بزرگداشت غدير و عاشورا در سيره و بيان امام رضا عليه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : صدری، مهدی، 1347 -

عنوان و نام پديدآور : بزرگداشت غدیر و عاشورا در سیره و بیان امام رضا علیه السلام/ مهدی صدری؛ [برای شرکت گاز استان اصفهان٬ بنیاد بین المللی غدیر استان اصفهان].

وضعيت ويراست : [ویراست 2؟].

مشخصات نشر : تهران: دلیل ما، 1396.

مشخصات ظاهری : 76 ص..م س21/5 ×14/5 ؛

شابک : 40000 ریال: 978-600-442-056-3

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : علی بن موسی (ع)، امام هشتم، 153؟ - 203ق. -- احادیث

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII -- Hadiths

موضوع : علی بن موسی (ع)، امام هشتم، 153؟ - 203ق. --دیدگاه درباره غدیر خم

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII -- Views on Day of Ghadir Khum

موضوع : علی بن موسی (ع)، امام هشتم، 153؟ - 203ق. -- نظریه درباره واقعه کربلا

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII-- Views on Battle of Karbala

موضوع : علی بن موسی (ع)، امام هشتم، 153؟ - 203ق. -- نظریه درباره حسین بن علی (ع)

موضوع : Ali ibn Musa, Imam VIII-- Views on Hosayn Ibn' Ali, Imam III

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها -- فلسفه

موضوع : Hosayn ibn Ali, Imam III, 625 - 680 -- Laments -- Philosophy

شناسه افزوده : شرکت گاز استان اصفهان

شناسه افزوده : بنیاد بین المللی غدیر. شعبه استان اصفهان

رده بندی کنگره : BP47/ص43ب4 1396

رده بندی دیویی : 297/957

شماره کتابشناسی ملی : 4839834

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

مهدى صدرى

ویراستار دیجیتالی:محمد منصوری

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ اَلْرَحیمْ

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلايَةِ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ عليهم السلام .

عيد غدير و عزاى عاشورا از برترين و ارزشمندترين نمادهاى ولايت و برائت و مهم ترين تجلّى شعائر مذهبى به شمار مى رود و اهتمام در بزرگداشت و برپاداشتن آن دو وظيفه همگان است.

شرائط و موقعيت پيشوايان معصوم عليهم السلام هر كدام با ديگرى متفاوت بوده و به تبع آن، سيره و روش آنان در رفتارهاى اجتماعى يكسان نبوده است .

در زمان مأمون عباسى موقعيتى پيش آمد كه امام هشتم عليه السلام به صورت نسبى

توانستند به بيان حقايق، تعظيم شعاير و دفاع از آن بپردازند .(1)

ص: 5


1- . مأمون با آن كه خود غاصب خلافت بود و از دشمنان سرسخت خاندان رسالت بشمار مى رفت ولى در مناظرات و مباحثات كلامى ، خود را مدافع و حامى ولايت اميرمؤمنان عليه السلام شمرده و به شدّت از ولايت و خلافت بلافصل آن حضرت دفاع مى كرد ، اين مطلب در كتب خاصّه و عامّه منعكس شده است . رجوع شود به عوالم العلوم 22/307 - 337 به نقل از عيون أخبار الرضا عليه السلام 2/184 ، 185 - 200 ، الطرائف 275، كشف الغمّة 2/284 ، بحارالانوار 49/189 ، 208 ، العقد الفريد 5 / 317 .

در منابع روايى و كتب حديثى آثارى وجود دارد كه اهتمام آن امام همام را به «جشن عيد غدير و عزاداراى عاشورا» به خوبى نشان مى دهد .

جزوه اى كه پيش رو داريد، به منظور نشان دادن مواردى از سيره و بيان سلطان سرير ارتضا حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام در اين زمينه است كه در دو بخش تقديم مى شود:

بخش اول: بزرگداشت عيد غدير و بيان فضيلت هاى آن

بخش دوم: اهميت عزادارى عاشورا و محرم و آثار و فوايد آن

بايسته و شايسته است كه ايّام ولادت آن امام رئوف - با ذكر اين كلمات نورانى - به استقبال عيد غدير رفته و براى بزرگداشت آن و هم چنين عزادارى ماه محرم ، آمادگى لازم را ايجاد نماييم .

انتشار و ترويج اين كلمات نورانى به محضر مباركِ مادرِ امام هشتم، بانوى قداست و طهارت، حضرت نجمه خاتون عليهاالسلام تقديم مى گردد .

به اميد روزگارى كه همراه با وارث غدير ، در كنار مرقد امير غدير ، جشن عيد غدير برپا كرده و همراه با منتقم ثاراللّه ، در كربلاى معلّى ، اقامه عزاى عاشورا داشته باشيم .

عيد غدير 1434 ، بازنگرى و اضافات ذى القعدة 1438 ، مرداد 1396

قم ، مهدى صدرى

ص: 6

بخش اول: بزرگداشت عيد غدير و بيان فضيلت هاى آن

روايت يكم

1 . شهرت آسمانى يا عيد فرشتگان

عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي(1) ، قال : كنا عند مولانا أبي الحسن علي بن موسى الرضا عليه السلام ، والمجلس غاصٌّ بأهله ، فتذاكروا يوم الغدير، فأنكره بعض الناس ، فقال [ الإمام]

الرضا عليه السلام : حدّثني أبي ، عن أبيه عليهماالسلام ، قال : إن يوم الغدير في السماء أشهر منه في الأرض !

ص: 7


1- . شيخ طوسى قدس سره فرموده : احمد بزنطى نزد امام رضا عليه السلام از منزلتى عظيم برخوردار بود . او ثقه اى جليل القدر است . شيخ كشّى نيز او را از اصحاب اجماع دانسته كه شيعيان بر علم و فقاهتش اتفاق نظر دارند. معجم رجال الحديث 3/17 - 21 . مصادر روايت : رجوع شود به تهذيب 6/24 ، اقبال 2/269 - 270 (چاپ سنگى : 468)، فرحة الغري 132 - 133 ، مصباح المتهجد 737 ، مناقب 2/243 ، مصباح الزائر 153 ، وسائل 14/388 - 389، بحارالأنوار 8/182 - 183 و 37/163 - 164 و 94/118 - 119 .

إن للّه في الفردوس الأعلى قصرا لبنةً من فضة ولبنةً من ذهب ، فيه مائة ألف قبّة من ياقوتة حمراء ، ومائة ألف خيمة من ياقوت أخضر ، ترابه المسك والعنبر ، فيه أربعة أنهار : نهر من خمر ، ونهر من ماء ، ونهر من لبن ، ونهر من عسل . حواليه أشجار جميع الفواكه، عليه طيور أبدانها من لؤلؤ وأجنحتها من ياقوت ، تصوت بألوان الأصوات.

إذا [ فإذا] كان يوم الغدير ورد إلى ذلك القصر أهل السماوات

يسبّحون اللّه ، ويقدّسونه ، ويهلّلونه ، فتطاير تلك الطيور ، فتقع في ذلك الماء ، وتمرّغ [ وتتمرّغ ] على ذلك المسك والعنبر ، فإذا اجتمعت الملائكة طارت فتنفض ذلك عليهم .

وإنهم في ذلك اليوم ليتهادون نثار فاطمة عليهاالسلام ،(1) فإذا كان آخر اليوم نودوا : انصرفوا إلى مراتبكم ، فقد أمنتم الخطاء والزلل إلى قابل مثل هذا اليوم تكرمةً لمحمد وعلي عليهماالسلام .

احمد بن ابى نصر بزنطى مى گويد: نزد امام رضا عليه السلام بوديم، مجلس پر از جمعيت بود، صحبت از فضيلت روز عيد غدير پيش آمد و بعضى از مردم آن را انكار كردند. حضرت ثامن الحجج از پدرش از جدّ بزرگوارش عليهم السلام نقل فرمود كه : روز غدير در آسمان ها مشهورتر است تا زمين!

در فردوس اعلى قصرى است كه ساختارش خشتى از نقره و خشتى از

ص: 8


1- . يعنى ما نثرت من شجرة طوبى من الدرّ والياقوت و اللؤلؤ وغيرها حين زوّجت عليهاالسلام في السماء . راجع : عوالم العلوم 11 / 1 / 463 - 466.

طلاست . در آن صدهزار گنبد ياقوت سرخ و صدهزار خيمه ياقوت سبز وجود دارد. كف پوش آن كاخ مشك و عنبر است. در آن چهار نهر جارى است: شراب (طهور)، آب، شير و عسل. اطراف آن را درختان ميوه دار از همه انواعش پر كرده است. پرندگانى بر آن هستند كه بدنشان از لؤلؤ و بالشان از ياقوت است و به نغمه ها و صوت هاى گوناگون مترنّم هستند.

روز عيد غدير آسمانيان وارد آن قصر شده و به تسبيح و تقديس و تهليل پروردگار مى پردازند. پرندگان مزبور به پرواز درمى آيند و در آن آب ها رفته سپس خود را به آن مشك و عنبر آغشته و آن را بر فرشتگان مى افشانند . فرشتگان در آن روز نثار حضرت فاطمه عليهاالسلام(1) را به يكديگر هديه مى دهند.

پايان آن روز ندا مى آيد : به جايگاه و رتبه خويش باز گرديد كه به احترام پيامبر و اميرمؤمنان صلوات اللّه عليهماوآلهما تا چنين روزى در سال آينده از خطا و لغزش محفوظ خواهيد بود.

2 . زيارت اميرمؤمنان عليه السلام در عيد غدير

ثم التفت عليه السلام ، فقال لي : يا ابن أبي نصر ! أينما كنت فاحضر يوم الغدير عند أمير المؤنين عليه السلام فإن اللّه يغفر لكل مؤن

ومؤنة ومسلم ومسلمة ذنوب ستين سنة ، ويعتق من النار ضعف ما أعتق في شهر رمضان وليلة القدر وليلة الفطر .

ص: 9


1- . يعنى درّ و ياقوت و لؤلؤ و گوهرهايى كه هنگام تزويج آن حضرت در آسمان از درخت طوبى مى باريد .

سپس امام رضا عليه السلام به بزنطى فرمود : هر جا باشى روز عيد غدير خود را به مرقد اميرمؤمنان عليه السلام برسان ؛ كه خداوند براى هر مرد و زن با ايمان و مسلمان گناه شصت سال را مى آمرزد ، و دو برابر آنچه در ماه مبارك رمضان، شب قدر و شب عيد فطر از آتش آزاد كرده، در عيد غدير آزاد مى كند.

3 . احسان به مؤمنان در روز غدير

والدرهم فيه بألف درهم لإخوانك العارفين ، وأفضل [ فأفضل]

على إخوانك في هذا اليوم ، وسرّ فيه كل مؤن ومؤنة .(1)

هر درهمى كه روز عيد غدير براى برادران مؤمن - كه معرفت به ولايت دارند - خرج شود پاداش هزار درهم دارد. پس برادران مؤمن را از فضل و احسان خويش بهره مند ساز و هر مرد و زن با ايمان را شاد و مسرور نما .(2)

ص: 10


1- . ثم قال مولانا الإمام الرضا عليه السلام [ مخاطبا للمؤمنين الحاضرين ، وهم من أهل الكوفة] : يا أهل الكوفة، لقد أُعطيتم خيرا كثيرا، و إنكم لمن امتحن الله قلبه للإيمان ، مستذلّون مقهورون ممتحنون، يصبّ البلاء عليهم [ عليكم] صبّا ، ثم يكشفه كاشف الكرب العظيم.
2- . در ادامه امام رضا عليه السلام حاضران در مجلس را - كه اهل كوفه بودند - مورد تفقد قرار داده و خطاب به آنان فرمود : اى اهل كوفه خدا به شما خير بسيارى عنايت فرموده، شما از جمله كسانى هستيد كه خدا دل هايتان را در ايمان آزموده [ و سرافراز گشته ايد، گرچه از ناحيه دشمن] شما خوار و مغلوب شده و در بلا و آزمايش افتاده ايد به نحوى كه باران بلا بر شما مى بارد ولى خدايى كه گرفتارى هاى بزرگ را برطرف مى كند، مشكلات شما را نيز برطرف خواهد كرد .

4 . ارزش شناخت غدير

واللّه لو عرف الناس فضل هذا اليوم بحقيقته ، لصافحتهم الملائكة في كل يوم عشر مرات .

به خدا سوگند اگر مردم به فضيلت روز عيد غدير شناخت صحيح و كامل داشتند، فرشتگان هر روز ده مرتبه با آنان مصافحه مى كردند !

5 . فضائل بيشمار

ولولا أني أكره التطويل ، لذكرت من فضل هذا اليوم ، وما أعطى [ أعطاه] اللّه [ فيه] من [ لمن] عرفه ما لا يُحصى بعدد .

اگر از طولانى شدن كلام كراهت نداشتم ، از فضيلت روز عيد غدير و عطاى الهى - در آن روز - براى كسانى كه به آن معرفت دارند ، آن قدر بيان مى كردم كه به شمارش نيايد .

6 . مذاكره فضائل غدير

قال علي بن الحسن بن فضال : قال لي محمد بن عبد الله : لقد تردّدت إلى أحمد بن محمد - أنا وأبوك والحسن بن جهم - أكثر من خمسين مرّة سمعناه منه .

على بن حسن بن فضال از محمد بن عبداللّه - كه از راويان حديث گذشته است - نقل كرده كه او گفت : من با دو نفر از راويان حديث بيش از پنجاه بار نزد احمد بزنطى رفتيم و اين مطالب را كه خودش از امام رضا عليه السلام شنيده بود براى ما نقل نمود . اين مطلب حاكى از آن است كه مذاكره فضائل عيد غدير نزد راويان حديث از اهميت ويژه اى برخودار بوده است .

ص: 11

روايت دوم

7 . عظمت عيد غدير در قيامت

روى السيّد ابن طاووس ، عن كتاب النشر والطىّ(1) ، عن مولانا أبي الحسن الرضا عليه السلام ، قال : إذا كان يوم القيامة زفّت أربعة أيام إلى الله كما تزفّ العروس إلى خدرها . قيل : ما هذه الأيام ؟ قال : يوم الأضحى ويوم الفطر ويوم الجمعة ويوم الغدير ، وإنّ يوم الغدير بين الأضحى والفطر والجمعة كالقمر بين الكواكب .

سيد ابن طاووس از كتاب النشر والطىّ نقل مى كند كه حضرت ثامن الائمه عليه السلام فرمود: هنگامى كه قيامت بر پا شود چهار روز را - مانند عروسى كه به سراپرده اش برده مى شود - نزد خدا مى برند . از آن حضرت پرسيدند : آن چهار روز كدام است؟ فرمود : روز عيد قربان، روز عيد فطر، روز جمعه ، روز غدير. عيد غدير بين آن سه روز مانند ماه است بين ستارگان .

8 . صيام انبيا عليهم السلام در روز غدير

ثم قال عليه السلام : وهو اليوم الذي نجا فيه إبراهيم الخليل عليه السلام

ص: 12


1- . كتاب «النشر والطىّ» مفقود و مؤلف آن ناشناخته است . از تقديم آن به رستم بن على، شاه مازندران حكومت از سنه 533 تا 558 معلوم مى شود كه در نيمه نخست قرن ششم مى زيسته است . برخى مؤلف آن را از عامه دانسته اند ، ولى اين ناشى از برداشتِ اشتباهى است كه از عبارت اقبال 2 / 240 (چاپ سنگى : 454) شده كه مطلبى را به نقل از او از مخالفين روايت كرده است . مجموع روايات نقل شده از كتاب به روشنى دلالت بر تشيع او دارد . (رجوع كنيد به الذريعة 24/159 ، كتابخانه ابن طاووس 469) . مصادر روايت : رجوع شود به اقبال 2 / 260 - 263 (چاپ سنگى : 464 - 465) ، كشف المهم 65 - 69 ، عوالم 15/222 - 225 .

من

النار فصامه شكرا لله .(1)

وهو اليوم الذي أكمل الله به الدين في إقامة النبي صلى اللّه عليه وآله

عليّا أمير المؤنين عليه السلام علما ، وأبان فضيلته ووصاءته ، فصام ذلك اليوم.

غدير روزى است كه خدا حضرت ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام را از آتش نجات داد و آن حضرت براى سپاس گذارى خداوند آن روز را روزه گرفت .

غدير روزى است كه خدا دين را در آن كامل گردانيد به اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ، اميرمؤمنان على عليه السلام را به عنوان پرچم (هدايت) براى امت برافراشت و فضيلت و جانشينى او را آشكار ساخت و [ اميرمؤمنان عليه السلام] به شكرانه اش آن روز را روزه گرفت .(2)

ص: 13


1- . وفي رواية المفضل عن مولانا أبي عبد اللّه صلوات اللّه عليه : إنه اليوم الذي تاب اللّه فيه على آدم عليه السلام فصامه [ فصام] شكرا للّه ... . وإنه اليوم الذي أقام موسى هارون عليهماالسلام عَلَما فصام شكرا للّه تعالى ذلك اليوم . وإنه اليوم الذي أظهر عيسى عليه السلام وصيّه شمعون الصفا فصام شكرا للّه عزّوجلّ [ على] ذلك اليوم . (رجوع شود به اقبال 2/264 - 265 (چاپ سنگى : 466) ، العُدد القوية 168 - 169 ، بحارالأنوار 95/323، وسائل 10/445 - 446 ) وفي رواية الشيخ المفيد وغيره : وفي هذا اليوم فلج موسى بن عمران عليه السلام على السّحرة وأخزى اللّه تعالى فرعون وجنوده من أهل الكفر و الضّلال ... . وفيه نصب موسى عليه السلام يوشع بن نون وصيّه، ونطق بفضله على رؤوس الأشهاد ... . وفيه أشهد سليمان بن داوود عليهما السلام سائر رعيته على استخلافه آصف بن برخيا عليه السلام ، ودلّ على فضله بالآيات والبيّنات . (مسارّ الشيعة 22 ، العدد القوية 200 - 201 ، بحار الأنوار 31/493 و 95/194) .
2- . در روايت مفضل از امام صادق عليه السلام افزوده شده : غدير روزى است كه خدا توبه حضرت آدم عليه السلام را پذيرفت و او به شكرانه اش آن روز را روزه گرفت. غدير روزى است كه حضرت موسى، هارون عليهماالسلام را به عنوان پرچم هدايت نصب كرد و او به شكرانه اش آن روز را روزه گرفت . غدير روزى است كه حضرت عيسى عليه السلام جانشينى وصيش شمعون الصفا عليه السلام را اعلام كرد و او به شكرانه اش آن روز را روزه گرفت . و بنابر نقل شيخ مفيد قدس سره : غدير روزى است كه حضرت موسى عليه السلام بر جادوگران غالب ، و خدا فرعون و لشكريان كافر و گمراهش را به خوارى و رسوايى كشيد . غدير روزى است كه حضرت موسى عليه السلام ، جناب يوشع بن نون را بر جانشينى خويش نصب و در برابر جمعيت فضائل او را بيان نمود . غدير روزى است كه حضرت سليمان عليه السلام مردم را بر جانشينى آصف بن برخيا عليه السلام شاهد گرفت و فضائل او را با آيات و مطالبِ روشن بيان نمود.

9 . غدير روز خوارى شيطان

وإنه ليوم الكمال ، ويوم مرغمة الشيطان .

غدير روز كمال است .

غدير روزى است كه بينى شيطان به خاك ماليده شده است .

10 . عيد غدير روز پذيرفته شدن اعمال

ويوم تقبل أعمال الشيعة ومحبّي آل محمد عليهم السلام .

وهو اليوم الذي يعمد اللّه فيه إلى ما عمله المخالفون فيجعله هباءً منثورا .

عيد غدير روز پذيرفته شدن اعمال شيعيان و دوستان اهل بيت عليهم السلاماست و روزى است كه خداوند اعمال مخالفين را (مانند) گرد و غبار ، پراكنده و نابود مى سازد.(1)

ص: 14


1- . اشاره به آيه شريفه : «وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُوراً» الفرقان 25: 23.

11 . طلب آمرزش جبرئيل عليه السلام براى محبّين و شيعيان در روز غدير

وهو اليوم الذي أكمل الله الدين .

وهو اليوم الذي يَأْمرُ جبرئيلَ عليه السلام أن ينصب كرسيَ كرامةِ اللّه بإزاء بيت [ البيت ]المعمور ، ويصعده جبرئيل عليه السلام ، وتجتمع

إليه الملائكة من جميع السماوات ، ويثنون على محمد صلى اللّه عليه وآله ، ويستغفرون لشيعة أمير المؤنين والأئمة عليهم السلام ، ومحبّيهم من ولد آدم عليه السلام .

غدير روزى است كه خدا دين را در آن كامل ساخت .

عيد غدير روزى است كه جبرئيل عليه السلام به امر خدا كرسى كرامت الهى را برابر بيت المعمور نصب كرده و بر آن بالا مى رود، فرشتگانِ همه آسمان ها گرد او جمع مى شوند و او مدح و ثناى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم گفته و براى شيعيان و دوستان اميرمؤمنان و ائمه عليهم السلامطلب آمرزش مى نمايد.

12 . گذشت از لغزش شيعيان در عيد غدير

وهو اليوم الذي يأمر اللّه فيه الكرام الكاتبين أن يرفعوا القلم عن محبّي أهل البيت وشيعتهم ثلاثة أيام من يوم الغدير ، ولا يكتبون عليهم شيئا من خطاياهم كرامة لمحمد وعلي والأئمة عليهم السلام .

عيد غدير روزى است كه خداوند به فرشتگانى كه مأمور نوشتن اعمال هستند فرمان دهد كه به احترام پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، اميرمؤمنان و ائمه عليهم السلام تا سه روز قلم

از دوستان و شيعيان آنان برداشته و از خطا و لغزش آنان چشم پوشى شود.

ص: 15

13 . غدير عيد اهل بيت عليهم السلام

وهو اليوم الذي جعله اللّه لمحمد صلى اللّه عليه وآله وآله عليهم السلام وذوي رحمته [ رحمه] .

عيد غدير روزى است كه خدا براى پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و

خاندانش و كسانى كه مورد رحمت او واقع شده اند،(1) قرار داده است .

14 . خير دنيا و آخرت در روز غدير

وهو اليوم الذي يزيد اللّه في حال من عَبَد [ عَيَّد] فيه ، ووسّع على عياله ونفسه وإخوانه ، ويعتقه اللّه من النار .

وهو اليوم الذي يجعل اللّه فيه سعي الشيعة مشكورا ، وذنبهم مغفورا ، وعملهم مقبولا .

غدير روزى است كه هركس در آن روز عبادت خدا را بجاى آورده - و بنابر نقلى : آن را عيد قرار داده - و بر خود، خانواده وبرادران دينى توسعه دهد، خدا بر ثروتش افزوده و او را از آتش جهنم آزاد نمايد.

عيد غدير روزى است كه خدا از سعى و تلاش شيعه تشكر نمايد، گناهانشان را بيامرزد و كار نيك آنها را بپذيرد.

ص: 16


1- . و بنابر نسخه ديگر : ارحام و بستگانش .

15 . برخى از نام ها و فضيلت هاى روز غدير

وهو يوم تنفيس الكرب ، ويوم تحطيط الوزر ، ويوم الحباء والعطية ، ويوم نشر العلم ، ويوم البشارة ، والعيد الأكبر ، ويوم يستجاب فيه الدعاء ، ويوم الموقف العظيم ، ويوم لبس الثياب ونزع السواد ، ويوم الشرط المشروط ، ويوم نفي الهموم [ الغموم]

، ويوم الصفح عن مذنبي شيعة أميرالمؤنين ، وهو يوم السبقة ، ويوم إكثار الصلاة على محمد وآل محمد [ صلوات اللّه عليهم اجمعين] ، ويوم الرضا ، ويوم عيد أهل بيت محمد[ عليهم السلام] ، ويوم قبول

الأعمال ، ويوم طلب الزيادة، ويوم استراحة المؤنين، ويوم المتاجرة ، ويوم التودّد ، ويوم الوصول إلى رحمة اللّه ، ويوم التزكية ، ويوم ترك الكبائر والذنوب ، ويوم العبادة .

عيد غدير روز زدودن و برطرف ساختن اندوه، روز محو گناه، روز بخشش و عطا، روز انتشار دانش، روز بشارت، بزرگ ترين عيد، روز استجابت دعا و نيايش، روز موقف عظيم، روز پوشيدن لباس (نو و فاخر) و كنار گذاشتن لباس سياه، روز شرط مشروط ،(1) روز دورى از غم و غصه، روز عفو و گذشت از گنهكاران شيعه ، روز گرفتن جايزه مسابقه، روز بسيار صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم، روز خوشنودى، روز عيد خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم، روز پذيرفته شدن اعمال، روز درخواست افزونى، روز آسودگى اهل ايمان، روز بازرگانى و تجارت (آخرت)، روز محبت كردن و مهر

ص: 17


1- . شايد اشاره باشد به اينكه ولايت شرط توحيد و قبولى همه اعمال است .

ورزيدن، روز رسيدن به رحمت خدا، روز تزكيه (و تحصيل طهارت و پاكيزگى)، روز كنار گذاشتن كبائر و گناهان و روز عبادت و بندگى خدا است .

16 . پاداش عظيم افطارى دادن و خرج كردن در روز غدير

ويوم تفطير الصائمين ، فمن فطّر فيه صائما مؤمنا كان كمن أطعم فئاما وفئاما . . إلى أن عدّ عشرا .

ثم قال : أو تدري ما الفئام ؟ قال : لا ، قال : مائة ألف .

عيد غدير روز افطارى دادن به روزه داران است . هر كس مؤمن روزه دارى را افطار دهد مانند آن است كه يك ميليون نفر را اطعام كرده باشد.

17 . تبريك و تهنيت روز غدير

وهو يوم التهنئة - يعني بعضكم بعضا - فإذا لقي المؤمن أخاه يقول : اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلايَةِ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ عليهم السلام .

عيد غدير روز تبريك و تهنيت است، پس هنگام ديدار برادران مؤمن بگوييد : اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلايَةِ أَمِيرِ الْمُؤمِنِينَ وَالْأَئِمَّةِ

عليهم السلام .

يعنى: ستايش (و سپاس) خداى را كه ما را از تمسّك كنندگان به ولايت اميرمؤمنان و امامان معصوم عليهم السلام قرار داد.

ص: 18

18 . غدير روز تبسم

وهو يوم التبسّم في وجوه الناس من أهل الايمان ، فمن تبسّم في وجه أخيه يوم الغدير نظر اللّه إليه يوم القيامة بالرحمة ، وقضى له ألف حاجة ، وبنى له قصرا في الجنة من درّة بيضاء ، ونضّر وجهه.

عيد غدير روز تبسّم هنگام ملاقات اهل ايمان است، هر كس روز عيد غدير در برخورد با برادر دينى اش تبسّم نمايد، خداوند در قيامت با مهربانى به او نظر كند ، و هزار حاجت او را روا سازد و در بهشت براى او قصرى از درّ سفيد بنا نمايد، و چهره اش را زيبا و درخشان و خرّم گرداند .

19 . آراستن در عيد غدير

وهو يوم الزينة ، فمن تزيّن ليوم الغدير غفر اللّه له كل خطيئة عملها ، صغيرة أو كبيرة ، وبعث اللّه إليه ملائكة يكتبون له الحسنات ، ويرفعون له الدرجات إلى قابل مثل ذلك اليوم ، فإن مات مات شهيدا وإن عاش عاش سعيدا .

عيد غدير روز تزيين و آراستن است.

هر كس براى روز غدير خويش را بيارايد و زينت نمايد، خدا همه گناهانش را - از كوچك و بزرگ - بيامرزد، و فرشتگانى را برانگيزد كه كارهاى نيك او را ثبت نمايند، و درجات او را بالا برند تا عيد غدير سال آينده، پس اگر بميرد شهيد از دنيا رفته و اگر زنده بماند زندگى سعادتمندانه و همراه با خوشبختى داشته باشد.

ص: 19

20 . اطعام مؤمنان در روز غدير

ومن أطعم مؤمنا كان كمن أطعم جميع الأنبياء والصديقين .

هر كس روز عيد غدير مؤمنى را اطعام نمايد مانند آن است كه همه پيامبران و صدّيقان را اطعام كرده باشد.

21 . ديدار اهل ايمان در عيد غدير

ومن زار فيه مؤمنا أدخل اللّه قبره سبعين نورا، ووسّع في قبره ، ويزور قبره كل يوم سبعون ألف ملك ويبشّرونه بالجنة .

هر كس روز عيد غدير به ديدار مؤمنى رود، خدا هفتاد نور در قبرش وارد نمايد، و قبر او را توسعه دهد و هر روز هفتاد هزار فرشته به زيارت قبرش روند و او را بشارت به بهشت دهند.

22 . عرضه ولايت بر جميع اشيا در روز غدير

وفي يوم الغدير عرض اللّه الولاية على أهل السماوات السبع فسبق إليها أهل السماء السابعة فزيّن بها العرش ، ثم سبق إليها أهل السماء الرابعة فزيّنها بالبيت المعمور ، ثم سبق إليها أهل السماء الدنيا فزيّنها بالكواكب .

ثم عرضها على الأرضين فسبقت مكّة فزيّنها بالكعبة ، ثم سبقت إليها المدينة فزيّنها بالمصطفى محمد صلى اللّه عليه وآله ، ثم سبقت إليها الكوفة فزيّنها بأميرالمؤنين عليه السلام .

ص: 20

وعرضها على الجبال فأول جبل أقرّ بذلك ثلاثة جبال : جبل العقيق ، وجبل الفيروزج ، وجبل الياقوت ، فصارت هذه الجبال جبالهنّ وأفضل الجواهر ، ثم سبقت إليها جبال أُخر ، فصارت معادن الذهب والفضة ، وما لم يقرّ بذلك ولم يقبل صارت لا تنبت شيئا .

وعرضت في ذلك اليوم على المياه فما قبل منها صار عذبا وما أنكر صار ملحا أجاجا .

وعرضها في ذلك اليوم على النبات فما قبله صار حلوا طيبا ، وما لم يقبل صار مُرّا .

ثم عرضها في ذلك اليوم على الطير فما قبلها صار فصيحا مصوّتا، وما أنكرها صار أخرس مثل اللَّكِن .

خداوند تعالى روز عيد غدير ولايت را بر اهل آسمان ها عرضه داشت، اهل آسمان هفتم به آن سبقت گرفتند؛ لذا آن را به عرش زينت داد. سپس اهل آسمان چهارم به آن سبقت گرفتند، آن را به بيت المعمور آراست و پس از آن آسمان دنيا ولايت را پذيرفت لذا آن را به ستارگان تزيين نمود.

پس از آن خداوند ولايت را بر زمين ها عرضه داشت، مكه گوى سبقت را در پذيرفتن ربود؛ لذا آن را به كعبه آراست، سپس مدينه، پس آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مزيّن نمود، و پس از آن كوفه، لذا آن را به اميرمؤمنان عليه السلام مفتخر كرد.

خداوند ولايت را بر كوه ها [ نيز] عرضه داشت، اولين كوه هايى كه به ولايت اعتراف نمود عقيق، فيروزه و ياقوت بود، لذا آن كوه ها معدن اين سنگ هاى

ص: 21

قيمتى شده و از بقيه جواهرات برتر گرديدند. سپس كوه هاى ديگر به ولايت سبقت گرفتند و معدن طلا و نقره شدند و هر كدام كه آن را نپذيرفت چيزى با ارزش و قابل عرضه ندارد.

روز غدير ولايت بر آب ها عرضه شد، هر يك پذيرفت گوارا ؛ و هر كدام انكار نمود شور و تلخ گرديد.

روز غدير ولايت بر گياهان و روييدنى ها عرضه شد، هر كدام پذيرفت شيرين و خوشمزه ؛ و هر كدام نپذيرفت تلخ گرديد.

سپس خداوند ولايت را بر پرندگان عرضه داشت، هر كدام پذيرفت نغمه خوان و هر كدام انكار كرد گنگ شد مانند كسى كه لكنت زبان دارد.

23 . مثل فرشته ها به بركت غدير

ومَثَل المؤنين في قبولهم ولاء أمير المؤنين عليه السلام في يوم غدير خم كمثل الملائكة في سجودهم لآدم، ومَثَل من أبى ولاية أمير المؤنين في يوم الغدير مَثَل إبليس .

مؤمنين در پذيرفتن ولايت اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم مانند فرشتگان

هستند كه بر آدم سجده نمودند و هر كس ولايت اميرمؤمنان عليه السلام را در غدير انكار كرد شبيه ابليس است !

ص: 22

24 . احترام پيامبران عليهم السلام به عيد غدير

وفي هذا اليوم أنزلت هذه الآية : « الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ »

[ المائدة (5): 3] .

وما بعث اللّه نبيا إلاّ وكان يوم بعثه مثل يوم الغدير عنده ، وعرف حرمته إذ نصب لأُمته وصيّا وخليفة من بعده في ذلك اليوم .

در روز عيد غدير آيه شريفه : (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ ...) نازل گشت .

خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد مگر آن كه روز مبعثش را مانند روز غدير قرار داد، و حرمت غدير را شناخت به اينكه وصى و جانشين خويش را در آن روز نصب نمود.

ص: 23

روايت سوم

25 . تغيير چهره زندگى در روز غدير

حدّثنا الفيّاض بن محمد الطوسي [ الطرسوسي(1)] بطوس سنة تسع وخمسين ومائتين - وقد بلغ التسعين - : أنه شهد أبا الحسن علي بن موسى الرضا عليه السلام في يوم الغدير ، وبحضرته جماعة من خاصّته ، قد احتبسهم للإفطار، وقد قدّم إلى منازلهم الطعام ، والبرّ ، والصلات ، والكسوة حتى الخواتيم والنعال ، وقد غيّر من أحوالهم وأحوال حاشيته ، وجدّدت له آلة غير الآلة التي جرى الرسم بابتذالها قبل يومه ، وهو يذكر فضل اليوم وقِدَمَه.

فيّاض طوسى گويد: روز عيد غدير محضر مبارك حضرت ثامن الحجج عليه السلام رسيدم، حضرت جمعى از خواص را براى افطار نگه داشته بود و براى خانواده آنها غذا، انواع هديه و صله، لباس، انگشتر و كفش فرستاده بود.

سر و وضع همه اطرافيان (به دستور حضرت) عوض شده بود و اسباب و آلات منزل نيز تغيير كرده بود (همه با لباس نو و فاخر ، و اشياء موجود در خانه نيز نو و جديد بود).

حضرت براى آنها فضيلت و سابقه عيد غدير را بيان مى فرمود.

ص: 24


1- . فيّاض بن محمد ، محدّث طوس در قرن سوم هجرى بوده است . مستدركات علم الرجال 6/228 . مصادر روايت : رجوع شود به مصباح المتهجد 752 - 758، مصباح الزائر 156 - 160 ، اقبال 2/254 - 260 (چاپ سنگى : 461 - 464) ، مصباح شيخ كفعمى 695 - 701، مناقب 2 / 243، وسائل 10 / 444 - 445، بحار 37 / 164 و 94 / 112 - 118 ، عوالم 15 / 118 ، 209 ، 221 .

26 . خطبه اميرمؤمنان عليه السلام به مناسبت بزرگداشت غدير

فكان من قوله عليه السلام : حدّثني الهادي أبي ، قال : حدّثني جدّي الصادق، قال : حدّثني الباقر ، قال : حدّثني سيد العابدين ، قال : حدّثني أبي الحسين عليهم السلام ، قال : اتفق في بعض سني أميرالمؤنين عليه السلام الجمعة والغدير ، فصعد المنبر على خمس ساعات من نهار ذلك اليوم ، فحمد اللّه ، وأثنى عليه حمدا لم يسمع بمثله ، وأثنى عليه ما [ بما] لم يتوجّه إليه غيره .

از جمله فرمايش هاى امام هشتم عليه السلام اين بود كه از پدران بزرگوارش عليهم السلام نقل فرمود كه در دوران [ خلافت ظاهرى ] اميرمؤمنان عليه السلام ، سالى روز عيد غدير با جمعه مصادف شده بود، آن حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و حمد و ثناى الهى را چنان بر زبان مبارك جارى ساخت كه كسى مانند آن را نشنيده بود .

فكان مما حفظ من ذلك: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ عَلى عِبَادِهِ، مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ اِلى حَامِدِيهِ ، وَطَرِيقاً مِنْ طُرُقِ الاعْتِرَافِ بِلاهُوتِيَّتِهِ وَصَمَدَانِيَّتِهِ وَرَبَّانِيَّتِهِ وَفَرْدَانِيَّتِهِ ، وَسَبَباً إِلَى الْمَزِيدِ مِنْ رَحْمَتِهِ ، وَمَحَجَّةً لِلطَّالِبِ مِنْ فَضْلِهِ ، وَكَمَّنَ فِي إِبْطَانِ اللَّفْظِ حَقِيقَةَ الاعْتِرَافِ لَهُ بِأَنَّهُ الْمُنْعِمُ عَلى كُلِّ حَمْدٍ بِاللَّفْظِ وَإِنْ عَظُمَ .

وَأَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيك لَهُ شَهَادَةً نُزِعَتْ عَنْ إِخْلاصِ الْمَطْوِيِّ [ الطُّوى] ، وَنُطْقُ اللِّسَانِ بِهَا عِبَارَةٌ عَنْ صِدْقٍ خَفِيٍّ ، أَنَّهُ الْخَالِقُ الْبَدِيءُ الْمُصَوِّرُ ، لَهُ الأَسْماءُ الْحُسْنى ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ، إِذْ [إذا] كَانَ الشَّيْءُ مِنْ مَشِيَّتِهِ ، وَكَانَ لا يُشْبِهُهُ مُكَوَّنُهُ .

ص: 25

وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ ، اسْتَخْلَصَهُ فِي الْقِدَمِ عَلى سَائِرِ الأُمَمِ ، عَلى عِلْمٍ مِنْهُ بِهِ [ بِأَنَّه] انْفَرَدَ عَنِ التَّشَاكُلِ وَالتَّمَاثُلِ مِنْ أَبْنَاءِ الْجِنْسِ ، وَأْتَمَنَهُ [ انْتَجَبَهُ] آمِراً وَنَاهِياً عَنْهُ ، أَقَامَهُ فِي سَائِرِ عَالَمِهِ فِي الأَدَاءِ مَقَامَهُ ؛ إِذْ كَانَ لا تُدْرِكُهُ الأَبْصارُ ، وَلا تَحْوِيهِ خَوَاطِرُ الأَفْكَارِ ، وَلا تُمَثِّلُهُ غَوَامِضُ الظِّنَنِ فِي الأَسْرَارِ ، لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِك الْجَبَّارُ .

قَرَنَ الاعْتِرَافَ بِنُبُوَّتِهِ بِالاعْتِرَافِ بِلاهُوتِيَّتِهِ ، وَاخْتَصَّهُ مِنْ تَكْرِمَتِهِ بِمَا لَمْ يَلْحَقْهُ فِيهِ أَحَدٌ مِنْ بَرِيَّتِهِ ، فَهَلْهَلَ [ فَهُو أَهلُ] ذَلِك بِخَاصَّتِهِ وَخَلَّتِهِ ، إِذْ لا يَخْتَصُّ مَنْ يَشُوبُهُ التَّغْيِيرُ ، وَلا يُخَالِلُ مَنْ يَلْحَقُهُ التَّظْنِينُ .

وَأَمَرَ بِالصَّلاةِ عَلَيْهِ مَزِيداً فِي تَكْرِمَتِهِ ، وَتَطْرِيقاً [ طَرِيقاً ]لِلدَّاعِي اِلى إِجَابَتِهِ ، فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَكَرَّمَ وَشَرَّفَ وَعَظَّمَ مَزِيداً لا يَلْحَقُهُ التَّنْفِيدُ ، وَلا يَنْقَطِعُ عَلَى التَّأْبِيدِ .

وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صلّى اللّه عليه وآله مِنْ بَرِيَّتِهِ خَاصَّةً عَلاّهُمْ بِتَعْلِيَتِهِ ، وَسَمَا [ سَارَ ]بِهِمْ اِلى رُتْبَتِهِ ، وَجَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ بِالْحَقِّ إِلَيْهِ ، وَالأَدِلاّءَ بِالإِرْشَادِ عَلَيْهِ ، لِقَرْنٍ قَرْنٍ وَزَمَنٍ زَمَنٍ ، أَنْشَأَهُمْ فِي الْقِدَمِ قَبْلَ كُلِّ مَذْرُوءٍ وَمَبْرُوءٍ ، أَنْوَاراً أَنْطَقَهَا بِتَحْمِيدِهِ ، وَأَلْهَمَهَا بِشُكْرِهِ [ عَلى شُكْرِهِ] وَتَمْجِيدِهِ ، وَجَعَلَهَا الْحُجَجَ لَهُ عَلى كُلِّ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِمَلَكَةِ [ بِمَلَكُوتِ] الرُّبُوبِيَّةِ وَسُلْطَانِ

الْعُبُودِيَّةِ ، وَاسْتَنْطَقَ بِهَا الْخُرْسَانَ [ الْخرسَاتِ] بِأَنْوَاعِ اللُّغَاتِ ،

ص: 26

بُخُوعاً لَهُ بِأَنَّهُ فَاطِرُ الأَرَضِينَ وَالسَّمَاوَاتِ ، وَأَشْهَدَهُمْ [ اسْتَشْهَدَهُمْ] خَلْقَهُ ، وَوَلاّهُمْ مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ ، جَعَلَهُمْ تَرَاجِمَةَ [ تَرَاجِمَ] مَشِيَّتِهِ وَأَلْسُنَ إِرَادَتِهِ ، عَبِيداً « لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ

بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ » [ الأنبياء (21): 27 - 28] يَحْكُمُونَ بِأَحْكَامِهِ ، وَيَسُنُّونَ سُنَّتَهُ] يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتَهُ] ، وَيَعْتَمِدُونَ حُدُودَهُ ، وَيُؤدُّونَ فُرُوضَهُ [ فَرْضَهُ] ، وَلَمْ يَدَعِ الْخَلْقَ فِي بُهَمٍ صَمَّاءَ [ صمّا] ، وَلا فِي عَمًى بَكْمَاءَ] بكما] ، بَلْ جَعَلَ لَهُمْ عَقُولا مَازَجَتْ شَوَاهِدَهُمْ ، وَتَفَرَّقَتْ فِي هَيَاكِلِهِمْ ، وَحَقَّقَهَا فِي نُفُوسِهِمْ ، وَاسْتَعْبَدَ [ اسْتَعَدَّ] لَهَا حَوَاسَّهُمْ ، فَقَرَّتْ [ فَقَرَّر] بِهَا عَلى أَسْمَاعٍ وَنَوَاظِرَ وَأَفْكَارٍ وَخَوَاطِرَ ، أَلْزَمَهُمْ بِهَا حُجَّتَهُ ، وَأَرَاهُمْ بِهَا مَحَجَّتَهُ ، وَأَنْطَقَهُمْ عَمَّا تَشْهَدُ بِهِ [ شَهِدَتْه ]بِأَلْسِنَةٍ ذَرِبَةٍ بِمَا قَامَ فِيهَا مِنْ قُدْرَتِهِ وَحِكْمَتِهِ ، وَبَيَّنَ بِهَا عِنْدَهُمْ بِهَا « لِيَهْلِك مَنْ هَلَك عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ » [ الأنفال (8) : 42] بَصِيرٌ ، شَاهِدٌ خَبِيرٌ .

وَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَمَعَ لَكُمْ - مَعْشَرَ الْمُؤمِنِينَ - فِي هَذَا الْيَوْمِ عِيدَيْنِ عَظِيمَيْنِ كَبِيرَيْنِ ، لا يَقُومُ أَحَدُهُمَا إِلاّ بِصَاحِبِهِ ، لِيُكْمِلَ أَحَدُكُمْ صُنْعَهُ [ لِيُكْمِلَ لَكُمْ عِنْدَكُمْ جَمِيلَ صُنْعِهِ] ، وَيَقِفَكُمْ عَلى طَرِيقِ رُشْدِهِ ، وَيَقْفُوَ بِكُمْ آثَارَ الْمُسْتَضِيئِينَ بِنُورِ هِدَايَتِهِ ، وَيُشْمِلَكُمْ صَوْلَهُ ، وَيَسْلُك بِكُمْ مِنْهَاجَ قَصْدِهِ ، وَيُوَفِّرَ عَلَيْكُمْ هَنِيءَ رِفْدِهِ ، فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ مَجْمَعاً نَدَبَ إِلَيْهِ لِتَطْهِيرِ مَا كَانَ قَبْلَهُ ، وَغَسْلِ مَا

ص: 27

أَوْقَعَتْهُ مَكَاسِبُ السَّوْءِ مِنْ مِثْلِهِ اِلى مِثْلِهِ ، وَذِكْرى لِلْمُؤمِنِينَ ، وَتِبْيَانَ خَشْيَةِ الْمُتَّقِينَ ، وَوَهَبَ لأَهْلِ طَاعَتِهِ فِي الأَيَّامِ قَبْلَهُ ، وَجَعَلَهُ لا يَتِمُّ إِلاّ بِالائْتِمَارِ لِمَا أَمَرَ بِهِ ، وَالانْتِهَاءِ عَمَّا نَهَى عَنْهُ ، وَالْبُخُوعِ بِطَاعَتِهِ فِيمَا حَثَّ عَلَيْهِ وَنَدَبَ إِلَيْهِ .

وَلا يَقْبَلُ تَوْحِيدَهُ إِلاّ بِالاعْتِرَافِ لِنَبِيِّهِ صلّى اللّه عليه وآله بِنُبُوَّتِهِ ، وَلا يَقْبَلُ دِيناً إِلاّ بِوَلايَةِ مَنْ أَمَرَ بِوَلايَتِهِ ، وَلا يَنْتَظِمُ أَسْبَابُ طَاعَتِهِ إِلاّ بِالتَّمَسُّك بِعِصَمِهِ وَعِصَمِ أَهْلِ وَلايَتِهِ ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلى نَبِيِّهِ صلّى اللّه عليه وآله فِي يَوْمِ الدَّوْحِ مَا بَيَّنَ بِهِ عَنْ إِرَادَاتِهِ فِي خُلَصَائِهِ وَذَوِي اجْتِبَائِهِ ، وَأَمَرَهُ بِالْبَلاغِ ، وَتَرْك الْحَفْلِ بِأَهْلِ الزَّيْغِ وَالنِّفَاقِ ، وَضَمِنَ لَهُ عِصْمَتَهُ مِنْهُمْ ، وَكَشَفَ مِنْ خَبَايَا أَهْلِ الرَّيْبِ وَضَمَائِرِ أَهْلِ الارْتِدَادِ مَا رَمَزَ فِيهِ ، فَعَقَلَهُ الْمُؤمِنُ وَالْمُنَافِقُ ، فَأَعَنَّ مُعِنٌّ ، وَثَبَتَ عَلَى الْحَقِّ ثَابِتٌ ، وَازْدَادَتْ جَهَالَةُ الْمُنَافِقِ وَحَمِيَّةُ الْمَارِقِ ، وَوَقَعَ الْعَضُّ عَلَى النَّوَاجِدِ ، وَالْغَمْرُ [ الْغَمْزُ] عَلَى السَّوَاعِدِ ، وَنَطَقَ نَاطِقٌ ، وَنَعَقَ نَاعِقٌ ، وَنَشِقَ نَاشِقٌ ، وَاسْتَمَرَّ عَلى مَارِقِيَّتِهِ مَارِقٌ ، وَوَقَعَ الإِذْعَانُ مِنْ طَائِفَةٍ بِاللِّسَانِ دُونَ حَقَائِقِ الإِيمَانِ ، وَمِنْ طَائِفَةٍ بِاللِّسَانِ وَصِدْقِ الإِيمَانِ ، فَكَمَّلَ اللَّهُ دِينَهُ ، وَأَقَرَّ عَيْنَ نَبِيِّهِ وَالْمُؤمِنِينَ وَالْمُتَابِعِينَ ، وَكَانَ مَا قَدْ شَهِدَهُ بَعْضُكُمْ ، وَبَلَغَ بَعْضَكُمْ ، وَتَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّهِ الْحُسْنَى عَلَى الصَّابِرِينَ ، وَدَمَّرَ اللَّهُ مَا صَنَعَ فِرْعَوْنُ وَهَامَانُ وَقَارُونُ وَجُنُودُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ .(1)

ص: 28


1- . اقتباسى است از آيه شريفه : « وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَاكَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ » [ الأعراف 7 : 137] .

وَبَقِيَتْ [ تَفَتَّتَ ]حُثَالَةٌ مِنَ الضُّلاّلِ لا يَأْلُونَ النَّاسَ خَبَالاً ، يَقْصِدُهُمُ اللَّهُ فِي دِيَارِهِمْ ، وَيَمْحُو آثَارَهُمْ ، وَيَبِيدُ مَعَالِمَهُمْ ، وَيُعَقِّبُهُمْ عَنْ قُرْبِ الْحَسَرَاتِ ، وَيُلْحِقُهُمْ بِمَنْ بَسَطَ أَكُفَّهُمْ ، وَمَدَّ أَعْنَاقَهُمْ ، وَمَكَّنَهُمْ مِنْ دِينِ اللَّهِ حَتَّى بَدَّلُوهُ ، وَمِنْ حُكْمِهِ حَتَّى غَيَّرُوهُ ، وَسَيَأْتِي نَصْرُ اللَّهِ عَلى عَدُوِّهِ لِحِينِهِ ، وَاللَّهُ لَطِيفٌ خَبِيرٌ .

وَفِي دُونِ مَا سَمِعْتُمْ كِفَايَةٌ وَبَلاغٌ ، فَتَأَمَّلُوا - رحمكم اللّه - مَا نَدَبَكُمُ اللَّهُ إِلَيْهِ ، وَحَثَّكُمْ عَلَيْهِ ، وَاقْصِدُوا شَرْعَهُ ، وَاسْلُكُوا نَهْجَهُ ، « وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ » [ الأنعام (6) : 153] .

سپس امام هشتم عليه السلام به نقل بخشى از آن كلمات نورانى كه براى مردم به يادگار مانده بود پرداختند كه ما به اختصار به فرازهايى از آن اشاره مى كنيم . (1)

خلاصه آن كه اميرمؤمنان عليه السلام - پس از حمد و ثناى الهى ، شهادت به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ، مدح و ستايش آن حضرت ، درود و صلوات بر آن جناب ، اشاره به مقام و منزلت امامان معصوم عليهم السلام ، تقدّم خلقت نورى آنان بر همه مخلوقات، تمجيد و ستايش نمودن آنان پروردگار را در عالم نورانيت ، هم رتبه بودن با پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم[ در غير نبوت] ، حجّت بودن از سوى خداوند ، شاهد و گواه بودن بر آفرينش ، واگذارى امور به آنان ، بيان كردن مشيت و اراده خدا ، واسطه فيض بودن، عبادت و بندگى، بيان و اجراى دقيق احكام و قوانين و سنن الهى و برپاداشتن فرائض و ... - فرمود :

ص: 29


1- . شرح كامل اين خطبه خارج از حوصله اين جزوه و توان اين ناچيز است .

خداوند توحيد را جز با اقرار به نبوت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ، و دين را جز با اعتقاد به ولايت (وپذيرفتن سرپرستى) كسانى كه دستور به ولايت آنها داده نمى پذيرد، و اسباب فرمانبردارى او جز با تمسك به ولايت اهل بيت عليهم السلام ميسّر نمى گردد .

خدا در روز عيد غدير آياتى بر پيامبرش نازل فرمود كه اراده اش را درباره خالصان برگزيده اش (پيشوايان معصوم عليهم السلام) آشكار نمود. به آن حضرت دستور ابلاغ ولايت و بى اعتنايى به گمراهان و منافقان را داد و تضمين نمود كه آن حضرت را از شرّ آنها محافظت نمايد ، و [ در آن آيات] پرده از باطن و نهان اهل شكّ و ترديد و ارتداد برداشت به نحوى كه اهل ايمان و اهل نفاق همگى آن را درك نمودند. برخى اعراض كرده و از دين برگشتند، بعضى ثابت ماندند، نادانىِ منافقان و حميّت و تعصب از دين برگشتگان شدّت گرفت، و عدّه اى هم [ فقط] به زبان تصديق نموده و ايمان حقيقى نداشتند.

خداوند دينش را كامل و چشم پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و مؤمنان و پيروانشان را روشن نمود و آنچه فرعون و هامان و قارون و لشكريانش ساخته [ و پرداخته] بودند نابود كرد. [ البته] گروهى از گمراهان [ هنوز] باقى مانده اند كه از هيچ فساد و شرّى فروگذار نمى كنند [ اشاره به معاويه و پيروانش ]خداوند آثارشان را محو نموده و آنها را به كسانى ملحق مى كند كه [ اساس ظلم و ستم را نهاده و] دست اينها را باز گذاشته و باعث گردنكشى ايشان شدند و بر دين خدا به نحوى مسلط گرديدند كه توانستند آن را تغيير دهند و (البته) نصرت و يارى خداوند هنگامى كه زمانش فرا رسد خواهد آمد (اشاره به فرج امام زمان عليه السلام).

در آنچه خدا فرموده تأمل كرده و بينديشيد و راههاى [ انحرافى] ديگر را نپيماييد كه از راه خدا جدا مى شويد .

ص: 30

27 . اوصاف عيد غدير از زبان امير غدير

ثم قال عليه السلام : إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ ، فِيهِ وَقَعَ الْفَرَجُ ، وَرُفِعَتِ الدَّرَجُ ، وَوَضَحَتِ الْحُجَجُ .

وَهُوَ يَوْمُ الإِيضَاحِ وَالإِفْصَاحِ مِنَ ]عَنِ ] الْمَقَامِ الصُّرَاحِ ، وَيَوْمُ كَمَالِ الدِّينِ ، وَيَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ ، وَيَوْمُ الشَّاهِدِ وَالْمَشْهُودِ ، وَيَوْمُ تِبْيَانِ الْعُقُودِ عَنِ النِّفَاقِ وَالْجُحُودِ ، وَيَوْمُ الْبَيَانِ عَنْ حَقَائِقِ

الإِيمَانِ ، وَيَوْمُ دَحْرِ الشَّيْطَانِ ، وَيَوْمُ الْبُرْهَانِ .

« هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ»(1) [ الصافات (37): 21].

هَذَا يَوْمُ الْمَلاَءِ الأَعْلَى الَّذِي أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ .

هَذَا يَوْمُ الإِرْشَادِ ، وَيَوْمُ مِحْنَةِ الْعِبَادِ، وَيَوْمُ الدَّلِيلِ عَلَى الرُّوَّادِ .

هَذَا يَوْمُ إِبْدَاءِ خَفَايَا الصُّدُورِ وَمُضْمَرَاتِ الأُمُورِ .

هَذَا يَوْمُ النُّصُوصِ عَلى أَهْلِ الْخُصُوصِ .

هَذَا يَوْمُ شَيْثٍ ، هَذَا يَوْمُ إِدْرِيسَ ، هَذَا يَوْمُ يُوشَعَ ، هَذَا يَوْمُ شَمْعُونَ .

هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ وَالْمَأْمُونِ .

هَذَا يَوْمُ إِظْهَارِ الْمَصُونِ مِنَ الْمَكْنُونِ .

هَذَا يَوْمُ بَلْوَى [ إبلاء - إبداء ]السَّرَائِرِ .

فَلَمْ يَزَلْ عليه السلام يَقُولُ : هَذَا يَوْمُ ... هَذَا يَوْمُ ... .

ص: 31


1- . در مصادر متعدد به جاى به تكذّبون لفظ: (توعدون) آمده، و بنابر آن ، آيه نيست.

پس از آن ، اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: روز غدير مقامى بس عظيم دارد، فرج و گشايش در آن واقع شد، درجات و مراتب بالا رفت و حجت ها (و برهان ها) آشكار گشت .

غدير روز بيان و روشن شدن مقام خالص و ناب (ولايت) است . روز كامل شدن دين، روز پيمان معهود، روز شاهد و مشهود، روز معلوم شدن [ وفاى به] پيمان از نفاق و انكار، روز بيان حقايق ايمان، روز دور شدن شيطان، روز برهان، روز جدايى (حق از باطل) كه آن را تكذيب مى كرديد - و بنابر نقلى: به آن وعده داده شده بوديد - و روز ملأ اعلى است كه از آن روى گردان بوديد.

غدير روز ارشاد، روز آزمايش بندگان، روز راهنمايى به راهنمايان، روز كشف اسرار سينه ها و امور پنهان و روز نصّ و تصريح به نام خاصّان پروردگار است .

غدير روز شيث، روز ادريس، روز يوشع و روز شمعون است .

غدير روز امن و امان، روز اظهار سرّ مصون پنهان و روز امتحان باطن افراد است. سپس حضرت مكرّر مى فرمود: امروز روز ... امروز روز ... (و اوصاف روز عيد غدير را بيان مى نمود) .

28 . تأكيد بر پيروى از اهل بيت عليهم السلام در كلام امير غدير

ثم قال عليه السلام : فَرَاقِبُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ ، وَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِيعُوهُ ، وَاحْذَرُوا الْمَكْرَ وَلا تُخَادِعُوهُ ، وَفَتِّشُوا ضَمَائِرَكُمْ وَلا تُوَارِبُوهُ ، وَتَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِتَوْحِيدِهِ ، وَطَاعَةِ مَنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُطِيعُوهُ ، لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ

ص: 32

الْكَوافِرِ ، وَلا يَجْنَحْ بِكُمُ الْغَيُّ فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِاتِّبَاعِ أُولَئِك الَّذِينَ ضَلُّوا وَأَضَلُّوا . قَالَ اللَّهُ - عَزَّ مِنْ قَائِلٍ فِي طَائِفَةٍ ذَكَرَهُمْ بِالذَّمِّ فِي كِتَابِهِ - : « إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَكُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا * رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً » [ الأحزاب (33) : 67 - 68] .

وَقَالَ تَعَالى : « وَإِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنّا كُنّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا [ نَصِيباً مِنَ النَّارِ * قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللّه َ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ » ] غافر (40) : 47 - 48] .

وَقَالَ تَعَالَى : « وَبَرَزُوا للّه ِِ جَمِيعاً فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا(1)] مِنْ عَذابِ اللّهِ مِنْ شَيْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللّهُ لَهَدَيْناكُمْ » [ إبراهيم (14) : 21] .

أَ فَتَدْرُونَ الاسْتِكْبَارَ مَا هُوَ ؟! هُوَ تَرْك الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ ، وَالتَّرَفُّعُ عَلى مَنْ نُدِبُوا اِلى مُتَابَعَتِهِ ، وَالْقُرْآنُ يَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ كَثِيرٍ ، إِنْ تَدَبَّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجَرَهُ وَوَعَظَهُ .

وَاعْلَمُوا - أَيُّهَا الْمُؤمِنُونَ - أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ : « إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ »

[ الصف (61) : 4] .

ص: 33


1- . بخشى از آيات كه بين كروشه قرار دارد - يعنى از نَصِيباً مِنَ النَّارِ ... تا اينجا - از مصادر ساقط شده كه ممكن است اشتباه از نسّاخ يا راويان حديث باشد .

أَ تَدْرُونَ مَا سَبِيلُ اللّه ِ ؟ وَمَنْ سَبِيلُهُ ؟ وَمَنْ صِرَاطُ اللّه ِ ؟ وَمَنْ طَرِيقُهُ؟!

أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الَّذِي مَنْ لَمْ يَسْلُكْهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ فِيهِ هُوِيَ بِهِ إِلَى النَّارِ .

وَأَنَا سَبِيلُهُ الَّذِي نَصَبَنِي لِلاتِّبَاعِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صلّى اللّه عليه وآله .

أَنَا قَسِيمُ النَّارِ ، أَنَا حُجَّتُهُ عَلَى الْفُجَّارِ ، أَنَا نُورُ الأَنْوَارِ .

فَانْتَبِهُوا مِنْ رَقْدَةِ الْغَفْلَةِ ، وَبَادِرُوا بِالْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الأَجَلِ ، وَسابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ قَبْلَ أَنْ يُضْرَبَ بِالسُّورِ بِبَاطِنِ الرَّحْمَةِ وَظَاهِرِ الْعَذَابِ(1) فَتُنَادُونَ ، فَلا يُسْمَعُ نِدَاؤكُمْ ، وَتَضِجُّونَ فَلا يُحْفَلُ بِضَجِيجِكُمْ ، وَقَبْلَ أَنْ تَسْتَغِيثُوا فَلا تُغَاثُوا ، سَارِعُوا إِلَى الطَّاعَاتِ قَبْلَ فَوْتِ الأَوْقَاتِ ، فَكَأَنْ قَدْ جَاءَكُمْ هَادِمُ اللَّذَّاتِ فَلا مَنَاصَ نَجَاءٍ ، وَلا مَحِيصَ تَخْلِيصٍ .

پس از آن اميرمؤمنان عليه السلام در سفارش به پيروى از اهل بيت عليهم السلام مطالبى فرمود كه خلاصه اش آن است كه : خدا را در نظر بگيريد ، تقوا پيشه نموده، به دستورات او گوش فرا داده و از او اطاعت كنيد و از مكر و حيله بپرهيزيد و با خدا خدعه مكنيد ، باطن خويش را درست بررسى كنيد كه به او نيرنگ مزنيد، با يكتاپرستى و پيروى از كسانى كه خدا فرموده به او تقرب بجوييد و به ولايت كفار [ اشاره به خلفاى جور ]تمسك ننماييد و از راه حق گمراه نشويد به پيروى از كسانى كه خود گمراه شده و ديگران را نيز به گمراهى كشاندند كه خداوند در مذمّت عدّه اى مى فرمايد : [ آنان در قيامت مى گويند : ]خدايا ما از

ص: 34


1- . اقتباسى است از آيه شريفه : «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ » [ الحديد 57 : 13] .

رؤسا و بزرگان خود پيروى كرديم و آنها ما را گمراه نمودند، پس عذاب آنها را دو چندان كن و آنان را به لعنتى بزرگ گرفتار ساز .

و در ضمن آيه اى ديگر فرموده : در آتش با يكديگر مجادله (و احتجاج) نموده ، پس ناتوانان به گردنكشان گويند : ما پيرو شما بوديم ، آيا مى توانيد چيزى از عذاب را از ما برطرف كنيد؟ آنان در پاسخ مى گويند : همه ما در آتش [ معذّب] هستيم .

و قريب به همين مضمون در آيه ديگر نيز آمده سپس فرموده : گردنكشان در پاسخ ناتوانان مى گويند : اگر خدا ما را هدايت كرده بود ما نيز شما را هدايت مى كرديم . پس از آن فرمود : آيا مى دانيد استكبار (وگردنكشى ) كه خدا [ در اين آيه] فرموده چيست؟ مقصود، ترك پيروى از كسانى كه خدا فرمان اطاعت از آنان را صادر فرموده ، و برترى جويى نسبت به آنان است ! قرآن در اين زمينه فراوان سخن گفته كه اگر كسى اهل تدبر باشد براى او موعظه [ مفيدى ]است .

اى اهل ايمان خدا مى فرمايد : خدا كسانى را كه در راه او صف بسته - مانند بنايى محكم و استوار - پيكار مى كنند ، دوست دارد .

آيا مى دانيد «سبيل اللّه» چيست و كيست ؟! مى دانيد «صراط خدا» كيست و راه به سوى او چيست ؟! من صراط خدايم كه هركس فرمانبردارى خدا را از طريق من بجا نياورد در آتش جهنم پرتاب شود . من سبيل اللّه هستم كه خدا مرا براى پيروى پس از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نصب نموده است ، منم تقسيم كننده دوزخ ، منم حجت خدا بر فاجران و من نورالانوار هستم .

ص: 35

از خواب غفلت بيدار شويد و قبل از رسيدن اجل به عمل مبادرت ورزيد و به آمرزش پرودگار سبقت جوييد پيش از آن كه [ فرصت از دست برود و]

هر چه ناله و فرياد كنيد كسى به داد شما نرسد و به شما اهميتى داده نشود، كه گويا منهدم كننده لذت ها (مرگ) فرا رسيده و راه چاره و فرار و نجاتى براى شما باقى نمانده است .

29 . آداب عيد غدير از زبان صاحب غدير

عُودُوا - رحمكم اللّه - بَعْدَ انْقِضَاءِ مَجْمَعِكُمْ بِالتَّوْسِعَةِ عَلى عِيَالِكُمْ ، وَالْبِرِّ بِإِخْوَانِكُمْ ، وَالشُّكْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلى مَا مَنَحَكُمْ ، وَاجْتَمِعُوا [ وَاجْمَعُوا] يَجْمَعِ اللَّهُ شَمْلَكُمْ ، وَتَبَارُّوا يَصِلِ اللَّهُ أُلْفَتَكُمْ ، وَتَهَانَؤُوا نِعْمَةَ اللَّهِ كَمَا هَنَأَكُمُ [ وَتَهَادُوا نِعَمَ اللَّهِ كَمَا مَنَّاكُمُ] اللَّهُ بِالثَّوَابِ فِيهِ عَلى أَضْعَافِ الأَعْيَادِ قَبْلَهُ وَبَعْدَهُ إِلاّ فِي مِثْلِهِ .

وَالْبِرُّ فِيهِ يُثْمِرُ الْمَالَ ، وَيَزِيدُ فِي الْعُمُرِ ، وَالتَّعَاطُفُ فِيهِ يَقْتَضِي رَحْمَةَ اللَّهِ وَعَطْفَهُ ، [ فَافْرَحُوا ، وَفَرِّحُوا إخْوَانَكُمْ بِاللِّبَاسِ الْحَسَنِ، وَالرَّائِحَةِ الطَّيِّبَةِ ، وَالطَّعَامِ] ، وَهَبُوا [ وَهَيِّؤُوا ]لإِخْوَانِكُمْ وَعِيَالِكُمْ مِنْ فَضْلِهِ بِالْجَهْدِ مِنْ جُودِكُمْ [ بِالْجُودِ مِنْ مَوجُودِكُمْ] ، وَبِمَا تَنَالُهُ الْقُدْرَةُ مِنِ اسْتِطَاعَتِكُمْ ، وَأَظْهِرُوا الْبِشْرَ [ الْبُشْرى] فِيمَا بَيْنَكُمْ ، وَالسُّرُورَ فِي مُلاقَاتِكُمْ ، وَاحْمِدُوا اللّه َ] وَالْحَمْدَ لِلَّهِ] عَلى مَا مَنَحَكُمْ ، وَعُودُوا بِالْمَزِيدِ مِنَ الْخَيْرِ عَلى أَهْلِ التَّأْمِيلِ لَكُمْ ، وَسَاوُوا بِكُمْ ضُعَفَاءَكُمْ فِي مَآكِلِكُمْ [ ومن ملككم] ، وَمَا تَنَالُهُ

ص: 36

الْقُدْرَةُ مِنِ اسْتِطَاعَتِكُمْ ، [ و]عَلى حَسَبِ إِمْكَانِكُمْ ، فَالدِّرْهَمُ فِيهِ بِمِائَتَيْ [ بِمِائَة]أَلْفِ دِرْهَمٍ ، وَالْمَزِيدُ مِنَ اللَّهِ عزّوجلّ [ مَا لا دَرْكَ لَه] .

وَصَوْمُ هَذَا الْيَوْمِ مِمَّا نَدَبَ اللَّهُ إِلَيْهِ ، وَجَعَلَ الْجَزَاءَ الْعَظِيمَ كَفَالَةً عَنْهُ حَتَّى لَوْ تَعَبَّدَ لَهُ عَبْدٌ مِنَ الْعَبِيدِ فِي الشَّيْبَةِ [ الشَّبِيبَةِ - التَّشْبِيهِ] مِنِ ابْتِدَاءِ الدُّنْيَا إِلَى انْقِضَائِهَا [ تَقَضِّيهَا] صَائِما نَهَارُهَا ، قَائِما لَيْلُهَا ، إِذَا أَخْلَصَ الْمُخْلِصُ فِي صَوْمِهِ، لَقَصُرَتْ إِلَيْهِ أَيَّامُ الدُّنْيَا عَنْ كِفَايَتِهِ.

وَمَنْ أَسْعَفَ أَخَاهُ مُبْتَدِئاً ، وَبَرَّهُ رَاغِباً ، فَلَهُ كَأَجْرِ مَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ وَقَامَ لَيْلَتَهُ .

وَمَنْ فَطَّرَ مُؤمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَفِئَاماً بَعْدَهَا [ .. يَعُدُّهَا بِيَدِهِ] عَشَرَةً .

فنهض ناهض فقال : يا أمير المؤنين ما الفئام ؟ قال :

مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَصِدِّيقٍ وَشَهِيدٍ ، فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤمِنِينَ وَالْمُؤمِنَاتِ ؟! فَأَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ ، وَمَنْ [ اِنْ] مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ أَوْ بَعْدَهُ اِلى مِثْلِهِ مِنْ غَيْرِ ارْتِكَابِ كَبِيرَةٍ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ .

وَمَنِ اسْتَدَانَ لإِخْوَانِهِ وَأَعَانَهُمْ فَأَنَا الضَّامِنُ عَلَى اللَّهِ إِنْ بَقَّاهُ قَضَاهُ ، وَإِنْ قَبَضَهُ حَمَلَهُ عَنْهُ .

وَإِذَا تَلاقَيْتُمْ فَتَصَافَحُوا بِالتَّسْلِيمِ ، وَتَهَانَؤُوا(1) النِّعْمَةَ [ بِالنِّعْمَةِ ]فِي هَذَا الْيَوْمِ .

ص: 37


1- . در برخى از مصادر لفظ وتهابوا بود ولى معناى مناسبى براى آن به نظر نمى رسد .

وَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَالشَّاهِدُ الْبَائِنَ ، وَلْيَعُدِ الْغَنِيُّ عَلَى الْفَقِيرِ

وَالْقَوِيُّ عَلَى الضَّعِيفِ ، أَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صلى اللّه عليه وآله بِذَلِك .

ثم أخذ صلوات اللّه عليه في خطبة الجمعة وجعل صلاة جمعته صلاة عيده ، وانصرف بولده وشيعته إلى منزل أبيمحمد الحسن بن علي عليهما السلام بما أعدّ له من طعامه ، وانصرف غنيّهم وفقيرهم برفده إلى عياله .

بنابر نقل امام هشتم ، اميرمؤمنان عليهماالسلام در پايان سخن، در بيان آداب روز عيد غدير فرمود: هنگامى كه [ به خانه خويش] بازگشتيد بر خانواده خويش توسعه دهيد . به برادران دينى احسان نماييد، شكر خدا را بر آنچه به شما ارزانى داشته بجاى آوريد . گِرد يكديگر جمع شويد (از همديگر ديدار كرده و اين روز را عيد بگيريد) تا خداوند امور پراكنده شما را سامان بخشد.

به يكديگر نيكى كنيد تا خداوند بين شما اُنس و الفت برقرار سازد .

از نعمت الهى كه به شما عنايت كرده يكديگر را بهره مند سازيد ، چنانكه خداوند شما را پاداشى چند برابرِ اعياد گذشته و آينده عطا مى نمايد ، كه اين پاداش عظيم جز در چنين روزى به شما نمى رسد .

نيكى كردن در اين روز باعث زياد شدن ثروت و طولانى شدن عمر است. مهربانى كردن به همديگر رحمت و رأفت خدا را به انسان جلب مى كند.

- و بنابر نقلى افزوده شده : پس شادى كنيد ، و ديگران را با اهداى جامه نيكو ، بوى خوش و اطعام شاد نماييد . -

تا آنجا كه مى توانيد از فضل الهى بر برادران دينى و خانواده خويش جود و بخشش داشته باشيد.

ص: 38

هنگام ملاقات و برخورد با يكديگر اظهار سرور و خوشحالى نماييد، و خدا را شكر كنيد بر نعمتى كه به شما ارزانى داشته (از ولايت اهل بيت عليهم السلام) .

به كسانى كه چشم اميد به شما دوخته اند خير بيشترى مبذول داريد، در خوراك با ضعيفان - به قدر امكان و توان - مساوات داشته باشيد .

(بدانيد كه) يك درهم خرج كردن روز عيد غدير برابر با صد يا دويست هزار درهم - بنا بر اختلاف مصادر - در اوقات ديگر است و خداوند بيشتر از آن را هم عنايت مى كند.

خدا مردم را به روزه اين روز دعوت كرده و پاداش عظيمى براى آن قرار داده به نحوى كه اگر ممكن بود بنده اى از اول دنيا تا انقراض آن ، روزها روزه بگيرد و شب ها نماز بگزارد ، پاداش آن به روزه با اخلاص عيد غدير نمى رسيد !(1)

هر كس نياز برادر دينى اش را - قبل از اظهار و درخواست او - برآورده سازد و با ميل و رغبت به او احسان و نيكى نمايد، پاداش روزه روز غدير و شب زنده دارى شب آن را خواهد داشت.

هر كس آن شب (شام عيد غدير) مؤمنى را افطارى دهد مانند آن است كه ده «فئام» را افطارى داده ... هر فئام يعنى صدهزار پيغمبر و صدّيق و شهيد [ يعنى براى افطارى يك نفر پاداش افطار يك ميليون پيغمبر و صدّيق و شهيد دارد

ص: 39


1- . بنابر آنچه در كتاب العروه الوثقى - كتاب الصوم ، فصل 1 ، مسئله 11 - آمده است كسى كه روزه واجب ديگرى مثل روزه قضا دارد مى تواند نيت روزه واجب و نيت روزه عيد غدير هر دو را داشته باشد .

]پس اگر كسى گروهى از زنان و مردان با ايمان را افطارى دهد چه پاداشى دارد؟! من ضامنم كه خداى تعالى او را از كفر و فقر امان دهد و اگر [ كسى ] در آن روز و شب يا پس از آن تا عيد غدير سال آينده بميرد - بدون آن كه مرتكب گناه كبيره اى شده باشد - پاداش او بر خداست.

من ضامنم كه هر كس قرض بگيرد و به برادران دينى كمك نمايد، اگر زنده بماند خدا قرضش را ادا كند و اگر بميرد از دوشش بردارد (يعنى خدا كارى كند كه بدهى او پرداخت شود) .

هنگامى كه به يكديگر مى رسيد سلام و مصافحه نماييد، و يكديگر را در اين روز از نعمت ها بهره مند سازيد .(1)

آنچه گفتم حاضرين به غايبين برسانند (و باز تأكيد مى كنم كه) ثروتمندان از نيازمندان و توانگران از ناتوانان دستگيرى نمايند. دستور پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به من اين چنين بود.

حضرت بعد از اين فرمايش مشغول خطبه جمعه شده و پس از نماز با فرزندان و شيعيان براى صرف نهار به منزل امام مجتبى عليه السلام رفتند و پس از صرف غذا هر كدام از آنان - چه ثروتمند و چه فقير - با هديه اى [ از جانب حضرت] نزد خانواده خود باز گشتند .

ص: 40


1- . تعبير روايت (وتهانؤوا النعمة [ بالنعمة ]في هذا اليوم) است ، گرچه به قرينه سلام و مصافحه احتمال دارد كه مراد آن باشد : (نعمت اين روز - يعنى ولايت - را به يكديگر تبريك گوييد) ولى در كتب لغت براى ماده «هنأ» در باب تفاعل چنين معنايى پيدا نكرديم .

بخش دوم: اهميت عزادارى عاشورا و محرم و آثار و فوايد آن

اهميت عزادارى

روايت يكم

1 . هيجان احزان عاشورا

قال العلاّمة المجلسي : وجدتُ في بعض مؤفات قدماء أصحابنا(1) زيارة له عليه السلام ، و كانت النسخة قديمة ، كان تاريخ

كتابتها سنة ست وأربعين وسبعمائة ، فأوردتُها كما وجدتُها : قال: زيارة مولانا و سيّدنا أبي الحسن الرضا عليه وعلى آبائه وأبنائه الصّلاة والسلام ، كلّ الأوقات صالحةٌ لزيارته وأفضلها في شهر رجب روي ذلك عن ولده أبي جعفر الجواد صلوات الله عليه و سلامه وهي:

ص: 41


1- . راوى اين روايت معلوم نيست ولى استنساخ مصدر مربوط به سنه 746 هجرى است . اين روايت به زيارت جواديه معروف است ، علامه مجلسى رحمه الله فرموده ظاهر عبارت آن است كه اين زيارت از امام جواد عليه السلام نقل شده ولى پس از آن احتمال داده كه زيارت از آن حضرت نباشد. ولى ميرداماد اين زيارت را از امام جواد عليه السلام روايت كرده است . مصادر روايت : بحار 99 / 52 - 55 ، موسوعة زيارات المعصومين عليهم السلام 4 / 132 به نقل از رساله اربعة ايام ميرداماد 55 - 60 با تذكر آن كه نقل ايشان با بحار اختلاف فراوان دارد) .

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ ... السَّلامُ عَلَى الإِمَامِ الرَّؤُوفِ الَّذِي هَيَّجَ أَحْزَانَ يَوْمِ الطُّفُوفِ .

علامه مجلسى مى نويسد : در تأليف يكى از قدماى شيعه زيارتى براى امام رضا عليه السلام نقل شده است. او در بيان اين كه بهترين وقت زيارت آن حضرت ماه رجب است نوشته : اين مطلب از امام جواد عليه السلام روايت شده و آن چنين است : سلام بر تو اى ولى خدا ... سلام بر امام مهربان كه [ با يادآورى] اندوه و احزان روز عاشورا [ شيعيان و دوستان اهل بيت عليهم السلام] را به هيجان درآورد .

روايت دوم

2 . روزه روز اول محرم

عن الريّان بن شبيب،(1) قال: دخلت على [ الإمام] أبيالحسن الرضا عليه السلام في أول يوم من المحرّم ، فقال لي : يا ابن شبيب أصائم أنت ؟ فقلت : لا ، فقال : إن هذا اليوم هو اليوم الذي دعا فيه زكريا ربّه عزّوجلّ ، ف-« قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِن لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاء » [ آل عمران (3) : 38] فاستجاب اللّه له ، وأمر الملائكة فنادت زكريا - وهو قائم يصلّي في المحراب - : « أَنَّ

ص: 42


1- . گر چه ريّان بن شبيب - بنابر اختلاف روايات - دايى معتصم يا مأمون است ، ولى بالاتفاق ثقه و مورد اطمينان است و امام جواد عليه السلام براى او دعا فرموده اند . مستدركات علم الرجال 3/411 ، معجم رجال الحديث 8/88، 216 . مصادر روايت : رجوع شود به امالى شيخ صدوق رحمه الله 129 - 130 ، عيون اخبار الرضا عليه السلام1/299 - 300 ، اقبال 544 - 545 ، بحار 44 / 285 - 286 و 98/102 - 103 ، عوالم 17 / 538 - 539 ، و قسمتى از روايت در وسائل 14/502 - 503 .

اللّه َ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى » [ آل عمران (3) : 39] ، فمن صام هذا اليوم ثم دعا اللّه عزّ وجلّ استجاب اللّه له كما استجاب لزكريا عليه السلام .

ريان بن شبيب گويد: روز اول محرم محضر حضرت ثامن الحجج عليه السلام شرفياب شدم، حضرت پرسيد: آيا روزه گرفته اى؟ عرض كردم: نه . فرمود: امروز روزى است كه حضرت زكريا عليه السلام دعا كرد و از خداوند درخواست نسل پاكى نمود، خدا هم دعاى او را مستجاب كرده، به فرشتگان دستور داد هنگامى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده، او را به يحيى بشارت دهند.

هر كس امروز را روزه بگيرد، خدا دعايش را مستجاب فرمايد، همان گونه كه دعاى حضرت زكريا عليه السلام را مستجاب نمود.

3 . مقايسه بين كفار زمان جاهليت و قاتلين امام حسين عليه السلام

ثم قال : يا ابن شبيب ! إن المحرّم هو الشهر الذي كان أهل الجاهلية فيما مضى يحرّمون فيه الظلم والقتال لحرمته ، فما عرفت هذه الأُمّة حرمة شهرها، ولا حرمة نبيها صلى اللّه عليه وآله ، لقد قتلوا في هذا الشهر ذرّيته ، وسبوا نساءه ، وانتهبوا ثقله فلا غفر اللّه لهم ذلك أبدا.

پسر شبيب ! مردمان جاهليت به احترام ماه محرم، جنگ و ستم را در اين ماه ممنوع مى دانستند ولى اين امت نه احترام ماه و نه احترام پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ كدام را

رعايت نكردند ، ذريه آن حضرت را به شهادت رسانده، زنان خاندان رسالت را به اسارت گرفتند و اموال آنها را به يغما بردند، خدا هيچ گاه آنها را نيامرزد .

ص: 43

4 . عزادارى آسمان و زمين و فرشتگان

يا ابن شبيب ! إن كنت باكيا لشيء فابك للحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام فإنه ذبح كما يُذبح الكبش ، وقتل معه ثمانية عشر رجلا من أهل بيته ، ما لهم في الْأرض شبيهون .

ولقد بكت السماوات السبع والْأرضون لقتله .

ولقد نزل إلى الْأرض من الملائكة أربعة آلاف لنصره، فوجدوه قد قُتل، فهم عند قبره شُعثٌ غُبرٌ إلى أن يقوم القائم عليه السلام

فيكونون من أنصاره ، وشعارهم : «يا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن» .

يا ابن شبيب ! لقد حدّثني أبي ، عن أبيه ، عن جدّه عليهم السلام ، أنه لمّا قُتل جدّي الحسين عليه السلام أمطرت السماء دما وترابا أحمر .

پسر شبيب! اگر براى چيزى گريان شدى براى حسين بن على بن ابى طالب عليهم السلام گريه كن كه آن حضرت را ... سر بريدند!! و همراه آن حضرت هجده نفر از اهل بيت به شهادت رسيدند كه در دنيا بى نظير بودند.

آسمان هاى هفتگانه و تمام زمين ها در عزاى آن حضرت گريستند.

چهارهزار فرشته براى يارى آن حضرت نازل شدند ولى هنگامى رسيدند كه حضرت به شهادت رسيده بود، آنها نزد قبر آن حضرت پريشان و گردآلود (با حالت عزا) هستند تا هنگام قيام حضرت مهدى عليه السلام ، آنان از ياران حضرت خواهند بود با شعار خونخواهى سيدالشهدا عليه السلام : «يا لَثَارَاتِ الْحُسَيْن» .

پسر شبيب! پدرم از پدرش از جدش عليهم السلام نقل فرمود كه: پس از شهادت جدّم امام حسين عليه السلام آسمان خون و خاك قرمز باريد!

ص: 44

5 . گريه براى امام حسين عليه السلام موجب مغفرت گناهان

يا ابن شبيب ! إن بكيت على الحسين عليه السلام حتى تصير دموعك على خدّيك غفر اللّه لك كل ذنب أذنبته صغيرا كان أو كبيرا ، قليلا كان أو كثيرا .

پسر شبيب! اگر بر امام حسين عليه السلام گريه كردى تا اشك بر گونه هايت جارى شد خدا همه گناهانت را - از كوچك و بزرگ، كم يا زياد - خواهد آمرزيد.

6 . زيارت امام حسين عليه السلام از اسباب آمرزش

يا ابن شبيب ! إن سرّك أن تلقى اللّه عزّوجلّ ولا ذنب عليك فزر الحسين عليه السلام .

پسر شبيب! اگر دوست دارى هنگام ملاقات خداى عزّوجلّ هيچ گناهى بر تو نباشد، امام حسين عليه السلام را زيارت كن.

7 . نفرين به قاتلين امام حسين عليه السلام

يا ابن شبيب ! إن سرّك أن تسكن الغرف المبنية في الجنة مع النبي صلى اللّه عليه وآله فالعن قتلة الحسين عليه السلام .

پسر شبيب! اگر دوست دارى همراه پيامبر صلى الله عليه و آله در غرفه هاى بهشتى ساكن باشى، بر قاتلين سيدالشهدا عليه السلام لعن و نفرين نما.

ص: 45

8 . آرزوى يارى سيدالشهدا عليه السلام

يا ابن شبيب ! إن سرّك أن يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين عليه السلام فقل متى ما ذكرته : «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما» .

پسر شبيب! اگر دوست دارى ثوابى مانند شهداى كربلا داشته باشى، هرگاه از آن حضرت ياد نمودى بگو: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما» . يعنى اى كاش من هم با آنان بودم تا به فوزى عظيم نائل مى گرديدم.

9 . محزون در حزن اهل بيت عليهم السلام

يا ابن شبيب ! إن سرّك أن تكون معنا في الدرجات العلى من الجنان ، فاحزن لحزننا ، وافرح لفرحنا ، وعليك بولايتنا ، فلو أن رجلا تولّى حجرا لحشره اللّه تعالى معه يوم القيامة.

پسر شبيب ! اگر دوست دارى در درجات عالى بهشتى با ما باشى به جهت حزن ما محزون و اندوهناك باش و براى شادى ما شاد و ملازم ولايت ما باش ؛ زيرا اگر كسى به سنگى محبت داشته (و به آن دل ببندد) خدا او را با همان سنگ محشور مى نمايد.

ص: 46

روايت سوم

10 . همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام

عن حسن بن على بن فضال،(1) عن أبيالحسن الرضا عليه السلام ، قال : من تذكّر مصابنا وبكى لما ارتكب منّا، كان معنا في درجاتنا يوم القيامة .

ابن فضال گويد: امام رضا عليه السلام فرمود: كسى كه مصائب ما را به ياد آورد، و به جهت رفتارى كه با ما شد گريان شود ، در قيامت در درجات ما همراه ما باشد.

11 . چشم روشنى قيامت

ومن ذكّر بمصابنا فبكى وأبكى لم تبك عينه يوم تبكي العيون .

كسى كه مصائب ما را ذكر نموده و خودش بگريد و ديگران را نيز بگرياند، روزى كه چشم ها گريان هستند گريان نباشد .

12 . زنده دلى در محشر

ومن جلس مجلسا يحيى فيه أمرنا لم يمت قلبه يوم تموت [ فيه] القلوب .

ص: 47


1- . شيخ طوسى مدح ، وثاقت و ارتباط خاصّ حسن را با امام رضا عليه السلام نقل كرده است . بعضى او را از اصحاب اجماع - كه شيعيان بر علم و فقاهتشان اتفاق نظر داشته اند - شمرده اند . در مورد عبادت و زهد او سخن فراوان گفته شده، گرچه فطحى مذهب بوده ولى از آن عقيده برگشته است . معجم رجال الحديث 6/48، 53 و 3/21 . مصادر روايت : رجوع شود به امالى شيخ صدوق رحمه الله 73 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام/294 ، بحار 1/200 ، و 44/278 ، وسائل 14/502 ، عوالم 17 / 531 .

كسى كه در مجلسى شركت كند كه امر ما در آن احيا گردد، روزى كه همه دلمرده (و افسرده) باشند دلمرده نباشد.

روايت چهارم

اشاره

روايت چهارم(1)

13 . سفارش به تعطيلى روز عاشورا

وأيضا عن ابن فضال، عن مولانا الرضا عليه السلام ، قال : من ترك السعي في حوائجه يوم عاشوراء قضى اللّه له حوائج الدنيا والآخرة .

و نيز ابن فضال نقل كرده كه امام رضا عليه السلام فرمود: هر كس روز عاشورا دنبال كار نرود، خدا امور دنيا و آخرت او را اصلاح فرمايد .

14 . عاشورا روز مصيبت و گريه

ومن كان يوم عاشوراء يوم مصيبته وحزنه وبكائه، جعل اللّه عزّوجلّ يوم القيامة يوم فرحه وسروره، وقرّت بنا في الجنان عينه .

هر كس روز عاشورا روز مصيبت ، غم، اندوه و گريه اش باشد، خداى عزّوجلّ روز قيامت را روز شادى و سرورش قرار دهد، و در بهشت چشمش به ما خاندان روشن شود.

ص: 48


1- . مصادر روايت : امالى شيخ صدوق رحمه الله 129 ، عيون اخبار الرضا عليه السلام 1/299 ، علل الشرائع 1/227 ، روضه الواعظين 1/169 - 170 ، اقبال 587 ، بحار 44 / 284 و 95/344 و 98/102 ، وسائل 14/504 ، عوالم 17 / 539 - 540 .
15 . سزاى مبارك دانستن روز عاشورا

ومن سمّى يوم عاشورا : يوم بركة ، وادّخر فيه لمنزله شيئا لم يبارك له فيما ادّخر ، وحُشر يوم القيامة مع يزيد وعبيد اللّه بن زياد وعمر بن سعد لعنهم اللّه إلى أسفل درك من النار .

هركس روز عاشورا را مبارك دانسته و در خانه اش چيزى ذخيره نمايد، بركت از آن چيز برطرف شده و در قيامت با يزيد وابن زياد و عمر بن سعد - كه لعنت خدا بر آنها باد - محشور و در پست ترين دركات جهنم عذاب شود.(1)

ص: 49


1- . شايان ذكر است كه: در كشور هندوستان با آن كه مسلمانان - تا چه رسد به شيعه ! - در اقليت هستند و حكومت و دولت اصلاً با دين هيچ ربطى ندارد ، روز عاشورا تعطيل رسمى است! انقلاب عاشورا 437 به نقل از : سرزمين هند 252 ، نگاهى به تاريخ حيدرآباد دكن 85 ، تاريخ النياحه 2 / 72 - 84 . و جالب آن كه در محرم سال 1431 اسقف اعظم عراق اعلام كرد : به جهت تصادف تولد حضرت مسيح عليه السلام با ايام عاشورا ، امسال جشن كريسمس به احترام امام حسين عليه السلام تعطيل است .

روايت پنجم

16 . از كفار زمان جاهليت هم بدتر !

عن ابراهيم بن أبي محمود ،(1) عن مولانا أبي الحسن الرضا عليه السلام قال : إن المحرّم شهر كان أهل الجاهلية يحرّمون فيه القتال، فاستحلّت فيه دماؤا ، وهُتكت فيه حرمتنا ، وسُبي فيه ذرارينا ونساؤا ، وأُضرمت النيران في مضاربنا ، وانتُهب ما فيها من ثقلنا ، ولم تُرعَ لرسول اللّه صلى اللّه عليه وآله حرمةٌ في أمرنا .

ابراهيم بن ابى محمود خراسانى گويد : حضرت ثامن الحجج عليه السلام فرمود: محرم ماهى است كه مردمان زمان جاهليت هم به احترام آن جنگ و قتال را ممنوع مى دانستند ، ولى ريختن خون ما در آن حلال شمرده شد، (و اين امت ، ذريه پيامبر صلى الله عليه و آله را به شهادت رساندند) .

(امت) در اين ماه حرمت ما را هتك نموده ، فرزندان و زنان خاندان رسالت را به اسارت گرفتند، خيمه هاى ما را به آتش كشيده ، و اموالى را كه در آن بود به يغما بردند، و احترام پيامبر صلى الله عليه و آله را نسبت به ما خاندن رعايت نكردند .

ص: 50


1- . ابراهيم بن ابى محمود خراسانى از اصحاب امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام است، شيخ طوسى و شيخ نجاشى او را توثيق نموده اند، و بنابر روايتى امام رضا عليه السلام براى او بهشت را تضمين فرموده اند . معجم رجال الحديث 1/180 . مصادر روايت : رجوع شود به امالى شيخ صدوق رحمه الله 128 ، روضة الواعظين 1/169 ، مناقب 4/86 (بدون جمله اخير) ، اقبال 544 ، بحار 44 / 283 - 284 ، عوالم 17 / 538 (با كمى اختلاف بين مضمون آن در مصادر) و قسمتى از روايت در : وسائل 14/505 .
17 . مژگانى مجروح !

إن يوم الحسين عليه السلام أقرح جفوننا ، وأسبل دموعنا ، وأذلّ

عزيزنا بأرض كرب وبلاء ، وأورثتنا [ كذا] الكرب والبلاء إلى يوم الانقضاء(1) فعلى مثل الحسين عليه السلام فليبك الباكون فإن البكاء عليه يحطّ الذنوب العظام.

روز امام حسين عليه السلام (و مصيبت عاشورا) پلك چشم ما را زخم نمود، اشك ما را جارى ساخت، عزيزان ما را در سرزمين كرب و بلا خوار نمود و براى ما گرفتارى و مصيبت ابدى به جاى گذاشت.

اهل گريه بايد براى مثل امام حسين عليه السلام گريه كنند كه گناهان بزرگ را محو مى كند.

18 . عزادارى امام كاظم عليه السلام

ثم قال عليه السلام : كان أبي إذا دخل شهر المحرّم لا يُرى ضاحكا ، وكانت الكآبة تغلب عليه حتى يمضي منه عشرة أيام ، فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليومُ يومَ مصيبته وحزنه وبكائه ، ويقول : هو اليوم الذي قتل فيه الحسين عليه السلام .

سپس فرمود: با ورود ماه محرم ، پدرم خندان ديده نمى شد و تا ده روز دلشكستگى و افسردگى بر آن حضرت غالب بود، اما روز عاشورا روز مصيبت، حزن، اندوه و گريه ايشان بود و مى فرمود: امروز امام حسين عليه السلامبه شهادت رسيد .

ص: 51


1- . در بعضى مصادر چنين آمده است كه حضرت زمين كربلا را مخاطب قرار داده و فرمود : «يا أرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء إلى يوم القيامة» يعنى : اى سرزمين كربلا تو براى ما گرفتارى و مصيبت ابدى به جاى گذاشتى .

روايت ششم

19 . جزع و بى تابى حضرت ابراهيم عليه السلام در عزاى امام حسين عليه السلام

عن فضل بن شاذان(1)، عن مولانا أبي الحسن الرضا عليه السلام ، قال : لمّا أمر اللّه عزّ وجلّ إبراهيم أن يذبح مكان ابنه إسماعيل الكبش الذي أنزله عليه ، تمنّى إبراهيم أن يكون قد ذبح ابنه اسماعيل بيده ، وأنه لم يؤر بذبح الكبش مكانه ؛ ليرجع إلى قلبه ما يرجع إلى قلب الوالد الذي يَذبح أعزَّ ولده عليه بيده فيستحقّ بذلك أرفعَ درجات أهل الثواب على المصائب .

فأوحى اللّه عزّوجلّ إليه : يا إبراهيم من أحبّ خلقي إليك ؟

فقال : يا ربّ ! ما خلقتَ خلقا هو أحبّ إليّ من حبيبك محمد صلى الله عليه و آله .

فأوحى اللّه إليه : أفهو أحبّ إليك أم نفسك ؟

قال: بل هو أحبّ إليّ من نفسي .

قال : فولده أحبّ إليك أم ولدك ؟

قال : بل ولده .

قال : فذبح ولده ظلما على أيدي أعدائه أوجع لقلبك أو ذبح ولدك بيدك في طاعتي ؟

ص: 52


1- . فضل بن شاذان از اصحاب امام رضا وامام جواد عليهماالسلام است . شيخ نجاشى درباره او فرموده : او از فقها و متكلمينى است كه بين شيعيان منزلت و جلالت والايى دارد كه به وصف نيايد . او صد و هشتاد تأليف دارد. معجم رجال الحديث 14/309 . مصادر روايت : رجوع شود به خصال 58 - 59 ، عيون أخبار الرضا عليه السلام/187 - 188 ، تأويل الآيات 2/497 - 498 ، بحار 12/124 - 125 و 44/225 - 226 ، عوالم 17/106 .

قال : يا ربّ! بل ذبحه على أيدي أعدائه أوجع لقلبي .

قال : يا إبراهيم ! فإن طائفة تزعم أنها من أُمة محمد ستقتل الحسين ابنه من بعده ظلما وعدوانا كما يذبح الكبش ، ويستوجبون بذلك سخطي .

فجزع إبراهيم عليه السلام لذلك ، وتوجّع قلبه ، وأقبل يبكي ، فأوحى اللّه عزّوجلّ : يا إبراهيم قد فديتُ جزعَك على ابنك إسماعيل - لو ذبحته بيدك - بجزعك على الحسين وقتله، و أوجبتُ لك أرفع درجات أهل الثواب على المصائب . وذلك قول اللّه عزّوجلّ : « وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ »] الصافات (37): 107] .

امام رضا عليه السلام فرمود: هنگامى كه خداى عزّوجلّ به حضرت ابراهيم عليه السلام دستور داد كه به جاى اسماعيل عليه السلام، قوچى را كه براى او فرستاده بود قربانى كند،

حضرت ابراهيم عليه السلام آرزو كرد كه اى كاش اسماعيل عليه السلامرا ذبح كرده بود نه قوچ را تا قلبش در عزاى عزيزترين فرزندانش - كه به دست خودش ذبح شده - داغدار مى شد و به بالاترين درجات پاداش مصيبت زدگان نائل مى گشت.

خداوند به او وحى كرد: محبوب ترين خلق من نزد تو كيست؟

عرض كرد: خدايا حبيب تو محمد صلى الله عليه و آله.

- او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟

- او را از خودم بيشتر دوست دارم.

- فرزند او را بيشتر دوست دارى يا فرزند خودت را؟

- فرزند او را.

ص: 53

- اگر فرزند او به دست دشمنان مظلومانه كشته شود، بيشتر قلب تو را به درد مى آورد، يا اينكه با دست خود فرزندت را به جهت اطاعت من ذبح كنى؟

- پروردگارا! كشته شدن فرزند او بر دست دشمنان، بيشتر قلب مرا به درد مى آورد.

- اى ابراهيم گروهى كه خود را از امت محمد صلى الله عليه و آله مى دانند پس از او فرزندش حسين را از روى ستم و دشمنى ... به قتل مى رسانند، و مستوجب خشم و غضب من خواهند گشت.

حضرت ابراهيم عليه السلام از شنيدن اين خبر بى تاب شد، قلبش به درد آمد و شروع به گريه نمود.

خداى عزّوجلّ به او وحى فرمود: بى تابى و جزع تو را در عزاى امام حسين عليه السلام به جاى بى تابى در كشته شدن فرزندت اسماعيل - اگر او را با دست خود قربانى مى كردى - پذيرفتم و بالاترين درجات پاداش مصيبت زدگان را بر تو (ثبت نموده و) لازم دانستم .

سپس امام رضا عليه السلام فرمود : مقصود از آيه شريفه « وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ » نيز همين قضيه است.(1)

ص: 54


1- . علامه مجلسى قدس سره در توضيح آيه بنابر روايت گذشته بيانى دارد به اين شرح كه: خداوند تعالى جزع حضرت ابراهيم عليه السلام در عزاى امام حسين عليه السلام را به جاى جزع حضرت ابراهيم عليه السلامدر عزاى حضرت اسماعيل عليه السلام (پذيرفت و) تعويض كرد . ايشان فرموده : عبارت «فدى» - در «فَدَيْنَاهُ» - در معناى حقيقى اش استعمال نشده بلكه به معناى تعويض آمده است. رجوع شود به بحارالانوار 44/226 - 227 .

روايت هفتم

20 . محرم ماه حزن و اندوه

حكى دعبلُ(1) ، قال : دخلتُ على سيدي ومولاي علي بن موسى الرضاعليهما السلام في مثل هذه الأيام،(2) فرأيته جالسا جلسة الحزين الكئيب وأصحابه من حوله ، فلمّا رآني مقبلاً قال لي : مرحبا بك يا دعبل ، مرحبا بناصرنا بيده ولسانه ، ثم إنه وسّع لي في مجلسه وأجلسني إلى جانبه، ثم قال لي : يا دعبل أُحبّ أن تنشدنا شعرا؛ فإن هذه الأيام أيام حزن كانت علينا أهل البيت، وأيام سرور كانت على أعدائنا خصوصا بني أمية .

دعبل خزاعى مى گويد: مثل اين ايام - كه ظاهرا ماه محرّم بوده - نزد سرور و مولايم حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام رفتم، حضرت كه در جمع اصحاب محزون و اندوهناك نشسته بود، به من خوش آمد گفت و فرمود: مرحبا به ياور ما كه با دست و زبان ، ما را يارى مى كند.

سپس براى من جا باز كرده و مرا در كنار خويش نشاند و فرمود: دوست دارم براى ما شعرى بخوانى كه ايام حزن ما اهل بيت و سرور دشمنان ما - به خصوص بنى اميه - است.

ص: 55


1- . علامه حلى قدس سره درباره دعبل بن على خزاعى فرموده : شاعر معروف شيعه كه در ايمان و منزلت و جلالت مشهور است. معجم رجال الحديث 8/149 . مصادر روايت : رجوع شود به بحار 45 / 257 ، عوالم 17 / 545 ، مستدرك 10 / 386 .
2- . ظاهرا اشاره به ماه محرّم است ، چنانكه علامه مجلسى قدس سره در كتاب جلاء العيون فرموده است .
21 . پاداش عظيم عزادارى

يا دعبل من بكى وأبكى على مصابنا ولو واحدا كان أجره على اللّه .

يا دعبل من ذرفت عيناه على مصابنا وبكى لما أصابنا من أعدائنا حشره اللّه معنا في زمرتنا .

يا دعبل من بكى على مصاب جدّي الحسين عليه السلام غفر اللّه له ذنوبه البتة .

اى دعبل! هر كس در مصائب ما بگريد و بگرياند - حتى اگر يك نفر را - پاداش او بر خداست.

اى دعبل! هر چشمى كه در مصائب ما اشك بريزد و بگريد بر آنچه از دشمنان بر سر ما آمده خدا او را با ما محشور كند.

اى دعبل! هر كس در مصائب جدّم امام حسين عليه السلام بگريد خدا حتما گناهان او را بيامرزد.

22 . اقامه مجلس عزا توسط امام هشتم عليه السلام

ثم إنه عليه السلام نهض ، وضرب سترا بيننا وبين حرمه ، وأجلس أهل بيته من وراء الستر ليبكوا على مصاب جدّهم الحسين عليه السلام ، ثم التفت إليّ ، وقال لي : يا دعبل ارث الحسين عليه السلام - فأنت ناصرنا ومادحنا - ما دمت حيّا، فلا تقصّر عن نصرنا ما استطعت.

ص: 56

پس از آن حضرت بلند شد و با دست مبارك پرده اى زد و به خانواده اش فرمود كه پشت آن قرار گيرند و بر مصايب جدشان بگريند. سپس فرمود: اى دعبل براى امام حسين عليه السلام مرثيه سرايى كن - كه تو ياور و مادح ما هستى - تا جان در تن دارى ، تا مى توانى در يارى ما از هيچ كوششى دريغ مدار و كوتاهى مكن .

23 . مرثيه سرايى دعبل

قال دعبل : فاستعبرتُ ، وسالتْ عَبرتي ، وأنشأت أقول:

أَ فَاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَيْنَ مُجَدَّلاً *** وَقَدْ مَاتَ عَطْشَاناً بِشَطِّ فُرَاتٍ

إِذاً لَلَطَمْتِ الْخَدَّ فَاطِمُ عِنْدَهُ *** وَأَجْرَيْتِ دَمْعَ الْعَيْنِ فِي الْوَجَنَاتِ

أَ فَاطِمُ قُومِي يَا ابْنَةَ الْخَيْرِ وَانْدُبِي *** نُجُومَ سَمَاوَاتٍ بِأَرْضِ فَلاةٍ

قُبُورٌ بِكُوفَانَ وَأُخْرَى بِطَيْبَةَ *** وَأُخْرَى بِفَخٍّ نَالَهَا صَلَوَاتِي

قُبُورٌ بِبَطْنِ النَّهْرِ مِنْ جَنْبِ كَرْبَلا *** مُعَرَّسُهُمْ فِيهَا بِشَطِّ فُرَاتٍ

ص: 57

توافوا [ تُوُفُّوا] عِطَاشَا بِالْعَرَاءِ فَلَيْتَنِي *** تُوُفِّيتُ فِيهِمْ قَبْلَ حِينِ وَفَاتِي

إِلَى اللَّهِ أَشْكُو لَوْعَةً عِنْدَ ذِكْرِهِمْ *** سَقَتْنِي بِكَأْسِ الثُّكْلِ وَالْفَظَعَاتِ

إِذَا فَخَرُوا يَوْماً أَتَوْا بِمُحَمَّدٍ *** وَجَبْرِيلَ وَالْقُرْآنِ وَالسُّوَرَاتِ

وَعَدُّوا عَلِيّاً ذَا الْمَنَاقِبِ وَالْعُلا *** وَفَاطِمَةَ الزَّهْرَاءَ خَيْرَ بَنَاتٍ

وَحَمْزَةَ وَالْعَبَّاسَ ذَا الدِّينِ وَالتُّقَى *** وَجَعْفَرَهَا الطَّيَّارَ فِي الْحُجُبَاتِ

أُولَئِكَ مَشْئُومُونَ هِنْداً وَحَرْبَهَا *** سُمَيَّةَ مِنْ نَوْكَى وَمِنْ قَذِرَاتٍ

هُم مَنَعُوا الاْبَاءَ مِنْ أَخْذِ حَقِّهِمْ *** وَهُمْ تَرَكُوا الأَبْنَاءَ رَهْنَ شَتَاتٍ

سَأَبْكِيهِمُ مَا حَجَّ لِلَّهِ رَاكِبٌ *** وَمَا نَاحَ قُمْرِيٌّ عَلَى الشَّجَرَاتِ

فَيَا عَيْنُ بَكِّيهِمْ وَجُودِي بِعَبْرَةٍ *** فَقَدْ آنَ لِلتَّسْكَابِ وَالْهَمَلاتِ

ص: 58

بَنَاتُ زِيَادٍ فِي الْقُصُورِ مَصُونَةٌ *** وَآلُ رَسُولِ اللَّهِ مُنْتَهَكَاتٌ

وَآلُ زِيَادٍ فِي الْحُصُونِ مَنِيعَةٌ *** وَآلُ رَسُولِ اللَّهِ فِي الْفَلَوَاتِ

دِيَارُ رَسُولِ اللَّهِ أَصْبَحْنَ بَلْقَعاً *** وَآلُ زِيَادٍ تَسْكُنُ الْحُجُرَاتِ

وَآلُ رَسُولِ اللَّهِ نُحْفٌ جُسُومُهُمْ *** وَآلُ زِيَادٍ غُلَّظُ الْقَصَرَاتِ

وَآلُ رَسُولِ اللَّهِ تُدْمَى نُحُورُهُمْ *** وَآلُ زِيَادٍ رَبَّةُ الْحَجَلاتِ

وَآلُ رَسُولِ اللَّهِ تُسْبَى حَرِيمُهُمْ *** وَآلُ زِيَادٍ آمِنُوا السَّرَبَاتِ

إِذَا وُتِرُوا مَدُّوا اِلى وِاتِرِيهِمْ *** أَكُفّاً مِنَ الأَوْتَارِ مُنْقَبِضَاتٍ

سَأَبْكِيهِم مَا ذَرَّ فِي الأَرْضِ شَارِقٌ *** وَنَادَى مُنَادِي الْخَيْرِ لِلصَّلَوَاتِ

وَمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ وَحَانَ غُرُوبُهَا *** وَبِاللَّيْلِ أَبْكِيهِم وَالْغُدُوَات(1)

ص: 59


1- . اين اشعار كه به قصيده تائيه دعبل معروف است 123 بيت دارد. الذريعة 17/111 مصادر مختلف آن را با زياده و نقصان و اختلاف در برخى از الفاظ و ابيات نقل كرده اند . رجوع شود به كشف الغمة 2/318 - 327 ، العدد القوية 283 - 291 ، بحارالانوار 49/244 - 251 ، عوالم 22/410 - 421 . بنابر روايت گذشته دعبل در اين مجلس فقط قسمتى كه با ايام محرم مناسبت داشته خوانده است .

دعبل مى گويد: گريه ام گرفت، اشكم جارى شد و شروع به خواندن كردم :

اى فاطمه آيا هيچ فكر مى كردى كشته حسينت به روى زمين افتاده باشد و با لب تشنه در كنار نهر فرات جان سپارد؟!

اگر او را با آن حالت مى ديدى به صورت خويش لطمه مى زدى و اشك بر رخسار جارى مى ساختى !

اى فاطمه بر پا خيز، اى دختر خيرالبشر، نوحه سرايى كن واشك بريز. ستارگان آسمان (تو) همه در بيابان بر زمين ريخته اند .

قبر برخى از آنان كوفه، برخى در طَيْبَه [ نجف يا مدينه] و برخى در فَخّ است كه درود خدا بر آن تربت هاى پاك باد.

قبر برخى ديگر كنار نهر كربلاست ، محل فرود آنان كنار شطّ فرات بود .

در بيابان با لب تشنه جان دادند ! اى كاش من [ هم در بين آنان بودم و] پيش از مردنم با آنها جان داده بودم .

به خدا شكايت مى برم از [ بى قرارى و] سوزى كه هنگام ياد آن عزيزان [ سرتاپاى وجودم را فرا مى گيرد و] جرعه هاى داغ و مصيبت و سختى و شدّت را به من مى نوشاند .

ص: 60

اگر فخر كنند [ بايد به] پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم [ فخر نمايند]، جبرئيل، قرآن و سوره هاى آن را [ به ياد] آورند [ و ذكر كنند ] .

اميرمؤمنان عليه السلام كه صاحب مناقب [ مشهوره ]و رتبه والاست، فاطمه زهرا عليهاالسلام كه بهترين دختران [ عالم] است، حضرت حمزه و عباس كه صاحب دين و تقوى هستند و حضرت جعفر كه در بهشت پرواز مى كند را [ كه عزيزان عالم وجود هستند در مقام افتخار نام برند و ] بشمار آرند .

[ اما در مقابلِ آنان ، ] آن قوم شوم، يعنى هند [ جگرخوار] و حرب بن اميه و سميه [ مادر بزرگ ابن زياد و امثال آنان] از مردانى احمق و زنانى ناپاك هستند.

آنان پدران [ اميرمؤمنان عليه السلام] را از حق خويش محروم كردند، و فرزندان را ميان گرفتارى و تفرقه و تشويش رها كردند .

من در عزاى آنان هميشه خواهم گريست مادامى كه سواران به حج خانه خدا روند و قُمريان بر درختان نوحه سرايى نمايند.

اى ديدگان من براى آنان بگرييد و قطرات اشك نثار كنيد كه زمان اشك باريدن است :

[ زيرا] دختران آل زياد در كاخ ها در امنيت هستند ؛ ولى آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مورد بى احترامى واقع شده اند .

خاندان آل زياد در دژهايى استوار؛ ولى خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم آواره بيابان ها !

خانه هاى آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم خالى [ و افرادش كشته يا اسير] شده؛ ولى آل زياد در اتاق ها[ ى خانه ها در آسايش] سكونت دارند .

ص: 61

آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم لاغر و نحيف؛ و آل زياد گردن كلفت و كاخ نشين گشته اند .

آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم سربريده و به خون آغشته؛ و آل زياد حجله نشين شده اند [ و در شادى و سرورند] .

آل پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به اسارت مى روند؛ و آل زياد در آرامش كامل بسر مى برند .

هنگامى كه كسى از اهل بيت عليهم السلام كشته شود [ نمى توانند انتقام بگيرند بلكه ] دست هايى كه از مظلوميت بسته شده به سوى قاتل دراز مى كنند .

[ تا زنده ام] در مصائب آنان اشك مى ريزم مادامى كه نورى بر زمين بتابد و منادى خير ( مؤذن) مردم را براى نماز صدا بزند. و مادامى كه خورشيد طلوع و غروب نمايد ، من شب و روز گريه ام را ادامه خواهم داد .

ص: 62

روايت هشتم

24 . اشك امام عليه السلام هنگام ديدن تربت كربلا

روى ابن قولويه في كتاب كامل الزيارات(1) ، عن أبي بكار، قال : أخذتُ من التربة التي عند رأس الحسين بن علي عليهما السلام ، فإنها طينة حمراء [ طينا أحمر ]، فدخلت على الرضا عليه السلام فعرضتها عليه، فأخذها في كفّه ، ثم شمّها ، ثم بكى حتى جرت دموعه، ثم قال : هذه تربة جدّي .

ابوبكار گويد: قدرى از خاك سرخ رنگ بالاى سر امام حسين عليه السلام را برداشته

و هنگامى كه شرفياب حضور حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا عليه السلام شدم ، خدمت آن گرامى عرضه كردم.

حضرت آن را در دست گرفته و مى بوييد و مى گريست ، سپس فرمود: (آرى) اين تربت جدّ من است.

ص: 63


1- . كتاب شريف كامل الزيارات تأليف ابوالقاسم جعفر بن محمد قولويه استاد شيخ مفيد است كه در قرن چهارم مى زيسته ، وثاقت و جلالت او مورد اتفاق علماى شيعه است و او خود در مقدمه كتاب مى گويد: «من تنها رواياتى را كه از افراد مورد اطمينان و ثقه باشد، نقل مى كنم». مصادر روايت : رجوع شود به كامل الزيارات 283 ، بحار 28 / 73 و 98 / 131 .

روايت نهم

25 . ذكر مصيبت سر بريده در مجلس يزيد

قال عبد السلام بن صالح الهروي(1) : سمعت أبا الحسن علي بن موسى الرضا عليهماالسلام يقول : أول من اتّخذ له الفقاع في الإسلام بالشام يزيد بن معاوية لعنه اللّه ، فأُحضر وهو على المائدة، وقد نصبها على رأس الحسين عليه السلام، فجعل يشربه، و يسقي أصحابه ، ويقول - لعنه اللّه - : اشربوا فهذا شراب مبارك ، من بركته [ ولو لم يكن من بركته إلاّ] أنّا أول ما تناولناه ، و رأس عدونا بين

أيدينا، ومائدتنا منصوبة عليه، و نحن نأكل [ نأكله] ونفوسنا ساكنة وقلوبنا مطمئنة .

فمن كان من شيعتنا فليتورّع عن شرب الفقاع ؛ فإنه من شراب أعدائنا فإن لم يفعل فليس منّا .

عبدالسّلام هروىّ از حضرت ثامن الحجج علىّ بن موسى الرضا عليهماالسلام روايت

كرده كه فرمود: اوّلين كسى كه در دوران اسلام در سرزمين شام برايش آبجو ساختند يزيد لعنه اللّه بود . او سر سفره غذا نشسته بود كه برايش آبجو آوردند ،

ص: 64


1- . عبدالسلام بن صالح هروى، همان خواجه اباصلت معروف است . شيخ نجاشى قدس سرهفرموده : او از امام هشتم عليه السلام روايت كرده ، و درباره وفات آن حضرت هم تأليف دارد . او ثقه و احاديثش صحيح است. علامه وحيد بهبهانى او را از خواصّ شيعه و علامه مامقانى او را معتمد و صاحب سرّ امام عليه السلام مى داند . تنقيح المقال 2 / 151 چاپ سنگى مصادر روايت : رجوع شود به عيون أخبار الرضا عليه السلام 2 / 23 ، وسائل الشيعة 25 / 363 ، بحارالأنوار 45 / 176 .

سفره اى كه بر سر امام حسين عليه السلام قرار داده شده بود، او شروع به نوشيدن كرد و به يارانش نيز مى نوشانيد و مى گفت: بنوشيد كه اين شراب مباركى است ! در بركت آن همين بس كه اوّلين بار كه ما آن را مى نوشيم، سر دشمن در مقابل ما و زير (ميز و) سفره غذاى ماست و ما با كمال آرامش و قلبى مطمئن مشغول خوردن (و نوشيدن) هستيم .

سپس امام عليه السلام فرمود: هر كس از شيعيان (و پيروان مكتب) ماست بايد از آشاميدن آبجو بپرهيزد ؛ زيرا آن نوشيدنى دشمنان ما اهل بيت است، كسى كه از آن پرهيز نكند از ما نيست .

روايت دهم

26 . مصيبت سر بريده بنابر نقل فضل بن شاذان

عن الفضل بن شاذان(1)، قال: سمعت أبا لحسن الرضا عليه السلام يقول: لمّا حمل رأس الحسين بن علي عليهماالسلام إلى الشام أمر يزيد لعنه اللّه فوُضِعَ و نُصبتْ عليه مائدةُ ، فأقبل هو لعنه اللّه و أصحابه يأكلون و يشربون الفقاع .

فلمّا فرغوا أمر بالرأس فوُضِعَ في طست تحت سريره ، و بُسط

ص: 65


1- . شرح حال فضل بن شاذان در پاورقى روايت ششم گذشت . مصادر روايت : رجوع شود به عيون أخبار الرضا عليه السلام 2 / 22 ، من لا يحضره الفقيه 4 / 419 ، الدعوات 162 ، جامع الأخبار 153 ، وسائل الشيعة 25 / 363 ، الوافي 20 / 665 ، بحارالأنوار 45 / 176 و 63 / 492 و 76 / 237 .

عليه رقعة الشطرنج و جلس يزيد لعنه اللّه يلعب بالشطرنج ، ويذكر الحسين وأباه وجدّه صلوات اللّه عليهم ، و يستهزئ بذكرهم ، فمتى قمر صاحبه تناول الفقاع فشربه ثلاث مرّات ، ثمّ صبّ فضلته على ما يلي الطست من الأرض .

فمن كان من شيعتنا فليتورّع عن شرب الفقاع واللعب بالشطرنج.

ومن نظر إلى الفقاع أو إلى الشطرنج فليذكر الحسين عليه السلام وليلعن يزيد و آل زياد يمحو الله عزّوجلّ بذلك ذنوبه ولو كانت بعدد النجوم .

فضل بن شاذان روايت كرده كه امام هشتم عليه السلام فرمود: هنگامى كه سر امام حسين عليه السلام را به شام بردند، يزيد لعنه اللّه دستور داد كه بر آن سفره غذا گستردند و با يارانش مشغول خوردن غذا و نوشيدن فُقّاع (آبجو) شدند . سپس امر كرد سر بريده را در طشتى پاى تخت او نهادند و بساط شطرنج را روى آن گذاشته و با يارانش به شطرنج بازى مشغول شد، و از امام حسين و پدر و جدّ بزرگوارش صلوات اللّه عليهم به بدى ياد مى كرد و آنان را به باد استهزا گرفته بود . هنگامى كه از رفيقش مى بُرد جام آبجو را به دست گرفته و سه بار مى نوشيد ، و ته مانده و زيادى آن را در كنار طشت بر زمين مى ريخت .

سپس امام عليه السلام فرمود: هر كس از شيعيان ماست بايد از خوردن آبجو و بازى شطرنج پرهيز نمايد. اگر كسى چشمش به آبجو يا شطرنج افتاد امام حسين عليه السلام را ياد نموده و بر يزيد و آل زياد لعن و نفرين نمايد تا خداوند عزّ وجلّ گناهانش را محو نمايد هر چند به عدد ستارگان آسمان باشد .

ص: 66

روايت يازدهم

27 . مقتل خوانى جبرئيل براى فطرس

حدّثنا عبداللّه بن هشام،(1) قال: حدّثنا أبوالحسن عليّ بن موسى بن جعفربن محمد، عن أبيه، عن جدّه، عن آبائه عليهم السلام، عن النبي صلى اللّه عليه وآله وسلّم ، قال: كان ملك الكروبين يقال له : فطرس، وكان من الله عزّ وجلّ بمكان، فأرسله برسالة فأبطأ ، فكسر جناحه، فألقاه بجزيرة من جزائر البحر، فلمّا ولد الحسين بن علي عليهما السلام أرسل الله عزّ وجلّ جبرئيل في ألف من الملائكة يُهنّئون رسول الله صلى اللّه عليه وآله وسلّم بمولود ، ويخبرونه بكرامته على ربّه عزّ وجلّ ، فمرّ جبرئيل بذلك الملك ، فكان بينهما خلّة ، فقال فطرس : يا روح الله الأمين أين تريد ؟ قال: إن هذا النبيّ التهاميّ وهب الله عزّ وجلّ له ولدا استبشر به أهل السماوات وأهل الأرض ، فأرسلني الله تعالى إليه أُهنّئه وأخبره بكرامته على ربّه عزّ وجلّ. قال : هل لك أن تنطلق بي معك إليه يشفع لي عند

ص: 67


1- . عبداللّه بن هشام از اصحاب امام رضا است عليه السلام ولى در كتب رجالى نامى از او برده نشده ، در كتاب «سير الصحابة» روايت شريفى از او نقل شده است . (مستدركات علم الرجال 5/129 ، روايت «سير الصحابة» را بنگريد در مدينة المعاجز 2/219) مصدر روايت : بشارة المصطفى صلى الله عليه و آله وسلم لشيعة المرتضى عليه السلام 219، (چاپ جامه مدرسين : 338) . قضيه فطرس با قدرى اختلاف در منابع ديگر از زبان ديگر معصومين عليهم السلام نيز آمده است . درباره اصل اعتبار و پاسخ از پرسش هاى مربوط به آن رجوع كنيد به كتاب عزادارى رمز محبت 2 / 269 - 270 .

ربّه ؛ فإنه سخيٌّ جواد. فانطلق الملك مع جبرئيل عليه السلام ، فقال : إن هذا ملك من الملائكة الكروبين ، كان له من الله تعالى مكان ، فأرسله برسالة فأبطأ فكسر جناحه وألقاه بجزيرة من جزائر البحر ، و قد أتاك لتشفع له عند ربّك . قال : فقام النبي صلى اللّه عليه وآله وسلّم فصلّى ركعتين ، و دعا في آخرهنّ : اللهم إني أسألك بحق كل ذي حقّ عليك وبحقّ محمد وأهل بيته أن تردّ على فطرس جناحه ، وتستجيب لنبيّك ، و تجعله آية للعالمين .

فاستجاب الله تعالى لنبيه صلى اللّه عليه وآله وسلّم ، و أوحى إليه أن يأمر فطرس أن يمرّر جناحه على الحسين عليه السلام ، فقال رسول الله صلى اللّه عليه وآله وسلّم لفطرس : امرر جناحك الكسير على هذا المولود ، ففعل فسبّح فأصبح صحيحا ، فقال : الحمد لله الذي منّ عليّ بك يا رسول الله ، فقال النبي صلى اللّه عليه وآله وسلّم لفطرس : أين تريد؟ فقال : إن جبرئيل أخبرني بمصرع هذا المولود ، و أني سألت ربّي أن يجعلني خليفةً هناك .

قال : فذلك الملك موكّل بقبر الحسين عليه السلام ، فإذا ترحّم عبد على الحسين أو تولّى أباه أو نصره بسيف و لسانه انطلق ذلك الملك إلى قبر رسول الله صلى اللّه عليه وآله وسلّم فيقول : أيها النفس الزكية فلان بن فلان ببلاد كذا و كذا يتولّى الحسين ويتولّى أباه ، ونصره بلسانه وقلبه و سيفه ، قال : فيجيبه ملك موكّل بالصلاة على النبي صلى اللّه عليه وآله وسلّم أن بلّغه عن محمّد السلام ، و قل له : إن متّ على هذا فأنت رفيقه في الجنة.

ص: 68

عبداللّه بن هشام از امام رضا عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام چنين روايت نموده است كه : فطرس كه از فرشتگان كروبيين(1) و نزد خداوند عزّوجلّ از منزلتى برخوردار بود، مأموريتى يافت كه در انجام آن كوتاهى نمود لذا (عقوبت او آن شد كه) بالش شكسته و در جزيره اى افكنده شد.

جبرئيل - به همراهى هزار فرشته - نازل شد تا محضر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مشرّف شود و ولادت امام حسين عليه السلام را تهنيت گفته و مقام و جايگاهى را كه آن حضرت نزد خدا دارد بيان نمايد . در بين راه عبورش به فطرس افتاد . پيش از اين، آن دو با همديگر رفيق صميمى بودند. فطرس از او پرسيد: اى روح الامين الهى كجا مى روى؟ او پاسخ داد : خدا به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرزندى داده كه اهل زمين و آسمان از ولادتش شادند، و مرا براى تهنيت و اعلام منزلت و جايگاه او نزد خدا فرستاده است.

فطرس گفت: آيا ممكن است مرا با خود ببرى تا نزد خداوند از من شفاعت نمايد ؟! آن حضرت سخاوتمند و بخشنده است .

جبرئيل، فطرس را با خود نزد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم برد و قصه را بازگو نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم دو ركعت نماز گزارده و در آخر نماز دست به دعا برداشت كه : بارالها ، از تو درخواست مى كنم به حق هر كسى كه بر تو حقى دارد و به حق محمد و خاندانش ، بال و پر فطرس را باز گردان، دعاى پيامبرت را اجابت نما، و فطرس را آيت و نشانه اى براى همه عالميان قرار ده .

ص: 69


1- . يعنى بزرگان و مقرّبين فرشتگان . رجوع شود به مجمع البحرين ، مادّه : كرب

خدا دعاى حضرت را مستجاب نمود و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به وحى و فرمان الهى به فطرس فرمود: «بال شكسته خود را به اين مولود بمال» و بدين ترتيب سلامتى او باز گرديد.

او عرض كرد: ستايش (و سپاس) خداى را كه به واسطه شما - اى پيامبر - بر من منّت گذاشت . پس از آن، حضرت از او پرسيد: مى خواهى كجا بروى؟ فطرس پاسخ داد: جبرئيل از مقتل اين نوزاد به من خبر داد و من از خدا خواستم كه مرا در آنجا (كربلا) بگمارد.

پس از آن حضرت فرمود : او در كنار قبر امام حسين عليه السلام گمارده شده است ، اگر بنده اى بر امام حسين عليه السلام رحمت (و صلوات) فرستد، يا تولاى پدر بزرگوارش را داشته باشد، يا او را به شمشير يا زبان يارى نمايد، فطرس نزد قبر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم رفته و اعلام مى كند: اى نفس پاك و زكيه، فلانى پسر فلانى اهل فلان سرزمين، تولاى امام حسين و پدر بزرگوارش عليهماالسلام را دارد و با دل، زبان و شمشير او را يارى نموده است . فرشته موكل به صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به او مى گويد : از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به او سلام برسان و بگو : اگر با اين عقيده از دنيا بروى در بهشت رفيق و همراه آن حضرت خواهى بود.

ص: 70

روايت دوازدهم

28 . اشك پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم هنگام ولادت امام حسين عليه السلام

قال الشيخ الصدوق رحمه الله - بعد ذكر رواية بأسانيد ثلاثة عن أحمدبن عبداللّه الهروي الشيباني، وداود بن سليمان الفرّاء، و أحمد بن عامر بن سليمان الطائي - : وبهذا الاسناد(1) عن عليّ بن موسى الرضا عليه السلام ، قال : حدّثني أبي موسى بن جعفر عليه السلام ، قال: حدّثني أبي جعفر بن محمد عليه السلام ، قال : حدّثني أبي محمد بن علي عليه السلام ، قال : حدّثني أبي علي بن الحسين عليه السلام ، قال : حدّثتني أسماء بنت عميس : ... فلمّا كان بعد حول (أي من ولادة الامام الحسن عليه السلام) وُلد الحسين عليه السلام ، وجاء النبي صلى اللّه

عليه وآله وسلّم فقال : يا أسماء هلمّي ابني ، فدفعته إليه في خرقة

ص: 71


1- . شيخ صدوق رحمه الله فرموده: سند اين روايت با سند روايت قبل يكى است . يعنى سه سند دارد و راويان آن عبارتند از احمد بن عبداللّه هروى شيبانى، داود بن سليمان فرّاء و احمد بن عامر معروف به ابوالجعد، كه هر سه راوى از اصحاب امام هشتم عليه السلام هستند . شايان ذكر است كه احمد بن عامر مؤذّن امام هادى و امام عسكرى عليهماالسلام بوده و نسب شريفش به وهب بن عامر طايى مى رسد كه از شهداى كربلاست . تفصيل نسب او چنين است : احمد بن عامر بن سليمان بن صالح بن وهب بن عامر. رجال نجاشى 100 ، تنقيح المقال 6/194 - 198 ، مستدركات علم الرجال 1/332 مصادر روايت : عيون اخبار الرضا عليه السلام 2/25 (چاپ ديگر: 2/29) ، صحيفة الرضا عليه السلام 73 (چاپ ديگر: 242) و رجوع شود به : إعلام الورى 218 (چاپ ديگر:1/427)، روضة الواعظين 1 / 154، بحارالأنوار 43 / 239 و 101 / 111، عوالم العلوم 17/20 ، مستدرك 15 / 145 ، جامع احاديث الشيعة 26 / 727 (چاپ ديگر: 21/342)، مسند زيد بن على 468 (چاپ بيروت)، ذخائرالعقبى 119 ، جواهرالعقدين 2 / 356 (چاپ بغداد)، ينابع المودّة 2/200 ، ملحقات احقاق الحق 5/217 و 11/413 ، عبرات المصطفين 1 / 160 .

بيضاء ، فأذّن في أُذُنه اليمنى ، وأقام في اليسرى ، ووضعه في حجره فبكى ، فقالت أسماء : قلت : بأبي أنت وأُمّي مِمَّ بكاؤ ؟

قال : على ابني هذا . قلت : إنه ولد الساعة يا رسول اللّه ! فقال : تقتله الفئة الباغية من بعدي ، لا أنالهم اللّه شفاعتي .

ثم قال: يا أسماء لا تخبري فاطمة بهذا ؛ فإنها قريبة عهد بولادته .

شيخ صدوق رحمه الله با سه سند از امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش عليهم السلام از امام سجاد عليه السلام نقل مى كند كه اسماء - در ضمن روايتى - گفت: از ولادت امام حسن عليه السلام يك سال گذشته بود كه امام حسين عليه السلام به دنيا آمد ، پيامبر صلى الله عليه و آله تشريف آورده و فرمود: پسرم را بياور . من نوزاد را در پارچه اى سفيد به دست آن حضرت دادم. حضرت فرزند دلبندش را گرفت ، در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، سپس او را در دامن خويش گذاشته و مى گريست . من

گفتم: پدر و مادرم فدايت چرا گريه مى كنى؟! فرمود: بر اين فرزندم . عرض كردم: او كه الآن متولد شده است ! فرمود: گروه تجاوزگر (بنى اميه) پس از من او را خواهد كشت، خدا شفاعت مرا شامل حال آنها نكند.

سپس فرمود: نمى خواهد اين مطلب را با فاطمه در ميان بگذارى ؛ زيرا او تازه زايمان كرده است (و با يادآورى مصيبتى كه قبلاً از آن اطلاع يافته غم و اندوهش تازه مى گردد).

ص: 72

فهرست

پيشگفتار ··· 5

بخش اول

بزرگداشت عيد غدير و بيان فضيلت هاى آن

روايت يكم··· 7

1 . شهرت آسمانى يا عيد فرشتگان··· 7

2 . زيارت اميرمؤمنان عليه السلام در عيد غدير··· 9

3 . احسان به مؤمنان در روز غدير··· 10

4 . ارزش شناخت غدير··· 11

5 . فضائل بيشمار··· 11

6 . مذاكره فضائل غدير··· 11

روايت دوم··· 12

7 . عظمت عيد غدير در قيامت··· 12

8 . صيام انبيا عليهم السلام در روز غدير··· 12

9 . غدير روز خوارى شيطان··· 14

ص: 73

10 . عيد غدير روز پذيرفته شدن اعمال··· 14

11 . طلب آمرزش جبرئيل عليه السلام براى محبّين و شيعيان در روز غدير··· 15

12 . گذشت از لغزش شيعيان در عيد غدير··· 15

13 . غدير عيد اهل بيت عليهم السلام··· 16

14 . خير دنيا و آخرت در روز غدير··· 16

15 . برخى از نام ها و فضيلت هاى روز غدير··· 17

16 . پاداش عظيم افطارى دادن و خرج كردن در روز غدير··· 18

17 . تبريك و تهنيت روز غدير··· 18

18 . غدير روز تبسم··· 19

19 . آراستن در عيد غدير··· 19

20 . اطعام مؤمنان در روز غدير··· 20

21 . ديدار اهل ايمان در عيد غدير··· 20

22 . عرضه ولايت بر جميع اشيا در روز غدير··· 20

23 . مثل فرشته ها به بركت غدير··· 22

24 . احترام پيامبران عليهم السلام به عيد غدير··· 23

روايت سوم··· 24

25 . تغيير چهره زندگى در روز غدير··· 24

26 . خطبه اميرمؤمنان عليه السلام به مناسبت بزرگداشت غدير··· 25

27 . اوصاف عيد غدير از زبان امير غدير··· 31

28 . تأكيد بر پيروى از اهل بيت عليهم السلام در كلام امير غدير··· 32

29 . آداب عيد غدير از زبان صاحب غدير··· 36

ص: 74

بخش دوم

اهميت عزادارى عاشورا و محرم و آثار و فوايد آن

روايت يكم··· 41

1 . هيجان احزان عاشورا··· 41

روايت دوم··· 42

2 . روزه روز اول محرم··· 42

3 . مقايسه بين كفار زمان جاهليت و قاتلين امام حسين عليه السلام··· 43

4 . عزادارى آسمان و زمين و فرشتگان··· 44

5 . گريه براى امام حسين عليه السلام موجب مغفرت گناهان··· 45

6 . زيارت امام حسين عليه السلام از اسباب آمرزش··· 45

7 . نفرين به قاتلين امام حسين عليه السلام··· 45

8 . آرزوى يارى سيدالشهدا عليه السلام··· 46

9 . محزون در حزن اهل بيت عليهم السلام··· 46

روايت سوم··· 47

10 . همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام··· 47

11 . چشم روشنى قيامت··· 47

12 . زنده دلى در محشر··· 47

روايت چهارم··· 48

13 . سفارش به تعطيلى روز عاشورا··· 48

14 . عاشورا روز مصيبت و گريه··· 48

15 . سزاى مبارك دانستن روز عاشورا··· 49

ص: 75

روايت پنجم··· 50

16 . از كفار زمان جاهليت هم بدتر !··· 50

17 . مژگانى مجروح !··· 51

18 . عزادارى امام كاظم عليه السلام··· 51

روايت ششم··· 52

19 . جزع و بى تابى حضرت ابراهيم عليه السلام در عزاى امام حسين عليه السلام··· 52

روايت هفتم··· 55

20 . محرم ماه حزن و اندوه··· 55

21 . پاداش عظيم عزادارى··· 56

22 . اقامه مجلس عزا توسط امام هشتم عليه السلام··· 56

23 . مرثيه سرايى دعبل··· 57

روايت هشتم··· 63

24 . اشك امام عليه السلام هنگام ديدن تربت كربلا··· 63

روايت نهم··· 64

25 . ذكر مصيبت سر بريده در مجلس يزيد··· 64

روايت دهم··· 65

26 . مصيبت سر بريده بنابر نقل فضل بن شاذان··· 65

روايت يازدهم··· 67

27 . مقتل خوانى جبرئيل براى فطرس··· 67

روايت دوازدهم··· 71

28 . اشك پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم هنگام ولادت امام حسين عليه السلام··· 71

ص: 76

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109