سرشناسه : محقق مرندی، محمد، 1316-
عنوان و نام پديدآور : تهاویل الربیع/ مولف محمد محقق مرندی؛ تحقیق، تصحیح، تحقیق، مقابله علمی و تنظیم نهایی جواد وفادار.
مشخصات نشر : قم: میراث ماندگار، 1402 -
مشخصات ظاهری : ج.
شابک : 600000 ریال: ج.1 978-600-314-042-4 :
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه.
موضوع : اسلام -- مطالب گونه گون
Islam -- Miscellanea
شناسه افزوده : وفادار، جواد، 1361-
رده بندی کنگره : BP11
رده بندی دیویی : 297/02
شماره کتابشناسی ملی : 9195811
اطلاعات رکورد کتابشناسی : فیپا
ص: 1
ص: 2
عنوان: تهاویل الربیع جلد یکم
مؤلف: آیت اللّه حاج شیخ محمد محقق مرندی (دامت برکاته)
تعلیق، تصحیح، تحقیق، مقابله علمی و تنظیم نهایی: جواد وفادار
حروف نگاری و صفحه آرایی: جواد وفادار
ناشر: میراث ماندگار
نوبت چاپ: اول 1402
تیراژ: 500
چاپخانه: صفری
قیمت: 000/60 تومان
شابک: 4-042-314-600-978
ص: 3
ص: 4
تهاویل الربیع
(گل های رنگارنگ بهاری_ فرنودسار)
جلد یکم
ص: 5
ص: 6
بحار الانوار
بحار الانوار مقدمه جلد یکم..... 41
مجلسی قدس سره، هم سیاستمدار، و هم شریعتمدار بود..... 41
حافظ ابونعیم، از اجداد پدری مجلسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود..... 41
لطایف..... 41
كوتاهی عجیب شیعه زمان مرحوم سیدمرتضی و خطر آن..... 42
بحار الانوار جلد یکم..... 42
لطایف..... 42
شنونده بیشتر خسته می شود از گوینده..... 44
مطلب لطیف..... 44
بحار الانوار جلد دوم (کتاب العلم)..... 44
لطایف..... 44
در حدیث کردن استعداد شنوده را ملاحظه کنید..... 45
لطایف..... 45
ص: 7
علم را از زبان دانشمندان اخذ کنید..... 45
لطایف..... 46
بحار الانوار جلد سوم..... 48
لطایف..... 48
[شُکاک و مذمت صاحبخانه]..... 49
[خروج ناراحتی ها از بدن]..... 49
واضع معیّنی در کار نیست..... 50
مطلب لطیف..... 50
حیوان با حركت دادن دمش استراحت می کند..... 50
فیل فرجش زیر شکمش است..... 51
لطایف..... 51
بلاها به خیر هر دو، از نیکان و بدان است..... 52
خداوند قوی است یعنی چه؟..... 52
اخبار امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از وجود حیوانات ذرّه بینی..... 53
لطایف..... 53
مراتب مختلف انبیاء عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ..... 55
تفسیر آیه معراج از امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ..... 55
بحار الانوار جلد چهارم..... 55
لطایف..... 55
بحار الانوار جلد پنجم..... 58
لطایف..... 58
قدری اطلاق می شود، به هر دو از جبری و تفویضی..... 58
ص: 8
خلفاء در مقام گرفتاری، دست به دامان ائمه عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ می شدند..... 59
کشته شده هم، با اجل خود مرده است..... 60
اثر گناهان در تغییر اجل ها بیشتر است..... 61
آنچه بین الطلوعین تقسیم می شود فضل اللّه است..... 61
کلام امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نطفه حاوی اسپر و اُول است..... 61
لطایف..... 61
حدّت مؤمن، نتیجه بندگی اش است..... 62
لطایف..... 63
یهود عزیر را ابن اللّه خواندند..... 63
لطایف..... 64
در روایات یعبدون به یعرفونی تفسیر نشده است..... 64
لطایف..... 65
شیعه بعد از مردن و در خواب هم عبادت می کند..... 65
بحار الانوار جلد ششم..... 66
لطایف..... 66
توبه واجب فوری است..... 67
به بعضی از گناهکاران شفاعت، پس از سیصد هزار سال می رسد..... 69
مؤمن اگر هم دیر جان بدهد، به صلاح اوست..... 69
در روز عاشورا مصیبت هر چه بیشتر می شد رنگ امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بازتر می شد..... 69
احسان فوق العاده بر مؤمن در وقت مرگ..... 70
لطایف..... 70
بعضی از مؤمنین در حین مرگ، پانصد نفر ملک او را مژده می دهند..... 70
ص: 9
خطبه نهج البلاغه درباره مرگ..... 71
حضرت عزرائیل دست و پای مرده را می بندد، که بی قراری نکند..... 71
به اذن خدا زنده کرد..... 71
سفارش رسول خدا و علی و حسن و حسین عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ مؤمن را بر عزرائیل و نکیر و منکر..... 71
لطایف..... 72
استقبال ارواح مؤمنین از محتضر مؤمن..... 72
[تفسیر عمّ یتسائلون به ولایه امام علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ]..... 73
[از چشمان مبارک پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اشک ریخت]..... 73
خداوند دوست دارد بنده اش در کارش دقت کند..... 73
عربی که بعد از مُردن، وقتی به دعای علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ زنده شد، فارسی حرف زد..... 73
لطایف..... 74
کم هستند کسانی که فشار قبر ندارند..... 75
من برایتان از برزخ می ترسم..... 75
مقصود از قبر، جای روح است در عالم برزخ..... 76
بعید نیست که نفوس قویّه، اجساد مثالیه کثیره داشته باشد..... 76
بهشت خلد صبح و شب ندارد..... 76
[یأجوج و مأجوج]..... 77
امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید، بنا نیست آنچه را امام زمان خواهد کرد فعلاً گفته شود..... 77
[الناس ولد آدم ما خلا یأجوج و مأجوج]..... 78
بحار الانوار جلد هفتم..... 78
بهشت برای هر کسی که به آنجا برود، بدون استثناء تفضل است..... 78
[اشكال آكل و مأكول]..... 79
ص: 10
پوست دوم مادّه اش همان مادّه اوّلی است..... 79
[کلام بوعلی]..... 80
[داخل شدن روح بر این بدن در قیامت]..... 80
[اثبات حشر جسمانی به تواتر و نصوص]..... 81
لطایف..... 81
[خروج قائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ روز جمعه]..... 82
لطایف..... 82
[نور مؤمنین مانع از دیده شدن عورت]..... 84
[مطالب لطیف از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ]..... 85
[اگر در دنیا رحم کردید رحم می شوید]..... 85
[رسول خدا گریه اش گرفت]..... 86
[اگر خدا آتش جهنم را مهار نكند؛ آسمان ها و زمین ها را به آتش می كشند]..... 86
قیامت برای پرهیزکاران عرصه عروسی است..... 86
[روز قیامت و فقراء و صابرین شیعه]..... 87
لطایف..... 87
بحار الانوار جلد هشتم..... 92
[امام علی بن ابی طالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اوّل کسی که وارد بهشت می شود]..... 92
[از هر بوته ای يك نوع صدا شنیده می شود]..... 92
لطایف..... 93
علی «سُرُرٍ مُتَقابِلین» این در وقت زیارت همدیگر است به دلیل حدیث ص106..... 94
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، ثواب حسنات مبیّن است، مگر نماز شب که قرة عین در آن است..... 94
لطایف..... 94
ص: 11
غلمان بهشتی، برای خدمت ناراحت نیستند، چون بهشت دار سرور است..... 95
لطایف..... 95
[شنیدن صدای درخت بهشتی و دوری از صدای حرام]..... 96
لطایف..... 96
ملک موت به بعضی ها سلام هم می کند..... 98
لطایف..... 98
اسامی طبقات جهنّم [«لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ»]..... 99
لطایف..... 100
اهل جهنّم به چه زبانی حرف می زنند؟..... 102
لطایف..... 103
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را گریان دیدند از اعمال زن های امّت]..... 104
لطایف..... 107
بیان مرحوم مجلسی رَحمه اللّه درباره فلسفه و فیلسوف..... 107
روایت هفت صفحه ای درباره کیفیّت دخول جهنمی به جهنّم..... 108
لطایف..... 108
امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ قبل از کفار با مخالفین تسویه حساب می کند..... 109
لطایف..... 109
[حضرت آدم، آدم هشتمی است كه در زمین آمده است]..... 109
[خدا الف الف عالم و الف الف آدم خلق كرده]..... 110
بحار الانوار جلد نهم..... 110
لطایف..... 110
[علت انکار علمای یهود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را]..... 111
ص: 12
لطایف..... 111
عذابی در آخرالزمان بر فسقه اهل قبله نازل می شود..... 112
[تفسیر عبارت عباد صالحین]..... 112
[از گرسنگی حتی سگ، مردار و استخوان های سوخته را هم خوردند]..... 113
لطایف..... 113
[تفسیر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خلیل اللّه را به دو معنا]..... 115
بحار الانوار جلد دهم..... 117
اکنون از فهم این حقیقت، شریت عاجز است..... 117
جهالت هر دو از شناخت خدا 118
شهید را برای سه درهم طلب یهودی، ممنوع از دخول بهشت کردند..... 118
لطایف..... 118
تا مرض بر سلامتی غلبه نکرده باشد، سراغ دوا نروید..... 119
لطایف..... 120
[کلام مولا علی بن ابی طالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ : سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي]..... 120
[پیش گوئی امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از ابن كوّاء]..... 121
لطایف..... 121
تبعیت از مشهور بی اصل، مرحوم مجلسی را به زحمت انداخت..... 122
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اشاره به منافع حیوانات و حشرات ضارّه می کند..... 123
لطایف..... 123
[امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و معنای کلمه سعادت و شقاوت]..... 124
لطایف..... 124
در فرمایش امام صادق اشاره، به خالی بودن توی موهاست..... 125
ص: 13
لطایف..... 125
فضال در اثبات غصب بودن جای دفن شیخین، ابوحنیفه را رسوا کرد..... 125
مراتب مختلفه القاب علمای مسیحی ها..... 126
[چون هجرت نکرد وارث نشد]..... 126
[برتری حضرت مریم عَلَيْها السَّلاَمُ بر همه زن های عالم]..... 127
[شما به فنای کعبه آمدید یا کعبه به فنای شما آمده]..... 127
مسائل علی بن جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عن اخیه..... 128
[الهبه من الوالد بمنزله الصدقه لغیره]..... 128
حرمه حلق اللحیه..... 128
لطایف..... 128
[محزون بودن اوّلی خلافِ رضای خدا]..... 129
لطایف..... 129
رساله امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در شرایع دین..... 130
[دخترش را به فلانی داد منافات با كفر او ندارد]..... 130
لطایف..... 130
بحار الانوار جلد یازدهم..... 131
لطایف..... 131
[بدن مطهرشان بیش از سه روز روى زمین باقى نمى ماند]..... 132
لطایف..... 133
مهریه حضرت حوّاء تعلیم معالم دین بود..... 136
لطایف..... 136
[همسری كه برای هابیل و قابیل آمد]..... 137
ص: 14
لطایف..... 137
[قوم نوح هر چه می تراشیدند طلا و نقره بود]..... 139
اسم پسر ناخلف حضرت نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ..... 140
[چهل سال بچه متولد نشد]..... 140
لطایف..... 141
[هر دو آن ها این جنایت عظیم را به خاطر زن انجام دادند]..... 142
بحار الانوار جلد دوازدهم..... 143
[لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً]..... 143
[غیرتمند بودن حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ]..... 143
لطایف..... 143
[نمرود نماینده کیکاووس]..... 144
لطایف..... 144
وقتی خطاب «یا نارُ كُونِي بَرْداً» رسید، سه روز کسی از آتش نتوانست استفاده کند..... 145
[بیان مرحوم مجلسی قدس سره در کیفیت رشد حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ]..... 145
[تقاضای حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از ملك الموت]..... 145
[از این مکان هفتاد هزار وارد بهشت می شوند]..... 146
[به عدد لبیك حجّ مشرف می شوند]..... 146
[اثر کارد بر گلو مقدمه مرگ او شد]..... 147
[کارد را با سرعت به گلوی من بکش]..... 147
[یهود از روی حسد گفت]..... 147
لطایف..... 148
[قوم لوط؛ اكتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء]..... 148
ص: 15
کوه ها در زیر زمین به همدیگر متّصل هستند..... 149
[امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ و استفاده از رعد و برق]..... 149
[حضرت یعقوب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی جریان را از یوسف شنید غش كرد]..... 149
[لم یتعرض لمراعاة للادب]..... 150
[دستور داد ثمن را در بارشان بگذارند]..... 150
[خواست دو برادر به هم برسند]..... 150
[اسم فرزندان بنیامین القمیص، الدم، الذئب]..... 151
[چرا نگفتی العافیه احبّ الیَّ]..... 151
[یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ زلیخا را باکره یافت]..... 151
[هر كس با برادر مادریش بنشیند]..... 152
[محّبت حضرت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به دل زلیخا افتاد]..... 152
[در عین اینکه با مردم است، او را نشناسند]..... 153
[ودیعه تو پیش خدا ضایع نمی شود]..... 154
حضرت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از زلیخا، صاحب دو فرزند شد..... 154
لطایف..... 154
[هر کس روز اول پیراهن برده او امروز ببرد]..... 155
بحار الانوار جلد سیزدهم..... 156
[موسى اسم مركب از دو نام]..... 156
[غیر از خواهر موسی شخصی خبردار نشد]..... 157
[كثره تواضعه لّربّه]..... 157
[معجزه عصا و رنگ اولاد]..... 157
[زبانش سوخت و گریه کرد]..... 158
ص: 16
[قابله گفت: از حمل خبری نبود]..... 158
[از آن بطوء كلام پیدا كرد]..... 158
[کار را با صلوات بر محمد و ال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شروع كنید]..... 159
[ششصد و بیست هزار نفر همراه داشت]..... 159
[طول مار هشتاد ذراع بود]..... 159
[اختلاف در عدد سحره كه جمع شدند]..... 160
[سحره از چند راه فهمیدن کار آسمانی است]..... 160
[كفّاراً سحرة و آخر النهار شهداء برره]..... 160
[بنی اسرائیل غرق شدن فرعون را انکار کردن]..... 160
[فرعون حق شیردادن تعیین کرد] 161
[خودش بت پرست بود، امّا مردم را به بندگى خود در آورد]..... 161
[از ترس دیدن آیات تسع، طلا و نقره عاریه کنند]..... 162
[جبرئیل ضاحكاً مستبشراً آمد]..... 162
فرعون ادّعای الوهیّت، از طریق سحر کرد..... 164
[فناداه اللّه «خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى»]..... 164
[بحر گفت من لحظه اى پروردگارم را عصیان نكرده ام]..... 164
[أ لا تعلمون انّی ربّكم الأعلی]..... 164
[انّما یقول هذا عبد مثلك]..... 165
خداوند این همه مهلت به فرعون، برای حسن خلق، و آسان گیری در ملاقات داد..... 165
[چهار شرط پیرزن جهت گفتن محل دفن حضرت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ]..... 165
یا موسی فرعون به تو استغاثه کرد، پناه ندادی، اگر از من می خواست پناه می دادم..... 165
[فرعون گفت: خداوندا من به صورت یك بنده ذلیل و خوار كه به جانب مولاى خود آمده
ص: 17
است، به نزد تو آمده ام]..... 166
[در چهل روز یك دفعه قضای حاجت داشت]..... 167
[اگر ایمان بیاوری جوان می شوی]..... 167
روز قرارداد بین موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و سحره، روز عاشورا به علاوه نوروز بود..... 167
[از ترس مزاجش چهار صد مرتبه کارکرد]..... 168
[بر هر یك از سعایت كنندگان یك مسمار بر ساق و دیگری بر سینه كوبیدند]..... 168
لطایف..... 169
سامری پشت گوساله را به دیوار چسبانده بود، کسی از پشت می گفت، مردم از دهان می شنیدند..... 170
[يَعْنِي مَالَهُ وَ كَانَ يَعْمَلُ الْكِيمِيَاءَ]..... 170
[خدا فرمود: آن طوری كه تو را خواند مرا می خواند جواب می دادم]..... 170
[لا یلتفت الیه لشده غضبه]..... 171
[جوان مقتول كه زنده شد صد و سی سال عمر كرد]..... 171
لطایف..... 172
بحار الانوار جلد چهاردهم - کتاب النبوة 176
لطایف..... 176
[شخص صابر همنشین حضرت داود عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ]..... 177
حضرت سلیمان دیرتر از سایر پیغمبران وارد بهشت می شود..... 177
هدیه قنبرّه به محضر سلیمانی..... 177
رزق را روزی رسان می دهد..... 178
لطایف..... 178
چطور زمین و آسمان به حضرت یحیی، و امام حسین، گریه کردند..... 179
[خوف از تهمت بنی اسرائیل]..... 179
ص: 18
حضرت یحیی در شکم مادر حلّ مشکل شدید پدر کرد..... 179
مطلب لطیف..... 179
مائده آسمانی به دعای حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ روزی امام عصر عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ شد..... 180
لطایف..... 180
علم نبوّت و ضعف بچه گی..... 181
لطایف..... 181
[من هم در شهر كنزی (گنجی) دارم]..... 181
[الْكِبْرُ وَ التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَه النَّاسِ]..... 182
[موقع كاشتن درخت اوّل آب بعد خاك بریزید]..... 182
[از پر خورى بر حذر باش، چون غذاى زیاد آب و رنگ چهره را زایل مى كند]..... 182
[آنان را از غیبت آن سگ نهى كرد]..... 183
[اینك در عروسى عیسى بن مریم زاهد شركت كنید]..... 183
با چه کسی انسان مجالست کند درست است..... 184
[حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در بین زمین و آسمان قبض روح شد]..... 184
[همّت خود را متوّجه قلب خود كن]..... 185
[بخت نصر از سگ شیر خورده بود]..... 185
[حق به وسیله دانیال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كشف شد]..... 185
خدایا نان را برایمان مبارک گردان..... 185
به کوچکی معصیت نگاه نکن به کسی که گناه می کنی متوجه باش..... 185
[هر كه به خدا ایمان آورد، فتى او است]..... 186
مطلب لطیف..... 186
زردآلو معجزه یکی از انبیاء عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ است..... 186
ص: 19
[بین ركن یمانى خانه كعبه و حجر الاسود، هفتاد پیامبر دفن شده اند]..... 187
لطایف..... 187
[قاضی که در دل خود دعا كرد که حقّ از آنِ برادر زنش باشد، گرفتار شد]..... 188
[اگر پسر او بودید راضی به نبش قبر نمی شدید]..... 188
[عابد دستش را سوزاند]..... 189
[از خوف تكبّر همه عصا دست گرفتن]..... 189
[کراهت امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از استفاده از ظروف مصر]..... 189
[ترك گناه از طلب توبه آسان تر است]..... 190
[این مذمتى بهتر از آن عبادت چهل ساله ات است]..... 192
[او را به كنیزی فروخت]..... 192
[سر دو راهی ابر با توبه کننده می رود]..... 193
[مذمت گفتن این كه انجام بده گناهت به گردن من]..... 193
لطایف..... 193
بحار الانوار جلد پانزدهم..... 193
[منظور از کلمه «الْعالِينَ» پنج تن هستند]..... 193
لولاک ما خلقت الافلاک؛ [اگر تو نبودی آسمان ها را نمی آفریدم]..... 194
انوار انبیاء، عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ به دور نور محمدی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ طواف کردند..... 194
حقیقتی است که، بشر روز از فهم آن عاجز است..... 195
لطایف..... 195
اجماع امامیه به اینکه، اجداد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ همه مسلمان، بلکه صدیقین بودند..... 197
[در برگشت از سفر شام در مدینه وفات یافت]..... 198
هر قربانی در منی ذبح شود، فدیه اسماعیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است..... 198
ص: 20
[«أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَيْن»؛ یعنى من فرزند دو ذبیح هستم]..... 198
[پیامبر اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ائمّه عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ در صلب آن دو بودند]..... 198
فیل به زبان عربی بر عبدالمطلب سلام کرد..... 198
لطایف..... 199
بحار الانوار جلد شانزدهم..... 203
[سلام خدا و من را، به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برسان]..... 203
حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پسر عمو خطاب می کند..... 204
[حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیش از هشتاد هزار شتر داشت]..... 204
خیلی شیرین است [به اصل رجوع] و این بحث را مطالعه کنید..... 204
مطلب لطیف..... 205
به روایت کتاب مناقب، اسامی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در قرآن، چهارصد تاست..... 205
[أول بغله ركبت فی الإسلام]..... 205
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از این كه كسی را ابوالقاسم كنیه کنند نهی نمودن]..... 206
[جبرئیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از آسمان آورد]..... 206
[ناقه شكایت پیش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برد]..... 206
امام جواد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لعنت می کند به کسی که، گوید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نوشتن بلد نبود..... 206
[ایتونی بدواهٍ و كتفٍ أكتب لكم كتاباً لن تضلّوا بعده ابداً]..... 207
[اصل و اساس بحث باطل است]..... 207
[کسی که نمی توانست، شما برسانید]..... 208
مکام اخلاق پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ..... 208
لطایف..... 208
[عَلَيْكُمْ بِالْأَسْوَدِ مِنْهُ فَإِنَّهُ أَطْيَبَهُ]..... 209
ص: 21
لطایف..... 209
مبارزه اسلام با رهبانیّت..... 211
لطایف..... 211
خصائص النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ - [ملاحظه اصل کتاب بحار]..... 212
بحار الانوار جلد هفدهم..... 212
[خدا هزار بار در هزار صف از فرشتگان بر وى صلوات می فرستد]..... 212
لطایف..... 213
[اثبات انشقاق قمر]..... 214
لطایف..... 215
هرچه از کندن خندق، خاک بیرون آمده بود، با معجزه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نایاب شد..... 215
[یهودی سؤال کرد أَين ربّك]..... 215
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اجازه بوسیدن دستش را داد..... 216
[فدک در مقابل مهریه مادر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ]..... 216
[به شهادت از دنیا رفت]..... 216
[بیان مفصل جامع تهاویل الربیع، در انحصار و علت شهادت]..... 217
[سجده كردن شتر به حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ]..... 218
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ضامن آهو می شود و بچه های آهو احترام ضمانت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را می گیرند..... 219
بحار الانوار جلد هجدهم..... 219
لطایف..... 219
[زنده کردن فرزند میزبان]..... 219
[همانا که صدقه بدی را از انسان دفع می کند]..... 220
پدر جابر انصاری در دویست سالگی شهید شد..... 220
ص: 22
لطایف..... 220
[از هول و خوف روز قیامت، نجاتشان مى دهم]..... 221
[شهر مرو را ذو القرنین بنا كرد]..... 221
منهم خرجت الفتنه و الیهم تعود؛ [فتنه از خودشان به پا شود و به خودشان نیز باز گردد]..... 222
با من هرچه کرد آن آشنا کرد..... 222
چرا مشرکان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را ابن ابی کبشه می خواندند..... 223
[نزل جبرئیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ستین الف مره]..... 223
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قبل از بعث، به دین خود عمل می کرد..... 223
لطایف..... 223
[قُمُّ تَجْتَمِعُ فِيهَا عِبَادُ اللَّهِ الْمُؤْمِنُونَ يَنْتَظِرُونَ مُحَمَّداً وَ شَفَاعَتَهُ لِلْقِيَامَةِ]..... 224
[منکر این چهار چیز شیعه ما (آل محمّد) نیست]..... 224
[حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پس از نماز جماعت مصافحه کرد]..... 224
[در اقل از ثلث شب در هنگام معراج طی کرد]..... 225
رسول خدا گریه به احوال زن های امت می کند..... 225
[نهی از تخلّی تحت الشجره المثمره]..... 225
مسجد کوفه از بیت المقدس افضل است..... 225
[با نبردبان از لؤلؤ رفتند]..... 226
کرایه کشتی یازده نفر مسلمان، تا حبشه نصف دینار شد..... 226
[از سیلی نجاشی خون از صورتش جریان یافت]..... 227
بحار الانوار جلد نوزدهم..... 227
[بنی هاشم از خوف قریش پناه به شعب ابی طالب بردند]..... 227
[كیف تصنعون اذا دخلتم فی هذا الامر]..... 228
ص: 23
[در هر خانه ای از اوس یك نفر اقلاً مؤمن پیدا شد]..... 228
[در بیعت عقبه برای حفظ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به مردم موعظه کرد]..... 229
[قریش از من چیزی به دست نیاورد، تا اینکه ابوطالب از دنیا رفت]..... 229
بیان مرحوم مجلسی عبارت مجمع البیان را که، با نسخه فعلی کتاب فرق دارد..... 229
[فاهربوا من أرض یمنعكم أهلها من الإیمان و الإخلاص فی عبادتی]..... 230
[العنكبوت جند من جنود اللّه]..... 230
[رأی چهارم که نظر ابلیس بود، مورد قبول واقع گردید]..... 231
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جعفر و رفقای او را كه در كشتی بودند به او نشان داد]..... 231
[علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را در رختخواب خود گذاشت]..... 232
[علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فشاری بر او وارد كرد دیگران پا به فرار گذاشتند]..... 232
مطلب لطیف..... 232
با نهی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ که کسی امشب بیرون نیاید او آمد..... 233
فرار کردن فضیلت ندارد، ماندن و جان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را حفظ کردن هنر است..... 233
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ منتظر آمدن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شد]..... 234
سلمان در قبا خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ رسید، و اسلام آورد..... 235
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مسجد قبا تأسیس كرد]..... 235
اوّلین مسجدی که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در آن نماز جمعه خواند..... 235
شتر من در هر کجا بخوابد، محلّ نزول من خواهد شد..... 236
اوِلین معجزه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مدینه..... 237
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اوّل تاریخ اسلام را، همان روز قرار داد]..... 237
لطایف..... 238
ترتیب غزوات پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ..... 238
ص: 24
لطایف..... 239
[به عدد افرادی كه فدیه می گیرید از شما كشته خواهند شد]..... 241
[این مرد از فرعون به خدا پرخاشگرتر بود]..... 241
[آیا در میان شما کسی هست که نامش در روز بدر خوانده شده باشد؟]..... 241
لطایف..... 242
[به ده نفر از مسلمین نوشتن یاد بدهد، آزاد است]..... 243
[مادرش چهار هزار دینار فرستاد آزاد شد]..... 243
[كرهت ان اسلم حتی اكون اسوه بقومی]..... 244
لطایف..... 244
بحار الأنوار جلد بیستم..... 244
[خدایا این مردم جاهل را هدایت كن؛ زیرا این ها نادان هستند]..... 244
[ندیدن هیچ زخمی جز زخم از شمشیر ابن ملجم]..... 245
لطایف..... 245
[عدد لشکر اسلام و مشركین]..... 246
نه نفر از علمداران مشرکین، و آخرین آن ها زنی شد، همه را امیرالمؤمنین کشت..... 246
اقرار عمر [دومی] بر فرار کردنشان در اُحد..... 246
لطایف..... 247
[مانع کشتن ابوسفیان شدند]..... 247
لطایف..... 248
ناد علیاً مظهر العجایب..... 249
امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ زخمی شدن صورت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را در اُحد قبول دارد، و شكستن دندانش را نه..... 249
ص: 25
[تبدیل چوب خشكیده به شمشیر ذوالفقار]..... 250
گذشت که عمر [دومی] خودش اقرار کرد ما در احد فرار کردیم، لکن مقریزی او از ثابت قدم ها قرار داده است 250
لطایف..... 250
دروغگو حافظه ندارد..... 252
صدقات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از فئی، و از اموال مخیریق بود..... 252
لطایف..... 253
جریان جنگ خندق مختصر و مفیدش..... 253
خداوند هجرت کنندگان را خیلی لطیف نجات داد..... 257
لطایف..... 257
[پیغام فرستاد، اگر دست از کارش نکشد، کشته خواهد شد]..... 258
اما ربّ من امر کرده که شارب را کوتاه کنم و ریش را بگذارم..... 258
بحار الانوار جلد بیست و یکم..... 259
[به وسیله آن درب که از خندقی كه یهود كنده بود عبور كردند]..... 259
[آیا رحمت و عطوفت در تو از بین رفته است اى بلال؟]..... 260
[فدك خالص براى رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است، براى اینكه در آنجا جنگى نكرده بودند]..... 260
[روز اول و دوم هر دو فرار کردند]..... 261
[قطیفه ای را كه هزار مثقال طلا داشت به علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ داد]..... 261
[علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مرحب را كشت]..... 261
[با خبر خدا خزانه ای را كشف كرد]..... 262
حضرت جعفر طیّار چهل و یک ساله بود که شهید شد..... 262
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود در بالای منبر به خدا و به من معصیت كردی]..... 262
ص: 26
[مگر آنكه خاك زیر پاى تو را مى گرفتند و براى تبرك مى بردند]..... 262
[پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سؤال كرد امیرتان چطور بود؟]..... 263
[ما كنت لتجلس علیه و انت رجس مشرك]..... 264
لطایف..... 264
[از برکت پیراهنش، هزار نفر ایمان آوردند]..... 266
خداوند پیغمبرش صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را حالی کرد که در تبوک جنگ نخواهد شد برای مصالح زیادی دستور حرکت داد 266
بنی اسرائیل وقتی مائده خواستند آمد، بعد که کافر شدند، به چهار صد نوع مسخ گرفتار شدند..... 267
[حذیفه 24 نفری را کمین کرده بودند دید]..... 268
لطایف..... 268
پس از پایان یافتن خلافت امیرالمؤمنین، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پائین آمد وقت نماز ظهر شد..... 269
بحار الانوار جلد بیست و دوم..... 270
[در جاهلیت هر كه ظهار می كرد حرام ابدی می شد]..... 270
[با اخراج نور از دهان چهار نفر از مسلمین بر دشمن غالب می كند]..... 270
لطایف..... 270
[واى به حال مردم از شرّ تو و واى به حال تو از شرّ مردم!]..... 271
[اسلام مؤمن را کفو مؤمنه می داند]..... 271
لطایف..... 272
[به خاطر نادیده گرفتم حق و حقوق جهنمی هستند]..... 273
[اگر بدرفتاری های نبود؛ کسی از آن ها جهنم نمی رفت]..... 274
لطایف..... 275
ص: 27
[فدیه حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را با فدا ساختن «ابراهیم» پرداخته ام]..... 275
لطایف..... 276
به زن دین دار و محترم، قبیح است که هر روز، شکایت از شوهر کند..... 276
[زنان و مردانى خواهند بود كه فراوان خدا را یاد مى كنند]..... 277
لطایف..... 277
[ازدواج کرد تا كه با نامحرم نرود]..... 278
[معاویه، اشبه الناس به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را زهر داد]..... 278
لطایف..... 279
گریه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر مصیبت حضرت مسلم..... 280
در قدح عباس و ابن عباس..... 281
لطایف..... 281
[به خدا اگر ابوذر آنچه در دل سلمان (فارسی) بود را مى دانست، او را می كشت]..... 281
[سلمان در باطن موحد و در ظاهر تظاهر به شرک می کرد]..... 282
[برتری انسان ها به تقواست]..... 283
مطلب لطیف..... 283
حضرت سلمان وصیّ وصیّ عیسى عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود..... 284
[كیفیت خروج سلمان فارسی از پیش پدر]..... 284
[جواب نامه سلمان فارسی به خلیفه دوم و سرزنش آن]..... 285
[امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به سر جنازه سلمان فارسی در مدائن حاضر شد]..... 285
لطایف..... 285
فقط آن درختی را که عمر کاشته بود، بی ثمر گردید..... 285
درخت هائی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در خرید سلمان کاشته بود، در فدک ملک فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ شد..... 286
ص: 28
لطایف..... 286
از جمله چیزهائی كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر امت می ترسید، این بود افراد کم علم را بر بهترها مقدم کنند..... 288
لطایف..... 288
لطایف..... 289
[نماز حقیقی را علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خواند]..... 290
قبر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را ملائكه كندند..... 290
لطایف..... 290
بحار الانوار جلد بیست و سوم..... 292
[چطور برای سفر همیشگی خلافت را موكول به امّت كرد]..... 292
مشرک را در آیه امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می کند بمن اشرك مع الامام الحق اماماً آخر..... 292
[مَنْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنَ الْأَحْيَاءِ فَقَدْ أَنْكَرَ الْأَمْوَات]..... 293
لطایف..... 294
[ذكر، رسول خدا و ما اهل او هستیم]..... 295
[سلام مخصوص خدا به انبیاء عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ]..... 296
لطایف..... 296
فرمایش مجلسی: انتهی کلامه (زمخشری) زاد اللّه فی انتقامه..... 297
لطایف..... 297
[اوّلین مرغی كه ولایت را قبول نكرد]..... 298
[فَلَيْسَ هُوَ لِلَّذِي أَخَذَه]..... 298
مطلب لطیف..... 299
کسی از ضعف پیری شکایت کرد و تقاضا کرد چیزی یادش بدهد امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بسم اللّه لاحول و لا قوة الخ را تعلیم کرد..... 299
ص: 29
[لولایتهم كل امام عادل من اللّه]..... 299
[کافر نوری ندارد و تابعین به جهت این تبعیت، از نور اسلام خارج شدند]..... 300
لطایف..... 300
[امامیه اتفاق دارند منکر یک امام کافر ضالّ و مخلّد در جهنم است]..... 300
بحار الانوار جلد بیست و چهارم..... 301
مثل اهل بیت، مثل دایره است که اول و آخر ندارد و دیگران خطوط متباینه هستند..... 301
اعتراف رازی کور دل من حیث لایشعر بوجود امام معصوم فی کل زمان..... 301
لطایف..... 301
شیعیان ما از ما صبورترند..... 303
بحار الانوار جلد بیست و پنجم..... 305
[تفسیر آیات «طِينٍ لازِبٍ»؛ «حَمَإٍ مَسْنُونٍ»، «مِنْ تُرابٍ»]..... 305
سلمان خیر من لقمان..... 306
لطایف..... 306
مطلب لطیف..... 306
روح بالاتر از ملائکه است «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»..... 307
لطایف..... 307
حضرت بقیه اللّه هم بعد از شهادتش رجعت دارد..... 307
اگر بالاتر از خود داشته باشد ضال و مبتدع خواهد شد..... 308
مطلب لطیف..... 308
امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ چون از نور خدا خلق شده لذا سایه ندارد..... 308
ص: 30
لطایف..... 308
با اینکه موسی از هارون افضل بود نبوت در صلب هارون قرار گرفت، هکذا حسن و حسین عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ ..... 310
لطایف..... 310
از جمله رجعت های امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، یکی هم قبل از قیام حضرت مهدی عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ است..... 311
ص: 31
ص: 32
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلی اللّه علی محمد و اله الطاهرین و اللعن الدائم الابد و العذاب السرمد علی اعادیهم و منکری فضائلهم من الان الی یوم الدین.
وبعد
بحث هائی که ذیلاً از نظر خوانندگان می گذرد مطالبی است که در مدت عمر با مطالعه صدها کتاب در علوم مختلفه گلچین و استخراج لطایف شده است.
اگر الطاف خفیّه رب العالمین شامل حال شود، ممکن است در ده ها جلد قطور به رشته تحریر و نگارش در آید و به ملاحظه این که بحث های مختلف آن گل های رنگارنگ بهاری و یا پژوهش و تحقیق در انواع دانش است، اسم آن ’’تهاویل الربیع’’ یا ’’فرنود سار’’ (دائره المعارف) نام گذاری نمودیم. امید است مورد قبول خدای بزرگ و قابل توجه ولی اللّه الاعظم امام زمان عجل اللّه فرجه الشریف قرار بگیرد.
یا ایها العزیز، مسنّا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعه
مزجاه، فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان اللّه
یجزی المتصدقین.
ص: 33
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم.
این کتاب ها موسوم به تهاویل الرّبیع که از نظرتان می گذرد یادداشت هایی است که مؤلّف آن ها را به رسم اجمال نویسی تحریر کرده، نتیجه گل چینی از صدها کتاب است، چطوری که در مقدمه مؤلّف آمده اگر توضیحی برای مطالب داده شود شاید عدد مجلّدات به بیش از بیست جلد هم برسد، دلیل بر صدق این ادعا این است که در عرض هیجده سال در ایام تعطیلی (حدود دو ماه تابستان ها، و شب های ماه رمضان ها، و صبح پنج شنبه ها بعد از زیارت عاشورا در داخل سال)، فقط صد جلد از بحارالانوار، و یک دوره روضات الجنات، و یازده جلد از وسائل الشیعه توضیح داده شده است، مؤلّف برای این که هی به عدد دفترها اضافه نکند، سعی کرده مطالب را به هر عبارتی از فارسی و عربی که کم لفظ باشد به قلم بیاورد و اهمیت به مهارکردن مطلب داده و به تحسین عبارت نپرداخته است، کم گوی و گزیده گوی چون درّ، رفقای پای بحث مؤلّف ملاحظه کردند که اگر منتظر شوند که کتاب با توضیحات لازم در اختیار
ص: 34
عموم قرار گیرد شاید فرصت از دست برود، و به هیچ یک از اجمال و تفضیل نرسند، و کم له من نظیر، و تصمیم گرفتند بحکم الفرصت تمرّ مرّ السّحاب، و ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه، اقلاً این اجمال را به صورت کتاب و گرنه سی دی، در معرض مطالعه تشنگان از اهل تحقیق، و جویندگان دانش قرار بدهند، ان شاء اللّه در فرصت مناسب برای کامل بلکه اکمل کردن بحث اقدام خواهد شد، این خام نویسی در عین اجمالی که دارد اکثراً برای عموم قابل استفاده است، بلی استفاده اکمل با فضلائی است رمز و اشاره حالی می شوند، چون بعضی از مطالب بر غیر محققین حکم نسخه پزشک را دارد که فقط با راهنمایی داروخانه چی ماهر قابل فهم می شود، ازاین رو تقاضا از ناظرین محترم این است که اگر اهل خبره نیستند نظر نداده، و ایراد نگیرند، شاید در اقدام دوستان تقدیر از جانب ربّ و دود بود که، زحمات حدود چهل ساله مؤلّف اگر کامل ترش در معرض قرار نمی گیرد اجمالش به دست دانش پژوهان برسد، که خودشان در فرصت های مناسب به صورت کتاب یا خطابه یا به عناوین دیگر در اختیار دوست داران اهل بیت قرار بدهند.
از آنجا که به منابع و مآخذ هر مطلب نیز ارجاع داده شده است، در صورت ابهام و مشکلی دوستان می توانند به اصل مطلب مراجعه فرمایند. این پژوهش در واقع پلی است که شما را به وادی علوم بیکران معصومین عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ می رساند، اگر تکراری در بعضی از مطالب دیده شود، برای استناد بیشتر دادن بوده، که این خود برای اهل علم مطلوب است، شماره و ترتیب مجلّدات سلیقه رفقا شده و الاّ از نظر مؤلّف جلد اول همان است که با استطراف سفینه البحار شروع شده
ص: 35
است، و تاریخ ختم مطالب کتب، بر این گفته بهترین گواه است، در صورت همراهی توفیق، در آینده مشخصات کتب مورد استفاده، داده خواهد شد ان شاءاللّه. مناسب است شعری را که یکی از مؤمنین در وصف کتاب سروده است، اینجا بیاوریم.
محقق مرندی برندی شکست *** طبع نفس از خود گسست
تهاویل عمرش ربیع من است *** خوشا آن لو(1) که باد نکو در الست
زبان حال مؤلّف و لجنه بررسی
این بضاعت مزجاه را به پیشگاه رفیع خاتم اوصیاء مهدی موعود امام عصر(عجل اللّه فرجه الشریف) تقدیم نموده، و عرض می کنیم: «یا ایها العزیز! مسنّا و اهلنا الضرّ و جئنا ببضاعه مزجاة فاوف، لنا الکیل و تصدق علینا».
لجنه بررسی نشر تهاویل الربیع
ص: 36
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمّدٍ و آله الطّاهرین و اللّعن الدائم الابد و العذاب السّرمد علی اعادیهم و منكری فضائلهم من الان الی يوم الدین.
مباحث این کتاب، مطالبی است كه حاصل مطالعه صدها كتاب در علوم مختلف، گلچین و استخراج لطایف آنها در صور عمر بنده است. اگر الطاف خفیّه رب العالمین شامل حال شود، ممكن است در ده ها جلد قطور به رشته تحریر و نگارش درآید و به ملاحظه اینكه بحث های مختلف آن گل های رنگارنگ بهاری و یا پژوهش و تحقیق در انواع دانش است، اسم آن را تهاویل الربیع نام گذاری نمودیم. امید است مورد قبول خدای بزرگ و قابل توجه ولی اللّه الاعظم امام زمان عجل اللّه فرجه الشریف قرار بگیرد.
در پایان از دوست فاضل و دانشمندم، لجنه نشر تهاویل الرّبیع كه در نشر کتاب تهاویل الربیع یاریم كرد؛ برادر فاضل و دانشمند، (آقای حاج شیخ جواد وفادار) كه در احیاء این مهمّ با تمام وجود وفاداری كرد، صمیمانه تشكر می كنم جزاهم اللّه خیر الجزاء.
«یا ایّها العزیز، مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعۀ مزجاة، فاوف لنا الكیل و تصدّق علینا ان اللّه یجزی المتصدقین».
مؤلف
ص: 37
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم.
به دنبال انتشار جلد اول کتاب «گزیده تهاویل الربیع»، «فرنودسار» و «گزیده تهاویل الربیع جلد سوم» و استقبال فراوان و شایسته شما خوانندگان محترم و تقاضای مکرر از عزیزان خواننده، مبنی بر انتشار اصل کتاب «تهاویل الربیع»، از میان تقاضاهای فراوان و بسیاری از دانشجویان و طلب کنندگان علم، که از تهران، قم و شهرستان ها به ما می رسید، اصل یادداشت ها و مطالب از دستخط حضرت آیت اللّه محمد محقق مرندی (دام ظله العالی) - معروف به کتاب «تهاویل الربیع» که تا کنون پنج جلد شده است؛ که در صورت توضیح و تنقیح به حدود 30 جلد می رسد از جلد یکم آن مشغول به تحقیق، تصحیح، تیتر زدن متن ها، مقابله علمی، روخوانی توضیح و تشریح بعضی از متون و تنظیم نهایی و غیره آن شدیم، که البته لازم به ذکر است که با توجه به اینکه حجم مطالعات حضرت استاد (دام ظله العالی) بسیار زیاد است و تصحیح و مقابله آن با توجه به اینکه یک تیم مستقل می خواهد و اینجانب در حد توان به اصلاح موارد ذکر شده در بالا پرداخته و مطالبی را که بنده حقیر برای واضح شدن مطلب اضافه نمودم در کروشه [] قرار دادم یا در پاورقی همراه کروشه آوردم و در بعضی موارد عبارت [لطایف یا مطلب لطیف] را به عنوان تیتر انتخاب کردم، که اصل
ص: 38
مطالب حضرت استاد (دام ظله العالی) محفوظ بماند؛ اما با توجه به حجم بالای مطالعات ایشان و با توجه به اینکه عجله در چاپ آن است ممکن است که در آن غلط های تایپی و غیره باشد که دوستان به بزرگواری خودشان بر بنده حقیر می بخشند و این کار با کوشش شبانه روزی فعلاً جلد یکم و در آینده نزدیک بقیه مجلدات آن در اختیار شما عزیزان قرار خواهد گرفت. و چه بسیار زحمت ها كه برده مى شود تا موضوعى علمی منقّح و تمیز شود، و سپس سامان یابد، دست نوشته هایى فراهم آید و سرانجام کتابی موجز و مفید فایده پدیدار شود؛ امّا کتاب كه نتیجه نهایى آن همه زحمت است، نمى تواند بازتاباننده همه دریافت ها در آن موضوع باشد. لیکن لازم به توضیح است که حضرت استاد (دام ظله العالی) اسم کتاب را در اول هر بحث آورده و صفحات آن کتاب را در پایان هر مطلب ذکر کرده است. امید است که این کتاب راهگشای مشکلات بسیاری از مؤمنین و مؤمنات، به ویژه فضلاء و دانشمندان، و ذخیره ای برای عالم قبر و قیامت ما باشد، و مورد قبول خداوند متعالی و حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) و مولی الموحدین امام علی بن ابی طالب (سلام اللّه علیه) و حضرت ولی عصر، عجل اللّه تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.
رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم
قم المقدسة
جواد وفادار
فروردین
ماه 1402 مطابق با 16 رمضان 1444 ه-.ق
ص: 39
تهاویل الربیع
بحار الانوار
ص: 40
وقد كانت مملكة الشاه السلطان حسین لمزید خموله و قّله تدبیره للملك، محروسة بوجود شیخنا المذكور، فلمّا مات انقضت اطرافها و اخذت من یده قندهار فی تلك السنه و لم یزل الخراب یستولی علیها حتی ذهبت من یده 5 رساله الاوزان و هی اول ما صنّفه المجلسی 12 حق الیقین آخر تصانیفه 13 توفی الشیخ عباس القمی فی 23 ذیحجه الحرام 1359 17.
ینتهی نسبه (محمدتقی المجلسی) من جهه الاب الی الحافظ النبیل ابی نعیم الاصفهانی 31
ملا میرزا از دامادهای محمدتقی مجلسی قدس سره بود 34 لم یسجل فی التراجم تاریخ ولادته (علی بن بابویه) و لعلّه كان حدود سنه 260 و توفی سنه 328، محقق گوید پس توقیع مشكل می شود از امام حسن عسكری عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در حق او با
ص: 41
عبارت یا شیخی و معتمدی 51 اسامی رواتی كه در سند كامل الزیارات ذكر شده و مؤلف همه شان را تصدیق كرده است 85 ما كان ینام (شیخ مفید) من اللیل الّا هجعه ثم یقوم یصلی او یطالع او یدرس او یتلو القران 72 حفظ اكثر القران (ابن شهر آشوب) و له ثمان سنین و اهل ساری مازندران است 109 یوجد حكایه قتله و سببه (شهید اوّل) فی الروضات 123.
عدم موافقت شیعه در دادن بیست هزار دینار درباره رسمیت مذهب به دست سید مرتضی(1) 130
اما اصل كتاب: فرمایش مرحوم مجلسی قدس سره درباره فقه الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 11 كتاب الاربعین عن الاربعین عن الاربعین للشیخ منتجب الدین 18 كتاب الاستغاثه فی بدع الثلاثه للحكیم المدقّق العلامه كمال الدین میثم بن علیّ بن میثم البحرانیّ، محقق گوید در مقدمه ربانی شیرازی است كه مؤلف آن ابوالقاسم
ص: 42
علی بن احمد بن موسی بن الامام الجواد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است 19 كتاب اسرار اللاهوت فی وجوب لعن الجبت و الطاغوت للكركی 21 و اعتمد الصدوق علیه (كتاب تفسیر الامام) و الصدوق أعرف و أقرب عهداً ممّن طعن فیه 28 رجال ابن الغضائری و هو ان كان الحسین فهو من اجلّه الثقات، و ان كان احمد كما هو الظاهر فلا اعتمد علیه كثیراً، و علی ایّ حال فالاعتماد علی هذا الكتاب یوجب رّد اكثر اخبار الكتب المشهورة 41 و تاریخ بلدة قم كتاب معتبر لكن لم یتیسّر لنا اصل الكتاب، و انّما وصل الینا ترجمته، و قد اخرجنا بعض اخباره فی كتاب السماء و العالم 42 قال امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الناس اعداءٌ لما جلهوا 94 قال العسكری لو عقل اهل الدنیا خربت، قال امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قطیعه العاقل تعدل صله الجاهل 95 فاعطی اللّه محمداً تسعه و تسعین جزءً، ثم قسّم بین العباد جزءً واحداً یعنی العقل 97 حاشیه ای كه آقای طباطبائی در رّد مرحوم مجلسی(قدس سره) دارد 100 و 104، حدیث 42 و 43 و 52 دلالت دارد بر وجوب تعلّم علی الجاهل 176 حدیث ان اللمصیب اجرین و للمخطئی اجر واحد 183 و به روایت اهل سنت التاج، جلد 3، ص66. شعرهای فارسی كه آن كس كه نداند الخ كه چهار قسمت كرده مأخوذ است از روایت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 195 نهج البلاغه اذا ارذل اللّه عبداً خطّر علیه العلم ای لم یوفّقه لتحصیله 196 قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من تذكر مصابنا فبكی و ابكی لم تبك عینه یوم تبكی العیون، و من جلس مجلساً یحیی فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب 200 موسی بن جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من انهمك فی طلب النحو سلب الخشوع، نهج البلاغه العلم علمان مطبوع و مسموع و لاینفع المسموع اذا لم یكن المطبوع 218 ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اربعه لایشبعن من
ص: 43
اربعه الارض من المطر و العین من النظر و الانثی من الذكر و العالم من العلم 221.
فیما اوصی خضر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ موسی : عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یا طالب العلم ان القائل اقّل مَلالَةً من المستمع، یا موسی تَعَلَّمْ ما تَعَلَّمُ لتعمل به و لا تَعَلَّمْ لتحدِّث به فیكون علیك بوره و یكون علی غیرك نوره،
تصدیق الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اختلاف امّتی رحمه، الّا انّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فسّره باختلافهم فی البلدان لاخذ العلم و لو لا نفرمن كلّ فرقه منهم طایفه 227
امام علی النقی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عالم فقیهی را در صدر مجلس جای داد، و این كار بر علوی ها و عباسی ها برخورد كرد، و بر حضرتش ایراد گرفتند و جواب آن حضرت كه اگر شرافت بر نسب بود می بایست عباس بیعت ابی بكر، و ابن عباس بیعت عمر را نكند، 13 معنی كردن امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حدیثی را كه از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ رسیده: من تَعَلَّمَ علماً لیماری به السفهاء او یباهی به العلماء او لیقبل بوجوه الناس الیه فهو فی النار 30 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لذلك قال النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ طلب العلم فریضه علی كل مسلم و مسلمه ای علم التقوی و الیقین 32 جابر جعفی و عدم
ص: 44
اذن الامام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در افشاء تسعین الف حدیثاً و امره عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه در جبال حفیره بكند و سر در آنجا فرو برد و بگوید حدثنی جعفر بن محمد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 69. صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ
یونس بن عبدالرحمن در محضر امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود جماعتی از اهل بصره آمدند امام به یونس فرمود مخفی شود اهل بصره حرف های زیاد درباره یونس زدند، پس از رفتن آن ها دستور داد كه یونس حاضر شود، یونس بیرون آمد در حالی كه گریه می كرد و گفت جعلنی اللّه فداك انّی احامی عن هذه المقاله و هذه حالی عند اصحابی، امام در ضمن فرمایش خود فرمود یا یونس حدث الناس بما یعرفون و اتركهم ما لایعرفون 66 در روایت دیگر فرمود دارهم فاّن عقولهم لا تبلغ 68
معلّی وقتی سّر امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فاش كرد گرفتار شد 71 - 72 روایت فامّا من كان من الفقهاء صائنا لنفسه الخ در این حدیث حضرت عسكری عَلَيْه اَلسَّلاَمُ علائم علماء مذموم را بیان می كند نعوذ باللّه گاهی ممكن است در بعضی ها پیدا شود و تقلیدش درست نشود 88 روایت اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الخ، روایت ابی اللّه ان یجری الاشیاء الّا باسبابها عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 90.
غوالی قال النبیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خذوا العلم من افواه الرجال 105
ص: 45
منیه المرید قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من قال انا عالم فهو جاهل 110 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مستأكل به علم را معنی می كند بالذی يفتی بغیر علم و لا هدی من اللّه لیبطل به الحقوق طمعاً فی حطام الدنیا، قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ من اجاب فی كل ما یسئل عنه لمجنون 117 در ضمن فرمایش امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و المفتی يحتاج الی معرفه معانی القران و حقایق السنن و بواطن الاشارات و الآداب و الاجماع والاختلاف و الاطلاع علی اصول ما اجمعوا علیه و ما اختلفوا فیه ثم حسن الاختیار ثم العمل الصالح ثمّ الحكمه ثم التقوی ثم حینئذٍ ان قدر در نسخه دیگر ثم الحکم ان قدر 121 عبداللّه بن سنان از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اجازه خواست كه مؤمن الطاق خدمتش برسد حضرت اجازه نداد و علت آورد به این كه محاجات او بدون اجازه امامش واقع می شود 137 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كبر مانع از دخول بهشت را ولو مثقال حبّه من خردل باشد، معنی می كند بانكار الحق حیث قال الراوی جعلت فداك انّ الرجل لیلبس الثوب او یركب الداّبه فیكاد یعرف منه الكبر قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لیس بذلك انّما الكبر انكار الحق 141 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اعرفوا منازل شیعتنا علی قدر روایتهم عناّ و فهمهم منّا 148 و استدل بعض الافاضل بهذا الخبر - من حفظ علی امتی اربعین حدیثاً - علی حجیّه خبرالواحد و توجیهه ظاهر 158 روایتی كه عامه از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نقل می كنند حدّث عن بنی اسرائیل و لا حرج، امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ معنی می كند به این كه هر چیزی كه در كتاب ذكر شده درباره آن ها نه هر دروغ را 159 امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اجازه می دهد حدیثی را كه از حضرتش شنیده از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نقل كند، و كذا نقل به معنی را اجازه می دهد در صورتی كه مخلّ نباشد 161 روایت افلا تعلّمت 180 تصریح شده در روایت به این كه عالمی که حضرت موسی مأمور شد از او علم
ص: 46
یاد بگیرد، وقتی به فكرش خطور كرد كه همه چیز در الواح به او تعلیم شده است، حضرت خضر بوده است 211 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یا سلمان لو عرض علمك علی مقداد لكفر یا مقداد لو عرض علمك علی سلمان لكفر 213 سمعت جعفر بن محمد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یقول ثلاثه كانوا یكذبون علی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ابوهریره و انس بن مالك و امرأه بیان یعنی عایشه 217 در روایت كشّی مختار را از دروغ بندان به امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ذكر كرده است(1) 217 بیان رواه (حدیث عمربن حنظله) = الصدوق فی الفقیه و ثقه الاسلام فی الكافی بسند لكنّه من المشهورات 222 بیان هذا الخبر - مرفوعه زراره - یدل علی انّ موافقت الاحتیاط من جمله مرجحات الخبرین المتعارضین، روایت فعلیك بهذا الرجل - زرارة 246 ارجاع الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ابایعفور را بر محمد بن مسلم و ارجاعه شعیب العقرقوئی الی الاسدی - ابابصیر - 249 عرض یونس الاحادیث عن الباقرین علیهما السلام، الی الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و انكاره عَلَيْه اَلسَّلاَمُ احادیث كثیرة منها 250 ارجاع الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الراوی الی يونس بن عبدالرحمن و الی ذكریا بن آدم المأمون علی الدنیا و الدین 251 بیوتنا منها ملیئی ضبط كرده است 253 فرمایش شیخ طوسی در عدّه در ذكر اقسام خبر واحد كه به آن ها عمل می شود 253 روایات من بلغ و بیان مجلسی (قدس سره) درباره آن ها 256 فی حدیث عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و اهرب من الفتیا هربك من الاسد و لا تجعل رقبتك للناس جسراً 260 فی حدیث شر الامور محدثاتها 263 و به (بقوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كل بدعه ضلاله) یظهر بطلان ما ذكره بعض اصحابنا تبعاً للعامه من انقسام البدعه بانقسام الاحكام الخمسه؛ زیرا كه البدعه
ص: 47
كل رأی او دین او حكم او عبادة لم یرد من الشارع بخصوصها و لا فی ضمن حكم عام 264 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سئل صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عن جماعه امّته فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جماعه امتی اهل الحق و ان قلّوا 265 روایت كل شئ مطلق، انّ الناس مسلطون علی اموالهم 272 روایت كل شی ء هو لك حلال حتى تعلم أنه حرام بعینه الخ 273 اقول لهذا الاصل = عدم الضرر = شواهد كثیرة من الاخبار مذكورة فی مواضعها و قد اورد كثیراً منها الكلینی فی باب مفرد 277 حدیث رفع 280 روایات زیادی كه در اصول تمسك به آنها شده در باب این ذكر شده و این ها و روایات دیگری با بحث در اطراف آن ها، حواله بجلد بیست و پنجم داده است 283 تشرف ابوحنیفه به محضر صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و سؤال آن حضرت از مسائلی 287 قیاس ابلیس مركب من قیاسین منطقین، و بیان ذلك 289 امام كاظم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید لعن اللّه [فلان](1) 306.
ابن ابی العوجاء در ضمن گفتگو با امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ادّعا كرد كه او هم خالق
ص: 48
می شود در جائی تغّوّط می كند و از آن کرم ها به عمل می آید قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ أ لیس خالق الشیء یعرف كم خلقه قال له بلی، قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فتعرف الذكر منها من الانثی و تعرف كم عمرها؟ فسكت 50 بل یظهر من الاخبار الكثیرة علو قدرهما و جلالتهما (محمد بن سنان و مفضل بن عمر) 55 بیان آقای طباطبائی در تصدیق مرسل مفضل بن عمر درباره توحید، و قوله ان اصل حدیث الاهلیلجه صدر من المعصوم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الّا انّه لم یخل من التحریف، و لكن المجلسی (قدس سره) یصدق كلیهما 56
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به مفضل می فرماید كسانی كه مایه علمی شان كم است و شكاك هستند، مثل آن ها مثل كوری می ماند که وارد خانه ای شود، در آن همه چیز از مأكول و ملبوس چیده شده و آن خانه را با اساس محكم بنا كرده اند و با فرش های عالی فرش كرده اند هر یك از آن ها را طبق عقل و حكمت درست كرده اند چون چشم ندارد و حكمت به خرج رفته را مشاهده نمی كند ممكن است وقتی به چیزی برخورد از روی نادانی مذمت خانه و صاحب آن را بكند 60
اعلم أن آلام البدن و أدواءه تخرج بخروج الشعر فی مسامه - مثاقب - و بخروج الأظفار من أناملها و لذلك أمر الإنسان بالنورة و حلق الرأس و قص
ص: 49
الأظفار فی كل أسبوع لیسرع الشعر و الأظفار فی النبات فتخرج الآلام و الأدواء [فی البدن] بخروجها، و إذا طالا تحیّرا و قل خروجهما فاحتبست الآلام و الأدواء فی البدن فأحدثت عللاً و أوجاعاً 77.
فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دلالت دارد بر این كه واضع در كار نیست و واضع لغات خود بشر است، و انّ الاوضاع تعیّنیه لاتعیینیه 82
چون چهارپایان غذا خوردنشان به وسیله دست نیست دهان آنها پائین قرار گرفت تا بتوانند اخذ غذا كنند 95.
دم حیوان روپوش برای فرج و دبر قرار داده شده، و علاوه چون زیر دم جای كثافات است به وسیله دم حیوانات را كنار می زند، و علاوه با حركت دادن دم استراحت می كند، و علاوه وسیله بلند كردن حیوان است وقتی كه خوابیده است، فرج چهارپایان را روشن قرار داده تا نر بتواند نزدیكی كند، و مثل انسان نیست كه از زیر هم بتواند استفاده كند، فیل چون مثل سایر چهارپایان گردن خم بشو ندارد، لذا خداوند خرطوم او را وسیله اخذ غذا قرار داده است. 96
ص: 50
فیل فرجش زیر شكم قرار داده شده فاذا هاجت للضراب ارتفع و برز حتَّي یتمكَّن الفحل من ضربها 96 - 97
امام می فرماید جهّال خیال می كنند كه زرافه از اجتماع فرس و جمل و بقره و نمر كه در كنار آب جمع می شوند، به عمل آمده است، و این فکر درست نیست؛ زیرا كه هر حیوانی با هر حیوان جفت گیری نمی كند، بلكه از حیوان شبیه خود استفاده می كند، چطور كه اسب بر خر واقع می شود استر به عمل می آید، و علاوه از ازدواج دو حیوان شبیه هم حیوان ثالث شبیه هر دو در همه بدن است، نه اینكه سرش شبیه یكي و پایش شبیه دیگری باشد 97 امام می فرماید ببین ای مفضل خداوند چطور چهارپایان را مطبوع قرار داده به این كه در وقت مردن مخفی می شوند، و در كمینگاه می روند، خاك كردن مرده به انسان در جریان قتل هابیل یاد داده شد؛ ولی این كار در حیوانات جبّلی است، ازاین رو در بیابان از این همه حیوانات مرده اثری نیست، و الّا همه جا را حیوانات بی جان پر می كردند، و بوی متعفن آن ها برای انسان امراض و وبا بار می آورد 99 در بیان مجلسی قدس سره است سمع (ولد الذئب من الضبع) لایموت حتف انفه كالحیّه، و عدوه اسرع من الطیر، و وثبته تزید علی ثلاثین ذراعاً 98 امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید گوزن وقتی مار را خورد خیلی تشنه می شود در آن حال آب نمی خورد تا سمّ در بدنش حركت نكند، و الّا در ساعت می میرد 100 امام
ص: 51
می فرماید قرمز را بشر به وسیله سگی كشف كرد كه، آن سگ در اطراف دریا گردش می كرد یك نوع از حلزون را خورد، دیدند رنگ قشنگی دارد پس آن را رنگ قرار دادند 109 از این كه امام می فرماید هر كدام از روز و شب در وقت در ازای آن از پانزده ساعت تجاوز نمی كند، معلوم می شود كه اصطلاح ساعت در آن زمان بود 118 فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حتی انّ احدهم ینسی انّه بشر 138.
می فرماید بلیّات برای هر دو دسته از صالحین و طالحین فایده دارد، امّا الابرار فلما لهم فی مفارقه هذه الدنیا من الراحه من تكالیفها و النجاة من مكارهها، و امّا الفجّار فلما لهم فی ذلك من تمحیص اوزارهم و حبسهم عن الازدیاد منها، مثل كار خدا در این موضوع، مثل چوبی می ماند كه از درختی به وسیله باد جدا شود و آن را صانع بردارد و در ضروب منافع استعمال كند، فكذلك یفعل المّدبر الحكیم فی الافات التی تنزل بالناس فی ابدانهم و اموالهم، فیصرّها جمیعاً الی الخیرة و المنفعه، خلاصه در این چند صفحه از توحید مفضل امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ درباره بلیّات و منافع آنها بحث می كند و جواب از اشكال های مختلف می فرماید 140.
امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در حدیث اهلیلجه معنی می كند قوی بودن خالق را به این كه خلق
ص: 52
عظیم مثل آفتاب و ماه زمین خلق كرده است، و الّا مقصود از قوی بودن خالق قوّة البطش المعروفه من الخلق نیست، و لو كانت قوّته تشبه قوّة الخلق لوقع علیه التشبیه و كان محتملاً للزیادة و می فرماید و كذلك قولنا العظیم و الكبیر كه به معنی خلق عظیم و خلق كبیر است 193.
و هكذا معنی اللطیف، امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تصریح دارد بوجود ما هو اصغر من البعوض و الذّرة، لایكاد تدركه الابصار و العقول لصغر خلقه من عینه و سمعه و صورته، لایعرف من ذلك لصغره الذَّكر من الانثی، و لا الحدیث المولود من القدیم الوالد، در این فرمایش از وجود حیوانات ذرّه بینی اخبار می كند، پیش از این كه از میكرب خبری باشد، دلالت فرمایش امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به عدم توقیت در اسماء تعالی 195
در بیان مرحوم مجلسی قدس سره فاذا قیل كیف خلق الاشیاء، فالمعنی الصحیح له كیف مخلوقاته لا انّه كیف كان فعله و ایجاده 197 در بیان مجلسی قدس سره و العجز نقص یحكم العقل ببرائه صانع مثل هذا النظام عنه 217 امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در جواب نامه اهل بصره كه از تفسیر «اللّهُ الصَّمَدُ»(1) سؤال كرده بودند، نوشت انّه
ص: 53
سبحانه قد فسّر الصمد فقال «اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ»(1) ثم فسّره فقال «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»(2) 223 امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از سؤال اهل فلسطین كه از تفسیر الصمد شده بود، هر حرف الصمد به یك معنی تفسیر می كند 224 امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یك شب جلو جنگ بدر حضرت خضر را در خواب می بیند، و می فرماید علّمنی شیئاً انصر به علی الاعداء، فقال قل یا هو یا من لا هو الّا هو، وقتی خواب را به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عرض كرد فرمود یا علی علّمت الاسم الاعظم 222 وقتی ثنوی به امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرض كرد انّی اقول انَّ صانع العالم اثنان فما الدَّلیل علی انّه واحد؟ فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قولك انّه اثنان دلیل علی انّه واحد لانّك لم تدَّع الثانیّ الاَّ بعد اثباتك الواحد، فالواحد مجمع علیه و اكثر من واحد مختلفٌ فیه 228 علی بن ابراهیم: «وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً»(3) كان قوم مؤمنون قبل نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فماتوا فخزن علیهم الناس، ابلیس برای این كه مردم مأنوس باشند، صورت آن ها را درست كرد، نسل بعدی به خیال این كه این ها معبود پدرانشان بود عابد صنم شدند 248 در ص 315 جلد یازدهم این موضوع را باز از علی بن ابراهیم نقل كرده است، و از قصص علماء نقل می كند كه حضرت ادریس با عبادت كنندگان این بت ها جنگید، یك عده شان هلاك شدند و بقیّه در شهرها متفرق شدند، هر كدام برای خود صنمی
ص: 54
درست كردند و اسم همان بت را روی صنم خود گذاشتند 251 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ ملكاً كان فی مجلسه فتناول الرّب تبارك و تعالی ففُقد فما یدری أین هو 265.
در ذیل بیان صدوق دارد: منهم (انبیاء) من بعث الی نفسه و منهم من بعث الی اهله و ولده و منهم من بعث الی اهل محّلته و منهم من بعث الی اهل بلده و منهم من بعث الی الناس كافه 273
امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می كند آیه معراج را به این كه ثم دنی من حجب النور فرای ملكوت السماوات، ثم تدّلی در صفحه قبل فرموده، التدلی القرب و النزول من علّو والامتداد الی جهه السفل، فنظر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من تحته الی ملكوت الارض، حتی ظّن صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی القرب من الارض كقاب قوسین او ادنی 314 امام ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در ضمن حدیثی می فرماید چون بر درخت مثمر ملائكه موكل هستند؛ ازاین رو نهی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عن التخّلی تحته 317 سوم تمام شد.
امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید بهشت و جهنم الیوم مخلوقتان و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در معراج داخل بهشت شد، باز می فرماید ما اولئك - منكرین خلق شدن - منّا
ص: 55
و لا نحن منهم، من انكر خلق الجنه و النار فقد كذّب النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و كذَّبنا، و لیس من و لایتنا علی شیءٍ و یخلّد فی نار جهنّم، قال تعالی «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آن»(1) 4 مجلسی در قول الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هذه الخمسه (آنچه در سوره لقمان ذكر شده) اشیاء لم یطَّلع علیها ملك مقرب و لا نبیٌّ مرسل و هی من صفات اللّه عزوجّل، می فرماید بیان «ای» بدون تعلیم اللّه تعالی و وحیه 82 قال الصدوق رحمه اللّه علیه اذا وصفنا اللّه تعالی بصفات الذات فانّما ننفی عنه بكلّ صفه منها ضدّها، فمتی قلنا انّه حیّ نفینا عنه ضدّ الحیاة و هو الموت، و متی قلنا علیمٌ نفینا عنه ضدّ العلم و هو الجهل، و متی قلنا سمیع نفینا عنه ضّد السّمع و هوالصمم، و متی قلنا بصیر نفینا عنه ضدّ البصر و هو العمی، و متی قلنا عزیز نفینا عنه الذلّه، و متی قلنا حكیم نفینا عنه ضد الحكمة و هو الخطأ و متی قلنا غنّی نفینا عنه الفقر، و متی قلنا عدل نفینا عنه الجور، و متی قلنا حلیم نفینا عنه العجله، و متی قلنا قادر نفینا عنه العجز، و لولم نفعل ذلك اثبتنامعه اشیاء لم تزل معه 70 قال فی موضع آخر و الدلیل علی ان اللّه عالم قادر حیّ بنفسه لا بعلم، و قدرة و حیوة هو غیره، انّه لو كان عالماً بعلم، لم یخل علمه من احد الامرین، امّا ان یكون قدیماً او حادثاً، فان كان حادثاً فهو جلّ ثنائه قبل حدوث العلم غیر عالم، و هذا من صفات النقص و كل منقوص محدث بما قدّمناه، و ان كان قدیماً وجب ان یكون غیر اللّه قدیماً و هذا كفر بالاجماع، و كذلك القول فی القادر و قدرته و الحّی و حیوته 71 تفسیر
ص: 56
علی بن ابراهیم در ذیل تفسیر اللّه یعلم ما تحمل كل انثی الایه كل مارأت المرأة من حیض فی ایام حملها زاد ذلك علی حملها 81 در جای دیگر عن احدهما یزداد بعدد الایّام التی رأت فی حملها من الدَّم، و غیر این روایت حدیث دیگر در این صفحه 91 قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما بعث اللّه نبیّاً الّا بتحریم الخمر، و أَن يُقّرَّ؟ بان اللّه یفعل ما یشاء و ان یكون فی تراثه الكندر 97 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید به جهت ردّ سارة وحی اللّه را بقوله أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ، كه این كلمه ردّ سَيُولَدُ لَكَ بود، مقدر شد كه اولادش چهارصد سال معذّب باشند، وقتی بنی اسرائیل ناله كردند دستور به موسی و هارون رسید كه بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات بدهند، صد و هفتاد سال تخفیف پیدا كرد، قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هكذا انتم لو فعلتم لفرِّج اللّه عنّا، فامّا اذا لم تكونوا فان الامر ینتهی الی منتهاه 118 از فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ استفاده می شود دو وقت زمین از حجت خالی شده است، بین حضرت آدم و نوح و بین عیسی و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حتی عدم امكان خلّو الارض من الحجه را، از دروغ سنّی ها می داند، مرحوم مجلسی قدس سره بیان می كند بعدم حجت ظاهر، لتظافر الاخبار بعدم خلّو الارض من حجه قطّ 122 قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ المشیّه من صفات الافعال فمن زعم ان اللّه لم یزل مریداً شائیاً فلیس بموحِّدٍ 145 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الكلام محدث كان اللّه عزَّ وجلَّ و لیس بمتكلِّم ثمَّ احدث الكلام 150.
ص: 57
در قوله تعالی انّ اللّه لیس بظلام للعبید، یا مبالغه مقصود نیست و یا این كه لكثرة العبید است(1)، سؤال ابوحنیفه از حضرت موسی بن جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ممّن المعصیت؟ جواب آن حضرت: لا تخلو من ثلاثه، یا معصیت از خداست برای شخص كریم مناسبت ندارد گناهی را كه خود كرده دیگری را معذّب كند، و یا از هر دو از ربّ و عبد است، بر شریك قوی مناسبت ندارد ظلم بر شریك ضعیف كند، پس ثابت می شود قسم ثالث و آن بودن معصیت است از عبد 4.
بیان اعلم ان لفظ القدری يطلق فی اخبارنا علی الجبری و علی التفویضی، و المراد فی هذا الخبر هو الثانی 5 در روایت فرق می گذارد بین ایمان و اسلام كه ایمان با معصیت صغیرة و كبیرة زایل می شود، مگر این كه دوباره توبه كند 32 امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می كند لاحول و لا قوه را، به لاحول عن معاصی اللّه الّا بعصمه اللّه و لا قوة لنا علی طاعه اللّه الّا بعون اللّه 24 و 75 بیان قول امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و لكان المذنب اولی بالاحسان 14 فرق گذاشتن امیرالمؤمنین
ص: 58
عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بین قضاء حتم و قدر لازم، و بین قضاء غیر حتم و قضاء غیر لازم، در جواب دادن آن حضرت از كسی كه سؤال كرد، اخبرنا عن خروجنا الی اهل الشام أ بقضاء من اللّه و قدر و خواندن سائل شعرهای معروف را «انت الامام الذی نرجو بطاعته الخ» 13 - 14 و 76 فان امّه من الامم لم تكن خالیهً من الفرقتین، حتی قیل انّ وضع النرد علی الجبر، و وضع الشطرنج علی القدر، و ذلك - الامر بین الامرین - انّ مبنی المبادی القریبه لافعال العباد علی قدرته و اختیاره، و المبادی البعیدة علی عجزه و اضطراره، فالانسان مضطّر فی صورة مختار كالقلم فی يد الكاتب و الوتد فی شق الحائط، و فی كلام العقلاء قال الحائط للوتد لم تشقّنی فقال سل من یدّقنی 82 مثالی كه آقای طباطبائی راجع به امر بین الامرین زده است پاورقی 83 قیل یا رسول اللّه رقیً یستشفی بها، هل ترّد من قدر اللّه فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّها من قدراللّه 87 قول المفید فی حق الصدوق لم یكن - الصدوق - ممّن یري النظر فیمیّز بین الحق و الباطل، و یعمل علی ما توجب الحجه 91 گفتگوی حضرت موسی با آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ درباره اكل شجرة منهیّه قال المحقق در جلد یازدهم ص163 باز این ذكر شده است، و محكوم كردن آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ او را 89 عن ابی الحسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ لله تعالی ارادتین و مشیّتین اراده حتم و اراده عزم 101.
یكی از قدریه وارد بر عبدالملك مروان شد در شام هر عالمی با او بود بحث كرد محكوم گشت، به عامل مدینه نوشت امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در حالی كه
ص: 59
حضرتش را نترسانی و هر حاجت دارد برآوری پیش من بفرست امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عذرخواه شد انّی شیخ كبیر لااقوی علی الخروج و هذا جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ابنی يقوم مقامی فوجهّه الیه، وقتی امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وارد عبدالملك شد به حساب صغر سّن و از ترس مغلوب شدن حضرتش حاضر نشد با قدری طرف حساب كند، لكن چون خبر تشریف فرمائی امام در شام پیچید مجبور شد، امام در مقام بحث بقدری گفت بخوان سوره حمد را تا رسید ب-«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعینُ»(1)، فقال جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قف من تستعین و ما حاجتك الی المؤنه [الْمَعُونَةِ] انّ الامر الیك، فبهت الذی كفر و اللّه لا یهدی القوم الظالمین 55 معانی ده گانه كل واحد از قضا و فتنه 107 - 110 امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در صفین سوار اسب پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ (مرتجز) شده بود 113 قال ابن عباس الاذن فی الایه الشریفه - و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجلاً - هو قضاء اللّه و قدره، فاّنه لایحدث شئی الّا بمشیّه اللّه و ارادته.
و الایه تدل علی ان المقتول میت باجله و ان تغییر الاجال ممتنع، انتهی 137 عن ابی عبداله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان اللّه تعالی لم یجعل للمؤمن اجلاً فی الموت یبقیه ما احّب البقاء، فاذا علم من انه سیأتی بما فیه بوار دینه قبضه الیه تعالی مكرهاً، قول امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ مع كل انسان ملكین یحفظانه فاذا جاء القدر خلَّیا بینه و بینه، و ان الاجل جنةٌ حصینةٌ، 140
ص: 60
و قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ . من یموت بالذنوب اكثر ممن یموت بالآجال 140.
امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در جواب سائل كه می گوید انّهم یقولون ان النوم بعد الفجر مكروه لاّن الارزاق تقسّم فی ذالك الوقت؟ می فرماید روزی ها تقسیم شده است، آنچه بین الطلوعین تقسیم می شود فضل اللّه است و ذلك قوله و اسئلوا اللّه من فضله 147 حاشیه آقای طباطبائی مربوط به دو قسم بودن روزی تكوینی و تشریعی 149 قال الطبرسی فی تفسیر قوله تعالی غلبت علینا شقوتنا، ای شقاوتنا و هی المضرة اللاحقه فی العاقبه، و السعادة المنفعه اللاحقه فی العاقبه، و المعنی استعلت علینا سیئاتنا التی او جبت لنا الشقاوة 153.
قال امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تعتلج النطفتان فی الرحم الخ، ای اصطرعوا فیه، ایعاذ منه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الی وجود الحیوانات الصغار الحّیه فی النطفه «پاورقی» 155
مجلسی قدس سره گوید از اینكه از نسخه كتاب توحید صدوق از روایتی يك سطر افتاده است، ما سوء ظن به صدوق پیدا می كنیم، نگارنده گوید در پاورقی، حق را به جانب صدوق داده، و گوید اشتباه در نسخه مجلسی قدس سره بوده، و نسخه صحیح توحید مثل نسخه كافی است 156 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان اللّه اذا اراد
ص: 61
بعبد خیراً أخذ بعنقه فادخله فی هذا الامر ادخالاً، در روایت دیگر و كّل به ملكاً فاخذ بعضده فادخله فی هذا الامر 198 در ذیل روایت دیگر طیّب روحه فلا یسمع معروفاً الّا عرفه، و لا منكراً الّا انكره، ثم یقذف اللّه فی قلبه كلمه یجمع بها امره 203 حاشیه آقای طباطبائی راجع به اینكه اضلال اللّه و كل ما یرجع الیه وقتی به عنوان مجازات گناهان شد چه اشكال دارد، كما لایخفی 207 روایت معروفه عالم ذّر از كتاب علل الشرایع و اختصاص مفید 227 و 228 روایتی است مفصل در این كه او زار شیعه را روز قیامت مخالفین حمل خواهند كرد، و حسنات آن ها مال این ها خواهد بود، مرحوم مجلسی قدس سره می فرماید مما یصعب علی القلوب فهمه، و توجیه می كند كه ائمه نفاق سبب شده اند برای گناهان شیعه، و آقای طباطبائی می فرماید ما مسئله نقل اعمال را در جلد دوم المیزان بحث كرده ایم در سوره انفال هم بحث می كنیم، علت این كه چرا بعضی از شیعه در عین این كه معصیت كار است باز راه فلاح دارد می رود، و بعضی از آنها (مخالفین) در عین این كه كارهای نیك انجام می دهند در جاده ضلالت هستند، فارق محبت و بغض ائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است 228 تا 234 و روایت دیگر ص 246
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود من علامه المؤمن ان تكون فیه الحدّة در وقتی فرمود كه یكي از اصحاب را گفتند كه حدّت دارد، و فرمود علّت حدّت این بود كه وقتی به اصحاب الیمین امر كردند كه داخل آتش شوند آنها اجابت كردند، و
ص: 62
این حدّت اثر آن آتش است به آن ها رسید، امّا اصحاب شمال چون داخل آتش نشدند، لذا مخالفین وقار دارند 241
مجلسی قدس سره راجع به اخبار طینت بیانی ندارد و می گوید من متشابهات الاخبار و معضلات الاثار فقط فرمایشات علماء را در این باره نقل می كند 260 مرحوم شیخ مفید توجیه می كند روایات اشباح و عالم ذّر و خلق ارواح قبل از ابدان و روایت انّ الارواح جنود مجندة فما تعارف منها ائتلف الخ، وردّ می كند اخبار خلق ارواح قبل از ابدان را به این كه خبر واحد است، و آیه شریفه و اذ أخذ ربّك من بنی آدم را غیر حسن توجیه می كند، مرحوم مجلسی(قدس سره) در مقام ایراد می فرماید ظواهر آیات و اخبار مستفیضه را با این وجوه سخیفه نمی شود ردّ كرد 267 قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اعقم اللّه اصلاب قوم نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و ارحام نسائهم اربعین عاماً فانقطع نسلهم فغرقوا لا طفل فیهم، عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی حدیث قال تعالی ما ترددت عن شیء انا فاعله ما ترددت فی قبض نفس المؤمن یكره الموت و اكره مساءته و لابّد منه 283
عزیر النّبی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی تورات را عن ظهر قلبه نوشت بنی اسرائیل گفتند عزیر بن اللّه وقتی این پیغمبر از خدا پرسید از علت تعمیم بلا اطفال را، دستور رسید به صحرا برود، در هوای گرم زیر درختی خوابید، مورچه ای او را گاز گرفت
ص: 63
پایش را زمین كشید خیلی از مورچه ها را كشت، فهمید این مثلی بود (یك مورچه اذیت كرد در حالی که خیلی از آن ها را كشتی برای مصلحت، پس گاهی مصلحت تقاضا می كند خیلی ها كشته شوند) خدا فرمود بخواهم وقتی عذابی بفرستم وقتی می رسد كه عمر طبیعی اطفال تمام شود، فماتوا اولئك بآجالهم و هلك هؤلائی بعذابی 286
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اطفال شیعه را حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ تربیت می كند 289 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یحضّنهم ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و تربّیهم سارة فی جبل من مسك و عنبر و زعفران، این روایت از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم نقل شده، در روایت دیگر است اگر یكي از پدر و مادرش یا بعضی از اهل بیتش جلوتر فوت كرده به او می دهند تا غذایش بدهد، و گرنه تحویل حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ می دهند غذایش می دهد تا پدر یا مادر یا یكي از اهل بیتش بیاید 293 در حدیث معراج است كه خود حضرت ابراهیم خواستار شد مباشر اطفال شیعه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در بهشت باشد 290 احادیث رفع 304
در باب علّت خلق العباد و تكلیفهم راجع به آیه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»(1) كه بحث كرده تفسیر یعبدون به یعرفون نیست 310 -
ص: 64
315
مَلكی در طرف راست انسان است و امیر بر دست چپی است و تا هفت ساعت طرف شمال را از نوشتن سیئّته منع می كند، (هفت ساعت مطلق است و مقیّد به شب و روز نیست) وقتی دو مؤمن بخواهند با هم حرف بزنند ملكین برای اینكه شاید حرف سرّی داشته باشند كنار می روند، و عالم السّر خودش می شنود، نماز صبح را در اول وقت هر دو ملك از شب و روز می نویسند 321 سجّل ملكی است آنچه را كه همه ملائكه نوشته اند، سر سال او همه نوشته ها را می نویسد، او سر سال اعمالی را كه سیصد میلیون ملك نوشته اند دوباره می نویسد 322 روایتی در فضیلت زیارت مؤمنین همدیگر را و در آن است: خف اللّه كانّك تراه فان كنت لاتراه فانّه یراك الخ 323 در شبانه روزی بر آدمی بیست ملك موظف است(1) و كیفیت وداع ملك موكل بر اعمال انسان او را وقتی که اجل انسان برسد 324
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به سدیر می فرماید انّ و لیَّنا لیعبد اللّه قائماً و قاعداً و نائماً و حیّياً و میّتاً، سدیر گوید نائماً و میّتاً چه معنی دارد امام شرح می دهد كه ولیِّ ما خواب می رود همین كه وقت نماز رسید دو ملكی كه در زمین خلق شده اند و
ص: 65
هنوز آسمان نرفته اند نزد او نماز می خوانند تا ولیِّ ما بیدار شود، ثواب نماز ملكین بر ولیِّ ما نوشته می شود، و امّا عبادت میّتاً وقتی ولیِّ ما مرگش محقق شد ملكین او می روند به آسمان، بعد از سؤال و جواب خدا به آن ها دستور می دهد عند القبر نماز بخوانند، در جلد 6 ص 152 دارد كه تمجید و تسبیح و تهلیل و تكبیر بكنید مرا، تا قیامت و ثواب نماز آنها مال ولیِّ ما می شود، و این لطف خدا از بركت نعمت تبعّیت از محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و ولایت اهل بیت عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ است، و در صفحه 173 جلد ششم دارد كه وقتی روز قیامت شود مركبی می آورند و سوارش كنند و وارد بهشت اش كنند و در بهشت خادم او باشند، 328
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یوحی اللّه الی الحفظه لاتكتبوا علی عبدی المؤمن عند ضجره شیئاً 328
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّ العبد اذا اذنب ذنباً ثم علم انّ اللّه عزوجل یطلع علیه غفرله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اذا دخل اهل الجنّه الجنه باعمالهم فأین عُتقاء اللّه من النّار 5 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قال اللّه من اذنب ذنبا فعلم انّ لی ان اعذّبه و انّ لی ان اعفو عنه [عفوت عنه] 6 عدّه عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قال ینادی مناد یوم القیامة تحت العرش یا أمة محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما كان لی قبلكم فقد وهبته لكم، و قد بقیت التبعات بینكم فتواهبوا و ادخلوا الجنه برحمتی 7 فی حدیث عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و لاینقطع الحجه من الارض الّا اربعین یوماً قبل یوم القیمه، فاذا رفعت الحجه اغلقت ابواب التوبه 18 قضّیه بهلول
ص: 66
النباش و فیه قوله تعالی خطاباً لرسوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اتاك عبدی تائباً فطردته فاین یذهب و الی من یقصد و من یسأل أن یغفر له ذنباً غیری؟ 26 روایت معروفه كسی كه برای تطهیر می رفت و صدای مغنیّات همسایه را می شنید، امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آیه «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ»(1) را بر آن خواند، در آن است كه امام فرمود احمد اللّه و سله التوبه من كلّ ما یكره 34 فی حدیث عن الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اللّه افرح بتوبه عبده حین یتوب، من الرجل الذی راحله خود را با هرچه روی آن بود در زمین قفر گم كرده پس از مأیوسی آن را پیدا كند 38 و در روایتی كه در ص40 است قید در شب ظلمانی هم است، فرمایش امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خطاباً لمحّمد بن مسلم فایّاك ان تقنّط المؤمنین من رحمه اللّه، وقتی عرض كرد گناه می كند و استغفار می كند باز گناه می كند و توبه می كند، و مراراً این كار را انجام می دهد، و فرمود هر وقت مؤمن به توبه عود كند خدا هم به استغفار عود می كند، و انّ اللّه غفور رحیم یقبل التوبه و یعفو عن السیئات 40
قال المجلسی قدس سره و اصحابنا یوافقونهم - المعتزله - علی الفوریّه - للتوبه لكنّهم لم یذكروا هذا التفصیل فیما رأیته من كتبهم الكلامیّه و المراد من التفصیل انّ من اخّر التوبه عن الكبیرة ساعه واحدة فقد فعل كبیرتین، و ساعتین اربع كبائر الاوّلتان و ترك التوبه عن كل منهما، و ثلاث ساعات ثمان كبائر و هكذا 48 و العلّه التی من اجلها سمیّت مِنًى مِنًى، انّ جبرئیل قال هناك لابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ
ص: 67
تمّن علی رّبك ما شئت فتمنّی ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی نفسه ان یجعل مكان ابنه اسماعیل كبشاً یأمرُهُ بِذِبحِه فداءً له، فاعطی مناه 97 در فرمایش امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در علت تحریم ارنب، و ما یكون منها من الدم كما یكون من النساء لانّها مسخ 99 امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید در قتل، بیّنه بر مدعی علیه است، و تعلیل می كند بر احتیاط، لاّن من یشهد علی انّه لم یفعل قلیل 102 فرمایش مولی در خطبه قاصعه، راجع باختبار اللّه الاولین و الاخرین باحجار لاتضّر و لاتبصر و لا تسمع، فجعلها بیتها الحرام الذی جعله للناس قیاماً 114 دعوات الراوندی عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ المسلم اذا ضعف من الكِبَر یأمر اللّه الملك ان یكتب له فی حاله تلك ما كان یعمل و هو شابّ نشیط مجتمع، قال ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث و ینبغی لصاحب الخمسین ان یكون کمن هو فی النزع 120 اشكال حضرت ابراهیم هل رأیت حبیباً یمیت خلیله، جواب خداوند به وسیله ملك الموت، هل رأیت حبیباً یكره لقاء حبیبه 127 تقاضای حضرت ابراهیم از ملك الموت كه خود را طوری كه بر سر محتضر فاجر حاضر می كند نشان بدهد، ملك الموت گفت لاتطیق، وقتی نشان داد فغشی ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 143 وقتی جمعی مشغول حرف زدن هستند و یك دفعه همه ساكت می شوند، و آن ساعتی است كه ملك الموت در آن لحظه آن ها را ملاحظه می كند 144 امام می فرماید در حین موت به دوستان ما بشارت بنعیم الابد، و به دشمنان ما بشارت بعذاب الابد می دهند، و صنف دیگر امر آن ها مبهم است، و هو المؤمن المسرف علی نفسه لا یدری ما یؤل الیه حاله، بعد تشویق به عبادت خدا می كند، و در آخر روایت دارد
ص: 68
فاّن من المسرفین من لا تلحقه شفاعتنا الّا بعد عذاب ثلاثمأة الف سنه 154
از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال می شود گاهی بعضی از مؤمنین را می بینیم كه به ناراحتی جان می دهند، و در مقابل، بعضی از كفّار در حال خنده جان می دهند جواب فرمود: آن ناراحتی كفّارة ذنوب مؤمن است كه خدا را نقّیاً ملاقات كند، و كافر هم بعضی از كار نیكی را كه انجام داده در آن حال جزایش می دهد که، هیچ حق دیگری نداشته باشد انّ اللّه عدل لا یجور 153
امام زین العابدین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود روز عاشورا هر اندازه فشار زیاد می شد، امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و بعضی از خُلَّص اصحابش رنگشان باز می شد؛ لیكن حال بعضی از اصحاب عادی حضرت متغیّر می شد، بعضی از اصحابی كه رنگشان متغیّر می شد به بعضی دیگر گفت نگاه كن چقدر رنگ امام بهتر می شود، امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمایشی را فرمود مضمونش این است كه شماها از زندان - دنیا - به قصر منتقل می شوید، و دشمنانتان از قصر به زندان منتقل می شوند، و مرگ پلی است كه هر كس را به جای خود می رساند الخ 154 در ضمن روایتی «وَ اللَّهِ إِنَ الْقَبْرَ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ» 159.
ص: 69
عن زین العابدین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال اللّه عز و جل ما من شی ء أتردد عنه ترددی عن قبض روح المؤمن یكره الموت و أنا أكره مساءته، فإذا حضره أجله الذی لا یؤخر فیه بعثت إلیه بریحانتین من الجنة تسمى إحداهما المسخیة و الأخرى المنسیة فأما المسخیة فتسخیه عن ماله - ترک - و أما المنسیة فتنسیه أمر الدنیا. 152
و مثله عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در اوّل آن دارد لو انّ مؤمناً اقسم علی ربّه عز و جل ان لا یمیته ما اماته ابداً ولكن اذا حضر اجله الخ 153 در ضمن فرمایش رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فوالذی نفس محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بیده لو یرون مكانه - میّت - و یسمعون كلامه لذهلوا عن میتّهم و لبكوا علی نفوسهم، تا اینكه فرمود و هو ینادی يا اهلی و یا ولدی لا تلعبنَّ بكم الدنیا كما لعبت بی، فجمعت المال من حلّه و غیر حلّه، ثم خلّفته لغیری فالمهنأ له و التبعه علیّ فاحذروا مثل ما حلّ بی 161.
ملك الموت با پانصد نفر ملك برای قبض روح مؤمن كه خدا از او راضی است حاضر می شوند، و هر كدام یك نوع وعده ای می دهد كه دیگری نداده است، و ملائكه دو صف می بندند، وقتی ابلیس آن حال را دید صیحه می كشد، و لشگر خود را مذمت می كند كه چرا غافل شدید تا به این مقام رسید، جواب
ص: 70
می دهند ما كوتاهی نكردیم لیكن فعالیت ما در او كاره نشد 161.
خطبه نهج البلاغه راجع به مرگ [لا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لا يَتَّعِظُ مِنْهُ ... وَ أَسْلَمُوهُ فِيهِ إِلَى عَمَلِهِ وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ] 164.
عن ابی عبداله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان المیّت اذا حضره الموت اوثقه ملك الموت، و لولا ذلك ما استقّر، محقق گوید لاحول و لا قوة الا باللّه 166
حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به اذن خدا حضرت یحیی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را زنده كرد، گفت چه می خواهی گفت می خواهم با من مأنوس شوی، چطوركه در حال حیات مأنوس بودی، جواب داد یا عیسی ما سكت عنّی حرارت الموت، و انت ترید تعیدنی الی الدنیا و تعود علیّ حرارة الموت الخ 170.
رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مع خیار اصحابهم، در بالین محتضر حاضر می شوند، و سفارش او را به ملك الموت می كنند و پیش از اینكه روح او از بدن مفارقت كند ارواح مقدسه تشریف
ص: 71
می برند به روض الجنان، وقتی محتضر آن ها را در روض الجنان مشاهده می كند، تقاضای قبض روح به فوریت می كند تا به آن ها لاحق شود، و وقتی جنازه به قبر رسید می بیند كه ارواح مقدسه جلوتر در آنجا حاضرند، و بر نكیر و منكر سفارش می كنند، و وقتی در حال احتضار بر ملك الموت سفارش كردند، ملك الموت گوید چطور ارفاق نكنم بمن ذلك ثوابه، و هذا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و اعزّته زوّاره، و اگر مرگ وسیله رسیدن بر جنان نبود لما تناولت روحه، و نكیر و منكر گوید: لولا انّ اللّه یرید اظهار فضله لمن بهذه الحضرة من الملائكه، لما سألناه 173
استعمال كلمه فهلّم جراً در كلام امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 183 تفسیر قوله تعالی و ان من اهل الكتاب الاّ لیؤمننّ به قبل موته، در چهار حدیث قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لیس من احد من جمیع الادیان یموت الّا رأی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حقّاً من الاولین و الاخرین، قال ابوعبداللّه ان الشیطان لیأتی الرجل من اولیائنا عند موته یأتیه عن یمینه و عن یساره لیصده عمّا هو علیه فیأبی اللّه ذلك و كذلك قال اللّه یثبّت اللّه الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیوة الدنیا و فی الاخره 188.
روح مؤمن را ارواح مؤمنین استقبال می كنند و یبشرونه بما اعدَّ اللّه له جلّ ثناؤه من النعیم 197وقتی كه مؤمن را در قبر گذاشتند و از طرف بهشت دری
ص: 72
باز كردند و وسعت در قبر دادند ثم یقال له نم نومه العروس، و علاوه در این روایت كه حنوط و كفن از بهشت با حلّه زرد رنگی برای مؤمن از بهشت می رسد 198
تفسیر عمّ یتسائلون بولایه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، صخر بن حرب آمد از رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سؤال كرد یا محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هذا الامر لنا بعدك ام لمن؟ قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الامر بعدی لمن هو منّی بمنزله هارون من موسی، فانزل اللّه تعالی عمّ یتسائلون الخ 216
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای اینكه دخترش رقیّه از ضمّة قبر نجات بیابد روی قبر او ایستاد و دستهایش را بلند كرد و چشمانش آب ریخت 217.
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در دفن سعد بن معاذ، انّی لأعلم انّه سیبلی و یصل البلی الیه و لكن اللّه یحبّ عبداً اذا عمل عملاً احكمه 220 روایات معروفه مربوط به علت عذاب القبر 221 و 222.
از بصائر الدرجات نقل می كند به لسان فارسی حرف زدن آن كسی كه امیر
ص: 73
عَلَيْه اَلسَّلاَمُ او را زنده كرد(1) 230
گفتگوی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با فاطمه بنت اسد وقتی كه او را در قبر گذاشتند و جواب فاطمه از سؤال های رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ص232 عبدالملك مسخ شد و وزغ گردید و لم یدروا به الّا اولاده و الامام الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، و اولادش صورت سازی كردند و دفن كردند و الّا بعد از وزغ شدن مخفی شد 235 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای فاطمه بنت اسد با هفتاد تكبیر نماز خواند برای این كه هفتاد صف ملك بود 241 قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من اتمّ ركوعه لم یدخله وحشه القبر 244 روی عن ابن عباس عذاب القبر ثلاثه اثلاث ثلث للغیبه و ثلث للنمیمه و ثلث للبول 245. قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء، و انّما تنقلون من دار الی دار، و انّها (النفوس) فی الارض غریبه، و فی الابدان مسجونه محقق گوید شاید انّها عبارت صدوق باشد 249 نشان دادن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را بعد از
ص: 74
شهادتش بر ابوبكر، آوردن معاویه با زنجیر خدمت امام سجاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 247 و 248 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من صلّی عَلَيَّ مرة صلَّيت علیه عشراً الخ 254 محاكمه مجلسی قدس سره بین صدوق و مفید و اثبات حقانیت صدوق و این كه قول بخلق ارواح قبل از ابدان خبر واحد نیست بلكه مستفیضه است 255
سئل ابوبصیر عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ أ یفلت من ضغطَه القبر احد؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نعوذ باللّه منها، ما اقلّ من یفلت من ضغطه القبر، بعد امام داستان گریه كردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در بالای قبر رقیه دخترش كه عثمان او را كشت، و هكذا داستان سعد بن معاذ جلو می كشد، نعوذ باللّه و نستجیر منه 261 امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید در قبر از محض ایمان و محض كفر سؤال می شود، قال قلت فبقیّه هذا الخلق؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یلهون و اللّه عنهم ما یعبأ بهم 262.
در فرمایش مجلسی (قدس سره) و لایبعد ان یصل الیه (روح) الآلام ببعض ما یقع علی الابدان الا صلیّه لسبق تعلّقه بها، و بذلك یستقیم جمیع ما ورد فی ثواب القبر و عذابه و اتساع القبر و ضیقه و حركة الروح و طیرانه، و زیارته لاهله و رؤیه الائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ .
فالمراد بالقبر فی اكثر الاخبار ما یكون الروح فیه فی عالم البرزخ، بل لا یبعد القول بتعلق الروح بالاجساد المثالیه عند النوم ایضاً 271
بل یمكن ان یكون للنفوس القوّیه اجساد مثالیه كثیرة، كائمتنا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و بذلك تتم حضورهم عند كل میّت 271
است كه، شمس و قمر در جنان خلد و نار خلد نیست 285
قال وهب و مقاتل یأجوج و مأجوج من ولد یافث بن نوح ابی الترك و قال السدّیّ الترك سریّه من یأجوج و مأجوج خرجت تغیّر فجاء ذوالقرنین فضرب السّد فبقیت خارجه، و قال قتادة انّ ذا القرنین بنی السّد علی احد و عشرون قبیله و بقیت منهم قبیله دون السدّ فهم الترك، و قیل انّه - السدّ - و راء در بند و خزران من ناحیه ارمنیّه و آذربیجان، ان شاء اللّه نگفتن یأجوج و مأجوج، وقتی ظهورشان بشود ان شاء اللّه خواهند گفت 298.
عبداله بن الحارث سئل عن الاحداث بعد القائم (عج) قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یا ابن الحارث ذلك شیءٌ ذكره موكول الیه، و انّ رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عهد الیّ ان لا اُخبر به الّا الحسن و الحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، در ضمن حدیثی فاذا اطلعت الشمس من مغربها آمن الناس كلّهم فی ذلك الیوم 312 در ضمن حدیثی فاذا جاء اشراطها و هو قیام القائم(عج) فتحه اللّه (سدّ یاجوج و مأجوج) لهم و ذلك قوله تعالی «حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ»(1) 313
ص: 77
در حدیثی الترك و صقالبه(1) و یأجوج و مأجوج و الصین من یافث بن نوح، در خبر بعدی دارد كه الناس ولد آدم ما خلا یأجوج و مأجوج، مجلسی قدس سره می فرماید روایتی كه دلالت دارد یأجوج و مأجوج از ذرّیه آدم است اقوی سنداً است 314 تحقیق آقای طباطبائی ان الاخبار داله علی إفناء الاشیاء و اما تتها بمعنی نزع الروح من كلّ بدن ذی روح، و امّا بطلان الارواح و اعدام النفوس من اصلها یوم القیمه فلا دلیل علیه، و یدل علی ذلك روایه 12 باب فیفسّر الاهلاك و الافناء بالاماته و القتل 326 محقق گوید روایت 15 باب نصّ است در فناء روح در وقتی كه به صور بدمند 330 مرحوم مجلسی قدس سره به یك طرف نمی تواند جازم شود = من فناء الروح عند النفخ و عدمه، = لتعارض الظواهر ولی آقای طباطبائی تقویت می كند عدم را، و در این بحث ایشان سه حاشیه دارند دو تایش مقدم شد و سومی در صفحه 336.
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ والذی نفسی بیده ما من الناس احد یدخل الجنه بعمله، قالوا و لا انت یا رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و لا انا(2) الخ 11
ص: 78
از فخر رازی در جواب اشكال آكل و مأكول مخصوصاً اگر انسانی انسان دیگر را بخورد اشدّ اشكالا می شود، جواب! اجزاء اصلیه مأكول یصیر فضلیّاً من الاكل، و الاجزاء الاصلیه للاكل هی ما كان قبل الاكل، و اللّه بكلّ شئ علیم یعلم الاصلی من الفضلی، و فسّر قوله تعالی «ضَرَبَ لَنا مَثَلاً»(1) ای جعل قدرتنا كقدرتهم، این دو قدرت را مثل هم قرار داده است، محقق گوید مرحوم مجلسی قدس سره در ص 37 آیه و اذ قال ابراهیم را مربوط به این اشكال دانسته و حدیث 12 باب شاهد این مطلب است 23 حاشیه آقای طباطبائی انّ ابراهیم سئل ربّه كیفیه احیاء الموتی، لا أصل الاحیاء، و بین الامرین فرق 36.
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در جواب این كه جلوداً غیرها همان جلد خودش است، و جلد دیگری نیست كه لازم بیاید عقاب جلدی كه گناه نكرده است، فرمود هی هی و هی غیرها و مثال می زند ازخشتی كه بشكنی و دوباره گل كنی و خشت سازی فهی هی و هی غیرها 38 و 39 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تنوقوا فی الاكفان ای تجوّدوا فانكم تبعثون بها، و باز می فرماید طینت اصلی انسان در قبر مستدیره
ص: 79
می ماند حتی يخلق منها كما خلق اوّل مرّة 43
بوعلی به عقیده خود برای جسمانی بودن معاد دلیل ندارد، در كتاب نجات و شفاء می گوید از طرف شرع چون سیدنا و مولانا محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آورده است می باید قبول كرد(1) 50
كلام علامه دوانی و امام غزالی می رساند: كه داخل شدن روح بر این بدن در قیامت ولو این كه این بدن به حسب شخص غیر بدن اول است، لیكن این اندازه مضرّ نیست، و ما ورد من النصوص من كون اهل الجنه جرداً مرداً و كون
ص: 80
ضرس الكافر مثل جبل احد، و قوله تعالی «كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ»(1) یعضد ذلك، و لا یبعد ان یدل ایضاً قوله تعالی «أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم»(2) الی ذلك، و لا یقال ان المثاب و المعاقب غیر من عمل الطاعه و ارتكب المعصیة، قلنا العبرة فی ذلك بالإدراك و انّما هو للرّوح بواسطه الآلات و هو باق بعینه، و كذا الاجزاء الاصلیه من البدن و كلام آقای طباطبائی در حاشیه صفحه 38 مؤید این حرف هاست، و داخل شدن روح بمثل بدن تناسخ ممنوع نیست از 48 تا 53
علامه مجلسی قدس سره فرموده الاحوط الالتزام بالحشر الجسمانی الذی تواتر به النصوص و علم ضرورة و عدم الخوض فی امثال ذلك اذ لم نكلّف بذلك، و ربّما افضی التفكر فیها الی القول بشیء لم یطابق الواقع، و لم نكن معذورین فی ذلك 53
قال الطبرسی در تفسیر «وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(3)، كما روی فی حدیث طویل الا لا یغلَّنَّ احد بعیراً فیأتی به علی ظهره یوم القیمه له رغاء،
ص: 81
الّا لا يَغُلَّنَّ احد فرساً فیأتی يوم به علی ظهره له حمحمةٌ فیقول یا محمّد یا محمّد یا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فأقول قد بلّغت قد بلّغت قد بلّغت فلا أملك لك من اللّه شیئاً 68
در تفسیر و لقد جئتمونا فردی طبرسی و اسواتاه گفتن را از عایشه نقل می كند، وقتی فرمود صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یحشرون حفاة و عراتاً غرلاً و الغرل جمع الاغرل و هو الاغلف 69
ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال یخرج قائمنا اهل البیت یوم الجمعه و تقوم القیمه یوم الجمعه، در روایت جلوی عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تقوم الساعه یوم الجمعه بین الصلوتین - الظهر و العصر - 59
فی تفسیر یوم تبدّل الارض غیر الارض قال الباقر و الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تبدل الارض خبزة نقیّه یأكل الناس منها حتی يفرغ من الحساب، قال اللّه تعالی و ما جعلنا هم جسداً لایأكلون الطعام 72 از جمله تفاسیر سجلّ للكتب سجلّ اسم كاتب النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ گفته شده است 75 در تفسیر «وَ يَقُولُ الْكافِرُ یا لَيْتَنی كُنْتُ تُراباً»(1) و قال المقاتل ان اللّه یجمع الوحوش و الهوام و الطیروكل شیء غیر الثقلین فیقول من رّبكم فیقولون الرحمن الرحیم، فیقول لهم الرّب بعد ما یقضی
ص: 82
بینهم حتی يقتصّ للجمّاء من القرناء: انّا خلقناكم و سخّرناكم لبنی آدم و كنتم مطعین ایام حیوتكم، فارجعوا الی الذی كنتم كونوا تراباً فتكون ترابا، كافر وقتی آن تراب دید، می گوید یا لیتنی كنت فی الدنیا علی صورة خنزیر رزقی كرزقه، و كنت الیوم فی الاخره تراباً، و قیل ابلیس است قائل این قول، وقتی بر آدم از تراب بودن را عیب گرفت، وقتی كرامت آدم و ولده المؤمنین را، گوید یا لیتنی الخ 91 در تفسیر قوله تعالی «ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَریم»(1)، انّما ذكر تعالی الكریم دون سائر اسمائه و صفاته، لاّنه كَاَن لقنّه الاجابه حتی يقول غرّنی كرم الكریم 94 در تفسیر قوله تعالی «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»(2) قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اتدرون ما اخبارها؟ قالوا اللّه و رسوله اعلم، قال اخبارها ان تشهد علی كل عبد و امه بما عمل علی ظهرها، تقول محلّ كذافی يوم كذا و كذا 97 روایات داله تبدل الارض خبزة بیضاء، در بعضی از روایات دارد كه راوی می گوید مؤمنین از خوردن مشغول نیستند؟ امام در جواب می فرماید اهل آتش با آن همه ناراحتی مشغول از خوردن نیستند، و استدلال می كند با آیه «وَ نادى أَصْحابُ النَّارِ أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفیضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُما عَلَى الْكافِرین»(3) 101
روایت 15 دلالت دارد مقصود از هفت آسمان همان هفت تا بودن است
ص: 83
103 وقتی هشام وارد مكه شد و امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را معرفی كردند، گفت همان شخصی است كه اهل عراق مفتون اویند؟ كسی را خدمت امام فرستاد تا از غذای اهل محشر سؤال كند، وقتی جواب شنید كه نان گندم خوب، دوباره پرسید چرا مشغول از خوردن نباشند؟ جواب از آیه «أَفیضُوا عَلَيْنا»(1) شنید خاموش شد 105و 106 تفسیر «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَت»(2)، در روایت قال: تحوّل البحار التی هی حول الدنیا كلّها نیراناً 107 زندیق از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال كرد یحشر الناس عراةً؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بل یحشرون فی أكفانهم، و خدائی كه قادر است بدن ها را زنده كند قادر است كفن ها را هم به حال اولی برگرداند، در آخر روایت فرمود مردم در محشر صد و بیست صف خواهند شد، در ص 130 دارد كه اهل الجنه صد و بیست صف خواهند بود هشتاد صفش امّت من خواهد بود، 109
در روایت دیگر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در جواب فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود، كفن ها پوسیده ولی نور مؤمنین مانع از دیده شدن عورت آن هاست(3) 111
ص: 84
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ارض القیامه نار ما خلا ظلَّ المؤمن فانّ صدقته تظلُّه 120 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یحشر الناس یوم القیامه متلازمین فینادی مناد ایها الناس انّ اللّه قد عفی فاعفوا، قال فیعفو قوم و یبقی قوم متلازمین، قال فترفع لهم قصور بیض فیقال هذا لمن عفا فیتعافی الناس 121
«هر کسی که از قبرش بلند می شود، گوید خدایا رحمم کن، در جواب گفته می شود، اگر در دنیا رحم کردید رحم می شوید» روی انه اذا کان یوم القیامه ینادی کل من یقوم من قبره اللّهم ارحمنی، فیجابون لئن رحمتم فی الدنیا لترحمون الیوم 121
ص: 85
وقتی آیه «وَ جی ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»(1) نازل شد، رسول خدا گریه اش گرفت و غیر امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نتوانست از علت گریه سؤال كند 124
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی حدیث اذا كان یوم القیامة تقاد جهّنم بسبعین الف زمامٍ، بید سبعین الف ملك، فتشرد شردةً لو لا انّ اللّه تعالی حبسها لأحرقت السماوات و الارض(2) 126.
قال ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ القیامة عُرس المتقین 176.
ص: 86
قال ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ اللّه ما اعتذر الی ملك مقرّب و لا الی نبیّ مرسل الّا الی فقراء شیعتنا الخ و روایتی هم در صفحه قبل است 182
«یا لَيْتَنی كُنْتُ تُراباً»(1)؛ یعنی علویّاً أتوالی أبا تُرابٍ عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 194 در ضمن حدیثی در فضیلت شیعه الا و ان لكل شیء اماماً و امام الارض ارض یسكن فیها الشیعه 204 در آخر روایت دارد امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید: خطابا للشیعه و اللّه لَلّه اشّد حباً لكم منّی فأَعینونا علی ذلك بالورع و الاجتهاد و العمل بطاعته 205 روایت دلالت دارد مؤمن را با تشریفات زیاد وارد بهشت می كنند، در شرح نهج البلاغه خوئی (ره) هم است 172 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مَنْ سَأَلَ النَّاسَ وَ عِنْدَهُ قُوتُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ لَيْسَ عَلَى وَجْهِهِ لَحْمٌ، عن علیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ يَأْكُلُ بِهِ النَّاسَ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ وَجْهُهُ عَظْمٌ لَا لَحْمَ فِيهِ 222
مقام و فضیلت علمائی كه شیعیان را از جهالت نجات می دهند، در روز قیامت 224 - 227 قبول كردن شیخ بهائی تجسم اعمال را و انكار مرحوم مجلسی قدس سره 228 تا 230 ذكر صفت براق كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ روز قیامت هم سوار آن می شود 235 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یا ایها الناس انّ العربیّه لیست باب والد و انّما
ص: 87
هو لسان ناطق فمن تكلّم به فهو عربی الخ 239 بیان مرحوم فیض راجع به میزان در حاشیه 242 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما یوضع فی میزان امرئٍ یوم القیامة أفضل من حسن الخلق 249 امام زین العابدین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید میزان برای اهل اسلام است و الّا مشركین یحشرون الی جهّنم زمراً، در حدیثی عن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ»(1) وَ «خَفَّتْ مَوازِينُهُ»(2)؛ فانّما یعنی الحساب توزن الحسنات و السیئات فالحسنات ثقل المیزان و السیئات خفّه المیزان 250 فرمایش صدوق در اعتقادات حساب انبیاء را خدا مستقیماً می رسد، و حساب اوصیاء به عهده انبیاء، و حساب امم به عهده اوصیاء خواهد بود، و اللّه تبارك و تعالی هو الشهید علی الانبیاء و الرسل، و هم الشهداء علی الاوصیاء، و الائمه شهداء علی الناس، لیكون الرسول شهیداً علیكم و تكونوا شهداء علی الناس الخ 251 توجیه شیخ مفید ثقل میزان را بكثرة استحقاق الثواب، و خفّه آن را بقلّه الطاعات نه این كه دو كفّه داشته باشد كه اهل حشو گفته اند قال المجلسی قدس سره فنحن نؤمن بالمیزان و نرّد علمه الی حمله القرآن و لانتكلف علم ما لم یوضح لنا بصریح البیان، و اللّه الموفق و علیه التكلان 252 - 253 مؤمن فقیر فوری از حساب آزاد می شود، در حالی كه ثروتمندی كه با او در پای حساب بود بعد از آن كه در مقام حساب به اندازه ای كه، چهل شتر بخورد سیر شود عرق بریزد، وارد بهشت شود فقیر از او پرسد چه چیز تو را تأخیر انداخت؟ گوید طول الحساب
ص: 88
ما زال الشیء یجیئنی بعد الشیء یغفر لی بعد گوید تو كیستی؟ فیقول أنا الفقیر الذی كنت معك آنفاً فیقول لقد غیّرك النَّعیم بعدی 259 قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در مقام حساب خداوند گناهان بنده مؤمن را به او معلوم می كند و می بخشد، حتی ملك مقرب و نبیّ مرسل را هم از گناه بنده مؤمن مطلع نمی كند، طبق نقل دیگر حتی بعضی از گناهان را به خود مؤمن هم معلوم نمی كند، و یقول لسیئاته كونی حسنات، «فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»(1) محقق گوید حمداً له ثم شكراً له الحمدلله الذی جعلنی من الشیعه 260 روایت دلالت دارد كه ساعات شبانه روزی بیست و چهار است 262 قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّما یداق العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدرما آتاهم من العقول فی الدنیا 267 شخصی به حضرت صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از بعضی از اخوان شكایت كرد مشكیّ عنه گفت، ایشكونی ان استقصیت حقی؟ قال فجلس عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مغضباً ثم قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كانك اذا استقصیت لم تسئ؟ أ رأیت ما حكی اللّه و یخافون سوء الحساب، أخافوا اللّه أن یجور علیهم؟ الخ 266 الروایات الداله علی حشر الحیوانات، در بیان مجلسی قدس سره 276 روایت أ فلاتعلّمت حتی تعمل 285 روز قیامت وقتی از حضرت نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شاهد بخواهند برای ابلاغ رسالت، خاتم النبیّن صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را شاهد می گیرد، بعد خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می آید و طلب ادای شهادت می كند، محّمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ امر می كند به جعفر و حمزه كه بروند و شهادت بدهند، فقال ابوعبداللّه فجعفر و حمزه هما الشاهدان للانبیاء بما بلغّوا، فقلت جعلت فداك فعلیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ این هو،
ص: 89
فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هو اعظم منزله من ذلك 283 روز قیامت در مقام منت گذاری به بنده ای نعمت هائی را كه به او داده است می شمارد و بنده اش اقرار می كند كه همه را خدا داده است، و گوید و قد كنت اسئلك الجّنه، قال فیقول الا فانّی منجّز لك ماسألتنیه هذه الجنّه لك مباحه ارضیتك؟ فیقول المؤمن نعم الخ 289 كسی را به حساب می رسند هیچ حسنه ای ندارد، می گویند فكر كن حسنه ای داری؟ بعد از فكر گوید فلان بنده ات آب برای وضویش از من خواست دادم، دستور می دهد داخل بهشت اش كنید 290 ثواب كسی كه قرآن یاد اولادش بدهد 292 از جمله سوره ای كه در شب جمعه خوانده می شود و ثواب برای آن ذكر شده سوره كهف و سوره الم تنزیل است 294 روایات در فضیلت دفن در حرمین و بین الحرمین، از جمله كافی عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من دفن فی الحرم أمن من الفزع الاكبر، قلت له من برِّ الناس و فاجرهم قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من برّ الناس و فاجرهم، روایت هفت «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» خواندن سر قبر مؤمن اطلاق دارد 302 عن السجّاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من حمل اخاه علی رحله بعثه اللّه یوم القیامة الی الموقف علی ناقه من نوق الجّنه یباهی به الملائكه، قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من كظم غیظاً و هو یقدر علی امضائه حشا اللّه قلبه أمناً و إیمانا یوم القیامة، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ أطولكم قنوتاً فی الدنیا أطولکم راحه یوم القیامة فی الموقف، عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الا بشّروالمشّائین فی الظلمات الی المساجد بالنور الساطع یوم القیامة 303 عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انا عند المیزان یوم القیامة فمن ثقلت سیئاته علی حسناته جئت بالصلوة علّیَّ حتی اُثقل بها حسناته، عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من قبّل ولده كتب اللّه له حسنه و من فرّحّه فرّحّه اللّه یوم القیامة و من علّمه القرآن دُعی بالابوین فكسیا حُلّتین یضیء من نورهما وجوه
ص: 90
اهل الجنّة، روایت قوله تعالی ما منعك اذا مرضت ان تعودنی الخ 304 خلعتی كه به قاری قرآن می دهند از ظاهر لفظ در می آید كه مقصود عامل و قاری است نه تنها قاری، و ثواب كسی كه زیاد بخواند، او تعاهده بمشقه من شدة حفظه 305 روایت هذا بتعلیمكما ولدكما القرآن و بتصییركما ایاه بدین الاسلام الخ 306 امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در جواب كسی كه خیال می كرد در قرآن تناقض است كه در جائی می فرماید «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ»(1)، و در جای دیگر و «قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكین»(2)، و امثال این ها می فرماید: كه مواقف مختلف است در هر موقفی حالشان یك طور می شود، در ضمن می فرماید: ثم یجتمعون فی موطن یبكون كه اگر این گریه ها بر اهل دنیا معلوم می شد، از كار می ماندند، تا كه می فرماید فلایزالون یبكون حتَّي یبكون الدم نعوذ باللّه و نستجیر منه 314 در آیه «وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ»(3) امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید یعنی بالجلود ههنا الفروج، قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و لیست تشهد الجوارح علی المؤمن انّما تشهد علی من حقت علیه كلمه العذاب، فاّما المؤمن فیعطی كتابه بیمینه 318 بیان و تحقیق مجلسی قدس سره در انّ الصلوة تنها عن الفحشاء و المنكر كه مقصود از صلوة امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است، فحشاء و منكر ابوبكر و عمر است، و ذكر اللّه
ص: 91
هو الائمه، این تحقیق درباره روایت مفصله ای كه دارد قرآن به صورتی وارد مشحر می شود بیان كرده، و در آن روایت عظمت قرآن را معلوم می كند 322 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ المؤمن ینظر بنور اللّه و یسمع بسمع آخر، و لذا ورد المؤمن اعظم حرمه من الكعبه و القرآن، فرمایش مجلسی قدس سره در ضمن آن تحقیق 323 سه روایت درباره خطاب روز و شب كه من روز قیامت بر تو شاهد هستم 325 فی حدیث قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فالنار و الجنّه یومئذٍ اسمع لی و لعلّیٍ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من العروس لزوجها، فهی قول اللّه تعالی القیافی جهّنم كل كفار عنید، و در این حدیث است یا معشر الخلایق غضّوا ابصاركم حتی تَمُرّ بنت حبیب اللّه الی قصرها 336 عقد و تزویج علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بین اهل الجّنه و بین اهل النار 337 الاشارة الی حدیث مصارعه امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مع الشیطان و غلبته عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 340.
اوّل کسی که وارد بهشت می شود امام علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است؛ روایات دالّه به این كه اوَّل من یدخل الجنّة علی بن ابی طالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لاّنه صاحب لِواء رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و صاحب اللّواء هو المتقدم 4 و 6
رسیدن جنابت بر علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و آوردن جبرئیل ابریقی از آب كوثر و تعریف كردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درختانی كه در كنار نهر واقع شده است: (دوازده هزار درخت
ص: 92
هر درختی سیصد و شصت شاخه دارد)، وقتی اهل بهشت طرب بخواهند بادی می وزد از هر بوته ای يك نوع صدا شنیده می شود الخ 26
در ضمن فرمایش نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لو قد قمت المقام المحمود لشفّعت فی ابی و امّی و عمّی و اخ كان لی فی الجاهلیّه بیان كون الاخ فی الجاهلّیته ای قبل البعثت لاینافی كونه مؤمناً، محقق گوید در حدیث پنجاهم تتمه هم دارد: فطلب الیَّ أن أطلبَ الی ربِّي ان یهبه لی 36 در آیه «وَ اتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَ لا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ»(1)؛ قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یشفع بها بتأخیر الموت، و لایؤخذ منها عدلٌ لا یقبل فداء مكانه یمات و یترك هو، و قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و هذا یوم الموت، و الّا در قیامت شفاعت و فداء قبول است نصابّ فدای شیعه می شوند شرح 44 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّ الجنّ و الانس یجلسون یوم القیامة فی صعید واحد 47 قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لا تسألوهم الحوائج فتكونوا لهم الوسیله الی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی القیامة و روایت دیگری مثل این 55 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اذا كان یوم القیامة و نصب الصراط علی جهّنم لم یجز علیه الّا من كان معه جواز فیه و لایت علی بن ابی طالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 68 عن مجمع البیان انّ قوله تعالی «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(2) تدلّ علی ان الجنه مخلوقه الیوم لانّها لا تكون معدة الّا و هی مخلوقه 83 رازی هم دلالت آیه را تصدیق می كند 84.
ص: 93
در تفسیر قوله تعالی «عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلین»(1) و قیل متقابلین فی الزیارة اذا تزاوروا استوت مجالسهم و منازلهم و اذا افترقوا كانت منازل بعضهم أرفع من بعض 88.
عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما من حسنه الّا و لها ثواب مبیّن فی القرآن الّا صلاة اللیل، فان اللّه عزّ اسمه لم یبيّن ثوابها لعظم خطرها «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین» 93 و 126
در تفسیر اصحاب الجنّه الیوم فی شغل، و قیل شغلوا بافتضاض العذاری، محقق گوید در روایت هم رسیده (ص 124) 94 سئل صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عن اكل اهل الجّنه و ان الذی ياكل و یشرب له الحاجه؟ فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عرق یفیض مثل ریح المسك، فاذا كان ذلك ضمر له بطنه محقق گوید در روایت دیگر دارد لانّ غذائهم رقیق لا ثقل فیه (ص 136) و قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی جواب من سئله: اذا كان الخادم كاللؤلؤ
ص: 94
المكنون، فكیف المخدوم: ان فضل المخدوم علی الخادم كفضل القمر لیله البدر علی سائر الكواكب، 102
قال بعض ان الغلمان لیس لهم مشقّه بل لهم السرور، لاّن الدار لیس دار محنة 102
انّها - الحور - تقول لزوجها و عزّه ربّی ما أری شیئاً فی الجنّه احسن منك فالحمدلله الذی جعلنی زوجك و جعلك زوجی، قال الزجاج قوله تعالی «لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَان»(1)؛ دلیل علی انّ الجّنی يغشی كما یغشی الانسی، و قال ضرّه انّها دلیل علی ان للّجنّ ثواباً و ازواجاً من الحور، فالانسیات للانس و الجنّیات للجنّ، و فی الحدیث ان المرأة من اهل الجنّه یري مخّ ساقها من وراء سبعین حلّه من حریر 104 فی قول ابی عبداللّه وقتی دو مؤمن كه تفاوت درجه دارند خواستند همدیگر را ملاقات كنند بالائی می تواند پائین بیاید ولی پائینی حق بالا رفتن را ندارد، ولکنّهم اذا احبّوا ذلك و اشتهوه التقوا علی الاسرة 106 فرمایش امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه بهشت و جهنّم فعلاً مخلوق هستند و منكرین آن منكر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هستند كه، در لیله المعراج داخل آن شد، حتی نطفه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از میوه رطب بهشتی است كه، آن شب خورد و حتی منكر مخلّد در جهنم
ص: 95
می شود 119 سئل الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عن اوّل ما یأكلون اهل الجنّه اذا دخلوها قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من كبد الحوت التی علیها الارض، در روایت دیگر سؤال می شود عن اهل الجنّه كیف صاروا یأكلون و لا یتغوطون امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نمونه ای از دنیا، بچّه در شكم مادر مثال می زند 122 عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قوله تعالی «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ»(1) 125.
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث هذا (شنیدن صدای درخت بهشتی) لمن ترک السَّماع فی الدُّنیا من مخافة اللّه (شنیدن صدای درختی بهشتی مخصوص کسانی است که در دنیا از صدای حرام دوری می کنند) 127
در حدیثی و حولها - الحور - وُصفاؤها 129 حدیثی در فضیلت دوستی و زیارت همدیگر رفتن برای خدا 132 استدال علی بن ابراهیم به آیه و «عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى»(2) بخلق الجنّه 133 گریه ام ایمن برای عدم نثار در عروسی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و جواب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه خدا به درخت طوبی امر كرد فنثرت الخ 142 آنچه بر ابواب بهشت و جهنم نوشته شده 144 امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در رّد یونس مولی آل یقطین كه می گفت بهشت خلق نشده است، قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كذب فاین جنّه
ص: 96
آدم،رضوان عده ای را در بهشت كه موقع داخل شدن آن ها را ندیده بود، سؤال می كند در جواب می گویند فانّا قوم عبدنا اللّه سرّاً فأدخلنا اللّه سرّاً 146 تمسك منكر خلق الجنّه بر حدیثی كه، نصّ در عكس مقصود است حاشیه 177 فی قوله تعالی «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ»(1) كانت هذه الشجرة و جنسها تحمل البُرّ و العنب و التین و العناب و سائر انواع الفواکه و الثمار و الاطعمه، به خلاف سایر الاشجار كان كل نوع یحمل نوعاً من الثمار، فلذلك اختلفت الحاكون بذكرالشجرة فقال بعضهم هی بُرَّة و قال آخرون هی عنبه و قال آخرون هی عُنَّابةٌ 179 در لیله المعراج پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بعضی از قصور جنان را بلا شرف عالیه دید، جبرئیل در جواب عرض كرد هذه قصور المصلین فرائضهم الذین یكسلون عن الصلوة علیك و علی آلك بعدها، فان بعث مادّة لبناء الشرف من الصلوة علی محمد و اله الطیّبین، بنیت له الشرف 180 و قد ورد عنهم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كل شیء من الدنیا سماعه اعظم من عیانه، و كل شیء من الاخرة عیانه اعظم من سماعه 191 ثواب خیلی خیلی زیاد برای ساختن یك وجب مسجد و یا مؤذن بودن در مسجدی برای خدا 193 وقتی جهّنم پر شود بهشت عرض می كند یا رب به من هم وعده پر كردن دادی، پس خلقی خلق می شود، آنجا هم پر می شود (بدون این كه دنیا را ببینند) مضمون روایت 198 و الظاهر أنه لم یذهب الی هذا القول السخیف - عدم خلق الجنّه و النار - احد من الامامیّه الّا ما ینسب الی السید الرضی 205 دلیل بر مخلوق بودن بهشت و جهّنم 206.
ص: 97
حدیث مفصلی در كیفیت مُردن مؤمن، تا این كه روز قیامت وارد بهشت شود دستور می دهد خداوند كه ای ملك الموت با اعوان خود برو سراغ فلان بنده ام كه برای من نفس خود را خیلی به زحمت انداخته است، روحش را بیار تا راحتش كنم، ملك الموت اوّل مژده رضایت حضرت احدیت می دهد، و سلام هم می كند، و رضوان خازن بهشت آب بهشتی می آورد، تا وارد بهشت شود تشنه نخواهد شد 207
وقتی از قبر برای قیامت برخواست ملكین كه در دنیا با او بردند ینفضان التراب عن وجهه و عن رأسه، وقتی در ظلّ عرش می ایستد دستور می رسد عبدی إقرء کتابک، مضطرب می شود فیقول الجبار هل زدنا علیک سیئاتک و نقصّنا من حسناتک؟ فیقول یا سیدی بل أنت قائم بالقسط، فیقول عبدی اما استحییت و لا راقبتنی و لا خشیتنی فیقول سیدّی قد أسأت فلاتفضحنی فانّ الخلایق ینظرون الیَّ فیقول الجبّار و عزّتی يا مسیء لا أفضحك الیوم، تا این كه می فرماید فكلَّما عیَّره بذنب قال سیّدی لَسعیی الی النار احبّ الیَّ من ان تعیِّرنی 211 دو نفر كه عملشان در دنیا مطابق هم است، یكي در بهشت دیگری را در مقام بالاتری می بیند، از خدا سوال می كند فیقول تعالی سألنی و لم تسألنی، ثم قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سلوا اللّه و اجزلوا فانّه لا یتعاظمه شیء 221 استدلال به آیه «أُعِدَّتْ
ص: 98
لِلْكافِرِينَ»(1) علی ان النار مخلوقه الان و كذلك الجنّه بقوله تعالی «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(2) 235 قال الطبرسی وقودها الناس - حطبها الناس و الحجارة و الظاهر ان المرادبها اصنامهم المنحوة الحجارة 235 «فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ»(3) - بعد عنها 239 فی قوله تعالی «وَ الَّذینَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ»(4) الخ عن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما زاد على أربعة آلاف فهو كنز أدِّي زكاته أو لم تؤَدَّ و ما دونها فهو نفقةٌ. 243.
عن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ أن جهنم «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ»(5) أطباق بعضها فوق بعض و وضع إحدى یدیه على الأخرى فقال هكذا و انّ اللّه وضع الجنان علی العرض و وضع النِّيران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم و فوقها لظی، و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحیم و فوقها السعیر و فوقها الهاویة در روایت كلبی به ترتیب دیگر 246
ص: 99
یشوی الوجوه - ینضجها عند دنوّه منها و یحرقها، توجیه و ان منكم الّا واردها بمعنی الاشراف علیها 248 توجیه دیگر بمعنی الدخول لكن یكون علی المؤمنین برداً و سلاماً كما كانت علی ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یقول النار للمؤمنین یوم القیامة جز یا مؤمن فقد اطفأ نورك لهبی 249 فی قوله تعالی «فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ»(1) و قیل یجعل لهم ثیاب نحاس من نار، و هی اشدّ مایكون حّراً 252 فی قوله تعالی «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ»(2) ، قال الحسن هذا آخر كلام یتكلم به اهل النار ثم بعد ذلك یكون لهم شهیق كشهیق الحمار، «قالَ اخْسَؤُا فِيها»(3) - ابعدوا بعد الكلب فی النار - و هذه اللفظه - زجر للكلاب و اذا قیل ذلك للانسان یكون للاهانه المستحقه للعقاب 253 فی قوله تعالی «سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً»(4) قال عبید بن عمیر انّ جهّنم لتزفر زفرة لایبقی نبیّ و لاملك الّا خّر لوجهه 254 و فی قوله تعالی «وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقا»(5) معناه و اذا القوا فی النار فی مكان ضیّق یضیق
ص: 100
علیهم كما یضیق الزج فی الرمح فی الحدیث انّهم یستكرهون فی النار كما یستكره الوتد فی الحائط، قوله تعالی «إِنَّ عَذابَها كانَ غَراماً»(1) ای لازماً ملحّاً دائماً غیر مفارق 255 فی قوله تعالی «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ»(2) عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خطابً لابن ثمانیه عشر سنه(3) 257 روی ان اللّه یجّوعهم - اهل النار - حتی ينسو عذاب النار من شدة الجوع فیصرخون الی مالك فیحملهم الی تلك الشجرة - الزقوم - 258 بین تقاضای اهل جهنم از مالك كه خدا مرگشان بدهد - لیقض علینا ربّك، و بین قول مالك انّكم ماكثون، هزار سال فاصله خواهد شد 264 تفسیر «أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ»(4) برسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و علّی عن ابی سعید الخدری عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 266 قیل له صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یوم فتح مكّه الا تنزل دارك فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فهل ترك لنا عقیل من دار، لانّه باع دور بنی هاشم لما خرجوا الی المدینه، 266 قوله تعالی «هَلْ مِنْ مَزِيدٍ»(5) قال انس طلبت جهّنم الزیادة و قال مجاهد المعنی معنی الكفایه ای لم یبق مزید لامتلائها، و یؤید
ص: 101
ذلك قوله تعالی «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ»(1) و باز روایت 267 مؤید است 267 «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ»(2) آلانی الذی انتهت حرارته و قیل الحاضر 268 اهل شرك وقتی باهل توحید در جهنم ایراد گرفتند خداوند به ملائكه دستور شفاعت می دهد و هكذا به نبیّین و مؤمنین عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 279 قوله تعالی و یأتیه الموت من كل مكان محقق گوید دیدم در باب النار حالا معلوم نیست در قسمت تفسیر بوده یا روایت كه سكرات مرگ می بیند ولكن مرگش نمی رسد، عن ابی عبداله فی قوله تعالی «لابِثینَ فیها أَحْقابا»(3)؛ الا حقاب ثمانیةُ أحقاب و الحقبة ثمانون سنة و السنة ثلاث مأئة و ستُّون یوماً و الیوم «كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»(4) در ص 295 دارد هذه فی الذین یخرجون من النار 283.
سئل امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عن كلام اهل النار فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بالمجوسیّه 286
ص: 102
فی قوله تعالی «وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ»(1) قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یسرّون الندامة فی النار اذا رأوا ولیَّ اللّه یكرهون شماته الاعداء 294 كافری كه در بنی اسرائیل به همسایه مؤمن خود خوبی می رسانید، خداوند در جهنم یك بیتی از طین برای او درست كرد، فكان یقیه حرّها و یأتیه الرزق من غیرها، گریه كردن كوهی وقتی كه از حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شنید «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(2) كه نكند آن كوه هم از آن حجاره باشد، و فرمایش نبی اكرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه مقصود حجاره كبریت است و ساكت شد 297 حدیث حبّ علیّ حسنه لایضر معها شیء الخ 301 كا، كان ابوالحسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اذا امر بشیء من البقل یامر بالاكثار منه و من الجرجر(3) [الجرجیر] فنشتری له و كان یقول عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما احمق بعض الناس یقولون انّه ینبت فی وادی جهنم فاللّه یقول «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(4) فکیف ینبت البقل 306
عن ابی عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خلقت النار یوم الثَّلاثاء قلت فالاربعاء؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بنیت اربعة اركان للنَّار، در روایت دیگر لان النار خلقت یوم الاربعاء نهج
ص: 103
البلاغه اعلمتم انّ مالكاً اذا غضب علی النار حطم بعضها بعضاً لغضبه، و اذا زجرها توثبت بین ابوابها من زجرته 307
روایتی كه حضرت علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ آمدند و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را گریان دیدند برای زن های امّت كه، در شب معراج جایگاه آن ها را در آتش دیده بود، از عیون اخبار الرضا(1) عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 309
ص: 104
ص: 105
ص: 106
هفت طایفه از علماء كه هر كدام در یك دركی از آتش هستند، نعوذ باللّه نقل از خصال 310 بیان الاعرابیان كه در حدیث ذكر شده اولی و دومی هستند، و انّما سماهما بذلك لانّهما لم یؤمنا قطّ، و در روایت اسم بولس الذی نصّر النصاری هم آمده 311 دعای سید ساجدین بعد از نماز شب در خصوص آتش جهّنم كه، دارد و من نار نورها الظلمه 324.
بیان مرحوم مجلسی قدس سره: اصول فلسفه با اكثر آنچه شرع فرموده جور نیست، اگر اهل فلسفه گاه بیگاه حرفی مطابق شرع زده اند، روی ترس از مؤمنین زمان خود گفته اند، فهم یؤمنون بافواههم و تأبی قلوبهم و اكثرهم كافرون، و مثال هائی هم برای عدم تطبیق زده است رضوان اللّه علیه 328
وقتی ملائكه در جهنم كسی را عذاب كنند خطاباً به ملائكه گوید أ ما ترحمونی؟ قال فیقولون یا شقیُّ كیف نرحمك و لایرحمك ارحم الراحمین، 320
ص: 107
روایت مفصلی كه هفت صفحه است در خصوص كسی كه مستحق جهنم است، و كیفیت مرگ و دخول جنهم 320
فی قوله تعالی «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ»(1) حتی لایحسد بعضهم بعضاً، ان راه أرفع درجه منه 330 قوله تعالی «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ»(2) عن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انا ذلك المؤذن 331 سئل العالم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عن مؤمنی الجنّ یدخلون الجنه؟ فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لا ولكنّ لله حظائر بین الجنّة و النار یكون فیها مؤمنو الجنّ و فُسّاق الشیعة 335 روایت مجیئ الموت بصورت الكبش ثم یذبح بین الجنّة و النار 345 بیان مرحوم مجلسی قدس سره به این كه بهشت و عرش نزدیك به زمین می شود، فیكون سقف الجنّه العرش، و تتحول البحار نیراناً، فیوضع الصراط من الارض الی الجنّه و ذلك للذی يظهرلی من الایات و الاخبار الخ 334 فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه هر كدام از اهل بهشت و جهنم با نیّت خود خالد هستند 347 روایت درباره خالدین فیها مادامت السّماوات و الارض الّا ما شاء ربّك در باب، 26 این باب شاهد بیان آقای طباطبائی باشد، و در روایت هفتم امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ استثناء را از خلود نمی گیرد و قائل این قول را جاهل در تفسیر می داند، بلكه می خواهد بفرماید
ص: 108
که اگر خدا خواست شقی را در دنیا سعید و سعید را شقی می كند 348.
فی حدیث لو قام القائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ لبدأ بهؤلاء المخالفین قبل الكفار 360
كا: فی الصحیح عن الحارث بن مغیره قال قلت لابی عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من مات لا یعرف امامه مات میته جاهلیّه؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نعم، و فسّره عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به جاهلیت كفر و نفاق و ضلال 362 قال المجلسی قدس سره اقول القول بعدم خلودهم - المنافقین - فی النار نشأ من عدم تتبعهم الاخبار، و الاحادیث الداله علی خلودهم، متواتره او قریبه منها 365 قال الصدوق قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من شك فی كفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو كافر، و قال الصدوق ایضاً انّ منكر واحد من الائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ منكر النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من انكر واحداً منهم فقد انكرنی و بیان شیخ مفید (ره) در تأیید این مطلب 366 و قد روت العامّه و الخاصّه متواتراً من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیّه 368 (جلد 27،ص 41 و جلد 40، ص 167)
الروایات الداله علی ان آدم ابا البشر آدم هشتمی است كه در زمین آمده، و لا و اللّه ما خلت الجنّه من ارواح المؤمنین منذ خلقها، و لا خلت النار من ارواح الكفار و العصاة منذ خلقها، و بعد از آن كه اهل بهشت و جهنم در جای خود
ص: 109
قرار گرفت، خیال می كنید انّ اللّه لایعبد فی بلاده و لا یخلق خلقاً یعبدونه و یوحدونه 376، (جلد 25، ص25 و جلد 27، ص41)
روایتی كه می فرماید خدا الف الف عالم و الف الف آدم خلق كرده بین آن و روایت سابق تهافت نیست؛ زیرا كه آن مربوط به ارض است، و این یكي مربوط بارض و غیر ارض از كرات دیگر است، پس حرف زمین شناسان كه می گویند ما علائمی پیدا می كنیم كه از تاریخی كه شما برای حضرت آدم - حدود شش هزار سال - ذكر می كنید زیادتر است وارد نیست، بلكه روایت اوّلی تأیید حرف آن ها را می كند پاورقی 375
تمت مطالعه هذا المجلد فی صبیحه یوم الخمیس 26 ربیع المولود 1397 و 26 اسفندماه، 1355 اللّهم اجعل عواقب امورنا خیراً بحق محمد و اله الطاهرین.
و انّما قلنا انّ الوصف بحقیقه الاستهزاء غیر جایز علیه تعالی، لاّنه عكس اوصاف الحكیم و ضدّ طرائق الحلیم، و لذا قلنا یجازیهم علی استهزائهم بارصاد العقوبه لهم، فسمّی الجزاء علی الاستهزاء باسمه و قال تعالی اللّه یستهزی بهم پاورقی 2 تفسیر امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث كالغمامه التی كان یظلّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بها فی اسفاره، و كالشجرتین المتباعدتین اللتین تلاصقتا فقعد خلفهما لحاجته ثم
ص: 110
تراجعتا إلى أمكنتهما كما كانتا 175 روی عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّما ضرب اللّه المثل بالبعوضة، لاّن البعوضه علی صغر حجمها دو عضو هم از فیل زیادتر دارد، فی قوله تعالی و لا تشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً
عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كان لهم مأكلة على الیهود فی كل سنة فكرهوا بطلانها بأمر النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فحرفوا لذلك آیات من التوراة فیها صفته، و ذكره فذلك الثمن الذی أرید فی الآیة مجمع البیان جلد یك صفحه 95 «علمای یهود برای اینکه غذای سالی یک مرتبه پیش مریدها می خورند تعطیل نشود، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را انکار کردند» 64
فی قوله تعالی «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً» عن الفّراء و كان تضع المرأة علی قبلها النسعة - الحبل العریض - در حال طواف و این شعرها می خواند: الیوم یبدو بعضه او كلّه - فرج - و ما بدا منه فلا احلّه 94 و روی أن النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كان اذا صلی فی المسجد الحرام قام رجلان من بنی عبد الدار عن یمینه فیصفران و رجلان عن یساره یصفقان بایدیهما فیخلطان علیه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ صلاته، فقتلهم اللّه جمیعاً ببدر، حضرت عزیر تورات را با تعلیم حضرت جبرئیل املاء كرد گفتند ابن اللّه 97
ص: 111
فی قوله تعالی «ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ»(1)، هذا الاستفهام معناه التفظیع والتهویل كما یقول الانسان لمن هو فی أمر یستوخم عاقبته: ماذا تجنی على نفسك؟ و قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یرید بذلك عذاباً ینزل من السماء علی فسقة أهل القبلة فی آخِر الزَّمان 102
[«أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ»(2) هذا استفهام إنكار و تقدیره أ حین وقع بكم العذاب المقدر الموقت آمنتم به أی باللّه أو بالقرآن أو بالعذاب الذی كنتم تنكرونه فیقال لكم الآن تؤمنون به «وَ قَدْ كُنْتُمْ بِهِ»(3) أی بالعذاب «تَسْتَعْجِلُونَ»(4) من قبل مستهزءین]
ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می كند عباد صالحین را در آیه «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ»(5) الخ باصحاب المهدی عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ و در پاورقی نوشته است كه در مجمع البیان در این
ص: 112
باره روایات از عامه هم نقل كرده است(1) 126
رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر مضر نفرین كرد گرفتار گرسنگی شدند حتی أكلوا الكلاب و الجیف و العظام المتحرقة 128
روی انّهم - اهل مكه - قحطوا حتی اكلوا العلهز(2) = القراد الضخم و طعام الدم و الوبر = حتی ابوسفیان آمد و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را برحم قسم داد 129 فی قوله تعالی «ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ»(3) یعنی قریشاً، اذ لم یأتهم نبیّ و إن أتی غیرهم من قبائل العرب، مثل خالد بن سنان العبسی 137 از اشراف قریش بیست و پنج نفر خدمت حضرت ابوطالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آمدند و خواستار مصالحه شدند كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خدایان آنها را ترك كند و بد نگوید و آن ها هم همان طور،
ص: 113
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود أ تعطوننی كلمه واحدة تملكون بها العرب و العجم، فقال له ابوجهل لله ابوك و عشر امثالها، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قولوا لا اله الّا اللّه فقاموا و قالوا «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً»(1) 143 فی قوله تعالی «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»(2) و قرئ آلهه هواه لانّه كان احدهم یستحسن حجراً فیعبده فاذا رأی احسن منه رفضه الیه 153 - 154 قومی از بنی اسد در سال قحطی برای این كه صدقه بگیرند اظهار اسلام كردند و لم یكونوا مؤمنین فی السّر، برای اظهار معجزه رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مأمور شد به اظهار حقیقت بقوله تعالی «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا»(3) الخ 155 فی قوله تعالی «قالُوا إِنَ اللَّهَ فَقِيرٌ»(4) الایه فس و اللّه ما رأوا اللّه فیعلمون أنه فقیر و لكنهم رأوا أولیاء اللّه فقراء فقالوا لو كان اللّه غنیاً لأغنى أولیائه 192 فی قوله تعالی «ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ»(5) فس در زمان جاهلیت هر گوسفندی كه شش تا بچه می آورد آن گوسفند مال بت می شد، و از هر مرعًی و ماء ممنوع نمی شد 199 تفسیر «یس»(6) به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عن الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 231 یمنون علیك أن أسلموا در خصوص عثمان نازل شد وقتی كه عمّار
ص: 114
خندق می كند و او با آستین خود بینی اش را گرفت و با عمّار حرفشان شد به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عرض كرد ما مسلمان شدیم كه فحش بشنویم؟ آیه نازل شد 238 غضب سخت كردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر عمر وقتی كه دید از یك یهودی تورات می نویسد، گفت یا رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ صفت شما را از تورات می نوشتم، فرمود یا فلان لو أنَّ موسی بن عمران فیهم قائماً، ثم اَتیتَه رغبةً عمّا جئت به لكنت كافراً بما جئت به، و در این باره نزل «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لا مِنْهُمْ»(1) 242 تفسیر قمی، فی قوله تعالی «یا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ»(2) قال هو قیامه فی الرَّجعة ینذر فیها 244
تفسیر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خلیل اللّه را به دو معنی اگر از خَلّه باشد به معنی الفقیر الی اللّه المنقطع الیه، حتی در وقت رفتن به آتش از جبرئیل مدد نخواست، و اگر از خُلّه باشد به معنی العالم به و باموره باشد، مرحوم مجلسی قدس سره در بیان خود (صفحه 267)(3) غایه الصداقه را به این معنی گرفته است 260 در خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اهل پنج دین (یهود، نصاری، دهریه، ثنویه و مشركوا
ص: 115
العرب) اجتماع كردند، و رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مقام احتجاج همه شان را با حسن وجه محكوم كرد 257 - 266 وقتی به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عرض كردند چرا بس رسل كسری و قیصر دارای مال و قصور هستند، و ربّ العالمین رسولش این ها را ندارد! در جواب فرمود اگر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دارای قصور و عبید باشد و حجاب بخود بگیرد مقصود رسالت عملی نمی شود او ما تری الملوك اذا احتجبوا كیف یجری الفساد و القبائح من حیث لا یعلمون به و لا یشعرون الخ 272 بیان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علت عدم انزال البلاء علی كفّار قریش با این كه از بنی اسرائیل بی شرم تر سؤال كردند، آنها گفتند ارنا اللّه جهرة واین ها گفتند حتّی تأتيَ باللّه و الملائكه قبیلاً، و مثل زد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از قصه حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه نفرین برگناهكاران می كرد و فرمایش خدا بر ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 278 در ضمن جواب های رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از سؤال های يزید بن سلام، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لاّن بینها (نجوم) و بین السماء الدنیا بحاراً یضرب الریح امواجها، فلذلك تستبین صغاراً و كباراً و مقدار النجوم كلّها سواء 305 یهود وقتی از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خواستار شدند اگر ادعایش درست است پسر رئیس شان كه مدتی است گرفتار برص و جزام نعوذ باللّه است بهتر شود به ادعاء علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه افضل مؤمنین است، تا ما ایمان بیاوریم، وقتی دعا كرد و مستجاب شد پدرش گفت وقت عافیت آن رسیده بود و دعا اثر نكرد، اگر این ادعای من درست نیست، دعا كن من مثل پسرم شوم پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هرچه موعظه كرد اثر نكرد، فرمود به علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دعا كن، آن حضرت دعا كرد پدر مثل پسر گردید 323 عبداله بن سلام اعلم یهود وقتی ایمان آورد همه حتی خانواده اش قطع علاقه با او كردند، او شكایت پیش
ص: 116
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برد آن حضرت خیلی ناراحت شد، خداوند طوری كرد همه اهل محّل یك یك خانه هایشان را فروختند عبداله خرید و خیار مهاجرین را در آنجاها جا داد با او مونس شدند، جلّ الخالق المسبب الاسباب 328 سعد بن معاذ مقصود یهود را از كلمه «راعنا»، فهمید كه می خواهند فحش به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بدهند، كه این كلمه در لغت یهود اسمع لا سمعت است، سعد فرمود و اللّه لا سمعتها من احد منكم الّا ضربت عنقه الخ 332 - فراغ حاصل شد از مطالعه پنجشنبه 11 ربیع الثانی 97 و 11 فروردین 1356. -
در ضمن جواب های امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از یهود فرمود زمین بر عاتق ملَك، و قدما الملك علی الصخرة، و هی علی قرن ثور، والثور علی الحوت فی الیمّ الاسفل، و الیمّ علی الظلمه، و الظلمه علی العقیم، و العقیم علی الثّری، و ما یعلم تحت الثّری الّا اللّه، در پاورقی گفته ما نمی فهمیم و توجیحاتی شده درست به نظر نمی آید، لذا ردّ علم به خودشان می كنیم، محقق گوید در ص 188 دارد و الحوت فی الماء، و الماء فی صخرة مجّوفه، و الصَّخرة علی عاتق ملك، هر كدام از نطفه مرد یا زن به رحم سبقت كند بچه شبیه به آن طرف می شود از عمّ و خال 12
ص: 117
ابوبكر و عمر هر دو در جواب یهودی كه سؤال كردند «فَأَيْنَ رَبُّك» گفتند «فَوْقَ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ»، تا این كه امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جواب داد «إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا»(1) كه 19
قال امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و لقد صلّی باصحابه ذات یوم، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما هاهنا من بنی النَّجَّار احد؟ و صاحبهم محتبس علی باب الجنّه بثلاثه دراهم لفلان الیهودیِّ، و كان شهیداً 46
طبیب یونانی كه آمده بود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به خیال این كه جنون دارد معالجه كند، به امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرض كرد حالا كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیست خواست به زردی رنگ و بلاغری ساقین حضرتش، معالجه كند، امیرالمؤمنین دوائی را كه به قدر یك حبّه اش آدمی را می كشت همه ا ش را خورد، مصاحبه مفصلی است در پنج صفحه و معجزات دیگری هم آن حضرت به او نشان داد اسلام آورد شرح 70 عن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ احد و عشرون زبیبة حمراء فی كل یوم علی الرِّيق، تدفع جمیع الامراض الّا مرض الموت 90 نهی علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از بول كردن از سطح به هوا و آب جاری، فان فعل ذلك فاصابه شیء فلا یلومن الا نفسه، فإنَّ
ص: 118
للماء اهلاً و للهواء اهلاً 91 قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ایاكم و الغُلُوَّ فینا، قولوا انّا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم، من احّبنا فلیعمل بعملنا 92 لایكلّف المؤمن اخاه الطلب الیه اذا علم حاجته، اتقوا الغدد من اللحم فانّه یحرك عرق الجذام 93 قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ توقّو الذنوب فما من بلیّه و لا نقص رزق الّا بذنب، حتی الخدش و الكبوة، احسنوا صحبه النعم قبل فراقها فانّها تزول و تشهد علی صاحبها بما عمل فیها 95 قال علّی مروا اهالیكم بالقول الحسن عند موتاكم فان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ لمّا قبض ابوها صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قالت دعوا التعداد - عدّ مناقب المیّت - و علیکم بالدعاء 96 و قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من ضلّ منكم فی سفر او خاف علی نفسه فلینادیا صالح اغثنی، فاّن فی اخوانكم من الجنّ جنیّاً یسّمی صالحاً یسیح فی البلاد لمكانكم، محتسباً نفسه لكم فاذا سمع الصوت اجاب، و من خاف منكم العقرب فلیقرأ «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ * إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِين»(1) 97 و قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اذا ناولتم السائل الشیء فاسئلوه ان یدعو لكم فانّه یجاب فیكم و لایجاب فی نفسه لانهم یكذبون، من كان علی يقین فشك الخ، و لا یضعنَّ احدكم احدی رِجلیه علی الاُخری و یربِّع فانّها جلسه یبعضها اللّه و یمقت صاحبها، الحُمَّي قائد الموت، 98
لایتداوی المسلم حتی يغلب مرضه صحَّته، الوضوء بعد الطَّهور عشر حسناتٍ
ص: 119
98
علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الصلاة قربان كل تقیٍّ، جهاد المرأة حسن التَّبَعُّلِ، الدَّاعی بلا عملٍ كالرَّامی بلا وترٍ 99 علّی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ابدءوا بالملح فی اوّل طعامكم فلو یعلم الناس ما فی الملح لاختاروه علی التِّریاق المجرَّب 101 علّی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الاطلاع فی بئر زمزم یذهب الداء فاشربوا من مائها مما یلي الرُّكن الَّذی فیه الحجر الاسود فانّ تحت الحجر اربعه انهار من الجنّه الفرات و النیل و سیحان و جیحان و هما نهران 103 علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و لو قدم قائمنا لأنزلت السماء قطرها و لا خرجت الارض نباتها، و لذهبت الشحناء من قلوب العباد، و اصطلحت السباع و البهائم حتی تمشی المرأه بین العراق الی الشام لا تضع قدمیها الّا علی النبات و علی رأسها زینتها لا یهیجها سبع و لا تخافه 104 علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ علِّموا صبیانكم الصلاة و خذوهم بها اذا بلغوا ثمان سنین، و لا یقرء العبد القرآن اذا كان علی غیر طهور حتی يتطهَّر 105 علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اذا اراد احدكم أن یأتيَ زوجته فلایعجِّلها فإنّ للنساء حوائج 115
قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لو ثنیت لی و سادة بین اهل توراة و انجیل و قرآن با كتاب هایشان حكم می کردم امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را وقتی به خلافت بیعت كردند
ص: 120
در اولین منبری كه تشریف برد «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»(1) گفت، ذعلب و اشعث و حضرت خضر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤالاتی كردند و جواب فرمود و به هر یك از امام حسن و حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ امر كرد كه منبر تشریف ببرند تا قریش بعد از من شما را بشناسند امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرضه داشت چطور منبر برویم در حالی كه مثل توئی مستمع داریم فرمود من مخفی می شوم و آقازاده هم اطاعت كردند 120
پیش گوئی امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و به اشاره بیان كردن حضرتش كه ابن كوّاء از اهل نهروان خواهد شد، پیش ا ز آن كه از اهل نهروان خبری باشد 123
سئل امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فكم بین المشرق و المغرب قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مسیرة یوم للشمس تطلع من مطلعها فتأتی مغربها من حدّثك غیرذلك كذّبك، و سئل عن ذی القرنین قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ رجل بعثه اللّه الی قومه فكذَّبوه و ضربوه علی قرنه فمات ثم احیاهُ اللّه فبعثه الی قومه فكذَّبوه و ضربوه علی قرنه فمات ثم احیاهُ اللّه فهو ذوالقرنین، ثم قال و فِيكم مثله 124 تفسیر علی بن ابراهیم درخواست كرد ملك روم از علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و معاویه كه هر كدام اعلم اهل بیت خود را بفرستند، تا او حكم كند، و یزید و امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انتخاب شد و یزید سر و دست ملك را بوسید؛ ولی امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود الحمدلله الذی لم یجعلنی يهودیّاً و لا نصرانیّاً
ص: 121
الخ و در صفحه 137 این درخواست را از تحف العقول نقل می كند 132 ملك روم مجسمه هائی از انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نشان داد یزید می گفت نمی شناسم؛ ولی امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بیان می كرد، ملك برای امتحان مجسمه های بعضی از ملوك را نشان داد امام فرمود هذه اصنام لم نجد صفتها فی التوراة و الانجیل و لا فی الزبور و لا فی القرآن فلعلَّها من صفه المُلُوك، بعد مجسمه دیگری را نشان داد آن حضرت گریه كرد چون مجسّمه جدّش بوده 134 حجاج روز عید قربان خطابا لشعبی گفت اردت ان اضحّی برجل من اهل العراق - یحیی بن یعمر - 147 اثبات كردن یحیی با آیه من ذریته داود و سلیمان به این كه امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پسران پیغمبرند، و حجاج را ضایع كرد تا این كه مجبور شد ده هزار درهم به او بدهد، كان الحجاج حافظاً للقرآن 148 طاوس یمانی از اصحاب خود سؤال می كرد می دانید كه نصف مردم كی كشته شده است؟ امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شنید و فرمود ربع الناس بوده آدم و حوّاء و قابیل و هابیل 151
مرحوم مجلسی قدس سره طبق عقیده مشهور در جعل تاریخ هجری كه گفته اند بعد از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جعل شده است در تفسیر فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به زحمت افتاده است كه امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ المص را طبق حساب ابجد به زوال ملك بنی امیه تفسیر كرده است كه، با جعل خود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جور می آید 163 و 164 در ضمن فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و انّما منعت - الشیاطین - من استراق السمع لئلَّا یقع فی الارض سبب یشاكل الوحی من خبرالسماء 168 یستفاد من قول
ص: 122
الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و اشربه و بیئةٍ(1) و هكذا من دعاء السجاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ للمخالفین (27 صحیفه) و امزج میاههم بالوباء و اطعمتهم بالادوأ ان میكروب الوباء یكون فی الماء پاورقی امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مرض را سه قسمت تقسیم می كند مرض بلوی و مرض العُقُوبه و مرض جعل علیه الفَناءُ 172
مجاب كردن امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ زندیق را كه خیال می كرد «سباع ضاریه و هوام مخّوفه و دود و بعوض و حیات و عقارب» بی فایده عبث اند، بقوله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ «أ لست تزعم أنَّ العقارب تنفع من وجع المثانه و الحصاة و لمن یبول فی الفراش، و إنَّ أفضل التِّریاق ما عولج من لحوم الأفاعی و انّ لحومها اذا أكلها المجذوم لشبتٍّ نفعه، و انّ الدود الاحمر الذی يصاب تحت الارض نافع للأكله»، تا این كه می فرماید ما اگر همه علت های خلقت را می دانستیم با خدا برابر بودیم 173
در ضمن سوالات زندیق عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ الناس یزعمون ان خالد بن سنان نبیّ المجوس قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ خالداً كان غریباً بدّویّاً ما كان نبیّاً، و انّما ذلك شیء یقوله الناس، قال أ فزردشت؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ زردشت اتاهم بزمزمة 179 -
ص: 123
ای بكلام غیر مفهوم بعید عن الاذهان مبائن للحق بیان 193 - وادعی النبوة فامن منهم قوم و جحده قوم، فاخرجوه فاكلته السباع فی برّیه من الارض، جهات فضیلت عرب جاهلی بر مجوس در بیان امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 179
تفسیر امام صادق السعادة و الشقاوة بانّ الاول سبب خیر تمسك به السعید فیّجرّه الی النجاة، و الثانی سبب خذلان تمسك به الشقی فجرّه الی الهكله و كل بعلم اللّه تعالی «امام صادق سعادت را به معنی سبب خیر، و شقاوت را به سبب خذلان بیان می کند که، سعید و شقی از آن استفاده می کنند» 184
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید نعم الروح علی ما وصفت لك مادته من الدم، و من الدم رطوبه الجسم و صفاء اللون و حسن الصوت و كثرة الضحك، فاذا جمد الدَّم فارق الروح البدن 185 در ضمن فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و خلق الارض قبل السماء 188 قال الزندیق فانهم - مجوس - احتجوا باتیان الاخوات انّها سنه من آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فما حجتهم فی اتیان البنات و الامّهات، قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و اكثر ما یصیب الانسان الجذام یكون من اكل الدم 180 در بیان امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حكمت اعضاء انسانی و مو نداشتن پیشانی را می فرماید لانّها مصبّ النور الی العینین و بینی را در وسط قرار داد برای این که نور مساوی برای دو چشم تقسیم شود،
ص: 124
در فرمایش امام اشاره است به خالی بودن توی مو، چونكه می فرماید موی را بالای سر قرار داد لیُوصلَ بوصوله الأدهان الی الدِّماغ و یخرج بأطرافه البخار منه، و احتیاجی نیست كه مرحوم مجلسی قدس سره بگوید شاید اصول باشد عوض وصول 206 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تعلیل می كند چهار شاهد داشتن زنا به این كه زنا دو فعل است و قتل فعل واحد است 212 سؤال امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از علت نروئیدن موی در وسط ساق الاغ 214
حدیث شرایع دین عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از صفحه 222 تا 229 و از جمله فقرات آن، ولایه للمؤمنین الذین لم یغيّروا و لم یبدلّوا بعد نبیّهم واجبة، و عدّ منهم ابا سعید الخدری، لایعذب اللّه الاطفال بذنوب الاباء 227 لایسرق السارق حین یسرق و هو مؤمن و لا یزنی الزانی الخ 228 و كل سمك لایكون له فلوس فأكله حرام، و یؤكل من البیض ما اختلف طرفاه، قال الصدوق الكبایر سبعه و ما بقی هر كدام نسبت به دیگری كبیره است 229
فضاّل در بحث خود با ابوحنیفه گفت جای دفن شیخین اگر مال خودشان بود و به پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اهدا كرده بودند برگشتن از هبه كار خوبی نیست، و اگر مال رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود غصبی می شود، گفت حق عایشه و حفصه بود، گفت
ص: 125
ثمن تسع یك وجب در یك وجب می شود، و علاوه چطور عایشه و حفصه وارث شدند و فاطمه وارث نشد؟ ابوحنیفه داد كشید نحوّه عنی فانه و اللّه رافضی(1) خبیث 232
القاب علمای مسیحی طبق گفته قاموس از بالا به پائین به طریق، جاثلیق، مطران، اسقف، قسیس، شمّاس 236
فرمایش حضرت كاظم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در مقام بحث با هارون علت اولی بودن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به ارث از عباس این است كه، عباس قادر بر هجرت بود نكرد، و رسول
ص: 126
خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ چنین شخصی را وارث خویش نمی كند،(1) «امام کاظم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بر هارون فرمود چون عباس قادر بر هجرت بود نکرد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ او را وارث خویش نکرد» 242
قوله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در آیه «وَ اصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمِينَ»(2) بِالْمَسِيحِ مِنْ غَيْرِ بَشَرٍ «مریم عَلَيْها السَّلاَمُ در آوردن حضرت عیسی بدون پدر، بر همه زن های عالم برتری پیدا کرد» 242
راه نشان دادن حضرت كاظم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بر مهدی كه آن ها به فنای كعبه آمدند یا برعكس، بعد از آن كه همه علمای اهل سنت حكم بر عدم جواز تصرف كرده بودند «امام کاظم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بر مهدی عباس فرمود، از کسانی که نمی خواهند ملک
ص: 127
خود را به کعبه نفروشند، بپرسد شما به فنای کعبه آمدید یا کعبه به فنای شما آمده» 245
اخبار علی بن جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عن اخیه بغیر روایه الحمیری از ص 249 - 291 از جمله سوال ها و سألته عن المرأة أ تحفُّ الشعر عن وجهها؟ قال لا بأس 260
و سئلته عن رجل تصدق علی بعض ولده بصدقه ثم بداله ان یدخل فیها غیره مع ولده أ یصلح ذلك له قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یصنع الوالد بمال ولده ما شاء، و الهبة من الوالد بمنزله الصدقه لغیره (من غیره خ ل) 262
وسئلته عن الرجل أ یصلح ان یأخذ من لحیته قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ امّا من عارضیه فلا بأس و امّا من مقدمه فلا یأخذ 264
اشاره هشام بن الحكم به صحیفه ای كه عمر و ابوبكر و مغیره و سالم و ابوعبیده بین خودشان نوشته بودند كه، بعد از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اهل بیت را از ارث محروم كنند، و ابیّ بن كعب بعد از رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قصد كرد كه روز جمعه
ص: 128
آن ها را با آن صحیفه رسوا كند، لكن به روز جمعه نرسید 296
در آن مجلسی كه هارون پس پرده نشست و جعفر متكلمین را جمع كرد و هشام بن حكم هم از آن ها بود، از آیه غار سؤال كردند، فرمود حزن ابوبكر مطابق رضایت خدا بوده یا خلاف آن؟ اگر مطابق باشد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نهی نمی كرد، اگر خلاف رضایت باشد نقیصتی است، پس چرا با آن افتخار می كنید - «محزون بودن ابوبکر چون بر خلاف رضای خدا بود، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نهی کرد، تبعیت از این شخص افتخار ندارد» - و سایر بیانات هشام را كه وقتی هارون شنید تصمیم گرفت كه او را بكشد و بسوزاند 297
امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جاثلیق را از راه نماز خواندن و روزه گرفتن حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مجاب كرد كه اگر بنده خدا نبود نماز و روزه برای كه بود 303 اشاره امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به گم شدن انجیل اصلی و این كه این انجیل ها از یوحنّا و متّی الوقا ومرقابوس كه تلامذة التلامیذ بودند به عمل آمد 306 قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و كافر بنبّوة كل عیسی لم یقرّ بنبوة محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 302 امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید كه خداوند سی و سه حرف بر بندگانش یاد داده است 314 مرحوم مجلسی قدس سره در بیان بعد از ذكر بیست و هشت حرف عربی، گ و چ و ژ و پ و التاء الهندیه را می شمارد 325 در زمان مأمون یك نصرانی با هاشمیه ای زنا كرده
ص: 129
بود، وقتی مأمون را دید اسلام آورد، همه فقهاء گفتند دیگر كشته نمی شود، ولی امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود: بكش فاّنه ما أَسلم حتی رأی البأس، و تمسّك كرد بآیه «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا»(1) الخ 351
رساله ای كه امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در محض الاسلام و شرایع دین برای مأمون نوشت از صفحه 352 تا 369 در آن اسامی همه ائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نوشته كه ایمان به همه آن ها واجب است 353
اگر علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دخترش را به عمر داد منافات ندارد؛ زیرا كه حضرت لوط دخترانش را به قوم خویش عرضه داشت للاستصلاح و لكفّهم عنه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 373
استدلال بر حقانیت امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با آیه «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(2) از فضل بن شاذان 375 بنی عباس كه مانع از ازدواج جواد الائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با ام الفضل بودند، و به مأمون می گفتند كه هنوز بچه است بگذار قرآن بخواند و ادب یاد بگیرد، در مجلس عقد، یحیی بن اكثم را واداشتند كه از امام سؤال كند تا رسوا
ص: 130
گردد، وقتی سوال كرد از مسئله صید در حال احرام، امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی از شقوق مسئله سوال كرد یحیی بی چاره شد، مأمون بعد از خلوت شدن مجلس از آن حضرت خواستار شد كه شقوق را توضیح دهد، امام حكم هر كدام را مستقلاً بیان كرد 383 مأمون مضافاً بر نثار زیادی كه نسبت بر همه وارد دین كرد، یك كشتی غائله هم اهداء كرد معطر شدند 382 و 384 امام علی النقی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال شد از علت فرق گذاشتن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بین اهل صفین و جمل، فرمود در جمل امامشان مرده بود، به خلاف صفین لذا اهل صفین مقبلین و مدبرین را كشت، و اجاز علی جریحهم 390 در رساله ای که صدوق فیما بیّن من مذهب الامامیه، املاء كرده دارد و من احیا هاتین اللیلتین بمذاكرة العلم فهو افضل 401 چند جائی كه شافعی بر خلاف قول امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فتوی داده است 444
- فراغ از پاكنویسی شنبه 21 رجب 97 - 18/4/56 -
قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اولاد یعقوب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما كانوا انبیاء، ولكنهم فارقوا الدنیا سُعداء تابوا و تذكَّروا ما صنعوا 9 فرمایش صدوق در اعتقادات كه انبیاء صدوبیست و چهار هزار نفرند، و اوصیاء هم همان طور كه برای هر نبیّ وصّی است اوصی الیه بامر اللّه 28 فرمایش صدوق مطابق روایتی است كه در ص30 از امالی و خصال نقل شده است، روایاتی كه عدد انبیاء را صد و بیست و چهار هزار دانسته است روایت 21 و 24 و 25 و 43 و 48، و روایت صفحه 152 كه به
ص: 131
خود آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انبیاء را به همان عدد گزارش می دهند، و در روایت 67 صد و چهل و چهار هزار، و در روایت دیگر ابوذر سیصد و بیست هزار فرموده است، روایتی كه معنی می كند اولوا العزم را بر مبعوث شده شرق و غرب و بر جنّ و انس 33 عنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما من نبی مضی الّا و له وصّی و عدد را صد و بیست چهار هزار دانسته، 41 مقصود از قال لفته یوشع بن نون وصیّ موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود 48 در حدیثی و انّما یبتلی اللّه عباده علی قدر منازلهم عنده، عن ابی عبداله ما بعث اللّه نبیّاً الّا حسن الصوت 66
عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هیچ پیغمبری و وصّی پیغمبری نیست كه بیش از سه روز بدنش در زمین بماند، و انّما یؤتی مواضع آثارهم(1) الخ 67
ص: 132
فی قول الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و المعصوم لایهمّ بذنب و لا یأتیه 82 قول الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لا یَغُرَّنَّك ما سمعته منه (مأمون) فانّه سیغتالنی واللّه ینتقم لی منه 84 دوازده دلیل بر عصمت انبیاء آورده است 91 عن ابی عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جبرئیل مأمور شد كه طینی را كه بنا بود آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از آن خلق شود از زمین ببرد، زمین به خدا پناه برد از این كه آن را از آن ببرد، محقق گوید علت پناه بردن این بود كه خدا به زمین معلوم كرده بود كه، می خواهد از آن خلقی را خلق كند فمنهم من یطیعه و منهم من یعصیه، نمی خواست از آن چیزی داخل نار شود، كما این كه در صفحه 120 است بالاخره جبرئیل برگشت، بعد اسرافیل و میكائیل هم آمدند و برگشتند، تا ملك الموت آمد، وقتی باز به خدا پناه برد او هم در جواب فرمود: من هم به خدا پناه می برم كه بر نداشته برگردم، بالاخره برداشت و از این است كه مأمور قبض ارواح گردید 103 و 113 و 121 لمّا اجری اللّه الروح فی قدمیه - آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ - فبلغت الی ركبته اراد أن یقوم فلم یقدر فقال اللّه عزوجل «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»(1) 109 و 112 قال ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و لیس فیهم نتاج انّما یبیض و یفرخ، و ولده ذكور لیس فیهم اناث (ضمیر هم احتمال است برجانّ و ابلیس برگردد، و ابلیس نزدیك تر است) 111 سید بن طاوس از صحائف ادریس النبی روایتی را نقل می كند در آن دارد فخلق اللّه آدم علی صورته التی صورها فی اللوح المحفوظ، یقول علی بن طاوس فاسقط بعض المسلمین بعض
ص: 133
هذا الكلام و قال انّ اللّه خلق آدم علی صورته فاعتقد الجسم، فاحتاج المسلمون الی تأویلات 121 امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تكذیب می كند كسانی را كه می گویند حضرت حوّاء از ضلع حضرت آدم خلق شده است، بلكه از بقیّه طین آدم خلق شد، مجلسی قدس سره می فرماید پس اخباری كه در خصوص ضلع رسیده محمول بر تقّیه و یا این كه انّها خلقت من طینه ضلع من اضلاعه 116 از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال می كنند كه ابلیس چرا مستحق این همه اعطاء شد؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ركعتین ركعهما فی السماء فی اربعه الاف سنه، ام كنت من العالین قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نحن (پنج تن) مأمور بر سجده بر آدم نشدیم و ملائكه شدند، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مدت توقف آدم و حواء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در بهشت هفت ساعت از ایام دنیا بود تا خارج شدند 142 قال المجلسی فالجزم باحد المذاهب (راجع به بهشت آدم) كه، در زمین بود یا آسمان و بنا بر دوّمی جنّت خلد بود یا نه، لا یخلو من اشكال، و الحق ما اختاره المفید من انّ ابلیس لم یكن من الملائكه، و ان اختار فی التبیان كونه منهم و هو المروی عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 144 قال امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ اوّل بقعه عبداللّه علیها ظهر الكوفه لمّا امر اللّه الملائكه ان یسجدوا لادم سجد و اعلی ظهر الكوفه 149 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تكذیب می كند كسانی را كه آیه «خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ»(1) را به ظاهر تفسیر می كنند، و می فرماید ابلیس هم از طین خلق شده است، منتهی ناری كه ابلیس از آن خلق شده ناری است كه، در «الَّذِي جَعَلَ
ص: 134
لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»(1) ذكر شده، و الشجرة اصلها من طین، الی يوم الوقت المعلوم عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یوم یذبحه رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی الصخرة التی فی البیت المقدس 154 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و كان بین ما اكل من الشجرة و بین ما تاب اللّه علیه ثلاثمائة سنه من ایام الدُّنیا 160 احتجاج حضرت موسی بر آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و محكوم شدن موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 163 در درختی كه حضرت آدم از آن خورد اختلاف است كه، گندم بوده یا انگور یا كافور یا انجیر یا علم یا حسد، محقق گوید در بعضی از روایات عنّاب هم هست، امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمایشی دارد انّ شجرالجنّه تحمل انواعاً همه را تصحیح می كند كه، آن درخت دارای همه این ها بوده است 164 - 165 حضرت آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی از بهشت بیرون آمد به خدا احتجاج كرد خدایا پیش از خلق من می دانستی و مقدر كرده بودی كه من این خلاف را خواهم كرد؟ یا شقاوت نفس مرا وادار كرد؟ جواب داد كه تو را خلق كردم و نعمت به تو دادم، و با قوتی كه داده بودم بر معصیت قوی شدی، و لم تغب عن عینی و لم یخل علمی من فعلك و لا ممَّا انت فاعله، قال آدم الحجة لك علی 182 از این خبر استفاده می شود كه هنوز در وقت خوردن آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از شجره منهیّه ابلیس در بهشت بوده چون دارد فكلا منها انت و زوجك فتصیرا معی فی الجنّه ابداً من الخالدین 188 و در این حدیث هم هست كه و كان ابلیس بین لحیی الحیّه ادخلته الجنّه و كان آدم یظنّ ان الحیّه هی التی تخاطبه، در ذیل باز دارد فانّه - ابلیس - كان محرّماً علیه دخول الجنه، و این كه هبوط به ابلیس هم
ص: 135
نسبت داده شده، هبوط از حوالی جنت بوده، و همین خبر است كه می فرماید اول حواء خورد تا آخر بیان آقای میرزا علی اكبر مرندی 190 و 191 الاقوال فی كیفیت وصول ابلیس الی آدم بعد ان اخرج من الجنّه 193 لكن لمّا غلب استعماله (اللعن) فی المشركین و الكفّار لایجوز استعماله فی صلحاء المؤمنین قطعاً، و فی فساقهم اشكال و الاولی الترك، و در قرآن در دو جا بظالم لعن كرده (اعراف 44 و 45 هود 18) در هر دو عبارت است از كافر 202 فرفع (جبرئیل) قواعد البیت بحجرٍ من الصفاء و حجرٍ من المروة و حجر من طور سیناء و حجر من جبل السلام و هو ظهر الكوفه 209
مهریه حضرت حوّاء تعلیم معالم دین بود وقتی خطبه شد، و حوا از آدم گردید فرمود اقبلی فقالت بل انت فاقبل، فامر اللّه عَزَّ وَ جَلَّ لادم ان یقوم الیها عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث 221
در دو حدیث است امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید بعضی از چهارپایان را وقتی به خواهرش جستن دادند، آلت خود را پس از معلوم شدن به دندان گرفت و كشید حتی مُرد، در حدیث دومی خواهر و مادر دارد، شاید حرف دائرة المعارف باشد در خصوص شتر 220 و 223 غشیان بین حضرت آدم و حوّاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در زمین انجام گرفت 235 روایت احتجاج ص 225 و روایت بعدی آن و هكذا فرمایش مجمع البیان در تفسیر، جریان قتل قابیل و هابیل را شاهد بیان
ص: 136
المیزان است، در ازدواج بین خواهر و برادر، حتی روایت احتجاج اشاره می كند به این كه حكم مال خداست، هر وقت خواست حلال و حرام می كند، این فرمایش امام وقتی فرمود كه راوی گفت این كار مجوس است 218 و 225 و 226
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید: حوراء كه برای حضرت آدم آمد؛ و زن هابیل قرار داد، و جنّیه كه آمد و زن قابیل قرار داد(1)227
عن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، كه قابیل در بهشت متولد شده بود، بیان این مطابق قول عامه است 245 وقتی حضرت آدم دنیا را وداع گفت فجعل ابلیس و قابیل المعازف و الملاهی شماتةً بآدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 260 بیان الخبران السابقان - شفاعت حضرت ادریس بر ملكی كه از مقام خود عزل شده بود، و تقاضای آن ملك كه در مقابل این خوبی از من چیزی بخواه و تقاضای ادریس عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه ببرد و ملك الموت را نشان دهد، و قبض روح شدن آن حضرت در بین آسمان چهار و پنجم اقوی و اصحّ سنداً، و هذا (حدیث دخول ادریس الجنه و عدم خروج
ص: 137
عنها) - اوفق بروایات العامّه 279 در مقابل خنده ای كه در سفینه از كشف فلان [صورت گرفت] و سام آن ها را نهی كرد ذرّیه آن دو برای ذرّیه آن یكي عبید قرار داده شدند، «فَجَمِيعُ السُّودَانِ حَيْثُ كَانُوا مِنْ وُلْدِ حَامٍ وَ جَمِيعُ التُّرْكِ وَ الصَّقَالِبَةِ وَ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ وَ الصِّينِ مِنْ يَافِث»، 288 اخبار معتمده دلالت دارد كه عمر حضرت نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دو هزار و پانصد سال بود 290 [أقول روى الشیخ الطبرسی رحمه اللّه هذا الخبر من كتاب النبوة بهذا الإسناد ثم قال قال الشیخ أبو جعفر بن بابویه رحمه اللّه ذكر یافث فی هذا الخبر غریب لم أروه إلا من هذا الطریق و جمیع الأخبار التی رویتها فی هذا المعنى فیها ذكر حام وحده و إنه ضحك لما انكشف عورة أبیه و إن ساما و یافثا كانا فی ناحیة فبلغهما ما صنع فأقبلا و معهما ثوب و هما معرضان و ألقیا علیه الثوب و هو نائم فلما استیقظ أوحى اللّه عز و جل إلیه ما صنع حام فلعن حام و دعا علیه] و هو غریب 292 كشتی حضرت نوح طبق قول ابن عباس سه طبقه بود و كانت من خشب الساج - هو شجر عظیم صلب الخشب لاتكاد الارض تبلیه تنبت ببلاد الهند، روی عن النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی آب زیاد شد مادر بچه ای كه او را خیلی دوست داشت به كوه برد هر قدر آب بالا می رفت بچه را بلند می كرد فلو رحم اللّه منهم احداً لرحم امّ الصبی، این با روایتی که چهل سال قطع نسل شدند جور نیست 312 طول كشتی هزار و دویست و عرضش ششصد ذراع و بعضی طول سیصد و عرض پنجاه، درش از طرف عرض بود، «إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ»(1) الایه مسخره شان این بود كه می گفتند یا نوح صرت نجّاراً بعد النبوة، و قیل مسخره شان كشتی با آن طول و عرض، با نداشتن آب بود، همه از مجمع البیان 303 وقتی آیه «یا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ»(2) نازل شد قال بعضهم - كسانی
ص: 138
كه مشغول تصفیه نفس بودند تا در مقابل قرآن بیاورند - لبعض هذا كلام لا یشبهه شیء فافترقوا پاورقی نقل از طبرسی 305 نفرین حضرت ادریس بر قوم خود و قطع شدن باران بیست سال از آن ها، خدا قول داده بود كه تا ادریس دعا نكند بارش نیاید، هرچه انابه كردند فایده نداد بالاخره آخر متوسل به حضرت ادریس عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شدند، قصه شیریني است 271 - 276 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید حضرت نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پس از سیصد سال ارشاد، قصد نفرین كرد دوازده هزار ملك واسطه شدند، سیصد سال هم تأخیر انداخت، باز واسطه شد باز سیصد سال تأخیر انداخت نهصد سال شد، سر نهصد سال خطاب رسید «أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ»(1)، نفرین كرد بقوله «رَبِّ لا تَذَرْ»(2) الایه دستور رسید درخت خرما بكارد مسخره كردند كه در این سن و سال درخت می كارد پنجاه سال شد درخت ها میوه دار شدند مشغول بریدن شد باز مسخره كردند كه، بعد از حاصل دادن این همه درخت ها را این پیرمرد می برد، جبرئیل آمد دستور كشتی داد به طول هزار و دویست و به عرض هشتصد ذراع و ارتفاع هشتاد، 311
«قوم حضرت نوح با دست خودشان در کار کشتی به حضرتش کمک کردند، چون هرچه می تراشیدند طلا و نقره بود» نوح عرض كرد خدایا چه كسی به من كمك می كند؟ خطاب رسید «ناد فی قومك» که هر كس به من كمك كند «صار ما ینجره ذهباً و فضهً فأعانوه علیهم»، نعوذ باللّه من
ص: 139
الجاهلیه 311
و نادی نوح ابنه و اسمه كنعان و قیل یام، محقق گوید یام بودن از جمله مؤیدات جودی بودن كوه آرارات است 304
روایتی عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خلاصه می شود، چهل سال بچه متولد نشد وقتی كار كشتی تمام شد نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با زبان سریانی خطاب كرد همه حیوانات جمع شدند، از هر یكي یك جفت در سفینه جای داد و برای هر یكي محّل مخصوصی درست كرد و غذای مناسب همراه گذاشت، محل ساختمان كشتی مسجد كوفه بود، در محلّی كه فعلاً «فارَ التَّنُّورُ»(1) نام دارد، زن حضرت نوح نان می پخت، داد كشید كه از تنور آب بیرون می آید، (در ص 333 از جمله احتمالات كان التَّنُّور فی بیت عجوز مؤمنة) حضرت نوح آمد گل به آنجا گذاشت و مهر كرد، تا همه حیوانات را جابجا كرد بعد مهر را برداشت، و انكسفت الشَّمس و جاء من السماء ماء منهمر صبّ بلا قطر و غرق جمیع الدنیا الّا موضع البیت ولذا سمّی بالعتیق و كشتی طواف كرد بر بیت شریف و چهل روز آب از آسمان آمد تا نوح دعا كرد، خدا زمین را دستور داد آب خود را
ص: 140
كشید، آب آسمان هم خواست داخل زمین شود زمین گفت دستور است من آب خود را بكشم، آب آسمان باقی می ماند تا جبرئیل آمد فساق الماء الی البحار حول الدنیا 312
از جمله اقوال اربعه در توجیه فنادی نوح ابنه كه آن ربیب حضرت نوح بود 314 فتح ابنه هم از قراّء، و در روایت از چهارم امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آمده است كه لغت طّی است كه، الف افتاده است و فتح جای آن نشسته است 316 حضرت نوح پس از آنكه سیصد سال از نبوتش گذشت، بعضی وقت ها از كثرت ضرب امتش سه روز به حال غش می افتاد، خون از گوشش جاری می شد 326 عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی نهصد سال از نبوت حضرت نوح گذشت شیعیانش به شكایت آمدند كه بی دین ها ما را خیلی اذیت می كنند، و خواهش كردند كه نفرین كند پس نماز خواند و نفرین كرد، جبرئیل آمد و گفت شیعه ها خرما بخورند و هسته اش را بكارند، كاشتند تا میوه آورد، میوه را پیش حضرت نوح آورند و خواستار فرج شدند، باز دستور رسید میوه را بخورند و هسته اش را بكارند، تا وقتی میوه رسید فرج می رسد یك ثلث دینداران از دین خارج شدند، وقتی میوه رسید دوباره خدمت نوح آمدند برای دفعه سوم دستور كاشتن رسید، یك ثلث هم كافر شدند، در دفعه سوم وقتی میوه رسید ثلث باقی مسلمانان خدمت حضرتش آمدند و عرضه داشتند اگر فرج تأخیر بیفتد می ترسیم ما هم از دین خارج شویم، و غیر از ما عده قلیل، كسی باقی نمانده
ص: 141
باز نوح استغاثه كرد فرج رسید فكان بین اجابه الدعا و بین الطوفان خمسون سنه 326 حضرت نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در كشتی صد و بیست و نه هزار مسمار كه جبرئیل آورده بود مصرف كرد، پنج تای آن ها به اسم پنج تن بود، این روایت را از انس، شیخ المحدثین بالمدرسه المستنصریه نقل كرده است 328 عن ابی حمزة الثمالی عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و كان هود و صالح و شعیب و اسماعیل و نبینّا محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یتكلمون بالعربیه 346 حضرت صالح پس از دعوت صد و چهار سال، از قوم خواستار شد كه او اصنام آن ها را بخواند، اگر بت ها به حضرتش جواب دادند حق با آن ها باشد و آن ها از حضرتش بخواهند خدا را بخواند، هر كدام اجابت كردند تابع آن باشند قبول كردند، سه روز تمام در مقابل بت ها قربانی كردند و ذلت نشان دادند حتی خاك به سرشان ریختند كه پیش صالح خجل نشوند فایده نبخشید پس آن ها خواستار شتر عجیبی شدند از كوه بیرون آید، اجابت شد همان شتر معروف، جریان شیرین است 383 عاقر ناقه قدار بضّم قاف و تخفف دال، قول جوهری 390
هر كدام از عاقر ناقه، و قاتل امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آن جنایت را برای خاطر زن انجام دادند شرح 391
ص: 142
علّة اتخاذ اللّه ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خلیلاً در اخبار چند چیز بیان شده از جمله كثرة سجوده علی الارض، كثرة صلاته علی محمّد و اله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، إطعامه الطَّعام و صلاته باللیل و الناس نیام 4
مژده خلّه آوردن ملك برای ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هر وقت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بیرون می رفت از كثرت غیرت در را می بست و كلید را با خود می برد، روزی وارد خانه شد دید جوانی خیلی زیبا در داخل خانه است پرسید تو را كه وارد خانه من كرده است جواب داد رَبُّها أدخلنیها، فهمید كه مأمور خدا است الخ وقتی وارد آتش می شود جبرئیل پرسید أ لك لی حاجة فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ أمّا إلیك فلا 5
«أَوَّاهٌ»(1) بمعنی دعّاء است 12 و فی تفسیر ابن عباس انّ اللّه سلّط علی نمرود بعوضه فغضت شفته فاهوی الیها لیأخذها بیده فطارت فی منخره فذهب لیتسخرجها فطارت فی دماغه، فعذَّبه اللّه بها اربعین لیله ثم أهلكه 18
ص: 143
و زعم بعضهم أنّ نمرود كان من ولاة کیكاوس «گفته شده که نمرود نماینده کیکاووس بود» 19
«إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ»(1)؛ فقیل انّها من الأب وعد ابراهیم انّه یؤمن به
إن یستغفرله فاستغفر له 20 قیل إنّ الذی أثار بتحریق ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بالنار رجل من اكراد فارس، فخسف اللّه به الارض، برای آتش ابراهیم مریض ها هیزم وصیت می كردند و زن ها غزلشان هدیه می كردند، وقتی در كیفیت آتش انداختن حیران ماندند شیطان دستور ساختن منجیق داد 23 «وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ»(2)، قال ابن عباس هوان سلط اللّه علی نمرود و خیله البعوض حتی اخذت لحومهم و شربت دمائهم، و وقعت واحدة فی دماغه حتی اهلكته، و قیل انّ ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ القی فی النار و هو ابن ست عشرة سنه 25 «قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً»(3) قال ابن عباس بنوا حائطاً من حجارة طوله فی السماء ثلاثون ذراعاً و عرضه عشرون ذراعاً و ملئوه ناراً و طرحوه فیها «فَأَلْقُوهُ فِي
ص: 144
الْجَحِيمِ»(1) 27 و قد روی عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال له احی من قتلته ان كنت صادقاً 34
قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لَمَّا قال اللّه عزّ و جّل «قُلْنا یا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»(2)، ما انتفع احد به ثلاثه ایام و ما سَخُنت ماؤهم 38
بیان خوبی از مرحوم مجلسی قدس سره در کیفیت رشد حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در روز به اندازه هفته دیگران در هفته اول هر روز به اندازه هفته دیگران رشد می كرد، و در هر هفته به اندازه رشد دیگران در یك ماه رشد می كرد، و الی تمام السنه در هر ماه به اندازه رشد دیگران در یك سال رشد می كرد 42
تقاضای حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از ملك الموت كه خود را در دو صورتی كه به مؤمن و فاجر نشان می دهد به او نشان دهد وقتی نشان داد فرمود اگر مؤمن جز صورت تو، و فاجر جز صورت تو نداشته باشد برای هر كدام كافی است
ص: 145
74
در ظهر كوفه كه اسمش بانقیا(1) شد، زلزله می شد وقتی حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وارد آنجا شد زلزله قطع گردید، از حضرتش خواستار شدند كه مقیم آنجا شود فرمود به من بفروشید تا زلزله قطع شود، وقتی خرید غلامش عرض كرد در
اینجا نه زرع است و نه ضرع، جواب فرمود سبعین الف از اینجا بدون حساب وارد بهشت می شوند 77
روایتی كه هر كس به عدد لبیك كه بندای حضرت ابراهیم جواب داد حجّ مشرف می شود، و هركس نگفته مشرف نخواهد شد، اللّهم اجعلنا من الذین البّو 105
در چند روایت فضحكت را حاضت معنی كرده است، از جمله در روایتی از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و هی يومئذٍ ابنه تسعین سنة، و ابراهیم ابن مائة و عشرون سنة، یادم است كه در صفحات قبل از نظر لغت هم ضحكت را به معنی حاضت گرفته است (محقق) 110
ص: 146
در ضمن حدیثی از كافی فلمّا جائت سارة فاخبرت الخبر قامت الی ابنها تنظر فاذاً اثرت السكّین خدوشاً فی حلقه، ففزعت و اشتكت و كان بدو مرضها الذی هلكت «وقتی سارا خانم اثر کارد را در گلو حضرت اسماعیل دید ناله کرد و آن مقدمه مرگ او شد» 128
در ضمن فرمایش طبرسی حضرت ابراهیم به فرزند امر کرد که کارد و طناب بردارد، كه برای جمع هیزم فلمّا خلا ابراهیم بابنه فی شعب ثبیر اخبره بما ذكره اللّه، فقال یا أبة اشدد رباطی حتی لا أضطرب، و اكفف عنّی ثیابك حتی لا ینتضح من دمی شیء فتراه أمّی، و اشحذ شفرتك (تیزگردان كارد بزرگ خود را)
«از سفارشات حضرت اسماعیل به پدرش کارد را با سرعت به گلوی من بکش که مرگ بر من آسان شود» و اسرع مرّ السكین علی حلقی لیكون اهون علّی فانّ الموت شدید، فقال له ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نعم العون انت یا بنّی علی امراللّه، در ضمن حدیثی و كان ابراهیم مكرماً لسارة یعزّها و یعرف حقّها و ذلك انّها كانت من ولد الانبیاء و بنت خالته 136
یكی از علمای يهود كه اسلام آورد و اسلامش خوب شد به عمر بن
ص: 147
عبدالعزیز گفت یهود می دانند كه ذبیح اسماعیل بوده حسد واداشت كه بگویند اسحاق بوده است 134
قال قتادة كانوا یعنی قوم لوط اربعه الاف الف 145 عن ابی عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی قوله تعالی «وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيل مَنْضُودٍ * مُسَوَّمَةً»(1)، منضود ما من عبد یخرج من الدنیا یستحلّ عمل قوم لوط الّا رمی اللّه كبده من تلك الحجارة یكون مَنِيَّتُهُ فیها و لكنَّ الخلق لایرونه 160
حضرت ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در وقت خروج از ملك نمرود در سر راه یمن و شام و سایر دنیا قرار گرفت، مردم رهگذر را با سلام دعوت می كرد كه آنجا حدود مردم قوم لوط بود، شیطان به آن ها گفت مردم رهگذر از میوه و ذرع شما می خورند اگر می خواهید كه نخورند هر كه وارد شود از دبرش نكاح كنید، بعد خودش به صورت جوان كاملاً زیبا به آن ها نمودار شد، اوّل آن عمل را با او بعد با دیگران انجام دادند، در نتیجه اكتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء فبعث ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الیهم لوطاً یحذرهم و ینذرهم الخ 155
ص: 148
«از حدیث چطوری که علم روز هم تازه کشف کرده است، کوه ها در زیر زمین به همدیگر متّصل هستند» یستفاد من الحدیث ان الجبال یشتبك بعضها فی بعض من تحت الارض و هو من غرائب علم الطبیعی التی لم تكن كشفت الّا جدیداً پاورقی 181
عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال ان ذی القرنین قد خیِّر السَّحابین و اختار الذلول و ذخر لصاحبكم الصعب، از روایت بعدی استفاده می شود كه مقصود از صاحب قائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ است، «از حدیث استفاده می شود که، امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ از رعد و برق و صاعقه و ابرها در رفتن به آسمان ها استفاده خواهد کرد» قال قلت و ما الصعب، قال ما كان من سحاب فیه رعد و صاعقه او برق فصاحبكم یركبه، امّا انّه سیركب السحاب و یرقی فی الاسباب اسباب السماوات السبع و الارضین السبع خمس عوامر و اثنتان خرابان، در پاورقی دارد فیستفاد من الحدیث انّه یستخدم القوی الممكنه فی العالم من الرعد و الصاعقه و البرق و یرکب ما یرقیه الی السماء، و فی الحدیث ایعاز الی امكان استخدام هذه القوی العماله فی العالم و امكان الصعود علی الكرات الاخری 183
فأدنوه (یوسف) من رأس الجّب فقالوا له انزع قمیصك فبكی فقال یا اخوتی
ص: 149
تُجَرِّدُونِّي ؟ فسلّ واحد منهم علیه السِّكِّين فقال لئن لم تنزعه لَأَقْتُلَنَّكَ فنزعه فدلّوه فی الیّم، وقتی این جریان را حضرت یعقوب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از یوسف شنید غش كرد؛ فقال یوسف فی الجّب یا اله ابراهیم و اسحق و یعقوب ارحم ضعفی و قلّه حیلتی و صغری 221
لم یتعرض (یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) لامرأة العزیز مع ما صنعت به كرماً و مراعاة للادب، در وقتی كه فرمود «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»(1) 235
«حضرت یوسف نخواست پول گندم از برادران بگیرد، ازاین رو دستور داد ثمن را در بارشان بگذارند، و علاوه امکان داشت که پدرش پول دیگر نداشته باشد، که دوباره بیایند» انّما فعل ذلك (ثمن برادران را در رحل آن ها گذاشت) توسیعاً و تفضّلاً علیهم و ترفعاً من ان یأخذ ثمن الطعام منهم، و خوفاً من ان لا یكون عند ابیه ما یرجعون به، 237
«از جمله احتمالات اینکه از یک در وارد نشوند؛ حضرت یعقوب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می دانست یوسف در مصر است خواست دو برادر به همدیگر برسند» در علت
ص: 150
لاتدخلو من باب واحد چند قول است، و یكي هم این كه یعقوب می دانست كه ملك مصر فرزندش یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است و از این راه خواست «بنیامین» در خلوت وارد برادر باشد 237
حضرت یوسف دید كه بنیامین با سایر برادرها نمی نشیند پرسید انت اخوهم قال نعم، و علت عدم رفاقت را جریان یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نقل كرد و گفت فآلیت علی نفسی أن لا أجتمع معهم علی امر مادمت حیّاً، پرسید ازدواج كرده ای؟ بلی. چند اولاد داری؟ سه نفر پسر چه اسمی بر آن ها گذاشتی؟ القمیص، الدم، الذئب، چرا؟ لئلّا انسی اخی كلّما دعوت واحداً من ولدی 238
عن الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شكا یوسف فی السجن الی اللّه، فقال یا ربّ بما ذا استحققت السجن جواب رسید چرا نگفتی العافیه احبّ الیَّ و قلت ربّ السجن احبّ الیَّ، پس خودت اختیار كردِي، یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خدا را به حق آباء خود قسم داد، خدا در وحی كه كرد، ایراد گرفت و جبرئیل تعلیم كرد قل اسئلك بمنّك العظیم و احسانك القدیم و لطفك العمیم یا رحمن یا رحیم 247
یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بعد از آن كه با زلیخا ازدواج كرد او را باكره یافت فرمود تو كه شوهر داشتی جواب داد عنین بود به سبب بردوتی كه بر مزاجش مستولی شده
ص: 151
بود، و كان لا یتّأتی منه تلك الحركه المعهودة 254
قال یوسف لابن یامین اراك قد عانقت النساء و شممت الولد من بعده (وقتی كه گفت دوازده پسر دارم برای هر یكي اسمی از اسم یوسف مشتق كرده ام) ابن یامین در جواب گفت علت ازدواج وصیت پدرم است كه، دستور داد ازدواج كنم شاید خداوند فرزندانی مرحمت كند روی زمین با تسبیح سنگین شود، یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دستور داد هر كس با برادر مادریش بنشیند و ابن یامین وقتی تنها ماند یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم با او نشست 259
از فرمایش حضرت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ چون به دل زلیخا محّبت محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ افتاد دستور رسید كه با او ازدواج كند(1) 282
ص: 152
«چطوری که حضرت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، تا خودش معرّفی نکرد، برادرها نشناختند، امام زمان هم تا خودش را معرفی نکند، در عین اینکه با مردم است، او را نشناسند» فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در تشبیه قائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ به یوسف، تا خود حضرت یوسف معرفی نكرد برادرها نشناختند، فما تنكر هذه الامه ان یكون اللّه یفعل بحجّته ما فعل بیوسف ان یكون یسیر فی اسواقهم و یطأبسطهم و هم لا یعرفونه حتی يأذن اللّه عزّوجّل له ان یعّرفهم نفسه كما اذن لیوسف الخ 283
ص: 153
حضرت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از مصر به وسیله اعرابی سفارش كرد که برود در درب خانه یعقوب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ او را صدا بزند و بگوید ودیعه تو عنداله ضایع نمی شود(1) 285
قال الطبرسی ان الملك الاكبر فوّض الی یوسف امر مصر و دخل بیته و عزل قطفیر و جعل یوسف مكانه، و قیل ان قطفیر هلک فی تلک اللیالی، فزوّج الملک یوسف راعیل امرأة قطفیر (آنچه از ما تقدم در نظر دارم زلیخا لقب آن زن بوده و اسمش به نظرم راعیل بوده است) فدخل بها یوسف فوجدها عذراء، و لمّا دخل علیها قال أ لیس هذا خیراً ممّا کنت تریدین؟ و ولدت افرأیتم و میشا الخ 282
ما تطیَّب یوسف و لا مسَّ النساء حتی جمع اللّه لیعقوب شمله عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث لعلّ المراد عدم مسّ النساء علی وجه اللذة لا لاتباع السّنه و حصول الولد. مجلسی قدس سره 288 مستفاد از روایت ثعلبی این که ابن یامین پس از شناختن یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حاضر بر مفارقت نشد، حتی یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ گفت: اگر تو را من نگاه دارم پدرم ناراحت می شود، و راهی برای نگاه داشتن تو ندارم مگر
ص: 154
این که متهم کنم قال لا ابالی فافعل ما بدأ لک فانی لا أفارقک 290 مستفاد از این دو روایت در این دو صفحه این است که عزیز مصر پس از تعبیر خواب، خاتم و تاج و سریر خود را تحویل یوسف داد، هفت سال طعام را جمع کرد و در هفت سال قحطی فروخت سال اول به درهم و دینار، سال دوم با لحلّی و الجواهر، سوم بالدواب و المواشی، چهارم بالعبید و الاماء، پنجم بالدور و العقار، ششم بالمزارع و الانهار، هفتم برقابهم، در هر سال به هر قیمتی که فروخت از آن چیز در مصر و اطراف آن چیزی باقی نماند، جز این که داخل ملک یوسف شد، بعد با صلاحدید عزیز اهل مصر را آزاد كرد و اموالشان را به آن ها برگردانید، و تاج و تخت را بر عزیز برگردانید به شرط این كه به رأی يوسف عمل كند در یكي از روایتین دارد كه عزیز قبول نكرد تخت و تاج را و در هر دو روایت است كه شهادت به نبوّت یوسف داد و ایمان آورد 292 و 293 مضمون قول الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه از اولاد فاطمه كسی از دنیا نمی رود مگر این كه به امامت امام اقرار كند، چطوری كه برادران یوسف اقرار كردند 315
«حضرت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود، هر کدام از شما روز اول پیراهن پیش پدرم بردید، امروز هم او ببرد، یهودا گفت من بودم» قال الطبرسی قیل ان یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال انّما یذهب بقمیصی من ذهب به اوّلاً، فقال یهودا انا ذهبت به و هو مطلّخ بالدم، قال فاذهب بهذا ایضاً و اخبره انّه حّی و افرحه كما احزنته، فحمل القمیص و خرج حافیاً حاسراً حتی اتاه و كان معه سبعه ارغفه و كانت المسافه
ص: 155
ثمانین فرسخاً، فلم یستوف الّا ارغفه فی الطریق 248 اثبات رازی برائت یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به طرز عجیبی بیان خوبی است 326 در ضمن بیانات رازی و كنت فتی من جند ابلیس فارتقی بی الامر حتی صار ابلیس من جندی، فلو مات قبلی كنت احسن بعده طرائق فسق لیس یحسنها بعدی 330 بیان رازی در این كه هر كس در واقعه یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شركت داشت شهادت به برائت او داده است: المرأة و زوجها و النسوة و الشهود و ربّ العالمین و ابلیس هولاء الجهّال اگر تابع ربّ العالمین هستند شهادت او را و اگر تابع ابلیس هستند شهادت او را قبول كنند 328 قال وهب و كعب و غیرهما من اهل الكتاب كان ایوب النبی رجلاً من الروم 356
وجدته (تابوت موسی را) جواری آسیه و قد خرجن لیغتسلن 4
[قَالَ الْمُفَسِّرُونَ مُوسَى اسْمٌ مُرَكَّبٌ مِنْ اسْمَيْنِ بِالْقِبْطِيَّةِ فَمُو هُوَ الْمَاءُ وَ سَى الشَّجَرُ وَ سُمِّيَ بِذَلِكَ لِأَنَّ التَّابُوتَ الَّذِي كَانَ فِيهِ مُوسَى وُجِدَ عِنْدَ الْمَاءِ وَ الشَّجَرِ وَجَدَتْهُ جَوَارِي آسِيَةَ وَ قَدْ خَرَجْنَ لِيَغْتَسِلْنَ وَ هُوَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ بْنِ يَصْهُرَ بْنِ يَافِثَ بْنِ لَاوِيِ بْنِ يَعْقُوبَ؛(1) مفسّران مى گویند: موسى اسم مركب از دو نام قبطى است (مو) یعنى آب و (سى) یعنى درخت، و علّت نامگذارى او این بود كه
ص: 156
صندوقى كه موسى را در آن یافتند، بر روى آب و در كنار درختى بود كه كنیزان آسیه كه براى شستشو به كنار نیل آمده بودند، آن را یافتند، و نسب او چنین است، موسى پسر عمران، پسر یصهر، پسر یافث، پسر لاوى، پسر یعقوب.]
قال وهب و كتمته (موسی) امّه ثلاثه اشهر ترضعیه فی حجرها لایبكی و لایتحرك، فلّما خافت علیه ألقته فی البحر لیلاً فی تابوت مطبّق، و كسی از تولد و حمل موسی غیر از خواهر موسی خبردار نشد 16
علت اصطفاء اللّه موسی بكلامه كثرة تواضعه لّربّه، بعد كه موسی به سجده افتاد و دستور داد كه دست بر موضع سجده بكشد و امسح بها وجهك و ما نالته من بدنك 7
شعیب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با موسی كه در ضمن معامله شرط كرد هر بچه ای كه بر خلاف رنگ مادرش متولد شود مال موسی باشد، در خواب به موسی وحی شد كه عصای خود را در آب اندازد از این راه تمام بچه ها بر خلاف رنگ مادر به
ص: 157
عمل آمد(1) 21
موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی شروع به راه رفتن كرد روزی عطسه كرد و «الحمدلله رب العالمین» گفت، فرعون عصبانی شد و سیلی به او زد و موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ریش او را گرفت و كشید، فرعون قصد كشتن او را كرد آسیه فرمود بچّه است فرعون گفت نه می داند كه چه می كند، آسیه فرمود امتحان كن موسی خواست دستش را به خرما بگذارد جبرئیل به طرف آتش برد و زبانش سوخت و گریه كرد، آسیه فرمود دیدی؟ فعفا عنه 27
قابله ای كه از طرف فرعون مأمور كنترل حمل مادر موسی بود به مأمورینی كه دم در ایستاده بودند گفت خونی بود كه بیرون آمد و از حمل خبری نبود 39
موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ روزی لحیه طویله فرعون را گرفت هرچه خواستند نجات بدهند ممكن نشد تا خودش دست كشید، فرعون قصد كشتن كرد، آسیه مانع شد امتحان به عمل آمد دیناری را با جمره آتش گذاشتند موسی آتش را گرفت و
ص: 158
به دهان گذاشت از آن بطوء كلام پیدا كرد(1) 46
عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرعون بیست هزار و چندی بچه سر ببرید تا به موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ برسد، فرعون بنی اسرائیل را به كار بنّائی وامی داشت تا فرار نكنند و زنجیرشان بسته بود، به بام های بلند گل حمل می كردند در نتیجه می افتادند و می مردند یا زمین گیر می شدند، موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یادشان داد كه كارشان را با صلوات بر محمد و ال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شروع كنند تا گرفتار نشوند، تفسیر امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 47
فرعون یك میلیون اسب نر سواری داشت مضافاً بر آن ها كه سوار اسب ماده می شدند؛ لیكن موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ششصد و بیست هزار نفر همراه داشت مجمع البیان 76
و قیل ان العصا صارت حیّة اخذت قبّة فرعون بین فكّیها و كان ما بینها ثمانون ذراعاً فتضرّع فرعون الی موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بعد أن وثب من سریره و هرب منها و أحدث و هرب الناس و دخل فرعون البیت و صاح یا موسی خذها و انا أؤمن بك، فاخذها موسی فعادت عصاً، بین تشریف فرمائی حضرت یوسف به
ص: 159
مصر و بین مبعوث شدن موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ چهارصد سال فاصله بود 77
در عدد سحره كه جمع شدند اختلاف است قیل پانزده هزار و قیل هشتاد هزار و قیل هفتاد هزار و قیل سی هزار و خرده ای و قیل تنها هفتاد و دو نفر بودند كه دو نفر از قبط بودند كه رئیس سحره بودند و هفتاد نفر دیگر از بنی اسرائیل بودند 78
سحره از چند راه فهمیدند كه كار موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آسمانی است: منها قلب العصا حیّةً و منها اكلها حبالهم و عصّیهم مع كثرتها و منها فناء حبالهم و عصّیهم فی بطنه و منها عودها عصاً كما كانت من غیر زیادة و لانقصان 79
فرعون سحره را پای راست از یك طرف با دست چپ از طریف دیگر یا بالعكس (من خلاف) برید و آنها را از جذوع نخل آویزان كرد فکانوا اوّل النهار كفّاراً سحرة و آخر النهار شهداء برره 80
قوله تعالی «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ»(1) (نلقیك علی نجوة) (مرتفع من
ص: 160
الارض) بجسدك من غیر روح فعلا فوق الماء عریانا، قاله اكثر المفسرین و قیل المقصود من کلمة البدن الدرع و كان له درع من ذهب یعرف بها فالمعنی نرفعك فوق الماء بدرعك المشهورة لیعرفوك بها، خداوند این كار كرد برای این كه بعضی از بنی اسرائیل انكار كردند غرق شدن او را و گفتند كه فرعون بالاتر از این است كه غرق شود، قوله تعالی «وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَنی إِسْرائیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ» (1) ای مكنّاهم مكاناً محموداً، قال الحسن یرید به مصر، و ذلك ان موسی عبر ببنی اسرائیل البحر ثانیاً، و رجع الی مصر و تبوّء مساكن ال فرعون 86
قد جعل لها (مادر موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) فرعون اجرة علی الرضاع 93
مرحوم مجلسی قدس سره در بیان خود راجع «وَ آلِهَتَكَ»(2) می فرماید قیل كان فرعون یستعبد الناس و یعبد لاصنام بنفسه، و كان الناس یعبدونها تقرّباً الیه، و قیل كان یعبد ما یستحسن من البقر، و روی انّه كان یأمرهم ایضاً بعبادة البقر، و لذالك أخرج السامری لهم عجلاً [گفته شده که فرعون خودش بت پرست بود، امّا مردم را به بندگى خود در آورده بود و مردم براى تقرّب به بت ها او را
ص: 161
عبادت مى كردند. برخى هم گفته اند: او گاو پرست بوده و به همین دلیل هم سامرى براى مردم گوساله اى درست كرده و آن ها را به عبادت آن فرا خواند] 113
«وحی رسید به موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، که به بنی اسرائیل بگو، از فرعونیان طلا و نقره عاریه کنند، که از ترس دیدن آیات تسع، خواهند داد» و كان لفرعون من أثاث الدنیا و من الحُلیَّ و الحُلَلِ ما لا یعلمه الّا اللّه، فاوحی اللّه الی موسی انّی مُورثٌ بنی اسرائیل ما فی أیدی ال فرعون، فقل لیستعیروا منهم الحُلیَّ و الزِّينة فانّهم لایمتنعون من خوف البلاء، (در جلو از آیات تسع صحبت شده است)، و اعطی فرعون جمیع زینه اهله و ولده و ما كان فی خزائنه، فاوحی اللّه تعالی موسی بالمسیر بجمیع ذلك حتی كان من الغرق بفرعون و قومه ما كان 115
ص: 163
و كان فرعون و هامان قد تعلّما السحر و انّما غلبا الناس بالسّحر، و ادَّعی فرعون الربوبیَّة بالسِّحر 120
فاحدث فرعون و هامان فی ثیابهما و شاب رأسهما و غُشِيَ علیه من الفزع، و مرَّ موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی الهزیمه مع الناس فناداه اللّه «خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى»(1) 121
فدنا موسی من البحر فقال له انفرق، فقال له البحر استكبرت یا موسی ان انفرق لك و لم اعص اللّه طرفه عین و قد كان فیكم المعاصی، تا این كه بعد از كلامی دارد اوحی اللّه الی موسی «أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ» (2) 122
فرعون وقتی به كنار دریا رسید قال لاصحابه أ لا تعلمون انّی ربّكم الأعلی قد فُرِّجَ لی البحر، منجم فرعون گفت وارد دریا نشو قبول نكرد و اسبش هم نمی خواست وارد شود تا این كه مادیان جبرئیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را دید وارد شد 123
ص: 164
فقلت (جبرئیل) یا ربّ تدعه (فرعون) و قد قال «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (1) فقال تعالی انّما یقول هذا عبد مثلك 128
فاوحی اللّه الیه (موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) انّه كان حسن الخلق سهل الحجاب فاحببت أن أكافیه در جواب موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ که عرض کرد فرعون را چهار صد سال مهلت می دهی که بگوید «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (2) 129
در زمان حضرت موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ماه بیرون نیامد وحی شد استخوان های حضرت یوسف را از مصر بیرون كند، چون قبه آن حضرت را كسی نمی دانست فقط آن پیرزنی كه شرط كرد جوانی اش برگردد و درد پا بهتر و دیدن چشم برگردد و [نیز جوانیم را بمن باز پس دهى] و در بهشت با موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ باشد، خدا فرمود قبول كن یا موسی «محقق این هم از فوائد علم» 127
ص: 165
امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ علت عدم افاده ایمان بر فوعون را دو چیز بیان می كند: اوّل ایمان او عند رؤیت البأس بود، دوّم استغاثه به موسی كرد نه به خدا، فاوحی اللّه الیه یا موسی لم تغث فرعون لانّك لم تخلقه، و لو استغاث بی لأغثته 131
در زمان فرعون رود نیل بی آب شد قوم او آمدند و خواستار آب شدند، گفت چون از شما راضی نیستم لذا گرفتار بی آبی كردم، گفتند در مرتبه دوم كه اگر داد ما نرسی غیر تو را عبادت خواهیم كرد، گفت پس بروید به صحرا قومش در یك طرف و خودش به تنهائی در طرف دیگر روی خود را بر خاك گذاشت و «اشار بالسبّابه اللّهم انی خرجت الیك خروج العبد الذلیل الی سیّده»،(1) و كسی غیر از تو قادر بر اجرای آن نیست، نیل جریان عجیبی پیدا كرد كه تا آن زمان آن طور جریان نداشت «فأتاهم فقال لهم اجریت لكم النیل فخرُّوا له سجَّداً»، جبرئیل آمد و فرمود غلامی دارم او را بر سایر غلامانم ملك قرار
ص: 166
داده ام كلیدها را به دست او سپرده ام «فعادانی و احبّ من عادانی و عادی من احبته قال لبئس العبد عبدك لو كان لی علیه سبیل لاغرقته فی بحر القلزم»، جبرئیل فرمود بنویس نوشت بعد فرمود مهر كن مهر كرد «فلمّا كان یوم البحر اتاه جبرئیل بالكتاب فقال له خذ هذا ما حكمت به علی نفسك» 132
فرعون سرفه نمی كرد و سردرد نمی گرفت و آفتی كه بر مردم می رسید به او نمی رسید و در چهل روز یك دفعه قضای حاجت داشت چون موز زیاد می خورد، این ها مردم را به شك انداخته بود كه او را خدا می گفتند 145
حضرت موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به فرعون از طرف خدا وعده داد كه در صورت ایمان آوردن به جوانی تر و تازه ای برگرداند و در ملك خود باقی بماند، به هامان مصلحت كرد گفت و اللّه ما یعدل هذا عبادة هولاء لك یوماً واحداً 146
یوم الزینه روز شنبه عاشورا و نوروز هم بود [كان یوم عاشوراء و وافق ذلك یوم السبت فی أول یوم من السنة و هو یوم النیروز و كان یوم عید لهم یجتمع إلیه الناس من الآفاق] 148
ص: 167
«در روز مبارزه موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و سحره 25 هزار نفر در زیر پای مردند، و فرعون از ترس مزاجش چهار صد مرتبه، و در روزهای بعدی، روزی چهل مرتبه، کارکرد تا درک رفت» حتی مات منهم فی ذلک الزحام و مواطئ الاقدام خمسه و عشرون الفاً، فرعون در حالی كه ترس در وجودش حكومت كرده بود و عقلش زایل شده بود با فرار كننده ها فرار كرد، و همان روز مزاجش چهار صد مرتبه و بعداً هر روز چهل مرتبه كار كرد تا این كه هلاك شد 150
حزبیل مؤمن ال فرعون و پسر عموی او و ولیعهد او بود، سعایت كردند كه مؤمن به موسی است گفت اگر دروغ گفتید گرفتار عذاب الیم خواهید شد كه، به مقام چنین كسی صدمه می زنید، و او هم با این همه مقام كه دارد این كاره باشد مستحق عذاب الیم است، وقتی صحبت اشهد انّ خالقهم هو خالقی و ربّهم ربّی و رازقهم هو رازقی و مصلح معایشهم هو مصلح معایشی گفت به هر یك از سعایت كنندگان یك مسمار بر ساق و دیگری بر سینه كوبیدند بعد با شانه های آهنی گوشت بدنشان را برداشتند، الحمدلله فوقاه اللّه «سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ» (1) ، مقصود از ال فرعون سعایت
ص: 168
كنندگان و طرف دیگر مؤمن ال فرعون است 161
كتم ایمانه - مؤمن ال فرعون - ستمأة سنه 162 قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث ذمّ مصر و تعریف شام، انّی لاكره ان آكل من شیء طبخ فی فخَّارها - مصر - و ما احبّ ان اغسل رأسی من طینها مخافة ان تورثنی ترابها الذّل و یذهب بغیرتی، و قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نعم الارض الشام و بئس القوم اهلها 181 قال الطبرسی روی عن النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّه قال یرحم اللّه اخی موسی لیس المخبر كالمعاین، لقد اخبره اللّه بفتنه قومه و قد عرف انّ ما اخبره ربّه حق و انّه علی ذلك لمتمسك بما فی يده، فرجع الی قومه و راهم فغضب و القی الالواح 204 قال الطبرسی قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ همّ بقتل السامری فاوحی اللّه الیه لاتقتله یا موسی فانه سخیّ، فی بعض التفاسیر روی ان موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اخذ العجل فذبحه فسال منه دم ثم حرّقه بالنار ثم ذرأه فی الیمّ 208 فكان عدد الذین سجدوا العجل سبعون الفاً 209 فقال موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یا رب العجل من السامری فالخوار ممّن؟ قال منّی يا موسی انا لمّا رأیتهم قدولّوا عنّی الی العجل احببت ان ازیدهم فتنهً 210 حتی ان بقایاهم (اولاد سامری) الیوم یقولون ذلك (لامساس) و ان مسّ واحد من غیرهم واحداً منهم حمّ كلاهما فی الوقت 212 سامری دید مركب جبرئیل هر كجا قدم می گذارد به حركت در می آید از آن خاك گرفت و در كیسه گذاشت و با آن به بنی اسرائیل افتخار می کرد 209 اقول لعل الاظهر ما ذكره الصدوق اخیراً من كون ذلك (اخذ موسی رأس و لحیه هارون را)
ص: 169
بینهما علی جهه المصلحه لتخفیف الامّه و لیعلموا شدة انكار موسی علیهم، 222
از تفسیر امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نقل می كند كه سامری گوساله را به دیوار چسبانید بعضی از مریدان سامری از عقب می گفت و مردم از دهان او می شنیدند، گفتند خدا در عجل است كما این كه در شجره بود، حضرت موسی گوساله را به سخن واداشت عجل گفت عزَّ ربّنا ان یكون العجل حاویاً له او شیءٌ من الشَّجرة و الامكنه علیه مشتملاً، و لكن سامری كسی را واداشت كه حرف بزند 231
قارون كیمیا بلد بود لذا گفت «أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي» (1) 249
وقتی كه در تیه بنی اسرائیل بودند و حرام شده بود دخول الارض المقدسه تا چهل سال، و قوم آمادگی توبه پیدا كرده بودند، حضرت موسی به قارون فرمود قوم تو در توبه و تو اینجا نشسته ای ادخل معهم و الّا نزل بك العذاب فاستهان به استهزأ بقوله، موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ محزون شد و بیرون آمد و در فناء قصر قارون نشست، فامر قارون ان یصبّ علیه رماد و قد خلّط بالماء فصبّ علیه و
ص: 170
غضب موسی غضباً شدیداً، فقال موسی يا رب ان لم تغضب لی فلست لک بنبیٍّ فاوحی اللّه الیه قد امرت السماوات و الارض ان تطیعك فمرها بما شئت قارون دستور داده بود كه همه درها را بسته بودند، با اشاره حضرت موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ همه درب ها باز شد قارون وقتی موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را دید فهمید كه عذاب آمد دستور به زمین صادر كرد كه قارون را بگیرد تا زانو فرو رفت هرچه به رحم قسم داد اثر نكرد، خدا فرمود اگر قارون آن طوری كه تو را خواند مرا می خواند جواب می دادم 250
حتی روی فی بعض الاخبار انّه نا شده سبعین مره و موسی فی جمیع ذلك لا یلتفت الیه لشدة غضبه 257
قیمت گاوی كه پیش آن جوان بارّ بر پدر، كه حاضر نشد او را بیدار كند و كلید اطاق متاع فروخته شده را از زیر سرش بردارد، در نتیجه متضرّر شد، و پدرش در مقابل احسان او، گاوی را كه داشت به او هبه كرد، وقتی به ملاء جلد بزرگ فرورخت، فبلغ خمسه الاف الف دینار 270
جوان مقتول كه زنده شد صد و سی سال عمر كرد، که شصت سال مقدر بود، به جهت توسل بمحّمد و اله هفتاد سال هم اضافه شد، با دختر عموی خویش كه عمو زادگان برای او حسد كرده بودند با هم صد و سی سال زندگی
ص: 171
بعد از مرگ كردند و در بهشت هم با هم شدند، و زندگی صد و سی ساله بدون هیچ رنج و پیری شد این یك خوشبختی، خوشبختی جوانی كه گاو را به قیمت زیادی فروخت و زیادی قیمت را محمّد و علی (علیهما السلام) در خواب به او تذكر دادند كه در صفحه قبل گذشت 271 آیه شریفه «فَكانَتْ لِمَساكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ» (1) می رساند كه مسكین به كسی هم می گویند كه مالك چیزی باشد؛ لیكن كافی نباشد 284
عن ابی عبداله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث فارسل (موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) الی يوشع عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّی قد ابتلیت فاصنع لنا زاداً و انطلق بنا فاشتری حوتاً فخرج بأذربیجان ثم شوّاه الخ این جریان وقتی شد كه موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مأمور شد برود از حضرت خضر علم یاد بگیرد 306 عن ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال شكا موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الی ربّه الجوع فی ثلاثه مواضع: «آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» (2) ؛ «لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً» (3) ؛ «رَبِ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (4) 309
عوض آن غلام دختری خدا داد هفتاد پیغمبر از آن به دنیا آمد، و هكذا و كان ابوهما صالحاً، هفتصد سال پیش در چند روایت ذكر شده است، 311 و
ص: 172
312
فادخل العالم یده فاقتلع كتفه (غلام) فاذا علیه مكتوب كافر مطبوع (بعد از اعتراض حضرت موسی) 310 عن ابن ابی يعفور قال سمعت اباعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یقول من زرع حنطه فی ارض فلم تزك ارضه و زرعه، و خرج زرعه كثیر الشعیر فبظلم عمله فی ملك رقبة الارض، او بظلم لمزارعه و اكرته، لانّ اللّه یقول «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً» (1) الایه 325
یا ابن عمران كذب من زعم انّه یحبُّنی فاذا جَنَّهُ اللیل نام عنّی أ لیس كل محّب یحّب خلوة حبیبه الخ 329 یا موسی انظر الی الارض فانّها عن قریب قبرك 337 كافی بنی اسرائیل از حضرت موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خواستار شدند كه باران با اراده آن ها نازل شود خدا هم قبول فرمود، فصارت زروعهم كانّها الجبال و الآجام ثم حصدوا و داسو و ذرّوا فلم یجدوا شیئاً، در آخر دارد فقال تعالی یا موسی انا كنت المقدِّر لبنی اسرائیل فلم یرضوا بتقدیری، فاجبتهم الی ارادتهم فكان ما رأیت 340 در سه شبانه روز صد و بیست و چهار هزار كلمه خدا با موسی مناجات كرد، در این مدت غذائی و نه شرابی موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نخورد فلّما انصرف الی بنی اسرائیل و سمع كلام الآدمیِّين مقَّتهم لما كان وقع فی مسامعه من حلاوة كلام اللّه 344 مردن ملك جبّار و مؤمن صالح در زمان موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در یك روز، در سه روز كه مردم مشغول ملك بودند تناولت الدّواب من وجه
ص: 173
المؤمن الخ 350 خطاب رسید به موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ احببنی و حبّبنی الی خلقی عرضه داشت كه می دانی كسی محبوب تر از تو پیش من نیست، فكیف لی بقلوب العباد فاوحی اللّه الیه فذكّرهم نعمتی و الآئی 351 موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال كرد كه زوال شمس را به او معلوم كند فوكّل اللّه به ملكاً فقال له یا موسی قد زالت الشمس، فقال موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ متی فقال حین اخبرتك و قد سارت خمس مأة عام، كسی در پای موعظه حضرت موسی پیراهن پاره كرد فاوحی اللّه قل له لا تشقَّ قمیصك و لكن اشرح لی عن قلبك، موسی يكی از اصحاب خود را در حال سجده دید برای کاری می رفت در برگشتن باز در حال سجده دید گفت اگر حاجت تو دست من بود روا می كردم، فاوحی اللّه یا موسی لو سجد حتی ينقطع عنقه ما قبلته حتی يتحوّل عما اكره الی ما احبّ 352 موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كسی را در ظّل عرش دید سؤال كرد جواب رسید هذا لم یكن یعقُّ والدیه، و لا یحسد الناس علی ما اتاهم اللّه من فضله، اوحی اللّه الی موسی كما تدین تدان 353 قال موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ایّ عبادك ابغض الیك قال جیفه باللیل بطّال بالنهار 354 عن ابی عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مكتوب فی التوراة انّ من باع ارضاً او ماءً فلم یضعه فی ارض و ماء ذهب ثمنه محقاً 360 و فیها (در شب بیست و یكم رمضان) اصیب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اوصیاء الانبیاء و فیها رفع عیسی و قبض موسی تهذیب عن احدهما عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 365 صفراء بنت شعیب زوجه موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بر وصی آن حضرت خروج كرد فی مأة الف رجل 366 در وقت خروج سوار زرافه شد 369 بلعم باعورا كه اسم اعظم بلد بود با تحریك ملك قوم جبّارین بر علیه یوشع بن نون و یا بر علیه موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با تحریك فرعون خواست نفرین كند، بر حمار خود سوار شده بود می خواست برود
ص: 174
نفرین كند حمارش حركت نكرد خیلی به او زد تا خر به زبان آمد و گفت چطور بروم بر علیه نبیّ اللّه و مسلمین، بالاخره خر را كشت و اسم اعظم او منسلخ شد، ملك را تحریص كرد كه زن ها را زینت بدهد و به عنوان فروختن چیزی به طرف بنی اسرائیل بروند، وقتی لشگر بنی اسرائیل خواستار زنا شدند منع نكنند، و گفت اگر زنائی به عمل آمد دیگر كافی است و به مقصود خواهید رسید، زنی را رأس سبط شمعون بن یعقوب داخل خیمه كرد و گفت یا موسی خواهی گفت كه این كار حرام است فواللّه لا نطیعك، پس زنا كرد در نتیجه طاعون را خدا مسلط كرد در سه ساعت هفتاد هزار نفر مردند 373 - 380 روایت دخول سه نفر از بهائم بر بهشت حمار بلعم، سگ اصحاب كهف، گرگی كه پسر شرطی را خورد، و او را محزون كرد كه آن شرطی را ظالمی مأمور كرده بود قومی از مؤمنین را عذاب كند، از امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 378 كامل الزیارات امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اسماعیل بن ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در زمان حیات پدر دنیا را وداع كرد، پس اسماعیل صادق الوعد كه كان رسولا نبیاً اسماعیل بن حزقیل النبّی است، و چون ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ صاحب شریعت بود و كان حجه اللّه قائماً فإلی من ارسل اسماعیل اذن، و در رجعت اسماعیل صادق الوعد برای انتقام از قتله خود با امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خواهد آمد كه كار حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را - انتقام از قتله خود - درباره قتله خود انجام دهد، له اسوة بالحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 390 حضرت یونس عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در كودكی پس از پانزده سال مردن بادعای حضرت الیاس زنده شد 395 امام صادق از جمله حكم لقمان عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید: و لم یره احد من الناس علی بول و لاغائط و لا اغتسال لشدَّة تستُّره 410 از جمله مواعظ لقمان عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یا بنیّ انّی حملت
ص: 175
الجندل (الصخر العظیم) و الحدید و كل حمل ثقیل فلم احمل شیئاً أثقل من جار السوء و ذقت المرارات كلَّها فلم اذق شیئاً امرَّ من الفقر 413 مثال زدن حضرت لقمان نوم و بیداری را برای مرگ و قیامت، و قوله كلّ دابه تحبّ مثلها و ابن آدم لا یحبّ مثله 417 قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انقطع ظهری وقتی كه از غلامش شنید برادرت هم مرد 424 و اذا اخطأت خطیئه فابعث فی اثرها صدقه تطفئها لقمان 426 یا بنیّ الجار ثم الدار الرفیق ثم الطریق 428 و یروی كیف یتجبَّر من قد جری فی مجری البول 429.
حكم امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، درباره پدر كشته شده آن جوان كه، بعد از حكم نادرست شریح به خدمت امیر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آمد طبق نقل برقعی، منتهی رفقای پدر را به هر کدام را در پای يك اسطوانه از مسجد كوفه نگاه داشتند، و سر هر کدام را با لباسش پوشانیدند و به ابو رافع فرمود حرف های این ها را بنویس، بعد یكي را آوردند و سرش را باز كردند از روز شروع سفر و از ماه آن و به كجا منتهی شد روز مرگ در كدام منزل بودید ما كان مرضه؟ كم یوماً مرض فمن كان یمرِّضه فی ایِّ یوم مات و من غسّله و این غسّله و من كفّنه و بما كفّن و من صلّی علیه و من نزل قبره، اوّلی وقتی جواب ها را گفت دیگران با شنیدن صدای تكبیر یقین كردند كه او اقرار كرده است، بعد دوّمی اقرار كرد ثم هر فرد فرد اقرار كردند، دوّمی در مقام استنطاق گفت ما انا الّا واحداً من القوم و لقد
ص: 176
كنت كارهاً لقتله، پیش از شروع محاكمه مولی فرمود أ تقولون إنّی لا أعلم ما صنعتم باَب هذا الفتی انّی اذاً لجاهلٌ 12 قال ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لو اخذت احداً یزعم انّ داود عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وضع یده علیها (امرأه اوریا) لحددته حدّین حدّاً للنبّوة و حداً لما رماه به 26
عن ابی عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اوحی اللّه الی داود عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ خلادة بن اوس بشّرها بالجّنة و اعلمها انّها قرینتك فی الجّنه، و سؤال و جواب بین او و داود عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و این مقام را از صبر بر ناملایمات و سلم بودن در مقابل خواست های خدای به دست آورده است، لطیف است 39 قال ابوعبداللّه و اللّه ماهی (تماثیل كه شیاطین برای حضرت سلیمان درست می كردند) تماثیل الرجال و النساء و لكن الشَّجر و شبهه، و عنه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 74
آخر نبِيّ یدخل الجّنة سلیمان بن داود عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و ذلك لما اعطی فی الدنیا [امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود: آخرین نبی كه وارد بهشت مى شود، حضرت سلیمان عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است، به جهت نعماتى را كه خدا به او در دنیا اعطا كرده بود] 74
هدیه آوردن قنبرّه نر خرمائی و ماده اش ملخی را كه، هر كدام برای جوجه نو ظهور خود نگاه داشته بودند پیش سلیمان كه، دستور دهد لشگرش از كنار
ص: 177
بروند و پا روی تخم آن ها كه نزدیك بود جوجه شود نگذارند، و اجابت آن حضرت و دست كشیدنش بر سر آن ها 82
مشاهده حضرت سلیمان مورچه ای را كه با دانه ای به دهان ضفدع وارد شده، و پس از مدتی بیرون آمد، در جواب عرض كرد در ته دریا كرم كوری است كه دانه آن به وسیله من و این قورباغه می رسد، ضفدع مرا تا دهانه سوراخ او كه در توی سنگی است می برد، من از سوراخ وارد سنگ می شوم، دوباره در برگشتنی قورباغه دهان خود را به در سوراخ می گیرد من وارد دهان او شده بیرون می آیم، فرمود هل سمعت لها من تسبیحه قالت نعم، تقول من لاینسانی فی جوف هذه الصخرة تحت هذه اللُّجَّه برزقك لا تنس عبادك المؤمنین برحمتك 97
فس «وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ»(1) قال كانت لاتحیض فحاضت 164 یرثنی و یرث من ال یعقوب و هو یعقوب بن ماثان و اخوه عمران بن ماثان ابومریم، و قیل یعقوب بن اسحق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 175 مستفاد از فرمایش امام جواد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ این كه مقصود از حكم در «آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»(2) نبوت است 177
ص: 178
مرحوم مجلسی قدس سره به چهار وجه توجیه می كند گریه زمین و آسمان را بر حسین و یحیی علیهما السلام 182
حضرت زكریا وقتی متوجه شد كه مریم حامله است ترسید كه بنی اسرائیل او را متهم كنند؛ زیرا كه به صومعه مریم غیر از او كسی راه نداشت، این مسئله را با خاله مریم كه زن او باشد در میان گذاشت، و او هم حامله به یحیی بود، 187
یحیي در شكم مادر مسئله را كشف كرد و به عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه در شكم بود تعظیم كرد [وَ سَجَدَ يَحْيَى وَ هُوَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ لِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ فَذَلِكَ أَوَّلُ تَصْدِيقِهِ] 187 یحیی شش ماه از عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بزرگ تر بود، و اوّل مصدق عیسی شد و تصدیق او سبب پیشرفت امر عیسی شد، چون مردم یحیی را به صدق و زهد می شناختند 169
فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در حدیثی فاّنها - فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ - صدّیقه لم یكن
ص: 179
یغسّلها الاَّ صِدِّيقٌ،(1) 197
آمدن مائده به دعای زهراء كه قائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ فعلاً از آن می خورد 197
اصطفاء اوّلی مربوط باصطفاء اللّه مریم، و امّا دوّمی فانّها حملت من غیر زوج فاصطفاها بذلك علی نساء العالمین 200 وقتی حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به دنیا آمد و مادرش «یا لَيْتَنِي مِتُ قَبْلَ هذا»(2) گفت دستوراتی درباره خود به مادر داد، مؤمنات بنی اسرائیل وقتی بچه را دیدند يَبزُقنَ فی وجهها، تا این كه عیسی با حرف زدن مردم را قانع كرد 209 كا انّ مریم حملت بعیسی تسع ساعات كل ساعه شهراً 219 قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لَمْ تَسْتَشْفِ النُّفَسَاءُ بِمِثْلِ الرُّطَبِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَطْعَمَهُ مَرْيَمَ فِي نِفَاسِهَا. 226 حضرت عیسی رفیق خود را زنده كرد بیست سال عمر كرده و ازدواج كرد و اولاد هم به عمل آورد 233 وقتی آن دو نفر پیش شاه انطاكیه آمدند او را دعوت به توحید كردند زندان كرد، سوّمی از راه دیگر
ص: 180
وارد شد و همه شهر را مسلمان كرد 240
در دو حدیث آمده كه حضرت عیسی وقتی در بچه گی مریض می شد دستور تهیه دوا رامی داد؛ ولی در خوردن آن ابا می كرد و گریه می نمود، فتقول مریم ما ذا أمرتنی فیقول یا اُمَّاه علم النُّبوَّة و ضعف الصَّبا 254
دلالت روایت كافی به این كه مقصود از «آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»(1) نبوت یحیی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است 255 ابن مسعود از رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علت پیدا شدن رهبانیت در بنی اسرائیل را این طور بیان می كند كه، جبابره بعد از عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پیدا شدند مؤمنین با آنها قتال كردند سه دفعه مؤمنین شكست خوردند، عدّه مؤمنین كم شد ترسیدند كه همه از بین برود و داعی الی اللّه نباشد متواری شدند، تا پیغمبری كه عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از آن خبر كرده ظاهر شود 277
حضرت عیسی با بعضی از حواریین نزدیك شهری رسیدند و كنزی را پیدا كردند، حواریین اجازه خواستند كه آن كنز را حیازت كنند، عیسی وارد بلد شد و فرمود من هم در شهر كنزی دارم آن را طلب می كنم، مهمان پیر زنی می شود
ص: 181
و پسر او را داماد شاه وقت می كند، و مقام ولیعهدی پیدا می كند بعد به سلطنت می رسد همه این ها در عرض دو روز می شود، به عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرض می كند تو كه این قدرت داری چرا برای خود اختیار نمی كنی؟ حضرت منافع آخرت طلبی را بیان می كند جوان دست از سلطنت می كشد و تابع عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می گردد، به حواریین می فرماید این است كنز من كه در سراغ او بودم 280
سئل عیسی فَبِمَ يُتَّقَى غضب اللّه قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بان لا تغضبوا، قالوا و ما بدء الغضب؟ قال الكبر و التَّجَبُّرُ و محقرة الناس 287
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به شهری رفت میوه های آن كرم داشت شكایت كردند فرمود موقع كاشتن درخت اوّل آب بعد خاك بریزید 321
حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به شهری وارد شد صدای بلند شده زن و مردی را شنید، سؤال فرمود مرد عرض كرد این زن من است در عین این كه صالحه است دوست دارم كه از او مفارقت كنم؛ زیرا پیش از اوان پیری روی او مثل روی زن های پیر شده است، حضرت به زن فرمود اگر دوست داری كه آب صورت برگردد وقتی غذا می خوری سیر نشو 320
ص: 182
قال الحواریّون ما انتن ریح هذا الكلب و قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما اشدّ بیاض اسنانه(1) 327
و روی ان عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، اشّد به المطر و الرعد یوماً، فجعل یطلب شیئاً یلجأ الیه فرفعت له خیمة من بعید فاذاً فیها امرأة فحاد عنها - مال عنها - فاذاً هو بكهف فی جبل فاتاه فاذا فیه اسد فوضع یده علیه و قال الهی لكلّ شیء مأوًی و لم تجعل لی مأوًی فاوحی اللّه تع الیه مأواك فی مستقرِّ رحمتی، و عزّتی لَأُزَوِّجَنَّكَ یوم القیامة مأة حوریّه خلقتها بیدی، و لاطعمنَّ فی عرسك اربعه آلاف عام یوم منها كعمر الدنیا و لامرنَّ منادیاً ینادی أَيْن الزُّهَّادُ فی الدنیا احضروا عرس الزّاهد عیسی بن مریم(2) (3) 328 (وسائل 12 ص 236 - ما هی
ص: 183
الدنیا ص 55)
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قالت الحواریون لعیسی من نجالس قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من یذكَّركم اللّه رؤیته و یزید فی علمكم منطقه و یرغَّبكم فی الاخرة عمله(1) 331
دعائی كه حضرت عیسی آن را در بال جبرئیل دید و خواند، جبرئیل مأمور شد رفعش كند پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر بنی عبدالمطلب سفارش می كند كه آن دعا را برای مهمّات بخوانند، حضرت عیسی در بین زمین و آسمان قبض روح شد ثم رفع الی السماء و ردّ علیه روحه 338
ص: 184
عن الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان الملك قال لدانیال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ أشتهی ان یكون لی ابنٌ مثلك، قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فاذا جامعت فاجعل همّتك فیّ الخ 371
بُخْتَ نَصَّرَ رضع بِلَبَنِ كَلبَةٍ و كان اسم الكلب بخت و اسم صاحبه نصّر سمّی بذلك 374
دو نفر قاضی كه بر علیه زن عابده كه شوهرش رفیق آن دو بود از طرف شاه به مسافرت رفته بود شهادت به زنا دادند، و خداوند حق را به وسیله دانیال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كشف كرد 376
توهین صاحب معبر بر نان و نفرین دانیال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تا این كه گرسنگی به حدّی رسید دو نفر زن قرار گذاشتند یك روز بچه این و روز دیگر بچه آن را بخورند دوّمی حاضر نشد و شكایت پیش دانیال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بردند 377
خداوند به عزیر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خطاب كرد به كوچكی معصیت نگاه نكن الخ [دَعَوَاتُ الرَّاوَنْدِيِّ، قَالَ: أَوْحَى اللَّهُ إِلَى عُزَيْرٍ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ يَا عُزَيْرُ إِذَا وَقَعْتَ فِي مَعْصِيَةٍ فَلَا تَنْظُرْ
ص: 185
إِلَى صِغَرِهَا وَ لَكِنِ انْظُرْ مَنْ عَصَيْتَ وَ إِذَا أُوتِيتَ رِزْقاً مِنِّي فَلَا تَنْظُرْ إِلَى قِلَّتِهِ وَ لَكِنِ انْظُرْ مَنْ أَهْدَاهُ وَ إِذَا نَزَلَتْ بِكَ بَلِيَّةٌ فَلَا تَشْكُ إِلَى خَلْقِي كَمَا لَا أَشْكُوكَ إِلَى مَلَائِكَتِي عِنْدَ صُعُودِ مَسَاوِيكَ وَ فَضَائِحِك] 379
امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از راوی سؤال می كند فتی كیست؟ جواب الشابّ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ أ ما علمت انَّ اصحاب الكهف كانوا كُلُّهم كهولاً فسمّاهم اللّه فتیة بایمانهم، یا سلیمان من آمن باللّه و اتّقی فهو الفتی(1) 428
بیان الاخبار الداله علی نبوّته (خالد بن سنان) اقوی و اكثر 451
علل الشرایع از یكي از انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ معجزه خواستند كه به رنگ لباس آن ها میوه ای باشد (زرد)، آن حضرت از درخت خشك برای آن ها زرد آلو تهیه كرد هر كس قصد ایمان داشت هسته اش شیرین و كسی قصد نداشت هسته میوه او
ص: 186
تلخ شد(1) 456
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دفن ما بین الركن الیمانی و الحجر الاسود سبعون نبّیاً اماتهم اللّه جوعاً و ضّراً(2) 464
مردی كه سه حاجت مقضیّه داشت به وسیله زنش از بین رفت وقتی كه او برای خود تقاضای جمال فوق العاده ای كرد الخ 485 جریان عابد برصیصا و زنایش با زنی كه شفایش داده بود، و در بالای دار شیطان را سجده كرد، و تفسیر آیه «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ»(3) بر برصیصا 486 گرفتاری جریح عابد به سبب عدم اعتنا به مادر كه سه دفعه صدا زد جواب نداد، وقتی
ص: 187
پای دار آمد باز به سبب دعای مادر نجات یافت 487
قاضی كه به سبب خطور قلبی كه كاش حق به جانب برادر زنش باشد پس از مرگ گرفتار می شود(1) 489
مردی در بنی اسرائیل یك فرزند از زن عفیفه و دو تا از غیر عفیفه داشت، موقع مرگ گفت مال مال یكي از شما باشد، پیش قاضی رفتند گفت بروید و
ص: 188
استخوان های پدر را در آورید و آتش بزنید، آن دو تا حاضر شدند ولی این یكي شمشیر پدر را برداشت گفت سهم من از شما باشد و این كار را نكنید، قاضی گفت فرزند این مرد تو هستی كه رقّت كردی، و در ضمن این داستان آن سه برادر كه برادر كوچكتر به سبب داشتن زن بد اخلاق از دیگران بزرگتر دیده می شد 490
زن فاحشه ای كه می خواست عابد را گرفتار كند دستش را سوزانید، و یك عابد دیگر در مثل این جریان انگشتانش را یك به یك سوزانید 492
494
داد زدن ابلیس و جمع شدن اولادش درباره عابدی كه معصیت نمی كرد و نقشه اولادش درباره اضلال او و پسندیدن ابلیس نقشه كسی را كه از راه عبادت می خواست او را گرفتار كند، و دو درهم به او داد و پیش زن فاحشه فرستاد، و خوشبخت شدن آن زن كه او را نجات داد(1) 496
ص: 190
ص: 191
امام می فرماید مردی در بنی اسرائیل بعد از چهل سال عبادت قربانی كرد قبول نشد نفس خود مذمت كرد كه گناه تو مانع شده است، فاوحی اللّه ذمّك نفسك افضل من عبادتك اربعین سنه(1) 500
قاضی بر شاه وقت كه شخص موثقی می خواست، برادر خود را معّرفی كرد، بعد با زن برادر تقاضای زنا كرد و او را سنگسار كرد به خیال این كه مُرد دست كشیدند، شبانه به دیر عابدی رفت بالاخره دست به دست رسید به كسی كه با دادن بیست درهم از دار پائین آورد، آن ناكس او را به كنیزی فروخت الخ 503
ص: 192
خانواده ای غرق دریا می شود فقط زن نجات می یابد به جزیره ای وارد می شود مرد بدكار می خواهد با او زنا كند، زن می لرزد آن مرد توبه می كند، دعای آن توبه كننده با عابد، و پیدا شدن ابر، وقتی به سر دو راهی می رسند ابر
با توبه کننده می رود 507
مذمت گفتن این كه بكن گناهت به گردن من، و گرفتار شدن جماعتی از این راه، و هكذا در مذمت كفالت 508
باب نوا در اخبار بنی اسرائیل مطالب آموزنده و قصه های شیرین دارد 486 تا 512 انبیائی كه بعد از حضرت عیسی تا مبعوث شدن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما بودند، و مراتب اولیاء تا زمان طلوع نیّر اسلام 515.
قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال اللّه لروح محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لولاك ما خلقت الافلاك 28
قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تقاطر نور محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فقطرت منه قطرات كان عددها مأة الف
ص: 194
و اربعه و عشرین الف قطرة فخلق اللّه تعالی من كل قطرة من نوره نبیاً من الانبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، پس انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ طواف كردند حول محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 29
قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ زمین را حامل ملك است و حامل ملك صخره و حامل صخره ثور و حامل ثور حوت و حامل حوت ماء و الماء علی الهواء و الهواء علی الظلمه ثم انقطع علم الخلایق عمّا تحت الظلمه، و اسم ثور لهوتا و اسم حوت بهموت است 30
قال علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی آن سه نفر ملك آمدند طینت آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را ببرند و زمین قسم داد برگشتند ولی حضرت عزرائیل برد خداوند مقام قابض الارواحی را خواست به او بدهد، گریه كرد كه خلایق مرا مکروه می دارند فرمود لاتخف انّی أخلق لهم عِللاً فینسبون الموت الی تلك العلل، در صفحه قبل دارد كه شیطان آمد به زمین گفت خداوند می خواهد از تو خلقی را خلق كند به آتش عذاب كند، وقتی ملائكه آمد از تو طینت ببرد فقولی اعوذ باللّه منكم ان تأخذوا منِّي شیئاً، در حاشیه دارد شاید برای شفقت زمین بود و الّا ضلالت ابلیس بعد شد 32
وقتی مطّلب برادر هاشم، پسرهاشم شیبه الحمد را از مدینه در سّن هفت سالگی وارد مكه كرد، مردم نورجبین او را دیدند و پرسیدند كه كیست؟ برای
ص: 195
اخفای امر او گفت عبد من است، لذا سّمی بعبدالمطلب 64 كیفیت ازدواج هاشم با مادر عبدالمطلب و وفات او و كیفیت آوردن مطلب برادر هاشم، عبدالمطلب را به مكّه شیرین است از 39 تا 64 وقتی آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خلق شد ملائكه در عقب او می ایستادند از علت این پرسید خداوند فرمود برای این كه به نور محمدی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نگاه كنند، عرضه داشت خدایا در طرف راست قرار بده منتقل به پیشانی شد، ملائكه در جلوش صف می بستند بعد سؤال كرد در مكانی قرار ده كه من هم ببینم در انگشتان قرار گرفت از 33 تا 39 مربوط به آباء آن حضرت، و صفحات قبل از 33 تا اول كتاب مربوط بنور محمّدی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است قبل از خلقت آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ؛ جماعتی از اهل مكه در زمین حبشه به عنوان تجارت وارد می شوند، در كنیسه ای منزل كرده برای مصلحتی آتش روشن می كنند و فراموش می كنند كه خاموش كنند در نتیجه بادی می وزد و هرچه در كنیسه بود می سوزد، نجاشی ملك یمن یا حبشه عصبانی می شود و برای مكافات وزیر خود ابرهه بن الصباح را با چهارصد فیل و صد هزار مقاتل برای تخریب كعبه و كشتن مردم مكّه روانه كرد، فیل بزرگ برای عبدالمطلب سجده می كند و فیل ها نزدیك كعبه نرفتند، قصه شیریني دارد مضافاً بر آنچه معروف است حرف های دیگر دارد 65 تا 74 عدی بن نوفل رقیب عبدالمطلب او را با كمی اولاد عیب جوئی می كند، زیرا آن روز عبدالمطلب فقط حارث را داشت، عبدالمطلب نذر كرد اگر خداوند بیش از ده تا پسر به او بدهد یكي را قربان كند، عباس با ضرار از یك مادر، عبد مناف (ابوطالب) با عبداله و زبیر از مادر دیگر، و نام مادر این سه فاطمه بوده است 76 از ص 76 تا 90 جریان قربانی
ص: 196
عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از 90 تا 102 مقدمات ازدواج عبداله با آمنه، نور نبوت از عبداله شب قربان به آمنه انتقال یافت 103 و 104 و 115 مادر رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ او را پیش دائی هایش برد به مدینه، وقت برگشتن به مكّه در ابوا دنیا را وداع كرد، ام ایمن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را به مكّه آورد، آن حضرت از مادر پنج شتر و یك رمه گوسفند و ام ایمن را ارث برد، وقتی با خدیجه ازدواج كرد ام ایمن را آزاد كرد 116
فرمایش مجلسی قدس سره در ادعای اجماع امامیه كه اجداد رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مسلمین بل من الصدیقین بودند، هكذا طبرسی و امام رازی و كلام سیوطی و شهرستانی(1) 117
ص: 197
عبداله پدر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در سنّ بیست و پنج سالگی در برگشت از سفر شام در مدینه وفات یافت، و هنوز پدرش زنده بود 125
قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فكلّ ما یذبح بمنًی فهو فدیةٌ لاسماعیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الی يوم القیامه، و لو لا انّ عبدَ المطَّلبِ كان حجةً و انّ عزمه شبیهاً بعزم الخلیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لما افتخر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بانا ابن الذبیحین 129
[مَعْنَى قَوْلِ النَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ أَنَا ابْنُ الذَّبِيحَيْنِ قَالَ يَعْنِي إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِب؛ منظور حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ و عبد اللَّه فرزند عبد المطّلب بوده است]
قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و العلّه التی من اجلها دفع اللّه الذبح عن الذبیحین واحد، و هو كون النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و الائمه فی صلبهما، و لولا ذلك لوجب علی الناس كل اضحی التقرُّب الی اللّه بقتل اولادهم، 130
السجّاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فیل سجده برعبدالمطلب كرده و سلام نمود بر آن بلسان عربی
ص: 198
130 كیفیت سلامش در ص 132 از لفظ قاموس در می آید كه ابی رِغَال دلیل ابرهه بود 132 وقتی فیل ها را نزدیك مسجد آوردند حضرت عبدالمطلب به فیل فرمود می دانی كه با تو كجا را می خواهند خراب كنند با سر اشاره كرد كه نه، فرمود كعبه خدا را، آیا می كنی؟ «فقال برأسه لا» هرچه فعالیت كردند نزدیك نرفت، حیوان را با شمشیرها قطعه قطعه كردند، قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و اهل الجدری من ذلك الذی اصابهم فی زمانهم الجدری، محقق گوید از فرمایش امام استفاده می شود مرض آبله را كسانی كه گرفتند منشاء آن موضوع ابابیل شد نه اینكه اصحاب فیل با آبله از بین بروند 133
وقتی عسكر ابرهه هلاك شدند فخرج عبدالمطلب و هو یقول یا اهل مكّه أخرجوا الی العسكر، (چون مردم مكه از ترس آن ها به بیابان ها فرار كرده بودند) فخذوا غنائمكم 131 وقتی حضرت عبدالمطلب بر ابرهه وارد شد می خواست آن حضرت بر زمین بنشیند بعد خواست با هم باشند بعد از كثرت هیبت آن حضرت را بر تخت نشانید و خودش زمین نشست 136 علت دیگر برای هدم كعبه تغوط كردن یكي از اعراب بر كعبه ای كه در یمن درست كرده بودند نوشته اند 135 یك نفر از قوم ابرهه رفت وقتی جریان را شرح داد اذا بصر طیراً منها، فقال هذا هو منها قال فحاذی به فطرحه علی رأسه فخرج من دبره 138 عبارت معروفه انا رب الابل و ان للبیت ربّاً سیمنعه منك 145 و 159 عبدالمطلب با بزرگان مكه برای تبریك گفتن بر شاه یمن (سیف بن ذی
ص: 199
یزن) كه، بر دشمن خود غالب شده بود رفتند او پس از اقرار بر نبوت پیغمبر خاتم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یك اسب كه عقاب نام داشت با یك قاطر و یك شتر خدمت حضرت نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرستاد 151 كادر ضمن فرمایش ابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و ما كان قبل ذلك (قضّیه اصحاب فیل) رُئِيَ شَيْ ءٌ مِنَ الْجُدَرِيِّ، قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و كذلك سریر ابرهه لمّا دخل علیه عبدالمطلب انحنی و مال 160 حسّان بن ثابت گوید در سنّ هفت یا هشت سالگی بودم در روی تلّ یثرب شنیدم كه یكي از یهود صدا زد و دیگران را جمع كرد گفتند چیست؟ قال طلع نجم احمد الذی يبعث به اللیلة 181 جریان آمدن راهب به خدمت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در راه شام وقتی كه آن حضرت در سنّ هشت سالگی با ابوطالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به تجارت می رفت، یك نوع دیگر را از كمال الدین نقل می كند دارد كه غذا برای آن حضرت آورد كه فقط یك نفر را كفایت می كرد، حضرت فرمود اجازه بده همه بخورند صد و هفتاد نفر رفقای تجارت ابوطالب خوردند و سیر شدند، و درختی آنجا بود بارور شد و سه نوع میوه داد، و سایه انداختن ابر بر سر حضرتش و سایر معجزات 193 جریان تشرف راهب طبق آنچه معروف است باز از كمال الدین 200 در عبارت خرایج وقتی اشاره به حرج و مرج ایران بعد ظهوره صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می كند، و در مدت كم افراد متعدد حكومت به آنجا كردند، فلمّا رای اهل فارس ما هم فیه من الانتشار اُمِّر ابن الكسری يقال له یزدجرد فملّكوه علیهم 212 تبّع گرفتار بیرون آمدن آب گندیده از دماغ و چشم و دهان و بینی گردید وقتی قصد توهین كعبه كرد، و نامه ای قبل از هزار سال تولد نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به حضرتش نوشت 223 رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی تولد یافت تا سه روز دست آدمی به او
ص: 200
نرسید و ملائكه زیارتش می كردند 274 عدم تصدیق اعلام الوری حدیث ولدت فی زمان الملك العادل الصالح 279 مخفی نماند كه حدیث مذكور در این باب چند جا تكرار شده است محقق، ثویبه مولاة ابی لهب، با شیر پسرش مسروح كه پیش از مادر فوت كرد، حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را شیر داد، ثویبه جلوتر حمزه عموی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را هم شیر داده بود، حمزه چهار سال از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بزرگ تر بود، ثویبه در سال هفتم هجری مسلمان از دنیا رفت 281 پس از خوانده شدن عقد ازدواج حضرت عبداله؛ عبدالمطلب گفت از زیراین سقف بیرون نمی روم مگر اینكه بین پسرم و عروسم جمع كنم، مادر دختر فوری ده نفر مشاطه جمع كرد، در مدت كمی عروس آماده شد بعد عبدالمطلب بیرون رفت، و طبق رسم عرب تا اثر حنا در كف داماد بود از عروس جدا نمی شد عبداله تا چهل روز با آمنه بود، نامه ای به عبدالمطلب رسید كه دخترت فاطمه در مدینه فوت كرده است، عبدالمطلب به عبداله گفت همراه من بیا، عبداله در مدینه مریض شد و پس از شانزده روز از ورود به مدینه وفات كرد 282 و 283 وقتی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ متولد شد فنثروا التراب (ابلیس و اولاده) علی رؤسهم، و دخل ابلیس لعنه اللّه علیه فی البحر الرابع و قعد فیه للمصیبة هو و اولاده مَكروبین اربعین یوماً 288 قال الواقدی فلمّا اتی علی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شهر ان مات و هب جده صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ابو آمنه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 293 اعلم ان ظاهر اخبار مولده صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ان الشهب لم تكن قبله و هو خلاف الحق اذ كانت قبل، و یمكن ان یوجّه بانّها كانت نادره و زیدت عند الولادة، و التوجیه الاخر انّها كانت قبل الاسلام بمدّه ثم ارتفعت و زالت مدّة مدیده ثم حدثت بعد الولادة او البعثه 330 كاحدیث
ص: 201
تجدید بناء كعبه پیش از بعثت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و قد كان بعث ملك الروم بسفینة فیها سقوف و آلات و خشب و قوم من الفعله الی الحبشه لیبنی له هناك بیعه فطرحتها الریح الی ساحل الشریعة، قریش رفتند و خریدند و در صفحه 411 حامل سفینه با قوم رومی نوشته است 337 و 338 از نقل واقدی استفاده می شود كه چون در چهار ماهگی آمنه فوت كرد، عبدالمطلب مجبور شد كه دایه برای حضرتش تعیین كند، چهار صد و شصت نفر شیرده آوردند نگرفت، آخر حلیمه معرفی شد پستان راست او كه شیر داشت او را نگرفت و پستان چپ را گرفت شیر دار شد، عبدالمطلب خواستار شد كه حلیمه در مكّه بماند ولی پدر حلیمه قبول نكرد، ماهی هزار درهم و چیزهای دیگر مزد حلیمه شد، و قرار شد هفته ای يكبار برای دیدن عبدالمطلب به مكّه بیاورد 341 - 346 از سرائر نقل می كند كه حضرت رسالت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بیست تا حج مستتراً به جای آورد، عشرة حجج او سبعه قبل النبوة، و قد كان صلّی قبل ذلك و هو ابن اربع سنین 361 تحف و هدایای زیادی كه حضرت عبدالمطلب به حلیمه و شوهر و فرزندانش حتی به اهل طایفه او داد در روایت واقدی بیان شده است، از صفحه 341 تا 357 حلیمه پس از دو سال بچه را آورد به مادرش تحویل بدهد چون بركات زیادی دیده بود حاضر نبود كه تحویل بدهد، از كلام حلیمه معلوم می شود و هكذا از كلام مادر رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در صفحه 401 كه از ترس وباء مكّه بچه ها را بدایه های اطراف شهر می دادند، لفظ حلیمه كه به مادر رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خطاب می كند این است فانّا نخشی علیه وباء مكه 365 قال ابوالحسن البكری انّه كان من عادة اهل مكه اذا تمّ للمولود سبعه ایام التمسوا له مرضعه ترضعه
ص: 202
371 و كان له - عبدالمطلب - سریر منصوب عند الكعبه یجلس علیه للقضاء بین الناس 373 در آن قصه معروفه كه چند نفر آمدند دل و احشاء حضرت رسالت پناه را بیرون آوردند و شستند و پاك كردند، در روایات متعدده تكرار شده است فشقّ بها فؤادی و اخرج منه نكته سوداء و رمی بها و قال لی هذا حظ الشیطان منك یا محمّد الخ 379 (بیان در ص 14، جلد 16) حلیمه گوید قحطی بین اعراب خیلی اثر گذارده بود حتی سه روز بود كه چیزی نخورده بودم كه مكّه رفتم، و شب گذشته بچه زائیده بودم نمی دانستم درد زایمان را بكشم یا درد گرسنگی را متحمّل شوم، عادت داشتم در صحرا هر گیاهی را پیدا می كردم الحمدلله می گفتم در خواب دیدم كه مرا مردی در آبی كه از شیر سفیدتر بود انداخت، و گفت بیشتر بخور تا شیر زیاد داشته باشی فقد اتاك العزّ و غناء الدهر، بعد فرمود مرا می شناسی؟ گفتم نه گفت من «الحمدلله» هستم كه در سرّاء و ضرّاء می گفتی، حلیمه گوید سمعنا صوتاً ینادی الا انّ قریشاً قد وضعت العام كل بطونها و انّ اللّه قد حرّم علی نساء العام ان یلدن البنات من اجل مولد فی قریش 386 حلیمه وقتی وجود نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با برادرها می خواست به گوسفند چرانی برود خیطی را كه جزع یمانی داشت بگردن حضرتش انداخت، فرمود مهلاً یا امّاه فانّ معی من یحفظنی 392، 8 رجب 98.
«در شب معراج جبرئیل به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عرض می کند، سلام خدا و من
ص: 203
را، به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برسان» شب معراج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی می خواهد به طرف زمین برگردد به جبرئیل می فرماید هل لك من حاجه قال حاجتی ان تقرء علی خدیجه من اللّه و منّی السلام 7
حضرت خدیجه به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ابن عمّ خطاب می كند، و تشخیص او این كه به محضر رسول می آید ملك است نه شیطان 11
برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیش از هشتاد هزار شتر در جاهای مختلف مثل مصر و حبشه کار می کرد از جمله خواستگارهای خدیجه دو نفر بودند كه هر كدام چهار صد كنیز و نوكر داشتند، و از جمله خواستگاران ابوجهل و ابوسفیان بودند 22
تشریف بردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از طرف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سفر تجارت به شام، و ظهور معجزات زیادی در این سفر كه خیلی شیرین است 22 - 52 تقاضای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از حضرتش كه با او ازدواج كند، «عیبها كما وصفت لك خیرها قال و ما ذلك قالت عرفت قبلك رجلین و هی أكبر» 54
ص: 204
تفسیر قمی «یا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ»(1) قم فانذر را تفسیر می كند بقیامه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی الرجعة ینذر فیها 97
مناقب اسامی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را كه در قرآن آمده چهار صد می داند، بعد اسامی آن حضرت را در بین لغات ذكر می كند می فرماید: و الزِّنْجُ مهمت وَ التُّرْكُ صَانْجِيَ وَ الْعَرَبُ الْأُمِّيَّ وَ الْعَجَمُ أَحْمَدَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 104
در روایت مناقب وقتی بغال حضرتش را می شمرد می گوید اهدی الیه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ المقوقس دلدل، و كانت شهباء فدفعها الی علیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، ثم كانت للحسن ثم للحسین عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ ، ثم كبرت و عمیت، و هی اول بغلة ركبت فی الاسلام 108 و در نقل دیگر در صفحه 126 دارد ثم ركبها الحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و محمد حنفیه حتی كبرت و عمیت، فدخلت مطبخه لبنی مذحج فرماها رجل بسهم فقتلها «قاطر دلدل پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بعد از آن همه خدمت، کور شد، به خیمه کسی وارد شد آن بی وجدان با تیر گشت».
ص: 205
انس روایت می كند كه نهی فرمود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از این كه كسی را ابوالقاسم كنیه كنند، و در روایت ابی هریره از جمع بین اسمه و كنیته صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 114
حضرت رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ذوالفقار را جبرئیل از آسمان برای حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آورد(1) 124
مردم بناقه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ احترام زیادی قائل بودند، ولی سمره او را زد و حیوان شكایت پیش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برد، و كان مِن خُلُق رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ان یسمّی سلاحه و متاعه و دوابّه 125
در روایت علل الشرایع و معانی الاخبار و بصائر الدرجات و اختصاص و
ص: 206
عیاشی امام جواد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ امّی را منسوب بام القری معنی می كند، و سنّی ها كه خیال می كنند بمعنی لم یحسن ان یكتب است تكذیب می كند و لعنت می كند، و یقول عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال اللّه «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(1) ، فكیف یعلّمهم ما لایحسن و اللّه لقد كان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یقرء و یكتب باثنین و سبعین او قال بثلاثه و سبعین لساناً 132
قال الشعبی و جماعة من اهل العلم ما مات رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حتی كتب و قرء، و قد شهر فی الصِّحاح و التَّواریخ قوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ایتونی بدواةٍ و كتفٍ أكتب لكم كتاباً لن تضلّوا بعده ابداً 135
اعلم ان شق بطنه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی صغره فی روایات العامه(2) كثیرة مستفیضه كما عرفت، و امّا من طرقنا و ان لم یرد فیها باسانید معتبره لم یرد نفیها ایضاً، و لایأبی عند العقل ایضاً فنحن فی نفیه من المتوقفین، كما اعرض عنه اكثر علمائنا المتقدمین، و ان كان یغلب علی الظن و قوعه و اللّه اعلم قال الطباطبائی فی المیزان؛ لا جدوی فی التعرض لها بعد فساد اصلها(3) (محقق) 140
ص: 207
«پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرمود، کسی که نمی تواند حاجت خود را به من برساند شما برسانید»؛ قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ابلغونی حاجه من لا یقدر علی إبلاغ حاجته الیّ 151
و لا یوطن صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الاماکن (یعنی جای مخصوصی برای خودش در مجلس ها انتخاب نمی کرد) و ینهی عن ایطانها، و اذا انتهی الی قوم جلس حیث ینتهی به المجلس و یأمر بذلك، و یعطی كل جلسائه نصیبه، و لایحسب احد من جلسائه انّ احداً اكرم علیه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ منه 152
اذا تكلّم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ أطرق جلسائه كانّما علی رُءُوسِهِمُ الطَّير 153 و اصله ان الغراب یقع علی رأس البعیر فیلقط منه القراد فلا یتحرك البعیر لئلّا ینفرّ عنه الغراب 170 فی صفه النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كثّ اللحیه معناه انّ لحیته صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قصیرة كثیرة الشعر 157 و در صفحه 163 ای تكون غیر رقیقه و لا طویله و فیها كثافه، وقوله یمشی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هوناً معناه السكینه و الوقار 159 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لتیقمنَّ صفوفكم او لیخالفنّ اللّه بین قلوبكم 173 كان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وافر السبله و تفسیره 183 عله تطویل شعر رأسه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حتی احتاج الی التفریق فی برهه من الزمان 189 مأمور شدن یوسف عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به ازدواج با زلیخا وقتی تعریف محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شنید و تصدیق كرد 193 روی الطبرسی مرسلاً عن ابی عبداله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال من احبّ ان یعلم أَ قُبلت
ص: 208
صلوته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلوته عن الفحشاء و المنكر فبقدر ما منعته قبلت منه 204 بیان لعلّ تحمّل هذه الاثقال فی العبادة (رفعه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ احدی رجلیه فی الصلاة) كان فی الشریعه ثم نسخ 219 مضمون فرمایش حضرت رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قبل از نزول آیه «یا أَيُّهَا الرَّسُولُ»(1) كان فی تقیّه 221 رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در باب نكاح، مؤمن را كفو ابكار می داند، و دختر عمویش را تزویج بر مقداد اسود می كند 223
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می فرماید: گوسفند سیاه از دیگر گوسفندان اطیب است، و هیچ پیغمبری نیست مگر اینكه گوسفند چرانی كرده است، نود و نه قسمت عقل در رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است 224
مردی را كه در مقابل حضرتش می لرزید نهی كرد 229 عن ابن سعود قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لا یبلغنی احد منكم عن اصحابی شیئاً، فانّی احبّ ان أخرج الیكم و انا سلیم الصَّدر 230 رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با جابر صحبت می كند، و خیلی حرف می زدند وقتی می فرماید چرا دختر نگرفتی او با تو و تو با او بازی كنی، عرض می كند به ملاحظه خواهرانم ثیبّ گرفتم، حضرت می فرماید اصبت و رشدت، كان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اذا حدّث الحدیث او سئل عن الامر كرّره ثلاثاً لیفهم و یفهم عنه 234
ص: 209
و كان كلامه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فصلاً یتبّینه كلّ من سمعه 237 عن ابن عباس توفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و درعه مرهونه عند رجل من الیهود علی ثلثین صاعاً من شعیر اخذها رزقاً لعیاله، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اذا سمعتم محمّداً فلا تقبّحوه الخ 239 عایشه گوید دنیا برای ما بسختی می گذشت تا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در گذشت، فلمّا قبض صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ صبّت الدنیا علینا صبّاً 243 و كان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یأكل القثَّاء بالرُّطب و القِثّاء بالملح، و كان یأكل البطیخ بالخبز و ربما یاكل بالسُّكَّر 244 قال الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لم یكن له صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فیسئ در صفحه 368 روایت را از كافی نقل می كند و در صفحه 299 جلد 17 تعلیل كرده (لفظ مال خرائج است) لانه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كان نوراً، استفاده كردن آن حضرت از آب عوض آیینه، و سوال عایشه عن ذلك 249 و كانت له صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خرقه و مندیل یمسح به وجهه من الوضوء، و ربّما لم یكن معه المندیل فیمسح وجهه بطرف الرداء الذی يكون علیه 251
وکان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اذا نزعه (الثوب او الجدید منه) نزع من میاسره اولاً 251 موقع پوشیدن نعلین اول راست و وقت در آوردن اول چپ را در می آورد 252 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لقد أمرت بالسواك حتی خشیت ان یكتب علیّ 253 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّی لا عجب كیف لا أشیب اذا قرات القران 258 كان صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اذا اخذ فی طریق رجع فی غیره 276 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ للحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حزّقه حزّقه ترق عین بقّه 295 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی حدیث و اسری بی الیه، و فتح له (لعلیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) ابواب السماء و الحجب، حتی نظر الیّ و نظرت الیه تا این كه می فرماید و نظرت الی علیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و هو رافع رأسه الیّ فكلّمنی و كلّمته، و كلّمنی ربّی 318 در روایات متعدده از جمله خصائصه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حلال بودن غنیمت شمرده شده است 313 در روایت 324 تصریح شده كه قبل از من به پیغمبری حلال نبوده است، بیان مجلسی قدس سره این
ص: 210
كه مشهور این است كه حلّ مغنم من خصایصه و خصایص امته صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و در امت های سابق یا جهاد مباح نبوده، و یا این كه جهاد مباح بوده ولی غنائم را می گذاشتند آتشی می آمد می سوزانید 314
در پاورقی درباره مبارزه اسلام با اعتزال و رهبانیت، دارد فلم یكن حثّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی الصلاة مثلاً، باكثر من حثّه علی التجارة و الزراعه و النكاح، مطلب خوبی است كه اسلام چطور مبارزه كرد و مسلمانان چطور من حیث لا یشعر رهبانیت اختیار كردند، و ذلیل شدند، در سایه عدم فعالیت با آن همه آقائی مقهور شدند، سبحانك اللّهم ما جزیتنا الّا بسوء اعمالنا، و بر فضنا تعالیم نبیّك صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نسیناك فأنسینا أنفسنا و ما نجازی الّا الكفور 330
از جمله تفضلات خداوندی بر امت محمدی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در روایت ارشاد القلوب، صدقات این ها به فقرایشان می رسد و كانت صدقات من قبلهم من الامم المؤمنین، یحملونها الی مكان قصّی (بعید) فیحرقونها بالنار 350 روایت عدد انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را 144 هزار بیان می كند 352 در روایت كافی می فرماید بعد از نوح عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه صاحب كتاب بود هر پیغمبری آمد تبعیت از كتاب او كرد، تا ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مبعوث شد هركه بعد از او آمد تبعیت از كتاب او كرد (صحف) هكذا توراة و انجیل هركه بعد از موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ آمد تبعیت از تورات و هركه بعد از عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ
ص: 211
آمد تبعیت از انجیل تا قرآن نازل شد 353 جبرئیل و اسرافیل به همدیگر افتخار می كردند كه خیر خلق اللّه هستند، تا خدا مقام پنج تن را نشان داد، جبرئیل تقاضا كرد كه خدا او را خادم آنها قرار دهد 364 حضرت موسی بن جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید و لا خلق خلقاً بعد محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ افضل من علیّ 377
خصائص النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 382 - 402 الحمدلله.
كافی امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید اذا ذُكِرَ النَّبیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فاكثروا الصلاة علیه، فانّه من صلّی علی النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ صلاة واحدة صلی اللّه علیه الف صلاة فی الف صفٍّ من الملائكه، و لم یبق شیء مما خلق اللّه الّا صلَّي علی العبد لصلاة اللّه علیه و صلاة ملائكته، فمن لم یرغب فی هذا فهو جاهل مغرور قد بَرِئَ اللّه منه و رسوله و اهل بیته(1) 30
ص: 212
اشتباه مجمع البیان در تفسیر «إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آیاتِنا»(1) الخ 98
صدوق و استادش در نبیّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سهوی را قائل نیست كه منشاء آن شیطان باشد، مثل سهو ما ها بله اسهاء اللّه ایاه لمصلحة قائل است، مثل بیان حكم آن، و یا این كه بداند صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه معبود نیست(2) 103 یظهر منه (تنزیه الانبیاء) عدم انعقاد الاجماع من الشیعه علی نفی مطلق السهو، و در صفحه قبل عبارت سید گذشت 120 مستفاد از فرمایش مرحوم مجلسی قدس سره این كه، روایاتی كه دلالت دارد بر این كه در آن وادی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و اصحابش را خواب غالب شد، و نماز صبح به قضا رفت، این منافات با عصمت ندارد؛ زیرا كه حال خواب حال تكلیف نیست 120 حرف نیشابوری راجع به فصاحت قرآن 165 مراتب تحدی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بالقران سته 187 كفّار از حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خواستند كه صفا را طلا كند و علاوه كوه ها را بردارد در جای آنها زراعت كنند، خدا هم به شرط هلاكت در صورت عدم ایمان قبول كرد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حاضر نشد عن ابن عباس 190 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لو نزّل القران علی العجم ما آمنت به العرب، و قد نزّل علی العرب فآمنت به العجم 206 ابن ابی العوجاء و ابوالشاكر الدیصانی و عبدالملك البصری و ابن مقفّع قرار گذاشتند كه هر كدام ربع قرآن را نقض كنند،
ص: 213
سر سال جمع شدند و هر كدام اشاره به آیه ای كرد و گفت آن مرا یك سال است مشغول كرده است، و فصاحت آن نگذاشت كه به دیگری به رسم، پاورقی و فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه چرا قرآن همیشه طراوت دارد، و قاری را خسته نمی كند 213 روایتی از حضرت موسی بن جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جامع اكثر معجزات نبوی است 225 - 236 قال علیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بعث صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یوم الاثنین و صلیت معه یوم الثلثاء 239 عده ای از مشركین خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمدند و چهار قسمت شدند هر كدام معجزه یكي از انبیاء چهارگانه اولوا العزم را خواستند، و ابوجهل هم معجزه حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را خواستار شد خواسته های همه آن ها را آورد قسمت ابوجهل شیرین است به نقل از تفسیر امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و احتجاج 239 - 248 یهودی در مقام عدّ معجزه پیغمبران عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می گوید ابراهیم توی آتش رفت نسوخت امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید و محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لمّا نزل الخیبر سمّته الخیبریَّه فصیَّر اللّه السمّ فی جوفه برداً و سلاماً الی منتهی اجله، فالسمّ یحرق اذا استقرَّ فی الجوف، كما انّ النَّار تحرق 279 یهودی كه اسم مسلمان رویش بود و می خواست پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را مسموم كند و یارانش را بكشند چطور رسوا شدند، و اعجاز حضرت رسالت كه گوسفند سرخ شده پس از خورده شدن زنده گردید، حتی شیر از او دوشیدند خوردند 330 ثواب كسی كه مؤمن فقیر را احترام كند 334
اثبات مجلسی قدس سره و رازی انشقاق قمر را، و جواب منكرین، اكثر
ص: 214
جواب هائی كه امروز مرسوم است، در اینجا است و ادعای اجماع مفسرین و اهل السنّت بر تحقق انشقاق، حتی در روایت دارد كه از مردمان سایر شهرها که مکه آمدند سؤال كردند، و افرادی را فرستادند كه بروند بررسی كنند همه اقرار برؤیت كردند 347 - 351 در روایت مناقب است كه ما بین العصر الی اللیل ماه دو شقّه شدنش ماند تا دوباره به هم وصل شد 356
تصدیق روایت از طریق اهل سنت، حدیث ردّ شمس برای علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 358 كتاب خرایجی كه پیش مرحوم مجلسی قدس سره بود اضافاتی دارد كه در مطبوع نیست، در مكتبه سلطان العلماء بطهران یك نسخه ای است كه با مطبوع مخالف است پ 356
معجزه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حمل ید غیبی خاك خندق را كه حتی يك كف هم باقی نماند 366
یهودی از حضرت رسالت سؤال كرد أَين ربّك فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی كل مكان، و قال كیف هو قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الكیف مخلوق و اللّه لا یوصف بخلقه 373
ص: 215
خرائج: اعرابی وقتی معجزه آن درخت را از حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دید اجازه خواست كه سجده اش كند، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لو امرت احداً یسجد لاحد لأمرت المرأة ان تسجد لزوجها، قال فاذّن لی ان اُقبِّل یدیك فاذن صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ له 377
در روایت خرائج؛ فدك را كه فیئی برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود در مقابل مهریه مادر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به او داد(1)، حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فدك را با اهل آن مقاطعه كرد در مقابل بیست و چهار هزار دینار در هر سالی 378
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به شهادت از دنیا رفت چون زن یهودیه گوسفند مسموم را برای آن حضرت و یارانش آورد الخ
ص: 216
«بیان مفصل جامع تهاویل الربیع، در شهادت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، و در انحصار علت شهادت به زهر زن هایش» مخفی نماند که مجلسی قدس سره در جلد 22 بحارالانوار، ص 516، روایتی از تفسیر عیاشی از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نقل کرده: که امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ باز هر دو نفر از زن هایش مسموماً از دنیا رحلت فرمود، و هکذا مسئله زهردادن آن دو زن را تفسیر برهان جلد 1ص 320، و جلد 4 آن ص 352، باز خود بحار الانوار جلد 28 ص 20، نقل کرده اند، مرحوم مجلسی قدس سره در بیان صفحه 516 دارد که شاید هر دو سمّ (سمّ خیبری و سمّ دو نفر از زن های رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ) دخیل باشد در شهادت حضرت نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ . لیکن محقق گوید در جلد 66 بحار الانوار صفحه 8 دارد خوردن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از گوسفند مسمومی که زن یهودیه در خیبر به حضرتش هدیه آورد پیش شیعه ثابت نیست، و شاهد بر این روایتی است که از امالی صدوق در جلد 17 بحار الانوار صفحه 395، نقل می کند که وقتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اراده کرد که از گوشت آن گوسفند مسموم میل کند، کتف گوسفند به صدا در آمد که یا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از من نخور که من مسموم هستم، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن زن یهود را که نامش عبده بود خواست، و از علت اقدامش بر این جنایت سؤال فرمود، گفت خواستم اگر تو دروغگو باشی یا سحرکننده ای بدین وسیله بمیری قوم من از شرّ تو محفوظ باشند، و اگر پیغمبر باشی وحی به تو اخبار می کند، و در صفحه بعدی آمده از جمله کسانی که در خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از اصحابش بودند، براء
ص: 217
بن معرور جلوتر از همه یک لقمه خورد، امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ برایش فرمود چرا قبل از تضمین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خوردی؟ در نتیجه براء شهیداً از دنیا رفت، و پیغمبر چهار سال در دنیا بود، در تأیید عرض بنده رجوع شود به کتاب الانتصار جلد5 صفحه 493 - 496 بر کسی که در تفسیر فضلای عامه مثل زمخشری و بیضاوی در تفسیر دو سوره مبارکه تحریم و حجرات مطالعه داشته باشد، ثبوت فرمایش امام صادق بدون دغدغه خواهد شد الحمدلله و الصلاة علی رسوله و اله «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ»(1) 396 و 405 و قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما من نبیٍّ و لا وصیٍّ الّا شهید، 405
سجده كردن شتر به حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و قول عمر كه ما اولی هستیم الخ، و قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لو انّ البهائم یعلمون من الموت ما تعلمون انتم ما أكلتم منها سمیناً 398
اعرابی كه متهم بود كه شتری كه در دست دارد آن را دزدیده است، به وسیله صلوات بر محمد و اله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و دعای دیگر خداوند اتهام را از او برطرف كرد، چون شترش با حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به سخن در آمد 403 سجده گوسفندی در محضر رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و قول ابوبكر كه ما اولی هستیم، و فرمایش آن حضرت كه اگر سجده جایز باشد لامرت المرأة ان تسجد لزوجها 408
ص: 218
روزی يك نفر یهودی آهوئی را شكار كرده بود آهو در محضر رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عرض داشت دو تا بچه تشنه دارم و شیرهم در پستانم جمع شده، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ضامن شد آهو پیش بچه هایش رفت، بچه ها به علت این كه ضامن تو (رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ) در انتظار توست شیر مادر نخوردند، و آن با همراهی فرزندان خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمد یهودی آن آهو را آزاد كرد و مسلمان شد، و در آنجا مسجدی درست كرد، در چند روایت باب آمده است كه خری در خیبر به دست پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می آید، بعد از شهادت حضرتش، حیوان خود كشی كرد 416 محقق گوید در این باب (آخرین باب جلد) در روایات متعدده از حرف زدن گرگ، و تنبیه غافلین از نبوت حضرتش كرده است، شتر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بعد از شهادت حضرتش سه روز آب و علف نخورد و دنیا را ترك گفت 417.
قال علی بن الحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ «علیهما لعائن اللّه كلاهما مضیا و اللّه كافرین مشركین باللّه العظیم» در جواب كسی كه از اوّلی و ثانی سؤال كرد 7
زنده كردن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن دو فرزند میزبان را كه برای حضرتش
ص: 219
گوسفند سر بریده بود 16
اخبار پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه فلان یهودی را مار از قفایش خواهد گزید، نشد تحقیق كردند مار را در هیزمی كه جمع كرده بود یافتند معلوم شد كه با صدقه گرده نانی نجات یافته است، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّ الصدقه تدفع میته السوء عن الانسان، روایت از فروع كافی است 21
جابر گوید پدرم در سّن دویست سالگی در احد شهید شد 31
حكم بن عاص عموی عثمان راه رفتن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مسخره می كرد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود همین جور باش، كتف هایش در حال حركت و دست هایش كج ماند، و بعد حضرت او را از مدینه نفی بلد كرد، و لعنت بر او كرد، وقتی حكومت بر عثمان رسید به مدینه آورد 59
اقول سیأتی الكلام فی حقیقه الجنّ و كیفیّاتهم و احوالهم فی كتاب السماء و العالم 82 قال ابلیس لامیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ما لك ترید قتلی فواللّه ما أبغضك احد الّا سبقت نطفتی الی رحم اُمّه قبل نطفه ابیه 89 قال الجزری و قیل ان قنطوراً كانت جاریه لابراهیم الخلیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ولدت له اولاداً منهم الترك و الصین، و منه حدیث ابن عمر و یوشك بنو قنطورا ان یخرجوكم من ارض البصرة، و حدیث
ص: 220
ابی بكرة اذا كان آخر الزمان جاء بنو قنطورا، از روایت استفاده می شود كه حیض كاشف از عدم تحقق ولد است و امكان جمع نیست 114
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اذا كان یوم القیامة جئتهم و اخلّصهم (زائرین ائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) من اهواله؛(1) [طایفه اى از امتم با زیارت شما به من نیكى و احسان مى كنند. و وقتى كه روز قیامت شود، من به طرف آنان مى روم و از هول و خوف روز قیامت، نجاتشان مى دهم] 120
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ثم اسكن مدینه مرو فانّه بناها ذوالقرنین و دعا لها بالبركه و قال لایصیب اهلها سوء 122 سفارش نامه نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درباره خویشان سلمان در كازرون، و اسم برادر سلمان را مهاد بن فروخ بن مهیار ضبط كرده، در پاورقی از تاریخ گزیده بقیه حدیث را نقل می كند، تاریخ نامه، سال نهم هجرت و كاتب آن علی بن ابی طالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است و باز در پاورقی مرقوم كرده كه بنابراین جعل
ص: 221
تاریخ در زمان عمر نیست جاعل علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است(1) 134
از ثواب الاعمال قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فقهاء ذلك الزمان شرّ فقهاء تحت ظل السماء، منهم خرجت الفتنه و الیهم تعود(2) 146
قب؛ روی ابو ایوب الانصاری انّ النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقف بسوق ذی المجاز فدعاهم
ص: 222
الی اللّه، و العباس قائم یسمع الكلام فقال اشهد انّك كذاب، و مضی الی ابی لهب و ذكر ذلك، فأقبلا ینادیان انّ ابن اخینا هذا كذَّابٌ فلا یغرَّنَّكم عن دینكم، تا این كه ابوطالب آمد و بر آن دو بد گفت و شعرهائی در تصدیق پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انشاء كرد 203
قال الجزری كان المشركون ینسبون النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الی ابی كبشة، و هو رجل من خزاعه خالف قریشاً فی عبادة الاوثان، شبهوه به وقیل انّه كان جد النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ من قبل امّه 213
از مناقب نقل می كند و سمعت انّه نزل جبرئیل علی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ستین الف مرة 261
فرمایش مرحوم مجلسی قدس سره كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قبل از مبعوث شدن به دین خود عمل می كرد، و لا اظنّ ان یخفی صحه ما ذكرت علی ذی فطرة مستقیمه، خیلی عالی بحث كرده است 277 - 283
ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فلما بلغ عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سبع سنین تكلم بالنبوة و الرساله، و حین
ص: 223
اوحی اللّه تعالی الیه فكان عیسی الحجه علی يحیی و علی الناس اجمعین 279 از اقوال در شب معراج شب 17 ربیع الاول، و 27 رجب، و سید 17 رجب را هم نقل كرده است 302
شب معراج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قم را به صورت خوبی دید، در آخر روایت انتظار فرج اذا ظهر الماء علی وجه الارض 311
روایات در خصوص شیعه نبودن كسی كه معراج و سؤال قبر و خلق الجنّه و النار و شفاعت را منكر باشد(1) 312
در حدیث معراج وقتی جبرئیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در بیت المقدس اذان گفت، فوضع سبَّابته اليُمنی فی اُذُنه الیمنی، و طبق این حدیث انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در بیت المقدس اقتدا كردند، و عدد آنها 4414 نفر بودند، 317 «حضرت ابراهیم در شب معراج، پس از نماز جماعت به امامت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، با محمّد و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مصافحه
ص: 224
کرد» و ابراهیم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بعد از نماز با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و با علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه در طرف چپ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ایستاده بود در نماز، پس از ادای آن مصافحه كرد 317 و 318
در ضمن فرمایش امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و عرج به صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی ملكوت السماوات مسیرة خمسین الف عام فی اقل من ثلث لیلةٍ، حتی انتهی الی ساق العرش 329
گریه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درباره زن های امت كه در شب معراج احوال آن ها را دیده بود 351
در روایتی كه از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ رسیده تصریح كرده است كه نهی از تخلّی تحت الشجره المثمرة در وقتی است كه بالفعل میوه داشته باشد 366
روایت فاسباغ الوضوء فی السَّبرات جمع سبره بسكون الباء و هی شده البرودة 375
راوی گوید قلت و المسجد الاقصی؟ قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ذلك فی السماء الیه اسری رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، فقلت ان الناس یقولون انّه بیت المقدس فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مسجد الكوفه افضل منه 385
ص: 225
صد و بیست مرتبه حضرت معراج رفته است عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 387 روایت دلالت دارد تا مسجد الاقصی به وسیله براق، و از آنجا به آسمان به وسیله نبردبان از لؤلؤ رفتند 390 در این روایت هم انتهی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جبرئیل الی بیت المعمور و هو مسجد الاقصی، و هكذا در این روایت است كه همه انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در صف اول و ملائكه عقب آن ها به حضرتش اقتدا كردند، مخفی نماند كه از روایت سابق استفاده می شد كه انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در مسجد الاقصی زمین، اقتدا كردند و ملائكه در آسمان 394
وقتی مسلمین در دست مشركین معذب بودند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ صلاح را در این دید كه مسلمین به حبشه مسافرت كنند، یازده نفر تا حبشه نصف دینار پول كرایه كشتی دادند، عمروعاص و عمارة بن الولید كه شابّ حسن الوجه بود برای برگردانیدن مسلمین به حبشه رفتند، عمروعاص زنش همراهش بود، در راه كه مست شدند عماره به عمروعاص گفت بگو زنت مرا ماچ كند عمرو راضی نشد، اختلاف بین شان افتاد، لذا عماره عمرو را وقتی كه عمرو سرمست بود به دریا انداخت، با زحمت بیرون كشیدند، نجاشی وقتی حرف های حسابی جعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را شنید سیلی به عمرو زده و هدیه اش را رد كرد، و برای مسلمین ماهانه تعیین كرد 412 نجاشی وقتی فوت كرد خداوند جنازه او را بر حضرت رسالت كشف كرد، و آن حضرت با مسلمین از بقیع بر او نماز میت خواندند 411
ص: 226
خون از صورت عمروعاص از سیلی نجاشی جریان یافت، عمروعاص به عماره گفت با کنیز محافظ ملك، بنای رفاقت بگذار، چون عماره زیبا بود كنیز قبول كرد، عمروعاص گفت از عطر ملك تقاضا كن برایت بیاورد، و كنیز هم آورد عمرو عطر را پیش نجاشی برده و خیانت عماره را كشف كرد، و گفت خیرخواهی ملك بر ما واجب است جریان این طور است، نجاشی چون عماره طبق قانون وارد شده بود نتوانست او را بکشد، از سحره خواستار شد كه چیزی تعلیم كنند كه از قتل بدتر باشد، پس در احلیل او زیبق فوت كردند، دیگر نتوانست با انسان ها زندگی كند همیشه با وحوش بود روزی قریش خلوت كرده و در حال دخول به آب او را گرفتند، صحیه می زد تا مُرد، برای نجاشی خداوند فرزندی داد اسمش را محمّد گذاشت، و سقته اسماء زن جعفر من لبنها، نجاشی می خواست خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برسد وقتی دریا را عبور كرد فوت نمود 415- 417 - شب 10 رجب 98، 26/3/57 -
بنی هاشم از ترس قریش پناه به شعب ابی طالب بردند و چهار سال آنجا بودند، وقتی بیرون آمدند پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ابوطالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را از دست داد، و به فاصله سی و پنج روز خدیجه هم دنیا را وداع كرد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از دست دادن این دو
ص: 227
نفر خیلی ناراحت شد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خود را به تمام رؤسای قبائل معرفی كرد و هیچ كدام حاضر نشدند كه یاری كنند، به طایف تشریف برد، در برگشتنی ثقیف دو صف نشستند به پاهای مبارك سنگ می زدند، وقتی از میان آن ها بیرون آمد از پاهای مبارك خون جاری می شد، عتبه و شیبه غلامی داشتند نصرانی بود، وقتی به دستور ارباب انگور خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آورد هدایت یافت، بالاخره از طایف هم مأیوس شد، وقتی خواست وارد مكه شود ابوطالب را كه نداشت مجبور شد به چند نفر از بزرگان مكّه پیغام دهد كه در پناه یكي از آن ها وارد مكه شود كه، طواف كند چون احرام بسته بود، آخر كسی پیدا شد كه پناه بدهد 1 - 7
اُسید بن حضیر از مصعب بن عمیر نماینده رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مدینه سؤال می كند كیف تصنعون اذا دخلتم فی هذا الامر قال نغتسل و نلبس ثوبین طاهرین و نشهد الشهادتین و نصلی ركعتین فرمی بنفسه مع ثیابه فی البئر 11
چون مردم مدینه از یهود شنیده بودند كه ظهور پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نزدیك شده، و آن دو نفر به مكه آمده و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را شناختند، وقتی به مدینه برگشتند و مصعب نماینده پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وارد مدینه شد، ایمان به سرعت زیادی در مدینه حركت كرد، و تابعین مصعب اوّلاً و اكثراً جوان ها بود، اهل مدینه به مجرد
ص: 228
شنیدن قرآن اسلام می آوردند، سعد بن معاذ ایمان آورد، و مبلغ اسلام شد، روزی كه او اسلام آورد در هر خانه ای از اوس یك نفر اقلّا مؤمن پیدا شد 8 - 11
در بیعت عقبه (منی) كه مردم مدینه برای بیعت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جمع شده بودند (در خانه عبدالمطلب) عباس و حمزه و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بودند عباس بن نظله اوسی بود درباره حفظ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به مردم مدینه موعظه بلیغه كرد 12
لمّا توفِّيَ ابوطالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نثروا علی رأسه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ التُّراب قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما نال منِّي قریش شیئاً حتی مات ابو طالب 17
بنا به نقل بحار عن مجمع البیان: فتخصیص النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی هذه آلایه «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»(1) در حالی كه در آیه دیگر همین سوره «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ»(2)؛ و هكذا در سوره فتح كه مؤمنین را
ص: 229
هم شریك رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قرار داده «یدل علی عدم ایمان من معه»، در پاورقی گوید در مصدر عوض این كلام این عبارت ذكر شده است: «و قد ذكرت الشیعة فی التخصیص كلاماً، راینا الاضراب عن ذكره احری، لئلّا ینسبنا ناسب الی شیء» محقق گوید معلوم می شود که از مجمع البیان هم حذف کرده اند، نسخه مرحوم مجلسی قدس سره با نسخه فعلی فرق دارد، برای روشن شدن حقانیت نسخه مجلسی قدس سره رجوع شود به جلد 27 بحار صفحه 323، و جلد 30 بحار، ص231 روایت اولی از امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و دوّمی از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خداوند به عمر کسی برکت بدهد که زحمت بکشد از نسخه های خطی، نسخه مطابق با نسخه مجلسی قدس سره را پیدا کرده، و به چاپ کننده مجمع البیان فعلی اطلاع دهد، تا در چاپ های بعدی به این نسخه اشاره شود، حقیر اگر در جوانی متوجه شده بودم این کار را می کردم، اللّهمّ بلّغنا. 34
و قال ابوعبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ معناه («إِنَ أَرْضِي واسِعَةٌ»(1) الخ) اذا عصی اللّه فی ارض و انت فیها فاخرج منها الی غیرها 36
كان ابوجهل أمر منادیاً ینادی بأعلی مكّه و اسفلها من جاء بمحّمد او دلّ علیه فله مائة بعیرِ (حین توجه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الی المدینه)، نهی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عن قتل العنكبوت و
ص: 230
قال هی جند من جنود اللّه 40
«نقشه از بین بردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را می کشیدند، و سه رأی هم دادند رأی چهارمی نظر ابلیس شد، قبول هم گشت»؛ در دار الندوة كه كمتر از چهل ساله حق ورود نداشت چهل نفر جمع شدند، و ابلیس خود را بصورت اعور نجدی وارد كرد سه رأی كه آیه مباركه «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا»(1) بیان كرده دادند، و رأی چهارمی مال ابلیس بود كه از هر طایفه ای يك نفر، و از بنی هاشم هم ابولهب كاندید شد كه، دسته جمعی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را بكشند، ابولهب نگذاشت شبانه به خانه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بریزند گفت در این خانه زنان و بچه ها، از فامیل من هست، می ترسم دست خائن به طرف آن ها دراز شود. وقتی صبح شد و دیدند كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تشریف برده است شروع كردند به زدن ابی لهب، و گفتند از اوّل شب تو ما را گول می زنی، و جاء فارس من الملائكه حتَّي وقف علی باب الغار، ثم قال ما فی الغار احد، و جبرئیل از دست پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ گرفت و قال خذ علی طریق ثور، و هو جبل علی طریق منًی، له سنام كسنام الثَّور، 47 - 51
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جعفر و رفقای او را كه در كشتی بودند و داشتند به حبشه می رفتند به ابی بکر نشان داد، و هكذا انصار را كه انتظار حضرتش در مدینه
ص: 231
می كشیدند نشان داد، قال لعنه اللّه علیه الآن صدقت انّك ساحر، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انت الصدیق 53 و 71
این روایت دارد كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را در رختخواب خود گذاشت، در حالی كه قریش در بیرون در بودند آیه «وَ جَعَلْنا»(1) را خواند و بیرون آمد، و تا صبح در خانه ام هانی خواهر امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود، و صبح مژده سلامتی علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را از گفته جبرئیل به خواهر داد، و به طرف غار حركت كرد 57
صبح قریش وقتی خواستند وارد خانه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شوند اوّل خالد بن ولید وارد شد علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فشاری بر او وارد كرد دیگران پا به فرار گذاشتند، و گفتند ما با تو كاری نداریم و به سراغ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ رفتند 61
كیفیت دفع امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هفت نفر از قریش را كه در موقع بردن فواطم (فاطمه ها) تعقیب آن حضرت كردند 65
ص: 232
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در عین این كه فرموده بود امشب كسی بیرون نیاید ابوبكر آمد، از قول ابی لهب یا قوم انّ فی هذا الدار (دار عبدالمطلب) نساء بنی هاشم و بناتهم، الخ معلوم می شود كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در خانه عبدالمطلب بود، مؤید این مطلب بودن غار ثور علی طریق منی، و گذشت بیعت عقبه هم در خانه عبدالمطلب انجام شد، و عقبه هم در منی است محقق 73 ابوبكر وقتی قریش را دید خیلی مضطرب شد، و می خواست پیش آن ها بیاید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دست به دیوار عقب غار زد دریائی و كشتی نمایان شد، و فرمود اگر بیایند ما از این در بیرون می رویم 74
فلسفۀ بردن ابی بكر این بود كه این شخص «ما كان یصلح فی تلك الحادثات الّا للهرب، مثل النساء الضعیفات و ما كان یصلح للمقام بعده صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لیدفع عنه خطر الاعداء، و لا ان یكون معه بسلاح و لا قوة لمنع شیء من البلاء»، حتی بنابر آنچه طبری و احمد نقل كرده اند این شخص نمی دانست خروج پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را وقتی از علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پرسید دوید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به خیال این كه او كافر رسمی است فرار كرد پای مبارك به سنگ خورد و خون زیاد رفت، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نمی توانست او را نبرد؛ زیرا با آن ترس و جبنی كه داشت حتماً وقت سؤال مشركین اخبار می كرد، دلیل بر جبن او همانا بنا به روایت طبری از
ص: 233
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اجازه خواست كه به مدینه هجرت كند، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ امر به صبر می كرد، كسی روایت نكرده كه با ابوبكر سلاحی باشد كه، از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دفع كند، نمی دانم در فرار چه فضیلتی است! در حالی كه می خواست با رفتن خود به مدینه، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را در دست مشركین گذارده و خودش راحت شود، انّ اعتقاد الفضیله لابی بكر فی هذا الهرب من اعجب العجب، مصاحبت او غیر از این كه با جزع خود فكر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را بیش از پیش ناجمع كند، و حتی احتمال قوی بود كه بیرون آید و به مشركین بگوید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اینجاست، محقق گوید مسئله نشان دادن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دریا و كشتی حاضر را، بهترین شاهد است اگر جزع این [شخص] برای اسلام و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود، نمی بایست آن حضرت بفرماید «لا تَحْزَنْ» 92 - 95
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی نزدیك مدینه شد وارد آنجا نشد و بِه قبا نزول اجلال كرد، و منتظر آمدن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شد، و پس از پانزده روز توقف علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وارد گردید، لیكن ابوبكر پس از چند ساعت توقف در قبا، وارد مدینه شد محقق گوید این [شخص] برای احراز احترام مصاحبت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ این كار را كرد، و الّا نمی بایست زودتر وارد شود، رفت و برگشت كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را ببرد؛ لیكن فرمود تا برادرم نیامده وارد نمی شوم، گفت مردم خیلی مشتاق هستند، و علاوه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خیلی می کشد كه بیاید فرمود نزدیك است ان شاء اللّه،
ص: 234
و سلمان هم به مجرد ورود حضرت به قبا خدمت حضرتش رسید، بعد از دیدن علائم نبوت ایمان آورد 104 - 107
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مسجد قبا را در چهار روز توقف خود در بنی عمرو تأسیس كرد، و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم شركت در ساختمان آن كرد و رجز می خواند پ 107
روز جمعه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به طرف مدینه حركت كرد، نماز جمعه را با صد نفر در مسجد بنی سالم كه پیش از آمدن حضرتش بنا كرده بودند خواند، این اولین مسجدی است كه خطبه نماز جمعه در آن خوانده شده است، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پس از خواندن نماز جمعه دوباره سوار شتر شده، و باز هر طایفه ای كه شتر از جلو محلّ آن ها عبور می كرد تعارف می كردند، و از دل نزول اجلال را می خواستند، وقتی ناقه جلو در خانه عبداله بن ابیّ رسید، دست جلو دماغ گذاشت كه گرد اذیت نكند، و خیال كرد آن حضرت بر او نازل می شود، گفت یا هذا اذهب الی الذین غرُّوك فسلّط اللّه علی دور بنی الحبلی الذَّرَّ، فخرب دورهم فصاروا نُزَّالاً علی غیرهم، سعد بن عبادة عرض كرد یا رسول اللّه ناراحت نشوید ما (اوس و خزرج) جمع شده بودیم (در اوائل مقدمات هجرت گذشت) او را برای خود رئیس قرار بدهیم، حالا كه سلطنت خود را در خطر می بیند این حرف را زد،
ص: 235
سعد خواستار شد كه بر او نازل شود، 108
باز پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود اختیار این كار با ناقه است، تا ناقه رسید به درب مسجد كه امروز مسجد معروف است، در درب خانه ابو ایوب خوابید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پیاده شد 108 وقتی شتر خوابید مردم سر نزول حضرت اختلاف كردند، مادر ابو ایوب فوری بار شتر را به منزل برد، وقتی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پرسید رحل من كجاست گفتند مادر ابو ایوب برد، فرمود «المرء مع رحله»، و كیفیت مهمانداری ابوایوب و غذا فرستادن رؤسای قبائل 109 محّل مسجد كه مال دو نفر یتیم بنام سهل و سُهیل بود، و كانا فی حجر اسعد بن زراره، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تقاضای خرید كرد صاحبان آن به سعد گفتند تقدیم می كنیم، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود نه پولش بده، خلاصه به ده دینار خریدند، و مشغول ساختن مسجد شدند، بناء آن را با سنگ كه خود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هم از كوه حمل می كرد، و دیوارهایش را با خشت درست كردند 111 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مسجد بنی سالم نماز می خواند كه تغییر قبله شد 114 و فكان اذا كان الفیء ذراعاً، و هو قدر مربض عنز صلی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الظهر الخ 119 مشربه ام ابراهیم هی مسكن رسول اللّه و مصلاه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، قال الطریحی المشربه الغرفه، و سمّی بذلك لان ام ابراهیم ابن رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ولدته امّه فیها، و تعلّقت عند المخاض بخشبه من خشبات تلك المشربه 120
ص: 236
و لم یكن فی المدینه افقر منه (ابن ابی ایوب) فنادی يا اُمّاه افتحی الباب قدم سیَّد البشر، در را باز كرد نابینا بود گفت كاش چشم داشتم سیّدم رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را می دیدم، حضرت دست خود را بر صورت او گذاشت بینا گشت، این اولین معجزه بود در مدینه، در عبارت مناقب است و دخل صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ المدینه یوم الاثنین، الثانی عشر من ربیع الاول، و قیل الحادی عشر، و هی السنه الاولی من الهجرت، فردّ التاریخ الی المحرم، در اینجا پاورقی نوشته روی الطبری فی تاریخه 2 : 110، 121
«پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در دوازده ربیع الاول وارد مدینه شد، و اوّل تاریخ اسلام را، همان روز قرار داد»؛ با سناده عن ابن شهاب انّ النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لما قدم المدینه و قدمها فی شهر ربیع الاول، امر بالتاریخ، فذكر انّهم كانوا یؤرخون بالشهر و الشهرین من مقدمه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الی ان تمت السنه، راجع به این مطلب رجوع شود به جلد هیجدهم 134 امام می فرماید اسس علی التقوی مسجد قبا است 121 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تا ماه صفر در خانه ابو ایوب بود، تا مسجد و خانه های اطراف آن ساخته شد منتقل به خانه خود شد 125
ص: 237
قال الطبرسی فی قوله تعالی «یا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ»(1) ای الكفار بالسیف، و المنافقین باللسان، و روی فی قرائت اهل البیت عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جاهد الكفار بالمنافقین 156
قوله تع لهدمت - صوامع - الرهبانیت، و بیع النصاری، و صلوات (كنایس الیهود)، سمیت بذلك لانّها یصلی فیها، و قیل اصلها صلوتا بالعبرانیة فعرّبت توضیح ذلك در پاورقی و متن 158 از مسلمین كسانی كه با كفّار در دارحرب بودند، وقتی مسلمانان به آنجا حمله كردند، و از مسلمانانی كه آنجا بودند چند نفر كشته شد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نصف دیه را به وارث آن ها داد، گوئیا این ها كمن هلك بجنایه نفسه و جنایه غیره، اقامت در دار حرب نصف جنایت حساب شده است 166
شماره و ترتیب غزوات بیست و شش گانه، و این كه در كدام یك مستقیماً دخالت كرد و جنگ نمود(2) صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 169
ص: 238
عن احدهما عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّ رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خرج بالنساء فی الحرب حتی يداوین الجرحی(1) 184 از صفحه 193 معلوم می شود مسجدی كه حضرت رسالت با اصحاب خود نماز می خواند، و در ركوع ركعت دوم ظهر تحویل قبله شد، و دو ركعت باقی را به طرف كعبه خواندند، مسجد القبلتین، نامیده شد و از روایت صفحه 200 معلوم می شود كه وجه تسمیه همانا رو به طرف كعبه كردن بنی عبد الاشهل است كه، در وسط نماز خبر به آن ها رسید و زن ها جای مردها قرار گرفت، و مسجدشان به این اسم نامیده شد، و هكذا از صفحه 193 معلوم
ص: 239
می شود كه روز تحویل قبله سه شنبه نصف شعبان بود، از روایت كافی روشن می شود وقتی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در مكه به طرف بیت المقدس نماز می خواند كعبه پشت سر قرار نمی گرفت ولی در مدینه وقتی استقبال بیت المقدس کرد کعبه در عقب سر قرار گرفت محقق گوید پس معلوم شد كه چرا زن ها جای مردها و مردها جای زن ها قرار گرفت 200 از روایت معلوم می شود در مسجدی كه خود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نماز می خواند رجال جای نساء قرار گرفتند، و مسجدی كه مسجد القبلتین نامیده شد مسجد دیگری است، و آن ها در ركعت دوم عصر بودند كه خبر تحویل به آن ها رسید 201 كلمه زهری را در پاورقی سه جور ضبط كرده و هر یك منسوب به كسی است زُهری زُهَری زَهری 209 در ضمن اسرای بدر عباس عموی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود، اسیرها را به ریسمان بسته بودند، دیدند پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خوابش نمی برد سؤال كردند فرمود سمعت انین عمّيَ العباس فی وثاقه، فاطلقوه فسكت فنام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 240 زینب برای فدای شوهر خود ابوالعاص، خواهر زاده خدیجه بعثت قلائد لها كانت خدیجه جهزتها بها الخ، عمر گفت یا رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عقیل را بر علی بگذار و فلانی را در اختیار من بگذار گردنشان بزنیم، الخ امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید فدیه چهل اوقَيَه بود و اوقَيَّه چهل مثقال بود، الّا العباس كه صدا وقَيَه فدایش بود، و بیست اوقَيَه وقتی اسیر شد ازش گرفتند، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود این غنیمت است پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود به عباس كه از خود و دو پسر برادرت نوفل و عقیل فدا بده، گفت ندارم فرمود كجاست آن طلائی كه به ام الفضل دادی، و گفتی اگر طوری شد این مال تو و فضل و قثم و عبداله باشد، وقتی این معجزه را دید گفت اشهد انّك رسول اللّه
ص: 240
صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الخ 241 ابوجهل را دو نفر از مسلمین كه اسم هر دو معاذ بود از كار انداختند 327 ابن مسعود در بدر وقتی به سر او می رسد كه خون از او خیلی رفته بود و خواست سر او را از تن جدا كند، حسرت خورد كه چرا شخصّیت مهمی سر او را جدا نمی كند 257 عباس عرض كرد یا رسول من مسلمان بودم قد كنت اسلمت و لكن القوم استكرهونی 258
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نمی خواست اسرای بدر را زنده بگذارد الّا این كه انصار خواستار فدا شدند، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود در سال آینده به عدد افرادی كه فدیه می گیرید از شما كشته خواهد شد، ازاین رو در احد از اصحاب رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هفتاد نفر كشته شد 260
رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به جنازه ابی جهل اشاره كرد و فرمود انّ هذا اعتی علی اللّه من فرعون، ان فرعون لمّا ایقن بالهلاك وحّد اللّه و انّ هذا لمّا ایقن بالهلاك دعا باللات و العُزّی 273
در روایت احتجاج امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در روز شوری از جمله سؤالات قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نشدتكم باللّه هل فیكم احد نودی باسمه یوم بدر لاسیف الّا ذوالفقار و لافتی الّا علّیٌّ غیری، قالوا لا، بیان المشهور فی الاخبار ان النداء بلا سیف انّما
ص: 241
كان یوم احد، و لعّله من تصحیف الرواة مع انّه یتحمل ان یكون النداء به فی الیومین معاً(1) 317
قریش برای این كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را عاجز كنند به دامادهایش (ابوالعاص كه زینب را داشته و عتبه بن ابن لهب كه ام كلثوم را داشت) گفتند كه دخترهای محّمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را طلاق دهید هر دختری را خواستید برای شما می گیریم ابوالعاص قبول نكرده، ولی عتبه طلاق داد كه بعد عثمان گرفت، زنی را كه برای عتبه گرفتند دل خواهش الحمدلله نشد 348 در ما تقدم گذشت (241) فدیه ای را كه زینب برای ابوالعاص فرستاد قلائدی بود كه خدیجه جهاز كرده بود، و لیكن در اینجا كلمه قلاده مفرد ذكر شده و جمع نیست، حرف استاد ابن ابی الحدید كه عمر و ابوبكر ناظر جریان بودند، علی فرض این كه فدك مال فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نباشد مناسب بود كه ابوبكر فدك را از مسلمین طلب هبه كند؛ زیرا شأن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از زینب زیادتر است الخ 349 باز فرمایش نقیب كه اگر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زنده بود، خون كسی را كه فاطمه را ترسانید تا سقط كرد مباح می كرد، چطوری كه خون هبّار را كه زینب را در راه مدینه ترسانید تا
ص: 242
سقط كرد مباح نمود، مرحوم مجلسی قدس سره طلب رحمت می كند بر نقیب(1)، و فرمایش مجلسی قدس سره كه، نقیب عمل التقیه فی اظهار الشك كه بچه ای سقط شد یا نه؟ در حالی كه مسئله سقط شدن اوضح من ذلك، در پاورقی تعجب می كند از عدّه ای از علمای اهل سنت كه، برای علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ پسری را كه اسمش محسن باشد ذكر كرده اند؛ ولی متعرض حال او نشده اند، در پاورقی سوال و جواب ابن ابی الحدید را از جلد 3 صفحه 334 تا 352 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید نقل كرده است بحار 351 كیفیت حركت زینب به مدینه و لحوق شوهرش بعد از شش سال از صفحه 350 تا 354
«هرکدام از اسیرهای بدر قدرت فدا نداشت، در صورتی که نوشتن بلد باشد، به ده نفر از پسرهای مسلمین نوشتن یاد بدهد، کافی است» مقریزی می نویسد از اسارای بدر كسانی كه مال نداشتند كه فدیه بدهند، و لكن كتابت بلد بودند ده نفر از پسرهای مسلمین را هر كدام كتابت تعلیم می كردند و آزاد می شدند، زید بن ثابت از كسانی است كه كتابت را یاد گرفت 355
«برادر مصعب اسیر شد، به اربابش گفت این مادر ثروتمند دارد، حواست جمع شود، گفت برادر این چه سفارشی است درباره برادرت، گفت برادر من
ص: 243
این مسلمان است نه تو» برادر مصعب بن عمیر از اسارای بدر شد، در قرعه به نام محرز بن نضله شد، مصعب به محرز گفت حواسّت جمع باشد این اسیر مادری صاحب ثروتی دارد، گفت ای برادر این چه وصیتی است می كنی؟ مصعب گفت انّه اخی دونك، مادرش چهار هزار دینار فرستاد آزاد شد 356
ولید بن ولید بن مغیره، پس از اسیری دو برادرش فدیه می آورند آزاد می شود، در برگشتن وقتی به ذوالحلیفه می رسد برمی گردد، و اسلام می آورد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود چرا پیش از فدا مسلمان نشدی؟ گفت كرهت ان اسلم حتی اكون اسوة بقومی 357
عمروبن عبدوّد هم در بدر در لشگر مشرکین بود، او بود كه عمیربن ابی وقاص را شهید كرد 360
از جمله مشركین مقتولین عاص بن هاشم خال عمر بن الخطاب است كه، او را عمر كشت 363.
و روی انّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ کان یمسح الدم عن وجهه (فی احد) و یقول اللهم اهد قومی فانّهم لا یعلمون 21
ص: 244
امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در احد شصت و خرده ای زخم یافت، محقق گوید بنا به نقل تحقیق در اربعین اول از قول مرحوم شیخ مفید که از الطاف خفیّه رب العالمین بر عبد صالح خود علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ندیدن هیچ زخمی جز زخم از شمشیر ابن ملجم برای توضیح به کتاب فوق الذکر مراجعه شود (صفحه 165)
شعار ابوسفیان و شعار مسلمین بامره صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 23 و 44 و 56 گوینده های شعار در این سه روایت مختلف نقل شده است، وقتی در احد مشركین پس از مغلوب شدن دوباره حمله كردند اصحاب پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرار کرده مصعب بن عمیر دفع می کرد تا او را کشتند و خیال کردند که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را كشته اند و صاح صائح الا ان محمداً قد قتل، مسلمانان چند دسته شدند بعض به فكر امان گرفتن از ابوسفیان افتادند، دسته دیگر به فكر برگشت به بت پرستی افتادند و قال انس بن النضر عمّ انس بن مالك یا قوم ان كان محمد قد قتل فاّن ربّ محمّد لم یقتل و ما تصنعون بالحیاة بعد رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بعد جنگ كرد تا كشته شد 26 و 27 رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با دست مبارك ابیّ بن خلف را كشت 27 كایّن من نبی الایه، اصله ایّ دخلت الكاف علیها، و صارت بمعنی كم، و النون تنوین، اثبتت علی غیر قیاس 28 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عبداله بن جبیر را با پنجاه نفر تیر انداز به درب شعب گذاشت و فرمود اگر دیدید ما مشركین را ندیم و وارد مكه كردیم، یا آن ها ما را هزیمت دادند، و وارد مدینه كردند، شما از جای تان تكان نخورید،
ص: 245
متأسفانه وقتی در وحله اول غلبه با مسلمین شد غیر از دوازده نفر كه با عبداله ماندند بقیّه حركت كردند كه، اخذ غنیمت كنند،
عدد لشکر اسلام در اُحد هفتصد و عدد مشركین پنج هزار بود، 49
نه نفر پشت سر هم علم كفر را دست گرفتند امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ همه را كشت، در آخر عمرة بنت علقمه دست گرفت، خالد بن ولید با دویست نفر كه، از اول جنگ به امر ابوسفیان در كمین بودند عبداله را با سربازانش كه در درب شعب بود كشت، و از عقب حمله به مسلمین كرد 51
اقرار عمر به شجاعت امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، و این كه وقتی در احد دید ما بر خلاف عهدمان كه قول داده بودیم فرار نكنیم و فرار كردیم، بر ما حمله كرد و فرمود فواللّه لانتم اولی بالقتل ممن اقتل، بعد شروع كرد به عذر خواهی مولا صلوات اللّه علیه برگشت، و می گوید رعبی كه از علی بر دل من نشست تا امروز نرفته است، همه فرار كردند علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هر طایفه ای را كه به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حمله می كردند دفع می كرد، تا این كه شمشیرش از بین رفت در صفحه بعدی است پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شمشیر خود ذوالفقار را به او داد، و سمعوا منادیاً من السماء
ص: 246
لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الّا علی، فقط كسی كه با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود نسیبه بنت كعب المازنیه كه برای دوای مجروحین در جنگ ها با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شركت می كرد، باقی ماند، و خیلی كمك و دفاع نمود، حتی پسرش می خواست فرار كند نگذاشت تا پسر كشته شد و خود نسیبه خیلی جراحت دید، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود لمقام نسیبه افضل من مقام فلان و فلان و فلان در ص 67 می فرماید مقصود ابوبكر عمر و عثمان است 53
ابوسفیان از علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال كرد آیا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كشته شده است؟ حضرت فرمود و اللّه ما قتل یسمع كلامك، گفت انت اصدق لعن اللّه بن قمیئة زعم انّه قتل محمداً، 56 كسی كه حتی يك ركعت نماز نخوانده وارد بهشت شد 56
مرحوم مجلسی قدس سره بعد از بیان این که آیه «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ»(1) درباره حنظله غسیل الملائكه است می فرماید و هذه الایه فی سورة النور و اخبار اُحد در سوره آل عمران، فهذا دلیل علی انَّ التألیف علی خلاف ما انزل اللّه، 57
«حنظله غسیل الملائکه ابوسفیان را از اسب انداخت، لیکن نگذاشتند که بکشد»؛ حنظله ابوسفیان را از اسب انداخت منتهی مانع شدند كه بكشد 57
ص: 247
مشركی كه در غزوه ذی امر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را تنها در حال دراز كشیدن دید، و خواست او را بكشد خدا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ حفظ كرد، این دفعه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شمشیر را دست گرفت 20 در انتخاب احد محّل جنگ با مشورت شد، عبداله بن ابیّ منافق، و قوم او این طور صلاح دانستند كه از مدینه بیرون نروند تا زن و بچه هم كمك كند از كوچه و پشت بام ها، لیكن سعد بن معاذ و امثال او صلاح ندیدند كه در مدینه باشند در صفحه 124 از ابن ابی الحدید نقل می كند رأی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با رأی عبداله مطابق بود، لیكن جوانان حاضر نشدند 48 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كسی را فرستاد كه بیاید سعد بن الربیع را بین شهداء بررسی كند، دو دفعه صدا زد جواب نشنید در دفعه سوم وقتی گفت ای سعد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از تو جویای حال شده است، تكانی خورد سؤال كرد آیا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زنده است، وقتی جواب مثبت شنید الحمدلله گفت، و فرمود از من به انصار سلام برسان و بگو پیش خدا عذری ندارید در وقتی كه حدقه چشم شما تكان می خورد به پای پیغمبر خاری فرو رود، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی این سفارش سعد را شنید فرمود رحم اللّه سعداً نصرناً حیّاً و اوصی بنا میِّتا، بعد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جویای حال حمزه شد دو نفر كه دومی علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود وقتی وضع حمزه را آن طور دیدند نتوانستند خبر پیش پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ببرند، تا خود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تشریف آورد و به حال حمزه گریه كرد الخ 62 ابلیس در مدینه داد زد كه محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كشته شد زن ها به طرف احد دویدند و فاطمه هم تشریف آورد 63 زینب بنت جحش زن مصعب
ص: 248
بن عمیر به استقبال پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خبر شهادت برادرش و حضرت حمزه را داد، در هر دو «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(1) هَنِيئاً لَهُ الشَّهَادَةُ گفت، در مرتبه سوم خبر شهادت شوهر شنید گفت و احزناه، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ان للزوج عند المرأة لحّداً ما لأحد مثله، فقیل لها لم قلت ذلك فی زوجك؟ قالت ذكرت یتم ولده 64
و كان الحكم فی الاساری (بدر) القتل، انصار خواستار فدیه شدند به شرط این كه سال آینده از مسلمین به اندازه اسارای كشته شود قبول شد 66 در روایت خصال در ضمن بیان امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در یوم الشوری، صوأب حبشی را پس از نه نفر كه هر كدام علم شرك را دست گرفتند و یكي پس از دیگر به درك فرستادم دو قطعه كردم، دو پایش و عجز و فخذش قائمهً علی الارض باقی ماند، تنظر الیه المسلمون و یضحكون منه حاضرین همه اقرار کردند 69 قائل لافتی الا علی را به روایت ابن مسعود به جبرئیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و به روایت عكرمه به رضوان كه ملكی است، نسبت داده، قال و یقال ان النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نودی فی هذا الیوم 73
ناد علیاً مظهر العجایب الخ، در پاورقی دارد كه مصراع بولایتك یا علی يا علی يا علی الظاهر انّه من زیادة بعض الجهله او الصوفیه 73
امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ زخمی شدن صورت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را در اُحد قبول دارد، و
ص: 249
امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شكستن دندان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را قبول ندارد، و می فرماید صحیح الاعضا دنیا را وداع كرد؛ ولی زخمی شدن روی مباركش را قبول دارد 74
همه شهداء غیر از حضرت حمزه دوتائی در یك قبر دفن شدند، حركت نكردن شترها به طرف مدینه و رفتن آن ها به طرف مقتل، وقتی شمشیر امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شكست رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ چوب خشكیده خرما را كه افتاده بود دست گرفت و تكان داد ذوالفقار گردید 78
تعصب مقریزی كه بی خود اسم عمر را در ضمن كسانی كه در أحد ثبات قدم نشان دادند آورده، حرف پاورقی، محقق گوید در ما تقدم گذشت 53 كه خود دومی اقرار كرد كه من از جمله فراری ها بودم، حتی به عقیده من واقدی ابوبكر و ابوعبیده جراح را بی خود آورده است 101
فرار كنندگان مسلمین تا مدینه رفتند و داخل آنجا هم شدند 104 آمدن چهار هزار ملك به كمك رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در احد 105 عبدالرحمن بن ابی بكر
ص: 250
مبارز طلب كرد ابوبكر خواست برود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مانع شد پاورقی 103 عباس از مكه به پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نامه نوشت و حركت ابوسفیان را برای جنگ احد اعلان كرد 111 در لفظ مناقب است نادی العباس و هو جهوریُّ الصوت فقال یا اصحاب سوره البقره این تفرُّون الی النار تهربون در پاورقی دارد كه ذكر العباس و هم من الراوی او ابن شهر شوب، لان العباس لم یكن حاضراً فی احد شاید ابی طلحه است كه اشتباهی عباس نقل شده است، قال المقریزی و كان ابوطلحه رامیاً و كان صیّتاً قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ صوت ابی طلحه فی الجیش خیرمن اربعین رجلاً 118 قال ابن ابی الحدید ای کاش راوی مقصود خود از فلان و فلان را آشكار می نوشت، مجلسی قدس سره گوید چطور ممكن بود راوی تصریح كند به اسم صنمی قریش مگر تقیّه ای در ذكر اسم كسی غیر از اسم ابوبكر و عمر بود در روایت علی بن ابراهیم ذكر الثالث ایضاً لانّ فراره كان اعراضا؛ً یعنی نبودنش در احد اعراض از جنگ است 133 ابن ابی الحدید گوید از مشركین در احد بیست و هشت نفر كشته شدند دوازده نفر (قریب بر نصف) از آن ها را علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كشت، در صفحه 143 مرحوم مجلسی قدس سره می فرماید مستفاذ از اخبار معتبره عدد شهداء هفتاد نفر بودند 137 ابن ابی الحدید مسئله فرار عمر را ماست مالی می كند 139 بحث ابن ابی الحدید با یكي از علمای شیعه در عدم ثبات عمر معلوم می شود كه در سنی شاخدار بودنش حرفی نیست، آن عالم گفت دعنا من جدلك 140
ص: 251
تعقیب مرحوم مجلسی قدس سره ابن ابی الحدید را و این كه تو ای ابن ابی الحدید در اینجا به اتفاق رواة نسبت می دهی ثبات ابوبكر را در جنگ احد، و حال این كه در جای دیگر از اكثر مورخین و ارباب السیر عدم ثبات را نقل می كنی دروغگو حافظه ندارد 141 مرحوم مجلسی قدس سره می فرماید مگر این كه بگوئیم مشركین ابوبكر را از خود می دانستند، چطوری كه ضرار عمر را نكشت (135 گذشت) و می آید در ص228 و الّا اگر جارح نشد می بایست مجروح شود، و طاعن نبود می بایست مطعون بشود، محقق گوید لعنه اللّه علی جمیع الظالمین الی يوم القیمه آمین الف آمین 142 معلوم می شود كه عتق كردن در كفاره و نذر و امثال آن، در بین اعراب جاهلی هم بود 141 فضولی عمر درباره غنائم بنی النضیركه فیئ رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بود، و گفت چرا تخمیس نمی كنی، این غنائم طبق دستور قرآن مال شخص رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است آن را برای مخارج خویش و اهلش مصرف می كرد، و زیادی را به مصرف اسلحه می رسانید و به هركه می خواست می داد
و كانت صدقاته صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ منها، و من اموال مخیریق پاورقی نقل از امتاع 166 در صفحه 130 گذشت كه مخیریق از احبار یهود بود در احد شهید شد اموالش را در اختیار پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ گذاشت فهی عامّه صدقات النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ، در تفسیر قمی است كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به انصار فرمود اگر می خواهید این مال را تقسیم مهاجرین
ص: 252
كنم تا آنها خودشان مستقّل باشند، و اگر خواستید شما را با آن ها در غنیمت شریك كنم باز آن ها در خانه و زندگی با شما باشند، انصار عرض كردند همه را در اختیار مهاجرین بگذار و با ما هم در زندگی شریك باشند، حضرت به انصار دعا كرد و غنیمت را مخصوص مهاجرین كرد، آن ها در زندگی مستقل شدند، و از انصار فقط به دو نفر كه احتیاج داشتند داد 172
خوردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و اصحابش تخم نعام را پاورقی 181 از هیثم بن عدی وفات ام سلمه را به سال 62 نقل می كند 185 سلمان در جنگ خندق آزاد شده بود اولین جنگی است با رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شركت كرد، و رأی او در خصوص حفر خندق تصدیق شد 198
در احد وقتی گفته شد جنگ دیگر (جریان جنگ خندق را به طور خلاصه ص 4 جلد 39 ولی مفید) بین ما و شما در بدر صغری باشد، میعاد كه رسید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مؤمنین را دعوت به جنگ نمود تثاقلوا و كرهوا ذلك كراهه شدیدة، آیه نازل شد «فَقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ»(1) (ای الّا فعل نفسك) و حرض المؤمنین الخ 182 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود با كشته شدن عمرو بن عبدود و هن به تمام بیوت مشركین و عزت به تمام بیوت مسلمین داخل شد، مشركین
ص: 253
حاضر بودند بده هزار جیفه عمرو را بخرند فرمود صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هو لكم لا ناكل ثمن الموتی 205 بنی قریظه وقتی با قریش ساختند و عهد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را شكستند و در جنگ احزاب مغلوب شدند، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بلافاصله مأمور به جنگ آن ها شد، از جمله رأی ها كه بین خودشان دادند یكي این بود كه زن ها و بچه ها را بكشیم بعد وارد جنگ بشویم؛ ولی این رأی مورد قبول نشد، بالاخره بعد از مغلوبیت حاضر شدند كه سعد بن معاذ هر حكمی را بكند زیر بار بروند، سعد رأی داد كه مقاتلین كشته شود زن ها و فرزندان اسیر، و اموال غارت شود، و عقار مخصوص مهاجرین گردد كه آن ها عقار ندارند، حكم سعد همان حكم خدا بود، خدا اسرائیل زمان ما را هم مثل آن ها ذلیل كن، و كسانی كه طرفداری از آن ها می كنند ذلیلشان گردان بحق رسولك و ولیّك، محقق 211 معنی هائی كه برای الحرب خدعه از نهایه نقل شده است 214 جبرئیل نازل شد و رأی سلمان را در خصوص حفر خندق تصدیق كرد 218 برای خندق هشت تا در گذاشتند مأمور حفظ هر دری يك مهاجر و یك انصاری مع جماعه شدند 220 عمر به عبدالرحمن بن عوف گفت از دست عمرو بن عبدود كسی خلاصی ندارد، بیائید محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را تحویلش بدهیم بكشد و ما هم بقوم خود ملحق شویم 225 و 232 تقاضای علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از عمرو، یكي از سه چیز را سومی كه پیاده شدن بود قبول كرد، و حیله و فرمایش آن حضرت: یا عمرو اما كفاك انّی بارزتك و انت فارس العرب حتی استعنت علیّ بظهیر، فالتفت عمرو الی خلفه فضربه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مسرعاً علی ساقیه 227 وجه تسمیه عمرو بفارس یلیل 202 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عمر خطاب را امر كرد که با ضرار بن خطاب مبارزه كند، عمر
ص: 254
فوری تیری به ضرار كشید، ضرار گفت ویلك یا ابن الصهاك أ ترمینی فی مبارزة اگر این كار بكنی در مكّه از طایفه عدّی كسی را زنده نمی گذارم، پس عمر پا به فرار گذاشت، ضرار از عقب با نیزه بر سر او زد و گفت احفظها یا عمر، قسم خورده ام تا ممكن باشد قریشی را نكشم، فكان عمر یحفظ ذلك بعد ما ولّی، و ولّاه 228 در ص 274 بیان شده و در جنگ احدهم گذشت كه ضرار آنجا هم بر عمر حمله كرده و این حرف را گفت، حذیفه در شبی كه خداوند باد را بر احزاب مسلط كرد از كثرت سرما و گرسنگی و خوف نتوانست به ندای پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لبیك بگوید، در ما تقدم گذشت كه مدینه در آن سال گرفتار قحطی عجیبی شده بود، حتی حیوانات قریش نتوانستند از زمین استفاده كنند، و گذشت ایضاً كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به شكم مبارك سنگ بسته بود 230 امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی عمرو را به درك فرستاد آن چند نفری كه با عمرو خندق را عبور كرده بودند پا به فرار گذاشتند 254 امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وقتی سر عمرو را پیش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ گذاشت، عمر و ابوبكر بلند شدند و سر علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را بوسیدند محقق گوید می خواستند سر عمرو را ببوسند آن چون ممكن نشد ناچار سر مولا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را بوسیدند و لاتحسبنّ اللّه غافلاً عمّا یعمل الظالمون 258 عمرو بن عبدود آن روز بیش از هشتاد سال داشت، و در جاهلیت ندیم ابیطالب بود 274 ابن ابی الحدید تصدیق می كند ضربتی كه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بر سر عمرو زد برابر است با اعمال همه مهاجرین و انصار نه تنها با عمل ابوبكر 273 در فرمایش طبرسی سمیت بیعه لاّنها عقدت علی بیع انفسهم بالجنه 324 وقتی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به قصد عمرة به طرف مكّه حركت كرد در حدیبّه شترش حركت نكرد پیغمبر
ص: 255
صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خواست عمر را بفرستد به مكه از قریش اجازه ورود بخواهد، عمر نرفت و عذر خواست، و به عثمان حواله داد، او رفت 329 در صلح نامه حدیبّه وقتی به امر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كلمه هذا ما قاضی علیه محمد رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نوشت، نماینده قریش به این كلمه اعتراض كرد، پیغمبر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود یا علی كلمه رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را پاك كن، علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرض كرد دستم یارای پاك كردن آن را ندارد، خود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ گرفت و پاك كرد، در ص 359 دارد كه دست پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را روی آن گذاشت پاك كرد 333 و 352 فضولی و شك عمر در رسالت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در صلح حدیّبه، و فرمایش محشی كه چرا بس این شجاعت را در احد به خرج نداد و فرار كرد، حالا كه می بیند عقد صلح بسته شد شجاع می شود 333 و 335 در حدیث افك عایشه، قول عایشه: فخمرت وجهی بجلبابی بی اشارة بحجاب زمن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دارد، پس از آن كه به سر زبان ها افتاد و وحی هم به تأخیر افتاد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بنا به نقل خود عایشه، این مسئله را با اسامه و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به میان گذاشت، اسامه عایشه را تبرئه كرده، و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرض كرد لم یضيّق اللّه علیك و النساء سواها كثیر 312 تفسیر قمّی ایه «إِنَ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ»(1) را عامّه، بقصّه عایشه، و خاصه، در خصوص ماریه قبطیه كه عایشه متهمش كرده بود، روایت می كنند 316 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لعلیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ درباره پاك نكردن كلمه رسول اللّه فان لك مثلها (اشاره به جریان حكمین) تعطیها و انت مضطهد (مقهور مظلوم) 335 و 353 در ضن صلح نامه شرط شد كه هر
ص: 256
كس از قریش به طرف پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بیاید برگرداند؛ زیرا كه خداوند بالاخره راه نجات پیش می آورد برای او، و هر كه از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برود برنگردانند؛ زیرا كه مرتد است، و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ احتیاجی به این شخص ندارد، و نجات دادن خدا آن شخص را پس از صلح نامه هجرت كرده بود، در ص 363
دارد كه عدد هجرت كنندگان به سیصد رسید و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هم قبول نمی كرد، این ها با مسافرینی از قریش را كه به طرف شام می رفتند قتال می دادند آخر الامر ابوسفیان آمد خواهش كرد كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن ها را قبول كند 336
لیكن زن هائی كه ایمان می آوردند و امتحان می كردند پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن ها را رّد نمی كرد 339 زن هائی كه پس از اسلام آوردن به مكّه بازگشتند شش نفر بودند احدها ام الحكم بنت ابی سفیان 341 فلّما اجابهم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الی الصلح انكر علیه عامّه اصحابه، و اشدّ ما كان عمر، فلمّا اكثروا علیه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود اگر قبول ندارید جنگ كنید، به جنگ رفتند و فرار قبیحی نصیب شان شد، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تبسم كرد این دفعه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را فرستاد، قریش وقتی علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را مشاهده كردند تراجعوا و قالوا یا علیٌّ بدا لمحمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فیما اعطانا؟ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لافرجع اصحاب رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مستحیین و اقبلوا یعتذرون 351
ص: 257
«شاه ایران به پیغمبر پیغام داد که، اگر دست از کارش نکشد، کشته خواهد شد، رسول خدا پانزده روز با نماینده ها صحبت نفرمود، پس از آن خبر از قتل هر دو از کسری و قیصر کرد»؛ خرایج: كسری كسی را پیش باذان عامله فی ارض المغرب، فرستاد كه به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خبر كند كه اگر دست از این كار نكشد خودش و قومش را خواهد كشت، پانزده نفر نماینده باذان پانزده روز رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با آنها حرف نزد، بعد فرمود اذهبوا الی صاحبكم، فقولوا له انّ ربی قتل ربّه اللَّيلة، انّ ربّی قتل كسری اللَّيلة، و لا كسری بعد الیوم، و قتل قیصر، و لا قیصر بعد الیوم، فكتبوا قوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فاذاً هما قد ماتا فی الوقت الذی حدثه محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 380 در ص 382 دارد که باذان عامل كسری در یمن بود و دارد كه امر کرد محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را پیش من بفرست و دارد كه حضرت فرمود هفت ساعت از شب گذشته سلط اللّه علیه ابنه شیرویه و دارد باذان، و نماینده او فیروز الدیلمی، هر دو مسلمان شدند، حتی فیروز بامره صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پیغمبر دروغگو در یمن، (اسود عنسی) را كشت 382 ذكرنا سابقاً ان الخرایج المطبوع مختصر من الاصل پاورقی 382
دو نفر نماینده باذان قد حلقا لحاهما و أعفیا شورابهما، فكره صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ النظر الیهما و قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ویلكما من امركما بهذا، قالا امرنا بهذا ربّنا یعنیان كسری، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لكن امرنی ربّی باعفاء لحیتی و قصّ شاربی الخ 390
ص: 258
از طریق اهل سنت روایت است که در جنگ خیبر علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جنگ می كرد فضربه رجل من الیهود فطرح ترسه من یده فتناول علیٌّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ باب الحصن فتترَّس به عن نفسه، فلم یزل فی يده حتی فتح اللّه علیه، هفتاد نفر نتوانستند آن باب را به جای خود برگردانند، علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دست گرفت مسلمانان به وسیله آن از خندقی كه یهود كنده بودند عبور كردند(1) 4
ص: 259
بلال دو نفر از زنان خیبری كه به ارسات گرفته شده بودند، و یكي از آنها صفیّه امّ المؤمنین بود، موقع عبور دادن از جلو كشته هایشان عبور داد، زن دیگر خیلی داد زد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به بلال فرمود انزعت منك الرحمه یا بلال حیث تمّر بأمرأتین علی قتلی رجالهما(1) 5
رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی به خیبر لشکر كشی كرد پس از آنكه مغلوب شدند یكي از صاحبان حصن ها با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قرار گذاشت كه فقط یك لباس بردارند و دست زن و بچه شان بگیریند و بیرون روند، و سایر اموالشان در اختیار پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قرار گیرد، بعد تقاضا كردند كه زمین ها را به نصف درآمد به عنوان مزارعه در اختیار آن ها بگذارند، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به شرط این كه هر وقت خواست
ص: 260
بیرون بروند، قبول كرد، وقتی اهل فدك متوجه شدند كه در خیبر این طور قرار گذارده شده، آن ها هم بدون این كه لشکركشی به خاك آن ها شوند آمدند این قرار را گذاشتند، پس خیبر فیئ مسلمین و فدك مخصوص رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است، لاّنهم لم یوجفوا علیها بخیل و لا ركاب 6 و 25
ابوبكر روز اول و عمر روز دوم فرار كردند، حتی عمر لشکر خود را می ترسانید، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لیست هذه الرَّایه لمن حملها، جیئونی بعلیِّ بن ابی طالب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 15
جعفر قطیفه ای را كه هزار مثقال طلا داشت از حبشه به خیبر آورد و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن را به علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ داد «در زمان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بقیع بازار مدینه بود» فانطلق علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الی البقیع، و هو سوق المدینه و فروخت و احسان كرد، فردا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با چهار نفر برای صبحانه به خانه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شدند كه دیروز چقدر ثروت گیرش آمده، مائده به زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ وارد می شود از آن می خورند 19
در خیبر چهارده هزار یهودی ساكن بود حصن ها را پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یكي پس از دیگری فتح كرد، از همه مهم تر حصن قموص بود، در آن بود كه علم به دست ابوبكر و عمر و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ داده شد علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مرحب را كشت 21
ص: 261
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از یهود خیبر نود و سه یا هفتاد و سه نفر را كشتند، و در ضمن مصالحه شرط كرد چیزی از اموال را از حضرتش غایب نكنند، و الّا فلا ذّمه و لا عهد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با اخبار خداوند خزانه ای را كه پنهان كرده بودند كشف كرد، زنانشان را اسیر كرد 32
جعفر در موته چهل و یك ساله بود شهید شد 64
اهل وادی يابس دوازده هزار نفر آماده كشتن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شدند، جبرئیل امر كرد كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ابوبكر را با چهار هزار لشکر پیش آن ها بفرستد، در صورت عدم قبول اسلام حتماً جنگ كند، ابوبكر رفت و فرار كرد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود در بالای منبر كه به خدا و به من معصیت كردی، عمر هم مثل ابوبكر رفت و برگشت، با همان لشکر، لعنت اللّه علی الظالمین و لیكن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ رفت و غلبه كرد 68
در صفحه 77 از ارشاد نقل می كند كه در دفعه سوم رئیس لشکر عمروعاص شد، او هم با شكست روبرو شد، و جماعتی از لشکر را از دست داد، عمروعاص در وقتی كه به عنوان سرباز، با ابوبكر و عمر با ریاست
ص: 262
امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به جنگ می رفتند حیله می كرد كه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم با شكست روبرو شود، و دلش می خواست علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم از مسیر خود بیرون رود، و از راهی كه آن ها طّی مسافت كردند راه برود، یك دفعه از راه ابوبكر، دفعه دیگر از راه عمرو، می گفتند ما این راه را بلدیم كه در این راه وحوش خیلی است ما را اگر لشکر هم از بین نبرد وحوش خواهند برد، آخر الامر عمروعاص روبه لشکر اسلام كرد و گفت بیائید از راه معمولی برویم، مسلمانان گفتند ما را پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ امر كرده است كه در اطاعت علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ باشیم، سوره و العادیات در این جنگ كه ذات السلاسل نام دارد، نازل شد؛ زیرا كه علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اسیرها را به ریسمان بسته بود، وقتی علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با فتح و ظفر از این جنگ برگشت، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود اگر مسلمانان درباره تو آنچه را كه نصاری در خصوص عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ گفتند عقیده نمی كردند، درباره تو می گفتم حرفی را که به هیچ دسته ای عبور نكنی مگر این كه أَخَذُوا التُّراب من تحت قدمیك(1) 77 تا 79
باز از شیخ مفید نقل می كند كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی از قوم سؤال كرد امیرتان چطور بود؟ شكایتی را جز این كه در همه نمازها «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد»(2) [سوره اخلاص یا توحید] می خواند به عرض نرسانیدند الخ 81
ص: 263
ابوسفیان برای زیاد كردن مدت مصالحه به مدینه آمده بود، و برای به ثبوت رسانیدن مقصود، پیش هركه رفت به مقصود نرسید، از امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ راهنمائی خواست، نتیجه راهنمائی من حیث لا یشعر به مسخره كردن خودش تمام شد، در این سفر وقتی به اطاق ام حبیبه دختر خود وارد می شود، دخترش فراش را از زیر پدر می كشد، و می گوید ما كنت لتجلس علیه و انت رجس مشرك 101
عمر باز شجاعتش بهیجان آمد در وقتی كه در فتح مكه دید عباس ابوسفیان را ردیف خود به مركب پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سوار كرده دارد می آورد، گفت یا رسول اللّه اجازه بده گردنش را بزنم 103 از جمله معروف در «وَ لا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ»(1) در بیان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و لا تسوِّدن ثوبا بیان شده 113 به عبارت خرائج توجه كنید: و كان العباس قد خرج من مكه مستقبلاً الی المدینه فردّه رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ معه، و الصحیح انّه منذ یوم بدر كان بالمدینه انتهی، محقق گوید مشهور همان مضمون اول است، و مؤید مشهور نامه نوشتن عباس از مكّه و اخبار پیغمبر از قصد ابوسفیان برای جنگ احد، و علاوه اثبات حضرت موسی
ص: 264
بن جعفر عدم ارث عباس را به آیه «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا»(1)، اگر مقصود خرائج، ایمان عباس باشد درست است 118 باز عمر شجاع می شود در وقتی كه نامه ای كه حاطب بن ابی بلتعه برای اخبار اهل مكه از قصد فتح پیغمبر، که نامه به وسیله امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كشف شد و در مسجد صاحب آن اقرار كرد، گفت یا رسول اللّه مُرنی بقتله، ناكس دارد می بیند كه آن بیچاره را همه می زنند و از مسجد بیرون می كنند كه هیچ قدرت دفاع ندارد 120 در این روایت قول عمر به ابوسفیان اسلح علیهما آمده است، و باز در این روایت آمده است بعد از مرخص كردن پیغمبر ابی سفیان را؛ عباس گفت یا رسول اللّه ابوسفیان مرد حیله است، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود پس برو در تنگنای وادی نگهش دار تا جنود اللّه را ببیند 126 عكرمه بن ابی جهل پس از فتح مكه وقتی برای ایمان آوردن حضور پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می رسد قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فلا تسبّوا اباه فاّن سبّ المیت یؤذی الحّی و لایبلغ 144 لمّا رأی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هزیمه القوم عنه قال للعباس و كان رجلاً جهوریاً صیّتاً فنادی بأعلی صوته یا اهل بیعه الشجرة، و یا اصحاب سورة البقرة الی این تفرون 156 «معانی مختلفه عبارت عباس: یا اصحاب سورة البقره» ؛ احتمالاتی كه مرحوم مجلسی قدس سره در تفسیر اصحاب سوره البقره داده است متعدد است 161 در حنین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نهی كرد كه كسی اسیری را بكشد عمر از این نهی منتهی نشده، و دستور داد انصاری اسیری را كشت 158 غنائم حنین را پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بین مؤلفة قلوب تقسیم كرد، انصار ناراحت شدند و پیغمبر از بهترین
ص: 265
راه قانع كرد 159 فضولی عمر كه چرا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نجوی می كند و با ما نجوی نمی كند، و غلطی را كه در حدیبّه كرده بود تكرار كرد 164 واقدی گوید رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درباره حصن طایف با اصحاب مشاوره كرد فاشار سلمان ان تنصب المنجنیق علی حصنهم فامر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فعمل 168 انس گوید پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در روز اوطاس امر كرد منادی ندا كرد «أَمَرَ مُنَادِياً فَنَادَى يَوْمَ أَوْطَاسٍ أَلَا لَا تُوطَأُ الْحَبَالَى حَتَّى يَضَعْنَ وَ لَا الْحَيَالَى حَتَّى يُسْتَبْرَأْنَ بِحَيْضَةٍ»، در پاورقی عن الامتاع و سألوه یومئذ عن العزل فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لیس من كل الماء یكون الولد، و اذا اراد اللّه ان یخلف شیئاً لم یمنعه شیء 182 زن ابو رافع كه قابله ابراهیم ابن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بوده خبر تولد را به شوهر داد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از شوهرش شنید غلامی را به او جایزه داد 183
«از برکت دادن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پیراهنش را که کفن شود برای رئیس منافقین هزار نفر ایمان آوردند»؛ و روی انّه قیل لرسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لم وجّهت بقمیصك الیه یكّفن فیه و هو (عبداللّه بن ابیّ) كافر، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انّ قمیصی لن یغنی عنه من اللّه شیئاً، و انّی أُؤمِّل من اللّه ان یدخل بهذا السبب فی الاسلام خلق كثیر، فیروی انّه اسلم الف من الخزرج لمّا رأوه یطلب الاستشفاع بثوب رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ذكره الزجاج 199
خداوند پیغمبرش صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را حالی کرد که در تبوک جنگ نخواهد شد برای
ص: 266
اعلم اللّه نبیّه انّه لایحتاج فی غزوة تبوك الی حرب و ان الامور تنقادله بغیر سیف، امتحان اصحاب و كشف سرائر آنها در كار بوده، و چون از قصد سوء اعراب به مدینه فهمید، علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را در مدینه گذاشت چون غیر او از عهده این كار بر نمی آمد، و علاوه خلافت را با انت منّی بمنزله هارون من موسی معلوم كرد، و منافقین برای نیل به مقصود خود نمی خواستند علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در این سفر جانشین باشد، لذا علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را تحریك می كردند كه او هم مسافرت كند 207 تا 210 واقدی گوید عدد لشکر اسلام در تبوك سی هزار، منهم عشرة آلاف فارس 218 علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از مفارقت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ناراحت شد، پیغمبر فرمود خداوند جبرئیل را امر می كند فاصله را بین ما و تو برمی دارد، و هر وقت خواستی ما را می بینی، اهل سنت این فضیلت را می خواهند از مولا علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سلب كنند، امام باقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید این را از علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سلب می كنند در حالی كه مثل آن را به عمر اثبات می كنند كه، در خطبه نماز جمعه بین حرف بدون مناسبت، گفت یا ساریه الجبل پس از نماز سؤال كردند گفت خداوند فاصله را بین من و لشکر اسلام كه در نهاوند جنگ می كنند برداشت، دیدم دشمن می خواهد از پشت كوه حمله كند این حرف را زدم كه كوه فاصله نشود 240
بنی اسرائیل از حضرت عیسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خواستار مائده شدند، بعد كه كافر شدند
ص: 267
خداوند آنها را به چهار صد نوع مسخ گرفتاركرد 242
«حذیفه فرمان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را به آن سنگ بزرگ رسانید، شقّ شد، حذیفه توی آن نشست، 24 نفری را کمین کرده بودند دید»؛ باز شدن سنگ بزرگ به امر حذیفه كه دستور پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را به او رسانید، سنگ شق شد و حذیفه برای دیدن بیست و چهار نفر كه در عقبه كمین كرده بودند در توی آن سنگ نشست 229
نقض قریش العهد الذی كان بینهم و بین الرسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یوم الحدیبه 269 و 270 اقرار چند نفر از علمای اهل سنت از جمله زمخشری و رازی به فضیلت اهل البیت عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و نتوانستند این حقیقت را انكار كنند 280 روایت مفصله اقبال در خصوص مباهله پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با نصارای نجران، و در صفحه 295 دارد كه عاقب بر حارثه گفت شاید آن پیغمبر موعود صاحب الیمامه پسر عموی تو باشد كه، او هم ادعا می كند پیغمبری را، و هر دو از ذریه اسماعیل عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هستند، عاقب جواب داد فاصله بین این دو از سحاب است تا تراب الخ، از این معلوم می شود كه مسیلمه هم اتباع داشته، و ادعّاء ظاهری داشت، نه این كه بعد از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ظاهر شود كه در ص 411 خواهد آمد 286 شُكی الیه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ان الشیطان قد حال بین صلاته و قرائته، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فتعوذ باللّه منه و اتفل عن
ص: 268
یسارك ثلاثاً 364 و فد بنی حنیفه كه با آن ها بود مسیلمه كذاب، خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمدند ثم ارتد (مسیلمه) بعد ان رجع الی وطنه 371 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هرچه به عمر فرمود تو كه هدی سوق نكردی، برای عمره محلّ بشو قبول نكرد 386
و انّ اكثرهم لیلفّ رداءه علی قدمیه من شدة الرمضاء، (در غدیر خم) پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را بر خلافت نصب كرد وقتی پائین آمد وقت ظهر شد، پس از خواندن نماز ظهر دستور داد مسلمین فوج فوج بر علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ وارد شوند و تبریك بگویند 388 خدا می دانست كه اگر از صحرای غدیر رد شوند مردم متفرق شده و هر كس به طرفی خواهد رفت 386 در حجه الوداع وقتی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و اصحابش به ذوالحلیفه رسیدند محمد بن ابی بكر از مادرش اسماء بنت عمیس متولد گردید، فاقام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تلك اللیلة من اجلها 389 مسیلمه و اسود عنسی اهل محلّ خودشان را اغوا می كردند و در مرض فوت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جاء الخبر بظهور هما، شرح حال اسود عنسی و كشتن فیروز آن را پیش از وفات رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 411 قیل فیروز ابن اخت النجاشی و قیل هو من ابناء فارس، شرح حال مسیلمه در ص 382 جلد بیستم، اشاره به فیروز شد 412 - تبیض 11 شهر شعبان 98 مطابق 26/4/57 در قم المحّمیه. -
ص: 269
چون در زمان جاهلیت هر كه ظهار می كرد حرام ابدی می شد، لذا برای يادگرفتن دستور اسلام در شأن نزول سوره مجادله آن زن خدمت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آمد 71
لشکری را رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با ریاست زید بن حارثه فرستاد، در شب ظلمانی دشمن بر مسلمین شبیخون زد، خداوند با اخراج نور از دهان چهار نفر از مسلمین، آن ها را بر دشمن كه دو مقابل بودند غالب می كند، و بیان اختصاص خروج نور از دهان آن چهار نفر، و در ضمن فضیلتی از روز اول شعبان بیان شده، و مقام امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ معلوم می شود 79
روایت از كافی درباره نوشته شدن ثواب اعمال ایام صحت مزاجی، در روزهای مرض برای مؤمن، و باز از كافی در فضیلت سخاوت، و این كه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از گناه بزرگ مَرد یمنی گذشت وقتی كه جبرئیل خبر داد كه او سخی (سخاوتمند) است و ایمان آن 83 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فاعنّی بكثرة السجود وقتی كه خادمش تقاضا كرد كه در بهشت با حضرتش باشد 86 عبداله بن عبداله بن ابّی از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تقاضا كرد كه بر بالین پدرش بیاید، و الّا رسوا خواهند شد،
ص: 270
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قبول نمود، و هكذا تقاضای استغفار كرد باز حضرتش قبول فرموده و هكذا با تقاضای نماز بر او موافقت كرد، عمر دو دفعه فضولی كرد (در نماز و استغفار) و در حضور بالای قبر او، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود ویلك هل تدری ما قلت انّما قلت اللّهم احش قبره ناراً و جوفه ناراً فبدأ من رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما لم یكن یحّب 96 تشییعه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جنازه سعد بن معاذ 107 علت این همه احترام ملائكه بر جنازه سعد بن معاذ، قرائته قل هو اللّه احد قائماً و قاعداً و راكباً و ماشیاً و ذاهباً و جائیاً 109
عبداله بن زبیر وقتی خون حجامت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را خورد، بعد از كلامی فرمود ویل للناس منك و ویل لك من الناس(1) 113
«اسلام مؤمن را کفو مؤمنه می داند، لذا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای جویبر کوتاه قد، و
ص: 271
فقیر، بدگل سودانی دختر اشراف انصار را خواستگاری می کند» جویبر كان رجلاً قصیراً دمیماً (حقیراً) محتاجاً عاریاً و كان من قباح السودان، مع ذلك رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دختر یكي از اشراف انصار را برای او خواستكاری می کند و در مقابل قول پدرش كه ما دختران مان را با كفّاء از انصار می دهیم، می فرماید ای زیاد، جویبر مؤمن است و المؤمن كفو للمؤمنه، و المسلم كفو للمسلمه شرح در چهار صفحه حدیث از كافی بحار 117
كسی از همسایه اش به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شكایت كرد پس از دو دفعه امر به صبر در بار سوّم فرمود: وقتی مردم برای نماز جمعه آماده رفتن به مسجد هستند اثاث خود را بیرون بچین، وقتی عملی كرد، همسایه آمد و خدا را ضامن داد كه دیگر اذیت نكند، مرد فقیری سعد نام همیشه پیش از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به نماز حاضر می شد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به فقر او رقت كرد جبرئیل دو درهم آورد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به او داد تجارت كرد و مالش زیاد شد، بالاخره دنیا او را از نماز باز گذاشت، تا آن دو درهم را مأخوذ داشتند به حال اولی برگشت 122 ثواب كسی كه به زن خود اقبال كرده و با او جماع كند 124 چهار نفر مردی كه امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بعد از نماز لعنتشان می كرد چهارمی معاویه و از زن ها فلانه و فلانه و هند و ام الحكم خواهر معاویه است (ج20، ص341) 128 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با لطف قریحه ابوبكر را در حضورش لعنت كرد 137 مرحوم مجلسی قدس سره این مطلب را روشن می كند، در آخر صفحه 139 كسی كه اسمش ذوالنمرة بود و
ص: 272
كان من اقبح الناس، وقتی از واجبات شرع از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پرسید از جمله زكاة را فرمود، ذو النمرة گفت ما ازید ربّی علی ما فرض علیّ شیئاً، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لم قال كما خلقنی قبیحاً جبرئیل آمد سلام خدا را بذو النمرة ابلاغ كرد و گفت اما ترضی ان احشرك علی جمال جبرئیل یوم القیامة، ذو النمرة راضی شد و حاضر شد كه زیاده هم بكند 140
«اکثر زن ها به جهت نادیده گرفتن حقوق شوهرهایشان جهنم می روند»؛ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به زنان فرمود اكثر شما در آتش هستید، زنی پرسید فی النار مع الكفار فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ انكّن كافراتٌ بحق ازواجكنَّ، و روایت اجازه ندادن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عیادت پدر را به زنی كه شوهرش گفته بود بیرون نرود(1) 145
ص: 273
«اگر بدرفتاری های زنان با شوهرهایشان نبود کسی از آن ها جهنم نمی رفت»؛ روایتی باز در سفارش شوهران، و این كه این بدرفتاری ها كه با شوهران دارید نبود، كسی از شماها داخل آتش نمی شد(1) 146 روایت شماره 93 و 137 و 138 مربوط به شوهر داری زنان و گناه كوتاهی آن، 146
ص: 274
شماره 107 مربوط به نخوردن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ غذای مردی را كه مرغ در روی دیوار تخم كرد و افتاد روی میخ و همانجا ماند و نشكست، وقتی ابراهیم فرزند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فوت كرد دموع حضرتش بر لحیه مباركه جاری شد، عرضه داشتند كه از گریه نهی می كنی و انت تبكی فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لیس هذا بكاءً انّما هذا رحمه، و من لا يَرحم لايُرحم، ابوالعاص داماد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ از بنی امیه بود، عثمان ام کلثوم را گرفت و لم یدخل بها حتی هلكت، و زوجّه رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مكانها رقّیه، اسم طاهر فرزند رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ عبداله است 151 مناقب قاسم طاهر، و عبداله طیب لقب دارد و ام کلثوم اسمش آمنه است 152
مخیّر كردن خدا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را بین حسین و ابراهیم، و فدا دادن حضرتش از حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به ابراهیم(1)، متهم كردن عایشه مادر ابراهیم را كه ابراهیم از رسول
ص: 275
خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نیست، و ثابت شدن كذب [فلان] لعنت اللّه علی الظالمین [مراجعه به بحار الانوار] 153
دختر زینب ام کلثوم كنیه داشت كه، امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ او را پس از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ گرفت 152 آیه «إِنَ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»(1) را اهل سنت در تبرئه عایشه و شیعه در تبرئه مادر ابراهیم نازل می دانند 154 از هر نماز پنج گانه یك تكبیر را برای مرده ها خداوند جعل كرده است 156 كیفیت كشتن عثمان، رقیه دختر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را، و لعنت كردن رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ده مرتبه عثمان را در یك مجلس برای ده چیزی كه انجام داد درباره عمویش، كه از طرف پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خونش هدر بود 158 و 160 قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زوّج منافقین ابوالعاص بن ربیع و سكت عن الاخر 159
عثمان وقتی حضرت رقیه خاتون را می زد و متهم می كرد كه جای عموی مرا تو به پدرت گفتی، رقیه خاتون شكایت به پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می كرد، فارسل صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الیها اقنی حیاء ك (لازم گیر حیاءت را) فما اقبح بالمرأة ذات حسب و دین فی كل یوم تشكو زوجها، در دفعه چهارم شكایت، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را فرستاد،
ص: 276
خلاصه آن قدر زد تا هلاك شد(1) 161
روی عن ابی عبداله عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انّه قال من بات علی تسبیح فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ كان من الذاكرین اللّه كثیراً و الذاكرات(2)، 176
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ زنی را كه به خواستگاری می فرستاد می فرمود به دو چیز دقت كند خوشی بوی گردن، و گوشتدار بودن كعب زن مخطوبه 194 از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال می كند از فاحشه مبّنیه ازواج النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ الخروج بالسیف 199 از جمله زنان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كه دخول به آن نكرد زنی بود عمرة نام داشت وقتی از پدرش در توصیف آن شنید كه تا حال مریض نشده است، فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما لهذه عند اللّه من خیر، و قیل انّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ تزوجها فلمّا قال ذلك ابوها طلقها 205 در ما تقدم هم گذشت این مطلب، روایتی را كه صادقی از ام سلمه روایت می كند مع اضافاتی از امالی صدوق و مجالس شیخ 221 مرحوم مجلسی قدس سره گوید مخفی نماند آنچه در آیات سوره تحریم من التعریض بل التصریح بنفاق عایشه و حفصه و كفرهما كه، باتفاق مفسرین آیات مربوط به عایشه و حفصه است،
ص: 277
معلوم می شود علت مثال زدن به زن نوح و لوط عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ 233 تعجب پاورقی از بخاری و امثال آن با نقل چنین روایاتی درباره عایشه و حفصه چطور روایات آن ها را قبول می كنند، آیا ایذاء النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خلاف عدالت نیست؟ 232 از ابن ابی الحدید حشره اللّه مع ابی بكر و عمر و عثمان كلامی در علل دشمنی عایشه با علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سرزده اگر قدری تعصب را كنار می گذاشت دشمن درجه یك عایشه و ابی بكر و حفصه می شد، و دوست حسابی علی و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ 235 تا 238
ازدواج طلحه با دختر اولی وقتی به جنگ بصره می رفت كه با نامحرم نرود(1)، 240 امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ به فلانی حدّ قذف ام ابراهیم خواهد زد، و انتقام فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را از آن خواهد كشید، علل الشرایع 242 [مراجعه به اصل کتاب بحار الانوار]
از جمله كسانی كه به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ شباهت داشتند یكي حسن بن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است، - «معاویه شنید در بصره کسی است شبیه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است، با تشریفات زیاد او را حضور خواست، و بین دو چشم او بوسید، امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اشبه الناس به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را زهر داد، آی نامرد»؛ در پاورقی دارد كه معاویه شنید كسی در بصره شبیه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است به عامل خود در بصره دستور داد كه او را پیش معاویه بفرستد، وقتی وارد شد از تخت پیاده شده استقبال
ص: 278
كرده و میان دو چشم او را بوسید، و اقطعه المرغاب ای ناكس او را احترام و حسن بن علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را مسموم می كنی، 250
عباس، اصغر ابناء عبد المطلب است 247 اسم ابوطالب عبد مناف است 260 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لأشفعن لعمّی (ابوطالب) شفاعه یعجب لها اهل الثقلین 261 انّ رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ قبّل عثمان بن مظعون بعد موته 264 زبیر بن عبدالمطلب با حضرت عبداله و ابوطالب از یك مادر بود، دختر آن را پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به مقداد تزویج كرد 265 در زمان امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جاریه مردی از اولاد عقیل را مرد عمری تعرض می كرد، صاحبش گفت وعده بده وقتی آمد كشتش، اولاد ابوبكر و عمر و عثمان همه قیام كردند، چون قاتل معلوم نبود به گردن امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ انداختند، حضرت فرمود ساكت بشوید و الّا اخرجت الصحیفه، مقصود صحیفه ای بود كه زبیر بن عبدالمطلب وقتی نوفل كنیز او زنا كرد، و خطّاب به دنیا آمد به صورت نوفل و خطاب با حدید محماة که به صورتشان خط کشید که علامت ناپاکی نطفه باشد، نوشت كه این پدر و پسر حق ندارند در صدر مجلس بنشینند و حق امارت به اولاد من نداشته و حق ارث بردن هم ندارند، و این همان صحیفه ای است كه عمری ها را فوری راضی کرد و گفتند امام صادق اهل این حرف ها نیست، و در ذیل حدیث است كه مادر عباس كنیزی بود كه از مادر به ابوطالب و عبداللّه و زبیر ارث رسیده بود، حضرت عبدالمطلب او را ام ولد كرد و عباس به دنیا آمد، زبیر به پدر چسبید كه این پسر تو غلام ماست،
ص: 279
و حق ارث و حق صدارت بر اولاد ما ندارد، و این را عبدالمطلب نوشت و شاهد گرفت، در جریان دیگر امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عباسی را با این نوشته محكوم كرد، و در این روایت امام به عباسی ها با اختلاس عبداله بن عباس بیت المال بصره را، توهین می كند، روایت از روضه كافی محقق گوید تفصیل بحث در بخش استطراف از روضه کافی موجود است 268 تا 272
علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از رسول خدا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال كرد عقیل را دوست داری؟ فرمود نعم حبّاً له و حبّاً لحّب ابی طالب له، و انّ ولده لمقتول فی محبّت ولدك فتدمع علیه عیون المؤمنین، و تصلّی علیه الملائكه المقرَّبون، ثم بكی(1) صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ الخ 288
ص: 280
روایت تفسیر قمی در قدح عباس و ابن عباس 289
از اهل سنت جماعت كثیره در محضر امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حاضر می شدند، گاهی سؤال می كردند امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ طبق رأی بزرگانشان فتوی می داد، بعضی از شنوندگان بدون اطلاع از حقیقت حال نقل می كردند، در حالی كه به شیعیان خود حق مطلب را در مقابل همان سؤال بیان می فرمود، این است وجه اختلاف در اخبار و ان الحكم الفلانی صدر عن تقیّه پاورقی 307 روایت همیشه صائم و قاری قرآن و عبادت كردن سلمان 317 الولایة للمؤمنین الذین لم یغيِّروا بعد النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ واجبه 325
بیان مرحوم مجلسی قدس سره و سید مرتضی در توجیه روایت كافی عن علی بن الحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در خصوص تقیّه واللّه لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لقتله(1) محقق
ص: 281
گوید امثال روایت 12 ص373 و 20 ص384 مؤید بیان مجلسی قدس سره است، و مثل این دو روایت در این باب چند تا گذشت 343
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی حدیث انّ سلمان ما كان مجوسّیاً و لكنه كان مظهراً للشرك مبطناً للایمان(1) 347
ص: 282
وقتی عمر آمد و سلمان را در صدر مجلس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دید و آن حرف غلط را زد، خطب صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فقال ان الناس من آدم الی يومنا هذا مثل اسنان المشط، لا فضل للعربی علی العجمیِّ و لا للأحمرعلی الاسود الّا بالتَّقوی(1)، [سلمان بحر لا ینزف و كنز لا ینفد سلمان منا أهل البیت سلسل یمنح الحكمة و یؤتی البرهان] 348
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جعله اللّه علّویاً بعد ان كان مجوسّیاً، و قریشّیاً بعد ان كان فارسّیاً 349
ص: 283
قال الصدوق كان سلمان وصّی وصّی عیسی (1) عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 359
سلمان كیفیت خروج خود از پیش پدر تا به محضر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برسد در دو روایت بیان فرموده، در اوّلی خود را اهل شیراز، و در دوّمی اهل جّی اصفهان معلوم كرده، و بزرگ زاده بود و پدر و مادرش خیلی دوستش داشتند 355 و 362
ص: 284
سلمان در وقتی كه در مدائن از طرف عمر حاكم بوده، عمر در نامه خود او را از ساده زندگی كردن و با دست رنج خود نان خوردن نهی كرده، و دعوت می كند كه اعیان منش باشد، سلمان در جواب نامه عمر را محكوم می كند و نسبت غصب مقام به او می دهد 360
امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به سر جنازه سلمان در مدائن حاضر می شود، و سفارش نامه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خویشان سلمان را 368 مكالمه سلمان با میّت 374
انّه (سلمان) كان یقول للناس هربتم من القران الی الاحادیث، وجدتم كتاباً دقیقاً حوسبتم فیه علی النَّقیر و القطمیر و الفتیل و حبّه خردل فضاق ذلك علیكم، و هربتم الی الاحادیث التی اتَّسعت علیكم، سلمان دوست خود را در حال نزع دید، سفارش به ملك الموت كرد، ملك الموت به وسیله میّت گفت و عزّة هذا البناء لیس الینا شیء 385
ابن ابی الحدید گوید نخل هائی كه در مكاتبه سلمان با مولایش قرار شده بود، همه درخت ها میوه داد كه آن ها را رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كاشته بود، جز یكي كه آن را عمر كاشته بود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ آن را كند و دوباره كاشت 390 محقق گوید
ص: 285
در ما تقدم گذشت كه این درخت ها را پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خاك می ریخت، و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دانه ها را به چاله می كرد، و سلمان جایش را كنده بود، و بعد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دست مبارك می گذاشت و از انگشتان مبارك آب جاری شده و سیراب می كرد،
الحمدلله همان درخت ها در فدك جزء ملك فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ شد، ظاهراً در اوائل بحث سلمان از این جلد بود گذشت، تفسیر غلط ابن ابی الحدید قول سلمان را در روز غصب (کردید نکردید) 392
محكوم كردن امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عثمان را وقتی كه عثمان ایراد گرفت كه چرا با نهی من با ابوذر حرف زدی، و او را بدرقه كردی، و كسانی كه او را بدرقه كردند 413 نقل جریان تبعید عثمان ابوذر را به ربذه و شام از علمای عامّه 414 گرگ به ابی ذر گفت از من هم بدتر اهل مكه است كه خداوند پیغمبری بر آن ها فرستاده است تكذیب می كنند، و شتم می كنند پس ابوذر به سراغ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ رفت از جمله اثاث راه او یك مطهره بود، كیفیت اسلام او در این روایت ذكر شده و از این روایت معلوم می شود كه قریش بر حضرت ابوطالب خیلی احترام قائل بودند 421 سؤال عثمان از ابوذر كه كدام شهر برایش بدتر است گفت ربذه، چون در حال غیر اسلام آنجا بودم 428 ابوذر در ربذه فرزند خود
ص: 286
ذرّ را كه بّار بر والدین بود از دست داد، و گفت اگر حول المطلع نبود دوست داشتم كه با تو باشم، فلیت شعری ما قالوا لك و ما قلت لهم، و حقوق خود را به فرزند بخشید، و دعا كرد كه خداوند هم حقوق خود را به او ببخشد 429 ابوذر با چند گوسفند كوچك امرار معاش می كرد، مرضی شبیه طاعون انسان ها نعوذ باللّه آمد گوسفندان مردند گرسنگی بر خانواده فشار آورد، اهل ابوذر مردند و خودش و دخترش بودند، و خودش هم پس از سه روز گرسنگی دنیا را وداع گفت، دختر طبق وصیت پدر رفت سر راه نشست مالك اشتر با همراهانش كه به طرف مكه می رفتند خبر كرد آمدند دفن كردند، و چون كفن نداشت مالك با حلّه ای كه چهار هزار درهم ارزش داشت كفن كرد، سوزان است، محقق گوید گذشت در صفحه 399 ابوذر وقتی حالت مرگ را احساس كرد، به زنش دستور داد یك گوسفند از گوسفندانش را سر ببرد و بپزد وقتی غذا حاضر شود برود و بر سر راه بنشیند كسانی را كه بناست بیایند او را دفن كنند خبر دهد، بالاخره مالك و همراهان از آن گوسفند بعد از دفن خوردند و رفتند 429 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كان اكثر عبادة ابوذر التفكر و الاعتبار 431 در امت های سابق هر كسی معصیت در خلوت انجام می داد بر در خانه اش نوشته می شد 450 فرمایش ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان اردت الذی لم یشك و لم یدخله شیء فالمقداد الخ 440
ص: 287
از جمله چیزهائی كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ می ترسید كه امّت انجام بدهند: تقدمون احدكم و لیس بافضلكم فی الدین(1) 452
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به عمویش عباس فرمود یا عّم محمد تأخذ تراث محمّد و تقضی دینه و تنجز عداته، دو دفعه و در روایت دیگر سه دفعه این سوال را حضرت تكرار فرمود در هر دفعه عباس جواب داد انا شیخ كبیر كثیر العیال قلیل المال، من یطیقك و انت تبارئ الریح (سخاوت) فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ امّا انا ساعطیها من یأخذ بحقّها، علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قبول كرد، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حال حیوة مواریث را به تصرف علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ داد كه ذكر شده است 456 و 459
ص: 288
رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ برای مرگ گریه می كرد فقیل یا رسول اللّه أو تبكی من الموت و قد غفر اللّه لك ما تقدم من ذنبك و ما تأخّر؟ فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فاین هول المطلع و این ضیقه القبر و ظلمه اللحد و این القیامه و الاهوال 471 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حال غشوة بود اذان نماز گفتند، عایشه به عمر گفت برو نماز بخوان گفت پدرت اولی است، گفت پدرم لیّن است می ترسم نگذارند، و مردم مانع شوند، گفت او بخواند اگر كسی مانع شد من جواب می دهم، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ درغشوة است و گمان نمی كنم دوباره به حال بیاید، علی هم به او مشغول است پیش از به حال آمدن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بخواند، و اگر به حال بیاید به علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خواهد گفت كه نماز بخواند، ابوبكر خواست نماز بخواند قوم مانع شدند، بعد به خیال این كه به امر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ است حرف نزدند، خواست شروع كند پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به هوش آمد دستور داد عباس آمد علی و عباس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را به مسجد آوردند، حتی صلی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بالناس و انّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ لقاعد، بعد منبر تشریف برد زن و مرد جمع شدند، فبین باك و صائح و صارخ و استرجع و النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یخطب ساعه و یسكت ساعه، خلاصه در خطبه اش علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را به صراحت ذكر كرد 485 گریه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در حال مرگ و گریه اهل بیت عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از گریه آن حضرت 484 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ در وصیت خود به علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید عایشه و حفصه بر علیه او قیام خواهند كرد، یكي با لشکر بیرون خواهد رفت، و دیگری جماعت را برای او جمع خواهد كرد، در آخر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود اگر این كار را كردند و با احتجاج تو
ص: 289
منتهی نشدند، طلاقشان بده فانّهما بائنان و ابوهما شریكان لهما فیما عملتا و فعلتا 488 و كان مما اوصی به صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ان یدفن فی بیته الذی قبض فیه، محقق گوید در ما تقدم گذشت كه عایشه حضرتش را در حال مرض از اطاق ام سلمه به بیت خود انتقال داد 493
از جمله اقوال در یوم وفاته صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هشتم ربیع الاول است 504 نماز حقیقی را علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ با خواص خواند، در حالی كه جبرئیل چشم عایشه را گرفته بود 506 صلاة خدا و ملائكه بر بدن شریف نبوی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ 507 آیه و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی نزلت فی عایشه كه مثل صفراء بنت شعیب عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نكند 513
ملائكه بر امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در غسل پیغمبر كمك می كردند، در ائمه بعدی امام های قبلی با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ به ملائكه در كار امام كمك می كردند، علی بن الحسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم در دفن امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ دید كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و علی و حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بر ملائكه ها كمك می كنند، قبر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را ملائكه كندند 513
پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر عایشه فرمود تو هم در بیتی از بیوت ساكن شو، لیس لك فیه من الحق الّا ما لغیرك، لكن عمر گفت انّما البیت بیتك لاینازعك فیه احد، فاذا قضت المرأة عدتها من زوجها، كانت اولی ببیتها تسلك الی ایّ المسالك
ص: 290
شاءت، بر حفصه گفت به عایشه بگو كه درباره علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حرفی نزند كه، بیاد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بیاورد كه نكند سفارش او را بكند 494 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ما من نبیّ و لاوصیّ الّا شهیداً، قال الصادق صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ سمّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قبل الموت، انّهما سقتاه، فقلنا انهما و ابوهما شرّ من خلق اللّه (برهان جلد 1،ص 320 و جلد 4، ص352) مرحوم مجلسی قدس سره می فرماید محتمل كه هر دو سمّ (سمّ در خیبر و سمّ مراتین) مؤثر باشد در رحلت حضرتش صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ (جلد 17، ص 365 و 396) جامع تهاویل الربیع بین دو صفحه ای دارد در انحصار شهادت پیغمبر به زهر دو زنش لازم است رجوع شود به ذیل صفحه 396 جلد 17 بحار محقق(1) 516 پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فرمود مرا یا علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ خودت غسل بده، عرض كرد انّك رجل ثقیل لااستطیع ان اقلِّبك، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ جبرئیل معك یعاونك، و یناولك الفضل الماء 517 فقالت فاطمه للنساء اتركن التعداد و علیكن بالدعاء، قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ یا علی من اصیب بمصیبه فلیذكر مصیبه بی، فانّها من اعظم المصائب 522 جبرئیل بعد از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ مطالب مصحف فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به حضرتش القاء كرد و علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می نوشت 546 بدن هیچ نبیّ و وصیّ بیش از سه روز در زمین نمی ماند، عرض اعمال امّت به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ اگر حسنه داشته باشند استزاده، و اگر سیئه داشته باشند استغفار می كند ص 550 امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید در سنه 41 معاویه نجار
ص: 291
فرستاد كه منبر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ را قلع كرده و به اندازه منبر او در شام قرار بدهند، كسوف شمس و زلزله شد نامه نوشتند جواب داد باید بكنید، پس انجام دادند.
یكی از علمای شیعه بر یك عالم سنّی فرمود پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ وقتی برای سفری بیرون می رفت بدون تعیین نایب مدینه را ترك نمی كرد، و لا یقول اختاروا فانّكم لا تجتمعون علی الضلال، در عین حال اگر خالی می گذاشت ممكن بود پس از مراجعت خلل پیدا شده را اصلاح كند، چطور برای سفر همیشگی موكول به امّت كرد(1) 75
در آیه شریفه «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ * الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ
ص: 292
كافِرُون»(1)؛ به روایت تفسیر قمی امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مشرك را بمن اشرك مع الامام الحق اماماً آخر تفسیر می كند و تفسیر می كند، آخرت را بالائمه الاخرة، امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می كند معرفه اللّه را، بمعرفه اهل كل زمان امامهم الذی يجب علیهم طاعته، مجلسی قدس سره و صدوق رَحمه اللّه هر دو در این حدیث، بیان دارند ولی از صدوق عالی تر است 83
قلت لابی عبداله من عرف الائمه و لم یعرف الامام الذی فی زمانه، أ مؤمن هو قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لا قلت أ مسلم هو قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نعم(2)، قال الصدوق(3) الاسلام هو الاقرار بالشهادتین(4) 96 محقق گوید روایات دیگر من انكر واحداً من الائمه فقد انكر
ص: 293
الاموات(1) باین عبارت یا عبارت دیگر 95 و 96
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ فی حدیث قد نبَّأَنی اللطیف الخبیر انّه لن یعمَّر من نبیّ الّا نصف عمر الذی يلیه ممّن قبله، وانّی لاظنُّنی او شك ان اُدعی فاجیب 141 ذكر معانی لغوی عترت از صدوق رَحمه اللّه 148 و عترت النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ با همه آنها تطبیق می كند 150
ص: 294
قال الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سبحان اللّه و هل یجوز ذلك (مقصود از اهل ذكر یهود و نصاری باشد) اذاً یدعوننا الی دینهم، و یقولون انّه افضل من دین الاسلام، مأمون شاهد خواست قال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ قال تعالی «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ»(1)، فالذكر رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و نحن اهله(2) 173
ص: 295
خداوند در سوره ای كه انبیاء عَلَيْه اَلسَّلاَمُ را بخصوص سلام كرده («سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ»(1)؛ «سَلامٌ عَلى إِبْراهِيمَ»(2)؛ «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ»(3)؛ «سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ»(4))؛ سلام علی آل یس هم فرموده، هذه دلاله صریحه فی كونهم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی مرتبه الانبیاء و المرسلین، فیكون نصاً فی الامامه بیان سید نور اللّه تستری 170
اقرار اهل سنت بر این مطلب، و حرف متعصبین از آن ها با نظم نمی سازد 171 علمای اهل سنت اقرار دارند كه «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً»(5) در خصوص اهل بیت عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نازل شده است 229 - 236 اقرارشان از بس قوی است كفر صنمی قریش را هم اثبات می كند، حتی رازی از زمخشری قوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ
ص: 296
الا و من مات علی حب ال محمد مات شهیداً نقل می كند، خیلی مزه می دهد (كشاف، جلد4، ص173) 233 لیكن زمخشری پس از نقل روایاتی كه كفر بعضی را اثبات كرده «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً»(1) را به ابی بكر تفسیر كرده است 236 [برای ادراک بهتر مطلب مراجعه به کتاب بحار الانوار گردد]
لذا مرحوم مجلسی قدس سره می فرماید انتهی كلامه زاد اللّه فی انتقامه، و می فرماید در مقابل آن همه اخبار كه از طریق فریقین مستفیضه است در نظر منصف این حرف كه زمخشری در نقل آن منفرد است، چه فایده ای دارد و لن یصلح العطار ما افسد الدهر، اگر محّبت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ بر علی و اولادش عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حبّ طبیعی بود، اللّهم و ال مَن والاه لازم نبود 234
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ علیك بالاحداث فاّنهم اسرع الی كل خیر 236 عن الصادقین و ابن عباس و اذا المودّة سئلت بایّ ذنب قتلت مجلسی قدس سره گوید اكثر اخبار باب مبنی بر این (مودّة) قرائت است، و طبق قرائت مشهور (مؤدة) یكون المراد من الموؤدة النفس المدفونه فی التراب، مطقا او حیّاً، اشارة الی انهم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لكونهم مقتولین فكانّهم دفنوا حیّاً و فیه من اللطف ما لا یخفی 256 عن علیّ المراد من الوالد فی و والد و ما ولد الرسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و الاوصیاء 257
ص: 297
باز فرمود از مرغ ها اوّلین مرغی كه ولایت مرا قبول نكرد بوم(1) و عَنقاست، فلعنهما اللّه تعالی من بین الطیور فامّا البوم فلا تقدر ان تظهر بالنهار لبغض الطیر لها، و امّا العنقاء فغابت فی البحار لایری 282
از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می پرسد ملك بنی امیه از باب تؤتی الملك من تشاء؟ امام می فرماید كسی لباسی داشته باشد و دیگری آن را از او بگیرد فلیس للذی هو اخذه، خداوند به ما ملك داد بنی امیه آن را گرفتند(2) 289
ص: 298
در مصر مردی بود طویل اللحیه بعثمان نعثل گفتند، تشبیهاً لهذا الرجل و قیل النعثل الشیخ الاحمق 306
كسی از ضعف پیری به امام شكایت كرد، و تقاضا كرد كه چیزی ياد دهد بر فهم و علمش بیفزاید، نوشت فاكثر من ذكر «بسم اللّه الرحمن الرحیم لاحول و لاقوة الا باللّه العلیّ العظیم»، فاّن فیه شفاء لمن اراد اللّه شفاه و هدی لمن اراد اللّه هداه 313
ابن ابی يعفور از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می پرسد از بعضی تابعین فلان فلان تعجب می كنم كه صدق و وفا و امانت دارند، و از بعضی تابعین شما آن ها را نمی بینم، امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در حالی كه شبه غضب در چهره نمایان بود فرمود، لادین لمن دان بولایه امام جائر، و لاعتب (الغضب و الملامه) علی من دان بولایه امام عادل من اللّه، راوی وقتی تعجب كرد امام فرمود «اللَّهُ وَلِيُ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ» (ظلمات الذنوب) «إِلَى النُّورِ»(1)، (نور التوبه و المغفرة) لولایتهم كل امام عادل من اللّه، 323
ص: 299
«امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ می فرماید کافر نوری ندارد، که از آن خارج شود، مراد خدا این است که تابعین فلان و فلان، به جهت این تبعیت، از نور اسلام خارج شدند»؛ «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(1) فایُّ نور للكافر فیخرج منه؟ انّما عنی بهذا انّهم كانوا علی نور الاسلام پس بسبب توّلی فلان فلان از آن نور بیرون رفتند 323
قال الصادقین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی قوله تعالی «رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ»(2) الخ 326 انّهم قوم اذا حضرت الصلاة، تركوا التجارة و انطلقوا الی الصلاه و هم اعظم اجراً ممن لم یتّجر 327
«شیخ مفید اتفاق امامیه است کسی که یک امام را منکر باشد، کافر ضالّ و مخلّد در جهنم است»؛ قال الشیخ المفید اتفقت الامامیه علی انّ من انكر امامه احد من الائمه و جحد ما او جبه اللّه تعالی له من فرض الطاعه، فهو كافر ضالّ مستحق للخلود فی النار 390 - 21 شعبان 98 -
ص: 300
مثل اهل بیت عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مثل دایره است كه اول و آخر و وسط نمی شود تصور كرد، و هر نقطه ای را می شود اول یا آخر یا وسط فرض كرد، لذا ورد انّهم نور واحد، و انّ اوّلهم محمّد و اخرهم محمّد و كلهم محمّد، و طرف مقابل آن ها هر كدام بانفراده سبیلی است، فاحدهم یأخذ یمیناً و الاخر شمالاً، لاستحاله ان یكون الخّطان واحداً، مضمون ما یستفاد من قول الباقر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و ترسیمه الدائرة فی يده و ترسیمه الخّط، از حاشیه چاپ كمپانی پاورقی ص 15
بیان مجلسی قدس سره غلط كاری های رازی را درباره آیه «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(1)، و اعتراف آن كور دل به حقیقت مطلب، و اثبات وجود امام معصوم در هر زمانی، و بیرون كشیدن مجلسی قدس سره این حقیقت را از داخل كلام او 34
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ان المؤمن شهید و قرء «وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ
ص: 301
أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ»(1) 38 قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ان اللّه جعل النجوم اماناً لاهل السماء و جعل اهل بیتی اماماً لاهل الارض 67 ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می كند «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوارِ الْكُنَّسِ»(2) را بامام یخنس نفسه سنة ستِّين و مأتین ثم یظهر كالشهاب الثاقب فی اللیلة الظلماء 78 تفسیر الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ : قوله تعالى «و الفجر»(3) هو القائم و اللیالی العشر الأئمة عَلَيْه اَلسَّلاَمُ من الحسن إلى الحسن «و الشفع»(4) أمیر المؤمنین و فاطمة عَلَيْها السَّلاَمُ «و الوتر»(5) هو اللّه وحده لا شریك له «و اللیل إذا یسر»(6) هی دولة حبتر فهی تسری إلى قیام القائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ. 78 امام حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ تفسیر می كند و الشمس را به رسول اللّه، و القمر را به امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، و النهار را به القائم، و اللیل اذا یغشاها را به بنی امیه 79 عبارة می رساند كه عین الحیاة را قبل از بحار نوشته است 104 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فی حدیث ما اكثر الضَّجیج، «لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ»(7)، الجاحد لولایه علّی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كعابد وثن 124 بیان هذه الایه «أَ فَمَنْ يَهْدِي
ص: 302
إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»(1) من اعظم الدلاله علی امامه ائمتنا، للاتفاق علی فضلهم(2) عَلَيْه اَلسَّلاَمُ 145 «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَ»(3)، المعنی انّ فرعون یرید اهلاك بنی اسرائیل و افنائهم، و نحن نرید ان نمنّ علیهم و نجعلهم ائمه ای قادة و رؤساء فی الخیر یقتدی بهم، و نجعلهم الوارثین لدیار فرعون و قومه و اموالهم 167 اقول قد ورد فی اخبار كثیرة ان المراد بفرعون و هامان هنا اولی و دومی است 168 ارجع عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اسم الاشاره الی الرحم (ولذالك خلقهم) كما ذهب الیه المحققون من المفسرین و منهم من ارجعه الی الاختلاف و جعل اللام للعاقبه 204 اكمال الدین عن الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و العصر عصر خروج القائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ 214
قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ نحن الصّبر و شیعتنا اصبر منّا و ذلك انّا صبرنا علی ما نعلم
ص: 303
و صبروا علی ما لا یعلمون(1) 216
قال ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لایعذر اللّه احداً یوم القیامه یقول یا ربّ لم اعلم ان ولد فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ هم الولاة و فی ولد فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نزلت «یا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»(2) الایه، و در صفحه بعدی می فرماید واللّه ما اراد بذلك غیركم (الشیعه)، قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و اللّه لا یدخل النار منكم عشرة رجال، و اللّه لایدخل النار منكم ثلاثه رجال، و اللّه لایدخل النار منكم واحد، فتنافسوا فی الدرجات و اكمدوا اعدائكم بالورع، بیان الكمد تغیّر اللون و الحزن الشدید و مرض القلب 295 فرمایش امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در خصوص متعه كه اگر پیش از تمام شدن مدت زن و شوهر بخواهند به مدت اضافه كنند بدون عقد جدید مانعی ندارد، لیكن فتوی نداده اند 295 محقق گوید در پاورقی صفحه 30 جلد پنجاه و سه بحار در این موضوع بحث كرده، و نوشته نعم نقل العلامه فی المختلف جواز الزیادة فی الاجل و المهر قبل انقضاء المدة، در آیه «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ»(3) الایه ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سه ضمیر جمع اولی را بر اهل بیت عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و چهارمی را بر مؤمنین
ص: 304
ارجاع می دهد، و در چهارمی مؤمنین با آن ها شریك اند، و مجلسی قدس سره می فرماید این تفسیر اشدّ انطباقاً است از حرف مفسرین 329 عثمان سهم خود را در زمین كه با علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شریك بودند به امیر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فروخت، بعد دبّه می کرد و حقه بازی می كرد و به قضاوت پیش پیغمبر رفتند به قضاوت او راضی نشد، و آیه در مذمت او نازل شد. 363 - ج2، ص99 - سه شنبه 25 1/3/58 -
استفاده مجلسی قدس سره از روایت وارده اینكه طینت آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ گاهی از «مِنْ طِينٍ لازِبٍ»(1) و گاهی «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»(2)، و گاهی از طین - «مِنْ تُرابٍ»(3) - بدون قید، اشاره باشد به قسم بودن طینت به سه قسم از اولاد آن حضرت (شیعه، كفار و منافقین، مستضعفین) در طینت پدرشان اوّلی (لازب) اشاره به شیعه دوّمی (حماء مسنون) بطینت كفار و منافقین سوّمی (طین بدون قید) به طینت مستضعفین و توجیه این در صفحه 9 محقق گوید روایت پانزدهم كه دلالت دارد بر اینكه طینت كفار از «مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»(4) است، فرمایش مجلسی را تأیید می كند؛ زیرا وقتی طینت كفار از آن شد حتماً مال حضرت آدم آن
ص: 305
نخواهد شد؛ بلكه آن «حَمَإٍ مَسْنُونٍ» در طینت آدم عَلَيْه اَلسَّلاَمُ است به عنوان یك دسته از اولاد او 10
توجیه دادن امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمایش پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ (سلمان رجل منا اهل البیت) را با مسئله طینت كه ائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از طینت علیّين، و طینت شیعه من دون ذلك، فهم منّا در آخر حدیث فرمود: و سلمان خیر من لقمان 12
قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ خطاباً لعلّی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مرحباً بمن خلقه اللّه قبل ابیه باربعین الف سنة 24 حدیث واللّه خلق الف الف عالم و الف الف آدم، توجیه مجلسی اختلاف واقع در ازمنه سبق انوار هم علیهم السلام علی خلق آدم را، بتوجیهات حسنه، اشاره ربّانی كه در موقع تصحیح این جلد در زندان بوده است 25 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ شبی كه امام به دنیا بیاید هیچ مولودی متولد نمی شود مگر اینكه مؤمن می شود، ولو اینكه در بلاد كفر به دنیا بیاید(1) 36
یظهر من الاخبار ان المزن اسم للماء الذی تحت العرش و ان فسّره الاكثر بالسحاب او ابیضه او ذی الماء 38
ص: 306
روح بالاتر از ملائکه است «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»(1)
سؤال می كند از امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ لیس الروح جبرئیل؟ فقال عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جبرئیل من الملائكه، و الروح خلق اعظم من الملائكه، أ لیس اللّه یقول تنزّل الملائكه و الروح 44
عن الرضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هو (روح) عمود من نور بیننا و بین اللّه 48 و یقع الامام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مسروراً (مقطوع السره)، مختوناً، و رباعیتاه من فوق و اسفل و ناباه وضاحکاه، در بیان می فرماید لعلّ نبات خصوص تلك الاسنان لمزید مدخلّیتها فی الجمال، مع انه یحتمل ان یكون المراد كلّ الاسنان، روایت از اصول كافی 46 قال الصادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فالسابقون هو رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و خاصه اللّه من خلقه، كه دارای پنج روح هستند مقصود حضرتش تفسیر آیه «السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»(2) است 52 و 65 الاوصیاء اذا حملت بهم امهاتهم اصابها فترة شبه الغشیه، فاقامت فی ذلك یومها ذلك ان كان نهاراً، و لیلتها ان كان لیلاً 45 در بیان می فرماید و لم یثبت وجود مجرد سوی اللّه 69
مع انه قال بعض علمائنا فی كتاب كتبه فی الرجعه انّ للقائم عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ رجعه بعد
ص: 307
موته 108
سمعت ابا عبداللّه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ یقول من خرج یدعو الناس و فیهم من هو افضل منه فهو ضال مبتدع 115
از جمله علائم امام عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در فرمایش حضرت رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، و یري من خلفه كما یري من بین یدیه، و لا یكون له ظلّ 116
قال الصدوق و انّما لایكون له فئی لانّه مخلوق من نور اللّه، و امّا رؤیته من خلفه فذلك بما اوتی من التوسّم و التفّرس فی الاشیاء، قال تعالی «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ»(1)، قال امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ اعرفوا اللّه باللّه، و الرسول بالرساله، و اولوا الامر بالمعروف و العدل و الاحسان 141
در ذم فضل بن شاذان 162 از جمله علائم امام ابوجعفر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرمود و لا یتثأب و لا یتمطی 168 نصّ عباره اعلام الوری این است كه صاحب حصاة سه نفر بودند، یكي همان حبابه و البیّه بود كه به دعای حضرت سجّاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ جوان
ص: 308
شد، و در سنّ صد و سیزده سالگی حیض دید، و تا زمان حضرت رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ هم زنده بود 180 در نامه امام زمان عَجَّلَ اَللَّهُ تَعَالِيَ فَرَجَهُ اَلشَّرِيفْ آمده است كه، جعفر كذاب چهل روز نماز واجب را ترك كرده است(1) 182 در لفظ ام سلیم صاحب حصاة دیگر، كه تا زمان حضرت سجّاد بود، و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و سایر ائمه تا حضرت سجّاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ حصاة در كف آرد كرده، بعد خمیر كرده یاقوت احمر می كردند، و مهر می زدند، آمده است در خصوص حضرت سجاد عَلَيْه اَلسَّلاَمُ و كان یصلی الف ركعه فی الیوم و اللیلة 189 توجیهات پنجگانه مرحوم مجلسی قدس سره راجع به نسبت ذنب بائمه عَلَيْه اَلسَّلاَمُ در دعاها 210 و اشار بیده صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نحو الشام، از قرینه داخلیه روایت كه مربوط به قبله قرار دادن موسی و هرون عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بیوت خودشان است، می شود گفت كه معنی اشار بیده صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ نحو الشام همان دیدن مسجد شام باشد 235 مأمون در راه خراسان به امام رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ عرض كرد بین ما و شما فكر كردم كه فرقی نیست، فقط دوستان ما و شما از روی هوی و عصّبیت ترجیح می دهند، حضرت رضا عَلَيْه اَلسَّلاَمُ سؤال كرد اگر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ دختر تو را خطبه كند می دهی؟ گفت بلی فرمود من نمی توانم بدهم؛ زیرا كه دختر اوست پس خجل شد 242 حجاج می خواست در حضور شعبی، یحیی بن یعمر را كه می گفت قرآن ناطق است كه، حسن و حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ هستند، روز عید قربان قربانی كند، او با اثبات خود ده هزار درهم از حجاج گرفت، حجاج
ص: 309
حافظ قرآن بود 243 - 246 خواستگاری عمر ام كلثوم را و عذر خواهی امیر عَلَيْه اَلسَّلاَمُ به صغر سنّ، و این كه او برای پسر برادرم جعفر آماده است، عمر گفت من طالب باه نیستم، بلكه قوله صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ كل سبب و نسب و صهر منقطع الّا نسبی و صهری مرا وادار كرد، عمر اقرار می كند كه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ پدر اولاد فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ است، در چند روایت 247 - 249
نص امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ كه امام حسن عَلَيْه اَلسَّلاَمُ افضل از حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ بود، چطوری كه موسی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ از هارون افضل بوده است، مع ذلك نبوت در ذریه هارون شد 249
امام صادق عَلَيْه اَلسَّلاَمُ مسیلمه را به رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ و عبداله سبا را بر علی، و مختار را بر حسین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، دروغ ساز حساب می كند 263 عبداله سبا برخلاف من تقدّمه فرض امامت علی عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، و وجوب برائت از اعداء آن حضرت، و كفر آنها آشكار كرد، لذا مخالفین شیعه گفتند كه تشیّع از یهودیت است، عبداللّه در یهودیت هم درباره حضرت یوشع بن نون غلّو داشت 287 فقال له (ابی عبداله) رجل جعلت فداك، ان ابا منصور حدثنی انّه رفع الی ربّه، و تمسح علی رأسه و قال له بالفارسیه یا پسر 282
ص: 310
از جمله رجعت های امیرالمؤمنین عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ، یکی هم قبل از قیام حضرت
كما روی انّه له (لعلیّ عَلَيْه اَلسَّلاَمُ ) رجعه قبل قیام القائم، و معه و بعده 355، - تمام شد 12 ذیقعده - 98 - 22/7/57
الحمدلله رب العالمین
پایان جلد یکم تهاویل الربیع
مصادف با اول شوال 1444
جواد وفادار
ص: 311