عنوان و نام پدیدآور : ازدواج برای جوانان لازم است چرا؟/ [تدوین هیئت تحریریه موسسه در راه حق ]
مشخصات نشر : قم : موسسه در راه حق ، 1377.
مشخصات ظاهری : ص 32
شابک : 964-6425-55-01000ریال
یادداشت : فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا.
یادداشت : عنوان روی جلد: جوانان و ازدواج .
عنوان روی جلد : جوانان و ازدواج .
عنوان دیگر : جوانان و ازدواج
موضوع : زناشویی (اسلام )
موضوع : جوانان
شناسه افزوده : موسسه در راه حق . هیات تحریریه
شناسه افزوده : موسسه در راه حق
رده بندی کنگره : BP230/17/الف416 1377
رده بندی دیویی : 297/4832
شماره کتابشناسی ملی : م 78-8785
خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان
ویراستار کتاب: خانم نرگس قربانی
ص: 1
ازدواج برای جوانان لازم است چرا؟
مؤسسه در راه حق
تیراژ : 4000
چاپ اوّل 1377
چاپ خانه سلمان فارسی
قم - خیابان آیت الله نجفی کوچه شماره 20 موسسه در راه حق
مؤسسه در راه حق 1377
ص: 2
﴿ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ ﴾
چرا؟ چون دختر، بنا به لطف و حکمت الهی خیلی زود تر از پسر شخصیت انسانیش به «بلوغ» می رسد و به آرامش و تعادل روحی عمیقی دست می یابد و تجلی گاه زیبائی های الهی می شود.
شاید غالب دختران ندانند که صورت معصوم و چشمان نکته سنج و اندام ظریف شان، و از این ها مهم تر، حجاب و عفت و حیا و متانت و فرو افتادگی نگاه شان، خرامان راه رفتن و وقار زیبای آنان، و هر کلام و حرکت و نگاه شان، سر شار از چنان جذابیت سحر آمیزی است که هر مرد خشن و بی احساس را تحت تأثیر قرار می دهد.
چرا این همه خاصیت و جذابیت و زیبائی و فریبائی فریبندگی، هم چون «امانت» به زن سپرده شده است؟ آیا برای این که عروسک باشد؟ وسیله تبلیغات اجناس تجاری باشد؟
ص: 3
وسیله هرزگی مردان بی عشق و هوس ران، و یا وسیله فحشاء فساد باشد؟ یا با عنوان های گوناگون، پر کننده خلاً عاطفی و شهوانی مردان در ادارات و شرکت ها، و وسیله جذب مشتری در فروش گاه ها و آژانس ها باشد؟
آیا این همه سرمایه، ممکن است برای خدمت کاری باشد؟ آیا زن مجاز است این توانائی های زیبا و جذاب و شوق انگیز را و لیاقت کلید داری بهشت را - که خدا به او بخشیده، و مرتبه وجودی او را بالا تر از بهشت قرار داده است - در مشاغل مردانه و لا به لای کار ها و رفت و آمد های خسته کننده و در داد ستد های مالی و انواع نا ملایمات، تلف کند و خشونت، خستگی ،اضطراب ،افسردگی ،سردی، رخوت و پیری زود رس را بپذیرد؟
یا این که نه این توانمندی ها، گوهر های گران قدر و امانت های مهمی هستند که تنها «زن» لیاقت داشتن آن ها را یافته است تا مأموریت ویژه ای را انجام دهد؟ مأموریتی همانند رسالت
ص: 4
انبياء الهى «صلوات الله عليهم» و معلمان بشریّت .؟
این مسئولیت عظیمی است که زن با زیبائی های جذاب و خردمندانه، و گرمی نوازش و محبتش، و کلام بی نیش و دل نشین خود ،همسر، فرزند و خودش را، و حتی خویشاوندان نزدیک خود را از خود باختگی ،هرزگی، بیهودگی، بی ایمانی و بی نشاطی، انواع افسردگی، فرو افتادن به جبهه باطل، غرق شدن در منجلاب شهوات، رفاه طلبی و تجاوز به حریم دیگران حفظ کند، و خانواده را حول محور تجلیات الهی خود هوشیار و وظیفه شناس نگه دارد تا از سردی حوادث سرما نخورند، و از گزند مشکلات زندگی دل مرده و افسرده نباشند و از سختی کار و تلاش و سازندگی و مبارزه از پا نیفتند، و با بی انگیزه شدن و وسوسه دشمن دوست نما، به پرتگاه نفاق و خود فروشی و خیانت به میهن، سر نگون نشود، و در باتلاق رشوه و چاپ لوسی و ریاء گرفتار نشود، و به انواع اعتیاد مبتلا نگردد. که اگر چنین شود، قبل از همه امنیت خود زن به خطر می افتد.
ص: 5
واقعاً این همه مراقبت و تأثیر گذرای تنها از مقام «زن» بر می آید. و چه حکیمانه فرموده اند که : « زن، مربی جامعه است.» و «زن، انسان پرور است.» و «مرد از دامن زن به معراج می رود».
این تنها «زن» است که می تواند فوران آتش هوس های عقل بر انداز یک مرد را مهار کند و چراغ عشق را در جان او بر افروزد. عشق به زندگی، به خلاقیت، به پایداری، به پاکی، به خوبی ها و به معنویت و نشاط ، و عشق به هر جلوه حق را که را؛ که اگر چنین نشود و آن آتش شهوت مهار نشود، زن و مرد، و تمام جامعه را در ابعاد مختلف به آتش می کشد و آرامش را برای همه غیر ممکن می سازد.
«زن» آینه ای است که پاکی و شفافیت او زمانی اثبات می شود که بتواند زیبایی صفات انسانی، شکوه ایمان و معنویت قداست بندگی خدای یگانه و عزت اطاعت از اولیاء حق را برای همسر و فرزندان به زیبایی بنمایاند و آنان را به
ص: 6
آراسته شدن به این فضائل، و زدودن جهل ،تنبلی ،تکبر ،ظلم، کفر، شرک و هر پلیدی تشویق نماید، و با مهربانی و جذابیت های خود و با تسخیر قلب همسر و فرزند آنان را در مسیر عقل و شرع چنان هنر مندانه و گرم مراقبت نماید که بتوانند حلاوت پیمودن راه حق را بنوشند و برای هجرت از تعلقات دنیایی و عروج و تقرب به سمت کمال مطلق، سر شار از اشتیاق شوند. زن می تواند این را بیابد که انسان سازی و پاس داری از انسانیت همسر و فرزند هنری بسیار ارزشمند تر و زیر بنایی تر، و در پیش گاه الهی مطلوب تر و در امنیت و رشد جامعه مؤثر تر است از این که در جنگ شرکت کند، و یا به کار های خدماتی و غیر ضروری که در توان مردست مشغول شود. کدام عنوان برای زن زیبنده تر، و در عبودیت حضرت حق خوش بوتر از «همسر» و «مادر» بودن است؟
زن، با هنرمندی های خاص خود می تواند از درون، مرد و فرزندان جامعه را به بالندگی و شکوفائی سوق دهد
ص: 7
با زیبایی های خود در دل شان ایمان بکارد، و در واقع در بیش ترین صحنه های زندگی حضور داشته باشد و عبودیت را در آنان باغ بانی کند، و با کمند مهربانی هایش خانواده را در هر بحران اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و نظامی حول محور حق حفظ کند .
زن، سر چشمه وجود پیامبران ،اولیاء، علماء، قهرمانان و شهداء است. شجاعت مولا علی (صلوات الله علیه)، صلح خرد مندانه امام حسن و حماسه عاشقانه امام حسین (صلوات الله علیهما)، پرچم داری و افشاگری های نفاق بر انداز بانوی بزرگ، زینب کبری (سلام الله عليها) ،همه جلوه هایی از کوثر وجودی زهرای مرضیه (صلوات الله علیها) است. و او خود گلی از بستان پر برکت خدیجه کبری (سلام الله علیها) می باشد.
پس خاتم همه انبیاء (صلی الله علیه و آله) درست می فرمایند که: »بیش ترین خیر و خوبی، در بانوان است.» و «برکت» در زنان است. پس لازمه ساختن انسان و اصلاح
ص: 8
جامعه، گرمی و نشاط مردم، انگیزه دار شدن جوانان، معنویت یافتن و آماده شدن برای پیکار با زشتی های و بدی ها ستم ها و اعتیاد ها و عامل اصلی هر پیشرفت و رشد و سازندگی و اعتدالی، ازدواج هنر مندانه و «جهت دار» دختران پاک و مومنی است که به نقش جذاب زیبا و فریبنده «جمال ظاهری و باطنی» خود پی برده باشند و این همه سرمایه را تجلی اراده حکیمانه خداوند مهربان، و امانتی گران بها برای «به بند جمال یگانه محبوب هستی کشیدن مرد» تلقی نمایند و این مأموریت و رسالت الهی خود را باور کنند، و آن را به عناوین «غرب پسند» که جامعه را به بند شیطان و فساد می کشاند ترجیح دهند.
اگر چنین نشود، و زن امانت های خود را در جهت حق و شرع مسئولانه، به کار نگیرد، نه تنها پسران و مردان و کل جامعه را فحشا و فساد و تباهی و ابتذال فرا می گیرد، که خود زن نیز به عروسکی یا کالایی و یا موجودی بی ارزش خود
ص: 9
فروخته ،مبتذل، تهی و فاسد تبدیل می شود و در منجلاب هوس و افسردگی، خیلی زود از خود و زندگی بی زار می شود.
بزرگی و کوچکی زن در تلقی او از خودش تعیین می شود؛ اگر خود را طفل و طفیلی بداند، همه چیز زندگی برایش عروسک و اسباب بازی و سر گرمی می شود و خود اسباب لذت و سود جوئی افرادی حقیر خواهد شد. و اگر بالغ و رشید و خردمند باشد، زنان و مردانی بزرگ چون هاجر ،حلیمه، آسیه، مریم، خدیجه و پیامبر و امام و خمینی می پرورد، و یا در رشادت و موفقیت هر مرد وزنی و هر شهید و مبارز و سر دار و قهرمان و رهبری، و در رشد هر فرزندی سهیم می شود و در قلب همه حضور خواهد داشت. فتبارک الله احسن الخالقین.
چرا «پسر» باید ازدواج کند؟
پسر پس از بلوغ، به طور طبیعی سر شار از تمایلات غریزی و نیازمند روابطی دوستانه و محبت آمیز، و مشخصاً متوجه
ص: 10
جنس مخالف خود می شود. و غالباً به تنهایی نه در مراقبت از تمایلات سر کش و شهوانی خود تواناست و نه در رشد استعداد های اجتماعی خود می تواند فردی عمل کند. لذا در تنهایی، اغلب دچار فشار ذهنی شدید و بی حوصلگی است و در اقدام به هر کاری زود خسته و بی انگیزه می شود و وا می ماند خلاء و کمبود و نقصانی را در خود احساس می کند و میل به کمال جوئی، او را وا می دارد تا در جست جوی رفع نقص خود باشد، و تکیه گاه و مشوّقی را می جوید که در درون او حضور یابد، و احساس تنها بودنش را از درون بر طرف کند. مشوق تلاش او باشد، صبورانه به او مهر بورزد، خشونت و خشگی و بی حوصلگی و تردید او را هنر مندانه درمان کند، او را از ضعف ها و شکست های «گذشته» نجات دهد و راه ترقی را برایش ممکن سازد.
پسر جوان به شخصی نیاز دارد که قلبش برای او بتپد و با گرمی نگاهش، و کلام پر مهر و جذاب، و نوازش های
ص: 11
پرستارانه اش او را در مواجهه با سردی ها و تلخی ها و نا ملایمات زندگی امید ببخشد و انگیزه علمی، کاری، سازندگی ،اخلاقی، اجتماعی و عبادی و حماسی را در او بر انگیزاند و با انواع کسالت و تنبلی او هنر مندانه مبارزه کند و در بر داشتن «میم» از ابتدای مشکلات همت و توانمندی هایش را شکوفا سازد و مرهمی بر درد های جسمی و روانیش باشد هر چند و جود عزیز مادر برای جوان بسیار ارزشمند است و مصاحبت با او و یا خواهری مهربان تسکین دهنده لحظات بحرانی است اما نیاز پسر، محرمیتی بالا تر از خواهر و مادر می طلبد.
پسر در جست جوی ستاره ای در آسمان زندگی است که امید و لذت زنده بودن را به او الهام کند و به فرشته ای نیازمند است که با زمزمه های بی کلام و دل چسبش، «وحی» را، و تداوم رسالت انبیاء و اولیاء الهی را به او پیوسته یاد آوری کند. آینه ای شفاف برایش باشد تا بتواند شخصیت خود را در او بیابد سنگ
ص: 12
صبور راز و نیازش، و ارضاء کننده خواهش های روحی و جسمی اش باشد تا آرامش پیدا کند، و برای مراحل بعدی و امتحانات پیوسته زندگی آماده شود.
پسر دارای توان مدیریت، و نیروی لازم برای کار های سخت خدماتی ، صنعتی ، کشاورزی و دفاعی است، اما مناسب ترین عنوانی که می تواند خردمندی های مدبّرانه و توانائی های مردانه او را به تجلی درآورد، عنوان همسر و «پدر» بودن است.
جوان با پذیرش پیمان ازدواج و با مورد اعتماد قرار گرفتن پیوسته احساس ارزش مندی می کند و شخصیتش تثبیت می شود. خود اتکائیش روز افزون می گردد و او را نسبت به اداره بهتر خانواده و احساس مسؤولیت بیشتر در مسائل اجتماع، مشتاق تر می سازد. این تحول، به تدریج از هرزگی، بی برنامگی، بی بند و باری؛ هزینه های اضافی، مصرف های بی رویه، بی جهتی و در لاک فردیت فرو رفتن او می کاهد. (البته اگر ازدواج عاقلانه و اسلامی صورت پذیرد قطعاً چنین خواهد شد.)
ص: 13
مرد همسر دار، در هیچ غروبی دلش نمی گیرد. در روز تعطیل در کنار همسر و فرزندان و دو مجموعه از خویشاوندانی که با این ازدواج بهم پیوند خورده اند، نمی تواند تنها و بی کار و بی حال بماند تا افسردگی، نشاط و جوانیش را تاراج کند.
پسری که لیاقت و هنر همسر بودنش را مردانه از خود بروز می دهد، موظف می شود به جای ابن الوقتی و تابع شرائط محیط بودن هنر آینده نگری، و برنامه داشتن برای هر موقعیت را بیاموزد و خانواده اندوزد و در دخل و خرج و مصالح خانواده نظارت دقیق عقلی و شرعی داشته باشد. و این در صورتی ممکن می شود که با همسرش قبلاً در زمینه خرید، پذیرائی، میهمانی، نحوه تغذیه، پوشاک و نگه داری لوازم منزل آرایش و زینت، محل و اندازه مسکن، و سایر مواردی که در کم نمودن هزینه، و افزایش یا پس انداز در آمد مؤثر است، محترمانه و منطقی گفت گو کند تا به تفاهم برسند.
از جمله برکات و زیبائی های ازدواج اینست که در بستر
ص: 14
عواطف انسان ساز و هم کاری های دل سوزانه زن مرد انگیزه و ضرورت هم کاری با دوستان نیازمند را در زمینه های درسی ،علمی ،شغلی ،مالی ،سیاسی مشاوره ای می یابد و رفته رفته عنایتش به ایتام و فقراء و درد مندان و زخم دیدگان متجاوزین جهانی و خلاصه دغدغه های اجتماعیش بیشتر می شود.
لذا پیامبر (اکرم صلی الله علیه و آله) فرمودند: « مرد همسر دار، پیوسته در حال جهاد است.»
او هم واره مراقب رفتار و اخلاق خود است تا مبادا روح لطیف و زیبا و حساس هم سرش آزرده شود و همین مواظبت و توجه به «رضایت منطقی» همسر، بهترین، زمینه جلب عنایت حیات بخش رضای الهی را فراهم می آورد و فضائل را گسترش می دهد و رذایل را نابود می سازد و اسباب رحمت و برکت را فراهم می کند.
پس، همسری یعنی مراقبت دائمی برای منحرف نشدن، عقب نماندن، بهتر شدن، محبوب ماندن، پویا تر و پر شور و
ص: 15
نشاط شدن، و اسباب تحول خانواده و خویشان و دوستان و ملت و امت خود را فراهم آوردن، به عبارت دیگر مرد همسر دار پاس دار امنیت و ارزش های خود و خانواده بزرگ جهانی خود است.
چنین فرد خود یافته و وظیفه شناسی نسبت به رفت و آمد ها، دید و بازدید ها، ابهام و کدورت ها و غیبت و تهمت و و سخنان زشت و نیش دار و تمسخر آمیز، و ایراد های نا به جا، دخالت های غیر مجاز (که معمولاً در لفافه محبت و دل سوزی ابراز می شوند) ،کینه ،قهر، لقمه ها و معاشرت های حرام، بیماری های خفیف و پنهان جسمی و روانی... بی احساس و بی تفاوت نیست. و این همه، هنر مدیریت مرد را توسعه می دهد و او را در مدیریت سالم و اسلامی اجتماع کار آمد تر می سازد. بنا بر این تعادل و آرامش و نشاط و تعالی و رشد همه جانبه یک پسر تنها در ازدواجی خرد مندانه و اسلامی ممکن است.
ص: 16
چون انسان زنده است و باید زندگی کند و زندگی بدون شریک امکان ندارد.
لطف خدا است که می تواند ما را به وجود آورد به خروش آورد. بر سر شوق آورد. و حیات و زندگی ببخشد. و «همسر» بهترین و مناسب ترین «نشان لطف خدا» است.
درست است که هر چیزی نشان از کوی آن محبوب یگانه و آن حیّ قیوم را همراه دارد و گاهی چشمک زدن ستاره ای امید را درون دلی خسته از تپش، می افزوزد، اما آن که گرمی و قدرتش تحمل هر شرائطی را ممکن می سازد همسری است زنده دل که بتوان از او زندگی گرفت و به سمت بی نهایت پاکی و زیبایی و قداست و حیات طیبه پر کشید و پرواز نمود.
شاید بگوئید افرادی که ازدواج نمی کنند هم زندگی دارند در ظاهر چنین است، ولی می دانید انسان تنها موجودی است
ص: 17
که دو «من» دارد:
1- من غریزی نا خود آگاه ولی خود خواه 2- من فطری خود آگاه اما دگر خواه .
آن روی غریزی و حیوانی ما در اوج بیهوشی و اختلالات روانی هم برای خود زندگی می کند. در خوردن و تن پروری و انجام کار هایش ،نوکر ،کلفت، پرستار و خدمت کار می خواهد در حالی که آن روی فطری و انسانی ما تنها در شرائطی خاص شکوفا می شود. و برای رهایی از برون گرائی های غفلت آور به آینه ای پاک نیازمند است تا عظمت و زیبائی های خود را در آن بیابد. مانند ورزش کاری که با «حریفی همتا» خود را پرورش می دهد و «حرف های نهفته» خود را عرضه می کند، انسان نیز تنها با همسری شایسته می تواند آن نیم وجودی خود را بشناسد، باور کند و شکوفا نماید.
به عبارت دیگر یک زوج «دولنگه بار» هستند که «شریک» یک دیگر نامیده می شوند و وجود شان برای تعادل در حرکت
ص: 18
الزامی است و بدون شراکت نمی توانند کمال جوئی و حق طلبی خود را بروز دهند. ازدواج اسلامی، فصلی همیشه بهار، برای شکوفائی صورت انسانی انسان است .
هر جوان خود یافته و معتقدی می داند که از همان آغاز آفرینش آدم، جنگی عظیم و همیشگی در درون هر انسانی میان «غریزه» و «فطرت» او بر قرار بوده و دو جریان «حق» و «باطل» از رفتار های دو گانه او در طول تاریخ به وجود امده است که در هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون و تمام خوبان و بدان ظهور یافته است. ریشه تمام جنگ ها و بر خورد های انسانی در سطح جهان و منطقه و حتی در روابط خانوادگی، همین گرایش های دو گانه درون انسان می باشد.
متأسفانه جبهه باطل از «غفلت افراد در هر لحظه» برای تقویت و توسعه خود بهره می برد، و مردم فراوانی از نژاد ها، و گروه ها و از سطوح مختلف چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان را با جاذبه های دروغین فریب می دهد و اسباب لغزش و
ص: 19
سقوط آنان را فراهم می آورد، به سوی خود می کشد و آنان را از خردمندی و حق جوئی و سعادت حقیقی غافل و منحرف می سازد. نفسانیت ،هوس ، شهوت و حیوانیت را هر لحظه در آنان به فوران در می آورد تا از رفتار طبیعی و انسانی، به رفتار های مصنوعی و تقلیدی؟ وا دار شوند.
لذا بیشترین بودجه و توان کشور ها و خانواده ها، صرف انواع رفاه طلبی های کسل کننده و تجملات و سر گرمی های بیهوده و مواد مخدر و مخرب شخصیت انسانی می شود و یا برای مقابله با انواع افسردگی ها، اضطراب ها، هیجان های تهاجمی و بیماری های جسمی و جنسی و رفتاری و مسائل جانبی آن هدر می شود.
اما جبهه حق با این که هم واره از حمایت دستی غیبی و حکمت بالغه و قدرت حکیمانه ای بر خور دار است و این اعتقاد عقلی و قلبی وجود دارد که پیروزی نهایی در همه جا با حق و مظاهر حق خواهد بود و بالاخره چه در فرد و چه در اجتماع،
ص: 20
خرد ورزی و فطرت گرایی عشق به معنویت و حق جوئی، پاکی و زیبایی بر غرائز و شهوات و وابستگی های مادی و دنیایی و پلیدی و زشتی غلبه خواهد یافت، و انسانیت بر حیوانیت مسلط می شود، با این وجود آن تلاش لازم و کوشش و کافی و آن دغدغه «غریب مشتاقی» که از تقرب و «لقاء» و ملاقات حضرت دوست و یگانه محبوب هستی دور مانده است، از این جبهه به چشم نمی خورد و لذا آن عِده و عده لازم برای تحقیق حکومت حق بر سراسر گیتی فراهم نیست.
در حالی که می شود چشم انتظاری تمام انبیاء و اولیا الهی (صلوات الله عليهم) و هزاران هزار شهید راه حق و به خصوص چشم انتظاری آن نازنین و آخرین حجت حق ( که خداوند مهربان ظهورش را تسریع فرماید) را بفهمیم و بادرک مسئولیت و عزمی راسخ در زمینه سازی ظهور حق در جهان بکوشیم .
هر جوانی با پیوستن و یاری نمودن هر یک از این دو
ص: 21
جبهه در واقع درون خود را ابراز می کند و این که آیا حق گرائی فطری و خود باوری در او چقدر توانسته است در نزاع با غفلت و خود باختگی و بی ارادگی غالب آمده باشد، و آیا او عوارض این پیوستن به جبهه حق یا باطل را می پذیرد؟
جوان ما اگر غفلت کند و به اردوگاه باطل بیفتد او را به وادی از خود بیگانگی و بردگی می کشانند و اراده و اختیار و لذت زندگی انسانی را از او می گیرند هر چند به طور موقت شهواتش را ارضاء می کنند ولی از او ماشینی مصرف کننده و بی انتخاب و بی عاطفه می سازند. به طوری که بی احساس، در بوسنی و فلسطین و لبنان و کشمیر و صد کربلای دیگر هر جنایتی را مرتکب شود و یا در داخل کشورش به انواع خیانت و خراب کاری بپردازد، و یا حداقل همراه آنان در کنار مردم خود و نباشد و اما اگر آگاهانه و هوشیارانه جریان شفاف و زلال حق را «اختیار» نماید و بندگی عقل آفرین یگانه حکیم را بپذیرد، و بکوشد بر امیال خود خرد مندانه بند زند و به زیور
ص: 22
اندیشمندی و فضائل انسانی آراسته شود به چنان اوجی از خود باوری و خود اتکائی و آرامش و شور و نشاط روحانی می رسد که با دست خالی اما قلب و خردی فعال و روحی بلند و مرتبط با حقیقت هستی، در مقابل تمام دنیا خواهان می تواند بایستد.
انسان تنها موجودی است که می تواند با پیوند های ارزشی و معنوی زندگی «اجتماعی» داشته باشد و «کثرت» را در عظمت «وحدت» به ظهور در آورد.
و خانواده به عنوان «واحد اجتماع» تنها جایی است که «فرد» در گرمی عواطف خرد مندانه و خردمندی محبت آمیز، از خود سری و تک روی رها می شود و قانون شناسی و قانون پذیری می آموزد، و رعایت مقرارت و حرمت ها و حریم ها را تمرین می کند و مدرک «ادب» می گیرد و برای پذیرش
ص: 23
مسئولیت های اجتماعی به طور آگاهانه و ارادی و داوطلبانه آماده می شود و زمینه قهرمانی و افتخار آفرینی و سازندگی و فدا کاری در او شکوفا می گردد.
تاریخ بشریت از مطالعه و مقایسه افراد بی هویت و بی خانواده با افرادی که در دامان پر مهر خانواده پرورش یافته اند، تجربه های فراوانی دارد تا آن جا که خانواده را نهاد بی جایگزین می دانند.
و اما چرا بسیاری از افراد با خانمان قانون شکن، بی ادب، منزوی و اجتماع گریز هستند؟ شاید مهم ترین عاملش این باشد که برخی از پدران و مادران در ازدواج با هم «ترکیب» نشده اند و به صورت دو فرد خود سر به «با هم بودن» اکتفا کرده اند و خود را به پیوند های عاطفی و انس ورزی خرد مندانه ملزم نساخته اند. اینان با ابراز خود خواهی ها و انواع تحلیل های غلط و بر خورد های غیر منطقی و ایجاد فضایی سرد در خانواده، تخم نفرت و کینه علیه ازدواج را در دل جوانان می کارند و
ص: 24
نا خود آگاه این شکوفه های زیبای طبیعت را با تأخیر در ازدواج شان به انوع ابتذال، انحراف، افسردگی و بی زاری از زندگی و در نتیجه قانون گریزی سوق می دهند.
بنا بر این هر فردی که ازدواج نمی کند، چون به نحوی در گسترش فحشا و فساد و افسردگی «خود» و «زوج همتای خود» موثر است، نه تنها مانع اجتماعی شدن خود و او می شود که سلامت جامعه را نیز تهدید می نماید و به همین خاطر عوامل استکبار جهانی از این تأخیر در ازدواج استقبال می کنند و خرسند می شوند.
اما بر خلاف بد اندیشان جاهل و جاهلیت جهانی، خداوند مهربان و دوست دار جوان، نکاح و ازدواج را مورد عنایت خاص خود قرار داده است و بیشتر از هر نهاد و بنیادی آن را دوست می دارد و در کانون توجه و محبت خود قرار می دهد و به آن ارج می نهد.
هر نماز و عبادت و تلاش و حتی هر تنفس یک زوج در
ص: 25
امنیت اجتماع نقش بسیار ارزشمند و غیر قابل انکاری دارد و ارزش و ثواب آن با افراد مجرد قابل مقایسه نیست.
شما جوان پاکی که یا به زیور زیبایی های خردمندانه و یا به گوهر «خردمندی های زیبا» آراسته هستید، چه خوب است این واقعیت را بیابید که «فرد تنها» با تلاش هایی که انجام می دهد و امکاناتی که در زمینه های مختلف در اختیارش قرار می گیرد، یا پیل های به دور خود می تند و خود را اسیر می کند و طعمه هر شیطانی می شود و در غم تنهایی خود باختگی، اضطراب، دلهره و سلطه پذیری خود را گرفتار می کند و یا چنان قدرت لجام گسیخته ای را در زمینه های مختلف جسمی مالی سیاسی و غیره می یابد که به انواع قانون شکنی و سلطه گری تجاوز و بی رحمی و هرزگی و شهوت رانی دست می زند و سلامت اجتماع را به خطر می اندازد و تعادل و نشاط دیگران را نیز مختل می سازد.
بنا بر آن چه گفته شد و صد ها دلیل دیگر، «ازدواج» ضامن
ص: 26
امنیت اجتماع است.
همان طور که هواپیما برای پرواز در آسمان و کشتی برای سیر در دریا به نیروی محرکه نیازمندند، و این قدرت را به نحوی از خارج دریافت می کنند هر انسانی برای پیشرفت و تکامل خود، و کسب تعادل و یا رضایت در «هر حال» به همتا و همسری مناسب محتاج است که مکمل او در این «جهت» باشد. این قانون جبری حکیمانه و شیرین برای همگان است، اما انسان گاهی آن را «آگاهانه» می پذیرد و با قدر دانی از این چشمه آب حیات جاودانه می نوشد و علاوه بر تعادل و نشاط تعالی و تقرب به بار گاه الهی را نیز می یابد و یا «نا آگاهانه» به آن «تن» می دهد و خود را از مواهب «دل نشینش» محروم می سازد و به انواع مشکلات بی درمان و تلخ مبتلا می شود.
ص: 27
«تعادل» در مجموعه باور های ذهنی و معنوی و احساسات روانی، و رفتار های جسمی برای تمام موجودات، و به خصوص برای انسان، در کشاکش زندگی و در ستیز با موانع و بحران ها و شرایط فریبنده و لغزنده و مهلک و در امان ماندن از افراط و تفریط یکی از مواهب ازدواج است.
«آرامش» در رو یا رویی با هیجان های گوناگون و فراوان (که به طور روز مره، از تغییرات و تحولات و حوادث خوشایند یا آزار دهنده ناشی می شود که این خود عامل بروز و تجلی بیشترین خرد ورزی ها و توانمندی های و جودی شخص می شود و همه زیبایی های انسانی و خدا دادی خود را به نمایش می گذارد) از آثار دیگر زوجیت و همسری است.
«رشد» به معنای «خود شکوفایی جهت دار و پیوسته». (هم چون بذر های زنده، هنرمندی و خلاقیت خود را در تبدیل نمودن خاک و کود و محیط به ساقه و گل و میوه و زیبایی و بوی خوش شکوفا نمودن) تنها در کانون گرم و با صفای
ص: 28
پیوندی خرد مندانه امکان پذیر است.
«حضور» واقعی در زندگی خود، حضور در لحظات شاد مسئولیت، تلاش و سازندگی، حضور در صحنه های افتخار آمیز پیکار حق ،زیبایی، پاکی و سلامتی در مقابل باطل و زشتی و پلیدی و انواع بیماری جسمی و روانی و شناختی و حضور در معنویات و خردمندی و عواطف سر شار خانوادگی و خویشاوندان همگی از ثمرات ازدواج می باشد.
تنها با ازدواج می توان پیام و فرهنگ نسل خود را در فرزند به امانت سپرد و به آیندگان ابلاغ کرد، و در آینده حضوری مؤثر و همیشگی یافت.
فرزندانی که در دامان عواطف و محبت خرد مندانه خانواده خود باوری و شایستگی و ادب می یابند، بهترین تجلیات آرزوی دنیایی والدین و ریحانه های دل انگیز بهشتی آنان می باشند.
«تعادل، آرامش، رشد و حضور» برای جماد و گیاه و حیوان با جفت گیری تأمین می شود که تنها جنبه جسمی ،غریزی،
ص: 29
مادی و دنیوی دارد اما انسان با نکاح و ازدواج ارادی و آگاهانه نه تنها در جنبه غریزی و جسمی بلکه بیشتر در ابعاد روحانی و معنوی و شخصیتی و اجتماعی خود به این زیبایی ها دست می یابد و از هر گونه ابتذال ،غفلت، بی هودگی، بی جهتی، بی بند و باری، تندروی و کندروی ،هرزگی و انواع افسردگی و خود باختگی در امان می ماند و با هنر همسری و تمرین عشق ورزی مقدّس، لیاقت تقرب به بار گاه قدس یگانه محبوب هستی و ملاقات آن هستی و کمال مطلق را می یابد.
تنها ازدواج می تواند بالی قوی برای انسان عاشقی باشد که می خواهد در پاکی و زیبایی های شفاف، و در معنویت و انسانیت و ملکوت پرواز نماید.
غم تلخ تنهایی که در لحظات بحرانی، مشکلات زندگی، خستگی های کار و در بر خورد با ناکامی ها و موانع نشاط از درون و بیرون به سراغ فرد می آید و انواع افسردگی ها و اضطراب ها و احساس پوچی را بر او تحمیل می کند و او را در انجام
ص: 30
ساده ترین کار ها بی حوصله و بی انگیزه و بی عشق می سازد، حتی نفس کشیدن را برایش مشکل می کند این غم جان کاه و مخرب، تنها با ازدواجی خرد مندانه و انسانی درمان می شود.
ازدواج صحیح می تواند با شور آفرینی های خود، زندگی و سفر تکاملی انسان را لذت بخش کند. خستگی را از تن افراد بگیرد و انگیزه پرواز و صعود و نشاط ببخشد و ترک علایق پست و باز دارنده دنیوی را برای هر زوج خود یافته و هنرمند ممکن نماید.
شما جوان عزیز، تجربه خواهی نمود که به فرموده حضرت امام صادق علیه السّلام: «مردم در دنیا و آخرت به لذتی بالا تر از لذت زنا شویی بهره مند نمی شوند .»
بنا بر این ازدواج اگر خرد مندانه صورت گیرد، مبدأ بیشترین لذت های دنیوی و اخروی خواهد شد که مهم ترین آن ها لذت أنس ورزیدن، یگانه شدن حضور یافتن در دیگری، گرمی حضور دیگری را در خود چشیدن، و از غم تنهایی و فردیت
ص: 31
رهیدن است چنین شخصی نمی تواند به انواع افسردگی که بسیاری امروزه از آن رنج می برند گرفتار شود و نمی تواند سر شار از زندگی و نشاط نباشد.
چنین دختر و پسر با حال و هم جهتی اگر در بر پایی کاخ زندگی، پیوند عقلی و قلبی بیابند، در هر شرایطی از زنده بودن خود رضایت خواهند داشت، و به امید لطف الهی شاداب و خوش بخت خواهند زیست. (1)
پایان
ص: 32