موضوع شناسی رقص بر اساس فقه جعفری

مشخصات کتاب

سر شناسه : رضایی ،آدریانی ،علی 1341 عنوان و نام پدیدآور: موضوع شناسی رقص بر اساس فقه جعفری/ علی رضایی آدریانی مشخصات نشر : قم : انتشارات اسماعیلیان ، 1400. مشخصات 464 ص شابک : 2-79-7001-622-978: وضعیت فهرست نویسی : فیپا یاد داشت : کتابنامه: ص. 464-409 هم چنین به صورت زیر نویس موضوع: رقص (فقه) موضوع : Dance Islamic law) موضوع رقص جنبه های مذهبی -- اسلام موضوع: Dance -- Religious aspects Islam

رده بندی کنگره : BP194/6

رده بندی دیویی: 297/374

شماره کتاب شناسی ملی : 8433997

اطلاعات رکورد کتاب شناسی : فیپا

موضوع شناسي رقص بر اساس فقه جعفری

مؤلف : علی رضایی آدریانی

ناشر : اسماعیلیان

نوبت چاپ: اول 1400

چاپ خانه : نینوا

شمارگان : 50 نسخه

شابک : 2 - 79 - 7001 - 9 - 978

قیمت : 110000 تومان

انتشارات اسماعیلیان قم - خیابان معلم میدان روح ا... تلفن : 37744212-025

خیراندیش دیجیتالی: انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب: خانم شهناز محققیان

ص: 1

اشاره

تقدیم به بزرگ دانشمند عرصه موضوع شناسی

حضرت جعفر ابن محمد عليهما السلام

ص: 2

موضوع شناسی رقص بر اساس فقه جعفری

علی رضایی آدریانی

1441

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه...13

بخش اول: واژگان و بررسی اجتماعی

فصل اول: واژگان رقص...19

گفتار :اول مفهوم شناسی واژگان کلیدی...19

اول. زَفَن...19

دوم. حَجَل...23

سوم. رقص...24

تعريف رقص از دیدگاه فقها...27

نظریه مختار...28

چهارم ایقاع...36

پنجم لهو و لعب...37

نسبت واژگان لهو و لعب...40

گفتار :دوم واژگان مشابه رقص در روایات و فرهنگ نامه های اسلامی...44

فصل دوم: بررسی اجتماعی...48

گفتار اول: بررسی پدیده رقص و سیر دگرگونی آن در عصر صدور روایات...48

رقص در عصر جاهلیت...49

رقص پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله صلى الله علیه و آله...57

اول. از سقیفه تا آغاز امویان...57

دوم . دوران بنی امیه...59

ص: 5

سوم دوره عباسیان...61

گفتار دوم: تأثیر دگرگونی های اجتماعی در روایات اهل سنت...68

روایت موافق روایت شیعه...70

روايات مخالف روایات شیعه...71

اول. روایات عایشه...71

دوم. روایات دیگران...77

بررسی روایات اهل سنت...81

گفتار سوم: رقص در دانش پدیدار شناسی...85

پدیدار شناسی رقص...85

بخش دوم: رقص در ادله شرعی و بررسی های فقهی

فصل اول: موضوع شناسی رقص در قرآن و روایات شیعه...93

گفتار اول: رقص در قرآن...93

آیه اول: مكاء و تصديه...93

آیه دوم: سامدون...95

آیه سوم: استفزاز...96

آیه چهارم: لهو در روز جمعه...99

آیه پنجم: تبرج جاهلی...101

آیه ششم: اکراه بر زنا...103

گفتار دوم: رقص در روایات شیعه...104

بحث اول: مأخذ شناسی و متون روایت سکونی...104

بحث دوم: بررسی سند روایت سکونی...108

دیدگاه مختار...117

فصل دوم: موضوع شناسی رقص در بررسی های فقهی فقهای امامیه...119

گفتار اول: موضوع شناسی رقص پیش از شیخ انصاری...119

(موضوع شناسی با عنوان لهو و لعب)...119

گفتار دوم: موضوع شناسی در بررسی های فقهی شیخ انصاری و فقهای معاصر...124

دیدگاه مختار...127

ص: 6

بخش سوم: عنصر شناسی رقص

(عناصر محوری و محتمل در صدق موضوع رقص)...131

فصل اول: قصد و انگیزه (عنصر انسانی)...133

گفتار اول: عنصر اراده در بررسی های لغوی و فقهی...133

گفتار دوم: انواع رقص بر اساس عنصر قصد و انگیزه...139

رقص های غیر انسانی (اشیا و حیوانات)...139

گفتار سوم: رقص های انسانی...146

حرکات موزون غیر ارادی...146

حركات موزون ارادى...148

دیدگاه مختار...148

فصل دوم: صدا و موسیقی...150

گفتار اول: نقش موسیقی در ایجاد حرکت موزون از دیدگاه لغت و اصطلاح...150

بررسی لغوی...150

بررسی اصطلاحی...153

گفتار دوم: ارتباط رقص و موسیقی در روایات اسلامی...160

روایات غناء و قیان...160

روایت سکونی...165

گفتار سوم: ارتباط رقص و موسیقی در بررسی های فقهی...173

دیدگاه مختار...178

فصل سوم: لهو و لعب...181

گفتار اول: لهو و لعب در تعریف و فتاوای رقص...181

گفتار دوم: لهو و لعب در بررسی های فقهی رقص...182

الف.لعب و لهو مقوّم پدیده رقص...182

ب. لهو ضابطه صدق عنوان ثانوی...186

معنای لهو در تفسیر و فقه...188

مقدم بودن لعب بر لهو...189

قید «ذکر الله»...193

ص: 7

مجالس لهو...195

ضابطه تحقق لهو از دیدگاه فقها...202

گفتار سوم: عناوین مشابه لهو و لعب...204

واژه لغو...204

تفات لهو و لغو...205

واژه هزل...206

واژه عبث...207

واژه باطل...208

کارکرد این عناوین در موضوع رقص...210

دیدگاه مختار...212

فصل چهارم: تحریک شهوت...216

گفتار اول: رقص شهوانی از دیدگاه لغت و اصطلاح...216

رفتار شهوانی در اصطلاح...218

الف. غنج...218

ب. شكل...218

ج. دلال...219

د.هلوک...221

ه: عُرُب...223

نکته های بررسی لغوی...225

رقص های شهوانی معاصر...235

الف: رقص برهنه...235

ب. رقص كثيف...235

ج. رقص در بغل...236

د. رقص میله...236

رقص بَلَدى...236

و: کن کن (رقص شهوانی)...237

ز:بورلسک...237

ح: رقص های دیگر...237

ص: 8

زنانه بودن رقص شهوانی...239

گفتار دوم: تحریک شهوت از دیدگاه فقهی...249

ضابطه رفتار جنسی...255

دیدگاه مختار...259

وظیفه اول: حُسن تبعل...262

وظيفه دوم :إحصان...270

بخش چهارم: گونه شناسی رقص و حرکات موزون

فصل اول: انواع گونه شناسی...279

گفتار اول: گونه شناسی فقهی...279

گفتار دوم: گونه شناسی پدیدار شناسی (معاصر)...281

اول. تعداد رقصندگان...281

دوم. نوع اجراء...282

سوم. پیشینه تاریخی...282

گونه شناسی مختار...284

فصل دوم: گونه شناسی رقص به عنوان اوّلی...285

گفتار اول: حرکات موزون هنگام کار...289

دیدگاه مختار...287

گفتار دوم: حرکات موزون کودکان...288

رقص کودکان در روایات و منابع اسلامی...289

بررسی روایات...291

آیه اول: آیه تطهیر...293

پلیدی رقص...295

آیه دوم: خانه های ایمان...302

دیدگاه مختار...310

گفتار سوم:رقص های هنری...312

رقص های کلاسیک...312

حرکات موزون و رقص های محلی...312

ص: 9

رقص های غربی...314

رقص های مدرن...315

رقص های آمریکایی-آفریقایی...316

توارک: پیچ و تاب...316

راک اندرول...317

بلوز...317

ریتم اند بلوز...318

مون واک...318

فانک...318

هیپ هاپ...319

بریک...319

توییست...320

جاز...320

ديسكو...321

زوک...321

جيو...322

لیندی هاپ...322

پاپ...323

تكنو...323

رقص های آمریکای لاتین...324

تانگو...324

كيزومبا...325

چاچا...325

كومبيا...326

مرنجی...326

مامبو...326

لا مبادا...327

سامبا...327

ص: 10

باتاچا...327

رومبا...328

ساندونجو...328

کوییک استپ...329

رقص های اروپایی-آمریکایی...329

باروک...329

فلامنكو...330

والس...330

ربات...331

فاکس تروت...331

پولکا...332

غنائی...332

سویینگ...332

وگ...333

رقص پست مدرن 333

دیدگاه مختار...335

گفتار چهارم: رقص درمانی...338

انواع رقص درمانی...339

الف) رقص های محلّی...339

ب) رقص درمانی نوین...340

بررسی موضوعی رقص درمانی...341

الف. مداوا با حرام...342

ب. مداوا با پلید...345

دیدگاه مختار...353

عنوان اول: درمان با رقص...353

عنوان دوم: بیمار...360

عنوان سوم: درمان گر...361

گفتار پنجم: رقص های ورزشی...363

ص: 11

رشته های آمادگی جسمانی موزون...365

رشته های ورزشی موزون...369

ورزش های رزمی موزون...372

بررسی فقهی رقص های ورزشی...375

الف) انفرادی...376

ب) رقص دو نفره و گروهی...377

دیدگاه مختار...378

گفتار ششم: رقص های آئینی...383

رقص دینی در ادیان غیر ابراهیمی...383

رقص در ادیان ابراهیمی...388

الف) رقص عبرانیان باستان...388

ب) رقص در مسیحیت...389

سماع...392

ماهیّت سماع...392

ریشه های سماع...393

جواز سماع...394

گستره سماع...397

دیدگاه مختار...398

بخش پنجم: دیدگاه مختار

کتاب نامه...409

نشریات...445

منابع لاتين...447

منابع مجازی...449

ص: 12

مقدمه

پژوهش موضوع ،شناسی بررسی مفاهیم و شناخت اجزاء تشکیل دهنده یک موضوع است. موضوعی که در فقه زمینه برای محمول و شکل گیری قیاس منطقی و در نتیجه حکم فقهی است.

خطا در فهم یا تشخیص اصطلاحات فقهی یا موضوعات اجتماعی موجب خطا در تشخیص حکم و جابجایی مرزهای حلال و حرام می گردد. این گونه خطا در روزگار امام صادق علیه السلام نیز وجود داشته: حسن صیقل از امام صادق علیه السلام روایت می کند حضرت علیه السلام فرمود روزی نزد زیاد بن عبد الله (1) بودم ربيعة الرأى (2) نیز در مجلس بود زیاد از محدوده ای که پیامبر صلی الله علیه و آله از شهر مدینه حرام کرد (حرمت صید) پرسید. ربیعه پاسخ داد مسافت برید (پیک) تا برید دیگر (که برابر با چهار فرسخ می شود). زیاد به ربیعه اعتراض کرد در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مسافت را با «میل» محاسبه می کردند؟ ربیعه جوابی نداد. زیاد رو به من (حضرت) کرد و پرسید شما چه می گویید؟ من گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله از مدینه زمین هایی که بین دو سنگ سیاه قرار دارد را حرام کرد زیاد از سنگ های سیاه (لابتَیهَا) پرسید؟ گفتم مراد حره های (سنگستان) شرقی و غربی است گفت چه مقدار از (بریدن) درختان را حرام کرده است؟ گفتم از کوه عیر تا کوه و عیر (3) در این روایت ربیعه معیاری را برای محاسبه بیان می کند که

ص: 13


1- زياد بن عبد الله یا عبید الله الحارثی دائی سفاح (نخستین خلیفه عباسی) تا سال 141 ق استاندار مکه، مدینه و طائف بود.
2- ربيعة ابن ابی عبد الرحمن فقیه مدینه (م 136 ،ق) از بنیان گذارای نظریه رأی و ،قیاس ،استاد ابو حنیفه، مالک بن ،انس سفیان ثوری و ... .
3- کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية)، ( جلد، دار الكتب الإسلامية ،تهران چاپ چهارم 1407 ق، ج 4، ص 564.

در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده نمی گردید و این تفاوت در معیار، موجب جابه جایی مرز های حلال و حرام می گردد. با این روی کرد موضوع شناسی دارای ویژگی های زیر است:

الف) موضوع شناسی پدیده ای اجتماعی است.

ب) موضوع شناسی پدیده ای حکومتی است که تکلیف مرز بندی حلال و حرام برای بخش نظارت دولتی (حِسبه) و نظارت همگانی (امر به معروف و نهی از منکر) مشخص می کند

ج) موضوع شناسی به جای قیاس و رأی مبتنی بر بررسی های ادبی و فقهی عصر نزول وحی یا صدور روایات است.

د) موضوع شناسی در گذر زمان و فاصله گرفتن از عصر صدور روایات، متأثر از فهم نادرست یا مغرضانه دچار دگرگونی می شود.

ه) شناخت دقیق موضوع و حتی حکم مبتنی بر شناخت دیدگاه فقهای اهل سنت در عصر صدور روایات می باشد

و) با همین ضابطه، موضوع شناسی موضوعات نوپدید نیازمند شناخت موضوعات از دیدگاه علوم جدید می باشد

موضوع شناسی رقص ،نیز پیچیدگی خاص خود را دارد ،رقص یکی از پدیده های بشری و نشانه شادی و طرب در جوامع بشری است؛ در حوزه هنر ،نیز به عنوان هنر پنجم از هنر های هفت گانه شناخته می شود (1) در روزگار معاصر به دلیل گسترش رقص به حوزه های ورزش درمان، تربیتی و آمادگی جسمانی در مباحث نظری نیز نگاه نوینی به رقص ایجاد شده است و در دانش روان شناسی جامعه شناسی و مباحث سلامت روان و جسم، موضوع بررسی های علمی است. در دنیای امروز رقص کارکردی فراتر از سر گرمی و یا شهوانی پیدا کرده و وارد حوزه های کاربردی اجتماعی و فردی انسان گردیده است.

گستره استفتائات در حوزه رقص ،نیز نشان از توجه بیش از پیش جامعه دینی به ماهیت رقص های جدید است. جامعه دینی درباره این که آیا ایروبیک ژیمناستیک و شنای موزون مصداق رقص هستند ابهام دارد و برای بر طرف شدن آن به کار شناسان دینی رو آورده است.

ص: 14


1- قبادی علی رضا رقص کرشمه ای فولکلوریک «کتاب ماه هنر» ش 39 و 40

اما بیشتر جواب های فقهی در موضوعات نو پدید، کلی و مبهم می باشند. ریشه این ابهام، نداشتن شناخت دقیق از ماهیت و عناصر رقص های جدید است همان گونه که در اصل ماهیت رقص چنین ابهامی وجود دارد در حالی که کارشناسان یا عرف دینی درگیر شناخت موضوعات نوپدید بوده یا در بررسی آن احتیاط می کنند جامعه با رقص های جدید تری رو برو می گردد و پرسش های جدید تری پیش روی جامعه دینی و مجتهدان می گذارد.

ابن خلدون برجسته ترین دانشمند اسلامی است که به تحلیل علمی و تأثیر تمدنی، رقص پرداخته است. او در مقدمه کتاب تاریخ سه نکته درباره رقص آورده است:

اول. تأثیر طبیعت بر اخلاق بشر؛

دوم. گرایش به رقص در جوامع متمدن؛

سوم. سير تحول رقص در جوامع اسلامی؛

از دیدگاه ابن خلدون در دوران خلفا رقص گسترش بیش از اندازه داشت به گونه ای که سبب تألیف کتاب های تخصصی و حتی فقهی (مانند «الرهص و الوقص المستحل الرقص» نگاشته حلبی حنفی «م 956 ق» در این حوزه گردید اما فقهای شیعه وارد این عرصه نشدند. دائرة المعارف های اسلامی و غیر اسلامی نیز از کمبود اطلاعات و منبع در حوزه ،تاریخ و روایات ،رقص، رنج می برند. واژه شناسان شیعه مانند طریحی، و واژه شناسان اهل سنت مانند زمخشری (1) و ابن اثیر (2) در بررسی واژه رقص (3) و زفن (4) روایات رقص را بدون بررسی سندی و صحت آن آورده اند فرهنگ فقه ،فارسی در چند سطر ،تعریف موضوع و حکم رقص را بیان کرده است. (5) عبد المنعم نیز در چند سطر به ریشه لغوی و یک روایت ساختگی درباره رقص و تعریف ابن عابدین اشاره می کند. (6)

ص: 15


1- زمخشری محمود بن عمر «الفائق»، چاپ اول ،بیروت، بی تا، ج 2، ص 84
2- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية في غريب الحديث و الأثر» چاپ ،چهارم ،قم، 1367، ج 2، ص 305.
3- طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرین»، چاپ سوم، تهران، 1375، ج 1، ص 172.
4- «همان»، ج 6، ص 260.
5- http://lib.eshia.ir/23017/4/124/%D8%B1%D9%82%D8%B5
6- محمود عبد الرحمان، «معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية»، 3 جلد بی جا بی تا، ج 2، ص 169

در فرهنگ نامه های معاصر، دانش نامه بریتانیکا درباره رقص در جامعه اسلامی، اطلاعات کلّی و محدودی ارائه می دهد تمرکز این فرهنگ نامه بر رقص دراویش و رقص اقوام مسلمان مانند ایران و ترکیه است و اشاره ای هم به رقص درباری خلفای اسلامی دارد. (1) فرهنگ نامه های مجازی ویکی فقه (2) و ویکی شیعه (3) به صورت گزیده اطلاعات کلی و عمومی درباره رقص از دیدگاه فقه شیعه ارائه داده اند فرهنگ نامه مجازی ویکی پدیا نگاه جامع تری به پدیده رقص دارد و از این رو در این کتاب به فرا خور نیاز مورد استناد قرار گرفته است (4) ولی دیدگاه این موسوعه به ،رقص نگاه سکولار است و نیاز به تکمیل از جهت فقه اسلامی دارد. علاوه بر آن، دائرة المعارف های غیر فقهی از درک مفاهیم و اصطلاحات فقهی و روایی ناتوان اند.

این کتاب نتیجه دغدغه شش ساله و پژوهش سه ساله نویسنده در این موضوع است که در مقطع سطح چهار حوزه علمیه قم (برابر با دکترا) انجام شده است. در این مدت باوجود درخواست های فراوان در فضای مجازی و حقیقی هیچ شخص حقیقی یا حقوقی در جهان اسلام و بیرون از آن در نگارش این اثر همراهی نکرد مگر گروهی اندک که از انجام این پژوهش اظهار شگفتی تأثر یا تمسخر کردند برخی نیز تصور می کردند نگارنده شبانه روز با رقاصان و مراکز رقص در حشر و نشر است حال آن که این بررسی محدود به فضای مجازی بود و هیچ نهاد آموزشی- پژوهشی رقص و هیچ رقاصی افتخار همراهی و هم فکری با این پژوهش را به خود نداد. با همه این بی مهری ها با تکیه بر ضوابط فقهی مذهب حقه ،جعفری، جستجو در مجموعه نرم افزار های گوناگون شیعه و اهل سنت (لغت، فقه، اصول تفسیر، تاریخ، تراث مكتبة الشامله) و اینترنت، تحقیقی جامع در این حوزه انجام گردید و چشم اندازی روشن برای موضوع رقص از منظر فقه جعفری ارائه شد که سالیان سال راه گشای فقهیان می باشد.

امید است این اثر ،علمی ذخیره قبر و قیامت این حقیر سرا پا تقصیر ،گردد ان شاء الله

علی رضائی آدریانی

شعبان المعظم 1441

ص: 16


1- https://www.britannica.com/topic/Islamic-arts/Dervish-dancing
2- https://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D9%82%D8%B5
3- https://fa.wikishia.net/view/%D8%B1%D9%82%D8%B5
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5

بخش اول: واژگان و بررسی اجتماعی

اشاره

ص: 17

ص: 18

فصل اول: واژگان رقص

گفتار اول: مفهوم شناسی واژگان کلیدی

اول زَفَن

تنها واژه در روایات ،رقص، واژه «زفن» است. سکونی از امام صادق علیه السلام روایت می کند:

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نهی می کنم شما را از زفن و مزمار و بربط و طبل» (1) این روایت سه نقل دارد که در بررسی متن روایت می آید. این واژه محور روایات اهل سنت است (2) ولی تنها یک روایت موافق روایت سکونی است (3) لغت شناسی «زفن» به روش ابن جنی (اشتقاق کبیر) شامل این

ص: 19


1- «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: ﴿أَنْهَاکُمْ عَنِ اَلزَّفْنِ وَ اَلْمِزْمَارِ وَ عَنِ اَلْکُوبَاتِ وَ اَلْکَبَرَاتِ﴾ (عاملی، شیخ حر،« وسایل الشیعه»، مؤسسه، آل البيت علیهم السلام، قم، 1409 ق، ج 17، ص 313؛ کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق «کافی» چاپ ،چهارم ،8 جلد، دار الكتب الإسلامية تهران ، 1407 ق، ج 6، ص 432).
2- و منه قول عائشة في حديثها: (فإذا حبشية تزفن..) يريد ترقص و الزفن الرقص و الأصل فيه اللعب و الدفع. و فى حدیث آخر: (و الحبشة يزفنون) و فيه رواية أخرى : ( يلعبون بحرابهم) و لم يرد الرقص فى شيء من الحديث، و إن كان معنى الزفن الرقص، و قد ورد في الحديث عن عبد الله بن عمرو أن الله تعالى- أنزل الحق ليذهب به الباطل و يبطل به اللعب و الزفن و الزمارات و الزاهر و الكنارات شهاب الدين التوربشتی فضل الله بن حسن (المتوفی: 661 ه)، «الميسر فی شرح مصابيح السنة»، المحقق: د. عبد الحميد هنداوى، الطبعة الثانية، الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز، 1429 ه - 2008 م، ج 4، ص 1319).
3- حديث عبد الله بن عمرو بن العاص : ﴿إن الله تبارك و تعالى أَنزَلَ الحقَّ لیُذْهِبَ به الباطل و یُبْطِلَ به اللَّعِبَ و الزَّفْنَ و الزَّمَّاراتِ و المَزاهِرَ و الکِنَّارات﴾. ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، چاپ چهارم ،قم، 1367، ج 2، ص 305.

واژگان می شود «زنف، فزن، فنز، نفز نزف».

فراهیدی «زفن» را «رقص» می داند. (1) نزف قطع شدن است. (2) «نفز» جهش و پریدن و پرتاب است. (3) نفز رقصاندن کودک توسط مادر است (4) شیبانی «زیزفون» را حرکات سریع می داند از ابن جنی نیز نقل شده زیزفون نوعی حرکت همراه با صوت می باشد (5) معنای ابن ،جنی در کنار قدمت ،آن دقیق ترین معنا از زفن و رقص می باشد ابن درید زفن را شبیه رقص می داند نه خودِ رقص (6) شاید ایشان رقص و زفن را در حرکات موزون مشابه می داند معانی دیگر «نزف»، مستی تمام شدن و به نهایت رسیدن چیزی مانند آب چاه و اشک چشم است (7) نفز به معنای پرش و پریدن است در حالی که دست ها و پا ها از یک دیگر باز باشد اما قفز به معنای پریدن با دست و پا ها بسته و جمع شده است. (8)

از هری از لیث نقل می کند زفن به معنای رقص است و «زیفن» را به معنای حرکات شدید و خفیف (تند و آهسته) معنا می کند (9) در پاورقی ،کتاب زنف به معنای غضب آمده است و نفز نیز به معنای پریدن هنگام دویدن است. این واژه برای رقصاندن کودک توسط مادر یا دایه نیز استعمال شده است. نزف نیز کشیدن تمام آب چاه یا بیرون آمدن تمام خون بدن است. «لا ینزفون» در قرآن نیز از بین رفتن عقل به خاطر مستی است (10)

ص: 20


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العین» چاپ دوم، قم، بی تا، ج 7 ، ص 373.
2- فراهیدی خلیل بن احمد، «همان».
3- «همان»، ج 7، ص 374.
4- «همان».
5- شیبانی، اسحاق بن مرار «كتاب الجیم» چاپ ،اول قاهره، بی تا، ج 2، ص 58
6- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة» چاپ ،اول ،بیروت، بی تا، ج 2 ، ص 821.
7- «همان»، ج 2، ص 822.
8- «همان»
9- ازهری، محمد بن احمد،«تهذيب اللغة»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ج 13، ص153.
10- همان، ج 13، صص 154 - 155

صاحب بن عباد در واژه «نفز» به «النفازی» اشاره می کند که نوعی بازی عرب است که در آن بازی گران می پرند زفن نیز گر چه به معنای رقص است ولی ،زیفن، حرکت شدید است. کلمه «تزفن» هم برای لگد زدن شتر به کار می رود و هم برای حرکات شدید (تند و سریع) زنان. زنف نیز به معنای خشم است. (1) ابن فارس از کلمه های هم ریشه ،زفن تنها به زفن اشاره می کند و می گوید: گفته اند معنای زفن: رقص است. (2) گویا خودش این معنا را قبول ندارد ابن سیده نیز زفن را شبیه رقص (نه خود رقص) معنا می کند معنای محوری ،زفن حرکت است ایشان نیز به تعریف ابن جنی (حرکت همراه با صوت) اشاره می کند و سپس معنای نزف و نفز را بیان می کند. (3)

در کتاب المخصص ،نیز به نقل از ابن درید می گوید زفن شبیه رقص است نه خود آن. (4)

زمخشری روایت عبد الله بن عمرو عاص و عائشه را می آورد روایت اول حرمت و دوم جواز زفن است. ایشان زفن را به رقص معنا می کند ولی می گوید اصل زفن از پا پس زدن شدید است.(5) حمیری زفن را رقص دانسته و تنها حدیث بن عمرو عاص را (حرمت زفن) می آورد. (6) ابن اثیر حدیث منسوب به حضرت زهرا سلام الله علیها، حدیث عایشه و پسر عمرو عاص را می آورد و زفن در هر سه روایت را به معنای رقص می داند گر چه معنای اصلی کلمه ،زفن بازی و پا پس زدن است (7) فیومی بدون اشاره به روایات زفن را به معنای رقص می داند (8) زبیدی به کار برد زفن برای رقص اشیاء بی جان نیز تصریح می کند رقص ،ابر ذرات خاک توسط باد، رقص کشتی توسط امواج. (9)

ص: 21


1- صاحب بن عباد، اسماعيل بن عباد، «المحيط فی اللغة»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ج 9، ص 64 - 67.
2- ابن فارس احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه» چاپ ،اول قم معجم، بی تا، ج 3 ، ص 14.
3- ابن سيده، علی بن اسماعيل «المحكم و المحيط الأعظم»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ج 9، ص 59.
4- ابن سیده، علی بن اسماعيل، «المخصص» ، چاپ ،اول ،بیروت، بی تا، ج 13، ص16.
5- زمخشری، محمود بن عمر «الفائق»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ج 2، ص 84.
6- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، چاپ اول، دمشق، بی تا، ج 5، ص 2809.
7- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية فی غريب الحديث و الأثر»، چاپ چهارم، قم، 1367، ج 2، ص 305.
8- فیومی، احمد بن محمد، «المصباح المنیر»، چاپ دوم ،قم، بی تا، ج 2، ص 254.
9- واسطی، زبیدی حنفی محب الدین سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس من جواهر القاموس»، چاپ اول، 20 جلد دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، 1414، ج 18، ص 261.

بنابراین زفن در اصل به معنای بازی است. (1) البته ابن جنی آن را به معنای گونه ای از حرکت همراه با صدا گرفته است (2) که آن را محدود به بازی موزون یا رقص اصطلاحی می کند در تعریف ابن اثیر حرکت شدید و همراه با پای کوفتن می باشد (3) این حرکت به معنای هر گونه حرکت و هم به معنای حرکت همراه با شدت و خفت است (4) از آن جا که این حرکت همراه با استمرار است برای موارد زیر استعمال شده است صاحب حیوانی که حیوان را به حرکت در می آورد شتر لنگی که صاحبش را بالا و پایین می برد امواجی که کشتی را در دریا به حرکت در می آورند، باد هایی که ابر ها و خاک را جا به جا می کند (5) این مثال ها برای «ترقص» است که رقص بی اختیاری است مانند رقصاندن کودک توسط مادر واژه زفون برای شتر و برای زن به کار برده می شود برای شتر دفع کردن و پس زدن با پا است و برای زن حرکات تند و شدید بدن است. (6) البته در یک نقل زفن حرکات غیر ارادی افراد کهن سال است که ناشی از ضعف سن می باشد (7)

هر چند زفن دامنه معنایی گسترده ای دارد ،(بازی بازی مادر با کودک پس زدن با پا حرکات تند و آهسته حرکات تند که همراه با صدا ایجاد می شود) اما عنوان جامع این حرکات واژه «لعب» است که در تمامی کتاب های لغت به آن اشاره شده است در این صورت کلمه «زفن» شامل تمامی حرکات موزون می گردد ولی معنای خاص آن «رقص» می باشد. روایت سکونی به قرینه روایات اهل سنت، معنای عام کلمه «زفن» را اراده کرده است.

ص: 22


1- ابن منظور، محمد بن مكرم «لسان العرب»، چاپ سوم، بیروت، 1414 ق، ج 13، ص 197.
2- «همان»، ص 198.
3- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، چاپ چهارم، قم، 1367، ج 2، ص 306.
4- مهنا، عبد الله على «لسان اللسان»، چاپ ،اول ،بیروت 1413 ق، ج 1 ، ص 547.
5- واسطی، سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس»، ج 18، ص 261.
6- صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد «كافى الكفاة»، اسماعيل بن عباد «المحيط فى اللغة»، چاپ اول، 10 جلد عالم الكتاب بيروت 1414 ه ق ، ج 9، ص 66.
7- تنوخی، محسن بن علی، «نشوار المحاضرة و اخبار المذاكرة»، بی جا، بی تا، ج 3، ص 54.
دوم. حَجَل

واژه ای برای رقص های غیر ارادی بوده و به معنای راه رفتن کسی است که پا هایش در بند باشد. «يحجل» به معنای بلند کردن یک پا و پریدن روی پای دیگر است. (1) کلمات هم ریشه «ج، ح، ل» عبارتند از: جحل به معنای آبشخور صخره ،بزرگ سم کشنده، بی مو شدن جلوی سر و کشتن بر اثر ضربه است. حجل، به معنای قدم های نزدیک به هم (کسی که پایش در بند است) و خلخال و راه رفتنی که همراه با پریدن باشد است لحج نیز به معنای چیزی که در چیز دیگر است.(2)

از هری با بیان کلمات مستعمل از ریشه «ح، ج، ل» معنای آن را بیان می کند: نام پرنده ای که دانه ها را یکی یکی و به آرامی می خورد کلمه حجله برای عروس به کار می رود و حجال، به معنای جماعت است و حجل به معنای راه رفتن کسی که پایش در بند است و انسانی که یک پایش را بلند کرده و روی پای دیگرش می پرد معنای دیگر این کلمه خلخال است که زینت پای زنان است. (3) صاحب بن عباد پریدن کلاغ را اضافه کرده است (4) جوهری حرکت شتری که پایش بسته شده و هم چنین بازی بچه ها بر روی یک یا دو پا (در فارسی به آن «لی لی بازی» می گویند) را اضافه می کند (5) زمخشری در معنای حدیث اهل سنت بلند کردن یک پا و پریدن روی پای دیگر را ناشی از شادی می داند. (6) ابن اثیر فخر فروشی در فتنه را اضافه می کند (7)

این واژه در روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله درباره زید بن حارثه و جعفر بن ابی طالب علیهما السلام، وارد شده است. صوفیه به این روایت برای جواز رقص سماع تمسک کرده اند. بر اساس تعریف های پیش گفته «حجل» نوعی حرکت غیر اختیاری است که انسان پس از شنیدن خبر خوشحال

ص: 23


1- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 3، ص 79.
2- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 1، ص 439.
3- ازهری محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 4، ص 87.
4- صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد «المحيط فى اللغة»، ج 2، ص 404
5- جوهری اسماعیل بن حماد، «الصحاح»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ج 4 ، ص 1666.
6- زمخشری، محمود بن عمر «الفائق»، بیروت، چاپ اول، ج1، ص 227.
7- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، ج 1، ص 346.

کننده از خود بروز می دهد مانند «شادی پس از گل» بنابر این «حجل» برخلاف رقص حرکتی غیر ارادی است

سه واژه «نقز» (1) «نفز» (2) و «قفز» (3) نیز به معنای پریدن هستند «نفز» در رقص نیز استعمال شده. پریدن به معنای بی ثبات و شناور بودن است معنایی که در رقص نیز وجود دارد. کلمات هم ریشه با «نقز» نیز نشانه های رقص را دارند: انحراف کج بودن، بی ثباتی و....

سوم. رقص
اشاره

از دیدگاه ،فراهیدی واژه رقص تنها برای بازیگر شتر و مانند آن استعمال می شود ولی اگر غیر این دو مثال و مانند آن ،باشد به آن نقز و قفز می گویند قفز پریدن و جهیدن است دیگر کاربرد های رقص همگی غیر انسانی هستند به سراب، شراب هنگامی که کف می کند، و الاغ هنگامی که با دم خود بازی می کند، رقص می گویند. (4) ابن درید رقص را مانند نقز می داند که هر دو از شادی سر چشمه می گیرند رقصاندن شتر نیز هروله و تند راندن شتر است کلمات هم ریشه رقص عبارتند از صقر به معنای باز شکاری و شیره خرما. قرص: نیشگون گرفتن است قصر نیز به معنای ،معروف آن چه به آن اکتفا می شود ،محبوس حد و اندازه آمده است. (5)

از دیدگاه ازهری قرص دارای چند معنا از جمله «نهایت ،چیزی محبوس کردن» است. از جمله مثال های ،رقص سراب می باشد هنگامی که از دور درخشش دارد (6) مثال های صاحب بن عباد نیز غیر انسانی است. ویژگی بارز معنای ،رقص بالا و پایین رفتن چیزی است مانند بالا و رفتن قیمت های بازار شتر یا کسانی که در حال حرکت هستند و شرابی که کف می کند (7) جوهری رقص را اضطراب جوشش ،شراب وادار کردن شتر به تند رفتن و جنباندن

ص: 24


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 5، ص 91.
2- «همان»، ج 7، ص 373.
3- «همان»، ج 5، ص 91 .
4- فراهیدی، خلیل بن احمد، «العين»، ج 5 ، ص 61
5- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، صص 742 - 743.
6- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 8 ، ص 278 و 284.
7- صاحب بن عباد، اسماعيل بن عباد، «المحيط فی اللغة»، ج 5، ص 264.

کودک توسط مربی اش می داند (1) ابن فارس بر خلاف فراهیدی ریشه رقص و نقز را یکی می داند. نقز هم به معنای پریدن و جهیدن است. رقاصه هم نوعی بازی رائج بین عرب بوده است.(2) ابن سیده رقص را هروله و جنبش می داند رقص نیز برای کسی که زیاد بازی می کند سراب و حباب به کار می رود؛ زیرا دارای اضطراب هستند هم چنین رقص به معنای جنباندن و به حرکت در آوردن شتر و کودک و بالا رفتن قیمت ها است (3)

زمخشری این کلمه را در فائق نیاورده؛ زیرا رقص در روایات شیعه و سنی نیامده ولی فارسی آن «پای کوفت» است. (4) حمیری معنای رقص را شناخته شده می داند، یعنی پدیده ای واضح و عرفی است. ایشان علاوه بر معنای ،عرفی اضطراب و غلیان را در پدیده های طبیعی برای رقص آورده است (5) از دیدگاه ابن منظور وجه اشتراک تمام معانی اهل لغت، حرکت هروله گونه، اضطراب و انخفاض است. (6) فیروز آبادی معنای اصلی رقص را با رویکرد انسانی، بازی می داند ولی در دیگر اشیاء به معنای اضطراب و غلیان و هروله است.(7)

نتیجه رویکرد اهل ،لغت در هم آمیختن معانی انسانی و غیر انسانی است که تفاوت آن ها در حرکت های ارادی و غیر ارادی می باشد و شباهت آن ها جنبش زیاد بی تاب بودن و موزون بودن است این رویکرد در فرهنگ نامه های فارسی نیز دیده می شود.

برخی بر این باورند رقص ریشه لاتین دارد و به معنای عکس العمل است؛ (8) زیرا انسان های اولیه در برابر اعمال خارق العاده و نیرو های فوق طبیعی عکس العمل نشان می دادند و با حرکات مشخص ،احساسات، افکار و ترسشان را بیان می کردند؛ اما «دهخدا» با اتکاء به لغت نامه نویسان پیش از ،خود رقص را واژه ای عربی می داند:«رقص یعنی پویه، دویدن،

ص: 25


1- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 3، ص 1041.
2- ابن فارس احمد بن فارس «معجم مقاييس اللغه»، ج 2، صص 428-429
3- ابن سيده، علی بن اسماعيل ، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 6، ص 202.
4- زمخشری، محمود بن عمر، «مقدمة الأدب»، چاپ اول، تهران 1386 متن ص 130
5- حمیری، نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 4، ص 2597.
6- ابن منظور محمد بن مكرم «لسان العرب»، ج 7، ص 42 - 43.
7- فیروز آبادی محمد بن یعقوب «القاموس المحیط» چاپ ،اول ،بیروت، بی تا، ج 2، ص 468
8- reaction,reaksia .

جنبیدن درخشیدن ،سراب جوشیدن ،می مست کردن بازی کردن... که معادل فارسی آن فرخه است». معادل فارسی رقص «بازی» است بازی در زبان پهلوی «وازیک»، «واچیک» یا «واژیک» خوانده می شود «واز» در زبان پهلوی به معنی پرواز جنبش و جهش است در برهان قاطع «واخیدن» به معنای از هم جدا کردن و جدایی نمودن است «بازی یا واچیک» کاری است که در آن بدن به حرکت در می آید و دست ها حالت پرواز و افشاندن به خود می گیرد و چون حالت افشاندن دست ها در انواع رقص هست رقص را دست افشانی و پای کوبی هم می گویند.(1)

در فرهنگ نامه های جدید ابن عابدین (2) لوییس معلوف (3) و بستانی (4) رقص را حرکت همراه با آواز دانسته اند. فرهنگ نامه آکسفورد (5) (و عامیانه آمریکایی (6) ): رقص را یک سری حرکات و مراحل می داند که معمولاً با موسیقی انجام می شود (7) فرهنگ نامه های آکسفورد (8) و کمبریج (9) این کلمه را در دو حالت اسمی و فعلی آورده اند:«یک سری حرکات که معمولاً به موسیقی انجام می شود یا حرکت دادن بدن به همراه صدا یا ریتم موسیقی» تاکید تعریف های جدید و لاتین بر دو عنصر حرکت و وزن است عاملی که این وزن را ایجاد می کند موسیقی یا صوت است. دومی در روایات اسلامی به عنوان «غناء» و در اصطلاح موسیقی شناسی اسلامی با عنوان «إيقاع» آمده است.

ص: 26


1- دهخدا علی اکبر «فرهنگ دهخدا» ،تهران مؤسسه لغت نامه دهخدا، 1372 ش، واژه رقص.
2- فقیه حنفی (م: 1252).
3- ابن عابدين محمد امین بن عمر «رد المحتار على الدر المختار»، بی جا بی تاج 4 ، ص 446؛ معلوف، لويس، «المنجد فى اللغه» ،1376 ، نشر بلاغت، قم، کلمه رقص.
4- بستانی، فواد افرام، «فرهنگ ابجدی» چاپ دوم ،تهران، 1375 ، ص 439
5- https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/dance_2 https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/dance_1?q=dance
6- America - theirs) pelvic rocking back and forth or parties (eg a dance) قبادی، علی رضا، «رقص کرشمه ای فولکلوریک»، کتاب ماه هنر 1380/ ش 39 ص 66.
7- https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/dance_1 OXFORD ADVANCED LEARNER'S DICTIONARY, AS HORNBY, 40 TH EDITION, SIXTH IMPRESSION 1993,OXFORD UNIVERSITY PRESS
8- https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/dance_1?q=dance https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/dance_2
9- https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dance

در فرهنگ نامه دیگر برای رقصاندن این مثال را آورده کودک را روی زانوی خود رقصاند. (1) این مثال در فرهنگ نامه های اسلامی با عنوان رقصاندن کودکان توسط مادر /مربی آمده است. در تعریف آموزشی از رقص کلمه «بازی» اضافه شده که مترادف با کلمه «لعب» در فرهنگ نامه های اسلامی است. هم چنین کلمات هم قافیه با رقص در فرهنگ لاتین نیز معرفی شده است (2) که شبیه روش ابن جنّی است.

در فرهنگ نامه بریتانیکا رقص به معنای حرکت موزون ،بدن معمولاً همراه موسیقی و در یک فضای معین به منظور بیان یک ایده یا احساس آزاد کردن انرژی یا به سادگی لذت بردن از خود حرکت است. (3) این تعریف شبیه تعریف های فقهی است؛ زیرا به جنبه معنایی رقص نیز اشاره دارد. بنابر این حرکات موزون فاقد معنا را نمی توان رقص نامید و به اصطلاح علم ،اصول صحت سلب دارد این رویکرد در برابر دیدگاه جوديث مكرل (4) قرار دارد. از دیدگاه مکرل، اگر چه تعریف رقص همه شکل های این هنر را در بر می گیرد اما فلاسفه و منتقدان [و فقیهان] در طول تاریخ تعاریف مختلفی از رقص ارائه داده اند که چیزی بیش از توصیف است. یک تعریف واقعاً جهانی از رقص باید به این اصل اساسی باز گردد که رقص نوعی هنر یا فعالیت هنری است که از بدن و دامنه حرکتی که بدن قادر است ایجاد کند بهره می گیرد. بر خلاف حرکاتی که در زندگی روزمره انجام می شود، حرکات رقص ارتباط مستقیمی با کار، مسافرت یا بقا ندارند. (5) دیدگاه مکرل اشاره به رویکرد پدیدار شناسی دارد که خواهد آمد.

تعريف رقص از دید گاه فقها

شیخ انصاری در حاشیه بحث لهو و غناء تعریف رقص را را به عرف یا لغت وا گذار کرده است که برخلاف کنکاش ایشان در تعریف لغوی و اصطلاحی «بیع» است. فقهای پس از ایشان نیز در تعریف معنای رقص یکی از دو رویکرد را برگزیده اند:

-ارجاع معنای رقص به عرف

ص: 27


1- https://www.merriam-webster.com/dictionary/danceother-words
2- http://rhymes.merriam.com/r/dance
3- https://www.britannica.com/art/dance
4- Judith R. Mackrell
5- https://www.britannica.com/art/dance

- ارائه تعریف جدید از رقص

برای نمونه تبریزی رقص را «حرکت متعدد شیء» می داند که «به صورت يك نواخت يا مختلف و رقص شخص یعنی حرکت دادن و بازی کردن با اعضاء بدن به جهت خوش گذرانی که نوعاً موجب تهییج شهوت می شود». (1) ایشان بر کارکرد شهوانی رقص تاکید دارد که خارج از ماهیت رقص است. دیگر تعاریف فقهی ،نیز تلاش کرده اند تعریف های لغوی را بر اساس ارزش های دینی ساماندهی کنند و بر عناصری چون لهو لعب و شهوت تمرکز کرده اند. این گونه تعریف ها بر آمده از اجتهاد شخصی ،فقیه دخالت در موضوع یا موضوع سازی برای عنوانی است که در نص کتاب و سنت نیامده و اگر هم آمده بود، شارع معنای آن را به عرف وا گذار می کرد دائره این گونه موضوع سازی از دائره کتاب های فقهی فراتر نمی رود و قید هایی هم که آورده شده، تشخیص موضوع را برای عرف پیچیده می سازد بنابراین نیازی به نقل و نقادی این تعریف های خود ساخته نیست.

نظريه مختار

نکته اول هیچ یک از فرهنگ نامه های اسلامی (به جز ابن جنی) اشاره ای به رقص اصطلاحی یا رایج در صدر اسلام نکرده اند رقص در این فرهنگ نامه ها بیشتر پدیده ای غیر انسانی و غیر اختیاری است این فرهنگ نامه ها نخواسته یا نتوانسته اند معنای اصطلاحی از رقص به عنوان رفتار انسانی ارائه دهند از این رو این پرسش پیش می آید که رقص به عنوان رفتاری انسانی به چه معناست؟ بهترین تعریف همان تعریف ابن عابدین معلوف و فرهنگ نامه های لاتین است حرکات موزونی که معمولاً با موسیقی همراه است. قید موسیقی، عنوان ملازم با رقص است که اشاره به موزون سازی حرکات دارد یعنی حرکات موزون هر چند بدون موسیقی اجرا شود توانایی آن را دارد تا آهنگ موسیقی یا غناء بر آن منطبق گردد

نکته دوم: تعریف مختار بر رقص های عصر صدور روایات صدق می کند؛ زیرا منطبق با جامع ترین توصیف رقص در منابع اسلامی است یکی از ندیمان معتمد عباسی که به احتمال

ص: 28


1- تبریزی، جواد بن على «استفتاءات جدید»، اول دو ،جلد ،قم ،ایران، بی تا، ج 2، ص 220.

زیاد ابن خرداد به شاگرد اسحاق موصلی است؛ زیرا از ایشان دست نوشته هایی درباره موسیقی داریم. این توصیف در اوائل عصر غیبت صغری بیان شده دوره ای که رقص در جامعه اسلامی اوج خود را پشت سر گذاشته بود و تفاوتی با رقص صد سال پیش از آن (عصر صادقین علیهما السلام نداشت:

صبح گاه روز بعد معتمد حاضران روز پیش را بخواست و چون در مجلس جا به جا نشستند به یکی از ندیمان خویش گفت «رقص و انواع آن را با صفت مطلوب رقاص برای من وصف کن و اوصاف رقاص را بگو» طرف سؤال گفت «مردم اقالیم و شهر ها از خراسان و غیره در کار رقص گونه گونند همه آهنگ های رقص هشت گونه است: خفیف و هَزج و رَمل و خفيف رمل و خفيف ثقيل دوم و ثقيل دوم و خفيف ثقيل اول و ثقیل اول؛ و رقاص می باید خواصی در طبع و خواصی در تن و خواصی در عمل خود داشته باشد خواص طبع وی سبك روحی و سلیقه آهنگ و علاقه برقص است خواص تن وی بلندی اعضا و حسن شمایل و نرمش و باریکی کمر و نرمی قدم و انگشتان است و خواص عمل وى كثرت رقص و تکمیل اجزای آن و تنگ چرخیدن و ثبات قدم در حال چرخ و هم آهنگی پای چپ و راست است و پای نهادن را دو حالت است یکی آن که هم آهنگ ساز باشد و دیگری آن که از آن کند تر شود و رقاص ما هر باید به آهنگ ساز قدم بر دارد و با کندی قدم بگذارد.» (1)

در این ،توصیف چند ویژگی مهم رقص آمده است:

الف) موسیقی و آهنگ های ویژه با حرکات موزون معرفی شده است. (2) در نتیجه هر حرکت موزونی رقص نیست و هر آواز و غنایی نیز رقص آور نمی باشد.

ب) به توانمندی های جسمانی مورد نیاز برای حرکات موزون تصریح شده که با دانش تمرین برای رقص های هنری آمادگی جسمانی و پیش نیاز های ورزش های موزون هم خوانی دارد.

ص: 29


1- مسعودی، علی بن حسین، «مروج الذهب»، ترجمه (ابو القاسم پاینده)، بی جا، بی تا، ص 628.
2- خفیف و هزج و رمل و خفیف رمل و خفيف ثقيل دوم و ثقيل دوم و خفيف ثقيل اول و ثقیل اول. بر اساس این نوع ،موسیقی می توان موسیقی هایی که مناسب مجالس رقص و لهو بوده و در روایات غناء به آن اشاره شده از سایر موسیقی ها تفکیک نمود هم چنین تناسب و تفاوت این نوع وزن های لهوی را با نوع موسیقی که در روزگار معاصر ویژه رقص طراحی می شود و موسیقی ویژه رقص های تند و تمرین های ورزشی را مورد بررسی قرار داد.

ج) بر انسانی و ارادی بودن رقص، تأکید دارد.

تعریف دیگر از غزنوی در رقص سماع است. او شاخصه اصلی رقص را دو عنصر می داند: اول جنبش ،بدن ،دوم میل روان و غریزه انسان به حرکت موزون در نتیجه حرکتی که از روی تکلّف ،است رقص نیست هر چند مشابه رقص باشد (1) غزنوی نیز رقص را پدیده هنری می داند؛ زیرا از درون هنرمند برخاسته است، از این رو حرکات موزون اگر از دل برنیامده باشد رقص اصطلاحی (سماع) نیست با این دو تعریف حرکات موزون غیر انسانی از دائره رقص بیرون هستند

نکته سوم: روش جاری کشف معنای لغوی مراجعه به فرهنگ نامه ها است. ولی این فرهنگ نامه ها کمکی در باز شناسی تعریف رقص نکردند و اگر تعریفی هم ارائه می دادند، معنای حقیقی رقص نبود. از دیدگاه صاحب جواهر این فرهنگ نامه ها تنها معنای اجمالی لفظ را بیان می کنند. (2) آخوند خراسانی نیز این معانی را شرح اسم می داند نه معیاری برای بیان جنس و فصل؛ (3) زیرا اگر بخواهیم این معانی را معنای حقیقی برای این واژگان بدانیم، گرفتار تسلسل یا دور می شویم به بیان اردبیلی اهل لغت و علما یکی از معانی لهو را لعب، و یکی از معانی لعب را نیز لهو دانسته اند هم چنین یکی از معانی لهو، چیزی است که موجب باز داشتن (إلهاء) انسان از خدا یا آخرت می شود که تسلسل در معنا است (4) فاضل گروسی این ادعا را

ص: 30


1- گر بجنباند اوت رقص بُوَد *** ور نجنبی بطبع نقص بود کشش روح ذوق روحانیست *** کوشش طبع حظ جسمانیست از سرِ دست آستین مفشان *** بر مینگیز خویش و تن منشان هر زمانی به هرزه برجستن *** دل خراشیدنست و تن خستن مایل ،هروی ،نجیب، «سماع نامه های فارسی»، نشر نی ،تهران، 1372، ص187.
2- نجفی، صاحب الجواهر، محمد حسن، «جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام» چاپ هفتم 43 جلد، دار إحیاء التراث العربي، بيروت، 1404 ق، ج 17، ص 220؛ «همان»، ج 21، ص 3.
3- آخوند خراسانی، محمد كاظم بن حسين، «كفاية الأصول»، چاپ اول، طبع آل البيت، قم، 1409 ق، ص182.
4- اردبیلی میرزا یوسف آقا مجتهد، «رسالة فی الغناء»، چاپ اول در يك جلد نشر مرصاد، قم، 1418 ق، ص 25.

درباره غناء مطرح می کند (1) این ابهام در واژگان زفن و رقص بیش تر است؛ زیرا رقص به زفن و زفن به رقص و هر دو به حرکت موزون تفسیر شده اند و این حرکت نیز مردد بین حرکت های ارادی و غیر ارادی است. حتی مشخص نیست که چنین حرکتی با این که موزون است جنبه زیبائی شناختی دارد یا نه؟

نکته چهارم: فرهنگ نامه های اسلامی - عربی متأثر از روایات اهل سنت می باشند. اولین کتاب لغت نوشته خلیل بن احمد متوفای 170 قمری است (38 سال پس از سقوط بنی امیه و هشتاد سال پیش از مرگ نویسنده صحیح بخاری). وی تصریح می کند در کتابش به دنبال شواهد شعر و مثال و سخنان عرب است اما به همان اندازه به قرآن و روایات اهل سنت از پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه نیز استناد می کند (2) این رویکرد در روند هزار ساله تدوین فرهنگ نامه های عربی - اسلامی ادامه یافت و به نگارش فرهنگ نامه های قرآنی - روائی کشیده شد. چنین کتاب هایی با نام «غریب الحدیث» شهرت یافتند. آغاز گر این جریان، ابو عبیده معمر بن مثنای تمیمی(م 209 ه) بود و توسط مازنی (م 203 ه)، أبو زيد ( م 215 ه)، اصمعی(م 216 ه )، و قطرب (م 206 ه ) ادامه یافت ابو عبید (م 224 ه ) چهل سال را در نگارش غریب الحدیث گذراند ابن قتیبه دینوری (م 276 ه) نیز کتابی در غریب الحدیث دارد. فرهنگ نامه های پس از این دوره ناظر به جوامع روائی اهل سنت ( صحاح شش گانه ) تدوین گردیدند، مانند عوفی (م 302 ه)، ابراهيم بن اسحاق حربی، شمر بن حمدويه، ثعلب، مبرد، انباری (م 328 ه)، کندی خطابی بستی و مدینی اصفهانی (3) سپس راغب اصفهانی مفردات (4) را در الفاظ قرآن زمخشری فائق (5) و ابن اثیر نهایه را در حدیث و فیومی مصباح منیر (6) را در واژگان

ص: 31


1- مختاری، رضا و صادقی محسن «غنا، موسیقی»، چاپ ،اول در يك جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1419 ق، ج 3، ص 1839.
2- فراهیدی خلیل بن احمد «کتاب العين»، ج 1، ص 47 .
3- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، ج 1، صص 11 - 6.
4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 55.
5- زمخشری، محمود بن عمر، «الفائق»، ج 1، ص 10.
6- فیومی، احمد بن محمد «المصباح المنير»، قم، چاپ دوم، المقدمة، ص 1

مبهم قرآن و حدیث نگاشتند چنین رویکردی به حدیث در حالی بود که ابن اثیر روایت می کند پیامبر صلی الله علیه و آله فصیح ترین عرب است (1)

به باور حمیری ریشه غریب بودن روایات صحابه تابعین و اولین گروه از فقهاء اهل سنت بوده اند (2) که واژگان غریب را وارد حدیث و لغت عرب کردند ازهری گناه این انحراف را بر عهده فرهنگ نامه نویسان می اندازد (3) خطابی عامل آن را اختلاف صحابه در لغت و فهم و حفظ احادیث می داند؛ (4) حال آن که به وجود آمدن این غرابت به جای اختلاف در فهم و حفظ، نتیجه دست کاری در سخنان نبوی 9 است. برای مثال، در سخن امام علی علیه السلام واژه رقص آمده است (5) اصمعی نیز برای تبیین واژگان قرآنی «محیص» از مثال های شعری استفاده کرده که در آن واژه رقص آمده است (6) اما در روایات صحابه و تابعین (اهل سنت) به جای رقص واژه غریب «زفن»

ص: 32


1- و قد عرفت أيدك الله و إيانا بلطفه و توفيقه : أن رسول الله صلی الله علیه و آله كان أفصح العرب لسانا، و أوضحهم بيانا. و أعذبهم نطقا، و أسدّ هم لفظا و أبينهم لهجة، و أقومهم حجة. و أعرفهم بمواقع الخطاب، و أهداهم إلى طرق الصواب. تأييدا إلهيا، و لطفا سماويا. و عناية ربانية، و رعاية روحانية، حتى لقد قال له على بن أبی طالب كرم الله وجهه - و سمعه يخاطب و فد بنی نهد-: یا رسول الله نحن بنو أب واحد، و نراك تكلم وفود العرب بما لا نفهم أكثره! فقال «أدبنى ربّى فأحسن تأدیبی و ربّیت فی بنی سعد». ابن اثیر جزری، «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، ج 1، ص 3.
2- حمیری، نشوان بن سعید،«شمس العلوم»، ج 1، ص 37.
3- ازهری محمد بن احمد «تهذيب اللغة» مقدمة ج 1، ص 13.
4- خطابی، حمد بن محمد بستی (المتوفى: 388 ه)، «غريب الحديث»، المحقق: عبد الكريم إبراهيم الغرباوى خرج أحاديثه: عبد القيوم عبد رب النبی الناشر: دار الفکر دمشق، عام النشر: 1402 ه - 1981 م، صص 68 - 69 .
5- من استشعر الشغف بالدنيا ملات ضميره أشجانا لها رقص على سويداء قلبه، هم يشغله و غمّ يحزنه حتى يؤخذ بكظمه فيلقى بالفضاء منقطعا أبهراه هينا على الله فناءه بعيدا على الاخوان لقاؤه. شريف الرضى محمد بن حسين، «نهج البلاغه» (للصبحی صالح)، چاپ اول ،1 جلد ،هجرت ،قم، 1414 ق، ص 539؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، « تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله» چاپ دوم 1 جلد، جامعه مدرسین، قم، 1404/ 1363، النص، ص 221.
6- قولهم ما له عنه محيص. قال الأصمعي: هو المحيد و المعدل. و المعنى: ما له عنه مفر. يقال منه: حاص يحيص حيصاً، و أنشد لأعرابي في ابنته: يا لَيتَها قد لَبِسَتْ وَ صْواصا *** وَ عَلَّقَتْ حاجِبَها تَنْماصا حَتَّى يجيئوا عُصَباً حِراصَا *** و يرقصوا مَنْ حَوْلنا إرقاصا فيجدوني عَكِراً حَياصا ابو طالب، المفضل بن سلمة (المتوفى: نحو 290 ه)، «الفاخر»، تحقيق: عبد العليم ،الطحاوی، مراجعة: محمد على النجار، الطبعة الأولى، الناشر: دار إحياء الكتب العربية عيسى البابي الحلبي، بی جا، 1380 ه ، ص 36.

رواج دارد. با وجود چنین مشکلی در فرهنگ واژگان عرب برخی از لغت شناسان سنّی وضع واژگان برای معانی را به جای قرار داد ،اجتماعی توقیفی و شرعی دانسته اند که باید پای بند آن بود (1) اگر مبنای دوم را بپذیریم دیگر نمی توان در معنای لفظ چون و چرا کرد؛ زیرا خداوند یا برگزیدگان او الفاظ خاص را برای معنای مورد نظر وضع کرده اند و هر کس این معنا را نپذیرد تقدیر و اراده الهی را نپذیرفته است سیوطی مجموعه ای اقوال از کتاب های علمای اصول و کلام اهل سنت نقل می کند در این کتاب ها نظریه های گوناگون درباره توقیفی یا قرار دادی بودن لغت عرب هست این اختلاف ریشه در مباحث کلامی معتزله و اشاعره اهل (حدیث) دارد. بیش ترین گرایش نیز، با نظریه ابو الحسن اشعری (توقیفی بودن وضع) می باشد. (2)

نکته :پنجم با مشخص شدن رویکرد فرهنگ نامه های اسلامی نگاهی دوباره می اندازیم به واژه «زفن» فراهیدی دو معنا برای زفن می کند دومین معنا (سایبان) لغت اهل عمان است. منطقه ای دور افتاده که زمان تدوین فرهنگ نامه ها مرکز خوارج بود. معلوم نیست لغت آن ها چه کاربردی در فهم روایات دارد (3) کتاب جیم زفن را به معنای حرکت دادن و راه بردن جهاز و قافله می داند (4) معنایی که با معنای ،فراهیدی هم خوانی ندارد ،ابن درید زفن را شبیه رقص می داند نه خودِ رقص وی به جای اهل عمان به لغت قبیله ازد اشاره می کند که خودش نیز از همین قبیله است زفن به معنای چیزی شبیه حصیر است کلمه شبیه رقص برای توجیه روایات عایشه است تا خواننده تصور نکند زفن در روایات عایشه به معنای رقص اصطلاحی

ص: 33


1- ابن سیده علی بن اسماعیل، «المخصص»، بیروت، چاپ اول، ج1، ص 3.
2- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابى بكر (المتوفى: 911 ه)، «المزهر فى علوم اللغة و أنواعها»، المحقق: فؤاد على منصور، الطبعة الأولى الناشر : دار الكتب العلمية، بيروت، 1418 ه- 1998 م، ج 1، صص 14 - 23.
3- فراهيدى الخليل بن أحمد (المتوفى: 170 ه)، «كتاب العين»، المحقق: د مهدى المخزومي، إبراهيم السامرائی، الناشر: دار و مكتبة ،الهلال، بی تا، ج 7، ص 372.
4- الشيباني بالولاء، إسحاق بن مرّار (المتوفى: 206 ه)، «الجيم»، المحقق: إبراهيم الأبياری، راجعه: محمد خلف أحمد، الناشر: الهيئة العامة لشئون المطابع الأميرية، القاهرة، عام النشر: 1394 ه - 1974 م ج 2، ص 60.

است (1) حمیری زفن را به معنای رقص می داند و به حدیث عبد الله بن عمرو بن عاص اشاره می کند. (2) به باور ابن فارس زفن اصل و ریشه ای ندارد چیزی در آن نیست تا به آن نیاز داشته باشیم و معانی گفته شده برای زفن را نیز قبول ندارد؛ (3) زیرا کنکاش در معانی زفن (و رقص) ما را دچار ابهام بیشتری می کند و از فهم روایات عایشه باز می دارد.

در کتاب های غریب الحدیث نخستین بار ابو عبید برای واژه نامأنوس «كنر» حدیث عبد الله بن عمرو را نقل می کند که ریشه روایت سکونی است. (4) ابو عبید به مناسبت واژه «قدر» (نه واژه زفن) به حدیث عایشه و رقص حبشی ها اشاره می کند. از نگاه وی، این حدیث دارای واژگان غریب (زفن) است (5) نسفی در کتاب اصطلاحات ،فقهی زفن را به معنای رقص گرفته است (6) زمخشری ،نیز برای زفن ابتدا حدیث عبد الله بن عمرو بن عاص را نقل می کند و زفن را به معنای رقص می داند آن گاه به حدیث عایشه اشاره می کند و در این حدیث زفن را به معنای بازی می گیرد (7) مدینی ریشه زفن را احادیث عایشه و عبد الله بن عمرو می داند و به مناسبت روایت ،عایشه زفن را به معنای بازی می گیرد و ادعا می کند که گفته شده به رقص نیز زفن

ص: 34


1- ابن درید، محمد بن الحسن (المتوفى: 321 ه)، «جمهرة اللغة»، المحقق: رمزى منير بعلبكی، الطبعة: الأولى الناشر: دار العلم للملايين، بيروت، 1987 م، ج 2، ص 821.
2- حمیری نشوان بن سعيد (المتوفى: 573 ه) «شمس العلوم» و دواء كلام العرب من الكلوم، المحقق: د حسين بن عبد الله العمرى - مطهر بن على الإريانی - د يوسف محمد عبد الله الطبعة: الأولى، الناشر: دار الفكر المعاصر، بيروت، دار الفكر، دمشق، 1420 ه - 1999 م، ج 5، ص 2809.
3- ابن فارس، أحمد بن فارس (المتوفى: 395 ه)، «معجم مقاييس اللغة»، المحقق: عبد السلام محمد هارون، الناشر: دار الفكر، عام النشر : 1399 ه - 1979 م، ج 3، ص 13.
4- أبو عبيد القاسم بن سلام بن عبد الله (المتوفى: 224 ه)، «غريب الحديث»، المحقق: د. محمد عبد المعيد خان، الطبعة: الأولى، الناشر: مطبعة دائرة المعارف العثمانية، حیدر آباد الدکن، 1384 ه - 1964 م، ج 4، ص 276 - 279.
5- «همان»، ج 4، ص 331 - 332.
6- نسفی، عمر بن محمد نجم الدین (المتوفى: 537 ه) ، «طلبة الطلبة فی الاصطلاحات الفقهية»، بدون طبعة، الناشر: المطبعة العامرة مكتبة المثنى ببغداد تاريخ النشر: 1311 ه، ص 158.
7- زمخشری، محمود بن عمرو (المتوفى: 538 ه)، «الفائق في غريب الحديث و الأثر»، المحقق: على محمد البجاوی - محمد أبو الفضل إبراهيم، الطبعة الثانية الناشر : دار المعرفة، لبنان، ج 2، ص112.

می گویند؛ زیرا رقص نیز گونه ای بازی است. (1) «سبتی» مانند زمخشری ابتدا زفن را به معنای رقص می گیرد سپس به معنای بازی می گیرد تا مفاد حدیث عایشه از نظر فقهی صحیح باشد؛ زیرا رقص در مسجد حرام است و باید معنایی برای زفن کرد که موجب هتک حرمت مسجد نگردد (2) اما ،ابن اثیر، با اشاره به احادیث معروف این واژه (حديث عايشه حديث عبد الله بن عمرو، و حديث رقصاندن امام حسن علیه السلام توسط حضرت زهرا علیها السلام واژه زفن را به معنای رقص می داند. (3)

همان گونه که مشاهده گردید اهل لغت و حدیث واژه زفن و دیگر واژگانی را که در حدیث عبد الله بن عمرو (ریشه روایت سکونی) به کار رفته غریب می دانند. آنان سه ریشه برای این واژه معرفی می کنند ریشه معروف در زبان عرب ریشه قبیله ازد و ریشه اهل عمان در معنای ریشه معروف این واژه نیز اختلاف دارند ریشه این ،واژه حدیث عایشه و عبد الله بن عمرو عاص است که صحابه یا سازندگان احادیث «واژه سازی» کرده اند. واضح است که مراد عبد الله بن عمرو از حرمت رقص اصطلاحی است نه حرکات موزون؛ زیرا هیچ دینی (به ویژه تورات که ریشه روایت عبد الله است) بازی به معنای مطلق را حرام نکرده است پس مراد گونه خاصی بازی موزون است که همراه با آلات موسیقی می باشد اگر این معنا برای واژه زفن درست باشد لازم می آید مراد از زفن در روایات عایشه نیز رقص اصطلاحی بوده و ساحت مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله زیر سوال برود؛ از این رو معنای دیگری برای واژه بیان شده که میانه رقص و بازی است، چیزی شبیه چوب بازی ولی قدر متیقن از معنای زفن رقص است البته رقص به قرینه سخن امام

ص: 35


1- مدینی اصفهانی محمد بن عمر (المتوفى: 581 ه)، «المجموع المغيث فى غريبي القرآن و الحديث»، المحقق: عبد الكريم العزباوي الطبعة الأولى، الناشر: جامعة أم القرى مركز البحث العلمى و إحياء التراث الإسلامي، كلية الشريعة و الدراسات الإسلامية مكة المكرمة و دار المدنى للطباعة و النشر و التوزيع جدة، ج 2، 3 (1408 ه - 1988 م)، ج 2، صص 19 - 20.
2- سبتی، عیاض بن موسى بن عیاض (المتوفى: 544 ه)، «مشارق الأنوار على صحاح الآثار»، دار النشر: المكتبة العتيقة و دار التراث، ج 1، ص 312.
3- ابن اثير مبارك بن محمد (المتوفی: 606 ه)، «النهاية في غريب الحديث و الأثر تحقيق طاهر أحمد الزاوى - محمود محمد الطناحى الناشر : المكتبة العلمية، بيروت، 1399 ه - 1979 م، ج، 2 ص 305.

علی علیه السلام (1) در حرکات غیر انسانی هر گونه اضطراب و بالا و پایین رفتن است (2) و در انسان بنابر تصریح غزالی حرکت موزون است. (3)

چهارم. ایقاع

«تاج العروس» در تعریف رقص و در استعمال این واژه در برخی منابع اسلامی، واژه «إيقاع» به کار برده اند این واژه از اصطلاحات علم موسیقی می باشد که در موسیقی معاصر به آن «گام» می گویند (4) به گفته اسحاق موصلی (موسیقی دان دوران هارون عباسی) ایقاع برای موسیقی مانند قافیه برای شعر است.(5)

توقيع (إيقاع) در لغت بمعنی نوعی از رفتار اسب شبیه «تلقیف» است، هنگامی که اسب دو دست خود را بلند می کند. در اصطلاح نیز آهنگ دادن به اشعار موزون از راه تقطیع آواز ها به نسبت های منظم معلومی (در علم موسیقی) است که بر هر آواز آن هنگام قطع شدن توقیع کاملی پدید می آورد.(6) توالی و نظم در حرکات خودبه خود ایجاد نمی گردد و نیاز به عامل بیرونی دارد تا به حرکات، نظم و ترتیب دهد یا مراقب باشد که حرکات از نظم و ترتیب مورد نظر، خارج نشود. این مهم به وسیله ایقاع یا ضرب آهنگ ایجاد می شود البته هر نوع موسیقی ای نیز توان ایجاد ضرب آهنگ در حرکات متوالی ندارد و معمولاً از ساز های کوبه ای برای حرکات تند و سریع و از ساز های زهی برای حرکات نرم و آرام (شهوانی و عاشقانه) (7) استفاده می شود. این معنا اشاره به

ص: 36


1- من استشعر الشغف بالدّنيا ملات ضميره أشجانا لها رقص على سويداء قلبه، هم يشغله و غمّ يحزنه حتى يؤخذ بكظمه فيلقى بالفضاء منقطعا أبهراه هينا على الله فناءه بعيدا على الاخوان لقاؤه. شريف الرضى، محمد بن حسين، «نهج البلاغه» (للصبحی صالح)، ص 539؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی «تحف العقول»، النص، ص 221.
2- طریحی، فخر الدين «مجمع البحرین»، چاپ سوم، 6 جلد کتاب فروشی مرتضوی تهران - ایران؛ 1416 ق، ج 4، ص 172.
3- مایل هروی نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص 97 ( رساله وجد و سماع، ابو حامد غزالی).
4- واسطی ،زبیدی، تاج العروس، ج11، ص 525
5- ابن خرداد به عبید الله بن عبد الله «المختار من كتاب اللهو و الملاهی» نسخه موجود در نرم افزار مكتبة الشاملة بی جا، بی تا، ص12
6- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1414 ق، ج 3، ص 23.
7- romantic.

اصطلاح طرب و ترجیع در بررسی های فقهی دارد عنوان طرب به معنای خفت و ترجیع به معنای حرکت است از این رو می توان گفت که مراد از طرب ساز های زهی و مراد از ترجیع ساز های کوبه ای است.

پنجم. لهو و لعب

در برخی تعاریف رقص و زفن واژه لعب آمده است در عناوین ثانوی نیز واژه لهو کارکرد ویژه ای دارد.

«لهو» هر چیزی است که انسان را مشغول سازد چه از هوای نفسانی یا شادی باشد به زن نیز «لهو» گفته شده است؛ چون انسان را سر گرم می کند (1) از این رو به زن «لعبة: بازیچه» گفته اند.(2) ازهری لهو را مشغول شدن و فراموش کردن رها کردن روی گردان شدن از چیزی و بازی کردن می داند تلهی نیز تعلل کردن و مشغول کردن خود به چیزی است انسان «لاهی» کسی است که به چیزی مشغول شده و آن را رها نمی کند. (3) صاحب بن عباد علاوه بر آن که «لهوة» را به معنای زن گرفته است خود «لهو» را نیز به معنای زن می داند همچنین ،لهو برای فرزند و عمل جنسی به کار می رود (4) ویژگی این سه موضوع (زن، فرزند و عمل جنسی) بازداشتن انسان از امور دیگر است. جوهری لهو را رها کردن و دست برداشتن از چیزی مشغول شدن و بازی کردن با آن گرفته است ایشان مانند ابن عباد لهو را کنایه از عمل جنسی گرفته و لهو در آیه قرآن را به معنای زن یا فرزند می داند (5) ابن اثیر لهو را به معنای بازی گرفته که موجب مشغول شدن به آن چیز و غافل

ص: 37


1- فراهیدی خلیل بن احمد «کتاب العين»، ج 4، ص 87
2- سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِنَ اَلْمَرْأَهِ وَ هِیَ حَائِضٌ؟ قَالَ: ﴿کُلُّ شَیْءٍ غَیْرَ اَلْفَرْجِ﴾. قَالَ: ثُمَّ قَالَ: ﴿إِنَّمَا اَلْمَرْأَهُ لُعْبَهُ اَلرَّجُلِ﴾. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، «کافی» (ط) - دار الحدیث)، چاپ اول 15 جلد، دار الحديث - قم، ق 1429، ج 11، ص 237 و عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ: ﴿ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّمَا اَلْمَرْأَهُ لُعْبَهٌ مَنِ اِتَّخَذَهَا فَلاَ یُضَیِّعْهَا﴾. کلینی، «کافی» (ط - دار الحدیث)، ج 11، ص 169.
3- ازهری محمد بن احمد، «تهذیب اللغة»، ج 6، ص 226
4- صاحب بن عباد اسماعيل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 4، ص 61.
5- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 6، ص 2487.

شدن از چیز های دیگر می شود. (1) راغب لهو را مشغول شدن به چیزی و از کار مهم باز داشتن می داند «از هر چیزی که لذت و بهره می برند به لهو تعبیر شده است». (2) «لعب» کاری است که هدف و انگیزه مشخصی از انجام آن وجود ندارد. (3) در روش ابن جنی، کلمات هم ریشه لهو، عبارتند از: و له و هل هول، لوه لوه، به معنای سراب است. و هل به معنای فزع و بی تابی، وله به معنای اندوه و هول به معنای خوف و ترساندن است.(4)

معنای جامع برای لهو سر گرمی است که انسان را به چیز های پوچ مانند سراب، مشغول می سازد. از سوی دیگر چون سبب از دست رفتن فرصت ها و عُمر انسان می شود، عامل اندوه و ترس و بی تابی است. این سر گرمی می تواند به همراه لذت بردن از آن چیز یا بدون لذت باشد. نتیجه این ،سر گرمی غفلت و دوری از کار مهم تر است آن کار مهم می تواند از امور دنیایی یا آخرتی باشد. رقص نیز این گونه است زن نیز که عنصر اصلی رقص است، این کار کرد را دارد.

واژه «لعب» ،بازی زیاد بزاق دهان کودک سراب و شعاع خورشید، می باشد. (5) ابن درید، لعب را چیزی می داند که بر خلاف جدی است ،شوخی پرنده ای که با سایه اش بازی می کند سم مار سراب و بادی که با درب منزل بازی می کند معانی دیگر لعب هستند.(6) ابن فارس می گوید از ریشه ،لام عین و باء دو کلمه گرفته می شود لعب به معنای بازی و زیاد و «لعاب» که به معنای جاری است مانند بزاق و دهان کودک و صمغ درخت خرما (7) راغب نیز لَعب را به معنای بازی از ریشه لُعَاب (بزاق و آب دهان) می داند امّا «لَعِبَ فلان» هنگامی به کار می رود که کسی کاری را بدون قصد و هدف صحیحی انجام دهد.(8)

ص: 38


1- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 4، ص 282.
2- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 748.
3- «همان»، ص 741.
4- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، صص 989 - 990.
5- فراهیدی، خلیل بن احمد، «العين»، ج 2، ص 148.
6- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 367.
7- ابن فارس احمد بن فارس «معجم مقاييس اللغه»، ج 5، ص 253.
8- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات الفاظ قرآن» چاپ دوم، تهران، 1374، ج 4، ص 135.

زمخشری در روایتی منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله ، لعب را به معنای شخصی می گیرد که کالای کسی را بردارد و وانمود می کند می خواهد دزدی کند ولی قصد دزدی ندارد و تنها می خواهد صاحب کالا را عصبانی کند (1) ابن اثیر علاوه بر این حدیث، سه روایت دیگر نیز می آورد که در آن ها واژگانی از ریشه لعب است حدیث امام علی علیه السلام : عمرو بن عاص فکر می کند در من تلعابه یعنی شوخی است روایت تمیم: در دریا بودیم و یک ماه موج با ما بازی می کرد روایت سوم نیز حدیث طهارت محل غائط است در حدیث آمده: شیطان با مقعد انسان بازی می کند؛ زیرا مقعد جائی است که یاد خدا در آن جا برده نمی شود و محل بول و غائط است. (2)

کلمه های هم ریشه «لعب» عبارتند از: «بعل» به معنای همسر مالک، پروردگار و درخت خرمایی که هنگام تشنگی به جای آب باران استفاده می شود معنای دیگر بعل، سختی می باشد. «بلع» به معنای فرو بردن و «بلوعه» چاهی است که آب را فرو می برد. «عبل» به معنای درشتی سنگینی و فرو افتادن برگ درختان است «اعبل» ،نیز سنگ بزرگ است. «علب» نشانه ای در بدن است مانند نشانه سجده بر پیشانی هم چنین ظرفی از پوست شتر که در آن شیر می دوشند.(3) ویژگی مشترک این معانی بی اهمیت بودن است مانند آب دهان از سوی دیگر نقش مهم در زندگی دارد مانند بازی در دوران کودکی و در بزرگی و اهمیت پوشالی مانند صخره های بزرگ هستند بنابر این لعب دو ویژگی دارد. اول امری که جدی نیست دوم: مایعی که سیلان دارد و روان است.

رقص نیز فعالیتی است که رقاص آرام و قرار ندارد و مانند آب روان روی زمین حرکت می کند و جا بجا می شود از سوی دیگر کار جدی و مهم روزمره نیست و مانند رفتار کودک ناشی از غریزه لذت جویی می باشد البته این ویژگی با رقص های کاربردی (مانند: رقص درمانی، رقص ورزشی یا رقص آیینی همخوانی ندارد.

ص: 39


1- زمخشری، محمود بن عمر «الفائق»، ج 3، ص201.
2- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 4 ، ص 252 .
3- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 1، صص 365-367.

گروهی از اهل لغت مانند از هری (1) ابن منظور (2) و ابن اثیر (3) لهو را لعب دانسته اند. گروهی دیگر مانند عسکری (4) نسبت بین این دو واژه را عموم و خصوص من وجه می دانند مصداق لهو و لعب مانند اشتغال به آلات لهو است. غناء و گفتار بیهوده مصداق لهو هستند. مصداق لعب نیز بازی کودکان و بازی با آلات قمار است زبیدی به نقل استاد خود این دو واژه را مترادف و به معنای مشغول شدند به چیزی می داند که ارزش ندارد. برخی لهو را اعم از لعب می دانند که شنیدن ملاهی(موسیقی) گونه ای لهو است نه لعب گروهی نیز لعب را این گونه معنی کرده اند: آن چه که هدف از آن تعجیل شادی و تفریح به آن باشد. مراد از لهو نیز مشغول شدن به هوی و هوس و طرب است هر چند قصد در آن نباشد از دیدگاه این عده تفاوت لهو و لعب در قصد و نبودن آن می باشد (5)

به نظر می رسد بهترین تفاوت را ابن سیده بیان کرده است. او ابتدا اسامی عمومی که برای لهو و آلات لهو گفته شده بیان می کند سپس لهو را معنا می کند آن چه انسان را به خود مشغول می کند ولی از خوشحالی یا هوای نفسانی برآمده باشد اما بازی مخالف کار جدی است مانند کنیز کودک باد وجه مشترک این مثال ها بازی است این گونه بازی، لزوماً به معنای غفلت ناشی از لهو نیست هر چند ممکن است موجب غفلت شود ولی شاخصه آن، سر گرمی (اعم از غفلت) است. (6)

فخر رازی دو تفاوت بین لهو و لعب می گذارد که این تفاوت سبب عطف لعب بر لهو گردیده و این واژگان دو تا هستند:

تفاوت اول: هر کاری که انسان به آن مشغول شود، سبب می شود تا از امور دیگر زندگی

ص: 40


1- از هری محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، چاپ اول، دار احیاء التراث العربی، 1421 ق، 2001 م، ج 3، ج 2، ص 226.
2- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 15، ص 258.
3- ابن اثير «النهاية»، ج 4 ، ص 282.
4- عسکری، حسن بن عبد الله «الفروق فى اللغة»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ص 248.
5- زبیدی، «تاج العروس»، ج20، ص 170.
6- ابن سیده، علی بن اسماعيل «المخصص»، ج 13، ص 15 .

غافل گردد. به حالت رو آوردن و سر گرم شدن به چیز های بیهوده که موجب لذت گردد، لعب گویند و به حالت غافل شدن از امور دیگر لهو می گویند بنابر این دنیا چون امری باطل است به آن لعب می گویند و چون موجب غافل شدن از حق می گردد به آن لهو می گویند

تفاوت دوم: انسان گاهی چیزی را بر امور دیگر مقدم می دارد در حالی که می داند این کار را مقدم داشته ولی در نظر دارد تا پس از کار اول کار دوم را انجام دهد؛ مانند این که اکنون کبوتر بازی می کند ولی پس از آن می خواهد خانه را تمیز کند در این جا لعب به کار می رود؛ زیرا انسان هر چند مشغول بازی است ولی از کار بعدی هم غافل نیست. اما اگر مشغول شدن به کاری سبب شود از هر چیزی غیر از آن غافل شود به آن لهو می گویند؛(1) مانند غناء یا رقص که انسان را آن چنان در خود فرو می برد که از هر چیزی غیر از آن غافل می گردد. بنابر این فخر رازی نیز رابطه بین لهو و لعب را عموم و خصوص مطلق می داند.

قرطبی، معنای لعب و لهو را معروف می داند، یعنی همان معنای لغوی. لهو هر چیزی است که انسان را سر گرم خود سازد و در خود فرو برد و گفته شده اصل لهو باز داشتن از چیزی است. سپس اشکالی نقل می کند: لهو نمی تواند به معنای بازگرداندن از چیزی باشد؛ زیرا کلمه ای که این معنا را دارد حرف سوم ریشه آن (لام الفعل) ياء است «لهی» ولی حرف سوم کلمه مورد بحث ما ، واو «لهو» است پس «لهی» با «لهو» متفاوت است و لهو، به معنای بازگرداندن انسان از چیزی نیست اما «لعب» مربوط به امر آخرت است پس لعب چیزی است که نفع ندارد و لهو چیزی است انسان را سر گرم سازد و هر دو با امور آخرتی سازگاری ندارند ،بنابراین لهو و لعب متفاوت اند.(2)

در مفسران ،شیعه طوسی لهو را تلاش کردن در اموری می داند که شایسته تلاش و کوشش نیستند. لعب نیز ستایش چیزی است که شایسته نیست انسان به دنبال آن برود و ریشه آن از ،لعاب به معنای حرکت غیر عادی است ایشان برخلاف قرطبی، بازگشت لهو را به انصراف

ص: 41


1- فخر رازى، أبو عبد الله محمد بن عمر (المتوفى: 606 ه)، «مفاتيح الغيب = التفسير الكبير»، الطبعة الثالثة، الناشر: دار إحياء التراث العربی، بيروت، 1420 ه، ج 25 ، ص 75.
2- قرطبی محمد بن احمد «الجامع لاحكام القرآن» ، ناشر: انتشارات ناصر خسرو ،تهران، 1364 ش، ج 6، ص 414.

از چیزی می داند. (1) از دیدگاه ابو الفتوح لهو «چیزی است که جوانان کنند از سر نشاط از جمله ملاهی برای قضای شهوت و لعب بازی بود که کودکان کنند و این هیچ را به عاقبت ثمره نباشد. (2) در جای دیگر این دو واژه را به معنای هزل می داند (3) طبرسی همین معنا را برای لهو و لعب گفته (4) و در جای دیگر از مجاهد نقل می کند «لعب آنست که باعث دلبستگی به دنیا می شود لهو آنست که انسان را از یاد آخرت باز می دارد»(5)

طباطبائی لهو را چیزی می داند که انسان را از امور مهم باز می دارد، مانند زندگی دنیا که انسان را از آخرت باز می دارد لعب ،نیز کار یا کارهای منظمی است که دارای نظم خیالی است، مانند بازی های کودکانه بازی هایی که کودکان با حرص و ولع آن را انجام می دهند و سپس خیلی زود آن را رها می کنند (6) در جای دیگر لهو را چیزی می داند که انسان را از امور مهم باز می دارد و لعب را کارهای منظوم و موزون می داند که به منظور هدف و غایت پوچ انجام می شود (7)

در فقه، به نظر شیخ انصاری هر چند ظاهر کلام صحاح و قاموس این دو واژه یک معنا دارند ولی مقتضای عطف این دو واژه در قرآن تفاوت معنایی آن دو است.(8) ایروانی نسبت بین سه واژه لهو و لعب و لغو را عموم و خصوص من وجه می داند لهو عملی قلبی و نفسانی است

ص: 42


1- طوسی، محمد بن حسن، «التبيان» فى تفسیر القرآن چاپ اول ناشر: دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 4، ص 417.
2- ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن»، ناشر: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408 ق، ج 15، ص 227.
3- «همان»، ج 8، ص 211.
4- طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البيان في تفسير القرآن» تحقیق محمد جواد بلاغی ناشر: انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم :چاپ ،تهران 1372 ش، ج 4 ، ص 655 .
5- «همان»، ج 9، ص 359
6- طباطبایی، سید محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن» چاپ ،پنجم ناشر دفتر انتشارات اسلامی جامعه ی مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 ق، ج 16، ص 150.
7- طباطبایی، سید محمد حسين «الميزان في تفسير القرآن»، ج 8، ص 134.
8- دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری، «کتاب المکاسب» (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)، چاپ اول، 6 جلد، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری ،قم، 1415 ق، ج2، ص 47.

که بدون هدف انجام می شود لعب حرکات اعضا و جوارح است که برای هدف لذت بردن انجام می شود (1) فرد مشترک لهو و لعب، بازی با آلات موسیقی است که هم مصداق عمل جوارحی است و هم سر گرم شدن به خواسته های نفسانی

روحانی بر شیخ انصاری اشکال می کند لهو از افعال نفس است و ارتباطی به عمل جوارحی ندارد و لعب نیز از افعال جوارحی است و ارتباطی به افعال نفسانی ندارد از این رو این دو واژه در اغراض غیر عقلایی و برآمده از قوای شهوانی شریک اند و تفاوت شان در فعل نفسانی و جوارحی است. در نتیجه لهو به معنای مشغول شدن نفس انسان به لذت های برآمده از شهوت ،است بدون این که از این لذت ها هدفی در نظر داشته باشد، هر چند غایتی بر آن مترتب شود.(2) سبزواری نیز لهو را حالت نفسانی و لعب را حرکات خارجی می داند که هر دو برآمده از خواهش های نفسانی و شهوانی هستند. فرد مشترک این دو عنوان بازی با آلات قمار است که هم حرکت اعضا است و هم بهره نفسانی به دنبال دارد. (3)

در فقهای اهل سنت حلبی افعال قصدی انسانی را دو دسته می داند دسته اول افعالی که دارای هدف و غرض صحیح دنیایی یا دینی است. دسته دوم افعالی که بدون غرض صحیح است این گونه افعال نیز سه دسته:اند ،عبث ،لعب لهو. ایشان برخلاف علمای شیعه که این افعال را به سه عنوان «لهو لعب و لغو» دسته بندی می کنند به جای لغو عبث را آورده که از نظر معنایی نزدیک یک دیگرند. ایشان مانند شیخ انصاری به دلیل عطف لهو و لعب در قرآن بر یک دیگر این دو واژه را از نظر معنایی متفاوت می داند به نظر ،حلبی معنای ،لعب رفتاری است که غرض و هدف دارد ولی هدف آن دنیایی و برآمده از انگیزه های شهوانی است این معنا متفاوت با دیدگاه برخی فقهای شیعه است که لعب را مخصوص رفتار های غیر شهوانی

ص: 43


1- ایروانی علی بن عبد الحسین نجفی، «حاشية المكاسب» (للإيروانی) چاپ اول 2 ،جلد، وزارت فرهنگ و ارشاد ،اسلامی ،تهران 1406 ق، ج 1 ، ص 42 .
2- قمی، سید صادق حسینی روحانی، «فقه الصادق علیه السلام » (للروحانی)، چاپ اول 26 ،جلد دار الكتاب، مدرسه امام صادق علیه السلام ، قم ، 1412 ق، ج 14، ص 450.
3- سبزواری، سيد عبد الأعلى، «مهذب الأحكام» (للسبزواری)، چاپ چهارم 30 جلد، مؤسسه المنار، دفتر حضرت آية الله، قم، 1413 ق، ج 16، ص 158.

می دانستند. همچنین لهو مانند لعب است با این تفاوت که در لهو قوای نفسانی نیز، بهره می برند به گونه ای که انسان از امور مهم تر و آخروی باز می ماند.(1)

نتیجه بررسی معنای لهو و لعب این است:

اول برخی از کتاب های لغوی، تفسیری و فقهی این دو واژه را مترادف می دانند، اما نظریه برتر از دیدگاه فقهای شیعه و اهل سنت تفاوت معنای این دو واژه است این نظریه از رویکرد قرآنی به این دو،واژه استنباط شده است رابطه آن دو نیز عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا ممکن است لعب بدون لهو و لهو بدون لعب باشد.

دوم . از جهت زمانی لعب مقدم بر لهو است ولی از نظر رتبه لهو مقدم بر لعب است؛ زیرا به منزله علت برای لعب است

سوم. همه تعریف های ،اصطلاحی تأکید دارند لهو از افعال قصدی است ولی درباره قصدی بودن لعب اختلاف دارند چون موضوع این دسته بندی افعال انسانی است نه اشیای بی جان از این رو قصدی بودن لعب ،نیز پذیرفته شده است بنابراین تفاوت لهو و لعب به جای انگیزه در وجود انگیزه عقلائی در لعب است نتیجه این بحث در بررسی «قصد تلهی» می آید.

گفتار دوم: واژگان مشابه رقص در روایات و فرهنگ نامه های اسلامی

گسترش رقص در جامعه اسلامی برخی اصطلاحات را وارد روایات اهل سنت (2) و فرهنگ واژگان اسلامی-عربی کرد:

عَرْقَصَةُ: مانند رقص است. (3)

ص: 44


1- حلبی، ابراهيم بن محمد «الرهص و الوقص المُسْتَحِل الرقص»، تحقيق: الدكتور جميل عبد الله عويضة، بی جا، 1430 ه / 2009 م، صص 3-10.
2- عسقلانی، احمد بن علی «فتح البارى في شرح صحيح البخارى»، دار الريان للتراث، 13 جلدی، بی جا، 1407 ق، 1986 م، حديث 3683، ج 2 ص 513 .
3- صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد، «المحيط فی اللغة»، ج 2، ص203.

دَعْكَسَةُ : نوعی بازی مجوس است که به فارسی آن را دست بند گویند و آن چنان باشد که دائره وار دست یکدیگر گرفته می رقصند. (1) این نوع رقص در دربار مأمون عباسی (معاصر با امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام) اجرا می گردید در توصیف دیگر این واژه نوعی بازی بوده است که دائره وار می چرخیدند و برخی از حاضران دست دیگری را می گرفتند مانند آن چه که در رقص انجام می شده است. (2) این توصیف شبیه برخی رقص های سنتی است که در عروسی ها اجرا می گردد و شبیه برخی رقص های کلاسیک است که در آن زن و مرد دست در دست یکدیگر با هم در حال رقص دور سالن می چرخند.

دِرْكِلَة : نوعی بازی یا رقص است که ریشه ایرانی یا حبشی دارد. روایت شده پیامبر صلی الله علیه و آله گروهی حبشی را دیدند که «درکله» می رقصیدند به آنان گفتند: ای فرزندان ارفده، شادی کنید تا اهل کتاب بدانند در دین ما شادی است. (3)

دَرْقَلَ: در روایات اهل سنت وارد شده است (4) و به معنای لباس رقصی است که رقاصان سیاه می پوشیدند این واژه به یکی از مهم ترین ابزار رقص (لباس) اشاره دارد.

قلس: معانی گوناگونی دارد که یکی از آنان رقص همراه با آوازه خوانی است. این گونه رقص و آواز به عنوان شادمانی و خوش امد گویی برای ورود بزرگان به شهر انجام می شده (5) است. مستند آن شادی اهل مدینه هنگام ورود پیامبر صلی الله علیه و آله است.

القصف: نوعی بازی و رقص است که از فرهنگ ،بیگانه وارد فرهنگ عربی شده است. همچنین گفته شده ،قصف علامت اعلان لهو و سر گرمی بوده است تقصف نیز به معنای

ص: 45


1- صاحب بن عباد، «المحيط فی اللغة»، 1414، ج 2، ص 219.
2- ابن حداد، سعيد بن محمد معافری (المتوفى: بعد 400 ه)، «كتاب الأفعال»، المحقق: حسین محمد محمد شرف الناشر: مؤسسة دار الشعب للصحافة و الطباعة و النشر، القاهرة عام النشر: 1395 ه - 1975 م، ج 3، ص 343
3- واسطی زبیدی، «تاج العروس»، ج 14، ص 236؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح» - تاج اللغة و صحاح العربية، چاپ اول 6 جلد دار العلم للملايين، بيروت، 1410 ق، ج 4، ص 1697.
4- واسطی زبیدی، «تاج العروس»، ج 14 [در قل] ص 236.
5- ابن منظور، ابو الفضل، لسان العرب، ج 6 ، ص 180 .

جمع شدن و سر گرمی و بازی بر غذا (به همراه اطعام) بوده است. (1)

سَعْنَة: به معنی رقص و بازی آمده است. (2)

اوَزَّی: نوعی راه رفتن رقص گونه است.(3)

زَقْزَقَةُ: رقصاندن کودک است. (4)

زَهْزَقَةُ: رقصاندن کودک توسط مادرش است. (5)

فَنْزَجُ و الفَنْزَجَةُ: نوعی بازی و رقص است که از فرهنگ زرتشتی وارد فرهنگ عربی شده و به آن دست بند پنجه و پنجگان می گویند (6) البته ابن اعرابی ریشه آن را فرهنگ نبطی (آفریقایی) می داند نه فارسی (7)

رَقَزَ: به معنای رقص است و به رقاص هم «رقاز» می گویند. (8)

حَنْبَشَ: گونه ای جست و خیز راه رفتن و بازی های رقص گونه است که برای کنیزان استعمال می شود (9)

بَحْشَلَ : رقصيدن مانند سیاهان را گویند (10)

زَنْفَلَ زَنْفَلَةً: رقصیدن مانندِ رقص نبطی ها (مصریان) را گویند. (11)

أَفْدَى: رقصاندن کودک را به همراه آواز خاص می گویند (12)

ص: 46


1- واسطى زبیدی، «تاج العروس»، ج 12، ص 434 .
2- «همان»، ج 18، ص 280.
3- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 5، أوز، ص 309.
4- واسطى الزبيدی، «تاج العروس»، ج 13 [زقق] ص 196.
5- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 10، ص 149.
6- واسطى الزبيدی، «تاج العروس»، ج 3، ص 463.
7- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 2، ص 349.
8- واسطى الزبيدى، «تاج العروس»، ج 8 ، ص 71.
9- «همان»، ج 9 ص 97.
10- «همان»، ج 14، ص 44 .
11- «همان»، ج 14، ص 317.
12- «همان»، ج 20، ص 43.

نزج: رقصاندن دیگران را می گویند (1)

كُرَج: (2) ابزاری بود که در رقص به کار می بردند. اسبان چوبی که کنار قبا آویزان می کردند، زنان رقاص آن را می پوشیدند و تقلید اسب دوانی می کردند (3)

سماع: به معنی شنیدن، شنوایی آواز و سرود می باشد و در اصطلاح صوفیه به معنی وَجد و سرور و پای کوبی است. (4)

اصطلاحاتی که درباره رقص ،گذشت بیانگر رواج رقص و گونه های آن در زمان معصومین علیهم السلام می باشد همچنین تأثیر فرهنگ ایرانی - زرتشتی عصر ساسانی، آفریقایی (حبشه/ اتیوپی امروزی) و نبطی (مصر) بر جامعه اسلامی را آشکار می سازد. ویژگی بیشتر آن ها تعریف حرکات موزون بر اساس وزن و إيقاع است بیشتر این رقص ها مخصوص مجالس لهو بوده ولی به معنای شهوانی بودن آن ها نیست.

ص: 47


1- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 2، ص 376.
2- Koraj.
3- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 1 ص 12.
4- عمید حسن فرهنگ عمید چاپ نخست: 1389؛ «ادامه حکایت نخچیران و شیر» در شرح جامع مثنوی معنوی سرپرست تألیف و ویرایش: فرهاد قربان زاده ،ناشر اشجع، کریم ،زمان چاپ چهاردهم؛ اطلاعات، تهران، 1383، ص 437؛ «دو اثر کهن در سماع»، نصرالله پور جوادی، مجله معارف، دوره پنجم، ش 3، صص 4 - 5.

فصل دوم: بررسی اجتماعی

گفتار اول: بررسی پدیده رقص و سیر دگرگونی آن در عصر صدور روايات

اشاره

ابن خلدون در مقدمه کتاب تاریخ دو نظریه درباره رقص دارد:

الف) تأثیر طبیعت بر رقص

ابن خلدون بر این باور است که حرارت هوا در ایجاد روحیه و طبع شاد و طرب تأثیر گذار است (1) پیش از او جاحظ (2) و پس از او جواد علی (3) این ویژگی را برای سیاهان آفریقایی آورده اند. به نظر می رسد این باور برگرفته از روایات اهل سنت درباره رقص سیاهان در مدینه (عصر پیامبر صلی الله علیه و آله) می باشد با این حال موید این نظریه حالت غیر ارادی کافور اخشیدی حاکم سیاه پوست مصر (م 357 ق) است «کافور روزی بین وزرا نشسته بود. سیاه پوستی از رو بروی قصرش گذشت که به آواز سیاهان می خواند و بر طنبور می زد کافور که پس از مدت ها با این آواز وجد آور سیاهان روبرو شده ،بود ناخواسته برخاست و رقصی که بردگان سیاه را از خود بروز داد، اما ناگاه به خود آمد و برای این که زیر دستانش گمان نکنند او ناخواسته رقص بردگان سیاه را انجام داده روز های بعد همان ساعت همان حرکات را تکرار می کرد تا وا نمود کند رفتار آن ،روزش عادت رفتاری اوست.» (4)

ص: 48


1- ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، «تاریخ ابن خلدون»، ترجمه ،مقدم مترجم محمد پروین گنابادی، نسخه موجود در نرم افزار نور ،السیره، بی تا، ج 1، ص 158.
2- جاحظ، ابو عثمان عمر بن بحر، «الرسائل السياسية»، نسخه موجود در نرم افزار ،تراث مرکز کامپیوتری علوم اسلامی نور ،قم، بی تا، ص 540
3- جواد على «المفصل من تاريخ العرب قبل الاسلام» دار العلم للملايين، بیروت، بی تا، ج 5 ، ص122.
4- كاشف الغطاء، محمد رضا، تقريح العصا فی الرق و النخاسة و الخصا، نسخه موجود در نرم افزار آل کاشف الغطاء، مؤسسه کاشف الغطاء، بی جا، بی تا، ص: 395

البته بخش مهمی از رقص موسیقی های معاصر نیز ریشه در فرهنگ سیاهان آمریکای شمالی و جنوبی دارد و بر اساس نظریه ابن خلدون این رقص ها امتداد فرهنگ پای کوبی سیاهان آفریقایی به جوامع مدرن امروزی است. مهم ترین ویژگی این ،رقص، استفاده از ساز های کوبه ای برای ایجاد حرکات تند موزون می باشد این رقص ها در فرهنگ آمریکایی کارکرد سر گرمی یا شهوانی دارند ولی در جوامع سنتی آفریقا برای سر گرمی مراسم ،بلوغ عبادت و مانند آن استفاده می شده اند بررسی این گونه رقص ها با عنوان رقص های آمریکایی آفریقایی می آید.

(ب) گرایش به رقص در جوامع متمدن

از دیدگاه ابن خلدون هر تمدنی سه مرحله دارد شکل گیری شکوفایی، سقوط در مرحله دوم پس از استقرار امنیت و رفاه نسبی گرایش به هنر های تفننی شکل می گیرد، یکی از این هنر ها رقص و موسیقی است (1) هر چند این نظریه ریشه و حیانی دارد (2) با این حال نمی توان منکر رقص و غناء در عصر جاهلیت شد برای بررسی این نظریه نگاهی می اندازیم به رقص در دوران جاهلیت.

رقص در عصر جاهلیت

توصیف های امام علی علیه السلام درباره جاهلیت، بیانگر ویژگی های عمومی این دوره بوده (3) و باز تابی از اصطلاح قرآنی تبرّج جاهلی (4) است به نقل طبرانی (5) و ابن ابی الدنیا (6) در آخر الزمان

ص: 49


1- ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، «تاریخ ابن خلدون»، ج 2 ص 796.
2- اسراء: 17، آیه 16
3- ثقفى ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال «الغارات أو الإستنفار و الغارات» (ط - القديمة)، چاپ اول، 2 جلد، دار الكتاب الإسلامي، قم، 1410 ق، ج 1، ص 200؛ شریف رضی، محمد بن حسين «نهج البلاغه» (للصبحي صالح)، ص 122 و صص 46 - 47 و ص 140.
4- وَ لَا تَبَرّجنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُوّلَ. احزاب: 33، آیه 33.
5- روى الطبراني عن سهل بن سعد، قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: سيكون في آخر الزمان خسف و قذف و مسخ، إذا ظهرت المعازف و القينات و استحلت الخمر ،طبرانی سلیمان بن أحمد، «المعجم الكبير»، المحقق حمدى بن عبد المجيد السلفي الطبعة الثانية، دار النشر: مكتبة ابن تيمية القاهرة، بی تا، ج 6، ص150.
6- عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ السَّاعِدِي، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم: ﴿يَكُونُ فِي أُمَّتِي خَسْفٌ وَ قَذْفٌ وَ مَسْخُ﴾ قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَتَى؟ قَالَ: ﴿إِذَا ظَهَرَتِ الْمَعَازِفُ وَ الْقَينَاتُ وَ اسْتُحِلَّتِ الْخَمْرُ﴾. ابن ابى الدنيا، أبو بكر عبد الله بن محمد، «ذم الملاهي»، تحقيق و دراسة: عمرو عبد المنعم سليم، الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة ابن تيمية ،القاهرة مكتبة العلم، جدة، 1416 ه، ص 23؛ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: ﴿يَكُونُ فِي أُمَّتِي قَذْفٌ وَ مَسْخٌ وَ خَسْفٌ﴾ قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ مَتَى ذَلِكَ؟ قَالَ: ﴿إِذَا ظَهَرَتِ الْمَعَازِفُ وَ كَثُرَتِ الْقَيْنَاتُ وَ شُرِبَتِ الْخَمْرُ﴾ ... يبِيتُ قَوْمٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى طَعَامٍ وَ شُرْبٍ وَ لَهْو، فَيَصْبِحُونَ وَ قَدْ مُسِحُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِيرَ، وَ لَيصِيبَنَّهُمْ خَسْفٌ وَ قَذْفٌ. ابن ابى الدنيا، عبد الله بن محمد، «ذم الملاهي»، ص 25. عَنْ عَلِي بْنِ أَبَى طالب علیهما السلام، عَنِ النَّبِي صلى الله عليه و آله و سلم أَنَّهُ قَالَ: ﴿يَمْسَخُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِى قِرَدَةً، وَ طَائِفَةٌ خَنَازِيرَ، وَ يَخْسَفُ بِطَائِفَةٍ وَ يُرْسَلُ عَلَى طَائِفَةِ الرِِّيحُ العقيم بِأَنَّهُمْ شَرِبُوا الْخَمْرَ، وَ لَبِسُوا الْحَرِيرَ وَ اتَّخَذُوا الْقِيانَ وَ ضَرَبُوا بِالدُّفُوفِ﴾ «همان»، ص 28.

این فرهنگ با نام جاهلیت جدید باز می گردد. برخی از نشانه های آخر الزمان شراب، آلات لهو و زنان خواننده هستند که ملازم با رقص می باشند رقص در جاهلیت مانند دیگر جوامع پیوند نا گسستنی با زن شراب و غناء (آوازه خوانی و شعر) داشته است واژه «قینه» برای کنیز آوازه خوان به کار می رود ولی در لغت برای کنیز است چه آوازه خوان باشد یا نباشد. معنای دیگر این واژه، زینت کردن به لباس (1) است. هر دو معنا ملازم با زن و تحریک جنسی است، از این رو بخشی از اشعار جاهلی درباره کنیزان خواننده و آلات طرب است.

طُرفه در بیتی حرکت شتر را به رقص کنیز در برابر اربابش تشبیه می کند.(2) نمونه دیگر این اشعار علقمة بن فحل در قصیده ،میمی (3) اعشی در قصیده معلقه (4) و طرفه در معلّقه اش (5) هستند. سلمی بن ربیعه در سرود های همه زندگی را شراب رقص و زنان سفید در لباس های بلند با حاشیه های طلا دوزی شده می داند (6) امرؤ القیس هنگامی که از قبیله اش رانده شد، با گروهی

ص: 50


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 5، ص 218؛ صاحب بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 6، ص 36.
2- زوزنی، حسین بن أحمد (المتوفى: 486 ه)، «شرح المعلقات السبع»، الطبعة الأولى، الناشر: دار احياء التراث العربي، 1423 ه - 2002 م، ص 104.
3- قد أشهد الشربَ فيهم مِزْهَرُ رَنَم ... و القوم تَصْرَعُهُم صهباء خُرْطُومُ شوقي ضيف، احمد، «الفن و مذاهبه فى الشعر العربي»، الطبعة الثانية عشرة، دار المعارف بمصر، بی تا، ج 1، ص 44.
4- و مستجيبٍ تَخال الصَّنْجَ يَسْمِعُهُ ... إذا تُرجّع فيه القَينَةُ الفُضُل. «همان»، ج 1، ص 45.
5- «همان». ندامای بيض كالنجوم وقينةٌ *** وح علينا بين برد و مُجْسَد رحيبٌ قطاب الجيب منها، رفيقةٌ *** بِجَس الندامى بضةُ الْمُتَجَرِّدِ إذا نحن قلنا اسمعينا انبرت لنا *** على رسلها مطروفة لم تشدَّدِ إذا رجعت في صوتها خلت صوتها *** تجاوب أظارٍ على ربع رَدِى
6- «همان»، ج 1، ص 45. ان شواءً و نشوةً *** وَ خَبَبَ البازل الأمون يجشمها المرء في الهوى *** مسافة الغائط البطين و البيض يرفمن كالدُّ مى *** ففى الرِّيطِ و الْمُذْهَبِ المصُون و الكُشرُ و الخفض آمناً *** و شِرَع المزهَرُ الحنون من لذة العيش، و الفتى *** للمدهر، و للدهر ذو فنون

از اعراب در میان قبائل عرب می گشت و هر گاه به آبشخور یا باغستان یا صید گاهی می رسید به صید می پرداخت و سپس غدایی می خوردند و بعد از آن شراب می نوشیدند و کنیزانش برای آنان می نواختند.(1) یکی از اشعار جاهلی نیز که انکار قیامت و برانگیختن انسان ها است، ویژگی زندگی جاهلی را کنیزان خواننده و می گساری می داند (2)

شعر جاهلی از نظر ساختاری سبک غنائی داشته است به باور ابو منذر کلبی و اسحاق موصلی (موسیقی دان دوره عباسی) غناء جاهلی دارای سه وزن بود نصب سناد و هزج وزن دیگر، «رمل» است. این وزن را برای کسانی به کار می بردند که باسن خود را تکان می داد و سریع حرکت می کرد. (3) نصب غناء سوار کاران و کنیزان خواننده بود ،سناد وزن سنگینی بود که دارای آهنگ های زیادی بود هزج نیز شامل وزن های سبک می شد که دل ها را می لرزاند و با آن می رقصیدند و دف و مزمار می زدند و به گونه ای انسان را به وجد می آورد که حتی انسان های با وقار نیز از حالت وقار خارج می شدند. (4) اشعار این وزن با رقص و حرکات سریع تناسب داشت؛ زیرا قافیه گونه ای تنظیم می گردید که قابلیت همراهی طبل و دف را داشت (5) اصبع عدوانی از شعرای جاهلیت سروده ای

ص: 51


1- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، دار احياء تراث عربی، بیروت، 1415، ج 9، ص 62.
2- مخلوف على «فصل الخطاب في شرح مسائل الجاهلية» مكتبة الشاملة، بی جا، بی تا، ج 1، ص 153 و ماذا بالقليب قليب بدر *** من الشِّيزى تزين بالسنام و ماذا بالقليب قليب بدر *** من القينات و الشرب الكرام تحيينا السلامة أم بكر *** فهل لي بعد قومى من سلام يحدثنا الرسول بأن سنحيا *** و كيف حياة أصداء وهام
3- شوقي ضيف، «الفن و مذاهبه في الشعر العربي»، ج 1، ص 48.
4- قيرواني، أبو على حسن بن رشيق (المتوفی: 463 ه)،«العمدة في محاسن الشعر و آدابه»، المحقق: محمد محيى الدین عبد الحميد، الطبعة الخامسة، الناشر: دار الجيل، 1401 ه - 1981 م، ج 2، ص 313؛ ابن عبد ربه، ابو عمر احمد بن محمد (328 ه)، «العقد الفريد»، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1404 ه،- ج 7، ص 29.
5- شوقی ضیف «تاريخ الادب العربي العصر الجاهلی» بی جا بی تا، الجزء 1، ص 193.

در وزن هزج داشته که برای مجالس رقص دست جمعی یا انفرادی استفاده می گردید.(1) از میان انواع ساختار شعر جاهلی، غزل به غناء و رقص نزدیک تر بود نمونه آن قطعه ای از «منخَّل یشکری» است. (2) سروده او شیوه راه رفتن دختر را تصویر می کند»: «یرفلن» دختری است که هنگام راه رفتن از روی ناز و کرشمه یا تفاخر پایین لباس بلند خود را روی زمین می کشد این لباس از جنس حریر سفید و سپس حریر رنگی است که عروسان شب زفاف می پوشیدند این گونه راه رفتن را در عربی «دلال و تدلل» می گویند که بررسی آن در رقص شهوانی می آید.

علاوه بر وزن ،شعر از وسائل موسیقی در بزم های جشن نیز استفاده می گردید. زنان عرب در محفل های اختصاصی غناء می خوانند و از آلت موسیقی به نام مزهر (عود)، استفاده می کردند (3) علقمة بن عبدة در دربار شاهان غساسنه شاهد خوانندگی خواننده های بیزانسی همراه با بربط بود. (4)

رقص در دوره ،جاهلی در مراسم های گوناگون مانند مراسم آئیینی جنگ ها، عزاداری عروسی و... استفاده می شده است شاعر قبیله حمیر در قصیده هجو قبیله قضاعه به کاربرد رقص در ختنه سوران و عروسی ها تصریح می کند. (5)

ص: 52


1- شراب، محمد بن محمد حسن، «شرح الشواهد الشعريه في امات كتب النحويه»، نشر الرسالة، بی جا، 1427، ج 3، صص 273 - 275. كأنا يوم قرّى *** إنما نقتل إيانا قتلنا منهم كلّ *** فتي أبيض حسّانا
2- اصفهانی، علی بن حسين، الأغاني، ج 11، ص 12. و لقد دخلت على الفتاة *** الخدر في اليوم المطير الكاعب الحسناء تر *** فل فى الدمقس و في الحرير فدفعتها فتدافعت *** مشى القطاة إلى الغدير و لثمتها فتنفّست *** كتنفّس الظبي البهير
3- قيرواني، أبو على حسن بن رشيق «العمدة في محاسن الشعر و آدابه»، ج 1، ص 37.
4- شوقي ضيف «الفن و مذاهبه فى الشعر العربى»، ص 262
5- وَ قَالَ بَعْضُ شُعَرَاءِ حِمْيرَ فِي قُضَاعَةَ: مَرَرْنَا عَلَى حَيِي قُضَاعَةَ غَدْوَةً *** وَ قَدْ أَخَذُوا فِي الزَّفْنِ وَ الزَّفَنانِ فَقُلت لَهُمْ مَا بَالُ زَفْنِكُمْ كَذَا *** لِعُرْسُ نَرَى ذَا الزِّفْنَ أَوْ لِخِتَانِ فَقالُوا: أَلَا إِنّا وَجَدْنَا لَنَا أَبا *** فَقُلت: لِيَهْنِئكُمْ بِأَى مَكَانِ؟ فَقالُوا: وَجَدْنَاهُ بِجَرْعَاءِ مَالِكِ *** فَقُلت: إِذَا مَا أُمّكُمْ بِحَصَانِ فَمَا مَسّ خُصْيا مَالِكٍ فَرْجَ أُمَّكُمْ *** وَ لَا بَاتَ مِنْهُ الْفَرْجُ بِالْمُتَدَانِي فَقالُوا: بَلَى وَ اللهِ حَتّى كَأَنّمَا *** خُصْياهُ فِي بَابِ اسْتِهَا جُعَلَانِ سهیلی، عبدالرحمن بن عبد الله (المتوفى: 581 ه)، «الروض الأنف في شرح السيرة النبوية لابن هشام»، المحقق: عبد السلام السلامی، الطبعة الأولى، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1421 ه / 2000 م، ج 1، ص 62 .

رقص آیینی: طواف دور بت ها ،بود در مواردی برهنه یا همراه با صوت های گوناگون و دست زدن بود که به آن «دوّار» می گفتند ربیع بن ضبع فزاری طواف اعراب جاهلی بر بت «اقیصر» که در راه شام بود این گونه توصیف می کند (1) این اصطلاح در شعر عامر بن طفیل آمده است. او روزی نزد قبیله «غنى بن أعصر» آمد و مشاهد کرد آنان در حال طواف دور بت قبیله هستند و دختران زیبای قبیله نیز در حال طواف ،هستند به این مناسبت بیتی را سرود (2)

امرؤ القيس طواف و رقص دختران جوان دور بت را همین گونه توصیف کرده است. (3) نمونه رقص آیینی پس از خشک سالی و ظاهر شدن ابر های باران زا در آسمان بود. در این زمان کنیزان خواننده ای به نام «داجنة یا مدجنة» در استقبال از ابر ها خوانندگی می کردند (4)

رقص حماسی و شهوانی نمونه آن رقص برهنه دختران «فند زمانی» از قبیله بنی شیبان هنگام جنگ با دیگر قبایل و مغلوبه شدن جنگ است. در این رقص اشعاری خوانده شده (5)

ص: 53


1- فإنني و الذي نغم الأنام له *** حول الأقيصر، تسبيح و تهليل
2- ألا ليت أخوالي غنيا *** عليهم كلّما أمسوا دوار ابن کلبی، هشام بن محمد، «كتاب الأصنام»، دار الكتب المصريه، مصر، بی تا، ج 1، ص 39.
3- فَعَنَّ لنا سِربٌ كأن نعاجه *** عذارى دوار فى ملاء مُذيل ابن الكلبي الاصنام، ج 1، ص 42.
4- https://rasekhoon.net/article/show/1086668/%D8%B4%D8%B9%D8%B1- %D8%BA%D9%86%D8%A7%DB%8 C%DB%8 C- %D8%AC%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C
5- وغا وغا وغا و غا *** حر الجياد و البطاحا يا حبذا يا حبذا *** المحلقون بالضحى إن تقبلوا نعانق *** و نفرش النمارق أو تدبروا نفارق *** فراق غير وامق واقدى محمد بن عمر (المتوفى : 207 ه)، «المغازی»، تحقيق: مارسدن جونس، الطبعة الثالثة، الناشر: دار الأعلمي بيروت، 1989/1409، ج 1، ص 225؛ اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 24، ص 250.

که دو بیت آخر را هند همسر ابو سفیان در جنگ احد خواند. (1)

رقص جشن ها جشن تولد را «خرس»، جشن ختنه سوران را «اعذار» و به جشن عروسی «نقیعه» می گفتند ،ابن بری این سه جشن را در یک شعر جمع کرده است. (2) بعد ها در دوران اسلامی به مناسبت غناء و رقص در عروسی حدیث های مناسب با آن ساخته شد. (3) هم چنین هنگامی که در قبیله ای شاعری آوازه پیدا می کرد مجلسی ترتیب می دادند و قبائل دیگر برای تهنیت به مهمانی قبیله شاعر می آمدند و زنان با وسیله موسیقی «مزاهر» در مجلس مانند مجالس عروسی شادی می کردند. (4)

غناء حداء: آواز مخصوص راندن شتر در بیابان است برای این گونه غناء، وزن «رجز» به کار می رفت این وزن برای آبیاری از چاه و جنگ ها نیز به کار می رفت. به نظر می رسد این ،وزن قابلیت به حرکت در آوردن شنونده را داشته است چه انسان باشد یا حیوان، چه در میدان نبرد باشد یا صحنه کار و فعالیت نمونه آن سروده درید بن صمه در جنگ هوازن است. (5)

بنا بر این مانند شوقی ضیف و یافته های باستان شناسی بر این باوریم که رواج رقص در شکل های گوناگون آن نیاز به تمدن ندارد این فرهنگ جاهلی با شواهد زیر هم زمان با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله که در حجاز وجود داشت:

ص: 54


1- حمیری، عبد الملك بن هشام (المتوفى: 213 ه)، «السيرة النبوية لابن هشام»، تحقيق: مصطفى السقا و إبراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ الشلبي، الطبعة الثانية، الناشر: شركة مكتبة و مطبعة مصطفى البابي الحلبي و أولاده بمصر، 1375 ه - 1955 م. ج 2، ص 68.
2- كل الطعام تشتهى ربيعة *** الخرس و الإعذار و النقيعة.
3- قال صلی الله علیه و آله لعائشة "أهديتم الفتاة إلى بعلها؟" ، قالت نعم قال و بعثتم معها من يغنى؟ قالت لا قال أو ما علمتم أن الأنصار قوم يعجبهم الغزل ؟ ألا بعثتم من يقول: أتيناكم أتيناكم *** نحييكم نحييكم و لو لا الحبة السمراء *** لم نحلل بواديكم
4- قیروانی، «العمدة في محاسن الشعر و آدابه و نقده»، ص 65.
5- ضيف، شوقی، «الفن و مذاهبه في الشعر العربی»، صص 48 - 52

الف) عبد الله بن اخطل و اشعاری در هجو پیامبر صلی الله علیه و آله می سرود و دو کنیز خواننده اش با این اشعار ،هجو آمیز در مکه خوانندگی می کردند (1)

ب) در جنگ بدر کنیزان خواننده و نوازنده همراه سپاه قریش بودند.(2) شداد بن اسود لیثی در بخشی از مرثیه ای که برای کشتگان کفار در بدر سروده به این کنیزان اشاره کرده است. (3) البته در نبرد احد به جای کنیزان خواننده هند همسر ابو سفیان و زنان قریش دف می زدند و خوانندگی می کردند (4)

ج) یهودیان بنی نضیر هنگام اخراج از مدینه در حالی که دف و نی می زدند و کنیزان خواننده پشت سرشان خوانندگی می کردند از محله های مدینه عبور کردند. (5)

د) اهل سنت در ماجرای جنگ تبوک گفته اند لشکر اسلام از قبیله ای گذشت که می رقصیدند. (6)

ه. ضرار بن ازور بن مرداس (7) هنگام اسلام آوردن نزد پیامبر صلی الله علیه و آله در شعری به رها کردن جام شراب و کنیزان خواننده و نوازنده اقرار می کند. (8) در نقل دیگر به جای کنیزان خواننده و نوازنده،

ص: 55


1- ابن هشام عبد الملك بن هشام، «السيرة النبوية لابن هشام»، ج 2، ص 411
2- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج 1، ص 44.
3- بلاذری، احمد بن يحيى «انساب الاشراف»، تحقیق محمد حمید الله ،دار المعارف ،مصر، بی تا ج 1، ص 307.
4- ابن اسحاق، محمد بن إسحاق (المتوفى: 151 ه)، «سيرة ابن إسحاق» (كتاب السير و المغازى) تحقیق: سهیل زکار، الطبعة الأولى الناشر: دار الفکر بيروت 1398 ه / 1978 م، ص 327.
5- واقدی، محمد بن عمر «مغازی: تاریخ جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله» ، مترجم: مهدوی دامغانی، محمود، نوبت چاپ دوم، ناشر: مرکز نشر دانشگاهی محل چاپ: تهران، بی تا، ص 278
6- شیبانی، محمد بن حسن (189 ق)، «كتاب الآثار»، المحقق: خالد العواد الطبعة الأولى، الناشر: دار النوادر 1429 ه - 2008 م، ج 2، ص 713.
7- قاتل مالک بن نویره در به دستور خالد بن ولید در زمان خلافت ابو بکر
8- خلعت القداح و عزف القيان *** و الخمر أشربها و الثمالا و كرّى المحبّر في غمرة *** و جهدى على المشركين القتالا و قالت جميلة بددتنا *** و طرحت أهلك شتّى شمالا فيا ربّ لا أغبنن صفقتي *** فقد بعت أهلى و مالى بدالا فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : ما غبنت صفقتك يا ضرار عسقلانی، احمد بن علی معروف به ابن حجر،«الإصابة في تمييز الصحابة»، الطبعة الأولى، دار الكتب العلمية، بيروت، 1415 ه، ج 3، ص 390.

عنوان «لهو» را دارد که جامع می گساری، رقص، غناء و آوازه خوانی است. (1) در نقل سوم، کنیزان خواننده از «عزاف»، جدا آورده شده است. (2)

نتیجه آن که بخشی از رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله اصلاح سنت های فرهنگی جاهلی بود. انس و ابی امامه نقل کرده اند پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند تبارک و تعالی مرا برانگیخت برای هدایت و رحمت برای جهانیان و فرمان داد تا از بین ببرم ،مزامیر معازف و اوتار را. (3) مشابه این روایت را اهل سنت از امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند آن چه این روایت ضافه دارد حرمت کسب مغنی و مغنیه است (4) در منابع شیعه این روایت را ابو ربیع شامی از امام صادق علیه السلام نقل می کند.(5) از امام علی علیه السلام نیز روایت شده: پیامبر صلی الله علیه و آله نهی کرد از زدن دف، بازی با طبل و صدای

ص: 56


1- تركت الخمور و ضرب القداح *** فيا ربّ لا تغبنن صفقتی و اللهو تعللة و انتهالا *** فقد بعت أهلي و مالي بدالا ابن عساکر، علی بن حسن، «تاريخ مدينة دمشق»، دار الفکر، بیروت، 1415، ج 24، ص 383.
2- خلعت العزاف و ضرب القيان بغوی، عبد الله بن محمد، «معجم الصحابه»، تحقیق محمد امین جکنی، دار البیان کویت بی تا، ج 3، ص 397.
3- عن أبي أمامة، عن رسول الله صلی الله علیه و آله ، أنّه قال: «إنّ الله تعالى بعثنى هدى و رحمة للعالمين، و أمرني أن أمحو المزامير و المعازف و الأوتار. ابن حنبل، أحمد بن محمد (المتوفی: 241 ه)، «مسند الإمام أحمد بن حنبل»، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد و آخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الطبعة: الأولى مؤسسة الرسالة، 1421 ه - 2001 م، ج 36، ص 551. در مسند طیالسی، به جای «محو» کلمه «محق» آمده است: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي هُدًى وَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمَرَنِي بِمَحْقِ، الْمَعَازِفِ، وَ الْمَزَامِيرِ. طيالسى، أبو داود سليمان بن داود (المتوفی: 204 ه)، «مسند أبي داود الطيالسى»، المحقق: الدكتور محمد بن عبد المحسن التركي، الطبعة الأولى الناشر: دار هجر ،مصر، 1419 ه - 1999 م، ج 2، ص 454
4- مُوسَى بْنُ عُمَيرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلى علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ﴿بُعِثْتُ بِكَسْرِ الْمَزَامِيرِ، ...﴾ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: ﴿كَسْبُ الْمُغَنِّيةِ وَ الْمُغَنِّى حَرَامٌ ...﴾ بزّاز ابوبکر محمد بن عبد الله (المتوفى 354 ه)، «الفوائد (الغيلانيات)»، حققه حلمى كامل أسعد عبد الهادى، قدم له وراجعه و علق عليه: أبو عبيدة مشهور بن حسن آل سلمان، الطبعة الأولى، دار ابن الجوزي السعودية، 1417 ه - 1997 م، ص 129.
5- أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِي قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْخَمْرِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم ﴿إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِیرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِیَّهِ﴾. كلينى، محمد بن يعقوب، «کافی» (ط - الإسلامية)، چاپ چهارم، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية ،تهران، 1407 ق، ج 6 ؛ ص 396.

زماره (زن خواننده) (1) عکرمه ،نیز از ابن عباس روایت کرده پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بر انگیخته شده ام برای نابود کردن مزامیر و طبل (2) انس از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده: هر کس برای مجلس کنیز خواننده ای بنشیند در قیامت گوش او را از سرب داغ پر می کنند. (3) ابن حنبل نیز از عبد الله بن عمرو عاص نقل می کند: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد فرمود: خداوند کوبه و کنیزان خواننده را حرام کرد (4) ابن حنبل و ابن ابی شیبه این حدیث را با اندک تفاوتی از قیس بن سعد بن عباده نیز نقل کرده اند (5) این روایات به کنیز خواننده و موسیقی اشاره دارد که ملازم با رقص هستند و شاخصه فرهنگ جاهلی بوده اند.

رقص پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
اول.از سقیفه تا آغاز امویان

گزارش های این دوره اندک است و نوع رقص آن جنبه سر گرمی دارد. محور این گزارش ها نیز موسیقی و زن است:

(الف) اولین گزارش از رقص و پای کوبی پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله درباره زنان بد کاره

ص: 57


1- حدثنا أبو القاسم إبراهيم بن الهيثم الناقد، حدثنا داود بن رشيد، حدثنا إسماعيل بن عياش، حدثنا عبد الله بن ميمون، عن مطر بن سالم، أن على بن أبى طالب علیه السلام، قال : «نهى رسول الله صلی الله علیه و آله عن ضرب الدف و لعب الطبل و صوت الزمارة». آجرى بغدادي، أبو بكر محمد بن الحسين (المتوفى: 360 ه) «تحريم النرد و الشطرنج و الملاهى»، دراسة و تحقيق و استدراك: محمد سعيد عمر إدريس، الطبعة الأولى، بی جا، 1402 ه - 1982 م ، ص 200.
2- عن عكرمة عن ابن عباس أن النبى صلی الله علیه و آله قال: (بعثت بهدم المزامير و الطبل. قرطبی، محمد بن أحمد، «الجامع لأحكام القرآن = تفسير القرطبى»، تحقيق: أحمد البردونى و إبراهيم أطفيش الطبعة الثانية الناشر دار الكتب المصرية، القاهرة، 1384 ه - 1964 م ، ج 14، ص 53
3- محمد بن المنكدر عن أنس بن مالك قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله : (من جلس إلى قينة يسمع منها صب في أذنه الآنك يوم القيام). «همان»، ج 14، ص 53.
4- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِي قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله يوْمًا فَقَالَ: ﴿إِنَّ رَبِّي حَرِّمَ عَلَى الْخَمْرَ، وَ الْمَيسِرَ، وَ الْمِزْرَ، وَ الْكُوبَةَ، و الْقِنِّينَ﴾ ابن حنبل، أحمد بن محمد، «مسند الإمام أحمد بن حنبل»، ج 11، ص 181.
5- عَنْ قَیْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَهَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم قَالَ: ﴿إنَّ رَبِّي حَرَّمَ عَلَيَّ الخَمْرَ و الكُوبَة و القِنِّين﴾. «همان»، ج 24، ص 229؛ ابن أبي شيبة عبد الله بن محمد (المتوفى: 235 ه)، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، المحقق: كمال يوسف الحوت، الطبعة الأولى الناشر مكتبة الرشد، الرياض، 1409، ج 5، ص 98.

حضرموت است. آنان هنگامی که خبر وفات پیامبر صلی الله علیه و آله به حضر موت رسید دستان شان را خضاب کرده دف زنان بیرون آمدند و به شادی پرداختند. (1)

ب) در ماجرای زنای مغیره در بصره زن بد کاره جمیله یا رقطاء معرفی شده است به نقل اصفهانی، رقطاء از زنان مغنیه بصره بوده که شغل او استعمال آلات لهو و لعب بوده است. سروده حسان بن ثابت در هجو زنای مغیره صریح در این ادّعا است. (2)

ج) ولید بن عقبه در ماجرای شراب خواری در کوفه شعری را خواند که درباره کنیزان خواننده بود. (3)

د) عایشه پیش از جنگ جمل نامه ای به حفصه دختر عمر نوشت هنگامی که نامه عایشه به حفصه رسید کنیزان خود را جمع کرد و فرمان داد دف بزنند و آواز را بخوانند. (4)

ص: 58


1- محمد بن حبيب «المحبّر»، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، افست بیروت، بی تا، صص 184 - 188
2- و كانت الرقطاء هذه مغنية من أضرب الناس على آلات اللهو و الطرب و قال حسان بن ثابت يهجو المغيرة بن شعبة في هذه القصة: لو أن اللوم ينسب كان عبدا *** قبيح الوجه أعود من ثقيف تركت الدين و الاسلام لمّا *** بدت لك غدوة ذات النصيف و راجعت الصبا و ذكرت لهوا *** من القينات و العمر اللطيف اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، دار الکتاب المصریه نسخه موجود در نرم افزار تراث مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی بی تا، ج 16، ص 333
3- لما شهد على الوليد عند عثمان بشرب الخمر كتب إليه يأمره بالشخوص فخرج و خرج معه قوم يعذرونه منهم عدى بن حاتم الطائی فنزل الوليد يوما يسوق بهم فارتجز و قال: لا تحسبنا قد نسينا الأحقاف *** و النشوات من معتق صاف و عزف قينات علينا عزاف فقال عدى فأين تذهب بنا إذن فأقم. «همان»، ج 5، ص 90.
4- ما الخبر ما الخبر *** على في السفر كالفرس الاءشقر *** ان تقدم عقر و ان تاخر نحر عز الدین، ابن ابی الحدید، «شرح نهج البلاغة»، دار الكتب العلميه ،بیروت، بی تا 14 ج ، ص 8؛ مفید، محمد بن محمد مهدوی دامغانی ،محمود «نبرد جمل/ ترجمه الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة»، چاپ اول، 1 جلد، نشر نی ،تهران 1383 ش، ص: 169.

ه) مرد خواننده ای در مجلس جشن برادر زاده های عایشه آواز می خواند و سر خود را از شدت تأثیر تکان می داد عایشه او را دید گفت: شیطان است، بیرونش کنید. (1)

دوم.دوران بنی امیه

با گسترش فتوحات کنیز یکی از لوازم زندگی اجتماعی گردید. این کنیزان پس از تربیت در حرفه غناء و رقص به قیمت گزاف فروخته می شدند. (2) مهم ترین دگرگونی فرهنگی این دوره، تبدیل مدینه به مرکز تعلیم و ترویج رقص و موسیقی بود که یک قرن ادامه داشت تا آن که شهر تازه تأسیس بغداد پایتخت موسیقی و رقص جهان اسلام گردید این انحراف فرهنگی شواهد تاریخی دارد مانند سخن عبد الله بن مبارک (م 181 ق)،(3) یحیی قطان(م 198 ق) (4) و احمد بن حنبل (م 241 ق) (5) یحیای قطان گفته: اگر کسی از مسلمانان به نظریه فقهای مدینه در جواز

ص: 59


1- أُمَّ عَلْقَمَةَ مَوْلَاةَ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْهُ أَنَّ بَنَاتَ أَخِي عَائِشَةَ خُفِضْنَ فَأَلِمْنَ ذَلِكَ، فَقِيلَ لِعَائِشَةَ: يَا أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ، أَلَا نَدْعُو لَهُنَّ مِنْ يُلَهِّيهِنَّ؟ قَالَتْ: "بَلَى، قَالَتْ: فَأُرْسِلَ إِلَى فُلَانٍ الْمُغَنِّى فَأَتَاهُمْ، فَمَرَّتْ بِهِ عَائِشَةُ فِي الْبَيتِ، فَرَأَتْهُ يَتَغَنِّى، وَ يحَرِّكُ رَأْسَهُ طَرَبًا، وَ كَانَ ذَا شَعْرِ كَثِيرٍ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: أَفٍّ، شَيْطَانٌ أَخْرِجُوهُ، أَخْرِجُوهُ "، فَأَخْرَجُوهُ. بيهقى، أحمد بن الحسين (المتوفی 458 ه)، «السنن الكبرى»، المحقق: محمد عبد القادر عطا، الطبعة الثالثة، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1424 ه - 2003 م، ج 10، ص 378.
2- جاحظ، عمرو بن بحر، «كتاب القيان»، نسخه مكتبة شاملة، بی جا، بی تا، ص 176
3- قال عبد الله بن المبارك لا تأخذوا عن أهل الكوفة فى الرفض شيئا و لا عن أهل الشام في السيف شيئا و لا عن أهل البصرة في القدر شيئا و لا عن أهل خراسان فى الإرجاء شيئا و لا عن أهل مكة فى الصرف و لا عن أهل المدينة في الغناء لا تأخذوا عنهم في هذه الأشياء شيئا بربهاري، الحسن بن علی «کتاب شرح السنة»، تحقيق: د. محمد سعيد سالم القحطاني، الطبعة الأولى، الناشر: دار ابن القيم، الدمام، 1408، ص 52.
4- سمعت يحيى القطان يقول: لو ان رجلا عمل بكل رخصة بقول اهل المدينة في السماع، يعني في الغناء و بقول اهل الكوفة فى النبيذ و بقول اهل مكة فى المتعة لكان فاسقاً محمد بن عبدالرحمن، «المستدرک علی مجموع فتاوی ابن تیمیة»، بی جا، بی تا، ج 2، ص 258
5- لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَمِلَ بِكُلِّ رُخْصَةٍ يَعْمَلْ بِمَذْهَبِ أَهْلِ الْكُوفَةِ فِي النَّبِيدِ، وَ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فِي السَّمَاعِ، وَ أَهْلِ مَكَّةَ فِي الْمُتْعَةِ لَكَانَ فَاسِقًا. وَ قَالَ مَعْمَرٌ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا يَأْخُذُ بِقَوْلِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ فِي السَّمَاعِ - يَعْنِي الْغِنَاءَ - وَ إتیَانِ النِّسَاءِ فِي أَدْبَارِهِنَّ، وَ بَقَوْلِ أَهْلِ مَكَّةَ فِى الْمُتْعَةِ وَ الصَّرْفِ، وَ بَقَوْلِ أَهْلِ الْكُوفَةِ فِى الْمُسْكِرِ؛ كَانَ أَشَرَّ عِبَادِ اللَّهِ تَعَالَى. سفارینی حنبلی، محمد بن احمد (المتوفى: 1188 ه)، «لوامع الأنوار البهية و سواطع الأسرار الأثرية لشرح الدرة المضية في عقد الفرقة المرضية»، الطبعة الثانية، الناشر: مؤسسة الخافقين و مكتبتها، دمشق، 1402 ه - 1982 م، ج 2، ص 466، باب تقليد احد الائمة الاربعة.

غناء، نظریه فقهای کوفه در جواز شراب نبیذ و به نظریه فقهای مکه در جواز ازدواج موقت عمل کند، فاسق است روایات شیعه درباره رواج غناء در حجاز خواهد آمد. به باور مددی، دلیل گسترش غناء و رقص در مدینه روایات عائشه است. (1)

نتیجه این تغییر فرهنگی برپایی مجالس رقص و غناء در مدینه بود که چه بسا زنان و مردان با یک دیگر بودند و هیچ پرده ای نیز در میان نبود. اصفهانی می گوید: روزی جمیله کلاه بلندی بر سر خود و مهمانان خود گذاشت و سپس برخاست و همراه با نواختن عود رقصید. پس از او ابن سریج رقصید و همراه با رقصیدن جمیله، معبد و غریض و ابن عائشه و مالک غناء می خواندند.(2) عایشه دختر طلحه ،نیز مجالس مختلطی از مردان و زنان برپا می کرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز می خواند (3) گفته شده هنگامی که پیر مردان مدینه به یاد عزة ميلاء می افتادند او را چنین توصیف می کردند خوانندگی اش نیکو بود صدایش را می کشید گلویش تازه بود چه خوب عود و آلات موسیقی می نواخت صورت زیبایی داشت دندان هایش ظریف بود مجلسش در دسترس بود (4) محدودیتی بین زنان و مردان در یاد گیری موسیقی و خوانندگی از یک دیگر نبود ابن سریج و ابن محرز شاگرد عزه میلاد و جمیله بوده اند. به نقل اصفهانی این رقص ها در خیابان هم اجرا می گردید (5)

یکی از فنونی که ولید بن عبد الملک (خلیفه اموی) به فرزند محبوبش عباس آموخت فنّ رقص بود و حال آن که به گفته علی بن عبد الله بن عباس این شخص در میان بنی مروان تنها

ص: 60


1- اهل مدینه به شدت اهل غناء بودند و به نظر می رسد یکی از منشأ های این نکته عایشه باشد و عجیب است که او به خاطر روایتش در بخاری باعث جواز غناء شده است و اصولا فکر می کنم نسبت غناء به رسول الله صلی الله علیه و آله هم از او باعث مقداری رواج این امر در مدینه شده است و این که غرضش از این کار چه بوده را نمی دانم http://dorous.ir/persian/lesson/8924/
2- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 8، ص 379.
3- شریف قرشی، باقر ، «تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام»، کنگره جهانی حضرت رضا، مشهد، بی تا، ج 2 مجالس غنا و رقص، ص 702.
4- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 17، ص 107.
5- «همان»، ج 19، ص 108.

شخصی بود که شایستگی خلافت را داشت (1) این نقل ثابت می کند، سال ها پیش از امامت امام باقر و امام صادق علیهما السلام که عصر صدور روایات شیعه است رقص حرفه هنری در جامعه اسلامی بوده است اوج غناء و رقص دوران یزید بن عبد الملک (2) و فرزند فاسقش ولید (3) است اولی بر بالین خواننده ای به نام حبابه جان داد و دومی به خاطر فرو رفتن در غناء شراب و رقص (4) ، توسط بنی امیه به قتل رسید.

سوم.دوره عباسيان

الف) شهر بغداد به دستور منصور عباسی توسط معماران ایرانی طراحی و اجرا گردید و در آن آیین های ایرانی (مانند عید نوروز و غناء دوره خسرو پرویز) احیا شد. اگر کسی تنها کتاب اغانی را بخواند گمان می کند دوره عباسی تنها رقص و غناء رواج داشته و خبری از علوم دیگر نبوده است. هارون عباسی دستور داد تا خوانندگان دوباره به ترتیب دوران اردشیر بابکان دسته بندی شوند و نیز دستور داد تا صد غناء برتر را انتخاب کرده و از میان آن ها سه غناء برتر را

ص: 61


1- ابن عساكر، علی بن حسن، «تاريخ مدينة دمشق»، دار الفکر، بیروت، 1415، ج 26، ص 441.
2- فصنع من وقته لحنا من الخفيف فى الأربعة الأبيات فغنّاه فصاح يزيد: أحسنت و الله يا مولاى! أعد فداك أبي و أمّى، فأعاد، فردّ عليه مثل قوله الأول، فأعاد. ثم قال: أعد فداك أبي و أمّي، فأعاد فاستخفّه الطّرب حتى وثب و قال الجواريه افعلن كما أفعل، و جعل يدور في الدار و يدرن معه و هو يقول: یا دار دوّرینی *** یا قرقر امسکینی /آليت منذ حين *** حقا لتصرميني و لا تواصليني *** بالله فارحمینی لم تذكرى یمینی! قال: فلم يزل يدور كما يدور الصبيان و يدرن معه حتى خرّ مغشيا عليه و وقعن فوقه ما يعقل و لا يعقلن، فابتدره الخدم و أقاموا من كان على ظهره من جواریه و حملوه و قد جاءت نفسه أو كادت. اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 1، ص: 83 و ج 1، ص 252 و ج 15، ص 92.
3- «همان» ج 19، ص 188؛ ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانی»، 1415 ق، ج 7، ص 35.
4- لما ولى الوليد بن يزيد لهج بالغناء و الشّراب و الصيد، و حمل المغنين من المدينة و غيرها إليه و أرسل إلى أشعب فجاء به، فألبسه سراويل من جلد قرد له ذنب، و قال/ له: ارقص و غنّنی شعرا يعجبنى؛ فإن فعلت فلك ألف درهم؛ فغنّاه فأعجبه فأعطاه ألف درهم ،اصفهانى على بن حسين «الأغانى»، دار إحياء التراث العربي ،بيروت، 1415 ق، ج 7، ص 35

برگزینند.(1) نمونه همراهی رقص و موسیقی و خوانندگی نوازندگی زلزل و رقص برصوما و خوانندگی ابراهیم موصلی برای هارون است. (2)

ب) آن چه که عصر عباسی را از عصر اموی متمایز می سازد راه اندازی دوره های رسمی تربیت خواننده و نوازنده در جهان اسلام بود. همزمان با نهضت ترجمه، موسیقی دانان مسلمان نیز اقدام به ترجمه و تألیف کتاب در این عرصه نمودند.(3) خواهر و برادر هارون عباسی (عِلّیه و ابراهیم) از سر آمدان این دانش بودند به گفته یحیی بن بر مک این غناء از رقص یا اندوه، جدا نبود (4) با رواج فرهنگ رقص و غناء در عصر عباسی انواع رقص های غیر عربی وارد فرهنگ عربی - اسلامی گردید برخی رقص ها ریشه ایرانی و برخی دیگر ریشه آفریقایی داشت. احمد بن صدقه می گوید:«در روز سعانين (5) نزد مأمون عباسی رفتم در حالی که 20 کنیز با لباس های زنار (مسیحی) و دیباج رومی بر تن و گردنبند طلا بر گردن در برابر مأمون به سبک دست بند (رقصی ایرانی) و ابلّا (به معنای ابل و شتر) می رقصیدند».(6) برخی رقص ها نیز نمایش گونه بود مانند رقص عباده دلقک مخنّث (زن صفت) متوکل که همراه او کشته شد.(7)

ج)گسترش غناء و رقص تا آن جا پیش رفت که کنیزان رقاصه آیات قرآنی را به لهجه و آهنگ خاصّ با حرکات موزون یا با تار و کمان چه و عود آیات قرآنی را در مقام نوا یا حجاز یا حُداء ادا می کرده اند. یونس کاتب روایت می کند: «در ایام کودکی یک نفر را دیدم کمان چه می زد و سورۀ «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ» را می خواند».(8) حکم بن صخر نیز می گوید: «از منی باز می گشتم

ص: 62


1- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 1 ، ص 42.
2- «همان»، ج 5 ، ص160.
3- کتاب ارسطو به نام جدید «علم موسیقی» ترجمه شد ابراهیم موصلى كتاب ««الأغانى» و نسب ها و اجناس ها» نوشت. کتاب های ابن سینا و فارابی و کندی ،نیز به عنوان کتاب های مرجع موسیقی در عصر میانه عباسی، نگاشته شد و گروه های مصلحی چون اخوان الصفا نیز دارای رسائل موسیقی بودند.
4- ابن خرداد ،به عبید الله بن عبد الله «المختار من كتاب اللهو و الملاهي»، ص 4.
5- یکی از اعیاد مسیحیان (یک هفته پیش از عید فصح) است.
6- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 22 ، ص 418.
7- ابن اثير، على بن ابى الكرم، «الكامل في التاريخ»، بيروت، دار صادر، 1385 ق، ج 7، ص 56.
8- مختاری، «غناء و موسیقی»، ج 3، ص 1845

که صدای زَفَن (رقص) از محملی شنیدم. جاری های ترانه ای خواند من سوی او رفتم و به او گفتم: آیا این جا مناسب برای رقص است؟ کنیز پاسخ داد: آری تو هم بهتر است برقصی».(1) نفوذ رقص و رقاصان در جامعه آن اندازه اثر گذار بود که به باور احمد بن جعد و شّاء یکی از عوامل خشم متوکل و جلوگیری از زیارت امام حسین علیه السلام زیارت سر دسته رقاصان متوکل در ماه شعبان بوده است. (2) شاید او زنی به نام فضل بوده (3) که ابتدا شیعه بوده و سپس به خاطر عشق، تغییر عقیده داده است (4)

د) نویری در کتاب نهاية الارب فصلی را با عنوان امامان (اهل سنت)، عابدان و زاهدانی که غناء گوش داده اند دارد و داستان هایی از شافعی (5) و احمد بن حنبل (6) نقل می کند. اصفهانی نیز داستانی از مالک نقل می کند. (7) این گزارش ها نشان از نهادینه غناء و رقص در جامعه علمی است و نیاز به بیان شاهد از خلفا و مردم عادّی جامعه نیست.

ه) روايات باب غناء در شیعه دلیل گسترش ،آوازه خوانی موسیقی و رقص در جامعه شیعه

ص: 63


1- اصفهانی، علی بن حسين «الأغانی»، بی تا، دار الكتاب المصریه نسخه موجود در نرم افزار تراث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، ج 19، ص 146
2- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (المتوفى: 356 ه)، «مقاتل الطالبيين»، المحقق: السيد أحمد صقر، الناشر: دار المعرفة، بيروت، بی تا، ص 478
3- اصفهانی، علی بن حسين «الأغانى»، ج 19، ص 199.
4- صلاح الدین محمد بن شاكر (المتوفى: 764 ه)، «فوات الوفيات»، المحقق: إحسان عباس الطبعة الأولى، الناشر: دار صادر ،بیروت 1974، ج 3، ص 185.
5- نویری، احمد بن عبد الوهاب، «نهاية الأرب فى فنون الأدب»، ناشر: دار الكتب و الوثائق القومية، قاهره، 1423 ق، ج 4، ص 195.
6- «همان»، ج 4، ص 195.
7- حسین بن دهمان گوید در مدینه بودم و وسط روز در راهی می رفتم و آواز می خواندم ناگهان دریچه ای باز شد و مردی که موهایش قرمز بود صورتش را بیرون آورد و گفت: ای فاسق اشتباه خواندی ... و اشاعه فحشا کردی، سپس خودش شعری را که می،خواندم با آواز خواند گویا طویس (از خوانندگان معروف) خوانندگی می کرد. گفتم: از کجا چنین آوازی می دانی؟ گفت من کودک بودم و دنبال مجالس خوانندگان بودم روزی مادرم گفت: پسرم خواننده اگر زشت رو باشد، کسی به غناء او اعتناء نمی کند غناء را رها کن و دنبال فقه برو که فقه با روی زشت نیز سازگار است. من نیز خواننده ها را رها کردم و دنبال فقه رفتم اصفهانی علی بن حسین، «الأغانى»، ج 4، ص 409.

است کلینی در باب درآمد کنیزان خواننده هفت روایت آورده است سه روایت اول، درآمد در مجالس عروسی است. از امام باقر علیه السلام (1) امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام، یک روایت و چهار روایت دیگر از امام صادق علیه السلام است. (2)

اول حسن بن علی و شاء می گوید از امام رضا علیه السلام درباره خرید کنیز آوازه خوان سوال شد، حضرت علیه السلام فرمود: گاهی برای مرد کنیزی است که او را به لهو در می آورد و پول آن مانند پول سگ است و پول سگ باطل بوده و باطل هم در آتش است. (3) یکی از مصادیق لهو کنیز برای ،ارباب رقص است که انصراف به رقص شهوانی دارد

دوم ابو ایوب خزاز می گوید به مدینه آمدیم و در منزلی اتراق کردیم و خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم. امام علیه السلام پرسید کجا منزل گرفتید؟ گفتیم نزد فلانی که دارای کنیزان خواننده است. امام علیه السلام فرمود: انسان های کریم باشید. ابو ایوب می گوید: مراد حضرت از کریم بودن را نفهمیدیم و گمان کردیم حضرت می گوید به صاحب خانه پول بیشتری بدهید از امام علیه السلام پرسیدیم منظور شما را از کریم بودن نفهمیدیم؟ حضرت علیه السلام فرمود: آیا نشنیدید آیه شریفه را: «و کسانی که اگر به لغو عبور کنند از آن کریمانه می گذرند». (4) قاضی نعمان این روایت را با اختلاف اندکی نقل کرده: ،مهمانان اهل کوفه بوده اند در خانه صاحب غنائی وارد می شوند گویا ایام حج بوده و خانه ای دیگر پیدا نکرده بودند و ناچار از کرایه کردن چنین منزلی می شوند (5) این روایت صریح ترین سند تاریخی برای رواج رقص و آواز در

ص: 64


1- عَلِي بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ کَسْبِ اَلْمُغَنِّیَاتِ؟ فَقَالَ: اَلَّتِی یَدْخُلُ عَلَیْهَا اَلرِّجَالُ حَرَامٌ وَ اَلَّتِی تُدْعَی إِلَی اَلْأَعْرَاسِ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ، وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - ﴿وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ اَلْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اَللّهِ﴾. کلینی، «کافی» (ط- الإسلامية)، ج 5، ص 119
2- أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿اَلْمُغَنِّیَهُ اَلَّتِی تَزُفُّ اَلْعَرَائِسَ لاَ بَأْسَ بِکَسْبِهَا﴾. کلینی، «همان»، ج 5 ، ص120.
3- عن الحسن بن على الوشاء، قال: سئل أبو الحسن الرضا علیه السلام عن شراء المغنّية؟ قال: «قد تكون للرجل الجارية تلهيه و ما ثمنها إلّا ثمن كلب و ثمن الكلب سحت و السحت فى النار» و رواه الشيخ أيضا. «همان»، ج 5، ص 121.
4- سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِى أَيوبَ الْخَزَّازِ قَالَ: ﴿نَزَلْنَا الْمَدِینَةَ فَأَتَیْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَیْنَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَی فُلَانٍ صَاحِبِ الْقِیَانِ فَقَالَ کُونُوا کِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ یَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَیْهِ فَعُدْنَا إِلَیْهِ فَقُلْنَا إِنَّا لَا نَدْرِی مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِکَ کُونُوا کِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ جل جلاله فِی کِتَابِهِ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً﴾. «همان»، ج 6، ص 432.
5- ﴿وَ عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ بَلَغَهُ قُدُومُ قَوْمٍ قَدِمُوا مِنَ الْكُوفَةِ فَنَزَلُوا فِي دَارِ مُغْنٍ فَقَالَ لَهُمْ كَيْفَ فَعَلْتُمْ هَذَا قَالُوا مَا وَجَدْنَا غَيْرَهَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا عَلِمْنَا إِلَّا بَعْدَ أَنْ نَزَلْنَا فَقَالَ أَمَّا إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكُونُوا كِرَاماً فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ - وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً﴾. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربی «دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام» چاپ دوم، 2 جلد مؤسسة آل البيت علیهم السلام ،قم، 1385 ق، ج 2، ص 209

مهمان خانه های مدینه است و نظریه کسانی که رواج غناء و رقص در مدینه را ساخته و پرداخته تاریخ نگاران اموی و عباسی می دانند ردّ می کند احتمال دارد مانند هتل های چند ستاره ،معاصر وجود این کنیزان از عوامل جذب مسافران در این گونه مسافرخانه ها بوده است. برای برخی از بزرگان اهل سنت نیز گفته شده در مکه کنیزانی برای رقص سماع صوفیان داشته است. (1) امام علیه السلام گونه ای با موضوع برخورد می کند تا بدون تنش زائی و برخورد تخریبی، خود زائران چنین مکان نا مناسبی را ترک کنند.

سوم. جهم بن حمید می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود کجا بودی؟ من فکر کردم امام علیه السلام می داند من کجا بودم گفتم فدایتان گردم من در بین راه با فلانی برخورد کردم، من را به خانه اش برد. و من به کنیزانش نگاه می کردم امام علیه السلام فرمود این مجلسی است که خداوند به اهلش نگاه نمی کند (2) کلینی این روایت را در باب غناء آورده است که قرینه بر اجرای آوازه خوانی کنیزان میزبان برای مهمان است به ویژه که کنیزان مشمول قانون پوشش کامل زنان آزاد نبودند، بنابراین به قرینه هشدار امام علیه السلام توبیخ حضرت علیه السلام به جای نگاه به کنیزان بی حجاب میزبان برای حضور در مجلس غناء و رقص است.

چهارم: مسعدة بن زیاد می گوید نزد امام صادق علیه السلام بودم مردی به حضرت علیه السلام گفت: پدر و مادرم فدایتان من داخل دستشوئی می شوم و همسایه ای دارم که کنیزان خواننده دارد و عُود می نوازند و من نشستن در دستشویی را طول می دهم تا غناء آن ها را گوش دهم. حضرت علیه السلام فرمود: این کار را نکن مرد گفت: من نزد آن ها نمی روم (تماشا نمی کنم) بلکه فقط گوش

ص: 65


1- نویری، «نهاية الارب»، ج 4، ص 161.
2- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ جَهْمِ بْنِ حُمَیْدٍ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: ﴿أَنَّی کُنْتَ؟﴾ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ عَرَفَ اَلْمَوْضِعَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی کُنْتُ مَرَرْتُ بِفُلاَنٍ فَاحْتَبَسَنِی، فَدَخَلْتُ إِلَی دَارِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَی جَوَارِیهِ. فَقَالَ لِي: ﴿ذلِكَ مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ - عَزَّ وَ جَلَّ إِلى أَهْلِهِ، أَمِنْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ - عَلى أَهْلِكَ وَ مَالِكَ﴾. کلینی، «کافی» (ط - دار الحدیث)، ق 1429، ج 12، صص 792 - 791.

می دهم حضرت علیه السلام فرمود: آیا این آیه شریفه را نشنیده ای: «همانا گوش و چشم و دل، همگی سوال می شوند». (1) این ،روایت دلیل برای همراهی رقص و غناء است؛ زیرا راوی بهانه می آورد مجلس گناه (رقص و آواز) را تماشا نمی کند و تنها صدای نوازندگان را گوش می دهد. امام علیه السلام هم توبیخ می کند در گناه تفاوتی بین دیدن (رقص) و شنیدن (آواز) نیست

پنجم. ابراهیم بن ابی بلاد روایت می کند: اسحاق بن عمر هنگام مرگ، به من وصیت کرد کنیزان خواننده اش را فروخته و پولش را برای امام کاظم علیه السلام ببرم. پول کنیزان سیصد هزار درهم شد که برای امام علیه السلام بردم امام علیه السلام از پذیرفتن پولها خودداری کردند. (2) این راوی در روایت دیگر می گوید که به امام کاظم علیه السلام گفتم: برخی از شیعیان شما کنیزان خواننده دارد که قیمت آن ها چهارده هزار دینار است و یک سوم آن را برای شما قرار داده است. امام علیه السلام فرمود مرا به این پول نیازی نیست همانا پول سگ و کنیز خواننده سُحت و باطل است. (3) این روایت نشان از بهای گران و گزاف کنیزان خواننده نوازنده و رقاص است که در زندگی شیعیان کارکرد سرمایه را داشتتند مانند کنیزان جاهلیت که با زنا برای اربابان خود درآمد زائی داشتند.

ششم از امام رضا علیه السلام روایت شده: روزی داود بن عیسی بن علی در بئرمیمون (4) بود. برای

ص: 66


1- عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّنِي أَدْخُلُ كَنِيفاً لِي وَ لِي جِيرَانٌ عِنْدَهُمْ جَوَارٍ يَتَغَنَّيْنَ وَ يَضْرِبْنَ بِالْعُودِ فَرُبَّمَا أَطَلْتُ الْجُلُوسَ اسْتِمَاعاً مِنِّي لَهُنَّ فَقَالَ: «لَا تَفْعَلْ». فَقَالَ الرَّجُلُ: وَ اللَّهِ مَا آتِيهِنَّ إِنَّمَا هُوَ سَمَاعٌ أَسْمَعُهُ بِأُذُنِي. فَقَالَ: «لِلَّهِ أَنْتَ، أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ - عَزَّ وَ جَلَّ - يَقُولُ: ﴿إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا﴾؟ كلينى، «کافی» (ط - دار الحدیث)، ج 12، صص 785 - 784
2- محمد بن يحيى، عن بعض أصحابه، عن محمد بن إسماعيل، عن إبراهيم بن أبى البلاد، قال: أوصى إسحاق بن عمر عند وفاته بجواز له مغنّيات أن نبيعهنّ و نحمل ثمنهنّ إلى أبى الحسن علیه السلام ، قال :إبراهيم فبعت الجوارى بثلاثمائة ألف درهم و حملت الثمن إليه، فقلت له: أن مولى لك يقال له: إسحاق بن عمر قد أوصى عند موته ببيع جوار له مغنّيات و حمل الثمن إليك و قد بعتهنّ و هذا الثمن ثلاثمائة ألف درهم فقال: «لا حاجة لي فيه، إنّ هذا سحت و تعليمهنّ کفر و الاستماع منهنّ نفاق و ثمنهنّ سخت» کلینی، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 120.
3- عن محمد بن الحسين، عن إبراهيم بن أبى البلاد، قال: قلت لأبي الحسن الأول علیه السلام: جعلت فداك إنّ رجلا من مواليك عنده جوار مغنّيات قیمتهنّ أربعة عشر ألف دينار و قد جعل لك ثلثها؟ فقال: «لا حاجة لى فيها، إن ثمن الكلب و المغنّية سحت» حمیری، عبد الله بن جعفر، «قرب الإسناد» (ط - الحديثة)، چاپ اول 1 جلد، مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم، 1413 ق، ص 305.
4- بئرمیمون چاهی در حوالی مکه است.

دیدن او می رفتم و لباس خشنی پوشیده بودم در بین راه پیر زنی (فروشنده) دیدم دو کنیز داشت. به او گفتم آیا این دو کنیز را می فروشی؟ پیرزن گفت آری ولی مانند شما، این دو را نمی خرد. :گفتم چرا؟ گفت: برای این که یکی از این دو خواننده است و دیگری نوازنده است. (1) مکان روایت در حومه شهر مکه است و صریح است که کنیزان خواننده و نوازنده (رقاص) در مکه مشتریان خاصّ خود را داشتند.

نتیجه بررسی پدیده رقص در صدر اسلام این است یافتن شواهدی مانند این نیازمند بررسی بیش تر و دقیق واژگان مشابه در منابع شیعه و اهل سنت است. بررسی این واژگان پیوند موسیقی و خوانندگی را با رقص از نظر موضوع و حکم ثابت می کند، اما اکتفاء به بررسی واژگان رقص و زفن در موضوع شناسی رقص، ما را با مشکلی رو به رو می سازد:

فقهایی که روایت سکونی را نپذیرفته اند پاسخ دهند با گسترش رقص در عصر:، ائمه چرا روایتی درباره رقص نداریم؟

فقهائی هم که روایت سکونی را قبول دارند پاسخ دهند چرا در برابر روایات گوناگون غناء یک روایت برای رقص از راوی سُنّی داریم و روایان شیعه چنین پرسش یا سخنی از امام معصوم علیه السلام ندارند؟

ص: 67


1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ: عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: ﴿خَرَجْتُ وَ أَنَا أُرِيدُ دَاوُدَ بْنَ عِيسَى بْنِ عَلِي، وَ كَانَ يَنْزِلُ بِئْرَ مَيْمُونٍ، وَ عَلَى ثَوْبَانِ غَلِيظَانِ، فَرَأَيْتُ امْرَأَةً عَجُوزاً وَ مَعَهَا جَارِيتَانِ، فَقُلْتُ: يَا عَجُوزُ، أَتُبَاعُ هَاتَانِ الْجَارِيتَانِ؟ فَقَالَتْ: نَعَمْ، وَ لكِنْ لَا يَشْتَرِيهِمَا مِثْلُكَ، قُلْتُ: وَ لِمَ؟ قَالَتْ: لِأَنَّ إِحْدَاهُمَا مُغَنِّیَهٌ وَ اَلْأُخْرَی زَامِرَهٌ﴾. کلینی، ابو جعفر، محمد بن يعقوب «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 478

گفتار دوم: تأثیر دگرگونی های اجتماعی در روایات اهل سنت

اشاره

از دیدگاه بروجردی روایات شیعه حاشیه بر روایات اهل سنت هستند و مراجعه به روایات و فتاوای فقهای اهل سنت معاصر امامان شیعه علیهم السلام ضروری است؛ (1) از این رو فقیه، فقیه نیست مگر این که از آراء اهل سنت اطلاع داشته باشد. (2) البته توجه به روایات و فقه اهل سنت، اگر از اندازه نیاز فراتر رود سبب می شود روایات و فتاوای سست پایه وارد فقه شیعه شود، مانند نماز شب دفن مردگان سید بن طاووس بر اساس روایتی از اهل سنت نمازی را برای روز دفن میت بیان می کند.(3) کفعمی این روایت را به جای روز دفن نماز شب دفن می آورد.(4) این حکم در شیعه به نام نماز «لیلة الدفن» مشهور گردید (5) در حالی که مجلسی (6) و بحرانی (7) اعتراض کرده اند

ص: 68


1- http://www.mortezamotahari.com/fa/BookView.html?BookID=394BookArticleID=129282 AssetID=1SearchText=%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%8 B% 20AND%20%D8%A8%D8%B1%20AND%20%D9%81%D9%82%D9%87%20AND%20 %D8%B3%D8%A7%DB%8 C%D8%B1%20AND%20%D 9%81%D8%B1%D9%82%20A ND%20%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%DB% 8C%D9%86%20AND%20%D9%88 %20AND%20%D8%B1%D9%88%D8%B4%20AND%20%D9%88%20AND%20%D9%8 5%D8%B3%D9%84%DA%A9%20AND%20%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A7%20 AND%20%D8%AA%D8%A7%20AND%20%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8 %B2%D9%87%20AND%20%D8%A7%DB % 8C%20AND%20%D9%85%D8%AD%DB %8C%D8%B7%20AND%20%D8%A8%D9%88%D8%AFLPhrase = http://ijtihadnet.ir/%D8%A 2%DB%8C%D8%A7-%D9%81%D9%82%D9%87- %D 8 % B4%DB%8C%D8%B9%D9%87- %D8%AD%D8%A7% D 8%B4%DB%8 C% D 9%87%E 2% 80 %8C%D8%A7%DB%8C- %D8%A8%D8%B1-%D9%81%D9%82%D9%87- %D8%A7%D 9%87%D9%84%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA-%D8%A7/
2- مجله حوزه شماره 44 و 34 سال 1370.
3- حلّی، سید ابن طاووس، رضی الدین علی، «فلاح السائل و نجاح المسائل»، چاپ اول در يك جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، بی تا، ص 86.
4- عاملی ،کفعمی ابراهیم بن على «البلد الأمين و الدرع الحصين»، در يك جلد، بی جا، بی تا، ص 164
5- گیلانی، میرزای قمّی ابو القاسم بن محمد حسن، «جامع الشتات في أجوبة السؤالات» (للميرزا القمی)، چاپ اول 4 جلد مؤسسه کیهان ،تهران 1413 ق، ج 1، ص 62.
6- اصفهانی، مجلسی دوم، محمد باقر بن محمد تقى، «بحار الأنوار»، چاپ اول 26 جلد، مؤسسة الطبع و النشر، بيروت، 1410 ق، ج 88، ص 220 .
7- بحرانی، آل عصفور يوسف بن احمد بن ابراهيم «الحدائق الناضرة فى أحكام العترة الطاهرة»، چاپ اول 25 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1405 ق، ج10، ص 547.

دلیل این حکم روایت اهل سنت است که ثابت نشده، بلکه شاید فتوا بر اساس این روایت، بدعت باشد. در منابع اهل سنت نیز چنین روایتی وجود ندارد از این رو قاعده «تسامح در ادلّه سنن (مستحب) آن را در بر نمی گیرد با این حال فقهای شیعه اختلاف دارند این نماز را می توان هر زمان از شب (1) خواند یا باید بعد نماز عشاء خوانده شود؛ (2) اجیر گرفتن برای این نماز درست است (3) یا نه ؟ (4)

در موضوع رقص نیز در برابر تنها روایت ،شیعه اهل سنت مجموعه ای از روایات دارند. روایات اهل سنت دو دسته اند موافق و مخالف روایت شیعه بخاری و مسلم، روایات مخالف شیعه (جواز رقص) را آورده اند با این که روایات جواز رقص در منابع روایی دست اول و دوم شیعه نیست ولی روایات رقصاندن حسنین علیهما السلام در کودکی از منابع دست دوم اهل سنت وارد منابع دست دوم شیعه (مناقب (5) و بحار الانوار) (6) شده است.

ص: 69


1- گیلانی ،شفتی سيد محمد باقر علیه السلام ، «تحفة الأبرار الملتقط من آثار الأئمة الأطهار»، چاپ اول 2 جلد، انتشارات کتاب خانه مسجد سید اصفهان، 1409 ق، ج 1، ص 200 ،آملی میرزا محمد تقی «مصباح الهدى فى شرح العروة الوثقی»، چاپ اول 12 ،جلد ،مؤلف ،تهران 1380 ق، ج 6، ص 503.
2- یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، «العروة الوثقى» المحشّی)، چاپ اول 5 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1419 ه ق، ج 2، ص 126.
3- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «منهاج الصالحين» (للخوئی)، چاپ 28، 2 جلد نشر مدينة العلم، قم، 1410 ق، ج 1، ص 257
4- اصفهانی، سید ابو الحسن، «وسيلة النجاة» (مع حواشى الإمام الخمینی)، چاپ اول در يك جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره ،قم، 1422 ق، ص 89
5- في حديث فاطمة رضى الله عنها ﴿أَنها کانتْ تَزْفِنُ للحَسَنِ﴾ أى ترقّصه؛ و أصل الزَّفْنِ: اللّعب و الدفع؛ و كانت فاطمة تُرَقّص ابنَها حسناً × و تقول: أشبه أباك يا حسن و اخْلَع عن الحقِّ الرَسَن و قال للحسين: × أنت شبيه بأبي لَستَ شبيهاً بعلى ابن شهر آشوب مازندرانی محمد بن علی، «مناقب آل أبي طالب ×»، چاپ اول، 4 جلد علامه، قم، 1379 ق، ج 3، ص 389 القرشي، باقر شريف، «حياة الإمام الحسن بن على»، بی جا، بی تا، ج 1، ص 55
6- أنّ رسول الله صلی الله علیه و آله أخذ بيديه جميعاً بكتفى الحسن و الحسين علیهما السلام، و قدماهما على قدم رسول الله و يقول «ترقّ عين بقّة» و عن كتاب ابن البيع و ابن مهدى و الزمخشري قال: «حُزُقَّة حُزُفّة ترقَّ عين بقّة، اللّهمّ إنّى احِبّه و احِبُّ من أحبّه». مجلسی، محمد باقر علیه السلام بن محمد تقى، «بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار»، ج 43، صص 286 - 287.
روايت موافق روایت شیعه

تنها حدیث اهل سنت در حرمت رقص حدیث عبد الله بن عمرو عاص است. (1) این روایت در تأویل آیه ﴿إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (2) است. متن روایت شبیه به روایت سکونی است ولی به جای نسبت دادن حرمت به پیامبر صلی الله علیه و آله به تورات نسبت داده شده است که این مطلب هم در تورات کنونی نیست (3)

روایات مشابه حرمت رقص در اهل سنت ،روایات غناء و موسیقی است. این روایات صریحا از آلات موسیقی نهی می کند یا از خرید و فروش و شنیدن آواز کنیزان خواننده آلات موسیقی و کنیزان خواننده دو عنصر ملازم با رقص هستند در اعلامیه روز فتح مکه آمده پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من برای از بین بردن ابزار غنا مبعوث شدم» پیرو این فرمان ابزار غنا را در دست هرکه می دیدند می شکستند (4) از شیعه نیز نقل شده رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خداوند متعال، مرا هدایت و رحمت برای جهانیان، مبعوث کرد و مرا مبعوث کرد تا مزامیر، (نی ها) ابزار لهو و لعب بتها و سنت دوران جاهلیت را از بین ببرم» (5) این گونه وسایل در بیشتر موارد همراه با رقص استفاده می شده اند

ص: 70


1- و إن هذه الآية في القرآن: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيسِرُ وَ الأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ (4) ، قال : هى فى التَّوراة (5): إن الله عزّ و جلّ أنزل الحق ليذهب به الباطل، و يبطل به اللَّعِبَ، و الكِبَارَاتِ (6)، و الزَّمْرَ، و المَعازِفَ و المَزاهِرَ ، و الشِّعْرَ و الخَمْر ،طبرانی سلیمان بن أحمد (المتوفى: 360 ه)، «المعجم الكبير» للطبراني المُجَلَّدان الثَّالِثَ عَشَرَ و الرابع عشر، تحقيق: فريق من الباحثين بإشراف و عناية د. سعد بن عبد الله الحميد و د. خالد بن عبد الرحمن الجريسی، ج 13، ص 656.
2- مائده: 5، آیه 90.
3- http://www.ostadmadadi.ir/persian/lesson/9377/
4- «انما بُعِثْتُ بِكَسْر الدَّفّ و المِزْمار»؛ انصارى القرطبي، «الجامع لاحكام القرآن»، مؤسسة التاريخ العربی، چاپ دار احياء التراث العربی بی جا، 1405 ق، ج 14، ص 37.
5- أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِي قَالَ: ... ﴿قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى الله عَلَيه و آله إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِيرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِيةِ وَ الْأَوْثَانَ﴾. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6 ، ص 396.
روايات مخالف روايات شيعه
اشاره

مجموعه روایات جواز رقص نزد اهل سنت دو دسته اند:

اول.روايات عايشه

روایات عایشه در موضوع رقص اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا به صورت گسترده و در ابواب مستقل در صحاح و سُنن وارد شده است علاوه بر صحیح بخاری و مسلم که روایات عایشه را در کتاب نماز عیدین (فطر و قربان) آورده اند صحیح بخاری در کتاب نکاح (1) و باب زنانی که عروس را برای شوهرش به حجله می برند روایات را آورده است (2) نسائی در کتاب سنن، دو باب در کتاب نکاح آورده است:«جواز اجازه دادن مرد به همسرش برای نگاه به بازی» و «جواز اجازه دادن فرستادن مرد همسرش را برای شنیدن غناء و زدن دف». (3) ابن ماجه باب «اجراء تقلیس (نوعی رقص) در روز عید نزد پیامبر صلی الله علیه و آله» دارد. (4) ابو عوانه دو باب آورده است: باب :اول مباح بودن بازی و دف زدن در روز عید و عید قربان و مکروه بودن آن در غیر اعیاد. دوم باب جواز بازی در مسجد و نگاه کردن به آن و اشتغال به آن در روز عید.(5) ابو حاتم این

ص: 71


1- عَائِشَةَ، قَالَتْ: كَانَ الْحَبَشُ يَلْعَبُونَ بِحِرَابِهِمْ فَسَتَرَنِي رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله وَ أَنَا أَنْظُرُ فَمَا زِلْتُ أَنْظُرُ حَتَّى كُنْتُ أَنَا أَنْصَرِفُ فَاقْدُرُوا قَدْرَ الْجَارِيةِ الْحَدِيثَةِ السِّنِّ تَسْمَعُ اللَّهْوَ ،بخارى محمد بن إسماعيل (المتوفى: 256 ه)، «الجامع الصحيح» حسب ترقيم فتح البارى، الطبعة الأولى، الناشر: دار الشعب، القاهرة، 1407 - 1987، ج 7، ص 36
2- باب النسوة اللاتى يهدين المرأة إلى زوجها ،بخاری، «همان»، ج 7، ص 38.
3- إِبَاحَةُ الرِّجُلِ لِزَوْجَتِهِ النَّظَرَ إِلَى اللَّعِبِ إِطْلَاقُ الرَّجُلِ لِزَوْجَتِهِ اسْتِمَاعَ الْغِنَاءِ وَ الضَّرْبَ بِالدُّفِّ. نسائي، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب (المتوفى: 303 ه)، «سنن الكبرى»، حققه و خرج أحاديثه : حسن عبد المنعم شلبي، أشرف عليه: شعیب الأرناؤوط، الطبعة الأولى الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1421 ه - 2001 م، ج 8، صص 181 - 184.
4- بَابُ مَا جَاءَ فِي التَّقْلِيسِ يوْمَ الْعِيدِ، ابن ماجه، أبو عبد الله محمد بن يزيد (المتوفى: 273 ه)، «سنن ابن ماجه»، :المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمد کامل قره بللي - عبد اللطيف حرز الله، الطبعة الأولى، الناشر: دار الرسالة العالمية، 1430 ه - 2009 م ، ج 2، ص 339 - 338.
5- بَابُ بَيانِ إِبَاحَةِ اللَّعِبِ فِى يَوْمِ الْعِيدِ وَ الضَّرْبِ بِالدُّفِّ فِي أَيامِ التَّشْرِيقِ وَ الدَّلِيلِ عَلَى أَنَّهَا فِي أَيامٍ غَيرِ الْعِيدِ مَكْرُوهُ. بَابُ إِبَاحَةِ اللَّعِبِ فِي الْمَسْجِدِ وَ النَّظَرِ إِلَيْهِ وَ الِاشْتِغَالِ بِهِ يَوْمَ الْعِيدِ. أبو عوانة، يعقوب بن إسحاق الإسفراييني (المتوفى: 316 ه)، «مستخرج أبي عوانة»، تحقيق: أيمن بن عارف الدمشقي، الطبعة الأولى، الناشر: دار المعرفة، بيروت،1419 ه - 1998 م. ج 2 ص 158 - 156.

باب ها را در عنوان «جوامع کارهای مباح که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده» آورده است. (1) در مسند حارث «بَابُ مَا جَاءَ فِي (...) الرَّقْص» آمده است.(2)

ریشه اعتبار احادیث عایشه روایت صحیح بخاری است: برتری عائشه بر دیگر زنان، مانند برتری آب گوشت بر دیگر غذا ها است. (3) هم چنین پیامبر صلی الله علیه و آله به ام سلمه هشدار می دهد حضرت صلی الله علیه و آله را به خاطر عایشه ناراحت نکند؛ زیرا وحی الهی تنها هنگامی که در لحاف عایشه بوده، بر آن حضرت صلی الله علیه و آله نازل شده (4) ابی شیبه نیز نقل می کند پیامبر صلی الله علیه و آله ، سلام جبرئیل را به عائشه رسانده است. (5) با این حال به گفته ابن کثیر شامی عایشه روایات منفردی دارد که دیگر صحابه نقل نکرده یا بر خلافش نقل کرده اند ولی برای پذیرش روایات منحصر به فرد عایشه سخن مسروق را می آورد که هنگام نقل روایات عائشه می گفت: روایت کرد مرا زن راست گو (عایشه) دختر مرد راست گو (ابو بکر) کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله او را دوست می داشت و برائت او از آسمان نازل شده (داستان افک) (6) نتیجه روایات فوق، سخن بدون سند

ص: 72


1- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ أَنَّ الْحَبَشَةَ كَانُوا يَزْفِنُونَ بَينَ يَدَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ، وَ يَتَكَلَّمُونَ بِكَلامٍ لَا يَفْهَمْهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم: "مَا يَقُولُونَ" قَالُوا مُحَمَّدٌ عبد صالح» ابن حبان محمد بن حبان أبو حاتم الدارمی البستى (المتوفی: 354 ه)، «الإحسان في تقريب صحیح ابن حبان»، ترتيب الأمير علاء الدين على بن بلبان الفارسي (المتوفى: 739 ه)، حققه و خرج أحاديثه و علق علیه: شعيب الأرنؤوط، الطبعة الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1408 ه - 1988 م، ج 13، ص 179.
2- ابن ابو اسامه، حارث بن محمد (المتوفى: 282 ه)، «بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث»، المحقق: د. حسين أحمد صالح الباكرى، الطبعة الأولى الناشر: مركز خدمة السنة و السيرة النبوية، المدينة المنورة، 1413 - 1992، ج 2، ص 826.
3- حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، عَنْ شُعْبَةَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ مُرَّةَ الهَمْدَانِي، عَنْ أَبِي مُوسَى، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله عَلَيْهِ و آله:﴿كَمَلَ مِنَ الرِّجَالِ كَثِيرٌ، وَ لَمْ يَكْمُلْ مِنَ النِّسَاءِ: إِلَّا آسِيةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ، وَ إِنَّ فَضْلَ عَائِشَةَ عَلَى النِّسَاءِ كَفَضْلِ الثَّرِيدِ عَلَى سَائِرِ الطَّعَامِ﴾. بخاری، محمد بن اسماعیل،«صحیح البخاری»، ج 4، ص 158
4- فَقَالَ: ﴿يا أُمَّ سَلَمَةَ لَا تُؤْذِينِي فِي عَائِشَةَ، فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا نَزَلَ عَلَى الوَحْى وَ أَنَا فِي لِحَافِ امْرَأَةٍ مِنْكُنَّ غَيْرِهَا﴾. «همان»، ج 5، ص 30
5- أَبو سَلَمَةَ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أَنَّ عَائِشَةَ، حَدَّثَتْهُ، أَنَّ النَّبِي صلى الله عليه و آله و سلم قَالَ لَهَا: ﴿إِنَّ جِبْرِيلَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ اَلسَّلاَمَ﴾، قَالَتْ عَائِشَةُ: وَ عَلَيهِ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ أبى شيبة عبد الله بن محمد، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، ج 6، ص 390.
6- ابن كثير، أبو الفداء إسماعيل بن عمر، ؟«البداية و النهاية»، بلا طبعه الناشر دار الفكر، عام النشر: 1407 ه - 1986 م، ج 8، ص 92.

انس بن مالک شد: یک سوم دین تان را از خانه عائشه بگیرید (1) این روایات مجموعه ای از اصطلاحات رقص را وارد گفتمان لغت حدیث و فقه اهل سنت کرد جوهری حنفی مدعی شده که این واژگان در روایات تجویز رقص به کار رفته است (2) روایات عایشه عبارتند از:

الف.عایشه: «روزی دو كنيز نزد من غناء عيد بغاث می خواندند پیامبر صلی الله علیه و آله وارد شدند و در بستر آرمید و روی خود را بر گرداند ابوبکر داخل شد و من را از غناء بازداشت و گفت مزمار شیطان را در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله آورده ای پیامبر صلی الله علیه و آله رو به ابوبکر کرد و گفت رهای شان کن، هنگامی که ابوبکر غافل شد به دو کنیز اشاره کردم و از خانه بیرون رفتند».(3)

در روایت فاکهی این داستان این ماجرا در مکه اتفاق افتاده است (4) کلمه جاریه به معنای دختر نابالغ است. بعاث یکی از جنگ های بین اوس و خزرج در دوره جاهلیت است. مزمار، به معنای زدن بر دف و غنائی است که همراه با صدای همراه با صفیر (کشیدن) باشد.

در نقل مسلم سخنی از آمدن عُمر نیست و آن که پرخاش می کند، ابوبکر است. جواب

ص: 73


1- أنس: خُذُوا ثلث دينكُمْ من بَيت عَائِشَة دیلمی ،همدانی، شیرویه بن شهردار بن شیرویه (المتوفى: 509 ه)، «الفردوس بمأثور الخطاب»، المحقق: السعيد بن بسيونى زغلول، الطبعة الأولى، الناشر دار الكتب العلمية، بيروت، 1406 ه- 1986 م، ج 2 ص 165.
2- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 4، ص 1697.
3- عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: دَخَلَ عَلَى رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم وَ عِنْدِى جَارِیتَانِ تُغَنّيانِ بِغِنَاءِ بُعَاثَ فَاضْطَجَعَ عَلَى الفِرَاشِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ، وَ دَخَلَ أَبُو بَكْرِ، فَانْتَهَرَنِي وَ قَالَ: مِزْمَارَةُ الشَّيْطَانِ عِنْدَ النَّبِي صلی الله علیه و آله ، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم فَقَالَ: «دَعْهُمَا»، فَلَمَّا غَفَلَ غَمَزْتُهُمَا فَخَرَجَتَا وَ كَانَ يَوْمَ عِيدٍ، يَلْعَبُ السُّودَانُ بِالدَّرَقِ وَ الحِرَابِ، فَإِمَّا سَأَلْتُ النَّبِي صلی الله عَليهِ و آله ، وَ إِمَّا قَالَ: «تَشْتَهِينَ تَنْظُرِينَ؟» فَقُلْتُ: نَعَمْ، فَأَقَامَنِي وَ رَاءَهُ، خَدِّى عَلَى خَدِّهِ، وَ هُوَ يَقُولُ: «دُونَكُمْ يا بَنِى أَرْفِدَةَ» حَتَّى إِذَا مَلِلْتُ، قَالَ: «حَسْبُكِ؟» قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «فَاذْهَبِي». ،بخاری محمد بن اسماعيل، «الجامع الصحيح المختصر»، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا أستاذ الحديث و علومه في كلية الشريعة جامعة دمشق الطبعة الثالثة الناشر: دار ابن كثير، اليمامة، بيروت 1407 - 1987، ج 1، ص 323.
4- سَمِعْتُ ابْنَ أَبِي مُلَيكَةَ، يَقُولُ: قَالَتْ عَائِشَةُ: " بَينَا أَنَا وَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم جَالِسَانِ فِي الْبَيتِ اسْتَأْذَنَتْ عَلَيْنَا امْرَأَةٌ كَانَتْ تُغَنِّي، فَلَمْ تَزَلْ بِهَا عَائِشَةُ حَتَّى غَنَّتْ، فَلَمَّا غَنَّتِ اسْتَأْذَنَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَلَمَّا اسْتَأْذَنَ عُمَرُ ، أَلْقَتِ الْمُغَنِّيةُ مَا كَانَ فِي يَدِهَا، وَ خَرَجَتْ، وَ اسْتَأْخَرَتْ عَائِشَةُ عَنْ مَجْلِسِهَا، فَأَذِنَ لَهُ رَسُولُ صلی الله علیه و آله ، فَضَحِكَ ، فَقَالَ: بِأَبِى وَ أُمِّى مِمَّ تَضْحَكُ؟ فَأَخْبَرَهُ مَا صَنَعَتِ الْقَينَةُ, وَ عَائِشَةُ، فَقَالَ عُمَرُ: وَ أَمَّا وَ اللهِ لَا، اللهُ وَ رَسُولُهُ صلی الله علیه و آله أَحَقُّ أَنْ يَخْشَى يا عَائِشَةُ ". فاكهى ابو عبد الله محمد بن اسحاق (المتوفى: 272 ه)، «أخبار مكة في قديم الدهر و حديثه»، المحقق: د. عبد الملك عبد الله دهيش، الطبعة: الثانية، الناشر: دار ،خضر ،بیروت، 1414، ج 3، ص 10.

پیامبر صلی الله علیه و آله نیز با روایت بخاری متفاوت است ای ابوبکر برای هر قومی عیدی است و این عید ما می باشد. (1) در نقل دیگر همین حدیث آمده است دو دختر دف می زدند. (2) این روایت روز بعاث را عید معرفی کرده است تفاوت دیگر نقل مسلم با بخاری جمله «و لیستا بمغنیتین» است. یعنی دو دختر خواننده معروف نبوده اند خواندن آن ها نیز سبک خوانندگان نبوده است.

ب. عایشه: «روزی بنی ارفده (بازیگران حبشیان) دف زنان و رقص کنان از حوالی خانه حضرت صلى الله عليه و آله و می گذشتند، پس حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:" ای حمیراء می خواهی تماشا کنی؟" گفتم: بلی پس عایشه سر را بر شانه حضرت صلى الله عليه و آله و سلم گذاشت تا آن ها را مشاهده کند، حضرت صلى الله عليه و آله و سلم صدا زد که:" صبر کنید ای بنی ارفده تا حمیراء شما را تماشا کند - و بعد از مدتی حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود - : آیا سیر شدی از تماشا ؟" گفتم: نه و چون قدر دیگر گذشت، گفتم: سیر شدم». عایشه برای راوی نقل می کند: « در مرتبه اول سیر شده بودم لیکن می خواستم بدانم که آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم تا چه حدّ مرا دوست می دارد» و در ادامه حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده اند: «ارزش كنیز (دختر) نوجوانی که حریص بر لهو باشد را بدانید» در نقل دیگر آورده است که عایشه می گوید پیامبر صلی الله علیه و آله مرا با عبای خود پوشانده بود و من به حبشی ها نگاه می کردم و آن ها بازی می کردند پس «ارزش کنیز جوانی که حریص بر لهو باشد را بدانید».(3) تفاوت این نقل حذف عنوان عید است همچنین عایشه ادعا می کند هنگام تماشای این رقص، کم سنّ بوده است.

ص: 74


1- بَابُ الرُّخْصَةِ فِي اللَّعِبِ الَّذِي لَا مَعْصِيَةَ فِيهِ فِي أَيَّامِ الْعِيدِ عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: دَخَلَ عَلَى أَبُو بَكْرِ وَ عِنْدِى جَارِيتَانِ مِنْ جَوَارِى الْأَنْصَارِ، تُغَنِّيانِ بِمَا تَقَاوَلَتْ بِهِ الْأَنْصَارُ، يَوْمَ بُعَاثَ، قَالَتْ: وَ لَيسَتَا بِمُغَنِّيتَينِ، فَقَالَ أَبو بَكْرٍ: أَبِمَزْمُورِ الشَّيْطَانِ فِي بَيتِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله؟ وَ ذَلِكَ فِي يَوْمِ عِيدٍ ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: ﴿يا أَبَا بَكْرٍ إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا، وَ هَذَا عِيدُنَا﴾. نیشابوری، مسلم بن الحجاج «المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول صلی الله علیه و آله»، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقى الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، بی تا، ج 2، صص 607 - 610
2- بِهَذَا الْإِسْنَادِ، و َفِيهِ: جَارِيتَانِ تَلْعَبَانِ بِدُفّ. مسلم، «همان»، ص 608.
3- عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ أَبَا بَكْرِ، دَخَلَ عَلَيْهَا وَ عِنْدَهَا جَارِيتَانِ فِي أَيامِ مِنِّي، تُغنِّیانِ وَ تَضْرِبَانِ، وَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم مُسَجًّى بِثَوْبِهِ، فَانْتَهَرَهُمَا أَبو بَكْرٍ، فَكَشَفَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله عَنْهُ، وَ قَالَ: «دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيامُ عِيدٍ» وَ قَالَتْ: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم يَسْتُرُنِي بِرِدَائِهِ، وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى الْحَبَشَةِ، وَ هُمْ يَلْعَبُونَ وَ أَنَا جَارِيةٌ، فَاقْدِرُوا قَدْرَ الْجَارِيةِ الْعَرِبَةِ الْحَدِيثَةِ السِّنِّ». نیشابوری، مسلم بن الحجاج، «المسند الصحيح المختصر»، ج 2، صص 607 - 610؛ عسقلانی، احمد بن علی «فتح البارى فى شرح صحيح البخاری»، کتاب العيدين ح 907، ج 2، ص 511.

همچنین تعبیر به عید قربان نیز شاید برای توجیه روایاتی است که در آن ها روز بعاث (عید جاهلی) آمده است.

در روایت ،طبرانی کلمه خوخه به معنای دریچه یا پنجره است در این نقل کلمه لعب و رقص با هم آمده است. (1) در نقل دیگر آمده است که بازی و رقص حبشی ها در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده نه خانه عایشه (2) البته این حدیث یا باید پیش از بستن شدن در های خانه همسران و صحابه به مسجد باشد یا پس از آن برای همین در روایت طبرانی به جای درب حجره کلمه «خوخه: پنجره» آمده تا این اشکال بر طرف شود.

در روایت دیگر بازی حبشی ها با کلمه «یزفنون» آمده، صراحت دارد این بازی/ رقص در مسجد بوده است (3) مشابه این روایت از ابو هریره نقل شده است در این نقل به جای عایشه پیامبر صلی الله علیه و آله احتمالاً همراه با برخی از اصحاب بازی حبشی ها را در مسجد تماشا می کردند که عمر وارد شده و به حبشی ها را سنگریزه پرتاب کرد پیامبر صلی الله علیه و آله از عمر می خواهد کاری با حبشی ها نداشته باشد (4)

ج.عائشه: دختری را برای مردی از انصار به عنوان عروس می بردند. پیامبر صلی الله علیه و آله به من گفت: چرا با شما لهو و سر گرمی نیست انصار از سر گرمی به شگفتی می آیند. (5) در نقل ابن حنبل از

ص: 75


1- عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم وَ الْحَبَشَةُ لِلْعَبُونَ، وَ أَنَا أَطِّلِعُ مِنْ خَوْخَةٍ لِي، فَدَنَا مِنِّي رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ، فَوَضَعْتُ يدَى عَلَى مَنْكِبَيهِ، وَ جَعَلْتُ أَنْظُرُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم: «إِنَّهُنَّ بَنَاتُ أَرْفِدَةَ» فَمَا زِلْتُ أَنْظُرُ وَ هُمْ يَلْعَبُونَ وَ يَرْقُصُونَ حَتَّى كُنْتُ أَنَا الَّذِي انْتَهَيتُ لَمْ يَرْوِ هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ قَرَظَةَ إِلَّا إِسْرَائِيلُ، تَفَرَّدَ بِهِ آدَمُ ،طبرانی سلیمان بن أحمد بن (المتوفى: 360 ه)، «المعجم الأوسط»، المحقق: طارق بن عوض الله بن محمد عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، الناشر: دار الحرمين، القاهرة، بی تا، ج 9، ص121.
2- قَالَتْ عَائِشَةُ: «وَ اللهِ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله يَقُومُ عَلَى بَابِ حُجْرَتِي، وَ الْحَبَشَةُ يلْعَبُونَ بِحِرَابِهِمْ، فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله ، يَسْتُرُنِي بِرِدَائهِ، لِكَى أَنْظُرَ إِلَى لَعِبِهِمْ، ثُمَّ يَقُومُ مِنْ أَجْلِى حَتَّى أَكُونَ أَنَا الَّتِي أَنْصَرِفُ، فَاقْدِرُوا قَدْرَ الْجَارِيةِ الْحَدِيثَةِ السِّنِّ، حَرِيصَةً عَلَى اللهوِ». «همان».
3- عَائِشَةَ، قَالَتْ: «جَاءَ حَبَشٌ يَزْفِنُونَ فِى يَوْمِ عِيدٍ فِى الْمَسْجِدِ، فَدَعَانِي النَّبِي صلی الله علیه و آله ، فَوَضَعْتُ رَأْسِى عَلَى مَنْكِبِهِ، فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى لَعِبِهِمْ حَتَّى كُنْتُ أَنَا الَّتِي أَنْصَرِفُ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهِمْ». «همان».
4- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: بَيْنَمَا الْحَبَشَةُ یلْعَبُونَ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله بِحِرَابِهِمْ، إِذْ دَخَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَأَهْوَى إِلَى الْحَصْبَاءِ يَحْصِبُهُمْ بِهَا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: «دَعْهُمْ يا عُمَرُ». «همان»، ج 2، ص 610.
5- باب النسوة اللاتى يهدين المرأة إلى زوجها. 5162 - حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ يَعْقُوبَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا زَفَّتِ امْرَأَةً إِلَى رَجُلٍ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ نَبِى الله صلى الله عليه و آله و سلم يَا عَائِشَةُ مَا كَانَ مَعَكُمْ لَهْوٌ فَإِنَّ الأَنْصَارَ يَعْجِبُهُمُ اللَّهُو. بخاری، محمد بن اسماعيل، «جامع صحیح»، ج 7، ص 28.

جابر، پیامبر صلی الله علیه و آله به عائشه اعتراض می کند چرا خواننده ای همراه عروس نفرستادند تا غناءِ «آمدیم شما را آمدیم شما را - پس خوش آمد گویید ما را تا خوش آمد گوییم شما» را برایشان بخواند. هم چنین به جای واژه «لهو» واژه «غزل برای سر گرمی انصار به کار رفته است (1)

ابن ماجه این روایت را از ابن عباس با اندک تفاوت نقل می کند (2) در نقل ،طبرانی به جای دختر انصاری، دختر یتیم است این روایت صریح در جواز دف زدن و غناء در عروسی است. (3) در نقل دیگر از انس پیامبر صلی الله علیه و آله بر کاروان عروسی عبور می کند یکی از زنان ساق دوش عروس شعری را می خواند پیامبر صلی الله علیه و آله به جای اشعار زن شعری دیگری را پیشنهاد می دهد.(4) بیهقی

ص: 76


1- عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِعَائِشَةَ: " أَهَدَيتُمُ الْجَارِيةَ إِلَى بَيْتِهَا؟ " قَالَتْ: نَعَمْ. قَالَ: " فَهَلَّا بَعَثْتُمْ مَعَهُمْ مَنْ يَغَنِّيهِمْ يَقُولُ: أَتَيْنَاكُمْ أَتَيْنَاكُمْ فَحَيونَا نُحَياكُمْ (2) فَإِنَّ الْأَنْصَارَ قَوْمٌ فِيهِمْ غَزَلٌ " ابن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد(المتوفى: 241 ه)، «مسند»، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد و آخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي الطبعة الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، 1421 ه - 2001 م، ج 23، ص 280.
2- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَنْكَحَتْ عَائِشَةُ ذَاتَ قَرَابَةٍ لَهَا مِنَ الْأَنْصَارِ، فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم فَقَالَ: «أَهْدَيتُمُ الْفَتَاةَ؟» قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: «أَرْسَلْتُمْ مَعَهَا مَنْ يغَنِّى»، قَالَتْ: لَا ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و سلم : ﴿إِنَّ الْأَنْصَارَ قَوْمٌ فِيهِمْ غَزَلٌ، فَلَوْ بَعَثْتُمْ مَعَهَا مَنْ يَقُولُ: أَتَيْنَاكُمْ أَتَيْنَاكُمْ فَحَيانَا وَ حَياكُمْ﴾. ابن ماجه بو عبد الله محمد بن يزيد (المتوفى: 273 ه)، «سنن ابن ماجه»، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقي الناشر: دار إحياء الكتب العربية بي جا بی تا ،ج 1، ص 612
3- عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ النَّبِي صلى الله عليه و آله و سلم قَالَ: «مَا فَعَلَتْ فُلَانَةُ؟»، لِيتِيمَةٍ كَانَتْ عِنْدَهَا ، فَقُلْتُ: أَهْدَينَاهَا إِلَى زَوْجِهَا قَالَ: «فَهَلْ بَعَثْتُمْ مَعَهَا بِجَارِيةٍ تَضْرِبُ بِالدُّفَّ، وَ تُغَنِّى؟» قَالَتْ: تَقُولُ مَاذَا؟ قَالَ: «تَقُولُ: أَتَيْنَاكُمْ، أَتَيَنَاكُمْ *** فَحَيونا، نُحَييكُمْ لَوْ لَا الذَّهَبُ الأَحْمَرُ *** مَا حَلَّتْ بِوَادِيكُمْ وَ لَوْ لَا الْحَبَّةُ السَّمْرَاءُ ... مَا سَمِنَتْ عَذَارِيكُمْ. ،طبرانی، سليمان بن أحمد، «المعجم الأوسط»، ج 3 ص 315.
4- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: مَرَّ النَّبِي صلی الله علیه و آله فِي أَوَّلِ مُقَدِّمَةِ الْمَدِينَةِ بِعَرُوسٍ، وَ مَعَهَا نِسْوَةٌ، وَ إِذَا إِحْدَاهُنَّ تَقُولُ: وَ أَهْدَى لَهَا أَكْبُشًا *** تَنَحْنَحُ فِي الْمِرْبَدِ وَ زَوْجُكَ فِي النَّادِي *** وَ يعْلَمُ مَا فِي غَدِ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و آله و سلم: «لَا تَقُولِى هَكَذَا، وَ لَكِنْ قَوْلِي: أَتَيْنَاكُمْ أَتَيْنَاكُمْ ... فَحَيانَا وَ حَياكُمْ. «همان»، ج 6 ص 205

این روایت را از عمرة شاگرد عایشه نقل می کند ولی به عایشه نسبت نمی دهد در این نقل ترانه ای که خوانده می شده دست جمعی بوده است.(1)

در منابع شیعی، شیخ طوسی روایت جواز دف زدن در عروسی را از اهل سنت از پیامبر صلی الله علیه و آله در کتاب امالی نقل کرده است.(2)

دوم.روایات دیگران

برخی از روایات در تأیید روایات عائشه گذشت. روایات دیگر، عبارتند از:

الف. اولین گزارش از غناء و دف، هنگام ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه است. در یک نقل کودکان و کنیزان شعر «طلع البدر علينا ...» می خواندند و سیاهان حبشی نیز می رقصیدند. (3) در نقل دیگر زنان انصار شعر را می خواندند (4) در نقل ،دیگر این سنت به زنان قبیله بنی نجار نسبت

ص: 77


1- عَنْ عَمْرَةَ بِنْتَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَتْ: كَانَ النِّسَاءُ إِذَا تَزَوَّجَتِ الْمَرْأَةُ أَوِ الرَّجُلُ خَرَجَ جَوَارٍ مِنْ جَوَارِي الْأَنْصَارِ، يَغَنِّينَ وَ يَلْعَبْنَ قَالَتْ: فَمَرُّوا فِي مَجْلِس فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وَ هُنَّ يغَنِّينَ وَ هُنَّ يَقُلْنَ: أَهْدِي لَهَا زَوْجُهَا كَبْشًا *** يبَحْبَحْنَ فِي الْمِرْبَدِ وَ زَوْجُهَا فِي النَّادِى *** يعْلَمُ مَا فِي غَدِ وَ أَنَّ النَّبِي صلى الله عليه و آله و سلم قَامَ إِلَيهِنَّ فَقَالَ: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ لَا يَعْلَمُ مَا فِي غَدٍ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ﴾ لَا تَقُولُوا هَكَذَا وَ قُولُوا: أَتَيْنَاكُمْ أَتَيْنَاكُمْ فَحَيانَا وَ حَياكُمْ وَ هَذَا مُرْسَلٌ. بيهقى، أحمد بن الحسين (المتوفى: 458 ه)، «السنن الصغير للبيهقى»، المحقق: عبد المعطى أمين قلعجي، الطبعة الأولى دار النشر: جامعة الدراسات الإسلامية كراتشي، 1410 ه - 1989 م، ج 3، ص 91.
2- عَلِي بْنِ هَبَّارٍ، قَالَ: اجْتَازَ النَّبِي صلی الله علیه و آله بِدَارِ عَلِى بْنِ هَبَّارٍ فَسَمِعَ صَوْتَ دَفٍّ، فَقَالَ: مَا هَذَا قَالُوا: عَلِي بْنُ هَبَّارِ أَعْرَسَ بِأَهْلِهِ. فَقَالَ صلی الله علیه و آله: حَسَنٌ هَذَا لِلنِّكَاحَ لَا السَّفَاح. ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله: أَشِيدُوا بِالنِّكَاحَ وَ أَعْلِنُوهُ بَيْنَكُمْ، وَ اضْرِبُوا عَلَيْهِ بِالدَّفِّ، فَجَرَتِ السُّنََّةُ فِي النِّكَاحَ بِذَلِكَ. طوسی، محمد بن الحسن، «أمالي» (للطوسی)، چاپ اول، 1 جلد، دار الثقافة، قم، 1414 ق، ص 518.
3- و الصبيان و الولائد يقولون: طلع البدر علينا *** من ثنيات الوداع وجب الشكر علينا *** ما دعا لله داع و أخذت الحبشة يلعبون بحرابهم لقدوم رسول الله صلی الله علیه و آله فرحا بذلك. ابن حبان محمد بن حبان البستي (المتوفى: 354 ه)، «السيرة النبوية و أخبار الخلفاء»، صحّحه و علق عليه الحافظ السيد عزيز بك و جماعة من العلماء، الطبعة الثالثة، الناشر: الكتب الثقافية، بيروت، 1417 ه، ج 1، ص 140.
4- لمَّا قَدِمَ صلی الله علیه و آله الْمَدِينَةَ جَعَلَ النِّسَاءُ وَ الصِّبْيانُ يقلن - : طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَيْنَا مِنْ ثَنِياتِ الْوَدَاعْ ... وَجَبَ الشُّكْرُ عَلَيْنَا مَا دَعَا لِلَّهِ دَاع بيهقي، أحمد بن الحسين (المتوفى : 458 ه) ، «دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة»، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1405 ه، ج 2، ص 506.

داده شده است. (1) در نقل دیگر (2) و نقل ابن ماجه (3) زنان در هنگام خواندن دف می زدند. اهل سنت این روایت را دلیل بر جواز سماع و دف زدن گرفته اند. (4)

ب. روایت «بُریدَه» اهمیت ویژه در رقص و غناء دارد بریده می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله از جنگی باز می گشت. کنیزی سیاه نزد حضرت صلی الله علیه و آله آمد و گفت: من نذر کردم اگر سالم برگردید در برابر شما، دف بزنم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر نذر کردی دف بزن و اگر نذر نکرده ای، دف نزن کنیز گفت: نذر کرده ام. پس پیامبر صلی الله علیه و آله نشست و کنیز دف زد. (5) در نقل بیهقی، گویا مکان رقص، مکانی محدود (خانه یا مسجد) بوده؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و ابوبکر به تماشای دف زدن کنیز

ص: 78


1- أَنَسٍ، قَالَ: لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله الْمَدِينَةَ تَلَقَّاهُ جَوَارِي الْأَنْصَارِ فَجَعَلْنَ يَقُلْنَ: نَحْنُ جَوَارِي مِنْ بَنِي النَّجَّارُ. . يا حَبَّذَا مُحَمد مِنْ جَار. بزار، ابو بكر احمد بن عمرو، «مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار»، المحقق: محفوظ الرحمن زين الله و ...، الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة العلوم و الحكم، المدينة المنورة (بدأت ،1988 م ، و انتهت 2009 م)، ج 13، ص 504.
2- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله عَلَى جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ، وَ هُنَّ يَضْرِبْنَ بِالدُّفِّ وَ يَقُلْنَ نَحْنُ جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ ... يا حَبَّذَا مُحَمَّدٌ مِنْ جَارِ فَقَالَ النَّبِي صلی الله علیه و آله: ﴿اللَّهُمَّ بَارِكْ فِيهِنَّ﴾. ابن سني، أحمد بن محمد بن إسحاق الدِّينَوَري، «عمل اليوم و الليلة سلوك النبي مع ربه عز و جل و معاشرته مع العباد»، المحقق: كوثر البرنى الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية و مؤسسة علوم القرآن، جدة / بيروت بی تا، ص190.
3- عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنَّ النَّبِي صلی الله علیه و آله مَرَّ بِبَعْضِ الْمَدِينَةِ، فَإِذَا هُوَ بِجَوَارٍ يضْرِبْنَ بِدُفِّهِنَّ وَ يَتَغَنَّينَ، وَ يَقُلْنَ: نَحْنُ جَوَارٍ مِنْ بَنِي النَّجَّارِ ... يا حَبَّذَا مُحَمَّدٌ مِنْ جَارِ فَقَالَ النَّبِي : اللَّهُ يَعْلَمُ إِنِّى لأُحِبُّكُنَّ ابن ماجه أبو عبد الله محمد بن يزيد القزويني، «سنن ابن ماجة»، كتب حواشيه: محمود خليل، الناشر: مكتبة أبى ،المعاطى، بی جا، بی تا، ج 3، ص 92
4- قال الحلبى «و هذا دليل واضح لسماع الغناء على الدف لغير العرس و استدل ابن كثير برواية الصحيحين الآتية على جواز الغناء في الاعراس و لقدوم الغياب». مرتضى العاملي، جعفر، «الصحيح من السيرة النبي الأعظم»، مرتضى العاملی، بی جا، 1419/1377، ج 4، ص 109.
5- عَبْدُ اللهِ بْنُ بُرَيدَةَ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: رَجَعَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله مِنْ بَعْضِ مَغَازِيهِ فَجَاءَتْ جَارِيةٌ سَوْدَاءُ فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنِّي كُنْتُ نَذَرْتُ إِنْ رَدَّكَ اللهُ سَالِمًا أَنْ أَضْرِبَ عَلَى رَأْسِكَ بِالدُّفِّ. فَقَالَ: " إِنْ كُنْتِ نَذَرْتِ فَافْعَلِي وَ إِلَّا فَلَا ". قَالَتْ: إِنِّي كُنْتُ نَذَرْتُ. قَالَ: فَقَعَدَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله، فَضَرَبَتْ بِالدُّفِّ. ابن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد، «مسند الإمام أحمد»، ج 38، ص 117.

می نشینند و هنگامی که عمر وارد می شود کنیز می ترسد و دف را پنهان می کند. (1) در نقل ترمذی پیامبر صلی الله علیه و آله قصه دف زدن کنیز را برای عمر باز گو می کند. (2)

ج. ابوهریره: سیاهان حبشی در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله می رقصیدند عمر آن ها را باز می دارد ولی پیامبر صلی الله علیه و آله از عمر می خواهد رهایشان کند (3)

د. بخاری در کتاب نکاح، باب دف زدن در عروسی از رُبیع دختر معوّذ نقل می کند: صبح روز عروسی اش در حجله نشسته بود پیامبر صلی الله علیه و آله داخل شد و دختران دف می زدند و بر کشتگان بدر ندبه می خواندند. (4)

ه. از امام علی علیه السلام روایت کرده اند: برای سر پرستی دختر حمزه بین امام علی علیه السلام جعفر و زيد بن حارثه اختلاف پیش آمد و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله به هر یک از آن سه نفر

ص: 79


1- عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُرَيْدَةَ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ النَّبِي صلى الله عليه و آله و سلم قَدِمَ مِنْ بَعْضٍ مَغَازِيهِ، فَأَتَتْهُ جَارِيَةٌ سَوْدَاءُ ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنِّي كُنْتُ نَذَرْتُ إِنْ رَدَّكَ اللهُ سَالِمًا أَنْ أَضْرِبَ بَينَ يَدَيكَ بِالدُّفِّ، فَقَالَ: «إِنْ كُنْتِ نَذَرْتِ فَاضْرِبِي» قَالَ فَجَعَلَتْ تَضْرِبُ، فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَ هِي تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَأَلْقَتْ بِالدُّفِّ تَحْتَهَا وَ قَعَدَتْ عَلَيهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ علیه السلام ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ يَخَافُ مِنْكَ يا عُمَرُ﴾. بيهقى، أحمد بن الحسين، «السنن الصغير»، ج 4، ص 116.
2- خَرَجَ [ص :621] رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ جَاءَتْ جَارِيةٌ سَوْدَاءُ، فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنِّي كُنْتُ نَذَرْتُ إِنْ رَدِّكَ اللهُ سَالِمًا أَنْ أَضْرِبَ بَينَ يديكَ بِالدُّفِّ وَ أَتَغَنَّى ، فَقَالَ لَهَا صلی الله علیه و آله : ﴿إِنْ كُنْتِ نَذَرْتِ فَاضْرِبِي وَ إِلَّا فَلَا﴾. فَجَعَلَتْ تَضْرِبُ، فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَ هِي تَضْرِبُ، ثُمَّ دَخَلَ عَلِي وَ هِي تَضْرِبُ، ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَ هِي تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَأَلْقَتِ الدُّفَّ تَحْتَ اسْتِهَا، ثُمَّ قَعَدَتْ عَلَيهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيخَافُ مِنْكَ يا عُمَرُ، إِنِّى كُنتُ جَالِسًا وَ هِي تَضْرِبُ فَدَخَلَ أَبو بَكْرٍ وَ هِي تَضْرِبُ، ثُمَّ دَخَلَ عَلِى وَ هِي تَضْرِبُ، ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَ هِي تَضْرِبُ، فَلَمَّا دَخَلْتَ أَنْتَ يا عُمَرُ أَلْقَتِ الدُّفَّ﴾: " هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ غَرِيبٌ مِنْ حَدِيثِ بُرَيدَةَ وَ فِي البَابِ عَنْ عُمَرَ، وَ عَائِشَةَ . ترمذی، محمد بن عیسی (المتوفی: 279 ه)، «سنن الترمذى»، تحقيق و تعليق: أحمد محمد شاكر (ج 1 ، 2) و محمد فؤاد عبد الباقي (ج- 3) و إبراهيم عطوة عوض المدرس فى الأزهر الشريف (ج 4، 5) الطبعة الثانية، الناشر: شركة مكتبة و مطبعة مصطفى البابي الحلبی، مصر، 1395 ه - 1975 م، ج 5، ص 620.
3- عَن أبي هُرَيرة، قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و الحبشة يلعبون بحرابهم في المسجد فزجرهم عُمَر فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: دعهم يا عمر فإنها بني أرفدة بزار، أحمد بن عمرو، «مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار»، ج 14 ، ص 188.
4- باب ضرب الدف في النكاح و الوليمة. 5147 - حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ الْمُفَضَّلِ، حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ ذَكْوَانَ قَالَ: قَالَتِ الرُّبَيعُ بِنْتُ مُعَوِّذٍ ابْنِ عَفْرَاءَ جَاءَ النَّبِي صلى الله عليه و آله و سلم فَدَخَلَ حِينَ بُنِي عَلَى فَجَلَسَ عَلَى فِرَاشِي كَمَجْلِسِكَ مِنِّى فَجَعَلَتْ جُوَيرِياتٌ لَنَا يَضْرِبْنَ بِالدُّفِّ وَ ينْدُبْنَ مَنْ قُتِلَ مِنْ آبَائِي يَوْمَ بَدْرٍ إِذْ قَالَتْ إِحْدَاهُنَّ وَ فِينَا نَبِي يَعْلَمُ مَا فِي غَدٍ فَقَالَ دَعِي هَذِهِ وَ قُولِي بِاَّّذِي كُنْتِ تَقُولِينَ ،بخاری، محمد بن إسماعيل، «الجامع الصحيح»، ج 7، ص 25.

جمله ای گفت و آنان از شادی سخن پیامبر صلی الله علیه و آله بی اختیار جستی زدند. (1) به نقل بزار، سند این حديث تنها امام علی علیه السلام است. (2) البته بازگشت جعفر از حبشه چهار سال پس از شهادت حمزه بوده و روایت ساختگی است.

و. عکرمه از ابن عبّاس روایت کرده: هنگام عبور پیامبر صلی الله علیه و آله از محله ی حسان بن ثابت، کنیزی به نام «سیرین» موسیقی می نواخت و آواز می خواند، پیامبر صلی الله علیه و آله تبسم کردند. (3)

ز. ابن ماجه در باب رقص تقلیس در روز عید، دو حدیث رقص در روز عید نزد پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند. (4) ابن حنبل از جابر نقل می کند مراد از تقلیس، نوعی بازی است. (5)

ص: 80


1- عن هانئ بن هانئ عن على قال: أتيت النبي صلی الله علیه و آله و جعفر وزيد قال: فقال لزيد: أنت ،مولاى فحجل! قال: و قال لجعفر: أنت أشبهت خلقى و خلقى قال: فحجل وراء زيد! قال لى: أنت منى و أنا منك، قال: فحجلت وراء جعفر! ابن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد (المتوفى: 241ه)، «مسند الإمام أحمد»، المحقق: أحمد محمد شاكر، الطبعة الأولى، الناشر: دار الحديث، القاهرة، 1416ه- - 1995م، ج1، ص 537.
2- وَ هَذَا الْحَدِيثُ لَا نَعْلَمُ أَحَدًا رَوَاهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم إِلَّا عَلَى بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیهما السلام عَنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ. بزار، ابو بكر احمد بن عمرو، «مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار»، ج 2، ص 316.
3- عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: مَرَّ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم بِحَسِّانَ بْنَ ثَابِتٍ وَ قَدْ رَشَّ فَنَاءً أَطُمُهُ، وَ مَعَهُ أَصْحَابُهُ سِمَاطَينِ وَ جَارِيةٌ لَهُمْ يَقَالُ لَهَا سِرِينَ مَعَهَا مِزْهَرِهَا تَخْتَلِفُ بَينَ السَّمَاطَينِ، بَينَ الْقَوْمِ وَ هِي تُغَنِّيْهُمْ، فَلَمَّا مَرَّ النَّبِي صلى الله عليه و سلم وَ لَمْ يَأْمُرْهُمْ وَ لَمْ يَنْهَهُمْ فَانْتَهَى إِلَيْهَا وَ هِي تَقُولُ فِي غِنَائِهَا: هَلْ عَلَى وَ يحَكُمَا ... إِنْ لَهَوْتُ مِنْ حَرَجٍ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم وَ قَالَ: ﴿لَا حَرَجَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ غَرِيبٌ مِنْ حَدِيثِ عِكْرِمَةَ لَا أَعْلَمُ رَوَاهُ عَنْهُ إِلَّا حُسَينٌ، وَ هُوَ حُسَينُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيدِ اللَّهِ بْنِ عَبِّاسٍ﴾. ابو نعیم اصفهانى، أحمد بن عبد الله (المتوفى: 430 ه-)، «مجلس من أمالي الأصبهاني»، المحقق: ساعد بن عمر بن غازي، الطبعة الأولى، الناشر: دار الصحابة للتراث، طنطا، 1410، ص 56.
4- بَابُ مَا جَاءَ فِى التَّقْلِيسِ يَوْمَ الْعِيدِ. 1302 - حَدَّثَنَا سُوَيدُ بْنُ سَعِيدٍ، حَدَّثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ مُغِيرَةَ، عَنْ عَامِرٍ قَالَ: شَهِدَ عِياضٌ الْأَشْعَرِى عِيدًا بِالْأَنْبَارِ، فَقَالَ: مَا لِي لَا أَرَاكُمْ تُقَلِّسُونَ كَمَا كَانَ يَقَلَّسُ عِنْدَ رَسُولِ الله صلی الله علیه و آله. 1303 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيمٍ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ عَامِرٍ عَنْ قَيْسِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ: مَا كَانَ شَيْءٌ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا وَ قَدْ رَأَيْتُهُ إِلَّا شَيءٌ وَاحِدٌ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَانَ يَقَلَّسُ لَهُ يَوْمَ الْفِطْرِ. و التقليس: هو الضرب بالدف و الغناء. (التقليس) هو الضرب بالدف و الغناء. و قيل هو الذى يلعب بين يدى الأمير إذا قدم المصر. و التقليس استقبال الولادة عند قدومهم بأصناف اللهو]. ابن ماجه أبو عبد الله محمد بن یزید، «سنن ابن ماجه»، ج 2، ص 339-338.
5- حَدَّثَنَا أَبُو النَّضْرِ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ عَامِرٍ، عَنْ قَيْسِ بْنِ سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ، قَالَ: مَا مِنْ شَيْءٍ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم إِلَّا وَ قَدْ رَأَيْتُهُ، إِلَّا شَيْئًا وَاحِدًا " أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه و سلم كَانَ يَقَلَّسُ لَهُ يَوْمَ الْفِطْرِ " قَالَ جَابِرٌ: هُوَ اللَّعِبُ ال السندى كان يقَلَّس: على بناء المفعول، من التقليس، و هو الضرب بالدف و الغناء. قيل: المقلَّس الذي يلعب بین يدى الأمير إذا قدم المصر. ابن حنبل، أحمد بن محمد، «مسند الإمام أحمد»، ج 4، ص 227.

ح. در واژگان رقص گفته شده اهل لغت «درکله یا درقله» را به عنوان حدیث نبوی نقل کرده اند. (1)

بررسی روایات اهل سنت

مفاد احادیث گفته شده به ویژه صحیح بخاری و مسلم نکات زیر است:

نکته اول. رقص و غناء در مسجد خانه و یا در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. مفاد جمله «ادامه دهید بنی ارفده» تشویق پیامبر صلی الله علیه و آله به ادامه رقص است. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز رقص را مشاهده کرده و همسرش را برای مشاهده ،رقص یاری می دهد و از تماشای رقص خسته نشده اند.

نکته دوم. واژگان محوری این روایات «زفن» و «لعب» است. تعبیر «حبشية»، «جاریتان»، «دف» و مانند آن، قرینه است مراد از زفن، رقص است نه بازی موزون.

نکته سوم. این روایات صریح هستند که رقص و غناء، با یکدیگر ملازم اند.

نکته چهارم. آوردن روز عید، دلیل است رقص و غناء تنها در شادی مجاز است، مانند عید و عروسی از این رو؛ مسلم با عنوانِ «کتاب صلاة العيدين باب باب الرخصة في اللعب» و بخاری با عنوان «كتاب العيدين باب الحراب و الدرق يوم العيد» آورده است و آن را دلیل برای جواز شادی و رقص در ایام عید دانسته اند است. (2)

نکته پنجم. دلالت دارند خوانندگی و دف زدن زن نامحرم در برابر مردان اشکال ندارد.

نکته ششم. روایات ،عایشه دلالت دارد رقص رائج در عصر نبوی صلی الله علیه و آله، رقص سیاهان حبشی بوده است؛ از این رو صحیح بخاری عنوان «کتاب النکاح باب نظر المرأة إلى الحبش و نحوهم من غير ريبة، كتاب المناقب باب قصة الحبش» آورده است. در منابع اسلامی ادعا

ص: 81


1- وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ: قَدِمَ فِتْيةٌ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يدَرْقِلُونَ، قَالَ: وَ الدَّرْقَلَةُ: الرَّقْصُ. قَالَ رَحِمَهُ اللَّهُ: هُوَ قَريبٌ مِنْ قَوْلِهِمْ: جَاءَ حَبَس يزْفِنُونَ. وَ قَالَ ابْنُ دُرَيدٍ: الدِّرَكلَةُ: لُعْبَةُ الصِّبْيَانِ، أَحْسِبُهَا حَبَشِيةً. بغوی، شافعی، الحسین بن مسعود (المتوفى: 516ه)، «شرح السنة»، تحقيق: شعيب الأرنؤوط - محمد زهير الشاويش، الطبعة الثانية، الناشر: المكتب الإسلامي، دمشق، بیروت، 1403ه - 1983م، ج 4، ص 325.
2- عسقلانی، احمد بن علی «فتح الباری»، ج 2، ص510.

شده رقص در میان سیاهان غریزی است. روزگار معاصر نیز سیاهان آمریکا پایه گذار موسیقی - رقص های گوناگونی بوده اند. (1)

نکته هفتم. روایت سکونی (بر فرض صحّت سند و دلالت) ناظر به این روایات می باشد.

پرسش: جوامع روایی اهل سنت، در قرن سوم و چهارم هجری (حدود پنجاه تا صد سال پس از شهادت امام صادق علیه السلام) تدوین شده اند، چگونه روایت امام صادق علیه السلام ناظر به این روایات است؟

پاسخ: شواهد تاریخی دوره جاهلیت، رسالت و خلفا روند به هم پیوسته رقص در جامعه اسلامی را ثابت می کند. عامل استمرار رقص میان عامه مردم (اهل سنت)، روایات و فتاوای متأثر از آن است. بیش تر روایات را هشام از پدرش عروه فرزند زبیر بن عوام، از خاله اش عایشه نقل می کند؛ از این رو پیشینه این روایات به روزگار عروه (م 94 هجری) معاصر امام سجاد علیه السلام می رسد.

شواهدی نیز از وجود این روایات، در عصر صادقین علیهما السلام و پس از آن (پیش از نگارش صحاح شش گانه) وجود دارد:

شاهد اول: دو روایت شیعه

روایت اول: راوی از امام صادق علیه السلام درباره انتساب ترانه «اتیناکم اتیناکم» در عروسی ها به پیامبر صلی الله علیه و آله ، سوال می کند. حضرت علیه السلام این انتساب را نادرست می داند. (2)

روایت دوم: راوی از امام رضا علیه السلام سوال می کند: یکی از شخصیت های بنی عباس جواز غناء را به شما نسبت داده است! امام علیه السلام این نسبت را ردّ می کند و روایتی از امام باقر علیه السلام، بیان می کند. آن روایت نیز، پرسش جواز غناء از امام باقر علیه السلام است. (3) در روایت دیگر، امام

ص: 82


1- جاحظ، ابی عثمان عمر بن بحر، «الرسائل السياسية»، چاپ دوم، ناشر: دار و مکتبه هلال، بیروت، 1423ق، ص 539
2- عَنْ عَبْدِ الْأَعْلى، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْغِنَاءِ، وَ قُلْتُ: إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم رَخَّصَ فِي أَنْ يَقَالَ: جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ، حَيونَا حَيونَا نُحَيكُمْ؟ فَقَالَ: «كَذَبُوا ، إِنَّ اللَّهَ - عَزَّ وَ جَلَّ - يَقُولُ: «وَ ما خَلَقْنَا (السماوات) وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْنا مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيلُ مِمَّا تَصِفُونَ». ثُمَّ قَالَ: «وَيلٌ لِفُلَانِ مِمَّا يصِفُ»؛ رَجُلٌ لَمْ يحْضُرِ الْمَجْلِسَ. کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی» (ط - دار الحدیث)، ج 12، صص 786 - 787.
3- عَنْ يونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِي علیه السلام وَ قُلْتُ إِنَّ الْعَبَّاسِى ذَكَرَ أَنَّكَ تُرَخِّصُ فِي الْغِنَاءِ فَقَالَ كَذَبَ الزَّنْدِيقُ مَا هَكَذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِي عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرِ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ يَا فُلَانُ إِذَا مَيزَ اللَّهُ بَينَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَنَّى يَكُونُ الْغِنَاءُ فَقَالَ مَعَ الْبَاطِلِ فَقَالَ قَدْ حَكَمْتَ (كلينى، محمد بن يعقوب، «كافى» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص435).

رضا علیه السلام می گوید: فقهای حجاز (مکه و مدینه) دارای نظریه ای متفاوت با اهل بیت علیهم السلام درباره غناء هستند که نظریه باطلی است. (1) این دو روایت شاهد وجود روایات اهل سنت در دوره صادقین علیهما السلام تا نگارش صحیح بخاری است. از سوی دیگر، تأییدی است بر نظریه بروجردی که روایات شیعه ناظر به احادیث اهل سنت است.

شاهد دوم

طیالسی(م 204 ق) پیش از ابن حنبل و بخاری (معاصر امام رضا علیه السلام)، روایت مشاهده رقص حبشی ها در مسجد توسط عایشه را نقل کرده است. (2) نقل او قرینه بر وجود روایات پیش از صحیح بخاری است.

شاهد سوم: فتاوای فقهای معاصر اهل بیت علیهما السلام

فقهای اهل سنت مانند شعبی (م 103ق)، حسن (م110ق)، ابراهیم - نخعی - (م 95 ق)، که پیش از امام صادق علیه السلام بوده اند، فتوا به کراهت درآمد کنیز خواننده داده اند. (3) بخاری در باب درآمد کنیزان (که انصراف به خوانندگی دارد) فتوا را تنها از ابراهیم نقل می کند. (4) بدیهی است

ص: 83


1- حَدَّثَنَا الْحَاكِمُ أَبُو عَلَى الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِي قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي الصَّوْلِي قَالَ حَدَّثَنَا عَوْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِي قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْحُسَينِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبَّادٍ وَ كَانَ مُشْتَهِراً بِالسَّمَاعِ وَ بِشُرْبِ النَّبِيذِ قَالَ: سَأَلْتُ الرَّضَاءَ علیه السلام عَنِ السَّمَاعِ قَالَ لِأَهْلِ الْحِجَازِ رَأَى فِيهِ وَ هُوَ فِي حَيزِ الْبَاطِلِ وَ اللَّهْوِ أَمَا سَمِعْتَ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً. ابن بابويه، محمد بن على، «عيون أخبار الرضا علیه السلام» چاپ اول ،2 جلد نشر جهان ،تهران، 1378ق، ج 2، ص 128
2- عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: كَانَتِ الْحَبَشَةُ يَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ، فَجَعَلُوا يَلْعَبُونَ وَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم يَسْتَرْنِي، وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ جَارِيَةً حَدِيثَةَ السِّنِّ، فَجَاءَ عُمَرُ فَنَهَاهُنَّ ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «دَعْهُنَّ يا عُمَرُ» ثُمَّ قَالَ: «هُنَّ بَنَاتُ أَرْفِدَةَ». طيالسي، أبو داود سليمان بن داود (المتوفى: 204 ه)، «مسند أبي داود الطيالسى»، المحقق: الدكتور محمد بن عبد المحسن التركي، الطبعة الأولى الناشر: دار هجر، مصر ، 1419ه - 1999م، ج3، ص 57.
3- فِي أَجْرِ الْمُغَنِّيةِ وَ النَّائِحَةِ الشَّعْبِي: «أَنَّهُ كَرِهَ أَجْرَ الْمُغَنِّيةِ». زَادَ فِيهِ عَبْدَةُ: وَ قَالَ: «مَا أُحِبُّ أَنْ أَكُلَهُ» عَنِ الْحَسَنِ: «أَنَّهُ كَرِهَ أَجْرَ النَّائِحَةِ وَ الْمُغَنِّيةِ» عَنْ إِبْرَاهِيمَ: «أَنَّهُ كَرِ أَجْرَ النَّائِحَةِ وَ الْمُغَنِّيةِ وَ الْكَاهِنِ». ابی شیبه ابوبکر عبدالله بن محمد (159 - 235 ه-)، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، المحقق: كمال يوسف الحوت، الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة الرشد الرياض، 1409، ج 4، ص464
4- بَابُ كَسْبِ البَغِى وَ الإِمَاءِ ﴿كَرِهِ إِبْرَاهِيمُ أَجْرَ النَّائِحَةِ، وَ المُغَنِّيَةِ وَ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: {و لَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى البِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا، لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الحَياةِ الدُّنْيا، وَ مَنْ يَكْرِهُهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴾ [النور: 33] وَ قَالَ مُجَاهِدٌ: «فَتَيَاتِكُمْ إِمَاءَكُمْ» بخارى، محمد بن اسماعیل «صحیح بخاری»، ج 3، ص 93

هنگامی که درآمدِ این حرفه مکروه باشد، به طریق اولی شنیدن غناء و مشاهده رقص اشکال ندارد و حداکثر، مکروه است. مالک بن انس (معاصر امام صادق علیه السلام)، در باب کسانی که شهادت شان قبول نمی شود درباره زن و مرد خواننده می گوید: «چیزی درباره آن (احتمالا حدیث) نشنیده ام اما از نظر من (مالک) شهادت آن ها اگر معروف به غناء باشند، پذیرفته نمی شود». (1) این فتوا صریح است که غناء به خودی خود حرام نیست مگر آن که شخص، به عنوان مغنّی یا مغنیه مشهور باشد. روایات شیعه در موضوع غناء و رقص می تواند ناظر به این فتاوا باشد.

ص: 84


1- فِي شَهَادَةِ الْمُغَنِّى وَ الْمُغَنِّيةِ وَ النَّائِحَةِ وَ الشَّاعِرِ قُلْتُ: أَرَأَيتَ شَهَادَةَ الْمُغَنِّيةِ وَ الْمُغَنِّى وَ الشَّاعِر وَ النَّائِحَةِ أَتُقْبَلُ؟ قَالَ: ... وَ أَمَّا النَّائِحَةُ وَ الْمُغَنِّيةُ وَ الْمُغَنِّى، فَمَا سَمِعْتُ فِيهِ شَيْئًا إِلَّا أَنِّي أَرَى أَنْ لَا تُقْبَلَ شَهَادَتْهُمْ إِذَا كَانُوا مَعْرُوفِينَ بِذَلِكَ اصبحی ،مدنی مالک بن انس (المتوفی: 179ه-)، «المدونة»، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمیة، بی جا، 1415ه-1994م، ج4، ص 19.

گفتار سوم: رقص در دانش پدیدارشناسی

اشاره

پدیدار یا پدیده «آن چه دیده می شود» و پدیدار یا پدیده شناسی (1) توضیح صریح و شناسایی بی واسطه پدیده ها است. (2) مراد از نسبت بی واسطه رویارویی مستقیم با خود موضوع است قبل از این که مفاهیم کلی و سایر اغراض صلاح اندیشانه به آن رنگ خاصی بدهند. پدیدارشناسان به دنبال دریافت بدون پیش داوری موضوع از طریق به تجربه درآوردن آن هستند. از این رو تأکید پدیدار شناسی در کروشه گذاشتن هر گونه پیش فهم و پیش داوری نسبت به موضوع است که می تواند با اصطلاحی مانند " به اعتقاد من..." بیان می شود. البته خود پدیدار شناسی نیز به گونه ای داوری است که پیامد های زیبایی شناختی دارد. (3)

در موضوع شناسی رقص، منظور از پیش داوری از دیدگاه پدیدار شناسان دیدگاه مطلق انگارانه و منفی کلیسا (در نگاه مسیحیت) نسبت به رقص می باشد. دیدگاهی که با دیدگاه عمومی فقهای شیعه و بخشی از فقه اهل سنت نسبت به حرمت رقص، همخوان می باشد. از این رو پیامد پدیدار شناسی زدودن هر گونه ذهنیت منفی و تابو انگارانه به رقص می باشد.

پدیدارشناسی رقص

الف. از اوایل قرن بیستم ،میلادی مطالعات رقص مورد توجه قرار گرفت و در بسیاری از دانشگاه ها، برنامه های هنر و علوم انسانی جا افتاد. در اواخر سده بیستم نیز اهمیت یافتن دانش عملی، «پژوهش های عملی» و «تمرین به عنوان پژوهش» را بنیان گذاشت.

ب. پدیدار شناسان بنیان گذار رقص را نمونه ای از مهارت بدنی یا سرگرمی دانسته اند. پدیدار شناسان بعدی رقص را از زاویه ایده نقد ،اجتماعی بدن درمانی و مانند آن

ص: 85


1- به آلمانی Phänomenologie
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8% B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)
3- کاکلمانس، جوزف جی «پدیدار شناسی چیست؟ برخی از موضوعات بنیادی پدیدارشناسی هوسرل»، ترجمه دکتر سید موسی ،دیباج مجله نامه فلسفه، صص 63-73.

نگریسته اند. پدیدار شناسی تعریف های رایج و پیشین از رقص را ناکافی می داند؛ زیرا نمی توانند ماهیت آن را تبیین کنند تعریف رقص به تقلید از طبیعت و یا بیان نمادین با تجربه ی رقص های انتزاعی که سعی دارند عامدانه از طبیعت تقلید نکنند و یا چیزی را بیان نکنند در تضاد است. تعریف رقص در مقام یک نمایش به اندازه ی کافی قانع کننده است اما با پدیده ی رقص مقدس در تضاد است و نیاز به توضیح پدیدار شناسانه دارد. تعریف رقص، به حرکت "الگودار ریتمیک در فضا و زمان" از انحراف های متا فیزیکی رنج می برد که در پدیدار شناسی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته اند. مفهوم "حرکت در فضا و زمان" نیز دارای پیش فرض هستی شناسی مسیحی است. از دیدگاه پدیدارشناسی «رقص» نُت گذاری ،بدنی یا هر گونه نت گذاری (مانند نت گذاری در موسیقی) هوشیاری حرکتی حسی است، نه فقط حرکت اعضای بدن. مهم ترین پیامد پدیدار شناسی به رقص، موضوعیت بخشیدن به بدن است. (1)

ج. از نگاه پدیدار شناسی عناصر و اجزای تشکیل دهنده رقص عبارتند از: «بدن، موسیقی و لباس». حرکات بدن نیز از ترکیب سه زبان بدن بوجود آمده است: زبان حرکات دست؛ زبان حرکات صورت و اعضا آن (میمیک)؛ زبان حرکات اندام و بدن انسان (پانتومیمی)؛ اجزای بدنی ،رقصندگان مهم ترین قسمت در ایفای معنای رقص می باشد؛ چرا که اجزای دیگر رقص مانند لباس موسیقی در پیروی از قالب ها و حرکات بدن به ایفای نقش می پردازند و خود را متناسب با آن به پیش می برند. چنان که آلات موسیقی ،نیز شدت حرکات اجزای بدن و سرعت آن ها را اندازه گیری کرده و منطبق با آن به صدا در می آیند. (2)

د. فمینیست ها با تعریف ها و نگاه رایج به رقص مشکل دارند و فاش می کنند رقاصان زن برای "نگریسته شدن" نگاه خیره مردان هستند و رقص های دو نفره را به منزله ی استقرار خانواده های پدر سالار و غیره بر می شمارند. با این حال فمینیست ها تصریح می کنند ریشه

ص: 86


1- جدیمیناس کاروبلیس، «فنومنولوژی رقصیدن» ترجمه هدیه ،اقتصادی مجله ،آوا نگارد شماره 4، اندیشه و تاریخ 4، اردیبهشت 92 avangardsite.in
2- کابلی پل، «نشانه شناسی قدم اول»، ترجمه محمد نبوی، شیرازه، تهران، 1380.

حضور زنان در رقص به ریشه های تمدن های باستانی باز می گردد. (1) در منابع اسلامی نیز بین آلات موسیقی بر اساس جنسیت تفاوت گذاشته اند: طبل را برای مردان حلال دانسته و دف را برای زنان (2) در بررسی فتاوای اهل سنت نیز می آید برخی از فقیهان پدیده رقص را موضوعی زنانه می دانند و حرمت آن را برای مردان برای شبیه شدن به ،زنان دانسته اند. شعرانی در بررسی روایات شیعه تصریح کرده موضوع حلیت و حرمت غناء در روایات شیعه عنوان «مغنية» است، یعنی: زن خواننده. بنابر این مرد خواننده، موضوعاً از بحث حلیت و حرمت غناء بیرون است؛ زیرا در روزگار گذشته غناء پدیده ای زنانه بوده است. (3) انتقاد فمینیست ها بیش از آن که «نق نق های» زنانه ،باشد زنانه بودن رقص را تأیید می کند که بررسی آن می آید.

نتیجه نگاه پدیدار شناختی به رقص، نکات زیر است:

نکته اول. در نگاه اول «پدیدار شناسی» در برابر «موضوع شناسی» است؛ زیرا موضوع شناسی برگرفته از نگاه ارزش محور است که پدیدار شناسی از اساس با آن مشکل .دارد اما پدیدار شناسی هر چند سکولار می باشد ولی جریانی موازی و گاه هم سو با نگاه دینی است؛ زیرا گام اول بررسی پدیده ها در دیدگاه ،دینی بررسی لغت شناسی است که در منطق «لو خُلّى و طبعه» و در فلسفه «ماهیت لیسیده: به خودی خود» می گویند. از این رو پدیدار شناسی به کمک فقیه می آید تا پیش از پیش داوری ،دینی، موضوع را بدون هر گونه جهت گیری بررسی کرده سپس وارد بررسی دینی شود یعنی ابتدا موضوع را به خودی خود و سپس آن را در بستر اجتماعی بررسی کند به دو مثال زیر توجه کنید:

مثال اول: رقص ویشنو آئین هندی است که دو شاخصه دارد: مناسک ساختگی و حرکات شهوانی. فقیه حتی اگر قائل به حلیت اولیه رقص ،باشد در برابر چنین رقصی موضع منفی می گیرد. پدیدار شناسی چنین رقصی را فارغ از وابستگی آئینی یا شهوانی و ب-«ماهُوَهُوَ»

ص: 87


1- http://husser1.blogfa.com/post/129
2- بيهقي، أحمد بن الحسين (المتوفى: 458 ه-)، «شعب الإيمان»، حققه و راجع نصوصه و خرج أحاديثه: الدكتور عبد العلى عبد الحميد حامد، الطبعة الأولى الناشر: مكتبة الرشد للنشر و التوزيع بالرياض بالتعاون مع الدار السلفية ببومبای بالهند 1423ه- 2003 م، ج 7، ص 120.
3- کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی» (ط - دار الحدیث)، ج 9، ص 663

موشکافی می کند. اما این توصیف نمی تواند نشانه های آئینی و شهوانی رقص ویشنو را نادیده بگیرد، هرچند این نشانه ها مقوِّم رقص به خودی خود نباشند به بیان دیگر اگر پدیدار شناس حکم کند رقص ویشنو رقص شهوانی ،نیست توصیف نادرست از رقص ویشنو ارائه داده است و اعتماد مخاطب عام را به خود از دست می دهد.

مثال دوم: فقيه ممکن است برخی از رقص های رزمی (بر فرض حلیت اولیه رقص و چارچوب ارزشی) جایز ،بداند ولی دانش ،پدیدارشناسی چنین رقصی را بر آمده از باورهای افسانه ای می داند که حرکات آن پیام های ویژه آئینی - خرافی دارد. بنابراین پدیدار شناسی در ترسیم دقیق رقص های جدید و در داوری ارزشی نیز به فقیه کمک می کند.

نکته دوم. پدیدار شناسی و موضوع شناسی با این پرسش روبرو هستند: چه هنگام می توانیم بگوییم فلانی در حال رقصیدن است (رقاص کیست)؟ مانند بحث «رکعت» در نماز. آیا پایان ذکر سجده، رکعت صدق می کند یا پس از سر برداشتن از سجده رقص نیز حرکات پی در پی و منظم در امتداد زمان .است عرف آن اندازه از حرکات را که بیان گر توالی و نظم باشد برای صدق عنوان رقص کافی می داند ولی اندازه آن را معین نمی.کند شاید بتوان این معیار را اقلّجمع در عربی دانست که عدد سه می باشد مطمئناً با یک و دو حرکت نمی توان گفت این حرکات توالی و نظم دارد ولی از حرکت سوم به بعد می توان تشخیص داد فرد در حال رقصیدن، تمرین یا کار های روزمره می باشد. البته تشخیص نوعِ رقص (رقص کلاسیک، مدرن، سالسا، جاز، چاچا، عربی و مانند آن) به حرکاتی بیش از سه حرکت نیاز دارد ولی تشخیص جنس رقص (رقصیدن) با این مقدار به دست می آید.

نکته سوم. برخی نماز را نوعی رقص دانسته اند؛ (1) زیرا در آن عنصر حرکت و آوا (قرائت)

ص: 88


1- https://snn.ir/fa/news/267423/%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%84- %D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C- %D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AB%D9%84- %D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%AF- %D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C-%D8%B1%D9%82%D8%B5- %D8%A8%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1- %D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF http://tv4.ir/Content/35227

وجود دارد و موالات نیز جایگزین وزن در رقص می باشد در نتیجه عناصر مقوّم رقص در نماز نیز وجود دارد ولی رقص و نماز تفاوت ساختاری دارند:

پاسخ اول: این نظریه از نگاه پدیدار شناسی نادرست است. در پدیدار شناسی، عنصر اصلی رقص، حرکات اندام بدن همراه با صوت است تاکید تعریف های لاتین نیز بر حرکت پا ها است که در فارسی به آن «پای کوبی» (1) و «پای بازی» (2) می گویند. در اشعار (3) و حکایات اسلامی (4) نیز، بر عنصر پا در رقص تاکید شده است هر چند دست افشانی نیز به معنای رقص آمده است. (5) بنابراین محور رقص اندامِ پا به تنهایی یا با دیگر اندام است، در نتیجه رقص گونه ای پای بازی است که بر محور بازی پاشنه های پا (چرخش، جای گذاری و ...) انجام می شود حال آن که محور ،نماز سکون بدن به ویژه پا ها می باشد. در نماز به جز خم شدن برای رکوع سجده و برخاستن برای ،قیام پاشنه پا (و دست ها) حرکتی ندارند، چه برسد به این که آن حرکات موزون باشد.

پاسخ دوم: بر خلاف این دیدگاه که قرائت را با صوت موزون در رقص مقایسه می کند، در نماز هنگام قرائت بدن ساکن است و هنگام خم شدن برای رکوع و سجده یا ایستادن، قرائت واجب نداریم فقهیان نیز به عنوان کارشناس دین ساختار حرکات رقص با ساختار حرکات نماز را متفاوت می دانند اگر کسی در ،نماز از حرکات رقص استفاده کند هر چند به عنوان پرستش و کرنش ،باشد) شکل نماز را به هم زده نماز او باطل است چه آگاهانه باشد یا از

ص: 89


1- https://www.vajehyab.com/?q=%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DA%A9%D9%88%D8%A8%DB %8Cf-dehkhoda
2- http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%BE%D8%A7%DB%8C+%D8%A8%D8%A7% D8%B2%DB%8C http://www.vajehyab.com/moein/%D9%BE%D8%A7%DB%8C+%D8%A8%D8%A7%D8% B2%DB%8C
3- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (م 502 ه)، «محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء»، الطبعة الأولى، الناشر: شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم بيروت، 1420ه، ج1، ص 823.
4- زمخشری، محمود بن عمر، «ربيع الأبرار و نصوص الأخيار»، چاپ اول، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1412ق، ج2، ص 78.
5- 5.http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AF%D8%B3%D8%AA+%D8%A7%D9%81%D 8%B4%D8%A7%D9%86%DB%8C

روی نا آگاهی. (1) به باور مصطفی خمینی (2) و محمد باقر صدر، (3) اگر کسی در نماز حرکات رقص گونه انجام دهد به آن واقعاً و در ظاهر نماز نمی گویند؛ چون کسی که از دور دو نفر را مشاهده می کند یکی در حال نماز و دیگری در حال رقص به راحتی تشخیص می دهد کدام در حال عبادت و کدام در حال تفریح است؛ زیرا شباهتی بین دو گونه رفتار نیست.

ص: 90


1- كاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، أنوار الفقاهة - كتاب الصلاة» (لكاشف الغطاء، حسن)، چاپ اول، در يك جلد مؤسسه كاشف الغطاء، نجف اشرف، 1422ق، ص 221؛ یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، «العروة الوثقى» (للسيد اليزدی) چاپ دوم 2 جلد مؤسسة الأعلمى للمطبوعات ،بیروت، 1409ه ق، ج1، ص 718؛ حکیم سید محسن طباطبایی، «منهاج الصالحين» (المحشّى للحكيم)، چاپ اول، 2 جلد، دار التعارف للمطبوعات ،بیروت 1410ق، ج1، ص 259
2- خمینی، سید مصطفی موسوی، «الخلل في الصلاة» (للسيد مصطفى الخمینی) چاپ اول، در يك جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، تهران 1418ق، ص 279
3- صدر، سید محمد باقر، «الفتاوى الواضحة وفقاً لمذهب أهل البيت علیهم السلام، چاپ هشتم، در يك جلد، دار التعارف للمطبوعات، بيروت، 1403ق، ص 530.

بخش دوم: موضوع شناسی رقص در ادله شرعی و بررسی های فقهی

اشاره

ص: 91

ص: 92

فصل اول: موضوع شناسی رقص در قرآن و روایات شیعه

گفتار اول: رقص در قرآن

اشاره

قرآن مهم ترین سند جامعه شناسی دوره رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و شناخت فرهنگ جاهلی است. از میان آداب سرگرمی جاهلی (مانند قمار، شراب و زنا) آیه ای صریح به موضوع رقص یا غناء (ملازم با رقص) اشاره نکرده است ولی چند آیه به غناء تأویل شده است. از چند آیه نیز می توان رقص را استفاده کرد.

آیه اول: مُكاء و تصديه

آیه 35 انفال به رقص دارد اشاره دارد. (1) کلمه «مكاء» صوت و سوت زدن آمده است. تصدیه نیز دست زدن است. (2) راغب صدی را انعکاس صدا می داند مکاء پرنده ای است که صدای او در کوه می پیچد. (3) البته در ریشه کلمه تصدیه دو احتمال است: باز داشتن یا سوت زدن که از صدا گرفته شده است. (4) بنابر روایت طبری از ابن عباس «قریش با تن عریان خانه خدا را طواف

ص: 93


1- ﴿وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيتِ إِلا مُكاءً وَ تَصْدِيةٌ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنتُمْ تَكْفُرُونَ﴾. انفال، 8، آیه 35.
2- فراهیدی، «العين»، ج 5، ص 418.
3- راغب أصفهاني، حسين بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، چاپ اول 1 جلد، دار القلم، الدار الشامية، بيروت-،دمشق، 1412ق، ص481.
4- عکبری عبدالله بن الحسين «التبيان» فى اعراب ،القرآن :چاپ اول ناشر: بيت الافكار الدوليه عمان- رياض بی تا، ص 178

می کردند و سوت می کشیدند و کف می زدند»، مقصود از «صلاة» دعاست، یعنی بجای دعا و تسبیح سوت می کشیدند و کف می زدند در حقیقت عبادت آن ها نوعی لهو و لعب بود. در روایت دیگر از ابن عباس : " مكاء" آواز قنبره و "تصدیه" آواز (بال) گنجشکان است که "تصفیق" هم گفته می شود. (1) طبرسی نیز «مكاء» را سوت زدن و «تصدیه» را به معنی کف و دست زدن می داند و این دو ،عنوان مصادیقی از لهو و لعب هستند. (2) به هر حال آیه در مقام سرزنش مشرکین مکه است؛ زیرا آن ها اعمال عبادی دین حنیف را تبدیل به عملی لغو (بیهوده) و لهو (سرگرمی) کرده بودند ماهیت مکاء و تصدیه بازی و سرگرمی است نه کُرنش در برابر .آفریدگار این گونه طواف به قرینه سوت و کف و برهنگی و هروله (مانند هروله در سعی و مروه)، نوعی حرکات موزون بوده است.

شاهد این نظریه آیه 26 سوره فصلت .است (3) راهکار مشرکین مکه، برای رویارویی با قرآن علاوه بر خریدن حدیث لهو، ایجاد «لغو» بود برخی تفاسیر لغو را «مکاء و تصديه» دانسته اند. مجاهد لغو را به معنای سوت و کف گرفته و اعمالی که حواس پیامبر صلی الله علیه و آله را پریشان سازد (4) این دیدگاه از ابن عباس نیز نقل شده است. (5) از تفسیر سمعانی استفاده می شود انجام این حرکات برای جلوگیری از صدای قرائت قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. (6) وجه جامع بیان

ص: 94


1- طبری، ابو جعفر، محمد بن جریر، «جامع البیان»، اول، دار المعرفه ،بیروت، 1412، ج 9، صص 157-158.
2- طبرسی، فضل بن حسين، «مجمع «البيان»، تحقیق: محمد جواد بلاغی ناصر خسرو ،تهران 1372، ج 4، ص 831.
3- ﴿لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآن وَ الْغَوْا فِيه﴾. فصلت: 41، آیه 26
4- طبری، محمد بن جرير (المتوفى: 310ه)، «جامع البيان عن تأویل آى القرآن» تحقيق: الدكتور عبد الله بن عبد المحسن التركي، الطبعة الأولى، الناشر: دار هجر للطباعة و النشر و التوزيع و الإعلان، 1422ه - 2001م، ج 20، ص 418.
5- ابن أبي حاتم، أبو محمد عبد الرحمن بن محمد (المتوفى: 327ه)، «تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم»، المحقق: أسعد محمد الطيب، الطبعة الثالثة الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز المملكة العربية السعودية، 1419ه، ج 10، ص 3273.
6- سمعانى أبو المظفر منصور بن محمد (المتوفى: 489ه)، «تفسير القرآن»، المحقق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، الطبعة الأولى، الناشر: دار الوطن، الرياض، 1418ه - 1997م، ج 5، ص 48.

طبرسی نیز رویارویی با تأثیر قرآن است نه به هم زدن نماز یا قرائت قرآن پیامبر صلی الله علیه و آله (1) ساده انگاری است کف و سوت برای حواس پرتی در برابر قرآن کافی باشد، اوج بازدارندگی، غناء همراه با رقص است.

آیه دوم: سامدون

فراهیدی سمد در سوره نجم (2) را غفلت، سهو، لهو و انسان ایستاده داند و به آیه و روایتی از امام علی علیه السلام اشاره می کند (3) ابن درید سمد را لهو می داند که به کنیز خواننده نیز می گویند. به معنای «حرکت تند و پیوسته» هم هست. (4) وجه مشترک لهو، کنیز و حرکات تند رقص است. ازهری، در کنار استناد به به آیات و روایات سمد را به معنای «جانور نَر هنگامی که شهوتش برانگیخته می شود» و انسان ایستاده که سرگردان است می داند. (5) این دو معنا، شاهد نگاه جنسی در سمد و سرگشتگی ناشی از لهو می باشد. ابن سیده سمد را در آلات لهو آورده است. (6) این معانی اشاره به حرکات موزون یا لوازم آن مانند شهوت و سرگرمی کرده اند.

فخر رازی، سمد را به معنای غفلت ،پایدار دانسته است (7) مجاهد از عکرمه نقل می کند که سامد، لغت قبیله حمیر و یمنی است که به معنای غناء می باشد. (8) از شافعی نیز همین نقل

ص: 95


1- طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان»، ج 4، ص 831.
2- ﴿وَ أَنْتُمْ سَامِدُونَ﴾. نجم: 53، آیه61.
3- فراهیدی، خلیل بن احمد، «العين»، ج 7، ص 235.
4- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، ص 648.
5- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 12، ص 262.
6- أسماء عامة اللهو و الملاهی ابن سیده علی بن اسماعيل «المخصص»، ج 13، ص 15.
7- فخر رازى، أبو عبد الله محمد بن عمر (المتوفی: 606 ه)، «مفاتيح الغيب= التفسير الكبير»، الطبعة الثالثة، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1420 ه-، ج 29، ص 287.
8- مجاهد، أبو الحجاج مجاهد بن جبر (المتوفى: 104ه)، «تفسير مجاهد»، المحقق: الدكتور محمد عبد السلام أبو النيل، الطبعة الأولى، الناشر: دار الفكر الإسلامي الحديثة، مصر، 1410ه - 1989م، ص 629.

شده است. (1) در نقل ،دیگر عکرمه به ابن عباس نسبت داده «سمد» لهو است. (2) طبری با استناد به روایات اهل سنت چهار دیدگاه در معنای سمد نقل می کند: غناء، لهو، غفلت، اعراض (روی گردانی). (3) ابن عباس در پاسخ به دو تن از سران خوارج (نافع بن ازرق و نجده) سمد را لهو می داند و با اشعار جاهلی ادعا می کند در عرب همین معنا استعمال می شده است. (4)

با توجه به مکی بودن سوره معنای آیه لهو به معنای عام و غناء به معنای خاص می باشد؛ زیرا سیاق آیات انتهایی سوره ،نجم سرزنش کفار است آنان به جای توبه، گریه و سجده کردن، خنده می کنند و رفتار لهوی از خود بروز می دهند. این رفتار تنها خنده و آواز خوانی نبوده و در حرکات و سکنات آن ها نیز بروز پیدا کرده است که همان رقص می باشد. این رفتار، بیش تر جای سرزنش دارد تا لهو عادّی.

آیه سوم: استفزاز

آیه 64 سوره اسراء کلمه «صوت» دارد. (5) این واژه صریح در غناء می باشد. طبری چند معنا برای صوت بیان می کند: غناء و بازی این قول از مجاهد نقل شده .است قول دیگر از مجاهد لعب و لهو است. نظریه دوم دعوت و خواندن ابلیس است این قول از ابن عباس و قتاده نقل شده است. طبری معنای صوت را عام می گیرد تا شامل همه این دیدگاه ها شود. (6) ابن ابی حاتم،

ص: 96


1- شافعي، أبو عبد الله محمد بن إدريس (المتوفى: 204ه-)، «تفسير الإمام الشافعي»، جمع و تحقيق و دراسة: د. أحمد بن مصطفى الفرَّان (رسالة دكتوراه)، الطبعة الأولى الناشر: دار التدمرية المملكة العربية السعودية، 1427- 2006م، ج 3، ص 1298.
2- صنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (المتوفى: 211ه-)، «تفسير عبد الرزاق»، دراسة و تحقيق: د. محمود محمد عبده، الطبعة الأولى الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت سنة 1419 ه- ج 3 ص 256.
3- طبری، محمد بن جرير (المتوفى: 310ه-)، «جامع البيان» في تأويل القرآن المحقق: أحمد محمد شاكر، الطبعة الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، 1420ه - 2000م، ج22، ص560.
4- طبرانی، سلیمان بن أحمد (المتوفى: 360 ه-)، «المعجم الكبير»، ج 10، ص 248.
5- ﴿وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ﴾. اسراء: 17، آیه 64
6- طبری، محمد بن جرير، «جامع البيان في تأويل القرآن»، ج17، ص490.

صوت را از دیدگاه مجاهد غناء به ،مزامير لهو و باطل می داند. (1) این عناوین، بر رقص نیز به عنوان نتیجه رفتار لهوی صادق است ،ماوردی صوت را به معنای صدای مزمار می داند نه هر گونه غناء و لهو. (2) ابن ابی الدنیا نیز همین نظریه را از مجاهد نقل می کند. (3) قرطبی این آیه را دلیل بر حرمت مزمار و غناء و لهو می گیرد. (4) در حالی که در آیه تنها عنوان «صوت» آمده است. طبرسی نیز این نظریه ها را آورده است. (5)

آن چه که به فهم معنای صوت در آیه کمک می کند کلمه «استفز» است. ازهری، به معنای استخفاف (سستی) با خواندن و صدای ابلیس می داند نه غناء (6) راغب این کلمه را به معنای جلب کردن و ترساندن می داند. (7) جلب کردن با معانی لهو، غناء و مزمار همخوانی دارد؛ زیرا تهدید در مورد سرگرمی به کنار نمی رود مددی هم آیه را به قرینه روایات اهل سنت به معنای غناء می داند. (8) در نقل صحیح مسلم، گفتگویی بین ابوبکر و انصار درباره مزمار زدن در روز عید است. (9) ولی در نقل ابو عوانه (10) و احمد بن

ص: 97


1- ابن أبي حاتم، أبو محمد عبد الرحمن بن محمد، «تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم»، ج 7، ص 2337.
2- ماوردى، أبو الحسن علی بن محمد (المتوفى: 450 ه)، «تفسير الماوردى = النكت و العيون»، المحقق: السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، ج 3 ص 255.
3- ابن ابى الدنيا أبو بكر عبد الله بن محمد (المتوفى: 281 ه-)، «ذم الملاهي» لابن أبي الدنيا، تحقيق و دراسة: عمرو عبد المنعم سليم، الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة ابن تيمية، القاهرة، مكتبة العلم، جدة، 1416ه، ص 66.
4- طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان»، ج 6 ص 657
5- قرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (المتوفى: 671ه)، «جامع لأحكام القرآن = تفسير القرطبي»، تحقيق: أحمد البردوني و إبراهيم أطفيش، الطبعة الثانية، الناشر: دار الكتب المصرية، القاهرة، 1384ه- 1964م، ج10، ص290 و 288.
6- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 13، ص 119.
7- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات الفاظ قرآن»، ج 3، ص 52 .
8- http://dorous.ir/persian/lesson/8924/
9- عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: دَخَلَ عَلَى أَبُو بَكْرٍ وَ عِنْدِى جَارِيتَانِ مِنْ جَوَارِى الْأَنْصَارِ، تُغَنِّيانِ بِمَا تَقَاوَلَتْ بِهِ الْأَنْصَارُ، يَوْمَ بُعَاثَ، قَالَتْ: وَ لَيسَنَا بِمُغَنِّيتَينِ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَبِمَزْمُورِ الشَّيْطَانِ فِي بَيْتِ رَسُولِ صلی الله علیه و آله؟ وَ ذَلِكَ فِي يَوْمِ عِيدٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم: «يَا أَبَا بَكْرٍ إِنَّ لِكُلٍّ قَوْمٍ عِيدًا، وَ هَذَا عِيدُنَا». نیشابوری، مسلم بن حجاج، «المسند الصحيح المختصر»، ج 2، ص 607
10- عن عائشة قالت: "دخل على أبو بكر و عندى جاريتان من جوارى الأنصار تغنِّيان بما تقاولت الأنصار يوم بعاث - قالت: و ليست بمغنِّيتين - فقال أبو بكر: أمُزمور الشيطان في بيت رسول الله صلی الله علیه و آله؟! و ذلك في يوم عيد، فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم: "يا أبا بكر! إنَّ لكل قومٍ عيدًا، و هذا عيدنا". أبو عوانة، يعقوب بن إسحاق (المتوفى 316ه-)، «المسند الصَّحيح المُخَرّج عَلى صَحِيح مُسلم»، تنسيق و إخراج: فَرِيق مِن البَاحِثين بكليةِ الحَدِيثِ الشَّرِيفِ وَ الدَّرَاسَاتِ الإسلامية بالجَامِعَة الإسلامية، الطبعة الأولى، الناشر: الجَامِعَة الإسلامية، المملَكة العربية السَّعودية، 1435ه- – 2014م، ج 7، ص306.

حنبل، (1) مزمار زدن در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. داستان عمر را نیز ، ترمذی، درباره کنیزی که نذر کرده بود جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله عدف بزند، نقل می کند. (2)

در منابع شیعه، رضی در توضیح حدیثِ «جرس، مزمار شیطان است» می گوید: جرس استعاره است از هر صدایی که مکروه و به شیطان منسوب است مانند انواع غناء، و صدای زنگ نیز از اصوات مکروه است. (3) در روایت پندهای شیطان به حضرت یحی علیه السلام، شيطان زنگی را تکان می دهد و با جنباندن آن هر گونه صدای لذت بخش از آن بر می خیزد و منجر به رقص و پاره کردن لباس می شود. (4) این روایت آشکارا صدای شیطان را نوعی غناء می داند که نتیجه آن رقص است نوع رقص روایت (دریدن جامه) متناسب با رفتارهای موزون غیر ارادی است مانند رقص صوفیه و شهوانی و برخی رقص های تند جدید بنابر این یکی از تأویل های آیه، غنائی است که منجر به رقص می شود یا ملازم با رقص است.

ص: 98


1- عَنْ عَائِشَة، أَنَّهَا قَالَتْ: دَخَلَ عَلَيْنَا أَبُو بَكْرٍ فِي يَوْمٍ عِيدٍ، وَ عِنْدَنَا جَارِيتَانِ تَذْكُرَانِ يَوْمَ بُعَاثَ، يَوْمٌ قُتِلَ فِيهِ صَنَادِيدُ الأَوْسِ وَ الْخَزْرَجِ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: عِبَادَ اللهِ أَمَزْمُورُ الشَّيْطَانِ عِبَادَ اللهِ، أَمَزُمُورُ الشَّيْطَانِ عِبَادَ اللهِ، أَمَزمُورُ الشَّيْطَانِ قَالَهَا ثَلَاثًا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم: يا أَبَا بَكْرٍ، إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا، وَ إِنَّ الْيَوْمَ عِيدُنَا. ابن حنبل، احمد بن محمد (المتوفى: 241 ه-)، «مسند أحمد بن حنبل»، المحقق: السيد أبو المعاطى النورى، الطبعة الأولى، الناشر: عالم الكتب، بيروت، 1419 ه- 1998م، ج 6، ص134.
2- خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِي بَعْضِ مَغَازِيهِ، فَلَمَّا انْصَرَفَ جَاءَتْ جَارِيةٌ سَوْدَاءُ، فَقَالَتْ: يا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ نَذَرْتُ إِنْ رَدَّكَ اللَّهُ سَالِمًا أَنْ أَضْرِبَ بَينَ يَدَيكَ بِالدُّفِّ وَ أَتَغَنَّى ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: ﴿إِنْ كُنْتِ نَذَرْتِ فَاضْرِبِي وَ إِلَّا فَلَا﴾. فَجَعَلَتْ تَضْرِبُ، فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَ هِي تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عَلِى وَ هِي تَضْرِبُ ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَ هِي تَضْرِبُ، ثُمَّ دَخَلَ عُمَرُ فَأَلْقَتِ الدُّفَّ تَحْتَ اسْتِهَا، ثُمَّ قَعَدَتْ عَلَيهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: ﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لَيخَافُ مِنْكَ يا عُمَرُ، إِنِّى كُنْتُ جَالِسًا وَ هِي تَضْرِبُ فَدَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَ هِي تَضْرِبُ، ثُمَّ دَخَلَ عَلى وَ هِي تَضْرِبُ ، ثُمَّ دَخَلَ عُثْمَانُ وَ هِي تَضْرِبُ، فَلَمَّا دَخَلْتَ أَنْتَ يا عُمَرُ أَلْقَتِ الدُّفَّ﴾: " هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ غَرِيبٌ مِنْ حَدِيثِ بُرَيدَةَ وَ فِى البَابِ عَنْ عُمَرَ، وَ عَائِشَةَ ،ترمذی، محمد بن عيسى(المتوفى: 279ه)، «سنن الترمذی»، ج 5 ص 620
3- شريف الرضى محمد بن حسين، «المجازات النبوية»، چاپ اول 1 جلد دار الحديث، قم، 1422ق- 1380ش، ص 367.
4- فَقَالَ لَهُ: فَمَا هَذَا الْجَرَسُ الَّذِي بِيدِكَ قَالَ: هَذَا مَجْمَعُ كُلِّ لَذَّةٍ مِنْ طُنْبُورٍ وَ بَرْبَطٍ وَ مِعْزَفَةٍ وَ طَبْلِ وَ نَاى وَ صُرْنَاى، وَ إِنَّ الْقَوْمَ لَيجْلِسُونَ عَلَى شَرَابِهِمْ فَلَا يَسْتَلِدُونَهُ فَأُحَرِّكُ الْجَرَسَ فِيمَا بَينَهُمْ، فَإِذَا سَمِعُوهُ اسْتَخَفَّهُمُ الطَّرَبُ، فَمِنْ بَينِ مَنْ يَرْقُصُ، وَ مِنْ بَينِ مَنْ يَفَرْقعُ أَصَابِعَهُ، وَ مِنْ بَين مَنْ يشُقُّ ثِيَابَهُ ،طوسى، محمد بن الحسن، «أمالي»، ص 339.
آیه چهارم: لهو در روز جمعه
اشاره

صلى الله آیه 11 سوره جمعه (1) درباره رویدادی هنگام اقامه نماز جمعه پیامبر صلی الله علیه و آله است. با توجه به ترتیب نزول (رتبه،109 110 یا 111 در نزول)، این سوره در سال های میانی حضور پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نازل شده است در شأن نزول ،آیه دو نظریه .است دیدگاه اول ماجرای بازگشت کاروان تجاری دحیه کلبی از سفر شام است که مصادف با روز جمعه بوده و برای اعلام مردم طبل و مزمار استفاده کرده است این نظریه از مجاهد نقل شده است. (2) دیدگاه دوم از شافعی از امام صادق علیه السلام است که به بازار بطحاء اشاره می کند: انصار، در روز جمعه عروسی برگزار می کردند و همراه کاروان عروس لهو داشتند یک بار این مراسم به نماز جمعه پیامبر صلی الله علیه و آله اخلال وارد کرد. (3) این روایت را جعفریات نیز آورده است. (4)

تستری معنای آیه را عام می داند: هر چه که انسان را از یاد خدا بازدارد. (5) زمخشری از جابر برای تجارت ماجرای کاروان تجاری شام و برای لهو به عروسی اهل مدینه را می آورد. در توضیح ،تجارت به جای کاروان ،تجاری به جمعه بازار اشاره می کند. این توجیه، ماجرای کاروان تجاری را زیر سوال می برد. (6) فخر رازی برای فضیلت سازی خلیفه اول و دوم دیدگاه مقاتل و داستان کاروان دحیه کلبی را می آورد. نقل دیگر مقاتل، مراسم عروسی انصار روز

ص: 99


1- ﴿وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾. جمعه: 62، آیه 11.
2- مجاهد، أبو الحجاج مجاهد بن جبر، «تفسير مجاهد»، ص660
3- شافعي، أبو عبد الله محمد بن إدريس، «تفسير إمام الشافعی»، ج 3، ص1361.
4- ﴿أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ مَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ: بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَائِماً يَخْطُبُ يوْمَ الْجُمُعَةِ وَ كَانَتْ سُوقاً يَقَالُ لَهَا الْبَطْحَاءُ وَ كَانَتْ بَنُو سُلَيمٍ تَجْلِبُ إِلَيْهَا السَّبْى وَ الْخَيلَ وَ الْغَنَمَ وَ كَانَتِ الْأَنْصَارُ إِذَا تَزَوَّجُوا ضَرَبُوا بِالْكَبَرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ إِذَا سَمَّعُوا ذَلِكَ خَرَجَ النَّاسُ إِلَيْهِمْ وَ تَرَكُوا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَائِماً فَعَيرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهُو وَ مِنَ النّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ. ابن اشعث، محمد بن محمد، «الجعفريات» (الأشعثیات) چاپ اول 1 جلد مكتبة النينوى الحديثة، تهران، بی تا، ص43.
5- تسترى، أبو محمد سهل بن عبد الله (المتوفى: 283ه-)، «تفسير التسترى»، جمعها: أبو بكر محمد البلدي، المحقق: محمد باسل عيون السود، الطبعة الأولى، الناشر: منشورات محمد على بيضون، دار الكتب العلمية، بيروت، 1423ه- ص 168.
6- زمخشرى، أبو القاسم محمود بن عمرو (المتوفى: 538 ه-)، «الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل»، الطبعة الثالثة، الناشر: دار الكتاب العربي ،بیروت 1407 ه، ج 4، ص 536

جمعه است. ایشان چند نکته درباره آیه مطرح می کند.

مهم ترین نکته اشکال معنای لهو است: کلمه «رأوا» صراحت دارد صحابه حاضر در نماز جمعه، تجارت و لهو را مشاهده کردند اما مفسرین لهو را از مقوله شنیداری (موسیقی: صدای طبل و نی) گرفته اند که با تماشا، هم خوانی ندارد. اشکال ،دوم ابهام در ارتباط جمله «خداوند بهترین روزی دهندگان است» با پدیده لهو است؟ فخر رازی در توجیه دو اشکال، لهو را تجارت می داند نه عروسی. (1)

اشکال سوم را قرطبی گفته: تجارت و لهو با «او: یا» به یکدیگر عطف شده، ولی در جمله بعدى «انفضوا اليها» ضمیر مؤنث آورده شده که به تجارت بر می گردد نه به لهو؟ مفسرین در توجیه این ،اشکال چند وجه گفته اند: جمله «انفضوا الیه» برای لهو در تقدیر است؛ چون تجارت مهم تر بوده، تنها آن را آورده است؛ زیرا تجارت با تغذیه اهل مدینه ارتباط داشته، مردم با شنیدن صدای کاروان تجاری یا برقراری بازار هفتگی به سوی آن شتافتند اما عروسی تنها حواس مردم را از سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله پرت کرده نه این که خطبه ها را ترک کنند (2) ؛ از این رو طوسی تنها ماجرای دحیه کلبی را نقل می کند و ضمیر «الیها» را به تجارت بر می گرداند؛ زیرا تجارت برای مردم مدینه مهم تر بوده است. (3) طبرسی نیز ضمیر «الیها» را به تجارت بر می گرداند و احتمال می دهد به عنوان جامع (احدهما: تجارت يا لهو) برگردد. (4) طباطبایی، به دلیل اعتماد بر روایات اهل سنت و شیعه لهو را استعمال آلات موسیقی برای کاروان تجاری می داند. (5)

چند نکته درباره آیه

نکته اول: کلمه «رأوا» به معنای دیدن است. این کلمه صریح است که هم تجارت و هم لهو، دیداری بوده اند بنابراین توجیه فخر رازی برای بازگرداندن لهو به صوت و صدای طبل و

ص: 100


1- فخر رازى، أبو عبد الله محمد بن عمر ، «مفاتیح الغیب»، ج30، ص544
2- أبو عبد الله محمد بن أحمد، قرطبى «الجامع لاحكام القرآن»، ج 18، ص111.
3- طوسی، محمد بن حسن، «التبيان»، ج 10، ص 9
4- طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان»، ج 10، ص 436.
5- طباطبایی، سید محمد حسین، «ترجمه تفسیر المیزان»، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ پنجم دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374ش، ج 19، ص 463.

مزمار وارد نیست. «لهو دیداری» به دلیل کوتاه بودن دیوارهای مسجد یا نداشتن ،درب از مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله قابل مشاهده بود و نیاز نبود تا مردم از مسجد خارج شوند. روایت جابر قرینه است کاروان ،عروسی از برابر مسجد گذشته است خروج یهودیان بنی نظیر از مدینه نیز در روز و همراه با ساز و آواز و دفّ زدن بوده ممکن است این خروج برای تخریب روحیه مسلمانان روز جمعه (روز مقدس مسلمانان) بوده نه شنبه (روز مقدس یهود). (1)

نکته دوم: حرف عطف «أو»، دلیل است لهو با تجارت تفاوت دارد و هر کدام جداگانه موجب روی گردانی مردم از خطبه های جمعه شده اند نه این که لهو مقدمه برای تجارت باشد. شاهد این دوگانگی جمله «من اللهو» و «من التجارة» است. البته در تکرار لهو مقدم شده است؛ زیرا روی گردانی از خطبه ها به خاطر لهو که تنها جنبه سرگرمی دارد بیش تر موجب سرزنش است تا تجارت که زیر بنای روزی مردم است.

نکته سوم: جمله «انفضوا» به قرینه ضمیر «الیها» تنها برای تجارت به کار رفته است، در نتیجه مردم با مشاهده «لهو: عروسی»، مسجد را ترک نکردند ولی حواس شان متوجه مراسم شادی شد؛ زیرا کاروان عروسی از مقابل مسجد عبور کرده است ولی کاروان تجاری در محل بازار هفتگی بوده و نماز گزاران برای مشاهده ،آن ناچار به ترک نماز جمعه بوده اند.

نکته :چهارم نقل هایی ،روایی درباره عروسی است عروسی مدینه نیز اگر غناء و رقص نمی داشت مردم را از خطبه های پیامبر صلی الله علیه و آله، روی گردان نمی کرد. جاذبه این لهو، مانند جاذبه لَغوی است که مشرکان ،مکه در برابر قرآن استفاده می کردند البته لهو در مدینه (عروسی)، به خاطر نبود روشنایی در شب همزمان با نماز جمعه بوده است نه در برابر آن.

آیه پنجم: تبرج جاهلی

آیه 33 سوره احزاب به تبرج جاهلی اشاره می کند. (2) مجاهد تبرج در جاهلیت را راه رفتن زن بین مردان می داند. (3) نظریه ،دیگر راه رفتن همراه با تکبر و تحریک شهوت است. نظریه

ص: 101


1- حمیری، عبدالملک بن هشام، «السيرة النبوية»، ج 2، ص 192.
2- ﴿وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى﴾. احزاب: 33، آیه 33.
3- صنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام ، «تفسير عبد الرزاق»، ج 3، ص 37 .

سوم، آشکار کردن زیبایی ها و زیو رهای زن برای مردان است. (1) البته ممکن است مراد زینت و زیوری باشد محرّک شهوت مردان باشد. (2) در مسند ابن حنبل یکی از مفاد بیعت زنان با پیامبر صلی الله علیه و آله ، رها کردن «تبرّج جاهلی» بوده ولی نوع تبرج را مشخص نکرده است. (3) بخاری تبرج را آشکار کردن زینت زن برای مردان می داند. (4) تبرج را آشکار کردن زینت به گونه ای که شهوت مرد را بر انگیزد و راه رفتن شهوت انگیز است. (5) راغب بیرون آمدن از قصر و خانه را اضافه کرده است. (6) مؤید معنای دوم راغب روایت محاسن برقی است ضدّ ،تبرج پوشیدگی است. (7) تأیید دیگر، سخن ابن عباس است که خروج عایشه از خانه اش را در جنگ جمل، تبرج دانسته است. (8) بنابراین معنای ،تبرج خروج زن از خانه و اختلاط با مردان است. به گونه ای که سبب می شود گواهی زن در باب قضاء و شهادات پذیرفته نشود. (9)

ص: 102


1- طبری، محمد بن جریر، «جامع البیان»، ج20، ص 259.
2- واحدى نيشابوري، أبو الحسن على بن أحمد (المتوفى: 468ه)، «الوسيط في تفسير القرآن المجيد»، تحقيق و تعليق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، الشيخ على محمد معوض، الدكتور أحمد محمد صيرة، الدكتور أحمد عبد الغنى الجمل، الدكتور عبد الرحمن عويس، قدمه و قرظه: الأستاذ الدكتور عبد الحى الفرماوى، الطبعة الأولى الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1415ه- 1994م، ج 3، ص 469
3- ابن سليم عن عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده، قال: جاءتْ أُميمة بنتُ رُقيقة إلى رسول الله صلی الله علیه و آله تبايعه على الإسلام فقال: أبايعك على أَن لا تُشْرِكى بالله شيئاً، و لا تَسْرِقى و لا تزنى، و لا تقتلى ولدك ، و لا تأتى ببهتان تَفترينه بين يديك و رجليكِ، و لا تنُوحِى، و لا تَبرُّجَ الجاهلية الأُولَى. ابن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمد، «مسند الإمام أحمد بن حنبل»، ج6، ص 335.
4- التبرج يفسر ما ورد في قوله تعالى {وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى} الأحزاب: آيه 33. و كانت المرأة قبل الإسلام تظهر زينتها و محاسنها أمام الرجال الأجانب فنهى المسلمات عن ذلك و خاصة زوجات الرسول صلى الله عليه و سلم. بخاری، محمد بن إسماعيل، «الجامع الصحيح المختصر»، ج4 ص 1795.
5- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج1، ص299
6- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 115.
7- وَ السَّتْرُ وَ ضِدَّهُ التَّبَرُّج برقی، احمد بن محمد بن خالد، «المحاسن»، چاپ دوم 2جلد، دار الكتب الإسلامية، قم، 1371 ق، ج1، ص 197.
8- فَلِمَ تَرْضَى بِالْخُرُوجِ عَنْ أَمْرِ اللَّهِ فِي تَبَرُّجِك. مفيد، محمد بن محمد، «الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة»، چاپ اول 1 جلد کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق، ص 316.
9- ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرِ علیه السلام قَالَ: ﴿تُقْبَلُ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ وَ النِّسْوَةِ إِذَا كُنَّ مَسْتُورَاتٍ مِنْ أَهْلِ الْبُيوتَاتِ مَعْرُوفَاتٍ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ مُطِيعَاتٍ لِلْأَزْوَاجِ تَارِكَاتِ الْبَذَاءِ وَ التَّبَرُّجِ إِلَى الرِّجَالِ فِي أَنْدِيتِهِمْ﴾. طوسی، محمد بن الحسن، «تهذيب الأحكام»، ج 6، ص 242.

با توجه به قرینه «جاهلیت اولی» مراد از تبرج در آیه تحریک شهوت مردان است. این ،تحریک همان گونه که با آشکار ساختن زینت و ،زیور امکان دارد با شکل راه رفتن نیز امکان دارد. این راه رفتن به تعبیر مفسرین همراه با غنج و حرکات موزون است تا مردان را اغوا کند. به ویژه آن که زنان عرب زیوری (خلخال) به پاها می بستند و پا را بر زمین می کوفتند تا مردان را جذب کنند. (1) طبرسی (2) و فخر رازی این معنا را از قتاده و ابن عباس (3) نقل کرده اند. نقطه مشترک این آیه ها، رفتار زنانه محرّک شهوت است که فرد آشکار آن رقص است.

آیه ششم: اکراه بر زنا

موضوع آیه 33 نور (4) واداشتن کنیزان به زنا است. طبری (5) و مقاتل (6) نزول آیه را درباره فرهنگ مدینه می دانند. اما تفسیر قمی برای قریش و تمام عرب جاهلی می داند. (7) کنیزان به دل خواه یا به اِكراه، می باید با زنا برای اربابان شان درآمد داشته باشند و رقص ،شهوانی تأثیرگزار ترین مقدمه آن بود. زنا کاران رسمی مکه زنان آزاد (و کنیزان) بودند که پرچم مخصوص داشتند (8) ولی مدنی بودن سوره انصراف به زنای رسمی مدینه دارد که زنای کنیزان است و بیش تر کنیزان نیز خواننده بوده اند.

علاوه بر آیه های پیش گفته آیه هفتاد دوم سوره فرقان (9) (شاهد زور) و شش سوره لقمان (10) (لهو الحديث) نیز به قرینه شأن نزول یا تأویل دلالت بر رقص دارند. نتیجه مشترک تفاسیر شیعه و اهل سنت ثبوت غناء به مفهوم مطابقی و رقص، به مفهوم التزامی است.

ص: 103


1- ﴿وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ ما يَخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَ﴾. نور: 24، آیه31.
2- طبرسی، فضل بن حسین، «مجمع البیان»، ج 7، ص 218.
3- فخر رازى، أبو عبد الله محمد بن عمر ، «مفاتیح الغیب»، ج 23، ص 367.
4- ﴿وَ لا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء﴾ِ.
5- طبری، «جامع البيان»، ج18، ص 103.
6- بلخی مقاتل بن سلیمان، «تفسیر»، ج 3، ص 198.
7- قمی، علی بن ابراهيم «تفسير القمى»، ج 2، ص 102.
8- ابو جعفر بغدادی، «المحبر»، ص340
9- ﴿الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً﴾.
10- ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ﴾.

گفتار دوم: رقص در روایات شیعه

تنها روايت رقص را سکونی از امام صادق علیه السلام نقل می کند. کتاب عوالی اللئالی نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که ایشان از دف زدن رقص و بازی نهی کرده اند. (1) چون عوالی از نظر علمی بسیار ضعیف است ممکن است روایت «سکونی» را خلط کرده و آورده باشد. (2) سه بحث در مورد روایت سکونی وجود دارد:

اول: مأخذ شناسی و بررسی متون روایت؛

دوم: بررسی سند روایت؛

سوم: معنای روایت؛

دو بحث اول در این گفتار بررسی می شود و بحث سوم در فصل دوم می آید.

بحث اول: مأخذ شناسی و متون روایت سکونی

اشاره

مددى بحث مأخذ شناسی و متن روایت را در مباحث غناء آورده است. به دلیل جامع ،بودن گزیده بحث ایشان را می آوریم:

«از امام صادق علیه السلام نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نهی می کنم شما را از رقص و مزمار و بربط و طبل» (3) البته به سند دیگری از امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است. (4) این روایت سه گونه نقل شده است: در کتاب «مستدرک الوسائل» به جای «زفن»، «زَمْر» دارد که ممکن

ص: 104


1- ﴿وَ فِي الْحَدِيثِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَهَى عَنِ الضَّرْبِ بِالدَّفِّ وَ الرَّقْصِ وَ عَنِ اللَّعِبِ كُلِّهِ وَ عَنْ حُضُورِهِ وَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَيهِ وَ لَمْ يجِزْ ضَرْبَ الدَّفِّ إِلَّا فِي الْإِمْلَاكِ وَ الدُّخُولِ بِشَرْطِ أَنْ تَكُونَ فِى الْبِكْرِ وَ لَا تَدْخُلَ الرِّجَالُ عَلَيهِنَ﴾. ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين، «عوالى اللئالى العزيزية فى الأحاديث الدينية»، چاپ اول 4 جلد دار سيد الشهداء للنشر، قم، 1405ق، ج1، ص260.
2- ostadmadadi.ir
3- حديث :هفتم: ﴿عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِى عَنِ السَّكُونِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَات. کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية)، بَابُ الْغِنَاء، ج6، ص 432.
4- عاملی، «وسائل الشیعه»، ج 17، ص 313، ح 22631.

است «زَمَر» خوانده شود. (1) این روایت در کتاب دعائم الاسلام نیز آمده است که متن آن «أنهی امتى عن الزفن» است و در نسخه سنگی آن «زَفَر» آمده است. (2) در روایت سکونی آمده: «انهاکم عن الزفن». در نسخه ،سنگی به جای زفن زفر نقل شده است. (3) این روایت منفرداً در کتاب کافی نقل شده است و در تهذیب و استبصار و من لا یحضر نیامده است. (4) این روایت در کافی چنین آمده است: «أنهاكم» و در دعائم الاسلام و جعفریات نیز این گونه آمده است: «أنهی امتی» (5)، ولی هر سه این روایات یکی است. عده ای تصور کرده اند سه روایت است: روایت «سکونی»، روایت «جعفریات» و روایت «دعائم الإسلام». روايت «دعائم» مرسل است. اما این ها همه همان کتاب «سکونی» است لکن این کتاب به اسم «جعفریات» در مصر پخش شد و «دعائم الإسلام» هم گاهی از این کتاب «سکونی»، گاهی از «جعفریات» نقل می کند.

در کتاب «نهایة» ابن اثیر این حدیث را از «عبدالله بن عمرو بن عاص» نقل می کند که خیلی مشابه روايت شيعه: «إذا ميّز الله بين الحق و الباطل» است لذا شاید همین زمینه ها در ذهن امام علیه السلام بوده است. در این روایت به جای ،کبارات کنارات آمده است در دعائم هم کنارات است. معلوم می شود ریشه روایت «سکونی» همین روایت «عبد الله ابن عمرو» است که در تفسیر «ابن ابی حاتم» (6) و سپس

ص: 105


1- قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ﴿أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّمْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الْكُوبَاتِ وَ الْكُيوبَاتِ﴾. نوری، حسین بن محمد تقی، «مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل»، چاپ اول، 28 جلد مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم ، 1408ق، ج13، ص 216.
2- اوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ﴿أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكِنَّارَاتِ﴾. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربي «دعائم الإسلام»، ج 2، ص 207.
3- في الطبعة الحجرية: «الزفر» و ما أثبتناه من المصدر نوری، حسين، «مستدرك الوسائل»، المحقق: مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث، قم، بی تا، ج13، ص 217.
4- وَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنَّهُ قَالَ: ﴿أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكِنَّارَاتِ﴾. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربي، «دعائم الإسلام»، ج 2، ص 207.
5- ﴿وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنْهَى أُمَّتِى عَنِ الزَّمْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الكبريات [الْكُوبَاتِ] وَ الكبوبات﴾ ابن اشعث، محمد بن محمد، «الجعفريات»، ص 158
6- عن عبد الله بن عمرو قال: إن هذه الآية التي في القرآن ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيطانِ فَاجْتَنِبُوه لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ قال: هي في التوراة أن الله أنزل الحق ليذهب به و يبطل به اللعب و المزامير و الزفن و الكنانات يعنى البراية و الزمارات یعنی به الدف ابن ابی حاتم عبد الرحمن بن محمد، «تفسير القرآن العظیم»، ج 4، ص 1196.

سُنَن «بيهقى» (1) و در دُرّالمنثور «سیوطی» (2) آمده است و «ابن کثیر» هم آن را نقل کرده است (3). مشکل این روایت این است که روایت بودنش روشن نیست به قول اهل سنت تعبیر به «موقوفا عن عبد الله بن عمرو» می کنند یعنی کلام خود عبد الله بن عمرو است. عبد الله بن عمرو نیز ادعا می کند که این آیه در تورات این جور بوده است. (4)

نکات روایت

نکته اول. روایت سکونی در کافی، هفتمین روایت باب غناء است. قاضی نعمان، این روایت را در باب وارد شدن بر زنان و چگونگی معاشرت با زنان آورده است. (5) عاملی و نوری، این روایت را در باب حرام بودن استفاده از ملاهی (هر گونه لهو) و حرمت فروش و خرید آن،

ص: 106


1- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ فِي هَذِهِ الآيَةِ فِي الْقُرْآنِ: ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَل الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوه لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ [المائدة: 90] قَالَ: " ﴿هِي فِي التَّوْرَاةِ: إِنَّ اللهَ أَنْزَلَ الْحَقَّ لِيُذْهِبَ بِهِ الْبَاطِلَ، وَ يبْطِلَ بِهِ اللَّعِبَ وَ الزَّفْنَ وَ الْمِزْمَارَاتِ وَ الْمَزَاهِرَ وَ الْكِتَارَاتِ ". زَادَ ابْنُ رَجَاءٍ فِي رِوَايَتِهِ : " وَ التَّصَاوِيرَ وَ الشَّعْرَ وَ الْخَمْرَ، فَمَنْ طَعِمَهَا أَقْسَمَ بِيمِينِهِ وَ عِزَّتِهِ: لَمَنْ شَرِبَهَا بَعْدَمَا حَرَّمْتُهَا لَأُعَطْشَنَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ مَنْ تَرَكَهَا بَعْدَمَا حَرَّمْتُهَا سَقَيتُهُ إِياهَا مِنْ حَظِيرَةِ الْقُدُسِ " قَالَ أَبُو عُبَيدٍ : قَوْلُهُ: الْمَزَاهِرُ، وَاحِدُهَا مِزهَرْ وَ هُوَ الْعُودُ الَّذِي يُضْرَبُ بِهِ، وَ أَمَّا الْكِنَّارَاتُ فَيَقَالُ: إِنَّهَا الْعِيدَانُ أَيضًا، وَ يقَالُ: بَلِ الدُّفُوفُ، وَ أَمَّا الْكُوبَةُ يَعْنِي الْمَذْكُورَةَ فِي خَبَرِ آخَرَ مَرْفُوعِ فَإِنَّ مُحَمَّدَ بْن کَثيرٍ أَخْبَرَنِي أَنَّ الْكُوبَةَ النَّرْدُ فِي كَلَامِ أَهْلِ الْيَمَنِ، وَ قَالَ غَيرُه : الطَّبْلُ﴾. بيهقى، أحمد بن الحسين «سنن الكبرى»، ج 10 ص 376، باب ما جاء في ذم الملاهي من المعازف
2- وَ أخرج ابن أبي حَاتِم وَ أَبُو الشَّيخ وَ الْبَيْهَقِي فِي سَنَنه عَن عبد الله بن عَمْرو قَالَ: أَن هَذِه الآية الَّتِي فِي الْقُرْآنِ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ هِي فِي التَّوْرَاةِ إِن الله أنزل الحق ليذهب بِهِ الْبَاطِل وَ يبْطل بِهِ اللّعب و الزفن و المزامير و الكبارات. سيوطى، عبد الرحمن بن أبي بكر (المتوفى: 911ه)، «الدر المنثور»، الناشر: دار الفکر، بیروت، بی تا، ج 3، ص 163.
3- عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: إِنَّ هَذِهِ الآيَةَ الَّتِي فِي الْقُرْآنِ: ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيسِرُ وَ الأَنْصَابُ وَ الأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ قَالَ: هِي فِي التَّوْرَاةِ: "إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ الْحَقَّ لِيذْهِبَ بِهِ الْبَاطِلَ، وَ يَبْطِلَ بِهِ اللَّعِبَ، وَ الْمَزَامِيرَ، و الزَّفْن، و الكِبارات - يعْنِي الْبَرَابِطَ - - وَ الزَّمَّارَاتِ - يعْنِي بِهِ الدُّفَ - وَ الطَّنَابِيرَ - وَ الشِّعْرَ، وَ الْخَمْرَ مَرَّةً لِمَنْ طَعِمَهَا. أَقْسَمَ اللَّهُ بِیمِینِهِ وَ عِزَّةِ حَيله مَنْ شَرِبَهَا بَعْدَ مَا حَرَّمْتُهَا لَأُعَطِّشَنَّهُ يوْمَ الْقِيامَةِ، وَ مَنْ تَرَكَهَا بَعْدَ مَا حَرَّمْتُهَا لَأَسْقِينَّهُ إِياهَا فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ". وَ هَذَا إِسْنَادٌ صَحِيحٌ. ابن كثير، أبو الفداء إسماعيل بن عمر (المتوفى: 774ه)، «تفسير القرآن العظيم»، المحقق: سامي بن محمد سلامة، الطبعة الثانية، الناشر: دار طيبة للنشر و التوزيع، 1420ه- - 1999م، ج 3، ص 187.
4- ostadmadadi.ir
5- فصل ذكر الدخول بالنساء و معاشرتهن ابن حيون نعمان بن محمد مغربی «دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحكام»، ج 2، ص204.

آورده اند. (1) جعفریات نیز این روایت را در باب نهی از ملاهی آورده است. (2) دلیل این برخورد با روایت وجود آلات موسیقی در روایت .است کسانی که جامعی بین موسیقی و رقص دیده اند آن را در بحث غناء گنجانده اند و محدثینی که رقص را از مقوله غناء ندانسته اند این دو عنوان (رقص و آلات موسیقی) را در عنوان کلی تر «لهو» گنجانده اند.

نکته دوم. سخن عبدالله بن عمرو را کتاب های لغت را نیز آورده اند. ابن سیده در اسامی «صنج و عود» به این گفته اشاره می کند. (3) زمخشری (4) و ابن اثیر (5) در شرح لغات حدیث، نیز این کلام را نقل کرده اند. پیش از بیهقی، طبرانی نیز این گفته را نقل کرده است. (6) سخن عبدالله بن عمرو مشابه با دو روایت شیعه است اولی از امام باقر علیه السلام روایت شده که درباره انواع قمار است. (7) دومی از امام رضا علیه السلام درباره غناء می باشد. (8) این دو روایت، اشاره به آیه ای ندارند.

ص: 107


1- بَابُ تَحْرِيمِ اسْتِعْمَالِ الْمَلَاهِي بِجَمِيعِ أَصْنَافِهَا وَ بَيعِهَا وَ شِرَائِهَا. عاملی، محمد بن حسن، «تفصيل وسائل الشيعة»، ج 17، ص 312، 79 بَابُ تَحْرِيمِ اسْتِعْمَالِ الْمَلَاهِي بِجَمِيعِ أَصْنَافِهَا وَ بَيعِهَا وَ شِرَائِهَا؛ نوری، حسین بن محمد تقی، «مستدرك الوسائل»، ج 13، ص 215
2- بَابُ النَّهى عَن الْمَلَاهِي. ابن اشعث محمد بن محمد «الجعفريات»، ص 158.
3- ابن سيده، علی بن اسماعیل، «المخصص»، ج 13، صص 11-15.
4- زمخشری، محمود بن عمر «الفائق»، ج 2، ص 84
5- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 2، ص 305 و ج 4، ص 326
6- و إن هذه الآية من القرآن ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ قال: هى فى التوراة: إن الله عز و جل أنزل الحق ليذهب به الباطل و يبطل به اللعب و الكبارات و الزمر و المعازف و المزاهر و الشعر و الخمر طبراني، أبو القاسم سليمان بن أحمد المتوفى: 360 ه- «المعجم الكبير»، المحقق: حمدى بن عبد المجيد السلفى، الطبعة الثانية، الناشر: دار إحياء التراث العربی، 1983م، ج 13 ص 657
7- ﴿عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَلِي بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْمِيثَمِي عَنْ رِبْعِى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْأَشْياءِ الَّتِي يَلْعَبُ بِهَا النَّاسُ النَّرْدِ وَ الشَّطْرَنْجِ حَتَّى انْتَهَيتُ إِلَى السُّدَّرِ فَقَالَ إِذَا مَيزَ اللَّهُ بَينَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ فِى أَيْهِمَا يَكُونُ قُلْتُ مَعَ الْبَاطِلِ قَالَ فَمَا لَكَ وَ لِلْبَاطِلِ﴾. كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 436
8- ﴿عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِى علیه السلام وَ قُلْتُ إِنَّ الْعَبَّاسِي ذَكَرَ أَنَّكَ تُرَخِّصُ فِى الْغِنَاءِ فَقَالَ كَذَبَ الزِّنْدِيقُ مَا هَكَذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِي عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرِ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ يا فَلَانُ إِذَا مَيزَ اللَّهُ بَينَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ فَأَنَّى يَكُونُ الْغِنَاءُ فَقَالَ مَعَ الْبَاطِلِ فَقَالَ قَدْ حَكَمْتَ﴾. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج6 ؛ ص 435.

نکته سوم. سخن عبدالله بن عمرو با آیه تناسب ندارد اگر این تأویل را درباره آیات پیش گفته می آورد قابل قبول بود ولی این آیه درباره خمر قمار و بت پرستی است. مفسرین از آیه، غناء را استفاده نکرده اند چه برسد به رقص تنها مستند دلالت آیه بر غناء و ،رقص، سخن عبدالله بن عمرو است که آن هم به تورات نسبت داده است. عبدالله بن عمرو، با تورات آشنایی داشته است. او برای جواز نقل مطالب ،تورات روایتی را به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت می دهد. (1) هم چنین گفته شده است که در جنگ یرموک به اندازه بارِ یک یا دو ،شتر کتاب های اهل کتاب به دست او رسید و از آن ها برای مسلمانان بازگو می کرد از این رو ابن حجر عسقلانی در روایات عبدالله بن عمرو، تردید دارد. (2) ابن کثیر تلاش دارد این شبهه را جواب دهد. (3) با این حال، مطلبی را که عبدالله بن عمرو برای تأویل آیه به تورات نسبت داده در تورات کنونی نیز نیست. (4) به نظر می رسد عبدالله همزمان بر قرآن و تورات، دروغ بسته باشد. شاید سکونی نیز برای آبرو بخشیدن به کلام بی پایه عبدالله بن عمرو آن را به امام صادق علیه السلام نسبت داده باشد. برای راستی آزمایی این شبهه سند روایت سکونی را بررسی می کنیم.

بحث دوم: بررسی سند روايت سكونى

اشاره

رقص در شیعه یک روایت دارد سند آن دو مشکل دارد: سنّی بودن سکونی و اهل غُلوّ بودن

ص: 108


1- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ﴿حَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لَا حَرَجَ﴾. ابن ابى شيبه، عبد الله بن محمد (المتوفی: 235 ه-)، الأدب لابن أبي شيبة، المحقق: د. محمد رضا القهوجي، الناشر: دار البشائر الإسلامية - لبنان، الطبعة: الأولى، 1420ه- - 1999م ص 233؛ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، أَنَّ النَّبِي صلی الله علیه و آله، فَقَالَ: ﴿بَلْغُوا عَنِّى وَ لَوْ آيَةً، وَ حَدِّثُوا عَنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ لاَ حَرَجَ، وَ مَنْ كَذَبَ عَلَى مُتَعَمِّدًا، فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ﴾. بخاري، محمد بن إسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلی الله علیه و آله و سننه و أيامه = صحيح البخارى»، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الطبعة الأولى، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، 1422ه، ج4، ص 170، باب ما ذكر عن بني اسرائيل.
2- عسقلانی، ابن حجر، «فتح البارى بشرح صحيح البخارى»، تحقيق محب الدين الخطيب و آخرین ط1، دار الریان للتراث ،قاهره 1407، ج 1، ص 250.
3- ابن كثير دمشقي، أبو الفداء إسماعيل بن عمر، «تفسير القرآن العظيم»، ج1، ص 9 مقدمه ابن كثير.
4- «لئا دانیالی. «شور و سماع و صبغه مذهبی آن نزد ادیان سامی» پایگاه اطلاع رسانی انجمن کلیمیان تهران http://www.iranjewish.com/essay/Essay182_31_Shoor.htm

نوفلی سکونی در در کتاب های روایی شیعه 1137 روایت دارد که بیش تر این روایات را تن ها نوفلی از سکونی نقل می کند. آیا با روایتی که یک راوی آن سنّی و دیگری غالی است می توان تکلیف (الزام آور) قانونی را ثابت کرد؟

نکات سندی روایت

نکته اول: روایت سکونی در کتاب کافی آمده است. به باور نائینی مناقشه در اسناد کافی، پیشه افراد ناتوان است. سیستانی این مبنا را به شیخ الشریعه نسبت داده و آن را متأثر از تلاش های محدث نوری برای درست کردن اسناد کافی می داند. (1) خویی دلیلی برای نظریه نائینی می آورد: گواهی کلینی در مقدمه کافی به صحت روایات کافی. خویی به این نظریه، سه اشکال می کند و نتیجه می گیرد صحیح بودن همه روایات کافی ثابت نیست؛ زیرا برخی از آن ها سنداً ضعیف هستند، بلکه اطمینان داریم برخی این روایات را اهل بیت علیهم اللام نگفته اند، (2) در نتیجه نه تنها وجود روایت در کتاب ،کافی ما را از بحث سندی بی نیاز نمی سازد بلکه نبودن روایت رقص در کتاب صدوق (فقیه) و دو کتاب طوسی (تهذیب و استبصار) با این که صدوق و طوسی دیگر روایات سکونی را نقل کرده اند تردید در صحیح بودن روایت را بیشتر می کند.

نکته دوم: از نظر رجالی برقی در یک خط سکونی را کوفی نام پدرش را مسلم و لقبش را شَعیری می داند که از راویان اهل سنت روایت نقل می کند. (3) نجاشی، در کتابِ فهرست سکونی را صاحب کتاب می داند و سند خود را به کتاب سکونی نقل می کند بدون این که به مذهب و وثاقت یا تضعیف او اشاره ای کند؛ (4) طوسی در کتاب فهرست لقب و نام پدر سکونی

ص: 109


1- سیستانی، سید علی حسینی، «قاعدة لا ضرر و لا ضرار» (للسیستانی)، چاپ اول، در يك جلد دفتر آیة الله سیستانی قم، 1414 ه ق، ص 93.
2- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال»، 24 جلد، بی جا، بی تا، ج1، صص 81-86
3- برقی، ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد «رجال البرقى- الطبقات»، در يك جلد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383 ه ق، ص 28.
4- نجاشی، ابو الحسن احمد بن علی «رجال النجاشى - فهرست أسماء مصنفى الشيعة»، در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1407ه ق، ص 26.

را می آورد و سند خود را به کتاب سکونی نقل می کند اما نسبت به وثاقت و مذهب او سخنی ندارد (1) البته مطلبی در کتاب اصولی اش «عُدّه» دارد که خواهد آمد. ابن داود او را مُهمل می داند، یعنی ثقه بودن سکونی مشخص نیست. (2) تفرشی اشاره می کند در کتاب رجال طوسی، سکونی در اصحاب امام صادق علیه السلام آمده و بنابر نظر علامه در کتاب خلاصه سنّی می باشد. (3)

خواجویی (خاتون آبادی) پس از تصریح به ضعیف بودن ،سکونی، دلیل وثاقت او را، سخن محقق حلی در کتاب های معتبر و مسائل الغَرّيه و علامه در کتاب هایش می داند، ولی کلمات طوسی دارای اضطراب است. سپس از کلمات محقق و علامه شاهد می آورد که ادعای وثاقت با دیگر مبانی و کلمات این دو در تناقض است؛ از این رو فقیه در وثاقت ،سکونی بیش از آن که به ادعای وثاقت محقق و علامه تکیه کند خودش باید دارای مبنای رجالی باشد. میرداماد نیز ابتدا نظریه تضعیف سکونی را بیان کرده و سپس با تکیه به ادعاهای محقق و مانند آن وثاقت سکونی را ثابت می کند ،خواجویی مدعای میرداماد را نیز پاسخ می دهد: مبنای او، بر اساس کلمات محقق و علامه است که خود این کلمات دچار تناقض است ،خواجویی پیش از شوشتری تصریح می کند از کلام طوسی در کتاب عُدّه وثاقت سکونی استفاده نمی..شود البته دلیل خواجویی تناقض در کلمات طوسی در کتاب های گوناگونش درباره سکونی است. (4)

بحر العلوم، پس از بیان دیدگاه علمای شیعه و اهل سنت درباره سکونی، چند نکته را استنباط کند. اول: از نظر اهل سنت سکونی ضعیف است دوم: از نظر شیعه، سکونی قابل اعتماد است، بلکه از وثاقت سکونی وثاقت نوفلی (قانون ملازمه) نیز استفاده می شود. حتی

ص: 110


1- طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن «الفهرست (للشيخ الطوسى)، چاپ اول در يك جلد، المكتبة الرضوية نجف اشرف، بی تا، ص 13
2- حلّی، حسن بن علی بن داود «رجال ابن داود»، در يك جلد، انتشارات دانشگاه تهران تهران، 1383ه ق، ص 128
3- تفرشی، سید مصطفی بن حسین حسینی (1044ق)، «نقد الرجال»، چاپ اول، 5 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم، 1418 ه ق، ج1، ص 209.
4- مازندرانی خاتون آبادی (محمد) اسماعیل خواجوئی (1173 یا 1171ق)، الفوائد الرجالية» (للخواجوئی)، چاپ اول، در يك جلد مجمع البحوث الإسلامية، مشهد، 1413ق، ص 235-240.

ابن ادریس که خبر واحد را حجت نمی داند به کتاب سكونى طريق (اجازه) داشته است. بحر العلوم وثاقت سکونی را می پذیرد ولی در وثاقت نوفلی تردید دارد. (1)

به باور محدث نوری تضعیف سکونی و سنّی بودن او پایه علمی و رجالی ندارد و برای وثاقت سکونی به برخورد طوسی در کتاب عُدّه و نهایه محقق در معتبر و ابن ادریس در سرائر اشاره می کند. ابن ادریس خبر واحد را حجت نمی داند ولی درباره سکونی مطلبی دارد که از آن وثاقت سکونی استفاده می شود از عبارت فرزند علامه حلی نیز وثاقت سکونی استفاده می شود. وی بر این باور است که سکونی شیعه .است نوری بر خلاف مازندرانی در منتهى المقال انفراد روایات سکونی را نیز قبول ندارد. (2)

خویی پس از بیان دیدگاه های گوناگون چند نتیجه می گیرد: اول: سکونی از اصحاب امام صادق علیه السلام است. دوم: از اهل سنت است سوم به تصریح شیخ طوسی در کتاب عدّه، سکونی ثقه است اما عدالت او ثابت نمی شود. چهارم: عمل نکردن مانندِ صدوق به روایات سکونی، به خاطر مبنای رجالی صدوق است که اهل سنت را در نقل ،حدیث قابل اعتماد نمی داند شاید تضعیف سکونی به خاطر مذهبش باشد نه وثاقتش شاید هم مراد او تضعیف شخص دیگری هم نام سکونی باشد. ایشان مانند نوری و مازندرانی در پاسخ از تضعیف سکونی تا آن جا پیش می رود که ادعا می کند تضعیفی که درباره سکونی نقل شده درباره اسماعیل بن مهران باشد نه اسماعیل بن ابی زیاد (راوی مورد بحث ما). (3) ایشان روایات سکونی می پذیرد، از این رو از ادعای انفراد روایات سکونی جواب می دهد این روایات منفرد نیستند علاوه بر این انفراد منافاتی با وثاقت راوی ندارد و ما نیز در عمل به روایت وثاقت می خواهیم نه عدم انفراد. (4)

تا این جا مشخص شد چگونه انتخاب یک مبنا سبب می شود تا کسانی چون محدث نوری،

ص: 111


1- بروجردی، سید مهدى بحر العلوم، «الفوائد الرجالية» (للسيد بحر العلوم) چاپ اول 4 جلد مكتبة الصادق، تهران 1405ق، ج 2، ص121.
2- نوری، محدث، میرزا حسين «خاتمة المستدرك»، چاپ اول، 9 جلد مؤسسه آل البيت علیهم السَلام قم، 1417ق، ج4، ص 159
3- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «معجم رجال الحدیث و تفصيل طبقات الرجال»، 24 جلد، ه ق. ج 4، ص 21.
4- «همان»، ج7، ص 122.

ایراد های روایات سکونی را نادیده گرفته سکونی و روایاتش را در درجه بالای اعتبار بداند.

نکته سوم: دلیل وثاقت سکونی عبارت طوسی در کتاب «عُدّه» (1) است: روایات سکونی مورد عمل اصحاب می باشد به شرط این که معارض با فتاوا و روایات امامیه نباشد از این مطلب اعتبار سکونی ثابت می گردد. غالب روایات سکونی هم از طریق نوفلی رسیده و کتاب او را نوفلی روایت کرده ،پس از عمل به روایات ،سکونی قابل اعتماد بودن نوفلی هم ثابت می گردد. (2)

شوشتری در قاموس الرجال (3) و پیش تر از او این دیدگاه را جواب داده اند. آن چه مدعای این گروه را تقویت می کند عمل طوسی با روایت رقص است. علاوه بر صدوق، طوسی نیز این روایت را (که از روایات منفرد سکونی است) نقل نمی کند. طبق بیان طوسی، حتی اگر سکونی به خودی خود وثاقت داشته باشد این ،روایت اعتبار .ندارد برخوردی که علما با عبارت طوسی در کتاب عدّه ،دارند شبیه نظریه هرمونتیک در عصر حاضر است. آن دسته از فقیهان که گرایش به توثیق سکونی یا روایات او دارند متن کتاب عدّه را گونه ای خوانِش می کنند که از آن وثاقت سکونی یا روایات ،او استفاده شود. ولی کسانی که به واکاوی خودِ متن توجه دارند این متن را از نظر دلالت بر وثاقت سکونی یا روایات او نارَسا می دانند.

نکته چهارم: اهل سنت اسماعیل بن ابی زیاد را به سه نفر نسبت داده اند: شامی، شقری [شاید منظورشان شعیری باشد]، سکونی. هر سه نفر نیز در رجال و حدیث اهل سنت ضعیف هستند. (4) ابن ابی حاتم تنها یک اسم آورده و او را مجهول می داند. (5) ابن حبان او را راوی احادیث

ص: 112


1- طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن، «عدّه»، تحقیق انصاری قمی، چاپ اول ،تیزهوش ،قم، 1417، ج 1، ص 149.
2- زنجانی سید موسی شبیری «کتاب نکاح» (زنجانی) اول 25 ،جلد مؤسسه پژوهشی رای ،پرداز ،قم، 1419ق، ج1، ص 198.
3- شوشتری، محمد تقی، «قاموس الرجال» چاپ دوم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دفتر انتشارات اسلامی، 1410ق، ج 2، ص 20.
4- سيوطى، عبد الرحمن بن أبي بكر، (المتوفى: 911ه-)، «جامع الأحاديث» (و يشتمل على جمع الجوامع للسيوطى و الجامع الأزهر و كنوز الحقائق للمناوى، و الفتح الكبير للنبهاني) ضبط نصوصه وخرج أحاديثه: فريق من الباحثين بإشراف د على جمعة (مفتى الديار المصرية)، طبع على نفقة: د حسن عباس زکی، بی تا، ج13، ص 142.
5- ابن ابی حاتم، ابو محمد عبد الرحمن بن محمد (المتوفى: 327ه-)، «الجرح و التعديل»، الطبعة الأولى، الناشر: طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1271ه- 1952م، ج 2، ص171.

مرسل می داند. (1) ابن عدی تردید دارد پدرش زیاد است یا ابی زیاد کوفی است یا نه ولی تصریح می کند. قاضی موصل بوده و احادیث او پذیرفته نمی شود. (2) دارقطنی، اسماعیل بن ابی زیاد و اسماعیل بن مسلم و شعیری و کوفی را یکی می داند و او را دروغ گو و سازنده حدیث می داند که احادیثش رها شده است. (3) ابن جوزی، سه شخصیت در کتاب ضعفاء نقل می کند و برای هر کدام توصیفی از علمای رجال می آورد و می گوید اسماعیل بن ابی زیاد در روایات اهل سنت، یکی از این سه نفر است. (4) به نظر می آید ایشان، سه نفر بودن این شخصیت را پذیرفته باشد.

به تعبیر مددی، ممکن است زیادی روایات سکونی از حضرت علیه السلام سبب شده باشد تا تند ترین اصطلاحات تضعیف (دروغ گو ساختن حدیث) را به سکونی نسبت دهند؛ زیرا اهل سنت (مانند بخاری) روایات امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله را مرسل می دانند. (5) سکونی تلاش دارد این روایات را با سند، نقل کند: از جعفر بن محمد، علیهما السلام از پدران علیهم السلام از امام علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله یا از پدرانش صلی الله علیه و آله از پیامبر صلی الله علیه و آله با همه این تضعیف ها، هیچ یک از اهل سنت نسبت رافضی (شیعه) بودن به سکونی نداده اند و قرینه قطعی است که سکونی سُنّی است.

نکته پنجم: مجلسی دوم که گرایش اخباری دارد، ضعیف بودن روایات سکونی را در شیعه

ص: 113


1- ابو حاتم دارمی، محمد بن حبان (المتوفى: 354ه-)، «الثقات»، طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية، تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية، الطبعة الأولى، الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند 1393ه - 1973، ج6، ص 39.
2- ابن عدى، أبو أحمد بن عدى (المتوفى: 365ه)، «الکامل فی ضعفاء الرجال»، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- على محمد معوض، شارك في تحقيقه: عبد الفتاح أبو سنة، الطبعة الأولى، الناشر: الكتب العلمية، بيروت، 1418ه- 1997م، ص 510.
3- دارقطني، أبو الحسن على بن عمر (المتوفى: 385ه-)، «الضعفاء الضعفاء و المتروكون»، المحقق: د. عبد الرحيم محمد القشقرى، أستاذ مساعد بكلية الحديث بالجامعة الإسلامية الناشر: مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، رجب - شعبان - رمضان 1403 ه-، ج 1، ص 256.
4- ابن جوزى جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن على (المتوفى: 597ه-)، «الضعفاء و المتروكون»، المحقق: عبد الله القاضى الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1406، ج1، ص113.
5- درس خارج فقه سید احمد مددی ostadmadadi.ir -

مشهور می داند. این رویه از ابتدای کتاب (1) تا روایت رقص (2) و دیگر روایات سکونی (3) ادامه دارد. ایشان ذیل روایت رقص، حرمت آلات لهو را از شهید دوم و ابن ادریس نقل می کند. (4) اگر مستند این دو فقیه، روایات لهو نباشد به معنای پذیرفتن مضمون روایت سکونی است.

نکته ششم: خویی با این که سکونی را از نظر ،رجالی معتبر می داند ولی روایت رقص را به دلیل تضعیف ،نوفلی قبول ندارد. (5) تضعیف نوفلی آن چنان آشکار بوده که برخی تلاش کرده اند از راه ملازمه مشکل ضعف نوفلی را بر طرف کنند. (6) وثاقت سکونی هنگامی فایده دارد که وثاقت نوفلی نیز ثابت گردد؛ زیرا بیشتر روایات سکونی از طریق نوفلی نقل شده است. اگر وثاقت نوفلی ثابت نشود إثبات وثاقت ،سکونی بی فایده خواهد بو. خواجویی (7) و مازندرانی (8) قانون ملازمه را پذیرفته اند محدث نوری نوفلی را قابل اعتماد می داند؛ زیرا ادعای غالی بودن او در کتاب فهرست طوسی نیست و اگر غلوّی هم در نوفلی بوده، در سال های آخر عمرش است که ضرری به اعتبار روایاتش نمی زند. (9)

گروهی از علمای رجالی و اصولی، این برچسب را سلیقه ای دانسته اند؛ زیرا مطالبی که نزد قدماء شاخصه غلو بوده، بعدها به عنوان شاخصه مذهب شناخته شد مانند اعتقاد داشتن به «سهو النبى». وجود كتاب تقیه برای نوفلی می تواند تأییدی باشد که مراد از غلوّ در این افراد

ص: 114


1- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى «مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول» چاپ دوم، 26 جلد، دار الكتب الإسلامية ،تهران، 1404ق، ج1، ص36.
2- «همان»، ج 22، ص302.
3- «همان»، ج1، ص149.
4- «همان»، ج22، ص 302.
5- خویی سید ابو القاسم ،موسوی، «صراط النجاة» (المحشى للخوئی)، چاپ اول 3 جلد، مكتب نشر المنتخب، قم، 1416 هق، ج1، ص 374؛ خویی سید ابو القاسم ،موسوى «منية السائل» (للخوئی)، در يك جلد، بی جا، بی تا، ص 180
6- https://taghrir.ismc.ir/taghrir/14103
7- مازندرانی محمد اسماعیل ،خواجوئی «الفوائد الرجالية» (للخواجوئی)، ص 300.
8- مازندرانی، محمد بن اسماعیل حائری، «منتهى المقال فى أحوال الرجال»، چاپ اول، 7 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم ، 1416ق، ج 3، ص 84.
9- نوری، محدث، میرزا حسين «خاتمة المستدرك»، ج 4، ص 159.

تندروی سیاسی ،باشد نه باور های افراطی دینی با این حال کتاب های رجال و فهرست شخصیت ها از نظر گرایش دینی و اعتبار روائی مورد نقد و نظر قرار می دهند نه گرایش سیاسی.

خویی به دلیل نبود توثیق صریح (1) نوفلی را ضعیف می دانست، (2) پس از آن به دلیل وجود نوفلی در اسناد كامل الزيارات (3) و تفسیر علی بن ابراهیم، (4) یا به دلیل روایت از سکونی (قانون ملازمه)، (5) نوفلی را ثقه دانست؛ زیرا ابن قولویه و قمی، با واسطه از نوفلی روایت می کنند. (6) سپس گواهی ابن قولویه به صحت روایاتش را، تنها برای استادان ابن قولویه دانست، نه راویان با واسطه مانند نوفلی، (7) ولی به دلیل وجود نوفلی در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم، (8) هم چنان روایات او معتبر است. (9)

اشکال به خویی این است: اول: هر چند علی ابراهیم ،قمی دارای تفسیر بوده، ولی نسبت تفسیر موجود به علی بن ابراهیم ثابت نیست. بنابر این، استناد وثاقت نوفلی به گواهی نویسنده کتابی است که معلوم نیست از علی بن ابراهیم باشد اعتبار ندارد. دوم: اگر صحت نسبت این کتاب به قمی نیز ثابت می گردید، راویان این کتاب، مانند راویان کتاب کافی و کامل الزیارات می بودند. این کتاب نیز دارای راویان ضعیف، غالی، مجهول و مورد اطمینان است و گواهی علی بن ابراهیم برای وثاقت راویان ،کتاب کفایت نمی کند. سوم: ایشان حرمت رقص را که

ص: 115


1- خویی، سید ابو القاسم موسوى، «موسوعة الإمام الخوئی»، چاپ اول، 33 جلد، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوييره، قم، 1418ق، ج 5، ص 372.
2- «همان»، ج4، ص 73.
3- خویی، سید ابو القاسم موسوى، «معتمد العروة الوثقی»، چاپ دوم 2 جلد منشورات مدرسة دار العلم - لطفی، قم، 1416ق، ج1، ص 80.
4- خویی، سید ابو القاسم موسوى، «موسوعة الإمام الخوئى»، ج 13، ص: 372؛. همان، ج 14، ص 239.
5- «همان»، ج 5، ص 372.
6- «همان»، ج6، ص 3.
7- «همان»، ق ج 17، ص 67.
8- قمی، علی بن ابراهيم «تفسیر القمی»، محقق، مصحح موسوی جزائری سید طیب چاپ سوم، دار الکتاب، قم، 1404ق، ج 1، ص 4.
9- خوئی، ابو القاسم، «معجم رجال الحديث»، مرکز نشر آثار شیعه قم، 1410 ق، ج 1، ص 49،

تنها دلیلش روایت نوفلی از سکونی ،است قبول نداشتند و حال آن که طبق مبنای وثاقت نوفلی (با صرف نظر از اشکال انفراد در روایت)، باید فتوا به حرمت رقص می دادند.

نکته هفتم: اشکال دیگر، انفراد روایت سکونی است. انفراد روایتی است که تنها یک راوی نقل کند. (1) چه انفراد در یک راوی روایت باشد یا در دو راوی و بیش تر مانند روایت رقص که دو راوی (سکونی و نوفلی) انفراد دارند. انفراد در روایات سکونی و حجت نبودن روایات منفرد او را صدوق در باب میراث مجوسی (زرتشتی) آورده است. (2) بر خلاف ادعای مجلسی که ضعیف بودن روایات سکونی را نظریه مشهور می داند، با استناد به سخن صدوق، محقق حلی، محقق ثانی و... می توان گفت آن چه بین علمای شیعه شهرت دارد عمل نکردن به روایات منفرد سکونی است، یا دست کم این نظریه قدر مشترک کسانی است که همه روایات سكونى يا تنها روایات منفرد او را ضعیف می دانند. در کنار انفراد راویان روایت (سکونی و نوفلی) مضمون روایات سکونی نیز انفراد دارد. سکونی مطالبی را از امام صادق علیه السلام روایت می کند که دیگر راویان شیعه (و سنی) نقل نکرده اند، مانند روایت ولایت فقیه، (3) کتک نزدن دختری که نامش فاطمه است، یاد ندادن سوره یوسف به زنان، راه ندادن زنان به بالکن خانه ها، ازدواج زود هنگام دختران. (4) روایت رقص هم یکی از این روایات است. بر فرض درست بودن روایات سکونی، معلوم نیست چرا امام صادق علیه السلام این نکات ویژه را تنها به سکونی گفته است،

ص: 116


1- سّبحانی، جعفر، «أُصول الحديث و أحكامه في علم الدّراية»، الناشر: دار إحياء التراث العربی، بی جا، بی تا، ج1، ص71.
2- ابن بابويه، محمد بن على، «من لا یحضره الفقیه» چاپ دوم 4 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413ق، ج 4، ص344.
3- عَنِ السَّكُونِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْفُقَهَاءُ أَمَنَاءُ الرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي الدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِي الدُّنْيا قَالَ اتَّبَاعُ السُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِينِكُمْ. کلینی، محمد بن يعقوب، الكافي (ط- الإسلامية)، ج1، ص46.
4- ﴿عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ السَّكُونِي قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَكْرُوبٌ فَقَالَ لِي يَا سَكُونِي مِمَّا غَمُّكَ قُلْتُ وُلِدَتْ لِي ابْنَةٌ فَقَالَ يَا سَكُونِي عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا تَعِيشُ فِي غَيْرِ أَجَلِكَ وَ تَأْكُلُ مِنْ غَيْرِ رِزْقِكَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّى «1» فَقَالَ لِى مَا سَمَّيْتَهَا قُلْتُ فَاطِمَةَ قَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا كَانَ ذَكَراً أَنْ يسْتَفْرِهَ أُمَّهُ (3) وَ يسْتَحْسِنَ اسْمَهُ وَ يعَلّمَهُ كِتَابَ اللَّهِ وَ يطَهِّرَهُ وَ يعَلَّمَهُ السِّبَاحَةَ وَ إِذَا كَانَتْ أُنْثَى أَنْ يَسْتَفْرِهَ أُمَّهَا وَ يَسْتَحْسِنَ اسْمَهَا وَ يعَلِّمَهَا سُورَةَ النُّورِ وَ لَا يَعَلَّمَهَا سُورَةَ يُوسُفَ وَ لَا يَنْزِلَهَا الْغُرَفَ وَ يعَجِّلَ سَرَاحَهَا إِلَى بَيتِ زَوْجِهَا أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبُهَا﴾. «همان»، ج6، ص 48

حال آن که به اعتراف حسن بن علی و شاء در مسجد کوفه نُه صد نفر از امام صادق علیه السلام، حدیث بازگو می کرده اند. (1)

دیدگاه مختار

اول. در علم رجال و فهرست درباره سکونی، سه نظریه وجود دارد: تضعیف سکونی، وثاقت ،سکونی قبول روایات سکونی گزینه ،مختار تضعیف سکونی است.

دوم. درباره نوفلی نیز سه نظریه وجود دارد تضعيف وثاقت توقف درباره تضعیف یا وثاقت او. نظریه مختار ،نیز تضعیف نوفلی است.

سوم. وجود روايات نوفلی از ،سکونی در کتاب های چهارگانی روایی شیعه قابل انکار نیست ولی به معنای وثاقت هیچ یک از سکونی و نوفلی نیست اعتبار روایات سکونی با دو شرط پذیرفتنی است نبودِ روایتِ معارض شیعه، و نبودِ انفراد در روایت سکونی. به هر حال گفتمانِ روایات مانند سکونی در بیش تر موارد با گفتمان رایج شیعه هم خوانی ندارد و از این رو اهل بیت: به شدت مراقب بودند تا گفتمان فرقه های مخالف شیعه (اهل سنت، زیدیه، فطحیه، واقفیه) گفتمان غالب شیعه نگردد.

چهارم. سخن شیخ طوسی در کتاب عدّه دلالتی بر وثاقت سکونی یا قبول روایات او ندارد؛ زیرا دلیل آن روایتی است که طوسی آن را تنها در این ،کتاب آورده و در تهذیب و استبصار طوسی و دیگر کتاب های روایی شیعه نشانه ای از آن نیست در نتیجه خودِ این سخن طوسی، بدون دلیل است طوسی به امام صادق علیه السلام نسبت داده است: هر گاه حکمی در مسئله ای از من علیه السلام یا دیگر امامان شیعه علیهم السلام نداشتید ببینید اهل سنت از امام علی علیه السلام روایتی دارند یا نه ؟ (2) مفاد ،روایت اعتبار روایات امام علی علیه السلام از طریق اهل سنت (راویان سُنّی) است. ولی تمامی روایات ،سکونی از امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام، از امام علی علیه السلام است نه از طريق اهل سنت.

ص: 117


1- نجاشی، ابو الحسن احمد بن على «رجال النجاشی، فهرست أسماء مصنفى الشيعة»، ص 39.
2- طوسی، محمد بن حسن طوسی، «العدة فی اصول الفقه»، بی جا، بی تا، ج1، صص 149-150.

علاوه این که طوسی، پیش از این کلام، سخنی در وثاقت و قبول روایات راویان غیر اثنا عشری (اهل سنت و فرقه های انحرافی شیعه مانند فطحی، واقفی) دارد و برخی راویان غیر شیعه را نام می برد، ولی نامی از سکونی نمی برد. (1) این جمله نشان می دهد ،طوسی وثاقت سکونی را قبول نداشته و گرنه نام او را نیز می آورد.

پنجم. روایت رقص در کتاب صدوق و طوسی نیست؛ از این رو روایت سه اشکال دارد: ضعف سکونی، ضعف نوفلی، انفراد روایت: نیاوردنِ صدوق و طوسی.

ششم. نپذیرفتن روایت سکونی، به معنای نبودن هیچ روایتی در موضوع رقص نیست. در بحث موسیقی و لهو و لعب در این باره سخن خواهیم گفت.

ص: 118


1- «همان»، ج1، ص133.

فصل دوم: موضوع شناسی رقص در بررسی های فقهی فقهای امامیه

گفتار اول: موضوع شناسی رقص پیش از شیخ انصاری

(موضوع شناسی با عنوان لهو و لعب)

در بررسی های فقهی پیش از شیخ انصاری، رقص به ندرت در حاشیه موضوع های دیگر آمده .است جایگاه بررسی این پدیده در فقه بحث ،نماز، غناء لهو و لعب قضاء و شهادات است. این بررسی ها با عنوان «رقص» و «زفن» مطرح شده است عنوان دوم متأثر از روایت سکونی است.

ابن ادریس حلی در مکاسب محرمه رقص را زیر مجموعه آلات لهو را آورده است. (1) علامه حلى رقص و دست زدن را در کتاب مسائل مهنائیه درباره صوفیه مطرح می کند، (2) و در کتاب نهایه رقص را زیر مجموعه لهو (مکاسب محرمه) می آورد (3) شهید اول رقص را زیر مجموعه «ملاهی»، در پدیده هایی که هدف از آن استفاده حرام می باشد آورده است (4) ابن فهد حلی، در کتاب قضاء، یکی از موارد حدّ تعزیر را نسبت دادن «قلس» به دیگران می داند. قلس گونه ای رقص است. (5) بنابر این گفتن رقاص به دیگران ناسزا به افراد آبرومند است و گوینده آن تعزیر می شود. (6)

ص: 119


1- حلّى ابن ادریس، محمد بن منصور بن احمد «السرائر الحاوی لتحرير الفتاوی»، چاپ دوم 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1410ق، ج 2، ص214.
2- حلّی ،علامه حسن بن یوسف بن مطهر اسدى «أجوبة المسائل المُهَنّائية»، چاپ اول در يك جلد، چاپ خانه خیام، قم 1401ق، ص 24.
3- حلّی، علامه حسن بن يوسف بن مطهر اسدى «نهاية الإحكام في معرفة الأحكام»، چاپ اول 2 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام، ،قم، 1419ق، ج 2، ص 529.
4- عاملی، شهید اول، محمد بن مکی، «الدروس الشرعية في فقه الإمامية»، چاپ دوم 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417ق، ج 3، ص 166.
5- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 6، ص 180 لغة قلس
6- حلّى، جمال الدین احمد بن محمد اسدی، «المهذب البارع فى شرح المختصر النافع»، چاپ اول 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1407ق، ج 5، ص 71.

حرّ عاملی در رساله غناء جواز رقص را به نواصب (دشمنان اهل بیت علیه السلام) نسبت می دهد (1) و در جای دیگر همچون فیض کاشانی (2) آن را از بدعت های صوفیه می داند. (3) فاضل هندی، دلیل حرمت گوش دادن به آلات لهو را روایت سکونی می داند (4) جزائری رقص و دست زدن را گناهان صغیره می داند (5) و برای ارتباط گناهان و پلیدی ها با یکدیگر به ارتباط می گساری با رقاصی مثال می زند. (6)

خواجویی در قرائت قرآن با صوت لهوی (7) و معنای غناء، (8) رقص را عامل تأثیرگذاری بیش تر پدیده لهو می داند. جواد عاملی در بحث غناء تصریح می کند دلیلی برای حرمت رقص پیدا نکرده و آن را زیر مجموعه لهو یا باطل و حرام قرار می دهد (9) صاحب ریاض در بحث شهادت باب ،قضاء با استناد به روایت ،سکونی عدالت را از شرائط قبول گواهی می داند. (10) مشابه این نظریه از مالک (11) و شافعی (12) گذشت.

ص: 120


1- عاملی، حرّ، محمد بن حسن، «رسالة فى الغناء» (للحرّ العاملی)، چاپ اول در يك ،جلد نشر مرصاد، قم، 1418ق، ص 58
2- کاشانی، فیض، محمد محسن ابن شاه مرتضی «الوافی»، چاپ اول 26 جلد کتابخانه امام امیر المؤمنین علی علیه السلام، اصفهان، 1406ق، ج9 ، ص 1439
3- «همان»، ص: 74.
4- اصفهانی فاضل هندی محمد بن حسن، «كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام»، چاپ اول 11 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1416ق، ج10، ص 295.
5- جزائری، عبد الله بن نور الدین، «التحفة السنية في شرح النخبة المحسنية»، چاپ اول در يك جلد، محقق كتاب، تهران بی تا ص 61
6- «همان»، ص 113.
7- مازندرانی خاتون آبادی (محمد) اسماعیل خواجوئی، «رسالة فى الغناء» (للخواجوئی)، در يك جلد، نشر مرصاد، ،قم، 1418ق، ص 38
8- «همان»، ص 41
9- عاملی، سید جواد بن محمد حسينى «مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة» (ط - الحديثة)، چاپ اول 23 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1419ق، ج 12، ص 179.
10- حائری، سید علی بن محمد طباطبایی، «ریاض المسائل» (ط - الحديثة)، چاپ اول 16 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام قم، 1418ق، ج 15، ص 264، بحث ردّ شهادت
11- اصبحی ،مدنی مالک بن انس (المتوفى: 179ه-)، «المدونة»، ج 4، ص 19.
12- شافعى أبو عبد الله محمد بن إدريس (المتوفى: 204ه-)، «الأم»، بدون طبعة الناشر: دار المعرفة، بيروت، 1410ه- / 1990م، ج6، ص226.

کاشف الغطاء قسم هفتم اهل تکلیف را گروهی می داند که اهل لهو هستند مانند رقص (1). فرزند ،ایشان رقص را در چند بحث آورده است:

ا. در بحث کسانی که گواهی آن ها پذیرفته نمی شود رقص را از بازی هایی می داند که انسان را از اعتبار اجتماعی می اندازد.

ب. در بحث نماز میت رقص را رفتاری می داند که شکل نماز را به هم می زند. (2)

ج. در مکاسب محرمه در بحث حرمت لهو (3) و قمار (4) تصریح می کند حرمت لهو انصراف دارد به موارد خاص چه با ابزار ،باشد یا بدون ابزار مانند رقص.

د. حرمت غناء را به خاطر خودش می داند نه عناوین ملازم با آن مانند رقص. (5)

ه. در بحث معاملات، لذت بردن خریدار از رقص کنیزی را تصرف خریدار در کالای خریداری شده می داند. (6) ایشان رقص را پلید و از مقوله بازی می داند نه لهو و رقص را شاخصه شناسائی نوع حرام عناوین مشترکی مانند لهو و غناء، می داند.

نراقی نیز برای حرام بودن ،لهو به روایت رقص استناد می کند. (7) ممکن است استناد به ،روایت برای وسائل موسیقی باشد؛ زیرا زفن را به بازی و رقص معنا می کند (8) حال آن که بحث ایشان درباره عنوان و مصادیق لهو است.

صاحب جواهر به نظریه کسانی که حرمت رقص را به خاطر عنوان لهو و باطل می دانند

ص: 121


1- كاشف الغطاء جعفر بن خضر مالكی، «كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء» (ط - الحديثة)، چاپ اول 4 جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم قم، 1422ق، ج 4، ص 326
2- كاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر ، «أنوار الفقاهة - كتاب الصلاة» (لكاشف الغطاء، حسن)، چاپ اول در يك جلد، مؤسسه كاشف الغطاء، نجف اشرف، 1422ق، ص 221.
3- «همان»، ص 8.
4- «همان»، ص 62
5- «همان»، همان، ص 16.
6- «همان»، ص 145-146.
7- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدى، «مستند الشيعة في أحكام الشريعة»، چاپ اول 19 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم، 1415ق، ج18، ص 159-160.
8- «همان»، ج 18، ص 164.

اشکال می کند اگر رقص زیر مجموعه غناء ،نباشد شاید در بازی و لهو نیز داخل نبوده و حرام .نباشد اما اگر زیر مجموعه لهو باشد حرام می باشد. (1) ایشان برای نشستن در مجلس منکر (2) و بر سفره ای که همراه با گناه ،باشد به رقص مثال می زند. (3)

نکات بررسی فقهی

الف. بيش تر قدماء (فقهاء پیش از محقق حلی) خبر واحد را حجت نمی دانستند، مانند روایت رقص این ،دیدگاه ارتباطی به ضعف سکونی و نوفلی .ندارد از این رو، در بررسی های قدماء، روایت رقص تنها در کتاب کافی آمده است و عنوان رقص تنها در کتاب سرائر ابن ادریس حلّی آمده است.

ب. در دوره صفویه با رواج اخباری گری و نگارش شرح بر کتاب های چهار گانه روایی شیعه روایت رقص نیز از نظر سند و متن واکاوی شد. سده دوم صفویه شاهد مجادله های تند فقهی در بحث غناء (و روایت رقص بین فیض کاشانی و سبزواری با فقهای اخباری بود این سده دوره شکوفایی رقص است در مراسم های رسمی و قهوه خانه ها و ... است. (4) پس از دوره صفویه با نهضت ،اصولی رجالی و فقهی وحید بهبهانی موضوع رقص زیر مجموعه لهو و غناء بررسی شد نتیجه بررسی های سید ،عاملی نراقی کاشف الغطاء و ،نجفی در کتاب مکاسب شیخ انصاری نمود پیدا کرد.

د. درآمد زائی از رقص در مکاسب محرمه ملازمه ای با حرمت رقص ندارد؛ زیرا رقص مصداق لهو يا غناء حرام شده ولی معلوم نیست اگر جنبه درآمد زائی نداشته باشد، چه حکمی دارد؟ رقص هنگامی درآمد زا است که برای تماشاگران انجام شود چنین رقصی ملازم با عنوان ثانوی بوده و رقاص را از اعتبار اجتماعی می اندازد ولی اگر رقص نمود اجتماعی پیدا نکند، معلوم نیست بی اعتباری ،اجتماعی بر آن صدق کند از این رو، برخی به جای عنوان

ص: 122


1- نجفی، صاحب الجواهر، محمد حسن، «جواهر الکلام»، ج22، ص 51.
2- «همان»، ج22، ص 111.
3- «همان»، ج 36، ص 468
4- ن :ک ،تاورنیه «سفرنامه»، ترجمه حمید ارباب ،شیروانی ،نیلوفر ،تهران بی تا ص 289؛ و شاردن ،آنتونی «سفرنامه»، ترجمه محمد عباسی ،امیرکبیر ،تهران، بی تا، ج 4، ص 205.

لهو از عنوان لعب (بازی) استفاده کرده اند ولی چون دارای طراحی خاص است از دیگر بازی ها جدا است و حکم رقص نیز متفاوت است اما برخی از فقها، رقص را نشانه رفتار لهوى دانسته اند از این رو نمی توان رقصی را تصور کرد که لهوی نباشد؛ زیرا لهو داخل در ماهیت ثانوی رقص است و از آن جدائی ناپذیر است این دیدگاه پس از شیخ انصاری نمود بیش تری یافته است.

ه. برخی از فقها رقص را پدیدهای بیهوده (باطل) دانسته اند. بررسی این که بیهوده بودن رقص برای حکم حداکثری (حرمت) کفایت می کند یا نه می آید. با این حال، کسانی که رقص را گناه معرفی کرده اند، رقص را به خودی خود پدیده ای ناشایست می انگارند، سرگرم کننده و بیهوده باشد یا نباشد.

ص: 123

گفتار دوم: موضوع شناسی در بررسی های فقهی شیخ انصاری و فقهای معاصر

اشاره

شیخ انصاری رقص را دو بار در مکاسب محرمه مطرح می کند:

الف. غناء در این بحث وارد بحث لهو می شود و رقص را معیار شناسائی لهو، لهو را نیز معیار تشخیص غناء می داند. (1)

ب. لهو. زاویه دید ایشان حرمت درآمدزائی با لهو و معیار لهو حرام است. (2) لهو با یکی از دو ویژگی به وجود می آید:

اول. شادی زیاد. هنگامی که انسان تعادل خود را از دست بدهد و در حالت غیر عادی قرار گیرد که موجب رقص و مانند آن گردد.

دوم. شدت شادی ناشی از قوای شهوانی باشد.

با این ،دیدگاه رقص حاشيه لهو و غناء اما معیار تشخیص این دو پدیده است. بنابراین رقص رفتاری ناشایست و گناه آلود است و گرنه نمی تواند مصداق شاخص برای لهوِ حرام، باشد.

بررسی های پس از شیخ انصاری دو دسته:اند بررسی های عامّ فقهی و بررسی های تخصصی رقص. بررسی های تخصصی در بحث غناء می آید. نگاهی می اندازیم به برخی از بررسی های عامّ فقهی:

اول. مامقانی با اشاره به دیدگاه فیض کاشانی و سبزواری در غناء، می گوید: از دیدگاه شیخ انصاری غناء به خودی خود حرام نیست مگر با حرام دیگری مانند رقص همراه باشد، بنابراین رقص معیار آوازه حرام است، چون خودش به خودی خود حرام است. (3)

پرسش از مامقانی این است: حرمت رقص کجا به اثبات رسیده است تا شاخصه حرام

ص: 124


1- دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری، «کتاب المکاسب»، ج1، صص 298-296.
2- «همان»، 1415ق، ج 2، ص 47.
3- مامقانی، محمد حسن بن الملا عبد الله، «غاية الآمال في شرح كتاب المكاسب»، چاپ اول 3 جلد، مجمع الذخائر الإسلامية، قم، 1316ق، ج1، ص 98.

دیگر قرار گیرد؟ کدام گونه رقص معیار آوازه خوانی حرام است؟ ایشان در اعتراض به صاحب جواهر که نشستن در مجلس غناء را حرام می داند می گوید به جز یک روایت، دلیلی بر حرمت نشستن در مجلس غناء ،نداریم و تنها می توان حکم به کراهت آن کرد. (1) از آن جا که فقها مجلس رقص را همان مجلس غناء می دانند با استناد به کلام مامقانی، نظریه مهدی کاشف الغطاء درباره حضور در مجلس رقص ایراد دارد؛ زیرا اگر نتوانیم حرمت رقص را ثابت کنیم حضور در چنین مجلسی به خودی خود حرام نیست.

دوم. محمد تقی شیرازی مانند شیخ انصاری تناسب لهو و غناء با رقص را شاخصه نوع حرام ،آن ها می داند. (2) توضیح ایشان برای شهوت قرینه است که رقص را از جنبه جنسی نمی بیند، بلکه رقص به خودی خود، شاخصه لهو و آوازه خوانی حرام است.

سوم. ایروانی غنائی (آواز) را حرام می داند که مطرِب و رقص آور باشد. آهنگی حرام است که انسان را به جنبش در آورد. (3)

چهارم. محمد رضا اصفهانی، غناء مناسب با رقص را حرام می داند. بنابراین نواختن آلات موسیقی اگر بدون تأثیر باشد غناء نیست و حرکت دادن اعضاء بدن اگر بدون وزن باشد رقص نیست. (4) دیدگاه ایشان نزدیک ترین نظریه فقهی با تعریف ابن جنی و تعریف های معاصر از رقص است.

پنجم. خمینی دیدگاه اصفهانی (غناء حرام مناسب مجالس رقص است) را نادرست می داند. (5) ایشان گناه بودن رقص را قطعی دانسته، (6) نسبت رقص و غناء را عام و خاص مطلق

ص: 125


1- مامقانی «همان»، ج1، ص 109.
2- شیرازی میرزا محمد تقی، «حاشية المكاسب» (للميرزا الشيرازی) چاپ اول 2 جلد منشورات الشريف الرضى، قم، 1412ق، ج1، ص 93.
3- ایروانی، علی بن عبد الحسين نجفي، «حاشية المكاسب»، ج1، ص 31.
4- خمینی، سید روح الله موسوى «المكاسب المحرمة» (للإمام الخمینی، چاپ اول 2 جلد مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره ،قم، 1415ق، ج1، ص 300 و 302.
5- خمینی، «همان»، ج1، ص 305
6- «همان»، ج1، ص 303.

می داند. غناء با رقص حرام است و غناء بدون ،رقص، معلوم نیست حرام باشد.

ششم. خویی حرمت فروش کنیز خواننده برای را کنیزانی می داند که علاوه بر خوانندگی در برابر مردان نامحرم می رقصیدند ولی معامله چنین کنیزی حلال است؛ چون کنیز به خودی خود، منافع حلال دارد (1) ایشان در استفتائات موسیقی را حرام ولی رقص را جائز می داند. (2) با این حال موسیقی حرام را مناسب مجالس رقص می داند. (3) گر چه رقص به خودی خود حرام نیست.

هفتم. اراکی مانند فقهای دیگر شاخص غناء حرام را مناسبت با مجلس لهو و رقص می داند (4) و در بحث بیع می گوید: اگر بَرده ای خریداری شد و در مدت زمان خیار حیوان یا ... هنر رقص آموخت هنگام بازگرداندن ،برده فروشنده ضامن افزایش قیمت بازاری برده نیست؛ زیرا اسلام رقص را از ارزش مالی انداخته است. (5) این دیدگاه رقص را پدیده ای پلید و بیرون از اعتبار اجتماعی می داند.

هشتم. نجومی در برابر دیدگاه اراکی و غالب فقها (که رقص را معیار غناء حرام دانسته اند) حرمت غناء را برای خودش می داند (6) نه رقص البته رقص نیز حرام است. (7)

نُهم. تبریزی رقص را به خودی خود حلال می داند مگر در این سه حالت: منافات داشتن با وقار مؤمن؛ (8) سبک شدن انسان؛ (9) خوار شدن انسان؛ (10)

ص: 126


1- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «مصباح الفقاهة» (المكاسب)، 7 جلد، بی جا، بی تا، ج1، ص 169.
2- خوئی، «منية السائل»، ص 180.
3- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «موسوعة الإمام الخوئی»، مقدمة ج 1، ص 48
4- اراکی، محمد علی، «المكاسب المحرمة» (للأراكي)، چاپ اول در يك جلد مؤسسه در راه حق، قم، 1413ق، ص165
5- اراکی، محمد على «الخيارات» (للأراكي)، چاپ اول در يك جلد مؤسسه در راه ،حق، قم، 1414ق، ص 343.
6- نجومی، سید مرتضی حسینی «الرسائل الفقهية» (للنجومی) چاپ اول در يك جلد، قم، بی تا، ص 146
7- «همان»، ص 144.
8- تبریزی، جواد بن على صراط النجاة (للتبریزی)، چاپ اول 7 جلد، دار الصديقة الشهيدة، قم، 1427ق، ج 5، ص 385.
9- «همان»، ج 5، ص 388
10- «همان»، ج 9، ص 228
دیدگاه مختار

از بررسی فقهی چند نکته استفاده می شود:

نکته اول: رقص در بررسی های فقهی در سه ،باب مطرح شده است: نماز، تجارت، شهادات بررسی رقص در باب ،نماز همان گونه که گذشت بیانگر تفاوت ساختاری و معنایی رقص و نماز است.

به دلیل رواج خرید و فروش بردگان خواننده و رقاص بررسی رقص در کتاب ،تجارت آمده است از این دیدگاه خوانندگی و رقاصی دارای ارزش مالی والا ،بوده، اما اسلام نه تنها این ارزش مالی آن را نادیده گرفته بلکه آن را باطل می داند و پول دادن برای رقص نیز حرام است اما بطلان ملازم های با حرمت خودِ رقص ندارد.

در کتاب شهادات، رقص از دیدگاه اعتبار اجتماعی بررسی شده است رقص رقاص را از اعتبار اجتماعی می اندازد اما این سقوط ملازمه ای با حرمت رقص .ندارد با این حال نتیجه نگاه مالی و اجتماعی به ،رقص، حقیقت رقص را به عنوان پدیده ای پلید آشکار می سازد.

نکته دوم: فقهای شیعه در برخورد با پدیده رقص، دو دسته اند:

دسته اول: پذیرش روایت سکونی (موضوع شناسی به عنوان اوّلی

فقهایی که رقص را به عنوان اوّلی حرام می دانند نیز، دو گروه اند:

گروه اول: جواز رقص زن برای شوهر را استثناء نکرده اند.

گروه دوم: فقهایی که تنها رقص زن برای شوهر را جایز می دانند. گلپایگانی رقص زن برای شوهر را به دلیل عنوان ثانوی، (1) جایز می داند. (2) وحید خراسانی نیز که احتیاط وجوبی را در ترک رقص می داند (3) رقص زن برای شوهر را استثناء می کند. خمینی و شیرازی رقص

ص: 127


1- نجف آبادی حسین علی منتظری مترجم: صلواتی محمود و شکوری ابو ال «مبانی فقهی حکومت اسلامی»، چاپ اول 8 جلد مؤسسه کیهان، قم، 1409ق، ج 8، ص 373.
2- گلپایگانی سید محمد رضا موسوى «إرشاد السائل» چاپ دوم در يك جلد دار الصفوة، بيروت، 1413ق، ص 156.
3- وحید خراسانی، حسین، «منهاج» 3، استفتاء 1003، ملحق به م 17. http://wahidkhorasani.com/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/%D8%B3% D8%A4%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA- %D8%B4%D8%B1%D8%B9%DB%8C!/istifta/categories/3606/entries/3608/%D8% A7%D8%AD%D9%83%D8%A7%D9%85%20%DA%A9%D8%B3%D8%A8%D9%87 %D8%A7%DB%8C%20%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85%20%D9%88%20%D 8%A8%D8%B9%D8%B6%DB%8C%20%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87%D8 %A7%D9%86

شوهر برای همسر را نیز جائز می دانند با این تفاوت که خمینی رقص را به عنوان اولی جائز (1) و شیرازی حرام می داند. (2) تبریزی رقص زن برای زنان دیگر را نیز جائز می داند. (3) از نگاه ،فمنیستی تبریزی نگاه زنانه به رقص دارد و رقصیدن مردان را سبب خواری اجتماعی می داند. (4) ولی نظریه ایشان برای منزلت زن است؛ زیرا رقص در برابر مردان زن را بازیچه جنسی می کند. نظریه ایشان با روایت جواز غناء زنان در عروسی، موافق بوده و مختار این کتاب است.

دسته دوم: حلیّت رقص؛ نپذیرفتن روایت سکونی

از دیدگاه فقهایی مانند خویی (5) و منتظری (6) دلیلی برای حرمت رقص به عنوان اوّلی نداریم رقص به خودی خود، حلال است و در موارد مشکوک مرجع اصل عملی حلّیت است.

مختار این کتاب نیز از جنبه نظری، حلیت رقص و از جنبه عملی نظریه تبریزی (جواز رقص زن برای زنان و زن و شوهر برای یکدیگر) است.

نکته سوم: فقهایی که رقص را حلال دانسته اند، با عارض شدن عنوان ثانوی آن را حرام می دانند. مهم ترین عناوین ثانوی عبارتند از: تحریک شهوت، ارتکاب گناه، ترتب مفسده، حضور در برابر نامحرم، لهو و لغو، إذلال نفس معیار شناخت معنا و افراد این عناوین، عرف است.

نکته چهارم: اگر رقص به عنوان اولی یا ثانوی حرام ،باشد گناه کبیره است یا صغیره؟ شهید اول گناهی را کبیره می داند که بر آن وعده عذاب و جهنم داده باشند، گر چه برخی از فقها،

ص: 128


1- خمینی، روح الله «استفتاآت»، جامعه مدرسین، قم، 1366ش، ج 2، ص 15، س 35 از مکاسب محرمه.
2- شیرازی، سید صادق حسيني، «ألف مسألة في بلاد الغرب»، چاپ اول در يك جلد دار العلوم - مؤسسة الإمامة، بيروت، 1428ق، ص 175
3- تبریزی، جواد بن على «استفتاءات جديد»، ج1، ص 219.
4- «همان»، ج 2، ص 220.
5- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «صراط النجاة»، ج1، ص 375.
6- نجف آبادی، حسین علی منتظری، «رساله استفتاءات»، اول 3 جلد، قم، بی تا، ج2، ص 329

همه گناهان را کبیره می دانند. (1) فاضل مقداد سه نظریه درباره گناهان کبیره بیان می کند: گناهی که دارای حدّ شرعی یا تهدید صریح است؛ گناهی که دلیل قطعی بر حرمت آن داریم؛ همه گناهان کبیره هستند و گناه صغیره، امری نسبی است؛ (2)

اگر روایت سکونی را بپذیریم رقص گناه کبیره است بنابر نظریه مختار رقص به خودی خود گناه نیست مگر آن را با سیره عقلا (پلید) حرام بدانیم در این صورت بی تردید گناه صغیره است چون دلیل شرعی خاص ندارد در عناوین ثانوی گناه بودن ،رقص، تابع نوعِ عنوان ثانوی .است رقص در برابر/ با نامحرم (شهوانی یا سرگرمی) گناه کبیره است و بقیه موارد گناه صغیره می باشد مانند رقصی که معیار شناسائی غناء و لهو حرام است.

نکته پنجم: فتاوای رقص گستره موضوعی محدودی دارد و در بیان حکم مصادیق جدید، ابهام دارد رقص در فتاوا و بررسی های فقهی انصراف به رقص عرفی دارد. این گونه رقص، در مجالس عروسی یا گناه انجام می شود و شامل رقص های درمانی ورزشی و هنری نمی شود. این نکته در گونه شناسی رقص می آید.

ص: 129


1- عاملی شهید ،اول محمد بن مكى «الدروس الشرعية»، ج 2، ص125.
2- حلّی، مقداد بن عبد الله سیوری، «کنز العرفان في فقه القرآن»، چاپ اول 2 جلد، انتشارات مرتضوی، قم، 1425ق، ج 2، ص 384.

ص: 130

بخش سوم: عنصر شناسی رقص (عناصر محوری و محتمل در صدق موضوع رقص)

اشاره

ص: 131

ص: 132

فصل اول: قصد و انگیزه (عنصر انسانی)

گفتار اول: عنصر اراده در بررسی های لغوی و فقهی

در ادبیات عرب و فرهنگ نامه های اسلامی رقص برای اشیاء بی جان و جاندار آمده است. فراهیدی رقص را برای شتر، سراب، کف کردن شراب و بازی کردن الاغ با دُم خود، آورده است. (1) ابن درید برای رقصاندن ،شتر (2) از هری برای سراب و شراب (3) صاحب بن عباد برای بالا و رفتن قیمت های بازار ،شتر کسانی که در حال حرکت هستند یا شرابی که کف می کند (4) و جوهری برای ،اضطراب جوشش ،شراب وادار کردن شتر به هروله و تند رفتن و جنباندن کودک توسط مربی (5) آورده اند. رقص در تنها روایت شیعه ،نیز توصیف ضربان قلب است. (6)

واژه «لَعْب» در تعریف «زفن» نیز دو معنا دارد: بزاق دهان که پدیده ای غیر اختیاری است و هر گونه کاری که در آن جدّیت نباشد. این رفتار، می تواند پدیده اختیاری یا غیر ارادی باشد.

بنابر گفتار اهل لغت، واژه رقص سه احتمال دارد: اول: رقص مشترک لفظی بین رقص های

ص: 133


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العين»، ج 5 ، ص 61
2- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، صص 742-743.
3- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج8، ص 278 و 284.
4- صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد «المحيط فى اللغة»، ج 5 ، ص 264.
5- جوهری، اسماعیل بن حماد الصحاح»، ج 3، ص 1041.
6- شريف الرضي محمد بن حسین، «نهج البلاغه» ، ص 539؛ ابن شعبه حرانی حسن بن على، «تحف العقول»، النص، ص 221.

اختیاری و غیر اختیاری است. دوم: مشترک معنوی به معنای «بالا و پایین رفتن» است که دو فرد دارد: رقص های غیر اختیاری در اشیاء بیجان و جانداران و رقص های اختیاری ویژه جانداران سوم: رقص پدیده ای ارادی است و نسبت دادن آن به اشیای بی جان نسبت ،مجازی کنایه یا استعاره باشد. شیخ طوسی (1) طبرسی (2) و فخر رازی (3) این استعمال را استعاره می دانند که در اشعار عرب نمونه دارد؛ زیرا به اشیاء بی جان نسبت داده شده است. در شعر متنبّی رقص به خواسته های نفس و شیشه نسبت داده شده. (4) در شعر ،دیگر به حیواناتی که دارای اراده هستند، نسبت داده شده. (5)

دیدگاه پدیدار شناسی با احتمال سوم هم خوانی دارد محور پدیدار شناسی توجه به حرکت های بدن انسان است هر چند حرکت به معنای عامّ ممکن است اختیاری یا بی اختیار باشد ولی رقص گونه حرکت اختیاری است حرکت اختیاری هنگامی رخ می دهد که فرد به خواست خود حرکت کند اشکال پدیدار شناسی بر تعریف های لغوی اسلامی و برخی فقها این است که اغلب توصیف کنندگان فراموش می کنند اجرا کننده رقص باید انگیزه رقصیدن داشته باشد. قصد رقصیدن در جوامعی که حرکت های موزون دیگری (هنگام کار) رخ می دهد جنبه ی تعیین کننده دارد. از این رو حرکات موزون ،حشرات پرندگان و ،حیوانات رقص نیست هر چند این باور کهنه بار ها در

ص: 134


1- طوسی، محمد بن حسن، «التبيان» في تفسير القرآن، ج7، ص 76.
2- طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البيان» في تفسير القرآن، ج6، ص 752.
3- فخر رازی، محمد بن عمر، «مفاتیح الغيب»، ج21، ص 488.
4- و هل أرمى هواى براقصاتٍ ... مجلاة المقاود باللغام قال: يا ليت شعر يدى؛ أي علمها, واليد لا تشعر و إنما يعنى نفسه, و هذا سائغ في كل الكلام. يقول: هل تصرف يدى في عنان فرسٍ أو زمام ناقة؟ و هل أرمى هواى؛ أى الأمر الذى أهواه؛ براقصاتٍ يعنى نوقاً تسير الرقص؟ (216/ب) و هو ضرب من السير نحو الجمز . قال حسان بزجاجةٍ رقصت بما في قعرها ... رقص القلوص براكبٍ مستعجل و يقال: رقص و رقص. و قوله: مجلاة المقاود باللغام يعنى أن لغام العيس أبيض فكأنه الفضة حلثيت به المقاود. قال ذو الرمة [الطويل] معرى أبو العلاء أحمد بن عبد الله (363 - 449 ه-)، «اللامع العزيزي شرح ديوان المتنبي»، المحقق: محمد سعيد المولوى، الطبعة الأولى الناشر : مركز الملك فيصل للبحوث و الدراسات الإسلامية، 1429ه- 2008م، ص 1327.
5- طربت مراكبنا فخلنا أنها ... لولا حياء عاقها رقصت بنا المراكب: جمع مركبٍ و هو الذى يوضع على ظهر الدابة لتركب, و يجوز أن تسمى الدابة مركبا, و كون المركب في معنى السرج أبلغ فى هذا الموضع؛ لأن الدابة حيوان فهي أقرب إلى الرقص من الذى يركب فيه. «همان»، ص 1393.

تاریخچه های قدیمی تر و رمانتيك رقص آمده است مثل کتاب معروف کورت زاکس، تاریخ رقص جهان (1) موجوداتی که حرکات موزون دارند (مانند حرکات زنبورها یا نمایش جفت یابی یا اشاره به محل منابع غذایی) به غرایز طبیعی خود پاسخ می دهند و هیچ قصدی برای رقصیدن در کار نیست ،بنابراین فقط انسان است که می رقصد و رقص تنها برای انسان کاربرد دارد.

در دانش اصول، رفتار های انسان دو دسته اند گونه اول رفتاری که قصد در آن تأثیر دارد و ثواب و عقاب نیز پیرو قصد است؛ گونه دوم رفتاری که قصد در تحقق آن دخالت ندارد (2) و به آن ها «افعال تولیدی» می گویند. رفتاری که انسان آن را انجام نمی دهد ولی به انسان نسبت می دهند. (3) رقص کودکان در این دسته بندی جا می گیرد؛ زیرا رفتار های غیر ارادی هستند که توسط دیگری (مادر/مربی) انجام می شود، از این رو به آن ترقیص می گویند. (4)

کارکرد باب تفعیل «متعدی کردن» است مانند فَرِحَ: خوشحال شد (لازم) فَرَّحَ: خوشحال کرد (متعدی) ترقیص نیز رقصاندن دیگری است رقص کودک حرکات غیر اختیاری است که مادر انجام می دهد و به آن «زهزقه» یا «زقزقة» می گویند. کتاب إفصاح نيز، واژه «تنزيه» را اضافه کرده است. (5) تهانوی، وزن در شعر عرب را چهار نوع می داند، نوع چهارم وزن خفیف است که هنگام رقصاندن کودک و کشیدن آب از چاه استفاده می شود. (6) به تعبیر اصفهانی، این حرکت غیر ارادی رفتار مادر/مربی است که رقصاندن است و نمی توان گفت کودک رقصید. (7)

بنابراین افعال تولیدی رفتار ارادی نیست، تا نیاز به قصد و انگیزه داشته باشد ولی عنوان

ص: 135


1- Curt Sachs, 1937, World History of the Dance, New York, Norton
2- مختاری، رضا و صادقی محسن «غنا، موسیقی»، ج3، ص 1843.
3- /http://www.ostadmadadi.ir/persian/lesson/9452
4- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 3، ص 364 ؛ ابن منظور، محمد بن مکرم «لسان العرب»، ج 10، ص 144.
5- موسى، حسين يوسف، «الإفصاح»، چاپ چهارم، قم، بی تا، ج1، ص 9
6- اعلم أنّ أبا الحسن الأهوازي ذكر في كتاب القوافي أنّ الشعر عند العرب ينقسم أربعة أقسام. الأول القصيدة. الثاني الرّمل الثالث الرجز. الرابع الخفيف و هو المنهوك و أكثر ما جاء في ترقيص الصبيان و استقاء الماء من الآبار. تهانوی محمد علی بن علی «کشاف اصطلاحات الفنون» چاپ ،اول ،بیروت، بی تا، ج1، ص 1032.
7- اصفهانی، محمد حسین ،کمپانی حاشية «كتاب المكاسب» (الأصفهانی، ط - الحديثة)، چاپ اول 5 جلد، أنوار الهدى، قم، 1418ق، ج 5، ص 115.

قصدی، تنها با اراده و انگیزه اتفاق می افتد مانند برخاستن جلوی دیگری برای احترام، باید با انگیزه احترام ،گذاشتن باشد. (1) این رفتار ها بین چند عنوان مشترک هستند و منطبق شدن یک عنوان از میان عناوین گوناگون وابسته به انگیزه انجام دهنده رفتار است. (2) از این رو، وقوع این رفتار در خارج برای صدق عنوان کافی نیست. (3) بسیاری از عبادت و معامله ها رفتار قصدی هستند. (4)

درباره افعال قصدی چند نکته قابل توجه است:

نکته اول. از دیدگاه نائینی ممکن است فعل قصدی بدون قصد عنوان انجام شود، ولی هم چنان فعل قصدی بر آن صدق کند مانند بوسه به همسر در عدّه طلاق رجعی، هر چند شوهر قصد رجوع نکرده باشد این بوسه نشانه بازگشت از طلاق است. (5) در بحث رقص نیز، چون رفتار های ویژه ای برای رقص طراحی یا اجرا می شود اگر کسی این رفتار ها را اجرا کند هر چند انگیزه رقصیدن نداشته باشد به رفتار او رقص می گویند، مانند رقص شهوانی.

نکته دوم. اگر انسان وادار به گناهی شود (دروغ) و امکان توریه یا فرار (تفصّی) وجود ،دارد از نگاه برخی این عمل اجبار و زور نیست. (6) اگر رقصیدن حرام باشد و شخصی در جمع مجبور به رقصیدن شد و می تواند با حرکات موزون ورزشی از انجام گناه سرباز زند باید حرکات ورزشی انجام دهد و خود را از گناه برهاند و اگر رقصید گنه کار است.

نکته سوم. اصل صحّت در رفتار دیگران جائی جاری می شود که آن رفتار اثر شرعی داشته و فاعل ،نیز عمل را به انگیزه اثر شرعی انجام دهد. (7) اگر رقص حرام باشد و شخصی

ص: 136


1- نائینی میرزا محمد حسین غروی، «قاعدة اليد الفراغ، التجاوز و الصحة» (أجود التقريرات)، دوم در يك جلد، کتاب فروشی مصطفوی، قم، 1410ق، ج 2، ص 486.
2- بروجردی، آقا حسین طباطبایی، «تبیان الصلاة»، چاپ اول 8 جلد گنج عرفان للطباعة و النشر، قم، 1426ه ق، ج 5، ص 8 .
3- عراقی، آقا ضياء الدين «كتاب القضاء» (للآغا ضیاء)، علی کزازی چاپ اول در يك جلد، چاپخانه مهر، قم، بی تا، ص 104.
4- بروجردی، آقا حسین طباطبایی، «نهاية التقرير»، 3 جلد، بی جا، بی تا، ج 2، ص 10
5- نائینی، میرزا محمد حسین غروی، «المكاسب و البيع» (للميرزا النائینی)، چاپ اول 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413ق، ج1، ص 123.
6- نائینی میرزا محمد حسین ،غروى، «منية الطالب فى حاشية المكاسب»، چاپ اول 2 جلد، المكتبة المحمدية، تهران، 1373ق، ج 1، ص 189.
7- کاظمی خراسانی، محمّد علی، «فوائد الاصول»، المحقق: الشيخ رحمة الله رحمتى الأراكي، بدون طبعة، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي ،قم، بی تا، ج 3، صص 663-664

حرکات موزون مشترک بین رقص با ورزش درمان یا شهوانی انجام می دهد، نمی توان حکم کرد او می رقصد و باید تعزیر شود یا از عدالت ساقط می گردد، مگر این که بدانیم واقعاً می رقصد و آمادگی جسمانی یا ورزش نیست.

نکته چهارم. به بیان ،نائینی در رفتارهایی که بین چند عنوان مشترک است مجرد وقوع رفتار در خارج سبب نمی شود تا یک عنوان از میان عناوین مشترک بر آن صدق کند مگر آن که دلیلی برای منطبق شدن عنوان خاص داشته باشیم عراقی در عناوین غیر قصدی احراز موضوع را لازم نمی داند، (1) اما در عناوین قصدی احراز عرفی را برای حکم شرعی کافی می داند. (2) برای مثال در صدق عنوان رقصیدن هر چند قصد رقص لازم است ولی این انگیزه را عرف احراز می کند و نیاز به تأیید قصد رقص از سوی رقاص نیست این دیدگاه برآمده از نظریه شیخ انصاری است.

نکته پنجم. شیخ انصاری دو معیار برای صدق «لهو» بیان کرد قصد لهو و صدق لهو؛ (3) بر اساس معیار دوم، صدق، رقص، تابع اراده رقاص نیست بلکه بیننده می تواند حرکات موزونی را که مشاهده می کند رقص ،بداند هر چند فاعل این حرکات انگیزه رقصیدن نداشته باشد مانند رقص های هنگام کار در این حرکات موزون اراده فاعل (شاطر شالی کار، ماهی گیر) انجام فعالیت روزمره است ولی از نگاه بیننده رفتار آنان حرکات موزونی است که رقص بر آن صدق می کند.

از دیدگاه تهرانی نسبت بین دو ،معیار عموم و خصوص من وجه است. مواردی قصد و عنوان رقص صدق می کنند مواردی نیز تنها عنوان رقص یا تنها قصد رقصیدن، صدق می کند. (4) انجدانی در بحث غناء صدا و آواز ها را دو دسته می داند دسته ،اول صداهایی هستند که فقط صدای لهوی بوده یا اصلاً قابلیت ندارد آواز غنائی و لهوی .باشند بر این صدا ها، غناء صادق است چه خواننده قصد غناء داشته باشد یا قصدی نباشد. اگر هم صدائی، قابلیت غناء را ندارد،

ص: 137


1- عراقی، «کتاب القضاء» (اللآغا ضياء)، ج 4 ، ص 93
2- عراقی، آقا ضياء الدين «القواعد الفقهية» (نهاية الأفكار) على کزازی اول در يك ،جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، بی تا، ج 4 ، صص 80-81 و ص 93 .
3- دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری، «کتاب المکاسب»، ج1، صص 296-297.
4- تهرانی، محمد هادى «رسالة فى الغناء» (للطهرانی)، اول در يك ،جلد نشر مرصاد، قم، 1418ق، ص 9.

هر چند خواننده از چنین ،صوتی قصد غناء ،کند غناء بر آن صدق نمی کند، هر چند ممکن است این کار از جهت «تجری: جرأت بر گناه» حرام باشد.

دسته دوم، صدا و آوازهای دو پهلو هستند می توانند لهوی و غنائی باشند و هم غیر غنائی بحث غناء درباره این گونه آواز هاست و قصد تغنّی (آواز خوانی) برای صدق غناء بر این صدا ها ضرورت دارد. (1)

در رقص نیز حرکاتی که به خودی خود موزون هستند تابع انگیزه رقاص نیستند؛ حرکاتی هم که قابلیت موزون بودن را ندارند هر چند انسان قصد رقصیدن داشته باشد رقص نیستند؛ و حرکاتی که دو پهلو می باشند، صدق رقص بر آن ها تابع انگیزه است. نظریه عراقی (عرفی بودن صدق رقص) درباره حرکات دسته اول و سوم صادق است ولی بر دسته دوم پیاده نمی شود از این رو میرزای شیرازی بر شیخ انصاری ایراد می کند چگونه می توان با افعالی که قابلیت رقصیدن ندارد یا صدایی که قابلیت چهچه زدن ندارد قصد رقص یا آوازه خوانی داشت. (2) ایراد ایشان بر این مبنا است که به هر حرکتی رقص گفته نمی شود. هر چند تعریف رقص در فرهنگ نامه های معاصر (3) و فرهنگ نامه های لاتین (4) بدون قید است، ولی این تعریف ها مقید است به حرکاتی که رقص بوده یا قابلیت رقصیدن داشته باشند.

بنابراین آن دسته از رفتارهای ارادی موزون که با نام ،درمان ورزش، عبادت و مانند آن انجام شود، ولی از سنخ حرکات (طراحی شده برای) رقص هستند، عرفاً رقص هستند، هر چند فاعل آن انگیزه رقصیدن نداشته باشد با این توضیح مشخص گردید که گونه دوم خارج از عناوین قصدی نیست؛ زیرا عنوان قصدی عنوانی جامع برای رفتارهایی که فاعل آن را با انگیزه انجام می دهد و رفتار هایی که عرف آن را افعال قصدی می داند هر چند فاعل بدون انگیزه خاص آن را انجام دهد البته صدق عرفی نیز ضابطه مند است و باید حداقل شاخصه های حرکات موزون در این رفتار وجود داشته باشد تا رقص بر آن صدق کند.

ص: 138


1- انجدانی، محمد ابراهیم، «مصباح السعادة»، چاپ اول در يك جلد، نشر مرصاد، قم، 1418ق، ص 32.
2- شیرازی میرزا محمد تقى، «حاشية المكاسب»، ج1، ص 94
3- معلوف، لويس «المنجد فى اللغه» نشر بلاغت، قم، 1376 ، واژه رقص.
4- https://www.britannica.com/art/dance

گفتار دوم: انواع رقص بر اساس عنصر قصد و انگیزه

رقص های غیر انسانی (اشیا و حیوانات)

ویژگی تعریف فرهنگ نامه های اسلامی رقص غیر جانداران بود اما این نسبت از دیدگاه انسانی است. یعنی بیننده نوع ترتیب و توالی در چینش برخی اشیاء یا حرکت آن ها را شبیه حرکات رقاص می پندارد بنابراین کاربرد رقص برای این اشیاء (سراب، شراب، بیابان) استعاره است و معنای حقیقی نیست این گونه رقص حرکت ندارد و یا حرکت آن غیر ارادی است مانند جوشش شراب رقص جانداران نیز دو گونه است:

گونه اول: رقص ،ارادی مانند رقص زمان جفت گیری این رقص با رقص غیر ارادی حیوانات دیگر مانند ،شتر متفاوت است این حرکات با اراده حیوان و در زمان معین و با هدف مشخص انجام می شود حرکات زنبور عسل نیز این گونه است چنین رفتاری غریزی بوده و با رقص های انسانی تفاوت بنیادین دارد.

گونه دوم: رقص غیر ارادی، که انسان در حیوان ایجاد می کند. در شعر نابغه جعدی این گونه رقص به شتر نسبت داده شده. (1) خُلُید(2) و حَبِيبَة دختر عبد الْعُزَّى (3) نیز همین نسبت را داده اند. این گونه رقص شکل راه رفتن یا هدایت شتر، از سوی ساربان می باشد، (4) که مانند رقصاندن کودکان غیر ارادی و از افعال تولیدی است. این رقص آواز ویژه ای دارد که در عربی با آن «حداء یا حُدی» می گویند شعر و آوازی که شتر سوار عرب برای سرعت گرفتن شتر در بیابان می.خواند هر چند شتر این رقص (بالا و پایین رفتن) را انجام می دهد، ولی محرّک حیوان آهنگ انسانی است. برخی ساربانان آن چنان مؤثر حدی می کردند شتر ها هنگام

ص: 139


1- شُرَّاب، محمد بن محمد حسن، «شرح الشواهد الشعرية في أمات الكتب النحوية»، ج1، ص 482.
2- تبریزی، يحيى بن علی بن محمد (المتوفى: 502ه)، «شرح ديوان الحماسة» (ديوان الحماسة: اختاره أبو تمام بن أوس ت 231 ،ه) دار القلم، بیروت، بی تا، ص 145
3- «همان»، ص291.
4- بغدادی، عبد القادر بن عمر (المتوفى: 1093 ه) ، «خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب»، تحقيق و شرح: عبد السلام محمد هارون الطبعة الرابعة مكتبة الخانجي القاهرة، 1418ه - 1997م، ص 321.

رسیدن به مقصد جان می دادند پدیده حداء از ساربانان عرب نقل گردیده و به مناسبت سفر حج و روایات وارد بررسی های فقهی شد.

ابن ابی شیبه در باب «جواز حُدی خواندن برای شخصی که در حال احرام است»، روایتی آورده که پیامبر صلی الله علیه و آله با خواندن حُدی موافق بود. (1) در روایت پیامبر صلی الله علیه و آله به عبدالله بن رواحه (که به خواندن حُدی مشهور بود) دستور می دهد حدی بخواند و شتران را به حرکت درآورد. (2)

بخاری نیز در باب جواز شعر و حدی حدی خواندن شخصی به نام «انجشه» را آورده به

ص: 140


1- فِي الْحُدَاءِ لِلْمُحْرِمِ. 14142 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ إِدْرِيسَ، عَنِ ابْنِ جُرَيجِ، عَنْ عَطَاءٍ قَالَ: لَا بَأْسَ بِالْغِنَاءِ، وَ الْحُدَاءِ، وَ الشِّعْرِ لِلْمُحْرِمِ مَا لَمْ يَكُنْ فُحْشًا. 14143 - حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ، قَالَ: كَانَ عُمَرُ يَأْمُرُ رَجُلاً فَيَحْدُو. 14144 - حَدَّثَنَا وَ كِيعٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ، قَال: سَمِعْتُ الْحَسَنَ وَ سُئِلَ عَنِ الْحُدَاءِ ؟ قَالَ: كَانَ الْمُسْلِمُونَ يفْعَلُونَهُ. 14145 - حَدَّثَنَا وَ كِيعٌ، عَنْ إِسْرَائِيلَ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الأَعْلَى، قَالَ: كَانَ سُوَيد بْنُ غَفَلَةَ يَأْمُرُ غُلَامًا لَهُ فَيَحْدُ و لَنَا. 14146 - حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِى، عَنْ حَسَنِ بْنِ أَبِي جَعْفَرٍ، عَنْ يَزِيدَ الأَعْرَجِ، قَالَ: سَمِعْتُ مُوَرِّقاً يَحْدُو فِي طَرِيقِ مَكَّةَ وَ هُوَ يَقُولُ: لَوْ تَكَلَّمْنَ لاَشْتَكَينَ رَاشِدًا. 14147- حَدَّثَنَا وَ كِيعٌ، عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيدِ، عَن زَيدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَابِ رَجُلاً بِفَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يحْدُو بِغِنَاءِ الرُّكْبَانِ، فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ هَذَا مِنْ زَادِ الرَّاكِبِ. 14148 - حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ عَوَّامٍ، عَنْ حُصَيْنٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ ؛ أَنَّ النَّبِي صلی الله علیه و آله لَقِي قَوْمًا فِيهِمْ حَادٍ يَحْدُو، فَلَمَّا رَأَوُا النَّبِي صلی الله علیه و آله سَكَتَ حَادِيهُمْ، فَقَالَ: مَنِ الْقَوْمُ ؟ فَقَالُوا: مِنْ مُضَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: وَ أَنَا مِنْ مُضَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: مَا شَأْنُ حَادِيكُمْ لا يَحْدُو؟ فَقَالُوا: يا رَسُولَ اللهِ، إِنَّا أَوَّلُ الْعَرَبِ حُدَاءً ، قَالَ: وَ مِمَّ ذَلِكَ ؟ قَالُوا: إِنَّ رَجُلاً مِنَّا وَ سَمَّوْه لَهُ ، عَزَبَ عَنْ إِبِلِهِ فِي أَيامِ الرَّبِيعِ، فَبَعَثَ غُلَامًا لَهُ مَعَ الإِبِلِ، قَالَ: فَأَبْطَأَ الْغُلَامُ، فَضَرَبَهُ بِعَصًا عَلَى يدِم وَ انْطَلَقَ الْغُلامُ وَ هُوَ يَقُولُ: يا يدَاه، يا يَدَام، قَالَ: فَتَحَرَّكَتِ الإِبلُ لِذَلِكَ وَ نَشِطَتْ، قَالَ: فَقَالَ لَهُ: أَمْسِكْ، أَمْسِكْ ، قَالَ : فَافْتَتَحَ النَّاسُ الْحُدَاءَ ابن أبي شيبة، عبد الله بن محمد (159 - 235 ه)، «المصنف»، تحقيق: محمد عوامة. رقما الجزء و الصفحة يتوافقان مع طبعة الدار السلفية الهندية القديمة. ترقيم الأحاديث يتوافق مع طبعة دار القبلة بيجا، بی تا، ج 3، ص 673 .
2- حدثنا عبد الرحيم عن إسماعيل عن قيس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله لعبد الله بن رواحة: " ألا تحرك بنا الركاب ؟ فقال عبد الله: إنى قد تركت قولى قال عمر بن الخطاب: اسمع و أطع فنزل يسوق نبي الله صلی الله علیه و آله يقول: لا هم لولا أنت ما اهتدينا * * و لا تصدقنا و لا صلينا فأنزلن سكينة علينا * * و ثبت الاقدام إن لا قينا إن الذين كفروا بغوا علينا فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم : " اللهم ارحمه "، فقال عمر: وجبت ابن ابی شیبه «همان»، ج 7، ص 536.

گونه ای که همسران پیامبر صلی الله علیه و آله که سوار بر شتران بودند به زحمت افتادند. (1) مسلم این روایت را در باب رحمت (ترحّم) پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است. (2)

در حدیث شیعه برقی روایت جواز حداء برای مسافر را از نوفلی از سکونی از امام صادق علیه السلام نقل می کند (3) شاید سکونی این روایت را مانند روایت رقص وارد روایات شیعه کرده باشد. جعفریات این روایت را به سند دیگر و اندک ،تفاوت، از امام صادق علیه السلام نقل می کند. (4) صدوق در باب جواز حداء و شعر در سفر این روایت را از سکونی نقل می کند. (5)

طوسى حداء را به دلیل روایت عبدالله بن مسعود و دیگر روایات اهل سنت مباح می داند. (6)

ص: 141


1- بَابُ مَا يَجُوزُ مِنَ الشَّعْرِ وَ الرَّجَزِ وَ الحُدَاءِ وَ مَا يَكْرَهُ مِنْهُ حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ أَبِي قِلَابَةَ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: أَتَى النَّبِي صلى الله عليه و سلم عَلَى بَعْضٍ نِسَائِهِ وَ مَعَهُنَّ أُمُّ سُلَيْمٍ، فَقَالَ: ﴿وَيْحَكَ يا أَنْجَشَةُ، رُوَيدَكَ سَوْقًا بِالقَوَارِيرِ﴾ قَالَ أَبُو قِلَابَةَ: فَتَكَلَّمَ النَّبِي صلی الله علیه و آله بِكَلِمَةٍ، لَوْ تَكَلَّمَ بِهَا بَعْضُكُمْ لَعِبْتُمُوهَا عَلَيْهِ قَوْلُهُ: ﴿سَوْقَكَ بِالْقَوَارِيرِ﴾. بخارى، محمد بن إسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر»، ج 8 ص 35.
2- و حَدَّثَنِي عَمْرُو النَّاقِدُ، وَ زُهَيْرُ بْنُ حَرْبٍ، كِلَاهُمَا عَنِ ابْنِ عُلَيةَ، قَالَ زُهَيْرٌ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ، حَدَّثَنَا أَيُّوبُ، عَنْ أَبِي قِلَابَةَ، عَنْ أَنَسٍ، أَنَّ النَّبِي صلی الله علیه و آله، أَتَى عَلَى أَزْوَاجِهِ وَ سَوَاقٌ يَسُوقُ بِهِنَّ يَقَالُ لَهُ: أَنْجَشَةُ، فَقَالَ: ﴿وَيْحَكَ يا أَنْجَشَةُ رُوَيدًا سَوْقَكَ بِالْقَوَارِيرِ﴾ قَالَ: قَالَ أَبُو قِلَابَةَ: «تَكَلَّمَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله بِكَلِمَةٍ لَوْ تَكَلَّمَ بِهَا بَعْضُكُمْ لَعِبْتُمُوهَا عَلَيهِ». مسلم، مسلم بن حجاج، «المسند الصحيح المختصر»، باب فى رحمة النبى، ج 4، ص 1811.
3- عَنْهُ عَنِ التَّوْفَلِى عَنِ السَّكُونِى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم زَادُ الْمُسَافِرِ الْحُدَاءُ وَ الشَّعْرُ مَا كَانَ مِنْهُ لَيسَ فِيهِ جَفَاء. برقی، ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد، «المحاسن»، باب الحداء، ج 2، ص 358.
4- بَابُ الرُّخْصَةِ فِي الشِّعْرِ بِغَيرِ الْخَنَى: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَى بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم رَادُ الْمُسَافِرِ الْحُدَاءُ وَ الشِّعْرُ مَا كَانَ مِنْهُ لَيسَ فِيهِ خَنًا. كوفى، محمد بن محمد اشعث «الجعفريات - الأشعثيات»، در يك جلد، مكتبة نينوى الحديثة، تهران بی تا ص 158
5- بَابُ الْحُدَاءِ وَ الشِّعْرِ فِي السَّفَر 2447 رَوَى السَّكُونِي بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم زَادُ الْمُسَافِرِ الْحُدَاءُ وَ الشَّعْرُ مَا كَانَ مِنْهُ لَيسَ فِيهِ خَنا قمّى، صدوق، محمّد بن علی بن بابويه، «من لا يحضره الفقيه»، ج 2، ص 280.
6- طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن «المبسوط في فقه الإمامية»، چاپ سوم 8 ،جلد المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية ،تهران، 1387ق، ج8، صص 224-225.

يحيى بن سعيد، (1) علامه، (2) فخر المحققین (3) شهید اول (4) ابن قطان، (5) محقق کرکی (6) و شهید دوم (7) نیز فتوا به جواز حداء داده اند البته این فتاوا درباره خواندن حداء است ولی شهید دوم، شنیدن حدی را نیز جائز می داند و با استدلال به روایت اهل سنت به کارکرد های حداء اشاره می کند (8) محقق اردبیلی روش بحث را تغییر می دهد: آیا خواندن حُدی برای دیگر حیوانات هم جائز است؟ (9) و ادعا می کند دلیلی بر جواز نداریم؛ زیرا اجماعی در این مسئله وجود ندارد و روایات اهل سنت نیز برای شیعه قابل قبول نیست در نتیجه حداء حرام است و فائده هایی که شهید دوم برای حداء بیان کرده برای حلیت حداء کافی نیست. (10)

مجلسی اول (فقیه اخباری) احتیاط را در ترک حداء می داند (11) سبزواری (فقیه اصولی) می گوید دلیلی بر جواز نداریم و فتوای صریح در مسئله نمی دهد (12) اما فاضل هندی (اصولی)،

ص: 142


1- حلّى، يحيى بن سعيد «الجامع للشرائع»، چاپ اول در يك جلد، مؤسسة سيد الشهداء العلمية، قم، اول، 1405ق، ص 172.
2- حلّی، علامه حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، «قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام»، چاپ اول 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413ق، ج 3، ص 495.
3- حلّى، فخر المحققين، محمد بن حسن بن يوسف، «إيضاح الفوائد فى شرح مشكلات القواعد»، چاپ اول 4 جلد، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1387ق، ج 4 ، ص 423 .
4- عاملی شهید اول، محمد بن مکی «الدروس الشرعية في فقه الإمامية»، ج 2، ص 126.
5- حلّی شمس الدين محمد بن شجاع القطّان، «معالم الدين في فقه آل یاسین» چاپ اول دو جلد، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، 1424ق، ج 2، ص 388.
6- عاملی، کرکی، محقق ثانی، علی بن حسین، «جامع المقاصد فی شرح القواعد»، چاپ دوم 13 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم 1414ق، ج 4، ص 23.
7- عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن على، «مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام» چاپ اول 15 جلد، مؤسسة المعارف الإسلامية، قم، 1413ق، ج 3، ص 126.
8- «همان»، ج 14، صص 179 - 180.
9- اردبیلی، احمد بن محمد، «مجمع الفائدة و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان»، چاپ اول 14 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1403ق، ج 8، ص 59.
10- «همان»، ج 12، ص337.
11- اصفهانی، مجلسی اول، محمد تقی، «لوامع صاحبقرانی» چاپ دوم 8 جلد مؤسسه اسماعيليان، قم، 1414ق، ج 7، ص 345.
12- سبزواری، محقق محمد باقر بن محمد مؤمن «رسالة فى تحريم الغناء»، ص 28.

حداء را جائز دانسته و به جای استدلال به روایات ضعیف اصل اوّلی را حلیت حداء می داند. (1) بحرانی (اخباری) پس از سخن ،اردبیلی می گوید موضوع حداء در ادله شرعی نیامده اما حکم اولی حرمت است. (2) وحید بهبهانی نیز مانند بحرانی تصریح می کند برای حداء روایتی نداریم جز روایات اهل سنت که قابل اعتماد نیست و نمی توان فتوا به حلیت حداء داد. (3)

كاشف الغطاء نکته ای مهم را یادآور می شود: فقها حداء را از غناء استثناء کرده اند، ولی ملتفت نبوده اند این استثناء منقطع (4) است، یعنی حداء زیر مجموعه غناء نبوده تا از آن خارج شود آوازی که برای حیوان خوانده می شود با غنائی که برای انسان خوانده می شود، متفاوت است، در نتیجه حداء و غناء زیر مجموعه عنوان عامتری (مثلا آواز) قرار می گیرند. بنابر این مبنا اگر حداء را جائز دانستیم جواز آن اختصاص به شتر ندارد و برای دیگر حیوانات نیز جائز است. (5) اما میرزای قمی حداء را از افراد غناء (استثناء متصل) می داند؛ زیرا غناء صدای نیکو است و همین صدای نیکو شتر نیز را به هیجان می آورد. معنای شعر و آوازی که خوانده می شود برای شتر مفهوم نیست تا موجب تفاوت ماهیت حداء و غناء گردد. (6) صاحب جواهر نیز احتمال می دهد استثناء حداء از غناء منقطع و موضوع حداء با غناء متفاوت باشد، ولی حکم شان یکسان است. (7) شیخ انصاری دلیل جواز حداء را کافی نمی داند و به نظر می رسد پذیرفته حداء یکی از افراد غناء می باشد (8) خویی نیز ادعا می کند دلیلی بر جواز حلیت حداء

ص: 143


1- اصفهانی، فاضل ،هندی، محمد بن حسن، «کشف اللثام»، ج 10، ص 294.
2- بحرانی، آل عصفور يوسف بن احمد بن ابراهيم «الحدائق الناضرة»، ج 18، ص 116.
3- بهبهانی محمد باقر بن محمد اكمل، «حاشية مجمع الفائدة و البرهان»، چاپ اول در يك جلد، مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهاني، قم، 1417ق، ص 28.
4- استثناء منقطع، یعنی مستثنى منه، از ابتدا در مستثنی داخل نبوده است مانند: همه اهالی روستا آمدند مگر الاغ های شان. در اصطلاح رائج اهالی روستا، تنها شامل انسان ها می شود، نه حیوانات
5- نجفي، كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالکی، «شرح الشيخ جعفر على قواعد العلاّمة»، ص 39.
6- گیلانی میرزای قمّی ابو القاسم بن محمد حسن «جامع الشتات فى أجوبة السؤالات» (للميرزا القمی)، چاپ 4 جلد مؤسسه کیهان تهران، 1413ق، ج 2، ص 379.
7- نجفی، صاحب الجواهر، محمد حسن، «جواهر الکلام»، ج22، ص 50 .
8- دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری «المکاسب»، ج1، ص313.

نداریم و ممکن است مانند صاحب جواهر حداء را حرام بدانیم ولی از نظر موضوعی، با غناء تفاوت دارد. (1)

در این فتاوا چند نکته قابل توجه است:

نکته اول. بررسی بحث حداء از کتاب مبسوط آغاز می گردد که شیخ طوسی از علمای شافعی گرفته است این بحث پس از چهار ،قرن وارد فقه شیعه شده است. بیش تر این بررسی ها به احادیث اهل سنت استناد کرده یا آن را نقد کرده اند و اعتنائی به روایات شیعه (روایت سکونی) نکرده اند، حال آن که صدوق این روایت را آورده است. این رویکرد، شاهدی است بر بی توجهی فقها به روایات منفرد سکونی

نکته دوم. مسئله حداء در موضوع غناء بررسی شده است دیدگاه کسانی که حداء را استثناء منقطع و متفاوت از غنا می دانند درست نیست فراهیدی (2) و ازهری (3) ، حداء را رَجز دانسته اند. جوهری (4) و زمخشری (5) ، تصریح می کنند حداء از مقوله غناء است و ابن اثیر هم «نَصب» را گونه ای غناء مانند حداء می داند (6) فراتر از شواهد لغوی، عرف عرب حداء را گونه ای آواز برای ایجاد حرکت در حیوان می داند مانند آهنگ یا وزن شعری که انسان را به رقص در می آورد البته حرکت ،رقاص برآمده از انگیزه هایی چون لهو یا شهوت است. ولی حركت حيوان از حداء اولا غیر ارادی است و ثانیا این حرکت برای ساربان دارای هدف و انگیزه مطلوب ،است یعنی حرکت تند تر شتر و عبور از بیابان خشک و پر خطر بنابراین از نظر زیبایی استثناء حداء از غناء متصل و از نظر انگیزه، استثناء منقطع است.

نکته سوم. خوانندگی حداء حرفه ای اجتماعی فراگیر نبوده تا در مکاسب محرمه و شهادات گنجانده شود رواج حداء در جامعه بَدوی عربستان، سفر های سالانه حج و نبود

ص: 144


1- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «مصباح الفقاهة»، ج1، ص 314.
2- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العين»، ج 3، ص 279.
3- ازهری محمد بن احمد، «تهذیب اللغة»، ج 5، ص 121.
4- جوهری، اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 6، ص 2309.
5- زمخشری، محمود بن عمر «أساس البلاغة»، ص 117.
6- ابن اثير، مبارك بن محمد، «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، ج 5، ص 62.

روایتی قابل اعتنا دلیل جواز حداء است؛ زیرا این رقص مانند حرکات موزون هنگام کار، کاربردی (عبور از بیابان های پر خطر) است هر چند در روزگار معاصر موضوع آن منتفی شده و مانند رقصاندن دیگر حیوانات، کارکرد سرگرمی یافته است.

نکته چهارم. حداء در فقه رفتاری انسانی (آواز خواندن) است نه رقص حیوان ممکن است از جهت آسیب رساندن به حیوان حدی را جائز .ندانیم با این حال جای این پرسش هست چرا فقها تا این اندازه به حداء توجه کرده اند ولی توجهی به رقص انسانی نداشته اند.

ص: 145

گفتار سوم: رقص های انسانی

اشاره

حرکات موزون انسان خارج از دایره رقص دو دسته اند رقص های غیر ارادی و حرکات موزون ارادی

حركات موزون غیر ارادی

ادبیات عرب، دو واژه برای رقص غیر ارادی دارد حجل و ترّقص/ترقيص. بررسی ترقص گذشت و در رقص کودکان نیز می آید. «حَجَل» راه رفتن کسی است که پاهایش در بند باشد و نیز بلند کردن یک پا و پریدن روی پای دیگر است، (1) مانند هنگامی که انسان یک پای خود را بلند کند و یک پایی جَستی بزند آن گونه که برای زید بن حارثه و جعفر بن ابی طالب علیهما السلام، نقل شده است. (2) پس «حجل» حرکتی غیر ارادی مانند «ترقیص، زهزقه» است که بر اثر محرک بیرونی در انسان ایجاد می شود. رقص های غیر ارادی انسانی، سه گونه اند:

گونه اول: حرکات موزون غیر اختیاری انسان پس از شنیدن خبر خوشحال کننده، مانند «شادی پس از گل» در ورزش. (3) غیر ارادی بودن این رقص تا هنگامی است که انسان اختیاری به رفتار خود ندارد. از این رو «فيفا» «خوشحالی متعارف» را به رسمیت شناخته ولی در ماده 12 آئین نامه انضباطی تصریح کرده: «با وجود این که هر بازیکنی مجاز است که پس از این که گلی زده می شود شادی خود را نشان دهد، شادی نباید بیش از حد باشد». هم چنین ماده 12 در مواردی بازیکنان را مستحق دریافت اخطار می داند». (4)

این آئین نامه از چند جهت قابل دقت است:

الف. عرف جهانی، شادی غیر اختیاری را چه در پیروزی های ورزشی باشد یا غیر آن، پذیرفته است.

ب. در عرف جهانی و سیره عقلاء، غیر اختیاری بودن شادی، سبب نمی شود از انسان

4.ص: 146


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 3، ص 79.
2- «همان».
3- https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB%8C- %D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%DA%AF%D9%84/
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D9%BE%D8%B3 %D8%A7%D8%B2 %DA%AF%D9%84

رفتار غیر متعارف (غیر اخلاقی) مانند برهنگی، سر بزند.

ج. در سیره عقلاء رفتار رقص گونه برآمده از محرّک بیرونی، دارای بازه زمانی محدود است. در روایت ،حجل، رفتار شاد صحابه در اندازه یک جَست و چرخ زدن ،بوده در شادی پس از گل ،نیز رفتار بازیگر نباید بیش از اندازه ای باشد که بازی را متوقف کند. طول کشیدن آن نیز نشانه وارد شدن به حوزه اراده و ضمیر خودآگاه است مرجع تشخیص غیر ارادی و ارادی بودن حرکات موزون نیز عرف است ممکن است انسانی از خبری شاد (مانند رُتبه کنکور) حرکات موزون از خود بروز دهد، این حرکات در دقیقه اول، غیر ارادی است. با گذشت زمان (دقیقه دوم) این حرکات خودآگاه انجام می شود.

گونه دوم: بیماری رقص نوعی بیماری است به نام رقص یا رقصاک است که در طب سنتی «داء الرقص» (1) می گویند. برخلاف گونه اول، محرک این رقص عامل درونی است. از این رو گونه ای بیماری است این نوع بیماری سبب رفتار های پرشی و غیرارادی به ویژه در شانه ها مفاصل ،خاصره ران و صورت و پیچ و تابی شبیه رقص در بدن می شود. این گونه ،بیماری یا واگیر است و یا ژنتیکی. (2) در اصطلاح ،پزشکی تیک ها یا حرکات رقص آسا (3) به حرکات بدنی تصادفی غیر منظم و غیر تکراری دلالت می کند که شبیه رقص هستند. این اختلال های ،رفتاری غیر ارادی بدون قصد و هدف تکرار شونده هستند. (4) این گونه حرکات به دلیل آن که نوعی اختلال به حساب می آیند از موضوع بررسی رقص، بیرون هستند. البته مخاطب هنگام مشاهده چنین حرکاتی شاید متوجه بیماری نگردد و گمان کند بیمار می رقصد تشخیص این که چنین حرکاتی رقص نیست نیازمند تخصص پزشکی یا آشنایی قبلی با بیمار است.

گونه سوم: محرک های رقص آور این رقص ها برآمده از شادی یا بیماری نیستند، بلکه

ص: 147


1- chorea
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8%A7%DA%A9 http://barsadic.com/W?fid=356153
3- choreiform movements
4- =http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara- index.php?page=%d%aa%db%c%da%a9%db%c%d%\ay+%d%a%d%ae%d%/a a%d%%d%a%d^%+%d%ad%d%b% da%a%d%a%d%aa+%d%a%d %af%d%%%db%cSSOReturnPage=CheckRand

محرّک بیرونی داشته و غیر ارادی اند. برخی از گیاهان دارویی انسان را به رقص وا می دارد.(1) قرص های روان گردان (2) و مشروبات الکلی ،نیز رقص آور هستند برخی از از نغمه ها و اشعار (مانند وزن هزج» در شعر عربی) (3) نیز رقص آور هستند، که در فقه با عنوان ترجیع و اطراب مطرح شده اند که گونه ای مستی روانی (اسکار) است.

حركات موزون ارادی

از دیدگاه پدیدار شناسی در فعالیت های انسانی به جز رقص، شکل های زیادی از حرکات موزون الگو دار یافت می شود که شامل فعالیت های کاری نیز می گردد مانند درود گری، قالی بافی ماهی گیری، نانوائی، فلزکاری شالی کاری هنر های رزمی ورزش های زورخانه، رژه نظامی و حرکت های موزون عزاداری نیز از این جمله اند. (4)

آن چه که این حرکات ریتم دار در کار های روزمره را ایجاد یا تنظیم می کند، ضرب آهنگی است که با آن نواخته می شود این ضرب آهنگ یا در ضمن خود کار تولید می شود مانند مس گری یا با عامل بیرونی ایجاد می شود مانند «جاشو خوانی» صیادان جنوب ایران و موسیقی «بلوز» سیاهان آمریکایی شاغلان این مشاغل برای ایجاد ریتم مورد نظر از سبک های آوازی و هم خوانی ای استفاده می کنند که توان ایجاد حرکت و نظم دادن به آن را داشته باشد. بررسی بیشتر این رقص ها در بخش چهارم می آید.

دیدگاه مختار

نکته اول: همان گونه که واژه «حجل» در رقص اختیاری استعمال نمی شود واژه رقص ،نیز برای رقص اختیاری قرار داده شده و کاربرد آن در رقص های غیر اختیاری مجاز یا استعاره

ص: 148


1- خوارزمی ابو بکر محمد بن العباس (المتوفى: 383ه-)، «مفيد العلوم و مبيد الهموم» الناشر: المكتبة العنصرية، بیروت 1418ه-، ص 548.
2- /https://axonclinic.com/%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B2%DB%8C
3- باخزری، على بن حسن، «دمية القصر و عصرة أهل العصر» نسخه موجود در نرم افزار تراث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی ،نور بیجا، بی تا، ج 1، ص 86.
4- قبادی، علیرضا «رقص، کرشمه ای فولکلوریک»، کتاب ماه هنر ش 39 و 40

است؛ زیرا اهل لغت موارد استعمال واژه رقص را بیان کرده اند نه معنای قراردادی رقص را.

نکته دوم: موضوع فقه رفتارهای اختیاری انسان است. (1) رفتار اختیاری، رفتاری است که با اراده و انگیزه انجام می شود. اگر رفتاری مشترک بین چند کار باشد برای تعیین برای نوع ویژه ای از آن باید آن گونه رفتار اراده گردد. (2) در فقه، بیش تر عبادت ها معامله ها، عناوین قصدی اند (رفتارهایی اند که با قصد و انگیزه انجام می شود)، مانند نماز (3) و احرام. (4) گناهان (مانند رقص با فرض حرمت) نیز این گونه اند؛ زیرا رفتار غیر ارادی عقاب ندارد. البته صدق عنوان رقص دو معیار دارد: انگیزه رقاص برای رقصیدن و صدق رقص از دیدگاه عرف.

نکته سوم: حرکت به خودی خود انجام نمی شود و نیاز به محرّک دارد (علت مُحدِثه) و باید ادامه یابد تا رقص ادامه پیدا کند (علت مُبقِیه)؛ از این رو هنگامی که موسیقی مطرب برای انسان یا ترانه حُدی برای ،شتر قطع گردد حرکت موزون هم قطع می شود. اگر محرّک رقص ادامه نیابد ولی رقص ادامه پیدا کرد معلوم می شود رقص از رفتار ارادی خارج شده است مانند رقص برآمده از می گساری یا موسیقی تند. مقدمه این رقص ها (می گساری و موسیقی تند) ارادی است و نهایت آن حالت مستی و بی خودی است که به آن اسکار هم می گویند. از این رو، شراب خوار حدّ می خورد و ضامن جنایت هایی است که در هنگام مستی انجام می دهد؛ زیرا مقدمه آن اختیاری است.

ص: 149


1- مظفر، محمد رضا، «أصول الفقه» (طبع انتشارات اسلامی)، چاپ پنجم، قم، 1430 ق، ج1، ص 51.
2- یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، «العروة الوثقى» (المحشّی)، چاپ اول 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1419ق، ج 2، ص 436
3- عراقی، آقا ضياء الدين، «شرح تبصرة المتعلمين» (للآغا ضياء) علی کزازی، چاپ اول 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1414ق، ج1، ص: 361.
4- یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، «همان»، ج 4، ص 655.

فصل دوم: صدا و موسيقى

گفتار اول: نقش موسیقی در ایجاد حرکت موزون از دیدگاه لغت و اصطلاح

بررسى لغوى

بررسی تأثیر صوت بر ایجاد حرکت و موزون سازی آن در گرو بررسی واژه غناء و واژگان مرتبط با آن است.

واژه اول: غنا از ریشه «غنی» دو معنا دارد: بی نیازی و صدا. (1) دومی به صورت کشیده خوانده می شود (2) و به معنای صدای آوازه خوان است. (3) از این رو، زبیدی آن را از مقوله شنیداری می داند. (4) در روایات اهل سنت آمده: هر کس با قرآن غنا نداشته باشد از ما نیست. واژه شناسان اهل سنت دو معنا برای روایت کرده اند اول: بی نیاز شدن از غیر قرآن دوم: قرائت با صدای نیکو شاهد معنای دوم روایت دیگر است: خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه داد قرآن را با غنا بخواند شافعی «جَهر» در روایت دوم را صوت نیکو می داند. ابن اثیر پس از بیان دو احتمال در دو روایت می گوید از نگاه ،عرب به هر صدایی که بلند و نیکو ،باشد غناء گفته می.شود. از این رو هنگامی که مردان عرب دور هم گرد می آمدند آواز خواصی داشتند به نام «رُکبانی» که قرآن جای آن را گرفت. (5) از دیدگاه اصمعی، معیار تشخیص دو معنای غنی کشیدن یا کوتاه ادا کردن این واژه است. غناء با کشیدن صوت از مقوله شنیداری است. (6) اگر با ترنّم و ترجیع باشد به آن «اغنية» می گویند. (7) سماع پایه غناء بوده و کنیز

ص: 150


1- ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا ، «معجم مقائیس اللغة»، چاپ اول 6 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علميه قم، قم، 1404ق، ج 4، ص 397.
2- صاحب بن عباد، «کافی الكفاة»، اسماعیل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 5، ص 135.
3- حمیری، نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج8، ص 5017.
4- واسطی، سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس»، ج20، ص 30.
5- جزری، ابن اثير، مبارك بن محمد، «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، ج 3، ص391.
6- ابن منظور، محمد بن مكرم، «لسان العرب»، ج 15، ص 136
7- فیومی، احمد بن محمد مقری، «المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعی»، چاپ اول در يك جلد، منشورات دار الرضى، قم، بی تا، ج 2، ص 455.

خواننده را «مسمعه» می گویند. (1) از این رو، زبیدی غناء را صدایی می داند که طرب آور است یا همراه با ترجیع باشد. (2) این معنا محور بررسی های فقهی غناء است. بنابراین غناء در ،اصطلاح صدایی است که دارای ترجیع و طرب آور باشد.

واژه دوم: فراهیدی طرب را شوق و برانگیختن می داند معنای دوم: رفتن اندوه و آمدن شادی است در صدا ،نیز طرب چهچه زدن است. این واژه برای رقص شتر به خاطر آواز حُدى و رقص انسان به خاطر شادی ،زیاد استفاده می شود. (3) صاحب بن عباد عنصر «غم» در ایجاد حالت سبکی را اضافه کرده است. (4) تحلیل ایشان در کتاب های لغت و بررسی های فقهی کاربرد فراوان دارد جوهری عنصر شدّت را به این تعریف اضافه می کند و دو مثال شعری می آورد که شاهد برای حرکات موزون است در شعر اول شاعر می گوید: به دنبال آن گروه، طرب گونه می رفتم حالت طربِ انسانی که سرگشته یا دیوانه است. در شعر دوم کمیت اسدی می گوید: نه خانه ای مرا به لهو در آورد و نه نقاشی منزلی و نه انگشتان رنگ کرده (خضاب شده) مرا به طرب و اداشت. (5) انگشتان رنگ کرده اشاره به دستان رامش گر یا رقاص یا هر دوی آن هاست. حمیری برای طرب در صدا و چهچه ،زدن، مثال اذان و قرائت (قرآن) را بیان می کند. (6) ابن منظور طرب در شتر را سبکی حرکت شتر به خاطر آواز حداء می داند البته این ،سبکی آرام شدن حرکت نیست بلکه حرکت شتر را تندتر می کند، گویا حیوان بال درآورده است. (7) غناء در صدا ،نیز صدائی است که طرب آور باشد که اگر با شعر انجام شود به آن اغنیة» می گویند. (8) فیومی یادآور می شود هر چند در لغت طرب برای

ص: 151


1- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج1، ص 349.
2- واسطی، سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس»، ج20، ص 29
3- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 7، ص 420.
4- صاحب بن عباد كافي الكفاة، اسماعیل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 9، ص 166.
5- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج1، ص 171.
6- حمیری نشوان بن سعيد «شمس العلوم»، ج 7، ص 4101
7- ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج1، ص 558.
8- «همان»، ج 15، ص 139.

شادی و غم به کار رفته ولی ،عرف آن را تنها در شادی استعمال می کند. (1) بنابر این، عرف تنها رخوت و سبکی را که از شادی ایجاد شود طرب می داند این طرب نیز با چهچه (ترجیع) ایجاد می شود که گاه همراه با سستی است و گاه با تند شدن حرکات بدن.

واژه سوم: ترجیع نزدیک بودن وزن حرکات حروف در صوت است. از این رو، کسی که در قرائت قرآن ترجیع به کار برد می گویند مانند آوازه خوان ها قرائت قرآن کرد. همچنین به کنیز خواننده و آوازه خوان، قینه یا مغنیه می گویند چون در آواز شان ترجیع به کار می برند. (2) جوهری نیز ترجیع را به اذان مثال می زند و آن را چرخاندن صدا در گلو می داند مانند آوازه خوان ها. (3) ابن اثیر، بین تعریف جوهری و فراهیدی جمع می کند و برای آن به «آ آ آ» مثال می زند. (4) نتیجه ترجیع ایجاد حالت خوشی و سبکی در شنونده است، حالتی که موجب انجام حرکات ارادی یا غیر ارادی در شنوندگان می گردد که به آن طرب می گویند. از این رو، برای آلات موسیقی که خوب می زند واژه «رَنِم» به کار می رود. (5)

واژه چهارم: ترنیم از ریشه «رنم» لذت بردن از صدای شادی آور است. (6) برای چهچه زدن پرنده و صدای تیر (کمان) نیز، ترنّم به کار می رود. (7) در روایات اهل سنّت صوت خوش در قرآن است. (8) به باور ابن منظور، این واژه برای جاندار و بی جان به کار می رود مانند کبوتر و تیر کمان. به صدای زیبای کنیز آوازه خوان «رُنم» می گویند. (9)

این بررسی، نشان می دهد «غناء» آوازی است که در شنونده حالت سبکی و بی اختیاری (مستی) ایجاد کند و خوشی و زیبایی آن انسان را به رقص درآورد؛ به بیان دیگر، نظم موجود

ص: 152


1- فیومی، احمد بن محمد مقرى «المصباح المنير»، ج 2، ص 370.
2- فراهیدی، خلیل بن احمد «كتاب العين»، ج1، ص 225.
3- جوهرى «الصحاح»، ج 3، ص 1218
4- جزری، ابن اثير، مبارك بن محمد، «النهاية في غريب الحديث و الأثر»، ج 2، ص 202.
5- صاحب بن عباد ، «کافی الكفاة»، اسماعیل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 10، ص: 235.
6- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العين»، ج8، ص 270.
7- جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح»، ج 5، ص 1938.
8- جزری، ابن اثیر، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 2، ص 271.
9- ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج 12، ص 257.

در آواز موجب نظم در حرکات می گردد. بررسی بیشتر این معنا می آید.

بررسی اصطلاحی

ارسطو در بیان هنرهایی ،تقلیدی رقص را از موسیقی و آهنگ جدا می داند؛ زیرا حرکات رقص به وسیله ایقاع انجام می شود و نیازی به موسیقی ندارد. (1) بنا بر دیدگاه وی رقص به خودی خود وابسته به صوت ،نیست مانند «رقصِ سر خود» اما بسیاری از شکل های اولیه و کنونی موسیقی و رقص با هم ایجاد و اجرا شده اند به گونه ای که لازم و ملزوم گردیده اند. چند نمونه برای این دیدگاه ارائه می شود:

نمونه اول: اولین فرهنگی که جامعه خود را با رقص و موسیقی در آمیخت مصر باستان بود. در مهمانی ها و جشن ها خوانندگان و رقصنده ها هم نوا با صدای چنگ، عود، طبل، فلوت، دایره زنگی، قاشقک و سنج برنامه اجرا می کردند. در نقاشی های مقابر فراعنه و معابد، رقصنده های زن همراه با گروه نوازندگان دیده می شوند و یا خود شان قاشقک می زنند تا ریتم را حفظ کنند. (2)

نمونه دوم: شعر و فرهنگ عربی (جاهلی و اسلامی) نیز، شاهد ارتباط تنگاتنگ شعر (وزن) شراب (مِی) و زن (ساقی، نوازنده و رقاص) است. در اساس البلاغه لهو، سماع و آوازه خوانی با هم آمده است. (3) جاحظ در رسائل خود به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه آوای خواننده بر انسان با وقار و با شخصیت اثر می گذارد و سبب می شود تا از او رفتار کودکانه سرزده و برقصد. (4) این بررسی، صراحت دارد موسیقی رقص آور است. از دیدگاه موسیقی دانان اسلامی (5) و رسائل اخوان الصفا (6) این

ص: 153


1- ارسطو، «فن شعر»، ترجمه عبد الحسین زرین کوب، چاپ دوم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1343، ص 22.
2- پاستوری ژان ،پیر «سماع زندگان»، ترجمه ی حمیرضا ،شعیری، قطره، 1383، ص 143
3- زمخشری، محمود بن عمر «أساس البلاغة»، ص 308.
4- جاحظ، عمرو بن بحر (المتوفى: 255ه)، «رسائل الجاحظ»، تحقيق و شرح: عبد السلام محمد هارون، الناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة، 1384ه - 1964م، ج 3، ص 143.
5- مسعودی، علی بن حسین، «مروج الذهب»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بی تا، ص 628.
6- بی نا، «رسائل إخوان الصفاء و خلّان الوفاء» ، چاپ ،1، 4 جلد، الدار الإسلامية - بيروت، 1412 ه. ق. ج1، ص 233- 234

موسیقی حتماً باید ایقاعی (1) باشد و از دیدگاه امروزی این موسیقی باید ضرب آهنگ تند داشته و انرژی زا باشد.

اسحاق موصلی موسیقیدان عصر عباسی (فرزند ابراهیم موصلی)، (2) و ابو هلال عسکری (3) تاثیر صوت در ایجاد رقص و دیگر حالات رفتاری در انسان را تایید کرده اند. سبک های خفیف، هزج رمل خفيف ،رمل خفيف ثقيل ،دوم، ثقيل ،دوم خفيف ثقيل اول و ثقیل سبک های محرّک آوری بوده اند. شاهد اختصاص این وزن ها برای رقص دو بیت «حارث ابن و علة الذّهلی» است. (4) این دو بیت عصر جاهلی بر وزن «هزج» بوده و تلاش دارد کسی را که در جایی نشسته و حالت سکون دارد، به حرکت و جنب و جوش درآورد این گونه اشعار را به چند نوع و از جمله کاملاً ساده هم می توان اجرا کرد. (5) اسحاق موصلی گفته است: «اگر می خواهی مردی قریشی را به طَرَب (رقص) درآوری شعر عمر بن ابی ربیعه را با آواز ابن سریج برایش بخوان پس او را به رقص در می آوری». (6) درباره لحن «وتر» نیز گفته شده «اگر آن را آهنگ ساز برای انسان بنوازد رقص آور است و اگر صیاد برای حیوانات وحشی بنوازد، مقمّص است و چقدر آن رقصاندن و این تقمیص شبیه یکدیگرند»! (7) هم چنین گونه ای آواز طرب آور «قمی» نام داشته است. (8)

ص: 154


1- کیانی، مجید «هفت دستگاه موسیقی ایران» چاپ سوم مؤسسه فرهنگی سروستاه کتاب الکترونیکی بهار 1386، هنری جورج ،فارمر «موسیقی در ایران و سرزمین های اسلامی» ترجمه علی محمد حق شناس، فصلنامه موسیقی ماهور، سال اول، شماره 3.
2- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (502)، «محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء»، چاپ اول، شرکت دار ارقم بن ابی ارقم، بیروت، سال چاپ 1420 ه ق، ج 1، ص 822.
3- ابو هلال عسکری حسن بن عبد الله بن سهل (؟ - 395 ه) «الاوائل»، چاپ اول ناشر: دار البشیر، مکان چاپ: طنطا، 1408 ه ق، ص 88.
4- قومى هم قتلوا أميم أخي *** فإذا رميت يصيبني سهمی فلئن عفوت لأعفون جللا *** و لئن سطوت لأوهنن عظمى
5- شراب، محمد حسن، «شرح الشواهد الشعرية في أمات الكتب النحوية»، ج 3، ص 273-274.
6- بلاذري، «أنساب الأشراف»، ج10، ص 189.
7- باخزری، علی بن حسن، «دمية القصر و عصرة أهل العصر»، ج1، ص 86
8- ابو هلال عسکری حسن بن عبد الله، «الاوائل»، ص 823.

باب 24 کتاب مُحبّ و محبوب در وصف آلات موسیقی است، در این باب نمونه های شعر عربی همراهی آلات ،موسیقی کنیزان خواننده و شراب آمده است. (1) باب 23 کتاب نیز درباره غناء ،است در این باب نیز شعر های ارتباط موسیقی و کنیزان خواننده آمده است. (2) هم چنین نام شراب فروشان معروف ،آمده از جمله زنی به نامه «هشیمه» که ساقی وليد بن يزید خلیفه اموی بوده است در سروده ولید بن یزید درباره این ،ساقی واژه «زماره» آمده این واژه هم به معنای زانیه است و هم به معنای آوازه خوان و رقاص هر دو معنا برای این گونه زنان صادق است. اسحاق موصلی در رثای این زن گفته با مرگ او «لهو» زیر خاک رفت. (3) در این شعر، لهو عنوان عامّ برای شراب، رقص و خوانندگی است. ابن سيابه هم مرثیه ای برای ابراهیم موصلی (م 188 ق) ،سروده که در آن آلت موسیقی (مزاهر) و خوانندگان زن (قیان) با هم آمده اند. در سروده دیگر اصطلاح «مسمعة» آمده که زن خواننده است و شراب و آلت موسیقی (عود).(4) ابونواس (شاعر معروف دوران عباسی) نیز، در سروده ای بهترین لذت ها را شنیدن عود آوازه خوانی زن خواننده و شراب می داند. (5) ابو تمام (اهل حدیث) نیز که عرب زبان بود در محله اَبَر شهر نیشابور تحت تأثیر آواز فارسی زن خواننده ای قرار گرفته، بی هوش می شود. (6) حالتی که تأثیر ناخود آگاه صوت را می رساند. در شعر عمرو بن حارث تصریح شده کنیزان ،خواننده، دف می زدند و برای جوانان، لهو و عیش و سرور ایجاد می کرده اند. (7) سعدی نیز در حکایتی [شنیدم که بر لحن

ص: 155


1- کندی، سرى بن أحمد (المتوفى: 362ه-)، «المحب و المحبوب و المشموم و المشروب»، بی جا، بی تا، الباب الرابع و العشرون في المزاهر و النايات و العيدان و ما قيل في أصواتها، ج1، ص 145.
2- «همان»، ج1، ص 144.
3- «همان»، ج1، ص 154.
4- ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد المتوفى: (562 ه-)، «التذكرة الحمدونية»، الطبعة الأولى، دار صادر، بيروت، 1417ه- ج 4 ، ص 285.
5- یاقوت حموی یاقوت بن عبدالله «معجم البلدان»، چاپ دوم، بیروت، بی تا، ج 1، ص39؛ ابن حمدون، محمد بن الحسن، «التذكرة الحمدونية»، ج 9، ص 45 .
6- ابن حمدون، محمد بن الحسن «التذكرة الحمدونية»، ج 9، ص 18.
7- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج11، ص 85.

خنیاگری ....] تاثیر آواز بر رقص را بیان کرده است. (1)

این استقراء ناقص پیوند آواز و رقص را از نظر علمی و عملی ثابت می کند.

نمونه سوم: در آثار صوفیه به دلیل رقص سماع تأثیر صوت بر جانداران از دیدگاه علمی شواهد تجربی بررسی شده است. (2) غزالی این تأثیر را غریزی می داند و هر کس از این تأثیر بیرون باشد بیمار است. (3) از دیدگاه ،او رقص حرکات موزونی است که از حالت وَجد به وجود می آید. (4) اگر این حرکات غیر موزون باشد «اضطراب» و اگر حرکات موزون باشد کف زدن و «رقص» است. (5) از نگاه صوفیه ،رقص، دو گونه تقلیدی و جذبه ای است. (6) شاخصه و غایت رقص سماع حالت وَجد و خلسه (7) است که به آن رقص جذبه ای می گویند.

این حالت، در اصطلاح فقها با عنوان «ترقيص» و «شأنیت ترقّص» آمده است. رقصی که به کمک غناء یا موسیقی انسان را به حالت طرب یا خلسه برساند. البته اصطلاح «ترقيص» نام گونه ای آواز برای قرآئت قرآن است که انسان را به وجد و حرکت ناخواسته وا می دارد؛ از این رو فقها آن را حرام دانسته اند (8) ولی تفاوتی با طرب و خلسه به معنای عام ندارد.

نمونه چهارم: دایره خلسه و وجد موسیقی محدود به رقص های باستانی و سماع صوفیانه

ص: 156


1- شنیدم که بر لحن خنیاگری *** به رقص اندر آمد پری پیکری خزائلی، محمد، «شرح بوستان»، چاپ 3، 1جلد، جاویدان، تهران، 1356ش، ص210.
2- ن. ک مایل ،هروی ،نجیب، «سماع نامه های فارسی»، صص 81-78، (هجویری، کشف المحجوب).
3- «همان»، ص 108، (رساله وجد و سماع ابوحامد غزالی).
4- «همان»، ص 97، (رساله وجد و سماع، ابو حامد غزالی).
5- همدانی، علی بن شهاب الدین «مشارب الاذواق»، چاپ دوم ،مولی ،تهران 1382 ، ص 47؛ ابو محبوب، احمد، «پیشینه و بررسی تطبیقی سماع مولانا با رقص باستانی اقوام بدوی»، فصلنامه هنر شماره 73 پائیز 1386 ش؛ ص 199 - 202.
6- فریزر، جیمز جرج. «شاخه زرین» صص 151 - 192 هاینینگ، پیتر، «سیری در تاریخ جادو گری»، نشر آتیه، تهران، بی تا، صص 118 - 120.
7- خلسه حالت خاص از آگاهی است که فرکانس مغزی 14 سیکل در ثانیه به بالا باشد پاستوری، ژان پیر «سماع زندگان»، ص 143
8- بی نا، «فرهنگ نامه علوم قرآن»، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، بی تا، ج 1، ص 1575 http://lib.eshia.ir/1575/1/26683/%D%8B%1D%82%9D%B

نبوده، برخی «رقص - موسیقی های» معاصر (رقص - موسیقی های مدرن آمریکایی - آفریقایی) همین غایت را دنبال می کنند همچنین موسیقی جزء محوری رقص های ورزشی بوده و ریتم کارکرد موزون سازی را دارد (1) تا توجه ورزشکاران را از احساس خستگی منحرف کند. (2) از این رو موسیقی ای که برای ورزش های موزون استفاده می گردد، تند، انرژی زا و پر تحرک بوده، ضرب آهنگ 110 تا 150 ضربه در دقیقه دارد (3) و به دو گونه با کلام و بی کلام تولید می شود. (4) این گونه موسیقی ریشه در سبک موسیقی - رقص الکترونیک دارد و با نام «موسیقی اکسیژن یا ترنس موزیک» شناخته می شود.

نمونه پنجم: دیرینه ترین همراهی رقص و موسیقی مجالس عروس است که ریشه در آیین شادی همه تمدن ها دارد. نمونه قرآنی (سوره جمعه) و روایی (درآمد زنان آوازه خوان) آن گذشت. در عروسی های محلی ایران ساز دُهُل، ضرب و تمپو استفاده می گردد (5) و در تالار ها اغلب با موسیقی سبک پاپ یا موزیک های تخصصی برای جشن ها و عروسی ها برگزار می شود، مانند ترنس، هاوس، هارد ترنس ریمیکس. (6) برای رقص نیز، از رقص های معاصر، مانند تانگو (7) یا رقص های سنتی مانند رقص آذری و لزی و کردی استفاده می شود.

ص: 157


1- حسین رحمان نژاد حسین، «تاثیر موسیقی در ورزش و تمرینات ورزشی»، سایت آفتاب آی آر www.eprints.usq.au/.
2- فصلنامه پژوهش در علوم ورزشی شماره 22 بهار 88 «ویژه فیزیولوژی ورزشی»؛ آصفی، یحیی، قهرمان تبریزی، کورش، «تأثیر سرعت موسیقی بر ضربان قلب و سطح درک فشار دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی»، مجله علوم زیستی و ورزشی بهار 1390، شماره 8 صص 39 - 54 ،قادری محمد آقا علی نژاد حمید، آذربایجانی، محمد علی، بررسی «تأثیر موسیقی مهیج و آرام بخش بر اجرای هوازی، میزان درک فشار و غلظت کورتیزوال بزاقی دانشجویان مرد ورزشکار» المپیک، بهار 1387، ش 41، صص 17 - 26.
3- Bom, Coen (2009). Armin Only: A Year in the Life of the World's No. 1 DJ. Oxford, UK: Dutch Media Uitgevers BV: p. 15. Fassbender, Torsten (2008). The Trance Experience. Knoxville, Tennessee: Sound Org Inc: p. 15, 16, 17, 19
4- www.eprints.usq.au.
5- https://www.aroos.co/wedding-ceremony-djs/
6- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C
7- /https://www.talarnameh.com/mag/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8% A8-%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8C%DA%A9-%D9%88- %D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C- %D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85- %D8%B9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C

رقص تانگو گونه ای رقص آمریکای جنوبی است عروس و داماد در یک محور ثابت می چرخند. (1) در میان رقص - موسیقی های محلی، موسیقی آذری به دلیل ضربآهنگ تند و مهیج، بیشتر در مراسم عروسی استفاده می گردد. آلات موسیقی این گونه رقص - موسیقی سنتی عبارتند از: تار آذری، قوپوز (عاشیق سازی) کمانچه آذری، بالابان (نوعی ساز بادی)، قره نی (کلارینت)، گارمان (آکاردئون) ناقاره (نقاره)، قاوال (دایره). (2) لزگی نیز، نوعی رقص آذری است که با حرکت های آرام شروع می شود و به تدریج ریتم آن تند می شود و معمولا با نوای سه تار و دهل همراه است. (3)

در عروسی های سنتی غربی، هنگام حضور عروس و داماد در کلیسا، آهنگ ویژه ای به نام مارش عروسی (4) نواخته می شود (5) که گونه ای موسیقی فاخر و کلیسایی است و با موسیقی های سنتی یا مدرن تفاوت دارد در فرهنگ معاصر مصر نیز گونه ای رقص- موسیقی استفاده می شود که به آن زفا یا الزّفه» (6) گفته می شود. گفته شده پیشینه این گونه رقص- موسیقی، به پیش از اسلام می رسد که جای تردید دارد. (7)

این بررسی، ما را به نوعی موسیقی می رساند که به آن «موسیقی رقص» (8) می گویند: نوعی آواز که برای همراهی و کمک به رقص ساخته می شود این موسیقی می تواند قطعه کامل موسیقی یا بخشی از یک تنظیم بلند تر باشد. از نظر اجرا به دو دسته موسیقی رقص زنده و موسیقی رقص ضبط شده تقسیم بندی می شوند در تاریخ عود چرخ دار طی قرن های متمادی برای موسیقی رقص استفاده شده است. (9) در بررسی های معاصر، پیشینه این موسیقی را به عهد

ص: 158


1- /https://www.aroos.co/wedding-music-bride-groom-dancing
2- /https://www.aroos.co/wedding-music-history-evolution
3- /https://www.aroos.co/wedding-music-bride-groom-dancing
4- Wedding March
5- ALA-LC: zaffa
6- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B4_%D8%B9%D8%B1% D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3%D9%88% D9%86
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Zaffa
8- Dance music
9- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C_% D8%B1%D9%82%D8%B5

باستان و سپس قرون وسطی می رسانند و خبری از بررسی های اسلامی در این باره نیست (1) در روزگار معاصر این نوعی موسیقی به صورت الکترونیک (2) اجرا می گردد. ریشه این سبک موسیقی به دیسکو (3) باز می گردد و دارای سبک -های اصلی و فرعی است. (4) مانند: جاز اسیدی، (5) چاچا،(6) موسیقی باله،(7) کلادیرا،(8) کنگا، (9) پاپ، (10) پانک، (11) راک، (12) دانگدوت، (13) فیلمی، (14) فانک، (15) مامبو، (16) مورنا، (17) پولکا، (18) سالسا، (19) رومبا، (20) تانگو (21) تویست، (22) والس. (23) رقص - موسیقی ها در کنار اجراهای فردی و گروهی اجرای مجلسی نیز دارند.

ص: 159


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance music
2- Electronic dance music
3- Disco
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C_% D8%B1%D9%82%D8%B5 %D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88 %D9%86%DB%8C%DA%A9
5- Acid jazz
6- Cha-cha-cha
7- Ballet music
8- Coladeira
9- Conga
10- Dance-pop
11- Dance-punk
12- Dance-rock
13- Dangdut
14- Filmi
15- Funk
16- Mambo
17- (Morna (music
18- Polka
19- Salsa music
20- Rumba
21- Tango
22- (Twist (dance
23- Waltz

گفتار دوم: ارتباط رقص و موسیقی در روایات اسلامی

اشاره

در این گفتار ابتدا روایات غناء و سپس متن روایت سکونی را بررسی می کنیم:

روايات غناء و قيان

چند روایت باب غناء قرینه ارتباط رقص با موسیقی و خوانندگی است:

روایت اول، داستان ابو ایوب خراز درباره سرزنش امام علیه السلام به دلیل اتراق در کارون سرای دارای «قیان: کنیز خواننده» است. (1) «جوهری» قیان را کنیز می داند چه خواننده باشد یا نباشد. (2) وجود کنیز در آن روزگار عادی بوده بنابراین سرزنش امام علیه السلام برای کنیزان خاص (خواننده، رقاص یا هر دو) می باشد؛ (3) زیرا در نقل قاضی نعمان خانه مغنّی (صاحب آواز) که صریح است آن منزل گاه محل ساز و آواز و رقص می باشد که فرهنگ مدینه بوده است. (4)

روایت دوم، حدیث مسعده بن زیاد شنیدن غناء کنیزان همسایه است (5) که به تصریح سوال کننده از امام علیه السلام ممکن است همراه با رقص هم باشد؛ زیرا راوی حدیث تنها صدای آنان را می شنود و رقص شان را تخیل می کند؛ چون در ،آیه شنیدن و دیدن آمده است. (6)

روایت سوم، هدیه کنیز خواننده برای خانه کعبه است. (7) قید «فارهة: زیبا» در کنار

ص: 160


1- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِى أَيُّوبَ الْخَرَّازِ قَالَ: نَزَلْنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَتَيَنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَيْنَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَى فُلَانٍ صَاحِبِ الْقِيانِ فَقَالَ كُونُوا كِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ يقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَيْهِ فَعُدْنَا إِلَيْهِ فَقُلْنَا لَا نَدْرِى مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِكَ كُونُوا كِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً. کلینی، محمد بن یعقوب «کافی»، دار الحدیث، ج 12، ص783.
2- جوهری، «الصحاح»، ج 6، ص 2186 واژه قین.
3- ر.ک ابوالفرج اصفهانی، «الاغاني».
4- وَ عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ بَلَغَهُ قُدُومُ قَوْمٍ قَدِمُوا مِنَ الْكُوفَةِ فَنَزَلُوا فِي دَارِ مُغْنِ فَقَالَ لَهُمْ كَيْفَ فَعَلْتُمْ هَذَا قَالُوا مَا وَجَدْنَا غَيْرَهَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا عَلِمْنَا إِلَّا بَعْدَ أَنْ نَزَلْنَا فَقَالَ أَمَّا إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَكُونُوا كِرَاماً فَإِنَّ اللَّهَ يَقُولُ - وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً. ابن حيون نعمان بن محمد مغربی «دعائم الإسلام»، ج 2، ص 209.
5- کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی»، دار الحديث، ج 12، ص 785.
6- «همان».
7- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِي بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِي عَنْ أَخَوَيهِ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ عَنْ عَلِى بْنِ يَعْقُوبَ الْهَاشِمِي عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَمْرٍو الْجُعْفِى عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ مِصْرَ قَالَ: أَوْصَى إِلَى أَخِي بِجَارِيةِ كَانَتْ لَهُ مُغَنِّيةٍ فَارِهَةٍ وَ جَعَلَهَا هَدْياً لِبَيَتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فَقَدِمْتُ مَكَّةَ فَسَأَلْتُ فَقِيلَ ادْفَعْهَا إِلَى بَنِي شَيْبَةَ وَ قِيلَ لِى غَيْرُ ذَلِكَ مِنَ الْقَوْلِ فَاخْتُلِفَ عَلَى فِيهِ فَقَالَ لِي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَسْجِدِ أَلَا أُرْشِدُكَ إِلَى مَنْ يَرْشِدُكَ فِى هَذَا إِلَى الْحَقِّ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَأَشَارَ إِلَى شَيخ جَالِسِ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ هَذَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَسَلْهُ قَالَ فَأَتَيْتُهُ علیه السلام فَسَأَلْتُهُ وَ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْقِصَّةَ فَقَالَ إِنَّ الْكَعْبَةَ لَا تَأْكُلُ وَ لَا تَشْرَبُ وَ مَا أُهْدِى لَهَا فَهُوَ لِزُوَّارِهَا بِع الْجَارِيةَ وَ قُمْ عَلَى الْحِجْرِ فَنَادِ هَلْ مِنْ مُنْقَطَعِ بِهِ وَ هَلْ مِنْ مُحْتَاجِ مِنْ زُوَارِهَا فَإِذَا أَتَوْكَ فَسَلْ عَنْهُمْ وَ أَعْطِهِمْ وَ اقْسِمْ فِيهِمْ ثَمَنَهَا قَالَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ مَنْ سَأَلْتُهُ أَمَرَنِي بِدَفْعِهَا إِلَى بَنِي شَيْبَةَ فَقَالَ أَمَا إِنَّ قَائِمَنَا لَوْ قَدْ قَامَ لَقَدْ أَخَذَهُمْ وَ قَطَعَ أَيْدِيهُمْ وَ طَافَ بِهِمْ وَ قَالَ هَؤُلَاءِ سُرَاقُ اللَّهِ. کلینی، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 4 ، ص 242.

خوانندگی قرینه است کنیز علاوه رقاص ،بوده و گرنه قید زیبایی که کارکرد بصری دارد، لغو می باشد.

روایت چهارم، ماجرای پیرزن کنیز فروش است. (1) یکی از دو کنیز خواننده (رقاص) بود و دیگری نوازنده البته ،روایت «زامره» آمده که بررسی آن در روایت علی بن جعفر می آید.

روایت پنجم: امام صادق علیه السلام آیه «لا يشهدون الزور» را به غناء تأویل کرده است. (2) «يشهد» قرینه است مراد دیدن مجلس غناء و یا بازار برده فروش ها است که کنیزها را برای فروش در سکو بلندی می گذاشتند تا مطربی کنند و مشتری جذب کنند. (3)

روایت ششم: شادی ابلیس هنگام مرگ حضرت آدم علیه السلام با آلات موسیقی و لهو، قرینه است این شادی با رقص است. (4)

روایت هفتم: (5) به تعبیر برخی مراد نگاه به کنیزان خواننده است (6) نه شنیدن صدای آن ها.

ص: 161


1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرَّضَا علیه السلام قَالَ: خَرَجْتُ وَ أَنَا أُرِيدُ دَاوُدَ بْنَ عِيسَى بْنِ عَلِي وَ كَانَ يَنْزِلُ بِئْرَ مَيْمُونٍ وَ عَلَى ثَوْبَانِ غَلِيظَانِ فَرَأَيْتُ امْرَأَةً عَجُوزاً وَ مَعَهَا جَارِيتَانِ فَقُلْتُ يَا عَجُوزُ أَتُبَاعُ هَاتَانِ الْجَارِيتَانِ فَقَالَتْ نَعَمْ وَ لَكِنْ لَا يَشْتَرِيهِمَا مِثْلُكَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَتْ لِأَنَّ إِحْدَاهُمَا مُغَنِّيَةٌ وَ الْأُخْرَى زَامِرَةٌ. «همان»، ج 6، ص 478.
2- عَنْ أَبِي الصَّبَاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ قَالَ الْغِنَاءُ. «همان»، ج6، ص431.
3- /http://dorous.ir/persian/lesson/8924
4- عَنْهُ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَمَّا مَاتَ آدَمُ علیه السلام وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِي شَمَاتَةً بِآدَمَ علیه السلام فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِى يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاكَ ،كلينى، محمد بن يعقوب، «كافی» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 431 .
5- عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ «قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّى كُنْتَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ عَرَفَ الْمَوْضِعَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ مَرَرْتُ بِفُلَانٍ فَدَخَلْتُ إِلَى دَارِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَى جَوَارِيهِ فَقَالَ ذَاكَ مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَهْلِهِ أَمِنْتَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِكَ وَ مَالِكَ»، «همان»، ج 6، ص 434.
6- /http://dorous.ir/persian/lesson/8924

هشتم: روایات «کسب مغنیه» است. (1) دو روایت از سه روایت این باب و روایات دیگر (2) درآمد کنیز خواننده در برابر مردان نامحرم را حرام می دانند، اجرای این خوانندگی معمولاً با رقص بوده است روایت سوم آوازه خوانی در عروسی هاست این آوازه خوانی نیز با رقص است. این نظریه را می توان از حاشیه محقق ،شعرانی استفاده کرد. (3) علامه با اشاره به این روایات درآمد زنان خواننده را با سه شرط جائز می داند شرط دوم و سوم نبودن اختلاط زن و مرد است. (4) برخی فقها با توجه به قبول سند روایت اول این باب، (5) فتوا به جواز رقص زن برای زن و مرد برای مردان داده اند. (6) چنین فتوایی صریح است علاوه بر غناء موضوع روایت رقص است.

ص: 162


1- بَابُ كَسْبِ الْمُغَنِّيةِ وَ شِرَائِهَا 1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِى بْنِ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرِ علیه السلام عَنْ كَسْبِ الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ الَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ حَرَامٌ وَ الَّتِى تُدْعَى إِلَى الْأَعْرَاسِ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. 2- عَنْهُ عَنْ حَكَمِ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الْمُغَنِّيةَ الَّتِى تَزْتُ الْعَرَائِسَ لَا بَأْسَ بِكَسْبِهَا. 3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيدِ عَنْ يَحْيِي الْحَلَبِى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرَّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَجْرُ الْمُغَنّيةِ الَّتِى تَزُفُّ الْعَرَائِسَ لَيسَ بِهِ بَأْسٌ لَيسَتْ بِالَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرَّجَالُ. كليني، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 119.
2- 4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِي الْوَشَّاءِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرَّضَا علیه السلام عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّيةِ فَقَالَ قَدْ تَكُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِيةُ تُلْهِيهِ وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ كَلْبٍ وَ ثَمَنُ الْكَلْبِ سُحْتُ وَ السُّحْتُ فِي النَّارِ. 5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ بَيع الْجَوَارِى الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ شِرَاؤُهُنَّ وَ بَيعُهُنَّ حَرَامٌ وَ تَعْلِيمُهُنَّ كُفْرٌ وَ اسْتِمَاعُهُنَّ نِفَاقُ. 6- أَبو عَلَى الْأَشْعَرِى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم يَقُولُ الْمُغَنّيةُ مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَكَلَ كَسْبَهَا. «همان»، ج 5، ص 120.
3- کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی» (ط - دار الحديث)، ج 9، ص 663
4- حلّى، علامه حسن بن يوسف بن مطهر اسدی، «مختلف الشيعة في أحكام الشريعة»، چاپ دوم 9 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413ق، ج 5، ص 18.
5- قمّی، سید صادق حسینی روحانی «فقه الصادق»، ج 14، ص 337
6- http://www.rohani.ir/fa/idetail/1711/%d8%b1%d9%82%d8%b5-%d9%88- %d9%be%d8%a7%d9%8a%d9%83%d9%88%d8%a8-- %d8%ac%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1- %d8%a7%d8%b9%d9%8a%d8%a7%d8%af-%d9%88- %d9%85%d9%8a%d9%84%d8%a7%d8%af-%d9%85%d8%b9%d8%b5%d9%88%d9%85%d9%8a%d9%86-- %d8%b9%d9%84%db%8c

روایت نهم حدیث علی بن جعفر شادی در عید فطر و قربان است، اگر با «زمار» نباشد، جایز است. (1) در روایت حمیری به جای «لم يزمر به»، «لم يعص به» (2) و در نسخه وسائل «ما دامی که به آن امر نشود» آمده. صاحب وسائل روایت را بر عروسی هایی حمل کرده که در عید فطر یا قربان برگزار می شود و امکان دارد روایت از باب تقیه صادر شده باشد. (3) این روایت بین آوازی که توسط صدای انسان ایجاد شود و آوازی که توسط ابزار موسیقی ایجاد شود، تفاوت گذاشته است نواختن آلت موسیقی می تواند مقدمه برای عمل لهوی دیگری مانند رقص باشد. همچنین قرائت «لم يعص به» صریح است عملی که غیر از غناء و همراه با آن انجام می شود خودش گناه است این گناه به قرینه «زمر» رقص است.

واژه «زمر» در روایت سکونی و روایت علی بن جعفر (4) آمده است. در روایت سکونی، اسم و در روایت علی بن جعفر فعل است. از دیدگاه فراهیدی زمر صدای شتر مرغ و زماره به معنای زانیه است. (5) جوهری به نقل از ابوعبید ادعا می کند که زماره به معنای زانیه تنها در روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله به کار رفته و معلوم نیست ریشه آن چیست؟ (6) ابن فارس در پاسخ به این

ص: 163


1- وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ أَ يَصْلُحُ فِي الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَحُ يَكُونُ قَالَ علیه السلام لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَزْمَرْ بِه. عریضی، علی بن جعفر، «مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها»، چاپ اول 1جلد مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم، 1409ق، ص 156.
2- 1158 - عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ جَدِّهِ عَلَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ابْنِ جَعْفَرِ علیهما السلام، قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ، هَلْ يَصْلُحُ فِي الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَح ؟ قَالَ علیه السلام: «لَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَعْصَ بِه». حمیری، عبد الله بن جعفر، «قرب الإسناد»، ص 294.
3- عَنْ عَلِى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ هَلْ يَصْلُحُ فِي الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَحِ قَالَ علیه السلام لَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَعْصَ بِهِ. وَ رَوَاهِ عَلِي بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: مَا لَمْ يَؤْمَرْ بِهِ. أَقُولُ: هَذَا مَخْصُوصٌ بِزَفَ الْعَرَائِسِ وَ بِالْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى إِذَا اتَّفَقَ مَعَهُ الْعُرْسُ وَ يَمْكِنُ حَمْلُهُ عَلَى التَّقِيَةِ وَ يَحْتَمِلُ غَيْرُ ذَلِكَ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ. شيخ حر عاملی، محمد بن حسن، «تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة» چاپ اول، 30 جلد، مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم 1409ق، ج 17، ص 122.
4- وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ أَ يَصْلُحُ فِي الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَحُ يَكُونُ قَالَ علیه السلام لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَزْمَرْ بِهِ. عریضی، علی بن جعفر، «مسائل علی بن جعفر و مستدركاتها»، ص 156.
5- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العين»، ج7، ص 365.
6- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 2، ص 671

پرسش احتمال می دهد کاربرد «زمّاره» برای زانیه به خاطر مشابهت صدای زن زانیه با صدای زمار باشد. البته برخی زماره را در اصل رمازه می دانند یعنی اشاره رمزی که زن زانیه با ابرو و صورتش برای مشتریانش انجام می دهد. ابن فارس، توجیه دوم را پسندیده است. (1) حمیری، زمر را به معنای نواختن در مزمار [نی] می داند. (2) زمخشری زماره را اغواء و فریب مردان می داند. احتمال دارد زمر از «نقز» گرفته شده باشد. (3) «نقز» و «نفز» نیز پریدن هستند و «نفز» به معنای رقص نیز آمده است (4) هم چنان که «زمر» به معنای «نفز» آمده است. (5)

ابن اثیر زماره را زانیه می داند هر چند معنای اشاره به چشم و لب نیز برای آن گفته شده است. معنای سوم زیبا رو و معنای چهارم کنیز آوازه خوان است. (6) در لسان العرب «زمر» نواختن در نِی است. زن نی زن را «زامره» و مرد نیزن را «زمار» می گویند و آلتی که با آن نی می نوازند را «زماره» می گویند. (7) در نتیجه زمّاره نوازنده زن نیست و تنها معنای آن زن زانیه است.

با این تلاش ها، به نظر می رسد که «زماره» در روایت اهل سنت، از ریشه زمر گرفته شده است. زمر نیز به معنای نواختن موسیقی است. البته مراد ،روایت حرام دانستن درآمد است. درآمدی که برای این گونه زنان امکان دارد از نوازندگی آلات موسیقی و از زناست. در گذشته، بیش تر کنیزان خواننده و نوازنده بدکاره بودند و آموزش آوازه خوانی و نوازندگی برای درآمد زائی بوده که در نهایت با زنا به دست می آمد بدیهی است آواز و نوازندگی اگر همراه با رقص شهوانی باشد منجر به زنا می گردد در نتیجه روایت از مقدمه تا نتیجه را نهی کرده است با این توصیف نیازی به توجیه واژه زماره نیست؛ زیرا ریشه آن از ،زمر به معنای نواختن موسیقی است.

در بررسی های فقهی، شیخ انصاری «لم یعص به» را غنائی می داند که سبب گناه یا مقدمه

ص: 164


1- ابو الحسین احمد بن فارس بن زكريا، «معجم مقائیس اللغة»، ج 3، ص 24.
2- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 5، ص 2842
3- زمخشری، ابو القاسم محمود بن عمر، «الفائق»، ج 2، ص 92.
4- جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح»، ج 3، ص 899.
5- صاحب بن عباد «كافى الكفاة»، اسماعیل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 9، ص 52.
6- جزری، ابن اثیر، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج2، ص 312.
7- ابن منظور محمد بن مكرم، «لسان العرب»، ج 4، ص 327.

گناهِ همزمان با آن شود مصداق بارز گناه همراه با غناء رقص است. «لم يزمر» نیز بازی با مزمار یا غناء به وسیله مزمار یا دیگر آلات موسیقی می باشد. (1) با اشاره به دو روایت ابوبصیر، حرمت غناء را وابسته به انگیزه آن می داند اگر مقصود از غناء ایجاد مجلس لهو حرام باشد، حرام می شود. (2) در جای دیگر برای مجلس لهو به رقص مثال می زند. (3) ایشان روایت «لم يعص به» را گناه کردن با غناء می داند. در این صورت، خود غناء حرام است. اما «لم يزمر به» را ترجیع به صورت مزمار، یا قصد مزمار می داند یا غناء به صورت لهو، یعنی غنائی که مناسب برای لهوی مانند رقص باشد، (4) در این صورت روایت اشاره به رقص دارد.

ایروانی پنج احتمال در روایت می دهد: اول. مراد غناء با مزمار باشد که ظاهر روایت، این معنا است. دوم: غنائی که از جنس آواز مزمار نباشد. سوم: همراه با غناء، مزمار نواخته نشود. چهارم: روایت به جای «یؤمر»، کلمه «یوزر» باشد، یعنی گناه نکند. پنجم: به آن امر نشود. (5) معنای دوم، آوازی است که رقص آور باشد و مناسب مجالس گناه است. معنای چهارم نیز مانند معنای شیخ ،انصاری گناهی است که همراه با غناء ،باشد گناه رائج همراه با غناء رقص است. خویی نیز (ما لم یزمر به» را صوتی می داند که لحن رقصی (رقص آور) نباشد. (6)

در نتیجه فقهائی که مضمون روایت علی بن جعفر را پذیرفته یا آن را توجیه کرده اند، اتفاق دارند روایت دلالت دارد غناء همراه با عناصری دیگر است که تأثیر گذار هستند یکی از این عوامل نواختن آلات موسیقی است و دیگری افعال لهوی مانند رقص می باشد.

روايت سكونى

نکته اول: روایت سکونی تنها روایت رقص شیعه و مهم ترین شاهد ارتباط رقص و موسیقی

ص: 165


1- دزفولی، مرتضی بن محمد امین، «کتاب المكاسب» ج1، ص 303.
2- «همان»، ج1، ص 305.
3- «همان»، ج 2، ص 47.
4- «همان»، ج1، ص 306.
5- ایروانی، علی بن عبد الحسين نجفي «حاشية المكاسب»، ج1، ص 31.
6- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «مصباح الفقاهة»، ج1، ص 309.

می باشد؛ زیرا پس از رقص سه آلت موسیقی نام برده شده است سکونی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نهی کردند از: زفن، مزمار، کوبه ها و کبرات. (1) در کتاب اشعثیات، به جای زفن، زمر آمده است. (2) از دیدگاه اهل لغت (مانند فراهیدی، (3) ابن درید، (4) ازهری (5) و جوهری(6)) زمر و مزمار، یکی هستند. زمر، معنای مصدری است و مزمار، آلتی است که با آن غناء، می نوازند. بنابر این، مراد از «زمر» ممکن است نواختن موسیقی به معنای عام باشد که در روایت علی بن جعفر آمده است: ما لم یزمر به. عطف مزمار بر زمر نیز، عطف خاص بر عام است.

مددی این نسخه را قرینه می داند شاید واژه درست در روایت سکونی زمر باشد نه زفن؛ زیرا در نگارش کوفی (بدون نقطه) این دو واژه، مانند یکدیگر نوشته می شدند. بنابراین دیدگاه، هیچ روایتی برای رقص نداریم. (7)

نظریه مددی اشکال دارد زیرا برداشت فقها و محدثین (پس از کلینی) از روایت سکونی واژه «زفن» است. جوامع حدیثی و شرح های آن در دوره صفويه (روضة المتقين، وافى، وسائل الشيعه، مرآة العقول) ضبط این واژه را «زفن» نوشته اند تنها در پاورقی مستدرک الوسائل ضبط این واژه «زفر» است. (8) جامع الاحادیث نیز روایت کافی، دعائم و جعفریات را نقل کرده که تنها ضبط جعفریات «زمر» است. (9) کتاب جعفریات از نظر سند مرسل است و اگر چنین

ص: 166


1- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِرْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ. کلینی، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص: 432
2- بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِى بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنَّهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّهْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الكبريات [الْكُوبَاتِ] وَ الكبوبات. ابن اشعث، محمد بن محمد، «الجعفريات»، ص 157-158.
3- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العين»، ج 7، ص 365.
4- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، ص710.
5- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 13، ص 142.
6- جوهری، اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 2، ص 671.
7- نوری، حسین بن محمد تقى، «مستدرك الوسائل»، ج 13، ص 217.
8- /http://dorous.ir/persian/lesson/8924
9- ن. ک: بروجردی، آقا حسين، «جامع أحاديث الشيعة» (للبروجردی)، چاپ اول 31 جلد، انتشارات فرهنگ سبز، ،تهران، 1386 ش، ج 22، ص 410

کتابی معیار ترجیح شکل قرائت واژه ای باشد کتاب دعائم که از نظر سند مانند و معاصر جعفریات است واژه «زفن» را تأیید می کند و دو نظریه «زفن و زمر» یکسان اند.

نکته دوم: مجلسی اول و دوم فیض کاشانی ملا احمد نراقی و دیگران الفاظ روایت را توضیح داده اند مجلسی ،اول معازف (بنابر نسخه ای که ابتدای روایت، معازف باشد) را دفّ یا هر گونه آلت موسیقی که بر آن نواخته می شود می داند. معنای دیگر معازف «لعب: بازی» است. زفن هر گونه بازی و رقص است. کوبه سه احتمال دارد: نرد (شطرنج)، طبل یا بربط. البته معنای نرد با دیگر آلات گفته شده در روایت هماهنگی ندارد. اگر طبل باشد، لازم می آید «كبرات» تکرار آن باشد یا خاص پس از عام .باشد «کبر» نیز طبل است، چه طبل یک طرفه يا طبل دو طرفه. (1) در نسخه ایشان، مزمار نبوده است.

کوبه سه معنا دارد: شطرنج، طبل، طنبور. فراهیدی به معنای شطرنج می داند. (2) ابن درید به معنای طبل و طنبور می داند. (3) جوهری آن را (طبل کوچک) می داند. (4) راغب طبلی می داند که با آن بازی می کنند. (5) و زمخشری طبلَک (طبل کوچک) معنا کرده است. (6) در کتاب فائق آمده پیامبر صلی الله علیه و آله و سه چیز را حرام کرده یکی از آن ها کوبه است. (7) «کبر» هم طبلی است که یک طرف دارد. (8) بنابراین طبل در این ،روایات به عنوان آلت موسیقی و لهو، مورد نهی شده نه طبلی که در جنگ و مانند آن استفاده می شود. از دیدگاه علامه، واژه «طبل» مشترک لفظی بین طبل ،جنگی طبل اعلان ،حاجیان طبل اعلان اردو زدن یا حرکت قافله ها (به ویژه کاروان تجاری) طبل عطاری ها و طبل مجالس لهو. (9) از این رو، کوبه به قرینه دیگر آلات

ص: 167


1- اصفهانی مجلسی ،اول محمد تقی، «روضة المتقين»، ج 10، ص 162.
2- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 5، ص 417
3- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 378.
4- جوهری اسماعيل بن حماد، «الصحاح»، ج1، ص 215.
5- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 728.
6- زمخشری، محمود بن عمر، «مقدمة الأدب»، ص 55.
7- زمخشری، محمود بن عمر، «الفائق»، ج 3، ص 175.
8- فراهیدی خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ص 361؛ ازهری محمد بن احمد، «تهذیب اللغة»، ج 10، ص121.
9- حلّی، علامه حسن بن یوسف بن مطهر ،اسدى «تذكرة الفقهاء» (ط - القديمة)، چاپ اول در يك جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم، 1388ق، ص 483.

موسیقی در روایت انصراف دارد به طبل لهو که از آلات موسیقی است. شاهد استفاده طبل برای لهو داستان ولید بن یزید است راوی که خود استاد موسیقی ،است می گوید نزد ولید بودم آن قدر شراب خورد و مست شد که عُودی را برداشت و آن را به زیبایی نواخت. سپس طبلی را گرفت و با آن ،نیز به خوبی نواخت سپس دفّ گرفت و آن را به خوبی زد. (1) در داستان دیگر جعفر طبّال می گوید ابراهیم بن مهدی عباسی یکی از کنیزان خود را نزد من فرستاد تا به او آموزش طبل زدن یاد بدهم و صد دینار نیز دستمزد تعیین کرد تا این آموزش را سریع انجام دهم سرانجام بر سر پرداخت دستمزد اختلاف می کنند و جعفر طبال همراه با طبل خود و کنیز ابراهیم نیز با طبل اش نزد قاضی می روند تا ،قاضی، پس از شنیدن طبل زدن آن دو، بین شان قضاوت کند. (2)

در روایت مشابه ،سکونی واژه معازف آمده است. عزف بازی می باشد، ولی جمع آن ملاهی (آلات لهو) است و برای طنبور زدن به کار می رود. (3) عازف بازیگر و آوازه خوان است. «تعزف» نیز بازی با آلات موسیقی است و معزف هم به معنای طنبور است. (4) عزف به معنای دف زدن نیز آمده ولی این معنا از احادیث اهل سنت است. (5) ابن منظور نیز برای معانی عزف به روایات اهل سنت اشاره می کند. (6)

فیض کاشانی در کتاب شافی زفن را به سه معنا گرفته: بازی، دف، رقص. دف، می تواند اسم آلت موسیقی باشد و هم معنای مصدری (دف زدن) باشد. زمر آواز زدن در نِی است. مزمار هم، نِی است که در آن نواخته می شود، و مزامیر داود به معنای آواز خواندن می باشد. کوبه به معنای بربط است و کبر هم به معنای طبل می باشد. ایشان برخلاف مجلسی اول،

ص: 168


1- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغاني»، ج9، ص 189.
2- اصفهانی، «همان»، ج 15، ص181.
3- صاحب بن عباد، «كافي الكفاة»، اسماعيل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج1، ص 391.
4- واسطی، سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس»، ج 12، ص 385.
5- «همان»، ج 12، ص 385.
6- ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج9، ص ص 244.

کوبه را بربط می داند نه طبل. (1) در کتاب وافی، کوبه را هم به معنای نرد و شطرنج گرفته و هم به معنای طبل کوچک و هم به معنای بربط کبر را هم به معنای طبل گرفته است. (2)

مجلسی دوم، در معنای اصطلاحات روایت به نظریه اهل لغت استناد جسته، بدون آن که در مورد کوبه معنای خاصّی از شطرنج یا طبل یا بربط را اختیار کند سپس کلام شهید دوم را نقل می کند که قائل شده هر گونه آلت موسیقی حرام است مگر آن گونه دفی که بدون صنج و زنگوله باشد. (3) به قرینه دیگر اصطلاحات روایت مشخص است که مراد از کوبه آلات موسیقی است نه آلات شطرنج. همچنین مراد از ،زفن خصوص رقص است نه مطلق بازی؛ زیرا کسی از فقها بازی حرام ندانسته است و روایات هم در حرمت «لهو» وارد شده نه «لعب: بازی» همین اشکال بر نراقی وارد است. ایشان معانی تمامی آلات موسیقی ای که در روایات وارد شده از اهل لغت نقل می کند بدون این که معنای خاصی را انتخاب کند، (4) حال آن که مراد امام علیه السلام آلات موسیقی ای است که در عصر صدور ،روایات استفاده می شده است. اگر بخواهیم با استناد به فرهنگ نامه های اسلامی برای کوبه هم معنای شطرنج را در نظر بگیریم و هم طنبور و طبل روایت را از معنا و تأثیر انداخته ایم.

نکته سوم: اهل سنت مشابه روایت سکونی (بیان آلات موسیقی) از امام علی علیه السلام نقل کرده اند: مأمور شدیم به شکستن ،کوبه کنّاره و شیاع. در روایت دیگر آمده شیاع حرام است. (5) شیاع، همان زمّاره است، یعنی کسی که نی می نوازد، از این رو گفته اند: شیاع، نی و آلت چوپانی است؛ زیرا با آن حیوانات را جمع می کند. (6) کناره نیز به معنای عود، بربط، طنبور و دف آمده است که هر سه آلت موسیقی می باشند. البته در قرائت ،دیگر به جای کناره، «کرن و کناده» آمده است. کرن نیز عود یا بربط است. (7)

ص: 169


1- کاشانی، فیض محمد محسن ابن شاه مرتضی «الشافی»، ج1، ص: 778.
2- کاشانی، فیض، محمد محسن ابن شاه مرتضی، «الوافی»، ج17، ص 211.
3- اصفهانی مجلسی دوم محمد باقر بن محمد تقى، «مرآة العقول»، ج22، ص 302.
4- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة»، ج 18، ص: 163.
5- جزری، ابن اثیر، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 2، ص 520.
6- ابن منظور، محمد بن مكرم «لسان العرب»، ج8، ص 190.
7- واسطی، سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس»، ج 2، ص 390.

این روایات، قرینه است که اصطلاحات به کار رفته در روایت سکونی، همگی آلات موسیقی هستند و تنها واژه زفن متفاوت .است همه آن را به معنای بازی یا رقص گرفته اند. وجه تناسب این واژه با آلات موسیقی این است که ایجاد هماهنگی و وزن در بازی های موزون و رقص، با آلات موسیقی انجام می شود.

نکته چهارم: در روایت سکونی، سه گونه آلت موسیقی آمده است: «ساز بادی، کوبه ای و زهی». یعنی هر سه دسته آلات موسیقی در ایجاد حرکات موزون نقش داشته و حرام اند. به بیان دیگر، کارکرد ایجاد ضرب آهنگ برای حرکات موزون منحصر به ساز های کوبه ای نیست، بلکه ساز های بادی مانند نِی یا ساز های زهی نیز همین کارکرد را دارند.

سازهای ضربی یا کوبه ای ساز هایی هستند که از طریق ضربه تکان، سایش، خراش و یا هر عمل دیگری که منجر به نوسان شود، تولید صدا می کنند وظیفه اصلی ساز های کوبه ای معمولاً اجرای ضرب (ریتم) در متن آهنگ است ولی توانائی اجرای ملودی را هم دارد. ساز های کوبه ای دو دسته اند: ساز های کوبه ای با کوک معین مثل زیلوفون و ساز های کوبه ای با کوک نا معین مثل انواع طبل که وارد آوردن ضربه به وسیله دست (مثل دف و تنبک) و یا وسیله دیگری (مثل دهل و نقاره) انجام می شود.

ساز های بادی ساز هایی اند که تولید صدا در آن از طریق دمیده شدن هوا انجام می گردد. ساز های بادی چند دسته اند:

ساز های بادی چوبی سازهایی که از چوب (آبنوس) یا نی خیزران ساخته می شوند. مانند ،نی ،سُرنا، فلوت هوبوا باسون

ساز های بادی برنجی: سازهایی که از جنس مس، برنج یا حتی نقره ساخته شده اند. مانند انواع شیپور ترومپت ترومبون، ساکسیفون، كُر.

سازهای شستی دار بادی: سازهای که مانند پیانو دارای شستی هستند و تولید صدا یا دَمِش هوا، به وسیله ی نیروی مکانیکی یا الکتریکی انجام می گیرد مانند اُرگ، آکوردئون، ساز دهنی، نی انبان.

ساز های موسیقی زهی صدا را با ارتعاش سیم یا زه تولید می کنند. معمولاً با زخمه زدن، ضربه زدن و یا کشیدن کمان و آرشه بر روی این زه ها صدای دل خواه از ساز در می آید.

ص: 170

ساز های زهی کششی و زخمه ای عبارتند از کمانچه (اولین شکل ویولون امروزی)، قیچک یا ،قژک دل ربا و رباب ،زهی بربط که به آن «عُود یا لوت» می گویند، رباب، تار (سه تار و دو تار) و گیتار (کلاسیک گیتار آکوستیک و گیتار الکتریک) که ریشه اسپانیایی دارد. (1)

ساز های الکترونیک به صورت دیجیتال تولید آواز می کنند. مهم ترین ساز های الکترونیک عبارتند از ارگ ،برقی ،ترمین درام ،الکتریک سینتی سایزر، کیبورد، گیتار الکتریک ، گیتار بیس، سه تار الکتریک تفاوت ساز های الکترونیک با ساز های موسیقیائی در نوع وسیله ای است که آن را تولید می کند و گرنه در نوع آواز تفاوتی ندارند. از این رو، این ساز ها نیز به دو دسته لهوی و غیر لهوی، تقسیم می گردد.

در روایت سکونی مزمار نماینده سازهای بادی کوبه (به معنای بربط) نماینده سازهای زهی و كُبَر نماینده سازهای کوبه ای است بنابر این فقیهی که روایت سکونی را قبول داشته ،باشد همه گونه آلات موسیقی را حرام می داند.

نکته پنجم: متن روایت سکونی غریب است غریب بودن حديث عبدالله بن عمرو بن عاص (ریشه روایت سکونی) در بخش اول گذشت. اصطلاح «زفن، کوبه و کنار» تنها در روایت سکونی به کار رفته است البته واژه کوبات، ضبط دیگر دارد: کبوبات (2) واژه کنارات نیز، ضبط دیگر دارد: کیوبات. (3) تنها اصطلاح مزمار در کافی، (4) اشعثیات (5)

ص: 171


1- /https://webnavazan.com/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C- %D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C
2- قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: ﴿أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّمْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الْكُوبَاتِ وَ الْكُيوبَاتِ﴾. نوری، حسین بن محمد تقی، «مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل»، ج 13، ص 216.
3- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهما السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم ﴿أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّمْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الكبريات [الْكُوبَاتِ] وَ الكبوبات﴾. ابن اشعث، محمد بن محمد، «الجعفريات»، ص 158.
4- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: ﴿مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَجَاءَ عِنْدَ تِلْكَ النِّعْمَةِ بِمِزْمَارِ فَقَدْ كَفَرَهَا وَ مَنْ أُصِيبَ بِمُصِيبَةٍ فَجَاءَ عِنْدَ تِلْكَ الْمُصِيبَةِ بِنَائِحَةٍ فَقَدْ كَفَرَهَا﴾. کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 432 .
5- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه علیهم السلام قَالَ: ﴿بَيْنَمَا رَسُولُ الله صلى الله عليه و سلم قَائِماً يخْطُبُ يوْمَ الْجُمُعَةِ وَ كَانَتْ سُوقاً يقَالُ لَهَا الْبَطْحَاءُ وَ كَانَتْ بَنُو سُلَيْمٍ تَجْلِبُ إِلَيْهَا السَّبْى وَ الْخَيلَ وَ الْغَنَمَ وَ كَانَتِ الْأَنْصَارُ إِذَا تَزَوَّجُوا ضَرَبُوا بِالْكَبَرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ إِذَا سَمَّعُوا ذَلِكَ خَرَجَ النَّاسُ إِلَيْهِمْ وَ تَرَكُوا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَائِماً فَعَيرَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَ تَرَكُوكَ قَائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهُو وَ مِنَ التَّجَارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ﴾. ابن اشعث محمد بن محمد، «الجعفريات»، ص 43.

تحف العقول (1) و مجازات نبوی، (2) یک بار آمده است که سه روایت آخر از نظر سند، مرسل هستند. هم چنین «یزمر: فعل» نسخه ای از روایت علی بن جعفر است با این حال اصطلاح ،مزمار در جامعه اسلامی رواج داشته و معیار برای موسیقی و لهو بوده است. با این بررسی مشخص شد روایت علاوه بر غریب ،بودن دچار اضطراب در متن و اصطلاحات موسیقی است. در کتاب های لغت و غریب الحدیث نیز، برای هر واژه چند معنا گفته شده است که این ابهام را بیشتر می کند شأن امام معصوم علیه السلام نیز بیان اصطلاح و ابزار موسیقی نیست؛ زیرا این ابزار در طول تاریخ و جوامع گوناگون متفاوت هستند. اهل بیت علیهم السلام در روایات غناء به جای بیان مصداق ضابطه کلّی رقص، آلات موسیقی و آلات لهو را بیان کرده اند برجسته ترین ضابطه فاصله گذاری بین حق و باطل است. این معیار همان گونه که در روایت است ضابطه عرفی است که برای غناء (3) و شطرنج (4) به کار رفته، در رقص نیز کارایی دارد.

ص: 172


1- وَ قَالَ صلی الله علیه و آله ﴿صَوْتَانِ يَبْغِضُهُمَا اللَّهُ إِعْوَالٌ عِنْدَ مُصِيبَةٍ وَ مِزْمَارٌ عِنْدَ نِعْمَةٍ﴾. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، «تحف العقول»، ص 40 .
2- وَ مِنْ ذَلِكَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله: ﴿الْجَرَسُ مِزْمَارُ الشَّيْطَانِ﴾. شریف الرضی، محمد بن حسين، «المجازات النبوية»، ص367.
3- عَنْ عَلِي بْنِ الرَّيانِ عَنْ ُيونُسَ قَالَ: ﴿سَأَلْتُ الْخُرَاسَانِي علیه السلام وَ قُلْتُ إِنَّ الْعَبَّاسِى ذَكَرَ أَنَّكَ تُرَخِّصُ فِي الْغِنَاءِ فَقَالَ كَذَبَ الزَّنْدِيقُ مَا هَكَذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِي عَنِ الْغِنَاءِ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فَسَأَلَهُ عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ يَا فُلَانُ إِذَا مَيزَ اللَّهُ بَينَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَنَّى يَكُونُ الْغِنَاءُ فَقَالَ مَعَ الْبَاطِلِ فَقَالَ قَدْ حَكَمْتَ﴾. کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 435 .
4- عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: ﴿سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرِ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْأَشْياءِ الَّتِي يَلْعَبُ بِهَا النَّاسُ النَّرْدِ وَ الشَّطْرَنْجِ حَتَّى انْتَهَيتُ إِلَى السُّدَّرِ فَقَالَ إِذَا مَيزَ اللَّهُ بَينَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فِى أَيهِمَا يَكُونُ قُلْتُ مَعَ الْبَاطِلِ قَالَ فَمَا لَكَ وَ لِلْبَاطِلِ﴾. «همان»، ج 6، ص 436 .

گفتار سوم: ارتباط رقص و موسیقی در بررسی های فقهی

اشاره

هدف این بررسی اثبات ملازمه رقص و آواز یا نبود آن از جهت موضوع شناسی فقهی نیست؛ زیرا این پدیده عرفی است نه فقهی هدف پیامد فقهی این رابطه است.

محقق حلی، در کتاب شهادات، غناء را کشیدن صدا می داند که ترجیع (چهچه در صدا) و إطراب (حالت سبکی) دارد. (1) بیش تر فقها این معنا را برگزیده اند بنابر این غناء آوازی است که قابلیت تأثیرگذاری بر شنونده را داشته باشد و انسان عادّی را به جنبش در آورد که در لغت و فقه به آن «إطراب و مطرب» می گویند. علامه حلی همین معنا را برای غناء می کند. از دیدگاه ،ایشان این گونه حالت با قرآن نیز امکان دارد ولی «حداء» را استثناء می کند. (2) این استثناء، تأیید می کند حداء گونه ای آواز تأثیر گذار است و گرنه حرکت شتر را تند تر نمی کرد.

شهید اول، (3) عاملی، (4) شهید دوم، (5) غناء را کشیدن صدای دارای ترجیع و إطراب می دانند. البته شهید دوم (6) و اردبیلی (7) غناء را موضوعی عرفی می دانند هر چند مطرب .نباشد ملا صالح مازندرانی نیز، عرف را معیار تشخیص غناء می داند، نه خصوص صدائی که همراه با ترجیع و إطراب باشد. (8) سبزواری در کتاب کفایه قید «ترجیع و اطراب» را به خاطر این می داند که این

ص: 173


1- حلّى، محقق، نجم الدین جعفر بن حسن، «شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام»، چاپ دوم، 4 جلد، مؤسسه اسماعيليان، قم، 1408ق، ج 4 ، ص 117.
2- حلّی، علامه حسن بن يوسف بن مطهر اسدی، «تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية» (ط - الحديثة)، چاپ اول 6 ،جلد مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، 1420ق، ج 5، ص 251 .
3- عاملی شهید ،اول محمد بن مكى «غاية المراد في شرح نكت الإرشاد»، چاپ اول 4 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1414ق، ج4، ص 109.
4- عاملی، کرکی، محقق ثانی، علی بن حسین، «جامع المقاصد»، ج 4، ص 23.
5- عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، «مسالك الأفهام»، ج3، ص 126.
6- عاملی، شهید ثانی زین الدین بن علی «حاشية شرائع الإسلام» چاپ اول در يك جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم قم، 1422ق، ص 327.
7- اردبیلی، احمد بن محمد، «مجمع الفائدة و البرهان»، ج8، ص: 57.
8- مازندرانی، محمد صالح بن احمد بن شمس سروی، شرح «کافی» چاپ اول 12 جلد المكتبة الإسلامية، تهران، 1382ق، ج11، ص 39.

دو قید در بیشتر آوازها وجود دارد (1) اما در رساله غناء با اشاره به وجود إطراب و ترجیع در بیش تر آواز ها ادعّا می کند «تغنّی، تطريب ،ترجیع لحن تغريد ترنم» که در تعریف های غناء آمده اند تفاوتی با یکدیگر ندارند (2) و همگی به یک معنا بر می گردند. (3) گر چه فاضل گروسی این گونه معنا کردن جز تکرار معنای اصلی یا ایجاد ابهام ،جدید کارکرد دیگری ندارد،(4) با این حال معنای مشترک آواز های غنائی گونه ای تحریک زایی است که جاندار را از حال عادی بیرون ساخته و او را وادار به حرکات موزون ،کند چه رقص انسانی باشد یا حرکت تند تر شتر در ،بیابان و همین اندازه برای ارتباط آواز و رقص کفایت می کند

نراقی دوازده معنا برای غناء نقل می کند و قدر متیقن دوازده معنا را کشیدن صدای دارای جیع و إطراب می داند البته ایشان غناء را منحصر به شادی نمی داند و در غم و مرثیه جاری می داند. نظریه ای که شیخ انصاری هم از آن پیروی کرده است. ایشان در بررسی خود، اشاره به اصطلاحات فارسی (سرود، دوبیتی و خوانندگی) می کند که خویی هم آن را تکرار می کند نراقی اصطلاح «لحن اهل گناه» را مطرح می کند (5) که ضابطه إطراب است و مؤيد ارتباط موسیقی و رقص می باشد؛ زیرا لحن مجالس گناه لحن رقص آور است.

شیخ انصاری پس از اشاره به معانی لغوی و فقهی غناء معنای برتر را آواز دارای ترجیع و مطرب، می داند، مانند شعر شاعر عرب که به پیرمردی طعنه می زند: آیا طرب و شادی می کنی در حالی که پیر مرد کهن سالی هستی. (6) طرب در این ،شعر حالت سبکی است که بر اثر آواز ایجاد می شود نه هر صدائی که با چهچه ایجاد شود آواز مطرب ،نیز آوازی است که توانایی

ص: 174


1- سبزواری، محقق، محمد باقر بن محمد مؤمن، «كفاية الأحكام»، چاپ اول 2 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1423ه، ج 1، ص 428.
2- سبزواری، محقق، محمد باقر بن محمد مؤمن «رسالة فى تحريم الغناء»، ص 26.
3- «عباراتنا شتى و حسنك واحد و كل الى ذاك الجمال يشير».
4- مختاری، رضا و صادقی محسن، «غنا، موسیقی»، ج 3، ص 1839
5- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة في أحكام الشريعة»، ج 14، ص: 124-126.
6- دزفولی، مرتضی بن محمد امین «کتاب المكاسب»، ج1، ص 291.

ایجاد سبکی و حرکات موزون را داشته باشد حتی اگر فعلا به خاطر مانعی، محرّک نباشد. (1) ایشان غناء در عزاداری را ممکن می داند؛ زیرا کسی که از دور صدای آوازی بشنود که انسان را به وجد و رقص درآورد تردید نمی کند که این آواز غناء ،است هر چند معنای آن را نداند نداند برای شادی خوانده می شود یا مرثیه. (2) شاهد نظریه ایشان داستان محدّث عرب زبانی است که در نیشابور ترانه زن خواننده فارسی را می شنود و از خود بی خود می گردد، هر چند چیزی از معنای آن چیزی نمی فهمد. (3) اما اسحاق موصلی (موسیقیدان عصر عباسی) با این که نظریه تأثیر صدا بر انسان را (هر چند انسان معنای آواز را نفهمد) تأیید می کند، بین شادی و غم تفاوت می گذارد و برای شادی، به رقص مثال می زند. (4) در نهایت شیخ انصاری ادعا می کند غناء از مصادیق لهو است و برای حرمت آن نیازی به همراه بودن گناه دیگری مانند رقص نیست. (5) یعنی اگر قرار بود چیز دیگری ملازم با غناء باشد، رقص است.

بررسی های فقهی پس از شیخ انصاری، متأثر از نظریه های ایشان در مکاسب محرمه است. برای نمونه خویی غناء حرام را صدائی می داند که دارای ترجیع باشد و به شکل آواز مجالس لهو و گناه خوانده شود که در فارسی «دوبیتی، سرود پسته و آواز خواندن» می گویند. ایشان لهو حرام را پنج دسته می داند: اول: لهوی که با آلات لهو و بدون صدای انسان است. دوم: صدای تنها سوم: آوازی که با آلات موسیقی ایجاد می شود چهارم: رقص تنها و بدون موسیقی و آواز که به آن «رقصِ سر خود» می گویند. پنجم: لهوی که با دیگر انواع لهو ایجاد .شود ،ایشان صدائی را که لهوی ،باشد یعنی مناسب با مجالس گناه و رقص باشد، حرام می،داند مانند آواز هایی که از رادیو و تلویزیون های ویژه موسیقی و رقص، پخش می شود از آنجا که این موسیقی ها اغلب از گونه موسیقی - رقص های رایج هستند، معیار حرمت غناء،

ص: 175


1- «همان»، ج1، ص 293.
2- «همان»، ج1، ص 307.
3- ابن حمدون، محمد بن الحسن «التذكرة الحمدونية»، ج 9، ص 18.
4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء»، ج1، ص822.
5- دزفولی، مرتضی بن محمد ،امین «کتاب المكاسب»، ج1، ص 302.

رقص یا آواز مناسب با این گونه مجالس و رسانه ها است. (1) بررسی ،ایشان، نه تنها ارتباط رقص و موسیقی -آواز را تأیید می کند بلکه ایشان معیار حرمت غناء را ترتب عنوان ثانوی مانند رقص، باطل لهو و لغو می داند برخلاف ،ایشان منتظری حرمت غناء را به خودی خود می داند و رقص یا اختلاط زن و مرد را در تحقق موضوع و حکم غناء دخیل نمی داند. (2) سبحانی احتمال داده ،رقص گونه ای غناء فعلی (رفتاری) باشد؛ زیرا معیار حرمت در هر غناء و رقص، طرب است. (3) وجه مشترک بین این دو پدیده، وزن در حرکات (رقص) و ایقاع در صدا (غناء) است. اما ایروانی این ملازمه را قبول ندارد. (4) انکار ایشان دلیل وجود این نظریه و چنین ملازمه ای است.

آقا نجفی اصفهانی در دقیق و جامع ترین بررسی فقهی غناء تصریح دارد:

اول: نزد فلاسفه یونانی و اسلامی، غناء یکی از هنر های زیبا است.

دوم: «ایقاع» دانش شناخت اوزان موسیقی است.

سوم: مرجع شناخت آواز درست و نادرست، «عُود» است.

چهارم: در زمان هارون عباسی صد آواز برتر از میان چهار هزار آواز انتخاب و از میان صد آواز، هفت آواز و سرانجام انتخاب سه آواز برتر برگزیده شد که آوازهای مشهور در هفت شهر مهم جهان اسلام گردید. (5)

پنجم: تأثیر آواز ها بر افراد و اقوام گوناگون نسبی است. ممکن است آواز های فارسی، برای اعراب مقبول نباشد و بر عکس

ششم: اگر شعر (و آوازی) روی اسلوب آن خوانده شود، طبق عادت باید روی شنونده اثر بگذارد و او را از حال عادی خارج سازد و از او رفتاری مانند رفتار انسان مست، روی دهد. از

ص: 176


1- خویی، سید ابو القاسم موسوى، «مصباح الفقاهة»، ج1، ص 311-313
2- نجف آبادی حسین علی منتظری، «دراسات في المكاسب المحرمة»، چاپ اول 3 جلد نشر تفکر، قم، 1415ق، ج 2، ص 270-271.
3- https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/sobhani/feqh/97/971106/%D8%B1%D9%82%D8%B5
4- https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/iravani/feqh/36/370407/%D8%A3%D9%86%D9%91 %20%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%B1%D8%A8%20%DB%8C%D9%84%D8%A7 %D8%B2%D9%85%20%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%82%D8%B5%20%D8%B9% D8%A7%D8%AF%D8%A9
5- ر.ک: بو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج1، صص 41-42.

این رو با شنیدن غناء از انسان با شخصیت رفتاری رُخ می دهد که انسان های حقیر هم از آن روی گردان .هستند برای این مدعا شواهد تاریخی وجود دارد که در کتب تاریخ و سیره آمده است و ثابت می کند که تأثیر غناء بر عقل و شعور انسان کمتر از تأثیر شراب نیست. شاهد ،آن داستان قاضی مأمون عباسی است این نکته مؤید ارتباط رقص و غناء است. یعنی بر اثر آواز انسان از حال طبیعی خارج می گردد و رفتاری که از او صادر می شود موزون است؛ زیرا ايقاع موجود در غناء رفتار متأثر از غناء را نیز موزون می سازد.

هفتم: مرجع در تشخیص آواز غنائی و تأثیر پذیری آن عرف است و انسان های غیر متعارف از این معیار خارج هستند.

هشتم: بهترین تعریف برای غناء اطراب است که تعبیر های گوناگون اهل لغت به این معنا باز می گردد مراد از کشیدن صدا یا چهچه زدن ،نیز گونه متناسب با غناء می باشد.

نهم: مختار شیخ انصاری که معنای صحاح اللغه برای غناء را برگزیده بهترین انتخاب است؛ زیرا جوهری غناء را صدای کنیز آوازه خوان معنا کرده که معنای خاص و مشخص است و گرنه غناء در ،لغت هر گونه بلند کردن و کشیدن صدا است.

دهم: اگر تفاوتی در معنای غناء دیده می شود، توسط فقها ایجاد شده که بین معنای اصطلاحی و لغوی غناء خلط کرده اند و چنین موضوع آشکار و بدیهی را به موضوعی پیچیده و مبهم تبدیل ساخته اند به گونه ای که در فقه «غناء» ضرب المثل برای موضوع پیچیده است». (1) ادّعای ایشان، شبیه نظریه فاضل گروسی است که پیچیدگی معنای غناء را ریشه در اختلاف اهل لغت دارد، و گرنه عرف چنین ابهامی ندارد.

یازدهم: ایشان برای ارتباط غناء و رقص دلیلی می آورد که مهمترین دلیل فقهی ارتباط رقص و آواز است: آوازهای موسیقی، بر اساس قواعد و فنون ایقاع و وزن موسیقیایی تنظیم می گردد و بر اساس همین وزن ها نیز اهل لهو و گناه رفتار خود را تنظیم می کنند شاهد این ،نظریه اشکال استاد موسیقی به هارون عباسی است: خواننده ات، سنگین می خواند و

ص: 177


1- اصفهانی محمد رضا آقا نجفی «الروضة الغنّاء في تحقيق معنى الغناء»، چاپ اول در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1415ق، ص 221-223.

نوازنده ات، خفیف می نوازد. این داستان نشان می دهد که صدا اگر بدون رعایت قواعد ،آواز خوانده شود، غناء نیست هر چند موجب طرب گردد و یا با آن قصد لهو شده باشد، هم چنان که مجرد حرکت دادن اعضاء بدن رقص ،نیست مگر این که متناسب با آواز خواننده یا آوای موسیقی باشد. (1) جاحظ نیز بهترین غناء را آن می داند که همراه با زیبا ترین آواز زیبا ترین صورت و زیبا ترین بدن باشد. (2) این سخن، آشکار ترین دلیل پیوند رقص، موسیقی و «زن» در نگاه موسیقی دانان اسلامی است.

نتیجه این بررسی نشان داد که فقها با اختلافی که در تعریف و شناسائی غناء (به معنای آواز انسانی) دارند آوازی را که همراه با چهچه ترجیع و تأثیر گذاری فیزیکی بر مخاطب (طرب آور) باشد، قدر متیقن غناء می دانند البته در این که طرب آوری باید فعلی باشد، یا هر آوازی که توانائی تأثیر گذاری داشته باشد (شأنیت و بالقوه) برای صدق غناء کفایت می کند، اختلاف دارند اما این اختلاف تأثیری در مدعای ما (ملازمه رقص و آواز) ندارد.

دیدگاه مختار

نکته اول: نتیجه بررسی لغوی دو دیدگاه درباره واژه رقص است:

از نگاه فرهنگ نامه های اسلامی، تأکید بر معنای عامّ رقص داشتند: هر گونه حرکت موزون، چه ارادی باشد یا بدون اراده، از جانداران باشد یا از اشیاء بی جان همراه با صوت باشد یا بدون آن.

دیدگاه دوم، نگاه فرهنگ نامه های جدید عربی فارسی و لاتین است که رقص را حرکات موزون برآمده از محرک صوتی یا هماهنگ با آن می دانند البته این فرهنگ نامه ها نیز رقص را محدود به رفتار انسانی یا اراده نکرده اند ولی بر عنصر صدا در ایجاد یا همراهی ،رقص، تأکید ورزیده اند پدیدار شناسی ،نیز صدا (موزیک) را رُکن دوم رقص می داند؛ زیرا موسیقی عامل نظم بخشیدن به حرکات و ایجاد وزن در آن ها است همان معنایی که در فرهنگ نامه های نخستین نیز بر آن تأکید شده است.

ص: 178


1- «همان»، 1415ق، ص 225.
2- جاحظ، عمرو بن بحر (المتوفى: 255ه)، «رسائل، الرسالة السابعة عشرة رسالة الحنين إلى الأوطان»، ج 3، ص 143.

به بیان دیگر، هر چند در نگاه فرهنگ نامه های اسلامی، عنصر صدا در تعریف رقص، وجود ندارد اما آشکار است این ،وزن اگر ساکن باشد (موزون بودن ردیف تپه های صحرا یا کوه ها)، نیازی به محرّک ندارد، ولی وزن به تنهایی نمی تواند رقص را ایجاد کند و برای ایجاد این موضوع نیاز به حرکت هستیم وزن و حرکت نیز، دو عنصر محوری رقص هستند هنگامی این حرکت موزون می گردد که از یک سو، مجموعه حرکات باشد و از سوی دیگر، عاملی بیرونی به این حرکات وزن و نظم بخشد این جا است که عنصر صوت به عنوان رکن رقص خود نمائی می کند. یعنی صدا مراقب است تا وزنی که عامل زیبایی یا تأثیرگذاری خاص حرکات ،است از مدار خود بیرون نرود ،بنابراین هر چند در معنای رقص صدا تأثیر ندارد و گونه ای رقص داریم که «رقصِ سر خود» شناخته می شود اما رقص به معنای رفتاری انسانی و ارادی نیازمند عنصر صوت است این صوت نیز می بایست آهنگین باشد و هر صوتی امکان ایجاد نظم در حرکات را ندارد و باید آواز و همراه با چهچه و چرخاندن صوت در گلو یا آوای غنایی باشد. این مدعا نیز در بررسی واژه «ایقاع» گذشت.

البته موسيقی یا غناء عنصر محوری در ایجاد رقص نیست بلکه عنصر ملازم با آن است؛ زیرا رقص را می توان به تنهایی اجرا کرد یا از آهنگ خود رقص استفاده کرد مانند «رقص پا». که بدون آواز اجرا می شود و «رقص با ریتم خود» نامیده می شود.(1)

نکته دوم: مستند بررسی های فقهی در اثبات رابطه رقص و آواز، روایات است. روایات ،نیز اختصاص به بحث غناء دارد و از سوی دیگر ناظر به غناء رائج در دوره اموی و عباسی است این غناء (چه آواز و چه موسیقی) در مجالس لهو و گناه استفاده می شده است. از این رو سه قرائت روايت على بن جعفر (لم يزمر به لم يعص لم يؤمر به) همگی، قرینه بر پیوند رقص و غناء هستند. قرائت ،اول آوازی است که رقص آور است قرائت اول گناهی است که همراه با غناء است که مصداق بارز آن رقص است قرائت سوم نیز دستور یا درخواست غنائی است که رقص آور باشد البته مراد از رقص همان طرب و حال خوشی است که در روان و سپس رفتار انسان خود نمایی می کند و در فقه به آن اسکار مستی می گویند. روایت

ص: 179


1- میر هادیان رضا، «آیین، حرکت نمایش» به کوشش نسترن دانش منش سایه ایلیا فر، قم، رخ مهتاب 1388.

علی بن جعفر به دلیل همین ویژگی مورد بررسی های دقیق و مستمرّ فقهی قرار گرفته است. روایت دیگر «وارد نشدن مردان بر کنیز خواننده» است؛ زیرا وارد شدن برای شنیدن صدای نازک و دیدن حرکات موزون و زیبای کنیزان خواننده و رقاص بوده است از این رو از درآمد چنین کنیزانی نهی شده بلکه آن را برابر با درآمد نجاستی همچون سگ دانسته اند. چنین تعبیری بیش از آن که توهین به شخصیت زن ،باشد ناظر به پلیدی چنین غناء و رقصی است که رقاص را از حالت انسانی (وقار) خارج می سازد.

نکته سوم: با وجود روایت علی بن جعفر و درآمد کنیزان خواننده نیازی به روایت ضعیف سکونی برای حرمت رقص و آلات موسیقی نیست؛ هر چند این روایات ناظر به حکم اجتماعی رقص هستند، نه حکم رقص به خودی خود از این رو مورد توجه قرار نگرفته اند ولی برای روشن شدن تکلیف این پدیده، کافی هستند.

ص: 180

فصل سوم: لهو و لعب

گفتار اول: لهو و لعب در تعریف و فتاوای رقص

در برخی تعریف های زفن، «لعب» آمده است. (1) همین معنا برای زفن در روایت سکونی گفته شده است. (2) فقهایی که تشخیص موضوع را عرفی می دانند رقص را زیر مجموعه لهو آورده اند برای نمونه تبریزی رقص را از مقوله بازی دانسته (3) ولی در فتاوایش از مصادیق لهو می داند. (4) در تعریف دیگر، تصریح می کند از دیدگاه شرعی مصداق لهو است. (5)

این دو تعریف نمونه نگاه لهوی به رقص است. شاید دلیل آن که اصطلاح «لعب» کمتر مورد توجه فقهاء قرار گرفته تفاوت لهو و لعب در ارزش گذاری دینی است نگاه لهوی به ،رقص، نگاه ارزش گذارانه و جانب دارانه است ولی نگاه بازی گونه به رقص نگاه بدون جانب داری ارزشی است کسی که رقص را بازی ،بداند آن را تفسیر دینی (مثبت یا منفی) نکرده است و تنها کارکرد یا ماهیت آن را بیان کرده است از آن جا که فقها دنبال بیان حکم دینی هستند، نگاه ارزش گذارانه به رقص دارند از این رو بیش از آن که بر جنبه بازی بودن «لعب» رقص، تأکید کنند، بر جنبه لهوی بودن «سرگرمی و غفلت زائی» آن تأکید ورزیده اند. لهو بودن رقص نیز نسبت به تمام پدیده های زندگی سنجیده نمی شود بلکه معیار آن غفلت از «یاد خدا ذکر الله» است که بررسی آن می آید. واژگان دیگر (لغو، عبث، باطل هزل) به این دو واژه کلیدی «لهو و لعب» بر می گردند.

ص: 181


1- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 2، ص 305؛ ابن منظور، محمد بن مکرم «لسان العرب»، ج 13، ص197.
2- اصفهانی، مجلسی اول، محمد تقى «روضة المتقين»، ج 10، ص 162؛ کاشانی، فیض، محمد محسن ابن شاه مرتضى، «الوافی»، ج 17، ص 211.
3- تبریزی جواد بن على «استفتاءات جديد»، ج 2، ص220.
4- «همان»؛ ج1، ص 219
5- «همان»؛ ج1، ص 223.

گفتار دوم: لهو و لعب در بررسیهای فقهی رقص

اشاره

اندک فتاوای موجود درباره رقص در موضوع «لهو» آمده اند برای این که بدانیم «لهو» عنوان مقوم رقص است یا عنوان عارضی بر آن نگاهی دوباره می اندازیم به بررسی های فقهی رقص.

الف.لعب ولهو مقوّم پدیده رقص

ابن ادریس پس از دسته بندی انواع مکاسب نوع حرام را با آلات لهو آغاز می کند که مصداق آن، رقص می باشد. (1) شاید مراد از آلت ،لهو عنوان عام «لهو» باشد؛ زیرا برخی مصادیق، مصداق آلت و وسیله تولید لهو ،هستند مانند طبل و دف و برخی نیز خود شان لهو هستند و به آن ها «وسیله لهو» گفته نمی شود مانند رقص و آواز علامه نیز رقص را از آلات لهو، می داند. (2) شهیداول نوع دوم حرام را محرماتی می داند که به خاطر غرض استفاده از آن حرام شده اند مانند عُود و در شمارش ملاهی، رقص را نام می برد. (3) واژه عُود باید بعد از ملاهی می آمد؛ زیرا عود مانند دف و مزمار و قصب، افراد ملاهی است نه قسیم (هم ردیف) آن. در این دیدگاه رقص مانند آلات موسیقی وسیله ایجاد لهو است.

«عاملی» تصریح می کند رقص از مصادیق لهو بوده و حرام است (4) با این حال تردید دارد رقص مصداق لهو است یا باطل ممکن است نسبت بین باطل و لهو عموم من وجه باشد؛ زیرا اگر نسبت شان عموم و خصوص مطلق باشد، قطعاً افراد باطل داخل عنوان لهو هستند. كاشف الغطاء نيز رقص را حرام و زیر مجموعه ملاهی و لهو آورده است (5) و غناء، قمار و رقص را بر ملاهی و لهو عطف کرده است. ظهور ابتدائی جمله در قسیم بودن این عناوین برای لهو می باشد ولی معنای دقیق ،جمله مصداق بودن این عناوین برای لهو است؛ زیرا ایشان عنوان باب را لهو قرار داده و این عناوین را بر لهو عطف کرده که عطف خاص بر عام می باشد.

ص: 182


1- حلّی، ابن ادریس محمد بن منصور، «السرائر»، ج 2، ص 214.
2- حلّی، علامه حسن بن يوسف، «نهاية الإحكام»، ج 2، ص 529.
3- عاملی شهید ،اول محمد بن مكى «الدروس الشرعية»، ج 3، ص 166.
4- عاملی، سید جواد بن محمد حسینی، «مفتاح الكرامة»، ج 12، ص 179.
5- نجفی، کاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالکی، «کشف الغطاء»، ج 4، ص 326.

فرزند ایشان، یکی از محرمات را لهو می داند لهو نیز به معنای فراموشی نام و یاد خدا و بازداشتن از کار خیر و واداشتن به درآمد حرام است رقص مصداق چنین لهوی است. (1) ایشان بر خلاف فقهای پیش از خود که رقص را بر ملاهی عطف کرده یا زیر مجموعه ملاهی آورده اند، تصریح می کند ،رقص، مصداق خودِ لهو است نه ملاهی ولی در جای دیگر، رقص را مصداق بارز ملاهی قرار داده است. (2) شیخ انصاری لهو را دو دسته می کند. نوع حرام، لهوی است که ناشی از شدّت شادی ،باشد مانند رقص (3)

در فقهای معاصر حکیم یکی از کارهای منافی با عدالت را مشغول شدن به ملاهی می داند، مانند غناء و رقص. (4) سبزواری ،نیز حرمت لهو را مخصوص مصاديق يقيني لهو می داند که موجب برانگیختن شهوت می شوند مانند رقص. (5) مراد ایشان خصوص رقص شهوانی است نه هر گونه رقصی.

آوردن رقص در مصادیق لهو ریشه در کتاب های روائی شیعه دارد کلینی در باب غناء، 25 روایت آورده است. (6) یک روایت حرمت رقص است که همراه با برخی از آلات موسیقی به کار رفته است. در هشت روایت دیگر این باب اصطلاحاتی چون «ملاهی» و «لهو» در بیان حکم یا موضوع غناء آمده است. (7) روایت اول، داستان ایجاد معازف و ملاهی توسط ابلیس است. (8) روایت دوم، سوم، (9)

ص: 183


1- نجفي، كاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، «أنوار الفقاهة»، ص 8
2- «همان»، ص 16.
3- دزفولى «كتاب المكاسب»، ج 4، ص 245
4- حکیم، سید محسن طباطبایی، «منهاج الصالحين»، ج1، ص 12.
5- سبزواری، سید عبد الأعلى، «مهذّب الأحكام»، ج 16، ص 158
6- بَابُ الْغِنَاء ،کلینی، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 431
7- عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِي عَنِ السَّكُونِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ. «همان»، ج 6، ص 432 .
8- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَمَّا مَاتَ آدَمُ علیه السلام وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِي شَمَاتَةٌ بِآدَمَ علیه السلام فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِي يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاكَ. «همان»، ج6، ص 431.
9- 4- عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِي بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ النَّارَ وَ تَلَا هَذِهِ الآيَةَ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ. 5 - ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْغِنَاءُ مِمَّا قَالَ اللَّهُ -وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. «همان».

چهارم، (1) و هفتم (2) تفسیر آیه «لهو الحدیث» به غناء است روایت پنجم، داستان ابو ایوب خزاز است که لغو را به غناء و کنیزان خواننده (و رقاص) تأویل می کند. (3) روایت ششم تفسیر لهو، به غناء است. (4) روایت هشتم، غناء را از نظر موضوع هم ردیف لهو قرار داده است. (5) روایت اول باب در آمد زن خواننده و خرید آن ها تفسیر «لهو الحدیث» به غناء است. (6) روایت چهارم نیز در آمد کنیز خواننده ای است که صاحب خود را به «لهو» (رقص) در می آورد. (7)

کتاب ،جعفریات سه باب با عنوان «ملاهی» آورده که همگی درباره غناء است. دو روایت باب ،اول جواز غناء در عروسی است روایت باب دوم جواز شکستن بربط است. روایت باب

ص: 184


1- 8-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْوَشَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْغِنَاءِ فَقَالَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. «همان»، ج6، ص 432.
2- 16 - عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ الْغِنَاء مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. «همان».
3- 9 - سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي أَيوبَ الْخَزَّازِ قَالَ: نَزَلْنَا الْمَدِينَةَ فَأَتَيْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَينَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَى فُلَانٍ صَاحِبِ الْقِيانِ فَقَالَ كُونُوا كِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ يَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَيْهِ فَعُدْنَا إِلَيْهِ فَقُلْنَا إِنَّا لَا نَدْرِى مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِكَ كُونُوا كِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ - وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً «همان»، ص 432 .
4- 12- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ُيونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم رَخَّصَ فِي أَنْ ُيقَالَ جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ حَيونَا حَيونَا نُحَيكُمْ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يقُولُ - وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَينَهُما لاعِبِينَ لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ. بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيلُ مِمَّا تَصِفُونَ ثُمَّ قَالَ وَيلٌ لِفُلَانِ مِمَّا يصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ. «همان»، ج 6، ص 433 .
5- 23 - عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبِ عَنْ عَنْبَسَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿اسْتِمَاعُ الْغِنَاءِ وَ اللَّهْوِينْبِتُ النِّفَاقَ فِي الْقَلْبِ كَمَا يُنْبِتُ الْمَاءُ الزَّرْعَ﴾. «همان»، ج 6، ص 434
6- بَابُ كَسْبِ الْمُغَنِّيةِ وَ شِرَانِهَا 1 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ لا كَسْبِ الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ الَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ حَرَامٌ وَ الَّتِي تُدْعَى إِلَى الْأَعْرَاسِ لَيسَ بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. «همان»، ج 5، ص 119.
7- 4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلَى الْوَشَّاءِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّيةِ فَقَالَ قَدْ تَكُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِيةُ تُلْهِيهِ وَ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا ثَمَنُ كَلْبِ وَ ثَمَنُ الْكَلْبِ سُحْتُ وَ السُّحْتُ فِي النَّارِ. «همان»، ج 5، ص 120.

سوم روایت سکونی ،است با این تفاوت که به جای ،زفن زمر دارد. (1) صدوق در کتاب «فقیه» 2 یک باب به غناء و ملاهی اختصاص داده. (2) این باب بندی قرینه است ایشان ملاهی را هم ردیف غناء می داند و روایت تفسیر لهو الحدیث به غناء را در این باب آورده است (3) ولی روایت سکونی را ندارد. عاملی ،نیز روایات غناء را در باب حرام بودن ملاهی آورده است. (4) روایت رقص، روایت ششم این باب است. (5) باب بعدی، حرام بودن شنیدن غناء و ملاهی است که برخی از روایاتِ مشترک بین دو عنوان غناء و لهو را این جا آورده ،است، مانند روایت ابو ایوب خزاز. (6)

ص: 185


1- بَابُ الرَّحْصَةِ فِي الْمَلَاهِي أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبِ علیهم السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم مَرَّ عَلَى قَوْمِ مِنَ الزِّنْجِ وَ هُمْ يَضْرِبُونَ بِطُبُولٍ لَهُمْ وَ يَغَنُّونَ فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم سَكَتُوا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم خُذُوا بَنِى أَرْفِدَةَ مَا كُنتُمْ فِيهِ لِيَعْلَمَ الْيَهُودُ أَنَّ دِينَنَا فِي فُسْحَةٍ، وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فَرْقُ مَا بَينَ السِّفَاحِ وَ النِّكَاحِ ضَرْبُ الدَّفٌ. بَابُ كَسْرِ الْمَلَاهِي وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَى بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام أَنَّهُ رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلٌ أَكسر [كَسَرَ] بَرْبَطاً فَأَبْطَلَهُ. بَابُ النَّهْي عَنِ الْمَلَاهِي وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الزَّمْرِ وَ الْمِزْمَارِ وَ الكبريات [الكُوبَاتِ] وَ الكبوبات. ابن اشعث، محمد بن محمد، «الجعفريات»، صص 157- .158
2- بَابُ حَدٌ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مَا جَاءَ فِي الْغِنَاءِ وَ الْمَلَاهِی. ابن بابویه، محمد بن علی، «من لا يحضره الفقيه»، ج4، ص 55
3- وَ الْغِنَاءُ مِمَّا أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ النَّارَ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ. «همان». ج4، ص 58.
4- 100 بَابُ تَحْرِيمِ اسْتِعْمَالِ الْمَلَاهِي بِجَمِيعِ أَصْنَافِهَا وَ بَيعِهَا وَ شِرَائِهَا. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، «وسائل الشيعة»، ج 17، ص 312.
5- 6 - وَ عَنْ عَلِى بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِى عَنِ السَّكُونِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنْهَاكُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْكُوبَاتِ وَ الْكَبَرَاتِ. «همان»، ج17، ص 313.
6- 101- بَابُ تَحْرِيمِ سَمَاعِ الْغِنَاءِ وَ الْمَلَاهِي 22642 - 2 - وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي أَيوبَ الْخَرَّازِ قَالَ: نَزَلْنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَينَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَى فَلَانٍ صَاحِبِ الْقِيانِ فَقَالَ كُونُوا كِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ يَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَيْهِ فَعُدْنَا إِلَيْهِ فَقُلْنَا لَا نَدْرِى مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِكَ كُونُوا كِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً. «همان»، ج17، ص 316.

تفاوت عنوان بندی کتب روایی شیعه و اهل سنت در عنوان لهو و لعب است. در کتاب های اهل سنت (پیش از کلینی) روایات رقص در عنوان «لعب: بازی» آمده است. بخاری روایات رقص را در دو باب آورده است باب بازی با حراب، (1) و باب «حراب و درق» در روز عید (2) مُسلم در باب «اجازه دادن بازی در ایام عید که در آن گناه نباشد» آورده است. (3) محدثین شیعه، رقص و غناء را از مقوله «لهو» دانسته اند. ولی محدثین اهل سنت به دلیل رویکرد حلیت به رقص و زفن از آن تعبیر به بازی کرده و اصطلاح «لعب» را برگزیده اند.

ب.لهو ضابطه صدق عنوان ثانوى

صاحب جواهر حرمت رقص به خاطر لهو را مبنایی می داند، بر فرض حرمت تنها دلیل آن ،نیز لهو است. (4) چنین دیدگاهی، لهو را بر ،رقص عارضی می داند ایشان بر صدق لهو و باطل بر رقص اشکال می کند ولی در جای دیگر آن را از مصادیق لهو می شمارد. (5) خویی حرمت درآمد زنان خواننده را برای کنیزانی می داند که برای لهو و خوانندگی تربیت شده اند و برای لهو به رقص مثال می زند. (6) این مثال به معنای دخیل بودن لهو رقص نیست؛ زیرا اگر رقص زیر مجموعه لهو و برانگیختن شهوت قرار نگیرد حرام نیست. (7) در نتیجه، لهو عنوانی است که بر ماهیت ،رقص عارض می شود .

ص: 186


1- بَابُ اللَّهْوِ بِالحِرَابِ وَ نَحْوِهَا ، بخاری، محمد بن إسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر»، ج4، ص38.
2- بَابُ الحِرَابِ وَ الدَّرَقِ َيوْمَ العِيدِ، «همان»، ج 2، ص 16
3- بَابُ الرُّحْصَةِ فِى اللَّعِبِ الَّذِي لَا مَعْصِيَةَ فِيهِ فِي أَيامِ الْعِيدِ قشیری، مسلم بن الحجاج، «المسند الصحيح المختصر»، ج 2، ص 607.
4- نجفي، صاحب الجواهر، محمد حسن، «جواهر الکلام»، ج22، ص 51.
5- «همان»، ج22، ص111.
6- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «مصباح الفقاهة»، ج1، ص 169.
7- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «صراط النجاة» ج1، ص 374.

گلپایگانی غناء حرام را مناسب مجالس لهو و لعب می داند، که طرب انگیز باشد. طرب هم حالت سبکی و رقصی است که از شنیدن موسیقی ایجاد می گردد. (1) در این بیان، لهو و ،رقص ردیف یکدیگر قرار گرفته اند صافی نیز رقص لَهوی را دارای اشکال می داند. (2) ظاهر این جمله رابطه عموم و خصوص من وجه بین رقص و لهو .است از این رو، موسیقی و حرکات موزون نظامی چون مصداق لهو نیستند جائز هستند. (3)

سیستانی، رقص زن برای شوهر را به شرطی جائز می داند که با موسیقی مناسب با مجالس لهو و لعب .نباشد مجلس لهو و لعب نیز مجلس گناه است. (4) همچنین سیستانی (5) و فیاض (6) رقصیدن انسان در خلوت را را جائز ندانسته ولی وجه آن را بیان نکرده اند از دیدگاه تبریزی وجه آن، صدق لهو و إذلال نفس است. (7) اینان به نوع رابطه رقص و لهو، اشاره نکرده اند و تنها لهو را ضابطه شناسائی نوع موسیقی معرفی کرده اند ولی لهو را عارض بر رقص می دانند؛ زیرا فقهایی مانند گلپایگانی و صافی برای بیان حکم ،رقص، به روایت سکونی استناد کرده اند. زفن نیز مشترک لفظی بین بازی و رقص است اگر رقص را عرفی ،بدانیم عنوان مؤثر در ماهیت ،رقص لعب است نه لهو این دسته از فقها اگر دنباله رو باب بندی کتاب های روائی و فتاوای قدما ،باشند باید لهو را مقوم عنوان رقص بدانند نه لعب در حرمت رقص ،نیز به دلیل دخالت لهو در ماهیت رقص است نه عارض شدن بر ماهیت آن.

در اهل سنت، حلبی حرمت رقص را به دلیل صدق عناوين: لهو لعب و عبث می داند. ایشان در فصل بعد تصریح می کند حرمت رقص به خاطر عارض شدن دیگر عناوین لهو، مانند استفاده از آلات موسیقی ،است از این رو دخالت لهو در موضوع و حکم ،رقص

ص: 187


1- گلپایگانی سید محمد رضا موسوی، «إرشاد السائل»، ص 157.
2- گلپایگانی، لطف الله صافی «جامع الأحكام» (صافی) چهارم دو جلد انتشارات حضرت معصومه علیها السلام، قم، چهارم 1417ق، ج1، ص 297.
3- «همان»، ج1، ص 298.
4- /https://www.sistani.org/persian/qa/search/35519
5- https://www.sistani.org/persian/qa/search/596/page/2
6- /https://www.sistani.org/persian/qa/search/596
7- تبریزی، جواد بن على «استفتاءات جديد»، ج 2، ص 220.

عارضی است. (1)

دو دیدگاه درباره رابطه لهو و رقص .گذشت برای انتخاب دیدگاه برتر معنای لهو و نسبت لهو و لعب را در فقه و تفسیر بررسی می کنیم.

معناى لهو در تفسیر و فقه

فقهای شیعه سه رویکرد به واژه لهو دارند برخی به معنای لغوی اکتفاء کرده اند. برخی مانند اصفهانی (2) معنای اصطلاحی بیان کرده اند. گروه سوم مانند نراقی و شیخ انصاری معنای لهو را مبهم می دانند.

از دیدگاه نراقی لهو در لغت ،مشغولیت نسیان و غفلت می باشد و گاهی به معنی لعب می آید روشن نیست كدام يك از این دو معنی مراد است؟ اگر معنی اول مراد باشد ناچاریم آن را به مشغول شدن از یاد خدا اختصاص دهیم حال آن که به اجماع علماء هر آن چه انسان را از ذکر خداوند بازدارد حرام نیست. (3) شیخ انصاری سه معنی برای لهو آورده، سپس گونه حرام آن را بیان می دارد لهو حرام نیز دو ویژگی دارد: اول: از شدت فرح و شادی باشد. شدت فرح جایی است که انسان تعادل خود را از دست بدهد و رفتار غیر عادی مانند رقص از او سر زند دوم: شدت ،فرح ناشی از قوای شهوانی باشد. (4)

بنابراین سه عامل باعث اجمال معنای لهو است:

اول: تردید بین انتخاب معنای لغوی و اصطلاحی علّت این تردید، پیامد حکمی معنای لهو می باشد. اگر معنای لغوی را برگزینیم دلیلی بر حرمت یا حتّی کراهت رفتار لهوی نیست. از این رو فقها ناچارند دائره لهو حرام را محدود سازند یا معنای جدیدی ارائه دهند.

دوم: فقها مصاديق لهو را به جای مفهوم آن آورده اند به گونه ای که بیان مصداق به جای

ص: 188


1- حلبی، ابراهيم بن محمد «الرهص و الوقص المُسْتَحِل الرقص»، صص 3-10.
2- اصفهانی، محمد حسین کمپانی، «صلاة المسافر» (للأصفهانی)، چاپ دوم در يك ،جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1409ق، صص 31-32.
3- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة»، ج 18، صص .164-166
4- دزفولی مرتضی بن محمد امین انصاری «کتاب المكاسب»، ج 2، ص 47

مفهوم لهو جا افتاده و معنای آن را مجمل یا مبهم کرده است.

سوم: غناء بارزترین مصداق ،لهو معنای لهو را مجمل کرده؛ زیرا فقها به پیروی از روایات لهو را بر غناء تطبیق کرده یا آن را مساوی با غناء دانسته اند در حالی که غناء از مصادیق لهو است.

برای بر طرف شدن ابهام باید ترتیب لهو و لعب قیدِ «یاد خدا» و اصطلاح مجالس لهو را بررسی کنیم.

مقدم بودن لعب بر لهو

بررسی نسبت لهو و لعب در بخش اول گذشت. این جا پرسش در ترتیب دو واژه است؟ کدام یک مقدم است و چه تأثیر معنایی دارد؟ این دو واژه در قرآن چهار بار با هم در توصیف زندگی دنیا، آمده اند در سه ،آیه لعب مقدم است (1) و در سوره عنکبوت (2) لهو، مقدم می باشد. تفاوت دیگر سوره عنکبوت با سه سوره ،دیگر اشاره نزدیک (هذه) به زندگی دنیا است ولی در سه آیه دیگر، زندگی دنیا (حياة) با «ال» جنس آمده است.

فخر رازی دلیل تفاوت تعبیر را این می داند که در سوره عنکبوت آیه پیشین درباره زنده شدن دنیا پس از خشک سالی است آیه لهو و لعب اشاره به زندگی تازه و چشم نواز است. (3) چنین زندگی زیبا و نزدیک در برابر زندگی آخرت ناچیز است بنابراین در سوره عنکبوت به جای «الِ» جنس اسم اشاره آمده است. (4) این تفاوت تعبیر در «ما الحياة» سوره انعام به «هذه «الحياة» نیز دیده می شود. (5) همچنین در سوره عنکبوت «حیات دنیا» به خداوند نسبت داده شده که نشانه قدرت الهی است. ولی چنین زندگی ای می تواند فریبنده باشد، انسان را سرگرم سازد

ص: 189


1- انعام (6) آیه 32 محمد (47) آیه 36، حدید (57) آیه 20
2- عنکبوت (29) آیه 64.
3- ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ – وَ مَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِى الْحَيوانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾ عنکبوت: 29، آیه های 63-64.
4- فخر رازی، محمد بن عمر، «مفاتیح الغيب»، ج 25، ص 75 .
5- «همان».

و از آخرت باز دارد. شاید به این دلیل «لهو» در این سوره مقدم شده است. شاهد این نظریه سخن امام علی علیه السلام در توصیف اهل دنیا است که در آن لهو بر لعب مقدم شده؛ (1) زیرا اهل دنیا چنان سرگرم خوشی دنیا هستند که مرگ را فراموش کرده اند.

در سه سوره دیگر «لعب» بر «لهو» مقدم شده که ترتیب اصلی این دو واژه است؛ زیرا توصیف زندگی دنیائی است زندگی انسان در دنیا ابتدا «بازیچه» سپس «لهو» است. انسان ابتدا مشغول اموری می شود که جدی نیستند آن گاه چنان در بازی های دنیا فرو می رود که به آن سرگرم می شود در نتیجه اگر قرینه ای نباشد ترتیب بین دو واژه لعب سپس لهو است، گرچه در زبان عموم «لهو و لعب» رائج شده است.

دو آیه دیگر، در وصف «دین» هستند در آیه 70 سوره انعام، «لعباً و لهوا» آمده ولی در آیه 50 سوره اعراف «لهواً و لعباً» آمده است. لعب در این دو آیه به دلیل عطف به لهو یا عطف لهو بر آن به معنای لهو نیست؛ بلکه معنایی جدا از لهو دارد گرچه دو آیه مشابه یکدیگرند: ﴿الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا﴾، ولی بین این دو آیه نیز تفاوت وجود دارد. آیه قبلی سوره انعام درباره کسانی است که آیات الهی را مسخره می کنند و به گونه ای در آن فرو می روند (خوض) که لعب و لهو روش زندگی و دین آن ها می گردد. البته برخی مفسران اهل سنت لهو را معنای تمسخر گرفته اند (2) که با مفاد آیه تناسب ندارد.

ولی در سوره اعراف آیه مورد نظر ادامه گفتگوی اهل بهشت و جهنم است. لهو و لعب، دلیل جهنمی شدن اهل جهنم .است بدیهی است آن چه انسان را جهنمی می سازد به جای بازی «لعب» اموری است که غفلت زا «لهوی» می باشند فخر رازی برای لهو و لعب در این جا دو احتمال داده است. احتمال دوم این است که اهل جهنم «لهو و لعب» را دین و آیین برگزیده اند. (3) البته برخی احتمال داده اند دین به معنای روش (سبک) زندگی باشد (4) که تفاوت معنایی ندارد این معانی با مقدم بودن لهو سازگار است به ویژه آن که روایات شیعه لهو را به غناء تأویل

ص: 190


1- ﴿ضَنْاً بِغَضَارَةِ عَيْشِهِ وَ شَحَاحَةً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِه﴾. شریف الرضی، محمد بن حسين، «نهج البلاغه»، ص 340.
2- طبری، محمد بن جریر، «جامع البيان»، ج8، ص 144.
3- فخر رازی، «مفاتيح الغيب»، ج 14، ص 253.
4- عکبری، عبدالله بن الحسين «التبيان» فى اعراب القرآن، ص164.

کرده اند؛ زیرا غناء مصداق بارز ،سرگرمی فرو رفتن در زندگی دنیا و فراموشی آخرت است به ویژه اگر سبک زندگی شود بنابر این لهو بر لعب مقدم شده است مانند مقدم شدن لهو بر تجارت در سوره جمعه. (1)

در سوره انبیاء دو بار لعب بر لهو مقدم شده است مفسرین در هر دو مقام احتمال داده اند لهو علت برای لعب .باشد این تعلیل اگر اختصاص به این دو مورد نداشته باشد، شامل دیگر مواردی که لعب و لهو با یکدیگر به کار رفته اند می شود چه لهو مقدم باشد یا مؤخر، از نظر رتبه لهو مقدم است؛ زیرا لعب رفتار بازی گونه ای است که از سرگرم شدن به امور بیهوده سرچشمه می گیرد.

طوسی (2) و طبرسی (3) در تفسیر آیه سوم سوره انبیاء واژه «لاهية» را حال از واو جمع در «يلعبون» در آیه دوم می دانند. فخر رازی تصریح می کند که لهو علت برای لعب است. (4) طباطبائی همین معنا را می پذیرد. (5) طبری لهو در آیه 17 این سوره لهو را به زن، همسر و فرزند تأویل می کند. (6) طبرسی نیز همین احتمال ها را برای لهو در این سوره می دهد و مستند آن را نظریه نادرست مسیحیان می داند که مسیح را فرزند خدا و مریم را همسر او می دانند، (7) حال آن که سوره انبیاء مکّی بوده (اهل کتاب در مکه نبوده اند) و از ابتدای سوره تا آیه 16 و 17 سخنی از اهل کتاب و ادعای آنان درباره مسیح .نیست طباطبائی بیتوجه به تأویل های نادرست، با اشاره به معنای لعب و لهو نتیجه می گیرد ،لعب کار های دارای نظم و ترتیب است که با هدف و انگیزه های خیالی انجام می شود چنین رفتار هایی انسان را از کار های اصلی زندگی باز می دارد. (8)

ص: 191


1- ﴿قُلْ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارة﴾ جمعه: 62 ، آيه11.
2- طوسی، «تبیان»، ج7، ص 229.
3- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 7، ص 62.
4- فخر رازی، «مفاتيح الغيب»، ج22، ص 120.
5- طباطبایی، سید محمد حسین «الميزان»، ج 14، ص 246.
6- طبری، «جامع البیان»، ج 17، ص 8.
7- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 7، ص 67.
8- طباطبائی، «المیزان»، ج 14، ص 260.

در نتیجه لهو (سرگرمی) دلیل اصلی مشغول شدن به لعب است و بازگشت لعب نیز به لهو است؛ زیرا سرانجام چنین لهوی شیفتگی به زندگی دنیا است که به آن «استهتار» می گویند.

این اصطلاح در سخنان منسوب به امام علی علیه السلام برای لهو به کار رفته (1) و شیفتگی نسبت به لهو و شادی نشانه بی خردی معرفی شده (2) که سرانجام آن بازماندن از رستگاری اُخروی است. (3) «هتر» به معنای «حرص و ولع» به چیزی است مستهتر کسی است که خِرَد خود را به خاطر شیفتگی از دست داده و تمام همت او صرف چیز های بی خود می گردد. (4) مستهتر نیز کسی است که کار های باطل زیادی از او سر زند. (5) زمخشری این واژه را به معنای خرفت و کودنی می داند آدم شیفته ای که عقل خود را از دست داده مانند جوانی که شیفته زنی می شود و زندگی خود را برای به دست آوردن او می گذارد (6) و کسی که حریص به می گساری است و برایش واکنش دیگران مهم نیست. (7)

«استهتار» معنای «دین» در آیه 70 سوره انعام و آیه 50 سوره اعراف، است. در این دو آیه، لهو و لعبی مذموم است که به مرتبه سنت اجتماعی می رسد و سراسر زندگی انسان را در بر گیرد. روایات و ،فقها این ویژگی را تنها برای «لهو» گفته اند ولی قرآن این ویژگی را برای «لعب» نیز به کار برده است؛ زیرا لعب در این جا ویژه بزرگ سالانی است که وارد دائره تکلیف و مسئولیت شرعی شده اند و گرفتار بازیچه می شوند. با این معنا، دلیل تأویل لهو به غناء (و رقص) آشکار

ص: 192


1- ﴿أَبْعَدُ النَّاسِ مِنَ الصَّلَاحِ الْمُسْتَهْتِرُ بِاللَّهْوِ وَ الْمِزَاحِ﴾ ليثى واسطى، علی بن محمد، «عيون الحكم و المواعظ» (لليثى)، چاپ اول، 1جلد دار الحدیث، قم، 1376ش، ص 114؛ تمیمی ،آمدی عبد الواحد بن محمد، «غرر الحکم و درر الكلم» (مجموعة من كلمات و حكم الإمام علی علیه السلام)، چاپ دوم 1جلد دار الكتاب الإسلامي، قم، 1410ق، ص 215 .
2- ﴿لَمْ يَعْقِلْ مَنْ وَلِهَ بِاللَّعِبِ وَ اسْتَهْتِرَ بِاللَّهْوِ وَ الطَّرَب﴾ ليثى واسطى، علی بن محمد، «عيون الحكم و المواعظ»، ص 414؛ تمیمی ،آمدی عبد الواحد بن محمد، «غرر الحکم و درر الكلم»، ص 565.
3- ﴿لَا يُفْلِحُ مَنْ وَ لِهَ بِاللَّعِبِ وَ اسْتَهْتَرَ بِالطَّرَبِ﴾. ليثى واسطى، علی بن محمد، «عيون الحكم و المواعظ»، ص 535.
4- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج6، ص 128.
5- «همان»، ج6، ص 128.
6- زمخشری، محمود بن عمر ، «أساس البلاغة»، ص 694.
7- ابن منظور، محمد بن مکرم «لسان العرب»، ج 5، ص 249.

می گردد، این گونه رقص و آواز سبک زندگی شده اند. این سبک زندگی در روایات کنیز خواننده و درآمد او بازتاب یافته است کسی که شغل و درآمدش از رقص و آواز است سبک زندگی اش چنان سرشار از این دو پدیده می گردد که عبادت او نیز رقص و شهوت رانی می گردد.

قيد «ذكر الله»

برخی فقها حرمت لهو را مقید کرده اند به بازداشتن از یاد خدا (1) اما نراقی هر گونه مشغول شدنی حرام می داند که از ملاهی (آلت لهو يا مصداق بارز لهو) باشد. (2) ایروانی (3) و خمینی (4) گونه روی گردانی انسان از خدا را حرام نمی دانند و گرنه انسان باید همیشه به یاد خداوند باشد، از این رو سرگرم شدن از یاد خدا حالت نفسانی است که نیاز به نشانه رفتاری دارد، مانند مشغول شدن به آلات موسیقی رقص نیز آشکار ترین نشانه این حالت نفسانی است با این حال آمدن قیدِ «یاد خدا» هر چند دائره لهو حرام را محدود می کند، ولی یاد خدا نیز مبهم است و نتیجه آن دُور مضمر (مخفی) یا تسلسل، است.

بیان تسلسل: به گفته مجاهد لعب به معنای لهو بوده، (5) لهو نیز، به معنای غناء است. غنائی حرام است که همراه با طرب و ترجیع (چهچه) باشد نشانه طرب و ترجیع نیز تناسب داشتن با مجالس لهو ،است نشانه این مناسبت نیز باز داشتن انسان از یاد خدا است. مصداق بارز بازداشتن از یاد خدا مجلس گناه مصداق بارز مجلس گناه نیز رقص است. اگر رقص به معنای «لعب» باشد به اول بحث برگشته ایم و گرنه رقص ،نیز به حلال و حرام تقسیم می شود مگر رقص منحصر در رقص شهوانی باشد که دائره حرمت بسیار محدود می شود.

بیان دُور: به بیان ،شهیدی شیخ انصاری به دلیل روایات «لهو الحدیث»، غناء را به معنای

ص: 193


1- خویی، ابو القاسم موسوی، «مصباح الفقاهة»، ج 1، ص 423؛ قمّی، سید صادق حسینی روحانی، «فقه الصادق»، ج 14، ص 454.
2- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة، ج 18، صص 164-166.
3- ایروانی، علی بن عبد الحسين نجفي، «حاشية المكاسب»، ج1، ص 42.
4- خمینی، سید روح الله. موسوى، «المكاسب المحرمة»، ج، ص 368.
5- قرطبی، «جامع لاحكام القرآن»، ج21 ، ص 40

عامّ حرام می داند؛ زیرا از مقوله لهو است. پس حرمت غناء متوقف بر حرمت لهو است و لهو هم اگر موجب گمراهی باشد حرام است که در روایات به غناء تفسیر شده است. (1)

راه برون رفت از دور و تسلسل اصطلاح «إضلال» است «إضلال» با «لهو» در قرآن آمده است. (2) البته در آیه به جای «ذکر الله»، «سبیل الله» آمده است و به یاد خدا قرآن و دیگر مصاديق ياد خدا تأویل شده (3) که تفاوتی ندارند. واژه «إضلال» باب افعال بوده و همراه با «لام» تعلیل است یعنی مراد آیه غناء برای خود خواننده یا نوازنده (و رقص در خلوت) نیست؛ زیرا این غناء هر چند انسان را از یاد خدا بازدارد مصداق ضلال (گمراهی) است نه إضلال (گمراه کردن)، بنابراین غنائی مراد است که هدف از آن تأثیرگذاری بر دیگران باشد. (4) در این صورت غناء جنبه اجتماعی پیدا می کند و میزان باز دارندگی آن وابسته به همراهی عناصر ملازم با غناء که تشدید کننده إضلال می باشند عناوینی مانند آوازه خوانی و رقاصی زن برای مردان نامحرم ،می گساری اختلاط زن و مرد.

البته ،شیرازی هر گونه غنائی را مصداق لهو مضلّ می داند و إضلال را نیز شأنی می داند گر چه برای همه شنونده ها بالفعل این نتیجه به وجود نیاید یا برای برخی از آن ها چنین باشد. (5) راه کار ایشان، در وابسته کردن حکم حرمت به إضلال درست است، ولی این معیار بر همه افراد غناء، صدق نمی کند و باید بین عناصر گمراه کننده (مضلّ) نیز فرق گذاشت. همان تفاوتی که برخی از فقها بین افراد «ذکر: یاد خدا» گذاشته اند.

ص: 194


1- تبریزی میرزا فتاح شهیدی، «هداية الطالب إلى أسرار المكاسب» چاپ اول 3 جلد چاپ خانه اطلاعات تبریز، 1375 ه ق، ج 1، ص 66.
2- ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾ . لقمان: 31، آیه 6
3- طوسی، «تبیان» ج 8، ص271؛ قرطبی، «جامع لاحکام القرآن»، ج21 ، ص 41.
4- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 8، ص 491 ؛ طوسی، «تبیان»، ج8، ص271.
5- شیرازی میرزا محمد تقى، «حاشية المكاسب»، ج1، ص 90.

فخر رازی دو معنا برای یاد خدا می گوید: ذکر گفتن و نماز. (1) قرطبی (2) و ابو الفتوح رازی (3) ذکر را نماز های پنج گانه می دانند زمخشری پنج معنا برای ذکر الله گفته: دین، نماز های پنج گانه، همه ،واجبات ،قرآن جهاد همراه با پیامبر. (4) طبرسی ذکر الله را ذکر واجب و ذکر مستحبى می داند، (5) اما طباطبائی آن را منحصر در واجب می داند. (6)

بنابراین ذکر خداوند دو گونه واجب و مستحب دارد. اگر چه کلمه «ذکر»، انصراف به ذکر مستحبی دارد ولی در تعیین مصداق حلال و حرام مراد ذکر واجب است؛ زیرا غفلت از ذکر مستحبی چیزی را حرام نمی کند نتیجه آن که لهوی ناپسند است که انسان را از واجب باز دارد و یا لهوی حرام است که موجب گناه گردد. قدر متیقن از کلام مفسرین نیز، ذکر واجب است با این ،حال این قید دخالتی در ماهیت لهو ندارد و حتی شرط تحقق لهو نیست تا حیثیت تقییدیه ،باشد بلکه حیثیت تعلیلی برای حکم لهو است.

مجالس لهو

«مجالس لهو» در فقه شاخص شناسایی مصداق لهو یا مفهوم لهو حرام و حلال است. این شاخص بیش از آن که در بیان ماهیت لهو یا رقص کاربرد داشته باشد به جنبه اجتماعی لهو و رقص اشاره دارد؛ زیرا حکم (حرمت یا کراهت) روی عنوان مجلس رفته است نه ماهیت لهو و رقص. در حدیث اهل سنت پیامبر صلی الله علیه و آله از لهو و لعب، نهی کرده اند. (7) محمد بن منکدر،

ص: 195


1- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 24، ص 397.
2- قرطبى، «الجامع لاحكام القرآن»، ج 28، ص 76.
3- ابو الفتوح رازی، حسین بن علی، «روض الجنان»، محمد جعفر یاحقی، محمد مهدی ناصح، چاپ اول، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی مشهد 1408 ، ج 19، ص 236.
4- زمخشری، «الكشاف»، ج 4، ص 544.
5- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 10، ص 445 .
6- طباطبائی، «المیزان»، ج 15، ص 128.
7- عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: ... قَالَ رسول الله صلی الله علیه و آله: ﴿إِنَّمَا نَهَيْتُ عَنِ النَّوْحِ عَنْ صَوْتَينِ أَحْمَقَينِ فَاجِرَينِ، صَوْتٍ عِنْدَ نَغَمَةِ لَهْوِ وَ لَعِبٍ وَ مَزَامِيرِ شيطان﴾ ابن ابی شیبه ابوبکر، «المصنف»، ج 3، ص 62 .

لهو را به مجلس لهو تغییر داده است. (1) اصطلاح مجلس لهو در روایت منسوب به امام علی علیه السلام نیز آمده است. (2) تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم واژه «زور» را به مجلس لهو تأویل کرده است. طبرسی نیز «زور» را مجلس باطل می داند که شامل مجلس غناء نیز می گردد. جامع مجلس باطل و غناء مجلس لهو .است معنای دیگری که برای «زور» گفته شده، عید های مسیح و یهود است. (3) ابو الفتوح رازی نیز از مجاهد نقل می کند که «زور» عید مشرکان است و به روایت محمد بن منکدر اشاره می کند. (4)

در تفاسیر اهل سنت سمرقندی «زور» را مجلس دروغ و کفرگویی می داند و «لغو» را مجلس لهو و باطل می داند. (5) آبی، خطبه ای از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که در آن «مجلس لهو» آمده است. (6) ثعلبی همین معنا را برای لغو گفته است و روایتی از ابن مسعود به عنوان شاهد می آورد. (7) فخر رازی چند احتمال برای «زور» بیان می کند، مانند عید مشرکین و مجتمع گنهکاران در نهایت معنای دروغ را برای آیه مناسب تر می داند. (8) ثعلب، این واژه

ص: 196


1- وَ عَن مُحَمَّد ابْنِ الْمُنْكَدر قَالَ إِذا كَانَ يَوْمِ الْقِيامَةِ نَادَى مُنَاد اینَ الَّذين كَانُوا ينزهون أسماعهم و أنفسهم عَن مجالس اللَّهُو وَ مَزَامِير الشَّيطان، زرعی، محمد بن ابى بكر، «حادي الأرواح إلى بلاد الأفراح»، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا، ص 176 .
2- 9069 - مَجَالِسُ اللَّهُو تُفْسِدُ الْإِيمَانَ. ليثى واسطى على بن محمد، «عيون الحكم و المواعظ»، ص 489؛ تمیمی آمدی عبد الواحد بن محمد غرر الحکم و درر الكلم»، ص 708.
3- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 7، ص 283.
4- ابو الفتوح راضی، «روض الجنان»، ج 14، ص 289.
5- سمرقندي، أبو الليث نصر بن محمد، «تفسیر»، تحقيق: د. محمود ،مطرجی دار النشر: دار الفکر، بیروت، بی تا، ج 2، 547.
6- وَ قَالَ فِي خَطْبَة: إياكُمْ و مجالس اللَّهو؛ فَإِن اللَّهو ينسى الْقُرْآن، و يحضره الشَّيطان، و يدْعُو إلى كل غي. ابو سعد آبی، منصور بن الحسين «نثر الدر فى المحاضرات»، المحقق: خالد عبد الغنى محفوط، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ البنان 1424 ه- 2004م، الباب الثالث غرر من كلام امير المومنين. ج1، ص 215.
7- ثعلبی، احمد بن محمد، «الكشف و البيان عن تفسير القرآن»، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة و تدقيق: الأستاذ نظير الساعدي، الطبعة الأولى، الناشر: دار إحياء التراث العربي ،بيروت 1422 ه - 2002 م، ج 7، ص 152.
8- فخر رازی، محمد بن عمر ، «مفاتيح الغيب»، الطبعة: الأولى، دار النشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1421ه- 2000م، ج 24، ص 99-98.

را در تفسیر واژه «زور» به کار برده ابن سیده آن را مقید به شرک به خدا می کند و ابن منظور سه معنا برای زور بیان می کند: اول: شریک دانستن برای خداوند دوم: یکی از عید های مسیحیت سوم: مجلس غناء. (1) هر سه ،معنا برآمده از کتاب های تفسیری است و به آن ها اعتمادی نیست.

در فقه شیعه در کتاب کافی (قرن ششم هجری) مُنکر بر مجلس لهو عطف شده که می تواند عطف تفسیری باشد. (2) کاشانی، مجلس لهو را غیر از مجلس عروسی می داند مجلس لهو، مجلس گناه است که در آن مرد و زن نامحرم حضور دارند. (3) این دیدگاه ریشه در روایت درآمد کنیز خواننده دارد در این ،روایت خوانندگی زنان را دو دسته می کند: مجلس عروسی و مجلس مختلط؛ زیرا اختلاط محرم و نامحرم در مجالس عروسی کم تر بوده است. از نگاه صاحب جواهر دو جمله روایت در برابر یکدیگر بوده و از نظر موضوع و حکم متفاوت هستند، نه این که جمله دوم (خوانندگی در عروسی ها) از نظر موضوعی مانند جمله اول (مجالس مختلط) بوده ولی از نظر حکم متفاوت باشد (4) اصفهانی مجالس لهو را محفل اُنس و شادی می داند که همراه با وسائل لهو و لعب است. (5)

تبریزی، (6) منتظری (7) و سیستانی (8) معیار مجلس لهو را شهوت رانی و خوش گذرانی می دانند.

ص: 197


1- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 4، ص 337.
2- حلبی، ابو الصلاح تقى الدين بن نجم الدين «الكافى فى الفقه»، چاپ اول در يك جلد، کتابخانه عمومی امام امير المؤمنين علیه السلام اصفهان، 1403 ه ق، صص 281-282.
3- کاشانی، محمد رسول بن عبد العزيز، «رسالة في تحريم الغناء» (للکاشانی)، چاپ اول، در يك جلد، نشر مرصاد، قم، 1418ق، ص 33.
4- نجفی صاحب الجواهر، محمد حسن، «جواهر الکلام»، ج 22، ص 48
5- اصفهانی، سید ابو الحسن، «وسيلة النجاة» (مع حواشي الإمام الخمینی)، چاپ اول در يك جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره قم 1422ه ق؛ ص: 322.
6- تبریزی، جواد بن على «استفتاءات جديد»، ج 1، ص: 226
7- نجف آبادی حسین علی منتظری، «رساله استفتاءات»، ج 2، ص 327
8- /http://www.sistani.org/persian/book/25103/4039

زنجانی معیار آن را آواز خوانی و استفاده از آلات موسیقی می داند. (1) خمینی (2) و نجومی (3) نیز تصریح می کنند مجلس لهو همان مجلس رقص و آلات موسیقی است.

هوس رانی و شهوت رانی، ضابطه های کلی هستند که در فرهنگ ها و زمان های گوناگون، متفاوت است. اعیاد مشرکین و اهل کتاب (مسیحیان) نیز؛ بیان مصداق به جای ماهیت مجلس لهو .است البته اعیاد اهل کتاب و مشرکین سراسر لهو و لعب است اما مجلس لهو به جای آلات لهو (شاخصه رفتاری)، به شرک یا کفر موجود در این جوامع باز می گردد (شاخصه فکری)؛ از این رو نمی تواند ضابطه شناسائی مجلس لهو باشد. در نگاه بیش تر فقها، رقص معیار شناسایی چنین مجلسی است رقص نیز انواع گوناگون دارد و نمی توان باشگاه های رقص ،لاغری آمادگی جسمانی و رقص درمانی را مصداق مجلس لهو دانست؛ زیرا عرف (با این که چنین رفتار هایی را رقص می داند)، چنین محفل هایی را مجلس رقص نمی داند.

برای ابهام زدایی نگاهی دوباره می اندازیم به روایات غناء؛ زیرا دیدگاه فقها درباره مجلس لهو برآمده از روایات غناء است. چهار روایت باب غناء (4) و یک روایت درآمد زنان خواننده (5) لهو الحدیث را به غناء تأویل کرده اند سه روایت اول باب غناء درباره خودِ غناء است ولی روایت 16 باب غناء درباره مجلس غناء .است (6) این تفسیر از روایت درآمد زن خواننده نیز استفاده می شود؛ زیرا زن خواننده برای درآمد در مجلس عروسی خوانندگی می کند. مجلس

ص: 198


1- خمینی، سید روح الله موسوی، «توضیح المسائل» (محشّی - امام خمینی)، چاپ هشتم 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم ،هشتم 1424 ه ق ج 1، ص: 498.
2- خمینی، سید روح موسوى، نجاة العباد» (امام خمینی)، چاپ اول در يك جلد مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، تهران ،اول، 1422ق، ص 223.
3- نجومی، سید مرتضی حسینی، «الرسائل الفقهية»، ص 142.
4- بَابُ الْغِنَاءِ احادیث شماره 4 ، 5 ، 8 و 16 . کلینی، محمد بن يعقوب «كافي» (ط - الإسلامية)، ج6، ص 431 .
5- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ كَسْبِ الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ الَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ حَرَامٌ وَ الَّتِي تُدْعَى إِلَى الْأَعْرَاسِ لَيسَ بِهِ بَأْسٌ و هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ. «همان»، ج 5، ص 119
6- 16 - عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم يَقُولُ الْغِنَاءُ مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ الله «همان»، ج 6، ص 433 .

غناء نیز غالباً همراه با رقص است بنا بر این مراد روایت مجلس غناء و رقص می باشد، یعنی مجلسی که برای رقص های شادی آفرین و سرگرم کننده برگزار می شود.

روایت ابو ایوب خزاز (1) درباره کاروان سرائی است که کنیزان خواننده دارد. روایت مسعده (2) درباره همسایه ای است که خانه اش مجلس غناء .است تأویل «زور» به غناء (3) برای حضور و مشاهده مجلس غناء .است منظور روایت دیگر از آوردن مزمار بر نعمتی که خدا به انسان داده بر پایی مجلس غناء و لهو در خانه است روایت عاصم بن حمید به صراحت واژه «مجلس» را برای غناء به کار برده است: این مجلسی است که خداوند به آن نگاه نمی کند. (4) روایات درآمد کنیزان خواننده ،نیز صراحت دارد که این خوانندگی در مجالس بوده است؛ زیرا می گوید همراه با حضور مردان باشد حرام است (5) روایت علی بن جعفر سه قرائت داشت که دو قرائت آن دلالت بر برپایی مجلس لهو و گناه دارد «لم يعص به: مادامی که همراه با گناه نباشد». (6)

ص: 199


1- ﴿وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جَنَاحَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِي أَيوبَ الْخَرَّازِ قَالَ: نَزَلْنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَتَيْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَينَ نَزَلْتُمْ فَقُلْنَا عَلَى فَلَانٍ صَاحِبِ الْقِيانِ فَقَالَ كُونُوا كِرَاماً فَوَ اللَّهِ مَا عَلِمْنَا مَا أَرَادَ بِهِ وَ ظَنَنَّا أَنَّهُ يَقُولُ تَفَضَّلُوا عَلَيْهِ فَعُدْنَا إِلَيْهِ فَقُلْنَا لَا نَدْرِى مَا أَرَدْتَ بِقَوْلِكَ كُونُوا كِرَاماً فَقَالَ أَ مَا سَمِعْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً﴾. كلينى، محمد بن یعقوب، «کافی»، دار الحديث، ج 12، ص 783.
2- «همان»، ج 12، ص 785.
3- عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ - ﴿وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ قَالَ الْغِنَاءُ﴾. کلینی، محمد بن یعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 431
4- عَنْ عَاصِمِ بْن حُمَيدٍ «قَالَ: قَالَ لِي أَبو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّى كُنْتَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ عَرَفَ الْمَوْضِعَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ مَرَرْتُ بِفُلَانٍ فَدَخَلْتُ إِلَى دَارِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَى جَوَارِيهِ فَقَالَ ذَاكَ مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَهْلِهِ أَمِنْتَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِكَ وَ مَالِكَ. «همان»، ج 6، ص 434 .
5- بَابُ كَسْبِ الْمُغَنِّيةِ وَ شِرَائِهَا 1 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِى حَمْزَةَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ كَسْبِ الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ الَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ حَرَامٌ وَ الَّتِى تُدْعَى إِلَى الْأَعْرَاسِ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ 2 - عَنْهُ عَنْ حَكَمِ الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿الْمُغَنِّيةُ الَّتِي تَزُفُ الْعَرَائِسَ لَا بَأْسَ بِكَسْبِهَا﴾. 3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيدٍ عَنْ يَحْيِي الْحَلَبِي عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَجْرُ الْمُغَنِّيةِ الَّتِي تَزُفُّ الْعَرَائِسَ لَيسَ بِهِ بَأْسٌ لَيسَتْ بِالَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ. «همان»، ج 5، ص119.
6- 1158 - عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ابْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ: ﴿وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ، هَلْ يَصْلُحُ فِي الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَح؟ قَالَ: «لَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَعْصَ به»﴾. حمیری، عبد الله بن جعفر، «قرب الإسناد»، ص294.

در نسخه صاحب وسائل نیز «مادام که به آن امر نشود» آمده عاملی روایت را حمل کرده بر عروسی هایی که در عید فطر یا قربان برگزار می شود. (1) البته مجلس لهو در برخی این روایات (روایت مسعده) محافل خانگی و در برخی دیگر (روایت ابو ایوب و روایات درآمد کنیز خواننده)، محافل عمومی است، ولی تفاوتی در «مجلس لهو» ندارند.

این روایات ابهام موجود در ،لهو ،گناه هوس رانی و شهوت رانی را بر طرف می کند. قدر مشترک چنین ،مجالسی اجتماع مؤلفه های گوناگون سرگرمی است که سبب غفلت روان انسان می گردد و زمینه را برای تحریک غریزه جنسی و گناه فراهم می کند. شاهد این نظریه یک گزارش مکتوب و دو شعر در توصیف مجلس لهو .است ثعالبی (قرن پنجم) مجلس لهو را این گونه توصیف می کند: زنان زیبا آلات ،موسیقی آواز و غنا جام های شراب. (2) طبیعی است که رقص، پی آمد چنین مجلسی است. ابن عقیل زُرعی (622 ه-) -شاعر عصر ایوبی- دو

ص: 200


1- عَنْ عَلِى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: ﴿سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ هَلْ يَصْلُحُ فِي الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَح قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يَعْصَ بِهِ. وَ رَوَاهُ عَلَى بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: مَا لَمْ يَؤْمَرْ بِهِ أَقُولُ: هَذَا مَخْصُوصٌ بِزَفُ الْعَرَائِسِ وَ بِالْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى إِذَا اتَّفَقَ مَعَهُ الْعُرْسُ وَ يمْكِنُ حَمْلُهُ عَلَى التَّقِيةِ وَ ُيحْتَمِلُ غَيْرُ ذَلِكَ وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ﴾. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، «وسائل الشيعة»، ج 17، ص 122.
2- في وصف مجالس الانس و آلات اللهو: مجلس نوره در، و نارنجه ذهب و نرجسه دینار و درهم، و يحملها زبرجد. عندنا أترج كأنه من خلقك خلق، و من شمائلك سرق. و نارنج ككرات من سفن ذهبت أوثدى أبكار خلقت. مجلس أخذت فيه الأوتار تتجاوب، و الأقداح تتناوب أعلام الأنس خافقة، و ألسن الملاهى ناطقة. مجلس قد فرش بساطه و بسط أنماطه، و مد سماطه بين آس ،مخضود وورد منضود و نای و عود نحن بین ،بدور و كاسات تدور، قد نشأت غمامة الند على بساط الورد مجلس قد تفتحت فيه عيون النرجس وفاحت مجامر الأترج و فتقت فارات النارنج و نطقت ألسن العيدان، و قامت خطباء الأوتار، وهبت رياح الأقداح و طلعت كواكب الندمان، و امتدت سماء الند. مجلس من رآه حسب الجنان قد اصطفيت عيونها فجمعت في قدر من الأرض، و تخيرت فصوصها فنقلت إلى مطلع الأنس و اللهو قد فض اللهو ختامه و نشر الأنس أعلامه. قد هبت للأنس ريح سحابها الأقداح، و رعودها الأوتار، و رياضها الأقمار. قد فرغنا للهو و الدهر عنا فى شغل قد اقتعدنا غارب الأنس، و جرينا في ميدان اللهو. عمدنا لقداح اللهو فأجلناها، و لمراكب السرور فامتطيناها. قد امتطينا غوارب الأفراح، و قد حنا نار السرور بالأقداح. ثعالبي، عبد الملک بن محمد (المتوفی: 429ه-) ، «سحر البلاغة و سر البراعة»، تحقيق: عبد السلام الحوفى دار النشر: دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا، ج1، ص 40.

سروده در توصیف مجلس لهو دارد. اولی برای جشن نوروز است که آلات موسیقی، غناء، شراب و زنان خواننده با هم هستند (1) این توصیف، معنای تفسیر زور و لغو در تفاسیر اهل سنت برای اعیاد غیر مسلمانان است در سروده دوم نیز کنیزان نونهال کنیزان خواننده، سرگرمی ها و یاران ،شبانه آلات موسیقی و غناء و سرانجام ،می گساری ویژگی بارز مجلس لهو هستند. (2) این ویژگی ها نیز در بیش تر روایات غناء شیعه و اهل سنت به چشم می خورد.

نتیجه بررسی مجلس لهو نکات زیر است:

نکته اول: مجلس لهو بیش از آن که مجلس هنر یا سرگرمی و شادی باشد، مجلس گروهی گناه و شهوت رانی است اختلاط زن و مرد غناء نواختن آلات موسیقی و رقص، مقدمه گناه هستند. مثال های دوره اموی و عباسی بارز ترین نمونه مجالس لهو می باشند.

نکته دوم: مجلسی که غیر مسلمانان در اعیاد برگزار می کنند چه شادی باشد یا در مکان های مذهبی مجلس لهو است؛ زیرا مجلسی است که انسان را از یاد خدا غافل کرده یا به انحراف در باور های دینی می کشاند ولی لزوماً مجلس گناه و شهوت رانی نیستند.

نکته سوم: اصطلاح «مجلس لهو» رقص های گروهی است که کارکرد و بستر اجتماعی دارند، برای معاشرت و سرگرمی گروهی رقصیده می شوند و ممکن است عملکرد تشریفاتی، رقابتی یا شهوانی داشته باشند. (3)

نکته چهارم: رقص های اجتماعی دو دسته اند: صحنه ای و خیابانی. باله (4) گونه رقص صحنه ای است که در سالن های مخصوص (مانند سالن های نمایش یا زمین های ورزشی) اجرا می شود (5) و به آن رقص «بال روم» نیز گفته می شود. (6) این رقص به صورت گروه های دو نفره (زن با مرد) یا بیشتر در میان یا برابر جمع به صورت تشریفاتی یا رقابتی اجرا می شود.

رقص خیابانی نیز در فضای آزاد مانند خیابان ،پارک حیاط مدرسه و کلوپ های شبانه و

ص: 201


1- ابن صفين- الرقب، شفیق محمد «شعراء شامیون فى عصر ایوبی» چاپ اول، عمان دار يافا، 2009 ، ص 249.
2- «همان».
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Social_dance
4- Ballet
5- (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9%87_(%D8%B1%D9%82% D8%B
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Ballroom_dance

هر جایی به جز استودیو های ،رقص انجام می.شود این رقصها اغلب ماهیت پردازی و تعامل با تماشاگران را دارد. (1)

نتیجه آن که در فرهنگ معاصر (به خلاف عصر صدور روایات) اصطلاح مجلس رقص، به معنای اجرای رقص در فضای بسته یا مجلس رسمی نیست و هر گونه رقص فردی یا جمعی که در حضور دیگران اجرا شود، مصداق مجلس لهو و رقص مجلسی است.

ضابطه تحقق لهو از دیدگاه فقها

لهو مانند رقص از عناوین قصدی است و مفهوم آن ابهام دارد اگر ضابطه ای برای مصادیق لهو ،نباشد ابهام آن بیش تر می شود. سه دیدگاه شناسائی مصادیق لهو عبارتند از:

دیدگاه اول: به باور نراقی هر جا آلت لهو صدق ،کند هر گونه کاربرد آن حرام است قصد یا عدم قصد مکلف تأثیری در صدق لهو ندارد بلکه اگر قصد ایجاد لهو با آلات غیر لهوى (مانند طشت) باشد، عرفا به آن لهو نمی گویند. (2) ویژگی ضابطه ،نراقی، صدق عرفی است نه انگیزه انسانی.

دیدگاه دوم: شیخ انصاری دو ضابطه برای لهو بیان می کند:

اول: قصد تلَهّی، هر چند آن چیز یا رفتار به خودی خود، لهو نباشد.

دوم: آن چه عرف مصداق لهو بداند هر چند قصد لهو در آن نباشد. (3)

بنابراین دو ملاک در تحقق لهو نقش دارد: ملاك نفسى (قصد) و ملاك نوعى (عرف). البته شیخ انصاری وجدان را افزوده است ولی مراتب وجدان متفاوت است و همین عنصر وجدان را با ابهام روبرو می سازد بنابر این تنها مرجع تشخیص لهو، عرف است.

دیدگاه سوم (دیدگاه مختار): بروجردی، ضابطه لهو را دگرگونی در روان آدمی می داند که انسان را از حال عادی خارج می سازد. نشانه چنین حالتی، رفتار های سبک و بیرون از نزاکت که

ص: 202


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Street dance
2- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة»، ج18، ص 165.
3- دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری، «کتاب المكاسب»، ج1، ص 296.

انسان با وقار را از دیدگان جامعه می اندازد. (1) در نتیجه هر گونه عملی لهو نیست هر وسیله ای آلت لهو نیست و هر مجلسی نیز مجلس لهو نیست شاخصه همگی حالت «بی خودی» و مستی (سُکر) می باشد که ملاک حرام بودن شراب است سرگرمی های دیگر (چرخاندن صدا در گلو، آوای موسیقی یا پیچ و تاب رقاص) نیز انسان «لاهی» را چنان از خود بی خود کند که همین حالت در او به وجود آید. (2) این ضابطه همان حالت طرب و سبکی در غناء است که غناء را حرام می سازد.

ص: 203


1- نجف آبادی حسین علی منتظرى «دراسات فى المكاسب المحرمة»، ص 265.
2- نجف آبادی حسین علی منتظری «مبانی فقهی حکومت اسلامی»، ج8، ص 370.

گفتار سوم: عناوین مشابه لهو و لعب

واژه لغو

لغو به معنای باطل، سخنی که زشت و ناشایست است، (1) چیزی که به آن اهمیت داده نمی شود (2) و پارس کردن سگ آمده است لغو در ،ایمان چیزی است که قلب به آن باور ندارد. (3) راغب لغو را سخنی می داند که بی ارزش است و بدون فکر و اندیشه گفته می شود، مانند صدای گنجشک و پرندگان در قرآن به معنای سخن زشت و قبیح است در سوگند خوردن نیز چیزی است که پیمانی بر آن بسته نشده مانند عادت بعضی از مردم که می گویند: نه به خدا-آری به خدا. (4)

حدیث، روایت ابو ایوب خزاز لغو را به غناء تأویل می کند. (5) کلینی نیز در باب «لغو» یک روایت آورده که سوگند خوردن لغو است، یعنی امری که قلب به آن باور ندارد. (6)

طوسی، سه معنا برای «لغو» آورده است: ناسزا گفتن، کنایه از عمل جنسی و کار بیهوده. معنای سوم، به معنای بی ارزش بودن است نه زشت بودن؛ زیرا کسی که دچار سهو می شود و رفتاری از او سر می زند رفتار او فقط بیهوده است نه این که بارِ منفی داشته باشد. (7) طبرسی، لغو را به معنای همه گناهان می داند گذر بزرگوارانه بر «لغو» یعنی از مجلس گناه (مانند مجلس رقص یا آواز) روی گردان می شوند. هم چنین از امام باقر علیه السلام نقل شده لغو کنایه از عمل

ص: 204


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 4، ص 449.
2- شیبانی اسحاق بن مرار، «کتاب الجيم»، ج 3، ص 196.
3- جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح»، ج6، ص 2483.
4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 742.
5- کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی»، ج 12، ص 783.
6- بَابٌ فِي اللَّغْوِ: عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - ﴿لا يؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيمَانِكُمْ قَالَ اللَّغَوَقَوْلُ الرَّجُلِ لَا وَ اللَّهِ وَ بَلَى وَ اللَّهِ وَ لَا يَعْقِدُ عَلَى شَيْءٍ﴾. کلینی، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 7، ص 443
7- طوسی، محمد بن حسن «التبيان»، ج 7، ص 511.

جنسی است و از مجاهد نقل شده کاری که بیهوده است. (1) طباطبایی معنای سوم طبرسی (کار بیهوده) را بر می گزیند و معنای اول را به آن بر می گرداند؛ زیرا گناه نیز کار بیهوده است. روی گردانی از لغو نیز وارد نشدن در مجلس گناه است. (2)

طبری چند معنا برای لغو می گوید: آزار مشرکین عمل ،جنسی ،باطل همه گناهان معنای لغو در لغت عرب هر کاری بیریشه است که بازگشت آن به عمل بیهوده است. ایشان تمام معانی گفته شده برای لغو و تأویل های مفسرین برای آیه را به این معنای جامع باز می گرداند. (3) فخر رازی نیز لغو را به هر چیزی که شایسته است رها و از انجام آن خودداری گردد معنا می کند و تفسیر آن را به گناه درست نمی داند. (4)

تفات لهو و لغو

این دو واژه به معنای بیهوده بودن هستند. البته در ،روایتی این واژه برای هر سخنی به کار رفته که در آن یاد خداوند نباشد (5) که معنای اصطلاحی لهو .است در دعای امام سجاد علیه السلام لغو برای صدا و گفتار استفاده شده، مانند آواز و خوانندگی، و لهو برای منظره های بیهوده آمده، مانند رقص. (6) لغو برای مقوله شنیداری به کار رفته و لهو برای مقوله دیداری. در روایت دیگر ،نیز لهو برای مقوله دیداری به کار رفته است. (7) به جز این دو روایت، لهو برای هر دو مقوله

ص: 205


1- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 7، ص 283.
2- طباطبایی سید محمد حسین، «المیزان»، ج 15، ص 244.
3- طبری، «جامع البیان»، ج 19، ص 32.
4- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 24 ، ص 486 .
5- مفيد محمد بن محمد، «الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد»، چاپ ،اول 2 جلد کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق، ج1، ص 297.
6- ﴿وَ أَعِنَّا عَلَى صِيامِهِ بِكَفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِيكَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِيهِ بِمَا يَرْضِيكَ حَتَّى لَا نُصْغِي بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْيِ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إلى لَهْوِ﴾. امام، سيد الساجدين، على بن الحسين علیهما السلام، «الصحيفة السجادية»، چاپ اول، در يك جلد، دفتر نشر الهادى، قم، 1418 ق، ص 188.
7- ﴿وَ كُلُّ صَمْتٍ لَيسَ فِيهِ فِكْرٌ فَسَهْوٌ وَ كُلُّ نَظَرِ لَيسَ فِيهِ اعْتِبَارٌ فَلَهْوٌ﴾. مفيد، محمد بن محمد، «الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد»، ج1، ص 298.

شنیداری و گفتاری به کار رفته است. ممکن است این دو روایت مصداق بارز لهو را گفته باشند، و گرنه انسان همان گونه که با دیدن مناظر و پایکوبی سرگرم می شود، از شنیدن آواز و خوانندگی نیز سرگرم شود.

نتیجه آن که لغو در اصل صدای پرندگان است و برای سخن مبهم و بی فایده به کار رفته .است «لغت» نیز از از لغو گرفته شده؛ زیرا زبان هر قومی برای قوم دیگر نامفهوم است. از این ،جهت معنا و مصادیق لغو گسترده تر از لهو .است رقص نیز از آن جهت که بیهوده است، مصداق لغو می باشد.

واژه هزل

واژه هزل با ،زهل لهز و زله ریشه یکسان دارد این واژه در برابر جدیت قرار دارد معنای دیگر آن لاغری است. (1) راغب هزل را سخن بیهوده و پوچ گرفته می داند. (2) طبرسی، در معنای لهو به هزل اشاره می کند و آن را در برابر امر جدّی قرار می دهد. از دیدگاه ایشان، این گونه ،هزل تنها در گناهان امکان دارد. (3) اردبیلی نیز لغو را به معنای کار بیهوده می گیرد و برای آن به لعب (بازی) و هزل (شوخی) مثال می زند؛ زیرا این ،دو رفتار هایی هستند که با مروّت و بزرگواری هم خوانی ندارد و در برابر جدیت در زندگی قرار دارند. (4) طریحی نیز، هزل را به معنی لعب و بازی گرفته است.(5)

در بررسی های فقهی سید مرتضی هزل را کردار بیهوده می داند. (6) اما شیخ انصاری در

ص: 206


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 4 ، ص 14.
2- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 841.
3- طبرسی، «مجمع البیان»، همان، ج 4، ص 453.
4- اردبیلی، احمد بن محمد «زبدة البيان في أحكام القرآن» چاپ اول در يك جلد المكتبة الجعفرية لإحياء الآثار الجعفرية، تهران، بی تا، ص 53
5- طریحی، فخرالدین «تفسير غريب القرآن» تحقيق و تعليق: محمد كاظم الطريحي الناشر: انتشارات زاهدی، قم، بی تا، ص 486 .
6- شريف مرتضی علی بن حسین موسوی، «الانتصار فى انفرادات الإمامية»، چاپ اول در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1415ق، ص 305.

بحث حرمت دروغ هزل را از مقوله گفتار می داند که بدون قصد معنا گفته می شود. (1) هم چنین در بررسی ماهیت «عقد»، قصد جدی را در برابر قصد غیر جدّی یعنی هزل و شوخی قرار می دهد. (2) نائینی تفاوت بین دروغ و هزل را در این می داند که در هزل، گوینده از لفظی که می گوید، قصد ایجاد معنا را نکرده ولی در دروغ قصد ایجاد معنا هست، اما مطابق با واقع .نیست (3)

نتیجه: وجه مشترک در بررسی ،لغوی تفسیری و فقهی واژه ،هزل ،نبود قصد جدّی است. این معنا در سخنان منسوب به امام علی علیه السلام نیز دیده می شود. (4) بنابر این، هزل با «لعب» هم خوانی دارد نه لهو؛ زيرا لعب كار بدون قصد و انگیزه است مانند بازی های کودکانه. حال آن که در برخی گونه های لهو قصد جدی برای سرگرم شدن و شادی وجود دارد.

واژه عبث

عبث و ثعب و بعث و بثع از یک ریشه اند. عبث کاری است که شایسته انسان نیست. هم چنین به معنی بازی (5) و بازیچه (6) است. راغب آن را ضد جدّی، می داند. (7) ابن اثیر، عبث را مانند کار کسی می داند که گنجشگ را بیهوده بکشد مانند رفتار انسان در خواب که بدون انگیزه و اراده از او صادر می شود. (8) طریحی عبث را بازی و کاری که اصلاً نفعی ندارد، می داند مانند کسی که آب یک دریا را به دریای دیگر بریزد که او را «عابث» می گویند بازی کردن مرد با همسرش در ماه رمضان را عبث می گویند. (9) چون کار بیهوده ای است که از آن لذت نمی برد

ص: 207


1- دزفولی مرتضی بن محمد امین انصاری «کتاب المكاسب»، ج 2، ص: 15.
2- تبریزی میرزا فتاح شهیدی، «هداية الطالب»، ج 2، ص 253.
3- نائینی، میرزا محمد حسین غروی، «المکاسب و البيع»، ج1، ص 406 .
4- تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، «غرر الحكم و درر الكلم»، ص 473، و ص 611.
5- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 2، ص111.
6- ازهری محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 2، ص 199.
7- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 543.
8- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 3، ص 169.
9- طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرين»، ج 2، ص 259.

و اگر لذتی ،باشد گناه کرده و روزه اش باطل می شود.

طوسی، عبث را بازی می داند. (1) طبرسی به معنای لهو و لعب و بیهودگی گرفته است. (2) این معانی از ابن عباس نقل شده که طبری نیز از ابن عباس و ضحاک نقل می کند. (3) اما سید مرتضی عبث را کاری می داند که خالی از غرض و هدف باشد. (4) این معنا با تعریف لعب، سازگار .است بنابراین تفاوت بین «عبث لعب و لهو» این است که عبث کار بدون هر گونه انگیزه است مگر اراده ای که ناخودآگاه موجب انجام آن کار شود اما در لهو و لعب، علاوه بر انگیزه ای که موجب صدور عمل می شود قصد بازی در لعب و قصد سرگرمی در لهو است. (5) از نگاه عسکری، در عبث تنها اراده ایجاد ،فعل، وجود دارد. ولی در لعب و لهو، علاوه بر اراده انجام کار، اراده دیگری وجود دارد که پیرو آن اراده به آن کار «لهو: سرگرمی» یا «لعب: بازی» می گویند. (6)

نتیجه آن که عبث به معنی لعب .است در روایات شیعه ،نیز عبث به معنای بازی با اعضاء (جنسی) است. (7) نقطه مشترك عبث و لعب دو چیز است: بیهودگی و جدّی نبودن.

واژه باطل

بطل به معنای رفتن در برابر حق دروغ و پیروی لهو و نادانی است. انسان شجاع را نیز

ص: 208


1- طوسی، «تبیان»، ج 8، ص 44.
2- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 7، ص310.
3- طبری، «جامع البیان»، ج 19، ص 59.
4- شريف ،مرتضی علی بن حسین موسوى «رسائل الشريف المرتضى»، ج1، ص 380.
5- عسکری، حسن بن عبدالله، «الفروق في اللغة»، ص 248.
6- عسکری ابوهلال حسن بن عبدالله (المتوفى: نحو 395ه) ، «معجم الفروق اللغوية»، المحقق: الشيخ بيت الله بيات، و مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى، الناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ب «قم»، 1412ه، ص 350.
7- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أُتِي بِرَجُلٍ عَبِثَ بِذَكَرِهِ فَضَرَبَ يَدَهُ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ زَوَّجَهُ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ﴾. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی» (ط - الإسلامية)، ج 7 ؛ ص 265؛ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ: ﴿قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِى مُحْرِم عَبِثَ بِذَكَرِهِ فَأَمْنَى قَالَ أَرَى عَلَيْهِ مِثْلَ مَا عَلَى مَنْ أَتَى أَهْلَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بَدَنَةً وَ الْحَجَّ مِنْ قَابِل﴾. «همان»، ج4، ص 376.

«بَطَل» می گویند چون بی باک است. (1) ابن درید، بطل را تلف شدن می داند. بطالت نیز هزل (شوخی) است. (2) ابن فارس ،نیز به معنای رفتن چیزی و امور کوتاه مدت می داند شیطان هم باطل است چون کارهایش حقیقت و پشتوانه ندارد. (3) راغب نیز باطل را چیزی می داند که از آن جستجو کنیم متوجه می شویم قرار و ثبات ندارد چه در گفتار باشد یا در رفتار باطل شدن خون نیز مقتولی است که نه خون بهای او را داده اند و نه انتقامش را گرفته اند ابطال نیز از بین بردن چیزی است. (4) ابن سیده بطل را ضایع و زیان و هزل (شوخی) می داند. (5) فیومی، باطل را چیزی می داند که فاسد باشد یا حکمی (شرعی یا قانونی) بر آن بار نشود. (6) به شیطان نیز باطل می گویند؛ زیرا نمی تواند چیزی را زیاد یا کم کند. (7)

طوسی (8) و طبرسی (9) با اندکی ،اختلاف باطل را چیزی می دانند که بُود و نبود آن یکسان ،است در نتیجه سود و زیانی برای انسان ندارد فخر رازی باطل را شیء معدوم می داند چه خودش معدوم باشد و چه این که فایده ای نداشته ،باشد یعنی سود و زیانی ندارد. (10)

نتیجه آن که در معنای بطل و باطل بین اهل لغت و تفسیر اختلاف است. فراهیدی از ابتدا، دیدگاه ارزشی را وارد معنای باطل می.کند ولی لغوی های پس از او و اهل تفسیر، رویکرد میانه ای به این واژه دارند کسانی که باطل را فاسد می دانند در برابر کسانی اند که باطل را تساوی در سود و زیان می دانند بدیهی است اگر عملی فاسد ،باشد زیانش بیش تر از سودش است و

ص: 209


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 7، ص 430-431.
2- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 359.
3- ابن فارس، احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه»، ص 258.
4- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 129
5- فیومی، احمد بن محمد «المصباح المنير»، ج 2، ص 51.
6- ابن سیدہ، علی بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 9، ص 177.
7- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 1، ص 556
8- طوسی، «تبیان»، ج 4، ص 529.
9- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 4، ص 727.
10- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 14، ص 350.

نمی توان گفت سود و زیانش برابر است کاربرد قرآنی (1) و روایی این واژه نیز بر فساد، تاکید دارد. معنای واژگان هم ریشه باطل نیز فساد را می رساند: طبل آلت موسیقی است که تو خالی بوده و صدای بلند دارد لبط برخورد ناگهانی ،است بلط سفت و سخت است و طلب تلاش برای یافتن چیزی است. پدیده باطل چیزی است که انسان در جستجوی آن است و مستحکم به نظر می رسد، ولی چون وجود خارجی ندارد یک باره انسان با حقیقت پوچ و تو خالی آن روبرو می گردد که برایش سودی ندارد البته باطل در روایت غناء آمده که بررسی آن می آید.

کارکرد این عناوین در موضوع رقص

لغو، هزل، عبث و باطل واژگانی اند که در تعریف آن ها لعب یا لهو آمده یا در بررسی های لغوی و فقهی، لهو و لعب به آن ها برگردانده شده اند. البته واژه هزل با لعب هم خوانی بیش تر دارد (نداشتن جدیت) و واژگان عبث و لغو نیز در بیهوده ،بودن مانند یکدیگرند و از این جهت هم با لعب و هم با لهو سنخیت دارند لغو نیز به معنای باطل است سه واژه عبث لهو و لغو در یک روایت امام علی علیه السلام آمده اند که نشانه یکی بودن سه واژه است. (2)

روایت ابو ایوب خزاز که نشانه آشکار بر رقص دارد لغو را به غناء تأویل می کند. (3) در دو روایت نیز بین حق و باطل مقابله انداخته اند اولی درباره غناء است (4) و دومی درباره شطرنج. (5) این دو روایت حکم غناء و رقص را به عرف و سیره حواله می دهد البته به قرینه «حق و باطل» به نظر می رسد مراد عرف متشرعه است ولی در بررسی رقص کودکان و درمانی خواهیم گفتم باطل بودن رقص وابسته به مفاهیم دینی نیست و سیره عقلا است عاملی (6) نیز، حرمت رقص،

ص: 210


1- ﴿وَ حَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَ بَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾. هود: 11، آيه 16.
2- ﴿فَمَا خُلِقَ امْرُؤٌ عَبئاً فَيلْهُوَ وَ لَا تُركَ سُدًى فَيلْغُو﴾. شريف الرضى، محمد بن حسين، «نهج البلاغة»، ص 540.
3- کلینی، محمد بن يعقوب، «کافی»، دار الحديث، ج 12، ص783.
4- کلینی، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 435.
5- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَلِى بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْمِيثَمِي عَنْ رِبْعِي بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَيلِ قَالَ: ﴿سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْأَشْياءِ الَّتِي يَلْعَبُ بِهَا النَّاسُ النَّرْدِ وَ الشَّطْرَنْجِ حَتَّى انْتَهَيتُ إِلَى السُّدَّرِ فَقَالَ إِذَا مَيزَ اللَّهُ بَينَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل فِي أَيهِمَا يَكُونُ قُلْتُ مَعَ الْبَاطِلِ قَالَ فَمَا لَكَ وَ لِلْبَاطِلِ﴾. «همان»، ج 6، ص 436 .
6- عاملی، سید جواد بن محمد حسینی، «مفتاح الكرامة»، ج 12، ص 179.

هلهله و روید (1) را به خاطر صدق لهو و باطل می داند این دو ،روایت در مقام بیان بیهوده و بی فایده بودن غناء یا شطرنج نیستند؛ زیرا چنین معنایی با واژه هایی مانند «لعب، لغو، عبث» فهمانده می شود. آوردن واژه باطل و مقابله انداختن در برابر ،حق به معنای فاسد بودن این پدیده ها است. حق چیزی است که باید باشد. فاسد چیزی است که وجود دارد (واقعیت دارد) اما شایستگی وجود را ندارد مانند «آلودگی هوا» که واقعیت دارد اما نابود کننده است.

طبیعت اوّلی انسان ،نیز روی گردانی از غناء و رقص است؛ چون چنین پدیده هایی بیرون از میل ،فطری هویت فردی و اجتماعی انسان هستند؛ از این رو هم خود شان نابود هستند و هم انسان را به نابودی می کشانند از این رو به مجلس غناء و ،رقص مجلس باطل گفته شده است این ،اصطلاح فراتر از اصطلاح مجلس لهو و لعب است؛ زيرا مجلس لهو و لعب، مجلس سرگرمی و بازی تفریح و شادمانی است که می تواند حلال هم باشد، مانند مجلس عروسی. ولی مجلس باطل، مجلسی است که زیان و پشیمانی به همراه دارد و پیامد آن تا آخرت گریبان گیر انسان است در نتیجه روایاتی که به جای عنوان لغو، لهو يا عبث از باطل برای غناء و مانند آن استفاده کرده اند بیش از دیگر ،روایات بر نگاه ارزشی به این پدیده ها تأکید ورزیده اند. به بیان دیگر هشداری که در روایات باطل ،است، در روایات تأویل لغو و لهو نیست؛ زیرا نهایت دلالت لغو يا لهو بيهوده بودن غناء و رقص است سرگرمی گذرا که برای مدت کوتاهی انسان را سر خوش می سازد ولی نهایت دلالت باطل فساد عمل و زندگی است که انسان زیان دیده باید پاسخ گوی آن نیز باشد.

اگر رقص به معنای «لعب: بازی» باشد مانند بازی کودکانه ،است کودکان برای بازی مجبور به پاسخ گویی نیستند؛ چون اقتضاء سن کودکی است رقص نیز اقتضای مجلس جشن و عروسی است؛ از این رو رقص زن در مجالس عروسی اشکال ندارد اما هنگامی که به اختلاط بکشد مجلس گناه می شود. اگر رقص به معنای «لهو: سرگرمی» باشد، مانند برطرف کردن غریزه جنسی است که پدیده ای لهوی و سرگرم کننده است ولی به خودی خود ناپسند نیست؛ زیرا نیاز دوره جوانی است مانند رقص زن و شوهر برای یکدیگر اگر رقص از مقوله

ص: 211


1- حوصه عربی در غیر جنگ

باطل ،باشد گذران وقت در مجلس غناء یا رقص فراتر از بیهودگی یا سرگرم کنندگی، سرمایه زندگی انسان را به باد می دهد و او را به گناه می کشاند که سرانجامش دوزخ است این معنا با پلید بودن ماهیت رقص هم خوانی دارد که بررسی آن می آید.

دیدگاه مختار

نکته اول: ارسطو رقص را هنر تقلیدی می شمارد. (1) هنر پدیده ای سرگرم کننده و تفنّنی است که گاه بدون حرکات بازی گونه است مانند نقاشی و خطاطی و گاه همراه با حرکات بازی گونه است مانند .نمایش از این رو ،رقص هم مصداق لهو و سرگرمی است و هم مصداق لعب و بازی موزون. با این حال، لهو و لعب از منظر پدیدار شناسی دو موضوع جداگانه اند که در برخی افراد یکی هستند کارل دیم (نظریه پرداز آلمانی) بازی را فعالیتی بی هدف می داند که به خاطر خودش انجام می شود و نقطه مقابل کار است. (2) هجویری نیز رقص را دو گونه می داند: لهو و لغو. لهو، رقصی است که از روی قصد و جدیت انجام می گردد. اما لغو، رقصی است که با انگیزه هزل (غیر جدی) انجام می گردد. (3)

نکته دوم: یکسان پنداشتن دو واژه برآمده از رویکرد دینی و فرهنگ نامه های اسلامی است. نكته محورى «لهو» غفلت زائی است، چه بر آمده از میل جنسی باشد یا برآمده از خواسته های نفسانی به معنای عامّ که ممکن است ملازم با باطل باشد. این معنا در بیشتر بازی ها وجود دارد. نکته محوری واژه «زفن» لعب است یعنی تمامی حرکات موزون نوعی بازی و تفریح هستند اما این بازی و شادی ملازمه ای با غفلت ندارد مگر آن که بر آمده از خواسته های نفسانی باشد پس رابطه این دو واژه عموم من وجه است.

نکته سوم: برخی رقص ها مصداق لغو (بیهوده)، عبث (بازی بی فایده) یا هزل (مسخرگی) می باشند. بیش تر رقص های مدرن، این گونه اند. این گونه رقص ها در کنار ساختار شکنی هنری از نظر معنا نیز مبهم ،هستند شکل و معنای شان با حرکات موزون هم خوانی ندارد ولی در

ص: 212


1- ارسطو، «فن شعر»، ص 22
2- https://www.britannica.com/sports/sports
3- مایل هروی، نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص 92 (به نقل از هجویری، کشف المحجوب).

اصطلاح ،روز به نام رقص شناخته می شوند این گونه رقص ها همان گونه که در برخی فتاوا تصریح شده مصداق «إذلال نفس: کوچک شدن انسان» است. (1) این فتاوا ناظر به پَست بودن رقص در عرف جهانی است که در این رقص ها تشدید می شود. (2)

نکته چهارم: کارکرد عنوان لهو فراتر از حرمت است پدیده سرگرم کننده اگر بیهوده باشد نتیجه اش إذلال نفس است. اگر لهو به عنوان حرفه و شغل در آید یا بیش از اندازه متعارف باشد و به چنین انسانی «لاهی» می گویند. (3) پیامد افراط در لهو از دست رفتن اعتبار اجتماعی است؛ زیرا چنین شغلی ویژه طبقه های فرو دست ،بود از این رو در روایات غناء، عنوان «جاريه: کنیز» آمده است. در تعریف رقص شرقی نیز آمده مخصوص کنیزان بوده و زنان آزاد شأن خود نمی دانسته اند این گونه برقصند، (4) چه برسد به مردان از دیرباز به ،نوازنده آوازه خوان و رقاص را «عمله جات طَرَب» (5) می گفته اند.

نکته پنجم: بر چسب اذلال پیامد حقوقی دارد. در بررسی های فقهی شیعه و اهل سنت، گواهی حقوقی کسانی که از طبقات فرو دست اند، در «قضاء و شهادات» پذیرفته نمی شود. فرو دست بودن به معنای فقیر بودن نیست بلکه مشاغلی است که علی رغم درآمد بالا برای ،صاحبانش در عرف جامعه ناپسند به حساب می آیند.

ابن ادریس تصریح می کند گواهی فاسق شطرنج باز (از گونه های لهو) پذیرفته نمی شود. (6) يحيى بن سعيد تصریح می کند گواهی بیماران خاص (مانند برص)، فقرا، مشاغل پایین اجتماعی، مانند حمّامی، بافنده، نگهبان و حجامت کننده پذیرفته می شود، (7)

ص: 213


1- تبریزی، جواد بن على «استفتاءات جديد»، ج 2، صص: 219-220.
2- ر.ک: اکبری مازندرانی احمد، «زندگی پر ماجرای تئودارا: از اماکن فساد تا قصر امپراطوریس»، چاپ اول، قم نشر خرم، 1371.
3- ابن منظور، «لسان العرب»، ج 15، ص 258.
4- http://www.artira.com/danceforum/articles/shay_raqseirani.html
5- در دربار های دوران قاجاریه به ویژه در دوران ،ناصری دست اندرکارن موسیقی را "عمله جات طرب" می نامیدند. http://www.moosighi-asil.blogfa.com/?p=2
6- حلّی، ابن ادریس محمد بن منصور بن احمد، «السرائر»، ج 2، ص 121.
7- حلّى، يحيى بن سعيد، «الجامع للشرائع»، چاپ اول در يك جلد، مؤسسة سيد الشهداء العلمية، قم، 1405ق، ص 541.

ولی گواهی گدا، قمار باز، صاحبان درآمد حرام، مانند زنا کار، پذیرفته نمی شود (1) دلیل ،ایشان شامل رقاص نیز می شود. البته در فقه قدیم (قدما) رقاص جداگانه مطرح نشده ولی آوازه خوان آمده است. از دیدگاه علامه گواهی مسلمان فاسق پذیرفته نیست ولی گواهی مسیحی و یهودی که در ذمّه حکومت اسلامی هستند پذیرفته می شود. (2) ایشان تصریح می کند گواهی رُفتگر پذیرفته می شود، ولی گواهی نوازنده (و رقاص) پذیرفته نمی شود. (3) گواهی نوازنده و شنونده آواز موسیقی نیز پذیرفته نمی شود، مگر دف زدن در عروسی و ختنه سوران. (4) گواهی خواننده نیز پذیرفته نمی شود مگر کسانی که حُدی می خوانند. (5) استثناء دف زدن در عروسی و حداء به دلیل توصیه شادی در عروسی و ختنه و نیاز به حدی خواندن در سفر های پر خطر با شتر بوده است ولی این دو مورد، هم چنان از مشاغل پایین اجتماعی بوده اند.

در اهل سنت مالک شهادت آوازه خوان را اگر معروف به غناء باشد، نمی پذیرد. (6) نمری قرطبی (م 463 ق) در بیان فقه اهل مدینه (مالک بن انس هم از آن هاست) از ابن قاسم نقل می کند: شهادت کسی که زیاد اهل شنیدن غناء است و با خوانندگان رفت و آمد دارد، قبول نمی شود. (7) شافعی نیز گواهی مرد و زنی را که غناء حرفه او باشد یا به این حرفه شهرت پیدا کرده باشد را قبول نمی کند؛ زیرا غناء از مقوله لهو است که مکروه بوده و شبیه باطل است ولی حرام نیست. ولی مرد و زنی که گاهی اهل طرب و غناء هستند شهادت شان پذیرفته می شود. هم چنین مردی که غلام و کنیز خواننده گرد آوری می کند و بین آن ها جمع می کند، شهادتش

ص: 214


1- «همان»، ص 539
2- حلّی، علامه حسن بن يوسف، «تحرير الأحكام»، ج 5 ، ص: 246.
3- «همان»، ج 5، ص 249
4- «همان»، ج 5، ص 250
5- «همان»، ج 5، ص 251.
6- اصبحی ،مدنی مالک بن انس (المتوفی 179ه-)، «المدونة»، الطبعة: الأولى ناشر: دار الكتب العلمية، 1415ه- 1994م، ج4، ص 19.
7- نمرى قرطبى أبو عمر يوسف بن عبد الله (المتوفی 463ه)، «الکافي في فقه أهل المدينة»، محقق: محمد محمد أحيد ولد ماديك الموريتاني، الطبعة الثانية، مكتبة الرياض الحديثة، الرياض، 1400ه / 1980م، ج 2 ص 898.

قبول نمی شود مردی نیز که به خانه های غناء (کاباره) رفت و آمد دارد یا خوانندگان نزد او رفت و آمد دارند، شهادتش پذیرفته نمی شود ولی اگر این رفت و آمد کم باشد، شهادتش قبول می شود؛ زیرا غناء حرام آشکار نیست. (1) در کتب شافعیه این موضوع با عنوان «إكثار رقص: رقصیدن زیاد» مطرح شده است. ابو اسحاق شیرازی ،نیز قبول نکردن شهادت به خاطر رقص را جائی می داند که رقّاص باشد یعنی رقص حرفه او باشد. (2)

این حکم اجتماعی شامل همه حرکات موزونی است که عرفاً رقص هستند: هنری، ورزشی، درمانی. برای مثال مدال آوران ورزش های ،قهرمانی قهرمان ورزشی اند ولی مدال آوران رقص های ورزشی مدال آورانی هستند که جامعه هم چنان آن را رقاص می داند. بررسی بیش تر پیامد های صدق عرفی ،رقص، در بخش چهارم می آید.

نکته ششم: برخی از بررسی های فقهی ضابطه لهو یا غناء حرام را، رقص یا مجلس رقص می دانند این رویکرد به معنای لهوی یا حرام بودن همه انواع رقص نیست بلکه انصراف به رقص هنری دارد؛ زیرا رقص مانند لهو عنوان عامّ است که مراتب گوناگون دارد. نمی توان گفت انواع رقص و هر گونه رقصیدن معیار شناسائی لهو و غناء حرام است. مراد رقصی است که بر آمده از شادی زیاد (طرب)، حرکات ناخواسته (ترجیع)یا انگیزه شهوانی باشد. بدیهی است چنین ،رقصی با انگیزه و قصد ایجاد می شود و از سوی دیگر فاقد هدف و غرض عقلائی است که شامل رقص های ورزشی و درمانی نمی شود.

ص: 215


1- شافعي أبو عبد الله محمد بن إدريس (المتوفى 204 ه): «الأم»، الطبعة: بدون طبعة، ناشر: دار المعرفة، بيروت، 1410ه / 1990م، ج6، ص 226.
2- ابو اسحاق شيرازي إبراهيم بن علی المتوفی 476 ه-)، «التنبية فى الفقه الشافعي»، بدون طبعه الناشر: عالم الكتب بی جا، بی تا، ص 269.

فصل چهارم: تحریک شهوت

گفتار اول: رقص شهوانی از دیدگاه لغت و اصطلاح

اشاره

مهم ترین عنوان ثانوی برای حرمت ،رقص برانگیختن شهوت است. «ترتب مفسده» نیز به شهوت باز می گردد؛ زیرا بارز ترین پی آمد رقص گناهان جنسی است این ارتباط در بررسی های جدید مانند «رقص، سکس و جنسیت» (1) و «برهنگی و رقصندگان استریپ تیز» (2) نوشته جودیت هانا نیز وا کاوی شده است.

با این حال از دیدگاه لغت شناسان و موسیقی دانان ،اسلامی علم رقص و تحریک شهوت متفاوت اند. اصطلاح رقص، برای حرکات موزون (معمولا همراه با نوای موسیقی) است. اما علم ،غنج ویژه رفتار و رقص شهوانی است. هر چند هر دو (علم رقص و علم غنج) از حرکات موزون و موسیقی بهره می برند ولی علم غنج زیر مجموعه دانش موسیقی قرار دارد. (3) این علم با بهره گیری از رقص و موسیقی وظیفه بر انگیختن غریزه جنسی را دارد. (4) از دیدگاه لغت نیز غنج حرکاتی است که زنان برای تحریک جنسی به کار می برند. (5) اما علم رقص، از حرکات موزونی بحث می کند که موجب طرب و سرور در بینندگان می شود. (6) علم رقص مشترک بین زن و مرد است اما علم غنج اختصاص به زنان دارد. (7)

در نگاه معاصر و پدیدار شناسی نیز دانش رقص از دانش سکس جدا است ولی هر دو علم

ص: 216


1- Dance, Sex and Gender- Judith Lynne Hanna /https://judithhanna.com/books/dance_sex_gender
2- Undressing the First Amendment and Corsetting the Striptease Dancer https://www.researchgate.net/publication/240677230_Undressing_the_First_Amendment_and _Corsetting_the_Striptease_Dancer
3- قنوجى البخاری، صدیق بن حسن خان «أبجد العلوم» چاپ: اول، بیروت 1999م 1420ق، ج 2، ص 324.
4- طاش کبری ،زاده أحمد بن مصطفى بطاش، «مفتاح السعادة و مصباح السيادة» چاپ سوم، بیروت، م 2002 ق 1422، ج1، ص 377.
5- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 4، ص 357.
6- صديق بن حسن خان القنوجى البخارى، «أبجد العلوم»، ج 2، ص 254.
7- طاش کبری زاده، «مفتاح السعادة، »، ج1، ص 376.

بین زن و مرد مشترک هستند. (1) دانش رقص، مطالعه علمی رقص، رقصندگان و کاربرد عملی اصول علمی برای رقص است اهداف این علم نیز بهبود عملکرد، کاهش آسیب، و بهبود سلامتی رقاصان است. زمینه های موضوعی در علوم رقص شبیه به مواردی است که در "علوم ورزشی" مورد مطالعه قرار می گیرند: ،فیزیولوژی ،آناتومی حرکت شناسی، روان شناسی، بیو مکانیک، تغذیه و موارد مشابه با این حال بر خلاف علم ،ورزش، گاهی اوقات علم رقص موضوعات دیگر را مطالعه می کند مانند: خلاقیت و تکنیک های سوماتیک تمرینات پیلاتس، یوگا، روش الکساندر و غیره بزرگ ترین سازمانی که علم رقص را در سطح بین المللی ترویج می کند انجمن بین المللی پزشکی و علوم رقص است که علاوه بر نشر یک مجله علمی (2) کنفرانس سالانه نیز برگزار می کند. (3)

بر اساس یافته های باستانی نیز رقص شهوانی از رقص هنری جدا بوده است. (4) از این دیدگاه، رقص پردازی، طراحی حرکات هماهنگ و موزون بازیگران در نمایش است. (5) اما رقص شهوانی رقصی است که رقاص با نشان دادن اندام و نشانه های جنسی درصدد برانگیختن (6) میل جنسی بینندگان می باشد. (7) کارکرد رقص شهوانی محدود به تحریک اندام جنسی نبوده، شامل تحریک سایر نواحی بدن نیز می گردد تحریک حواس (مانند بینایی یا شنوایی) و تحریک ذهنی (از طریق خواندن) یا تحریک تخیل (8) با این حال هدف نهائی آن برقراری آمیزش جنسی (9) است.

ص: 217


1- https://www.britannica.com/science/sexology
2- Journal of Dance Medicine and Science
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance science
4- Patricia Spencer. "Female Dance in Ancient Egypt" (PDF). The Raqs Shardi Society. Retrieved 4 April 2014. McIntosh, Jane R. (2008). The Ancient Indus Valley: New Perspectives. Santa Barbara, California: ABC-CLIO. pp. 281, 407
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Choreography
6- برانگیختگی جنسی یا تحریک جنسی فرایند و حالتی است که در آن شخص آماده برای آمیزش جنسی می گردد یا مشتاق رابطه جنسی است. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D 8%AE%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C
7- McMahon, Exotic Uniting Tiberius. Dancers Erotic And Worldwide, GlobalSecurityReport.com, 2006.
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%DA%A9_%D8%A C%D9%86%D8%B3%DB%8C
9- آمیزش جنسی در انسان معمولاً به عملی گفته می شود که یا برای لذت جویی و یا تولید مثل انجام شود که به ورود اندام تناسلی مرد در اندام تناسلی زن گفته می شود در صورت موفقیت در کام جویی این عمل را انزال و ارگاسم گویند. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%AA%2D%85%DB%C%D%AB%2D%B4_%D%AC% D%86%9D%AB%DB8%C %D%AF%D%B1%D%8A%7D%86%9D%AB%D%A %%D9%8
رفتار شهوانی در اصطلاح
اشاره

شناخت رقص شهوانی در گرو شناخت رفتار زنانه است. رفتار زنانه در منابع اسلامی در شرح واژگان ویژه آن آمده است:

الف.غنج

این واژه به معنای «شکل» است. (1) ابن درید آن را «تکسّر و تدلل» زنانه می داند. ازهری به نقل از لیث غنج را به شکل (2) و شکل را به غنج و دلال (3) معنا می کند. صاحب بن عباد (4) و جوهری (5) غنج را به شکل و ابن فارس (6) آن را به شکل و تدلّل و ابن سیده (7) آن را به شکل و غزل، معنا کرده اند. ابن اثیر «عربة» در صحیح بخاری را به معنای غنج و غنج را نیز به معنای تکسر و تدلل می داند. (8) بررسی واژه «عُرب» خواهد آمد.

ب.شكل

فراهیدی «شَکل» را به غنج و دلال معنا کرده (9) اما مراد رفتار های مشابه یکدیگر است که دارای زیبائی و نظم باشند؛ زیرا ابن درید شکل را تناسب و زیبائی معنا کرده است. (10) ازهری نیز

ص: 218


1- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 4، ص 357.
2- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، 8ج، ص 39.
3- «همان»، ج 10، ص15.
4- صاحب بن عباد اسماعيل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 4، ص 535.
5- جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح»، ج1، ص332.
6- ابن فارس احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه»، ج 4، ص 398.
7- ابن سيده، علی بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 6، ص 688 .
8- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد «النهاية»، ج3، ص 389.
9- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 5، ص 295.
10- ابن دريد محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، ص 877.

شکل را غنج و دلال معنا کرده، ولی عنصر محوری آن را تناسب وزیبائی می داند (1) از این رو برخلاف «مثل» در شکل شباهت دو چیز زیاد است و ممکن است به معنای مشابهت در شمائل باشد و در تصاویر و امور دیداری کاربرد دارد. (2) این معنا مؤید کاربرد شکل برای رقص است؛ زیرا رقص رفتار های مشابه اند که تناسب و زیبایی دارند و مقوله دیداری می باشند؛ از این رو ابن سیده، (3) زمخشری (4) و حمیری (5) نیز شکل را به دلال و رفتاری که داری شکل (تناسب و زیبایی) باشد معنا کرده.اند البته ابن سیده در معنای شکل واژه «غزل» آورده است. (6) غزل رفتاری زنانه است که با غزل سرائی و غزل خوانی برای زنان که رفتاری مردانه اند تفاوت دارد. (7) غزل در زنان به معنای نگاه همراه با شگفتی به مرد است. (8)

ج.دلال

دلال زنی است که با رفتارهای شهوانی «غنج و شکل» بر شوهرش جرأت پیدا کرده ولی این رفتار ها به جای مخالفت با او (9) برای تحریک شوهر می باشد. ازهری نیز معنای اصلی دلال را جرأت داشتن می داند و حکایت زنی را در حال طواف بازگو می کند که رفتار دلال گونه (تناسب و نظم و مشابه هم) داشت. (10) علاوه بر غنج و شکل، هنگامی رفتار زن را دلال می گویند که همراه با انحناء و اضطراب (مانند رقص) باشد. (11) زمخشری دلال را

ص: 219


1- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 10، ص 15.
2- عسکری حسن بن عبدالله «الفروق في اللغة»، ص 148.
3- ابن سیده، على بن اسماعيل، «المخصص»، ج 4، ص 55.
4- زمخشری، محمود بن عمر «أساس البلاغة»، ص 335.
5- حمیری، نشوان بن سعيد «شمس العلوم»، ج 6، ص 3518.
6- ابن سيده، علی بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 6، ص 688 .
7- ابن فارس، احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه»، ج 4، ص 422.
8- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات الفاظ قرآن»، ج 2، ص 696.
9- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج8، ص 8.
10- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 14، ص 47
11- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 4، ص 1699.

به معنای ناز و رعنائی آورده و آن را از باب تفعل می داند. (1) درباره باب تفعل سخن خواهیم .گفت حمیری با اشاره به مصرع اول معلّقه ،امرؤالقیس دلال را ناز و کرشمه می داند. (2) به تعبیر دینوری امرؤالقیس از عاشقان و زناکاران به نام عرب در جاهلیت بوده و مخاطب او در این شعر فاطمه دختر عبید بن ثعلبه بوده است. (3) زوزنی نیز این واژه را رفتار عاشقانه و شهوانی می داند. (4)

معنای دلال بیش از آن که «جرأت» بر رفتار شهوانی ،باشد راهنمائی و نشانه است. (5) یعنی زن از خود رفتارهایی شهوانی بروز می دهد که دلالت بر نیاز یا میل جنسی زن دارد از این رو به دلّال هم دلال می گویند چون خریدار را به فروشنده راهنمایی می کند. در علم منطق نیز دلیل می گویند چون راهنمایی آن به مقصود آشکار است. (6) رفتار شهوانی زن از جهت دلالت انگیزه ،او چنین است البته دلالت داشتن رفتار شهوانی ،زن تابع برداشت بیننده (مرد) است؛ از این رو عسکری بین دلالت و دلیل چهار تفاوت می آورد اولین تفاوت در دلالت تابع قصد و انگیزه نیستیم بلکه ممکن است رفتاری دلالت بر معنایی کند که در آن انگیزه نباشد، مانند رفتار حیوانات. (7) از این منظر، شهوانی بودن رفتار زن تابع انگیزه زن نیست؛ زیرا به تصریح قرآن تحریک کنندگی جنسی ممکن است خودبخود انجام شود. (8) از این رو در تفاوت دلالت و علامت گفته اند: دلالت چیزی است که هر کس می تواند به آن استناد کند ولی علامت هنگامی قابل استدلال است که بین مستدلّ و مستدلّ له، فهم مشترک وجود داشته

ص: 220


1- زمخشری، محمود بن عمر، «مقدمة الأدب»، ص 259.
2- حمیری، نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 4، ص 2009.
3- و كان امرؤ القيس يعدّ من عشّاق العرب و الزّناة. و كان يشبّب بنساء: منهنّ فاطمة بنت العبيد بن ثعلبة بن عامر العذرية، و هى التى يقول لها: أفاطم مهلا بعض هذا التّدلّل دينوري، عبد الله بن مسلم بن قتيبة (المتوفى: 276ه)، «الشعر و الشعراء»، الناشر: دار الحديث، القاهرة، 1423ه، ج 1، ص 122.
4- زوزني، حسين بن أحمد (المتوفى: 486ه)، «شرح المعلقات السبع»، ص 45.
5- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج8، ص 8.
6- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة». ج 3 ؛ ص 1251.
7- عسکری حسن بن عبدالله «الفروق في اللغة»، ص 59.
8- ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾. احزاب (33) آیه 32 طبرسی، «مجمع البیان»، ج 8، ص 558.

باشد مانند این که بدانند اگر سنگی در بیابان نصب شده علامت برای قبر باشد (1) در این باره در گفتار دوم (ضابطه رفتار جنسی) بیش تر سخن خواهیم گفت.

تا این جا مشخص شد برخی واژگان در ادبیات عرب ویژه رفتار های زنانه اند این رفتار ها می تواند کارکرد شهوانی (همراه با رقص یا بدون آن) داشته .باشد گرچه تناسب و زیبائی حرکات در معنای «شکل» صریح در موزون بودن آن ها است علاوه به سه واژه فوق، دو واژه دیگر ویژه رفتار های جنسی زنانه اند:

د.هلوک

از ریشه «هلک»، در قرآن به معنای هلاک و نابودی (تهلکه) ،آمده ولی در این جا زن بد کاره است؛ زیرا رفتار شهوانی اش همراه با انحراف و کجی است گویا زن از شدت میل به رابطه جنسی خود را به هلاک می اندازد. (2) فراهیدی هلوک را زن بدکاره می داند. (3) ابن فارس، آن را از ریشه تهالک می داند یعنی در رفتار شهوانی به آخر رسیده این وصف ویژه زنان بدکاره است و به مرد زنا کار، هلوک نمی گویند. (4) هروی ،هلوک مومسه بغی و عاهره را واژگان ویژه زنان بدکاره می داند. (5) ثعالبی علاوه بر موسمه و ،بغی اصطلاح مسافحه را نیز اضافه کرده است. (6) ابن درید، آن را شل بودن در راه رفتن می داند رفتاری که زنان بد کاره از خود بروز می دهند. (7) جوهری زن بدکاره ای می داند که خود را بر مردان می اندازد. (8) حمیری شعری نقل می کند که ،شاعر جرأت مردان را به زنان بد کاره تشبیه کرده؛ زیرا هر دو در معرض هلاک اند مرد از خطر پذیری و زن از رابطه با مردان (9) ابن سیده در کنار

ص: 221


1- «همان»، ص 61.
2- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 844.
3- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 3، ص 378.
4- ابن فارس احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه»، ج 6، ص 62.
5- ابو عبید هروی قاسم بن سلام «الغريب المصنف»، ج 1، ص 149.
6- ثعالبی، عبد الملك بن محمد، «فقه اللغة»، ص 187.
7- درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، ص 983.
8- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 4، ص 1617.
9- [الهلوك ]: المرأة الفاجرة المتساقطة على الرجال. قال المتنخل الهذلي يصف رجلًا بالجرأة: السالك الثغرةَ اليقظانُ كالئها *** مشى الهلوكِ عليها الخيعل الفُضُل. حميری، نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 10، ص 6967.

بد کاره میل جنسی را نیز اضافه می کند و می گوید گفته شده هلوک به معنای همسری است که خوب شوهر داری کند به هر حال هلوک از تهالک به معنای سقوط کردن است و در زن به معنای راه رفتنی است که گویا زن در حال افتادن است. (1) از نگاه ابن سکیت چنین زن بد کاره ای شوهر دار نیز هست اما کینه شوهر را به دل دارد و آن را آشکار می کند. (2) دینوری تصریح می کند چنین زنانی بیش تر از زنان دیگر خلخال (زینتی که به پا می بندند) استفاده می کنند تا بهتر مردان را جلب کنند (3) که قرآن از آن نهی کرده است. (4) بدیهی است پای بند های زینتی هنگامی حواس مردان را جلب می کند که پای کوفتن حرکات موزون باشد.

ابن سیده در یک ،باب اصطلاحات زنان بدکاره را بیان می کند خریع نرم شدن برای مریدش؛ عیهره زنی که در مکانی آرام نمی گیرد؛ هلوک ،بغی عاهره بدکاره ای که شبانه نزد او می آیند؛ ،عنث ،ساعیه مسافحه خطاله به معنای فحش دادن؛ ضامده زن بدکاره ای که دو دوست دارد؛ زمّاره از ریشه زمر؛ هنبغ، رهقه به معنای گناه؛ قحبه فساد در درون؛ جنبقه، متبرجه که زینت خود را آشکار می کند؛ عسوس که از نزدیک شدن به مردان ابائی ندارد؛ خنوع. (5)

ابن سیده در بیان این اصطلاحات به اصطلاح «سعی: تلاش و کوشش» اشاره می کند که ویژه کنیزان بدکاره در جاهلیت است؛ (6) زیرا آن ها مجبور بوده اند با تلاش و کوشش

ص: 222


1- ابن سيده، علی بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 4 ، ص 141.
2- ابن سکيت يعقوب بن اسحاق (المتوفى: 244ه)، «كتاب الألفاظ» (أقدم معجم فى المعاني)، المحقق: د. فخر الدين ،قباوة، الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة لبنان ناشرون، 1998م، ص 491.
3- دینوری، عبد الله بن مسلم (المتوفى: 276ه)، «المعانى الكبير في أبيات المعانى»، المحقق: المستشرق د سالم الكرنكوى (ت 1373 ه)، عبد الرحمن بن يحيى بن على اليماني (1313 - 1386 ه)، الناشر: مطبعة دائرة المعارف العثمانية - حيدر آباد الدكن [الطبعة الأولى 1368ه-، 1949م]، ثم صورتها: دار الكتب العلمية، بيروت - لبنان [الطبعة الأولى، 1405 ه- 1984 م]، ص 59.
4- ﴿وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ﴾. نور (24) آیه31.
5- نعوت الفاجرة .... ابن سيده على بن اسماعيل، «المخصص»، ج 4، ص 32-34.
6- «همان»، ج1، ص33.

شهوانی مردان را جلب کرده و برای اربابان خود درآمدزائی .کنند به این کار «مساعات» نیز می گویند. (1) به تصریح طوسی، (2) فراء (3) و طبری، (4) در شهر های مکه و مدینه، زنان آزاد نیز زنا کار بوده اند. قرآن کریم در سوره نساء (5) زنان مسلمان را و در سوره مائده (6) مردان مسلمان را از زنا گرفتن دوست (شریک غیر رسمی جنسی) باز می دارد طوسی «خدن» را زنای پنهانی و سفاح را زنای آشکار می داند. (7) آیه اطلاق دارد و شامل زنان آزاد و برده می شود ولی طبری از ابن عباس نقل می کند که مراد آیه کنیزان است. (8) این آیه ها نشانه رواج رفتارهای شهوانی بین زنان جاهلیت است و سبب شده تا عرب برای زنا و مقدمات ،آن الفاظ گوناگون به کار بَرَد.

ه:عُرُب

«عُرُب» مقابل هلوک بوده و توصیف زنان بهشتی است، (9) به معنای صریح، فصیح و

ص: 223


1- زمخشری، ابو القاسم، محمود بن عمر، «الفائق في غريب الحدیث»، چاپ اول 4 جلد دار الكتب العلمية، بيروت، 1417 ه ق، ج 2، ص 142؛ هروی قاسم بن سلام (المتوفى: 224ه)، «غريب الحديث»، المحقق: د. محمد عبد المعيد خان، الطبعة الأولى الناشر : مطبعة دائرة المعارف العثمانية حيدر آباد ،الدكن، 1384ه- - 1964م، صص 337 - 340؛ ازهری، محمد بن احمد، «تهذیب اللغة»، ج 3، ص 59.
2- طوسی، «تبیان»، ج 7، ص 408
3- فراء ابو زكريا يحيى بن زياد، «معاني القرآن» تحقيق: احمد یوسف نجاتی/ محمد علی نجار/ عبد الفتاح اسماعیل شلب، چاپ اول، ناشر: دار المصريه للتأليف و الترجمه مصر، 1980م، ج 2، ص 245.
4- طبری، «جامع البيان»، ج 18، ص 56 .
5- ﴿وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحاتٍ وَ لَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَينَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِكَ لِمَنْ خَشِى الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾ . نساء: 4، آيه 25.
6- ﴿الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ . الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ﴾. مائده: 5، آيه 5.
7- طوسی، «التبيان»، ج 3، ص 170.
8- طبری، «جامع البیان»، ج 5، ص 14.
9- ﴿عُرُباً أَتْراباً﴾. واقعه 56 ، آیه: 37

خالص به کار رفته ولی برای زن به معنای خندان و خوش بُو است. (1) ابن درید «عَروب» را زنی می داند که محبت خود را به شوهرش ابراز می کند. (2) از هری معنای ضدّ آن را که خیانت به همسر است نیز نقل می کند. هم چنین گفته شده «عُرب» به معنای غنج است، مجاهد به معنای زنان عاشق می داند در لغت مکه به معنای «شکل» و در لغت مدینه به معنای غنج است. (3) چون سوره واقعه مکّی است در این جا مراد لغت مکه است. ابن سیده در بابی با عنوان صفات زنان در تعرّب و خندان ،بودن به عَرُوب اشاره می کند و آن را ابراز محبت و عشق زن به شوهرش می داند. (4) ابن اثیر آن را به معنای «شکل و دلال» می داند (5) ولی در روایت عایشه (6) «عرب» به معنای حریص به لَهو است هر چند در اصل زن زیبایی است که عاشق همسرش است. (7) عربه در حدیث بخاری (8) نیز به معنای غنج در زن و غنج نیز تکسر و تدلّل است. (9)

در تفسیر، طوسی (10) و طبرسی (11) این واژه را به معنای عشق و اُنس گرفتن همسر به شوهر گرفته اند، مانند انس گرفتن عرب زبانان با زبان عربی. البته طوسی، معنای «لعوب: بسیار اهل

ص: 224


1- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 2، ص 128.
2- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص320.
3- ازهری محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 2، ص220.
4- ابن سیده علی بن اسماعیل، «المخصص»، ج 4، ص 2.
5- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد «النهاية»، ج 2، ص 496.
6- (892) ﴿حَدَّثَنِي هَارُونُ بْنُ سَعِيدٍ الْأَيْلِي، حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِي عَمْرُو أَنَّ ابْنَ شِهَابٍ، حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ أَبَا بَكْرٍ، دَخَلَ عَلَيْهَا وَ عِنْدَهَا جَارِيتَانِ فِي أَيَّامٍ مِنِّي، تُغَنِّيَانِ وَ تَضْرِبَانِ، وَ رَسُولُ صلى الله عليه و سلم مُسَجِّى بِثَوْبِهِ، فَانْتَهَرَهُمَا أَبو بَكْرِ، فَكَشَفَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم عَنْهُ، وَ قَالَ: «دَعْهُمَا يا أبا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيامُ عِيدٍ وَ قَالَتْ: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه و سلم يَسْتَرْنِي بِرِ دَانِهِ، وَ أَنَا أَنْظُرُ إِلَى الْحَبَشَةِ، وَ هُمْ يَلْعَبُونَ وَ أَنَا جَارِيةٌ، فَاقْدِرُوا قَدْرَ الْجَارِيةِ الْعَرِبَةِ الْحَدِيثَةِ السِّنِّ﴾. نیشابوری، مسلم بن الحجاج «المسند الصحيح المختصر»، ج 2، ص 608، باب الرخصة في اللعب الذي لا معصية فيه.
7- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد «النهاية»، ج3، ص 203.
8- بخاري، محمد بن إسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر = صحيح البخارى»، ج 4، ص114، باب ما جاء في وصف الجنة و انها مخلوقه.
9- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 3، ص 389.
10- طوسی، «التبيان»، ج 9، ص 497.
11- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 9، ص 331

بازی» را نیز گفته است، بازی برای همسر و ابراز محبت به او صریح در رفتار جنسی و رقص شهوانی است ماوردی هفت معنا برای «عرب» بیان می کند، چهار معنا به رفتارهای جنسی بر می گردد، یک معنا به روابط بین همسران یک مرد و دو معنا نیز به مقوله کلام بر می گردد. معنای ،آخر روایتی منسوب به امام صادق علیه السلام است که «عرب» را زبان عربی در بهشت می داند. (1) بیان ،طوسی طبرسی و ماوردی به تفسیر طبری (2) و ابن ابی حاتم (3) اشاره دارد. تنها ابن ابی حاتم روایت منسوب به امام صادق علیه السلام را نقل می کند. در منابع شیعه، این نظریه بدون نسبت به امام علیه السلام در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است. (4) این نظریه با سیاق آیه (ویژگی جنسی زنان بهشتی)، تناسب ندارد. فراء (5) و دینوری (6) نیز این واژه را عشق به همسر و غنج می دانند.

نکته های بررسی لغوی

نکته اول: اشکال دُور و تسلسل در این اصطلاحات نیز وجود دارد با این حال آشکار است همگی به رفتار های زنانه به معنای عام و رفتار های جنسی به معنای خاص اشاره دارند.

نکته دوم: هر چند دو اصطلاح آخر درباره رفتار های جنسی زنانه است اما غنج و دلال نیز مجموعه ای از حرکات گفتار و نگاه های شهوانی برای جلب نگاه مردان (همسر یا غریبه) هستند تا با زن رابطه جنسی برقرار کند.

نکته سوم: رفتارهای زنانه منحصر به این واژگان نیست شیزری مجموعه اشعار عرب درباره توصیف راه رفتن زنان آورده است امرؤ القیس آن را به راه رفتن انسان مست (7) توصیف کرده، (8) اعشی

ص: 225


1- ماوردی، علی بن محمد «النكت و العيون»، ج 5 ، ص 456.
2- طبری، «جامع البیان»، ج27، ص 1080
3- ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، «تفسير القرآن العظيم»، ج 10، ص 3332.
4- قمی، علی بن ابراهيم «تفسير القمى»، ج 2، ص 348.
5- فراء ابو زكريا يحيى بن زياد، «معانی القرآن»، ج 3، ص 125.
6- دینوری ابن قتیبه عبدالله بن مسلم، «غریب القرآن» چاپ اول ناشر دار و مكتبة الهلال، بيروت، ص 387.
7- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 7، ص 373.
8- شیزری، اسامة بن منقذ (م 5584) ، «لباب الأدب»، چاپ: دوم ناشر: مكتبة السنة قاهره، 1407 ق، ص 370.

مانند کسی می داند که پایش آسیب دیده و هراسان است. (1) شاعر دیگر، به راه رفتن پرنده «قطا» (2) توصیف کرده که گام های نزدیک به هم دارد (3) و شاعر ،دیگری آن را شبیه وارد شدن سیل به آبگیر می داند (4) این اشعار چون در وصف محبوب یا برای تشبیب (بیان زیبائی های زن) سروده شده اشاره به رفتار های شهوانی دارد که بر روحیه لطیف شاعر اثر گذاشته است. این حرکات همگی شبیه رقص و پیچ و تاب بدن زن است.

نکته چهارم: رقص شهوانی کارکرد حماسی-سیاسی نیز دارد. در جاهلیت، دختران «فند زمانی» هنگام نبرد قبیله بنی شیبان با دیگر قبائل در میان معرکه برهنه می گردیدند و با اشعار جنسی جنگ جویان را برای نبرد تشویق می کردند. (5) هند و زنان مکه در جنگ احد، نیز رقص و اشعار دختران فند زمانی را تکرار کردند. (6) گفته شده عائشه دختران طارق «ما دختران طارق هستیم...» را دید آن ها در نهایت زیبایی بودند از این رو عایشه گفت: اشتباه می کند کسی که فکر می کند ،اسب از زنان زیبا تر است. (7) این نقل، تأکیدی است بر قدرت اغوا گری آن ها در جنگ ها.

نکته ششم: انجیل مرقس (8) و متی (9) رقص بدکاره ای به نام سالومه را سبب شهادت حضرت یحیی علیه السلام. (10)

ص: 226


1- شیزری، «همان».
2- ابن دريد محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج 2، ص 925.
3- شیزری، اسامة بن منقذ «لباب الأدب»، ص371.
4- «همان»، ص 371.
5- نویری، احمد بن عبدالوهاب، «نهاية الأرب فى فنون الأدب»، ناشر: دار الكتب و الوثائق القومية، قاهره، 1423ق، ج 17، ص 91؛ اصفهانی، علی بن حسين «الأغانى»، ج 24، ص 250 .
6- واقدى، محمد بن عمر، «المغازی»، ج1، ص 225 ؛ حمیری عبد الملك بن هشام، «السيرة النبوية لابن هشام، ج 2، ص 68 .
7- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 12، ص 510.
8- 6 :17- 29
9- 14: 3 -11
10- https://mandaeannetwork.com/Mandaean/bibel/2_marqes.htm https://mandaeannetwork.com/Mandaean/bibel/1 matia.htm http://www.kalameh.com/Pages/ArticleDetails.aspx?ArticleID=848

دانسته اند ابن ابی شیبه (1) و فاکهی (2) به نقل عبدالله بن عمر قتل عبدالله بن زبیر را شبیه شهادت يحيى علیه السلام دانسته اند. یحیی بن سلام در تفسیر(3) و طبری در تفسیر (4) و تاریخ (5) تنها قصه اناجیل را آورده اند مفید (6) ابن طاووس (7) و طبرسی (8) در شباهت میان امام حسین و یحیی علیهما السلام تنها روایت کرده اند: سر یحیی علیه السلام برای زن بدکاره ای از بنی اسرائیل هدیه برده شده. ابن شهر آشوب، رقص شهوانی شبیه قصه اناجیل را بازگو می کند. (9) ابن قولویه نیز 21 روایت در شباهت امام حسین علیه السلام با یحیی علیه السلام آورده (10) که سبب گریه آسمان و زمین بر یحیی و حسین علیهما السلام گردید. (11)

ص: 227


1- ابن أبي شيبة، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، ج 6، ص 202.
2- فاکهی، محمد بن إسحاق، «أخبار مكة في قديم الدهر و حديثه»، ج 2، ص 361.
3- تیمی، يحيى بن سلام (المتوفى: 200 ه)، «تفسير يحيى بن سلام» تقديم و تحقيق: الدكتورة هند شلبي، الطبعة الأولى، الناشر دار الكتب العلمية، بيروت، 1425ه - 2004 م، ج1، ص 118.
4- طبری، «جامع البیان»، ج 15، ص 25.
5- طبری ابو جعفر محمد بن جرير، «تاريخ الطبری»، ج 1، ص 587
6- ﴿وَ رَوَى سُفْيَانُ بْنُ عُيينَةَ عَنْ عَلِى بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَلِى بْنِ الْحُسَينِ علیه السلام قَالَ خَرَجْنَا مَعَ الْحُسَينِ علیه السلام فَمَا نَزَلَ مَنْزِلًا وَ لَا ارْتَحَلَ مِنْهُ إِلَّا ذَكَرَ يحْيِي بْنَ زَكَرِيا علیهما السلام وَ قَتَلَهُ وَ قَالَ يَوْماً وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيا علیهما السلام أُهْدِي إِلَى بَغِي مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾. مفيد، محمد بن محمد، «الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد»، چاپ اول، 2 جلد، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق، ج 2، ص 132
7- ﴿ثُمَّ جَاءَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ فَأَشَارَ إِلَيْهِ بِصُلْح أَهْلِ الضَّلَالِ وَ حَذَرَهُ مِنَ الْقَتْلِ وَ الْقِتَالِ فَقَالَ لَهُ يا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ يحيى بْنِ زَكَرِيا علیهما السلام أُهْدِى إِلَى بَغِى مِنْ بَغَايا بَنِي إِسْرَائِيل﴾. ابن طاووس، علی بن موسی- فهری زنجانی، احمد «اللهوف على قتلى الطفوف»، ترجمه ،فهری چاپ اول 1جلد ،جهان ،تهران 1348ش، النص ص 31.
8- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 6، ص 779.
9- ﴿وَ فِي حَدِيثِ مُقَاتِلٍ عَنْ زَينِ الْعَابِدِينَ علیه السلام عَنْ أَبِيهِ علیه السلام أَنَّ امْرَأَةَ مَلِكِ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَبِرَتْ وَ أَرَادَتْ أَنْ تُزَوِّجَ بِنْتَهَا مِنْهُ لِلْمَلِكِ فَاسْتَشَارَ الْمَلِكُ يحْيِي بْنَ زَكَرِيَا علیهما السلام فَنَهَاهُ عَنْ ذَلِكَ فَعَرَفَتِ الْمَرْأَةُ ذَلِكَ وَ زَيَنَتْ بِنْتَهَا وَ بَعَثَتْهَا إِلَى الْمَلِكِ فَذَهَبَتْ وَ لَعِبَتْ بَينَ يَدَيهِ فَقَالَ لَهَا الْمَلِكُ مَا حَاجَتُكَ قَالَتْ رَأْسُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيا علیهما السلام فَقَالَ الْمَلِكُ يَا بُنَيَةِ حَاجَةً غَيْرَ هَذِهِ قَالَتْ مَا أُرِيدُ غَيرَهُ وَ كَانَ الْمَلِكُ إِذَا كَذَبَ فِيهِمْ عُزِلَ عَنْ مِلْكِهِ فَخُيْرَ بَينَ مُلْكِهِ وَ بَينَ قَتْلِ يُحْيِي علیه السلام فَقَتَلَهُ ثُمَّ بَعَثَ بِرَأْسِهِ إِلَيْهَا فِي طَشْتٍ مِنْ ذَهَب﴾. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، «مناقب آل أبي طالب علیهم السلام» (لابن شهر آشوب)، 4 جلد، علامه - قم، چاپ اول، 1379 ق، ج 4، ص 85.
10- الباب الثامن و العشرون بكاء السماء و الأرض على قتل الحسين علیه السلام و يحيى بن زكريا علیهما السلام. ابن قولویه، جعفر بن محمد، «كامل الزيارات» چاپ اول، 1 جلد دار المرتضوية، نجف اشرف، 1356ش، ص 88
11- ﴿عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِي قَالَ: خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَجَلَسَ فِى الْمَسْجِدِ وَ اجْتَمَعَ أَصْحَابُهُ حَوْلَهُ وَ جَاءَ الْحُسَينُ علیه السلام حَتَّى قَامَ بَينَ يدَيهِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهِ فَقَالَ يَا بُنَى إِنَّ اللَّهَ عبر [عَيرَ] أَقْوَاماً بِالْقُرْآنِ فَقَالَ - فَما بَكَتْ عَلَيهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كَانُوا مُنْظَرِينَ وَ ايمُ اللَّهِ لَيَقْتُلُنَّكَ بَعْدِى ثُمَّ تَبْكِيكَ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ﴾-. ابن قولویه، «همان»، ص89، ح2.

تردیدی نیست زندگی یزید (قاتل اصلی امام حسین علیه السلام) با سه عنصر شراب، نوازندگی و زنا، آمیخته بوده است؛ زیرا اهل مدینه (1) و عبدالله بن زبیر (2) او را می گسار دانسته اند. شاعر مدینه نیز او را شهوت ران و می گسار، (3) ابن زبیر (4) و گروه اعزامی مدینه به دربار یزید، (5) او را زن باره و می گسار دانسته اند. در گزارش ،طبری به جای زن ،بارگی نوازندگی و کنیزان خواننده آمده است. (6) بدیهی است پیوند سه عنصر ،زن شراب و موسیقی رقص شهوانی است که وجه شباهت یزید با قاتل یحیی علیه السلام می باشد و برای قاتلان ابن زبیر (عبد الملک بن مروان و حجاج ثقفی) چنین توصیفی نیامده است. حسین بن علی علیهما السلام نیز به دو دلیل همانند حضرت يحيى علیه السلام می باشد:

ص: 228


1- و كان أهل المدينة يسمونه " يزيد الفهود "، " يزيد الخمور ". زبیری، مصعب بن عبد الله بن مصعب (المتوفى 236ه-)، «نسب قريش» المحقق: ليفى بروفنسال، الطبعة الثالثة، الناشر دار المعارف، القاهرة، بی تا، ص 127.
2- بلاذرى، أحمد بن يحيى، «جمل من أنساب الأشراف»، ج 5، ص 319.
3- و قال شاعرهم مخاطبا ليزيد إن بالخندق المكلل بالمجد *** لضر با يبدى عن النشوات لست منا و ليس خالك منا *** يا مضيع الصلوات للشهوات فإذا ما قتلتنا فتنصر *** و اشرب الخمر و اترك الجمعات مسعودی، علی بن الحسين بن على (المتوفى: 346ه)، «التنبيه و الإشراف» تصحيح: عبد الله إسماعيل الصاوى، الناشر: دار الصاوى، القاهرة مجهولة التاريخ، ص 263.
4- قالَ الواقدى و غيره في روايتهم: لما قتل عبد الله بن الزبير أخاه عمرو بن الزبير خطب الناس فذكر يزيد بن مُعَاوِية فَقَالَ: يزيد الخمور، و يزيد الفجور، و يزيد الفهود، و يزيد القرود، و يزيد الكلاب، و يزيد النشوات، و يزيد الفلوات، ثم دعا الناس الى إظهار خلعه و جهاده. بلاذري، أحمد بن يحيى، «جمل من أنساب الأشراف»، ج 5، ص319. .
5- ابن سعد، محمد بن سعد (المتوفى: 230 ه)، «الطبقات الكبرى»، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، الطبعة الأولى، الناشر دار الكتب العلمية، بيروت، 1410ه - 1990م، ج 5، ص 49
6- فلما قدم أُولَئِكَ النفر الوفد الْمَدِينَة قاموا فِيهِمْ فأظهروا شتم يزِيد و عتبة، وَ قَالُوا: إنا قدمنا من عِنْدَ رجل ليس لَهُ دين، يشرب الخمر، و يعزف بالطنابير و يضرب عنده القيان و يلعب بالكلاب و يسامر الخراب و الفتيان. طبری، محمد بن جریر بن يزيد (المتوفى: 310ه)، «تاريخ الطبرى: تاريخ الرسل و الملوك، وصلة تاريخ الطبرى» (صلة تاريخ الطبرى لعريب بن سعد القرطبي المتوفى: 369ه)، الطبعة الثانية، الناشر دار التراث، بيروت، 1387ه، ج 5، ص 480 .

دلیل اول: قرآن در آیه 39 سوره آل عمران چهار ویژگی برای یحیی بیان می کند. (1) یحیی علیه السلام پیامبر الهی است و شبیه دانستن انسان معمولی که تناسبی با ایشان نداشته باشد، دروغ مبالغه ادبی است. از میان چهار ویژگی یحیی علیه السلام در آیه، معیار شباهت سیادت و حصور بودن است.

از نگاه طوسی، سید کسی است که پیروی او بر انسان واجب است و ممکن است به معنای سروری در دانش و پرستش باشد. (2) ابن ابی حاتم (3) و طبری (4) نیز، پنج معنا برای سید گفته اند: برد بار و پرهیزکار، کسی که خشم بر او غلبه نمی کند، خوش اخلاقی، کسی که نزد خدا کریم است، و کسی که شرک ندارد. وجود سیادت به همه معانی پیش گفته در حسین بن علی علیهما السلام قطعی است؛ زیرا اهل سنت (5) و شیعه (6) از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کرده اند: حسن و حسین علیهما السلام، سرور جوانان بهشت هستند. بدیهی است که سروری بهشت برابر با سروری در دنیا است و چنین سروری اقتضا دارد همگی این ویژگی های نیک در حضرت علیه السلام باشد و گرنه این سروری لغو می باشد.

حصور نیز از ریشه حصر به معنای تنگی و بازداشتن شکم است. احصار به معنای بازداشتن حاجی از انجام فرائض حج است و حصور نیز بی میلی به زنان (شهوت جنسی) است. واژه صحر (هم ریشه با حصر) به معنای بارز و آشکار است و واژه حرص نیز اشتیاق

ص: 229


1- ﴿أَنَ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيا مِنَ الصَّالِحِينَ﴾.
2- طوسی، «تبیان»، ج 2، ص 452.
3- ابن ابی حاتم، «تفسير القرآن العظيم»، ج 2، ص 644
4- طبری، «جامع البيان في تفسير القرآن»، ج 3، ص 1750
5- عَنْ حُذَيْفَةَ، قَالَ: أَتيتُ النَّبِي صلى الله عليه و سلم فَصَلَّيتُ مَعَهُ الْمَغْرِبَ ثُمَّ قَامَ يصَلَّى حَتَّى صَلَّى الْعِشَاءَ، ثُمَّ خَرَجَ فَاتَّبَعْتُهُ، فَقَالَ: ﴿مَلَكٌ عَرَضَ لِي اسْتَأْذَنَ رَبَّهُ أَنْ يُسَلَّمَ عَلَى وَ يَبَشِّرَنِي أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَينَ علیهما السلام سَيدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ﴾. ابن أبي شيبة، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، ج 6، ص378؛ عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم: ﴿الْحَسَنُ وَ الْحُسَينُ علیهما السلام سَيدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ أَبُوهُمَا خَيْرٌ مِنْهُمَا﴾. ابن ماجة، «سنن ابن ماجه»، ج1، ص 44؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم: ﴿الْحَسَنُ وَ الْحُسَينُ علیهما السلام سَيدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ﴾. شیبانی، «فضائل الصحابة»، ج 2، ص 774.
6- ﴿وَ رَوَى الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسِ قَالَ قَالَ النَّبِي صلى الله عليه و سلم إِنَّ عَلِياً وَصِي وَ خَلِيفَتِي وَ زَوْجَتَهُ فَاطِمَةَ سَيدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ابْنَتِي وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَينَ سَيدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ﴾. ابن بابويه، «من لا يحضره الفقيه»، ج 4؛ ص 179.

بی اندازه به چیزی است مانند حرص به رقص شهوانی. (1) برخی آن را بی میلی به زنان دانسته و برخی به معنای ناتوانی جنسی دانسته اند. (2) راغب حضور را بی میلی از روی پاک نفسی می داند؛ زیرا بی میلی از روی ناتوانی جنسی سزاوار ستایش نیست. (3) ابن سیده، حصور را کسی می داند که میلی به زنان ندارد و عاقر کسی است که با زنان نزدیکی می کند ولی فرزند دار نمی شود. (4) مشخص شد در برابر واژه حصور حرص قرار دارد که با یکدیگر هم ریشه اند اما حرص در این جا غریزه جنسی میل مفرط به زنان است میلی که تنها رابطه جنسی نیست و رقص شهوانی را نیز در بر می گیرد، چه به صورت حلال (همسران شرعی) و چه به صورت حرام.

ابن ابی حاتم سه وجه برای حصور گفته است: کسی که میلی به زنان ندارد، کسی که فرزند دار نمی شود و توانائی جنسی ندارد. (5) طبری هم به این معانی اشاره می کند. (6) فخر رازی معنای لغوی «حصور» را باز داشتن شکم و معنای اصطلاحی آن را، خودداری اختیاری از میل به زنان می داند و از این معنا استفاده می کند مفاد آیه مطلوب بودن ترک ازدواج است؛ زیرا قرآن یحیی علیه السلام را با آن ستوده است. (7) بر اساس نظریه رازی لازم می آید یحیی علیه السلام از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله برتر باشد؛ زیرا با افضل بودن ترک ،ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام رحلت یازده همسر داشتند. در نتیجه معنای طبرسی (خودداری نفس از میل غیر طبیعی به شهوات) بهتر است، (8) چه شهوت جنسی و چه شهوت به مال یا شکم بارگی. خودداری نفس در حسین بن علی علیهما السلام بوده است؛ زیرا ایشان سرور جوانان بهشت است و سروری در بهشت با حرص به غریزه جنسی، گردآوری

ص: 230


1- فراهیدی، «العين»، ج 3؛ ص113-116.
2- ازهری، «تهذیب اللغة»، ج 4؛ ص 138-136.
3- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 238.
4- ابن سيده، علی بن اسماعيل ، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 3، ص 144.
5- ابن ابى حاتم «تفسير القرآن العظيم»، ج 2، ص: 644 .
6- طبری، «جامع البیان»، ج 3، ص 174.
7- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 8، ص 211.
8- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 2، ص 743.

مال و شکم بارگی ناسازگار است. اما درباره عبدالله بن زبیر گفته شده بخیل، حریص به گردآوری مال (1) و شکم باره بوده است از این جهت شباهتی بین ابن زبیر و حضرت علیه السلام وجود ندارد.

دلیل دوم: در هر دو نظریه گفته سر این دو صحابی برای زنا کاری هدیه برده شد. در روایات شیعه تصریح شده قاتل حسین بن علی علیهما السلام مانند قاتل یحیی علیه السلام زنا زاده است. (2) گفته شده کسانی هم که بر بدن شریف حضرت علیه السلام اسب تاختند ،نیز زنا زاده بودند. (3) ولی تشبیه برای کسی است که سر را هدیه گرفته است سر حسین بن علی علیهما السلام برای دو زنا زاده هدیه برده شد: عبیدالله معروف به فرزند مرجانه و یزید ابن عباس در نامه به ،یزید عبیدالله و پدرش زیاد را

ص: 231


1- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِى مُسَاوِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ، وَ هُوَ يبَخّلُ ابْنَ الزُّبَيرِ وَ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم يَقُولُ: ﴿لَيسَ الْمُؤْمِنُ الَّذِى يبيتُ وَ جَارُهُ إِلَى جَنْبِهِ جَائِعٌ هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ وَ لَمْ يَخَرِّجَاهُ﴾ نیشابوری، محمد بن عبد الله بن محمد (المتوفى: 405 ه-)، «المستدرك على الصحيحين»، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1411 - 1990 ، ج 4 ، ص 184.
2- 14- ﴿وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ غَيرِ وَاحِدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ مَعْقِلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: كَانَ قَاتِلُ يحيى بْنِ زَكَرِيا علیهما السلام وَلَد زِنا وَ قَاتِلُ الْحُسَينِ علیه السلام وَلَد زِناً وَ لَمْ تَبْكِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا عَلَيْهِمَا قَالَ قُلْتُ وَ كَيفَ تَبْكِي قَالَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ فِي حُمْرَةِ وَ تَغِيبُ فِي حُمْرَةِ- حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ الْقُرَشِي عَنْ مُحَمَّدٍ بْنِ الْحُسَينِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ بِإِسْنَادِهِ مِثْلَهُ﴾. 21-﴿حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ مَهْزِيارَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِى بْنِ مَهْزِيارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ دَاوُدَ فَرْقَدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ كَانَ الَّذِي قَتَلَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِي علیه السلام وَلَدَ زِناً وَ الَّذِي قَتَلَ يَحْيِي بْنَ زَكَرِيا علیهما السلام وَلَدَ زِنًا وَ قَدْ قَالَ احْمَرَّتِ السَّمَاءُ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلى علیهما السلام سَنَةً ثُمَّ قَالَ بَكَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ عَلَى الْحُسَينِ بْنِ عَلِى علیهما السلام وَ عَلَى يَحْيِي بْنِ زَكَرِيَا علیهما السلام وَ حُمْرَتُهَا بُكَاؤُهَا﴾. ابن قولویه، جعفر بن محمد، «کامل الزیارات»، 1جلد، چاپ اول، دار المرتضوية، نجف اشرف، 1356 ش. صص 93-91 .
3- وَ جَاءَ هَؤُلَاءِ الْعَشَرَةُ حَتَّى وَ قَفُوا عَلَى ابْن زيادٍ فَقَالَ أُسَيدُ بْنُ مَالِكِ أَحَدُ الْعَشَرَةِ: نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْر *** بِكُلِّ يَعْبُوبٍ شَدِيدِ الْأَسْر فَقَالَ ابْنُ زِيادٍ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الَّذِينَ وَطِئَنَا بِخُيولِنَا ظَهْرَ الْحُسَينِ حَتَّى طَحَنَّا حَنَاجِرَ صَدْرِهِ قَالَ فَأَمَرَ لَهُمْ بِجَائِزَةٍ يَسِيرَةٍ. قَالَ أَبُو عُمَرَ الزَّاهِدُ فَنَظَرْنَا إِلَى هَؤُلَاءِ الْعَشَرَةِ فَوَجَدْنَاهُمْ جَمِيعاً أَوْلَادَ زِنَاءٍ. ابن طاووس، علی بن موسی، فهری زنجانی، احمد «اللهوف علی قتلی الطفوف»، ترجمه فهری، جلد، چاپ اول، جهان، تهران، 1348ش، صص 135-136.

زنا زاده خوانده است. (1) در سخنان حسین بن علی علیهما السلام، (2) فرزندش علی اکبر علیه السلام (3) و عبد الله بن يقطر (4) علیه السلام اصطلاح «دعی بن دعی: زنا زاده فرزند زنا زاده» آمده است. در سخن عبدالله بن یقطر این اصطلاح به «فرزند مرجانه: عبیدالله» و «فرزند سمیه: زیاد» تأویل شده، ولی سخن حسین بن علی علیهما السلام و فرزندش علیه السلام اطلاق دارد و شامل عبیدالله و یزید می گردد؛ زیرا طرف اصلی منازعه امام حسین علیه السلام، یزید بن معاویه بود و عبیدالله دست نشانده یزید بود. علاوه بر این، سر حسین بن علی علیهما السلام برای یزید چهل منزل گردانده و هدیه برده شد. البته حسین بن علی علیهما السلام، از عبیدالله با عنوان ابن مرجانه یاد کرده (5) که دلیل زنا زاده بودن عبید الله است؛ چون حسین بن

ص: 232


1- فأجابه (يزيد ملعون) عبد الله بن عباس بجواب طويل يقُول فيه: ... فلن أنسى تسليطك عليهم ابن مرجانة الدعى ابن الدعى للعاهرة الفاجرة البعيد منهم رحمًا اللئيم أما و أبًا الذى اكتسب أبوك فِي ادعائه إياه لنفسه العار و الخزى و المذلة فِي الدنيا و الآخرة، فلا شيء أعجب من طلبك ودى و نصري و قد قتلت بنى أبي و سيفك يقطر من دمى و أنت أحد ثأرى، و ذكر كلامًا بعد ذلك. بلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (المتوفى: 279ه)، «جمل من أنساب الأشراف»، تحقیق: سهیل زكار و رياض الزركلي، الطبعة: الأولى، الناشر دار الفكر، بيروت، 1417 ه- - 1996 م، ج 5، ص 306
2- ﴿أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِى ابْنَ الدَّعِى قَدْ رَكَزَ مِنَّا بَينَ اثْنَتَين بَينَ السَّلَةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الدَّنِيئةُ...﴾ مسعودى، على بن حسين (346 ق)، «اثبات الوصية» ناشر: انصاریان ایران، 1384 ش- 1426ق، ص 166؛ حرانی، ابن شعبه «تحف العقول» علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1404ق-1363ش، ص241.
3- قَالَ: وَ كَانَ أول قتيل من بنى أبي طالب يوْمَئِذٍ على الأكبر بن الْحُسَين بن على، و أمه لَيلَى ابنة أبي مرة بن عروة بن مسعود الثقفى، وَ ذَلِكَ أنه أخذ يشد عَلَى الناس وَ هُوَ يقول: أنا عَلِي بن حُسَين بن على *** نحن و رب البيت أولى بالنبي تالله لا يحكم فينا ابن الدعي طبری، محمد بن جرير بن يزيد (المتوفى: 310ه-)، «تاريخ الطبري = تاريخ الرسل و الملوك»، وصلة تاريخ الطبرى (صلة تاريخ الطبرى لعريب بن سعد القرطبي، المتوفى: 369 ه-)، الناشر: دار التراث - بيروت، الطبعة: الثانية - 1387 ه- ج 5 ، ص 446 ؛ الجزء المتمم لطبقات ابن سعد [الطبقة الخامسة فى من قبض رسول الله صلی الله علیه و آله. و هم أحداث الأسنان]، ابن سعد محمد بن سعد (المتوفى: 230ه-)، تحقيق: محمد بن صامل السلمي، الطبعة الأولى الناشر: مكتبة الصديق الطائف، 1414 ه- 1993 م، ج1، ص 471.
4- قَالَ: (أيها الناس) إنى رَسُول الْحُسَين علیه السلام ابن بنت رَسُول الله صلى الله عليه و سلم إليكم لتنصروه و توازروه على ابن مرجانة و ابن سمية /482 / أو 241 / أ / الدعى و ابن الدعى لعنه الله. بلاذری ، «جمل من أنساب الأشراف»، ج3، ص 168.
5- فكتب عمر بن سعد إلى عبيد الله بن زياد بذلك فلم يقبل من ذلك شيئاً و قال لا إلا أن ينزل على حكمى فقال الحسين علیه السلام و الله لا انزل على حكم ابن مرجانة أبداً يعنى عبيد الله بن زیاد مقدسی، مطهر بن طاهر (المتوفى: نحو 355 ه)، «البدء و التاريخ»، الناشر: مكتبة الثقافة الدينية بور سعید، بی تا، ج6، ص11.

علی علیهما السلام سرور جوانان بهشت است بی تردید قاتل مستقیم و غیر مستقیم ایشان به ویژه ، یزید زنا زاده اند. شاهد این ادعّا اشعار کفر آمیز و رفتار یزید نسبت به سرِ مبارک حسین بن علی علیهما السلام در مجلس جشن است. (1) البته برخی مورخین این اشعار را برای ماجرای حَرّه و قتل عام مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله می دانند. (2) این رفتار و اشعار بیانگر رضایت یزید به جنایت عبیدالله در کربلا و مسلم بن عقبه در مدینه است و زنازادگی اوست؛ زیرا انسان حلال زاده (هر چند گنه کار) از دیدن سرِ سرور جوانان بهشت و یا شنیدن جنایت مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله اظهار شادمانی نمی کند، حال آن که اهل سنت روایت کرده اند: کسی به مردم ستم نمی کند مگر آن که زنازاده بوده یا ریشه ای از آن را داشته باشد. (3) در نامه علی بن ابی طالب علیهما السلام به معاویه نیز آمده: هرگز

ص: 233


1- و وضع رأسه بين يديه و جعل ينكت بالقضيب في وجهه و هو يقول [رمل] ليت أشياخى ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل لأهلوا و استهلوا فرحاً *** و لقالوا يا يزيد لا تسل مقدسی، مطهر بن طاهر «همان»، ج 6، ص 12؛ و وضع الرأس بين يدى يزيد - لعنه الله- في طست، فجعل ينكته على ثناياه بالقضيب و هو يقول: نفلّق هاما من رجال أعزة *** علينا و هم كانوا أعق و أظلما و قد قيل: إن ابن زياد- لعنه الله فعل ذلك . و قيل: إنه تمثل أيضا و الرأس بين يديه بقول عبد الله بن الزّبعرى: ليت أشياخي ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل قد قتلنا القرم من أشياخهم ... وعدلناه ببدر فاعتدل. اصفهانی علی بن الحسين بن محمد (المتوفى: 356ه)، «مقاتل الطالبيين»، المحقق: السيد أحمد صقر ، الناشر: دار المعرفة، بيروت-ص 119.
2- وكتب الى يزيد بما صنع بالمدينة، فتمثل يزيد. ليت أشياخى ببدر شهدوا *** جزع الخزرج من وقع الأسل حين حكت بقباء بركها *** و استحر القتل في عبد الأشل دينوري، أحمد بن داود (المتوفى: 282ه)، «الأخبار الطوال»، تحقيق: عبد المنعم عامر، مراجعة: الدكتور جمال الدين الشيال، الطبعة الأولى، الناشر: دار إحياء الكتب العربي، عيسى البابي الحلبي و شركاه القاهرة، 1960م، ص 267.
3- حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِي، حَدَّثَنَا مَرْحُومٌ، حَدَّثَنَا سُهَيلٌ، أَوْ سَهْلٌ، عَنْ أَبِي الْوَلِيدِ، عَنْ بِلَالِ بْن أَبِي بُرْدَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ النَّبِي صلی الله علیه و اله: ﴿لا يبْغِى النَّاسَ إِلَّا وَلَدُ بَغِى﴾. حربي، إبراهيم بن إسحاق [198 - 285]، «غريب الحديث»، المحقق: د. سليمان إبراهيم محمد العايد الطبعة الأولى، الناشر: جامعة أم القرى، مكة المكرمة، 1405، ج 2، ص 603؛ سهل بن عطية الأعرابي سَمِعَ أَبَا الْوَلِيدِ - قَالَهُ لِي ابْنُ الْمُثَنَّى (نا) مَرْحُومٌ سَمِعَ سَهْلَا الْأَعْرَابِي عَنْ أَبِي الْوَلِيدِ مَوْلًى لِقُرَيْشٍ سَمِعَ بِلالَ بْنَ أَبِي بُرْدَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنِ النَّبِي صلی الله علیه و آله: ﴿لا يبْغِى عَلَى النَّاسِ إِلا وَلَدُ بَغِى أَوْ فِيهِ عِرْقٌ مِنْهُ﴾. ،بخاری، محمد بن إسماعيل بن إبراهيم (المتوفى: 256ه-)، «التاريخ الكبير»، الطبعة: دائرة المعارف العثمانية، الدكن طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعيد خان مجهولة التاريخ، ج 4 ، ص 102.

کسی که نسبش آشکار و صحیح است (علی بن ابی طالب علیه السلام ) مانند کسی که خود را به غیر پدرش چسبانده (معاویه)، نیست». (1) اصطلاح «لصيق» همچون اصطلاح «دعی» کنایه از کودکانی است که به پدران غیر واقعی خود نسبت داده شده اند.

اما به عبدالملک بن مروان که سر ابن زبیر برایش برده شد زنازاده گفته نشده. البته عبدالملک و پدرش مروان بن حکم مشهور به فرزند زرقاء هستند؛ (2) زیرا زرقاء یکی از مادر بزرگ های مروان از زناکاران دوران جاهلیت بوده است. (3) اگر قرار باشد قاتل غیر مستقیم ابن زبیر به خاطر یکی از مادر بزرگ هایش با قاتل یحیی علیه السلام شباهت داشته باشد یزید بن معاویه بیش از عبدالملک شایسته تشبیه به قاتل حضرت یحیی علیه السلام است. به ویژه آن که روایت مادر ابن زبیر پس از کشته شدن فرزندش برای حجاج ثابت می کند اسماء حجاج را نیز زنازاده نمی دانست. (4)

بنابر این وجه شباهت امام حسین علیه السلام با حضرت یحیی علیه السلام بزرگواری و پاکدامنی، است که در برابر خواری اجتماعی و شهوت رانی قرار دارد یکی از مصادیق بارز خواری ،اجتماعی رقص شهوانی است. شاخصه رفتاری قاتلان آن حضرت میل به رقاصان شهوانی و شاخصه مادران زناکار آن ها میل به رقص شهوانی برای بیگانگان و کشاندن آنان به زنا با خود است.

حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِيعَةَ، عَنْ أَيُّوبَ بْنِ بُرَيرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مَنْ دَخَلَ مَعَ الْحَجَّاجِ عَلَى أَسْمَاءَ ابْنَةِ أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ لَهَا: مَا سَمِعْتِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ؟ قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ الهِ صلى الله عليه وسلم يَقُولُ: يَكُونُ فِى ثَقِيفِ كَذَّابٌ وَمُبيرٌ، فَأَمَّا الْكَذَّابُ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ، وَ أَمَّا الْمُبِيرُ فَأَنْتَ، قَالَ: نَعَمْ أَنَا مُبِيرُ الْمُنَافِقِينَ. ابن حماد نعيم بن حماد بن معاوية مروزى (المتوفى: 228 ه-)، كتاب الفتن، المحقق: سمير أمين الزهيري الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة التوحيد، القاهرة، 1412، ج1، ص 134؛ فاكهى، أخبار مكة في قديم الدهر وحديثه، ج 2، ص 350.

ص: 234


1- ﴿وَ لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيق﴾. شريف الرضى، «نهج البلاغة» (للصبحي صالح)، ص 375.
2- رویانی، محمد بن هارون (المتوفى: 307ه)، «مسند الرویانی»، المحقق: أيمن على أبو يماني، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة قرطبة، القاهرة، 1416 ج 1 ، ص 438 ؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج 12، ص 338؛ بلاذری، «همان»، ج 7، ص 25.
3- «همان»، ج 6، ص 257
4- حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِيعَةَ، عَنْ أَيُّوبَ بْنِ بُرَيرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مَنْ دَخَلَ مَعَ الْحَجَّاجِ عَلَى أَسْمَاءَ ابْنَةِ أَبِي بَكْرٍ فَقَالَ لَهَا: مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ؟ قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: «یَکُونُ فِی ثَقِیفٍ کَذَّابٌ وَ مُبِیرٌ»، فَأَمَّا الْكَذَّابُ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ، وَأَمَّا الْمُبِيرُ فَأَنْتَ، قَالَ: نَعَمْ أَنَا مُبِيرُ الْمُنَافِقِينَ. بن حماد، نعیم بن حماد بن معاویة مروزی (المتوفی: 228 ه)، «کتاب الفتن»، المحقق: سمیر أمین الزهیری، الطبعة: الألی، الناشر: مکتبة التوحید، القاهرة، 1412، ج 1، ص 134؛ فاکهی، أخبار مکة في قدیم لدهر و حدیثه، ج 2، 350.
رقص های شهوانی معاصر
اشاره

رقص های شهوانی معاصر حرفه ای و رسمی در کلوب های شبانه و محله های ویژه فحشا (محله های قرمز) انجام می گردد محله قرمز یا منطقه لذت بخش، منطقه ای با نور قرمز می باشد که مرکز روسپی گری همجنس گرایی و مشاغل جنسی است. (1) در جاهلیت چنین رقص هایی در خانه های فساد که به نام «صاحبان پرچم» انجام می شد پس از اسلام نیز علاوه بر دربار خلفا و سلاطین در خانه ها و کاروان سراهای فساد و اغلب توسط کنیزان (قیان)، انجام می گردید مهم ترین رقص های شهوانی معاصر عبارتند از:

الف:رقص برهنه

نوعی سرگرمی شهوانی است که در آن نمایش دهنده به تدریج برهنه می شود و به همراه ،موسیقی رفتاری شهوانی و فریبنده از خود بروز می دهد که به آن استریپتیز (2) می گویند. استریپ به معنای پرتاب کردن است؛ (3) زیرا رقاص هنگام رقص لباس های خود را در آورده، به سوی تماشاگران پرتاب می کند. (4) این رقص در باشگاه های شبانه، میخانه ها، سالن های موسیقی و گاه مهمانی خصوصی اجرا می شود. (5) این گونه ،رقص از سوی رقصنده مرد نیز انجام می گردد ولی بیش تر موارد رقصندگان زن چنین رقصی را انجام می دهند. این گونه رقص، معمولاً توسط یک یا چند رقاص انجام می شود که همگی از یک جنس (زن یا مرد) هستند.

ب:رقص كثيف

*رقص كثيف (6)

رقص هایی است که توسط دو جنس مخالف انجام می شود این گونه رقص ممکن است از رقص شهوانی متفاوت باشد ولی همان کارکرد را در اندازه کم تر و مقدماتی دارد این گونه رقص همراه با اشاره های جنسی بین رقاص زن و مرد می باشد به گونه ای که هر دو جنس در رقصیدن و تحریک جنسی طرف مقابل، کوشا هستند. رقص های گوناگون مانند مومبا و چاچا

ص: 235


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Red-light_district
2- Striptease
3- https://www.dictionary.com/browse/strip
4- Stripper
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Stripper
6- derty dance

به عنوان رقص کثیف اجرا می شوند. (1)

ج:رقص در بغل

رقص در دامان (2) گونه ای رقص شهوانی در برخی باشگاه های شبانه است که مشتری بر روی مبل تکیه داده و رقصنده در فاصله نزدیک یا در تماس با پاهای مشتری می رقصد. (3) این گونه رقص بیش تر از سوی رقصندگان زن روی بدن مردانِ مشتری انجام می گردد.

د:رقص ميله

*رقص ميله (4)

ترکیبی از رقص آکروباتیک و حرکات تحریک کننده جنسی است که در کنار میله ای در باشگاه های شبانه تفریحی ،مردانه توسط زنان (یا مردان) نیمه برهنه انجام می شود. گونه ای از این ،رقص در سالن های ورزشی به عنوان ورزش ،پرتحرک چربی سوز و آمادگی جسمانی مانند فیتنس رواج یافته است ترویج دهندگان مسابقه های تناسب اندام تلاش دارند این گونه رقص را در المپیک مطرح سازند. (5) رقابت های ورزشی میله در میان مردان نیز محبوبیت فراوانی دارد. (6) گونه دیگر این نوع ،رقص، میله چینی است که در بازی های سیرک از آن استفاده می شود. (7) در اغلب موارد، رقص ،میله همان رقص استریپ تیز است.

ه:رقص بَلَدى

«رقص شرقی» (عربی یا بَلَدِی) (8) در غرب به حرکات موزون شکم شهرت دارد. در این رقص بیشتر قسمت های بدن به کار گرفته می شود ولی مهم ترین حرکت آن، حرکت های باسن است.

ص: 236


1- https://www.answers.com/Q/What_dances_did_they_do_on_dirty_dancing
2- Lap dance
3- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%BE%E2%80%8C%D8%AF%D9%86%D8% B3
4- Pole dance
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Pole_dance
6- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D9%85%DB%8C%D9%84% D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C
7- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%84%D9%87_%DA%86%DB%8C% D9%86%DB%8C
8- Belly dance
و:كن كن (رقص شهوانى)

*كن كن (رقص شهوانى) (1)

رقصی دشوار در تالار های موسیقی است که توسط گروهی از رقصندگان زن انجام می شود. آنان که لباس هایی با دامن های بلند به همراه زیرپوش و جوراب های ساق بلند سیاه پوشیده با بلند کردن دامن و حرکت سریع توسط پاها حرکات هیجان آور و تحریک آمیز انجام می دهند که با سمفونی نشاط آور و شاد همراهی می شود. (2) بعد ها این گونه رقص شهوانی تر گردید؛ زیرا رقاصان دامن های خود را بسیار بیش تر بالا بردند و دست کاری کردند. (3)

ز:بورلسک

*بورلسک (4)

شکلی از نمایش واریته است که جذاب ترین بخش آن رقص برهنه می باشد. (5) این سرگرمی ها در کلوپ ها و سالن های موسیقی و تئاتر برگزار می شود. (6) بورلسك مدرن اشكال مختلفی دارد که ویژگی مشترک آن ها جنبه شان است. (7) سالن هایی که این سرگرمی را ارائه می دهند به نام کاباره معروف اند. (8) بورلسک جدید، گونه ای از رقص شهوانی، هنری و مجلسی است زنانه است. (9)

ح:رقص های دیگر

شکل های دیگر رقص شهوانی تفاوت های جزئی در اجرا دارند یا گونه ای از رقص های معروف هستند که به صورت شهوانی انجام می شوند یعنی همراه با تحریک جنسی، برهنگی و تماس اعضای بدنی رقاصان زن و مرد انجام می شوند مانند رقص «فَن» که رقاص همراه با پَرهای شتر مرغ و لباس های رنگی یا ،برهنه می رقصد؛ (10) رقص پرچم؛ (11) رقص بادکنک (12) که

ص: 237


1- can can
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D9%86
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Can-can
4- burlesque
5- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%84%D8%B3%DA%A9
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Burlesque
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Neo-Burlesque
8- https://en.wikipedia.org/wiki/Cabaret
9- https://en.wikipedia.org/wiki/Neo-Burlesque
10- https://en.wikipedia.org/wiki/Fan_dance
11- https://en.wikipedia.org/wiki/Flagging_dance
12- https://en.wikipedia.org/wiki/Bubble_dance

رقاص همراه با بادکنک بزرگ به شکل حباب می رقصد؛ (1) رقص میز که رقاص روی میز سنگ که رقصنده زن و مرد بدن خود را به یکدیگر می زنند یا مالش می دهند می رقصد؛ رقص یا رقصنده زن نسبت به مرد این رفتار را انجام می دهد این رقص در اصل گونه ای رقص هیپ هاپ (2) یا لامبادا (3) (رقص برزیلی) است که در برخی مدارس غرب انجام می شود. (4)

بررسی های جدید به ماهیت و گونه شناسی رقص شهوانی پرداخته اند. برای نمونه، به دو بررسی اشاره می کنیم:

بر اساس تحقیق ،اول رقص های شهوانی عبارتند از: «رقص میله»، به دلیل رفتار زن رقاص و امکان اجرای آن به صورت فردی یا زن و مرد با یکدیگر. «رقص باتاچا» به خاطر حرکات شهوانی باسن و البته امکان رقصیدن زن و مرد با یکدیگر «رقص کیزومبا» به خاطر فشرده شدن سینه زن و مرد رقاص به یکدیگر و ریتم نسبتا کُند. «رقص تانگو» که محبوب زوج ها است. «رقص سامبا» رقص مدرسه ای برزیل است که با لباس های شاد و رنگارنگ اجرا می شود. «رقص لامبادا» که در نظام آموزشی به خاطر شهوانی بودن، ممنوع است و مشخصه ،آن اجرا همراه با دامن کوتاه است تا رقاص برای ،مرد جذاب تر به نظر برسد. «رقص شکم» که همراه با حرکات باسن است. «رقص فلامنکو» رقص با حرکات و چرخش های تند زن و مرد است. و سرانجام «رقص مجره» که گونه ای رقص شهوانی هندی است. (5) بیش تر رقص های معرفی شده رقص های آمریکای لاتین هستند.

بررسی دوم تصریح می کند رقصیدن زن و مرد با یکدیگر برای شهوانی بودن رقص کفایت نمی کند مگر این که همراه با انگیزه شهوترانی باشد این نوشتار در شهوانی بودن چند گونه رقص تردید می کند: «باتاچا» می تواند رقص جنسی باشد، اما لزوما رقص شهوانی نیست. «تانگو» شور و حرارت زیادی دارد و می تواند این رقص را جنسی کند، اما باز هم این رقص به خودی خود جنسی نیست «زوک» شبیه باتاچا است. «سَان» کم تر جنبه جنسی دارد.

ص: 238


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Table_dance
2- hip hop
3- Lambada
4- (https://en.wikipedia.org/wiki/Grinding_(dance
5- /http://viraltalks.com/check-out-most-sexiest-dances-in-the-world/p

«آکس» برزیلی قابلیت شهوانی بودن را دارد «زومبا» صرفا تمرین هوازی است و زنان با چنین رقصی احساس شهوانی پیدا نمی کنند. «لامبادا» شهوانی ترین رقص موجود است، ولی باز احساس شهوانی بودن ،رقص بستگی به انگیزه و احساس شهوانی بودن از این رقص دارد. «كيزومبا» نیز مانند لامبادا رقص شهوانی است و بیش ترین ارتباط بین اعضای زن و مرد رقاص را ایجاد می کند و در آن ها حس نیاز جنسی را بر می انگیزاند بسیار بیش تر از تانگو و لا مبادا. (1)

تحقیق دوم، با تردید در سبک های رقص شهوانی، عنصر محوری آن را انگیزه رقاص برای تحریک شهوت یا لذت جنسی می داند هر چند اعتراف می کند این گونه رقص ها به عنوان شهوانی رواج دارند. این دیدگاه در برابر نظریه فقهی قرار دارد که شهوانی بودن رقص را پیر و انگیزه رقاص نمی داند هر چند بیش تر رقص های ،غربی امکان اجرای شهوانی را دارند ولی رقص های آمریکای لاتین به دلیل برهنگی و ارتباط بدن شریک های رقاص با یکدیگر به خودی خود جنسی اند، مانند سامبا، (2) سالسا، (3) تانگو، (4) کیزومبا کومبیا، (5) چاچا، (6) مرنجی، (7) رومبا، (8) مامبو، (9) آپاچ، (10) باتاچا. (11) برخی رقص های غربی مانند سویینگ (12) نیز این ویژگی را دارند.

زنانه بودن رقص شهوانی

وجه مشترک رقص های شهوانی زنانه بودن آن هاست گفتیم ایراد اساسی فمنیست ها زنانه پنداشتن رقص است؛ زیرا رقص اگر رفتاری زنانه ،باشد هر چند حرام نباشد، سبب خواری (إذلال نفس) و سقوط از منزلت اجتماعی می گردد. این نظریه درباره رقص شهوانی جای تردید ندارد؛ زیرا زنان اجرا کنندگان اصلی این رقص هستند این دیدگاه از روزگار باستان وجود

ص: 239


1- https://www.quora.com/What-is-the-most-sexy-dance
2- SAMBA
3- Salsa Dance
4- Tango
5- Cumbia
6- Cha Cha
7- (Merengue (dance
8- Rhumba dance
9- (Mambo (dance
10- (Apache (dance
11- (Bachata (dance
12- Swing dancing

داشته و در مطالعات زنان و ،رقص بر آن تاکیده شده است نقش نگاره های غارهای پالرمو و کاتالونیای ایتالیا اهرام مصر (1) و تندیس رقاص برهنه موهنجو دارو (2) (کناره رود سند)، دلیل این نظریه هستند. پژوهش های معاصر، توجهی به منابع اسلامی ندارند که موضوع و حکم روایات غناء نیز «مغنیه: (3) زن خواننده» است.

دلیل دیگر اصطلاح «تخنّث» است که معرِّف مردان زن نما در فرهنگ اسلامی می باشد. «تخنث» در روایت منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است. (4) «بیهقی» بابی در جواز رقص بدون «تکسّر و تخنّت» دارد (5) که معیار رقص حلال و حرام است.

ابن دريد خنث را تکسر و تلوّی می داند تکسر کج کردن است مانند کج کردن دهانه مشک برای نوشیدن آب به معنای حرکات نرم نیز هست انسان دو جنسه را خُنثی می گویند چون شبیه زنان است. (6) ازهری، (7) حمیری، (8) ابن سیده (9) و جوهری (10) در معنای «خنث» همراه با تکسر، به جای تلوّی به تثنّی و نرمی (لین، تعطّف و استرخاء) در رفتار اشاره کرده اند. ویژگی مشترک این اصطلاحات حرکات ،نرم دارای انحناء و پیچ و تاب و لطافت است ،زمخشری تکسّر را

ص: 240


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Women in dance
2- (https://en.wikipedia.org/wiki/Dancing_Girl_(sculpture
3- بَابُ كَسْبِ الْمُغَنِّيةِ وَ شِرَائِهَا . کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، «كافي» (ط - الإسلامية). ج 5 ؛ ص 119.
4- حَدَّثَنَا حَاتِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ جَهْضَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: ﴿لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ علیه السلام الْمُتَخَنِّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ، الَّذِينَ يَتَشَبَّهُونَ بِالنِّسَاءِ، وَ الْمُتَرَجُلَاتِ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي يَتَشَبَّهْنَ بِالرِّجَالِ﴾. عبسى، أبو بكر بن أبي شيبة، المصنف في الأحاديث و الآثار، ج 5 ص 319 باب ما ذكر في التخنيث؛ عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَعَنَ النَّبِي صلی الله علیه و آله المُخَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ، وَ المُتَرَجُلاَتِ مِنَ النِّسَاءِ، وَ قَالَ: ﴿أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيوتِكُمْ﴾. بخارى، محمد بن إسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر = صحيح البخاری»، باب اخراج المتشبهين بالنساء من البيوت، ج 7، ص 159.
5- «باب من رخّص في الرقص إذا لم يكن فيه تكسّر و تخنّث». بيهقی، احمد بن حسين (المتوفى: 458ه)، «السنن الكبرى»، المحقق: محمد عبد القادر عطا، الطبعة الثالثة الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1424 ه- 2003م، ج 10، ص 382.
6- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 418.
7- ازهری، محمد بن احمد، «تهذیب اللغة»، ج 7، ص 145.
8- حمیری، نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 3، ص 1930.
9- ابن سيده، علی بن اسماعيل «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 5، ص 164.
10- جوهری، اسماعیل بن حماد، «الصحاح»، ج1، ص281.

سست و پَستی و بلندی می داند. (1) نمری قرطبی تخنّث را از تأنّث گرفته، یعنی رفتارهای زنانه از سوی مرد که ریشه آن به تکسّر و نرمی در گفتار و رفتار بر می گردد. (2) پستی و بلندی در حرکات همان انخفاض و ارتفاعی است که در معانی رقص بود سستی نیز سبک بالی در حرکات و رفتار است انسانی که به اصطلاح روی زمین بَند نمی شود، مانند بند باز.

تثنّی از ریشه «ثنی» به معنای تکرار شدن و تدریجی است ولی در رفتارهای زنانه به معنای «تلوّی» است. «ثنیه» بالا ترین انحراف و میل است که در بلندای ،کوه از دور دیده می شود. (3) ازهری آن را رفتار زنانه در مردان می داند رفتار نرم که در آن ،شدّت، تندی و خشونت دیده نمی شود مانند شمشیری که برندگی ندارد. (4) صاحب بن عباد تثنیه را ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر می داند مانند رفتار هایی که به دنبال یکدیگر می آیند (5) مانند حرکات پی در پی رقاص.

واژه «تمعّج» نیز به معنای «تلوّی و تثنی» آمده، ریشه آن «معج» به معنای حرکت سریع و به چپ و راست است که با رقص هم خوانی دارد. (6) تلوّی در تعریف «تکسر و تخنث»، از ریشه «لوی» سست و بازکردن ریسمان، (7) خم کردن سر و روی گرداندن می باشد. (8) معنای دیگر آن تثنّى و انعطاف است، یعنی حرکات بدن بدون استقامت و استواری باشد. (9) «تخلّع، تعكّس و تعسّک» نیز، حرکات مار پیچ گونه شکل راه رفتن انسان مست و نیز «تلوّی» است. (10)

ص: 241


1- زمخشری، محمود بن عمر «أساس البلاغة»، ص 543.
2- نمری قرطبي، أبو عمر يوسف بن عبد الله (المتوفى: 463 ه)، «التمهيد لما فى الموطأ من المعاني و الأسانيد»، تحقيق مصطفى بن أحمد العلوى, محمد عبد الكبير البكرى، الناشر: وزارة عموم الأوقاف و الشؤون الإسلامية، المغرب، 1387ه. ج 22 ، حدیث 273، باب الحديث الاربعون.
3- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 8، ص 242
4- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 15، ص 106.
5- صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد، «المحيط فى اللغة»، ج 10، ص179.
6- صاحب بن عباد اسماعيل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج1، ص 275.
7- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 6، ص 2485.
8- ابن فارس احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه»، ج 5، ص 218.
9- ابن سيده، علی بن اسماعيل، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 10، ص 453
10- ابن سيده علی بن اسماعیل، «المخصص»، ج 3، ص 109

زمخشری، «تلوی» را به معنای پیچیدن می داند. (1) حمیری «ارتعاص» را پریدن و انحناء بدن به خاطر شادی می داند. (2) راغب آن را راه رفتن همراه با تکبر می داند (3) ولی ،ثعالبی راه رفتن با سرعت و سبک بال می داند. (4) همو در توصیف انواع راه رفتن ،زنان هم به تثنّی و تکسّر اشاره می کند و هم و هم اصطلاحات جدید مانند «تهزّع و قرصعه» اشاره می کند. (5)

این واژگان همگی بر وزن تفعّل می باشند. باب تفعل چند معنا دارد. (6) در این واژگان علاوه بر «طلب و خواستن»، دو معنای دیگر کاربرد دارد:

اول: تکلف: به زحمت و مشقت کاری را بر خود تحمیل کردن «تخنّث» یعنی مردی که با زحمت و مشقت تلاش در تقلید رفتار های زنانه دارد.

دوم: تدریج: هر گونه رفتاری که چند دفعه و پی در پی صورت گیرد ولی یک عمل به نظر آید، مانند رقصیدن که چند حرکت موزون است که به دنبال یکدیگر و به تدریج انجام می شوند چه رفتار ،دوم تکرار رفتار اول باشد یا رفتار جدیدی به دنبال آن باشد.

با این بررسی معنای روایت بیهقی آشکار می گردد. رفتارهای زنانه ای که با انحناء بدن و پیچ و تاب همراه باشد اگر این حرکات با برهنگی یا آوای موسیقی باشند تأثیر آن بیش تر می شود و مرد را به ورطه رابطه جنسی می اندازد. از دیدگاه مددی «تكسّر» در روایت بیهقی یعنی شکاندن یعنی قر و ناز دادن «تخنّث» هم یعنی حالت شهوانی مرد برای مرد. در نتیجه اگر رقص بدون ناز و تهییج شهوانی ،باشد اشکال ندارد. (7) در شرح روایت بیهقی نیز گفته شده «تخنّث»، رقص و رفتارهای زنانه است که از سوی مردان انجام شود. (8) در این بیان، حتی دست

ص: 242


1- زمخشری، محمود بن عمر، «مقدمة الأدب»، ص 263.
2- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم»؛ ج4، ص 2551.
3- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 179
4- ثعالبی، عبدالملك بن محمد، «فقه اللغة»، چاپ اول، بیروت، بی تا، ص222.
5- «همان».
6- استرآبادی، رضی الدین محمّد بن الحسن، «شرح شافية ابن الحاجب»، المحقق: محمّد محيى الدين عبد الحميد، دار الکتب العلمیة بی جا بی تا ، ج1، ص 104-106.
7- www.ostadmadadi.ir
8- بيهقي، أحمد بن الحسين (المتوفى: 458ه)، «شعب الإيمان»، حققه و راجع نصوصه و خرج أحاديثه، ج 8، ص 482 ، باب تحريم الملاعب و الملاهي

زدن نیز رفتاری زنانه معرفی شده است اما رقص رفتار مشترک بین زن و مرد است. (1) ابن درید، (2) ابن درید، (3) ابن منظور، (4) زمخشری، (5) دهخدا (6) و جوهری (7) «غنج» و «دلال» را به همین معنا (8) گرفته اند.

در برخی از روایات نیز، تخنث به «تشبّه» تأویل شده است. (9) مددی برای «تشبّه و تخنث» چند احتمال داده و نظریه ایروانی را قبول می کند که «تشبه» در این روایات اطلاق دارد (10) و صورت خاصی مانند تشبّه در لباس و .... مراد نیست. (11) ولی همان گونه که در بررسی لغوی گذشت مراد رفتار شهوانی زنانه است، از این رو کلینی این روایات را در باب «مردانی که تن به رابطه جنسی با دیگر مردان (لواط) می دهند» آورده است. (12) صدوق دو روایت درباره تشبّه و

ص: 243


1- «همان»، فصل و ما ينبغي للمرء المسلم ان يحفظ لسانه.
2- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 487.
3- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 487.
4- ابن منظور، محمد بن مكرم «لسان العرب»، ج 11، ص 248.
5- زمخشری، محمود بن عمر، «مقدمة الأدب»، ص 259.
6- https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%DA%A9%D8%B1%D8%B4%D9%85%D9%8
7- جوهری، اسماعيل بن حماد «الصحاح»، ج 4، ص 1699
8- مجموعه حرکات زنانه به منظور تحریک جنسی
9- 63 أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيدِ بْنِ عَلِى عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِي علیه السلام أَنَّهُ رَأَى رَجُلًا بِهِ تَأْنِيثُ فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فَقَالَ لَهُ اخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ يا مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ عَلَى علیه السلام سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ. 65 وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِى علیه السلام قَالَ: كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ حَتَّى أَتَاهُ رَجُلٌ بِهِ تَأْنِيثُ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيْهِ ثُمَّ أَكَبَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فِي الْأَرْضِ يَسْتَرْجِعُ ثُمَّ قَالَ مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أُمَّتِي إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أُمَّةٍ إِلَّا عُذِّبَتْ قَبْلَ السَّاعَةِ. ابن بابويه، محمد بن علی، «علل الشرائع»، چاپ اول ،قم، 1385ش، ج2، ص 602.
10- ایروانی علی بن عبد الحسين نجفي «حاشية المكاسب»، ج1، ص 19.
11- /http://www.ostadmadadi.ir/persian/book/11460/8643
12- بَابُ مَنْ أَمْكَنَ مِنْ نَفْسِه 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيِي عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم مَنْ أَمْكَنَ مِنْ نَفْسِهِ طَائِعاً يلْعَبُ بِهِ أَلْقَى اللَّهُ عَلَيْهِ شَهْوَةَ النِّسَاءِ. 4 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِى عَنْ عَلِي بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِى خَدِيجَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ قَالَ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِي يَنْكِحْنَ بَعْضُهُنَّ بَعْضاً. 4 - عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْ إِبْرَاهِيمَ علیهما السلام- ... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهَاتِ بِالرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ. كليني، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 552549.

تخنث با معنای جنسی آورده است. (1) کلینی نیز در روایتی به رفتارهای جنسی برای چنین مردانی اشاره می کند. (2) بنابراین تخنث» انصراف به رفتار جنسی زنانه دارد و مصداق بارز آن رقص شهوانی است.

شاهد این نظریه وجود تخنّت به عنوان رفتار زنانه در برخی از مردان جاهلیت است. کلبی گروهی از مخنثین مکه را نام می برد که مردان با آن ها بازی و رفتار جنسی انجام می دادند. (3)

ص: 244


1- أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِي بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي حُذَيْفَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: ﴿لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِي يَنْكِحُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ إِنَّمَا أَهْلَكَ اللَّهُ قَوْمَ لُوطٍ حِينَ عَمِلَ النِّسَاءُ بِمِثْلِ عَمَلِ الرِّجَالِ وَ رَأَى بَعْضُهُمْ بَعْضاً﴾. ابن بابويه، محمد بن على، «ثواب الأعمال و عقاب الأعمال» ، چاپ دوم، قم، 1406 ق، ص 267. 16 - سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلَى الْبَاقِرَ علیهما السلام يَقُولُ الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيدٌ بِالنَّصْرِ تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْكُنُوزُ يبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ وَ يظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ دَينَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا قَدْ عُمِرَ وَ ينْزِلُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ علیه السلام فَيصَلَّى خَلْفَهُ قَالَ قُلْتُ يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى يخْرُجُ قَائِمُكُمْ قَالَ إِذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ﴾. ابن بابويه محمد بن علی، «کمال الدین و تمام النعمة»، چاپ دوم ،تهران 1395ق، ج1، ص330.
2- 70- ﴿مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ وَ عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: .... وَ رَأَيْتَ الرِّجَالَ يَتَسَمَّنُونَ لِلرِّجَالِ وَ النِّسَاءَ لِلنِّسَاءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعِيشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعِيشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِهَا وَ رَأَيْتَ النِّسَاءَ يَتَّخِذْنَ الْمَجَالِسَ كَمَا يَتَّخِذُهَا الرِّجَالُ وَ رَأَيتَ التَّأْنِيثَ فِي وُلْدِ الْعَبَّاسِ قَدْ ظَهَرَ وَ أَظْهَرُوا الْخِضَابَ وَ امْتَشَطُوا كَمَا تَمْتَشِطُ الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا وَ أَعْطَوُا الرِّجَالَ الْأَمْوَالَ عَلَى فُرُوجِهِمْ وَ تُنُوفِسَ فِى الرَّجُلِ وَ تَغَايَرَ عَلَيهِ الرِّجَالُ﴾. کلینی، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 8، ص 38.
3- باب البغاءين و المخنثين (عن) هشام عن أبيه قال: كان ممّن يلعب به و يتخنّث عبد الله أبو طلحة بن عبد الله بن عثمان بن عمرو بن كعب، و ولده بالمدينة (و) الكوفة، و عفان بن أبي العاص بن أمية، و مسافع بن طلحة بن أبي طلحة من بنى عبد الدار بن قصی، قتل يوم احد كافرا، و ولده بمكة، و جعفر بن رفاعة العائذى من بني مخزوم و ولده بمكة و العيص بن وائل السهمى عم عمرو بن العاص، مات لا عقب له، و العلاء ابن وهب ،السهمى و أبو عليط بن عتبة بن أبى لهب و ولده بمكة و محمّد بن أبي حبيب من أمية بن خلف الجمحي لا عقب له و خالد بن أسيد بن أبى العيص بن أمية ولده بمكلا بالبصرة وصله و اخوه كلب ابن اسيد عامل النبى صلی الله علیه و آله على مكة، ابن کلبی هشام بن محمد «مثالب العرب»، دار الهدى، بيروت، 1419ق، صفحه 55.

حسان بن ثابت در اشعاری، این خصلت را به خاندان هند (همسر ابو سفیان) و ابو جهل نسبت می دهد. (1) از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله مردان زن نما را لعن کرده است. (2) هم چنین گفته اند در مدینه سه مرد زن نما بوده است. (3) بنابر روایت بخاری (4) و مسلم (5) نیز، مردان زن صفت در مدینه وجود داشته اند ولی این گزارش ها اشاره ای به رقص شهوانی ندارد.

بروز رقص به عنوان یکی از مصادیق «تخنث» پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد؛ زیرا رواج آوازه خوانی و ممنوع بودن رقص زنان مردان زن نما را وارد این عرصه کرد تا با اطوار زنانه مخاطبان را سرگرم سازند. کتاب «أغانی» نمونه آمیختگی شدید رفتار زنانه در مردان خواننده، نوازنده و رقاص است.

ص: 245


1- «همان».
2- 6834 - ﴿حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، حَدَّثَنَا يَحْيِي عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَعَنَ النَّبِي صلى الله عليه و سلم المُخَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ، وَ المُتَرَجُلاَتِ مِنَ النِّسَاءِ، وَ قَالَ: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيوتِكُمْ» وَ أَخْرَجَ فَلَانًا، وَ أَخْرَجَ عُمَرُ فُلانًا﴾. بخاري، محمد بن اسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر = صحيح البخارى»، 86 - كتاب الحدود باب نفى أهل المعاصي و المخنثين ، ج 8، ص 171/77 - كتاب اللباس باب إخراج المتشبهين بالنساء من البيوت. ج 7، ص 159، 5649؛ ﴿حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ الْقَاسِمِ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ، حَدَّثَنَا ثُوَيرٌ، عَنْ مُجَاهِدٍ ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، «أَنَّ النَّبِي صلى الله عليه و سلم لَعَنَ الْمُخَنَّثِينَ مِنَ الرِّجَالِ، وَ الْمُتَرَجُلَاتِ مِنَ النِّسَاءِ»﴾. شیبانی، احمد بن حنبل، «مسند الإمام أحمد بن حنبل»، مسند المكثرين من الصحابة مسند عبد الله بن عمر، ج 9، ص 466.
3- ابن جوزی، جمال الدين أبي الفرج عبد الرحمن [508ه- 597ه]، «تلقيح فهوم أهل الأثر في عيون التاريخ و السير»، الطبعة الأولى، الناشر: شركة دار الأرقم بن أبي الأرقم، بيروت، 1997، فصل من المعروفين بالكني، ص 511.
4- 5235- حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدَةُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، عَنْ أَمْ سَلَمَةَ، أَنَّ النَّبِي صلی الله علیه و آله - [38]- كَانَ عِنْدَهَا وَ فِي البَيتِ مُخَنَّثٌ، فَقَالَ المُخَنَّثُ لِأَخِي أُمِّ سَلَمَةَ عَبْدِ اللَّهِ بْن أَبِى أُمَيةَ: إِنْ فَتَحَ اللَّهُ لَكُمُ الطَّائِفَ غَدًا، أَدُلُّكَ عَلَى بِنْتِ غَيلَانَ، فَإِنَّهَا تُقْبِلُ بِأَرْبَعِ وَ تُدْبِرُ بِثَمَانٍ، فَقَالَ النَّبِي صلی الله علیه و آله: ﴿لا يدْخُلَنَّ هَذَا عَلَيْكُنَّ﴾. بخاری، محمد بن اسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر = صحيح البخارى» - كتاب النكاح باب ما ينهى من دخول المتشبهين بالنساء على المرأة، ج 7، ص 37.
5- 13 - بَابُ مَنْعِ الْمُخَنَّثِ مِنَ الدُّخُولِ عَلَى النِّسَاءِ الْأَجَانِبِ ﴿عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، أَنَّ مُخَنَنثًا كَانَ عِنْدَهَا وَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم فِي الْبَيتِ، فَقَالَ لِأَخِي أُمِّ سَلَمَةَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِي أُمَيةَ إِنْ فَتَحَ اللهُ عَلَيْكُمُ الطَّائِفَ غَدًا، فَإِنِّي أَدُلُّكَ عَلَى بِنْتِ غَيلَانَ، فَإِنَّهَا تُقْبِلُ بِأَرْبَعِ وَ تُدْبِرُ بِثَمَانٍ، قَالَ فَسَمِعَهُ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم فَقَالَ: «وَ لَا يدْخُلْ هَؤُلَاءِ عَلَيْكُمْ»﴾. (مخنثا) قال أهل اللغة المخنث بكسر النون و فتحها هو الذى يشبه النساء في أخلاقه و في كلامه و حركاته و تارة يكون هذا خلقة من الأصل و تارة يكون بتكلف. قشيرى، مسلم بن حجاج، «المسند الصحيح المختصر»، 39، کتاب السلام، 13 - باب منع المخنث من الدخول على النساء الأجانب، ج4، ص 715.

طویس از اولین ،مخنثین خوانندگان و نوازندگان (1) مدینه (2) با دستان حنا بسته مانند زنان، دف میزد و آواز می خواند. (3) دلال خواننده ای زناکار و همجنس گرا دارای رفتار زنانه و واسطه بین زناکاران بود (4) که غنائش آمیخته با رفتار بوده (5) که شاید مراد رقص شهوانی باشد. ابن نغاش مخنث هم دوره ،طویس ظاهر و لباس های زنانه داشت. (6) اگر خواننده ای هم مخنث ،نبوده طبقه مخنث ها با او در ارتباط بودند (7) مغنّیان مخنث، دارای فعالیت گروهی بوده (8) و ندیم خلیفه های دوران خود (9) مانند هشام (10) و یزید بن عبدالملک (11) بودند تا آن جا که ولید بن یزید فاسد ترین خلیفه اموی، خود را «مخنث: زن نما» خوانده است و با مغنّیان مرد رفتار جنسی داشته است. (12)

در روزگار معاصر زنانه بودن رقص (به معنای عام نه فقط شهوانی) و گرایش زنانه رقاصان مرد تأیید شده است؛ از این رو ادعا شده پنجاه درصد رقصندگان پسر در جوامع غربی،

ص: 246


1- سمهودی، علی بن احمد «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى» چاپ ،اول 4 ،جلد دار الكتب العلمية، بيروت، 2006م، ج 4 ، ص 49 .
2- ابن فضل الله عمری احمد بن يحيى، «مسالك الأبصار في ممالك الأمصار»، چاپ اول، 27 جلد، المجمع الثقافي ابو ظبی، 1424 ق، ج 10، ص 68.
3- اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 4، ص 407.
4- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، «الأغاني»، ج 4، ص 441؛ ابن فضل الله عمری، احمد بن یحیی، «مسالک الأبصار في ممالك الأمصار»، ج 10، ص 67.
5- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 4، ص 442.
6- «همان»، ج 4، ص 408.
7- «همان»، ج 5، ص 74؛ و ج 5، ص 74.
8- «همان»، ج 9، ص 165.
9- «همان»، ج 2، ص464.
10- نویری، احمد بن عبدالوهاب، «نهاية الأرب فى فنون الأدب، وزارة الثقافة و الإرشاد القومى، المؤسسة المصرية العامة، قاهره، بی تا. ج 4، ص 299.
11- ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، «الأغانى»، ج 5، ص 75.
12- ابن العماد العَكرى الحنبلي عبد الحي بن أحمد بن محمد (المتوفى: 1089ه-) «شذرات الذهب في أخبار من ذهب»، حققه: محمود الأرناؤوط، خرج أحاديثه: عبد القادر الأرناؤوط، الطبعة الأولى، الناشر: دار ابن كثير، دمشق- بيروت، 1406 ه - 1986م، ج 2، ص 110.

همجنس گرا هستند. (1) این دیدگاه بین رقصندگان مرد نیز وجود دارد. (2) البته ادعا شده، میل به همجن سگرایی پیش از میل به رقص بوده و رقص تأثیری در ایجاد این میل نداشته است. (3) با این حال تلقی رائج در اروپای غربی این است که رقص پدیده ای زنانه است (4) و پسران از هر آن چه که دخترانه باشد چه رقص و چه همجنس گرائی پرهیز دارند؛ زیرا بدنِ رقصنده مرد به تنهایی یک نشانه برای همجنس گرایان است. (5)

البته ممکن است زنانه بودن رقص در دنیای معاصر تنها برای برخی از رقص ها مانند باله و رقص مدرن باشد (6) ولی بیش از آن که منحصر به رقص شهوانی باشد، به ماهیت رقص باز می گردد از این رو شغل رقاصی و رفتارهای رقاصان مرد را زنانه می انگارد که برابر با همجنس گرائی است. (7) کاتالین ماتئی در مقاله «شکستن ننگ رقصنده مرد» (8) تصریح می کند رقص (به عنوان عام) همچنان فعالیت زنانه محسوب می شود. رقصندگان مرد هم اذعان دارند هنوز جامعه غربی فکر می کند همه ما زنانه هستیم و رقص مهم نیست. در نتیجه رقصندگان پسر درگیر مشکلات اجتماعی و روانی هستند. (9)

نتیجه آن که رقص شهوانی چه از زن باشد یا از مرد رفتاری زنانه است اگر مرد هم انجام می،دهد رفتاری با تکلّف است؛ زیرا برانگیختن جنسی (همان گونه که در بحث بعد می آید)، به خودی خود رفتاری زنانه است و مردان برای این که بتوان چنین رفتاری از خود بروز دهند باید در گفتار، حرکات و حتی روحیه شبیه زنان شوند تا بتواند رفتار شهوت گونه زن را تقلید کنند؛ تحریک شهوت نیز ماهیت زنانه دارد البته وجود چنین خصلتی در مرد مانع ازدواج با

ص: 247


1- https://www.quora.com/Is-it-true-that-most-male-ballet-dancers-are-homosexual
2- https://www.nbcnews.com/feature/nbc-out/homophobia-misogyny-still-problematic-world- dance-performers-say-n1057186
3- https://link.springer.com/article/10.1023/A:1024595419744
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_education
5- https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/13569783.2013.787255
6- https://www.researchgate.net/publication/241736944_Negotiating_the_gay_male_stereotype- in -ballet -and -modern -dance
7- https://journals.openedition.org/rsa/1048?lang=en
8- Breaking The Male Dancer Stigma
9- /https://www.themuseatdreyfoos.com/entertainment/2019/09/18/the-stigma-of-male-dancers

زن نیست مگر به وادادگی جنسی برسد، (1) از این رو حلبی فتوا داده اگر رفتار زنانه به عمل جنسی با چنین مردی بینجامد، باید کشته شود. (2)

ص: 248


1- 25087 - 2 - عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِى «قرب الإسناد» عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ إِنْ زُوِّجَ ابْنَتِي غُلَامٌ فِيهِ لِينٌ وَ أَبُوهُ لَا بَأْسَ بِهِ - قَالَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فَاحِشَةً فَزَوِّجُهُ يَعْنِي الْخَنِثَ. وَ رَوَاهُ عَلَى بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ نَحْوَهُ أَقُولُ: وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، «وسائل الشيعة»، ج20، ص 81.
2- حلبی، ابو الصلاح، تقى الدين بن نجم الدین، «کافی»، ص 409.

گفتار دوم: تحریک شهوت از دیدگاه فقهی

اشاره

تحریک آمیز بودن بدن زن با اصطلاح «عورت» آمده است. (1) از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده زن عورت ،است این عورت را با نگهداری در خانه ها بپوشانید. (2) ابن ابی شیبه، (3) ترمذی (4) و بزّاز (5) همین را نقل کرده اند عورت ،بودن تحریک آمیزی بدن زن از نگاه جنسی است که شامل صدا (6) و راه رفتن زن (7) نیز می گردد؛ از این رو در دیدگاه دینی شهوت زن بیش تر از مرد معرفی شده بلکه زن مظهر شهوت است. دلیل مقدم شدن مجازات زن زناکار بر مجازات مرد زناکار (8) نیز همین

ص: 249


1- 3 - عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ فِى الضَّعِيفَينِ يَعْنِي بِذَلِكَ الْيَتِيمَ وَ النِّسَاءَ وَ إِنَّمَا هُنَّ عَوْرَةٌ﴾. كليني، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5 ؛ ص 511 ؛ 8- ﴿عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ نُوحٍ بْنِ شُعَيْبٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام كَانَ عَلَى بْنُ الْحُسَينِ علیهما السلام إِذَا أَتَاهُ خَتَنُهُ عَلَى ابْنَتِهِ أَوْ عَلَى أُخْتِهِ بَسَطَ لَهُ رِدَاءَهُ ثُمَّ أَجْلَسَهُ ثُمَّ يَقُولُ مَرْحَباً بِمَنْ كَفَى الْمَئونَةَ وَ سَتَرَ الْعَوْرَةَ﴾. «همان»، ج 5، ص: 338.
2- ﴿عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله النِّسَاءُ عَى وَ عَوْرَةً فَاسْتُرُوا الْعَوْرَاتِ بِالْبُيوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِى بِالسُّكُوتِ﴾ «همان»، ج 5، ص 535 .
3- 76983 - ﴿حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ الْمُغِيرَةِ، عَنْ حُمَيدِ بْن هِلاَلٍ، عَنْ أَبِي الأَحْوَص، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللهِ: الْمَرْأَةُ عَوْرَةٌ وَ أَقْرَبُ مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا إِذَا كَانَتْ فِي قَعْرِ بَيْتِهَا فَإِذَا خَرَجَتِ اسْتَشْرَفَهَا الشَّيطانُ﴾. ابن ابي شيبة، عبد الله بن محمد (159 - 235ه)، «مصنف ابن أبى شيبة»، تحقيق: محمد عوامة ملاحظات:- رقما الجزء و الصفحة يتوافقان مع طبعة الدار السلفية الهندية القديمة.- ترقيم الأحاديث يتوافق مع طبعة دار القبلة. ج 2، ص 384.
4- 1173 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا هَمَّامٌ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ مُوَرِّقٍ، عَنْ أَبِي الْأَحْوَصِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ النَّبي صلى الله عليه و سلم قَالَ: ﴿المَرْأَةُ عَوْرَةٌ، فَإِذَا خَرَجَتْ اسْتَشْرَفَهَا الشَّيْطَانُ﴾. ترمذی، محمد بن عیسی، «سنن الترمذى»، ج 3، ص 468.
5- 2061 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى ، قَالَ: نَا عَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ، قَالَ: نَا هَمَّامٌ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ مُوَرِّقٍ، عَنْ أَبِي الْأَحْوَصِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ [بن مسعود]، عَنِ النَّبِي صلى الله عليه و سلم قَالَ: ﴿إِنَّ الْمَرْأَةَ عَوْرَةٌ، فَإِذَا خَرَجَتِ اسْتَشْرَفَهَا الشَّيْطَانُ، وَ أَقْرَبُ مَا تَكُونُ مِنْ وَجْهِ رَبِّهَا وَ هِي فِي قَعْرِ بَيتِهَا﴾ [ص: 428] 2062 - وَ حَدَّثَنَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، قَالَ: نَا عَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ، قَالَ: نَا الْمُعْتَمِرُ بْنُ سُلَيْمَانَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَبِي الْأَحْوَصِ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، عَنِ النَّبِي صلی الله علیه و آله، بِمِثْلِهِ، وَ حَدِيثُ مُوَرِّقٍ، عَنْ أَبِي الْأَحْوَصِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، ﴿أَنَّ الْمَرْأَةَ عَوْرَةٌ﴾، لَا نَعْلَمُ رَوَاهُ عَنْ قَتَادَةَ إِلَّا هَمَّامٌ. بزاز أحمد بن عمرو، (مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار»، ج 5، ص 427.
6- ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾. احزاب: 33، آیه 32.
7- ﴿وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ ما يَخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ﴾. نور: 24، آيه 31.
8- ﴿الزّانِيةُ وَ الزّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ﴾. نور: 24، آیه 2.

است. طبرسی (1) و طباطبائی (2) این مطلب را فرضیه «قیل: گفته شده» دانسته اند اما ابن شهر آشوب به خاطر روایات شیعه این نظریه را در تقدیم زانیه بر ،زانی پذیرفته است. (3) در اهل سنت نیز، زمخشری، این نظریه را برگزیده است (4) اما قرطبی، به عنوان فرضیه مطرح کرده است. (5)

کلینی در «باب برتری شهوت زنان بر شهوت مردان» شش روایت آورده است. روایت اول می گوید: خداوند برای شهوت ده جزء خلق کرده نُه جزء در زنان و يك جزء در مردان است. روایت دوم می گوید: خداوند به زن صبری داده که ده برابر مرد است ولی هنگامی که تحريك شود، شهوت ده مرد را پیدا کند روایت سوم و چهارم می گوید: خداوند به زنان لذت جنسی و صبر دوازده نفر را داده است روایت پنجم درجه شهوت زنان را نَود و نُه مرتبه می داند که حیاء آن را مهار کرده است. روایت ششم، مضمون روایت دوم است. (6) کلینی در

ص: 250


1- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 7، ص 197.
2- طباطبائی، «المیزان»، ج 15، ص 79.
3- مازندرانی، ابن شهر آشوب، رشید الدین محمد بن علی، «متشابه القرآن و مختلفه» چاپ اول 2 جلد، دار البیدار للنشر، قم، 1369 ق، ج 2، ص 248.
4- زمخشری، «الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل»، ج 3، ص 212.
5- قرطبی، محمد بن احمد، «الجامع لاحكام القرآن»، ج 12، ص 160.
6- بَابُ فَضْل شَهْوَةِ النِّسَاءِ عَلَى شَهْوَةِ الرِّجَالِ 1 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بن نُبَانَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام خَلَقَ اللَّهُ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةَ أَجْزَاءِ فِى النِّسَاءِ وَ جُزْءاً وَاحِداً فِي الرِّجَالِ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ فِيهِنَّ مِنَ الْحَياءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَةِ لَكَانَ لِكُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقَاتٍ بِهِ. 2 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلْمَرْأَةِ صَبْرَ عَشَرَةِ رِجَالٍ فَإِذَا هَاجَتْ كَانَتْ لَهَا قُوَّةُ شَهْوَةِ عَشَرَةِ رِجَالٍ. 3 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِى خَالِدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ ضُرَيسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ النِّسَاءَ أُعْطِينَ بُضْعَ اثْنَى عَشَرَ وَ صَبْرَ اثْنَى عَشَرَ. 4 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِي بْنِ الْحَكَمِ عَنْ ضُرَيسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم أَنَّ النِّسَاءَ أُعْطِينَ بُضْعَ اثْنَى عَشَرَ وَ صَبْرَ اثْنَى عَشَرَ 5 - مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيدٍ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ فُضْلَتِ الْمَرْأَةُ عَلَى الرَّجُلِ بِتِسْعَةٍ وَ تِسْعِينَ مِنَ اللَّذَّةِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَلْقَى عَلَيهِنَّ الْحَياءَ. 6- عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ لِلْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ صَبْرَ عَشَرَة رِجَالٍ فَإِذَا حَصَلَتْ زَادَهَا قُوَّةَ عَشَرَةِ رِجَالٍ. کلینی، محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ص338 - 339

باب قبل (1) چهار روایت می آورد که آفرینش زن از مرد بوده و کوشش و تلاش زن در زندگی جلب مرد است. (2) مفاد این ،روایات به جای زیادی شهوت زن جهت گیری شهوت زن است. یعنی غریزه و گرایش طبیعی در زن وابستگی و جذب مرد ،است بنابراین زن از بودن با مرد سیر و خسته نمی شود. (3)

برآیند روایات گفته شده روایت منسوب به امام علی علیه السلام است که غلبه شهوت را سبب زیادی «شَرَه» می داند. (4) شرَه هم به معنای نشاط (5) و رغبت (6) آمده و گفته شده که مصدر شرّ (7) (بدی) است. (8) یعنی نشاط زن در میل و رفتار جنسی است اگر از اندازه بیرون رود او را به بدی و گناه می کشاند از آن جا که رفتار شهوانی مشترک بین زن و مرد است زن آغازگر این رابطه است و مقدمه ،آن رقص شهوانی است چنین رفتاری می تواند از سوی همسر شرعی انسان یا از زنان دیگر (به انگیزه بهره گیری جنسی یا کسب درآمد) انجام شود.

چند آیه نیز به موضوع شهوت زنان اشاره دارد که از آن ها رقص شهوانی نیز استفاده می شود:

ص: 251


1- بَابُ مَا يَسْتَحَبُّ مِنْ تَزْوِيجِ النِّسَاءِ عِنْدَ بُلُوغِهِنَّ وَ تَحْصِينِهِنَّ بِالْأَزْوَاجِ
2- 3- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِى بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ الرِّجَالُ فَحَصِّنُوهُنَّ فِي الْبُيوتِ﴾. 4 - أَبَانٌ عَنِ الْوَاسِطِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ﴿إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ علیه السلام مِنَ الْمَاءِ وَ الطِّينِ فَهِمَّةُ ابْنِ آدَمَ فِي الْمَاءِ وَ الطِّينِ وَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ فِي الرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِى الْبُيوتِ﴾. 5 - عَلَى بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فِي بَعْضِ كَلَامِهِ إِنَّ السَّبَاعَ هَمُّهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هَمُّهُنَّ الرِّجَالُ. 6 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ وَهْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام خُلِقَ الرِّجَالُ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هَمُّهُمْ فِى الْأَرْضِ وَ خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنَ الرِّجَالِ وَ إِنَّمَا هَمُّهَا فِي الرِّجَالِ احْبِسُوا نِسَاءَكُمْ يَا مَعَاشِرَ الرِّجَالِ. کلینی، ابو جعفر محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 337.
3- 3 4930 ﴿وَ رَوَى عَلَى بْنُ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْينَ أَوْ عَنْ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَرْبَعَ لَا يَشْبَعْنَ مِنْ أَرْبَعٍ أَرْضٌ مِنْ مَطَرٍ وَ أُنثَى مِنْ ذَكَرٍ وَ عَينٌ مِنْ نَظَرٍ وَ عَالِمٌ مِنْ عِلْمٍ﴾. قمّى صدوق، محمّد بن على بن بابويه، «من لا يحضره الفقيه»، ج 3، ص 561.
4- 5085 - ﴿سَبَبُ الشَّرَهِ غَلَبَةُ الشَّهْوَةِ﴾. ليثى واسطى، على بن محمد، «عيون الحكم و المواعظ»، ص282.
5- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج11، ص 187.
6- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 2، ص 458 .
7- جوهری اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 2، ص 695.
8- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 6، ص 3321.

الف. اجبار بر زنا: (1) در نقل طبری (2) و مقاتل، (3) این آیه درباره زنا در مدینه است و در نقل تفسیر قمی، برای قریش و تمام عرب جاهلی است. (4) هدف اربابان این کنیزها نه خودِ زنا بلکه درآمد ناشی از آن بوده است کنیزان نیز برای جلب مشتری ناچار از جلوه گری بوده اند و یکی از مظاهر جلوه گری رقص شهوانی بوده است زنای رسمی مدینه متعلق به کنیزان و زنای مکه، متعلق به زنان آزاد بوده که پرچم مخصوص داشته و به «ذات راية» مشهور بوده اند، (5) مانند مادر بزرگ مروان (6) و مادر عمرو بن عاص. (7)

ب. گناه آشکار: (8) طبری تصریح می کند مراد از گناه آشکار زنان دارای پرچم و مراد از گناه پنهان، زنانی است که دوست نامحرم داشته اند. (9) وی در تفسیر آیه سوم نور نیز همین ادعا را دارد. با توجه به مدنی بودن سوره ،نور قرینه است که زنان صاحب پرچم در مدینه بوده اند یا مراد زنان صاحب پرچم مکّی است. (10) تفسیر قمی درباره زنان دارای پرچم در مکه می داند. (11) اما ابن ابی حاتم آنان را زنان صاحب پرچم اهل کتاب و کنیزان انصار می داند. (12) این تفسیر با مدنی بودن سوره نور، سازگار تر است.

ص: 252


1- ﴿وَ لَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصَّنَّا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا﴾. نور: 24، آيه 33.
2- طبری، محمد بن جریر، «جامع البیان»، ج18، ص 103.
3- بلخی مقاتل بن سلیمان، «تفسیر مقاتل بن سلیمان» تحقیق: عبد الله محمود شحاته چاپ اول، دار إحياء التراث بيروت، 1423 ق، ج 3، ص 198.
4- قمی، علی بن ابراهيم «تفسير القمي»، ج 2، ص 102.
5- ابو جعفر بغدادی، محمد بن حبیب، «المحبر»، ص 340.
6- ابن جوزی، سبط ابن الجوزى (654 ه)، «تذكرة الخواص المعروف بتذكرة خواص الأمة في خصائص الأئمة»، المحقق: الدكتور عامر النجار، الطبعة الأولى، الناشر مكتبة الثقافة الدينية، 1429ه- 2008 م، ص 479.
7- ابن عبد ربه أحمد بن محمد بن عبد ربه (المتوفى: 328ه)، «طبائع النساء و ما جاء فيها من عجائب و أخبار و أسرار»، الناشر: مكتبة القرآن القاهره، بی تا، ص 239
8- ﴿وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ﴾. انعام (6) آیه 120.
9- طبری، محمد بن جریر، «جامع البیان»، ج8، ص11.
10- «همان»، ج 18، ص 55.
11- قمی، علی بن ابراهيم «تفسير القمى»، ج 2، ص 96.
12- ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، «تفسير القرآن العظيم»، ج8، ص 2523.

ج. مقدمات زنا: (1) بیضاوی، (2) ابن کثیر، (3) قرطبی (4) نسفی (5) و طباطبائی (6) مراد از نزدیک شدن به زنا را، مقدمات زنا می دانند. بارز ترین رفتار محرّک جنسی رقص شهوانی ،است که می تواند همراه با آواز و خوانندگی (رفتار معمول کنیزان خواننده در دوره جاهلیت و اسلام) باشد. دو آیه نیز دلالت بر رقص برهنه ،دارد که بررسی آن ها می آید.

چند روایت غناء ،نیز اشاره به رقص شهوانی دارد: خانه مغنِّی در روایت ابو ایوب خراز (7) صریح است که آن منزلگاه محل ساز و آواز و رقص بوده یا مکانی را برای رقص و آواز داشته صريح و البته در مدینه هم معروف بوده است. (8) اعتیاد به شنیدن غناء کنیزان همسایه در مسعده بن زیاد (9) نشانه محرّک بودن این غناء است. دیدن کنیزان دوست راوی (روایت عاصم بن حمید) (10) در حریم خصوصی خانه قرینه واضح بر رویکرد جنسی است دو روایت باب کسب مغنیه (11)

ص: 253


1- ﴿وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِيلاً﴾. اسراء: 17، آیه 32.
2- بیضاوی، عبدالله بن عمر، «أنوار التنزيل و أسرار التأويل» (تفسیر البیضاوی)، چاپ اول 5 جلد، دار إحياء التراث العربي، لبنان، 1418ق، ج 3، ص 254.
3- ابن كثير، اسماعيل بن عمر، «تفسير القرآن العظيم» (ابن کثیر)، چاپ اول 9 جلد، دار الكتب العلمية، منشورات محمد على بيضون، بيروت، 1419ق، ج 5 ، ص 66.
4- قرطبی، محمد بن احمد، «الجامع لاحكام القرآن»، ج 10، ص 253.
5- نسفی، عبدالله بن احمد «تفسير النسفي مدارك التنزيل و حقايق التاویل» چاپ اول 4 ،جلد، دار النفائس، بيروت، 1416ق، ج2، ص 452
6- طباطبایی محمد حسین، «المیزان فی تفسیر القرآن» چاپ بیستم 20 جلد مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، بيروت، 1390ق، ج13، ص 85.
7- كلينى، محمد بن يعقوب «کافی»، دار الحديث، ج 12، ص 783.
8- وَ عَنْهُ علیه السلام أَنَّهُ بَلَغَهُ قُدُومُ قَوْمٍ قَدِمُوا مِنَ الْكُوفَةِ فَنَزَلُوا فِي دَارِ مُغْنٍ فَقَالَ لَهُمْ كَيْفَ فَعَلْتُمْ هَذَا قَالُوا مَا وَجَدْنَا غَيْرَهَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا عَلِمْنَا إِلَّا بَعْدَ أَنْ نَزَلْنَا. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربي «دعائم الإسلام»، ج 2، ص 209.
9- کلینی، محمد بن یعقوب، «کافی»، دار الحدیث، ج 12، ص 785.
10- عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيدٍ قَالَ: ﴿قَالَ لِي أَبو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّى كُنْتَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ عَرَفَ الْمَوْضِعَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ مَرَرْتُ بِفُلَانٍ فَدَخَلْتُ إِلَى دَارِهِ وَ نَظَرْتُ إِلَى جَوَارِيهِ فَقَالَ ذَاكَ مَجْلِسٌ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى أَهْلِهِ أَمِنْتَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِكَ وَ مَالِكَ﴾. كليني، محمد بن يعقوب «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 434
11- بَابُ كَسْبِ الْمُغَنِّيةِ وَ شِرَائِهَا 1 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِي بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ لَا عَنْ كَسْبِ الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ الَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ حَرَامٌ وَ الَّتِى تُدْعَى إِلَى الْأَعْرَاسِ لَيسَ بِهِ بَأْسٌ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ. 3- أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْن سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْن سُوَيدٍ عَنْ يُحْيِي الْحَلَبِي عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَجْرُ الْمُغَنِّيةِ الَّتِى تَزُفُّ الْعَرَائِسَ لَيسَ بِهِ بَأْسٌ لَيسَتْ بِالَّتِي يَدْخُلُ عَلَيْهَا الرِّجَالُ. «همان»، ج 5 ؛ ص119.

و روایات دیگر (1) این باب دلالت بر حرمت درآمد کنیز خواننده ای دارد که در برابر مردان نامحرم است اجرائی که به بیان خواجویی در عصر صدور روایات همراه با رقص و برانگیختن شهوت بوده است. (2) روایت چهارم کنیزی است که هم خواننده است و هم صاحبش را به لهو می آورد. (3) بدیهی است خوانندگی در خلوت برای ارباب برانگیختن شهوت است. «لم يعص به» در روایت علی بن جعفر (4) نیز به قرینه روایات درآمد کنیزان خواننده (اختلاط زن و مرد و خوانندگی زن نامحرم برای مردان) و فهم ملاحبیب الله کاشانی، تهییج شهوت است. (5)

در بررسی های فقهی، صافی (6) و تبریزی (7) رقص را پدیده ای شهوانی دانسته اند. سبزواری نیز قدر متیقن از غناء حرام را غنائی می داند که همراه با تهییج شهوت باشد، و «لهو، لعب و

ص: 254


1- 4 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْن زِيادٍ عَنِ الْحَسَن بْن عَلَى الْوَشَّاءِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَن الرَّضَا علیه السلام عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّيةِ فَقَالَ قَدْ تَكُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِيةُ تُلْهِيهِ وَ مَا ثَمَنْهَا إِلَّا ثَمَنُ كَلْبِ وَ ثَمَنُ الْكَلْبِ سُحْتُ وَ السُّحْتُ فِي النَّارِ. 5 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرِى عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ بَيعِ الْجَوَارِى الْمُغَنِّيَاتِ فَقَالَ شِرَاؤُهُنَّ وَ بَيعُهُنَّ حَرَامٌ «3» وَ تَعْلِيمُهُنَّ كُفْرٌ وَ اسْتِمَاعُهُنَّ نِفَاقٌ. 6 - أَبو عَلِي الْأَشْعَرِى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ الْمُغَنِّيةُ مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَكَلَ كَسْبَهَا. «همان»، ج 5، ص 120.
2- مازندرانی خاتون آبادی (محمد) اسماعیل خواجوئی، «رسالة في الغناء»، ص 47 .
3- عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِى الْوَشَّاءِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ شِرَاءِ الْمُغَنِّيةِ فَقَالَ قَدْ تَكُونُ لِلرَّجُلِ الْجَارِيةُ تُلْهِيهِ وَ مَا ثَمَنْهَا إِلَّا ثَمَنُ كَلْبٍ وَ ثَمَنُ الْكَلْبِ سُحْتٌ وَ السُّحْتُ فِي النَّارِ. کلینی، «همان»، ج 5، ص 120.
4- 1158 - عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ابْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْغِنَاءِ، هَلْ يَصْلُحُ فِى الْفِطْرِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفَرَحِ؟ قَالَ: ﴿لَا بَأْسَ بِهِ مَا لَمْ يغص به﴾. حمیری، عبد الله بن جعفر، «قرب الإسناد»، 1413ق، ص 294.
5- کاشانی ملا حبیب الله شريف، «ذريعة الاستغناء في تحقيق الغناء»، چاپ اول در يك جلد، مرکز احیای آثار ملا حبيب الله شریف ،کاشانی قم، 1417ق، ص 86.
6- گلپایگانی، لطف الله صافی، «جامع الأحكام»، ج1، ص 299.
7- تبریزی جواد بن على «استفتاءات جديد»، ج 2، ص 220

لغو» را نیز با رویکرد ،شهوانی تعریف می کند. (1) در استفتائات نیز، خمینی (2) معیار حرمت رقص و منتظری (3) مراد از مجلس لهو و موسیقی حرام را تحریک شهوت می دانند. باقر ایروانی رقص را به خودی خود موجب تحریک شهوت می داند و بر فقهائی که فتوا به جواز رقص داده اند خرده می گیرد که به این ویژگی رقص توجهی نداشته اند. (4) نهایت این که شیخ انصاری در بحث تشبيب (بيان زیبائی های زن شوهر دار) ادلّه ای می آورد که در جامه اسلامی نباید اندک تحریکی نسبت به غریزه جنسی انجام شود: چه بیان زیبائی های زن شوهردار باشد، یا رقص و آوازه خوانی. (5) سبزواری نیز به قاعده «إغراء به قبیح» اشاره می کند یعنی انسان شخصی را به گناه تحریک کند. بدیهی است رقص و غناء از عواملی است که اگر رقاص زن نامحرم بوده یا آهنگ طرب آمیز باشد شنونده یا بیننده را به گناهان جنسی تحریک می کند. (6)

با این ،تأکید جای این پرسش است که ضابطه رفتار شهوانی چیست؟

ضابطه رفتار جنسی

منتظری در بحث اختلاف چهار شاهد در باب زنا که دو شاهد بگویند: زن مجبور به زنا بود و دو شاهد بگویند: زن راضی بود و با مرد همراهی می کرد به دو فتوای طوسی در کتاب خلاف (7) (زن حدّ نمی خورد) و مبسوط (8) (زن حدّ می خورد چون گواهی بر زنا ثابت شده و در هر صورت زناکار است) اشاره می کند و فتوای مبسوط را بر می گزیند. از دیدگاه منتظری

ص: 255


1- سبزواری، سید عبد الأعلى، «مهذّب الأحكام»، ج 16، ص 159.
2- خمینی، سید روح الله موسوی «توضیح المسائل»، ج 2، ص 969 .
3- نجف آبادی، حسین علی منتظری «رساله استفتاءات»، ج 3، ص321.
4- https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/iravani/feqh/370412/36/%D%8A%D%86%D9% %20%1D%8A%7D%84%9D%^B%7D%AB%DA%20%DB%C%D%84%9D%AA %7D%AB%D%20%85%9D%8A%7D%84%9D%AB%D%82%9D%B%20%D%B9 %D%AA%7D%AF%D%A9
5- دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصاری، «کتاب المكاسب»، ج1، ص 178.
6- سبزواری، سید عبد الأعلى، «مهذّب الأحكام»، ج1، ص 76.
7- طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن «الخلاف»، چاپ اول 6 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علميه قم، قم، 1407ق، ج 5، ص 383.
8- طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن «المبسوط»، ج 8، ص 8.

تشخيص مجبور یا راضی بودن زن در حال ،زنا بیش از آن که وابسته به انگیزه زن ،باشد وابسته به فهم و استنباط شهود (بیننده) است؛ زیرا برخی رفتارهای زن هنگام زنا مشترک بین رفتار اكراهى و رفتار شهوانی (غنج و دلال) می باشد. (1) به همراهی زن با مرد در زنا، مطاوعه (طاوعته) می گویند. این اصطلاح مرز بین زنای اختیاری و اکراهی است که حد زنا را بر زن ثابت کرده یا بر می دارد؛ زیرا انگیزه زن از رفتاری که بروز داده دانسته نمی شود برای تشخیص انگیزه این ،رفتار ناچاریم به فهم و استنباط شهود بسنده کنیم.

این دیدگاه برآمده از روایات شیعه در باب حج است. (2) قاضی نعمان نیز این اصطلاح را در بحث زنا از امام علی علیه السلام روایت کرده (3) سپس وارد بررسی های فقهی شده است. (4) این ،اصطلاح، باب مفاعله از ریشه «طوع» است. از نظر معنا نیز در برابر إكراه قرار دارد، یعنی انسان با میل خود در کاری با دیگری مشارکت داشته باشد. (5) فیروزآبادی به معنای تحریک و تشجیع می داند. (6) در قرآن ،نیز در همین باب به کار رفته است. ابن منظور «طاعت» را اسم مصدر باب مفاعله و اصطلاح «طاوعت» را برای همراهی زن با شوهرش می داند. (7) از دیدگاه ،رضی، در باب مفاعله دو طرف هم فاعل و هم مفعول اند ولی بهتر است آغاز کننده را فاعل و

ص: 256


1- نجف آبادی حسین علی منتظری، «کتاب الحدود» (للمنتظری) چاپ اول در يك ،جلد انتشارات دار الفكر، قم بی تا، ص 50
2- عَلِي بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي رَجُلٍ أَتَى امْرَأَتَهُ وَ هُوَ صَائِمٌ وَ هِي صَائِمَةٌ - فَقَالَ إِنْ كَانَ اسْتَكْرَهَهَا فَعَلَيْهِ كَفَّارَتَانِ وَ إِنْ كَانَتْ طَاوَعَتْهُ فَعَلَيْهِ كَفَّارَةٌ وَ عَلَيْهَا كَفَّارَةٌ وَ إِنْ كَانَ أَكْرَهَهَا فَعَلَيهِ ضَرْبُ خَمْسِينَ سَوْطاً نِصْفِ الْحَدِّ وَ إِنْ كَانَتْ طَاوَعَتْهُ ضُرِبَ خَمْسَةٌ وَ عِشْرِينَ سَوْطاً وَ ضُرِبَتْ خَمْسَةٌ وَ عِشْرِينَ سَوْطاً. کلینی، ابو جعفر محمد بن يعقوب، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج4، ص 103.
3- 1651 وَ عَنْ عَلِى علیه السلام أَنَّهُ أُتِى بِامْرَأَةٍ وُجِدَتْ مَعَ رَجُلٍ يَفْجُرُ بِهَا فَقَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ اللَّهِ مَا طَاوَعْتُهُ وَ لَكِنَّهُ اسْتَكْرَهَنِي فَدَرَأَ عَنْهَا الْحَدَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ لَوْ سُئِلَ هَؤُلَاءِ عَنْ ذَلِكَ لَقَالُوا لَا تُصَدَّقُ وَ قَدْ وَ اللَّهِ فَعَلَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ. مغربي، نعمان بن محمد، «دعائم الإسلام»، ج 2، ص 465.
4- دیلمی، سلاّر، حمزة بن عبد العزيز «المراسم العلوية و الأحكام النبوية»، چاپ اول در يك جلد، منشورات الحرمين، قم، 1404ق، ص 118.
5- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 2، ص 209.
6- فیروز آبادی محمد بن يعقوب «القاموس المحيط»، ج 3، ص 78.
7- ابن منظور محمد بن مکرم «لسان العرب»، ج 8، ص 241.

پیرو را مفعول بیاوریم کارکرد دیگر این باب متعدی کردن فعل است. (1)

دلالت باب مفاعله در بحث ما شروع کننده زن در رفتار جنسی است. در فقه نیز «مطاوعه: طاوعته» نشان آغاز کنندگی رفتار شهوانی زن .است. البته رفتار ،شهوانی از افعال تولیدی است و نیاز نیست حتماً با انگیزه همراه باشد؛ زیرا رفتار زن به خودی خود برانگیزاننده است. (2) برانگیختگی جنسی (3) حالتی است که شخص آماده آمیزش جنسی می گردد یا مشتاق رابطه جنسی است. انگیزش جنسی در انسان بر خلاف حیوانات زمان بندی مشخصی ندارد (4) و تابع محرّک های جنسی. مفاد نظریه طوسی و توجیه منتظری این است: چون رقص از افعال تولیدی است، شناسائی گونه شهوانی از غیر شهوانی، پیرو انگیزه و اراده زن نیست، بلکه به تصریح قرآن (5) پیرو برداشت مخاطب از رفتار زن می باشد بنابراین هر چند زن انگیزه شهوانی از رفتارش نداشته باشد ولی ممکن است حرکات او مصداق «غنج و دلال» و رقص شهوانی باشد.

شاهد این نظریه بازتاب شهوانی طواف برهنه زنان مشرک است. صحیح مسلم، (6) طوسی (7) و طبرسی (8) در تفسیر آیه سی و یکم اعراف (9) از گروهی از مفسرین نقل می کنند طواف مشرکان برهنه بوده است. زمخشری و ابن اسحاق (10) طواف برهنه را به خاطر پرهیز از طواف در لباس های

ص: 257


1- استرآبادی، رضی الدین محمّد بن الحسن، «شرح شافية ابن الحاجب»، ج 1، ص 98.
2- ﴿وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ﴾. نور: 24، 31؛ ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾. احزاب: 33، 32.
3- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B4%D8%B4_%D8%AC%D9%86%D8%B3 %DB%8C
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C% D8%AE%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C
5- ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾. احزاب: 33، آیه 32؛ ﴿وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيَعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ﴾. نور: آیه 31
6- (3028) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، ح وَ حَدَّثَنِي أَبُو بَكْرِ بْنُ نَافِعٍ - وَ اللَّفْظُ لَهُ - حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيلِ، عَنْ مُسْلِمٍ الْبَطِينِ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيرِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: " كَانَتِ الْمَرْأَةُ تَطُوفُ بِالْبَيتِ وَ هِي عُرْيَانَةٌ، فَتَقُولُ: مَنْ يَعِيرُنِي تِطْوَافًا تَجْعَلُهُ عَلَى فَرْجِهَا، وَ تَقُولُ: الْيَوْمَ يَبْدُو بَعْضُهُ أَوْ كُلُّهُ ... فَمَا بَدَا مِنْهُ فَلَا أُحِلُّهُ. ﴿فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ {خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ}﴾ [الأعراف: 31]. نیشابوری، مسلم بن حجاج ، «المسند الصحيح المختصر»، ج4، ص 2320.
7- طوسی، «تبیان»، ج 4، ص386.
8- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 4 ، ص 647.
9- ﴿يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾.
10- محمد بن إسحاق (المتوفى: 151ه) «سيرة ابن إسحاق» (كتاب السير و المغازی، ج1 ، ص 202.

گناه آلود و نشانه پاک شدن از گناه می دانند (1) البته درباره شکل این طواف دو نظریه است: طواف با برهنگی کامل بوده یا همراه با پارچه ای که بر فرج خود می گذاشته اند. هم چنین گفته شده که طواف مردان برهنه در روز و طواف زنان برهنه در شب بوده است ولی شعری که می خوانده اند صراحت دارد که بدن آنان به خوبی دیده می شده است. (2)

همچنین طوسی، (3) طبرسی، (4) ابن ابی حاتم (5) و طبری (6) در آیه بیست و هشتم (7) همین سوره، «فاحشه» را طواف برهنه مردان و زنان مشرک معنا کرده اند توصیف ازرقی صریح است طواف زنان ،مشرک شهوانی بوده است؛ زیرا جوانان مکه برای تماشای این گونه طواف در مسجد الحرام جمع می شده اند. (8) ابن ابی حاتم (9) و طبرى (10) نيز، تصدیة در آیه سی و پنجم انفال را طواف برهنه دانسته اند. بلاذری (11) و خرائطی (12) این ماجرا را برای ضباعه (از زنان زیبای عرب) نقل می کنند. نقل ،خرائطی همراه با بیان جزئیاتی است که شهوانی بودن این گونه عبادت را ثابت می کند. این گونه رفتار همراه با برهنگی سوت و کف به رقص شبیه تر بوده است تا عبادت. از این رو با نزول آیات ابتدائی سوره برائت امام علی علیه السلام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور

ص: 258


1- زمخشری «کشاف»، ج 2، ص 100.
2- طبری، «جامع البیان»، ج 8، ص 119.
3- طوسی، «تبیان»، ج4، ص382.
4- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 4 ،ص633.
5- ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، «تفسير القرآن العظيم»، ج 5 ، ص 1461 .
6- طبری، «جامع البیان»، ج 8، ص 114.
7- ﴿يا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ﴾.
8- ازرقی، محمد بن عبدالله (المتوفى: 250ه)، «أخبار مكة و ما جاء فيها من الأثار»، المحقق: رشدى الصالح ملحس، الناشر: دار الأندلس للنشر ،بیروت، بی تا، ج1ص 176-178.
9- ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، «تفسير القرآن العظيم»، ج 5، ص 1696.
10- طبری، «جامع البيان»، ج9، ص 158
11- بلاذری، احمد بن یحیی (المتوفى: 279 ه)، «جمل من أنساب الأشراف»، تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلي الطبعة: الأولى الناشر: دار الفكر، بيروت، 1417 ه- 1996م، ج1، ص 460.
12- خرائطی محمد بن جعفر (المتوفى: 327ه)، «اعتلال القلوب للخرائطى» تحقيق: حمدى الدمرداش، الطبعة الثانية، الناشر: نزار مصطفى الباز ، مكة المكرمة - الرياض، 1421 ه- 2000م، ص 229

ابلاغ ممنوعیت طواف برهنه در حج شدند. (1)

شکل طواف برهنه یادآور رقص های شهوانی معابد بت پرستان است، مانند رقص های نیمه عریان در مصر باستان برهنگی در چنین رقص هایی به معنای جنسی بودن آن نیست ولی این گونه رقص به دلیل برهنه بودن زن خواه ناخواه تأثیر جنسی دارد از این رو "اسکولار ماری پارسونز" رقص برهنه زنان مصری را جنسی می انگارد، هر چند آنان انگیزه ابراز رفتار جنسی نداشته اند. (2)

دیدگاه مختار

نکته اول: موضوع بیش تر روایات غناء، مغنیه یا قیان است، یعنی زنان خواننده یا رقاص که زنانه بودن این پدیده را نیز ثابت می کند. در روایات عروسی نیز جواز غناء محدود شده است به عنوان «ما لم يعص به» عصیانی که از موسیقی و رقص متصور است، تحریک جنسی .است رقص مرد برای مرد به خودی خود محرک نیست مگر رقص نوجوان برای همجنس گرایان (مانند رقص سماع). بنابراین کارکرد رقص شهوانی تحریک پذیری جنسی است، و زن چون مظهر زیبایی و جاذبه جنسی است محور رقص شهوانی است البته در عرف جهانی رقص به معنای عام عنصری زنانه است و این رویکرد به همه گونه رقص (فراتر از رقص شهوانی) جنبه جنسی می دهد

نکته دوم: رقص شهوانی، برای تحریک غریزه جنسی انجام می گردد. چنین رقصی به شکل های گوناگون انجام می شود:

الف. برهنگی کامل هنگام رقص.

ب. برهنگی ناقص (رقص با لباس زیر یا رقص با دامن کوتاه)

ص: 259


1- شیبانی، احمد بن محمد بن حنبل (المتوفى: 241ه)، «فضائل الصحابة»، المحقق: د. وصى الله محمد عباس، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1403 - 1983، ج 2، ص 640 ؛ ابن زنجويه، حميد بن مخلد (المتوفى: 251ه) «الأموال لابن زنجويه»، تحقيق الدكتور: شاكر ذيب فياض الأستاذ المساعد بجامعة الملك سعود، الطبعة الأولى، الناشر: مركز الملك فيصل للبحوث و الدراسات الإسلامية، السعودية، 1406 ه- 1986م، ص 404 .
2- /https://www.ancient.eu/article/1075/music--dance-in-ancient-egypt /....../https://www.ancient.eu/trans/fa/2-1075

ج. رقص همراه با محرک های بیرونی مانند: موسیقی تند، اشعار جنسی و تحریک آمیز، خوانندگی زن در مجالس مردانه

د. رقص مختلط.

در نگاه معاصر هر چند مؤلفه هایی چون اختلاط زن و مرد موسیقی تند برهنگی بخشی از بدن باشد، ولی تا هنگامی که با انگیزه و نشانه های شهوانی همراه نباشد، مصداق رقص شهوانی نیست اما در عرف دینی بیش تر رقص های جدید به دلیل دارا بودن بخشی از نشانه های فوق، رقص شهوانی هستند. (1)

نکته سوم: تحریک جزء عناصر تشکیل دهنده موضوع رقص نیست، بلکه با آن ملازمه ای هم ندارد و با دست کاری در تعریف رقص نیز نمی توان شهوت را در تعریف رقص، وارد کرد. بنابر این، واژه رقص در کتاب های لغت و اصطلاح (دانش رقص شناسی و فقهی) از رقص شهوانی انصراف دارد تردید یا اختلاف در معنای ،رقص بین معنای حرکات موزون به معنای اعم و حرکات موزون به معنای خاص انصراف به رقص لَهوی دارد. بحث های فقهی نیز انصراف به رقص لَهوی دارد؛ زیرا حکم رقص شهوانی از منظر فقه به اجماع شیعه و اهل سنت مشخص است.

نکته چهارم: آیا رقص در تنهایی می تواند شهوانی باشد؟ شاخصه اصلی رقص شهوانی، برانگیختن غریزه جنسی است برانگیختن شهوت نیز به معنای وجود رابطه بین رقاص و بیننده است. از این دیدگاه رقص شهوانی انصراف به رقص دو نفری یا جمعی دارد.

نکته پنجم: در عرف رائج، رقص شهوانی انصراف به رقص زنان دارد، هر چند رقص های شهوانی مردانه برای مردان یا زنان رواج دارد اما به گستردگی رقص های زنانه نیست؛ زیرا فیزیک ظاهری و رفتاری بدن زن تناسب بیش تری با اجرای رقص شهوانی دارد. از این رو تبریزی رقص مرد را مصداق لهو دانسته است چون کارکرد اصلی رقص (تحریک شهوت) را ندارد و رفتاری بیهوده است که تنها برای سرگرمی انجام می شود. البته اگر قص را رفتاری زنانه بدانیم و رقص مرد با انگیزه تحریک شهوت (برای غیر همسر) باشد، سبب می شود تا مرد،

ص: 260


1- :Shapiro, Peter. "Turn the Beat Around: The Rise and Fall of Disco", Macmillan, 2006. p.204- 206

هویت و رفتار زنانه پیدا کند و چنین حالتی سبب اذلال نفس بوده و حرام است. (1)

نکته ششم: مصداق بارز مجلس لهو و گناه مجلس مختلط است که در آن رقص برگزار می گردد. رقص در چنین مجالسی حتی اگر شهوانی ،نباشد به دلیل اختلاط زن و ،مرد زمینه ساز تحریک جنسی .است سیستانی (2) منتظری (3) و تبریزی، (4) معیار مجلس لهو را شهوت رانی و خوش گذرانی می دانند رقص های مجالس عروسی در صورت اختلاط زن و مرد ،نیز مصداق بارز مجلس گناه و رقص شهوانی است بدیهی است که مراد از تحریک شهوت در چنین رقص هایی تحریک شأنی است نه فعلی یعنی همین اندازه که رقص امکان برانگیزانندگی شهرت داشته باشد حرام است هر چند حاضران از نظر جنسی تحریک نشوند.

نکته هفتم: رابطه رقص لَهوی و رقص شهوانی، عموم و خصوص مطلق است. رقص شهوانی، گونه ای بازی است (از این رو زن را لُعبة می گویند) و هم بالا ترین سرگرمی است که انسان را از زندگی باز می دارد و به خود مشغول می سازد اما رقص لهوی، در صورتی رقص شهوانی است که رقاص زن یا پسران نوجوان باشد و از محرّک های جنسی استفاده کند.

نکته هشتم: بر خلاف تصور رایج در پرسش های ،دینی عنوان «محرمیت» نمی تواند تحریک پذیری جنسی را نفی کند؛ زیرا تحریک پذیری جنسی تابع محرمیت و نامحرم بودن نیست رقاص همسر ،باشد یا زن نامحرم یا یکی از محارم (مادر، خواهر، دختر عمه خاله مادر زن) همگی می توانند محرّک باشند احکامی که درباه لباس، خواب و جدا کردن بستر دختر و پسر از کودکی وارد شده همگی ناظر به تحریک پذیری محارم در درون خانه می باشد این تحریک پذیری با رقص که ماهیت هنری و جلوه گری دارد تشدید می گردد.

نکته نهم: رقص شهوانی به عنوان اوّلی یا ثانوی حرام است اما اگر برای همسر باشد،

ص: 261


1- تبریزی جواد بن علی «استفتاءات جديد»، ج 2، ص 220.
2- /http://www.sistani.org/persian/book/25103/4039
3- نجف آبادی حسین علی منتظری «رساله استفتاءات»، ج 2، ص 327
4- تبریزی جواد بن علی «استفتاءات جديد»، ج1، ص 226.

مستحب بلکه واجب می باشد؛ زیرا چنین رقصی به جای آن که نقش مخرّب اجتماعی داشته ،باشد عامل قوام بخشیدن به روابط زناشوئی است؛ از این رو برخی از مراجع رقص زن برای شوهر (1) را که در بردارنده گناهی ،دیگر مانند موسیقی نیست (2) جائز می دانند؛ زیرا بخشی از وظیفه جنسی زن نسبت به شوهر می باشد. (3)

این وظیفه در حدیث و فقه با دو اصطلاح «حسن تبعّل» و «إحصان» آمده است:

وظیفه اول: حُسن تبعّل

روایات ،شیعه جَهاد زن را شوهرداری نیکو دانسته اند. (4) کافی باب «جهاد زن و مرد» (5) و باب «حق شوهر بر زن» دارد (6) که شوهر داری را وظیفه دینی زن و برابر با جهاد در میدان نبرد می داند.

ص: 262


1- نجف آبادی حسین علی منتظری، «رساله استفتاءات» (منتظری) 3 جلد قم - ایران، اول، ه ق ج 2، ص: 329؛ گلپایگانی، لطف الله صافی، «جامع الأحكام» (صافی)، دو جلد، انتشارات حضرت معصومه سلام الله عليها، قم- ایران چهارم 1417 ه ق ج 1، ص: 297؛ شیرازی، سید صادق حسینی، «استفتاءات الغناء» (للشيرازي، السيد صادق)، در يك جلد ه ق ص 48
2- خمینی، سید روح الله موسوی «توضیح المسائل» (محشّی - امام خمینی)، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم - ایران، هشتم، 1424 ه ق ج 2، ص: 970؛ تبریزی، جواد بن علی، «استفتاءات جدید» (تبریزی) دو جلد، قم - ایران اول، ه ق ج1، ص: 219.
3- نجف آبادی حسین علی منتظری - مترجم: صلواتی محمود و شکوری ،ابو ال «مبانی فقهی حکومت اسلامی»، 8 جلد، مؤسسه کیهان قم - ،ایران ،اول 1409 ه ق ج 8، ص: 373.
4- 4/8. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ عَلِي بْنِ حَسَّانَ، عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ: عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ علیه السلام، قَالَ: «جِهَادُ الْمَرْأََةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. کلینی، «الکافی» (ط - دار الحدیث)، ج11، ص: 163؛ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ قَالَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. قمّی، صدوق، «من لا يحضره الفقيه»، ج 3، ص: 439 ؛ وَ قَالَ علیه السلام الصَّلَاةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِي وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ لِكُلِّ شَيْءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْبَدَنِ الصِّيامُ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. سید رضی، «نهج البلاغة»، ص 432.
5- بَابُ جِهَادِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ 1- عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام كَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فَجِهَادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى يَقْتَلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَيْرَتِهِ - وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. کلینی، «الکافی» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 9.
6- بَابُ حَقِّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَةِ 4 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِي بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ علیه السلام قَالَ: جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. «همان»: ج 5 ، ص: 506

روایت جعفریات نیز حج را جهاد افراد ،ناتوان و شوهرداری را جهاد زن می داند. (1) پیش درآمد دلالت روایت بر وجوب رقص ،شهوانی بررسی سه واژه «جهاد، حُسن تبعّل» است:

جهاد از ریشه «جهد» است. از این ،ریشه هجد و هدج نیز استعمال شده است. هجد بیداری پس از خواب است ،هدج راه رفتن افراد کهن سال است که همراه با لرزش اندام می باشد. جهد نیز نهایت سختی یا نهایت تلاش و کوشش است. (2) ابن درید (3) و ازهری (4) نیز، آن را نهایت تلاش و کوشش و توانایی انسان گرفته.اند راغب با اشاره به معنای لغوی اجتهاد را واداشتن نفس انسان به انجام تلاش و تحمل سختی می داند جهاد نیز بذل کوشش و تلاش در نبرد با دشمنان ،است که شامل نبرد با دشمن بیرونی نبرد با شیطان و نبرد با هوای نفس می،گردد از این رو شامل جهاد با زبان و با دست (اعضای بدن که موضوع رقص شهوانی است) می گردد؛ (5) زیرا ثعالبی، واژه جهد را برای «رابطه جنسی با شدت» به کار می برد. (6) هر یک از مراحل عشق بین عاشق و معشوق نیز الفاظی دارد. آخرین آن از ریشه «تبل»، از دست دادن عقل و هوش در راه عشق است. (7)

ص: 263


1- أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ عَنْ عَلَیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ. كوفى «الجعفريات-الأشعثيات»، ص: 67
2- فراهيدي «العين»، ج 3، ص 385.
3- ابن دريد، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 452.
4- ازهری «تهذیب اللغة»، ج 6 ؛ ص 26
5- راغب اصفهانی، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 208.
6- 15 - فصل فيما يختص به الإنسان من ضروب النكاح لعل أسماء النكاح تبلغ مائة كلمة عن ثقات الأئمة، بعضها أصلى و بعضها مكني؛ و قد كتبت منها في تفصيل أنواعه و أحواله ما هو شرط الكتاب المَحْتُ و المَسْحُ: النكاح الشديد عن أبي عمرو الدَّعْظ و الزَّعْبُ: الملء و الإيعاب، عن الليث، عن الخليل الدَّعْسُ و العَزْدُ: النكاح بشدة و عنف. عن ابن دريد الهَكُ و الهَقُ و الجَهْدُ: شدة النكاح. ثعالبی، «فقه اللغة»، ص 204.
7- 21 - فصل في ترتيب الحب و تفصيله (عن الأئمة) أول مراتب الحب: الهوى ثم العلاقة و هى الحب اللازم للقلب. ثم الكَلَفُ، و هو شِدَّةُ الحُبِّ. ثم العِشْقُ، و هو اسم لما فضل عن المقدار الذى اسمه الحب. ثم الشَّعَفُ، و هو إحراق الحب القلب مع لذّة يجدها، و كذلك اللَّوْعَةُ و الَّلاعِجُ؛ فإن تلك حرقة الهوى، و هذا هو الهوى المُحْرِقُ. ثم الشَّغَفُ، و هو أن يبلغ الحب شَغَاف القلب، و هي جلدة دونه، و قد قُرِئتا جميعاً: شَغَفَهَا حُبًّا و شَعَفَها . ثم الجوًى، و هو: الهوى الباطن. ثم التَّيمُ: و هو أن يستعبده الحب، و منه سمى: تَيمُ الله، أي: عبد الله و منه رجل مُتَيم. ثم التَّبْلُ، و هو: أن يسقمه الهوى. و منه رجل متبول. ثم التَّدْلِيةُ، و هو: ذَهَابُ العقل من الهوى؛ و منه رَجُلٌ مُدَلَّه ثم الهيوم: و هو أن يذهب على وجهه لغَلَبة الهوى عليه و منه : رجل هائم . «همان»، ص 207.

در اصطلاح ،نیز راوندی جهاد را به کار بردن تلاش و کوشش در نبرد با دشمنان می داند. (1) ابن فهد حلی با تأیید این معنا تأکید می کند جهاد از باب ،مفاعله به معنای مبالغه در تلاش و کوشش ،است چه در نبرد باشد و یا با زبان یا هر گونه که انسان می تواند در راه خدا تلاش کند [مانند رقص شهوانی]. (2) از دیدگاه کرکی (3) و اردبیلی (4) جهاد می تواند از ریشه «جَهد» به معنای سختی و مشقت باشد یا از ریشه «جُهد» به معنای توانائی و هر دو معنا در جهاد اصطلاحی (نبرد با دشمنان) کاربرد دارد شهید اول (5) و فاضل مقداد، (6) جهاد را بذل جان و مال برای برتری دین خدا می دانند. عراقی، انجام مقدمات جهاد را نیز داخل در معنای اصطلاحی می داند که موضوع بحث ما (رقص شهوانی) است. (7) «حُسن» نیز در برابر قبیح قرار دارد. (8)

«بعل» نیز با واژگان «علب، عبل، لعب بلع» هم ریشه .است علب، به معنای لاغر، عبل

ص: 264


1- راوندی، قطب الدین سعید بن عبدالله «فقه القرآن (للراوندی)»، 2 جلد چاپ دوم، انتشارات کتابخانه آية الله مرعشی نجفی رحمه الله ،ایران 1405 ه ق، ج 1، ص 328.
2- حلّى جمال الدین احمد بن محمد اسدی، «المهذب البارع في شرح المختصر النافع»، 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قم - ،ایران اول 1407 ه ق، ج 2، ص: 295.
3- عاملی، کرکی محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد في شرح القواعد 13 جلد مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم - ایران ،دوم 1414ه ق؛ ج 3، ص: 365.
4- اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح إرشاد الأذهان، 14 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم - ایران، اول، 1403 ه ق، ج 7، ص: 436 .
5- عاملی، شهید اول، محمد بن مکی، «غاية المراد في شرح نكت الإرشاد»، 4 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم - ایران، اول، 1414ه ق؛ ج1، ص: 469.
6- حلّى، مقداد بن عبد الله سيورى، «التنقيح الرائع لمختصر الشرائع»، 4 جلد انتشارات کتابخانه آية الله مرعشی نجفی - رحمه الله علیه، قم - ،ایران ،اول 1404 ه ق؛ ج1، ص: 569.
7- عراقی، آقا ضیاء الدین علی کزازی «شرح تبصرة المتعلمين» (للآغا ضیاء)، 5 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم - ایران، اول، 1414ه ق؛ ج 4 ، ص 316.
8- ابن دريد، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 535.

به معنای ضخیم (کلفت)، لعب به معنای بازی و بلع به معنای نوشیدن و فرو بردن (بدون جویدن) است. بعل نیز به معنای همسر (شوهر) است. مستبعل زنی است که نزد همسرش لذت و بهره می برد و تبعل، به معنای فرمان برداری از شوهر است. (1) البته «بعل» به معنای ،ارباب مالک و بُت هم آمده است ولی تبعّل نیز به معنای مطلق فرمان برداری زن از شوهر نیست، بلکه به معنای فرمان برداری نیکو است. (2) تفاوت بین بعل و زوج، در رابطه جنسی است. هنگامی به شوهر بعل می گویند که با همسرش رابطه جنسی برقرار کرده باشد؛ زیرا همان گونه که فراهیدی اشاره کرد بعل با لعب و ،ملاعبه هم ریشه است و ملاعبه به معنای بازی (جنسی) است مانند روایتی که می گوید: این روزها، روزهای خوردن و آشامیدن و رابطه جنسی است. اصل بعل ،نیز به معنای اهتمام به انجام کاری است. (3) ابن سیده از ابو عبید نقل می کند بازی مرد با همسرش را «باعل» می گویند که به معنای «لاعب» است. هم چنین «تبعّل» نیز گفته شده که به معنای رابطه جنسی است. بعل در اصل به معنای مالک است و به شوهر هم بعل می گویند؛ زیرا به خاطر افتادن مرد در عشق ،همسر زن مالک او (شوهر) گردیده است. این معنا با معانی ای که برای مراتب عشق گفته شد، هم خوانی دارد. (4) البته ابن سیده در جای دیگر واژه «هلوک» را به تبعّل معنا کرده است یعنی زنی که به همسرش علاقه شدید دارد به گونه ای که در او «هلاک» شده است. (5) ابن اثیر هم «بعال» را به معنای رابطه جنسی گرفته است و تبعل را به معنای رابطه نیکو با همسر می داند. البته بعوله به معنای زن دارای شوهر است ولی بعل به معنای مالک است، مانند این که گفته شود: کنیز از مالکش دارای فرزند گردد (6) با واکاوی الفاظ روایت آشکار گردید روایت بر اصطلاح «جهاد» تمرکز دارد. همان گونه که در فقه کتاب (جهاد آمده) جهاد در اسلام ارزش والایی دارد که به خاطر

ص: 265


1- فراهیدی، «العين»، ج 2، ص 147-151.
2- ابن دريد، «جمهرة اللغة»، ج1؛ ص 365.
3- عسکری «الفروق في اللغة»، ص 277
4- ابن سيده «المخصص»، ج 4؛ ص 27.
5- ابن سيده، «المحكم و المحيط الأعظم»، ج 4 ؛ ص 141.
6- ابن اثیر جزری، «النهاية»، ج1، ص 141.

تلاش و کوشش (مال یا جان) برای برتری دین الهی است. (1) از این رو، طرف معامله مجاهد، خداوند است. (2) در روایات نیز تأکید شده که سلاح مجاهدان کلید بهشت است (3) و بهشت درب ویژه مجاهدان دارد اثر دنیایی ،جهاد عزت برای مجاهدان و ذلّت برای تارکان جهاد است (4) که امام علی علیه السلام آن را در خطبه ای بیان کرده است. (5) جهاد علاوه بر ثواب اُخروي، غنائم دنیائی را روزی انسان می سازد. (6)

اما اسلام چنین فضیلت بزرگی از جنس زن دریغ کرده؛ زیرا خشونت جهاد با لطافت روح زن ناسازگار است (7) و جایگزین آن «حسن تبعّل» است. در یک ،روایت این اصطلاح به صبر بر اخلاق ناپسند ،شوهر معنا شده است. (8) هر چند تحمّل اخلاق ناپسند شوهر خود مشقتی طاقت فرسا برای زن است ولی این معنا شامل همه زنان نمی شود؛ زیرا جهاد از همه زنان

ص: 266


1- ﴿لا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِى الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ الله الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهِ الْحُسْنَىٰ وَ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً﴾.
2- ﴿إِنَّ اللهِ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الله﴾
3- كِتَابُ الْجِهَادِ: بَابُ فَضْلِ الْجِهَادِ 1 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِي بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي السَّيفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّيفِ وَ لَا يَقِيمُ النَّاسَ إِلَّا السَّيفُ وَ السُّيوفُ مَقَالِيدُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ. کلینی، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 2
4- 2- عَلِى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَن النَّوْفَلِى عَن السَّكُونِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِلْجَنَّةِ بَابٌ يَقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِينَ يمْضُونَ إِلَيهِ فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُيوفِهِمْ وَ الْجَمْعُ فِى الْمَوْقِفِ وَ الْمَلَائِكَةُ تُرَحِّبُ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ فَمَنْ تَرَكَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلَّا وَ فَقْراً فِي مَعِيشَتِهِ وَ مَحْقاً فِي دِينِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَغْنَى أُمَّتِي بِسَنَابِكِ خَيلِهَا وَ مَرَاكِزِ رِمَاحِهَا. «همان»، ج 5، ص 2.
5- ﴿قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيائِهِ وَ سَوَّغَهُمْ كَرَامَةً مِنْهُ لَهُمْ وَ نِعْمَةٌ ذَخَرَهَا وَ الْجِهَادُ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ فَارَقَ الرِّضَا وَ دُيثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْأَسْدَادِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ- وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ﴾. «همان»، ج 5، ص 4.
6- ﴿عَلَى عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِي عَنِ السَّكُونِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم جَاهِدُوا تَغْنَمُوا﴾، همان ج 5 ، ص 8.
7- 3-أَبُو عَلَى الْأَشْعَرِى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِي رِسَالَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِلَى الْحَسَنِ علیه السلام... فَإِنَّ الْمَرْأَةَ ريحَانَةٌ وَ لَيسَتْ بقَهْرَمَانَةٍ. «همان»، ج 5، ص 510
8- 1- عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام كَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ فَجِهَادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى يَقْتَلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ جِهَادُ الْمَرْأَةِ أَنْ تَصْبِرَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ أَذَى زَوْجِهَا وَ غَيْرَتِهِ. «همان»، ج 5، ص 9.

برداشته شده چه آنان که شوهران بد اخلاق داشته باشند یا شوهران خوش اخلاق باید معنایی برای روایت کرد که شامل جنس زن به معنای عام و در طول تاریخ گردد. این معنا، تنها یک قید دارد و آن شوهر داشتن است؛ زیرا اسلام برخلاف مسیحیت اهتمام ویژه به ازدواج به ویژه برای جنس زن دارد. (1) بنابراین مراد از شوهرداری ،نیکو اهتمام به امور منزل یا صبر بر آزار و اذیت شوهر نیست؛ زیرا در زمان صدور روایات امور منزل بیشتر توسط خدمت کاران زن و مرد انجام می گردید و آزار مرد، بیش از آن که مربوط به امور منزل باشد، به زندگی زناشویی بر می گردد که در اصطلاح امروز به آن طلاق عاطفی (2) و قرآن به آن «نشوز» (3) یاد می گوید. بنابراین جهاد زن در رابطه جنسی با همسر خلاصه می گردد این عمل رابطه ای عاشقانه است که مدیریت و به سرانجام رساندن آن (رضایت جنسی دو طرف) با زن است. سختی این جهاد، همین رضایت مندی دو طرفه است. از این رو همان گونه که جهاد در میدان جنگ نیاز به آمادگی دارد، جهاد در میدان رابطه جنسی نیز نیاز به مقدماتی دارد در روایات مقدمه رابطه جنسی برهنگی، (4)

ص: 267


1- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِي بْنِ رِئَابٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه و سلم النِّسَاءَ أَنْ يَتَبَنَّلْنَ وَ يعَطِّلْنَ أَنْفُسَهُنَّ مِنَ الْأَزْوَاجِ. «همان»، ج 5 ؛ ص 509 3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ قَالَ: دَخَلَتِ امْرَأَةٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم فَقَالَتْ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنِّى امْرَأَةٌ مُتَبَتِّلَةٌ فَقَالَ وَ مَا التَّبَتُّلُ عِنْدَكِ قَالَتْ لَا أَتَزَوَّجُ قَالَ وَ لِمَ قَالَتْ أَلْتَمِسُ بِذَلِكَ الْفَضْلَ فَقَالَ انْصَرِفِي فَلَوْ كَانَ ذَلِكِ فَضْلًا لَكَانَتْ فَاطِمَةُ أَحَقِّ بِهِ مِنْكِ إِنَّهُ لَيسَ أَحَدٌ يَسْبِقُهَا إِلَى الْفَضْلِ. .«همان».
2- طلاق عاطفی زمانی اتفاق می افتد که زن و مرد در کنار هم به سردی زندگی می کنند ولی تقاضای طلاق قانونی نمی کنند. داشتن فرزند یا دیدگاه منفی جامعه به طلاق می تواند دلیل عدم طلاق قانونی باشد. در طلاق عاطفی، رابطه جنسی و ابراز محبت طرفین بسیار کم می شود، حرف های دل پذیر، تمجید و تحسین، تبادل عاطفی چه کلامی چه لمسی، بسیار کاهش پیدا می کند https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82_%D8%B9%D8%A7%D 8%B7%D9%81%DB%8C
3- ﴿وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا﴾. نساء (4) 128.
4- 6 - عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ - ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي الرَّجُلِ يَنْظُرُ إِلَى امْرَأَتِهِ وَ عُرْيَانَةٌ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ وَ هَلِ اللَّذَّهُ إِلَّا ذَلِكَ. 3- الْحُسَينُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي بَكْرِ النَّحَّاسِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام فِي الرَّجُلِ يجَامِعُ فَيَقَعُ عَنْهُ ثَوْبُهُ قَالَ لَا بَأْسَ. كليني، «الکافی» (ط - الإسلامية)، ج 5 ؛ ص 497.

نگاه کردن (1) و بوسیدن «فرج» (2) است رسیدن به این مرحله نیاز دارد تا زن نیز آرایش خود را برای همسرش آشکار سازد (3) و هنگامی که با همسر هست در کمال بی حیائی باشد (4) و خود را مشتاق رابطه جنسی نشان دهد. (5) این اشتیاق با واژه «غلمة» آمده که به معنای غلبه شهوت و میل به رابطه جنسی (6) بر انسان است (7) و اگر به اوج برسد به آن شبق» می گویند. (8) در روایت جابر اصطلاح «تبرّج» گفته شده است. (9) در همین روایت به زن توصیه شده که مانند مرد «تبذل» نداشته باشد واژه ،بذل به معنای در اختیار گذاشتن خود برای دیگری و مقابل خودداری کردن است. (10) لباس ،نازک کوتاه و بدون آستین را که زنان در خلوت و برای «تبذّل: تحریک جنسی شوهر» می پوشیدند «شوذر» می گفتند. (11)

ص: 268


1- 5 - عَلِي بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مِسْکِینٍ اَلْحَنَّاطِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَ یَنْظُرُ اَلرَّجُلُ إِلَی فَرْجِ اِمْرَأَتِهِ وَ هُوَ یُجَامِعُهَا فَقَالَ لاَ بَأْسَ. «همان»، ج 5؛ ص 497.
2- 4- مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ یُقَبِّلُ قُبُلَ اَلْمَرْأَهِ قَالَ لاَ بَأْسَ. «همان»، ج 5؛ ص 497.
3- 2 - اِبْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْعَلاَءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ یَنْبَغِی لِلْمَرْأَهِ أَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَهَا وَ لَوْ تُعَلِّقُ فِی عُنُقِهَا قِلاَدَهً وَ لاَ یَنْبَغِی أَنْ تَدَعَ یَدَهَا مِنَ اَلْخِضَابِ وَ لَوْ تَمْسَحُهَا مَسْحاً بِالْحِنَّاءِ وَ إِنْ کَانَتْ مُسِنَّهً. كلینی، «کافی» (ط - الإسلامية)، ج 5؛ ص 509.
4- 2 - عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: خَیْرُ نِسَائِکُمُ اَلَّتِی إِذَا خَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا خَلَعَتْ لَهُ دِرْعَ اَلْحَیَاءِ
5- 3- اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی اَلْعَلاَءِ وَ اَلْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِکِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : خَیْرُ نِسَائِکُمُ اَلْعَفِیفَهُ اَلْغَلِمَهُ. «همان»، ج 5، ص 324.
6- فراهیدی، «العين»، ج 4 ؛ ص 422.
7- ابن دريد، «جمهرة اللغة»، ج 2 ص 960.
8- فراهیدی، «العين»، ج 5 ؛ ص 46.
9- بَابُ خَير النِّسَاءِ 1 - عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ جَمِیعاً عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ یَقُولُ کُنَّا عِنْدَ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: إِنَّ خَیْرَ نِسَائِکُمُ اَلْوَلُودُ اَلْوَدُودُ اَلْعَفِیفَهُ اَلْعَزِیزَهُ فِی أَهْلِهَا اَلذَّلِیلَهُ مَعَ بَعْلِهَا اَلْمُتَبَرِّجَهُ مَعَ زَوْجِهَا اَلْحَصَانُ عَلَی غَیْرِهِ اَلَّتِی تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطِیعُ أَمْرَهُ وَ إِذَا خَلاَ بِهَا بَذَلَتْ لَهُ مَا یُرِیدُ مِنْهَا وَ لَمْ تَبَذَّلْ کَتَبَذُّلِ اَلرَّجُلِ. کلینی، «کافی» (ط - الإسلامية)، ج 5 ؛ ص324.
10- ابن دريد، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 305.
11- الإتب و القَرْقر و القرقل و الصَّدار و المجول و الشَّوْذَر: قمص متقاربة الكيفية فى القصر و اللطافة و عدم الاكمام يلبسها النساء تحت ،دروعهن و ربما اقتصرن عليها في أوقات الخلوة و عند التبذل و أحسب أن بعضها الذي يسمى بالفارسية: شاماك. ثعالبى، «فقه اللغة»، ص 268.

البته تبذل در روایات شیعه و اهل سنت، (1) اصطلاحی برای زنان و به معنای رها کردن زینت است فیض کاشانی تبذل را به معنای خودداری از زینت کردن یا پوشیدن لباس کهنه از سوی زن می داند. (2) مجلسی ،دوم با اشاره به معنای ابن اثیر برای «تبذل»، دو احتمال دیگر در روایت می دهد: اول زن به مانند مرد از نزدیکی از پشت (در صورت تمایل مرد) ممانعت نکند دوم: برخلاف عادت مردان که بدون مقدمه و یک باره وارد رابطه جنسی شده و می خواهند همان ابتدا دخول صورت ،گیرد این رابطه همراه با مقدمات باشد (3) که به آن «تبرج» می گویند. تبرج مجموعه رفتار های تحریک آمیز و شهوانی است که یکی از گونه های آن رقص شهوانی است ،طبرسی تبرج را به معنای گونه راه رفتن زنان می داند. البته معنای دیگر این است که زن در جاهلیت نیم تنه پایین خود را در اختیار شوهر می گذاست و نیم تنه بالایی خود را در اختیار دوست فاسق خود قرار می داد که مراد معاشقه بدون رابطه جنسی است. (4) طبری، گونه راه رفتن زن جاهلی را شهوت گونه می داند (5) و فخر رازی اصطلاح «غنج» را در توصیف آن آورده است. (6) ازهری نیز تبرج را رفتاری می داند که شهوت مرد را برانگیزاند. (7)

بنابراین، «حسن تبعل» رفتارهای شهوانی و از جمله رقص شهوانی است که شوهر را آگاهانه یا ناخودآگاه جذب همسر گرداند و او را از کشش به گناه بازدارد کارشناسان جنسی معاصر نیز بر انجام رفتارهای شهوانی (از جمله رقص شهوانی) پیش از رابطه جنسی اصرار دارند؛ زیرا انجام این گونه رفتارها موجب برقراری رابطه عاطفی می گردد و رضایت جنسی دو

ص: 269


1- ابن اثیر جزری، «النهاية»، ج1، ص111.
2- فیض کاشانی «الوافی»، ج 21؛ ص 59.
3- مجلسی، «مرآة العقول»، ج20، ص11.
4- طبرسی، «مجمع البيان»، ج8، ص 558.
5- طبری، «جامع البیان»، ج 22، ص 4.
6- فخر رازی، «مفاتيح الغيب»، ج 25، ص 167.
7- ازهری «تهذیب اللغة»، ج 11 ص 40.

طرف را به اوج می رساند. (1) برآیند نگاه شرع و عقل بازیچه بودن زن برای شوهر است (2) و تخلیه احساسات شوهر است و رقص شهوانی جایگاه ویژه در انجام این وظیفه دارد. توانمندی زن در این جهاد، عزت و آرامش برای او به ارمغان می آورد و ناتوانی یا خودداری از انجام این جهاد، فاصله روز افزون همسران و طلاق عاطفی یا قردادی می باشد. سرانجام این جهاد نیز سپر امنیتی مرد و زن است که در فقه اسلامی به آن «إحصان» می گویند.

وظيفه دوم: إحصان

إحصان از ریشه «حصن» است از این ریشه ،صحن نصح و نحص نیز استعمال شده .است حصن جائی است که انسان به درون آن دسترسی ندارد زن «محصن» نیز زنی است که همسرش او را و زن نیز همسرش را حفظ می کند و در نهایت به معنای «عفاف» است. (3) معنای دیگر واژه، بازداشتن است. ازدواج موجب بازداشتن زن و مرد از گناه می شود. (4) راغب، حصن را ساختمان و وسیله محکم می داند که انسان را نگهبانی می کند مانند قلعه و زره. إحصان زن، به معنای بازدارندگی است چه به خاطر عفت ازدواج یا شرافت خانوادگی باشد. ممکن است «محصن، بازدارندگی درونی و محصَن بازدارندگی ،بیرونی یعنی شوهر باشد. (5) در روایت، إحصان به معنای زن شوهردار معرفی شده است. (6) قاضی ،نعمان معيار أحصان را: ازدواج صحیح نزدیکی بالفعل مرد به همسر و بودن زن و شوهر نزد یکدیگر می داند، از این رو ازدواج

ص: 270


1- https://sexinfo.soc.ucsb.edu/article/foreplay
2- 2- عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم إنَّمَا الْمَرْأةُ لُعْبَةٌ مَنِ اتَّخَذَهَا فَلَا یُضَیِّعْهَا. «همان»، ج 5، ص 510
3- فراهیدی، «العين»، ج 3، ص118.
4- ابن دريد «جمهرة اللغة»، ج 1 ص 543.
5- راغب اصفهانى، «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 239.
6- بَابُ الْإِحْصَانِ 4512 وَ سُئِلَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ قَالَ هُنَّ ذَوَاتُ الْأَزْوَاجِ قُلْتُ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَالَ هُنَّ الْعَفَائِفُ. قمّى صدوق، محمّد بن علی بن بابويه، «من لا يحضره الفقيه»، ج 3، ص: 437 .

موقت، جایگاهی در احصان ندارد. (1) مفيد ضابطه احصان را بی نیازی از انگیزه و میل به گناه (زنا) می داند چنین خصلتی هم با زن آزاد و هم با زن برده ایجاد می شود، (2) هر چند صدوق روایتی بیان کرده که شرط إحصان برای مرد ،آزاد داشتن همسر آزاد است و با داشتن زن برده، به او محصن گفته نمی شود. (3) مفید علم الهدی و طوسی به اختلاف شیعه و اهل سنت در معنای إحصان اشاره کرده اند سید مرتضی، احصان مرد را داشتن زنی می داند که هر گاه خواست بتواند با او رابطه جنسی بر قرار کند چه این زن آزاد یا کنیز مسلمان یا غیر مسلمان باشد. ولی با ازدواج موقت إحصان ایجاد نمی شود؛ زیرا آزادی در برقراری رابطه جنسی در ازدواج موقت وجود ندارد، ولی اگر زن در عادت ماهیانه ،بود مرد همچنان محصن است؛ زیرا بر خلاف زنی که ناپدید شده، مانع از رابطه جنسی دائمی و نامعلوم نیست علاوه بر آن مرد به جای نزدیکی، می تواند به گونه دیگر از زن، استفاده شهوانی ببرد (4) که یکی از این استفاده ها، رقص شهوانی است. طوسی نیز دو معیار برای احصان مرد بیان می کند: اول: زنی که مرد بتواند با او رابطه جنسی حلال برقرار کند (به جز ازدواج موقت). دوم: امکان برقراری رابطه جنسی از این رو، با طلاق، إحصان نيز از بین می رود به خلاف اهل سنت که بعد طلاق احصان را باقی می دانند. (5) حلّی به این دو شرط عاقل بودن زن را نیز اضافه کرده است (6) که نشان می دهد معیارِ احصان تنها رابطه جنسی

ص: 271


1- قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِما السَّلاَمُ : لاَ یَقَعُ اَلْإِحْصَانُ وَ لاَ یَجِبُ اَلرَّجْمُ إِلاَّ بَعْدَ اَلتَّزْوِیجِ اَلصَّحِیحِ وَ اَلدُّخُولِ وَ مُقَامِ اَلزَّوْجَیْنِ بَعْضِهِمَا عَلَی بَعْضٍ فَإِنْ أَنْکَرَ اَلرَّجُلُ وَ اَلْمَرْأَهُ اَلْوَطْءَ بَعْدَ أَنْ دَخَلَ بِهَا لَمْ یُصَدَّقَا وَ قَالَ وَ لاَ یَکُونُ اَلْإِحْصَانُ بِنِکَاحِ مُتْعَهٍ وَ لَیْسَ اَلْغَائِبُ عَنِ اِمْرَأَتِهِ وَ اَلْمُغِیبَهُ عَنْهَا زَوْجُهَا بِمُحْصَنَیْنِ إِنَّمَا اَلْإِحْصَانُ اَلَّذِی یَجِبُ بِهِ اَلرَّجْمُ أَنْ یَکُونَ اَلرَّجُلُ مَعَ اِمْرَأَتِهِ وَ اَلْمَرْأَهُ مَعَ زَوْجِهَا. مغربي، «دعائم الإسلام»، ج 2، ص: 451
2- مفيد، محمد بن محمد بن نعمان عكبري، «أحكام النساء (للشيخ المفيد)»، در يك جلد، چاپ اول، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید ،ایران، 1413 ه ق، ص 54.
3- 4511 رَوَي الْعَلاَءُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحُرِّ أَ تُحْصِنُهُ الْمَمْلُوكَةُ قَالَ لاَ تُحْصِنُ الْحُرَّ الْمَمْلُوكَةُ وَ لاَ يُحْصِنُ الْمَمْلُوكُ الْحُرَّةَ وَ النَّصْرَانِيُّ يُحْصِنُ الْيَهُودِيَّةَ وَ الْيَهُودِيُّ يُحْصِنُ النَّصْرَانِيَّةَ قمّى ، صدوق، «من لا يحضره الفقيه»، ج 3، ص: 437.
4- شريف مرتضى «الانتصار فى انفرادات الإمامية»، ص 521-524
5- طوسی، «الخلاف»، ج 5، ص 371؛ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، «النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى»، در يك ،جلد چاپ دوم دار الكتاب العربي لبنان 1400ه ق، ص 694.
6- حلّی، محقق، نجم الدین، جعفر بن حسن، «شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام»، 4 جلد، چاپ دوم، مؤسسه اسماعیلیان ،ایران 1408ه ق ج 4 ، ص 138.

نیست بلکه رضایت خاطر و آرامش روانی دو طرف است که در رابطه با زن دیوانه وجود ندارد. در اهل سنت بين شرائط إحصان اختلاف است که سرخسی (1) و ابن قدامه (2) و دیگران به این اختلاف اشاره کرده اند: ازدواج آزاد بودن بلوغ ،اسلام عفّت. (3) شیبانی، بردگی را برای انسان آزاد، هم چنین عدم بلوغ و نداشتن عقل را مانع إحصان می داند ازدواج هر چند موجب إحضان می گردد ولی معیار ،اصلی برقراری رابطه جنسی است. از این رو عقد فاسد یا ازدواج با عیوبی که مانع برقراری رابطه جنسی بین زن و مرد می گردد موجب احصان نمی گردد. (4) مالک بن انس ازدواج را شرط احصان می داند چه در زن و مرد آزاد و چه در زن و مرد برده. یا یکی آزاد و دیگری برده. (5) شافعي، إحصان را به معنای منع می داند منع از گناه چهار صورت دارد: آزادی در انسان های آزاد اسلام برای زنان مسلمان زنان غیر مسلمان به عفت و زنان شوهردار به وسیله شوهرش. (6) اختلاف فتاوای اهل سنت برآمده از اختلاف دیدگاه تفسیری و روایات اهل سنت است. با این حال همان گونه که ماوردی (7) و ابن رشد (8) تصریح کرده اند إحصان از حصن گرفته

ص: 272


1- سرخسی، محمد بن أحمد (المتوفى: 483 ه) ، «المبسوط»، بدون طبعة، الناشر: دار المعرفة، بيروت، 1414ه- 1993م، ج 5، صص 148-146.
2- ابن قدامه «المغنی لابن قدامة»، ج 9، ص 40
3- سعدى ابو جيب «القاموس الفقهى لغة و اصطلاحا» در يك جلد دار الفكر، دمشق - سوريه، دوم، 1408 ه ق، ص .91
4- شیبانی، محمد بن الحسن (المتوفى: 189 ه)، «الأَصلُ»، تحقيق و درَاسَة: الدكتور محمَّد بوينوكالن، الطبعة: الأولى، الناشر: دار ابن حزم ،لبنان، 1433 ه- 2012م، ج 10، صص290-292.
5- اصبحى، مالك بن أنس بن مالك (المتوفى: 179ه)، «موطأ الإمام مالك»، المحقق: بشار عواد معروف-محمود خليل بدون طبعة الناشر: مؤسسة الرسالة، 1412ه، ج 1، صص 591-590.
6- الشافعى، «الأم»، ج 5، ص 161.
7- ماوردی، علی بن محمد بن محمد (المتوفى: 450 ه)، «الحاوى الكبير» في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني، المحقق: الشيخ على محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، لبنان، 1419ه- 1999م، ج 13، ص 195.
8- ابن رشد محمد بن أحمد (المتوفى: 520 ه)، «المقدمات الممهدات»، تحقيق: الدكتور محمد حجى، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الغرب الإسلامي، لبنان، 1408ه- 1988م، ج 3، ص 240.

شده است و کارکرد آن ،نیز مانند قلعه و زره بازدارندگی از انحراف های جنسی است. در دعا های شیعه نیز از خداوند خواسته شده تا انسان را در زره محکم خود قرار دهد که خاصیت بازدارندگی دارد. (1) بازدارندگی از انحراف جنسی هنگامی رُخ می دهد که انسان تمکّن بی قید و شرط از بهره وری جنسی از همسر برخوردار باشد از این رو در دیدگاه شیعه، ازدواج موقت إحصان نمی آورد؛ زیرا در ماهیت ازدواج موقت آزادی جنسی وجود ندارد حال آن که برخی اهل سنت، پس از طلاق إحصان را باقی می دانند با این که پس از طلاق (ایام عِدّه)، برقراری رابطه جنسی سالبه به انتفاء موضوع است هم چنین اگر همسر کنیز باشد إحصان صدق نمی کند با این که امکان رابطه جنسی حلال وجود دارد با این که کنیز از نظر جنسی بی چون و چرا در اختیار مولای خود است. شاید دلیل محصن نبودن ،ارباب نبودن موازنه عاطفی بین زن و مرد است؛ زیرا مراد از إحصان تنها رابطه جنسی نیست بلکه رضایت عاطفی و روانی است که از کُفو و هم شأن بودن زن و مرد آزاد در رابطه جنسی به دست می آید با این بررسی مشخص شد دیدگاه شیعه با معنا و حكمت إحصان سازگار تر است به ویژه با قیدی که محقق حلّی اضافه کرده است؛ زیرا كاركرد إحصان وارد کرد ن شوهر در قلعه پاکدامنی است. این هدف هنگامی محقق می شود که همسر علاوه بر جنسیت زنانه روحیه زنانه دارا باشد شاخصه این روحیه سلامت روانی زن است که به خود و همسرش رضایت جنسی را عطا می.کند این گونه رابطه سه شرط دارد: حلال بودن بدون قید (زمانی) بودن همه جانبه بودن رابطه (فیزیکی و روحی) این سه شرط زمانی محقق می گردد که رابطه جنسی رابطه ای کامل و همراه با مقدمات باشد که نتیجه آن رضایت دو طرف جنسی .است در نتیجه ،إحصان رابطه دو طرفی نسبت به زن و مرد است که هر کدام تلاش دارد با راضی نگه داشتن شریک جنسی او را وارد قلعه آمن پاک دامنی کند. یکی از پایه های بازدارندگی رقص شهوانی .است این تفسیر از إحصان با توصیف علی بن

ص: 273


1- ﴿اَللّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِدِرْعِکَ الْحَصینَةِ﴾. كلينى، «الکافی» (ط - الإسلامية)، ج 2، ص 526؛ عَنْ دَاوُدَ اَلرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ﴿لاَ تَدَعْ أَنْ تَدْعُوَ بِهَذَا اَلدُّعَاءِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَصْبَحْتَ وَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ إِذَا أَمْسَیْتَ ، اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ اَلْحَصِینَهِ اَلَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ فَإِنَّ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ یَقُولُ هَذَا مِنَ اَلدُّعَاءِ اَلْمَخْزُونِ﴾. (همان، ج 2، ص 534؛ ﴿وَ أَلْبِسْنِي دِرْعَكَ الْحَصِينَةَ﴾. «همان»، ج 2، ص 554

ابی طالب علیهما السلام از جهاد به زره محکم الهی که جامعه را از دشمنان باز می دارد هم خوانی دارد. (1) جهاد نسبت به زن هنگامی محقق می شود که مرد را از هر گونه گزند و وسوسه ای بازدارد. به گواهی آیه هایی که در این کتاب گذشت زنان بدکاره همواره تلاش دارند با رفتار و گفتار شهوانی مردان با ایمان را از قلعه پاک دامنی به اسارت گناه درآورند. رفتار همسر در خانه باید سپری محکم در برابر سلاح شهوانی زنان بدکاره باشد. سختی شوهرداری همین مقابله به مثل همسران است که بارز ترین نمونه آن رقص شهوانی است. در دانش جنسی معاصر از این رفتار به عنوان تمایل یا میل جنسی، (2) یاد می شود. استیون ب لوین، (3) مراحل میل جنسی را این گونه ترسیم کرده است: انزجار، ناخشنودی بی تفاوتی ،علاقه نیاز و اشتیاق بر اساس دیدگاه وی تمایل جنسی می تواند به صورت ناخودآگاه یا در پاسخ به محرک جنسی آغاز شود در نتیجه، میل جنسی پدیده ای کاملاً پویا ،است که با شدت متفاوت بروز پیدا می کند. (4) جهاد زن ایجاد چنین میل جنسی در مرد است از این رو روش های زن برای جلب و برانگیختن میل جنسی مرد نیز باید روز آمد و کارساز باشد این ،ویژگی تفسیر بازیچه بودن زن در روایات اسلامی است. ویگی منحصر به فردی که در زنان بدکاره برای مرد وجود ندارد از این رو تعبیر روایات شیعه (5) و اهل سنت (6) که

ص: 274


1- ﴿قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اَلْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ اَلْجَنَّهِ، فَتَحَهُ اَللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ سَوَّغَهُمْ کَرَامَهً مِنْهُ لَهُمْ، وَ نِعْمَهً ذَخَرَهَا، وَ اَلْجِهَادُ لِبَاسُ اَلتَّقْوَی وَ دِرْعُ اَللَّهِ اَلْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ اَلْوَثِیقَهُ﴾. كلینی، کافی» (ط - الإسلامية)، ج 5؛ ص 4.
2- Sexual desire
3- Stephen Barrett Levine
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%84_%D8%AC%D9%86%D8%B3% DB%8C https://en.wikipedia.org/wiki/Sexual -desire
5- ﴿فَإِنَّمَا امْرَأَةُ أَحَدِكُمْ لُعْبَتُهُ فَمَنِ اتَّخَذَهَا فَلَا يُضَعْهَا﴾. حميرى «قرب الإسناد» (ط - الحديثة)، ص 70؛ 2- ﴿عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّمَا اَلْمَرْأَهُ لُعْبَهٌ مَنِ اِتَّخَذَهَا فَلاَ یُضَیِّعْهَا﴾. كليني، «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 5؛ ص 4510 4 - ﴿مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ سَلَمَهَ بْنِ اَلْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ وَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی یُوسُفَ عَنْ عَبْدِ اَلْمَلِکِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا یَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِنَ اَلْمَرْأَهِ وَ هِیَ حَائِضٌ قَالَ کُلُّ شَیْءٍ غَیْرَ اَلْفَرْجِ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا اَلْمَرْأَهُ لُعْبَهُ اَلرَّجُلِ﴾. (همان)»، ج 5 ؛ ص 539؛ ﴿بَابُ مَحَاشِ النِّسَاء﴾ 1- ﴿الْحُسَينُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَينِ بْنِ عَلِى عَنْ أَبَانِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و سلم قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ إِثْيانِ النِّسَاءِ فِي أَعْجَازِهِنَّ فَقَالَ هِي لُعْبَتُكَ لَا تُؤْذِهَا﴾. همان، ج 5؛ ص 540.
6- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَزِيدَ ، ثنا عِيسَى بْنُ يُونُسَ، عَنْ زُهَيْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَزْمٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و اله: ﴿إِنَّمَا النِّسَاء لَعِبٌ، فَمَن اتَّخَذَ لُعْبَةً فَلْيحْسِنُهَا أَوْ فَلْيَسْتَحْسِنْهَا﴾. ابن ابی ،اسامه الحارث بن محمد بن داهر (المتوفى: 282ه)، «بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث»، المنتقى: أبو الحسن نور الدين على بن أبي بكر بن سليمان بن أبي بكر الهيثمي (المتوفى: 807 ه). المحقق: د. حسين أحمد صالح الباكرى، الطبعة الأولى، الناشر مركز خدمة السنة و السيرة النبوية، المدينة المنورة، 1413 - 1992، ج 1، ص 546.

از به «بازیچه: لُعبة» توهین به زن نیست؛ زیرا این ،روایات درباره زن در مقام رابطه شوهر با همسر وارد شده است نه زن به معنای مطلق رسالت زن در مقام همسری، بازیچه بودن برای همسر و تخلیه احساسات روانی و جنسی او .است در این ،دیدگاه زن خود را به عنوان بازیچه جنسی در اختیار همسر خود قرار می دهد اما بازی گردان اصلی این بازی زن است و بازی خورده واقعی، همسر او است و این بازی همان گونه که قرآن و روایات تصریح کرده اند، لذیذ ترین بازی در رابطه انسانی است (1) این گونه رابطه زن را محبوب انسان مؤمن می گرداند و هر چه درجه ایمان و ولایت مرد بیش تر شود، این محبت نیز بیش تر می گردد. (2) البته همان اندازه که زن در این جهاد وظیفه دارد مرد هم باید رابطه جنسی را هماهنگ با نیاز زن پیش ببرد، (3) و گرنه ممکن است زن که از رابطه جنسی با شوهر ارضاء نشده، به گناه بیفتد. (4)

ص: 275


1- 8- ﴿مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ سَلَمَهَ بْنِ اَلْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: سَأَلَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَیُّ شَیْءٍ أَلَذُّ قَالَ فَقُلْنَا غَیْرَ شَیْءٍ فَقَالَ هُوَ أَلَذُّ اَلْأَشْیَاءِ مُبَاضَعَهُ اَلنِّسَاءِ﴾. 10 - ﴿وَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیِّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبِی قَتَادَهَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : مَا تَلَذَّذَ اَلنَّاسُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ بِلَذَّهٍ أَکْثَرَ لَهُمْ مِنْ لَذَّهِ اَلنِّسَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ اَلشَّهَواتِ مِنَ اَلنِّساءِ وَ اَلْبَنِینَ إِلَی آخِرِ اَلْآیَهِ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ أَهْلَ اَلْجَنَّهِ مَا یَتَلَذَّذُونَ بِشَیْءٍ مِنَ اَلْجَنَّهِ ، أَشْهَی عِنْدَهُمْ مِنَ اَلنِّکَاحِ لاَ طَعَامٍ وَ لاَ شَرَابٍ﴾. کلینی، «كافى» (ط - الإسلامية)، ج 5، ص 321.
2- تَابُ النِّکَاحِ، بَابُ حُبِّ النِّسَاءِ 1 - ﴿عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : مِنْ أَخْلاَقِ اَلْأَنْبِیَاءِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِمْ حُبُّ اَلنِّسَاءِ﴾ 2 - ﴿مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی اَلْعَطَّارِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلاً یَزْدَادُ فِی اَلْإِیمَانِ خَیْراً إِلاَّ اِزْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ﴾. «همان»، ج 5؛ ص/ 320 5 - ﴿عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَلسِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلاً یَزْدَادُ فِی هَذَا اَلْأَمْرِ خَیْراً إِلاَّ اِزْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ﴾. «همان» ج 5؛ ص321.
3- 2 - ﴿ عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِیِّ عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِذَا جَامَعَ أَحَدُکُمْ فَلاَ یَأْتِیهِنَّ کَمَا یَأْتِی اَلطَّیْرُ لِیَمْکُثْ وَ لْیَلْبَثْ قَالَ بَعْضُهُمْ وَ لْیَتَلَبَّثْ﴾. «همان»، ج 5 ؛ ص 497.
4- 4919 وَ - ﴿قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَأْتِی أَهْلَهُ فَتَخْرُجُ مِنْ تَحْتِهِ فَلَوْ أَصَابَتْ زِنْجِیّاً لَتَشَبَّثَتْ بِهِ فَإِذَا أَتَی أَحَدُکُمْ أَهْلَهُ فَلْیَکُنْ بَیْنَهُمَا مُدَاعَبَهٌ فَإِنَّهُ أَطْیَبُ لِلْأَمْرِ﴾. ابن بابويه، «من لا يحضره الفقيه»، ج 3 ص 559.

این گونه است که جهاد ،مرد حفظ مرزهای بیرونی است و جهاد زن حفظ مرزهای درونی مرد امنیت بیرونی جامعه اسلامی را بر عهده دارد و زن امنیت درونی و روانی این جامعه را هر یک در حوزه خود و هم پای یکدیگر در سلامت این جامعه، تلاش می کنند، با این تفاوت که ماهیت جهاد ،مرد همراه با خشونت و خون ریزی است و ماهیت جهاد زن همراه با دل ربائی و رقص شهوانی است زن و مرد در این گونه جهاد علاوه بر بهره مندی دنیایی از پاداش اُخروی نیز بهره مند می گردند.

ص: 276

بخش چهارم: گونه شناسی رقص و حرکات موزون

اشاره

ص: 277

ص: 278

فصل اول: انواع گونه شناسی

اشاره

گونه شناسی دسته بندی افراد موضوعی در زیر مجموعه های مشخص است که در هنر آن را ژانر» (1) می نامند. (2) این دسته بندی بررسی پدیده های اجتماعی را آسان می سازد. در موضوع شناسی رقص دو گونه شناسی وجود دارد گونه شناسی فقهی و گونه شناسی معاصر.

گفتار اول: گونه شناسی فقهی

گونه شناسی رقص در فتاوای علما بر اساس روابط زن و مرد .است این دسته بندی به جای ماهیت ،رقص، ناظر به اختلاط محرم و نامحرم می باشد گونه های رقص عبارت اند از:

1. رقص انسان برای خود؛

2. رقص مرد در جمع مردان؛

3. رقص زن در جمع زنان؛

4. رقص زن برای مرد/ مردان نامحرم؛

5. رقص مرد برای زن/ زنان نامحرم؛

6. رقص زن برای مرد/ مردان محرم غیر شوهر؛

7. رقص مرد نزد زن/ زنان محرم غیر همسر؛

8. رقص زن برای شوهر

ص: 279


1- https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/genre
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D%8A%7D%86%9D%B1

9. رقص مرد برای همسر خود؛

این گونه ها در دو دسته اصلی خلاصه می شود رقص با جنس مخالف و رقص با هم جنس عنوان مَحرمیت رابطه شرعی زن و مرد را مشخص می کند. این رابطه مبنای رفتار مشترک یا جواز نگاه به رقص جنس مخالف است محور گونه شناسی رقص برای هم جنس نیز محور اذلال نفس و لَغو است. از این رو بررسی های فقهی نگاه بیرون از ماهیّت رقص دارند.

ص: 280

گفتار دوم: گونه شناسی پدیدارشناسی (معاصر)

اشاره

گونه شناسی رقص در فرهنگ سنتی بر اساس انواع رقص می باشد؛ مانند: «دستبند، ابلّا، درکله و...». گونه شناسی رقص در فرهنگ معاصر، در دانشنامه ویکی پدیا دو معیار دارد. اول اساس سبک رقص می باشد رقص تک نفره دونفره ،گروهی تشریفاتی، رقابتی، کنسرتی، مشارکتی و اجتماعی.

دسته بندی دوم بر اساس گونه های رقص است: آذری، آکرو، ایرانی، باچاتا، باله، باروک، عربی، بریک، رقص پای شیکاگو، کانتری -وسترن، كومبيا (كلمبيا)، دیسکو، شهوانی، محلی، معاصر، فلامنکو، فورو، گرجی، هیپ هاپ، هولا، جاز، جایو کابوکی، کاتاکالی، روبات، کردی، لامبادا، لزگی، لَپ، لاین، مرنگ، مدرن، پست مدرن، آدیسی، ساری باش، سالسا، سامبا، اسکاتلندی کوهستانی، خیابان، سویینگ، شمشیر، تانگو، تَپ، توییست، والس، جنگ. (1)

گونه شناسی معاصر بین سبک گونه، معانی رقص و رقص ملیّت های گوناگون، خلط کرده و معیار مشخصی برای موضوع شناسی ارائه نمی دهد. دسته بندی پدیدار شناسی با گونه شناسی فقهی نزدیک تر است:

اول:تعداد رقصندگان

تمامی گونه های رقص (جدید و قدیم) سه نوع اند:

رقص انفرادی: یک نفر، به تنهایی می رقصد.

رقص دو نفره: دو نفر با هم می رقصند، به طور معمول زن و مرد هستند، راهبَر رقص مرد و زن پیرو می باشد دو رقصنده ارتباط بدنی با یکدیگر دارند که بسته به نوع رقص، ارتباط کم یا زیاد است.

رقص گروهی: به طور معمول (اما نه همیشه) گونه ای هماهنگ می شود که همه افراد گروه همزمان با هم، و مانند هم برقصند. (2)

ص: 281


1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%B1%D9%82% D8%B5
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Outline of dance
دوم:نوع اجراء

این دسته بندی ناظر به شکل اجرای رقص است مانند تشریفاتی، رقابتی، کنسرتی، مشارکتی، اجتماعی. ولی نگاه جامعی به انواع رقص ندارد و با دسته بندی معنایی رقص، تداخل دارد، مانند رقص آیینی و شهوانی.

کنسرت رقص-نمایشی گروهی است که برای مخاطبان و غالباً در صحنه تئاتر اجرا می شود بسیاری از سبک های رقص در ساختار رقص کنسرت اجرا می شوند، مانند باله، آکروباتیک رقص کلاسیک معابد هند ایرانی دوره قاجار.

رقص اجتماعی و مشارکتی ممکن است بدون حضور مخاطب انجام می شود (مخاطبان همان رقصندگانند) برخی رقص های تشریفاتی و خیابانی با به خدمت گرفتن شرکت کنندگان در نقش مجری، الگوی رقص کنسرت و مشارکتی را در هم می آمیزند. (1)

سوم:پیشینه تاریخی

این شاخص دسته بندی نسبتاً کاملی است؛ چون انواع رقص را در مرز بندی مشخصی قرار می دهد که بر اساس آن می توان مطالعات علمی را انجام داد: محلّی، عربی (شرقی)، معاصر (مدرن، پست مدرن، کلاسیک). البته این دسته بندی در موضوع شناسی فقهی کارائی ندارد؛ زیرا معیار تاریخی راه گشای مفهوم یا موضوع فقهی نیست.

موارد مشترک گونه شناسی فقهی و گونه شناسی معاصر عبارتند از:

رقص انسان برای خود یا در خلوت همان رقص تک نفره گونه شناسی معاصر می باشد البته در گونه شناسی معاصر، رقص تک نفره رقصیدن بدون شریک (در اجرای رقص) است که رقص تک نفره در مجامع (مانند رقص خیابانی) را نیز در بر می گیرد، ولی در دیدگاه فقهی مصداق رقص در برابر دیگران است؛ زیرا رقص تک نفره در فقه، رقص در خلوت است.

رقص دو نفره، عنوان جامع گونه شناسی فقهی و معاصر است که دو دسته اند: رقص افراد هم جنس و افراد غير هم جنس رقص افراد غیر هم جنس اگر زن و شوهر یا مَحرَم نباشد، به

ص: 282


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Concert dance

اتفاق فقهای شیعه حرام است رقص افراد غیر هم جنس اما مَحرَم و رقص افراد هم جنس برای ،یکدیگر، مورد اختلاف است.

نسبت رقص گروهی از دیدگاه فقهی و معاصر عام و خاص مطلق می باشد. رقص هایی که در آن همه حاضران می رقصند از نظر فقهی و معاصر رقص گروهی است مانند رقص های ،محلّی ،مجلسی ،مشارکتی ورزش های موزون .گروهی از دیدگاه فقهی رقص در برابر ،دیگران هر چند تک نفری باشد حکم رقص گروهی را دارد؛ زیرا محور بررسی های فقهی به جای رقص ،گروهی رقص در برابر دیگران است؛ چه به صورت مختلط باشد و چه تنها توسط افراد هم جنس انجام شود.

ص: 283

گونه شناسی مختار
اشاره

در بررسی موضوع شناسی موضوع به خودی خود واکاوی می شود محور این بررسی رفتار ارادی رقصندگان است این دسته بندی تلفیقی بین دیدگاه فقهی و معاصر است:

الف)گونه شناسی بر اساس رقصندگان: تعداد، جنسیت

این دسته بندی دو زیر مجموعه دارد رقص انفرادی و دو نفر و بیشتر رقص انفرادی در خلوت یا در حضور دیگران است. رقص در برابر دیگران نیز یا در برابر محارم است مانند زن در برابر پدر ،برادر پدر ،شوهر فرزندان ،همسر یا رقص مرد در برابر ،مادر دختر خواهر مادر .زن یا رقص در برابر هم جنس است: رقص مرد در برابر مردان و زن در برابر زنان.

رقص گروهی نیز دو گونه است:

رقص دو نفره: شایع ترین گونه رقص در جهان است که از نظر فقهی دو تقسیم بندی دارد:

اول: رقص محارم و غیر محارم

دوم: رقص در محافل عمومی و رقص بدون حضور دیگران

رقص های جمعی: رقصهای مختلط و غیر مختلط مانند رقص باشگاهی.

ب)گونه شناسی بر اساس معنا و ساختار

دسته بندی رقص بر اساس معنای آشکار یا نهفته در حرکات موزون، هر چند رقصندگان متوجه این معنا نباشند یا انگیزه آن را نداشته باشند مانند رقص شهوانی که تابع برداشت تماشا گر است از دیدگاه پدیدارشناسی معنا جزئی از ماهیت رقص نیست ولی در دسته بندی برخی گونه های رقص لحاظ می گردد مانند رقص ،آیینی درمانی ورزشی و به ویژه رقص شهوانی در بررسی های فقهی نیز برخی رقص را مقوله لهو و لعب می دانند که بر اساس معنای رقص است نه ساختار آن از نظر معنا رقص های گروهی سه دسته اند:

- رقص شهوانی

- رقص سرگرمی

- رقص کارکردی: رقص هایی که با غایتی بیرون از ساختار آن انجام می شود، مانند رقص کار، ورزشی، درمانی و آمادگی جسمانی.

ص: 284

فصل دوم: گونه شناسی رقص به عنوان اوّلی

گفتار اول: حرکات موزون هنگام کار

اشاره

گفتیم از نظر علمی برخی کارهای روزمره مانند بافندگی، پارو زدن، نشاکاری، مسگری پس از تکرار به تثبیت ریتم هایی می انجامد. (1) آن چه وزن را در این حرکات ایجاد یا تنظیم می کند ضرباهنگی است که ضمن خود کار تولید شده مانند مسگری یا توسط عامل بیرونی ایجاد می شود مانند «جاشو خوانی» صیادان و موسیقی «بلوز» سیاهان آمریکایی که کارگران سیاه هنگام کار در مزارع با خواندن شعرهایی موزون به همراه پاسخ و تکرار توسط دیگر کارگران اقدام به ایجاد شوق و نظم در کار برداشت می کردند. (2) نمونه دیگر رژه نظامی همراه موزیک است که برای نظم دادن به گام حرکت سربازان نواخته می شود. در موسیقی نظامی از سازهایی استفاده می شوند که صدای آن ها ،بلند ،رسا مهیب و پرشکوه باشند و نشاط و نیرو زائی آن قابل لمس باشد. (3) از این رو سازهای ضربی و به خصوص سازهای زهی بیش از انواع ،دیگر با ریتم های حرکتی همراه اند و حرکات دست بیش از جاهای دیگر بدن ریتمیک و بعضاً رقص گونه دیده می شود. (4)

مشابه این ،رفتار عزاداری موزون همراه با ضرباهنگ طبل دمّام و سنج در جنوب ایران است. برخی نوشته ها درباره ی رقص ایرانی حرکات ،زورخانه عزاداری، مراسم «زار» و «گوآتی» بلوچستان را زیر مجموعه رقص قرار داده اند بسیاری از این فعالیت ها هر چند از نظر شکل مشابه ساختار رقص هستند اما پژوهشگر [عرف] باید تعیین کند که فرد قصد رقصیدن

ص: 285


1- احمدی علی آبادی کاوه «پیدایش هنر رقص از دیدگاه تعاملی» بیدار، مرداد و شهریور 80 شماره 8 فریزر جیمز جرج، «شاخه زرین»، ترجمه کاظم ،فیروزمند انتشارات ،آگاه تهران 1384، صص 151-192.
2- فراهانی ایلیا ،بلوز «روایت توامان آزادی و بیگانگی» پایگاه رسانه ای ،فرهنگی هنری و اجتماعی ،روزگار مورخ 1393/9 به نقل از آلن ،لوماکس جایی که موسیقی بلوز آغاز گردید، 1995 مینروا
3- پورمندیان ،مهران «دایرة المعارف موسیقی کهن ایران» دوره چاپ 1 حوزه هنری، 1379
4- فراهانی ایلیا ،بلوز «روایت توامان آزادی و بیگانگی» پایگاه رسانه ای ،فرهنگی هنری و اجتماعی ،روزگار مورخ 1393/9 به نقل از آلن ،لوماکس «جایی که موسیقی بلوز آغاز گردید»، 1995، مینروا

دارد یا می خواهد حرکات مربوط به فعالیت های مذهبی کار یا هنرهای رزمی را اجرا کند. (1)

بی توجهی به این رویکرد در موضوع شناسی رقص و غناء سبب گردیده برخی از فقیهان رفتار ملّاحان (کشیدن تور ماهی از دریا) را مورد بررسی فقهی قرار دهند. (2) بحرانی نیز دو دیدگاه درباره آوازه خوانی و حرکات موزون بنّاها آورده است. (3) مامقانی نیز نظریه جواز حرکات موزون هنگام بنّائی و صیادی را نقل کرده است. (4) صاحب جواهر این بحث را با عنوان هلهله مطرح کرده است. (5) هلهله یا هُوسه شعر حماسی می باشد که همراه با کوباندن پا به صورت جمعی بر زمین، اجرا می شود یزله (هوسه) هم در مراسمات عزاداری ها (مانند محرم و صفر) برگزار می شود و هم در مراسم شادی صاحب جواهر از برخی اساتید خود نقل می کند که رقص و هلهله حرام است؛ زیرا مصداق رفتار لهوی و باطل است ولی خودش این دیدگاه را قبول ندارد مگر آن که ثابت شود که مصداق لهو و لعب است. (6)

این بررسی ها ناشی از جمود فکری بر عناوینی مانند لهو و لعب و باطل است که حرمت آن ثابت نگردیده حال آن که چنین حرکات موزونی با هدف سرگرمی یا شادی انجام نمی،شود بلکه همان گونه که ابن عبد ربّه به نقل از فلاسفه ،آورده این گونه حرکات برای برطرف شدن خستگی هنگام کار انجام می شود (7) از این رو فقه اهل سنت فتوا به جواز این حرکات داده است. (8)

ص: 286


1- قبادی، علیرضا رقص «کرشمه ای فولکلوریک»، کتاب ماه هنر ش 39 و 40
2- كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالکی، «شرح الشيخ جعفر على قواعد العلاّمة»، ص 39
3- بحرانی، آل عصفور، حسین بن محمد، «سداد العباد و رشاد العباد»، چاپ اول در يك جلد، کتاب فروشی محلاتی، قم 1421ق، ص 426
4- مامقانی، محمد حسن بن الملا عبد الله «غاية الآمال»، ج1، ص 109.
5- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B2%D9%84%D9%87
6- نجفی، صاحب الجواهر، محمد حسن، «جواهر الکلام»، ج 22، ص 51.
7- ابن عبد ربه، احمد بن محمد، «العقد الفريد»، الجزء السابع كتاب الياقوتة الثانية فى علم الألحان و اختلاف الناس فيه فصل فى الصوت الحسن للفلاسفة، ج 7، ص 5.
8- ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، «تحفة المحتاج فى شرح المنهاج»، روجعت و صححت: على عدة نسخ بمعرفة لجنة من العلماء، بدون طبعة الناشر: المكتبة التجارية الكبرى بمصر لصاحبها مصطفى محمد، 1357ه - 1983م) (ثم صورتها دار إحياء التراث العربي- بيروت، بدون طبعة و بدون تاريخ) [كتاب الشهادات، شرط الشاهد]، ج 10، ص219؛ البُجَيرَ مِى المصرى سليمان بن محمد بن عمر (المتوفی 1221ه-)، «تحفة الحبيب على شرح الخطيب= حاشية البجيرمى على الخطيب الشافعى»، بدون طبعة الناشر: دار الفكر 1415ه - 1995م، [كتاب الأقضية و الشهادات، فصل فى الشهادات]، ج 4 ، ص 434
دیدگاه مختار

نظریه مختار تفکیک بین حرکات موزون به عنوان سرگرمی و تفریح با حرکات موزون هنگام کار است، هر چند در عرف خاص یا عام به این حرکات رقص بگویند؛ زیرا عنصر اصلی معنایی رقص «لعب و لهو» است رقص نوعی حرکات موزون است که اگر بدون قصد باشد بازی (لعب) است و اگر با قصد باشد سرگرمی (لهو) است در عرف عام (مردم) و در عرف خاص (کارشناسان رقص) بر حرکات موزون هنگام کار نه عنوان سرگرمی صدق می کند و نه به عنوان بازی بلکه صرفاً برای برطرف شدن خستگی یا هماهنگ کردن حرکات بدن با اعضای گروه انجام می شود اگر واژه رقص برای این حرکات به کار می رود، همان دیدگاه لغت شناسی است که تنها دارای نظم و وزن هماهنگ هستند، نوع موسیقی یا نغمه همراه با آن هم لَهوی نیست.

اما اگر همین حرکات به عنوان تقلید در مراسم جشن و شادی برگزار شود، هر چند بازنمائی حرکات موزون هنگام کار هستند ولی مصداق رقص می شوند؛ زیرا بیرون از محیط کار و برای سرگرمی تفریح یا مراسم عروسی انجام می شوند مانند رقص شالی کاری، قاسم آبادی، چوپانی آذری (1) و رقص شاطری (2) که گونه ای رقص مطربی روحوضی است. (3) این گونه حرکات موزون حکم رقص را دارند.

ص: 287


1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8%A7%DB%8C%D8%B1% D8%A7%D9%86%DB%8C
2- https://www.cgie.org.ir/fa/news/215674
3- /https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B1%D9%82%D8%B5- %D8%B4%D8%A7%D8%B7%D8%B1%DB%8C

گفتار دوم: حرکات موزون کودکان

اشاره

پیشینه رقص کودکان به فلسفه و تمدن یونان باستان باز می گردد از دیدگاه افلاطون (1) «آموزشِ نیکو خوب آواز خواندن و خوب رقصیدن است». و توجه بسیاری به رقص در آموزش و پرورش در رساله «نوامیس» دارد. (2) با این حال، رقص برای کودکان، از مباحث جدید در نظام آموزشی معاصر است و تربیت مربّی پیش دبستانی با عنوان «حرکات ورزشی و سرودهای خاص کودکان» یکی از رشته های دانشگاهی است. (3) از دیدگاه جودیت هانا در کتاب «رقص و آموزش شریک، حرکت برای تغییر زمان»، رقص می تواند دانش آموزان را برای یادگیری دیگر موضوعات، (4) مانند جامعه پذیری یاری کند. (5) «انجمن بین المللی ،سلامتی تربیت بدنی اوقات فراغت ورزش و حرکات موزون» نهادی بین المللی است که با همکاری یونسکو در حوزه استاندارد سازی و ترویج ورزش های موزون کودکان، فعالیت دارد. (6)

بازی های رقص گونه دو دسته اند: اول بازی های موزون آموزشی؛ (7) دوم بازی درمانی. (8) در

ص: 288


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Gymnasium_(ancient_Greece
2- http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/187/html/187-18.htm
3- ن.ک: فرشته و فریبا عرب دفتری، «مهارت های حرکتی و سرود های خاص»، جهاد دانشگاهی، تهران، 1389.
4- /https://judithhanna.com/books/partnering-dance-and-education
5- https://www.stagecoach.co.uk/blog/blog/march-2014/benefits-of-dance-for-young-children
6- https://www.roshdmag.ir/fa/article/20586/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 %D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C- %D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C- %D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA- %D8%A8%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D9%88- %D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4- %DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86
7- ن.ک: 1. بازی ها و سرگرمی های آموزشی کودکان پیش دبستانی روبین و سوزان ،مردیت، ترجمه زهرا یعقوبی تهران: خجسته، 1379 2. بازی با دست ها و آواها هوشنگ شاهین زاده تهران: نشر شیوا، 1391 3. حرکت ها و بازی های موزون (ریتمیک) راهنمای ،والدین مربیان و درمان گران طلعت ،رافعی، تهران: دانژه، 1383
8- ن.ک: 1. بازی و فعالیت ویژه کودکان با طیف اختلالات ،اتیسم تارا دلانی، ترجمه نرگس محمودی، تهران: بعثت، 1395 2. بازی درمانی دینامیسم مشاوره با کودکان گری ،لندرث ترجمه خدیجه ،آرین تهران: اطلاعات 3. بازی درمانی هنر برقراری ارتباط گری ،لندرت ترجمه فروزنده ،داورپناه تهران رشد 1390 4. بازی و حرکت توصیه هایی برای کودکان معلول جهت آموختن حرکت از طریق بازی سوفی لویت، ترجمه احمد نظری، تهران: دانژه، 1383

فقه شیعه رقص کودکان به دلیل صدق عنوان ثانوي جایز نیست که بررسي آن در پایان این گفتار مي آيد ولي پيش از آن رقص کودکان در روایات اسلامي را بررسي مي کنيم.

رقص کودکان در روایات و منابع اسلامی
اشاره

گزارش های حرکت دادن معصومین در سنین کودکی سه دسته اند: حرکت دادن پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان شیرخوارگی؛ حسنین علیهما السلام توسط فاطمه علیهما السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، دیگر شخصیت های برجسته عربی/ اسلامی توسط مادر/ مربّی؛

اول: حرکت دادن به پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران شیرخوارگی

«زبیر» عموی پیامبر صلی الله علیه و آله (1) و «شیماء» خواهر رضاعی حضرت صلی الله علیه و آله، (2) پیامبر صلی الله علیه و آله را در کودکی حرکت داده اند. مستند روایت دوم، کتاب «ترقيص» محمد بن معلی (قرن ششم) است. وی شخصیت ادبی و لغوی ،داشته ولی کتاب او دسترس نیست. (3) مستند روایت اول، ابو جعفر بغدادی (قرن سوم) است که کتاب او شهرت ندارد ولی ابو جعفر و ابن ابی دنیا، باب رقصاندن کودکان در فرهنگ عربی در کتاب شان دارند بغدادی روایت حرکت دادن پیامبر صلی الله علیه و آله در کودکی را دارد ولی روایات حرکت دادن حسنین علیهما السلام را ندارد. ابن ابی الدنیا، روایات حرکت دادن حسنین علیهما السلام را دارد و حرکت دادن پیامبر صلی الله علیه و آله در کودکی را ندارد، حال آن که این دو منبع،

ص: 289


1- ابو جعفر بغدادی، محمد بن حبيب بن أمية بن عمرو الهاشمى بالولاء (المتوفى: 245ه)، «المنمق في أخبار قريش»، المحقق: خورشيد أحمد فاروق، الطبعة الأولى الناشر: عالم الكتب، بيروت، 1405ه- 1985م، تزفين قريش أولادهم، صص 352-346؛ سهیلی، عبدالرحمن بن عبدالله (المتوفى: 581ه) «الروض الأنف في شرح السيرة النبوية»، الطبعة: الأولى، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1412ه أولاد عبد المطلب بن هاشم، ج1، ص 437 .
2- عسقلانی، احمد بن على (المتوفى: 852ه)، «الإصابة في تمييز»، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود و على محمد معوض، الطبعة الأولى الناشر: دار الكتب العلمية بيروت 1415 كتاب النساء، حرف الشين المعجمة القسم الثاني، ج 8، ص 206.
3- https://alroya.om/post/206314/%D8%A3%D8%AF%D8%A8- %D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%B2%D9%81%D9%8A%D9%86- %D8%AA%D8%B1%D9%82%D9%8A%D8%B5- %D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B7%D9%81%D8%A7%D9%84-2-5

معاصرند.

دوم: حرکت دادن به حسنین علیهما السلام در کودکی

روایات حرکت دادن حسن و حسین علیهما السلام در کودکی سه دسته اند که از کتب اهل سنت وارد کتاب های شیعه (1) و فرهنگ نامه های لغت شده اند:

دسته اول: روایات حرکت دادن حسن و حسین علیهما السلام توسط پیامبر صلی الله علیه و آله (2) را زمخشری (3) و ابن جوزی (4) به عنوان حدیث غریب و رضی استرآبادی بدون سند از ابن انباری آورده اند. (5)

دسته دوم: روایات حرکت دادن حسنین علیهما السلام توسط فاطمه علیهما السلام را ابن منظور، (6) طریحی (7) و زبیدی (8) آورده اند. ابن اثیر نیز در واژه غریب «زفن» همراه روایت عایشه و عبدالله بن عمرو بن عاص آورده و زفن در سه روایت را به یک معنا می گیرد. (9)

دسته سوم: روایات حرکت دادن حسن علیه السلام توسط ابوبکر (10) و عایشه (11) که تنها ابن ابی الدنیا

ص: 290


1- مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، «بحارالانوار»، صص 286-287
2- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم»، ج 3، ص 1427؛ واسطی، سید محمد مرتضی حسینی، «تاج العروس من جواهر القاموس»، ج 13، ص 78
3- زمخشری، محمود بن عمر «الفائق في غريب الحديث و الأثر» ج1، ص 278
4- ابن جوزی، عبدالرحمن بن على (المتوفى: 597ه)، «غريب الحديث» المحقق: الدكتور عبد المعطى أمين القلعجي، الطبعة الأولى الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1405 - 1985، ج1، ص 211.
5- استرآبادی، محمد بن حسن (المتوفى: 686ه)، «شرح شافية ابن الحاجب مع شرح شواهده» للعالم الجليل عبد القادر البغدادى صاحب خزانة الأدب المتوفى عام 1093 من الهجرة، حققهما، و ضبط غريبهما، و شرح مبهمهما، الأساتذة: محمد نور الحسن - المدرس في تخصص كلية اللغة العربية محمد الزفزاف - المدرس في كلية اللغة العربية محمد محيى الدين عبد الحميد- المدرس في تخصص كلية اللغة العربية الناشر: دار الكتب العلمية ،بيروت 1395ه- 1975، ج 4، ص 349.
6- ابن منظور، محمد بن مكرم «لسان العرب»، ج 13، ص197.
7- طریحی، فخر الدين بن محمد، «مجمع البحرين»، 1375، ج6، ص 260.
8- مرتضی ،زبیدی، محمد بن محمد، «تاج العروس»، ج 18، ص 260.
9- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، 1367، ج 2، ص 305
10- ابن ابی الدنیا، عبدالله بن محمد بغدادی (المتوفى: 281 ه)، «العيال»، المحقق: د نجم عبد الرحمن خلف، الطبعة الأولى، الناشر: دار ابن القيم الدمام 1410ه- 1990م، باب تنقيز الولدان و مداعبتهم، ص 431.
11- «همان»، باب تنقيز الولدان و مداعبتهم، ص 443.

نقل کرده و این دو رجزی می خوانند که توهین به علی بن ابی طالب علیهما السلام و نسبت ناروا به فاطمه علیها السلام است.

سوم: شخصیت های عربی و اسلامی

بغدادی (1) و ابن انباری (2) (قرن سوم) در کتاب های شان باب «رقصاندن کودکان» دارند، البته کتاب بغدادی اختصاص به قبیله قریش دارد پیش از این دو فراهیدی (قرن دوم) در چند واژه به این پدیده اشاره می کند، (3) مانند روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله که نخستین منبع در این موضوع است. (4)

بررسی روایات

در نقد این روایات چند نکته قابل توجه است:

نکته اول: این روایات بیان کننده فرهنگ زنان در جاهلیت و صدر اسلام است. (5) در این فرهنگ مادر/ مربی کودکان شیرخواره را می رقصانده و برای آنان ترانه ای خوانده یا جملات احساسی اداء می.کردند گزارش های این سنت در کتب لغت و سیره آمده است. (6) این فرهنگ بین زنان ،ایرانی مانند مادر «سیبویه» (7) رواج داشته و رفتاری غریزی است.

ص: 291


1- ابوجعفر بغدادی، محمد بن حبيب «المنمق في أخبار قريش»، تزفين قريش أولادهم. صص 352-346.
2- ابن ابی الدنيا، عبدالله بن محمد بغدادی، «العيال، باب تنقيز الولدان و مداعبتهم»، ص 431
3- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 5، ص 14.
4- «همان»، ج 7، ص 444
5- تلمساني، محمد بن ابى بكر «الجوهرة في نسب امام على» تحقيق: دكتور، تونجلى، الطبعة الثانية، دار الجيل، بيروت، 1410ق، ص 44.
6- ابن منظور، محمد بن مكرم «لسان العرب»، ج1، ص 222 ابن فارس أحمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغة»، ج 1 ص 193.
7- بغدادی، احمد بن علی، «تاریخ بغداد»، تحقيق مصطفى عبدالقادر عطا، نسخه موجود در نرم افزار تراث، بی جا، بی تا، ج 11 ص 208؛ ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلى (581 - 654 ه) «مرآة الزمان في تواريخ الأعيان»، تحقيق و تعليق: [بأول كل جزء تفصيل أسماء محققیه] محمد برکات کامل محمد الخراط، عمار ریحاوی محمد رضوان ،عرقسوسي أنور ،طالب فادى المغربي رضوان ،مامو محمد معتز كريم ،الدين زاهر إسحاق، محمد أنس الخن، إبراهيم الزيبق، الطبعة الأولى، الناشر: دار الرسالة العالمية، دمشق، 1434 ه- 2013م، العصر العباسي السنة الثمانون بعد المئة سيبويه النحوى، ج 13، ص 9.

نکته دوم: این رفتار را در اصطلاح «ترقیص» می گویند. باب تفعیل برای متعدّی کردن فعل لازم است دهخدا از چند فرهنگ نامه معنای غیر ارادی برای «ترقیص» بیان می کند، (1) در نتیجه رقص که فعل لازم و عملِ رقاص است (رقصیدن) در به باب تفعیل متعدی شده و رفتار غیر ارادی است که فاعل مُختار (مادر) بر مفعول بی اراده (کودک) انجام می دهد. در نقل ابن ابی دنیا به جای رقص و ،زفن واژه «نفز» آمده است به تصریح ازهری، (2) ابن عباد (3) و حمیری (4) ،نفز چرخاندن تیر بر انگشتان است که حرکتی غیر ارادی نسبت به تیر می باشد. برای نوزاد/کودکی که رفتار ارادی ندارد و دیگری او را می جنباند ،نیز «نفز» به کار می رود. ترانه های مادرانه نیز نقش موسیقی در رقص بزرگسالان را دارد در روزگار معاصر با استناد به این روایات رقص کودکان توجیه می گردد حال آن که رقص کودکان در آموزشگاه ها رفتار اختیاری است هر چند این رفتار با محرّک بیرونی مانند موسیقی و ترانه ایجاد گردیده یا شدّت می گیرد. اما گزارش های ،تاریخی رقصاندن غیر ارادی نوزادان است که با رقصیدن ارادی ،کودک تفاوت اساسی دارد.

نکته سوم: گزارش حرکت دادن پیامبر صلی الله علیه و آله و حسنین علیهما السلام در کودکی را منابع دست سوم روایی اهل سنت آورده و در منابع دست اول (صحاح و سُنَن) اهل سنت و دست دوم (کتاب های ابن ابی شیبة اخبار مکه ازرقی و فاکهی فضائل الصحابه ابن حنبل، مستدرک حاكم حلية الاولیاء ،اصفهانی معجم طبرانی) نیامده تا قرینه ای بر وجود آن ها باشد، آن هم نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله شخصیت اول جهان اسلام و حسنین علیهما السلام که خانه شان کنار مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و در برابر دیدگان تمام مسلمانان بود.

نکته چهارم: ابهام در معنای ترقیص و ،زفن دلیل بازتاب این روایات در کتاب های

ص: 292


1- http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AA%D8%B1%D9%82%DB%8C%D8%B5
2- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 13، ص 153.
3- صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد «المحيط فى اللغة»، ج 9، ص 65.
4- حمیری، نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ج 10، ص 6707 .

غريب الحديث و لغت است زمخشری (1) و حمیری (2) تنها به روایات رقص بزرگسالان اشاره کرده اند اما ،ابن اثیر ابتدا روایت حرکت دادن حسن علیه السلام توسط فاطمه علیها السلام و سپس روایت عبدالله بن عمرو عاص و عایشه که رقص بزرگسالان است را می آورد و «زفن» در سه روایت را به یک معنا می گیرد. (3) حال آن که زفن در روایت عایشه و عمرو رقص بزرگسالان است و در روایت فاطمه (4) حرکت دادن کودکان و هیچ سنخیتی بین این دو نوع رقص نیست. شاید نقل روایت فاطمه علیها السلام برای توجیه دو روایت دیگر باشد البته روایت ،عایشه رقص دخترکان است ولی این رقص به قرینه دو جمله «الحَدِيثَةِ السِّنِّ: نونهال» و «الحَرِيصَةِ عَلَى اللَّهْوِ: مشتاق به سرگرمی» رقص اختیاری دختران نزدیک سنّ بلوغ (تمییز) است.

نکته پنجم: این گزارش ها مانند روایات ،عایشه ابوهریره و ... (رقص نزد پیامبر صلی الله علیه و آله)، از نظر کلامی با آیه تطهیر (5) و خانه های ایمان (6) تضاد دارد تمرکز آیه ،اول بر نفی پلیدی و تمرکز آیه دوم، بر جایگاه یادِ خداست. برای آشکار شدن این دو معنا نگاهی می اندازیم به دو آیه:

آیه اول:آیه تطهیر

مفاد آیه تطهیر «رجس» بودن رقص برای اهل بیت علیهم السلام است.

در قرآن هر یک از واژگان رجز ،و ،رجس، نُه بار تکرار شده اند. معانی «رجز» کج شدن بارِ شتر عذاب، بت پرستی بت و شرک به پرودگار است رجز برای این معانی به کار رفته چون موجب کج شدن انسان از مسیر درست و فرو افتادن در عذاب می.گردد رجس نیز پلیدی «قذر» است ولی در قرآن مانند رجز به معنای عذاب است. (7) ابن درید دلیل نامگذاری شعر به رَجَز را نزدیک بودن اجزاء و کم بودن حروف آن می داند که آن را زیبائی می کند. این ویژگی در شعر، مانند حرکات محدود و

ص: 293


1- زمخشری، محمود بن عمر، «الفائق»، ج 2، ص 84.
2- حمیری نشوان بن سعید، «شمس العلوم»، ص2809.
3- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد «النهاية»، ج 2، ص 305.
4- ﴿وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَ أَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَ آتِينَ الزَّكَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾. احزاب: 33، آیه33.
5- ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ﴾. نور: 24، آيه 36.
6- ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يَذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يَسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ﴾. نور: 24، آيه 36.
7- فراهیدی خلیل بن احمد، «العين»، ج 6، ص 66

زیبای رقاص .است البته ابن درید رجز در شعر را برگرفته از بیماری در شتر می داند که به خاطر آن پاهایش را تکان می دهد این معنا نیز با حرکات پای رقاص نیز هم خوانی دارد. رجز در آیات قرآن به معنای عذاب است و از دیگران نقل می کند رجس مانند رجز به معنای عذاب است. (1) برخی دیگر به معنای نجس اختلاط و صدا گرفته اند مانند رَعد و امواج. (2)

جوهری رجز (3) و رجس را پلیدی می داند و احتمال می دهد رجز همان رجس باشد که سین آن تبدیل به زاء شده است. به هر حال ،رجس صدای شدید مانند صدای رعد .است (4) ابن فارس بر خلاف جوهری رجز و رجس را متفاوت می داند رجز اضطراب و عذاب و رجس اختلاط و پلیدی است (5) راغب نیز رجز را به معنای اضطراب و نزدیک بودن حرکات پای شتر (مانند رقاص) گرفته از این رو شعر را «ارجوزه» می گویند (6) رجس را پلیدی می داند که سه گونه دارد: غریزی، عقلی، شرعی. معانی دیگر ،رجس بد بویی عذاب و صدای شدید است. (7) حمیری رجز را چیز بد بُو و رجس را پلیدی می داند که تفاوت شان در امور مادی و معنوی .است مثال رجز عذاب و بُت و مثال رجس وسوسه شیطان است. (8) ازهری با اشاره به شراب و آلات قمار که قرآن آن ها را رجس خوانده رجس را هر کار و چیز پلید می داند که نام بردن آن زشت و مایه شرمساری است و رَجس نیز انجام دادن کار زشت است اما رجز عذاب است یا کاری که انسان را به عذاب می کشاند. (9) ابن اثیر رجز را عذاب و گناه می داند رجس را نیز پلیدی می داند که کنایه از کار ،زشت ،عذاب لعنت و کفر است. (10)

ص: 294


1- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 455.
2- ابن درید، محمد بن حسن، «جمهرة اللغة»، ج1، ص 457
3- جوهری، اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 3، ص 878.
4- «همان»، ج3، ص933.
5- ابن فارس احمد بن فارس، «معجم مقاييس اللغه»، ج 2، ص 489.
6- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «مفردات ألفاظ القرآن» ، ص 341.
7- «همان»، ص 342.
8- حمیری، نشوان بن سعيد، «شمس العلوم»، ج 4، ص 2417.
9- ازهری، محمد بن احمد، «تهذيب اللغة»، ج 10؛ صص 306-310.
10- ابن اثیر جزری، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج2، ص200.

نتیجه آن که رجس و رجز هر چند دو واژه اند ولی در قرآن به معنای عذاب می باشند. قدر مشترک معانی رجس پلیدی است از این رو فخر رازی در تفسیر آیه پنجم سوره مدثر سه نکته مهم را یادآور می شود اول: رجز ممکن است به معنای رجس باشد و هر دو به معنای هر چیز زشت و پلید باشند. دوم: از هر پلیدی باید پرهیز کرد. سوم: این آیه منافات با عصمت پیامبران علیهم السلام ندارد؛ زیرا فرمان می دهد همان گونه که تاکنون پیامبر صلی الله علیه و آله از پلیدی ها دوری می،کرده این دوری را ادامه دهد. (1) روایات شیعه و اهل سنت تصریح دارند حسنین علیهما السلام زمان نزول آیه تطهیر به بلوغ شرعی نرسیده بودند ،بنابراین آیه تطهیر ثابت می کند هیچ گونه پلیدی بیرونی و درونی در کودکی اهل بیت علیهم السلام وجود ندارد یکی از این پلیدی ها نیز رقص است.

پلیدی رقص

پرسش: به چه دلیل رقص «رجس: پلید» است حال آن که از دیرباز یکی از هنرهای هفت گانه بوده است؟

پاسخ اول: برخی پدیده ها در عرف جهانی هنر یا سرگرمی هستند اما اسلام آن ها را مصداق لهو، باطل و گناه می داند چنین پدیده هایی در باطن انسان را از خدا دور ساخته (2) و جهنمی می سازند. (3) این موارد با حق و باطل که سَنجه دینی هستند شناسائی می شوند، مانند

ص: 295


1- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 30، ص 699.
2- 16 - ﴿عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ اَلْغِنَاءُ مَجْلِسٌ لاَ یَنْظُرُ اَللَّهُ إِلَی أَهْلِهِ، وَ هُوَ مِمَّا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ اَلْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اَللّهِ﴾. کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، «کافی»، ج6، ص 433.
3- 4 - ﴿عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ، قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ اَلْغِنَاءُ مِمَّا وَعَدَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ اَلنَّارَ وَ تَلاَ هَذِهِ اَلْآیَهَ- وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ اَلْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اَللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ﴾. «همان»، ج 6، ص 431.

شطرنج (1) و غناء. (2) در روایات غناء، (3) شطرنج (4) و لهو (5) دوری از رجس در قرآن به شطرنج و دوری از قول زور و لهو به غناء تاویل شده است. در بحث موسیقی گفتیم رقص و غناء لازم و ملزوم یکدیگرند، به گونه ای که رقص سَنجه غناء موسیقی و لهو حلام و حلال است. البته غناء هنر شنیداری و مصداق «قول زور» است ولی رقص مانند شطرنج هنر دیداری و مصداق رجس می باشد. عنوان دیگر «خبیث» است که بررسی آن در رقص درمانی می آید. (6)

پاسخ دوم: پلیدی رقص ارتکاز فقهی شیعه و اهل سنت است جزائری رقص و دست زدن

ص: 296


1- 6- ﴿مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَهَ عَنِ اِبْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ اَلشِّطْرَنْجِ وَ عَنْ لُعْبَهِ شَبِیبٍ اَلَّتِی یُقَالُ لَهَا لُعْبَهُ اَلْأَمِیرِ وَ عَنْ لُعْبَهِ اَلثَّلاَثِ فَقَالَ أَ رَأَیْتَکَ إِذَا مَیَّزَ اَللَّهُ اَلْحَقَّ وَ اَلْبَاطِلَ مَعَ أَیِّهِمَا تَکُونُ قَالَ مَعَ اَلْبَاطِلِ قَالَ فَلاَ خَیْرَ فِیهِ﴾. کلینی، محمد بن يعقوب، «الكافي» (ط - الإسلامية)، ج6، ص 436.
2- 25 - ﴿عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلرَّیَّانِ عَنْ یُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ اَلْخُرَاسَانِیَّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ قُلْتُ إِنَّ اَلْعَبَّاسِیَّ ذَکَرَ أَنَّکَ تُرَخِّصُ فِی اَلْغِنَاءِ فَقَالَ کَذَبَ اَلزِّنْدِیقُ مَا هَکَذَا قُلْتُ لَهُ سَأَلَنِی عَنِ اَلْغِنَاءِ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ رَجُلاً أَتَی أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَسَأَلَهُ عَنِ اَلْغِنَاءِ فَقَالَ یَا فُلاَنُ إِذَا مَیَّزَ اَللَّهُ بَیْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ فَأَنَّی یَکُونُ اَلْغِنَاءُ فَقَالَ مَعَ اَلْبَاطِلِ فَقَالَ قَدْ حَکَمْتَ﴾. «همان»، ج 6، ص 435 .
3- بَابُ الْغِنَاءِ 1 - ﴿عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ اَلْمُبَارَکِ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ، عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَاجْتَنِبُوا اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْثانِ وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ ، قَالَ اَلْغِنَاءُ﴾. «همان»، ج6، ص 431.
4- بَابُ النَّرْدِ وَ الشَّطْرَنْجِ 2 - ﴿مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ﴾. «همان»، ج6، ص / 435 7- ﴿عَلَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِى عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی-فَاجْتَنِبُوا اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْثٰانِ وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ قَالَ اَلرِّجْسُ مِنَ اَلْأَوْثَانِ هُوَ اَلشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ اَلزُّورِ اَلْغِنَاءُ﴾. «همان»، ج 6، ص 436 .
5- باب معنى اِجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الأوثانِ و قول الزور و لهو الحديث 1 -﴿ِحَدَّثَنَا اَلْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ اَلْمُظَفَّرِ اَلْعَلَوِیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ إِشْکِیبَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلسَّرِیِّ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ عَبْدِ اَلْأَعْلَی قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِما السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ - فَاجْتَنِبُوا اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْثانِ وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ قَالَ اَلرِّجْسُ مِنَ اَلْأَوْثَانِ اَلشِّطْرَنْجُ وَ قَوْلُ اَلزُّورِ اَلْغِنَاءُ قُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ اَلنّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ اَلْحَدِیثِ قَالَ مِنْهُ اَلْغِنَاءُ﴾. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، «معانى الأخبار» در يك جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم 1403ق، ص 349.
6- ﴿قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ﴾. مانده: 5، آیه 100.

را گناهان صغیره می داند (1) و برای ارتباط گناه و پلیدی به ارتباط می گساری و رقاصی مثال می زند (2) صاحب ریاض در بحث شهادات باب قضاء به دلیل روایت سکونی (رقص) عدالت را شرط قبول گواهی شاهد می داند. (3) کاشف الغطاء در دسته بندی اهل ،تکلیف قسم هفتم را گروهی می داند که دنبال لهوهایی مانند رقص هستند. (4) فرزند ایشان در بحث کسانی که گواهی آن ها پذیرفته نمی شود در بحث ،بازی رقص را از دسته بازی هایی می داند که برای «لعب» به معنای خاص طراحی ،شده از این رو انسان را از اعتبار اجتماعی انداخته و گواهی او در باب قضاء پذیرفته نمی شود. (5)

مشابه این نظریه از مالک بن انس (6) و شافعی (7) گذشت. حلیمی دست زدن برای مردان را مکروه می داند؛ چون رفتاری زنانه بوده و شبیه شدن مرد به زن نیز حرام است. (8) در فصل دیگر تصریح می کند رقص بر مردان حرام است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله به این عمل را به زنان اختصاص داده و مانند دست زدن برای مردان جائز ،نیست به ویژه رقص شهوانی. (9) نووی رقص را حرام نمی داند مگر آن که شبیه رفتار مخنّثان باشد. (10) ابو اسحاق شیرازی نپذیرفتن گواهی رقاص را جائی می داند که رقص حرفه رقّاص باشد. (11) این فتاوا شاهد است نپذیرفتن گواهی ،رقاص به

ص: 297


1- جزائري، عبد الله بن نور الدين «التحفة السنية في شرح النخبة المحسنية»، چاپ اول در يك جلد، تهران، بی تا، ص 61.
2- «همان»، ص 113.
3- حائری، سید علی بن محمد طباطبایی «ریاض المسائل»، ج 15 ، ص 264 ، بحث ردّ شهادت.
4- کاشف الغطاء، جعفر بن خضر ،مالکی «کشف الغطاء»، ج 4، ص 326.
5- نجفي، كاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، «أنوار الفقاهة- كتاب الشهادات»، ص 21.
6- اصبحی ،مدنی مالک بن انس «المدونة »، ج 4 ، ص 19.
7- شافعی، محمد بن إدريس، «الأم»، ج 6، ص 226.
8- حليمي الحسين بن الحسن (المتوفى: 403 ه)، «المنهاج في شعب الإيمان»، المحقق: حلمى محمد فودة، الطبعة الأولى، الناشر: دار الفکر، 1399ه - 1979م، ج 3، ص 18.
9- «همان»، ج3، ص97.
10- نووى، أبو زكريا يحيى بن شرف (المتوفى: 676ه)، «منهاج الطالبين و عمدة المفتين في الفقه»، المحقق: عوض قاسم أحمد عوض، الطبعة الأولى، الناشر: دار الفكر ، 1425ه/ 2005م، ص 345.
11- ابو اسحاق شيرازي إبراهيم بن على (المتوفى: 476ه-)، «التنبية فى الفقه الشافعى»، الناشر: عالم الكتب، بی جا بی تا، ص 269.

دلیل پلید بودن رقص است؛ زیرا انسان آبرومند را از اعتبار اجتماعی تُهی می سازد، گر چه اهل سنت این پلیدی را تنها برای مردان می دانند.

پاسخ سوم: خواری و پَستی طبقه اجتماعی خوانندگان نوازندگان و رقاصان دینی نبوده ریشه در سیره عقلا دارد. «قابوس نامه» آئین نامه ای برای توفیق در خنیاگری (نوازندگی) دارد و تصریح می کند نوازندگی (و رقاصی) حرفه سرگرم کردن می گساران است. (1) می گساری انسان را از حال عادی بیرون برده و در ردیف فرومایگان قرار می دهد چه برسد به شغلی که بخواهد چنین فرو مایگانی را سرگرم سازد با این ،بیان فرومایه بودن نوازندگان و رقاصان پدیده ای اجتماعی است.

در تمدن سه هزار ساله،هند ،موسیقی دانان خوانندگان و رقاصان (عمله جات طَرب)، مانند همه هنرمندان از طبقات پست بودند. (2) در مصر (الگوی یونان باستان)، هر چند رقص آیین مذهبی بود، اما هیچ مصری با تربیتی در جمع نمی رقصید؛ زیرا این امتیاز طبقات پایین بود (3) و رقصندگان سیاهان آفریقایی یا هندی بودند (4) در نگاره های مصر باستان نیز رقص مردان و زنان طبقات بالا وجود ندارد. (5) در روم باستان که متأثر از فرهنگ یونان بوده، رقص بیش تر فعالیت زنانه و از دیدگاه اشراف پدیده ای زشت بوده است. (6) در مسیحیت نیز سنت آگوستین (354- 430) مخالف رقصیدن بود و شارلمانی امپراتور مقدس روم در آغاز قرن نهم رسماً انواع رقص را ممنوع اعلام کرد. (7) یکی از رویدادهای امپراطوری روم شرقی، ازدواج جوستینین اول (483-565) با تئودورای بدنام است تئودورا رقصنده ای است که در نمایش های برهنه

7.ص: 298


1- عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر، «قابوس نامه» بی نا بی جا، بی جا، ص 172.
2- راوندی، مرتضی، «تاریخ اجتماعی ایران» امیر کبیر ،تهران 1354 ش. ج 1، ص 249
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_in_ancient_Egypt
4- https://www.britannica.com/art/Western-dance/Dance-in-Classical-Greece
5- https://www.ancient.eu/article/1075/music--dance-in-ancient-egypt/ Dance and Dancers in Ancient Egypt by Marie Parsons Accessed 26 May 2017.
6- https://www.britannica.com/art/Western-dance/Dance-in-Classical-Greece
7- St. Augustine (354430) was strictly against dancing, ... Charlemagne, the Holy Roman emperor at the beginning of the 9th century, officially prohibited all kinds of dancing. https://www.britannica.com/art/Western-dance/Dance-in-Classical-Greece

در لباس برهنه ظاهر شده بود. (1) زشتی این واقعه سبب ماندگاری آن به عنوان رویداد تاریخ گردید. شاهنامه نیز در گزارش افسانه ای از ایران باستان تأکید دارد هنرمندان جز شمار اندکی جایگاه والایی نداشتند. (2) با همه اهمیت نوازندگان برای ساسانیان آنان در ردیف آخر طبقه برتر جا داشتند. (3)

فرومایه بودن ،رقص تا روزگار معاصر ادامه یافته .است با این که رقص به شکل های گوناگون پدیده ای جهانی گردیده و چندین دهه نیز در آموزش رسمی (ابتدایی و دانشگاهی) کشورهای گوناگون راه یافته (4) اما شرم و سرافکندگی از رقص در رقصندگان، به ویژه رقصندگان پسر و مرد هم چنان در فرهنگ غرب نهادینه است؛ زیرا هنوز تصور می شود رقص پدیده ای زنانه و فرومایه است. (5) از این رو مجموعه ای از پژوهش های علمی تلاش دارند به پسران و مردان رقاص کمک کنند تا با خجالت خود از رقاص بودن کنار آیند و با سر بلندی حرفه رقص را ادامه دهند:

الف پائولا تامسون و ویکتوریا ژاک در پژوهش «شرم بر من: رقص و سختی» با اعتراف به آسیب های جسمی و روانی رقص برای رقاصان این فرومایگی را برای «کودکان» با این که در سن کودکی هستند بیش تر می دانند این احساس شرم نه ادعایی سطحی یا دینی، بلکه در پژوهش های تجربی به اثبات رسیده (6) و اختصاص به مردان ندارد و «زنان رقاص» را نیز در بر می گیرد.

ب در پژوهش دیگر تأکید شده ورزشکاران از محبوبیت بیش تری نسبت به رقاصان برخوردارند. (7)

ج. کاترین پُست تلاش دارد تا رسوائی و فرومایگی رقص را به کلیسا نسبت دهد و به

ص: 299


1- https://theodora.com/encyclopedia/t/theodora_wife_of_justinian.html
2- https://www.magiran.com/article/3994066
3- راوندی، مرتضی، «تاریخ اجتماعی ایران»، ج 1، ص 628 جاحظ، عمرو بن بحر، «التاج في أخلاق الملوك»، المطبعة الأميرية، قاهره، 1332ق، ص 8.
4- https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/13569783.2013.787255
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_education
6- /https://atlasofscience.org/shame-on-me-dancing-and-adversity
7- /https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3871955

مخاطب القاء کند اکنون رقص (به ویژه رقص باله) جایگاه خود را بازیافته است. (1)

د. چیارا باستی، در پژوهش «بدن رقص مردانه مراحل ننگ و عادی. بازی با (بدنی) نشانه ها/سال های مردانگی» (2) سه ننگ رایج در بین رقصندگان مرد را بررسی کرده، برای غلبه بر این شرم درونی راه حل هائی ارائه می دهد. (3)

ه. کاتالین ،ماتئی در مقاله «شکستن ننگ رقصنده مرد (4)» تصریح می کند الگوی "دختر در رقص-پسر در فوتبال" هنوز در فرهنگ های غربی ریشه دارد و هم چنان پسران برای رقصیدن در مدرسه مسخره می شوند. (5)

و. از دیدگاه الکس توماس به عنوان رقصنده بزرگترین چالش [رقصنده مرد بودن] همه ننگ و کلیشه هایی است که به وجود می آیند از دیدگاه ماسون ،ایوانز رقصنده دیگر: بخش دیگر جامعه نیز وجود دارد که فکر می کند همه ما زنانه هستیم و رقص مهم نیست. در نتیجه رقصندگان پسر فقط یکی از گروه های زیادی در جامعه هستند که با مشکلات روبرو هستند خواه آموزشِ دشوار باشد یا تمسخر اطرافیان. (6)

ز. نادين هولدزورث در پژوهش «چرا پسران نمی رقصند(7)» اعتراف می کند با وجود آموزش رسمی رقص در نظام آموزشی ،غرب پسران نگاه منفی به رقص دارند؛ زیرا رقص هنری زنانه است و به آنان برچسب همجنس گرایی زده می شود (8) با این حال برخی از مردان رقاص از آشکار شدن این روحیه مردان رقاص، شرم دارند (9) و برخی دیگر تلاش دارند آن را عادی جلوه دهند. (10)

ح. در برنامه زنده تلویزیونی "صبح بخیر آمریکا" هنگامی که گزارش گر برنامه درباره پسر

ص: 300


1- http://www.sharedjustice.org/sppartnerships/2019/11/7/ballet-58-redeeming-bodily-shame- through-sacred-dance
2- Male Dancing Body, Stigma and Normalising Processes. Playing with (Bodily) Signifieds/ers of Masculinity
3- http://www.sharedjustice.org/sppartnerships/2019/11/7/ballet-58-redeeming-bodily-shame- through-sacred-dance
4- Breaking The Male Dancer Stigma
5- /https://dancesportlife.com/blog/male-dancer-stigma
6- /https://www.themuseatdreyfoos.com/entertainment/2019/09/18/the-stigma-of-male-dancers
7- ?Boys don't do dance, do they
8- https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/13569783.2013.787255
9- /https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/29111878
10- https://www.nytimes.com/2018/11/05/t-magazine/gay-male-ballet-dancers.html

شش ساله ای گفت: این پسر در حال مطالعه «باله» است، او [گزارشگر]، میزبان برنامه و بیشتر مخاطبان استودیو خندیدند و این خنده تبدیل به جنجال رسانه ای گردید. همکلاسی های پسر بچه دیگر به دلیل ،رقصیدن به صورت او آب دهان می انداختند و او نمی توانست سوار اتوبوس مدرسه شود. (1)

نتیجه پژوهش های ارائه شده نگاه علمی به رقص به عنوان بیماری و به رقصندگان مرد به عنوان بیماران روانی است؛ زیرا در همین پژوهش ها تاکید شده با کمک دانش پزشکی نوین تلاش می شود تا این بیماری روانی درمان گردد. (2) البته در بررسی رقص درمانی به آسیب های جسمانی رقصندگان نیز اشاره می شود. آسیب های روانی ،رقص همان پستی و فرومایگی نهادینه در ماهیت رقص است که در پژوهش های فقهی آمده است؛ از این رو برخی فتاوا رقص مرد برای مرد را مصداق کوچک شدن انسان در جامعه می دانند. (3) در نتیجه پلید بودن رقص، سیره عقلا در طول تاریخ و تمدن های بشری است.

پاسخ چهارم: گزارش های حرکت دادن پیامبر صلی الله علیه و آله و حسنین علیهما السلام در کودکی، بیش از آن که بیان رابطه عاطفی با نوزاد/ کودک ،باشد خدشه در عصمت اهل بیت علیهم السلام است که با «الرجس» و «تطهيراً» در تضاد است «ال» جنس و تنوین نکره تاکید دارند هیچ گونه پلیدی در سراسر زندگی اهل بیت علیهم السلام وجود نداشته است چه پلیدی در برابر دیدگان دیگران و چه پلیدی در خلوت زندگی آنان؛ زیرا چنین انسان هایی رهبر و الگوی جامعه،اند، بدیهی است طبع هر انسانی (هرچند بیدین یا گنه کار) از انسانی که آلوده پلیدی باشد بیزار است چه برسد به رهبران دینی از این رو در زیارت وارث تأکید شده هیچ گونه آلودگی جاهلی به حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام نرسیده، (4) چنین مضمونی در زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آمده است. (5)

ص: 301


1- https://www.nbcnews.com/feature/nbc-out/homophobia-misogyny-still-problematic-world- dance-performers-say-n1057186
2- /https://atlasofscience.org/shame-on-me-dancing-and-adversity
3- تبریزی، جواد بن على، «استفتاءات جديد»، ج 2، ص 220
4- ﴿لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تَلْبِسَكَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِيابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ﴾. طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن «مصباح المتهجد»، چاپ اول 2 جلد مؤسسة فقه الشيعة بيروت 1411ق، ج 2، ص 721.
5- ﴿ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السّراجُ الْمُنِیرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ ایُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ، اشْهَدُ یا رَسُولَ اللَّهِ انَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْاصْلابِ الشَّامِخَهِ وَ الْارْحامِ الْمُطَهَّرَهِ، لَمْ تُنَجّسْکَ الْجاهِلِیَّهُ بِأَنْجاسِهَا، وَ لَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمَّاتِ ثِیابِها﴾. حلّی، سید ابن طاووس، رضى الدين على «الإقبال بالأعمال الحسنة» (ط - الحديثة)، چاپ اول 3 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1415ق، ج 3، ص 129.

پاسخ پنجم: در دیدگاه عرف عرب و اهل سنّت پلید بودن رقص چنان بدیهی بود که سازندگان روایات عایشه (1) و ابو هریره (2) با نشان دادن واکنش خلیفه اول و دوم در برابر این پدیده پلید برای آنان فضیلت سازی کرده اند اگر رقص شرم اجتماعی نداشت، چنین فضیلتی برای کودکی خلفا گفته می شد. شروح صحیح بخاری و مسلم نیز سرشار از توجیه روایات عایشه اند تا مبادا حاکمان و جوانان فاسد اهل سنت از این روایات جواز رقص را برداشت کنند این توجیه ها در بررسی آیه دوم می آید.

آیه دوم: خانه های ایمان

در سوره نور قرآن کریم خانه هایی را توصیف می کند که هر صبحگاه و شامگاه، جایگاه یاد و نام الهی هستند. (3) طبرسی برای «بیوت: خانه ها» دو احتمال می دهد که هر دو احتمال با صلى الله روایات اهل سنت از پیامبر صلی الله علیه و آله تایید می شود. احتمال اول: مراد از خانه ها، مساجد باشد. احتمال دوم: مراد خانه های پیامبران .باشد در روایت مرفوعه ای ابوبکر از پیامبر صلی الله علیه و آله سوال می کند: خانه علی و فاطمه علیهما السلام هم جزء خانه های پیامبران است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ می دهد: ،آری از بهترین آن ها است. (4) ابن ابی حاتم پنج دیدگاه درباره این خانه ها بیان می کند که یکی از آن ها «خانه های پیامبران» است ولی به پرسش ابوبکر و پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره ای نمی کند. (5) فخر رازی مراد آیه را مساجد می داند و مراد از مساجد را نیز هر مسجدی می داند. (6) با بیان ایشان اگر ثابت گردد خانه پیامبران و خانه فاطمه علیها السلام ویژگی مسجد را دارد آیه شامل این

ص: 302


1- بخاری، محمد بن اسماعیل، «الجامع الصحيح المختصر»، ج 1، ص323؛ نیشابوری، مسلم بن الحجاج، «المسند الصحيح المختصر»، صص 607 - 610.
2- نیشابوری، مسلم بن الحجاج «المسند الصحيح المختصر»، ج 2، ص 610.
3- ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ انَّ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ والآصالِ﴾. نور (24) 36
4- طبرسی، «جمع البیان»، ج 7، ص22.
5- ابن ابی حاتم «تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم»، ج8، صص 504 - 505
6- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 24، ص 396.

دو دسته خانه نیز می گردد. ثعلبی روایت پرسش ابوبکر و پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله درباره خانه فاطمه را در تفسیر آیه آورده است. (1) حسکانی نیز سه نقل از این پرسش و پاسخ با دو سند متفاوت نقل می کند. (2) ابن عقده کوفی نیز این روایت را نقل کرده است. (3) اما بخاری و مسلم چنین روایاتی را که مفاد آن عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش علیهم السلام است نیاورده اند. به هر حال، این تأویل ثابت می کند خانه علی و فاطمه علیهما السلام، خانه یاد خداوند است و همان گونه که طبرسی از آیه تطهیر

ص: 303


1- عن أنس بن مالك و عن بريدة قالا: ﴿قرأ رسول الله صلی الله علیه و آله هذِهِ الآیَهَ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ إلی قَولِهِ وَ الْأَبْصَارُ فقام رجل فقال: أى بيوت هذه يا رسول الله؟ قال: «بيوت الأنبياء» . قال: فقام إليه أبو بكر فقال: يا رسول الله هذا البيت منها- لبيت على و فاطمة علیهما السلام- ؟ قال : «نعم من أفاضلها». و أولى الأقوال بالصواب أنّها المساجد لدلالة سياق الآية على أنها بيوت بنيت للصلاة و العبادة ثعلبى الكشف والبيان، ج7، ص 107.
2- 566 - حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْحَافِظُ أَنَّ عُمَرَ بْنَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَالِکٍ أَخْبَرَهُمْ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْخَزَّازُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَیْنُ بْنُ مُخَارِقٍ ، عَنْ بَحْرٍ اَلْمُسْلِیِّ ، عَنْ أَبِی دَاوُدَ عَنْ أَبِی بَرْزَهَ قَالَ: قَرَأَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اَللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ [وَ] قَالَ: هِیَ بُیُوتُ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . قِیلَ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ [أَ بَیْتُ] عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ مِنْهَا علیهما السلام قَالَ: مِنْ أَفْضَلِهَا﴾. 567- ﴿حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلدِّینَوَرِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو زُرْعَهَ أَحْمَدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلرَّازِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ اَلْهَمْدَانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْقَابُوسِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ: حَدَّثَنَا عَمِّی قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ ، عَنْ نُفَیْعِ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَ عَنْ بُرَیْدَهَ قَالاَ قَرَأَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ هَذِهِ اَلْآیَهَ: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ إِلَی [قَوْلِهِ] وَ اَلْأَبْصٰارُ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ: أَیُّ بُیُوتٍ هَذِهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ: بُیُوتُ اَلْأَنْبِیَاءِ. فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا اَلْبَیْتُ مِنْهَا لِبَیْتِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ علیهما السلام قَالَ: نَعَمْ مِنْ أَفْضَلِهَا﴾. 568 - ﴿حَدَّثَنِي أَبُو الْحَسَنِ الصَّيْدَلاَنِيُّ وَ أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ أَبِي الْوَفَاءِ الْعَدْنَانِيُّ ،قَالاَ:حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ أَبِي حَامِدٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ:أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي دَارِمٍ بِالْكُوفَةِ قَالَ:حَدَّثَنَا اَلْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْذِرِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ أَبِي الْجَهْمِ قَالَ:حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ:حَدَّثَنَا عَمِّي [عَنْ] أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ ،عَنْ نُفَيْعِ بْنِ الْحَرْثِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ ،وَ عَنْ بُرَيْدَةَ قَالاَ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَذِهِ الْآيَةَ: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ إِلَي قَوْلِهِ وَ الْأَبْصارُ فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ:يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ بُيُوتٍ هَذِهِ قَالَ:بُيُوتُ الْأَنْبِيَاءِ.فَقَامَ إِلَيْهِ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ:يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا الْبَيْتُ مِنْهَا لِبَيْتِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ علیهما السلام قَالَ: نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا﴾. حسکانی عبید الله بن عبدالله «شواهد التنزيل لقواعد التفضيل»، 2 جلد چاپ ،اول التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، تهران، 1411 ق؛ ج 1 ، ص 532-534
3- 203 - ابن عقدة، أخبرنا المنذر بن محمد القابوسى، حدّثنى الحسين بن سعيد، قال حدّثني أبان بن تغلب عن نقيع بن الحرث عن أنس بن مالك، و عن بريدة، قالا: قرأ رسول الله صلی الله علیه و آله هذه الآية: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ (36) رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ﴾ فقام رجل فقال: أى بيوت هذه يا رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قال: بيوت الأنبياء، قال: فقام إليه أبو بكر فقال: يا رسول الله: هذا البيت منها بيت على و فاطمة علیهما السلام؟ قال: نعم من أفاضلها ابن عقده كوفى احمد بن محمد، «فضائل أمير المؤمنين علیه السلام»، 1 جلد چاپ ،اول دلیل ،ما ،ایران، 1424 ق؛ ص 199.

استفاده کرد بدیهی است هر پدیده ای که پلید ،باشد با ذکر خداوند منافات دارد پلید بودن رقص نیز به گواهی خلیفه اول و دوم ثابت گردید.

با بررسی این دو آیه ثابت گردید نه تنها گزارش های حرکت دادن حسنین علیهما السلام در کودکی اساس ندارد بلکه گزارش های رقص در مسجد و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله (خانه عایشه یا اماکن دیگر) نیز، از اساس باطل است؛ زیرا همان گونه که شرف الدین تصریح کرده، روایات رقص با فرمان الهی به دوری کردن از پلیدی و ضمانت الهی برای دور نگه داشتن اهل بیت علیهم السلام از پلیدی تنافی دارد. (1) متون این روایات متفاوت و گاه متناقض .است ظاهر این روایات نیز جواز رقص است و با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله تنافی دارد؛ از این رو شارحان صحیح بخاری و مسلم در توجیه این روایات دچار سردرگمی شده اند:

ا. قاضی عیاض اعتراف می کند واژه [غریب] زفن تنها در این دسته روایات آمده معنای آن رقص است ولی آن را تمرین نظامی می داند وی رفتار خلیفه دوم در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله را به خاطر بی اطلاعی از رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله می داند یعنی عُمر می دانسته خوانندگی و رقص نزد پیامبر صلی الله علیه و آله جائز نیست ولی نمی دانسته پیامبر صلی الله علیه و آله ، به آن راضی است! (2)

ب. ابن جوزی در روایت عایشه تصریح می کند شنیدن غناء بر پیامبر صلی الله علیه و آله جائز نیست ولی ادعا می کند اشعاری که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله خوانده شده، غناء نبوده است. (3) حال آن که روایت صریح

ص: 304


1- 23 - لعب الحبشة في المسجد عند النبي صلی الله علیه و آله أخرج البخاري عن أبى هريرة قال: بنا الحبشة يلعبون في المسجد عند النبى صلی الله علیه و آله بحرابهم دخل عمر فأهوى الى الحصى فحصبهم بها فقال النبي صلی الله علیه و آله دعهم يا عمر الحديث «قلت»: ان رسول الله صلی الله علیه و آله أبعد عن اللعب، و أرفع عن العبث و أعرف بحرمات الله و رسوله من أن يوسع للجهال مجالا إلى اللهو في المسجد بمحضر منه، و أن أوقاته الشريفة المفعمة بالمهمات الأخروية و الدنيوية لا تتسع للهو منها شيء، و حاشا لله أن يشغل مسجده الشريف بعبث أو لهو أو لغو «كبرت كلمة تخرج من أفواههم إن يقولون إلا كذبا» شرف الدين عبد الحسين «ابوهريرة»، الناشر: انتشارات ،انصاریان ،ایران، ج1، ص 149
2- قاضی عیاض، عیاض بن موسى (المتوفى: 544ه) ، ﴿ شَرْحُ صَحِيح مُسْلِم لِلقَاضِى عِيَاض المُسَمَّى إِكْمَالُ المُعلِمِ بِفَوَائِدِ مُسْلِم﴾، المحقق: الدكتور يحيى إِسْمَاعِيل، الطبعة: الأولى، الناشر دار الوفاء للطباعة و النشر و التوزيع، مصر، 1419ه - 1998م، کتاب صلاة العيدين (4) باب الرخصة في اللعب، الذي لا معصية فيه، في أيام العيد. ج3، ص310.
3- ابن جوزی، عبد الرحمن بن على بن محمد الجوزي (المتوفى: 597ه)، «كشف المشكل من حديث الصحيحين»، المحقق: على حسين البواب، الناشر دار الوطن، الریاض بیتا کشف المشكل من مسند أم المؤمنين عائشة ج 4 ، ص 266.

است اشعار غنائی بوده و توسط دختران خوانده می شده است ولی شغل ،دختران خوانندگی نبوده.

ج. از دیدگاه نَووی معنای روایت میلِ سیری ناپذیر عایشه به لهو و سرگرمی غنائی است. (1)

د. ملا علی قاری برای توجیه رفتار ،عایشه سنّ او را در زمان داستان ،رقص، پانزده سال می داند. (2) این بیان با جمله «قدر الجارية» که به بیان دیگر شارحان عدم بلوغ عایشه در این داستان است تناقض دارد.

ه. ابن رجب حنبلی در بیان این که این بازی در کدام یک از اعیاد بوده، «وسط دعوا نرخ تعیین کند» و می نویسد: نظریه ای هست این ،عید روز عاشورا بوده است و روز عاشورا از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله یا جاهلیت یکی از اعیاد معروف بوده و به دلیل این روایت یکی از آداب این روز، رقص می باشد. از سوی دیگر تماشای رقص از سوی عایشه را پیش از نزول آیه حجاب می داند، (3) حال آن که حجاب همسران پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه حجاب نبوده است و گرنه تفاوتی بین زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و زندگی دیگران نیست توجیه ایشان برای تمرین نظامی در مسجد با ادعای شارحان صحیح بخاری و مسلم که اهل حبشه اهل رقص بوده اند، در تضاد است.

و. ابن بطال این اشکال را تأیید می کند زیرا رفتن با لباس نظامی به مسجد سنّت نیست و گفته نشده که حبشی ها جزء یاران و جنگجویان پیامبر صلی الله علیه و آله بوده باشند تا بخواهند در مسجد

ص: 305


1- نووى يحيى بن شرف (المتوفى: 676ه)، «المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج»، الطبعة الثانية، الناشر دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1392، کتاب صلاة العيدين هي عند الشافعي و جمهور أصحابه، ج 6، ص 186.
2- هروی ،قاری علی بن (سلطان) محمد (المتوفى: 1014ه)، «مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح»، الطبعة الأولى، الناشر دار الفكر ، لبنان، 1422ه- 2002م، [كتاب النكاح] [باب عشرة النساء و ما لكل واحدة من الحقوق]، ج 5، ص 120.
3- ابن رجب حنبلي، عبد الرحمن بن أحمد بن رجب بن الحسن (المتوفى: 795ه)، «فتح الباري شرح صحيح البخارى»، تحقيق: 1 - محمود بن شعبان بن عبد المقصود. 2- مجدى بن عبد الخالق الشافعي. 3 - إبراهيم بن إسماعيل القاضى. 4 - السيد عزت المرسى 5 - محمد بن عوض المنقوش. 6 - صلاح بن سالم المصراتي. 7 - علاء بن مصطفى بن همام 8 - صبرى بن عبد الخالق الشافعي، الطبعة الأولى الناشر مكتبة الغرباء الأثرية المدينة، الحقوق: مكتب تحقيق دار الحرمين، القاهرة 1417 ه- 1996م. أبواب العيدين 2- باب الحرب و الدرق يوم العيد، ج 8، ص 422

تمرین نظامی انجام دهند بنابر این تمام توجیهاتی که برای رقص حبشی ها گفته شده نادرست است با این حال خودش همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله با عایشه برای تماشای رقص را توجیه می کند. (1)

ز. کرمانی اعتراف می کند واژه «دُون» به معنای تحریک به ادامه رقص است. واژه «ارفده» هم اشاره به گروهی از حبشی ها است که ویژگی آن ها رقصیدن است. وی ادعا می کند غناء با اشعار حماسی اشکال ندارد و حدیث درباره آمادگی برای نبرد است. (2) معلوم نیست این چه عیدی بوده که تنها حبشی ها برای نبرد تمرین نظامی می کردند؟ این توجیه با رقص دخترکان چگونه هم خوانی دارد؟

ح. قسطلانی می پندارد نابالغ انگاشتن دخترکان (کنیزان) رقاص، مجوّز رقصیدن آن ها نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و ادعا می کند یکی از کنیزها برای حسان بن ثابت بوده یا هر دوی آن ها برای عبدالله بن سلام (یهودی) بوده است. وی توبیخ ابوبکر را ناشی از نا آگاهی از رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله می داند و چنین رفتاری در اعیاد، مانند عروسی ها جائز است. (3) وی در شرح روایت دیگر، ترانه دخترکان را مشابه حُداء دانسته و همراه با دف می داند که صریح در نوازندگی و رقص نزد پیامبر صلی الله علیه و آله است. وی به نقل ابن ابی الدنیا نام یکی از این رقاصان را «حمامه» می داند که چنین نامی در صحابه پیامبر نیست. (4)

ط. بدرالدین عینی پانزده نکته درباره روایت می گوید که ابن حجر عسقلانی نیز آن ها را آورده است: اول: اجماعی بودن حرمت غناء ولی مقدار اندک آن در عروسی و عید اشکال ندارد. حال آن که حرام کم و زیاد ندارد و این حکم شبیه جواز شرب نبیذ در فقه اهل سنت است. دوم:

ص: 306


1- ابن بطال على بن خلف بن عبد الملك (المتوفى: 449ه-)، «شرح صحيح البخارى لابن بطال»، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، الطبعة الثانية دار النشر: مكتبة الرشد السعودية، 1423ه- 2003م. كتاب صلاة العيدين و التجمل فيهما، باب سنة العيدين لأهل الإسلام، ج 2، ص 548
2- کرمانی محمد بن یوسف (المتوفى: 786ه)، «الكواكب الدرارى فى شرح صحيح البخارى»، طبعة ثانية، الناشر: دار إحياء التراث العربي لبنان 1401ه- 1981م، كتاب العيدين باب الحراب و الدرق يوم العيد، ج 6 ، ص 60.
3- قسطلاني، أحمد بن محمد (المتوفى: 923 ه-)، «إرشاد السارى لشرح صحيح البخارى»، الطبعة السابعة، الناشر: المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، 1323 ه- كتاب الجهاد و السير 81 - باب الدرق، ج 5، ص 97
4- «همان»، ج 2، ص 204.

جواز تمرین نظامی همراه با ترانه های حماسی حال آن که روایات عایشه، درباره رقصیدن دختران در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله است و ارتباطی به تمرین نظامی ،ندارد علاوه بر آن تمرین نظامی از سوی جنگجویان انجام می شود نه کسانی که حرفه شان بازیگری است. سوم: جواز نگاه کردن زنان به صورت و حرکات مردان نامحرم وی توجیه روایت به قبل از آیه حرمت نگاه به نامحرم یا قبل بلوغ عایشه را نمی پذیرد؛ زیرا روایت درباره گروه (وَفد) حبشی ها است که سال هفتم به مدینه آمده اند نقد ایشان وارد نیست؛ زیرا روایت درباره چند رقاص حبشی است نه وفد حبشی ها چهارم: مشروع بودن توسعه بر عیال در اعیاد به آن چه آن ها را خوشحال کند؛ هر چند سزاوار است آن را ترک کنند معلوم نیست چگونه ترک این شادمانی بهتر است در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه آن نشده ولی صحابه متوجه شده اند پنجم: جواز شادی در اعیاد ششم: جواز دخول مرد بر دخترش در حالی که دختر نزد همسرش است. ولی مفاد روایت حضور سرزده به خانه دختر است که با دو آیه قرآن در تضادّ است. (1) شاید صدای آواز و دست افشانی دخترکان آن قدر بلند بوده که ابوبکر ناراحت شده و شتابان به خانه ،خترش آمده تا نهی از منکر کند! هفتمین نکته عجیب ترین توجیه برای این روایات است: جواز ادب کردن دختر از سوی پدر؛ زیرا تربیت دختر وظیفه پدر است نه شوهر! آن هم دختری که شوهر کرده و شوهرش هم پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد. این توجیه با روایات اعتراض عُمر چگونه هم خوانی دارد در حالی که راوی روایت عایشه است نه حفصه دختر عمر! هشتم: مهرورزی با همسر. نُهم: خانه های اهل خیر (اهل بیت عصمت علیهم السلام) جای لهو و لعب نیست. این همان برداشت درست از آیه تطهیر و آیه بیوت است ولی باز «عینی» این برداشت صحيح را توجیه می:کند مگر این که خودِ اهل خیر اجازه چنین لهوی را بدهند این توجیه برای تأیید توجیه قبلی (مهرورزی با همسر) است. دهم: شاگرد (ابوبکر) اگر از استادش (پیامبر صلی الله علیه و آله) نکته نادرست اخلاقی دید می تواند بی درنگ به استادش اعتراض کند این اعتراض اهانت و بی ادبی به استاد نیست، حال آن که قرآن تصریح می کند کسی حق اعتراض

ص: 307


1- ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ ﴾. احزاب (33): 53 ؛ ﴿يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِهَا﴾. نور (24): 27.

در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله را ندارد. (1) یازدهم: از باب سدّ ذرایع احتمال می دهد ابوبکر گمان می کرده پیامبر صلی الله علیه و آله خوابیده و این سر و صدا مزاحم خواب حضرت صلی الله علیه و آله است، حال آن که همسر به حال شوهر آگاه تر است تا مردان دیگر دوازدهم: تناقض مهم روایت با احکام فقه، ترانه خوانی کنیز برای غیر اربابش است کنیزان در روایت عایشه مملوک پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده اند با این حال حضرت صلی الله علیه و اله به ترانه شان گوش می داده پس این رفتار برای هر مردی نسبت به کنیز دیگران (نامحرم) جائز .است بهتر بود عینی در کنار گوش دادن به ترانه کنیز نامحرم، جواز تماشای رقص او را نیز اضافه می کرد؛ زیرا تفاوتی بین شنیدن صدای نامحرم و تماشای بدن او نیست مگر آن که ادعا کند پیامبر صلی الله علیه و آله پشت به کنیزان خوابیده بودند سیزدهم: ابن حزم اندلسی از روایت استفاده کرده در اعیاد خوانندگی در مساجد جائز .است چهاردهم: زن می تواند برجستگی بدنش را در برابر نامحرم با بدن مردان ،محرم بپوشاند. این توجیه صریح عایشه هنگام مشاهده رقص حبشی ها در مسجد حجاب کامل نداشت. پانزدهم: روایت بیان گر اخلاق نیکوی پیامبر صلی الله علیه و آله است. (2) به بیان دیگر، روایت بیانگر فلسفه خلقت است: برانگیخته شدم برای کامل کردن مکارم اخلاق. (3) حال آن که چنین کرامت اخلاقی مستلزم چندین نقض حکم فقهی است با این پانزده توجیه مشخص شد اشکال در سند روایت، بهتر از مخالفت و توجیه انبوهی از قواعد فقهی و اخلاقی و کلامی است.

ی. ابن حجر نیز این روایات را توجیه می کند که به چند مورد اشاره می شود: اول: برای توجیه اعتراض ابوبکر به عایشه و پیامبر صلی الله علیه و آله از قاعده استصحاب استفاده می کند. ابوبکر یقین داشته غناء و رقص حرام بوده و با دیدن این رفتار در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله دچار تردید می شود، حرمت رقص و غناء را استصحاب کرده و به دخترش اعتراض می کند ،کند پس رفتار ابوبکر طبق قواعد فقهی [بلکه دلیل حجیت استصحاب] است. حال آن که استصحاب جائی جاری

ص: 308


1- ﴿وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ﴾. احزاب (33): 36.
2- عيني محمود بن أحمد (المتوفى: 855ه)، «عمدة القاری شرح صحيح البخارى»، بلاطبعه، الناشر: دار إحياء التراث العربی، بیروت، بی تا، کتاب الخوف باب سنة العيدين لأهل الإسلام، ج6، ص 271.
3- عن أبي هُرَيْرَة، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ﴿إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ﴾. بيهقى، احمد بن حسين، «السنن الكبرى»، چاپ سوم، بیروت، دار الكتب العلمية، 1424ق، ج 10، ص 323.

می شود که حجت شرعی نباشد و چه دلیل شرعی بالاتر از سکوت (اقرار) پیامبر صلی الله علیه و آله دوم: برخلاف استدلال ،صوفیه «مغنیه» در این روایت به معنای خوانندگی نیست بلکه مراد ترانه خوانی معمولی است سوم: این که پیامبر صلی الله علیه و آله خود را پوشانده و پشت به عایشه کرده، دلیل عدم جواز غناء است ولی چه کنیم که این غناء در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله اجرا می شده و باید به همین اندازه اکتفاء کنیم! چهارم معلوم نیست حرکات حبشی ها رقص بوده یا تمرین نظامی یا نمایش پنجم: احتمال دارد جواز رقصیدن، حکمی ویژه حبشی ها باشد (که آفرینش آن ها با رقص سرشته شده) ولی در نهایت نتیجه می گیرد که این تخصیص با دیگر روایات سازگاری ندارد. (1)

ک. کشمیری به تناقض بین مباح بودن غناء و وسیله حضور شیطان (که ابوبکر متوجه شده) اشاره می کند و در توجیه ،روایت ابتدا ادعا می کند دو کنیز در روایت خواننده نبوده اند. حال آن که خواننده بودن یا نبودن کنیزان اشکال را برنمی دارد؛ زیرا غناء حرام ،است، آن هم از سوی دخترکان ،نامحرم از این رو خودِ کشمیری تصریح می کند حرمت غناء بین فقهای اهل سنت مشهور است ولی به خاطر این روایت کسانی مانند ابن حزم و غزالی رقص را مباح دانسته اند. البته اگر غناء گناه صغیره باشد با اصرار بر آن، گناه کبیره می شود. (2) به نظر می رسد کشمیری هم متوجه شده که همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله با عایشه مفادش العیاذ بالله اصرار حضرت صلی الله علیه و آله بر صغیره است.

ل. شربینی با اشاره به مجموعه ای از شبهات درباره روایت عایشه، شش پاسخ از آن ها می دهد. در نهایت نیز باور دارد با این پاسخ ها این روایات با آیه ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ...﴾ منافات ندارد. (3)

ص: 309


1- ابن حجر عسقلاني، أحمد بن علی «فتح الباری شرح صحيح البخارى» بلاطبعه الناشر: دار المعرفة، بيروت، 1379، رقم كتبه و أبوابه و أحاديثه: محمد فؤاد عبد الباقى قام بإخراجه و صححه و أشرف على طبعه: محب الدين الخطيب عليه تعليقات العلامة: عبد العزيز بن عبد الله بن باز (قوله باب سنة العيدين لأهل الإسلام)، ج 2، صص 445 - 442
2- کشمیری، محمد أنور شاه بن معظم شاه (المتوفى: 1353ه)، «فیض الباري على صحيح البخارى»، المحقق: محمد بدر عالم الميرتهى، أستاذ الحديث بالجامعة الإسلامية بدابهيل (جمع الأمالى و حررها و وضع حاشية البدر السارى إلى فيض البارى)، الطبعة الأولى الناشر: دار الكتب العلمية، لبنان، 1426 ه- 2005 م، كتاب العيدين 2- باب الحراب و الدرق يوم العيد، ج 2 ص 463
3- شربینی، عما سید محمد اسماعیل، «رد شبهات حول عصمة النبى صلی الله علیه و اله في ضوء السنة النبوية»، الناشر: مطابع دار الصحيفة، بی جا، 1424 - 2003، صص 722-710

مجموعه نقدها و توجیه ها بیان گر اشکال بنیادین روایات رقص بر اساس فقه و کلام سنّت است و جای این پرسش است با این همه ،اشکال چرا هیچ یک از این شارحان اعتبار سندی این روایات نقد نکرده اند و صدور این روایات را مانند وحی ،قرآنی یقینی گرفته اند، حال آن که حمیدی برای روایت عایشه نُه نقل متفاوت بیان می کند که نشان می دهد متن و مفاد این روایت از ،ریشه ایراد دارد. (1)

دیدگاه مختار

نکته اول: به باور مفسرانی مانند قرطبی، (2) ثعلبی، (3) فخر رازی (4) و طباطبائی (5) سوره حدید به مراحل عمر انسان اشاره دارد. (6) مرحله اول سن کودکی «لعب: بازی» می باشد در این مرحله کودک بر اساس غریزه پر تحرک است و رفتارهای بیهوده دارد مانند حرکات موزون (ارادی). این رفتارها به جای پدیده هنری بازی های کودکانه است رقص در دوره جوانی رفتارهای پر جنب و جوش جوانی است که با موسیقی تند و ناهمگون انجام می گردد این رفتارها مانند موسیقی و شطرنج رفتاری لهوی و گونه ای سرگرمی است که افراط در آن، زندگی انسان را بر باد می دهد رقص در بزرگسالی زینت است که به عنوان رقص ،هنری مجلسی و فاخر، شناخته می شود و مناسب انسان بزرگوار نیست.

ص: 310


1- حمیدی، محمد بن فتوح بن عبد الله (المتوفى: 488ه)، «الجمع بين الصحيحين البخاري و مسلم»، المحقق: د. على حسين البواب، الطبعة الثانية الناشر: دار ابن حزم ،لبنان، 1423ه- 2002م، المتفق عليه من مسند عائشة بنت أبي بكر، ج4، صص 52-54.
2- قرطبی محمد بن احمد، «الجامع لأحكام القرآن»، ج 17، ص 255.
3- ثعلبی، «الکشف و البيان عن تفسير القرآن»، ج 9، ص 244.
4- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 29، ص 464.
5- طباطبائی، «المیزان»، ج 19، ص 164.
6- ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَزِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ ۚ وَ مَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾. حديد: 57: آیه 20

نکته دوم: از دیدگاه فقهی کودکان تکلیف ندارند و رقصاندن یا رقصیدن شان، اشکالی ندارد. اما این حکم اوّلی با آمدن عنوان جدید تغییر می کند؛ زیرا چنین رفتاری شخصیت آینده کودک را شکل می دهد به ویژه کودکان دوره ابتدایی که در سنّ تمييز (فهم خوب و بد) هستند. رقص در نظام آموزشی غربی نگاه کودکان به بدن و جنسیت خود را تغییر می دهد، (1) گر چه این ،رقص لهوی نیست، (2) ولی شرکت در این کلاس ها جائز نمی باشد؛ (3) زیرا با تربیت دینی در تضادّ است. (4) هم چنین رقصیدن کودکان در جمع همراه با تشویق حاضران، مصداق «ترتّب مفسده» بوده و حرام است. (5) خواندن آوازهای غنائی هنگام رقصاندن کودکان، برای بزرگترها نیز جائز نیست. (6)

ص: 311


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_education
2- http://lib.eshia.ir/27155/1/182
3- شیرازی، استفتاءات الغناء» (للشيرازي السيد صادق)، ص 48 .
4- سیستانی، سید علی «فقه للمغتربين»، بی جا، بی تا، ج1، ص320 http://lib.eshia.ir/15313/1/320/%D8%B1%D9%82%D8%B5
5- خمینی، سید روح الله موسوی «وضیح المسائل»، ج2، ص 970؛ گیلانی، فومنی، محمدتقی بهجت، «استفتاءات» (بهجت) چاپ اول 4 جلد دفتر حضرت آية الله بهجت قم، 1428ق، ج 4، ص 534.
6- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «منية السائل»، ص 179.

گفتار سوم: رقص های هنری

اشاره

رقص هنر پنجم از هنرهای زیباست که بر اساس ساختار به کلاسیک، مدرن و پست مدرن تقسیم می شود.

رقص های کلاسیک

رقص کلاسیک گونه حرکات موزون رسمی در جوامع بشری است. در گذشته در محافل درباری و رسمی اجرا می گردید و اکنون رقص رسمی محافل عمومی و صحنه ای است. رقص صحنه ای به وسیله افراد تمرین دیده برای نمایش جمعی در محیط نمایشی اجراء می شود. رقص های کلاسیک دو دسته اند: رقص های محلی و غربی

حركات موزون و رقص های محلی

رقص محلی (1) دیرینه ترین گونه رقص کلاسیک، نشان گر عادت ها و فرهنگ (میراث فرهنگی) نژاد و یا ساکنان یک منطقه جغرافیائی .است تنوع الگوهای رقص سنتی، به اندازه تنوع فرهنگ ها متغیر است و به رقص های عروسی جنگی اعتراضی ،عاشقانه کار مذهبی و رقص های روزهای تعطیل دسته بندی می شوند ویژگی های مشترک رقص های محلی جهان عبارتند از:

- حرکات موزون محلی به شکل ،فردی دو نفره سه نفره چهار نفره و بیش تر با آرایش های دایره، چهارگوش و خطی (بلند) اجرا می شوند. البته عموماً گروهی بوده و صفّی (مستقیم یا دایره وار) انجام می شوند.

- مشخصه ی این گونه حرکات ،الگوهای حرکتی کوتاه و تکرار شونده است که مدام با پاکوفتن ها و حرکت های دیگر پیچیده و تزئین می شوند.

- این گونه حرکات همواره رهبری دارند که در یک سر صف قرار می گیرد از یک دستمال برای هدایت گروه رقصندگان استفاده می کند رقص های صفی سنّت حرکات موزون بالكان قفقاز آسیای ،میانه ،ترکیه ،ایران ،افغانستان و برخی کشورهای عربی است مانند رقص های «دبكه»، «بار» و «هالای».

ص: 312


1- «فُولکلوریک».

- برخی حرکات موزون جنبه آماده سازی ،بدنی تمرین نظامی و اسطوره ای دارند مانند «رقص چوب»، «رقص شمشیر» و «رقص جنگ». (1) رقص های رزمی موزون نیز کارکرد آماده سازی رزمی دارند و با ریتم های ضربی قوی اجرا می شوند. (2)

ویژگی اصلی رقص های محلی همراهی با موسیقی محلّی است که نسبت به موسیقی مدرن و الکترونیک ریتم آرام تری دارد در رقص های ایرانی سازهای ضربی دایره دهل تُمبک و طشت ریتم حرکت پای رقصندگان را هدایت می کند.

- رنگ ها در رقص های محلی سبب شکوه و جذابیت می شود. رقصندگان هنگام رقص معمولاً لباس های رنگارنگ و پر زرق و برق می پوشند.

- از نظر جنسیت، رقص های محلی سه دسته اند: مردانه زنانه و مختلط. بیش تر حرکات موزون ،مردانه بازنمایی مبارزه ها و شجاعت های مردان است. رقص های زنان نیز اغلب بازنمایی کارهای آنان است حرکات موزون ،مردان بیش تر بر پایه حرکات پا و اساس حرکات رقص زنان، حرکات دست می باشد و علت آن تفاوت دنیا و مسولیت زنانه و مردانه در زندگی سنتی .است پرش های تند و پی در پی روی زانو افتادن ها و سایر حرکات ،قدرتی حرکات موزون مردانه؛ حرکات نرم و لطیف مانند "چیله مه" و "سوزمه" مخصوص رقص زنان می باشد. (3)

- رقص محلّی خاور میانه دو گونه اند:

رقص های غیر عربی که در مراسم شادی مانند عروسی و جشن های محلی و ملی به صورت مختلط انجام می شود. (4)

رقص های عربی که دو دسته اند: رقص های فولکوریک (بَلَدی) و رقص «دبکه».

ص: 313


1- A war dance
2- https://en.wikipedia.org/wiki/War_dance
3- حسن اف، کمال «رقص های مردم قدیم آذربایجان» انتشارات ايشيق باكو، 1983. azeridance.com http://iracting.blogfa.com/post/20
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%DA%A9%D8%B1%D8%AF %DB%8C

رقص های بَلَدی عربستان (حجاز) عبارتند از: رقص سامری»، (1) «مزمار» (2) و «عرضه». (3)

«دبکه» رقص فراملی خاورمیانه ،است گرچه پایه عربی دارد ولی در کشورهای غیر عربی نیز رواج دارد این ،رقص پایکوبی و دست افشانی گروهی و صفی است که سر دسته متناوباً رو به تماشاگران و پایکوبان حرکت می.کند دبکه در فرهنگ ،عربی آوازهای ویژ مانند آواز «دلعونا» دارد. (4) «رقص شرقی» یا «رقص شکم» نیز رقص شهوانی عربی است. دلیلی بر این که رقص های کنونی ،عربی ادامه یا برآمده از رقص های صدر اسلام ،باشد وجود ندارد.

علاوه بر رقص های پیش گفته برخی رقص های جوامع آسیایی نیز مشهورند مانند: کاتاک (5) یا کاتاکالی یکی از هشت گونه رقص سنتی هندوستان ،است به این گونه از اجراها در هند «رقص-نمایش» نیز می گویند. (6) کابوکی (7) گونه ای از تئاتر سنتی ژاپنی است که «هنر آواز و رقص» در لباس رنگارنگ است. (8)

رقص های غربی

رقص در نمایش و ورزش یونان باستان رواج گسترده ای داشت در دوره رنسانس گونه ای از رقص نمایشی به نام «باله» (9) مشهور شد که چند قرن رقص کلاسیک و مجلسی غرب بود.

ص: 314


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Samri
2- المزمار رقصة فلكلورية شعبية تصاحبها أغاني الفخر و المديح و البطولة و الفروسية و هى من أكثر الألعاب الشعبية انتشارا في مختلف مدن الحجاز و تهامة و ينصب المزمار عادة فى المناسبات البهيجة و هى لعبة شبيهة إلى حد ما بلعبة التحطيب التي يلعبها سكان صعيد مصر مع اختلاف قواعد اللعبة (طرابلسی، محمد يوسف، «جدة حكاية مدينة»، الطبعة الأولى، 1427ه-، 2006م).
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Ardah
4- هشام عارف الموعد و مأمون احمد الموعد، فوكلور العرس و الغناء الشعبى ليلة الحناء، سلسلة التراث الشفوى الفلسطيني، الجزء الأول. Rowe, Nicholas. "Dance and Political Credibility: The Appropriation of Dabkeh by Zionism, Pan-Arabism, and Palestinian Nationalism." Middle East Journal, Summer 2011(2011) : 80-3630
5- कथाकळ, kathakal ih
6- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D8%A7 %D9%84%DB%8C
7- 歌舞伎/ Kabuki
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%88%DA%A9%DB%8C
9- Ballet

این نوع رقص ریشه و سنت مذهبی نداشت و نوعی اجرای نمایش می باشد که از نظم خاص در بیان موزون و آهنگین داستان پیروی می کند. (1)

رقص های مدرن

در قرن بیستم گونه های رقص صحنه ای آزاد به وجود آمد که به «رقص مدرن» (2) معروف گردید رقص مدرن سه ویژگی اصلی دارد:

الف) حرکات آزاد: ویژگی رقص مدرن انتقال تکیه از بالا تنه به مرکز بدن (نیم تنه)، پاهای برهنه موهای آزاد و پریشان پوشش های آزاد و راحت و تلفیق شوخی با بیان عاطفی می باشد با این که رقص مدرن از رقص های ملل دیگر به غنای خود ،افزوده، اما هم چنان جوهره غربی اش را حفظ کرده است.

ب) موسیقی الکترونیک: (3) این گونه موسیقی در ابتدا برای استفاده در باشگاه شبانه به وجود آمد (4) اسید جاز (5) یا کلاب جَز (6) گونه سبک موسیقی است که از آمیختن عناصر سبک های جاز سول، فانک دیسکو و هیپ هاپ به وجود آمد. (7) برخی دیگر از سبک های موسیقی-رقص الکترونیک عبارتند از: الکترو-هاپ بریک،بیت ،بیگ بیت ،تکنو، جاز استپ دابس تپ، درام اند ،بیس رام اند ،بیس درام ،استپ دریل اند ،بیس ،درام، فانک جامپ ،آپ دنس ،پاپ فانک استپ، فیوچر هاوس ،کرانک ،لوسید،استپ ،اینداستریال دنس ترپ ترنس فری استایل هاوس ،مومباتان، یورو دیسکو. (8) بررسی برخی از این سبک ها خواهد آمد.

ص: 315


1- «کتاب ماه هنر» 1380 ش ،39 و 40 ، رقص ماهیت و توانایی ها https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%AA%AD%^A%\D%AE%aDAY%a_(%D%AB%\D%^%9 D%B
2- Modern dance
3- Electronic dance music: EDM
4- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C_% D8%B1%D9%82%D8%B5 %D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88 %D9%86%DB%8C%DA%A9
5- Acid jazz
6- Club jazz
7- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%AA%7D%AB%DB%C%D%AF_%D%AC%D%AAY %D%ABY
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D9%86% D8%AF %D8%A8%DB%8C%D8%B3

ج) خیابانی بودن: رقص ،مدرن از صحنه های مصنوعی به سوی سطوح باز و طبیعی، مانند ،چمن ،خاک آب خیابان ها مهمانی ها ،پارک ها حیاط مدرسه ها و حتی هوا کشیده شد، مانند باله هوایی که طی رقص از روی دیوارهای عمودی بالا رفته و از آن سُر می خورند. رقص خیابانی یک اصطلاح عام برای تعداد زیادی از سبک های رقص اجتماعی است. (1)

رقص های مدرن سه دسته اند: رقص های آمریکائی/آفریقایی رقص های آمریکای لاتین رقص های آمریکایی/ اروپایی. هر سه گونه دوره ظهور اوج و فرود دارند، تنها ارتباطات جهانی سبب گسترش یا ماندگاری آن ها شده است. بررسی تک تک آن ها خارج از بررسی موضوع شناسی و بی فایده است.

رقص های آمریکایی-آفریقایی

رقص آفریقایی آمریکایی در جوامع سیاهان آمریکا در فضاهای روزمره گسترش یافته .است. ویژگی این ،رقص،ها بداهه نوازی تغییر و توسعه مداوم است. (2) برخی از گونه های مشهور آن عبارتند از سویینگ، (3) لیندی هاپ، (4) چارلستون. (5) برخی از این سبک ها نیز با نام موسیقی- رقص های الکترونیک شناخته می شوند مانند فانک، (6) رپ، (7) بریک، (8) موتاون، (9) پاپ رپ، (10) هیپ هاپ، (11) مون واک، (12) واگ. (13)

توارک: پیچ و تاب

*توارک: پیچ و تاب (14)

رقص آفریقایی - آمریکایی است که از صحنه موسیقی جست و خیز بیرون آمد و عمدتاً

ص: 316


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Street_dance
2- https://en.wikipedia.org/wiki/African-American dance
3- Swing
4- Lindy hop
5- Charleston
6- Funk
7- Rapping
8- Break-dancing
9- Motown
10- Pop rap
11- Hip Hop
12- Moonwalk
13- Voguing
14- Twerking

توسط زنان به عنوان سرگرمی یا در مهمانی ها انجام می شود بخشی از حرکات آن نیز حرکات رقص هیپ هاپ است. (1) در این سبک رقصنده با انجام حرکت های سریع نشیمنگاه خود را به بالا و پایین حرکت می دهد در حالی که اندکی قوز کرده تا از نظر جنسی جذاب باشد. (2)

راک اندرول

*راک اندرول (3)

موسیقی - رقص عامه پسند برگرفته از موسیقی آمریکایی های آفریقایی تبار (4) مثل گاسپل، جامپ ،بلوز ،جاز ریتم اند بلوز است. (5) این سبک مانند دیگر گونه های رقص در حال تکامل و دگرگونی است گونه ای از آن راک اند رول آکروباتیک است که رقصی رقابتی برگرفته از سبک لیندین هاپ است این رقص توسط دو نفر (هم جنس یا مخالف) یا گروهی انجام می شود که ممکن است همگی زن باشند و دارای حرکات سریع و جسمانی سخت است. بارزترین ویژگی رقص راک اند رول آکروباتیک لگد زدن به هوا و عناصر آکروباتیک آن بالابر پرش پرتاب و تلنگر است یکی از فن های آن موج بدن مرد است که برای حرکت دادن شریک رقص خود از حالت نشسته به سمت بالا حرکت می کند این رقص به صورت جفت تنها یا سه گانه (یک مرد و دو زن) رقصیده شود راک اند رول به دلیل سرعت بالا و آکروباتیک بیش تر اوقات توسط رقصنده های جوان اجرا می شود. (6)

بلوز

*بلوز (7)

گونه ای رقص - موسیقی ریشه در آوازهای هنگام کار و فریادها و همخوانی های سیاهان آمریکا دارد و اصل آن به فرهنگ موسیقی غرب آفریقا می رسد علت این که این سبک به بلوز معروف شد این بود که پیشگامان این سبک این موسیقی را غمین و شِکوِه آمیز اجرا می کردند. (8)

ص: 317


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Twerking
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%82%9D%B1_%D%AB%D%AB%D%8A%AD%NAY %D%84%9D%A7
3- rock and roll
4- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%DA%A9_%D8%A7%D9%86%D8%AF_ %D8%B1%D9%88%D9%84
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Rock_and_roll
6- (https://en.wikipedia.org/wiki/Rock_and_Roll_(dance
7- Blues
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%D9%88%D8%B2
ریتم اند بلوز

*ریتم اند بلوز (1)

گونه ای رقص - موسیقی برآمده از ترکیب سبک های ،جَاز گاسپل و بلوز (2) است که توسط آمریکایی های آفریقایی تبار ابداع شد. با توجه به منحصر به فرد بودن، شعر و ریتم آن، متفاوت از سایر ژانرهای موسیقی است برخی از سازهای ژانر موسیقی آراندبی عبارت اند از گیتار گیتار باس درامز ،ساکسیفون ،هورنز ،پیانو ،ارگان گیتار الکتريك و ساز وُکالز. (3) این گونه رقص زیر مجموعه رقص بلوز قرار می گیرد. (4) آراَندبی معاصر (5) نیز از ریتم اند بلوز مشتق شده است ترکیبی از موسیقی ،سول فانک و هیپ هاپ است. (6)

مون واک

*مون واک (7)

ماه پیمایی رقصی است که رقصنده پاهایش را به شیوه ای خاص به عقب هل می دهد طوری که به بیننده این حس را القا می کند که در حال قدم زدن به سمت پشت است. (8)

فانک

*فانک (9)

با ترکیب موسیقی سول جاز و ریتم اند بلوز به وجود آمد. (10) فانک معمولاً از یک شیار پیچیده با سازهای ریتمی با پخش شیارهای بهم پیوسته تشکیل می شود که باعث ایجاد احساس "خواب آور" و "رقص" می شود. سبک فانک و بریک بیت به شکل گسترده ای در موسیقی - رقص هیپ هاپ و الکترونیک استفاده می شود از این رو "نقش موزون" زیاد دارد در حالی که شباهت های موزون بین فانک و دیسکو وجود دارد فانک دارای "ضرب آهنگ

ص: 318


1- Rhythm and blues
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Blues_dance
3- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%85_%D8%A7%D9%86% D8%AF %D8%A8%D9%84%D9%88%D8%B2
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Blues_dance
5- Contemporary RB
6- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%8A%2D%^B%1D%8A%D%86%9D%^AF%D%8A%8 DBA%C%D%85%9D%AB%9D%8A%7D%AB%°D%B1
7- Moonwalk
8- (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D9%88%D8%A7 %DA%A9_%D8%B1%D9%82%D8%B
9- Funk
10- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D9%86%DA%A9

رقص مرکزی است که کندتر جنسی تر و هماهنگ تر از دیسکو است. (1) رقص «کِرم» گونه ای رقص بریک و فانک است که به آن هزار پا مژک یا دلفین گفته می شود و به حرکت مار یا موج (حرکت های شکستگی) اشاره دارد؛ زیرا حرکت موج دار ،بدن یادآور حرکت کرم خاکی، مار یا موج است. این کار را می توان با حرکت جلو یا عقب انجام داد یا با تغییر وزن از بالاتنه به پایین تنه (عقب) یا بر عکس برای جلو. (2)

هیپ هاپ

ویژگی این ،رقص، طبیعت آزاد و خلاقانه آن است موسیقی نیز دو بخش دارد: الف) رپ، یعنی ارائه آوازهای سریع بسیار آهنگین و تغزلی، ب) الکترونیک (3) که از طریق پخش کننده صفحه ساز (4) یا تولید صدای ساز ضربی با دهان ساخته می شود. ویژگی موسیقی «هیپ هاپ»، مُدی (رفتار و لباس) است که در کنار موسیقی شکل گرفت. (5)

بریک

*بریک (6)

نوعی سبک ورزش و موسیقی - رقص خیابانی است که به عنوان بخشی از فرهنگ «هیپ هاپ» در بین سیاه پوستان آمریکا رواج یافت این نوع رقص به قدرت بدنی بیش تری نسبت به سایر رقص ها نیاز دارد این سبک رقص شامل حرکات روی زمین می شود که شامل حفظ تعادل روی یک دست یا روی سر و یا حرکات آکروباتیک و غیره روی زمین است. این رقص با آهنگ های «هیپ هاپ» و دیگر گونه های موسیقی، رقصیده می شود. (7) بسیاری از رقصندگان بر یک عناصر سبک های مختلف را با ایده ها و دانش خود ترکیب می کنند تا سبک

ص: 319


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Funk
2- (https://en.wikipedia.org/wiki/Worm_(dance_move
3- DJ
4- turntable
5- Light, Alan (ed). (1999). The VIBE History of Hip-Hop. New York: Three Rivers Press. ISBN 0-609-80503-7 George, Nelson (2000, rev. 2005). Hip-Hop America. New York: Penguin Books. ISBN 0-14- 028022-7
6- Break dancing
7- April, Matthew (2009). Foundation: B-boys, B-girls, And Hip-Hop Culture In New York. Oxford University Press. pp. 125, 141, 153

منحصر به فرد خود را ایجاد کنند. (1) امروزه رقص برکینگ یکی از بزرگ ترین و پرطرفدارترین ورزش های دنیا است که دارای مسابقات جهانی زیادی می باشد. این رقص از چهار عنصر اصلی دارد: تاپ راک، داون راک، حرکات قدرتی و فریز.

تاپ راک حرکاتی است که در حالت ایستاده اجرا می گردد داون راک حرکاتی است که روی زمین انجام می شود و دست ها نیز همراه با پاها مورد استفاده قرار می گیرند. در گونه های پیچیده تر نیز از زانوها کمک می گیرند.

حرکات ،قدرتی آکروباتیک است که برای اجرا به قدرت بدنی و تکانه نیاز دارد به نحوی که بالاتنه قدرت را فراهم کرده و پایین تنه تکانه چرخشی تولید می.کند. از مشهورترین حرکات قدرتی می توان به آسیاب ،سوایپ مته روسر یا هِداسپین و فلر (حرکتی مانند خرک در ژیمناستیک) اشاره نمود. بعضی از حرکت ها مانند فلر از ژیمناستیک و بعضی دیگر از هنرهای رزمی الهام گرفته شده اند فریز حرکت مشکلی است که فرد با استفاده از قدرت بالاتنه خود انجام می دهد و بدن خود را معلق نگاه می دارد حرکت فریز معمولاً برای تأکید بر ضربان قوی آهنگ یا به عنوان پایانی برای رقص به کار می رود. (2)

توییست

*توییست (3)

حرکت های چرخان سریع ،باسن دست و پای ویژگی این گونه رقص است. در این رقص دو شریک ،رقص، وضعیت های بدنی و چرخش های شان را با هم هماهنگ می کنند اما یکدیگر را لمس نمی کنند. (4)

جاز

«جاز» از سنت های موسیقیایی سیاهان آمریکا مانند: «بلوز» و «رگتایم»، و دسته های موسیقی نظامی اروپایی بهره می برد حرکات جاز دستان ،جازی لگدها، پرش ها، پهلوها

ص: 320


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Breakdancing
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8%A8%D8%B1%DB%8C% DA%A9
3- Twist
4- Jennifer Rosenberg. <>. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8%AA%D9%88%DB%8C% DB%8C%D8%B3%D8%AA

،آمیختن شانه های چرخشی زانوان برگشته می باشند ویژگی موسیقی این سبک نت های آبی مکث و ضد ضرب ضرب های تاب دار و خرامان (سوینگ) پرسش و پاسخ خوانی چند ضربی بودن و بداهه نوازی است جاز سبک های فرعی زیادی دارد مانند «سالسا» که یکی از رقص های لاغری است. (1)

ديسكو

در این رقص از موسیقی «سول»، «پاپ» و «فانک» استفاده می شود. این سبک گونه ای حد فاصل رقص جاز و رقص آزاد .است رقص دیسکو بیش تر در گونه رقص شهوانی و بازاری (تجاری) جای می گیرد. (2)

زوی

*زوی (3)

زوک (به معنای «جشن گرفتن») گونه ای رقص موسیقی (4) است که ضرب آهنگ تند و بالارونده کارناوالی دارد. (5) سبک زوک را می توان با طیف گسترده ای از صداهای غنایی و آهنگین رقصید سبک های نوین زوک (مدرن) کارکردهایی همچون درمان دارد و با ترکیب با رقص-موسیقی تانگو سبکی جدیدی به نام زانگو به وجود آورده است. (6) زوک دارای حرکتی مشخصه موج مانند قدم های کشیده و حرکات خیره کننده موی رقصندگان زن است. حرکت های بدن یادآور رقص سامبا و چرخ های باسن یادآور رقص لا مبادا هستند. رقصنده های زن با حرکت دایره و سیال ،گونه از یک طرف به طرف دیگر با ریتم موسیقی می چرخند. گاهی اوقات برای جلب تماشاگران انتهای یک دنباله یا الگوی مرحله را با قوس پشت و پرتاب پشت سر دنبال می کنند (البته این حرکت ممکن است موجب آسیب به گردن یا جراحات دیگر شود

ص: 321


1- Hennessey, Thomas, From Jazz to Swing: Black Jazz Musicians and Their Music, 1917-1935. Ph.D. dissertation, Northwestern University, 1973, pp. 470-473 Craine, Debra, and Judith Mackrell. Oxford Dictionary of Dance. 2nd Ed. New York: Oxford University Press, 2010. Print. p 238
2- Shapiro, Peter. "Turn the Beat Around: The Rise and Fall of Disco", Macmillan, 2006. p.204- 206
3- Zouk
4- http://modernzouk.com/MODERN ZOUK ZANGO
5- https://abadis.ir/fatofa/%D8%B2%D9%88%DA%A9/
6- http://modernzouk.com/MODERN ZOUK ZANGO

و هر کسی که این حرکات را اجرا کند باید تجربه خوبی داشته باشد). در سبک زوک - لامبادا، بدن رقصندگان (زن و مرد) نزدیک یکدیگر است. (1) با گذشت زمان رقصندگان زوک سبک های دیگری از موسیقی مانند ریتم اند بلوز ،پاپ هیپ هاپ و معاصر را در سبک زوک گنجانده اند (2)

جيو

*جيو (3)

گونه ای رقص رقابتی- سالنی و یکی از پنج رقص بین المللی لاتین است. این رقص در مسابقات با سرعت 176 ضربه در دقیقه رقصیده می شود اگرچه در بعضی موارد این مقدار بین 128 تا 160 ضربه در دقیقه کاهش می یابد. (4)

تپ

*تپ (5)

با صدای کوبیدن کفش های مخصوصی (با کف های فلزی) بر زمین به شکل ساز کوبه ای و همراه با حرکات مشخصه و تفسیری بدن مشخص می شود. (6) این سبک در کنار تکامل جاز به یک شکل هنری و وسیله بیانی تبدیل شد. سبک های مختلفی از رقص تپ وجود دارد، از جمله ريتم (جاز) کلاسیک بِرادوِی و پست مدرن. ریتم تپ ریتم مشهور و شناخته شده ای است و ویژگی آن بداهه پردازی است. (7)

لیندی هاپ

لیندی هاپ از دل موسیقی جاز بیرون آمد و امروزه گونه ای از رقص های رقابتی است. این رقص تلفیقی از بسیاری از رقص ها است که در طول توسعه آن یا قبل از آن محبوب بودند. اما به طور عمده این رقص بر اساس رقص های جاز ،تپ برکوی و چارلستون شکل گرفت. (8)

ص: 322


1- http://www.heritageinstitute.com/danceinfo/descriptions/zouk.htm
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Brazilian_Zouk
3- Jive
4- (https://en.wikipedia.org/wiki/Jive_(dance
5- tap
6- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%AA%D%BE_%D%AF%D%86%9D%B3
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Tap_dance
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%C%D%86%9D%AF%DB%C_%D%87% D%AA%D%BE
پاپ

*پاپ (1)

موسيقى - رقص الکترونیک خیابانی است که از ریشه دیسکو (2) توسعه یافت. (3) موسیقی پاپ عموماً برای کلوپ های شبانه با هدف رقصیدن در نظر گرفته می شود و با ضرب های قوی با ساختارهای آهنگ ساده و بدون عارضه مشخص می.شود رقص پاپ از ژانرهای دیگر وام گرفته است مانند رقص معاصر ،هاوس ،ترنس ،تکنو الکتروپاپ جک نوینگ نو، فانک و پاپ راک. (4) این رقص ریشه در ریتم های موسیقی زنده فانک دارد و مبتنی بر تکنیک بوگالو (5) است؛ رقصنده عضلات خود را به سرعت منقبض و شل می کند تا باعث ایجاد لرزش شود یا می تواند یک توقف ناگهانی در بدن رقصنده باشد که به عنوان ژست پاپ شناخته می شود یا یک ضربه که این کار به طور مداوم با ریتم آهنگ در ترکیب با حرکات و حالت های مختلف انجام می شود سبک های رقص پاپ ربات تکان دادن و قایق رانی است. (6)

تكنو

*تكنو (7)

موسيقى - رقص الکترونیکی است که با چهار تکرار ضرب در کف مشخص می شود هنرمندان ممکن است از ابزارهای الکترونیکی مانند دستگاه های طبل، ترتیب سنج ها و سینتی سایزرها و هم چنین ایستگاه های کاری صوتی دیجیتال استفاده کنند زیرشاخه هایی گوناگونی مانند ،اسید هاردکور محیط و تک تکنو دارد. (8) تکنو حرکت های مختلفی دارد که بعضی از آن ها نیازمند قدرت بدنی یا حرکت های قدرتی (9) است و نیز برخی نیازمند سرعت و مهارت است که به آن ریزه می.گویند در تکنو حرکت های توهین آمیزی وجود دارد که شخص یا تیم حریف به تمسخر گرفته و تحقیر شود که به آن فاک(10) گفته می شود معروف ترین حرکت های قدرتی عبارتند از سویپ ،اِگرول توماس هِداسپین ،مته ،نایتی دو هزار سه هزار اِیر ترَک،

ص: 323


1- Dance Pop
2- Post Disco
3- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%AF%D%86%9D%B3_%D%%BE%D%AA%7D%BE
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance-pop
5- Boogaloo
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Popping
7- Techno
8- https://en.wikipedia.org/wiki/Techno
9- Power
10- Fuck

مَستِر ،عقربی تِرَک هَند ،اسپین جامپ ،سکه حرکت های هوایی و..... (1).

رقص های آمریکای لاتین

*رقص های آمریکای لاتین (2)

رقص لاتین اشاره به انواع رقص سالن رقص و رقص محلی است که (به استثنای چند مورد) از آمریکای لاتین نشأت گرفته .است رقص های عبارتند از: لاتین اجتماعی (لاتین خیابانی) شامل ،سالسا ،مامبو ،مرنگ رومبا ،باچاتا بمبا و پلنا. (3) این گونه رقص ریشه در رقص های بومیان آمریکا و مهاجران آفریقایی دارد ویژگی این رقص ها علاوه بر موسیقی رقصیدن زن و مرد با یکدیگر و استفاده از حرکات آهسته و تندِ آفریقایی است رقص های لاتین احساسی بوده و دارای لباس های رنگارنگ برای زنان و تنگ برای مردان است. صورت های رقصندگان نسبت به هم نیز سه حالت: نزدیک نیمه باز و باز دارد دو رقص لاتین در جهت خلاف جهت عقربه های ساعت حرکت می کنند (سامبا و پاسو دوبل)، اما هیچ تعهدی برای حرکت مداوم در اطراف صحنه وجود ندارد. (4)

تانگو

رقص مجلسی و دونفری است که خواستگاه آن آرژانتین و اروگوئه است. رقص «تانگو» از فرهنگ اسپانیایی و آفریقایی تأثیر گرفته است موسیقی این نوع رقص تانگو نام دارد، از ترکیب سب کهای مختلف موسیقی اروپایی است. (5) موسیقی-رقص تانگو به دلیل نوع حرکات و احساس موجود در آن از گونه فعالیت های محبوب در ورزش های موزون مانند ژیمناستیک اسکیت بازی ،نمایشی شنا ،هماهنگ و غیره می باشد همچنین رقص/موسیقی تانگو در روش های «مدتیشن» و رقص درمانی استفاده می شود. (6)

ص: 324


1- /https://abadis.ir/fatofa/%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA- %D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%82%D8%B5- %D8%AA%DA%A9%D9%86%D9%88
2- Latin dance
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Latin_dance
4- https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_DanceSport_dances
5- Tango Terms and Etymology". www.totango.net. Retrieved 20 February 2015 .
6- Park, Chan (2005). Tango Zen: Walking Dance Meditation (English), Tango Zen House, ISBN 0-9759630-0-7
كيزومبا

*كيزومبا (1)

کیزومبا به معنای ،میهمانی گونه ای رقص - موسیقی (آنگولا) کوبائی است که به آن تانگوی آفریقائی نیز می گویند و دارای زیر مجموعه هایی است کیزومبا رقص دو نفره با حرکات آرام متناوب می باشد. موسیقی آن نیز معمولاً به زبان پرتغالی است. (2) کیزومبا رقص عاشقانه است که در طول رقص ارتباط بدنی بین دو شریک رقص وجود دارد و حرکت های اصلی در قسمت پایین بدن قرار دارند: پاها و باسن از این رو، جنسی به نظر می رسد. (3)

چا چا

*چا چا (4)

گونه ای رقص - موسیقی و یکی از پنج رقص بین المللی مجلسی و رقابتی است که از ادغام دو نوع رقص کوبائی به وجود آمد و قابلیت اجرای خانگی تا گروه مجهز و بزرگ را دارا است. این نوع رقص به دلیل سادگی آموزش و عدم تحرک زیاد در فضای سالن، رواج گسترده ای .یافت این گونه ،رقص دو نفره .است تمپوی «چاچا» در آمریکا حدود 28 تا 30 ضرب در دقیقه و در موسیقی جهانی در حدود 32 بار در دقیقه است. (5) این ریتم از صدای به هم ریختن پای رقصندگان هنگام دو رقص سریع متوالی (به طور صحیح در چهارمین شمارش از هر پیمانه) که مشخصه رقص است، گرفته شده است. الگوی پایه گذاری پا، چاچا چا (یک، دو، سه، چاچا، یک، دو، سه) در چندین رقص آفریقایی-کوبایی از آیین سانتریا یافت می شود. چاچا با موسیقی اصیل کوبایی رقصیده می شود، اما در مسابقات سالن رقص اغلب در پاپ لاتین یا راک لاتین رقصیده می.شود موسیقی سالن رقص بین المللی چاچا پر انرژی و با آهنگی ثابت .است موسیقی ممکن است شامل چند ریتم پیچیده باشد. (6)

ص: 325


1- Kizomba
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D8%B2%D9%88%D9%85%D8%A8% D8%A7
3- /https://fa.everaoh.com/%DA%A%%DB%C%D%8B%2D%85%9D%AA%AD%A7- %D%AB%D%82%9D%B0-%DA%86%D9%87-%D%86%9D%88%D%B9- %D%AB%D%AA%DA%A%D8%AC- %DA%86%DA%AF%D%88%9D%86%D9%87-%D%AA%D9%87- %DB%C%D%8A%7D%8AF%DA%AF%DB8%C%D%AB%DB%C
4- (The cha-cha-cha (also called cha-cha
5- Jorrín, Enrique 1971. Origen del chachachá. Signos 3, 49
6- (https://en.wikipedia.org/wiki/Cha-cha-cha_(dance
كومبيا

*كومبيا (1)

موسيقى-رقص فولکلور کلمبیایی است که از سه فرهنگ سرخ پوستی، سیاه پوستی (آفریقایی) و سفیدپوستی (اسپانیایی) به وجود آمده است موسیقی آن شاد و تند بوده و در آن از طبل آفریقایی استفاده می شود. (2)

مرنجی

*مرنجی (3)

موسیقی - رقص دومنیکن .است شرکای رقص یکدیگر را در موقعیت بسته نگه می دارند. ،رهبر کمر مرید را با دست راست نگه می دارد در حالی که دست راست پیرو را با دست چپ رهبر در سطح چشم پیرو نگه می دارد شرکا زانوها را کمی به چپ و راست خم می کنند، بنابراین ران ها را به سمت چپ و راست حرکت می دهد باسن رهبر و پیرو در طول آهنگ به یک جهت حرکت می کنند شرکا ممکن است با قدم های کوچک به پهلو راه رفته یا روی یکدیگر حلقه بزنند. آن ها می توانند بدون این که دست یکدیگر را رها کنند و یا یک دست را رها کنند به حالت باز در آیند و چرخش های جداگانه انجام دهند ممکن است سرعت موسیقی دیوانه وار باشد، در رقص های با ریشه آمریکای لاتین (چاچا ،رومبا مومبا، سالسا)، حركات اغراق آمیز کوبایی جایگزین می شود. (4)

مامبوه

*مامبوه (5)

رقص سالنی که در کوبا و مکزیک پدیدار شد و به سبک «به دانزون» باز می گردد، البته سریع تر و سخت تر در ایالات متحده جایگزین رومبا به عنوان شیک ترین رقص لاتین شد. بعدها، با ظهور سالسا و رقص های پیچیده تر نوع جدیدی از رقص مامبو به شکل شکستن پله ها رواج یافت. (6)

ص: 326


1- Cambia
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%A8%DB%8C%D8%A7_( %DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A8%DB%8C%D8%A3
3- Merengue
4- (https://en.wikipedia.org/wiki/Merengue_(dance
5- mambo
6- (https://en.wikipedia.org/wiki/Mambo_(dance
لامبادا

*لامبادا (1)

رقص برزیلی است دو نفری که رقصنده ها با پاهای قوس دار از یک طرف به طرف دیگر چرخشی یا تاب خورده و در شکل اصلی خود جلو به عقب با حرکت مشخص باسن می رقصند زمانی که این رقص محبوب ،شد دامن های کوتاه برای زنان مُد بود و مردان شلوارهای بلند می پوشیدند رقص با چنین لباسی همراه شد به ویژه برای زنان پوشیدن دامن کوتاه هنگام چرخش به دور خود اهمیت داشت. لامبادا در پرتغالی "سیلی محکم" یا "ضربه" است که به حرکت موج مانند شلاق اشاره دارد حرکت موج روان که توسط بدن رقاصان تولید می،شود ویژگی لامبادا نسبت به دیگر رقص های لاتین است. (2)

سامبا

*سامبا (3)

رقص - موسیقی سالنی است که ریشه در بردگان آفریقایی دارد و نماد رقص برزیل است. (4) این رقص دو نفره انجام می شود بیش تر مراحل با کمی تکان خوردن یا افتادن به سمت پایین رقصیده می شوند. این عمل از طریق خم شدن و صاف کردن زانوها ایجاد می شود، در حالی که خم شدن روی ضربان های 1 و 2 و صاف شدن در بین آن ها ایجاد می شود. هم چنین، سامبا عملکرد مفصل ران خاصی دارد متفاوت از آن چه در دیگر رقص های سالنی لاتین، مانند رومبا و چاچا انجام می شود. (5)

باتاچا

*باتاچا (6)

رقص- موسیقی دو نفری شبیه سالسا است اما حرکات چرخشی زیادی ندارد. (7) اصول این رقص سه مرحله ای حرکت باسن کوبایی است و به دنبال آن ضربه ای از جمله حرکت لگن در ضرب چهارم وجود دارد حرکت باسن در این رقص بسیار مهم است؛ زیرا بخشی از روح رقص است به طور ،کلی بیش تر حرکات رقصنده در قسمت تحتانی بدن تا باسن است و

ص: 327


1- Lambada
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Lambada
3- Samba
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Samba
5- (https://en.wikipedia.org/wiki/Samba_(ballroom_dance
6- Bachata
7- (https://en.wikipedia.org/wiki/Bachata_(dance

قسمت بالاتنه بسیار کم تر حرکت می کند در رقص دو نفره رهبر رقص می تواند تصمیم بگیرد که آیا در موقعیت باز یا بسته عمل کند حرکات رقص یا تنوع گام در هنگام اجرا به شدت به موسیقی بستگی دارد (مانند ریتمی که سازهای مختلف اجرا می کنند). هدایت رقصنده مقابل درست مثل اکثر رقص های اجتماعی ،دیگر با "فشار دادن و کشیدن" دست انجام می شود. رقص باتاچا به خاطر حرکات باسن و پا به عنوان یک رقص نفسانی شناخته می شود؛ زیرا با چاتا توسط شخصی با شخص دیگر انجام می شود تا احساساتی را که شخص نسبت به دیگری دارد، بیان کند. به اعتقاد بیش تر افراد هر چه نرم و مرتب تر از لگن استفاده و جابجا شود، فرد احساس بیشتری نسبت به دیگری دارد با این اوصاف باتاچا نوعی "تماس دو جفت" است، (1) که آن را رقص جنسی می.کند انواع آن عبارتند از: دومینیکن ،باچاتا، باچاتا سنسوال و باچا تانگو (تلفیقی از باچاتا و تانگو). (2)

رومبا

*رومبا (3)

موسیقی-رقص مجلسی و اجتماعی و یکی از پنج رقص رقابتی بین المللی لاتین (4) است. این سبک، موسیقی باند بزرگ آمریکایی را با ریتم های آفریقایی کوبایی، ترکیب کرد. رومبا مجلسی از نظر موسیقی و رقص کاملاً متفاوت از رومبا کوبا است سبک بین المللی با الگویی سریع و آهسته تدریس می شود که با موسیقی 2 بیتی 3، 4 و 4 ضربانی رقصیده می شود، از نظر مرحله و حرکت شبیه به چا-چا-چا است تمام رقص های اجتماعی در کوبا شامل نوسان باسن بر روی پا ایستاده است اگرچه این مورد در سالسای سریع به سختی قابل مشاهده است اما در رومبای آهسته مجلسی آشکار تر است. (5)

ساندونجو

*ساندونجو (6)

سبک رقص و موسیقی دو نفره ویژه مهمانی ها است که شبیه رقص توارک است یک شریک

ص: 328


1- /https://www.incognitodance.com/what-is-bachata
2- https://latindance.com.au/bachata-classes-sydney
3- Rhumba
4- pasodoble samba cha-cha-cha jive rumba
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Rhumba
6- Sandungueo

رو به پشت دیگری (معمولاً مرد پشت زن) می رقصد؛ از این رو برخی منتقدان این گونه رقص را کاملاً جنسی و تحقیر آمیز برای زنان می دانند دابل پاسو (1) گونه ای از این سبک است که در آن ریتم و سرعت آهنگ ها سریع تر است در نتیجه یک فرم رقص آشکار تر و شدید تر از نظر جنسی ایجاد می شود که موجب واکنش منفی در والدین نوجوانان و جامعه محافظه کار گردیده است. (2)

کوییک استپ

*کوییک استپ (3)

سبک رقص سریع با ملودی های زیبا است که در رویدادهای رسمی و غیر رسمی اجرا می گردد. (4)

رقص های اروپایی-آمریکایی
باروک

*باروک (5)

موسیقی - رقص است که در دوران رنسانس در اروپا ظهور کرد و در طول دوره باروک (تا اواخر سده 18 میلادی) رواج داشت، (6) سپس در آمریکای مرکزی و جنوبی رواج یافت. (7) یک گونه آن سبک موسیقی - رقص آلِمانْد است با ضرب 4-4 می باشد که از رقص آلمانی ریشه گرفته است این شکل محبوب ترین شکل موسیقی رقص در سنت باروک است. (8) گونه دیگر آن رقص رقابتی جیگ است (9) که به جنبش نهایی مجموعه رقص باروک تبدیل شد (فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی). جیگ امروزه با موسیقی - رقص ایرلندی اسکاتلند و کانادا، ارتباط دارد. این رقص بسیار پر جست و خیز و با نشاط است. (10) ساراباند (11) نیز نوعی رقص کلاسیک و یکی

ص: 329


1- Doble Paso
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Sandungueo
3- The quick step is
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Quickstep
5- Baroque
6- /https://fa.eferrit.com/%D8%B3%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%AA- %D8%B1%D9%82%D8%B5-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%88%DA%A9
7- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%88%DA%A9
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF
9- gigue: به فرانسوی
10- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%DB%8C%DA%AF
11- sarabande

از چهار رقص اصلیِ سوییت باروک است که ریتم سه ضربی با تأکید قوی بر دومین ضربش دارد و به عنوان رقصی با وقار و آرام شناخته می شود. در اصل این رقص، حرکاتی زنانه بود که توسط زن ها اجرا می شد اما بعدها به وسیله زن ها و مردها اجرا گردید. (1) کورانت (2) نیز، یک نوع رقص تند و پر شتاب سه ضربی است که پیشینه در سنت موسیقایی آلمان و فرانسه دارد. (3)

فلامنكو

*فلامنكو (4)

سبک آواز موسیقی و رقص اسپانیایی است که خاستگاه آن اندلس (اسپانیای مسلمان) و موسیقی عربی می باشد. فلامنکو از سه جزء «حرکات موزون» ، «آواز» و «گیتارِ» تشکیل شده که سبک تند و آتشین دارد سبک های جدید سبک های جاز و آفریقایی-برزیلی را با فلامنکوی مدرن ترکیب کرده اند. (5)

والس

*والس (6)

رقص سالنی آلمانی است. دو رقصنده (معمولا خانم و آقا) در فاصله بسیار نزدیک و چشم در چشم هم قرار دارند رقصنده مرد دستان خود را به دور کمر رقصنده خانم گره می کند. حرکات ظریف پاهای رقصنده زن بسیار آرام و سبک بوده و با گام های بلند همراه است. این نوع رقص دارای چرخش و گردش های بسیار بوده و در آن فاصله پاها دائما دور و نزدیک می.شود حرکت رو به جلو و عقب نیز بسیار زیاد بوده و با سرعتی آهسته صورت می گیرد موسیقی والس نیز در سیستم سه ضرب نواخته می.شود از جمله سازهای اصلی و ابتدایی این ،رقص، آکاردئون ها بودند؛ به تدریج پیانو و ویولن جای آکاردئون را گرفتند. این سبک، از اصلی ترین انواع رقص برای عروس و دامادها است. (7)

ص: 330


1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%A7% D9%86%D8%AF
2- Courante
3- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA
4- Flamenco
5- Landborn, Adair (2015). Flamenco and Bullfighting: Movement, Passion and Risk in Two Spanish Traditions. Jefferson, NC, USA: McFarland Books. pp. 107-108. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA .
6- English: Waltz, German: Walzer, French: Valse
7- /https://otlardancegroup.com/blog/%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9- %D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81-%D8%B1%D9%82%D8%B %D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B3-%D9%88- %D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87- %D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%82%D8%B5

والس وینی (1) گونه ای رقص استاندارد سالنی است که با موسیقی و السوین رقصیده می شود. این گونه رقص چرخشی است که رقصنده ها دائماً به سمت راست رهبر (طبیعی) یا به سمت چپ رهبر (معکوس) می چرخند. (2)

ربات

*ربات (3)

رقصی است که در آن رقصنده حرکات روبات را تقلید می کند. (4) رقص ربات معمولاً زیر مجموعه سبک رَپ گنجانده می شود گاهی اوقات با حفظ توهم یک ربات پاپ را به ضرب آهنگ اضافه می.کنند در تئاتر خیابانی غالباً تقلیدهای بدون موسیقی، یک توهم سبک مکانیکی یا عروسکی را انجام می دهند در دوره ای ،نیز، این سبک هنگام رقص اجتماعی با موسیقی فانک یا سول استفاده می شد. (5) گونه ،دیگر ،رقص آکرو (6) است که ترکیبی از رقص کلاسیک و عناصر آکروباتیک می باشد این گونه می تواند رقص ورزشی باشد که در سیرک، ژیمناستیک آکروباتیک و موزون استفاده می شود. آکرو برای رقصنده ها رقص چالش برانگیزی است؛ زیرا نیاز دارد رقصنده از نظر جسمی در وضعیت بسیار عالی ،باشند چون آکرو فعالیت بدنی است. (7) از این رو، رقاصان آکرو معمولاً لباس های انعطاف پذیر می پوشند. (8)

فاكس تروت

*فاكس تروت (9)

نوعی رقص نَرم با حرکات روان پیوسته است که معمولاً با موسیقی آوازی گروه های بزرگ

ص: 331


1- Wiener Walzer
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Viennese_waltz
3- Robot
4- (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%AA_(%D8%B1%D9%82 %D8%B5
5- (https://en.wikipedia.org/wiki/Robot_(dance
6- Acro
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Acro_dance
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8%A2%DA%A9%D8%B1% D9%88
9- foxtrot

اجرا می شود. این رقص به لحاظ فرم شبیه والس است با این تفاوت که ریتم آن به جای 4/3، 4/4 است. (1)

پولکا

*پولکا (2)

رقص - موسیقی جمهوری چک است پولکا هم چنان در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی سبک محبوب موسیقی محلی شناخته می.شود علاوه بر رقص اصلی چک سبک های مختلفی از پولکای معاصر وجود دارد. (3)

غنائی

*غنائی (4)

رقصی است که جنبه های مختلف ،باله ،جاز آکروبات و رقص مدرن را در بردارد. سرعت بالا تأکید بر نمایش مجازی تصویر سازی شعر آهنگین و اجرای گروهی، ویژگی این سبک .است این سبک معمولاً سرعت بالاتری نسبت به باله دارد اما به سرعت جاز نیست. رقص غنایی ای است که به طور معمول در مسابقات رقص یافت می شود. (5)

سویینگ

*سویینگ (6)

رقص- موسیقی است که با عناصر رقص های جاز ،تپ بریک و چارلستون همگام سازی شده و دگرگونی های ،آن هم چنان ادامه دارد (7) رقص چارلستون )گونه ای رقص سویینگ) را می توان به تنهایی یا با یک شریک رقصید. گام ساده و انعطاف پذیر آن تمرکز بر سبک، بداهه نوازی و موسیقیایی را آسان می کند. (8) سوینگ اصطلاح مادر و جامع برای رقص هایی مانند بوگی ،ووگی جیتر باگ و لیندی هاپ است.

ص: 332


1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%DA%A9%D8%B3%E2%80%8C%D8%A A%D8%B1%D8%A7%D8%AA
2- polka
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Polka
4- Lyrical dance
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Lyrical_dance
6- "swing dancing"
7- /https://www.gottaswing.com
8- (https://en.wikipedia.org/wiki/Charleston_(dance
وگ

*وگ (1)

رقصی مدرن متشکل از مجموعه ای از ژست های سبک دار است، همراه با حرکات زاویه ای خطی و سفت که ریشه در رقص های باشگاه های شبانه دارد. این ،رقص گونه رقص دگرباشان جنسی است. (2)

رقص پست مدرن

رقص پست مدرن یا معاصر (3) رقص صحنه ای است که در میانه قرن بیستم توسعه یافت. این گونه ،رقص واکنشی مستقیم و منفی به رقص مدرن بود هر چند رقص معاصر عناصری از رقص باله مدرن جاز و دیگر رقص ها دارد با این همه از لحاظ شباهت های تکنیکی نزدیکی زیادی به رقص مدرن باله و شکل های دیگر رقص صحنه ای دارد این سبک حرکات پای قوی و کنترل شده باله را با تاکید رقص مدرن بر میانه ،بدن ترکیب کرده است. هم چنین حرکات روی زمین افتادن و برخاستن و بداهه پردازی را که مشخصه رقص مدرن است، به خدمت می گیرد تغییرات پیش بینی نشده در ریتم سرعت و جهت هم به وفور در این رقص دیده می شود. این رقص همین طور عناصری از رقص غیر غربی را مانند زانوان خم شده از رقص آفریقایی و حرکت را از رقص معاصر ژاپنی «بوتو»، به خدمت می گیرد. (4) تفاوت های اصلی رقص مدرن و پست مدرن عبارتند از:

• حرکات انتزاعی که لزوماً داستانی را روایت نمی کند.

• رفتارهای چندگانه و هم زمان

• استقلال رقص از موسیقی

• جدایی خطوط و تقارن در چارچوب حرکت باله نظیر جلو ایستادن، عدم تقارن و رعایت سلسله مراتب حرکتی

• حرکت غیر قابل پیش بینی با سرعت عالی و تغییر ریتم مسیر حرکت

ص: 333


1- Vogue
2- (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%88%DA%AF_(%D%AB%D%82%9D%B5
3- Contemporary Dance
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Postmodern_dance

• تکنیک های پای کلاسیک

• طراحی رقص که به صورت شلخته نمایان می شود اما در واقع بر یک سری تکنیک تکیه دارد.

• رقصنده کاملاً آزاد است که خلاق باشد.

• می رقصند که برقصند نه این که چیزی را تحلیل کنند.

• در رقص معمولاً یک طراح وجود دارد که تصمیمات خلاقانه می گیرد. طراحی رقص در ارتباط با موسیقی یا صدایی که با آن رقص انجام می شود، مشخص می شود. (1)

بررسی گونه های رقص ،هنری چند نکته را آشکار می سازد:

نکته اول: پیوند موسیقی و رقص رقص به عنوان هنری ،مستقل پیوندی ناگسستنی از موسیقی دارد چه سبک موسیقی ویژه آن طراحی گردد یا آن که با سبک های موجود اجرا گردد.

نکته دوم: زنانه و جنسی بودن رقص برخی رقص ها (به ویژه رقص های آمریکای لاتین) رویکرد زنانه و جنسی دارند از این رو در نگاه اول تماشاگر گمان می کند که رقاص، انگیزه تحریک جنسی را دارد هر چند در اجرای دوباره این ،رقص چنین حسّی نباشد. بیش تر این رقص ها توسط دو جنس مخالف اجرا می شود که نقش مهمی در برانگیختگی جنسی بین رقصندگان دارد

نکته سوم: آسیب و حقارت برخی رقص ها؛ برخی گونه های رقص (به ویژه مدرن) به دلیل نوع حرکات تند به ویژه برای رقصندگان غیر حرفه ای آسیب زا هستند. هم چنین نوع اجرا یا شهرت سبک رقص (شهوانی یا برهنه) اعتبار اجتماعی رقصنده را زیر سوال می برد.

نکته چهارم: رقص جریان فرهنگی سیال در طول زمان و مکان است. از این رو پیوند محکمی بین رقص شرق و غرب اقیانوس اطلس وجود دارد و بیش تر این رقص ها ریشه در

ص: 334


1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D9%85%D8%B9%D8%A7% D8%B5%D8%B1 شميدت، يوخن «رقص پسامدرن: آخرین گرایش ها» ترجمه نیکو سرخوش ویژه زبان جسم و جان پیام یونسکو، مركز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران دی ،1374 شماره 308، صص 26 - 27.

رقص نژاد سیاه (و عربی) دارند. این نکته در بررسی های جاحظ گذشت، هر چند که ممکن ،است متأثر از روایات عایشه باشد.

نکته پنجم: رقص هنری به فراخور دوره های تاریخی و فرهنگ ها، دارای گوناگونی، ظهور و افول است مانند رقص چای که قرن نوزدهم میلادی با اجرای زنده موسیقی تابستان و پاییز عصرها در مهمانی های روباز برگزار می گردید ولی به تدریج جای خود را به رقص های جدید .داد گسترش وسائل ارتباط جمعی و فضای مجازی سبب جهانی شدن رقص های اروپایی/ آمریکائی گردید و رق های دیگر اقوام به عنوان رقص های سنتی یا بومی مطرح گردید. (1)

نکته ششم: رقص های بین المللی مسابقه های جهانی و سالانه زیر نظر مرکز جهانی رقص دارند که عبارتند از پنج رقص سالنی: (2) والس، فاکس تروت، سریع استپ، تانگو و والس وین، و پنج رقص لاتین: رومبا، سامبا، پازو دوبل، چاچا چا و جيو. (3)

دیدگاه مختار

نکته اول: اصطلاح رقص انصراف به رقص هنری دارد چنین رقصی جدا از عناوین ثانوی (ورزش درمان ،شهوت پرستش) انجام می شود. ویژگی بارز این گونه رقص، سرگرمی است که در فرهنگ و فقه اسلامی به آن «لهو» می گویند ممکن است برخی گونه های آن بازی (لعب) باشد؛ اما رویکرد اصلی های زیبا و خیره کننده این حرکات است. البته رقص های مدرن بیش تر شبیه بازی (لعب) و جست و خیز است. از این رو معنای اصطلاحی رقص بر برخی رقص های جدید صدق نمی کند ولی معنای لغوی رقص که اضطراب و ارتفاع و انخفاض است شامل آن می گردد؛ با این حال رقصندگان مدرن و پست مدرن این حرکات را با انگیزه رقصیدن انجام می دهند پس این حرکات رقص هستند.

نکته دوم: طراحی رقص «هنر طراحی ترکیب بندی و ترتیب دادن رقص است». بر اساس نوع رقص و اهداف ،آن حرکت های ویژه ای طراحی می گردد استفاده از حرکاتی که برای رقص های گوناگون طراحی شده است در دیگر فعالیت های انسانی مانند درمان، ورزش و

ص: 335


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Tea_dance
2- (Ballroom (Standard
3- https://en.wikipedia.org/wiki/World_10_Dance_Champions

سرگرمی، مانع از صدق عنوان رقص بر این حرکات نمی باشد و از نظر عرف حرکت درمانی و ورزش های موزون همان رقص می باشد که نام جدید پیدا کرده اند.

نکته سوم: رقص هنری بر اساس رقصندگان دو گونه است:

الف) رقص دو نفره

رقص هایی که در آن شریک رقص (راهبر و پیرو) وجود دارد و حرکات زوج رقاص با آوای موسیقی تنظیم می.شود رقص «والس»، «تانگو»، «فاکس تروت» و «سامبا» گونه رقص دو نفره هستند. گروهی از این رقص ها به صورت تند اجرا می شوند نوع موسیقی مورد استفاده در این گونه رقص ها ،نیز موسیقی «الکترونیک» می باشد که برای حرکات تند و سریع بدن طراحی می گردد برخی از این رقص ها عبارتند از: «سالسا»، «چاچا»، «زومبا».

اجرای این گونه رقص ها معمولاً توسط زن و مرد و در برابر دیگران است. این رقص از یک سو عنوان مصداق ارتباط محرم و نامحرم است و از سوی دیگر مصداق رقص در برابر نامحرم (هر چند زوج رقاص محرم باشند) است.

ب) رقص تک نفره

رقص هایی که شکل اصلی ،آن توسط یک نفری است مانند رقص «عربی»، «تکنو»، «بریک»، «هیپ هاپ» «فلامنکو»، «دیسکو» دو گونه اند: اجرای در خلوت و در برابر .دیگران البته بیشتر رقص های تک ،نفری چه توسط زن و یا مرد در برابر دیگران اجرا می شوند و برخی مانند «تانگو» و «سالسا»، از گونه فعالیت های محبوب در ورزش های موزون، مانند ژیمناستیک اسکیت بازی ،نمایشی ،شناهنگ و غیره می باشند برخی دیگر نیز در روش های «مدتیشن» و رقص ،درمانی استفاده می شوند. (1)

نکته چهارم: گفتیم برخی رقصیدن در تنهایی را مصداق «إذلال نفس» می دانند، رقصیدن در برابر دیگران نیز مشخص است آن چه که به عنوان رقص در عروسی یا رقص زنان برای زنان است اشکال .ندارد رقص های باشگاهی نیز رقص عمومی است که هم مصداق رقص برای زنان (مربیان رقص) و رقص در برابر دیگران است و به نظر می رسد تا زمانی که در برابر

1. ص: 336


1- Park, Chan (2005). Tango Zen: Walking Dance Meditation (English), Tango Zen House, ISBN 0-9759630-0-7.

همجنس (زن برای زن) باشد اشکالی ندارد هر چند در ،استفتائات، بیش تر از رقص های محلی (1) روستایی (2) و دبکه (3) پرسش شده است مواردی هم از رقص های هنری، پرسش شده است. (4) با این حال رقص در برابر دیگران تابع نظر فقیه و مجلس رقص است.

ص: 337


1- /https://www.sistani.org/persian/qa/search/596
2- خمینی، «توضیح المسائل»، ج 2، ص 970.
3- «همان»، ج 2، ص 971.
4- شیرازی، سید صادق حسینی، «استفتاءات الغناء»، صص 48 - 49

گفتار چهارم: رقص درمانی

اشاره

ماهیت و عناصر رقص درمانی

رقص درمانی (1) به عنوان طب مکمّل و جایگزین از نیمه قرن بیستم شکل گرفت (2) انجمن رقص درمانی آمریکا (3) رقص / حرکت درمانی را استفاده روان درمانی از حرکت برای ارتقاء ادغام ،عاطفی ،اجتماعی شناختی و جسمی فرد تعریف می کند. (4) رقص درمانی با سایر روش های درمانی توان بخشی متفاوت است؛ زیرا با همه جنبه های یک بیمار ارتباط برقرار می کند ذهن بدن و روح. (5) برخی آن را زیر مجموعه هنر درمانی می دانند (6) که برای گروه های مختلف سنی (کودکان (7) تا بزرگسالان) و موارد گوناگون درمان (اعتیاد تا بیماران روانی) بکار می رود. (8) رقص درمانی نیاز به مربی دارد که به او درمان گر (هدایت کننده ی حرکات) می گویند.(9)

با این حال رقص درمانی یک زمینه ثابت در پزشکی نیست در آمریکا و استرالیا به عنوان حرکت درمانی و در انگلستان به عنوان روان درمانی مطرح است. (10) به همین دلیل، تحقیقات علمی درباره ساز و کارها و اثر بخشی رقص درمانی هم چنان در مراحل ابتدایی و ناهمگون بوده (11)

ص: 338


1- Dance/movement therapy.
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance -and -health
3- (ADTA)
4- https://adta.memberclicks.net/become-a-dance-movement-therapist
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_therapy
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Expressive_therapies
7- پژوهش میدانی از سوی فرزانه صانعی حسین ،کارشکی، علی غنائی چمن آباد با عنوان «اثر بخشی آموزش حرکات موزون ورزشی همراه با آموزش ویژه در بهبود دقت و نارسانویسی دانش آموزان دارای اختلال دیکته مناطق روستایی» در دومین همایش ملی روان شناسی تربیتی مورخ 2014/05/22 ارائه گردید. پروژه «تأثیر موسیقی و حرکات موزون بر دامنه توجه دانش آموزان دختر کم توان ذهنی» توسط سید محمود میرزمانی فاطمه هداوند خانی از دیگر نمونه پژوهش های رقص درمانی در ایران می باشد ،میرزمانی سید محمود فاطمه هداوند خانی، «تأثیر موسیقی و حرکات موزون بر دامنه توجه دانش آموزان دختر کم توان ذهنی»، فصلنامه توان بخشی دوره ،9 شماره 1، بهار 1387
8- study on the effects of Argentine tango as a form of partnered dance for those with Parkinson disease and healthy elderly.Hackney, M. Kantorovich S. Earhart, G.M. 2007, J Neurol Phys Ther, 31 (4): 1173-179
9- مصاحبه دویچه وله با بهار نادری جامعه شناس. http://www.angry birddancer.blogfa.com/category/1
10- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_therapy
11- https://www.psychologytoday.com/intl/blog/hope-eating-disorder-recovery/201704/what-is- dance-movement-therapy

و بخشی از آن ها بداهه سازی در حرکات موزون است (1) و این مسئله باعث می شود که ایجاد شواهد پزشکی از نظر پزشکی سخت تر شود. بیش تر آموزش های رقص درمانی ریشه فکری دارند مانند نظریه روان شناسی روان شناسی انسان ،گرایانه درمان شناختی رفتاری اگزیستانسیالیست درمانی و غیره (2) از تعریف و ویژگی های رقص درمانی استفاده می شود این پدیده، نوعی سماع درمانی .است مؤلفه مشترک سماع و رقص درمانی، ایجاد حالت خلسه و وجد است.

انواع رقص درمانی
الف)رقص های محلّی

پیشینه رقص درمانی در ایران به مراسم «زار»، (3) رقص «شیخ فرج»، (4) مراسم «دمّال» و «گواتی»، (5) رقص «شیک» (6) و «ذکر خنجر (پری خوانی)» (7) بر می گردد و در اروپا نیز سابقه در

ص: 339


1- https://adta.memberclicks.net/become-a-dance-movement-therapist
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_therapy
3- ریشه ی زار درمانی به حضور بردگان سیاه پوست در جنوب ایران نوعی رقص است که با نواختن دُهُل و یا دمّام همراه بود و با حالتی جذبه گونه از خود بی خود شده باز می گردد. ساعدی ،غلام حسین «اهل هوا»، چاپ 2 امیرکبیر، 1346، ص 40؛ حجابی جواد «شناخت نامه ساعدی» چاپ اول نشر ،آیینه ،تهران 1378، ص 91؛ جهازی، ناهید «اضافه های جنوب»، چاپ اول انتشارات ،مدبر ،تهران، 1381، ص مقدمه
4- رقص مخصوص سیاهان و سوغات آن ها از افریقا است و عناصر آن عبارتند از: رقص دسته جمعی مردان دایره بسته، با حرکات عجیب سر و گردن و جنباندن تمام بدن همراه با آهنگ زرنایی بلند و سنج ها و دمبك هاى كوچك آل احمد جلال، «جزیره خارک درّ یتیم خلیج فارس»، چاپ اول 1جلد، مجید، تهران، بی تا، ص81.
5- یکی از گونه های موسیقی درمانی ویژه زنان بلوچستان است مراسم «دمّال» نیز همان رقص «گوات» اما ویژه مردان می باشد. در گوات و دمّال به همراه رقص و حرکات یکنواخت ،بدن از سازهای بلوچ به خصوص سرود، تمبورک و دهلک استفاده می.شود ،وجدانی بهروز «فرهنگ موسیقی ایران» سازمان میراث فرهنگی کشور تهران 1376، ص 275 و 629.
6- حرکات موزونی است که با دعا و ذکر همراه است و از آلات موسیقی تنها «دروکل» نواخته می شود. بوستان بهمن درویشی محمد رضا «مروری بر موسیقی سنتی و محلی» هفت اورنگ، 1370، 60 - 50.
7- رقص آیینی گروهی بر گرد ،بیمار ویژه قوم ترکمن است که گاه با اجرای موسیقی همراه است. عابدینی، سید مهدی، «فصلنامه یا پراق»، سال ،نهم شماره 33 بهار 1385

«رقص طاعون» (1) دارد.

ب)رقص درمانی نوین

این رقص ها بیش از آن که پیرو سبک ویژه ای از رقص ،باشد پیرو دیدگاه درمان گر و وضعیت بیمار است برخی از رقص هایی که به عنوان رقص درمانی معرفی شده اند عبارتند از:

Biodanza (2)

گونه ای رقص اسپانیایی است که با استفاده از موسیقی و حرکت و احساسات مثبت، به تعمیق خودآگاهی انسان کمک می کند. (3)

Rhythms

نوعی تمرین مدیتیشن است که از اصول باورهای شمنیسم جادو، وَجد و فلسفه شرقی، حرکت درمانی و ظرفیت های فردی انسان بهره می برد. این شیوه درمانی بر این فرضیه عمل می کند که همه چیز انرژی است و بر اساس ریتم حرکت می کند. (4)

سوماتیک (5)

تمرین هایی است که بر اساس مطالعات حرکتی مبتنی بر فیزیک درونی بدن (سُومَا)، (6) طراحی شده اند این تکنیک متضاد حرکت های رقص باله و مدرن می باشد. (7)

زومبا

«زومبا» نوعی حرکات منظم و برنامه ورزشی است آمریکای لاتین است که از حرکات رقص و ایروبیک تشکیل شده است. گفته شده زومبا برای سلامتی افرادی که اضافه وزن دارند یا زنانی که دیابت نوع دو دارند مؤثر است. (8)

ص: 340


1- John C. (September 2008). "In a spin: the mysterious dancing epidemic of 1518". Endeavour (Elsevier) 32 (3): 117-121.
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Category:Dance_therapy
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Biodanza
4- https://en.wikipedia.org/wiki/5Rhythms
5- Somatics
6- the soma
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Somatics Hanna, Thomas (1986). "What is Somatics?". Somatics: Magazine-Journal of the Bodily Arts and Sciences. Retrieved 17 November 2014
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%88%D9%85%D8%A8%D8%A7 Zumba brings the dance party into the health club, USA Today, 10 October 2011

مراقبه در حال حرکت (1)

گونه ای مراقبه در حال راه رفتن است که بر اصول دانش «ذِن» و حرکت های رقص «تانگو» تکیه دارد (2) و برای برقراری آرامش و ایجاد هماهنگی بین بدن و ذهن مفید است. (3)

Eurythmy

نوعی هنرِ حرکتی و بیانی است که برای اهداف درمانی استفاده می شود. (4)

ورزش های هوازی (5)

گفته شده ورزش های هوازی مانند ایروبیک نقش مهمی در سلامتی انسان در جوامع کم تحرّک امروزی دارد. انجام منظم این نرمش ها تا حد زیادی می تواند از بروز بیماری های مزمن مانند بیماری های قلبی عروقی، فشار خون سکته مغزی دیابت و برخی سرطان ها جلوگیری کند. (6)

بررسی موضوعی رقص درمانی
اشاره

درمان با رقص (7) اصطلاح جدیدی در فقه است و باید آن را زیر مجموعه عنوان های دیگری چون مداوا با حرام (مداوا با شراب و مسکرات)، (8) یا با پدیده پلید (مداوا با بول)، (9) بررسی کرد. اگر روایت سکونی را بپذیریم یا رقصیدن برای انسان ضرر داشته باشد، رقص درمانی مصداق مداوا با حرام است اگر این دو فرض ،نباشد رقص درمانی مصداق مداوا با پلید است برای مشخص شدن دو ،عنوان اشاره ای می کنیم به این دو عنوان در فقه شیعه و اهل سنت:

ص: 341


1- :TangoZen
2- /https://tango-dancers.com/tango-zen-walking-dance-meditation
3- http://www.tangozen.com/( Chan Park, Tango Zen: Walking Dance Meditation January 2005, 87 pages
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Eurythmy
5- به انواع ورزش هایی که بطور مستمر و طولانی مدت (بیش از 2 دقیقه) طول می کشند و ضربان قلب در هنگام تمرین کم تر از 70 درصد حداکثر ضربان قلب می باشد تمرینات «هوازی» و یا زیر بیشینه گفته می شود. /http://morabit.ir/%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C- %DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F
6- http://www.iranorthoped.ir.
7- التداوي بالرقص
8- التداوى بالحرام/ بالمحرّم.
9- تداوى بالخبيث
الف.مداوا با حرام

کلینی از طبیبی از امام صادق علیه السلام این روایت می کند: «خداوند در حرام شفا قرار نداده است». (1) ایشان در باب اضطرار به درمان با شراب، ده روایت آورده که دو روایت سورمه کشیدن به چشم است و بقیه درمان با نبیذ و شراب است. روایت اول می گوید مداوا با قطره ای نبیذ جایز نیست، روایت دوم می گوید: در حرام شفا و درمان نیست روایت سوم می گوید: با حرام نمی شود مداوا کرد، در روایت چهارم امام علیه السلام می گوید: من به نبیذ نگاه نمی کنم چه برسد با آن درمان .کنم روایت پنجم از اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام نقل می کند: اهل بیت علیهم السلام با حرام مداوا نمی کنند. حدیث ششم و هشتم مضمون حدیث سوم هستند در حدیث دهم نیز امام علیه السلام می گوید: من نبیذ را بُو نمی کشم چه برسد با آن مداوا کنم. (2)

ص: 342


1- 229 - ﴿عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَخِیهِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْحَسَنِ الْمُتَطَبِّبِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنِّی رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ وَ لِی بِالطِّبِّ بَصَرٌ وَ طِبِّی طِبٌّ عَرَبِیٌّ... قُلْتُ نَسْقِی عَلَیْهِ النَّبِیذَ قَالَ لَیْسَ فِی حَرَامٍ شِفَاءٌ-قَدِ اشْتَكَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ بِكَ ذَاتُ الْجَنْبِ فَقَالَ أَنَا أَكْرَمُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ یَبْتَلِیَنِی بِذَاتِ الْجَنْبِ قَالَ فَأَمَرَ فَلُدَّ بِصَبِرٍ﴾. کلینی، ابو جعفر محمد بن یعقوب، «کافی» (ط - الإسلامية)، ج 8، ص 193.
2- بَابُ مَنِ اضْطُرَّ إلَی الْخَمْرِ لِلدَّوَاءِ أوْ لِلْعَطَشِ أوْ لِلتَّقِیَّةِ 1 - ﴿مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ وَضَّاحٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلَتْ أُمُّ خَالِدٍ اَلْعَبْدِیَّهُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَتْ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُ یَعْتَرِینِی قَرَاقِرُ فِی بَطْنِی- [فَسَأَلَتْهُ عَنْ أَعْلاَلِ اَلنِّسَاءِ وَ قَالَتْ] وَ قَدْ وَصَفَ لِی أَطِبَّاءُ اَلْعِرَاقِ اَلنَّبِیذَ بِالسَّوِیقِ وَ قَدْ وَقَفْتُ وَ عَرَفْتُ کَرَاهَتَکَ لَهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ لَهَا وَ مَا یَمْنَعُکِ عَنْ شُرْبِهِ قَالَتْ قَدْ قَلَّدْتُکَ دِینِی فَأَلْقَی اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حِینَ أَلْقَاهُ فَأُخْبِرُهُ أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام أَمَرَنِی وَ نَهَانِی فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَلاَ تَسْمَعُ إِلَی هَذِهِ اَلْمَرْأَةِ وَ هَذِهِ اَلْمَسَائِلِ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ آذَنُ لَکِ فِی قَطْرَةٍ مِنْهُ وَ لاَ تَذُوقِی مِنْهُ قَطْرَةً فَإِنَّمَا تَنْدَمِینَ إِذَا بَلَغَتْ نَفْسُکِ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی حَنْجَرَتِهِ یَقُولُهَا ثلاَثاً أَفَهِمْتِ قَالَتْ نَعَمْ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام مَا یَبُلُّ اَلْمِیلَ یُنَجِّسُ حُبّاً مِنْ مَاءٍ یَقُولُهَا ثَلاَثاً.﴾ 2 - ﴿عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یُبْعَثُ لَهُ اَلدَّوَاءُ مِنْ رِیحِ اَلْبَوَاسِیرِ فَیَشْرَبُهُ بِقَدْرِ أُسْکُرُّجَهٍ مِنْ نَبِیذٍ صُلْبٍ لَیْسَ یُرِیدُ بِهِ اَللَّذَّهَ وَ إِنَّمَا یُرِیدُ بِهِ اَلدَّوَاءَ فَقَالَ لاَ وَ لاَ جُرْعَهً ثُمَّ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلْ فِی شَیْءٍ مِمَّا حَرَّمَ شِفَاءً وَ لاَ دَوَاءً﴾. 3- ﴿عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ إِنَّ بِی جُعِلْتُ فِدَاکَ أَرْیَاحَ اَلْبَوَاسِیرِ وَ لَیْسَ یُوَافِقُنِی إِلاَّ شُرْبُ اَلنَّبِیذِ قَالَ فَقَالَ لَهُ مَا لَکَ وَ لِمَا حَرَّمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ لَهُ ذَلِکَ ثَلاَثاً عَلَیْکَ بِهَذَا اَلْمَرِیسِ اَلَّذِی تَمْرُسُهُ بِالْعَشِیِّ وَ تَشْرَبُهُ بِالْغَدَاهِ وَ تَمْرُسُهُ بِالْغَدَاهِ وَ تَشْرَبُهُ بِالْعَشِیِّ فَقَالَ لَهُ هَذَا یَنْفُخُ اَلْبَطْنَ قَالَ لَهُ فَأَدُلُّکَ عَلَی مَا هُوَ أَنْفَعُ لَکَ مِنْ هَذَا عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ قَالَ فَقُلْنَا لَهُ فَقَلِیلُهُ وَ کَثِیرُهُ حَرَامٌ فَقَالَ نَعَمْ قَلِیلُهُ وَ کَثِیرُهُ حَرَامٌ﴾ 4 - ﴿أَبُو عَلِیٍّ اَلْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنِ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ دَوَاءٍ عُجِنَ بِالْخَمْرِ فَقَالَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا أُحِبُّ أَنْ أَنْظُرَ إِلَیْهِ فَکَیْفَ أَتَدَاوَی بِهِ إِنَّهُ بِمَنْزِلَهِ شَحْمِ اَلْخِنْزِیرِ أَوْ لَحْمِ اَلْخِنْزِیرِ وَ إِنَّ أُنَاساً لَیَتَدَاوَوْنَ بِهِ 5- ﴿مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ عَمْرٍو عَنِ اِبْنِ اَلْحُرِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَیَّامَ قَدِمَ اَلْعِرَاقَ فَقَالَ لِیَ اُدْخُلْ عَلَی إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَعْفَرٍ فَإِنَّهُ شَاکٍ فَانْظُرْ مَا وَجَعُهُ وَ صِفْ لِی شَیْئاً مِنْ وَجَعِهِ اَلَّذِی یَجِدُ قَالَ فَقُمْتُ مِنْ عِنْدِهِ فَدَخَلْتُ عَلَی إِسْمَاعِیلَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ وَجَعِهِ اَلَّذِی یَجِدُ فَأَخْبَرَنِی بِهِ فَوَصَفْتُ لَهُ دَوَاءً فِیهِ نَبِیذٌ فَقَالَ إِسْمَاعِیلُ اَلنَّبِیذُ حَرَامٌ وَ إِنَّا أَهْلَ بَیْتٍ لاَ نَسْتَشْفِی بِالْحَرَامِ﴾ 6- ﴿مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْمِیثَمِیِّ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ دَوَاءٍ عُجِنَ بِالْخَمْرِ نَکْتَحِلُ مِنْهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا جَعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا حَرَّمَ شِفَاءً﴾ 7- ﴿عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنِ اِکْتَحَلَ بِمِیلٍ مِنْ مُسْکِرٍ کَحَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِیلٍ مِنْ نَارٍ﴾ 8- ﴿مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَرَّجَانِیِّ عَنْ مَالِکٍ اَلْمِسْمَعِیِّ عَنْ قَائِدِ بْنِ طَلْحَهَ : أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلنَّبِیذِ یُجْعَلُ فِی اَلدَّوَاءِ فَقَالَ لاَ لَیْسَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ أَنْ یَسْتَشْفِیَ بِالْحَرَامِ﴾ 9- ﴿عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْکُحْلِ یُعْجَنُ بِالنَّبِیذِ أَ یَصْلُحُ ذَلِکَ فَقَالَ لاَ﴾ 10 - ﴿عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اِبْنِ رِئَابٍ عَنِ اَلْحَلَبِیِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ دَوَاءٍ عُجِنَ بِخَمْرٍ فَقَالَ مَا أُحِبُّ أَنْ أَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ لاَ أَشَمَّهُ فَکَیْفَ أَتَدَاوَی بِهِ﴾. 11 - ﴿أبُو عَلِیٍّ اَلْأَشْعَرِیُّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لَیْسَ فِی شُرْبِ اَلنَّبِیذِ تَقِیَّهٌ﴾. 12 - ﴿عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی اَلْمَسْحِ عَلَی اَلْخُفَّیْنِ تَقِیَّهٌ قَالَ لاَ یُتَّقَی فِی ثَلاَثَهٍ قُلْتُ وَ مَا هُنَّ قَالَ شُرْبُ اَلْخَمْرِ أَوْ قَالَ شُرْبُ اَلْمُسْکِرِ وَ اَلْمَسْحُ عَلَی اَلْخُفَّیْنِ وَ مُتْعَهُ اَلْحَجِّ﴾. کلینی، محمد بن يعقوب «كافي» (ط - الإسلامية)، ج 6، ص 413 - 415 .

در اهل سنت ابن ابی شیبه (1) و ابن حبان (2) مشابه این روایت را نقل کرده اند. نقل دیگر ابن ابی شیبه این است که شراب خودش بیماری است (3) و درمان نیست طبرانی هم نقل کرده:

ص: 343


1- 23492 - ﴿حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِیرٌ عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ أبِی وَائِلٍ، أَنَّ رَجُلاً أَصابَه الصَّفْرُ ،فنُعِتَ له السَّکَرُ ، فَسَأَلَ عَبْدَ اللَّهِ عَنْ ذَلِكَ، فَقَالَ: «اِنَّ اللّهَ لَمْ یَجْعَلْ شِفاءَکُمْ فیما حَرَّم عَلَیْکُم»﴾. ابن ابى شيبة عبد الله بن محمد (المتوفى 235ه)، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، ج 5، ص 38.
2- 1391 - ﴿أخبَرَنا أحمَدُ بنُ عَلِیِّ بنِ المُثَنّی،قالَ:حَدَّثَنا أبو خَیثَمَهَ، قالَ: حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنِ الشَّيْبَانِي، عَنْ حَسَّانَ بْنِ مُخَارِقٍ، قَالَ: قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ اشْتَكَتِ ابْنَةٌ لِي، فَنَبَذْتُ لَهَا فِي كُوزٍ، فَدَخَلَ النَّبِي صلی الله علیه و آله، وَ هُوَ يغْلِي، فَقَالَ «مَا هَذَا؟» فَقَالَتْ: إِنَّ ابْنَتِي اشْتَكَتْ فَنَبَذْنَا لَهَا هَذَا، فَقَالَ صلی الله علیه و آله: «إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ شِفَاءَكُمْ فِي حَرَامِ»﴾. [2: 35]. ابن حبان محمد بن حبان (المتوفى 354ه)، «الإحسان في تقریب صحیح ابن حبان»، ترتيب الأمير علاء الدين على بن بلبان الفارسي كتاب الطهارة 19 - باب النجاسة و تطهيرها ذكر خبر يصرح بأن إباحة المصطفى صلى الله عليه و سلم للعرنيين في شرب أبوال الإبل لم يكن للتداوى، ج 4، ص 233.
3- فِي الْخَمْرِ يَتَدَاوَى بِهِ وَ السَّكَرِ 23491 - ﴿حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ حَدَّثَنَا شُعْبَهُ ، عَنْ سِمَاكٍ عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ وَائِلٍ عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ رَجُلًا مِنْ جُعْفَی یقَالُ لَهُ سُوَيْدُ بْنُ طَارِقٍ سَأَلَ النَّبِي صلى الله عليه وسلم عَنِ الْخَمْرِ، فَنَهَاهُ عَنْهَا، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّمَا نَصِفُهَا لِلدَّوَاءِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: «إِنَّهَا دَاءً وَ لَيسَتْ بِدَوَاءِ». ابن ابي شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان (المتوفى 235ه)، «المصنف في الأحاديث و الآثار»، ج 5، ص 38.

خداوند بیماری و درمان را آفریده و با حرام، خود را مداوا نکنید. (1)

طوسی در خلاف (2) و مبسوط (3) استفاده از بول برای مداوا و هنگام ضرورت را جائز می داند اما استفاده از شراب در هر دو صورت جائز نیست مگر سورمه کشیدن برای مداوا. البته اهل سنت فتاوای گوناگونی در این مسئله دارند که خواهد آمد با این حال، دیدگاه علمای بعدی شیعه جواز مداوا با شراب است. (4) نراقی با اشاره به این نکته ادعا می کند در صورت نیاز به مداوا با شراب، این پدیده از موضوع روایاتی که می گوید خدا در حرام شفا قرار نداده بیرون است؛ زیرا با نیاز به مداوا ،با ،شراب با سه شرط حرمت برداشته می شود: اول: علم به مداوا با شراب دوم: انحصار مداوا به شراب سوم: تحمل بیماری سخت و مصداق ضرر باشد؛ (5) پس اگر راه درمان منحصر به حرام باشد اشکال ندارد مگر آن که آن حرام نهی ویژه داشته باشد مانند شراب. (6)

رقص اگر حرام باشد حرمتش مانند شراب نیست و اگر مصداق درمان باشد جائز است ولی بهتر است سه شرط نراقی رعایت شود؛ زیرا رقص به خودی خود (صرف نظر از حرمت) دارای آسیب های جسمی و روانی است که ضرورت آن عوارض منفی (مانند اضطرار به شرب خمر) را بر نمی دارد.

ص: 344


1- 649 - ﴿حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ نَجْدَةَ الْحَوْطِي، ثنا عَلَى بْنُ عَيَّاشٍ، ثنا إِسْمَاعِيلُ، مِنْ عَيَّاشٍ، ثنا ثَعْلَبَةُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي عِمْرَانَ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أُمِّ الدَّرْدَاءِ، عَنِ النَّبِي صلى الله عليه و سلم قَالَ: «إِنَّ اللهَ خَلَقَ الدَّاءَ وَ الدَّوَاءَ فَتَدَاوَوْا، وَ لَا تَتَدَاوُوا بِحَرَام»﴾. طبرانی، سليمان بن أحمد بن أيوب، «المعجم الكبير»، سند النساء باب الخاء خيرة بنت أبى حدرد أم الدرداء و يقال لها هجيمة، ج 24 ، ص 354.
2- طوسی، محمد بن حسن، «الخلاف»، ج6، ص 97.
3- همان «المبسوط في فقه الإمامية»، ج 6، ص 288
4- اصفهانی، مجلسی دوم، محمد باقر بن محمد تقی، «ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار»، چاپ اول 16 جلد، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی ره قم 1406ق، ج 14، ص 354.
5- نراقی، احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة»، ج 15 ، ص 38.
6- گلپایگانی، سید محمد رضا موسوی، «هدایة العباد» (للگلبایگانی) چاپ اول 2 جلد دار القرآن الكريم، قم، 1413ق، ج 2، صص 238-240.
ب.مداوا با پلید

قرآن پدیده های خبیث را حرام می داند. (1) در خبیث سه نکته وجود دارد: معنای لغوی، دلیل حرمت، موارد استثنا.

نکته اول: فراهیدی خبث را هر چیز فاسد می داند درباره آهن ناخالصی هایی است که با آتش ذوب می شود (2) صاحب بن عباد پلید از هر چیزی را خبث می داند (3) جوهری خبیث را در برابر پاکیزه می داند مانند بول و غائط. (4) راغب خبث را چیزی می داند که انسان از آن نفرت دارد چه ظاهری باشد یا نفسانی در اصل نیز به معنای پلید است و درباره باورهای باطل گفتار دروغ و رفتار ناشایست نیز به کار می رود و برای هر یک مثال های قرآنی می آورد. (5) از دیدگاه زمخشری خبث در دعای بول و غائط به کار رفته و هر کار زشتی، مانند زنا خبث است. به شیطان و یاران او ،نیز خبث گفته شده. (6) ابن اثیر با اشاره به روایت آب کُر، خبث را به دو معنا می داند: اول: نجاست و حرام دوم: نفرت نفس از چیزی، هر چند حرام نباشد، مانند کراهت از بوی پیاز در مسجد. (7)

فخر رازی خبیث را چیزی می داند که طبع انسان از آن نفرت دارد. البته ایشان با استدلال به آیات ،قرآن معیار دیگر را رجس می داند (8) وی طیب و خبیث را دو نوع می داند: پلیدی و پاکی جسمی و پلیدی و پاکی روحانی که بدتر از پلیدی جسمی است؛ زیرا پلیدی و پاکی روحی همیشگی است و در آخرت نیز اثرگذار است؛ از این رو مراد از زیادی خبیث در قرآن پلیدی روحانی است؛ زیرا بسیاری از پلیدی های روحانی در ظاهر لذت بخش هستند. (9) این

ص: 345


1- نجفی، کاشف الغطاء، جعفر بن خضر ، «شرح الشيخ جعفر على قواعد»، ص 18.
2- فراهیدی خلیل بن احمد «العين»، ج 4، ص 248.
3- صاحب بن عباد ، «کافى الكفاة»، اسماعیل بن عباد، «المحيط في اللغة»، ج 4، ص 325.
4- جوهری اسماعيل بن حماد «الصحاح»، ج 1، ص 281
5- اصفهانی حسین بن محمد راغب «مفردات ألفاظ القرآن»، ص 272-273.
6- زمخشری، ابو القاسم محمود بن عمر، «الفائق»، ج1، ص 301.
7- جزری، ابن اثیر، مبارك بن محمد، «النهاية»، ج 2، ص 4 .
8- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 15، ص 381.
9- «همان»، ج 12، ص 442.

نکته در بررسی فقهی می آید وی در تفسیر خبیثات (1) نیز دو احتمال می دهد: سخن ناپسند و زنان بدکاره (2) زمخشری نیز علاوه بر پلیدی های مادّی به پلیدی های معنوی مانند ربا رشوه و دیگر درآمدهای نامشروع اشاره می کند. (3) قرطبی نیز پس از بیان سه نظریه در معنای پلید و ،پاکیزه این دو واژه را عام می داند که شامل امور مادّی و معنوی می گردد. (4)

در برابر مفسرین اهل سنت فقهای شیعه درباره واژه خبیث دچار ابهام و تردید شده اند، به گونه ای که اردبیلی ادعا کرده معنای خبیث در دین بیان نشده و معنای لغوی نیز با گستردگی آن مراد نیست. معنای عرفی نیز (به دلیل اختلاف عرف ها) نظام مند نیست، مگر آن که مراد عرف میانه مردم باشد. (5) فاضل مقداد برای پاکیزه چهار معنا می آورد: آن چه لذت بخش است؛ حلال شرعی؛ پاکیزه شرعی؛ آن چه که آزار جسمی و روحی برای بدن ندارد پلید نیز چهار معنا دارد (6) شهید دوم مرجع شناسائی پلید و پاکیزه را ابتدا دین و سپس عادت عرب می داند و اگر این دو نبود، هر چه که برای بدن ضرر داشته باشد پلید است. (7)

مرجع قرار دادن عادت عرب به دلیل عربی بودن این واژگان در قرآن است حال آن که اگر دین معیاری عام یا افرادی خاص برای پلید بیان نکرده ،باشد مرجع عرف میانه است و از این جهت تفاوتی بین عرب و عجم نیست؛ زیرا همان گونه که اهل لغت و مفسرین اشاره کردند پاکی و پلیدی اگر به شرع باز نگردد، نفسانی و غریزی است و ارتباطی با نژاد و زبان ندارد. البته زبان شناسی از ارکان موضوع شناسی است ولی زبان شناسی، به جای موضوع سازی، راه کشف معنا است. از این رو می توان واژه ای مانند رقص را که در معنای آن تردید وجود دارد، در

ص: 346


1- ﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾. نور 24 ، آیه 26
2- فخر رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 23، ص 355 .
3- زمخشری محمود، «الكشاف» ، ج2، ص 166.
4- قرطبى، «الجامع لأحكام القرآن»، ج 6، ص 327.
5- اردبیلی، احمد بن محمد، «مجمع الفائدة و البرهان»، ج 11، ص 156.
6- حلّى، مقداد بن عبد الله ،سیوری، «کنز العرفان»، ج 2، صص 298-299.
7- عاملی شهید ثانی، زين الدين بن على «مسالك الأفهام»، ج 12، صص 7-8

زبان های گوناگون بررسی کرد تا به معنای مورد اتفاق دست یافت این اشکال بر نراقی هم .وارد ایشان ادّعا می کند نمی توان معیار را نفرت انسان های سالم قرار داد؛ زیرا این شاخص در خوراکی ها نقض می گردد ممکن است عادت نژادی از برخی ها نفرت داشته باشد مانند ملخ حال آن که برای نژاد عرب لذیذترین غذاهاست، گوشت خوک برای مسیحیان و گوشت سگ برای اهالی شرق آسیا این چنین است شاخص قرار دادن عرب نیز کارساز نیست چون عرف عرب در زمان ها و مکان های ،مختلف گوناگون است همین ایراد نسبت به معیار قرار دادن عرف شهرهای بزرگ و مانند آن وارد است در نتیجه واژه «خبیث» مجمل شده و باید به قدر متیقن آن اکتفا کرد. (1) ادعای ایشان که خبیث در دیگر زبان ها معادل ندارد و نمی توان از دیگر زبان ها معنای «خبیث» را به دست آورد پذیرفته نیست؛ زیرا ایشان در بحث غناء واژگان پارسی «سرود و دو بیتی» را شاهد می.آورد علاوه، واژگان قرآن و روایات هر چند عربی است ولی به معنای نادیده گرفتن دیگر زبان ها در فهم معنا نیست در فارسی معادل خبیث «پلید» است. در انگلیسی پنج واژه برای آن گفته شده که از نظر معنا نزدیک به هم هستند. (2) ممکن است در مصادیق این واژه بین عرب و عجم تفاوت باشد ولی سبب نمی شود معنای این واژه در زبان های گوناگون متفاوت باشد همین رویکرد در واژه رقص وجود دارد معنای اصطلاحی آن در زبان های عربی فارسی و لاتین تفاوتی ندارد.

از دیدگاه صاحب جواهر برخی فقها درباره پدیده هایی که در پلید بودن آن تردید است صرف احتمال پلید بودن را برای دوری جستن از آن ها کافی می دانند و برخی دیگر شرط دوری جستن ،را علم به پلیدی می دانند اما ایشان معیار خباثت را نفرت ذاتی انسان از آن پدیده می داند این نفرت هر چند ممکن است در ظاهر نسبت به رقص وجود نداشته باشد

ص: 347


1- نراقی، احمد بن محمد مهدی، «مستند الشيعة»، ج 15، صص 10-12
2- ترجمه های انگلیسی برای جمله ﴿لا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ﴾ در نرم افزار جامع التفاسیر، عبارتند از: The good and the bad are not equal Evil and good are not equal The bad/spoiled and the good/ pure do not become equal The pure and filthy are not the same The corrupt and the good are not equal

(بدیهی نباشد) اما با اندک دقت و پژوهش درباره عوارض ،رقص انسان به رقص این احساس را پیدا می کند. (1)

خویی با اشاره به استدلال به آیه حرمت خبائث برای ،بول خبیث در فقه را این گونه معنا می کند: هر چیزی که در آن زیان ،است چه از اشیاء باشد یا از رفتار در فارسی به چنین چیزی «پلید» می گویند. (2) روحانی با اشاره به استدلال به آیه و تایید دیدگاه خوئی، نکته دیگری اضافه می کند که در بحث رقص کارگشا است خبیث بودن تنها به معنای نفرت طبع انسان نیست؛ زیرا خبیث در قرآن درباره همجنس گرائی به کار رفته (3) بدیهی است که قوم لوط از این رفتار زشت نفرت نداشتند. در نتیجه خبیث چیزی است که زیان دارد چه طبع انسان از آن نفرت داشته باشد یا از آن خوشش بیاید. (4) منتظری نیز پس از بیان دیدگاه ،خوئی، سه نکته درباره واژه پلید می گوید: اول: معیار تشخیص ،پلید شرع نیست؛ زیرا این واژه حقیقت شرعی نیست. دوم: خبيث هر آن چیزی است که عرف از آن نفرت دارد سوم: نفرت لزوماً به معنای وجود مفسده و زیان نیست؛ زیرا ممکن است پدیدهای زیان مادی نداشته باشد ولی زیان و نفرت نفسانی داشته باشد مانند: زنا. (5) جواد مغنیه با اشاره به موارد استعمال خبیث در شرع و اجمال معنای خبیث در شرع از یک سو و سردرگمی معنای عرفی، نتیجه می گیرد که گویا این واژه در شرع وارد نشده؛ زیرا ابهام در معنای واژه با نیامدن این واژه در دین برابر است. با این حال بر صاحب جواهر اشکال می کند موضوع آیه حرام بودن خبیث است؛ یعنی هر چیزی که پلید بودن آن ثابت شود حرام است. (6)

نتیجه بررسی ،لغوی تفسیری و فقهی اثبات پلید بودن پدیده ای است که یا ضرر جسمی

ص: 348


1- نجفی، محمد حسن، «جواهر الكلام»، ج 36، ص 393.
2- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «مصباح الفقاهة»، ج1، ص 38.
3- ﴿وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ﴾. انبياء: 21، آيه 74
4- قمّی، سید صادق روحانی، «فقه الصادق علیه السلام»، ج 14، صص 36-38.
5- نجف آبادی حسین علی منتظری، «دراسات فى المكاسب المحرمة»، صص 225 -228
6- مغنيه، محمد جواد، «فقه الإمام الصادق علیه السلام» ، چاپ دوم 6 ،جلد مؤسسه ،انصاریان، قم، 1421ق، ج 4 ، صص 374 - 376

و روحی دارد یا عرف آن را پلید بداند رقص هر چند مانند زنا (1) همجنس گرائی (2) و شرک (3) لذت بخش بوده و ممکن است اقبال عمومی به آن سبب زیادی پلیدی بر پاکی گردد (4) اما در عرف متوسط مردم و در طول تاریخ همواره پلید بوده است در نتیجه مداوا با رقص مصداق مداوا با پلید است

نکته دوم: طوسی (5) و ابن ادریس (6) برای حرمت خوردن برخی جانداران به آیه حرمت خبائث استناد کرده اند؛ زیرا این گونه حیوانات در گونه خبیث جای می گیرند ابن شهر آشوب برای حرمت آبِ نجس به این آیه استناد می کند. (7) علامه حلی، (8) ابن فهد حلی، (9) صیمری، (10) سید مجاهد (11) و دیگر فقها برای حرمت خبائث به این آیه تمسک کرده اند.

اما از دیدگاه خمینی مفاد آیه حرمت خبائث ،نیست بلکه خبر از ویژگی های پیامبر صلی الله علیه و آله می دهد. (12) صاحب جواهر همین اشکال را به آیه «خبیثات» می کند. (13) منتظری از اشکال خمینی پاسخ می دهد «الخبائث» جمع همراه با «ال» جنس عموم دارد، در نتیجه هر پدیده

ص: 349


1- ﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَ الْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ﴾. نور: 24 ، آيه 26.
2- ﴿الْقَرْيِةِ الَّتِى كَانَت تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ﴾. انبياء: 21 ، آيه 74
3- ﴿ وَ لَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْكُمْ﴾. بقره: 2، آیه 221
4- ﴿قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ﴾. مائده: 5، آیه 100.
5- طوسی، محمد بن حسن، «الخلاف»، ج 6 ، ص 83.
6- حلّی، ابن ادریس محمد بن منصور، «السرائر»، ج 3، ص 119
7- حلّی، علامه حسن بن يوسف بن مطهر اسدی، «منتهى المطلب»، چاپ اول 15 جلد، مجمع البحوث الإسلامية، ،مشهد، 1412ق، ج 3، ص 164
8- مازندرانی، محمد بن علی، «متشابه القرآن و مختلفه»، ج 2، ص 161.
9- حلّى جمال الدین احمد بن محمد اسدی «المهذب البارع»، ج 5، ص 77.
10- صیمری، مفلح بن حسن (حسین) ، «غاية المرام» ، چاپ اول 4 جلد دار الهادی ،بیروت، 1420ق، ج4، ص 63.
11- حائری، سید محمد مجاهد طباطبایی، «کتاب المناهل» چاپ اول در يك جلد مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم، بی تا، ص 627.
12- خمینی، سید روح الله موسوی، «المكاسب»، ج1، ص 51.
13- نجفی، محمد حسن، «جواهر الكلام»، ج 29 ، ص 442

پلیدی حرام است. (1) بنابراین آیه تنها در مقام بیان وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، بلکه از وقوع این اتفاق خبر می دهد. در قرآن و سنت نبوی صلی الله علیه و آله نیز مواردی به عنوان خبیث مطرح شده اند. مناط حرمت خباثت این پدیده ها است در دانش اصول گفته اند: علّت (پلیدی)، حکم (حرمت) را به هر پدیده مشابهی ،(رقص) توسعه می دهد از این رو سید مرتضی فتوا داده که در خصال کفاره برده زنازاده آزاد نمی گردد؛ زیرا قرآن از آزاد کردن خبیث بازداشته و به زنازاده خبیث گفته می شود. (2) ابن ادریس این حکم را به برده مسلمان اختصاص داده؛ زیرا کافر خبیث است، (3) علامه حلی نیز این حکم را به برده شیعه اختصاص داده چون فقط ،مؤمن پاکیزه است. (4) البته فقهای بعدی این فتاوا را نقد و بررسی کرده اند (5) ولی مشخص است کافی بودنِ پلیدی برای حرمت در ذهنیت فقها وجود داشته و اختلاف آن ها تنها در دائره افراد پلید است، از این رو علامه برای حرمت ،گوشت فَضله و بول حیوانات حرام گوشت تنها به خباثت آن ها استدلال می کند (6) یعنی اگر آیه هم نبود دوری جستن از پلید حکم عقلی می بود در بررسی تفسیری گذشت برخی معیار پلید را نفرت نفس انسان دانسته اند. این معیار پلید را امری غریزی می سازد.

نکته سوم: دلیل حرمت ،پلید قرآن یا عقل باشد این حکم اطلاق دارد و هر پدیده ای که عرف پلید ،بداند حرام است پلید بودن رقص چه از جهت زیان جسمی می آید و از جهت نفرت روانی گذشت در نتیجه حرام است اما اگر کارکرد درمانی یافت، آیا حرمت آن باقی است؟

مداوا با خبیث (پلید) در فقه با عنوان «مداوا با بول» آمده است؛ زیرا بول بارزترین افراد خبیث است، با این حال دو روایت نقل شده مداوا با بول شتر اشکال .ندارد (7)

ص: 350


1- نجف آبادی حسین علی منتظری «دراسات في المكاسب المحرمة»، ج1، صص 225-228.
2- شریف مرتضی، علی بن حسین موسوی، «الانتصار»، ص 367.
3- حلّی، ابن ادریس محمد بن منصور، «السرائر»، ج 1، ص 378.
4- حلّی، حسن بن يوسف، «مختلف الشيعة»، ج 3، صص 442 - 443
5- عمیدی، سید عميد الدين بن محمد اعرج حسینى، «كنز الفوائد فى حل مشكلات القواعد»، چاپ اول 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1416ق، ج 3، ص 256.
6- حلّى، حسن بن يوسف، «مختلف الشيعة»، ج 2، صص 76-74
7- بَابُ أَلْبَانِ الْإِبِلِ 1- ﴿مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ مُوسَی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: أَبْوَالُ اَلْإِبِلِ خَیْرٌ مِنْ أَلْبَانِهَا وَ یَجْعَلُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَلشِّفَاءَ فِی أَلْبَانِهَا. 2- ﴿عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُوسَی بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ قَالَ سَمِعْتُ أَشْیَاخَنَا یَقُولُونَ: أَلْبَانُ اَللِّقَاحِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ عَاهَهٍ وَ لِصَاحِبِ اَلْبَطَنِ أَبْوَالُهَا﴾. کلینی، محمد بن يعقوب، «الکافی» (ط - الإسلامية)، ج 6 ، ص 338. «437 - 172»- ﴿عَنْهُ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ أبَا الْحَسَنِ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلامُ وَ هُوَ یَقُولُ أبْوَالُ الْإبِلِ خَیْرٌ مِنْ ألْبَانِهَا وَ یَجْعَلُ اللهُ الشِّفَاءَ فِی أَلْبَانِهَا﴾. طوسی، محمد بن الحسن «تهذيب الأحكام»، ج9، ص 100.

علم الهدی، (1) ابن براج (2) و علامه (3) تصریح کرده اند علمای شیعه تنها فتوا به جواز نوشیدن بول شتر برای درمان و غیر درمان داده اند. (4) اردبیلی آن را مقید به اضطرار می کند صاحب جواهر مناط حرمت یا جواز استفاده از بول شتر را صدق عنوان خبیث و عدم صدق آن می داند. هر چند اگر خبیث بودن چیزی ثابت ،گردد ملازمه با نجاست آن ندارد. (5)

فقه اهل سنت با فقه شیعه در این بحث شباهت و تفاوتی دارد بخاری از زُهری نقل می کند بول «رجس» است. این دیدگاه بول شتر را نیز در بر می گیرد. (6) جوینی با اشاره به مداوا با شراب و تعارض آن با روایت پیامبر صلی الله علیه و آله بر این باور است که شراب کارکرد درمانی ندارد اما برخی نجاسات مانند بول شتر امکان درمان دارد که در صحیح بودن آن نیز تردید دارد و جواز درمان با آن را نمی پذیرد. (7) غزالی جواز مداوا با بول شتر را قبول می کند ولی مداوا با شراب را

ص: 351


1- شریف مرتضی، علی بن حسین موسوی، «الانتصار»، ص 424.
2- طرابلسی، ابن براج ،قاضی عبد العزيز «المهذب» (لابن البراج) چاپ اول 2 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علميه قم، قم، 1406ق، ج 2، ص 433
3- حلّى، حسن بن يوسف بن مطهر اسدی، «مختلف الشيعة»، ج 8، ص 353.
4- اردبیلی، احمد بن محمد محمد، «مجمع الفائدة و البرهان»، ج1، ص 281.
5- نجفی، محمد حسن، «جواهر الکلام»، ج 36، صص 391-392
6- وَ قَالَ الزُّهْرِى: " لاَ يَحِلُّ شُرْبُ بَوْلِ النَّاسِ لِشِدَّةٍ تَنْزِلُ، لأَنَّهُ رِجْسٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ﴾ [المائدة: 4] وَ قَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ، فِي السَّكَرِ: ﴿اِنَّ اللّهَ لَمْ یَجْعَلْ شِفاءَکُمْ فیما حَرَّم عَلَیْکُم﴾. بخارى، محمد بن إسماعيل، «الجامع المسند الصحيح المختصر = صحيح البخاری»، 74 - كتاب الأشربة باب شراب الحلواء و العسل، ج 7، ص 110.
7- امام الحرمين جوينى عبد الملك بن عبد الله بن يوسف (المتوفى 478 ه)، «نهاية المطلب في دراية المذهب»، حققه وصنع فهارسه: أ. د/ عبد العظيم محمود الدّيب، الطبعة الأولى، الناشر: دار المنهاج، بی جا، 1428ه- 2007م، ج 2، ص 306.

نمی پذیرد (1) ابن رُشد شستن جای زخم را با بول بهتر از شراب می داند؛ زیرا شراب حرام است اما بول، فقط نجس است. البته بین بول حیوانات حلال و حرام گوشت فرق می گذارد، با این حال جواز مداوا نیز برای شستن زخم است نه نوشیدن آن. (2) ابن قدامه تنها به ممنوع بودن مداوا با حرام اشاره می کند، (3) اما نووی پس از بررسی مداوا با نجاسات و ،بول نظریه جواز مداوا با بول را (شتر باشد و غیر شتر) بر می گزیند؛ زیرا برای جواز روایت داریم با این حال دو شرط برای این جواز بیان می کند: اول: درمان گر، پزشک متخصص یا پزشک مسلمان عادل باشد. دوم: امکان مداوا با غیر نجس و پلید نباشد. وی سپس این بحث را مطرح می کند که اگر مداوا با نجس یا،پلید روند درمان را سرعت می بخشد بر مداوا با پاکیزه مقدم است یا نه؟ (4) این بررسی ها درباره مداوا با نجاسات یا حرام های خوردنی و آشامیدنی بود که به بیان ابن رفعه بین اهل سنت در جواز و حرمت این مداوا، اختلاف زیادی وجود دارد. (5) هیتمی به این اختلاف درباره درمان با موسیقی اشاره کرده در یک جا ادعا می کند از فقهای به نام کسی موسیقی درمانی را جائز نمی داند (6) و در جای دیگر، آن را مقید به انحصار درمان به موسیقی درمانی و تأیید دو پزشک می کند، مگر این که خود انسان طبیب باشد. (7)

ص: 352


1- غزالی؛ محمد بن محمد (المتوفى 505 ه)، «الوسيط في المذهب»، المحقق: أحمد محمود إبراهيم, محمد محمد ،تامر، الطبعة الأولى، الناشر: دار السلام، القاهرة، 1417 ، ج1، ص 155.
2- ابن رشد محمد بن احمد (المتوفی 520ه)، «البيان و التحصيل و الشرح و التوجيه و التعليل لمسائل المستخرجة»، حققه: د محمد حجى و آخرون، الطبعة الثانية، الناشر : دار الغرب الإسلامي، بيروت، 1408ه- 1988م، كتاب الجامع الثامن التداوى بالبول و الخمر، ج 18، ص 429.
3- ابن قدامه عبد الله بن أحمد بن محمد بن قدامة (المتوفى: 620ه)، «المغنى لابن قدامة»، الطبعة بدون طبعة، الناشر: مكتبة القاهرة، 1388ه - 1968م، ج 9، ص 423
4- نووى، يحيى بن شرف (المتوفى: 676ه) ، «المجموع شرح المهذب» مع تكملة السبكي و المطيعي الناشر: دار الفكر، بی جا، بی تا، الجزء التاسع كتاب الأطعمة. ج 9، صص 53 -50
5- ابن رفعه، احمد بن محمد (المتوفى: 710ه)، «كفاية النبيه في شرح التنبيه»، المحقق: مجدی محمد سرور باسلوم، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، م2009 ، كتاب الحج باب الأطعمة، ج 8، ص 262.
6- ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، «تحفة المحتاج في شرح المنهاج» [كتاب الشهادات] [شرط الشاهد]، ج10، ص 219.
7- «همان»، صص220-219.

برآیند دیدگاه شیعه و اهل سنت در مداوا با حرام و پلید چند فائده است:

فائده اول: اهل سنت معنای خبیث را معلوم می دانند و دائره خبیث شامل پدیده های مادّی و نفسانی می گردد که رقص یکی از آن ها است. ولی بررسی های فقهی شیعه با وجود تناقض یا ،ایراد از نظر علمی دقیق تر و از نظر فقهی کاربردی است.

فائده دوم: مداوا با پلید و حرام هنگامی جائز است که دلیل ویژه ای بر جواز این گونه مداوا داشته باشیم مانند مداوا با بول شتر یا مستند به نظریه معتبر پزشکی باشد.

فائده سوم: جواز درمان با پلید طبق نظریه پزشکی وابسته به شرائطی است که نراقی در شیعه و نووی از اهل سنت گفته اند: درمان منحصر به پلید باشد و درمان گر نیز متخصص باشد البته اگر پلید درمانی بیمار را زودتر به سلامتی می رساند، پلید درمانی جائز است؛ زیرا تحمّل درد بر انسان واجب نیست البته احتیاط پرهیز از مداوا با پلید است.

دیدگاه مختار

امکان رقص درمانی در گرو بررسی سه عنوان است درمان بیمار درمان گر

عنوان اول: درمان با رقص

رقص درمانی دو حوزه کاربردی دارد

اول: رقص، موجب بازیابی روحیه و روانِ سالمندان مبتلا به زوال عقل کودکان قربانی تجاوز (جنسی) و افرادی که اختلال هیجانی دارند می باشد. (1)

دوم: رقص برای لاغری و افرادی نیازمند توانمندی ،بدنی مفید است. (2)

از نظر روان درمانی در رقص کودکان پلید بودن (رجس) رقص ثابت شد. این پلیدی هر چند شامل زنان می گردد اما در مردان به دلیل زنانه بودن ،رقص با احساس خواری بیش تری همراه است حال که رقص عزّت نفس انسان را زیر سوال میبرد چگونه می تواند از نظر روانی شفابخش ،باشد آن هم برای افرادی که دچار بیماری زوال عقل ،افسردگی (انزوا گرائی) بوده

ص: 353


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_therapy
2- .https://lesley.edu/academics/graduate/clinical-mental-health-counseling-dance-movement- therapy

یا آسیب اجتماعی دیده اند. بدیهی است چنین افرادی از نظر روانی چنان فرو ریخته اند (روان پریش) که درک درستی از ماهیت رقص (تخریب شخصیت انسان) ندارند، تا بخواهند نسبت به آن واکنش مثبت یا منفی داشته باشند.

از نظر جسمی نیز در دیدگاه عموم و رسانه ای رقص فعالیتی شادی آور و مفید برای سلامت بدن معرفی می شود آن چه در بررسی های اسلامی وجود ندارد آسیب های رقص است. البته می توان اضطراب در اصطلاح اهل لغت را کنایه از آسیب های روانی و جسمانی رقص گرفت. در روزگار ،جدید آسیب های رقص به صورت علمی و جدّی بررسی شده است. بر اساس یافته های جدید انواع رقص به جای سلامت ،بخشی آسیب های جسمی به بدن می زند، اما رقاص ها این آسیب ها را برای موقعیت شغلی پنهان می کنند که مانع بازتاب این آسیب ها می شود (1) بررسی های انجام شده دو گونه اند برخی به آسیب های کلی پدیده رقص پرداخته اند و برخی نیز روی رقص های ویژه تمرکز دارند

الف) آسیب های رقص در دانش نامه ویکی پدیا عبارتند از:

• بسیاری از رقصندگان در طول دوره حرفه ای خود آسیب می بینند به گونه ای که بسیاری از آن ها در اواسط تا اواخر دهه 30 سالگی از عمر خود بازنشسته می شوند 50 درصد از رقصندگان شرکت های بزرگ باله و 40 درصد از شرکت های کوچک به دلیل آسیب دیدگی حرفه شان را از دست می دهند

• یکی دیگر از خطرات اختلالات تغذیه رقاصان است؛ زیرا رقصندگان دائماً بر اساس ظاهرشان مورد قضاوت قرار می گیرند و انتظار می رود بدن هایی باریک داشته باشند که خطرات زیادی برای سلامتی به همراه دارد مانند بی اشتهایی عصبی

• در مقایسه با 61 ورزش رایج تنها خطر فوتبال حرفه ای [آمریکایی] از نظر جسمی بیش تر از رقص باله است.

• حركات رقص اگر نادرست انجام شود روی بدن استرس ایجاد می کند حتی اگر از روش کامل و درست استفاده شود تکرار بیش از حد می تواند باعث صدمه شود. شایع ترین

ص: 354


1- https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S2093791118303019

صدمات رقصندگان ،باله ضربه به سندرم لگن و آسیب دیدگی پا و مچ پا است.

• صدمات شانه به دلیل بلند کردن [شریک ،رقص] مشارکت و کار در کف که معمولاً در رقص مدرن دیده می شود در رقصندگان پسر شایع است.

• گروهی از رقصندگان دردشان [ استرس شان] بیش تر از این است که "از بین بروند" در نتیجه باعث بدتر شدن علائم و طولانی شدن بهبودی می شود.

• رقص در سنّی که استخوان ها کاملاً محکم نشده (کودکی)، می تواند آسیب دائمی ایجاد کند. (1)

ب. در پژوهش هلن توماس و جنیفر ،تارر بر دویست و چهار دانش آموز ،رقص، حرفه ای و رقصندگان سابق در بریتانیا مشخص شد که 90٪ از رقصندگان آسیب را (در هنگام مصاحبه یا در گذشته) تجربه کرده اند کمر و زانو رایج ترین نقاط درد و آسیب است. علیرغم آگاهی بیش تر و ارتقاء "رقصنده سالم" در مدارس آموزش رقص و در میان متخصصان انگلستان میزان آسیب های رقص به طور قابل توجهی کاهش نمی یابد. (2)

ج. در پژوهش آکادمی رقص کودکان آمریکا درباره رقص باله تاکید شده رقص به خودی خودی آسیب زا است و این آسیب،زائی شامل رقص هایی مانند: باله، جاز، مدرن، تاپ، هیپ هاپ، ایرلندی، می گردد برخی حرکت های مشترک بین انواع رقص عبارتند از: پریدن، چرخاندن، اشاره به انگشتان پا، قوس عقب و بلند کردن. این فعالیت ها سبب تاندونوز، شکستگی های استرس، اسپری مچ پا، ضعف مچ پا یا کمر درد می شود. (3)

سه نمونه پژوهش خاص نیز عبارتند از:

اول: رقص شکم. این گونه رقص به عنوان رقص شرقی و شهوت آمیز طرفداران بسیار به ویژه بین زنان ،دارد با این حال یکی از آسیب رسان ترین رقص ها به رقصندگان غیر حرفه ای است رقص شکم برای کسانی که بیماری های زمینه ای ،دارند خطرناک است. بیماری هایی مانند: صاف بودن ،پاها مشکل در ستون فقرات بیماری ،تخمدان تومور، فرآیندهای التهابی

ص: 355


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance and health
2- /https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/19508809
3- .https://www.healthychildren.org/English/healthy-living/sports/Pages/Ballet-and-Dance.aspx

حاد، فشار خون بالا، انسداد لوله ،فالوپی درد شدید و خونریزی شدید قاعدگی بیماری های قلبی، سل ریوی، برونشیت تشدید شده برونشیت ،انسداد زخم حاد معده و اثنی عشر، هر گونه مشکلی در کبد و به ویژه برای زنان باردار.. همچنین این رقص/ ورزش برای کودکان مفید نیست؛ زیرا برای کودکان لرزش ممنوع است. (1) در نتیجه این گونه رقص نه تنها کارکرد درمانی (در سطح رقص های لاغری) ندارد بلکه خطر آفرین نیز هست.

دوم: رقص باله. به عنوان رقص نمایشی هنری و کلاسیک بین رقصندگان و تماشاگران، علاقمندان بسیاری دارد بر اساس یافته های جدید باله می تواند باعث درد پا، آسیب دیدگی رقصا و در برخی موارد آسیب دیدگی پای شریک رقصنده شود. این آسیب، بیش تر در رقصنده هایی که تکنیک «پوینت» را تمرین می کنند و رقصیدن در کفش های پیست رُخ می دهد. رقصندگان باله که روی پیست نیستند نیز می توانند درد پا، ساق پا و مچ پا را تجربه کنند. (2) در پژوهش دیگر تاکید شده علاوه بر آسیب های جسمی، رقص باله آسیب عاطفی به رقصندگان می زند. (3)

سوم: رقص هیپ هاپ. رقص ،مدرن پر طرفدار و پر جنب و جوش است. ویژگی آخر عنصر مشترک رقص های لاغری است مانند زومبا سالسا ایروبیک در پژوهشی که دوره 5 ساله کلینیک صدمات رقصنده در بیمارستان رویال ملی ارتوپدی (4) در لندن انجام شد مشخص گردید شایع ترین آسیب دیدگی رقصندگان هیپ هاپ زانو و پس از آن ستون فقرات پا و مچ پا است. این نتایج با نتایج مطالعات قبلی آسیب دیدگی رقصندگان ،هیپ هاپ قابل مقایسه می باشد. (5) مطالعه دیگری با هدف تعیین آسیب در رقصندگان هیپ هاپ نشان داد هفده درصد رقصندگان صدمه های گوناگونی دیده اند زانو بیش ترین آسیب دیدگی را نشان می داد و پس از آن کمر و مچ پا می باشد (6)

ص: 356


1- /https://www.baltictimes.com/news/articles/26936
2- https://www.healthline.com/health/ballerina-feet
3- https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/2159676X.2011.572181?journalCode=rqrs21
4- (RNOH)
5- /https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31775952
6- /https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31484349

در پاورقی، فهرستی از مقاله های آسیب های رقص آمده است. (1) این نمونه ها به چند نکته اشاره دارد:

نکته اول: آسیب های جسمی رقص گسترده است و تفاوتی بین نوع رقص و رقاص

ص: 357


1- Similar articles Health care seeking behavior and perceptions of the medical profession among pre- and post- retirement age Dutch dancers. Air M. J Dance Med Sci. 2009;13(2):42-50. PMID: 19508808 Clinical Trial. Dancing in pain: pain appraisal and coping in dancers. Anderson R, Hanrahan SJ. J Dance Med Sci. 2008;12(1):9-16. PMID: 19618573 Clinical Trial. Injury Patterns in Hip Hop Dancers. Jubb C, Bell L, Cimelli S, Wolman R. J Dance Med Sci. 2019 Dec 15;23(4):145-149. doi: 10.12678/1089-313X.23.4.145. PMID: 31775952 Fractured identities: injury and the balletic body. Wainwright SP, Williams C, Turner BS. Health (London). 2005 Jan;9(1):49-66. doi: 10.1177/1363459305048097. PMID: 15576424 Review. Dance medicine: current concepts. Miller C. Phys Med Rehabil Clin N Am. 2006 Nov;17(4):803-11, vii. doi: 10.1016/j.pmr.2006.06.005. PMID: 17097481 Review. Show more similar articles See all similar articles Cited by 4 articles HEALTH-RELATED QUALITY OF LIFE (HRQOL) MEASURES USED IN DANCE: A SYSTEMATIC REVIEW. Fauntroy V, Nolton EC, Ambegaonkar JP. Int J Sports Phys Ther. 2020 May;15(3):333-342. PMID: 32566370 Free PMC article. Injury Fear, Stigma, and Reporting in Professional Dancers. Vassallo AJ, Pappas E, Stamatakis E, Hiller CE. Saf Health Work. 2019 Sep;10(3):260-264. doi: 10.1016/j.shaw.2019.03.001. Epub 2019 Mar 23. PMID: 31497323 Free PMC article. Detailed injury epidemiology in contemporary dance: a 1-year prospective study of 134 students. van Winden DPAM, Van Rijn RM, Richardson A, Savelsbergh GJP, Oudejans RRD, Stubbe JH. BMJ Open Sport Exerc Med. 2019 Feb 8;5(1):e000453. doi: 10.1136/bmjsem-2018-000453. eCollection 2019. PMID: 30899545 Free PMC article. Preventing dance injuries: current perspectives. Russell JA. /https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/19508809

(کلاسیک یا مدرن حرفه ای یا آماتور مرد یا زن بزرگسال و کودک) در آسیب دیدگی نیست. با وجود چنین آسیب هایی نمی توان رقص را درمان دانست خطر این آسیب ها آن اندازه جدی است که برخی از خوانندگان و رقصندگان برجسته اعضای حساس بدن خود را بیمه می کنند. (1)

نکته دوم: این آسیب ها رشته دانشگاهی «پزشکی رقص» را اواخر قرن بیستم میلادی خارج از رشته پزشکی ورزشی توسعه داد. جشنواره رقص آمریکا (2) دوره های پزشکی رقص را در برنامه خود گنجاند انجمن بین المللی پزشکی و علوم رقص (3) نیز توسط گروه بین المللی ،پزشکان ،مربیان دانشمندان رقص و رقصندگان تشکیل شد. (4) برخی از شرکت های رقص نیز فیزیوتراپیست ها متخصصان تغذیه مربیان پیلاتس ماساژ درمانی و پزشکان طب رقص را برای ارائه خدمات پشتیبانی استخدام می کنند. (5) مانند گونه خاص فیزیوتراپی (6) که به عنوان مراقبت های ویژه به رقصندگان باله (و غیر رقصندگان) ارائه می شود. (7)

نکته سوم: پژوهش های علمی درباره چگونگی و اثر بخشی رقص درمانی هم چنان در مراحل ابتدایی .است تمرین های رقص درمانی ناهمگون و دامنه و روش های آن بسیار متفاوت ،است از این رو ایجاد شواهد پزشکی نیز مشکل است. در یک بررسی با عنوان «رقص درمانی برای اسکیزوفرنی» و در بررسی دیگری «درباره زوال عقل» مشخص شد به دلیل تعداد کم شرکت کنندگان یافته های علمی محدود است. در نتیجه با توجه به مطالعات اندک و کیفیت پایین ،شواهد امکان مقایسه رقص درمانی با دیگر روش های درمانی وجود ندارد. (8)

نکته چهارم: تعریف های رقص درمانی در ویکی پدیا و انجمن رقص درمانی آمریکا،

ص: 358


1- https://cafemom.com/lifestyle/183575-10_celebrities_who_insured_their/128082- jennifer_lopez
2- (ADF)
3- (IADMS)
4- the International Association for Dance Medicine and Science (IADMS) was formed by an international group of dance medicine practitioners, dance educators, dance scientists, and dancers. Membership of IADMS began with 48 members in 1991, and has grown to over 900 members in 35 countries as of 2016
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_science
6- Westside
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_science
8- https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_therapy

عبارت «رقص / حرکت درمانی» است. (1) یعنی مراکز معتبر جهانی تردید دارند که این پدیده را رقص درمانی به معنای خاص بدانند یا حرکت /هنر درمانی به معنای عام است. این تردید اساس رقص درمانی را زیر سوال میبرد و نمی توان با استناد به یافته های این مراکز رقص را درمان دانست.

نکته پنجم: فقهای شیعه رقص (2) و موسیقی درمانی (3) را جائز نمی دانند، و بر این باورند با تجربه های ناکافی بشری نمی توان مداوا با پلید را تجویز کرد (4) هر چند که انجام پژوهش در این حوزه از نظر دینی اشکال ندارد. (5)

نکته ششم: امام علی علیه السلام انسان دنیا زده را به رقص تشبیه می کند. (6) در تحف العقول، این تشبیه کامل تر آمده است. (7) وجه شباهت همان گونه که ابن ابی الحدید، (8) خوانساری (9) و خویی (10) اشاره کرده اند، بی قراری و اضطراب در رقص و دنیاگرایی است. البته خویی بی قراری دنیا را مانند بیماری و با برای بدن می داند که بهتر بود به خودِ رقص مثال می زد. (11)

ص: 359


1- https://adta.memberclicks.net/become-a-dance-movement-therapist.
2- شیرازی، سید صادق حسینی، «استفتاءات الغناء»، ص 48
3- خویی، سید ابو القاسم موسوی - تبریزی جواد بن علی «فقه الأعذار الشرعية و المسائل الطبية (المحشّى)»، چاپ اول، در يك جلد دار الصديقة الشهيدة، علیها السلام قم، 1427ق، ص 269.
4- شیرازی، سید محمد حسینی، «من فقه الزهراء علیها السلام»، چاپ اول 5 ،جلد ،رشید قم 1428 ه ق، ج 3، ص 398.
5- خمینی سید روح الله موسوی «توضيح المسائل»، ج 2، ص 955
6- ﴿وَ مَنِ استَشعَرَ الشّغَفَ بِهَا مَلَأَت ضَمِيرَهُ أَشجَاناً لَهُنّ رَقصٌ عَلَي سُوَيدَاءِ قَلبِهِ هَمُّ يَشغَلُهُ وَ غَمُّ يَحزُنُهُ﴾. شريف الرضى، محمد بن حسين «نهج البلاغة» (للصبحي صالح)، ص 539 .
7- ﴿وَ مَنِ اِسْتَشْعَرَ شَغَفَهَا مَلَأَتْ قَلْبَهُ أَشْجَاناً لَهُنَّ رَقْصٌ عَلَی سُوَیْدَاءِ قَلْبِهِ کَرَقِیصِ اَلزُّبْدَهِ عَلَی أَعْرَاضِ اَلْمِدْرَجَهِ هَمٌّ یَحْزُنُهُ وَ هَمٌّ یَشْغَلُهُ ﴾. ابن شعبه حرانی حسن بن علی «تحف العقول»، ص221.
8- ابن أبى الحديد، عبد الحميد بن هبه الله «شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید»، چاپ اول، 10جلد، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، 1404 ق ، ج 19، ص 286؛ لأن هذه صفة الدنيا في تقلبها بأهلها. همان، «شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد»، ج 19، ص 287.
9- آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، «شرح غُرر الحكم و دُرَر الكَلم» چاپ چهارم 7جلد، دانشگاه تهران، تهران، 1366ش، ج 5، ص 434
10- خوئی، حبیب الله «منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغة»، ج21، ص 450
11- «همان»، ج 21، ص 449.

جوهری (1) و ابن منظور (2) نیز رقص را اضطراب دانسته اند طریحی شاهد این معنا را همین روایت امام علی علیه السلام می داند. (3) این تشبیه درونمایه مشترک رقص و دنیازده است. این اضطراب به تصریح اهل لغت و ،پزشکی در ماهیت رقص بوده و از آن جدایی ناپذیر است، به ویژه برخی از رقص های مدرن و پست مدرن بیش از آن که رقص ،باشند جست و خیزهای اضطراب گونه اند که بینندگان هیچ درک روشنی از آن ندارند این اضطراب در معنا و باطن رقص همان جایگاه پَست اجتماعی و اضطراب روانی است که رقاص ها به آن اعتراف کرده اند. در نتیجه پدیده ای که ماهیت ظاهری و باطنی آن بی قراری است نمی تواند موجب قرار و آسایش جسم و روان انسان گردد شاهد این نظریه سخن دیگر امام علی علیه السلام است: نفس کشیدن انسان، گام های او به سوی مرگ است. (4) بدیهی است هر چه این گام ها تند تر شود، انسان زود تر به مقصد (مرگ) می رسد. رقص های ،لاغری ضرب آهنگ تندی دارند و ضربان قلب و مصرف اکسیژن را بالا می برند این روند در ظاهر سبب چربی سوزی می گردد ولی با شتاب بخشیدن به فرایندهای فیزیکی انسان را به مرگ نزدیک تر می سازد که در تضاد با سلامتی است.

عنوان دوم: بیمار

بیمار رکن رقص درمانی است هر چند در خاورمیانه رقص برای درمان چاقی و کم تحرکی پیشنهاد می گردد (5) اما بیش ترین گروه بیماران در حوزه روان پریشی (اوتیسم، زوال عقل) (6) دسته بندی می شوند (7) که در برابر عنصر قصد و اراده قرار دارد یعنی بیماری که رقص را به عنوان درمان انجام می دهد خودآگاه این رفتار را انجام نمی دهد و اگر آگاهانه انجام دهد، انگیزه اش

ص: 360


1- جوهری، اسماعیل بن حماد «الصحاح»، ج 3، ص 1041.
2- ابن منظور، محمد بن مكرم «لسان العرب»، ج 7، ص 42
3- طریحی، فخر الدین، «مجمع البحرين»، ج1، ص 172.
4- ﴿وَ قَالَ علیه السلام نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه﴾. شريف الرضى محمد بن حسين، «نهج البلاغة» (للصبحی صالح)، ص 480
5- /https://bazdeh.org/%D8%B1%D9%82%D8%B5-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C- %DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D9%88%D8%B2%D9%86
6- https://www.ndeo.org/content.aspx?page_id=2507club_id=893257.item_id=567pst=9950
7- .https://lesley.edu/academics/graduate/clinical-mental-health-counseling-dance-movement- therapy

سرگرمی یا بازی (تفنّن) نیست بلکه رقصیدن برای درمان است اگر بازی و سرگرمی را ماهیت رقص بدانیم رقص درمانی تنها شبیه رقص است و رقص اصطلاحی نیست.

از سوی دیگر، رقص درمانی چرخه ای از روان پریشی است بیمار روان پریش هنگامی که با رقص بهبودی یابد (به ویژه جنس مذکر) با حقیقت فرومایگی رقص (درمان) روبرو شده با روان پریشی جدیدی روبرو می گردد.

عنوان سوم: درمان گر

انجمن رقص درمانی آمریکا پس از اتمام برنامه کارشناسی ارشد (1) گواهینامه رقص/ حرکات درمانی (2) اهدا کند. (3) شرکت کنندگان دوره ،ارشد ممکن از هر ای وارد این حرفه شده باشند، گر چه بیش تر شرکت کنندگان دارای پیشینه روان پزشکی یا رقص هستند؛ (4) از این رو تاکید شده هنگامی که فردی به عنوان متخصص رقص و حرکات درمانی مجوز می گیرد، توسط اساتیدی که در این زمینه نوآوری می شوند راهنمایی می شود اساتید نیز دارای تخصص های گوناگون غیر مرتبط با رقص هستند. (5) اریکا هورنتال اعتراف می کند که رقص درمانی ممکن است اشکال رقص خاصی را در بر بگیرد که پیرو توسط چارچوب نظری درمان گر می باشد تا این ضابطه علمی یا تجربی .باشد با این حال درمان گر ،رقص در حالی که در رقص با تجربه ،است ممکن است آموزش رسمی رقص نداشته باشد بنابراین انتظار نمی رود حرکت هایی را که مربی در کلاس رقص درمانی می تواند یاد دهد آموزش دهد. (6)

با تردید در سه رکن رقص درمانی (درمان، بیمار و درمان گر) اریکا هورنتال (7) تاکید می کند بیش تر موارد منظور از واژه ،درمان توصیف سلامتی یا احساس بهتر بودن است در نتیجه

ص: 361


1- https://www.adta.org/about
2- (R-DMT)
3- https://adta.memberclicks.net/become-a-dance-movement-therapist
4- https://lesley.edu/academics/graduate/clinical-mental-health-counseling-dance-movement- therapy 5
5- https://www.ndeo.org/content.aspx?page_id=2507club_id=893257item_id=567pst=9950
6- https://www.ndeo.org/content.aspx?page_id=2507club_id=893257item_id=567pst=995
7- Dance Therapy vs. Therapeutic Dance: Is there a Difference? By Erica Hornthal, LCPC, BC-DMT https://www.ndeo.org/content.aspx?page_id=2507club_id=893257item_id=567pst=9950

رقص های درمانی جنبه تفریح و لذت بخشی دارند حال آن که دیدگاه رایج درباره درمان، تجربه لذت بخش نیست هم چنین تمرکز رقص های تفریحی بر رفتارهای حرکتی اختیاری و تمرکز رقص درمانی بر اهداف روانی و مداخله درمان گر بر رفتار بیمار است. (1) در نتیجه رقص درمانی گونه ای حرکت درمانی است که به صورت موزون انجام می شود چه همراه با موسیقی باشد یا بدون موسیقی اجرا شود نهایت این که در مراکز رقص درمانی بین المللی درمان گران ،رقص بیش تر متخصصان ،رقص، روان پزشکی و فیزیوتراپ هستند که از گفته چنین درمان گرانی یقین به مداوا با رقص به دست نمی آید رقص های لاغری نیز به جای تجویز پزشکی صرفا زیر نظر کارشناسان این گونه ورزش ها توصیه و اجراء می شوند که ارزش علمی ندارند.

ص: 362


1- https://www.ndeo.org/content.aspx?page_id=2507club_id=893257item_id=567pst=9950 https://www.psychologytoday.com/intl/blog/hope-eating-disorder-recovery/201704/what-is- dance-movement-therapy

گفتار پنجم: رقص های ورزشی

اشاره

رقص ورزشی (1) اصطلاح عام برای حرکات موزونی است که به نام و برای ورزش انجام می شود. کارکرد نام ورزشی کمک به رسمیت المپیکی این گونه حرکات موزون است. این رقص ها در سطح آماتور و حرفه ای در سراسر جهان به صورت رقابتی اجرا می شوند. کمیته جهانی ورزش رقص حرفه ای را در سطح بین المللی تنظیم می کند. (2)

رقص های ورزشی ریشه در فلسفه و آموزش های نظامی یونان دارد. یونانیان از کودکی رقص و انواع گوناگونی از حرکات جسمی را می آموختند. (3) ژیمناستیک در یونانی به معنای «برهنه» بود؛ زیرا این رقص/ ورزش ها برهنه انجام می شد افلاطون ژیمناستیک را بخشی مهم در آموزش می دانست پرودیکوس سوفیست و جالینوس پزشک نیز به ارتباط بين ژيمناستيك و سلامتی اشاره کرده اند امروزه همین ارتباط توسط متخصصان پیشنهاد می شود. (4) در جشن سالانه اسپارت ،نیز جوانان پسر و دختر برهنه در اطراف مجسمه های مشهور مهارت های ورزشی و رزمی خود را از طریق رقص جنگ نشان می دادند و شریک زندگی خود را شناسائی می کردند. (5) البته رقص جنگ در همه فرهنگ ها تمرینی است برای آمادگی رزمی که همراه با موسیقی (ریتم های ضربی قوی) اجرا می شود. (6)

امروزه حرکات موزون ورزشی از مجموعه ورزش های «هوازی» به شمار می آید. به انواع ورزش هایی که به طور مستمر و طولانی مدت (بیش از 2 دقیقه) طول می کشند و ضربان قلب در هنگام تمرین کمتر از 70 درصد حداکثر ضربان قلب باشد، تمرینات «هوازی» یا زیر بیشینه گفته می شود (7) مانند دو و میدانی ایروبیک و رقص (8) این گونه رقص-ورزش وابسته به اجرای موسیقی است؛ (9) زیرا به حرکات ،رقاص، ریتم

ص: 363


1- Dancesport
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Dancesport
3- http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/187/html/18-187.htm
4- (https://en.wikipedia.org/wiki/Gymnasium_(ancient_Greece
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Gymnopaedia
6- https://en.wikipedia.org/wiki/War_dance
7- /https://behita.blogsky.com/1391/05/27/post-186
8- /http://www.mayoclinic.org/ http://www.ifsaf.com
9- حسین رحمان نژاد حسین «تاثیر موسیقی در ورزش و تمرینات ورزشی»، سایت آفتاب آی آر /www.eprints.usq.au

می بخشد (1) بیش تر موسیقی،ها موسیقی الکترونیک می باشد که تند انرژی زا و پر تحرک بوده، ضرباهنگ 110 تا 150 ضربه در دقیقه دارند که دو گونه با کلام و بی کلام هستند. (2) سبک های موسیقی - رقص الکترونیک عبارتند از: بریک بیت، بیگ بیت، درام اند بیس، ترنس (3) تكنو، هاوس، های انرژی. (4) رقص های ورزشی در فهرست کمیته جهانی ده گونه است که عبارتند از پنج رقص سالنی: (5) والس، (6) تانگو، (7) فاکس تروت آهسته، (8) کوئیک استپ (گام سریع) (9) و والس وینی. (10) و پنج رقص لاتین: چاچا، (11) سامبا، (12) رومبا، (13) پاسودوبل (14) و جیو (لرزیدن). (15) بیش تر این رقص ها در رقص های هنری معرفی شد، اما رقص های ورزشی محدود به این سبک ها نیست؛ زیرا «پاسو دوبل» بیش از آن که رقص باشد، گونه ای گاوبازی است. (16) والس وینی نیز گونه ای رقص والس است که به خاطر شکل اجرای رقصندهایش مشهور شده و تفاوتی با والس ندارد. (17) در این پژوهش رقص های ورزشی سه

ص: 364


1- آصفی، یحیی، قهرمان تبریزی، کورش، «تأثیر سرعت موسیقی بر ضربان قلب و سطح درک فشار دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی»، مجله علوم زیستی و ورزشی بهار 1390 شماره 8 صص ،5439، قادری، محمد، آقاعلی ،نژاد حمید ،آذربایجانی محمد علی «بررسی تأثیر موسیقی مهیج و آرام بخش بر اجرای هوازی، میزان درک فشار و غلظت کورتیزوال بزاقی دانشجویان مرد ورزشکار» المپیک بهار 1387، ش 41، صص 17-26
2- www.eprints.usq.au.
3- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C_% D8%AA%D8%B1%D9%86%D8%B3
4- Bom, Coen Armin Only: A Year in the Life of the World's No. 1 DJ. Oxford, UK: Dutch Media Uitgevers BV(2009): p. 15. Fassbender, Torsten. The Trance Experience. Knoxville, Tennessee: Sound Org Inc(2008): p. 15, 16, 17, 19.
5- (Ballroom (Standard
6- Waltz
7- Tango
8- Slow Foxtrot
9- Quickstep
10- Viennese Waltz
11- Cha-cha-cha
12- Samba
13- Rumba
14- Paso Doble
15- Jive
16- /Phttps://leevi.ee/en/what-is-dancesport
17- /https://leevi.ee/en/what-is-dancesport

دسته اند: آمادگی جسمانی ورزش های موزون ورزش های رزمی موزون؛

رشته های آمادگی جسمانی موزون

تفاوت آمادگی جسمانی با ،ورزش به تفاوت ورزش و نرمش باز می گردد نرمش یا گرم کردن فعالیتی آرام و کوتاه است که جهت آماده کردن بدن برای ورزش تولید شده اند. این فعالیت ها ورزشکاران را برای مهارت های حرکتی و پایین آمدن آسیب پذیری، آماده می سازد.(1) البته گاه آمادگی جسمانی به عنوان فعالیت اصلی ورزشی مطرح می شود مانند «ورزش صبحگاهی». (2) آمادگی جسمانی لزوما ارتباطی با موسیقی ندارد ولی بیش تر موارد جهت ایجاد ریتم و نظم در توالی حرکات با همراهی موسیقی اجراء می شود. (3) آمادگی جسمانی دارای تمرین های مشخص می باشد ولی برخی رقص های مدرن ،نیز با عنوان آمادگی جسمانی ترویج می شوند.

فیوژن فیتنس

*فیوژن فیتنس (4)

ترکیبی از روش های مختلف آمادگی جسمانی است در برگیرنده ی تمرین های ریتمیک، سرعتی، استقامتی، ضربه ای، انعطافی، قدرتی، پرشی، تعادلی، مهارتی، اصلاحی و ذهنی می باشد که بصورت انفرادی و گروهی اجرا می شود. (5) اجرای گروهی ممکن است مختلط باشد.

ص: 365


1- هاشمی نوربخش، حسن، «ورزش از دیدگاه اسلام»، چاپ اول، سبط النبی ،قم، 1388، صص 89 - 90 .
2- «ورزش صبحگاهی» مجموعه حرکات و تمرینات ورزشی است که معمولاً صبح ها انجام می شود. این حرکات و تمرينات گونه ای طراحی گردیده که فرد با توجه به سن و جنس و نوع فیزیک بدنی بتواند آن را انجام دهد. https://www.yjc.ir/fa/news/6692216/%D8%AA%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%86- %D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8- %D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4- %D8%B5%D8%A8%D8%AD%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C- %D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1
3- بی نام، «آمادگی جسمانی»، ترجمه: صدیقه حباری و بهروز ژاله دوست؛ صارم بافنده، فرحناز، «تناسب اندام با حرکات موزون و شاد»؛ رنجی، علی «علم پرورش اندام».
4- Fitness function.
5- Andrew L. Nelsona,*, Gregory J. Barlowb, Lefteris Doitsidis، Fitness functions in evolutionary robotics: A survey and analysis، Robotics and Autonomous Systems 57 (2009) 345-370
ایروبیک

*ایروبیک (1)

گونه ای فعالیت بدنی با ترکیبی از تمرینات هوازی موزون همراه با تمرینات روزمره حرکاتِ کششی و قدرتی با هدف بهبود و گسترشِ همه جوانبِ آمادگی جسمانی (انعطاف پذیری مَفصل ماهیچه و دستگاه گردش خون) است. حرکاتِ ایروبیک معمولاً با موسیقی و با یاریِ آموزگار انجام می پذیرد. (2) انواع ایروبیک عبارتند از:

ایروبیک در آب (3) (برومبال): تمرین در آب است که بیش تر مواقع ایستاده و بدون شنا کردن و فرورفتن در آب انجام می شود و نوعی ورزش قدرتی است. ایروبیک آبی انواع مختلفی دارد مانند: زومبا آبی، یوگا در آب، اروبیک آبی و آهسته دویدن در آب (4)

ایروبیک آزاد نیز ترکیب چند رقص کوتاه به همراه موسیقی هوازی است. (5) تکنیک «نیا» (6) جایگزینی برای برنامه های سلامتی و تناسب اندام است که در آن موسیقی هنرهای رزمی، هنرهای رقص مدرن و یوگا با هم ترکیب می شود (7)

ژیمناستیک ایروبیک: توانایی انجام حرکات پیچیده و سخت انعطافی و قدرتی همراه با موسیقی است که به صورت تک جنسیتی یا مختلط برگزار می گردد. (8) ژیمناستیک هوازی به نام ایروبیک ورزشی و ایروبیک رقابتی شناخته می شود و رقص ،پیچیده ژیمناستیک ریتمیک و آکروباتیک را با عناصر ایروبیک ترکیب می کند. (9) این رشته دو گونه دارد:

ایروبیک عمومی (8 ورزشکار: مرد یا زن): از توالی های AMP در سراسر برنامه تشکیل

ص: 366


1- Aerobic.
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C%DA%A9 .Sharon A. Plowman; Denise L. Smith (1 June 2007). Exercise Physiology for Health, Fitness, and Performance. Lippincott Williams Wilkins. p. 61. ISBN 978-0-7817-8406-1. Retrieved 13 October 2011.
3- Water aerobics
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C%DA%A9 %D8%A2%D8%A8%DB%8C
5- /https://www.aerobic.com/freestyle-aerobics . /https://www.aerobic.com/freestyle-aerobics
6- NIA
7- (https://en.wikipedia.org/wiki/Nia_(fitness
8- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%DB%8C%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D 8%AA%DB%8C%DA%A9 %D8%A2%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C %DA%A9
9- https://en.wikipedia.org/wiki/Aerobics

شده است که به صورت منسجم از حداقل 2 سبک برنامه: سالسا، هیپ هاپ، تانگو، فانگی، بریک دنس و فلامینگو استفاده می شود که می تواند شامل حرکاتی از رشته های دیگر ژیمناستیک باشد

ایروبیک اِستپ (8 ورزشکار مرد یا زن): از گام های پایه ایروبیک و حرکات دست و تجهیزات اِستپ (همراه) با موزیک استفاده می شود. در این برنامه اجرای حرکات آکروباتیک مجاز نیست. (1)

هر چند در تعریف ایروبیک واژه رقص به کار نرفته اما به دلیل تجاری سازی آن از سوی باشگاه های ،خصوصی اجرای ایروبیک همراه با موسیقی تند و انرژی می باشد که آن را تبدیل به رقص می کند. برخی سبک های ایروبیک ،نیز از رقص سالسا و زومبا و مانند آن استفاده می کند این الگو در دیگر آمادگی های جسمانی موزون نیز وجود دارد.

زومبا

«زومبا» گونه ای رقص برای تناسب اندام می باشد در این رشته از حرکات موزون «فیتنس» (حرکات ورزشی با و بدون وزنه)، رقص «سالسا»، «کومبیا» و «سامبا» استفاده می گردد که با حرکات تند و سریع و موسیقی همراه است. (2) تفاوت زومبا با ایروبیک در هماهنگی دست و پا و چرخش یا ضربه زدن با قسمت میانی بدن است موسیقی زومبا از سبک های رقص مانند کومبیا، سالسا، مرنجی، مامبو، فلامنکو، چاچاچا، سامبا، هیپ هاپ، سوکا، تانگو (3) است. انواع زومبا عبارتند از:

زومبا فيتنس: حركات بر اساس ایروبیک پیشرفته طراحی شده است و از دمبل و حرکات قدرتی استفاده می شود چرخش باسن نیز همزمان با حرکات دست و پا انجام می شود.

زومبا رقص: حکم آموزش رقص را دارد و حرکات قدرتی استفاده نمی شود. مربی زومبا باید دارای مدرک مربیگری ایروبیک باشد.

زومبا استپ: ترکیبی از حرکات استپ ایروبیک و زومبا بوده که با هدف افزایش قدرت

ص: 367


1- http://gymnastic.ir/?page_id=412
2- Zumba brings the dance party into the health club, USA Today, 10 October 2011.
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Zumba

عضلانی و چربی سوزی انجام می شود.

زومبا تونینگ: در آن از وزنه استفاده می شود.

زومبا در آب: زومبای در استخر فشار کم تری به مفاصل وارد می کند

زومبا با صندلی: این نوع با استفاده از صندلی انجام می شود.

زومبا طلایی یا زومبا گُلد: مختص افراد میان سال و کهن سال است.

زومباتومیک یا زومبای کوکان: برای کودکان 7 سال به بالا (به ویژه چاق) طراحی شده است. (1)

این ورزش ممکن است به صورت ،فردی، گروهی مختلط یا با عدم اختلاط برگزار شود. این رقص هرچند با نام ورزش انجام می گردد ولی با هدف لاغری نیز انجام می گردد که کارکرد ورزشی-درمانی دارد.

سالسا

«سالسا» رقصی دو نفره با آهنگ ملایم است. (2) شکل غالب این ورزش اجرا به صورت مختلط (زن و مرد) است.

باراوسل

*باراوسل (3)

ورزشی ریتمیک، قدرتی، استقامتی و کششی است. در این ورزش، از تمرین های باله کلاسیک استفاده می شود و حرکات آن حالت های نشسته خوابیده به پشت و یا بر روی شکم انجام می شوند. در تمرین های باله حرکت هایی وجود دارد که با استفاده از میله انجام می شود. در باراوسل تمرین های ایستاده روی میله یا به صورت خوابیده روی زمین انجام می شود. (4) این ورزش امکان اجرای فردی و گروهی را دارد

بادی شیپینگ

*بادی شیپینگ(5)

ص: 368


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Zumba
2- https://pt.slideshare.net/Paakhi13/salsa-40167506 (https://en.wikipedia.org/wiki/Salsa_(dance
3- barasol
4- /https://wikifa.com/330 http://barasol.ir/barreausol-movements
5- Body shaping.

ورزش پرتحرك و بدون حرکات پرشی و جهشی است و ترکیبی از برنامه های ورزشی هوازی و بی هوازی می باشد و موجب تغییر شکل ظاهری بدن از چاق و لاغر به بدنی عضلانی و ورزشی می گردد برای تقویت عضلات در این ورزش از دستگاه های بدن سازی ویبریشن و ماساژ استفاده می شود. (1)

رقص شافل

*رقص شافل (2)

یا شافل ملبورن (3) گونه ای رقص باشگاهی- رقابتی است که بیش تر با آهنگ های شاد اسپانیایی رقصیده می شود حرکات اساسی ،رقص، عمل سریع پاشنه و پا با سبکی مناسب برای انواع مختلف موسیقی الکترونیکی است و انواع حرکات بازو را نیز در بر می گیرد. (4)

رقص میله

*رقص میله (5)

در این رشته حرکات آکروباتیک با محور یک میله عمودی انجام می شود و دارای مسابقه های حرفه ای و آماتور در جهان .است رقص میله به استقامت و هماهنگی عضلانی قابل توجهی نیاز دارد رقص میله نوعی تمرین محسوب می شود که می تواند به عنوان یک تمرین هوازی و بی هوازی استفاده شود. (6)

رشته های ورزشی موزون
ژیمناستیک موزون

*ژیمناستیک موزون (7)

انجام حرکات ژیمناستیک و رقص با آهنگ است که می تواند با یا بدون استفاده از ابزارهای ژیمناستیک .باشد در مسابقات انفرادی شرکت کنندگان با 4 یا 5 وسیله چند برنامه اجرا می کنند و در مسابقات تیم های 5 نفره یک بار با میل برنامه اجرا می کنند و بار دیگر دو نفر از آن ها به

ص: 369


1- Journal of Plastic, Reconstructive Aesthetic Surgery 67 (8) : 81-1076. http://sportkhdu.blogfa.com/tag/%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D9%8A-%D8%B4%D9%8A%D9%BE%D9%8A%D9%86%DA%AF
2- The Shuffle
3- Melbourne Shuffle
4- https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Melbourne_Shuffleoldid=765160780
5- Pole dance
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Pole_dance
7- Rhythmic gymnastics

حلقه و سه نفر به روبان مجهز هستند. (1)

ژیمناستیک هنری: معروف ترین و متداول ترین ژیمناستیک است، این نوع به ژیمناستیک زنانه و مردانه تقسیم می.شود ژیمناستیک زنان رشته ای ورزشی است که بخش های گوناگون دارد و بخش حرکات زمینی آن شامل ترکیبی از حرکات رقص و آهنگ می باشد. (2) این ورزش اختصاصا توسط بانوان با لباس شنا انجام می شود البته ممکن است تماشاگران فقط زن و یا مختلط باشند

ژیمناستیک ایروبیک: شامل استفاده از نقش های، فردی، دوتایی، سه تایی و گروه های تا شش نفر هستند این تمرین ها معمولا 60 تا 90 ثانیه زمان می برند و روی زمین انجام می شوند و در آن ها از ابزاری استفاده نمی شود. (3)

شنای موزون

*شنای موزون (4)

«شنای موزون» یا «شِناهَنگ» که رقص در آب یا ژیمناستیک آبی نیز می گویند، آمیزه ای از شنا رقص باله و ژیمناستیک است که در آن شناگرها بصورت ،انفرادی، دو، سه نفره یا تیمی همراه با موسیقی حرکات موزونی را در آب انجام می دهند شنای موزون در سطح المپیک و مسابقات قهرمانی جهانی مخصوص بانوان ،است اما در بقیه مسابقات ملی و بین المللی مردان نیز می توانند شرکت کنند. (5) این ورزش می تواند همراه با اختلاط زن و مرد و یا بدون اختلاط باشد در صورت عدم اختلاط (اجرا توسط زنان) می تواند تنها در برابر بینندگان زن باشد و یا اجرا برای عموم (زن و مرد) باشد. (6)

ص: 370


1- http: //www.gymnastic.ir. (/http://gymnasticsworldva.com).
2- gymnastics. Food and Fitness: A Dictionary of Diet and Exercise, Oxford University Press, 1997, 2003.
3- 3.https://espinclub.ir/337/%DA%98%DB8%C%D%85%9D%86%9D%8A%7D%8B%3D%8AA%DB8%C%DA%A9-%D%8AD%D%8B%1D%81%9D87%9-%D%8A%7DB8%C-%D%8A%8D%8A7-%D%8AD%D%8B%1DA%A%9D%8A%7D%8AA-%D%85%9D%88%9D%8B%2D%88%9D86%9
4- Synchronized Swimming.
5- Dawn Pawson Bean: Synchronized swimming - An American history. (E-Book) McFarland Company Inc. Publishers, Jefferson (North Carolina, USA), 2005. Contains information about Donn Squire and Bert Hubbard on page 51.
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Synchronized_swimming
اسکیت نمایشی

*اسکیت نمایشی (1)

«اسکیت نمایشی» پاتیناژ نمایشی» و یا «یخماله نمایشی» از ورزشهای المپیک زمستانی است که در آن افراد ،تکی دو نفره یا گروهی به اجرای چرخش، پرش و دیگر حرکات چالش برانگیز روی یخ می پردازند رقابت های انفرادی در دو دسته مردان و زنان برگزار می شود. رقابت های دو نفره با نام رقص روی یخ شناخته می شود (2) که در آن هر تیم از یک ورزشکار زن و یک ورزشکار مرد تشکیل می شود و با همکاری یکدیگر به اجرای حرکات ویژه خود می پردازند. (3)

«رُول اسکیت» (4) یا «پالیزه«هنری» که به جای اسکیت روی یخ از «رول اسکیت کواد» استفاده می شود. این ورزش به صورت انفرادی و ،دونفره تک جنسیتی و مختلط با همراه حرکات نمایشی همراه با موسیقی، انجام می شود. (5) انواع آن عبارتند از:

نمایشی: ورزشکاران گرد یک دایره یا بیضی می گردند تا کنترل و تمرکز خود را بر حرکت با اسکیت به تماشاگران نشان دهند.

رقص: ورزشکاران به صورت انفردی یا دو نفره یا تیمی به انجام حرکات نمایشی می پردازند این گونه رول اسکیت هنری از اسکیت نمایشی اقتباس شده است.

فری استایل: گونه نمایشی از پالیزهاست که در آن خلاقیت مبنای کار ورزشکاران است. حرکات آن ها می تواند شامل ،پرش چرخش و حرکات طراحی شده بر اساس موسیقی و ریتم باشد.

اسکیت هماهنگ: این گونه از ورزش اسکیت شامل انجام حرکات نمایشی ظریف بر روی زمین یا سطوح مختلف به صورت انفرادی دو نفره یا تیمی می باشد که بر اساس ریتم موسیقی انجام می شود تفاوت این گونه استفاده از سطوح مختلف برای انجام حرکات نمایشی است.

ص: 371


1- Figure skating- Patinage artistique.
2- Ice dancing.
3- احمدی علی آبادی کاوه، «پیدایش هنر رقص از دیدگاه تعاملی» بیدار، مرداد و شهریور 80 شماره 8، ص 15.
4- Artistic roller skating.
5- USA Artistic Roller Skating Rulebook, 2000 edition. Lincoln, NE: USA Roller Sports. 2000

اسکیت سرعت این لاین: (1) ورزش رقابتی است که ورزشکاران به وسیله کفش اسکیت «این لاین» به رقابت می پردازند مسابقات و رقابت های این ورزش در انواع پیست (سالن-فضای داخلی) و جاده (فضای بیرون) برگزار می شود. (2)

ورزش های رزمی موزون

هنرهای رزمی به سنت های مدوَّنی از فنون مبارزه گفته می شود که با انگیزه ها و دلایل متفاوت تمرین می شوند؛ مانند دفاع شخصی مسابقه سلامتی بدنی و تناسب اندام سرگرمی و حفظ میراث فرهنگی ناملموس ملت ها. (3) از جهت سلاح هنرهای رزمی به سه گروه «با جنگ افزار»، «بدون جنگ افزار» و «با جنگ افزار و بی جنگ افزار» دسته بندی می شوند. مهم ترین جنبه وحدت بخش هنرهای رزمی شرق آسیا که آن ها را از رشته های رزمی سایر نقاط دنیا متمایز می کند، تأثیر مکاتب دائو، ذِن و آئین بودایی بر آن هاست این ویژگی باعث شده تا وضعیت ذهنی و معنوی هنرجویان اهمیت بالایی داشته باشد بسیاری از پیروان این مکاتب به تمرین هنرهای رزمی به عنوان فعالیت فلسفی و روحانی می پردازند. (4)

تای چی

*تای چی (5)

«تای چی چوان» (مشت برتر نهایی) هنر رزمی چینی است که برای تمرین دفاع شخصی و برای سلامت انجام می شود برخی تای چی را «مراقبه ضمن حرکت» و برخی دیگر آن را «درمان ضمن حرکت» تعریف کرده اند. حرکات آهسته تای چی تقریبا مانند رقص «باله» است «تای چی مدرن» یا تای چی مسابقاتی از حرکات سنگین تشکیل شده که باید با موسیقی تنظیم شده و اجرا شود. (6)

ص: 372


1- Inline speed skating
2- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%AB%D%88%D%84%EA%80%2C%D%AA%7D%B %DA%A%DB%C%D%AA
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Martial_arts
4- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C_% D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C
5- Tai Chi.
6- عابدین پور ،رضا «نشریه قهرمان»، اردبیشت 1390 https://www.health.harvard.edu/newsletters/Harvard_Womens_Health_Watch/2009/May/The- health-benefits-of-tai-chi.

این هنر با نگرش عمیق فلسفی شکل گرفته و با تخلیه انرژی درونی یعنی انرژی «چی» یا انرژی بایو الکترو مغناطیس درون بدن انسان یکی از قدرتمندترین سبک های رزمی در جهان می باشد در این هنر عضلات نقش زیادی ایفا نمی کنند و «تای چی کار» بر اساس مفاهیم فلسفی تائو، (1) سعی در به تعادل رساندن همه چیز دارد امروزه به دلیل خواص بسیار زیاد این رشته و تأثیراتی که در تنظیم میدان انرژی و به دنبال آن تقویت جسم و روح دارد به عنوان هنر سلامت زیستن در سطح جهان گسترش یافته است. (2) همچنین تای چی به عنوان هنر زیبا در تمام سنین و شرایط تمرین می شود و کاربرد رزمی آن استفاده کمتری دارد. انواع این ورزش موزون رزمی عبارتند از:

دوى لین: مبارزات نمایشی دو یا چند نفره که به صورت قراردادی و از پیش تعیین شده اجرا می شود و نفرات فقط تکنیک های رزمی دفاع و حمله را روی یکدیگر نمایش می دهند.

چین نا: به این روش دفاع شخصی نیز گفته می شود که با استفاده از تکنیک های رزمی هر سبکی طراحی می شود. این نوع مبارزه به دلیل خطرناک بودن اجرای آن در مراکز آموزشی صرفاً به صورت تمرین کار می شود.

تویی شو: در لغت به معنای فشردن و هل دادن دست ها می باشد بخشِ مبارزات حسی و درونی تای چی است که مبتنی بر استفاده از انرژی «چی» می باشد در این مبارزات حریفان دائماً در حال شناخت یکدیگر هستند به همین دلیل به آن هنر شناخت حریف هم می گویند. (3)

کاپوئرا

*کاپوئرا(4)

«کاپوئرا» هنر رزمی-نمایشی برزیل می باشد که عناصری از ،رقص، آکروبات و موسیقی

ص: 373


1- تائوئیسم دائوئیسم (به چینی: 道教) و (به انگلیسی: Taoism) یا فلسفه تائو، روش فکری منسوب به لائوتسه فیلسوف چینی که بر اداره مملکت بدون وجود دولت و بدون اعمال فرم ها و اشکال خاص حکومت مبتنی است که در قرن 6 ق. م در چین با مجموعه ای از معتقدات و مناسک و اعمال مذهبی پیدا شد و بعدها با مسائلی فلسفی و عرفانی نقش بست این اعتقاد اکنون 2500 ساله است و ریشه آن به کشور چین باز می گردد. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%8AA%D%8A%7D%8A%6D%88%9D%8A%6DB8%C%D%8B%3D85%9
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Tai_chi
3- 3.https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%DB%8C_%DA%86%DB%8C_%DA%8 6%D9%88%D8%A7%D9%86
4- CAPOEIRA

را ترکیب کرده و گاهی به عنوان یک بازی شناخته می شود. (1) رزمی کار دائما در حال حرکات تند، رقص پا رقص دست و نشست و برخاست سریع است این حرکات ریتمیک از ایروبیک، هیپ هاپ، آکروبات، فیتنس گرفته شده و با وزنه همراه است موسیقی جزء اصلی در کاپوئرا به شمار می رود. موسیقی روش حرکات و حالات بازی را مشخص می کند. (2) موسیقی این بازی آمیزه ای از آلات مختلف و ترانه هاست سازهای تمپو از نوع بسیار آرام (نوع آنگولایی) تا نوع بسیار تند (سائوبنتو) متفاوت است. کاپوئرا نیازمند توان ورزشکاری و قدرت فیزیکی بالایی است. (3) سبک های کاپوئرا عبارتند از:

بازی های کاپوئرا: بازیکنان با لیلی کردن (حرکت و جهش فنری) و کله معلق یا حرکات خیره کننده ی دیگر وارد میدان می شوند به محض وارد شدن به داخل ،میدان با ترکیبات مختلفی از حرکات روان و نمایش های هوایی هیجان انگیز مبارزه می کنند. (4)

کاپوئرای آنگولا: قدیمی ترین شکل کاپوئرا است که غرق در آداب و رسوم است. این مدل کاپوئرا نزدیک به سطح زمین و آهسته تر از دیگر سبک های کاپوئرا انجام می شود.

کاپوئرای محلی: رایج ترین شکل کاپوئرا است. کاپوئرا محلی به دو نوع سبک مبارزه آفریقایی و رقص محلی برزیلی تقسیم می شود. در این مدل کاپوئرا فاصله بین دو رقیب کم است و ضربات سریع و محکم اجرا می شود.

کاپوئرای معاصر: یک سبک ترکیبی است که در آن از وقایع طبیعی الهام گرفته شده است. (5)

سامبا دو رودا: (6) توسط بسیاری از گروه های کاپوئرا اجرا می،شود یک شکل رقص و

ص: 374


1- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%A6%D8%B1% D8%A7
2- .https://www.imna.ir/news/427871/%DA%A9%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%A6%D8% B1%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
3- (Capoeira: Roots of the Dance-Fight-Game - Nestor Capoeira - Google Books. Retrieved 2013-11-18) Mason, P.H. "Intracultural and Intercultural Dynamics of Capoeira", GlobalEthnographic(2013), 1, 1-8.
4- https://www.zhiaronline.com/blog/what-is-capoeira.html
5- .https://www.imna.ir/news/427871/%DA%A9%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%A6%D8% B1%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA
6- Samba de roda

موسیقی سنتی آفریقایی-برزیلی است همچنین به عنوان یکی از اشکال ابتدایی سامبای (1) مدرن است. (2)

ماسول: (3) سبک جنگ مسلحانه بومی بوده که از دو چوب یا قمه استفاده می شده است. امروزه گونه ای رقص فولکلوریک است که با ضربات سنگین آفریقایی-برزیلی، انجام می شود. (4)

رقص/ ورزش های تای چی و کاپوئرا معمولا توسط مردان اجرا می شود ولی توسط زنان نیز انجام می شود.

بررسی فقهی رقص های ورزشی
اشاره

ورزش و نرمش های موزون عنوان جدیدی است که تنها فتاوای اندکی درباره آن وجود دارد. روحانی ورزش را سه دسته می کند: مفید، مضر و بی ارزش. دسته سوم را نیز، سه گونه می داند:

الف. لَعب: فعالیت هایی که صرفا برای لذت بردن انجام می شود.

ب. لغو: فعالیت هایی که هیچ گونه فائده عقلایی ندارد.

ج. لهو: فعالیت هایی که باعث مشغول شدن نفس به شهوات پست می گردد.

این نوع ورزش ها گرچه حرام نیستند اما قطعاً مذموم و مکروه هستند. (5) تبریزی نیز، این دیدگاه را دارد (6) اما بهجت حرام می داند. (7)

برخی علما با فرض رقص بودن ایروبیک آن را جائز می دانند؛ زیرا رقص به خودی خود

ص: 375


1- Samba
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Capoeira
3- Maculelê
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Capoeira
5- .http://www.rohani.ir/fa/ndt/45/%D%AD%D%AB%D%AB%D%AA- %D%AA%DB%C%D%AA-%D%8A%7D%84%9D%84%D9%87- %D%AA%D%84%9D%^B%9D%^B%8D%85%DB%C- %D%AB%1D%88%D%AD%D%8A%7D%86%DB%C--- %D%AA%AD%AB%9D%AB%DB%C- %D%88%D%AB%D%AB%2D%AB%D%87%9D%A7%D%8A%7D%B2- %D%7%9D%AB%AD%B1-%D%A7
6- تبریزی، جواد بن علی، «استفتاء ات جدید» ج 1، ص 494
7- گیلانی، محمد تقی بهجت، «استفتائات» ج 4، ص 568.

جائز است، (1) اما فقهای دیگر ماهیت آن را موسیقی و رقص دانسته و حرام می دانند. (2) شنای موزون نیز چون رقص است حرام است و کسانی هم که رقص را جائز می دانند، این گونه شنا را جائز می دانند. (3)

آن چه در پرسش ها و پاسخ های فقهی نمایان است خلاً تبیین و توصیف دقیق از شکل گیری یا چگونگی اجرای ورزش های موزون در سطح جهانی و ملّی است. این ورزش ها گونه ای رقص متعارف هستند که عنوان ثانوی (ورزش/مسابقه) پیدا کرده اند بدون آن که ماهیت شان تغییر کند اجرای ورزشهای موزون در برخی کشورهای اسلامی نیز همراه با پوشش بدن برای زنان است. این تفاوت نیز در استفتائات (بیان موضوع) و فتاوا (بیان حکم) کم تر توجه شده است رقص های ورزشی از نظر اجرا چند دسته اند:

الف)انفرادی

فقهایی که رقص را حلال می دانند رقص با انگیزه ورزش و نرمش، دور از نگاه دیگران اشکال ندارد (4) البته اگر رقص ورزشی در خلوت منفعتی نداشته ،باشد مصداق «لهو» است. (5) اجرای رقص ورزشی زنان در محافل عمومی نیز مصداق حکم ثانوی بوده و حرام است (6) ولی اجرای آن در محافل و باشگاه های زنانه مصداق رقص زن برای زن است و اشکال ندارد (7) هم چنین همراهی این حرکات با پدیده های حرام (غناء)، موجب حرام شدن خودِ ورزش

ص: 376


1- -http://www.rohani.ir/fa/idetail/763/%d8%ad%da%a9%d9%85- %d8%b4%d8%b1%da%a9%d8%aa-%d8%af%d8%b1- %da%a9%d9%84%d8%a7%d8%b3-%d9%87%d8%a7%db%8c- %d8%a7%d9%8a%d8%b1%d9%88%d8%a8%d9%8a%d9%83- %da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa
2- حسینی، مجتبی، «پرسش ها و پاسخ های دانشجوئی» (احکام موسیقی)، بی جا، بی تا، ص 84.
3- https://www.shia-news.com/fa/news/A/%D%AB%ED%A7%9D%AA%DA%A- %D%85%9D%88%D%AB%2D%88%D8%9-%D%8B%1D%82%9D%B5- %D8%A%D%AY-%D%88%D%AB%D%AB%D%B4
4- حکم شرکت در کلاس ایروبیک/763/http://www.rohani.ir/fa/idetail 4
5- حسینی، سید مجتبی، «پرسش ها و پاسخ های دانشجویی»، ص 84.
6- گیلانی ،فومنی محمد تقی بهجت، «استفتاءات»، ج 4، ص 569.
7- هاشمی نوربخش، حسن، «ورزش از دیدگاه اسلام»، صص 327 -340

نمی گردد. (1) مهم ترین پدیده ،اختلافی موسیقی است. (2) هر چند موزون سازی حرکات وابسته به موسیقی نیست ولی تمامی ورزش های موزون به همراه موسیقی هایی انجام می شود که شأنیّت رقص آور بودن و إطراب را داشته باشد طراحی برخی رشته های ورزشی موزون وابسته به طراحی موسیقی ویژه برای آن است مانند شنای موزون به گونه ای که موسیقی به این حرکات ريتم و نظم می دهد و بدون اجرا و پخش موسیقی اجرای این حرکت ورزشی ناممکن و یا سخت است.

ب)رقص دو نفره و گروهی

اگر رقص گروهی مختلط یا اجرای گروهی زنان در برابر مردان باشد حرام است. (3) همچنین اجرای رقص دو نفری در حالی که دو نفر نامحرم باشند حرام است. (4) رقص ورزشی با محارم نیز چون زمینه ساز گناه است ممکن است جائز نباشد، (5) یا مصداق لهو باشد. (6)

ج)رقص های محلی رزمی-ورزشی

رقص هایی که با عنوان مبارزه نمایشی انجام می شوند اغلب رقص های محلّی مردانه می باشند که ممکن است مختلط نیز انجام شوند مانند «رقص چوب»، «چوب بازی»، «تَرکه «بازی» و «رقص شمشیر» در برخی کشورهای عربی به جای چوب و شمشیر از عصا استفاده می شود در چوب بازی عده ای از افراد با تشکیل دایره و همراهی نوای دهل و ساز به حرکت درآمده و با کوبیدن چوب های کوتاهی که در دست دارند دایره وار به چرخش در می آیند و یا با یکدیگر به مبارزه نمایشی می پردازند. (7)

ص: 377


1- گلپایگانی لطف الله صافی، «جامع الأحكام»، ج2، ص 148 /https://www.sistani.org/persian/qa/01085
2- حكيم، سید محمد سعید طباطبایی، «مرشد المغترب» توجیهات و فتاوی، چاپ اول، در يك جلد، دفتر حضرت آية الله نجف اشرف، 1422ه، ص 463.
3- تبریزی جواد بن علی «استفتاءات جديد»، ج1، ص 496
4- هاشمی نوربخش، حسن، «ورزش از دیدگاه اسلام»، ص 190 و 192
5- /https://www.sistani.org/persian/qa/search/45524
6- /http://www.sistani.org/persian/qa/search/596
7- معرفی-چوب-بازی-سیستان 94121610242/http://www.isna.ir/news .7
دیدگاه مختار
نکته اول: تبعیت از صدق عنوان رقص

رقص ورزشی عنوان مرکب از رقص و ورزش است این گونه رقص، از عنوان بازی (لعب) در تعریف عام رقص خاص تر است؛ با این حال این پرسش پیش می آید: رقص ورزشی، اصطلاحی مرکّب از رقص و ورزش است یا عنوانی سوم و جدید است؟

تفاوت رقص ورزشی با دیگر گونه های رقص در عنوان جدید است؛ زیرا حرکات موزون آئینی یا درمانی همان رقص هستند که تنها انگیزه اجرای آن متفاوت است. ولی رقص ورزشی این شبهه را دارد که آمدن عنوان ،ورزش ماهیت و کارکرد آن را دگرگون می سازد و نام آن نیز تغییر می کند؛ زیرا چنین حرکاتی غیر از رقص و ورزش می باشد (مثلاً: آمادگی جسمانی یا حرکات لاغری بنابراین که نه رقص باشند و نه ورزش)، هر چند هم چنان از افراد حرکات موزون می باشند. این شبهه دو حالت دارد: حکمیه و موضوعیه. در فقه شبهه «عنوان جدید»، در چند موضوع مطرح شده است مانند حیوان متولد از حیوان پاک و نجس: جانور متولد از سگ/ خوک و حیوانات دیگر؛ (1) مخلوط شدن مبیع (کالای خریداری شده) با جنس دیگر؛ (2) آب مضاف.

این بحث زیر مجموعه قاعده فقهی «پیروی حکم از اسم» قرار می گیرد. خوانساری در بحث آب مضاف به این قاعده اشاره می کند. (3) نراقی (مانند خوانساری) با وجود تغییر حالت های موضوع (هر چند اصطلاح خاص بر موضوع صدق نکند) همچنان حکم آن را به دليل استصحاب باقی می داند؛ (4) زیرا هر چند مشهور شده حکم پیرو اسم است ولی منظور مسمّا و معنون به این عناوین است هر جا با تغییر اسم معنون نیز تغییر کند، حکم نیز دگرگون

ص: 378


1- حلّی، علامه حسن بن يوسف، «تذكرة الفقهاء»، ج1، ص 66.
2- یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، «حاشية المكاسب» (للیزدی) چاپ دوم 2 جلد مؤسسه اسماعیلیان، قم، دوم، 1421ق، ص 91 .
3- خوانساری، آقا حسین بن محمد «مشارق الشموس فى شرح الدروس»، 4 جلد، بی جا، بی تاج 3، ص 447
4- نراقی مولی احمد بن محمد مهدى «عوائد الأيام فى بيان قواعد الأحکام»، چاپ اول در يك جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1417ق، ص 205.

می شود و هر جا که اسم تغییر کند و معنون باقی باشد حکم همچنان باقی است. (1) ایشان در بحث دَعاوی، ادعا می کند عناوینی که در ادله شرعی ،آمده تابع معنای «نفس الامری» هستند یعنی ماهیت و وجود مشخص دارند و انسان باید تلاش کند آن معنا را کشف کند و بداند که در مورد اختلاف (شبهه) معنای نفس الامری صدق می کند یا نه؟ (2) مراغی با پیروی از دیدگاه نراقی، اسامی در موضوع احکام شرعی را دو گونه می داند اسامی ای که حکم شرعی دائر مدار بود و نبود آن عنوان است مانند «شراب و سگ» با رفتن اسم ،شراب حکم حرمت هم می رود و با استحاله سگ در ،نمک،زار نجاست هم می رود دسته دوم الفاظی اند که نشانه شناخت موضوع هستند مانند ناصبی مسیحی و مشرک که همگی نشانه و معرِّف برای عنوان عامِّ «کافر» هستند. در این موضوعات با تغییر اسم حکم نمی رود؛ زیرا این اسامی نشانه ای برای عنوان عامّ کافر هستند ممکن است انسان ناصبی مسیحی یا مشرک نباشد ولی باوری داشته باشد که همچنان مصداق کافر باشد، (3) مانند هندو، بودیسم یا کمونیست. در بحث ما نیز حکم حرمت تابع عنوان عامّ «زفن: حرکات موزون» یا «لهو» است. دگرگونی نام از رقص به ورزش های موزون ماهیت موضوع را دگرگون نمی کند و با صدق مسمّا، حکم نیز باقی است.

البته اگر گفتیم رقص اصطلاحی ابهام دارد شبهه، حکمیه می شود؛ زیرا نمی دانیم حرکاتی که انجام می شود مصداق رقص اصطلاحی است تا حرام (بر اساس دیدگاه کسانی که رقص را به عنوان اوّلی حرام می دانند) باشد یا ورزش است تا حلال باشد؟ در عرف خاص تردیدی نیست رقص های ورزشی مصداق رقص اصطلاحی هستند که تنها با انگیزه مسابقه ورزشی (نه مسابقه رقص) انجام می شوند علامه حلی در چنین فرضی حکم را تابع صدق عنوان می داند و رقص های ورزشی بی تردید عنوان رقص صدق می کند. اردبیلی (4) و شیخ انصاری (5)

ص: 379


1- «همان»، ص 208.
2- نراقی، مولی احمد بن محمد مهدی «مستند الشيعة»، ج 14، ص 344.
3- مراغی، سید میر عبد الفتاح بن على حسيني، «العناوين الفقهية»، چاپ اول 2 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417ق، ج1، صص 177-182.
4- اردبیلی، احمد بن محمد، «مجمع الفائدة و البرهان»، ج 6، ص 389
5- دزفولی مرتضی بن محمد امین انصاری، «کتاب الطهارة» (للشيخ الأنصارى) چاپ اول 5 جلد، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم ،انصاری قم، 1415ق، ج 5 ، ص 94

هم حکم را تابع عنوان می دانند ولی خوانساری صدق اسم را تابع ضابطه خاص می داند نه این که هر کس از خود نام رقص را بر این حرکات بگذارد. (1) از این رو اشکالی ندارد دو عنوان (ورزش و رقص) بر این حرکات صدق کند و احکام هر یک به شرطی که همدیگر را نقض نکنند بر این حرکات جاری شود بنابر این کسانی که رقص را با عنوان اولی جائز می دانند اجرای حرکات موزون ورزشی را جائز می دانند و مسابقه بر حرکات موزون نیز تابع احکام مسابقه های ورزشی است. اما کسانی که رقص را حرام می دانند، حرمت جلوی حکم مسابقه های ورزشی (جواز) را می گیرد

اما اگر ندانیم یا شک داشته باشیم این حرکات مصداق برای رقص هستند یا نه، بنابر دیدگاه ،همدانی اصل حلیت در حرکات مشکوک جاری است و نیاز به جستجو درباره ماهیت این حرکات نیست که مصداق رقص هستند یا مصداق ،ورزش مگر آن که این ابهام ناشی از ابهام در حکم شرعی ،باشد یعنی اصلِ حکم رقص را ندانیم باید از حکم رقص جستجو کنیم ولی اگر حکم رقص و ورزش را می دانیم در این صورت اگر شک داشتیم نوع خاصی از حرکات موزون (مانند: زومبا یا شنای موزون) رقص است یا ،ورزش نیاز به وارسی ماهیت این حرکات نیست و همین شک این حرکات را ملحق به نوع حلال می کند. (2)

خویی این جواز را قید می کند: جائی که حرکات مرکّب از حلال (ورزش) و حرام (رقص: بر فرض حرمت) باشد چه اسم یکی از این دو عنوان بر حرکات جدید صدق کند یا ندانیم این حرکات را چه بنامیم باز این حرکات حرام است؛ زیرا بخشی از این حرکات (همان گونه که در بررسی هر یک از حرکات موزون ورزشی گذشت)، حرام می باشند. (3) بر اساس نظریه ایشان که مختار این پژوهش است هر گونه حرکات موزون که بخشی از حرکاتش از رقص

ص: 380


1- خوانساری آقا جمال الدین محمد بن آقا حسین بن محمد «التعليقات على الروضة البهية» (للآغا جمال)، چاپ اول در يك ،جلد منشورات المدرسة الرضوية، قم، بی تا، ص 23
2- همدانی، آقا رضا، «کتاب الطهارة من مصباح الفقيه» ، منشورات مكتبة الصدر، بی جا، بی تا، ج 1، ص520،
3- خویی، سید ابو القاسم موسوی، «التنقيح فى شرح العروة الوثقی»، چاپ اول 6 جلد تحت اشراف جناب آقای لطفى، قم، 1418ق الطهارة 2، ص 40 .

گرفته باشد بر فرض حرمت رقص، حرام خواهد بود و جایی برای شبهه صدق اسمِ رقص، نیست؛ زیرا در تعریف اصطلاحی ورزش ها و نرمش های موزون (به جز ایروبیک) عنوانِ «رقص» به کار رفته یا حرکاتی که در این ورزش های موزون به کار می رود برای رقصیدن طراحی شده اند (مانند حرکات زومبا در ایروبیک) و عرفاً گونه ای رقص مدرن یا کلاسیک هستند که در شکل ورزشی اجرا می شوند. اضافه شدن عنوان «ورزش» نیز تنها بهانه ای برای اجرای بین المللی و المپیک این رقص - ورزش ها ،است ولی این مسابقه ها زیر نظر شورای جهانی رقص انجام می شود (1) که مهم ترین شاهد برای صدق عنوان رقص بر این حرکات موزون .است با این ،بیان شبهه مفهومی از بین می رود.

شکل دیگر انجام رقص های ورزشی انجام آن به عنوان بازی است. این بازی چه در شکل آمادگی جسمانی یا ورزش ،باشد باز هم به موزون بودن حرکات در عنوان عام رقص (انخفاض و ارتفاع) داخل است و مصداق برای عنوان نفس الامری رقص می باشند و صدق عنوان بازی سبب دگرگونی در ماهیت این حرکات موزون نمی گردد اما اگر شک در موضوع داشتیم؛ مانند: ورزش فیتنس، (2) فیتنس زنان (3) و کاتا، (4) ندانیم این حرکات مصداق رقص حرام بوده یا مصداق ورزش حلال هستند قاعده حلیت حکم به حلال بودن این حرکات می کند و نیازی به کنکاش در ماهیت این حرکات نیست. (5)

ص: 381


1- https://en.wikipedia.org/wiki/World Dance Council
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Fitness_and_figure_competition
3- بدن سازی زنان عنوانی است که برای ورزش بدن سازی در رده زنان به کار می رود در بدن سازی زنان مسابقه تناسب اندام و فیگور محبوبیت بیش تری نسبت به مسابقه پرورش اندام زنان دارد چرا که در آن حجم عضلانی بیشتر اهمیت ندارد و تناسب اندام در یک حجم متعارف (همانند بدن راشل مک لیش) مد نظر قرار گرفته می شود همچنین این مسابقات بعضاً دارای آیتم های ایروبیک می باشند و زیبایی چهره نیز در آن تأثیرگذار است. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D%^A%^D%AF%D%A7%aE^%^*%*C%D%^B% ̃D%^A %7D%AB%DB%C %D%AB%2D%86%9D%8A%D9%8
4- کاتا مجموعه ای از حرکات و تکنیک های تهاجمی و دفاعی است که به شکل نوعی رقص موزون به نظر می رسد. وقتی یک کاتا به خوبی اجرا می شود در واقع نظم درونی و هنر اجرا کننده را نشان می دهد. کاتاها به وسیله اساتید بزرگ کاراته طراحی و ابداع شده اند تا با تمرین مدام کاراته کا را قادر سازد در یک زمان با هشت حریف مبارزه کند. البته بدون به هم خوردن تعادل لازم و حالت بدن تا به راحتی بتواند ضربات فلج کننده یا کشنده را به حریف وارد کند.
5- خوبی، سید ابو القاسم موسوى، «فقه الشيعة -كتاب الطهارة»، چاپ سوم 6 ،جلد مؤسسه ،آفاق ،قم، 1418ق، كتاب الطهارة، ج 2، ص 330-331
نکته دوم: ریشه اندیشه ای

رقص های ورزشی رزمی و لاتین ریشه در مکاتب فلسفی غیر ابراهیمی (ادیان آسیایی مانند ذِن بَدویان آفریقا و فلسفه یونان باستان) دارند هر چند رقاص/ ورزشکاری متوجه پشتوانه فکری این حرکات ،نباشد ولی شکل انجام این حرکات تأثیر ناخودآگاه خود را می گذارد. این تأثیر در ورزش های آسیایی اندیشه ای و در ورزش های لاتین رفتاری و ظاهری (برهنگی و بدن نمایی) است از این دیدگاه رقص های ورزشی که جنبه اندیشه ای آن ها قوی باشد عنوان ثانوی پیدا می کند و حرام می باشد.

ص: 382

گفتار ششم: رقص های آئینی

اشاره

رقص مقدس ، رقص به عنوان آیین مذهبی است که در بیشتر ادیان باستانی وجود داشت (1) که با هدف ارتباط با مقدسات انجام می شود. (2) در پدیده شناسی چند گونه رقص دینی معرفی شده که با یکدیگر تداخل دارند

الف. رقص های سنّتی: در بسیاری از رقص های فرهنگی عنصر مقدس وجود دارد، مانند رقص آفریقایی ،هاوایی ایرانی غالباً این رقص ها عناصر و حرکات قصه گویی دارند.

ب. رقص مذهبی: گونه ای رقص است که در متن مراسم مذهبی انجام می شود. گاهی اوقات به عنوان رقص عبادت یا رقص ستایش نیز شناخته می شود و کارکرد نمایشی دارند مانند رقص معابد هندو و رقص کلیسایی جدید.

رقص آگاهانه: حرکتی است که به منظور بیان خود مراقبه و ارتباط انجام می شود که اگر آزاد و بدون ساختار ،باشد به آن رقص ترنس می گویند.

رقص معاصر: بنیان گذاران رقص مدرن مانند ایسادورا دانکن روت سنت دنیس، تدشاون و مارتاگراهام از مضامین مقدس در هنر خود استفاده کرده اند با تکیه بر این سنت بسیاری از رقصندگان و طراحان رقص حرفه ای نیز با تلفیق ،سبک ها ،ژانرها تجربه فضا و نحوه ارائه در جستجوی مقدسات هستند. (3)

دسته بندی رقص دینی در پدیده شناسی پیرو ساختار حرکات موزون است ولی محور بررسی فقهی نوع ادیان است رقص دینی بر اساس ادیان سه گونه است: رقص در ادیان غیر ابراهیمی؛ رقص در ادیان ابراهیمی؛ سماع؛

رقص دینی در اديان غير ابراهيمي

در بررسی قرآنی گفتیم آیه 35 انفال اشاره به عبادت جاهلی مشرکین مکه دارد که طواف شان سوت و کف یا حرکات موزون بود (4) آیه هایی که درباره تقلید مشرکان در عبادت

ص: 383


1- https://en.wikipedia.org/wiki/Sacred_dance
2- /https://sacreddanceguild.org/about/about-sacred-dance
3- /https://sacreddanceguild.org/about/about-sacred-dance
4- ﴿وَ مَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَ تَصْدِيَةً ۚ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ﴾. انفال: 8، آیه 35.

است نیز، اشاره به رقص های عبادی دارد؛ زیرا در مقام مذمّت تقلید هستند، چه این تقلید در اصل عبادت (بت پرستی، اسطوره پرستی پرستش طبیعت و ایزد خدایان) باشد یا درباره شکل عبادت (رقص آیینی) آیه دهم سوره یونس درباره عبادت اهل مصر است (1) که شکلی از آن رقص برهنه بود آیه ،دیگر نسبت دادن فحشا به پیشینیان است. (2) طبرسی (3) و رازی یکی از تأویل های آیه را طواف برهنه مشرکان گرد کعبه دانسته اند. (4) هم چنین طبرسی (5) و رازی (6) احتمال داده اند آیه ای در سوره بقره (7) درباره عبادت مشرکین یا یهود باشد آیه سوره مائده (8) نیز همین تأویل را دارد (9) در سوره زخرف واژه «امّة» (10) آمده که به بیان طبرسی (11) به معنای روش است. به باور رازی چون این پاسخ از سوی ثروتمندان داده شده، به معنای پیروی از شهوات و رفتارهای لهوی است. (12) نمونه آشکار رفتار لهوی رقص آیینی است؛ زیرا در نگاه ثروتمندان عبادت رفتاری مشقت آمیز است و جایگزینی آن با رقص و زنان عبادت را لذت بخش (و البته شهوانی) می سازد؛ از این رو آیریس جی استوارت در کتاب «زن مقدس، رقص مقدس» پیوند رقص های دینی با زنان مقدس را بررسی کرده است زمانی که زنان در فرهنگ های آلهه پرستی

ص: 384


1- ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَ مَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ﴾. يونس: 10، آیه 78.
2- ﴿وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾. اعراف: 7، آیه 28
3- طبرسی، «مجمع البيان»، ج 4، ص 633.
4- رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 14، ص 225.
5- طبرسی، «مجمع البيان»، ج3، ص391.
6- رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 5، ص 188.
7- ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۗ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَ لَا يَهْتَدُونَ﴾. بقره: 2، آیه 170.
8- ﴿وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَ لَا يَهْتَدُونَ﴾. مائده 5 ، آیه 104
9- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 1، ص 462
10- ﴿وَ كَذَٰلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ﴾. زخرف: 43 آیه 23
11- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 9، ص 68.
12- رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 27 ، ص 627

به عنوان کاهن و شفادهنده خدمت می کردند، و اجرا کنندگان رقص مقدس نیز بودند. در این دوره رقص بخشی جدایی ناپذیر آیین مذهبی و بیان تشریفاتی بود. (1) شاهد این فرضیه نگاره های باستانی اروپا، خاورمیانه (2) و آمریکای جنوبی است. (3) در فصل اول کتاب (4) تصریح شده رقص شکل اصلی عبادت آلهه بود. (5)

در قرآن اشاره ای به ایزد بانو نشده ولی در سوره نجم تصریح شده مشرکان حجاز، ملائکه را دختران خدا دانسته و بر آن ها نام های زنانه گذاشته بودند از دیدگاه قرآن این باورها بی ریشه و برآمده از هوای نفسانی (شهوت پرستی) است. (6) از دیدگاه طبرسی (7) و قرطبی (8) در تفسیر سوره طور (9) این نام گذاری برای بت ها نیز وجود داشت طبرسی (10) و رازی (11) این تفسیر را برای سوره صافات (12) آورده اند.

ایزد بانوان (13) در بسیاری از ،فرهنگ ها به ویژه مذاهب چند خدایی وجود داشته اند:

ص: 385


1- https://www.amazon.com/Sacred-Woman-Dance-Awakening-Spirituality-dp- 1620552507/dp/1620552507/ref=dp_ob_title_bk
2- مانند رقص نیایش به خدایان در تکه سفالی از منطقه موسیان ایران که از همان جا و همان زمان بدست آمده است، دیده می شود که گروه رقصندگان بازوان و دست های خود را بحال نیایش به آسمان گشوده اند نگاره تکه سفالی دیگری از «تپه خزینه» موسیان که سه تن را در خحال رقص بازوان بآسمان گشوده نشان می دهد (پیکر شماره 24) http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/188/html/188-2.HTM
3- https://sacreddancer.com/author.htm
4- Chapter One: The Goddess Danced
5- https://sacreddancer.com/book01.htm
6- ﴿أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَى ﴿21﴾ تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى ﴿22﴾ إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَ آبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى ﴿23﴾ ... إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثَى ﴾ (27). نجم: 53.
7- طبرسی، «مجمع البيان»، ج9، ص 268.
8- قرطبی، «الجامع لاحكام القرآن»، ج 17، ص 102؛ «همان»، ج17، ص 104.
9- ﴿أَمْ لَهُ الْبَنٰاتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ﴾. طور: 52، 39.
10- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 8، ص 718.
11- رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 28، ص 218.
12- ﴿فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَ لَهُمُ الْبَنُونَ. أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَ هُمْ شَاهِدُونَ﴾ صافات: 37، آیه های 149 - 150.
13- ایزدبانو (به عربی: إلهة)، به خدایان زنانه ای گفته می شود که پرستش آن ها در میان جوامع باورمند به ادیان چندخدایی کهن رواج داشته است. مردمان پیش از تاریخ با هدف نزدیکی به سرچشمه های نیروی باروری یا برای به دست آوردن خوشنودی و همکاری ایزدبانوان تندیس هایی از آنان ساخته اند و به نیایش گاه ها هدیه یا در کنار مردگان شان دفن کرده اند این رسم در دوران تاریخی نیز با وجود پایه ریزی ادیان و آداب نو به گونه ای آراسته تر ادامه یافته است. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D 9%86%D9%88

«ایزیس، حاثور، موت و نفتیس» ایزد بانوان مشهور مصر باستان؛ «ایشتار و نینلیل» معروف ترین خدایان بین النهرین؛ «گایا ،هرا آفرودیته و آتنا» مهم ترین آلهه یونان باستان؛ ایزدبانوان عربستان «عزی، منات و لات» ایزد بانوان عربستان؛ «آناهیتا دَاِنا: دین (دئنا) سپندارمذ ،اَمِرتات: یا امرداد چیستا» ایزدبانوان ایرانیان باستان (1) «بریگهید» الهه ایرلند؛ (2) «آمه نو اوزومه» ایزدبانوی اساطیر ژاپنی و آئین شینتو؛ (3) «تلاسول تئوتل یا تلازول تئوتل» (4) ایزدبانوی آئین آزتک ها (سرخپوستان آمریکای جنوبی) توسی (5) یا کواتلیکوئه، «ادر خدایان» سرخپوستان؛ (6) «اوستره» (7) الهه و یکی از ماههای ژرمنی که نام جشنواره عید پاک در برخی از زبان ها (مانند انگلیسی که ایستر می گویند)؛ (8) «دائو ماو» (9) الهه مادر است که در ویتنام پرستش می شود؛ (10) «آپسراها» زنان زیبا و ماوراء الطبیعی اساطیر هندی که مهارت زیادی در رقص دارند و می توان آن ها را با فرشته ها مقایسه کرد؛ (11) و نقش برجسته های زنانه و مردانه

ص: 386


1- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A8%D8%A7% D9%86%D9%88
2- .https://fa.eferrit.com/%D8%A8%D8%B1%DB%8C%DA%AF%D9%87%DB%8C%D8%A F%D8%8C-%D8%A7%D9%84%D9%87%D9%87-%D9%82%D8%B5%D8%B1- %D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%84%D9%86%D8%AF
3- 天宇受売命, 天鈿女命
4- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D9%87_%D9%86%D9%88_%D8%A7% D9%88%D8%B2%D9%88%D9%85%D9%87
5- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%84_% D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%AA%D9%84
6- (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D8%A7%DB%8C %D8%B2%D8%AF
7- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%A7%D8%AA%D9%84%DB%8C% DA%A9%D9%88%D8%A6%D9%87
8- [Eastre [a:a stre] Eostre [e:ostre
9- (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D9%87 (Dao Mau
10- ./https://rooziato.com/1397159666/%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86- %D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%DB%8C%D8%AA%D9%86%D8%A7%D9%85
11- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%BE%D8%B3%D8%B1%D8%A7

رقاص، در معابد آنگوریایی کامبوج (1)

پرستش این ایزدبانوان همراه با رقص بوده که بیش تر از سوی زنان انجام می شد در مصر ،باستان زنان رقص های آیینی را انجام می دادند. (2) به باور "کارولین گریو براون" نقش زنان در مذهب [مصر باستان] اغلب این بوده که موسیقی و رقص را برای مراسم مذهبی تامین کنند. مناجات ها با همراهی سازهای موسیقایی و رقص خوانده می شد. (3) فرهنگ رقص برای خدایان از مصر به جزایر مدیترانه (4) و تمدن یونان رسید. (5)

در آیین شینتو رقص و آوازخوانی باید توسط دوشیزگان اجرا شود. (6) با این حال تمدن هند فرهنگی متنوع از رقص برای ستایش خدایان دارد. (7) در دیدگاه «اوشو» رقص غیر زمینی ترین کارها است. (8) پادشاه رقص (9) تجسم انسانی شیوا از ایزدهای هندو است. رقص شیوا «تاندوه» (10) رقصی ایزدی هندی است (11) رقص های کلاسیک هندی (مانند بهاراتاناتیم، کاتاک ادیسی و موهنیاتام) بیان سنتی درام و رقص از دین هستند. (12) موهینیا تام (13) معروف ترین انواع رقص های ،کلاسیک زنانه و دینی هند است. (14) موسیقی و رقص مهم ترین برنامه «ماها شیوارتری» (جشنواره سالانه تکریم شیوا) هستند. (15)

رقص پرستش محدود به ایزدبانوان نبوده و برای هر گونه خدائی انجام می شده است، مانند

ص: 387


1- /https://stampaday.wordpress.com/2018/06/19/dance-of-the-apsara-divinities
2- https://en.wikipedia.org/wiki/Women_in_dance
3- /https://www.ancient.eu/article/1075/music--dance-in-ancient-egypt
4- https://www.beytoote.com/art/negah-gozashte/jewel-before-christian.html
5- https://en.wikipedia.org/wiki/Women in dance
6- http://www.wirc.ir/Religion/SingleReligion?religionCode=9topicCode=102
7- نوروزی طلب ،علیرضا پدیده عادلوند، «مطالعه تطبیقی رقص شيوا و رقص سماع» مجله باغ نظر، دوره 11، شماره 28 بهار 1393، صص .15- 24
8- بی نا «اشو، مراقبه هند وجد و سرور» ترجمه فرامرز جواهری ،نیا بی جا، بی تا، ص54 و ص 383.
9- Nataraja
10- Tan d ava
11- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87 %D8%B1%D9%82%D8%B5
12- https://en.wikipedia.org/wiki/Sacred_dance
13- Mohiniyattam
14- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%87%DB%8C%D9%86%DB%8C% D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%85
15- .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%A7_%D8%B4%DB%8C %D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C

رقص شَمَن ها برای باران که در متون چین باستان آمده است. (1) در معابد و در طول جشنواره های مذهبی نیز رقص اجرا می شود مانند رقص «راسا» در هند، «چم» در تبت، (2) پندت (3) در جزیره بالی اِندونزی، رقص «شیوا جیری پوتری»، (4) نمایش مقدس توپنگ (5) و ریژانگ (6) در اندونزی، (7) رقص «هاکا» مائوری ها (بومیان نیوزیلند)، (8) کچینا (9) گونه ای رقص سرخپوستان پوئبلو در آمریکای شمالی. (10) رقص های قبیله ای افریقا نیز، بیش تر جنبه آیینی دارند. (11)

رابطه رقص و آئین های باستانی مانند رابطه اجماع و اهل سنت است. به بیان شیخ انصاری اجماع دلیل پایه برای باورهای اهل سنت بوده و اهل سنت نیز اجماع را (در برابر کتاب، سنت و عقل) اعتبار بخشیده اند تا پایه سست سقیفه را استوار سازند. (12) ادیان باستانی نیز به دلیل نداشتن ریشه وحیانی و غریزی مناسکی برای پرستش معبودهای خود ندارند و ناچارند از حرکات موزون بهره ببرند رقص مذهبی نیز شاخصه رفتار عبادی آئین های غیر وحیانی است.

رقص در ادیان ابراهیمی
الف)رقص عبرانیان باستان

با این که در احکام موسی اشاره ای به موسیقی و رقص برای خدا نشده، اما بنی اسرائیل به دلیل سال ها همزیستی با مصریان بت پرست از رقص و موسیقی استفاده می کردند. (13) برخی از اشاره های رقص در عهد عتیق عبارتند از «و داود با تمامی قدرت خود بحضور خداوند رقص

ص: 388


1- https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_dance
2- https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_dance
3- pendet
4- Shiva Giri Putri
5- Topeng https://vista.ir/w/a/21/dsnlg
6- https://en.wikipedia.org/wiki/Apsara_Dance
7- https://en.wikipedia.org/wiki/Rejang_dance
8- https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%DA%A9%D8%A7
9- kachina
10- https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DA%86%DB%8C%D9%86%D8%A7
11- .http://wikijoo.ir/index.php/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D9%87%D8%A7%DB%8C_% D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82 %D8%A7
12- دزفولی انصاری، مرتضی بن محمدامين «فرائد الأصول»، چاپ نهم، قم، 1428ق، ج1، ص 79 و ج 1، ص 184.
13- http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/187/html/187-18.htm

می کرد». (کتاب دوم سموئیل 6 آیه 14)، «آن گاه باکره ها ،برقص شادی خواهند کرد». (ارمیا بابا 31 آیه 13) «نام او را با رقص تسبیح بخواند با بربط و عود وا را بسُرایند». (مزمور 149، آیه13). (1) رقص و پایکوبی یکی از بخش های مهم روزه و جشن «پوریم» است که بر اساس طومار «استر و «مردخای» (عهد عتیق) هر ساله به یادبود قتل عام ایرانیان در زمان «خشایارشاه»، برگزار می شود (2) درباره رقص زنان در سفر خروج آمده که پس از گذشتن از دریا، مریم خواهر هارون و گروهی از زنان بنی اسرائیل دف زنان می رقصیدند. (3) پس از بازگشت داوُد از کشتن جالوت نیز، زنان با آواز و رقص بیرون آمدند. (4) جواز رقص در یهود نزد مسلمانان چنان مسلم بود که «ابن کثیر» به رقص «مریم خواهر هارون» اشاره می کند و بر اساس آن رقص در اعیاد و بازگشت مسافر جایز می داند و البته حدیث عایشه را شاهد آن می آورد. (5) این بیان، ریشه روایات رقص عایشه را (مانند روایت عبدالله بن عمرو) نیز آشکار می سازد یهودیان بنی نضیر نیز هنگام اخراج با رقص و آواز مدینه را ترک کردند (6) ولی نشانه ای نیست این رفتار مناسک دینی باشد

ب)رقص در مسیحیت

در مسیحیت نیز گفته شده برخی کشیش ها (7) مدرکی را در کتاب مقدس دیده اند که تشویق به رقص می کند (8) که شاید این جمله باشد: «بگذار آن ها با رقص خود نامش را ستایش کنند و

ص: 389


1- دلرحیم ،رحمن ازدواج و مقام زن از دیدگاه تورات و کتب مقدس یهود، «پایگاه اطلاع رسانی انجمن کلیمیان تهران»، پاییز 1387 http://www.iranjewish.com/essay/Essay_35_Ezdevag.htm
2- http://www.iranjewish.com/essay/Essay_37_purim_fasafeh.htm
3- مریمِ نبیه خواهر هارون دف را به دست خود گرفته و همه زنان از عقب وی دف ها گرفته رقص کنان بیرون آمدند. http://bjes.ir/post/Exodus 15
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Women_in_dance
5- ابن کثیر دمشقی اسماعیل بن عمر (المتوفى 774ه-)، «البداية و النهاية»، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي الطبعة الأولى الناشر: دار هجر للطباعة و النشر و التوزيع و الإعلان، 1418ه- 1997م، 1424ه- / 2003م، ج 2، صص 120-121.
6- ذهبي، محمد بن أحمد بن عثمان، «سير أعلام النبلاء»، مؤسسة الرسالة بي جا، 1422ه/ 2001 م، ص 82.
7- مانند "كلمنت اسكندريه" ( 215 - 150 میلادی)
8- مانند رقص شاه دیوید که برای خدا می رقصد. «کتاب دوم ساموئل»، 16- 6:14 https://www.beblia.com/pages/main.aspx?Language=PersianDariBook=10Chapter=6DL ang=PersianDari

بگذار با دایره زنگی و هارپ به ستایش او برخیزند». همچنین از کودکی «مریم عذرا» صحبت شده که به روی پلکان مذبح رقصیده است این الگوها در قرون وسطی مسیحی مورد تقلید قرار گرفته است «سن ترزا» از اهالی «آویلا» همراه با راهبه هایش با ساز تنبور رقصیده اند. (1) با این حال بیش تر کشیشان رقص را ادامه اعمال بیدینی دانسته و آن را ممنوع کردند. (2) جریان کلی مسیحیت [کلیسای روم] نیز رقص را امری شهوانی دانسته و آن را مردود شمرد. «جان کریسوستوم» می گفت: (3) جایی که رقص باشد، شیطان هم حضور دارد. لوسین در قرن دوم میلادی در مکالمه ای از کراتونا می پرسد: (چگونه می تواند کسی) آرام بنشینید و به صدای فلوتی گوش فرا دهد و ببیند و حرکات مسخره يك موجود زن صفت (مخنّث) را که جامه ای نرم و لطیف بر تن دارد و آوازهای رکیک می خواند و ادای شهوت انگیز روسپیان پیش از تاریخ را در می آورد و با آن نغمه ناساز سیمی و آواز ناخوش نئی و صدای بر زمین خوردن پاشنه ای همراهی کند؟ (4)

با رواج رقص تانگو در اوایل قرن بیستم پاپ «پیوس دهم» (5) آن را جزو گناهان اعلام کرد و برای افراد مؤمن ممنوع و به عنوان مخرب روح اعلام شد. (6) یک قرن بعد، گروهی از پیروان آرژانتینی کلیسای کاتولیک در میدان سنت پیتر واتیکان تولد 78 سالگی پاپ «فرانچسکو» را با اجرای زنده رقص «تانگو»، جشن گرفتند. (7) در دهه های اخیر رویکرد فرقه های جدید مسیحی به رقص تغییر پیدا کرد و مراسم آنان همراه با رقص .است «جان نومیر» (8) جریان پیوند رقص و آئین کلیسا را سال 1973 میلادی آغاز کرد شبکه های ماهواره ای مسیحیت مانند

ص: 390


1- لنا دانیالی، شور و سماع و سبقه مذهبی آن نزد ادیان ،سامی «انجمن کلیمیان تهران» مهر 1385 http://www.iranjewish.com/essay/Essay182_31_Shoor.htm
2- https://www.ancient.eu/article/1075/music--dance-in-ancient-egypt/ 3.Church Father John Chrysostom
3- https://www.beytoote.com/art/negah-gozashte/jewel-before-christian.html
4- (1903- 1914
5- (نیویورک تایمز، 16 ژانویه، 1914).
6- /Dec 2014،BBC NEWS http://www.novusordowatch.org
7- (م1942)
8- (م 1942)

«ست سون پارس» (1) نیز از عنصر رقص برای جذب مخاطب بهره می برند و آن را با عنوان آموزش پرستش خداوند از طریق ،رقص، ترویج می کنند. (2) انجمن رقص مقدس (3) سازمان غیر انتفاعی و بین المللی مسیحی حامی رقص به عنوان یک هنر مقدس است. (4) رقص مقدس یهودی نیز نوعی تفله (دعا) شمرده می شود که رقص های بزرگسالان از ملودی های مذهبی به زبان عبری و انگلیسی استفاده می کنند. (5)

به جز دگرگونی های قرن های ،اخیر آن چه که در عهد عتیق و جدید آمده چند اشکال دارد:

اول: به جز آن چه به حضرت داود علیه السلام نسبت داده شده دیگر گزارش ها سخن یا گفتار خداوند یا پیامبران: نیست تا دلیل شرعی باشد.

دوم: این گزارش ها با تصریح قرآن در سوره بقره (6) و آل عمران (7) بر دستکاری تورات و انجیل هم خوانی دارد. طبرسی در تفسیر دو آیه (8) و فخر رازی (9) در تفسیر آیه اول به این مطلب اشاره کرده اند زبور داود نیز این گونه است.

سوم: با گزارش عبدالله بن عمرو نیز تناقض دارد؛ زیرا عبدالله کتاب های یهود را در اختیار ،داشته ممکن است نسبتی که به تورات داده، درست باشد.

ص: 391


1- Sat7Pars TV
2- https://www.adyannet.com/fa/news/15060 http://www.jc313.ir/821-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4- %D8%B1%D9%82%D8%B5-%D9%88- %D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%B0%D8%A7%D9%84- %D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C- %D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%B4- %D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF!.html
3- The Sacred Dance Guild
4- /https://sacreddanceguild.org/about/about-sdg
5- /http://www.jewishsacreddance.com
6- ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۖ فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾. بقرة: 2، آیه 79
7- ﴿وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾. آل عمران: 3، آیه 78.
8- طبرسی، «مجمع البیان»، ج 2، ص 78.
9- رازی، «مفاتیح الغيب»، ج 3، ص 565.

چهارم: دین اسلام ادیان آسمانی پیش از خود را نسخ کرده است. (1) بنابر این اهل کتاب و صوفیه نمی توانند با استصحاب احکام ادیان گذشته جواز رقص را برای خود یا مسلمانان ثابت کنند چه برسد به احکام تحریف شده آن ادیان.

سماع

«سماع» شنیدن آواز و سرود می باشد و در اصطلاح صوفیه وَجد و سرور و پایکوبی است. به وجد آمدن گاه به رقص و دست افشانی می انجامد تقلیباً به مجموعه قوالی، نغمه ساز به وجد آمدن و رقص «سماع» گفته می شود (2) رقص های سماع معاصر عبارتند از: رقص دراویش «قادریه» کردستان؛ رقص سماع «صوفیان مولوی» ترکیه؛ رقص «تَنُّورِه» مصر. (3)

ماهيّت سماع

سماع درویشان از چهار حالت و حرکت اصلی و نمادین شکل می گیرد: چرخ زدن جهیدن، پا کوفتن دست افشاندن در سماع آلات گوناگونی کاربرد دارد، مهم ترین این آلات، «دفّ» و «نی» است. اهمیت «دفّ» بدین خاطر است که عارفان معتقد بودند، «دفّ» تنها وسیله موسیقی بود که هنگام ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه استفاده شد. (4) غزالی موسیقی را در سماع تاثیرگذار می داند. (5) شمس تبریزی سه شکل از ظهور حالات روح انسان کامل را در موسیقی، ،رقص شعر می داند. (6) از لحاظ سمبل ،شناسی دف برای ،عارفان سمبل عالم کبیر و نی نیز

ص: 392


1- ﴿إِنَ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ﴾. آل عمران 3، آیه 19؛ ﴿وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يَقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾. آل عمران 3، آیه 85
2- عمید، حسن، «فرهنگ عمید»، سرپرست تألیف و ویرایش: فرهاد قربان زاده، چاپ نخست، ناشر: اَشجَع، 1389؛ پور جوادی، نصرالله «دو اثر کهن در سماع» مجله معارف دوره پنجم، ش3، ص 4 - 5 . https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9
3- بی نام «جريدة الاهرام ابدو» قاهره بتاريخ 10 سبتمبر 2008 الصفحة 36.
4- حیدر خانی، حسین، «سماع عارفان»، انتشارات سنائی، تهران، 1374ش، صص 102 - 104 و 107.
5- نویری، احمد بن عبدالوهاب «نهاية الأرب»، ج 4 ، ص 161
6- زرین کوب، عبدالحسین «پله پله تا ملاقات» انتشارات ،علمی بی جا، 1384، ص 165

سمبّل عالم صغیر است. (1) دینانی نیز وجود موسیقی را برای رقص سماع ضروری می داند (2) زیرا غایت سماع حالت وجد و خلسه است. (3) این حالت مانند رقص جذبه ای در مراسم جادویی است. در رقص «وُودون» و فرقه های «وُودُوو»، رقاصان در حین چرخ زدن گاه چنان از خود بی خود می شوند که جامه شان را می درند تا آن که به خلسه رفته و نقش بر زمین شوند. مراسم سیلانی ها نمونه ای دیگر از رقص های جذبه ای است. این نوع رقص در میان شَمَن ها، به خصوص شَمَن های سیبری شمالگان و قطبی رواج دارد (4) سماع صوفیه نیز حالت جذبه و رفتن به امر غیر ارادی است که موسیقی آواز خواندن و رقص از وسایل عملی برای پیدایش این «حال» و «وجد» است. حرکات غیر موزون توانائی ایجاد این حال را ندارند و از این رو به آن «اضطراب» گفته می شود. (5)

ریشه های سماع

دو ریشه برای سماع گفته شده است:

الف. تمدن هند یکی از مهم ترین خواستگاه های رقص های آیینی است. در این کشور فرهنگ متنوّعی از رقص برای ستایش خدایان وجود دارد و به تصوف نیز سرایت کرده است. (6) گفته شده «حبّی» گروهی از عرفا بوده اند که بنابر اصول «گنوسیزم» هند و ایرانی رقص و سماع و محبت و دوستی خدا را بهتر از هر عبادت اندامی می دانستند (7)

ص: 393


1- حیدر خانی، حسین، «سماع عارفان»، انتشارات سنائی، تهران، 1374ش، ص102-104؛107.
2- http://www.ebnearabi.com
3- پاستوری ژان ،پیر «سماع زندگان»، ترجمه ی حمیرضا ،شعیری ،قطره بی جا، 1383، ص143.
4- فریزر جیمز جرج «شاخه زرین» ترجمه کاظم ،فیروزمند انتشارات ،آگاه ،تهران 1384 ، صص 151 - 192؛ هاینینگ، پیتر، «سیری در تاریخ جادوگری»، نشر ،آتیه تهران، بی تا، صص 118 - 120.
5- همدانی، علی بن شهاب الدین، «مشارب الاذواق»، چاپ دوم مولی، تهران، 1382، ص 47 ؛ ابو محبوب، احمد، «پیشینه و بررسی تطبیقی سماع مولانا با رقص باستانی اقوام بدوی»، فصلنامه هنر، ش 73 پائیز 1386ش، صص 199-202.
6- عليرضا نوروزی طلب پدیده عادلوند، «مطالعه تطبیقی رقص شیوا و رقص سماع» مجله باغ نظر، دوره 11، شماره 28 ، بهار 1393، صفحه 15 - 24.
7- نویری، احمد بن عبدالوهاب، «نهاية الأرب فى فنون الأدب»، ج 4، ص 161.

ب. پیامد دنیازدگی کلیسا پس از تبدیل شدن به آئین رسمی امپراطوری روم، رواج رهبانیت و پیدایش گونه ای رقص سماع بود «يوحنا کسیان» راهب شهیر قرن پنجم میلادی در کتاب «النظم» آداب سماع رهبانیت را در قالب تازه ای مطرح ساخت از آن زمان به بعد در مجلس ،سماع گروهی راهب گرد هم جمع می شدند و شخصی خوش صدا مزامیر و سرود های مقدس را می خواند مزامیر به حسب حالات و استعداد مستعمین با انتخاب معانی متفاوت خوانده می شد و دعا، حرکات بدنی، فریاد و اظهار تواجد رواج داشت. گفته شده که «ذوالنون مصری» صوفی قرن سوم سماع مسیحی را با آمیزه هایی از طبیعت وارد تصوف اسلامی کرد. (1)

جواز سماع

صوفیه چند دلیل برای جواز رقص آیینی آورده اند:

اول. تأویل برخی آیه های قرآن به رقص سماع. (2) هم چنین آیه 14 كهف، (3) 42 سوره ص (4) و بعض آیه ها که مشتقات واژه سمع (5) دارد.

دوم. کتاب های آسمانی پیش از اسلام. از دیدگاه غزالی، نزول کتاب های آسمانی برای طرب و رقص آیینی است. (6) منصور عبادی ادعا کرده در تورات آمده: «شما را به شوق آوردیم، پس شما به شوق نیامدید و برای شما نی ،نواختیم پس شما به رقص نیامدید!» (7) باخزری از

ص: 394


1- ایرانی قمی اکبر «سماع و غناء در اندیشه ابن عربی» کیهان اندیشه 1372 ش 51 به نقل از: بدوی، عبد الرحمن، «ابن عربی حیاته و مذهبه»، مصر، 1965م شاطبی، «الاعتصام»، مصر، 1913م، ج1، ص 357.
2- فهم في روضة يحبرون روم: 30، آیه 15 مایل هروی، نجیب، «سماع نامه های فارسی»، نشر نی، 1372، تهران، چاپ اول، ص 302؛ ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشَابِها مَثَانِي تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْر اللَّه﴾. زمر : 39، آیه 23؛ «همان»، ص 247.
3- ﴿إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ﴾.
4- ارْكُضْ بِرِجْلِك. قرطبى، «الجامع»، ج 10، ص366.
5- حسنی، هاشم معروف، «تصوف و تشیع»، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، 1369، صص 440 - 456.
6- مایل هروی نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص118 (وجد و سماع ابو حامد غزالی).
7- «شوقناكم فلم تشتاقوا و زمرناکم فلم ترقصوا» مایل ،هروی ،نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص212؛ (مناقب الصوفيه: ابوالمظفر منصور بن اردشیر عبادی).

علمای گذشته نقل می کند که خدای تعالی در کتب پیشینه نازل کرده: «غنينا لكم فلم تطربوا و زمّرنا لكم فلم ترقصوا». (1) این ادعا را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است. (2) پایه این سخن انجیل لوقا (3) و متی است. (4) متن این دو انجیل همان گونه که کشیش عبدالنور نیز شرح داده (5) تشبیه اهل دنیا به رقص کودکان است نه این که خداوند امر به غناء و رقص کرده باشد.

سوم. روایت جعلی که در منابع دست اول و دوم اهل سنت یافت نشد: «یک نفر اعرابی، شعری را به آواز خوش می سراید پیامبر صلی الله علیه و آله الله این شعر و آواز عرب را شنید، از فرط شوق و محبت، فرمود که آن را تکرار کند اعرابی دوباره شروع به خواندن شعر کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که به شعر و آواز وی گوش می داد دست افشانی و حرکت بدنی (رقص) می کرد به گونه ای که ردای آن حضرت صلی الله علیه و آله، از شانه اش افتاد. معاویه گفت: ای پیامبر! چه خوش بازی است بازی شما! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای معاویه کسی که به هنگام یاد کردن از دوست به جنبش در نیاید بزرگوار نیست!» (6)

ص: 395


1- مایل هروی نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص 316، (ابوالمفاخر یحیی باخرزی).
2- ابن أبى الحديد عبد الحميد بن هبه الله «شرح نهج البلاغة»، ج 11، ص 236.
3- http://www.oodegr.com/persia/bible/gospel_luke_ch.1-8.htm
4- 15. هر که گوش شنوا دارد بشنود. 16. لیکن این طایفه را به چه چیز تشبیه نمایم؟ اطفالی را مانند که در کوچه ها نشسته رفیقان خویش را صدا زده 17. می گویند: "برای شما نی ،نواختیم رقص نکردید؛ نوحه گری کردیم، سینه نزدید" 18. زیرا که یحیی ،آمد نه می خورد و نه می آشامید، می گویند دیو دارد. 19. پسر انسان آمد که می خورد و می نوشد می گویند اینک مردی پرخور و می گسار و دوست باجگیران و گناهکاران است لیکن حکمت از فرزندان خود تصدیق کرده شده است. و عده آرامش درون 20. آن گاه شروع به ملامت نمود بر آن شهرهایی که اکثر از معجزات وی در آن ها ظاهر شد زیرا که توبه نکرده بودند. https://www.beblia.com/pages/main.aspx?Language=PersianBook=40Chapter=11
5- ن.ک: عبدالنور منیس «امثال المسيح»، الناشر: الكنيسة الإنجيلية بقصر الدوبارة، الفئة: تفسير الكتاب مقدس، بی تا ،ج1، دعوتان و استجابتان مثل الاولاد الذين يلعبون في السوق.
6- عن أنس قال: «كنا عند النبي صلی الله علیه و آله، إذ نزل عليه جبريل فقال: يا رسول الله فقراء أمتك يدخلون الجنة قبل الأغنياء بخمسمائة عام، و هو نصف يوم، ففرح فقال: أفيكم من ينشدنا ؟ فقال بدوی: نعم يا رسول الله فقال: هات، هات، فأنشد البدوى يقول: كل صبح و كل إشراق تبك عيني بدمع مشتاق قَدْ لَسَعَتْ حَيةُ الهَوى كَبِدِي فَلا طَبِيبٌ لَهُ وَ لَا رَاقِى إلا الحَبِيبُ الَّذِى شُغِفْتُ بِهِ فَعِنْدَهُ رُقْيَتِي وَ تِرْياقي فتواجد صلی الله علیه و آله، و تواجد أصحابه معه حتى سقط رداؤه عن مَنْكِبَيهِ، فلما خرجوا أوى كل واحد إلى مكانه، فقال معاوية: ما أحسن لَعِبَكُمْ يا رسول الله! فقال: «مَهْ مَهْ، يا معاوية ليس بكريم من لم يهتز عند ذكر الحبيب» ثم اقتسم رداءه من حضرهم بأربعمائة قطعة». سهروردی، عمر بن محمد، «عوارف المعارف»، مترجم اصفهانی انتشارات علمی فرهنگی ،تهران، 1374ش، ج 1، ص 140 مایل هروی، نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص 243 و ص 262.

چهارم. مضمون روایات عایشه این است که رقص در زمان مقدس (عید و پیروزی بر دشمن)، مكان مقدس (مسجد و خانه پیامبر صلی الله علیه و آله) در حضور یا برابر شخص مقدس (پیامبر صلی الله علیه و آله) جائز است؛ از این رو احمد بن محمد طوسی از روایات عایشه نتیجه می گیرد: چون سماع دف و غنا در ایام منا (که زمان عبادت است) روا باشد در غیر مِنا به طريق اُولى (روا بُوَد). (1)

پنجم. روایات حَجَل. (2) غزالی و مقدسی به این حدیث برای جواز سماع تمسک کرده اند. أبو طالب مکّی جواز سماع را به برخی صحابه مانند عبدالله بن جعفر، عبدالله بن زبیر، مغیره بن شعبه معاویه و دیگران نسبت داده و ادعا می کند سماع ،سنت مردم مکه در برترین روزهای سال (روزهای تشریق) بوده و مردم مدینه نیز به شنیدن سماع اهتمام داشته اند. (3)

ششم. رؤیای صادق مانند: خواب شیخ عبدالله باکویه، که هاتفی آواز داد: «قوموا و ارقصوا لله»!. (4)

هفتم. دلیل عقلی. این توجیه هم برای بزرگان صوفیه ارائه شده (5) و هم راه گریزی برای

ص: 396


1- مایل هروی نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص261.
2- قال الهيتمي في كتابه "الفتاوى الحديثية" - بعد أن سئل عن رقص الصوفية أثناء الذكر - صفحة: (212): نعم له أصل فقد رُوى فى الحديث أن جعفر بن أبي طالب علیهما السلام رقص بين يدى النبى صلی الله علیه و آله لما قال له: ﴿أَشْبَهْتَ خَلْقِی وَ خُلُقِی﴾ و ذلك من لذة الخطاب و لم ينكر عليه صلی الله علیه و آله.
3- مختاری ،رضا و صادقی، محسن، «غنا، موسیقی»، ج 3، ص 2448.
4- ابن منور، محمد، «اسرار التوحيد»، مصحح: شفیعی کدکنی، محمد رضا، چاپ ششم، آگاه، تهران، 1385ش، ص 93 جامی، عبدالرحمن بن احمد، «نفحات الانس من حضرات القدس»، مصحح: عابدی، محمود، چاپ دوم، اطلاعات، تهران، 1370ش، ص 322.
5- مایل هروی نجیب، «سماع نامه های فارسی»، ص 18

جوانان در اوج شهوت و غرایز جسمانی است. (1) در روزگار معاصر رویکرد روانکاوانه جایگزین آن شده است «آلان دانی یلو» موسیقی و رقص خلسه آور را حالات روانی می داند که در آن انسان با فراموشی درگیری های مادی خود سعی می کند تا با نیروهای فوق طبیعی ارتباط برقرار کند و واقعیات مافوق حسی را به طور مستقیم دریافت نماید. (2) روت سنت دنیس، رقص شرقی را بیانگر معنویت گرایی می داند. (3) هر چند تمسک به ادیان ،باستانی چیزی را به نام عبادت موزون ثابت نمی کند ولی در قرن بیستم به عنوان وسیله ای برای رشد روحیه جامعه احیا شده است (4) آیریس جی ،استوارت در کتاب «زن مقدس رقص مقدس» نیز تلاش دارد تا رقص را در اعمال معنوی ادغام سازد. (5) خانم استوارت خوانندگان را تشویق می کند تا رقص مقدس را در زندگی امروزین خود وارد سازند (6) و مطالعه رقص را "نقشه راهی به تاریخ معنویت زنان" می داند (7) از نظر آیریس "زن مقدس - رقص مقدس" سفری به سوی فمینیسم معنوی و حقایق مقدس است. (8)

گستره سماع

مکتب تصوف در اواخر قرن اول شکل گرفت قرن سوم هجری چنان گستره یافت که صوفیه در مسجد پیامبر اعمال خود را اجراء می کردند. (9) شبیه این رفتار صوفیه در مسجد پیامبر

ص: 397


1- بی نام «اسرار التوحيد في مقامات الشیخ ابی سعید»، طبع آقای دکتر ذبیح الله صفا، تهران، 1332، ص 223، مایل هروی، «سماع نامه»، ص20.
2- پاستوری ژان ،پیر «سماع زندگان»، ترجمه ی حمیرضا شعیری، قطره، 1383
3- https://en.wikipedia.org/wiki/Women_in_dance
4- https://en.wikipedia.org/wiki/Sacred_dance
5- https://www.amazon.com/Sacred-Woman-Dance-Awakening-Spirituality-dp- 1620552507/dp/1620552507/ref=dp_ob_title_bk
6- https://sacreddancer.com/reviews/re_penn.htm
7- https://sacreddancer.com/reviews/re_circle.htm
8- /http://www.dorsai.org/~womearth
9- گسترش فرهنگ تصوف در جامعه اسلامی آن چنان بود که کتاب های متعددی در جهان اهل سنت در این زمینه نوشته شده است کتاب «السماع لابن القيسراني». كتاب «السماع و الرقص لابن تيمية». كتاب «كفّ الرعاع عن محرّمات اللهو و السماع لابن حجر الهيثمى». «إيضاح الدلالات في سماع الآلات لعبد الغني النابلسى». «الإمتاع بأحكام السماع لابن الأدفوى». «رسالة في ذم الشبابة و الرقص و السماع، لابن قدامة المقدسى». «رسالة في أحكام السماع و الغناء لابن حزم». «نزهة السماع لابن رجب».

در روایت منسوب به «امام هادی علیه السلام» آمده است. (1) این روایت رفتار صوفیه را با رقص و «تصدیه» بیان می کند واژه «رقص»، تصدیه»، «ترنم» و «تغنیه» برای مجالس لهو و لعب به کار می رود این روایت را کتاب «حديقة الشیعه» منسوب به «محقق اردبیلی»، از شیخ مفید نقل کرده که اعتبار ندارد

دیدگاه مختار

رقص های آیینی از نظر شکل اجرا دو گونه اند:

1. رقص های شهوانی 2. رقص های لهوی

رقص های هندی عرفان های نوظهور و شیطان پرستی رقص شهوانی اند. رقص های باستانی و ابراهیمی نیز رقص های لهوی هستند رقص های آیینی از نظر انگیزه سه دسته اند:

اول: آداب و رسوم اقوام باستانی است که بدون انگیزه پرستش خداوند انجام می گردد. این گونه رقص ها حکم رقص های سنّتی را دارد البته برخی از رقصندگان ممکن است ریشه این گونه رقص ها را بدانند ولی هنگام اجرای رقص انگیزه پرستش نداشته باشند. در این صورت، در نظر عرف و نزد این ،رقصندگان چنین حرکاتی بازنمائی رقص آیینی است و ممکن

ص: 398


1- «محمد بن حسين بن ابی الخطاب» روایت می کند که: در خدمت «امام علی النقی» (علیه السلام) در مسجد النبی بودم که در آن حال جمعی از اصحاب آن حضرت شرفیاب حضور آن حضرت شدند به ناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند حضرت فرمودند به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و خراب کننده قواعد دین می.باشند زهد ایشان برای راحتی بدن های شان و تهّجد و شب زنده داری شان برای صید کردن عوام است. عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوام و نادانی را مانند خر ها پالان کنند و زین بر پشت آن ها گذارند ذکر نمی گویند مگر برای فریب مردم و خوراک خود را کم نمی کنند مگر برای پر کردن قدح و ربودن دل احمقان با مردم دم از دوستی خدا زنند تا ایشان را به چاه اندازند، اوراد ایشان رقص و کف زدن و غنا و آوازه خوانی است و کسی به سوی آن ها میل نکند و تابع ایشان نگردد مگر آن که از جمله سفیهان و احمقان باشد هر کس به زیارت یکی از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ ،برود مانند آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس یاری ایشان ،کند گویا یزید و معاویه و ابو سفیان را یاری کرده است حر عاملی، محمد بن حسن، «الرسالة الاثنى عشرية في الرد على الصوفية»، چاپ سوم مكتبة المحلاتی با همکاری دفتر نشر فرهنگ اهل البيت، قم، 1423ق / 1381 ش، ص 28 ؛ اردبیلی، احمد بن علی، «حديقة الشيعة»، تصحیح صادق حسن زاده علی اکبر زمانی ،نژاد چاپ سوم انتشارات انصاریان با همکاری دفتر کنگره مقدس اردبیلی، قم، بی تا، ص799.

است حکم رقص آیینی را داشته باشد مانند گردشگری که در بازدید خانقاه صوفیه، هم چون آنان رقص سماع می.کند وی هر چند باورهای صوفیه را نداشته و مسلمان هم نباشد، اما حرکاتی که تقلید می کند حرکات رقص سماع است و انگیزه رقاص نیز، تقليد رقص سماع است هر چند قصد پرستش خداوند را با این حرکات موزون ندارد

دوم: این رقص به عنوان مراقبه یا مسابقه ورزشی انجام شود این گونه اجرا تا هنگامی که عنوان پرستش پیدا نکند تنها مصداق رقص لهوی است هر چند هدف آن ریاضت، مراقبه و مانند آن باشد

سوم: این رقص ها به عنوان پرستش انجام شود مانند بازآفرینی آیین های فراموش شده کهن تکثرگرائی ،دینی تجربه های نوین پرستش در ادیان ابراهیمی یا ارتباط با ماورا. این رقص ها نمونه آشکار نوآوری (بدعت) در دین بوده و حرام هستند؛ زیرا گونه و شکل نیایش در ادیان ابراهیمی «توقیفی» می باشد و کسی نمی تواند گونه ای از رفتارهای خود خواسته را به جای عبادت های رایج جایگزین سازد. و همان گونه که گذشت رقص هیچ نسبتی با عبادت و ،نماز ندارد از این رو تصوف و رقص سماع از دیرباز مورد نقد فقهای شیعه و اهل سنت بوده است. (1) فیض کاشانی در تفسیر آیه 55 سوره اعراف تصریح می کند عبادت صوفیه رقص و دست زدن است که گذر از مرز مجاز پرستش در شریعت اسلام است. (2) این ویژگی در هرگونه حرکات موزونی که به عنوان عبادت مطرح شود وجود دارد، مانند رقص های دینی هند، شیطان پرستی و رقص هایی که در مسیحیت و یهودیت رواج یافته است.

ص: 399


1- حرّ عاملی، محمد بن الحسن، «الاثنا عشرية» تعليقة، مهدى الحسينى اللاّزوردى، المطبعة العلمية، قم، 1400ق، ص 44 و 53
2- کاشانی، محمد محسن ابن شاه مرتضی «الوافی»، ج9، ص 1439.

ص: 400

بخش پنجم: دیدگاه مختار

اشاره

ص: 401

ص: 402

موضوع شناسی رقص در چهار بخش همراه با نقد و بررسی و انتخاب نظریه مختار در هر فصل و گفتار گذشت در این بخش نکات کلّی را مرور می کنیم:

نکته اول: رقص بیش از آن که پدیده ای انفرادی ،باشد پدیده ای اجتماعی است تعریف های فرهنگ نامه های اسلامی (به جز تعریف ابن جنّی) از تعریف اجتماعی رقص ناتوانند، حال آن که محور موضوع شناسی ،رقص، تعریف اصطلاحی است: «حرکات موزون هماهنگ با آوای موسیقی یا غناء» در این تعریف موسیقی /غناء عنصر محوری است هر چند جزء ماهیت رقص نیست؛ زیرا معیارِ شناسائی حرکات موزون از غیر موزون است تناسب با آهنگ و غناء است.

نکته دوم: موزون بودن در تعریف های لغوی و اصطلاحی ،اشاره به جنبه هنری رقص است و نظریه امکان «رقص در مرثیه» نفی می کند؛ زیرا عنصر محوری هنر زیبایی بوده و بدیهی است که پدیده زیبا با حالت حُزن و ماتم تناسب ندارد همان گونه که ماهیت سرگرمی و لذت بخش بودن ،رقص کارکرد درمانی (تحمّل درد) رقص را نفی می کند.

نکته سوم: رقص ماهیت و کارکرد زنانه دارد سرگرمی و شهوت آفرینی حرکات نرم و پی در پی هم نوا با آواز هماهنگ با ساختار فیزیکی و روانی بدن زن، است؛ زیرا در خدمت بقاء نسل است بنابراین رقص برای زنان به خودی ،خود پدیده ای پلید نیست؛ چون متناسب با ساختار روان و بدن آن ها بوده و در راستای وظایف زناشویی آنان است مانند رقص جفت گیری حيوانات با این تفاوت که رقص انسانی اختیاری است و رقص حیوانات غریزی است. البته این ادعا به معنای هویت بخشیدن زنان با رقص نیست؛ زیرا رقص به خودی خود با منزلت اجتماعی انسان (زن یا مرد) هم خوانی ندارد ولی تا هنگامی که این هنر به صورت حرفه برای

ص: 403

زنان در نیاید سبب خواری زن ،نیست در حالی که خواری بودن رقص برای مردان پیرو حرفه شدن آن برای مردان .نیست این دیدگاه نیز وابسته باورهای دینی نیست در همه ملّت ها و زمان ها یکسان است

نکته چهارم: هنر رقص در دوره های گوناگون رواج داشته و مورد بررسی های علمی قرار گرفته است ولی ارتباط سامان یافته بین این بررسی ها وجود ندارد محور بررسی های نوین رقص در تمدن های باستانی مانند ،یونان مصر و هند است و به رقص در دوره اسلامی و آثار علمی این دوره کم توجهی شده است. شاهد این مدّعا کم اطلاعی رقص پژوهان معاصر از منابع دست اول اسلامی مانند «اغانی» اصفهانی است این ناآگاهی، بین پژوهش های اسلامی و غیر اسلامی گسست ایجاد کرده است. همین گسست در فقها وجود دارد. آنان بیش تر غرق بررسی متون دینی- عربی اند و از بررسی های علمی پیش از اسلام و دوران معاصر کم تر آگاهی دارند این گسست با بررسی تطبیقی یافته های دانشمندان اسلامی و معاصر همسان سازی شد تا به نتیجه مورد قبول از دیدگاه دانشمندان اسلامی و معاصر برسیم و خطای موضوع شناسی رقص به حداقل برسد آشکار گردید بین دیدگاه لغت شناسان و فقهای اسلامی با پژوهش های معاصر تناقض اندکی در موضوع شناسی گونه های رقص وجود دارد.

نکته پنجم: موضوع رقص در فقه شیعه وابسته به روایت سکونی است و واژه محوری آن «زَفَن» می.باشد این واژه ،نیز ناظر به روایات اهل سنت است به باور اهل سنت (شارحان صحیح بخاری و مسلم و مُفتیان معاصر) زفن در روایات ،عایشه، بیش از آن که رقص اصطلاحی ،باشد «حرکات موزون» به معنای عام است و حرکات حبشی ها در این روایات رقص اصطلاحی و آهوی نبوده است. اگر این توجیه را باور کنیم، روایت سکونی از حرکات موزون عام که در اهل سنت رواج یافته نهی می کند به بیان دیگر نوک پیکان سخن روایت بیش از آن که رقص اصطلاحی ،باشد روایات اهل سنت می باشد که به نام احادیث عایشه و سیره نبوی صلی الله علیه و آله جا افتاده بودند مانند رقص در اعیاد ،دینی رقص استقبال از حاکمان سیاسی و بزرگان دینی، رقص های رزمی بنابراین روایت سکونی از هر گونه حرکات موزون نهی می کند و همین دیدگاه مستند فتوای علمای شیعه قرار گرفته و رقص را حرام می دانند. هنگامی که حرکات موزون به معنای عامّ حرام ،باشد رقص اصطلاحی به طریق اولی حرام می باشد.

ص: 404

نکته ششم: برخی شواهد دلالت دارد رقص در روایات اهل سنت (عایشه و دیگران) رقص اصطلاحی (شهوانی یا لَهوی) است: رقاصی دختران خردسال دف زدن زنان بزرگسال، واکنش تند صحابه به حاضران یا ،رقاصان اجرای این رقص ها در اعیاد و محفل ،خصوصی اجازه گرفتن زن نوازنده از پیامبر صلی الله علیه و آله برای اجرای ویژه در جشن پیروزی بر اساس این دیدگاه (که مختار این کتاب است) رقص در روایات اهل سنت و روایت سکونی مطلق حرکات موزون نیست بلکه حرکات موزون اصطلاحی «رقص» است در نتیجه روایت سکونی رقص اصطلاحی را حرام می داند و نمی توان با استناد به روایت سکونی حرکات موزون ورزشی یا درمانی رقص را (اگر مصداق رقص اصطلاحی نباشند) حرام کرد.

نکته هفتم: حرکات موزون سه دسته اند:

1) هر گونه حرکات منظم.

2) حرکات منظم و موزون هماهنگ با آوای موسیقی یا خوانندگی.

3) حرکات منظمی که معنای خاصی رسانده یا بر اساس لعب انجام شود، یا با انگیزه رقصیدن انجام شود.

در فرهنگ اسلامی اصطلاح رایج برای نوع اول و سوم «رقص» است و اصطلاح رایج برای نوع دوم «زفن» است فقهایی که دلالت روایت سکونی را از نظر سند و متن تمام بدانند از نظر موضوعی هر گونه حرکت موزون که بر آن واژه «رقص یا زفن» صدق کند، حرام می دانند؛ زیرا واژه رقص در تعریف لغوی «حرکت موزون» است و در تعریف عرفی نیز «حرکت موزون همراه با نغمه های موسیقی یا غناء» است از این دیدگاه، تفاوتی بین انواع رقص، نوع انگیزه جنسیّت (مرد یا زن) یا سنّ (بزرگسال و کودک) رقصندگان وجود ندارد و همگی مشمول حکم رقص خواهند بود بنابر این ،دیدگاه مرجع تشخیص لغوی یا اصطلاحی رقص و فصل الخطاب عرف است در مصادیق مشکوک نیز دو شاخص برای صدق عرفی وجود دارد:

الف) صدق واژه: از نظر صدق ،واژه تردیدی در صدق عنوان رقص بر بیش تر موارد شبهه وجود ندارد؛ زیرا عرف ،معاصر در تعریف انواع گوناگون حرکات موزون، مانند رقص درمانی، رقص تربیتی، رقص های ورزشی و رقص آیینی واژه رقص (در همه زبان های رایج: فارسی،

ص: 405

عربی و لاتین) را به کار برده اند در فرهنگ معاصر علیرغم تفاوت هایی که بین سه گونه حرکت موزون گذاشته شده است در تعریف یا توصیف بیش تر حرکات موزون واژه عربی «رقص» یا واژه لاتین «danse» به کار رفته است برخی تصور کرده اند با بروز عنوان ثانوی همچون سلامتی، ورزشی، محلی، درمانی، صدق عنوان رقص منتفی می شود. حال آن که در اصطلاح (فرهنگ نامه های لاتین) و عرف رایج در جامعه (1) در توضیح گونه های نوین حرکات موزون همچنان از واژه لاتین «dance» با همان معنای مصطلح را به کار برده اند و ابائی ندارند که این گونه فعالیت ها را گونه ای از رقص بدانند.

ب) صدق ماهیّت: از نظر صدق مفهوم رقص دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. برخی معیار را صدق عرفی رقصیدن می دانند برخی دیگر معیار را صدق عنوان لعب و لهو می دانند. برخی دیگر نیز افاده معنای خاص را معیار صدق ماهیت رقص می دانند با وجود اختلاف عرف های گوناگون، صدق حرکات موزون به تنهایی برای صدق عنوان و حکم رقص کافی نیست.

فقهایی که روایت سکونی را ضعیف می دانند رقص به خودی خود حرام نیست مگر عنوان مقارن (ثانوی) بر آن منطبق گردد صدق عنوان مقارن بر رقص دو گونه است:

الف) مواردی که عرفا مصداق عنوان حرام هستند مانند: برهنگی، شهوت انگیز بودن، اختلاط مرد و زن

ب) مواردی که صدق عنوان ثانوی مورد ابهام یا اختلاف است مانند: لهوی بودن، اذلال نفس باطل بودن. در این موارد مرجع اصل عملی حلیت و جواز حرکات موزون است.

نکته هشتم: مختار این کتاب در روش مانند فقهایی است که روایت سکونی را ضعیف می دانند و در نتیجه مانند فقهایی است که رقص را حرام می دانند؛ روایت سکونی از نظر سند و دلالت چنان ایراد دارد که نمی توان آن را سخن امام معصوم علیه السلام دانست. مستند حرمت روایات غناء .است ارائه غیر مستقیم حکم رقص برای کم اهمیت بودن رقص در جامعه

ص: 406


1- در تمامی پایگاه اطلاع رسانی علمی و تبلیغاتی که درباره انواع حرکات موزون است واژه رقص به کار رفته است. به گونه ای که واژه حرکات موزون تنها به عنوان توضیح یا مقسم کلّی به کار رفته است. دلیل این رویکرد مأموس بودن ذهن عرف عام و عرف خاص با این واژه است برای نمونه میتوان به تمامی آدرس های اینترنتی که در این پژوهش به آن ها ارجاع داده شده است، مراجعه کرد.

اسلامی نیست بلکه رقص به گونه ای مطرح شده که مورد ابتلا بوده یا مورد پرسش قرار گرفته است. بی تردید موضوع و حکم روایات حرمت درآمد کنیزان خواننده و روایت علی بن جعفر، رقص .است این روایات تصریح می کنند رقص پدیده اجتماعی و زمینه ساز گناه است؛ از این رو در روایات و بررسی های فقهی معیار شناسائی لهو و غناء حرام است. البته این حکم ملازمه ای با شهوانی بودن آن ندارد تا رقص غیر شهوانی حلال باشد؛ زیرا عنوان گناه اعمّ از شهوترانی است مانند اختلاط نامحرم هر چند موجب تحریک شهوت نشود.

نکته نهم: برای موضوع و حکم رقص نیازی به روایات نداریم؛ زیرا شناخت موضوع رقص عرفی (وجدانی و غریزی) و پلیدی آن سیره عقلا در طول تاریخ و همه جوامع است. با این حال از حکم روایات و عقل دو گونه رقص استثنا شده است رقص زن و شوهر برای یکدیگر به دلیل انجام وظایف زناشویی و رقص زنان برای زنان به دلیل روایات درآمد کنیزان خواننده و على بن جعفر.

ص: 407

ص: 408

کتاب نامه

1. قرآن کریم

2. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسين كفاية الأصول چاپ اول، طبع آل البيت، قم، 1409 ق.

3. آجرى بغدادى أبو بكر محمد بن الحسين (المتوفى: 360ه-)، تحريم النرد و الشطرنج و الملاهى دراسة و تحقيق و استدراك : محمد سعيد عمر إدريس، الطبعة الأولى، بی جا، 1402ه- 1982م.

4. آقا جمال خوانساری، محمد بن حسین، شرح خوانساری بر غُرر الحکَم و دُرَر الكَلم، چاپ چهارم 7 جلد دانشگاه ،تهران، تهران 1366 ه.ش.

5. آل احمد جلال، جزیره خارک درّ یتیم خلیج فارس، چاپ: اول 1جلد، مجید، تهران، بی تا.

6. آملی، میرزا محمد تقی مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى، چاپ اول 12 جلد، مؤلف، ،تهران، 1380ه-

7. ابن ابی ،اسامه الحارث بن محمد بن داهر (المتوفى: 282ه-)، «بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث»، المنتقى أبو الحسن نور الدين على بن أبى بكر بن سليمان بن أبي بكر الهيثمي (المتوفى: 807ه-). المحقق: د. حسين أحمد صالح الباكرى، الطبعة الأولى، الناشر مركز خدمة السنة و السيرة النبوية، المدينة المنورة، 1413-1992

8. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبه الله، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، چاپ اول، 10 جلد مكتبة آية الله المرعشي النجفي، قم، 1404ق.

9. ابن ابي الدنيا أبو بكر عبد الله بن محمد، ذم الملاهي، تحقيق و دراسة: عمرو عبد المنعم سليم، الطبعة: الأولى، الناشر: مكتبة ابن تيمية، القاهرة، مصر مكتبة العلم، جدة، 1416 ه-

10. ابن ابى الدنيا عبدالله بن محمد بغدادي (المتوفى: 281ه)، العيال، و يقع في مجلدين المحقق: د نجم عبد الرحمن خلف الطبعة: الأولى، الناشر: دار ابن القيم الدمام 1410ه، 1990م.

ص: 409

11. ابن أبى ،جمهور محمد بن زین الدین عوالى اللئالى العزيزية في الأحاديث الدينية، چاپ: اول 4 جلد دار سيد الشهداء للنشر، قم، 1405 ق.

12. ابن ابی حاتم ابو محمد عبد الرحمن بن محمد (المتوفى: 327ه-)، الجرح و التعديل، الطبعة: الأولى، الناشر : طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية، بحيدر آباد الدكن الهند دار إحياء التراث العربي بيروت، 1271 ه- 1952م.

13. ابن أبي حاتم، أبو محمد عبد الرحمن بن محمد(المتوفى: 327ه-)، تفسير القرآن العظيم لابن أبي حاتم، المحقق: أسعد محمد الطيب، الطبعة الثالثة الناشر : مكتبة نزار مصطفى الباز، المملكة العربية السعودية، 1419ه.

14. ابن أبى شيبة عبد الله بن محمد (159- 235 ه)، المصنف، تحقيق: محمد عوامة رقما الجزء و الصفحة يتوافقان مع طبعة الدار السلفية الهندية القديمة، ترقيم الأحاديث يتوافق مع طبعة دار القبلة، بی جا بی تا

15. ابن اثیر جزرى مبارك بن محمد النهاية في غريب الحديث و الأثر، چاپ چهارم قم. 1367

16. - (المتوفى: 606ه-)، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تحقيق: طاهر أحمد الزاوى، محمود محمد الطناحى الناشر: المكتبة العلمية، بيروت، 1399ه، 1979م.

17. ابن اثیر، علی بن ابی الكرم، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، 1385 ه . ق.

18. ابن اسحاق، محمد بن إسحاق (المتوفى: 151ه-)، سيرة ابن إسحاق (كتاب السير و المغازى)، تحقيق: سهيل زكار ، الطبعة: الأولى الناشر : دار الفكر، بيروت، 1398ه- /1978م.

19. ابن اشعث محمد بن محمد الجعفريات (الأشعثیات)، چاپ: اول 1جلد، مكتبة النينوى الحديثة، تهران بی تا

20. ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چاپ دوم، قم، 1406ق.

21- علل الشرائع ،چاپ: اول، قم، 1385ش، 1966م.

22. - عيون أخبار الرضا علیه السلام، چاپ: اول، 2 جلد، نشر جهان، تهران، 1378ق.

23. - كمال الدین و تمام النعمة چاپ دوم، تهران، 1395ق.

24. - من لا يحضره الفقیه چاپ: دوم 4 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413 ق.

ص: 410

25. ابن بطال على بن خلف بن عبد الملك (المتوفى: 449 ه)، شرح صحيح البخاری لابن بطال، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، الطبعة الثانية، دار النشر : مكتبة الرشد، السعودية، 1423 ه - 2003 م.

26. ابن جوزی، جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن على (المتوفى: 597 ه)، الضعفاء و المتروكون، المحقق: عبد الله القاضى الطبعة الأولى، الناشر : دار الكتب العلمية، بيروت، 1406.

27. -، غريب الحديث، المحقق الدكتور عبد المعطى أمين القلعجی، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان 1405 - 1985

28. -،تلقيح فهوم أهل الأثر فی عيون التاريخ و السير، الطبعة: الأولى، الناشر: شركة دار الأرقم بن أبی الأرقم، بيروت، 1997.

29. ابن جوزی، سبط ابن الجوزی (654 ه)، تذکرة الخواص المعروف بتذكرة خواص الأمة فى خصائص الأئمة، المحقق: الدكتور عامر النجار، الطبعة: الأولى الناشر: مكتبة الثقافة الدينية، 1429 ه، 2008 م.

30. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی (المتوفى: 597 ه)، كشف المشكل من حديث الصحيحين، المحقق: على حسين البواب، الناشر دار الوطن، الرياض، بی تا.

31. ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی (581، 654 ه) مرآة الزمان فی تواريخ الأعيان، تحقيق و تعليق: [بأول كل جزء تفصيل أسماء محققيه] محمد بركات، كامل محمد الخراط، عمار ريحاوی، محمد رضوان ،عرقسوسى، أنور طالب، فادى المغربی، رضوان مامو، محمد معتز كريم الدين، زاهر إسحاق، محمد أنس الخن إبراهيم الزيبق الطبعة: الأولى، الناشر : دار الرسالة العالمية، دمشق، 1434 ه، 2013 م.

32. ابن حبان، محمد بن حبان أبو حاتم الدارمی البُستى (المتوفى: 354 ه)، الإحسان فی تقريب صحيح ابن حبان، ترتيب: الأمير علاء الدين على بن بلبان الفارسی (المتوفى: 739 ه)، حققه و خرج أحاديثه و علق عليه: شعيب الأرنؤوط، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1408 ه، 1988 م.

33.-،السيرة النبوية و أخبار الخلفاء، صحّحه، و علق عليه الحافظ السيد عزيز بك و جماعة من العلماء، الطبعة: الثالثة الناشر : الكتب الثقافية، بيروت، 1417 ه

34. ابن حماد، نعیم بن حماد بن معاوية مروزى (المتوفى: 228 ه) ، كتاب الفتن، المحقق: سمير أمين الزهيرى، الطبعة: الأولى، الناشر: مكتبة التوحيد، القاهرة، 1412.

ص: 411

35. ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد، تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، روجعت و صححت: على عدة نسخ بمعرفة لجنة من العلماء، الطبعة: بدون طبعة الناشر: المكتبة التجارية الكبرى بمصر لصاحبها مصطفى محمد، عام النشر: 1357 ه، 1983 م.

36. ابن حداد، سعید بن محمد معافری (المتوفى: بعد 400 ه)، كتاب الأفعال، المحقق: حسين محمد محمد شرف الناشر: مؤسسة دار الشعب للصحافة و الطباعة و النشر، القاهرة، عام النشر: 1395 ه، 1975 م

37. ابن حمدون محمد بن الحسن بن محمد المتوفى: 562 ه)، التذكرة الحمدونية، الطبعة الأولى، دار صادر، بیروت، 1417.

38. ابن حنبل، أبو عبد اللّه أحمد بن محمد (المتوفى: 241 ه)، مسند الإمام أحمد، المحقق: أحمد محمد شاكر، الطبعة: الأولى، الناشر : دار الحديث، القاهرة، 1416 ه، 1995 م.

39. -، مسند، المحقق: شعيب الأرنؤوط، عادل مرشد، و آخرون، إشراف: د عبد اللّه بن عبد المحسن التركى الطبعة:الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، 1421 ه، 2001م ،

40.-، مسند أحمد بن حنبل، المحقق: السيد أبو المعاطى النورى، الطبعة: الأولى، الناشر: عالم الكتب، بيروت، 1419 ه - 1998 م.

41. ابن حيون نعمان بن محمد مغربی، دعائم الإسلام و ذكر الحلال و الحرام و القضايا و الأحکام، چاپ دوم 2 جلد مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، 1385ق.

42. ابن خرداد ،به عبید اللّه بن عبد اللّه المختار من كتاب اللهو و الملاهی، نسخه موجود در نرم افزار مكتبة الشاملة بي جا بي تا

43. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد تاریخ ابن خلدون ترجمه مقدم مترجم: محمد پروین ،گنابادی نسخه موجود در نرم افزار نور السیره، بی تا.

44. ابن درید، محمد بن الحسن (المتوفى: 321 ه)، جمهرة اللغة المحقق رمزی منیر بعلبکی الطبعة: الأولى، الناشر: دار العلم للملايين، بيروت، 1987 م

45. -، جمهرة اللغة چاپ اول، بیروت، بی تا.

46. ابن رجب حنبلی، عبد الرحمن بن أحمد بن رجب بن الحسن (المتوفى: 795 ه) ، فتح البارى شرح صحيح البخارى، الطبعة الأولى، الناشر مكتبة الغرباء الأثرية، المدينة، الحقوق: مكتب تحقيق دار الحرمين القاهرة، 1417 ه - 1996 م.

47. ابن رشد محمد بن احمد (المتوفی: 520 ه)، البيان و التحصيل و الشرح و التوجيه و التعليل

ص: 412

لمسائل المستخرجة، حققه: د محمد حجى وآخرون، الطبعة: الثانية، الناشر: دار الغرب الإسلامی، بيروت، لبنان 1408 ه- 1988 م.

48. -، «المقدمات الممهدات»، تحقيق: الدكتور محمد حجى، الطبعة: الأولى، الناشر:

دار الغرب الإسلامى ،لبنان، 1408 ه - 1988 م.

49. ابن رفعه احمد بن محمد (المتوفى: 710 ه)، كفاية النبيه فی شرح التنبيه، المحقق: مجدى محمد سرور باسلوم، الطبعة الأولى الناشر : دار الكتب العلمية م 2009.

50. ابن زنجويه، حميد بن مخلد (المتوفى: 251 ه)، الأموال لابن زنجويه، تحقيق الدكتور: شاكر ذيب فياض الأستاذ المساعد بجامعة الملك سعود الطبعة: الأولى، الناشر: مركز الملك فيصل للبحوث و الدراسات الإسلامية السعودیة، 1406 ه، 1986م

51. ابن سعد محمد بن سعد (المتوفى: 230 ه)، الطبقات الكبرى، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، الطبعة الأولى، الناشر دار الكتب العلمية، بيروت، 1410 ه - 1990 م.

52. ابن سكيت يعقوب بن اسحاق (المتوفى: 244 ه)، كتاب الألفاظ (أقدم معجم فی المعانى)، المحقق: د. فخر الدين قباوة، الطبعة: الأولى الناشر: مكتبة لبنان ناشرون، 1998 م.

53. ابن سنی، أحمد بن محمد بن إسحاق الدِّينَوَرى، عمل اليوم و الليلة سلوك النبى مع ربه عز و جل و معاشرته مع العباد المحقق كوثر البرنى الناشر : دار القبلة للثقافة الإسلامية و مؤسسة علوم القرآن، جدة / بیروت، بی تا.

54. ابن سیده، علی بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، چاپ: اول، بیروت، بی تا.

55.-،المخصص، چاپ اول ،بیروت، بی تا

56. ابن شعبه حرانی حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله عليه و اله ، چاپ دوم، 1 جلد جامعه مدرسین، قم، 1404 / 1363 ق.

57. ابن شهر آشوب مازندرانی محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، چاپ اول، 4 جلد، علامه، قم، 1379 ق.

58. ابن صفين ،الرقب شفيق محمد شعراء شاميون فی عصر ،ایوبی چاپ اول، دار یافا عمان، 2009

59. ابن طاووس علی بن موسی - فهری زنجانی احمد اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه ،فهری چاپ اول ،1 جلد جهان تهران 1348 ش.

ص: 413

60. ابن عابدین، محمد امین بن عمر رد المحتار على الدر المختار، بی جا، بی تا.

61. ابن عبد ربه ابو عمر احمد بن محمد (328 ه) ، العقد الفريد، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1404 ه.

62. -،طبائع النساء و ما جاء فيها من عجائب و أخبار و أسرار الناشر: مكتبة القرآن، القاهره، بی تا.

63. ابن عدى أبو أحمد بن عدی (المتوفی: 365 ه)، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود على محمد معوض، شارك فی تحقيقه: عبد الفتاح أبو سنة، الطبعة: الأولى، الناشر : الكتب العلمية، بيروت، 1418 ه - 1997 م.

64. ابن عساکر، علی بن حسن، تاريخ مدينة دمشق، دار الفکر، بیروت، 1415.

65. ابن عقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل أمير المؤمنين علیه السلام ، 1 جلد، چاپ: اول، دلیل ما، ایران، 1424 ق.

66. ابن عماد العَكرى الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (المتوفی: 1089 ه)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، حققه: محمود الأرناؤوط خرج أحاديثه: عبد القادر الأرناؤوط الطبعة: الأولى، الناشر: دار ابن کثیر دمشق - بیروت، 1406 ه-، 1986 م.

67. ابن فارس، أحمد بن فارس (المتوفى: 395ه )، معجم مقاييس اللغة، المحقق: عبد السلام محمد هارون الناشر: دار الفكر عام النشر : 1399 ه، 1979 م.

68.-،معجم مقاييس اللغه چاپ: اول ،قم، بی تا.

69. ابن فضل الله ،عمری احمد بن یحیی، مسالك الأبصار فی ممالك الأمصار، چاپ اول، 27 جلد، المجمع الثقافی، ابوظبی، 1424 ه.ق.

70. ابن قدامه عبد اللّه أحمد بن بن محمد بن قدامة (المتوفى: 620 ه)، المغنی لابن قدامة، الطبعة: بدون طبعة عدد الأجزاء: 10 ، الناشر: مكتبة القاهرة، تاريخ النشر: 1388 ه، 1968 م.

71. ابن قولویه جعفر بن محمد کامل الزیارات، چاپ اول ،جلد دار المرتضوية، نجف اشرف، 1356 ش.

72. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر (المتوفى: 774 ه)، البداية و النهاية، تحقيق: عبد اللّه بن عبد المحسن التركی، الطبعة الأولى الناشر: دار هجر للطباعة و النشر و التوزيع و الإعلان، سنة النشر: 1424 ه / 2003 م.

ص: 414

73.-،البداية و النهاية بلا طبعه الناشر دار الفكر، عام النشر 1407 ه - 1986م.

74.-،تفسير القرآن العظيم (ابن کثیر)، چاپ اول 9 جلد دار الكتب العلمية، منشورات محمد علی بيضون، بیروت، 1419 ه. ق.

75.-، تفسير القرآن العظيم، المحقق: سامي بن محمد سلامة، الطبعة: الثانية، الناشر: دار طيبة للنشر و التوزيع، 1420 ه، 1999 م.

76.-، ابن کلبی هشام بن محمد ،مثالب العرب دار الهدی، بیروت، 1419 ه. ق. ،

77.-، كتاب الأصنام، دار الكتب المصريه، مصر، بی تا.

78. ابن ماجه أبو عبد اللّه محمد بن يزيد (المتوفى: 273 ه)، سنن ابن ماجة، كتب حواشيه: محمود خليل الناشر: مكتبة أبى المعاطی بی جا، بی تا.

79.-،سنن ابن ماجه المحقق: شعيب الأرنؤوط، عادل ،مرشد، محمّد کامل قره بللی، عبد اللّطيف حرز اللّه الطبعة: الأولى الناشر : دار الرسالة العالمية، 1430 ه، 2009 م.

80.-،سنن ابن ماجه تحقیق محمد فؤاد عبد الباقى الناشر: دار إحياء الكتب العربية بی جا، بی تا.

81. ابن منظور، محمد بن مکرم لسان العرب ،چاپ سوم دار الفکر للطباعة و النشر و التوزيع دار صادر، بیروت، 1414 ه.ق.

82. ابن منور، محمد اسرار التوحيد مصحح: شفیعی کدکنی، محمد رضا، چاپ ششم، آگاه ،تهران 1385 ش.

83. ابو حسین احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقائیس اللغة چاپ اول 6 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1404 ه .ق.

84. ابو سعد آبی منصور بن الحسين نثر الدر فی المحاضرات، المحقق: خالد عبد الغنى محفوط الطبعة: الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1424 ه، 2004 م.

85. أبو عُبيد القاسم بن سلّام بن عبد اللّه (المتوفى: 224 ه)، غريب الحديث، المحقق: د. محمد عبد المعيد خان، الطبعة الأولى الناشر : مطبعة دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد، الدكن 1384 ه، 1964 م.

86.ابو عوانة، يعقوب بن إسحاق الإسفرايينی (المتوفى: 316 ه)، مستخرج أبی عوانة، تحقيق: أيمن بن عارف الدمشقى الطبعة: الأولى، الناشر: دار المعرفة، بيروت، 1419 ه، 1998 م.

87.-، المسند الصّحيح المُخَرّج عَلى صَحِيح مُسلم تنسيق و إخراج: فَرِيق مِن البَاحِثين

ص: 415

بكليةِ الحَديثِ الشَّريفِ وَ الدّرَاسَاتِ الإسلامية بالجامعة الإسلامية، الطبعة: الأولى، الناشر: الجَامِعَة الإسلامية، المملكة العربية السعودية، 1435 ه، 2014 م.

88. ابو هلال ،عسکری حسن بن عبد اللّه بن سهل(؟، 395 ه)، الاوائل چاپ اول ناشر: دار البشير مکان چاپ :طنطا سال چاپ: 1408 ه .ق.

89. ابو اسحاق شيرازى، إبراهيم بن على (المتوفى: 476 ه)، التنبية في الفقه الشافعی، الناشر: عالم الكتب بی جا بی تا

90. ابو الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان، محمد جعفر یاحقی، محمد مهدی ناصح، چاپ اول، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، مشهد، 1408.

91. ابو جعفر بغدادی، محمد بن حبيب بن أمية بن عمرو الهاشمی بالولاء (المتوفى: 245 ه)، المنمق في أخبار قريش المحقق: خورشيد أحمد فاروق، الطبعة: الأولى، الناشر: عالم الكتب، بیروت 1405 ه، 1985 م.

92. ابو جعفر بغدادی محمد بن حبیب (المتوفى: 245 ه)، المحبر، تحقيق: إيلزة ليختن شتيتر، الناشر: دار الآفاق الجديدة، بیروت، بی تا.

93. ابو حاتم ،دارمی محمد بن حبان (المتوفی: 354 ه) الثقاتف، طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية الطبعة: الأولى، الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن، 1393 ه، 1973.

94. ابو داود، سليمان بن الأشعث السجستانی (المتوفى: 275 ه)، سنن أبى داود، المحقق: شعيب الأرنؤوط، محَمَّد كامِل قره بللى، الطبعة: الأولى الناشر : دار الرسالة العالمية، 1430 ه، 2009 م.

95. ابو طالب، المفضل بن سلمة الفاخر، تحقيق: عبد العليم ،الطحاوى مراجعة: محمد على النجار، الطبعة: الأولى، الناشر: دار إحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبی، بی جا، 1380 ه

96. ابو نعیم اصفهانی، أحمد بن عبد اللّه (المتوفى: 430 ه)، مجلس من أمالی الأصبهانی، المحقق: ساعد بن عمر بن غازى، الطبعة: الأولى الناشر : دار الصحابة للتراث، طنطا، 1410.

97. ابی شیبه ابوبکر عبد اللّه بن محمد (159 - 235 ه)، المصنف فی الأحاديث و الآثار، المحقق: كمال يوسف الحوت، الطبعة: الأولى، الناشر: مكتبة الرشد - الرياض، 1409 .

98. اراکی، محمد على، الخيارات (للأراكی)، چاپ اول در يك جلد، مؤسسه در راه حق، قم، 1414 ه ق.

99. -،المكاسب المحرمة (للأراكی)، چاپ اول در يك جلد، مؤسسه در راه حق، قم،

ص: 416

1413 ه ق.

100. اردبیلی، احمد بن على حديقة الشيعة تصحيح صادق حسن زاده، علی اکبر زمانی نژاد، چاپ سوم انتشارات انصاریان با همکاری دفتر کنگره مقدس اردبیلی، قم، بی تا.

101. -، زبدة البيان في أحكام القرآن چاپ اول در يك جلد، المكتبة الجعفرية لإحياء الآثار الجعفرية، تهران، بی تا.

102. -، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح إرشاد الأذهان، چاپ اول 14 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1403 ه ق.

103. اردبیلی، میرزا یوسف آقا مجتهد، رسالة في الغناء، چاپ اول در يك جلد، نشر مرصاد، قم، 1418 ه ق.

104. ارسطو، فن شعر ترجمه عبدالحسین زرین کوب چاپ دوم بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، .1343

105. ازرقی، محمد بن عبدالله (المتوفی: 250 ه-)، أخبار مكة و ما جاء فيها من الأثار، المحقق: رشدى الصالح ، ملحس الناشر: دار الأندلس للنشر، بيروت، بي تا.

106. ازهری، محمد بن احمد تهذیب اللغة، چاپ اول، دار احیاء التراث العربي، 1421 ه.ق، 2001 م.

107. -تهذيب اللغة چاپ اول، بیروت، بی تا.

108. استرآبادی، رضی الدین محمد بن الحسن (المتوفى: 686ه-)، شرح شافية ابن الحاجب، المحقق: محمّد محيى الدين عبد الحميد دار الكتب العلمیة بی جا، بی تا.

109. - شرح شافية ابن الحاجب مع شرح شواهده، للعالم الجليل عبد القادر البغدادى صاحب خزانة الأدب المتوفى عام 1093 من الهجرة، حققهما، و ضبط غريبهما، و شرح مبهمهما، الأساتذة: محمد نور الحسن، المدرس في تخصص كلية اللغة العربية محمد الزفزاف المدرس في كلية اللغة العربية محمد محيى الدين عبد الحميد المدرس في تخصص كلية اللغة العربية الناشر: دار الكتب العلمية بيروت عام النشر: 1395 ه-، 1975.

110. اصبحی ،مدنی مالک بن انس (المتوفى: (179ه- ) المدونة ، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية بي جا، 1415ه-، 1994م.

111. اصبحى مالك بن أنس بن مالك (المتوفى: 179ه-)، موطأ الإمام مالك، المحقق: بشار عواد معروف - محمود خليل، بدون طبعة، الناشر: مؤسسة الرسالة، 1412ه-

ص: 417

112. اصفهانی، علی بن حسین (المتوفی: 356ه-)، مقاتل الطالبيين، المحقق: السيد أحمد صقر، الناشر: دار المعرفة بيروت بي تا

113. -، الأغانى، دار احياء التراث العربی، بیروت، 1414 ق.

114. -،اغانی نوبت چاپ اول دار احیاء تراث عربی، بیروت، 1415.

115. -الأغانى، دار الكتاب المصريه نسخه موجود در نرم افزار تراث مركز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی بی تا

116. اصفهانی، سید ابو الحسن، وسيلة النجاة (مع حواشى الإمام الخمینی)، چاپ اول در يك ،جلد مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، قم، 1422ه .ق.

117. اصفهانی، فاضل هندی، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، چاپ اول 11 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1416ه .ق.

118. اصفهانی، مجلسی دوم، محمد باقر بن محمد تقى، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، چاپ اول 16 جلد انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ره، قم، 1406 ه ق.

119. اصفهانی، محمد حسین ،کمپانی حاشیة كتاب المكاسب (للأصفهاني، ط، الحديثة)، چاپ اول 5 ،جلد، أنوار الهدى، قم، 1418 ه ق.

120. -صلاة المسافر (للأصفهانی) چاپ دوم در يك ،جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1409 ه ق.

121. اصفهانی محمد رضا آقا ،نجفى الروضة الغنّاء في تحقيق معنى الغناء، چاپ اول در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1415 ه ق.

122. امام الحرمين جوینی عبد الملك بن عبد الله بن يوسف (المتوفى: 478ه-)، نهاية المطلب في دراية المذهب حققه و صنع فهارسه: أ. د/ عبد العظيم محمود الدّيب، الطبعة: الأولى، الناشر: دار المنهاج بی جا، 1428ه-، 2007م.

123. امام سید الساجدين على بن الحسين علیهما السلام الصحيفة السجادية، چاپ اول، در يك جلد دفتر نشر الهادی، قم، 1418 ه ق.

124. انجدانی، محمد ابراهيم مصباح السعادة، چاپ اول در يك جلد نشر مرصاد، قم، 1418ه ق.

125. انصارى القرطبي، الجامع لاحكام القرآن مؤسسة التاريخ العربی، چاپ دار احیاء التراث العربي، بی جا، 1405 ه-.ق.

ص: 418

126. ایروانی علی بن عبد الحسين ،نجفى حاشية المكاسب (للإيروانی) چاپ اول، 2 جلد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1406 ه ق.

127. باخزرى على بن حسن، دمية القصر و عصرة أهل العصر، نسخه موجود در نرم افزار تراث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور، بی جا، بی تا.

128. البُجَيرَمِى المصرى سليمان بن محمد بن عمر (المتوفى: 1221ه-)، تحفة الحبيب على شرح الخطيب = حاشية البجيرمي على الخطيب الشافعي، الطبعة، بدون طبعة الناشر: دار الفكر تاريخ النشر: 1415 ه- 1995م.

129. بحرانی، آل عصفور، حسین بن محمد، سداد العباد و رشاد العباد، چاپ اول در يك جلد، کتاب فروشی محلاتی، قم، 1421ه .ق.

130. بحرانی، آل عصفور، يوسف بن احمد بن ابراهيم الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، چاپ اول 25 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1405 ه ق.

131. بخاری، محمد بن إسماعيل (المتوفى: 256ه-) الجامع الصحيح حسب ترقيم فتح البارى، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الشعب القاهرة، 1407 - 1987.

132. -الجامع الصحيح المختصر، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا أستاذ الحديث و علومه فى كلية الشريعة جامعة دمشق الطبعة الثالثة الناشر: دار ابن كثير، اليمامة بيروت 1407 - 1987.

133. -الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلی الله علیه و آله و سننه و أيامه= صحيح البخارى، المحقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، الطبعة: الأولى، الناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)، 1422ه-.

134. -التاريخ الكبير، الطبعة: دائرة المعارف العثمانية الدكن، طبع تحت مراقبة: محمد عبد المعيد خان مجهولة التاريخ

135. بربهاری الحسن بن على شرح السنة، تحقيق: د. محمد سعيد سالم القحطاني، الطبعة الأولى الناشر: دار ابن القيم الدمام، 1408.

136. برقی ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد رجال البرقی ،الطبقات در يك جلد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383 ه ق.

137. - المحاسن، چاپ: دوم 2 جلد دار الكتب الإسلامية، قم، 1371 ق.

ص: 419

138. بروجردی، آقا حسین طباطبایی، تبیان الصلاة، چاپ اول 8 جلد گنج عرفان للطباعة و النشر، قم، 1426 ه ق.

139. -، جامع أحاديث الشيعة (للبروجردی) چاپ: اول 31جلد، انتشارات فرهنگ سبز، تهران 1386 ش.

140. بروجردی، سید مهدی بحر العلوم، الفوائد الرجالية (للسيد بحر العلوم)، چاپ اول 4 جلد، مكتبة الصادق ،تهران، 1405ه .ق.

141. بزار، ابوبكر احمد بن عمرو، مسند البزار المنشور باسم البحر الزخار، المحقق: محفوظ الرحمن زین الله و ...، الطبعة الأولى، الناشر : مكتبة العلوم و الحكم، المدينة المنورة، (بدأت 1988م، و انتهت 2009م).

142. بزّاز ابوبکر محمد بن عبدالله (المتوفی 354ه-)، كتاب الفوائد (الغيلانيات)، حققه: حلمی كامل أسعد عبد الهادى، قدم له وراجعه و علق عليه أبو عبيدة مشهور بن حسن آل سلمان، الطبعة الأولى، دار ابن الجوزي، السعودية، 1417ه-

143. بستانی، فواد ،افرام فرهنگ ابجدی چاپ دوم، تهران، 1375

144. بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفى عبدالقادر عطا، نسخه موجود در نرم افزار ،تراث بی جا بی تا.

145. بغدادی، عبد القادر بن عمر (المتوفى: 1093ه-)، خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، تحقيق و شرح: عبد السلام محمد هارون الطبعة: الرابعة مكتبة الخانجي، القاهرة، 1418 ه، 1997م.

146. بغوی، شافعی، الحسين بن مسعود (المتوفى 516ه-)، شرح السنة، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، محمد زهير الشاويش، الطبعة الثانية، الناشر المكتب الإسلامي دمشق، بیروت، 1403ه-، 1983م.

147. بغوی، عبدالله بن محمد معجم الصحابه تحقیق محمد امین جکنی، دار البیان، کویت بی تا

148. بلاذری، احمد بن يحيى (المتوفی 279ه-)، جمل من أنساب الأشراف، تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلي الطبعة: الأولى، الناشر : دار الفكر - بيروت، 1417 ه-، 1996م.

149. -، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله دارالمعارف مصر، بی تا

150. بلخی مقاتل بن سلیمان تفسیر مقاتل بن سلیمان تحقيق عبد الله محمود شحاته چاپ:

ص: 420

،اول، دار إحياء التراث، بیروت 1423ق.

151. بهبهانی، محمد باقر بن محمد اکمل، حاشية مجمع الفائدة و البرهان، چاپ اول در يك جلد مؤسسة العلامة المجدد الوحيد البهبهانی، قم، 1417 ه ق.

152. بی نام اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد طبع ذبیح الله صفا، تهران، 1332.

153. بی نام اشو مراقبه هند وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری نیا بی جا بی تا.

154. بی نام رسائل إخوان الصفاء و خلّان الوفاء چاپ: 1 4 جلد، الدار الإسلامية، بيروت (لبنان)، 1412 ه.ق.

155. بی نام فرهنگ نامه علوم قرآن دفتر تبلیغات اسلامی، قم، بی تا.

156. بی نام، آمادگی جسمانی ترجمه: صدیقه حباری و بهروز ژاله دوست، ناهید، تهران، 1372.

157. بیضاوی، عبدالله بن عمر أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البیضاوی)، چاپ: اول 5 جلد، دار إحياء التراث العربي، بیروت، 1418 ه.ق.

158. بيهقي، أحمد بن الحسين (المتوفى: 458ه-)، السنن الصغير للبيهقى، المحقق: عبد المعطى أمين ،قلعجي، الطبعة: الأولى، دار النشر: جامعة الدراسات الإسلامية كراتشي، 1410ه-، 1989م.

159. -، السنن الكبرى، المحقق: محمد عبد القادر عطا، الطبعة الثالثة، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1424 ه-، 2003م.

160. -، السنن الكبرى چاپ سوم ،بیروت، دار الكتب العلمية، 1424ق،

161. -، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشريعة، الطبعة: الأولى الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1405 ه-

162. -، شعب الإيمان، حققه و راجع نصوصه و خرج أحاديثه الدكتور عبد العلي عبد الحميد ،حامد الطبعة الأولى، الناشر: مكتبة الرشد للنشر و التوزيع بالرياض بالتعاون مع الدار السلفية ببومبای بالهند، 1423 ه-، 2003 م.

163. -، السنن الكبرى و فى ذيله الجوهر النقى، الطبعة: الأولى دار النشر: مجلس دائرة المعارف، حيدر أباد، سنة النشر: 1344 ه-

164. -، السنن الكبرى، المحقق: محمد عبد القادر عطا، الطبعة: الثالثة، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1424 ه-، 2003

165. -،پاستوری، ژان پیر سماع زندگان ترجمه ی حمیرضا شعیری، قطره، بی جا، 1383.

166. پورمندیان ،مهران دائرة المعارف موسیقی کهن، دوره چاپ1، حوزه هنری، 1379.

ص: 421

167. تاورنیه سفرنامه ترجمه حمید ارباب شیروانی، نیلوفر، تهران، بی تا.

168. تبریزی جواد بن علی، استفتاءات جديد، اول، دو جلد، قم، بی تا.

169.-، صراط النجاة (للتبريزى)، چاپ اول 7 جلد دار الصديقة الشهيدة، قم، 1427ه ق.

170. تبریزی، میرزا فتاح ،شهیدی، هداية الطالب إلى أسرار المكاسب چاپ اول 3 جلد، چاپخانه اطلاعات ،تبریز 1375 ه ق.

171. تبريزى، يحيى بن على بن محمد (المتوفى: 502ه-)، شرح ديوان الحماسة (ديوان الحماسة: اختاره أبو تمام حبيب بن أوس ت 231ه-)، دار القلم، بیروت، بی تا.

172. ترمذی، محمد بن عیسى (المتوفى: 279ه-)، سنن الترمذي، تحقيق و تعليق: أحمد محمد شاكر (ج- 1 ، 2) و محمد فؤاد عبد الباقى (ج 3) و إبراهيم عطوة عوض المدرس في الأزهر الشريف (ج- 4، 5) الطبعة الثانية الناشر: شركة مكتبة و مطبعة مصطفى البابي الحلبی، مصر، 1395 ه، 1975م.

173. تسترى أبو محمد سهل بن عبد الله (المتوفى: 283ه-)، تفسير التسترى، جمعها: أبو بكر محمد البلدى المحقق: محمد باسل عيون السود الطبعة: الأولى الناشر: منشورات محمد على ،بيضون، دار الكتب العلمية، بيروت، 1423 ه-.

174. تفرشی، سید مصطفی بن حسین حسینی (1044ق)، نقد الرجال، چاپ اول، 5 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1418 ه ق.

175. تلمسانی، محمد بن ابى بكر، الجوهرة فى نسب امام علي علیه السلام، تحقيق: دکتور تونجلی، الطبعة الثانية، دار الجیل، بیروت، 141ق.

176. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الكلم (مجموموعة من كلمات و حكم الإمام على علیه السلام)، چاپ: دوم 1جلد، دار الکتاب الإسلامي، قم، 1410 ق.

177. تنوخی محسن بن علی نشوار المحاضرة و اخبار المذاكرة ، بی جا، بی تا.

178. تهانوی، محمد علی بن علی کشاف اصطلاحات ،الفنون چاپ: اول، بیروت، بی تا.

179. تهرانی، محمد هادى، رسالة في الغناء (للطهرانی)، اول در يك جلد، نشر مرصاد، قم، 1418 ه ق.

180. تيمى، يحيى بن سلام (المتوفى: 200ه-)، تفسير يحيى بن سلام تقديم و تحقيق: الدكتورة هند شلبي، الطبعة الأولى الناشر دار الكتب العلمية، بيروت، 1425ه- 2004م، ج1، ص118.

ص: 422

181. ثعالبی، عبدالملك بن محمد (المتوفى: 429ه-) فقه اللغة چاپ: اول، بیروت، بی تا.

182. -، خاص الخاص المحقق: حسن الأمين الناشر: دار مكتبة الحياة، بيروت/ لبنان، بی تا.

183. -،سحر البلاغة وسر البراعة، تحقيق: عبد السلام الحوفى، دار النشر: دار الكتب العلمية، بيروت بی تا

184. ثعلبی نیشابوری ابو اسحاق احمد بن ابراهيم، الكشف و البيان عن تفسير القرآن تحقیق: ابو محمد بن عاشور چاپ: اول، دار إحياء التراث العربی، بیروت، 1422ق.

185. -،الكشف و البيان عن تفسير القرآن تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة و تدقيق: الأستاذ نظير الساعدى، الطبعة الأولى، الناشر: دار إحياء التراث العربی، بیروت، 1422، ه-، 2002م.

186. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعيد بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات (ط، القديمة)، چاپ: اول، 2 جلد دار الكتاب الإسلامي، قم، 1410 ق.

187. جاحظ، ابوعثمان عمر بن بحر (المتوفى: 255ه-)، الرسائل السياسية، نسخه موجود در نرم افزار تراث مرکز کامپیوتری علوم اسلامی ،نور، قم، بی تا

188. الرسائل السياسية ،چاپ: دوم، ناشر: دار و مکتبه ،هلال بیروت، سال چاپ: 1423 ه.ق

189. -، رسائل الجاحظ، تحقيق و شرح: عبد السلام محمد هارون الناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة عام النشر: 1384 ه-، 1964م.

190. -، التاج في أخلاق الملوك، المطبعة الأميرية، قاهره، 1332 ه.ق.

191. -، كتاب القيان نسخه مكتبة شاملة بي جا بي تا.

192. -، جامی عبدالرحمن بن احمد نفحات الانس من حضرات القدس، مصحح: عابدی محمود چاپ: دوم اطلاعات ،تهران 1370 ش.

193. جزائری عبد الله بن نور الدين، التحفة السنية في شرح النخبة المحسنية، چاپ اول در يك جلد، محقق ،کتاب تهران بی تا

194. جواد على المفصل من تاريخ العرب قبل الاسلام، دار العلم للملايين، بیروت، بی تا.

195. جوهری اسماعیل بن حماد الصحاح ،چاپ اول، بیروت، بی تا.

196. -، الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ اول 6 جلد، دار العلم للملايين،

ص: 423

بیروت، 1410ه.ق.

197. جهازی ناهید اضافه های جنوب، چاپ اول انتشارات مدبر ،تهران 1381.

198. حائری، سید علی بن محمد طباطبایی، ریاض المسائل (ط، الحديثة)، چاپ اول 16 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1418 ه ق.

199. حائری، سید محمد مجاهد طباطبایی، المناهل چاپ اول در يك جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم بی تا

200. حجابی ،جواد شناختنامه ساعدی چاپ ،اول نشر آیینه تهران 1378.

201. حربى، إبراهيم بن إسحاق [198 - 285] غريب الحديث، المحقق: د. سليمان إبراهيم محمد العايد، الطبعة الأولى، الناشر: جامعة أم القرى، مكة المكرمة، 1405.

202. حر عاملی، محمد بن حسن، الرسالة الاثنى عشرية في الرد على الصوفیة، چاپ سوم، المحلاتی با همکاری دفتر نشر فرهنگ اهل البیت، قم، 1423ق، 1381ش.

203. -، الاثناعشرية تعليقة مهدى الحسينى اللّازوردى، المطبعة العلمية، قم، 1400ق.

204. حسن اف، کمال، رقص های مردم قدیم آذربایجان، انتشارات ایشیق باكو، 1983.

205 . حسکانی، عبید الله بن عبدالله شواهد التنزيل القواعد التفضيل، 2 جلد چاپ اول، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، تهران، 1411 ق.

206. حسن بن علی علیهما السلام ، امام یازدهم، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكرى علیه السلام ، چاپ: اول 1جلد مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف، قم، 1409 ق.

207. حسنی، هاشم ،معروف تصوف و تشیع مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1369

208. حسینی، مجتبی پرسش ها و پاسخ های دانشجوئی (احکام موسیقی)، بی جا، بی تا.

209. حکیم سید محسن طباطبایی منهاج الصالحين (المحشّى للحکیم)، چاپ اول، 2 جلد، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1410 ه ق.

210. حکیم، سید محمد سعید طباطبایی، مرشد ،المغترب توجیهات و فتاوی، چاپ اول، در يك جلد، دفتر حضرت آیة الله نجف اشرف، 1422ه .

211. حلبي، ابو الصلاح، تقى الدين بن نجم الدين الكافي في الفقه، چاپ اول در يك جلد، کتابخانه عمومی امام امیر المؤمنین علیه السلام، اصفهان، 1403ه .ق.

212. حلبی، ابراهیم بن محمد الرهص و الوقص المُسْتَحِل ،الرقص، تحقيق: الدكتور جميل عبد

ص: 424

الله عويضة بيجا، 1430ه-، 2009م

213. حلّی، ابن ادریس محمد بن منصور بن احمد السرائر الحاوى لتحرير الفتاوی، چاپ دوم 3 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1410ه .ق.

214. حلّى جمال الدین احمد بن محمد اسدى المهذب البارع فى شرح المختصر النافع چاپ اول 5 ،جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1407ه .ق.

215. حلّی، حسن بن علی بن داود رجال ابن داود، در يك جلد انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1383 ه ق.

216. حلّی، سید ابن طاووس، رضی الدین على الإقبال بالأعمال الحسنة (ط، الحديثة)، چاپ اول 3 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1415 ه ق.

217. -، فلاح السائل و نجاح المسائل چاپ اول در يك جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، بی تا.

218. حلّی، شمس الدین محمد بن شجاع القطّان، معالم الدين في فقه آل یاسین، چاپ اول دو جلد، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، 1424 ه ق.

219. حلّی، علامه حسن بن يوسف بن مطهر ،اسدى أجوبة المسائل المُهَنّائية، چاپ اول در يك جلد چاپخانه خیام، قم، 1401 ه ق.

220. -، تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط، الحديثة)، چاپ اول 6 جلد، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، 1420ه .ق.

221. -، تذكرة الفقهاء (ط ، القديمة)، چاپ اول در يك ،جلد مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1388 ه .ق.

222. - ، قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، چاپ اول 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413 ه ق.

223. -مختلف الشيعة في أحكام الشريعة چاپ دوم 9 جلد، دفتر انتشارات اسلامی ، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413ه .ق.

224. -، منتهى المطلب في تحقيق المذهب، چاپ اول 15 جلد مجمع البحوث الإسلامية، مشهد، 1412 ه ق.

225. -، نهاية الإحكام في معرفة الأحکام، چاپ اول 2 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1419 ه .ق.

ص: 425

226. حلّی، فخر المحققين، محمد بن حسن بن يوسف إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، چاپ اول 4 جلد مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1387 ه ق.

227. حلّی، محقق، نجم الدین، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، چاپ دوم 4 جلد، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1408 ه ق.

228. حلّی، مقداد بن عبد الله ،سیوری، کنز العرفان فی فقه ،القرآن چاپ اول 2 جلد، انتشارات مرتضوی، قم، 1425ه .ق.

229. حلّى، يحيى بن سعيد، الجامع للشرائع، چاپ اول در يك جلد مؤسسة سيد الشهداء العلمية، قم، اول، 1405 ه ق.

230. حليمي، الحسين بن الحسن (المتوفى: 403ه-)، المنهاج في شعب الإيمان، المحقق: حلمى محمد فودة، الطبعة الأولى، الناشر : دار الفکر، 1399 ه-، 1979م.

231. حمیدی، محمد بن فتوح بن عبد الله (المتوفى: 488ه-)، الجمع بين الصحيحين البخارى و مسلم، المحقق: د. على حسين البواب، الطبعة الثانية الناشر: دار ابن حزم، لبنان، 1423ه- 2002م.

232. حمیری عبد الله بن ،جعفر ، قرب الإسناد (ط ، الحديثة)، چاپ اول، 1جلد، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، قم، 1413ق.

233. حمیری، نشوان بن سعید (المتوفی: 573ه-)، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، المحقق: د حسين بن عبد الله العمري مطهر بن على الإرياني، د يوسف محمد عبد الله، الطبعة: الأولى الناشر: دار الفكر المعاصر (بيروت)، دار الفكر (دمشق)، 1420 ه-، 1999م.

234. -، شمس العلوم ،چاپ اول، دمشق، بی تا.

235. حمیری، عبد الملك بن هشام (المتوفى: 213ه-)، السيرة النبوية لابن هشام، تحقيق: مصطفى السقا و إبراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ الشلبي، الطبعة الثانية، الناشر: شركة مكتبة و مطبعة مصطفى البابي الحلبي و أولاده بمصر. 1375ه-، 1955م.

236. حیدر خانی حسین سماع عارفان، انتشارات سنائی، تهران، 1374ش.

237. خرائطی، محمد بن جعفر (المتوفى: 327ه-)، اعتلال القلوب للخرائطی، تحقیق: حمدی الدمرداش، الطبعة: الثانية، الناشر: نزار مصطفى الباز ، مكة المكرمة، الرياض، 1421ه- 2000م.

238. خزائلی محمد شرح ،بوستان ،چاپ 3 ،1جلد ،جاویدان، تهران، 1356 ه.ش.

239. خطابی، حمد بن محمد بستی (المتوفى: 388ه-)، غريب الحديث، المحقق: عبد الكريم

ص: 426

إبراهيم الغرباوى، خرج أحاديثه: عبد القيوم عبد رب النبي الناشر: دار الفكر، دمشق، عام النشر: 1402 ه-، 1982م.

240. خمینی سید روح الله موسوى المكاسب المحرمة (للإمام الخمینی)، چاپ اول 2 جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره، قم، 1415 ه ق.

241. -، توضيح المسائل (محشّی امام خمینی) چاپ هشتم 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم ،هشتم، 1424ه .ق.

242. -، نجاة العباد (امام خمینی)، چاپ اول در يك جلد مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره ،تهران، 1422ه .ق.

243. -،استفتاآت جامعه مدرسین، قم، 1366ش.

244. خمینی، سید مصطفى موسوى، الخلل في الصلاة (للسيد مصطفى الخمینی)، چاپ اول، در يك ،جلد مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی قدس سره تهران 1418ه .ق.

245. خوارزمی، ابوبکر محمد بن العباس (المتوفى: 383ه-)، مفيد العلوم و مبيد الهموم، الناشر: المكتبة العنصرية، بيروت عام النشر: 1418 ه-

246. خوانساری آقا جمال الدین محمد بن آقا حسين بن محمد التعليقات على الروضة البهية (للآغا جمال)، چاپ اول در يك جلد منشورات المدرسة الرضوية، قم، بي تا.

247. خوانساری، آقا حسین بن محمد مشارق الشموس في شرح الدروس، 4 جلد، بی جا، بی تا.

248. خویی سید ابو القاسم ،موسوی تبریزی، جواد بن على فقه الأعذار الشرعية و المسائل الطبية (المحشّی)، چاپ اول، در يك جلد دار الصديقة الشهيدة سلام الله عليها، قم، 1427 ه ق.

249. خویی، سید ابو القاسم ،موسوى التنقيح في شرح العروة الوثقی، چاپ اول 6 جلد، تحت اشراف جناب آقای لطفی، قم، 1418ه .ق.

250. -، معجم رجال الحديث، مركز نشر آثار شیعه، قم، 1410 ق.

251. -، صراط النجاة (المحشّى للخوئی) چاپ ،اول 3 جلد مكتب نشر المنتخب، قم، 1416 ه ق.

252. -، فقه الشيعة كتاب الطهارة چاپ سوم 6 جلد مؤسسه آفاق، قم، 1418 ه ق.

253. -، مصباح الفقاهة (المكاسب)، 7 جلد، بی جا، بی تا.

254. -، معتمد العروة الوثقی، چاپ دوم 2 ،جلد منشورات مدرسة دار العلم، لطفى، قم، 1416 ه.ق.

ص: 427

255. -، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، 24 جلد، بی جا، بی تا،

256. -، منهاج الصالحين (للخوئی) چاپ ،28 ، 2 ،جلد نشر مدينة العلم، قم، 1410 ه ق.

257. -، منية السائل (للخوئي) در يك جلد، بی جا، بی تا.

258. -، موسوعة الإمام الخوئی، چاپ اول 33 جلد مؤسسة إحياء آثار الإمام الخويي، قم، 1418 ه ق.

259. دارقطني، أبو الحسن على بن عمر (المتوفى: 385ه-)، الضعفاء و المتروكون، المحقق: د. عبد الرحيم محمد القشقرى، أستاذ مساعد بكلية الحديث بالجامعة الإسلامية، الناشر: مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، رجب شعبان - رمضان 1403 ه-

260. دزفولی، مرتضی بن محمد امین انصارى، كتاب الطهارة (للشيخ الأنصاری)، چاپ اول 5 جلد، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، قم، 1415 ه ق.

261. -، كتاب المكاسب (للشيخ الأنصارى، ط، الحديثة)، چاپ اول، 6 جلد، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری قم، 1415ه .ق.

262. -، فرائد الأصول، چاپ نهم، قم، 1428ق.

263. دهخدا، علی اکبر فرهنگ دهخدا مؤسسه لغت نامه دهخدا، تهران، 1372 ش.

264. دیلمی، سلّار، حمزة بن عبد العزيز، المراسم العلوية و الأحكام النبوية، چاپ اول در يك ،جلد منشورات الحرمين، قم، 1404 ه ق.

265. دیلمی همدانی، شیرویه بن شهردار بن شيرويه (المتوفى: 509ه-)، الفردوس بمأثور الخطاب، المحقق: السعيد بن بسيونى زغلول، الطبعة الأولى، الناشر دار الكتب العلمية، بيروت، 1406 ه- – 1986م.

266. دینوری، عبد الله بن مسلم بن قتيبة (المتوفى: 276ه-)، غريب القرآن، چاپ: اول، ناشر: دار و مكتبة ،الهلال، چاپ بیروت بی تا

267. -، المعانى الكبير في أبيات المعانى المحقق المستشرق د سالم الكرنكوى (ت 1373ه-)، عبد الرحمن بن يحيى بن علی الیمانی (1313 ، 1386ه-)، الناشر: مطبعة دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد الدكن [الطبعة الأولى 1368ه-، 1949م]، ثم صورتها: دار الكتب العلمية، بيروت [الطبعة الأولى، 1405 ه-، 1984م].

268. الشعر و الشعراء الناشر: دار الحديث القاهرة عام النشر: 1423 ه

269. دينوري، أحمد بن داود (المتوفى: 282ه-)، الأخبار الطوال، تحقيق: عبد المنعم عامر

ص: 428

مراجعة: الدكتور جمال الدين الشيال الطبعة الأولى الناشر : دار إحياء الكتب العربي - عيسى البابي الحلبي و شركاه، القاهرة، 1960 م.

270. ذهبی، محمد بن أحمد بن عثمان سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، بيجا، سنة النشر: 1422ه- / 2001م.

271. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (502)، محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء چاپ اول شرکت دار ارقم بن ابی ارقم ،بیروت، سال چاپ: 1420 ه ق.

272. -، مفردات ألفاظ القرآن ،چاپ اول 1 جلد دار القلم الدار الشامية، بيروت، دمشق، 1412ق.

273. -، مفردات ألفاظ القرآن ،چاپ: اول، بیروت، بی تا.

274. -، مفردات الفاظ ،قرآن چاپ دوم تهران 1374

275. راوندی، قطب الدین سعید بن عبدالله، فقه القرآن (للراوندی)، 2 جلد، چاپ دوم، انتشارات کتابخانه آية الله مرعشی نجفی رحمه الله ،ایران 1405ه .ق.

276. راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی امیر کبیر، تهران، 1354 ه.ش.

277. رنجی، علی علم پرورش اندام انتشارات پردیس، تهران، 1384.

278. رویانی محمد بن هارون (المتوفى: 307ه-) ، مسند الروياني المحقق: أيمن على أبو يماني، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة قرطبة، القاهرة، 1416.

279. زبیری مصعب بن عبد الله بن مصعب (المتوفى ،236ه-)، نسب قريش، المحقق: ليفى بروفنسال الطبعة الثالثة الناشر: دار المعارف، القاهرة، بي تا.

280. زرعى محمد بن ابى بكر، حادي الأرواح إلى بلاد الأفراح، الناشر: دار الكتب العلمية - بیروت بی تا.

281. زرین کوب، عبدالحسین پله پله تا ملاقات انتشارات علمی، بی جا، 1384.

282. زمخشری، ابو القاسم محمود بن عمر (المتوفى: 538 ه-)، الفائق في غريب الحدیث چاپ اول 4 جلد، دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، 1417 ه .ق.

283. -، أساس البلاغة ،چاپ اول بیروت بی تا

284. -، الفائق، چاپ اول، بیروت، بی تا.

285. -، ربيع الأبرار و نصوص الأخيار، چاپ: اول، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1412 ق.

286. -، مقدمة الأدب، چاپ اول، تهران، 1386.

ص: 429

287. -، الفائق في غريب الحديث و الأثر، المحقق: على محمد البجاوي، محمد أبو الفضل إبراهيم، الطبعة: الثانية، الناشر: دار المعرفة لبنان بي تا.

288. -، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل الطبعة: الثالثة، الناشر: دار الكتاب العربي، بیروت، 1407 ه-

289. زوزنی، حسین بن أحمد (المتوفی: 486ه-) شرح المعلقات السبع، الطبعة: الأولى الناشر: دار احياء التراث العربی، 1423ه-، 2002م.

290. ساعدی، غلامحسین اهل،هوا چاپ ،2 ،امیرکبیر، تهران، سال 1346.

291. سبتی، عیاض بن موسى بن عياض (المتوفى: 544ه-)، مشارق الأنوار على صحاح الآثار، دار النشر: المكتبة العتيقة ودار التراث بي تا.

292. سّبحانی، جعفر، أُصول الحديث و أحكامه في علم الدّراية، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بی جا بی تا

293. سبزواری، سید عبد الأعلى، مهذّب الأحكام (للسبزواري)، چاپ چهارم، 30 جلد، مؤسسه المنار، دفتر حضرت آية الله، قم، 1413 ه ق.

294. سبزواری، محقق، محمد باقر بن محمد مؤمن، رسالة في تحريم الغناء (للمحقق السبزواری) چاپ اول در يك ،جلد نشر مرصاد، قم، 1418 ه ق.

295. -، كفاية الأحکام، چاپ اول 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1423 ه-

296. سرخسی، محمد بن أحمد (المتوفى: 483 ه-)، المبسوط، بدون طبعة الناشر: دار المعرفة ،بیروت، 1414 ه- 1993م.

297. سفارینی حنبلی، محمد بن احمد (المتوفى: 1188ه-)، لوامع الأنوار البهية و سواطع الأسرار الأثرية لشرح الدرة المضية في عقد الفرقة المرضية، الطبعة الثانية، الناشر: مؤسسة الخافقين و مكتبتها، دمشق، 1402 ه-، 1982م.

298. سمرقندى، أبو الليث نصر بن محمد ،تفسیر تحقیق: د. محمود مطرجي دار النشر: دار الفكر بیروت، بی تا.

299. سمعانى، أبو المظفر منصور بن محمد (المتوفى: 489ه-)، تفسير القرآن، المحقق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الوطن الرياض، 1418ه-، 1997م.

300. سمهودی، علی بن احمد وفاء الوفاء بأخبار دار ،المصطفی چاپ: اول، 4 جلد، دار الکتب

ص: 430

العلمية، بيروت، 2006 م.

301. سهروردی، عمر بن محمد عوارف المعارف مترجم ،اصفهانی انتشارات علمی فرهنگی ،تهران 1374 ش.

302. سهیلی، عبدالرحمن بن عبدالله (المتوفى: 581ه) الروض الأنف في شرح السيرة النبوية، الطبعة: الأولى، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت 1412 ه-

303. -، الروض الأنف فى شرح السيرة النبوية لابن هشام، المحقق: عمر عبد السلام السلامي، الطبعة الأولى، الناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1421ه/ 2000م.

304. سیستانی سید علی حسینی، قاعدة لا ضرر و لا ضرار (للسيستانی) چاپ اول، در يك جلد دفتر آیة الله سیستانی، قم، 1414 ه ق.

305. -، فقه للمغتربین بی جا بی تا

306. سیوطی، عبد الرحمن بن أبى بكر (المتوفى: 911 ه-)، الدر المنثور، الناشر: دار الفكر - بيروت، بی تا.

307. -، المزهر في علوم اللغة و أنواعها، المحقق: فؤاد على منصور، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1418 ه- 1998م.

308. -، جامع الأحاديث (و يشتمل على جمع الجوامع للسيوطى و الجامع الأزهر و كنوز الحقائق للمناوي، و الفتح الكبير للنبهاني) ضبط نصوصه و خرج أحاديثه: فريق من الباحثين باشراف د على جمعة (مفتي الديار المصرية)، طبع على نفقة: د حسن عباس زکی، بی تا.

309. شاردن ،آنتونی ،سفرنامه ترجمه محمد ،عباسی ،امیرکبیر تهران بی تا.

310. شافعى أبو عبد الله محمد بن إدريس (المتوفى: 204ه-)، الأم، الطبعة: بدون طبعة، الناشر: دار ،المعرفة، بيروت سنة النشر: 1410ه- / 1990م.

311. -، تفسير الإمام الشافعي، جمع و تحقيق و دراسة: د. أحمد بن مصطفى الفرَّان (رسالة دكتوراه)، الطبعة الأولى، الناشر: دار التدمرية المملكة العربية السعودية، 1427، 2006م.

312. شراب، محمد بن محمد حسن، شرح الشواهد الشعريه في امات كتب النحويه، نشر الرسالة، بی جا، 1427.

313. شربینی، عما سید محمد اسماعیل رد شبهات حول عصمة النبي في ضوء السنة النبوية، الناشر: مطابع دار الصحيفة، بی جا، 1424 - 2003.

314. شرف الدین عبدالحسین ابو هريرة، الناشر: انتشارات انصاریان، ایران

ص: 431

315. شریف ،قرشی ،باقر، تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام این کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام، مشهد، بی تا.

316. شریف الرضی، محمد بن حسين المجازات النبوية صلی الله علیه و اله، چاپ: اول 1جلد، دار الحديث، ،قم، 1422ق / 1380ش.

317. -، ، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، چاپ: اول 1جلد، هجرت، قم، 1414 ق.

318. شریف ،مرتضی علی بن حسین موسوى الانتصار في انفرادات الإمامية، چاپ اول در يك جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1415 ه ق.

319. شريف مرتضی، علی بن حسین موسوی، رسائل الشريف المرتضى، چاپ اول 4 جلد، دار القرآن الكريم، قم، 1405ه .ق.

320. شوقي ضيف احمد الفن و مذاهبه في الشعر العربي الطبعة الثانية عشرة، دار المعارف بمصر، بی تا

321. -، تاريخ الادب العربي العصر الجاهلی، بی جا، بی تا.

322. شهاب الدين التُّورِبِشْتِي، فضل الله بن حسن (المتوفى: 661ه-)، الميسر في شرح مصابيح السنة، المحقق: د. عبد الحميد هنداوى، الطبعة: الثانية، الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز، 1429 ه، 2008 ه-

323. شيباني، إسحاق بن مرّار (المتوفى: 206 ه-)، الجیم، چاپ اول، قاهره، بی تا.

324. -، الجيم، المحقق: إبراهيم الأبيارى راجعه: محمد خلف أحمد الناشر: الهيئة العامة لشئون المطابع الأميرية، القاهرة عام النشر: 1394 ه-، 1974م.

325. شیبانی احمد بن محمد بن حنبل (المتوفى: 241ه-)، فضائل الصحابة، المحقق: د. وصى الله محمد عباس، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1403 - 1983.

326. شیبانی، محمد بن حسن (189ق) ، الآثار، المحقق: خالد العواد الطبعة: الأولى الناشر : دار النوادر، 1429 ه-، 2008م.

327. -، الأَصْلُ، تحقيق وَ درَاسَة: الدكتور محمَّد بوينوكالن، الطبعة: الأولى، الناشر: دار ابن حزم ،لبنان، 1433ه- 2012م.

328. شیرازی، سید صادق حسینی، استفتاءات الغناء (للشيرازي السيد صادق)، در يك جلد، بی جا، بی تا.

329. -، ألف مسألة فى بلاد الغرب، چاپ اول در يك جلد دار العلوم، مؤسسة الإمامة،

ص: 432

بیروت، 1428ه .ق.

330. شیرازی، سید محمد حسيني، من فقه الزهراء عليها السلام چاپ اول 5 جلد رشید، قم، 1428 ه ق.

.331 ،شیرازی میرزا محمد تقى، حاشية المكاسب (للميرزا الشيرازي)، چاپ اول 2 جلد منشورات الشريف الرضى، قم، 1412 ه ق.

332. شیزری، اسامة بن منقذ (م584ه) لباب الأدب، چاپ دوم. ناشر: مكتبة السنة، چاپ: قاهره، چاپ: 1407 ه ق.

333. صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد المحيط في اللغة چاپ اول، بیروت، بی تا.

334. صاحب بن عباد اسماعیل بن عباد، کافی الکفاة، اسماعيل بن عباد، المحيط فی اللغۃ، چاپ اول، 10 جلد عالم الكتاب بيروت - لبنان، 1414 ه .ق.

335. صارم ،بافنده فرحناز تناسب اندام با حرکات موزون و ،شاد ناشر: کتاب درمانی، بی جا، بی تا.

336. صدر، سید محمد باقر، الفتاوى الواضحة وفقاً لمذهب أهل البيت علیهم السلام، چاپ هشتم در يك جلد دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1403 ه ق.

337. صلاح الدین محمد بن شاكر (المتوفى ،764ه-) فوات الوفيات، المحقق: إحسان عباس، الطبعة: الأولى، الناشر: دار صادر، بیروت، 1974.

338. صنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (المتوفى: 211ه-)، تفسير عبد الرزاق، الناشر: دار الكتب العلمية، دراسة و تحقيق: د. محمود محمد عبده، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، سنة 1419ه-

339. صیمری، مفلح بن حسن (حسين)، غاية المرام فى شرح شرائع الإسلام، چاپ اول 4 جلد، دار الهادی، بیروت، 1420 ه ق.

340. طباطبایی سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن چاپ پنجم، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ قم 1417ق.

341. -، ترجمه تفسیر المیزان ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی چاپ ،پنجم دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374ش.

342. -، الميزان في تفسير القرآن، چاپ بیستم 20 جلد، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، بیروت، 1390ه.ق.

ص: 433

343. طبرانی، سلیمان بن أحمد بن (المتوفى: 360ه-)، المعجم الأوسط، المحقق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني الناشر : دار الحرمين، القاهرة، بي تا.

344. -، المعجم الكبير، المحقق: حمدى بن عبد المجيد السلفي، الطبعة: الثانية، دار النشر: مكتبة ابن تيمية القاهرة بي تا

345. -، المعجم الكبير، المحقق: حمدي بن عبد المجيد السلفي، الطبعة: الثانية، الناشر: دار إحياء التراث العربي، 1983م.

346. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن تحقيق: محمد جواد بلاغی. چاپ: ،سوم ناشر: انتشارات ناصر خسرو چاپ ،تهران 1372 ش.

347. طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر (المتوفى: 310ه-)، جامع البیان، اول، دارالمعرفه، بیروت، 1412

348. -، جامع البيان عن تأويل آي القرآن تحقيق: الدكتور عبد الله بن عبد المحسن التركي، الطبعة: الأولى الناشر: دار هجر للطباعة و النشر و التوزيع و الإعلان، 1422 ه- 2001م. 2001م.

349. -، جامع البيان في تأويل القرآن، المحقق: أحمد محمد شاكر، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، 1420 ه-، 2000م.

350. -، تاريخ الطبري: تاريخ الرسل و الملوك ، وصلة تاريخ الطبرى (صلة تاريخ الطبرى لعريب بن سعد القرطبي، المتوفى: 369ه-)، الطبعة الثانية، الناشر دار التراث، بيروت، 1387ه.

351. طرابلسی محمد یوسف جدة حكاية مدينة، الطبعة الأولى 1427ه-، 2006 م.

352. طرابلسی، ابن براج ،قاضی عبد العزيز المهذب (لابن البراج)، چاپ اول 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1406 ه ق.

353. طریحی، فخر الدین مجمع البحرین چاپ سوم 6 ،جلد کتاب فروشی مرتضوی، تهران، 1416 ق.

354. -، تفسير غريب القرآن تحقيق تحقيق: و تعليق محمد كاظم الطريحي المطبعة: الناشر: انتشارات زاهدی قم بی تا

355. طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن الخلاف چاپ اول 6 ،جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1407 ه ق.

356. الفهرست (للشیخ الطوسی) چاپ اول در يك جلد المكتبة الرضوية، نجف اشرف بی تا

ص: 434

357. -، المبسوط في فقه الإمامية، چاپ سوم 8 جلد المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، تهران 1387 ه .ق.

358. -، النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى در يك ،جلد چاپ دوم، دار الكتاب العربي لبنان، 1400ه .ق.

359. -، مصباح المتهجد، چاپ اول 2 جلد، مؤسسة فقه الشيعة، بيروت، 1411ق.

360. -، الأمالي (للطوسی) چاپ اول 1جلد، دار الثقافة، قم، 1414ق.

361. -، تهذيب الأحكام (تحقیق خرسان) چاپ: چهارم، 10جلد، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1407 ق.

362. -، التبیان فی تفسیر القرآن چاپ: اول ناشر: دار احیاء التراث العربی، چاپ: بیروت بی تا.

363. -، العدة في اصول الفقه، بی جا، بی تا.

364. طیالسی، أبو داود سلیمان بن داود (المتوفی 204ه-)، مسند أبي داود الطيالسى، المحقق: الدكتور محمد بن عبد المحسن التركي، الطبعة: الأولى، الناشر: دار هجر، مصر، 1419 ه، 1999م.

365. عاملی، حرّ، محمد بن حسن، رسالة في الغناء (للحرّ العاملی)، چاپ اول در يك جلد، نشر مرصاد، قم، 1418 ه

366. عاملی، سید جواد بن محمد حسینی، مفتاح الكرامة في شرح قواعد العلامة (ط، الحديثة) چاپ اول 23 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1419ه ق.

367. عاملی شهید اول محمد بن مکی، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، چاپ دوم 3 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 ه ق.

368. -، غاية المراد في شرح نكت الإرشاد، چاپ اول 4 جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1414 ه ق.

369. عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، حاشية شرائع الإسلام، چاپ اول در يك جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1422ه .ق.

370. -، مسالك الأفهام إلى تنقیح شرائع الإسلام چاپ اول 15 جلد، مؤسسة المعارف الإسلامية، قم، 1413 ه ق.

371. عاملی، کرکی، محقق ثانی، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، چاپ دوم

ص: 435

13 جلد، مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم، 1414 ه ق.

372. عاملی، کفعمی، ابراهیم بن علی البلد الأمين و الدرع الحصين، در يك جلد، بی جا، بی تا.

373. عاملی، محمد بن حسن تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، چاپ: اول، 30 جلد، مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم، 1409ق.

374. عاملی، شیخ حر وسائل الشیعه، موسسه آل البيت علیهم السلام، قم، 1409ق.

375. عبدالنور ،منیس، امثال المسيح الناشر: الكنيسة الإنجيلية بقصر الدوبارة، الفئة: تفسير الكتاب مقدس مصر بی تا.

376. عراقی، آقا ضياء الدين القواعد الفقهية (نهاية الأفكار)، على كزازی، اول در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قم بی تا

377. -، شرح تبصرة المتعلمين (اللآغا ضیاء)، علی ،کزازی چاپ اول 5 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1414ه ق.

378. -، كتاب القضاء (للآغا ضياء)، على کزازی چاپ اول در يك جلد چاپخانه مهر، قم، بی تا.

379. عریضی، علی بن جعفر علیه السلام، مسائل على بن جعفر و مستدركاتها، چاپ اول، در يك جلد، مؤسسه آل البيت علیه السلام، قم، 1409 ه ق.

380. عزالدین، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.

381. عسقلانی، ابن حجر، احمد بن علی (المتوفى: 852ه-)، فتح البارى في شرح صحيح البخاری، دارالريان للتراث 13 ،جلدی قاهره، 1407 ق، 1986م.

382. -، فتح الباري شرح صحيح البخارى بلاطبعه الناشر: دار المعرفة، بيروت، 1379.

383. -، الإصابة في تمييز الصحابة، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود و على محمد معوض، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1415.

384. عسکری، ابوهلال حسن بن عبدالله (المتوفى: نحو 395ه-)، معجم الفروق اللغوية، المحقق: الشيخ بيت الله بيات و مؤسسة النشر الإسلامى، الطبعة الأولى، الناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ب- «قم». 1412ه-.

385. -، الفروق في اللغة چاپ: اول، بیروت، بی تا.

386. عکبری، عبدالله بن الحسين، التبيان فى اعراب القرآن چاپ: اول، ناشر: بیت الافكار

ص: 436

الدولیه چاپ: عمان ،ریاض، بی تا

387. عميد حسن فرهنگ عمید سرپرست تألیف و ویرایش: فرهاد قربانزاده، چاپ نخست: ناشر: اَشجَع، 1389.

388. عمیدی، سید عمید الدین بن محمد اعرج حسینی، کنز الفوائد في حل مشكلات القواعد، چاپ اول 3 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1416 ه ق.

389. عنصر المعالی، کیکاوس بن ،اسکندر قابوس نامه [بی نا] [بی جا] [بی جا].

390. عيني محمود بن أحمد (المتوفى: 855ه-)، عمدة القارى شرح صحيح البخاری، بلاطبعه الناشر: دار إحياء التراث العربی، بیروت، بی تا.

391. غزالی. محمد بن محمد (المتوفى: 505ه-)، الوسيط في المذهب، المحقق: أحمد محمود إبراهيم، محمد محمد تامر، الطبعة: الأولى، الناشر: دار السلام، القاهرة 1417.

392. فاکهی، ابو عبدالله محمد بن اسحاق (المتوفى: 272ه-)، أخبار مكة في قديم الدهر و حديثه، المحقق: د. عبد الملك عبد الله دهيش الطبعة الثانية، الناشر: دار خضر، بیروت، 1414.

393. فخر رازى، أبو عبد الله محمد بن عمر (المتوفى: 606ه-)، مفاتیح الغيب = التفسير الكبير، الطبعة: الثالثة الناشر: دار إحياء التراث العربی، بیروت، 1420 ه-

394. -، مفاتيح الغيب، الطبعة: الأولى، دار النشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1421 ه، 2000م.

395. فراء ابوزكريا يحيى بن زياد معانی القرآن، تحقیق: احمد یوسف نجاتی / محمدعلی نجار /عبدالفتاح اسماعیل ،شلب چاپ اول ناشر: دارالمصريه للتأليف و الترجمه، چاپ مصر، چاپ: 1980م.

396. فراهیدی، خلیل بن احمد (المتوفى: 170ه-)، العین چاپ دوم، قم بی تا.

397. -، کتاب العين المحقق: د مهدى المخزومي، د إبراهيم السامرائي. الناشر: دار و مكتبة ،الهلال، بی تا.

398. فریزر جیمز جرج شاخه ،زرین ترجمه کاظم ،فیروزمند انتشارات آگاه تهران 1384.

399. فیروز آبادی محمد بن یعقوب القاموس المحیط، چاپ اول، بیروت، بی تا.

400. فیومی، احمد بن محمد مقری، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعی، چاپ اول در يك جلد منشورات دار الرضی، قم، بی تا

401. -، المصباح المنیر چاپ: دوم، قم، بی تا.

ص: 437

402. قاضی عیاض، عیاض بن موسى (المتوفى: 544ه-) شَرْحُ صَحِيح مُسْلِمِ لِلقِاضِي عِياض المُسَمَّى إِكَمَالُ المُعْلِم بِفَوَائِدِ مُسْلِم، المحقق: الدكتور يحيى إِسْمَاعِيل، الطبعة: الأولى، الناشر دار الوفاء للطباعة و النشر و التوزيع، مصر، 1419ه- 1998م.

403. قرشی، باقر شریف، حياة الإمام الحسن بن علی علیهما السلام، بی جا، بی تا.

404. قرطبي أبو عبد الله محمد بن أحمد (المتوفى: 671ه-)، الجامع لأحكام القرآن، ناشر: انتشارات ناصر خسرو چاپ تهران سال چاپ: 1364ش.

405. -، جامع لأحكام القرآن = تفسير القرطبي، تحقيق: أحمد البردوني و إبراهيم أطفيش، الطبعة: الثانية الناشر: دار الكتب المصرية القاهرة، 1384ه-، 1964م.

406. قسطلاني أحمد بن محمد (المتوفى: 923 ه-)، إرشاد السارى لشرح صحيح البخارى، الطبعة: السابعة، الناشر: المطبعة الكبرى الأميرية، مصر، 1323 ه-

407. قمی، علی بن ابراهیم تفسیر القمی ،محقق، مصحح موسوی جزائری، سید طیب چاپ سوم، دار الکتاب، قم، 1404ق.

408. -، تفسیر القمی تحقیق: طیب موسوی جزایری، چاپ سوم، ناشر: دار الکتاب مکان چاپ: قم، ش، چاپ: 1363

409. قمی، سید صادق حسینی ،روحانی فقه الصادق علیه السلام (للروحاني) چاپ اول 26 جلد دار الكتاب، مدرسه امام صادق علیه السلام، قم، 1412 ه ق.

410. قمّی، صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، معانى الأخبار، در يك جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1403ه ق.

411. قنوجی البخاری، صدیق بن حسن خان أبجد العلوم چاپ: اول، بیروت، م/1999، ق1420.

412. قيرواني، أبو على حسن بن رشيق (المتوفی: 463ه-)، العمدة في محاسن الشعر و آدابه، المحقق: محمد محيى الدين عبد الحميد، الطبعة: الخامسة، الناشر: دار الجيل، 1401 ه، 1981م.

413. کابلی پل، نشانه شناسی قدم اول ترجمه محمد نبوی، شیرازه تهران، 1380.

414. كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالکی، کشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (ط الحديثة)، چاپ اول 4 جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1422ه .ق.

415 کاشف الغطاء، حسن بن جعفر بن خضر، أنوار الفقاهة، كتاب الصلاة (لكاشف الغطاء، حسن)، چاپ اول، در يك جلد مؤسسه كاشف الغطاء، نجف اشرف، 1422 ه ق.

ص: 438

416. کاشف الغطاء، محمد رضا، تقريح العصا في الرق و النخاسة و الخصا، نسخه موجود در نرم افزار آل کاشف الغطاء موسسه كاشف الغطاء، بی جا، بی تا.

417. کاظمی ،خراسانی ،محمد علی، فوائد الاصول المحقق: الشيخ رحمة الله رحمتى الأراكى بدون طبعة، الناشر مؤسسة النشر الإسلامي، قم، بي تا.

418. کاشانی، فیض، محمد محسن ابن شاه مرتضی، الشافي في العقائد و الأخلاق و الأحكام، چاپ اول دو جلد دار نشر اللوح المحفوظ، تهران، 1425ه .ق.

419. -، الوافی، چاپ اول 26 جلد کتابخانه امام امير المؤمنين على علیه السلام، اصفهان، 1406 ه-. ق.

420. کاشانی، محمد رسول بن عبد العزيز، رسالة في تحريم الغناء (للکاشانی)، چاپ اول، در يك جلد نشر مرصاد، قم، 1418ه .ق.

421. کاشانی ملا حبیب الله شريف، ذريعة الاستغناء في تحقيق الغناء، چاپ اول در يك جلد، مرکز احیای آثار ملا حبیب الله شریف کاشانی، قم، 1417 ه ق.

422. كبرى زاده، أحمد بن مصطفى بطاش ، مفتاح السعادة و مصباح السيادة، طاش کبری زاده، چاپ: سوم، بيروت، م/ 2002، 1422.

423. کرمانی، محمد بن يوسف (المتوفى: 786 ه-)، الكواكب الدراري في شرح صحيح البخارى، طبعة ثانية الناشر: دار إحياء التراث العربي، لبنان، 1401 ه- 1981م.

424. کشمیری، محمد أنور شاه بن معظم شاه (المتوفى: 1353ه-)، فیض الباري على صحيح البخارى، المحقق: محمد بدر عالم الميرتهى أستاذ الحديث بالجامعة الإسلامية بدابهيل، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، لبنان، 1426 ه- 2005 م.

425. کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافى (ط، دارالحدیث) چاپ: اول 15 جلد دار الحديث، قم، ق1429.

426. -، الکافی ،چاپ: چهارم، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407ق.

427. کوفی محمد بن محمد ،اشعث الجعفريات الأشعثيات، در يك جلد، مكتبة نينوى الحديثة ،تهران بی تا

428. کندی سری بن أحمد (المتوفى: 362ه-)، المحب و المحبوب و المشموم و المشروب بی جا، بی تا.

429. کیانی، مجید هفت دستگاه موسیقی چاپ ،سوم موسسه فرهنگی سروستاه، کتاب

ص: 439

الکترونیکی بهار 1386

430. گلپایگانی، سید محمد رضا موسوى إرشاد السائل چاپ دوم در يك جلد، دار الصفوة بیروت، 1413 ه ق.

431. -، هدایة العباد (للگلبایگانی)، چاپ اول 2 جلد دار القرآن الكريم، قم، 1413 ه ق.

432. گلپایگانی، لطف الله صافی، جامع الأحكام (صافی) چهارم دو جلد، انتشارات حضرت معصومه سلام الله عليها قم، چهارم، 1417 ه ق.

433. گیلانی، شفتی، سید محمد باقر، تحفة الأبرار الملتقط من آثار الأئمة الأطهار، چاپ اول 2 جلد انتشارات کتابخانه مسجد ،سید اصفهان، 1409 ه ق.

434. گیلانی، فومنی، محمد تقی بهجت، استفتاءات (بهجت)، چاپ اول 4 جلد دفتر حضرت آية الله بهجت، قم، 1428 ه ق.

435. گیلانی میرزای قمی ابو القاسم بن محمد حسن، جامع الشتات في أجوبة السؤالات (للميرزا القمی) چاپ 4 جلد، مؤسسه کیهان، تهران، اول، 1413ه .ق.

436. لیثی واسطى على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثی)، چاپ: اول، 1جلد، دار الحدیث، قم، 1376ش.

437. مازندرانی ابن شهر آشوب رشید الدین محمد بن على متشابه القرآن و مختلفه، چاپ اول 2 جلد، دار البيدار للنشر، قم، 1369ه .ق.

438. مازندرانی، خاتون آبادی (محمد) اسماعیل خواجوئی (1173 یا 1171ق)، الفوائد الرجالية (للخواجوئی)، چاپ اول، در يك جلد، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد، 1413 ه ق.

439. -، رسالة في الغناء (للخواجوئی) در يك جلد نشر مرصاد، قم، 1418 ق.

440. -، منتهى المقال في أحوال الرجال چاپ اول 7 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1416 ه ق.

441. مازندرانی، محمد صالح بن احمد بن شمس ،سروی شرح الکافی، چاپ اول 12 جلد، المكتبة الإسلامية ،تهران، 1382ه ق.

442. مامقانی، محمد حسن بن الملا عبد الله، غاية الآمال في شرح کتاب المکاسب، چاپ اول 3 جلد، مجمع الذخائر الإسلامية، قم، 1316 ه ق.

443. ماوردی، أبو الحسن علی بن محمد (المتوفى: 450ه-)، تفسیر الماوردى = النكت و العيون، المحقق: السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، بی تا.

ص: 440

444. -، الحاوى الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعى وهو شرح مختصر المزني، المحقق: الشيخ على محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية ،لبنان، 1419 ه - 1999م،

445. مایل هروی، نجیب، سماع نامه های فارسی، نشر نی، تهران، 1372،

446. مجاهد، أبو الحجاج مجاهد بن جبر (المتوفى: 104ه-)، تفسير مجاهد، المحقق: الدكتور محمد عبد السلام أبو النيل، الطبعة: الأولى، 1410، الناشر: دار الفكر الإسلامي الحديثة، مصر، ه، 1989م.

447. مجلسی ،اول محمد تقی، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقیه، چاپ دوم 13 جلد، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، قم، 1406ه .ق.

448. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، چاپ: دوم، 26 جلد دار الكتب الإسلامية ،تهران، 1404 ق.

449. -، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، چاپ دوم، 1403 ق، 111 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت.

450. محمد بن حبيب المحبّر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر افست بیروت بی تا

451. محمد بن عبد الرحمن، المستدرک علی مجموع فتاوی ابن تیمیة، بی جا، بی تا.

452. محمود عبد الرحمان، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، 3 جلد، بی جا، بی تا.

453. مختاری رضا و صادقی محسن ،غنا ،موسیقی چاپ اول در يك جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1419ه .ق.

454. مخلوف على فصل الخطاب في شرح مسائل الجاهلية، مكتبة الشاملة، بي جا، بی تا.

455. مدینی اصفهانی محمد بن عمر (المتوفى: 581 ه-)، المجموع المغيث في غريبي القرآن و الحديث، المحقق: عبد الكريم العزباوي، الطبعة: الأولى، الناشر: جامعة أم القرى مركز البحث العلمى و إحياء التراث الإسلامي، كلية الشريعة و الدراسات الإسلامية مكة المكرمة و دار المدنى للطباعة و النشر و التوزيع، جدة، المملكة العربية السعودية، ج 2 ، 3 (1408 ه-، 1988م).

456. مراغی سید میر عبد الفتاح بن علی حسینی العناوين الفقهية چاپ اول 2 جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417 ه ق.

457. مسعودی، علی بن الحسين بن على (المتوفى: 346ه-)، التنبيه و الإشراف، تصحيح: عبد الله إسماعيل الصاوى، الناشر: دار الصاوى القاهرة مجهولة التاريخ، ص 263

ص: 441

458. -، مروج الذهب، ترجمه (ابوالقاسم پاینده)، بی جا، بی تا.

459. مظفر، محمد رضا، أصول الفقه (طبع انتشارات اسلامی)، چاپ: پنجم، قم، 1430ق.

460. معرى، أبو العلاء أحمد بن عبد الله (363، 449ه-)، اللامع العزيزى شرح ديوان المتنبي المحقق: محمد سعيد المولوى، الطبعة: الأولى، الناشر: مركز الملك فيصل للبحوث و الدراسات الإسلامية، 1429 ه، 2008م.

461. معلوف، لويس المنجد في اللغه، نشر بلاغت، قم، 1376

462. مغنیه، محمد جواد فقه الإمام الصادق علیه السلام، چاپ دوم 6 جلد، مؤسسه انصاریان، قم، 1421 ه ق.

463. مفید، محمد بن محمد مهدوی دامغانی محمود نبرد جمل ترجمه الجمل و النصرة لسيد العترة فى حرب البصرة چاپ: اول، 1جلد نشر نی ،تهران، 1383ش.

464. -، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، چاپ اول، 2 جلد، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق.

465. -، الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، چاپ: اول، 1جلد، کنگره شیخ مفید ایران . قم، 1413ق.

466. -، أحكام النساء (للشيخ المفيد)، در يك جلد، چاپ اول، کنگره جهانی هزاره شیخ ،مفید ،ایران 1413 ه ق، ص 54

467. مقدسی، مطهر بن طاهر (المتوفى: نحو 355ه-)، البدء و التاريخ، الناشر: مكتبة الثقافة الدينية بور سعيد، بی تا.

468. موسی، حسین یوسف الإفصاح چاپ چهارم قم بی تا

469. مهنا، عبد الله علی، لسان اللسان، چاپ اول، بیروت، 1413 ه.ق.

470. میر هادیان ،رضا، آیین، حرکت، نمایش به کوشش نسترن دانش منش سایه ایلیا فر، قم، رخ مهتاب 1388

471. نائینی، میرزا محمد حسین غروی، المكاسب و البيع (للميرزا النائینی)، چاپ اول 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قمّ، قم، 1413 ق.

472. -، قاعدة اليد، الفراغ، التجاوز و الصحة (أجود التقريرات)، دوم در يك جلد، کتابفروشی مصطفوی، قم، 1410 ه ق.

473. -، منية الطالب فى حاشية المكاسب چاپ اول 2 جلد المكتبة المحمدية، تهران

ص: 442

1373 ه ق.

474. نجاشی، ابو الحسن احمد بن على رجال النجاشی، فهرست أسماء مصنفى الشيعة در يك جلد دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1407 ه ق.

475. نجف آبادی، حسین علی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمة، چاپ اول 3 جلد، نشر تفکر، قم، 1415ه.ق.

476. -، رساله استفتاءات، اول 3 جلد، قم، بی تا.

477. -، كتاب الحدود (للمنتظری) چاپ اول در يك ،جلد انتشارات دار الفکر، قم، بی تا.

478. -، مبانی فقهی حکومت اسلامی مترجم: صلواتی، محمود و شکوری ،ابوال، چاپ اول 8 ،جلد مؤسسه کیهان، قم، ایران، 1409 ه ق.

479. نجفی، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام چاپ هفتم 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، 1404ه .ق.

480. نجومی، سید مرتضى حسينى، الرسائل الفقهية (للنجومی) چاپ اول در يك جلد، قم، بی تا.

481. نراقی، مولی احمد بن محمد مهدى عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، چاپ اول در يك جلد انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1417 ه ق.

482. -، مستند الشيعة في أحكام الشريعة چاپ اول 19 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم، 1415ه. ق.

483 نسائي، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب (المتوفى: 303ه-)، سنن الكبرى، حققه و خرج أحاديثه: حسن عبد المنعم شلبى، أشرف عليه: شعيب الأرناؤوط، الطبعة: الأولى، الناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1421 ه- 2001 م.

484. نسفی، عبدالله بن احمد تفسير النسفي مدارك التنزيل و حقايق التاویل، چاپ اول 4 جلد، دار النفائس، لبنان، بیروت، 1416 ه.ق.

485. نسفی، عمر بن محمد نجم الدين (المتوفى: 537 ه)، طلبة الطلبة في الاصطلاحات الفقهية، الناشر: المطبعة العامرة، مكتبة المثنى ببغداد، الطبعة: بدون طبعة، تاريخ النشر: 1311ه- 486. نمری قرطبی، أبو عمر يوسف بن عبد الله (المتوفى: 463ه-)، التمهيد لما في الموطأ من المعاني و الأسانيد، تحقيق: مصطفى بن أحمد العلوى, محمد عبد الكبير البكرى، الناشر: وزارة عموم الأوقاف و الشؤون الإسلامية، المغرب، عام النشر: 1387 ه-

ص: 443

487. -، الكافي في فقه أهل المدينة، محقق: محمد محمد أحيد ولد ماديك الموريتاني، الطبعة الثانية، مكتبة الرياض الحديثة، الرياض، 1400ه- / 1980م،

488. نوری، حسین بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، چاپ: اول، 28 جلد، مؤسسة آل البيت علیهم السلام، قم، 1408ق.

489. -، خاتمة المستدرك، چاپ اول، 9 جلد مؤسسه آل البيت علیهم السلام، قم، 1417 ق.

490.-، مستدرك الوسائل، المحقق: مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث - قم. مؤسسة آل البيت علیهم السلام لإحياء التراث، قم، بی تا.

491. نووى، أبو زكريا يحيى بن شرف (المتوفى: 676ه-)، منهاج الطالبين و عمدة المفتين في الفقه، المحقق: عوض قاسم أحمد عوض، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الفکر، 1425ه-/ 2005م.

492. -، المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج، الطبعة الثانية، الناشر دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1392.

493. -، المجموع شرح المهذب «مع تكملة السبكى و المطيعي»، الناشر: دار الفكر، بی جا، بی تا.

494. نویری، احمد بن عبد الوهاب نهاية الأرب فى فنون الأدب، وزارة الثقافة و الإرشاد القومى، المؤسسة المصرية العامة، قاهره بي تا.

495. نهاية الأرب فى فنون الأدب، ناشر: دار الكتب و الوثائق القومية، چاپ: قاهره، سال چاپ: 1423ه. ق.

496. نیشابوری، ابوالحسن مسلم بن حجاج صحیح مسلم (تحقیق) محمد فؤاد عبد الباقي داراحياء الكتب العربیه، بی جا، 1412ق.

497. -، المسند الصحيح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله صلی الله علیه و آله المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي الناشر: دار إحياء التراث العربی - بیروت، بی تا.

498. نیشابوری، محمد بن عبد الله بن محمد (المتوفى: 405ه-)، المستدرك على الصحيحين، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الطبعة الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1411-1990.

499. واحدى نيشابورى، أبو الحسن على بن أحمد (المتوفى: 468 ه-)، الوسيط في تفسير القرآن المجيد، تحقيق و تعليق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود، الشيخ على محمد معوض، الدكتور أحمد محمد صيرة، الدكتور أحمد عبد الغنى الجمل الدكتور عبد الرحمن عويس، قدمه و قرظه: الأستاذ

ص: 444

الدكتور عبد الحى الفرماوى، الطبعة: الأولى، الناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، 1415 ه-، 1994 م.

500. واسطی ،زبیدی حنفی محب الدین سید محمد مرتضی حسینی، تاج العروس من جواهر القاموس چاپ ،اول 20 جلد دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بیروت، 1414.

501. واقدی، محمد بن عمر، مغازی: تاریخ جنگ های پیامبر صلی الله علیه و آله، مترجم: مهدوی دامغانی، محمود نوبت چاپ دوم :ناشر: مرکز نشر دانشگاهی محل چاپ تهران، بی تا

502. -، المغازى تحقيق: مارسدن جونس، الطبعة: الثالثة الناشر: دار الأعلمي - بيروت، 1989/1409

503. وجدانی بهروز فرهنگ موسیقی ایران سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران 1376

504. هاشمی نوربخش حسن ورزش از دیدگاه اسلام چاپ اول، سبط النبی، قم، 1388.

505. هاینینگ ،پیتر سیری در تاریخ جادوگری، نشر آتیه، تهران، بی تا.

506. هروی، قاسم بن سلام (المتوفى: 224ه-)، غريب الحديث، المحقق: د. محمد عبد المعيد خان، الطبعة: الأولى، الناشر: مطبعة دائرة المعارف العثمانية، حيدر آباد، الدكن، 1384 ه-، 1964م.

507. هروی قاری، علی بن (سلطان) محمد (المتوفى: 1014ه)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، الطبعة الأولى الناشر دار الفكر ، لبنان، 1422 ه- 2002م.

508. همدانی آقا رضا، كتاب الطهارة من مصباح الفقيه منشورات مكتبة الصدر، بی جا، بی تا.

509. همدانی، علی بن شهاب ،الدین مشارب الاذواق چاپ ،دوم ،مولی ،تهران 1382

510. یاقوت حموی یاقوت بن عبدالله معجم البلدان چاپ دوم، بیروت، بی تا.

511. یزدی، سید محمد کاظم طباطبایی، العروة الوثقى (المحشّى)، چاپ اول 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1419 ه ق.

512. -، العروة الوثقى (للسيد اليزدی)، چاپ دوم 2 جلد مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، بيروت، لبنان، 1409 ه ق.

513. -، حاشية المكاسب (لليزدى)، چاپ دوم 2 جلد، مؤسسه اسماعیلیان، قم، دوم، 1421 ه .ق.

نشريات

1. آصفی، یحیی قهرمان ،تبریزی ،کورش تأثیر سرعت موسیقی بر ضربان قلب و سطح درک فشار

ص: 445

دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی مجله علوم زیستی و ورزشی بهار 1390، شماره 8.

2. ابو محبوب احمد، پیشینه و بررسی تطبیقی سماع مولانا با رقص باستانی اقوام بدوی، پائیز 1386 ش. فصلنامه هنر، شم- 73.

3. احمدی، کاوه، شکل گیری و پیدایش انواع رقص از دیدگاه تعاملی، بیدار، مرداد و شهریور 80، شماره 8

4. ایرانی قمی، اکبر، سماع و غناء در اندیشه ابن ،عربی کیهان اندیشه 1372، ش 51

5. بوستان، بهمن، درویشی، محمد رضا، مروری بر موسیقی سنتی و محلی هفت اورنگ: 1370.

6. بی نا، جريده الاهرام ،ابدو ،قاهره بتاريخ 10 سبتمبر 2008.

7. بینا فصلنامه توان بخشی 1387 شماره 1.

8. بینا نیویورک تایمز 16 ژانویه 1914.

9. بی نام، رقص: ماهیت و توانایی ها کتاب ماه هنر 1380 شماره 39 و 40.

10. بی نام، مجله حوزه شماره 44 و 34 سال 1370.

11. پورجوادی، نصرالله دو اثر کهن در سماع مجله معارف دوره پنجم ش 3.

12. شمیدت یوخن، «رقص پسامدرن: آخرین گرایش ها» ترجمه نیکو سرخوش ویژه زبان جسم و جان پیام ،یونسکو مرکز انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در دی 1374، شماره 308.

13. عابدین پور، رضا، نشریه قهرمان، اردبیشت 1390.

14. عابدینی ،سید مهدی فصلنامه ،یا پراق سال ،نهم شماره 33، بهار 1385.

15. قادری، محمد، آقاعلی ،نژاد حمید آذربایجانی محمد علی بررسی تأثیر موسیقی مهیج و آرام بخش بر اجرای هوازی میزان درک فشار و غلظت کورتیزوال بزاقی دانشجویان مرد ورزشکار، ،المپیک، بهار 1387، ش 41.

16. قبادی علیرضا رقص کرشمه ای ،فولکلوریک کتاب ماه هنر ش 39 و 40

17. کاروبلیس ،جدیمیناس، فنومنولوژی ،رقصیدن ترجمه هدیه ،اقتصادی مجله آوانگارد شماره 4، اندیشه و تاریخ 4 اردیبهشت 92

18. کاکلمانس جوزف جی: پدیدارشناسی چیست؟ برخی از موضوعات بنیادی پدیدارشناسی هوسرل، ترجمه دکتر سید موسی دیباج، مجله نامه فلسفه.

19. محفوظ، فروزنده، فصلنامه فرهنگ مردم سال هشتم/88 شماره ی 29 و 30.

ص: 446

دامنه توجه

20. میرزمانی، سید محمود فاطمه هداوند ،خانی تأثیر موسیقی و حرکات موزون بر دانش آموزان دختر کم توان ذهنی فصلنامه توانبخشی دوره ،9، شماره 1، بهار 1387.

21. نوروزی ،طلب علیرضا پدیده ،عادلوند مطالعه تطبيقي رقص شيوا و رقص سماع، بهار 1393 مجله باغ نظر، دوره ،11، شماره 28

22. هنری جورج فارمر، موسیقی در ایران و سرزمین های اسلامی، ترجمه على محمد حق شناس، فصلنامه موسیقی ماهور، سال اول، شماره 3.

(Hanna, Thomas (1986). "What is Somatics?". Somatics: Magazine Journal of the Bodily Arts and Sciences. Retrieved 17 November 2014. Journal of Plastic, Reconstructive Aesthetic Surgery 67 (8

منابع لاتين

1. Andrew L. Nelsona,*, Gregory J. Barlowb, Lefteris Doitsidis. Fitness functions in evolutionary robotics: A survey and analysis Robotics and Autonomous Systems 57 (2009).

2. April, Matthew (2009). Foundation: B boys, B'girls, And Hip Hop Culture In New York. Oxford University Press.

3. Bom, Coen (2009). Armin Only: A Year in the Life of the World's No. 1 DJ. Oxford, UK: Dutch Media Uitgevers BV.

4. Capoeira: Roots of the Dance Fight Game Nestor Capoeira Google Books. Retrieved 2013.

5. Chan Park, Tango Zen: Walking Dance Meditation, January 2005.

6. Craine, Debra, and Judith Mackrell. Oxford Dictionary of Dance. 2nd Ed. New York: Oxford University Press, 2010.

7. Curt Sachs, 1937, World History of the Dance, New York, Norton. .

8. Dawn Pawson Bean: Synchronized swimming An American history. (E Book). McFarland Company Inc. Publishers, Jefferson (North Carolina, USA), 2005.

9. Fassbender, Torsten. The Trance Experience. Knoxville, Tennessee: Sound Org Inc(2008):

10. George, Nelson (, rev. Y). Hip Hop America. New York: Penguin Books. ISBN 0.14.028022.7.

11. Hennessey, Thomas, From Jazz to Swing: Black Jazz Musicians and Their Music, 1917-1935. Ph.D. dissertation, Northwestern University, 1973.

ص: 447

12. Jennifer Rosenberg. «The Twist A Worldwide Dance Craze in the 1960s».

13. John C. (September 2008). "In a spin: the mysterious dancing epidemic of 1518".

14. Jorrín, Enrique 1971. Origen del chachachá. Signos 3, 49.

15. Landborn, Adair (2015). Flamenco and Bullfighting: Movement, Passion and Risk in Two Spanish Traditions. Jefferson, NC, USA: McFarland Books

16. (Light, Alan (ed). (1999.

17. The VIBE History of Hip Hop. New York: Three Rivers Press. ISBN 0.609.80503.7.

18. (Mason, P.H. "Intracultural and Intercultural Dynamics of Capoeira", Global Ethnographic(2013

19. (McIntosh, Jane R. The Ancient Indus Valley: New Perspectives. Santa Barbara, California: ABC CLIO. (2008

20. McMahon, Tiberius. Uniting Exotic And Erotic Dancers Worldwide, Global Security Report.com, 2006.

21. OXFORD ADVANCED LEARNER'S DICTIONARY, A S HORNBY, 40TH EDITION, SIXTH IMPRESSION 1993,OXFORD UNIVERSITY PRESS.

22. Park, Chan (2005). Tango Zen: Walking Dance Meditation (English), Tango Zen House, ISBN 0.9759630.0.7.

23. Patricia Spencer. "Female Dance in Ancient Egypt" (PDF). The Raqs Shardi Society. Retrieved 4 April 2014. "Dance and Political

24. Rowe, Nicholas. "Dance and Credibility: The Appropriation of Dabkeh by Zionism, Pan Arabism, and Palestinian Nationalism." Middle East Journal, 65.3 (2011): 363.80. Summer 2011.

25. Shapiro, Peter. "Turn the Beat Around: The Rise and Fall of Disco", Macmillan, 2006.

26. Sharon A. Plowman; Denise L. Smith (1 June 2007). Exercise Physiology for Health, Fitness, and Performance. Lippincott Williams Wilkins. p. 61. ISBN 97860.7817.8406 1. Retrieved 13 October 2011.

27. study on the effects of Argentine tango as a form of partnered dance for those with Parkinson disease and healthy elderly. Hackney, M. Kantorovich S. Earhart, G.M. 2007.

28. USA Artistic Roller Skating Rulebook, 2000 edition. Lincoln, NE: USA Roller Sports. 2000.

ص: 448

منابع مجازی

1. azeridance.com

2. Dance and Dancers in Ancient Egypt by Marie ParsonsAccessed 26 May 2017.

3. gymnastics. Food and Fitness: A Dictionary of Diet and Exercise, Oxford University Press, 1997, 2003.

4. http://gymnasticsworldva.com/

5. http://www.gymnastic.ir

6. http://www.iranorthoped.ir

7. http://barasol.ir/barreausol movements

8. http://barsadic.com/W?fid=356153

9. http://bjes.ir/post/Exodus 15

10. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara index.php?page=%d8 %aa%db%8c%da%a9+%db%8c%d8%a7+%d8%a7%d8%ae%d8%aa %d9%84%d8%a7%d9%84+%d8%ad%d8%b1%da%a9%d8%a7%d8 %aa+%d8%a8%d8%af%d9%86%db%8cSSOReturnPage=CheckR and=0

11. http://dorous.ir/persian/lesson/8924/

12. http://espinclub.ir/2964/%DA%98%DB%8C%D9%85%D9%86% D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%DA%A9%DA%A9%D9%8

8%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86

13. http://gymnastic.ir/?page_id=412

14. http://hamahangmusic.com/fa/pages/%D8%A8%D8%A7%D8%B 2%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8% AA%D9%85%DB%8C%DA%A91%D9%882

15. http://husserl.blogfa.com/post/129

16. http://ijtihadnet.ir/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D9%81%D9 %82%D9%87+%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87+%D8%AD%D 8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8 C+%D8%A8%D8%B1%D9%81%D9%82%D9%87%D8%A7%D9% 87%D9%84%E2%80%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA%D8%A7/

17. http://iracting.blogfa.com/post/20

18. http://lib.eshia.ir/15313/1/320/%D8%B1%D9%82%D8%B5

19. http://lib.eshia.ir/27155/1/182

20. http://modernzouk.com/MODERN ZOUK ZANGO

21. http://morabit.ir/%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C 6%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/

22. %http://sportkhdu.blogfa.com/tag/%D8%A8%D8%A7%D8%AF

ص: 449

D9%8A%D8%B4%D9%8A%D9%BE%D9%8A%D9%86%DA%AF

23. http://tv4.ir/Content/35227

24. http://viraltalks.com/check out most sexiest dances in the world/p

25. http://wahidkhorasani.com/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B 3%DB%8C%D8%B3%D8%A4%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8% AA%D8%B4%D8%B1%D8%B9%DB%8C!/istifta/categories/3606/ entries/3608/%D8%A7%D8%AD%D9%83%D8%A7%D9%85%20% DA%A9%D8%B3%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8 %AD%D8%B1%D8%A7%D9%85%20%D9%88%20%D8%A8%D8 %B9%D8%B6%DB%8C%20%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87 %D8%A7%D9%86

26. http://westsun.ir/shaghighat.ir/http://isunews.ir/619 Holl نشست «ما و موسیقی»

27. http://wikijoo.ir/index.php/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D9%8 7%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8 %A7%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%82%D8%A7

28. http://www.angrybirddancer.blogfa.com/category/1

29. http://www.dorsai.org/~womearth/

30. http://www.heritageinstitute.com/danceinfo/descriptions/zouk.htm

31. http://www.ichodoc.ir/pa/CHANGED/187/html/187.18.htm

32. http://www.iranjewish.com/essay/Essay 35 Ezdevag.htm

33. http://www.iranjewish.com/essay/Essay_37_purim_fasafeh.htm

34. http://www.iranjewish.com/essay/Essay 182_31_Shoor.htm

35. http://www.isna.ir/news/94121610242

36. http://www.jc313.ir/821%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2% D8%B4%D8%B1%D9%82%D8%B5%D9%88%D8%A7%D8%A8 %D8%AA%D8%B0%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%B1%D8%A 7%DB%8C+%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%B4%D8 %AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF!.html

37. http://www.jewishsacreddance.com/

38. http://www.mayoclinic.org/ http://www.ifsaf.com/

39. http://www.mortezamotahari.com/fa/Book View.html?BookID=39 4BookArticleID=129282AssetID=1SearchText=%D8%AB%D8 %A7%D9%84%D8%AB%D8%A7%D9%8B%20AND%20%D8%A8 %D8%B1%20AND%20%D9%81%D9%82%D9%87%20AND%20% D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%B1%20AND%20%D9%81%D8% B1%D9%82%20AND%20%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D B%8C%D9%86%20AND%20%D9%88%20AND%20%D8%B1%D9

ص: 450

%88%D8%B4%20AND%20%D9%88%20AND%20%D9%85%D8% B3%D9%84%DA%A9%20AND%20%D8%A2%D9%86%D9%87% D8%A7%20AND%20%D8%AA%D8%A7%20AND%20%D8%A7% D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D9%87%20AND%20%D8% A7%DB%8C%20AND%20%D9%85%D8%AD%DB%8C%D8%B7 %20AND%20%D8%A8%D9%88%D8%AFLPhrase=

40. http://www.novusordowatch.org/

41. http://www.oodegr.com/persia/bible/gospel_luke_ch.168.htm

42. http://www.ostadmadadi.ir/persian/lesson/9452/

43. http://www.rohani.ir/fa/idetail/1711/%d8%b1%d9%82%d8%b5% d9%88%d9%be%d8%a7%d9%8a%d9%83%d9%88%d8%a8%d8% ac%d9%88%d8%a7%d9%86%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1%d 8%a7%d8%b9%d9%8a%d8%a7%d8%af%d9%88%d9%85%d9%8a %d9%84%d8%a7%d8%af%d9%85%d8%b9%d8%b5%d9%88%d9% 85%d9%8a%d9%86%d8%b9%d9%84%db%8c

44. http://www.rohani.ir/fa/idetail/763/%d8%ad%da%a9%d9%85+%d 8%b4%d8%b1%da%a9%d8%aa%d8%af%d8%b1%da%a9%d9%84 %d8%a7%d8%b3%d9%87%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%8a%d8 %b1%d9%88%d8%a8%d9%8a%d9%83%da%86%db%8c%d8%b3% d8%aa

45. http://www.rohani.ir/fa/idetail/763/so

46. http://www.rohani.ir/fa/ndt/458/%D8%AD%D8%B6%D8%B1% D8%AA+%D8%A2%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8 4%D9%87%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B8%D9%85%DB%8 C%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8 %A8%D8%B9%D8%B6%DB%8C%D9%88%D8%B1%D8%B2%D 8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%B8% D8%B1%D8%A7

47. http://www.sharedjustice.org/sppartnerships/2019/11/7/ballet 58«r edeeming bodily shame through sacred dance

48. http://www.shidshad.com/5869/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D B%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D8%AE% D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D8%AD%D8%B1 %DA%A9%D8%A7%D8%AA%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9% 82%D8%A7%D9%86%D9%87/

49. http://www.sistani.org/persian/book/25103/4039/

50. http://www.tangozen.com/

51. http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AA%D8%B1%D9%8 2%DB%8C%D8%B5

ص: 451

52. http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D9%BE%D8%A7%DB%8 C+%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C

53. http://www.vajehyab.com/moein/%D9%BE%D8%A7%DB%8C+ %D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C

54. http://www.wrrc.ir/Religion/SingleReligion?religionCode=9topi cCode=102

55. https://abadis.ir/fatofa/%D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%AA %D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8%A A%DA%A9%D9%86%D9%88/

56. https://abadis.ir/fatofa/%D8%B2%D9%88%DA%A9/

57. https://adta.memberclicks.net/become a dance movement therapis

58. https://alroya.om/post/206314/%D8%A3%D8%AF%D8%A8%D 8%A7%D9%84%D8%AA%D8%B2%D9%81%D9%8A%D9%86% D8%AA%D8%B1%D9%82%D9%8A%D8%B5%D8%A7%D9%84 %D8%A3%D8%B7%D9%81%D8%A7%D9%84.2.5

59. https://atlasofscience.org/shame on me dancing and adversity/

60. https://axonclinic.com/%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA %D8%A7%D8%B2%DB%8C/

61. https://baghayeneh.ir/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF% D8%A7%D9%87%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82% DB%8C+%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%88%DA%A 9%D9%88%D8%AF%DA%A9/

62. https://bazdeh.org/%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8%A8%D8% B1%D8%A7%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4%D9 %88%D8%B2%D9%86/

63. https://behita.blogsky.com/1391/05/27/post 186

64. https://cafemom.com/lifestyle/183575.10_celebrities_who_insure d their/128082.jennifer_lopez

65. /https://dancesportlife.com/blog/male dancer stigma

66. https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B1%D9%82%D8%B5% D8%B4%D8%A7%D8%B7%D8%B1%DB%8C/

67. https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D8%B4%D8%A7%D8%AF% DB%8C%D9%BE%D8%B3%D8%A7%D8%B2+%DA%AF%D9%8 4/

68. https://dictionary.abadis.ir/fatofa/%D9%85%D9%88%D8%B2%D B%8C%DA%A9%D8%A7%D9%8 https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/genre 4/

69. https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/musical

ص: 452

70. https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Melbourne_Shuffleol did=765160780

71. https://en.wikipedia.org/wiki/5Rhythms

72. https://en.wikipedia.org/wiki/Acro_dance

73. https://en.wikipedia.org/wiki/Aerobics

74. https://en.wikipedia.org/wiki/African American_dance

75. https://en.wikipedia.org/wiki/Apsara Dance

76. https://en.wikipedia.org/wiki/Ardah

77. (https://en.wikipedia.org/wiki/Bachata_(dance

78. https://en.wikipedia.org/wiki/Ballroom_dance

79. https://en.wikipedia.org/wiki/Biodanza

80. https://en.wikipedia.org/wiki/Blues_dance

81. https://en.wikipedia.org/wiki/Brazilian_Zouk

82. https://en.wikipedia.org/wiki/Breakdancing

83. https://en.wikipedia.org/wiki/Bubble_dance

84. https://en.wikipedia.org/wiki/Burlesque

85. https://en.wikipedia.org/wiki/Cabaret

86. https://en.wikipedia.org/wiki/Can can

87. https://en.wikipedia.org/wiki/Capoeira

88. https://en.wikipedia.org/wiki/Category:Dance_therapy

89. https://en.wikipedia.org/wiki/Cha cha cha_(dance

90. (https://en.wikipedia.org/wiki/Charleston_(dance

91. https://en.wikipedia.org/wiki/Choreography

92. https://en.wikipedia.org/wiki/Concert_dance

93. https://en.wikipedia.org/wiki/Dance and health

94. https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_education

95. https://en.wikipedia.org/wiki/Dance music

96. https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_science

97. https://en.wikipedia.org/wiki/Dance_therapy

98. https://en.wikipedia.org/wiki/Dance pop

99. https://en.wikipedia.org/wiki/Dancesport

100. (https://en.wikipedia.org/wiki/Dancing_Girl_(sculpture

101. https://en.wikipedia.org/wiki/Eurythmy

102. https://en.wikipedia.org/wiki/Expressive therapies

103. https://en.wikipedia.org/wiki/Fan_dance

104. https://en.wikipedia.org/wiki/Fitness and figure competition

105. https://en.wikipedia.org/wiki/Flagging_dance

106. https://en.wikipedia.org/wiki/Funk

107. https://en.wikipedia.org/wiki/Grinding_(dance(

ص: 453

108. (https://en.wikipedia.org/wiki/Gymnasium (ancient Greece

109. https://en.wikipedia.org/wiki/History of dance.

110. (https://en.wikipedia.org/wiki/Jive_(dance

111. https://en.wikipedia.org/wiki/Lambada

112. https://en.wikipedia.org/wiki/Latin_dance

113. https://en.wikipedia.org/wiki/List of DanceSport dances

114. https://en.wikipedia.org/wiki/Lyrical_dance

115. https://en.wikipedia.org/wiki/Martial_arts

116. (https://en.wikipedia.org/wiki/Merengue (dance

117. https://en.wikipedia.org/wiki/Neo Burlesque

118. https://en.wikipedia.org/wiki/Nia (fitness

119. https://en.wikipedia.org/wiki/Outline_of_dance

120. https://en.wikipedia.org/wiki/Pole dance

121. https://en.wikipedia.org/wiki/Polka

122. https://en.wikipedia.org/wiki/Popping

123. https://en.wikipedia.org/wiki/Postmodern_dance

124. https://en.wikipedia.org/wiki/Quickstep

125. https://en.wikipedia.org/wiki/Red light district

126. https://en.wikipedia.org/wiki/Rejang dance

127. https://en.wikipedia.org/wiki/Rhumba

128. (https://en.wikipedia.org/wiki/Robot (dance

129. https://en.wikipedia.org/wiki/Rock and roll

130. (https://en.wikipedia.org/wiki/Rock_and_Roll_(dance

131. https://en.wikipedia.org/wiki/Sacred dance

132. (https://en.wikipedia.org/wiki/Salsa_(dance

133. https://en.wikipedia.org/wiki/Samba

134. (https://en.wikipedia.org/wiki/Samba (ballroom dance

135. https://en.wikipedia.org/wiki/Samri

136. https://en.wikipedia.org/wiki/Sandungueo

137. https://en.wikipedia.org/wiki/Social_dance

138. https://en.wikipedia.org/wiki/Somatics

139. https://en.wikipedia.org/wiki/Street_dance

140. https://en.wikipedia.org/wiki/Stripper

141. https://en.wikipedia.org/wiki/Synchronized swimming

142. https://en.wikipedia.org/wiki/Table_dance

143. https://en.wikipedia.org/wiki/Tai_chi

144. https://en.wikipedia.org/wiki/Tap_dance

145. https://en.wikipedia.org/wiki/Tea_dance

146. https://en.wikipedia.org/wiki/Techno

ص: 454

147. https://en.wikipedia.org/wiki/Twerking

148. https://en.wikipedia.org/wiki/Viennese_waltz

149. https://en.wikipedia.org/wiki/War dance

150. https://en.wikipedia.org/wiki/Women in dance.

151. https://en.wikipedia.org/wiki/World 10 Dance Champions

152. https://en.wikipedia.org/wiki/World Dance Council

153. https://en.wikipedia.org/wiki/Worm_(dance_move

154. https://en.wikipedia.org/wiki/Zaffa

155. https://en.wikipedia.org/wiki/Zumba

156. https://espinclub.ir/337/%DA%98%DB%8C%D9%85%D9%86 %D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%DA%A9%D8%AD%D8 %B1%D9%81%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D8%A7% D8%AD%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%85%D9%88 %D8%B2%D9%88%D9%86

157. https://fa.eferrit.com/%D8%A8%D8%B1%DB%8C%DA%AF% D9%87%DB%8C%D8%AF%D8%8C%D8%A7%D9%84%D9%87% D9%87%D9%82%D8%B5%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B1 %D9%84%D9%86%D8%AF/

158. https://fa.eferrit.com/%D8%B3%D9%88%D8%A6%DB%8C% D8%AA%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D8%B1 %D9%88%DA%A9

159. https://fa.everaoh.com/%DA%A9%DB%8C%D8%B2%D9%85 %D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%82%D8%B5%DA%86%D9%8 76%D9%86%D9%88%D8%B9%D8%B3%D8%A8%DA%A9%D8% 8C%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87%D8%A8%D9 %87%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D8%B1% DB%8C/%86%D8%B3%DB%8C

160. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9 %86%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%B9%D8%A7%D 8%B5%D8%B1

161. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D9%87_%D9 %86%D9%88%D8%A7%D9%88%D8%B2%D9%88%D9%85%D9 %87

162. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8 %B2%D8%B4%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AF% D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86

163. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%BE%D8%B3%D8 %B1%D8%A7

164. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8

ص: 455

%A8%DB%8C%DA%A9

165. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8 %AF%D8%AC%D8%A7%D8%B2

166. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9 %88%D8%B1%D9%82%D8%B5

167. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8 %AF%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88

168. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9 %88%DA%A9 https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7% D9%86%D8%AF

169. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9 %87 (%D8%B1%D9%82%D8%B5)

170. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D9%84%D9 %87_(%D8%B1%D9%82%D8%B5)

171. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AF%D9%86%E2 %80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%B2%D9%8 6%D8%A7%D9%86

172. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9 %86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA%DA%AF%DB%8C %D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C

173. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9 %86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA%DA%AF%DB%8C %D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C

174. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%D9%88%D8 %B2

175. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9 %84%D8%B3%DA%A9

176. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%A6%D 9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B3%D9%85

177. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%DB%8C_% DA%86%DB%8C%DA%86%D9%88%D8%A7%D9%86

178. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AD%D8%B1%D B%8C%DA%A9%D8%AC%D9 https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D8%B2%D9%88 %D9%85%D8%A8%D8%A7

179. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8 %B3%D9%88%D9%84%D8%AA%D8%A6%D9%88%D8%AA%D 9%84

ص: 456

180. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%B3%DB %8C_(%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D8%AF(

181. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%BE_%D8%AF% D9%86%D8%B3

182. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%DB%8C%DA%AF

183. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9 %85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B3

184. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%86%D8%B3_%D 9%BE%D8%A7%D9%BE

185. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%DA%A9_%D 8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%84

186. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8 %AA (%D8%B1%D9%82%D8%B5)

187. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5

188. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8 %A7%DA%A9

189. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8 %A2%DA%A9%D8%B1%D9%88

190. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8 %A8%D8%B1%DB%8C%DA%A9

191. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8 %AA%D9%88%DB%8C%DB%8C%D8%B3%D8%AA

192. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8 %B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C

193. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D9 %85%DB%8C%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C

194. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5%D A%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C

195. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D9%84%E2 %80%8C%D8%A7%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D8%AA

196. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D 9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A8%D9%84%D9%88% D8%B2

197. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%88%D9%85%D8 %A8%D8%A7

198. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8 %A7%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%AF

199. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8 %B9

ص: 457

200. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB %8C%D9%BE%D8%B3%D8%A7%D8%B2 %DA%AF%D9%84

201. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D9%88%D8 %B3%DB%8C

202. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D9%86%DA %A9

203. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%DA%A9%D8 %B3%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA

204. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1_%D8%B3%D8 %B1%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7

205. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%BE%E2%80%8C %D8%AF%D9%86%D8%B3

206. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%86%D8 %AF%DB%8C%D9%87%D8% https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A8 %DB%8C%DA%A9%D8%A2%D8%A8%DB%8C

207. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8 %B4%D8%B9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D9%85% D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%86

208. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%87%D8 %A7%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AA% D8%B1%DB%8C

209. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB %8C%D9%82%DB%8C%D8%AA% https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%DA%A9%D8%A7 D8%B1%D9%86%D8%B3

210. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB %8C%D9%82%DB%8C%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8%A7% D9%84%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C %DA%A9

211. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8 C%D9%82%DB%8C%D8%B1%D9%82%D8%B5%D8%A7%D9%8 4%DA%A9%D8%AA%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9

212. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB %8C%D9%82%DB%8C%D8%B1%D9%82%D8%B5

213. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%86%E2% 80%8C%D9%88%D8%A7%DA%A9 (%D8%B1%D9%82%D8%B5)

214. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%87%DB %8C%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%85

ص: 458

215. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D9%84%D9 %87%DA%86%DB%8C%D9%86%DB%8C

216. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%B1%D9 %87%D8%A7%DB%8C_%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C

217. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DA%AF_(%D8%B1% D9%82%D8%B5)

218. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8 %B4%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%82%D8%B5

219. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D 8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D B%8C_(%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87)

220. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D8%A7%D9%86%D8 %B1

221. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%DB%8C%D9%85%D9 %86%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DB%8C%DA%A9 %D8%A2% DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C%DA%A9A7%D9% BE

222. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D 9%88%DA%A9%DB%8C

223. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%BE%D 9%88%D8%A6%D8%B1%D8%A7

224. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B4%D8%B4%D 8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C

225. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%E2%80%8C %DA%A9%D9%86

226. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%A7%D8 %AA%D9%84%DB%8C%DA%A9%D9%88%D8%A6%D9%87

227. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8 %A7%D9%86%D8%AA

228. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8 %A7%D9%86%D8%AA

229. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%85%D8 %A8%DB%8C%D8%A7_(%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A8% DB%8C%D8%A

230. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DA%86%DB%8C%D 9%86%D8%A7

231. https://fa.wikipediar.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D 8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C

232. https://fa.wikishia.net/view/%D8%B1%D9%82%D8%B5

ص: 459

233. https://farsi.khamenei.ir/speech content?id=41898

234. https://farsi.khamenei.ir/speech content?id=41898

235. https://irgballet.com/rhythmic gymnastics the benefits of startin g⚫early/

236. https://journals.openedition.org/rsa/1048?lang=en

237. https://judithhanna.com/books/dance_sex_gender/

238. https://judithhanna.com/books/partnering dance and education/

239. https://latindance.com.au/bachata classes sydney

240. https://leevi.ee/en/what is dancesport/

241. https://lesley.edu/academics/graduate/clinical mental health cou nseling dance movement therapy

242. https://link.springer.com/article/10.1023/A:1024595419744/

243. https://otlardancegroup.com/blog/%D8%A7%D9%86%D9%88%D 8%A7%D8%B9%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81%D 8%B1%D9%82%D8%B5%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9 %88%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9 %87%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%B1%D9%82%D8%B5/

244. https://pt.slideshare.net/Paakhi13/salsa 40167506

245. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/19508809/

246. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/29111878/

247. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31484349/

248. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31775952

249. https://rasekhoon.net/article/show/1086668/%D8%B4%D8%B9 %D8%B1%D8%BA%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D9%87%D9%84%DB%8C

250. https://rooziato.com/1397159666/%D8%AF%DB%8C%D9%86% %D8%B2%D9%86%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8 C%D8%AF%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AA%D9%86%D8 %A7%D9%85/

251. https://rouzgar.com/188/blues-farahani j توامان آزادی و بیگانگی

252. https://sacreddanceguild.org/about/about sacred dance/

253. https://sacreddance guild.org/about/about sdg/

254. https://sacreddancer.com/author.htm

255. https://sacreddancer.com/book01.htm

256. https://sacreddancer.com/reviews/re_circle.htm

257. https://sacreddancer.com/reviews/re_penn.htm

258. https://snn.ir/fa/news/267423/%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8 %A7%D9%84%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C+%

ص: 460

D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%AB %D9%84%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88 %D8%AF+%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%B1%D9%8 2%D8%B5%D8%A8%D9%87%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8% B1+%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A2%DB%8C%D9%86% D8%AF

259. https://stampaday.wordpress.com/2018/06/19/dance of the apsar a divinities/

260. https://tango dancers.com/tango zen walking dance meditation

261. https://vista.ir/w/a/21/dsnlg

262. https://webnavazan.com/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%87 %D8%A7%DB%8C%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%8 2%DB%8C/

263. https://wikifa.com/330/

264. https://wikinoor.ir/%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9 %86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7% D9%87%D9%88%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86 %D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1

265. https://www.adta.org/about

266. https://www.ady annet.com/fa/news/15060

267. https://www.aerobic.com/freestyle aerobics/

268. https://www.amazon.com/Sacred Woman Dance Awakening Spi rituality.dp.1620552507/dp/1620552507/ref=dp_ob_title_bk

269. https://www.ancient.eu/article/1075/music dance in ancient egypt

270. https://www.ancient.eu/trans/fa/2 1075/****/

271. https://www.answers.com/Q/What_dances_did_they_do_on_dirt y_dancing

272. https://www.aroos.co/wedding ceremony.djs/

273. https://www.aroos.co/wedding music bridegroom dancing/

274. https://www.aroos.co/wedding music history evolution/

275. https://www.baltictimes.com/news/articles/26936/

276. https://www.beblia.com/pages/main.aspx?Language=PersianB ook=40Chapter=11

277. https://www.beblia.com/pages/main.aspx?Language=PersianDari Book=10Chapter=6DLang=PersianDari

278. https://www.beytoote.com/art/negah gozashte/jewel before chris tian.html

279. https://www.britannica.com/art/dance

280. https://www.britannica.com/art/Western dance/Dance in Classic

ص: 461

al Greece

281. https://www.britannica.com/science/sexology

282. https://www.britannica.com/topic/Islamic arts/Dervish dancing

283. https://www.cgie.org.ir/fa/news/215674

284. https://www.dictionary.com/browse/strip

285. https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/iravani/feqh/36/370412/ %D8%A3%D9%86%D9%91%20%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8 %B1%D8%A8%20%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%B2%D9%85 %20%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%82%D8%B5%20%D8%B9% D8%A7%D8%AF%D8%A9

286. https://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/sobhani/feqh/97/971106/ %D8%B1%D9%82%D8%B5

287. https://www.gottaswing.com/

288. https://www.health.harvard.edu/newsletters/Harvard_Womens Health Watch/2009/May/The health benefits of tai chi.

289. https://www.healthline.com/health/ballerina feet

290. https://www.healthychildren.org/English/healthy living/sports/Pa ges/Ballet and Dance.aspx

291. https://www.imna.ir/news/427871/%DA%A9%D8%A7%D9%B E%D9%88%D8%A6%D8%B1%D8%A7%DA%86%DB%8C%D8% B3%D8%AA

292. https://www.incognitodance.com/what is bachata

293. https://www.jamaran.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D9 %BE%D8%B1%D9%88%D9%81%D8%A7%DB%8C%D9%84.182/ 1201802%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%87%D8%AA%D9%81 %DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%AA%D9%82%D8% B1%DB%8C%D8%A8%DB%8C+%D8%A2%DB%8C%D8%AA%D 8%A7%D9%84%D9%84%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AC%D 8%B1%D8%AF%DB%8C

294. https://www.merriam webster.com/dictionary/danceother words

295. https://www.nbcnews.com/feature/nbc.out/homophobia misogyn y still problematic world dance performers say n1057186

296. https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3871955/

297. https://www.ndeo.org/content.aspx?page_id=2507club_id=893 257item_id=567pst=9950

298. https://www.nytimes.com/2018/11/05/t magazine/gay male balle t.dancers.html

299. https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/da nce 1

ص: 462

300. https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/da nce_1?q=dance

301. https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/da nce 2

302. https://www.psychologytoday.com/intl/blog/hope-eating disorde r'recovery/201704/what is dance movement therapy

303. https://www.quora.com/Is it true that most male ballet dancers a re homosexual

304. https://www.quora.com/What is the most sexy dance

305. https://www.researchgate.net/publication/240677230_Undressin g_the_First_Amendment_and_Corsetting_the_Striptease_Dancer

306. https://www.researchgate.net/publication/241736944 Negotiatin g the gay male stereotype in ballet and modern dance

307. https://www.roshdmag.ir/fa/article/20586/%D8%A7%D8%B3% D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF %D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8% A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C+%D8%AA%D8% B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D9%86%DB %8C%D9%88%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4%DA%A9% D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86

308. https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S20937911183 03019

309. https://www.shia.news.com/fa/news/2086/%D8%B4%D9%86% D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%88%D9%86% D8%B1%D9%82%D8%B5%D9%8A%D8%A7%D9%88%D8%B1 %D8%B2%D8%B4

310. https://www.sistani.org/persian/qa/01085/

311. https://www.sistani.org/persian/qa/search/35519

312. https://www.sistani.org/persian/qa/search/45524/

313. https://www.sistani.org/persian/qa/search/596/

314. https://www.sistani.org/persian/qa/search/596/page/2

315. https://www.stagecoach.co.uk/blog/blog/march 2014/benefits of dance for young children

316. https://www.talarnameh.com/mag/%D8%A7%D9%86%D8%AA %D8%AE%D8%A7%D8%A8%D9%85%D9%88%D8%B2%DB%8 C%DA%A9%D9%88%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9% 82%DB%8C+%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8 %B9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C/

317. https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/2159676X.2011.5

ص: 463

72181?journalCode=rqrs21

318. https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/13569783.2013.7 87255

319. https://www.themuseatdreyfoos.com/entertainment/2019/09/18/t he stigma of male dancers/

320. https://www.vajehyab.com/?q=%D9%BE%D8%A7%DB%8C% DA%A9%D9%88%D8%A8%DB%8Cf=dehkhoda

321. https://www.vajehyab.com/dehkhoda/%DA%A9%D8%B1%D8 %B4%D9%85%D9%8

322. https://www.wikifeqh.ir/%D8%B1%D9%82%D8%B5

323. https://www.yjc.ir/fa/news/6692216/%D8%AA%D9%85%D8% B1%DB%8C%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85%D9 %86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D B%8C%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4%D8%B5%D8%A8% D8%AD%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C+%D8%AA%D8%B 5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1

324. https://www.zhiaronline.com/blog/what is capoeira.html

325. ostadmadadi.ir

326. www.eprints.usq.au/

327. www.totango.net. Retrieved 20 February 2015

328. Zumba brings the dance party into the health club, USA Today, 10 October 2011

ص: 464

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109