سرشناسه : مهدوی، مهدی
عنوان و نام پديدآور : روش روشن در وظایف زمان غیبت/ مهدی مهدوی.
مشخصات نشر : تهران: دلیل ما، 1391.
مشخصات ظاهری : 168ص.
شابک : 35000 ریال: 978-964-397-806-8
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
يادداشت : این کتاب در سال های 1393-1398 تجدید چاپ شده است
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق -
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- احادیث
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- غیبت -- احادیث
موضوع : مهدویت-- انتظار
رده بندی کنگره : BP224/4/م885ر9 1391
رده بندی دیویی : 297/462
شماره کتابشناسی ملی : 2723736
اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل
ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری
ص: 1
ص: 2
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ
پيشگاه با عظمت كريمه اهل بيت
حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام
بانوى بزرگوارى كه در سايه لطف او به اين خدمت ناچيز موفق گرديدم .
امام سجاد عليه السلام فرمود: قائم آل محمد عليهم السلام دو غيبت دارد كه يكى از ديگرى طولانى تر است ... غيبت دوم ، آن قدر طول مى كشد كه بيشتر شيعيان از دين و عقيده خويش برمى گردند و ثابت نمى ماند مگر كسى كه يقين قوى و معرفت صحيح داشته باشد، و پذيرفتن حكم ما بر او دشوار نيايد، و تسليم ما اهل بيت باشد.
كمال الدين 324 - 323 ، بحار 51 : 134 ، اثبات الهداة 3:467 .
ص: 3
بخش اول : برترى مؤمنانِ زمان غيبت··· 9
بخش دوم : وظايف زمان غيبت··· 19
بخش سوم : شناخت امام زمان عليه السلام··· 101
بخش چهارم : شناخت علائم ظهور··· 125
بخش پنجم : وظايف نزديك ظهور··· 149
ص: 4
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين ، وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرين واللعن على أعدائهم أجمعين الى يوم الدين .
امامان معصوم عليهم السلام در زمان غيبت از ما چه خواسته اند ؟ آيا فرموده اند به دنبال كسانى برويم كه ادعاى مشاهده و ارتباط با امام زمان عليه السلام را دارند ؟!
آيا فرموده اند به سراغ كسانى برويم كه از امور غيبى خبر مى دهند، و صاحب كرامت هستند ؟!
آيا گفته اند به ارباب مكاتب بشرى رجوع كنيم ؟!
خير ؛ به هيچ يك از اينها دستور نداده اند ، بلكه از ما خواسته اند در زمان غيبت امام عصر عليه السلام به راويان آثار اهل بيت عليهم السلام و ناقلان كلمات نورانى ايشان رجوع و به آنچه از آنان به دست ما رسيده اكتفا نماييم تا زمانى كه خورشيد
جمالش از پس ابرهاى ظلمانى غيبت بدرخشد و عالم را نورانى نمايد .
در كنار اين دستور به شدّت ما را برحذر داشته اند كه : مواظب باشيد كسى شما را از دين خارج نكند، و از صراط مستقيم به راه ديگرى نكشاند.
ص: 5
شرايط عصر حاضر
با اندكى تأمل در اوضاع جامعه مى بينيم كه برخى از مردم اهميتى به دين و عقيده خويش نمى دهند و تمام توجه آنها به زندگانى دنيا معطوف است حتى بسيارى از كسانى كه گرايش مذهبى دارند نيز به انحراف كشيده شده اند.
بعضى در دام مدعيان مشاهده و ارتباط با امام زمان عليه السلام افتاده اند، و با خواندن و شنيدن مطالب آنها به دنبال افراد مرتبط با حضرت مى گردند .
برخى با استماع آثار اهل تصوف و مدعيان كشف و شهود به سراغ كسانى رفته اند كه به خيال خويش با عالم ديگر ارتباط دارند، و ادعا مى شود كه امور خارق العاده از آنها ديده شده و صاحب كرامت هستند.
عده اى ديگر منكر تمام امور گذشته شده اند و با بينش - به اصطلاح - عقل گرايى و روشن فكرى به امور معنوى پشت پا زده ، و دادِ دانش و خِرد مى زنند، و حتى به مسلّمات كتاب و سنت خرده مى گيرند.
آيا پيشوايان معصوم عليهم السلام - العياذ باللّه - از مشكلات زمان ما غافل بوده اند ؟! آيا آنها از سختى هايى كه براى پيروانشان پيش مى آيد اطلاع نداشته اند ؟! يا اينكه اعتنايى به آن نكرده و اهميتى بدان نداده اند ؟!
هيچ يك از اين فرض ها صحيح نيست، بلكه يقين داريم كه خدا علم و دانش گذشته و آينده را به آنها عنايت فرموده و احوال دوست و دشمن را به آنها خبر داده است. در اين صورت چگونه ممكن است كسانى كه از پدر و مادر به ما مهربان تر هستند، اهميتى به نجات ما ندهند و در اصلاح دين و دنيا و آخرت، ما را از راهنمايى لازم بى بهره بگذارند ؟!
ص: 6
بى ترديد آنها رسالت الهى خويش را ابلاغ فرموده اند، در سخت ترين شرايط از دستگيرى شيعيان دست نكشيده اند، و براى همه زمان ها و بويژه زمان پر خطر غيبت - كه راهزنان دينى با شگردهاى مختلف و در لباس هاى متفاوت مردم را به بيراهه مى كشانند - راهنمايى هاى لازم را بيان كرده و از تذكر امورى كه باعث رشد و صلاح و نجات بشر است دريغ نفرموده اند.
آرى ! اين ما هستيم كه در تعلّم دين تعلل ورزيده و كوتاهى مى كنيم و از توجه به تكاليف خويش غافليم. براى هر چيزى فرصت داريم و وقت صرف مى كنيم، ولى از اينكه بخشى از اوقات خويش را به يادگيرى وظايف زمان غيبت اختصاص دهيم غفلت مى نماييم .
نوشتار حاضر
ديرزمانى بود كه مى خواستم مجموعه اى كوتاه و گويا از روايات مخصوص وظايف زمان غيبت تهيه نمايم. پس از جمع آورى احاديث و ترجمه آن، نكاتى حائز اهميت از روايات ديگر به آن افزودم و نوشته اى كه پيش رو داريد، آماده گرديد .
نام اين نوشتار برگرفته از فرمايش حضرت مهدى عليه السلام است كه - بنابر نقل شيخ طوسى قدس سره و شيخ طبرسى رحمه الله - فرموده اند :
«وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْوَاضِحَةِ» .(1)
قصد محبت به سوى ما را ، بر سنت و روش روشن قرار دهيد .
ص: 7
مطالب كتاب در پنج بخش تنظيم شده است:
بخش اول برترى مؤمنان زمان غيبت بر ديگران .
بخش دوم حاوى مطالبى است كه به عنوان وظايف زمان غيبت ، پيشوايان معصوم عليهم السلام شيعيان و دوستان خويش را بدان ارشاد فرموده اند.
بخش سوم چگونگى شناخت امام زمان عليه السلام و خصوصياتى كه به واسطه آن، حضرت بقيه اللّه عليه السلام از كسانى كه به دروغ ادعاى مهدويت كنند، شناخته مى شود.
بخش چهارم بيان علائم ظهور آن گرامى است كه آن نيز در رسوا كردن مدعيان نقش مهمى را ايفا كرده، و براى اهل ايمان اطمينان بخش خواهد بود.
بخش پنجم وظايف مربوط به زمان نزديك ظهور آن حضرت است .
ص: 8
از كلمات گهربار خاندان عصمت عليهم السلام استفاده مى شود كسانى كه در زمان غيبت بر ايمان خود ثابت قدم باشند از ديگران - يعنى كسانى كه در زمان حضور اهل بيت عليهم السلام بوده اند بلكه از ياران خود امام زمان عليه السلام هم - برتر هستند.
1 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: يا على ! شگفت ترين مردم در ايمان و باعظمت ترين آنها از جهت يقين، مردمانى در آخرالزمان هستند كه پيامبر را نديدند و حجت هم از ميان آنها غائب شده، و به سياهى بر سفيدى (يعنى نوشته هايى بر روى كاغذ كه قرآن و روايات باشد) ايمان مى آورند.(1)
2 . اميرمؤمنان عليه السلام درباره آنها فرموده: «أُولَئِكَ خِيَارُ هَذِهِ الأُمَّةِ»، يعنى: آنها بهترين افراد اين امت هستند.(2)
ص: 9
3 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به اصحاب خويش فرمود : زمانى فرا مى رسد كه براى هر يك از آنها (مؤمنان دوران غيبت) پاداش پنجاه نفر از شما خواهد بود.
اصحاب [با تعجب] گفتند: اى پيامبر خدا ! ما در بدر و اُحد و حُنين با شما بوديم و آيات قرآن در مورد ما نازل شد ! حضرت فرمود: شما تاب و توان مشكلاتى كه آنها تحمل مى كنند و صبر و بردبارى آنها را نداريد.(1)
4 . امام باقر عليه السلام فرمود : پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در جمع اصحاب دو مرتبه به درگاه الهى عرضه داشت : خدايا برادران مرا به من نشان ده !
اصحاب عرض كردند : مگر ما برادر شما نيستيم ؟! حضرت فرمود : نه ، شما اصحاب من هستيد، برادران من گروهى هستند در آخرالزمان كه بدون اينكه مرا ديده باشند به من ايمان مى آورند. خدا آنها را پيش از آنكه از صلب پدر و رحم مادر خارج شوند با نام و نام پدر به من معرفى نموده است . آنان در پايدارى در دين از كسى كه مى خواهد در شب تار خارهاى قتاد(2) را با دست بچيند ، يا كسى كه اخگر آتش را مُشت كرده در دست بگيرد ، سخت تر ايستادگى مى نمايند ، آنان چراغ تاريكى ها هستند كه خدا از هر فتنه تار و ظلمانى نجاتشان مى دهد .(3)
ص: 10
5 . در ضمن روايتى آمده است كه عمار ساباطى از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا بندگى همراه با امامى كه در زمان دولت باطل مخفى است برتر است يا پس از ظهور و با امام ظاهر از شما؟
حضرت در پاسخ فرمود: هم چنانكه صدقه مخفيانه از صدقه آشكارا افضل است، عبادت مخفيانه شما نيز با امام مستور و مخفى در زمان دولت باطل برتر است؛ زيرا شما از دشمن خائف و هراسان هستيد و در خوف و خطر به سر مى بريد، و اعمال خويش را در حال تقيه بجا مى آوريد ... و اين با عبادت در حال امن و آسايش زمان دولت حق تفاوت بسيار دارد ... مؤمنى كه كارهايش را نيكو بجا آورد، مراعات تقيه نموده و زبان خويش را حفظ كند، خدا پاداش حسنات او را چندين برابر - به مراتب بسيار - عطا مى نمايد ... شما بر عبادت مخفيانه خدا همراه با امام مخفى از آنها سبقت گرفتيد و از امام اطاعت كرديد، با او در راه خدا صبر پيشه نموديد، انتظار دولت حق را كشيديد، بر امامتان و خودتان از پادشاهان ترسيديد، شما ديديد كه حق امامتان و حق خودتان در دست ستمگران است و نمى گذارند به شما برسد.
عمار پرسيد: پس ديگر وجهى ندارد كه ما آرزو كنيم از اصحاب قائم آل محمد عليهم السلام باشيم چون الان فضيلت ما بيشتر است.
حضرت فرمود: سبحان اللّه ! دوست نداريد كه خداوند ، حق و عدالت را ظاهر سازد ؟! [نمى خواهى] حال همه مردم نيكو شود، خدا اختلاف را از ميان بردارد ، دل ها به يكديگر مهربان شده [كينه و دشمنى از ميان برداشته شود]، كسى در زمين نافرمانى خدا نكند، حدود الهى بر پا داشته شود و حق به اهلش
ص: 11
باز گردد تا چيزى از حق از ترس كسى پنهان نباشد ؟!
به خدا سوگند اى عمار! هر كس از شيعيان در اين حالى كه شما بر آن هستيد از دنيا برود، نزد خدا از بسيارى از شهداى بدر و احد برتر است.(1)
6 . امام سجاد عليه السلام فرمود: كسى كه در زمان غيبت بر ولايت ما ثابت بماند، خدا به او پاداش هزار شهيد از شهداى بدر و احد عنايت خواهد فرمود.(2)
7 . در روايتى از امام عسكرى به نقل از امام هادى عليهماالسلام آمده است كه
فرمود: گروهى از علما و دانشمندان ، پس از غائب شدن قائم آل محمد عليهم السلام مردم را به سوى آن حضرت دعوت نموده و آنها را به شناخت آن امام همام راهنمايى مى كنند و از دين با دلايل الهى دفاع مى نمايند، و بندگان ضعيف خدا را از دام ها و تله هاى شياطين و نواصب نجات مى دهند، اگر آنها نباشند هيچ كس بر دين خدا باقى نمى مانَد و همه مرتد مى شوند، ولى آنها هستند كه زمام دل ضعيفان شيعه را نگه مى دارند [و از تزلزل آنها جلوگيرى مى كنند] مانند ناخدايى كه سُكّان كشتى را نگه داشته [و مانع غرق شدن آن مى شود] «أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ.» يعنى : آنها نزد خدا از همه برتر هستند.(3)
ص: 12
8 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: خدايا ! مى دانم كه همؤ علم و دانش برچيده نمى شود و مردم از مايه و مواد آن محروم نمى گردند ، و مى دانم كه تو زمين خود را خالى از حجت بر خلق نسازى - كه آن حجت يا ظاهر است و فرمانش نمى برند يا بيمناك و نهان است - تا حجت تو باطل نگردد و دوستانت پس از هدايت به گمراهى كشيده نشوند.
آنان كجايند و چه اندازه اند؟ آنان داراى كم ترين شماره و بزرگ ترين مقام نزد خدا هستند، آنان پيروان پيشوايان دين - يعنى امامان هدايتگر - هستند و به آداب آنها پرورش مى يابند و بر روش آنها سير مى كنند؛ آن زمان علم و دانش، آنها را به حقيقت ايمان مى كشاند و جانشان پذيراى پيشوايان دانش مى گردد.
سخن امامان حق كه بر ديگران ناگوار است براى آنها دلنشين باشد و به آنچه مكذّبانِ حق از آن وحشت مى كنند و مسرفان ابا دارند ، انس و الفت مى گيرند، آنان پيروان دانشمندانند . در مصاحبت اهل دنيا مطيع خداى تبارك و تعالى و اولياى او هستند ، و از ترس دشمن به وسيله تقيه، بندگى خدا و دين دارى مى نمايند . روحشان به مقام والاترى تعلّق دارد [و دل آنان به سوى خدا و اولياى او پَر مى زند] ، دانشمندان و پيروانشان در دولت باطل بى زبان و ساكت و خاموش هستند ، و در انتظار دولت حق به سر مى برند و قطعاً خدا با كلمات خود حق را بر كرسى نشانده و باطل را محو مى سازد.
خوشا به حالشان كه در زمان غلبه باطل، بر دين دارى صبر مى كنند . چقدر مشتاقم به ديدارشان در دوران ظهور دولت و حكم رانى آنها !
قطعاً خدا ما را با آنها و با هر كه شايسته باشد از پدران و همسران و
ص: 13
نسلشان در بهشت عدن گرد يكديگر خواهد آورد .(1)
* در روايت 43 خواهد آمد كه : آن زمان بندگان به خدا نزديك تر و تقرب آنها نزد او بيشتر ، و خدا از آنها راضى تر و خوشنودتر است.
* در روايت 49 آمده است : اهل زمان غيبت كه اعتقاد به امامت آن حضرت داشته و انتظار ظهور را مى كشند فضيلتشان از دوران هاى ديگر بيشتر است.
* در روايت 81 آمده است : حضرت فرمود : خداى تعالى آنها را ندا مى دهد: شما بندگان و كنيزان واقعى من هستيد [كه حق بندگى را بجا آورده ايد] ، اعمال شما را پذيرفته، از لغزش هاى شما چشم پوشى كرده، و گناهانتان را مى آمرزم . به واسطه شما بر [ساير] بندگان باران را نازل و بلاها را از آنها دفع مى نمايم، اگر شما نبوديد عذاب خويش را بر آنها فرو مى فرستادم.
* در روايت 122 آمده است : براى گروهى از صابران دوران غيبت پاداش پنجاه صدّيق مؤمن كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را درك كرده اند ، خواهد بود .
محدث بزرگ شيعه شيخ حرّ عاملى قدس سره فرموده : رواياتى كه بر اين معنا دلالت دارد بسيار است كه به صورت پراكنده هر كدام در محل خودش ذكر شده است .(2)
ص: 14
در روايات آمده است كه هنگام قيام امام زمان عليه السلام مردم در غفلت به سر برده و حق و حقيقت را به كلى به فراموشى مى سپارند .
جور و ستم به صورت علنى همه جا را فرا گرفته ،(1) و امت ها به گمراهى كشانده مى شوند.(2)
از زمان غيبت به دوران حيرت و سردرگمى و سرگردانى تعبير شده كه امت هايى در آن گمراه مى شوند،(3) چندين برابر سرگردانى و گمراهى بنى اسرائيل،(4) آن هم به صورتى ناگوار و فراگير كه هيچ پناهى باقى نمى ماند،(5) [امت] مانند گله سرگردانى است كه دنبال چراگاه است، هرچه مى گردد، مى چرخد و مى تازد راه به جايى نمى برد،(6) به گونه اى كه هيچ كس [حقيقتا]
ص: 15
نمى تواند بگويد: «خدا» ؛ مگر مخفيانه!(1) تا جايى كه برخى از كسانى كه اعتقاد به اهل بيت عليهم السلام داشته اند نيز از عقيده خويش دست برمى دارند،(2) و جز افراد
بسيار اندك - كه از كبريت احمر هم ناياب ترند !(3) - بر ايمان و اعتقاد به امامت آن حضرت باقى نخواهند ماند.(4)
ص: 16
فقط كسانى اهل نجات هستند كه در عالم ذرّ و ميثاق [به عهد ولايت پاسخ مثبت داده و] خدا از آنها بر ولايت پيمان گرفته ،(1) و در دل هاى آنان ايمان را ثبت كرده و با روح(2) خويش آنها را تأييد نموده باشد.(3)
كسانى كه خدا خودش آنها را حفظ كند،(4) و بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت بدارد، و به آنها توفيق دعا براى تعجيل فرج عنايت نمايد.(5)
كسانى كه به آيات الهى ايمان و اعتقاد داشته ، در مواسات با برادران دينى كوشا بوده، و يكديگر را به ثابت ماندن بر اعتقاد به امامت، و صبر و تحمل شدايد سفارش مى نمايند.(6)
ص: 17
* ابتداى كتاب از امام سجاد عليه السلام گذشت كه : كسى ثابت نخواهد ماند مگر يقين قوى و معرفت صحيح داشته باشد، و پذيرفتن حكم ما بر او دشوار نيايد، و تسليم ما اهل بيت باشد.
مبطلان(1) هلاك شده و به شك و شبهه مى افتند و اهل جهل و نادانى به حيرت گرفتار مى شوند.(2) اهل شتاب و عجله نابود شده،(3) و كسانى كه اهل تسليم باشند نجات پيدا مى كنند.(4)
ص: 18
گفته شده : الان زمان غيبت است و ما كه دسترسى به امام زمان عليه السلام نداريم ، از شناخت كامل معارف و اصول دين و احكام و فروع آن عاجز و ناتوانيم ، پس در كوتاهى در اعتقاد و عمل معذور خواهيم بود .
مى گوييم : همين نكته مورد توجه راويان حديث و ناقلان اخبار بوده؛ لذا هنگامى كه از غيبت امام زمان عليه السلام صحبت مى شد، از پيشوايان معصوم عليهم السلام سؤال مى كردند كه در چنين زمانى وظيفه چيست؟ و در پاسخ يكى از روايات زير را مى شنيدند:
9 . تَمَسَّكُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكُم.(1)
10 . فَتَمَسَّكُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الاْخِرُ.(2)
11 . تَمَسَّكُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يُبَيَّنَ لَكُمْ.(3)
ص: 19
12 . يَتَعَلَّقُونَ بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى يَسْتَبِينَ لَهُمُ الاْخِرُ.(1)
13 . فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ حَتَّى يَصِحَّ لَكُمُ الْأَمْرُ.(2)
14 . كُونُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يُطْلِعَ اللَّهُ لَكُمْ نَجْمَكُمْ.(3)
15 . كُونُوا عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَأْتِيَكُمُ اللَّهُ بِصَاحِبِهَا.(4)
16 . يَتَمَسَّكُونَ بِالْأَمْرِ الَّذِي هُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ.(5)
يعنى : به امر اول [كه در گذشته بدان معتقد بوده ايد] تمسك كنيد تا مطلب براى شما روشن شود . (روايات 9 - 12) .
به آنچه در دست داريد تمسك كنيد تا امر صحيح بر شما ثابت شود . (روايت 13) .
بر آنچه هستيد باقى بمانيد تا خدا صاحب امر را برساند و ستاره شما [ستاره درخشان امامت] طلوع نمايد. (روايات 14 - 15) .
بايستى شيعيان بر آنچه هستند ثابت قدم باشند تا مطلب براى آنها روشن گردد. (روايت 16) .
* در روايت 33 خواهد آمد كه: اگر روزى پيش آمد كه به هيچ يك از امامان عليهم السلامدسترسى نداشتيد ، از خداى تعالى كمك بخواهيد و همان سنت و راه و روشى را كه قبلاً بر آن بوده ايد ادامه دهيد.
ص: 20
علامه مجلسى رحمه الله - پس از نقل برخى از روايات گذشته - مى نويسد : مقصود از اين روايات آن است كه در دين خود متزلزل نشويد، و در مقام عمل حيران و سرگردان نباشيد، در اصول و فروع دين به آنچه از ائمه اطهار عليهم السلام به شما رسيده تمسك نماييد. مبادا از انجام وظايف خويش دست كشيده و يا از عقيده خودتان دست برداريد، [ثابت قدم باشيد] تا آن حضرت ظهور فرمايد.
و ممكن است معناى روايات اين باشد كه اگر كسى ادعا كند : «من قائم آل محمد عليهم السلام هستم» نپذيريد تا اينكه با معجزات روشن براى شما معلوم شود كه او راست مى گويد.(1)
به نظر مى رسد كه در روايات گذشته به هر دو معنا اشاره شده و ظاهر بعضى از روايات همان معناى دومى است كه ايشان ذكر كرده به اين شرح كه در زمان غيبت شناخت اجمالى امام غائب كافى است و شناخت خصوصيات و مشخصات ايشان لازم نيست ،(2) چنانكه در روايتى آمده است :
17 . راوى از امام صادق عليه السلام پرسيد: اگر من نتوانم [دقيقا شخص] امام را بشناسم و راهى براى پيدا كردن او نداشته باشم، وظيفه ام چيست؟ حضرت فرمود: بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَلَّى مَنْ بَقِيَ مِنْ حُجَجِكَ مِنْ وُلْدِ الاْءِمَامِ الْمَاضِي»(3) يعنى : خدايا من ولايت و امامت حجتى كه از فرزندان امام معصوم گذشته باقى مانده پذيرفتم و به آن معتقد هستم . همين كافى است.
ص: 21
دو نكته
الف) از تعبير «فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ» و تعابير مانند آن، اين گونه استفاده مى شود كه در زمان غيبت - مثل زمان حضور - بايد از پذيرفتن مطالبى كه از خاندان عصمت و طهارت نرسيده خوددارى كرد، مانند مطالبى كه به عنوان نوآورى و تجدّد و روشنفكرى مطرح مى شود ، گرچه گاهى آيات و روايات هم بر طبق آن تفسير و توجيه مى گردد .
ب) عامه روايتى نظير روايات گذشته از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نقل كرده اند كه فرمود : در آينده فتنه اى پيش مى آيد . اصحاب پرسيدند : حال ما چگونه خواهد بود ؟ چه بايد كرد ؟ حضرت فرمود : به سوى امر گذشته خويش [ كه در زمان حياتم بر آن بوديد ] برگرديد .(1)
در منابع روايى شيعه و سنى روايات بسيار زيادى به اين مضمون از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نقل شده است كه فرمود : محكم ترين دستاويز ايمان، دوستى در راه خدا و دشمنى در راه اوست .(2) در روايات شيعه تصريح شده است كه : خدا ايمان كسى را نمى پذيرد مگر با ولايت اميرمؤمنان عليه السلام و برائت از دشمنان او .(3)
ص: 22
در زمان غيبت بر اين امر مهم (ولايت و برائت) تأكيد بيشترى شده است .
18 . امام صادق عليه السلام فرمود : اگر روزى پيش آمد كه پيشوا و امام از اهل بيت عليهم السلام از چشم شما ناپديد شد، آنهايى را كه دوست داشتى [ ومأمور به محبت آنها بودى ] دوست بدار، و كسانى را كه دشمن و مبغوض داشتى دشمن بدار، و بر ولايت خود نسبت به مواليان خويش ( يعنى اهل بيت عليهم السلام ) ثابت قدم باش، و هر صبح و شام [ چشم به راه مولا و ] منتظر فرج باش .(1)
19 . قسمت اول حديث كه مى فرمايد : آنهايى را كه دوست داشتى [ ومأمور به محبت آنها بودى ] دوست بدار، و كسانى را كه دشمن و مبغوض داشتى دشمن بدار ، در روايات ديگر نيز آمده است .(2)
20 . امام كاظم عليه السلام فرمود: خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت قائم آل محمد عليهم السلام به ولايت ما چنگ زده، بر ولايت ما و برائت از دشمنان ما ثابت قدم باشند . آنان از ما هستند و ما نيز از آنهاييم . آنها ما را به عنوان امام پذيرفته
و از امامت ما خوشنودند، ما نيز آنان را به عنوان شيعه و پيرو پذيرفته و از آنها راضى هستيم . خوشا به حالشان ، آرى خوشا به حالشان ! به خدا سوگند ، آنها در قيامت در درجات ما همراه ما هستند .(3)
* در روايت 28 خواهد آمد : خوشا به حال كسى كه در زمان غيبت با دوستان او (حضرت مهدى عليه السلام) دوست ، و با دشمنان وى دشمن باشد .
ص: 23
* در روايت 33 خواهد آمد : [در زمان غيبت] كسانى را كه دوست داشتيد دوست بداريد و آنهايى را كه دشمن داشتيد، دشمن بداريد .(1)
علاوه بر دوستى و محبت اهل بيت عليهم السلام، ولايت يعنى پذيرفتن رهبرى و سرپرستى و اعتقاد به امامت آنها نيز از مهم ترين فرايض الهى است .
21 . امام صادق عليه السلام فرمود: خوشا به حال كسى كه در زمان غيبت قائم ما به حبل ولايت ما چنگ زده و پس از هدايت، قلب او از حق منحرف نشده و متمايل به باطل نگردد.(2)
22 . درباره آيه شريفه : «وَأَطِيعُوا اللّه َ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ »(3) از آن حضرت روايت شده : به خدا سوگند! هيچ كس از گذشتگان و آيندگان - تا قيام قائم آل محمد عليهم السلام - هلاك نشده و نشود مگر به جهت دست برداشتن از ولايت ما و انكار حق ما.(4)
* در روايت 20 گذشت كه: خوشا به حال شيعيان ما كه در زمان غيبت بر ولايت ما و برائت از دشمنان ما ثابت قدم باشند .
ص: 24
اعتقاد شيعه بر آن است كه همان گونه كه بشر به پيامبران الهى نياز دارد، پس از آنها به جانشينان معصومى - كه از جانب خدا تعيين شده باشند - نيازمند است تا با رهبرى آنها سعادت دنيا و آخرت خويش را تأمين كند. جايگاه پيشواى معصوم در جامعه به پرچم تشبيه شده، و اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان «رَايَةُ الْهُدَى» و امامان معصوم عليهم السلام به «أَعْلامُ الْهُدَى» و مانند آن معرفى شده اند. ناگفته پيداست كه دست يافتن به حقيقت و راهيابى به صراط مستقيم جز با پيروى از اين پرچم ميسر نمى شود، نه تخلّف از آن رواست و نه پيشى گرفتن بر آن.(1)
خداى تعالى در قرآن فرموده : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ »(2) وبه ما دستور داده كه با راستگويان باشيم، بنابر روايات مقصود از صادقين امامان معصوم عليهم السلام هستند(3)، پس بايستى ملازمت و همراهى آنها را اختيار كرده و از تقدم و تأخر از آنان در هر حال اجتناب نماييم.
23 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم خاندان خويش را به كشتى نوح تشبيه نمود و فرمود :
[إِنَّمَا] مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي [فِيكُمْ] كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا ، وَ مَنْ
ص: 25
تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ ، وَ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ ، وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ .(1)
يعنى : خاندان من مانند كشتى نوح هستند، تمسك به آنها سبب نجات است. هر كس از آنها تخلف كند [در گرداب هلاكت] غرق ، و آن كس كه بر آنها مقدم شود از دين خارج ، و ملازم آنها [به حقيقت نائل و به ما] ملحق مى شود.
24 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم پرچم حق را در ميان ما به جاى گذاشت. هر كس از آن پيش افتد از دين بيرون رفته ، و كسى كه از آن عقب بماند هلاك گردد، و [فقط] كسى كه ملازم آن باشد [به ما] ملحق خواهد شد.(2)
25 - 26 . اين مضمون - با عبارات مختلف - در روايات متعدد از آن حضرت نقل شده است.(3)
27 . همين حقيقت در صلوات شعبانيه از امام سجاد عليه السلام نيز آمده است كه فرمود : «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ ، وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ ، وَ اللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ ».(4)
و اين امر اختصاص به زمان حضور معصومين عليهم السلام ندارد، بلكه از روايات استفاده مى شود كه در زمان غيبت نيز اين تكليف به حال خود باقى است.
ص: 26
28 . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم مى فرمايد: خوشا به حال كسى كه قائم خاندان مرا درك كند، و در زمان غيبت و پيش از آنكه او قيام نمايد به او اقتدا و تأسى كند، و
با دوستان او دوست و با دشمنان وى دشمن باشد، چنين كسى از رفقا و دوستان من خواهد بود و گرامى ترينِ امت نزد من در قيامت است.(1)
29 . ام سلمه نقل مى كند كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : بر امت من اختلاف، پراكندگى، ضعف و سستى پيش مى آيد، هرگاه همه آنها بر امرى اتفاق نمودند با آنها همراه باشيد ، و هنگامى كه پراكنده شدند شما راه ميانه را پيش گيريد و تابع عملكرد اهل بيت من باشيد ، اگر جنگيدند بجنگيد و اگر سازش كردند سازش نماييد و در حركت يا كنار كشيدن ، از آنها پيروى نماييد كه در همه امور حق با آنهاست .
راوى از ام سلمه پرسيد : مقصود حضرت از «اهل بيت» چيست ؟
او پاسخ داد : مراد ايشان امامان پس از آن حضرت است كه فرمود : به عدد نقباى بنى اسرائيل هستند : على ، سبطين - امام حسن و امام حسين - و نه نفر از نسل امام حسين عليهم السلام ، آنها پاكان [كه آيه تطهير در شأنشان نازل شده] و پيشوايان معصوم هستند .
راوى با تعجب گفت : «إِنَّا للّه ِِ [وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ]»(2) پس مردم هلاك و گمراه شده اند [كه آنها را كنار گذاشته و دنبال ديگران راه افتادند] .
ص: 27
ام سلمه آيه شريفه : «كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ »(1) را قرائت كرد كه : هر گروهى به آنچه پذيرفته خوشحال و شاد است .(2)
30 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: من و نيكان و برگزيدگان خاندانم بردباترين مردم در كودكى و داناترين آنها در بزرگى هستيم . اگر آنها خانه نشينى اختيار كردند شما هم خانه نشين باشيد ؛ اگر از شما درخواست يارى نمودند ياريشان كنيد تا ستايش شويد [و در كارتان موفق گرديد] و از خدا [نيز] پاداش گيريد . و از آنها يارى نخواهيد [بدين معنا كه شما پيش قدم شويد و آنها را تابع خود قرار دهيد] كه دشمن ، شما را شماتت نمايد و [بالاخره] نابود مى شويد .(3)
31 . هنگامى كه اميرمؤمنان عليه السلام از فتنه ها سخن مى گفت، مردى پرسيد: چنين زمانى چه بايد كرد؟ حضرت فرمود: به رفتار اهل بيت عليهم السلام نگاه كنيد [و از آنها پيروى نماييد]، اگر آنها از قيام خوددارى كردند شما هم سكوت كنيد، و اگر از شما كمك خواستند آنها را يارى نماييد تا مأجور باشيد ، آنها شما را از طريق هدايت بيرون نبُرده، و شما را به پستى [و گمراهى] دعوت نخواهند كرد. از آنها سبقت نگيريد و پيش نيفتيد كه بلا شما را از پاى در مى آورد و دشمن شاد مى شويد.
سپس حضرت از وقوع فرج به دست اهل بيت عليهم السلام خبر داد.(4)
ص: 28
32 . از آن حضرت نيز روايت شده كه فرمود : توجه شما به اهل بيت عليهم السلام باشد ، پيروى از روش آنها را بر خويش لازم دانيد ، آنها شما را از هدايت بيرون نبرده و به پستى [و گمراهى] باز نمى گردانند. در قيام و قعود از آنها تبعيت نماييد ، از آنها پيش نيفتيد كه گمراه مى شويد، و عقب نمانيد كه هلاك مى گرديد.(1)
33 . امام باقر عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و امامان عليهم السلام مقرب ترين مردم نزد خداى عزّوجلّ هستند. در دانش از همه برتر ، و مهربان ترين مردم نسبت به مردم هستند ، پس [آنها را اسوه خويش قرار داده و] در آنچه وارد شدند وارد شويد، و از هر كس فاصله گرفتند جدا شويد ، حق با آنهاست ، آنان وصى پيامبرند ، در همه جا پيرو آنها باشيد، اگر روزى پيش آمد كه به هيچ كدامشان دسترسى نداشتيد [و در زمان غيبت واقع شديد] از خداى تعالى كمك بخواهيد و همان سنت و راه و روشى را كه قبلاً بر آن بوده ايد ادامه دهيد و كسانى را كه دوست داشتيد دوست بداريد و آنهايى را كه دشمن داشتيد، دشمن بداريد، زود است كه فرج حاصل شود.(2)
34 . امام سجاد عليه السلام - پس از دعا براى حضرت مهدى عليه السلام و تعجيل فرج آن حضرت - به درگاه پروردگار چنين عرض مى نمود كه : خدايا ! ما را يارى كن كه بر روش آشكار و روشن باشيم ، شاهراه هدايت و طريقه معتدلى كه اهل غلو [وزياده روها] بايد به آن برگردند ، و كسانى كه دنباله رو باشند به آن مى رسند . و ما را توفيق عنايت فرما كه از آن حضرت پيروى كرده و حقش را
ص: 29
بجا آوريم . و بر ما منت بگذار كه هنگام جنگ و كارزار و سختى و فلاكت تابع او باشيم [و او را رها نكنيم] .(1)
35 . امام صادق به نقل از پدر بزرگوارش عليهماالسلام فرمود: آتشى از آذربايجان
برمى افروزد كه هيچ چيز نمى تواند در برابر آن مقاومت نمايد ، آن زمان پلاس خانه خويش باشيد ، و تا ما خانه نشين هستيم شما هم خانه نشين باشيد ، هنگامى كه صاحب قيام ما به راه افتاد ، به سوى او شتاب نماييد گرچه با حالت سينه خيز .(2)
36 . امام باقر عليه السلام درباره آيه شريفه : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللّه َ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »(3) فرمود : «اصْبِرُوا » يعنى نسبت به معاصى صبور باشيد [واز انجام آن خوددارى كنيد] .
«صَابِرُوا » يعنى تقيه را رعايت نماييد .
«رَابِطُوا » يعنى اقامت در مواضع جنگ و اردو زدن شما با امامان عليهم السلام باشد.
سپس فرمود : مى دانى معناى «الْبُدُوا مَا لَبَدْنَا(4) : تا ما خانه نشين هستيم
ص: 30
خانه نشين باشيد» چيست ؟ هنگامى كه ما حركت كرده و [براى مبارزه با دشمن] به راه افتاديم شما هم حركت كنيد .(1)
37 . امام صادق عليه السلام ضمن روايتى فرمود: تقواى الهى پيشه سازيد و دلسوز خويش باشيد. به خدا سوگند اگر كسى چوپانى بهتر از چوپان كنونى اش براى گوسفندان خويش سراغ داشته باشد در واگذار كردن گله به آن كوتاهى نمى كند، [پس چگونه ممكن است خداوند مراعات حال بندگان خويش را ننمايد و كسى كه اصلح براى رهبرى اجتماع است نصب نكند ، يا حجه اللّه عليه السلام صلاح مردم را در قيام تحت لواى كسى بداند ولى نسبت به آن سهل انگارى ورزد ؟!] اگر دو جان داشتيد، با يكى تجربه مى كرديد و [هنگامى كه در عالم ديگر مى فهميديد جان خويش را بيهوده تلف كرده ايد] با جان ديگر ، خود را نجات مى داديد، ولى يك جان بيشتر نيست و با نابودى آن، ديگر جاى توبه باقى نخواهد ماند.
اگر كسى از خاندان ما قيام كرد ببينيد براى چه با او خروج مى كنيد، نگوييد زيد هم قيام كرد، او دانشمندى راستگو بود و مردم را به خويش دعوت نكرد، او مردم را به «الرضا من آل محمد عليهم السلام» دعوت مى نمود و اگر پيروز مى شد به قول خويش وفا مى كرد.
كسى كه امروز قيام مى كند ، براى چه قيام مى كند؟ اگر مى گويد: من دعوت به «الرضا من آل محمد عليهم السلام» مى كنم، ما شما را گواه مى گيريم كه ما به قيام او
ص: 31
راضى نيستيم،(1) اگر الان كه بى يار و ياور است نافرمانى كرده و قيام مى كند، پس از آنكه مردم اطراف او جمع شدند و پرچم ها افراشته شد ، ديگر حاضر نخواهد شد كه به حرف ما گوش كند.
صاحب اين امر كسى است كه همه بنى فاطمه او را بپذيرند. در ماه رجب با نام خدا به سوى ما روى آوريد، اگر خواستيد تا شعبان هم تأخير بيندازيد اشكالى ندارد، بلكه مى توانيد روزه ماه مبارك را هم بين خانواده خود باشيد شايد تجديد قوا نماييد .
علامتى كه براى شما كافى است خروج سفيانى است .(2)
انتظار فرج يكى از اركان اساسى دين و ايمان است كه پيشوايان معصوم عليهم السلام بر آن تأكيد فراوان كرده اند .(3)
ص: 32
واژه انتظار مفهوم وسيعى دارد و مطالب گوناگونى را به ما گوشزد مى نمايد، مانند:
* فراموش نكردن امام زمان عليه السلام و ظهور دولت حقه به دست آن گرامى،
* اميد به فرج و مأيوس نشدن از آن به جهت طولانى شدن ايام غيبت،
* مهيا شدن و تحصيل آمادگى براى نصرت و يارى حضرت،
* چون و چرا نكردن، رضا به قضا و تسليم حكمت پروردگار بودن ،
* عجله نداشتن،
* ترك قتال با دشمنان قبل از رسيدن زمان آن.
38 - 39 . در روايات متعدد از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و امام صادق عليه السلام آمده است: انتظار
فرج به صبر نمودن ، بخشى از دين و عبادت است.(1)
40 . عبدالملك بن عمرو مى گويد كه امام صادق عليه السلام به من فرمود: چرا مثل ديگر هموطنان خويش در جنگ هاى جده، عبادان، مصيصه و قزوين شركت
ص: 33
نمى كنى؟ عرض كردم: من به شما اقتدا مى كنم و انتظار دولت شما را مى كشم [تا شما اهل بيت مبارزات خويش را شروع كنيد و من هم دنباله رو شما باشم]. حضرت فرمود: آرى، به خدا اگر اين كار نيك (و درستى) بود آنها از ما سبقت نمى گرفتند [و حتما خود ما پيشقدم مى شديم].
عرض كردم: زيديه مى گويند: تنها اختلاف ما با امام صادق اين است كه او جهاد را قبول ندارد. حضرت [با تعجب] فرمود: من جهاد را قبول ندارم؟! هرگز چنين نيست، من جهاد را بخشى از دين مى دانم ولى حاضر نيستم علم خود را رها كنم و جهل آنها را بپذيرم. [اشاره به اينكه آنها به جهالت خويش خيال مى كنند الان زمان جهاد است و شرايط آن فراهم شده، در حالى كه من به دانش الهى مى دانم چنين نبوده و من مأمور به قيام نيستم، پس روا نيست كه من تحت تأثير نظريه آنها قرار گرفته و از علم خويش صرف نظر نمايم].(1)
41 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: اگر انسان بخواهد كوه ها را از جا بكند آسان تر است از اينكه بخواهد حكومتى را كه زمان انقضاى آن نرسيده برهم زند . از خدا يارى طلبيده و صبر كنيد، [حكومت] زمين از آن خداست و به هر كس كه بخواهد واگذار مى كند و سرانجام نيكو از آن پرهيزكاران است.(2) قبل از اينكه وقت قيام برسد عجله نكنيد كه پشيمان خواهيد شد و زمان [غيبت] را طولانى نشماريد كه دل شما را قساوت فرا خواهد گرفت.(3)
ص: 34
42 . راوى از امام باقر عليه السلام پرسيد : علامت ظهور چيست؟ فرمود: آيا ممكن است صبح [طلوع فجر] مخفى باشد؟ عرض كرد: نه، فرمود: هنگامى كه امر ما ظاهر شود از صبح روشن تر و واضح تر خواهد بود. كندن كوه با ناخن آسان تر است از برهم زدن حكومتى كه اجلش نرسيده، تقواى الهى پيشه كنيد و خود را براى [به حكومت رسيدنِ] ظالمان به كشتن ندهيد.(1)
43 . امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى بندگان به خدا نزديك تر و تقرب آنها نزد او بيشتر و خدا از آنها راضى تر و خوشنودتر است كه حجة اللّه از ميان آنها پنهان گردد و ندانند او كجاست ، ولى مى دانند كه زمين بدون حجت نخواهد بود و امامت هيچ گاه باطل نمى شود.
در چنين زمانى هر صبح و شام منتظر امر فرج باشيد.(2)
44 . امام باقر عليه السلام فرمود : هرگاه نياز و فقر در بين مردم شدت گرفت و مردم يكديگر را انكار كردند [وغريبه و ناشناس به حساب آوردند] ، انتظار فرج
داشته باشيد .(3)
45 . در ضمن روايتى آمده است كه : محضر امام رضا عليه السلام عرض شد: نقل شده كسى از يكى از معصومين عليهم السلام پرسيد: آيا به مبارزه با دشمن يا مرزدارى بپردازم؟ آن حضرت در پاسخ ، او را به حج خانه خدا امر فرمود، او پرسش خويش را تكرار و حضرت نيز همان پاسخ را تكرار نموده و فرمود: آيا خوش
ص: 35
ندارى كه [بدون هيچ زحمتى به زندگى خويش ادامه دهى و] خانواده ات زير سايه تو معيشت گوارا داشته باشند و تو منتظر فرج ما باشى ، اگر ظهور دولت حقه را درك كنى مانند كسى باشى كه در جنگ بدر محضر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را درك نموده، و اگر در حال انتظار بميرى مثل كسى باشى كه در خيمه حضرت مهدى عليه السلام به خدمتگزارى مشغول است، و با او هيچ تفاوتى نخواهى داشت .
حضرت ثامن الحجج عليه السلام اين روايت را تصديق فرمود و صحيح دانست .(1)
46 . امام جواد عليه السلام فرمود: قائم ما اهل بيت همان مهدى است كه در زمان غيبتش انتظار ظهور او، و پس از ظهورش فرمان بردارى از وى واجب است.(2)
47 . حضرت ثامن الحجج عليه السلام فرمود : چه نيكوست صبر كردن و انتظار فرج كشيدن ! مگر نشنيده اى كه خداوند فرموده : «وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ » ،(3) و
فرموده :«فَانتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُم مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ » ،(4) [و دستور به انتظار داده است]، صبور باشيد و بردبارى نماييد كه فرج و گشايش در حال يأس حاصل مى شود. امت هاى گذشته از شما صبرشان بيشتر بوده است. (5)
48 . امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه منتظر فرج ما باشد و بر آزار و ترس و واهمه اى كه برايش پيش آيد صبر نمايد ، در قيامت با ما محشور خواهد شد.(6)
ص: 36
49 . امام سجاد عليه السلام فرمود: اهل دوران غيبت امام زمان عليه السلام كه اعتقاد به امامت آن حضرت داشته و انتظار ظهور او را دارند فضيلتشان از اهل دوران هاى ديگر برتر و بيشتر است، چون خداوند تبارك و تعالى چنان عقل و درك و فهم و معرفتى به آنها عنايت كرده كه زمان غيبت براى آنها مثل زمان حضور است، قدر و منزلت آنها مانند كسانى است كه در ركاب پيامبر صلى الله عليه و آلهشمشير كشيده و با دشمنان آن حضرت مبارزه نموده اند . آنها مخلصين حقيقى و شيعيان واقعى ما هستند كه در نهان و عيان مردم را به دين خدا دعوت مى نمايند.(1)
50 . امام صادق عليه السلام فرمود: خوشا به حال پيروان قائم ما كه در زمان غيبت در انتظار ظهور او ، و پس از ظهور فرمان بردار و مطيع او باشند، آنها اولياءاللّه هستند كه خوفى بر آنها نيست و محزون نخواهند گشت.(2)
51 . از امام جواد عليه السلام سؤال شد: چرا امام زمان عليه السلام را «منتظَر» مى نامند؟ حضرت فرمود: چون او را غيبتى است طولانى كه در آن زمان مخلصين انتظار ظهور او را دارند ، اهل شك و شبهه منكر وجود آن حضرت مى شوند، بى دينان نام و ياد او را به استهزا و مسخره مى گيرند، گروهى به دروغ براى ظهور وقت تعيين مى كنند، كسانى كه عجله كنند هلاك مى شوند ، و [فقط] اهل تسليم نجات پيدا مى كنند.(3)
ص: 37
52 . عبدالحميد واسطى مى گويد كه محضر مبارك امام باقر عليه السلام عرض كردم : انتظار امر فرج كار ما را بدانجا كشانده كه [دلى به كسب و كار نداريم و] بازار را ترك كرده ايم، به حدى كه از نيازمندان محسوب مى شويم.
حضرت فرمود: اى عبدالحميد! آيا خيال مى كنى اگر كسى به خاطر خدا خويش را محبوس [و محدود] كند، خداى تعالى براى او فرج و گشايشى قرار نمى دهد؟ آرى به خدا، خداوند براى شما چاره سازى مى نمايد.(1)
سپس فرمود : رحمت خدا بر بنده اى كه خويش را بر ما حبس كند (يعنى خويشتن دارى كرده ، از هر اقدامى خوددارى نمايد تا اينكه ما امر به جهاد كنيم و آنگاه قيام نمايد) رحمت خدا بر كسى كه امر ولايت ما را زنده بدارد .
عبدالحميد پرسيد: اگر من حضرت قائم عليه السلام را درك نكرده از دنيا رفتم چه؟ حضرت فرمود: كسى كه اعتقاد دارد اگر قائم آل محمد عليهم السلام را درك كند آن حضرت را يارى خواهد نمود، مانند كسى است كه در ركاب آن حضرت با شمشير به جنگ با دشمنان رفته باشد،(2) و كسى كه توفيق شرفيابى محضر آن جناب را درك نمايد و همراه حضرت به شهادت برسد پاداش دو شهيد دارد.(3)
ص: 38
53 . امام باقر عليه السلام فرمود: كسى كه منتظر امر فرج باشد پاداش روزه دارِ نمازگزار را دارد، و اگر قائم آل محمد عليهم السلام را درك كرد و توفيق يارى او و كشتن دشمنان نصيب او شد پاداش بيست شهيد، و چنانچه شهادت در محضر آن حضرت روزى او گرديد پاداش بيست و پنج شهيد را دارد.(1)
54 . سليمان بن خالد به امام صادق عليه السلام عرض كرد: زيديه مردمانى هستند مشهور و معروف و كارآزموده، و از بين منسوبين به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم شما را بيش از ديگران قبول دارند، اگر صلاح مى دانيد آنها را به حضور پذيرفته و از نزديكان خويش قرار دهيد.
حضرت فرمود: اى سليمان، اگر قرار باشد اين نادانان ما را منع كنند از آنچه به علم و دانش الهى مى دانيم، و ما را دعوت كنند كه آنچه به جهالت بدان معتقدند بپذيريم، ما را با آنها كارى نيست ، ولى اگر حاضرند به حرف ما گوش دهند و منتظر فرج باشند اشكالى ندارد [كه نزد ما بيايند و از اصحاب ما باشند].(2)
55 . امام صادق عليه السلام فرمود: ما اهل بيت را دولتى است كه هرگاه خدا بخواهد آن را سر كار خواهد آورد. كسى كه دوست دارد از اصحاب قائم آل محمد عليهم السلام باشد بايستى منتظر فرج باشد و در حال انتظار عمل خويش را بر مبناى ورع و تقوا و رعايت محاسن اخلاق قرار دهد، چنين شخصى اگر قبل از قيام حضرت از دنيا برود پاداش كسى را دارد كه آن حضرت را درك كرده است،
ص: 39
پس در عمل كوشش و جدّيت داشته باشيد و منتظر فرج باشيد ، گوارايتان باد [پاداش عظيم الهى] اى گروهى كه مورد رحمت خدا واقع شده ايد.(1)
56 . على بن مهزيار نامه اى به امام هادى عليه السلام نوشته و درباره فرج سؤال كرد، حضرت در پاسخ او مرقوم فرمود : هنگامى كه امام شما از بين ظالمين غائب گردد ، منتظر فرج باشيد .(2)
57 . امام رضا عليه السلام فرمود : هرگاه عالم شما از ميان شما برداشته شد [وغائب گرديد] ، منتظر باشيد كه هر چه زودتر بزرگ ترين فرج حاصل مى شود .(3)
58 . قريب به همين عبارت در نامه اى از امام هادى عليه السلام نيز آمده و به جاى «عالم» لفظ «علم» به كار رفته است .(4)
ممكن است «عَلَم» خوانده شود و مراد از آن ، پرچمى باشد كه به واسطه آن حق از باطل شناخته مى شود . ويا «عِلْم» كه مقصود از آن صاحب علم باشد .(5)
ص: 40
59 . امام صادق عليه السلام درباره آيه شريفه : «أَتَى أَمْرُ اللّه ِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ »(1) فرمود : امر [قيام] ما ، امر خداوند است كه نبايستى در آن عجله كرد.(2)
60 . در روايات متعدد آمده است : كسانى كه عجله كنند هلاك مى شوند .(3)
61 . امام صادق عليه السلام فرمود: هلاكت مردم فقط به جهت آن است كه در اين امر عجله دارند [و مى خواهند كه دشمن زود نابود شود و دولت حق سر كار آيد ]خدا كه به جهت عجله بندگان عجله نمى كند، اين امر (فرج) زمانى دارد كه بايستى برسد، هنگامى كه وقت آن رسيد ديگر پس و پيش نخواهد شد.(4)
62 . فضل كاتب مى گويد : كسى نامه ابومسلم خراسانى را تقديم امام صادق عليه السلام كرد، حضرت فرمود: براى نامه ات پاسخى ندارم، از نزد ما بيرون رو!
سپس فرمود: خداوند به جهت عجله بندگان عجله نمى كند! كندن كوه از جايش ، آسان تر است از برهم زدن حكومتى كه اجل آن نرسيده باشد.
گفتم: براى ظهور علامتى تعيين فرما. فرمود: از جايت حركت نكن تا آنكه سفيانى قيام كند، پس از خروج او ما را اجابت كنيد.
ص: 41
حضرت سه مرتبه اين كلام را تكرار كرد و سپس فرمود: خروج سفيانى از علائم حتمى ظهور است.(1)
63 . امام صادق عليه السلام فرمود: تندروها هلاك مى شوند - راوى پرسيد: تندروها چه كسانى هستند؟ فرمود: آنهايى كه عجله دارند - مقرّبين(2) نجات پيدا مى كنند، [فعلاً] حكومت دشمن براساسش استوار است. شما پلاس خانه خويش باشيد [و از مبارزه با حاكمان بپرهيزيد] ، كسى كه گرد و خاك كند، ضررش را مى بيند و غبارش به چشم خودش مى نشيند (كنايه از اينكه زيديه كه با بنى عباس مى جنگند ، مقدمات نابودى خودشان را فراهم مى كنند) هرگاه خلفا بخواهند شما را نابود كنند، امرى براى آنها پيش مى آيد كه به آن مشغول [و از شما غافل] مى گردند مگر آنكه كسى متعرض آنها شود.(3)
64 . امام باقر عليه السلام نيز پس از بيان هلاكت مستعجلين ونجات مقرّبين فرمود: پس از گذشت دوران غم ، فتح و پيروزى شگفتى خواهد بود .(4)
65 . در روايت ديگر در ادامه فرمود: آيا فكر مى كنى كسانى كه به خاطر خدا خويشتن دار باشند [و دست به اقدامى نزنند] خدا براى آنان گشايش قرار نمى دهد ؟ ! چرا به خدا سوگند حتما براى آنها گشايش مقرر مى فرمايد .(5)
ص: 42
66 . امير مؤمنان عليه السلام فرمود: اهل آرزو [كه عجله مى نمايند] هلاك مى شوند،
آنها كه نابودشدنى باشند نابود مى گردند و اهل ايمان باقى مى مانند كه عده اى قليل هستند ، سى صد نفر يا بيشتر . گروهى كه در جنگ بدر به يارى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آمدند ( يعنى فرشتگان ) ، آنها را يارى مى نمايند كه نه كشته مى شوند و نه مى ميرند .(1)
67 . از آن حضرت نيز روايت شده كه فرمود: بر زمين قرار گيريد و بر بلاها صبور باشيد ، از هر حركت و مبارزه اى - بر طبق ميل و گفتارتان - دورى كنيد ، و به امرى كه زمان آن از جانب خدا نرسيده ، شتاب نداشته باشيد .
هر كس از شما در بستر بميرد و شناخت صحيح نسبت به خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و خاندانش عليهم السلام داشته باشد ، شهيد از دنيا رفته و پاداش او برخداست .
او استحقاق پاداش اعمال نيكى كه تصميم آن را داشته خواهد داشت و نيت قلبى او جايگزين جنگ مسلحانه اش خواهد شد ؛ هر چيزى مدت و زمان مخصوصى دارد .(2)
* در روايت 41 گذشت كه : قبل از اينكه وقت قيام برسد عجله نكنيد كه پشيمان خواهيد شد .
ص: 43
68 . امام صادق عليه السلام فرمود: هر چه زمان فرج نزديك تر شود ، تقيه شديدتر و سخت تر خواهد شد .(1)
69 . آن حضرت فرمود: تا زمانى كه حكومت كودكانه است با مردم به ظاهر معاشرت داشته(2) ولى در باطن [در اعتقاد و عمل] با آنها مخالف باشيد.(3)
70 . در روايتى ديگر فرمود : با نيكان مخفيانه و با بدان معاشرت ظاهرى داشته باشيد، مبادا با آنها مخالفت كنيد كه به شما ستم خواهند كرد.
زمانى بر شما خواهد آمد كه فقط متديّنى اهل نجات خواهد بود كه ديگران او را ابله پندارند و او هم تحمل اين مطلب را داشته باشد.(4)
71 . حضرت ثامن الائمه عليه السلام مى فرمايد : كسى كه از گناه خوددارى نكند دين ندارد ، هر كس تقيه نكند ايمان ندارد و هر كس بيشتر رعايت تقيه نمايد نزد خداوند عزيزتر است .
پرسيدند : اى فرزند پيامبر ! تا كى بايد تقيه كرد ؟ فرمود : تا روزى كه زمانش معلوم است و آن هنگامى است كه صاحب قيام ما حضرت مهدى عليه السلام
ص: 44
خروج نمايد . هر كس قبل از قيام آن حضرت تقيه را ترك كند از ما نيست.(1)
72 . امام صادق عليه السلام فرمود: از «تنويه»(2) بپرهيزيد ؛ به خدا سوگند امام شما ساليانى دراز از ميان شما غائب مى شود و شما در بوته آزمايش قرار مى گيريد [آن قدر غيبت طولانى مى شود كه] بعضى مى گويند : او ديگر مرده و نابود شده، او كجا رفته [كه برنمى گردد] ؟ اما چشم اهل ايمان بر او اشكبار است.
شما مانند كشتى - كه امواج متلاطم آن را زير و رو كرده - زير و رو شده و نجات پيدا نمى كند مگر كسى كه خدا با او ميثاق و پيمان بسته ، در دلش ايمان را ثبت نموده و او را به روح خويش تأييد كرده باشد .(3) بى ترديد دوازده پرچم مشتبه برافراشته مى شود كه هيچ كدام از ديگرى تشخيص داده نمى شود .
مفضّل مى گويد : با شنيدن اين خبر به گريه افتادم ، حضرت پرسيد : چرا گريه مى كنى ؟ عرض كردم : گريه ندارد كه مى فرمايى : «دوازده پرچم مشتبه كه هيچ كدام از ديگرى قابل تشخيص نيست»، پس ما چه كنيم ؟ ! حضرت به نور خورشيد كه از بيرون به داخل تابيده بود اشاره كرد و فرمود : اين آفتاب را مى بينى ؟ عرض كردم : آرى ! فرمود : به خدا سوگند امر [قيام و ظهور] ما از اين آفتاب روشن تر است .(4)
ص: 45
در روايت گذشته حضرت از «تنويه» نهى فرمود. تنويه در لغت به معناى تشهير، بالا بردن نام ، مدح و ستايش، و با عظمت ياد نمودن است ، ممكن است مراد از آن در اينجا يكى از احتمالات ذيل باشد:
الف ) نزد مخالفان شيعه از مشهور كردن حضرت صاحب الامر عليه السلام و خصوصيات آن حضرت و يا امر غيبت پرهيز كنيد.(1)
ب ) از مشهور كردن خودتان اجتناب نماييد.
ج ) از دعوت كردن ديگران به امر ولايت خوددارى كنيد.(2)
73 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: زمانى فرا مى رسد كه علما را مانند دزدان به قتل مى رسانند، اى كاش علما آن زمان خويش را به حماقت بزنند [و سكوت اختيار نمايند] تا جان سالم به در برند.(3)
74 . اميرمؤمنان عليه السلام ضمن روايتى فرمود: شما در ميان مردم مانند زنبور عسل باشيد ... همه پرندگان او را ضعيف مى شمارند در حالى كه اگر مى دانستند در جوف و داخل او چيست چنين رفتارى با او نداشتند .
در ظاهر با مردم معاشرت داشته باشيد ولى در اعمال و رفتار و با دل از آنها كناره گيرى كنيد، هر كسى پاداش عمل خودش را مى بيند و در قيامت با كسانى كه دوست داشته باشد محشور مى شود .
ص: 46
سپس حضرت به برخى از فتنه ها اشاره نمود و درادامه فرمود : شما نيز [با امتحان] خوب و بدتان از يكديگر جدا مى شويد تا آنكه باقى نمى ماند مگر گروهى كه فتنه ها هيچ ضررى به آنها نمى رساند .(1)
* در روايت 5 گذشت كه : مؤمنى كه كارهايش را نيكو بجا آورد، مراعات تقيه نموده و زبان خويش را حفظ كند، خدا پاداش حسنات او را چندين برابر - به مراتب بسيار - عطا نمايد .
* در روايت 8 گذشت كه : از ترس دشمن با تقيه ، بندگى خدا و دين دارى مى نمايند ... دانشمندان و پيروانشان در دولت باطل بى زبان ، ساكت و خاموش هستند و در انتظار دولت حق به سر مى برند .
* در روايت 36 گذشت كه: «صَابِرُوا » يعنى تقيه را رعايت نماييد.
* در روايت 109 خواهد آمد كه : حضرت صاحب الامر عليه السلام براى محفوظ ماندن از شرّ شعله هاى كفر و جاهليت ، به رعايت تقيه سفارش فرموده است .
توضيح
تقيه در لغت به معناى پرهيز است، و در اصطلاح به معناى كتمان حقيقت، اظهار نكردن عقايد، و نظريات خويش نزد مخالفان، و همچنين مخالفت نكردن و نزاع نداشتن با آنهاست تا به دين و دنياى ما لطمه اى وارد نشود.(2)
ص: 47
در موارد احساسِ خطر و خوفِ ضرر ، تقيه واجب است تا جايى كه ارتكاب محرمات و يا ترك واجبات هم جايز مى شود.(1)
اهل بيت عليهم السلام به دوستان خويش دستور داده اند كه - به منظور مدارا - حتى در غير موارد ضرورت نيز با كسانى كه در عقيده با آنها مخالف هستند معاشرت نيكو داشته باشند : از بيماران آنها عيادت نموده ، در تشييع جنازه اموات آنها شركت كرده و در مساجد و نماز جماعت آنها حاضر شوند.(2)
75 . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم مى فرمايد: در آخرالزمان گروهى از امتم در مساجد گرد يكديگر جمع مى شوند، ذكر آنها [و همّ و غمّ و توجهشان به] دنيا و محبت
دنيا باشد، با آنها مجالست نكنيد كه خدا به آنها توجهى ندارد.(3)
76 . از آن حضرت روايت شده : در مجالس عمومى با آنها همنشين مباش، در بازارها با آنها معامله مكن، حتى از نشان دادن راه و از آب دادن به آنها خوددارى نما!(4)
ص: 48
77 . هنگامى كه از فتنه صحبت شد آن حضرت وظيفه را چنين بيان فرمود:
الْزَمْ بَيْتَكَ ، وَ أَمْسِكْ عَلَيْكَ لِسَانَكَ ، وَ خُذْ مَا تَعْرِفُ ، وَ ذَرْ مَا تُنْكِرُ ، وَ عَلَيْكَ بِأَمْرِ الخَاصَّةِ ، وَ ذَرْ عَنْكَ أَمْرَ الْعَامَّة .
يعنى : ملازم خانه خويش باش . بر زبانت مسلط باش . چيزى كه درستى اش را مى دانى اخذ كن و آنچه را منكر دانستى رها كن، و تمام توجه خويش را به آنچه مربوط به خودت مى شود معطوف دار - و يا اينكه: از گروه خاصى (يعنى پيروان حق) پيروى كن - و آنچه را عموم مردم بر آنند واگذار [و كارى به آنها نداشته باش].(1)
78 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: اگر از مردم گريزان باشى بهتر از آن است كه بين آنها اقامت كنى.(2)
ص: 49
79 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: از آنها بگريز، از آنها فرار كن!(1)
80 . آن حضرت درباره آخرالزمان فرمود: آن زمان نجات پيدا نمى كند مگر مؤمن بى نام و نشانِ گمنامى كه اگر در ميان مردم باشد او را نمى شناسند،(2) و اگر از ميان آنها غائب شود كسى به جستجوى وى نمى پردازد و سراغ او را نمى گيرد. آنان چراغ هدايت و وسيله شناخت راه حق در تاريكى ها هستند ، نه اهل سخن چينى و فساد در بين مردم هستند و نه دنبال افشاى اسرار،(3) [آنها زبان خويش را رها نگذاشته اند] . خداى تعالى درهاى رحمت خويش را بر آنها گشوده و فلاكت عذاب خود را از آنها برطرف ساخته است.
اى مردم! زمانى آيد كه اسلام وارونه شود مانند ظرفى وارونه [و غير آنچه هست معرفى شود] و آنچه درون آن است بريزد [ودين بى محتوا گردد].(4)
ص: 50
81 . امام باقر عليه السلام فرمود: زمانى خواهد آمد كه امام از ميان مردم غائب مى شود، خوشا به حال كسانى كه آن زمان بر امر ولايت ما ثابت قدم باشند، كمترين پاداش آنها اين است كه خداى تعالى آنها را ندا كند كه: اى بندگان من! به سرّ نهان من ايمان آورده و غيب مرا تصديق كرديد، شما را بشارت باد به پاداش نيكو از جانب من، شما بندگان و كنيزان واقعى من هستيد [كه حق بندگى را بجا آورده ايد] ، اعمال شما را پذيرفته، از لغزش هاى شما چشم پوشى كرده، و گناهانتان را بيامرزم. به واسطه شما بر [ساير] بندگان باران
نازل مى كنم و بلاها را از آنها دفع مى نمايم، اگر شما نبوديد عذاب خويش را بر آنها فرو مى فرستادم.
قَالَ جَابِرٌ : فَقُلْتُ : يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ! فَمَا أَفْضَلُ مَا يَسْتَعْمِلُهُ الْمُؤمِنُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ ؟ قَالَ : حِفْظُ اللِّسَانِ ، وَ لُزُومُ الْبَيْت .
جابر مى گويد كه عرض كردم: اى فرزند پيامبر! بهترين عمل مؤمن در آن زمان چيست؟ حضرت فرمود: حفظ زبان، و خانه نشينى .(1)
82 . امام صادق عليه السلام فرمود: زبانتان را نگهداريد وملازم خانه خويش باشيد.(2)
83 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: خانه خويش را عبادتگاه خود قرار دهيد، در سختى ها و مشكلات صبر و بردبارى را پيشه خود سازيد ، و خدا را بسيار ياد كنيد كه - اگر مى دانستيد - بالاترين چيز همين ياد خداست.(3)
ص: 51
84 . آن حضرت فرمود: زمانى بر مردم آيد كه عافيت ده بخش است، نُه بخش از آن در كناره گيرى و عزلت ، و يك بخش در سكوت.(1)
85 . امام باقر به نقل از اميرمؤمنان عليهماالسلام فرمود : زمانى بر مردم خواهد آمد كه اگر كسى خانه نشين باشد حالش از همه بهتر خواهد بود .(2)
86 . امام صادق عليه السلام - به نقل از سلمان رحمه الله - فرمود: هنگامى كه زمان غيبت فرا رسد ملازم پلاس خانه خويش باشيد تا آنكه پاكِ پاك زاده مطهر (كه خدا او را پاك قرار داده) صاحب غيبت و طرد شده رانده شده ظاهر شود .(3)
87 . عمار بن ياسر مى گويد : دعوت و فراخوان اهل بيت عليهم السلام در آخرالزمان خواهد بود ، بر زمين قرار گيريد و دست نگهداريد تا رهبرانِ آن را ببينيد .(4)
و بنابر نقلى: دولت اهل بيت عليهم السلام در آخرالزمان است و براى آن علائمى خواهد بود. بر زمين قرار گيريد و دست نگهداريد تا آن نشانه ها ظاهر شود.(5)
ص: 52
88 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود : خدايتان رحمت كند ، خود را [ مانند ] پلاس هاى خانه خويش قرار دهيد [ كه هيچ واكنشى از آن ديده نمى شود ] تا زمان ظهور امر ما فرا رسد . هر كس از شما [ قبل از ظهور ] بميرد ، مظلومانه
مرده [ و پاداش او بر خداست ] و هر كس زنده بماند ان شاء اللّه ديده اش به ظهور روشن مى گردد .(1)
89 . راوى به امام باقر عليه السلام عرض كرد : به من توصيه اى بفرماييد ، حضرت فرمود : تو را به تقوا سفارش مى كنم ، ملازم خانه ات باش و در ظلمات و تاريكى هايى كه اين مردم گرفتار آن هستند سرجايت بنشين . مبادا با كسانى از خاندان ما كه قيام مى كنند همراه شوى كه نه كار درستى مى كنند و نه از كارشان نتيجه اى مى گيرند .
بدان كه هيچ گروهى براى دفع ستم يا عزت دين قيام نمى كند مگر آنكه بلا آنها را از پاى در مى آورد تا آنكه گروهى كه در جنگ بدر به يارى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم شتافتند [ دوباره ] قيام كنند . نه كشته اى از آنها به خاك سپرده مى شود ؛ نه بر زمين مى افتند كه نياز به بلند كردن داشته و نه مجروح مى شوند كه به مداوا نياز داشته باشند . راوى پرسيد : آنها چه كسانى هستند ؟ ! فرمود : فرشتگان .(2)
ص: 53
90 . هنگامى كه سياه جامه گان (پيروان ابومسلم) در خراسان قيام كردند، از امام صادق عليه السلام پرسيدند كه نظر شما درباره قيام آنها چيست؟ حضرت فرمود: در خانه خويش بنشينيد، هنگامى كه ديديد ما (خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم) همگى بر كسى اتفاق نظر داشتيم، با اسلحه به يارى ما بشتابيد.(1)
* در روايت 8 گذشت كه : دانشمندان و پيروانشان در دولت باطل بى زبان و ساكت و خاموش هستند .
* در روايت 62 گذشت كه: از جايت حركت نكن تا سفيانى قيام كند .
توضيح
مقصود از خانه نشينى در روايات گذشته دو چيز است : يكى ترك مبارزه با دشمن ، قبل از رسيدن وقت مناسب. ديگرى : گوشه نشينى و عزلت .
اين نكته را بايد در نظر داشت كه عزلت و گوشه نشينى در صورتى ممدوح است كه انسان تفقه در دين داشته باشد و از معارف و احكام دين با اطلاع باشد تا بتواند - در عين اعتزال و خانه نشينى - تكاليف شرعى را بجا آورده و حقوق خانواده، ارحام، بستگان، و برادران دينى را رعايت نمايد؛ اما كسى كه بخواهد از اول به تنهايى انس گرفته و با هيچ كس ارتباط نداشته باشد، در انجام وظايف شرعى خويش دچار جهل و سردرگمى مى شود و قطعا چنين امرى مطلوب نخواهد بود.(2)
ص: 54
لذا بايد دقت كرد كه اعتزال مطلوب ، به حسب افراد، حالات ، و شرايط زمان و مكان مختلف است . رفت و آمد براى يادگيرى معارف و احكام دين لازم است و معاشرت با كسانى كه باعث ترقى انسان در كمالات و فضايل باشند مطلوب است.
اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: «يَسْعَدُ الرَّجُلُ بِمُصَاحَبَةِ [بِصَاحِبِهِ] السَّعِيدِ»(1) يعنى انسان در اثر همراهى و رفاقت با شخص سعادتمند، خوشبخت مى شود.
مهم ترين نكته در اين زمينه شناخت مصاديق است ؛ زيرا هنگامى كه فساد بر اهل زمان غالب باشد گمان نيك به همگان داشتن بى خردى است، پس در تشخيص و انتخاب كسانى كه ناگزير از معاشرت با آنها هستيم بايد بسيار دقت كنيم.
رواياتى در منعِ بر زبان آوردن نام مبارك امام زمان عليه السلام - كه همنام جدّش صلى الله عليه و آله وسلم باشد - به ما رسيده و در حرمت ، جواز و يا تفصيل آن ، اقوال مختلفى وجود دارد. براى اطلاع بيشتر به كتاب هاى وسائل و مستدرك و مكيال المكارم مراجعه شود.(2)
ص: 55
روايات متعددى وجود دارد كه همگان را از تعيين زمان ظهور نهى كرده است .
91 . كسى از امام باقر عليه السلام پرسيد : آيا براى فرج زمان معينى وجود دارد ؟
حضرت سه مرتبه فرمود : كسانى كه براى آن ، وقت تعيين كنند دروغ مى گويند .(1)
92 . آن حضرت فرمود: خدا هنگام ظهور را براى ما تعيين نكرده است.(2)
93 . راوى به امام صادق عليه السلام عرض كرد : فدايت شوم ، امر فرج - كه در انتظار آن به سر مى بريم - چه زمانى خواهد بود ؟... [ انتظار ما] طولانى شد !
حضرت فرمود : كسانى كه براى ظهور وقت تعيين نمايند دروغ مى گويند . كسانى كه عجله كنند هلاك مى شوند و اهل تسليم نجات مى يابند و بازگشت آنها به سوى ما است.(3)
94 . از آن حضرت روايت شده است : اصلاً خدا مى خواهد زمان فرج برخلاف زمانى كه ديگران تعيين مى كنند باشد.(4)
ص: 56
95 . آن حضرت فرمود : ما اهل بيت [ براى ظهور] وقت تعيين نمى كنيم.(1)
96 . در روايتى ديگر از آن حضرت آمده است : كسانى كه براى ظهور زمانى را تعيين كنند دروغ مى گويند . ما اهل بيت پيش از اين وقتى براى آن تعيين نكرده و در آينده نيز زمانى مشخص نخواهيم كرد .(2)
97 . امام صادق عليه السلام فرمود :
مَنْ وَقَّتَ لَكَ مِنَ النَّاسِ شَيْئا فَلا تَهَابَنَّ أَنْ تُكَذِّبَهُ، فَلَسْنَا نُوَقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتا.(3)
يعنى : هر كس زمان خاصى را براى ظهور تعيين كرد بدون هيچ ترس و واهمه او را تكذيب كن، چون ما براى هيچ كس وقت معين نكرده ايم.
98 . حضرت مهدى عليه السلام فرمود:
أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللَّهِ ، وَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ.(4)
يعنى : ظهور فرج به دست خداست، كسى كه براى آن وقت تعيين كند، دروغ گفته است .
* در روايت 51 گذشت كه : گروهى هستند كه به دروغ براى ظهور وقت تعيين مى كنند.
ص: 57
يكى از تكاليف زمان غيبت دعا براى نجات خويش و همچنين دعا براى تعجيل فرج است .
الف) دعا و تضرع براى نجات خويش ، يعنى : درخواست معرفت ، ثابت ماندن بر دين و عقيده و نجات از فتنه ها .
99 . امام صادق عليه السلام فرمود: براى شما شبهه اى پيش مى آيد كه بدون پرچم و امامِ هدايت مى مانيد، فقط كسى نجات پيدا مى كند كه خدا را به دعاى غريق بخواند ... مى گويى :
يَا اللَّهُ، يَا رَحْمَانُ، يَا رَحِيمُ، يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ .(1)
اى خدا ، اى رحمان ، اى رحيم ! اى دگرگون كننده دل ها ! دلم را بر دينت استوار بدار.
100 . در روايت ديگر آمده است كه زراره از امام صادق عليه السلام پرسيد: اگر آن زمان را درك نمايم چه كنم؟ حضرت فرمود: بر اين دعا مداومت داشته باش :
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ؛ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ .
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ؛ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ .
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ؛ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي .(2)
ص: 58
يعنى : بارالها ! خودت را به من بشناسان و گرنه پيامبرت را نيز نمى شناسم، خداوندا ! پيامبرت را به من بشناسان و گرنه حجت تو را نيز نخواهم شناخت، خدايا ! حجت خويش را به من بشناسان و گرنه از دين خويش [ بازگشته و] گمراه مى شوم.
101 . راوى ديگر از حضرت پرسيد : پس شيعيان در آن زمان چه كنند؟ فرمود: وظيفه شما دعا و انتظار فرج است .
البته كه براى شما پرچمى ظاهر مى شود؛ پس آنگاه حمد و ستايش خدا را بجاى آورده و به آنچه براى شما ظاهر شود تمسك نماييد .
راوى پرسيد: چه دعايى بخوانيم ؟ فرمود اين دعا را:
اللَّهُمَّ أَنْتَ عَرَّفْتَنِي نَفْسَكَ وَ عَرَّفْتَنِي رَسُولَكَ وَ عَرَّفْتَنِي مَلائِكَتَكَ وَ عَرَّفْتَنِي وُلاةَ أَمْرِكَ .
اللَّهُمَّ لا آخُذُ إِلاَّ مَا أَعْطَيْتَ ، وَ لا أَقِي إِلاَّ مَا وَقَيْتَ .
اللَّهُمَّ لا تُغَيِّبْنِي عَنْ مَنَازِلِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ لا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي .
اللَّهُمَّ اهْدِنِي لِوَلايَةِ مَنِ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ.(1)
يعنى : خداوندا ! تو خودت را به من شناساندى، و توفيق شناخت پيامبر، فرشتگان و اولى الامر را به من عنايت فرمودى .
ص: 59
بارالها ! جز آنچه تو عطا كنى نمى گيرم، و جز آنچه تو حفظ كنى، نگهدارى نتوانم [ و رهايى از گمراهى و ترك گناه جز با توفيق از جانب تو ميسّر نگردد] .
پرودگارا ! مرا از همجوارى دوستان خويش محروم مكن، و پس از آنكه توفيق هدايت به من عنايت فرمودى دلم را به باطل متمايل مساز .
خدايا ! مرا به ولايت كسى كه اطاعت او را واجب نموده اى، هدايت فرما.
102 . امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه آرزوى درك [دولت كريمه] قائم آل محمد عليهم السلام را مى كنيد، آرزو كنيد [و از خدا بخواهيد] كه با عافيت به خدمت آن حضرت برسيد، چون خداى تعالى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را براى رحمت مبعوث كرد ولى امام زمان عليه السلام را براى انتقام مى فرستد.(1)
* در روايت 110 خواهد آمد كه : آن زمان برحذر باش [مواظب دين خود باش]، و از خدا درخواست نجات كن، و بدان كه خدا بر مردم غضب كرده است .
ب) دعاى براى تعجيل فرج
103 . امام عسكرى عليه السلام - در ضمن روايتى درباره حضرت مهدى عليه السلام - فرمود: به خدا سوگند او غائب مى شود به گونه اى كه در دوران غيبت او مردم هلاك
ص: 60
مى شوند و نجات پيدا نخواهد كرد مگر كسى كه خدا او را بر اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت بدارد و به او توفيق دهد كه براى فرج دعا كند.(1)
104 . امام صادق عليه السلام فرمود: خداى تعالى به حضرت ابراهيم عليه السلام وحى كرد كه تو در آينده داراى فرزند مى شوى. آن حضرت اين مطلب را با همسر خويش ساره بازگو نمود . ساره با تعجب گفت: آيا ممكن است من در پيرى بچه دار شوم؟! خداوند بر آن حضرت وحى فرستاد كه او داراى فرزند خواهد شد ولى چون ساره در مقابل كلام خدا چنين صحبتى نمود، نسل او چهار صد سال عذاب مى كشند.
حضرت در ادامه فرمود: هنگامى كه عذاب بنى اسرائيل طولانى شد، چهل روز به درگاه خداوند ضجّه و ناله زده و گريه و زارى نمودند، پس از آن خداوند به حضرت موسى و هارون عليهماالسلام وحى نمود كه آنها را از دست فرعون نجات دهند و خداوند از بقيه مدت تعيين شده - كه صد و هفتاد سال بود - صرف نظر نمود . امام صادق عليه السلام فرمود:
هَكَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذَا لَمْ تَكُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ يَنْتَهِي إِلَى مُنْتَهَاهُ.
يعنى : شما هم اگر همين برنامه را اجرا كنيد [و از درگاه الهى با تضرع و گريه فرج را درخواست نماييد] خدا فرج ما را مى رساند، و گرنه غيبت تا آخرين حدّ تعيين شده طول خواهد كشيد.(2)
ص: 61
105 . در توقيع امام زمان عليه السلام آمده است:
وَ أَكْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِيلِ الْفَرَجِ ؛ فَإِنَّ ذَلِكَ فَرَجُكُم .
يعنى : براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد كه آن خود فرج شما خواهد بود.(1)
106 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: خوشا به حال صابران زمان غيبت، خوشا به حال استواران در راه حق و حقيقت، كسانى كه خداى تعالى درباره آنها فرموده: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ »(2) يعنى : كسانى كه به غيب ايمان مى آورند ؛ و فرموده: «أُولئِكَ حِزْبُ اللّه ِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّه ِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(3) يعنى : آنها حزب خدا هستند، بدانيد كه حزب خدا رستگارانند.(4)
107 . امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه بخواهد دين خويش را در زمان غيبت نگهدارد [ در سختى و دشوارى] مانند كسى است كه بخواهد خارهاى قتاد(5) را با دست خويش جدا كند - و با دست مبارك اشاره كرد و فرمود : - اين چنين.
ص: 62
پس از آن لحظاتى سر به زير افكنده، سپس فرمود: صاحب اين امر (فرج و ظهور) را غيبتى است كه در آن زمان بايستى بنده [ مؤمن] تقواى الهى پيشه كرده و دين خويش را [ محكم] نگهدارد.(1)
108 . امام كاظم عليه السلام تأكيد فرمودند : در زمان غيبت مواظب دين خود باشيد، مبادا كسى شما را بى دين كند؛ زيرا آن زمان كسانى كه اعتقاد به امامت اهل بيت عليهم السلام دارند از عقيده خود برمى گردند. خداوند مى خواهد با اين غيبت مردم را آزمايش نمايد.(2)
109 . بنابر نقل شيخ طبرسى قدس سره در توقيع ناحيه مقدسه به شيخ مفيد رحمه الله آمده است: ما در مراعات شما كوتاهى نمى كنيم و شما را از ياد نمى بريم وگرنه سختى و بلا بر شما نازل شده، و دشمنان شما را نابود و ريشه كن مى كردند، پس تقواى الهى پيشه سازيد و به ما كمك كنيد تا از شما دستگيرى نموده و شما را از فتنه اى كه بر سرتان سايه افكنده نجات دهيم.
ص: 63
حضرت پس از سفارش به رعايت تقيه براى محفوظ ماندن از شرّ شعله هاى كفر و جاهليت ، فرمود: كارى كنيد كه به دوستى ما نزديك شويد [و رضايت ما را جلب نماييد] و از آنچه باعث ناراحتى ما مى شود دورى نماييد.(1)
* در روايت هاى 123 - 124 نيز سفارش يكديگر به صبر در زمان غيبت خواهد آمد .
اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد: عاقل بايد اهل زمان خويش را بشناسد.(2)
و امام صادق عليه السلام فرمود: «العَالِمُ بِزَمَانِهِ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ»(3) يعنى : كسى كه نسبت به زمان خويش شناخت و آشنايى [ صحيح] داشته باشد امور مشتبه ، او را از پاى در نمى آورد .
بنابر اين لازم است كه انسان در زمان غيبت ، در تحصيل شناخت صحيح از موقعيت خويش تلاش لازم را داشته باشد.
شايد ما در اين زمينه - به جهت ضعف فرهنگ دينى و نداشتن معرفت كافى و ناتوانى در درك صحيح از كتاب و سنت - دچار مشكلاتى شويم و به اشتباه بيفتيم؛ لذا پيشوايان معصوم عليهم السلام وقايع و اتفاقات زمان غيبت را با دقيق ترين مشخصات آن براى ما بيان كرده و در اين زمينه شرح كافى داده اند .
ص: 64
اين مختصر گنجايش تفصيل آن روايات را ندارد(1) ولى به ذكر بخشى از
روايتى كه شيخ كلينى قدس سره به سند معتبر آن را نقل فرموده بسنده مى كنيم .
110 . امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه ببينى حق نابود شده و حق جويان و اهل حق از ميان مى روند ، ستم همه بلاد را فرا مى گيرد.
قرآن كهنه شده و چيزهايى كه در آن نيست در آن پديد مى آيد [ و به آن نسبت داده مى شود] ، و آيات مطابق هوى و هوس توجيه مى شود، دين و آيين مانند ظرف آبى وارونه مى شود، اهل باطل بر اهل حق غالب مى شوند.
شر و بدى آشكارا بجا آورده مى شود و كسى از آن نهى نمى كند ، بلكه كسانى كه مرتكب آن مى شوند معذور شمرده مى شوند.
فسق و فجور آشكار گرديده، مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا نمايند.
مؤمن مهر سكوت بر لب زده و كسى سخنش را نمى پذيرد، فاسق دروغ مى گويد و كسى دروغ و افترايش را انكار نمى كند.
كودكان بزرگان را خوار مى شمارند، مردم قطع رحم مى كنند.
افراد را به فسق و فجور و كار بد مى ستايند و به آنان مى خندند و بر آنان انكار نمى كنند.
ص: 65
پسر بچه و نوجوان مانند زنان خود را در اختيار مردان قرار مى دهد، زنان با زنان ازدواج مى كنند.
مدح و ثنا (و تملق و چاپلوسى) بسيار مى شود.
مال خود را در غير اطاعت خداوند خرج مى نمايند بدون اينكه كسى آنها را نهى كند و مانع شود .
چون كوشش مؤن را در راه خدا ببينند [سعى او را بيهوده شمارند و] از كوشش او به خدا پناه مى برند.
همسايه ، همسايه آزارى مى كند بدون اينكه كسى او را منع نمايد.
كافر خوشحال است از آنچه در اهل ايمان [ از سختى ها و مشكلات] مى بيند و شاد است كه فساد و تباهى زمين را گرفته است.
شراب را آشكارا مى نوشند و كسانى كه از خداى عزّوجلّ نمى ترسند براى نوشيدنش گرد هم مى آيند .
كسى كه امربه معروف كند خوار مى شود، و فاسق در مورد امورى كه خدا دوست ندارد نيرومند است و او را مى ستايند.
اصحاب آيات(1) و كسانى كه آنان را دوست دارند خوار مى شوند.
ص: 66
راه خير و نيكى مسدود ، و راه شر و بدى به روى همه باز مى گردد.
خانه كعبه تعطيل و دستور به ترك حج و عمره مى دهند.
به زبان گويند آنچه را كه عمل نمى كنند .
مردان براى استفاده مردان خود را فربه مى كنند و زنان براى زنان ؛ گذران زندگى مرد از لواط و زن از زنا باشد.
زنان مانند مردان براى خودشان مجلس تشكيل مى دهند.
در بنى عباس رفتارهاى زنانه آشكار شده ، خضاب مى كنند و شانه مى زنند و آرايش مى نمايند چنانكه زن براى شوهرش آرايش مى نمايد؛ و براى اينكه مردان با آنها كار زشت انجام دهند به آنها پول مى دهند.
در همجنس بازى و عشق به مردان رقابت مى شود و مردان بر سر اين كار غيرت ورزند.
ثروتمند از مؤن عزيزتر است .
ربا آشكار مى شود و كسى بر آن سرزنش نمى شود.
زنان بر زنا ستايش مى شوند، زن براى همجنس بازى شوهرش با او همكارى مى كند، بيشتر مردم و بهترين خانه ها آن است كه در هرزگى زنان و گناه به آنها كمك مى كنند.
مرد با ايمان غمناك و كوچك و خوار مى گردد.
بدعت و زنا آشكار مى شود.
ص: 67
به شهادت ناحق اعتماد مى كنند، حرام حلال مى شود و حلال حرام مى گردد، دين به رأى باشد، قرآن و احكام آن تعطيل مى شود.
چنان در مقابل خدا بى باك مى شوند كه براى انجام كار خلاف انتظار شب را نمى كشند.
مؤن نمى تواند كار بد را انكار كند مگر با دل.
مال كلان در راهى كه مورد خشم خداى عزّ و جلّ باشد، خرج مى شود.
زمامداران به كافران نزديك و از اهل خير و صلاح دورى مى گزينند. فرمانروايان در حكم رشوه مى گيرند، و فرمانروايى مورد مزايده قرار مى گيرد.
محارم خويش را به نكاح درمى آورند و به همان اكتفا نمايند.
به مجرد تهمت و سوء ظن مردم را مى كشند.
مردان در همجنس بازى غيرت ورزند و جان و مال خويش را در اين راه فدا مى كنند، مرد براى آميزش با زنان مورد سرزنش قرار مى گيرد، مرد از هرزگى زنش نان مى خورد، آن را مى داند ولى باز هم به آن تن مى دهد.
زن بر مرد خود مسلط مى شود و كارى را كه مرد نمى خواهد انجام مى دهد و به شوهر خود خرجى مى دهد، مرد زن و جاريه خود (يعنى كنيز يا دخترش) را براى زنا كرايه مى دهد، و به خوراك و نوشيدنى پست تن در مى دهد.
سوگندهاى دروغ به نام خدا بسيار مى شود.
قمار بازى آشكار مى شود، شراب را بدون هيچ مانعى آشكارا مى فروشند.
زنان ، خود را در اختيار كافران مى گذارند.
آلات لهو (مانند موسيقى) علنى گردد، از مقابل آن مى گذرند اما كسى از آن جلوگيرى نمى كند بلكه كسى جرأت منع از آن را ندارد.
ص: 68
انسان شريف و با شخصيت را از ترس تسلط و قدرتش خوار مى كنند.
نزديك ترين مردم به فرمانروايان كسى است كه به دشنام دادن به ما اهل بيت [ معروف و] ستايش شود، و هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو مى دانند و شهادتش را نمى پذيرند.
مردم بر سر گفتن حرف باطل و ناحق با همديگر رقابت مى كنند.
شنيدن قرآن بر مردم سنگين و گران مى آيد و در عوض شنيدن مطالب باطل و ناروا بر آنها آسان مى شود.
همسايه ، همسايه را از ترس زبانش گرامى مى دارد.
حدود الهى تعطيل شده و در آن مطابق ميل و هواى خويش عمل مى كنند.
مساجد طلاكارى و نقاشى مى شود.
راستگوترين مردم نزد عموم كسى است كه دروغ و افترا بندد .
شرّ و سخن چينى آشكار مى گردد.
فساد و ستم شايع مى شود.
غيبت را خوش مزه و نمكين مى شمارند و مردم همديگر را بدان مژده مى دهند.
براى غير خدا دنبال حج و جهاد مى روند.
سلطان به خاطر كافر ، مؤن را خوار مى كند.
خرابى بر آبادانى چيره مى گردد.
زندگى مردم از كم فروشى اداره مى شود.
خونريزى را آسان مى شمارند.
براى اغراض دنيوى رياست طلبى مى نمايند . خود را به بدزبانى مشهور مى سازند تا از آنها بترسند و كارها را به آنها واگذارند.
ص: 69
نماز را سبك مى شمارند.
مرد مال بسيار دارد و از وقتى كه آن را به دست آورده زكات [ و وجوه شرعى] آن را پرداخت نكرده است .
گور مرده ها را مى شكافند و آنها را مى آزارند و كفن آنها را مى فروشند.
آشوب بسيار مى شود.
مرد روز را با مستى به شب رسانده و شب را به مستى صبح مى كند و اهميتى به اوضاع مردم نمى دهد (يا اينكه اهميتى به آنچه مردم درباره اش مى گويند، نمى دهد).
با حيوانات در مى آميزند.
حيوانات همديگر را مى درند.
مرد به نمازخانه خود مى رود و چون برگردد جامه در تن ندارد.(1)
دل ها را قساوت گرفته ، چشمانشان خشك و ياد خدا بر آنان سنگين باشد.
كسب هاى حرام شايع و بر سر آن رقابت مى كنند.
نمازخوان براى ريا و خودنمايى نماز مى خواند.
دنبال فقه مى روند نه براى دين بلكه براى دنيا و رياست .
مردم با كسى هستند كه [ بر ديگران] غالب است.
هر كس روزى حلال جويد مورد سرزنش و مذمّت قرار مى گيرد و آن كه دنبال مال حرام است مورد ستايش و تعظيم.
در مكه و مدينه كارهايى كه خدا دوست ندارد انجام مى شود و كسى از آنها جلوگيرى نمى كند ، ساز و آواز در حرمين آشكار مى گردد.
ص: 70
اگر كسى سخن حق بگويد و امر به معروف و نهى از منكر كند ديگران او را نصيحت مى كنند و مى گويند: اين كار بر تو لازم نيست.
مردم به همديگر چشم و هم چشمى مى كنند ، به مردم بدكار و شرور اقتدا مى كنند (مُدپرستى شايع مى شود) .
راه خير خالى و بى مشترى مى گردد.
مُرده را به مسخره مى گيرند و كسى براى مرگ او غمناك نمى شود.
هر سال شرّ و بدعت بيشتر از پيش مى شود.
مردم و انجمن ها فقط از توانگران پيروى مى كنند .
به فقير چيزى مى دهند تا به او بخندند و اگر به او ترحم كنند براى خدا نيست.
نشانه هاى آسمانى پديد مى آيد ولى كسى از آن هراس ندارد.
مردم بر يكديگر مى جهند [ و آشكارا همبستر شوند] چنانكه حيوانات بر همديگر مى جهند و هيچ كس - از ترس - كار زشتى را انكار نمى كند.
در امورى كه اطاعت خدا نيست زياد خرج مى كنند ولى در اطاعت خدا از كم هم دريغ دارند.
عقوق [ و ناسپاسى] نسبت به پدر و مادر آشكار گشته و پدر و مادر را سبك مى شمارند ، آنها نزد فرزند از همه بدتر هستند، و فرزند خوشحال است كه به آنها دروغ مى بندد.
زن ها بر حكومت غالب و هر كارى را قبضه مى كنند، [ و به تصرف خود درمى آورند] كارى پيش نمى رود جز آنچه مطابق ميل آنها باشد.
پسر به پدر افترا بسته ، والدينش را نفرين مى كند واز مرگشان خوشحال مى شود.
ص: 71
اگر روزى بر كسى بگذرد كه در آن روز گناه بزرگى نكرده باشد - مانند فسق و فجور و هرزگى، كم فروشى، انجام كار حرام و مى خوارگى - آن روز گرفته و غمناك است و خيال مى كند كه آن روزش به هدر رفته.
سلطان خوراك را احتكار مى كند.
خمس اهل بيت عليهم السلام به ناحق تقسيم مى شود و با آن قمار و مى خوارگى مى كنند.
با شراب مداوا مى كنند و به بيمار توصيه نموده و بدان بهبودى مى جويند.
مردم در ترك امر به معروف و نهى از منكر و عدم اعتقاد به آن يكسانند .
اهل نفاق پر قدرت و با سر و صدا ، و اهل حق خاموش باشند.
براى اذان گفتن و نماز [ جماعت خواندن] پول مى گيرند، مسجدها پر است از كسانى كه ترس و واهمه اى از خدا ندارند، و براى غيبت و خوردن گوشت حق جويان ، در مساجد گرد هم مى آيند ، و آنجا شراب مست كننده را وصف مى كنند، شخص مست كه از خرد تهى گشته بر مردم پيشنمازى مى كند و به مستى او ايراد نمى گيرند و مست را گرامى مى دارند و از او مى ترسند و بدون بازخواست او را رها نموده و در مستى اش معذور مى دارند.
هر كه مال يتيمان را بخورد او را به شايستگى مى ستايند.
قاضيان بر خلاف دستور خدا قضاوت مى كنند، زمامداران از روى طمع خيانتكاران را امين خود مى سازند، فرمانروايان ميراث را به دست مردمانى بدكار مى دهند كه نسبت به خدا بى باك هستند تا بدين وسيله سهمى از آن را خود بگيرند و آنها را رها كنند تا هر چه خواهند انجام دهند.
بر فراز منبرها مردم را به پرهيزگارى دستور مى دهند ولى خودِ گوينده به آنچه مى گويد عمل نمى كند.
ص: 72
اوقات نماز را سبك مى شمارند.
صدقه را به وساطت ديگران پرداخت مى كنند ، و آن را به خاطر رضاى خدا نمى دهند بلكه به درخواست مردم [ و اصرار آنها] مى پردازند.
تمام همّ و غمّ مردم شكم و فرجشان است ، باكى ندارند چه بخورند و چگونه نكاح كنند [ و حرام و حلال برايشان يكسان است].
دنيا به آنها روى آورده، و نشانه هاى حق مندرس و كهنه مى گردد .
پس آن زمان برحذر [و مواظب دين خود] باش ، و از خدا درخواست نجات كن، و بدان كه خدا بر مردم غضب كرده و اگر به آنها مهلت داده [ از اين مهلت دادن] مقصودى دارد.(1)
پس مراقب باش و سعى كن خدا تو را [ در عقيده ، گفتار ، رفتار و كردار] برخلاف مردم آن زمان ببيند كه اگر عذابى بر آنها نازل شود و تو در ميان آنها باشى [ و از دنيا بروى] به زودى رحمت خدا شامل حال تو خواهد شد، و اگر [ آنها نابود شدند و] تو باقى ماندى، بلا بر آنها نازل شده و تو از رفتار زشت آنها و جرأتى كه در برابر خداوند از خود نشان داده اند، دورى نموده باشى.
و بدان كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهد كرد و رحمت الهى به آنها نزديك است.(2)
ص: 73
111 . اميرمؤمنان عليه السلام ضمن خطبه اى فرمود: اگر حجت از ميان مردم غائب شود ... علم و دانش و آداب او در دل اهل ايمان ثابت است و آنها به آن عمل مى نمايند.(1)
*
در روايت 8 گذشت كه : آنان پيروان پيشوايان دين هستند و به آداب آنها پرورش مى يابند و بر روش آنها سير مى كنند .
112 . در روايتى ديگر فرمود: آن زمان بايد قبل از نزول بلا وصيت نمود، نماز را اول وقت بجاى آورد كه شايد در آخر وقت نتواند، شب ها با طهارت (با وضو) به بستر خواب رفت ، بلكه در صورت امكان هميشه با طهارت بود؛ زيرا انسان نمى داند فرستاده پروردگار چه زمانى براى قبض روح او مى آيد.(2)
113 . آن حضرت مى فرمايد : آن زمان برحذر باشيد از آنكه خدا [ جان] شما را در حالت غفلت بگيرد ؛ زيرا آن هنگام مرگ ذريع (سريع يا فراگير) مردم را مى ربايد، كسى صبحگاهان در سلامتى كامل به سر مى برد و شامگاهان به خاك سپرده مى شود يا شب زنده [ و سر حال] است و صبح مرده!(3)
114 . و فرمود : آن زمان بازگشت شما به توبه باشد ، گناه را كنار بگذاريد.(4)
ص: 74
115 . امام باقر عليه السلام فرمود: در آخرالزمان مردمانى پيدا مى شوند كه پيروى مى كنند از گروهى رياكار، نورس (جوان و تازه كار) و نادان كه خود را شبيه قاريان و عابدان مى نمايند [ و اداى آنها را درآورند].
آنها امر به معروف و نهى از منكر را واجب نمى دانند مگر جايى كه از ضرر ايمن باشند، دنبال رخصت و عذر مى گردند [ تا به هر بهانه اى تكليف را از عهده خود ساقط كنند]، از لغزش هاى علما و كارهاى فاسد آنها پيروى
مى كنند(1) [ با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از پيروى لغزشِ عالم منع فرموده است(2)] ، به نماز و روزه و عباداتى كه ضررى به جان و مال آنها ندارد روى مى آورند. اگر نماز هم ضرر مالى و بدنى براى آنها داشت آن را رها مى كردند، همچنان كه امر به معروف و نهى از منكر را - كه بالاترين فريضه است - ترك نموده اند.
امر به معروف و نهى از منكر فريضه اى است بس عظيم كه به واسطه آن فرايض و واجبات بپا داشته مى شود.
آن هنگام [ كه امر به معروف و نهى از منكر ترك شود] غضب خدا بر آنها به حدّ كمال رسد و بر آنها عذابى مى فرستد كه همه را در بر مى گيرد و نيكان در ديار فاجران و خردسالان در بين بزرگسالان هلاك مى شوند .
ص: 75
امر به معروف و نهى از منكر راه و روش انبيا عليهم السلام وطريقه صالحان است.
فريضه عظيمى است كه به واسطه آن فرائض بپا داشته شده ، جادّه ها امن، معاملات حلال، مظالم به صاحبانش باز گردانده شده ، زمين آباد، حق مظلوم از دشمنش گرفته ، عدالت اجرا ، و كار درست و مرتب مى شود.
پس ، از منكرات تنفر قلبى داشته باشيد، و با زبان آن را اعلام نموده و در برابر گنهكاران بايستيد [ و تنفر خويش را اظهار نماييد] ، در راه خدا از ملامت هيچ كس نترسيد، اگر از كار خلاف خويش دست برداشته و حق را پذيرفتند، ديگر كارى به آنها نداشته باشيد، ولى با كسانى كه نپذيرند و به مردم ستم كنند و به ناحق ظلم روا دارند ، مبارزه كنيد و از آنها نفرت داشته باشيد - بدون اينكه [ بخواهيد از امر به معروف و نهى از منكر سوء استفاده كنيد و] دنبال رياست و برترى بر ديگران و يا به دست آوردن مال و ثروت باشيد و يا بخواهيد با ستم بر ديگران غالب و پيروز شويد - تا اينكه آنها برگردند و به امر خدا گردن نهند و اطاعت او را پذيرا شوند.
حضرت در ادامه فرمود: خداى تعالى به حضرت شعيب عليه السلام وحى نمود كه: از قوم تو چهل هزار نفر از اشرار و بَدان ، و شصت هزار نفر از اخيار و نيكان را عذاب مى كنم.
حضرت شعيب عليه السلام پرسيد: بارپروردگارا ! اشرار آرى، ولى نيكان چرا ؟ پاسخ آمد: چون با اهل معصيت مداهنه(1) [ و نرمخويى] كرده [ با آنها كنار
ص: 76
آمدند] و به خاطر خشم من بر آنها غضب ننمودند.(1)
در قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام درباره جهاد در راه خدا تأكيد فراوان شده است، ولى نظرات در اينكه اين فريضه - بلكه جنگ مسلحانه و مبارزه با دشمن، چه كفار و مشركان، و چه حاكمان ستمگر - اختصاص به زمان معصومين عليهم السلام دارد و بايد با اذن آنها اقدام شود يا نه ، مختلف است.
به روايات مختلف مانند:
* احاديث مشروط بودن جهاد به امر امام عليه السلام ؛(2)
* لزوم اقتدا به اهل بيت عليهم السلام - حتى در زمان غيبت - ؛
* وجوب انتظار ؛
* نهى از استعجال ؛
* وجوب تقيه و استمرار آن تا زمان ظهور ؛
و برخى از روايات امر به خانه نشينى؛ بر نظريه اول استناد شده است.
ص: 77
مدلول مطابقى بخشى از احاديث نيز نهى از خروج و قيام قبل از ظهور امام زمان عليه السلام است .(1)
شيخ حرّ عاملى قدس سره در عنوان بابى كه به اين دسته روايات اختصاص داده ، تعبير به «حكم» فرموده و فتوايى ذكر نكرده ، اين تعبير حاكى از ترديد در مسأله است مگر آنكه به جهت تقيه از سلاطين آن زمان چنين عبارتى را به كار برده باشد. همين تعبير در كتاب مستدرك از محدث نورى رحمه الله و «جامع احاديث
الشيعه» كه زير نظر مرحوم آيت اللّه بروجردى رحمه الله تأليف شده، ديده مى شود.(2)
116 . امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : زمانى بر امت من خواهد آمد كه باطن آنها خبيث ولى به طمع دنيا ظاهرى نيكو داشته باشند، آنچه نزد خداست (يعنى پاداش الهى و خوشنودى او) مورد توجه آنها نيست، كارهاى آنها براى ريا و خودنمايى است و از خدا ترس و واهمه اى ندارند . خداى تعالى عِقابى بر همه آنها فرو مى فرستد كه [ با اضطراب تمام] مانند كسى كه در حال غرق شدن است [ به درگاه خدا تضرع و ناله كرده و] او را مى خوانند و دعا مى كنند ولى دعاى آنها مستجاب نخواهد شد.(3)
ص: 78
117 . حضرت ثامن الائمه از پدران بزرگوارش از اميرمؤمنان عليهم السلام روايت مى كند كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم قسم ياد نمود كه: قائم از فرزندان من - به جهت عهد و پيمانى كه من با او دارم - حتما غائب خواهد شد تا جايى كه بسيارى از مردم بگويند: خدا نيازى به آل محمد عليهم السلام ندارد [ و اجتماع از رهبرى آنها بى نياز است] ،(1) گروهى ديگر در ولادت او ترديد مى نمايند .
فَمَنْ أَدْرَكَ زَمَانَهُ فَلْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ ، وَ لا يَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ إِلَيْهِ سَبِيلاً بِشَكِّهِ فَيُزِيلَهُ عَنْ مِلَّتِي ، وَ يُخْرِجَهُ مِنْ دِينِي .(2)
يعنى: هر كس آن زمان را درك كرد دينش را محكم نگهدارد و نگذارد كه شيطان با شك و ترديد بر او غالب شود و او را از دين وشريعت من بيرون برد.(3)
118 . امام صادق عليه السلام فرمود: با يكديگر پيوند داشته باشيد، به همديگر نيكى كنيد و نسبت به هم مهربان باشيد. سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد زمانى مى آيد كه هيچ كس نمى داند پولش را كجا خرج كند [ و راه صحيح و يا مستحق واقعى را نمى تواند تشخيص دهد] !
ص: 79
راوى پرسيد: اين قضيه چه زمانى خواهد بود؟ حضرت فرمود: هنگامى كه امام شما غائب شود و شما در دورى او به سر خواهيد برد تا آنكه مثل خورشيد بر شما طلوع نمايد. سپس فرمود :
فَإِيَّاكُمْ وَ الشَّكَّ وَ الاِرْتِيَابَ ، انْفُوا عَنْ نُفُوسِكُمُ الشُّكُوكَ ، وَ قَدْ حُذِّرْتُمْ فَاحْذَرُوا .
يعنى : شك و ترديد به خود راه ندهيد، (در زمان غيبت با يادگرفتن معارف دين از طريق صحيح) شك و شبهه را از خود دور كنيد، شما را آگاه كرديم، متوجه باشيد و حذر نماييد.(1)
119 . امام جواد از پدران بزرگوارش از اميرمؤمنان عليهم السلام روايت مى فرمايد : كسى كه در زمان غيبت بر دين خويش ثابت بماند، و به واسطه طولانى شدن زمان غيبت دلش را قساوت نگيرد، در روز قيامت در درجه اى كه من قرار دارم همراه من خواهد بود.(2)
120 . امام صادق عليه السلام در همين زمينه آيه : «وَلا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ »(3) را قرائت نمود و فرمود: اين آيه مربوط به مردم زمان غيبت ، و مقصود از «الأمد» دوران غيبت است .(4)
ص: 80
121 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : زمانى بر مردم فرا رسد كه خود را سر دو راهى مى بينند كه فخرفروشى را انتخاب كنند يا عجز را [ كه ديگران او را ناتوان و بى عُرضه بگويند]، هر كس آن زمان را درك نمايد عجز را بر فخرفروشى ترجيح دهد.(1)
122 . امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم روايت مى كند كه آن حضرت فرمود: زمانى مى آيد كه تنها راه به دست آوردن پادشاهى [ و رياست]، كشتار و تجبّر
[ و سركشى] خواهد بود. بى نيازى و ثروت جز با غصب [ و دزدى] و بخل ورزيدن ميسر نمى گردد. و جلب محبت مردم فقط با بى دينى و پيروى از هوى و هوس ممكن است .
هر كس در آن زمان - با وجود قدرت بر جلب محبت مردم - بر بغض و كينه آنها صبر كند، و فقر و نادارى را تحمل نمايد با آنكه مى تواند [ با دزدى يا
بُخل] ثروتمند شود، و ذلّت و خوارى [ ظاهرى دنيا] را به جان خريده و دنبال عزّت و سربلندى [ و رياست و پادشاهى] نباشد با آنكه امكان رسيدن به آن را دارد، خداى تعالى پاداش پنجاه صدّيق - از كسانى كه [ در حال حيات من] به من ايمان آوردند و مرا تصديق نمودند - به او خواهد داد.(2)
ص: 81
123 . مفضّل از امام صادق عليه السلام درباره سوره مباركه «وَالْعَصْرِ » سؤال كرد، حضرت فرمود: عصر، زمان قيام امام زمان عليه السلام است .
«إِنَّ الاْءِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ » يعنى انسان هاى زيانكار ، دشمنان ما هستند .
«إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا » يعنى اهل ايمان - كه استثنا شده اند و زيانكار نخواهند بود - كسانى هستند كه به آيات ما ايمان مى آورند .
مقصود از عمل صالح در «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ » مواسات (مساعدت و هميارى) با برادران دينى است .
«وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ » توصيه كردن يكديگر به حق يعنى به امامت است .
«وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ » توصيه به صبر است بدين معنا كه در زمان غيبت يكديگر را به صبر و بردبارى (و تحمل شدايد) سفارش نمايند.(1)
124 . قريب به همين مضمون در خطبه غدير نيز آمده است.(2)
125 . امام باقر عليه السلام به نقل از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : زمانى مى آيد كه مردم از خدا شكايت دارند! راوى پرسيد: چگونه؟ حضرت فرمود: [ مثلاً] كسى مى گويد: به خدا سوگند كه مدتى است من هيچ سودى نكرده ام و براى گذران معيشت خويش از سرمايه ام استفاده مى كنم. [ بايستى به او گفت:] واى بر تو! آيا اصل مال و سرمايه تو از خدا نيست؟!(3)
ص: 82
126 . اميرمؤمنان عليه السلام ضمن روايتى فرمود : آن زمان خود را از مردگان به حساب آوريد و زندگى [ زودگذر] دنيا شما را فريب ندهد، [ ببينيد از كدام
گروه هستيد] ؛ مردم بر دو دسته اند: نيكوكارِ پرهيزگار، و شقىِ [ بدكار] ، دو خانه هم بيشتر نيست [ دنيا كه دار عمل است و آخرت كه دار جزاست] ، يك نامه عمل هم بيشتر نيست كه همه اعمال از ريز و درشت در آن ثبت گرديده است .
بدانيد كه محبت و دوستى دنيا سبب همه خطاها و سررشته همه گرفتارى ها و باعث جمع شدن فتنه ها و داعى براى ايجاد شك و شبهه است.
واى بر حال كسى كه به جمع آورى مال دنيا بپردازد و آن را براى كسانى به ميراث گذارد كه از او سپاسگزارى و قدردانى هم نخواهند كرد، و بر كسى وارد شود كه عذر او را نمى پذيرد.
دنيا خانه منافقين است نه متقين! پس بايستى بهره تو از آن به اندازه اى باشد كه روى پايت بايستى و خود را از تلف شدن نگهدارى، و براى بازگشت خويش زاد و توشه فراهم نمايى.(1)
127 . امام صادق عليه السلام فرمود: زمانى مى آيد كه چيزى ناياب تر از برادرى كه مونس انسان باشد و پول حلال نخواهد بود.(2)
ص: 83
128 . پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : زمانى خواهد آمد كه اگر نام كسى را بشنوى بهتر از آن است كه او را ببينى، اگر او را ببينى بهتر از آن است كه او را آزمايش كنى، اگر آزمايشش كنى حالات گوناگون و رفتارهاى ناهنجار از او ظاهر مى شود.
دين آنها پول، همّ و غمّشان پُر كردن شكم، و قبله آنها زنهايشان باشند، براى قرص نانى خم مى شوند و تواضع مى نمايند، و براى پول به [ خاك و به] سجده مى افتند (كنايه از بى دينى يا آخرين حدّ تواضع) ، مردمى مست و سرگردان كه نه مسلمان هستند و نه نصرانى (دينى براى آنها باقى نمانده است).(1)
تذكر : در اين دو روايت پرهيز از درآمدهاى حرام و ناياب بودن افراد قابل اعتماد به صورت واضح و روشن تذكر داده شده است .
129 . امام صادق عليه السلام فرمود : زمانى مى آيد كه هر كس درخواست كمك كند، زنده مى ماند ؛ و كسى كه سكوت كند [ از فقر و گرسنگى] مى ميرد.
راوى پرسيد: اگر من آن زمان را درك كنم وظيفه ام چيست؟
حضرت فرمود: اگر تمكن مالى دارى به آنها [يعنى مستمندان واقعى نه فقط گدايان و سائلين] كمك كن و گر نه با آبروى خويش به فرياد آنها برس.(2)
ص: 84
130 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود : زمانى سخت بر مردم پيش مى آيد كه ثروتمند - و بنابر نقلى مؤمن - به شدت دارايى خويش را مواظبت مى كند [ و سر كيسه را
محكم نگه مى دارد و نيكى و احسان به ديگران را فراموش مى كند] ، در حالى كه به چنين كارى مأمور نيست، خداى تعالى فرموده: «وَلا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ » .(1) يعنى: از بخشش و احسان نسبت به يكديگر دريغ مكنيد.
آن زمان اشخاص شرور با قوت و قدرت و نيكان خوار و ذليل مى گردند، و دارايى مضطرّان(2) خريدارى مى شود، با آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كار منع فرموده است.(3)
131 . امام عسكرى عليه السلام فرمود : زمانى مى آيد كه مردم چهره هايى شاد و خندان ولى دل هايى ظلمانى و تاريك داشته باشند. سنت نزد آنها بدعت است ولى بدعت را سنت مى شمارند!(4) مؤمن نزد آنها حقير و خوار ولى فاسق محترم و عزيز باشد. اميران آنها نادان و ستمكار هستند، دانشمندان آنها نزد ظالمان رفت و آمد مى كنند، ثروتمندان زاد و توشه فقرا را به سرقت مى برند، افراد كم سن و سال بر پيران و بزرگان مقدم مى شوند. هر جاهل [ و بى سوادى
ص: 85
]را دانشمند آگاه مى پندارند، و هر حيله بازى را فقير و مستمند! فرقى بين اهل اخلاص و اهل شك و شبهه نمى گذارند و گوسفند را از گرگ تميز نمى دهند. دانشمندان آنها بدترين خلق خدا بر روى زمين هستند چون ميل به فلسفه و تصوف دارند. به خدا سوگند آنها اهل عدول و تحرّف (بازگشت از دين و انحراف از آن) هستند . در دوستى با دشمنان ما اهل بيت عليهم السلام مبالغه و زياده روى مى كنند و شيعيان و دوستان ما را گمراه مى سازند،(1) اگر به پُست و مقامى رسند از رشوه گرفتن سير نمى شوند، و اگر كنار زده شوند رياكارانه به عبادت خدا مشغول مى شوند، آنها قطاع الطريق اهل ايمان هستند كه آنها را از راه حق باز مى دارند، [آنها] دعوت كنندگان به بى دينى هستند، هر كس آنها را درك كند بايد از آنها برحذر باشد و دين و ايمان خويش را از شرّ آنها حفظ كند.(2)
132 . در توقيع شريف از جانب امام زمان عليه السلام آمده است: در حوادث پيش آمده به راويان احاديث رجوع كنيد كه آنها حجت بر شما هستند.(3)
* در روايت 8 گذشت كه : سخن امامان حق كه بر ديگران ناگوار است براى آنها دلنشين باشد و به آنچه مكذّبانِ حق از آن وحشت مى كنند و مسرفان ابا دارند ، انس و الفت مى گيرند، آنان پيروان دانشمندانند .
ص: 86
133 . امام صادق عليه السلام فرمود: دانش خويش را بنويس و بين برادران دينى پخش كن، اگر از دنيا رفتى كتاب هايت را براى فرزندان خويش به ارث بگذار كه زمانى پر آشوب بر مردم پيش مى آيد كه جز به كتاب هايشان انس نمى گيرند.(1)
134 . بنابر نقل شيخ طبرسى رحمه الله در توقيع امام زمان عليه السلام به شيخ مفيد رحمه الله آمده است: هر كدام از برادران دينى كه تقواى الهى پيشه سازد و آنچه از حقوق مستحقين به عهده اوست بپردازد ، از فتنه هايى كه بر سرتان سايه افكنده و محنت هاى تار و ظلمانى گمراه كننده آن در امان باشد. ولى هر كس بخل ورزيده و از پرداخت نعمت هايى كه خداى تعالى نزد او به رسم عاريت نهاده به كسانى كه وظيفه دارد، دريغ ورزد، چنين كسى زيانكار دنيا و آخرت است.
اگر شيعيان ما - كه خدا توفيق اطاعتشان عنايت فرمايد - در وفاى به عهد و پيمانى كه با ما دارند همدل [ و يك صدا] مى شدند، سعادت ديدار ما از ايشان به تأخير نمى افتاد، و زودتر نصيب آنها مى شد - ديدارى با شناخت كامل و درست نسبت به ما - پس ما را از آنها دور نمى دارد مگر اعمالى كه ما را ناخوشايند است و از آنان نمى پسنديم.(2)
ص: 87
135 . امام باقر عليه السلام - پس از ذكر نااميدى مردم از ظهور حضرت و اين پندار كه آن حضرت از دنيا رفته - فرمود: آن زمان به ظهور آن حضرت اميدوار باشيد، و هنگامى كه شنيديد ظاهر شده است به سوى او برويد اگر چه به [ سختى و مشقتِ] سينه خيز رفتن بر روى برف باشد.(1)
136 . در دعايى كه از ناحيه مقدسه وارد شده آمده است:
اللَّهُمَّ وَ لا تَسْلُبْنَا الْيَقِينَ لِطُولِ الْأَمَدِ فِي غَيْبَتِهِ وَ انْقِطَاعِ خَبَرِهِ عَنَّا ، وَ لا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ ، وَ انْتِظَارَهُ ، وَ الاْءِيمَانَ [بِهِ] ، وَ قُوَّةَ الْيَقِينِ فِي ظُهُورِهِ ، وَ الدُّعَاءَ لَهُ ، وَ الصَّلاةَ عَلَيْهِ حَتَّى لا يُقَنِّطَنَا طُولُ غَيْبَتِهِ مِنْ [ظُهُورِهِ] وَ قِيَامِهِ ، وَ يَكُونَ يَقِينُنَا فِي ذَلِكَ كَيَقِينِنَا فِي قِيَامِ رَسُولِكَ صلواتك عليه وآله وَ مَا جَاءَ بِهِ مِنْ وَحْيِكَ وَ تَنْزِيلِكَ .(2)
يعنى: خدايا با طولانى شدن دوران غيبت و عدم اطلاع ما از امام زمان عليه السلام يقين ما را سلب مفرما و ما را از ياد آن حضرت، انتظارش، اعتقاد و ايمان به او ، يقين قوى به ظهور او ، دعاى براى او ، و درود فرستادن بر او غافل مگردان ، تا طولانى شدن غيبت باعث نااميدى ما از قيام او نگردد و يقين ما در اين باره مانند يقين به قيام پيامبرت صلى الله عليه و آله و آنچه از جانب تو آورده است، باشد .
ص: 88
137 . راوى از امام كاظم عليه السلام پرسيد: آيا از امامان معصوم عليهم السلام كسى غائب مى شود؟ حضرت فرمود:
نَعَمْ يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ ، وَ لا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤمِنِينَ ذِكْرُهُ ، وَ هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا .
يعنى : آرى به ظاهر از ديده مردم غائب مى شود ولى اهل ايمان او را از ياد نخواهند برد و در دل آنها جاى دارد، او دوازدهمين امام از خاندان ما است.(1)
يكى از تكاليف ما در زمان غيبت زنده داشتن ياد و نام حضرت مهدى عليه السلام است از جمله با : سعى در خدمتگزارى حضرت به هر وسيله ممكن در همه اوقات ، سعى در تحصيل محبت بلكه جلب محبت مردم به سوى ايشان ، ترويج ياد آن گرامى با ذكر فضائل، خواندن و تبيين آيات و رواياتى كه در شأن آن بزرگوار وارد شده، تشكيل مجالس، و شركت در مجالسى كه به نام آن عزيز برپا مى شود. قرائت زيارت ها، دعاها و صلوات هاى مربوط به آن حضرت، صدقه دادن به نيابت ايشان و براى سلامتى وجود نازنين او ، هديه كردن ثواب نماز، قرآن، عبادات ، و به جا آوردن حج، عمره، طواف و زيارت معصومين عليهم السلام به نيابت از آن بزرگوار و يا نائب گرفتن از جانب ايشان براى امور ياد شده، اختصاص بخشى از درآمد براى هديه به ايشان - هر كس به اندازه توانش - و صرف آن در ترويج ياد حضرت ، شاد كردن مؤمنين ، احسان و احترام به آنها و زيارت آنها به قصد ادخال سرور بر امام زمان عليه السلام ، همه از امورى است كه باعث زنده ماندن ياد آن عزيز در دل ها مى شود.(2)
ص: 89
به همان اندازه اى كه مؤمن براى امام زمان عليه السلام ارزش قائل شود و به آن وجود مقدس توجه داشته باشد، همان قدر نزد ايشان ارزشمند خواهد بود و توجه آن بزرگوار را به خود معطوف داشته است.
كسى به امام رضا عليه السلام عرض كرد : فدايت گردم ، دوست دارم بدانم حال من نزد شما چگونه است [ و چه جايگاهى نزد شما دارم] ؟! حضرت فرمود : ببين من نزد تو چگونه ام [ و چه ارزشى براى من قائل هستى ] !(1)
كسى از امام صادق عليه السلام پرسيد: سرورم ! چرا از سلمان خيلى ياد مى كنى؟ فرمود : سه علت دارد،
اول: او خواسته اميرمؤمنان عليه السلام را بر خواسته خودش مقدم مى داشت. دوم : به فقرا محبت مى كرد ... سوم : علم و علما را دوست مى داشت .(2)
سيد ابن طاووس رحمه الله - ضمن توصيه هايى كه درباره امام زمان عليه السلام به فرزندش نموده است - مى فرمايد: در موالات، وفادارى و توجه به آن حضرت به قدرى كه خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و اهل بيت عليهم السلام و خود آن گرامى از تو مى خواهند، بايستى كوشش كنى. هنگامى كه نماز حاجت مى خوانى اول حوائج آن بزرگوار را ذكر كن، هنگام صدقه دادن اول از جانب آن عزيز صدقه بده سپس براى خود و عزيزانت، هنگامى كه دعا مى كنى [ و نيازهايت را به درگاه خداوند عرضه مى دارى] اول براى ايشان دعا كن، و در هر كار نيكى كه مى توانى
ص: 90
حضرت را مقدم بدار تا نسبت به آن گرامى وفادار باشى. اين كار تو باعث مى شود كه توجه آن جناب را به خويش جلب نموده و مشمول احسان آن بزرگوار گردى.(1)
138 . امام صادق عليه السلام مانند زن جوان مرده مى گريست و خطاب به حضرت مهدى عليه السلام مى فرمود : سرورم ! غيبت تو خواب را از سرم ربوده ، جايگاهم را بر من تنگ كرده ، آسايش مرا سلب نموده .
سرورم ! غيبت تو مصائب مرا به فاجعه هاى ابدى پيوند زده است .(2)
139 . امام رضا عليه السلام فرمود: از غم دورى او اهل زمين و آسمان غمناك و اندوهناك باشند - يا فرمود : بر او مى گريند - چه بسيارند مردان و زنان با ايمانِ اسفناكِ سرگردان كه از دورى او محزون هستند.(3)
140 . در نامه امام عسكرى عليه السلام به ابن بابويه آمده است: بايد صبر كنى و منتظر فرج باشى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: بهترين اعمال امت من انتظار فرج است.
وَ لا تَزَالُ شِيعَتُنَا فِي حُزْنٍ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِي .
ص: 91
يعنى : هميشه شيعيان ما محزون و اندوهناك خواهند بود تا اينكه فرزندم ظاهر شود، همان كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بشارت به [ ظهور و فرج] او داده و فرموده: او زمين را پر از عدل و داد مى نمايد همچنان كه پر از جور و ستم شده باشد.(1)
* در روايت 72 گذشت كه : در زمان غيبت، چشم اهل ايمان بر آن حضرت گريان و اشكبار است .
141 . راوى گويد: به سفير دوم امام زمان عليه السلام در زمان غيبت صغرى گفتم:
شوق ديدار مولايم را دارم. پاسخ داد: خدا اشتياق تو را پاداش دهد، و با عافيت و آسايش توفيق ديدار به تو عنايت فرمايد. چنين خواهشى مكن كه دوران غيبت مشتاق اوست. حكم قطعى الهى بر آن قرار گرفته كه او از ديده ها پنهان باشد، پس تسليم باش، و با [ قرائت] زيارت به آن حضرت توجه نما.(2)
142 . در توقيع شريف از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام آمده است: هرگاه خواستيد به واسطه ما به سوى خدا توجه كرده و به سوى ما روى كنيد، بگوييد - همچنان كه خداى تعالى فرموده - : «سَلامٌ عَلَى آلِ يس »... تا آخر زيارت.(3)
و در دعاى ندبه گوييم: هل إليك يابن أحمد سبيل فتلقى ؟ ... متى ترانا ونراك؟ ... .
ص: 92
حكمت غيبت(1)
143 . در توقيعى از جانب امام زمان عليه السلام آمده است : در مورد علت غيبت [ كه پرسيده اى] خداى عزّوجلّ مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن
تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ »،(2) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از چيزهايى سؤال نكنيد كه اگر پاسخ آن براى شما روشن شود، ناراحت مى شويد.
سپس حضرت به يكى از جهات غيبت اشاره فرمود كه: هر يك از پدرانم [ به جهت تقيه] با طاغوت زمان بيعت كرده بود، ولى هنگامى كه من قيام كنم بيعت هيچ طاغوتى را نپذيرفته ام ... شما از پرسيدن مطالبى كه به دردتان نمى خورد [ و در اعتقاد و عمل ، دانستن آن ضرورتى ندارد] خوددارى كنيد و براى دانستن مطالبى كه بر شما لازم نيست خود را به زحمت نيندازيد.(3)
در پاسخ به اين سؤال كه چرا امام زمان عليه السلام در اين مدت طولانى - با وجود نياز شديد به آن حضرت - از ديده مردم پنهان هستند؟ مى توان گفت : چنانكه در روايت قبل گذشت علت اصلى آن براى ما معلوم نيست و وظيفه ما در اين زمينه سكوت است . ما نمى توانيم به كُنه علت غيبت پى ببريم هر چند مى دانيم كه كارهاى خداوند مطابق حكمت است و جز آنچه صلاح و شايسته مردم است ، نخواهد بود .(4)
ص: 93
البته نزد ما مسلّم است كه جبرئيل از سوى خدا براى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دستورالعملى آورده تا امامان عليهم السلام طبق آن عمل كنند ،(1) از اين رو اگر زوايايى از سيره عملى آن بزرگواران براى ما روشن نباشد ، باز آن را از جانب پروردگار مى دانيم. گرچه با دقت و ظريف بينى در شواهد ، معلوم خواهد شد كه رفتار آنان برخاسته از مصلحت هايى بوده كه كم و بيش مى توان بدان پى برد.
144 . امام صادق عليه السلام فرمود: از جانب خدا اجازه نيست كه راز غيبت را براى شما بيان كنيم .
سپس حضرت - با اشاره به اينكه حكمت غيبت حضرت مهدى عليه السلام همان امرى است كه باعث غيبت حجت هاى پروردگار [ در امت هاى گذشته] شده - فرمود : پس از ظهور آن گرامى مطلب براى مردم روشن و واضح مى شود، همچنان كه حضرت خضر عليه السلام اجازه نداشت حكمت كارهاى شگفت خويش را - از سوراخ كردن كشتى، كشتن نوجوان و ترميم ديوار فرسوده - بيان كند مگر هنگام جدا شدن از حضرت موسى عليه السلام .
اين امرى است از جانب خدا ، سرّى از اسرار او، و امرى غيبى از امور پنهان پروردگار . هرگاه بدانيم كه خدا حكيم است، تصديق خواهيم كرد كه همه كارهاى او از روى حكمت است هر چند وجه آن براى ما معلوم نباشد.(2)
ص: 94
آنچه قابل گفتن بوده - كه گوشه هايى از حكمت غيبت باشد، نه علت تامّه آن - مطالب ذيل است كه از پيشوايان معصوم عليهم السلام به ما رسيده و بعضى ارتباط مستقيم با وظايف زمان غيبت هم دارد :
1 ) حكمت غيبت امام زمان عليه السلام همان حكمتى است كه در غائب شدن حجج و پيامبران گذشته عليهم السلام وجود داشته ،(1) و سنت الهى بر آن است كه آنچه در امت هاى گذشته اتفاق افتاده، در اين امت نيز واقع شود.(2)
* در روايت اخير گذشت كه : حكمت غيبت حضرت همان امرى است كه باعث غيبت حجت هاى پروردگار [ در امت هاى گذشته ] شده است .
145 . امام صادق عليه السلام فرمود: قائم ما غيبتى دارد طولانى ! سدير پرسيد : چرا ؟ حضرت پاسخ داد : خداى عزّوجلّ مى خواهد سنّت غيبت پيامبران عليهم السلام را در مورد او جارى سازد . خداى عزّوجلّ مى فرمايد : «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ » يعنى : سنت ها و روش هايى مطابق سنت هاى كسانى كه قبل از شما بوده اند .(3)
ص: 95
146 . امام عسكرى عليه السلام فرمود : فرزندم پس از من به امر امامت قيام مى نمايد، او كسى است كه سنت هاى پيامبران عليهم السلام درباره اش جارى مى شود به عمرى طولانى و غائب شدن تا آنكه به جهت طولانى شدن دوران غيبت دل ها گرفتار قساوت شود . پس بر اعتقاد به امامت او ثابت نمى ماند مگر كسى كه خدا ايمان را در قلبش ثبت كرده و او را با روح خويش(1) يارى نمايد .(2)
2 ) اعمال و رفتار مردم در حضور حجت خداوند در بين آنها و يا محروم شدن از آن بى تأثير نيست ؛ و در حقيقت بايستى اعتراف كنيم كه ما - به سبب كردار ناشايسته - لياقت ديدار آن عزيز را نداريم.
147 . اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: زمين خالى از حجت نخواهد ماند ولى ظلم و ستم و زياده روى مردم در [ گناه و] ستم بر خويش باعث مى شود كه خداى تعالى حجت خويش را از ديده آنها پنهان نمايد.(3)
148 . امام جواد عليه السلام فرمود: هنگامى كه خدا مجاورت قومى را براى ما نپسندد ، ما را از آنها جدا نمايد .(4)
149 . در توقيع آن حضرت آمده است : هنگامى كه خدا بر مردم غضب كند، ما را از آنها دور مى نمايد.(5)
ص: 96
* در توقيع شريف - روايت 134 - از امام زمان عليه السلام گذشت كه : ما را از آنها دور نمى دارد مگر اعمالى كه ما را ناخوشايند است و از آنان نمى پسنديم .
محقق طوسى رحمه الله اشاره به همين مطلب دارد كه فرموده : وَ عَدَمُهُ - أَيْ غَيْبَتُهُ - مِنَّا .(1) يعنى : سبب نبودن امام عليه السلام در بين ما ، خودِ ما هستيم .
ممكن است اين حكمت با مطلب بعدى نيز ارتباط داشته باشد.
3 ) هيچ كدام از معصومين عليهم السلام به مرگ طبيعى از دنيا نرفته اند، همه آنها به دست ظالمين كشته شده و يا به زهر جفا به شهادت رسيده اند. بدون شك اگر امام زمان عليه السلام - با قطع نظر از اعجاز - به صورت عادى در اجتماع حاضر مى شد، آن حضرت را نيز شهيد مى كردند، لذا خداى تعالى به جهت محفوظ ماندن آن حضرت از شرّ دشمن، براى آن بزرگوار غيبت را مقرر فرموده است. و اين مطلب اختصاص به زمان بنى عباس ندارد بلكه در اين زمان نيز جارى است !
150 . ابوخالد كابلى مى گويد: از امام باقر عليه السلام نام قائم را پرسيدم تا او را به نام بشناسم. حضرت فرمود : از من در مورد كسى سؤال كردى كه اگر [ عده اى از] بنى فاطمه او را بشناسند حريص هستند كه او را تكه تكه كنند !(2)
لذا در روايات متعدد آمده است كه راويان از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم يا اهل بيت عليهم السلام مى پرسيدند چرا آن حضرت غائب مى شود؟ و پاسخ مى شنيدند:
ص: 97
151 . «يَخَافُ الْقَتْل» و «يَخَافُ عَلَى نَفْسِهِ»(1) يعنى : مى ترسد كشته شود ، او بر جان خويش بيمناك است و يا عباراتى مانند آن .(2)
152 . امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت صاحب الامر را غيبتى است كه درباره آن غيبت، كلام حضرت موسى عليه السلام را مى فرمايد كه : من از ترس شما گريختم !(3)
153 . امام كاظم عليه السلام فرمود: طولانى شدن غيبت آن حضرت به اين علت است كه خوف كشته شدن آن حضرت وجود دارد.(4)
4 ) امامان معصوم از اميرمؤمنان تا امام عسكرى عليهم السلام - به جز حضرت
سيدالشهدا عليه السلام - همه مجبور بوده اند كه با طاغوت زمان خويش بيعت كنند، و گذشته از دستور خاصّ خداوند براى هر كدام كه پيش از اين گذشت ، وظيفه ظاهرى آنها هم به لحاظ تقيه همين بوده است . گرچه اين بيعت به اكراه و اجبار واقع شده ولى آنها حاضر به نقض آن نبوده و چنين تكليفى نداشته اند.
امام زمان عليه السلام غائب شده تا مجبور نشود با كسى بيعت كند، و هنگام قيام بيعت هيچ كس بر ذمّه اش نيست، چنانكه در برخى از احاديث آمده است :
ص: 98
154 . يَغِيبُ شَخْصُهُ ؛ لِئَلاَّ يَكُونَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ .(1)
* در توقيع شريف - روايت 143 - خود حضرت فرمود : هنگامى كه من خروج كنم بيعت هيچ يك از طاغوت ها بر عهده من نيست .
5 ) از روايات استفاده مى شود كه امامان معصوم عليهم السلام - در جنگ هايى كه در زمان خودشان واقع شده - كافران و مشركان و افرادى را كه مى دانستند در نسل آنها مؤمنى وجود دارد، نمى كشتند؛(2) يكى از جهات غيبت ، آن است كه مؤمنانى كه در اصلاب كفار و مشركان قرار دارند، به دنيا بيايند و پس از آن وعده الهى - به پاك شدن زمين از لوث همه پليدان - محقق شود.(3)
155 . كسى از امام صادق عليه السلام پرسيد : چرا اميرمؤمنان عليه السلام - با وجود قوّت بازو و اهتمام به دستورات الهى - از خود دفاع نكرد و از سازش با مخالفان امتناع نورزيد؟ حضرت در پاسخ اين آيه شريفه را قرائت فرمود : «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً »، و فرمود : خدا برخى از اهل ايمان را در صلب كافرين و منافقين وديعه نهاده بود . ولى پس از ولادت آنها حضرت بر هر كدام از آن پدران دست يافت او را به قتل رسانيد .
ص: 99
همچنين قائم ما اهل بيت ظاهر نمى شود تا آنكه ودايع الهى خارج شود. پس از آن ظهور مى نمايد و بر هر كدام از دشمنان خدا كه دست يابد او را به قتل مى رساند .(1)
156 . نظير اين مطلب در روايت ديگرى از آن حضرت نقل شده است .(2)
6 ) خداى تعالى مردم را به راه هاى مختلفى امتحان مى كند تا براى خود مردم معلوم شود چه كسى فرمان بردار و مطيع خدا و چه كسى ايمانش زبانى است و به مجرد آزمايش، دين و ايمان خويش را بر باد مى دهد. يكى از حكمت هاى غيبت اين است كه مردم غربال شوند و مرغوب از معيوب تشخيص داده شود.(3)
157 . امام صادق عليه السلام ضمن حديثى فرمود : خداى عزّوجلّ دوست داشت كه شيعيان را امتحان كند ، در آن آزمون مبطلان به ترديد مى افتند [ و از ايمان
خويش دست بر مى دارند].(4)
158 . در روايتى ديگر فرمود : به خدا سوگند چيزى كه بدان چشم دوخته ايد نخواهد بود مگر پس از غربال شدن شما .
به خدا سوگند چيزى كه بدان چشم دوخته ايد نخواهد بود مگر پس از آزمايش شما .
ص: 100
به خدا سوگند چيزى كه بدان چشم دوخته ايد نخواهد بود مگر پس از تمييز شما [ وجدا شدن خوب و بدتان] .
به خدا سوگند چيزى كه بدان چشم دوخته ايد نخواهد بود مگر پس از مأيوس شدن مردم از فرج .
به خدا سوگند چيزى كه بدان چشم دوخته ايد نخواهد بود تا آنكه شقى گردد هر كس كه شقى شود و خوشبخت گردد هر كس كه خوشبخت شود .(1)
159 . امام كاظم عليه السلام فرمود : حتما صاحب امر فرج غائب مى شود تا [ برخى از] كسانى كه قائل به امامت او هستند منحرف شوند ، اين غيبت محنتى است الهى براى امتحان خلق .(2)
160 . امام صادق به نقل از پدرانش از اميرمؤمنان عليهم السلام روايت فرمود كه : به خدا سوگند من و دو فرزندم كشته مى شويم ، خداوند مردى از فرزندان مرا در آخرالزمان بر مى انگيزد تا انتقام خون ما را بگيرد . قطعا او غائب خواهد شد تا گمراهان [ از مؤمنان] جدا شوند ، [ آن قدر غيبت طول مى كشد] تا آنكه بعضى [ از نادانان] مى گويند : خدا نيازى به آل محمد ندارد !(3)
ص: 101
* در روايت 266 خواهد آمد كه : اين امر (فرج) پس از غيبتى طولانى واقع شود تا معلوم شود چه كسانى در زمان غيبت [ و در باطن] از خدا فرمان بردارى مى كنند و [ واقعا] به او ايمان دارند .
7 ) اگر قبل از امتحان، فرج محقق شود عده اى طغيانگر به هواى رياست با مؤمنان نزاع مى كنند لذا مصلحت اقتضا كرده كه امر فرج به تأخير افتد .
161 . در روايت مفصلى از امام صادق عليه السلام آمده است : در زمان حضرت نوح عليه السلام به واسطه طولانى شدن زمانِ وَعده اى كه به آنها داده شده بود، بسيارى از آنها از دين برگشتند و سرانجام بيش از هفتاد و اندى با آن حضرت باقى نماندند. خداى تعالى به آن حضرت وحى فرمود : اگر من زودتر به وعده خود وفا كرده و حكومت را به صالحان مى دادم، اين جمع كثير كه مرتدّ شده و در امتحان موفق نشدند ، به طمع خلافت با مؤمنان خالص - كه از امتحان سرافراز بيرون آمدند - نزاع و دشمنى مى كردند و به هواى رسيدن به پادشاهى و رياست با آنها مبارزه مى كردند و در نتيجه وعده من عملى نمى شد.
امام صادق عليه السلام فرمود : همين حكمت در غيبت امام زمان عليه السلام جارى است.(1)
* در روايت 74 گذشت كه : خوب و بد شما از يكديگر جدا مى شويد تا آنكه باقى نمى ماند مگر گروهى كه فتنه ها هيچ ضررى به آنها نمى رساند .
* به يارى خدا صفحه 164 وجه ديگرى در حكمت غيبت خواهد آمد .
ص: 102
گر چه شناخت امام معصوم عليه السلام در هر زمان لازم است، ولى رمز تأكيد بر شناخت در ضمن تكاليف زمان غيبت آن است كه نجات انسان به شناخت امام و امامت او بستگى دارد ، خواه ظهور دولت حقه را درك كند يا نه .
162 . امام صادق عليه السلام فرمود: علامت [ امام خويش] را بشناس، اگر او را شناختى تقديم و تأخير فرج ضررى به تو نمى رساند ، خداوند [ درباره قيامت] فرموده : روزى كه هر گروه از مردم را با امام و پيشوايشان بخوانيم . هر كس امامش را بشناسد [ نزد خدا] مانند كسى است كه در خيمه خود حضرت مهدى عليه السلام به خدمت آن حضرت اشتغال دارد.(1)
163 . آن حضرت فرمود:
اعْرِفْ إِمَامَكَ؛ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّر.(2)
يعنى : امام خويش را بشناس، اگر به او معرفت داشته باشى تقديم و تأخير فرج ضررى به تو نمى رساند.
ص: 103
164 . ابوبصير از آن حضرت پرسيد : فدايت گردم ، فرج چه زمانى واقع خواهد شد ؟ حضرت فرمود : تو دنيا طلب هستى ! كسى كه معرفت به امر امامت ما داشته باشد ، انتظار او فرج اوست .(1)
165 . امام باقر عليه السلام فرمود: هر كس بميرد و [ به] امامِ [ از جانب خدا اعتقاد] نداشته باشد ، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است . هر كس با معرفت امام زمان خويش بميرد ، تقديم و تأخير فرج ضررى به او نمى رساند . و كسى كه با معرفت به امام خويش از دنيا برود [ در مقام، منزلت ، اجر و پاداش] مانند كسى است كه همراه با حضرت قائم عليه السلام و در خيمه اش باشد .(2)
از روايات متعدد استفاده مى شود كه حقانيت حضرت مهدى عليه السلام هنگام ظهور چنان روشن و واضح است كه هيچ شبهه اى براى كسى باقى نمى ماند.
166 . امام صادق عليه السلام در اين زمينه آيه شريفه: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الاْفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ »(3) را قرائت فرمود.(4)
ص: 104
167 . امام باقر عليه السلام فرمود: تا زمين و آسمان آرام است، آرام گيريد و عليه كسى قيام نكنيد، امر ظهور و فرج مخفى نيست بلكه از آيات الهى است نه اينكه امرى [ عادى و] از جانب مردم باشد. از خورشيد درخشان تر و روشن تر است و بر خوب و بد مخفى نخواهد ماند، آيا صبح [ روشن] را تشخيص مى دهيد؟ اين امر مثل صبح روشنى است كه بر كسى پوشيده نخواهد ماند.(1)
* در روايت 42 گذشت كه : هنگامى كه امر ما ظاهر شود از صبح روشن تر و واضح تر خواهد بود .
* در روايت 72 گذشت كه : وقتى حضرت از گروه هاى مختلف كه با پرچم هاى گوناگون قبل از ظهور امام زمان عليه السلام قيام مى كنند و امر را بر مردم مشتبه مى سازند خبر داد، راوى به گريه افتاد، حضرت فرمود: به خدا سوگند امر [ قيام و ظهور] ما از آفتاب روشن تر است.
* در روايت 225 خواهد آمد كه : تا آسمان آرام است و از آن ندايى نيايد شما آرام گيريد .
يعنى نداى آسمانى علامتى واضح و روشن است كه به تنهايى براى شناخت امام زمان عليه السلام كافى است .
* در روايت 227 خواهد آمد كه : نداى آسمانى كه نام او و پدر و مادرش را ذكر مى كند براى احدى ابهامى باقى نخواهد گذاشت .(2)
ص: 105
يكى از راه هاى شناخت «حجت خدا» نصّ است . مراد از نصّ اين است كه پيامبر يا امامى كه قبلاً براى مردم حقانيت او معلوم شده است صريحا پيامبر و يا امام پس از خود را به مردم معرفى كند، مانند معرفى اميرمؤمنان عليه السلام توسط پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، و يا بشارت پيامبران گذشته - مانند حضرت موسى و عيسى عليهماالسلام - به پيامبرى حضرت محمد صلى الله عليه و آله وسلم .
درباره حضرت مهدى عليه السلام روايات بى شمارى از بقيه معصومين عليهم السلام به ما رسيده كه بالغ بر صدها روايت است، و در بسيارى از آنها امامت آن حضرت به صراحت بيان شده و در برخى ديگر مطالبى آمده است كه به گونه اى بر آن دلالت دارد.(1)
نويسندگان از راويان حديث - قبل از اينكه آن حضرت به دنيا آيد ! - درباره حضرت و غيبتش حدود 30 كتاب - تا آنجا كه ما اطلاع داريم - تأليف كرده اند .(2)
ص: 106
معجزه و علم نيز از راه هاى شناخت پيامبران و جانشينان آنهاست.
168 . حضرت ثامن الحجج عليه السلام در ضمن خصوصيات امام مى فرمايد: امام هر دعايى كند مستجاب مى شود، اگر به سنگى نفرين نمايد دو نيم مى شود!(1)
169 . از آن حضرت پرسيدند: چگونه امامت كسى اثبات مى شود؟ فرمود: به نص [ و معرفى كردن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و امامان عليهم السلام] و دليل. پرسيدند: دليل امامت چيست؟ فرمود: علم و دانش، و مستجاب شدن دعا.(2)
170 . ابوبصير از امام كاظم عليه السلام پرسيد: امام چگونه شناخته مى شود؟ حضرت فرمود: به چند امر، اول اينكه پدرش قبلاً امامت او را اعلام كرده باشد تا حجت بر مردم تمام شود، [ ديگر آنكه] امام از آنچه بپرسند [ آگاه است و مى تواند] پاسخ دهد، اگر سؤال هم نكنند خود او شروع به بيان مطالب مى فرمايد، از آينده خبر مى دهد، با مردم به هر زبانى سخن مى گويد.
در ادامه روايت آمده: شخصى از خراسان با حضرت به عربى صحبت كرد و حضرت با زبان فارسى او را پاسخ داد، خراسانى گفت: خيال كردم شما زبان فارسى نمى دانيد! حضرت فرمود: در اين صورت من چه برترى بر تو دارم؟!(3)
ص: 107
از حضرت مهدى عليه السلام نيز معجزاتى در دلالت بر امامت ايشان ظاهر مى شود كه اين مختصر گنجايش بيان همه آن را ندارد. بعضى از آن معجزات در ضمن مطالب آينده بيان خواهد شد، اما اينجا چند مورد را متذكر مى شويم.
171 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در ضمن حديثى فرمود: خداوند به من وحى فرمود كه آخرين آنها ( امامان از نسل اميرمؤمنان عليه السلام ) كسى است كه حضرت عيسى عليه السلام در نماز به او اقتدا مى نمايد .
او زمين را پر از عدل و داد مى كند همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است . به واسطه او مردم را از هلاكت نجات داده و از گمراهى رها مى نمايم، و نابينايان و بيماران را شفا مى دهم.(1)
172 . در حديثى ديگر فرمود: مهدى قيام مى كند در حالى كه بالاى سر او ابرى است و منادى از ميان آن ابر ندا مى دهد : اين مهدى خليفه و جانشين خداست ، از او پيروى و تبعيت نماييد .(2)
و بنابر روايتى ديگر فرمود : بالاى سر آن حضرت ابرى سايه افكنده و همه جا همراه ايشان است تا آن بزرگوار از حرارت خورشيد آسيب نبيند . آن ابر با صدايى فصيح ندا مى دهد: «هَذَا الْمَهْدِي» يعنى: اين حضرت مهدى عليه السلام است.(3)
ص: 108
173 . امام باقر عليه السلام فرمود: قائم خاندان ما به رعب و وحشتى كه از او در دل ها افتد يارى مى شود و به نصرت الهى تأييد مى گردد ، زمين برايش پيچيده مى شود (يعنى به طىّ الارض هر لحظه از مكانى به مكان ديگر - هر چند دور - مى رود)، گنج هاى زمين بر ايشان ظاهر مى شود، شرق و غرب عالم تحت سلطه اش در مى آيد ، خدا به واسطه او دينش را ظاهر مى نمايد هر چند مشركان را ناخوش آيد. [در آن دولت كريمه] تمام خرابى هاى زمين آباد مى گردد و حضرت عيسى عليه السلام فرود آمده و پشت سرش نماز مى گزارد.(1)
174 . يكى از معجزات آن حضرت زنده كردن ابوبكر و عمر پس از ساليانى دراز است ، آنها را به درخت خشكيده مى آويزد ، آن درخت به اعجاز حضرت تازه شده و جوانه مى زند ، حضرت از آن دو بر تمامى جنايات و ستم هايى كه در عالم اتفاق افتاده اعتراف مى گيرد .
پس از سوزاندن و بر باد دادن خاكستر آنها ، باز هم آنها را زنده مى كند تا ديگران نيز انتقام خويش را از آنها بگيرند و اين كار بارها تكرار مى شود.(2)
ص: 109
زيبايى فوق العاده حضرت مهدى عليه السلام در آثار متعدد آمده است ، و در برخى از روايات اجمالاً اشاره شده كه آن گرامى - علاوه بر كردار و رفتار و گفتار - در شكل و شمايل ظاهرى آيينه تمام نماى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلماست.(1)
اوصاف آن بزرگوار در روايات اين گونه بيان شده است :
سنّ ايشان زياد ولى قيافه اش همچون جوان چهل ساله [ يا كمتر ]است. سر مبارك گِرد، صورت مانند ماه درخشان، خوش صورت و زيباست و رخسارش چنان مى درخشد كه بر سياهى محاسن و موى سر غالب است.
روى مبارك كم گوشت، رنگ آن سفيد آميخته به سرخى است كه از بيدارى شب ، زردى بر آن عارض شده.
پيشانى فراخ و سفيد و تابان، ابروان به هم پيوسته، بينى باريك و قلمى كه در وسط آن كمى خميدگى دارد. بر گونه راست او يك خال است مانند ستاره فروزان . ميان دندان هايش گشاده، چشمانى سياه و سرمه گون دارد .
ميان دو كتف او عريض، و در شكم و ساق پا مانند جدّش اميرمؤمنان عليه السلام قامتى معتدل دارد ؛ هيچ چشمى چنين شمايل متناسب نديده است .
175 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : مهدى از فرزندان من است نامش نام من ، كنيه اش كنيه من ، و در خَلق و خُلق شباهتش از همه به من بيشتر است .(2)
ص: 110
176 . آن حضرت فرمود: نهمين آنان (فرزندان سيدالشهدا عليه السلام) قائم خاندانم
و مهدى امت من است، در شمايل و گفتار و رفتار شبيه ترين مردم به من باشد، او پس از غيبتى طولانى و حيرتى گمراه كننده، ظاهر شده و امر خدا را علنى مى نمايد.(1)
177 . و فرمود: قائم از فرزندان من است . او در نام، كنيه ، شمايل و سنّت با من مشترك است. او مردم را بر دين و آيين من استوار مى دارد.(2)
178 . امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود : خدا را سپاس كه از دنيا نرفتم تا جانشين پس از خودم را به من نشان داد ، او شبيه ترين مردم به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است در خلقت (صورت) و سيرت .(3)
179 . اميرمؤمنان نگاهى به امام حسين عليهماالسلام انداخت و فرمود: فرزندم سروَر و آقاست همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم او را «سيد» ناميد . خدا از صُلب او فرزندى مى آورد همنام پيامبر كه در ظاهر و باطن و خُلق و خوى شبيه آن حضرت باشد . هنگامى قيام مى كند كه مردم در غفلت به سر برده ، حق را ميرانده و نابود كرده و ظلم و ستم را برپا داشته اند . به خدا سوگند [ پس از ظهورش] اگر قيام نكند او را مى كشند . از قيام او اهل آسمان ها و ساكنان آن شاد مى شوند .
پيشانى او سفيد و تابان ، بينى قلمى ، شكم ضخيم ، ران ها تنومند ، و بر رانِ
ص: 111
راستش يك خال ، و دندان هايش گشاده است . او زمين را پر از عدل و داد مى نمايد چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد .(1)
180 . راوى از امام رضا عليه السلام پرسيد : شما صاحب اين امر هستيد ؟ حضرت فرمود : من صاحب اين امر ( يعنى امامت ) هستم ولى [ صاحب امر فرج
نيستم] من آن كسى نيستم كه زمين را پر از عدل نمايد پس از آنكه پر از ستم شده باشد . چگونه ممكن است من باشم با اين ضعفى كه در بدنم مى بينى ؟ قائم [ خاندان ما] هنگام قيام از جهت سن در رديف پيران ولى از جهت ظاهر جوان است . آن قدر قوى و نيرومند است كه مى تواند بزرگ ترين درخت روى زمين را با دست از جاى در بياورد، و اگر بين كوه ها فريادى بكشد، صخره هاى آن فرو مى ريزد. عصاى حضرت موسى و انگشتر حضرت سليمان عليهماالسلام همراه او است . او نسل چهارم از فرزندان من است ، خدا تا زمانى كه بخواهد او را در پس پرده غيبت نهان داشته، سپس او را ظاهر مى گرداند.(2)
181 . راوى گويد : از امام عسكرى عليه السلام پرسيدم: صاحب اين امر كيست؟ فرمود: پرده را بالا بزن، دستور را انجام دادم ، كودكى را ديدم ... با پيشانى روشن، صورت سفيد، چشمان [ زيبا و] درخشان، كه دست ها وزانوهايش ضخيم و تنومند بود ، بر گونه راستش يك خال بود و بر سرش زلفى .(3)
ص: 112
182 . امام باقر از پدران بزرگوارش از اميرمؤمنان عليهم السلام روايت مى كند : مردى از فرزندان من در آخرالزمان قيام مى نمايد ، رنگش سفيد آميخته به سرخى ، شكم عريض و واسع ، ران ها كلفت ، سردوش و شانه اش تنومند ، بر پشت او دو علامت است [ تورفتگى و يا برآمدگى] كه يكى همرنگ پوست بدن او و ديگرى مثل علامتى است كه بر بدن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بود .(1)
183 . امام رضا عليه السلام فرمود : علامت آن گرامى آن است كه از جهت سن در رديف پيران ولى از نظر قيافه جوان است ، كسى كه آن حضرت را ببيند سن ايشان را 40 سال يا كمتر حدس مى زند ، يكى از علائم او آن است كه به مرور زمان پير نمى شود تا اجلش فرا رسد .(2)
184 . امام باقر به نقل از اميرمؤمنان عليهماالسلام فرمود : او جوانى است با قامت معتدل ، زيباروى و زيباموى ، موهايش بر سرشانه ريخته و نور چهره اش بر سياهى موى سر و صورتش غالب است .(3)
185 . اميرمؤمنان عليه السلام ضمن روايتى فرمود : هنگامى كه ظاهر شود او را [ به صفاتش] بشناسيد ، قامتى معتدل دارد ( نه بلند و نه كوتاه ) و موهايش به شدت سياه است .(4)
ص: 113
186 . امام باقر عليه السلام فرمود: رنگش مايل به سرخى، چشم ها به گودى فرو رفته ، ابروها پيوسته و ميان شانه هايش عريض (يعنى چهارشانه) است.(1)
187 . ابوبصير از امام صادق عليه السلام اجازه گرفته و سينه و شانه هاى حضرت را لمس نمود ( چون نابينا بود و نمى توانست ببيند )، حضرت پرسيد : چرا اين كار را مى كنى ؟ عرض كرد : فدايت گردم از پدر بزرگوارت شنيدم كه فرمود : قائم سينه اى پهن ، شانه هايش نرم و صاف ، و بين شانه هايش نيز پهن است . حضرت فرمود : پدرم زره پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را پوشيد به زمين كشيده مى شد ، من پوشيدم باز به زمين كشيده شد ، ولى آن زره به تن حضرت قائم به گونه اى است كه بر بدن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بود ، دامنش بالا زده ( جمع و جور ) مثل اينكه كمربندش را با دو حلقه به بالا آويزان كرده باشند .
صاحب امر فرج قيافه ظاهرى اش بيش از چهل سال نمى شود .(2)
188 . آن حضرت فرمود : قائم ما كسى است كه زره پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دقيقا اندازه او باشد. امام باقر عليه السلام آن را پوشيد قدرى از او بلندتر بود .(3)
189 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : او شبيه من و شبيه موسى بن عمران عليه السلام است ، نور از او مى بارد ، درخشش نور او از شعاع انوار قدسى است .(4)
ص: 114
190 . على بن مهزيار مى گويد : چهره حضرت مانند پاره ماه . در نهايت فهم و درك، خوش رفتار ، قامتى معتدل و كشيده ، نه بسيار بلند و نه بسيار كوتاه ، پيشانى بلند و فراخ ، ابروان به هم پيوسته ، چشمان درشت و سياه، بينى قلمى، گونه هايش هموار و صاف ( كم گوشت ) و بر گونه راستش يك خال است . هنگامى كه چشم من به حضرت افتاد عقلم در وصف او حيران و سرگردان گشت .(1)
191 . بنابر روايت ديگر او درباره حضرت گفته : صورتش چون گلى قرمز رنگ كه شبنم بر آن نشسته ... قامتش چون سرو يا يك شاخه گل ، بلند نظر ، با سخاوت ، پرهيزگار و پاك ، قامتش معتدل ... سرش گِرد و برگونه راستش يك خال مانند دانه مشكى بر عنبر .(2)
192 . ابراهيم بن مهزيار نيز در وصف حضرت مى گويد : رنگ چهره اش صاف و روشن ، پيشانى سفيد ... صورت كشيده ، بينى قلمى ، زيبايى اش شگفت انگيز بسان شاخ گل ، سيمايش چون ستاره اى درخشان ، بر گونه راستش يك خال چون دانه مشكى بر بياض نقره . موهاى سر سياه و صاف و تا بناگوش رسيده ، سيمايى كه كسى بهتر از آن در زيبايى و وقار و حيا نديده است .(3)
ص: 115
193 . امام رضا عليه السلام مى فرمايد: گرچه ولادت و رشد و نمو حضرت مهدى عليه السلام مخفيانه بوده ولى در نسب آن حضرت هيچ ابهامى نخواهد بود .(1)
توضيحى كه در اين زمينه لازم به نظر مى رسد آن است كه: هنگامى كه علائم ظهور محقق شود، و نداى آسمانى به نام مبارك آن گرامى را همگان بشنوند، تنها كسى كه خود را به عنوان حجة بن الحسن عليهماالسلام معرفى كند و نسب خود را تا پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم برساند حضرت مهدى عليه السلام است ؛ لذا در روايت شماره 227 خواهد آمد : ممكن است هر چيزى براى مردم مشكل باشد، اما براى آنها هيچ ابهامى وجود ندارد كه او فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است . نداى آسمانى كه نام او و پدر و مادرش را ذكر مى كند براى احدى ابهامى باقى نخواهد گذاشت.
يكى از راه هاى شناخت امام - چه در زمان حضور و چه در زمان غيبت - اين است كه سلاح و زره پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نزد او است .(2)
اين سلاح و زره آسيب ناپذير و داراى ويژگى هايى خاصّ و اعجازآميز است كه هر كسى نتواند بيهوده ادعاى داشتن آن را بنمايد .(3)
ص: 116
194 . امام باقر عليه السلام فرمود : سلاح پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نزد ما اهل بيت مانند تابوت در بنى اسرائيل است ، هر جا سلاح باشد مُلك [ وامامت] همانجاست .(1)
و بنابر روايتى فرمود : علم ( امامت ) آنجا خواهد بود .(2)
195 . امام رضا عليه السلام فرمود: «دُورُوا مَعَ السِّلاحِ حَيْثُمَا دَار»(3) يعنى : دنبال سلاح باشيد، نزد هر كس باشد او امام است.
196 . امام صادق عليه السلام فرمود : سه چيز دليل امامت است : سزاوارترين مردم به امام پيشين بودن ، سلاح پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را داشتن ، و به صورت علنى و روشن وصى حجّت قبل قرار گرفتن .(4)
197 . و فرمود: جفر احمر ظرفى (از پوست) است كه سلاح پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در آن قرار دارد و فقط پس از ظهور حضرت قائم آل محمد عليهم السلامنمايان مى شود.(5)
198 . امام باقر عليه السلام فرمود : حضرت مهدى عليه السلام از مكه به همراه بيش از سى صد و ده نفر از يارانش قيام مى كند . آنها بين ركن و مقام با حضرت بيعت مى كنند.
ص: 117
آن بزرگوار پرچم و سلاح و عهدى از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را به همراه دارد .(1)
199 . آن حضرت فرمود : زره پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فقط بر قامت مبارك حضرت مهدى عليه السلام راست مى آيد و مناسب آن جناب است ، هر كس آن را بپوشد - خواه كوتاه باشد يا بلند - يك وجب از قامت او بلندتر خواهد بود.(2)
200 . امام صادق عليه السلام فرمود : به همان گونه كه تابوتى كه فرشتگان براى بنى اسرائيل آوردند ، علامت شناخت نبوت بود ، سلاح پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نيز بين ما
علامت شناخت امامت است . مانند آن تابوت (ظرفى از پوست كه دربردارنده سلاح پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است ) نزد من موجود است .
پدرم زره پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را پوشيد قدرى به زمين كشيده مى شد و همچنين من ، ولى قائم ما خاندان هنگامى كه آن را بپوشد دقيقا مناسب اندام او است .(3)
201 . از آن حضرت در ضمن روايتى ديگر آمده است : حضرت مهدى عليه السلام ظهور مى كند در حالى كه پيراهنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در جنگ احد بر تن داشت، عمامه سحاب، زره آن حضرت «السابغة» و شمشير «ذوالفقار» را همراه دارد.(4)
ص: 118
202 . امام صادق عليه السلام فرمود : برحذر باش از شُذّاذ(1) خاندان پيامبر عليهم السلام چون اهل بيت يك پرچم دارند و ديگران پرچم هاى ديگر . سر جايت بنشين و از هيچ كدام پيروى نكن تا مردى از فرزندان امام حسين عليه السلام را ببينى كه عهد و پرچم و سلاح پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را به همراه دارد .
عهد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نزد امام سجاد عليه السلام بود سپس نزد امام باقر عليه السلام [ و سپس نزد بقيه معصومين عليهم السلام يكى پس از ديگرى] ... پس ملازم ايشان باش، و از خروج با ديگران - كه برايت توضيح [ كافى] دادم - خوددارى كن.(2)
203 . امام باقر عليه السلام فرمود: اى جابر ! بنى عباس يك پرچم بلند مى كنند، و ديگران پرچم هاى ديگر، برحذر باش، برحذر باش، برحذر باش [ از پيروى آنها] تا مردى از فرزندان امام حسين عليه السلام را ببينى كه [ قيام كرده و] مردم بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند وسلاح، مغفر،(3) زره و شمشيرپيامبر صلى الله عليه و آله وسلم با اوست.(4)
* در روايت 227 خواهد آمد كه فرمود : همراه آن حضرت عهدى است از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم كه فرزندان از پدران (امامان عليهم السلام از يكديگر) به ارث برده اند.
* در روايت 267 خواهد آمد كه : و با او عهدى است از رسول خدا صلى الله عليه و آله ، و حضرت آن عهد را قرائت مى كند .
ص: 119
پس از ظهور، جبرئيل عليه السلام پرچم «الغالبة»(1) را نزد امام زمان عليه السلام مى آورد، اين
پرچم از برگ درختان بهشتى است كه جبرئيل در جنگ بدر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آورد، حضرت پس از پيروزى آن را پيچيده و به اميرمؤمنان عليه السلام سپرد .
204 . امام صادق عليه السلام فرمود : آن پرچم در جنگ جمل [ براى دومين بار] برافراشته شد و طولى نكشيد كه لشكر دشمن شكست خورد . در نبرد صفين - با وجود اصرار اصحاب - حضرت از استفاده آن پرچم امتناع ورزيد و فرمود: پس از من هيچ كس جز حضرت مهدى عليه السلام آن را باز نخواهد كرد.(2)
205 . امام باقر عليه السلام فرمود : حضرت قائم عليه السلام به همراهى سى صد و سيزده نفر - به تعداد ياران پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در بدر - از دره ذى طوى پايين آمده و كنار خانه خدا به حجر تكيه نمايد، سپس پرچم غالبه [مغلبه] را به اهتزاز در مى آورد .(3)
206 . امام صادق عليه السلام فرمود : قائم آل محمد عليهم السلام از مكه قيام نمى كند مگر پس از آنكه لشكر ده هزار نفرى تكميل شود ، جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از جانب چپ او باشد . آن حضرت پرچم غالبه [مغلبه] را به اهتزاز در مى آورد و حركت خويش را آغاز مى نمايد .(4)
ص: 120
207 . در روايتى از امام سجاد عليه السلام آمده است كه اسرافيل پيشاپيش او خواهد بود.
حضرت پرچم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را افراشته مى دارد . با آن پرچم با هر گروهى كه مبارزه كند به قدرت خدا نابود مى شوند .(1)
208 . امام باقر عليه السلام فرمود: هنگامى كه امام زمان عليه السلام آن پرچم را باز كند فرشتگانى كه در جنگ بدر حضور داشتند براى يارى اش فرود مى آيند.
راوى پرسيد : آن پرچم چيست ؟
حضرت فرمود: دسته آن از ستون و پايه عرش و رحمت خداوند، و ساير اجزاى آن از نصر خداوند تعالى ساخته شده است.
در هر نبردى كه آن پرچم را همراه داشته باشند فتح و پيروزى نصيب آنها شده و دشمن هلاك خواهد شد.
راوى پرسيد : آيا الان آن پرچم نزد شماست ؟
حضرت فرمود : جبرئيل آن را نزد امام زمان عليه السلام مى آورد .(2)
209 . امام باقر از اميرمؤمنان عليهماالسلام نقل فرمود: مردى از نسل من در آخرالزمان قيام مى نمايد كه دو نام دارد : نام مخفى اش احمد و نام ظاهرش محمد.
هنگامى كه پرچم خويش را به اهتزاز درآورد، همه عالم - از مشرق تا مغرب - براى او روشن شود، [ پس از آن نبرد را شروع مى كند] .
ص: 121
او دست بر سر بندگان مى نهد . دل هاى مؤمنان از آهن محكم تر خواهد گرديد و خدا به هر كدام نيروى چهل مرد عنايت مى فرمايد . ميتى [ از اهل ايمان] نباشد مگر آنكه در قبرش [ از قيام حضرت] شاد و خوشحال مى شود ، آنها در قبرهايشان به ديدن يكديگر رفته و همديگر را به قيام حضرت بشارت مى دهند .(1)
در روايات متعدد آمده است كه امام زمان عليه السلام در هيچ نبردى شكست نخواهد خورد.(2)
210 . از امام باقر عليه السلام روايت شده كه آيه شريفه : «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ »(3) درباره حضرت قائم عليه السلام نازل شده است . هنگام قيام عمامه بر سر نهاده و كنار مقام حضرت ابراهيم عليه السلام نماز مى گزارد و به درگاه خدا تضرع مى نمايد . پس از آن [ نبرد خويش را آغاز مى نمايد] او در هيچ نبردى شكست نخواهد خورد .(4)
211 . در روايت ديگرى فرمود: به خدا گويا مى بينم كه مردم بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند با برنامه اى تازه و نو ، و كتابى جديد، و قدرت و سلطه اى بى سابقه از جانب خدا. او تا آخر عمر در هيچ نبردى شكست نخواهد خورد.(5)
ص: 122
بنابر روايات متعدد خدا با ايجاد رعب و وحشت در دل دشمنان، حضرت را يارى مى كند .(1)
212 . امام باقر عليه السلام فرمود : شباهت حضرت مهدى عليه السلام به جدّش پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم جنگ مسلحانه و كشتن دشمنان خدا و پيامبر و جباران وطاغوت هاست .
حضرت مهدى عليه السلام با شمشير و رعب و وحشت يارى مى شود و در هيچ نبردى شكست نخواهد خورد .(2)
213 - 214 . در ضمن روايتى ديگر فرمود: رعب و وحشت از پيش رو و پشت سر - و بنابر روايت ديگر : از چهار سوى حضرت قائم عليه السلام - تا مسير يك ماه راه را فرا مى گيرد [ وبه هر سويى روى كند دشمنان از او بهراسند(3)].
* در روايت 173 گذشت كه : قائم خاندان ما به رعب و وحشتى كه از او در دل ها افتد يارى و به نصرت الهى تأييد مى شود.
اهل بيت عليهم السلام تمام آنچه از ذخائر پيامبران عليهم السلام باقى مانده است را از يكديگر به ارث مى بردند و همه آنها نزد امام زمان عليه السلام موجود است .
ص: 123
215 . امام باقر به نقل از پدرانش عليهم السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم روايت مى كند كه : مهدى از فرزندان من است ، او غيبتى دارد كه امت ها در آن [ مدت] گمراه مى شوند ، او ذخائر پيامبران الهى عليهم السلام را مى آورد [ و به مردم نشان دهد] و زمين را پر از عدل و داد مى نمايد چنانكه پر از ظلم و ستم شده باشد .(1)
216 . امام صادق عليه السلام فرمود : عصاى حضرت موسى عليه السلام از شاخه آس بهشتى بود، هنگامى كه به مدين مى رفت جبرئيل آن را برايش آورد. آن عصا و همچنين صندوقى متعلق به حضرت آدم عليه السلام ، هرگز نپوسيده و تغيير نكرده است ، و حضرت قائم عليه السلام پس از قيام آنها را خواهد آورد .(2)
217 . اميرمؤمنان - درباره امام زمان عليهماالسلام - فرمود: بين ركن و مقام ظاهر مى گردد ، او پيراهن حضرت ابراهيم و حُلّه اى از حضرت اسماعيل را در بر دارد ، و نعلين حضرت شيث[ عليهم السلام] را به پا كرده است .(3)
218 . امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى حضرت ابراهيم عليه السلام را در آتش انداختند جبرئيل عليه السلام لباسى از بهشت براى او آورد و به او پوشاند، با آن پيراهن از سرما و گرما در امان بود. او قبل از وفاتش آن پيراهن را در حرزى قرار داده و بر اسحاق آويخت . او هم آن را بر فرزندش يعقوب آويزان كرد و او نيز پس از ولادت حضرت يوسف آن را بر بازوى او بست . آن حضرت - پس از قضايايى كه براى او اتفاق افتاد - آن پيراهن را در مصر از تن خويش بيرون
ص: 124
آورد و حضرت يعقوب بوى آن را [ از مسافت 18 روز راه(1)] استشمام نمود كه در آيه شريفه : «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ »(2) بدان اشاره شده است .
- و بنابر روايتى فرمود : قائم ما هنگام قيامش آن پيراهن را همراه دارد ، اهل ايمان در شرق و غرب عالم بوى آن را استشمام مى نمايند. -
سپس فرمود: از هر كدام پيامبران علمى يا چيزى باقى مانده ، نزد اهل بيت عليهم السلام موجود است .(3)
219 . امام باقر و امام صادق عليهماالسلام فرمودند : هنگامى كه قائم آل محمد عليهم السلام از مكه بيرون آيد منادى ندا مى كند: كسى آب و غذا همراه خويش نياورد . سنگ حضرت موسى عليه السلام با او (حضرت مهدى عليه السلام) است - كه به اندازه بار يك شتر است - در هر منزلى كه ايشان با يارانش فرود مى آيند از آن سنگ چشمه هايى بجوشد كه گرسنگان را سير و تشنگان را سيراب مى كند .(4)
220 . امام باقر عليه السلام فرمود : عصاى حضرت موسى عليه السلام براى حضرت آدم عليه السلام بوده ، سپس به حضرت شعيب عليه السلام و پس از آن به حضرت موسى عليه السلام رسيده ،
ص: 125
و
الان نزد ما است . من به تازگى به آن سر زده ام ، هنوز تر و تازه است مثل زمانى كه ازدرخت جدا شده . هرگاه بخواهند حرف مى زند، هر دستورى به او داده شود انجام مى دهد ، و هر جا افكنده شود سحر و جادو را مى بلعد، آن عصا براى امام زمان عليه السلام ذخيره شده [ و آماده اجراى دستور آن حضرت است] و - مانند حضرت موسى عليه السلام - با آن اعجاز خواهد نمود.(1)
221 . در ضمن حديثى ديگر فرمود : حضرت قائم عليه السلام «مهدى» ناميده شده ؛
زيرا مردم را هدايت مى كند به آنچه پنهان است. آن گرامى تورات و بقيه كتب آسمانى را از غارى در انطاكيه بيرون خواهند آورد.(2)
* در روايت 180 گذشت كه : عصاى حضرت موسى و انگشتر حضرت سليمان عليهماالسلام همراه امام زمان عليه السلام است .
* در زيارت حضرت مهدى عليه السلام - كه در آخر كتاب خواهد آمد - اين گونه مى خوانيم :
السَّلامُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلادِهِ ، وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ ، الْمُنْتَهَى إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ ، وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ .
يعنى: درود بر بقيّه اللّه در سرزمين هاى خدا و حجت او بر بندگانش ، [ سرورى] كه ميراث انبيا به او رسيده و آثار برجاى مانده اوصيا نزد اوست .
ص: 126
* در روايت 37 گذشت كه امام صادق عليه السلام فرمود: صاحب اين امر كسى است كه همه بنى فاطمه او را بپذيرند.
* در روايت 90 گذشت كه : هنگام قيام سياه جامه گان در خراسان [ به رهبرى ابومسلم] از امام صادق عليه السلام پرسيدند : نظر شما چيست ؟ حضرت فرمود: در خانه خويش بنشينيد، هنگامى كه ديديد ما (خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم) همگى بر كسى اتفاق نظر داشتيم، با اسلحه به يارى ما بشتابيد.
ص: 127
ص: 128
علائم ظهور امام زمان عليه السلام در رسوا كردن مدّعيان مهدويت نقش مهمى را ايفا مى كند و براى اهل ايمان كاملاً اطمينان بخش است ، چنانكه پيش از اين نيز به اين مطلب اشاره كرديم .
222 . امام صادق عليه السلام فرمود : قبل از قيام قائم آل محمد عليهم السلام پنج علامت وجود خواهد داشت: صيحه آسمانى، خروج سفيانى، خسف بيداء، كشته شدن نفس زكيه، خروج يمانى .(1)
راوى پرسيد: اگر كسى از خاندان شما قبل از اين علامات خروج كرد آيا با او قيام كنيم؟ فرمود: نه.(2)
223 . از آن حضرت پرسيدند: آيا خروج سفيانى حتمى است ؟ حضرت فرمود : آرى ، همچنين كشته شدن نفس زكيه ، خروج خود امام زمان عليه السلام ، خسف بيداء، دستى كه از آسمان ظاهر شود ونداى آسمانى همه حتمى هستند.
ص: 129
راوى پرسيد : نداى آسمانى چيست ؟ حضرت فرمود : منادى از آسمان نام حضرت قائم و نام پدرش عليهماالسلام را ندا مى دهد .(1)
224 . ابوحمزه ثمالى به امام صادق عليه السلام عرض كرد : امام باقر عليه السلام چند چيز را حتمى مى دانست : قيام سفيانى ، نداى آسمانى ، بر آمدن خورشيد از مغرب... .
سپس از حضرت پرسيد: ندا چگونه خواهد بود؟ حضرت فرمود: اولِ روز از آسمان ندايى مى رسد - كه هر كس با زبان و لغت خودش آن را مى شنود - [و مى گويد] : «آگاه باشيد حق با على و پيروان اوست»، سپس ابليس در پايان همان روز از زمين ندا مى دهد : آگاه باشيد حق با عثمان - و بنابر نقلى : سفيانى - و پيروان اوست.
آنگاه مبطلان به شك افتند [ وگمراه شوند] .(2)
225 . حسين بن خالد از امام رضا عليه السلام درخواست كرد كه روايتى را بر حضرت عرضه بدارد ، حضرت پذيرفت او گفت : عبداللّه بن بكير از عبيد فرزند زراره نقل كرد كه هنگام قيام محمد بن عبداللّه بن حسن شخصى به امام صادق عليه السلام عرض كرد : نظر شما درباره يارى او چيست ؟ حضرت فرمود : تا زمين و آسمان آرام است شما هم آرام گيريد .
عبداللّه بن بكير گفت : اگر چنين باشد [ چون هميشه زمين و آسمان آرام است] پس نه قائمى در كار است و نه قيامى !
ص: 130
حضرت فرمود : امام صادق عليه السلام درست فرموده اما برداشت ابن بكير صحيح نيست ، مقصود آن است كه تا آسمان از ندا و زمين از فروبردن لشكر [ سفيانى] ساكت و آرام است ، شما آرام باشيد .(1)
226 . امام باقر عليه السلام فرمود: گونه ات را بر زمين بگذار و هيچ حركتى نكن تا روميان به رميله و تركان به جزيره وارد شوند و منادى از دمشق ندا دهد.(2)
227 . آن حضرت به جابر فرمود: بر زمين قرار گير، هيچ فعاليتى نداشته باش (از قيام خوددارى كن) تا علاماتى كه مى گويم ببينى ... [ در پايان فرمود:] گرچه تو آن را درك نخواهى كرد ولى پس از من براى ديگران بازگو نما .
[ سپس حضرت پاره اى از علائم ظهور مانند : نداى آسمانى، خروج سفيانى، خسف بيداء، و برخى از وقايع هنگام ظهور را - كه بعدا خواهد آمد - بيان كرده و فرمود :] همراه او عهدى است از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم كه فرزندان از پدران (يعنى امامان معصوم عليهم السلام از يكديگر) به ارث برده اند.
ممكن است هر چيزى [ از اين امور] بر مردم مشكل باشد اما شبهه اى براى آنها نيست كه امام زمان عليه السلام فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و وارث پدران دانشمند خويش است. اگر در اين جهات هم براى آنها شبهه اى پيش آيد، نداى آسمانى كه نام او و نام پدر و مادرش را ذكر مى كند براى احدى ابهامى باقى نخواهد گذاشت.(3)
ص: 131
يكى از علائم حتمى ظهور امام زمان عليه السلام قيام عثمان فرزند عنبسه معروف به سفيانى از نسل بنى اميه است.
228 . امام سجاد عليه السلام فرمود : مگر مى شود قائم قيام كند و سفيانى در كار نباشد ! قيام حضرت قائم امر حتمى الهى است و [ همچنين] امر سفيانى هم از جانب خدا حتمى [ اعلام شده] است و نمى شود كه قائم بدون سفيانى باشد ، (تا او قيام نكند امام زمان عليه السلام نخواهد آمد).(1)
229 . و فرمود: سفيانى از سرزمين يابس(2) قيام مى كند. او از نسل عتبة بن ابى سفيان است ، هنگامى كه سفيانى ظاهر شود امام مهدى عليه السلام پنهان مى گردد .(3)
230 . امام باقر عليه السلام فرمود : خروج سفيانى و خروج حضرت مهدى عليه السلام در يك سال است.(4)
231 . در حديثى ديگر فرمود: برخى از امور موقوف (غير حتمى) و بعضى از امور حتمى است ؛ خروج سفيانى حتمى است و قطعا واقع شود.(5)
ص: 132
232 . امام صادق عليه السلام فرمود : فرزند هند جگرخوار از سرزمين يابس خروج مى كند ، او مردى است ميان بالا ، بد صورت ، پيشانى اش ضخيم ، آبله رو ، يك چشم به نظر مى آيد، نامش عثمان و پدرش عنبسه و از نسل ابوسفيان است . او وارد كوفه(1) شده و بر منبر كوفه بالا مى رود.(2)
233 . در روايتى ديگر فرمود : خروج سفيانى حتمى است و در ماه رجب قيام مى كند . از اول خروج تا آخر كارش پانزده ماه طول مى كشد ، شش ماه مى جنگد و پس از غلبه بر پنج ناحيه، نُه ماه بيشتر حكومت نمى كند .(3)
234 . آن حضرت فرمود : ملازم خانه خويش باش و خود را يكى از پلاس هاى آن به حساب بياور ، تا شب و روز آرام است آرام گير ، هنگامى كه شنيدى سفيانى خروج كرده به سوى ما كوچ نما حتى اگر با پاى پياده باشى .(4)
235 . معلّى بن خنيس مى گويد : هنگام قيام سياه جامه گان (پيروان ابومسلم خراسانى كه قبل از روى كار آمدن بنى عباس خروج نمودند) نامه عده اى از اصحاب را خدمت امام صادق عليه السلام بردم كه به حضرت نوشته بودند :
ص: 133
«فكر مى كنيم كه امر فرج به دست شما واقع شود ، نظرتان چيست» ؟
معلّى مى گويد : حضرت [ با ناراحتى] نامه ها را به زمين زد و فرمود : اف بر آنها ، اف بر آنها ! من امام آنها نيستم ، مگر نمى دانند كه او (يعنى صاحب امر قيام و فرج) كسى است كه سفيانى را مى كشد ؟ !(1)
236 . كسى از آن حضرت پرسيد : نام سفيانى چيست ؟ حضرت فرمود : با نامش چه كار دارى، هنگامى كه نواحى [ و بلاد] پنج گانه را تحت سيطره خود در آورد منتظر فرج باش، بلاد دمشق ، حمص ، فلسطين ، اردن ، قنسرين .(2)
237 . امام صادق عليه السلام فرمود : سفيانى خبيث ترين مردم، بور، سرخ [ پوست] ، با چشمانى زاغ است ، مى گويد : «يَا رَبِّ ! ثَأْرِي ، ثَأْرِي ، ثُمَّ النَّار» ،(3) آن قدر خبيث
است كه از ترس اينكه كنيزش او را معرفى كند، او را زنده به گور مى نمايد.(4)
238 . از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: خروج سفيانى و خراسانى
ص: 134
و يمانى در يك سال و يك ماه و يك روز است ، هيچ يك از آنها در هدايت برتر از يمانى نيست ، او مردم را به راه حق هدايت مى نمايد .(1)
239 . در ضمن حديثى ديگر فرمود : منادى سفيانى در كوفه اعلام مى كند : هر كس سر يكى از شيعيان را بياورد جايزه اش هزار سكه نقره است ، همسايه همسايه اش را معرفى كرده و مى گويد : فلانى از شيعيان است، جايزه را به او داده و سر همسايه اش را مى زنند .(2)
* در روايت 37 گذشت كه : علامتى كه براى شما كافى است خروج سفيانى است .
* در روايت 224 گذشت كه : ابليس آخر روز از زمين ندا مى دهد كه : آگاه باشيد حق با عثمان - و بنابر نقلى سفيانى - و پيروان اوست .
* در روايت 275 خواهد آمد كه: سفيانى حتما در رجب خروج نمايد.
240 . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : كسى ( اشاره به امام زمان عليه السلام ) به خانه خدا پناه خواهد برد ، لشكرى براى مبارزه با او فرستاده مى شود ، هنگامى كه به بيداء ( بيابان ) مدينه برسند زمين آنها را فرو خواهد برد .(3)
ص: 135
241 . آن حضرت در ضمن حديثى ديگر فرمود : سفيانى به سرعت خود را از يابس به دمشق مى رساند ، او دو لشكر مى فرستد يكى به سوى مشرق و ديگرى به سوى مدينه . گروه اول در بغداد به كشت و كشتار و تعدّى و تجاوز مى پردازد ، سپس به سوى كوفه رفته و اطراف آنجا را خراب نموده و از آنجا متوجه شام مى گردد . لشكر حق و هدايت از كوفه به مبارزه با آنها پرداخته و آنها را نابود مى نمايد .
لشكر دوم به مدينه رفته و آن را غارت و سپس به سوى مكه حركت كند، هنگامى كه به بيابان مدينه مى رسد، خدا به جبرئيل مى فرمايد: آنها را نابود كن، او با پا بر آن زمين ضربه اى زند و همه آنها را - جز دو نفر - هلاك مى نمايد .(1)
242 - 243 . همين مطلب به صورت خلاصه از امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام نيز نقل شده است .(2)
244 . امام باقر عليه السلام آيه هاى : «وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ * وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ »(3) را به خسف بيداء تفسير و در آخر چنين فرمود : از آنها كسى جز دو نفر باقى نخواهد ماند كه صورت آنها به پشت سر برگردانده شده و به صورت قهقرى برمى گردند و به مردم خبر مى دهند كه بر لشكر سفيانى چه گذشته است .(4)
ص: 136
* در روايت 223 گذشت كه : خسف بيداء از علائم حتمى است.
* در روايت 225 گذشت كه : تا آسمان از ندا و زمين از خسف (فرو بردن) لشكر ساكت و آرام است، شما هم آرام گيريد.
* در روايات 227 و 245 نيز خسف بيداء از علائم ظهور شمرده شده است.
245 . محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام پرسيد : اى پسر پيامبر ! قائم خاندان شما چه زمانى قيام مى كند ؟
حضرت فرمود : هرگاه زنان خود را شبيه مردان و مردان خود را شبيه زنان ساختند ، [ و در مسائل جنسى] مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا نمايند ، زنان بر زين ( مركب ) سوار شوند ، شهادت و گواهى باطل پذيرفته شده ولى شهادت افراد عادل ردّ شود . براى مردم خونريزى ، زنا و رباخوارى آسان باشد . [ مردم] از تبهكاران و بدجنس ها از ترس زبانشان حساب برند .
سفيانى از شام و يمانى از يمن خروج نمايد ، در بيداء لشكر سفيانى به زمين فرو رود ، جوانى از آل محمد عليهم السلام به نام محمد بن حسن [ وملقب به ]نفس زكيه بين ركن و مقام كشته شود ، صيحه اى از آسمان شنيده شود كه حق با او ( قائم آل محمد عليهم السلام ) و شيعيان اوست ؛ آنگاه قائم ما قيام خواهد كرد .(1)
ص: 137
246 . امام صادق عليه السلام فرمود : فاصله قيام قائم آل محمد عليهم السلام و شهادت نفس زكيه بيش از پانزده شب نيست.(1)
247 . امام باقر عليه السلام ضمن روايتى طولانى فرمود : حضرت مهدى عليه السلام به اصحابش مى فرمايد : مردم مكه مرا نمى خواهند ولى من براى اتمام حجت كسى را نزد آنها خواهم فرستاد . سپس حضرت يكى از اصحابش را نزد آنها مى فرستد كه از طرف حضرت اين پيغام را به آنها برساند : «ما خاندان رحمت و مهربانى و جايگاه رسالت و خلافت هستيم ، ما فرزندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و سلاله پيامبرانيم ، ما ستم ديده ، اذيت و آزار كشيده و مغلوب واقع شده ايم ، از زمان رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم تا حال حق ما به يغما برده شده است، ما از شما يارى مى طلبيم، ما را يارى نماييد» .
هنگامى كه آن جوان پيغام حضرت را به مردم مكه رساند ، او را بين ركن و مقام به قتل مى رسانند و اين همان نفس زكيه است . خبر شهادت او به امام عليه السلام مى رسد، حضرت به اصحابش مى فرمايد : «به شما نگفتم كه اهل مكه ما را نمى خواهند» . آنها حضرت را رها نمى كنند تا اينكه قيام كند ، حضرت از گردنه طُوى به همراهى سى صد و سيزده نفر از يارانش فرود آمده و وارد مسجدالحرام مى شود ، نزد مقام ابراهيم عليه السلام نماز گزارده، پس از آن به حجرالاسود تكيه مى نمايد ، آنگاه حمد و ثناى خدا بجا آورده، بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم درود مى فرستد و به گونه اى سخن مى گويد كه هيچ كس پيش از او چنين بيانى نداشته است . اولين كسانى كه با او بيعت مى كنند جبرئيل و ميكائيل هستند .
ص: 138
پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و اميرمؤمنان عليه السلام تشريف آورده و كتاب جديدى را به حضرت داده - كه بر عرب سخت است - و به او فرمان مى دهند كه مطابق آن عمل نمايد . سپس آن سى صد نفر با عده كمى از اهل مكه با حضرت بيعت مى نمايند .(1)
* در روايات 223 - 224 گذشت كه : كشته شدن «نفس زكيه» از علائم حتمى است .
تذكر:
لقب «نفس زكيه» بر محمد بن عبداللّه بن حسن (مقتول سنه 145) اطلاق مى شود كه او را «مهدى» نيز مى گفتند !(2) روايات متعدد دلالت دارد كه او از اهل بيت عليهم السلام منحرف بوده،(3) ومعلوم است كه اين ربطى به علامات ظهورندارد.
بنابر روايت اميرمؤمنان عليه السلام ، قبل از ظهور نيز شخصى با همين لقب بيرون كوفه كشته خواهد شد.(4) آنچه از علائم حتمى ظهور است كشته شدن «نفس زكيه»اى است كه قبلاً گفته شد و در مكه كشته مى شود .
بنابر روايتى از امام صادق عليه السلام ، قبل از ظهور نيز جوان ديگرى در مدينه - نه
مكه - كشته مى شود ولى لقب «نفس زكيه» براى او نقل نشده است .(5)
ص: 139
نداهاى آسمانى كه از مهم ترين علائم شناخت حضرت مهدى عليه السلام و ظهور آن جناب است، سه مرتبه اتفاق خواهد افتاد : ماه رجب، ماه مبارك رمضان، و هنگام ظهور آن حضرت كه بنابر بعضى از روايات روز عاشوراست .
نداى ماه رجب
248 . حضرت ثامن الحجج عليه السلام - پس از آنكه از فتنه اى سخت و سر در گم در زمان غيبت خبر داد آن گونه كه مردم هيچ ملجأ و پناهى در آن نخواهند داشت و مؤمنان اسفناك، اندوهناك، حيران و سرگردان باشند - فرمود: گويا مى بينم در بدترين حال به سر مى برند كه ناگاه ندايى به گوش رسد كه همگان از دور و نزديك آن را مى شنوند، رحمتى براى اهل ايمان و عذابى براى كافران خواهد بود. راوى پرسيد: چه ندايى؟ حضرت فرمود: در ماه رجب سه ندا بر مى آيد:
1 . «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِين» يعنى : لعنت خدا بر ستمگران.
2 . «أَزِفَتِ الْأَزِفَةُ يَا مَعْشَرَ الْمُؤمِنِين» يعنى : اى اهل ايمان آنچه بايد نزديك شود، نزديك شده است.
3 . بدنى در برابر قرص خورشيد نمايان مى شود و ندايى به گوش مى رسد كه: «اين اميرمؤمنان عليه السلام است كه براى نابودى ستمگران به دنيا برگشته است»
و مردم را به اطاعت از آن حضرت دعوت مى نمايد .
آنگاه فرج و گشايش فرا مى رسد و اموات آرزو مى كنند كه اى كاش زنده بودند و آن زمان را درك مى كردند. خدا دل هاى اهل ايمان را شفا خواهد داد
ص: 140
[ كه انتقام خويش را از دشمنان مى گيرند].(1)
نداى ماه رمضان
249 - 250 . از ضميمه كردن دو روايت از امام باقر عليه السلام استفاده مى شود : جبرئيل عليه السلام در شب جمعه بيست و سوم ماه مبارك صيحه اى مى زند ، او نام مبارك امام زمان عليه السلام را به گوش همه اهل عالم مى رساند ، [ آن ندا چنان هولناك است كه] از شدت ترس و وحشت، كسانى كه خوابيده اند بيدار مى شوند، ايستاده ها مى نشينند و نشسته ها بلند شده و سرپا مى ايستند.
در آخر همان روز ابليس لعين فرياد برآورد : بدانيد عثمان مظلوم كشته شده است . او مى خواهد مردم را به شك و ترديد انداخته و گمراه نمايد؛ بسيارى از مردم از كلام او به شك و حيرت افتاده و جهنمى مى شوند.
بدانيد نداى اول از جبرئيل است. علامتش آن است كه نام مبارك قائم آل محمد عليهم السلام و نام پدر آن حضرت را اعلام مى نمايد به گونه اى كه دختران پرده نشين آن ندا را شنيده و پدر و برادر خويش را بر يارى آن حضرت تشويق مى نمايند.(2)
ص: 141
251 - 253 . مطالب گذشته به صورت پراكنده از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام در روايات متعدد نقل شده است .(1)
نداى هنگام ظهور
254 . امام رضا عليه السلام فرمود: [ هنگام ظهور حضرت] ندايى از آسمان بلند مى شود كه نام مقدس حضرت را ذكر مى نمايد به گونه اى كه تمام اهل زمين آن را مى شنوند. او مردم را به يارى آن حضرت دعوت نموده و مى گويد: حجت خدا در خانه خدا ظاهر شده ، از او پيروى كنيد كه حق با اوست.
سپس حضرت آيه شريفه : «إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ »(2) را به همين مطلب تفسير فرمود .(3)
255 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : هنگام خروج قائم عليه السلام ، از آسمان ندا رسد : اى مردم زمان حكومت جباران و ستمگران به پايان رسيد، و بهترين شخص از امت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم حكومت را به دست گرفته است، در مكه به او بپيونديد.(4)
ص: 142
256 . امام صادق عليه السلام فرمود : اولين كسى كه با حضرت قائم عليه السلام بيعت مى نمايد جبرئيل عليه السلام است كه به صورت پرنده اى سفيد ظاهر مى شود ... سپس با صدايى رسا و فصيح كه همه بشنوند، فرياد مى زند: «أَتَى أَمْرُ اللّه ِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ ».(1)
257 . و فرمود: آن حضرت روز عاشورا قيام مى كند، گويا مى بينم كه بين ركن ومقام ايستاده، جبرئيل طرف راست حضرت ندا مى كند: «البَيْعَةُ للّه» يعنى: براى بيعت الهى حاضر شويد. شيعيان از اطراف زمين به سوى او مى روند .(2)
اهل بيت عليهم السلام براى اين علامت اهميت ويژه اى قائل شده و آن را از روشن ترين دلائل ظهور حضرت به شمار آورده اند .
258 . امام صادق عليه السلام فرمود : صداى اول از آسمان است كه اول روز مى گويد: «أَلا إِنَّ عَلِيّا وَ شِيعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُون»، يعنى: على عليه السلام و پيروان او رستگارند، و صداى دوم از زمين است كه آخر روز مى گويد: عثمان و پيروان او رستگارند.(3)
* در روايت 224 گذشت كه : اولِ روز از آسمان ندايى مى رسد - كه هر كس با زبان و لغت خودش آن را مى شنود - [و مى گويد] : «آگاه باشيد حق با على و پيروان اوست»، سپس ابليس در پايان همان روز از زمين ندا مى دهد : آگاه باشيد حق با عثمان - و بنابر نقلى : سفيانى - و پيروان اوست.
ص: 143
259 . امام صادق عليه السلام فرمود : صداى جبرئيل عليه السلام از آسمان است و صداى ابليس از زمين ، از صوت اول پيروى و تبعيت نماييد، مبادا از شنيدن صوت دوم دچار فتنه شده [ و گمراه شويد] .(1)
260 . زراره از آن حضرت پرسيد : چه كسى نداى حق را از نداى باطل تشخيص مى دهد ؟ حضرت فرمود : كسانى كه سخن ما را نقل كرده اند و پيشاپيش از چگونگى وقوع آن [ دو ندا و ترتيب حق و باطل آن ] خبر داده اند ،
مى دانند كه بر حق هستند و راست مى گويند [ زيرا مطابقت آنچه اتفاق افتاده با پيشگويى معصومين عليهم السلام بهترين دليل بر حقانيت و صدق آنهاست] .(2)
روايات بسيار درباره اين علامت به ما رسيده ،(3) و در احاديث متعدد آمده است كه در ندا نام حضرت مهدى عليه السلام نيز گفته مى شود.(4)
شيخ حر عاملى رحمه الله پس از ذكر رواياتى در علائم ظهور فرموده است : رواياتى كه در اين زمينه وارد شده به ويژه ندا و صيحه آسمانى به نام حضرت مهدى عليه السلام بسيار است كه براى اجتناب از قطور شدن كتاب از ذكر آن خوددارى نمودم .(5)
ص: 144
در روايات شيعه و سنى با اسناد فراوان از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام آمده است : حضرت عيسى عليه السلام - براى يارى حضرت مهدى عليه السلام(1) - از آسمان فرود آمده، و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد كرد.(2)
حافظ مزّى (متوفى 742) به نقل از ابوالحسن آبرى (متوفى 363) - كه هر دو از دانشمندان بزرگ عامه هستند - مى نويسد : روايات متواتره توسط راويان بسيار از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم درباره حضرت مهدى عليه السلام وارد شده ، اين روايات دلالت دارد بر اينكه او از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است و زمين را پر از عدل و داد مى نمايد، حضرت عيسى عليه السلام در كشتن دجال او را يارى مى فرمايد، حضرت مهدى عليه السلام بر اين امت امامت كرده و حضرت عيسى عليه السلام در نماز به او اقتدا خواهد نمود.(3)
همين مطلب را حافظ عسقلانى ، سيوطى در الحاوى للفتاوى ، ابن حجر هيثمى به نقل از ابوالحسين آجرى و قرطبى به نقل از ديگر دانشمندان سنى ذكر كرده اند .(4)
ص: 145
گذشته از ياران فوق العاده آن حضرت چون جبرئيل،(1) ميكائيل،(2) فرشتگان،(3) جنيان،(4) و بازگشت بعضى از اموات از اهل ايمان(5) - كه همه از امور شگفت انگيز است - در مورد ياران آن حضرت نيز خصوصياتى در روايات وارد شده كه مى تواند راهى براى شناخت آنها باشد، از آن جمله:
261 . امام جواد عليه السلام در مورد آيه شريفه : «أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللّه ُ جَمِيعاً إِنَّ اللّه َ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ »(6) فرمود : ياران [ خاص] حضرت مهدى عليه السلام سى صد و سيزده نفر هستند(7) كه بدون قرار قبلى از سرزمين هاى دور دست همزمان در مكه حاضر مى شوند و پس از آن ، حضرت امر خويش را اظهار مى نمايد.(8)
262 . امام صادق عليه السلام فرمود: [ هنگام ظهور] صبح كه از خواب بلند مى شويد، نوشته اى زير سرتان مى بينيد كه: «طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ». [ و شما را به اطاعت از امام زمان عليه السلام - كه اطاعتى نيكو يا شناخته شده و بى شبهه است - فرا مى خواند] .(9)
ص: 146
263 . وفرمود: هنگام قيام آن حضرت، شمشيرهايى (از آسمان) فرود مى آيد كه بر هر يك نام شخصى (از اصحاب) با نام پدرش نوشته شده است .(1)
264 . امام باقر عليه السلام فرمود : گيتى از وجود ياران آن حضرت پُر مى شود، هر چيزى - حتى حيوانات و پرندگان وحشى - مطيع و فرمان بردار آنها هستند .(2)
يكى از راه هاى شناخت حضرت، مطابقت داشتن برنامه عملى و كلمات آن بزرگوار با پيشگويى هايى است كه از معصومين عليهم السلام به ما رسيده است.
265 . پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود : هنگامى كه زمان قيام او فرا رسد او پرچمى دارد كه خود به خود باز شده و به قدرت خدا به سخن در مى آيد و آن حضرت را ندا مى كند كه: «اى ولى خدا! خروج كن و دشمنان خدا را نابود ساز».
و هنگام خروج، شمشير آن حضرت از غلاف بيرون مى آيد و خدا او را به سخن در مى آورد به اين كلام كه : «اى ولى خدا ! خروج كن كه ديگر سكوت در برابر دشمنان خدا روا نيست».
پس از آن، خروج نموده و دشمنان خدا را - هر جا كه بيابد - نابود مى سازد ، حدود الهى را بر پا [ و احكام او را جارى] و مطابق حكم او قضاوت مى نمايد.(3)
ص: 147
266 . امام باقر عليه السلام فرمود: اولين سخن آن حضرت اين آيه مباركه است : «بَقِيَّةُ اللّه ِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ »،(1) سپس مى فرمايد: «من بقيه اللّه در زمين و خليفه و حجت خدا بر شما هستم»، آنگاه هر مسلمانى كه به حضرت سلام مى دهد مى گويد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ» .
هنگامى كه ده هزار نفر ياران او جمع شوند، خروج مى نمايد و هيچ معبودى در زمين باقى نمى ماند - بت يا غير آن - مگر آنكه آن را با آتش بسوزاند و نابود نمايد . اين امر [ فرج] پس از غيبتى طولانى واقع مى شود تا معلوم شود چه كسانى در زمان غيبت [ و در باطن] از خدا فرمان برده و به او ايمان دارند .(2)
درباره چگونگى وقايع ابتداى ظهور از امام باقر عليه السلام روايتى در مصادر متعدد - با مضامين نزديك به هم ولى با قدرى زياده و نقصان - آمده است كه گزيده اى از مجموع آنها تقديم مى شود.
267 . حضرت به كعبه - و بنابر روايتى: به حِجر اسماعيل عليه السلام - تكيه نموده و ندا مى دهد: اى مردم! ما از خدا و از هر كس كه به ما پاسخ مثبت دهد، يارى مى طلبيم. ما خاندان پيامبريم، ما سزاوارترين مردم به خدا و پيامبر او هستيم.
هر كس با من درباره خدا بحث كند، من سزاوارترين مردم به خدا هستم.
سپس همين تعبير را درباره حضرات آدم ، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، محمد صلى الله عليه و آله وسلم و [ بقيه] پيامبران الهى عليهم السلام تكرار مى نمايد كه : «من سزاوارترين
ص: 148
مردم به آنها هستم»، و مى فرمايد: مگر خدا در آيات محكم خويش نفرموده است: «إِنَّ اللّه َ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ »؟!(1) من باقى مانده از حضرت آدم، ذخيره نوح، ممتاز از [ آل]ابراهيم و برگزيده از [ خاندان] محمّد صلى الله عليه و آله وسلم هستم.
هر كس با من درباره قرآن بحث كند، من از همه مردم به كتاب خدا سزاوارترم.
هر كس با من درباره سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بحث كند، من از همه مردم به سنت آن حضرت سزاوارترم.
شما را به خدا، هر كس كلام مرا شنيد به ديگران خبر دهد.
از شما مى خواهم به حق خدا و پيامبر و حق خودم - زيرا من بر شما حق دارم چون از اهل بيت پيامبرم - كه ما را يارى كنيد و در مقابل ظلم و ستم دشمنان ما ايستادگى نماييد. آنان ، ما (اهل بيت) را ترسانيدند، به ما ظلم و ستم كرده، ما و فرزندان ما را از شهر و ديارمان آواره كردند، به حقوق ما تعدى و تجاوز نمودند، حق ما را گرفتند، و اهل باطل بر ما افترا بستند.
سپس آن حضرت در كنار مقام ابراهيم عليه السلام نماز مى گزارد و خدا را به حق خويش سوگند مى دهد.
آنگاه جبرئيل به صورت پرنده اى سفيد كنار ناودان كعبه ظاهر مى شود ، او اولين كسى است كه با حضرت بيعت مى نمايد .
سپس خداى تعالى اصحاب [ ويژه] آن حضرت را كه سى صد و سيزده نفر هستند - بدون قرار قبلى - جمع مى كند و بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت
ص: 149
مى نمايند در حالى كه با او عهدى است از پيامبر صلى الله عليه و آله كه از پدرانش به او رسيده.
برنامه بعدى حضرت آن است كه مردم مكه را به كتاب خداوند و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دعوت نمايد، و فقط از تعداد اندكى پاسخ مثبت مى شنود، حاكمى را بر آنها گماشته و از مكه بيرون مى رود . در بين راه خبر كشته شدن حاكم مكه به حضرت مى رسد، او به مكه بازگشته و با جنگجويان [ و قاتلين حاكم مكه] مبارزه نموده و آنها را به قتل مى رساند ولى قدم را از آن فراتر نمى نهد و كار به اسير گرفتن نمى كشد.
پس از آن مردم را به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و ولايت حضرت على بن ابى طالب عليهماالسلام و برائت و بيزارى از دشمنان او دعوت مى نمايد ، بدون اينكه نامى از دشمنان آن حضرت ببرد.
سپس حضرت به سوى مدينه مى رود، در بيابان مدينه لشكر سفيانى به زمين فرو رود ، پس از ورود حضرت به مدينه ، قريش [ از ترس] پنهان مى شوند تا آنكه آن حضرت حادثه اى بيافريند.(1) قريش گويند: بايستى با اين طاغوت [العياذ باللّه!] مبارزه كرد، به خدا اگر او محمدى ، علوى و فاطمى بود، دست به چنين كارى نمى زد. حضرت با آنها مبارزه كرده، جنگجويانشان را كشته و ذريه آنها را به اسارت مى گيرد. پس از آن از مدينه خارج مى گردد در بين راه خبر كشته شدن حاكم مدينه به او گزارش مى شود، حضرت به مدينه بازگشته و كشتارى راه مى اندازد ... .
ص: 150
سپس مردم را به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و ولايت حضرت على بن ابى طالب عليهماالسلام و برائت و بيزارى از دشمنان او دعوت مى نمايد.
حضرت بار ديگر از مدينه خارج مى شود، در بين راه به «ثعلبيه» مى رسد شخصى از سادات - كه بسيار نيرومند و قوى دل است - با تعجب از آن حضرت مى پرسد : آيا اين برنامه هايى كه راه انداخته اى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم است يا دليل ديگرى دارد؟! حضرت عهد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را بر او قرائت مى كند، و او پيشانى حضرت را بوسيده و با آن حضرت تجديد بيعت مى نمايد.
حضرت با بيش از سى صد نفر از ياران كه دل هايى چون پاره هاى آهن دارند به طرف نجف به راه افتد ، در حالى كه جبرئيل از طرف راست، ميكائيل از طرف چپ، و پنج هزار ملائكه مُسوّمين (فرشتگانى كه علامت مخصوص داشتند و در جنگ بدر حاضر شدند) را همراه دارد ، رعب و وحشت پيش و پس لشكر را تا مسير يك ماه فرا گرفته است.
هنگامى كه به نجف اشرف مى رسند حضرت به آنها مى فرمايد كه امشب را به عبادت مشغول باشيد، همه به ركوع و سجود و تضرع و زارى مى پردازند. صبح هنگام به طرف نخيله به راه مى افتند، هنگامى كه به مسجد حضرت ابراهيم عليه السلام مى رسند آن حضرت دو ركعت نماز مى گزارد، جمعى از مخالفان و لشكر سفيانى به سوى آنها مى آيند و به دست لشكر حضرت نابود مى شوند تا جايى كه حتى يك نفر از آنها هم جان سالم به در نمى برد.
حضرت به كوفه مى آيد و لشكر خويش را به مبارزه با سفيانى فرا مى خواند، مردم را به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دعوت مى نمايد. گرچه سفيانى در ابتدا با حضرت رفتار مسالمت آميز دارد ولى بستگان مادرى اش
ص: 151
مانع مى شوند و او به مبارزه با حضرت مى پردازد، لشكر او نابود شده و خودش نيز كشته مى شود.
سپس آن حضرت گروهى را به روم مى فرستد تا باقيمانده بنى اميه را - كه به آنان پناهنده شده اند - برگردانند، روميان از بازگرداندن آنها امتناع مى كنند، فرستادگان حضرت آمادگى خويش را براى نبرد اعلام كرده و مى گويند : اگر حضرت فرمان دهد ما مبارزه خويش را با شما آغاز خواهيم كرد. آنها مطلب را به بزرگشان گزارش مى دهند ، او مى گويد : بنى اميه را به آنها برگردانيد، اين گروه قدرت فوق العاده اى دارند و ما ياراى مقابله با آنها را نداريم .
سپس حضرت اين سى صد و سيزده نفر را به اطراف زمين مى فرستد [ تا سرپرستى و حكومت بلاد را به عهده گيرند]. حضرت با دست مبارك سينه و بين كتف هاى آنها را مسح مى نمايد و آنها در هيچ قضاوتى درمانده نمى شوند.
در تمام زمين صداى شهادتين به گوش مى رسد . حضرت از كسى جزيه نمى پذيرد. آن قدر مبارزه مى كنند تا توحيد عالم را فرا گرفته و جايى براى شرك باقى نماند . [ چنان امنيت در سرتاسر گيتى حكمفرما شود كه] پيرزن ناتوانى از شرق عالم به غرب مى رود و كسى او را منع نمى كند (براى او مزاحمتى ايجاد نمى شود). زمين دانه هايش را ظاهر مى كند و آسمان بارش خويش را فرو مى ريزد . خدا آن قدر بر شيعيان توسعه مى دهد كه اگر سعادت الهى شامل حال آنها نمى شد طغيان مى كردند.(1)
* در ضمن علامات ظهور، برخى از وقايع هنگام ظهور نيز بيان شد.
ص: 152
در زيارت امام زمان عليه السلام مى خوانيم : «السَّلامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ» ؛ در روايات متعددى به اين مطلب اشاره شده كه آن حضرت پس از ظهور برنامه جديدى را ارائه خواهد نمود.(1) اكنون پرسشى مطرح مى شود كه اين مطلب چگونه با ادله استمرار شريعت و بقاى آيين پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم تا قيامت، سازگار است؟
در پاسخ مى گوييم: بدون شك حضرت بقيه اللّه الاعظم عليه السلام دين و آيين و روش و سنت جدّ بزرگوارش را احيا نموده و از غربت به در مى آورد ولى چون احكام و معارف واقعى دين در اين مدت طولانى بر مردم پوشيده بوده است ، روش حضرت براى آنان تازه و جديد مى نمايد .
مجموع احكام و برنامه هايى كه به وسيله حضرت ابلاغ و اجرا مى شود و براى مردم تازگى دارد، قابل تقسيم بر چند قسم است:
1. بيان و اجراى احكامى كه دستخوش تحريف و تبديل واقع شده است.
2. احكامى كه مردم از روى جهل آن را ترك كرده بودند .
3. مطالبى كه از روى علم و عمد كنار گذاشته شده است .
4. احكام واقعى كه با احكام ظاهرى معروف بين مردم منافات دارد .
5. حكم هايى كه بر خلاف تقيه است .
6. ممكن است مطلب خاصّى باشد كه به ظاهر با احكام سابق تنافى داشته ولى به حكم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم - به شرحى كه مى آيد - از آيين اسلام خواهد بود.
ص: 153
7. حضرت بر خلاف پدران بزرگوارش مأمور به تقيه نيست ، با دشمنان مبارزه مى كند و حكومت واحد جهانى تشكيل مى دهد.
8. روش حكومت حضرت برخلاف همه دولت ها و حكومت ها كاملاً عادلانه و روشى تازه و نو خواهد بود.
9. قرآن را به گونه اى كه مقصود واقعى خداست بيان مى فرمايد .
همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم با آوردن اسلام، جاهليت را محو و نابود كرد، آن حضرت هم پس از ظهور ، احكام و معارف دين مبين اسلام را واضح و روشن بيان مى نمايد و شرايط گذشته به فراموشى سپرده مى شود، به اين بيان كه:
1 . قسمتى از اصول و فروع دين كه تحريف شده و يا هر كس به گونه اى آن را توجيه و تفسير نموده و برخلاف واقع بيان شده است با آمدن حضرت به صورت صحيح و بدون هيچ كم و كاستى بيان مى شود.
2 - 3 . در دوران غيبت - به واسطه كوتاهى مردم در تعلّم و تفقّه در دين و حتى گاهى دانسته و از روى عمد - بخشى از قوانين شريعت زير پا گذاشته شده و برخى از احكام و معارف به دست فراموشى سپرده شده است ولى پس از روى كار آمدن دولت حق ، به آن احكام نيز جامه عمل پوشيده خواهد شد و معارفى را كه از ياد برده بودند به آنها تعليم مى شود.
4 . در زمان غيبت در بسيارى از موارد به واسطه معلوم نبودن احكام واقعى و با توجه به ظواهر ادله ، احكامى استنباط شده كه حكم ظاهرى شمرده
ص: 154
مى شود ولى در دوران حضور ايشان ، ديگر جهل به حكم واقعى معنا ندارد و آن حضرت احكام واقعى را جايگزين احكام ظاهرى خواهد نمود.
5 . ديگر امامان معصوم عليهم السلام - در گفتار و رفتار - مأمور به تقيه بوده و در بيان احكام الهى آزاد نبوده اند لذا گاهى مجبور مى شدند حكمى را از باب اضطرار به نحو تقيه بيان و يا عمل نمايند ولى امام زمان عليه السلام تقيه را به طور كلى كنار گذاشته و احكام واقعى را بيان و اجرا خواهد نمود.
6 . اگر حكم خاصّى از آن حضرت صادر شود، باز هم خارج از آيين جدّ بزرگوارش نخواهد بود، زيرا بنابر نقل شيعه و سنى مسلّم است كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به اطاعت و پيروى از حضرت مهدى عليه السلام دستور داده ، پس وظيفه همگان است كه آنچه امر مى فرمايد بپذيرند و عمل نمايند. پس آنچه به وسيله آن حضرت ابلاغ شود نسخ شريعت اسلام نيست بلكه به فرمايش پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بخشى از همان آيين محسوب مى شود.
اين مطالب نظير سخنى است كه عامه نقل كرده اند كه : حضرت عيسى عليه السلام پس از نزول از آسمان برخى از احكام را تغيير خواهد داد ، و بنابر روايات خودشان حضرت عيسى عليه السلام تابع حضرت مهدى عليه السلام است نه اينكه شريعت مستقلى داشته باشد.(1)
7 . برنامه عملى آن حضرت با برنامه پدران بزرگوارش عليهم السلام متفاوت است ، آنها مأمور به مبارزه و تشكيل حكومت نبوده اند، ولى حضرت مأمور به جهاد است و حكومت واحد جهانى تشكيل خواهد داد.
ص: 155
8 . حكومت آن حضرت - برخلاف تمام حكومت ها - عدالت را در سرتاسر جهان اجرا خواهد نمود به گونه اى كه همه كس و همه جا را فرا گرفته و آسايش و امنيت و شادى بر جامعه حكم فرما گردد. فقر مادّى و فرهنگىِ مردم به كلى برطرف مى شود، هيچ نيازمند و مستمندى وجود نخواهد داشت و علم و دانش بشر به آخرين حدّ ممكن خواهد رسيد.
9 . قرآنى كه دست ما است كتاب صامت است و هر كس مطابق ميل خودش به تفسير، تأويل و توجيه آن مى پردازد ولى آن حضرت قرآن ناطق است و كتاب خدا را به نحو صحيح و مطابق مراد خداوند براى مردم بيان مى نمايد.
آن حضرت مصحفى را به همراه دارد كه در آن شأن نزول آيات و تفسير آن به بيان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و به خط مبارك اميرمؤمنان عليه السلام موجود است.(1)
ص: 156
در آخرين بخش اين نوشتار به نقل رواياتى مى پردازيم كه در مورد تكاليف زمان نزديك ظهور آن حضرت وارد شده است .
268 . امام صادق عليه السلام فرمود: مردان بايد خود را از سفيانى پنهان كنند ولى او با زنان كارى ندارد، هنگامى كه او بر پنج ناحيه - از نواحى شام(1) - غالب شد ، شما به سوى حضرت صاحب الزمان عليه السلام كوچ نماييد .(2)
269 . حضرت - در روايتى ديگر پس از ذكر سفيانى - فرمود : مردان بايد چهره خود را از او بپوشانند [ و مخفى شوند] ، ولى براى زنان مشكلى ايجاد نمى كند.(3)
ص: 157
270 . امام صادق عليه السلام فرمود : زمانى كه قائم آل محمد عليهم السلام قيام نمايد، واجب است كه اسباب مبارزه و نبرد برادران دينى را مهيا و آنها را تقويت نماييد.(1)
271 . امام باقر عليه السلام فرمود: هيچ پرچمى برتر از يمانى نيست ؛ زيرا او مردم را به يارى امام مهدى عليه السلام دعوت مى نمايد ، هنگام خروج او فروختن اسلحه حرام است. پرچم او پرچم هدايت است، به دنبال او رويد، روا نيست كه هيچ مسلمانى از يارى او دست بردارد، كسى كه از اين فرمان سرپيچى كند اهل آتش است. او مردم را به راه حق و صراط مستقيم دعوت مى كند.(2)
اين تذكر لازم است كه خروج يمانى از يمن است ،(3) و امر به همراهى با او ، منافات با نهى از پيروى پرچم هاى قبل از ظهور ندارد؛ زيرا او نزديك زمان ظهور خروج مى نمايد(4) و به امام زمان عليه السلام ملحق مى شود ، چنانكه در روايت اخير گذشت : «لِأَنَّهُ يَدْعُو إِلَى ص-َاحِبِكُم» . يعنى : او مردم را به يارى امام مهدى عليه السلام دعوت مى نمايد .
ص: 158
272 . امام باقر عليه السلام ضمن حديثى فرمود: به مدينه چه كارى داريد ؟! (از رفتن به آن خوددارى نماييد) ؛ زيرا لشكر سفيانى آنجا خواهد رفت ، به مكه رويد كه محل اجتماع شماست.(1)
273 . آن حضرت در روايتى ديگر فرمود: هنگامى كه در شام آشوب شود از آنجا بگريزيد كه محل فتنه و كشت و كشتار است. راوى پرسيد: كجا برويم؟ فرمود: بهترين مكان مكه است [ كه امام زمان عليه السلام از آنجا قيام مى كند] .
و در ادامه در مورد كوفه فرمود : خارج شدن از آن بهتر است .(2)
* در روايت 255 گذشت كه: منادى ندا دهد: در مكه به او بپيونديد.
* از روايات عنوان بعد نيز همين مطلب استفاده مى شود .
274 . امام باقر عليه السلام ضمن روايتى فرمود: مردم از ترس و وحشت در سختى و فشار شديدى قرار مى گيرند، حال آنها چنين خواهد بود تا آنكه منادى از آسمان ندا دهد . پس آنگاه [ به سوى او] كوچ كنيد، كوچ كنيد ؛ به خدا سوگند گويا مى بينم كه مردم بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند با برنامه اى نوين ، كتابى جديد و قدرتى آسمانى و بى سابقه.(3)
ص: 159
275 . امام صادق عليه السلام فرمود: سفيانى حتما خروج مى كند و قيام او قطعا در ماه رجب خواهد بود . از حضرت پرسيدند : هنگام قيام او حال ما چگونه است [و چه بايد كرد] ؟ حضرت فرمود : آن زمان به سوى ما بياييد .(1)
* در روايت 62 گذشت كه : از جايت حركت نكن تا سفيانى قيام كند، پس از خروج او ، ما را اجابت كنيد . حضرت سه مرتبه اين كلام را تكرار كرد.
* در روايت 268 گذشت كه : هنگامى كه سفيانى بر پنج ناحيه غالب شد ، به سوى حضرت صاحب الزمان عليه السلام كوچ نماييد .
از روايات استفاده مى شود كه در هر شرايطى - هر چند سخت و ناگوار - بايستى به سرعت به سوى آن حضرت شتافت .
276 . حضرت ثامن الائمه از پدران بزرگوارش عليهم السلام - وهمچنين ابوامامه - از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم روايت مى كنند كه حضرت فرمود : قيامت برپا نمى شود تا آنكه قائم بر حق از خاندان ما قيام نمايد و آن، هنگامى است كه خدا به او اجازه دهد. هر كس از او تبعيت نمايد نجات مى يابد و هر كس تخلف كند هلاك مى شود.
اى بندگان خدا ! شما را به خدا ، شما را به خدا به يارى او رويد اگر چه به صورت سينه خيز و بر روى برف ؛ زيرا او خليفة اللّه و جانشين من است .(2)
ص: 160
277 . امام صادق عليه السلام فرمود: تا زمانى كه ما خانه نشين هستيم شما هم خانه نشين باشيد ، هنگامى كه صاحب حركت [ وقيام] ما به راه افتاد ، به سوى او شتاب نماييد گرچه با حالت سينه خيز .
به خدا سوگند گويا مى بينم كه مردم بين ركن و مقام با او بيعت مى كنند بر كتاب جديدى كه [ پذيرفتن آن] بر عرب سخت و دشوار باشد .(1)
278 . آن حضرت در روايتى ديگر فرمود: هنگامى كه سفيانى خروج كند ، لشكرى به مبارزه با ما مى فرستد و لشكرى براى مبارزه با شما . آن زمان با شتر سركش و رام (يعنى با هر وسيله و مركبى كه ممكن باشد) نزد ما بياييد.(2)
279 . ابن مسعود مى گويد : چشم پيامبر صلى الله عليه و آله به گروهى از جوانان بنى هاشم افتاد، رنگ رخسارش دگرگون گشته و اشك در چشمان مباركش حلقه زد.
سپس فرمود: خدا در مورد ما خاندان ، آخرت را بر دنيا ترجيح داده است. خاندانم پس از من [ بلا و رنج بسيار خواهند ديد]، از وطن خويش آواره و سرگردان مى شوند تا آنكه مردى از خاندانم قيام مى نمايد و زمين را پر از عدل و داد مى نمايد چنانكه از ظلم و ستم پر شده باشد ، هر كس زمان او را درك كرد به يارى اش برود حتى اگر با حالت سينه خيز و بر روى برف باشد !(3)
* در روايت 37 گذشت كه : در ماه رجب ... به سوى ما روى آوريد، اگر خواستيد تا شعبان هم تأخير بيندازيد اشكالى ندارد، بلكه مى توانيد روزه ماه
ص: 161
مبارك را هم بين خانواده خود باشيد شايد تجديد قوا نماييد .
* در روايت 135 گذشت كه : هنگامى كه شنيديد ظاهر شده ، به سوى او برويد اگر چه به [ سختى و مشقتِ] سينه خيز رفتن بر روى برف باشد .
* در روايت 234 گذشت كه : هنگامى كه شنيدى سفيانى خروج كرده به سوى ما كوچ نما حتى اگر با پاى پياده باشى .
280 . امام باقر و امام صادق عليهماالسلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم روايت مى كنند كه فرمود: خاندان من در ميان امت مانند ستاره هاى آسمان هستند، هر ستاره اى غروب نمايد ستاره ديگرى طلوع مى كند ... .
پس از آن روزگارى خواهد آمد كه تشخيص امام و حجت از بين فرزندان حضرت عبدالمطلب عليه السلام ممكن نباشد، آنگاه خداوند ستاره فروزان شما را مى رساند . پس سپاسگزار و شكرگزار خداوند باشيد و آن حضرت را بپذيريد [ و به او ايمان آوريد] .(1)
281 . روايتى ديگر قريب به روايت فوق از امام باقر عليه السلام نيز نقل شده است .
* در روايت 101 گذشت كه : براى شما پرچمى ظاهر مى شود، پس آنگاه حمد و ستايش خدا را بجاى آورده و به آنچه ظاهر شود تمسك نماييد .
ص: 162
282 . امام باقر عليه السلام فرمود : هر كس از شما حضرت مهدى عليه السلام را درك نمود ، هنگامى كه چشمش به حضرت افتاد بگويد : «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَ هْلَ بَيْتِ [ الرَّحْمَةِ وَ] النُّبُوَّةِ ، وَ مَعْدِنَ الْعِلْمِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ» ، يعنى : سلام بر شما اى خاندان [ رحمت و] نبوت ، و اى معدن دانش و جايگاه رسالت .
و بنابر نقلى افزود : «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ» .(1)
283 . كسى از امام صادق عليه السلام پرسيد : آيا به حضرت قائم عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام داده مى شود ؟
حضرت فرمود : نه ، خدا اين اسم را به حضرت على عليه السلام اختصاص داده ، هيچ كس پيش از او و پس از او به اين نام خوانده نمى شود جز كافر!
راوى پرسيد : پس هنگام تشرف به حضور حضرت مهدى عليه السلام چگونه به ايشان سلام داده مى شود ؟
حضرت فرمود : مى گويند : «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ» ؛ سپس حضرت آيه شريفه : «بَقِيَّةُ اللّه ِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ »(2) را قرائت فرمود.(3)
* در روايت 266 گذشت كه : هر مسلمانى كه به حضرت سلام دهد مى گويد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ» .
ص: 163
8 ) ممكن است يكى از حكمت هاى غيبت ، نداشتن نيروى كافى و لازم براى مبارزه با دشمنان باشد، چنانكه در روايات آمده است :
1/161 . من همان مطلبى را كه پدرانم گفته اند تكرار مى كنم : اگر در بين شما به تعداد مسلمانان در جنگ بدر نيرو وجود داشت ، قائم ما قيام مى كرد .(1)
2/161 . امام صادق عليه السلام فرمود : اگر عده اى كه اوصاف آنان بيان شده - سيصد و سيزده نفر - تكميل مى شد ، آنچه شما مى خواهيد (يعنى فرج) واقع مى شد .(2)
3/161 . امام جواد عليه السلام فرمود: هنگامى كه اين تعداد از اهل اخلاص از جاهاى دور دست زمين جمع شوند، خدا امر آن حضرت را ظاهر مى فرمايد.(3)
4/161 . شايان ذكر است كه بنابر فرمايش امام صادق عليه السلام ، اين افراد پرچمداران سپاه حضرت مهدى عليه السلام و حاكمان الهى بر بندگان در سرتاسر زمين هستند.(4)
شيخ مفيد قدس سره در ضمن كلامى مى فرمايد : اين افراد بايد كسانى باشند كه حالشان در شجاعت ، صبر و استقامت در برابر دشمن، اخلاص در جهاد ، ترجيح آخرت بر دنيا ، صفاى باطن و پاكى دل ، عقل صحيح (و كامل) ، سستى نداشتن در برابر دشمن و ... معلوم باشد. و همه شيعيان (موجود) اين اوصاف را ندارند ، اگر داشتند حتما حضرت مهدى عليه السلام ظهور مى فرمود .(5)
ص: 164
بخش اول : برترى مؤمنان زمان غيبت
شگفت ترين ايمان در آخرالزمان··· 9
پاداش تحمل مشكلات زمان غيبت··· 10
اهميت بندگى قبل از ظهور··· 11
ناخداى كشتى نجاتِ زمان غيبت··· 12
بالاترين مقام در زمان عدم حضور امام عليه السلام··· 13
كم بودن اهل نجات در آخرالزمان··· 15
بخش دوم : وظايف زمان غيبت
19 - 100
خطوط كلى برنامه زمان غيبت··· 19
حفظ حب و بغض در غيبت امام عليه السلام··· 22
تأكيد بر ولايت در زمان غيبت··· 24
امامان معصوم عليهم السلام الگوى زمان غيبت و حضور··· 25
انتظار فرج··· 32
عجله نداشتن در ظهور حق··· 41
رعايت تقيه تا زمان ظهور··· 44
گمنام زيستن و عزلت در آخرالزمان··· 48
خانه نشينى و حفظ زبان قبل از ظهور··· 51
حكم ذكر نام امام زمان عليه السلام در زمان غيبت··· 55
تكذيب تعيين زمان خاص براى ظهور··· 56
دعا و نيايش براى ظهور و عاقبت به خيرى··· 58
استقامت در زمان غيبت··· 62
ص: 165
شناخت اوضاع زمان غيبت··· 64
رعايت امورى گوناگون در زمان غيبت··· 74
محافظت بر اعمال و آداب شرعى··· 74
تأكيد بر امر به معروف و نهى از منكر··· 75
حكم جهاد در زمان غيبت··· 77
تقويت باطن··· 78
دورى از شك و ترديد··· 79
جلوگيرى از قساوت قلب··· 80
ترجيح ناتوانى بر فخرفروشى··· 81
مواسات برادران دينى··· 82
گلايه نداشتن از خدا··· 82
گول دنيا را مخور··· 83
رسيدگى به درماندگان··· 84
پرهيز از علماى سوء··· 85
رجوع به راويان حديث··· 86
انس به كتب احاديث··· 87
همدلى در وفادارى ، پرداخت حقوق··· 87
اميد به ظهور··· 88
فراموش نكردن حضرت··· 88
غم فراق··· 91
شوق ديدار··· 92
حكمت غيبت··· 93
بخش سوم : شناخت امام زمان عليه السلام
101 - 124
روشن تر از آفتاب··· 104
نصّ بر امامت··· 106
قدرت بر اعجاز و علم امامت··· 107
ص: 166
اوصاف ظاهرى··· 110
فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم··· 116
سلاح، زره و عهد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم··· 116
رايت ظفر··· 120
ذخائر پيامبران الهى عليهم السلام··· 123
اتفاق بنى فاطمه··· 126
بخش چهارم : شناخت علائم ظهور
125 - 148
خروج سفيانى··· 132
فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابان مدينه··· 135
قتل نفس زكيه··· 137
صيحه آسمانى··· 140
نزول حضرت عيسى عليه السلام··· 145
ويژگى هاى ياران··· 146
وقايع هنگام ظهور··· 147
سيره عملى حضرت ، برنامه اى جديد··· 153
بخش پنجم : وظايف نزديك ظهور
149 - 156
پنهان شدن از سفيانى··· 157
تجهيز رزمندگان··· 158
يارى يمانى··· 158
رفتن به مكه··· 159
حركت به سوى حضرت و شتاب در هر شرايطى··· 159
سپاسگزارى خداوند به جهت درك دولت كريمه··· 162
كيفيت خطاب و سلام به حضرت پس از ظهور··· 163
استدراك مربوط به صفحه : 102 (حكمت غيبت) ··· 164
ص: 167
السلام عليك يا صاحب الزمان
السَّلامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ ، وَ الْعَالِمِ الَّذِي عِلْمُهُ لا يَبِيدُ ،
السَّلامُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤمِنِينَ ، وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ ،
السَّلامُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ ، وَ جَامِعِ الْكَلِمِ ،
السَّلامُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ ، وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ ،
السَّلامُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ ، وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ ،
السَّلامُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ ، وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ ،
السَّلامُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ ، وَ خَاتَمِ الْأَوْصِيَاءِ ،
السَّلامُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ ، وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ ،
السَّلامُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ ، وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِ ، وَ النُّورِ الْبَاهِرِ ،
السَّلامُ عَلَى شَمْسِ الظَّلامِ ، وَ بَدْرِ التَّمَامِ ،
السَّلامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ ، وَ نَضْرَةِ الْأَيَّامِ ،
السَّلامُ عَلَى صَاحِبِ الصَّمْصَامِ ، وَ فَلاّقِ الْهَامِ ،
السَّلامُ عَلَى صَاحِبِ الدِّينِ الْمَأْثُورِ ، وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ ،
السَّلامُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلادِهِ ، وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ ، الْمُنْتَهَى إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ ، وَ لَدَيْهِ مَوْجُودٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ ، الْمُؤتَمَنِ عَلَى السِّرِّ ، وَ الْوَلِيِّ لِلْأَمْرِ ،
السَّلامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ ، وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ ، وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً ، وَ يُمَكِّنَ لَهُ ، وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤمِنِينَ .
أَشْهَدُ يَا مَوْلايَ أَنَّكَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ آبَائِكَ أَئِمَّتِي وَ مَوَالِيَّ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ .
أَسْأَلُكَ يَا مَوْلايَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالى فِي صَلاحِ شَأْنِي ، وَ قَضَاءِ حَوَائِجِي ، وَ غُفْرَانِ ذُنُوبِي ، وَ الْأَخْذِ بِيَدِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي ، لِي وَ لاِءِخْوَانِي وَ أَخَوَاتِيَ الْمُؤمِنِينَ وَ الْمُؤمِنَاتِ كَافَّةً إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ .
بحار 99 : 101، و رجوع شود به : مزار شهيد اول قدس سره: 209 ، مصباح شيخ كفعمى رحمه الله: 497 .
ص: 168