قبیله عالمان دین: یادنامه ارتحال آیه الله استاد آقای حاج شیخ مهدی غیاث الدین مجدالاسلام نجفی

مشخصات کتاب

سرشناسه : نجفی، هادی، - 1342

عنوان و نام پديدآور : قبیله عالمان دین: یادنامه ارتحال آیه الله استاد آقای حاج شیخ مهدی غیاث الدین مجدالاسلام نجفی قدس سره به ضمیمه فیض الباری الی قره عینی الهادی و فهرس مخطوطات... مکتبه آیه الله النجفی/ تالیف هادی نجفی

مشخصات نشر : قم: عسگریه، 1381.

مشخصات ظاهری : 272 ص.مصور، نمونه، عکس

شابک : 964-6251-40412000ریال ؛ 964-6251-40412000ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : نمایه

موضوع : نجفی، مهدی، 1380 - 1315 -- نامه ها و یادبودها

مجتهدان و علما -- سرگذشتنامه

رده بندی کنگره : BP55/3/ن 26ن 3

رده بندی دیویی : 297/998

شماره کتابشناسی ملی : م 80-28850

ص: 1

اشاره

قبيله عالمان دين

يادنامه ارتحال آية اللّه استاد آقاى

حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى قدس سره

به ضميمه

فيض الباري الى قرة عيني الهادي

وفهرس مخطوطات مكتبة آية اللّه النجفي قدس سره

شناسنامه

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

فهرست مطالب

مقدمه :··· 9

فصل اول :

شرح حال آية اللّه العظمى آقاى شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى سردودمان خاندان

نام - پدر - مادر ··· 13

زمان و محل ولادت ··· 14

تحصيلات و اساتيد ··· 15

مهاجرت به ايران ··· 16

اقامت در اصفهان و تدريس ··· 17

شاگردان ··· 19

تأليفات ··· 22

فرزندان ··· 30

شيخ سر سلسله يكى از بزرگترين بيوت علمى شيعه ··· 30

وفات و مدفن ··· 33

مراثى و ماده تاريخ ··· 35

مصادر شرح ··· 39

فصل دوم :

شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى

نسب و ولادت ··· 43

تحصيلات و اساتيد ··· 43

ص: 3

در كلام بزرگان ··· 46

تدريس و شاگردان ··· 50

تاليفات ··· 51

برخى از اقدامات اجتماعى ··· 53

تأسيس مسجد نوبازار ··· 54

فرزندان ··· 55

وفات و مدفن ··· 58

مرثيه و ماده تاريخ وفات ··· 60

مصادر شرح ··· 62

فصل سوم :

شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى

نام و نسب و ولادت ··· 65

تحصيلات و اساتيد ··· 65

مراجعت به اصفهان ··· 66

دو نكته مهم ··· 68

بازگشت به نجف اشرف ··· 69

سه مكاشفه ··· 69

بيانى ديگر در همين مورد ··· 70

شاگردان ··· 73

تأليفات ··· 74

همسر و فرزندان ··· 79

فوت و محل دفن ··· 80

يك رويا ··· 81

مراثى و ماده تاريخ وفات ··· 82

ص: 4

مصادر شرح حال ··· 83

فصل چهارم :

شرح حال آية اللّه العظمى علامه آقاى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى

نام - پدر - مادر - ولادت ··· 87

تحصيلات و اساتيد ··· 87

مشايخ اجازه ··· 90

هجرت به كربلا ··· 95

تدريس و شاگردان ··· 96

صورت و سيرت ··· 102

تأليفات ··· 104

همسر و فرزندان ··· 111

وفات و مدفن و مراثى ··· 112

مصادر شرح حال ··· 115

فصل پنجم :

شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ مجد الدين (مجد العلماء) نجفى

نام - پدر - مادر - ولادت ··· 119

تحصيلات و اساتيد ··· 120

مشايخ روايت و مجازين از وى ··· 123

در كلام ديگران ··· 126

مجالس تدريس و برخى از شاگردان ··· 129

تعين قبله دقيق مصلاى شهر اصفهان ··· 131

تاليفات ··· 133

نمونه اى از اشعار ··· 136

امامت جماعت ··· 136

ص: 5

اخلاق و مردمدارى ··· 142

همسر ··· 142

فرزندان ··· 143

وفات و تشيع و مدفن ··· 145

انعكاس اخبار ارتحال و مجالس ترحيم ··· 149

مراثى و ماده تاريخ ··· 149

مصادر شرح حال ··· 152

فصل ششم :

شرح حال آية اللّه استاد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الإسلام نجفى

نام - لقب - پدر - مادر - ولادت ··· 155

تحصيلات ··· 156

علوم حوزوى ··· 156

تحصيلات جديده ··· 157

مهاجرت به تهران ··· 158

بازگشت به اصفهان و شروع به تدريس ··· 164

در كلام بزرگان ··· 166

امامت جماعت ··· 168

مشايخ حديث ··· 170

روايت كنندگان از معظم له ··· 170

آية اللّه نجفى و كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير ··· 174

تأليفات ··· 177

تعميرات اساسى مسجد نوبازار ··· 182

احداث مكتبة آية اللّه النجفي ··· 182

طبع كتب نياكان و بزرگان ··· 184

ص: 6

تاسيس مدرسه و حسينيه ··· 185

اقامه مجالس عزادارى أئمه أهل البيت عليهم السلام ··· 186

قضاء حوائج مؤمنين ··· 188

پدرى كه من شناختم ··· 188

أسفار ··· 190

مرگ در راه نماز ··· 193

تغسيل و تشيع و تدفين ··· 196

تسليت مراجع معظم تقليد مدّ ظلّهم ··· 197

مجالس ترحيم ··· 201

مراثى و ماده تاريخ ··· 202

مصادر شرح حال ··· 208

فصل هفتم :

فيض الباري إلى قرة عيني الهادي

تأليف : آية اللّه الشيخ مهدي غياث الدين مجد الاسلام نجفي قدس سره ··· 209

فصل هشتم :

فهرس مخطوطات مكتبة آية اللّه النجفي

تأليف : العلامة المحقق السيد احمد الحسيني الاشكوري مدّ ظلّه العالي ··· 221

فهرست أعلام ··· 247

فهرست كتب ··· 263

ص: 7

ص: 8

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

الحمد للّه الذي خلق الموت والحياة والصلاة والسلام على المبشّر بالجنة والمعاد محمد المصطفى وعلى آله الأمجاد .

هرگز گمان نمى كردم بر رساله اى مقدمه بنويسم كه بعنوان يادنامه آية اللّه والد طاب ثراه منتشر مى گردد ، ولكن دست تقدير در اين گردون بازيها دارد و انسان همواره بايد به تكليف خود عمل نمايد .

در هر صورت به پيشنهاد برخى از دوستان بنا شد مجموعه اى فراهم آيد از شرح حال معظم له و نياكانشان قدس سرهم البته باختصار و ايجاز تمام ، و بعد از چند ماه تلاش و جمع آورى اسناد و مدارك و نسخ اين مجموعه فراهم آمد و بنام « قبيله عالمان دين » ناميده شد .

اين كتاب در هشت فصل عرضه مى گردد :

1 - شرح حال آية اللّه العظمى آقاى شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى (حدود 1185 - 1248) صاحب « هداية المسترشدين في شرح اصول معالم الدين » ، سر دودمان خاندان .

2 - شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى

ص: 9

(1235 - 1301 ق) معروف به شيخ كبير صاحب « شرح حجية المظنة من هداية المسترشدين » مؤسس و بانى و واقف مسجد نو بازار اصفهان .

3 - شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى (1266 - 1308 ق) صاحب « مجد البيان في تفسير القرآن » .

4 - شرح حال آية اللّه العظمى آقاى ابو المجد علامه شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى (1287- 1362 ق) صاحب « وقاية الأذهان » و استاد مراجع معظم تقليد .

5 - شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ مجد الدين مجد العلماء نجفى اصفهانى (1326 - 1403 ق) صاحب « اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن ».

6 - شرح حال آية اللّه والد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى (1356 - 1422 ق) قدس اللّه اسرارهم .

7 - فيض الباري الى قرة عيني الهادي .

اجازه مفصلى است كه آية اللّه والد طاب ثراه براى حقير مرقوم فرموداند .

8 - فهرس مخطوطات مكتبة آية اللّه النجفي كه به خامه كتابشناس بزرگ شيعه علامه محقق حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد احمد حسينى اشكورى دامت بركاته تنظيم شده است و به درخواست حقير براى درج در اين دفتر بزرگوارانه آن را ارسال فرمودند .

در ختم اين مقال بر خود فرض مى دانم از زحمات جناب آقاى دكتر صمد اسماعيل زاده حفظه اللّه تعالى بخاطر ارسال ياداشتهائى در مورد اعلام فوق و تعيين مصادر جديده و اخراج فهرست اعلام وكتب اين دفتر مرا يارى نمودند ، تشكر و قدردانى نموده ، مزيد توفيقات معظم له را از ذات بارى مسألت نمايم .

15 شهر رمضان المبارك 1422

روز ولادت سبط اكبر امام حسن مجتبى عليه السلام

اصفهان - هادي النجفي

ص: 10

فصل اول : شرح حال آية اللّه العظمى آقاى شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى سر دودمان خاندان نجفى

اشاره

« 1 »

آية اللّه العظمى

آقاى شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى

(حدود 1185 - 1248 ق)

سر دودمان خاندان نجفى

ص: 11

ص: 12

نام - پدر - مادر

نام : شيخ محمد تقي رازى نجفى اصفهانى معروف به صاحب هداية المسترشدين يا صاحب حاشيه .

پدر : محمد رحيم بيك استاجلو كه در برخى از كتب تراجم بغلط عبدالرحيم نوشته شده است .

حاجى محمد رحيم بيك از طرف حكومت وقت در ايوان كيف مصدر امور ديوانى بوده اما سعادت و نيك بختى در اواخر عمر نصيب او گرديده و از كليه مشاغل و مناصب دنيائى اعراض كرده و در اعتاب مقدسه ائمه عراق عليهم السلاممجاور گرديده و به عبادت قيام و اقدام نموده است .

وداراى چهار فرزند گرديده :

1 - علاّمه محقق شيخ محمد تقى صاحب اين شرح حال .

2 - علاّمه محقق آقاى شيخ محمد حسين رازى اصفهانى حائرى صاحب فصول .

3 - زوجه آقا احمد بهبهانى صاحب مرآة الاحوال نواده وحيد بهبهانى .

4 - زوجه ملا محمد على ابن ملا محمد شفيع خراسانى طهرانى .

حاجى محمد رحيم بيك در سال 1217 در نجف اشرف وفات يافته و در همان سرزمين در جوار امير المؤمنين عليه السلام بخاك رفته است .

مادر : دختر اللّه وردى بيك فرزند مهدى قليخان بيگدلى است كه برخى مهدى قليخان را به اختصار ميرزا مهدى نيز مى گويند .

واين مهدى قليخان يا ميرزا مهدى همان كسى است كه از طرف نادر شاه

ص: 13

افشار و همسرش گوهرشاد بيگم مامور سرپرستى تعميرات صحن مقدس علوى وتذهيب گنبد مقدس امير المؤمنين عليه السلام شد و از سال 1156 تا سال 1160 به مدت چهار سال بدين امر اقدام نمود و نامش در كتيبه هاى صحن مبارك نزديك درب طوسى بر كاشيها نوشته شده است .

اللّه وردى بيك و پدرش مهدى قليخان در ابتداء هر دو در كرمانشاه ساكن بوده اند و لكن به جهت سرپرستى و نظارت بر تعميرات و تذهيب گنبد و صحن مطهر علوى به نجف اشرف منتقل مى شوند .

اللّه وردى بيك داراى دو دختر است .

1 - زوجه علامه آقاى محمد على ابن وحيد بهبهانى .

2 - زوجه حاج محمد رحيم بيك استاجلو مادر شيخ محمد تقى .

زمان و محلّ ولادت

در كتب شرح حال و تراجم ، زمان و محل ولادت شيخ محمد تقى دقيقاً مشخص نشده است امّا از آنجا كه سن ايشان را در هنگام وفات شصت و اندى مى نويسند پس ولادتش احتمالاً بين سالهاى 1185 تا 1187 مى باشد .

وچون پدرش در ايوان كيف ساكن و رياست داشته است باحتمال قوى محل ولادت ايشان نيز در همان ايوان كيف است .

واز ايوان كيف به همراه پدر يا به همراه برادر يا منفرداً در نوجوانى به عتبات عاليات مهاجرت نموده است .

شيخ محمد تقى اولين فردى است در خانواده اش كه ترك سيره اسلاف وپدران خود را مى كند و به تحصيل علم مى پردازد .

ص: 14

تحصيلات و اساتيد

از زمان شروع به تحصيل شيخ و مكان آن و اساتيد اوليه او در مقدمات وسطوح اطلاعى در دست نيست . آنچه مسلم است او درس وحيد بهبهانى درگذشته سال 1205 را چند سال درك نموده است و در همه كتب تراجم او را از شاگردان وحيد مى نويسند . بنابر اين مى بايست تحصيل را از طفوليت آغاز كرده باشد تا بتواند درس حدود 15 سالگى يا كمى بيشتر به محضر درس وحيد بهبهانى حاضر شود و چند سال نيز از او بهره مند گردد . پس اولين استاد درس خارج او وحيد بهبهانى و مكان درس كربلاى معلى است .

غير از علامه وحيد (1117 - 1205 ق) ، شيخ در درس عده اى از بزرگان علما ومراجع در كربلا و نجف اشرف و كاظمين شركت نموده است از آن جمله :

1 - سيد محمد مهدى بحر العلوم طباطبائى (1155 - 1212 ق) صاحب الدرة النجفية .

2 - شيخ جعفر نجفى كاشف الغطاء (1154 - 1228 ق) و از ايشان اجازه روايت و اجتهاد دارد و به افتخار مصاهرت ايشان نيز نائل آمده است(1)(2) .

ص: 15


1- مرحوم علامه الفت در نسبنامه داستان اين ازدواج را چنين مى نگارد : « روزى شيخ جعفر از شيخ محمد تقى در مجلس درس مى پرسد : آيا عيال دارى ؟ او با خجلت جواب مى دهد : نه ، شيخ جعفر طلاب را امر به انتظار نموده از منبر بزير مى آيد و دست شيخ محمد تقى را گرفته باندرون خانه خود برده مى گويد : مى خواهم تو را به دامادى خود اختيار كنم ، اينك مرا دو دختر در خانه هستند يكى در كمال امتياز دارد و ديگرى در جمال ، تو هر كدام را خواهى انتخاب كن . شيخ محمد تقى دختر صاحب كمال را اختيار نموده ، اين مجلس باجراء صيغه نكاح ختم مى شود و شيخ جعفر بمحضر طلاب مراجعت ، درس را تمام وتزويج دختر خود را اعلام مى دارد . اين مواصلت در اوائل قرن سيزدهم واقع شده » .
2- شرح حال مفصلى از شيخ جعفر نجفى صاحب كشف الغطاء را مى توانيد در اوّل كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1 / 121 - 39 بيابيد .

3 - سيد على طباطبائى حائري (1161 - 1231 ق) صاحب رياض المسائل.

4 - سيد محسن اعرجى كاظمى (1130 - 1227 ق) .

مهاجرت به ايران

شيخ محمد تقى پس از حمله وهابيون به كربلاى معلى و غارت شهر و حرم مطهر أبا عبداللّه الحسين عليه السلام در سال 1216 و احتمالاً پس از فوت پدرش در سال 1217 در نجف اشرف يا اندكى پس از آن و بعلت عدم وجود امنيت در اعتاب مقدسه و خوف از تكرار واقعه كربلا و احتمالاً ابتلاء به بيمارى و همچنين داشتن مبالغ زيادى قرض كه پرداخت آن در اعتاب مقدسه مشكل بود و به قصد زيارت امام على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء به مشهد مقدس مسافرت مى كند .

در مشهد در منزل حاج ميرزا داود خراسانى فرزند ميرزا محمد مهدى اصفهانى وارد مى شود و مدت چهارده ماه در مشهد مقدس ميهمان او بوده است .

در اين مدت حاج ميرزا داود در اكرام ميهمان گرامى خود نهايت جدّ و جهد و كوشش را نموده و قروض ايشان را كه در آن زمان متجاوز از يكهزار تومان بوده است از مال خالص خود اداء مى كند و در ضمن اين مدت در نزد ميهمان گراميش نيز فقه و اصول را تلمذ مى نمايد .

پس از چهارده ماه توقف در ارض اقدس رضوى ، شيخ از مشهد خارج و بعد از طىّ راه به شهر يزد وارد مى شود و در آن شهر به تدريس فقه و اصول مى پردازد و مدتى نامعلوم در آن شهر توقف مى كند و منقطعه اى نيز در آنجا اختيار مى كند و از او

صاحب دخترى مى شود كه اين دختر بعد از بلوغ زوجه حاج عبدالكريم شيرازى مى شود .

از قرائن چنين معلوم است كه شيخ متجاوز از يك سال در يزد مى ماند و پس

ص: 16

از آن شايد بعلت عدم مساعدت محيط و سختى معيشت اين شهر را ترك نموده و به اصفهان مهاجرت مى نمايد .

اقامت در اصفهان و تدريس

ورود شيخ محمد تقى به اصفهان را قبل از سال 1225 ق دانسته اند .

در آغاز در محله احمد آباد ساكن و در مسجد ايلچى حوزه تدريس منعقد مى نمايد و در آن نيز به امامت مى پردازد .

پس از مدتى تدريس ، أهل علم و طالبان دانش در اصفهان متوجه گوهر گرانبهاى درس و بيان او مى شوند و كثرت طالبان علم و علماء در محضر درسش بقدرى زياد مى شود كه مسجد ايلچى گنجايش حاضرين در درس و همچنين ظرفيت حضور مؤمنين حاضر در نماز جماعت او را ندارد و لذا حوزه درس او به مسجد شاه اصفهان منتقل مى گردد و در آنجا نيز به امامت مى پردازد و منزلش را نيز به محله پشت مسجد شاه منتقل مى كند .

تعداد حاضرين در درس شيخ محمد تقى را تا چهارصد نفر نوشته اند كه با توجه به جمعيت اصفهان در آن روز واهل علم و حوزه موجود در آن وقت مى توان گفت تقريباً تمام طلاب مستعد و فاضل و درس خوان اصفهان در درس ايشان حاضر مى شده اند و اولين حوزه درسى در آن زمان متعلق به ايشان بوده است .

حاج شيخ عباس قمى در مورد اين درس مى نويسد : « ... در اصفهان سكنى فرمود ، فضلاء در درس او اجتماع كردند ، مجلس درسش مجمع فضلاء گرديد »(1) .

مرحوم آية اللّه ميرزا محمد حسن شيرازى صاحب فتواى تحريم تنباكو در مورد اين درس و چگونگى حضورش مى فرمايد : « ... در آن زمان كه در درس شيخ

ص: 17


1- فوائد الرضوية 2/435 .

محمد تقى صاحب حاشيه حاضر مى شدم بدليل كثرت جمعيت امكان صحبت با استاد و پرسيدن اشكالات درسى برايم فراهم نمى شد ، بدين خاطر چند تن از برادران خوش فهم را جمع كردم و بدآنها گفتم : چه خوبست نزد شيخ رفته درخواست وقت معينى از ايشان بكنيم تا درس را به طور خصوصى براى ما بگويد ، خوبى اين كار اين است كه فرصت طرح اشكالات و نظراتمان فراهم مى آيد . دوستان پذيرفته و همگى كه جمعاً چهار نفر بوديم خدمت شيخ رفته و خواسته خود را مطرح كرديم ، شيخ از اين پيشنهاد استقبال كرده و با ما انس و الفتى ديگر گرفت . از آن پس هم در درس عمومى شركت مى كرديم و هم در درس خصوصى و از اين درس بسيار استفاده مى كرديم »(1) .

اين حلقه درسى عظيم متجاوز از بيست سال تا آخرين روزهاى حيات شيخ ادامه داشته است و جمع كثيرى از مستعدّين با استفاده از محضر علمى او به مراتب بلندى در علم و عمل رسيده اند .

و بر اساس آن چه كه بر نگارنده معلوم شده است شيخ محمد تقى تدريس خود را در فقه و اصول به قلم خود ضبط مى نموده است كه حاصل آن در اصول كتاب شريف هداية المسترشدين في شرح اصول معالم الدين و در فقه تبصرة الفقهاء است .

و چون هر دو كتاب ثمره تدريس شيخ است از نظر علمى هردو از مكانت والائى برخوردارند كه به اهل فن معلوم است .

ص: 18


1- ترجمه هدية الرازى إلى الإمام المجدد الشيرازى / 32 .

شاگردان

از آنجا كه مدت تدريس شيخ در اصفهان متجاوز از بيست سال است و هر دوره درس را نيز حدود شش سال بدانيم بيش از يك هزار و پانصد نفر در اين مدت از حوزه درسى شيخ بهره برده اند و در نزد او تتلمذ نموده اند كه حصر و احصاء نام آنها كارى بس دشوار است و لكن به برخى از بزرگان آنها ذيلاً اشاره مى كنيم :

1 - ملا احمد بن عبداللّه خوانسارى .

در يكى از سالها كه فتح عليشاه قاجار به اصفهان آمد ، در ملاقات با شيخ از ارشد تلامذه ايشان سؤال مى نمايد ، و شيخ در جواب مى فرمايد : ملا احمد خوانسارى .

ملا احمد خوانسارى در سالهاى بعد از شيخ ساكن دولت آباد ملاير مى شود و كتاب مصابيح الاصول را در بيش از بيست هزار بيت تأليف مى نمايد .

2 - علامه ميرزا محمد باقر چهارسوقى خوانسارى اصفهانى (1226 - 1313 ق) صاحب روضات الجنات .

3 - شيخ محمد تقى گلپايگانى .

وى از بزرگان اساتيد نجف اشرف در علم وحكمت و فلسفه است و از شيخ محمد تقى نيز اجازه روايت دارد و در سال 1292 در نجف و فات يافته است .

4 - مولى محمد تقى بن حسينعلى هروى اصفهانى حائرى (1217 - 1299 ق) .

وى از اصفهان به كربلا مهاجرت نموده و به تاليف و تدريس پرداخته است شرح حال او را در مكارم الآثار 3/627 بيابيد .

5 - سيد محمد حسن بن محمد تقى مستجاب الدعوة خواجوئى اصفهانى.

متوفى در سال 1263 مدفون در تخت فولاد اصفهان در جنب والدش .

ص: 19

6 - مير سيد حسن بن على حسينى معروف به مدرس (1210 - 1273 ق) .

از بزرگان فقهاء و مدرسين اصفهان است .

7 - ميرزا محمد حسن بن محمود حسينى شيرازى (1230 - 1312 ق) .

آية اللّه مجدد شيرازى صاحب فتواى تحريم تنباكو و مرجع على الاطلاق شيعه در عصرش .

8 - سيد ميرزا حسن بن محمد معصوم رضوى مشهدى .

متوفى سال 1278 .

9 - آقا حسين ورنامخواستى لنجانى اصفهانى .

10 - علامه آقا شيخ محمد حسين رازى اصفهانى حائرى (... - 1255 ق) .

ابن محمد رحيم ، برادر كهتر شيخ محمد تقى است و كتاب ارجمندش در علم اصول به نام الفصول مشهور آفاق است . شرح حال جامع وى را در كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1 / (213 - 184) مى توانيد بيابيد .

11 - علامه ملا حسينعلى بن نوروز على تويسركانى اصفهانى .

متوفى سال 1286 و مدفون در تكيه آقا حسين خوانسارى در تخت فولاد اصفهان شرح حال ايشان را در كتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان / 306 مى توانيد بيابيد .

12 - حاج ميرزا داود ابن ميرزا محمد مهدى شهيد اصفهانى خراسانى (1190 - 1240 ق) .

همانگونه كه در عنوان مهاجرت شيخ به ايران گذشت صاحب عنوان چهارده ماه در مشهد مقدس از شيخ محمد تقى استفاده علمى نموده است .

13 - علامه مولى زين العابدين گلپايگانى (1218 - 1289 ق) .

از شاگردان و مجازين شيخ محمد تقى و در گلپايگان مدفون است به فوائد الرضويه 1/195 و مقدمه انوار الولاية از تأليفات وى مراجعه شود .

14 - آقا سيد محمد صادق بن مهدى موسوى خوانسارى (1208 -

ص: 20

5 يا1254 ق) .

مدفون در كربلا ، به الكرام البررة 2/647 مراجعه شود .

15 - ملا عبدالجواد بن محمد على بن احمد تونى اصفهانى خراسانى .

حكيم معروف اصفهان و استاد فلسفه ، و تدريس كتب حكمت و طب در اواخر حياتش منحصر به او بوده است . در سال 1281 در اصفهان وفات كرد .

16 - ملا على قارپوز آبادى زنجانى (1209 - 1290 ق) .

وى پانزده سال از محضر شيخ محمد تقى استفاده علمى نموده و جوامع الاصول را در دو مجلد تصنيف كرده و كتاب صيغ العقود از تأليفات مشهور ايشان است كه بارها بچاپ رسيده است .

17 - شيخ فتح اللّه بن رجبعلى بن محمد صالح بن محمد شاردى قزوينى .

از بزرگان علماء قزوين و مؤلف اصل الاصول ومناهج الطريقة في احكام الشريعة است ، فوت او را پس از سال 1257 ق مى نويسند .

18 - مير محمد ابن مير محمد حسين شهرستانى حائرى .

از شيخ محمد تقى اجازه روايت دارد و حدود سال 1290 ق وفات يافته است . در الذريعة 11/22 اجازه او را ذكر مى كند .

19 - شيخ محمد بن محمد على بن محمد شفيع خراسانى طهرانى نجفى .

شاگرد و خواهرزاده و داماد شيخ محمد تقى است و جلد سوم هداية المسترشدين را او از مسوده به بياض خارج نموده و همچنين بهترين طبع حجرى هداية نيز به تصحيح او به انجام رسيده است و به هداية نيز تعليقاتى دارد . شرح حال او را در تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/260 بيابيد .

20 - آقا مهدى ابن ملا محسن ابن ملا سميع كرمانشاهى .

از اعقاب مرحوم ملا محسن فيض كاشانى است . شرحى بر شرايع دارد ودر حدود سال 1281 در كرمانشاه وفات يافته و همانجا مدفون است .

21 - شيخ مهدى كُجورى شيرازى .

ص: 21

وى شرح مطبوعى بر رسائل شيخ انصارى دارد و سال 1293 ق در شيراز وفات نمود و در تكيه حافظيه مدفون شد .

22 - حاج ملا هادى بن مهدى سبزوارى (1212 - 1289 ق) .

فيلسوف بزرگ متخلص به اسرار صاحب تاليفات متعددة از آن جمله منظومه و شرح آن در منطق و فلسفه ، در شرح حال او رسائلى نگاشته شده است .

23 - حاج ميرزا هداية اللّه أبَرْسِجى شاهرودى .

متوفى سال 1281 در مكه مكرمه و مدفون در قبرستان ابو طالب عليه السلام .

تأليفات

از آن جا كه طول حيات شيخ را تحصيل و تدريس گرفته است ، مؤلفات ارجمندى نيز ازايشان به يادگار ماند از آن جمله مى توان كتابهاى زير را نام برد :

1 - اجوبة المسائل .

پاسخهاى ايشان به استفتائاتى است كه به محضر شريفش وارد شده است و به برخى از آنها نيز تفصيلاً جواب داده است .

2 - احكام نماز .

صورت نسخه اى از آن كه در زمان حيات مؤلف به سال 1243 ق در سيصد صفحه استنساخ شده در نزد حقير است .

ودر كتابخانه آية اللّه مرعشى رحمه الله در قم نيز نسخه اى ديگر از آن به شماره 655 نگهدارى مى شود ، به فهرست نسخه هاى خطى آن كتابخانه 2/251 مراجعه شود .

3 - تبصرة الفقهاء .

فقه استدلالى ايشان است و معظم ابحاث كتاب الطهارة و بحث اوقات صلاة و قسمتى از كتاب الزكاة و قسمتى از بيع را دارا مى باشد .

صورت نسخه خط مؤلف و نسخه ديگرى كه از روى آن نوشته شده است در

ص: 22

آغاز و انجام رساله احكام نماز صاحب هداية المسترشدين

ص: 23

صفحه اى از تبصرة الفقهاء ، صاحب الهداية بخط مؤلف

ص: 24

نزد نگارنده موجود است . اهل فن ارزش و دقت اين كتاب فقهى را همانند كتاب هداية المسترشدين در اصول مى دانند .

4 - تقريرات بحث فقه سيد بحر العلوم .

اين تقريرات بحث طهارت به صورت شرحى بر وافى نگاشته شده است . چنانچه علامه طهرانى در ترجمه معظم له در الكرام البررة 1/27 مى فرمايد : « وله شرح طهارة الوافي للفيض من تقرير استاذه السيد مهدي » .

5 - رساله اى در بحث دوران امر بين اقل واكثر در علم اصول .

اين رساله را در رد استادش علامه سيد محسن اعرجى كاظمى نگاشته است و نبيره مؤلف علامه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى در حاشيه بر روضات در مورد اين رساله مى نويسد : « له ردود على العلامة السيد محسن الكاظمي قدس سره في مسألة الاقل والاكثر رايتها بخطه الشريف »(1) .

6 - رساله اى در عدم مفطريت توتون .

علامه طهرانى در الذريعة 15/238 آنرا در رد بعض از معاصرين شيخ مى داند وهمچنين در الكرام البررة 1/217 .

7 - رساله عمليه به زبان فارسى .

علامه طهرانى آن را در الكرام البررة 1/217 ياد مى كند .

8 - رساله در فساد شرط ضمن العقد في شرط الضمان لو ظهر المبيع مستحقاً للغير .

علامه طهرانى آن را در الذريعة 14/183 و الكرام البررة 1/217 ذكر مى كند .

9 - شرح اسماء الحسنى .

در الذريعة 13/88 علامه طهرانى و در ريحانة الأدب 2/449 مدرس خيابانى ذكر شده است .

ص: 25


1- اعلاط الروضات / 10 .

10 - كتاب الطهارة .

علامه طهرانى آن را در الذريعة 15/184 معرفى مى كند و در الكرام البررة 1/217 بنقل از تكمله امل الامل مرحوم علامه سيد حسن صدر كاظمينى قدس سره چنين نقل مى كند كه در مورد اين كتاب مى فرمايد : « رأيته وهو في غاية التحقيق يبلغ قدر طهارة المعالم » .

آقاى استادى نيز نسخه اى از آن در « يكصد و شصت نسخه از يك كتابخانه شخصى » / 27 كه فهرست مخطوطات مكتبه شخصى خودشان بوده است معرفى مى نمايد ، البته اين مكتبه به كتابخانه آية اللّه مرعشى قدس سره منتقل گرديده است .

11 - مسألة الظنون .

صاحب روضات آن را در شرح حال ايشان ياد مى كند و مى فرمايد : « وهي فيما ينيف على ثلاثة آلاف بيت ، وقد نقح فيها القول بوجود ما به كفاية الفقيه من الظنون المخصوصة وعدم حجية الظن المطلق بما لا مزيد عليه »(1) .

12 - هداية المسترشدين في شرح اصول معالم الدين .

اين كتاب از اولين كتابهاى است كه در ايران به چاپ رسيده است اولين چاپ آن در سال 1269 ه . ق انجام شد پس از آن در سالهاى 1272 و1281 و1283 و1310 ق مكرراً در تهران به چاپ رسيده است .

وقريب پانزده سال پيش نيز توسط مؤسسة آل البيت عليهم السلام در قم افست شد ، وبه همت مرحوم آية اللّه والد آقاى حاج شيخ مهدى مجد الاسلام نجفى طاب ثراه در سه مجلد بزرگ توسط مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جماعه مدرسين حوزه علميه قم در سال 1420 و1421 ق در قم مقدسه طبع حروفى و محققانه شده است .

مرحوم والد طاب ثراه در مقدمه اى حدود سى صفحه به معرفى اين اثر

ص: 26


1- روضات الجنات 2/124 .

ارزشمند مى پردازند كه خواننده مى تواند به آن مقدمه عالمانه مراجعه نمايد(1) .

شيخ محمد تقى بواسطه تأليف اين كتاب به صاحب هداية و صاحب حاشيه در حوزه هاى علميه معروف است .

ص: 27


1- و همچنين مقاله اى بقلم علامه جليل حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد رضا حسينى جلالى دامت بركاته در مورد اين طبع از هدايه و معرفى آن در مجله آينه پژوهش شماره 63/ ص74 به نام مستعار منتشر شده است .

آغاز كتاب الطهارة صاحب هداية المسترشدين ، بخط مؤلف

ص: 28

صفحه اى از بحث انسداد هداية المسترشدين ، بخط مؤلف

ص: 29

فرزندان

شيخ محمد تقى از نسمه خاتون معروف به حبّابه(1) دختر شيخ جعفر كاشف الغطاء صاحب دو فرزند شد :

1 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى .

2 - مخدره شهربانو زوجه آقا شيخ محمد طهرانى نجفى(2) .

واز منقطعه يزديه نيز صاحب يك دختر شد :

3 - زوجه مرحوم حاج عبدالكريم شيرازى .

شيخ سرسلسله يكى از بزرگترين بيوت علمى شيعه

خداوند تبارك و تعالى بر اين مجتهد رنج كشيده منت گذاشت و با وجود اينكه فقط يك پسر از او بعنوان اولاد ذكور باقى ماند ، ولكن نسل و ذريه طيبه اى به او عطاء كرد كه يكى از بيوت عظيم علمى شيعه را تشكيل مى دهند و مدت دو قرن است كه تا كنون در آسمان علم و فضيلت و فقاهت و مرجعيت همچون ستارگانى درخشان نورافشانى مى كنند .

علامه طهرانى در اين مورد مى نويسد : « آل صاحب الحاشية بيت علم جليل في اصفهان يعد من أشرفها وأعرقها في الفضل ، فقد نبغ فيه جمع من فطاحل العلماء ورجال الدين الأفاضل ، كما قضوا دوراً مهماً في خدمة الشريعة ، ونالوا

ص: 30


1- مرحوم الفت در نسبنامه مى نويسد : « وفات ... او نيز در سال 1295 واقع شده و در تخت فولاد پهلوى قبر شوهر خود مدفون گرديد » .
2- مرحوم الفت مى نويسد : « اين دختر در سال 1257 جوانمرگ شده ، اولادى از او باقى نمانده قبرش در تخت فولاد و پهلوى قبر مادر خود واقع است » .

الرئاسة العامة لا في اصفهان فحسب ، بل في ايران مطلقاً ... »(1) .

علامه محقق آقاى حسينى اشكورى در شرح حال شيخ كه در مقدمه هداية المسترشدين طبع جديد به چاپ رسيده است چنين مى نگارد : « بزغ نجم هذه الاُسرة العلمية في اصفهان منذ نحو سنة 1225 حيث هاجر الشيخ في ما يقرب من هذا التاريخ من يزد إليها واشتهر بالمقام العلمي الرفيع والزهد والتقوى والتفّ حوله

الخاصة والعامّة وانتهت إليه الزعامة العلمية والامامة . اشتهر من الاُسرة علماء مشاهير وفضلاء ذوي الأقدار والمكانة ، كانوا ولم يزالوا موضع احترام العلماء وحفاوة سائر الطبقات المؤمنة في اصبهان و غيرها نذكر اسماء بعضهم كنماذج بارزة لا للحصر ... »(2) .

نتيجه شيخ ، علامه الفت در نسبنامه كه آن را در تاريخ شوال المكرم سال 1343 در اصفهان به پايان برده است مى نويسد : « چنانچه دانستيم اين خانواده زياده بر يكصد سال است كه در اصفهان و نواحى آن برياست و اقتدار مى گذرانند . مداخلاتشان در امور دولت و ملت ايران ممكن است كه قسمتى از تاريخ اين مملكت را اشغال كند . تصرفاتشان در خصوص عقايد و احوال اجتماعى اصفهان آثارى بيادگار باقى گذارده كه قابل اهميت است .

بالاخره اشتغالشان بزمامدارى از روحانيت مذهب شيعه از آن دو وظيفه مشهورتر و اهميت آثارش افزونتر است »(3) .

مرحوم آية اللّه والد آقاى حاج شيخ مهدى مجد الاسلام نجفى طاب ثراه نيز كه از نوادگان شيخ اند در مقدمه طبع جديد هداية المسترشدين چنين مى نگارند : « رزق اللّه تعالى صاحب الهداية نسلاً طيباً وبيتاً جليلاً ، نشاء فهم كثير من العلماء

والفقهاء والمراجع بحيث كتب العلامة السيد مصلح الدين المهدوي رحمه الله تعالى ثلاث

ص: 31


1- نقباء البشر 2/748 .
2- هداية المسترشدين 1/33 .
3- نسبنامه الفت / نسخه خطى .

مجلدات كبيرة في تراجمهم وقد طبع الكتاب »(1) .

وعلامه مهدوى رحمه الله در كتاب سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان در معرفى مدفونين تكيه و بقعه شيخ چنين مى نگارد :

« شيخ محمد تقى بن محمد رحيم ايوان كيفى (ايوان كئى) عالم فقيه مجتهد اصولى . از مدرسين طراز اول اصفهان كه عده زيادى از علماء وبزرگان خدمتش تحصيل كرده اند وبه مقام اجتهاد رسيده اند . امام جماعت مسجد جامع عباسى (مسجد شاه) كه تاكنون امامت ورياست در خاندان او برقرار است . مؤلف كتاب هداية المسترشدين در اصول در سه مجلد ، نويسنده كتابى بنام « بيان سبل الهداية في ذكر أعقاب صاحب الهداية يا تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير » در سه مجلد در شرح حال اين خاندان تأليف نموده و به چاپ رسيده است ... »(2) .

حسن ختام اين عنوان را كلام علامه موحد ابطحى دامت بركاته قرار مى دهيم كه چنين مى نگارد : « خاندان مسجد شاهى [ نجفى ] در طول دو قرن

شمار زيادى از علماء و مراجع دينى و نيز مؤلفين و رهبران اجتماعى را در بر گرفته و به عنوان يكى از مهمترين خاندانهاى علمى و اجتماعى در عالم تشيع و حوزه هاى علميه و بالاخص شهر دينى و تاريخى اصفهان درخشيده است »(3) .

و بالجملة آنچه كه از نسل شيخ ظاهر شده و اين بيت عظيم را تشكيل داده است ، در واقع آنگونه كه سينه به سينه و پدر در پدر به ما رسيده است استجابت دعاى شيخ اكبر كاشف الغطاء قدس سره است كه در شب زفاف شيخ و دخترش دست به دعاء برداشت و از خداوند تبارك و تعالى چنين خواست كه : « خداوندا علم و فقاهت و مرجعيت و روحانيت و ترويج شريعت را تا قيامت در نسل آنها قرار بده » .

و بحمد اللّه تعالى اين دعاى شيخ اكبر كاشف الغطاء قدس سره تاكنون كه متجاوز از

ص: 32


1- هداية المسترشدين 1/15 .
2- سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان / 93 .
3- ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان در طول تاريخ 1/504 .

دو قرن از آن مى گذارد به اجابت ذات اقدس الهى رسيده است ، وان شاء اللّه تعالى ومنّه و فضله و كرمه و شفاعة نبيّه و آله عليهم السلام تا قيامت نيز مستجاب خواهد بود آمين يا ربّ العالمين .

وفات و مدفن

شيخ محمد تقى ظهر روز جمعه پانزدهم ماه شوال 1248 ق به جوار رحمت حق و به ديار باقى مى شتابد ، يكى از دو رئيس روحانى وقت اصفهان يعنى آيتين سيد محمد باقر حجة الاسلام شفتى يا حاجى محمد ابراهيم كلباسى به همراه جمعيت مشيعين بر ايشان نماز مى خواند . و در بقعه تكيه اى كه بعدها به نام خود شيخ به تكيه شيخ محمد تقى(1) معروف شد دفن مى گردد .

و برخى از عوام آن را تكيه مادر شاهزاده نيز مى گويند ، چون اولين كسى كه در اين بقيعه بخاك سپرده شد مريم خاتون گرجى درگذشته به سال 1246 دايه سيف الدوله سلطان محمد ميرزا فرزند فتحعلى شاه قاجار است . و او (سيف الدوله) سى و هفتمين يا سى وهشتمين فرزند فتحعلى شاه و مادرش تاج الدوله طاووس خانم اصفهانيه كه چهل و دومين همسر شاه بوده است مى باشد .

فتحعلى شاه در سال 1224 با او ازدواج كرد و طاووس خانم را ملقبه به تاج الدوله نمود .

تخت مرصع مشهور به تخت طاووس كه پيش از ازوداج ايشان به آن تخت خورشيد مى گفتند بعد از ازدواج با وى به تخت طاووس مشهور شد .

وى براى شاه چند فرزند پسر آورد بنامهاى سلطان محمد ميرزا سيف الدوله

ص: 33


1- مرحوم علامه مهدوى در كتاب سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان / 91 تكيه را چنين ياد مى كند .

كه نامش گذشت و فرح ميرزا نيّر الدوله وسلطان احمد ميرزا عضد الدوله .

طاووس خانم بعد از جلوس محمد شاه در اواخر عمر به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا ساكن شد و همان جا وفات كرد و در صحن اميرالمؤمنين عليه السلام مدفون گرديد(1) .

بنابر اين تحقيق مريم خاتون گرجى دايه سيف الدوله است نه مادر او كه بغلط در افواه قرار گرفه است و وى زن مؤمنه اى بوده و وصى خودش را نيز مرحوم آقا شيخ محمد تقى قرار مى دهد . پس از فوتش به حسب دستور شيخ براى او توسط معتمد الدوله منوچهرخان گرجى اين بقعه بناء مى گردد .

مرحوم گزى در اين مورد مى نويسد : « به توصيت او و وجه او (مريم دايه سيف الدوله) اين تكيه بنا شده و وصى او مرحوم شيح محمد تقى بوده است »(2) .

مرحوم علامه الفت در نسبنامه چنين مى نگارد : « ... بهر تقدير سال 1248 ق شيخ محمد تقى كبير در جوار اين مخدره مدفون گرديده و از آن پس افراد ديگرى از علماء و معاريف شهر و خاندان مسجد شاهى در پيرامونش بخاك رفته ، فضاى تكيه نيز مطروس از قبور متفرقه و بسيارى از افراد اين خاندان و منسوبين به آنها مى باشند . ونيز شيخ محمد باقر كبير يكصد جريب از املاك مرغوب را در قريه كنگاز - از بلوك جى - به مصالح و تعميرات اين تكيه وقف نمود كه تا چند سال قبل به مصرف مى رسيد و اينك چنديستكه يكتن از سادات ... اقارب نسبى نگارنده بر خلاف شرع و قانون آن موقوفه را غصب نموده ، دينارى بمصارف مقرره نمى رساند و لذا جمله ابنيه و آثار تكيه خراب و منهدم گشته و مى گردد »(3) .

نگارنده گويد : در دهه شصت شمسى كه تب تخريب تخت فولاد بالا گرفته بود و عده اى به عمد يا به جهل قصورى يا تقصيرى قصد تخريب اين ابنيه تاريخى

ص: 34


1- شرح حال او را در مشاهير زنان اصفهان / 217 مى توانيد بيابيد .
2- تذكرة القبور / 46 طبع حجرى .
3- نسبنامه الفت / 286 نسخه خط مؤلف .

و قبور مؤمنين بلكه به واقع مركز اسناد ملى و تاريخچه گوياى شهر اصفهان را داشتند ، از جمله معدود كسانى كه در مقابل اين عده مقاومت كرد و مانع از تخريب شد ، مرحوم آية اللّه والد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين نجفى طاب ثراه بودند و در همان اوان ايشان نه تنها از تخريب جلوگيرى كردند بلكه به همت والاى خود و برخى از خيّرين تكيه مرحوم آقاى شيخ محمد تقى را تعمير اساسى نمودند . و خوشبختانه بعد از اين پايمردى و تلاش و گذر از آن دوره تخريب ، اكنون اين تكيه جزو آثار ملى و تاريخى ايران به شماره 1735 در تاريخ 26/3/1375 به ثبت رسيده است .

اميدوارم بأذن اللّه تعالى ومنّه وكرمه كار تعميرات اساسى اين تكيه و بازسازى آن به انجام برسد و اين اثر ملى و تاريخى همچنان باقى باشد ان شاء اللّه تعالى .

مراثى و ماده تاريخ

بعد از ارتحال شيخ محمد تقى جمعى از علماء و شعراء در رثاء ايشان اشعارى را سروده اند :

1 - علامه خوانسارى صاحب روضات كه از شاگردان ايشان است در رثاء و ماده تاريخ معظم له اشعارى فرموده كه در روضات الجنات 2/125 در شرح حال او ضبط است چند بيت آن چنين است :

يا للذي أضحى تقيّاً نهتدي *** بهداه كالبدر المنير الأوقد

أسفاً لفقد إمامنا الحبر الذي *** حتّى الزمان لمثله لم نفقد

تا آنجا كه مى فرمايد :

العلم أمسى بعده مترحلاً *** والشرع لم ير بعده بمؤيَّد

ومى فرمايد :

ص: 35

لمّا مضيت مضت صبابة من هوى *** مجداً وأنت من السليل الأمجد

علامة العلماء من في جنبه *** أركانهم بمكان طفل الأبجد

مولاى أي قطب الأنام وطودهم *** ومشيّد الشرع المنير الأحمدي

ودر ماده تاريخ مى گويد :

طابت ثراه كما أتى تاريخه *** طارت كراك الى النعيم السرمدي

2 - مرحوم محمد حسين بن محمد اسماعيل متخلص به ضياء از شعراء وخطاطين معروف قرن سيزدهم در اصفهان در مرثيه و ماده تاريخ شيخ محمد تقى اشعارى دارد به خط خودش بر روى سنگ مزار ايشان حك شده است :

آه كه در بزم دهر ساقى ايام ريخت *** زهر أجل از جفا فخر جهان را به جام

شيخ محمد تقى آنكه بگاه سخن *** صيقل نطقش زدود زآينه دل ظلام

كاشف اسرار حق هادى راه هدى *** حامى شرع مبين وارث خير الأنام

بود زتقواى او خانه عصيان خراب *** داشت زاحكام او دين پيمبر قوام

گوهر الفاظ او زينت گوش سخن *** رشحه اقلام او زيب بديع وكلام

بود زعلمش بملك ، جهل چوعنقانهان *** داشته از نظم او كشور دين انتظام

بود فروع واصول ناقص اگر پيش از اين *** علم فروع واصول فكرت او كرد تام

تا بأبد در جهان زنده بود نام او *** گرچه بزير زمين خاك شد او را عظام

دردل سنگ ارچه شدلعل درخشان نهان *** لعل درخشان برون آيد اگر از رخام

زآن مه برج علوم تا كه بيابد نشان *** پويه بگردد زمين چرخ كند صبح وشام

در بر فضلش نزد ، كس زفلاطون سخن *** درگه درسش نبود هيچ زادريس نام

او بجنان شادمان باشد وأندرجهان *** دست به سرمى زنندازغم اوخاص وعام

طاير روحش چو شد از قفس تن برون *** رفت برون و نمود جاى بدار السلام

خانه دين را خراب گرنه فلك خواستى *** بهر خرابى او از چه نمود اهتمام

اشك فشان در غمش ديده احباب واو *** گشت به صحن جنان شاد دل اندر خرام

بس بعزايش فتاد غلغله اندر جهان *** كرد گمان آسمان ، كرد قيامت قيام

ص: 36

طاير روحش روان گشت بباغ جنان *** چون زجنانش رسيد رايحه اى در مشام

از پس تاريخ آن كلك ضياء زد رقم *** « راهنماى امم كرد بجنت مقام »

1248

3 - شاعر توانا واديب اريب آقاى فضل اللّه اعتمادى متخلص به «برنا» مولود عام 1309 ه- . ش مرثيه وماده تاريخى را بدرخواست صاحب اين قلم چنين سروده اند :

شيخ محمد تقى ، عالم ايوان كى اى *** كه نيمى از عمرو خود زيسته در اصفهان

صاحب حاشيه كز همت والا بود *** بر كتبى چند او مؤلف و ترجمان

هم زاساتيد فن بوده به تعليم و درس *** هم زصناديد فحل بوده بدرك و بيان

داد نويسندگى در كتب مختلف *** داده به توصيف او كلك نويسندگان

مرثيه اى بى نظير سروده در رحلتش *** شاعر دوران او ضياء شيرين زبان

كه زان رثاء فصيح لطف سخن گسترى *** بود زهر مصرع وحرف كلامى عيان

ليك حفيدى از او ز اهل علم وعمل *** كه آوردستم دگر زمان چو او مهربان

حبر فهيمى كه هست از نسب و از حسب *** وقار و وارستگى به ذات او توأمان

مجد الافاضل كه اوست از دل وجان ، روز وشب *** خادم قرآن و دين ، هادى پير و جوان

ص: 37

از سنه رحلتش زداعى تاريخ خواست *** چنانكه باشد در آن زشخص و نامش نشان

بود زابجد فزون شيخ محمد تقى *** زحد عهد و قرون زمرز سال و زمان

پس به وفاتش چنين خامه برنا نوشت *** درون بيتى تمام به امر طبع روان

« عالم ايوان كى ونجف بعقبا نهاد *** زوادى اصفهان قدم بعدن و جنان »

1248

ص: 38

مصادر شرح حال

شرح حال ايشان را در اكثر كتابهاى تراجم و شرح حال و تاريخ مى توانيد بيابيد از آن جمله :

هداية المسترشدين 1/32 چاپ جديد

بيان سبل الهداية في ذكر اعقاب صاحب الهداية يا تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/123

روضات الجنات 2/123

علماء الاُسرة / 180 از صاحب روضات

مستدرك الوسائل 3/400

أعيان الشيعة 9/189

الفوائد الرضوية / 434

قصص العلماء / 117

مرآة الاحوال 1/138

مرآة الكتب 4/78 ثقة الاسلام تبريزى

مكارم الآثار 4/1327

ريحانة الأدب 3/403

الكرام البررة 11/215

نجوم السماء 1/477

تذكرة القبور / 72

الروضة البهية / 262

لباب الألقاب / 50

هدية الرازي الى الامام المجدد الشيرازي / 38

ترجمه هدية الرازى / 32

الذريعة ، در مجلدات متعدد

الأعلام 6/62

فهرست كتابهاى چاپى عربى / 104

معجم المؤلفين 9/131

هدية العارفين 2/362

دائرة المعارف تشيع 2/665

دانشمندان وبزرگان اصفهان / 212

سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان / 91

هدية الأحباب / 185 محدث قمى

وقايع الأيام / 76 محدث قمى

شمس التواريخ / 15 طبع اوّل

وحيد بهبهانى / 218 على دوانى

لغت نامه دهخدا - ذيل محمد تقى

ايضاح المكنون 2/723 بغدادى

رجال اصفهان 1/95 دكتر كتابى

معجم المطبوعات العربية في ايران / 204

فرهنگ بزرگان اسلام وايران / 479

اثر آفرينان 3/83

ريشه ها وجلوه هاى تشيع وحوزه علميه اصفهان 1/505

مجله آينه پژوهش ، شماره مسلسل 63/74

ص: 39

ص: 40

فصل دوم : شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى

اشاره

« 2 »

آية اللّه العظمى

آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى

(1235 - 1301 ق)

ص: 41

ص: 42

نسب و ولادت

نام : حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى معروف به شيخ كبير و ملقب به حجة الاسلام .

پدر : علامه فقيه اصولى شيخ محمد تقى بن محمد رحيم رازى نجفى اصفهانى .

مادر : نسمه خاتون معروف به حبابه دختر شيخ اكبر شيخ جعفر كاشف الغطاء نجفى .

ولادتش را در سال 1235 ق در اصفهان نگاشته اند ولى مرحوم الفت در نسبنامه مى نويسد : « اما پسر مزبور نامش شيخ محمد باقر و درحال وفات پدر خود چهارده ساله بوده است »(1) ، بنابر اين چون وفات شيخ محمد تقى 1248 است پس ولادت فرزند بايد 1234 باشد چنانچه در برخى متون(2) چنين ضبط كرده اند .

تحصيلات و اساتيد

مقدمات علوم را در اصفهان فراگرفت پس از آن به همت مادر والاگهر به نجف اشرف مهاجرت نمود و در نزد بزرگان فقهاء در آن ديار به تحصيل پرداخت برخى از اساتيد ومشايخ اجازه او عبارتند از :

ص: 43


1- نسبنامه علامه الفت / نسخه خطى .
2- اعيان الشيعه 44/104 ورجال اصفهان 1/137 دكتر كتابى .

1 - مرحوم شيخ محمد تقى پدرش .

2 - حاج سيد محمد باقر حجة الاسلام موسوى شفتى در اصفهان از مشايخ اجازه ايشان است .

3 - شيخ محمد حسن نجفى صاحب جواهر .

4 - شيخ حسن ابن شيخ جعفر كاشف الغطاء دائى ايشان .

5 - علامه دوران شيخ اعظم حاج شيخ مرتضى انصارى .

او از شاگردان طراز اول و طبقه اول شيخ است ، و در نزد او حاشيه پدرش بر معالم يعنى هداية المسترشدين را مى خوانده است .

حاج شيخ عباس قمى از اين درس چنين حكايت مى كند : « تلمذ مرحوم حاج شيخ محمد باقر در نزد شيخ انصارى در اوائل امر تدريس مرحوم شيخ انصارى بوده و آن مرحوم به خانه جناب استاد مشرف شده و حاشيه پدرش بر معالم را نزد آن جناب مى خوانده است و او از شاگردان طبقه اول مرحوم شيخ انصارى مى باشد كه علاوه بر فوائد علمى كه از آن جناب حاصل كرده ، به مناسبت صحبت و معاشرت با ايشان نيز تكميل مراتب تقوى و تزكيه نفس واخلاق نموده است »(1) .

اجازه اى از شيخ اعظم به خط مباركش جهت ايشان صادر شده است كه تصوير آن را مى توانيد ببينيد :

ص: 44


1- فوائد الرضوية 2/409 ، تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/316 ، زندگانى و شخصيت شيخ انصارى / 108 .

اجازه شيخ اعظم انصارى بخط مباركش براى آية اللّه حاج شيخ محمد باقر نجفى (طاب ثراهما)

ص: 45

در كلام بزرگان

1 - صاحب روضات الجنات در پايان شرح حال ايشان مى نويسد : « ... وكذلك عند شيخنا البارع العلامة الشيخ مرتضى الدسفولي الانصاري المنتهى إليه رياسة الطائفة في هذا الزمان - حفظه اللّه تعالى من نوائب الأزمان - في طريق مسافرتهما الى حجّ بيت اللّه الحرام وغيرها الى أن اُجيز له في الرواية والفتوى ، فردّ

الى وطنه سالماً غانماً وعاد الى مسكنه عالماً حازماً ، وأخذ هنالك في الترويج والتدريس والإمامة والتأسيس والتصنيف والتأليف والقيام بحق التكليف ، وهو - سلّمه اللّه تعالى - من أجلّة مشفقينا المعظّمين والمحرّصين على تتميم هذا الكتاب

المتين ، آتاه اللّه من لم يؤت أحداً من العالمين »(1) .

2 - از ميرزاى بزرگ شيرازى آية اللّه محمد حسن حسينى چنين استفتاء شده است : مرحوم خلد آشتيان حاجى شيخ محمد باقر اعلى اللّه مقامه در ايام حيات تصرفانى كرده اند در امور راجعه به حاكم الشرع المطاع پس از فوت ، آن تصرفات ممضى و بحال خود باقيست يا خير ؟ چون محل حاجت است دو كلمه بخط مبارك حكم آن را بيان نمائيد .

وجناب ميرزا در جواب بخط خودش مرقوم مى فرمايد :

بسم اللّه الرحمن الرحيم

بلى ممضى و نافذ است

حرره الأحقر محمد حسن الحسيني

از اين جواب مقام شيخ كبير به خوبى معلوم مى گردد .

ص: 46


1- روضات الجنات 2/127 .

پاسخ استفتاء ميرزاى بزرگ شيرازى بخط و مهرش در مورد تصرفات آية اللّه حاج شيخ

محمد باقر نجفى در امور راجعه به مجتهد جامع الشرائط ، به اينكه آن تصرفات نافذ است

ص: 47

3 - صاحب احسن الوديعة مى نويسد : « آية اللّه العظمى الفقيه الماهر فخر الأوائل والأواخر ابن الأعلم الأفضل الشيخ محمد تقي صاحب الحاشية المشهورة على المعالم ، مولينا الحاج الشيخ محمد باقر الاصفهاني ، وكان هذا الشيخ من أكابر الفقهاء والمجتهدين وأعاظم العلماء المحققين وأفاضل الدنيا والدين ، مجسمة الزهد والورع والتقوى تاركاً بالكلية الدنيا مشتغلاً باُمور الاُخرى »(1) .

4 - سيد محسن امين مى نگارد : « شيخ شيوخ اصفهان وأحد أعيان الرؤساء في ايران ، رأس بعد أبيه ... »(2) .

5 - حاج ميرزا حسن خان جابرى انصارى در موردش مى نويسد : « نژاد از دوشه داشت آن نيك پى ، شمس القلاده خانواده مرحومين شيخ جعفر كبير و شيخ محمد تقى نوّر اللّه مضجعهما ومرجع تقليد اكابر واعاظم ، آن بزرگوار بهار علم وعمل و در اعلاى لواى شريعت بحدى ساعى بود كه مزيدى متصور نبود ، در رياستش بر مسند شرع قاطبه مردم براحت گذراندند »(3) .

همچنين مى گويد : « در اجراى حدود و نهى از منكر ومنع از مطرب ومسكر مجدانه اقدام مى فرمود »(4) .

6 - حفيد او علامه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى در مورد جدش مى نويسد : « كل لسان من وصفه قاصر ، وكل فكر في كنهه حاسر(5) ، أحسن وصف لمعاليه أنه أشبه الخلق بأبيه ، كان وقت وفاة والده العلامة مراهقاً أو بلغ الحلم و بعد بلوغه بمدّة قليلة بعثته والدته الصالحة العابدة بنت الشيخ الأكبر الشيخ جعفر إلى

ص: 48


1- أحسن الوديعة 2/16 .
2- أعيان الشيعة 44/104 .
3- تاريخ اصفهان 1/98 .
4- تاريخ اصفهان 3/42 .
5- حَسَرَ بصرُه يَحْسِرُ حُسُوراً ، أي كَلَّ وانقطع نَظَره من طول مَدىً وما أشبه ذلك ، فهو حَسِيرٌ ومحسُور أيضاً .

النجف الأشرف لتحصيل العلم ولم يزل مشغولاً بتحصيل العلم عند خاله الفقيه الأعظم صاحب انوار الفقاهة وعند صاحب الجواهر وحضر في فن اصول الفقه على العلامة الشيخ مرتضى وكان ذلك ابتداء امر الشيخ ، كان يمضى الى داره ويقرأ عليه حاشية والده و هو اوّل تلامذته وأعظم من استفاد من صحبته واشتغل من خلال ذلك بتكميل مراتب التقوى وبتحسين الأخلاق والمجاهدات حتى منحه اللّه سبحانه حالات شريفة وعرضت له كرامات منيفة لا ارى ذكرها .

ثم سافر الى بلاد ايران لما كان يبلغه من اشتياق والدته وقدم اصفهان وقعد مكان والده في البحث والتدريس وامامة الجماعة في مسجد الشاه واوّل ما اهتم به في تلك الاوقات اقامة الحدود الشرعية والأمر بالمعروف والنهي عن المنكر وأكثر من اقامة الحدود ويعجب من ذلك الأهالي فإنّها كانت قد انقطعت بعد فوت سميّه حجة الاسلام الرشتي فبالغ الشيخ فيها وجدّ في ذلك حتى انه حكم بالقتل في يوم واحد على سبعة وعشرين رجلاً قتل منهم اثني عشر وانهزم الباقون وله حكاية مع حاكم اصفهان في ذلك ... له رحمه اللّه رسالة في حجية الظن الطريقي وكتاب لب الاصول ، ورسالة في الاستصحاب وتاريخ مولده سنة 1235 ، له اولاد علماء واجلاء من أعلام الدين لم يتفق لاحدٍ من علماء عصرنا ما اتفق له من فضل الاولاد »(1) .

7 - حفيد ديگرش علامه الفت مى نويسد : « ... مراتب علم و ديانت شيخ متدرجاً معلوم عام و خاص گرديده همه روزه به شهرت و اقتدارش افزود لهذا بيش از چند سالى نگذشت كه اولين مقام رياست روحانى را اشغال نمود . منصفانه مى توان گفت كه اينمرد - خاصة در اواخر عمرش - از حيث علم و ديانت ، اخلاق و عبادت ، از جميع أماثل و اقران خود امتياز داشته به لياقت بر آنها تقدم جسته است ... »(2) .

ص: 49


1- حلى الدهر العاطل فيمن ادركته من الافاضل ، ودر فوائد الرضويه 2/410 از آن نقل شده است .
2- نسبنامه الفت / نسخه خطى .

تدريس و شاگردان

پس از ورود به اصفهان در منزل پدرى در پشت مسجد جامع عباسى (شاه سابق - امام فعلى) ساكن شد و در آن مسجد به امامت و تدريس پرداخت ، درس او بزرگترين حلقه درس اصفهان و جماعتش در مسجد باشكوه بود .

در تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان(1) اسامى 78 نفر از شاگردان بزرگ او را ذكر مى كند برخى از آنها عبارتند از آيات عظام :

1 - سيد ابو تراب موسوى خوانسارى نجفى (1271 - 1346 ق) .

2 - سيد ابو القاسم حسينى دهكردى (1272 - 1353 ق) .

3 - سيد اسماعيل صدر (1258 - 1338 ق) .

4 - ملا محمد باقر فشاركى (... - 1314 ق) .

5 - محقق نامدار حاج شيخ محمد حسين نائينى (1277 - 1355 ق) .

6 - شيخ عباس كاشف الغطاء (1235 - 1323 ق) .

7 - شيخ على بن محمد رضا كاشف الغطاء (1268 - 1350 ق) .

8 - شيخ فتح اللّه نمازى اصفهانى معروف به شيخ الشريعة (1266 - 1339 ق) .

9 - سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى صاحب عروة الوثقى (1247 - 1337 ق) .

10 - حاج سيد مصطفى كاشانى (1260 - 1336 ق) .

11 - حاج آقا منير الدين بروجردى (1269 - 1342 ق) .

12 - ميرزا يحيى مدرس بيدآبادى (حدود 1254 - 1349 ق) .

ص: 50


1- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/321 و3/356 .

تأليفات

آثار مكتوب متعددى از ايشان به يادگار مانده است از آن جمله :

1 - رساله اى در استصحاب .

صورت خط مؤلف از اين رساله نزد حقير است .

2 - شرح حجّيّة المظنة من هداية المسترشدين .

بيانات والدش را در كتاب هدايه به شرح و بسط و توضيح نشسته است . و در سال 1283 در حدود 130 صفحه در قطع بزرگ به همراه هدايه پدرش به چاپ رسيده است و اگر تجديد طبع شود يك مجلد كبير مى شود .

آية اللّه والد طاب ثراه در مقدمه طبع جديد هداية المسترشدين آنرا اولين شرح هداية مى دانند(1) .

3 - لبّ الاصول .

اين كتاب را علامه طهرانى در الذريعة 18/282 و نقباء البشر 1/199 ذكر مى كند .

4 - لبّ الفقه .

علامه طهرانى آن را در الذريعة 18/287 ياد مى كند .

5 - رساله در نقود و موازين و مكائيل و مقاييس .

علامه مهدوى آن را تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/326 ذكر مى كند .

ص: 51


1- مقدمه هداية المسترشدين 1/12 .

آغاز رساله اى در استصحاب بخط مؤلف آية اللّه آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى قدس سره

ص: 52

برخى از اقدامات اجتماعى

از مرحوم جابرى خوانديد كه شيخ در اجراى حدود و نهى از منكر و منع از مطرب و مسكر مجدانه اقدام مى فرمود .

بنابر اين بعد از سيد حجة الاسلام شفتى ، كس كه در اصفهان اجراى حدود الهى را مى كرده ايشان است ، وشايد به همين خاطر نيز مردم اصفهان بعد از سيد ، لقب حجة الاسلام على الاطلاق را بر او نهادند .

ديگر از اقدامات اجتماعى ايشان رسيدگى به فقراء و مؤمنين در قحطى سال 1288 اصفهان است كه به سال آدم خوارى معروف است .

مرحوم الفت در اين باره مى نويسد : « ديگر از اعمال نيكويش آن كه در سال گرانى 1288 معادل با جميع ما يملك خود را قرض نمود بفقرائى كه در معرض هلاكت بودند تقسيم كرد »(1) .

مرحومين انصارى در « تاريخ اصفهان و رى »(2) و مهدوى در « تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير »(3) هر كدام شرحى از اقدامات ايشان در اين قحطى دارند كه خواندنى است .

و از جمله اقدامات اجتماعى ايشان برداشتن مالياتى از دوش مردم فقير بود ، مرحوم الفت در اين مورد مى نويسد : « ... از جمله اقدامات نافعه مشار اليه درباره اهالى اين بود كه در سال 1292 شاه مى خواست بر املاك بيرون آبى (يعنى بى ماليات) وضع ماليات جديدى نمايد ، شيخ مزبور بحمايت اهل شهر و بلوك برخواسته شخصاً بطهران مسافرت و ماليات مرقوم را براى عموم اهالى تخفيف

ص: 53


1- نسبنامه الفت / نسخه خطى .
2- تاريخ اصفهان و رى / 278 قسمت پاورقى .
3- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/326 .

گرفت »(1) .

مرحوم مهدوى نيز اين مورد و موارد ديگرى از اقدامات اجتماعى ايشان را بر مى شمارد(2) .

وبالجمله شيخ كبير تنها پشت و پناه مردم در مقابل جور و ستم دستگاه حاكمه وقت بود و در اين اواخر كسى كه حكومت مطلقه ظل السلطان را در اصفهان و نيمى از ايران محدود مى كرد او بود .

تأسيس مسجد نو بازار

از باقيات صالحات شيخ كبير مى توان مسجد نو بازار اصفهان را نام برد كه به همت عاليه ايشان ساخته شد و بزرگترين مسجد بازار شهر اصفهان است و در ماده تاريخ بناء آن گفته اند :

« اصفهان را مسجد نو شمع شد »

1299

وبحمد اللّه تعالى و المنة تا كنون شيخ و فرزندان و نوادگان او از بدو بناء ، تا كنون امامت و توليت آن را بر عهده دارند .

علامه مهدوى در مورد اين مسجد مى نويسد : « مسجد نو از حيث موقعيت محل و وقوع آن در بازار از مساجد معمور و جماعت آن از جمله جماعات قابل توجه و به خصوص در ايام ماه مبارك رمضان از نماز جماعتهاى با شكوه و آبرومند از حيث كميت و كيفيت بوده است »(3) .

در كتاب ريشه ها در مورد مسجد نوبازار مى نويسند : « مسجد بزرگى است در

ص: 54


1- نسبنامه الفت / نسخه خطى .
2- به تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/327 مراجعه شود .
3- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/321 .

زمينى به مساحت تقريبى هفت جريب در بازار بزرگ اصفهان ... كه در سال 1299 قمرى قسمت عمده آن ساخته شده و در سال 1305 قمرى تمام جهات و تزئينات آن كامل شده است تاسيس مسجد زير نظر مجتهد و مرجع بزرگ مرحوم حاج شيخ محمد باقر نجفى مسجد شاهى متوفاى 1301 قمرى انجام گرفته و جشن افتتاح آن در سال 1299 با حضور مؤسس عظيم الشأن آن برگزار گرديده است ، در طرف جنوب مسجد ايوانى بزرگ و بلند و گنبدى جالب و شبستانى بسيار بزرگ ، پايين تر از سطح صحن مسجد مناسب براى فصل زمستان ايجاد شده و در طرف شمال ، ايوانى بزرگ و جالب ساخته شده و در طرف شرق مسجد ايوانچه هاى متعدد بناء شده است . مسجد نو در مجموع مسجدى بزرگ همراه با تزئينات و كاشى كارى مى باشد ، در اين مسجد از زمان تأسيس تاكنون حوزه هاى درسى مهمى تشكيل مى شده و علماء و مدرسين زيادى در آن تدريس مى نمودند و هم اكنون جلسات درس متعدد و مذاكره و مباحثه علمى در سطح گسترده در آن انجام مى شود ... »(1) .

فرزندان

از باقيات صالحات شيخ كبير ، فرزندان او را مى توان نام برد كه هر يك در برهه اى از زمان از مراجع معظم تقليد و حاميان و مروجين شريعت حقه بوده اند ، شيخ داراى 9 فرزند بوده است :

1 - حاجيه فاطمه خانم زوجه مرحوم حاج ميرزا محمد رحيم شيخ الاسلام .

2 - مرحوم آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد تقى آقا نجفى اصفهانى

ص: 55


1- ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان 2/38 .

(1262 - 1332 ق) .

از مراجع معظم تقليد و فقيه عصرش و بزرگترين حامى و پشت و پناه مردم در مقابل دستگاه حاكمه وقت ، شرح حال ايشان را مى توانيد در نوع كتب تاريخ و شرح حال بيابيد از جمله مرحوم مهدوى در كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/341 در بيش از دويست صفحه شرح حال ايشان را مى نگارد . وهمچنين كتابى مستقل توسط آقاى دكتر موسى نجفى بنام « حكم نافذ آقا نجفى » در مورد ايشان منتشر شده است .

3 - مرحوم آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى (1266 - 1308 ق) .

شرح حال ايشان در اين رساله خواهد آمد .

4 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد على نجفى اصفهانى (1271 - 1318 ق) .

از مراجع معظم تقليد و فقهاى عصرش به شمار مى رود ، علامه الفت برادر زاده اش در موردش مى نويسد : « از مجتهدين بزرگ و حكام شرع متدين محسوب مى شد »(1) .

فرزندشان مرحوم آية اللّه حاج شيخ مهدى نجفى طاب ثراه در كتاب « الأنهار » شرح حال جامعى از ايشان را به نگارش در مى آورد .

مدرسه علميه اى را در دروازه حسن آباد اصفهان نزديك امامزاده احمد تاسيس فرمود و جهت نگهدارى آن موقوفه اى را نيز وقف نمود و مدرسه بحمد اللّه تا كنون دائر و بنام خود ايشان مدرسه آية اللّه حاج شيخ محمد على نجفى خوانده مى شود(2) .

ص: 56


1- نسبنامه الفت / نسخه خطى .
2- به تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/292 مراجعه شود .

وهمچنين شرح حالشان را در نوع كتب تراجم مى توانيد بيابيد از آن جمله ، تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/109 و رجال اصفهان 1/157 تأليف آقاى دكتر محمد باقر كتابى كه نواده دخترى معظم له است .

5 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ نوراللّه نجفى اصفهانى (1278 - 1346 ق) .

بزرگ مدافع حقوق مردم در مقابل دستگاه ظلم و ستم زمان و رئيس مبارزين بر عليه استبداد مطلقه در ايران و بزرگترين رهبر مشروطيت مشروعه در داخل ايران و برپا كننده نهضت علماء بر عليه رژيم رضاخان پهلوى در قم كه در نهايت نيز به دست او مسموم و به شهادت رسيد .

جنازه اش از قم به نجف اشرف منتقل و در كنار پدرش در مقبره شيخ اكبر كاشف الغطاء بخاك سپرده شد .

شرح حال او را در تمامى كتب تاريخ ايران و مشروطيت و تراجم مى توانيد بيابيد .

مرحوم علامه مهدوى بيش از دويست صفحه از جلد دوم كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير را به او اختصاص داده است .

و در مورد احوالاتش دو كتاب مستقل تا كنون منتشر شده است :

الف - انديشه سياسى و تاريخ نهضت بيدارگرانه حاج آقا نور اللّه اصفهانى - تأليف آقاى دكتر موسى نجفى .

ب - حاج آقا نور اللّه اصفهانى ، ستاره اصفهان - تأليف آقاى عباس عبيرى .

6 - مرحومه بيگم صاحب زوجه مرحوم حاج ميرزا مهدى جويباره اى .

7 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ جمال الدين نجفى اصفهانى (1284 - 1354 ق) .

از مراجع معظم تقليد و مروجين مذهب حقه اماميه و مدافع حقوق ملت در مقابل تعديات حكومتهاى وقت ، در اصفهان در مسجد شيخ لطف اله در ميدان

ص: 57

امام نماز مى خواند و دعاى كميل او در شبهاى جمعه معروف است ، بوسيله روسها در اشغال اصفهان به تهران تبعيد شد و در آن شهر مورد توجه علماء و مردم تهران قرار گرفت و در مسجد حاج سيد عزيز اللّه بازار به امامت پرداخت و اول شخصيت روحانى تهران و از طراز اوّلهاى ايران به حساب مى آمد .

شرح حال معظم له را در نوع كتب تاريخ و تراجم مى توانيد بيابيد از آن جمله : تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/68 و نقباء البشر 1/308 و مكارم الآثار 7/2613 .

8 - حاجيه خانم زوجه مرحوم آقا جمال الدين چهارسوقى .

9 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد اسماعيل نجفى اصفهانى (1288 - 1370 ق) .

از علماء و فقهاء بزرگ كه ساليان درازى در عتبات مشغول تحصيل بود و پس از مراجعت به اصفهان در مسجد جامع عباسى (امام) به امامت پرداخت ، در اصفهان وفات وجنازه اش به كربلاى معلى حمل و در يكى از حجرات صحن حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام دفن گرديد ، او از مشايخ مرحوم آية اللّه نجفى

مرعشى است و لذا شرح حال ايشان را در المسلسلات 2/347 و تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/27 و نقباء البشر 1/152 و اعيان الشيعة 11/376 مى توانيد بيابيد .

وفات و مدفن

شيخ كبير در سال 1300 پس از گذراندن ايامى بعبادت در تخت فولاد اصفهان بناگاه تصميم به حركت به عتبات عاليات و نجف اشرف را مى گيرد و هر كس از او علت را مى پرسد و قصد منصرف كردن او را دار د، جوابى نمى شنود و نتيجه اى نمى گيرد ، شيخ با عجله و شتاب فراوان عازم عتبات مى شود ، مرحوم

ص: 58

آيه اللّه علامه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى نواده ايشان كه به همراه پدرش در اين سفر در ركاب شيخ كبير بوده است در مورد اين واقعه چنين مى نگارد :

« ولما كان شهر رجب سنة 1300 وعمره يقرب من السبعة والستين اعتزل أياماً عند قبر والده العلامة خارج البلد وكان ذلك دأبه في كلّ سنة ، يعتزل أياماً من

ذلك الشهر هناك مشغولاً بالعبادة والطاعات ولمّا رجع الى البلد لم يكن له همٌّ إلاّ

السفر الى العراق و زيارة قبور الائمة عليهم السلام هناك واجتمع لمنعه عن ذلك جميع اصناف اهل البلد فلم يزده الاّ الأمر بالتعجيل .

حدثني والدي قال : انّي سألته ذات يوم عن سبب هذه العجلة ؟ فقال : لما كنت معتزلاً في تخت فولاد ظهر لي بسبب غير عاديٍّ انّ أجلي قريب ، فرأيت أن أسرع الى تلك البقاع الشريفة ولا ادع حمل جنازتي الى غيري ، فخرج مختفياً ليلاً مخافة منع الناس ولم يزل يطوي المنازل ويغذ في السير الى أن ورد كربلاء غياب الشمس من ليلة عاشوراء سنة 1301 ولم يبق بها إلاّ ثلاث ليال ، فلما كان اليوم الثالث خرج الى النجف و كانت السماء تمطر شديداً ولما ورد النجف تشرّف بالحضرة ثم خرج و ذهب الى بقعة جدّه الشيخ جعفر و جلس هناك و معه المشايخ من آل كاشف الغطاء ، فقال لهم : عينوا لي موضعاً للدفن ، فلمّا تعيّن أمر بإحضار الفعلة فحفر الموضع ولم يقم من المقبرة الاّ بعد ذلك ، ثم جاء الى الدار المعدّة لنزوله وهي دار جدّه الأكبر الشيخ جعفر ولم تمض أيام حتى فجعه الدهر بموت العالم الشيخ علي ابن الشيخ عباس ابن الشيخ حسن صاحب انوار الفقاهة فتطيّر الشيخ من ذلك ، فتمرض ولم تطل ايام مرضه حتّى لقي ربّه و قضى نحبه في شهر صفر سنة 1301 »(1) .

نواده ديگرش علامه الفت نيز اين واقعه را چنين شرح مى دهد :

ص: 59


1- حلى الدهر العاطل فيمن أدركته من الافاضل ، ودر فوائد الرضويه 2/410 از آن نقل شده است .

« خلاصه واقعه وفاتش اين است كه در اواخر سال 1300 هجري در يكى [ از ] روزهاى جمعه كه حسب العادة بقبرستان تخت فولاد رفته بود بغتةً حالش تغيير كرده مثل كسى كه قرب أجل خود را دريافته باشد بسيار منقلب گرديد ، اين حالت چند روزى شدت و دوام يافته ، عاقبت با اصرار و تعجيل هرچه تمامتر به سمت عتبات حركت نمود و در اوائل ماه محرم سال 1301 خود را به كربلاء رسانيد ، از كربلا نيز پس از انقضاء ايام عاشورا عاجلاً به نجف روانه گشته در اول ورود به آن بلده ابتداء به زيارت آستانه مقدسه و بعد از آن به مقبره جد خود شيخ جعفر رفت و در آن مقبره با عجله تمام جاى قبرى از براى خود معين نمود ، رفتن او بخانه همان بود و در بستر بيمارى مرگ افتادن همان ، وفاتش در شب 8 ماه صفر از همين سال اتفاق افتاد »(1) .

مرحوم انصارى بعد از ذكر وفاتش مى نويسد : « بيست هزار تومان قرض و علماى عاملين و ذكر مخلد از آن بزرگوار مخلف ماند »(2) .

مرثيه و ماده تاريخ وفات

1 - حاج ميرزا على مستوفى انصارى (1248 - 1308 ق) پدر مرحوم حاج ميرزا حسن خان جابرى انصارى در مرثيه و ماده تاريخش گويد :

اصل او چون زنجف بود سوى اصل برفت *** اين جهان داد و جان يافت بپاداش وبَدَل

سال تاريخش راز انصارى جستم گفتا *** « موطن شيخ نجف بود بانجام وازل »(3)

1301

ص: 60


1- نسبنامه الفت / نسخه خطى .
2- تاريخ اصفهان 1/98 .
3- تاريخ اصفهان و رى / 290 .

2 - شاعر توانا و اديب اريب جناب آقاى فضل اللّه اعتمادى متخلص به «برنا» به اجابت صاحب اين قلم نيز در رثاء و ماده تاريخ معظم له گويد :

شيخ مفتى ، محمد باقر *** فحل نامى و مقتداى صفى

آنكه چندى زمام دينى شهر *** به كفش بوده زآشكار وخفى

آنكه در امر حاكمين رأيش *** بوده نافذ زدينى وعرفى

آنكه فتواش در حدود و قصاص *** بوده بر همگنان او مكفى

بيتى اندر وفات او برنا *** بنوشت از براى حبر حفى

شخص مجد الافاضل آنكه بود *** هادى فاضل و صديق وفى

« باز از قيد وكيد وحكم أجل *** باقر ابن تقى بود نجفى »

1301

ص: 61

مصادر شرح حال

شرح حال شيخ كبير را در كتب ذيل مى توانيد ببينيد :

تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/311

تذكرة القبور / 47

روضات الجنات 2/126

ريحانة الأدب 3/404

المآثر والآثار / 142

هدية الاحباب / 185

فوائد الرضوية / 409

لباب الالقاب / 50

مكارم الآثار 3/1007

تاريخ اصفهان / 98

نقباء البشر 1/198

اعيان الشيعة 44/104

الذريعة در مجلدات مختلف از آن جمله 18/287

دانشمندان و بزرگان اصفهان / 160

نسبنامه الفت / نسخه خطى

شهداء الفضيلة / 350

دائرة المعارف الاسلامية 2/11

رجال اصفهان 1/137 دكتر كتابى

دائرة المعارف بزرگ اسلامى 1/481

اثر آفرينان 3/83

وارسته پيوسته / 65

ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان 1/505

ص: 62

فصل سوم : شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى

اشاره

« 3 »

آية اللّه العظمى

آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى

(1266 - 1308 ق)

ص: 63

ص: 64

نام و نسب و ولادت

نام : حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى .

پدر : مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى .

مادر : علويه دختر علامه فقيه آقا سيد صدر الدين عاملى .

ولادت : روز يكشنبه دوم محرم الحرام 1266 در اصفهان متولد گرديد . و دومين فرزند ذكور پدر است .

تحصيلات و اساتيد

در اصفهان نزد اساتيد فن مشغول به تحصيل شد و از فراگيرى علوم صرف و نحو و معانى و بيان و ساير علوم مقدماتى قبل از رسيدن به سن بلوغ فارغ گشت ، پس از آن در نزد پدرش مشغول تحصيل فقه و اصول شد .

برادر و شاگردش در رساله اى كه در احوالاتش دارد و توسط صاحب اين قلم بفارسى ترجمه شده است در اين مورد چنين مى نگارد : « در اين هنگام از شدت هوش و زيركى و وخوش فهمى و جربزه اى كه داشت بزرگان طلاب و دانشجويان زبردست ماهر از مباحثه با او مى هراسيدند و حال آن كه در سنين نوجوانى بود و بزرگان علماء و طالبان علم به بلندى مقام و منزلت او اعتراف مى نمودند »(1) .

ص: 65


1- رساله اى در احوالات آية اللّه حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى ، مطبوع ضمن تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/204 .

پس از آن به دستور پدر و به همراهى برادر مهتر وكهترش و آية اللّه سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى كه بعدها عروة الوثقى را تأليف نمود چهار نفرى در سال 1281 ق عازم عتبات عاليات شدند و تحصيل را در نجف اشرف ادامه دادند .

حاج شيخ محمد حسين فلسفه را در نزد دو استاد مهم وقت يعنى شيخ ميرزا باقر شكى متوفى 1290 ق و آقا شيخ محمد على ترك فراگرفت واسفار را در

نزد استاد اخير تلمذ نمود . و در فقه و اصول به حوزه درس حضرات آيات : ميرزا حبيب اللّه رشتى و شيخ راضى نجفى و ميرزا محمد حسن شيرازى حاضر گرديد . و ساليان متمادى از آنان فيض برد .

مراجعت به اصفهان

پس از گذراندن پانزده سال در نجف اشرف در سال 1296 ق به اصفهان مراجعت فرمود . برادرش حاج آقا نور اللّه در اين مورد مى نويسد : « زمانيكه از تحصيل و تكميل آن در فروع و اصول و جمع كردن بين معقول ومنقول فراغت حاصل كرد در حال سلامت مزاج و بهره مندى كامل بمنزل و ماواى خود در اصفهان كه خدا آنجا را از پيش آمدها حفظ كند بازگشت ، وبه افاده و استفاده مشغول شد و بر متكاى تدريس وافاده تكيه زد . طالبان علم از هر گوشه و كنار و دور و نزديك بدو رو نهادند و جهت تحصيل وى را احاطه نمودند . وى در صدر مجلس تدريس بدون مخالف جاى گرفت و بر همه علماى زمان برترى يافت ... وى با لطف بيان و تفسير و تأويل نيكو مردم را ارشاد و هدايت نموده و موعظه و نصيحت مى فرمود و در اين مورد نيز باتفاق همگان يگانه و بى نظير شد »(1) .

ص: 66


1- رساله اى در احوالات آية اللّه حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى ، مطبوع ضمن تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/206 .

و پس از آن كه بهترين كرسى درس در اصفهان را اشغال نمود و به منبر موعظه و ارشاد مردم تكيه زد و مدتى نيز به امامت جماعت پرداخت بگونه اى كه براى حضور در جماعتش برخى مدتها انتظار مى كشيدند به يكباره تغيير حالت داد . از دنيا رو به عقبى كشيد و تمامى ساعات عمرش را مستغرق در عبادت و ذكر خدا كرد ، كُنج عزلت اختيار نمود و سر در آستان يار به خاك مى سائيد .

حاج آقا نور اللّه در اين مورد مى نويسد : « در اين حالات و زمان بود كه حالتى به او دست داد و از دنياى فريبنده و مردم بريده و متوجه قيامت و روز رستاخيز شد ، آن چه را از موعظه و ارشاد و تدريس و مباحثه به عهده گرفته بود بيكباره ترك كرد و آنچه را كه مانع اُنس با حضرت حقّ جل و علا كه نعم الانيس است را رها ساخت . از صبح سعادت نورى بر او تابيد كه همه تاريكيهاى شبهاى ظلمانى را روشن ساخت و از نور حقيقت پرتوى بر او ظاهر شد كه همه ابرهاى كدر و تيره و كوردلى را پاره كرده بيكسو زد ، و به فكر و ذكر و تلاوت قرآن مشغول شد و شب و روزش را به زهد و عبادت صرف مى كرد و از خواندن ذكر « لا اله الا اللّه » در شب و روز خسته نمى شد . همچون زن بچه مرده آشكار و پنهان بر نفس خود مى گريست به طورى كه برادران او از شدت گريه اش ناراحت مى شدند و زنان و كودكان از فرياد و ناله اش به گريه مى افتادند ، برخى از همسايگان از او خواستند كه گريه خود را يا در شب يا در روز ترك كند و گفتند كه شدت گريه او مانع خواب و استراحت آنان است »(1) .

همچنين مرحوم حاج شيخ عباس قمى در اين مورد مى نويسد : « عالم ربانى و فاضل صمدانى وحيد بلا ثانى جامع كمالات نفسانيه در علم و عمل ، شيخ مجاهدين و افضل سالكين ، زهد ورزيد در دنيا هنگامى كه دنيا اقبال كرد به وى و ترك كرد رياست را در وقتى كه اتفاق كلمه شد بر او ، منزوى شد از مردم و مشغول

ص: 67


1- رساله مذكور مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/207 .

گشت به تكميل نفس خويش و توجه كرد به عالم قدس ، پس گشود حق تعالى بر او خزائن رحمت خود را ... و آن جناب شديد البحث ، قوى الجنان ، سليس الكلام بوده نقل است كه چون به اصفهان رفت و مرجعيت پيدا كرد و در امامت و جماعت و متصدى حكومت شرعيه گشت و مردم را در منبر موعظه مى فرمود ، فرموده وقتى شروع كردم در علم اخلاق و تكميل نفس ديدم من خودم ناقصم و شايسته نيست كه ناقص تكميل ناقص ديگر كند (خفته را خفته كى كند بيدار) پس دست از جميع رياست و مناصب خود برداشتم و از اصفهان بيرون شدم براى تكميل نفس خويش ، و بالجمله اين بزرگوار جلالتش زياده از آن است كه ذكر شود »(1) .

البته در مورد سير و سلوك آن مرحوم بايد به دو نكته مهم توجه كرد :

اولاً : ايشان دست مريدى به مرادى نداد و در اين راه كسى را به عنوان مرشد و پير اختيار نكرد ، و قطع اين مرحله بى همرهى خضر نموده است .

ثانياً : در عبادت و ذكر از حدود ظواهر شريعت كه نماز و روزه و ذكر خدا و قرائت قرآن و مانند آن باشد بيرون نرفت .

و اين دو نكته مهم است چون غالباً كسانى كه پاى در اين وادى مى گذارند يكى يا هر دو را فراموش مى كنند .

در اين مدت كه حال او چنين بوده از سه امر نيز غافل نبوده و بدان اشتغال مى ورزيده است .

1 - تأليف را رها نكرده و بدان مشغول بوده است بگونه اى كه تفسير گرانقدرش در همين مرحله از عمرش نوشته است .

2 - تدريس را نيز از ياد نبرده و براى فرزند و برادر و برادر زاده اش و شايد عده اى ديگر نيز به طور خصوصى تدريس مى كرده است .

3 - سفر به عتبات عاليات و زيارت ائمه هدى عليهم السلام ، وى سفرهاى متعددى به

ص: 68


1- فوائد الرضويه 2/529 .

عراق به جهت زيارت رفته است ، و همچنين در سال 1299 ق . نيز به همراه برادر مهترش مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ محمد تقى آقا نجفى قدس سره جهت انجام فريضه

حج به مكه مكرمه و زيارت رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و فاطمه زهرا سلام اللّه عليها وائمه مدفون در قبرستان بقيع عليهم السلام مشرف شده است .

بازگشت به نجف اشرف

در اواخر سال 1300 كه پدرش با عجله تمام عازم عتبات مى شود او نيز با فرزندش در خدمت پدر است ، و بعد از فوت پدر در هشتم صفر 1301 در نجف اشرف باقى مى ماند و مشغول عبادت و زيارت و تأليف و تدريس مى شود .

از او نقل شده است كه فرمود : « ياد ندارم در عمرم نافرمانى خدا را كرده باشم اگر چه به اندازه يك چشم بر هم زدن باشد » .

سه مكاشفه

برادرش حاج آقا نور اللّه اين دو مكاشفه را در رساله اش از ايشان نقل مى كند :

« 1 - در شبهاى چندى نورى در نظرم ظاهر مى شد كه تاريكيها را روشن مى ساخت و در آن روشنائى آن چه را كه از چشم مردمان پنهان و ناپيدا است را مى ديدم و در آن نور در شب تاريك كتاب مطالعه مى كردم بدون آن كه احتياجى به نورى ديگر و چراغ داشته باشم .

2 - در همان دوران اشتغال به رياضات و مجاهدات نفسانى گاه مى شد كه گرسنه شده و زياد ميل به غذا پيدا مى كردم و در اين هنگام از عالم غيب انواع خوردنيها و آشاميدنيها برايم آماده مى شد ، بقدر حاجت از آن غذاها و نوشيدنيها

ص: 69

مصرف مى كردم تا جائى كه رفع گرسنگى و تشنگى از من تا چندين روز مى شد »(1) .

3 - و همچنين فرزندش در رساله امجديه مى نويسد : « از بزرگى كه حقير اقرب مردم مى باشم به او بحسب نسب ، مكرر شنيدم كه مى فرمود : روزى از روزهاى ماه رمضان در حرم شريف نجف مشغول خواندن زيارت معروفه به زيارت امين اللّه بودم به اين عبارت رسيدم : وموائد المستطعمين مُعدّة و مناهل الظماء

لديك مُتْرَعَة ، و در معنى آن فكر مى كردم ، ناگاه ديدم مائده كه بر آن انواع غذاها و شربتها كه تا حال تصور آن را نكرده بودم موجود و مشغول خوردن مى باشم ، و در آن حال فكر مساله فقهيه را مى كردم كه خيلى عجيب است ، حقيقت غذا اين است و مفطر روزه نيست »(2) .

بيانى ديگر در همين مورد

مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمد احمد آبادى طبيب زاده در كتاب « تاريخ نجران يا آفتاب درخشان در مباهله نصاراى نجران » مى نويسد : « اين بنده شنيدم از مرحوم آية اللّه فشاركى استاد اعظم خود طاب ثراه كه فرمود : در زمان رياست مرحوم آية اللّه حاج ميرزا حبيب اللّه رشتى طاب ثراه طلبه اى از اهل رشت در كمال ضيق معيشت و تنگدستى بود بطورى بر او سخت شده كه دو روز قوتى براى او ميسر نشده بود ، و از شدت عفت و آبرومندى كه داشته اظهار حال خود بكسى نكرده بود ، وخجلت هم مى كشيد قرضى از رفقايش نمايد ، بحرم مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام مشرّف و ملتجى شده بود و عرض حال نموده بود و شكمش را به ضريح مطهر ماليده بود فى الفور الم جوع و گرسنگى از او برطرف و مانند غذا

ص: 70


1- رساله مذكورة ، مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/210 .
2- رساله امجديه / 52 طبع سوم .

خورده سير خود را ديده تا ده روز ابداً گرسنگى احساس نكرده و هيچ نخورده و اكل و شرب كه از ستة ضرورية(1) زندگانى بشر است و از هفتاد و دو ساعت كه گذشت و به بدن نرسيد بحكم عادت هلاكت روى دهد ، از فقدانش هيچ احساس مضرتى نكرده ، فضلاً از هلاكت ، پس از ده روز بعضى از رفقا آن طلبه از قضيه او استكشاف نموده و به مرحوم آية اللّه رشتى خبر داده ، آن مرحوم با جمعى از اهل علم به منزل آن طلبه آمدند و او را افطار دادند از جمله اشخاصى كه در آن مجلس آمده بودند مرحوم مغفور علامه عابد زاهد متقى مرتاض صاحب كشف و كرامات و مجاهدات و رياضات حقه به اتفاق العوام و الخواص الذى هو للشيعة زين و اغلى من الكبريت الاحمر و الابيض من اللجين آية اللّه و ابن آيات اللّه مولانا حاجى شيخ محمد حسين

الاصفهانى ، اخ آية اللّه الاعظم استادى آقا شيخ محمد تقى النجفى الاصفهانى المعروف به « آقا نجفى » امام مسجد شاه اصفهان طاب اللّه مضاجعهم ، مرحوم آية اللّه فشاركى فرمودند : مرحوم حاج شيخ محمد حسين در آن مجلس فرمودند : من كسى را سراغ دارم كه چهل روز از ماكول و مشروب روزه دار بود ، مرحوم فشاركى فرمودند : من چنين فهميدم از كلام آن بزرگوار كه آن كس خود مرحوم حاج شيخ محمد حسين طاب ثراه بوده .

و ايضاً مرحوم فشاركى رحمه الله فرمودند : از كرامات محقّقه مرحوم حاج شيخ محمد حسين مزبور كه در اثر رياضات شرعيه دارا شده بودند سه چيز بود .

اول : آن كه طىّ الأرض دارا بود آن مرحوم ، كه كراراً در يك شب در اماكن مقدسه بعيدة براى زيارت ايشان را ديده بودند .

دوم : آن كه شب و روز براى ايشان يكسان بود و شب محتاج به چراغ نبود و در تاريكى مطالعه مى نمود .

سوم : را هم اين بنده نگارنده بواسطه طول زمان از نظرم محو شده همين

ص: 71


1- ضروريات ششگانه .

بزرگوار بوده كه در حرم مطهر زيارت امين اللّه مى خوانده تا به اينجا ميرسد : « و موائد المستطعمين معدّة » از موائد عالم غيب به ايشان عطا مى شود چنانچه برادر زاده آن مرحوم حجة الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى مسجد شاهى دام ظله در يكى از مؤلفات خودشان مفصل مرقوم فرموده .

اين بنده گويم : نوكر مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمد باقر طاب ثراه والد معظم اين بزرگوار « عبداللّه » نامى بود براى من نقل كرد كه من ملازم منزل مرحوم حاج شيخ محمد حسين بودم به امر مرحوم والد ايشان و هر شب شام ايشان را از اندران سراى مرحوم شيخ به توسط بنده مى فرستادند وقتى مى آوردم مى فرمود بگذار طاقچه اطاق و برو بخواب من در اطاق خود مى رفتم ملتفت مى شدم آن بزرگوار پس از زمانى بر مى خواست از خانه بيرون مى رفت و بر مى گشت شبى در خفاء همراه ايشان رفتم ديدم در خانه اى را كوبيدند كسى آمد و شام خود را به او دادند و ظرفش را گرفتند و مراجعت فرمودند دانستم همه شب همين كار را مى نمودند - اى واى - صد واى - باز گو از نجد از ياران نجد - تا در و ديوار را آرى بوجد - آه آه آه - اين الماضون - اين الصالحون - اين المجاهدون - اين المرتاضون - اين العابدون - اين المنفقون - اين المتصدقون - اين الخائفون - اين الذين يؤثرون على

انفسهم ولو كان بهم خصاصة - واللّه هم الموقنون - واللّه هم المفلحون - واللّه هم

المخلصون والناجون والهفاء عليهم (احب الصالحين ولست منهم) اللهم وفقنا لطريقتهم المثلى - واحشرنا لحبنا اياهم معهم ، ففي اخبارنا لو أنّ رجلاً أحبَّ حجراً

لحشره اللّه معه و اغفر لنا ولآبائنا و لامهاتنا ولاهل ديننا ولاولادنا ولولدي (جعفر)

بحق محمد وآله الطاهرين - ويرحم اللّه عبداً قال آمينا »(1) .

ص: 72


1- تاريخ نجران يا آفتاب درخشان در مباهله نصاراى نجران / 100 - 103 .

شاگردان

در نجف اشرف در مدت تحصيل اوليه و در بازگشت به اصفهان در ابتداى امر تدريس مى نموده و جماعت كثيرى در درس او حاضر مى شدند و همچنين در مراجعت به نجف اشرف نيز تدريس مى كرده كه فقط اسامى معدودى از آنها ضبط شده است :

1 - برادرش آية اللّه حاج آقا نور اللّه نجفى .

در اين مورد مى نويسد : « من در خدمتش در نجف اشرف در ابتداى تشرفم در آن ارض مقدس مقدارى از كتاب فصول تاليف عموى علامه ام در اصول و كمى از علم هيئت و مقدارى از علم معقول را تلمذ كردم »(1) .

2 - فرزندش آية اللّه علامه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى .

نيز در نزد پدر فصول عمويش و تفسير قرآن را فرا گرفته است .

3 - برادر زاده اش آية اللّه حاج شيخ جلال الدين فرزند آية اللّه آقا نجفى .

مرحوم الفت در شرح حال اين برادرش مى نويسد : « ... خلاصه به نظر من اهم اتفاقات زندگانى او اين است كه در زمان مجاورت نجف يك علاقه ، ارادت و دوستى فوق العاده به عموى خود حاج شيخ محمد حسين پيدا كرد ، چند سالى به دستور مشار اليه متحمل رياضات شاقه و مشغول تحصيل معلومات عرفانى گرديده بود ... »(2) .

4 - أخو الزوجه اش آية اللّه حاج سيد محمد جواد صدر عاملى فرزند آية اللّه آقا سيد محمد على صدر عاملى معروف به آقا مجتهد .

ص: 73


1- رساله مذكورة مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/212 .
2- نسبنامه الفت / نسخه خطى .

5 - علامه محقق و اصولى نامدار آية اللّه حاج شيخ محمد حسين نائينى .

در اصفهان به درس ايشان حاضر مى شده است .

تاليفات

از اين قلم خوانديد كه معظم له در حال عزلت و خلوت عبادت نيز تأليف را فراموش نكرده و بدان اشتغال داشته است برخى از مؤلفات ايشان از اين قرار است :

1 - مجد البيان في تفسير القرآن .

اين تفسير در ايام عبادت ايشان در نجف اشرف به رشته تحرير در آمده است و با اين كه از مقدمات و تفسير سوره حمد و 22 آيه از سوره بقره تجاوز نمى كند ولى مجلد كبيرى شده و در نوع خود بى نظير است .

برخى را عقيده بر اين است كه خدا نمى خواست تمامى رموز واشارات قرآن ظاهر و هويدا گردد و لذا به مؤلف آن عمر نداد تا اين تفسير را به انجام برساند .

حاج شيخ عباس قمى در مورد اين تفسير مى نويسد : « ... از مصنفات اوست يك مجلد در تفسير كه اگر تمام مى گشت جامع بسيارى از علوم قرآن مى گشت »(1) .

تفسير ايشان نامى بر خود نداشت و چون معظم له در نام و شهرت با برخى از اعلام ديگر اشتباه مى شدند مرحوم آية اللّه والد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى طاب ثراه اين نام را بر تفسير گذاشتند .

و تاكنون سه بار به طبع رسيده در سال 1313 و1317 در تهران طبع حجرى شده است ، و يكصد سال بعد از فوت مؤلف در سال 1408 در تهران با تحقيق و تجليد قابل تحسين طبع حروفى شده است .

ص: 74


1- فوائد الرضويه 2/529 .

آغاز تفسير مجد البيان بخط مؤلف (قدّس سرّه)

ص: 75

انجام تفسير مجد البيان بخط مؤلف (قدّس سره)

ص: 76

2 - رساله اى در اصل برائت .

كه صورت نسخه اى از آن در نزد حقير موجود است و به تنهائى مى تواند در مجلدى قريب به پانصد صفحه عرضه شود .

3 - رساله اى در اثبات اعجاز قرآن .

مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان(1) اين رساله را معرفى مى كند .

4 - شرح شرايع الاسلام .

مرحوم انصارى در تاريخ اصفهان(2) اين كتاب را معرفى مى كند .

5 - رسائلى در فقه و اصول .

علامه طهرانى در نقباء البشر(3) از آنها نام مى برد .

6 - رساله اى در اصول عقايد .

علامه مهدوى از آن در تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير(4) نام مى برد .

ص: 77


1- تاريخ اصفهان 3/96 .
2- تاريخ اصفهان 1/109 .
3- نقباء البشر 2/539 .
4- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/95 .

آغاز رساله در اصل برائت تأليف آية اللّه حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى (قدّس سره)

ص: 78

همسر و فرزندان

متعلقه ايشان علويه رباب بيگم دختر علامه آقا سيد محمد على معروف به آقا مجتهد (خاله زاده ايشان) است . و چون متعلقه آقا مجتهد نيز دختر سيد حجة الاسلام شفتى است بنابر اين همسر حاج شيخ محمد حسين نواده دخترى سيد حجة الاسلام است .

و از اين همسر صاحب سه فرزند شد :

1 - علامه كبير آية اللّه العظمى آقاى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى ، كه شرح حال ايشان مفصلاً خواهد آمد .

2 - زوجه مرحوم آقا سيد نور الدين فرزند سيد ابو جعفر خادم الشريعه .

اين شوهر و همسرش به ترتيب در حدود سال 1319 ق در نجف اشرف و زوجه اش در حدود سال 1322 ق بدون اولاد وفات يافته است .

3- مخدره آغا بى بى : كه ابتداء بزوجيت سيد صدر الدين فرزند آقا سيد ابوجعفر خادم الشريعه درآمد و از او صاحب دخترى شد و پس از فوت شوهرش در ربيع الثانى 1322 ق در نجف اشرف بزوجيت سيد صدر الدين عاملى فرزند حاج سيد محمد جواد فرزند آقا مجتهد درآمد ، واز او نيز صاحب فرزندانى شد ، و در سال 1388 ق در اصفهان وفات يافت .

ص: 79

فوت و محل دفن

وفات شيخ محمد حسين در اوائل ظهر روز يكشنبه اول ماه محرم الحرام سال 1308 در نجف اشرف واقع شد .

حاج آقا نور اللّه به نقل از يكى از خدمتكارانش مى نويسد كه در آخرين لحظات زندگى اين شعر را زمزمه مى كرده است :

آنكه دائم هوس سوختن ما مى كرد

كاش مى آمد و از دور تماشا مى كرد(1)

پس از تشييع شايسته در حجره واقع در سمت مغرب صحن مطهر علوى متصل به باب معروف به سلطانى ، طرف راست كسى كه وارد صحن مى شود به خاك سپرده شد .

و در اين حجره جماعتى از علماء مدفون هستند از آن جمله :

1 - سيد صدر الدين عاملى كبير ، جد مادرى حاج شيخ محمد حسين .

2 - سيد محمد على ابن سيد صدر الدين كبير ، معروف به آقا مجتهد ، پدر زن حاج شيخ محمد حسين .

3 - آقا شيخ محمد على نجفى اصفهانى ، برادر حاج شيخ محمد حسين .

4 - حاج ملا فتحعلى سلطان آبادى متوفى 1318 ق .

5 - حاج ميرزا مسيح تهرانى متوفى 1263 ق .

6 - شيخ عبد على بن اميد على رشتى مجاز از بحر العلوم و كاشف الغطاء .

7 - ميرزا محمد اندرمانى طهرانى تلميذ صاحب جواهر .

حاج شيخ عباس قمى عليهم السلام در ذكر اولاد موسى بن جعفر عليه السلام در كتاب شريف « منتهى الآمال » بعد از ذكر سيد صدر الدين عاملى كبير مى نويسد : « ... و در

ص: 80


1- رساله مذكورة مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/212 .

حجره اى كه در زاويه غربيه صحن مطهر است متصل به باب سلطانى به خاك رفت و در آن حجره جماعتى مدفونند از اكابر علماء أعلام و فقهاء عاليمقام مانند : مرحوم خلد مقام عالم ربانى و زنده جاودانى جناب حاج ملا فتحعلى سلطان آبادى ، و مرحوم مغفور حاج ميرزا مسيح تهرانى قمى ، كه در همان سال وفات سيد وفات كرد ، و جناب شيخ اجل اكمل عالم زاهد جامع فنون عقليه ونقليه ، حاوى فضائل علميه و عمليه صاحب نفس قدسيه و سمات ملكوتيه و مقامات عليّه عالم ربانى و ابو ذر ثانى آقا شيخ محمد حسين اصفهانى ، والد شيخنا الأجل طود الفضل والأدب وارث العلم عن أب فاب جناب آقا شيخ محمد رضا اصفهانى دام ظله ... »(1) .

يك رؤيا

حاج آقا نور اللّه بعد از ذكر وفات برادر مى نويسد : « ... و نقل كرد يكى از بزرگانى كه بگفتارش مطمئن مى باشم از قول يكى از بزرگان و كسانى كه مورد اطمينان مى باشند كه گفت : در عالم رويا چنين ديدم كه در سامراء مى باشم و در آن جا خدمت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله وسلم شرفياب شدم پس از كلماتى به آن حضرت عرض كردم:

اى رسول خدا شيخ مرتضى انصارى نجات يافت ؟ فرمودند : آرى به شفاعت ما نجات يافت .

گفتم : شيخ محمد باقر اصفهانى (يعنى پدر علامه ام) نجات يافت ؟ فرمودند : آرى به دوستى ما نجات يافت .

عرض كردم : شيخ محمد حسين اصفهانى نجات يافت ؟ فرمودند : او بر خدا

ص: 81


1- منتهى الآمال 2/256 طبع تهران .

وارد شد و هر چه مى خواست خداوند به او عطا فرمود »(1) .

مراثى و ماده تاريخ وفات

1 - حاج آقا نور اللّه در رثاء استاد و برادرش دو قصيده مفصل به زبان عربى سروده است و برخى از اين دو قصيده را در رساله اش در احوالات وى نقل مى كند كه طالب بدان رساله مراجعه فرمايد .

2 - سيد جعفر حلى (1277 - 1315 ق) شاعر بزرگ نيز در ديوانش كه به نام سحر بابل و سجع البلابل در سال 1331 ق . در صيدا به چاپ رسيده است ، قصيده اى در مرثيه ايشان در 47 بيت سروده كه در صفحات 417 الى 419 آن كتاب به طبع رسيده است .

3 - حاج آقا نور اللّه در رساله اش نقل مى كند كه : « چون فوت آن بزرگوار در دهه عاشورا واقع شد يكى از شعراء تاريخ وفاتش را به اين مصرع گفت :

« با حسين شهيد شد محشور » »(2)

1308

4 - وبالاخرة خود حاج آقا نور اللّه مى گويد : « من در تاريخ وفاتش گفتم :

« ثلم الإسلام ثلمة » »(3)

1308

ص: 82


1- رساله مذكورة مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/213 .
2- رساله مذكورة مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/214 .
3- رساله مذكورة مطبوع در تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/214 .

مصادر شرح حال

مهمترين شرح حال معظم له به قلم برادر و شاگردش آية اللّه حاج آقا نور اللّه نجفى اصفهانى به زبان عربى به نگارش درآمده و دوبار در سالهاى 1317 ق و1408 ق به همراه تفسير ايشان به طبع رسيده است . و از اين رساله دو ترجمه به زبان فارسى شده است :

1 - ترجمه اول به قلم حقير در سال 1406 ق در قم مقدسه به انجام رسيد و اين ترجمه را مرحوم مهدوى رحمه الله در آخر شرح حال حاج آقا نور اللّه در كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/199 الى 217 به نام صاحب اين قلم منتشر نمود . و تاريخ چاپ آن سال 1367 هجرى شمسى است .

2 - ترجمه دوم از اين رساله بقلم آقاى سيد ابو الحسن مهدوى دامت بركاته به صورت ترجمه آزاد انجام گرفت و در سال 1372 هجرى شمسى به نام « وارسته پيوسته » در يك مجلد انتشار يافت .

بغير از اين رساله و دو ترجمه اش ، شرح حال معظم له را مى توانيد در بيشتر كتابهاى تاريخ و شرح حال بيابيد از آن جمله :

ص: 83

تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/199 و3/88

نقباء البشر 2/539

الذريعة 2/114 و4/271

اعيان الشيعة 44/25

تاريخ اصفهان ، جابرى انصارى 1/109 و3/96

المآثر والآثار / 161

فوائد الرضوية 2/529

منتهى الآمال 2/256

نسبنامه الفت / نسخه خطى

أعلاط در انساب / 12

معارف الرجال 2/254

مكارم الآثار 5/1807

دانشمندان و بزرگان اصفهان / 330

رجال اصفهان دكتر كتابى 1/142

دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى تاليف بهاء الدين خرمشاهى 1/749

ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان در طول تاريخ 1/506

ص: 84

فصل چهارم : شرح حال آية اللّه العظمى علامه آقاى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى

اشاره

« 4 »

آية اللّه العظمى علامه

آقاى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى

(1287 - 1362 ق)

ص: 85

ص: 86

نام - پدر - مادر - ولادت

نام : آقا شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى .

كنيه : ابو المجد .

پدر : آية اللّه آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى .

مادر : علويه رباب بيگم دختر علامه سيد محمد على آقا مجتهد فرزند سيد صدر الدين عاملى كبير .

ولادت ايشان در 20 شعبان المعظم 1287 در نجف اشرف واقع شد .

تحصيلات و اساتيد

در نجف اشرف تحصيل را آغاز كرد و نزد اساتيد هر فنى تلمذ نمود در سال 1296 در نه سالگى به همراه پدرش به اصفهان هجرت كرد و تحصيل را در اصفهان ادامه داد و در سال 1301 در چهارده سالگى به همراه پدر و جدش مجدداً به نجف اشرف مهاجرت نمود و تا سال 1333 در نجف اشرف به جديت مشغول تحصيل و تأليف و تدريس بود .

اساتيدش عبارتند از :

1 - علامه سيد ابراهيم قزوينى ، نجاة العباد و معالم و شرح اللمعه ونحو را در نزد او خواند ، و خود مى نويسد : خواندن درس در نزد اين استاد قبل از اين بود كه موى به صورت من برويد .

2 - پدرش مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى : قسمتى

ص: 87

از رسائل شيخ اعظم و فصول عمويش شيخ محمد حسين اصفهانى وتفسير بيضاوى و تفسير كشاف را در نزد پدر خواند .

3 - آية اللّه حاج شيخ فتح اللّه شريعت اصفهانى ، در نزد ايشان باقيمانده رسائل شيخ اعظم و فصول را قرائت نمود و همچنين علم عروض و حديث را از او بهره برد .

4 - آية اللّه شيخ محمد كاظم آخوند خراسانى صاحب كفاية الاصول : در نزد ايشان بحث خارج را در فقه و اصول حاضر شد .

5 - آية اللّه حاج سيد محمد كاظم يزدى صاحب عروة الوثقى : در نزد ايشان نيز بحث خارج را حاضر شد .

6 - آية اللّه سيد محمد فشاركى اصفهانى : در نزد ايشان نيز بحث خارج را حاضر گرديد و در كتابش وقاية الاذهان(1) شرح حالى از او را قرار داده است و از ايشان به سيدنا الاستاذ تعبير مى كند .

7 - علوم رياضى را در نزد علامه ميرزا حبيب اللّه عراقى مقلب بذى الفنون خواند .

8 - علم حديث را نيز در نزد علامه حاج ميرزا حسين نورى صاحب مستدرك الوسائل خواند .

9 - علامه سيد مرتضى كشميرى : علوم حديث را از ايشان بهره برد .

10 - علامه فقيه حاج آقا رضا همدانى صاحب مصباح الفقيه : بحث خارج فقه را از ايشان بهره برد .

11 - آخوند ملا حسينقلى همدانى : در رساله امجديه از ايشان به استاد تعبير نموده است ، بنابر اين اخلاق و سير و سلوك را از ايشان فرا گرفته است .

12 - علامه سيد جعفر الحلى : در ادب و شعر از او بهره برده است .

ص: 88


1- وقاية الاذهان / 143 .

آية اللّه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى در سن 34 سالگى در كنار آية اللّه حاج شيخ محمدحسين كاشف الغطاء (1373 - 1294) در سن 27 سالگى و جماعتى ديگر در نجف اشرف

دو بيت زير در بر كاغذ نوشته شده و در عكس منصوب است كه از آية اللّه كاشف الغطاء است:

أنا والرضا عند الحقيقة واحدٌ *** وان أبرزتنا صورة العكس باثنين

ولم يك منّا الحسن في العكس ظاهراً *** لأنّا بحمد اللّه لسنا بضدّين

سنة 1321

ص: 89

مشايخ اجازه

در نقل حديث و روايت مشايخ او عبارتند از :

1 - ميرزا حسين نورى متوفى 1320 صاحب مستدرك الوسائل در حائر شريف حسينى عليه السلام به ايشان اجازه داده است .

2 - علامه سيد مرتضى كشميرى .

3 - شيخ فتح اللّه شريعت نمازى اصفهانى معروف به شيخ الشريعة .

4 - علامه سيد حسن صدر الكاظمى در 14 ذى القعده 1333 ق طىّ تقريظى بر كتاب « نجعة المرتاد في شرح نجاة العباد » به ايشان اجازه داده است ، اين اجازه و تقريظ در عيناً مى آيد .

5 - علامه سيد محمد بن مهدى حلى قزوينى .

6 - علامه سيد حسين بن مهدى حلى قزوينى .

7 - شيخ محمد باقر بهارى همدانى .

ص: 90

اجازه آية اللّه سيد حسن صدر كاظمى به آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى

ص: 91

اجازه آية اللّه سيد حسن صدر كاظمى به آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى

ص: 92

اجازه آية اللّه سيد حسن صدر كاظمى به آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى

ص: 93

اجازه آية اللّه سيد حسن صدر كاظمى به آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى

ص: 94

هجرت به كربلاء

در سالهاى آخر حضور در عتبات عاليات عراق به شهر كربلاى معلى هجرت فرمود و در كنار مرقد مطهر أبا عبداللّه الحسين عليه السلام مجاور گرديد ، برخى مهاجرتش به كربلاء را در سال 1330 ق دانسته اند ، بنابر اين تا سال 1333 ق كه به ايران مهاجرت فرمود بيش از سه سال در كربلاء معلى ساكن بوده اند .

برخى از مراسلات شعريه ايشان با دوستانشان از آن جمله با مرحوم آية اللّه حاج شيخ مصطفى تبريزى متوفى 1337 ق ، كه از كربلاء انجام گرفته است در ديوان اشعارشان(1) ضبط گرديده است .

و در پشت جلد اول نسخه مطبوع نقد فلسفه داروين از مؤلفاتشان نيز كه در سال 1331 در عراق به چاپ رسيده است بعد از نام مؤلف نوشته شده است : « القاطن في كربلاء المعلى » .

و همچنين در شرح حالى كه خود مرقوم فرموده اند آغاز مهاجرت از عراق به ايران و اصفهان را كربلاء ذكر مى كنند كه در معيت مرحوم آية اللّه مؤسس آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى طاب ثراه بوده است مى نويسند : « وكانت من أحسن الاسفار وأجمعها لصنوف السعادات ومن اهمها صحبة العلامة الوحيد الحاج شيخ عبدالكريم الحائري اليزدي طاب ثراه و قد ركبنا سيارة واحدة من كربلاء الى سلطان آباد العراق فمكث رحمه الله فيها وسافرت عنها الى موطن آبائي اصفهان وقد وصلت إليها غرة محرم سنة 1334 ق ... »(2) .

ص: 95


1- ديوان ابى المجد / 55 و80 و92 و101 .
2- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/432 .

تدريس و شاگردان

معظم له از اوائل امر به تدريس اشتغال ورزيدند در نجف اشرف ابتداء سطوح و كتبى مانند فصول را تدريس مى كردند و بعد از آن شروع به تدريس خارج نمودند ، اين تدريس در نجف اشرف شروع و بعد از مهاجرت به اصفهان در اواخر سال 1333 كه در آغاز محرم الحرام 1334 به اصفهان رسيدند در اين شهر و بعد از مهاجرت به قم نيز كه قريب يكسال بطول انجاميد به دعوت و امر مرحوم آية اللّه مؤسس حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى قدس سره ، همه طلاب در درس ايشان حاضر مى شدند و محل درس مدرسه فيضيه در شهر مقدس قم بوده است ، و پس از بازگشت به اصفهان تا پايان عمر با بركتش اين تدريس ادامه داشت .

اعلام و آيات عظام زير برخى از كسانى هستند كه در سنين متماديه از محضر درس ايشان استفاده كرده اند و بعضاً نيز فقط از ايشان مجازند :

1 - آية اللّه العظمى سيد احمد حسينى زنجانى

2 - آية اللّه العظمى سيد احمد موسوى خوانسارى .

3 - آية اللّه حاج شيخ محمد باقر كمره اى .

4 - آية اللّه آقاى حاج شيخ حيدر على محقق .

5 - آية اللّه حاج ميرزا خليل كمره اى .

6 - آية اللّه العظمى آقاى حاج سيد محمد رضا موسوى گلپايگانى .

7 - آية اللّه حاج شيخ محمد رضا طبسى نجفى .

8 - آية اللّه العظمى حاج آقا رضا مدنى كاشانى .

9 - آية اللّه العظمى آقاى حاج سيد روح اللّه موسوى خمينى .

10 - آية اللّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى .

11 - آية اللّه حاج شيخ عباسعلى اديب اصفهانى .

ص: 96

12 - آية اللّه حاج شيخ عزالدين نجفى فرزندشان .

13 - آية اللّه حاج شيخ عبداللّه مجتهدى تبريزى .

14 - آية اللّه العظمى آقاى حاج سيد على علامه فانى اصفهانى .

15 - آية اللّه ميرزا محمد على مدرس تبريزى صاحب ريحانة الأدب .

16 - آية اللّه سيد على نقى نقوى لكهنوى هندى .

17 - آية اللّه حاج شيخ محمد على اوردبادى غروى .

18 - آية اللّه آقاى حاج شيخ مجد الدين نجفى اصفهانى فرزندشان .

19 - آية اللّه حاج سيد مصطفى صفائى حسينى خوانسارى .

20 - آية اللّه حاج سيد مصطفى مهدوى اصفهانى .

21 - علويه عالمه حاجيه خانم نصرت بيگم امين معروف به بانوى ايرانى طاب ثراهم .

علامه سيد مصلح الدين مهدوى رحمه الله در كتاب گرانقدر تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير قريب يكصد نفر از تلاميذ ايشان را نام مى برد كه طالب مى تواند بدان مراجعه نمايد .

ص: 97

نامه آية اللّه مؤسس آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى

ص: 98

نامه آية اللّه مؤسس آقاى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى

ص: 99

نامه آية اللّه العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى به محضر استاد

ص: 100

نامه آية اللّه العظمى مرعشى نجفى به محضر استاد

ص: 101

صورت و سيرت

معظم له داراى قدى كوتاه و صورتى زيبا و جذاب و اخلاقى پسنديده در معاشرت و محاورت بود ، تند سخن مى گفت و با جمله هائى كوتاه و رسا ، لطيفه گو و حاضر جواب و در دوستى و محبت مستقيم و ثابت قدم بود . نسبت به اساتيد خود متواضع و هميشه نام آنان را به بزرگى ياد مى كرد .

از زندگانى خود ناراضى و در مجالس عمومى و خصوصى و حتى جلسات درس و مباحثات نيز اين نارضايتى را اظهار مى كرد و از اوضاع زمان و مردم روزگار نيز شاكى بود .

در موضوع درس و مباحثه بسيار ساعى و كوشا و در رسيدگى به امور مردم اهتمام تام داشت ، امر به معروف و نهى از منكر مى نمود و در اين راه از مصاديق آيه شريفه «لا يخافون لومة لائم» بود .

يكى از بزرگترين خدمات معظم له بعالم اسلام حفظ حوزه علميه اصفهان در دوره اختناق رضاخانى بود كه مجلس درس را تعطيل نكرد و آن را در مسجد يا منزل همواره اداره مى كرد .

ص: 102

آية اللّه العظمى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى (قدّس سره)

ص: 103

تأليفات

معظم له داراى تصنيفات متعددى در علوم مختلف اسلامى از فقه و اصول و حديث گرفته تا شعر و عروض و قافيه مى باشند كه ذيلاً به برخى از آنها اشاره مى شود :

1 - الاجازة الشاملة للسيدة الفاضلة .

اجازه حديثى مفصلى است كه براى مرحومه علويه حاجيه خانم امين رحمة اللّه عليها مرقوم فرموده اند و دو مرتبه به چاپ رسيده است . يكبار در آخر كتاب جامع الشتات آن مرحومه و بار دوم در مجله شريفه علوم الحديث شماره چهارم صفحه 311 الى 357 به تحقيق محقق توانا علامه عاليمقدار حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمد رضا حسينى جلالى دامت بركاته .

2 - اداء المفروض في شرح ارجوزة العروض .

ارجوزة را مرحوم علامه آية اللّه ميرزا مصطفى تبريزى قدس سره انشاء نموده است و شرح از ايشان است .

اين اثر از روى دو نسخه خطى كه در نزد حقير موجود است ان شاء اللّه بزودى منتشر خواهد شد .

3 - استيضاح المراد من قول الفاضل الجواد .

اين رساله را در جواب مرحوم آية اللّه شيخ جواد بلاغى قدس سره مرقوم فرموده اند و در عدم تنجيس متنجس است و در آخر مجلد نواهى طبع اول وقاية الاذهان به چاپ رسيده است .

4 - اماطة الغين عن استعمال العين في معنيين .

رساله اى است كه در جواب مرحوم آية اللّه شيخ ضياء الدين عراقى تصنيف شده است و در آخر چاپ جديد وقاية الاذهان در سال 1413 ه- . ق به طبع رسيده

ص: 104

است .

5 - رساله امجديه .

در حقيقت ميهمانى خداوند عز وجل و آداب ميهمان و كيفيت نوافل و ادعيه غير معروفه شهر رمضان المبارك .

اين رساله تا كنون سه بار چاپ شده است :

الف : چاپ سنگى در سال 1341 ق زير نظر مؤلف .

ب : طبع حروفى در قطع جيبى در سال 1393 ق توسط فرزندشان آية اللّه مجد الدين نجفى كه رساله به نام او تاليف شده است .

ج : طبع حروفى جديد در قطع رقعى با مقدمه و تحقيق حفيد مؤلف و والد حقير آية اللّه آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى طاب ثراه در سال 1406 در تهران توسط بنياد محترم بعثت چاپ و منتشر گرديد .

آقاى استادى مد ظله آن را در سى مقاله / 341 معرفى مى كنند .

6 - الايراد و الإصدار في حلّ مشكلات عويصة في بعض العلوم .

7 - تصانيف الشيعة .

8 - تعريب رساله سير و سلوك منسوب به سيد بحر العلوم .

9 - حاشيه بر « اُكر » ثاوذوسيوس .

ثاوذوسيوس يك هندسه دان و رياضى دان يونانى است و كتاب اُكر او پيرامون اجسام كرويّه تنظيم شده است ، معظم له بر اين كتاب حاشيه دارند .

10 - حاشيه بر شرح واحدى بر ديوان متنبى .

بين سالهاى 1354 الى 1356 اين حواشى تنظيم شده است .

11 - حاشيه بر كتاب روضات الجنات .

اين حاشيه تحت عنوان أعلاط الروضات به چاپ رسيده است .

12 - حليّ الدهر العاطل ، في من أدركته من الأفاضل .

در اين كتاب شرح حال جمعى از بزرگان علماء كه خود آنها را درك كرده اند را

ص: 105

تنظيم نموده اند .

13 - ديوان ابي المجد .

ديوان اشعار عربى ايشان بدين نام در سال 1408 در قم به تحقيق علامه محقق حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد احمد حسينى اشكورى دامت بركاته به چاپ رسيده است .

14 - ذخائر المجتهدين في شرح كتاب معالم الدين في فقه آل يس .

كتاب معالم الدين في فقه آل يس تاليف علامه شيخ شجاع الدين ابن قطان شاگرد فاضل سيورى است .

معظم له كتاب نكاح و كتاب الطهارة اين متن فقهى را شرح كرده اند .

15 - رسالة في الرد على « فصل القضا في عدم حجية فقه الرضا » .

مرحوم سيد حسن صدر كاظمى قدس سره فصل القضا را در مورد عدم حجية كتاب فقه منسوب به امام رضا عليه السلام تدوين نموده است و معظم له در اين رساله بيانات

ايشان را مورد نقادى قرار داده اند .

16 - الروض الأريض فيما قال أو قيل فيه من القريض .

17 - الروضة الغنّاء في تحقيق معنى الغناء .

اين رساله در مورد غناء تأليف شده است ، مؤلف در اين رساله خود را عبدالمنعم ابن عبد ربه خواند است و براى اولين بار رساله بتمامها در مجله نور علم شماره چهارم صفحه 123 به چاپ رسيد ، پس از آن به فارسى برگردانده شد و در مجله كيهان انديشه شماره 18 صفحه 104 به چاپ رسيد و پس از آن در هفده رساله / 348 آقاى استادى چاپ شده است و آخرين چاپ متن عربى رساله در مجموعه رسائل پيرامون غناء و موسيقى به تحقيق محقق گرانقدر آية اللّه آقاى حاج شيخ رضا استادى دامت بركاته به طبع رسيده است .

18 - سقط الدُّرِّ في أحكام الكُرّ .

رساله اى است فقهى پيرامون مسئله كر و اندازه و قدر آن .

ص: 106

19 - سمطا اللاّل في مسألتي الوضع والاستعمال .

رساله اى است ادبى و اصولى در مورد دو مسئله وضع و استعمال و برخى ديگر از مقدمات علم اصول تنظيم شده و دو مرتبه يكبار در زمان حيات مؤلف و بار دوم در سال 1413 در ابتداء وقاية الاذهان در قم مقدسه توسط مؤسسه آل البيت عليهم السلام به چاپ رسيده است .

20 - السيف الصنيع على رقاب منكرى علم البديع .

در دانش بديع تنظيم شده است و مؤلف آن را در سال 1324 به پايان برده است . اين رساله نيز از روى تنها نسخه خطى موجود آن تحت طبع است ان شاء اللّه تعالى .

21 - العقد الثمين في أجوبة مسائل الشيخ شجاع الدين .

جوابهاى چند مسئله فقهى است كه توسط شيخ شجاع الدين عالم دينى ابراهيم آباد از ايشان پرسيده شده است و بدان پاسخ داده اند .

22 - غالية العِطر في حكم الشِّعر .

23 - القِبلة .

رساله فقهى است در مورد قبله و حدود و احكام آن .

24 - القول الجميل إلى صدقى جميل .

صدقى جميل زهاوى يكى از شعراى عرب است كه بعد از انتشار كتاب نقد فلسفه داروين توسط معظم له از ايشان سئوالات و انتقاداتى نموده است كه در اين رساله به آنها پاسخ داده اند .

25 - گوهر گرانبها در رد عبد البهاء .

بعد از رساله امجديه اين دومين رساله ايشان است كه به زبان پارسى نگارش يافته است و در آن فرقه ضالّه را رد نموده اند .

26 - نجعة المرتاد في شرح نجاة العباد .

شرحى است بر كتاب الصلاة ، نجاة العباد صاحب جواهر ، كه در آن به بررسى نظريات فقهى شيخ انصارى و مجدد شيرازى و غيرهما پرداخته شده است .

ص: 107

27 - نقد فلسفة دارون .

اين كتاب سه مجلد است كه دو جلد آن در سال 1331 در بغداد به چاپ رسيد و اولين اثر از يك مجتهد نجفى است كه در آن آراء و عقايد داروين انگليسى و مترجم افكار او در جهان عرب شبلى شميل را نقد كرده است . و به سبب همين كتاب آوازه شهرت معظم له از حوزات علميه شيعى خارج و به تمام دنياى اسلام رسيد .

آقاى استادى اين كتاب را در سى مقاله / 341 معرفى مى كنند .

28 - النوافج والروزنامج .

مجموعه ياداشتهاى متفرقه است در علوم مختلفه و آغاز تاليف آن در سال 1325 مى باشد .

29 - وقاية الاذهان و الألباب و لباب اصول السنة و الكتاب .

كتاب اصولى ايشان است كه در چند مجلد در زمان حياتشان به چاپ رسيده است و اخيراً نيز در يك مجلد كبير در سال 1413 توسط مؤسسه آل البيت عليهم السلام در قم مقدسه تجديد چاپ شده است .

30 - تعليقه بر رساله المحاكمة بين العَلَمين .

تأليف مرحوم آية اللّه آقاى سيد مهدى حكيم قدس سره كه معظم له به درخواست مرحوم آية اللّه شيخ ضياء الدين عراقى بر آن تعليقه زده اند .

31 - الحواشي على الكافي .

حواشى ايشان است بر كتاب كافى شريف در علم حديث تأليف مرحوم ثقة الاسلام كلينى اعلى اللّه مقامه الشريف .

32 - أنا والأيام .

در مختصر شرح حالى كه به زبان عربى به درخواست مرحوم مدرس تبريزى صاحب ريحانة الأدب مرقوم مى فرمايند مى نويسند : قصد دارم كه رساله اى مفصل در شرح احوال خودم بنگارم بدين نام .

ص: 108

برخى از تاليفات منتشر شده آية اللّه ابو المجد محمد رضا نجفى (قدس سره)

ص: 109

آية اللّه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى در شوال المكرم 1346 در سن 59 سالگى

ص: 110

33 - رساله اى پيرامون حكم فقهى دستگاه گرامافون .

اين رساله توسط آقاى استادى در مجله پيام حوزه سال اول شماره اول / 98 تحت عنوان : رساله اى از آية اللّه نجفى مسجد شاهى به طبع رسيده است .

و همچنين در روزنامه رسالت بتاريخ دو شنبه 21 شهريور 1373 و به شماره 2509 به طبع رسيده و پس از آن مجدداً توسط آقاى استادى در بيست مقاله / 365 به چاپ رسيده است .

تنبيه : عده كثيرى از اعلام كه در درس ايشان حاضر بوده اند ، ابحاث فقهى و اصولى ايشان را تقرير كرده اند از آن جمله :

مرحوم آية اللّه سيد احمد زنجانى قدس سره ، بحث فقهى ايشان را در قم حول مسئله كُرّ در كتابشان به نام أفواه الرجال تنظيم نموده اند .

مرحوم آية اللّه سيد عطاء اللّه فقيه امامى قدس سره نيز ابحاث فقهى و اصولى ايشان را در اصفهان در مجلدى تنظيم نموده اند .

همسر و فرزندان

زوجه اول ايشان علويه زهرا بيگم دختر علامه جليل آقا سيد محمد امامى خاتون آبادى اصفهانى است و از او صاحب چند فرزند شد :

1 - آية اللّه آقاى حاج شيخ مجد الدين مجد العلماء نجفى .

شرح حال ايشان خواهد آمد .

2 - علامه آقاى حاج شيخ عزالدين نجفى .

متوفى در دوم شهريور ماه 1358 شمسى در اصفهان و مدفون در باغ رضوان قم جنب وادى السلام .

3 - آقا نور الدين نجفى .

4 - مخدره عزت الشريعة زوجه مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسين

ص: 111

نجفى فرزند مرحوم آية اللّه آقا جلال الدين فرزند آية اللّه آقا نجفى .

5 - مخدره بهجت خانم زوجه آقاى محمد حسين فريد فرزند آية اللّه آقا نجفى .

6 - مخدره نزهت خانم زوجه مرحوم آقاى حاج شيخ محمد حسن نجفى زاده فرزند آية اللّه حاج شيخ مهدى نجفى .

واز زوجه دوم به نام مريم خانم نيز صاحب دو اولاد گرديد به نامهاى :

7 - آقاى آقا مهدى نجفى .

8 - پروين خانم نجفى زوجه مرحوم آقاى عزت اللّه اصغرى .

واز زوجه منقطعه اى به نام بانو رباب خانم نيز صاحب يك پسر شد به نام :

9 - آقاى حاج آقا تقى نجفى ، عموى بزرگ نگارنده و اكنون چشم و چراغ فاميل و بزرگ آن است .

وفات و مدفن و مراثى

سر انجام بعد از يك عمر تدريس و تأليف و ترويج شريعت و پاسدارى از آن در سنگر مرجعيت و افتاء و تربيت شاگردان متعدد اين ستاره آسمان معرفت و اجتهاد در روز يكشنبه24 محرم الحرام سال1362ق در اصفهان به ديار باقى شتافت و با تشيعى بى نظير كه تمامى بازارها و مراكز بواسطه آن تعطيل شد تشييع و در بقعه تكيه جدشان مرحوم آية اللّه العظمى آقاى شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى واقع در تخت پولاد اصفهان به خاك سپرده شد ، رحمة اللّه عليه رحمة واسعة .

عده اى از علماء و شعراء در رثاء و ماده تاريخ وفات ايشان اشعارى گفته اند از آن جمله :

1 - مرحوم آية اللّه العظمى آقاى حاج سيد على علامه فانى اصفهانى در رثاء ايشان گويد :

ص: 112

زدست رفت رضا و سياه گشت جهان *** بلى چو مهر رود شام تيره است عيان

در آسمان جلالت چو نير أعظم *** هميشه بود زعلم و كمال نور افشان

فقيه و عالم و زاهد ، اديب و كامل وراد *** حكيم و منطقى و عين دانش و عرفان

بعمر خويش بجز راه حق نپيمودى *** نبود در نظرش غير خالق سبحان

زروح پاك و زاخلاق نيك و از دانش *** هزار مرتبه برتر وجودش از أقران

دريغ مردم نادان و جاهل وظالم *** كه همنفس نبدش غير خاطر نالان

هميشه بود زبخت بد و ز طالع نحس *** غمين و بيدل وافكار وخون دل وپژمان

مدام با دل پر درد گفت يا اللّه *** شبانه روز بُد از ظلم دشمنان گريان

بنقد فلسفه بنگر ببين نداده بدهر *** كسى جواب طبيعى بدين بيان روان

ازاوست سيف صنيع درمديح علم بديع *** كه هست اصل معانى ونيست گنج نهان

ذخائر است و وقايه بعلم فقه واصول *** بيادگار از او چون دو گوهر تابان

دلم زدست غم او ريش بجان آمد *** شود زديده من اشك همچو سيل روان

غمى كه داشت بدل بود جور دانايان *** وگرنه نيست كسى را توقع از نادان

از اهل علم ملول و بعلم خود مشغول *** زقوم وخويش برنج وزبخت خويش نوان

هزار شكر كه تا زنده بود و بنده بُدم *** بُد او رضا زمن زار فانى نالان

2 - و همچنين در ماده تاريخ رحلت ايشان گويد :

لما ماضى شيخ الفضيلة والتقى *** وا حسرتا حنقاً ، فقد ضاق الفضا

فانقص من التاريخ يوم وفاته *** اربع و عشريناً و « قل فقد الرضا »

1322 = 24 - 1346 ه- . ش

3 - مرحوم حاج ميرزا حبيب اللّه نيّر شاعر گرانمايه در مرثيه و تاريخ وفات ايشان گويد :

يا دهراً ذهبت بآية اللّه *** غدرت بنا فوا أسفاً و لهفاه

محمد الرضا الغروي ابو المجد *** مضى نحو الجنان بقرب مولاه

اراد النيّر استيضاح فوته *** ففي شهر المحرم طاب مثواه

ص: 113

فارخ بعد نقص الست للعام *** « رضا النجفي لبى داعي اللّه »

1362 = 6 - 1368 ه- . ق

4 - مرحوم حاج ميرزا حسن خان جابرى انصارى نيز در اين مورد مى سرايد :

لقد أفل الكواكب مذ توفّى *** رئيس العلم في ذاك الزمان

محمد الرضا الغروي شيخ *** سماء العلم لأهل الاصبهان

ولما راح راح الروح عنّا *** به شأن البيان من المعاني

تمنى الجابري بأن يورّخ *** وكَلَّ لسانه عند البيان

اذا جاء البشير وقال ارّخ *** « لقد اوى الرضا بالجنان »

1321 ه- . ش

ص: 114

مصادر شرح حال

شرح حال و ترجمه ايشان را مى توانيد در كتابهاى ذيل بيابيد :

تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/219 در بيش از دويست صفحه و بنام : بيان مجد النبلاء در احوالات شيخ ابو المجد محمد الرضا

نقباء البشر / 747

مصفى المقال / 179

الذريعة / در مجلدات مختلف

سحر بابل و سجع البلابل / 82

تذكرة القبور / 328

ريحانة الأدب 7/252

آثار الحجة 1/77

گنجينه دانشمندان 1/242

شعراء الغري 4/42

اعيان الشيعة 7/16

معجم المؤلفين العراقيين 1/472

الاعلام 3/26

معجم المؤلفين 4/163

مستدرك معجم المؤلفين / 251

ماضي النجف و حاضرها 3/214

معارف الرجال 3/245

مجله نور علم ، سال دوم شماره نهم / 79

الاجازة الكبيرة / 181 الرقم 226

المسلسلات في الاجازات 2/87

ديوان ابي المجد / 11

وقاية الاذهان / 25

رساله امجديه / 5 طبع سوم

چهل مقاله / 581 و688 آقاى استادى

سى مقاله / 341 آقاى استادى

هفده رساله / 348 آقاى استادى

مجله علوم الحديث شماره چهارم / 318

شرح احوال آية اللّه العظمى اراكى / 329

مجله كيهان انديشه شماره 18/104

دائرة المعارف تشيع 2/222

مجله فرهنگ اصفهان شماره يازدهم / 62

اثر آفرينان 1/271

رجال اصفهان 1/213 دكتر كتابى

ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان 1/509

ص: 115

ص: 116

فصل پنجم : شرح حال آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ مجد الدين (مجد العلماء) نجفى

اشاره

« 5 »

آية اللّه العظمى

آقاى حاج شيخ مجد الدين (مجد العلماء) نجفى

(1326 - 1403 ق)

ص: 117

ص: 118

نام - پدر - مادر - ولادت

نام : محمد على كه مهجور مانده است .

لقب : در كودكى به ايشان امجد الدين مى گفتند و والدشان رساله امجديه را به نام ايشان تصنيف فرمود ، در جوانى به مجد الدين لقب گرفتند و در بزرگسالى از طرف مردم مجد العلماء خوانده مى شدند و لقب ايشان بر اسم مقدّم شده و همواره به لقب خوانده مى شدند .

پدر : آية اللّه العظمى علامه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى قدس سره .

مادر : علويه زهرا بيگم در گذشته به سال 1356 دختر سيد العلماء آية اللّه سيد محمد امامى خاتون آبادى اصفهانى نجفى .

زمان ولادت : روز 23 جمادى الاولى 1326 .

مكان ولادت : در نوع تراجم ايشان محل ولادتشان نجف اشرف ذكر شده است و لكن معلم حبيب آبادى صاحب مكارم الآثار در مقاله اى كه روزنامه عرفان(1) بعد از فوت والدشان منتشر نموده ولادت ايشان را در كربلا نوشته است و همچنين محقق توانا آقاى سيد محمد رضا حسينى جلالى دامت بركاته(2) نيز با توجه به مقاله معلم ولادت معظم له در كربلا را صحيح دانسته اند ، ولى چون شرح حالى كه از ايشان در مقدمه رساله امجديه(3) به طبع رسيده ، زير نظر خودشان تنظيم گرديده ، و

ص: 119


1- روزنامه عرفان - فروردين ماه 1322 هجرى شمسى - منتشره در اصفهان .
2- الاجازة الشاملة للسيدة الفاضلة ، چاپ شده در مجله علوم الحديث شماره 4 سال دوم / 322
3- رساله امجديه / 11 طبع سوم .

در آنجا ولادت در نجف اشرف ذكر شده است(1) بنابر اين در اينكه ولادتشان در نجف اشرف واقع شده باشد و نه كربلا ترديدى باقى نخواهد ماند و مؤيد اين معنى اينكه در شناسنامه ايشان نيز محل تولد نجف اشرف ذكر شده است .

تحصيلات واساتيد

دانش اندوزى را در نجف اشرف در حالى آغاز نمود كه طفل بود و به همراه پدر و خانواده در سال 1333 به اصفهان مهاجرت كرد و در اصفهان سطح اولى را در نزد اساتيد فن از آن جمله : آية اللّه حاج شيخ على مدرس يزدى متوفى 1351 و آية اللّه سيد ميرزا اردستانى متوفى 1351 و پس از آن سطح عالى را از محضر حضرات آيات : حاج آقا رحيم ارباب متوفى 1396 و حاج آقا منير الدين بروجردى (1269 - 1342 ق) و حاج ميرزا محمد صادق خاتون آبادى متوفى 1348 ق و سيد محمد نجف آبادى (1294 - 1358 ق) فراگرفت .

پس از آن درس خارج فقه و اصول را نيز از محضر پدر بزرگوارش علامه شيخ محمد رضا نجفى استفاده كرد مضافاً بر اينكه تا آخر زمان حيات دو استاد آخر سطحش در درس خارج آنها نيز حاضر مى گشت يعنى آيتين خاتون آبادى و سيد محمد نجف آبادى و در مدتى كه والد ماجدش در قم مشرف بودند و معظم له نيز در خدمتشان بوده به درس حضرت آية اللّه موسس حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى متوفى 1355 ق حاضر مى شد و همچنين در اصفهان نيز از درس عموى بزرگوارشان شهيد آية اللّه حاج آقا نور اللّه نجفى (1278 - 1346 ق) بهرمند شده اند .

ص: 120


1- رساله امجديه / 14 .

آية اللّه مجد العلماء نجفى در تاريخ هشتم ربيع الثانى 1342 در سن 16 سالگى

ص: 121

آية اللّه مجد العلماء نجفى در سن جوانى در جمع دوستان

ص: 122

ولى بيشترين استفاده ايشان در فقه و اصول و رياضى و هيئت از والد بزرگوارشان بوده و حضور در درس پدر ساليان متمادى به طول كشيده است . و از والدشان در نهايت تصديق به اجتهاد معظم له كتباً صادر شده است . و اجتهاد ايشان حتى در نزد مراجع نجف اشرف نيز به اثبات مى رسد كه مرجع على الاطلاق شيعه در آن عصر يعنى مرحوم آية اللّه سيد ابو الحسن اصفهانى طاب ثراه نيز براى معظم له اجازه اجتهاد صادر و به اصفهان مى فرستند .

مشايخ روايت و مجازين از وى

از مشايخ اجازه معظم له در نقل حديث تا كنون فقط دو نفر را مى شناسيم :

والد علامه ايشان مرحوم آية اللّه ابى المجد شيخ محمد رضا نجفى قدس سره .

مرجع على الاطلاق شيعه آية اللّه سيد ابو الحسن اصفهانى قدس سره .

و از مجازين از ايشان فقط يكنفر را مى شناسيم :

فرزندشان مرحوم آية اللّه استاد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى طاب ثراه .

ص: 123

اجازه اجتهاد آية اللّه مجد العلماء نجفى از پدر نامور (قدّس سرهما)

ص: 124

اجازه اجتهاد آية اللّه مجد العلماء نجفى از مرجع الشيعه آية اللّه سيد ابو الحسن اصفهانى

ص: 125

در كلام ديگران

1 - والد بزرگوارش در پايان رساله امجديه كه به نام ايشان تأليف فرموده است چنين مى نويسد : « چون سال تأليف رساله مصادف بود با سال اوّل وجوب روزه مر قرة العين معظم نخبة ارباب الفهم والاستعداد و المرجو لإحياء مراسم اجداده الامجاد آقا شيخ امجد الدين أبقاه اللّه خلفاً عن سلفه الماضين وجعله علماً يهتدى به في الدنيا والدين او را مخاطب در اين رساله داشتم و نام آن را رساله امجديه گذاشتم ، شايد اخوان مؤمنين اگر از اين رساله منتفع شوند او را از دعاى خير فراموش نكنند و سعادت دارين را براى او از حق تعالى بخواهند »(1) .

2 - مرحوم آية اللّه حاج سيد مصطفى مهدوى هرستانى قدس سره كه از شاگردان و مجازين از آية اللّه ابى المجد شيخ محمد رضا نجفى طاب ثراه مى باشد مكرر براى صاحب اين قلم نقل مى فرمود كه مرحوم پدرشان ابو المجد در حق فرزندشان مى فرمودند : « مجد ما در علم هيئت استاد است »(2) .

3 - علامه طهرانى در پايان شرح حال پدرشان در نقباء البشر مى نويسد : « ... و فرزند او شيخ مجد الدين امروز از علماء و ائمه جماعت در اصفهان است »(3) .

4 - دانشمند مورخ شيخ محمد على معلم حبيب آبادى صاحب مكارم الآثار در پايان مقاله اى كه بعد از فوت مرحوم والدشان در روزنامه عرفان كه آنروز در اصفهان منتشر شده است چنين مى نگارد : « ... و آقاى مجد العلماء پسر بزرگ آن مرحوم در حدود سال هزار و سيصد و بيست و شش يا قدرى پس و پيش در كربلا متولد شده و در خدمت پدر نامور تحصيلات خود را در علوم فقه و اصول و هيئت

ص: 126


1- رساله امجديه / 116 .
2- اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن / 18 .
3- نقباء البشر 2/753 .

و رياضى قديم به پايان آورده و بزيور اجتهاد زينت يافته و به تصديق اجتهاد و اجازات روايت از آن فقيد مرحوم سرافراز گشته و اينك به جاى وى در مسجد نو امامت مى نمايد »(1) .

5 - دانشمند محترم مرحوم آقاى حاج شيخ محمد رازى در گنجينه دانشمندان مى نويسد : « حضرت آية اللّه آقاى حاج شيخ مجد الدين نجفى فرزند ارشد مرحوم آية اللّه العظمى ابو المجد آقا شيخ محمد رضا نجفى ابن عالم ربانى شيخ محمد حسين ابن علامه محقق حاج شيخ محمد باقر طاب ثراهم معروف به مجد العلماء ... در ماه شوال 1394 ه- كه براى امرى به اصفهان رفتم در مسجد نو موفق به زيارتشان شده و از سيماى ملكوتى آن جناب مستنير گرديدم آثار و علائم ربانيين را از چهره منيرش مشاهده كردم و بايد همينطور باشند زيرا فرزند ارجمند آية اللّه العظمى آقا رضا كه مجسمه علم و كمال و حفيد عالم ربانى و آيت سبحانى حاج شيخ محمد حسين نجفى هستند كه داراى كرامات و مقامات معنوى بوده و مرحوم آية اللّه حاج آقا نور اللّه اصفهانى كتابى در شرح زندگانى آن بزرگوار و حالاتش نوشته است »(2) .

6 - علامه مهدوى رحمه الله در كتاب « دانشمندان و بزرگان اصفهان » در شرح حال پدرشان بعد از ذكر رساله امجديه مى نويسد : « امجديه در اعمال ماه رمضان به نام فرزندش عالم زاهد ورع مجد العلماء »(3) .

7 - همچنين علامه مهدوى در « تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير » چنين مى نگارد : « مرحوم مجد العلماء رضوان اللّه عليه : عالم عامل و فقيه كامل و مفسر اديب ، جليل القدر ، عظيم المنزلة ، استاد رياضى و هيئت ، جامع معقول و منقول ، حاوى فروع و اصول ، از مدرسين خارج فقه و اصول در مدرسه

ص: 127


1- روزنامه عرفان - فروردين ماه 1322 هجرى شمسى .
2- گنجينه دانشمندان 5 / 386 - 384 .
3- دانشمندان و بزرگان اصفهان / 329 .

مرحوم ثقة الاسلام عموى والد بزرگوارشان ، وامام جماعت مورد وثوق قاطبه طبقات اجتماع در مسجد نو بازار ، آثار زهد و تقوى از سيماى او نمودار كه «سيماهم في وجوههم من أثر السجود» بيشتر از چهل سال پس از فوت پدر در مسجد ايشان در ظهر و شب اقامه جماعت مى نمود و عده كثيرى از مؤمنين حضور به جماعتش را غنيمت مى شمردند »(1) .

8 - آقاى دكتر محمد باقر كتابى در « رجال اصفهان » در ضمن شرح حال پدر ايشان مرقوم مى فرمايند : « ... شيخ قبل از ظهرها در مسجد نو بازار تدريس مى نمود و بسيارى از فضلاى اصفهان به درس او حاضر مى شدند و در همان مسجد اقامه جماعت مى نمود و بعد از ايشان فرزند ارشدشان آية اللّه مجد العلماء به اقامه جماعت مى پردازند و در مدرسه مرحوم حاج شيخ محمد على نجفى هم به تدريس اشتغال دارند ، مخصوصاً درس هيئت ايشان بين طلاب معروف است »(2) .

9 - علامه محقق آقاى سيد حجة موحد ابطحى مى نويسد : « از آثار ارزشمند شخصيت آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهى فرزند برومندشان مرحوم آية اللّه حاج شيخ مجد الدين نجفى ملقب به مجد العلماء متوفى 1403 قمرى مى باشد كه مجتهدى مدرس و عالمى متواضع بودند و از علماء جليل القدر در حوزه علميه اصفهان به شمار مى رفتند و در مدرسه مرحوم حاج شيخ محمد على و نيز مسجد نوبازار در رشته هاى فقه و اصول و تفسير و رياضى و هيئت تدريس مى نمودند و شخصيتى جامع كمالات به شمار مى رفتند »(3) .

10 - و همچنين در معرفى مدرسه آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد على نجفى معروف به ثقة الاسلام طاب ثراه و مدرسين والا مقام آن مى فرمايد : « مدرس و مجتهد بزرگوار مرحوم حاج شيخ مجد الدين نجفى متوفاى 1403 قمرى

ص: 128


1- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/163 .
2- رجال اصفهان 1/215 .
3- ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان 1/510 .

كه از چهره هاى مشهور و از مدرسين جامع در زمينه فقه و اصول و هيئت و رياضى بوده اند »(1) .

مجالس تدريس و برخى از شاگردان

از ابتداى جوانى ايشان به تدريس اشتغال داشتند و دروس مختلف فقه و اصول و تفسير و كلام و رياضى و هيئت را تدريس مى نمودند ، و اشتهار ايشان به اين دو علم اخير يعنى رياضى و هيئت بگونه اى بود كه برخى از مدرسين از قم به جهت درس ايشان به اصفهان مى آمدند .

و تدريس كتابهائى نظير خلاصة الحساب شيخ بهائى و مجسطى و تحرير اقليدس و اُكر و مانند آن در اصفهان منحصر به ايشان بود .

صاحب اين قلم بخوبى به ياد دارم كه در يكى از سالهاى پس از فوت معظم له به جهت استجازه در نقل روايت به محضر آية اللّه آقاى حاج شيخ عباسعلى اديب اصفهانى قدس سره رسيدم ، ايشان با توجه به اينكه خود علم هيئت را تدريس مى كرد از مرحوم آية اللّه مجد العلماء قدس سره به بزرگى و عظمت ياد نمود و ايشان را در علم هيئت مقدّم برخود دانست و استدلال فرمود كه وى هم هيئت قديم و هم هيئت جديد هر دو را باهم دارا بود و مى دانست ، رحمة اللّه عليهما .

دروس رياضى ايشان ابتداء در مسجد جامع عباسى (امام) تشكيل مى شد و پس از آن در مدرسه ملا عبداللّه تسترى در اول بازار و دروس هيئت و تفسير در مسجد نو بازار منعقد مى گرديد و درس خارج فقه واصول ايشان در مدرسه عمويشان مرحوم آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد على نجفى منعقد مى گرديد .

ص: 129


1- همين مصدر 2/152 .

و از آنجا كه تدريس ايشان قريب به نيم قرن ادامه پيدا كرد بسيارى از فضلاء و علماى اصفهان يا اصفهانى يا غيره اصفهانى كه برهه اى را در اين شهر تحصيل نموده اند از محضر معظم له استفاده علمى نموده اند .

و در ذيل فقط به نام برخى از آنها اشاره مى شود :

1 - علامه حجة آقاى حاج شيخ احمد مهديان .

2 - علامه حجة آقاى حاج شيخ اسماعيل غروى .

3 - آية اللّه سيد اسماعيل هاشمى طالخونچه اى .

4 - علامه حجة آقاى حاج سيد محمد باقر احمدى .

5 - علامه محقق آية اللّه آقاى حاج سيد محمد باقر موحد ابطحى .

6 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد تقى مجلسى اصفهانى .

7 - آية اللّه آقاى حاج سيد محمد تقى موسوى شفتى ، داماد معظم له .

8 - علامه حجة آقاى حاج سيد حسن حسينى .

9 - علامه حجة آقاى حاج شيخ حسن ديانى نجف آبادى .

10 - آية اللّه آقاى حاج آقا حسن فقيه امامى .

11 - آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى .

12 - علامه حجة آقاى حاج شيخ حيدر على جبل عاملى .

13 - آية اللّه آقاى حاج شيخ رحمت اللّه فشاركى از مدرسين حوزه علميه قم .

14 - علامه حجة آقاى حاج شيخ محمد رضا مداح الحسينى .

15 - آية اللّه آقاى حاج شيخ عباس ايزدى نجف آبادى .

16 - علامه حجة آقاى حاج شيخ عبدالرحيم فضيلتى .

17 - علامه حجة آقاى حاج شيخ محمد على آقائى .

18 - علامه حجة آقاى حاج شيخ على شمس تويسركانى .

19 - علامه استاد على مشفقى صاحب تقويم اوقات شرعيه اصفهان .

20 - علامه حجة آقاى سيد فضل اللّه بن ضياء الدين تجويدى .

ص: 130

21 - علامه حجة آقاى حاج شيخ قاسم كاظمينى .

22 - علامه حجة آقاى حاج سيد مجتبى موسوى درچه اى .

23 - علامه حجة آقاى حاج سيد محمد على موسوى درچه اى .

24 - علامه حجة آقاى حاج سيد محمد فقيه احمد آبادى .

25 - علامه حجة آقاى حاج سيد محمود امام جمعه زاده خوراسگانى .

26 - علامه حجة آقاى حاج شيخ مرتضى تمنائى .

27 - علامه حجة آقاى حاج شيخ مرتضى شفيعى .

28 - آية اللّه آقاى حاج شيخ مرتضى مقتدائى .

29 - علامه حجة آقاى حاج سيد مرتضى بن على اكبر هاشمى مولود سال 1364 .

30 - علامه حجة آقاى حاج شيخ مظفر كاظمينى .

31 - آية اللّه آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى نجل جليل آن مرحوم .

32 - صاحب اين قلم فقير الى اللّه تعالى الشيخ هادي النجفي حفيد آن مرحوم .

و بسيارى ديگر از فضلاء و علماء و حتى برخى از اساتيد دانشگاهها كه اين مختصر گنجايش ذكر همه را ندارد و لذا اگر نام كسى از قلم افتاده است از آنها پوزش مى طلبيم .

تعين قبله دقيق مصلاى شهر اصفهان

در هنگام تجديد بناى مسجد مصلى اصفهان كه به صورت مصلاى بزرگ شهر اصفهان در حال ساختمان است در قبله آن اختلاف افتاد و همه علماء مراجعه به ايشان دادند و معظم له به آنجا تشريف برده و با گذاشتن وسائل مورد احتياج و

ص: 131

محاسبات رياضى و هيوى قبله مسجد مصلى اصفهان يا مصلاى بزرگ شهر اصفهان را با دقت تمام تعين فرمودند و از آنجا خارج شدند و بعد از تعين قبله فرموده بودند : اگر يك خط فرضى راست از اين نقطه در داخل مصلى بتوان رسم كرد مستقيماً به ميان كعبه برخورد خواهد نمود .

آية اللّه مجد العلماء نجفى در سن 44 سالگى در اصفهان

ص: 132

تاليفات

از معظم له مصنفات و مؤلفاتى به يادگار مانده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود :

1 - ايرادات و انتقادات بر دائرة المعارف فريد وجدى .

2 - ترجمه « نقد فلسفه داروين » از عربى به فارسى .

اين كتاب از والد معظم له آية اللّه شيخ محمد رضا نجفى طاب ثراه است . و به درخواست مؤلف توسط فرزندشان به زبان فارسى ترجمه مى شود ، ترجمه بسيار سليس و روان و زيبا انجام گرفته است و قسمتى از آن توسط آقاى استادى در سى مقاله / 341 معرفى و به چاپ رسيده است .

3 - حاشيه روضات الجنات .

برخى از آن با حاشيه والدشان بر روضات در اعلاط الروضات به طبع رسيده است و قسمتى ديگر از آن لا يزال مخطوط است .

4 - حاشيه سمطا اللآل في مسالتي الوضع والاستعمال .

به همراه متن كتاب در سال 1413 در قم مقدسه توسط مؤسسه آل البيت عليهم السلام چاپ و منتشر گرديد .

5 - حاشيه وقاية الاذهان .

به همراه متن كتاب در سال 1413 در قم مقدسه توسط مؤسسه آل البيت عليهم السلام چاپ و منتشر گرديد .

6 - دروس في فقه الامامية (كتاب الصلاة و كتاب الصوم) .

اين كتاب متن دروس بحث خارج فقه ايشان است كه بر فضلاء و علماء در مجلس درس القاء مى گرديده است و توسط معظم له ثبت و ضبط شده است .

7 - رساله اى در شرح حال جدشان آية اللّه آقاى حاج شيخ محمد حسين

ص: 133

نجفى اصفهانى .

صاحب تفسير مجد البيان كه قرار بود بعنوان مقدمه تفسير قرار گيرد كه چنين نشد و لا يزال مخطوط است .

8 - رساله اى در احوالات والدشان آية اللّه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى .

كه در مقدمه رساله امجديه / 5 طبع سوم منتشر شده است .

9 - رساله اى در احوالات و شرح حال خودشان .

كه در مقدمات رساله امجديه / 13 با اضافاتى به طبع رسيده است .

10 - صرف افعال .

رساله اى است كه در كودكى در علم صرف تدوين نموده اند .

11 - الفوائد الرضوية في شرح الفصول الغروية .

در هنگامى كه در نزد والدشان مشغول قرائت كتاب فصول عمويشان مرحوم آية اللّه حاج شيخ محمد حسين اصفهانى حائرى قدس سره در علم اصول بوده اند اين حواشى را بر فصول زده و تحت اين نام تنظيم فرموده اند .

12 - گل گلشن .

گلشن راز از سروده هاى شيخ محمود شبسترى عارف و شاعر مشهور است ، معظم له گلشن راز را تحت اين نام تلخيص نموده اند .

13 - المختار من القصائد والاشعار .

در سال 1409 به تحقيق علامه محقق حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد احمد حسينى اشكورى در قم مقدسه به طبع رسيد .

14 - اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن .

در همان سال 1409 به تحقيق صاحب اين قلم و به همراه شرح حالى مبسوط از ايشان ، و مقدمه اى از آية اللّه والد طاب ثراه در قم مقدسه با عنوان قبلى

در يك مجلد به طبع رسيد .

ص: 134

الیَواقیتُ الحِسَان

فی تفسیر سورة الرحمن

المختار

من القصائد والاشعار

تألیف

العلامة الفقید آیة الله العظمی

الحاج الشیخ مجدالدین النجفی الاصفهانی رحمة الله

(1403-1326)

ص: 135

نمونه اى از اشعار

اشعارى فراوانى از حفظ داشتند و به مناسبت قرائت مى كردند و خودشان نيز گاهى شعر مى سرودند ، نمونه هائى از اشعارى ايشان چند بيت زير است كه از كتاب « المختار من القصائد والاشعار » و برخى ديگر از مؤلفات معظم له استخراج گرديده است .

آنچه ندارد عوضى در جهان *** عمر عزيز است غنيمت بدان

و همچنين در ترجمه ابياتى از لامية العجم فرموده اند :

اگر در مكان بود عزّ و خوشى *** هميشه بدى شمس اندر حَمَل

اگر برترى جست پستر زمن *** مرا اسوه باشد به شمس و زحل

يگانه رجل در جهان آن كس است *** كه تعويل نارد بديگر رجل

همانا وفا رفت و غدر آمده است *** مسافت بود بين قول وعمل(1)

امامت جماعت

بعد از ارتحال والد ماجدشان رسماً امامت جماعت مسجد نو بازار را بر عهده گرفته اند و اين وظيفه را تا موقع وفات 20 ذى الحجة 1403 يعنى بيشتر از 45 سال به أحسن وجه به انجام رساندند .

مرحوم علامه مهدوى در مورد امامت جماعت ايشان مى نويسد : « مرحوم مجد العلماء از سالى كه پدر بزرگوارش وفات يافت (1362) تا موقع وفات بغير از ايام مسافرت ظهر و شب در مسجد نو بازار اقامه جماعت نموده و عده اى از

ص: 136


1- المختار من القصائد والاشعار 1/113 و114 .

مؤمنين و مقدسين به نماز ايشان حاضر شده و به فيض و ثواب نائل مى شدند بالاخص در ايام ماه مبارك رمضان كه نماز جماعت مسجد نو و منبر واعظين آنجا عنوان و شهرتى داشت و مردم از عموم محلات بدانجا رفته و در نماز و استفاده از مواعظ شركت مى نمودند »(1) .

و در جلد ديگرى از كتابش چنين مى نگارد : « تزئينات مسجد (يعنى مسجد نو) از حيث كاشيكارى تا اين اواخر ناقص بود و در سالهاى اخير در زمان امامت مرحوم مجد العلماء قسمت عمده نماى مسجد قسمت جنوبى و غربى به بهترين صورت كاشيكارى شده و خود مرحوم مجد العلماء نيز در ايوان كوچك شمالى مدفون گرديد ، رحمة اللّه عليه »(2) .

بعد از ارتحال مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ مهدى نجفى مسجدشاهى قدس سره(3) در شب يكشنبه پنجم ماه صفر سال 1393 در اصفهان كه نماز بر جنازه معظم له نيز توسط آية اللّه مجد العلماء نجفى طاب ثراه اقامه گرديد . اقامه جماعت در مسجد جامع عباسى (امام) را نيز بر عهده مى گيرند و اين مهم نيز تا پايان عمر با بركتشان ادامه دادند .

متذكر مى گرديم كه امامت مسجد جامع عباسى (امام) از اندكى بعد زمان ورود جد اعلايشان مرحوم آية اللّه العظمى آقاى شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى صاحب هداية المسترشدين به اصفهان يعنى قبل از سال 1225 ق تاكنون كه سال 1422 ق است قريب به دو قرن است كه بر عهده اين بيت جليل مى باشد و به همين مناسبت يعنى امامت در اين مسجد نيز به اين خانواده اطلاق « مسجد شاهى » مى شده است .

ص: 137


1- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 2/418 .
2- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/321 .
3- شرح حال آن اسوه تقوى و فضيلت را مى توانيد در تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/170 بيابيد .

نماز جنازه مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ مهدى نجفى (قدس سره)

توسط آية اللّه آقاى مجد العلماء نجفى (طاب ثراه) در مسجد شاه اصفهان

ص: 138

آية اللّه مجد العلماء نجفى در سن 48 سالگى در جشن افتتاح دبيرستان هراتى اصفهان

ص: 139

آية اللّه مجد العلماء نجفى در سن 52 سالگى و در پشت عكس خود چنين مرقوم فرموده اند :

اين عكس ناچيز خود را به فرزند عزيزم آقاى مهدى نجفى ملقب به غياث الدين طال عمره و بقاه وجعل اباه فداه تقديم داشتم 7 / 2 / 37

كتبه الاحقر مجد الدين النجفى

ص: 140

آية اللّه مجد العلماء نجفى در جمعى از علماء در سن حدود 65 سالگى

ص: 141

اخلاق و مردمدارى

معظم له مؤدب به اخلاق اسلامى و آداب قرآنى بودند و در اين راه پيروى رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و ائمه معصومين عليهم السلام را مى كردند ، در رفع قضاء حوائج عامه و به خصوص اهل علم و طلاب علوم دينيه و فضلاء به قدر توان خويش كوشا بودند .

اكنون كه قريب بيست سال از فوت آن مرحوم سپرى شده است عده اى از مردم و كسبه و فقراء و طلاب و اهل علم نوع برخوردهاى خوب ايشان را براى حقير نقل نموده و از وى به بزرگى و عظمت ياد مى نمايند و براى ايشان طلب رحمت و مغفرت مى كنند ، حشره اللّه تعالى مع اوليائه محمد و آله عليهم السلام .

همسر

همسر ايشان : علويه حاجيه خانم زينت آقا بنت مرحوم آية اللّه آقاى سيد محمد هادى ابن سيد عبدالوهاب صدر العلماء حسينى شمس آبادى اصفهانى است .

مرحوم صدر العلماء عالمى غيور و فاضل و جامع و متنفذ در اصفهان و خصوصاً محل شمس آباد بود و مسجدى در محله شمس آباد در كوچه حاج زرگرباشى ساخت و در آنجا نيز تا آخر حيات به جماعت مى پرداخت و آن مسجد نيز اكنون به نام خود ايشان به مسجد صدر العلماء شهرت دارد .

شجره نامه آن مرحوم به قرار ذيل است :

سيد محمد هادى بن عبدالوهاب بن محمد بن مهدى بن محمد بن على بن ابى القاسم بن مؤمن بن حسين بن عباد بن طاهر ملقب بابى الفتح بن حبيب اللّه بن حسين بن غياث ملقب به غياث الاسلام بن محمد بن شمس الدين بن حبيب اللّه بن باقر بن نجيب الدين بن محمد بن ناصر ملقب به ناصر الدين بن مرتضى بن على بن

ص: 142

حسين بن پادشا بن حسن بن پادشا بن عبداللّه بن عقيل بن ابى طالب بن حسين بن جعفر بن محمد ابن ابى جعفر محمد سيد الأكبر ابن ابى محمد حسن ابن ابى عبداللّه حسين الاصغر ابن سيد الساجدين زين العابدين على ابن ابى عبداللّه الحسين الشهيد ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب عليهم السلام .

آية اللّه سيد محمد هادى صدر العلماء بعد از يك عمر تلاش و خدمت به مذهب و شريعت و رفع قضاء حوائج عامه خصوصاً در دوران استبداد رضا خانى در سال 1321 ه- . ش در اصفهان چشم از جهان فانى بست و پيكرش با تشيع شايسته اى در مقبره خانواده گيش در تخت فولاد اصفهان جنب تكيه آقا حسين خوانسارى كه به نام خود ايشان تكيه صدر العلماء يا صدر هاشمى نيز ناميده مى شود مدفون گرديد ، رحمة اللّه عليه .

فرزندان

مرحوم آية اللّه مجد العلماء نجفى طاب ثراه داراى 9 فرزند شدند ، پنج دختر كه همگى ازدواج نمودند و خود صاحب فرزندان و نوادگان متعدد هستند و چهار فرزند ذكور :

1 - بزرگترين اولاد ذكور ايشان آية اللّه آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى قدس سره هستند كه شرح حال ايشان در فصل بعدى خواهد آمد .

2 - جناب آقاى مهندس محمد رضا نجفى حفظه اللّه تعالى(1) .

ص: 143


1- آقاى مهندس محمد رضا نجفى در 29 ارديبهشت 1323 در اصفهان متولد شد ، ديپلم رياضى را در سال 1342 در دبيرستان سعدى اصفهان گرفت پس از آن براى ادامه تحصيلات به تهران رفت و در دانشگاه صنعتى امير كبير فعلى در رشته مهندسى ميكانيك در سال 1346 موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس گرديد . در همان سال به اصفهان مراجعت كرد و دركارخانه ذوب آهن اصفهان كه تازه مشغول تأسيس آن بودند به خدمت پرداخت ويكى از بنيانگزاران اوليه ذوب آهن در ايران محسوب مى شود . و بعلت علاقه وافر به تدريس از همان سالهاى ورود به اصفهان در دانشگاههاى مختلف دولتى و ملى و آزاد در رشته هاى مختلف تدريس نموده و در سال 1379 بعنوان استاد نمونه دانشگاه معرفى شد . تا كنون چند كتاب در زمينه هاى فنى و دهها مقاله علمى و مصاحبه هاى مختلف با ايشان در جرائد و روزنامه ها منتشر شده است و به بيش از بيست كشور دنيا مسافرت نموده و در سمينارهاى علمى بين المللى و جهانى زير نظر سازمان ملل متحد دعوت مى شود . و داراى درجه علمى MS از آمريكا است . در حال حاضر رئيس هيئت مديره و مدير عامل شركت بين المللى انفورماتيك سيستم آوران (باسا) و كارشناس رسمى دادگسترى و استاد نمونه دانشگاه است .

3 - جناب آقاى دكتر محمد نجفى حفظه اللّه تعالى(1) .

ص: 144


1- آقاى دكتر مهندس محمد نجفى در 20 بهمن ماه 1330 در اصفهان به دنيا آمد در خرداد ماه 1350 ديپلم رياضى خود را در دبيرستان سعدى اصفهان گرفت و در سال 1351 براى ادامه تحصيلات به امريكا مسافرت كرد ، در خرداد ماه 1355 موفق به اخذ مدرك دانشنامه مهندسى در رشته راه و ساختمان عمران از دانشگاه فنى تگزاس گرديد . در سال 1356 به وطن خود ايران بازگشت و در سمتهاى مختلف مشغول خدمت گرديد پس از ده سال مجدداً به آمريكا برگشت و تحصيلات خود را ادامه داد و موفق به اخذ مدرك فوق ليسانس از دانشگاه پردو در سال 1368 شد . پس از آن باز تحصيلاتش را ادامه داد و در سال 1372 موفق به اخذ درجه دكتراى مهندسى از دانشگاه فنى لوئيز بيانا شد ، از همان سالها بعنوان استاد در دانشگاههاى آمريكا تدريس مى كند ، تا كنون چند كتاب در زمينه هاى فنى و مقاله هاى مختلف علمى از ايشان در مجلات و جرائد بين المللى منتشر شده است . در حال حاضر در رشته خود بعنوان پرفسور خوانده مى شود و استاد نمونه دانشگاه كلمبيا است .

4 - حسين نجفى كه در طفوليت در سال 1332 ه- . ش از دنيا رفته است و در تكيه صدر العلماء جنب مادرش مدفون است .

وفات و تشيع و مدفن

معظم له با اينكه همواره ساكن اصفهان بودند ، ولى چند روز قبل از ارتحالشان به قصد معالجه چشمهايشان كه يكى از آنها بكلى نابينا و ديگرى نيز فقط شبهى را مى ديد به تهران مسافرت كرده بودند ، و لذا ارتحالشان نيز در منزل دخترشان در قلهك تهران در صبح روز چهارشنبه 20 ذى الحجة الحرام 1403 ق برابر با 6 مهرماه 1362 ش واقع گرديد .

جسم مطهر صبح روز پنج شنبه به اصفهان رسيد ، بازار شهر اصفهان به احترام ارتحال اين عالم ربانى يكسره تعطيل و سياهپوش گرديد ، مردم دسته دسته به طرف منزل ايشان حركت نمودند ، جنازه شريفه در منزل مسكونى ايشان واقع در پشت ميدان جامع عباسى (امام) غسل داده شده وبا انبوه مشيعين از منزل به مسجد جامع عباسى (امام) و از آنجا تا مسجد نو بازار تشيعى شايسته و انبوه گرديد .

درمسجد نوبازار توسط مرحوم آيه اللّه آقاى حاج شيخ حيدر على محقق(1) قدس سره

ص: 145


1- آية اللّه حاج شيخ حيدر على محقق از مجتهدين و اساتيد درس خارج فقه و از دوستان معظم له و از شاگردان مرحوم پدرشان آية اللّه ابى المجد شيخ محمد رضا نجفى بودند در سال 1326 در روستاى آدرمناباد از منطقه برخوار اصفهان به دنيا آمد ، ادبيات را از آقايان محمد على فرقانى و محمد باقر قميشه اى و محمد على عالم فرا گرفت ، قوانين را از آقا شيخ محمّد حكيم خراسانى و آقا شيخ محمّد حسن عالم نجف آبادى ، شرح لمعه را در نزد آقا شيخ على يزدى و رسائل را در نزد سيد مرتضى خراسانى خواند ، قسمتى از كفايه را در نزد آقا سيد مهدى درچه اى و قسمتى ديگر را از محضر آقا سيد محمد نجف آبادى بهره برد ، اساتيد خارج ايشان عبارتند از : آيات عظام : ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى كه بحث ايشان را تقرير نموده و نوشته است ، آقايان سيد على و سيد محمد نجف آباديان ، مدتى نيز در قم در نزد آيات عظام ثلاث صدر و خوانسارى و حجت بهره برده است ، و همچنين مرحوم آية اللّه بروجردى ، و پس از آن به نجف نيز رفته و از محضر آيات عظام : آقا ميرزا ابراهيم اصطهباناتى ، سيد محمود شاهرودى ، شيخ محمد كاظم شيرازى ، و آقا سيد جمال الدين گلپايگانى مستفيض شده است . پس از آن به اصفهان مراجت و مشغول تدريس سطوح و خارج فقه در مدرسه نيم آورد و اقامه جماعت در مسجد ذو الفقار بازار اصفهان گرديد ، و در سالهاى اخير حياتش در اصفهان شيخ العلماء محسوب مى گرديد . در روز پنج شنبه 20 مرداد 1379 برابر با 9 جمادى الاولى 1421 دارفانى را وداع گفت و با تشيعى شايسته در فرداى آن روز جمعه در جوار مرقد صاحب بن عباد واقع در ميدان طوقچى اصفهان مدفون گرديد . شاعر توانا آقاى فضل اللّه اعتمادى متخلص به برنا مرثيه بلندى را در مورد معظم له گفته اند كه به جهت حرمت و مظلوميت و درج در تاريخ در اينجا يادآور مى شويم . به چشم سرزجهان عالمى مُعَمر رفت *** به چشم جان زتن و جسم مرَدُمى سر رفت بشد زامر به معروف آمرى معروف *** ويا كه ناهى نامى نهى منكر رفت زگنج علم و عمل شد دُرى ثمين پنهان *** زبُرج فضل و فنون اخترى مُنور رفت ستوده آيت حق مقتداى اهل وَرَع *** سترك فاضل صالح نواز كشور رفت مهين مُدبر دانش پژوه شد زِجهان *** بهين مربى داناى علم پرور رفت كسى كه درك حضورش تسلى دلها *** براى مردم غم ديده بود و مضطر رفت كسى كه رد مظالم نمى گرفت ز خلق *** نبود ضامن رفع معاصى و شر رفت محقق آنكه زلاطايلات ديده به بست *** نمود از سخن ياوه گوش خود كر رفت محقق آنكه فراموش لحظه اى ننمود *** كه آگه است از اعمال هركه داور رفت محقق آنكه نگرديد يك زمان غافل *** زفكر برزخ وروز حساب و محشر رفت محقق آنكه بكوشيد تا كه ننمايد *** زحرف يا عملش خاطرى مكدر رفت محقق آنكه نبود حُب منصبش در دل *** نه فكر مكنت و مالش فتاد درسر رفت محقق آنكه زصهباى صبر و استغنا *** گرفت از كف ساقى مُدام ساغر رفت محقق آنكه به يك خانه ساكن دو اطاق *** براى مسكنت خويش بود و همسر رفت محقق آنكه همه ثروتش زمال جهان *** كتاب و جُنگ ولغت نامه بود ودفتر رفت محقق آنكه چنان شد عجين به مهر على *** كه بود تالى بن ياسر و اباذر رفت نهاد ديده بهم گر جسارتى ميديد *** بدان طريق كه بر مالك بن اشتر رفت محقق آنكه به ازمال يك جهان دانست *** غبار موزه پاى يسار قنبر رفت صفا و خرمى و فَرْ زنيم نيم آورد *** به همرهى امامى نام آور رفت چو شد به جانب عقبى محقق از دنيا *** صفا و خرمى و فَرْ زنيم ديگر رفت نبود واعظ تنهاى رد خمس و زكات *** و يا فقط پى تشريح كُر به منبر رفت نبود ناصح تنهاى حد ريش و سبيل *** و يا هميشه به منبر براى معجر رفت فراز آن زپى منع غصب و سرقت شد *** بر آن به نهى دروغ وزنا مكرر رفت بسان صاعقه آن سائق از ريا آشفت *** در ابر تند روى او بسان تندر رفت بسى به پشت تريبون جلسه هاى سخن *** براى رفع گرانى و سد معبر رفت به رزم ظلم به حيوان و نبش قبر ورِبا *** به جَنگ جور به همسايه بى حد وبر رفت بشد زدين محمد مبلغى زجهان *** سمى و هم لقبى با على حيدر رفت على همان كه پى درك حضرت اعلاش *** زحد خويش تفكر برون و برتر رفت على همان كه بدونِ دريغ جان بركف *** بهر كجا زپى يارىِ پيمبر رفت على همان كه نه تنها بعرصه هاى مصاف *** بمثل خندق و بدر و حنين و خيبر رفت براى حفظ نبى نيز بهر كشته شدن *** بجاى ابن عم خود درون بستر رفت على همان كه به شب بهر حمل قوت فقير *** زشهر جانب ويرانه ها مكرر رفت على همان كه مسلمانِ راستين ميخواست *** نه دين نهاد و به دنبال كشور وزَر رفت خلاصه حضرت حيدر على محقق فحل *** كه بود حاجى و شيخى فخيم وسرور رفت عزاى فاطمه شد با عزاى او توائم *** كه گاه ماتم خير النساء اطهر رفت مريد شيخ محمد رضا كه چندين سال *** به درس و حوزه آن فحل نيك محضر رفت ابو تقى و ابو المجد فاضل نجفى *** كه چون زدارِ جهان شد زِعلم ياور رفت كسى كه عالم اسلام ناب احمد بود *** چو رفت ، آگه آئين بكر جعفر رفت كسى كه در پى عنوان زاهل دانش از او *** سخن زجامع و از اوستاد اكبر رفت كسى كه صيت كمال و درايت وادبش *** زاصفهان به بلاد جهان سراسر رفت كسى كه از شجر كاشف الغطاء كبير *** چو شد به دار بقاشاخه اى پر از بَر رفت مدرسى كه زگيتى برفت و همره او *** زحجره فَرّ و زمحراب زيب و زيور رفت حفيد زاده شيخ فقيه ايوان كى *** كه شهرتش به سوى باختر زخاور رفت بلى محقق عالم زمان كسب علوم *** به جلسه هاى چنين شيخ نام آور رفت ويا بجمع تلاميذ او پى تحصيل *** چو نجم جانب مشكات مهر انور رفت براى ديدن اينگونه اوستادان نيز *** محقق هم زجهان در سراى ديگر رفت رواق قُبه صاحب مزار مضجع اوست *** بهم جوارى حامى شرع انور رفت بزرگ صدر خردمند كافى الكفات *** كه مذهباً به ره شيعيان صفدر رفت ستوده زاده عباد فاضل ، اسماعيل *** كه صيت شهرت او تا به چرخ چنبر رفت همو كه تا سوى ديگر سرا نمود سفر *** زقطب هاى سخا و سداد محور رفت همو كه در صِله مدح دودمان رسول *** زجانبش سوى مداح دُرج گوهر رفت همو كه عيد غدير از حوالتش صدها *** براى عيدى و انعام بدره زر رفت همو كه بود زنواب عام معصومين *** به راه يارى مظلوم چون برادر رفت همو كه يكصد وچهل ويك هزار جلدكتاب *** زجور خصم بدانديش از او در آذر رفت همو كه افصح مردان فارس بود و عرب *** زصاحبان زبان دانشش فزون تر رفت گرايشش زسياست چو شد بلفظ عرب *** زدستگاه خلافت تصدى و فَرّ و رفت خليفه كرد در امرش سكوت روباهى *** به كُنج لانه زبيم غضنفر نَر رفت اصولى عادلى رافضى كه در هرجا *** پى رضاى خداوند دادگستر رفت بعهد ديلميان اُسوه لياقت بود *** چو رفت امنيت ونظم ملك ولشگر رفت در امر منصب خود جوهرى موحد بود *** چو رفت از عرض اين مقام جوهر رفت كسى نبود سليمان عهد و دوره او *** وگرنه زآصف بن برخيا فراتر رفت كنار مرقد اين صاحب از محقق فحل *** بزير خاك رغام مزار پيكر رفت دگر پديد شود ، همچو او معاذ اللّه *** كه از فضيلت و زهد و وداد مصدر رفت غرض چو ارجعيش در سراى سرمد خواند *** بسوى سُدره به امر خداى داور رفت نوشت از پى تاريخ رحلتش بُرنا *** « محقق افقه ازهد به نزد حيدر رفت » 1421

ص: 146

ص: 147

بر ايشان نماز خوانده شد و همانجا در ايوان شمال شرقى به خاك سپرده شدند .

ص: 148

انعكاس اخبار ارتحال و مجالس ترحيم

خبر ارتحال مرحوم آية اللّه مجد العلماء نجفى طاب ثراه از راديو و تلويزيون مركزى و استانى پخش شد و در صفحات اول برخى از روزنامه هاى و جرائد كثير الانتشار وقت نيز درج گرديد و در تمام ايران بالخصوص در اصفهان موجب غم واندوه فراوان گرديد . مجالس ترحيم در مساجد مختلف برپا گرديد و مردم عزادار دسته دسته براى عرض تسليت به بقية اللّه الاعظم عجل اللّه تعالى فرجه الشريف در مجالس شركت مى كردند .

به همين مناسبت از طرف همه مراجع تقليد وقت از نجف اشرف و تهران و قم مقدسه و مشهد مقدس پيامهاى تسليتى براى فرزند گرامى ايشان و بيت معظم له واصل گرديد و همچنين نمايندگانى جهت شركت در اين مراسم اعزام و ارسال گرديدند كه تفصيل آن وقايع و ذكر آن خود دفتر جداگانه اى را مى طلبد .

مراثى و ماده تاريخ

جمعى از علماء و شعراء بعد از ارتحال معظم له اشعارى را در رثاء و ماده تاريخ ايشان به زبان فارسى و عربى سرودند كه به برخى از آنها اشاره مى شود :

1 - آية اللّه آقاى حاج سيد مجتبى مير محمد صادقى طاب ثراه در ابياتى چنين سرود :

لهفي لموت البطل العليم *** ذي المجد ثم الحسب القديم

اُف لدهرٍ يقتطف ثمر الهدى *** من دوحة العلم ذي النسب الكريم

فأردتُ أن اورخ عام وفاته *** ليكون تذكرة الاخلاف والحميم

ألحق الى المجموع سبعاً ثم قل *** « نرجو لمجد العلم مثوى في النعيم »

(1362 ه- . ش)

ص: 149

2 - استاد اديب آقاى على مظاهرى در اين مرثيت سرود :

مجد العلما و مجد دين رفت *** آن عالِم عالَم يقين رفت

آن مظهر زهد و پارسائى *** آن رهبر راه راستين رفت

از مجمع عالمان معلم *** از حلقه زاهدان نگين رفت

محراب نشين مسجد نو *** بر منبر عرش از زمين رفت

آن دم كه از اين جهان به جنت *** آن پاك نهاد پاك بين رفت

تاريخ وفات او رقم شد *** « رونق ده علم و حصن دين رفت »

(1362 ه- . ش)

ومصراع اخير كه شامل ماده تاريخ است استاد اديب آقاى سيد قدرت اللّه هاتفى سروده اند .

در ضمن اين اشعار بر روى سنگى كه بر بالاى سر مزار مرحوم آية اللّه مجد العلماء نجفى طاب ثراه نصب شده منقور است .

3 - شاعر توانا و استاد اديب آقاى فضل اللّه اعتمادى متخلص به برنا در مرثيه و ماده تاريخ معظم له گويد :

مجد العلماء كه مجد دين نامش بود *** حبّ حقّ و حبّ دين مى جامش بود

آن حبر كه كسب فضل و تدريس علوم *** رسم و روش و سيرت ما دامش بود

آن عالِم عاملى كه روحانيت *** سنخيت خاندان و اقوامش بود

آن مجتهد مسلمى كاندر فقه *** داراى اجازات زاعظامش بود

هم زاده از كياى دانش بابش *** هم وارث رهبران دين مامش بود

هم حبّ بتول و مرتضى داشت بدل *** هم حامى مصطفى و اسلامش بود

مهر حسن و حسين و اولاد حسين *** چون جان و روان بجسم و اندامش بود

در بندگى خدا لياليش گذشت *** تعليم و هدايت كار أيامش بود

در هر عمل خير كه مى كرد قيام *** كوشا زدل و جان پى اتمامش بود

نه فكر فريب خلق در سر پرورد *** نه ميل به پيروى اوهامش بود

ص: 150

نه ظلم و ستم كسى در اعمالش ديد *** نه نقص وخلاف وغش دراحكامش بود

هرجا كه شدى زكثرت حسن سلوك *** هر كس پى احترام و اكرامش بود

گفت ارجعى دعوت حق را لبيك *** چون وقت فراخواندن و اعزامش بود

برنا پى تاريخ وفاتش بنوشت *** بيتى كه به شمسى جمع ارقامش بود

« مجد العلماء كه مجد دين نامش بود *** حبّ حق و حبّ دين مى جامش بود »

(1362 ه- . ش)

ص: 151

مصادر شرح حال

شرح حال ايشان به قلم خودشان كه با تغييرات مناسب بعد از ارتحالشان در رساله امجديه / (34 - 11) طبع سوم به چاپ رسيده است :

تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3 / (168 - 164) و2 / (425 - 417)

نقباء البشر 4/1096

روزنامه عرفان - فروردين ماه 1322 ه- . ش بقلم مرحوم معلم حبيب آبادى

مكارم الآثار 4/1096

دانشمندان و بزرگان اصفهان / 329

گنجينه دانشمندان 5 / (386 - 384)

اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن / (32 - 16)

وقاية الاذهان / (50 - 43) طبع مؤسسه آل البيت عليهم السلام

رجال اصفهان دكتر كتابى 1/215

ريشه ها و جلوه هاى تشيع و حوزه علميه اصفهان 1/510 و2/152

سى مقاله آقاى استادى / 343

حاج آقا نور اللّه اصفهانى ستاره اصفهان / 121 تاليف آقاى عباس عبيرى

انديشه سياسى و تاريخ نهضت بيدارگرانه حاج آقا نور اللّه اصفهانى / 340 تاليف آقاى دكتر موسى نجفى

ص: 152

فصل ششم : شرح حال آية اللّه استاد آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الإسلام نجفى

اشاره

« 6 »

آية اللّه استاد آقاى

حاج شيخ مهدى غياث الدين مجد الإسلام نجفى

(1356 - 1422 ق)

ص: 153

ص: 154

نام - لقب - پدر - مادر - ولادت

نام : مهدى

لقب : از طرف جدشان آية اللّه العظمى ابو المجد آقاى شيخ محمد رضا نجفى ملقب به غياث الدين گرديد ، واين لقب غالب بر نام شد و مردم ايشان را بدين لقب مى شناختند .

واز طرف مردم نيز بعد از فوت پدرشان ملقب به مجد الإسلام گرديدند به خاطر بقاء و خلود نام والدشان اين لقب را نيز پذيرفتند .

پدر : آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ مجد الدين (مجد العلماء) نجفى اصفهانى متوفى 1403 صاحب « اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن » .

مادر : علويه حاجيه خانم زينت آقا صدر هاشمى در گذشته بسال 1347 ه- . ش بنت آية اللّه سيد محمد هادى صدر العلماء حسينى شمس آبادى اصفهانى(1) در گذشته بسال 1321 ه- . ش ، كه پدر و دختر در جوار يكديگر در مقبره خانوادگى در تكيه اختصاصى واقع در تخت فولاد اصفهان جنب تكيه آقا حسين خوانسارى بنام تكيه صدر العلماء يا صدر هاشمى مدفون هستند رحمة اللّه عليهما رحمة واسعة .

ولادت : در روز 20 ماه صفر المظفر برابر با اربعين امام حسين عليه السلام در سال 1356 برابر با 22 ارديبهشت ماه 1315 ه- . ش در اصفهان متولد گرديد ، اكبر اولاد ذكور والدشان بودند و چند سال طفوليت را در كنار جدشان آية اللّه ابو المجد

ص: 155


1- شجره نامه ايشان در فصل گذشته ياد شد .

شيخ محمد رضا نجفى طاب ثراه گذرانده و از ايشان خاطراتى را نقل مى كردند .

تحصيلات

به بركت استعداد و نبوغ ذاتى كه خداوند تبارك و تعالى به ايشان عطاء كرده بود ، تحصيل و دانش اندوزى را از ايام صباوت شروع نمودند ، در دو رشته علوم جديده و علوم حوزوى معاً شروع به تحصيل نموده و در هر يك به مدارج عاليه رسيدند كه تفصيل هر يك مى آيد :

علوم حوزوى

تحصيل در علوم دينيّه حوزويّه را در زادگاهشان در اصفهان آغاز نمودند ، مقدمات علوم ادبيّه از صرف و نحو و منطق را در نزد حضرتين شيخ جامى و حاج شيخ غلامعلى حاجى نجف آبادى خواندند .

پس از آن شرايع و شرح لمعه و مطول را از محضر شيخ أمان اللّه قودجانى فرا گرفت ، و برخى ديگر از سطوح را از محضر استادش حاج شيخ محمد حسين فاضل كوهانى بهره برد ، ومنظومه حاجى سبزوارى را بر حاج شيخ فرج اللّه درّى متوفى بسال 1382 خواند .

پس از اين در سال 1335 ه- . ش به تهران مهاجرت نمود در مدرسه سپهسالار تهران حجره گرفت و به تحصيلات خود به طور جدى ادامه داد چهار سال در تهران در نزد اساتيد فن از جمله مرحوم محسنى دماوندى سطوح عاليه خود را تكميل نمود .

در سال 1338 ه- . ش به اصفهان بازگشت و در دروس خارج فقه و اصول مرحوم پدرشان آية اللّه حاج شيخ مجد الدين نجفى (1326 - 1403 ق) و مرحوم

ص: 156

آية اللّه آقاى حاج سيد على بهبهانى (حدود 1303 - 1395 ق) شركت نمود و بهره ها برد در علوم حوزويه خصوصاً در دو علم فقه و اصول برخى از آيات عظام و مراجع معظم تقليد تصديق اجتهاد معظم له را نموده اند .

تحصيلات جديده

دبستان را در طفوليت آغاز كرد و در سال 1329 ه- . ش مدرك ششم ابتدائى خود را از دبستان گرفت ، و پا به دبيرستان گذاشت ، دبيرستان را نيز با جديت و موفقيت به پايان برد و ديپلم پنج ادبى را به سال 1334 از دبيرستان سعدى اصفهان اخذ كرد ، پس از آن شروع به گرفتن ديپلم ششم ادبى نمود و در خرداد سال 1335 از دبيرستان هراتى اصفهانى موفق به اخذ ديپلم شش ادبى يعنى پايان تحصيلات متوسطه شد .

در سه دوره دبستان و دبيرستان و دانشگاه

ص: 157

مهاجرت به تهران

در همان سال 1335 براى ادامه تحصيلات به تهران مسافرت نمود در رشته ادبيات عرب دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران ثبت نام كرد و در مدرسه سپهسالار حجره گرفت ، تا هم بتواند كلاسهاى دانشگاه را طى كند و هم از اساتيد موجود در مدرسه سپهسالار جهت ادامه دروس حوزوى خويش بهره برد .

در تمام مدت تحصيل چهارساله در دانشگاه تهران رتبه ممتاز را كسب نموده است .

در نشريه اخبار دانشگاه تهران سال سوم شماره 114 بتاريخ پنج شنبه هيجدهم ديماه 1337 عكس معظم له كه از دست رياست وقت دانشگاه آقاى دكتر فرهاد جايزه مى گيرند درج شده است .

همچنين در سال سوم دانشگاه رتبه اول را احراز نمودند و اين احراز مقام رتبه اول را دانشگاه تهران در نامه شماره 14/12/13371/53497 به ايشان ابلاغ نمود كه عيناً نيز در صفحات بعد درج مى شود .

به هر حال در مدت چهار سال تحصيل در دانشگاه تهران از محضر اساتيد بزرگ آن وقت دانشگاه بهره هاى فراوانى برد از آن جمله خودشان از اساتيد ذيل نام مى بردند :

حضرات اساتيد : حكمت آل آقا - بديع الزمان فروزانفر - مير جلال الدين محدث أرموى - سيد كمال الدين نور بخش دهكردى - حاج شيخ حسينعلى راشد يزدى - سيد محمد مشكاة - سيد محمد باقر سبزوارى - سيد كاظم معزى - دكتر شيخ مهدى حائرى يزدى - محمد جعفر جعفرى لنگرودى - دكتر محمود شهابى - شيخ مهدى إلهى قمشه اى - سيد محسن صدر الأشراف - سيد حسن تقى زاده - حاج شيخ ميرزا خليل كمره اى - عبدالحسين زرين كوب - زين العابدين ذو المجدين -

ص: 158

دكتر محمود نجم آبادى قدس سرهم .

وبالاخره در 26 مهرماه سال 1338 موفق به گذراندن پايان نامه تحصيلى با درجه خوب واخذ مدرك ليسانس در رشته ادبيات عرب از دانشكده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران مى شوند .

وبا توجه به اينكه دانشگاه تهران آماده اعطاء بورسيه تحصيل در خارج از كشور به ايشان مى شود به خاطر اينكه در خدمت والدشان باشند از آن صرفنظر كرده و به اصفهان مهاجرت مى كنند .

اين عكس در سال سوم زبان و ادبيات عرب از استادان محترم آقاى آل آقا و آقاى دكتر شهابى و ساير دانشجويان برداشته شده ارديبهشت 1338

ص: 159

زمان دانشجوئى در حال گرفتن جايزه رتبه اول از دست رئيس دانشگاه تهران آقاى دكتر فرهاد

ص: 160

حكم رتبه اول در دانشگاه تهران

ص: 161

نامه آية اللّه مجد العلماء نجفى به فرزند كه در تهران مشغول تحصيل بوده است

ص: 162

دانشنامه ليسانس با درجه خوب از دانشگاه تهران

ص: 163

باز گشت به اصفهان و شروع به تدريس

در سال 1338 ه- . ش به اصفهان مراجعت نموده از بدو ورود به شهر براى جوانان كلاسهاى درس تشكيل داده و در تقويت بنيّه دينى و علمى آنها تلاش نمودند .

از آغاز ورود تدريس در دبيرستانهاى بزرگ شهر اصفهان مانند : سعدى ، ادب ، صارميه ، هراتى ، فروغ ومراكز تربيت معلّم و دانشگاه آزاد و دانشگاه شركت نفت و برخى ديگر از دانشگاهها را بر عهده داشتند ، واين تدريس بيش از سى سال ادامه داشت ، و به خوبى قادر بودند علوم مختلف اسلامى را در مجامع علمى تدريس نمايند ، وبحث و درس ايشان مورد توجه و عنايت ويژه جوانان و صاحب نظران بود .

در اصفهان بسيارى از پزشكان و مهندسين و اساتيد دانشگاه و قضات و ارباب مشاغل آزاد و غيرهم از شاگردان ايشان محسوب مى شوند ، برخى از آنها در زندگانى خودشان ممكن است مناصب و مقاماتى را نيز مانند وزارت و وكالت اشغال كرده باشند ، و همگى آنها از استادشان به عظمت و نيكى و ديانت و علم و تقوى و اخلاص و خدوم بودن ياد مى كنند .

و از اينكه در اين اجمال نمى توان نام آنها را ضبط نمود ، صاحب اين قلم از همگى آنها به يكباره معذرت مى خواهد و از خداوند تبارك و تعالى توفيق و سعادت و خير دارين را براى همه آنها مسئلت مى نمايد .

ص: 164

آية اللّه نجفى در جمع دانشجويان

ص: 165

در كلام بزرگان

1 - والدشان آية اللّه مجد الدين (مجد العلماء) نجفى طاب ثراه در تقريظى بر كتاب ادبيات عرب در صدر اسلام تاليف فرزندشان چنين مى نگارند : « بسم اللّه الرحمن الرحيم ، بعد از حمد و الصلاة ، چون كتاب مستطاب آداب اللغة العربية في صدر الإسلام كه به نظر أحقر رسيده و از تاليفات جناب مستطاب دانشمند معظم آقاى حاج آقا مهدى نجفى ملقب بغياث الدين دام ظله العالى داراى تحقيقات كافيه و بيانات شافيه كه روشنگر آن برهه از تاريخ اسلام است ... »(1) .

2 - مرحوم مهدوى رحمه الله در تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير در ذيل تلاميذ والدشان قبل از عكس ايشان در موردشان چنين مى نگارد : « صديق مكرم عالم جليل آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين نجفى فرزند ارجمند مرحوم مجد العلماء و وارث بالاستحقاق محراب و منبر ايشان سلمه اللّه تعالى »(2) .

و همچنين مرحوم مهدوى در آخر كتابش قضيه اى را از ايشان نقل مى كند و كتاب را چنين ختم مى كند : « در شب پنج شنبه نهم رجب 1409 صديق مكرم آيت اللّه زاده معظم جناب آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين نجفى اظهار داشتند كه اين موضوع را به همين كيفيت از پدر علامه شان شنيده اند »(3) .

3 - آية اللّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين حسينى مرعشى نجفى طاب ثراه در اجازه ايشان چنين مرقوم مى فرمايند : « ... و بعد مخفى نماند آن كه جناب مستطاب فخر الافاضل الكرام حجة الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى مجد الاسلام آية اللّه زاده نجفى اصفهانى دامت بركاته كه از مفاخر اهل علم و دانش و از خاندان فضل و جلالت هستند ... » .

ص: 166


1- ادبيات عرب در صدر اسلام / ب .
2- تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 3/167 .
3- تاريخ علمى و اجتاعى اصفهان در دو قرن اخير 3/379 .

اجازه آية اللّه العظمى آقاى مرعشى نجفى (قدس سره) به آية اللّه نجفى (طاب ثراه)

ص: 167

4 - آقاى دكتر محمد باقر كتابى در ظهر نسخه اهدائى كتاب رجال اصفهان به معظم له به خط خودشان در پشت آن مى نگارند : « به محضر شريف آية اللّه حضرت آقاى حاج آقا غياث الدين نجفى تقديم مى گردد ، تيرماه / 78 محمد باقر كتابى »(1) .

5 - حجة الاسلام آقاى ناصر الدين انصارى قمى در مقاله اى كه بعد از ارتحالشان در مجله آئينه پژوهش شماره 68 / صفحه 114 - سال دوازدهم خرداد و تير 1380 - در قم مقدسه منتشر كرده است در يك صفحه كامل شرح حال مختصر ، ولى جامعى را از ايشان ارائه مى دهد ، كه طالب مى تواند بدان مجله كثير الانتشار و تحقيقى مراجعه كند .

امامت جماعت

از روز ارتحال مرحوم والدشان آية اللّه مجد العلماء نجفى طاب ثراه يعنى بيستم ذى الحجة الحرام 1403 امامت دو مسجد مهم شهر اصفهان بر عهده ايشان گذارده شد ، يعنى مسجد نو بازار و مسجد جامع عباسى (امام) .

اقامه صلاة جماعت را يكى از فرائض خود تلقى مى كردند و چه بسا راهى بس طولانى را طى مى كردند تا ظهر يا شب را بتوانند در مسجد جماعت داشته باشند و اين سنت نبوى صلى الله عليه و آله وسلم و فرض الهى را بانجام برسانند .

قريب به بيست سال امامت جماعت ايشان در مسجد نو بازار اصفهان و مسجد جامع عباسى (امام) ادامه داشت ، و مؤمنين درك جماعت ايشان را غنيمت مى شمردند و از بيانات و احكامشان مستفيض مى شدند .

اقامه صلاة جماعت بقدرى براى ايشان مهم بود كه حتى آخرين نماز مغرب و عشاء خود را نيز در شام چهارشنبه 22 ماه صفر 1422 در مسجد نو بازار اقامه

ص: 168


1- نسخه در كتابخانه عمومى آية اللّه النجفى در جوار مسجد نوبازار نگهدارى مى شود .

آیة الله نجفی (طاب ثراه) در کنار آیة الله العظمی آقای حاج سید محمدرضا گلپایگانی (قدس سره)

ص: 169

مى كنند و با حالت كسالت و ناراحتى قلبى به منزل تشريف مى بردند و فردا قبل از ظهر نيز مجدداً براى اقامه جماعت به طرف مسجد حركت مى كنند كه أجل به ايشان مهلت نمى دهد و قبل از ظهر در راه رسيدن به مسجد و اقامه صلاة جماعت نداى ارجعى را لبيك و به جوار رحمت حق مى شتابند ، صاحب اين قلم ، اين مرگ را ، مرگ در راه اقامه صلاة مى نامد ، خداوند تبارك و تعالى بمنّه و كرمه از ايشان قبول فرمايد ، و در اين موضوع باز به سخن خواهيم نشست ، فانتظر .

مشايخ حديث

معظم له از تعدادى آيات اللّه العظام مجاز در نقل حديث بودند از آن جمله :

والدشان آية اللّه العظمى آقاى مجد العلماء نجفى قدس سره .

ومرحوم آيه اللّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين حسينى مرعشى نجفى قدس سره.

وعده اى از مراجع معظم تقليد نيز جهت ايشان اجازات امور حسبيه مرقوم فرموده اند كه از ذكر آنها خوددارى مى شود .

روايت كنندگان از معظم له

همچنين عده اى از اعلام و بزرگان و محققين و مؤلفين نيز از ايشان روايت نقل مى كنند و مجاز از ايشان هستند از آن جمله :

صاحب اين قلم : حاج شيخ هادى نجفى .

محقق توانا آقاى ناصر باقرى بيدهندى .

ص: 170

آغاز اجازه آية اللّه العظمى آقاى مرعشى نجفى (قدس سره) به آية اللّه نجفى (طاب ثراه)

ص: 171

انجام اجازه آية اللّه العظمى آقاى مرعشى نجفى (قدس سره) به آية اللّه نجفى (طاب ثراه)

ص: 172

آية اللّه نجفى در حدود 50 سالگى

ص: 173

آية اللّه نجفى و كتاب تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير

معظم له پس از فوت مرحوم والدشان آية اللّه مجد العلماء نجفى قدس سره از مرحوم علامه محقق استاد سيد مصلح الدين مهدوى رحمه الله خواستار شدند كه شرح حالى از پدر و جدشان يعنى مرحوم آية اللّه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى قدس سره مرقوم فرمايند تا به چاپ برسد .

دست تقدير چنين خواست كه اين كار قدرى به تأخير بيفتد و براى مراسم اوليه آماده نگردد ، ولى آية اللّه نجفى طاب ثراه ، اين بار از مرحوم مهدوى خواستند ، دامنه تأليف را توسعه دهند و از مرحوم جد اُمّى اعلايشان آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ جعفر نجفى كاشف الغطاء قدس سره شرح حال و تراجم نويسى را آغاز نمايند و به صاحب هداية المسترشدين و همه فرزندان و نوادگان و وابستگان به بيت صاحب الهداية بپردازند ، به خوبى حقير كه واسطه بين مرحوم پدر و مرحوم مهدوى بودم مى ديدم كه در طى تلاشى چند ساله كتابى جامع و كامل فراهم آمد كه در نوع خود بى نظير است و يكى از كتب مهم و مرجع شرح حال نويسى و تراجم نگارى و تاريخ علمى در ايران بلكه در مذهب شيعه مى باشد .

در اين كتاب استاد مهدوى با تلاشى بى نظير تمام زواياى تراجم و شرح حال و تاريخ بيت صاحب هداية المسترشدين را به شرح و بسط نشسته است ، و نام كتاب را نيز : « بيان سبل الهداية في ذكر أعقاب صاحب الهداية » يا « تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير » گذاشت .

مرحوم مهدوى در صفحه 31 از جلد اول كتاب متذكر مى گردد كه كتاب به پيشنهاد و امر معظم له فراهم آمده است .

و به هر حال كتاب در تابستان سال 1367 ه- . ش در شهر قم مقدسه به همت آية اللّه نجفى طاب ثراه و با مقدمه اى بقلم ايشان و در سه مجلد كبير با جلد زركوب

ص: 174

و در بيش از 1510 صفحه به چاپ رسيد .

آية اللّه العظمى آقاى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى قدس سره پس از اطلاع از تأليف كتاب و در تجليل از آن خطاب به آية اللّه نجفى طاب ثراه مكتوبى را ارسال مى فرمايند كه عيناً در صفحه بعد درج مى گردد .

و در همان هنگام نشر ، آية اللّه استادى دامت بركاته در مقاله اى در مجله كيهان انديشه به شماره 26 مورخ مهر و آبان 1368 صفحه (146 - 144) به معرفى اين كتاب مهم پرداخت ، واين تعريف در چهل مقاله آقاى استادى نيز مجدداً به طبع رسيده است(1) .

خداوند تبارك و تعالى به مرحوم استاد سيد مصلح الدين مهدوى (1334 - 1416 ق) طاب ثراه مؤلف كتاب و مرحوم آية اللّه نجفى قدس سره كه با يارى يكديگر اين اثر ارزنده را به مجامع علمى عرضه نمودند جزاى خير عنايت فرمايد بمنّه و كرمه .

ودر يك كلمه اين كتاب امروز يكى از كتب مرجع در تراجم و شرح حال نگارى بلكه تاريخ ايران و اصفهان محسوب مى شود ، واين معنى بر اهل فنش مسلم است .

ص: 175


1- چهل مقاله / 236 - 231 .

ص: 176

تأليفات

از آية اللّه نجفى قدس سره مؤلفاتى به يادگار مانده است كه هر يك مى تواند چراغى باشد فراراه طالبان دانش و حقيقت و گوشه اى از اجتماع كنونى ما را روشن نمايد در ذيل فهرست اين خامه ارزشمند را مى توانيد ببينيد :

1 - ادبيات عرب در صدر اسلام .

اين كتاب در سال 1363 ه- . ش توسط انتشارات تدين اصفهان با تقريظ مرحوم آية اللّه والدشان طاب ثراه به چاپ رسيده و در مراكز تربيت معلم و دانشگاهها نيز مورد تدريس قرار گرفته است .

2 - حاشيه بر متن تلخيص خطيب قزوينى در معانى و بيان و بديع .

اين حاشيه مخطوط است .

3 - درسهائى از جهان بينى اسلامى .

اين كتاب مجموعه اى از عقائد حقه اماميه در اصول پنجگانه اعتقادى است كه توسط معظم له براى تدريس جهت دانشجويان تأليف شده و در مراكز تربيت معلم نيز به چاپ رسيده است .

4 - دين براى جوانان .

مجموعه اى است از انديشه ها و راهنمائيهاى دينى و مذهبى براى انديشمندان جوان ، منتشر شده است .

5 - رساله اى در حقوق .

تأليفى است مستقل در پيرامون حقوق اسلامى ، مخطوط است .

6 - رساله اى در دستور زبان فارسى .

در اين كتاب يكدوره دستور زبان فارسى را به نگارش درآورده اند ، مخطوط است .

ص: 177

7 - طرح سؤال و جواب اصول عقائد و فقه اسلامى و تاريخ تحليلى اسلام .

براى جوانان و دانشجويان تنظيم گرديده و منتشر شده است .

8 - فيض الباري الى قرة عيني الهادي .

اجازه روايتى است كه براى حقير مرقوم فرموده اند و در آخر اين دفتر خواهد آمد .

9 - گامى به سوى وحدت .

رساله اى است در مورد اثبات خلافت بلا فصل امير المؤمنين عليه السلام بعد از رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم ، و اعترافات عامه و بزرگانشان در اين مورد ، اين رساله نيز به چاپ رسيده است .

10 - مقالات .

مجموعه اى از مقالاتى كه در ساليان درازى در علوم مختلف اسلامى تدوين نموده اند و بسيارى از آنها نيز مخطوط مانده است .

11 - مقدمه و تحقيق بر رساله امجديه .

امجديه در كيفيت نوافل ماه رمضان و حقيقت ميهمانى خداوند از تأليفات جدشان مرحوم آية اللّه العظمى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى قدس سره است كه طبع

سوم آن با مقدمه و تحقيق معظم له در سال 1364 ه- . ش در تهران توسط بنياد بعثت منتشر شده است .

12 - مقدمه اى بر ديوان ابى المجد .

ديوان اشعار عربى مرحوم جدشان آية اللّه العظمى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى طاب ثراه را در سال 1408 در قم مقدسه با تحقيق دقيق علامه محقق حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد احمد حسينى اشكورى دامت بركاته منتشر نمودند ، و خود نيز مقدمه اى علمى و ارزنده بر آن نگاشتند .

ص: 178

برخى از تاليفات منتشر شده آية اللّه نجفى (قدس سره)

ص: 179

13 - مقدمه اى بر كتاب : تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير .

بحث در مورد اين كتاب را از اين قلم خوانديد ، آية اللّه نجفى بر اين كتاب نيز مقدمه اى نوشتند كه به خط زيباى مرحوم حجة الاسلام آقاى حاج شيخ حبيب اللّه فضائلى رحمه الله در آغاز كتاب به چاپ رسيده است .

14 - مقدمه بر كتاب « اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن » .

اين كتاب از مؤلفات مرحوم آية اللّه والدشان آقاى مجد العلماء نجفى طاب ثراه است كه به تحقيق اين قلم آماده نشر شده و با مقدمه اى بقلم معظم له قدس سره در سال 1409 در قم مقدسه به چاپ رسيد .

15 - مقدمه بر وقاية الاذهان .

وقاية الاذهان كتاب اصولى جدشان آية اللّه العظمى ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى است كه طبع ثانى آن توسط مؤسسه آل البيت عليهم السلام تحقيق و در

سال 1413 در قم مقدسه با مقدمه معظم له به چاپ رسيده است .

16 - مقدمه بر كتاب : الف حديث في المؤمن .

اين كتاب از مؤلفات صاحب اين قلم است ، معظم له بخواهش حقير مقدمه اى جهت آن نگاشتند كه با اصل كتاب توسط انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم در سال 1416 به چاپ رسيد .

17 - مقدمه بر كتاب كبير : هداية المسترشدين في شرح اصول معالم الدين .

اين كتاب در علم اصول تأليف جد اعلايشان مرحوم آية اللّه العظمى آقا شيخ محمد تقى رازى نجفى اصفهانى كه با مقدمه اى علمى و تحقيقى كه توسط معظم له بر آن نگاشته شد در سه مجلد كبير در سالهاى 1421 - 1421 ق توسط انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم به چاپ رسيد .

ص: 180

مقدمه هاى آيه اللّه نجفى (قدس سره) بر برخى از كتب منتشر شده به همت معظم له

ص: 181

تعميرات اساسى مسجد نو بازار

همانگونه كه در شرح حال مرجع عاليقدر حضرت آية اللّه العظمى آقاى حاج شيخ محمد باقر نجفى اصفهانى معروف به شيخ كبير گذشت ، مسجد نو بازار اصفهان از تاسيسات احداث شده به امر ايشان بوده است و در سال 1299 ه- . ق توسط مؤسس محترم نيز جشن احداث آن برپا مى گردد .

و از بدو تأسيس نيز تا كنون خود آن بزرگوار و فرزندانشان در آن به امامت پرداخته اند .

از سال 1403 كه مرحوم آية اللّه نجفى طاب ثراه امامت مسجد را به عهده گرفتند در اثر گذشتن بيش از يك قرن از احداث مسجد ، وعدم تعميرات اساس در آن از مسجد نو بازار فقط نام نوئى باقيمانده بود ، و به همت بلند معظم له و كوشش تقريباً ده ساله ايشان و البته يارى جمعى از مؤمنين ، مسجد نو بازار تعميرات اساسى و بازسازى به طريق باستانى شد، و مجدداً صلاحيت يافت نام مسجد نوبازار را به خود بگيرد ، بحمد اللّه تعالى و منّه .

احداث مكتبة آية اللّه النجفى

از تاسيسات مرحوم آية اللّه نجفى طاب ثراه در كنار مسجد نو بازار اصفهان ، احداث يك كتابخانه است در فضائى قريب به يكصد و پنجاه متر مربع كه ساختمان آن را نو و لكن به شكل ما بقى مسجد به طرح باستانى ايجاد نمودند ، و امر فرمودند كليه كتابهايشان نيز مهر وقف كتابخانه را بخورد و بدانجا منتقل گردد تا استفاده از آن

عام شود .

در حال حاضر كتابخانه اى كه در اصفهان ورود بدان براى عموم آزاد و به

ص: 182

مكتبه آية اللّه نجفى (قدس سره)

ص: 183

صورت قفسه باز به مراجعين خود خدمات مى دهد مكتبة آية اللّه النجفى است ، و از اين نظر وكيفيت كتب موجود در آن كه سطح بسيار بالائى است در نوع خود ممتاز مى باشد و هر حال طالب علمى را در علوم مختلف اسلامى مانند : فقه ، اصول ، حديث ، رجال ، تفسير ، تاريخ ، لغت ، ادبيات ، كلام ، فلسفه ، عرفان ، اخلاق مى تواند سيراب كند و گمشده خويش را در ميان كتب آن بيابد .

و بنابر طبق وصيت ايشان ، نيز محل دفنشان داخل در اين مكتبه و كتابخانه قرار گرفت و مراجعين در ابتداى ورود براى مؤسس محترم آن فاتحه اى مى خوانند و بعد مشغول استفاده از كتب مى شوند .

طبع كتب نياكان و بزرگان

مرحوم آية اللّه نجفى طاب ثراه عنايت ويژه اى به نشر كتب و آثار ارزشمند دينى در زمينه هاى مختلف داشتند و از آرزوهاى ايشان نشر كتب و آثار بزرگان مذهب بوده است .

خود در اين راه گامهاى بلندى را با همت عاليشان برداشتند و آثارى را در زمينه هاى فقه و اصول و تفسير و ادبيات و تراجم و شرح حال از نياكانشان يا ديگر بزرگان مذهب احياء نمودند و بر برخى از آنها مقدمات سودمندى نگاشته اند ، كه اگر اين مقدمات در مجموعه اى فراهم آيد ، خود مجلدى زيبا در علوم مختلف خواهد بود .

در هر صورت متجاوز از بيست اثر به اين ترتيب به همت معظم له قدس سره در طول حياتشان احياء شد و براى نسل بعدى به عنوان وديعه و امانت به يادگار ماند تا از آن بهره برند .

ص: 184

تأسيس مدرسه و حسينيه

همچنين معظم له موفق شدند در تأسيس چند باب مدرسه براى جوانان نيز مشاركت داشته باشند ، بلكه برخى از اين مدارس زير نظر شخص ايشان و با نظارت عاليه معظم له بنياد گذاشته شد .

و همچنين موفق به تأسيس حسينيه حضرت ابو الفضل عليه السلام واقع در خيابان

رباط محله كساره كوى سپاس در اصفهان شدند ، كه به همت جمعى از مؤمنين كار ساختمان آن رو به اتمام است .

آيتين نجفى و موسوى الشفتى در حال زدن كلنگ تأسيس حسينيه حضرت ابا الفضل عليه السلام

ص: 185

اقامه مجالس عزادارى ائمة اهل البيت عليهم السلام

از جمله امورى كه آية اللّه نجفى طاب ثراه بر آن پاى مى شمردند و تاكيد فراوان مى كردند و بر آن نيز وصيت نمودند اقامه مجلس عزاى سيد الشهداء ابا عبداللّه الحسين عليه السلام است ، خود در مسجد نو بازار در تمام دهه عاشورا مجلس عزادارى برپا مى نمودند و مقيد به شركت در آن بودند ، بلكه تمام ايام شهادت ائمه اهل البيت عليهم السلام را مجلس عزا اقامه مى نمودند و خود نيز در مجلس مذكور شركت مى كردند .

و اين احياء مراسم عزادارى ائمه اهل البيت عليهم السلام يك سنت حسنه اى است كه در شهر اصفهان از اين مرد بزرگ به يادگار ماند و مجلس روضه و عزادارى ايام شهادت أئمة اهل البيت عليهم السلام در مسجد نو بازار اصفهان نمونه اى از آن است .

سه روز قبل از ارتحالشان با حال كسالت و بيمارى مجلس عزادارى اربعين سيد الشهداء عليه السلام را اقامه نمودند ، و از عجيب اتفاق اينكه مراسم ختمشان مصادف شد با ايام شهادت رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و سبط اكبر امام حسن مجتبى عليه السلام و روز هفته معظم له نيز مصادف شد با روز شهادت امام على بن موسى الرضاا عليه السلام ، و اين نبود

مگر مزدى كه ائمه اهل البيت عليهم السلام بديشان عنايت فرمودند كه مجالس عزاى معظم له نيز در اين ايام عزاى اهل البيت اقامه شود .

ص: 186

آية اللّه نجفى بر منبر و در مجلس عزاى امام حسين عليه السلام در مسجد نو بازار اصفهان

ص: 187

قضاء حوائج مؤمنين

يكى از امورى كه آية اللّه نجفى بر آن اصرار داشتند و از جوانى مقيد بدان بودند ، قضاء حوائج مؤمنين بود ، هر مؤمنين كه به ايشان عرض حاجتى مى آورد ، تا آنجا كه از دست و زبان و قلم و قدم ايشان بر مى آمد در رفع حاجت او تلاش مى كردند و اين امر را از عبادات مهم تلقى مى نمودند .

پدرى كه من شناختم

اگر صاحب اين قلم كه خود فرزند ايشان و يكى از هزاران شاگرد او است ، بخود جرأت بدهد و بخواهد معظم له را در جمله اى وصف نمايد و بر گفته خويش نيز خداوند را شاهد بگيرد چنين مى تواند بگويد : « پدرى كه من شناختم عمرى مردم و جوانان و اجتماع را دعوت به خدا و دين خدا و كتاب خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و أئمه هدى عليهم السلام نمود و در اين راه نيز جز به خدا به أحدى تكيه نكرد و جز به خدا نيز اميدى نداشت » .

مكرر بياد دارم كه مى فرمود : « اى فرزند ! اگر به خاطر خدا باشد ، خداوند تبارك و تعالى خودش امور را درست خواهد كرد و توكل بر خداوند بايد كرد ، و ما فقط خدا را داريم » .

ص: 188

آية اللّه نجفى در سن 64 سالگى

ص: 189

اسفار

آية اللّه نجفى طاب ثراه تقريباً به تمام نقاط ايران مسافرت نموده بودند و همچنين هر سال نيز مقيّد به رفتن به زيارت امام على بن موسى الرضا عليه السلام بودند ، و تنها مسافرتى كه اگر كسى به ايشان پيشنهاد همسفرى را مى داد و جواب رد نمى شنيد زيارت مشهد مقدس بود .

اولين مسافرت خارج از كشور ايشان در سن سى سالگى براى تشرّف به حج بيت اللّه الحرام بود ، در سال 1386 به همراه مرحوم آية اللّه والدشان قدس سره و مادر و همسر و جمعى از اقوام مشرف به اعمال حج تمتع و زيارت رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و فاطمه زهراء عليهاالسلام و ائمه هدى مدفون در قبرستان بقيع عليهم السلام گرديدند .

دومين زيارت بيت اللّه الحرام ايشان بعد از گذشت سى سال از آن تاريخ در ماه رمضان 1417 بود كه موفق به عمره مفرده و زيارت حرم نبوى صلى الله عليه و آله وسلم شدند .

در ذى الحجة الحرام 1420 (نوروز سال 1379 ه- . ش) نيز موفق به زيارت امير المؤمنين عليه السلام و ابا عبداللّه الحسين عليه السلام و امامين كاظمين عليهماالسلام و امامين عسكريين عليهماالسلام در كشور عراق گرديدند .

و در اسفندماه 1367 ه- . ش و ارديبهشت 1370 ه- . ش نيز دوبار موفق به زيارت حضرت زينب كبرى عليهاالسلام و رقيه خاتون عليهاالسلام در كشور سوريه شدند .

همچنين در فروردين و ارديبهشت سال 1365 ه- . ش به علت معالجه و تبليغ شريعت به شش كشور اروپائى مسافرت نمودند .

ص: 190

زيارت عتبات عاليات عراق در نوروز 1379 ه- ش

ص: 191

زيارت عتبات عاليات عراق در نوروز 1379 ه- ش

ص: 192

مرگ در راه نماز

روز پنج شنبه 23 ماه صفر 1422 برابر با 27 ارديبهشت 1380 آية اللّه نجفى در حالت كسالت قلبى جهت اقامه فريضه ظهر و عصر به جماعت عازم مسجد نوبازار مى شوند كه أجل محتوم فرا مى رسد و معظم له قبل از ظهر نداى ارجعى را لبيك و به جوار رحمت حق مى شتابند(1) .

صاحب اين قلم ، اين مرگ را ، مرگ در راه مسجد و اقامه فريضه إلهى و تقيّد ايشان به صلاة جماعت و در يك كلمه مرگ در راه نماز مى داند و فقط با سه روايت نيز مقام و منزلت و جايگاه چنين مرگى را نيز معلوم مى كند :

1 - روايت اوّل را شيخ بزرگوار صدوق رحمه الله در كتاب « امالى » خويش بسند متصلش از رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم نقل مى كند كه فرمودند : « قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم في حديث : ألا ومن مشى الى مسجدٍ يطلب فيه الجماعة ، كان له بكلّ خطوة سبعون ألف حسنة و يُرْفَع له من الدرجات مثل ذلك ، وان مات و هو على ذلك ، و كّل اللّه به

سبعين الف ملك يعودونه في قبره و يؤنسونه في وحدته و يستغفرون له حتّى يُبعث الحديث »(2) .

رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم فرمودند : آگاه باشيد هر كس به سمت مسجدى به خاطر اقامه جماعت در آن برود ، هر قدمى كه بر مى دارد پاداش او هفتاد هزار حسنه است و درجاتش نيز در بهشت به همين مقدار اضافه مى گردد و اگر بميرد و در اين مسير باشد ، خداوند تبارك و تعالى هفتاد هزار فرشته الهى را مأمور مى كند كه به ديدار او

در قبرش بروند ودر تنهائى قبر با او همنشين باشند وبراى او تا قيامت استغفار كنند.

2 - روايت دوم را قطب راوندى در كتابش « الدعوات » چنين نقل مى كند : « قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم : خصال ست ما من مسلم يموت في واحدة منهنّ إلاّ كان

ص: 193


1- از عجيب اتفاق وقوع ولادت و ارتحال معظم له در مصادف شدن دهه سوم ماه صفر و ارديبهشت است .
2- امالى الصدوق ، المجلس السادس و الستون ح1 / 517 الرقم 707 .

ضامناً على اللّه عزّوجل أن يدخله الجنة : رجل خرج مجاهداً ، فإن مات في وجهه ذلك كان ضامناً على اللّه عزّوجلّ ، و رجل تبع جنازة ، فإن مات في وجهه كان ضامناً على اللّه ، ورجل توضّأ فأحسن الوضوء ، ثم خرج الى المسجد للصلاة ، فإن مات في وجهه كان ضامناً على اللّه » الحديث(1) .

رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم فرمودند : شش ويژگى است كه اگر مسلمانى در يكى از آنها بميرد خداوند تبارك و تعالى براى او ضمانت بهشت را نموده است : مردى كه به جهاد خارج شود و مرگ او فرا رسد خداوند بهشت را براى او ضامن است ، و مردى كه به تشيع جنازه اى برود و مرگش فرا رسد خداوند بهشت را براى او ضامن است ، و مردى كه به نيكى وضوء بگيرد و به سمت مسجد براى نماز خارج شود و مرگش فرا رسد خداوند تبارك و تعالى بهشت را براى او ضامن است .

3 - روايت سوم را صاحب جامع الأخبار از رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم نقل مى كند : « قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم : إجابة المؤذن كفارة الذنوب والمشي الى المسجد طاعة اللّه وطاعة رسوله ومن اطاع اللّه و رسوله أدخله الجنة مع الصدّيقين و الشهداء وكان في الجنة رفيق داود عليه السلام وله مثل ثواب داود عليه السلام »(2) .

رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم فرمودند : اجابت دعوت مؤذن براى نماز كفاره گناهان است و رفتن به سوى مسجد طاعت خدا و طاعت رسول او است ، و هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند ، خداوند تبارك و تعالى او را با صديقين و شهداء داخل در بهشت مى كند و در بهشت همنشين داود پيامبر عليه السلام است و به او ثواب حضرت داود را نيز عنايت مى فرمايد .

آرى اين نيز نتيجه تقيّد به شريعت مقدسه و احكام الهى و نورانى آن و پاداش حرمت نهادن به نماز و مسجد و جماعت است و «ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء واللّه واسع عليم »(3) ، فطوبى وهنيئاً لك .

ص: 194


1- الدعوات / 227 .
2- جامع الأخبار / 172 .
3- سورة المائدة / 54 .

1 - نماز عيد فطر 1417 بعد از بازگشت از عمره مفرده

2 - آخرين عكس دو هفته قبل از ارتحال بعد از اقامه جماعت و تفسير قرآن در مسجد امام

ص: 195

تغسيل و تشيع و تدفين

جسم مطهر به منزل معظم له منتقل گرديد ، و در نيمه شب جمعه توسط جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج سيد محمود ميرهندى دامت بركاته غسل داده شد و با اجراى تمام آداب شرعيه مكفون گرديد .

صبح روز جمعه 24 صفر 1422 كالبد مطهر از منزل به مسجد جامع عباسى (امام) اصفهان منتقل گرديد ، در مسجد امام با جمعيت عزادار و انبوه حاضر كه در جلوى آنها صفى از علماء اعلام و آيات بسته شده بود ، نماز بر پيكر معظم له توسط آية اللّه آقاى حاج شيخ محمد تقى مجلسى دام ظلّه اقامه گرديد .

پس از آن كالبد مطهر داخل در يك أمارى گذاشته شد و از مسجد امام ، بر روى سر و دست جمعيت عزادار مشيعين تا مسجد نوبازار تشيعى شايسته انجام گرديد .

با ورود جنازه مطهر به مسجد نوبازار ، عزادارى توسط مردم در مسجد مجدداً آغاز گرديد ، كالبد را به داخل شبستان مسجد منتقل نمودند و شروع به خواندن زيارت عاشوراء ابا عبداللّه الحسين عليه السلام و روضه و مداحى و عزادارى نمودند و بعد از قريب ساعتى جنازه بر اساس وصيتى كه فرموده بودند به كتابخانه اى كه خود در جوار مسجد نوبازار تأسيس نموده بودند منتقل و در محلى كه از قبل معين كرده بودند به خاك سپرده شد ، رحمة اللّه عليه رحمة واسعة وحشره اللّه مع مواليانه رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم و آله الميامين عليهم السلام .

ص: 196

تسليت مراجع معظم تقليد مدّ ظلّهم

پس از انتشار خبر ارتحال آية اللّه نجفى قدس سره از طرف آيات عظام و مراجع معظم تقليد ادام اللّه تعالى ظلّهم واعلى اللّه كلمتهم ، پيامهاى تسليتى حضورى يا به صورت فاكس و تلفن جهت تعزيت حقير بعنوان فرزند ايشان صادر گرديد ، كه در آن اين مصيبت عظمى را به بقية اللّه الأعظم ارواحنا فداه و حوزه علميه اصفهان و مردم اين شهر و بيت معظم له تسليت گفته بودند .

در اينجا برخود فرض مى دانم كه از همه مراجع معظم تقليد ادام اللّه تعالى ظلّم كه با شركت در مراسم ختم قم و ارسال نماينده به اصفهان و ارسال فاكس و زدن تلفن تسليت و اعزام نماينده به مراسم در اين مصيبت با بيت معظم له و حقير اظهار همدردى نمودند ، صميمانه تشكر و قدردانى نمايم ، چنانچه در ملاقاتهاى بازديد و جواب فاكسهاى تسليت نيز بعرض رساندم ، بقاء همه آنها را جهت حفظ مذهب حقه اثنى عشريه از ذات بارى مسئلت مى نمايم ، بمنّه و كرمه و جوده .

فقط به عنوان نمونه به قسمتى از متن دو فاكس اشاره مى شود با عرض معذرت از عدم ذكر نام مرجع ارسال كننده چون بناء در اين مقال بر عدم تسميه است :

1 - يكى از مراجع معظم تقليد كه از اساتيد صاحب اين قلم نيز مى باشند در تاريخ 25 صفر المظفر 1422 - 29/2/1380 از قم مقدسه خطاب به حقير پيامى چنين صادر فرمودند :

بسم اللّه الرحمن الرحيم

إنّا للّه وإنّا اليه راجعون

اصفهان - جناب حجة الاسلام آقاى ....

پس از سلام وتحيّت با كمال تأسف خبر ناگوار رحلت ناگهانى مرد تقوى و فضيلت عالم ربانى و روحانى خدمتگزار به اسلام ، پدر بزرگوار جنابعالى مرحوم

ص: 197

مغفور حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ مهدى غياث الدين نجفى طاب ثراه را دريافت نمودم و بسيار متأثر شدم ، اين جانب اين مصيبت ناگوار را به حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف و حوزه علميه اصفهان و بيت شريف نجفى وبه جنابعالى وهمه بازماندگان وعلاقه مندان محترم تسليت مى گويم.

و از خداوند قادر متعال براى آن فقيد تازه گذشته علو درجات و حشر با اولياء خدا و براى همه بازماندگان محترم صبر جميل و اجر جزيل و براى جنابعالى سلامت و توفيق بيشتر خدمت به اسلام عزيز را مسألت مى نمايم ، والسلام عليكم ورحمة اللّه وبركاته .

2 - همچنين فقيه و مرجع عاليقدر ديگرى نيز در همان تاريخ 25 صفر الخير برابر با 29 ارديبهشت 80 از قم مقدسه پيامى را صادر فرموده اند كه قسمتى از آن نقل مى شود :

انا للّه وانا اليه راجعون

اذا مات العالم الفقيه ثلم في الإسلام ثلمة لا يسدّها شيء .

حضور محترم حضرت مستطاب حجة الاسلام والمسلمين آقاى ... و بيت معظم .

ضايعه اسفناك ارتحال والد بزرگوارتان مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ مهدى نجفى رحمه الله كه عمرى را در خدمت به اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام و هدايت دينى مردم متدين اصفهان گذرانيد ، باعث تأسف و تأثر گرديد .

اينجانب اين واقعه اندوهناك را به محضر مبارك حضرت بقية اللّه عجّل اللّه تعالى فرجه ، مردم مسلمان اصفهان و حوزه هاى علميه و خاندان معظم تسليت گفته و از خداوند متعال اجر جزيل و صبر جميل براى عموم بازماندگان محترم به ويژه حضرتعالى ... خواهان و تسليت عرض مى نمايم .

اميد آنكه چراغ علم و فضيلت كه بيش از دو قرن است در اين خاندان معظم تابان و درخشان است ، هماره در اين بيت جليل فروزان باشد .

ص: 198

ص: 199

مرقدين آيتين نجفى (قدس سرهما) در جوار مسجد نو بازار اصفهان

ص: 200

مجالس ترحيم

از صبح روز شنبه مجالس ترحيم در اصفهان و حومه و بلاد ديگر آغاز شد ، صبح روز شنبه 25 صفر 1422 برابر با 29 ارديبهشت 1380 در مسجد نو بازار مجلس ترحيمى بى نظير اقامه گرديد .

صبح روز يكشنبه 26 صفر 1422 برابر با 30 ارديبهشت 1380 در مسجد امام اصفهان مجلس برقرار شد .

صبح روز دوشنبه 27 صفر 1422 برابر با 31 ارديبهشت 1380 از طرف آية اللّه آقاى حاج سيد محمد تقى موسوى الشفتى مدّ ظلّه در مسجد سيد اصفهان مجلس منعقد گرديد .

صبح روز سه شنبه 28 صفر 1422 برابر با اول خرداد ماه 1380 مجلس روضه خوانى و عزادارى كه توسط خود آية اللّه نجفى قدس سره در مسجد نوبازار اقامه مى گرديد ، تبديل به مجلس ترحيمى ديگر شد .

صبح روز چهارشنبه 29 صفر 1422 برابر با دوم خرداد ماه 1380 مجلس ترحيم در مسجد جامع فروشان خمينى شهر از طرف آية اللّه آقاى حاج سيد مهدى امامى مدّ ظلّه منعقد گرديد .

مراسم هفته معظم له نيز صبح روز پنج شنبه 30 صفر 1422 برابر با سوم خرداد ماه 1380 در مسجد نو بازار همزمان با سالروز عزادارى امام على بن موسى الرضا عليه السلام برگزار گرديد ، فقط ظهر هفته جميعتى بيش از پنج هزار نفر در مسجد نوبازار اطعام شدند .

مردم قدرشناس اصفهان يك هفته تمام بدون وقفه براى اين عالم بزرگوار و مخلص عزادارى نمودند .

همچنين به امضاى صاحب اين قلم نيز مجلس بزرگداشتى در حوزه علميه

ص: 201

قم مقدسه در مسجد محمديّه سه شنبه پنجم ربيع الاول 1422 برابر با هشتم خردادماه 1380 بعد از نماز مغرب و عشاء منعقد گرديد و آيات عظام و مراجع معظم تقليد و علماء اعلام و فضلاء كرام و سروران روحانى و مردم قدرشناس قم با شركت در آن نسبت به مقام شامخ علمى آن بزرگوار اداى احترام نمودند .

مراسم شب چهلم نيز در بيت معظم له در شام دوشنبه سوم ربيع الثانى 1422 برابر با چهارم تيرماه 1380 برقرار گرديد .

و مراسم چهلمين روز نيز بعد از ظهر روز سه شنبه چهارم ربيع الثانى 1422 برابر با پنجم تيرماه 1380 با شكوه و عظمت خاصى در مجسد نوبازار اصفهان منعقد گرديد .

و با انتقال كتب ايشان به كتابخانه آية اللّه النجفى در همين روز چهلم معظم له نيز كتابخانه رسماً كار خود را آغاز نمود .

در ضمن مراسم عيد اوّل نيز از صبح روز يكشنبه 17 ربيع الاول 1422 برابر با 20 خرداد ماه 1380 تا شام در بيت معظم له برگزار گرديد .

مراثى و ماده تاريخ

1 - شاعر توانا و اديب اريب آقاى فضل اللّه اعتمادى متخلص به برنا مولود عام 1309 ه- . ش در مرثيه و ماده تاريخ ايشان چنين سروده اند :

زآتش مجمر انديشه شدم دود چو عود(1) *** خوش بود بوى خوش عود(2) و نواى خوش عود(3)

ص: 202


1- درختى گرمسيرى مى باشد كه هنگام سوختن بوى خوش دهد .
2- درختى گرمسيرى مى باشد كه هنگام سوختن بوى خوش دهد .
3- نوعى ساز وآلت موسيقى است .

شد كجا ؟ رود(1) كه در ساحل آن بنشينم *** نشنوم مويه(2) ورود(3) و شنوم مويه(4) رود(5)

آوخ از كجروى چرخ كه بى إذن و خبر *** بِرَدَتْ گه بفراز و كِشَدت گه به فرود

واى از اين فتن دهر كه جز لطف خدا *** كس نداند ره اميد براى بهبود

تا كه آن سائق غائب كه بود هادى خلق *** آشكارا به اميرى كندش نائل زود

هر زمان دور فلك حادثه اى پيش آرد *** كه از اين حادثه ها جان و دل و تن فرسود

اى بسا آنكه كند دعوى روشن رائى *** همچو معيوب چراخى بودش حاصل دود

اى دريغا نشود ديده عبرت بيدار *** كه زصاحب نظران مرگ بسى ديده غنود

راه بر حبر امينى أجل عاجل بست *** يا به فرمان قدر دست قضايش بربود

يا كه در راه مصلى و بهنگام نماز *** كِشتِ عمرِ رَجلى فَحْل ورزين مرگ درود

ص: 203


1- نهر پهناور و پر آب .
2- گريه و زارى و عزا .
3- فرزند عزيز و گفتن رود ، رود براى تازه مرده كه بين مردم بعضى عشائر مرسوم است .
4- نوعى آهنگ و نواى موسيقى .
5- نوعى آلت موسيقى كه داراى سيم و تارهاى مختلف فلزى و روده اى و ابريشمى بوده و در اين رثاء مى شود به صداى جريان آب نيز تعبير كرد .

مقتدائى كه زهر مشكل مردم از دل *** تا بحدى كه توانست از آن عقده گشود

آنكه با صدق و وداد و ورع و زهد و رضا *** لكه كبر از آئينه خاطر به زدود

آنكه جز عشق به اسلام و خدا كرد تهى *** مخزن دل ز علائق چه سپيد و چه كبود

آنكه اندر پى تدريس و تلمذ عمرش *** صرف آموزش و تعليم شد و گفت و شنود

نه سرى را به سماجت زيكى درد آورد *** نه دلى را به جسارت زغم از كس اندود

نه تلف آرزويش شد زبراى كم و بيش *** نه تَبَه آبرويش كرد پى بود و نبود

نه كه با دست و زبان و قدم و نيش قلم *** همچو سوهان ز حسد خاطرى از خويش بسُود

ذكر و وردش همه از بهر خدا بود نه خلق *** امر و نهيش همه از روى ولاء بود نه سود

شست از چهره خود رنگ دوروئى و ريا *** دامن از گرد تبانى و تظاهر پالود

بود از بهر گرايش به سوى دانش و دين *** نه تملق ، اگر او مرد و زنى را بستود

سعى مى كرد كه با دست و زبانش هرگز *** خاطرى را ننمايد زخودش ناخشنود

سبط زهرا و سمى ولى حقّ مهدى *** كه در افواه مسمى به غياث الدين بود

ص: 204

زائر بيت خدا ، شيخ معظم نجفى *** مجد الاسلام كه عمرى ره مذهب پيمود

داشت او هم زصناديد و معاريف نژاد *** هم زاحفاد و ز اعقاب افضال ميبود

كرد مسجد نوى بازار صفاهان تعمير *** سالن بحث و كتابخانه به مسجد افزود

رفت از گيتى و رست از همه آلام و غموم *** شد به عقبا و زاضلال و مصائب آسود

كرد در بزمگه عالم أعلا ماوى *** كرد با اين كره خاكى سفلا بدرود

بُرد رَه در بر ارواح مكرم روحش *** بهر اظهار سلام و پى ابراز درود

الغرض ارجعيش چون بسوى خلوت دوست *** دعوت از منزل دنيا سوى عقبا فرمود

طبع برنا سنه رحلت او را بدو نوع *** طىّ يك بيت از الهام به اين گونه شنود

« مجد الاسلام پى ديدن مجد العلماء *** جانب مسكن سرمد زجهان روى نمود »

1422

« مجد الاسلام پى ديدن مجد العلماء *** جانب وادى جنت زجهان روى نمود »

1422

ص: 205

2 - شاعر محترم آقاى مداح زاده نيز در رثاء و ماده تاريخ معظم له گويد :

حاجى آقا شيخ مهدى ، حامى دين مبين *** آيت عظماى يزدان ، مصطفى را جانشين

دوستدار آل حيدر ، ناشر أحكام دين *** مجد الاسلام صفاهان ، عالم فحل أمين

شهره بر حاجى غياث الدين در افواه عموم *** پور مجد عالمان ، محبوب خاص مؤمنين

آنكه از خُلق خوش و كردار نيكو و كَرَم *** حلقه ياران خود را بود مانند نگين

با اصول و با فروع فقه مذهب آشنا *** جاذب مردم به شرع و دين ختم المرسلين

در هزار و سيصد و هشتاد شمسى ناگهان *** ارجعى از حق شنيد و شد بفردوس برين

سوگ او توأم شد اندر آخر ماه صفر *** با عزاى احمد و سبط و امام هشتمين

بر روان او درود بى حدّ و بى مَر بود *** شاد كن روح ورا با ذكر آيات مبين

زد رقم تاريخ چون رفت از جهان سوى جنان *** از براى فوت او مداح زاده اين چنين

« عابد صاحب دلى » آمد بجمع و سال گفت *** « ديده در هجران وى شد زار و دل اندوهگين »

1422 = 222 + 1200

ص: 206

آية اللّه نجفى (قدس سره) در سنين 50 و 60 سالگى

ص: 207

مصادر شرح حال

شرح حال يا نام آية اللّه نجفى قدس سره را مى توانيد در كتابها يا مقالات ذيل بيابيد :

تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير 1/31 و 3/167 و3/379

موسوعة أحاديث أهل البيت عليهم السلام 12 / (436 - 429) از صاحب اين قلم

مجله آينه پژوهش - سال دوازدهم شماره دوم خرداد ماه 1380 عدد 68 ص114

رساله امجديه / 29 و32 طبع سوم

اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن / 18 و21 و22 و26

وقاية الأذهان / 44 طبع مؤسسة آل البيت عليهم السلام

الاجازة الشاملة للسيدة الفاضلة - چاپ شده در مجله علوم الحديث عدد چهارم / ص324

بيست مقاله / 368 آية اللّه استادى

نمونه اى از يك انسان ، وارسته پيوسته ، زندگى نامه مرحوم آية اللّه شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى رحمه الله / 23 از سيد ابو الحسن مهدوى

مجله آينه پژوهش - سال يازدهم شماره سوم - مرداد و شهريور 1379 عدد 63 ص77

مقدمه رساله امجديه - طبع چهارم - از صاحب اين قلم

نسبنامه مرحوم علامه محمد باقر الفت - نسخه خط مؤلف .

ص: 208

فصل هفتم : فيض الباري إلى قرة عيني الهادي

اشاره

« 7 »

فيض الباري إلى قرة عيني الهادي

----- خط سبتى -----

تأليف

آية اللّه الشيخ مهدي غياث الدين

مجد الاسلام النجفي

(1356 - 1422 ق)

ص: 209

ص: 210

ص: 211

ص: 212

ص: 213

ص: 214

فيض الباري الى قرة عيني الهادي

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد للّه على متواتر نعمائه و مستفيض آلائه و الصلاة على رسوله المرسل ومضمر سرّه الأول أبي القاسم محمّد وآله الأمجاد الذين رووا حديث المجد عنه مسلسلاً بالاباء والاجداد ورضوان اللّه وغفرانه لأسلافنا الصالحين ومشايخنا الماضين الذين حفظوا ما استودعوه من احاديث اهل العصمة وأدوا الى الخلف مواريث الائمة وصانوا متون الروايات عن التحريف بالعرض و المقابلة واسانيد الاحاديث عن الانقطاع بالقراءة والمناولة .

وبعدُ فإنّ الشيخ العالم الفاضل التقي والمهذب الصفي عضد الدين الحنيف ومالك ازمة التصنيف الجامع من العلم بين معقوله و منقوله ومستنبط فروعه من اصوله مهذب قواعده وناظم فرائده نجم سماء العلم الذي يهتدى به في مسالك الافهام ونوره الذي يكشف به الظلام عن مدارك الاحكام نموذج السلف الاوائل و فخر الاواخر قرة عيني و ثمرة فؤادي الشيخ هادي النجفي دام مجده وعزّه وعمره ممّن صرف عمره الشريف في تحصيل العلم ومباني الاجتهاد فبلغ بحمد اللّه الى مرتبة الاجتهاد و حرم عليه التقليد وفّقه اللّه تبارك و تعالى لاستنباط فقه آل البيت عليهم السلام .

وقد استجاز منّي رواية الأحاديث عن الائمة المعصومين عليهم صلوات اللّه من مجامع المحمدين الأقدمين و مجامع المحمدين المتاخرين وسائر كتب علماء

ص: 215

الشيعة الاثنى عشرية قدس اسرارهم فاجزت حضرتهُ دامت افاضاته إن يروي عنّي كلّ ما جازت لي روايته من مشايخى العظام :

منهم : والدي العلامة الحجة الآية الحاج الشيخ مجد الدين (مجد العلماء) النجفي الاصفهاني المسجد شاهي صاحب « فوائد الرضوية في شرح فصول الغروية » وغيرها من التأليفات المتوفى سنة 1403 طاب ثراه و جعل الجنة مثواه .

ومنهم : سيدنا العلامة فقيه اهل البيت الرجالي النسّابة الحجّة الآية ابو المعالي الحاج السيد شهاب الدين النجفي المرعشي متّع اللّه المسلمين بطول بقائه و حياته الشريف صاحب تأليفات العديدة منهنّ كتاب « الإجازات » في ثلاث مجلدات .

عن استاذهما العلم العلامة فخر الشيعة و دليل الشريعة شيخ اجازات عصره جدّي و جدّ جناب المستجيز الشيخ محمد الرضا النجفي الاصفهاني المسجد شاهي طاب ثراه و جعل الجنة مثواه عن مشايخه الخمسة و هم :

الاول : الشيخ الامام العالم العابد الفقيه المحدّث الميرزا حسين النوري صاحب « مستدرك الوسائل » نوّر اللّه مرقده الشريف عن الشيخ الفقيه العلامة شيخ المتاخرين الشيخ مرتضى بن محمد امين الانصاري رحمه الله عن المولى احمد النراقي عن السيد مهدي المدعو ببحر العلوم طاب ثراهما .

الثاني : علامة المتاخرين ونموذج السلف الصالحين الشيخ فتح اللّه النمازي الشيرازي الاصفهاني المعروف بشريعت وشيخ الشريعة .

الثالث والرابع : السيدان العالمان السيد حسن الصدر العاملي الكاظمي والحاج السيد محمد القزويني عن السيد مهدي القزويني عن خاله بحر العلوم طيّب اللّه ثراهما .

الخامس : الشيخ العالم الزاهد الحاج الشيخ باقر البهاري الهمداني عن المولى حسين قلي الهمداني عن العلامة الانصاري بسنده المتقدّم .

و عن الشيخ ميرزا حسين نجل ميرزا خليل عن الشيخ المتبحّر الآخوند ملا

ص: 216

محمد تقي الجرفادقاني (الگلپايگاني) عن جدّي العلامة الثاني الشيخ محمد تقي النجفي الاصفهاني صاحب « هداية المسترشدين في شرح اصول معالم الدين » عن جد اولاده شيخ الطائفة في عصره الشيخ جعفر النجفي صاحب كشف الغطاء عن السيد بحر العلوم عن الفريد محمد باقر الاصفهاني الشهير بالبهبهاني عن والده المولى محمد اكمل عن المولى محمد باقر المجلسي غواص بحار علوم اهل البيت عليهم السلام عن والده المولى محمد تقي و عن سائر مشايخه المذكورين في مجلد الاجازات من كتاب بحار الأنوار .

فصلٌ

و لنا الى روايات المخالفين وكتبهم طرقٌ كثيرةٌ مذكورةٌ في الاجازات الكبيرة ونقتصر على ذكر الطرق المهمّ منها :

عن سيدّنا العلامة الفقيه الآية السيد شهاب الدين النجفي المرعشي المتقدّم بطرقه الكثيرة الى كتب العامة المذكورة في المجلد الثاني من كتابه الاجازات .

ومنها : الطريق الى صحيح البخاري : فانّا نروي بطرقنا السابقة عن العلامة عن والده عن علي بن محمد الواسطي عن القاضي ابي بكر محمد بن علي المحتسب بواسط عن نور الهدى الزيني عن العالمة كريمة بنت احمد المروزي عن ابي الهيثم محمد بن مكّي عن محمّد بن يوسف عن محمد بن اسماعيل البخاري .

وامّا الطريق الى صحيح مسلم : فعن العلامة عن رضي الدين طاووس عن الحسن الدربي عن محمد بن شهرآشوب عن ابي عبداللّه محمد الفراوي عن عبدالغافر الفارسي عن ابي احمد الجلودي عن ابراهيم بن محمد بن سفيان عن ابي الحسين مسلم بن الحجّاج .

والى مسند احمد بن حنبل : عن العلامة ايضاً عن والده عن علي بن محمد الواسطي عن والده عن امين الحضرة هبة اللّه بن محمد الشيباني عن ابي علي بن

ص: 217

المذهّب عن احمد بن جعفر بن حمدان عن عبدالرحمن بن احمد بن حنبل عن ابيه .

وأمّا الطريق الى كتاب الجمع بين الصحاح الستة : و هي موطأ مالك و صحيحي البخاري ومسلم وسنن ابي داود وصحيح النسائي لأبي الحسن رزين بن معاوية الاندلسي ، فعن العلامة باسناده عن ابن البطريق عن عبداللّه بن المنصور الباقلاني عن رزين [ بن ] معاوية الاندلسي .

خاتمةٌ

واذكر في خاتمة الإجازة رواية وهي : اخبرني والدي العلامة الشيخ الآية مجد الدين (مجد العلماء) النجفي عن والده العلامة الآية ابو المجد محمد الرضا النجفي عن العلامة الآية الشيخ فتح اللّه النمازي الاصفهاني (شريعت) عن العلامة الميرزا محمد باقر الخوانساري عن جدّي حجة الاسلام الحاج السيد محمد باقر الرشتي عن صاحبي (الرياض) و(القوانين) عن الفريد البهبهاني عن والده محمد اكمل عن المولى محمد باقر المجلسي عن المولى محسن المعروف بالفيض عن استاذه الحكيم الالهي فخر الطائفة الحقة المولى صدرا عن استاذه السيد محمد باقر المعروف بداماد عن خاله عبدالعالي بن علي عن والده علي بن عبدالعالي الكركي عن الشيخ علي بن هلال الجزائري عن الشيخ ابن فهد الحلي عن علي بن الخازن عن الشهيد محمد بن مكّي عن العلامة قطب الدين الرازي صاحب المحاكمات عن العلامة حسن بن يوسف عن استاذه معلم البشر نصير الملة والدين محمد المحقق الطوسي (الخواجه) عن والده محمد عن السيد فضل اللّه الراوندي عن السيد عماد الدين ابي الصمصام ذي الفقار الحسني عن الشيخ ابي جعفر الطوسي (شيخ الطائفة) عن الشيخ ابي عبداللّه المفيد عن جعفر بن محمد بن قولويه عن محمد بن يعقوب الكليني عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن الحسن ابن ابي الحسين الفارسي

ص: 218

عن عبدالرحمن عن زيد عن ابيه عن ابي عبداللّه عليه السلام قال : قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم : « طلب العلم فريضةٌ [ على كلّ مسلم ] ، ألا اِنّ اللّه يحبُّ بغاة العلم »(1) .

واجزتُ له أن يروي عنّي بهذه الطرق جميع كتب اصحابنا ورواياتهم ممّا صحّت لي روايتها .

وصيةٌ

وانا اوصيه بما اوصاني به مشايخي العظام واساتذتي الكرام طاب ثراهم ، وهي : تقوى اللّه سبحانه و تعالى في السرّ والعلانية والسعي في قضاء حوائج الاخوان و سلوك طريق الاحتياط وايضاً بما اوصى به العلامة على الاطلاق ولده فخر المحققين في خاتمة قواعده و ان لا ينساني من صالح الدعوات و دعاء الخير عند مظان الاجابة .

وارجو من اللّه تبارك و تعالى ان يوفّقه ويؤيّده في اجتهاده و نشر احكام اللّه بيده و نصره في تأليفاته القيّمة و افاضاته العالية و قد تمّت هذه الاجازة المسمّاة

ب- « فيض الباري الى قرة عيني الهادي » دام ظلّه و عمره و توفيقاته و متّع اللّه المسلمين بطول حياته و بقائه الشريف في 26 من شهر جمادى الاولى سنة 1407 .

وانا العبد الفاني الحاج الشيخ مهدي مجد الاسلام النجفي الاصفهاني غياث الدين عفى اللّه تبارك و تعالى عنّي و عن والديّ بمنّه و كرمه .

الأحقر الحاج الشيخ مهدي مجد الاسلام النجفي

ص: 219


1- الكافي 1/30 ح1 .

ص: 220

فصل هشتم : فهرس مخطوطات مكتبة آية اللّه النجفي

« 8 »

فهرس

مخطوطات مكتبة آية اللّه النجفي

(ايران - اصفهان)

----- خط سبتى ----

تأليف

العلامة المحقق السيد احمد الحسيني

ص: 221

ص: 222

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد للّه ، والصلاة على محمد رسول اللّه ، وعلى آله آل اللّه .

بنيت في السنوات الأخيرة ، على صنع فهارس - ولو اجمالية - للكتب المخطوطة المحفوظة في المكتبات الخاصة التي أوفق للاطلاع عليها بفضل أصحابها ، أو أجد فرصة الاطلاع على مكتبات مهملة في المدارس وبعض المساجد ، وذلك لأن الاطلاع على ما فيها من الأعلاق والذخائر غير متيسر للمحققين والباحثين ولا تتاح هذه الفرص الممتازة للجميع. اجتمعت لدي من هذه المكتبات آلاف من البطاقات لمخطوطات أدرجت اكثرها في موسوعتي « دليل المخطوطات » ، كل مكتبة بعنوان خاص مفرزة عن المكتبات الأخرى .

الطريقة المتبعة : أن يكون لكل مكتبة فهرس خاص مرتب على ترتيب حروف أوائل أسماء الكتب، ثم التعريف بالكتاب اذا لم يكن موصوفا كما ينبغى في فهارس ومصادر أخرى أو كان مجهولاً غير معروف ، ثم وصف النسخة وميزاتها اذا كان فيها ما يستحق الذكر بتفصيل .

من جملة المكتبات الخاصة التي تم الاطلاع عليها مكتبة صاحب السماحة الآية المغفور له الشيخ غياث الدين مهدي النجفي المسجد شاهي الأصبهاني تغمده اللّه تعالى برحمته ورضوانه. زرتها في أصبهان وتمت كتابة القائمة التي استعرضت فيها مخطوطاتها بمقدار الفرصة المتاحة لي. كما تم تصوير ما كان يهمنا منها في مركزنا « مركز احياء التراث الاسلامي » بقم .

ص: 223

شاء أخونا فضيلة العلامة الأجل الشيخ هادي النجفي ، أن يكون هذا المسرد جزءً من الكتاب الذي ينوي اصداره بمناسبة الذكرى السنوية الأولى لوفاة والده المقدس ، وفاءً بحق الأبوة وتخليدا لذكراه .

أطلب الى العلي القدير أن يفيض على روح الوالد شآبيب الرحمة والمغفرة ، ويمنّ على الولد بالتوفيق والتسديد .

قم 6 رمضان المبارك 1422 هالسيد احمد الحسيني

ص: 224

أبواب الجنان( أخلاق - فارسي )

تأليف : ميرزا رفيع الدين محمد بن فتح اللّه الواعظ القزويني ( 1089 )

* نسخة مخرومة الأول والآخر .

أحكام جهاد وأسباب رشاد( فقه - فارسي )

تأليف : السيد عيسى الحسيني الفراهاني

ألفه المؤلف إثارة للايرانيين وترغيبا لهم على الجهاد ضد الروس في الحروب المعروفة بينها وبين ايران في عصر السلطان فتح علي شاه القاجار، وضمنه أكثرأحكام الجهاد الفقهية وتكاليف مختلف الطبقات تجاهه وقدمه للملك المذكور ، وهو في مقدمة وثمانية أبواب وخاتمة هذه عناوينها :

باب اول : در تكاليف جهاد به شاهنشاه اسلام .

باب دوم : در تكاليف شرعيه حافظان ثغور اسلام .

باب سوم : در مهمات متعلقه علماء راشدين وفضلاى مجتهدين .

باب چهارم : در مسائل اجتهاديه پيشنمازان وواعظان .

باب پنجم : در مهمات متعلقه صدور ومشيران وغيرهم .

باب ششم : در احكام جهاد به سالاران وسرداران وجنود مسلمين .

باب هفتم : در امور متعلقه بكافه مسلمين بلاد تصرفي اسلام .

باب هشتم : در تكليف مسلمين ساكنين بلاد تصرفى كفار .

أوله: «ربنا أفرغ علينا صبرا وثبت أقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين . . اما بعد بر روان دانشوران پوشيده نماند » .

* سنة 1252 .

ص: 225

إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان( فقه - عربي )

تأليف : العلامة الحلي الحسن بن يوسف بن المطهر ( 726 )

* نسخة من القرن الحادي عشر مخرومة الآخر .

أصول الفقه( أصول الفقه - عربي )

تأليف : الشيخ إسماعيل بن محمد باقر الاصبهاني النجفي ( 1370 )

استدلالي كبير فيه مناقشات وأبحاث مع علماء الفن ، وبعض أبحاثه غير تامة .

* مهدي بن علي رضا القمي ، ليلة الأربعاء 15 جمادى

الأولى سنة 1320 . من أول الكتاب إلى بحث العموم والخصوص .

* سنة 1317 . فيه بحثي الاستصحاب والتعادل والترجيح

وبعض مسائل من أصل البراءة .

إكمال منتهى المقال( رجال - عربي )

تأليف : السيد ريحان اللّه بن جعفر الكشفي البروجردي ( 1328 )

تعاليق قليلة على كتاب « منتهى المقال في أحوال الرجال » لأبي علي الحائري، وهي غير مدونة كتبت في هوامش النسخة المطبوعة على الحجر مع رمز «رح»، وأكثرها نقول من بعض الكتب المؤلفة في الرجال .

* التعاليق بخط المؤلف .

إماطة الغين عن استعمال العين في معنيين( أدب - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

بحث أدبى أصولي مختصر في جواز استعمال اللفظ في أكثر من معنى واحد مع شواهد لغوية، ويحيل المؤلف التفصيل الى رسالته « سمط اللآل في مسألتي الوضع والاستعمال » ، تم في ليلة 27 شعبان 1359 باصبهان .

ص: 226

أوله: « لما قادني النظر الصائب والفكر الحر الذي لا تشغله الخطابيات عن الحقائق الراهنة الى جواز ارادة اكثر من معنى من لفظ واحد » .

* نسخة بخط المؤلف كتبها في السابع والعشرين من شعبان 1359 باصبهان .

الإنجيل( الكتاب المقدس - عربي )

* من القرن العاشر ، وبعد الكتاب فهارس جيدة له .

إيناس سلطان المؤمنين باقتباس علوم الدين( فقه القرآن - عربي )

تأليف : السيد محمد بن علي بن حيدر الموسوي العاملي ( 1139 )

* المجلد الأول من الكتاب .

بحار الأنوار( حديث - عربي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( 1110 )

* المجلد الثامن ، نسخة مصححة .

* كتاب الصلاة ، نسخة مخرومة الأول والآخر وفي أولها رسالة «الأوزان والمقادير» للمجلسي أيضا بخط يغاير خط الكتاب.

تاريخ اصبهان( تاريخ - فارسي )

تأليف : السيد مصلح الدين بن شهاب الدين المهدوي الاصبهاني ( 1415 )

* بخط المؤلف في ثلاث مجلدات .

تبصرة المتعلمين في أحكام الدين( فقه - عربي )

تأليف : العلامة الحلي الحسن بن يوسف بن المطهر ( 726 )

* نسخة من القرن العاشر مخرومة الأول والآخر .

تحرير القواعد المنطقية في شرح الشمسية( منطق - عربي )

تأليف : قطب الدين محمد بن محمد الرازي البويهي ( 766 )

ص: 227

* محمد حسن القمي ، يوم الخميس رابع صفر 1222 للأخ

الأعز الحسين في مدينة كاشان ، مقدمة الكتاب لم تكتب في النسخة .

تحرير المجسطي( فلك - عربي )

تأليف : نصير الدين محمد بن محمد بن الحسن الطوسي ( 672 )

* محرم 1014 .

تذكرة الفقهاء( فقه - عربي )

تأليف : العلامة الحلي الحسن بن يوسف بن المطهر ( 726 )

* محمد نبي ، 13 جمادى الأولى سنة 1123 . من أحكام

الغصب إلى النكاح .

ترجمة مفتاح الفلاح( دعاء - فارسي )

ترجمة : جمال الدين محمد بن الحسين الخوانساري ( 1125 )

* شمس الدين محمد بن هداية اللّه الأنصاري، سلخ شهر رمضان 1085، نسخة مجدولة جيدة أتم مقابلتها سيف اللّه ابن سلطان علي القاري في سنة 1118 .

ترجمة نقد فلسفة دارون( فلسفة - فارسي )

ترجمة : الشيخ مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني ( 1403 )

الأصل لوالده الشيخ محمد رضا أبي المجد الاصبهاني النجفي .

* أوراق مبعثرة بخط المترجم .

التوحيد( حديث - عربي )

تأليف : الشيخ الصدوق محمد بن علي ابن بابويه القمي ( 381 )

* عبد الحسين بن عناية اللّه النجفي ، ربيع الآخر 1030 ، نسخة معربة مصححة مجدولة .

ص: 228

جُنة الأمان الواقية وجَنة الإيمان الباقية( دعاء - عربي )

تأليف : الشيخ تقي الدين إبراهيم بن علي الكفعمي ( 905 )

* محمد مقيم بن محمد شفيع ، ليلة الجمعة سلخ محرم

1094 كما في آخر « دعوات الأسماء » للسهروردي المكتوب قبل الكتاب والذي أتم مقابلته على نسختين أبوالقاسم بن محمد علي الآصفي في يوم الثلاثاء 12 رجب 1108، وبعد الكتاب كتبت رسالة « محاسبة النفس » للكفعمي أيضا .

* نظام الدين بن صادق التويسركاني، سنة 1082 في

المدرسة الشابورية . النسخة مخرومة الأول .

حاشية تهذيب المنطق( منطق - عربي )

تأليف : نجم الدين عبد اللّه بن الحسين اليزدي ( 981 )

* الحاج محمد بن علي الجيلاني، أواخر ربيع الأول 1023، نسخة مخرومة الأول .

حاشية روضات الجنات( تراجم - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

* بخط المؤلف على هامش النسخة المطبوعة سنة 1306

على الحجر ، وقد دونها السيد عبد الحجة البلاغي في رسالة وطبعها بطهران في جمادى الثانية 1368 بعنوان « أعلاط الروضات » .

حاشية الصحيفة السجادية( دعاء - عربي )

تأليف : مير داماد محمد باقر بن محمد الحسيني الأسترآبادي ( 1041 )

* يوم الأربعاء عاشر جمادى الأولى سنة 1065،النسخة

مصححة ماعدا الأوراق الأخيرة.

ص: 229

حاشية شرح ديوان المتنبي للواحدي( أدب - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

* بخط المؤلف مكتوبة على هوامش النسخة المطبوعة

بالهند سنة 1271 .

حاشية شرح هداية الحكمة( فلسفة - عربي )

تأليف : كمال الدين حسين بن معين الدين الميبدي اليزدي ( ق 10 )

* نقي بن محمد تقي ، يوم الثلاثاء رابع ربيع الأول 1095 .

حل مشكلات الإشارات والتنبيهات( فلسفة - عربي )

تأليف : نصير الدين محمد بن محمد بن الحسن الطوسي ( 672 )

* نسخة من القرن العاشر مصححة مقابلة درس فيها أحد العلماء .

حياة القلوب( سيرة المعصومين - فارسي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( 1110 )

* نسخة مخرومة الآخر .

الخلاصة في النحو ( ألفية ابن مالك )( نحو - عربي )

نظم : جمال الدين محمد بن عبد اللّه ابن مالك الطائي الجياني ( 672 )

* نسخة مخرومة الأول والآخر عليها تعاليق كثيرة .

ديوان أبي المجد( شعر - عربي )

نظم : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

* كاظم بن موسى بن الرضا بن جعفر كاشف الغطاء النجفي ، غرة شهر رجب 1345، صححه وأضاف عليه أبوالمجد

ص: 230

صاحب الديوان بخطه .

رسالة عملية( فقه - فارسي )

تأليف : ؟

فتوائية في أحكام الطهارة والصلاة .

* نسخة حديثة مخرومة الأول والآخر .

الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية( فقه - عربي )

تأليف : الشهيد الثاني زين الدين بن علي العاملي ( 966 )

* حسين بن محمد التولمي ، 25 جمادى الأولى 1104 ، المجلد الثاني .

رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين( دعاء - عربي )

تأليف : السيد صدر الدين علي بن أحمد المدني الشيرازي ( 1120 )

* محمد حسين بن جعفر بن صادق بن جواد الكليدار

الكاظمي ، غرة شعبان سنة 1110 . المجلد الأول وهو مخروم الأول .

سؤال وجواب( فقه - فارسي )

تأليف : السيد محمد باقر بن محمد نقي حجة الإسلام الشفتي ( 1260 )

من كتاب الطهارة إلى الوكالة .

* نسخة حديثة .

* النسخة المطبوعة وفي أولها قطعة مخطوطة .

السيف الصنيع على رقاب منكري البديع( أدب - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبو المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

* نسخة جيدة الخط مصححة عليها تقريظ كتبه سماحة

ص: 231

السيد شهاب الدين النجفيالمرعشي في 18 شوال سنة

1359 بمدينة قم.

شرائع الإسلام( فقه - عربي )

تأليف : المحقق الحلي جعفر بن حسن بن يحيى بن سعيد ( 672 )

* حسين بن علي المازندراني القراطقاني ، يوم الثلاثاء غرة رجب 1081 .

شرح ألفية ابن مالك( نحو - عربي )

تأليف : أبي زيد عبد الرحمن بن علي بن صالح المكودي ( 807 )

* نسخة من القرن الثاني عشر مخرومة الآخر .

شرح تشريح الأفلاك( فلك - عربي )

تأليف : ؟

أول النسخة : « فنقول قبل الخوض فيه لابد أن نذكر ما يجب تقديمه » .

* نسخة حديثة الكتابة مخرومة الأول والآخر .

شرح التصريف( تصريف - عربي )

تأليف : سعد الدين مسعود بن عمر التفتازاني ( 793 )

* أحمد بن معصوم ، سنة 980 ، في هوامش النسخة تعاليق كثيرة .

شرح تهذيب المنطق( منطق - فارسي )

تأليف : السيد علي أكبر بن نور الدين حسين الحسني الطباطبائي اليزدي

شرح ممزوج جيد ، كتبه الشارح حين اشتغاله عند أستاذه مولانا محمد أمين المستوفي .

أوله : « تهذيب منطق حمد واجب الوجوديست كه كليات وجزئيات دلايل

ص: 232

وحدانيت اوست » .

* نسخة مخرومة الآخر .

شرح زيارة الجامعة الكبيرة( زيارة - عربي )

تأليف : الشيخ أحمد بن زين الدين الأحسائي ( 1241 )

* المجلد الأول وهو مصحح .

شرح شواهد البهجة المرضية( أدب - فارسي )

تأليف : نظام الدين بن أحمد الأردبيلي ( نحو 1150 )

* سنة 1113 ؟ .

شرح الملخص( فلك - عربي )

تأليف : موسى بن محمد بن محمود قاضي زاده الرومي ( 815 )

* نسخة من القرن العاشر عليها تعاليق بعضها بتوقيع

« ملا علي » .

شرح حكمة العين( فلسفة - عربي )

تأليف : ؟

أورد فيه حواشي قطب الدين الشيرازي .

* نسخة من القرن الحادي عشر مخرومة الأول والآخر .

شرح الخطبة التطنجية( أدب - عربي )

تأليف : السيد كاظم بن القاسم الحسيني الرشتي ( 1259 )

* عبد اللّه بن محمد الحسيني الكدكني الخراساني ، في عصر الشارح . المجلد الثاني من الكتاب .

شرح الشافية( تصريف - عربي )

تأليف : نظام الدين حسن بن محمد القمي النيسابوري ( 728 )

ص: 233

* أحمد الشهربابكي ، يوم الثلاثاء من شهر رجب 1221 .

شرح قطر الندى( نحو - عربي )

تأليف : جمال الدين عبد اللّه بن يوسف ابن هشام النحوي ( 761 )

* حسين بن محمد يوسف بيك الخشتي الكاظمي ، يوم

الجمعة 23 شوال 1227 .

شرح كتاب في النحو( نحو - عربي )

تأليف : ؟

شرح ممزوج مختصر .

* من القرن الثامن ، مخروم الأول والآخر وبعده أوراق من حاشية على كتاب نحوي .

شرح هيئت فارسي( فلك - فارسي )

تأليف : ؟

* نسخة مخرومة الأول والآخر .

الصافي في شرح الكافي( حديث - فارسي )

تأليف : المولى خليل بن الغازي القزويني ( 1089 )

* مظفر علي بن غضنفر علي الكاشاني ، رابع عشر ذيالقعدة 1092 . كتاب الجهاد إلى المعيشة .

الصحيفة السجادية( دعاء - عربي )

انشاء : الإمام السجاد علي بن الحسين بن علي بن أبى طالب عليهم السلام

* نسخة مجدولة مخرومة الآخر من القرن الحادي عشر ، ترجمت الأدعية إلى الفارسية بين السطور .

* محمد بن إسماعيل الساكن بالغري ، شعبان سنة 1054 . والملحقات بخط محمد رضا بن سلطان أحمد القاري

ص: 234

الخوانساري ، وكتب الحواشي الفارسية نظام الدين

الخوانساري في سنة 1110 ، وعليها حواش وتصحيحات بعضها من عبدالعالي بن محمد مقيم الخوانساري. وبعد الكتاب كتبت حاشية المولى محسن الفيض الكاشاني على الصحيفة ،كتبها عبد اللّه بن علي رضا الخوانساري وأتمها في يوم الخميس ثالث محرم 1071 بمدرسة الجدة في اصبهان .

ضياء العالمين في امامة الأئمة المصطفين( عقائد - عربي )

تأليف : أبي الحسن بن محمد طاهر الفتوني النباطي العاملي الاصفهاني المتوفى حدود (1140) .

موسع جدا في مباحث الإمامة وإثبات إمامة الأئمة المعصومين عليهم السلام وبعض أحوال النبي والأئمة الاثني عشر، وهو في فاتحة ومقدمة ومقصدين وخاتمة وختام ، تم المجلد الأول منه المحتوي على المقدمة في شعبان سنة 1134 .

أوله : « الحمد للّه الذي خلق العباد وأمرهم بعبادته ليدخلهم الجنة التي خلقها لهم وأوجب عليهم طلب ما كلفهم به من فنون طاعته » .

* شهر رمضان 1305 . المجلد الأول .

العدالة( فقه - عربي )

تأليف : الشيخ إسماعيل بن محمد باقر الاصبهاني النجفي ( 1370 )

إستدلالي يهتم بأقوال الفقهاء .

أوله : « الحمد للّه رب العالمين .. في العدالة التي تترتب عليها أحكام خاصة عند الشارع أقوال مستفادة من كلام الفقهاء » .

* نسختان مخرومتان إحداهما بتصحيح المؤلف .

عدة الداعي ونجاح الساعي( دعاء - عربي )

ص: 235

تأليف : أبي العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلي ( 841 )

* شرف الدين بن فخرالدين الحسيني الأنصاري العاملي ، يوم الأربعاء ثامن شهر محرم سنة 1070 ، نسخة مصححة فيها بلاغات .

الفقه( فقه - عربي )

تأليف : الشيخ مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني ( 1403 )

كتاب الصلاة والصوم .

* أوراق مبعثرة بخط المؤلف .

فهرس تهذيب الأحكام( فهرس - عربي )

تنظيم : ؟

فهرس لكتب وأبواب «تهذيب الأحكام» للشيخ الطوسي، مع ملخص جيد للأحكام المستفادة من الأحاديث الواردة فيه، وهو في الحقيقة دورة فقهية ملخصة من متون الروايات .

أوله : « فهرست أبواب تهذيب الأحكام في الفقه . . باب الأحداث الموجبة للطهارة وفيه ما يدل على وجوب إعادة الصلاة بوقوع النوم » .

* محمد بن مير حمزة الحسني ، يوم الثلاثاء من الأسبوع الثاني من شعبان سنة 1254 .

القوانين المحكمة( أصول الفقه - عربي )

تأليف : ميرزا أبو القاسم بن الحسن الجيلاني القمي ( 1231 )

* مرتضى بن ملا محمد الفروشاني الاصبهاني ، غرة

جمادى الثانية 1275 باصبهان .

الكافي( حديث - عربي )

تأليف : ثقة الإسلام محمد بن يعقوب الكليني ( 328 )

ص: 236

* من كتاب الإيمان والكفر إلى العشرة ، نسخة مصححة

عليها تعاليق .

* من القرن الحادي عشر . كتاب الصلاة والزكاة .

* محمد حسين بن الحسين الجلبريني من قرى اصبهان

( على الورقة الأولى ) ، من كتاب الطهارة إلى المعيشة ، نسخة مجدولة مصححة .

كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد( كلام - عربي )

تأليف : العلامة الحلي الحسن بن يوسف بن المطهر ( 726 )

* نسخة من القرن الحاديعشر ، عليها وقفية بامضاء العلامة المولى محمد باقر المجلسي .

كفاية الأصول( أصول الفقه - عربي )

تأليف : المولى محمد كاظم بن حسين الآخوند الخراساني ( 1329 )

* النسخة المطبوعة على الحجر سنة 1321 وعليها تعاليق قليلة من الشيخ إسماعيل بن محمدباقر النجفي الاصبهاني بخطه .

كفاية المقتصد ( المعتقد )( فقه - عربي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد مؤمن المحقق السبزواري ( 1090 )

* محمد هادي بن إبراهيم الخواتون آبادي ، سنة 1105 . المجلد الأول .

گل گلشن( شعر - فارسي )

تأليف : الشيخ مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني ( 1403 )

* بخط المؤلف .

مجد البيان في تفسير القرآن( تفسير - عربي )

ص: 237

تأليف : الشيخ محمد حسين بن محمد باقر النجفي الاصبهاني ( 1308 )

تفسير موسع يتعرض المؤلف فيه الى مباحث كثيرة دينية وفلسفية وطبيعية وأدبية وتأريخية، كتب منه الى قوله تعالى « الذي جعل لكم الأرض فراشاً » [ سورة البقرة : 22 ]ولم يوفق للاستمرار فيه ، وله إثنتا عشرة مقدمة مهمة في فضل القرآن الكريم وتاريخه وكيفية نزوله وآداب التلاوة وما الى ذلك .

لم يسمه المؤلف باسم خاص ، وانما سمي بما ذكر في طبعته الأخيرة .

أوله : « الحمد للّه الذي أنزل على عبده الكتاب نورا لا تطفأ مصابيحه وسراجا لا يخبأ توقده وبحرا لا يدرك قعره ومنهاجا لا يضل نهجه » .

* بخط المؤلف .

* كتبت على نسخة المؤلف .

مجموعة( متفرقة - عربي )

جمع : الشيخ إسماعيل بن محمد باقر النجفي الاصبهاني ( 1370 )

فيها فوائد مختلفة وأحاديث وأشعار وإجازات بعض العلماء ، جمعت من دون ترتيب خاص وبعضها فارسي .

* بخط المؤلف .

مجموعة :

1 - الفوائد الرجالية( رجال - عربي )

تأليف : السيد محمد مهدي بن المرتضى بحر العلوم النجفي ( 1212 )

2 - حاشية خلاصة الأقوال( رجال - عربي )

تأليف : الشهيد الثاني زين الدين بن علي العاملي ( 966 )

* من القرن الثاني عشر والكتاب الثاني مخروم الآخر . بين الكتابين جمعت إجازات كتبت للسيد محمد مهدي بحرالعلوم وغيره .

ص: 238

مجموعة فيها :

1 - مسائل العلوم( متفرقات - عربي )

تأليف : الشيخ مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني ( 1403 )

2 - المختار من القصائد والأشعار( شعر - عربي )

تأليف : الشيخ مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني

* بخط المؤلف .

مجموعة فيها :

1 - كشف الريبة عن أحكام الغيبة( أخلاق - عربي )

تأليف : الشهيد الثاني زين الدين بن علي العاملي ( 966 )

2 - صيغ النكاح( فقه - فارسي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( 1110 )

3 - الاعتقادات( عقائد - عربي )

تأليف : الشيخ الصدوق محمد بن علي ابن بابويه القمي ( 381 )

4 - مصباح الشريعة( حديث - عربي )

منسوب إلى : الإمام الصادق جعفر بن محمد عليه السلام

5 - الاعتقادات( عقائد - عربي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد تقي المجلسي

6 - الرضاع( فقه - فارسي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد تقي المجلسي

7 - شرح حديث همام( حديث - فارسي )

ص: 239

تأليف : المولى محمد تقي بن مقصود علي المجلسي

8 - الأحاديث القدسية( حديث - عربي )

منسوبة إلى : الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام

* يوم الثلاثاء 26 شوال 1096 ( آخر اعتقادات الصدوق ) .

مجموعة فيها :

1 - التذكرة( نحو - عربي )

تأليف : الحاج كريم خان بن إبراهيم الكرماني ( 1288 )

2 - شرح شواهد التذكرة( أدب - فارسي وعربي )

تأليف : السيد محمد باقر بن محمد جعفر الشريف الطباطبائي

شرح الشواهد الشعرية « للتذكرة » بالعربية على الأكثر ثم ترجمها الشارح إلى الفارسية ، وهي على ترتيب أبواب الأصل . تم في الخامس عشر من شوال سنة 1281 .

أوله: « الحمد للّه رب العالمين . . اني لما رأيت أنه أشرق ضياء التذكرة في إيضاح المسائل النحوية التي لم يكشف إلى الآن لثامها » .

* كاظم بن حسن بن كاظم الحسيني الرشتي، الكتاب الأول في يوم الأربعاء 18رجب 1296 والكتاب الثاني في 29 محرم 1292 .

مجموعة فيها :

1 - رساله يوحنا الذمي( عقائد - فارسي )

تأليف : ؟

2 - الرجعة( عقائد - فارسي )

تأليف : ؟

ص: 240

شرح المؤلف في رسالته هذه عشرين آية قرآنية وعشرين حديثا مأثورة وردت في رجعة الأئمة المعصومين عليهم السلام .

أوله: «. . وچونكه اين كلام كيمياى مخدومان غريب چنانكه در مسامع اكثر انام حتى بعضى از علماء وفضلاء غريب مى نمايد » .

3 - ملحمة الإمام الصادق عليه السلام( حديث - عربي )

تأليف : ؟

أوله: « خبر الملحمة المروية . . رواه أبو بصير قال حضرت مجلس الإمام أبي عبداللّه جعفر بن محمد الصادق عليه السلام » .

4 - القانونچه( طب - عربي )

تأليف : القاضي محمود بن محمد الچغميني ( ق 9 )

5 - كشف المدارك( فقه - عربي )

تأليف : المولى محمد رفيع بن رفيع الجيلاني الاصبهاني ( ق 13 )

حاشية استدلالية على كتاب « مدارك الأحكام » للسيد محمد العاملي ، وفي النسخة قطعة من كتاب الصلاة .

* الرسالتان الأوليان كتبتا سنة 1264 والرسالتان الثالثة والرابعة مخرومتا الآخر والكتاب الخامس مخروم الأول والآخر .

مجموعة فيها :

1 - تحقيق كلمة التوحيد والشهادة( فلسفة - عربي )

تأليف : أحمد بن محمد الجندي

مباحث فلسفية حول كلمة التوحيد والشهادة « لا إله إلاّ اللّه » ، وهي في مقدمة وثلاثة مقاصد فيها أبحاث.

أوله : « يا هادي السالكين في مسالك التوحيد يا سامع مناجاة المستغرقين في

ص: 241

بحر التوحيد يا من بيده فتح باب كل شيء » .

2 - حاشية أنوار التنزيل( تفسير - عربي )

تأليف : بهاء الدين محمد بن الحسين العاملي ( 1030 )

* الكتاب الأول من القرن التاسع ، والثاني من القرن العاشر وهو مخروم الآخر . وفي المجموعة أوراق مبعثرة من كتب شتى .

مجموعة فيها :

1 - معرفة التقويم( تقويم - فارسي )

تأليف : إسحاق بن يوسف المنجم الجيلاني

2 - العوامل( نحو - عربي )

تأليف : المولى محسن بن محمد طاهر القزويني ( ق 12 )

* محمد حسن بن خواجة علي الجيلاني ، الرسالة الأولى

في سابع شهر رمضان 1246 والثانية في يوم الثلاثاء 11 جمادى الثانية 1245 .

مجموعة فيها :

1 - الفوائد الضيائية بحل مشكلات الكافية( نحو - عربي )

تأليف : نور الدين عبد الرحمن بن أحمد الجامي ( 898 )

2 - شرح الكافية( نحو - فارسي )

تأليف : ؟

شرح ممزوج متوسط .

أوله : « الكلمة لفظ وضع لمعنى مفرد معنى كلمه در اصل لغت يك سخن است » .

ص: 242

3 - الجمل في النحو( نحو - عربي )

تأليف : الشيخ عبد القاهر بن عبد الرحمن الجرجاني ( 471 )

متن مختصر في القواعد النحوية وضع للمبتدئين ، وهو في خمسة فصول : المقدمات ، عوامل الأفعال ، عوامل الحروف ، عوامل الأسماء ، أشياء منفردة . اسم الجرجاني مصرح به في المقدمة .

أوله : « الحمد للّه حمد الشاكرين . . هذه جمل رتبتها ترتيبا قريب المتناول وضمنتها جميع العوامل تهذب ذهن المبتدي » .

4 - العوامل المائة( نحو - عربي )

تأليف : الشيخ عبد القاهر بن عبد الرحمن الجرجاني

هي الرسالة المعروفة المتداولة بين الطلبة .

* أوراق مبعثرة جمعت من عدة نسخ مخرومة .

محضر الشهود في رد اليهود( عقائد - فارسي )

تأليف : الحاج بابا بن محمد إسماعيل القزويني اليزدي ( ق 13 )

* حسن بن عبد المجيد الحسيني الاصبهاني الشهير بسادات قاضي عسكري، يوم الأربعاء 13 ربيع الآخر 1268 .

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول عليهم السلام( حديث - عربي )

تأليف : المولى محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( 1110 )

* قطعة من قسم « أصول الكافي » مخرومة الأول والآخر .

المشاعر( فلسفة - عربي )

تأليف : صدر الدين محمد بن إبراهيم الشيرازي ( 1050 )

* علي محمد ، سنة 1232 ، كتب على نسخة الآقا محمد

البيد آبادي .

مفرح الروح ومفتح الفتوح( طب - فارسي )

ص: 243

تأليف : فتح اللّه بن محمد رضا المرعشي التستري

في آداب النكاح وما يتعلق به من الأدعية والأدوية ودور الحمل ونشأة الطفل قبل ولادته وبعده ، تم تأليفه في غرة ذي الحجة سنة 1254 ، وهو في أربعة مراحل هي :

مرحله اول : در حل مربوط .

مرحله دوم : در اعانت بر حمل .

مرحله سوم : در محافظت جنين ومنع سقط وسهولت ولادت .

مرحله چهارم : در محافظت أولاد وفوايد ديگر .

أوله: « فتح مهمات بحمد قاضي الحاجات وحل مشكلات بصلوات بر سيد كاينات وسلام بر آل آن خلاصه موجودات است » .

* ثاني شهر صفر 1255 .

مقتل الحسين عليه السلام( سيرة المعصومين - عربي )

تأليف : أبي مخنف لوط بن يحيى الأزدي ( 157 )

النسخة المعروفة غير المعتمدة .

* محمد حسن بن عبد الرسول الحسيني الخودروقي ، ثامن ذي الحجة 1304 .

من لا يحضره الفقيه( حديث - عربي )

تأليف : الشيخ الصدوق محمد بن علي ابن بابويه القمي ( 381 )

* عيد بن الحسين بن عبد اللّه بن القاسم النجفي ، ثاني شهر رمضان 1044 في النجف الأشرف . نسخة مصححة عليها تعاليق، وفي آخر الجزء الأول منها انهاء كتبه محمد بن علي البنائي لكاتب النسخة في عاشر شوال 1044 ، وفي آخر الجزء الثاني منها بلاغ كتبه له عيسى بن محمد في شهر رمضان 1044 .

ص: 244

المنتخب وجمع المراثي والخطب( سيرة المعصومين - عربي )

تأليف : الشيخ فخر الدين بن محمد علي الطريحي ( 1078 )

* محمود بن عز الدين الطريحي النجفي المسلمي العزيزي ، خامس شعبان 1088 .

منهج الصادقين في إلزام المخالفين( تفسير - فارسي )

تأليف : المولى فتح اللّه بن شكر اللّه الكاشاني ( 988 )

* من القرن الحادي عشر وعليها وقفية بتاريخ ثالث رجب 1101 . المجلد الثاني من خمس مجلدات .

نجعة المرتاد في شرح نجاة العباد( فقه - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

* نسخة جيدة في أولها إجازة السيد حسن الصدر الكاظمي

للمؤلف كتبها في ليلة السبت 14 ذي القعدة 1333 .

النوافج والروزنامج( متفرقه - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

* بخط المؤلف .

نهاية الوصول إلى علم الأصول( أصول الفقه - عربي )

تأليف : العلامة الحلي الحسن بن يوسف ابن المطهر ( 726 )

* نسخة من القرن الثاني عشر مخرومة الآخر .

وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى( جغرافيا - عربي )

تأليف : نور الدين علي بن أحمد السمهودي ( 911 )

* يوم الأربعاء ثامن جمادى الأولى سنة 1060 ، تم مقابلتها

ص: 245

في حادي عشر محرم سنة 1061 . نسخة مخرومة الأول .

وقاية الأذهان والألباب ولباب أصول السنة والكتاب( أصول الفقه - عربي )

تأليف : الشيخ محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي ( 1362 )

مسائل أصولية درّس المؤلف فيها وكتبها في قصاصات ثم رتبها في هذا الكتاب ، كثير منها مستفاد من أبحاث أساتذته وخاصة أبحاث السيد محمد الفشاركي الاصبهاني ، وجملة منها توصل اليها بفكره وتحقيقه ، وفيه نقولات عن بعض الأعلام مع المناقشة فيها . تم تأليفه في 14 جمادى الثانية سنة 1346 .

أوله : « أما بعد حمد اللّه الذي جعل الحمد أول كتابه وآخر دعوى ساكني دار ثوابه والصلاة على محمد وآله الطاهرين من ولده والصالحين من أصحابه » .

* قطعة بخط المؤلف وأوراق منها بخط كاتب آخر .

اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن( تفسير - عربي )

تأليف : الشيخ مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني ( 1403 )

تفسير مختصر يهتم المؤلف فيه بنقل آراء بعض المفسرين ويتصدى خاصة لبيان السرفي تكرار آية الآلاء ، كتبه لسؤال بعض الأخوان وقدم له مقدمة في إعجاز القرآن الكريم. بلغ فيه الى آية « سنفرغ لكم أيها الثقلان » ولم يتمه .

أوله: « الحمد للّه بارئ النسم وخالق العالم الذي أوجدنا من كتم العدم والصلاة والسلام على المنقذ الأعظم » .

* نسخة بخط المؤلف .

ص: 246

فهرست اعلام

رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم··· 178، 186، 190، 193، 194، 196، 219، 223

امير المؤمنين عليه السلام··· 13، 14، 34، 70، 178، 190، 240

فاطمه زهراء عليهاالسلام··· 190

امام حسن مجتبى عليه السلام··· 186

امام حسين عليه السلام··· 16، 95، 155، 186، 187، 190، 196

امام سجاد عليه السلام··· 234

امام صادق عليه السلام··· 219، 239، 241

امامين كاظمين عليهماالسلام··· 190

امام على بن موسى الرضا عليه السلام··· 16، 186، 190، 201

امامين عسكريين عليهماالسلام··· 190

امام مهدى (عج)··· 149، 198

زينب كبرى عليهاالسلام··· 190

ابوالفضل العباس عليه السلام··· 58، 185

رقيه خاتون عليهاالسلام··· 190

داود عليه السلام··· 194

* * *

آل آقا « حكمت »··· 159

ابراهيم بن محمد بن سفيان··· 217

ابراهيم قزوينى··· 87

ابن البطريق··· 218

ابن فهد الحلي··· 218

ابو احمد الجلودي··· 217

ص: 247

ابو بكر محمد بن علي··· 217

ابو تراب موسوى خوانسارى نجفى··· 50

ابو الحسن اصفهانى··· 123، 125

ابو الحسن بن محمد طاهر الفتوني النباطي العاملي الاصفهاني··· 235

ابو الحسن مهدوى··· 83

ابو الحسين مسلم بن الحجّاج··· 217

ابو زيد عبد الرحمن بن علي بن صالح المكودي··· 232

ابو العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلي···

236

ابو عبداللّه محمد الفراوي··· 217

ابو عبداللّه المفيد··· 218

ابو علي بن المذهّب··· 217

ابو القاسم بن الحسن الجيلاني القمي··· 236

ابو القاسم بن محمد علي الآصفي··· 229

ابو القاسم حسينى دهكردى··· 50

ابو مخنف لوط بن يحيى الأزدي··· 244

ابو الهيثم محمد بن مكّي··· 217

احمد بن جعفر بن حمدان··· 218

احمد بن زين الدين الأحسائي··· 233

احمد بن عبداللّه خوانسارى··· 19

احمد بن محمد الجندي··· 241

احمد بن معصوم··· 232

احمد بهبهانى··· 13

احمد حسينى اشكورى··· 10، 31، 106، 134، 178، 224

احمد حسينى زنجانى··· 96، 111

احمد الشهربابكي··· 234

احمد موسوى خوانسارى « آية اللّه حاج سيد »··· 96

احمد مهديان··· 130

ص: 248

احمد ميرزا عضد الدولة··· 34

احمد النراقي··· 216

استادى « حاج شيخ رضا »··· 26، 105، 106، 108، 111، 133، 175

إسحاق بن يوسف المنجم الجيلاني··· 242

اسماعيل صدر··· 50

اسماعيل غروى··· 130

اسماعيل هاشمى طالخونچه اى··· 130

اللّه وردى بيك··· 13، 14

أمان اللّه قودجانى··· 156

بابا بن محمد إسماعيل القزويني اليزدي···

243

باقر البهاري الهمداني··· 216

بحر العلوم··· 80، 105، 216، 217

بديع الزمان فروزانفر··· 158

بهائى « شيخ »··· 129

بهاء الدين محمد بن الحسين العاملي··· 242

بهجت خانم··· 112

بيگم صاحب··· 57

تاج الدوله طاووس خانم اصفهانيه··· 33

تقي الدين إبراهيم بن علي الكفعمي··· 229

تقى نجفى··· 112

جابرى··· 53

جامى··· 156

جعفر بن حسن بن يحيى بن سعيد الحلي··· 232

جعفر بن محمد بن قولويه··· 218

جعفر جعفرى لنگرودى··· 158

جعفر حلى··· 82، 88

جعفر كاشف الغطاء··· 15، 30، 43، 174

جعفر النجفي··· 217

ص: 249

جلال الدين فرزند آية اللّه آقا نجفى···

73، 112

جلال الدين محدث أرموى··· 158

جمال الدين عبد اللّه بن يوسف ابن هشام النحوي··· 234

جمال الدين محمد بن الحسين الخوانساري···

228

جمال الدين محمد بن عبد اللّه ابن مالك الطائي الجياني··· 230

جمال الدين نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 57

جواد بلاغى··· 104

حاجيه خانم زوجه مرحوم آقا جمال الدين چهارسوقى··· 58

حبيب اللّه رشتى··· 66، 70

حبيب اللّه عراقى··· 88

حبيب اللّه فضائلى··· 180

حبيب اللّه نيّر··· 113

الحسن ابن ابي الحسين الفارسي··· 218

حسن ابن شيخ جعفر كاشف الغطاء··· 44

حسن بن عبد المجيد الحسيني الاصبهاني الشهير بسادات قاضي عسكري··· 243

حسن بن على حسينى معروف به مدرس··· 20

حسن بن محمد معصوم رضوى مشهدى··· 20

حسن بن يوسف··· 218

حسن بن يوسف بن المطهر حلى··· 226، 227، 228، 237، 245

حسن تقى زاده··· 158

حسن حسينى··· 130

حسن خان جابرى انصارى··· 48، 60، 114

الحسن الدربي··· 217

حسن ديانى نجف آبادى··· 130

حسن الصدر العاملي الكاظمي··· 26، 90، 91، 92، 93، 94، 106، 216، 245

حسن فقيه امامى··· 130

حسين بن علي المازندراني القراطقاني··· 232

حسين بن محمد التولمي··· 231

ص: 250

حسين بن محمد يوسف بيك الخشتي الكاظمي··· 234

حسين بن مهدى حلى قزوينى··· 90

حسين خوانسارى··· 20، 143

حسينعلى بن نوروز على تويسركانى اصفهانى··· 20

حسينعلى راشد يزدى··· 158

حسينعلى منتظرى « آية اللّه حاج شيخ »··· 130

حسينقلى همدانى··· 88، 216

حسين نجفى··· 145

حسين نورى··· 88، 90، 216

حسين ورنامخواستى لنجانى اصفهانى··· 20

حكمت آل آقا··· 158

حيدر على جبل عاملى··· 130

حيدر على محقق··· 96، 145

خانم نجفى··· 112

خليل بن الغازي القزويني··· 234

خليل كمره اى··· 96

داود ابن ميرزا محمد مهدى شهيد اصفهانى خراسانى··· 20

راضى نجفى··· 66

رباب بيگم··· 79، 87

رحمت اللّه فشاركى··· 130

رحيم ارباب··· 120

رزين بن معاوية الاندلسي··· 218

رضا مدنى كاشانى « آية اللّه حاج آقا »···

96

رضا همدانى··· 88

رضي الدين طاووس··· 217

رفيع الدين محمد بن فتح اللّه الواعظ القزويني··· 225

روح اللّه موسوى خمينى « آية اللّه امام سيد »··· 96

ريحان اللّه بن جعفر الكشفي البروجردي···

226

ص: 251

زين الدين بن علي العاملي··· 231، 238، 239

زين العابدين ذو المجدين··· 158

سعد الدين مسعود بن عمر التفتازاني··· 232

سلطان محمد ميرزا سيف الدوله··· 33

السهروردي··· 229

سيف اللّه ابن سلطان علي القاري··· 228

شجاع الدين ابن قطان··· 106

شجاع الدين عالم دينى ابراهيم آباد··· 107

شرف الدين بن فخرالدين الحسيني الأنصاري العاملي··· 236

شمس الدين محمد بن هداية اللّه الأنصاري··· 228

شهاب الدين حسينى مرعشى نجفى « آية اللّه سيد »··· 22، 96، 101، 166، 167،

170، 171، 172، 175، 216، 217، 232

شهربانو··· 30

صدر الدين عاملى··· 65، 79، 80

صدر الدين علي بن أحمد المدني الشيرازي···

231

صدر الدين فرزند آقا سيد ابو جعفر خادم الشريعة··· 79

صدر الدين محمد بن إبراهيم الشيرازي··· 243

صدقى جميل زهاوى··· 107

صمد اسماعيل زاده··· 10

ضياء الدين عراقى « آية اللّه شيخ »···

104، 108

طاووس خانم··· 34

الطوسي « شيخ الطائفة »··· 218، 236

طهرانى « آغا بزرگ »··· 25، 30، 51، 77، 126

ظل السلطان··· 54

عباس ايزدى نجف آبادى··· 130

عباس عبيرى··· 57

عباسعلى اديب اصفهانى··· 96، 129

عباس قمى··· 17، 44، 67، 74، 80

ص: 252

عباس كاشف الغطاء··· 50

عبداللّه بن علي رضا الخوانساري··· 235

عبداللّه بن محمد الحسيني الكدكني الخراساني··· 233

عبداللّه بن المنصور الباقلاني··· 218

عبداللّه تسترى··· 129

عبداللّه مجتهدى تبريزى··· 97

عبد الجواد بن محمد على بن احمد تونى اصفهانى خراسانى··· 21

عبد الحجة البلاغي··· 229

عبد الحسين بن عناية اللّه النجفي··· 228

عبد الحسين زرين كوب··· 158

عبد الرحمن بن احمد بن حنبل··· 218

عبد الرحمن عن زيد··· 219

عبد الرحيم فضيلتى··· 130

عبد العالي بن علي··· 218

عبد العالي بن محمد مقيم الخوانساري··· 235

عبد على بن اميد على رشتى··· 80

عبد الغافر الفارسي··· 217

عبد القاهر بن عبد الرحمن الجرجاني··· 243

عبد الكريم حائرى يزدى « آية اللّه مؤسس حاج شيخ »··· 95، 96، 98، 99، 120

عبد الكريم شيرازى··· 16

عبد المنعم ابن عبد ربه··· 106

عزت اللّه اصغرى··· 112

عزت الشريعة··· 111

عز الدين نجفى··· 97، 111

عطاء اللّه فقيه امامى··· 111

على ابن الشيخ عباس ابن الشيخ حسن صاحب انوار الفقاهة··· 59

على أكبر بن نور الدين حسين الحسني الطباطبائي اليزدي··· 232

على بن ابراهيم··· 218

ص: 253

على بن الخازن··· 218

على بن عبدالعالي الكركي··· 218

على بن محمد رضا كاشف الغطاء··· 50

على بن محمد الواسطي··· 217

على بن هلال الجزائري··· 218

على بهبهانى··· 157

على الحائري··· 226

على شمس تويسركانى··· 130

على طباطبائى حائري··· 16

على علامه فانى اصفهانى « آية اللّه حاج سيد »··· 97، 112

على قارپوز آبادى زنجانى··· 21

على مدرس يزدى··· 120

على مستوفى انصارى··· 60

على مشفقى··· 130

على مظاهرى··· 150

على نقى نقوى لكهنوى هندى··· 97

عماد الدين ابي الصمصام ذي الفقار الحسني··· 218

عيد بن الحسين بن عبد اللّه بن القاسم النجفي··· 244

عيسى بن محمد··· 244

عيسى الحسيني الفراهاني··· 225

غلامعلى حاجى نجف آبادى··· 156

فاضل سيورى··· 106

فاطمه خانم··· 55

فتح اللّه بن رجبعلى بن محمد صالح بن محمد شاردى قزوينى··· 21

فتح اللّه بن شكر اللّه الكاشاني··· 245

فتح اللّه بن محمد رضا المرعشي التستري···

244

فتح اللّه شريعت نمازى اصفهانى « شيخ الشريعة »··· 50، 88، 90، 216، 218

فتحعلى سلطان آبادى··· 80، 81

ص: 254

فتحعلى شاه··· 33، 225

فخر الدين بن محمد علي الطريحي··· 245

فخر المحققين··· 219

فرج اللّه درّى··· 156

فرح ميرزا نيّر الدوله··· 34

فرهاد « دكتر »··· 158، 160

فشاركى « آية اللّه حاج شيخ محمد حسين »··· 70، 71

فضل اللّه اعتمادى متخلص به «برنا»··· 37، 61، 150، 202

فضل اللّه بن ضياء الدين تجويدى··· 130

فضل اللّه الراوندي··· 218

قاسم كاظمينى··· 131

قدرت اللّه هاتفى··· 150

قطب الدين الرازي··· 218

قطب الدين الشيرازي··· 233

قطب راوندى··· 193

كاشف الغطاء··· 32، 57، 80

كاظم بن حسن بن كاظم الحسيني الرشتي··· 240

كاظم بن القاسم الحسيني الرشتي··· 233

كاظم بن موسى بن الرضا بن جعفر كاشف الغطاء النجفي··· 230

كاظم معزى··· 158

كريم خان بن إبراهيم الكرماني··· 240

كمال الدين حسين بن معين الدين الميبدي اليزدي··· 230

كمال الدين نور بخش دهكردى··· 158

گزى··· 34

گوهرشاد بيگم··· 14

مجتبى موسوى درچه اى··· 131

مجتبى مير محمد صادقى··· 149

مجد الدين بن محمد رضا النجفي الاصبهاني « آية اللّه حاج شيخ »··· 10، 97، 105، 111،

ص: 255

117، 126، 128، 138، 139، 140، 141، 143، 149، 150، 151، 156، 162، 166، 168، 170، 174، 180، 205، 216، 218، 228، 236، 237، 239، 246

محسن اعرجى كاظمى··· 16، 25

محسن امين··· 48

محسن بن محمد طاهر القزويني··· 242

محسن صدر الأشراف··· 158

محسن الفيض الكاشاني··· 21، 235

محسنى دماوندى··· 156

محمد ابراهيم كلباسى··· 33

محمد ابن مير محمد حسين شهرستانى حائرى···

21

محمد احمد آبادى طبيب زاده··· 70

محمد اسماعيل نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 58، 226، 235، 237، 238

محمد اكمل « والد الوحيد »··· 217، 218

محمد امامى خاتون آبادى اصفهانى نجفى···

111، 119

محمد أمين المستوفي··· 232

محمد اندرمانى طهرانى··· 80

محمد باقر احمدى··· 130

محمد باقر الفت··· 31، 34، 49، 53، 59، 73

محمد باقر بن محمد تقي المجلسي··· 217، 218، 227، 230، 239، 243

محمد باقر بن محمد جعفر الشريف الطباطبائي··· 240

محمد باقر بن محمد الحسيني الأسترآبادي···

229

محمد باقر بن محمد مؤمن المحقق السبزواري··· 158، 237

محمد باقر بهارى همدانى··· 90

محمد باقر چهارسوقى خوانسارى اصفهانى···

19، 35

محمد باقر حجة الاسلام شفتى··· 33، 44، 53، 79، 218، 231

محمد باقر الخوانساري··· 218

محمد باقر الداماد··· 218

محمد باقر فشاركى··· 50

ص: 256

محمد باقر كتابى··· 57، 128، 168

محمد باقر كمره اى··· 96

محمد باقر موحد ابطحى··· 130

محمد باقر نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 9، 30، 34، 41، 43،

44، 45، 47، 48، 52، 55، 65، 72، 81، 182، 217

محمد بن اسماعيل البخاري··· 217

محمد بن إسماعيل الساكن بالغري··· 234

محمد بن شهرآشوب··· 217

محمد بن علي ابن بابويه القمي الصدوق···

193، 228، 239، 244

محمد بن علي البنائي··· 244

محمد بن علي بن حيدر الموسوي العاملي···

227

محمد بن علي الجيلاني··· 229

محمد بن محمد على بن محمد شفيع خراسانى طهرانى نجفى··· 21

محمد بن مكّي··· 218

محمد بن مهدى حلى قزوينى··· 90

محمد بن مير حمزة الحسني··· 236

محمد بن يعقوب الكليني··· 108، 218، 236

محمد بن يوسف··· 217

محمد البيد آبادي··· 243

محمد تقى آقا نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 71، 55

محمد تقى بن حسينعلى هروى اصفهانى حائرى···

19

محمد تقي بن مقصود علي المجلسي··· 240

محمد تقي الجرفادقاني··· 217

محمد تقى رازى نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 9، 11، 13، 14، 16، 17، 18،

19، 20، 21، 27، 30، 32، 34، 35، 36، 38، 43، 48، 69، 112، 137، 180، 217

محمد تقى گلپايگانى··· 19

محمد تقى مجلسى اصفهانى··· 130، 196

محمد تقى موسوى شفتى··· 130، 185، 201

ص: 257

محمد جواد صدر عاملى··· 73

محمد حسن بن خواجة علي الجيلاني··· 242

محمد حسن بن عبد الرسول الحسيني الخودروقي··· 244

محمد حسن بن محمد تقى مستجاب الدعوة خواجوئى اصفهانى··· 19

محمد حسن حسينى ميزاى بزرگ شيرازى « آية اللّه مجدد »··· 17، 20، 46، 66، 107

محمد حسن القمي··· 228

محمد حسن نجفى « صاحب جواهر »··· 44

محمد حسن نجفى زاده··· 112

محمد حسين نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 10، 56، 63، 65، 66، 72، 73،

78، 79، 80، 87، 111، 112، 127، 238

محمد حسين بن جعفر بن صادق بن جواد الكليدار الكاظمي··· 231

محمد حسين بن الحسين الجلبريني··· 237

محمد حسين بن محمد اسماعيل متخلص به ضياء··· 36

محمد حسين رازى اصفهانى حائرى « صاحب فصول »··· 13، 20، 71، 81، 88، 134

محمد حسين فاضل كوهانى··· 156

محمد حسين كاشف الغطاء··· 89

محمد حسين نائينى··· 50، 74

محمد رازى « حاج شيخ »··· 127

محمد رحيم بيك استاجلو··· 13، 14

محمد رحيم شيخ الاسلام··· 55

محمد رضا بن سلطان أحمد القاري الخوانساري··· 234

محمد رضا بن محمد حسين أبي المجد الاصبهاني النجفي « آية اللّه »··· 10، 25، 48،

59، 73، 79، 81، 85، 87 89، 91، 92، 93، 94، 98، 99، 103، 109، 110، 113، 119، 120، 123، 126، 127، 128، 133، 143، 155، 174، 178، 216، 218، 226، 228، 229، 230، 231، 245، 246

محمد رضا حسينى جلالى··· 104، 119

محمد رضا طبسى نجفى··· 96

محمد رضا گلپايگانى « آية اللّه حاج سيد »··· 96، 100

ص: 258

محمد رضا مداح الحسينى··· 130

محمد رضا نجفى « مهندس » ··· 143

محمد رفيع بن رفيع الجيلاني الاصبهاني··· 241

محمد شاه··· 34

محمد صادق بن مهدى موسوى خوانسارى··· 20

محمد صادق خاتون آبادى··· 120

محمد طهرانى نجفى « شيخ »··· 30

محمد العاملي··· 241

محمد على آقائى··· 130

محمد على ابن وحيد بهبهانى··· 14

محمد على اوردبادى غروى··· 97

محمد على بن محمد شفيع خراسانى طهرانى···

13

محمد على ترك··· 66

محمد على مدرس تبريزى··· 97

محمد على معروف به آقا مجتهد··· 79، 80

محمد على معلم حبيب آبادى··· 119، 126

محمد على موسوى درچه اى··· 131

محمد على نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 56، 80، 128، 129

محمد فشاركى اصفهانى « آية اللّه سيد »···

88، 246

محمد فقيه احمد آبادى··· 131

محمد القزويني··· 216

محمد كاظم آخوند خراسانى··· 88، 237

محمد كاظم يزدى « صاحب عروة الوثقى »···

50، 66، 88

محمد مشكاة··· 158

محمد مقيم بن محمد شفيع··· 229

محمد مهدى بحر العلوم طباطبائى··· 15، 238

محمد ميرزا فرزند فتحعلى شاه قاجار··· 33

محمد نبي··· 228

ص: 259

محمد نجف آبادى··· 120

محمد نجفى « دكتر »··· 144

محمد هادي بن إبراهيم الخواتون آبادي···

237

محمد هادى صدر العلماء··· 142، 143، 155

محمود امام جمعه زاده خوراسگانى··· 131

محمود بن عز الدين الطريحي النجفي المسلمي العزيزي··· 245

محمود بن محمد الچغميني··· 241

محمود شبسترى··· 134

محمود شهابى··· 158، 159

محمود ميرهندى··· 196

محمود نجم آبادى··· 159

مخدره آغا بى بى··· 79

مداح زاده··· 206

مدرس خيابانى تبريزى··· 25، 108

مرتضى انصارى « شيخ اعظم »··· 22، 44، 45، 46، 53، 60، 77، 81، 107، 216

مرتضى بن على اكبر هاشمى··· 131

مرتضى بن ملا محمد الفروشاني الاصبهاني···

236

مرتضى تمنائى··· 131

مرتضى شفيعى··· 131

مرتضى كشميرى··· 88، 90

مرتضى مقتدائى··· 131

مريم خاتون گرجى··· 33، 34

مسيح تهرانى قمى··· 80، 81

مصطفى تبريزى··· 95، 104

مصطفى صفائى حسينى خوانسارى « آية اللّه سيد »··· 97

مصطفى كاشانى··· 50

مصطفى مهدوى هرستانى « آية اللّه سيد »···

97، 126

مظفر علي بن غضنفر علي الكاشاني··· 234

ص: 260

مظفر كاظمينى··· 131

معتمد الدوله منوچهرخان گرجى··· 34

منير الدين بروجردى··· 50، 120

موحد ابطحى « سيد حجة »··· 32، 128

موسى بن محمد بن محمود قاضي زاده الرومي···

233

موسى نجفى··· 56، 57

مولى زين العابدين گلپايگانى··· 20

مهدوى « سيد مصلح الدين »··· 31، 53، 54، 56، 57، 77، 83،

97، 127، 136، 166، 174، 175، 227

مهدى ابن ملا محسن ابن ملا سميع كرمانشاهى··· 21

مهدى إلهى قمشه اى··· 158

مهدى امامى··· 201

مهدى بحر العلوم··· 216

مهدى بن علي رضا القمي··· 226

مهدى جويباره اى··· 57

مهدى حائرى يزدى··· 158

مهدى حكيم··· 108

مهدى غياث الدين مجد الاسلام نجفى « آية اللّه حاج شيخ »··· 10، 26، 31، 35، 74، 105

123، 131، 138، 140، 143، 153، 166، 168، 171، 172، 173، 174، 175، 177، 179، 181، 182، 183، 184، 185، 186، 187، 188، 189، 190، 193، 197، 198، 201، 207، 208، 219، 223

مهدى القزويني··· 216

مهدى قليخان··· 14

مهدى قليخان بيگدلى··· 13

مهدى كُجورى شيرازى··· 21

مهدى نجفى مسجد شاهى « آية اللّه حاج شيخ »··· 56، 72، 112، 137

ميرزا اردستانى··· 120

ميرزا باقر شكى··· 66

ص: 261

ميرزا خليل كمره اى··· 158

ميرزا داود خراسانى··· 16

ميرزا محمد مهدى اصفهانى··· 16

نادر شاه افشار··· 13

ناصر باقرى بيدهندى··· 170

ناصر الدين انصارى قمى··· 168

نجم الدين عبد اللّه بن الحسين اليزدي···

229

نزهت خانم··· 112

نسمه خاتون معروف به حبّابه··· 30، 43

نصرت بيگم امين « بانوى ايرانى »··· 97

نصير الدين محمد بن محمد بن الحسن الطوسي··· 228، 230

نظام الدين بن أحمد الأردبيلي··· 233

نظام الدين بن صادق التويسركاني··· 229

نظام الدين حسن بن محمد القمي النيسابوري··· 233

نظام الدين الخوانساري··· 235

نقي بن محمد تقي··· 230

نور اللّه نجفى اصفهانى « آية اللّه حاج شيخ »··· 57، 69، 73، 80، 81، 82، 83، 120، 127

نور الدين عبد الرحمن بن أحمد الجامي···

242

نور الدين علي بن أحمد السمهودي··· 245

نور الدين فرزند سيد ابو جعفر خادم الشريعه··· 79

نور الدين نجفى··· 111

نور الهدى الزيني··· 217

وحيد بهبهانى··· 13، 15، 218

هادى بن مهدى سبزوارى··· 22

هادى نجفى « حاج شيخ »··· 10، 131، 170، 215، 224

هبة اللّه بن محمد الشيباني··· 217

هداية اللّه أبَرْسِجى شاهرودى··· 22

يحيى مدرس بيدآبادى··· 50

ص: 262

فهرست كتب

آئينه پژوهش « مجله »··· 168

أبواب الجنان··· 225

الاجازات··· 217

الاجازة الشاملة للسيدة الفاضلة··· 104

اجوبة المسائل··· 22

الأحاديث القدسية··· 240

احسن الوديعة··· 48

أحكام جهاد وأسباب رشاد··· 225

احكام نماز··· 22

اداء المفروض في شرح ارجوزة العروض··· 104

ادبيات عرب در صدر اسلام··· 166، 177

ارجوزة··· 104

إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان··· 226

استيضاح المراد من القول الفاضل الجواد···

104

اصل الاصول··· 21

أصول الفقه··· 226

الاعتقادات··· 239

اعلاط الروضات··· 133

اعيان الشيعة··· 58

اُكر··· 129

إكمال منتهى المقال··· 226

الف حديث في المؤمن··· 180

إماطة الغين عن استعمال العين في معنيين···

104، 226

أنا والأيام··· 108

ص: 263

الإنجيل··· 227

انديشه سياسى و تاريخ نهضت بيدارگرانه حاج آقا نور اللّه اصفهانى··· 57

انوار الولاية··· 20

الأنهار··· 56

الأوزان والمقادير··· 227

ايرادات و انتقادات بر دائرة المعارف فريد وجدى··· 133

الايراد و الإصدار في حلّ مشكلات عويصة في بعض العلوم··· 105

إيناس سلطان المؤمنين باقتباس علوم الدين··· 227

بحار الأنوار··· 217، 227

بيان سبل الهداية في ذكر أعقاب صاحب الهداية··· 32، 174

بيست مقاله··· 111

پيام حوزه « مجله »··· 111

تاريخ علمى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخير··· 20، 32، 50، 51، 56، 57، 58، 77، 83، 97، 127، 174، 180، 227

تاريخ نجران يا آفتاب درخشان در مباهله نصاراى نجران··· 70

تبصرة الفقهاء··· 18، 22، 24

تبصرة المتعلمين في أحكام الدين··· 227

تحرير اقليدس··· 129

تحرير القواعد المنطقية في شرح الشمسية···

227

تحرير المجسطي··· 228

تحقيق كلمة التوحيد والشهادة··· 241

التذكرة··· 240

تذكرة الفقهاء··· 228

ترجمه « نقد فلسفه داروين » از عربى به فارسى··· 133، 228

ترجمة مفتاح الفلاح··· 228

تصانيف الشيعة··· 105

تعريب رساله سير و سلوك··· 105

تعليقه بر رساله المحاكمة بين العَلَمين···

108

ص: 264

تفسير بيضاوى··· 88

تفسير كشاف··· 88

تفسير مجد البيان··· 75، 76، 134

تقريرات بحث فقه سيد بحر العلوم··· 25

تقويم اوقات شرعيه اصفهان··· 130

تكمله امل الامل··· 26

التوحيد··· 228

تهذيب الأحكام··· 236

جامع الأخبار··· 194

جامع الشتات··· 104

الجمع بين الصحاح الستة··· 218

الجمل في النحو··· 243

جُنة الأمان الواقية وجَنة الإيمان الباقية··· 229

جوامع الاصول··· 21

چهل مقاله··· 175

حاج آقا نور اللّه اصفهانى ، ستاره اصفهان··· 57

حاشيه بر « اُكر » ثاوذوسيوس··· 105

حاشيه بر شرح واحدى بر ديوان متنبى··· 105، 230

حاشيه بر كتاب روضات الجنات··· 105، 229

حاشيه بر متن تلخيص خطيب قزوينى در معانى و بيان و بديع··· 177

حاشيه روضات الجنات··· 133

حاشيه سمطا اللآل في مسالتي الوضع والاستعمال··· 133

حاشيه وقاية الاذهان··· 133

حاشية أنوار التنزيل··· 242

حاشية تهذيب المنطق··· 229

حاشية خلاصة الأقوال··· 238

حاشية شرح هداية الحكمة··· 230

حاشية الصحيفة السجادية··· 229

ص: 265

حكم نافذ آقا نجفى··· 56

حل مشكلات الإشارات والتنبيهات··· 230

حليّ الدهر العاطل ، في من أدركته من الأفاضل··· 105

الحواشي على الكافي··· 108

حياة القلوب··· 230

خلاصة الحساب··· 129

الخلاصة في النحو··· 230

دانشمندان و بزرگان اصفهان··· 127

درسهائى از جهان بينى اسلامى··· 177

دروس في فقه الامامية··· 133

الدرة النجفية··· 15

الدعوات··· 193

دعوات الأسماء··· 229

دليل المخطوطات··· 223

دين براى جوانان··· 177

ديوان ابي المجد··· 106، 230

ذخائر المجتهدين في شرح كتاب معالم الدين في فقه آل يس··· 106

الذريعة··· 21، 25، 26، 51

رجال اصفهان··· 57، 128، 168

الرجعة··· 240

رسائل شيخ انصارى··· 22، 88

رسائلى در فقه و اصول··· 77

رساله احكام··· 23

رساله امجديه··· 70، 88، 105، 107، 119، 126، 134

رساله اى از آية اللّه نجفى مسجد شاهى پيرامون حكم فقهى دستگاه گرامافون··· 111

رساله اى در اثبات اعجاز قرآن··· 77

رساله اى در احوالات آية اللّه ابو المجد شيخ محمد رضا نجفى اصفهانى··· 134

رساله اى در احوالات آية اللّه مجد العلماء نجفى··· 134

ص: 266

رساله اى در استصحاب··· 51، 52

رساله اى در اصل برائت··· 77

رساله اى در اصول عقايد··· 77

رساله اى در بحث دوران امر بين اقل واكثر در علم اصول··· 25

رساله اى در حقوق··· 177

رساله اى در دستور زبان فارسى··· 177

رساله اى در شرح حال آية اللّه آقاى حاج شيخ محمد حسين نجفى اصفهانى··· 133

رساله اى در عدم مفطريت توتون··· 25

رساله در اصل برائت··· 78

رساله در فساد شرط ضمن العقد في شرط الضمان لو ظهر المبيع مستحقاً للغير··· 25

رساله در نقود و موازين و مكائيل و مقاييس··· 51

رساله عمليه به زبان فارسى··· 25

رساله عمليه··· 231

رساله في الرد على « فصل القضا في عدم حجية فقه الرضا »··· 106

رساله يوحنا الذمي··· 240

الرضاع··· 239

روزنامه رسالت··· 111

روزنامه عرفان··· 119

روضات الجنات··· 19، 35، 46

الروض الأريض فيما قال أو قيل فيه من القريض··· 106

الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية···

231

الروضة الغنّاء في تحقيق معنى الغناء···

106

رياض السالكين في شرح صحيفة سيد الساجدين··· 231

رياض المسائل··· 16، 218

ريحانة الأدب··· 25، 97، 108

سقط الدُّرِّ في أحكام الكُرّ··· 106

سمطا اللاّل في مسألتي الوضع والاستعمال···

107، 226

سنن ابي داود··· 218

ص: 267

سيرى در تاريخ تخت فولاد اصفهان··· 32

السيف الصنيع على رقاب منكرى علم البديع···

107، 231

سى مقاله··· 105، 108، 133

سؤال وجواب··· 231

شرائع الإسلام··· 21، 232

شرح اسماء الحسنى··· 25

شرح ألفية ابن مالك··· 232

شرح تشريح الأفلاك··· 232

شرح التصريف··· 232

شرح تهذيب المنطق··· 232

شرح حجية المظنة من هداية المسترشدين···

10، 51

شرح حديث همام··· 239

شرح حكمة العين··· 233

شرح الخطبة التطنجية··· 233

شرح زيارة الجامعة الكبيرة··· 233

شرح الشافية··· 233

شرح شرايع الاسلام··· 77

شرح شواهد البهجة المرضية··· 233

شرح قطر الندى··· 234

شرح الكافية··· 242

شرح كتاب في النحو··· 234

شرح اللمعه··· 87

شرح الملخص··· 233

شرح هيئت فارسي··· 234

الصافي في شرح الكافي··· 234

صحيح البخاري··· 217، 218

صحيح مسلم··· 217، 218

صحيح النسائي··· 218

ص: 268

الصحيفة السجادية··· 234

صرف افعال··· 134

صيغ العقود··· 21

صيغ النكاح··· 239

ضياء العالمين في امامة الأئمة المصطفين···

235

طرح سؤال و جواب اصول عقائد و فقه اسلامى و تاريخ تحليلى اسلام··· 178

العدالة··· 235

عدة الداعي ونجاح الساعي··· 235

عروة الوثقى··· 66، 88

العقد الثمين في أجوبة مسائل الشيخ شجاع الدين··· 107

علوم الحديث « مجله »··· 104

العوامل المائة··· 242، 243

غالية العِطر في حكم الشِّعر··· 107

الفصول في علم الاصول··· 96

الفقه··· 236

الفوائد الرجالية··· 238

الفوائد الرضوية في شرح الفصول الغروية···

20، 134، 216

الفوائد الضيائية بحل مشكلات الكافية···

242

فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه آية اللّه مرعشى نجفى··· 22

فهرس تهذيب الأحكام··· 236

فهرس مخطوطات مكتبة آية اللّه النجفي···

10

فيض الباري الى قرة عيني الهادي··· 10، 178، 219

القانونچه··· 241

القِبلة··· 107

القوانين··· 218

القوانين المحكمة··· 236

القول الجميل إلى صدقى جميل··· 107

الكافى··· 108، 236

ص: 269

كتاب الطهارة··· 26، 28

الكرام البررة··· 21، 25، 26

كشف الريبة عن أحكام الغيبة··· 239

كشف الغطاء··· 217

كشف المدارك··· 241

كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد··· 237

كفاية الأصول··· 88، 237

كفاية المقتصد··· 237

كيهان انديشه « مجله »··· 106، 175

گامى به سوى وحدت··· 178

گل گلشن··· 134، 237

گنجينه دانشمندان··· 127

گوهر گرانبها در رد عبد البهاء··· 107

لبّ الاصول··· 51

لبّ الفقه··· 51

مجد البيان في تفسير القرآن··· 10، 74، 237

مجسطى··· 129

مجموعه رسائل پيرامون غناء و موسيقى··· 106

مجموعة··· 238

المحاكمات··· 218

محضر الشهود في رد اليهود··· 243

المختار من القصائد والاشعار··· 134، 136، 239

مدارك الأحكام··· 241

مرآة الاحوال··· 13

مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (ص)···

243

مسائل العلوم··· 239

مسألة الظنون··· 26

مستدرك الوسائل··· 88، 90، 216

ص: 270

المسلسلات··· 58

مسند احمد بن حنبل··· 217

المشاعر··· 243

مصابيح الاصول··· 19

مصباح الشريعة··· 239

مصباح الفقيه··· 88

معالم الدين في اصول الفقه··· 87

معالم الدين في فقه آل يس··· 106

معرفة التقويم··· 242

مفرح الروح ومفتح الفتوح··· 243

مقالات··· 178

مقتل الحسين (ع)··· 244

مقدمه اى بر ديوان ابى المجد··· 178

مقدمه بر وقاية الاذهان··· 180

مقدمه و تحقيق بر رساله امجديه··· 178

مكارم الآثار··· 19، 58، 119، 126

ملحمة الإمام الصادق (ع)··· 241

مناهج الطريقة في احكام الشريعة··· 21

المنتخب وجمع المراثي والخطب··· 245

منتهى الآمال··· 80

منتهى المقال في أحوال الرجال··· 226

منظومه··· 22

منظومه حاجى سبزوارى··· 156

من لا يحضره الفقيه··· 244

منهج الصادقين في إلزام المخالفين··· 245

موطأ مالك··· 218

نجاة العباد··· 87، 107

نجعة المرتاد في شرح نجاة العباد··· 90، 107، 245

ص: 271

نسبنامه مرحوم الفت··· 31، 34، 43

نقباء البشر··· 51، 58، 126

نقد فلسفه داروين··· 95، 107، 108

النوافج والروزنامج··· 108، 245

نور علم « مجله »··· 106

نهاية الوصول إلى علم الأصول··· 245

وارسته پيوسته··· 83

وفاء الوفا بأخبار دار المصطفى··· 245

وقاية الاذهان··· 10، 88، 104، 107، 108، 246

هداية المسترشدين في شرح اصول معالم الدين··· 9، 13، 18، 21، 23، 25،

26، 29، 31، 44، 51، 174، 180، 217

هفده رساله··· 106

يكصد و شصت نسخه از يك كتابخانه شخصى··· 26

اليواقيت الحسان في تفسير سورة الرحمن···

10، 134، 155، 180، 246

ص: 272

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109