تاریخ تشیع اصفهان: از دهه سوم قرن اول تا پایان قرن دهم

مشخصات کتاب

سرشناسه : فقیه ایمانی، مهدی

عنوان و نام پديدآور : تاریخ تشیع اصفهان: از دهه سوم قرن اول تا پایان قرن دهم/ تالیف مهدی فقیه ایمانی

مشخصات نشر : مهدی فقیه ایمانی، 1416ق. = 1374.

مشخصات ظاهری : ص 463

شابک : بها:6500ریال

یادداشت : کتابنامه: ص [447] - 459؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع : شیعه -- ایران -- اصفهان -- تاریخ

شیعه -- ایران -- اصفهان -- سرگذشتنامه

رده بندی کنگره : BP239/ف7ت2 1374

رده بندی دیویی : 297/539

شماره کتابشناسی ملی : م 74-3932

اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ویراستار کتاب : خانم مهدیه نیلی خواجو

ص: 1

اشاره

تاریخ تشيّع اصفهان

مولف مهدی بن محمد باقر فقیه ایمانی

موضوع ریشه یابی اصل تشیّع در اسلام

و تشیّع اصفهان از دهه سوم قرن اول تا پایان قرن دهم ه

ناشر مولف

حروف چینی کوثر

چاپ اول محرم 1416 ق - 1374 ش

تیراژ 5000

چاپ و صحافی از سازمان چاپ و انتشارت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

قیمت 650 تومان

ص: 2

و إنّ مِنْ شیعَتِهِ لإ براهیمَ

إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

سوره صافات 82 - 83

ابراهیم - در رابطه با دیدن مقام والای خاندان رسالت و شیعیان علی در عالم نورانیت و گفتن: بار الها مرا از شیعیان آن ها و دوستاران شان قرار ده عملاً با قلب سلیم به پیش گاه پروردگارش رو آورد و شیعه علی بودن حضرتش اعلام شد.

( لوامع النورانیه بحرانی ص 322 ، ملحقات احقاق الحق 13 - 59 - 60 )

ص: 3

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الْرَحیم

به مناسبت سیصد و چهارمین سال گرد مرحوم علامه بزرگوار مجلسی ( ملا محمّد باقر ) و تجلیل و تقدیر از مقام والای او که عالی ترین مصداق فرموده امام صادق علیه السلام : « خَيْرُ اَلنَّاسِ بَعْدَنَا مَنْ ذَاكَرَ بِامَرْنَا وَ دَعَا اَلنَّاسَ اِلى ذِکْرنا » می باشد .

کتاب حاضر چاپ و به خوانندگان ارجمند تقدیم می گردد

ص: 4

پیش گفتار

تاریخ نگاران و سابقه تشیّع در اصفهان :

قابل بسی توجّه و دقّت است که با آن که در حدود هفتاد جلد کتاب و رساله با حجم های مختلف 1 تا 4 جزء - به قلم علما و نویسندگان شیعه و سنّی و تعدادی هم وسیله مستشرقین مسیحی به زبان های عربی ، فارسی، انگلیسی، فرانسوی، ترکی و ... ، ویژه ابعاد مختلف رجال شناسی، تاریخی، جغرافیائی ، حکومتی و اقتصادی شهر اصفهان از قدیم تاکنون تالیف و اکثر آن ها چاپ و منتشر شده است (1) ؛

متاسفانه آن چه از نظر ابعاد و شوون مختلف اصفهان با ویژگی های آن به دست فراموشی یا بی تفاوتی و دست نخوردگی سپرده شده ؛

ص: 5


1- جهت آگاهی بر فهرست اسامی این کتاب ها به صفحه 409 مراجعه شود .

موضوع تشیّع این شهر و ریشه یابی آن از دیدگاه تاریخ است؛ آن چنان که نگارنده با دست یابی به حداقل نیمی از آن آثار و یا ترجمه بعضی از آن ها ، و نیز شناختی که کم و بیش از نویسندگان بقیه داشته، یا نام کتاب خود بیانگر موضوع و محتوای آن است - حتی بطور اشاره و اختصار هم برخوردی به طرح این موضوع نکردم .

هر چند بعید نیست در این باره کسی کاری انجام داده باشد و مثلاً جزوه یا رساله ای تنظیم کرده و در کتاب خانه ای محفوظ و نگهداری شود؛ اما نویسنده بکلّی ازین بابت بی خبر است و با مرور بر موضوع های متون و فهارس مربوطه چیزی به دست نیاورد.

بدین ترتیب - بر خلاف اکثر موضوعات تاریخی و علمی که پژوهش گران در پیگیری از آن ها از جاده کوبیده ره می پیمایند و تا حدّی قابل توجه از راه رفته و حاصل زحمات پیشینیان بهره می گیرند - مولف کتاب حاضر تنها به یاری خدا و استمداد از مقام مقدس ولایت و صاحبان اصلی این گونه کتاب ها کار نو و بی سابقه ای را آغاز، و به خوانندگان علاقه مند تقدیم می دارد؛ بدون ادعای آن که کتاب، کامل و خالی از خطا و عیوب نویسندگی باشد.

البته خوانندگان ارجمند بویژه آن گروه از علما و محققین روحانی و دانشگاهی که خود دست اندر کار کارهای تحقیقی اند، با توجه به مندرجات و نشانه های فراوان و مختلفی که درین کتاب به عنوان دور نمائی از سیر تاریخی تشیّع اصفهان در درازای ده قرن قبل از استقرار صفویه در اصفهان ارائه گردیده بدین حقیقت پی خواهند برد که نگارنده با کمبود وسائل کافی برای تحقیق و بررسی موضوع بحث ، تا چه اندازه رنج تنظیم این اوراق و مطالب مندرجه و اطلاعات مربوطه را بر

ص: 6

خود هموار نموده تا ازین ره گذر خدمتی انجام داده باشد؛ و در صورت نقصان دیگران به تکمیل آن همت گمارند.

توضیحاً آن چه نباید ناگفته بماند این که بعض متصدیان تحقیق کتب خطی از اهل تسنن (1) یا اسلام شناس ایرانی غرب زده که اسلام را فقط از زبان و قلم دشمنان اسلام و استادان یهودی یا مسیحی اروپائی خود فراگرفته و خواسته است مزوّرانه گفته ها و نوشته های ضد اسلام و ضد شیعه خود و آن ها را به خورد جوانان بی خبر از واقعیات دهد - وجود شیعه را در طول ده قرن قبل از انتقال صفویه از قزوین به اصفهان ( که در سال 1000 هجری انجام شد ) در دست انداز انکار قرار داده؛ و مخصوصاً عامل پیدایش شیعه اصفهان را بطور در بست، صفویه قلم داد نموده که با کشتار و زور و استفاده از همکاری علمای شیعه فرقه جدیدی از شیعه را به راه انداختند.

لکن تنظیم این کتاب نه بخاطر دفاع از صفویه باشد که آن ها - با رسمیت دادن به تشیّع و پیروی از امامان معصوم شیعه و آزاد نمودن شیعه از فشارهای مذهبی اهل تسنن از یک سو .

و به جای گذاردن عالی ترین و چشم گیرترین مراکز علمی، دینی، ،عمرانی و اجتماعی از قبیل مدرسه مسجد، پل ، حمام ، خیابان، ،بازار، صحن و حرم در کنار مرقد بعضی از امامان و امام زادگان در ایران و ،عراق ، و جلب علمای درجه اوّل و با شخصیت بلاد عرب همانند شیخ بهائی، شیخ لطف الله میسی و محقق کرکی به ایران و مخصوصاً به

ص: 7


1- « عبد الغفور بلوشی » محقق کتاب « طبقات المحدّثین باصفهان » چاپ 1407 موسسه الرساله بیروت ، ج 1 ص 58 .

اصفهان و انواع ابتکارات شغلی و عجائب ساختمانی و احداث قراء و قصبات بی شمار و موقوفات فراوان در اصفهان و دیگر شهر های ایران و عراق از سوی دیگر هیچ گونه نیازی به دفاع نداشته و ندارند.

هم چنان که تالیف آن نه به انگیزه دست و پانمودن مجوز شرعی برای دخالت علما در شوون حکومتی و ارتباط آن ها با سلاطین صفویه باشد که آن ها هم نه تنها وظیفه شرعی خود را بهتر از همه می دانستند و به مصالح اسلامی آشنا تر از دیگران بودند؛ که حتی تشخیص و تعیین وظائف شرعی و اسلامی دیگران هم از هر طبقه ای به عهده علماء واجد شرایط دینی و علمی هر عصر و زمانی بوده و از آن پس نیز چنان بوده و خواهد بود.

و کافی است که علمای حقه شیعه با دخالت مستقیم و غیر مستقیم در شوون حکومتی و سلطنتی صفویه تا حدی آن ها را مهار و کنترل نموده و حتی الامکان هر یک از آنان و حتی اطرافیان شان را از تندروی های مختلف به میانه روی و اعتدال وادار می کردند و قبل از هر چیز از قدرت آنان به نفع اسلام واقعی و تشیّع بهره برداری می نمودند.

امّا ضروریست توجه خوانندگان حق طلب و حقیقت جو رابه گوشه ای از روش خیانت آمیز و سوء استفاده امثال نویسندگان مورد اشاره جلب تا بدانند این گونه افراد از روی انحرافات عقیدتی یا عقده های درونی ، یا بغض اهل بیت پیامبر و نفرت از تشیّع آن ها، یا تصفیه حساب های خیالی با مقامات روحانی و پیش وایان مذهبی شیعه یا مزدوری اجانب و اجرای مقاصد پست و شوم دشمنان اسلام و تشیّع - به وارونه جلوه دادن حقایق اما در قالب های خوشنما و فریبنده پرداخته ، و ازین ره گذر خواسته اند مردم عوام بویژه جوانان خوش باور، ساده لوح

ص: 8

و نا آگاه از حقایق دینی و تاریخی را فریب داده و به بی راهه روی گرایش دهند .

در صورتی که اگر هدف این گونه افراد انتقاد های تاریخی و بازشناخت جنایت کاران در محدوده سلطنت و از موضع زعامت دینی بود باید قبل از همه به سراغ زمام داران اموی، عباسی ، سلجوقی ، غزنوی ، ایوبی ، عثمانی و دست آخر به سراغ سعودی معاصر می رفتند و مخصوصاً روحانیون خود فروخته و درباری آنان را مطرح می کردند که اضافه بر آن که صدها میلیون بلکه میلیارد ها مسلمان را در طول قرون گذشته اسلام و عصر حاضر از اسلام واقعی منحرف و از خاندان رسالت جدا و وادار به رهروی راه خلفای دروغین و غاصب و فاصله گیری و ضدیت با راه و رسم امامان معصوم شیعه نمودند - عمری هم با قلم و بیان و انواع برخورد های عملى، مقام اولى الامرى و واجب الاطاعه بودن آن جنایت کاران از خدابی خبر و زندیقانی ( همانند: معاویه که در طول شصت سال، سبّ و ناسزا گوئی به حجت خدا امام امیر مومنان علیه السّلام را بر فراز هفتاد هزار منبر در سراسر کشور های مسلمان نشین دائر؛ و نقشه قتل امام حسن مجتبی علیه السلام را طرح و به اجرا در آورد؛ و یزید بن معاویه قاتل امام حسین علیه السلام ، و قتل عام کننده مردم مدینه با اباحه عملی مال و ناموس آن ها به مدت سه روز و تخریب مسجد الحرام و کعبه مقدسه با منجنیق و بالاخره گوینده

لُعْبَةُ هاشمَ بِالمُلک فَلَا *** خَبَرُ جَاءَ وَ لَا وَحی نَزَلَ

و عبد الملک مروان که به هنگام رسیدن خبر مرگ پدرش مروان در حال خواندن قرآن بود پس قرآن را بر هم نهاد و گفت: هم اکنون برای

ص: 9

همیشه با تو خداحافظی می کنم؛ و از جا برخاست تا به تصدی مقام خلافت پردازد؛ و مثل حَجّاج بن یوسف، جنایت کار بی نظیر را حاکم بر مسلمانان عراق و حجاز قرار داد .

و ولید بن یزید و یزید بن ولید که یکی قرآن را هدف تیر قرار داد و دیگری بحال مستی نماز صبح را در مسجد چهار رکعت خواند و با روی سخن به مامومین گفت: « اکنون شما را بس است یا زیاده بر این بخوانم ؟ »؛ و روزی هم کنیز جنبش را با پوشانیدن لباس های خود بر او وادار به اقامه نماز جماعت صبح در مسجد نمود (1) و دیگر نمونه هائی ازین قبیل را به مردم تحمیل نموده و با همه نوع جنایت و خیانت و ادعا های دروغین آن ها همکاری و سازش نشان داده و بطور خلاصه همه تجاوزات و انحرافات عقیدتی عملی و اخلاقی زمام داران دشمن اسلام و دشمن اهل بیت عصمت، سلام الله علیهم اجمعین، را از پیش راه گشا بوده؛ و بعد از وقوع تایید توجیه و اسلامی وانمود کرده و می کنند

آری؛ یک نمونه نسبتاً نزدیکش که به راه دور نرویم - شیعه کشی سلطان سلیم بن سلطان سلیمان عثمانی بود که در سال 974 تکیه بر مسند سلطنت و خلافت دروغین اسلامی زد و به سال 982 در گذشت (2)

او با استناد به فتوای یک روحانی نمای دین به دنیا فروش (3) مبنی بر

ص: 10


1- برای آگاهی بر تفصیل جنایات نام بردگان و دیگر افراد بنی امیه و مصادر تاریخی آن رجوع شود به کتاب « شناخت امام » ، بخش دوم .
2- « الشَّقَائِقِ النعْمانيه فى عُلَمَاءِ اَلدَّوْلَةِ العُثمانیه » ص 226-489
3- حامد بن محمد قونوی مفتی ترکیه و در گذشته 985 ، در « فتاوی الحامدیه » که گویا به نام « اَلْعُقُودِ اَلدُّرِّيَّهِ فِي تَنْقِيحِ اَلْفَتَاوَى الحَامِدیه » وسیله « ابن عابدین ، محمد امین بن عمر ( در گذشته 1252 ) تنقیح ، و به سال 1300 در بولاق مصر و در سال 1310 در چاپ خانه میمیه مصر به چاپ رسید [ لوله « کشف الظنون » 1222 / 2 ، « معجم المطبوعات » ص 153 ، 739 ]

کفر شیعه و اباحه خون ، مال و ناموس ،آن و حتی کفر هر کس که منکر چنین فتوائی ،شود چهل هزار و به قولی هفتاد هزار شیعه ساکن اناضول ( از بلاد ترکیه ) را به جرم تشیّع و پیروی از اهل بیت عصمت و طهارت قتل عام کرد (1)

و نیز به استناد همان فتوی و امضای دیگر روحانی دین به دنیا فروش (2)، ده ها هزار شیعه حلب از بلاد سوریه را کشتار و سر به نیست کردند که دیگر عنوانی از شیعه مطرح نباشد (3)

و نمونه قبل از عثمانی صلاح الدین ایوبی ( در گذشته 589 ) بنیان گذار حکومت ایوبی بود که همان طور که با کشتار و قتل عام مسیحیان لبنان و سوریه و اردن و فلسطین به جنگهای صلیبی این مناطق پایان بخشید؛ نیز با کشتار شیعیان مصر در سال 567 به حکومت فاطمیین پایان داد و بساط تشیّع را از سر زمین مصر برچید (4)

ص: 11


1- « البِلاد العَربیه وَ الدولَةِ العُثمانیه » ، حصرى ، ص 40 چاپ 1960. [ « الشیعه و الحاکمون » ص 194]
2- « شیخ نوح بن مصطفى الرومى » مفتی 45 ساله قونیه ترکیه (در گذشته 1070). [ « اعلام زرکلی 51 / 8 ، معجم المولفین » 119 / 13]
3- « اعیان الشیعه » 211 / 11 ؛ « فصول المهمه » آیت الله شرف الدین ، ص 131-153 ، « تاریخ حلب » شیخ ابراهیم نصراله ، ص 154 .
4- « خطط مقریزی » ج 3 و 4 ؛ « کامل » ابن اثیر، ج 9 ؛ «الشیعَةِ وَ الْحاکِمون » مغنیه ، 193-190

و دیگر نمونه های فراوان ازین قبیل که این کتاب گنجایش آن را ندارد و باید به مصادر مربوطه مراجعه گردد.

و همانند مفتیان ،ترکیه دیگر علمای متعصب و دین به دنیای غیر فروش مثل:

- « ابن عربی » مولف « القواصم » (1) »

- و « ابن حجر مکی » مولف « تطهیر الجنان » (2)

- و « محب الدین » خطیب نویسنده مقدمه و پاورقی « القواصم »،

- و ناشران و تنظیم کننده خطوط « العریضه » در رد بر شیعه و تاخت و تاز بر رهروان اهل بیت - صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعین -،

- و «یوسف نبهانی » فلسطینی با نگارش « البَدیعه فِی اِقْنِاع الشِیعِه » در فضائل معاویه (3) ، و نیز « الخلافه » ،

- و « حفناوی » با تالیف « ابو سفیان » ،

- و «جبهان » نویسنده مقاله مجله « رَایه الاِسْلام » سعودی در ربیع الاخر 1380 ه ،

هستند که بعد از گذشتن قرن ها از دوران حکومت های ضد اسلام و ضد بشریت معاویه و یزید و دیگر زمام داران اموی، درصدد دفاع از آن ها

ص: 12


1- این کتاب در دفاع از بنی امیه از جمله یزید سگ باز شراب خوار و از همه بدتر قاتل امام حسین علیه السلام ، و گوینده شعر کفر آمیز « لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ فَلا خَبَرَ جاء خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحِيٌ نَزَلَ »، و پاک و پاکیزه جلوه دادن اوست
2- این کتاب در تطهیر زوری معاویه و تنزیه مزوّرانه او از صدها نوع آلودگی قولی و فعلی ، و جنایات کفر آمیزش می باشد که در حاشیه « صواعق المحرقه » وی به چاپ رسیده است
3- « اعلام » زرکلی 218 / 8

برآمده و با انواع خلط مبحث های تاریخی تفسیری حدیثی و فقهی، علی رغم شیعه به توجیه جنایات ایشان و مشروع وانمود کردن آن ها پرداخته؛ یا این گونه کتاب ها را تحقیق ، چاپ و منتشر می کنند.

یا مثل آتاترک ( مصطفی کمال ) که با سقوط عثمانی ها و تکیه زدن مسند حکومت جمهوری ترکیه به ( سال 1923 م ) ، اسلام را در ترکیه از رسمیت ساقط کرد و در هیچ یک از شوون سیاسی و اداری کشور ترکیه سهمی برای اسلام قائل نشد و هنوز هم این رشته سر دراز دارد .

و مثل « محمد بن عبد الوهاب » نجدی که بنیان گذار مذهب وهابی بود و به سال 1157 ه با محمد بن سعود جد سلاطین سعودی تبانی کرد؛ و با شیعه کشی و قتل عام در کربلا و دیگر جا ها، وهابی گری را گسترش داد؛ و تا هم اکنون ادامه پیدا کرده و حکومت سعودی اجرا کننده بدعت های ضد اسلامی او بوده و هست.

اما فلان ایرانی غرب زده یا بلند گوی دشمنان اسلام و تشیّع این افراد را و این کتاب ها را و این روش های حکومتی همه را نادیده گرفته، بلکه به دنباله روی و همکاری با آن ها به بزرگ ترین مایه افتخار شیعه و خدمت گزار به اسلام و اهل بیت عصمت - صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِین - مثل مجلسی و امثال او فحاشی و جسارت و اهانت می کند.

یا بر علیه صفویه که اگر همانند همه سلاطین و زمام داران ، نقطه ضعف های اخلاقی بودند، بزرگ ترین خدمت را هم به عالم اسلام تشیّع از خود نشان دادند؛ و شیعیان و پیروان خاندان رسالت - علیه السَّلام - را از انواع محدودیت ها و گرفتاری های مذهبی از ناحیه سلا سنی و آخوند های سنّی و مردم ،سنّی رهائی و ( رسمیت دادند ) کتاب فحش نامه می نویسد .

ص: 13

اکنون با توجه به موضوع کتاب ( که در تاریخ تشیّع اصفهان خلاصه می شود )، نخست می پردازیم به توضیح کوتاهی پیرامون پیدایش اصل تشیّع و شناخت بنیان گذار آن از دیدگاه های مختلف، و سپس خواهیم پرداخت به پیگیری از موضوع اصلی کتاب « تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. »

ص: 14

نخستین مطرح کننده « شیعه » یا بنیان گذار تشیّع در اسلام

هر چند که بعضی از دشمنان شیعه و جیره خواران دستگاه های حکومتی قدیم یا جدید تاریخ پیدایش و گرایش به مذهب حقه تشیّع را به بعد از دوران بعثت و هجرت پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و سلّم - و حتی بعد از دوران حکومت عثمان وانمود کرده اند تا تشیّع را از مذاهب مستحدثه و شیعه را از فرق نوپیدا قلمداد و اصالت اسلامی آن را به دست فراموشی سپرند.

اما با مراجعه به انواع مصادر حدیثی تاریخی، عقیده شناسی جامعه شناسی اسلامی و لغت شناسی عرب ، بدین حقیقت پی می بریم که بعد از نزول آیه شریفه: ﴿ وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ ﴾ (1) و چند آیه دیگر که

ص: 15


1- سوره صافات ، آیه 83

مشتمل بر کلمه « شیعه » می باشد نخستین کسی که کلمه « شیعه » را مطرح و با اضافه آن به نام « علی » آن را بر سر زبان ها انداخت؛

و با فراهم شدن هر گونه زمینه مساعد و پیش آمد مناسبی مقام و موقعیت علی و تشیّع و پیروی از آن حضرت را ، بعد از خود ایراد و گوش زد کرد؛

و با تعبیرات فراوان و گوناگون و توام با قسم، مسلمانان را با مساله امامت آشنا و به رهروی راه امام امیر مومنان - علیه السّلام - و دیگر ائمه اثناعشر - علیهم السلام - تشویق و وادار و از غیر آن برحذر و تهدید به آتش کرد، همانا شخص پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد بن عبد الله صلَّى الله علیه و آله و سلّم - بود .

این موضوع آن چنان از ناحیه حضرتش تحقق یافت که به شهادت مصادر تاریخی و منابع حدیثی هیچ گونه نقطه ابهام و نارسائی برای سو استفاده دشمنان و مخالفان یا فریب خوری و بی راهه روی افراد ضعیف و بی تفاوت بر جای نگذارد .

و از جمله علامه « کرد علی » می نویسد :

« أَوَّلُ اسْمُ ظَهَرَ فِى الاسلام عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ « الشیعه » ؛ و کان لَقَبُ أَرْبَعَةً مِنَ الصَحابه وَ هْمُ ابوذَر وَ سَلْمَانُ وَ عَمَّارُ وَ الْمِقْدَادُ ».(1)

هم چنان که محققان و دانشمندان وظیفه شناس شیعی در دوران های

ص: 16


1- « نخستین اسم و عنوانی که در عهد رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) به ظهور پیوست « شیعه » بود و این کلمه لقب چهار نفر از صحابه که ایشان ابوذر ، سلمان ، عمار و مقداد بودند قلم داد شد .» ؛ «خطط الشام» ج 6 ص 251

گذشته اسلام با استفاده از آیات شریفه قرآنی و احادیث صحیح، مسلم، غیر قابل تردید و وارد از طریق اهل سنت، صدها کتاب و صدها مقاله با منطقی هر چه محققانه تر، رساتر و منصفانه تر به زبان های زنده اسلامی و از دیدگاه های مختلف علم کلام ( عقیده شناسی ) ، فن حدیث، تاریخ، تفسیر و غیره پیرامون اثبات خلافت بلافصل امام امیر مومنان علی - علیه السَّلام - و تقدّم همه جانبه آن حضرت بر دیگران و حقانیت شیعه و بی پایگی و بی راهه روی دیگر گروه های اسلامی نوشته اند (1) ؛

یا بخشی از کتاب های مختلف خود را اختصاص به موضوع امام شناسی و اثبات امامت ائمه اثنا عشر شیعه داده اند؛ و خوشبختانه اکثر آن ها بطور مکرّر چاپ و در دسترس شیعه و سنی و حتی نویسندگان و پژوهش گران خارجی قرار گرفته؛ و بالاخره کمتر و خیلی کمتر جای خالی برای طرح و ایراد بحث تازه ای درین زمینه به جای گذارده اند.

بر این اساس ما درین مقدمه کوتاه با کوتاهی فرصت ، بر آن نیستیم که به تکرار دلائل حقانیت شیعه و کشمکش های کلامی و عقیدتی سنی و شیعه یا رد و ایراد خلط مبحث های مخالفان در زمینه امر امامت پردازیم؛ اما همان طور که اشاره شد نظر به این که انگیزه اصلی تالیف این کتاب بررسی و ارائه سرنخی از تاریخ تشیّع اصفهان و موقعیت علمی، اجتماعی و سیاسی شیعه در طول ده قرن قبل از استقرار حکومت صفویه در این شهر خلاصه می گردد؛

ص: 17


1- جهت آگاهی بر حدود 400 جلد کتاب اختصاصی در باره فضائل و مناقب اهل بیت ، صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعین ، و امامت ائمه اثناعشر علیهم السلام ، و حقانیت شیعه مراجعه شود به مجلدات مجله « تراثنا » 1 - 27 .

به نظر رسید قبلاً سرنخی از بنیان گذار خلافت امیر مومنان و ریشه اصلی تشیّع و عامل اصلی آن در اسلام ارائه گردد تا هم خوانندگان بی خبر از واقعیات تاریخی و یا بی راهه رو بهتر پی به حقایق و واقعیت های سر نوشت ساز معنوی و عقیدتی برند؛ و هم افراد شیعه بدانند چگونه از عالی ترین محکم ترین و منطقی ترین تکیه گاه مذهبی برخوردار بوده؛ و مبادا گفته ها و نوشته های دشمنان خاندان رسالت و عمّال بیگانه و افراد غرب زده بظاهر مسلمان آنان را نسبت به سرمایه عقیدتی تشیّع و ره روی راه ائمه معصومین شیعه علیهم السلام ، که اسلام واقعی در آن خلاصه می گردد - بی تفاوت، سست، بلکه گمراه و خدای ناخواسته دچار ورشکست و بی راهه روی کنند.

و اکنون می پردازیم به پیگیری موضوع های مورد اشاره .

ص: 18

اعلام خلافت بلافصل امیر مومنان ( علیه السلام ) هم زمان با اعلام نبوت پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و دعوت به توحید و یکتاپرستی

بزرگ مورّخ اهل تسنن، محمد بن جریر طبری ( در گذشته 310 ه ) و دیگر تاریخ نگاران و مفسران سنی با اسناد مختلف و معتبر نقل روایت کرده اند از امام امیر مومنان علی - علیه السَّلام - که فرمود: وقتی آیه شریفه: ﴿ وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبین ﴾ ( سوره شعراء ، آیه 213 ) - که بیان گر مامور شدن رسول خدا صلّى الله علیه و آله است به هشدار دادن خویشان نزدیک خود و ترسانیدن آن ها از عاقبت شرک و سر پیچی از اطاعت خدا - بر پیامبر نازل گردید؛ حضرتش مرا صدا زد و فرمود: یا علی ! خداوند به من امر فرمود

ص: 19

که رسالت خود را به خویشان نزدیکم ابلاغ کنم و آنان را به خدا پرستی دعوت و از شرک بر حذر دارم .

پس چون می دانستم هر گاه آن ها را بدین امر بخوانم روی خوشی نشان نخواهند داد در تنگنای اجرای این دستور قرار گرفتم و به سکوت برگذار کردم (1) ؛ آن گاه جبرئیل به نزد من آمد و گفت ای محمد اگر ماموریت خود را درین باره انجام ندهی خداوند تو را عذاب خواهد کرد.

اکنون به اندازه یک صاع ( سه کیلو ) و طبق بعضی روایات یک مد ( سه چهارم کیلو ) - طعام و یک ران گوسفند و قدحی شیر برای ما آماده کن . سپس طائفه عبد المطلب را دعوت به حضور نما تا من با آنان صحبت کنم و این ماموریت را بدان ها ابلاغ نمایم.

امیر مومنان - علیه السّلام - فرمود: من برنامه پذیرائی را طبق دستور آن حضرت آماده کردم؛ و پس از آن فرزندان عبد المطلب را که تعداد آن ها از چهل نفر و بحسب بعض روایات سی نفر یکی کمتر یا زیادتر بود دعوت نمودم و آن گاه که همه مدعوین از جمله عموهای پیامبر ابو طالب، حمزه ، عبّاس و ابو لهب در محضر پیامبر تجمع نمودند، به دستور آن حضرت غذای تهیه شده را آوردم و سفره را گستردم

رسول خدا - صلى الله علیه و آله تکه ای از گوشت را برگرفت و با دندان ریش ریش کرد و در اطراف ظرف غذا افکند؛ سپس فرمود « بِسْمِ الله » بگوئید و مشغول خوردن شوید.

ص: 20


1- به نوشته ابن سعد و ابن هشام و طبری ، نزول آیه فوق و صدور این دستور ، بعد از سه سال از تاریخ اصل بعثت آن حضرت بود.

حاضران همه از آن غذا خوردند آن چنان که دیگر نیاز و اشتهائی بر ایشان نماند سوگند به خدائی که جان علی در دست قدرت اوست، اگر هر یک ازین افراد می خواستند همه آن غذا را یک تنه می خوردند. بعداً رسول خدا فرمود ظرف شیر را آوردم همه نوشیدند تا سیراب شدند؛ بخدا سوگند که آن ظرف شیر هم خوراک یک نفر شان بود - جالب توجه آن که به موجب تصریح بعض روایات ، بعد از خوردن غذا و نوشیدن شیر به اندازه ای که همه آن عده سیر و سیراب شدند؛ ظرف غذا و قدح شیر هم چنان دست نخورده باقی ماند و چون رسول خدا خواست با آن ها صحبت کند ابو لهب پیش دستی کرد و به همرا هان خود :گفت رفیقتان سخت شما را سحر کرد

درین موقع حاضرین همه برخواستند و متفرق شدند و رسول خدا موفق نشد با آن ها سخن بگوید.

فردای آن روز پیامبر فرمود یا علی! این مرد بر من سبقت گرفت و گفت آن چه را شنیدی؛ همراهانش نیز قبل از آن که من صحبت کنم پراکنده شدند ؛ پس همانند دیروز غذا را فراهم ساز و آنان را درین جا - که گویا خانه ابو طالب بود گردآور.

من نیز کار تهیه غذا را انجام داده و آن ها را دعوت به حضور کردم؛ پس هم چون روز گذشته غذا را خوردند و شیر را نوشیدند و سیر و سیراب شدند آن گاه رسول خدا بسخن درآمد و فرمود: ای فرزندان عبد المطلب ! بخدا سوگند جوانی را از عرب سراغ ندارم که برای قوم و دار و دسته خود چیزی آورده باشد که برتر و نیکو تر از چیزی باشد که من برای شما به ارمغان آورده ام من سعادت دنیا و آخرت را برای تان آورده ام؛ خداوند مرا امر فرمود تا شما را به سوی او دعوت نمایم؛ اکنون

ص: 21

کدام یک از شما مرا درین کار پشتیبانی می کند تا برادر و وصی و خلیفه من بین شما باشد؟

حاضرین همه از جواب خود داری نموده به سکوت پرداختند؛ و من در حالی که از همه آن ها جوان سال تر و باریک اندام تر بودم گفتم من عهده دار این وظیفه می گردم پیامبر گفته خود را تکرار فرمود؛ باز آن جماعت از پاسخ خودداری کردند؛ و من مجدداً آمادگیم را اعلام نمودم و ( بحسب بعض روایات پیامبر سه مرتبه گفته خود را تکرار فرمود؛ علی هم در هر سه مرتبه اعلام همکاری کرد )

پس پیامبر گردن مرا گرفت و با روی سخن بحاضرین - فرمود:

« إنَّ هذا اَخي وَ وَصَیّى وَ خَلِيفَتي فِیکُم ، فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَاطِيعُوا »

« این برادر و وصی من و جانشین من در میان شما می باشد؛ سخنش را گوش کنید و فرمانش را اطاعت نمائید. »

درین موقع حاضرین از روی تمسخر و استهزاء - خنده کنان از جا برخواستند و به ابو طالب :گفتند محمد به تو دستور می دهد حرف پسرت را بشنوی و اوامرش را اطاعت کنی ( با این که تو شیخ قریشی !! ) (1) .

ص: 22


1- تاریخ الامم و الملوک طبری ،319 / 2-321، چ معارف مصر 1968 م. ، و ص 62 چاپ استقامت ( افست بیروت )؛ - تهذیب الاثار طبری 57 / 1 مطابع الصفاء؛ [ « ملحقات احقاق الحق » 224 / 20 ] - « تفسیر » طبری 74 / 19 چ بولاق با تبدیل خائنانه مولف یا متصدی چاپ جمله: « عَلَى اَنْ يَكُونَ أَخِى وَ وَصِيّى وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ » ( که بیانگر حق امتیاز مقام اخوت و وصایت و خلافت پیامبر برای کسی است که پیش قدم در اعلام همکاری با انجام مقام رسالت باشد ) به جمله مبهم « عَلى اَنْ یَکُونُ اَخى وَ کَذا وَ کَذا » ؛ و نیز تبدیل جمله: « إنْ هَذَا اخى وَ وَصِيَّى وَ خَلیفَتی » ( که بیان گر اعلام مقام وصایت و خلافت علی علیه السّلام است ) به جمله سربسته: « إِنَّ هَذَا اِخِي وَ كَذَا وَ کَذَا » یعنى این برادر من و چنین و چنان است.

نیز جهت آگاهی بر دیگر راویان و ناقلان این قضیه و اختلاف در اجمال و تفصیل و در تعبیرات هر یک از روایات ، به مصادر زیر رجوع شود (1)

ص: 23


1- « نقض العثمانیه ابو جعفر اسکافی ( م 240) در ردّ « عثمانیه » جاحظ ، ص 303 چ مصر و به نقل از ابن ابی الحدید . - « فضائل الصحابه » احمد حنبل ( م 241) ج 2 ص 650 به شماره 1108 و ص 700 به شماره 1196 و ص 712 به شماره 1220 بدون کلمه « وَ یَکونُ خَلیفَتی ». - « مسند » احمد حنبل ج 1 ص 111 و 159 ، نیز در ص 331 ضمن حدیثی که شامل ده خصلت برای امیر المومنین علیه السّلام است . - « خصائص نسائی » ( م 303) ص 18 چ مصر و ص 30 چ بیروت . - « الفوائد » جعفر بن محمد بن نصیر خلدی ( م 348 )، نسخه مخطوط ضمن مجموعه شماره 42 موجود در کتاب خانه ظاهریه شام . [ « تاریخ دمشق » ابن عساکر، بخش امام علی ، ج 1 ذیل ص 98 ] - تفسیر الکشف و البیان ابو اسحاق ثعلبی ( م 427) مخطوط کتاب خانه آیت الله مرعشی - قم ، ذیل آیه موضوع بحث به دو سند . - « شواهد التنزیل » حافظ حسکانی (م بعد 490 ) ج 1 ص 371-372 و ص 420 به نقل از ابو اسحاق ثعلبی . - « معالم التنزیل » بغوی ( م 516) ج 5 ص 105 چ قاهره . - « انباء نجباء الابناء » برهان الدین محمد بن ظفر مغربی (67 / 565) ص 46-47 ج مصر.[ « الغدیر » علامه امینی 279 / 2] - « تاریخ دمشق » ابن عساکر ( م 571 ) بخش امام علی ( علیه السلام ) ج 1 ص 97-105 شماره 133-140 ، ولی تنها در شماره های 137، 138 و 140 تصریح به کلمه «و خلیفتی » شده - « الکامل فی التاریخ » ابن اثیر ( م 630) ج 2 ص 41 42 بامتنی همانند تاریخ طبری. - « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید (م 656) ج 13 ص 210 دنباله خطبه 238 معروف به « قاصعه » با ذکر متن روایت از تاریخ طبری و ص 244 بطور مختصر و خلاصه روایت . - « کفایه الطالب » گنجی شافعی ( م 658) باب 51 ص 203-204. - « ریاض النضره » محب الدین طبرانی (م 694) ج 2 ص 168 - به نقل از مناقب احمد - و در چاپ بیروت ص 112 - « فرائد السمطین » ابراهیم حموئى ( م 722) ج 1 ص 85 . - « منهاج السنه » ابن تیميّه حرّانى ( م 728) ج 4 ص 80 به نقل از ابن ابی حاتم رازی بزرگ محدث و حدیث شناس اهل تسنن ، ( متوفی 327 ) و بغوی (صاحب « معالم التنزیل » نام برده) . - « المختصر فی اخبار البشر » ابو الفداء عماد الدین دمشقی ( م 732) ج 1 ص 116. - « لباب التاویل فی معانى التنزیل » معروف به تفسیر خازن ، علاءالدین محمد بغدادی شافعی ( م 741) ص 371 و 390 . - « نظم درر السمطین » جمال الدین زرندی ( م 744 ) ص 82-83 - « تفسیر » ابن کثیر دمشقی ( م 774) ج 3 ص 351 و نیز « البدایه و النهایه » وی ج 3 ص 40 و سیره النبویه اش ج 1 ص 459 هر سه شامل روایت مربوط به شان نزول آیه ﴿ وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَک ...﴾ و به نقل از طبری ؛ اما همانند تفسیر طبری - با اسقاط جمله سر نوشت ساز: « إِنَّ هذا أَخِى وَ وصيّى وَ خَلیفتی فیکُم فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اَطیعوا » و جایگزین کردن کلمه « کذا و کذا » - اقدام به تحریف و خیانت در نقل ، و کتمان علم و پرده پوشی حقایق و بالاخره الهام گیری از استاد شیطان صفت خود، ابن تیمیه ناصبی و سر سخت ترین مخالف و دشمن امام امیر المومنین و سایر اهل بیت و شیعیان شان ، نموده است. با این فرق که هم چنان که به نظر رسید ، ابن تیمیه متن روایت را از دو نفر از اعلام حدیثی و تفسیری سنّی نقل کرده ؛ اما چون بر خلاف عقاید انحرافی وی بوده همانند دیگر احادیثی که به بهانۀ اشتمال بر فضائل ائمه شیعه، آن ها را رد کند آن را هم مورد تخطئه و عیب تراشی قرار داده است؛ اما ابن کثیر فراز مشتمل بر کلمه « خلیفه » را حذف و کلمه « کذا و کذا » را به جای آن ذکر کرده است. - « مجمع الزوائد هیثمى » ( م 807 ) 302 / 8 و 113 / 9. - « جمع الجوامع » یا « جامع الاحادیث » سیوطی (م 911) به شرح ترتیب آن - « کنز العمال » متقی هندی ( م 975) ج 13 ص 114 به شماره 36371 و ص 128 به شماره 36408 به سند دیگر و ص 131 به شماره 36419 و ص 149 به شماره 36465 و ص 150 به شماره 36466؛ و مجموعاً به نقل از ابن اسحاق ، احمد حنبل ، ابن جریر طبری ، طحاوی، ضیاء مقدسی ، ابن ابی حاتم ، ابن مردویه ، ابو نعیم و بیهقی . - « منتخب کنز العمال » از مولف اصل - چاپ حاشیه مسند احمد - ج 5 ص 41-42 و 241 - « سیره » نور الدین حلبی ( م 1044) ج 1 ص 30 و 311 چاپ بهیه مصر . - « نسیم الریاض ( شرح شفاء قاضی عیاض ) » شهاب الدین خفاجی ( م 1069) ج 3 ص 37 با حذف بخش آخر آن و به نقل از « دلائل النَبُوَة » بیهقی و دیگران با سند صحیح - ینابیع الموده سلیمان قندوزی ( م 1294) باب 31 ص 122 . - « تاریخ التمدن » الاسلامی جرجی زیدان م (1332) ج 1 ص 31 . - « جریده السیاسه مصر» به قلم محمد حسنین هیکل مصری ، شماره 12 / 2751 ذی القعده 1350 ه ؛ ص 5 ستون 2 ؛ نیز شماره 2785 ص 6 ستون 4 به نقل از صحیح مسلم، مسند احمد، زیادات عبد الله بن احمد بر مسند احمد، جمع الفوائد ابن حجر هیثمی ، عیون الاخبار ابن قتیبه، عقد الفرید احمد بن عبد ربه، رساله عمرو بن بحر جاحظ ، تفسیر ابو اسحاق ثعلبی . - « حیاة مُحَمَّد » دکتر محمد حسین هیکل مصری (م 1376) در چاپ اول به سال 1354 ص 104؛ امّا در چاپ دوم، پس به نقل پاورقی اعیان الشیعه ج 3 ص 114 چ دارالتعارف - به خاطر خرید هزار جلد آن به قیمت 500 جینه مصری از وی ، فراز مشتمل بر « وصیی و خلیفتی » را حذف نموده است . - « الشهید الخالد » الحسین بن على استاد حسن لطفی ، معاصر ، ص 9 - « کتاب محمد » توفیق الحکیم ، ص 50 . - تعلیقه عبد المسیح انطاکی حلبی ( م 1341) بر « قصیده علویه » یا « تاریخ شعری لصدر الاسلام » ص 76 چاپ 1902 مصر؛ جهت آگاهی بر بخشی از متن قصیده و نیز تعلیقه بر آن ، رجوع شود به « الغدیر » ج 2 ص 284-286. - « حیاه الصَحابَه » محمد یوسف کاندهلوی ، معاصر ج 1 ص 81-83 چاپ حیدر آباد ، با اسناد مختلف و متن های متعدّد و از جمله نقل از ابن ابی حاتم و اشاره به روایت طبری . - مقاله جرجیس انگلیسی که به قلم ملحد پروتستانی مشهور به هاشم عربی به نام « مقاله فی الاسلام» به عربی ترجمه شده ، در صفحه 79 چاپ ششم شان نزول آیه را نگاشته است [ پاورقی مراجعه بیستم « المراجعات » علامه شرف الدین ]

ص: 24

ص: 25

بدین ترتیب پیامبر گرامی اسلام - صلّی الله علیه و آله با تشکیل نخستین مجمع عمومی مرکب از سران قریش - در رابطه با اعلام مقام رسالت خود و دعوت به توحید و خدا پرستی - مقام وصایت و خلافت امام علی بن ابی طالب علیه السّلام را به شرحی که خواندیم اعلام، و صریحاً حاضرین را به اطاعتش وادار و مامور فرمود؛ آن چنان که اگر صدها

ص: 26

آیه قرآن و حدیث مسلّم بیان گر خلافت بلا فصل امیر مومنان علیه السلام و وارد از ناحیه پیامبر صلی الله علیه و آله را نادیده انگاریم همین قضیه کافی است که مسلمانان در عقیده و عمل تن به خلافت بلافصل علی علیه السّلام و ره روی راه آن حضرت و دیگر ائمه اثناعشر معرفی شده از ناحیه شخص پیامبر اکرم و امام امیر مومنان صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِین دهند.

و گرنه به موجب حدیث « مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعرف أَمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مَیْتة جاهِلیة » (1) دست به گریبان مرگ جاهلی و پیامد های غیر قابل انکار آن و بطور خلاصه جهنمی خواهند شد.

ص: 27


1- جهت آگاهی بر بیش از هفتاد مدرک حدیثی و تاریخی اهل تسنن برای این حدیث ، و بحث و گفت گو پیرامون دلالت آن بر خلافت حقه ائمه اثناعشر شیعه صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعین مراجعه شود به کتاب « شناخت امام راه رهائی از مرگ جاهلی » از مولف .

شیعه از دیدگاه لغت شناسی

جوهری محقق لغت شناس ( در گذشته 230 )، در « صَحاح اللُغَة » پیرامون کلمه « شیعه » ، و ابن اثیر جزری ( در گذشته 606 )، در «النَهایَة فِی غَریب » الحدیث و الاثار ج 2 ص 519 ذیل واژه « شیعه »، نوشته اند:

اصل شیعه گروهی از مردم است و استعمال آن در مورد یک نفر دو نفر و گروه و مرد و زن چه در لفظ چه در معنی یک سان می باشد و از نظر استعمال غلبه کرده است بر هر کس که پندارد علی و فرزندانش را دوست می دارد تا آن جا که نام ویژه و اختصاصی آن ها شده است.

پس هر گاه گفته شود فلانی شیعه است؛ وی از شیعیان علی شناخته می شود؛ یا اگر گفته شود مذهب شیعه چنین است؛ یعنی از نظر آن ها چنین می باشد و « شیعه » جمع بسته می شود بر «شیع»؛ و این کلمه از « مشایعت » که به معنای پیروی و دنباله روی باشد ریشه گرفته است.

ازهری مرجع لغت شناسان ،عرب ( در گذشته 370)، در « التَهذیب فِی اللُغَة » گوید:

ص: 28

شیعه گروهی هستند که هوای عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلَّم را در سر می پرورند و دم از موالات آنان می زنند. [ « لسان العرب » ج 10 ص 55 ]

نیز زبیدی ( در گذشته 1205) در « تاج العَروس فِی شَرح القامُوس » ج 5 ص 405 ، و الیاس انطون مسیحی در« قاموس الیاس » ص 363 گفتار از هری را با اختلافی در تعبیر ذکر کرده اند.

ابن منظور افریقی ( در گذشته 711) در « لِسان العَرب » ج 10 ص 55 پیرامون کلمه شیعه گوید:

واژه شیعه در استعمال غلبه کرده است بر کسی که دوست دار علی و خاندان او رضوان الله عَلَیهِم اجمعین باشد؛ آن چنان که نام اختصاصی آنان گردیده؛ پس هر گاه گفته شود فلانی از شیعه می باشد، شناخته می شود که او از آن هاست؛ و اگر بگویند در مذهب شیعه چنین است ، یعنی نزد شیعه یا بعقیده شیعه چنین می باشد.

نیز ابن اثیر در « اَلنِّهَايَةِ فِي غَرِيبِ اَلْحَدِيثِ وَ اَلاِثَارُ » پیرامون کلمه « ق م ح » نوشته است:

«وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَعَلَى اِنَّكَ سَتَقْدَمُ عَلَى اللَّهِ اَنْتَ وَ شِيعتُكَ راضينَ مَرْضِيِّينَ وَ يَقْدَمُ عَلَيْهِ عَدُوُّكَ غَضْبَاناً مُقْمَحِينَ ثُمَّ جَمَعَ يَدَهُ الي عُنُقِهِ يُرِيهِمْ كيفَ اَلاِقْمَاحُ »

« پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی فرمود:

بدون شک تو با شیعیانت وارد محشر می شوید در حالی که همه خوشنود خواهید بود و خدا هم از شما خوشنود باشد؛ و دشمن تو وارد می شود در حالی که ناخوشنود ، خشمگین و دست به گریبان است. آن گاه

ص: 29

دست های خود را به علامت اقماح ( دست به گریبان بودن ) - در گردن آویخت تا نشان دهد دشمنان علی با چه شکلی وارد محشر می شوند .»

بدین ترتیب از مجموع گفته های اهل لغت چنین استفاده می شود که « شیعه » یعنی هوا خواه و پیرو علی و فرزندان او که ( بر اثر انتخاب ایشان به عنوان رهبر و امام ) از دیگر فرق مسلمین جدا و منشعب گردیده است.

و اما تاریخ این انتخاب و عاملی که آنان را وادر به چنین انتخابی نموده، پس در بحث های آینده این مقال مطالعه خواهید کرد.

ص: 30

شناخت شیعه از دیدگاه تاریخ ادیان و جامعه شناسی

1 - ابو الحسن اشعری در ( در گذشته 334 ) بنیان گذار و پیشوای فرقه ،اشاعره، در « مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین » - ج 1 ص 65 چاپ 1950 م قاهره پیرامون شیعه نوشته است :

« ... از آن رو بدان ها شیعه گفته شد که پیروی علی را انتخاب نموده و او را بر دیگر صحابه رسول الله مقدم می دارند »

2 - « نوبختی ( در گذشته 402) در فرق الشیعه » - ص 15 چاپ

اسلامبول - گوید:

« به موجب تحقیق ، نخستین گروه از گروه های اسلامی ، شیعه بوده و آنان گروه علی بن ابی طالباند که در زمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و پس از وی شیعه علی نامیده شدند و به عنوان گرایش به او و عقیده به امامتش

ص: 31

شناخته گردیدند.

3 - ابن حزم اندلسی ( در گذشته 456 ) در «الْفَصْلِ فِي اَلْمِلَلِ وَ اَلاِهْوَاءِ وَ النَّحل » - ج 2 ص 113 چاپ افست بغداد - می نویسد:

« کسی که موافقت کند با شیعه درین که علی پس از پیامبر خدا برترین مردم است و او و پس از او فرزندانش شایسته ترین کس برای امامت بوده اند او هم شیعی خواهد بود؛ هر چند در موارد اختلاف بین مسلمین، با شیعیان مخالفت کند؛ پس اگر در عقیده به برتری علی با آنان مخالف باشد شیعه نخواهد بود.

4 - ابو الفتح شهرستانی ( در گذشته 548) در « ملل و نحل » - فصل ششم ص 146 - نوشته است:

« شیعه آن هائی هستند که پیروی علی را بخصوص اختیار نموده و از روی نص و وصیت ، آشکارا یا پنهانی پیامبر ، قائل به امامت و خلافت او گردیده؛ و عقیده شان برین بوده و هست که امامت از فرزندان علی خارج نشود؛ و اگر دیگری منصب امامت را اشغال کرد از روی تجاوز بحریم امامت بوده یا به خاطر تقیه ، که امام بر حق به ملاحظه وجود مخالفان از دخالت خود داری کرده و آن گاه دیگری آن را تصاحب نموده است.»

5 - ابن خلدون مغربی ( در گذشته 808 ) در مقدمه کتاب « اَلْعِبَرُ فِي خَبَرٍ مَنْ غَبَرَ » - که خود کتاب مستقلی درباره جامعه شناسی است، ص 138 - نویسد:

دانسته باش که شیعه از دیدگاه لغت شناسی، همرا هان و پیروان را گویند و در عرف فقها و متکلمان عقیده شناسان قدیم و جدید، این کلمه بر پیروان علی و فرزندانش رضی الله عنهم اطلاق می گردد .

ص: 32

و استاد محمد عبد الله عنان مصری در ذیل روایت مبنی بر اعلام مقام نبوّت و خلافت نویسد :

« از جمله خطاها این باشد که گفته شود شیعه برای اولین بار به هنگام جدائی خوارج از لشکر امیر مومنان در صفین به نمایش در آمد؛ بلکه آغاز شیعه گری و به ظهور پیوستن آن در عصر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) بود؛ همان موقعی که حضرتش با آیه ﴿ وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبین ﴾ مامور انذار و هشدار دادن به خویشان نزدیک خود شد... » (1)

و دانشمند و نویسنده ،مصری، احمد عباس صالح زیر عنوان « الیمین و الثوره » مقاله ای نگاشته شامل این فراز :

« محققاً و بدون شک اغلب مسلمانان به هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله ره رو راهی بوده اند که علی بن ابی طالب و اصحابش می پیمودند؛ چه پیامبر صلی الله علیه و آله جلودار و پیشوای آن راه بوده و زیر بنا و مقدمات اساسی آن را برقرار و فراهم نموده بود. » (2)

و در مقاله بعد نویسد : « حزب بزرگی از حزب های مسلمین برین عقیده بودند که علی ( علیه السلام ) در امر خلافت اولى و شایسته تر از ابو بکر و عمر بود. (3)

و بدین ترتیب با کشت بذر تشیّع به دست پیامبر، پیوسته و روز به روز حاصل آن در حال نمو و سربلندی و خود نمائی به پیش می رفت؛

ص: 33


1- « تاریخ الجَمعیات السَریه » [ چاپ مصر « الشیعه فی المیزان » مغنیه ، ص 429 ]
2- « مَجَله الکاتب » شماره ینایر کانون دوم 1965 م. [ « الشیعه فی المیزان »، ص 429 ]
3- همان مجله ، شماره فبرایر شباط 1965 م . [ « الشیعه فی المیزان » ، ص 431 ]

آن چنان که اصحاب درجه اوّل پیامبر و صلحا و مخلصین امت اسلامی معتقد بودند که راه علی، راه رسول خداست .

و مسعودی درین باره نوشته است: « در صفین تعداد نود هزار نفر از ،مسلمانان همراه علی بودند که دو هزار و ششصد نفر آن ها از صحابه پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) بودند. »

اما آن چه که سرنخ موضوع تشیّع و بیان گر طرح کلمه « شیعه » و اضافه آن به نام مبارک علی ارواحنا فداه از ناحیه پیامبر می باشد آیه شریفه:

﴿ إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلِحَتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ البَرِيَّةِ ﴾ (1)

و احادیث وارده پیرامون آنست.

آری، روایات فراوان بیش از حد تواتر و غیر قابل انکاری که از ناحیه اهل تسنن در تفسیر این آیه و شان نزول آن وارد گردیده، بطور صریح گویای این حقیقت باشد که برای نخستین بار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کلمه « شیعه » علی را با دیگر فرازهای مختلف مبنی بر بشارت به رستگاری هر دو ( علی و شیعیانش ) بطور مکرّر مطرح و ایراد فرمود؛ و اینک بخشی از آن روایات و مصادر مربوطه آن

بزرگ مفسر اهل تسنن ابن جریر طبری نویسد:

« عَنْ مَحُمَّد بنِ عَلى ﴿ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ﴾ فَقَال: قال النَبی صلی الله علیه و آله : اَنْت یا عَلی وَ شیعَتِکَ »

و اخطب خطبای خوارزم نوشته است:

عَنْ جَابِرٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَ اَلنَّبِى ص فَاقْبَلْ عَلَى بْنَ اَبِي طَالِبٍ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّه

ص: 34


1- سوره بيّنه ، آیه 7

صلی الله علیه و آله : قَدْ اتَّاكُمْ اخى ثُمَّ اِلْتَفَتَ الى الْكَعْبَةِ فَضَرَبَهَا بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسي بِيَدِهِ ان هذا وَ شِيعَتُهُ هُمُ الفَائِزُونَ يَوْمَ القِيَامَةِ .

ثُمَّ قَالَ اِنّهُ اوّلكم اِيماناً معى وَ اوفاكُم بِعَهْدِ اَللَّهِ وَ اقْومُكُمْ بِامْرِ اللَّهِ وَ اعْدِلْكُم في الرَّعِيَّةِ و اقْسِمْكُم بِالسَّوِيَّةِ و اعَظُمُكُم عِندَ اللَّهِ مَزِيَّةٌ عُمَّالَةٌ .

قَالَ وَ فِي ذَلِكَ الوَقتِ نَزَلَت فِيهِ إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا و عَمِلُوا الصَّالِحَتَ أُولَئِك هُمْ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ و كانَ اصْحَابُ اَلنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله اذا اِقْبَلْ عَلَى قَالُوا قَدْ جَاءَ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ »

و نیز خطیب خوارزمی به روایت از ابن مردویه از یزید بن شراحیل انصاری کاتب و منشی علی علیه السّلام آورده است که گفت :

سَمِعْتُ عَلِيّاً يَقُولُ حَدَّثَنِى رَسُولُ اَللَّهِ وَ اَنَا مُسْنِدُهُ الى صَدْرَى فَقَالَ اي عَلَى الم تَسْمَعُ قَوْلَ اَللَّهِ تَعَالَى: ﴿ إِنَّ الَّذینَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلَحَتِ اولئِكَ هُم خَیرُ البَرِيَّة اَنْتَ وَ شیعَتِکَ ،﴾ وَ مَوْعِدِي وَ مَوْعِدُكُمُ اَلْحَوْض اِذا جاءَتِ الاممُ لِلْحِسَابِ تُدْعَوْنَ غُرّاً مُحَجَّلِينَ ».

و ابن عساکر از جابر بن عبد الله نقل نموده که گفته :

« كُنَّا عِنْدَ اَلنَّبِى ص فَاقْبَلْ عَلَى فَقَالَ اَلنَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ انَّ هَذا وَ شِيعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ نزَلْتُ ﴿ إنَّ الَّذینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّلَحَتِ أُولئكَ هُم خَیرُ البَريَّة ﴾ ».

و علامه ابن صباغ مالکی از ابن عباس روایت کرده است که چون :ایه ﴿ إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا الصَّلَحَتِ...﴾ نازل شد؛ پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) به علی فرمود:

« هُوَ اَنْتَ وَ شِيعَتُكَ تَاتَى يَوْمَ اَلْقِيامَةِ اَنْتَ وَ هُمْ رَاضِينَ مَرْضَتَيْنِ وَ ياتي اعدا وكَ غَضانا مُقْمَحِين ».

و ابن حجر هیثمی به نقل از حافظ زرندی از ابن عباس آورده است

ص: 35

به هنگامی که آیه فوق نازل گردید پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) به علی فرمود:

هُوَ أَنْتَ وَ شیعتک ؛ تاتى أَنْتَ وَ شِيعَتِكَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ رَاضِينَ مَرْضَتِينِ وَ يَاتَى عَدُوَّكَ غَضَانَا مُقْمَحِينَ

قَالَ : وَ مَنْ عَدْوَى ؟

قَالَ : مِنْ تِبْرٍا منک وَ لعنک ؛

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ : وَ مَنْ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ علیاً رَحِمَهُ اللَّهُ .

بطور خلاصه نزول این آیه را ده نفر از صحابه (1) و نیز امام پنجم حضرت باقر العلوم علیه السّلام از شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده و بین سی تا چهل نفر از اعلام محدثین و مفسرین و تاریخ نگاران ، همه از اهل تسنن آن را در کتاب های مربوط ذکر کرده اند.

و اینک فهرست اسامی و راویان از صحابه :

-انس بن مالک

-بریده بن حصیب اسلمی

- جابر بن عبد الله انصاری

- عال زید ( یا یزید ) بن شراحیل انصاری

- سعد بن مالک معروف به ابو سعید خدری

- سلیمان بن فضله اسلمى ، معروف به ابو برزه؛

- السهلا

- عبد الله بن عباس؛

ص: 36


1- توضیحاً این عده از صحابه هر یک به شرح ذهبی در « الکاشف »، سهمی در نقل - روایات مصادر حدیثی درجه اول اهل تسنن ( یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم و سنن اربعه ) داشته اند و همین مقدار در اعتبار و اعتماد به نقل روایتی آن ها کافی است

- عبد الله بن ابى لهیعه؛

- علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ؛

- معاذ ؟ ؛

- محمد بن علی الباقر ( علیه السلام ) ؛

یادآوری این نکته بجاست که هر چند امام باقر علیه السلام از صحابه نبوده اند لکن چون ابن جریر طبری به عنوان راوی دست اول ، شان نزول آیه درباره امیر مومنان و شیعیانش از محمد بن علی الباقر نام برده؛ مولف هم حضرتش را در ردیف صحابه که راویان دست اول شان نزول آیه بوده اند ذکر نمود.

ص: 37

ناقلان شان نزول آیه

اما ناقلان روایات از طبقه علما و محدثین از اهل تسنن؛ پس به ترتیب تاریخ فوت بدین شرح است:

- « محمد بن جریر طبری » در تفسیرش ج 30 ص 146

- « عبد الرحمن بن محمد بن ادریس » معروف به « ابن ابی حاتم » ( در گذشته 327) ( در تفسیر القرآن ) (1) . [ « الغدیر » 390 / 9] عبد الله بن محمد معروف به « ابن عدی » ( در گذشته 365 ) در « الکامل » ( به نقل خوارزمی و سیوطی و دیگران ) .

- « حسین بن حکم حبری » (در گذشته حدود قرن 3 ) در « تَنْزِيلُ اَلايَاتِ اَلْمُنْزِلَهُ فِي مَنَاقِبِ اَهل بَیت » یا « مَا نَزَلَ مِنَ اَلْقِرَانِ فِي أَهْلُ البیت علیه السَّلَامُ »، مخطوط دانشگاه تهران ص 90 و چاپ قم.

- « احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی » (در گذشته 416 ) در « مناقب » ( به نقل سیوطی، شوکانی و آلوسی ).

- « ابو اسحاق احمد بن محمد ثعلبی نیشابوری » (در گذشته 437 / 427) « در کتاب الجرى ». [ ملحقات احقاق الحق 263 / 14 ]

- « ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی » ( در گذشته 430 ) ( به نقل ارجح المطالب ) امرتسری ص 68 و 529 ، و « اِنْتِهاء الاًفْهام » بصری ص

ص: 38


1- این تفسیر شامل چندین جزء است؛ و بخشی از اجزاء مخطوط آن در کتاب خانه های قاهره ، دمشق و ترکیه موجود است . [ « معجم المفسرین » ج 1 ص 272-271 ]

15 ، « و مناقب ابن شهر آشوب » 68 / 3 از « مَا نَزَلَ مِنَ اَلْقُرْآنِ فِي عَلى »).

- « ابو اسحاق عبیدالله حسکانی حنفی » ( در گذشته نیمه دوم قرن پنجم ) در « شواهد التنزیل » ج 2 ص 356- 366 با ایراد بیست و سه سند حدیثی

- « ابو شجاع شیرویه بن شهردار دیلمی » ( در گذشته 509)

- « ابو الموید موفق بن احمد » معروف به « خطیب خوارزمی » ( در گذشته 568) در « مناقب » فصل 9 ص 62 و فصل 17 ص 187 .

- « ابو القاسم علی بن حسن » مشهور به « ابن عساکر شافعی دمشقی » ( در گذشته 571 ) در « تاریخ دمشق » بخش امام علی ج 2 ص 442 شماره 985 .

- « ابو عبد الله محمد بن عمر فخر رازی » ( در گذشته 606 ) در تفسیر « مفاتیح الغیب »جلد آخر ذیل سوره « بینه ».

- « ابو المظفّر یوسف بن قزاغلى - سبط ابن جوزی - » ( در گذشته 654 ) در « تذکره الخواص » ص 18 .

- « ابو عبد الله محمد بن یوسف گنجی شافعی » ( در گذشته 658) در « کِفایَةِ الطالِب » باب 62 به سه سند و نقل از ابن عقده و ابن مردویه اصفهانیَّیْن .

- « ابو المجامع ابراهیم بن محمد جوینی » ( در گذشته 730 ) در اصفهانیین. « فرائد السمطین » ج 1 ص 156 شماره 118 .

- « جمال الدین محمد زرندی » ( در گذشته 750 ) در « نظم درر السمطین » ص 92 .

- « محمد بن صباغ مالکی » ( در گذشته 855) در« فصول المهمه » 107 .

ص: 39

- « شهاب الدین احمد بن عبد الله حسینی شیرازی شافعی - سبط قطب الدین اژه ای - » ( در گذشته بعد 860 ) در « توضیح الدلائل » ص 170 نسخه مخطوط کتاب خانه ملی شیراز .

- « نورالدین علی شافعی سمهودی » ( در گذشته 911 ) در« جواهر العقدین. »[ ینابیع الموده ص 323]

- « جلال الدین عبد الرحمن سیوطی » ( در گذشته 911 ) در تفسیر« درر المنثور » ج 6 ص 379 و در « لئالی المصنوعه » باب مناقب على ج 1 ص 170 ج بولاق ، از ابن عدی جرجانی .

- « شهاب الدین احمد بن محمد » معروف به « ابن حجر هیثمی مکی » ( در گذشته 974) در صواعق المحرقه ص 96 آیه 11

- « میر محمد صالح کشفی ترمذی » ( در گذشته 1025) در « مناقب مرتضوی » ص 47 بمبئی چ .

- « احمد بن فضل باکثیر مکی » ( در گذشته 1047 / 1037) در « وسیله المآل فى عد مناقب الآل » نسخه خطی ظاهریه شام . [ « ملحقات احقاق » 265 / 17 ]

- « محمد بن رسول حسینی برزنجی مدنی» ( در گذشته 1103) در ( الاشاعه الاشراط الساعه )، ص 42 .

- « میرزا محمد بدخشی » ( در گذشته 1142 / 1122) در « مفتاح النجا » ص 42 مخطوط . [« ملحقات احقاق 265 / 14 »]

- « محمد مبین مولوی سهالوی هندی » ( در گذشته 1225 ) در « وسیله النجاه » ص 66.

- « قاضی محمد بن علی شوکانی » ( در گذشته 1250 ) در « فتح القدیر » 464 / 5 به نقل از ابن مردویه و ابن عساکر و ...

ص: 40

- « شهاب الدین محمود آلوسی مصری » ( در گذشته 1270 ) در تفسیر « روح المعانی » ج 30 ص .

- « سلیمان بن ابراهیم » معروف به « خواجه کلان قندوزی بلخی » ( در گذشته 1293) در ینابیع الموده باب 12 ص 74 ج ترکیه و ص 71 چ نجف.

- « حسن بن مولوی امان الله دهلوی » ( در گذشته 1300 ) در « تجهیز الجیش » [ مخطوط مکتبه آیه الله مرعشی ، ملحقات احقاق 265 / 14 ].

- « سید محمد مومن شبلنجی مصری » ( در گذشته نیمه اول قرن 14 ) در نور الابصار ص 70 ، 101 و 105 .

- « ابو الطیب صدیق حسن خان ( محمد بن علی ) قنوجی بخاری »( در گذشته 1307 ) در « فتح البیان » ج 10 ص 322 چ بولاق.

- « سید ابو محمد حسینی بصری » ( هندی معاصر ) در « انتهاء الافهام » ص 15.

- « توفیق ابو علم مصری » ( معاصر ) در « اهل البیت » آخر باب اول ص 62 چ قاهره ها .

- « عبیدالله آمرتسری » ( معاصر ) در « ارجح المطالب » ص 69 529 و 590 ج لاهور.

و امّا خلاصه احادیث فوق و دیگر احادیثی که در بیان مصداق و تفسیر آیه موضوع بحث وارد شده ، بدین قرار می باشد .

1 - پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) با قسم به کسی که جانش در قبضه قدرت اوست ( یعنی خداوند جهان ،آفرین ) امام امیر المومنین على بن ابی طالب ( علیه السلام ) و شیعیانش را از رستگاران در قیامت اعلام فرمود.

2 - پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) ، امیر مومنان ( علیه السلام ) را نخستین ایمان آور به خدا

ص: 41

و گرایش گر به اسلام و نسبت به عهد و پیمان الهی با وفاتر؛ و در اجرای دستوراتش پا بر جا تر؛ و در امر مسلمانان و توزیع بیت المال دادگستر و عادل تر و بالاخره درجه و مقامش را نزد خدا از همه بیشتر و بالاتر اعلام فرمود.

3 - مقصود و مصداق جمله « خَیْرٌ البَریه » - بهترین مردم - در آیه از هر جهت امیر مومنان ( علیه السلام ) و شیعیان آن حضرت هستند .

4 - مردم ( به موجب گفته پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ) هنگامی که متوجه آمدن علی ( علیه السلام ) می شدند با یک دیگر می گفتند « خَیْرٌ البَریة » آمد .

5 - امیر مومنان ( علیه السلام ) با شیعیان خود در حالی که از خدا خوشنود و خدا هم از آن ها خوشنود است وارد محشر می شوند.

6 - دشمنان علی ( علیه السلام ) ( یعنی بیزاران از آن حضرت و لعنت کنندگان بر او همانند بنی امیه و پیروان قدیم و طرفداران کنونی آن ها ، و نواصب ) در حال ناخوشنودی خشمگین و دست به گردن بسته وارد محشر شوند.

7 - کسی که بر علی ( علیه السلام ) طلب رحمت نماید، خداوند بر او رحمت فرستد.

8 - امیر مومنان ( علیه السلام ) و شیعیان آن حضرت را در قیامت با کلمه پیشانی نورانی ها یا پیشانی سفیدان می خوانند.

9 - قرارگاه پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) با علی ( علیه السلام ) و شیعیانش در قیامت، کنار حوض کوثر است.

10- پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در حال از دنیا رفتن سر مبارکش بر سینه علی ( علیه السلام ) بود.

ص: 42

احادیث غیر مربوط به آیه :

و اما احادیث و روایاتی که بدون ارتباط با تفسیر آیه فوق - از طریق اهل تسنن بیانگر مقام والای شیعه و مشتمل بر شهادت پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله ) به حقانیت آن در بعد مذهبی و آمرزش و روسفیدی و رستگاری علی ( علیه السلام ) و فرزندان و شیعیانش در قیامت ، و خوشنود بودن آن ها از خدا و خدا از آن ها و سیراب شدن همه از حوض کوثر ، و محشور گردیدن شیعه با خاندان رسالت و رفتن به همراه آن ها به بهشت جاودانی است؛ پس فراوان و از دیدگاه حدیث شناسی قابل قبول و ایراد همه اش بیرون از ظرفیت این بخش از کتاب می باشد.

ولی برای آگاهی خوانندگان ارجمند به ذکر نمونه هائی از آن اکتفا نموده و تفصیل بیشتر را به منابع مربوطه واگذار می کنیم؛ و آن نمونه ها بدین قرار است :

1- « انَا الشَّجَرَةِ و فَاطِمَةُ فَرْعِهَا و عَلَى لِقَاحِهَا وَ الحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثَمَرَتُهَا و شِيعَتُنَا وَرَقُها واصِلُ الشَّجَرَةِ في جَنَّةِ عَدنٍ وَ سائِرُ ذلِكَ في سائِرِ الجنَّةِ» (1)

ص: 43


1- « مستدرک حاکم » 160 / 3 ؛ - « الکامل » ابن عدی 748 / 2 و 2451 / 6 چ بیروت ؛ - « شواهد التنزیل » حسکانی 290 / 1 شماره های 397، 588 و 140 / 2 شماره 837؛ - « فردوس » دیلمی 52 / 1 شماره 135؛ - « مناقب » ابن مغازلی ص 90 شماره 133 و ص 297 شماره 340؛ - « مقتل » خوارزمی حنفی 61 / 1، 108؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر - بخش امام علی ( علیه السلام ) - ج 1 ص 128 شماره 181،179 تا 184 و ج 2 ص 479 و - بخش امام حسین ( علیه السلام ) - ص 123؛

این حدیث با توجه به متنهای مختلف آن بطور خلاصه بیانگر آن است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله از دیدگاه عالم خلقت و نقش حیات معنوی، خود را اصل و ریشه درخت بارور نبوت و ولایت ، و علی یا فاطمه را تنه درخت و آن دگر را شاخه های آن و حسن و حسین را میوه های آن و شیعه را برگ های آن اعلام و معرفی فرمود؛ آن گاه اضافه کرد اصل درخت در بهشت عدن است و دیگر چیزهائی که ذکر شد در دیگر بهشت ها.

2 -اَنْتَ اَوْلُ داخِلِ الْجَنَّةِ مَنْ امَّتى وَ انَّ شِيعَتَك علَيَّ مَنَابِرُ مِنْ نُورٍ مَسْرُورُونَ مُبْيَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلَى اشْفَعْ لَهُمْ فَيَكُونُونَ غَداً فِي اَلْجَنَّةِ جِيرَانِي» (1)

پیامبر اکرم با روی سخن به امیر مومنان فرمود:

« تو نخستین کسی باشی که از امت من داخل بهشت گردد، و بدون شک شیعیانت در حالی که بر منبر هائی از نور قرار گرفته با چهره های خوش حال و درخشان در اطراف من حلقه زنند و من آن ها را شفاعت کنم ،پس فردای ( قیامت ) آن ها در بهشت همسایه های من خواهند بود.

ص: 44


1- - « کِفایَه الطالِب » گنجی شافعی ص 317، 425 چ حیدریه و ص 178 ، 278 چ غری؛ - « فرائد السمطین » حموئی ج 1 ص 51، 52 ، و ج 2 ص 30؛ - « ریاض النضره » محب طبری 253 / 2؛ - « فصول المهمه » ابن صباغ مالکی ص 9؛ - « نزهه المجالس » صفوری 222 / 2؛ - « یَنابیع المَوَدَه » قندوزی ص 91 ، 245 و 256 چ اسلامبول ، و ص 104، 291 و 305 ج نجف . - « کِفایَه الطالِب » گنجی شافعی ص 135؛ مجمع الزوائد هیثمى 131 / 9 از کلمه و ان شیعتک ...» .

3 - « اَنْتَ وَ شِيعَتُكَ اَلْفَائِزُونَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ » (1)

« ( ای علی ) تو و شیعیانت رستگاران روز قیامت هستید. »

4 - أَنْتَ وشیعتک فِى الْجَنَّةِ (2)

« ( ای علی ) تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود .

5- « ( یا عَلَى ) انَّ أَوَّلِ أَرْبَعَةُ یدخلون الْجَنَّةِ أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْحَسَنِ و الحسین ؛ وَ ذرارینا خَلْفَ ظُهُورِنَا ؛ وَ أَزْواجِنا خَلْفَ ذرارینا وَ شیعتنا عَنْ ایماننا وَ عَنْ شمائلنا . » (3)

ص: 45


1- - « در بحر المناقب » ابن حسنویه موصلی ص 53 و 58
2- « تاریخ بغداد » خطیب 289 / 12؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر 345 / 2 شماره 852؛ - « مجمع الزوائد » هیثمی 21 / 10 از « اوسط » طبرانی ؛ - « منتخب کنز العمال » متقی هندی 439 / 5 ؛ - « الإشاعه » برزنجی ص 41، از شش طریق ؛ - « إسعاف الراغبین » صبّان شافعی - چاپ حاشیه « نور الابصار» - ص 131 به روایت از دارقطنی ؛ - « قُرَّةَ العینین فی تفضیل الشیخین » احْمَدِ شَاهُ ولی اللَّهُ ص 234 چ پیشاور ؛ - « مَرَّاتٍ المومنین » وَلِىُّ اللَّهِ لکهنوى ص 31 از طریق دارقطنی .
3- - « معجم الکبیر » طبرانی 319 / 1 شماره 950 و 32 / 3 شماره 2624 ؛ - « مقتل الحسین » خوارزمی ص 109؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر - بخش امام علی - 329 / 2 به لفظ : « یا عَلی اَوّل مَن یَدْخُل الجَنَةَ... » ؛ - « استجلاب ارتقاء الغرف » سخاوی ص 39 مخطوط کتاب خانه عاطف افندی [ ملحقات احقاق 531 / 24] اسلامبول ؛ - « مجمع الزوائد » هیثمىی 131 / 9 و 174 ، - « صواعق المحرقه » ابن حجر ص 96 و 140 ؛ - « منتخب کنز العمال - در حاشیه مسند احمد - » 94 / 5 ؛ - « کنوز الحقایق » - چاپ حاشیه جامع صغیر سیوطی - مناوی 16 / 2 ؛ - « یَنابیع المَوَدّة » قندوزی باب 58 ص 322 و باب 59 ص 361 به روایت از مناقب احمد و « معجم طبرانی ».

« ( اى على ) محققاً و بدون شک نخستین چهار نفری که داخل بهشت شوند من باشم و تو و حسن و حسین و فرزندان ما به دنبال ما ، و همسران ما پشت سر فرزندانمان و شیعیان ما از طرفین راست و چپ ما ( همه با هم به بهشت روند. ) »

6- « انَّ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَ : کنت عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ؛ اذا اقْبَلْ علی بْنِ ابی طَالِبٍ ؛ فَلَمَّا راه النبی أَسْفَرَ فی وَجْهُهُ .

فَقُلْتُ یا رَسُولُ اللَّهِ انک مُسْفِرُ فی وَجْهِ هَذَا الْغُلَامِ ؟ !

فَقَالَ : یا عَمُّ ! وَ اللَّهُ لِلَّهِ أَشَدُّ حُبّاً لَهُ مِنًى ؛ انْهَ لَمْ یکن نبی وَ ذریته مِنْ صُلْبَهُ ؛ وَ انٍ ذریتى بَعْدِى مِنْ صُلْبِ هَذَا ؛ وَ انْهَ کانَ یومَ القیامَةَ دُعِىَ النَّاسِ باسْمائِهِم وَ اَسْماء أُمَّهَاتِهِمْ ؛ سِتْراً مِنَ اللَّهِ علیهم ؛ الَّا هَذَا وَ شِیعَته ، فَاِنَهُمْ یَدْعونَ بِاسْمائِهِم وَ أَسْمَاءِ ابائِهِم » (1)

« عباس بن عبد المطلب ( عموی پیامبر و علی ) گفت در خدمت رسول خدا بودم که ناگهان علی بن ابی طالب وارد شد؛ و چون حضرتش وی را دید چشم بر او دوخت و به او خیره شد . »

ص: 46


1- - « مروج الذهب » مسعودی ج 2 ص 51؛ - « تاریخ بغداد » خطیب بغدادی ج 1 ص 317؛ - « ریاض النضره » ج 2 ص 113 ، بدون بخش قیامت ؛ - « یَنابیع المَوَدّة » باب 59 ص 359 ( به نقل از ابو الخیر فاکهی و «کنوز المطالب». )

گفتم : یا رسول الله این چنین بدین جوان می نگری ؟! فرمود: ای عمو! و الله خدا بیش از آن چه من او را دوست می دارم وی را دوست دارد؛ هیچ پیامبری نیامده مگر این که نژاد و ذریه او از نسل خودش به وجود آمده اند، در حالی که ذریه من پس از من از فرزندان همین ( علی ) خواهند بود .

آن گاه که قیامت برپا گردد مردم همه را - بخاطر پرده پوشی خدا نسبت بدان ها - به نام خود و مادران شان صدا زنند تا ( مبادا افراد زنا زاده یا حرامزاده یا شبهه اسرار شان فاش و آبروی شان ریخته شود؛) مگر علی و شیعیانش را که به نام خود و پدرانشان بخوانند ( چه همه آن ها پاک و پاک زاده و فرزندان حلال همان هائی باشند که در دنیا بدان ها شناخته شده و شهرت یافته اند. )

7 - « انَّ علیاً وَ شِیعَتِه هُمُ الْفائِزُونَ یَوم القِیامَةَ . » (1)

« محققاً و بدون شک علی و شیعیانش روز قیامت رستگارند. »

8- « اُوحَي اِلي فِي عَلَى ثَلاَثٍ اِنَّهُ سَيِّدُ الْمُرْسَلِينَ و امام اَلْمُتَّقِينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ. (2)

ص: 47


1- - « فردوس » دیلمی 61 / 3 شماره 4172؛ - « مناقب » ابن مغازلی ص 152 ؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر - بخش ویژه امام علی ( علیه السلام ) - 348 / 2 و شماره حدیث .
2- - « معجم صغیر » طبرانی 88 / 2؛ - « مستدرک حاکم » 138 / 3 با اعتراف به صحت آن ؛ - « موضح الاوهام الجمع و التفریق » خطیب بغدادی ج 1 ص 183-186 ، با حدود ده طریق ؛ - « مناقب » ابن مغازلی ص 65 و ص 104 ، به سه سند ؛ - « مناقب » خوارزمی ص 235 فصل 19؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر، بخش امام علی ع ، 257 / 2 شماره های 773 و 774، - « اَسَد الغَابَة » ابن اثیر 69 / 1 و 116 / 3 ؛ 114؛ - « نظم درر السمطین » زرندی ص 114 ؛ - « ذخائر العقبى » محب طبری ص 71 ؛ - « فرائد السمطین » خموئی 143 / 1؛ - « فصول المهمه » ابن صباغ مالکی ص 107؛ - « مجمع الزوائد » هیثمى 121 / 9 ؛ - « کنز العمال » متقی 11 / 620 - به نقل از ابن نجار - ؛ - « ینابیع المودّه » قندوزی ص 81 چ اسلامبول .

« به من درباره علی سه چیز وحی شد که او آقای مسلمانان است؛ و امام و پیشوای پرهیزگاران و رهبر و پیشرو پیشانی سفیدان (قیامت) .»

و تنها شیعیان هستند که با توجه به این حدیث ، پس از وفات پیامبر صلَّى الله علیه و آله علی علیه السّلام را امام و رهبر و واجب الاطاعه دانسته و می دانند؛ و با رهروی راه علی عَلیهِ السَّلام خود را مصداق فرموده رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) قرار داده اند.

9 - « تکون بین أُمَّتِى فُرْقَةُ وَ اخْتِلافِ فیکون هَذَا وَ أَصْحَابُهُ عَلَى الْحَقِّ .» (1)

بین امّت من جدائی و اختلافی به وقوع پیوندد ندد پس با اشاره به

ص: 48


1- - کنز العمال متقى 621 / 11 شماره 33016؛ - « منتخب کنز العمال » 34 / 5 به نقل از طبرانی ؛ - « مفتاح النجا » بدخشی ص 65 مخطوط ؛ - « جامع الاحادیث » احمد عباس صغر و احمد عبد الجواد 638 / 6

علی فرمود : ) او و اصحابش بر حق باشند.»

10 - « ستکون بَعْدِى فِتْنَةٍ ؛ فاذا کان ذلک فَالْزَمُوا علی بْنِ ابی طَالِبٍ ؛ فانّه الْفَارُوقُ بین الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ » (1)

پس از من فتنه ای به وقوع پیوندد؛ پس هر گاه چنین شد همراه و دنباله رو علی بن ابی طالب باشید که محققاً و بدون شک او جدا کننده بین حق و باطل است.

11 - « شِفاعَتی لَا مَتَّى مَنْ أَحَبُّ أَهْلِ بَیتی ؛ وَ هُمْ شیعَتی . » (2)

« شفاعت من برای امتم شامل کسی باشد که اهل بیت مرا دوست

ص: 49


1- کنز العمال متقى هندى ج 11 ص 612 به روایت از ابو لیلی غفاری و نقل از حافظ ابو نعیم اصفهانی ؛ - نیز با کمی اختلاف و اضافات ارزشمند عقیلی و حاکم نیشابو ری ( « کشف الاستار» محمد بن حسین جلال - ذیل شمس «الاخبار» قرشی ج 1 ص 95 - و - « فوائد المجموعه » شوکانی ص 370 شماره 46) ؛ - « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید 228 / 13؛ - « فرائد السمطین » حموئی باب 24 ج 1 ص 140؛ - « مواقف » قاضی اژه 276 / 3؛ [ «الغدیر» 313 / 2] - « نَزهَة المَجالس » صفوری 1025 / 2 . جهت آگاهی بر حدود سیزده سند دیگر مراجعه شود به « شناخت امام » از مولف کتاب حاضر، ص 527 و کتاب « حق با علی است » نیز از مولف ص 106-105
2- - « تاریخ بغداد » خطیب 146 / 2 ؛ - « منتخب کنز العمال » 93 / 5 ؛ - « مفتاح النجا » بدخشی؛ [ ملحقات احقاق الحق 423 / 9] - « یَنابیع المَوَدّه » ص 185 چ اسلامبول .

داشته باشد؛ و آن ها شیعیان من هستند. »

با توجه به این که راوی حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امام امیر مومنان علیه السّلام است؛ بعید نیست که جمله « وَ هُم شیعتی - آن ها شیعیان من هستند » از آن حضرت باشد . .»

12 - « شیعة عَلَى هُمُ الْفائِزُونَ یَوم القیامَة .» (1)

« همانا شیعیان علی رستگاران روز قیامت باشند . »

13 - « عَلَى وَ شیعته هُمُ الْفائِزُونَ یَوم القیامَة . » (2)

« همانا علی و شیعیان او رستگاران روز قیامت اند. »

ص: 50


1- - « فردوس » دیلمی 358 / 2 شماره 3599 ؛ - « کنوز الحقایق » مناوی ص 88؛ - « موده القربى » سید علی همدانی ص 90 چ لاهور ؛ - « ینابیع الموده » ص 55 ، 180 و 237 ؛ - « انتهاء الافهام » ابو محمد حسینی ص 222 . - « مناقب » عینی حیدرآبادی ص 37 .
2- - « فردوس » دیلمی ج 3 ص 61 شماره 4172؛ - « اغانى » ابو الفرج اصفهانی 90 / 18؛ - « مناقب مرتضوی » محمد صالح ترمذی ص 113 ؛ - « مودّة القربى » همدانی ، موده 9 و در ضمیمه ینابیع» باب 56 ص 306 چ نجف ؛ - « مفتاح النجا » ص 61 مخطوط ؛ - « ینابیع المودّه » قندوزى ص 180 و 237 چ اسلامبول و ص 257 و 306 چ نجف ؛ - « انتهاء الافهام » حسینی ص 19 .

14 - « كَانِي بِكَ يَا عَلِيُّ وَ اَنْتَ عَلَى حَوْضى تَذُودُ عَنْهُ النَّاسَ وَ اَنَّ عَلَيْهِ لَابَارِيقَ مِثْلَ عَدَدِ نُجُومِ اَلسَّمَاءِ وَ انِى وَ انَتْ و الْحَسَنُ و الحُسَينُ وَ فَاطِمُهُ و عَقِيلٌ وَ جَعْفَرٌ فِي الْجَنَّةِ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ اَنْتَ معى وَ شِيعَتُكَ في الجَنَّة» (1)

« ای علی در قیامت چنان باشد که می بینم تو بر سر حوض من مردم را که جدای از ما و منحرف از حق بوده اند طرد می کنی؛ و این در حالی باشد که به عدد ستارگان آسمان ابریق و ظرف آب در اطراف حوض نهاده شده و محققاً من و تو و حسن و حسین و فاطمه و عقیل و جعفر، برادر وار در بهشت بر تخت ها روبروی هم قرار گرفته باشیم تو با من و شیعیانت در بهشت خواهیم بود. »

15 - « مثلک فی أُمَّتِى مِثْلَ المسیح عیسى بْنِ مریم ؛ افْتَرَقَ قَوْمِهِ ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةُ مومنون وَ هْمُ الحواریون ، وَ فِرْقَةُ عَادُوهُ وَ هُمْ یهود ، وَ فِرْقَةُ غلوا فیه فَخَرَجُوا مِنَ الایمان .

وَ انَّ أُمَّتِى سَتَفْتَرِقُ فیک ثَلَاثٍ : فِرَقٍ فِرْقَةُ شیعتک وَ هُمْ المومنون ، وَ فِرْقَةُ اعدائک وَ هُمْ الناکثون ، وَ فِرْقَةُ غلوا فیک وَ هُمْ الجاهدون الضَّالُّونَ )

فانت یا علی وَ شیعتک فی الْجَنَّةِ وَ مَحْبُوّاً شیعتک فی الْجَنَّةِ وَ عدوک وَ الغالی فیک فی النَّارِ .» (2)

« ( اى على ) مثل تو در امت من مثل عیسی بن مریم ، مسیح ، است که امت او به سه گروه منشعب شدند گروهی مومنان که حواریون بودند گروهی دشمنان او که یهود بودند و گروهی غلات و تندروها که بر اثر

ص: 51


1- « مجمع الزوائد » هیثمى 173 / 9 ، به نقل از « معجم اوسط » طبرانی .
2- « مناقب » خوارزمی ص 226 ؛ - « ینابیع المودّه » ص 109

عقیده به خدائی وی از دین خدا خارج گردیدند.

امّت من هم به زودی دربارۀ تو به سه فرقه منشعب خواهند شد شیعیان که گروه مومنانند و دشمنانت که فرقه ناکثین و پیمان شکنان و تخلف کنندگان از بیعت تو به امامت تو باشند و فرقه سوم غلات و تندروهای درباره تواند که به خاطر عقیده به خدائیت منکران حق و گمراهان هستند پس تو ای علی و شیعیانت و دوستان شیعیانت در بهشت خواهید

بود و دشمنان تو و افراد غالی و تندروان درباره ات در جهنّم .»

16 - « یا انَسٍ ! أَوَّلُ مَنْ یدخل علیک مِنْ هَذَا الْبَابِ امیر المومنین ، وَ سید - المسلمین ، وَ قَائِدِ الْغُرِّ المحجلین ، وَ خَاتَمِ الوصيین .

قَالَ انَسٍ : قِلَّةُ : اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رَجُلًا مِنَ الانصار و کتمته .

اذ جَاءَ عَلَى . فَقَالَ : مِنْ هَذَا یا انَسٍ ؟

فَقُلْتُ : عَلَى . فَدَخَلَ عَلَى ؛ فَقَامَ مُسْتَبْشِراً ؛ فَاعْتَنَقَهُ ؛ ثُمَّ جَعَلَ یمسح عَرَقَ وَجْهِهِ بِوَجْهِهِ وَ یمسح عِرْقٍ عَلَى بِوَجْهِهِ .

قال على یا رسول الله ! لقد رایتک صنعت شیئاً ما صنعت بی من قبل! قال: و ما یمنعى و انت تودّى عنّى و تسمعهم صوتی و تبین لهم ما اختلفوا فیه بعدى . » (1)

ص: 52


1- - « فروس » دیلمی (364 / 5 شماره 8449؛ - « زهر الفردوس » ابن حجر (334 / 4؛ - « حلیه الاولیاء » ابو نعیم 63 / 1 ؛ - « مناقب » خوارزمی ص 42 ؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر، - بخش امام علی - 487 / 2؛ - « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید 169 / 9؛ - « کِفایَة الطالِب » گنجی شافعی ص 212 فصل 54؛ - « فرائد السمطین » حموئی 145 / 1؛ - « میزان الاعتدال » ذهبی 64 / 1 ، ذیل نام ابراهیم بن محمود ؛ - « مطالب السئول » این طلحه شافعی 60 / 1 چ نجف ؛ - « یَنابیع المَوَدة » قندوزی ص 313 چ اسلامبول .

ای انس اولین کسی که ازین در بر تو وارد شود امیر مومنان و آقای مسلمانان و رهبر و جلودار پیشانی سفیدان ( قیامت ) خواهد بود.

انس :گوید گفتم خدایا او را از انصار قرار ده؛ و آن را کتمان نمودم که ناگهان علی آمد .

پیامبر فرمود کیست ای انس؟

گفتم علی؛ پس همین که علی وارد شد پیامبر با چهره خوشحال و خندان برخاست با او معانقه و دست به گردن شد و با مسح صورت خود به صورت علی و مالیدن عرقهای هر یک از صورت خود و علی به دیگری با وی برخورد نمود .

علی :گفت یا رسول الله آن چنان برخوردی با من فرمودی که بی سابقه بود !

پیامبر فرمود: چه چیز مانع من باشد ازین گونه برخورد ؟! در حالی که تو دین مرا ادا می کنی؛ و صدای ( دعوت و تبلیغ ) مرا به گوش آن ها (یعنی مسلمانان و دیگران می رسانی؛ و آن چه را پس از من درباره آن اختلاف کنند برای آنان بیان می کنی.» (1)

ص: 53


1- توضیحاً « انس » متوفای 90 با 93 ه است؛ و به نقل علامه عسکری ، بخاری و مسلم تعداد 2286 حدیث در دو کتاب « صحیح » خود از وی روایت کرده اند .

17 - « یا أَبَا الْحَسَنِ ! أَمَّا نک وَ شیعتک فی الْجَنَّةِ . » (1)

« اى ابو الحسن! اما تو و شیعیانت در بهشت باشید . »

و در دیگر عبارت « أَمَّا انک یا بْنِ ابی طَالِبٍ » آمده با اضافه این جمله:

« و سَيَجِيءُ أَقْوَامٌ يَنْتَحِلُونَ حُبَّكَ ثُمَّ يَمْرُقُونَ مِنَ الاِسْلاَمِ كَمَا يَمْرُقُ اَلسَّهمُ مِنَ اَلرَّمْيِهِ؛ یُقالَ لَهُمْ « الخارجه » ؛ فَانٍ لَقِيتَهُمْ فَاقْتُلْهُمْ فَاِنَّهُمْ مُشْرِكُونَ .» (2)

یعنی : « ازین پس دیری نپاید که گروه هائی دم از محبت و دوستی تو زنند؛ سپس همانند تیر که از کمان خارج شود یا مثل گلوله امروزی از (کلت آن ها از اسلام خارج شوند؛ پس اگر آن ها را دیدار کردی بکش که ایشان مشرک باشند. »

18 - « یا عَلَى أَبْشِرْ فاتک وَ اصحابک وَ شیعتک فی الْجَنَّةِ » (3)

« ( ای علی ) مژده باد تو را که خود و اصحابت و شیعیانت در بهشت خواهید بود.»

ص: 54


1- موضح اوهام الجمع و التفریق خطیب بغدادی 43 / 1 ج حیدرآباد ، و 51 ج بیروت : [ « معالم المدرستین » ج 1 پاورقی ص 217 ]
2- « مناقب » خوارزمی فصل 22 ص 257 چ نجف ، و ص 249 چاپ تبریز .
3- «حِلْیَة الاولیاء » ابو نعیم 329 / 4 بلفظ : « انک وَ شیعتک فی الْجَنَّةِ » ؛ - « فضائل الصحابه » احمد حنبل 654 / 2 شماره 1115؛ - « فضائل امیر المومنین » نیز از احمد حنبل شماره 237 مخطوط ؛ - « تاریخ دمشق » ابن عساکر، - بخش امام علی - 350 / 2 به سه سند ؛ - « شرف النبی » خرکوشی ؛ - « مجمع الزوائد » هیثمی 21 / 10؛ - « مفتاح النجا » بدخشى ص 61 مخطوط . [«ملحقات احقاق» 306 / 7]

19 - « یا عَلَى ! اذاً كانَ يَومُ القِيامَةِ أَخَذتُ بِحُجزَةِ اللَّهِ عزَّوجلّ و اخَذتَ أَنتَ بِحُجزَتي وَ اَخُذ وُلْدَكَ بِحُجْزَتِكَ وَ اُخْذُ شِيعَةَ وُلْدِكَ بِحُجْزَتِهِمْ فترى اين يومرَّ بِنا » (1)

ای علی! آن گاه که قیامت بر پا گردد من متمسک و دست به دامن لطف و رحمت الهی خواهم شد؛ و تو دست به دامن من؛ و فرزندانت دست به دامن تو؛ و شیعیان فرزندانت دست به دامن آن ها؛ و درین موقع خواهی دید که امر الهی درباره ما از چه قرار است و چگونه همه ما ناجی و به بهشت وارد شویم .

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ امیر مومنان علیه السلام که به رسول خدا صلی الله علیه و آله از حسد بردن مردم بر خود شکایت کرد فرمود:

20 - « یا عَلَى ! أَمَّا تَرْضَى انک مِعَى فِى الْجَنَّةِ ؛ وَ الْحَسَنُ وَ الحسین وَ ذُریاتنا خَلْفَ ظُهُورِنَا ؛ وَ أَزْواجَنا خَلْفَ ذریاتنا ؛ وَ اَشْیاعَنا وَ شیعَتِنا عَنْ ایمانَنا وَ

ص: 55


1- - « فردوس » دیلمی ص 324 شماره 8324؛ - « ربیع الابرار» زمخشری ج 1 ص 808 فصل 19؛ - « زهر الفردوس » ج 4 ص 304 با ذکر سلسله سند ؛ - « مناقب » خوارزمی ص 210 چ نجف و ص 245 چ تبریز ؛ میان است - مقتل « الحسین » نیز از خوارزمی ص 106 ؛ - « نظم درر السمطین » زرندی ؛ - « توضیح الدلائل » شهاب الدین شیرازی شافعی ص 248 ، مخطوط ؛ - « رشفه الصادی » ابو بکر علوی حضرمی ص - « ینابیع المَوَدّة » ص 273 ج اسلامبول ؛ چ 73؛ - « وسیله المآل » احمد بن فضل شافعی ص 59 ؛

شَمائِلِنا. » (1)

ص: 56


1- - « فضائل الصحابه » احمد حنبل ص 624 شماره 1068؛ - « مناقب امیر المومنین » احمد حنبل حدیث شماره 190 ، و به نقل از نام بردگان ذیل ؛ - « تذکره الخواص » سبط ابن جوزی ص 322 باب 12 به روایت از «فضائل» احمد ؛ - « ریاض النَضَرة » محب طبری 209 / 2 چ خانجی ،مصر ، و 161 / 2 چ بیروت ، به روایت از مناقب احمد و شرف النبوه خرکوشی ؛ - « ذخائر العقبى » محب طبری ص 90 ، به روایت از مناقب احمد ؛ - « فرائد السمطین » حموئی 43 / 2 شماره 357؛ - « توضیح الدلائل » شهاب الدین حسینی شیرازی ص 248 ؛ - « استجلاب ارتقاء العرف » سخاوى ص 39؛ - « صواعق المحرقه » ابن حجر ص 96 ، به روایت از مناقب احمد و ص 140 به نقل از سخاوی ؛ - « یَنابیع المَوَدَه » ص 301 ج اسلامبول ، و ص 322 و 361 چ نجف ، به روایت از مناقب احمد ؛ - « مناقب المرتضویه » محمد صالح کشفی ترمذی ص 101؛ - « وَسیلَة النَجاه » محمد مبین لکهنوی ص 52 به نقل از «فصل الخطاب» و او از ابو اسحاق ثعلبی صاحب تفسیر الکشف و البیان ؛ - « تبر المذاب » شیخ احمد بن محمد بن احمد خافی ص 64؛ - « القول الفصل » سید علوی حضرمی 30 / 2؛ - « ارجح المطالب » آمرتسری ص 332 و 529 به روایت از «مناقب» احمد « شَرفَ النَبُوَةَ » ؛ - « اهل البیت » توفیق ابو علم مصری ص 72

« ای علی ! آیا خوشنود نخواهی بود که تو خود در بهشت همراه من باشی؛ و حسن و حسین و فرزندان ما پشت سر ما و همسران ما پشت سر فرزندانمان و شیعیان ما در طرفین راست و چپ ما ؟! »

21 - « یا عَلَى أَنْتَ وَ شیعتک تُرَدُّونَ عَلَى الْحَوْضِ روّاء مرویتین ؛ مبیضة وُجُوهِهِمْ ؛ وَ انَّ اعدائکم یردون عَلَى الْحَوْضِ ظماء مقمحین . » (1)

« ای علی ! تو و شیعیانت در حالی وارد بر حوض شوید که همه سفید رو باشید و از آب آن سیر و سیراب گردید. و دشمنان شما در حالی وارد شوند که تشنه و محروم از آب حوض و دستهای شان آویخته به گردن باشد . »

و نیز فرمود:

22 - يا عَلى اَنَّ اللَّهَ قَد غَفَرَ لَكَ وَ لِذُرِّيَّتِكَ وَ لِوُلْدِكَ وَ لاَهِلِكَ وَ لِشِيعَتِكَ وَ لِمُحَبَّى شِيعَتِكَ وَ اِبْشِرْ فاتكَ الانزع اَلْبَطِينُ مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْكِ بَطِينٌ مِنَ الْعِلْمِ (2)

ص: 57


1- - مجمع الزوائد هیثمى 131 / 9 ، به روایت از طبرانی ؛ - « صواعق المحرقه » ابن حجر، ص 66 از طریق دیلمی، و ص 139 از طبرانی ؛ - « مناقب » مرتضوی محمد صالح ترمذی ص 101؛ - « کنوز » الحقایق مناوی ص 203 ؛ - « ینابیع الموده » قندوزی ص 182 .
2- - « فردوس » دیلمی ج 5 ص 8337؛ - « مناقب » خوارزمی فصل 19 ص 209 ، و در «مقتل» اوج 1 ص 3؛ - « زهر الفردوس » 298 / 4؛ - 1994 - « نهایه » ابن اثیر ج 3 ص 276؛ - « فرائد السمطین » ج 1 ص 308 شماره 247 ؛ - « مناقب » ابن مغازلی ص 401 حدیث 455؛ - « صواعق » المحرقه ابن حجر ص 96؛ - « المناقب المرتضویه » ص 99، 139 و 140 ؛ - « کنوز » الحقایق ص 202 ؛ - « مفتاح النجا » ص 61؛ - « ینابیع الموده » ص 270 و 301 چ ،اسلامبول، و ص 361 ج نجف ؛ - « رشفه الصادى » ابو بکر شهاب الدین علوی حضرمی ص 81

« ای علی بدون شک خداوند آمرزید ترا و ذریه ترا و فرزندان ترا و اهل ترا و شیعیانت را و دوستان شیعیانت را و مژده باد ترا که گسسته و تناوری گسسته از شرک و تناور از علم . »

23 « يَا على ستقدم عَلَيَّ اَللَّهُ وَ شِيعَتُكَ رَاضِيَيْنِ مَرْضِيَّيْنِ وَ قَدِمَ وَ ( يَقْدَمُ ) عَلَيْكَ عَدُوُّكَ غُضَاباً ( غَضْبَاناً ) مُقْمَحِينَ ثُمَّ جَمَعَ يَدَهُ الى عُنُقِهِ يُرِيهِمْ الاقماح .» (1)

ص: 58


1- - « شواهد التنزیل » حسکانی 357 / 2؛ - « النهایه فی غریب الحدیث .... » ابن اثیر 106 / 4 ذیل کلمۀ «قمح» ؛ - « مجمع الزوائد » نورالدین هیثمی 131 / 9 به نقل از معجم اوسط طبرانی ؛ - « نظم درر السمطین » زرندی ص 92؛ - « فصول المهمه » ابن صباغ مالکی ص 105؛ - « صواعق المحرقه » ابن حجر ص 92 و 96 به نقل از طبرانی ؛ - « کنز العمال » متقی هندی 156 / 13 چ حلب ، و 137 / 15 چ حیدرآباد - به نقل از طبرانی - ؛ - « منتخب کنز العمال » - حاشیه مسند احمد - 52 / 2 ؛ - « لسان العرب » آفریقی مصری 566 / 2 چ بیروت ؛ - « وَسیلَة المآل » احمد بن فضل حضر می ص 131 مخطوط مکتبه ظاهریه شام ؛ - « مفتاح النجا » بدخشی ، مخطوط ؛ - « الإشاعه » برزنجی شافعی ص 42؛ - « ینابیع الموده » قندوزی باب 57 فصل ویژه آیات ، آیه 8، ص 359 و 362 چ نجف ؛ - « مناقب » فاضل عینی ص 25 به نقل از ابن مردویه ، ابو نعیم و دیلمی ؛ - « ارجح المطالب » ص 68 و 529 به نقل از ابو نعیم و دیلمی ؛ - « اهل البیت » توفیق ابو علم مصری ص 62

« ای علی ! به زودی تو و شیعیانت در پیشگاه خداوند وارد شوید در شما راضی و خوشنود باشید هم خدا از شما راضی و خوشنود باشد؛ و دشمنان تو وارد گردند در حالی که خشم زده باشند و دست به گردن بسته؛ آن گاه دستهای خود را به گردن آویخت تا چگونگی اقماح و دست به گردن بسته را نشان دهد.»

24 -« يَا عَمَّارُ انْ رَايَتْ عَلِيّاً قَدْ سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ اَلنَّاسُ وَادِياً غَيْرَهُ فَاسْلُكْ مَعَ على وَدَعِ النَّاسِ إنَّهُ لَن يَدُلَّكَ على رَدِّي وَلَن يُخْرِجَك مِنَ الهَدْي » (1)

ای عمار اگر دیدی علی به راهی می رود و مردم به راهی غیر راه ،علی پس تو رهرو راه علی باش و مردم را به خود واگذار که محققاً و بدون شک او ترا بی راهه نبرد و از طریق هدایت خارج نکند.

24 - « یدخل مِنْ أُمَّتِى الْجَنَّةِ سَبْعُونَ أَلْفاً لَا حِسَابَ علیهم - ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى عَلَى

ص: 59


1- 1 - « فردوس » دیلمی ج 5 ص 384 شماره 8501 ، به نقل از ابو ایوب انصاری ؛ - « کنز العمال » متقى ج 11 ص 613 شماره 32972؛ - « زهر الفردوس » 345 / 4 و 346 به دو سند از عمّار و ابو ایوب انصاری ؛ - « جامع الاحادیث » عباس احمد صغر و احمد عبد الجواد ، ج 7 ص 712. جهت دیگر احادیث وارده بدین مضمون و اسناد آن رجوع شود به «شناخت امام مولف ، ص 526 - 529 .

فَقَالَ : - هُمْ مِنْ شیعتک وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ (1)

پیامبر اکرم فرمود:

« هفتاد هزار نفر از امت من بدون حساب داخل بهشت شوند - آن گاه روی سخن به علی کرد و فرمود - آن ها از شیعیان تو باشند و تو امام آن ها هستی . »

و امام امیر مومنان علی علیه السّلام که به عقیده شیعه اولین امام و نخستین خلیفه پیامبر بود و به عقیده اهل تسنن چهارمین خلیفه آن حضرت؛ و به هر حال فرموده او برای سنی و شیعه حجّت و به دور از خطا و غرض و سوء استفاده است - فرمود:

سَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الُامَّةِ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سبعین فُرْقَةٍ ؛ ثِنْتَانِ وَ سَبْعُونَ فی النَّارِ وَ وَاحِدَةُ فی الْجَنَّةِ ؛ وَ هُمْ الذین قَالَ اللَّهُ عزّوجلّ: ﴿ وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ ﴾ (2) وَ هُم اَنا وَ شیعَتى.» (3)

ص: 60


1- - « مناقب » ابن مغازلی ، ص 293 شماره 335؛ - «مناقب خوارزمی »، ص 235 چ نجف ، و 229 چ تبریز ؛ - « لسان المیزان » ابن حجر، 414 / 4 ذیل نام عمرو بن حریث ، هر سه از مالک ؛ - « درر السمطین » زرندی ، از ابن عباس ؛ - « ارجح المطالب » امرتسری ، به نقل از زرندی .
2- سوره اعراف، آیه 181 .
3- - « شواهد التنزیل » حسکانی ج 2 ص 204 حدیث 266 و 267 ؛ - « مناقب خوارزمی « ص 237 فصل 19 ، به روایت از ابن مردویه اصفهانی ؛ - « توضیح الدلائل » شهاب الدین احمد شیرازی ص 159 ، مخطوط شیراز ؛ - « مناقب المرتضویه » ص 52 به روایت از بحر المناقب » علامه درویش برهان و مناقب ابن مردویه ؛ - « ینابیع الموده » قندوزی باب 35 ص 109 ط اسلامبول ، و ص 128 ط نجف ؛ - « مفتاح النجا » بدخشی ص 42؛ - «ارجح المطالب» ص 83 .

« به زودی این امّت به هفتاد و سه فرقه منشعب خواهد شد؛ هفتاد و دو فرقه آن در آتش باشند و یک فرقه در بهشت؛ و آن فرقه همان باشد که خداى عزّوجل فرموده است و از کسانیکه آفریدیم گروهی به حق رهنمون شوند و بدان گرایش جویند - سپس فرمود و آن گروه من هستم و شیعیانم . »

اکنون می گوئیم آن چه به نظر رسید مجموعاً مشتی از خروار است؛ و بالاخره همه و همه بیانگر این حقیقت باشد که یگانه کسی که همزمان با بنیان گذاری شریعت مقدس اسلام و دوشا دوش گسترش آن، نهال بارور درخت تشیّع را کاشت و مسلمانان را با عنوان تشیّع و شیعه على و فرزندانش آشنا و تشویق بلکه ملزم کرد بدون شک شخص پیامبر عالی مقام اسلام و بنیان گذار اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم بود .

آری او بود که به حکم ﴿ وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْى يُوحَى ﴾ (1) فقط از روی وحی الهی و بر اساس یک وظیفه سر نوشت ساز اسلامی هم طرح اصل تشیّع و هم نوید و بشارت به انواع سعادت های ابدی از ناحیه حضرتش به شیعیان و نجات آن ها از گمراهی و آتش انجام گرفت. و هم چنان که راویان این احادیث و دیگر احادیث مربوطه و مشابه ، و نیز آن هائی که یک یک آن احادیث را در منابع مختلف حدیثی ، تفسیری، تاریخی ، کلامی و ادبی با ذکر سلسله سند هر یک ثبت و ضبط نموده تا

ص: 61


1- سوره نجم ، آیه 3 .

بما رسیده همه و همه از شخصیت های درجه اول صحابه و تابعین و حدیث آوران و حدیث شناسان و مفسّران و تاریخ نگاران و ادبای اهل تسنن، و نیز همه مورد اعتماد عملی آن ها بوده اند و سهم مهم و درصد قابل توجهی از دیگر احادیث سر نوشت ساز عقیدتی، فقهی و اخلاقی مورد استفاده ایشان را نیز همان ها روایت و ثبت و ضبط نموده و نمی توان بسادگی و از ره گذر تشکیک و کارشکنی های واهی در زمینه حدیث شناسی، نقلیات آنان را مورد شک و تردید و تخطئه قرار داد .

به دیگر عبارت اگر راویان و ناقلان این احادیث دروغ گو بوده و دروغ گفته اند و یا دچار خطا و اشتباه و تندروی یا سهل انگاری شده اند؛ لازمه اش آن باشد که عموم این کتاب ها فاقد اعتبار و محتویات آن ها همه قابل تشکیک و به دور از واقعیت محسوب، و خواه ناخواه باید یک یک آن ها را از صحنه مصادر و منابع اسلامی خارج نمود تا ازین پس نه اهل تسنن محتویات این کتب را پشتوانه عقیدتی و عملی خود قرار دهند؛ و نه شیعه در برابر اهل تسنن بدان ها متوسل و متمسک شود .

و اگر آن ها همه راست گو بوده و آن چه را نقل کرده اند راست و درست و بدور از خطا و اشتباه بوده و العیاذ بالله پیامبر معصوم اسلام دچار خطا و اشتباه و تندروی و غرض ورزی گردیده و به انگیزه های غیر اسلامی این احادیث را ایراد فرموده که علی الاسلام و السلام .

و بالاخره این علمای سنّی و دانشمندان سنّی هستند که باید پاسخ گوی این سوال ها و ده ها و صد ها سوال مشابه باشند .

برین اساس تنها مذهبی که از مذاهب اسلامی دارای اصالت و ریشه اساسی و اطمینان بخش از ناحیه بنیان گذار اسلام می باشد مذهب شیعه، آن هم شیعه امامی اثنا عشری است و بس .

ص: 62

پیش قدمان در تشیّع و نخستین افراد شیعه در دوران نبوّت

معمولاً در کامیابی و به ثمر رسیدن ابتکارات علمی، اختراعات اصلاحات ،اجتماعی نهضت های ضد فساد و هر کار ارزشمند و افتخار آمیزی ، سهم عمده افتخار و جایزه و پاداش آن ، قبل از همه ویژه کسانی باشد که با تحمّل انواع مشکلات و پایداری و فداکاری کلید ابتکار را بدست گرفته و نسبت به دیگران پیشقدم گردیده و بالاخره صف اوّل را تشکیل داده اند.

این حقیقتی است که قرءان مجید ضمن آیاتی چند از قبیل:

﴿ وَ السَّبِقُونَ السَّبِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴾ (1)

« پیشقدمان در( راه حق و خیر ) ، پیشقدم ( در راه رستگاری و دست یابی به

ص: 63


1- سوره واقعه ، آیه 10 .

پاداش ) و مقربان در بهشت ناز و نعمت باشند .»

﴿ وَ السَبِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ ...﴾ (1)

« پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردند ، خداوند از آن ها خشنود شد و آن ها نیز از خداوند؛ و باغ هائی از بهشت را برای آنان فراهم ساخته که نهر ها از زیر درختانش جاریست ، بطور همیشگی و ابدی در آن به سر خواهند برد و این پیروزی بزرگی است.»

﴿ وَ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَهدِینَ عَلَى الْقَعِدِینَ أَجْرًا عظیمًا ﴾ (2)

و خداوند مجاهدان را که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می نمایند بر قاعدان که خودداری از قیام و مجاهده می کنند برتری و پاداش عظیمی عنایت فرموده . آن را اعلام و خاطر نشان فرموده و مردم دنیا هم - منهای سوء استفاده ها و حق کشیها - با نام گذاری ها و حق الامتیاز ها و تشویق های مادی و معنوی عملاً آن را پذیرفته اند.

اکنون در رابطه با موضوع بحث، اگر بخواهیم بفهمیم آنان که پیشروان تشیّع بوده؛ و صف اوّل گروه رستگاران را تشکیل و به خود اختصاص دادند؛ و با تحمّل انواع حق کشی ها و سختی ها و ناکامی های مادی و معنوی قبل از همه طبق دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نام « شیعه » « علی » را بر خود نهادند؛ و مشعل فروزان تشیّع را که جز اسلام راستین چیزی نبوده و نیست - افروختند چه کسانی بودند؛ باید برویم به سراغ سلمان فارسی اصفهانی و به تعبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سلمان

ص: 64


1- سوره توبه، آیه 100 .
2- سوره نساء، آیه 95

محمدی - ، ابوذر ، مقداد و عمار یاسر .

راستی آیا جز سلمان ابوذر ،عمار، مقداد و چند نفر دیگر همانند اینان کسان دیگری به این افتخار نائل شدند ؟!

و آیا همین ها نبودند که پیش از همه و بیش از همه به سخنان پیامبر درباره شیعه علی ارج نهادند و به شیعه علی بودن گردن نهادند؛ و تا ابد حق تقدم بزرگترین افتخارات را ویژه خود ساختند ؟!

آری، محدث شهیر حافظ ابو حاتم محمد بن ادریس رازی در گذشته (277 در «کتاب الزینه » خود پیرامون واژه « شیعه » سلمان ابوذر، عماریاسر و مقداد را برندهٔ این مسابقه دانسته و نویسد: نخستین اسم و عنوانی که در اسلام در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم ظهور پیوست و به اصطلاح امروز بر سر زبانها افتاد همانا «شیعه» بود؛ و این لقب چهار نفر از صحابه بود که گرایش به تشیّع علی جستند » (1)

بطور خلاصه این چهار نفر با درجۀ اعلای خوشنامی و محبوبیت در میان صحابه به نحو رسمی و آشکارا در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در بیخ گوش آن حضرت و در مجمع صحابه در قالب کلمه «شیعه» مطرح و معرفی و مورد خطاب واقع می شدند . رساله ستاره جالب آن که پس از در گذشت پیامبر که مسلمانان با عقبگرد به

ص: 65


1- - « روضات الجنات » ص 88 ذیل نام ابن خلکان ؛ - « اعلام زرکلی » 27 / 6 ؛ - « معجم المولفین » 35 / 9؛ توضیحاً در « الذریعه » 90 / 12 کتاب « الزینه » را به عنوان ابو حاتم احمد بن حمدان رازی معاصر شیخ صدوق ذکر نموده؛ و الله اعلم .

جاهلیت انقلاب کردند و همۀ نیرو ها علیه خاندان رسالت و به نفع شدند؛ نه تنها این عده ( با همه سخت گیری ها و فشارها و ارتجاعیون بسیج محکومیت ها و حتی شکنجه هائی که از طرف زمام داران غیر قانونی و عمال آنان درباره ابوذر و عمّار به عمل آمد ) هم چنان در تشیّع پایدار ماندند و تا پای جان به دفاع از علی ( علیه السلام ) برخاستند؛ بلکه بنی هاشم و در راس آن ها عباس بن عبد المطلب عموی آن حضرت و خاندان او و عقیل برادر آن حضرت و گروهی دیگر از با شخصیت ترین افراد صحابه امثال: حذیفة بْنِ یمان ، خزیمة ذو الشهادتین ، أَبُو الهیثم تیهان، زبیر بن عوام، هاشم بن عتبه بن ابی وقاص ( معروف به هاشم مرقال) ، ابو ایوب انصاری ، ابو رافع ، عدی بن حاتم طائی ، حجر بن عدی ، سعید بن جبیر، عثمان بن حنیف ، سهل بن حنیف، ابو سعید خدرى و جابر بن عبد الله انصاری (که هر دو می گفتند در عصر پیامبر منافقین را جز به بغض با علی بن ابی طالب به چیز دیگری نمیشناختیم ) (1) و جز اینان رسماً به تشیّع و جانبداری از علی بن ابی طالب برخاستند .

احمد بن عبد الله برقی در گذشته (280 که از اعاظم محدثین و مولف محاسن برقی است ، می نویسد اصحاب امیر مومنان بدین گونه تقسیم و درجه بندی می شدند

« أَصْحابُ ، اصفیاء ، اولیاء وَ شَرَطَتْ الخمیس ( پلیس مَخْصُوصُ ) »

« آن گاه از سلمان فارسی، مقداد، ابوذر، عمار، ابو یعلی شبیر

ص: 66


1- جهت آگاهی بر ده ها مصدر نقل این روایت مراجعه شود به « ملحقات احقاق الحق »، ج 7 ص 238 - 246 ، ج 17 ص 221 - 222 ، ج 18 ص 511 وج 21 ص 229 - 225

ابو سنان ابو عمرة، ابو سعید خدری ،ابو برزه جابر بن عبد الله، براء بن عازب و عرفه ازدی به عنوان اصفیاء نام برده است ». (1)

یعقوبی می نویسد

« گروهی از مهاجرین و انصار از بیعت با ابو بکر تخلّف جسته و به علی تمایل نشان دادند؛ و از آن گروه بودند عباس بن عبد المطلب ، مفضل بن عبّاس ، زبیر بن عوام بن عاص ، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو ، سلمان فارسی ، ابوذر غفاری، عمار یاسر، براء بن عازب و ابی بن کعب . » (2)

و مسعودی گوید:

« در جنگ صفین از اصحاب بدر 17 نفر از مهاجرین و 70 نفر از انصار جز مقتولین نیرو های علی بودند اما همرا هان حضرت از انصار و بیعت کنندگان تحت الشجره 900 نفر و از مجموع صحابه 2800 نفر بودند .» (3)

نیز مسعودی نویسد:

«ابو ایوب انصاری از مشاهیر صحابه ، خزیمة بن ثابت انصاری

ذو الشهادتین ( کسی که شهادت او بجای شهادت دو نفر قلمداد می شد ) قتاده بن ربعی عمّار بن یاسر و قیس بن سعد بن عباده و ... همگی جنگ جمل در رکاب علی بودند » (4)

و طبری پیرامون جنگ صفین نوشته است:

ص: 67


1- « رجال برقی » ص 1 .
2- « تاریخ یعقوبی » 103 / 2.
3- « مروج الذهب » ج 2 ص 3 و 2.5
4- « همان »، ج 2 ص 8.

« بزرگان یاران علی همه اهل مدینه و از انصار بودند. » (1)

دکتر کامل مصطفی شیبی پس از بحث و بررسی درباره نخستین افراد شیعه و معرفی چهار نفر نام بردگان در حدیث و برخی دیگر

می نویسد:

از این تفاصیل بخوبی روشن می گردد که نهضت تشیّع جنبشی بود برای نگهداری اسلام و حفظ آن بر مبادی و اصول صحیح نخستین؛ و می بینیم بیشتر کسانی که ازین عقیده و مبدا پیروی می کردند همان مسلمانانی بودند که فقط به مصلحت اسلام و بقاء آن بر مبنای آن چه خدا و رسولش اراده کرده بودند می نگریستند .

در واقع کسانی که از تشیّع پیروی می کردند، همان هائی بودند که بخود اسلام بخاطر حرّیت و مساواتی که در اسلام واقعی درک کرده بودند عقیده و علاقه داشتند؛ و مصلحت خود را در پیروی از آن می دانستند

این گروه تجمع یافته از طبقه ضعفا و بردگان آزاد شده و فرزندان ثروتمندانی بودند که از روی میل گرایش به اسلام جسته بودند، نظیر دو برادر (نام برده (2) ) اموی؛ و این عده، حفظ اسلام و بقاء بر اصول صحیح آن را تنها در پیروی از علی علیه السلام می دانستند .(3)

علامه عبد الرحمن بدوی - از نویسندگان معروف اهل سنت

ص: 68


1- « تاریخ طبری » 10 / 3.
2- ظاهراً مقصودش ابان و خالد فرزندان سعید بن عاص می باشد .
3- « اَلصِّلَةُ بَيْنَ اَلتَّشَيُّعِ وَ اَلتَّصَوُّفِ » ص 19 - 22 و ص 67 ترجمه آن به قلم آقای دکتر علی اکبر شهابی .

می نویسد :

هر یک از شهرهائی که این سه رکن عمّار، سلمان و ابوذر در آن سکونت داشتند پس از آنان یکی از مراکز تجمع شیعیان علی گردید. عمّار از جانب عمر والی کوفه بود و در آن جا به سر می برد؛ سلمان والی مدائن بود و این شهر در زمان های بعد مرکز تشیّع گردید، چنان که پروفسور ماسینیون ( مستشرق فرانسوی ) گفته است (1)، آن گاه می گوید و شاید تشیّع از همین شهر به ایران راه یافت؛ اما ابوذر را معاویه به جبل عامل بخش جنوبی لبنان که در حال حاضر مرکز شیعیان لبنان است و جز دوازده تا پانزده درصد که مسیحی یا سنّی هستند، بقیه شیعه اثناعشری می باشند تبعید کرد؛ و این منطقه از همان زمان تاکنون یکی از مراکز دوست داران علی و شیعیان اوست .» (2)

استاد کرد علی ، رئیس مجمع علمی عربی دمشق و از دانشمندان

اهل تسنن پیرامون کلمه « شیعه » گوید :

« گروهی از بزرگان صحابه پیامبر در عصر آن حضرت به موالات على شناخته شدند؛ و کسانیکه از بین صحابه رسول شهرت به شیعه بودن داشتند عبارت بودند :از سلمان فارسی ، عمّار بن یاسر ابوذر غفاری حذیفة بن یمان، خذیمة بن ثابت ، ابو ایوب انصاری ، خالد بن سعید بن عاص، قیس بن سعد بن عبادة، ذى الشهادتین خزیمة بن ثابت .» آن گاه

ص: 69


1- شخصیات قلقه فى الاسلام ص 43 - 44 ط 1974 م و ص 290 «المستشرقون» .
2- « وعاظ السلاطین » ص 297

کلام ابو حاتم رازی را از روضات الجنّات عیناً آورده است . (1)

و استاد علی سامی النشاری از اساتید سنّی بیروتی :گوید تاریخ شیعه تاریخ درازی است؛ چه از تاریخ صدر اسلام آغاز می گردد؛ و پیوسته شیعه نمایش گر میلیون ها ساکنین جهان اسلام بوده

است.(2)

از این ها گذشته نوبت به کسانی میرسد که همزمان با دوران های تاریک بنی امیه و بنی عباس و زندگی در سایه شوم حکومت زور و خفقان و انواع جرمها و خطرهائی که تنها بخاطر بردن نام علی یا سایر اهل بیت ، بزرگترین شخصیت های اسلامی را تهدید می کرد - از پای ننشستند و با نیروی زبان و قلم و بذل جان و مال به یاری اسلام و اهل بیت پیامبر و زنده نگهداشتن تشیّع برخاستند؛

و ما بعد از گذشتن بیش از ده قرن مدیون و مرهون مجاهدت ها و وارث افتخارات بدست آورده آنان می باشیم . و اما بحث از موضوع تشیّع مردم اصفهان که هدف اصلی از تالیف کتاب بدان اختصاص یافته؛ پس شرح تنظیم شده حاضر است که با بررسی تاریخ فتح اصفهان به دست مسلمانان آغاز ، و با ارائه انواع آثار و نشانه های وجود شیعه در راستای شوون حکومتی ، علمی، ادبی و آثار تاریخی در درازای ده قرن قبل از صفویه در اصفهان انجام گرفته و اینک شرح آن

ص: 70


1- « خطط الشام » ج 6 ص 246 چاپ 1391 بیروت
2- « نَشاة الفِکر الفَلْسُفی فِی الاسلام » 1 / 2 - 2 ط بیروت .

سلمان فارسی

نخستین اسلام آور اصفهان و اولین شیعه این شهر

حافظ ابو نعیم اصفهانی با چند سند و نیز دیگر حدیث آوران و مفسران با ذکر سند روایت کرده اند وقتی آیه شریفه ﴿ وَ إِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَلَكُم ﴾ (1) نازل گردید و خداوند اعلام فرمود: هر گاه ( از انجام وظائف اسلامی ) سر پیچی کنید، خداوند شما را به گروه دیگری تبدیل می فرماید که آن ها همانند شما نخواهند بود؛ سئوال شد: یا رسول الله ! کیانند آن هائی که اگر ما روگردان از پیروی و فرمانبری شویم ، خداوند ما را بدان ها تبدیل ، و آنان را جایگزین ما در پذیرفتن اسلام و بهرهمند شدن از آثار و برکات دنیوی و اخروی آن

خواهد کرد؟

ص: 71


1- سوره محمد ، آیه 38

و این پرس و سئوال در حالی شد که سلمان فارسی پهلوی پیامبر نشسته بود پس حضرتش دست بر زانو یا شانه سلمان زد و دو یا سه مرتبه فرمود: ( منظور ) این مرد و قومش باشند .

سپس فرمود: سوگند بدان کسی که جانم در دست ( قدرت ) اوست، اگر ایمان به ثریا که آن را پروین گویند و از نمونه بالاترین ستاره های آسمان است پیوسته باشد مردانی از فارس و بدیگر روایت

با اشاره به ( سلمان مردانی از این نمونه آن را به چنگ آورند ). (1)

و در روایت ابن عبد البر و بعض دیگر « لَوِكَانِ اَلدَّيْنِ عِنْدَ اَلثُّرَيَّا لَنَالَهُ

ص: 72


1- - « مسند » احمد حنبل ج 2 ص 417؛ - « مسند » ابو یعلی موصلی 1433 / 3 و 1438؛ - « سنن » ترمذی ج 5 ص 384 شماره 3261 ، و ص 413 شماره 3310، و ص 725 شماره 3933 با اسناد مختلف ؛ - « تاریخ اصفهان » ابو نعیم 2 / 1-8 با اسناد متعدد ، و « دلائل النبوه » او 333 / 6؛ - « کشاف » زمخشری 530 / 4؛ - « مجمع البیان » طبرسی 108 / 5؛ - « زادالمسیر » ابن جوزی 415 / 7؛ - « مفاتیح الغیب » فخر رازی 76 / 28؛ - « جامع الاصول » ابن اثیر 52 / 10 شماره 6606 ، و ص 143 شماره 6801؛ - « درالمنثور » سیوطی 67 / 6 شامل چند حدیث مشابه با اسناد مختلف ؛ - « فیض القدیر » مناوی 322 / 5-323 - « تفسیر» ابو الفتوح رازی 198 / 10؛ - « تفسیر» قرطبی 258 / 16

سلمان» (1) آمده، یعنی اگر دین در ستاره پروین هم بود سلمان بدان نائل می گردید.

اکنون که با ملاحظه پیشگوئی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در باره مردم فارس ( نه خطهٔ فارس شیراز بلکه فارس نژاد بودن و عجم در مقابل مردم روم و عرب و...) موقعیت ایران و در ضمن با معرفی سلمان به عنوان نمونه و اصفهانی بودن او بشرحی که بیاید موقعیت درخشان اصفهان تا حدی روشن گردید می پردازیم به ذکر بعض روایات و نقلیات تاریخی که بیانگر هویت خانوادگی و محلی سلمان و پیگیری و تحقیق او از دین حق و رهنمون شدن به اسلام و پیشقدمی وی در اسلام آوری می باشد .

ابن اسحاق بزرگ سیره نویس نیمه اول قرن دوم هجری ( در گذشته 151 )، و نیز ابن هشام سیره نویس مشهور اوایل قرن سوم هجری ( در گذشته 213 یا 218)، و ابن سعد بزرگ مورخ نیمه اول قرن سوم هجری ( در گذشته 230 ) و دیگر تاریخ نگاران اسلامی و حفاظ حدیث و رجال شناسان، حدیثی با اسناد مختلف و طرق متعدد به نقل از ابو طفیل و ابن عباس آورده اند که بطور خلاصه آن دو گفته اند: سلمان

ص: 73


1- - « استیعاب »، ج 4 ص 223 - چاپ ذیل اصابه ابن حجر - ؛ - « تفسیر درالمنثور » سیوطی 67 / 6 شامل چند حدیث مشابه ؛ مجمع البیان طبرسی 108 / 5 ؛ - « تفسیر » قرطبی 258 / 16؛ - « تفسیر» مراغی 78 / 26 - « تفسیر » ابو الفتوح رازی 198 / 10؛ - « فیض القدیر » مناوی 323-322 / 5

برای ما شرح داد که من از اهل ،اصفهان از قریه « جِیْ »، فرزند دهقانی مجوسی و آتش پرست بودم؛ و پس از برخورد با تعدادی از رهبانان مسیحی در بلاد عجم ( ایران ) ، عراق و شام و به سر بردن با آن ها، سرنخ اسلام به دستم آمد و آن گاه در مدینه شرفیاب محضر پیامبر شدم و به شرحی که راهب نصرانی از مشخصات و نشانه های مقام نبوتش به من اطلاع داده بود حضرتش را شناختم و اسلام آوردم

و برخی از روایات مشتمل برین اضافه است که برخورد به پیرزنی امه نام کردم و وی را شناختم که از شهر و دیار خود من و اصفهانی می باشد و قبل از من مسلمان شده بود .

خواستاران آگاهی بر متن کامل حدیث و اسناد و راویان مختلف آن و دیگر احادیثی که بیانگر اعتراف سلمان به اصفهانی بودن است، به مصادر زیر مراجعه کنند. (1)

ص: 74


1- - « سیره » ابن اسحاق یا کتاب السیر و المغازى ص 87؛ - « سیره » ابن هشام ج 1 ص 228-236 ؛ - «طبقات » ابن سعد 53 / 4 چاپ لیدن ، و ص 75 چاپ مصر ؛ - « طبقات المحدثین باصبهان » ابو الشیخ 203 / 1؛ - « تاریخ » اصبهان ابو نعیم 49 / 1 ، 50 و 77؛ - « حِلْیَة الاَولیاء» ابو نعیم 190 / 1-195؛ - « تاریخ بغداد » خطیب 165 / 1-169 مترجم شماره 12 ؛ - « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید 37 / 18؛ - « تاریخ الاسلام » ذهبی 58 / 2؛ - « شذرات الذهب » ابن عماد 44 / 1 چاپ ،مصر ، و 209 / 1-210 چاپ بیروت ؛ - « بحار الانوار » علامه مجلسی 362 / 22، چاپ جدید ؛ - « نفس الرحمن » حاجی نوری ؛ - « اعیان الشیعه ضمن احوال سلمان - » 35 / 220-261.

تشیّع سلمان :فارسی

اشاره

اما موضوع تشیّع سلمان فارسی و پیوستن او به امام امیر مومنان على عَلَيْهِ السَّلام پس شاهدش چند دسته روایت در منابع حدیثی سنی و شیعه است که مولف بخاطر محدودیت کتاب و رعایت اختصار به ارائه موضوع هر بخشی از احادیث و نشانی آن ها اکتفا نموده و تنها متن کوتاه و خلاصه ای از چند حدیث را بنظر خوانندگان ارجمند می رساند.

بخش اوّل :

احادیثی که بیانگر شدت ارتباط و به هم پیوستگی سلمان، ابوذر و مقداد است با علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) در عالم دنیا و در سرای آخرت و رفتن به بهشت و نیز محبوبیت دسته جمعی نام بردگان در درگاه الهی ، و دستور پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله ) به دوستی الزامی آن ها .

و کافی است که مرحوم علامه مجلسی باب مفصلی را شامل 85 حدیث - اکثراً از شیعه و تعدادی هم از منابع سنی - به ذکر این گونه احادیث اختصاص داده و علاقمندان می توانند خود مراجعه نمایند .(1)

هم چنان که در معجم رجال آیت الله خوئی حدود 35 حدیث درباره سلمان ایراد شده که بیانگر عالیترین مقام تشیّع ، و به هم پیوستگی

ص: 75


1- ( بحار الانوار ) 315 / 22-354 است 25

سلمان با امیر مومنان عَلَیهِ السَّلام می باشد . (1)

بخش دوم :

احادیث فراوانی است با اسناد مختلف و از دیدگاه حدیث شناسی معتبر و غیر قابل تردید که در ارتداد عمومی مسلمانان بعد از وفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) - جز سه یا چهار نفر و حداکثر سیزده نفر که به طرفداری از امیر مومنان ثابت قدم ماندند - خلاصه می گردد؛ و در بیشتر آن ها قبل از همه نام سلمان به چشم می خورد؛ و نشانی آن ها به قرار ذیل است . (2) .

بخش سوم :

روایاتی است بیانگر این که ائمه معصومین شیعه چون بیش از هر کس آگاهی از مقام تشیّع و شدت وابستگی سلمان به امام امیر مومنان عَلَیهِ السَّلام داشتند - در برابر افراد کوته نظر و نا آشنا به مقام و موقیعت او ، یا در برابر افراد بی بند و بار و سهل انگار نسبت به وظائف تشیّع و تکالیف شیعه، سلمان را مطرح و از وی دفاع و تجلیل می کردند؛ یا به عنوان الگو و نمونه شیعه واقعی او را به رخ می کشیدند. یا مثل امیر مومنان به هنگام فوت سلمان از مدینه به مدائن تشریف

ص: 76


1- شماره 5338، 168 / 8-199
2- « بحارالانوار » ج 22 ص 325 شماره 24 ، و ص 327 شماره 32 و ص 328 شماره های 35 تا 37 ، و ص 332 شماره های 44 تا 47 ، و ص 341 شماره 52 - بخش قال الباقر حدیث - و ص 344 شماره 54 ، و ص 349 شماره 66 ، و ص 351 شماره 76 و ص 352 شماره های 78 تا 80

برده تا مراسم شرعی غسل و کفن و نماز و دفن او را انجام دهند و اینک خلاصه چند نمونه از احادیث مربوطه :

1- به روایت شیخ مفید در محضر امام صادق عَلَيْهِ السَّلام سخن از سلمان و جعفر طیار برادر امیر مومنان عَلَیهِ السَّلام) به میان آمد و یکی از حاضران جعفر را بر سلمان ترجیح داد و برتر شمرد و دیگری :گفت سلمان مجوسی بود و بعداً اسلام آورد !!

پس درحالی که ابو بصیر هم در مجلس حضور داشت امام ( علیه السلام ) به خشم سرپا نشست و فرمود: ای ابا بصیر خداوند او را علوی قرار داد بعد از آن که مجوسی بود؛ و قرشی قلمداد کرد بعد از آن که فارسی بود؛ پس صلوات الهی بر سلمان باد؛ و به راستی که جعفر هم در بهشت با فرشتگان پرواز نماید.... (1)

2 - علامه طبرسی از امام عسکری علیه السلام روایت کرده که فرمود: گروهی به سراغ امام هشتم حضرت رضا ( علیه السلام ) ، رفتند و اجازه تشرف خواستند و گفتند ما از شیعیان علی هستیم.

پس چند روزی بدان ها اجازه ورود داده نشد، و آن گاه که اجازه صادر، و آن ها داخل شدند فرمود وای بر شما بدون شک شیعه امیر المومنین حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد بن ابی بکراند که هیچ گاه نافرمانی از دستوراتش نمی کردند (2)

3- در خرایج راوندی حدیثی آمده بدین شرح که سلمان در مدائن - شش فرسخی بغداد - از دنیا رفت پس امیر مومنان علی

ص: 77


1- « اختصاص » ص 341
2- « احتجاج طبرسی » ، به نقل « بحار » ج 22 ص 331.

عَلَیهِ السَّلام صبح هنگام به استناد خبر دادن پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در عالم ر و یا از فوت سلمان ، و دستور انجام مراسم او با استفاده از نیروی مقام امامت و ولایت، از مدینه به مدائن حاضر شد . و این امری بود معجز آسا که مسافت بین آن دو شهر را که با مرکب سواری آن روزها، سه تا چهار هفته به طول می انجامید - در چند لحظه طی فرمود.

و پس از انجام مراسم غسل و تکفین و نماز و دفن سلمان، قبل از ظهر به مدینه بازگشت و گزارش دفن او را به مردم داد؛ اما بیشتر مردم باور نکردند تا با گذشتن مدتی از قضیه نامه ای از مدائن به مدینه فرستاده شد که فلان روز سلمان از دنیا رفت و یک نفر اعرابی بدین جا آمد و مراسم مربوطه را انجام داد و از نظر ناپدید شد؛ و چون بررسی کردند مطابق با فرموده امیر مومنان و غیبتش از مدینه به عنوان رفتن به مدائن درآمد و مردم همه تعجب کردند (1)

بخش چهارم :

روایاتی است با اسناد مختلف، بدین مضمون که هم پیامبراکرم صلَّى الله عَلیه و آله و هم ائمه معصومین شیعه علیهم السلام بطور مکرر ، از « سلمان به عنوان سلمان محمدی » و « سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ البیت » وَ « انْهَ مِنَّا أَهْلَ البیت » وَ « ذاک رَجُلُ مِنَّا أَهْلَ البیت » و « بَخْ بَخْ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ البیت وَ

ص: 78


1- « الخرائج » 562 / 2؛ « بحارالانوار » ،368 / 22، و به نقل از « خرائج » 142 / 39 ، نیز در 372 / 22 به نقل از « مناقب » با تفصیل بیشتر ؛ - « مدینه المعاجز » ص 94 شماره 237 .

دیگر تعبیراتی ازین قبیل یاد می فرمودند . (1)

و راستی چه عبارتی و چه تعبیری گویاتر و قاطعانه تر ازین عبارات و تعبیرات برای اثبات تشیّع سلمان می توان پیدا کرد که پیامبر خدا و ائمه اطهار صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعین، این چنین وابستگی همه جانبه او را نسبت به خود اعلام ، و بدان اعتراف کرده اند

بخش پنجم :

روایتی است که از امام صادق عَلَیهِ السَّلام نقل شده مشتمل بر خطبه مفصلی که سلمان ایراد نموده و بطور خلاصه پس از بیان برخوردار بودنش از علوم و اطلاعاتی که اگر آن ها را فاش کند گروهی :گویند سلمان دیوانه شده و گروهی گویند خداوندا ! قاتل سلمان را بیامرز - درباره آگاهی های امیر مومنان عَلَیهِ السَّلام نسبت به اسرار و خفایای گذشته و آینده بر منهاج و طریقه هارون بن عمران - اشاره کرد و :گفت پیامبر به حضرتش فرمود:

مُوسَى أَنْتَ وَصَّى و خَلیفتى فِى أَهْلِى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى

تو وصى من و خلیفه من در میان اهلم هستی همانند هارون از طرف

آن گاه خاطر نشان کرد که شما مسلمانان درباره علی و سایر اهل بیت پیامبر، قدم به قدم همانند بنی اسرائیل می باشید که دچار کج گرائی و

ص: 79


1- « بحار الانوار » ج 22 ص 326 رقم 28 ، ص 330 رقم 38، ص 348 رقم 64، - ص 349 رقم 67 ؛ - « معجم رجال الحدیث » 191 / 8 - 193 .

بی راهه روی شدند؛ و به رویا روئی حضرت موسی برخاستند؛ و از این

پس نیز بدان ادامه خواهید داد.

سپس از برخوردهای بنی هاشم با بنی امیه و جنایات بنی امیه درباره اهل بیت و اسلام و مسلمانان پیشگوئی کرد؛ و مسلمانان را به پیروی از آل محمّد و رهروی راه علی توصیه و تاکید نمود؛ و مجدداً به همانندی سر نوشت امت با سر نوشت بنی اسرائیل اشاره کرد و گفت شما آل محمّد را نسبت به خود همانند سر نسبت به بدن ، بلکه چشم نسبت به سر بدانید و در پایان روی سخن به حذیفه نموده و گفت ای حذیفه همانا که فرزند تو مقتول ( گردد )؛ و بدون شک ( بعد از در گذشت پیامبر )،علی امیر المومنین است که جز مومن ( واقعی ) به ولایتش نگراید و جز کافر از محدوده ولایتش خارج نگردد. (1)

بخش ششم :

نیز روایاتی است از امام صادق عَلَیهِ السَّلام که بطور خلاصه، حضرتش با کلمه « و الله قسم یاد فرمود که از صحابه پیامبر» جز هفت نفر (سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، جابر بن عبد الله انصاری ، ثبیت - غلام پیامبر و زید بن ارقم ) کسی به آیه شریفه: ﴿ قُل لا أَسَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى ﴾ عمل نکرد (2)

ص: 80


1- « معجم رجال الحدیث » 196 / 8-198؛ - « اختصاص مفید » ص 63؛ - « قرب الاسناد » ص 38 .
2- بحار الانوار 321 / 22-322 شماره 11 .

و در پایان می گوئیم ابن ابی الحدید - بعد از روایتی که در آغاز موضوع اسلام آوری سلمان از وی نقل کردیم - می نویسد: سلمان شیعه علی و از خواص آن حضرت بود نیز می گوید در این که سلمان شیعه علی بوده اصحاب ما مخالفتی با امامیه ندارند مگر در امری که بالا تر ازین در حق وی ادعا کنند...) . (1)

ص: 81


1- « شرح نهج البلاغه » 34 / 18-39.

کتاب ها و رساله های اختصاصی درباره سلمان

توضیحاً گذشته ازینکه در تمامی کتب و مصادر حدیثی و تاریخی اسلام که بقلم علما و نویسندگان سنی و شیعه تنظیم شده کمتر کتابی را می توان پیدا کرد که به معرفی و ذکر شرح حال سلمان و نقش ارزنده او در اسلام نپرداخته باشد، بلکه سهمی از کلیه منابع رجال شناسی و سیره پیامبراکرم صلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ، و تاریخ دهه های اول تا چهارم هجرت (1) به شرح اسلام آوری سلمان و راه و رسم او تا حادثه فوتش اختصاص یافته است

نیز عده ای از علما و دانشمندان سنی و شیعه و محققان مسیحی هر یک کتاب ها و رساله های اختصاصی یا مشترک با چند نفر از صحابه دربارۀ سلمان نوشته اند که اکثراً بچاپ رسیده ، و ما آن چه را بدان برخورد نموده ایم بنظر خوانندگان میرسانیم

1 - « اخبار سلمان محمدی » تالیف « عبد العزیز جلودی

ص: 82


1- :مانند - « طبقات» ابن سعد 53 / 4؛ - « حلیة الاولیاء » 85 / 1؛ - « مروج الذهب » مسعودی 320 / 1؛ - « صفوة الصفوة » ابن جوزی 210 / 1؛ - « تهذیب تاریخ »ابن عساکر 188 / 6 ؛ - « محاسن اصفهان » مافروخی ص - « اصابه » ابن حجر شماره 3350

در گذشته 302 ». [ «الذریعه» 332 / 1]

2 - « اخبار سلمان و زهده و فضائله» تالیف شیخ صدوق

( در گذشته 318 )»[ «الذریعه» 333 / 1]

3 -« سلمان پاک بقلم مستشرق فرانسوى « لویس ماسینیون » ( 1883-1962 ) به زبان فرانسوی . [ « اعلام زرکلی 5-247؛ الذریعه » 219 / 12 ]

4 - سلمان پاک ترجمه کتاب قبل بزبان عربی بقلم عبد الرحمن بدوی مصری، معاصر. [ « الذریعه » 219 / 12]

5 - سلمان الفارسی» و سر گذشت قبل از اسلام و بعد از اسلام او بقلم «شیخ عبد الله سبیتی عراقی با مقدمه سید صدرالدین صدرعاملی » ، چاپ 1358 ه صیدا لبنان .

6 - « سلمان الفارسی » بقلم « دونالدسون » مستشرق در تاریخ 1934 حالی، 2 [ « المستشرقون » عفیفی ، ج 2 ص 528]

7- « سلمان محمدی » بقلم سید شوکت علی رئیس هلور، بزبان اردو ، چاپ هند [ « الذریعه » 219 / 12 ]

8- « سلمانیه » به فارسی در فضائل سلمان، ابوذر، عمار و مقداد، تالیف شیخ محمد کاظم هزار جریبی ( در گذشته 1241) ».[ « الذریعه » 220 / 12 ]

9 - « نَفَسُ الرَّحْمَنِ فی فَضَائِلِ سیدنا سَلْمَانُ » تالیف حاج میرزا حسین نوری طبرسی در گذشته 1320 ه شامل مقدمه و 17 باب و خاتمه ، تاریخ فراغ ،1284 چاپ مکرر تهران .

10 - « وفات سلمان فارسی بفارسی »، تالیف بعض اصحاب و

موجود در کتاب خانه خوانساری [ «الذریعه» 119 / 25 ]

ص: 83

آغاز جنگ و درگیری مسلمانان با ایرانیان و فتح بخشی از ایران

به نوشته تاریخ نگاران و سیره نویسان اسلامی، در سال 20 یا 21 هجری عمر بن خطاب به دنبال گزارشی که از کوفه دریافت نمود و از طرف ایرانیان - به خاطر همبستگی و قصد حمله به مسلمانان - احساس خطر کرد از بزرگان صحابه و شخصیت های اسلامی مدینه دعوت به عمل آورد و با رفتن به منبر و ایراد گزارش واصله و بازگو کردن موقعیت

ایرانیان و مسلمانان از یک یک حاضران مجلس نظر خواهی کرد. در حقیقت این دعوت به منظور تشکیل شورای جنگی و تعیین خط مشی حکومت به اصطلاح اسلامی بود. درین مجلس - هم چنان که رسم همیشگی اطرافیان خود فروخته یا خائن دستگاه های حکومتی بوده و هست - بعضی از روی تملق و چاپلوسی و این که عمر خود در تصمیم گیری اعلم و افضل از دیگران است سخن گفتند . و دیگری با دیگر عبارت تصمیم قطعی و تعیین سر نوشت را واگذار

ص: 84

به نظر خود عمر نمود.

و شخص سوّم ( عثمان بن عفان ) به اعزام نیرو از شام و یمن و حجاز و عراق رای داده و رفتن عمر را به همراه نیروی اعزامی ضروری اعلام

کرد.

اما امام امیر المومنین علی علیه السّلام در پاسخ عمر چنین فرمود:

«انَّ هَذَا الاَمْرَ لَمْ يَكُنْ نَصرُهُ وَلا خِذْلانُهُ بِكَثْرَةٍ وَلا بِقِلَّةٍ وَ هُوَ دِينُ اللَّهِ اَلَّذِي اَظْهَرَهُ وَ جُنْدَهُ الذي اعده و امده حَتَّى بَلَغَ مَا بَلَغَ وَ طَلَعَ حَيْثُ طَلَعَ وَ نَحْنُ عَلَى مَوْعُودٍ مِنَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَ ناصِرٌ جُنْدَهُ وَ مَكَانُ اَلْقَيِّمِ بِالاَمْرِ مَكَانُ النظامِ الْخَرَزُ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَا فِيرِهِ اَبَداً وَ اَلْعَرَبُ اَلْيَوْمَ وَ انْ كانُوا قَلِيلاً فَهُمْ كَثِيرُونَ بِالاِسْلامِ عَزِيزُونَ بِالاِجْتِماعِ فَكُنْ قُطَبَا وَ استَدِرِ الرَّحا بِالعَرَبِ وَاصِلْهُم دُونَكَ نَارَ اَلْحَرْبِ فَإِنَّكَ إِنْ شَخَصْتَ مِنْ هَذِهِ الارض اِنْتَقَضَتْ عَلَيْكَ اَلْعَرَبُ مِنْ اِطْرَافِهَا وَ اِقْطَارِهَا حَتَّى يَكُونَ ما تَدَعُ وَراءَكَ مِنَ الْعَوْراتِ اَهُمَّ إِلَيكَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْكَ .

إِنَّ الاِعاجِمَ إِنْ يَنْظُرُوا إِلَيْكَ غَداً يَقُولُوا هَذَا اِصْلُ اَلْعَرَبِ فَإِذَا اِقْتَطَعْتُمُوهُا سترحتُم فيكون ذلك اشد لِكَلبِهِمْ عَلَيْكَ وَ طَمَعِهِمْ فِيكَ فَأَمَّا ذَكَرْتَ من مَسِيَر اَلْقَوْمُ إِلَى قِتَالِ اَلْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ هُوَ اكره لِمَسِيرِهِمْ ماسترحتم فَيَكُونَ ذَلِكَ اشد لِكَلْبِهِمْ عَلَيْكَ وَ طَمَعِهِمْ فِيكَ فَأَمَّا ذَكَرْتَ من من مَسِيَ اَلْقَوْمُ إِلَى قِتَالِ اَلْمُسْلِمِينَ فَإِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ هو اكره لِمَسِيرِهِمْ مِنْكَ وَ هُوَ اقْدِرْ عَلى تَغْيِيرِ مَا يَكْرَهُ و امّاً مَا ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ الْمَعُونَةِ نك وَ هُوَ اِقْدِرْ عَلَى تَغْيِيرِ مَا يَكْرَهُ وَ امّاً ما ذَكَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فَإِنَّا لَمْ نَكُنْ نُقَاتِلُ فِيمَا مَضَى بِالْكَثْرَةِ وَ إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ بِالنَّصْرِ وَ اَلْمَعُونَةِ » (1)

« پیروزی و شکست این امر یعنی ( اسلام ) بستگی به فزونی و کمی جمعیت نداشته؛ این دین خداست که آن را پیروز ساخت ؛ و سپاه او بود که آن را آماده و یاری کرد تا بدان جا که باید برسد رسید و به هر جا که

ص: 85


1- « نهج البلاغه » ، خطبه 146

باید تابش نماید تابش نمود؛ از ناحیه خداوند به ما وعده پیروزی داده شده و می دانیم خداوند به وعده خود جامه عمل خواهد پوشاند و سپاه خویش را یاری خواهد فرمود .

موقعیت زمامدار هم چون ریسمانی باشد که مهره ها را در نظام می کشد و آن ها را به هم می پیوند د؛ اگر ریسمان از هم بگسلد مهره ها پراکنده شوند و هر یک به جائی افتد و از آن پس هرگز نتوان همه را جمع آوری نمود و از نو نظام بخشید .

عرب امروز اگر په از نظر تعداد کم اما با پیوستگی به اسلام فراوان ، و با اتحاد و اجتماع و هماهنگی عزیز و قدرتمند است . بنابراین تو هم چون محور آسیا باش و جامعه را به وسیله مسلمانان عرب به گردش درآور و با همکاری آن ها در نبرد، آتش جنگ را برای دشمنان شعله ور ساز؛ زیرا اگر شخصاً ازین سر زمین خارج شوی عرب از گوشه و کنار سر از زیر بار فرمانت بیرون برد و آن گاه خواهی یافت که آن چه پشت سر نهاد های مهمتر از آنست که در پیش رو داری .

اگر فردا چشم عجمها بر تو افتد خواهند گفت: این اساس و ریشه عرب است چنان چه قطعش کنید راحت می شوید؛ و این فکر آن ها را در مبارزه با تو و طمع در نابو دیت حریص تر و سر سخت تر خواهد ساخت . و این که یادآور شدی آن ها به جنگ مسلمانان آمده اند و ناراحت هستی پس خداوند سبحان بیش از تو این کار را مکروه می دارد؛ و او بر دگرگون نمودن آن چه از آن ناخشنود است توانا تر باشد .

و اما یادآوریت درباره افراد فراوان نیروی دشمن، پس ( بدان که ) ما در گذشته در نبرد متکی به تعداد نبودیم؛ بلکه به یاری و کمک خداوند به مبارزه و کشتار می پرداختیم و پیروز می شدیم.»

ص: 86

و ابن جریر طبری به دیگر عبارت اما هم مضمون با قسمتی عبارت نهج البلاغه اضافه کرده است که حضرتش فرمود:

« اقِم مَكانَكَ وَاكتُب إلى اهلِ الْكُوفَةِ فَإِنَّهُمُ اِعْلاَمُ اَلْعَرَبِ وَ رَوسَاءُهُمْ وَ لَيَشْخَص مِنهُمُ الثُّلُثَانِ وَلَيُقُمِ الثُّلُثَ

وَ اكْتُبْ إلَى اهْلِ الْبَصْرَةِ انْ يُمْدِدَهُمْ بِبَعْضِ مَنْ عِنْدَهُم ولا تَشْخَصِ الشَّامَ ولا اليَمَنِ إنَّك إنْ اِشْخَصْتَ اَهْلَ الشَّامِ مِن شَامِهِمْ سَارَتِ الرُّومُ إِلَى ذَرَارِيِّهِمْ و إِنِ اشْخَصْتَ اهْلَ اليَمَنِ مِن يَمنِهِم سَارَت اَلْحَبَشَةُ إِلَى ذَرَارِيِّهِمْ وَ مَتَى اِشْخَصْتَ مِنْ هَذِهِ الارض اِنْتَقَضَتْ عَلَيْكَ اَلْعَرَبُ مِنْ اِقْطَارِهَا وَ اطْرَافِهَا حَتَّى يَكُونَ ما تَدَعُ وَرَائَكَ اَهُمَّ إِلَيْكَ مِمَّا بَيْنَ يَدَيْكَ مِنَ الْعَوْراتِ وَ الْعِيالاتِ..» (1)

بطور خلاصه آن چه از عبارت نهج البلاغه و طبری و دیگر مورّخان استفاده می شود بدین قرار است :

1 - احساس وحشت فوق العاده عمر و حالت به اصطلاح دست پاچگی او از فراوانی قشون ایرانیان و به هم پیوستگی و آمادگی آن ها برای حمله ... !

2 - نظر خواهی و استمداد فکری در اصل اقدام به جنگ با ایرانیان یا متارکه و خودداری از در گیری و رویا رویی باشه .نظر خواهی از محل اعزام نیرو و چند و چون آن ، در صورت لزوم مقابله و اقدام به جنگ .

4 - کسب تکلیف شخصی برای شرکت در جنگ یا خودداری از همراهی با نیرو های اعزامی .

ص: 87


1- « تاریخ طبری » حوادث سنه 21 ج 3 ص 211 - 212، و در چاپ دیگر مصر 237 / 4

و اما آن چه از پاسخ امیر مومنان درین زمینه استفاده می شود پس بدین شرح است:

1 - تقویت کردن امام روحیه عمر را باین که پیروزی یا شکست درین پیشامد بر اساس عدد و رقم و مربوط به کم و کیف نفرات جنگی نیست؛ بلکه بسته به اراده خداست؛ و مسلمانان لشگر خدا هستند؛ و حضرتش به موجب وعده ای که داده پیروزی را نصیب ما خواهد کرد؛ هم چنان که در گذشته و ازین پیش در جنگهای اسلامی خود مشاهده کردیم.

2 - اعلام رای موافق با اصل مقابله و آماده شدن برای رویا روئی و جنگ با ایرانیان به امید پیروزی

3- تخطئه از آراء و نظریه های پوچ و حساب نشده افراد شوری و ارائه عالیترین طرح برای اعزام نیرو؛ بدین گونه که اگر اعزام نیرو از یمن انجام گیرد ، مردم حبشه چشم طمع به یمن می دوزند و این کشور اسلامی در خطر واقع خواهد شد

و اگر از شام انجام گیرد مردم روم ترکیه فعلی که در آن موقع یک کشور مسیحی و مرکز حکومت مسیحیان جهان بود به فکر حمله به شام می افتند؛ و این بخش از سر زمین اسلامی در خطر سقوط و اشغال دشمن قرار میگیرد .

چنان که اگر مردم حجاز برای جنگ با ایرانیان بسیج شوند اعراب اطراف مدینه در صدد شورش و قتل و غارت مسلمانان برآمده و گرفتاری عمر - از ناحیه در گیری با آنان و دفع شر شان از عائله آن هائی که

به جنگ رفته اند - بیش از گرفتاری و مشکل رویاروئی با ایرانیان خواهد بود.

ص: 88

4 - بدین ترتیب باید مردم کوفه که ( علم داران عرب و ر وسای آن ها هستند ) یک سوم شان در کوفه بمانند و دو سوم به جبهه اعزام شوند و تعدادی هم از مردم بصره بدان ها ضمیمه گردند.

5 - اعلام مخالفت با شرکت عمر شخصاً در امر جنگ و رفتن او به همراه نیرو های اعزامی به دلیل حساسیتی که ایرانیان نسبت به او بخاطر زمام داری عرب از خود نشان می دهند و اهتمام بیشتری که آنان برای از بین بردن وی و شکست مسلمانان به کار خواهند برد.

اضافه برینکه عمر در غزوات دوران حیات پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ، نه بعنوان مقابله با دشمنان و کشتن مثلاً یک نفر مشرکین در جبهه و نه بعنوان مدیریت نیرو های جنگی و انجام کار سر نوشت ساز ، نقش مثبتی از خود نشان نداده بود .

درین موقع عمر در پاسخ امام چنین گفت :

« همانا که رای ( رای قابل قبول و موافق با مصالح همه جانبه اسلام و مسلمانان و خود عمر ) رای توست و خوش دارم که از آن پیروی کنم آن گاه بر اساس نظر امیر المومنین علی علیه السلام و طرح ارائه شده آن حضرت، دستورات لازم را صادر و گویا در همین موقع بود که از حضرتش خواست تا اجازه دهد امام حسن ( علیه السلام ) با نیرو های اعزامی همراهی کند که در مقالهٔ بعد شرحش را می خوانید - و بالاخره طبق فرموده امام امیر المومنین ( علیه السلام ) فتح و پیروزی کامل بود که نصیب سپاه اسلام شد و بخش مهمی از ایران تحت نفوذ مسلمانان در آمد . (1)

ص: 89


1- - نیز مراجعه شود به : - « طبقات المحدثین باصبهان » 178 / 1 - 182 . - « ذکر اخبار اصبهان » 19 / 1 ؛ - « اموال » ابو عبید ص 395؛ - « فتوح البلدان » بلاذری ص 303؛ - « ارشاد » مفید ص 20 و در چاپ دیگر ص 99 - 101 ؛ ، - « الفتوح » اعثم کوفی ،37 / 2 و در چاپ بیروت ج 1 ص 292 - 294 ؛ - « کامل » ابن اثیر 3 / 3 ؛ - « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید 95 / 9 - 102 ؛ - « البِدایَة وَ النَهایة » ابن کثیر 107 / 7 ؛ - « اخبار الطوال » دینوری ص 139 ، و ترجمه آن ص 168 ؛ - « بحار الانوار » مجلسی ج 40 ص 193 و 253 ، و در چاپ کمپانی ج 9 ص 317 ؛ - « محاضرات » شیخ خضری مصری ص 448 ؛

یادآوری این نکته بجاست که با مروری بر فراز های تاریخی مربوط به دهۀ سوّم قرن اول هجری این مطلب به خوبی روشن خواهد شد که فتح هر بخشی از ایران آن عصر در تاریخی غیر از تاریخ فتح دیگر بخش ها بوده و مسوول فرماندهی سپاه اعزامی برای هر منطقه غیر از مسوول دیگر مناطق بوده .

هم چنان که با دقّت در چگونگی تشکیل شورای جنگی از ناحیه عمر و ردّ و ایرادهایی که به عمل آمد بدین موضوع پی خواهیم برد که نخستین اقدام جنگی مسلمانان با ایرانیان و اعزام نیرو بدین سر زمین در همین مرحلهٔ مورد بحث و شورای جنگی عمر بود؛

و نیز عنایت عمر به شرکت حضرت مجتبی ( علیه السلام ) و درخواست او از امیر مومنان مبنی بر اجازه همراهی نور دیدگانش امام مجتبی ( علیه السلام ) با سپاه

ص: 90

اعزامی که مدائنی آن را مربوط به نبرد قادسیه در سال 14 هجری به فرماندهی سعد وقاص دانسته و طبری مربوط به فتح نهاوند در سال هفتم زمام داری عمر (حدود سنه 20 ه) به فرماندهی نعمان بن مقرن .. و نقشی که حضرتش در فتح اصفهان یا گرگان جرجان (قدیم) یا نهاوند داشت در همین مرحله و به دنبال شورای جنگی آن چنانی بوده است . اکنون می پردازیم به شرح آمدن امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) به ایران و اصفهان و به نقل بعض مورخین به همراهی امام حسین ( علیه السلام )

ص: 91

آمدن امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) به اصفهان و نقش آن حضرت در جهت پیروزی مسلمانان و شکست سپاه یزدگرد پادشاه ایران

ابن حبّان معروف به ابو الشیخ ( در گذشته 369 ) در کتاب « طبقات المحدثین باصبهان و الواردین علیها » نخستین کسی را که از مسلمانان به عنوان واردین به اصفهان نام برده حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام می باشد (1) ؛ که بعنوان غزوه جرجان و فتح آن منطقه بوده، لکن از جزئیات ورود تاریخ ورود برخورد ها فعالیت ها و دیگر مشخصات چیزی ننوشته است .

ص: 92


1- ص 17 عکس نسخه مخطوط علیگره هند ؛ توضیحاً کتاب نام برده اخیراً در بیروت چاپ شده و این موضوع درج 1 ص 191 آمده است .

نیز حمزه بن یوسف سهمی که از مشاهیر مورخین و در گذشته (427) بوده به نقل از تاریخ عباس بن عبد الرحمن مروزی - نویسد:

« حسن بن علی در راه رفتن به جرجان از اصفهان عبور نموده و اگر این مطلب ثابت باشد؛ در ایام امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه بوده است . »

نیز زیر عنوان « بَابُ ذکر مَنْ دَخَلَ جرجان مِنْ أَصْحَابِ النبی صَلَّى اللَّهُ علیه وَ سَلَّمَ » نوشته است از آن جمله ابو عبد الله حسین بن علی رضوان الله علیه است .

آن گاه می نویسد و گفته می شود حسن بن علی رضوان الله علیه هم از واردین به جرجان بوده است (1)

و حافظ ابو نعیم اصفهانی ( در گذشته 430 ) نوشته است: حسن بن علی بن ابی طالب رضى الله عنه در راه رفتن به جنگ جرجان از اصفهان عبور فرمود (2)

و بلاذری رفتن به غزوهٔ جرجان و طبرستان را نوشته ( که لازمه اش عبور از اصفهان بوده ) (3).

و مافروخی - که در ایام سلطنت ملک شاه سلجوقی (465 - 485) « تاریخ اصفهان » را نوشته و حسین بن محمد آوی ( در گذشته 729 ) آن را به فارسی ترجمه کرده می نویسد :

« و از آن جمله که اصفهان را به قدم میمون و مبارک مشرف و مکرّم

ص: 93


1- ( تاریخ جرجان ) ص 7 و 9
2- ( تاریخ اصبهان ) ابو نعیم ج 1 ص 44 و 47
3- « فتوح البلدان » بلاذری ص 330.

گردانیده اند از اهل بیت پیغمبر علیه و علیهم السلام امیر المومنین الحسن بن علی بن ابی طالب علیهما السلام و الرضوان و... و به وقت توجه به گرگان بوده است. » (1)

و مرحوم خاتون آبادی جریان آمدن امام حسن و امام حسین را به اصفهان برای فتح جرجان به سال 30 هجری نگاشته است (2).

و اما مشروح تشریف فرمائی سبط اکبر پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ، حضرت امام حسن مجتبى علیه السَّلام را مرحوم مجلسی اول طاب ثراه چنین نوشته است

« مشایخ ثقات ما نقل کرده اند برای من از شیخ عبد العالی از پدرش شیخ نور الدین علی بن عبد العالی قدس سر هما (3) که در وقتی که عمر عسکر بجانب عراق می فرستاد (4) به خدمت امیر المومنین صلوات الله علیه آمد و گفت یا علی! من می دانم که تو امامی و لیکن پادشاهی به زور می باشد . اگر رخصت بدهی و حضرت امام حسن را بفرستی و من سردار را تابع او کنم و هر فتحی بشود بی دغدغه باشد، بهتر نیست ؟

ص: 94


1- ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ص 126 .
2- وقایع السنین و الاعوام ص 86.
3- جهت آگاهی بر شرح حال این دو پدر و پسر که از اکابر علمای شیعه جنوب لبنان بوده اند مراجعه شود به « امل الامل » شیخ حرعاملی ج 2 ص 442 و « الکنی و الالقاب » محدث قمی ج 3 ص 140 - 141 و نیز به بخش اعلام شیعه در قرن دهم همین کتاب .
4- گرچه پایتخت ایران در آن عصر مدائن بوده که فعلاً جزو عراق عرب است لکن مقصود از عراق در کلام علامه مجلسی به شرحی که ملاحظه می شود ظاهراً عراق عجم می باشد.

حضرت قبول فرمود و حضرت امام حسن را صلوات الله علیهما همراه کردند و هر فتحی که شد از آن حضرت و به برکت آن حضرت شد؛ تا آن که مرتبه اول که لشگر اسلام در برابر رستم سپه سالار یزدجرد درآمدند ، رستم فیلها را پیش کرد و لشگر اسلام شکست خورد؛ سردار به خدمت امام حسن آمده و واقعه را عرض نمود .

حضرت فرمودند که ایشان درفش کاویانی را بر علم خود بسته اند و آن دامن پوستی آهنگران بود که کاوه پیش دامن می زد و آهنگری می کرد و چون ضحاک ظلم او به نهایت رسید و ده پسر کاوه را کشته بود؛ کاوه به تعلیم یکی از علمای ایشان ( جدول ) صد در صدی بر درفش کشید؛ و آن درفش را بر عَلَم بست و خروج کرد؛ و مردم چون از ظلم ضحاک به تنگ آمده بودند با او همراهی کردند و بر ضحاک غالب شدند (1) ؛ پس پادشاهان عجم هر یک که می آمدند جوهر نفیسی که بدست ایشان می آمد در آن درفش جا می دادند و بر علم می بستند .

( آن گاه امام فرمود ) الحال بر علم ایشان بسته است؛ شما این دعا را بر علم بندید و حضرت به دست مبارک خود دعائی نوشتند؛ و مشهور میان اصحاب آنست که حضرت ( جدول ) صد و بیست درصد و بیست کشیدند؛ و من آن چه از مشایخ شنیده ام دعاست روز دیگر به دستور حضرت عمل نموده و دعا را بر علم بستند و

ص: 95


1- موضوع درفش کاویانی را تاریخ نگاران از جمله ابن اثیر در « کامل » ج 1 ص 26 ، قرمانی در « اخبار الدول... » ضمن شرح حال ملوک فرس ص 348، و آقای محمد ابراهیم باستانی پاریزی در اخبار ایران که تلخیص و ترجمه « کامل » ابن اثیر است - ص 363 ضمن داستان فتح ایران به دست مسلمانان ثبت نموده اند .

فتح واقع شد.

و از آن جمله آن که حضرت امام حسن مجتبى صلوات الله علیه داخل صفاهان شدند و در مسجد لنبان نماز کردند و در حمامی که محاذی در مسجد جامع عتیق است و مسمّی است به درِ پیزر بافان در آن حمّام غسل فرمودند؛ و مشهور بود آن حمام به حمام آن حضرت یعنی امام حسن و جدّم نشان داد آن حمام را به من در ایام طفولیت؛ و :گفت این است حمّام آن حضرت صلوات الله علیه؛ و خراب بود و بعد از آن بجای آن کاروانسرایی ساخته شد و دیگر خصوصیات بسیار نقل کردند (1)

در این جا باید یادآور شویم که بلاذری قضیۀ آمدن حضرت امام حسن و امام حسین علیهما السَّلام به ایران را در سال 29 هجری - به همراه سعید بن عاص سردار سپاه اعزامی از طرف عثمان - دانسته (2) ؛ و طبری این قضیه را در سال 30 هجری ذکر کرده (3) ؛ اما بلاذری و طبری هر دو آن را در مورد فتح طبرستان و جرجان قلمداد کرده اند؛ و این بر خلاف شرح علامه مجلسی است که حضرت امام حسن را درین مسافرت به همراهی سپاهی می داند که با سردار سپاه یزدگرد سوم، رستم روبرو شد و این رویا روئی مسلمانان با سپاه یزدگرد که در پایان به شکست ایرانیان و کشته شدن رستم انجامید - در سال 20 یا 21 هجری و به نوشته خود

ص: 96


1- « شرح الفقیه کتاب الخمس بحث اراضی مفتوح العنوه » ص 45 چاپ قدیم سنگی ؛ نیز در « روضه المتقین » - شرح عربی من لایحضر- ج 4 ص 156
2- « فتوح البلدان » ص 330 .
3- « تاریخ طبری » 323 / 3.

بلاذری در سال 23 یا 24 هجری بوده است . (1) بدین شرح که یزدگرد از مدائن به حلوان و از آن جا به اصفهان فرار کرد؛ و عبد الله بن بدیل، یکی از سران سپاه ،مسلمانان با گروهی از نیرو های اسلامی در تعقیب او وارد اصفهان شد؛ و به دنبال این تعقیب یزدگرد به سمت کرمان فرار کرد و در بین راه کشته شد و مقدمات فتح اصفهان فراهم گردید و بالاخره پیروزی نصیب مسلمانان شد .

البته با توجه به اختلافاتی که در بین نوشته های مورخان اسلامی از نظر تاریخ اعزام نیرو و محل اعزام نیرو و فرماندهی نیروی اعزامی ، به چشم می خورد نمی توان مشخصات دقیق این قضایا را بدست آورد؛ لکن آن چه مسلّم باشد اصل موضوع آمدن امام حسن ( علیه السلام ) و به نقل بعضی از مورّخین به اتفاق امام حسین علیه السلام به اصفهان است و نقش م وثری که آن بزرگوار در فتح بخش مهمی از ایران و پیروزی مسلمانان بر ایرانیان داشته اند .

ضمناً می گوئیم بلاذری تصریح به آمدن امام حسن ( علیه السلام ) به اصفهان نکرده ولی طبق نوشته دیگران و استفاده از کلام بلاذری در مورد همراهی آن حضرت با سپاه اسلام به جرجان و طبرستان و به دنبال آن فتح اصفهان وجرجان ( گرگان ) تردیدی درین زمینه نخواهد بود.

ص: 97


1- « فتوح البلدان » ، ص 309 - 311.

آمدن امام حسین ( علیه السلام ) به اصفهان

هر چند که در راستای نقلیات تاریخی مربوط به آمدن امام حسن به اصفهان ذکر ضمنی از آمدن امام حسین هم به میان آمد؛ اما برای توجه خوانندگان به ذکر اختصاصی تشریف فرمائی امام حسین علیه السّلام به اصفهان می گوئیم چند نفر از ارباب رجال و تاریخ نگارانی که آمدن امام حسن را بدین شهر نوشته اند بدین موضوع تصریح کرده اند که حضرتش به اتفاق سبط دیگر پیامبر امام حسین این سفر را آغاز و انجام دادند؛ و اینک اسامی آن ها :

1 - بلاذری در « فتوح البلدان » ص 330 به مصاحبت و همراهی آن دو ریحانه رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) در جنگ و فتح جرجان و طبرستان تصریح نموده و لازمهاش همان طور که قبلاً اشاره شد عبور از اصفهان بوده است .

2 - حمزه بن یوسف سهمی در تاریخ جرجان ص 7 - همانند بلاذری - رفتن امام حسن و امام حسین را به جرجان نوشته؛ اما تنها به عبور امام حسن از اصفهان تصریح کرده؛ در حالی که راه رفتن به جرجان

ص: 98

برای همه عبور از اصفهان بوده است.

3- و مرحوم خاتون آبادی در وقایع « السنین و الاعوام » ص 86 آمدن حضرت را با برادر بزرگوار خود باصفهان جهت فتح گرگان در سنه 30 ( ایام حکومت عثمان ) نوشته است.

ص: 99

آمدن مالک اشتر به اصفهان

حافظ ابو نعیم تحت عنوان « مالک اشْتَرِ بْنِ . . . کان باصبهان ایام عَلِىُّ بْنُ ابی طَالِبٍ » نقل از عمر بن سعید نموده که گفت: با گروهی از مردم نخع در اصفهان به عیادت اشتر رفتیم؛ و او بر اثر مسمومیت به سال 37 در قلزم از دنیا رفت (1).

مولف :گوید گرچه آمدن یک شخصیت عالی مقام شیعی و طرفدار فداکار امام امیر مومنان علی هم چون مالک اشتر به اصفهان خود هدف اصلی از نگارش این کتاب را در زمینه تشیّع اصفهان و ریشه یابی آن تایید می کند؛ لکن تنها ناقل این موضوع حافظ ابو نعیم است و جز او در هیچ یک از منابع تاریخی شیعه و سنی که در اختیار بود کسی را نیافتیم که اشاره بدان کرده باشد؛ هر چند بعید نیست حتی از جانب امام امیر مومنان برای انجام ماموریتی یا حلّ مشکلی به اصفهان آمده باشد .

ص: 100


1- « ذکر اخبار اصبهان » 318 / 2

در پایان، ابن ابی الحدید سال فوت یا شهادت مالک اشتر نخعی را بعد از جنگ صفین که در سنه 37 و مقداری از سنه 38 واقع شد و مالک اشتر در آن شرکت داشت - سنه 39 ضبط نموده (1) ؛ و بدین ترتیب دیدار مالک از اصفهان محتاج به بررسی بیشتری است که معلوم نیست به نتیجه مثبتی برسد.

ص: 101


1- شرح نهج البلاغه 101 / 15

آمدن سعید بن جبیر به اصفهان

سعید بن جبیر بن هشام اسدی ( 45 - 94 یا 95 ه ) از معاریف اسلام و مشاهیر تابعین و شخصیت های تقوائی و شیعیان مدافع اهل بیت بود.

به گفته فضل بن شاذان یکی از پنج نفر کسانی بود که در آغاز امر به حضرت زین العابدین امام چهارم پیوستند. (1)

و به نوشته آیت الله سید حسن صدر :نخستین کسی بود که از شیعه در تفسیر قرآن کتاب نوشت (2)

و سیوطی نویسد یکی از چهار نفر تابعینی که هر یک اعلم از دیگران در رشته های مختلف بوده اند، سعید بن جبیر بوده است که اعلم در تفسیر قرآن به شمار آمده (3)

ص: 102


1- « رجال کشی » ص 54 ذیل نام سعید بن مسیّب .
2- « تاسیس الشیعه » ص 322.
3- « الإتقان » .

و ابن ندیم ضمن برشمردن کتاب های تفسیری در فهرست خود، از تفسیر سعید نام برده است (1)

و کشی نقل از امام صادق می کند که فرمود: سعید به علی بن الحسین ( زین العابدین ) اقتدا می کرد؛ و آن حضرت وی را می ستود؛ و همین امر تشیّع و گرایش او به امام چهارم ، موجب قتل وی شد (2).

و فواد ،سزکین محقق آلمانی نوشته است: سعید بن جبیر از پیشگام ترین مفسران قرآن بوده است (3)

به هر حال وی به نوشته ابو الشیخ و حافظ ابو نعیم، در سال 81 هجری وارد اصفهان شد؛ و جماعتی از اهل این شهر از وی استماع و نقل حدیث کردند؛ و او دارای سه فرزند پسر بنام های عبد الله ، محمد و عبد الملک بود (4)

به نوشته ابو نعیم محل سکونتش در کوی سنبلان ( معروف به سنبلستان ) ، و نمازگاهش مسجد جلجله بن بدیل تمیمی (5) بوده است .

ص: 103


1- « فهرست ».
2- « رجال کشی » ص 55 ؛ - « سفینة البحار » 622 / 1 - « معجم رجال الحدیث » 113 / 8 .
3- « تاریخ التراث العربی» ج 1 ص 184 .
4- « طبقات المحدثین باصفهان »، شماره 22 ؛ - « ذکر اخبار اصبهان » 324 / 1 شماره 176
5- « ذکر اخبار اصبهان » 159 / 2 ؛ توضیحاً از این مسجد در حال حاضر هیچ گونه نام و نشانی در اصفهان نیست؛ لکن هم چنان که مولف « گنجینه آثار تاریخی » - ص 642 - نوشته هم اکنون در ضلع غربی صحن شمالی بقعه « درب امام » اصفهان برابر سردر های نفیس کاشی کاری بقعه مسجد کوچکی است دارای در خیلی قدیمی به نام « مسجد سعید بن جبیر » و پس از « مسجد شعیا »- در مجاورت بقعه امامزاده اسماعیل کهن تر از دیگر مساجد است .

نیز به نوشته مورّخین پس از مدتی اقامت در اصفهان به مکه مشرّف شد و در مکه اقامت جست؛ آن گاه خالد بن عبد الله قسری او را دستگیر و به نزد حجاج در کوفه فرستاد .

از جمله گفت گوهای او با حجاج این بود که حجاج فرزندی حسنین علیهما السَّلام نسبت به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) از طریق مادرشان حضرت فاطمه علیها السلام - را تخطئه و مورد سوال قرار داد؛ سعید با استناد به آیه شریفه :

﴿ وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَ يَعْقُوبَ ... وَ عِیسَى وَ إِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّلِحِینَ ﴾ (1)

حجاج را محکوم و وادار به سکوت کرد؛ چه خداوند ضمن اسامی فرزندان موهبتی حضرت ابراهیم از عیسی نام برده؛ در حالی که عیسی تنها از طریق مادرش مریم انتساب به ابراهیم پیدا نموده و خداوند با ایراد این آیه، انتساب از طریق مادر را تایید و گواهی فرموده است .

و بالاخره حجاج پس از رد و ایراد های زیاد و خوار و ذلیل شدن در مقابل سعید و پاسخ های دندان شکن ،او وی را که در سن 49 سالگی بود ( سنه 95 ) به قتل آورد؛ و مشهور است که بعد از واقعه قتل سعید، بیش از پانزده روز نگذشت که بر اثر کرم های آکله در داخل شکمش به جهنم

ص: 104


1- سوره انعام، آیات 84 - 85 .

واصل شد؛ و از آن پس فرصت کشتن کسی برای وی حاصل نشد (1) .

نیز برای آگاهی تفصیلی بر دیگر احتجاجات سعید بر علیه حجاج و چگونگی قتلش به مصادر زیر مراجعه شود (2) .

ص: 105


1- - « مجمع الرجال » قهپائی 113 / 3؛ - « سفینه البحار ».622 / 1
2- - « معارف ابن قتیبه » ص 191 ؛ - « حلیه الاولیاء ابو نعیم » 272 / 4 - 309؛ - « وفیات الاعیان »ابن خلکان 112 / 2 - 116 شماره 247؛ - « شذرات الذهب » 382 / 1 - 386 .

تشيّع عبد الرحمن اصفهانی به برکت برخورد با امام هادی ( علیه السلام )

علامه شهیر قطب راوندی ( که قبرش مقابل در قِبْلی داخل صحن آئینه حضرت معصومه در قم می باشد ) آورده است که مردی به نام عبد الرحمن از اهل ،اصفهان، گرایش به تشیّع جست؛ و چون از علت آن سوال کردند که از چه رو این مذهب را برگزیده ای و به امامت امام هادی معتقد شده ای نه به امامت دیگر کسان از اهل این زمان؟

گفت: من چیزی مشاهده کردم که آن چه را بدان معتقد شده ام بر من واجب نمود؛ و آن بدین قرار بود که من مردی فقیر و تهی دست اما حرف زن و پر جرئت بودم. در سالی از سال ها اهالی اصفهان مرا همراه گروهی به دربار متوکل فرستادند تا داد خواهی کنم روزی بیرون خانه متوکل به انتظار دیدار او ایستاده بودیم که دستور احضار علی بن محمد بن الرضا امام علی نقی از سوی متوکل صادر شد .

من به یکی از حاضران : گفتم این مرد کیست که دستور احضارش صادر شده؟

گفت : این مردی است علوی که رافضیان قائل به امامت او هستند؛ و اضافه کرد که ممکن است خلیفه به منظور قتل او دستور احضارش را داده باشد.

گفتم : من از جای خود حرکت نمی کنم تا این مرد علوی بیاید و او را ببینم؛ ناگهان دیدم شخصی سوار بر اسب به سوی خانه متوکل می آید؛ و مردم به احترام او همه از چپ و راست مسیرش صف کشیده و او را

ص: 106

تماشا می کنند؛ اما من همین که نگاهم بر او افتاد مهرش در دلم جا گرفت؛ و نزد خود به دعا در حق او مشغول شدم تا خدا شرّ متوکل را از وی دفع نماید.

پس در حالی که از میان مردم می گذشت و به پیش می آمد و فقط نگاهش بر یال اسب خود بود و به هیچ یک از طرفین راست و چپ نگاه نمی کرد؛ و من پیوسته به دعای او مشغول بودم؛ چون به من رسید با تمام رو به سوی من متوجه شد و فرمود: خدا دعای ترا مستجاب کرد؛ و عمرت را طولانی قرار داد؛ و مال و فرزندان ترا فراوان فرمود.

چون این جریان را مشاهده کردم حالت لرزه به من دست داد و به اصطلاح امروز شوکه شدم - و در میان همراهانم افتادم .

آن ها پرسیدند: چه شد؟ چرا این چنین شدی؟

دگفتم : خیر است؛ و چیزی نگفتم ؛ پس هنگامی که به اصفهان بازگشتم خداوند از راه های مختلف برای من فتح باب ثروت کرد؛ و امروز آن چه را در خانه دارم قیمتش به هزار هزار یک میلیون درهم می رسد، اضافه بر موجودی بیرون خانه و خداوند ده فرزند نصیب من فرموده و عمرم نیز از هفتاد سال گذشته است.

بدین ترتیب من بخاطر آن که او از درون دلم آگاه بود و دعایش در حق من مستجاب گردید معتقد به امامت وی شدم. (1)

ص: 107


1- « الخرائج و الجرائح » ص 210 - 211 ؛ - « بحار الانوار » 141 / 50 - 142

ورود و اقامت ابو مسعود رازی در گذشته ( 258 در اصفهان ) و نقش او در نشر فضائل امیرمومنان و پیشگیری از سب و دشنام بدان حضرت درین شهر

ابو مسعود ، احمد بن فرات بن خالد بن مسعود رازی شهید از اعلام محدّثین و معاصر با احمد حنبل و یکی از راویان سنن ابی داود (1) ، و خود صاحب مسند و دیگر مجموعه های حدیثی و تفسیری بوده است . به نقل علامه بزرگوار تهرانی نام برده در راه رفتن به حج وارد اصفهان گردید؛ و چون متوجه شد مردم این شهر به دنباله روی از بدعت کفر آمیز معاویه، امیر مومنان علی علیه السّلام را بر فراز منابر سبّ و ناسزاگوئی می کنند؛ هدایت و رهنمود مردم اصفهان و برگردانیدن آن ها ازین روش باطل را بر حج ترجیح داد .

برین اساس از رفتن به حج منصرف شد؛ و مدت چهار سال درین شهر اقامت جست و برای انجام هدف خویش « مسجد جامع عتیق » در بازار رنگ رزان را انتخاب نمود؛ آن گاه هر روز چهار منقبت به نقل از پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) درباره یکی از صحابه اما بدون نام و نشان برای مردم ایراد می کرد.

مردم اصفهان که بر اثر شنیدن آن همه فضائل و مناقب درباره یک شخصیت نامعلوم آماده و شیفته شناخت او شده بودند - با اصرار

ص: 108


1- « الکاشف ذهبی 67 / 1 » رقم 71 .

خواستند تا نام آن صحابی را فاش ساخته و او را معرفی نماید.

اما ابو مسعود گفتار آن روز خود را بدین گونه آغاز کرد :

« او نخستین کسی بود که در برابر اسلام سر فرود آورد و ایمان اختیار کرد؛ و دو مرتبه هجرت نمود و به دو قبله نماز خواند؛ و با دو شمشیر در صحنه جنگ پیکار کرد ... »

علامه تهرانی : نویسد این جریان را به نقل از مجموعه ای از کتب سید محمد خلیفه آوردم که نوشته است :

« ... حدیث کرد ما را عبد الرحمان بن سعید بن صمد اصفهانی شهرستانی از امام حافظ که گفت : همراه امام شهید ابو مسعود رازی به قصد حج خارج شدیم؛ و چون به اصفهان رسیدیم اهل آن را دیدیم که بر منابر سب امیر المومنین ( علیه السلام ) می نمایند؛

پس با روی سخن به ما گفت : اصحاب من ! چنان میبینم که اشتغال به هدایت این مردم اهم از حجّ است؛ پس چهار سال در اصفهان اقامت نمود . . . » (1).

بدین ترتیب امثال شیخ ابو مسعود رازی که ظاهراً خود هم سنی بوده؛ از تندروی های کور کورانه و ناشی از تعصب بنی امیه گرائی دیگر

ص: 109


1- « الذریعه » 405 / 21 - 406؛ - « طبقات اعلام الشیعه »، بخش قرن 6 ص 269 بطور اشاره؛ - نیز حافظ ابو نعیم در « اخبار اصفهان » (82 / 1) ضمن ترجمه احمد بن فرات ، به آمدن او به اصفهان - قبل از رفتن به عراق - اشاره کرده و گوید: پس از ارتحال به عراق مجدداً رجوع به اصفهان نمود و بدین شهر توطن اختیار کرد؛ و هم چنان که زرکلی (194 / 1) و دیگر ارباب تراجم نوشته اند ، 45 سال در اصفهان رحل اقامت افکند تا از دنیا رفت .

مسلمانان سنی مذهب نفرت ،ورزیده تا آن جا که انجام مراسم حج را تبدیل به ارشاد و رهنمود مردم به مقام شامخ امام امیر المومنین علی علیه السَّلام و ترک بدعت سب بدان حضرت نموده؛ و بخاطر انجام این ظیفه مهم دینی چهار سال ترک وطن و به سر بردن در غربت می کند؛ و بالاخره اهالی اصفهان را بیدار و کم و بیش تحت تاثیر قرار می دهد .

دیگر بعد از ارتحال از عراق و به درازای 45 سال اقامت و توطن در اصفهان چه نقشی داشته نمی دانیم اما بدون شک تارک آن رویه پیشین و بی تفاوت نبوده است .

ص: 110

حکومت شیعه در اصفهان

اشاره

نظر به این که در طول فاصله دهه چهارم قرن اول هجری تا پایان قرن نهم فرصت های مختلف از کمتر از یک دهه تا بیش از یک قرن، در زمینه تصدی حکومت برای شیعه در اصفهان به وجود آمده و افرادی از شیعه عهده دار سمت های مختلف حکومتی شدند؛ درین مقال بطور خلاصه می پردازیم به بررسی و توضیح تاریخی این موضوع و شناخت کسانی که در اصفهان تحت عنوان والی فرماندار یا حاکم ( استاندار ) یا مقام وزرارت یا سلطنت قدرت گردانندگی شوون مربوطه را بدست گرفتند و هر یک بطور مستقیم یا غیر مستقیم، سهمی از گسترش تشیّع و ادامه و استمرار فرقه حقه شیعه در اصفهان و حوالی آن را به خود اختصاص دادند .

ص: 111

یزید بن قیس ارحبی ( درگذشته 37 )

نخستین کسی را که به عنوان شیعه در اصفهان می توان شناخت، یزید بن قیس ارحبى است.

وی اصلاً از قبیلهٔ همدان یمن و از ر وسای بزرگ طائفه بود و زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را درک نموده و از صحابه آن حضرت به حساب آمده است .

هم چنان که نام برده از شخصیت های شیعه و سخن وران بنام و شجاعان معروف قلمداد شده و محدّث عالی قدر کلینی روایتی نقل کرده بیانگر آن که یزید بن قیس از شهود وصیّت امام امیر مومنان علی ( علیه السلام ) بوده است (1).

محدّث عالی قدر شیخ طوسی (2) و رجال شناس شهیر استر آبادی (3) ، یزید بن قیس ارحبى را به عنوان یکی از رجال حدیثی شیعه و استاندار اصفهان ری و همدان از طرف امام امیر مومنان دانسته اند.

نیز علامه بزرگوار مجلسی اوّل، موضوع حکومت و فرمانداری

ص: 112


1- « کافی » ، ج 7، کتاب الوصایا 1 ، باب صدقات النبی صلى الله علیه و آله 30، حدیث 7؛ - « معجم رجال الحدیث » 119 / 20.
2- « رجال طوسی » ، ص ،62 تحت شماره 6، باب یاء .
3- « منهج المقال » ص 331 .

وی را از طرف امیر مومنان نقل کرده است (1)

و از علمای اهل تسنن، طبری، ابن حیان، حافظ ابو نعیم و ابن حجر نوشته اند :

علی بن ابی طالب، یزید بن قیس ارحبی را به سمت ولایت بر اصفهان ، ری و همدان منصوب فرمود؛ و هنگامی که از دنیا رفت پست او را بین سه نفر تقسیم و بدان ها واگذار کرد؛ پس مخنف بن سلیم را عهده دار ولایت اصفهان نمود و عمرو بن سلمه را برری، و عمرو بن سالم را بر همدان (2)

نیز ابن حجر و زرکلی نوشته اند :

یزید بن قیس بن تمام بن حاجب ارحبی از بنی صعب بن دومان همدان و از روسای بزرگ در بین اهل یمن بوده؛ پیامبر را درک کرده؛ در کوفه سکونت داشته و هنگامی که اهل کوفه بر سعید بن عاص والی کوفه از جانب عثمان شوریدند و سعید ره سپار مدینه شد؛ قراء کوفه که از نظر موقعیت اجتماعی نقش موثری داشتند - یزید بن قیس را بر خود برگزیدند .

از آن پس نام برده در ایام حکومت امیر مومنان ( علیه السلام ) مدتی ریاست شرطه و پلیس را به عهده داشت؛ و در جنگ ها نیز همراه آن حضرت بود؛

ص: 113


1- « شرح فقیه »، بخش خمس ، ص 45
2- « طبقات المحدثین باصبهان » 277 / 1 ، ذیل مخنف بن سلیم و ص 311؛ « تاریخ طبری سنه » 37؛ « اخبار اصبهان » 72 / 1 و 343 / 2؛ « الاصابه » ابن حجر 386 / 10 تحت شماره 9409

پس موقعی که علی از بصره وارد کوفه شد وی را به حکومت اصفهان ، ری و همدان مقرر فرمود؛ و در ماجرای جنگ صفین به نمایندگی از طرف امام مامور مذاکره با معاویه شد و پس از فداکاری های زیادی که از خود نشان داد به قولی در صفین شربت شهادت نوشید (1) .

بدین ترتیب پس از پایان یافتن جنگ جمل و برگشتن امام امیر مومنان ( علیه السلام ) از بصره به کوفه در سال 35 از هجرت و اعزام یزید بن قیس از طرف آن حضرت به حکومت ،اصفهان، سرنخ رشته تشیّع در اصفهان ،نمودار و فعالیت یک شخصیت شیعی از موضع فرمانداری و حکومت درین شهر آغاز می گردد که از آن پس باید موضوع پیگیری شود .

در پایان این مقال یادآور می شویم که علامه یعقوبی نامه ای از امام امیر مومنان علی ( علیه السلام ) خطاب به یزید بن قیس نقل کرده است که در ایام حکومتش در اصفهان مفتخر بدین خطاب گردیده و علاقمندان به آگاهی بر متن این نامه می توانند خود به مصادر زیر رجوع نمایند (2).

ص: 114


1- « الاصابه » ، ج 10 ص 386 به شماره 9409؛ - « الاعلام » 186 / 8 ، چاپ پنجم - به نقل از « الاصابه » و « رغبه الامل » مرصفی در شرح کامل مبرد -
2- « تاریخ یعقوبی » ج 2 ص 176 ، و در چاپ دیگر ص 189؛ « نهج السعاده » ، مستدرک نهج البلاغه از علامه محمودی ، ج 5 ص 13 کتاب شماره 108 .

مخنف بن قیس اسدی ( یا غامدی ) ( درگذشته 64 )

بر خلاف آن چه درباره یزید بن قیس ارحبی به نظر رسید گروهی از مورّخان نوشته اند: هنگامی که امیر مومنان علی علیه السّلام عازم جنگ با معاویه شد؛ مخنف بن سلیم که یکی از صحابه با شخصیت و از راویان سنن اربعه (1) و به نقل برقی از خواص حضرت امیر قلمداد شده (2) - از طرف آن حضرت حاکم اصفهان و همدان بود؛ پس نامه ای به خط کاتب خود - عبد الله بن ابی رافع - به عنوان او فرستاد مبنی بر دستور شرکت در جنگ صفین و گماردن کسی که بیش از همه اطرافیان بدو اعتماد دارد در جای خود .

به موجب این دستور ،مخنف، حارث بن ابی الحارث بن ربیع را با سعید بن وهب ( که هر دو از خویشاوندان وی بودند ) به ترتیب در اصفهان و همدان به جای خود منصوب و سپس با شتاب به سمت کوفه حرکت نمود و به همراه امام امیر مومنان شرکت در جنگ کرد (3) .

ص: 115


1- « الکاشف » ذهبی 128 / 3 .
2- کتاب «الرجال » ص 342 شماره 1512، چاپ دانشگاه تهران .
3- « وقعه صفین » نصر بن مزاحم ص 104 ؛ « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید ذیل خطبه 46 ج 3 ص 182 ؛ « جمهرة رسائل العرب » مختار 427 ج 1 ص 456؛ « اعیان الشیعه »، ج 48 ص 38؛ « مستدرک نهج البلاغه » علامه کاشف الغطاء ص 132 ؛ « نهج السعاده » علامه محمودی 223 / 4.

و ابو الشیخ بن حیان روایت کرده است که امام پس از فوت یزید بن قیس مخنف بن سلیم را به جای او به سمت ولایت و فرمانداری گماردند (1) .

با توجه به اختلافی که در زمینه ماموریت یزید بن قیس و مخنف بن سلیم از طرف امام امیر مومنان برای حکومت اصفهان در جهت نقل روایات به نظر رسید مشکل است بتوان نظر قاطعی درین باره ابراز کرد؛ لکن ممکن است بدین گونه نقلیات تاریخی را با هم جمع کنیم که بگوئیم پس از فوت یزید بن قیس یا احضار وی از طرف امیر مومنان ، و نصب او سه نفر - از جمله مخنف بن سلیم - را به جای خود، مجدداً امام امیر مومنان با احساس نیاز به شرکت مخنف در جنگ صفین او را هم احضار و وادار به نصب جانشین مورد اعتماد خود در اصفهان فرموده باشد .

و بالاخره شکی نیست که این دو شخصیت بزرگ اسلامی هوا خواه و طرفدار امیر المومنین نخستین افراد شیعه بودند که با قدرت و نفوذ مقام فرمانداری از طرف علی علیه السّلام در شهر اصفهان به فعالیت مذهبی پرداخته و انجام وظیفه می کردند؛ و وجود آن ها سر آغاز مطرح شدن عنوان تشیّع و به وجود آمدن افراد شیعه منتها به شکل ساده و معمولی در اصفهان گردید و کم کم گسترش یافت آن چنان که به تدریج در قرن های بعد شیعه در اصفهان از صورت یک اقلیت هم خارج گردید؛ و به شرحی که ازین پس می خوانیم در قرن پنجم و ششم، سلاطین سلجوقی

ص: 116


1- « طبقات المحدثین باصبهان » ج 1 ص 277 ، 311 و 312 .

با همه قدرت و وسائل، مصمّم به برانداختن رسم تشیّع از ایران و از جمله از اصفهان شدند و بالاخره با قتل عام های عمومی و کشتارهای دسته جمعی و انواع محدودیت های فوق العاده مذهبی، توفیق رسیدن به چنین هدف شومی را نیافتند؛ و علی رغم همه مصائب وارده و مشکلات شیعه در اصفهان هم چنان پابرجا و باقی ماند تا در عهد بعض زمام داران مغول ( غازان و خدابنده و... ) و بعداً صفویه نه تنها در اصفهان بلکه در سراسر ایران عنوان رسمی به خود گرفت .

و از آن پس عنوان رسمی اهل تسنن نیز نه تنها در اصفهان که در سراسر مناطق تحت نفوذ صفویه جای خود را به رسمیت تشیّع و آزادی مطلق شیعه در امور مذهبی - داده ها و اداری بخند

ص: 117

عمرو بن سلمه

شیخ طوسی از « عمر و بن سلمه جرمی » نام برده و او را از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله دانسته (1) به روایت حافظ ابو نعیم و ابن اثیر و روایت یحیی بن سلمه امام امیر مومنان ( علیه السلام ) عمرو بن سلمه را به سمت فرمانداری اصفهان برگماشت؛ پس او با مقداری پول نقد و مشک های عسل و روغن وارد بر حضرت شد. تا آخر روایت که بیانگر فعالیت دینی یک حاکم شیعی از طرف علی ( علیه السلام ) در اصفهان و دقّت هر چه بیشتر و سخت گیری امام امیر مومنان است در امر بیت المال و عدم تبعیض بین خودی و بیگانه (2) .

متاسفانه در مصادر تاریخی و رجالی موجود و در دسترس نویسنده، شرح حالی بیش از آن چه ذکر شد از او بدست نیامد؛ و به هر حال واگذاری امام سمت فرمانداری آن روز را به عمر و بن سلمه بیانگر ، مقام تشیّع و وابستگی عمرو بن سلمه به آن حضرت است؛ اما چگونگی نقش عملی او در جهت گسترش تشیّع چیزی باشد که نیاز به پیگیری بیشتری دارد و موکول به فرصت بیشتری است.

ص: 118


1- « رجال شیخ » ص 47 ؛ « معجم رجال الحدیث » آیت الله خوئی ، ج 13 شماره 8916؛ « طبقات المحدثین باصبهان » (278 / 1 ، و مقدمه آن از بلوشی ، ص 40.
2- « ذکر اخبار اصبهان » 72 / 1؛ « تاریخ » کامل ابن اثیر 159 / 3 تحت عنوان: « ذکر بعض سیرته » ، سنه چهلم .

حکومت ناصر الحق آطروش بر اصفهان ( از 287 تا 304 )

به نوشته ارباب رجال و مورخین ناصر الحق و ناصر الاسلام حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن الامام علی بن الحسین علیهما السلام از اصحاب امام دهم حضرت امام هادی علیه السلام و سومین کس از زمام داران حکومت علوی زیدی بود که در زمان معتمد عباسی در عراق عجم که مرکزش در اصفهان بود خروج و قیام کرد؛ و پس از قتل محمد بن زید در ( سنه 287 ) ایام معتضد عباسی به مسند زعامت نشست (1) .

ص: 119


1- « تاریخ طبری » 408 / 11؛ « کامل » ابن اثیر 26 / 8 ؛ « وقایع السنین » ص 193 و 202 ؛ « الاعلام » زرکلی 200 / 2.

اما مرحوم علامه تهرانی ضمن بازشناخت او و این که پدر جد مادری سید مرتضی و سید رضی و دارای تالیفات فراوانی بوده، به نقل از شیخ بهائی نویسد او در حالی که زعامت و زمام داری مناطق نام برده را بر عهده داشت دعوای امامت نکرد و از عقاید زیدیه مبرا بود و مصادری رانام برده که علمای شیعه امامیه بر ترجمه و شرح احوالش پرداخته اند (1) .

هم چنان که آیت الله خوئی به نقل از « شرح المسائل الناصریات » مرحوم سید مرتضی ، برتری او را در علم و زهد و مقام فقاهت ، اظهر من الشمس خاطر نشان فرموده و گویند: او همان بود که اسلام را در سر زمین دیلم - بخشی از منطقه شمال عصر کنونی - انتشار داد؛ آن چنان که مردم از گمراهی به هدایت پیوستند و از جهالت روگردان شدند و روش نیکوی وی بیش از آنست که به حساب آید و ظاهرتر از آن بود که به پنهانی گراید.

آن گاه به روایت از نجاشی فرماید او معتقد به امامت ائمه معصومین شیعه بود و در این زمینه تعدادی از آثار علمی و تالیفی برای او بر شمرده بدین شرح :

دو کتاب در امامت - یکی صغیر و دیگری کبیر و مفصل ، کتاب طلاق ،فدک ،خمس الشهداء و فضل اهل الفضل منهم ، فصاحه ابی طالب، معاذیر بنى هاشم فیما نقم علیهم ، انساب الائمه و موالیدهم الى صاحب الامر علیه السلام (2) ؛ نیز تفسیر قرآن در دو جلد - و به گفته

ص: 120


1- « طبقات اعلام الشیعه » ، بخش قرن 4 ص 92؛ « اعیان الشیعه » ج 22 ص 117 - 128 شماره 4319 .
2- « معجم رجال الحدیث » 28 / 5 - 29؛ « شرح نهج البلاغه » ابن ابی الحدید 32 / 1 - 33؛ « اعلام » زرکلی 200 / 2؛ « العبر » ابن خلدون 25 / 4 و 114 .

زرکلی، در آن به هزار بیت از هزار قصیده احتجاج نموده و البساط در علم کلام .

نیز به نقل زرکلی از درر الفاخره عبد الرحمن بن زیدان حسنی علوی ص 246 حدود دویست هزار نفر مجوسی به دست وی اسلام آوردند .

و طبری ضمن ایراد شرح حال او از وی تعبیر به امام در فقه و دین نموده؛ بنابراین شکی نیست که اهالی مناطق تحت نفوذ حکومت و رهبری چنین کسی ( از جمله اصفهان ) برخوردار از آزادی هر چه بیشتر در جهت مراسم عقیدتی و مذهبی بوده و اهل تسنن و مخالفان شیعه کمتر می توانستند نسبت بدان ها اعمال دشمنی و تشدید محدودیت مذهبی نمایند.

ص: 121

دوران حکومت 121 ساله دیالمه و کاکویه در اصفهان ( 322 - 443ه )

به شرحی که مورخ شهیر ابن مسکویه ( که خود ناظر قضایا بوده ) و دیگر تاریخ نگاران نوشته اند؛ رکن الدوله ابو على حسن بن بویه ، با فعالیت های جنگی و حُسن تدبیر برادرش، عماد الدوله ابو الحسن على ابن بویه حاکم فارس ( در گذشته 338 یا 339 ) از سال 322 تا سال 366 بر اصفهان - بعنوان پایتخت و مرکز فرمانروائی - و دیگر بلاد عراق عجم و کرمانشاه سلطنت کرد .

بعد از او فرزندش ، موید الدوله ابو منصور ،بویه، از سال 366 تا 32 ( با وزارت صاحب بن عباد ) بر حوزه إمارت واگذار شده از ناحیه پدرش حکومت می کرد؛ و پس از فوت برادرش عضد الدوله در سنه 372 تمام عراق عجم و گرگان و طبرستان و بالاخره مناطق قلمرو حکومت او بر سر زمین های تحت نفوذش افزوده شد .

و چون در سال 373 از دنیا رفت برادر دیگرش، فخرالدوله ابو الحسن، از سال 373 تا 387 بر اصفهان و دیگر مناطق تابعه فرمانروائی نمود.

با در گذشت فخرالدوله، زوجه اش سیده خاتون حکومت اصفهان را به پسر دائی خود که ابو جعفر محمد بن دشمنزیار نام داشت و به لقب علاء الدوله ملقب گردید واگذار نمود.

پدر این شخص دشمنزیار - دائی سیده خاتون را به لغت دیلمی

ص: 122

کاکویه می گفتند؛ و بدین جهت علاءالدوله به « پسر کاکویه » و فرزندان او به « دیالمه کاکویه » شهرت یافتند.

و بالاخره علاءالدوله تا سال 414 حکومت اصفهان را بر عهده داشت؛ و از آن پس به شرحی که مورّخین نوشته اند، همدان ، ری و شاپور خواست خرم آباد فعلی نیز به قلمرو حکومتش اضافه گردید؛ و شعبه دیالمه همدان به دست خاندان کاکویه بر افتاد.

در سال 421 اصفهان چند ماهی هدف حمله و کشتار رقم نفر و مورد تصرف مسعود غزنوی و دست نشانده های او واقع شد؛ اما با مرگ محمود غزنوی در تاریخ ربیع الاول 421 و برگشتن پسرش مسعود به خراسان، مجدداً علاء الدوله به حکومت اصفهان دست یافت .

در سال 433 با فوت علاء الدوله ابو جعفر کاکویه، حکومت اصفهان و ری و همدان و بخشی از بلاد غربی ایران به پسرش « ظهیر الدین ابو منصور فرامرز » رسید؛ و آن گاه بر اثر اختلاف بین فرزندان علاء الدوله ، و چشم دوختن سلاجقه به این مناطق، در محرم سنه 443 طغرل سلجوقی پس از یک سال محاصره اصفهان برای دومین بار این شهر را مسخّر نمود؛ و دولت کاکویه را ازین سر زمین برانداخت انداخت اقبال

بدین ترتیب سلاطین و حکمرانان دیلمی و کاکویه که شیعه مذهب اثنا عشری بودند به درازای حدود یک صد و بیست و یک سال بر اصفهان و دیگر بلاد نام برده ( بعنوان عراق عجم ) و کرمان و غیره حکومت نموده؛ و پیداست که درین مدت شیعه اصفهان نه تنها از نظر آزادی مذهبی برخوردار بود؛ که از عنوان رسمی حکومت شیعی مذهب در جهت فعالیت های مذهبی و تبلیغ و گسترش تشیّع استفاده و بهره برداری می کردند .

ص: 123

جهت تفصیل بیشتر به مصادر زیر مراجعه شود. (1)

ص: 124


1- «تجارب الامم » احمد بن محمد مسکویه ، مجلد 5 و 6 شامل وقایع سال 259 تا - 369 چاپ 1332 - 1334 مصر ؛ « مروج الذهب » مسعودی ؛ « التنبیه و الاشراف » نیز از مسعودی ؛ « فتوح البلدان » بلاذری ؛ « تاریخ الامم و الملوک » طبری ؛ « الکامل » ابن اثیرج 7 چاپ مصر ؛ « منتظم » ابن جوزی ج 7 ؛ « تاریخ فخری » ، ترجمه وحید گلپایگانی ؛ « اعیان الشیعه » 330 / 44 و 46 / 53 ؛ « تاریخ مفصل ایران » عباس اقبال آشتیانی ص 127 - 186 ؛ « آل بویه و...» علی اصغر فقیهی، به شرح مندرج در فهرست و دیگر مصادر و منابع مربوطه .

زمینه رسمیت یافتن تشیّع دو قرن هفتم و هشتم

همان طوری که دکتر صفا نوشته است بر روی هم مذهب تشیّع در قرن های هفتم و هشتم به سرعت راه قوت می پیمود و از مقدماتی که در قرن ششم و اوایل قرن هفتم برای نیرومندی آن فراهم آمده بود مدد می گرفت تا به صورت مذهب غالب ایران در آید.

نیز می نویسد تشیّع در قرن هفتم و هشتم نه تنها راه قوت می پیمود؛ بلکه اهل سنت هم در ایران بر اثر ضعفی که به مذاهب آنان دست داده بود و با همه تعصب های پیشین به طرف آن پیش می رفتند .

یعنی در عین اعتقاد به خلافت شیخین و عثمان، درباره مقام و مرتبت امامان اثنی عشری هم اعتقاد گونه ای ورزیده؛ و از آنان روایت می کرده یا در منقبت آنان سخن می گفتند . و حال این که این وضع را در دوران های پیش از قرن هفتم و هشتم بعکس می بینیم؛ یعنی بزرگان

ص: 125

شعراء و مولفان شیعه را گاه می بینیم که در عین اعتقاد به امامت علی بن ابی طالب و بطلان خلافت ،شیخین باز از آنان به نیکی یاد می کنند .

از جمله نمونه های نزدیکی اهل سنت با شیعه یکی نوشته های ابو المفاخر یحیى باخرزی صوفی قرن هشتم هجری پسر سیف الدین باخرزی عارف و شاعر مشهور است که کتاب خود « اوراد الاحباب و نصوص الاداب را در سال 723 ه تالیف کرد (1).

وی گرچه سنّی است، لکن به نقل اوراد و ادعیه از « ائمه هدی » که ظاهراً مراد او امامان شیعه است می پردازد و می گوید: « جمیع این دعوات مروی است از رسول خدا صلی الله علیه و سلم و از صحابه رسول خدا رض و از پیشوایان دین و ائمه هدى و یقین (2) ».

مولف :گوید نمونه دیگری ازین قبیل فکر را می توان از روش تالیفی محدّث بزرگ شیخ الاسلام ابراهیم بن سعد الدین محمد حموی ( 644 - 722 ) مولف کتاب ارزشمند فرائد السمطین فی مناقب الرسول و البتول و المرتضى و السبطین دریافت. و

موضوع کتاب « فرائد... » مناقب اهل بیت و شامل شرحی مفصل در تفضیل و تقدم و برتری امام علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) و خاندان او تا امام دوازدهم بر دیگران است (3).

حموی نزد خواجه نصیرالدین طوسی و چند نفر دیگر از علمای

ص: 126


1- نسخه عکسی « اوراد الاحباب ...» در کتاب خانه مرکزی دانشگاه تهران ورق 3.
2- « تاریخ ادبیات ایران » 138 / 3 - 139 .
3- این کتاب با تحقیق و مقدمه و پاورقی های ارزنده علامه محمودی به سال 1398 ه در بیروت ضمن دو جلد به چاپ رسیده .

شیعه تحصیل می کرده؛ و همین امر او را به تشیّع متمایل و نزدیک نمود؛ و برین اساس روی دستگاه غازان که به وسیله او مسلمان شده بود اثر عمیقی گذارد .

غازان خان در ایامی که پیرو مذاهب اهل تسنن بود و آن ها را بر حق می دانست به امامان شیعه و به سادات ارادت خاصی می ورزید؛ و برای پیشگیری از گدائی و حفظ آبرو و تامین معاش سادات و ذراری اهل بیت موقوفات زیادی در شهرهای مختلف تاسیس کرد؛ و بالاخره طبق شرحی که پیرامون نام غازان خان می خوانید، وی شیعه شد .

نمونه دیگر، « تاریخ گزیده » حمدالله مستوفی است که وی در عین حال گرایش به تسنن از اهل بیت تحت عنوان « در ذکر تمامی ائمه معصومین، رِضْوانُ اللهَ عَلَیْهِمُ اَجْمَعَین، که حُجَةُ الحَقَّ عَلَى الخَلْقِ بودند » یاد کرده؛ آن گاه تحت عنوان سومین امام از امام حسین ( علیه السلام ) به « اِلإمام الشهید » تعبیر نموده تا به حضرت مهدی ( علیه السلام ) میرسد می گوید: دوازدهم امام است و خاتمه ائمه معصومین (1) .

و بالاخره ازین قبیل تعبیرات که نمایانگر از بین رفتن روح نفرت و شدت تعصب و دادن جای خود به یک حالت انعطاف پذیری و ملایمت نسبت به تشیّع است - ضمن معرفی ائمه و به مناسبت های مختلف مکرر دیده می شود.

ضمناً این گونه کتاب ها با ویژگی آن چنانی که ذکر شد به قلم علمای سنی و به زبان های عربی فارسی و اردو فراوان است اما درین جا فرصت معرفی آن ها را نداریم مراجعه شود به « مهدی منتظر را بشناسید »

ص: 127


1- « تاریخ گزیده » ص 201 و 207 .

تالیف این حقیر که درین زمینه بهترین ره گشای علاقمندان است (1)

و اکنون می پردازیم به توضیح کوتاهی پیرامون آغاز حکومت مغول در ایران .

ص: 128


1- نیز مراجعه شود به مجلدات مجله « تراثنا » زیر عنوان « اَهْلِ البِیْت عَلِیْهِمُ السلام فِی مَکْتَبَةَ الْعَرَبَیَه » به قلم علامه محقق سید عبد العزیز طباطبائی که از شماره 1 تا شماره 26 مجله ، تعداد 575 جلد کتاب خطی و چاپی به قلم علمای سنی و شیعه در فضائل اهل بیت ( علیه السلام ) بویژه درباره امام امیر مومنان علیه السلام معرفی گردیده .

تاریخ چه زمام داری مغول در بلاد عراق و ایران و رسمیت یافتن تشیّع در قلمرو حکومت اولجایتو از جمله در اصفهان

قبل از پیگیری از تاریخ تسلط مغول بر کشورهای ایران و عراق می پردازیم به ذکر پیشگوئی های امام امیر مومنان و امام صادق علیهما السَّلام از پیدایش مغول و آزادی و گشایشی که از ناحیه آن ها نصیب شیعیان اهل بیت و امر ولایت آن ها شد و آن گاه می رویم به سراغ اصل موضوع بحث .

ص: 129

پیشگوئی امام امیرمومنان ( علیه السلام ) از پیدایش مغول

« کانى أَرَاهُمْ قَوْماً کانّ وَ جوههم الْمَجَانُّ المطرقه ؛ یَلْبّسون الشَّرْقِ وَ الدیباجَ ؛ وَ یَعْتَقبون الخیل الْعَتَاقِ وَ یَکُون هُناک اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ حَتَّى یَمشى الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ وَ یَکون الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ المَاسُور .

قالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ : لَقَدْ أُعْطَیت یا اَمیرَ المُومِنین عَلِمَ الغَیب ! .

فَضَحَکَ علیه السَّلَامُ ؛ وَ قَالَ لِلرَّجُلِ ، وَ کان کلبيّاً : یا أَخاً کلب ، لیس هُوَ بِعِلْمِ غیب ؛ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمُ مِنْ ذِى عِلْمٍ . . . » (1)

گویا قومی را می بینم که چهره های آنان هم چون سپر های چکش خورده است؛ دیباج و حریر می پوشند؛ اسب های اصیل را یدک می کشند؛ و آن چنان دست شان در کشتار باز است که مجروحان از روی بدن کشتگان حرکت می کنند؛ و فراریان از اسیران کمترند .»

ص: 130


1- « نهج البلاغه » ضمن خطبه 129 چ صبحی « شرح نهج البلاغه » ابن ابى الحدید ج 8 ص 215 خطبه 128 .

و چون سخن امام بدین جا رسید یکی از اصحاب گفت: ای امیر مومنان از غیب سخن می گوئی و به علم غیب آشنائی !

امام ( علیه السلام ) خندید و به آن مرد که از قبیله « بنی کلب » بود - فرمود: ای برادر کلبی ( این پیشگوئی از قوم آن چنانی ) علم غیب نیست؛ و همانا که فرا گرفته ای باشد از صاحب علم یعنی پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) .

پیشگوئی امام صادق ( علیه السلام ) از مغول

مرحوم شیخ مفید روایتی با ذکر سند از سدیر صیرفی از امام صادق علیه السّلام نقل کرده شامل این فراز :

« فَوَیل لَکُم یا أَهْلِ الْعِرَاقِ اِذا جَاءَتْکُم الرایات مِنْ خُرَاسَانَ . »

« وای بر شما اهل عراق از آن وقتی که پرچم هائی از خراسان به سوی شما به اهتزاز درآید . »

نیز شامل این فراز :

« وَ وَيْلٌ لَهُمْ ثُمَّ وَيْلٌ لَهُمْ مِنَ اَلثَّطِّ !!

قَالَ سَدِيرٌ : فَقُلْتُ يَا مَوْلاَى مَنِ اَلثَّطِّ ؟

قَالَ قَوْمٌ آذَانُهُمْ كَآذَانِ اَلْفَارِّ صَغِيراً لِبَاسُهُمُ اَلْحَدِيدُ كَلاَمُهُمْ ( كَ ) كَلَامُ اَلشَّيَاطِينِ صِغَارُ اَلْحَدَقِ جُرْد مُرد اِسْتَعِيذُوا بِاللَّهِ مِنْ شَرِّهِمْ اُولَئِكَ يَفْتَحُ اَللَّهُ عَلَى اَيْدِيَهِمُ اَلدِّينَ وَ يَكُونُونَ سَبَباً لاَمْرِنَا » (1)

بطور خلاصه امام صادق علیه السّلام ضمن پیشگوئی از حوادث

ص: 131


1- امالی شیخ مفید مجلس هفتم حدیث .

آینده با روی سخن به مردم عراق فرمود وای بر مردم عراق از مردمی کوسه !

سدیر پرسید :مولای من کوسگان کیانند ؟

امام ( علیه السلام ) فرمود: قومی که گوش های آنان مانند گوش های موش، کوچک است؛ لباسشان از آهن باشد شاید مقصود ازین کلمه مسلح بودن آن ها به سلاح های آهنی جنگی بوده است؛ و سخنشان همانند سخن شیاطین؛ چشمانشان کوچک و همگی بی مو هستند . از شر آنان به خدا پناه ببرید؛ آنان کسانی هستند که خداوند دین را به دست آن ها گشایش می دهد؛ و هم آنان سبب آشکار شدن امر ( ولایت و تشیّع ) ما خواهند بود .

آری، این پیشگوئی امام صادق ( علیه السلام ) با ظهور و حمله هلاکو به عراق ، و انقراض حکومت بنی عباس و دخالت سر نوشت ساز مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در حکومت مغول ها و انتشار و خلاصی مذهب تشیّع و شیعیان اهل بیت از شر بنی عباس به دست آن شخصیت عالی مقام ، و نیز رسمیت یافتن تشیّع در دوران سلطنت سلطان غازان خان و برادرش سلطان محمد خدا بنده در ایران بر اثر نفوذ علامه حلّی در نظام حکومتی آن ها تحقق یافت که ازین پس شرحش را می خوانید .

به نوشته علامه محقق قاضی نورالله شوشتری در « مجالس المومنین » :

در سال 651 ه هلاکو خان بن تولی خان بن چنگیزخان به حکم برادرش منکوقا آن عازم فتح ایران شد.

- در سال 653 وارد سمرقند گردید .

- در همان سال خواجه نصیرالدین طوسی (1) از طرف رئیس اسماعیلیه

ص: 132


1- به شرحی که علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه ( 6 / 46 - 8 ) آورده ، به هنگام راه افتادن هرج و مرج و کشتار از طرف مغول ها در سر زمین خراسان ، خواجه از روی لاعلاجی دعوت ناصر الدین عبد الرحیم (والی قهستان و بعداً والی قلعه الموت اسماعیلیه از طرف علاءالدین محمد رهبر اسماعیلیه ) را پذیرفت یا با زور و نقشه او را به داخل قلعه بردند؛ و بالاخره ناگزیر از سازش و مدارای با آن ها شد تا وقتی که حمله بار دوم مغول ها به قلعه انجام شد و رئیس ملاحده ، رکن الدین ، و دار و دسته اش همه بحکم هلاکو کشته شدند؛ پس خواجه آزاد گردید؛ و تشکیلات ملاحده همه معدوم و نقش بر آب شد .

( ملاحده ) به دیدار هلاکو رفت و رابطه آشنائی و دوستی بین خواجه و هلاکو بر قرار شد مرده شد .

- در آخر شوال 654 به دنبال حمله دوم مغول به قلعه « الموت » رئیس ملاحده به چنگ هلاکو افتاد و خود و اطرافیانش همه کشته و اعدام شدند؛ و بساط ملاحده برچیده شد.

درین موقع خواجه نصیر هم از تحت نفوذ ملاحده بودن خلاص گردید و هم تا سرحد محرم حرم ایلخان شدن مورد توجه قرار گرفت؛ و با بیگم زوجه هلاکو اتفاق نمود تا او و شوهرش در پنهانی از اعیان لشگر به شرف اسلام نائل گردیدند .

و چون موید الدین محمد علقمی قمی وزیر مستعصم عباسی از روابط محکم بین خواجه و هلاکو آگاه شد از طریق مکاتبه سرّی با خواجه و هلاکو آن دو را ترغیب به حرکت به سمت عراق ، و برانداختن حکومت عبّاسی نمود.

پس این نقشه عملی گردید و هلاکو به سمت عراق لشگر کشید به شرحی که علامه حلّی در « کشف الحق » نگاشته، در حالی که هلاکو به حوالی بغداد رسید شیخ سدید الدین پدر علامه و سید بن

ص: 133

طاووس و چند نفر دیگر از علما و افاضل نجف اشرف و کوفه و حله ، نامه ای مبنی بر طلب امان از هلاکو برای شهرهای نام برده و شیعیان ساکن در آن ها برای او فرستادند.

هلاکو آن ها را نزد خود طلبید اما تنها پدر علامه جرات رفتن نزد او را از خود نشان داد؛ و در پاسخ سوال هلاکو از علت امان خواهی ایشان در وقتی که هنوز سر نوشت لشگر کشی او به عراق معلوم نبود وی پیشگوئی امام امیر مومنان علیه السَّلام را مبنی بر هجوم مغول و سر کوب شدن هر کس که با آن ها به رویا رویی برخیزد و فتح و پیروزی آن ها بر سر زمین های اسلامی را بیان کرد و به وی خبر داد (1) .

هلاکو با شنیدن این پیشگوئی بیش از پیش به پیروزی خود بر حکومت عراق امیدوار گردید؛ و با برخورد هر چه محترمانه تر خط امانی به شیخ سدید الدین تقدیم داشت .

طولی نکشید که هلاکو بر عراق مسلط شد؛ و بطور خلاصه، خلیفه و دار و دسته اش را کشت و برای همیشه بساط خلافت بنی العباس را برچید؛ و علی رغم منافقان و دشمنان شیطان صفت شیعه، شهرهای ،نجف، کوفه و حله و شیعیان آن ها مصون ماندند بدون آن که هیچ گونه تجاوز جانی یا مالی دامن گیر آنان شود .

پس از وفات هلاکو در 663 با چند سال فاصله دست اندرکاری پسرش ابا قاخان، پسر دیگرش سلطان احمد که رسماً اسلام آورده بود

ص: 134


1- موضوع پیشگوئی امیر مومنان علیه السلام از هجوم مغول را قبلاً ذکر کردیم؛ و مشروح آن را در شروح نهج البلاغه از جمله شرح ابن ابی الحدید ج 8 ص 215 - 243 ذیل خطبه 128 می خوانید.

در سال 680 به تخت سلطنت نشست .

سلطان احمد پس از در گیری های مکرر با برادر زاده اش ارغون خان بن اباقاخان بن هلاکو و توطئه کسانی از مغول ها که از اسلام آوردن سلطان احمد ناراحت و ناراضی شده بودند؛ در سال 683 به دست عمّال ارغون خان و لشگرش کشته شد .

و در ذی حجه سال 694 پس از مرگ ارغون خان، فرزندش غازان - که در سنه 670 تولد یافته و در شعبان 694 به دست شیخ ابراهیم حموی ( جوینی ) اسلام آورده و به محمود نام گذاری شده بود و قریب هشتاد هزار نفر از طائفه مغول به پیروی از او اسلام آوردند - به مسند شاهی تکیه زد .

در سال 702 بر اثر خواب هائی که خود دیده و در عالم خواب به فیض دیدار پیامبر اکرم و امیر مومنان و امام حسن و امام حسین صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعین نائل گردیده بود تمایل به دوستی اهل بیت پیدا کرد و شیعه شد؛ و اضافه بر انواع کار خیر و بنا های دینی که بر پا کرده بود دستور داد در معظم بلاد و ولایات معتبره چون ،اصفهان، شیراز، بغداد و امثالها « دارالسیاده » بسازند تا سادات در آن جا فرود آیند؛ و حتی جهت مصالح ایشان از محل موقوفاتی که برقرار کرده بود سهمی را بدان ها اختصاص داد تا آن ها نیز بهره مند شوند آن گاه به سال 703 در حدود مازندران در گذشت .

از آن پس اولجایتو که همزمان با برادرش، غازان ، اسلام آورده و به « محمد خدابنده » مسمی و ملقب شده بود - زمام امور را به دست گرفت.

به شرحی که حافظ ابرو ،نوشته اولجایتو بر اثر نفوذ تبلیغاتی

ص: 135

عده ای از روحانیون سنّی که اطراف او گرد آمده بودند سنی حنفی بود؛ و از ماجرای بحث صدر جهان بخاری حنفی با خواجه نظام الدین عبد الملک شافعی - قاضی القضاه ممالک تحت نفوذ مغول - بر سر حق یا باطل بودن هر یک از دو فرقه حنفی یا شافعی در محضر سلطان و استدلال صدر جهان بر انحراف و باطل گرائی فرقه شافعی ، به فتوای آن بر جواز بر نکاح مرد با زنا زاده خود (1) و استناد خواجه نظام الدین در بی راهه روی و باطل گرائی فرقه حنفی با شعر منظومه فقهی حنفیه :

« وَ لَيْسَ فِي لِوَاطَةٍ مِنْ حدّ *** وَ لاَ بوطَى اَلاِخْتِ بَعْدَ العَقد »

که بیانگر نفی حد لواط و سقوط حد زنا است با خواهری که او را عقد نموده اولجایتو و همه اطرافیانش دچار تزلزل عقیدتی نسبت به اصل اسلام شدند؛ و کم کم زمینه عقب گرد عموم به عقاید کفر آمیز پیشین خود - که بودائی بود فراهم گردید .

اما با دخالت امیر طر مطار و ایراد توضیحاتی پیرامون تشیّع و ویژگی های آن و صحبت های منطقی مرحوم علامه حلّی، سلطان محمد خدابنده شیعه شد؛ و عموم درباریان و افراد سر نوشت ساز وابسته به او هم به تشیّع گرائیدند جز امیر چوپان و یک تن از امرای مغولی به نام « اتسن قتلغ » که از روی تعصب هم چنان در سنی گری باقی ماندند .

ص: 136


1- ابن قدامه در مغنی ( ج 6 باب الزاوج ) نوشته است شافعیه و مالکیه ازدواج شخص را با خواهری که از زنا پیدا شده و نیز با نواده دختری و پسری و برادرزاده و خواهرزاده که از زنا به وجود آمده اند جایز دانسته به دلیل آن که شرعاً اجنبی و بیگانه اند؛ بر خلاف نظر فقهی حنفیه و شافعیه و شیعه امامی که نکاح با نام بردگان را غیر مجاز و باطل می دانند .

و علامه بزرگوار مجلسی اوّل در شرح فقیه موضوع شیعه شدن سلطان محمد خدا بنده را بدین گونه شرح داده که خدابنده روزی بر زوجه خود غضب کرد و با ایراد « اَنْتَ طَالق ثَلثَاً » به رسم اهل تسنن او را طلاقه نمود؛ و چون ازین کار پشیمان شد علمای سنّی را جمع کرد و از آن ها راه حَلّی خواست.

آن ها همه گفتند: طلاق صحیح بوده و باید پای محلّلی را در میان کشید که با عیال شما ازدواج نماید و آن گاهپس از انجام همبستری - وی را طلاق دهد تا مجدداً - پس از انقضاء عده او را به عقد خود درآورید. خدا بنده گفت :شما را در هر مساله ای رای مخالفی با دیگر آراء و گفته ها باشد؛ آیا درین مساله اختلاف نظر وجود ندارد که( بدون محلّل مشکل سه طلاقه شدن زوجه من حل گردد )؟

گفتند : خیر .

درین موقع یکی از وزرای او گفت عالمی به نام (علامه )در حله است که قائل به بطلان این طلاق می باشد.

پس نامه دعوت به خدمت علامه حلّی فرستاد و کسی را از پی آوردن او گسیل داشت . علمای سنّی گفتند: این عالم حلّه را مذهب باطلی باشد و اصولاً شیعه های رافضی افراد عاقلی نیستند و شایسته نیست سلطان از پی مرد سبک عقلی بفرستد اما خدابنده به گفته آن ها اعتنا نکرد و گفت: مگر آن که علامه حاضر شود .

و چون علامه وارد بغداد شد، خدابنده مجلسی از علمای مذاهب چهارگانه سنّی حنفی ، شافعی ، مالکی و حنبلی تشکیل داد.

پس هنگامی که علامه وارد دربار گردید کفش های خود را به دست

ص: 137

گرفت و داخل مجلس شد و گفت: السلام علیکم و رفت پهلوی سلطان که حریم نشیمن گاه او بود نشست .

درین موقع علمای سنّی زبان به اعتراض گشوده گفتند مگر ما نگفتیم این ها سبک عقلاند ؟؟!! اکنون ببین که چگونه وارد مجلس شد.

خدا بنده گفت شما خود از چگونگی ورود او در مجلس و برخوردش از وی سوال کنید .

علمای سنّی با روی سخن به علامه گفتند چرا به هنگام ورود به احترام سجده نکردی و آداب ورود به دربار را ترک نمودی ؟!

علامه فرمود: رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) هم ملک بود و تنها بر او سلام می کردند؛ و خداوند تعالی فرماید:

﴿ فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةٌ مِنْ عِندِ اللهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً ﴾ (1)

« هر گاه داخل خانه ها شدید بر خودهاتان سلام کنید؛ سلام و تحیتی از سوی خداوند پربرکت و پاکیزه »

و درین باره اختلافی بین ما و شما نباشد که سجده بر غیر خدا جایز نیست.

گفتند : از چه رو پهلوی سلطان و در حریم او نشستی ؟! علامه فرمود: چون دیگر جای خالی در مجلس نبود که من در آن جا بنشینم .

گفتند : چرا کفش هایت را با خود همراه بردی، در حالی که این کار شایسته هیچ شخص عاقل، بلکه هیچ انسانی نباشد ؟!

علامه فرمود: ترسیدم حنفیه آن را سرقت نمایند؛ هم چنان که

ص: 138


1- سوره نور آیه 61 هشتم

ابو حنیفه کفش های پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) را به سرقت برد .

درین موقع علمای حنفی و دیگر افراد حنفی حاضر در دربار فریاد : زدند حاشا و کلا که ابو حنیفه چنین کاری کرده باشد؛ و اصلاً کی او در زمان پیامبر وجود داشت ؟!

علامه فرمود: من فراموش کردم؛ گویا شافعی بوده است که کفش های پیامبر را دزدیده.

پس شافعی های حاضر در دربار فریاد زدند این چه حرفی است ؟! شافعی ( متوفی 204 ) در روز وفات ابو حنیفه (سال 150 ه) به دنیا آمد؛ و دویست سال بعد از پیامبر می زیست !!!

علامه فرمود: شاید مالک بوده و با اعتراض مالکی ها فرمود: پس لابد احمد حنبل چهارمین پیشوای فقهی اهل تسنن بوده است؛ و حنبلی ها هم بودن او را در عصر پیامبر تکذیب کردند تا چه رسد به دزدیدن نعلین آن حضرت !

پس علامه روی سخن به خدا بنده کرد و فرمود ایها الملک اکنون دانستی که روسای مذاهب چهارگانه سنّی نه در زمان پیامبر وجود داشتند و نه در عصر صحابه؛ و این یکی از بدعت های اهل تسنن است که این چهار نفر را به عنوان پیشوا و مجتهد در فقه و احکام انتخاب نموده و حتی اگر افرادی افضل از آن چهار نفر در بین آن ها وجود داشته باشد اجازه نمی دهند بر خلاف آن ها فتوی دهد !!

خدابنده با روی سخن به علمای سنّی گفت هیچ یک از آن ها در عصر پیامبر و صحابه نبودند ؟

آن ها همه پاسخ دادند: نه.

آن گاه علامه :فرمود اما ما گروه شیعه پیرو امیر مومنان - که نفس

ص: 139

پیامبر و برادر و پسر عم آن حضرت و وصیش بود - می باشیم و به هر حال طلاقی را که ملک ( خدا بنده ) واقع ساخته، بخاطر عدم تحقق شرایط آن از جمله حضور عدلین باطل است؛ راستی مگر نه این است که حضور عدلین در کار نبوده؟

سلطان گفت: بلی.

سپس علامه بر سر این مساله با علمای سنّی به بحث و مجادله پرداخت تا آن جا که همه آن ها را مجاب و محکوم نمود.

درین موقع خدا بنده شیعه شد و از مشکل طلاق عیالش رهائی یافت؛ و با اعزام مامورین به بلاد و مناطق تحت نفوذش ، دستور داد در نماز های جمعه و مراسم دینی خطبه به نام « ائمه اثناعشر » شیعه بخوانند و سکه به نام آن ها زده شود و اسامی آنان را در اطراف مساجد و معابد آن ها منقوش نمایند (1) .

بطور خلاصه در سنه 709 ه اولجایتو دستور داد نام خلفای ثلاثه ( ابو بکر، عمر و عثمان ) از خطبه ها و سکه ها برانداخته شود و اسامی امام امیر مومنان علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام در خطبه ها دائر گردد؛ و در نقش سکه ها تنها به نام مقدس امیر المومنین على علیه السلام اختصار گردد؛ و با پیش آمد چنین زمینه ای مردم ایران عموماً به تشیّع گرائیدند.

و کلمه « حَیَ عَلی خَیْرِ العَمَل » که جزء مسلّم اذان مورد دستور پیامبر

ص: 140


1- « شرح فقیه » عربی ج 9 ص 30 - 32 بخش طلاق ؛ « روضات الجنّات » ص 175 ذیل شرح حال علامه حلّی ؛ « اعیان الشیعه »، ج 24 ص 231 .

صلَّى الله علیه و آله و سلّم بود و عمر آن را ساقط کرده و تا هم اکنون در مراکز سنی نشین غیر معمول است - مجدداً به اذان افزوده شد؛ و بالاخره طبق بخشنامه های رسمی ( مذهب تشیّع اثناعشری ) مذهب رسمی و قانونی تمام قلمرو حکومت خدابنده شد جز قزوین که تن به تشیّع ندادند مگر آن هائی که خود قبلاً شیعه بودند .

درین رابطه انواع فعالیت های علمی و اجتماعی از قبیل راه اندازی تشکیلات مدرسه سیار و هیئت علمی مدرس و محصل علوم دینی تاسیس مدارس ثابت ، مساجد دارالسیاده، کتاب خانه، وقف مراکز مختلف برای کارهای دینی و کمک به سادات و ذریه های پیامبر صلی الله علیه و آله ، و دیگر امور بود که گسترش یافت؛ و یک نمونه اش شبستان جنوب غربی مسجد جامع اصفهان است که با وارد شدن از طرف مقبره علامه مجلسی ، سمت راست قرار گرفته؛ و توضیح آن را زیر عنوان « آثار باستانی عصر مغول » می خوانید .

نیز دارالسیاده ای هم بوده است که در حال حاضر نشانی از آن در دست نیست.

و در همین موقع بود که علامه حلی دو کتاب بسیار ارزنده و فیس « منهاج الکرامه » (1) درباره امامت و «نهج الحق و

ص: 141


1- این کتاب به سال 1296 بطور مستقل و در سال 1298 در حاشیه « الفین » خود علامه در ایران به چاپ رسید؛ و چون ابن تیمیه کتاب « منهاج السنه » را که پایه اصلی مذهب وهابیگری عربستان است - در ردّ آن نوشت؛ اخیراً در سال 1382 آن را در مقدمه منهاج السنه چاپ مصر قرار دادند که از ص 114 شروع و با ختم مقدمه پایان می یابد .

کشف الصدق (1) در علم کلام - شامل بحث در توحید، عدل، نبوت، امامت و تعدادی مسائل عقیدتی و فقهی مورد اختلاف بین سنی و شیعه، بر اساس عقاید شیعه و با استفاده هر چه بیشتر از منابع حدیثی تفسیری فقهی و کلامی اهل تسنن را به رسم ، تحفه به سلطان خدا بنده تقدیم فرمود؛ و به دنبال آن سلطان خدا بنده از علامه خواست که با فرزندش ، فخر المحققین که او نیز همانند پدرش جامع کمالات علمی و اخلاقی بود به مصاحبت و همراهی او باشند؛ و شرح تفصیلی همه آن چه را ذکر کردیم حافظ ابرو و مرحوم قاضی نورالله به نقل عین عبارات « زبده التواریخ » حافظ ابرو و تاریخ « شاه شجاع » ابن هلال پیرامون تاریخ مغول و تشیّع چند نفر نام بردگان از آن ها و رسمیت یافتن تشیّع و ... و نیز عباس اقبال و دیگران آورده اند.

و بطور خلاصه شیعه در ایام سلطنت خدابنده که بسال 716 ه به رحمت الهی پیوست و حدود دوازده سال و نه ماه پادشاهی کرد؛ از عالی ترین فرصت - در جهت آزادی مذهبی، مصونیت از شر و شیطنت مخالفان و دشمنان ، گسترش آثار علمی و عقیدتی تشیّع خاندان عصمت و طهارت در ،ایران عراق و حتی دیگر کشورهای اسلامی تحت نفوذ نام بردگان - بهره برداری نمود که خواه و ناخواه على رغم مخالفین

ص: 142


1- این کتاب به سال 1344 ق در دو جزء در نجف به چاپ رسید؛ و همانست که فضل بن روز بهان « ابطال الباطل » را بعنوان ردّ بر آن نوشت و در سال 909 از آن فراغت جست؛ و علامه قاضی نور الله شوشتری کتاب احقاق الحق را در رد « ابطال الباطل » نوشت و بر اثر آن وی را با ضربه چوب و تازیانه کشتند . [« الذریعه » 416 / 24]

مذهبی ، شیعه اصفهان و اطراف اصفهان هم در جهات مذکور بهره مند شدند .

و پس از در گذشت سلطان خدا بنده فرزندش سلطان ابو سعید به جای پدر به مقام سلطنت رسید؛ و چون در سن دوازده سالگی بود مدار ملک و مال در دست امیر چوپان قرار گرفت و ابو سعید تنها از نام سلطان و عنوان سلطنت برخوردار بود؛ تا در سال 729 بر اثر بعض حوادث جنگی و سیاسی که رخ داد و او از استیلای امیر چوپان و دیگر سنیان چوپانی که دار و دسته او بودند رنجیده شد و به تنگ آمد؛ دستور داد امیر چوپان و اولاد او را هلاک کردند و هر چه دارائی و موجودی آن ها بود آن را مصادره نمودند و حتی در دیگر بلاد و شهرها هم چوپانیان را معدوم و اموال شان را تصاحب کردند و سفره آن ها برچیده شد و مردم شیعه از شر آن ها خلاصی یافتند.

درین موقع که سلطان ابو سعید بهادر خان به استقلال رسید سمت وزارت را به خواجه غیاث الدین محمد فرزند خواجه رشید الدین فضل الله طبیب که مدتی در دربار غازان خان، و بعداً با مشارکت خواجه سعد الدین عهده دار وزارت پدر ابو سعید، اولجایتو سلطان محمد خدابنده بود واگذار نمود؛ و آن گاه در سال 736 روزگارش به سر آمد؛ و با مرگ او بطور طبیعی یا مسموم شدن بوسیله « بغداد خاتون » که زوجه او و دختر امیر چوپان بود بساط ایلخانی برچیده شد؛ و هر بخشی از قلمرو حکومت ایلخانی به دست یکی از امرا یا شاهزادگان ضعیف و بی کفایت آن ها افتاد .

جهت تفصیل شرح حال سلاطین مغول که سهمی از آن مختص به

ص: 143

ایران و از جمله اصفهان بوده به مصادر زیر رجوع شود (1) .

خواجه بهاء الدین محمد جوینی ( متوفی 678 )

خواجه بهاء الدین محمد بن شمس الدین محمد جوینی در دوران زمام داری هلاکوخان و بعداً آبا قاخان فرزند هلاکو، حکومت اصفهان و بخش های دیگری از عراق عجم با وی بود؛ و به سال 678 در حال حیات پدر در گذشت (2) و بطور خلاصه بین شانزده تا هفده سال عهده دار حکومت اصفهان و ... بود.

بهاء الدین محمد که یک شخصیت قدرتمند شیعی و از خاندان شیعه مذهب بود؛ از یک سو به هیبت و تند خوئی شناخته می شد؛ و از سوی دیگر به فضل و دانش مشهور بود.

به نوشته محدّث قمی او همانند صاحب بن عباد در

ص: 144


1- مجالس « المومنین » ج 2 ص 353 - 364؛ تاریخ مفصل « ایران » عباس اقبال ص 481 - 552 ؛ « تاریخ مغول » نیز از عباس اقبال ص 170 - 349؛ « طبقات الشیعه »، قرن 7 ص 149 - 153 ، قرن 8 ص 13 و 53 ؛ « الذریعه » 269 / 3؛ « ذیل جامع التواریخ رشیدی » حافظ ابروص 62 - 121؛ « مجمع التواریخ »حافظ ابرو ، نسخه کتاب خانه ملک ورق 273 . [ پاورقی ذیل « جامع التواریخ » ص 101 ]
2- « تاریخ مغول » عباس اقبال ، ص 200 - 201 .

دیالمه بود که علما و شیعیان و ادبا و فضلا را به خود جذب ، و آن ها از هر سو به نزد وی گرد آمدند .

علامه محقق عماد الدین حسن بن علی طبری کتاب معروف و پر محتوای « کامل بهائی » (1) را در مثالب دشمنان اهل بیت و تشریح نقاط ضعف خلفا ، و مناقب الطاهرین و اربعین بهائی را در فضائل علی ( علیه السلام ) و امامت اهل بیت بنام وی نگاشت.

فقیه عالی قدر نجم الدین جعفر بن حسین بن یحیى هذلی معروف به محقق حلی کتاب « المعتبر فی شرح المختصر » (2) را بعنوان وی تالیف کرد .

مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی کتاب شرح فارسی ثمره بطلمیوس را - به شرحی که در دیباچه آن نگاشته بنام بهاء الدین اختصاص داد که نسخه های آن در کتاب خانه غرناطه اسپانیا و کتاب خانه رضوی مشهد و دیگر جاها موجود می باشد (3)

و قاضی نظام الدین اصفهانی که نامش در شمار دانشمندان اصفهان بیاید در پاره ای از اشعار خود که در مدح آل محمد صلی الله علیه و آله سروده ذکر بهاء الدین محمد را به میان آورده و گوید:

ص: 145


1- این کتاب جزء اوّلش بسال 1323 در بمبئی ، و بطور کامل بسال 1376 در تهران به چاپ رسیده . [ « الذریعه » 252 / 17 ]
2- این کتاب شامل بخش فقهی عبادات تا حج و مختصری از مسائل تجارت است و مکرر به چاپ رسیده
3- « الذریعه » 93 / 4 و 171 / 13.

« قُلْ لِلنَّوَاصِبِ كُفُّوا لاَ اِباً لَکُمْ ***اَلشِّيعَةِ اَلْحَقُّ يَاتَى اَللَّهُ تَهْوِيناً »

« اعادَ اَهْلُ مُلُوكِ اَلتَّرْكِ رَوْنَقَهُمْ *** وَ زَادَهُمْ بِبَهَاءِ اَلدِّينِ تَمْكِيناً »

« يُرِيَ عَلِيّاً وَلَّى اَللَّهِ مُذْخِراً *** لِلْحَشْرِ اَوْلاَدُهُ اَلْغُرُّ اَلْمَيَامِينَا » (1)

و با توجه به گرد آمدن این گونه اعلام و شخصیت های علمی شیعی به دوروی و تشویق او به نوشتن این آثار گران بهای علمی ، معلوم می شود تا چه اندازه هواخواه و طرفدار شیعه و معتقد به تشیّع و عملاً مروّج آن بوده است؛ و پیداست که شیعه از وجود چنین حاکمی - در جهت کسب آزادی و نیرومندی بیشتر و گسترش فعالیت های مذهبی - تا چه اندازه می توانسته است بهره برداری کند .

و حداقل آن همه دشمنی ها و کینه توزی ها و ضدیت های اهل تسنّن نسبت به شیعه، جای خودش را به سکوت و خاموشی و بی تفاوتی می داده و شیعه با امنیت و آرامش خاطر بیشتر می توانسته به زندگی ادامه دهد .

ص: 146


1- « آثار الشیعه الامامیه »، ترجمه جزء 4 ص 73؛ « تذکره سمرقندی » ص 152 .

دوران سلطنت و حکومت تیمور لنگ

هر چند که مرحوم علامه سید محسن امین از تیمور گورکانی ( معروف به تیمور لنگ ) بطور مفصل و با تصریح به تشیّع او نام برده؛ اما با توجه به مرکز نشو و نمای او و علمای دربار وی که عموماً سنّی مذهب بودند؛ و نمی توان با قدرت و خشونتی که داشته است راه دادن آن ها را به ،دربار یا به همراه بردن آن ها را در سفرهای جنگی و کشورگشائی حمل بر تقیّه نمود؛ و بالاخره بدست نیامدن نشانه محکمی از تشیّع او از یک سو و تصریح مورّخان قدیم و جدید به سنی بودن وی ، و امثال این گونه قرائن از سوی دیگر موضوع تشیّع او محل تردید است . لکن شکی نیست که نسبت به خاندان رسالت و اهل بیت عصمت ( علیه السلام ) تجلیل و تعظیم و اظهار علاقه می کرده و چندان تعصب و یا سخت گیری نسبت به شیعه از خود نشان نمی داده است .

و چنان که از مجموع گزارش های مورّخین استفاده می شود، در دوران تیموری ها که از نیمه دوم قرن هشتم ،آغاز ، و اوایل نیمه اول قرن

ص: 147

دهم پایان یافت - شیعه بطور عموم و از جمله مردم اصفهان از یک موقعیت نسبتاً مناسبی برای فعالیت های مذهبی و نبودن در فشار حکومتی برخوردار بوده و روز به روز محدودیت های مذهبی شیعه جای خودش را به آزادی بیشتری می داده؛ منتها موضوع به وقوع پیوستن جنگ ها و به دنبال جنگ ها خرابی های مختلفی که بوجود می آمده فرصتی آن چنانی برای رشد و پرورش افراد و گروه های سر شناس و سر نوشت ساز ، نه در شیعه که حتی در بین اهل تسنن هم باقی نمی گذارد. اکنون برای روشن شدن اذهان خوانندگان، قسمتی از آن چه را که دکتر ذبیح الله صفا درین زمینه نگاشته عیناً نقل می کنیم و علاقمندان را جهت تفصیل بیشتر به فرصت مناسبتر موکول و به اصل کتاب نام برده ارجاع می دهیم .

او زیر عنوان اهل سنت و شیعه می نویسد پیداست که همراه با مبالغاتی که در اعتقادات می شد بازار تعصب نیز بی رواج نمی ماند، لیکن درین عهد موضوع اساسی تعصب، اختلاف اهل سنت با شیعه است؛ با این تفاوت که در گیرودار این تعصبات تشیّع بطرف قوت و تسنن بجانب ضعف می رفت.

سلاطین و شاهزادگان تیموری بر مذهب حنفی بودند؛ ولی قرائنی در دست نیست تا معتقدان به سایر مذاهب یا مذهب تشیّع را در فشار گذاشته و به پیروی از مذهب خاندان سلطنتی مجبور کرده باشند ....

با تمام این احوال مذهب تشیّع در ایران آخرین دوره های ضعف خود را در برابر مذاهب اهل سنت می گذرانید و فرصت های ذی قیمتی را که در قرن های هفتم و هشتم فراهم آورده بود بخوبی مورد استفاده قرار می داد؛ احترام به سادات و منتسبان به خاندان رسالت ، در عهد تیموری

ص: 148

هم از دوران تیمور به بعد، مطلبی است که بلا انقطاع بدان بر می خوریم. در تزوکات ( اسناد دولتی ) تیموری توصیه شده است که مرتبه آل محمد را از جمیع مراتب برتر داری و تعظیم و احترام ایشان بجای آوری و افراط را در محبت ایشان اسراف ندانی که هر چه برای خدا باشد در آن اسراف نباشد. (1)

همین سیرت را جانشینان فاتح گورکانی بیکم و کاست تا پایان عهد خود بکار بستند؛ و مخصوصاً شاهرخ درین راه هیچ دقیقه ای را فرو نمی گذاشت؛ و چه او و چه جانشینان او زیارت مشهد امام ثامن را از فرائض خود می دانستند و بارها سلاطین تیموری به زیارت آن مشهد رفته و آن آستانه را به نیاز و اخلاص بوسیدند و جبین ضراعت بر زمین استکانت سودند (2).

و احترام نسبت به سایر ائمه اثناعشر نیز از فحوای کلام مورخان شان بسیار استفاده می گردد؛ و گاه و بیگاه کار مبالغه در این گونه مسائل بجائی می کشید که تصور اعتقاد آن سلاطین به تشیّع می رفت؛ چنان که درباره سلطان حسین میرزای بایُسنقُر می بینیم (3)

ص: 149


1- « تزوکات تیموری » ص 202 .
2- « مطلع سعدین » ج 2 ص 715. -
3- همان، ج 2 ص 1392؛ « تاریخ ادبیات در ایران » ج 4 ص 52 - 54؛ « تاریخ مفصل ایران » آشتیانی ، 621 - 650 .

امرای قراقویونلو (810 - 873 )

1- قرایوسف بن قرامحمد ( 823 - 810 )

امرای قراقویونلو اصلاً از تیره ترکمانانی بودند که در طی لشگرکشی های مغول ، از حدود خوارزم و اطراف دریاچه وان و شرق بحر خزر به آسیای غربی آمده و در شمال الجزیره ساکن شده بودند . نخستین کس از ایل قراقویونلو که به مقام حکمرانی رسید قرایوسف فرزند قرامحمد بود قرامحمد خود از امرای سلطان احمد جلایر و پدر زن او بود .

قرایوسف از موقعی که تیمور گورکانی به ناطولی ( ترکیه ) هجوم کرده بود بر عراق عرب استیلا یافت و سلطان احمد جلایر، شوهر خواهر خود را از آن جا خارج کرد و بالاخره پس از مرگ تیمور قرایوسف به آذربایجان رفت و با جنگ و گریزهای فراوان بر آذربایجان و عراق عرب و بعداً بر ساوه، قزوین و طارم تسلط یافت و از طرف مغرب

ص: 150

ایران تا حلب پیش راند و مجموعاً به مدت چهارده سال که مقداری از این مدت با شرکت پسرش پیر بداق بود بر قسمتی از ایران و عراق امارت و حکمرانی نمود.

وی بسال 823 موقعی که به جلوگیری از شاهرخ بن تیمور می رفت در اوجان آذربایجان به مرگ ناگهانی جان سپرد.

پس از قرایوسف ، فرزندش اسکندر از سال 823 تا 839 به مدت 16 سال سلطنت کرد؛ و پس از اسکندر، برادرش جهانشاه بن قرایوسف از سال 839 تا 872 به مدت 33 سال سلطنت نمود؛ و در پایان فرزندش حسن علی بن جهانشاه از 872 تا 873 به مدت یک سال به حکومت نائل ، و با مرگ او کار سلطنت و حکومت ایل قراقویونلو پایان یافت.

بنابراین امرا و سلاطین قراقویونلو به مدت 63 سال (810-873) بر بخش های مهمی از ایران عراق عرب و ترکیه حکومت کردند .

لکن حکومت آن ها بر اصفهان که موضوع طرح این مقال است همزمان با دوران سلطنت و حکومت جهان شاه بود که ( پس از سیزده سال عهده داری سمت نایب السلطنه شاهرخ بن امیر تیمور در آذربایجان ) به مدت 22 سال (850 - 872 ) بر آذربایجان، عراق عجم ( اصفهان، قم، کاشان ، نطنز ، ... ) ، فارس و قسمتی از ترکیه تسلط یافت. گرچه این مدت برای ترویج و تقویت شیعه و تاسیس آثاری به نام تشیّع نسبتاً طولانی و مناسب بود؛ ولی چون بیشتر دوران حکومت او صرف کارهای جنگی و قشون کشی و ترمیم خرابی های بعد از جنگ می شد دیگر نباید توقع داشت که کار چشمگیر و قابل توجهی از وی سرزده باشد .

لکن بهمین نسبت دیگر حکمرانان نیز که سنی مذهب بودند بر اثر زد و خوردها و کشمکش های حکومتی و سرگرمی های سیاسی،

ص: 151

آن طوری که فکر می کنیم و طبعاً انتظار میرفته به اعمال نفوذ مذهبی و توسعه یا پیشگیری جهات مربوط به سنی و شیعه نمی رسیدند (1) .

آن چه مسلم است حکومت این گونه افراد شیعه موجب میشد که حداقل شیعه خود در این مدت از آزادی بیشتری برای فعالیت برخوردار گردد؛ و این واقعیتی است که نسبت به بسیاری از سلاطین و حکمرانان شیعی باید پذیرفت که آن ها حداقل مانع از فعالیت های مذهبی در جهت تقویت تشیّع نمی شدند.

مرحوم عباس اقبال می نویسد:

از آثار نیک جهان شاه قراقویونلو مسجد بسیار زیبائی است در تبریز به نام مسجد کبود ( مسجد گوی ) که با وجود صدمه دیدن از زلزله، همان قسمت از آن که هنوز پابرجاست از بهترین کاشیکاری و معماری اسلامی است .

ص: 152


1- « آثار الشیعه الامامیه » ص 46 - 48 ؛ « تاریخ الدول الاسلامیه » 535 / 2 - 537 ؛ « تاریخ مفصل ایران » ص 651 - 655 ؛ « تذکره الشعراء سمرقندی » ص 516 - 523 ؛ « طبقات سلاطین الاسلام » استانلی کین پول انگلیسی ، ص 235 ترجمه عربی معلم .

تقیع یا یکی از عوامل اختفاء و کم نمائی شیعه و سادات ها

به نظر می رسد قبل از بحث و بررسی موضوع « تقیه » ، نخست توجه خوانندگان را به شرح کوتاهی پیرامون نقش زمام داران اموی و عباسی در برخورد با سادات علوی و شیعیان و انواع اختناق و محدودیت هائی که این دو دسته از ناحیه آنان دست به گریبان آن بودند جلب؛ آن گاه بپردازیم به تشریح مساله تقیه و سهم آن در تکالیف دینی و اخلاقی مسلمانان .

همان طوری که منابع تاریخی نه تنها شیعه که سنی هم گواه برین موضوع است دستگاه های زورمندانه حکومت بنی امیه و بدتر از آن ها بنی عباس و دیگر زمام داران وابسته و هم فکر نام بردگان همیشه از روی کینه توزی و دشمنی با خاندان عصمت و طهارت پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) - اضافه بر کشتن و شهید نمودن ائمه طاهرین با شمشیر یا با زهر - بیش از هر چیز

ص: 153

نسبت به روش مذهبی سادات و شیعیان، بلکه نسبت به موجودیت آن ها حساسیت و عکس العمل انتقام جویانه و شر را از خود نشان می دادند .

درست همانند تشکیلات اطلاعاتی و سازمان های امنیتی حکومت های فعلی جهان آن ها سازمان جاسوسی و تفتیش عقاید هر چه قوی تر و گسترده تر برقرار نموده و همۀ فعالیت های آن روی عنوان « سید » و اولاد پیامبر یا پیرو اهل بیت و هوا خواه آنان بودن دور زده و پیاده می شد .

بطور خلاصه ضعیف ترین سرنخی که از مقام سیادت یا شیعه گرائی افراد بدست می آوردند کافی بود آن ها را مورد تعقیب قرار دهند؛ و حتّی بدون محاکمه به بد ترین نوع مجازات محکوم شان کنند .

و از آن پس نه تنها شغل و منصب این گونه افراد، که جان و مال خود و نزدیکان شان همه و همه در خطر نابو دی قرار می گرفت؛ و دست کم به زندان های خفقان آور یا زندان های بدون سقف و سایبان ، و توام با مضیقه آب و غذا محکوم ، و بالاخره در همان جا کشته یا هلاک می شدند؛ و اگر احیاناً زنده بیرون می آمدند بر اثر تغییر قیافه و شکنجه کسی آن ها را نمی شناخت (1)

ص: 154


1- ابن جوزی نویسد: « زندان های حجاج تنها شامل دیوار هائی بود که مانع خروج زندانیان بود؛ و حتی ماموران با پرتاب سنگ آن ها را متفرق و از سایه دیوار به سمت آفتاب می راندند؛ و نانی که بدان ها می دادند از جو و مخلوط با نمک و خاکستر بود؛ و چون افراد را وارد زندان می کردند طولی نمی کشید که چهره آن ها سیاه رنگ می شد و گویا او زنگی آفریقائی است . و نوجوانی را به زندان برده بودند؛ و پس از چند روز که مادرش به سراغ وی رفت بر اثر تغییر قیافه او را نشناخت و منکر فرزندی او شد و گفت این فرزند من نباشد بلکه یک زنگی است؛ و چون بر اثر نشانی و توضیح مشخصات خود فرزندش ، او را شناخت یک دفعه ناله ای سرداد و در جا بر زمین افتاد و جان داد. [ « الشیعه و الحاکمون » علامه مغنیه ص 98، به نقل از تاریخ ابن جوزی ]

و از جمله نمونه های دشمنی و ضدیت زمام داران عباسی با مطرح شدن نام اهل بیت و بهانه قرار دادن عنوان دوستی و تشیّع آن ها برای کوبیدن شیعه و نابو دی سادات ، و حتی محدود ساختن علماء و محدثین سنّی را در زمینه نقل حدیث و نشر فضائل، داستانی باشد که خطیب بغدادی و ابن حجر عسقلانی آورده اند بدین شرح که نصر بن علی جهضمی - از اعلام محدثین اهل تسنن و رجال حدیثی مورد اتفاق صحاح سته حدیثی از پیامبراکرم ص روایت نموده بدین مضمون :

« إِنَّهُ اَخْذَ بِيَدِ اَلْحَسَنِ وَ وَ اَلْحُسَيْنُ ؛ فَقَالَ :

مَنْ اِحْبنِى وَ اُحْبُ هَذَيْنِ وَابَاهُمَا وَ اُمْهُمَا كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ اَلْقِيَامَة »

(پیامبر صلی الله علیه و آله ) دست حسن و حسین را گرفت و فرمود:

« هر کس مرا و این دو ( پسر ) را و پدر آن ها و مادرشان را دوست بدارد روز قیامت با من در درجه من خواهد بود. »

پس متوکل ( با شنیدن این روایت از خود نصر یا دریافت گزارش

نقل آن از ناحیه عمّال و جاسوسانش ) دستور داد با هزار ضربه شلاق وی را مجازات کنند .

آن گاه جعفر بن عبد الواحد ( که گویا از درباریان متوکل )بود با او صحبت کرد که نصر شیعه نیست و از اهل تسنن و خودمانی است؛ و از وی خواست که او را ببخشد.

ص: 155

متوکل هم قانع شد که با زدن پانصد ضربه از بقیه گذشت نماید و به نقل دیگر بر اثر اصرار جعفر نام برده بطور کلی از شلاق خوردن معاف شد (1)

جالب آن که صدور این دستور ظالمانه و جنایت آمیز به عنوان مجازات نقل حدیثی بود که از دیدگاه اهل تسنن از عالی ترین درجه اعتبار سند و متن برخوردار بود و جز دو نفر نام برده، گروهی از حدیث آوران درجه اوّل سنی و حدیث شناسان این فرقه نیز آن را روایت کرده اند (2)

ص: 156


1- « تاریخ بغداد » 288 / 13 ؛ « تهذیب التهذیب » 430 / 10 .
2- ترمذی در « سنن » ج 5 ص 641 شماره 3733؛ - احمد حنبل در « مسند » 77 / 1 و در « فضائل الصحابه » 693 / 2 شماره 1185؛ طبرانی در « معجم کبیر » 43 / 3 شماره 2654 و در « معجم صغیر » ص 199 چ دهلی ، و در چاپ دیگر 70 / 2؛ - حافظ ابو نعیم اصفهانی در « اخبار اصبهان » 91 / 1؛ - خطیب خوارزمی در« مناقب » فصل 14 ص 82؛ - ابن مغازلی در « مناقب » ص 370 شماره 422؛ - محب طبری در « ذخائر العقبی » ص 23 و 91 ، و در ریاض النضره » 214 / 2 خانجی ؛ - ابن عساکر در « تاریخ دمشق » - بخش امام حسن ع - ص 52 با سه سند ؛ - ابن اثیر در « اسد الغابه » 29 / 4 ؛ - قاضی عیاض در « الشفاء » ص 16 و 42 ؛ - سبط ابن جوزی در « تذکره الخواص » ص 33؛ - حموئی در « فرائد السمطین » 2 / 26 شماره 366؛ - ذهبی در « تاریخ الاسلام » 6 / 3 مصر و در « میزان الاعتدال » 220 / 2 و در چاپ دیگر 117 / 3؛ - زرندی در نظم « درر السمطین » ص 210؛ - ابن فوطی در « حوادث الجامعه » ص 153؛ - ابن حجر عسقلانی در« تهذیب التهذیب » 297 / 2 ج حید آباد ؛ - ابن حجر مکی در « صواعق المحرقه » ص 185 چ عبد اللطیف و ص 91 چ میمنیه ؛ - دولابی در « ذریة الطاهره » ، چهار حدیث مانده به آخر کتاب . - .... و ده ها نفر دیگر در ده ها مصدر حدیثی و تاریخی که ذکرش خارج از محدوده کتاب است .

و از جمله نمونه های این ماجرا داستان ابن سقا می باشد. اونه ذهبی می نویسد ابو محمد عبد الله بن محمد مشهور به « ابن سقا » در گذشته (371 / 3) - که از کبار علمای سنّی و حفاظ حدیث و حدیث

شناس بود روزی در مسجدش در واسط حدیث « طیر مشوی » (1) را برای

ص: 157


1- داستان « طیر مشوی » بدین شرح است که روزی زنی مرغی سرخ کرده برای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله هدیه آورد؛ پس حضرتش عرض کرد: خدایا محبوب ترین خلقت را بفرست تا با من هم غذا شود . در همین موقع علی ( علیه السلام ) به در خانه پیامبر آمد و اجازه ورود خواست امّا انس بن مالک دربان خانه حضرت - چون در باطن علاقمند به علی نبود گفت: پیامبر سر گرم کاری است و علی را راه نداد؛ و بالاخره علی سه مرتبه به در خانه و هر بار انس عذر می آورد و علی را راه نمی داد تا دفعه سوم - در حالی که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) با عقیده به محبوب ترین خلق خدا بودن علی - منتظر آمدنش بود آمد صدای وی را شنید و دستور داخل شدن او را صادر فرموده . پس همین که امیر مومنان وارد شد و با گزارش برخورد منفی و مغرضانه انس ، مشت دروغ گوئی انس باز شد و پیامبر از روی اعتراض فرمود: چرا پسر عمم را راه نمی دادی ؟! انس :گفت علاقه داشتم شخصی از انصار بیاید و مشمول دعای شما واقع شود . ولی علی رغم انس، هم چنان که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) خود علاقمند به آمدن علی بود خدا هم دعای آن حضرت را در حق علی مستجاب ، و معلوم شد محبوب ترین خلق خدا در نزد خدا بعد از پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله ) ، همانا علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) بود نه دیگری .

مردم ایراد نمود.

حاضران در مجلس بر علیه وی آشفتند و او را از جای خود برخیزاندند و به عنوان این که با ایراد این حدیث ( مثلاً مرتد و ) نجس شده جای نشستنش را تطهیر نموده و از مسجد بیرونش راندند.

او به خانه رفت و برای همیشه تا پایان عمر خانه نشین شد و دیگر از نقل حدیث برای اهل واسط خود داری کرد (1)

و این داستان آن چنان مسلم و مشهور است که دو جلد مفصل کتاب شریف « عبقات الانوار » به بحث و بررسی آن اختصاص یافته و برای دومین بار - با مقدمه مفصلی شامل معرفی 45 نفر دیگر ناقلان حدیث از اهل تسنن و نیز فهرست مندرجات کتاب به قلم این جانب - وسیله مدرسه الامام مهدی - قم در سال 1405 ه به چاپ رسید.

آری آن چنان روش سیاسی و جنایت کارانه آن حکومت های غاصب و متجاوز، سوء اثر روی مردم سنّی گذارده بود که حتی افراد غیر مسوول و عادی هم از روی تعصب و شیطنت و خوشامد عمال حکومتی، مایه در دسر سادات علوی و شیعه می شدند؛ و با کوچک ترین بهانه یا ابتداءً و قرباً للشّیطان افراد سید و شیعه را به مقامات حکومتی

ص: 158


1- « تذکره الحفاظ » ج 3 ص 966.

معرفی نموده و سر نوشت آنان را به تباهی می کشاندند؛ و یا خود در حدّ قدرت و توانائی، آن ها را تعقیب و تحت فشار و آسیب جانی و غیرجانی قرار می دادند . درین زمینه چه بسا علمای سنّی هم بخاطر ارائه ضعیف ترین درجه تمایل نسبت به خاندان رسالت و نقل روایتی در فضیلت آن ها دست به گریبان همین گونه تندروی ها و شیطنت های عوام می شدند.

درین باره کافی است از باب نمونه نظر خوانندگان را به شدت دشمنی و کینه توزی هارون الرشید نسبت به شیعه و ماجرای رفتار جنایت آمیزش به محمد بن ابی عمیر جلب نمائیم

به نوشته ارباب رجال ابن ابی عمیر یکی از شخصیت های بزرگ شیعه و محدثین عالی مقامی بوده که سه نفر از حجت های الهی و ائمه معصومین شیعه یعنی حضرت موسی بن جعفر حضرت رضا و حضرت جواد علیهم السلام را درک نموده و به اتفاق سنی و شیعه، در نقل روایت مورد وثوق و اعتماد شیعه و سنی بوده است.

هارون الرشید به دنبال چهار سال زندانی کردن او از وی خواست اسامی و آدرس شیعیان عراق را ارائه دهد؛ ولی بر اثر امتناع او از ترتیب اثر به این خواسته هارون دستور داد وی را با ضربه شلاق یا چوب وادار به معرفی آن ها کنند . الله رحله لمامعیة

عمال ،هارون ، ابن ابی عمیر را به داربستی آویختند و مشغول زدن وی شدند . ابن ابی عمیر آن چنان از شدت درد ناراحت شد که به فکر افتاد خواسته هارون را اجابت و اسامی شیعیان را فاش سازد.

اما در همین موقع صدای یکی از بزرگان شیعه بنام محمد بن یونس بن عبد الرحمن به گوشش رسید که می گوید ای محمد بن ابی عمیر

ص: 159

حضور خود را در پیشگاه خدای تعالی به یاد آور و از افشای اسامی شیعیان برحذر باش .

ابن ابی عمیر هم بطور جدی از بازگو کردن نام شیعیان خود داری ، و در مقابل ضربه های دردناک شلاق صبر از خود نشان داد؛ و بالاخره با تحمل یک صد و بیست ضربه شلاق یا چوب و پرداخت زوری یک صد و بیست و یک هزار درهم نقد که سرمایه زندگی او بود آزادش کردند؛ و با حال مرض و اثر ضربه های شلاق و دست خالی از مال دنیا خانه نشین شد (1) .

و بطور خلاصه، بر اثر این گونه روش های غیرانسانی و جنایت آمیز متصدیان خلافت و عمّال و رهروان خط آن ها بود که :

اولاً تنها در طول نیمه دوم قرن اول هجری تا اوایل نیمه دوم قرن چهارم صدها بلکه هزار ها نفر از ذریه های پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و سادات با شخصیت علوی و غیر علوی درین باره جان خود را از دست دادند و به بدترین شکل ها به دست دشمنان شهید و معدوم شدند.

هم چنان که در خلال قرون گذشته بیش از صد نفر از علمای شیعه و شخصیت های علمی طرفدار اهل بیت به جرم تشیّع و دفاع از حقوق حقه خاندان رسالت به دست دشمنان شیعه و تعدادی هم به دست شیعه نما های ریاست طلب و آلت دست بیگانگان به مقام شهادت رسیدند که شرحش بیاید ثانیاً طبق آمار مندرج در مصادر مربوطه بیش از یک هزار و دویست نفر ( غیر از آن هائی که از قلم افتاده اند ) از سادات و امامزاده های بلاواسطه

ص: 160


1- معجم رجال الحدیث ج 14 ص 279 ، 282 - 283 .

یا با واسطه به تنهائی یا با زن و فرزند از خانه و کاشانه خود آواره و فراری به کوه و دشت، یا پناهنده به دیگر بلاد و کشورهای دور و نزدیک شده و سال ها بطور ناشناس و با ترس و لرز و محدودیت و مضیقه همه جانبه مذهبی و معاشی گذران نموده و آن گاه بدست دشمن یا به مرگ الهی از دنیا رفته اند.

ثالثاً حکم تقیه مطرح ، و مسائل فراوان متفرع بر آن جای خودش را در راستای بحث های فقهی و کتب مربوطه باز کرد؛ و بخشی از ابواب و فصول مصادر فقهی را به خود اختصاص داد.

اکنون می پردازیم به توضیح کوتاهی پیرامون هر یک ازین سه امر که در کمال ارتباط با موضوع کتاب ( تاریخ تشیّع اصفهان ) می باشد سپس می رویم به سراغ اصل موضوع کتاب .

ص: 161

کشتار سادات و علمای شیعه

اما موضوع کشتار سادات؛ پس ابو الفرج اصفهانی ( در گذشته 356 ) که خود یکی از زادگان مروان بن حکم بن عاص ، و زیدی مذهب و محققی ادیب و تاریخ نویس بوده کتابی نوشته به نام « مقاتل الطالبیین » (1) شامل معرفی 220 نفر امامزاده و سید علوی و غیر علوی، که غیر از سه نفر اوّل آن عده، بقیه همه را بنی امیه و بنی عباس و عمّال آن ها و دیگر زمام داران و حكّام سنی و مخالف اهل بیت با ضرب شمشیر، یا به دار آویختن، یا زنده بگور نمودن یا مسموم کردن یا خفه کردن در پی ،دیوار یا زدن با شلاق و تازیانه تا سرحد مرگ یا گرسنگی و تشنگی دادن داخل زندان های تاریک نمناک و خفقان آور و بالاخره با انواع ، شکنجه و اذیت آن ها را معدوم و از صحنه زندگی خارج نمودند .

هم چنان که گروهی از آن ها به دنبال قیام های دسته جمعی علیه حکومت های غاصب به شهادت رسیدند .

و علامه مغنیه مینویسد: منصور دوانیقی به اعتراف خودش یک هزار نفر یا بیشتر از فرزندان علی و فاطمه را کشت؛ و دیگر عدد و آمار مقتولین از شیعه به دست او به اندازه ای بود که به شمار در نیاید (2) .

ص: 162


1- این کتاب با تحقیق و پاورقی سید احمد صغر به سال 1368 ه در 854 ص در قاهره چاپ شده و بعداً در تهران افست گردیده .
2- الشیعه و الحاکمون ص 150 .

اما موضوع کشتار علمای شیعه؛ پس مرحوم علامه امینی کتابی تالیف نموده به نام شهداء الفضیله شامل شناسائی 130 نفر از مفاخر علمی شیعه و شخصیت های روحانی در حد مرجع تقلید ( امثال شهید اول و شهید ثانی ) و درجات نازل تر که به شرح بالا به دست دشمنان اسلام و تشیّع، اعم از دست اندرکاران خلافت و زمام داران همانند بنی امیه و بنی عباس ، و یا حکام و سلاطین جور شکنجه، کشته و شهید شدند (1)

فرار و مهاجرت سادات از شهری به شهر دیگر به

و اما موضوع فرار و انتقال سادات و علویین به مناطق مختلف و از جمله به اصفهان؛ پس در کتاب های نسب شناسی و تاریخ ویژه سر گذشت امامزاده ها و سادات و چگونگی نقل و انتقال آن ها از بلاد مختلف به دیگر بلاد و کشورهای دور و نزدیک برخورد به نام تعداد فراوانی از سادات علوی و غیر علوی می کنیم که آن ها از بلاد عرب نشین مثل حجاز و عراق ، یا بعض شهر های ایران به سر زمین اصفهان منتقل و وارد شده و درین شهر رحل اقامت افکنده و به زندگی ادامه داده و کم کم دارای عائله سنگینی شده و بالاخره فرزندان و اسباط و اعقاب شان رو به ازدیاد و گسترش نهاده و با مرور زمان سهمی از جمعیت اصفهان و شهر ها و قصبات و دهات و اطراف آن را ( امثال زواره و اردستان ) به خود

ص: 163


1- این کتاب به سال 1355 در نجف اشرف به چاپ رسیده، و به سال 1390 ترجمه فارسی آن به نام « شهیدان راه فضیلت » در تهران چاپ گردیده است.

اختصاص دادند

هم اکنون با گذشتن قرن ها از تاریخ مهاجرت آن ها از محل اصلی خود و انتقال بدین ،شهر میبینیم ده ها هزار خانوار سید و علوی در طبقات مختلف اصفهان و حومه آن وجود دارد که این خود بیانگر تعداد فراوان سادات و علویان فراری و مهاجر به اصفهان و توابع مربوطه می باشد .

غیر از آن هائی که پس از سال ها اقامت در اصفهان ازین منطقه به دیگر مناطق و کشورهای دور و نزدیک انتقال یافته یا در مثل قرون قبل از دوران صفویه از ترس دشمن و بخاطر تقیّه ، بطور ناشناس درین شهر می زیسته و به عنوان سید علوی یا غیر علوی شناخته نشدند؛ یا شناخته و بدست دشمنان و شیطان صفتان کشته و شهید گردیدند.

اکنون به منظور ارائه نمونه و نشانه ای از آن چه نگاشتیم، نخست توجه خوانندگان را به کتاب نسبتاً مفصل و پر محتوائی پیرامون مهاجرت و انتقال سادات از شهری به شهری و از محلی به محل دیگر جلب، آن گاه می پردازیم به ذکر بخش مربوط به اصفهان .

این کتاب به نام « منتقله الطالبین » است که به قلم یکی از علمای نسب شناس و معروف از طبقه سادات طباطبائی به نام « ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن طباطبا اصفهانی (متوفای بعد 479 ) » تنظیم و تالیف شده (1) ؛ و از آغاز تا انجام به ترتیب نام بلاد و مناطق مختلف، حدود

ص: 164


1- کتاب نام برده با مقدمه مفصل (47 ص ) و پاورقی های محققانه به قلم علامه محقق سید محمد مهدی خرسان نجفی به سال 1388 ه در نجف اشرف ضمن 424 ص به چاپ رسیده .

یک هزار و دویست نفر سادات علوی و غیر علوی را با ذکر سلسله نسب و وسائط پدری تا برسد به یکی از ائمه معصومین علیهم السلام معرفی می کند که مثلاً هر یک از چه شهری به چه شهری و از چه منطقه ای به چه منطقه دیگر انتقال یافت و اقامت اختیار کرد تا از دنیا رفت؛ یا مهاجرت به شهر دیگری نمود؛ و چند پسر یا دختر از خود برجای گذارد.

و اما بخش اختصاصی این کتاب به واردین به اصفهان؛ پس شامل اسامی منضم به سلسله نسب تعداد سی و پنج نفر از معاریف سادات است که از حدود نیمه قرن دوم هجری تا دهه هفتم قرن پنجم از شهرهای عراق و ایران به اصفهان مهاجرت نموده و حداکثر هفت فرزند پسر و دختر همراه داشته یا پس از انتقال به اصفهان و ازدواج در آن دارای، فرزند و اعقاب پی در پی شده اند .

اکنون - گذشته از این که مولف نام برده افراد زیادی از جمله امامزاده های متعددی که در اصفهان و حومه آن از دنیا رفته و یا شهید شده و بالاخره در همین شهر مدفون گردیده اند را از قلم انداخته و از روی بی خبری از مهاجرت آن ها بخاطر اختفاء و ناشناخته آمدن ایشان به اصفهان یا تردید در انتقال شان متعرض ذکر آن ها نشده رقم مذکور به نسبت ازدیاد تصاعدی سادات در هر سال خود رقم قابل توجهی را به آمار شیعه اصفهان می افزوده و به نسبت بالا رفتن تعداد توده شیعه افراد بیشتری از علما دانشمندان ادبا و دیگر کسانی که بخاطر مزایای علمی، سیاسی و اجتماعی در حد خودنشان دادن بوده از بین شیعه اصفهان سربلند نموده و خواه ناخواه سهمی از آمار رجال علمی و مولفین و مصنّفین و منابع رجال شناسی را به خود اختصاص داده اند که این موضوع دیگر احتیاج به شرح و بسط نداشته و تنها می پردازیم به ذکر

ص: 165

گفتار استاد شیخ ابو زهره رئیس دانش کده شریعت قاهره .

او در کتاب الامام جعفر بن الصادق ص 945 نویسد : اما فارس و خراسان و جز این دو منطقه از بلاد اسلامی پس بسیاری از علمای شیعه گرای اسلام بخاطر عقیده ،مذهبی، نخست از ترس امویین و بعداً از عباسیین بدان جاها فرار می کردند؛ و قبل از سقوط دولت اموی، با فرار پیروان زید و دیگر شیعیان قبل از آن ها بدین بلاد ، تشیّع بطور با عظمت درین شهرها انتشار و گسترش یافت .

و اما موضوع سوم یعنی « تقیّه » که دارای ریشه هر چه محکم تر اسلامی و سرمقاله اصلی بحث است؛ پس کوتاه سخن آن که چون شیعه به شرحی که اشاره شد همیشه و در همه دوران ها و در همه مناطق سنّی نشین به درجات مختلف با انواع خطرهای جانی و غیر جانی که پیوسته از ناحیه دشمنان اهل بیت و مخالفان مذهبی دست به گریبان آن و مورد تهدید و تهمت بوده و هنوز هم این رشته سر دراز دارد؛ مساله « تقیّه » و موضوع پرهیز از دشمنان - از طریق تظاهر قولی و عملی هر مسلمانی در موقع احساس خطر به غیر آن چه از دیدگاه دین و مذهب برای وی ثابت ، و بدان معتقد و مکلف است - مطرح گردید .

آری، موضوع تقیه ( بر اساس آیه شریفه :

﴿ لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَفِرِینَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِی شَيْءٍ إلا اِن تَتَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَةً ﴾ (1)

که خداوند صریحاً نهی از دوست قرار دادن کفار نموده، جز در حال خوف و به انگیزه پرهیز از ضرر و اذیت؛

ص: 166


1- سوره آل عمران ، آیه 28

و آیه شریفه :

﴿ وَ مَن كَفَرَ بَعْدَ إِیمَيْهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌ بِالْإِیمَن ..) (1)

که خداوند تظاهر کننده به کفر از روی اکراه و در حالی که دلش

برخوردار از آرامش ایمان باشد را استثناء از کفار و احکام مترتبه بر کفر فرموده؛

و آیه شریفه :

﴿ وَ قَالَ رَجُلٌ مِنْ عَالِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمْ إِیمَنَهُ .﴾ (2)

که بیانگر تمجید از حال مرد مومنی از دار و دسته فرعون باشد که ایمان خود را پنهان می داشت و از روی مصلحت تظاهر به کفر می نمود؛

و آیه شریفه:

﴿ ... و لا تُلْقُوا بِأَيْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ .. ﴾ (3)

که بیانگر نهی از انداختن انسان است با تظاهر به عقاید حقه خود را در معرض هلاکت و پرتگاه؛

و آیه شریفه:

﴿ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ ﴾ (4)

که خبر می دهد مردی به موسی خبر داد که مردم ( اتباع فرعون ) درصدد توطئه و قتل او برآمده اند، پس موسی از مصر خارج شد در حالی که ترسناک و مترصّد از شر دشمنان بود و گفت پروردگارا مرا از

ص: 167


1- سوره نحل، آیه 106 .
2- سوره غافر، آیه 28 .
3- سوره بقره ، آیه 195
4- سوره بقره ، آیه .

قوم ستمگر رهائی بخش؛

و حدیث: « بِئْسَ الْقَوْمِ ( قَوْمُ ) یَمْشى اَلَمْ وَ مَنْ فیهم بالتقیة وَ الکِتْمان » (1) که بیانگر زشتی و پلیدی قومی باشد که مومن در بین افرادش از روی تقیّه و کتمان عقاید و اعمال حقه خود رفت و آمد می کند ) آن گونه جای خود را در راستای بحث و بررسی مسائل فقهی باز نمود که اضافه بر اختصاص یافتن بخشی از مندرجات منابع حدیثی و فقهی شیعه به مساله تقیّه، تعداد فراوانی هم کتاب و رساله های اختصاصی پیرامون بحث از اصل تقیّه و پیگیری از مسائل متفرعه بر آن تالیف گردیده که برخی از آن ها هم چاپ و انتشار یافته و اهل تحقیق خود می توانند بدان ها مراجعه کنند (2)

بدین ترتیب چه بسیار شیعیانی که در طول سالیان دراز زیر سرپوش تقیه از مخالفان حاکم بر محیط جامعه عنوان تشیّع خود را حتی از نزدیکان خود پنهان می داشته و با تحمل انواع مشکلات و محدودیت ها تظاهر به هم عقیده بودن با آن ها می کرده اند تا از شر آن ها در امان بمانند . هم چنان که سادات و علویین بر اثر خفقان جوّ حاکم، گاهی مقام

ص: 168


1- « فردوس » دیلمی ج 2 شماره 2145 ؛ « کنز العمال » 23 / 12.
2- جهت آگاهی بر مشخصات تعداد پانزده رساله مستقل درباره « تقیّه » از جمله رساله فقیه عالی قدر شیخ مرتضی انصاری که در پایان کتاب مکاسب مکرر به چاپ رسیده است - مراجعه شود به « الذریعه » ج 4 ص 403 - 405 ؛ نیز مراجعه شود به بحث تقیه کتاب « الشیعه بین الحقایق و الاوهام » علامه بزرگوار سید محسن امین ص 182 - 213 که خود در خور یک رساله مستقل و در رد موسى جار الله ترکستانی مجهول الحال « مسیحی یا سنّی » می باشد .

والاى سیادت خود را که بالاترین مایه افتخار و سند شخصیت و سرفرازی آن ها بوده و با هیچ چیزی امکان برابری نداشته حتی از اهل و عیال خود و پاره تنشان پنهان می داشتند تا مبادا شناخته شوند و جان خود و عائلهٔ آنان در معرض خطر قرار گیرد . و درین زمینه بسیاری از سادات پیر و جوان از دنیا می رفتند در حالی که خود هم نمی دانستند افتخار و شرف زادگی پیامبر و ائمه معصومین را دارا بوده اند .

و علاوه بر شرح حال سادات مندرج در کتاب های نام برده و امثال آن ها که بیانگر قضایاست یک نمونه شاهد برین موضوع ماجرای مرگ دختر عیسی بن زید بن امام على بن الحسین علیهما السلام است در حالی که نمی دانست افتخار زادگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سه امام از ائمه معصومین صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعین را داراست .

و قضیه بدین قرار بود که وقتی عیسی بن زید ( متوفی 169 ) از شر منصور دوانیقی به کوفه فرار کرد و حتی با پیشامد مرگ منصور و برقراری حکومت فرزندش مهدی و نوهاش هادی عباسی ، باز در نهایت اختفا و ناشناسی به سر می برد؛ و گاهی از اوقات از روی ضرورت به شغل سقائی می پرداخت؛ پس با زنی از اهل کوفه ازدواج کرد و دختری از وی به وجود آمد که به سن رشد رسید؛ اما هیچ یک از مادر و دختر خبر از مقام سیادت عیسی نداشتند .

آن گاه یکی از سقاها که فاقد شخصیت خانوادگی بود و عیسی از کرایه کردن شتر او برای سقائی استفاده می نمود واسطه ای به نزد عیال عیسی فرستاد و پیشنهاد ازدواج پسرش را با دختر عیسی مطرح نمود.

پس آن زن فوق العاده خوشحال شد آن چنان که عقل از سرش به پرواز درآمد؛ اما عیسی در برابر این خواسته هم چنان متحیر و درمانده

ص: 169

شد که چه کند و چگونه با عالی ترین درجه شخصیتی که در رابطه با مقام سیادت و زادگی پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام - در خود و دخترش سراغ دارد تن به همسری پسر سقائی برای دخترش دهد.

بالاخره دعا کرد که خداوند به شکلی این مشکل را حل نماید؛ و طولی نکشید که دختر مریض شد و از دنیا رفت.

درین موقع عیسی بن زید آن چنان پریشان حال گردید و به جزع و فزع افتاد که یکی از اصحابش که او را می شناخت و از مقام سیادتش با خبر بود :گفت و الله اگر از من سراغ شجاع ترین مردم را می گرفتند از تو نمی گذشتم و ترا معرفی می کردم؛ اکنون این چنین در فوت این دختر اظهار ناراحتی و جزع می کنی ؟!!

عیسی :گفت و الله ناراحتی و پریشانی من بخاطر مرگ او نیست؛ بلکه به خاطر آن می باشد که این دختر در حالی از دنیا رفت که نمی دانست پاره جگر رسول خداست (1) .

و به قول شاعر نمی دانست نسب از چه کس دارد این نیک پی .

و ازین قبیل قضایا زیاد و فراوان است که ذکر آن منافی با ظرفیت کتاب است .

و اکنون که گزارش کوتاهی از وضع زندگی سادات و شیعیان در دوران های دست اندرکاری بنی امیه و بنی عباس تا حدود قرن هشتم به نظر رسید؛ می گوئیم همان طوری که سادات و شیعیان بطور کلی و در عموم بلاد تحت فشار همه جانبه بودند و زمام داران مراکز مسلمان نشین برای

ص: 170


1- « عمده الطالب » ص 287 ؛ « مقاتل الطالبیین » ص 410 .

خوشامد یک دیگر، و رعایت بند و بست ها و روابط سیاسی که با هم داشتند، یا از روی بغض و کینه با اهل بیت تا می توانستند به سر کوبی و تضعیف شیعه و اهل بیت ادامه می دادند (1) .

شیعه اهل اصفهان یا شیعیان و سادات منتقل و پناهنده به اصفهان نیز دست کمی از دیگر سادات و شیعیان نداشته و آن ها هم ناگزیر بودند به حسب اقتضای زمان و محیط ، دست با عصا قدم بردارند؛ و تحت پوشش تقیه و اختفاء مقام سیادت و تشیّع زندگی کنند تا از شر فساد عوامل حکومت های غاصب اموی و عباسی و دیگر حکومته ای وابسته بدان ها و دین به دنیای خود یا به دنیای غیر فروش در امان بمانند. و به همین دلیل بعضی از علمای شیعه اصفهان و غیره، با استفاده از عنوان اعتزال - بخاطر برخی از مشترکات عقیدتی که با تشیّع داشته دم از معتزلی بودن زده و تظاهر به اعتزال می کردند عقیدتی دیگری را اختیار کردند ( که برخی از آن ها با عقاید کلامی شیعه امامیه مشترک و هماهنگ بود ) و بنام معتزله شهرت یافتند؛ و برین اساس بعضی از علمای شیعه که ناگزیر از تقیّه و ترک خودنمائی به تشیّع بودند خود را به عنوان معتزلی بودن وانمود می کردند؛ اما همان طوری که در متن اشاره شد در حقیقت شیعه خالص اهل بیت و مخالف و بیزار با روش سنیگری چه اشعری، چه معتزلی بودند. (2) ؛ تا آن جا که برخی از

ص: 171


1- « بارتولد ( 1869 - 1930 ) که از مستشرقین بنام و استاد تاریخ اسلامی و دارای تالیفاتی بالغ بر چهارصد موضوع از جمله حضاره الاسلام چاپ 1918 بررگراد بوده است، در کتاب نام برده که به قلم حمزه طاهر از ترکی قفقازی به عربی ترجمه و چاپ شده می نویسد سلجوقیان برتری اهل سنت را در ایران تضمین نموده، لکن بر نابو د کردن شیعه بطور کامل دست نیافتند . آن گاه می نویسد : قرن پنجم و ششم هجری عهد کشمکش سخت دینی در ایران بود . [ المستشرقون ( 943 / 3 ؛ حضاره الاسلام » ص 85] [ تاریخ الشیعه علامه مظفرص 214 ]
2- « اعتزال » به معنای کناره گیری است؛ و چون فرقه اشاعره که بیانگر روش عقیدتی اهل تسنن در مسائل اصولی بود بخاطر تندروی ها و کجروی های فراوان علمی و اسلامی به انشعاب پیوست؛ گروهی از آن کناره جوئی نمود

ارباب رجال و شرح حال نویسان سنّی یا شیعه، آن ها را به عنوان معتزله معرفی نموده اند؛ غافل از این که هر یک شیعه تمام عیار و پیرو عملی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بوده اند (1)

برین اساس نمی توان شیعه اصفهان را چه از طبقه امام زادگان عالی مقام مدفون درین شهر و چه از طبقه علما و محدثین و شعرا، منحصر به نام بردگان درین کتاب یا در دیگر منابع و مصادر مربوطه دانست؛ و چه بسا شخصیت های علمی و حدیثی که از روی تقیّه و ملاحظات امنیتی در حال اختفاء شوون مذهبی به سر می برده و تا دم واپسین به عنوان شیعه و پیرو علی علیه السلام شناخته نشدند و همچنین امام زاده های لازم التعظیم و سادات با شخصیت.

بنابرین شیعه در هر زمانی حتی با برخورداری از عالی ترین تعداد نفوس و نفرات - به حسب شدت و ضعف جوّ حاکم و بر اساس تقیه آن چنان که باید انعکاس اجتماعی نداشته و نمی توانسته است در بین آمار های مذهبی موجودیت خود را به رخ بکشد و آن گونه خود نمائی کند که حداقل ارباب رجال و تاریخ نگارانی که می خواسته اند از روی

ص: 172


1- برای آگاهی بر نام این گونه افراد مراجعه شود به « طبقات الشیعه » علامه تهرانی بخش قرن 4 - 9 .

بی غرضی به معرفی و شرح حال رجال علمی، ادبی، سیاسی و موقعیت های تاریخی گروه ها بپردازند تکلیف خود را در مقابل افراد و طبقات شیعه بدانند و آمار و ارقام هر چه صحیح تر و مقرون به واقع را ارائه دهند .

تا چه رسد به مغرضین و مزدوران دستگاه های استعمار که سطر به سطر نوشته های آن ها توام با بغض و کینه توزی و الهام گیری از مراکز حکومتی ، و خلط مبحث و لوث کردن واقعیات و بطور خلاصه بی راهه بردن مردم بوده و هست؛ و خدا می داند که آن ها چه بلا هائی بر سر شیعه آوردند تا آن جا که از بین خود شیعه افرادی دروغ باف را مترجم و بلند گوی خود قرار دادند که موجودیت شیعه را در طول ده قرن انکار نماید و فحش نامه بر علیه علما و سلاطین تحت نفوذ تنظیم و منتشر کند.

و این بود خلاصه ای از موضوع تقیه یا یکی از عوامل اختفاء و کم نمائی شیعه .

ص: 173

نهضت های آزادی خواهی شیعه و زمینه به وجود آمدن حکومت صفویه

هم چنان که قبلاً خاطر نشان گردید براثر انواع فشارهای مذهبی سیاسی و اجتماعی که همیشه در همه جا و در همه دوران ها با کمی شدت و ضعف، شیعه از ناحیه سنی دست به گریبان آن بوده و هست و بالاخره امنیت و آزادی همه جانبه افراد آن - مخصوصاً علما و گویندگان و نویسندگان - دست خوش تعصب های مذهبی و کینه توزی دشمنان می شده و تا مرز کشته شدن و دیگر خطرها که حداقلش فرار از وطن و آوارگی از محیط خانواده بود به پیش می رفته شیعه ناگزیر متوسل به

یکی از سه چیز می شده :

1 - تقيّه و اختفاء روش مذهبی .

2 - فرار و مهاجرت به دیگر بلاد و کشورهای مختلف .

3- قیام و رویا رویی با دشمن .

ص: 174

نظر به توضیح کوتاهی که قبلاً پیرامون دو موضوع اول و دوم ایراد نمودیم، درین جا می پردازیم به توضیح مختصری درباره موضوع سوم که عبارت باشد از قیام های دسته جمعی شیعه و در گیری هائی که بطور گروهی با مردم ،سنّی تحت عناوین مذهبی به پیش می آمد؛ و باز در ، بسیاری از اوقات منتهی به کشتارهای دسته جمعی شیعه یا برچیده شدن بساط نوساخته آن ها می شد .

به نوشته تاریخ نگاران اسلامی در طول قرن های هشتم و نهم نهضت هائی از ناحیه شیعه به وقوع پیوست که اجمالش بدین قرار است نهضت سربداران از سبزوار که از قدیم مردم آن به تشیّع گرائیده و بدین عنوان اشتهار داشتند از سال 737 تا 783 ه بطول انجامید و یازده نفر از آن ها هر یک برای چند سالی توانستند نهضت شیعه علیه سنّی را ادامه دهند (1) .

- نهضت سادات مرعشی به رهبری سید قوام مرعشی در مازندران از سال 759 آغاز و تا سال 795 ادامه پیدا کرد .

نیز با فترتی که بر اثر فشار امیر تیمور به وقوع پیوست، پس از مرگ امیر تیمور به سال 809 مجدداً برای مدت کوتاهی حکومت آن ها تجدید شد (2)

نهضت های گروهی از غلاه و تندروان شیعه که به فرقه حروفیون

ص: 175


1- جهت آگاهی تفصیلی رجوع شود به : « تاریخ مفصل ایران » عباس اقبال ص 601 - 607 ؛ « تاریخ ادبیات ایران » دکتر صفا 29 / 3 - 31.
2- همان ، 33 / 3 - 34 .

شناخته م یشوند با تبلیغاتی در شکل ضد تیموری به جنبش درآمد و در سال 831 منجر به سوء قصد به جان شاهرخ تیموری در هرات گردید. درین قضیه نافرجام که ضارب ( احمد لر ) خود در دم مقتول شد، تعدادی از علما و معاریف دستگیر و محکوم به زندان، تبعید و یا اعدام شدند؛ و این موضوع در ضمن شرح حال صائن الدین علی بن محمد تر که ( نخستین کسی که در قرن نهم از وی نام برده ایم ) بدان اشاره شد . (1)

نهضت سید محمد بن فلاح معروف به مشعشع در سال 845 در خوزستان که توام با دعوای مهدویت و شورش علیه ثروت مندان و شیوخ سنی بود و سر کوبی آن ها به دست بزرگان محلی و ملک شاهزاده اسفند که از خاندان ترکمن قره قویونلو بود؛ و قیام مجدد سید محمد مشعشع بعد از مدتی و تشکیل حکومت تازه که مشروح آن را مرحوم جواهر الکلام نگاشته (2)

بنابرین در طول قرن های هشتم و نهم هجری، تشیّع عقیده مشترک نهضت های مردم ستم دیده و آزادی خواه ایران بود که بر اثر همین نهضت ها و شورش ها شیعه در ایران بطور عموم و در اصفهان بخصوص نیرو گرفت و بیش از پیش در محافل سیاسی، مذهبی و اجتماعی مطرح گردید و زمینه برای یک قیام مسلحانه بر علیه حکومت های محلی و برقراری یک حکومت نیرومند شیعه کاملاً آماده گردید. راستی چه خوب گفته است استاد عباس عقاد نویسنده معروف

ص: 176


1- همان ، 61 / 4 - 66 .
2- « اثار الشیعه الامامیه » ج 4 ص 196 ؛ « ریاض العلما » ج 4 ص 80.

مصری آن جا که گفته است :

« قَدْ أَصْبَحَ اسْمُ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ عِلْمٍ یَلْتَفُ بِهِ کُلُ مَغْصُوبٍ » (1)

نام علی بن ابی طالب در شکل پرچمی به نمایش در آمد که هر شخص یا گروه ستم دیده و مورد غصبی بدان چنگ می زند و پناه می برد .

اکنون می پردازیم به ذکر اسامی رجال حدیثی ، علمی ، ادبی و دیگر شخصیت های شیعه اصفهان از نیمه قرن اول تا پایان قرن دهم :

ص: 177


1- عبقریه الامام على ص 6، چ دارالمعارف مصر

ص: 178

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن اوّل و دوّم

یزید بن قیس ارحبی

مخنف بن سلیم اسدی ( غامدی )

عمر بن سلمه جرمی

مالک اشتر

سعید بن جبیر

ابو الحسن اصفهانی

ادریس بن عبد الله

عثمان اصفهانی

محمد بن سلیمان

ابراهیم طباطبا ابن اسماعیل دیباج ابن ابراهیم غمر

ص: 179

یزید بن قیس ارحبی ( 37 )

مخنف بن سلیم اسدی - یا غامدی - ( 64 )

عمر بن سلمه جرمی ( حدود نیمه اول قرن 1 )

مالک اشتر ( 39 )

سعید بن جبیر ( 95 / 94 )

توضیحاً : با این که نام بردگان بالا در مصادر رجالی و تراجم شیعه از راویان حدیث و اصحاب پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) و امام امیر مومنان ( علیه السلام ) قلمداد شده اند چون تحت عنوان فرمانداران اصفهان از سه نفر اوّل و تحت عنوان واردین به اصفهان از دو نفر اخیر نام بردیم، در این جا به ذکر نام شان اکتفا نموده و برای تفصیل شرح حالشان ، به ذیل عناوین مربوطه رجوع شود.

ص: 180

ادریس بن عبد الله اصفهانی ( قرن 2 )

مرحوم شیخ طوسی او را در شمار رجال حدیثی امام صادق - علیه السَّلام - آورده (1) ، هم چنان که استر آبادی و اردبیلی و قهپائی نیز وی را از اصحاب امام صادق - علیه السلام - برشمرده اند. (2)

و آیت الله خوئی هم به نقل از شیخ طوسی، نام برده را از اصحاب امام صادق - علیه السّلام - نوشته اند. (3)

ابو الحسن اصفهانی قرن ( 2 )

او از امام صادق - علیه السَّلام - نقل حدیث نموده و دو نفر از روات

ص: 181


1- رجال ، 154.
2- منهج المقال ص 50؛ جامع الرّوات ، ص 78 ، مجمع الرّجال ، قهبائی ، 178 / 1 .
3- معجم رجال الحدیث ، 11 / 3 ، شماره 1050،

حدیث هم از وی روایت کرده اند.

محدّث عالی قدر مرحوم کلینی در « کافی » (ج 2 ، کتاب الایمان و الکفر 1 باب الکتمان 98 حدیث 12 ) به روایت یونس از ابو الحسن اصفهانی از امام صادق ( علیه السلام )

و ( ج 2 ) باب النمیمه 159 حدیث 3 ) نیز به شرح فوق ؛

و ( ج 6 کتاب الاطعمه باب الالبان 84، حدیث 7 ) به روایت قاسم بن محمد جوهری از ابو الحسن اصفهانی از امام صاد ( علیه السلام ) این چنین وی را از راویان امام صادق ( علیه السلام ) معرفی نموده و مرحوم سید محسن امین (1) و نیز آیت الله خوئی (2) هم بدین گونه از وی نام برده اند و بدین ترتیب ابو الحسن اصفهانی، یکی از راویان امام صادق - علیه السّلام - و مورد وثوقِ دیگر روات و ارباب رجال و محدّث عالی قدری چون کلینی بوده است ، هر چند نامش در دیگر کتب رجال ، از قلم افتاده است.

عثمان اصفهان ( قرن 3 )

به نوشته آیت الله خوئی، نام برده از اصحاب امام صادق ( علیه السلام ) و از روات آن حضرت بوده و محمد بن ابی حمزه از وی روایت نموده. (3)

محدّث عالی قدر مرحوم کلینی سه روایت بدین شرح از وی ، نقل کرده است:

« کافی » ج 6 باب الحمام من کتب الدواجن 7 حدیث 14.

ص: 182


1- اعیان الشیعه ، 189 / 6
2- معجم رجال الحدیث ، 130 / 21، شماره 14081
3- معجم رجال الحدیث ، 112 / 11، شماره 7565.

و باب ورشان 10 حدیث 2.

و باب فاخته و صلصل 11 حدیث 2.

محمّد بن سلیمان اصفهانی ( قرن 2 )

محمد بن سلیمان بن عبد الله اصفهانی ، معاصر با امام صادق ( علیه السلام ) و از راویان حدیث از حضرتش بوده است.

نجاشی، علامه حلّی، کشی و دیگر رجال شناسان حدیثی وی را توثیق نموده و نجاشی اضافه کرده که او از امام صادق ( علیه السلام ) نقل روایت نموده و دارای کتابی است.

نیز مرحوم قهپائی از وی نام برده و روایتی از او که با معروف بن خَرَّبوذ به حج رفته آورده است.

و استر آبادی هم با همین ،شرح وی را مطرح نموده؛ بنا بر این که مقصود از محمد بن سلیمان اصفهانی و محمد بن سلیمان بن عبد الله اصفهانی، یکی باشد

وشیخ در « رجال » ( رقم 124 ) به عنوان اصحاب امام صادق ( علیه السلام ) او را ذکر نموده .

و آیت الله خوئی وی را توثیق و از راویان امام صادق ( علیه السلام ) قلمداد فرموده. (1)

ص: 183


1- رجال ،قهپائی ، 104 / 6 و 159 / 5 و 220 ؛ منهج المقال ، ص 298؛ معجم رجال الحدیث ، 25 / 16، شماره 10870 .

ابراهیم طباطبا ( قرن 2 )

ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن الإمام الحسن المجتبى علیه السلام - .

وی سر سلسله سادات طباطبائی و از اصحاب امام صادق ( علیه السلام ) بوده است .

نام برده هم چون صدها نفر از سادات که بر اثر فشار دشمن و ناامنی که از جانب خلفای جور و عمّالشان آن ها را تهدید می کرد و به اطراف پراکنده و پناهنده می شدند وارد اصفهان گردید و در این شهر - اقامت گزید.

آن چه مسلّم است وی در حدود نیمه اول قرن دوم می زیسته ؛ لکن تاریخ دقیق در گذشت او به دست نیامد. (1)

امّا برای آگاهی از محل قبر او به بخش امامزاده های این کتاب رجوع شود.

ص: 184


1- رجال شیخ طوسی ، ص 22؛ معجم رجال الحدیث آیت الله خوئی، 211 / 1، شماره 114 ؛ پاورقی ص 174 ، عمده الطالب ؛ گنجینه آثار تاریخی اصفهان ، ص 342 .

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن سوم

اشاره

ابو الولید عبد الله بن محمد کنانی

ابو الحسن علی بن شیره

سلیمان بن داود منقری

موسی بن عبد الملک کاتب

ابراهیم بن شیبه

سری بن سلامه

عبد الله بن محمّد

ابو شیبه اصفهانی

اسحاق بن سعد قطر بلی

عبد الرحمن بن جیرویه

ابن باد شاله

جعفر بن سلمه

ابن قتیبه اصفهانی

عبد الله خشنام

عبد الله بن کوشید

علی بن عبد الله بن سعد

قاسم بن محمد کاسولا

ابراهیم بن محمد ثقفى

ابن واضح یعقوبی احمد بن اسحاق

ص: 185

ابو الولید کنانی ( نیمۀ اوّل قرن 3 )

ابو الولید، عبد الله بن محمد کنانی اصفهانی سایه وی از محدثین عالی مقام اصفهان بوده؛ اما در فن پزشکی و نویسندگی شهرت پیدا کرد.

حافظ ابو نعیم و دیگران در شرح حال او نویسند: از ابو معاویه و ابن ادریس و ابو داود روایت نموده و علی بن حسین بن مسعود رواد عسکری از وی نقل حدیث کرده؛ او کثیر الحدیث بود و به طبّ و نویسندگی شهرت داشت؛ آن گاه بنا بر آن چه حکایت شده ، تظاهر به موافقت باروافض و انکار خلافت صدیق ( یعنی ابو بکر ) نمود.

پس عبد العزیز بن دلف والی ،اصفهان، مشایخ شهر - ابو مسعود رازی در گذشته 258 ه ق، محمد بن فرج زید بن خرشته، و جز آنان را جمع و وادار به مناظره با کنانی کرد.

اما کنانی هم چنان به عقیده خود در جهت گرایش به رفض و

ص: 186

مخالفت با آنان استوار ماند.

ابن دلف او را چهل ضربه شلاق زد و مردم هم از وی دوری جسته مهجورش ساختند و حدیثش از میان برفت و ابو مسعود کتابی در ردّ او نگاشت. (1)

اکنون این سوال مطرح است که تمایل و گرایش به خلافت بلا فصل امام امیر المومنین علیه السلام به چه دلیل محکوم به چهل ضربه شلاق و فاصله گیری مردم از یک چنین کسی شد؟!

آری ! این یک نمونه ساده و درجه نازل از جرائم تشیّع و دوستی و پیروی اهل بیت رسالت در اصفهان و دیگر بلاد تحت نفوذ اهل تسنن و تعصب بوده و هست که قبل از همه علمای مزدور و دین به دنیا فروش این فرقه بدین گونه ظلم ها و جنایات دامن زده و با دستگاه خلافتِ دروغین و زمام دارانِ غاصب و عمّالشان همکاری می کردند و شیعه ناگزیر از تقیّه و تظاهر به سُنّی گرائی می شده به همین دلیل، چه شخصیت های بزرگ علمی و غیر علمی فراوانی که بر اثر جو نامساعد مذهبی و حکومت تعصب و زور خلفای جور و زعمای انحراف گرا و عمال ،آن ها سال ها در رنج و عذاب و تقیّه و محدودیت همه جانبه محیط دشمنان و مخالفان اهل بیت عمر پایان می رسید و حتی عائلۀ آن ها و اطرافیان آن ها نمی دانستند که عالم شهر و محلّ شان، پدر یا برادر شان، استاد یا شاگرد شان، همسایه یا رَحِمِ نزدیکشان شیعه و دوست دار خاندان رسالت و پیروائمّه اطهار می باشد .

ص: 187


1- طبقات المحدثین ،329 / 2 ، ذکر تاریخ اصفهان ، 320 / 1 و 49 / 2 ، لسان المیزان ج 3 شماره 423.

مگر آن که انگیزه ای برای اظهار و نمایان شدن آن به وجود آید.

ابن شیره نیمۀ ( اوّل قرن 3 )

ابو الحسن علی بن محمد بن شیره کاشانی اصفهانی .

وی از فقهاء و محدثین اصحاب حضرت جواد الائمّه علیه السلام - و دارای تالیفاتی بوده به نام های « کتاب التادیب » شامل احادیث مربوط به نماز که بدین مناسبت « کتاب الصلوه » هم گفته شده و کتاب « الجامع فى الفقه ».

مرحوم شیخ طوسی، یک جا تحت عنوان اصحاب امام رضا ( علیه السلام ) او را تضعیف نموده و در جای دیگر به عنوان اصحاب امام جواد بودن وی را توثیق می کند .

چنان که در کتب رجال، یک جا تحت عنوان علی بن محمد بن شیره و در جای دیگر زیر عنوان علی بن شیره؛ شخص فوق الذکر را مورد شناخت قرار داده اند.

در حالی که معلوم نیست این دو عنوان مربوط به بیش از یک نفر باشد و چون مقصود اصلی از نگارش این بخش از کتاب تنها بازشناخت اصل راویان شیعی اصفهانی می باشد؛ بحث جرح و تعدیل راویان از دیدگاه فن رجال ، و مقبول یا مردود بودن روایات آنان را موکول به منابع مربوطه بویژه عالی ترین مصدر بحث و تحقیق راوی شناسی عصر اخیر « معجم رجال الحدیث » آیت الله خوئی - می نمائیم و از اطاله کلام

ص: 188

و خروج از محدوده هدف اصلی معذرت می خواهیم (1)

سلیمان بن داود منقری ( 236 )

همه ابو ایوب سلیمان بن داود بن بشر بن زیاد منقری شاذ کونی اصفهانی.

وی از اعلام محدثین و رجال علمی مقبول الطرفین بوده که هم محدثین شیعه و سنّی از وی نقل روایت کرده و هم ارباب رجال و تراجم موافق و مخالف، به شرح حال او پرداخته اند .

استر آبادی ضمن اسناد روایات « فقیه » ، از وی نام برده. (2)

قهپائی به نقل از « فهرست » نویسد او را کتابی است که جمعی به واسطه قاسم بن محمد از وی نقل کرده اند. (3)

نجاشی :گوید حقیقتش در نزد ما ناشناخته است ؛ جز آن که وی ، ثقه و به واسطه گروهی از اصحاب ما از اصحاب امام صادق ( علیه السلام ) نقل روایت کرده و دارای کتابی بوده است که جمعی از اصحاب از آن خبر داده اند. (4)

و حافظ ابو نعیم او را اصفهانی وارد از بصره و لقبش را « شاذ کونی »

ص: 189


1- منهج المقال ، ص 237 ؛ مجمع الرجال ، 218 / 4 و 222؛ الذریعه ، 210 / 3؛ معجم رجال الحدیث ، 161 / 12.
2- تنقیح المقال، ص 173 و 397 و 411.
3- مجمع الرجال ، 165 / 3 .
4- رجال نجاشی، ص 131؛ نیز اعیان الشیعه ، 316 / 35.

دانسته و چهار حدیث از وی روایت کرده است. (1)

و آیت الله خوئی نام او را متعقب به تحقیق ارزنده ای ایراد فرموده و ضمن توثیق وی و اعتراف به اعتبار روایاتش : فرماید در اسناد روایات چهل مورد از وی به عنوان سلیمان بن داود منقری یاد شده، آن گاه منابع نقل تمام روایاتی را که نام او در اسناد آن برده شده، با همه مشخصات ایراد فرموده که از هر جهت افراد محقق را از رجوع به دیگر منابع رجال شناسی، بی نیاز خواهد کرد. (2)

موسى بن عبد الملک ( 246 )

ابو عمران ، موسی بن عبد الملک کاتب اصفهانی .

وی ساکن بغداد و در زمان متوکل، رئیس دفتر دارائی و ادیب و شاعر و امام در لغت و شیعی بوده است.

محدّث عالی مقام ، شیخ صدوق در « عیون اخبار الرضا » به تشیّع او گواهی داده و گوید: مشهور ترین اشعار و شیرین ترین قافیه های او، قافیه ای است که در « نسمه » السحر فیمن تشيّع و شعر پیرامون شرح حال تمیم بن معز بن بادیس ذکر نموده نیز در باب « السبب الذی من اجله قبل على بن موسى الرضا علیه السَّلام - ولایه العهد » از وی نقل حدیث نموده .

و ابن خلکان پس از معرفی وی به این که از جمله ر وساء و فضلاء

ص: 190


1- اخبار اصفهان ، 333 / 1
2- معجم رجال الحدیث ، ج 8، ص 254، شماره 5432، و ص 257، شماره 5437 ، و ص 290 ، شماره 5540 ، و ص 458 به بعد .

و نویسندگان و اعیان این دسته است که در دوران گروهی از خلفاء به کارهای مختلف اشتغال جسته قسمتی از قافیه مذکور را با داستان جالبی از معز بن بادیس نگاشته که این ،مختصر گنجایش ذکر آن را ندارد (1)

ابراهیم بن شیبه اصفهانی (نیمه اول قرن 3 )

شیخ بزرگوار ،طوسی یک جا او را از رجال حدیثی حضرت جواد علیه السَّلام - معرّفی کرده و در جای دیگر از رجال حضرت هادی علیه السَّلام - دانسته و احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از اجلاء شیعه و روات احادیث بوده از ابراهیم بن شیبه نقل حدیث کرده و این خود، نشانه وثوق و اعتماد بر اوست. آب تان و کشی رجال شناس پیرامون نام علی بن حسکه :گوید به خطّ جبرئیل بن احمد فاریابی یافتم که ابراهیم بن شیبه ، نامه ای به خدمت امام هادی ( علیه السلام ) نگاشت ، مبنی بر سوال از رد یا قبول بعض مطالب مشکوک و مشمئز کننده که به عنوان فضیلت اهل بیت گفته می شود آن گاه دو نفر را به نام های ابن حسکه و قاسم یقطینی به عنوان قائلان آن گفته معرفی می کند.

پس حضرت در پاسخ او نوشت: « لَيْسَ هَذَا دِينَنَا فَاعْتَزِلْهُ » : « این گونه گفته ها و حرف ها مربوط به دین ما نیست، پس از آن کناره گیری

ص: 191


1- عیون اخبار الرضا جزء 2 باب 40، حدیث 30؛ وفیات الاعیان ، ابن خلکان ، 419 / 4 ، شماره 721؛ تاسیس الشیعه ، مرحوم صدر، ص 157 ؛ آثار الشیعه الامامیه جواهر الکلام ؛ اعیان الشیعه ، 84 / 49؛ اعلام، زرکلی ، 275 / 8 .

کن ». (1)

نیز شیخ طوسی در« تهذیب » به نقل موثق از علی بن مهزیار اهوازی روایت کرده من خود نامه ابو جعفر ( امام هادی ) را به ابن ابی شیبه اصفهانی ( که در حقیقت ، پاسخ به نامه او بوده ) دیدم ؛ نوشته بود: آن چه را درباره دخترانت نوشته ای فهمیدم ... تا آخر حدیث (2)

و به شرحی که در رجال آیت الله خوئی ،آمده نام برده در اسناد چهار حدیث از امام هادی واسطه بوده و آن احادیث بدین شرح است .

« کافی » ج 4 کتاب 3 باب اتمام الصلاه فی الحرمین 200، حدیث 1 .

« تهذیب » ج 3 باب فضل المساجد و الصلوه فیها حدیث 807 .

نیز « تهذیب » ج 5 باب الزیارات فی فقه الحج حدیث 1476.

« استبصار » ج 2 باب احکام الصلاه فی الحرمین حدیث 1172.

نیز درباره او نوشته اند: ابراهیم بن شیبه اصفهانی، اصلش از کاشان بوده است. (3)

سری بن سلامه ( نیمۀ اوّل قرن 3 )

سری بن سلامه اصفهانی.

به نوشته شیخ طوسی، وی از اصحاب حضرت هادى علیه السّلام - و از محدّثین قرن سوم هجری بوده و به نقل ارباب رجال و

ص: 192


1- اعیان الشیعه ، 165 / 5
2- معجم رجال الحدیث ، 235 / 1 - 236
3- اعیان الشیعه ، 60 / 6

تراجم ، احمد بن ابی عبد الله فرزند محمد بن خالد - صاحب « محاسن » ، برقی - از وی نقل روایت نموده و او راست کتابی (1) اما موضوع آن مشخص نیست .

عبد الله بن محمّد ( نیمۀ اوّل قرن 3 )

عبد الله بن محمد اصفهانی .

به نقل آیت الله خوئی وی از امام هادی علیه السّلام - نقل روایت کرده و بشار بن احمد که یکی از روات شیعی است، از وی نقل حدیث نموده جهت آگاهی بر نمونه ای از نقش روایتی او رجوع شود به « کافی » ج 1 باب الاشاره و النّصّ على ابی محمد - علیه السلام - 78 حدیث 3. (2)

ابو شیبه اصفهانی (؟)

آیت الله خوئی زیر نام او نوشته اند: « مَمْدُوحُ تَرْحَمُ اَبو جَعْفَر الثانی ( علیه السلام ) علیه »

یعنی « مورد مدح بوده و ابو جعفر ثانی ( امام هادی علیه السلام ) ( با کلمه « رَحِمَهُ الله » و امثال آن ) بر وی ترحم فرمود »؛ و این موضوع در « تهذیب » جزء 7 باب کفایت در نکاح ضمن حدیث 1580 آمده

ص: 193


1- فهرست شیخ طوسی، ص 151 ، رقم 314؛ مجمع الرجال ، قهپائی ، 98 / 3 ؛ ، منهج المقال ، استر آبادی ، ص 158 ؛ اعیان الشیعه ، سید امین ، 148 / 34 ؛ معجم رجال الحدیث ، 41 / 8، شماره 4990 ؛ سیر اعلام النبلاء ، 4640 / 17 .
2- معجم رجال الحدیث 302 / 10 شماره 7096

است. (1)

اسحاق بن سعد نیمۀ ( اوّل قرن 3 )

اسحاق بن سعد قطر بلى.

سید محسن امین نویسد : از گفتار یاقوت پیرامون شرح حال ابراهیم بن ممشاد استفاده می شود که وی همزمان با دوران متوکل نیمۀ اوّل قرن سوم هجری فرماندار اصفهان و شیعه بوده است. پس ابراهیم بن ممشاد اصفهانی که از دار و دسته متوکل بود، اشعار فحش آمیزی در مقام هجو اسحاق گفته که عفت قلم ، مانع باز گو کردن آن است.

لکن یک شعر او را که مربوط به طعن در عقیده مذهبی اسحاق است ، از باب نمونه ، یادآور می شویم و آن بدین قرار است:

بِاللَّهِ مَا اِتَّخَذَ اَلْإِمَامَةَ مَذْهَباً *** إِلاَّ لِكَيْ يَبْكِيَ لِذِكْرِ اَلْقَائِمِ

« به خدا سوگند امامت را مذهب خود قرار نداد مگر برای آن که به یاد قائم بگرید . »

از این ،شعر معلوم می شود که اسحاق تا چه اندازه عقیده مند به تشیّع و متظاهر به دوستی امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، یا به موجب بعض احادیث و مضامین دعائی، متاثر در غیبت و فراق آن حضرت بوده است که شاعر ،هجو گو، عقیده به تشیّع و موالات اهل بیت را به حساب گریه برای امام -

ص: 194


1- معجم رجال الحدیث ، 186 / 21 - معجم الادباء ، ج 1، ص 19 - 20 ؛ اعیان الشیعه ، 61 / 11.

دوازدهم حضرت قائم ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) وانمود کرده و علت و انگیزه گرایش به تشیّع را که صدها آیه قرآن و احادیث مسلّم از ناحیه پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و نقلیات بی شائبه تاریخی، پشتوانه آن بوده و هست گریستن برای امام قائم ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) دانسته ، نه یکی از آثار آن .

به هر حال، علامه امین نیز این مطلب را مطرح فرموده و در عین حال خواسته است ضمن برشمردن شخصیت های شیعه از هر طبقه اسحاق بن قُطرُ بلی را هم که به نظر وی تشیعش مسلّم بوده، نام برده باشد. و از این که ابراهیم ممشاد از درباریان متوکل و بعداً از اطرافیان موفق و معتمد عباسی و ملحق به یعقوب لیث شده، چنین استفاده می شود که اسحاق نیز معاصر با متوکل یا دو نفر نام بردگان بعد از وی بوده است.

ابن جیرویه ( نیمه اول قرن 3 )

ابو محمد عسکری، عبد الرحمن بن احمد بن جیرویه ( خبرویه )

اصفهانی نام برده از اصحاب امام هادی علیه السلام - و از اعلام محدثین و متکلمین قرن سوم و همو بود که محمد بن عبد الله بن مملک اصفهانی ، به وسیله او از مذهب اعتزال به تشیّع گرایید و او راست کتاب الکامل در امامت.

نجاشی در « فهرست نام های مصنّفین شیعه »، علامه در « خلاصه »،

ص: 195

و دیگران در دیگر کتب مربوطه به شرح بالا از وی نام برده اند (1)

ابن بادشاله ( نیمه دوم قرن 3 )

ابن بادشاله ( یا این پادشانجه ) اصفهانی .

بنا به نقل شیخ بزرگوار صدوق وی از جمله کسانی بوده است که در ایام غیبت صغری به دیدار حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) نائل گردیده و شخصاً معجزه دیده است. (2)

نیز علامه سید محسن امین این موضوع را به نقل از شیخ صدوق نوشته است. (3)

جعفر بن سلمه اصفهانی ( نیمه دوم قرن 3 )

علامه تهرانی ضمن برشمردن مشایخ حدیثی على بن ابراهیم بن ماشم قمی از جمله « جعفر بن سلمه اصفهانی » را نام برده و با توجه به تاریخ فوت علی بن ابراهیم که بعد از سال 370 ه ق بوده ، بعید نیست که نام برده از اعلام ،حدیثی نیمه قرن چهارم باشد؛ ولی با مراجعه به چند مصدر رجال شناسی، چیزی درباره او به نظر نرسید؛ اما علامه تهرانی هم بدون سند چنین چیزی را نمی نویسد و بدون شک منبع نقلی به نظر

ص: 196


1- منهج المقال ، ص 191 ؛ تاسیس الشیعه ، ص 375؛ الذریعه ، 252 / 17؛ معجم رجال الحدیث ، 308 / 9، شماره 6338 و 246 / 16 ، ذیل نام ابن مملک.
2- إکمال الدّین ، باب 47، حدیث 15
3- اعیان الشیعه ، 41 / 6

ایشان رسیده بوده. (1)

و آیت الله خوئی با مطرح کردن نام او بدون قید « اصفهانی »، نویسد : ظاهراً در نامش تحریف شده و صحیح آن « جعفر بن سلیمان » است و نشانی روایتی را که از وی در « فقیه » ، جزء ،4، باب نوادر، حدیث 916 نقل شده و هم روایتی که در همان جزء، باب وصیّت ، حدیث 455 آمده، ایراد فرموده (2)

ابراهیم بن قتیبه اصفهانی( نیمه دوم قرن 3 )

وی از راویان حدیث در قرن سوم هجری بوده.

به نقل ارباب رجال و تراجم محدّث معروف احمد بن محمد بن خالد برقی ( متوفی به سال 274 یا 280 ه ق ) و مولّف « محاسن » از وی نقل روایت کرده و به اصطلاح ،او یکی از مشایخ حدیثی محدّث برقی قلمداد شده .

نیز نجاشی و طوسی نوشته اند وی دارای کتابی بوده ، ولی موضوع کتاب را تعیین نکرده اند.

تماعی و علامه تهرانی هم به نقل از نجاشی و طوسی نویسد: او را کتابی است در حدیث که برقی از وی روایت کرده است.

به طور خلاصه، ابن قتیبه اصفهانی طبق نوشته مراجع رجالی، یکی

ص: 197


1- طبقات اعلام الشیعه ، قرن 4، ص 168
2- معجم رجال الحدیث ، 68 / 4 ، رقم 2161 ، ص 68

از شخصیت های شیعه و محدثین قرن سوم هجری، از اهل اصفهان بوده است. (1)

عبد الله خشنام ( قرن 3 )

عبد الله بن احمد بن محمد بن خشنام یا هشام اصفهانی .

آیت الله خوئی : فرماید در مشیخه ضمن طریق « صدوق » به ( عبد الله بن قاسم ) ذکر شده و در نسخه شیخ نوری - صاحب « مستدرک الوسائل » - : عبد الله بن احمد از محمد بن خشنام اصفهانی ضبط گردیده. (2)

علی بن کوشید اصفهانی ( قرن 3 )

على بن عبد الله بن کوشید اصفهانی .

او خود از ابی اسحق ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی اصفهانی ( در گذشته 283 ) نقل حدیث کرده و ابو علی، محمد بن همام، از وی روایت می کند .

رجوع شود به « تهذیب »، ج 3، باب دعاء بین رکعات ، حدیث 244 -

ص: 198


1- منهج المقال ، ص 25؛ مجمع الرجال ، 12 / 1 و 160 / 5 و 220 ، به نقل ازکشی ، نجاشی، فهرست شیخ و معالم ؛ تهذیب المقال، 325 / 1؛ اعیان الشیعه ، 321 / 5؛ الذریعه ، 305 / 6 ؛ معجم رجال الحدیث ، 131 / 1
2- معجم رجال الحدیث ، 106 / 10 ، شماره 6686

245 . (1)

نیزج 3 بَابُ الدُّعَاءِ فِی الزیادَةَ تَمَامَ الْمِائَةِ رکعه ، حدیث 245 (2)

علی بن عبد الله بن اسد اصفهانی (قرن 3 )

نیز از ابو اسحق ابراهیم بن محمد ثقفی نقل روایت نموده و علی بن بلال مهلبی، از نام برده روایت کرده است.

مرحوم مفید هم با واسطه علی بن بلال از وی روایت جالب و مفصلی درباره امیر مومنان ( علیه السلام ) نقل کرده؛ خواستاران می توانند بدان مراجعه نمایند. (3)

قاسم بن محمد کاسولا ( قرن 3 )

قاسم بن محمد اصفهانی کاسولا ( به نقل ابن غضائری و نجاشی ) یا « کاسام » ( به نقل معالم العلماء و فهرست ) از راویان حدیثی شیعه به حساب آمده و بر این اساس، احمد بن ابی عبد الله برقی قمی در گذشته 274 یا 280 ه از وی روایت کرده و او راست کتابی به نام « النوادر » و بدین ترتیب نام برده از اعلام نیمه دوم قرن سوم هجری بوده است. (4)

و آیت الله خوئی پس از نقل کلمات ارباب رجال و محدثین، در

ص: 199


1- معجم رجال الحدیث ، ج 1، ص 145.
2- معجم ، ج 12، ص 89؛ سیر اعلام النبلاء ، 8372 / 17.
3- مجالس ، مفید ، ص 60 - 62؛ بحار الانوار ، ج 6، ص 238 - 239
4- رجال ، طوسی ، ص 257 ؛ رجال ، قهپائی ، 50 / 5؛ منهج المقال ، 265.

جهت هویت اعتبار شخصی و عدم اعتبار او در زمینه نقل حدیث، روایات منقوله از وی را بدین گونه ارائه آدرس داده اند:

به نقل « کافی »، جزء 1 ، کتاب فضل العلم ،2 ، باب مجالسه العلماء و حجتهم ،8 ، حدیث ،5 او از سلیمان بن داود منقری، و ابراهیم بن هاشم از وی روایت نموده .

نیز در کتاب الحجّه ، 4، باب ما یجب من حق الإمام على الرّعيّه، 104، حدیث 6، از جزء متقدّم ابراهیم بن هاشم و احمد بن محمد برقی از وی روایت کرده اند.

و مشیخه « فقیه » بیانگر آن است که سعد بن عبد الله در طریقش به سلیمان ابن داود منقری و حفص بن غیاث و زهری از وی روایت کرده است.

و به نقل « تهذیب »، جزء ،6 ، باب المشرک یسلم فی دار الحرب، حدیث 262 ؛ و جزء 8 باب النذور ، حدیث 1175 و « استبصار »، جزء 4، باب کفّاره من خالف النذر، حدیث 186، علی بن محمد قاسانی از نام برده روایت نموده .

و به نقل « کافی »، جزء 1 ، کتاب فضل العلم 2 ، باب المستاکل بعلمه 14 ، حدیث ،3، وی از منقری روایت کرده است. (1)

و به نقل صدوق در خصال ، باب اربعه ، حدیث 91 ، نیز او از سلیمان بن داود نقل نموده و علی بن محمد قاسانی از وی

ص: 200


1- معجم رجال الحدیث ، 4 / 14 - 44، شماره 9532

ابراهیم بن محمد ثقفى محمد ثقفى ( 283 )

ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود ثقفى .

اصلش کوفی و جدش سعد بن مسعود برادر ابو عبید بن مسعود، و عموی مختار بود که امام امیر مومنان علیه السّلام - وی را به فرمانداری مدائن منصوب فرمود و حضرت امام حسن در غائله ساباط و هجوم دشمن بر حضرتش به او پناهنده شد .

وی نخست شیعه زیدی مذهب بود و بعداً به تشیّع جعفری گرائید و بدین جهت برادرش علی از وی کناره گیری کرد .

ابراهیم بن محمد از اعلام محدثین و مشاهیر مورّخین و مولفین بوده و سهم قابل توجهی از نقل و نشر احادیث اهل بیت را به عهده داشته و در عین حال ، عموم مشایخ حدیث و ارباب رجال ، با تجلیل و توثیق از وی نام برده و بیش از پنجاه عدد کتاب در رشته های علوم و معارف اسلامی را به وی نسبت داده اند.

شیخ طوسی، نجاشی و سیّد بن طاوس در علت خروج او از کوفه و اقامتش در اصفهان تا به هنگام وفات نوشته اند هه یه وى کتاب « المعرفه » شامل مناقب اهل بیت و مثالب و نقاط ضعف و انحراف مخالفان را تالیف کرد ولی شیعیان کوفه، این کتاب را بسی بزرگ و برای عموم ، غیر قابل تحمل دانستند.

ابراهیم پرسید کدام یک از شهرها نسبت به شیعه، دور تر و فاصله اش بیشتر است؟

گفتند : اصفهان

ص: 201

ابراهیم قسم یاد کرد که من این کتاب را در معرض دیدن و مطالعه نمی گذارم تا مگر در اصفهان ارائه دهم و آن را بر ملا سازم . آن گاه به اصفهان آمد و آشکارا آن کتاب را روایت و بازگو نمود و بالاخره در اختیار مردم قرار داد. از آن پس علماء و محدثین قم که از اقامت او در اصفهان آگاه شدند جماعتی از آن ها از جمله احمد بن محمد بن خالد برقی به سراغ او آمده و از وی خواستند تا به قم رود و در آن شهر اقامت گزیند .

لکن ابراهیم از پذیرفتن این دعوت و ترتیب اثر بدین پیشنهاد امتناع ورزید و ماندن در اصفهان را بر رفتن به قم ترجیح داد تا از دنیا رفت.

و اما کتاب ها و آثار تالیفی او از قرار نقل زرکلی در « اعلام » بدین شرح است: « المغازی » ، « الردّه » ، « الشورى » ، « مقتل عثمان »، « صفین »، « النهروان »، « الغارات » (1) « رسائل على بن ابی طالب و اخباره و حروبه »، « الجامع الکبیر » - در فقه شیعه ، « الامامه » ، « من قتل من آل محمد » ، « السیر »، « التاریخ »، « اشربه » - در دو جلد -، « خطب »، « اخبار المختار»، « فضل الکوفه » و من نزلها من الصحابه .

لکن از قرار نقل نجاشی که هم کمی کمتر از ده قرن از زرکلی نزدیک تر به عصر ابراهیم ثقفی بوده و هم به خاطر تشیّع ، عنایت بیشتری در تهیه اسماء کتب او به کار برده کتاب های زیر هم از آثار تالیفی ثقفی است

ص: 202


1- کتاب الغارات، با مقدّمه مفصل و پاورقی های تحقیقی و فراوان به قلم مرحوم میر جلال الدین حسینی ارموی، در دو جلد ، به سال 1335 ه ش ، جزو سلسله انتشارات انجمن آثار ملی با بهترین شکل چاپ شده است.

« کتاب المبتداء » ، « کتاب معرفه فضل الافضل » ، « السقیفه » ، « بیعه علی » ، « الجمل » ، « الحکمین - ابو موسى اشعری و عمرو بن عاص - »، « مقتل امیر المومنین ( علیه السلام ) » ، « قیام الحسن »، « مقتل الحسین ( علیه السلام ) »، « التوابین » ، « فدک » ، « الحجّه فی فضل المکرّمین » ، « السرائر » ، « المودّه فی ذوى القربى »، « المعرفه » ، « الحوض » ( الخواص : خ ) ، « الشفاعه »، « الجامع الصغیر »، « مَا نَزَلَ مِنَّ الْقُرآنَ فِی اَمیر المُومِنین ( علیه السلام ) »، « الإمامه » مختصر، « المتعتَین » ، « الجنائز » ، « الوصيّه » ، « الدلائل ».

بنا به نقل آیت الله خوئی، احمد بن عبدون در فهرست خود، اضافه بر کتب نام برده کتاب های زیر را نیز از وی دانسته :

« اخبار عمر »، « اخبار عثمان » ، « الدار » ، « الاحداث »، « الحروراء »، « الاستنفار » ( الاسفار ) « اخبار یزید » « کتاب ابن الزبیر »، « کتاب التفسیر »، « کتاب التاریخ » ، « کتاب الرُّ ویا » ، « کتاب الاشربه الکبیر و الصغیر » ، « کتاب زید و اخباره » ، « کتاب محمد و ابراهیم » .

و شیخ طوسی هم با کمی اختلاف در عدد یا در تعبیر -- از قبیل « النّهروان » به جای « النّهر » ، یا « الاسفار و الغارات » به جای « الغارات » - همین کتب را به وی نسبت داده .

توضیحاً جهت آگاهی بر توثیق او از دیدگاه نقل حدیث و حدیث شناسی و مطرح بودن او در اسناد احادیث اهل بیت علیهم السّلام - و نیز منابعی که در آن از وی نقل روایت شده، مراجعه شود به « معجم » آیت الله خوئی و دیگر مصادر ذکر شده در پاورقی (1)

ص: 203


1- فهرست ، طوسی، ص 4 - 6؛ اقبال، سیّد بن طاو سوالیقین ؛ اخبار اصفهان، ابو نعیم، 7 / 1؛ لسان المیزان ، ابن حجر، 101 / 1، شماره 301؛ منهج المقال ، ص 26 ؛ معجم الادباء ، یاقوت ، 232 / 1 ؛ روضات الجنّات ، خوانساری ، ص 2؛ ،الذریعه، 255 / 6 و 1 / 16 ؛ اعیان الشیعه ، 350 / 5 - 353 و 418 - 423؛ معجم رجال الحدیث ، 278 / 1 - 283، شماره 263 ؛ و ده ها مصدر تحقیقی دیگر که در مقدّمه « الغارات » مطبوع ، به نظر می رسد.

ابن واضح یعقوبی (بعد 292 )

احمد بن ابی یعقوب، اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح اصفهانی، عبّاسی، معروف به « یعقوبی » و « ابن واضح » .

وی از اعلام مورّخین و مشاهیر جغرافی دانان و شعرای بنام بوده و طبق خاطره ای که او خود در کتاب « البلدان » ، ص 131، چ، نجف، آورده و شب عید فطر سال 292 ه پیرامون آن اشعاری سروده، معلوم می شود در گذشته بعد از این تاریخ است. پس نه گفته یاقوت ( 284 ) صحیح باشد و نه نظر جرجی زیدان بعد از ( 278 )

یعقوبی در سال 260 به جهان گردی پرداخته و نوع بلاد اسلامی آن عصر را زیر پا گذارده نخست به ارمنستان و پس از آن به هندوستان و مصر و از آن جا به کشورهای مغرب رفته و آن گاه آثار تاریخی و جغرافیائی خود را به رشته نظم و تحریر درآورده است.

و اما موضوع تشیّع او ؛ پس علامه امین فرماید: تشیّع یعقوبی از کتاب تاریخش به خاطر ذکر حدیث غدیر نمودار می باشد و در کتاب البلدان ،هم پیرامون کلمۀ « طوس » نوشته است در همین ،شهر رضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین ( علیه السلام ) وفات یافت.

و جرجی زیدان نویسد از مزایای تاریخ وی گذشته از تقدّم آن بر دیگر تاریخ ها - آن است که م ولّفش شیعی است و چیزهایی در بارهٔ عبّاستین آورده که دیگر ،مورّخین از ذکر آن ها تحاشی و شانه خالی

ص: 204

کرده اند.

آثار تالیفی او بدین قرار است:

1- « التاریخ »، معروف به « تاریخ یعقوبی »

این کتاب نخست به سال 1883 م در لیدن و بعداً به سال 1358 ه ق با مقدمه و پاورقی های تحقیقی به قلم علامه سید محمد صادق ،بحر العلوم، در نجف چاپ شده

2- « البلدان »، شامل جغرافیای بلاد

این کتاب نیز نخست به سال 1861 م در لیدن و بار دیگر ضمن مجموعه « المکتبه الجغرافيّه » نیز در لیدن و بعداً در سال 1357 ه. ق در نجف چاپ و منتشر گردید؛ و نیز ترجمه آن به فرانسه ، در سال 1937 م ، به قلم فییت ،له در قاهره به چاپ رسید.

3- « اخبار الامم السالفه ».

4- « کتاب المسالک و الممالک ».

5- « کتاب مشاکله النّاس لزمانهم » (1)

ص: 205


1- معجم الادباء ، یاقوت ، 153 / 5؛ تاریخ آداب اللغه ، ، 153 / 5؛ تاریخ آداب اللغه، جرجی زیدان، 237 / 2؛ ایضاح المکنون ، 219 / 1 و 279 / 2 ؛ معجم المطبوعات ، الیاس سرکین ، ص 1948 ؛ اعیان الشیعه ، علامه سيّد محسن امین، 216 / 10؛ الکنى و الالقاب، محدّث قمی، 255 / 3؛ الذریعه، علامه تهرانی، 296 / 3 و ...؛ مقدمه تاریخ یعقوبی، مرحوم بحر العلوم ؛ ریحانه الادب ، مدرس ، 339 / 4؛ المستشرقون ، نجیب عقیقی مصری ،651 / 2

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن چهارم

اشاره

احمد بن علویه

ابو الحسن على بن حمزه بن عماره

ابن طباطبا ابو الحسن محمد بن احمد

محمد بن بحر اصفهانی

عبّاد بن عبّاس ( پدر صاحب بن عباد )

احمد بن علی اصفهانی

ابو القاسم غانم بن محمد

احمد بن بشر

ابو یعقوب یحیى بن یوسف اصفهانی

ابو جعفر احمد بن یعقوب

ابو سعید عبد الله سنجری ( شجری )

ابو عبد الله ، ابن مملک اصفهانی

ابو محمد ، کاتب اصفهانی

ابو نصر ، منصور بن عبد الله

ابو الفرج اموی اصفهانی

صاحب بن ابو عبد الله ، حمزه بن حسن

ابو الحسن ، اسواری اصفهانی

صاحب بن عبّاد

ابو العباس ، احمد بن ابراهیم ضبی

عبد الله بن محمد خوزی

ابو جعفر اصفهانی محمّد بن اصفهانی

ص: 206

احمد بن علویه( 212 - 320 واندی )

ابو جعفر احمد بن علویه اصفهانی کرانی معروف به « ابن داود ( و بقولى ابو الاسود ) » کاتب.

عموم ارباب رجال و تراجم و مولفین فهارس وی را بمقام علم و ادب و شعر و احادیث ستوده و اعتراف کرده اند که در راس همه فضائل دارای ولاء اهل بیت و حالت افتخار به دوستی امام امیر مومنان علیه السَّلام بوده است شما

وی دارای کتاب های متعدد و گوناگونی بوده از جمله کتاب « الاعتقاد فی الادعیه » یا دعاء الاعتقاد و کتاب « الشیب و الخضاب » و دیگر رسائلی که احمد بن سعد آن ها را در « الرسائل » ثبت نموده.

و اما موقعیت روایتی او پس همین بس که عده ای از اعلام شیعه و محدثین عالی مقام این فرقه در منابع حدیثی و مصادر روایتی از وی نقل حدیث نموده و عملا او را واسطه بین خود و راویان دست اول در روایات اسلامی قلمداد کرده اند.

ص: 207

از باب نمونه ابو جعفر محمد بن حسن بن ولید قمی ( در گذشته 343 ) با خورده گیری ها و دقتی که در نقل روایات داشته ، مع الوصف کتاب های ابراهیم بن محمد ثقفی ( در گذشته 283 ) را از احمد بن علویه نقل نموده چنان چه در مشیخه فقیه و فهرست طوسی آمده .

و به نقل جامع الروات احمد بن یعقوب اصفهانی ، محمد بن الحسن بن الولید و عبد الله بن الحسین المودب از وی روایت کرده اند.

نیز آن چه را که صدوق در امالی خود ( ص 354 ) و ابو جعفر طبری در بشاره المصطفی اواخر جزء چهارم بواسطه احمد بن علویه از ابراهیم بن محمد ثقفی از زید بن ارقم آورده اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود:

اِلاّ اُدْلُكُمْ عَلَى مَا اَنَّ اِسْتَدْلَلْتُمْ بِهِ لَمْ تَهْلِكُوا وَ لَمْ تَضِلُّوا ؟

قالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اَللَّهِ.

قالَ: إِنَّ إِمَامَكُمْ وَ و لْيَكُمْ على بْنُ ابي طالب فَوَازِرُوهُ وَ نَاصِحُوهُ وَ صُدَّ قَوْهُ فَانٍ جَبْرَئِيلَ اَمَرَنِي بِذَلِك (1)

شاهد بر مدعای ماست .

هم چنان که عبد الله بن حسین مودب - یکی از مشایخ شیخ صدوق و پدر بزرگوارش - روایات متعددی از ابن علویه نقل نموده که از باب نمونه به ذکر سه مورد آن بسنده کرده و دیگر موارد را به مصادر مربوطه

ص: 208


1- آیا رهنمود نکنم شما را به چیزی که اگر بدان رهنمود شوید هلاک و گمراه نخواهید شد؟ گفتند : بلی یارسول الله . فرمود : امام شما و ولی شما علی بن ابی طالب است، پس او را یاری کنید و به خیر خواهیاش برخیزید و تصدیقش نمائید که جبرئیل مرا بدین مطالب امر کرد .

حوالت می دهیم :

1 - شیخ صدوق در امالی ( ص 55 ) به روایت از عبد الله بن حسین مودب و او از ابن علویه... از جابر بن عبد الله آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

اَنْ فِي عَلَى خِصَالاً لَوْ كَانَتْ وَ احِدَةٌ مِنْهَا فِي جَمِيعِ اَلنَّاسِ لاَ كَتَفُوا بِهَا فَضْلاَ (1)

2 - نیز در امالی ( ص 76 ) به روایت مودب از ابن علویه نقل از پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) نموده که فرمود:

« اَيّا عَلى اَنت اخى وَ وَصَيِّى وَ وارثى وَ خَلِيفَتِى عَلَى اُمَّتِي فِي حَيَاتِى وَ بَعْدَ وَفَاتِي مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُبغِضُكَ مُبْغِضي وَ عَدوُّكَ عَدُوِّي وَ وَلِيُّكَ وَلِيِّي » (2)

3 - و در همان کتاب ( ص 217 ) با ذکر سند در روایت مودب از ابن علویه آورده است که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمود:

« اِذّاً كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ يُوتَى بِكَ يَا عَلِيُّ ! عَلَى نَجِيبٍ مِنْ نُورٍ عَلَى رَاسِكٍ تَاجٍ قَدْ اضَاءَ نُورُهُ وَ كَادَ يَخْطِفُ ابْصارَ اَهْلِ الْمَوْقِفِ...» (3)

و برای دیگر احادیث مودب از ابن علویه رجوع شود به امالی

ص: 209


1- همانا در علی ( علیه السلام ) خصلت هائی موجود است که هر گاه یکی از آن ها در تمام - مردم وجود داشت در فضیلت آنان کافی بود
2- یا علی تو برادر من، وصى من وارث من ، و جانشین من بر امتم در حال حیاتم و بعد از مرگ منی ، دوست تو دوست من کینه توز تو کینه توز من ، دشمن تو دشمن من و دوست دار تو دوستدار من است.
3- ای علی چون روز قیامت بر پا شود تو را وارد نمایند در حالی که بر مرکوبی از نور قرار گرفته ای و بر سرت تاجی باشد که از شدت نور دیدگان اهل محشر را خیره کند آن چنان که نزدیک باشد نابینا شوند

9، 152، 283 ، 286 ، 326، 351، 375 و 390.

و نیز جهت آگاهی بر احادیث دیگر روات شیعه از ابن علویه

مراجعه شود به الغدیر علامه امینی (350349 / 3) و معجم رجال الحدیث آیت الله خوئی (151 / 2_152 شماره 667 )

و اما موقعیت ابن علویه از جهات دیگر پس ثعالبی در یتیمه الدهر ، (267 / 3)، سیوطی در بغیه الوعاه (336 / 1) و یاقوت حموی در معجم الادباء (3 / 2) و دیگران در دیگر مصادر ، مربوطه، هر یک نام برده را به زبر دستی در نویسندگی و نیکو گوئی در شعر و ابتکارات ادبی ستوده اند و از جمله نوشته اند وی دارای « الفیه » ای بوده شامل هزار بیت شعر در مدح و منقبت امام امیر مومنان ( علیه السلام ) که از اصل نسخه اش متاسفانه اطلاعی در دست نیست ولی ابن شهر آشوب در ضمن ابو اب و فصول کتاب « مناقب » هر جا به مناسبتی یک یا چند بیت از الفیه را شاهد و موید مطلب مورد نقل آورده که جهت آگاهی بر تعدادی حدود 300 بیت آن مراجعه شود به « اعیان الشیعه ». (1)

و یاقوت به نقل از حمزه اصفهانی نویسد: ابن علویه اشعار الفیه را به نظر ابو حاتم سجستانی عرضه داشت پس ابو حاتم که خود یک شخصیت علمی و ادبی و دارای برازندگی فوق العاده ای بود از روی تعجب و تحریک شدن بدان اشعار خطاب به مردم بصره گفت ای مردم بصره و الله اهل اصفهان بر شما چیره و پیروز شدند (2)

ص: 210


1- ج 1 ص 44 - 56
2- فهرست ابن ندیم ،167 / 1 فهرست نجاشی ص،64 فهرست طوسی ص 32 یتیمه الدهر ثعالبی 267 / 3 ، معجم الادباء 72 / 4 - 77 ، تاسیس الشیعه صدرص 78 ، الشیعه و فنون الاسلام ص ،91 ، الذریعه 224 / 2، طبقات اعلام الشیعه 36 / 4، و دیگر مصادری که بعضی از آن ها را در متن مقاله آوردیم .

ابو الحسن اصفهانی (322)

ابو الحسن ، علی بن حمزه بن عُماره اصفهانی

یاقوت از تاریخ اصفهان حمزه اصفهانی نقل کرده است که: ابو الحسن علی بن حمزه بن عماره بن حمزه بن یسار بن عثمان اصفهانی ، جدش عثمان پس از گرایش به اسلام عثمان نامیده شد به انسان را و نیز گوید علی بن حمزه، همان کسی باشد که دیوان ابو تمام ( حبیب بن اوس طائی ، مادح اهل بیت مولود حدود 190 و متوفی حدود 231 - ) را با همکاری ابن طباطبای اصفهانی مذکور بعد از این مقال مورد بررسی و تنظیم قرار داد و بین آن دو بحث و گفت گوهای درازی درباره جماعتی از شعرای اصفهان بوقوع پیوسته (1)

و بدین ترتیب - با توجه به اقدام او به تنظیم دیوان ابو تمام که از مادحین اهل بیت رسالت بود و همکاری عملی مثل ابن طباطبا با وی معلوم می شود حمزه بن عماره شیعه و از علاقمندان به خاندان رسالت بوده است .

و اما تالیفات نام برده، پس بدین شرح می باشد :

1 - ( قلائد الشرف فى مفاخر اصبهان و اخبار ها )

2 - « فقر البلغاء »

ص: 211


1- دیوانی را که نام بردگان فوق از ابو حاتم تنظیم کردند بطور مکرر درسال های 1292 ه ق در قاهره و 1889 م در بیروت و کمی بعد از آن نیز در بیروت به چاپ رسیده و جهت تفصیل رجوع شود به معجم الادباء 203 / 13 ، الذریعه 38 / 9 ،43 ، معجم المطبوعات ص 296 ، 297 ، هدیه العارفین 673 / 1

3 - « کتاب الشعر »

ابن طباطبا (322)

ابو الحسن، محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن ابراهیم طباطبا ابن اسماعیل دیباج بن ابراهیم بن حسن بن الامام السبط حسن بن على بن ابی طالب علیهما السلام.

نام برده سر سلسله سادات طباطبائی در ایران ، عراق و دیگر جاها و نوزدهمین جد آیت الله سید مهدی بحر العلوم ( در گذشته 1212 ) بوده.

هم چنان که وی دانشمندی گرانقدر شاعری شیرین زبان، استاد فنون ادب و دارای آثار گران بهائی است که اکثراً در ادبیات عرب و فنون شعری خلاصه می گردد .

ارباب رجال و معاجم عموماً با تجلیل خاصی از وی نام برده و او را به جامعیت ،علوم ،شعر ، ادب و نسب شناسی ستوده و حتی نمونه های جالب و خاطرات شیرینی از اشعار و ادب ابن طباطبا را گواه بر گفته خود آورده اند.

از این ها گذشته در مورد تشیّع و ولاء او نسبت به اهل بیت و اجداد خود، مورخین و تذکره نویسان امثال مولف « نسمه السحر فیمن تشيّع و شعر» و یاقوت حموی و مولف تاریخ قم و ابن شهر آشوب و ابن خلکان و جز اینان همه و همه صریحا وی را به شیعه بودن و مداحی اهل بیت و تیز هوشی ستوده اند.

به نوشته صاحب « منتقله الطالبیه ابراهیم بن ناصر طباطبا » پدر ابن طباطبا یعنی احمد بن محمد نخستین کسی بود که از سادات

ص: 212

طباطبائی از کوفه به اصفهان آمد و از آن پس فرزندانش در اصفهان نشو و نما پیدا کردند .

و نسابه شهیر عمری در مجدی گوید: وی را دنباله نژادی گسترده ای که بین آن ها افراد موجّه یافت می شود در اصفهان است از جمله ابو الحسن احمد شاعر اصفهانی

و علامه امین نویسد : او را دنباله فراوانی در اصفهان بود که در بین آن ها علماء و ادباء و نقباء و مشاهیری هم بوجود آمدند.

و اما کتب و آثار ابن طباطبا پس بدین قرار است :

1 - اختیار دیوان اشعار

2 - تهذیب الطبعات

3 - دیوان اشعار

4 - سنام المعالى

5 - الشعر و الشعراء ، که نسخه آن در کتاب خانه اسکوریال ثانی 328 شماره 2 موجود است [ تاریخ الادب بروکلمان 101 / 2 ]

6 - العروض، حموی درباره آن گفته است همانندی برای آن سابقه نداشته است.

7 - عیار الشعر ( معایر الشعر )

8 - فرائد الدرر

9 - فى تقریض الدفاتر

10 - المدخل فی معرفه المعمى من الشعر

11 - نقد الشعر

و اما محل دفنش ، پس هیچ گونه اطلاع دقیقی بدست نیامد و شاید در مجاورت قبر پدرش در کوی غازان جهان باره اصفهان باشد که در این

ص: 213

زمان محل نام برده را سر بازار غاز گویند که در خیابان ولی عصر واقع شده، هم چنان که قبر جدش و پدر جدش در کوی جنبلان سنبلستان قرار گرفته .

جهت تفصیل بیشتر رجوع شود به مصادر زیر (1)

محمد بن بحر اصفهانی (254 - 322 )

ابو مسلم محمد بن بحر اصفهانی.

یاقوت از وی با :جمله کان کاتباً، مترسلاً، بلیغاً ، متکلماً ، جدلا ، تعبیر نموده و خاطر نشان کرده است وی نویسنده زبر دست خوش بیان متخصص در بحث های عقیدتی و اهل جدل و مناظره بود. آن گاه به نقل از تنوخی نویسد محمد بن بحر اصفهانی که کاتب ، معتزلی عالم به تفسیر و جز آن از رشته های علمی و از طرف مقتدر فرمان دار اصفهان و فارس بود کتابت و تولیت داعی صغیر محمد بن زید حسینی را به عهده داشت.

ص: 214


1- المجدى نسابه عمری ص 74 ، ارشاد الادیب ، یاقوت حموی 284 / 6، معجم الادباء یاقوت 143 / 17 ، معاهد التنصیص عبد الرحیم عبادی عباسی چاپ بولاق 1274 ، معالم العماء ابن شهر آشوب ، وفیات الاعیان ابن خلکان 111 / 1 ، منتقله الطالبیه ابن ناصر طباطبا ص 20 و 266 ذیل نام پدرش ابو جعفر و ص 35 مقدمه همان کتاب معجم الشعراء مرزبانی چاپ قاهره 1354 ص 463، ثمار القلوب ثعالبی ،518، اعیان الشیعه علامه امین ،248 / 43 ، الذریعه 387 / 4 و 26 / 9 و 363 / 15 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 243 / 4 ، الغدیر 340 / 3 346، تاریخ الادب العربی بروکلمان 100 / 2 - 101 ، ریحانه الادب مدرس تبریزى 64 / 6 مشاهده العتره الطاهره کمونه نجفی ص 14 اعلام زرکلی 308 / چ 5 .

از آثار وی :

1- تفسیر « جامع التاویل لمحکم التنزیل » على مذهب المعتزله، در چهار جلد بوده که هیچ گونه اطلاعی از آن در دست نیست.

2 - الناسخ و المنسوخ

3 - کتاب جامع رسائل او

4 - کتاب فى النحو، نیز از این سه کتاب هم اطلاعی بدست نیامد لکن یاقوت به نقل از محمد بن اسحاق و تاریخ حمزه اصفهانی آن ها را بدو نسبت داده

و اما از دیدگاه شیعه، پس شیخ طوسی در مقدمه « تبیان » از « جامع التاویل.... » او تمجید نموده است .

و علامه تهرانی پیرامون شهرت نام برده به اعتزال ، گوید: وی تظاهر به اعتزال را سرپوش عقیده مذهبی خود که تشیّع بوده قرار داده سپس می نویسد علامه در تهذیب الاصول گوید: محمد بن بحر منکر وقوع نسخ در قرآن بوده و از این که لغو حکم الزامی صدقه پیش از نجوای با پیامبر که در آیه 12 سوره مجادله ذکر شده نمایانگر وقوع نسخ در قرآن است معذرت خواسته و گوید غرض از امر به صدقه پیش از نجوی ، تمیز بین مومنین و منافقین بود و چون با صدقه دادن علی بطور انحصار (1) غرض حاصل شد حکم تعبدی منحل گردید.

ص: 215


1- علامه امینی در الغدیر 52 / 3 53 از قول حدود سی نفر از مفسران و محدثان اهل تسنن نقل کرده است که متفقاً گفته و نوشته اند موقعی که آیه شریفه ( يَا اَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِذا نَاجَيْتُمُ اَلرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدى نَجْوَيْكُمْ صَدَقَة... )نازل شد و خداوند صدقه دادن در برابر گفت گوهای سری با پیامبر را اعلام فرمود تنها امیر مومنان على علیه السَّلام بر طبق آن مکرر عمل کرد و بعداً این حکم ساقط شد . و آیت الله مرعشی در پاورقی احقاق الحق و ملحقات آن به شرح ص 34- 35 فهرست این کتاب اضافه بر آن چه در الغدیر آمده ده ها نفر از علماء و مولفین سنی را معرفی فرموده که قضیه صدقه دادن علی را به نحو اختصاصی در کتاب های خود ثبت کرده اند.

نیز مرحوم علامه تهرانی برای اثبات تشیّع محمد بن بحر فرموده است :

ابو مسلم با این عبارت ( که درباره صدقه دادن انحصاری علی ( علیه السلام ) نوشته ) به تقدم امیر مومنان بر کسانی که بر او تقدم جستند اشاره کرده و به اکملیت ایمان و اخلاص و از خود گذشتگی و خود فراموشی آن حضرت در مقابل خدا نسبت به صحابه گواهی داده است (1)

عباد بن عبّاس (335)

ابو الحسن عباد بن عباس بن عباد طالقانی ( طال خونچه ) اصفهانی علامه تهرانی :نویسد وی وزیر رکن الدوله و منشی او بود هم چنان که فرزندش ،صاحب کافى الکفاه اسماعیل بن عباد وزیر فخر الدوله پسر رکن الدوله بود و سر آغاز تاریخ قم بیانگر این امور است (2)

نیز یاقوت در ذیل وائه « صاحب » بشرح حال عباد بن عباس پرداخته و گوید عباد از ابو خلیفه فضل بن حباب و عده ای از علمای

ص: 216


1- معجم الادباء ،35 / 18 36 ، بغیه الوعاه سیوطى 23 / 2، تفسیر تبیان ج1، کشف الظنون 538 ، 1920 ، الذریعه 44 / 5 و 13 / 24 ، اعلام زرکلی ،50 / 6 ، معجم المولفین .97 / 9
2- طبقات اعلام الشیعه قرن چهارم ص 144

بغداد و ری و اصفهان استماع حدیث و کسب علم کرده بود و ابو الفضل گوید: در کتاب خانه پسر او ابو القاسم اسماعیل کتابی از مولفات او یافتم ( به نام « احکام القرآن » ) که در احکام قرآن نوشته بود.

عباد با حسن بن عبد الرحمن حماد قاضی مکاتبه داشت و منشآت آن ها مدون و مشهور است، در علم احکام و حدیث مرجع معاصرین خود بود و در علم کلام مهارت تمام و در بحث و استدلال دستی قوی داشت. (1)

احمد بن علی (آغاز قرن 4)

احمد بن علی اصفهانی، یکی از راویان شیعی است که خود از ابراهیم بن محمد ثقفی اصفهانی ( در گذشته 283) نقل روایت کرده و احمد بن یعقوب اصفهانی هم از وی نقل حدیث نموده و این مطلب -- به اضافه نقل محمد بن همام از نام برده از اسانید « فتح الابواب » ابن طاوس بخوبی آشکار است.

و علامه تهرانی پس از ایراد این موضوع علت ثبت نام احمد بن علی را در بخش طبقات الشیعه قرن 4 که معلوم نیست در چه سالی فوت

نموده چنین نوشته که شاید وی آغاز قرن چهارم را درک کرده باشد (2) و این احتمال گرچه بعید نیست، لکن طرف خلافش نیز ممکن است و

ص: 217


1- معجم البلدان ذیل واژه طالقان، ج 4 ص 7 منتظم ابن جوزی 184 / 7 البدایه و النهایه 318 / 11 هدیه العارفین 436 / 1 ، معجم المولفین ،57 / 5 ، النجوم الزاهره ابن تغری بردی 385 / 4
2- طبقات اعلام الشیعه قرن 4 ص 32

بهرحال نگارنده نیز به پیروی از علامه تهرانی در این جا نام او را تنظیم نمودم .

و آیت الله خوئی به نقل از مشیخه صدوق در طریق او به ابراهیم بن محمد ثقفی - فرماید:

از ابراهیم بن محمد ثقفی نقل روایت کرده و عبد الله بن حسین مودب هم از احمد بن علی روایت نموده است (1) .

ابو القاسم اصفهانی ( قرن 4)

ابو القاسم ، غانم بن محمد بن ابی العلاء اصفهانی ، یکی از شاعران معروف و معاصر صاحب بن عباد و دارای قصیده میمیه در رثاء و سوگ صاحب می باشد.

نیز گوینده « قصیده نونیه » است که بطور خلاصه هر دو قصیده او شاهد و بیانگر مقام ادب و شخصیت شعری او بوده آن چنان که علامه ثعالبی آن دو قصیده را در کتاب خود مطرح و ذکر نموده است و علامه امینی هم آن ها را در الغدیر نقل کرده است (2) .

و هرچند که برخورد به تصریح کسی به تشیّع نام برده نشد، اما تجلیل و اظهار تاسفی که که درباره مثل صاحب ابراز نموده و صداقتی که بین او و صاحب برقرار بوده تا حدی بیانگر هم عقیده بودن با او و گرایش به تشیّع است و الله اعلم .

ص: 218


1- معجم رجال الحدیث 154 / 2 شماره 672 و 170 / 10 شماره 6817
2- یتیمه الدهر 120 / 1 و 263 / 3 ، الغدیر 75 / 4 و 78

ابو جعفر اصفهانی ( قرن 4 )

ابو جعفر، محمد بن احمد بن بشر اصفهانی .

مرحوم استر آبادی بدین عنوان از وی نام برده و گوید: « روایت کرده است از ابو جعفر محمد بن ابراهیم دقاق قمی از...»

و روایت کرده است از وی محمد بن همام » . (1)

اما توضیح نداده که مراد محمد بن همام بغدادی ( متوفی 336 )است که از اعلام روات و محدثین بوده (2) یا دیگری؟ .

راه ها و در اعیان الشیعه :نویسد: ابو جعفر ،اصبهانی ، اسمه محمد بن احمد بشر . (3)

نیز آیت الله خوئی آن چه را که استر آبادی درباره او نوشته به اضافه جمله « رِجَالٍ اَلشَّيْخُ فِى مَنْ لَمْ يَرْوِ عَنْهُمْ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ » مرقوم فرموده (4)

یحیى بن یوسف اصفهانی ( قرن 4)

ابو یعقوب ( یا ابو ایوب ) یحیى بن یوسف اصفهانی از رجال حدیثی شیعه در پایان قرن سوم یا آغاز قرن چهارم هجری .

مرحوم علامه تهرانی از وی - بنا به نقل بعض اسانید به عنوان

ص: 219


1- منهج المقال ص 277
2- منهج المقال المقال ص 328
3- اعیان الشیعه 57164 / 6
4- معجم رجال الحدیث 317 / 14

واسطه نقل حدیث حسن بن علی عدوی از حضرت رضا ( علیه السلام ) نام برده (1)

و آیت الله خوئی با مطرح کردن نام « حسن بن علی عدوی » فرماید: روایت کرده است از ابو یعقوب یوسف بن یحیی اصفهانی،

و روایت نموده است از وی ( حسن بن علی عدوى ) محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی.

آن گاه به عنوان ارائه سند اضافه فرموده است مشیخه فقیه در طریق او به ابو سعید خدری (2)

نیز در ذیل نام یوسف بن یحیی اصفهانی نویسد: در طریق صدوق قدس سره به ابو سعید خدری قرار گرفته و روایت کرده است از ابو علی اسماعیل بن حاتم و روایت نموده است از او ابو سعید، حسن بن علی عدوی (3) ، ولی از روی اشتباه در تنظیم بجای یحیی بن یوسف ، « یوسف بن یحیی » قرار گرفته است و الخطب سهل

احمد بن یعقوب ( قرن 4)

ابو جعفر احمد بن یعقوب اصفهانی.

علامه تهرانی نویسد از کتاب « فتح الابواب » ابن طاوس چنین بر می آید که حسن بن ابراهیم بن شاذان ( از مشایخ احتمالی نجاشی ) از وی روایت کرده است.

و احمد بن یعقوب خود بواسطه احمد بن علی اصفهانی از ابراهیم

ص: 220


1- طبقات اعلام الشیعه 94 / 4
2- معجم رجال الحدیث ج 5 ص 66 و ج 20 ص 175 شماره 3017
3- معجم رجال الحدیث ج 20 ص 175 شماره 13811

رجال حدیثی ، علمی و ادبی اصفهان ، قرن چهارم

بن محمد ثقفی اصفهانی (متوفای 283) نقل روایت کرده و روی این حساب از اعلام نیمه اول قرن چهارم بوده است (1)

و آیت الله خوئی دربارۀ او فرماید :

از ابو جعفر احمد بن علویه روایت نموده است و احمد بن ابراهیم بن ابی رافع بنا به نقل تهذیب طوسی ( جزء سوم باب الدعاء فی الزیارة تمام المائة رکعه ، حدیث 244) از وی روایت می کند (2)

و شیخ طوسی در تهذیب ج 3 ص 86 شماره حدیث 244 ( باب الدعاء بین الرکعات ) - بواسطه احمد بن یعقوب از ابو جعفر احمد بن علویه (212 - 320) روایتی آورده که خود گواه بر وجود چنین راوی شیعی و مورد وثوقی در نظر شیخ بوده است.

عبد الله سنجری یا شجری ( قرن 4)

ابو سعید عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب بن نصر سنجری اصفهانی

محدث عالی قدر حاجی نوری او را با قید اصفهانی بودن در شمار مشایخ رئیس المحدثین صدوق (در گذشته 381) ذکر نموده و نویسد: صدوق در مشیخه و در آن چه از کتاب هایش که در اختیار ما می باشد از وی روایت کرده است (3).

ص: 221


1- طبقات اعلام الشیعه قرن 4 ص 60
2- معجم رجال الحدیث ،377 / 2 نیز علامه امین همین مطلب را در اعیان الشیعه ج 10 ص 230 نوشته است.
3- مستدرک 715 / 3 ستون اول.

آیت الله خوئی تحت عنوان: عبد الله محمد بن عبد الوهاب قرشی از وی نام برده و :فرماید از مشایخ صدوق بوده و در عیون اخبار الرضا (جزء اول باب 11 حدیث 8) وی را ذکر کرده است (1) .

و به نقل علامه تهرانی صدوق در اکمال الدین (باب 53) و در کتاب توحید خود از نام برده بی واسطه و با واسطه نقل حدیث نموده (2) .

ابن مملک اصفهانی ( قرن 3 و 4 )

ابو عبد الله محمد بن عبد الله بن مملک اصفهانی .

اصلش از جرجان ( گرگان ) و در اصفهان سکونت داشته است. ارباب رجال هم چون نجاشی، طوسی، علامه ، و منتجب بن بابو یه او را بجلالت قدر و عظمت شان و بعنوان یکی از متکلمین امامیه ستوده و گویند وی نخست سنی معتزلی بود و بوسیله عبد الرحمن بن احمد بن جیرویه ( خیرویه ) رحمه اله به تشیّع گرائید و آثاری پیرامون بحث های علمی و عقاید کلامی شیعه از خود باقی گذارد که اسامی آن ها بدین قرار است:

1 - « کتاب الجامع فی سایر ابو اب الکلام » 2 - کتاب المسائل و الجوابات فی الامامه 3 - کتاب موالید الائمه 4 - نقض الامامه على الجبائی، این کتاب شامل مناظره و گفت گوهای کلامی ابن مملک با ابو علی، محمد بن عبد الوهاب جبائی، شیخ معتزله در بغداد و در گذشته

ص: 222


1- معجم رجال الحدیث ج 10 ص 323 شماره 7119.
2- طبقات اعلام الشیعه 157 / 4 و 321

(235) - (303) و ناتمام بوده است .

بنابراین این مملک نیز از اعلام قرن سوم و مقداری از قرن چهارم می باشد چنان چه مرحوم سید حسن صدر و علامه تهرانی استظهار نموده اند (1)

ابو محمد کاتب اصفهانی ( قرن 4 )

ابو محمد ، عبد الله بن محمد کاتب اصفهانی مشهور به خازن .

مرحوم علامه صدر به نقل از « نسمه السحر فیمن تشیّع و شعر » با عباراتی بسیار شیوا و ادیبانه از وی نام برده و گوید:

بدان جهت به « خازن » شناخته شده که خزینه دار کافى الکفاه اسماعیل بن عباد ( در گذشته 385) و نیز نویسنده او بوده است.

آن گاه می نویسد: وی شاعر زبر دستی بود و ارزنده ترین قصاید را در مدح صاحب سروده و از محاسن او « لامیّه » می باشد (2)

و صاحب روضات بجای عبد الله بن محمد عبد الله بن حسین ضبط فرموده و گوید: شهرت وی بخازن بخاطر تولیت او، خزانه کتب صاحب بوده است (3)

ص: 223


1- فهرست طوسی ص 193 ، چ نجف ، مجمع الرجال قهپائی 249 / 5 و 167 / 7، منهج المقال استر آبادی ص 304 تاسیس الشیعه صدر ص 376، الذریعه علامه ، تهرانی 27 / 5 و 20 / 373 و 23 / 236 طبقات اعلام الشیعه 281 / 4 ، معجم رجال الحدیث 246 / 16 شماره 11122
2- تاسیس الشیعه ص 223
3- روضات الجنات ص 105

و علامه تهرانی تحت عنوان دیوان عبد الله الکاتب :گوید ابو محمد عبد الله بن محمد کاتب اصفهانی خازن صاحب بن عباد و از شعرای اصفهان بوده که در یتیمه از آن ها یاد شده و در نسمه السحر به بازشناخت او پرداخته و نمونه های شعرش را آورده است (1)

و علامه امینی یکجا بعنوان عبد الله بن احمد و درجای دیگر بعنوان ابو محمد عبد الله الخازن بن الحسن الاصفهانی از وی نام برده است (2)

ابو نصر اصفهانی ( قرن 4)

علامه تهرانی نویسد:

بطوری که از بعض اسانید وسایط نقل توحید صدوق استفاده می شود، عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب سنجری ( شنجری ) که یکی از مشایخ صدوق بوده از وی روایت می کرده است، لکن در بعض اسانید هم صدوق بواسطه عبد الوهاب نقل از احمد بن فضل بن مغیره نموده و او از ابو نصر اصفهانی (3)

و بدین ترتیب شکی نیست که شخص فوق الذکر از اعلام محدثان شیعه و با یک یا دو واسطه از مشایخ رئیس المحدثین صدوق بوده و در حفظ و نقل و گسترش احادیث وارده از اهل بیت سهمی ت سهمی داشته است.

ص: 224


1- الذریعه 697 / 9
2- الغدیر 47 / 4 و 52
3- طبقات اعلام الشیعه 321 / 4 و 157.

ابو الفرج اصفهانی (7 / 284-356)

ابو الفرج ، علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبد الرحمن بن مروان اموی زیدی اصفهانی (3)

علامه تهرانی فرماید: مواضعی از کتاب « اغانی » ابو الفرج نمایانگر شیعی زیدی مذهب بودن اوست (1)

و ذهبی و یافعی از مروانی شیعی بودن او اظهار تعجب و شگفتی نموده و شیعه بودن یک مروانی را نادر و کمیاب قلمداد کرده اند (2)

و خطیب بغدادی نویسد تنوخی به نقل از پدرش مرا حدیث نمود که گفت: ابو الفرج علی بن حسین اصفهانی از راویان م تشیّع و پرمایه بود که او را دیدار کردیم و آن گاه به موضوع شیعه بودنش تصریح نموده (3)

و ابو الفرج دارای تالیفاتی فراوانی بوده از جمله :

1 - ( اغانی ) که شامل بررسی و تشریح انواع آواز ها و ادبیات خوانندگی و مراکز تجمع و گردهمائی خوانندگان و شرح حال آنان و دیگر چیزهائی از این قبیل و نمونه هائی از رویداد های تاریخی نسبتا ارزنده و مفید (4)

ص: 225


1- طبقات اعلام الشیعه قرن چهارم ص 183 184.
2- میزان الاعتدال 123 / 3 شماره 5825 ، مراه الجنان 359 / 2 سنه 356
3- تاریخ بغداد 400 / 11
4- کتاب اغانی برای اولین بار در 20 جزء بسال 1285 ه در بولاق مصر بچاپ رسید و جزء 21 آن را یک مستشرق هلندی بسال 1905 م در لیدن چاپ کرد نیز با تحقیق شنقیطی در 21 جزء بسال 1322 - 1323 در قاهره و در 16 جلد بطور ناقص در سال 1927 م دارالکتب مصر آن را چاپ و منتشر کرد و همین و اخیرا خورى یوسف عون مسیحی لبنانی با کمک و همکاری شیخ عبد الله علایلی ، اغانی را مختصر و درسه جلد به قطع جیبی مجموعا در 1615 صفحه در بیروت بچاپ رسانیده . ونیز چند نفر دیگر از علماء و دانشمندان به اختصار یا انتخاب بعض مطالب آن پرداخته که مشروح آن را در الذریعه خواهید دید.

2 - « مقاتل الطالبیین » این کتاب ویژه شناخت کشته ها و شهدای خاندان ابو طالب است که در سال 313 ه از تالیف آن فراغت جسته، چنان چه با ذکر نخستین شهید آل ابو طالب « جعفر طیار » برادر امام امیر المومنین ( علیه السلام ) کتاب آغاز و با ذکر اسحاق بن عباس معروف به « مهلوس » که در ارمنستان به شهادت رسید پایان یافته (1)

جهت آگاهی بیشتر بر شرح حال ابو الفرج و نظر ارباب رجال و تراجم درباره او به مصادر زیر رجوع شود (2)

حمزه اصفهانی (280 - 350 یا 360)

ابو عبد الله حمزه بن حسن اصفهانی

از معاریف ادبا و مشاهیر مورخین و دانشمندان پرکار و کثیر التالیف و بطور خلاصه و بحق یکی از مفاخر شیعی در قرن چهارم هجری بوده است.

بدون شک حمزه اصفهانی بیش از اندازه شهرتش در بین پیوسته مورد شناخت و بزرگ داشت دانشمندان اروپائی و مسلمانان

ص: 226


1- کتاب مقاتل ... در سال 1949 م با تحقیق سید احمد صقر در قاهره منتشر شد و بعدا بطور افست در بیروت چاپ و انتشار یافت.
2- الذریعه ج 2 ص 249 - 250 و ج 21 ص 376 و مصادر مندرج در طبقات اعلام الشیعه

مستشرقین بوده و پیش از آن که دانشمندان اسلامی آثار تالیفی او را بشناسند، محققان اروپائی نسخه های کهن بعضی از مولفات و آثار قلمی او را با زحمت فراوان تهیه، تحقیق ، فهرست نگاری، چاپ و در دسترس همگان قرار داده اند .

بنابراین اگر گفته شود آن ها که بیگانه بودند بهتر و بیشتر از آشنایان ، حق چنین کسانی را بهر انگیزه ای که بوده اداء نموده و حتی مسلمانان را از آثار گرانقدر و بجا مانده امثال حمزه اصفهانی و ابن مسکویه و طغرائی و دیگران بهره مند ساختند، سخنی بگزاف گفته نشده و ادعای بیجائی بعمل نیامده .

هر چند که این سخن درباره همه مستشرقین ( با خیانت ها و غرض ورزی ها و سوء قصدهائی که بسیاری از آن ها از خود نشان داده اند ) صادق نخواهد بود.

و چه بهتر برای آگاهی بیشتر و پیگیری از این موضوع خوانندگان اهل تحقیق به کتاب « المستشرقون » نجیب عقیقی مصری (1) مراجعه کنند .

و اکنون برای شاهد برگفتار فوق بطور کوتاه می پردازیم به ذکر نام تعدادی از کتاب های حمزه که نسخه خطی آن در بعضی کتاب خانه ها

موجود است یا وسیله افراد مختلف بچاپ رسیده:

1- « الامثال الصادره عن ثبوت ( بیوت ) الشعر »

ص: 227


1- این کتاب در 3 جلد (1414 صفحه وزیری ) بسال 1965 م وسیله دارالمعارف مصر بچاپ رسیده و در معرفی کتاب های اسلامی که مستشرقین تحقیق، ترجمه ، تلخیص و چاپ نموده اند خلاصه می شود و بطور خلاصه اثر ارزنده ای است که مراجعه بدان برای محققین لازم است .

نسخه ای از این کتاب در کتاب خانه برلن به شماره 1215 موجود می باشد (1) و نسخه دیگر از آن در کتاب خانه منش .

2 - « تاریخ اصبهان » و به تعبیر ابن ندیم « کتاب اصفهان و اخبارها »، از این کتاب فعلا اطلاعی در دست نیست ، لکن یاقوت در ارشاد « الاریب » ج 3 ص 82 و 4 ص 210 و ج 13 ص 203 از آن نقل کرده ، نیز حافظ 82 و ج ابو نعیم در « ذکر اخبار اصبهان » - ج 1 ص 300 از آن نام برده و مولف - الاعلان بالتوبیخ - ص 122 - (بنا به نقل بروکلمان در تاریخ الادب العربی 61 / 3 - 62 ) از تاریخ اصفهان حمزه نقل کرده است.

3 - « تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء »، در معجم المطبوعات و نیز در چاپ لیپسیک بدین نام و در چاپ های دیگر بنام « تاریخ ملوک الارض » خوانده شده و به شرح وقائع سال 350 منتهی می گردد. بسال 1840 م در برلن و 1844 بخش دهم آن به ضمیمه ترجمه لاتین در لیپسیک و 1866 وسیله مولوی کبیر الدین در کلکته و 1932 ترجمه انگلیسی آن در بمبئی چاپ و منتشر گردیده است. (2)

4- « الثماثیل فی تباشیر السرور » یا « فصول التماثیل » ، بنوشته زرکلی چاپ شده .

5- « التنبیه على حدوث التصحیف » و به نقل ابن ندیم علی حروف المصحف یافعی در مراه الجنان آن را ذکر نموده و برو کلمان به یکی از کتاب خانه های تهران به نشانی 287 / 2 آن را معرفی کرده است.

6 «الدره الفاخره » شامل امثالی که بروزن افعل التفضیل آمده

ص: 228


1- اعلام زرکلی 277 / 2
2- تاریخ الادب العربی بروکلمان 6160 / 3 ، الذریعه 288 / 3، اعلام زرکلی 177 / 2 معجم المطبوعات ص 455

صاحب خزانه (11 / 2) آن را ذکر نموده و بروکلمان نسخه خطی آن را در مونیخ اول 642 و مختصر آن را در واتیکان اول 526 رقم 5 و جاهای

دیگر معرفی می کندن .

7 - « کتاب الافعال » برو کلمان :نویسد در مکتبه قوله 21 / 2 نسخه اش موجود است.

8 - « کتاب الخصائص و الموازنه بین العربیه و الفارسیه » نیز برو کلمان قطعه ای از آن را که در قاهره موجود می باشد معرفی نموده و گویا همانست که در دار الکتب المصریه ضمن 100 صفحه موجود است.

9 - « مختارات من شعر ابی نواس » یا « دیوان ابی نواس » شاعر عصر مامون الرشید. برو کلمان نسخه های خطی این کتاب را در بسیاری از کتاب خانه ها و موزه های اروپا و ترکیه و قاهره و از جمله نسخه ای بخط یاقوت مستعصمی در مدرسه مروی تهران - به نقل از مجله لغه العرب 35 / 5- معرفی نموده .

10 - «رساله فی الاشعار السائره فى النیروز و المرجان »، این کتاب را بیرونی در آثار الباقیه ص 31 و به نقل نهایه الارب ( 189 - 185 / 1 ) در اعیاد الفرس آورده است. (1)

ص: 229


1- آثار الباقیه ص 31 اخبار اصبهان 300 / 1 فهرست ابن ندیم ص 139 ، الذریعه ، معجم المطبوعات ص 455 ، اداب اللغه 455 ، اداب اللغه جرجی زیدان 365 / 2 ، اعلام زرکلی ،277 / 2 ، اعیان الشیعه 140 / 28 - 144 .

ابو الحسن اسواری اصفهانی (381)

ابو الحسن علی بن احمد بن عبد الله ( علی بن عبد الله بن احمد )اسواری اصفهانی .

بنوشته علامه تهرانی وی از مشایخ صدوق ( در گذشته 381) بوده و نام برده در کتاب اکمال الدین باب 36 و در کتاب « توحید » ضمن سند دعاى « یا من اظهر الجمیل » و نیز ضمن سند « حدیث الدیک » و دیگر موارد از وی نقل حدیث نموده و او را به عنوان یکی از مشایخ مورد وثوق و اعتماد خود معرفی کرده

هم چنان که در « علل الشرایع » ج 2 باب 111 حدیث 1 ، از نام برده به عنوان فقیه و در کتاب « توحید » باب القضاء و القدر / 60 حدیث 20، به عنوان اصبهانی تعبیر نموده (1)

صاحب ابن عباد (326 - 385 )

کافى الکفاه ، ابو القاسم، اسماعیل بن ابى الحسن عباد بن عباس بن عباد معروف به « صاحب ».

نظر به شرح حال های فراوان مفصل (2) و مختصری که بطور ضمنی یا

ص: 230


1- طبقات اعلام الشیعه 171 / 4 و 189 و 320، 320 ، معجم رجال الحدیث 86 / 12 مستدرک الوسائل 715 / 3
2- همانند « یتیمه الدهر » ثعالبی که 98 صفحه آن ( ج 3 ص 169 267) اختصاص به شرح حال صاحب یافته و اصل کتاب هم بعنوان صاحب و شعرای وابسته به او تالیف گردیده، نیز چهل صفحه « الغدیر » علامه امینی ( ج 4 ص 42 - 81) شامل پر محتوی ترین و محققانه ترین شرح حال های رجال علمی و دینی است که درباره شناخت مرحوم صاحب خلاصه شده.

اختصاصی بزبان های عربی و فارسی بقلم علماء و دانشمندان شیعه و سنی و حتی مسیحی در طول ده قرن و ربع گذشته از دوران حیاتی صاحب نوشته شده و مرحوم صاحب - در ابعاد مختلف مقام فقاهت حدیث شناسی ادب فارسی و عربی شعر و شاعری سخن پروری مناظره و حاضر جوابی استانداری ریاست دیوان ( دربار سلطنتی ) تا وزارت و سر نوشت سازی در مناطق تحت نفوذ دیالمه مورد بحث و بررسی قرار گرفته، دیگر چندان ضرورت ندارد که ما با محدودیت این بخش از کتاب به تفصیل تاریخ زندگانی آن بزرگ مرد علم و دین و سیاست بپردازیم و تنها به توضیح آن چه در رابطه با موضوع کتاب خلاصه می شود اکتفاء نموده و بدین ترتیب موضوع بحث ما در زمینه شرح حال مرحوم صاحب در چند امر خلاصه می گردد:

1 - اصفهانی بودن مرحوم ،صاحب ،

2 - مقام تشیّع او و پیرویش از خاندان رسالت ،

3 - موقعیت علمی و آثار تالیفی ،

4 - مراحل حکومتی او در درجات مختلف ،

5 - کتاب های اختصاصی پیرامون شرح حال او ،

6 - کتاب هائی که علماء و دانشمندان شیعه بعنوان صاحب نوشته اند ،مصادر شرح حال صاحب .

ص: 231

صاحب بن عباد و مولد او

هر چند که ارباب تراجم و تاریخ نگاران در مولد و موطن اصلی صاحب اختلاف کرده اند .

پس ابن خلکان مولد صاحب را استخر و بقولی طالقان نوشته (1) و یاقوت او را از طالقان دانسته و گوید: طالقان ولایتی است بین قزوین و ابهرو در خراسان هم شهرکی بنام طالقان وجود دارد و آن غیر این طالقان است (2) و نظامی عروضی او را به شهر ری منسوب ساخته (3)،

ولی ابن شهر آشوب صاحب را اصفهانی خوانده است (4)

و ثعالبی ( در گذشته 429 ) که معاصر صاحب بوده و بیش از همه از جزئیات شرح حال صاحب آگاه بوده و بخش مهمی از « یتیمه الدهر » را در آن خلاصه نموده :نویسد: « طالقان که صاحب را بدان نسبت داده اند از قرای اصفهان است » (5)

و بنوشته استاد بهمن یار این قول اصح اقوال است و بعض تناقضات و وجه اشتباه پاره ای از مولفین را نیز واضح می سازد که چون از طالقان اصفهان بیخبر بوده اند به اشتباه افتاده و صاحب را به طالقان قزوین نسبت داده اند

واضح ترین دلیل اصفهانی بودن صاحب تصریح خود اوست در

ص: 232


1- وفیات الاعیان .209 / 1 - 210
2- معجم الادباء .
3- چهار مقاله
4- معالم العلماء ص 10 ، 48
5- یتیمه الدهر 279 / 3 بیروت .

اشعارش ، از قبیل این ابیات که به روایت ما فروخی بعد از فتح گرگان در مقایسه آن شهر با اصفهان گفته است :

یا أَصْفَهَانَ سقیت الغیث مِنْ کتب *** فانت مَجْمَعِ اوطاری وَ اَوطانی

وَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا اَنسیت بَرّک بی *** وَ لَوْ تمکنت مِنْ أَقْصَى خُرَاسَانَ

سَقَیا لایاما وَ الشمل مُجْتَمِعٍ *** وَ الدَّهْرُ ماخاننی فی قُرْبِ اَخوانی

ذُکِرَت دَیمرت اَذْطال الثَّوَاءِ بِهَا *** یا بَعْدَ دیمرت مِنْ أَبْوَابِ جُرجانی (1)

و اما قریه طالقان مورد اشاره ثعالبی، پس هم چنان که استاد بهمن یار نوشته ظاهراً قریه ایست که هم اکنون نیز موجود و بنام « طال خونچه » معروف است. و در دفاتر قدیم « طال خونچه » بمعنی « طالقان کوچک » می نوشته اند.

طالخون چه اکنون میان بلوک لنجان و سمیرم واقع شده و قریه ای معتبر و دارای جمعیتی معتنابه

و اما « دیمرت » که صاحب در اشعار خود از طول اقامت در آن جا یاد می کند از محال معروف اصفهان بوده و اکنون نیز در نزدیکی اصفهان در (2)

حدود جی قدیم محلی است معروف به ده مرد ... (2)

ص: 233


1- ترجمه محاسن ما فروخی آوی ص 45
2- صاحب بن عباد بهمن یار ص 35 - 36

شیعه اثنا عشری بودن صاحب

مرحوم علامه امینی تحت عنوان « صاحب و مذهب او » ضمن شرح حال مفصلی، شیعه دوازده امامی بودن او را یک امر مسلمی دانسته و عده ای از اعلام شیعه و شیعه شناسان واقعی امثال:

شیخ ،مفید شیخ صدوق، ابن شهر آشوب، سید رضی الدین ابن طاوس شهید ،ثانی شهید ثالث قاضی نورالله شوشتری شیخ حر ،عاملی مجلسی اول و مجلسی دوم

و نیز برخی از علمای سنی مانند ابن حجر عسقلانی را نام برده که هر یک شهادت به مقام تشیّع و امامی اثناعشری بودن صاحب بن عباد داده اند .

هم چنان که متن صریح کتاب « الابانه عن مذهب اهل العدل بحجج القران » صاحب خود گویای بی چون و چرای شیعه امامی بودن اوست (1)

و گویا تر از آن اشعار آن عالم بزرگوار است که تصریح به اسامی ائمه اثنا عشر و اعتراف به مقام امامت آن ها نموده و نمونه هایش بدین قرار است .

اشعاری که از صاحب بیانگر شیعه اثناعشری بودن اوست :

بِمُحَمَّدٍ وَ وَصِيُّهُ وَ ابنیهما *** الطاهرین وَ سَيِّدُ الْعِبَادِ

وَ مُحَمَّدٍ وَ بِجَعْفَرٍ بْنِ مُحَمَّدٍ *** وَ سَمَّى مَبْعُوثُ بشاطى الْوادِ

ص: 234


1- به نوشته الذریعه 56 / 1 نسخه مخطوط آن در مکتبه شیخ هادى کاشف الغطاء در نجف موجود بوده است تاریخ الادب برو کلمان 270 / 2

وَ عَلَى الطوسی ثُمَّ مُحَمَّدٍ *** وَ عَلَى الْمَسْمُومِ ثُمَّ الْهَادِى

حَسَنٍ وَ اتَّبَعَ بَعْدَهُ بِامامة *** لِلْقَائِدِ لِلْقَائِمِ الْمَبْعُوثُ بِالْمِرْصَادِ

بِمُحَمَّدٍ وَ وَصِيُّهُ وَ ابّنیهما *** وَ بِعَابِدٍ وَ باقرین وَ کاظم

ثُمَّ الرِّضَا وَ مُحَمَّدٍ ثُمَّ ابْنِهِ *** وَ العسکری الْمُتَّقَى وَ الْقَائِمُ

أَرْجُو النَّجَاةَ مِنِ الْمَوَاقِفِ کلّها *** حَتَّى اصیر الَىَّ نعیم دَائِمُ

نَبِىٍّ و الوَصی وَ سَیدان *** وَ زین العابدین وَ باقران

وَ موسَی وَ الرِّضَا وَ الفاضِلان *** بِهِمْ أَرْجُو خلودی فی الْجِنَانِ

یا زَائِراً قَدْ قَصَدَ المُشاهدا *** وَ قَطَعَ الْجِبَالِ وَ الفدافدا

فَابلَغ النَبی مِنْ سلامى *** مَالًا یبید مُدَّةِ الایام

حَتَّى اِذا عِدَّةٍ لَارُضَّ الکوفَه *** الْبَلْدَةِ الطَّاهِرَةِ الْمَعْرُوفَةَ

وَ صِرْتَ فی الغرى فِى خیر وَطِّنْ *** سَلِّمْ عَلَى خیر الْوَرَى أَبَى الْحِسَّن

ثَمَّةَ سَر نحو بَقیع الغَرفد *** مُسْلِماً عَلَى أَبَى مُحَمَّدِ

وَ عَدَ الَىَّ الْطُفْ بِکربلاء *** اهْدِ سَلامى أَحْسَنَ الْإِهْدَاءِ

لَخیر مَنْ قَدْ ضَمَّهُ الصَعید *** ذاکَ الحُسین السَید الشَهید

وَ اَجنَب الَىَّ الصَّحْرَاءِ بالبَقیع *** فَتَمَّ ارْضَ الشَّرَفِ الرفیع

هُناک زِین العابِدین الاَزهر *** وَ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ ثَمَّ جَعْفَرٍ

أَبْلِغْهُمْ عَنَى السَّلَامُ راهنا *** قَدْ مَلَّ الْبِلَادِ وَ المواطنا

و اَجنب الَىَّ بَغْدَادَ بَعْدَ العیسا *** مُسْلِماً عَلَى الزَّکی مُوسَى

وَ اعْجَلْ الَىَّ طُوسَ عَلَى أَهْدَى سکن *** مَبْلَغاً تحيَّتى أَبَا الْحَسَنِ

وَ عَدَ لبغداد بِطَیر أَسْعَدُ *** سَلِّمْ عَلَى کَنز الْتَقَى مُحَمَّدٍ

ص: 235

وَ ارْضَ سَامَرَّاءَ ارْضَ العَسْکَر *** سَلِّمْ عَلَى علی الْمُطَهِّرُ

وَ الْحَسَنِ الرِّضَى فِی أَحْوَالِهِ *** مِنْ مَنْبَع الْعُلُومِ فی أَقْوَالِهِ

فَانْهم دُونَ الاَنام مَفزعى *** وَ مَنْ الیهم کُل یَوم مَرجعی

الغدیر 68 / 4

حُبُّ عَلِىُّ بْنُ ابی طَالِبٍ *** هُوَ الَّذِى یهدى الَىَّ الجنه

انَّ کان تفضیلی لَهُ بِدْعَةٍ *** فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى السُّنَّةِ

نَاصِبُ قَالَ لِى معاویَة خا *** لَک خَیر الاعمام وَ الاَخوال

فَهُوَ خَالٍ لِلِمُومنین جَمیعاً *** قُلْتُ خَالٍ لکن مِنْ الخیر خَالٍ

یتیمه الدهر 321 / 3

موقعیت علمی صاحب و آثار تالیفی او

شیخ بهائی در رساله غسل الرجلین صاحب بن عباد را از علمای شیعه در ردیف ثقة الاسلام کلینی ( صاحب کافی ) و صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ شهید و همانند ایشان دانسته.

مجلسی اول در حاشیه نقد الرجال :گوید صاحب در بین اصحاب ما افقه فقهای متقدم و متاخر و از علم و فضلش هر چه گفته شود وی بالاتر از آنست و در دیگر محل او را از ر وساء محدثین و متکلمین خاطر نشان کرده است.

شیخ حر عاملی در امل الامل درباره او گوید او محقق متکلم عظیم الشان و عالی قدر در علم و ادب و دین و دنیا بود

ص: 236

و ابن خلکان در ذیل نامش نویسد:

او نادره روزگار و اعجوبه عصر در فضائل و مکارم و کرم بود

و علامه امینی نویسد: موقعی که صاحب برای گروهی فراوان حاضر در مجلس درسش ایراد حدیث می کرد نخست یک نفر از حاضرین گفته های صاحب را با صدای بلند بازگو و تکرار می کرد و آن گاه شش نفر از اطراف مجلس هر یک گفته های او را با صدای بلند برای شنوندگان نزدیک بخود بازگو و ایراد می کردند .

پس شخصیت هائی امثال قاضی عبد الجبار، شیخ عبد القاهر جرجانی، ابو بکر مقری ، قاضی ابو الطیب طبری، ابو بکر بن علی ذکوانی و ابو الفضل محمد بن محمد بن ابراهیم نسوی شافعی آن احادیث را می نوشتند (1)

و از این ها گذشته با مروری بر ده ها مصدر رجالی ، ادبی و تاریخی مشتمل بر شرح حال صاحب می بینیم هر یک از مولفین شیعه و سنی و مسلمان و مسیحی او را به عالی ترین مقام علم و ادب و جامعیت در فضائل علمی و اخلاقی ستوده.

و اما تالیفات و آثار قلمی صاحب ، پس به شرحی که علامه امینی و دیگران نوشته اند ، تغداد 35 جلد کتاب در رشته های کلام، تاریخ، فرقه شناسی ادبیات ،لغت ،طب، ترجمه و شرح حال مثل حضرت عبد العظیم مدفون در شهرری یا دیگران است که تعدادی از آن ها در مصر، اروپا و دیگر مناطق چاپ و منتشر شده، تعدادی هم در کتاب خانه های

ص: 237


1- الغدیر ،43 / 4، المنتظم ابن جوزی 180 / 7

ترکیه، عراق، مصر و اروپا موجود است (1) .

دوران زندگانی صاحب

پنجاه و هشت سال و سه ماه و هشت روز از شانزدهم ذی القعده ، 326 آغاز و در 24 ماه صفر 385 پایان یافت مدت کتابت و وزارت او در اصفهان برای موید الدوله از سال 347 تا سال 366 نوزده سال،

مدت وزارت او در ری و گرگان برای موید الدوله از سال 366 تا سال 373 حدود هفت سال ،

مدت وزارت او برای فخر الدوله از سال 373 تا وفاتش ( صفر 385 ) حدود دوازده سال بوده است.

و مجموع ایام دست اندرکاری حکومت و وزارت او حدود سی و هشت سال می باشد .

ناگفته پیداست که عهده داری سمت های سر نوشت ساز کتابت و وزارت مقام های سلطنتی در یک چنین مدت درازی خود بهترین شاهد و گواه بر حسن تدبیر و امانت داری و کفایت و صلاحیت همه جانبه علمی و تقوائی و اخلاقی و سیاسی او بوده که در عین حالی که مسئولیت سنگین مقام کتابت دربار و وزارت دو نفر از سلاطین دیلمی را عملا عهده دار بوده روابط علمی و ادبی او هم با علمای عالی مقام ، و ادبای سر شناس

ص: 238


1- الغدیر 45 / 4 - 47، تاریخ اداب اللغه العربیه ، جرجی زیدان 317 / 2 تاریخ الادب برو کلمان 269 / 2 - 270

عرب و عجم و شاعران درجه اول شیعه و سنی و دیگر طبقات برقرار و تا پایان عمر آن بزرگوار ادامه داشت.

و جالب آن که در هیچ بُعدی از شئون حیاتیش مورد انتقاد و ارائه نقطه ضعف علمی و اخلاقی و سیاسی واقع نشد ، بلکه از عالی ترین درجه محبوبیت و خوشنامی چه در دوران حیات و چه در درازای بیش از ده قرن بعد از فوتش برخوردار بوده و خواهد بود که

کتاب های اختصاصی درباره صاحب بن عباد

1 - « الارشاد فی احوال الصاحب بن عباد »

سید ابو القاسم ، احمد بن محمد حسنی حسینی اصفهانی کوپائی در سال 1259 آن را تالیف و در سال 1312 ضمیمه محاسن اصفهان ما فروخی در تهران چاپ شده

[ الذریعه 56 / 11، الغدیر 43 / 4 ، اعلام زرکلی 3161 ]

2 - « الدیوان المعمور فی مدح الصاحب المذکور »

مهذب الدین محمد بن علی حلّی مزیدی، معروف به ابو طالب خیمی عراقی در گذشته (642)

[ معجم المولفین 29 / 11، الغدیر 42 / 4]

3 - الصاحب بن عباد

جزء چهارم از کتاب « ائمه الادب » رئیس مجمع علمی عربی و وزیر فرهنگ ،سوریه استاد خلیل مردم بک، که شامل پنج جزء کلاسیک بوده ، چاپ 1932 م مطبعه ترقی دمشق در 252 ص

[ تاریخ الادب بروکلمان 269 / 2، اعلام زرکلی 315 / 2]

4 - « الصاحب بن عباد حیاته و ادبه »

ص: 239

علامه محمد حسن آل یسین چاپ نجف در 228 ص

5 - صاحب ابن عباد

شیخ محمد علی بن شیخ ابو طالب زاهدی گیلانی ممعروف به حزین در گذشته (1181)

[ الغدیر 43 / 4 ، بدون ذکر نام کتاب ]

6 - « هدیه العباد » در شرح حال صاحب ابن عباد

علامه محقق مرحوم شیخ عباس علی ادیب اصفهانی حبیب آبادی ( در گذشته 1413 ) ق چاپ اصفهان در 344 ص.

7 - « صاحب بن عباد ، شرح احوال و آثار »

استاد احمد بهمن یار کرمانی چاپ 1344 دانشگاه تهران در 262 ص

علماء و دانشمندانی که به عنوان صاحب کتاب نوشته اند:

1 - محدث عالی قدر ابو جعفر محمد بن على ... بن بابو یه قمی معروف به شیخ صدوق (در گذشته 381)

کتاب « عیون اخبار الرضا » را که شامل اخبار و احادیث وارده از حضرت رضا ( علیه السلام ) یا در شرح حال آن بزرگوار و از مصادر حدیثی و معتبر بین محدثین و حدیث شناسان شیعه می باشد تالیف و با عبارت « من این کتاب را برای خزانه عامره آن حضرت ( یعنی صاحب ابن عباد ) تالیف کردم ... » در مقدمه ،آن آن را بنام صاحب قلم داد نموده.

2 - حسین بن علی بن بابویه، برادر شیخ صدوق صاحب کتاب نفی التشبیه نجاشی گوید وی کتابی بعنوان صاحب نوشت. ولی از

ص: 240

کتاب نام نبرده (1)

3- حسن بن محمد بن ابو الحسن قمی ( در گذشته 378 ) کتاب « تاریخ قم » را بعربی بنام صاحب تالیف و سپس حسن بن علی بن حسن بن عبد الملک ( در گذشته 805 ) آن را بفارسی ترجمه نموده،

اصل عربی کتاب موجود نیست و از ترجمه فارسی آن تنها پنج باب از بیست باب - باقی و بدست آمده و اخیراً بچاپ رسیده و علامه تهرانی شرحی مفصل درباره اصل و ترجمه آن نوشته مراجعه شود (2)

4 - ابو منصور عبد الملک بن محمد بن نیشابوری ثعالبی ( در گذشته 429 ) کتاب لطایف المعارف را که در موضوعات مختلف ادبی و تاریخی خلاصه شده بنام صاحب بن عباد تالیف و درسال 1867 م در دویست صفحه در لیدن چاپ گردیده .

[ معجم المطبوعات العربیه ص 659 اعلام زرکلی 163 / 4]

5 - ابو الحسین احمد بن فارس بن زکریای رازی ( در گذشته 390 )کتاب « الصاحبی » را بعنوان صاحب تالیف نمود، ،

این کتاب در فقه اللغه و دیگر موضوعات مربوطه به لغت خلاصه گردیده و در سال 1910 م ضمن 245 صفحه در مصر بطبع رسیده

[ معجم المطبوعات العربیه ص 199 ، اعلام زرکلی 1931]

6 - قاضی علی بن عبد العزیز جرجانی ( در گذشته 392 )کتاب « تهذیب التاریخ » را بعنوان صاحب نوشت.

[ الغدیر 45 / 4 ]

ص: 241


1- رجال نجاشی ص 50 ، معجم رجال الحدیث 44 / 6
2- الذریعه 3 / 276 - 278

7 - ابو جعفر احمد بن ابی سلیمان داود صواف مالکی کتاب « الحجر » را به عنوان صاحب تالیف و به او تقدیم نمود، پس صاحب فرمود : ردّوا الحجر من حیث جاء ، سپس آن را پذیرفت و در برابر آن صله ای به مولف پرداخت.

[ دیباج المُذهب ص 36، الغدیر 45 / 4]

مصادر شرح حال صاحب

آثار الشیعه الامامیه جواهر الکلام ، جزء 4 ص 81 - 84

آل بویه، علی اصغر فقیهی ص 290 - 284

اعلام زرکلی ، 316 / 1

اعیان الشیعه ، سید محسن امین 240 / 12

امل الامل ، شیخ حر عاملی ص 463 - 462

انباه الروات ، قفطی 201 / 1 - 203

انساب سمعانی، 176 / 8 - 178

بحارالانوار، علامه مجلسی 282 / 45 - 285

البدایه و النهایه ، ابن کثیر 314 / 11

بغیه الوعاه ، سیوطی 196 / 1 - 197

تاریخ آداب اللغه، جرجی زیدان 318- 317 / 2

تاریخ الادب العربی کارل برو کلمان مستشرق انگلیسی 268 / 2-271

تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام ، سید حسن صدر ص 159 161

تجارب الامم ، ابن مسکویه ، بخش وقایع سال 347 به بعد.

تجارب السلف ، ابن سنجر ص 343

التدوین فی اخبار قزوین 295-293 / 2

ص: 242

تنقیح المقال ، مامقانی 135 / 1

حبیب السیر ، خواندمیر 429 / 2 - 430

الدرجات الرفیعه، سید علی خان

روضات الجنات سید محمد باقر خوانساری ص 104 - 110

ریاض العلماء میرزا عبد الله افندی اصفهانی 84 / 1-91

سفینه البحار ، شیخ عباس قمی 13 / 2-14

سیر اعلام النبلاء ، ذهبی 511 / 16 - 514

شذرات الذهب ، ابن عماد 113 / 3 - 116

صاحب بن عباد ، احمد بهمن یار

طبقات اعلام الشیعه، علامه تهرانی 6263 / 4

طبقات النحاه و اللغویین ، ابن شهبه ص 219 - 226

الطلیعه فی شعراء الشیعه شیخ محمد سماوی 18 / 1

العبر ابن خلدون 466 / 4

الغدیر، علامه امینی 42 / 4 - 81

فهرست ابن ندیم، ص 194

کامل ابن اثیر، 37 / 9

الکنى و الالقاب ، شیخ عباس قمی 365 / 2 - 371

لسان المیزان ، ابن حجر عسقلانی 413 / 1

مجالس المومنین ، قاضی نور الله

مجله علمی عربی دمشق ، شماره 73 / 19

محاسن اصفهان مافروخی اصفهانی بشرح فهرست ترجمه آن مرآه الجنان ، یافعی 441 / 2

العلماء ، ابن شهر آشوب ص 10 و 148

ص: 243

معاهد التنصیص، عباسی 162 / 2

معجم الادباء یاقوت رومی 168 / 6 - 317

معجم رجال الحدیث ، آیت الله خوئی 100 / 3_103

معجم المولفین ، کحاله 274 / 2

منتظم، ابن جوزی 179 / 7

منتهى المقال، ابو على ص 56

النثر الفنّى، زکی مبارک 243 / 2 – 258

النجوم الزاهره تغری بردی 169 / 4

نزهه الالباء فی طبقات الادباء ، ابن انباری ص 397 – 401

نهایه الارب قلقشندی، 108 / 3

الوافی بالوفیات ، صفدی 32 / 2

وفیات الاعیان، ابن خلکان 206 / 1 - 210

یتیمه الدهر ثعالبى ، 267169 / 3 ، و در چاپ بیروت 225 / 3_337

ابو العباس ضبی (398 / 9)

ابو العباس احمد بن ابراهیم ضبی اصفهانی ملقب به « کافی الاوحد ».

نام برده از ادبای بنام و شعرای معروف و متظاهرین به مدح و منقبت اهل بیت علیهم السّلام بوده و پس از فوت صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله دیلمی در سال 385 ه به سمت وزارت منصوب و به نقل محدث قمی بسال 399 در بروجرد وفات یافت و حسب الوصیه او جنازه اش را به کربلای معلی مشهد امام حسین علیه السّلام برده و دفن

ص: 244

کردند.

علامه ابن شهر آشوب او را در شمار شعرای شیعه و مجاهدین به مدح ائمه ذکر نموده.

و ثعالبی در شرح حال او نویسد او شعله ای بود از آتش وجود صاحب بن عباد و نهری از دریای او و جانشین نایب منابش در دوران حیات و قائم مقام وی بعد از وفاتش .

صاحب از دوران کودکی با او همراه و دمساز و بر تربیت وی همت گماشت تا آن جا که مودب به اداب صاحب شد و صاحب او را بر همه ساخته شده های تحت نظر خود و ندبا و نزدیکانش مقدم می داشت و ابو العباس به برکت تربیت آن وزیر ،شهیر یگانه عصر خویش و بفضل و ادب نام بردار گردید .

و علامه تهرانی هم در بخش دواوین در کتابشناسی شیعه ، نام برده را در زمره شعرای شیعه ثبت نموده اما نمی دانم از چه رو - و شاید بعلت فراموشی در « طبقات اعلام الشیعه » متعرض وی نشده و تا به انسانه

عبد الله بن ( محمد 400)

عبد الله بن محمد خوزی اصفهانی

ابن شهر آشوب در معالم العلماء (ص (141) و ثعالبی در یتیمه الدهر

1 - یتیمه الدهر ثعالبى 3 / 118 - 124 ، معالم العلماء ابن شهر آشوب ص الکنى و الالقاب قمی 86 / 3-87 ، الذریعه ،625 / 9 ، اعیان الشیعه 238 / 7 ، الغدیر 101 / 4 - 110 ، اعلام زرکلی 86 / 1 ، معجم الادباء ،65 / 1، دائره المعارف بستانی 120 / 11 .

ص: 245

وی را در شمار شاعران اهل بیت آورده اند و ثعالبی نویسد: نام برده از ادبای حدود سنه 400 هجری بوده است (1)

ابو الحسین تمیمی (400)

ابو الحسین، محمد بن قاسم تمیمی نسابه اصفهانی

از شرح حال مفصل او چیزی بدست نیامد ولی بموجب نقل فراوان نسابه معروف ابراهیم بن ناصر بن طباطبا در منتقلة الطالبیه و نیز نسابه مشهور نجم الدین علی بن محمد علوی عمری در المجدی فی انساب الطالبیین شکی نیست که نام برده یکی از فضلای نسب شناس و مورد اعتماد اهل فن بوده است.

هم چنان که اسماعیل پاشا و عمر رضا کحاله او را از جمله مولفین دانسته و کتاب های « اخبار الفرس و انسابها » و « الانساب و الاخیار » و « المنافرات بین القبائل و اشراف العشائر و اقضیه الحکام بینهم فی ذلک » را به وی نسبت داده ولی بجای اصفهانی وی را بصری ذکر کرده اند و آن چه مسلم است نسابه های مذکور که هر دو در قرن پنجم می زیسته اند و قرب عهد با وی داشته اند بهتر از اسماعیل پاشای معاصر او را می شناخته اند که اصفهانی بوده یا بصری و شاید هم اصلش بصری و مقیم اصفهان بوده.

توضیحاً عنوان تشیّع وی در مصادر یاد شده مطرح نشده ولی

ص: 246


1- نیز مراجعه شود به اعیان الشیعه ج 1 - بخش 2 - ص 179 ، الذریعه ج 9 بخش 2 ص 682

معمولا نسب شناسان آشنای با خانواده های سادات علوی و غیر علوی و چگونگی ارتباط آن ها با یک دیگر اکثراً یا شیعه زیدی بوده اند یا شیعه امامی و اثنا عشری و گاهی هم اسماعیلی و نسابه تمیمی هم شیعه بودنش مسلم اما زیدی یا امامی بودن او را نمی توان قاطعانه نظر داد . (1)

ص: 247


1- منتقله الطالبیه ص 157 ، 231، 268 ، المجدی ص 135 [ مقدمه آقای دکتر احمد مهدوی بر مجدى ] ، هدیه العارفین ،58 / 2 ، معجم المولفین 138 / 11.

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن پنجم

اشاره

احمد بن محمد مرزوقی

ابن مسکویه

ابو الفتح سید نجم الدین بدران بن شریف

امام ناصر الدین محمد بن حمدان

مفضل بن سعد ما فروخی

ابراهیم بن ناصر طباطبا

محمد بن بن احمد طباطبا اصفهانی

احمد بن محمد زر

احمد بن فاذشاه

ابو مسلم محمد مهر ایزد

بدیع الزمان نطنزی ( عبد الحسین بن ابراهیم )

ص: 248

امام مرزوقی (421)

ابو علی ، احمد بن محمد بن حسن مرزوقی اصفهانی

ارباب رجال و تراجم عموماً او را به مقام علم و ادب و هوش و زیرکی و خوش سلیقه گی در تصنیف و توانائی بر بحث و مناظره ستوده اند و ابن شهر آشوب در کتابی که ویژه علمای شیعه نگاشته وی را از شعرای اهل بیت دانسته است.

و یاقوت حموی نویسد: مرزوقی معلم فرزندان آل بویه بوده و با آن ها به تشیّع می توان انتخاب وی را برای آموزش توجه به علاقه .

اطفال مورد علاقه ، دلیل بر تشیّعش دانست.

و صاحب بن عباد گوید: از اصفهان سه کس به مقام علم نائل شدند حائک، حلاج و اسکاف. پس مقصود از حائک مرزوقی است و از حلاج ابو منصور ماشده و از اسکاف، ابو عبد الله خطیب وردى و صاحب تصانیف در لغت .

مرزوقی دارای کتبی است از جمله « کتاب الازمنه و الامکنه » شامل

ص: 249

بحث از زمان و مکان و ستارگان و برجها با استشهاد به اشعار عرب که وسیله دائره المعارف نظامیه هند در سال 1332 در دو جلد بچاپ رسید.

و اما دیگر کتاب های او پس در نحو وفنون شعری و شرح این قبیل آثار دیگران است که از جمله شرح حماسه ابو تمام و مطبوع در چهار مجلد.

برای آگاهی بر تفصیل بیشتر به مصادر ذیل مراجعه شود (1)

ابن مسکویه (421)

ابو علی ، احمد بن محمد بن یعقوب بن مسکویه اصفهانی فیلسوف عالی مقام، طبیب عالی قدر ، استاد على الاطلاق فنّ ،اخلاق مورخ ،شهیر ادیب اریب و بطور خلاصه یکی از نوابغ متفکرین و جامع علوم عقلی و نقلی ، و چون مدتی نخست کتابدار ابن عمید، و بعداً کتاب دار عضدالدوله بود به خازن شهرت یافته و شناخته می شد

مولفین فن رجال و تذکره نویسان و نیز بزرگترین رجال علم که خود گوی سبقت را از همه برده اند مثل خواجه نصیر الدین طوسی تا مستشرقین و بیگانگان از اسلام همه و همه وی را به عالی ترین مراتب

ص: 250


1- معجم الادباء یاقوت 34 / 5 طبقات النحاه سیوطى ج 1 ص 151 ، انباه الروات قفطی 106 / 1 امل الامل ، شیخ حر عاملی ج 1 ، اعیان الشیعه / 231-233 ، الکنى و الالقاب 4 / 2 ، الذریعه 214 / 137531 / 18، 285 و 82 / 14 و 298 / 21 ، مجله المجمع العلمی العربی ج 27 ، اعلام زرکلی 212 / 1، و شرح دیوان حماسه مرزوقی مقدمه جلد اول .

علمی و جامعیت در فنون ستوده اند.

و امثال یاقوت و علامه امین بیش از بیست نوع کتاب از آثار علمی او را در فلسفه تاریخ ،اخلاق کیمیا، طب ، منطق ، روان شناسی، تراجم رجال و شرح حال بعض انبیاء، معرفی نموده اند که متاسفانه از بیشتر آن ها اطلاعی در دست نیست و بعداً تنها به ذکر نام تعدادی از آن ها که در دسترس است بسنده خواهیم کرد.

تشیّع ابن مسکویه

مرحوم علامه سید محسن امین تحت عنوان تشیعه می نویسد :سیّد داماد و قاضی نورالله در مجالس المومنین تصریح به تشیّع او کرده اند و موید این مطلب اختصاص یافتن به این عده وزراء و سلاطین شیعه و قرار دادان عضدالدوله است وی را خزینه دار کتاب خانه و مراکز اسرار

نیز گفتار خود ابن مسکویه در « کتاب طهاره الاعراق » است : وَ سَتَسْمَعُ كَلاَمَ الامام الاجل سَلاَمُ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلَّذِي صَدَرَ عَنْ حَقِيقَةِ اَلشَّجَاعَةِ فَاِنَّهُ قَالَ لاِصِحَابِهِ:

« انَّكُمُ انْ لَمْ تُقْتلُوا تَمُوتُوا وَ الَّذِى نَفْسُ اِبْنِ اَبي طالِبٍ بِيَدِهِ لَالُفُّ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ عَلَى الرَّاسِ اَهْوَنُ مِنْ مِيتَةٍ عَلَى الْفِرَاشِ » (1)

ص: 251


1- به کلام امام بزرگوار سلام الله علیه گوش فراده کلامی که صادر شده است از روی حقیقت شجاعت، پس حضرتش به اصحاب خود فرموده ملی محققا اگر شما در راه خدا و یاری -اسلام کشته نشوید می میرید و قسم بدان کسی که جان علی بن ابی طالب بدست اوست هزار ضربه شمشیر بر سر انسان آسان تر است از مرگ در بستر خواب

ولی عبارت امام در نهج البلاغه ( خطبه 123 چاپ صبحی ) بدین گونه می باشد :

« ... ان اكْرَمَ المَوْتَ القَتلَ وَ الَّذِى نَفْسُ اِبْنِ اَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ لالفَّ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ اَهْوَنَ عَلَى مَنْ مَيْتَةٌ عَلَى اَلْفِرَاشِ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اَللَّهِ » (1)

نیز تصریح خود نام برده در کتاب « فوز اصغر » بنابر آن چه حکایت شده از اعتقاد به امام معصوم انجا که پیرامون بحث نبوت گوید: امام در جمیع صفات شریک پیامبر است جز در مقام نبوت

و محقق طوسی او و کتاب طهارت الاعراقاش را در مقدمه اخلاق ناصری بدین اشعار :

سُتوده بِنَفْسِى کتاباً حَازَ کل فضیلة *** وَ صَارَ لتکمیل البریة ضَامِناً

مولفه قَد اَبرز الْحَقِّ خَالِصاً *** بِتالیفه مِنْ بَعْدِ ما کان کامناً

وَ رَسْمُهُ بِاسْمِ الطَّهَارَةِ قاضیاً *** بِهِ حَقُّ مَعْنَاهُ وَ لَمْ یک مائناً

لَقَدْ بَذْلِ الْمَجْهُودِ اللَّهِ دِرَّهُ *** فَمَا کان فی نَصَحَ الْخَلَائِقِ خَائِناً

یادآوری این نکته بجاست که یاقوت ضمن شرح حال ابن مسکویه گوید: وی نخست مجوسی بود و بعداً گرایش به اسلام پیدا کرد.

لکن این ادعای غلط و برخلاف واقع است ، چه همان طوری که مولف دائره المعارف الاسلامیه نوشته و پدرش مرحوم علامه امین ،فرماید ما نام پدران او را که گواه بر زادگی اسلامی وی می باشد می دانیم و عموم

ص: 252


1- بدون شک گرامی ترین نوع مرگ ، قتل شهادت در راه خدا است و سوگند به کسی که جان علی بدست اوست هزار ضربه شمشیر بر من سهل تر و قابل تحمل تر از مردن در بستر خواب در غیر طاعت خداوندی است

ارباب تراجم از او بعنوان احمد فرزند محمد فرزند یعقوب نام برده اند، اما بحث درین که مسکویه نام جدّش بوده یا لقب خودش ، چندان مهم و نتیجه بخش نیست .

اما قبر او در اصفهان محله ،خواجو، گویا حدود امامزاده باقر، و شاید کوی حسن آباد نزدیک قبر امام زاده احمد بوده است.

تالیفات و قسمتی از آثار بجا مانده ابن مسکویه ها :

1 - « تجارب الامم و تعاقب الهمم » شامل نوادر تاریخی جهان از بعد از طوفان نوح تا سال 369 هجری ، با این امتیاز که بدون آن که هر خبری رابی تدبر و دقّت ضبط کند بذکر وقایع و رویداد های مهم تاریخی فرس قدیم روم ، ترک و دیگر موضوعات پرداخته است.

این کتاب در شش مجلد و نسخه کاملش در کتاب خانه ایاصوفیا ترکیه موجود می باشد.

بطوری که جرجی زیدان نگاشته استاذ کایتانی ، مستشرق ایتالیائی با همکاری دکتر هوروفیتس بدین نسخه دست یافت و با تهیه عکس آن وسیله لجنه یاد بود جیب انگلیسی اقدام بچاپ آن نمود و جزء اولش که تا سال 37 هجری است عیناً از روی همان نسخه بدون احتساب فهارس و مقدمه در 600 صفحه چاپ عکسی و منتشر گردید و در دائره المعارف الاسلامیه :نویسد تمام آن در جلد 2 مجموعه یاد بود جیب منتشر شده شده و ما و علامه امین نویسد سه جزء آن در مصر و جزء ششم آن در لیدن بچاپ رسیده است.

2 - طهاره « الاعراق » یا « تهذیب الاخلاق » این کتاب از نفایس کتب

ص: 253

اخلاقی با بهترین اسلوب و مستند به آیات قران و احادیث اسلامی و گفته های فلاسفه قدیم و آرائی از خودش که نمودار اطلاع کامل از دانش روان شناسی است در مصر (1307) ، بیروت، ترکیه (1298) و ایران به چاپ رسیده و از جمله در حاشیه مکارم الاخلاق بسال 1314 در تهران و در همین سال مستقلا در بیروت چاپ و منتشر گردیده و اخلاق ناصری خواجه طوسی باضافه دوباب تدبیر المنزل و سیاسه المدن شرح و ترجمه این کتاب است.

3 - « جاویدان خرد » خلاصه کتاب جاویدان خرد فارسی است که گروهی از حکمای فرس قدیم برای هوشنگ پسر کیومرث پادشاه ایران تالیف نموده و حسن بن سهل در عصر مامون قسمتی از آن را بعربی ترجمه کرد و ابن مسکویه آن را ترتیب و تهذیب و بنام اصلیش ( جاویدان خرد ) نام گذاری نمود و بسال 1293 ق در تهران و 1294 ق در بمبئی چاپ و منتشر گردید و نیز ضمن اعیان الشیعه ج 10 / 98 تا 124 بطبع رسیده است.

4 - «آداب عرب و فرس و هند » این کتاب همان جاویدان خرد فوق الذکر است که ابن مسکویه با اضافاتی - بعنوان تتمه و تکمیل - آن را بدین نام نام گذاری نموده و در شش جلد نسخه های خطی آن در کتاب خانه های لیدن آکسفورد و پاریس موجود است.

5 - « الفوز الاصغر » در فلسفه روان شناسی ، مکرراً در مصر طبع شده و در کتاب خانه های اروپا نیز نسخه های دست نویس آن یافت می شود. و جز این ها علامه امین هفده جلد دیگر در رشته ای مختلف معرفی می کند که متاسفانه از وجود هیچ یک اطلاعی حاصل نیست و بنابراین ذکر آن ها غیر ضروریست.

ص: 254

جهت آگاهی تفصیلی بر احوال ابن مسکویه رجوع شود به مصادر ذیل به ترتیب تقریبی فوت مولفین. (1)

سید نجم الدین بدران ( قرن 5)

سید نجم الدین ، بدران بن شریف ابو الفتح علوی حسینی موسوی نسابه اصفهانی .

ای دانشمند شیعه شناس ، شیخ منتجب الدین از وی تعبیر به فاضل محدث حافظ نموده و گوید او را کتابی است بنام « المطالب فی مناقب آل ابی طالب ».

نیز شیخ حر عاملی و دیگر ارباب رجال و شیعه شناس عین همان گفتار را درباره او نگاشته و بالاخره سید نجم الدین را از فضلای اصفهان و

ص: 255


1- تاریخ الحکماء ابن قفطى ص 217 ، معجم الادباء یاقوت 5 / 5 - 18 ، طبقات الاطباء 245 / 1 ، کشف الظنون ص 43، 1303،514، 1436، 1937، هدیه لعارفین ،73 / 1 روضات الجنات خونساری ص 70، تاریخ اداب اللغه جرجی زیدان 367 / 2 368 تاسیس الشیعه صدر ص 415، اعیان الشیعه 92 / 10 - 130 ، الکنی و الالقاب محدث قمی 396 / 1 ، فلاسفه الشیعه عبد الله نعمه لبنانی، تاریخ فلاسفه الاسلام ، لطفى جمعه ص 320304، ابن مسکویه ، فلسفته الاخلاقیه و مصادرها، عبد العزیز ،عزت، چ حلبی مصر 1946 ، ، الذریعه 25 / 1 و 347 / 3 و 66 / 4 و 78 / 5 و 368 / 16-369، طبقات اعلام الشیعه بخش قرن 5 ص 28 اعلام زرکلی 204 / 1 - 205 ، معجم المولفین کحاله 168 / 2، المستشرقون عقیقی صفحات 224، 495، 519 ، 580 ، 650، 663، 665، 946، 952 ، 973 ، تاریخ ادبیات در ایران ، دکتر صفا.

محدث و حافظ حدیث در سده پنجم معرفی کرده اند . (1)

محمد بن حمدان قزوینی ( قرن 5)

امام ناصر الدین ابو اسماعیل محمد بن حمدان بن محمد حمدانی قزوینی و

نام برده از مشاهیر علمای قزوین و وعاظ معروف این شهر و مولف الفصول فى ذمّ الاعداء فی الاصول است که در رد ملاحده اسماعیلیه ،نوشته، و چون در عصر او فرقه اسماعیلیه در گوشه و کنار ایران متمرکز شده و به فعالیت های سیاسی و زدو بندهای تبلیغی می پرداختند او این کتاب را در رد آن ها نگاشت.

وی بر اثر فتنه راه اندازی ملاحده در قزوین و رویا روئی با شیعیان به اصفهان آمد و به نزد سلطان محمد رفت و با ملاحده به بحث و جدل پرداخت، آن چنان که آن ها را مخذول نموده و در هم کوبید.

پس سلطان محمد وی را مورد تجلیل قرار داد و لقب « ناصر الدین » را بر وی مقرر نمود و دستور داد مدرسه او را که خراب کرده بودند نوسازی و تحویلش دهند (2)

ص: 256


1- امل الامل ص 463 روضات الجنات ص 381 سطر 4 ، الذریعه 139 / 21 ، طبقات اعلام الشیعه 35 / 5 و قرن 6 ص 32 معجم رجال الحدیث 274 / 3 شماره 1647
2- النقض ص 36 طبقات اعلام الشیعه، قرن 5 ص 165 ، معجم المولفین 269 / 9

ما بدین ترتیب ابو اسماعیل که یک شخصیت علمی و اصلش قزوینی بود برای مدتی در اصفهان اقامت جسته و به دفاع از تشیّع پرداخته، بطوری که هم اسماعیلیه را خوار و سر افکنده ،نمود، هم مورد توجه و احترام سلطان سلجوقی واقع شد اما چه مدتی در اصفهان بسر برد، تصریح بدان نشده، فرحمه الله و حشره مع الائمه الابرار .

ما فروخی اصفهانی (475 یا بعد 485 )

مفضل بن سعد بن حسین ما فروخی اصفهانی

به شرحی که مرحوم عباس اقبال در مقدمه چاپ ترجمه کتاب « محاسن » تالیف ما فروخی نگاشته و نیز از محتوای خود کتاب استفاده می شود ، نام برده در نیمه دوم قرن پنجم می زیسته و عمر رضا کحاله به نقل از فهرس المخطوطات المصوره (257 / 3-258) و بعض مصادر اروپائی نویسد وی در سال 485 ه در حال حیات بوده است (1)

و زرکلی - باستناد گفته « اللباب » 84 / 2 و نیز « مخطوطات مصوره » 231 / 2 - تاریخ فوتش را حدود 475 ضبط نموده و بجای « مفضّل » « ابو الفضل » نوشته (2)

اما موضوع تشیع او همین بس که علامه تهرانی در کتاب « الذریعه » ( که ویژه شناخت تصانیف و آثار قلمی شیعه می باشد ) زیر عنوان « تاریخ

ص: 257


1- معجم المولفین 314 / 12
2- الاعلام 279 / 7

« اصفهان » و نیز « محاسن اصفهان » از وی نام برده (1) و دلیلی هم برخلاف آن بنظر نرسیده است.

توضیحاً کتاب محاسن اصفهان که تنها اثر بنظر رسیده مافروخی است به دستیاری آقای سید جلال الدین تهرانی در سال 1312 ش در تهران چاپ و منتشر گردید.

اما ترجمه آن با اضافاتی بقلم « حسین بن محمد بن ابی الرضا اوى اصفهانی » ( در گذشته 729 ه ) انجام و در سال 1328 ش وسیله عباس اقبال با فهرست های مختلف چاپ و انتشار یافت

ابراهیم بن ناصر طباطبا بعد از (479 )

ابو اسماعیل ، ابراهیم بن ناصر بن طباطبای اصفهانی

از معاریف نسب شناس و مورخین شیعه در نیمه دوم قرن پنجم بوده است.

به شرحی که علامه محقق سید مهدی خرسان نجفی در مقدمه کتاب « منتقله الطالبیه » نام برده نگاشته و از تعبیرات خود مولف در موارد برداشت نموده ابراهیم بن ناصر شیعه زیدی و معتقد به امامت زید بن علی بن الحسین و بعداً پیرو دیگر افرادی ازین سلسله بوده (2) و طبق نوشته خود او ( ص 153 ) تنها شهری که در آن داخل شده شهر ری بوده و معمولا در طریق آن ،قم، ساوه و آوه نیز معبر بوده اما ورودش بدان

ص: 258


1- الذریعه 233 / 3 و 126 / 20.
2- ص 42 - 41 .

شهرها معلوم نیست .

و از تاریخ گواهی کتبی او بر عهدنامه امام امیر مومنان ( علیه السلام ) که برای م و بدان مجوس صادر نموده (1) و آخرین و بالاترین تاریخی باشد که از قلم مولف به نظر رسیده ، معلوم می شود تا سال 479 در قید حیات بوده ، اما بعد از این تاریخ نمی توان نظر قاطعی در وفات یا حیات وی ابراز کرد .

علامه تهرانی در طبقات کتاب منتقله الطالبیه را از ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر طباطبا دانسته (2) لکن در الذریعه به نقل از شیخ محمد باقر کجوری در جنّة النعیم ، فی احوال عبد العظیم ( ص 484) به ابو اسماعیل ، ابراهیم بن عبد الله بن حسن بن علی شاعر نسبت داده، آن گاه کتاب دیگری را بنام «ا لمنتقلة فی علم النسب » از ابو اسماعیل ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم بن عبد الله بن حسن بن علی شاعر معرفی می کند (3).

در حقیقت یکجا کتاب « منتقله الطالبیه » را به ابراهیم بن ناصر بن ابراهیم نسبت داده و در جای دیگر به جد او، و ظاهراً حق مطلب همان باشد که در مقدمه آقای خرسان برکتاب آمده و علامه تهرانی خود در طبقات ایراد فرموده است.

ص: 259


1- مرحوم محدث عالی قدر حاجی نوری در کتاب « کلمه طیبه »، ص 38 - 39 حکایت از طوماری ( شامل عهدنامه اعطائی امیر مومنان علیه السلام به م وبدان و عشیره آن ها ) نموده که مذیل به گواهی کتبی و تایید 24 نفر از اشراف و شخصیت های شیعه از جمله ابراهیم بن ناصر در تاریخ 479 می باشد و حاجی نوری خود آن را در سامرا رویت نموده و متن آن را عینا در کتاب نام برده ضبط فرموده است.
2- طبقات اعلام الشیعه قرن 5 ص 3.
3- الذریعه 4 / 23-5.

و بهر حال کتاب « منتقله الطالبیه » که با پاورقی های تحقیقی فراوان و مقدمه مفصل آقای خرسان بسال 1388 ه / 1969 م در 424 صفحه در نجف بچاپ رسیده شامل بازشناخت مرکز انتقال سادات و علویین از محلی به محل دیگر و مرکز اقامت آن ها تا اواخر قرن پنجم به ترتیب نام بلاد مربوطه می باشد و کتابی است در نوع خود بی نظیر یا کم نظیر کتاب دیگری هم ابن فندق بیهقی در« لباب الالباب » بدو نسبت داده بنام دیوان الانساب و مجمع الاسماء و الالقاب که نسخه آن در کتاب خانه عمومی امام امیر المومنین ( علیه السلام ) در نجف موجود بوده (1)

محمد حسنی اصفهانی (قرن 5)

مرحوم علامه سید محسن امین بعنوان : محمد بن احمد طباطبا

حسنی اصفهانی از وی نام برده و او را در زمره شعرای شیعه در قرن پنجم قلم داد نموده، اما دیگر چیزی درباره او نگفته و بدین مقدار به معرفی او اکتفاء کرده است (2)

ص: 260


1- مقدمه آقای خرسان ص 42
2- اعیان الشیعه ج 1 بخش دوم ص 181 .

احمد بن محمد بن زر ( ذر ) اصفهانی (422)

به گفته ابن حجر وی واعظ معتزلی مذهب بوده است (1) لکن علامه تهرانی پس از نقل کلام این حجر فرماید : هم چنان که صاحب ریاض العلماء معتقد است اعتزال سپر تشیّع بوده که از روی تقیه بخاطر اشتراک این فرقه در بعض مسائل عقیدتی باشیعه بعضی تظاهر به اعتزال می کرده اند در حالی که شیعه خالص بوده اند.

بدین ترتیب علامه تهرانی شخص فوق الذکر را در کتاب های خود بعنوان یکی از اعلام شیعه ثبت و معرفی کرده است و مولف نیز به پیروی از آن بزرگوار رجال شناس درین جا به ذکر او پرداخته (2)

احمد بن فاذشاه (433)

ابو الحسین ، احمد بن محمد بن حسین بن فاذشاه ، رئیس اصفهانی. حافظ ذهبی و ابن عماد که هر دو از رجال شناسان معروف اهل تسنن اند هر یک نام برده را مصاحب طبرانی و راوی معجم کبیر او و شیعه معتزلی دانسته اند (3) ، هم چنان که یافعی نیز از وی بعنوان را وی معجم کبیر طبرانی یاد نموده است. (4)

ص: 261


1- لسان المیزان ج 1 ص 330 شماره 900.
2- طبقات اعلام الشیعه قرن پنجم ص 23.
3- میزان الاعتدال 1361 رقم 546 شذرات الذهب ابن عماد 159 / 5
4- مراه الجنان یافعی 54 / 3 ضمن حوادث 433

و ابن حجر - به نقل از ابو زکریا بن منده همین مطلب را با تعبیر تعصب آمیزتر ایراد نموده و اضافه کرده است کنیه اش ابو الحسن اصفهانی بوده و گروهی از اصفهانیین از وی روایت نموده، آن گاه دوبیت از اشعار او را نقل کرده (1)

بنابراین ارباب رجال و تراجم درجه اول اهل تسنن با اعتراف به مقام فضل و نقش وساطت او در نقل مهم ترین کتاب حدیث همانند ( معجم - کبیر - طبرانی ) نیز اعتراف به تشیّع وی کرده و چون در پاره ای از مباحث کلامی و عقیدتی از قبیل انکار ر ویت خدا اثبات عدل الهی ، انکار جبر و... مرز مشترکی بین شیعه و سنی معتزله وجود داشته است بدین سبب مولفین کتب رجال از شخصیت های شیعه حتی امثال سید مرتضی و صاحب بن عباد به غلط تعبیر به معتزلی بودن کرده اند.

والا جمع بین تشیع با ( ویژگی های عقیدتی ) و عملی و اعتزال ( که بالاخره همان رشته تسنن و عقیده به خلافت زمام داران قبل از امیر مومنان علی ( علیه السلام ) می باشد ) محال و غیر عملی بوده و هیچ گاه معتزلی بودن هیچ یک از افراد شیعه قابل قبول نیست همان طوی که افراد معتزله هم از شیعه بودن و عقیده به خلافت بلافصل علی ( علیه السلام ) تحاشی داشته و فراری بوده اند.

در پایان علامه امین و علامه تهرانی هر دو احمد بن فاذشاه را در کتاب های خود بعنوان شیعه نام برده و بدان اعتراف کرده اند (2)

ص: 262


1- لسان المیزان 286 / 1 ، سیر اعلام النبلاء 515 / 17
2- اعیان الشیعه 262 / 9 ، طبقات اعلام الشیعه 22 / 5

ابو مس ابو مسلم مهرایزد نحوی (459)

ابو مسلم ، محمد بن علی بن حسین بن مهر ایزد نحوی اصفهانی .

وی از ادبای بنام و لغت دانان معروف و صاحب تفسیر قرآن مجید در بیست مجلد و بالاخره از دانشمندان شیعه در سده پنجم هجری بوده است .

علامه امین در کتابی که ویژه شیعه شناسی است (1) و علامه تهرانی در کتابیکه شامل شناخت کتب شیعی می باشد (2) هر یک به شرح بالا از وی نام برده اند و عنوان معتزلی بودن او را که ابن عماد و دیگران (3) نسبت داده اند، مردود دانسته و اشتهار بدان را سرپوش تشیّع و سپر دفاع و تقیه از دشمن دانسته اند.

بدیع الزمان نطنزی اصفهانی (497 یا 499)

عبد الحسین بن ابراهیم نطنزی اصفهانی یا بنوشته سیوطی و حاج خلیفه و معجم المولفین حسین بن ابراهیم و به نقل سیوطی وی سبط محمد بن علی نطنزی صاحب الخصایص العلویه على سایر البریه و در گذشته (497) می باشد .

ص: 263


1- اعیان الشیعه 148 / 46
2- الذریعه 258 / 4
3- شذرات الذهب ،254 / 5 ، سیر اعلام النبلاء 146 / 18 با ضبط « مهربرد » بجای مهرایزد ، العبر 247 / 3 و غیر آن.

وی از ادبای معروف و شعرای سر شناس و مسلط بزبان های فارسی و عربی نیمه اول قرن پنجم و دارای کتابی است بنام « دستور اللغه العربیه » یا « الخلاص ».

از این کتاب نسخه هائی در کتاب خانه های سپه سالار، مجلس، و دیگر جاها موجود است.

ابن یوسف شیرازی مولف فهرست کتاب خانه سپه سالار نویسد :آغاز کتاب چنین است:

[ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي ابْدَعِ الْعالِمَ بِقُدْرَتِهِ وَ خَصَّ بَنِي آدَمَ بِكَرَامَتِهِ و الصّلاة على خِيرتِهِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَرِيَّتِهِ وَ عَلَى آلِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ بَعْدُ فَهَذَا دستور اللغه اَلْعَرَبِيه ... ]

آن گاه مولف خود توضیح می دهد که شامل بیست و هشت کتاب و هر کتابی 12 باب و مجموعاً حدود هفت هزار بیت است ، و شاید بخواجه نظام الملک اهدا شده باشد.

جهت آگاهی بیشتر بمصادر زیر رجوع شود . (1)

ص: 264


1- الذریعه 165 / 8، بغیه الوعاه ،231، کشف الظنون ،754، فهرست کتاب خانه سپه سالار 176 / 2 - 180 معجم المولفین 305 / 3

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن ششم

اشاره

راغب اصفهانی

محمد ابیوردی

ابو المعالی نحاس

فخر الدین اسدی

حسین بن علی طغرائی

ابو الفرج صیرفی

على باقولى

بدیع اسطرلابی

ابن اخوه بغدادی

ابو اللطیف جرقویه ای

حسن ( یا حسین ) رستمی

ابو المعالى هبه الله بن محمد

ابو الفتح نطنزی

هبه الله بن داود

انوشیروان اصفهانی

افضل الدین مهابادی

مجدالدین دستگردی

شرف الدین دستگردی

شرف بن عبد المطلب

جمال نقاش اصفهانی

جمال منشی

شرف الدین شفروه

جمال الدین عبد الرزاق

رفیع الدین لنبانی

ص: 265

راغب اصفهانی (502)

ابو القاسم ، حسین محمد بن فضل بن محمد اصفهانی مشهور به راغب .

صاحب ریاض از وی در هر دو بخش کتابش نام برده و در بخش اول نویسد: از مشاهیر حکمای اسلام و در شیعه بودنش اختلاف است و عامه و بعض خاصه تصریح به عامی معتزلی بودن وی کرده اند ، لکن شیخ حسن بن علی طبرسی مولف « کامل بهائی » در پایان کتاب « اسرار الامامه » تصریح باین که او از حکمای شیعه امامیه است نموده و ما شرح حال مفصل او را در بخش دوم که ویژه ( علمای سنّی است ) آوردیم، درین بخش اول نیز ( که مختص به شناخت علمای امامیه است ) به قسمتی از شرح حالش پرداختیم (1)

صاحب روضات الجنات ضمن نقل کلام صاحب ریاض فرماید:

ص: 266


1- ریاض العلماء ج 2 ص 172.

نقل فضائل اهل بیت تنها و بدون پایبند بودن به اصول تشیع، دلیل بر تشیّع نیست والا مصداقی برای مخالفین پیدا نمی شود .

سپس اضافه کرده هیچ یک از کتب اهل تسنن حتى اشد نواصب خالی از ذکر فضیلت اهل بیت نیست مع الوصف پاره ای از تعبیرات در کتاب های راغب از قبیل تعبیر بی قید و شرط از علی به امیر المومنین و امثال آن، وعدم نقل او از خلفای طرف مقابل علی ( علیه السلام ) ، موید شیعی بودن اوست و الله اعلم . (1)

و علامه تهرانی هم در کتاب شیعه شناسی خود نام او را مطرح و به نقل کلام صاحب ریاض و ذکر بعض تالیفات او و نیز نقل کلام سیوطی در عامی مذهب بودن راغب اکتفاء نموده، بدون اظهار نظر قطعی در نفی و اثبات تشیّع او (2)

راغب را تالیفاتی باشد بدین شرح

1 - کتاب « الاخلاق » ، نسخه آن در کتاب خانه برلن موجود است .

2 - تفسیر « القرآن »، نسخه ای از آن در کتاب خانه ایاصوفیا ترکیه العیسال است.

3 - « تفصیل النشاتین و تحصیل السعادتین »، نسخه ای از آن در دار الکتب المصریه قاهره موجود است.

4 - « حلّ متشابهات القرآن » نسخه ای از آن در کتاب خانه راغب پاشا در آستانه ترکیه می باشد .

5 - « الذریعه الى مکارم الشریعه » چاپ مصر بسال 1299 ق و

ص: 267


1- روضات الجنات ص 248
2- طبقات اعلام الشیعه 81 / 6

فارسی آن در موزه بریطانیا موجود است.

6 - « محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء » بطور مکرر در مصر و ایران بچاپ رسیده .

7 - « مفردات الفاظ القران » در سال 1324 ق در مصر چاپ شده و بعداً هم در ایران (1)

محمد ابیوردی اصفهانی (507)

ابو المظفر، محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن اسحاق... ابیوردی اصفهانی

پیشوای فن ادب و لغت و شعر و یگانه عصر در رشته حدیث ، نسب و تاریخ و بالاخره جامع فنون و علوم و از مفاخر روزگار بود و روزگاری پرفراز و نشیب داشت.

ابیوردی در بغداد در دستگاه موید الملک بن نظام الملک بود اما موید الملک براثر سعایت یکی از دشمنانش، مبنی برینکه ابیوردی خلیفه بغداد المستظهر بالله را هجو نموده و خلیفه فاطمی مصر را مدح ، خلیفه بغداد حکم به اباحه خونش صادر کرد.

ابیوردی از روی اضطرار به همدان گریخت و با انتساب ساختگی بخاندان اموی عثمانی و ملقب شدن به اموی، سرپوش برروی موضوع

ص: 268


1- تاریخ آداب اللغه ، جرجی زیدان 47 / 3 ، الذریعه 374 / 1 و 274 / 4 ، 351 و 45 / 5 و 73 / 7 و 28 / 10 و 128 / 20 و 364 / 21 با اشاره به اختلاف در شیعه یا سنی بودن او.

مورد اتهام و ارتباط با خلیفه فاطمی قرار داد آن گاه باصفهان وارد شد و نخست به آموزش فرزندان زین الملک برسق پرداخت و بعداً بدربار سلطان محمد ملکشاه سلجوقی راه یافت و نظارت بر اشراف مملکت بعهده او واگذار شد و بالاخره بر اثر زهری که یکی از درباریان باو خورانید و باحتمالی بر اثر ابتلاء بمرگ ناگهانی در حضور شاه، پاهایش لرزید و بر زمین افتاد و همین که او را بخانه بردند در بین دو نماز از دنیا رفت.

یاقوت پیرامون بازشناخت او اشعاری را که از جمله در مدح امام حسین است نگاشته و از جمله این بیت است

فجدّى وَ هُوَ عَنْبَسَةُ بْنُ صَخْرٍ *** بَرِى ءُ مِنْ یزید وَ مَنْ زیاد

نیز پیرامون ترجمه ادیب بغدادی، علی بن سلیمان، آن چه را که ابیوردی در کتاب « تعله المشتاق الى ساکنى العراق » نوشته حکایت نموده که گوید:

« وَ قَدْ صَمَمْتُ اَلْعَزْمُ عَلَى مُعَاوَدَةِ اَلْحَضْرَةِ اَلرَّضَوَيْهِ بِخُرَاسَانَ لاَنَهَى الى ما قَاسَيْتُهُ فِى اَلتَّاخِرِ عَنِ اَلْخِدْمَةِ... »

و جز این گونه اشعار و عبارات که بی ارتباط به عالم تشیّع او نیست ، لکن در اثبات تشیّع وی کافی است که گروهی از اعلام شیعه و محققان شیعه شناس امثال شیخ حر عاملی، علامه افندی ، علامه امین و علامه تهرانی هر یک او را به تشیّع و حسن عقیدت و مکارم اخلاق و مواظبت بر آداب دین ستوده و نام وی را در کتب شیعه شناسی ثبت نموده اند.

بنوشته یاقوت و دیگران او دارای تالیفات زیادی است از جمله:

1- « تاریخ ابیورد و نساء » ، 2- « المختلف و الموتلف » ، 3- « قبسه العجلان فی نسب آل ابی سفیان» ، 4- « نهزه الحافظ » ، 5- « المجتبى من المجتنی » در رجال ، 6- « کتاب ابی عبد الرحمن نسائی در

ص: 269

سنن ماثوره وشرح غریب آن 7- « طبقات العلماء فی کل فن »، 8- کتابی بزرگ در انساب، 9- « تعله المشتاق الى ساکنی العراق »، 10- صهله « القارح » ، ردّ بر دیوان سقط الزند ابى العلاء معری (499)، 11 « دیوان شعر » که بطور کامل بسال (1327) در بیروت چاپ شده و بخش مقطعات آن بسال (1277) در مصر چاپ سنگی شده و نسخه خطی آن که در سال 723 کاتب از کتابت آن فراغت جسته در کتاب خانه ملک تهران موجود می باشد (1)

ابو المعالی نحاس اصفهانی (512)

ابو المعالی نحاس ، وزیر عضدالدین سدید الملک

به نوشته عقیلی وی از اعضاء دیوان ملکشاه سلجوقی بود که به مقام وزارت رسید و بر اثر بخل و امساک ، اعیان دستگاه خلافت به ضد او برخواسته و او را به زندان انداختند، پس از زندان گریخت و به لشگرگاه برکیارق رفت و در سال 507 در همدان بدرود حیات گفت (2) در کتاب خط و خطاطان نویسد: در بیشتر علوم ماهر و در فن خط

ص: 270


1- معجم الادباء 41 / 13 و 234 / 17-266 ، بغیه الوعاه ص 16 ، امل الامل شیخ حر عاملی، ص 496 روضات الجنات ص 185 ، اعیان الشیعه 261 / 43، طبقات اعلام الشیعه 247 / 6 ، الذریعه 220 / 4 ، 52 / 1929 و 218 / 20 وسایر اجزاء ، مصفى المقال ،389 اعلام زرکلی 209 / 6 معجم المولفین 314 / 8 و دیگر مصادر
2- آثار الوزراء ص 141

استیفاء و سیاق قادر و در عصر خویش همانندی نداشت و به سال 519 در گذشت (1)

و در مجمع الفصحاء گوید: فاضلی است آگاه ، عالمی است ذیجاه ، حکیمی است ،شاعر و شاعری است ،ماهر و بسال 512 ه در گذشته است (2)

و علامه تهرانی ضمن اسامی شعرای شیعه به نقل از مجمع الفصحاء از وی و دیوانش نام برده و این شعر را هم از او نقل کرده است

گرهمه ساله بود کامروا مردم نیک *** پس چه بود آن همه ناکامی پیغمبر و آل (3)

طغرائی (515 - 453)

ابو اسماعیل ، عمید وزیر موید الدین فخر الکتاب، حسین بن علی بن محمد بن عبد الصمد اصفهانی و نویسنده معروف به « طغرائی »، امامی شهید و کشته شده به سم شاعر فاضل شهیر، صاحب « لامیه العجم » مقابل « لاميّه العرب.... »

مرحوم علامه صدر پس از ذکر نام طغرائی با مشخصات بالا و اشاره بشرح لامیه العجم صفدی گوید بدان جهت وی را طغرائی گویند که وزیر سلطان مسعود بن محمد سلجوقی در موصل بود و سر لوحه

ص: 271


1- ص 84 بنقل تذکره القبور ص 110
2- مجمع الفصحاء 78 / 1.
3- الذریعه 50 / 9

فرامین سلطانی را ( که در آن زمان معمول بوده است ) می نوشته ، و لامیه العجم را در سن 57 سالگی ، بسال 505 بنظم درآورد و در سال 515 برادر سلطان مسعود او را کشت (1) .

یاقوت زیر عنوان استاذ موید الدین ابو اسماعیل اصبهانی معروف بطغرائی... نویسد: « طغرائی آیتی در نویسندگی و شعر و با اطلاع از فن کیمیاو در طول سلطنت سلطان محمد سلجوقی عهده دار دیوان طغرا ورئیس دفتر انشاء بود که دولت سلجوقی بدان تشرف یافت، و دولت ایوبی بسوی آن تشویق می شد و پیوسته از مقامی به مقام بالاتر انتقال می یافت تا به پست وزارت نائل گردید و در دو دولت سلجوقی و امامیه کسی همانند او در هنر انشاء پیدا نشد، جز امین الملک ، ابی نصر عبّی ، و او راست در عربیت و علوم ارزشی همیشگی، چنان چه نظم و نثر او بلاغت اثر و معجز نماست.

سپس می نویسد: در واقعه جنگ بین سلطان مسعود بن محمد و برادرش سلطان محمود در حالی که سنش متجاوز از شصت بود، کشته شد

روایت شده که هنگامی که سلطان محمود عازم کشتن طغرائی شد، دستور داد او را بدرختی بستند و در حالی که ماموران تیرانداز در برابر او صف کشیده ، منتظر فرمان بودند کسی را مامور کرد تا از پشت ،درخت آن چه را که طغرائی می گوید بنویسد و طغرائی درین حال چهار بیت سرود... و این ابیات حاکی از کمال علاقه او به حق و مبرا بودن وی از اتهام

ص: 272


1- تاسیس الشیعه 223

الحاد و زندقه می بود که بدو نسبت داده بودند، سلطان محمود بحال وی رقت کرد و دستور آزادی او را صادر ،نمود اما مجدداً بر اثر اغرار و کارشکنی وزیر خود ، کمال نظام الدین ابو طالب علی بن احمد بن حرب سمیرمی ، او را کشت (1) و بسال 516 خود این وزیر حسود خائن بدست غلام طغرائی کشته شد .

علامه امینی دربارهٔ او نویسد: طغرائی، شاعر علمای امامیه است... و شهرت و مقام فضل او بی نیاز کننده از ستودن ستایندگان می باشد (2)

گذشته از اعلام نام برده سایر اعلام و ارباب رجال و تراجم عموماً از طغرائی با تجلیل هر چه بیشتر نام برده و بالاخره به عبارات مختلف و تعبیرات گوناگون او را به عالی ترین مقام علم و ادب و نبوغ در شعر و انشاء و پایبندی عمیق به تشیّع و علاقمندی باهل بیت رسالت ستوده اند و او راست دیوان شعری که بسال 1300 در جوائب ترکیه چاپ و انتشار یافته (3) و نسخه های خطی آن در دارالکتب المصری و برلن و موزه لندن و پطرسبورک موجود است (4)

از نمونه های شعر او که بهترین گواه بر قدرت شعر گوئی وسعه اطلاع و جامعیت در فنون مختلف علمی و ادبی است قصیده لامیه العجم وی می باشد که خود در شهرت جهانی طغرائی نقش بسزائی

ص: 273


1- معجم الادباء 79 - 56 / 10
2- شهداء الفضیله ص 40
3- الذریعه 648 / 9، دائره المعارف الاسلامیه 227 / 15، طبقات اعلام الشیعه قرن 6 ص 80
4- اداب اللغه ج 3 ص 23

داشته است .

این قصیده بالغ بر 59 بیت ضمن دیوان او و بعداً در حاشیه معلقات سبع چاپ و منتشر گردید و بطور کامل در معجم الادباء ( ضمن شرح حال شاعر ) ذکر شده .

نظر باهمیتی که این قصیده دارا بوده پیوسته توجه عموم دانشمندان و ادبای شیعه و سنی و حتی مسیحی اروپا را بخود معطوف نموده و هر یک بشرح و ترجمه آن پرداخته و اکنون ما از باب نمونه به بعضی از آن ها اشاره می کنیم :

1- « ادوارد بوکوک اب »، لامیه العجم را بزبان انگلیسی ترجمه و بسال 1661 م در اکسفور چاپ و انتشار داده.

2- « لیونارد شابیلو » (1768) بسال 1758 لامیه العجم را به انگلیسی ترجمه کرده است.

3- « رایسکه » ، مستشرق المانی (1774) بسال 1756 در لنبریج، لامیه العجم را به آلمانی ترجمه و یک صد نسخه آن را بفروش رسانید.

4- « فران » آلمانی (1851) لامیه العجم رابسال 1814 در قازان منتشر ساخت.

5- « رو » از استادان معهد عالی مغرب علیا بسال 1903 م کتابی بنام لامیه العجم للطغرائی نگاشته و انتشار داده است.

6- « ماشویل فرانسوی » (1922) کتابی بنام « دراسه و ترجمه لامیه العجم » نگاشته و نسخه اصل خود مولف در دارالکتب الوطنی ( کتاب خانه ملی ) تونس موجود می باشد (1)

ص: 274


1- المستشرقون صفحات 297،222، 468، 472، 693 و 934 ، و تاریخ اداب جرجی زیدان 23 / 3

و در دائره المعارف الاسلامیه پیرامون کلمه طغرا اضافه بر آن چه ما نام بردیم بیش از ده نوع ترجمه و شرح بزبان های لاتین انگلیسی و فرانسوی را بقلم ادباء و مستشرقین اروپائی معرفی نموده که همه آن ها چاپ و منتشر گردیده و ما تنها به یکی دوتای آن اشاره کردیم.

و اما شروح عربی ،آن پس بنظر می رسد نخستین شرح همانست که محب الدین ، ابو البقاء، عبد الله بن حسین عکبری (616) بنام « شرح لامیه العجم » (1) نگاشته و بعداً صلاح الدین خلیل بن ایبک صفدی (764) شرحی بر قصیده لامیه العجم نگاشته بنام الغیث المنسجم فی شرح لامیه العجم در 550 صفحه و این شرح بسال 1290 در اسکندریه و بسال 1305 ضمن دو جلد در قاهره بچاپ رسیده (2)

و اضافه برین شروح و تراجم حاجی خلیفه ده ها نوع شرح مختصر و مفصل و تخمیس معرفی کرده که دانشمندان سنی نوشته اند، نیز در « دائره المعارف الاسلامیه » (3) شش شرح و تلخیص برای « لامیه العجم » معرفی می کند که حاج خلیفه نامی از بعض آن ها نبرده و ظاهراً از آن ها بی اطلاع بوده است و علامه تهرانی پنج شرح بقلم دانشندان و ادبای شیعه معرفی می کند که حتی نسخه برخی از آن ها یافت می شود (4)

ص: 275


1- دائره المعارف 1 سلامیه 227 / 15 ، هدیه العارفین .409
2- تاریخ اداب اللغه 177 / 3
3- کشف الظنون 1537 / 2 - 1539
4- الذریعه 43 / 14.

و اما سایر آثار و تالیفات طغرائی بنابنوشته یاقوت و دیگران پس امام محمد بن هیثم اصفهانی گفته است: استاذ ابو اسماعیل طغرائی با تیزهوشی مخصوص بخود سر کیمیا را فاش و رمز آن را گشود و گنج های آن را استخراج کرد و درین باب تصانیفی از خود باقی گذارد بدین قرار :

1- « جامع الاسرار » ، 2- « کتاب تراکیب الانوار » 3- « کتاب حقایق الاستشهاد » ، 4- « کتاب ذات الفوائد » ، 5- « کتاب الرد على ابن سینا فی ابطال الکیمیاء »، 6- « مصابیح الحکمه »، 7- « مفاتیح الرحمه » (1)

و زرکلی تنها کتاب های شماره یک را ( با قید باین که در 55 ورق می باشد ) و دو را ( با اضافه قصیده ای بزبان فارسی و شرح آن بعربی در فن کیمیا ) از فهرست تمهیدی نقل کرده است. (2)

در پایان این مقال برای آگاهی بر تفصیل بیشتر و منابع تحقیقی جز آن چه بدان اشاره شد رجوع شود به مصادر زیر (3) .

ص: 276


1- معجم الادباء 58 / 10
2- اعلام 267 / 2.
3- اعیان الشیعه ، 8876 / 27 ، وفیات الاعیان ، 438 / 2-442، امل الامل 473 ، شذرات الذهب ، 41 / 4-43 ، روضات الجنات ،248 ، مراه الجنان ، 210 / 3 ، معجم المفهرس 36 / 4 ، الکنى و الالقاب قمی ،408 / 2 دائره المعارف الاسلامیه 1225 / 4 ، انساب سمعانی 543

شیخ ابو الفرج صیرفی اصفهانی ( 532 - 444 )

قرن ششم

اشاره

شیخ ابو الفرج ، سعید بن ابى الرجاء صیرفی اصفهانی.

مولف ریاض العلماء او را از مشایخ قطب راوندی ( در گذشته 573) دانسته و نویسد: قطب در کتاب خرایج و جرایح از وی نقل روایت کرده و ظاهر این باشد که نام برده از شیعه است (1) .

هم چنان که مرحوم افندی ،نوشته، قطب راوندی روایت مفصلی از وی نقل کرده مشتمل بر عبور لشکر ابن زیاد و اسرای کربلا از دیر راهب نصرانی در راه شام و درخواست عملی راهب از عمر سعد به امانت در راه گرفتن سر مقدس امام حسین علیه السّلام را در مدت توقف در مجاورت دیر و پرداخت ده هزار دینار ارث پدرش را بخاطر تحویل سر و شست شو دادن آن را با مشک و کافور و اسلام آوردن او به برکت چنین برخوردی و تبدیل شدن ده هزار سکه در هم یا دینار به قطعه های خزف و گل پخته ای که بر یک طرف آن آیه شریفه ( وَ لا تَحْسَبْنَ اللهُ غافلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظالِمون ) (2) نقش بسته بود و بر طرف دیگرش آیه شریفه ( وَ سَيَعْلَمُ اَلَّذِينَ ظَلَمُوا اىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ) (3) ، تا آخر روایت که خواندنی است و باید به اصل کتاب و دیگر مصادر ذیل رجوع گردد (4)

ص: 277


1- ریاض العلماء ،418 / 2 ، اعیان الشیعه 230 / 34 ، دول الاسلام ذهبی 53 / 2، با اکتفاء به ذکر تاریخ فوت ابو الفرج.
2- ابراهیم 42 / 14.
3- شعراء 227 / 26
4- الخرائج و الجرائح 577 / 2-582، بحارالانوار 184 / 45 ، نیز 224 / 44، عوالم 111 / 17 و 398.

على با قولی ( بعد از 535)

ابو الحسن علی بن حسین بن علی اصفهانی، ضریر نحوی با قولی معروف به « جامع ».

یاقوت - بنقل از «الوشاح » فرید خراسان ، ابو الحسن، علی بن زید بیهقی بمعرفی او پرداخته و ضمن بزرگ داشت مقام علمی و پیشی گرفتن او بر متقدمین :گوید با قولی در نحو و اعراب بکعبه ماند که افاضل عصر در بگاه اویند....

آن گاه از نامه هائی حکایت می کند که وی بسال 535 مبنی بر سئوال از معنای شعر فرزدق :

« وَ لَيْتَ خُرَاسَانَ اَلَّتِي كَانَ خَالِدٌ *** بهَا اسداً اِذ كَانَ سَيْفاً اَمِيرُهَا »

بفضلاء خراسان نگاشته و هر یک از آن ها شرحی پیرامون آن شعر نوشته اند.

و او راست تالیفات و آثار گران قدری بدین قرار:

1- « شرح اللمع »، 2- « کشف المشکلات و ایضاح المعضلات فى علل القران » 3- کتاب « الجواهر فی شرح جمل عبد القاهر»، 4 « المجمل » ، 5- کتاب « الاستدراک علی ابی علی » ، 6- « کتاب البیان فی شواهد القرآن » ، 7 - « الکشف فى نکت المعانی و الاعراب و علل القراءات المرویه...» و ... (1)

ص: 278


1- معجم الادباء 164 / 13 - 167 ، بغیه الوعاه ،335 روضات الجنات 464 ، کشف الظنون 263 - 603 1160 - 1493 ، هدیه العارفین 697 / 1، اعلام زرکلی 90 / 4، ریحانه الادب ،245 / 1، طبقات اعلام الشیعه 185 / 6-186 ، الذریعه 266 / 4 و سایر اجزاء ، معجم المولفین 75 / 7 .

بدیع اسطرلابی (534 یا 539)

ابو القاسم ، هبه الله بن حسین بن یوسف ( یا احمد ) اسطرلابی اصفهانی بغدادی .

علامه تهرانی با ذکر نام او و اثر شعریش عملا به شیعه بودن وی اعتراف کرده (1) و علامه عبد الله نعمت لبنانی در « فلاسفه الشیعه (2) » وی را مورد شناخت قرار داده است.

عمر رضا کحاله و استاد قدری طوقان نوشته اند: وی در اصفهان پرورش یافته و در بغداد در گذشته (3) و ابن ابی اصیبعه و زرکلی نوشته اند بسال 510 در اصفهان بوده است (4)

بدین ترتیب بدیع اسطرلابی، شیعه اصفهانی و از اعلام قرن ششم هجری بوده است. لکن معلوم نیست از چه رو علامه تهرانی از ذکر نام او در طبقات اعلام الشیعه ثقات العیون فی سادس القرون خودداری یا غفلت فرموده .

ص: 279


1- الذریعه 94 / 8 و 130 / 9
2- ص 222 و ترجمه آن ص 586.
3- معجم المولفین 137 / 13 ، تراث العرب العلمى 342 .
4- عیون الانباء ص 376 ، الاعلام 58 / 9

موقعیت علمی بدیع اسطرلابی :

ابن ابی اصیبعه از وی تحت عنوان یکی از حکمای فاضل ، ادبای عالی قدر پزشکان دانشمند و فیلسوف متکلم نام برده که به حکمت و کلام و ریاضی علاقه بیشتری داشت و علم رصد و نجوم را بخوبی می دانسته (1)

ابن قفطی :گوید در تهیه ابزار و آلات فضا شناسی و نجوم و اطلاع بر اسرار آن و شناخت سیر نور، یگانه عصر خود بود و فعالیت های مربوطه را بر اساس دلایل هندسی انجام می داد و صنایع خود را عموما با قوانین اقلیدس اثبات نموده و با ابتکارات علمی خویش عملا از ارزش این گونه آثار سابقین کاسته است. او در برابر استنباط و اختراع آن ها دست بکار های اعجاب انگیزی زده و کار هائی را که درین رابطه پیشینیان از آن عاجز و ناتوان بودند انجام داده و سر انجام به ابزار و آلاتی دست زده که دیگران بدان دست نیافتند.

بطور خلاصه هر یک از رجال نویسان و اساتید و متخصصین فنون ،نام برده با عالی ترین تعبیرات از وی یاد کرده و او را یگانه عصر خود، مبتکر، مخترع و از بزرگ ترین رجال دوره خویش در اسطرلاب دانسته و بدان اعتراف کرده اند.

یکی از آثار ادبی او درة التاج من شعر ابن حجاج است که بر اثر علاقه باشعار ابن حجاج اقدام بجمع و ترتیب آن ها نمود.

بنوشته یاقوت حموی این اشعار را ضمن 141 باب و هر بابی شامل فنی از فنون شعر تنظیم و به درة التاج... نام گذاری کرد .

ص: 280


1- ص 376

اثر دیگرش دیوان خود بدیع است که ارباب رجال از آن نام برده، لکن از وجود نسخه اش اطلاعی در دست نیست

سوم اثرش ( زیج ) است که بنام « المعرب المحمودى » جهت سلطان محمود ابو القاسم بن محمد آن را ترتیب داده است.

برای آگاهی از جزئیات بیشتر پیرامون زندگانی علمی و رشته های تخصصی او در فنون مختلف و آثار هنریش در رشته نجوم و فضا شناسی بدیگر مصادر زیر رجوع شود. (1)

ابن اخوه بغدادی (548)

الامام ، جمال الدین ابو الفضل ، عبد الرحیم بن احمد بن محمد بن ابراهیم بن خالد شیبانی معروف به ابن اخوه بغدادی ساکن اصفهان و در گذشته شیراز ...

از اعاظم علماء و اجلاء محدثین و دانشمندان شیعه و شیخ اجازه جمعی از اعلام تشیّع امثال قطب راوندی و سید ضیاء الدین فضل الله بن علی راوندی (که ابیاتی شامل نزول سوره « هل اتی » در شان امیر المومنین از کاشان باصفهان برای وی فرستاد ) و رشید الدین ابو الحسن علی بن محمد بن علی شعیری ( شعر ) بوده است.

قطب راوندی در اخر « منهاج البرائه » - شرح نهج البلاغه و

ص: 281


1- وفیات الاعیان 101 / 5 رقم 746 مراه الجنان یافعی 261 / 3، النجوم الزاهره 275 / 5 ، قوات الوفیات 313 / 2 ، معجم الادباء یاقوت 273 / 19 - 275 ، کشف الظنون 739 - 765 - 776، الوافی بالوفیات 112 / 27 - 113.

فرزندش شیخ عماد الدین ابو الفرج بن سعید بنقل صاحب معالم از وی نقل روایت کرده اند و بسال 546 در کاشان به سید ضیاء الدین راوندی و رشید الدین اجازه داده است.

ابن اخوه خود از سید سدید الدین فخرالائمه، محمد بن علی بن محمد طوسی و دیگران نقل روایت می کند و از سیده نقیه دختر سید مرتضی و او از عمویش سید رضی کتاب شریف نهج البلاغه را نقل کرده است (1)

ابو اللطیف جرقویه ای نیمه ( اول قرن 6 )

ابو اللطیف ابن احمد بن ابى اللطیف جرقویه ای اصفهانی شیخ منتجب الدین بن بابو یه درباره او نویسد:

ابو اللطیف در خوارزم اقامت جسته و مناظر فقیه و متدین بود و من خود وی را در خوارزم دیدم و نزد او درس خواندم و همه کتبی را که سید مرتضی علم الهدی ( در گذشته 436) تصنیف نموده بواسطه قاضی ابن قدامه روایت می کرد.

و علامه تهرانی وی را از رجال قرن ششم دانسته و بشرح بالا از وی نام برده است، بنابراین می توان او را از اعلام نیمه قرن ششم دانست (2)

ص: 282


1- امل الامل ص 480 ، بحار الانوار ج اجازات ص 133 - چ کمپانی طبقات اعلام الشیعه الثقات العیون فی سادس القرون ص 158 ،الذریعه 201 / 1، مستدرک نوری 491 / 3
2- طبقات اعلام الشیعه ثقات العیون فى سادس القرون ص 8 -

حسن ( یا حسین ) رستمی اصفهانی ( نیمه اول قرن 6)

شیخ ابو عبد الله حسن بن ابی طیب عباس بن علی بن حسن رستمی اصفهانی.

علامه افندی نویسد: او از مشایخ شیخ منتجب الدین ابن بابو یه است . و چنان چه از بعض احادیث اربعین وی بر می آید نام برده از ابو الحسین احمد بن عبد الرحمان بن محمد زکوانی، از حافظ ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه، از محمد بن علی بن رحیم نقل روایت می نموده (1)

و مرحوم علامه تهرانی نخست به پیروی از صاحب ریاض از وی بعنوان حسن بن ابی الطیب، نام برده (2) ، و بعداً بعنوان حسین، آن گاه گوید: مناسب با کنیه « ابو عبد الله » حسین است نه حسن .

نیز فرماید منتجب الدین در بعض احادیث اربعین از وی روایت کرده. . . ، لکن در فهرست نامی از وی نبرده و شاید چنان چه مرحوم افندی هم احتمال داده است از اهل تسنن باشد (3) و در هر حال از اعلام نیمه اول قرن ششم بوده است.

ص: 283


1- ریاض العلماء ج 1 ص 199.
2- طبقات اعلام الشیعه قرن 6 ص .60
3- طبقات اعلام الشیعه قرن 6 ص 76

ابو المعالى هبه الله ( نیمه اول قرن 6)

ابو المعالى ، هبه الله بن محمد ( احمد ) بن مطلب ، وزیر المستظهر بالله عباسی .

نام برده به تعبیر علامه صدر در « الشیعه » و فنون الاسلام از علمای وزراء و افاضل و اخیار آنان بوده و رشید الدین وزیر غازان خان در « جامع التواریخ تصریح » به تشیّع او نموده.

و به همین جهت با این که سال ها وزیر المستظهر بود، محمد بن ملک شاه سلجوقی به خلیفه نوشت چگونه وزیر مسلمانان شخص رافضی می تواند بود؟ و آنقدر روی این موضوع تعقیب و اصرار کرد تا خلیفه وی را عزل نمود .

ابو المعالی به دربار محمد بن ملک شاه رفت و بخاطر اعاده منصب سابق متوسل به سعد الملک ،آوجی وزیر محمد بن ملک شاه گردید. محمد بن ملک شاه به اعاده پست وزارت موافقت نمود، مشروط برین که از مقتضای مذهب اهل سنت و جماعت خارج نشود و بدین ترتیب چندی به وزارت المستظهر برگشت، اما پس از مدتی روابط خلیفه و ابو المعالی تیره گردید پس ابو المعالی بر اثر احساس خطر به اصفهان مراجعت نموده و تا پایان عمر و به هنگام وفات در دیوان سرای سطنت محمد شاه که از سال 498 تا 512 سلطنت می کرد بسر می برد (1)

ص: 284


1- تاریخ فخری ص 119 ، آثار الوزراء ، عقیلی ص 143 ، مجالس المومنین قاضی نور الله ،438 / 2 ، الشیعه و فنون الاسلام ص ،89 بخش تقدم شیعه در فن نویسندگی، آثار الشیعه الامامیه جواهر الکلام ص 3736 به نقل از نسخه خطی جامع التواریخ رشیدی موجود در کتاب خانه سلطنتی ایران بعنوان هبه الله بن احمد - تاریخ ادبیات دکتر صفا 186 / 2

ابو الفتح نطنزی (600 - 482)

ابو الفتح محمد بن علی ( محمد بن احمد ) بن ابراهیم کاتب نطنزی. صاحب عبقات وی را تحت عنوان فوق ذکر نموده، لکن ابن شهر آشوب در معالم العلماء پایان شناخت افراد محمد نام - از او بعنوان محمد بن احمد نام برده است.

علامه تهرانی پس از ایراد بحث مفصلی پیرامون نام پدر، جد ، کنیه و نقل اختلافاتی که در تعابیر علامه حلی ( درخلاصه )، ابن شهر آشوب ( در معالم العماء )، ابن طاوس ( درالیقین )، حموینی ( در فرائد السمطین ) - بنظر می رسد، بحث دیگری در اثبات تشیّع نطنزی مطرح نموده و با بیانی مستند باحادیثی که او خود بی چون و چرا درباره امام امیر مومنان علی علیه السّلام آورده و ذکرش گواه بر حسن اعتقاد و عقیده او به امامت بلافصل آن حضرت است - به توجیه تعبیر های ابن طاوس و علامه و ابن شهر آشوب از وی به « عامی » و « عامی المذهب »، پرداخته ، و بالاخره او را بعنوان یک شیعی مسلّم شناسائی و نام کتابش را در ردیف کتب شیعه ثبت و تنظیم نموده (1)

ابو الفتح را کتابی است بنام « الخصایص العلویه على سایر البریه »

ص: 285


1- عبقات الانوار - بخش حدیث ثقلین ج 6 ص 1136 ، و مجلد حدیث غدیر - شامل شرح حال او به نقل از انساب سمعانی، ذیل تاریخ بغداد ابن نجار، الوافی بالوفیات صفدى ، الذریعه 173 / 7 .

که از نامش اضافه بر آن چه به محتوایش اشاره شد پیداست پیرامن فضائل و ویژگی های امام امیر مومنان علی علیه السلام تنظیم و تالیف شده .

متاسفانه از نسخه این کتاب هیچ گونه اطلاعی در دست نیست ، اما به گواهی مصادر مختلف نزدیک عصر مولف، همانند « طرائف » سیدبن طاووس و « معالم العلماء » و « مناقب ابن شهر آشوب »، که بی واسطه از آن نقل روایت کرده اند معلوم می شود نسخه آن موجود و در اختیار آنان بوده است.

لکن در عبقات الانوار و الغدیر بطور فراوان و با واسطه از آن نقل شده است.

هبه الله بن داود اصفهانی ( نیمه دوم قرن 6)

ابو المکارم ، هبه الله بن داود بن محمد اصفهانی.

وی از محدثین قرن ششم و از جمله مشایخ منتجب الدین - مولف « فهرست » که در گذشته 586 بوده است - می باشد.

به گفته مرحوم شیخ حر عاملی و دیگران او همان کسی است که کتاب المطالب فی مناقب آل ابی طالب تالیف نجم الدین بدران علوی اصفهانی را برای منتجب الدین روایت کرده است (1)

ص: 286


1- امل الامل ،342 / 2 تذکره المتبحرین رقم 1056 ، هر دو از شیخ حر عاملی، ریاض العلماء ،311 / 5 ، روضات الجنات ص 381 طبقات اعلام الشیعه ، بخش قرن 35 / 5 ذیل بدران بن شریف ، الذریعه 139 / 21.

و این کتاب را که در الذریعه هم آن را ذکر نموده اطلاعی از آن حاصل نشد.

انوشیروان اصفهانی وزیر ( نیمه دوم قرن 6)

انوشیروان اصفهانی نخست زردشتی و از خواص درباریان خوارزم شاه بود.

او برای انجام کاری از طرف خوارزمشاه مامور رفتن به دربار سلطان ملک شاه سلجوقی ( در گذشته 552 ) گردید، ولی بملاحظه ابتلاء به مرض برص و نازیبائی چهره از وارد شدن به مجلس سلطان سنجر خجالت می کشید و بی مناک بود مبادا او را تحویل نگیرند و در عین حال هم نمی توانست از انجام این ماموریت سر پیچی کند .

انوشیروان براثر راهنمائی بعض مومنین ، متوسل به حضرت رضا علیه الاف التحیه و الثناء وروحى و ارواح من یعزّ علی فداه ، گردید و آن بزرگوار را وسیله شفاء قرارداد و به برکت آن حضرت، خداوند بنحو معجز آسا وی را شفا داد و از نگرانی برص رهائی بخشید.

انوشیروان هم اسلام اختیار کرد و ناگفته پیداست که او مسلمان شیعی شد و از مال شخصی خود صندوق نقره ای جهت قبر مطهر تهیه و لیلى و اهداء نمود.

این داستان را عماد الدین طوسی در ثاقب المناقب که ظاهراً در سال 560 آن را تالیف نموده ذکر کرده (1) و مرحوم صاحب روضات

ص: 287


1- ثاقب المناقب ص 205 206 ج 1411، دارالزهراء بیروت.

الجنات از او نقل فرموده و علامه تهرانی هم از روضات (1)

فخر الدین اسدی ( قرن 6)

شیخ فخرالدین، هبه الله بن احمد بن هبه الله اسدی اصفهانی.

علامه منتجب الدین در فهرست خود از وی به عالم « صالح » تعبیر نموده است (2)

و آیت الله خوئی و علامه تهرانی با نقل کلام فوق او را در بین علماء و روات شیعه در قرن ششم قلمداد کرده اند (3)

افضل الدین مهابادی حدود ( نیمه قرن 6)

شیخ افضل الدین حسن بن علی بن احمد بن على مهابادی اصفهانی .

از اعلام ادب و فقه و ثقه صالح و از استادان و صاحبان اجازه منتجب الدین بابو یه ( در گذشته 585) بوده است ، و همو درباره اش گوید: عالم در ادب، فقیه صالح ، و ثقه متبحر بود و پیرامون معرفی جدش از وی تعبیر به امام علامه نمود و اضافه می کندکه وی دارای تصانیف و روایاتی بوده که مرا به همه آن ها اجازه داد و خود از پدرش علی و او از

ص: 288


1- روضات الجنات ص 570 طبقات اعلام الشیعه 28 / 6 ، الذریعه 5 / 5.
2- به نقل امل الامل ص 513
3- معجم رجال الحدیث 252 / 19 شماره 13288 ، طبقات اعلام الشیعه 332 / 6

پدرش احمد بن علی مهابادی که در قرن پنجم می زیسته (1) نقل روایت می کند .

و آثار او بدین قرار است :

1 - « الاعراب »، 2- « دیوان شعر »، 3- « دیوان نثر »، 4- « رد تنجیم » ، 5- « شرح الشهاب فى الحکم و الاداب » قضاعی ، 6- « شرح لمع » 7- « شرح نهج البلاغه ».

مجدالدین دستگردی حدود ( قرن 6 )

علی بن حسن بن علی، مجدالدین دستجردی ال سی ها آیت الله خوئی بنقل از شیخ منتجب الدین از وی نام برده و نوشته اند فقیه صالح بوده است (2)

تاریخ فوت او هم چون شرح زندگانیش بدست نیامد ولی با توجه باین که منتجب الدین خود در نیمه دوم قرن ششم می زیسته و با توجه به تعبیری که از وی نموده، می توان گفت از معاصران یا نزدیکان او بوده است. (3)

توضیحا دستجرد معرب دستگرد و یکی از دهات تابعه اصفهان که

ص: 289


1- اعیان الشیعه 115 / 9 ، طبقات الشیعه النابس فی القرن الخامس ص 21 ، امل الامل ص 60
2- امل الامل ص 467 ، الذریعه 239 / 9 و 1170 و 343 / 13 و 123 / 14 ، الکرام البرره ،342 المآثر و الآثار ص 200 ، تاریخ الحکماء قفطى ( ترجمه ) ص عیون الانباء 280 / 1 283 ، مصادر نهج البلاغه 210 / 1 .
3- معجم رجال 359 / 11 طبقات اعلام الشیعه قرن 6 ص 183 .

اکنون در کنار شهر تاریخی اصفهان بهمین نام شهرت دارد بوده است.

شرف الدین دستگردی ( قرن 6)

محمد بن علی حسن دستجردی ( دستگردی )

علامه تهرانی به نقل از منتجب الدین نویسد: وی مقیم قریه زین آباد و فقیه فاضل بود (1)

شرف شاه یا شرف بن عبد المطلب نیمه دوم ( قرن 6 )

سید ابو علی شرف بن عبد المطلب بن جعفر حسینی افطسی اصفهانی.

از شرح حال تفصیلی او اطلاعی در دست نیست ، لکن در روضات الجنات از وی تعبیر به شرف شاه شده و بعنوان یکی از اساتید و کسانی که شیخ منتجب الدین ( در گذشته 585) در نزد او درس می خوانده و شیعه بوده ، نام برده شده است (2)

اما منتجب الدین خود در فهرست پیرامون نام او به سه کلمه « عالم، فاضل ، نسابه » بسنده کرده و مرحوم امین و علامه تهرانی و آیت الله

ص: 290


1- طبقات اعلام الشیعه قرن 6 ص 271
2- روضات الجنات ص 381.

خوئی هم بدان چه شیخ منتجب الدین درباره او گفته اکتفاء نموده اند (1)

جمال نقاش اصفهانی ( قرن 6 )

محمد اقبال لاهوری هندی در حواشی خود بر( راحه الصدور )

ضمن ستودن جمال نقاش را به هنر های شعر گوئی، نقاشی خوش نویسی گوید: وی غیر از جمال الدین عبد الرزاق است. (2)

لکن وحید دستگردی ضمن مقدمه خود بر دیوان جمال الدین عبد الرزاق آن دو را یکی دانسته (3)

و علامه تهرانی :گوید شاید با جمال منشی یکی باشد (4)

جمال منشی ( قرن 6)

علامه تهرانی نویسد وی از شعرای شیعه و معاصر خواجه شمس الدین ، صاحب دیوان در عصر مغول بوده (5)

مولف آتش کده آذر قصاید وی را ستوده (6)

ص: 291


1- امل الامل ، ص 477 ، اعیان الشیعه 53 / 36، طبقات اعلام الشیعه قرن 6 ص 130 ، معجم رجال الحدیث 18 / 9، شماره 5697 .
2- راحه الصدور لیدن ص 477.
3- تاریخ ادبیات 731 / 2.
4- الذریعه 204 / 9
5- الذریعه 204 / 9.
6- آتش کده.... ص 171

و محمد مظفر حسین اشعارش را آورده است (1)

شرف الدین شفروه (598)

شرف الدین عبد المومن بن هبه الله معروف به شفروه یا شقروه اصفهانی.

از ادبای بزرگ و شاعران بنام اواخر قرن ششم ه، مولف « اطباق الذهب فی علم الادب » یا « فى المواعظ و الخطب » شامل یک صدو یک یا دو مقاله نظیر مقالات حریری است و بنوشته حاج خلیفه با انشاء این مقالات به معارضه با اطواق الذهب زمخشری برخواسته است (2)

این کتاب بسال 1280 در 91 صفحه در بولاق و بسال 1878 م در 96 صفحه در لاهور و بسال 1325 ضمن 154 صفحه در مصر بچاپ رسیده و شیخ یوسف نبهانی از علماء و قضات لبنان الفاظ آن را شرح نموده و بسال 1309 ه در 122 صفحه در بیروت چاپ شده .

هم چنان که محمد منیر عبد القادر مقدم از دانشگاه از هر مصر شرحی بر آن نوشته و بطور کامل بسال 1326 در حاشیه « تحفه اهل الفکاهه فى المنادمه و النزاهه » محمد افندى سعد در مصر چاپ شده (3)

نیز علامه بزرگوار میر عباس بن علی اکبر لکهنوی ( در گذشته 1306 ) شرحی بنام « معیار الادب » بر آن نگاشته که در هند بچاپ

ص: 292


1- تذکره روشن ص 153
2- کشف الظنون ص 116 ، الذریعه 216 / 2.
3- معجم المطبوعات، الیاس سرکیس ص 1300 - 1301.

رسیده (1) و دو نسخه خطی آن بشماره های 3348 و 3350 در کتاب خانه مدرسه سپه سالار تهران موجود می باشد .

نیز دارای دیوانی است که بخش عمده آن در مدیحه سرائی بعض سلاطین سلجوقی و فرمانداران خلاصه می شده و بنوشته صادق هدایت شامل 800 بیت بوده است .

جهت آگاهی بر دیگر مشخصات و ویژگی های شاعر نام برده و دیوانش به منابع ذیل مراجعه شود (2)

و از جمله اشعار او این چند شعر است که مرحوم مدرس آورده :

اگر زاهدانند و گر عارفانند *** همه مرد مزدند و مرد خدا کو

مرا لایق سوختن می شماری *** اگر صادقی آتش و بوریا کو

خدایا از آن خوان که از بهر خاصان *** نهادی نصیب من بینوا کو

اگر رحمت الا بطاعت نبخشی *** پس این بیع خوانند جود و عطا کو

اگر در بها زهد خواهی ندارم *** وگر بی بها می دهی بهر ما کو

جمال الدین عبد الرزاق ( حدود 599)

الجمال الدین محمد بن عبد الرزاق اصفهانی.

وی از شعرای نامی ،شیعه همزمان با دوران سلطان سعید الغ بیک

ص: 293


1- الذریعه 277 / 21
2- الذریعه 514 / 9 ، ریحانه الادب مدرسى 192 / 3-193، تاریخ ادبیات دکتر صفا 2 / 740 ، فهرست مکتبه احمدیه تونس ص 19 فهرست کتاب خانه پتنه هند اللباب 268 / 1 ، تذکره الشعراء سمرقندى ص 107

گورکان و سر سلسله قصیده گویان فارسی عراق عجم و ادیب ماهر و دارای شهرت خانوادگی در هنر نقاشی و زرگری بوده است. نام برده آل خجند و آل ساعد و ملوک سلاجقه و خوارزم شاهیان را به هر انگیزه ای از قبیل تقیه از مخالفان مذهبی یا جلب منافع مادی یا کسب شهرت که ما واقع آن را نمی دانیم می ستوده ، و او را مرثیه ای است درباره امام حسین علیه السلام که ضمن دیوانش ضبط گردیده.

به نوشته علامه تهرانی و بعض دیگر فوت او قبل از سال 599 بوده ولی ریو تشارلز ( در فهرست نسخ فارسی موزه لندن ) به سال 588 ضبط کرده است.

از مدفن او اطلاعی در دست نیست ولی در اصفهان بمناسبت یادبودش خیابان معروف به « عبد الرزاق » بنام وی نام گذاری شده است.

جمال الدین دارای چهار فرزند پسر بوده که تنها ( کمال الدین اسماعیل در شاعری نام آور و خلف صدق پدر گردید وشرح حالش بیاید ) و درباره آن ها گفته است :

هست بر پای من دوبند گران *** علقت چار طفل و حب وطن

دیوان او که شامل همه نوع آثار شعری اوست بار اول بسال 1310 ش در تهران به تصحیح ادیب نیشابو ری شامل 4000 بیت و بار دوم بسال 1320 ش به تصحیح وحید دستگردی متضمن 1320 بیت بچاپ رسید، اما نسخه های مجلس و ملک در تهران از قرار اطرع شامل 7000 بیت می باشد.

هم او دارای سوگند نامه ایست که در ضمن دیوانش طبع شده ،

ص: 294

خواستاران شرح حال تفصیلی وی می توانند به منابع ذیل مراجعه کنند (1)

رفیع الدین لنبانی ( حدود 600 )

بگفته علامه تهرانی وی از شعرای اصفهان در آخر قرن ششم هجری بوده و بنقل از شاهد صادق در سال 639 در گذشته و همه ارباب تراجم گفته اند در سن جوانی بدرود حیات گفته است.

دولت شاه سمرقندی نویسد او را دیوانی باشد که در عراق معروف است و در خراسان ،متروک و هدایت گوید دیوان وی شامل ده هزار بیت می باشد لکن نسخه ای از دیوان او که دارای چند قصیده عربی نیز هست و در کتاب خانه مجلس در تهران موجود می باشد شامل 1300 بیت و در آن از رکن الدین مسعود بن صاعد، قاضی مقتول اصفهان در سال 619 - مدح نموده است.

البته رکن الدین نام برده از اهل تسنن بوده و معمولا شعرای شیعه از روی تقیه یا توقع یا الزام از طرف دربارهای مخالفین و شخصیت های سنی - بنام آن ها شعر می سروده اند هم چنان که گاهی شخصیت های علمی شیعه نیز بنحو دیگر ارتباط ظاهری خود را با طبقات مختلف مخالفین

ص: 295


1- آتش کده آذر ص 171 ، تاریخ ادبیات 731 / 2 740، تاریخ ادبیات دکتر شفق 198 ، تذکره الشعراء سمرقندی ص 164 ، الذریعه 202 / 9 و 258 / 12، راحه الصدور ص 33 ، ریاض العارفین ص 292 ، مجمع الفصحاء 177 / 1 ، المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 238 و 295 ، مجله ارمغان سال 22 ص 65-77، 169 و 182.

حفظ می کرده اند و عین همین گونه آشنائی و ارتباط را نه از روی تقیه بلکه بیشتر از روی توقع و طمع دانشمندان و شعرای سنی نسبت بمقام های ریاستی و ذی نفوذ شیعه مراعات می کرده اند و این موضوع در منابع تاریخی مربوط بخلفای عباسی، دیالمه مغول، سلاجقه و غیره مذکور است.

اکنون برای شناخت بیشتر نام برده رجوع شود به مصادر زیر (1)

ص: 296


1- تذکره دولت شاه ص 172 تهران ، الذریعه 379 / 9، فهرست مجلس چ 285 / 3 ، لباب الالباب عوفی چ لیدن ، شامل تحقیق قزوینی و ادوارد برون انگلیسی 400 / 2 ، مجمع الفصحاء ، هدایت تهران ، تاریخ گزیده ص 732.

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن هفتم

اشاره

کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین عبد الرزاق

اسعد بن عبد القاهر

کمال الدین محمد بن عبد الرشید

مجدالدین عباد بن محمد ( ابن علجه )

نظام الشرف بن قوام الشرف حسینی

رضى لالا على بن سعید غزنوی

فتح الله بغدادی

رفیع الدین ابهری

عماد الدین حساب، عبد الرزاق بن محمد بن عبد الرزاق

قاضی نظام الدین محمد بن اسحاق

امامی هروی ، محمد بن ابی بکر( ابو عبد الله بن محمد )

مجد همگر

فرید الدین بدر احول جاجرمی

عزالدین بن علجه ، حسن بن محمد

نظام الدین قمری

عماد الدین شیخ حسن بن علی طبری

ص: 297

کمال الدین اصفهانی (635)

کمال الدین اسماعیل ، فرزند جمال الدین عبد الرزاق اصفهانی.

وی هم چنان که ضمن شرح حال پدرش اشاره شد از شعرای نامی شهر اصفهان و از سخن سرایان معرف نیمه اول قرن هفتم و ملقب به « خلاق المعانی » بوده است.

کمال الدین اسماعیل در حالی که سن او از شصت می گذشت ، بسال 626 ( بنوشته شاهد صادق ) یا 635 ( طبق تذکره دولت شاهی سمرقندی ) یا 639 (بنا بنقل مجمع الفصحاء هدایت ) در اصفهان به چنگ مغول ها افتاد و پس از شکنجه بسیار بدست آن ها به شهادت رسید.

قبرش در کوی جهانباره قدیم ( خیابان کمال جدید ) قرار دارد و خیابانی هم که بین پل خواجو و سی و سه پل، مشرف به سمت شمالی

زاینده رود قرار گرفته به نام او ( کمال اسماعیل ) نام گذاری و شهرت پیدا کرده

آثار بجا مانده وی بدین قرار است :

ص: 298

1 - دیوان ،شعر شامل قصاید غزلیات، رباعیات، مقطعات و بسیار لطیف و سهل و ممتنع می باشد و علامه امینی نویسد: اگر مضامین ابتکاری دیوانش گل چین شود، خود دیوانی بی نظیر تشکیل خواهد داد.

به نوشته آت شکده آذر ( ص 186) شمار اشعار آن ده هزار بیت و مجمع الفصحاء (489 / 1) بین ده تا پانزده و طبق استفاده از یکی از نسخه هاس خطی مدرسه عالی استاد مطهری ( سپه سالار قدیم ) بنا به نقل ابن یوسف شیرازی (661 / 2) سیزده هزار بیت است.

دیوان کمال برای اولین بار بسال 1307 در بمبئی چاپ سنگی شد، و از آن پس مکرر در ایران چاپ و منتشر گردیده و نسخه های خطی آن در اروپا، ترکیه، ایران ( کتاب خانه های ،ملک ،مجلس فخرالدین دانشگاه تهران ) موجود می باشد .

2- القوسیه، حاج خلیفه در کشف الظنون و مستوفی در تاریخ گزیده هر یک از این رساله نام برده و ظاهراً شامل لغز است که سید نعمت الله جزائری (1158) در مقابله با آن « سیفیه » را نوشته است.

بنوشته علامه تهرانی نسخه های مخطوط آن در کتاب خانه های ملی

تهران و دیگر جاها موجود و آغازش « ویسئلونک عن ذی القرنین » می باشد (1)

و نمونه اشعارش بدی نگونه است :

ای روی تو هم چو مشک و زلف تو چوخون *** می گویم و می آیم از عهده برون

ص: 299


1- الذریعه 916 / 9 و 207 / 17، تذکره الشعراء سمرقندی 170 / 164، فهرست سپه سالار ،661 / 2 ترجمه شهداء الفضیله علامه امینی ص 123 -125

مشک است ولی نرفته در نافه هنوز *** خونست ولی آمده از نافه برون

و نمونه دیگرش چنین است:

وقت است که باز بلبل آشوب کند *** فراش چمن زباد و جاروب

کند گل پیرهن دریده خون آلود *** از دست رخ تو بر سر چوب کند

اسعد بن عبد القاهر (635)

ابو السعادات ، شیخ اسعد بن عبد القاهر بن اسعد بن سفرویه ( شفره ویه ) اصفهانی

وی از اعلام قرن هفتم هجری و از مشایخ روایتی محقق طوسی خواجه نصیر الدین (672) و ابن میثم بحرانی مولف سه نوع شرح بر نهج البلاغه و ( در گذشته 699 ) و سید رضی الدین علی بن طاوس (664) بوده و ابن طاوس در کتاب هایش از جمله باب 98 الیقین مکرر از وی نقل می کند، چنان چه دیگران هم در دیگر مصادر و مولفات خود از او نقل روایت کرده اند.

صاحب اعیان الشیعه برخلاف نظر ارباب رجال و تراجم که عموماً نام برده را از مشایخ محقق طوسی و ابن میثم دانسته اند، آن دو را استاد و شیخ او دانسته ، اما با توجه به تاریخ فوت هر یک از سه نفر نام بردگان تقدم اسعد که ظاهراً لازمه استادی اوست بخوبی روشن می گردد اسعد بن عبد القاهر دارای تالیفاتی بوده بدین قرار

1 - « اکسیر السعادتین »

2- « توجیه السئوالات فی حل الاشکالات »

ص: 300

3- « جامع الدلائل و مجمع الفضائل »، در امامت شده است

4- « رشح الولاء شرح دعاء صنمی قریش » ، که آن را جهت شاه سلطان حسین صفوی ترجمه ولی نامی از مترجم برده نشده و مرحوم مجلسی در باب قنوت از کتاب « بحارالانوار » از آن نقل فرموده است (1)

5- « الفائق على الاربعین فی مناقب امیر المومنین »

6- « مجمع البحرین »، شامل مواعظ و حکم منقول از پیامبر و امیر مومنان و دیگران است که با جمع بین کتاب های شهاب الاخبار متضمن 1200 کلمه از کلمات رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) و دستور معالم الحکم - شامل کلمات قصار على ( علیه السلام ) - تالیف و آن را به رشته نظم درآورده است

7- « مطلع السعادتین »، گویا با مجمع البحرین یکی باشد (2)

کمال الدین اصفهانی ( حدود نیمه اول قرن 7 )

ابو الفضل ، محمد بن عبد الرشید بن محمد ، کمال الدین اصفهانی.

علامه تهرانی :نویسد: سید حیدر بن محمد زید ( که از مشایخ سید بن طاوس حلی بوده و در 16 جمادی الثانی 620 ابن طاوس نزد او

ص: 301


1- بحار الانوار ج 85 ص 462
2- امل الامل ، شیخ حر عاملی ص 462، روضات الجنات ص 28 ، ایضاح المکنون ،3361، اعیان الشیعه 200 / 11 ، الذریعه 278 / 2، 476 / 4، 52 / 5، 192 / 8، 13،236 / 11 / 256 - 257 ، 16 / 90 و 22 / 20 ، طبقات اعیان الشیعه 17 / 7 ، معجم المولفین 247 / 2 .

قرائت حدیث کرده ) در نزد کمال الدین اصفهانی درس حدیث می خوانده و بسال 10 رجب 613 بر او قرائت حدیث کرده است.

و کمال الدین اصفهانی خود از حسن بن احمد بن حسن عطار همدانی ( که از مشاهیر علمای اهل سنت بوده ) روایت نموه است.

نیز علامه تهرانی تحت عنوان « محمد بن عبد الرشید بن محمد امام محدث ، کمال الدین ابو الفضل اصفهانی » از وی نام برده و در حالی که او را در کتاب ویژه شیعه شناسی مطرح فرموده ، گوید: همدانی از مشاهیر عامه است، پس شاید کمال الدین هم ( که از وی نقل روایت نموده ) عامی باشد (1)

ولی اگر نقل حدیث کمال الدین از یک عالم سنی بیانگر سنی بودن او باشد، درباره سید حیدر هم همین موضوع نقل کلام می شود، در حالی که شکی در تشیّع سید حیدر نیست، و علامه تهرانی چنین احتمالی درباره او نداده. و الله اعلم.

مجد الدین ابن علّجه ( حدود نیمه اول قرن 7)

مجدالدین ابو المحاسن عباد بن محمد بن اسماعیل ، معروف به ابن علجه اصفهانی

وی از اعلام قرن هفتم و روسای شیعه و در اصفهان می زیسته. ابن فوطی به نگارش شرح حالش پرداخته و گوید: او در نسب با « لوی بن غالب ارتباط داشته و محب الدین محمد بن نجار در ذیل تاریخ بغداد از

ص: 302


1- کتاب الیقین ابن طاوس باب 194 ، طبقات اعلام الشیعه 57 / 7 و 159

وی نام برده و نویسد:

مجدالدین عباد از برجسته ترین ر وسای اصفهان و شخصیت های این شهر در فضل و دانش و مقام ادب و ریاست و پیشی بر دیگران بود.

آن گاه گوید: با وی برخورد نمودم و مرا در خانه اش بحضور طلبید و من در خانه اش حضور یافته و او شخص نیکو هیئت، خوش خوو دارای طبع شعری لطیف در دو زبان عربی و فارسی بود.

نیز گوید: من در عراق عجم کسی را کامل تر از وی ندیدم و نام برده

از سلاطین نیابت می کرد و نمونه شعرش این است:

مِنْ اَعوزته وَسیلَةَ فَوَسائلی *** بَعْدَ النَبی اِذا الصَحائف تَنْشُرُ

بِنْتِ النبی وَ زَوْجَهَا وَ ابْناً هُمَا *** وَ ابْنِ الحسین وَ مَنْ نماه وَ جَعْفَرٍ

وَ کذلک مُوسَى وَ الرِّضَا وَ مُحَمَّدٍ *** وَ بعسکرَ الشِیْخان وَ المتَستر (1)

مولف :گوید تاریخ فوتش بدست نیامد، هم چنان که تاریخ ملاقات ابن نجار با وی هم معلوم نیست اما با توجه به تاریخ فوت ابن نجار در سال (643) باید در نیمه اول قرن هفتم ملاقات انجام گرفته باشد و ظاهراً در همان نیمه اول هم ابن علجه فوت نموده و الله اعلم .

نظام الشرف حسینی ( نیمه اول قرن 7 )

النظام الشرف بن قوام الشرف اصفهانی حسینی.

علامه تهرانی نویسد: در کتاب خانه رضوی آستان قدس یک اثر

ص: 303


1- تلخیص 142 / 5-143

قلمی بنام « فتیا فقیه العرب » از امام لغت، احمد بن فارس رازی بخط نظام الشرف حسینی موجود است که در سال 617 از نوشتن آن فراغت جسته .

نیز « قصیده المقصور و الممدود » ابن درید بخط نظام الشرف اصفهانی موجود می باشد که در ذیل هر بیتی شرح مختصری بر آن نگاشته که شاید این شرح از خود نویسنده ( نظام الشرف ) باشد و تاریخ خط و امضاء همزمان و در سال 617 می باشد (1)

و همین مقدار عنایت مرحوم علامه تهرانی به ذکر نام نظام الشرف در طبقات... که ویژه شیعه شناسی است، بیانگر شخصیت نام برده می باشد اما اطلاع بیشتری از او بدست نیامد و ماهم به همین مقدار اکتفاء نموده او را ذکر کردیم

رضی لالای اصفهانی (642 یا 634 )

شیخ عارف على بن سعید بن عبد الجلیل رضی لالای غزنوی اصفهانی.

مرحوم قاضی نورالله و علامه تهرانی هر دو در کتاب های شیعه شناسی خود به تشیّع نام برده اعتراف کرده اند، و ارباب رجال و تذکره نویسان، وی را از نواد ها یا عمو زاده های حکیم سنائی، شاعر معروف شیعی دانسته و گویند از شیخ نجم الدین کبری مقتول بسال (618 در خوارزم ) خرقه گرفته است.

ص: 304


1- طبقات اعلام الشیعه ( انوار الساطعه فى الماه السابعه ) ص 192.

سال فوتش را بعضی 642 و بعض دیگر 643 نوشته اند، هم چنان که محل فوت و دفنش را بعضی اصفهان دانسته و گویند در حوالی این شهر قبرش به گنبد لالا معروف بوده و بعضی هم در غزنه و مجاور قبر سلطان محمود غزنوی نوشته.

او دارای دیوانی بوده که بهمین مناسبت علامه تهرانی در باز شناخت شعرای شیعه از وی و دیوانش نام برده است (1)

فتح بنداری (643 - 586)

قوام الدین ، فتح بن علی بن محمد بنداری اصفهانی .

از فضلاء بنام و مورخین شیعه که زادگاه و محل پرورش او تا سال 614 اصفهان بوده و از آن پس به دمشق رفته و تا پایان عمر در آن جا می زیسته است.

عنوان بالا (برخلاف اعیان الشیعه الذریعه و اعلام زرکلی ) در معجم المولفین فتح بن علی بن فتح بنداری ضبط شده و ظاهراً اشتباه است .

کتاب « زبده النصره و نخبه العصره » از تالیفات او ست که در حقیقت اختصار نصره العصره و عسره النضره عماد الدین اصفهانی محمد بن محمد (597) پیرامن تاریخ وزراء سلجوقی می باشد و در سال

ص: 305


1- مجالس المومنین ،33 / 2 ، الذریعه ،374 / 9 ریحانة الادب مدرس 318 / 2 گلشن راز ص 178 ، ریاض العارفین ص 127 ، الفصحاء هدایت ، تذکره مجمع، الشعرا سمرقندی ص 246 ، مجمع الشعراء ص 58 الشعراء ص 58

623 نگاشته است.

این کتاب با فهرست اعلام و امم و ولایات و شهرها و جز این ها با مقدمه ای بزبان فرانسه به دستیاری مستشرق هلندی « هو تسما » در سال 1889 م در لیدن به چاپ رسیده و بار دیگر بسال 1900 شرکت طبع کتب عربی در قاهره آن راچاپ نموده .

تالیفات دیگرش « تاریخ بغداد » و ترجمه « شاه نامه » فردوسی بزبان عربی می باشد (1)

نیز تاریخ دولت آل سلجوق که نیز مختصر تاریخ عماد اصفهانی است و بسال 1900 م در قاهره بچاپ رسیده و گویا همان کتاب « زبده النصره... » باشد (2)

رفیع الدین ابهری اصفهانی ( نیمه اول قرن 7)

رفیع الدین ابهری قزوینی اصفهانی شاعر

از شرح حال وی اطلاعی در دست نیست ولی با توجه باین که طبق نوشته مجمع الشعراء معاصر و مصاحب کمال الدین اسماعیل مقتول

ص: 306


1- این ترجمه با تحقیق و مقابله با اصل شاهنامه و تکمیل ترجمه و تصحیح و - پاورقی بوسیله استاد عبد الوهاب عزام وسیله دارالکتب المصریه قاهره بسال 1932 م در دو مجلد چاپ شده.
2- اعیان الشیعه 261 / 42 ، الذریعه 35 / 12 ، اعلام زرکلی 332 / 5 معجم المولفین کحاله 48 / 8 - به نقل از مجله العرفان 5032-، تاریخ ادبیات دکتر صفا 103 / 2 ، مصادر العربیه و المعربه ص 238 ، المستشرقون عقیقی 669 / 2

635 بوده باید او را از شعرای نیمه اول قرن هفتم هجری دانست.

علامه تهرانی تحت عنوان « دیوان رفیع الدین ابهری » از وی نام برده و بنقل از مجمع الفصحاء ج 1 ص 234 گوید دیوانش شامل سه هزار بیت است (1)

عماد الدین حساب ( بعد از 675 )

عبد الله بن محمد بن عبد الرزاق ملا ( مولی ) عماد الدین حساب اصفهانی .

وی از حسابگران ماهر بوده و بی آن که از طریق نوشتن و یا بکار بردن ابزار و آلات حساب استفاده کند با کمک فکر و دست ، هر رقم حسابی را روشن می کرده است.

کتاب « اَلْفَوَائِدِ اَلْبَهَائِيهْ فِي قَوَاعِدِ اَلْحِسَابِ الهَوائیه » را بنام خواجه بهاء الدوله ، شمس الدین، برادر عطاملک جوینی ، تالیف و بسال 675 در اصفهان از نگارش آن فراغت جسته (2) اما تاریخ دقیق در گذشت و دیگر مشخصات و ویژگی های حیاتی او بدست نیامد.

ص: 307


1- الذریعه 378 / 9
2- الذریعه 326 / 16 - 327 طبقات اعلام الشیعه 93 / 7

قاضی نظام اصفهانی (678)

قاضی نظام الدین محمد بن قاضی القضاه اسحاق بن مطهر اصفهانی .

ادیب شاعر و نویسنده توانا و قاضی القضاه بغداد در عصر وزارت خاندان جوینی و از شییعیان اهل بیت و مداحان خاندان رسالت بوده و دربارۀ آن ها اشعاری سروده است.

کتاب « شُرَف ایوان البیان فی شرف بیت صاحب الدیوان » بقلم او و بنام خواجه عطا ملک جوینی وزیر ابا قاخان مغول و در گذشته 681 نگاشته شده و نسخه آن در کتاب خانه ملی پاریس به شماره 3174 و لندن به شماره 615 و ایاصوفیای ترکیه به شماره 2959 و عاشر افندی 978 / 1 موجود است (1)

نیز دیوان رباعیات او بنام عطا ملک جوینی تنظیم گردیده ولی از وجود نسخه اش اطلاعی در دست نیست مگر در بعض کتاب خانه های فوق ، و بهرحال قاضی نظام علاوه بر فضائل علمی و قلمی که داشته بفارسی و عربی هم شعر می سروده و نمونه هائی از اشعارش در « شرف ایوان البیان » و در ضمن شرح حالش ذکر شده که خواستاران می توانند به منابع زیر مراجعه کنند (2)

ص: 308


1- مقدمه تاریخ جهان گشا ، بقلم محمد خان قزوینی چاپ لندن 1319.
2- مجالس المومنین ،545 / 1، آثار الشیعه جواهر کلام ص 70، تاریخ ابو الفداء 60 / 5 ، حبیب السیر جزء اول از ج 3 ص 47، تاریخ الادب برو کلمان 35 / 5 ، ریحانه الادب 211 / 4 ، الغدیر 434 / 5 - 437 ، الذریعه 981 / 9، 14 / 180 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 152 / 7 ، الکنى و الالقاب قمى 212 / 3 .

و یک نمونه اشعارش این سه بیت می باشد :

قُلْ للنَواصب کفوا لَا أَبَا لَکم *** لشیعة الْحَقِّ یا بى اللَّهِ توهیناً

أَعَادَ أَهْلِ مُلوک التَرَک رونَقهم *** وَ زادَهُمْ بِبَهَاءِ الدینَ تَمکینا

یَرى عَلِيّاً وَلِىُّ اللَّهِ مدخراً *** للحَشر أَوْلَادِهِ الْغُرِّ المیَامینا (1)

و نمونه دیگرش که بالاخره بیانگر مقام تشیّع عمیق و ولای اهل بیت عصمت علیهمُ السَّلام باشد این دو بیت است:

لَمْ ارْضَ سِوَى هُدًى نَبِىٍّ وَ وَلَّى *** لَا اتَّبَعَ الْبَاطِلِ وَ الْحَقُّ جَلَى

فِی الشَّرِّ ترانی ابْنِ حَرْبٍ بَطَلَا *** لکِن أَنَا مِنَ شیعَة مَولای عَلَى (2)

و نیز این بیت :

اللَّهُ درّکم یا آلِ یاسینا *** یا أَنْجُمِ الْحَقِّ أَعْلَامُ الْهُدَى فینا (3)

و به نقل علامه امینی از « ریاض الجنه » سید حسن زنوزی، وی را رساله ای بوده بنام « القوسیه » که بعض اعلام نیشابو ر شرحی بر رآن نوشته و از مولف به « اقضى قضاه العالم مفتی طوائف الامم ، منشىء البدایع و العجائب » ، تعبیر نموده (4)

ص: 309


1- الذریعه 180 / 14.
2- مجالس المومنین
3- الذریعه 981 / 2
4- الغدیر 436 / 5

امامی هروی (686)

رضی الدین ، ابو عبد الله محمد بن ابی بکر بن عثمان ( یا بنوشته اقبال آشتیانی ) عبد الله بن محمد امامی هروی.

از علمای هرات و شاعران بنام و مداحان ملوک کرت و سلاطین و وزرای کرمان بوده.

از نام های پدر و جدش می توان حدس زد که خانواده او اهل تسنن بوده و خود گرایش به تشیّع پیدا کرده یا آن ها هم شیعی مذهب بوده و طبق مناسبات محلی بدین نامها خوانده شده اند.

وی در اصفهان می زیسته و در بلاغت عربی و فنون ادب شهرتی بسزا داشته و همین امر سبب آن شده است که بعضی از معاصرین او را از جهت شعر گوئی حتی بر سعدی نیز ترجیح داده اند و امامی علاوه بردیوان شعر بعض تالیفات بعربی نیز داشته است.

از آن جمله قصیده بائیه معروف ذو الرُّمه شاعر عرب را بعربی شرح کرده.

وفات امامی هروی در 17 محرم 686 در لنجان اصفهان اتفاق افتاده .(1)

رضا قلی هدایت گوید دیوان او شامل بیش از دو هزار بیت است و در حدود 150 بیت آن را نقل کرده است.

نسخه ای از این دیوان در کتاب خانه مجلس تهران ( فهرست 226 / 3)

ص: 310


1- تاریخ مغول ص 537.

موجود می باشد برای شناخت بیشتر بمصادر زیر بنگرید (1)

مجد همگر (686)

خواجه مجدالدین همگر از قصیده سرایان عالی مقام و اصلش از بزرگ زادگان یزد بوده و خود را از نژاد ساسانیان می دانسته است. در آغاز کار ندیم اتابک سعد بن زنکی (685 - 623) بوده و باوی نرد می باخته ، آن گاه بمقام ملک الشعرائی و مدتی بصدارت نائل گردید، سپس باصفهان آمده و بمدح صاحب دیوان جوینی پرداخت و پس از فوت او (683) نیز در مرثیه اش شعر گفت و خود نیز بسال 698 ( بنوشته شاهد صادق ) یا در سال 686 ( چنان چه در شعر فخری است (2) ) در گذشته است .

مجد الدین همگر دیوانی داشته که دو نسخه خطی آن در کتاب خانه مجلس (394 / 3) و دو نسخه آن در کتاب خانه ملک تهران موجود می باشد (3)

ص: 311


1- الذریعه ،94 / 9 تذکره نصر آبادی 493، مرآت الخیال ص 40 ، مجمع الفصحاء 1 / 98 ، تذکره دولت شاه سمرقندی ص 183-185
2- تاریخ مغول ، آشتیانی ص 537 .
3- الذریعه 962 / 9 ، تذکره الشعراء سمرقندی ص 183 و 184 و 196، تذکره نصرآبادی ص 14 ، 496 ، تاریخ گزیده 752 - 749

بدر جاجرمی (686)

بدرالدین جاجرمی « پدر محمد بن بدر مولف مونس الابرار فی...» بوده است.

اصلش از جاجرم خراسان بوده و در اصفهان پرورش یافته، از مجد همگر که قبلا از وی نام بردیم فنون شعر آموخته و به خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی، مقتول (683) اختصاص یافته است.

نام برده دارای اشعاریست فنی و صنعتی از قبیل قصیده خالی از حروف نقطه دار هم چنان که قصیده عنوان الحکم ابو الفتح بستی را شعر به شعر ترجمه نموده و نمونه اش بدین گونه است .

زیادَه الْمَرْءِ فِی دُنیاه نُقْصَانُ *** وَ رِبْحَهُ غیر مَحْضٍ الخَیر خُسْرَانُ

هر کمالی که ز دنیاست همه نقصان است *** سود ، کان محض نکوئی نبود خسران است

نیز او را منظومه ایست در اختلاج ،اعضاء، علامه تهرانی در بخش دواوین شعرای شیعه در الذریعه از دیوان جاجرمی نام برده و جهت آگاهی تفصیلی بر شناخت او می توان به مراجع زیر رجوع نمود (1)

ص: 312


1- آتش کده آذر تذکره الشعراء ص 71 چ بمبئی ، مجمع الفصحاء 168 / 1 ، تذکره الشعراء ، محمد عبد الغنی خان ص 25 ج ،بمبئی ، تذکره دولت شاهی سمرقندی چ 242 ، الذریعه 128 / 9 ، تاریخ مغول اقبال ص 538

فرید الدین اصفهانی (حدود قرن 7 )

نام معروف او هو فریدالدین احول و معاصر شیخ سعدی ( در گذشته 691 ) و ثناگوی سعد بن زنگی بوده است.

مولفان مجمع الفصحاء (ج 1 ص 377) و تذکره الشعراء( ص 3) و تذکره روشن (183) می نویسند دیوان فرید شامل دو هزار بیت است و حدود دویست بیت آن را آورده و در مجله دانش شماره 4 گوید: دیوان وی را مکتبه مهر انتشار داده نسخه خطی آن ضمن 60 صفحه در کتاب خانه آستان قدس و نیز در کتاب خانه ملک تهران بشماره 5307 مربوط به قرن یازدهم موجود است (1)

عز الدین ابن علجه (نیمه دوم قرن 7)

عزالدین ابو الفضائل، حسن بن موید الدین ، محمد بن اسعد بن علجه سامی اصفهانی بنوشته ابن فوطی وی رئیس اعظم ( شیعه یا طائفه ابن علجه ) بود که در بغداد رحل اقامت افکند و هم چنان که در شرح حال مجدالدین علجه گفته شد، نژاد بنی سامه به لوی بن غالب منتهی می گردید و اجداد او از فارس ( شیراز ) به اصفهان انتقال می جسته و از این شهر به بغداد منتقل

می شدند و در مناصب به پست های عالی و عالی تر ارتقاء می یافتند. عزالدین را برتری های چشم گیر و اخلاق پاک از آلودگی و مناقب

ص: 313


1- الذریعه ج 9 ص 830.

نورافشانی بود و از پستان ریاست و سیادت تغذیه کرده بود. هم چنان که نام برده خوش هیکل خوش برخورد و نیکو سخن و پدرش مردی کوشا و فعال بود، و چون دولت عباسی پایان یافت و هلاکو استیلاء پیدا کرد عزالدین به عراق ره سپار و بر هلاکو وارد گردید، پس هلاکو فرمان هائی صادر و به وی عطا کرد و دارو دسته عزالدین همه از برخوردهای جنگی و غیره رهایی یافتند (1)

نظام اصفهانی ( نیمه دوم قرن 7 )

نظام الدین قمری اصفهانی از مدیحه سرایان خاندان صاعدی اصفهان و اتابکه فارس بوده .

در مجمع دیوان وی دارای 2000 بیت است که هدایت مقداری از اشعارش را الفصحاء (635 / 1) به نقل از « عرفات العاشقین » آورده ، و در « صبح گلشن » ( ص 529 ) نویسد نام برده از اقرباء اثیر الدین اومانی

همدانی، ( در گذشته 656) (2) بوده و دیوانش شامل ده هزار بیت است (3)

ص: 314


1- تلخیص مجمع الاداب ، جزء چهارم از بخش اول ص 96 .
2- جهت شرح حال اومانی مراجعه شود به الذریعه 54 / 9.
3- الذریعه 1202 / 9.

عماد الدین طبری ( بعد 698)

شیخ حسن بن علی بن محمد بن علی بن حسن طبری مازندرانی مشهور به « عماد الدین طبری وی یکی از علمای بزرگ و مولفین معروف شیعه بوده که مدتی در اصفهان می زیسته این عالم جلیل که همزمان با دوره سلاطین شیعه مغول و معاصر خواجه طوسی و محقق و علامه حلی بوده در سال 672 به دعوت بهاء الدین صاحب دیوان هلاکو از قم به اصفهان آمده و به مدت هفت ماه درین شهر اقامت نموده و گروه های زیادی از اهل اصفهان و شیراز و ابرقو و بلاد آذربایجان از هر طبقه دور او جمع شدند و از انواع معارف دینی و مسائل اسلامی و آثار علمی او بهرمند مند گردیدند.

او دارای تالیفات زیادی بوده و از جمله آن ها کامل بهائی است که علما و محققین می دانند چه کتاب پر محتوی با ارزش و کم نظیری است در رشته امامت و بحث های عقیدتی شیعه و سنی الجمال ان بید هم چنان که سیزده جلد کتاب های دیگرش اکثراً در بحث های امامت و رد اهل تسنن و دفاع از عقائد حقه شیعه خلاصه می شود.

کتاب کامل برای نخستین بار در بمبئی و بعداً در تهران بعنوان دو جلد در یک مجلد شامل 646 صفحه چاپ شده جهت شرح حلل مولف به مصادر زیر رجوع شود (1)

ص: 315


1- ریاض العلماء ج 1 ص 268-274 ، روضات الجنات ص 170 ، الذریعه 255 / 17 و دیگر مجلدات مربوطه ، طبقات اعلام الشیعه قرن 7 ص 41، فوائد الرضویه محدث قمی ص 111 ، الکنی و الالقاب 402 / 2،

و اما دیگر کتاب های او ، پس بشرحی که صاحب ریاض و دیگران نوشته اند بدین قرار است .

« اسرار الامامه » یا اسرار الائمه ، عربی، صاحب ریاض نویسد: نسخه آن را در اردبیل دیدم و نسخه ای هم نزد ماست و در آخر آن متعرض نقل ملل و مذاهب و ادیان و گوشه ای از احوال حکماء گردیده و کتاب پرفائده ایست و آن غیر از مختصری است که بنام « اسرار الائمه » از وی نزد این جانب موجود می باشد ،

« اربعین » بهائی در تفضیل و برتری علی ( علیه السلام ) ،

« احوال السقیفه » ،

« بضاعه الفردوس » ،

« تحفه الابرار اصول الدین فارسی » ،

« جوامع الدلائل و الاصول فی امامه آل الرسول »،

« العمده ، فی اصول الدین و فروعه » ، فارسی ،

« عیون المجالس »

« الکفایه فی الامامه » ،

« مناقب الطاهرین فى ذکر احوال النبی و الائمه الاثنى عشر و معجزاتهم » ، فارسی،

« المنهج فی فقه العبادات وا لادعیه و الاداب الدینیه »

« النقض على معالم فخرالدین الرازی، »

« نهج الفرقان »،

ص: 316

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن هشتم

اشاره

سید حسین بن محمد علوی آوی

مجدا لدین عباد بن احمد حسینی گلستانه

ناصر الدین خسرو

اوحدی مراغه ای ، رکن الدین

محمد بن بدر جاجرمی

خواجه امین اصفهانی

شمس فخری، محمد بن فخریه

محمود بن عبد الرحمن

فخر الدین محمود بن یمین

شرف الدین حیدر بن محمد افضل الدین ترکه

عبد الرحیم اصفهانی

افضل الدین ترکه

مجد الدین عباد بن یحیى

ص: 317

حسین آوی (729)

سید حسین بن محمد بن ابی الرضا علوی آوى

از اعلام ادبای رشته های عربی و فارسی نیمه اول قرن هشتم هجری و اصلش از سادات آوه آبه کنونی، بین قزوین و همدان بوده.

در جوانی از آوه به کاشان و از کاشان به اصفهان آمده و درین شهر اقامت جسته و با بزرگان شهر و متنفذین آن مثل افراد خاندان صاعدی خواجه شمس الدین محمد بن نظام الدین یزدی و امیر مظفر الدین شیخ على حاکم اصفهان معاشرت داشته .

از آثار وی ترجمه محاسن « اصفهان » تالیف ما فروخی ( در گذشته بعد 485 ) از عربی به فارسی می باشد

اصل کتاب در ایام سلطنت ملکشاه سلجوقی (465 - 485) نگارش یافته و بسال 1312 ش برای نخستین بار بدستیاری مرحوم سید جلال الدین محدث ارموی در تهران بچاپ رسید.

اما ترجمه ،محاسن، قبل از سال 729 انجام یافته و به خواجه غیاث

ص: 318

الدین محمد بن خواجه رشید الدین فضل الله همدانی که در همین ایام وزارت ابو سعید بهادرخان را به عهده داشته تقدیم گردیده است. این کتاب در سال 1328 ش باهتمام عباس اقبال در تهران چاپ شد (1)

مجدالدین عباد بن احمد حسینی ( نیمه اول قرن 8)

سید ،مجدالدین عباد بن احمد بن اسماعیل بن علی بن حسن بن شرف شاه حسینی گلستانه اصفهانی صاحب عمده الطالب : نویسد وی دانشمند فاضل و مصنف جلیل القدری بود که در عهد سلطان اولجاتو محمد بن ارغون (در گذشته 716)، منصب قضاوت در اصفهان را بر عهده داشت (2)

و علامه افندی و شیخ حر عاملی پیرامون شرح حال او نوشته اند: دانشمند فاضل بزرگوار، مولف « شرح - تهذیب الاصول - » علامه حلی (3)

و علامه تهرانی فرماید: نام کتابش توضیح الوصول فی شرح تهذیب الاصول است که به درخواست محمود بن علی بن یوسف طبری

شاگرد خود و شاگرد حلی و( پدر مولف « نفائس الفنون » ) آن را .

نگاشته نسخه ای ازین کتاب که در سال 707 از تالیفش فراغت جسته

ص: 319


1- طبقات اعلام الشیعه 58 / 8 ، مقدمه عباس اقبال برکتاب .
2- عمده الطالب ص 81
3- ریاض العلماء 57 / 3 ، امل الامل 141 / 2 .

بخط نظام الدین عرب شاه با تاریخ کتابت (822) در کتاب خانه آستان قدس رضوی موجود می باشد (1)

و او را کتاب دیگری باشد بنام « کاشف المعانی » که صاحب نفائس الفنون فرزند محمود بن علی طبری شاگرد صاحب عنوان برای خود استنساخ نموده (2)

ناصر الدین خسرو (731) =

ناصر الدین خسرو اصفهانی متخلص به « شریف ».

علامه تهرانی در الذریعه پس از ذکر « سعادت نامه منظوم - فارسی » نویسد ناصر الدین خسرو اصفهانی متوفای 731 می باشد هم چنان که در کشف الظنون آورده است.

سپس گوید ظاهر کشف الظنون می نماید که او غیر ناصر خسرو علوی متوفای 481 است .... تا آخر آن چه باید با دقّت خواند و پیگیری نمود (3)

بطور خلاصه یک ناصر خسرو علوی متوفای 481 بوده که اصلش از مرو خراسان و در زمره اسماعیلیه بوده و بعداً به فاطمیه مصر پیوسته.

ص: 320


1- الذریعه 499 / 4 و 168 / 13، طبقات اعلام الشیعه قرن 7 ص 165 و قرن 8 ص 106 ، 107 و 211
2- الذریعه 23 / 17 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 8 ص 204
3- الذریعه 181 / 12، و 1154 / 9 - 1155 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 5 ص 198 ، سبک شناسی ملک الشعرای بهار 188 / 3

و یک ناصر الدین خسرو اصفهانی .

اما هم دولت شاه سمرقندی در « تذکره الشعراء » آن دو را با یک دگر اشتباه و خلط نموده، و هم علامه تهرانی هر یک را جدا مطرح و « سعادت نامه » و بعضی کتاب های دیگر را به هر دو نسبت داده ، و باید با فرصت بیشتر پیگیری شود.

کتاب دیگرش « کاشف المعانی فی شرح حرز الامانی » است.

علامه تهرانی نویسد: نسخه این کتاب در کتاب خانه مدرسه بروجردی در نجف موجود می باشد و برین نسخه اجازه مولف بشاگردش محمود نام برده بتاریخ 708 ثبت شده (1)

نیز بنوشته علامه تهرانی قاضی مجدالدین اجازه ای دیگر برای شاگرد خود محمود بن محمد بن شمس الدین طبری آملی نگاشته و بعد از تمجید او به شناخت و تجلیل از پدرش پرداخته است (2)

اوحدی مراغه ای اصفهانی (738 - 8)

عارف شاعر و شاعر بنام شیخ رکن الدین اوحدی مراغه ای اصفهانی .

نخست تخلص او « صافی » بود و از آن پس که در جرگه خلفای ابی حامد اوحدین کرمانی در گذشته (635) وارد شد تخلص اوحدی را انتخاب نمود.

ص: 321


1- الذریعه 239 / 17، طبقات اعلام الشیعه 107 / 8
2- طبقات اعلام الشیعه 205 / 8 - 206

یکی از آثار او جام جم شامل اشعار مثنوی اخلاقی بسبک حدیقه الحقیقه حکیم سنائی در 45000 بیت می باشد.

بگفته مولف « دانشمندان آذربایجان » (ص 56) آن را بنام سلطان ابی سعید در سال 733 ترتیب داده و بسال 1307 شمسی، در 278 صفحه در تهران بچاپ رسیده است

دیگر دیوان اوست شامل 15000 بیت که نسخه های خطی آن در کتاب خانه های موزه ،لندن آستان قدس مشهد ، و مجلس تهران، موجود می باشد و اخیرا با مقدمه ای بقلم وحید دستگردی ( موسس مجله ) « ارمغان » و در گذشته (1361 ) در تهران بچاپ رسید.

سوم مثنوی دیگری است بنام « دهنامه » یا « منطق العشاق » که در حدود 2000 بیت بنام خواجه ضیاء الدین یوسف بن خواجه اصیل الدین بن خواجه نصیر الدین طوسی در گذشته 706 بنظم آورده است. علامه تهرانی :نویسد اوحدی بسال 738 در سن تقریبا شصت و پنج سالگی در مراغه از دنیا رفت و در سن شصت سالگی مستبصر گردید. گرچه علامه تهرانی وجه استبصار او را و این که از چه رشته باطلی بحق گرایش جسته ، ننوشته است، ولی ظاهراً نخست سنی مذهب بوده و بعداً تشیّع اختیار نموده و این گرایش بحق و روشن بینی مذهبی را

( بنقل مجمع الفصحاء 98 / 1 ) خود ضمن سه شعر بازگو کرده است :

اوحدی شصت سال سختی دید تا شبی روی نیک بختی دید از برون در میان بازارم و از درون خلوتیست با یارم کس نبیند جمال سلوت من ره ندارد کسی بخلوت من

ص: 322

برای شناخت بیشتر وی بمصادر زیر بنگرید (1)

محمد بن بدر جاجرمی (741)

از این پیش شرح حال پدرش گذشت اما از شرح حال تفصیلی خود صاحب عنوان چیزی بدست نیامد، لکن ارباب تراجم وی را مولف مونس الابرار فی دقائق الاشعار دانسته اند که در سال فوتش آن را به پایان رسانیده است .

این کتاب شامل معرفی و شناخت حدود دویست نفر از شاعران مشهور فارسی زبان است که گرد آوری نموده و در سال 1337 ش با مقدمه های علامه قزوینی و میر صالح طبیبی بنام « مونس الاحرار...» ضمن 390 صفحه در تهران بچاپ رسیده است. و علامه تهرانی گوید: بسال 1280 قصائدش با قصائد عرفی در « کانپور » بچاپ رسیده (2)

ص: 323


1- آتش کده آذرچ بمبئی ، 1277 ص 52 تاریخ گزیده ص 816،دانشمندان ص ،55 طبقات اعلام الشیعه 21 / 8 ، مجمع الفصحاء رضا قلی هدایت ج 1 ص 94 ، تذکره دولت شاه سمرقندی ص 232 - 238 ، الذریعه 33 / 5 ، 111 / 9 ،284 / 8
2- الذریعه 18 / 9 و 128 و 982 ، تاریخ مغول آشتیانی ص 538، فهرست کتاب های چاپی فارسی از خانبابا مشار 3191 / 2

امین الدین اصفهانی (744)

خواجه امین الدین ...

علامه تهرانی تحت عنوان دیوان امین اصفهانی یا شعر او بنقل از تذکره الشعراء می نویسد معاصر خواجه حافظ شیرازی و در گذشته تاریخ بالا بوده است (1)

شمس الدین فخری اصفهانی ( بعد 745)

شمس الدین محمد بن فخر الدین سعید، معروف به شمس فخری اصفهانی. از ادبای بنام و نثر نویس معروف و شاعر دربار شاه ابو اسحق این جو که پس از چهارده سال سلطنت بسال 758 بقتل رسید.

از شرح زندگانی او چیزی بدست نیامد جز آن که وی بسال 732 در قم می زیسته و یکی از کتاب های خود را در آن جا تنظیم نموده و از آن پس ره سپار شیراز گردیده و به شاه ابو اسحاق پیوسته، بنابراین ما تنها به ذکر آثار معروفش بسنده می کنیم تاشاید در فرصت های بعدی سرنخی از دوران حیاتش بدست آید.

آثار تالیفی او بدین قرار است :

1- « معیار جمالی و مفتاح ابو اسحاقی » یا « معیار اللغه » (2)

ص: 324


1- الذریعه 103 / 9-104.
2- به نوشته علی اصغر حکمت در پاورقی سعدی تا جامی نسخه خطی کامل این کتاب در کتاب خانه سلطنتی ( سابق ) ایران بشماره 2461 و مورخ 983 در 310 صفحه و هر صفحه 17 سطر موجود می باشد.

این کتاب را بنام شاه ابو اسحاق مصدّر ساخته و شامل بحث در فنون چهار گانه عروض، قافیه، بدائع الصنایع، ولغت فارسی می باشد و برای هر ماده شعری سروده که در موارد استعمال فارسی بدان استشهاد می شود .

بخش فن چهارم آن را که به نوشته ادوارد برون در نزد دانشمندان زبان شناس ارزش بیشتری دارد ، مستشرق روسی کارل سالمان بسال 1303 ه (1887 م ) در شهر تازان بچاپ رسانیده و بعداً دکتر صادق کیا استاد دانشگاه تهران بسال 1337 آن را بنام « واژه نامه فارسی » بضمیمه مقدمه ای - بشماره 486 انتشارات دانشگاه تهران چاپ و منتشر نموده است .

2- معیار « نصرتی » در عروض و قافیه .

این انسان عمامه این کتاب را بنام اتابک نصره الدین حاکم لرستان در سال 713 در لرستان نگاشته است.

3- « مخزن البحور و مجمع الصنایع »

4- « مرغوب القلوب » (1)

ص: 325


1- الذریعه ،543 / 19 278 / 21 ، 279 - 282 ، طبقات اعلام الشیعه ص 16 ، تاریخ مغول آشتیانی ص 522، از سعدی تا جامی ص 485 و 888

محمود بن عبد الرحمن (674 - 749)

ابو الثناء ، شمس الدین محمود بن عبد الرحمن اصفهانی .

از شرح حال وی به عنوان شیعی اطلاعی حاصل نشد و هر چند که مولفین و نویسندگان « روضات الجنات » و « الاعلام » و « معجم المولفین » ، نام برده را با همه مشخصات مذکور و تاریخ فوت 746 شافعی دانسته و تالیفاتی در تفسیر و کلام و منطق بدو نسبت داده اند ، لکن علامه تهرانی در کتاب « الذریعه » که ویژه کتاب شناسی شیعه می باشد از وی نام برده و نویسد: کتاب لغات « الفرس » را بنام شیخ ابو اسحاق این جو که بسال 744 به تخت شاهی نشست و چهارده سال بعد بقتل رسید - تالیف نمود و نسخه ای از آن بدون دیباچه در کتاب خانه آستان قدس موجود است (1)

نگارنده این رساله نیز به پیروی از علامه تهرانی به ذکر نام او در این جا پرداختم ، و الله اعلم بالصواب .

فخرالدین ابن یمین (769)

میر فخرالدین محمود بن یمین الدین طغرائی فریومدی خراسانی .

وی از شعرای شیرین زبان شیعه بوده و دیوان شعری تنظیم نموده که به نوشته « مجمع الفصحاء »، فصیحی خوافی در حادثه جنگ

ص: 326


1- الذریعه 329 / 18 نیز 278 / 21 بطور اشاره ، فهرست آستان قدس بخش لغت شماره 42

سربداران بسال 763 از میان رفته است و یک نمونه شعرش در مدح حضرت رضا بدین قرار می باشد :

ببنده ابن یمین گفت دوستی که توئی *** که شعر توست که بر آسمان رسید سرش

چرا مدیح سرای رضا همی نشوی *** که درجهان نبود کس بپاکی گهرش

بگفتمش که نیارم ستود امامی را *** که جبرئیل امین بوده مادح پدرش

و رشید یاسمی متوفای 1370 ق کتابی در 148 صفحه بسال 1303 ش در شرح احوال ابن یمین تالیف و در تهران چاپ نمود

و سعید نفیسی کتابی شامل قطعات و رباعیات فلسفی او بسال 1318 ش در تهران بچاپ رسانید که خالی از غزلیات اوست.

هم چنان که دیوان او بطور کامل بسال 1865 م در بمبئی چاپ گردید و بسال 1852 م ترجمه آلمانی آن در وین چاپ و انتشار یافت ها و اما محل فوت و مقبره او پس دهخدا نوشه است در قبرستان ( آب ) بخشان اصفهان مقبره ایست معروف به قبر ابن یمین شاعر که می گویند وی همان امیر محمود بن یمین الدین محمود فریومدی خراسانی است و لازمه اش آنست که در سال های آخر عمرش به اصفهان آمده و درین شهر اقامت جسته است.

نیز مرحوم انصاری در تاریخ ری و اصفهان این قبر را منسوب به ابن یمین شاعر قرن هشتم دانسته (1)

ص: 327


1- الذریعه ،34 / 9 لغت نامه دهخدا ص 2795 ، الکنی و الالقاب قمی 445 / 1 .

شرف الدین (779)

شرف الدین حیدر بن محمد بن حیدر بن اسماعیل بن علی بن حسن بن علی بن شرف شاه گلستانه اصفهانی .

ابن عنبه نسب شناس وی را بجلالت شان و بعنوان سادات با شخصیت ستوده و گوید من خود او را در اصفهان دیدار نمودم و در ربیع الاول 779 بدرود حیات گفت و او راست فرزندان و پس ماندگان (1)

نیز علامه تهرانی همین عبارات را با کمی اضافه درباره او ذکر نموده (2) .

عبد الرحیم اصفهانی شیرازی (779)

نام برده یکی از شعرای قرن هشتم در اصفهان بوده و دارای دیوانی است بنام « مثنوی سعد و همایون » شامل ده مکتوبه شعری متبادل بین سعد و همایون خیالی یا واقعی که در ذی حجه 779 از آن فراغت جسته و بخط محمد بن حاجی طالب ضمن مجموعه دانشگاه تهران (3075 / 1) ص 1 - 35 با تاریخ کتابت ع 847 / 1 موجود است و با بیت: بنام آن که عالم آفرید است محمد بر خلایق برگزید است آغاز و علامه تهرانی پنج بیت آخر آن اشعار را ذکر فرموده است (3)

ص: 328


1- عمده الطالب ص 81
2- طبقات اعلام الشیعه 71 / 8
3- الذریعه 206 / 19.

افضل الدین ترکه نیمه دوم قرن (8)

افضل الدین ابو حامد، محمد بن حبیب الله ترکه اصفهانی .

اصل خاندانش از ترکان خجند بوده و بدین جهت به ترک و ترکه شهرت یافته .

وی از بزرگان حکماء و متکلمین نیمه دوم قرن هشتم هجری و مصنف کتاب « قواعد التوحید » در فن کلام بوده است.

نسخه خطی این کتاب بشماره 922 در بخش حکمت و کلام کتاب خانه آستان قدس رضوی موجود است.

صاین الدین علی بن محمد ترکه که از نواده مصنف و شرح حالش در پیش است شرحی بنام « تمهید القواعد » برین کتاب نگاشته و شامل اصل کتاب نیز هست.

کتاب « تمهید القواعد » بسال 1316 بچاپ رسیده و نسخه چاپی آن نیز در کتاب خانه آستان قدس بشماره 235 بخش چاپی حکمت و کلام موجود می باشد (1)

مجدالدین عباد بن یحیی گلستانه ( بعد 790 )

مجدالدین عباد بن یحیى بن عباد بن احمد بن ... شرف شاه گلستانه .

ابن عنبه نسب شناس معروف ضمن مطرح کردن نام جدش

ص: 329


1- الذریعه 434 / 4 و 181 / 17، طبقات اعلام الشیعه 182 / 8 ، معجم المولفین 157 / 9 .

مجد الدین عباد بن احمد که قبلا شرح حال او بنظر رسید نوشته است : او را فرزندی باشد بنام یحیی که او را فرزندی بوده سید عالم فاضل مجد الدین عباد... در گذشته بعد از سال 790 (1)

ص: 330


1- عمده الطالب ص 81

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن نهم

اشاره

صائن الدین على ترکه

عماد بن محمد منجم

شاه علاء الدین محمد نقیب

ابو الحسین طاهر بن عرب

غیاث الدین امیران حسینی

ص: 331

صائن الدین علی ترکه (835)

خواجه صائن الدین على بن محمد افضل الدین محمد ترکه اصفهانی .

از دانشمندان معروف قرن نهم و چون جد یا اعضاء خاندان او از ترکان خجند بودند که در عهد خوارزم شاهیان باصفهان مهاجرت کردند ، ، همه بدین لقب شهرت یافتند و علامه تهرانی در الذریعه گوید :وی شیعه بوده و در پرده تسنن می زیسته .

نخست در نزد برادرش و بعداً در بلاد مختلف بنزد بزرگان و مشایخ بتحصیل علم پرداخت، چنان که در بسیاری از علوم عقلی، نقلی بویژه عرفان و علوم غریبه از جمله مشاهیر عصر خود گردید.

در عهد جهان گشائی تیمور او و برادرانش بسمرقند انتقال یافتند و بمنصب قضاوت منصوب شدند، آن گاه به سیر و سیاحت در بلاد اسلامی پرداخت و بهنگام بازگشت خود که بعد از مرگ تیمور اتفاق افتاده بود باصفهان معاودت کرد .

ص: 332

مدتی را در دستگاه امیر زاد گان تیموری عراق و فارس گذراند و سپس در دوران شاهرخ بقضاوت در یزد منصوب گردید .

و نسخه صائن الدین براثر مسلک عرفانی که داشت متهم به تصوف شد و بدستور شاهرخ بهرات رفت و کتاب « نفثه المصدور » اول را خطاب به تیمور و در تبرئه از تصوف نگاشت و درین حال نیز تظاهر به تسنن می کرد.

بنوشته دکتر صفا در سال 830 براثر واقعه کارد زدن احمد لر بشاهرخ در مسجد هرات و کشته شدن ضارب و پیگیری از این ماجری ، گروهی از اکابر و افراد مربوط به او از جمله صاین الدین متهم بشرکت در سوء قصد شدند و بدنبال آن دستگیر و مورد مواخذه و تعقیب قرار گرفتند.

درین رابطه صائن الدین را زندانی و شکنجه و دارائیش را مصادره و ضبط نمودند و بعداً با اهل و عیال گرفتار تبعید و در بدر شهرها گردید.

او چندی در کردستان و بعداً به تبریز گیلان ، و نطنز بسر می برد و سر انجام با اعتذار به محضر شاهرخ باریافت و با توسل به میرزا بایسنقر بن شاهرخ چند گاهی در امان گذرانید و گویا مدتی هم بقضای نیشابور رسید .

آثار علمی صائن الدین :

تالیفات و آثار علمی نام برده بنقل ملک الشعرای بهار ازین قرار است :

بخش عربی: 1 - شرح فصول الحکم که بسال 814 تالیف نموده، 2 - « المفاحص » در علم حروف، 3 - « الرساله البائیه » نیز در علم حروف 4 - « الرساله الانزالیه » ، 5 - الرساله المحمدیه»، 6 - حواشی و

ص: 333

اصطلاحات »، 7 - « تمهید القواعد » در شرح قواعد التوحید جدش افضل الدین محمد ترکه (1) ، 8 - « البسمله » ، 9 - « تعلیقات على الکشاف »، 10 - « المناهج »، 11 - « شرح تائیه ابن الفارض »

بخش :فارسی: 12 - « شرح تائیه ابن فارض » ، 13 - « اسرار الصلوه » (2) ، 14 - « الاطوار الثلاثه » در شرح فمنهم ظالم نفسه، 15 - « تحفه علائیه » ، 16 - مدارج افهام الافواج » سال تالیف 831، 17 - « رساله در اعتقاد » در رد اتهام خود بتصوف ، 18 - « مناظره ببزم در رزم » ، 19 - « شرح لمعات عراقی » ، 20 « شق القمر و بیان ساعت »، 21 - « رساله انجام » ، 22 - « رساله نقطه » ، 23 - معنی ده بیت از محی الدین » ، 24 - « مبدء و معاد » ، سال تالیف 832 ، 25 - « سئوال الملوک » ، 26 - « سلم دار الاسلام »، 27 - « ترجمه کلمات علی ( علیه السلام ) » ، 28 - « خواص علم الصرف » ، 29 - « دیوان صائن الدین اصفهانی »

علامه تهرانی از آن نام برده و آن گاه کتاب های ذکر شده را از ملک الشعراء بهار نقل فرموده

وفات صائن الدین در روضه الصفا و در نسخه ای از « حبیب السیر » باشتباه 830، آمده ، لکن از « نفثه المصدور ثانی » که خود خطاب به بایسنقر نوشته و بشرح سر گردانی بعد از اخراج از هرات پرداخته معلوم می شود مدتی پس از دستگیری و مصادره اموال و تبعید بدیگر بلاد زنده بوده است.

ص: 334


1- این کتاب بسال 1316 در تهران بچاپ رسیده
2- این رساله و دوازده رساله نام برده قبل، از مولف، بسال 1351 در تهران چاپ و انتشار یافته

بنابراین سال وفاتش همانست که در « کشف الظنون » و « شاهد صادق » یعنی 835 یا طبق نسخه حبیب السیر چ بهار 836 ضبط گردیده است. (1)

مولی عماد بن محمد منجم اصفهانی ( نیمه اول قرن 9)

علامه تهرانی فرماید :

وی شرح بدر الدین طبرسی را بر سی فصل خواجه طوسی در « معرفه التقویم » برای خود نوشت و در روز یک شنبه 22 ربیع الثانی سال 844 از آن فراغت جست .

آن گاه نویسد: نسخه مزبور نمایان گر مقام فضل نویسنده است و آنر نزد سید محمد باقر نواده سید محمد کاظم یزدی دیدم (2)

ص: 335


1- ریاض العلماء 240 / 4 ، الذریعه 570 / 9-571 و 244 / 24، سبک شناسی ملک الشعرا بهار 236 / 3 ، و چ چهارم ص 228 ،بعد ، تاریخ ادبیات دکتر صفا 489 / 4 ، کشف الظنون ص 1264 ، تاریخ نظم و نثر در ایران ص 274 275 ، مقدمه ترجمه ملل و نحل شهرستانی، بقلم جلالی نائینی ، مجالس المومنین 2 / ص 41.
2- طبقات اعلام الشیعه ج 9 ، الذریعه 311 / 13 .

شاه علاء الدین محمد ( مقتول 1850)

*شاه علاء الدین محمد ( مقتول 1850) (1)

در محله شهشهان و در مجاورت مسجد جامع بقعه ای مشرف به حسینیه و مدرسه است بنام بقعه شهشهان که نخست محل اقامت شخص عارفی بوده که برخوردار از مقام نقابت بوده است و چون شاهرح تیموری در مسجد هرات وسیله احمد لر نامی مورد سوء قصد و حمله با کارد واقع شد و قضیه به نافر جامی انجامید، عامل سوء قصد کشته شد و بعد از پیگیری عده ای از علماء و مشاهیر بعنوان شریک جرم متهم شدند و سپس بعضی محکوم به زندان و تبعید و عده ای از جمله سید شاه علاء الدین محکوم باعدام گردیدند و در ساوه به دار آویخته شدند، بعد از هشتاد روز شاهرخ در گذشت و سلطان محمد بهادر که از ناحیه شاهرخ از مقام سلطنت ساقط شده بود مجددا باصفهان برگشت و نعش شاه علاء الدین را از ساوه به اصفهان نقل و در حسینیه خودش مدفون و بر آن بقعه و بارگاهی بنا کرد و موقوفاتی هم بر بقعه مقرر نمود.

توضیحا بموجب نوشته های داخل و خارج بقعه و کتیبه ها ، نام برده نسبتش با بیست و دو واسطه به حضرت سجاد امام زین العابدین ( علیه السلام ) متصل می شود.

جهت تفصیل بیشتر مراجعه شود به کتاب های ذیل (2)

ص: 336


1- با توجه باین که قضیه احمد لر ( هم چنان که ذیل نام صائن الدین علی ترکه گذشت ) در سال 830 بوده ، تاریخ قتل شاه علاء الدین بعنوان ماجرای احمدلر در 850 محل کلام است.
2- گنجینه آثار تاریخی اصفهان ص 778 - 788 ، فهرست بنا های تاریخی و اماکن باستانی ایران ص ،59 آثار ملی اصفهان ص 802 - 805

طاهر بن عرب (857)

حافظ ابو الحسن طاهر بن عرب بن ابراهیم اصفهانی .

وی شاگرد محمد بن محمد بن جزری ( در گذشته 833) بوده و در آثار تالیفی ،خود مکرر از او و کتابش « طبقات القراء » نقل نموده و در سال 857 به ابی المعارف، نجم الدین محمد سعدی حموئی اجازه ای داده شامل سه صفحه از کتاب « المشیخه ( کنز السالکین ) » (1)

طاهر بن عرب را آثاری است در فنون قرائت بدین شرح

1- « تجوید القرآن »، فارسی

2- « الدر الفرید فی قواعد التجوید » ، فارسی، با « اَلْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ العالَمین » آغاز می شود و نسخه ای از آن در کتاب خانه آستان قدس بخط کمال الدین حسین بن محمد شاه مورخه 1018 ، و وقف نادرشاه بسال 1145 و به غلط با نام « در رالفرید » موجود است.

3- « القرائه المفرده » ، لابى عمر و بن بصری در گذشته 155 ،

4- « القرائه المفرده » لابن عامر عبد الله بن عامر دمشقی (118)

5- « القرائه المفرده » الحمزه بن حبیب الزیات الکوفی (158 - 80) ،

ص: 337


1- کنز السالکین شامل تعدادی اجازه های روایتی و قرائتی است که به نجم الدین حموی یزدی داده شده و سالک الدین محمد... عین اجازه ها را بخط نویسندگان یکجا جمع و بنام مزبور نام گذاری و نسخه اش در کتاب خانه فخرالدین نصیری تهران موجود است رجوع شود به الذریعه ،68 / 8 و 313 / 13 ، و 18 / / 158 ، و 201 / 23،

6- « القرائه المفرده » النافع بن ابی نعیم مکنی به ابی رویم اصفهانی مدنی (169)

توضیحا نسخه های رساله های نام برده ویژه قرائت ضمن مجموعه ای بخط احمد بن فتح الله تمیمی است که بسال 988 در مکه از نگارش آن فراغت جسته و در کتاب خانه ملک در تهران موجود می باشد.

7- « منهل العطشان »

توضیحا مرحوم علامه تهرانی با شرحی که درباره یک یک کتاب های نام برده در الذریعه ایراد نموده در طبقات الشیعه بخش قرن دهم ص 112-111 ، نام طاهر را با نسبت بعضی از کتاب های فوق به او ذکر نموده بدون مشخصات نسبی و تاریخ دوران زندگی و رشته تحصیلی او (1)

غیاث الدین على( بعد 879 )

سید غیاث الدین على ( یا محمد غیاث الدین » بن علی امیران حسینی اصفهانی .

از دانشمندان اصفهان و حکمای نیمه دوم قرن نهم بوده که در بدخشان هند می زیسته از شرح حال او آگاهی نداریم اما علامه تهرانی در هر دو مصدر ارزشمند کتابشناسی و رجال شناسی خود از وی نام برده و وی را کتابی است بنام « دانشن امه جهان » بفارسی شامل دوره مختصری از حکمت طبیعی که بسال 879 در بدخشان از تالیف آن فراغت جسته است.

ص: 338


1- الذریعه 369 / 3 و فهرست آستان قدس 227 / 2.

این کتاب در هند بچاپ رسیده و دو نسخه خطی آن در کتاب خانه آستان قدس رضوی بشماره های 564 - 563، بخش کتب کلام و فلسفه موجود می باشد، در مقدمه نسخه چاپی آن را به ابو الفتح سلطان محمد و در نسخه های خطی به سلطان محمود بهادرخان اهداء نموده.

آغازش: « سزاوار ستایش و سپاس مبدعی است که باقتضای ذاتی که در لسان صاحب نوامیس الهی بامر کن معبر گشته »

و انجامش : « از عروق صغاری که نابتند از غضون رحم » (1)

نیز نسخه ای با تاریخ کتابت (1006) در کتاب خانه آصفیه موجود است که از مولف بمیر غیاث الدین علی تعبیر نموده

چنان که وی را کتاب دیگری است بنام « بیست و دوباب » که در پیش گفتار آن از خود به سید غیاث الدین علی امران حسینی اصفهانی تعبیر نموده

کتاب نام برده که پیرامن ستاره شناسی بسال 869 بدرخواست گروهی در بدخشان بفارسی و درخور فهم کودکان نگارش یافته در آغازش بر ائمه طیبین و طاهرین درود فرستاده و بنوشته علامه محقق حاج سید عبد العزیز طباطبائی درقم نسخه اش ضمن مجموعه ای نزد آقای سید محمد جزائری موجود می باشد (2)

ص: 339


1- فهرست آستان قدس ،98 / 4 ، الذریعه 222 / 7 و 46 / 8 ، و 110 / 22، فهرست کتاب خانه آصفیه هند 587 / 1 .
2- طبقات اعلام الشیعه ج 9، سبک شناسی ملک الشعراء ج 3 ص 221 و در پاورقی آمده که ظاهرا شیعه بوده.

رجال حدیثی ، علمی ، ادبی اصفهان

قرن دهم

اشاره

محمد حافظ مخترع

شاه حسین ساقی

شاه حسین اصفهانی

حکیم عنایه الله « طبعی »

بهاری اصفهانی

بابا شاه حالی اصفهانی

میر قوام الدین نقیب

قاضی نوری اصفهانی

سید معز الدین اصفهانی

ملامختار قاری

محمد میرکی اصفهانی

غیاث الدین جمشید زواره

ابراهیم خوانساری اصفهانی

درویش محمد عاملی

ذى النون طبیب اصفهانی

ابو الحسن زواره

شاه عنایت الله اصفهانی

ابو القاسم کازرونی

شیخ رشید الدین اصفهانی

میر صبری روزبه

کمال الدین ضمیری شاعر

نصر البیان بن نور البیان

محمد بن صدرالدین شاه ملاحافظ قاری

ملولی اصفهانی

مقصود علی بن سلطان خلیل

سلطان محمد اصفهانی

شیخ علی بن هلال کرکی

شمس الدین ملک محمّد اصفهانی

ابراهیم بن شاه حسین سید

محمد علی عریضی

ص: 340

محمد حافظ مخترع اصفهانی ( بعد 912)

بنوشته علامه تهرانی حافظ مخترع در سال 912 هجری زنده بوده و دارای کتابی است بیانگر چهارده نوع اختراع و صنعت بعدد معصومین چهارده گانه ( علیه السلام ) که آن را برای علامه محقق و فیلسوف مشهور، غیاث الدین منصور دشتکی متوفای 948 به رشته تحریر آورده است .

این کتاب که نسخه خطی آن در کتاب خانه آستان قدس رضوی موجود است بنام « نتیجه الدوله »... فی بیان اختراعات و صنایع حدیثه شامل بحث و پیگیری این امور است :

1- حل مشکلات قرآن 2- آلت ساعت 3- قصاریه ، 4- آسیاب 5- وسیله حلاجی 6- ساخت کاغذ 7- مرکب سازی، 8- وسیله آبکشی، 9- معدل ساعت ، 10- جام ،ساعت، 11- پیاله حکمت؟، 12- قفل اصفهانی ، 13- قلمدان سازی، 14- کلید دان دزدبیگر (1)

ص: 341


1- الذریعه 49 / 24

شاه حسین ساقی اصفهانی (914)

سام میرزا در « تحفه » (121 / 5) به شناخت او و ایراد اشعارش پرداخته و گوید: بسال 914 در حوالی دامغان وفات یافت.

و این موضوع را علامه تهرانی عینا نقل کرده است (1)

شاه حسین اصفهانی (925)

اعتماد الدوله ، کمال الدین میرزا شاه حسین، وزیر اعظم شاه اسماعیل صفوی (930 - 906)

مولفان حبیب السیر ، « احسن التواریخ »، « مجالس الفنون »، تحفه « سامی » (55 / 3)، هر یک به شرح حال و ایراد نمونه هائی از اشعارش پرداخته و نوشته اند: نام برده بطور ناگهانی در قصر هشت بهشت تبریز بدست مهتر شاه قلی کشته شد.

چنان چه هروی فصلی شامل شرح حال او به ترجمه کتاب « مجالس النفائس » علی شیر نوائی افزوده .

و علامه تهرانی از وی به عنوان یکی از شعرای شیعه و صاحب دیوان نام برده است و تاریخ قتل او را بدست مهتر شاه قلی روز 28 ج 1 / 929 نگاشته. جهت تفصیل بیشتر و آگاهی بر مصادر شرح حالش رجوع شود به الذریعه (2) و مصادر مندرج در آن

ص: 342


1- الذریعه 497 / 4
2- الذریعه 416 / 9 و 497

طبعی اصفهانی (944)

حکیم عنایه الله خباز اصفهانی متخلص به « طبعی » .

علامه تهرانی به نقل از سام میرزا ( تحفه سامی 54 / 2 ) نویسد: وی بر اکثر علوم واقف و دارای دیوانی بوده بنام « طبعی اصفهانی ».

آن گاه نویسد: شاید همان است که روحی بغدادی در تاریخ العراق بین الاحتلالین او را در شعرش ذکر نموده و محمد مظفر حسین متخلص به « صبا » در تذکره روشن ( چاپ بهوپال 1297 ص 411 ) وفاتش را 944 نگاشته (1)

بهاری اصفهانی (950)

از شعرای اصفهان و معاصر شاه طهماسب صفوی و دارای دیوان شعری بوده که در تحفه « سامی » و « تذکره » روشن آن را ذکر کرده اند (2)

حالی اصفهانی ( نیمه دوم قرن 10 )

باباشاه شاعر خطاط.

علامه تهرانی :نویسد او در نیمه اخیر قرن دهم بسر می برده و به مدت هشت سال شاگرد میر علی هروی، خطاط درخط نویسی بوده

ص: 343


1- الذریعه 644 / 9
2- الذریعه 146 / 9

آن گاه به عراق و خراسان سفر نموده و در بغداد اقامت گزیده و در همان جا یا در تبریز بسال 996 یا 1012 بحسب اختلاف در ضبط ارباب تراجم از دنیا رفته است (1)

نقیب اصفهانی ( نیمه اول قرن 10 )

میر قوام الدین حسن نقیب اصفهانی.

به نوشته سام میرزا فرزند شاه اسماعیل وی در سال 930 با معیت میر جمال الدین محمد اصفهانی مدتی عهده دار سمت صدارت گردیدو از آن پس بطور مستقل آن را ادامه داد و قبلا از بزرگان نقباء سادات و متصف به تقوی و ورع بود (2) و صاحب ریاض العلماء همین شرح را بموضوع شاعر فارسی زبان بودن او درباره میرقوام ذکر کرده (3) ، هم چنان که علامه تهرانی نیز ضمن برشمردن علماء و شخصیت های شیعه بدین گونه که خواندید از وی نام برده و به معرفی او پرداخته (4) .

ص: 344


1- الذریعه 226 / 9 - 227
2- تحفه سامی
3- ریاض العلماء 143 / 1
4- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 50.

قاضی نوری اصفهانی ( نیمه اول قرن 10 )

وی یکی از شعرای بنام عهد شاه اسماعیل صفوی بوده، صادقی در « مجمع الخواص » (153 / 8) و سر خوش لاهوری در « کلمات الشعراء » ( ص 19) و شاکر هندی در « مسرّت » یا « گلستان مسرت » ( ص 317) هر یک به ترجمه و شرح حال وی پرداخته ، و در «کشف الظنون به عنوان دیوان قاضی « نور قاضی » در عهد شاه اسماعیل او را مطرح نموده (1) و خاتون آبادی شخصی را بنام قاضی نور اصفهانی اندمانی ، به عنوان یکی از شعرای عصر شاه طهماسب پسر شاه اسماعیل ذکر کرده است (2)

سید معزالدین اصفهانی ( نیمه اول قرن 10 )

میر سید معز الدین محمد بن تقی الدین محمد حسینی اصفهانی.

وی از نقباء سادات و فقهای علما در اصفهان و از شاگردان شیخ ابراهیم قطیفی بحرینی و دارای اجازه کتبی مورخ 928 او بوده و در دهه پنجم قرن دهم به مدت هشت سال از طرف شاه طهماسب صفوی در قزوین عهده دار سمت صدارت ( یعنی قاضی القضات و عالی ترین مقام روحانیت رسمی دستگاه سلطنت) گردید.

وی مولف رساله ایست در مسئله فقهی « عدم انفعال ماء القلیل » که

ص: 345


1- الذریعه 873 / 9
2- وقایع السنین و الاعوام ص 490 -

مرحوم قاضی نورالله شوشتری هم ردّی بر آن نوشته. سام میرزا به شرح حالش پرداخته و غزلیات و رباعیاتی را که بخط خودش برای وی فرستاده ایراد نموده است.

و خاتون آبادی نویسد حسب الاراده مجتهد الزمان شیخ على عبد العالی وی به سمت صدارت منصوب گردید و پس از هشت سال در سال 944 معزول شد.

جهت شرح حال مفصل او به مصادر رجالی و تاریخی ذیل مراجعه شود (1)

ملامختار قاری اصفهانی ( بعد 949 )

ملامختار قاری اعمی اصفهانی، صاحب منظومه ایست بفارسی بنام درج مضامین در تجوید، شامل هفتاد و دوبیت که در سال 949 از آن فراغت جسته ، هم چنان که ملا محسن بن سلیمان در سال 1179 از شرح فارسی آن فارغ گردیده و به نوشته علامه تهرانی، علامه حاج ملا محمد جعفر شریعت مدار استر آبادی، شرحی بزبان عربی بر آن نگاشته که در کتاب خانه سماوی نجف و نیز کتاب خانه آیت الله مرعشی درقم ، موجود است ، و دیگر ، شرح هائی به فارسی بنام « بوستان » و « درر نثار در شرح

ص: 346


1- ریاض العلماء 15 / 1 - 17 ، عالم آرای عباسی ص 144، تحفه سامی 22 / 2، وقایع السنین و الاعوام ، خاتون آبادی ص 470 ، 465 ، 490 ، روضات الجنات ص 9 ، سطر 11 ، الذریعه 135 / 1 ، و 854 / 9 ، طبقات اعلام الشیعه ج ویژه قرن 10 ص 208.

تجوید ملا مختار درباره آن تالیف شده که معلوم می شود منظومه او برخوردار از محتوای ارزنده در رابطه با مسائل قرائت بوده است (1)

محمد میرکی اصفهانی ( نیمه اول قرن 10 )

محمد بن حیدر سبلی رلاس مشهور به میرکی اصفهانی بنوشته علامه تهرانی رساله خراجیه محقق کرکی را که بنام « قاطعه اللجاج فی تحقیق حل الخراج » در سال 916 از تالیف آن فراغت جسته، نام برده پاک نویس و استنساخ نموده و بسال 928 کتابت آن را به پایان رسانیده و در آخر آن نوشته است این کتاب را عزیزترین فرزندش ، ابو القاسم بن محمد نزد وی قرائت نموده و نسخه ای با امضای تملک ابو القاسم نزد میرزا محمد علی اردوبادی در نجف است (2)

جمشید زواره حدود ( نیمه اول قرن 10 )

به نوشته علامه افندی غیاث الدین جمشید زواره از اعلام مفسرین نیمه اول قرن دهم و معاصر با محقق کرکی و استاد « زواره مفسر »، که ازین پس بیاید، بوده است و زواره در کتاب « لوامع الانوار » خود از غیاث الدین بعنوان استاد نام برده و گوید و بنده ضعیف بی مقدار

ص: 347


1- الذریعه ج 8 ص 59 و 139 و ج 3 ص 155 ، و ج 13 ص 242 و ج 20 ص 171 .
2- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 207-208 ، نیز 184 ، الذریعه 7 / 17

را استادی بود که او را سید غیاث الدین جمشید می گفتند، او از سادات زواره بود و بسیار فاضل و کامل (1)

ابراهیم خوانساری اصفهانی حدود ( نیمه اول قرن 10 )

برهان الدین ابو اسحاق ابراهیم بن زین الدین ابو الحسن علی بن جمال الدین، ابو یعقوب الحاج یوسف بن علی خوانساری اصفهانی - شاگرد محقق کرکی در گذشته 940 و مجاز از او.

علامه افندی نوشته است: اجازه کرکی را به ابراهیم خوانساری بخط خودش در پشت کتاب کشف الغمه اربلی دیدم که در مشهد غری نجف اشرف بسال 924 نوشته بود (2) و شامل مدح و تجلیل از مجاز بود.

و مرحوم علامه تهرانی نیز پس از نقل این موضوع از صاحب ریاض در رابطه با اجازه مرحوم کرکی شرحی راجع به نسخه « کشف الغمه » ، نگاشته که علاقمندان می توانند خود مراجعه کنند (3)

ص: 348


1- ریاض العلماء ،394 / 3 ، روضات الجنات ص 394، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 43 و 152.
2- ریاض العلماء ج 1 ص 26 ، به نقل از کشکول بحرانی ، چنان چه آقای اشکوری - در پاورقی نوشته اند ، روضات الجنات ص 391 ذیل احوال محقق کرکی.
3- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ، ص 2 ، الذریعه 212 / 1

درویش محمد عاملی اصفهانی ( حدود نیمه قرن 10 )

علامه درویش محمد کمال الدین بن شیخ حسن جد مادری ملامحمد تقی مجلسی .

اصلش از بلاد جبل عامل و مقیم و مشتغل در اصفهان و متوفای در نطنز بوده است.

به نوشته علامه مجلسی وی از شاگردان شهید ثانی در بلاد آن مرحوم بوده و چون به اصفهان آمده از محقق کرکی استجازه نموده و مرحوم محقق در تاریخ 939 اجازه برای او نوشته و علامه مجلسی در پایان ذکر دعاء صباح و در بخش اجازات « بحار الانوار » آن را درج نموده وعده ای که همه آن ها از مشایخ سبط نام برده ( مرحوم ملامحمد تقی مجلسی ) بوده اند - از جمله فرزندش محمد قاسم بن درویش محمد یونس جزائری، قاضی معزالدین محمد قاضی ابو الشرف اصفهانی، و عبد الله بن جابر بن عبد الله عاملی از وی نقل روایت کرده اند و ملا محمدتقی هم در اول لوامع بدین موضوع تصریح نموده .

بدین ترتیب نام برده یک شخصیت عالی مقام شیعی و مورد تجلیل دیگر علماء از موضع حدیث شناسی و نقل حدیث بوده که سال ها در اصفهانی می زیسته (1) و طبق نوشته عالم بزرگوار شیخ یوسف بحرانی در اجازه اش به مرحوم بحر العلوم ، مولی درویش محمد نخستین کسی بوده

ص: 349


1- بحار الانوارج 243 / 94 و ج 84 / 108 ، الذریعه 214 / 1 شماره 1170، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 83-84 فوائد الرضویه ص 177.

که حدیث شیعه امامیه را در دولت صفویه در اصفهان منتشر ساخت (1)

ذى النون طبیب اصفهانی ( حدود نیمه قرن 10 )

مرحوم علامه تهرانی بدنبال مطرح کردن « الطب السامی » نویسد: مربوط به ذی النون طبیب اصفهانی ملازم سام میرزا فرزند شاه اسماعیل صفوی فاتح اول بود که این کتاب را بنام او نوشت و نیز بعض رسائل دیگر درباره طب و معما ها که نزد سید شهاب الدین ( آیت الله مرعشی ) در قم می باشد و بخط جد ایشان است (2)

ابو الحسن زواره اصفهانی ( حدود نیمه قرن 10 )

ابو الحسن علی بن حسن زواره اصفهانی وی از مفسران بنام و از بزرگان شاگردان مرحوم محقق کرکی ( در ایام اقامت معظم له در اصفهان و متوفای 940) و استاد ملافتح الله کاشانی ( در گذشته 988 )و خود در تفسیر شاگرد غیاث الدین جمشید، مفسر زواره ای بوده است (3)

نام برده دارای کتاب های متعدد و ارزنده ای باشد که خود آن را تالیف نموده یا از دیگران در قالب ترجمه و تلخیص قرار داده و آن ها بدین شرح

ص: 350


1- فیض القدسى محدث نوری ص 107
2- الذریعه 142 / 15.
3- زواره بفتح زاء یکی از شهرهای تابعه اصفهان و یک فرسخی اردستان می باشد.

است .

1- « روضه الابرار » شرح فارسی نهج البلاغه

2- « لوامع الانوار فی معرفة الائمه الاطهار ( علیه السلام ) » بفارسی و مفصل تلخیص کتاب احسن الکبار فی مناقب الائمه الاطهار تالیف سید محمود عرب شاه حسینی که آن هم به فارسی در سال 740 تالیف و گویا بدستور شاه طهماسب صفوی آن را ملخص نموده

3- « ترجمه الخواص » ، تفسیر فارسی و مفصل معروف به « تفسیر زواره » ، 4- « ترجمه المناقب » در ترجمه « کشف الغمه » اربلی، بسال 938 ،

5- « ترجمه « تفسیر عسکری » - منسوب به امام عسکری علیه السلام »

6- « ترجمه اعتقادت صدوق » بنام « وسیله النجاه »،

7- « آثار الاخیار و مکارم الاثار » ترجمه مکارم الاخلاق طبرسی ،

8- « مراه الصفا » در آداب و ادعیه ،

9- « مفتاح النجا » ترجمه « عده الداعى - ابن فهد حلی - »

10- ترجمه « احتجاج طبرسی » ،

11 - ترجمه « اربعین - شهید اول - »

12- « مجمع الهدی » بفارسی شامل چهل باب در قصص انبیاء و ائمه اثنا عشر ( علیه السلام )

13 - « طراوه اللطائف » در ترجمه « الطرائف » سید بن طاوس (1).

ص: 351


1- ریاض العلماء ج 3 ص 394 - 396، الذریعه، ذیل هر یک از کتب نام برده فوق ، طبقات اعیان الشیعه بخش قرن دهم ص 43 و 152 و 177 ، مصادر نهج البلاغه ج 1 ص 229، روضات الجنات ص 394، ریحانة الادب 393 / 2 الکنى و الالقاب .269 / 2

شاه عنایت الله اصفهانی حدود (نیمه قرن 10 )

علامه تهرانی با مطرح کردن نام او نویسد از افاضل علمای عصر خود بوده هم چنان که سئوال او از علاء الدین یعنی محقق کرکی پیرامون چگونگی تطهیر ظروف و اشکالاتی که مطرح نموده بیانگر مقام فضل اوست و محقق هم آن چنان پاسخ داده که ایراد ها را دفع نموده، و نسخه این سئوال و جواب بقلم درویش محمد بن عابدین در تاریخ 979 ضمن مجموعه موقوفه مدرسه بروجردی در نجف موجود می باشد (1)

ابو القاسم کازرونی اصفهانی ( نیمه دوم قرن 10 )

ابو القاسم ابی حامد بن نصر البیان انصاری ..

علامه تهرانی به نقل از روضات از وی تعبیر به فاضل حکیم امامی نموده و گوید او از علمای اصفهان و از شاگردان خواجه افضل الدین محمد بن حبیب الله ترکه بود که از سال 970 تا 990 مرجع دینی بلاد عراق عجم و منطقه خراسان بود.

هم چنان که در نزد وجیه الدین سلیمان قاری فارسی شاگرد غیاث الدین منصور - تلمذ و کسب علم نموده.

از جمله آثار علمی اوست :

ص: 352


1- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 171

1 - « مسلّم السماوات » در شرح حال گروهی از حکماء و شعراء و اصحاب مقامات که نسخه آن نزد میرزا محمد علی اردبادی در نجف می باشد.

و صاحب « روضات الجنات » نوشته است از جمله کسانی را که در این کتاب معرفی کرده ملاجلال دوانی می باشد و گوید اجتماع طلاب در درس او بیش از تعداد شاگردان میر صدرالدین دشتکی بود.... (1)

2- « النجوم الزاهره » ویژه بازشناخت منجمین و شرح حال آن ها (2)

رشید الدین اصفهانی ( حدود نیمه دوم قرن 10 )

شیخ رشید الدین بن شیخ ابراهیم اصفهانی خالی ایفای وی از شاگردان شیخ حسین بن عبد الصمد، پدر شیخ بهائی ( در گذشته 984) بوده است.

مرحوم مرحوم علامه افندی دنباله ذکر نام او نویسد: در شهر اردبیل نسخه ای از اربعین شیخ حسین مذکور را دیدم که بخط خود اجازه ای برای رشید الدین نوشته و او را تمدیح و تعریف نموده (3)

از تاریخ فوت نام برده و دیگر مشخصات حیاتی وی اطلاعی در دست نیست ولی در تاریخ ج 971 / 1 از استادش اجازه دریاف نموده و

ص: 353


1- الذریعه 221 / 12 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 186.
2- روضات الجنات ص 164
3- ریاض العلماء 311 / 2

بنابراین فوتش بعد از این تاریخ بوقوع پیوسته (1)

صبری شاعر ( نیمه دوم قرن 10 )

میر صبری معروف به « روزبه اصفهانی » شاعر پدرانش از سادات اردستان از توابع ( اصفهان ) بوده اند، تخلص او نخست « فارسی » بود و از آن پس « صبری » را اختیار نمود. به نوشته علامه تهرانی مولف « آتش کده آذر » شعرش را آورده هم چنان که اسکندر بیک از وی نام برده و دو رباعی از اشعار او را ایراد نموده است.

مولفین « ریحانه الادب »، « روضه الصفویه » و « مجمع الخواص » (154 / 8) به نقل از قاموس ترکی و او از اسکندر بیک از وی تحت عنوان یکی از شعرای بنام نیمه آخر قرن دهم نام برده اند.

چنان که محمد عبد الغنی خان نیز در « تذکره الشعراء » بطور اختصار او رایاد نموده و مولف ذیل « کشف الظنون » (513 / 1) نویسد: دیوان صبری به فارسی و شامل چهار هزار بیت است (2)

ص: 354


1- اعیان الشیعه ج 32 ص 3 ، الذریعه ج 1 ص 186 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 87، الغدیر ج 11 ص 218.
2- الذریعه 593 / 9 ، عالم آرای عباسی ص 185

ضمیری اصفهانی ( نیمه دوم قرن 10 )

کمال الدین حسینی ضمیری اصفهانی ( در گذشته بین 973، 987 تا 1000 . )

وی هم زمان با دوران سلطنت شاه طهماسب صفوی متوفای 984 ه بوده است.

در علم نجوم و فن رمل مهارتی بسزا داشته و از ین رو تخلص به ضمیری گرفته و از پر شور ترین شعرای سده دهم قلم داد گردیده.

مولفان «ت حفه سامی » ( ص 124) و « عالم آرای عباسی » ( ج 1 ص 178) به ذکر نامش پرداخته و از موقعیت شعریش سخن گفته اند ها و در عالم آرا :نویسد در راه کربلای معلی پای جناب ( ضمیری ) را

سرما برده بود، قطعه ای در آن باب ،گفته، این بیت از آن جاست :

بسر بایست رفتن در طریق کربلا ای دل ***

تا یابی طواف پادشاه دین و دنیا را

غلط کردم بپا رفتم از آن سرما ربود از من *** گناه از جانب من بود جرمی نیست سرما را

ولی معذور می دارم که در راه تمنایت *** چنان بودم که از مستی ز سر نشناختم پا را

صاحب مجمع « الخواص » گوید وی در اصفهان بدرود حیات گفت و بخاک سپرده شد و یک صد هزار شعر سروده، بدون آن که در یک بیت آن به مدح سلاطین پرداخته باشد و این خود نمایشگر علو همت اوست.

در « مجمع الفصحاء » 335 / 1 از یک یک مثنویات شش گانه و

ص: 355

دیوانه ای هفتگانه و یازده دیوان دیگرش در برابر دواوین سعدی، حافظ ، شرف جهان ، کمال خجندی و جز آنان نام برده و گوید: در دنیا همانندی در کثرت شعر گفتن برای وی دیده نشده

علامه تهرانی در الذریعه یکجا وفاتش را 973 نگاشته ، (16 / 7)، و درجای دیگر به نقل از بعض موارد شعبان 987 ذکر نموده (626 / 9)، ولى تذکره الشعراء عبد الغنی بسال 1000 ضبط نموده و الله اعلم بالصواب.

نیز علامه تهرانی به شرح آثار شعریش پرداخته که خوانندگان را به مراجعه کتاب ارزشمند آن عالم جلیل القدر و دیگر منابع مربوطه ارجاع می دهیم (1)

نصر البیان بن نورالبیان ( حدود نیمه دوم قرن 10 )

وی بعد از ابو القاسم کازرونی و از فضلاء و محققان ریاضی دان و معاصر محقق فخری و نیریزی بوده است و در رساله ای که نامش بیاید از آن ها نام برده و گفته آن ها را مطرح و سپس مورد ایراد قرار داده، از شرح حالش چیزی بنظر نرسید.

مرحوم علامه تهرانی در دو کتاب شریف شیعه شناسی و کتاب شناسی شیعه او را مطرح نموده و دو جلد کتاب از آثار علمی او را معرفی

ص: 356


1- الذریعه 50 / 7 و 626 / 9 و 12 / 12 و 203 / 16 ، عالم آرای عباسی ص 179 امتحان الفضلاء ،320 / 2، تذکره نصر آبادی ص 212 روز روشن ص 209 ، هدیه ، العارفین 319 / 1، آتش کده آذر،

کرده است:

1- « رساله الزاویه و التحقیق فیها » که در تاریخ 950 ه آن را تالیف نموده.

2- « رساله حقیقة الواجب تعالى ، وَ هَلْ انّ لَهُ ماهیَةَ اَم لَا ؟».

سپس :نویسد این رساله را بخط تاج الدین حسین بن صاعد مجاور در مشهد خراسان دیدم که در تاریخ 989 از نسخه اصل مولف در شهر اصفهان نوشته .

یاد آوری این موضوع بجاست که مرحوم علامه تهرانی تصریح به اصفهانی بودن نصر البیان نکرده ولی از قرائن مربوطه چنین معلوم می شود که نام برده اصفهانی بوده است (1)

محمد بن صدر الدین اصفهانی (بعد 960 )

به نوشته مرحوم علامه تهرانی نام برده جلد چهارم « تذکره الفقهاء »

علامه حلی را استنساخ نموده و در تاریخ نیمه جمادی الثانی 960 از آن فراغت جسته.

آن گاه اضافه فرموده نسخه این کتاب را در موقوفه نوروزعلی بسطامی در مشهد خراسان دیدم و آثار او چنین می نماید که وی از علماء بوده است (2)

ص: 357


1- الذریعه 50 / 7 و 12 / 12، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 264 و ص243 بطور اشاره
2- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 208

شاه ملا حافظ قاری ( بعد 963)

محمد حافظ بن لطف الله حافظ اصفهانی.

علامه تهرانی ذیل نام او :نویسد از طبقه شاگردان محقق کرکی و شاید یکی از آن ها بوده و من خود حواشی محقق کرکی را بر « شرایع » و رساله « رضاعیه » او را با « جامع الفوائد فی شرح خطبه القواعد » فخر المحققین به خط او در مجموعه ای دیدم که در اصفهان بسال 963 نوشته بود و در کتاب خانه شوشتری - بخش کتب علی محمد نجف آبادی موجود می باشد و او در همان مجموعه از خود بعنوان « محمد الشهیر بشاه ملا حافظ قاری ابن لطف الله الحافظ الاصفهانی » تعبیر نموده (1)

ملولی اصفهانی (969)

خلیفه اسدالله معروف به ملولی اصفهانی از شعرای اصفهان و در عهد شاه طهماسب صفوی متولی آستان قدس رضوی بوده ، ( و او جد خلیفه سلطان میر علاء الدین حسین بن رفیع الدین محمد، داماد شاه عباس ثانی و وزیر او بوده و در « الذریعه » (302 / 9) بعنوان شعرای شیعه ذکر شده )

هم چنان که علامه تهرانی از ملولی نام برده و در دیگر مصادر

ص: 358


1- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 151.

مربوطه هم به شرح حال و معرفی او پرداخته شده (1)

مقصود على بن سلطان خلیل ( بعد 972 )

نام برده در تاریخ 971 کتابی در اصفهان استنساخ نموده بنام « در بحر المناقب » تالیف على درویش برهان (2)

سپس حاشیه ای در پایان آن نوشته بتاریخ محرم 972 که نمایان گر اهل فضل و کمال بودن اوست و نسخه آن نزد میرزا محمد سامرائی می باشد.

و علامه تهرانی پس از ایراد مراتب فوق :گوید: شاید او متخلص به مجلسی و پدر ملا محمد تقی مجلسی متوفای 1070 بوده است (3)

سلطان محمد اصفهانی ( بعد 77 / 980 )

سلطان محمد بن کمال الدین حسین اصفهانی .

علامه تهرانی پیرامن نام او نوشته است من خود « اربعین » شهید محمد بن مکی را بخط وی دیدم که در سال 980 از کتابت آن فراغت

ص: 359


1- الذریعه 1101 / 9 شماره 7106، آتش کده آذر ص 196 ، گلشن یا صبح گلشن ص 488 .
2- جهت آگاهی بر شرح حال مولف رجوع شود به الذریعه ج 8 ص 262
3- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 251.

جسته بود (1) .

شیخ علی بن هلال کرکی (984)

شیخ ابو الحسن علی بن احمد المنشار بن محمد بن هلال کرکی اصفهانی .

مرحوم علامه مجلسی و دیگران از وی با عالی ترین القاب علمی و تقوائی تعبیر نموده و آن گاه به ذکر اجازات او از دیگران - مثل محقق کرکی و به دیگران مثل ملک محمد اصفهانی، پرداخته که بخاطر رعایت اختصار از ذکر مشروح آن ها معذرت خواسته و علاقمندان را بمصادر مربوطه ارجاع می دهیم.

اسکندر بیک :نویسد او عربی ،فاضل از ارشد شاگردان محقق کرکی بوده که بسال 934 از وی اجازه گرفته و دارای مقام شیخ الاسلامی گردید و پس از فوتش (13 / ع 984 / 1) شیخ بهائی جایگزین او شد

و به نقل ریاض و غیره او را رساله ای است در مسائل عام البلوای طهارت که بسال 969 آن را تالیف و بخط شاگردش میرک اصفهانی بتاریخ 971 استنساخ گردیده .

و علامه تهرانی :نویسد نسخه این کتاب را ( بخط محمد باقر در تاریخ 1131 ) نزد ابو القاسم ریاضی خوانساری دیدم (2)

ص: 360


1- طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 97
2- بحار الانوار ج 109 ص 80 - 83 تاریخ عالم آرای عباسی ص 154 - 156 ، ریاض العلماء 283 / 4 - 284 ، الذریعه 223 / 1 ، طبقات اعلام الشیعه 163 / 10 - 164 بعنوان علی بن منشار.

ملک محمد اصفهانی ( بعد 984 )

علی شمس الدین بن سلطان حسین اصفهانی.

وی از علی بن هلال کرکی شاگرد محقق کرکی در سال 984 مجاز بوده.

و علامه مجلسی متن اجازه او را نقل و از وی به عنوان « الْفَاضِلُ الوَحید ، الکامِلُ الفَرید النَّادِرُ فِى الْفُنُونِ العِلْمیه ، مِنْ فقهیة وَ حَکمیه ، الاَرْشَد الاَسْعَد ، مَوْلَانَا مُعِزَّ الدُنیا و الدین ملک شمس الدین محمد الاصفهانی... نام برده » (1)

علامه تهرانی فرماید: آن چه را من خود از تصانیف او دیدم، رساله فارسی در جبر و مقابله بود که در سال 1010 استنساخ شده و رساله ای در استخراج سهام میراث در شرح فصل سوم از مقصد سوم کتاب المیراث « ارشاد » علامه (2)

رق الجن فیتنام

ابراهیم بن شاه حسین اصفهانی (989)

پدر نام برده وزیر شاه اسماعیل صفوی و مقتول در 925 یا 929 ،بوده وی دارای کتابی است بنام « فرهنگ میرزا ابراهیم » که در 989

ص: 361


1- بحار الانوارج 109 ص 80 ، الذریعه 223 / 1 شماره 1168
2- الذریعه 5 شماره 357 و 13 / شماره 1029 و 11 شماره 405 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 253

تالیف نموده و دو نسخه آن هر دو بخط قرن یازدهم نزد دهخدا بوده که در جلدهای 25 و 27 لغت نامه ذکر نموده و نسخه های دیگری از آن در کتاب خانه های دانشگاه تهران سپه سالار مجلس و دانش کده ادبیات موجود است و بنام «فرهنگ فارسی » بفارسی یا « فرهنگ جهانگشا » یا « فرهنگ مختصر » ذکر شده (1)

سید محمد علی عریضی (بعد 995)

سید محمد علی بن سلطان محمد حسینی عریض جزی ( گزی ) اصفهانی .

بنوشته علامه تهرانی نام برده از شاگردان علامه شیخ علی بن ابراهیم بن سلیمان قطیفی بحرانی بوده و کتاب استادش « شرح ترددات النافع فی مختصر الشرایع » را با ضمائمی که از جمله « المقتصر » ابن فهد حلی در - مجموعه مربوطه است - بازنویس نموده و نسخه اش در مکتبه سماوی در نجف موجود می باشد (2)

ص: 362


1- الذریعه 211 / 16 ، 216 فهرست کابخانه آیت الله مرعشی 398 / 11 شماره 4399 .
2- الذریعه 145 / 1 ، طبقات اعلام الشیعه قرن 10 ص 157 و 159 .

ص: 363

ص: 364

تشیّع مردم اصفهان قبل از صفویه

با توجه به شرحی که پیرامون پیدایش و موجودیت شیعه در ده قرن قبل از استقرار حکومت صفویه در اصفهان به نظر رسید؛

و با توجه بدان چه مرحوم علامه بزرگوار سید محسن امین دربارهٔ تشیّع سلاطین تیموری نوشته؛ یا دیگران مثل دکتر صفا، پیرامون شدّت علاقه و محبّت تیموریان نسبت به خاندان رسالت ( علیه السلام ) و تجلیل هر چه بیشتر آنان از ایشان نگاشته؛ و بالاخره تا حدی قابل توجه در بی تفاوتی تیموریان نسبت به تسنّن و تشیّع و عدم تعصب سنیگری نسبت به پیروان اهل بیت و آزادی شیعه خلاصه می شده.

دیگر جای بحث نیست ( که قبل از صفویه که در سال 906 ه شاه اسماعیل به مقام سلطنت رسید؛ و در سال 908 تاج گذاری نمود؛ و سلطنت صفویه رسمیت یافت؛ و در سال 1000 ه تشکیلات سلطنت به

ص: 365

وسیله شاه عباس کبیر از قزوین به اصفهان انتقال و استقرار یافت ) و پیش از ولادت علامه مجلسی ( در سنه 1037)، شیعه اصفهان و مناطق تابعه آن ، به درجاتی بیش از آن چه می پنداشتیم از آزادی و قدرت و زمینه رسمیت مذهبی برخوردار بوده و طبعاً سهم صفویه و علمای معاصر آن ها در برچیده شدن بساط رسمیّت تسنّن و به رسمیت در آمدن تشيّع ، خیلی کمتر از آن بوده که افراد سطحی نگر پنداشته اند.

هم چنان که طبق اشارهٔ قبلی کسانی بوده و هستند که به عقیده آنان پیش از صفویه مردم ایران بخصوص اهالی اصفهان عموماً سنی مسلک بوده؛ و اصلا نمی دانستند شیعه کیست و تشیّع چیست ؟ و آن گاه با روی کار آمدن صفویه و به زور شمشیر آن ها و دخالت مرحوم مجلسی و دیگر علماء ، مردم ایران و اهالی اصفهان به تشیّع گرائیدند.

باز کسانی بوده که پنداشته اند در دوران حکومت صفوی تشیّع علوی که در بافته های خود نویسنده خلاصه می شد - مبدل به شکل متضادی بنام تشیّع صفوی شد و به تعبیری تشیّع سرخ، سیاه شد و تازه مردم آگاهی از تشیّع پیدا نموده و در نتیجه گروهی « شیعه علوی » شدند، و گروهی دیگر هم به پیروی از صفویه و فریب خوردن از آن ها و دنباله روی از علمای همزمان شیعه صفوی شدند و بالاخره بعد از ، گذشتن ده قرن تمام که تنها یک نوع شیعه مطرح بود صفویه با همکاری علماء به اختراع نوع دیگر پرداخته، پس تشیّع را به دو نوع و شیعه را به دو فرقه در آوردند و تنها شیعه ساختگی ادامه پیدا کرد!!

جالب توجه آن که در درازای مدت پنج قرن از آغاز سلطنت شاه اسماعیل صفوی در سنه 906 ه و تاج گذاریش در سال 908 ه تا هم اکنون که وارد قرن پانزدهم هجری شده ایم صد ها مورّخ داخلی و

ص: 366

خارجی و عقیده شناس خودی و بیگانه چه آن هایی که معاصر و هم زمان با صفویه بوده اند، چه آن هائی که در دوران های بعد به صحنه درآمده اند و تمام جزئیات راه و رسم صفویه از طریق اسناد و مدارک تاریخی و آثار باستانی و نقلیات زبان به زبان به آگاهی آنان رسیده با همه نوع دقّت و موشکافی و پیگیری از واقعیات و رخداد های حکومتی و سیاسی و مذهبی، موفق به چنین کشف مذهبی نشدند که این گونه غرب زده های ایرانی و بلند گو های دشمنان اسلام و تشیّع ، توفیق کشف آن را یافتند و به دو نوع تشیّع علوی و صفوی دست یافتند

آری با چنین کشفی که کم از کشف اتم نبود ! تمام مفاخر علمی و ادبی و شخصیت های روحانی و بی نظیر ( مثل علامه مجلسی ) و کم نظیر شیعه را به عنوان تشیّع صفوی به باد فحش و ناسزاگوئی و تهمت و اهانت و یاوه گوئی ،سپرده بدون آن که موجودیتی و دار و دسته ای و تشکیلاتی و نمونه فعالیتی برای تشیّع علوی در عصر صفویه ارائه دهد؛ بلکه تنها وجود آن را منحصر به عالم فکر و خیال ، و محدود به ساخته های ذهنی خود یا تلقینات دشمنان و بیگانگان قرار داده .

بدیگر عبارت مطرح نمودن تشیّع آن چنانی بهانه و وسیله ای بود برای کوبیدن شیعه خاندان رسالت، تخطئه کردن علمای شیعه از موقعیت ارزشمند ترویج اهل بیت و تفرقه اندازی بین عالم روحانیت و رانان ساده لوح و فریب خور و نا آشنای با حقایق تاریخی و خط سیر همین افراد (1)

ص: 367


1- چه بهتر که جهت شناخت مستند و بر اساس مدارک غیرقابل انکار نویسنده مورد نظر ، مراجعه شود به جلد سوم « نهضت امام خمینی » ص 662 - 778

حالا انگیزه اصلی این کوبیدن ها و این گونه شیطنت ها، عقده های درونی و نفرت ذاتی از تشیّع اهل بیت بوده یا از ناحیه ماموریت خارجی و تحریک دشمنان اسلام واقعی و مخالفان شیعه امیر المومنین، یا خورده حسابی با مقامات روحانی نمی دانیم؛ ولی ای خواننده عزیز شما خود - هر که هستی و هر کجا که هستی - حدیث مفصل بخوان ازین مجمل.

سهم علامه مجلسی در امر تشیّع اصفهان و ایران

اما سهم علامه مجلسی و نقش آن بزرگوار در پیدایش و گسترش موضوع تشیّع و رشد و پرورش شیعه در ایران و بخصوص در اصفهان و برقراری تشکیلات سلطنتی صفویه، پس با نگرشی دقیق و دقتی هر چه بیشتر در شرحی که پیرامون موجودیت شیعه از آغاز فتح اصفهان ( در دهه سوم قرن اول هجری ) تا سال هزار هجری که پایتخت سلطنت صفویه از قزوین بدین شهر انتقال و استقرار یافت - بنظر رسید از یک سو؛

و با در نظر گرفتن دوران حیات علامه مجلسی که یک صد و سی سال بعد از آغاز سلطنت صفویه بدنیا آمد بدین نتیجه می رسیم که علامه مجلسی نه بوجود آورنده شیعه در اصفهان بوده ، و نه بنیان گذار سلطنت صفویه در اردبیل و قزوین ( که در سنه 906 ه بوسیله شاه اسماعیل آغاز و پایه گذاری شد ) و نه ادامه دهنده آن در اصفهان ( که شاه عباس بسال هزار - چنان که اشاره شد - تخت و تاجش را به اصفهان منتقل و مستقر

ص: 368

نمود . )

اما نمی توان انکار نمود که علامه مجلسی در دوران حیات علمی و شیخ الاسلامی کوتاه مدت خود بزرگترین سهم و عالی ترین نقش را در مهار نمودن قدرت صفویه و حسن بهره برداری هر چه بیشتر از موقعیت و نفوذ آن ها در جهت جمع آوری و حفظ آثار اهل بیت و تحکیم نظام تشیّع و گسترش رشته های علمی شیعه و تشکیل و تقویت حوزه های علمیه آن و مبارزه با صوفی گری و آشنا ساختن بطور کامل و روز افزون مسلمانان را عموماً و شیعیان را خصوصاً با راه و رسم خاندان رسالت و استفاده از فرموده های ائمه معصومین علیهم السلام در درجه هر چه اعلا تر و گسترده تر همه را به خود اختصاص داد.

اکنون اگر در ازای مدت سیصد سال و اندی - فاصله زمانی بین ما و دوران حیات علامه مجلسی و نقش علمی عملی و سیاسی آن بزرگوار ، علم و تاریخ از موضع مقام شیخ الاسلامی قلمرو حکومت صفویه مانع از پی بردن به جزئیات آثار وجودی و انواع خدمات اسلامی اوست، بهترین شاهد زنده بر مدعای فوق دو چیز است:

1- کتاب ها و آثار گران قدر و بجا مانده علامه مجلسی است که در - پرتو استفاده از شعاع وسیع و قلمرو بی سابقه سلطنتی صفویه در کشورها و مناطق اسلامی و جمع آوری مصادر اولیه « بحار الانوار» و انواع منابع حدیثی و غیر حدیثی شیعه و سنی توانست به تالیف و ارائه یک چنین ،کتاب ارزشمند و بی مانندی ( شامل 110 جلد بحسب چاپ اخیر ایران و لبنان ) و نیز تالیف دیگر کتاب های عقیدتی و اخلاقی و حدیثی و تاریخی و آداب عملی ، به عربی و فارسی بالغ بر 135 جلد با حجم های مختلف و در حدود نیمی بلکه دو سوم حجم بحار الانوار اقدام کند.

ص: 369

در حالی که نه تنها در آثار تالیفی اهل تسنن که حتی در بین مولفات شیعه هم کتابی با حجم بحار الانوار و با محتوای پر ارزش و همه جانبه علمی و نقلی و تحقیقی که در او می باشد وجود نداشته و ندارد ، تا چه رسد به دیگر کتاب های او که مجموعاً بالغ بر 245 جلد می شود.

2- پرورش تعداد فراوانی از علما و محققین ارزشمندی بوده که آن ها هم هر یک با آثار قلمی و رهروی راه علمی و عملی علامه مجلسی در خدمت به اسلام و تشیّع و ادامه و استمرار خط خاندان عصمت و طهارت و احیاء و نشر علوم و احادیث ایشان سهم بسزائی داشته و دارند. درین زمینه علامه بزرگوار حاج آقا بزرگ تهرانی آمار شاگردان علامه مجلسی را با توجه و برداشت از نوشته های مرحوم حاجی نوری، متجاوز از یک صد نفر ضبط نموده اند . (1)

و آقای سید مصلح الدین مهدوی آن هارا به 181 نفر رسانده (2) .

و آقای حاج سید احمد حسینی اشکوری به 274 تن - بدین شرح که شاگردی 211 نفر آن ها مسلم و شاگردی 63 نفر بقیه مشکوک و محل تامل است . (3)

و آقای حاج شیخ علی دوانی تنها تعداد یک صد نفر از مجموع آن عده را دقیقا مورد باز شناخت قرار داده اند (4)

و بالاخره یک نفر از آن همه شاگردان و پرورش یافته گان حوزه

ص: 370


1- « طبقات اعلام الشیعه » جلد ویژه قرن یازدهم و دوازدهم .
2- « زندگی نامه علامه مجلسی » ج 2 ص 4 - 114 .
3- « تلامذه العلامه المجلسى » ص 5 و 7 تا 171 .
4- « بزرگمرد علم و دین » ص 332 - 355 .

درسی علامه مجلسی ، محدث عالی قدر شیخ عبد الله بحرانی ( در گذشته نیمه اول قرن دوازدهم ) است که از جمله آثار تالیفی او به پیروی از استادش ، کتاب شریف « عوالم ... » می باشد (1) .

و اما شناخت تفصیلی علامه مجلسی و تشریح مقام والای آن عالم ربانی و کم و کیف دیگر خدمات دینی و اجتماعی و آثار وجودی او از آن پس شرح شیطنت های تبلیغی و تهمت ها و دروغ بافی هائی که از ناحیه اهل تسنن و صوفیه و مستشرقین مسیحی اروپائی و فراماسونرهای ایرانی و نیز بلند گو ها و عمال ایرانی آن ها ، و از همه بدتر و بی راهه روتر اسلام شناسان بیگانه از اسلام نسبت به این شخصیت علمی و دینی به راه افتاد و کم و بیش هم ادامه دارد - بس فراوان و از محدوده ظرفیت این کتاب خارج، و باید به کتاب ارزنده « بزرگمرد علم و دین » دوست عزیز و دانشمند م آقای دوانی رجوع شود که حقاً درین باره چیزی فروگذار نکرده و خواندن آن را به عموم ، بویژه فضلای حوزه ها اساتید دانشگاهی توصیه می کنیم .

ص: 371


1- این کتاب به نوشته علامه تهرانی، و با برخوردی که به نسخه های آن شده با حجمی کمی بیش از بحار مجلسی ( اما فاقد تحقیقات و اظهار نظر هائی است که در حل و فصل اختلافات حدیثی - در حداقل دو سوم بحار الانوار - مطرح و ارائه شده ) تنظیم و تالیف گردیده . توضیحا تعداد هشت جلد عوالم با سبک معمول و روز پسند ، تحقیق و بوسیله ( مدرسه امام المهدی قم ) چاپ و منتشر شده است .

ص: 372

امامزادگان اصفهان

اشاره

با توجه به موقعیت کشورهای حجاز و عراق که از یک سو مرکز اصلی خاندان پیامبر و محل نشو و نمای علویین بود و از سوی دیگر جوّ فشار و اختناق حاکم برین دو کشور از جانب زمام داران اموی و عباسی و سخت گیری هائی که از ناحیه عمال ،آن ها و بحکم الناس على دین ملوکهم از ناحیه مردم سنّى عموماً و نواصب خصوصاً نسبت به عموم شیعه و به سادات و ذراری پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) به عمل می آمد؛ بدین حقیقت پی خواهیم برد که تا چه اندازه عرصه زندگی بر دوستان و فرزندان پیامبر و خاندان گرامیش تنگ بوده و پیوسته انواع ناامنی ها و خطرهای جانی و مشکلات زندگی آن ها را به جرم سیادت و تشیّع تهدید می نمود و به دام دشمن می انداخت که بالاخره و ناگزیر پا از لانه و کاشانه بیرون نهاده و فرار را بر قرار مقدم داشته از زادگاه خود خارج می شدند.

آن ها معمولاً به جایی پناه می بردند که هم از نظر امنیت جانی در امان

ص: 373

باشند و هم از جهت امکانات زندگی هر چند در سطحی خیلی نازل تامین و در آسایش، تا بتوانند به تنهائی یا با عائله خود چند روزی با آرامش خاطر زندگی کنند.

مورّخ شهیر على بن انجب بغدادی - معروف به ابن ساعی - ( در گذشته 674 )درین زمینه نویسد:

« کسی که با تیز بینی تاریخ اسلام را بنگرد به یقین خواهد دانست که هر کس از خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) خروج می کرد جز این نبود که گرفتاری های محیط و سختی معیشت و فقر و ذلت او را به چنین کاری وادار می نمود.» (1)

چه بنی امیه غلامان بیگانه و افراد پست و بی شخصیت عرب را - با رقم های صد هزار دینار جایزه و واگذاردن زمین و باغ بدان ها مورد توجه قرار داده و در کشورهای تحت نفوذ آنان را به کار می گماشتند؛ و با إعطاء پست و مقام از همکاری آن ها بهره برداری می کردند .

در حالی که بر فاطمیان آن چنان سخت گیری می نمودند و آن ها را در تنگی معیشت و ناراحتی قرار می دادند که حتی قدرت خریدن کنیز زنگی برای حفظ عفت خود یا تهیه لباس جهت پوشانیدن بدن را نداشتند؛

ص: 374


1- اما ازین نکته مهم نگذریم که انگیزه و عامل اصلی قیام امام حسین ( علیه السلام ) و بسیاری دیگر از سادانت و علویین ، مبارزه با کفر و شرک و ظلم و زور و ترویج اسلام و رهائی بخشیدن بندگان خدا از گمراهی و بی راهه روی بود؛ چنان چه در زیارت آن حضرت می خوانیم « وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنْقِذَ عِبَادِي مِنَ اَلضَّلاَلَةِ وَحَيْرَةِ اَلْجَهَالَةِ . »

مطربها و رقاصه ها و افراد فرومایه بودند که در مجالس بنی امیه راه می یافتند و با آن ها سر گرم فاحشه بازی ، می گساری و مسخره بازی می شدن و با عزّت و رفاه گذران می کردند .

درین موقع بود که شرف خانوادگی و روح بزرگ منشی فاطمیان آنان را وادار می کرد تا به حکم :

(... أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیها ... ) (1)

تالیف از زادگاه خود و از آن محیطهای کثیف و پرخفقان مهاجرت به جائی کنند که گروهی از امت محمد صلی الله علیه و آله و سلّم در آن جا به سر می برند و حداقل اگر از دوستان و پیروان خاندان رسالت نیستند دشمنی و کینه توزی هم از خود نسبت بدان ها نشان نمی دهند و با بی تفاوتی با فرزندان شان برخورد می نمایند

و چه بسا وقتی مردم مسلمان احساس می کردند که فلان سید بخاطر حفظ شخصیت خانوادگی و موقعیت دینی خود بدان ها پناه برده از وی تجلیل و احترام نموده دل بدو می بستند و دور او جمع می شدند. و آن گاه که بنیامیه از موقعیت و محبوبیت او در بین مردم آگاه می شدند می گفتند او بر علیه مقام خلافت خروج نموده و در صدد اخلال و شورش برآمده است

سپس افراد جنگی و ماموران مسلح را برای دستگیری وی اعزام نموده او را می گرفتند و شهیدش می کردند؛ و نیز این چنین بود روش بنى عبّاس ... (2)

ص: 375


1- « آیا سر زمین خدا گشایش ندارد تا بجای دیگر مهاجرت کنید » نساء ،آیه 97 .
2- « مختصر اخبار الخلفاء » ص 25 چاپ بولاق مصر 1209 .

اکنون می گوئیم به گواهی تاریخ و منابع نسب شناسی امام زاده ها و نیز چگونگی عوامل نقل و انتقال های سادات و علویان از شهر کشوری به دیگر شهرها و کشورها - گروه زیادی از فرزندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و طالبیین که هر یک مستقیماً یا به چند واسطه افتخار انتساب به حجت های خدا و شرف زادگی امامان علیهم السلام را داشتند، از کشورهای مثل حجاز و عراق یا دیگر شهرهای ایران ره سپار اصفهان شده و درین شهر سکونت اختیار نموده و اکثراً در همین شهر بدرود حیات گفته و بخاک سپرده شده اند.

به دنبال این مهاجرت ها فرزندان و عائله آن ها که همراه آنان بوده یا در اصفهان به وجود آمده اند نیز در همین شهر به زندگی خود ادامه داده ، و بالاخره منشاء پیدایش و پرورش خانواده ها فامیل ها و اعقاب زیادی شده اند که با گذشت زمان و افزایش اولاد آنان هر چه بیشتر شجره طیبه دودمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) گسترش یافته و سهمی قابل توجه از جمعیت شیعه اصفهان و حتی دهات و توابع آن را به خود اختصاص داده ، و تا هم اکنون این موضوع ادامه داشته و رو به تکثیر بوده و هست، آن چنان که دیگر سر شماری سادات و آمارگیری و حتی مشخص ساختن سلسله نسب ، آن ها و چگونگی پیوندشان به ائمه معصومین علیهم السّلام بطور عموم غیر عملی و بسیار مشکل است .

بدین ترتیب آمدن آن عده از امامزاده ها و سادات که ذیلاً بنام برخی از آنان اشاره می شود خود شاهد بر گفته ماست که هر چند شهر اصفهان آن روزها هم دست کمی از سایر بلاد نداشته و کمابیش چون در قلمرو حکومت های اموی و عباسی و سلاطین دست نشانده و وابسته بدان ها بوده از آن همه مشکلات به دور نبوده.

ص: 376

لکن در عین حال هوا خواهان اهل بیت و شیعیان فراوانی که در شهر اصفهان وجود داشته و آن ها هم در حال گسترش بودند موجب شده که این شهر بیش از بسیاری از شهرها و دیگر مناطق اسلامی برای سادات و علویان مهاجر و پناهنده پناهگاه و مرکز امن و آرامش خاطر باشد .

هم چنان که بر اثر گذشت زمان و رویداد های تاریخی و کشف بعض حقایق دینی و برچیده شدن بساط خلافت امویان و عباسیان که سردم داران مخالفت با اسلام و دشمنی با اهل بیت و شیعیان شان بودند، کم کم آن درجه شدید از عداوت و تعصب مذهبی کاسته شد و دیگر تا حدّی جای خودش را به بی تفاوتی و حتی خوش بینی و دوستی با اهل بیت و سازش با شیعیان و سادات داد .

درین جا با ایراد یک داستان کوتاه در رابطه با موقعیت شیعه گرائی اصفهان مطلب را خاتمه داده و می رویم به سراغ امام زادگان مهاجر و مدفون در اصفهان .

شمس الدین ذهبی می نویسد: جعفر بن ابی السری (1) گفت: از ابن عقده خواستم مطلبی را که در رابطه بانقل حدیث - از من فوت شده بود إعاده و تکرار کند و درین باره پافشاری نمودم

ص: 377


1- از سوال و جواب مورد نقل ذهبی چنین استفاده می شود که جعفر بن ابی السری اهل حدیث و دارای دقّت در فراگیری از مثل ابن عقده بوده ، هم چنان که استفاده می شود او اگر شیعه رسمی نبوده حداقل از دوست داران امام امیر مومنان و هواخوا هان آن حضرت بوده و بدین موضوع اعتراف نموده که عموم مردم اصفهان دوست دار علی هستند و علی نزد هر یک از اهالی، از نزدیکانش و زن و فرزندش محبوب تر است؛ اما در مصادر رجالی که در دسترس این جانب بود اطلاعی از وی بدست نیامد

ابن عقده گفت: تو از کجائی ؟

گفتم: از اصفهان .

گفت: ناصبی ؟

گفتم : این سخن را درباره مردم اصفهان مگو که در بین آن ها فقهای شیعه مسلک وجود دارد

گفت: شیعه معاویه ؟

گفتم :نه ، شیعه علی و در اصفهان کسی نیست که علی را از چشمش و زن و فرزندش عزیز تر نداند.

پس آن چه می خواستم ابن عقده برای من بازگو کرد (1) .

مولف گوید: ازین قضیه و امثال آن استفاده می شود اصلاً آن درجه از عداوت و تعصبی که مردم اصفهان قرون گذشته را عموماً بدان متهم می کنند به دور از واقعیت بلکه تا حدی به عکس بوده است؛ و مردم اصفهان عموماً ، بویژه علما و محدّثین سطح بالا و درجه اوّل امثال طبرانی (2) و ابن حیان (3) و

ص: 378


1- تذکره الحفاظ ج 3 ص 916 ، ذیل نام طبرانی .
2- ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانی اصفهانی در گذشته 360 از اعلام محدّثین اصفهان و صاحب ( معجم کبیر )- 20 جلد چ بغداد - و « معجم الاوسط » - 2 جلد چ مصر - و « معجم الصغیر » - 1 جلد چ مصر - و دیگر کتاب های حدیثی است؛ و هر سه کتاب نام برده مشحون به فضائل اهل بیت عموماً و امام امیر مومنان ( علیه السلام ) خصوصاً می باشد .
3- ابو محمد عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان معروف به ابو الشیخ ( در گذشته 369 )، مولّف طبقات المحدّثین باصفهان بوده که تشریف فرمائی امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) به اصفهان را از آن نقل کردیم .

ابن مردویه (1) و نیز ابو نعیم (2) هم چنان که از آثار تالیفی و به جامانده آن ها پیرامون حدیث، تاریخ، رجال، و غیره استفاده می گردد - دوستدار علی علیه السّلام و ناقل احادیث ویژه فضائل آن حضرت و دیگر افراد اهل بیت بوده اند؛ « و تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل » .

و اینک می پردازیم به ذکر اسامی چند نفر از سادات و امامزاده های مدفون در اصفهان .

ص: 379


1- ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی ( در گذشته 416) « صاحب مناقب » معروف بوده که متاسفانه در عصر کنونی خبری از وجود نسخه آن در دست نیست؛ اما سید بن طاووس در طرائف ص 137 نوشته است: « در سه جلد نزد من موجود می باشد ». و در عموم کتب فضائل سنّی و شیعه از وی نقل فضائل کرده اند
2- احمد بن عبد الله اصفهانی معروف به حافظ ابو نعیم ( در گذشته 430) از اعلام و بزرگان محدّثین و ارباب رجال ، و دارای تالیفات متعدّدی است از جمله: « حلیه الاولیاء » شامل بسیاری از مناقب امام امیر المومنین علیه السلام ، و « اربعین » شامل چهل حدیث درباره حضرت مهدی ( مندرج « در عرف الوردی فی اخبار المهدى » سیوطی ) ، و منقبه المطهرین در فضائل اهل بیت ( علیه السلام ) ، و « ذکر المهدی و نعوته » که به نوشته طرائف ( ص 181 ) شامل 156 حدیث در شوون اختصاصی حضرت مهدی ، و از جمله نه حدیث در خصوص « حسینی » بودن آن حضرت است - بر خلاف نظر بعضی از اهل تسنن که او را حسنی دانسته اند و سید بن طاووس فهرست کامل احادیث مندرج درین کتاب را از روی نسخه موجود در نزد خود دقیقاً ذکر کرده است؛ و کتاب « مَا نَزَلَ مِنَ اَلْقِرَانِ فِى امِيرِ اَلْمُومِنِينَ » که علامه محمودی روایات منقول از آن را جمع آوری و به نام « النور المشتعل ... » چاپ و منتشر نموده است .

احمد بن عیسی بن زید بن علی بن الحسین ( علیه السلام ) ، معروف به احمد مختفی (158 - 240)

به شرحی که ابن عنبه نگاشته وی عالمی وارسته و فقیهی بزرگ بود و پس از در گذشت پدرش عیسی بن زید و به موجب وصیت او، نام برده با برادرش که هر دو در سن کودکی بودند در اختیار هادی عباسی - موسى بن محمد بن منصور - قرار گرفت و در دارالخلافه وی می زیست.

هنگامی که هادی از دنیا رفت وی در خانه هارون الرشید و تحت نظر او بود تا به حد رشد رسید و از خانه هارون بیرون رفت؛ سپس او را دستگیر و به زندان انداختند و پس از چندی آزاد شد .

نیز به نوشته ابن عنبه، پس از خلاصی از دست هارون الرشید در حال پنهانی به سر می برد و در پایان عمر نابینا گردید و در بصره از دنیا رفت (1) .

ولی به گفته مجدی به سال 247 - زمان متوکل - بدرود حیات گفت (2) .

اما به نوشته حافظ ابو نعیم - که حدود چهار قرن به عصر عیسی نزدیک تر از ابن عنبه بوده او زمان خلافت هارون الرشید در حال فرار به اصفهان آمده و در همین شهر وفات نموده و در محله واذار به خاک سپرده شده.

ص: 380


1- « عمده المطالب » ص 290 - 291 .
2- « المجدی » ص 188

نیز اضافه کرده است که نام برده کنیه اش ابو طاهر و یکی از راویان اخبار به شمار می آمده و خود نیز از علی بن عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی از ابن اسحاق روایت نموده و جعفر بن مروان نیز از او نقل حدیث کرده است (1) .

نیز حافظ ابو نعیم نوشته است احمد مختفی حدیث

« انتَ منّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِن موسى الاّ انّه لا نَبَّىَّ » (2)

و حدیث :

« اَللَّهُمَّ اِرْحَمْ خُلَفَائِى اَلَّذِينَ يَاتُونَ مِنْ بَعْدِى وَ يَرَوْنَ اَحَادِيثَيَّ وَ سُنَّتِي وَ يُعَلِّمُونَهَا اَلنَّاسَ » (3)

ص: 381


1- « ذکر اخبار اصبهان » ج 1 ص 80.
2- این حدیث که بطور خلاصه پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله ) علی را نسبت به خود - از نظر شریک بودن در اجراء عملی مراسم نبوت - همانند هارون نسبت به حضرت موسی اعلام فرموده معروف است به حدیث منزلت؛ و نویسنده را کتابی است به نام « حدیث المنزله عند اهل السنه » که با ایراد موارد بیست و سه گانه صدور حدیث ( از جمله غزوه تبوک ) و نقل از بیش از پانصد مصدر حدیثی و منبع تاریخی و تفسیری اهل تسنن تنظیم گردیده تا به یاری خدا و عنایت صاحب اصلیش هر چه زودتر چاپ و در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
3- نیز این حدیث که پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله ) با ایراد آن خلفای واقعی خود را به عنوان راویان احادیث و ناقلان سنت و آموزش دهندگان به مردم مسلمان « نه مخالفان با نقل و نشر سنّت و ممنوع کنندگان ، بلکه مجازات کنندگان نقل و نشر آن 82 / 4 ، قاضی عیاض در « الماع » 4 / 3 ، ابن حجر در « لسان المیزان » 262 / 1 - با این اضافه که ابن ابی حاتم آن را ذکر نموده ولی دم از جرح و تعدیل و درستی و نادرستی آن نزده ، کنز العمال شماره های 29208 و 29488، آن را نقل کرده اند . جهت آگاهی بر دیگر مصادر حدیثی و حدیث شناسی و رجال شناسی اهل تسنن درباره آن ، رجوع شود به کتاب « شناخت امام » از مولف کتاب حاضر، ص 368 - 367 » معرفی فرموده با اسناد متعدّدی روایت شده و از جمله طیالسی، رامهرمزی در « المحدث الفاضل » ص 163 ، خطیب در « شرف اصحاب الحدیث » ص 30،

از وی روایت شده (1) ؛ و به نقل علامه سید محسن امین (2) و بروکلمان مستشرق آلمانی (3) ، وی را کتابی باشد بنام « امالی احمد » که نسخه اش در کتاب خانه میلان و امبروزیانا H 135 موجود است .

و امّا مقبره او ؛ و مقصود از واذار محل دفنش در عصر کنونی محله معروف به حسن آباد واقع در کوچه ای است که از طرف منطقهٔ خواجو منتهی به بازارچه چهارسو مقصود مجاور مسجد شاه می گردد .

برای توضیح دیگر جزئیات عمارت مقبره او رجوع شود به بخش آثار باستانی مربوط به شیعه درین کتاب .

امّا به نوشته صاحب ریاض العلما و روضات الجنّات»، مدفون درین بقعه امامزاده احمد بن علی بن محمد الباقر علیه السّلام است که پدرش سید علی بن محمد الباقر در مشهد اردهال نزدیکی کاشان مدفون می باشد و دارای حرم و صحن بزرگ و زیارت گاه دائمی معروف به مشهد

ص: 382


1- « ذکر اخبار اصفهان » 81 / 1.
2- « اعیان الشیع ه» 131 / 9 - 136
3- « تاریخ الادب العربی » 324 / 3.

اردهال و امامزاده قالیشو است (1) ) و صاحب ریاض العلماء» بعنوان محله باغات اصفهان مدفن او را در اصفهان ذکر کرده که منطبق با کوی حسن آباد فعلی می شود.

توضیحاً به نوشته ابن عنبه و نیز محدث قمی که گویند از فرزندان امام باقر علیه السّلام تنها از امام جعفر صادق فرزندانی به وجود آمدند و از دیگری عقبی نماند (2) ؛ و نیز به نوشته ابن عنبه و ابو الحسن عمری مبنی بر فوت احمد بن عیسی مختفی در بصره مدفن هیچ یک از دو امامزاده احمد مورد بحث درین محل مسلّم نیست بلکه مشکوک است .

اما با توجه به نوشته های آثار تاریخی ، بنای مقبره در عصر مسعود غزنوی (432) و بعداً در تاریخ 563 و آن گاه در عصر شاه سلطان سلطان حسین صفوی (1115) چنین استفاده می شود که بدون شک درین محل یک شخصیت عالی مقام و یک امامزاده بزرگوار لازم التعظیمی مدفون گردیده که در دوران های گذشته مورد توجه و احترام مومنین و تشکیلات سلطنتی سنّی و شیعه و عموم اهل خیر بوده است .

به هر حال در حال حاضر در اصفهان مقبره ای است معروف به امامزاده احمد واقع در کوی حسن آباد ، اما درین که صاحب مقبره، نام برده فوق احمد بن عیسی است یا احمد بن علی بن محمد الباقر ( علیه السلام ) یا دیگر ، سند قطعی به دست نیامد؛ و جهت آگاهی بر نظریه های تاریخ

ص: 383


1- « ریاض العلماء » ج 4 ص 217 ؛ « روضات الجنّات » ، ذیل نام عبد العظیم ص 354 .
2- « عمده المطالب » ص 195 ؛ « منتهی الامال »، پایان تاریخ امام باقر ( علیه السلام ) ، به نقل از « بحر الانساب »

نگاران رجوع شود به کتاب « آثار ملی اصفهان » ص 742 - 750 .

و آن چه مسلم است یک شخصیت سازنده مورد نظر دستگاه خلفای عباسی بوده که به یک واسطه یا دو واسطه به امام چهارم یا امام پنجم می پیوسته و بخاطر تشیّع و علوی بودن که از او احساس می شده ، دشمنان اهل بیت و مخالفان شیعه از وی ،بیمناک و درصدد تعقیب او بوده اند .

امامزاده اسماعیل

امامزاده اسماعیل معروف به اسماعیل دیباج فرزند ابراهیم غمر ( که به سال 145 ه در زندان منصور دوانیقی از دنیا رفت و قبرش در کوفه تا هم اکنون معروف و زیارت گاه است ) فرزند حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام است .

هم او پدر ابراهیم طباطبا - سر سلسله سادات طباطبائی - است که در اصفهان آمده و پس از فوت در قبرستان سنبلستان ( مقبره درب امام ) دفن شده (1) ؛ و از بین فرزندانش شخصیت های معروف علمی و مراجع بزرگ تقلید مثل سید مهدی بحر العلوم ، مرحوم حاج آقا حسین بروجردی ، مرحوم حاج سید محسن حکیم، و دیگران سر بلند کرده؛ فطاب الله رَمسَهم .

کتیبه سر در صحن امامزاده به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی خشت

ص: 384


1- « عمده المطالب » ص 161 - 162 و 172 و 174، و پاورقی آن به قلم علامه سید محمد صادق بحر العلوم ؛ « گنجینه آثار تاریخی »

لاجوردی چنین است « ... هَذِهِ اَلْقَبْرِ لِلسَّيِّدِ اَلْجَليلِ اسماعيل بْنِ حسنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ ابي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَم... »

و کتیبه در پنجره چوبی مشرف به کوچه واقع بالای سر امامزاده به خط نسخ چنین نوشته است. اسماعیل بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب۔ « علیه السّلام »

و مرحوم محدث قمی در ذکر اولاد امام حسن علیه السلام یکی از اولاد حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) را ابو محمد اسماعیل نوشته است (1)

و ناگفته پیداست که بین دو نسب مرقوم در دو کتیبه فرق بسیار است ، بدین گونه که در کتیبه دوّم از اولاد مستقیم زید بن حسن بن علی بن ابی طالب قلمداد شده و در کتیبه اوّل از احفاد زید بن حسن بن ....

و در صورتی که از کتیبه دوم کلمه ای مثل حسن ساقط نشده و صحیح باشد اقرب به واقع و نوشته های تاریخی است چه دیگر ارتباطی به ابراهیم عمر و سر - سلسله سادات طباطبائی بودن ندارد .

و کتاب های نسب شناسی بودن اسماعیل دیباج را در اصفهان نپذیرفته اند و گویند در مصر و یا جای دیگر مدفون است.

جهت آگاهی تفصیلی برین موضوع به مصادر زیر مراجعه شود (2) قبر امامزاده اسماعیل واقع در خیابان هاتف ( که در سابق معروف به کوی گلبهار بوده ) دارای بقعه و حرم و صحن و حجرات بسیار مجلل و عالی ترین بنای باستانی است که هم در سابق و هم در حال حاضر محل

ص: 385


1- « منتهی الامال » ج 1
2- آثار ملی « اصفهان » ص 750 - 762 ؛ « گنجینه آثار تاریخی » ص 523 - 540 .

سکونت طلاب علوم دینی می باشد؛ و ازین پیش زیارت گاه عمومی مردم اصفهان بوده؛ و حتی حدود چهل خانه در اطراف آن وقف زوّار و واردین آن بوده که چون گاهی از راه دور و خارج شهر می آمده اند، خود و عائله یا همرا هان به مدت یک یا چند شبانه روز در آن خانه ها سکونت می کرده اند .

اما با مرور زمان و مخصوصاً پیش آمد عصر طاغوتی رضا شاه پهلوی و تجاوز به مراکز دینی و تصرّف موقوفات ، تنها صحن و حرم و نیمی از مسجد مجاور بقعه که بعد از مسجد جامع نخستین مسجدی بوده است که در اصفهان بنا گردیده و تعدادی مغازه باقی مانده و دیگر هیچ .

امامزاده های درب امام

آرامگاه درب امام در محله « سنبلستان » (1) فعلی و در مجاورت کوی « درب دشت » واقع شده است .

درین آرامگاه به شرحی که در کتیبه تاریخی سردر به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده ، دو امامزاده مدفون می باشند؛ یکی امامزاده ابراهیم بطحائی و دیگر امامزاده زین العابدین اما امامزاده ابراهیم؛ پس به شرحی که ابن طباطبای نسب شناس درباره منتقلین به اصفهان نوشته است شرح انتساب او بدین گونه است: ابراهیم بن محمد بطحائی بن قاسم بن حسن بن زید بن [ الامام ] حسن

ص: 386


1- سنبلان ، شنبلان ، چملان، چنبلان ، جیلان، چلمون نیز گفته شده

السبط علیه السَّلام .

ابن طباطبا می نویسد آن جناب به همراه فرزندش حسن وارد اصفهان شد و هر دو پدر و پسر درین شهر فوت نموده و قبر آن ها در محله ای است بنام « جیلان » مجاور مسجد سعید بن جبیر. (1)

نیز ابن عنبه و مجدی، هر دو به شرح بالا سلسله نسب امامزاده ابراهیم را نوشته ولی متعرّض محل سکونت و قبرش نشده اند (2)

و اما امامزاده دیگر؛ پس به شرحی که علامه افندی و دیگران نوشته اند چگونگی انتساب او بدین قرار است ابو الحسن زین العابدین علی بن نظام الدین احمد الابح بن ابى محمد الحسن بن محمد بن علی بن محمد بن احمد بن شمس الدین عیسى - الملقب بالرومی - بن جمال الدین محمد بن على العریضی بن الامام جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام .

به نوشته نام برده، زین العابدین به اصفهان وارد شد و در همین شهر سکونت اختیار کرد تا از دنیا رفت و در کوی سنبلان یعنی چملان دفن گردید (3) و علامه خوانساری اضافه بر نقل آن چه از مرحوم افندی آوردیم فرماید او جد سادات امامی معروف در اصفهان است و مرقدش دارای قبه عالیه و صحنی وسیع می باشد (4)

ص: 387


1- « منتقله الطالبیین » ص 21 .
2- « عمده المطالب » ص 69 - 72؛ «المجدی» ص 27
3- « ریاض العلماء » ج 4 ص 187 ؛ « الذریعه » 63 / 4 و 224 / 25 پاورقی
4- روضات الجنات ص 354؛ میزان الانساب ص 46 - 47 ؛ « مشاهد العتره الطاهره » ص 13 .

امامزاده سوم مدفون در بقعه درب امام یا مجاور آن امامزاده ابراهیم بن طباطبا فرزند اسماعیل دیباج فرزند ابراهیم غمر فرزند حسن مثنی و سبط امام حسن مجتبی عَلَیهِ السَّلام است.

در مصادر نسب شناسی مورد ،اختیار هیچ یک متعرض محل وفات و دفن او نشده اند؛ ولی علامه سید محمد صادق بحر العلوم - مولف « دلیل القضاء الشرعی » و - محقق کتاب « عمده الطالب » در پاورقی آن نوشته است ابراهیم بن اسماعیل دیباج بن ابراهیم غمر را در مقبره جمیلان اصفهان دفن کردند (1) ؛ و بدین ترتیب یکی از مدفونین در محل نام برده، امامزده ابراهیم بن اسماعیل... است؛ و الله اعلم

توضیحاً به شرحی که و دیگران نوشته اند ، ملقب شدن ابرهیم به طباطبا بدان جهت بود که ابراهیم کمی مبتلا به لکنت زبان بود؛ پس در یک موقع که می خواست بگوید: « قباقبا » - بخاطر لکنت زبان یا از روی عجله در صحبت کردن گفت: « طباطبا » و از آن موقع کلمه « طباطبا » لقب و نشانه سخن از ابراهیم بن اسماعیل گردید؛ و نسل و نژادش هم بدین لقب شهرت یافته و شناخته شدند (2)

امامزاده جعفر ( معروف به جعفریه )

این امامزاده در حاشیه غربی خیابان هاتف کنونی و روبروی کوچه

ص: 388


1- عمده الطالب ص 174
2- وفیات الاعیان ج 1 ص 112 شماره 52.

امامزاده اسماعیل قرار گرفته و بقعۀ برج مانند آن از ساختمان های دوران مغول می باشد.

همان طوری که در آثار ملی اصفهان آمده، صحن امامزاده در ابتدای امر بسیار وسیع بوده ولی بتدریج اراضی آن را مجاوران تصاحب و تبدیل به خانه کرده اند.

تاریخ منقوش به دنبال بعض آیات قرانی و آیه الکرسی بر کتیبه گنبد ، 725 است که مطابق دوره حکومت آل مظفّر می باشد؛ و ظاهراً - با توجه به نزدیکی نسبش به امام باقر ( علیه السلام ) - تاریخ فوق مربوط به ساختمان است.

نوشته عربی کتیبه سنگ قبر این امامزاده را بدین گونه معرفی می کند جعفر فرزند حسن بن حسین بن محمد بن علی بن الحسین . عبارات قبلی سنگ قبر بیانگر آنست که نام برده از سادات با شخصیت و سخی و صاحب شمشیر و قلم بوده و از این که او را شهید خوانده استنباط می گردد که در زندان و یا بعد از تصادمی با مخالفان اهل بیت ( علیه السلام ) رخت بربسته است (1)

بنابرین هر چند صاحب این مقبره از امامزاده های معمولی که بدون واسطه به امام معصوم می پیوندند نیست؛ ولی مجموع مقبره و نوشته ها گویای مدفون بودن یک سید معروف و مورد احترام و دارای عنوان روحانی و شهرت در بین مردم می باشد توضیحاً با توجه به نوشته صاحب عمده الطالب نسب شناس که

ص: 389


1- گنجینه آثار تاریخی اصفهان ص 300 - 302 ؛ «آثار ملی اصفهان» ص - 763 - 765

گفته است از فرزندان امام محمد باقر تنها از امام جعفر صادق فرزندانی به وجود آمده، نمی توان « محمد بن علی بن الحسین » منقوش روی قبر را امام باقر دانست که فرزندش ،حسین جد جعفر مورد بحث باشد؛ و الله اعلم .

امامزاده قاسم و امامزاده حمزه

به نوشته ،ابن شدقم ، قاسم بن حمزه بن امام موسى بن جعفر علیهما السَّلام به دست احمد بن محمد معتصم عباسی دستور قتلش صادر شد؛ پس به اصفهان گریخت؛ و چون وی را تعقیب کردند، او را به همراه برادر زاده اش حمزه که فرزند اسماعیل بن حمزه، یا علی بن حمزه بوده در قریه اشترجان از توابع لنجان اصفهان در حال خواب یافتند؛ پس آن ها را به قتل آوردند؛ و این قضیه در سال 250 بود و قبر آن دو در اشترجان اصفهان معروف و مزار مومنین است (1).

امامزاده زینبیه

در یک فرسخی شمال شرقی اصفهان از سمت طوقچی که در گذشته بنام ارزنان شهرت داشت مقبره ایست بنام زینب دختر موسی بن جعفر که زیارت گاه دائمی مردم اصفهان و حومه آنست .

این مقبره پس از شهرت یافتن آن در نیم قرن اخیر به همت مومنین

1 - «مشاهد العترة» کمونه ص 13

ص: 390

فعلاً دارای ساختمان بسیار مفصل و مجلل شامل ضریحی ارزشمند و حرمی مجلل و صحن بزرگ و حجرات و ایوان های کاشی کاری در چهار طرف صحن جهت سکونت زوّار و استراحت واردین و گاهی دفن بعض علما و شخصیت ها می باشد .

علامه محدّث قمی نوشته است در ملحقات « المجدی » یافتم که این مقبره زینب بنت امام هفتم است؛ سپس گوید: به من رسیده: میر محمد هادی بن میرلوحی مورّخ در تاریخش ذکر نموده که زینب مدفون در قریه ارزنان از قرای اصفهان؛ از دختران بلافصل امام موسی الکاظم است (1) .

هارونیه یا هارون ولایت

یکی از امام زادگان معروف اصفهان امامزاده هارون بن موسی بن جعفر علیهما السلام است که بقعه مجلل و صحن و رواق مدفنش در کوی هارونیه خیابان هاتف روبروی مسجد علی قرار گرفته است.

علامه سید ضامن بن شدقم حسینی مدنی در « تحفه الازهار » که از کتب نسب شناسی سادات و امامزاده ها می باشد - ضمن توصیف جابر بن محمد بن جریر مدنی حسینی متوفای اواخر قرن دهم یا اوائل قرن

ص: 391


1- « منتهى المآل » 141/ 2 ، « مشاهد العتره الطاهر ه» ص 14 ؛ توضیحاً پدر ،این جانب ، مرحوم آیت اله میرزا محمد باقر فقیه ایمانی ، رساله تحقیقی و تاریخی دربارهٔ اثبات مدفن زینب بنت موسی بن جعفر ( علیه السلام ) بودن این مقبره تالیف ،فرموده که متاسفانه یکی از دوستان ایشان آن را به رسم امانت گرفت؛ و با اتفاق فوتش معلوم نشد که چه شد .

یازدهم، گوید: وی داخل اصفهان شد و در همین شهر از دنیا رفت و در مقابل هارون بن موسى الکاظم عَلَيْهِ السَّلام دفن گردید.

و در « تذکره القبور » می نویسد او هارون بن احمد بن جعفر بن هارون بن امام موسی بن جعفر علیهما السَّلام است که در زمان معتصم عباسی (227) در اصفهان به مقام شهادت رسید (1) .

و احتمالات دیگری در سلسله نسب این امامزاده داده اند که مشروح آن را در در مصدر ذیل می خوانید (2)

چند نفر از امام زادگان اصفهان

علامه محقق سید محمد صادق بحر العلوم، چند نفر از امام زادگان با واسطه و شخصیت های و الامقام سادات مدفون در اصفهان را بدین ترتیب ذکر کرده است

- ابو الفتوح احمد ، مدفون در کوی غازیان ( حوالی جهانباره ،بین ابن سینا و ولی عصر ) ؛

- ابن ابو جعفر محمد، مدفون در محله جمیلان ( گویا مقصود محله سنبلستان بین خیابان های عبد الرزاق و ابن سینا باشد ) ؛

-ابن عبد الله احمد الرئیس ؛

-ابن ابراهیم طباطبا ، مدفون در محله جمیلان ؛

ص: 392


1- به نقل « مشاهد العتره الطاهره » ص 13 .
2- « آثار ملی اصفهان » ص 777 .

- ابن اسماعیل دیباج مدفون در محله گلبهار ( مقصود امامزاده اسماعیل مدفون در خیابان هاتف فعلی است ) ؛

- ابن ابراهیم غمر بن حسن مثنی ، ابن الحسن السبط ، ابن الامام علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلام . (1)

توضیحاً اضافه بر نام بردگان، تعدادی دیگر امامزاده به نام های :

- امامزاده ابراهیم در قریه مزمجی مجاور دولت آباد ؛

-امامزاده ابراهیم در محله مستهلک ( عباس آباد فعلی ) ؛

- امامزاده اسحاق در محله آسنجان خیابان پروین؛

- امامزاده باقر چهارباغ خواجو ؛

- امامزاده دو قلو خیابان شاه عباس شریف واقفی فعلی ؛

- امامزاده ستی فاطمه در محله چهارسو کوچک ؛

- امامزاده شاه زید در خیابان بزرگمهر - خیابان شاه زید ؛

- امامزاده شوری در کوی در دشت ؛

- امامزاده موسی در محله جوزدان (خیابان انوشیرون) ؛

- امامزاده میرحمزه در محله فرشان قسمت شرقی خیابان سروش؛

در اصفهان و حومه نزدیک هستند که چون فرصت بررسی تاریخی و نسب شناسی آن ها را نداشتیم از ذکر تفصیلی آن ها معذرت خواسته ، علاقمندان را به مصادر مربوطه ارجاع می دهیم (2).

ص: 393


1- « عمده الطالب » ذیل ص 174 .
2- « گنجینه آثار تاریخی » و « آثار ملی اصفهان »

ص: 394

چند نمونه از آثار باستانی اصفهان و حومه مربوط به شیعه قبل از صفویه

مسجد اولجایتو و محراب محمد ساوی یا قدیمی ترین آثار باستانی شیعه نما

این مسجد عبارت از شبستان بزرگی است که در قسمت شمال غربی مسجد جامع، سمت راست راهروای که به مقبره علامه مجلسی منتهی می شود واقع شده

این شبستان که بنام « مسجد اولجایتو » مشهور است، دارای طاق های آجری متنوع و زیبا ترین محراب گچ بری مسجد را در بر دارد . این محراب که از بهترین محرابهای گچ بری شده مساجد ایران است ، نام سلطان محمد خدابنده ( اولجایتو ) و وزیر دانشمندش محمد

ص: 395

ساوی (1) و سال ساختمان آن (710 ه ) را بر آن گچ بری کرده اند .

در سمت راست این محراب قدیمی ترین و زیبا ترین منبر مُنَبَّت کاری موجود در مسجد جامع اصفهان بدون تاریخ ساخت و پرداخت قرار دارد .

در کتیبه تاریخی این محراب که در صفحه وسط آن به خط ثلث بسیار زیبا گچ بری شده نوشته است

« بعنایة سَعْدِ الْحَقِّ وَ الدین الْمَخْصُوصِ بعنایة رَبِّ العالَمین مُحَمَّدِ ساوی » ،

در ماه صفر سال 710 هجری ساخته شده .

در حاشیه اطراف این کتیبه به خط ثلث بسیار عالی عبارت زیر گچ بری شده است:

« عَنْ جَابِرِ بْنِ زید الجعفى قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الانصارى یقول : لَمَّا انْزِلْ اللَّهُ عَلَى نبیه صَلَّى اللَّهُ علیه وَ آلِهِ :

﴿ یا اَیُهَا الَذینَ آمَنُوا اَطیعوا اللَّهِ وَ اطیعوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الامر مِنکُمْ ﴾

قِلَّةُ : یا رَسُولَ اللَّهِ ، قَدْ عَرَّفَنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ، فَمَنْ أُولُوا الاَمر الَذین قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتُهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ ؟

ص: 396


1- خواجه سعد الدین محمد مستوفی ساوجی از درباریان مورد احترام دوره سلطنت محمود غازان برادر اولجایتو سلطان محمد خدابنده، و دارای لقب صاحب دیوان یعنی رئیس دربار یا رئیس دفتر سلطنتی بود؛ و پس از در گذشت او و روی کار آمدن خدابنده به مقام وزارت رسید؛ و به شرحی که حمداله مستوفی مورخ آن عصر در تاریخ گزیده (608) نوشته ، بر اثر سعایت رقبا و بدبین شدن سلطان خدابنده به وی در سال 711 در یک فرسخی بغداد به دستور او به قتل رسید.

فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ اِئِمَةُ اَلْمُسْلِمِينَ بعدى اَوْلُهُمْ عَلَى ابن ابى طَالِبٍ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلحُسينُ ثمَّ على بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بن عَلِى الْمَعْرُوفِ فِى اَلتَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَاِذا لَقِيتَهُ فَاقْرَءْهُ مِنّى السَّلام ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ موسى بْنُ جَعفَرٍ ثمَّ على بن موسى ثمَّ محمد بن على ثُمَّ عَلِى بنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الحَسَنُ بْنُ علَى ثُمَّ سَمَّيِى وَ كُنِيَتي حُجَّةَ اللَّهِ في ارْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبادِهِ ابْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ ذَاكَ اَلَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعالى ذِكرُهُ عَلى يَدِهِ مَشارِقَ الارْضِ وَ مَغارِبُها (1) » .

و در بالای فرورفتگی محراب به خط کوفی مشبک نوشته شده است « لا اِله الَّا اللَّهُ ، مُحَمَّدُ رَسُولُ اللَّهِ ، عَلَى وَلِىُّ اللَّهُ »

و در حاشیه بزرگ این محراب کتیبه ذیل به خط ثلث گچ بری شده است

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم

قَالَ الصَّادِقِ الْمُصَدَّقِ رَسُولِ الرَّحْمَنِ صَلَّى اللَّهُ علیه وَ آلِهِ : مَنْ بَنَى مَسْجِداً کمفحص قَطَاةٍ ، بَنَى اللَّهُ لَهُ بیتاً فی الْجَنَّةِ (2) ؛

وَ قَالَ امیر المومنین عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ علیه سَلَامُ اللَّهِ وَ رَسُولَهُ وَ ملائکته : مَنِ اخْتَلَفَ الَىَّ الْمَسْجِدِ أَصَابَ احدى الثَّمَانِ ، أَخاً مُسْتَفَاداً فِى اللَّهُ ، أَوْ عِلْماً مُسْتظرفاً

ص: 397


1- توضیحاً این حدیث را عیناً با دنباله مفصل آن ، مرحوم شیخ صدوق در « اکمال الدین » ص 147-146 ، و علامه مجلسی در « بحارالانوار »، ج 36 ص 250 - 251 به نقل از « کمال الدین » ، و غیاث الدین خواندمیر در « حبیب السیر » ج 2 ص 103 ، و دیگران در دیگر کتاب های حدیثی و تاریخی نقل کرده اند .
2- هر کس که مسجدی برپا کند به اندازه قفس قطات ( مرغی است به اندازه گنجشگ )، خداوند خانه ای برای وی در بهشت بنا فرماید . « بحارالانوار » 382 / 83 به نقل از «دعائم الاسلام ج 1 ص 150 بلفظ: « مَنِ ابْتَنَى مَسْجِداً وَ لَوْ مِثْلَ مَفْحَصِ ... »

أَوْ آیة مَحْکمة ، أَوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً ، أَوْ کلمة رَدَّهُ ( تُرِدْهُ ) عَنْ ردی ، أَوْ یَسْمَع کلمة تَدُلُّ ( تَدُلُّهُ ) عَلَى هَدی ، أَوْ یْترک ذَنْباً خشیة أَوْ حیاءًا (1) .

بقعه پیر بکران

بقعه پیر بکران در فاصلهٔ سی کیلومتری جنوب غربی اصفهان، در دهکده پیر بکران از دهات ناحیه لنجان می باشد .

بنای این بقعه که مربوط به قرن هشتم (703 تا 712)، و در دوره سلطنت اولجایتو احداث گردیده از شخصی بنام محمد که از رجال مشهور و از مدرّسین و زهاد و عرفای این ناحیه در نیمه دوم قرن هفتم هجری بوده است می باشد. محل بقعه احتمالاً مرکز تدریس وی بوده است که از نظر تجلیل مقام

ص: 398


1- این حدیث را مرحوم شیخ صدوق « طاب ثراه در خصال » به شماره 10، و علامه مجلسی در « بحارالانوار » 351 / 83 با ذکر سند نقل کرده اند؛ و ترجمه آن بدین قرار است : « کسی که به مسجدها رفت و آمد داشته باشد یکی از هشت خصلت را دریابد : 1 - بهره مند شدن از برادر دینی؛ 2 - دانشی دل پسند و سود بخش ؛ 3 - نشانه محکمی از نشانه های حق ؛ 4 - رحمتی که در انتظارش بوده ؛ 5 - سخنی که او را از فسادی برهاند ؛ 6 - مطلبی که به راه نجات رهنمودش کند ؛ 7 و 8 - ترک گناهی از ترس خدا یا از روی شرم و حیا . »

علمی و مذهبی او با تشکیلات مهم ساختمانی به شکل آرامگاه در آمده؛ و مشروح مشخصات آن در « گنجینه آثار تاریخی اصفهان » ضبط شده؛ و ما تنها می پردازیم به ذکر گوشه هائی از آن که نمایش گر موضوع تشیّع و رد پائی از وجود شیعه در آن عصر و درین محل است .

در قسمت پائین یکی از دو جرز ضلع شرقی بقعه، در یک شکل مربع بزرگ بخط بنائی ساده برجسته از آجر، صلوات بر چهارده معصوم

بدین گونه گچ بری شده است:

« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ الْمُصْطَفَى * * * وَ صَلِّ عَلَى عَلَى الْمُرْتَضَى

وَ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ * * * وَ صَلِّ عَلَى خدیجة الکبرى

وَ صَلِّ عَلَى حُسْنِ مجتبا (1) * * * وَ صَلِّ عَلَى حسین شهید کربلا

وَ صَلِّ عَلَى زین العابدین * * * وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ بَاقِرِ

وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ صَادِقُ * * * وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى الکاظم

وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ تقی (2) *** وَ صَلِّ عَلَى عَلَى نَقَّى

وَ صَلِّ عَلَى حُسْنِ العسکریه * * * وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ مَهدى (3)

ص: 399


1- صحیحش « مجتبی » اسْتِ .
2- درین جا کلمه صلوات بر امام هشتم حضرت رضا ( علیه السلام ) که معمولاً باید ذکر شده باشد ساقط گردیده؛ و معلوم نیست از قلم مولف محترم « گنجینه آثار تاریخی... » افتاده یا از قلم گچ بر؛ و به هر حال هر چه هست سهوی بوده و جای ایراد نیست؛ به ویژه آن که تعبیر از ائمه به شکل عامیانه می باشد که خود شاهد بر عدم اطلاع کافی متصدی امرگچ بری بوده است؛ یا متصدیان از سنی های میانه رو و محبّ اهل بیت بوده اند نه ناصبی و دشمن اهل بیت المال .
3- گنجینه آثار تاریخی اصفهان ص .

مسجد جامع جورجیر

مافروخی در کتاب « محاسن اصفهان » پس از توصیف مسجد جامع عتیق بزرگ ( یعنی همان قسمت هایی از مسجد جامع فعلی که تا اواخر قرن پنجم هجری ساخته شده بوده است ) به وصف جامع صغیر معروف به جامع جورجیر که کوچکتر ولی زیبا تر بوده پرداخته و می گوید: این جامع معروف به جورجیر بوده و توسط کافی الکفاه صاحب بن عباد ساخته شده است.

به گفته ما فروخی این مسجد دارای شبستان ها، خانقاه (1) ، کتاب خانه مدارسی برای فقهاء ( یعنی سالن هائی برای محل درس )، و مجالسی برای ادبا و محل هائی برای شعرا و صوفیان و قاریان قران بوده است

هم چنان که مشاهده می کنیم و در « گنجینه آثار تاریخی اصفهان - ص 41 - » آمده ، این مسجد با گذشت زمان و بر اثر حوادث ، قسمت عمده ای از آن خراب ، و در محل آثار به جای مانده و در مجاورت آن - در فاصله سال های 1067 تا 1073 ه به وسیله حکیم محمد داود طبیب

ص: 400


1- با توجه به این که از مرحوم صاحب هیچ گونه ارتباط و علاقه ای نسبت به تصوّف ارائه و اثبات نشده ، موضوع اختصاص دادن بخشی از مسجد به خانقاه یا محلی برای صوفیان - که دگانی است در مقابل مسجد - قابل قبول نیست؛ و شاید ما فروخی خود مربوط با آن ها بوده که این کلمه را نوشته یا بعد از صاحب ، صوفیه گوشه ای از مسجد را به عنوان خانقاه مورد استفاده و تجمع خود قرار دادند و ما فروخی آن را به حساب صاحب قلم داد نموده است .

شاه عباس دوم « مسجد حکیم » بنا شده است که هم اکنون یکی از بنا های وسیع و نفیس دوره صفویه در اصفهان محسوب می شود . (1)

مسجد حکیم چهار در دارد که دو تای از آن ها در جنوب شرقی و جنوب غربی صحن مسجد واقع شده و دو در دیگر در شمال و شمال غربی است .

در شمال غربی هنوز هم در بین اهالی به در « جوجه » یا « جورجی » معروف است که تحریف شده کلمه « جورجیر » می باشد؛ و از نظر تاریخی ارزش فوق العاده دارد زیرا تنها اثر موجود و مهم از دوره ایست که اصفهان پایتخت پادشاهان آل بویه بوده است .

سر در مزبور از نمونه های بسیار عالی هنر آجر تراشی و گچ بری در نیمه دوم قرن چهارم هجری است و فعلاً در ردیف سایر بنا های قدیمی و آثار باستانی گنجینه تاریخی اصفهان در معرض تماشای سیاحان و جهان گردان قرار دارد.

در پایان ما فروخی ( به دنبال گفته هایش پیرامون اهمیت مسجد جورجیر ) ، و نیز مقدسی با اشاره به این مسجد گویند مناره این مسجد که

مدرسه نصر آباد

این مدرسه در قریه نصر آباد از توابع ماربین در چهار کیلومتری

ص: 401


1- « محاسن اصفهان » ص 63 ؛ « احسن » 63 ؛ « احسن التقاسیم » مقدسی ص 388؛ « گنجینه آثار تاریخی » دکتر هنرفر ص 41

مغرب اصفهان قرار دارد؛ و بانی آن صدرالدین علی طبیب بوده است که از اجداد اعلای مولف تذکره « نصرآبادی » ( جمع آوری شده به سال 1083 ) می باشد؛ و این مدرسه را در قرن نهم ( سنه 855) در کنار خانقاه شیخ ابو القاسم نصر آبادی بنا نموده است.

اثری که درین بنا نشانگر عالم تشیّع بانی این بنا می باشد دو سطر شعر عربی معروف در حاشیه افقی ذیل صفحه کاشیکاری و بالای کتیبه تاریخی سردر به خط ثلث با کاشی سفید معرّق بر زمینه لاجوردی است بدین شرح

« عَلَى اللَّهِ فِی کُل الاُمور تَوَکُلی *** وَ بِالْخُمُسِ مِنْ آلِ الکِساء تَوَسُلی

مُحَمَّدِ الْمَبْعُوثُ وَ ابنیه بَعْدَهُ *** وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْمُرْتَضَى عَلَى » (1)

هم چنان که در بالای کتیبه سر در مدرسه که قسمتی از کاشی کاری های آن از میان رفته است به خط کوفی با کاشی طلائی رنگ معرق بر زمینه لاجوردی ، آیه 8 و 9 سوره دهر چنین خوانده می شود:

« وَ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ و تَعالى ﴿ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً و اسِيراً إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجهِ اللَّهِ لاَنُريدُ مِنكُم جَزاءً وَلا شُكُوراً ﴾ »

و با توجه به این که به نوشته عموم مفسرین از شیعه و سنی این آیات درباره اهل بیت نازل شده، نوشتنش درین جا بیانگر عقاید ولایتی بانیان و حتی تنظیم کنندگان آن می باشد؛ و معلوم می شود که آن ها شیعه بوده اند.

ص: 402


1- « گنجینه آثار تاریخی اصفهان » ص 329 - 332؛ « آثار ملی اصفهان » ص 820 - 821؛ « مقدمه تذکره نصرآبادی » به قلم مرحوم وحید دستگردی .

مسجد جامع دشتی

این مسجد در ساحل جنوبی زاینده رود به فاصله 18 کیلومتری اصفهان قرار دارد.

در اطراف مسجد مزبور که به قرن هشتم تعلق دارد ساختمان هائی ایجاد شده بوده که از میان رفته است؛ و نیز دو مناره در نیم قرن پیش وجود داشته که آن دو مناره را برای مصالح آن خراب کرده اند .

دهانه گنبد مسجد چهارده متر و در زیر سقف آن عبارت « الله محمد و علی » به خط کوفی نقش شده است که تا حدی بیانگر شیعه بودن بانی این مسجد می باشد (1)

مسجد سرو شفادران ما

این مسجد در قریه سروشفادران از قرای بلوک برا آن در 29 کیلومتری جنوب شرقی اصفهان و در ساحل شمالی زاینده رود قرار گرفته است .

چون بنای مسجد در محل یا مجاورت آتش کده سروش آذران برپا شده ، مسجد بنام سرو شفادران نام گذاری یا شهرت یافته .

و بانی آن « ابن یوسف محمد سروشفادرانی در سنه 976 ... خط میرعلی

ص: 403


1- « فهرست بنا های تاریخی و اماکن باستانی ایران » ص 36؛ « آثار ملی » ص 828 - 829 .

بنا...» در کتیبه سردر به خط ثلث با کاشی لاجوردی بر زمینه آجری ثبت شده است .

به شرحی که در مصادر مربوطه آمده، صحن مسجد کوچک ، و بر در قدیمی آن این ابیات به خط ثلث برجسته به چشم می خورد :

محمد عربی آب روی هر دو سرا *** کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او

شنیده ام که تکلم نمود همچو مسیح *** بدین حدیث لب لعل روح پرور او

که من مدینه علمم علی در است مرا *** عجب خجسته حدیثی است من سگ در او (1)

دیگر از آثار تشیّع مردم اصفهان در سال های نیمه دوم قرن هشتم هجری درب منبت کاری شده نفیسی است که دهلیز مقبره امامزاده

ص: 404


1- « گنجینه آثار تاریخی اصفهان » ص 806 - 862؛ « آثار ملی اصفهان » ص 829-831 توضیحاً شعر آخر اشاره به حدیث شریف پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) است که فرمود: « اَنَا مَدِينَةُ اَلْعِلْمِ وَ عَلَى بَابِهَا فَمَنْ ارَادَ اَلْمَدِينَةَ فَلَيَاتِهَا مِنْ بَابِهَا » « من شهرستان علم و دانشم و علی دروازه آن؛ پس هر کس که بخواهد وارد شهرستان شود باید از دروازه آن وارد گردد. » یعنی هر کس بخواهد از آثار علمی مقام نبوّت استفاده کند باید از طریق علی ، و از ره گذر پیوند با علی وارد شود تا به هدف خود نائل گردد . و این حدیث را صد نفر از راویان مورد قبول اهل تسنن ، و علمای ناقل حدیث و حدیث شناس آن ها در کتاب های حدیثی و غیر حدیثی خود نقل کرده اند؛ که آقایان محققین خود میدانند که به چه کتاب ها و مصادری رجوع نمایند.

اسماعیل را بمرقد شعیا متصل می کند .

این درب که از لحاظ صنعت منبت کاری یکی از در بهای نفیس بنا های تاریخی اصفهان است که در دوره پادشاهی سلطان محمود آل مظفر ( در گذشته 776) درین مکان نصب شده و بر لنگه راست و چپ و هلال فوقانی آن کتیبه هائی بشرح زیر موجود است.

در اطراف لنگه راست و چپ ،درب صلوات بر چهارده معصوم منقور است و بر بالای وسط آن از چهار کلمه « محمد » نقشی پدید آمده است.

بدین گونه :

برلنگه چپ درب ، در بالا بخط ثلث جمله « الملک الله » و در پایین آن جمله « محمد رسول الله » و در وسط این دو جمله در یک شکل مربع از چهار کلمه « علی » نقشی منقور است.

شکی نیست که تهیه و نصب یکچنین دربی با این مشخصات ، خود نمودار موقعیت شیعه و طرفداران اهل بیت است که حتی در عصر یک پادشاه سنی امکان ارائه این گونه آثار هنری و عقیدتی ویژه شیعه و موالیان اهل بیت در داخل یک چنین بنا های عمومی و چشمگیر فراهم بوده است و اصولاً بنای حرم امامزاده با ویژگی هائی که دارد و تنها از نزدیک باهمیت آن می توان پی برد خود شاهد ادعای ما است .

ص: 405

ص: 406

کتاب های ویژه شهر اصفهان

همان طوری که در پیش گفتار این کتاب اشاره کردیم ، تعداد هفتاد جلد کتاب و رساله اختصاصی به قلم علما و نویسندگان سنی و شیعه و چند نفر مسیحی و مستشرق به زبان های فارسی، عربی، ترکی و انگلیسی درباره اصفهان تالیف و تنظیم گردیده؛ که حدود یک سوم آن از آثار تالیفی قبل از صفویه و اکثراً از علما و نویسندگان اهل تسنن می باشد .

و حدود دو سوم آن مربوط به بعد از صفویه و عموماً ( به جز تعداد سه یا چهار عدد آن ها که به قلم مستشرقین اروپائی است ) علما تالیف و اساتید دانشگاهی و نویسندگان شیعی، و به زبان فارسی است ، و حداقل چهل عدد از مجموع همۀ آن ها چاپ و منتشر گردیده .

اما کتاب های تاریخ ، رجال، جغرافیا و ادبیات - شامل بحث ضمنی از اصفهان و اختصاص یافتن بخش های مختلفی از محتوای هر یک

ص: 407

بدین شهر- همانند :

- « احسن التاریخ » حسن روملو ؛

- «اخبار الدول و آثار الاول » قرمانی ؛

- « تاریخ ادبیات » دکتر ادوارد برون ترجمه از انگلیسی به عربی در 4 جلد ؛

- « زندگانی شاه عباس اول » نصراله فلسفی ، در 4 جلد ؛

- « عالم آرای عباسی » اسکندر بیگ منشی، در 2 جلد ؛

- « نزهه القلوب » حمداله مستوفی قزوینی ؛

و دیگر کتاب ها ازین قبیل فراوان و بیرون از حد شمار است .

بنابرین با توجه به ظرفیت محدود این کتاب می پردازیم به ذکر فهرستی کوتاه از کتاب ها و رساله های اختصاصی درباره اصفهان ، و بس.

ص: 408

بخش اول :

فهرست کتاب های تاریخ جغرافیا و رجال اصفهان ، قبل از صفویه به ترتیب تاریخ فوت مولفین

1 - « کتاب اصبهان »

عُقیلی ، حافظ ابو نعیم بدی نگونه از وی نام برده و « کتاب اصبهان » را بدو نسبت داده است و گویا مقصود ابراهیم بن عقیلی متوفای 248 و مذکور در همین کتاب باشد

[ تاریخ اصبهان ج 1 ص 209 ، ذیل نام اسماعیل بن موسى و ص 181 ]

2 - « تاریخ اصفهان »

ابو عبد الله محمد بن یحیى بن منده بن ابراهیم عبدی اصفهانی (220 - 301 )

3 - « تاریخ اصبهان »

[ تذکره الحفاظج 2 ص 276؛ ]

[ وفیات الاعیان ج 4 ص 289؛ ]

[ اعلام زرکلی 135 / 7 ]

ابراهیم بن محمد بن یحیى بن منده اصفهانی (320) .

[ طبقات المحدّثین باصبهان به نقل معجم المولفین 110 / 1 ]

4 -« قلائد الشرف فى مفاخر اصبهان و اخبارها »

ابو الحسن علی بن حمزه بن عُماره اصفهانی (322)؛ این کتاب از جمله مصادر « محاسن اصفهان » ما فروخی بوده و فعلاً اطلاعی از آن در دست

ص: 409

نیست.

[ معجم الادباء 200 / 5 - 202؛ ]

[ هدیه العارفین 673 / 1؛ ]

[ معجم المولفین 84 / 7 - 85 ]

5 - « فوائد اصبهانیین »

ابو بکر محمد بن علی بن جارود اصبهانی (325) .

[ طبقات المحدثین باصبهان 221 / 3 و ص 47 و مقدمه آن از بلوشی ]

6 - « الطبقات الاصبهانیه »

ابو حاتم محمد بن حبان بن احمد بستی ( 270 - 354) .

[ کشف الظنون ص 1096؛]

[ معجم المولفین 173 / 9]

7 - « اصفهان و اخبارها » یا « تاریخ اصفهان »

ابو عبد الله حمزه بن حسن اصفهانی شیعی ( 280 - 360) .

[ فهرست ابن ندیم ص 199 به عنوان « کتاب اصفهان »؛ ]

[ اعیان الشیعه 140 / 8 - 144؛ ]

[ الذریعه 233 / 3؛ ]

تاریخ الادب العربی 61 / 3 - 62؛ ]

[ معجم الادباء یاقوت 82 / 3 و 210 / 4]

8 - شعراء ( اصفهان )

نیز از حمزه اصفهانی که همانند « اصفهان و اخبارها » مورد استفاده یاقوت حموی واقع شده.

[ معجم الادباء 289 / 6 - 292؛ ]

[ تاریخ التراث فواد سرکین ص 541]

ص: 410

9 - « طبقات المحدّثین باصبهان و الواردین علیها »

ابو محمد عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان معروف به « ابو الشیخ » (274 - 369) ؛ عکس نسخه خطی آن از دانشگاه علیگر هند در کتاب خانه شخصی این جانب موجود است، و در سال 1407 با مقدمه مفصل و پاورقی های فراوان و تحقیقی عبد الغفور بلوشی، وسیله موسسه الرساله

بیروت- در چهار جلد چاپ شده

10 - « فوائد الاصبهانیین »

نیز از ابو الشیخ مذکور چهار ورق آن در مجموعه شماره 38 ظاهریه شام (55 - 59) موجود است .

[ طبقات المحدثین باصبهان 82 / 2 شماره 102؛ ]

[ معجم المفهرس ابن حجر 56 / 2]

11 - « تذکره الاصبهانیه »

ابو الفتح عثمان بن جنّی موصلی نحوی مشهور به « ابن جنّی » (392)

[ وفیات الاعیان 247 / 3 ]

12 - « تاریخ اصبهان »

[کامل ابن اثیر 66 / 9؛ ]

(تذکره الحفاظ 1031 / 3؛ ]

[فهرست مخطوطات ظاهریه شام ]

13 - « تاریخ اصفهان »

[محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده عبدی ( 310 - 359) .

ابو بکر احمد بن موسی بن مردویه اصفهانی (410) .

[ انساب سمعانی 68 / 1 ، 160 ، 164 ، 259؛ از آن نقل نموده ]

[ الاعلان بالتوبیخ ص 122]

ص: 411

14 - « ذکر اخبار اصبهان »

حافظ ابو نعیم احمد بن عبد الله بن احمد اصفهانی (336 - 430)، شامل معرفی حدود 2000 نفر از اعلام و شخصیت های سنی و کمی هم شیعه، دو جلد ، چاپ لیدن ، 1934 م .

15 - « تاریخ اصبهان »

ابو زکریا یحیی بن ابی عمر (445)

[ الاعلان بالتوبیخ ص 122]

ریحانه الادب 172 / 3 به عنوان یحیى بن عبد الله ]

16 - « تاریخ اصفهان »

عمر بن سهلان ساوجی (450).

[ کشف الظنون ص 282؛]

[ الاعلام زرکلی 47 / 5]

17 - « تاریخ اصفهان »

ابو القاسم عبد الرحمان ( و به نقل سخاوی عبد الوهاب ) بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده حافظ اصفهانی (383 - 470).

این کتاب را ناشران « نزهه القلوب »، دکتر ریو و محمددبیرسیاقی در مقدمه آن به عنوان چهاردهمین منبع نقلیات کتاب نام برده معرفی کرده اند.

[ کشف الظنون ص 1671 ،]

[ از سعدی تا جامی ص 139]

[ تاریخ گزیده ص 698]

[ رساله المستطرفه کتانی ص 131]

[ اعلام زرکلی 327 / 3]

[ مقدمه نزهه القلوب چاپ تهران ]

ص: 412

18 - « محاسن اصفهان »

لمفضل بن سعد بن حسین ما فروخی شیعی بعد 485، چاپ 1312 شمسی تهران .

19 - « تاریخ اصبهان »

ابو بکر محمد بن ابی علی احمد بن عبد الرحیم معدل (....)

[ الاعلان بالتوبیخ سخاوی ص 122 ]

20 - « تاریخ اصفهان »

ابو زکریا یحیی بن عبد الوهاب بن محمد بن منده اصفهانی (434-512)

بخشی از این کتاب ورق (228 تا 235) در کتاب خانه ظاهر یه شام موجود است.

[ اعلام زرکلی 156 / 8]

[ معجم المولفین 211 / 3]

[ فهرست مخطوطات ظاهریه 119 / 1 شماره 236 حدیث ]

21 - « تاریخ اصبهان »

ابو علی حسن بن احمد بن حسن حداد اصفهانی (515 - 419)

[ اعلام زرکلی 2 - 181 به نقل از سیراعلام النبلاء ]

22 - « معجم مشیخه اصبهان »

ابو طاهر سلفی احمد بن محمد بن احمد اصفهانی جروانی (567) درباره مشایخ اصفهانی مولف .

[ الاعلان بالتوبیخ ص 119 بنام « معجم اصفهان »؛ و در الرساله المستطرفه کتانی 137 بنام مشیخه اصفهان در یک جلد؛ اعلام زرکلی 215 / 1]

23 - « ترجمه محاسن اصفهان ما فروخی - »

حسین بن محمد بن ابی الرضا علوی آوی شیعی (729 یا بعد 730)

چاپ 1328 شمسی باهتمام اقبال آشتیانی در تهران .

ص: 413

24 - « نزهه الاذهان فی تاریخ اصبهان »

شیخ مجد الدین ابو طاهر محمد بن یعقوب فیروزآبادی ( 729-817)

[کشف الظنون ص 1939؛ اعلام زرکلی 146 / 8 ]

ص: 414

بخش دوم

فهرست کتاب های تاریخ و جغرافیا و رجال اصفهان بعد از صفویه به ترتیب حروف

25 - « آثار تاریخی اصفهان »

در دو جلد اصلش تالیف « آندره کذار » به زبان فرانسه می باشد، و ترجمه فارسی آن به قلم آقای سید محمد تقی مصطفوی مدیر اسبق باستان شناسی اصفهان، چاپ اداره باستان شناسی

26 - «آثار ملی اصفهان»

[گنجینه آثار تاریخی ص45]

آقای ابو القاسم رفیعی مهرآبادی، چاپ سلسله انتشارات انجمن آثار ملی شماره 101 در سال 1352 ش در 1028 ص .

27 - « از اصفهان دیدن کنید »

آقای دکتر لطف الله ،هنرفر چاپ ،اصفهان، نشریه شهرداری اصفهان .

28 - « الاصفهان »

حسین نور صادقی، چاپ تهران 1316 ش، سربی رقعی در 262 ص.

29 - « اصفهان »

حاج میر سید علی بن محمد باقر حسینی جناب اصفهانی ( 1349 ق)، چاپ اول اصفهان به سال 1343 در 232 ص ، و دنباله آن با پیشامد فوت مولف خبری از آن بدست نیامد و در پاورقی کتاب « قسمتی از

ص: 415

سفرنامه شاردن ضمیمه شده.

30 - « اصفهان از لحاظ اجتماعی و اقتصادی »

مهندس حسن عابدی، چاپ اصفهان 1334 ش، سربی رقعی 246 ص.

31 - « اصفهان بزرگ » در یازده جلد ، جمع آوری مرکز آمار ایران .

[ اقتصاد شهر اصفهان دکتر کلباسی ]

32 - « اصفهان - کتاب جوانان - »

دکتر لطف الله ،هنرفر، شامل تاریخ اجمالی از رجال و آثار علمی، دینی و ساختمانی ،اصفهان چاپ رقعی 1346 تهران .

33 - « اصفهان دره ایران »

ویل فرید بلانت ، به زبان انگلیسی

[ مقدمه طبقات المحدثین باصبهان ج 1 ص 54]

34 - « اصفهان نصف جهان »

(سفرنامه) سید جلال الدین تهرانی ( ضمیمه گاهنامه سال 1312 ش تهران، سربی جیبی از ص 77 تا 160 .

35 - « اصفهان نصف جهان »

موید الاسلام حاج محمد حسن جابری انصاری (1376 ق) چاپ 1333 ش، سنگی خشتی در 214 ص .

36 - « اصفهان نصف جهان »

صادق هدایت ( 1280 - 1334)، چاپ تهران 1311 ش ، در 190 ص.

37 - « اصفهان و ری و همه جهان »

موید الاسلام حاج محمد حسن جابری انصاری، چاپ تهران 1321 ش، سربی وزیری 446 ص؛ چاپ سوم 1338 .

38 - « اقتصاد شهر اصفهان »

ص: 416

بعنوان تز دکترای آقای علی کلباسی در دانش کده اقتصاد تهران چاپ ....

39 - « انقراض سلسله صفویه و ایام استبداد افاغنه در ایران »

ترجمه کتاب لارنس لکهارت مستشرق انگلیسی به قلم مصطفی عماد قلی از انگلیسی به فارسی ، چاپ 1343 ش، سربی وزیری در 643 ص.

40 - « پیدایش و انقراض دولت صفوی »

میشل .م مزاوی به عنوان تز دکتری از آلمان، ترجمه از انگلیسی به فارسی به قلم آقای یعقوب آژند ، چ 1363 نشر گستره تهران .

41 - « تاریخ اصفهان » مرحوم استاد جلال همائی اصفهانی (...)

در ده جلد و از قرار مسموع در جریان مقدماتی چاپ و نشر قرار گرفته وَ اللهُ هُوَ الْمُوَفَقُ الْمَعین

42 - « تاریخ اصفهان »

دهخدا (1334 ش) - این موضوع بخش مفصل و نسبتاً جامعی از لغت نامه دهخدا (ص 2774 تا 2808 ج 7 شماره مسلسل 42 ) را به خود اختصاص داده که در صورت چاپ آن در قالب کتابی مستقل ، حدود 200 ص وزیری خواهد شد، اضافه بر حدود پنج صفحه بعدی که شامل معرفی هشتاد نفر از رجال اصفهان ( اعم از شیعه و سنی و قدیم و جدید ) می باشد و بالغ بر 40 صفحه وزیری می شود ، نشریه دانش کده ادبیات تهران به سال 1338.

43 - « تاریخ اصفهان »

واعظ شهیر سید محمد علی مبارکه اصفهانی (1316 - 1365 ق) در پنج جلد .

[زیاء الذریعه ج 9 ص 610 - 611؛ نقباء البشر 1316 / 14]

ص: 417

44 - « تاریخ تشیّع اصفهان »

مهدی فقیه ایمانی کتاب حاضر بشرح مندرج

45 - « تاریخ حزین »

شیخ محمد علی حزین، (1103 - 1181) شامل اواخر سلطنت صفویه، فتنه افعان ها و سلطنت نادر شاه ، چاپ سوم 1332 .

46 --- « تاریخچه ابنیه تاریخی اصفهان »

کریم نیکزاد امیر حسینی، چاپ 1333 ش اصفهان، سربی جیبی در 160 ص ، مصور.

47 - « تاریخچه اوقاف اصفهان »

عبد الحسین سپنتا ، نشریه اداره اوقاف به سال 1346 در 438 ص .

48 - « تاریخ فرهنگ اصفهان - مراکز تعلیم در صدر اسلام تاکنون »

مجتبی ایمانیه چاپ دانشگاه اصفهان 1355 ش.

49 - « تذکره حزین »

شیخ محمد علی حزین شامل شرح حال یک صد نفر از علما و بزرگان و شعرای اواخر دوران صفوی، چاپ دوم 1334 اصفهان .

50 - « تذکره القبور »

شامل شناسائی و مشخصات علما و معاریف مدفون در قبرستان تخت فولاد اصفهان از مرحوم حاج شیخ عبد الکریم گزی که از اعاظم علما و مدرسین اصفهان و مرجع قضائی مورد قبول خاص و عام و در گذشته ( 1339 یا 1341 ق ) بود، چاپ 1324 اصفهان .

[ نقباء البشر 1183 / 3 - 1184؛ الذریعه 44 / 4 ]

51 - « تذکره القبور »

آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی (1318 - 1411 ق )، این

ص: 418

کتاب به عنوان مستدرک کتاب قبلی شامل بازشناخت علمای مدفون در مقابر تخت فولاد، آب بخشان میدان انقلاب و اطراف آن، طوقچی، چلمان (سنبلستان)، دارالبطیخ و کوی خواجه نظام الملک ، و غیره است که وقتی آن مرحوم در سال 1350 ق به مدت سه ماه در اصفهان برای استفاده از حوزه علمیه اقامت فرمود، آن را تنظیم و تالیف نمود

[ الذریعه 44 / 4 ]

52 - « تذکره القبور یا دانشمندان و بزرگان اصفهان »

آقای سید مصلح الدین مهدوی، این کتاب چنان که در مقدمه آن آمده، مایه اصلیش تذکره القبور مرحوم گزی می باشد که با اضافات مربوطه ، نخست بنام رجال اصفهان چاپ شد و بعداً با اضافاتی دیگر۔ از جمله عکس بسیاری از نام بردگان و بصورت کاملتر شامل 602 ص بنام «تذکره ...» و ... وسیله کتاب فروشی ثقفی در اصفهان به چاپ رسید.

53 - « جغرافیای اصفهان »

دکتر سیروس شفق، چاپ 1353 ش بعنوان نشر دانشگاه اصفهان، در 480 ص به ضمیمههٔ هفتاد نقشه و نمودار و عکس آثار تاریخی اصفهان و حومه نزدیک آن

54 - « جغرافیای اصفهان »

میرزا حسین خان بن محمد ابراهیم خان تحویلدار اصفهان در گذشته (بعد 1294 ش) ، این کتاب در سال 1294 ش تالیف و به سال 1342 به تصحیح و تحشیه دکتر منوچهر ستوده در تهران به چاپ رسید.

55 - « جغرافیای اصفهان »

آقا محمد مهدی ارباب اصفهانی در گذشته (بعد 1314).

[ الذریعه 114 / 5 و 178 / 24 ]

ص: 419

56 - « جغرافیای تاریخی اصفهان و جلفا »

علی جواهر کلام شامل توضیحات تاریخی و جغرافیائی زاینده رود و بعض مطالب تاریخی پیرامون محلهٔ ارمنی نشین جلفا، و غیره ، چاپ دوم در 110 ص به سال 1348 ش.

57 - « دانش وران اصفهان »

حاج سید محمد علی مبارکه ای واعظ (1316-1365 ق) ، در شش جلد

[ الذریعه 611 / 9؛ نقباء البشر 1316 / 14 ]

58 - « راهنمای اصفهان »

مرحوم حاج آقا حسین عمادزاده اصفهانی (1369 ش).

[ مقدمه «اصفهان و ری و همه جهان » جابری انصاری به قلم آقای عمادزاده]

59 - « راهنمای اصفهان »

حاج میر سید علی جناب مذکور به عنوان « الاصفهان » .

[ مقدمه آثار ملی «اصفهان» رفیعی ]

60 - « راهنمای اصفهان »

دکتر لطف الله ،هنرفر، تاریخ چاپ 1344 ، سازمان جلب سیاحان،

سربی جیبی ، مصور، در 225 ص .

61 - « راهنمای مختصر آثار تاریخی اصفهان »

به قلم جواد مجدزاده ، به زبان انگلیسی

62 - « رهبر مسافر اصفهان »

سید محمد تقی مصطفوی مدیر آثار تاریخی اصفهان؛ به نوشته علامه تهرانی ، مختصر «الاصفهان» جناب می باشد که بعد از فوت او (1349 ق) به چاپ رسیده و شاید هم کتاب مستقلی باشد .

[الذریعه 62 / 10 ]

ص: 420

63 - «زاینده رود مال »

محمد محمودیان از انتشارات دانشگاه اصفهان ، 1348 ش.

64 - « زیج اصفهان » یا «معرفه النجوم »

منجم سید محمد باقر بن محمد حسین بن بدیع الزمان حسینی، 154 ص ، آغاز تالیف 14 / ج 1233 / 1 ه ق ؛ علامه تهرانی در پایان شرح تفصیلی محتوای کتاب می نویسد: نسخه این کتاب به خط مولف در کتاب خانه شخصی مرحوم سید هبه الدین شهرستانی در کاظمین موجود می باشد .

[ الذریعه 2 / 12 - 3 ]

65 - « سفرنامه شاردن - بخش اصفهان »

شوالیه شاردن جهانگرد فرانسوی سفرنامه ای نوشته که بخش اصفهان آن به قلم سید ابو القاسم بن علی اصغر عریضی (متخلص به نژند) ترجمه ، و به سال 1303 ش در 176 ص چاپ شده.

[ الذریعه 187 / 12]

[ فهرست خانبابا ص 1996 ]

66 - « سیاست و اقتصاد در عصر صفویه »

دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی ، در 533 ص به سال 1348 ش در تهران چاپ شده .

67 «فرهنگ جغرافیائی ایران - ج 10 بخش ویژه استان اصفهان »

سر تیپ حسین علی رزم آرا با همکاری چند نفر از افسران ارتش نشریه اداره جغرافیائی ستاد ارتش، چاپ 1332 در 224 ص .

68 - «گنجینه آثار تاریخی اصفهان » تز دکترای آقای دکتر لطف الله هنرفر ( رئیس سابق ادارۀ باستان شناسی اصفهان )، شامل شرح

ص: 421

کلیه آثار تاریخی اصفهان و حومه با ارائه عکس و توضیحات مربوطه چاپ ثقفی اصفهان به سال 1344 ، در 1040 ص .

69 --- « معماری مسجد جامع اصفهان »

رساله فوق لیسانس حسن صدرالدین حاج سید جوادی از دانشگاه ملک عبد العزیز سعودی در مکه به سال 1400 .

70 - « نصف جهان در تاریخ اصفهان »

آقا محمد مهدی ارباب اصفهانی( 1314 ش) با تحقیق منوچهر ستوده بسال 1340 ش در 372 ص در تهران چاپ شده

71 - « نصف جهان در تاریخ اصفهان » رفیع الدین محمد، علامه تهرانی گوید نسخه خطی آن در تهران موجود است چنان که در ص 3643 و 3651 فهرست کتب خطی فارسی - گویا دانشگاه-- ذکر شده.

[الذریعه 178 / 24 ]

ص: 422

فهارس کتاب

1 - فهرست آیات...424

2 - فهرست احادیث ...427

3 - فهرست اشعار ...431

4- فهرست حکومت های شیعه در طول ده قرن در اصفهان ...433

5 - فهرست اعلام و شخصیت های حدیثی علمی و ادبی شیعه اصفهان و دیگر رجال شیعه یا سنی ...434

6 - فهرست امام زادگان اصفهان ...444

7 - فهرست آثار باستانی و بنا های تاریخی اصفهان قبل از صفویه...446

8 - فهرست کتاب های اختصاصی درباره اصفهان ...

9 - فهرست مصادر کتاب ...447

10 - فهرست مندرجات کتاب ...459

ص: 423

فهرست آیات

﴿ إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ... ﴾...بینه 7 / 98

ص 35،34

﴿ فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً ... ﴾ ...نور 61 / 24

ص 138

﴿ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفاً يَتَرَقَّبُ ﴾ ...قصص 21 / 28

ص 167

﴿ قَالُوا أَلَمْ تُكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَا جِرُوا فِیهَا ﴾ ...نساء 97 / 4

ص 375

﴿ قُل لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّة فِی الْقُرْبَى ﴾ ...شوری 23 / 42

ص 80

﴿ لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِینَ أَوْلِيَاءَ ... ﴾...آل عمران 28 / 3

ص166

﴿ وَ إِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ... ﴾...محمد 38 / 47

ص 71

ص: 424

﴿ وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَقْرَبِینَ ﴾...شعراء 214 / 26

ص 23،24،19

﴿ وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ ﴾...صاقات 83 / 37

ص 15

﴿ وَ السّابِقُونَ الْاَوَلون مِنَ المُهاجرین ﴾ ...توبه 100 / 9

ص 64

﴿ وَ السّابّقونَ السَّابِقونَ اولئِکَ الْمُقَرَبون ﴾...واقعه / 10

ص 63

﴿ وَ فَضْلَ الله المُجاهدینَ عَلَى القاعِدین ﴾...نساء 95 / 4

ص 64

﴿ وَ سَيَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلبون ﴾...شعراء 227 / 26

ص 277

﴿ وَ قَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ عَالِ فِرْعَوْنَ ﴾...غافر 28 / 40

ص 167

﴿ وَ لا تَحْسَبَنَّ الله غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمون ﴾ ...ابراهیم 42 / 14

ص 267

﴿ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ﴾...بقره 195 / 2

ص 167

﴿ وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ﴾ ...نجم 3 / 53

ص 61

﴿ وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ ...﴾ ...اعراف 181 / 7

ص 60

﴿ وَ مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ ... ﴾...نحل 106 / 16

ص 167

ص: 425

﴿ وَ وَهَبْنَا لَهُ إسْحَقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاً هَدَيْنَا ﴾...انعام 84 / 6

ص 104

﴿ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِیناً وَ يَتِیماً وَ أَسِیراً ﴾... انسان 8 / 76

ص 402

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا ﴾...مجادله 12 / 58

ص 215

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ ﴾...محمد 33 / 47

ص 396

ص: 426

فهرست احادیث

اِذا کانَ یومَ القیامَة یُوتی بِک یا علی عَلى نَجیب مِنْ نُورِ...209

الَّا ادلکم عَلَى مَا إِنْ إِسْتَدْلَلْتُمْ بِهِ لَمْ تَهْلِكُوا...208

اللَّهُمَّ ارْحَمْ خلفائى الذین...381

أَمَّا انک یا بْنِ ابی طَالِبٍ . . . وَ سیجیء أَقْوَامُ ینتحلون حبّک...54

انا الشَّجَرَةِ وَ فَاطِمَةَ فَرْعُهَا وَ عَلَى لِقَاحُهَا ...43

أَنَا مَدینة الْعِلْمِ وَ عَلَى بَابِهَا ...402

أَنْتَ أَوَّلَ دَاخِلٍ فی الْجَنَّةَ مَنْ أُمَّتِى ...44

أَنْتَ مِنًى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى ...381

أَنْتَ وَ شیعَتِک الْفَائِزُونَ یوم القیامَة ...45

أَنْتَ وَ شیعَتِک فی الْجَنَّةِ ...45

أَنْتَ وَ شیعتک وَ موعدی وَ موعدکم الْحَوْضَ ...35

أَنْتَ وصی وَ خَلیفتی فی اَهلی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ ...79

أَنْتَ یا عَلی وَ شیعَتِکَ - الْمُرَادَ مِنَ اولئک خَیر البَریه ...34

ص: 427

انَّ اکرم الْمَوْتِ الْقَتْلُ ...252

إِنَّ أَوَّلَ أَرْبَعَةُ یدخلون الْجَنَّةِ أَنَا وَ أَنْتَ ...45

إِنْ علیاً وَ شیعته هُمُ الْفائِزُونَ ...47

إِنْ فی عَلَى خِصَالًا لَوْ کانت...209

انّ هَذَا اخی وَ وصيّى وَ خلیفتی ...22،23،24

إِنَّ هَذَا الامر لَمْ یکن نَصْرُهُ وَ لَا خِذْلَانُهُ [ علی بْنِ ابی طَالِبٍ ] ...85

انَک ستَقدم عَلَى اللَّهِ أَنْتَ وَ شیَعتک ...29

انَکم انَّ لَمْ تَقْتُلُوا تَمُوتُوا ...251

أَوْحَى إِلَى فی عَلَى ثَلَاثٍ ، انْهَ سید المُسلمین انْهَ مِنَّا أَهْلَ البیت...47

اى عَلَى الم تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى « انَّ الذین آمَنُوا . . . » ...35

القوم ( قَوْمُ ) یَمشى الَم وَ مَنْ فَیهم بالتَقیة ...168

بَخْ بَخْ سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ البیت ...78

ت

تَکون بَین أُمَّتِى فُرْقَةُ وَ اخْتِلافِ ...48

ستفترق هَذِهِ الُامَّةِ عَلَى ثَلَاثِ وَ سبعین فُرْقَةٍ [ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ ]...60

سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ البَیت ...78

ستَکون بَعدی فِتْنَةُ فَإِذَا کانَ ذلک فَإِذَا کانَ ذلکَ ...49

ش

شفاعتی لَا مَتَّى مَنْ أَحَبُّ أَهْلِ بیتی مَنْ أَحَبُّ أَهْلِ بَیتی ...49

شیعَة عَلَى هُمُ الْفائِزُونَ یوم القیامة القیامَة ...50

ع

عَلى وَ شیعَته هُمُ الْفائِزُونَ یوم القیامة القیامة ...50

ص: 428

ف

فَقَالَ علیه السَّلَامُ هُمُ خلفائی یا جَابِرٍ ...397

فَقَالَ یا عَمٍّ وَ اللَّهَ اللَّهَ أَشَدُّ حُبّاً لَهُ مِنًى ...46

فویل لکم یا أَهْلِ الْعِرَاقِ [ أَمَامَ صَادِقُ ] ...11

ک

کانى أَرَاهُمْ قَوْماً کانَّ وُجُوهِهِمْ ...130

کانی بِکَ ( یا عَلَى ) وَ أَنْتَ عَلَى الْحَوْضِ ...51

لَوْ كَانَ الايمانِ فِي اَلتُّرَيَا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنَ اَلْعَجَمِ...72

لَوْ كَانَ اَلدِّينُ عِنْدَ اَلرِّيَا لَنَالَهُ سَلْمَانُ...72

م

مثَلُک فی أُمَّتِى مِثْلَ المسیح ...51

مِنْ إبتنى مَسْجِداً وَ لَوْ مِثْلَ مَفْحَصِ ...391

مِنْ أَحَبَّنِى وَ أَحَبَّ هذین و اباهما وَ أُمِّهِمَا ...155

مِنْ إختلف إِلَى الْمَسْجِدِ أَصَابَ احدى الثَّمَانِ [ عَلِىُّ بْنُ ابی طَالِبٍ ] ...397

مَنْ بَنَى مَسْجِداً کمفحص قَطَاةٍ ...397

مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعرف أَمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ میتة جاهلیة...27

و

وَ إِنَّ أُمَّتِى سَتَفْتَرِقُ فیک ثَلَاثِ فَرْقُ ...51

وَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ هَذَا وَشِيعَتُهُ...35

وَ سيجَيِىءُ أَقْوَامٍ يَنْتَحِلُونَ حُبَّكَ...54

ه

خلفائى یا جَابِرٍ وائمه المُسلمین بَعدی أَوَّلُهُمْ علی بْنِ ابی طَالِبٍ ثَمَّ ثُمَّ سمیى وَ کنیتی ، حُجَّةُ اللَّهِ فی أَرْضِهِ وَ بقیته فی عِبَادِهِ ابْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلی ...397

هُوَ أَنْتَ وَ شیعتک تاتى یَوم القیامَة أَنْتَ وَ هُمْ راضین ...35،36

ص: 429

یا أَبَا الْحَسَنِ أَمَّا انک وَ شیعتک فی الْجَنَّةِ ...54

یا انَسٍ أَوَّلُ مَنْ یدخل علیک مِنْ هَذَا الْبَابِ امیر المومِنین ...52

یا عَلَى أَبْشِرْ فإنّک وَ اَصحابک وَ شیعتک فی الْجَنَّةِ ...54

یا عَلَى إِذَا کان یوم القیامة أَخَذَتْ بِحُجْزَةِ اللَّهِ ...55

یا عَلَى أَمَّا تَرْضَى انک مِعَى فی الْجَنَّةِ ...55

یا عَلَى أَنْتَ أَخِى وَ وصی وَ وارثی وَ خَلیفتی ...209

یا عَلَى أَنْتَ وَ شیعتک تُرَدُّونَ عَلَى الْحَوْضِ ...57

یا عَلِىُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لک وَ لذریتکَ...57

یا عَلَى انَّ أَوَّلِ أَرْبَعَةُ یدخلون الْجَنَّةِ أَنَا و انت وَ ...45

یا عَلَى ستقدم عَلَى اللَّهِ وَ شیعتک راضین ...58

یا عَمَّارُ إِنْ رایت علیاً قَدْ سلک وادیاً ...59

یدخل مِنْ أُمَّتِى الْجَنَّةِ سَبْعُونَ أَلْفاً ...59

ص: 430

فهرست اشعار عربی و فارسی

اگر زاهدانند و گر عارفانند ...239

اوحدی شصت سال سختی دید ...322

ای روی تو همچو مشک و زلف تو چو خون ...299

به بنده ابن یمین گفت دوستی که توئی ...327

بسر بایست رفتن در طریق کربلا ای دل ...355

بِاللَّهِ مَا اِتَّخَذَتِ الامامَةُ مَذْهَباً...194

بِمُحَمَّدٍ وَ وَصِيِّهِ وَ اِبْنَيْهِمَا...234

بنام آن که عالم آفرید است ...328

بِنَفْسِى كِتَاباً حَازَ كُلَّ فَضِيلَةٍ ...238

تاسیه روی شود هرکه در او غش باشد ...14

حُبُّ عَلى بنِ ابى طَالِبٍ ...236

عَلَى اَللَّهِ فِي كُلِّ اَلاُمُورِ تَوَکُلی...404

فَجَدَّى وَ هُوَ عَنْبَسَةُ بْنُ صَخر...255

قُلْ لِلنَّوَاصِبِ كُفُّوا لاَ اِباً لَکُم ...309،146

ص: 431

لَعِبُ هَاشِمٌ بِاالِمُلْكِ فَلاَ...12،9

لِلَّهِ دَرُّكُمْ يَا آلَ يَسِينَا ...309

آبروی هر دو سرا ...404

مُحَمَّدٍ عَرَبِيٌ مَنِ اِعْوَذَتْهُ وَسِيلَةٌ فوسائلى ...303

نَاصِبٍ قَالَ مُعَاوِيَةُ خَالٌ ...236

نَبِيٌ وَ اَلْوَصَى وَ سَيِّدَانِ ...235

نسب از چه کس داند این نیک پی ...170

دقّت است که بلبل آشوب کند ...300

وُلِيتُ خُرَاسَانَ اَلَّتِي كَانَ خَالِدٌ ...276

وَ لَيسَ في لِواطَةٍ مِن حَدٍ...136

هر کمالی که زد نیاست همه نقصان است ...312

هست در پای من دو بند گران ...294

يَا اِصْفِهَانُ سَقَيْتُ اَلْغَيْثَ مِنْ کُتُب ...233

يَا زَائِراً قَدْ قَصَدَ اَلْمُشَاهِدَا ...235

ص: 432

فهرست حکومت های شیعه در اصفهان قبل از صفویه

فرمانداران اصفهان در دوران خلافت امام امیر المومنین ...112-117

یزید بن قیس ارحبی

مخنف بن سلیم اسدی

عمر بن سلمه

حکومت ناصر الحق اطروش ...119

حکومت و سلطنت دیالمه و کاکویه ...122

سلطنت سلطان غازان مغول ...129-135

سلطنت سلطان محمد خدابنده ...135

حکومت خواجه بهاء الدین محمد جوینی ...144

امرای قراقویونلوی ترکمان ...150

ص: 433

فهرست اعلام و شخصیت های حدیثی ،علمی ادبی و سیاسی شیعه در اصفهان و دیگر رجال شیعه یا سنی

ابن اخوه بغدادی، عبد الرحیم بن احمد... 281

ابن بادشاله (پادشانجه)... 196

ابن جیرویه (خبرویه)، عبد الرحمن بن احمد... 195

ابن الحسن بن على العسکرى علیه السلام... 297

ابن سقا ، عبد الله بن محمد... 157

ابن شیره، ابو الحسن على بن محمد کاشانی... 188

ابن طباطبا ابو الحسن محمد بن احمد بن محمد... 212

ابن عقده ، احمد بن محمد بن سعید... 278،377،38

ابن علجه مجدالدین ابو المحاسن عباد بن محمّد... 302

ابن ابی عمیر ، محمد... 159

ابن قدامه ، موفق بن میمون حنبلی... 136

ابن مردویه ، ابو بکر احمد بن موسى... 379 ،38

ابن مسکویه ، احمد بن محمد یعقوب... 250، 255

ابن مملک ابو عبد الله محمد بن عبد الله... 222

ابن واضح یعقوبی، احمد بن اسحاق... 204

ابن یمین طغرائی ، میر فخرالدین

ص: 434

محمود فریومدی... 327

ابن یوسف ، محمد سرو شفا درانی... 403

ابو یوسف انصاری... 67،66

ابو بکر - ابن ابی قحافه... 67 ، 140

ابو الثناء ، شمس الدین محمود بن عبد الرحمن... 326

ابو جعفر، علاء الدوله محمد بن دشمنزیار... 122

ابو جعفر، محمد بن احمد بن بشر... 219

ابو الحسن ،اسواری ، علی بن عبد اله بن احمد... 230

ابو الحسن اصفهانی... 181

ابو الحسن اصفهانی، علی بن حمزه... 211

ابو الحسن باقولى ، على بن حسین ضریر... 278

ابو الحسن زواره علی بن حسن... 350

ابو الحسن تمیمی محمد بن قاسم نسابه... 246

ابوذر غفاری، جندب بن جناده... 16 ،80 ،69 ،65

ابو سعید ، عبد اله (شجری)... 221

ابو شیبه ، اصفهانی... 193

ابو الشیخ ، ابن حیان، عبد اله بن محمد... 378

ابو العباس ،ضبى، احمد بن ابراهیم... 244

ابو الفتح نطنزی، محمد بن علی... 285

ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین... 225 ، 162

ابو الفرج صیرفی ، سعید بن ابی الرجاء... 277

ابو القاسم ، غانم بن محمد بن ابی علاء... 218

ابو القاسم ، کازرونی... 352

ابو اللطیف بن احمد بن ابی الطیف جرقویه... 282

ابو محمد کاتب ، عبد اله بن محمد معروف به خازن... 223

ابو مسعود ، احمد بن فرات بن خالد رازی... 108 ، 110

ابو مسلم مهرایزد، محمد بن علی... 26

ابو المظفّر ابیوردی ، محمد بن احمد... 268

بن محمد سنجری ابو المعالی ، نحاس... 270

ابو المعالى ، هبه الله بن احمد ( محمد )... 284

ص: 435

ابو المفاخر، یحیى بن سیف الدین باخرزی صوفی...126

ابو المکارم، هبه الله بن داوود... 286

ابو نصر، منصور بن عبد الله... 224

ابو نصر اصفهانی... 224

ابو نعیم، احمد بن عبد الله... 379

ابو الولید کنانی ، عبد الله بن محمد... 86

ابو الهیثم تیهان... 66

ابو یعلی شبیر... 66

ابا قاخان بن هلاکو... 134 ، 144

ابراهیم بن اسماعیل طباطبا... 184

على بن الحسین... 380

ابراهیم بن سعد الدین محمد حموى...126

ابراهیم بن شاه حسین ...361

ابراهیم بن شیبه... 192

ابراهیم بن علی خونساری... 348

ابراهیم بن قتیبه اصفهانی... 197

ابراهیم بن محمد ثقفی... 201، 203

ابراهیم بن محمّد جوینی ( حموئی ) خراسانی... 126، 135

ابراهیم بن ناصر طباطبا... 258

ابی بن کعب... 67

اتسن قتلغ... 136

احمد بن علویه کرانی... 207

احمد بن علی اصفهانی... 217

احمد بن عیسی مختفی بن زید بن علی بن الحسین ...380

احمد بن فاذشاه، ابو الحسن بن محمد ...261

احمد لُر... 176

احمد بن محمد بن زر ( ذر )... 261

احمد بن یعقوب اصفهانی... 220

ادریس بن عبد الله... 181

اسحاق بن سعد قُطرُبلی... 194

اسعد بن عبد القاهر سفرویه... 300

اسکندر بن قرایوسف... 151

اسماعیل بن عباد ( صاحب بن عباد ) طال خون چه ای... 230

افضل الدین ترکه ، محمد بن حبیب الله ...329

افضل الدین مهابادی، حسن بن علی ...228

امام امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام... 397 ،393 ،135 ، 130 ، 114،84

امام جعفر صادق... 131 ، 390

امام حسن بن علی... 92 ، 98 ، 135

امام حسین بن علی... 98، 135

امام عسکری... 77

امام على بن موسى الرضا... 77

امام موسى الکاظم... 391، 392

ص: 436

امام مرزوقی ، ابو علی احمد بن محمد... 249

امامی هروی، رضی الدین ابو عبد الله ق... 310

امیرچوپان... 143

امیر طر مطار... 136

امین الدین اصفهانی... 324

انس بن مالک... 36

انوشیروان اصفهانی - نومسلمان... 287

اوحدی مراغه ، شیخ رکن الدین... 321

اولجایتو محمد خدا بنده... 135

بابا شاه حالی شاعر... 343

باو تولد مستشرق روسی قفقازی... 171

الباقر محمد بن علی ( علیه السلام )... 37

بدرالدین جاجرمی... 298

بدیع اسطرلابی، ابو القاسم هبه الله حسینی... 279

بدیع الزمان نطنزی، عبد الحسین بن ابراهیم... 263

براء بن عازب... 67

بریده بن حصیب اسلمی... 36

بغداد خاتون دختر امیر چوپان... 143

بهاری اصفهانی... 343

بیگم زوجه هلاکو... 133

پیر بداق بن قرایوسف... 151

ت

تیمور - گورکان... 147

ج

جابر بن عبد الله انصاری... 80

جعفر بن ابى السّرى... 377

جعفر بن سلمه... 196

جعفر بن عبد الواحد... 155

جعفر طيّار بن ابی طالب... 77

جمال منشی... 219

جمال نقاش اصفهانی... 291

جمال الدین محمّد بن عبد الرزاق... 293

جهانشاه بن قرایوسف... 151 ، 152

حارث بن ابی حارث بن ربیع... 115

حجربن عدی... 66

حذیفة بن یمان... 66

حسنعلی بن جهانشاه... 151

حسن نقیب میر قوام الدین... 344

حسن ( حسین ) بن عباس رستمی... 283

حسن بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام )... 92

حسن بن على - العسکری ( علیه السلام )... 77 ، 397

حسین بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام )... 93

ص: 437

... 98

حسین آوی ، ابن محمد بن ابی الرضا... 318

حمزه اصفهانی، ابو عبد الله بن حسن... 229 ،226

حکیم عنایه الله خباز طبعی... 343

حکیم محمد داود طبیب ...

حمدالله مستوفی... 127

خالد بن سعید بن عاص... 69

خذیمه بن ثابت... 69

خزیمه بن ذو الشهادتین... 66

خواجه بهاء الدین محمد جوینی... 144

خواجه رشید الدین فضل الله طبیب... 143

خواجه سعد الدین محمد مستوفی ساوجی ( ساوی )... 396

خواجه غیاث الدین محمد... 143

خواجه مجدالدین همگر... 311

خواجه نصیرالدین طوسی... 126،145 ، 133 ، 132

خواجه نظام الدین عبد الملک شافعی... 136

د

درویش محمّد بن حسن عاملی نطنزی... 349

ذ

ذى النون طبیب... 350

ر

راغب اصفهانی حسین بن محمد... 266

رسام سردار سپاه یزدگرد... 95

رشید الدین بن شیخ ابراهیم... 353

رضی ،لالا على بن سعید بن عبد الجمیل غزنوی... 304

رفیع الدین ابهری قزوینی... 306

رفیع الدین لنبانی... 295

رکن الدوله ، ابو علی حسن بن بویه ...122

رکن الدین رئیس ( ملاحده اسماعیلیه )... 133

ز

زید بن عوام... 66

زید بن شراحیل انصاری... 36

سدید الدین ( یوسف بن مطهر حلى )... 133

سری سلامه... 192

سعد بن مالک... 36

سعید بن جبیر... 102 ، 105

درویش محمّد بن حسن عاملی سعید بن ابی الرجاء... 277

ص: 438

سعید بن عاص... 96

سعید بن وهب... 115

سلطان احمد جلایر... 150

سلطان احمد بن هلاکو... 134 ، 135

سلطان ارغون خان بن اباقاخان... 135

سلطان ابو سعید بهادرخان... 143

سلطان حسین میرزا بایسنقر... 149

سلطان سلیم عثمانی... 10

سلطان محمد بن کمال الدین... 359

سلطان محمد خدابنده ( اولجایتو )... 396 ،136

سلطان محمود غازان... 127، 396

سلطان محمود غزنوی... 123

سلطان مسعود غزنوی... 123

سلمان فارسی - سلمان محمدی - ابو عبد الله... ،26 ، 66 ، 71، 75، 83

سلیمان بن داوود منقری... 189

سلیمان بن فضله اسلمی (ابو برزه)... 36

سید بن طاووس... 133

سید ضامن بن شدقم... 391

سید عبد العزیز طباطبائی... 128

سید قوام مرعشی ...

سید محمد بن فلاح مشعشع... 176

سید محمد صادق بحر العلوم... 392

سیده خاتون (زوجه فخرالدوله)... 122

ش

شاه اسماعیل صفوی... 366

شاه حسین اصفهانی... 342

شاه حسین ساقی... 342

شاهرخ بن تیمور... 149، 151، 176

شاه عباس صفوی... 366

شاه علاء الدین محمد... 336

شاه عنایت الله... 352

شاه ملا حافظ قاری... 358

شرف الدین حیدر گلستانه... 328

شرف الدین شفروه... 292

شرف شاه بن عبد المطلب افطسى... 290

شمس فخری بن محمد بن فخرالدین سعید... 322

شیخ عبد المعالی بن نورالدین... 94

شیخ نورالدین علی بن عبد العالی... 94

ص

صائن الدین على بن محمد ترکه... 176 ، 332

صاحب بن عباد... 400

الصادق ، جعفر بن محمّد علیه السلام ... 131 ، 390

صدر جهان بخاری... 136

ص: 439

صدرالدین علی طبیب...

ض

ضمیری اصفهانی... 355

طاهر بن عربر... 337

طبرانی، ابو القاسم سلیمان بن احمد... 378

طغرائی ، ابو اسماعیل حسین بن على... 276 ،271

طغرل سلجوقی... 123

ظ

ظهیرالدین، ابو منصور فرامرز... 123

ع

عباد بن احمد... 319

عباد بن عباس بن عباد... 216

عباس بن عبد المطلب... 46

عبد الرحمن اصفهانی... 106

عبد الرحیم اصفهانی شیرازی... 328

عبد الله بن احمد ( هشام )... 198

عبد الله بن بدیل... 97

عبد الله بن عبس... 36

عبد الله بن ابی لهیعه... 37

عبد الله بن محمد اصفهانی... 193

عبد الله بن محمد خوزی... 245

عبد الله بن محمد محمد سنجری ( شجری )... 221

عبد الله بن محمد بن عبد الرزاق... 307

عبد الله بن نورالدین بحرانی... 371

عبد المومن بن هبه الله... 292

عثمان اصفهانی... 182

عثمان بن حنیف... 66

عثمان بن عفان... 85، 140

عدی بن حاتم طائی... 66

عزالدین بن علجه ، ابو الفضائل حسن بن موید... 313

عضدالدوله دیلمی... 122

علاء الدین محمد - رهبر اسماعیلیه عصر مغول... - 133

علامه حلی... 137 ، 140

علامه مجلسی... 368، 369

علامه مجلسی دوم ( ملا محمد تقی )... 137

علی بن ابی طالب ( علیه السلام )... 177

علی بن حسین زین العابدین ( علیه السلام )... 103

على بن عبد الله بن اسد... 199

على بن عبد الله بن کوشید... 198

على بن محمد الهادى... ( علیه السلام ) ..

على بن موسى الرضا ( علیه السلام )... 77

ص: 440

علی بن هلال کرکی... 36

عماد بن محمد محمد منجم... 335

عماد الدوله ، ابو الحسن علی بن بویه... 122

عماد الدین حساب... 307

عماد الدین طبری، حسن بن علی صبری مازندرانی... 145 ، 315

عمار بن یاسر... 16، 69،65، 77، 80

عمر بن خطاب... 84، 140،90

عمر بن سلمه جرمی... 118 ،113

عیسى بن زید بن على بن الحسین علیه السلام... 169

غ

غازان بن ارغون خان... 135

غیاث الدین جمشید زواره... 347

غیاث الدین علی... 338

ف

فتح بنداری ، قوام الدین فتح بن على... 305

فخرالدوله ، ابو الحسن... 122

فخر الدین هبه الله بن احمد اسدی... 288

فخر المحققین ( ابو طالب محمد بن حسن حلی)... 142

فرید اصفهانی، هو فریدالدین احول ...313

فریومدی میر فخرالدین محمود بن یمین الدین طغرائی... 326

فضل بن روز بهان... 142

ق

قاسم بن کاسولا ( کاسام )... 199

قاضی نظام الدین ، محمد بن اسحاق بن مطهر ...145، 308

قاضی نورالله تستری ( شوشتری )... 142

قاضی نوری اصفهانی... 345

قتاده بن ربعی... 67

قرایوسف بن قرامحمّد... 150

قیس بن سعد عباده... 69

ک

کاوه آهنگر... 95

کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین عبد الرزاق... 298

کمال الدین ، ابو الفضل محمّد بن عبد الرشید... 301

شیخ لطف الله میسی عاملی... 7

م

ما فروخی ، مفضل بن سعد... 257

مالک اشتر... 100

موید الدوله ، ابو منصور بویه... 122

ص: 441

موید الدین ، محمد علقمی قمی... 133

متوکل عباسی 155

مجدالدین، عباد بن احمد گلستانه... 319

مجد الدین ، عباد بن یحیى عباد بن یحیی گلستانه... 330

محقق حلّى ، نجم الدین جعفر بن حسین هذلی... 145

محقق کرکی 7

محمد بن احمد طباطبا حسنی... 240

محقق بن اسحاق ، قاضی نظام الدین... 308

محمد بن بحر، ابو مسلم... 214

محمد بن بدر جاجرمی... 323

محمد بن ابی بکر... 77

محمد بن حمدان قزوینی... 256

محمد سلیمان بن عبد الله... 183

محمّد بن صدرالدین... 357

محمد بن على الجواد ( علیه السلام ) ...

محمد بن علی بن مهرایزد نحوی... 263

محمّد بن علی حسن دستجردی ( دستگردی )... 290

محمد بن فخرالدین سعید... 324

محمد قاسم تمیمی نسابه... 246

محمد حافظ بن لطف الله... 358

مجدالدین دستجردی - دستگردی - محمد حافظ بن مخترع... 341

علی بن حسن... 289

محمّد على عریضی بن سلطان محمّد... 362

محمد میرکی بن حیدر بن سبلی... 347

محمد بن یونس بن عبد الرحمن... 159

مخنف بن سلیم... 115

مستعصم عباسی... 37

معاذ... 370

مفضل بن عباس... 67

مقداد بن اسود کندی... 16

مقداد بن عمرو... 67

مقصود علی بن سلطان خلیل ملا مختار قاری اعمی... 346

ملک محمد شمس الدین بن سلطان حسین... 361

ملولی اصفهانی، خلیفه اسدالله... 358

موسى بن عبد الملک کاتب... 190

مهابادی ، حسن بن علی... 288

مهدی ، امام دوازدهم... 127

میر سید معزالدین... 345

میر صبری ، معروف به روزبه... 354

میر محمد هادی بن میرلوحی... 391

ص: 442

ناصر الحق اطروش، حسن بن امام على بن الحسین علیه السلام ...119

ناصر الدین خسرو شریف...320

ناصر الدین عبد الرحیم ( وَ اِلى قُلْعَةَ عَالٍ وَ العامُّ المَوتُ )...133

نجم الدین بدران بن شریف علوی ...255

نصر البیان بن نورالبیان...356

نصر الدین علی جهضمی...155

نظام الدین قمری اصفهانی...314

نظام الشرف حسینی ...303

نظام الدین قمری ...314

نظام الشرف بن قوام الشرف حسینی...303

نقیب اصفهانی، میر قوام الدین حسن ...344

ه

هاشم بن عتبه ابی وقاص معروف به هاشم مرقال ...66

هِبَةُ اَللَّهِ بن داود اصفهانی ...286

هلاکوخان بن تولی خان بن چنگیز ... 135 ،132

ابو یعقوب یحیى بن یوسف اصفهانی

یزدگرد سوم ، پادشاه ایران...96

یزید بن قیس ارحبی ...112 ، 114

ص: 443

فهرست امام زادگان اصفهان

امامزاده ابراهیم بطحائی ...386

امامزاده ابراهیم طباطبا ...392

امامزاده ابراهیم (نرمجی) ...393

امامزاده احمد ...380

امامزاده ابو الفتوح احمد بن محمد...392

امامزاده اسحق ...393

امامزاده اسماعیل ...384،393

امامزاده باقر ...393

امامزاده زینب (زینبیه) ...288

بنت موسى بن جعفر ...390

امامزاده زین العابدین ( درب امام )...393

امامزاده ستی فاطمه ( سیت فاطمه ) ...287،286

امامزاده شوری...393

امامزاده عبد الله بن احمد الرئیس...392

امامزاده قاسم ...230

ص: 444

امامزاده ابو جعفر محمد بن عبد الله ...392

امامزاده موسی ...393

امامزاده میر حمزه ...393

امامزاده هارون بن موسی بن جعفرع (هارونیه) ...391

ص: 445

فهرست آثار باستانی

مسجد اولجایتو ...395

بقعه پیر بکران ...398

مسجد جامع جورجیر ...400

مسجد نصر آباد ...401

مسجد جامع دشتی ...403

مسجد سرو شفادران ...403

درب منبت کاری شده دهلیز امامزاده اسماعیل بمرقد شعیا ...404

ص: 446

فهرست مصادر کتاب

آثار الباقیه : ابو ریحان بیرونی (متوفای 440 ه) بشرح فارسی علی قلی میرزا ، چ لیبسیک 1876 م .

شالیه

آثار الشیعه الامامیه: عبد العزیز آل صاحب جواهر ترجمه فارسی جزء چهارم - بخش وزراء و حکام شیعه به قلم علی جواهر کلام چاپ وزارت فرهنگ تهران ، 1307 .

آثار ملی اصفهان : ابو القاسم رفیعی مهرآبادی ، چ انجمن آثار ملی، تهران .

آثار الوزراء: عقیلی ، سیف الدین حاجی بن نظام، نشریه 528 دانشگاه تهران 1337 .

آل بویه : علی اصغر فقیهی ، معاصر ، چ تهران ابن مسکویه ، فلسفته الاخلاقیه و مصادرها عبد العزیز عزت ، چ حلبى مصر.

الاتقان فی علوم القرآن : جلال الدین عبد الرحمن سیوطی (911 ه) ، چ مصر. احسن التقاسیم مقدسی ، محمد بن احمد (حدود 380 ه) ، ج لیدن .

احقاق الحق : شهید قاضی نورالله حسینی شوشتری (1091 ه) ، چ تهران .

ص: 447

اخبار ایران : ابراهیم باستانی پاریزی ، تهران

اخبار الدول و آثار الاول : قرمانی، احمد بن یوسف دمشقی (1019 ه) چ بغداد.

اخبار الطوّال : دینوری، احمد بن داود (283) ه) ، چ مصر.

ارجح المطالب : امرتسری هندی ، معاصر ، چ هند.

ارشاد : شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (413 ه) ، چ تهران.

از سعدی تا جامی : ادورد برون انگلیسی ترجمه علی اصغر حکمت ) ، چ تهران.

الاستیعاب : ابن عبد البر قرطبی (463 ه) ، چ مصر ذیل اصابه ابن حجر.

اسد الغابه : ابن اثیر علی بن محمد بن عبد الکریم جزری (630 ه ) ، اسنى المطالب فى احادیث مختلفه المراتب محمد بن سید درویش بیرونی معروف به حوت ( 1276 ه) ، چ مصر.

الاشاعَةُ فى اِشْرَاطِ اَلسَّاعَةِ : برزنجى سید محمد (1123 ه) ، ج مصر.

الاصابه : ابن حجر عسقلانی احمد بن علی (852 ه) ، چ مصر 1-13 .

الاعلام : خیرالدین زرکلی دمشقی (1396) ه) ، چ پنجم 1 - 8.

اعیان الشیعه : سید محسن امین عاملی (1371 ه) ، چ دمشق 1 - 56.

اقبال : سید رضی الدین بن طاوس (664 ه) ، چ قم.

امالی : صدوق، محمد بن بابو یه قمی (381 ه) ، ج تهران

امالی : مفید ، محمد بن محمد بن نعمان (413 ه) ، ج قم.

الامام جعفر الصادق : شیخ ابو زهره، رئیس دانش کده شریعت قاهره ، ج امل الامل شیخ حر عاملی محمد بن حسن (1104 ه) ، چ - ضمیمه رجال استر آبادی - تهران .

الاموال ابو عبید ، سلام بن قاسم (224) ه) ، چ مصر.

انباه الرواه : قفطى جمال الدین على بن یوسف (646) چ مصر .

اهل البیت : توفیق ابو علم مصری معاصر، چ قاهره .

ایضاح المکنون - ذیل کشف الظنون - : اسماعیل پاشا بغدادی (1339 ه)، چ مصر.

ص: 448

بحارالانوار: علامه محمد باقر مجلسی (1110 ه ) ، چ تهران 1 - 110 .

البدایه والنهایه: اسماعیل ابن کثیر دمشقی (774 ه) ، چ بیروت 1 - 13 .

بَغْيِة اَلْوُعَاةُ فِي طَبَقَاتٍ اَلنَّحَاتِ: جلال الدین سیوطی (911 ه) ، چ مصر 1 - 2 .

البِلادِ العَرَبِيِّهِ و الدَّوْلَةِ العُثمانِيُّهِ : حصری ، ج 1960.

ت

تَاجُ اَلْعَرُوسِ فِي شَرْحِ اَلْقَامُوسِ: زبیدی (1205 ه) ، 1-15 .

تاریخ آداب اِلْغَةُ اَلْعَرَبِيَّةُ ، جرجی زیدان بیرونی (1332 ه) ، ج مصر 1 - 4.

تاریخ الادب العربی: کارل بروکلمان آلمانی ترجمه عربی ، چ مصر 1 - 6.

تاریخ ادبیات : دکتر شفق ، چ تهران

تاریخ ادبیات : ایران دکتر ذبیح الله صفا معاصر ، چ تهران 1 - 7.

تاریخ الامم و الملوک محمد بن جریر طبری (310 ه) ، چ مصر 1- 8 .

تاریخ بغداد : خطیب بغدادی، احمد بن علی (463) ه)، چ بغداد 1 - 14 .

تاریخ التراث العربی : فواد سزگین، جزء اول چاپ قاهره 1971 م .

تاریخ جرجان حمزه بن یوسف سهمی (427) ه) ، چ حیدرآباد هند.

تاریخ حلب : شیخ ابراهیم نصرالله معاصر ، بیروت .

تاریخ الخلفاء : جلال الدین سیوطی (911) ، چ مصر.

تاریخ الدول الاسلامیه : شمس الدین ذهبی (748) ، چ مصر.

تاریخ دمشق : ابن عساکر، بخش امام امیر المومنین تا امام حسین 1 - 5.

تاریخ الشیعه ک شیخ محمد حسین مظفر نجفی معاصر ،

تاریخ فخری : محمد طباطبا معروف به ابن طقطقی (709) و ترجمه فارسی آن از وحید گلپایگانی چ تهران .

تاریخ فلاسفه الاسلام : محمد لطفی جمعه اسکندری (1372)، ج مصر.

تاریخ کامل : عزالدین ابن اثیر ( 630) ، چ مصر 1 - 12 .

تاریخ گزیده : حمدالله مستوفی (750).

ص: 449

تاریخ مغول : عباس اقبال آشتیانی ، چ تهران.

تاریخ مفصل ایران : عباس اقبال آشتیانی ، چ تهران.

تاریخ : یعقوبی احمد بن ابی یعقوب معروف به ابن واضح (292) ، چ نجف 1 - 3.

تبیان « تفسیر قرآن » : شیخ طوسی (460) ، چ تهران .

تاسیس الشیعه : آیت الله سید حسن صدر عاملی (1354)، چ عراق .

تجارب الامم : احمد بن مسکویه اصفهانی (421) ، ج .

تحفة الازهار : سید ضامن بن شدقم (391).

تذکره الحفاظ : شمس الدین ذهبی (748) ، چ هند افست بیروت .

تذکره الخواص : سبط ابن جوزی (654) ، چ نجف .

تذکره الشعراء : دولت شاه غازی سمرقندی (913) ، چ لیدن 1318 و تهران 1338.

تذکره المتبحرین : شیخ حر عاملی محمد بن حسن (1104) ، ج

ترجمه محاسن : اصفهان ما فروخی ، علوی اوی بعد 730 ، چ تهران 1328 .

تطهیر الجنان : ابن حجر هیثمی مکی (974) ، چ مصر در حاشیه صواعق المحرقه او.

التنبیه و الاشراف : علی بن حسین مسعودی (345) ، چ مصر.

تلخیص مجمع الآداب : کمال الدین عبد الرزاق معروف به ابن فوطی (723)،

توضیح الدلائل : شهاب الدین شیرازی بعد (860) ، مخطوط کتاب خانه ملی شیراز تهذیب الاحکام شیخ طوسی (460) ، چ تهران .

تهذیب اللُّغَةِ : ازهرى ابو منصور شافعی (370) .

ث

ثمار القلوب : عبد الملک ثعالبی (430) ،

ج

جامع الاحادیث : احمد عباس صغر و ... معاصرین چ دمشق.

جامع الاصول : ابن اثیر جزری ، مبارک بن محمد (606) ، چ بیروت 1 - 12.

جامع الرواه: اردبیلی ، چ قم 1-2 .

جُمهرة رَسَائِلِ الْعَرَبِ : احمد زکى صفوت ، چ مصر .

ص: 450

چ

چهل مقاله : حسین نخجوانی ، چ تبریز 1343 ش.

حلیه الاولیاء: حافظ ابو نعیم اصفهانی (430) ، ج مصر 1-10.

حبیب السیر: غیاث الدین خواند میر (941) ، چ تهران .

حضارةِ الاِسْلام : بارتولد - شرق شناس قفقازی - (1930 م) که به قلم حمزه طاهر از ترکی قفقازی بعربی ترجمه و در 1918 در بررگراد چاپ شده .

الخرائج و الجرائح : قطب الدین راوندی (573) ، چ قم 1 - 3 .

خصال : شیخ صدوق ، چ تهران.

خطط الشام : استاد کرد علی (1372) چ بیروت 61 .

دائره المعارف : بستانی معلم بطرس ( 1887 م ) چ بیروت المعیه رسالت می در المنثور تفسیر جلال الدین سیوطی (911) ، چ مصر - ولى الحب المنیف 1-6 .

دعائم الاسلام : شیخ صدوق (381) ، چ .

ذ

الذُریعَةِ الَىَّ تَصانیف الشیعه : حاج آقا بزرگ تهرانی (1389)، ج تهران و نجف 251.

ذکر اخبار :اصبهان حافظ ابو نعیم اصفهانی ، (430) ، چ تهران افست لیدن

ذیل جامع التواریخ رشیدی : حافظ ابرو لطف الله هروی (834) ، چ انجمن آثار ملی تهران 1350 ش.

ذیل عمده المطالب : ابن عنبه ، سید محمد صادق بحر العلوم.

ر

رَاحَةً الصُّدُورِ وَ آیة السُّرُورِ : محمد بن علی راوندی (بعد 599) ، چ لیدن با مقدمه دکتر محمد اقبال هندی، نیز بسال 1374 در ایران

ربیع الابرار : محمود زمخشری (538) ، چ مصر1-4 .

ص: 451

رجال : احمد بن علی نجاشی (450) ، چ بیروت .

رَشَفة الصَادى : ابو بکر علوی حضرمی (1341) ج .

روح المعانی - تفسیر - : محمود آلوسی (1270) ، چ مصر 1 - 9.

روضات الجنات حاج سید محمد باقر روضاتی (1313)، چ اصفهان.

روضات الجنات در اوصاف شهر هرات : معین الدین اسفزاری (915) در تاریخ هرات تا سال 875 هجری .

روضه المتقین - شرح عربی «فقیه» صدوق - : ملا محمد تقی مجلسی (1070)، ج تهران .

ریاض العلماء : میرزا عبد الله افندی اصفهانی (قرن) (12) ، چ قم 1 - 6 .

ریاض النَضره فِی مَنَاقِبِ الْعُشْرِ : محب طبری (694) ، چ بیروت 1 - 2.

رِیحانَة الاَدب : محمد علی مدرسی تبریزی (1373) ، چ تبریز 1 - 8

سبک شناسی : محمد تقی ملک الشعراء بهار (01370) ، چ تهران 1 - 3.

سشفینَة البَحار : حاج شیخ عباس قمی (1359 ه) ، چ تهران 1 - 2.

سیر اعلام النبلاء شمس الدین ذهبی (748) ، چ بیروت 1 - 25.

ش

شدزات الذهب : عبد الحی ... ابن عماد حنبلی (1089) ، چ مصر 1 - 8.

شرح فارسی فقیه «لوامع»: ملا محمد تقی مجلسی (1070) چ.

شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید معتزلی (656) ، چ قاهره 1 - 20

اَلشَّقَائِقِ اَلنُّعْمَانِيهْ فِي عُلَمَاءِ اَلدَّوْلَةِ العُثْمانیة : طاشکبرى زاده (968) ، چ بیروت .

شواهد التنزیل: ابو اسحاق حسکانی حنفی ( نیمه دوم قرن پنجم ) ، چ بیروت .

شهداء الفضیله: علامه محقق شیخ عبد الحسین امینی تبریزی (1390)، چ تهران.

الشیعه بین الحقائق و الاوهام : علامه سید محسن امین در رد موسى جار الله ترکستانی ، چ شام.

الشیعه و الحاکمون : شیخ محمد جواد مغنیه لبنانی معاصر ، چ بیروت .

ص: 452

الشیعه و فنون الاسلام : آیت الله سید حسن صدر عاملی (1354) ، ج عراق .

ص

صاحب بن عباد : استاد بهمنیار کرمانی ، چ دانشگاه تهران .

صحاح اللُغَةِ : اسماعیل بن حماد فارابی جوهری (393) ، چ قاهره و تبریز .

الصِلَة بَینَ التَصوف وَ التَشیع : دکتر کامل مصطفی شیبی چ مصر .

صَواعِق المَحرِقة : ابن حجر مکی (967) ، چ قاهره .

طبقات اعلام الشیعه : حاج شیخ اقا بزرگ تهرانی (1389)، چ تهران و بیروت 104.

طبقات سلاطین اسلام : استانلی سین پول انگلیسی، ترجمه عربی هینانی طبقات المحدثین باصبهان ابن حبان معروف به ابو الشیخ (369) ، چ بیروت 1 - 4.

اَلطَّرَائِفُ فِي مَعْرِفَةِ مَذَاهِبِ اَلطَّوَائِفِ : سید رضی الدین بن طاوس (664) ، چ قم.

ع

عبقات الانوار فى امامة اَلاَئِمَةِ الاَطْهار : میر سید حامد حسین نیشابو ری لکهنوی (1306) ، چ لکهنو دوره نیز چ اصفهان و تهران .

عَبْقریة الاِمام عَلى : عباس عقاد مصری (1383) ، جدار المعارف قاهره .

اَللَّهِ اَلْعُقْدُ اَلْمَنْظُومُ فِي ذِكْرِ اَفَاضِلُ اَلرُّومِ : علی بن بالی معروف به منق ، چ ضمیمه شقائق النعمانیه.

عمده المطالب : احمد بن على معروف به ابن عنبه (828) ، چ نجف .

اَلْعَوَاصِمُ مِنَ اَلْقَوَاصِمِ : قاضی ابو بکر بن عربی اشبیلی مالکی (543) ، چ مصر و

تحقیق محب الدین خطیب.

عیون اخبار الرضا : شیخ صدوق (381) ج تهران .

غ

الغارات : ابراهیم بن محمد ثقفی (283) ، چ بیروت و مصر .

اَلْقَرْيَةِ اَلْغَدِيرِ فِي اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةُ وَ اَلاَّدَبُ : شیخ عبد الحسین امینی (1390)، ج تهران ، 1-11 .

ص: 453

غرر الحکم : عبد الواحد بن محمد آمدی (510) ، چ تهران.

ف

فتح البیان: صدیق حسن خان قنوجی (1307) ، چ بولاق مصر 1 - 10 .

فتح القدیر: قاضی محمد بن علی شوکانی (1250) ، چ مصر 1 - 5.

محمد بن علی (احمد بن علی ) اعثم کوفی (314) ، 1 - 7، چ حیدرآباد.

فتوح البلدان: بلاذری ، ج مصر.

فرائد السمطین : ابراهیم بن محمد حموئی (730) ، چ بیروت 1 - 2.

الفردوس بماثور الخطاب : شیرویه بن شهردار دیلمی (509) ، چ بیروت 1 - 5.

فرق الشیعه حسن بن موسی نوبختی (403) ، چ اسلامبول و چ حیدریه نجف.

الفَصلِ فِي المِلَلِ وَ الاهواءِ وَ النَّحلِ : ابن حزم اندلسی (456)، چ ،مصر ، 5 جلد ، افست بغداد .

فُصُولُ اَلْمُهِمِّهِ : آیت الله سید عبد الحسین شرف الدین عاملی (1377) ، چ بیروت.

فُصُولُ اَلْمُهِمِّهِ : محمد بن صباغ مالکی (855) ، چ تهران

فضائل الصحابه : احمد بن حنبل ، چ، بیروت ، نشر دانشگاه ام القری مکه 1 - 2

فلاسفة الشیعه : شیخ عبد الله نعمت لبنانی معاصر، چ بیروت.

فهرست - رجال - شیخ طوسی (460) ، چ نجف.

فهرست آستان قدس رضوی چ مشهد.

فهرست کتاب خانه مجلس شورای تهران چ تهران .

فهرست کتاب خانه شهید مطهری ( سپه سالار سابق ) : چ تهران .

فهرست مکتبه احمدیه تونس چ.

ق

قاموس ( عربی و انگلیسی ) : الیاس انطون مسیحی لبنانی (1371)، چ قاهره.

قُرَة العِینین: احمد شاہ ولی الله بن عبد الرحیم (1176) ، چ پیشاور هند

ک

الکاشف - در معرفی راویان صحاح سته شمس الدین ذهبی (748) ، چ قاهره 1-3.

ص: 454

کافی: محمد بن یعقوب کلینی (329) ، چ تهران .

الکامل فى الضعفاء و المتروکین : ابن عدی جرجانی (365) ، چ بیروت اله کامل التواریخ عزالدین ابن اثیر (630) ، چ مصر 1 - 12.

کتاب الحیوان : عمرو بن بحر جاحظ (255 / 250) ، چ مصر 1-7 .

کشف الاستار: محمد بن حسین جلال یمنی، معاصر ، چ ذیل شمس الاخبار.

کشف الظنون : مصطفى کاتب چلبی بن عبد الله (1017) ، چ مصر 1-2 .

ساله کفایه الطالب : گنجی محمد بن یوسف قرشی شافعی (658) ، چ تهران بیت المال کنز العمال حسام الدین متقى هندى (975) ، ج حلب 1-16 .

کنوز الحقائق فی حدیث خیر الخلائق : عبد الر وف مناوی (1031) ، چ بولاق مصر.

الکنى و الالقاب حاج شیخ عباس قمی (1359) ، چ نجف 1 - 3.

گ

گنجینه آثار تاریخی اصفهان دکتر لطف الله ،هنرفر، چ اصفهان .

لئالى المصنوعه جلال الدین سیوطی (911) ، چ مصر.

لباب الالباب: محمد بن یحیی عوفی (بعد (625) ، چ لیدن بتحقیق محمد قزوینی و ادوارد برون انگلیسی .

لسان العرب: ابن منظور افریقی محمد بن مکرم (711) ، چ بیروت با من باشه لسان المیزان ابن حجر عسقلانی (852) ، چ مصر 1-8.

م

ما نَزَلَ مِنَ القُرْآنِ فى اَهْلَ اَلْبَيْتِ يَا تَنْزِيلَ اَلاِيَاتِ : حسین بن حکم حیری کوفی ( قرن سوم )، چ قم.

مجالس المومنین : قاضی نورالله شوشتری شهید (1019) ، چ تهران 1 - 2 .

اَلْمُجْدَّى فِى اِنْسَابِ اَلطَّالِبِينَ : نجم الدین علی بن محمد علوی قرن پنجم ، چ قم .

مجله تراثنا : موسسه آل البیت ،قم، چ قم و بیروت 1 - 28 .

ص: 455

مجله مجمع عربی : چ دمشق.

مجمع التواریخ : حافظ ابرو ، (834) ، مخطوط کتاب خانه مجلس شوری ج 3.

مجمع الرجال : عنایة الله بن شرف الدین قهپائی (بعد 1016) ، چ نجف 1 - 7.

مجمع الزوائد : نورالدین هیثمى (807) ، چ مصر 1 - 12 .

مجمع الفصحاء: رضا قلیخان هدایت (1288) ، چ تهران محاسن اصفهان مفضل بن سعد ما فروخی بعد (485) ، چ 1312 ش تهران.

المحاسن و المساوى : ابراهیم بن محمد بیهقی (حدود 320) ، چ بیروت.

محاضرات فی تاریخ الامم الاسلامیه محمد خضری مصری (1345) ، چ مصر.

مختصر اخبار الخلفاء علی بن انجب بغدادی - ابن ساعی - (674) ، چ مصر 1209 .

مرآه الجنان: عبد الله یافعی یمنی شافعی (768) ، چ حیدرآباد ، افست بیروت 1 - 4.

مروج الذهب: مسعودى على بن الحسین (345) ، چ مصر و در حاشیه کامل ابن اثیر ، چ مصر.

مستدرک بر صحیحین ( بخاری و مسلم ) : حاکم نیشابو ری ، محمد بن عبد الله (405) ، چ حیدرآباد 1 - 4.

مستدرک نهج البلاغه : شیخ هادى کاشف الغطاء (1360) ، چ نجف.

مستدرک نهج البلاغه : شیخ محمد باقر محمودی ، چ بیروت 1 - 7 .

مستدرک الوسائل حاجی نوری : میرزا حسین بن محمد تقی تهرانی (1320)، چ تهران 1 - 3 .

المستشرقون : نجیب عقیقی مصری معاصر چ قاهره 1 - 3 .

مسند : احمد بن حنبل (241) ، چ مصر 1 - 6 ، و دارالفکر بیروت 1 - 9 .

مسند شمس الاخبار: علی بن حمید قرشی (635) ، چ صنعاء یمن.

مُشاهِد العِترة الطَاهره: عبد الرزاق کمونه نجفی ، چ نجف.

مصادر نهج البلاغه : سید عبد الزهرا نجفی (1414) ، چ بیروت 1-4 .

مُصَفَّى اَلْمَقَالِ فِي مُصْنَفَى عِلْمِ الْرِجال : حاج شیخ آغا بزرگ تهرانی (1389)، چ چاپخانه مجلس تهران .

ص: 456

مطلع سعدین : تزوکات تیموری، سمرقندی کمال الدین عبد الرزاق (887) ، تهران .

معارف : ابن قتیبه دینوری (276) ، چ مصر.

معالم العلماء: ابن شهر شوب، شیخ محمد بن علی سروی مازندرانی (588) ، چ نجف.

معاهد التنصیص عباسی : عبد الرحیم بن احمد عبادی (963) ، چ مصر .

معجم الادباء : یاقوت حموی رومی (626) ، چ قاهره.

معجم رجال الحدیث: آیت الله سید ابو القاسم خوئی (1412) ، چ بیروت 1 - 23 .

معجم صغیر طبرانی : سلیمان بن احمد (360) ، چ بیروت.

معجم کبیر : طبرانی سلیمان بن احمد (360) ، افست مصر ، 1 - 25 چ بغداد .

معجم المطبوعات: یوسف الیان سرکین (1351) ، چ مصر 1 - 2 .

معجم المولفین : عمر رضا کحاله ، چ دمشق 1 - 15 .

مغنی (شرح مختصر خرقی) : عبد الله بن قدامه حنفی (620) ، 1 - 10 ج مصر.

مفاتیح الغیب : امام فخررازی محمد بن عمر (606) ، چ مصر 1 - 10

مفتاح النجافی مناقب آل العباء : محمد بدخشی (1142 / 1122) مخطوط.

مقاتل الطالبین : ابو الفرج اصفهانی (356) ، چ مصر.

مقالات الاسلامیین : ابو الحسن اشعری (334) ، چ قاهره مقتل الحسین خطیب خوارزمی (568) ، چ نجف .

مقدمة العبر: ابن خلدون مغربی (808) ، چ مصر. طاوس ، چ بیروت 1398 .

ملحقات احقاق الحق ( قاضی نورالله شوشتری ) : آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی (1414) ، چاپ قم 1 - 25 .

ملل و نحل : ابو الفتح شهرستانی (548) ، چ مصر.

مناقب خطیب : خوارزمی (568) ، چ نجف .

مناقب ابن مغازلی : علی بن محمد مغازلی (483) ، چ بیروت افست تهران .

مناقب عینی معاصر ، چ مصر.

ص: 457

مناقب :مرتضوی میر محمد صالح کشفی ترمذی (1025) ، چ بمبئی.

منتخب کنز العمال : متقى هندی ، چ - حاشیه مسند احمد حنبل - مصر.

منتظم : ابن جوزی (579) ، 1-7، چ مصر.

مَنْتقَلةَ الطَالِبیینَ : ابراهیم بن ناصر طباطبا نسابه ( قرن پنجم ) ، چ نجف .

منتهی الامال : حاج شیخ عباس قمی (1359) ، چ تهران.

منهج المقال : میرزا محمد استر آبادی (1026) ، چ تهران .

مَهْدِيٌ مُنْتَظِرٌ فِي نَهْجِ اَلْبَلاَغِهِ : مهدی فقیه ایمانی مولف کتاب حاضر ، چ تهران .

اَلْمَهْدِيُّ اَلْمُنْتَظَرُ فِي نَهْجِ اَلْبَلاَغِهِ : ترجمه عربی کتاب فوق بقلم سید باسم هاشمی ، ج 1412 بیروت .

میزان الاعتدال : شمس الدین ذهبی (748) ، چ مصر 1382 ، 1 - 4.

نظم در رالسمطین : جمال الدین محمد زرندی (750) ، چ نجف.

نورالابصار : سید محمد مومن شبلنجی قرن (14) ، چ مصر.

النِّهايَةِ في غَريبِ الحَديثِ وَ الاثرِ : مبارک بن محمد معروف به ابن اثیر جزری (606) ، چ مصر 1 - 5.

نهج البلاغه: سید رضی ، (404) چ صبحی صالح بیروت.

و

وَسِيلَةُ اَلْمَآلِ فى عَدِّ مَنَاقِبَ اَلْآلِ : احمد بن فضل باکثیر (1407 / 1307) مخطوط .

وعاظ السلاطین : عبد الرحمن بدوی ، معاصر ، چ مصر.

وفیات الاعیان : احمد بن محمد معروف به ابن خلکان (681) ، 1 - 6 مصر.

وقائع السنین والاعوام : امیر عبد الحسین خاتون آبادی (1105) ، چ تهران.

وقعه صفین ( کتاب صفین ) نصر بن مزاحم منقری (212) ، ج مصر.

ه

هِدیَة العارِفین : اسماعیل پاشا بغدادی معاصر مصر.

ص: 458

یتیمه الدهر : ابو منصور عبد الملک ثعالبی (430) ، چ دمشق و مصر 1303 هجری.

الیقین : سید رضی الدین بن طاوس (664) ، چ نجف 1369 .

یَنابیع المَودَة : سلیمان بلخی قندرزی (1293) ، چ اسلامبول و نجف.

ص: 459

فهرست مندرجات کتاب

تاریخ نگاران و سابقه تشیّع در اصفهان ...5

نخستین مطرح کننده شیعه ، یا بنیان گذار تشیّع در اسلام ...15

اعلام خلافت بلافصل امیر مومنان همزمان با اعلام نبوت پیامبر( صلی الله علیه و آله ) ...19

شیعه از دیدگاه لغت شناسی ...28

شناخت شیعه از دیدگاه تاریخ ادیان و جامعه شناسی ...31

آیه ( اِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ ) و سرنخ طرح موضوع تشیّع از جانب پیغمبر 34

راویان شان نزول آیه درباره امام امیر مومنان ( علیه السلام ) ، از شیعه و صحابه ...34

ناقلان شان نزول آیه از طبقهٔ علما و مفسران اهل سنّت ...38

خلاصه احادیث و شهادت توام با قسم پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) به نجات و رستگاری اهل بیت و شیعیانشان...41

احادیث و روایاتی که بیانگر شهادت پیغمبر به حقانیت و رستگاری شیعه در قیامت است... 43

پیشگوئی امام امیر المومنین علی ( علیه السلام ) از تفرقه امت به هفتاد و سه فرقه ...60

ص: 460

پیشقدمان تشیّع و نخستین افراد شیعه در دوران نبوّت ...63

سلمان فارسی نخستین ایمان آورندۀ اصفهان و اولین شیعه این شهر ...71

سلمان فارسی و احادیث وارده در حق او ( ضمن پنج بخش )...75

تشیّع کتاب ها و رساله های اختصاصی درباره سلمان ...82

گزارش آمادگی ایرانیان برای حمله به مسلمانان ، وزمینه جنگ و در گیری ...84

شورای جنگی عمر درباره ایران و نظر خواهی از حاضران مجلس ...84

طرح پیشنهادی امام امیر مومنان( علیه السلام ) و اجراء آن با آمدن امام حسن مجتبی( علیه السلام ) به اصفهان و نقش آن حضرت در پیروزی مسلمانان و فتح بخشی از ایران آن روز از جمله اصفهان...85

آمدن امام حسین به اصفهان ...98

آمدن مالک اشتر و سعید بن جبیر به اصفهان ...100-102

تشيّع عبد الرحمن اصفهانی به برکت برخورد با امام هادی ( علیه السلام ) ...106

ورود و اقامت ابو مسعود رازی به اصفهان و نقش او ...108

حکومت شیعه در اصفهان ...111

یزید بن قیس ارحبی مخنف بن قیس اسدی و عمرو بن سلمه، نخستین فرمانداران شیعه در اصفهان ...112

دوران حکومت ناصر الحق اطروش در اصفهان ...119

دوران حکومت 121 ساله دیالمه و کاکویه در اصفهان ...122

زمینۀ رسمیت یافتن تشیّع در دو قرن هفتم و هشتم در اصفهان ...125

تاریخچه زمام داری مغول در بلاد ایران و عراق و رسمیت یافتن تشیّع در اصفهان ...129

پیشگوئی امام امیر مومنان ( علیه السلام ) از پیدایش مغول ...130

پیشگوئی امام صادق( علیه السلام ) از مغول ...131

گرایش سلطان غازان مغول به اسلام و سپس به تشیّع ...135

مجلس مناظره علامه حلی با علمای مذاهب اربعه سنّی...137

ص: 461

تشیع سلطان محمد خدابنده و رسمیت یافتن تشیّع در قلمرو حکومت وی از جمله در اصفهان ...140

دوران حکومت خواجه بهاء الدین جوینی در اصفهان ...144

دوران سلطنت و حکومت تیمور لنگ ...147

امرای قراقویونلو شیعه مذهب در اصفهان و ...150

تقیه یا یکی از عوامل اختفاء و کم نمائی شیعه و سادات ...153

روش ظالمانه خلفا و حکام جور درباره سادات و شیعیان ...154

جریمه نقل فضائل على ( علیه السلام )...155

کشتار سادات و علمای شیعه ...162

فرار و مهاجرت سادات از شهری به شهر دیگر ...163

نمونه ای از اختفاء و تقیه سادات از دشمنان ...169

نهضت ها و جنبشهای آزادی خواهی شیعه و زمینه برقراری حکومت صفویه ...174

اعلام و شخصیت های حدیثی ، علمی و ادبی شیعه در دهه سوم قرن اول هجری تا پایان قرن دهم که سلاطین صفوی از قزوین به اصفهان منتقل و مستقر شدند

قرن اول...179

قرن دوم...181

قرن سوم...185

قرن چهارم...206

قرن پنجم...348

قرن ششم...265

قرن هفتم...297

قرن هشتم...317

قرن نهم...331

قرن دهم ...340

تشیّع مردم اصفهان قبل از صفویه...365

ص: 462

سهم علامه مجلسی در امر تشیّع اصفهان و ایران ...368

امام زادگان اصفهان ...373

چند نمونه از آثار باستانی اصفهان و حومه ...395

کتاب های تالیفی ویژه شهر اصفهان ...407

فهارس کتاب تاریخ تشیّع ...423

ص: 463

آثار قلمی و تالیفی چاپ شده مولف

1 - مهدی منتظر یا مُصلح جهان

ترجمه «المهدی» مرحوم آیه الله العظمی حاج سید صدرالدین صدر، با مقدمه

مفصلی شامل معرفی مهدی های دروغین، چاپ 1374 ق.

2- مهدی منتظر را بشناسید

شامل معرفی 400 جلد کتاب و رساله خطی و چاپی اختصاصی درباره حضرت بقیه الله ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، چاپ 1343 ش در اصفهان.

3- داستان انسان ها

( با مشارکت آقای دکتر سید جمال الدین موسوی ) چاپ اصفهان

4- مهدی منتظر در نهج البلاغه

از نظر ابن ابی الحدید چاپ 1362 ش در تهران دو مرتبه .

5- الامام المهدى عند اهل السنه (ج 1 و 2) شامل 56 کتاب رساله مقاله و متون مصادر حدیثی، تاریخی و عقیدتی اهل تسنن درباره حضرت مهدی ( عجل الله تعلی فرجه الشریف ) چاپ 1402 قمری در بیروت

6 - نقش زبان در سر نوشت انسان ها

شامل یک صد و نود گناه و آفت عقیدتی شرعی و اخلاقی زبان در 654 صفحه چاپ 1370 ش در قم

7 - شناخت امام یا راه رهایی از مرگ جاهلی

شامل بحث و بررسی اسناد و محتوای حدیث «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ امامَ زَمَانِهِ...» از دیدگاه اهل تسنن چاپ 1370 ش و غدیر 1412 ق.

8 - با مردم این گونه برخورد کنیم

شامل یک صد و پنجاه و پنج داستان حدیثی ( کتاب حاضر )

ص: 464

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109