر العالمي للإمام الرضا علیه السلام - المشهد المقدّس - 1406 ه- ق.

ص: 469

125 - فقه القرآن : للقطب الدين الراوندي ، (ت 573 ه- ق ) ، نشر مكتبة آية العظمى النجفي المرعشي ، الطبعة الثانية ، 1405ه-.

126 - فضائل الأشهر الثلاثة : للشيخ الصدوق أبي جعفر، محمّد بن عليّ بن الحسين بن موسی بن بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، مطبعة الآداب - النجف الأشرف 1396 ه-، نشر و تصوير: مكتبة الداوري - قمّ المقدّسة - .

127 - فلاح السائل : للسيّد رضيّ الدين ، أبي القاسم عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد طاووس ، (ت 664 ه- ق) ، مكتب الأعلام الإسلامي ، قمّ المقدّسة - 1372 ه- ش .

128 - الفهرست : للشيخ الطائفة أبي جعفر، محمّد بن الحسن الطوسيّ، (ت 460، ه- ق) ، منشورات الشريف الرضيّ .

129 - الفهرست للنديم : لأبي الفرج محمّد بن أبي يعقوب إسحاق بن محمّد بن إسحاق الورّاق البغدادي ، المعروف بالنديم ، (ت 380 ه- ق).

130 - قاموس الرجال: للشيخ محمّد تقيّ التستريّ صدر حتّى الآن، 11 ج، 11 مج، تحقيق و نشر مؤسّسة النشر الإسلاميّ ، الطبعة الثانية، 1410 ه-

131 - قرب الإسناد (الطبع الحجري): للشيخ أبي العبّاس عبد اللّه بن جعفر الحميري القمّي ، (من أعلام القرن الثالث ه-)، انتشارت کتاب خانه نینوا ، تهران.

132 - قصص الأنبياء علیهم السلام: للسيّد نعمة اللّه الجزائري ، (ت 1112 ه- ق) انتشارات الشريف الرضيّ ، المطبعة شريعت ، قمّ المقدّسة - 1420 ه- ق .

133 - قصص الأنبياء علیهم السلام: لقطب الدين سعيد بن هبة اللّه الراوندي ، (ت 573 ه- ق) ، الطبعة الأولى ، مؤسّسة المفيد - بيروت - 1409 ه- ق .

134 - الكافي : لثقة الإسلام أبي جعفر محمّد بن يعقوب الكليني ، (ت 329 ه- ق) ، دار الكتب الإسلامية ، تهران 1365 ه- ش .

135 - کتاب درست بن أبي منصور (المطبوع ضمن الأصول الستّة عشر): عدّة من الرواة عن الأئمة الأطهار علیهم السلام - تحقيق ضياء الدين محمودي - نشر دار الحديث، قم

ص: 470

المقدّسة، الطبعة الأولى 1423ه- ق .

136 - كتاب سليم بن قيس : للشيخ أبو صادق سليم بن قيس الهلالي العامري الكوفي، (ت 76 ه- ق) ، الطبعة الثانية ، نشر الهادي ، قمّ المقدّسة - 1416 ه- ق .

137 - كتاب العين : للخليل بن أحمد الفراهيدي ، (ت 175 ه- ق) ، نشر دار الهجرة ، قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى 1405 ه- ق .

138 - كشف الغمّة في معرفة الأئمّة علیهم السلام: لأبي الحسن عليّ بن عيسى بن أبي الفتح الإربليّ ، (ت 693 ه-) ، مكتبة بني هاشميّ ، تبریز - ایران - 1381 ه-.

139 - كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين علیه السلام : الجمال الدين الحسن بن يوسف الحلّيّ ، (ت 726 ه- ق)، الطبعة الأولى، مجمع إحياء الثقافة الإسلاميّة - قمّ المقدّسة - 1413 ه- ق.

140 - كفاية الأثر في النصّ على الأئمّة الإثنى عشر علیهم السلام: لأبي القاسم عليّ بن محمّد بن عليّ الخزّاز القمي، (من أعلام القرن الرابع الهجري) ، انتشارات بیدار - قمّ المقدّسة - 1401 ه- ق .

141 - كنز العمّال : للعلاّمة علاء الدين المتّقي بن حسام الدين الهنديّ ، (ت 975 ه-)، مؤسّسة الرسالة - بيروت -

142 - كنز الفوائد : لأبي الفتح محمّد بن عليّ الكراجكيّ ، (ت 449 ه- ق)، مكتبة المصطفويّ - قمّ المقدّسة -.

143 - لسان العرب : لأبي الفضل جمال الدين محمّد بن مكرّم بن منظور الأفريقي المصري ، نشر أدب الحوزة - قمّ المقدّسة - 1405 ه- ق .

144 - المؤمن : للشيخ الثقة، الحسين بن سعيد الكوفي الأهوازي ، (من أعلام القرن الثالث الهجري) ، مدرسة الإمام المهديّ علیه السلام - قمّ ، الطبعة الأولى 1404 ه- ق .

145 - متشابه القرآن : لأبي جعفر فخر الدين الطريحي ، (ت 1085 ه-) ، مكتب نشر الثقافة الإسلامية ، الطبعة الثانية 1408 ه- ق ، 1367 ه- ش .

146 - متشابه القرآن و مختلفه : لأبي جعفر محمّد بن عليّ بن شهر آشوب ، (ت 588

ص: 471

ه-)، نشر بیدار + و نشر چاپ خانه شرکت سهامی طبع كتاب، 1328ه- ش .

147 - مجمع البحرين : للشيخ فخر الدين الطريحي ، (ت 1085 ه-) ، مكتب نشر الثقافة الإسلامية ، الطبعة الثانية ( 1408 ه- ق ، 1367 ه- ش .

148 - مجمع البيان في تفسير القرآن : للشيخ أبي عليّ ، الفضل بن الحسن الطبرسي (ت 548 ه- ق) ، - دار المعرفة ، بيروت - الطبعة الثانية 1408 ه- ق .

149 - مجمع الرجال: للمولى زكيّ الدين عناية اللّه القهبائيّ ، (كان حياً سنة 1016 ه-)، 7 ج، 3 مج، صحّحه و علّق عليه السيّد ضياء الدين الشهير بالعلّامة الإصفهاني، الطبعة الثانية، مؤسّسة إسماعيليان - قمّ - 1364 ه-.

150 - مجمع الزوائد و منبع الفوائد : للحافظ نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي، (ت 807 ه- ق)، دار الكتاب العربيّ - بيروت -.

151 - مجمع الأمثال : لأبي أحمد بن محمّد الميدانيّ ، (ت 518 ه- ق) ، طبع مصر + و طبع دار الجبل - بيروت - الطبعة الثانية ، 1407 ه- ق .

152 - المحاسن : للشيخ أبي جعفر ، أحمد بن محمّد بن خالد البرقيّ ، (ت 280 ه- ق) ، الطبعة الثانية ، دار الكتاب الإسلاميّة - قمّ المقدّسة - .

153 - المحتضر : للحسن بن سليمان الحلّي ، (من أعلام القرن التاسع) ، نشر المطبعة الحيدريّة - نجف الأشرف - الطبعة الأولى 1370 ه- ق .

154 - مختصر بصائر الدرجات: للشيخ حسن بن سليمان الحلّى ، (من علماء القرن التاسع الهجري) ، الطبعة الأولى ، المطبعة الحيدريّة - النجف الأشرف - 1370 ه- ، نشر و تصوير : انتشارات الرسول المصطفى صلی اللّه علیه و آله و سلم- قمّ المقدّسة -.

155 - مدينة معاجز الأئمة الاثني عشر علیهم السلام و دلائل الحجج على البشر: للسّيد هاشم البحرانيّ ، (ت 1107 ه-) ، الطبعة الأولى، مؤسّسة المعارف الإسلاميّة - قم المقدّسة - 1413 ه-.

156 - مرآة الأنوار و مشكاة الأسرار: لأبي الحسن ابن محمّد طاهر العاملي النباطي

ص: 472

البياضي، (من أعلام القرن الثاني عشر ه- ق)، منشورات مؤسّسة دار المجتبى علیه السلام للمطبوعات، قم - 1428 ه- ق.

157 - مرآة العقول : لأبي الحسن ابن محمّد طاهر العامليّ النباطيّ البياضيّ الفتونيّ ، (من أعلام القرن الثاني عشر)، من منشورات مكتبة إسماعيليان، و من منشورات مؤسّسة دار المجتبى - بقم المقدّسة - 1428 ه- ق .

158 - مروج الذهب و معادن الجوهر : لأبي الحسن عليّ بن الحسين بن عليّ المسعودي ، (ت 346 ه- ق) ، دار المعرفة - بيروت -.

159 - مسائل عليّ بن جعفر - المنسوب إلى عليّ بن جعفر الصادق علیه السلام: (من أعلام القرن الثالث الهجري)، تحقيق و نشر مؤسسّة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث - قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى ، 1409 ه-.

160 - مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل : لميرزا حسين النوريّ الطبرسي، (ت 1320 ه-)، تحقيق و نشر: مؤسّسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث - قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى ، 1407 ه-.

161 - مستطرفات السرائر [أو النوادر]: للشيخ أبي عبد اللّه محمّد بن أحمد ابن إدريس الحلّي ، (ت 598 ه- ق) ، انتشارات جماعة المدرّسين - قمّ المقدّسة ، 1411 ه- ق ، و أيضاً المطبوع في آخر المجلّد الثالث من كتاب السرائر.

162 - مسند أحمد بن حنبل: للحاكم أحمد بن محمّد بن حنبل، (ت 241 ه- ق) ، نشر دار الفكر - بيروت - .

163 - المستدرك على الصحيحين : للحاكم أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه النيسابوري ، (ت 405 ه- ق) ، نشر دار الفكر - بيروت -.

164 - مشكاة الأنوار في غرر الأخبار : للعالم الجليل أبي الفضل علي بن الحسن الطبرسي ، (من أعلام القرن السابع ه-)، منشورات المكتبة الحيدريّة في النجف الأشرف ، الطبعة الثانية ، 1385 ه-.

ص: 473

165 - المصباح : للشيخ تقيّ الدين إبراهيم بن عليّ بن الحسن بن محمّد العاملي الكفعمي ، (من أعلام القرن التاسع)، الطبعة الأولى لمؤسّسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت - 1411 ه- ق .

166 - مصباح المتهجّد: الشيخ الطائفة ، أبي جعفر محمّد بن الحسن الطوسي ، (ت 460 ه- ق) ، الطبعة الأولى، مؤسسّة فقه الشيعة ، بيروت - 1411 ه- ق .

167 - المصباح المنير: لأحمد بن محمّد بن عليّ المقريّ الفيوميّ ، (ت 770 ه- ق) ، منشورات دار الهجرة - ایران ، قمّ - 1425 ه- ق .

168 - المصنّف لابن أبي شيبة : لعبد اللّه بن محمّد بن أبي شيبة ، الكوفيّ الأسديّ ، (ت 235 ه- ق) ، بإشراف مكتب الداراسات البحوث،في دار الفكر.

169 - المصنّف لعبد الرزّاق : لأبي بكر عبد الرزّاق بن همّام الصنعاني ، (ت 211 ه- ق) تحقيق الشيخ المحدّث .

170 - معالم العلماء : لمحمّد بن عليّ بن شهر آشوب ، (ت 588 ه- ق) ، نشر مطبعة الحيدرية - نجف الأشرف - 1380 ه- ش .

171 - معاني الأخبار : للشيخ أبي جعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابويه القمّي ، (ت 381 ه- ق) ، مؤسّسة النشر الإسلامي ، قمّ المقدّسة - 1361 ه- ش .

172 - معجم البلدان : لشهاب الدين أبي عبد اللّه ، ياقوت بن عبد اللّه الحموي الرومي البغدادي ، (ت 626 ه- ق) ، دار إحياء التراث العربي - بيروت ، و أيضاً تحقيق : فريد عبد العزيز الجندي، دار الكتب العملية ، بيروت.

173 - معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة : للسيّد أبي القاسم الموسوي الخوئي ، (ت 1413ه- ق) ، الطبعة الرابعة، مركز نشر آثار الشيعة ، قمّ المقدّسة - 1410ه- ق / 1369 ه- ش.

174 - معجم الكبير : الكبير : لأبي القاسم سليمان بن أحمد الطبراني ، (ت 360 ه- ق) ، نشر مكتبة ابن تيميّة - قاهرة - 1397 ه- ق .

ص: 474

175 - معجم المفسّرين : لعادل نويهض، (من المعاصرين)، نشر مؤسّسة نويهض الثقافيّة - بيروت - الطبعة - 1403 ه- ق .

176 - المعجم الوسيط : للدكتور إبراهيم أنيس - الدكتور عبد الحليم منتصر - عطیّة الصوالحي - محمّد خلف اللّه أحمد ، الطبعة الثالثة ، 1408 ه- ق / 1367 ه- ش ، الناشر : مكتب نشر الثقافة الإسلاميّة .

177 - المقنع : للشيخ الصدوق ، (ت 381 ه- ق) ، تحقيق و نشر مؤسّسة الإمام الهادي علیه السلام - 1415 ه- ق .

178 - المقنعة : لأبي عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان المفيد ، (ت 413 ه-) ، نشر و تصوير المؤتمر العالمي لألفيّة الشيخ المفيد ، قمّ المقدّسة - 1413ه- ق .

179 - مكارم الأخلاق : لأبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسي ، (من أعلام القرن السادس الهجري) ، انتشارات الشريف الرضيّ ، قمّ المقدّسة - 1412 ه- ق .

180 - الملل و النحل : لأبي الفتح محمّد بن عبد الكريم الشهرستاني ، (ت 548 ه- ق) ، نشر دار المعرفة - بيروت - 1381 ه- ق .

181 - المناقب : الموفّق بن أحمد بن محمد المكّيّ الخوارزميّ (ت 568 ه-)، تحقيق : الشيخ مالك المحموديّ ، الطبعة الثالثة، مؤسّسة النشر الإسلاميّ - قمّ المقدّسة - 1417 ه- ق .

182 - مناقب آل أبي طالب: لأبي جعفر رشيد الدين محمّد بن عليّ بن شهرآشوب السرويّ المازندراني ، (ت 588 ه- ق)، مؤسّسة انتشارات العلامّة ، قمّ المقدّسة - 1379 ه- ق .

183 - المناقب لابن المغازلي : لأبي الحسن عليّ بن محمّد ابن المغازلي ، (ت 483 ه- ق) ، نشر دار الأضواء - بيروت - 1403 ه- ق .

184 - منية المريد : للشهيد الثاني ، (ت 966 ه- ق) نشر دفتر تبليغات الإسلامية، قم المقدّسة 1409 ه- ق .

ص: 475

185 - منتخب الأنوار المضيئة : للسيّد عليّ بن عبد الكريم النيلّي النجفي ، (من أعلام القرن التاسع) ، مطبعة الخيّام - قمّ - 1401 ه- ق

186 - منتخب بصائر الدّرجات : للشيخ حسن بن سليمان الحليّ ، (من أعلام القرن التاسع) ، نشر مطبعة الحيدرية - النجف الأشرف - الطبعة الأولى 1370 ه- ق.

187 - المنجد في اللغة و الأعلام : لويس معلوف، الطبعة الخامسة و الثلاثون ، منشورات دار المشرق - بيروت - 1996 م.

188 - من لا يحضره الفقيه : للشيخ الصدوق أبي جعفر، محمّد بن عليّ بن الحسين ابن بابويه الصدوق القمّي، (ت 381 ه- ق) ، الطبعة السادسة، دار الأضواء - بيروت - 1405 ه- ق .

189 - منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة : لميرزا حبيب اللّه الهاشمي الخوئي، (ت 1424 ه- ق) ، الطبعة الرابعة، مطبعة الإسلامية - طهران .

190 - موسوعة فضائل القرآن الحكيم و خواصّ بعض سوره و آیاته : تأليف : لمؤلّف هذه المجموعة ، انتشارات المكتبة الحيدريّة ، قمّ المشرّفة ، الطبعة الأولى - 1429 ه- ق.

191 - موسوعة مكاتيب الأئمّة علیهم السلام و رسائلهم : تأليف حقير المحقق و المترجم (في عشرة مجلّدات).

192 - نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: للشيخ الحسين بن محمّد بن الحسن بن نصر الحلوانيّ ، (من أعلام القرن الخامس)، تحقيق و نشر : مدرسة الإمام المهديّ علیه السلام - قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى 1408 ه-.

193 - نقد الرجال : للسيّد مصطفى بن الحسن التفريشي، (من أعلام القرن 11 ه- ق)، نشر مؤسّسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث - قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى، 1418 ه-.

194 - نهج البلاغة : للسيّد الرضيّ ، (ت 406 ه- ق) ، انتشارات دار الهجرة - قمّ المقدّسة -.

195 - نهج الحقّ و كشف الصدق : للحسن بن يوسف المطهّر الحلّي ، (ت 726 ه- ق)، الطبعة الرابعة، مؤسّسة الطباعة و النشر، دار الهجرة - قمّ المقدّسة - 1414 ه- ق.

ص: 476

196 - النوادر: لأبي جعفر أحمد بن محمّد بن عيسى الأشعريّ القمّيّ ، (المتوفّي في عصر الغيبة الصغرى)، تحقيق : مؤسّسة الإمام المهديّ علیه السلام ، الطبعة الأولى ، المطبعة أمير - قمّ المقدّسة - .

197 - نور الأبصار في مناقب آل بيت النبيّ المختار علیهم السلام: للشيخ مؤمن الشبلنجيّ ، (من أعلام القرن الثالث عشر) ، منشورات الشريف الرضيّ - قمّ المقدّسة - .

198 - نهاية الأرب في فنون الأدب : لشهاب الدين أحمد بن عبد الوّهاب النويري ، (733 ه- ق) ، وزارة الثقافة و الإرشاد القومي ، المؤسّسة المصرية.

199 - الوافي : للمولى محمّد محسن ، المشتهر «بالفيض الكاشانيّ» ، (ت 1091 ه-) ، تحقيق و نشر : مكتبة الإمام أمير المؤمنين عليّ علیه السلام - إصفهان - الطبعة الأولى 1406 ه- ق .

200 - وسائل الشيعة : للشيخ محمّد بن الحسن الحرّ العامليّ ، (ت 1104 ه-) ، مؤسّسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث - قمّ المقدّسة - الطبعة الأولى ، 1409 ه-.

201 - اليقين باختصاص مولانا عليّ علیه السلام بإمرة المؤمنين : للسيّد رضيّ الدين علي بن الطاووس الحلّي ، (ت 664 ه- ق) ، الطبعة الأولى، مؤسّسة دار الكتاب - قمّ المقدّسة ، سنة 1413 ه- ق .

ص: 477

آشنایی با بعضی از آثار منتشر شده مترجم

1- شواهد آيات و أمثال سيوطي.

2 - شرح کتاب ارث (كتاب لمعه).

3 - جهاد - هجرت - شهادت، با مقدّمه ای بر شناخت مکتب، چاپ سوم آن با اصلاحات و اضافات کلّی، توسط انتشارات جامعه مدرّسین حوزۀ علمیّه قم.

4 - روش تدریس و خود آموز قرآن، همراه با تجوید مصوّر، بضمیمۀ چهل حدیث؛ در چهار مرحله چاپ؛ و چاپ پنجم به انضمام جزء سی ام قرآن با ترجمه روان.

5 - وسیلۀ ارتباط با خداوند متعال، برگزیده ای از دعا ها و زیارات، با ترجمۀ روان.

6 - تهذیب نفس، با مقدّمه ای بر شناخت انسان.

7 - کشکول نفیس ، در 2 جلد، قطع وزیری و زر کوب .

8 - آداب زندگی و معاشرت از دیدگاه معصومین علیهم السلام، در چهار مرحله چاپ.

9 - راهنمای سعادت و خوش بختی (خلاصۀ زندگی 14 معصوم و 560 حدیث)، در 8 مرحله چاپ.

10 - موسوعة كلمات الإمام الحسین علیه السلام با هم کاری پژوهش کدۀ حضرت باقر العلوم علیه السلام.

11 - موسوعة الإمام محمّد الجواد علیه السلام (در 2 جلد زر کوب) با هم کاری بعضی از دوستان محترم در مؤسّسۀ حضرت ولیّ عصر (عجل اللّه تعالی فرجه).

12 - موسوعة الإمام عليّ الهادي علیه السلام (در 4 جلد زر كوب) با هم کاری بعضی از دوستان محترم در مؤسّسۀ حضرت ولیّ عصر (عجل اللّه تعالی فرجه).

13 - موسوعة الإمام الحسن العسكري علیه السلام (در 6 جلد زر کوب) با هم کاری بعضی از دوستان محترم در مؤسّسۀ حضرت ولیّ عصر (عجل اللّه تعالی فرجه).

14 - موسوعة الإمام الرضاء علیه السلام (در 8 جلد زر کوب) با هم کاری بعضی از دوستان محترم در مؤسّسۀ حضرت ولیّ عصر (عجل اللّه تعالی فرجه).

ص: 478

15 - تحقیق در ابعاد مختلف کتاب «الفضائل لشاذان بن جبرئیل قمّى» و مقابله با نسخه های خطی و چاپی.

16 - 32 - خاطرات و سخنان چهارده معصوم علیهم السلام، به عنوان (چهل داستان و چهل حدیث از هر معصوم) در 14 جلد مستقل - در 4 مرحله چاپ -

33- بوستان چیستان؟ و کیستان؟ (چاپ پنجم) دو جزء در 2 جلد با اصلاحات و اضافات قابل توجّه.

34 - کلید سعادت و تندرستی (خواصّ «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، سورۀ «حمد» و «آية الكرسى»).

35 - شناخت شیعه (شیعیان موفّق، مردود) در سه مرحله چاپ.

36 - مدرسۀ عشق (آموزش نماز و اهمیّت آن) - ویژه کودکان و نوجوانان، دختران و پسران؛ به همراه تصاویر متنوّع؛ و چهل حدیث ویژه نماز، در 8 مرحله چاپ.

37 - تحقيق و ترجمه كتاب «الزهد» تأليف حسين بن سعید اهوازی از اصحاب امام رضا، جواد و هادی علیهم السلام؛ همراه با متن عربی و فهارس متعدد در پنج مرحله چاپ.

38 - تحقیق و ترجمه کتاب «المؤمن» - مؤمن کیست؟ وظیفه اش چیست؟ - تألیف حسين بن سعيد اهوازی، همراه با متن عربی و فهارس متعدد، در سه مرحله چاپ.

39 - تحقیق و ترجمه کتاب «التمحيص» تأليف ابو على محمد بن همّام اسكافي، متوفای 336؛ همراه با متن عربی و فهارس متعدد، در سه مرحله چاپ.

40 - موسوعة فضائل القرآن الحكيم و خوّاصّ سُوره و آیاته، (در 3 جلد وزیری و زر کوب - عربی)، همراه با 14 فهرست متنوّع.

41 - موسوعة كلمات حضرت فاطمة الزهراء علیها السلام با هم کاری پژوهش کدۀ حضرت باقر العلوم علیه السلام.

42 - موسوعة كلمات الإمام الجواد علیه السلام با هم کاری پژوهش کدۀ حضرت باقر العلوم علیه السلام.

43 - ختم سورۀ مباركۀ «انعام» و سورۀ مبارکۀ «یس» همراه با زیارت امین اللّه، عاشورا، دعای توسل و حدیث شریف کساء، با سند و روایاتی در فضایل و خواص آن ها، با ترجمه روان، در سه مرحله چاپ.

ص: 479

44 - منشور حقوق شخصی و عمومی، (تحقیق و ترجمه رساله حقوق امام سجّاد علیه السلام، در 50 عنوان و 34 موضوع.

45 - تحقیق و ترجمه کتاب شريف تفسير البرهان في تفسير القرآن، تأليف علامۀ محدّث سید هاشم بحرانی، (در 10 جلد وزیری و زر کوب).

46 - تحقيق و ترجمه كتاب تفسير العيّاشي - كتاب حاضر - .

کتاب هایی که آماده چاپ و نشر می باشد

1 - موسوعة مكاتيب الأئمّة علیهم السلام و رسائلهم در 10 جلد زر کوب با فهارس متنوّع.

2 - تجدید چاپ جلد اوّل کشکول نفیس با تغییرات و اضافات کلّی.

3 - خاطرات گوناگون از سال 1342؛ نقطه آغاز انقلاب عظیم اسلامی، تا دوران حاضر، (که بسیاری از آن ها تا کنون در دسترس علاقه مندان قرار نگرفته است.

4 - تحقيق كتاب شريف «الجعفريّات - الأشعثیّات» در جهات مختلف و مقابله آن با نسخه های مختلف خطّی و چاپی، با هم کاری بعضی از دوستان محترم.

5 - چهل حدیث مهم پیرامون ازدواج، در ابعاد مختلف آن.

6 - فضایل و خواصّ «سوره های مبارکۀ قرآن» - در جزوه های متعدّد -.

7 - ترجمه متن «احتجاج و مکالمه خانم حُسنیه» در مجلس هارون الرشيد (خلیفه عبّاسی) با رؤسا و دانش مندان اهل تسنّن، به زبان عربی.

8 - الآيات النازلة في النبيّ و أهل بيته الطاهرين علیهم السلام و شيعتهم و مواليهم ، أعدائهم و مخالفيهم، (همراه با ترجمه، در 3 جلد وزیری).

9 - ترجمه كتاب المعيار و الموازنة في فضائل أمير المؤمنين على بن ابي طالب (صلوات اللّه عليه و على اولاده المعصومين)، تحقیق شیخ محمد باقر محمودی.

10 - ترجمه كتاب قضاء حقوق المؤمنين، تاليف شيخ سدید الدین ابو علی بن طاهر الصوري، از علمای قرن ششم، تحقيق مؤسّسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث.

ص: 480

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109