عنوان و نام پديدآور : تقلید، اقتباس / هیئت تحریریه موسسه در راه حق .
مشخصات نشر : قم : موسسه در راه حق ، 1378.
مشخصات ظاهری : 12 ص . ؛ 5/16 × 11 س م.
فروست : موسسه در راه حق ؛ 5/5 .
شابک : رایگان
يادداشت : چاپ اول : 1359.
يادداشت : چاپ ؟ : 1359.
یادداشت : کتابنامه : ص . 12.
موضوع : اسلام و غرب
موضوع : غرب زدگی
شناسه افزوده : موسسه در راه حق
رده بندی کنگره : BP229/3 /ت 7
رده بندی دیویی : 297/489
شماره کتابشناسی ملی : م 78-28343
بسم الله الرحمن الرحيم
پيشتر مردم به هنگام برخورد با تمدن غرب ، تحت تاثير فريبايى آن ، چنين مى پنداشتند كه : هر كس مى خواهد پيشرفته باشد ، بايد باور داشته هاى اخلاقى و مذهبىخود را بدرود گويد و چون نسل جديد غرب ، عياشى ، لذت جويى ، و بى بند بارى راپيشه خود كند . تا بتواند پابه پا قافله تمدن ، سير كند واز بازماندگى بيرون آيدو تا بنگرد روزش از روز ! اما جوامع غربى از ديدگاه يك دانشمند جامعه شناس ، چونكشتى بى ناخدايى است كه همه ريسمان هاى لنگرش را بريده باشند كه با هر موجى به اين سو و آن سو مى لغزد . آنچه در غرب مى ديديم و يا براى ما شرقى ها به ارمغاندارد ، تمدنى بود بى عاطفه و به دور از احساسات پاك واصيل بشرى . ارد لوتين = دانشمند انگليسى و وسردبير مجله روندتيبل در جشن فارغ التحصيلان دانشگاه عليگره هند ،
گفت : تمدن جديدما را تا لب پرتگاه كشانده است : شما را نيز خواه ناخواه بدانسو خواهد كشيد . ما بهداروى خالصى نيازمنديم ، گمان دارم داروى درد ما نزد شماست ، و اما شما ، به هوشباشيد تا داروى خالص خود را بر باد ندهيد و دقت كنيد در لذتهاى معجون مسموم كننده مادر نيفتيد (1) اين سيماى غرب است كه مى توان گفت : سعادت در آنجا به پايانرسيده است ، ريشه اين بى سامانى را بايد در حذف معنويات از زندگى و توجه نكردنبه جنبه هاى اخلاقى ، روانى و اعتقادى ، جستجو كرد . همه چيز را از پشت عينك مادى ديدن ، نه تنها گرهى از كارها نمى گشايد؛ بلكه در فرجام ، انسان را به گونه اى كرم پيله ، در تارهاى خود ، خفه مى كند . مكتب و فلسفه رنگارنگ كه در جهان غرب از سرزمين انديشهچون قارچ مى رويد؛ و گروهى از جوانان را ، مدتى سرگرم مى دارد ، نشانه سرگردانىنسل جديد غرب ونشان دهنده ناتوانى غرب در پاسخگويى به خواسته هاى واقعى وبنيادى انسانهاست . اكنون بر آن نيستيم كه بگوييم : چه دستهاى مرموزى ، درنيل به هدفهاى استعمارى ، به تقويت اين گونه مكتب ها كمك مى كند ، ولى آنچه ازگفتگو با جوانان سرخورده و دلمرده از زندگى ماشينى غرب - كه به سوى
شرقسرازير شده اند بر مى آيد : اين است كه : تمدن موهوم غرب ، با همه مظاهر فريباى خودنتوانسته است به آنان آرامشى عنايت كند و حتى آنان به شرقى ها توصيه مى كنند : تااز نعمت آرامش روانى كه برخوردارند ، رايگان دست نكشند .
پيروى بى چون و چرا از جوامع متمدن ! باعث عقب ماندگى بيشترين ملتها است . ملتهاى عقب مانده ويا به عبارتى رساتر عقب نگه داشته شده مانند ايران در رژيم منحط پهلوى حتى افراد كشورهاى در حال رشد ، هميشه دنباله رو بوده اند و از خود ابتكار و استقلال نداشته اند و با شيفتگى چشم به دروازه هاى غرب دوخته بودند تا در مسابقه مد لباس ، كفش و كلاه و موى و سبيل و . . . عقب نمانند و چنان بى اختيار بودند كه بى اختيار آدمى به حيرت و شيفتگى پرندگانى مى افتد كه مى گويند در برابر ديدگان نوعى مار زهرناك ، چنين بيخود مى گردند . . . .
چنين افرادى به جاى اقتباس از تجربيات سودمند ديگران ، به جنبه هاى منفى توجه داشتند و صرف مشروبات الكلى ، بى بند و بارى ، ولنگارى ، لا قيدى ، شب نشينى هاى زيانبخش و آزادى جنسى را نشان پيشرفت مى پنداشتند . اين گونه تقليد از نظر روانشناسان و جامعه شناسان ، يك بيمارى خطرناك و
حاكى از عقده هاى خود كم بينى افراد و ملتهاست كه براى جبران عقب ماندگى خود ، برآنند هميشه از ملل پيشرفته تقليد كنند . همه گيرى اين بيمارى اجتماعى در برخى از محيطهاى استعمارزده تا بدان پايه بود كه يكى از نويسندگان نوشت : در وطن و كشور خود شبيه قومى از خود بيگانه ايم . در لباس و خانه مان ، در خوراكمان ، در ادبمان ، و خطرناكتر از همه در فرهنگمان ، فرنگى ماب مى پروريم و فرنگى ماب فكر مى كنيم و راه حل هر مشكلى را فرنگى مابانه مى جوييم . (2) بزرگترين خطرى كه اينگونه تقليدها به دنبال دارد ، ركود فكرى و اضمحلال شخصيت فردى و اجتماعى است . ملت مقلد ، همواره متكى به ديگران است و از خود استقلال ندارد ونمى تواند روى پاى خودش بايستد . روح اعتماد به نفس در آنان ، كشته شده است و براى هميشه محكوم به بردگى خواهند بود .
براى درمان بيمارى ، نخست بايد روحيه اعتماد به نفس را در افراد زنده كرد و آنگاه بهيك دوباره بينى ژرف و دگرگونى اخلاقى و فرهنگى ، تمام مظاهر بيگانه پرستى رااز بين مى برد . اين دگرگونى ، از لباس ، خوراك و تا اقتصاد و فرهنگ و اخلاق همه راشامل مى شود . ششمين امام حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد : خدابه يكى
ازپيامبران وحى كرد كه : به مومنين بگو در لباس ، خوراك و روش ، دشمنان خدا را سرمشقنسازند كه اگر چنين كنند همانند آنان ، دشمنان خدا محسوب مى گردند . (3) پيروىاز سنت و روش دشمنان اسلام ، انسان را ناخودآگاه همانند آنان مى كند . قرآن كريم پيامبررا از پيروى خواسته هاى كافران (بيگانگان )باز مى دارد تا مردم وظيفه خود را بدانند . مى فرمايد : -اى پيامبر ! . . . از هوى و هوس هاى آنان پيروى نكن و از آنان بر حذر باش كهاز برخى چيزها كه خدا به تو نازل كرده است منحرفت نكنند . . . (4) براى مبارزه باتقليد ، بايد انقلاب فكرى و فرهنگى ايجاد كرد؛ نيروى خلاقه انسانها را به تكاپومى افكند و استعدادهاى ذاتى آنان را پرورش داد . بايد گذشته تابناك اسلام را در ذهنملت زنده نگه داشت . ابزارهاى تحقيق و پژوهش علمى جوانان را آماده و صنايع و اختراعاتملى را ترويج نمود . مگر ملل اسلامى ، مشعل فروزان دوران دنياى تاريك دوران توحشغرب نبوده اند ؟ ! مگر سبب اصلى (رنسانس ) علمى اروپا ، دانش مسلمانان نبود ؟ اكنون چرابه خويشتن و استعدادهاى ذاتى خود متكى نباشيم ؟ مگر ديگران چه دارند كه ما نداريم ؟ ((جرج سارتين ))مى گويد : خورشيد تمدن و دانش نيز از مشرق درخشيد و مردم شرق
، بهتمدن ما يارى بزرگى كرده اند . (5) آيا ستارگان آسمان بشرى چون بو على سينا ، زكريا رازى ، خوارزمى ، ابوريحان بيرونى ، . . . . از ما مسلمانان نبوده اند ؟ طب و ستارهشناسى ، فيزيك و شيمى ، از پايه گذاران علوم به شمار مى روند . پس چرا امروزه مامقلد باشيم و به گونه اى دنباله رو و يدك كش غربى در آييم و مصرف كننده بى چون وچرا بنجلهاى فكرى و اجتماعى آنان بمانيم . اينك كه انقلاب عظيم ملت مسلمان ايران ، جهانرا شگفت زده كرده است ، اينك كه به جهان ثابت شده ما ملت مسلمان با دست خالى و تكهبر ايمان اسلامى خود توانسته ايم يكى از جبارترين رژيم هاى تاريخ را با وجودحمايت هاى همه جانبه همه ابرقدرتها خلع سلاح كنيم و فرعون را از تخت ستمگرى بهزير كشيم ، ديگر زمان آن كه مقلد فرهنگ منحط غربى باقى بمانيم گذشته است . آنانكه مى پنداشتند كار اسلام و مسلمانان تمام است و ملتهاى مسلمان برده بى چون و چرا ، وعقب افتاده هايى دنباله روى دجال غرب است ، و يا به وقتهاى استعمارى ديگر مى ديدندكه : (مذهب افيون ملتهاست ) ، اينك سر افكنده اند . آنان بسيار كوشيدند كه ملتهاى مسلمانرا از اسلام جدا سازند و گمان مى كردند در اين كار موفق شده
اند؛ آرى كامپيوترهاى آنانخون حسين عليه السلام را نمى ديد و فريادهاى ابوذر را نمى شنيد . اينك ملت مسلمانايران آن خون را از زخمهاى شهيدان انقلاب اسلامى به چشم هاى نابينايشان پاشيد و آنفرياد را با مشت هاى گره كرده بر مغزهاى تخدير شده از الكلشان فرو كوفت : اللهاكبر . . . انقلاب ملت كبير مسلمان ايران پيروز شد ، پس جا دارد كه غرب براى نجات جوامعخويش از بى پناهيهاى معنوى و ركودهاى انسانى و اخلاقى از ما تقليد كند ، نه ما از مظاهرپر از فساد و تحميق كننده غرب .
ما هرگز منكر اقتباس درست از تجربيات علمى و فكرى ديگران و بهره گيرى از نظر متخصصين نيستيم . زيرا از اين راهنمايى ها ، در هر فنى ، لازم است و گرنه هركسى بايد از كودكى ، تجربيات و رفتار و كردار ويژه خود برگزيند؛ پيداست كه در اين صورت ، زندگى در اجتماع ، بسيار دشوار و شايد غير ممكن باشد . پس بايد از مظاهر خوب و سودمند و تجربيات درست ، سود جست و بينشى درست و بخردانه از دستاوردهاى فكرى و تجربه هاى علمى ملتها و تمدنها ، به دست آورد و از آن در چهار چوب فكر و عمل ملى و اعتقادى خود استفاده كرد .
اسلام براى انسانها آزادى فكر و گزينش قائل شده است . قرآن كريم در ضمن دهها آيه ، مردم را بر مى انگيزد تا در مسائل مختلف اخلاقى ، اجتماعى و اصول و قواعد بينديشد و در پرتو علم و انديشه و بينش صحيح ، آرمانى را پذيرا گردند و هيچ گاه چشم بسته ، به مسلكى پاى در نبندند . اسلام هنگامى درخشيد كه شعار اديان ديگر ، به ويژه مسيحيت اين بود كه : چراغ عقلت را خاموش نگهدار و آنچه به شما گفته مى شود كوركورانه ايمان بياور . (6) ولى قرآن با صراحت كامل بيان مى دارد : لا اكراه فى دين قد تبين الرشد من الغى
. (7) اجبارى در دين نيست ، راه نيكبختى از گمراهى آشكار است . قرآن در دهها آيه ، انسان مقلد را كه چشم بسته به مسائل پوچ و خرافى ، پاى در مى بندد و از عقايد بى اساس پدران خود ، كور كورانه و بدونه دليل تقليد مى كند نكوهش مى كند كه چرا در اين اعتقادات ، نمى انديشند : هنگاميكه به پيروى از خدا و رسول فراخوانده مى شويد ، مى گويند روش پدران ما براى ما كافى است ، هر چند پدرانشان چيزى نمى دانستند و هدايت نيافته بودند . (8) قرآن عزيز مى فرمايد : انانكه از پيامبر امى (درس نخوانده ) - كه چگونگى اش را در تورات و انجيل خود نوشته مى يابيد - پيروى كنند ، رستگارند . پيامبرى كه ايشان را به معروف وامى دارد و از زشتيها و پلشتيها باز مى دارد و پاكيزه را حلال ، و پليدى را حرام مى كند ، پيامبرى كه بندهاى سنگين اسارت را از گردن هاى ايشان برمى دارد . . . . (9)
1- اسلام و تمدن غرب ص 146
2-غرب زدگى ص 36
3-وسائل ج 3 ص 279 جديث 8 - عن صادق عليه السلام قال :انه اوحى الله الى نبى من انبيائه قل للمومنين لا تلبسوالباس اعدائى و لا تطمعو مطاعم اعدائى ولا تسلمو مسالك اعدائى فتكونوا اعدائى كماهم اعدائى .
4- سوره مائده آيه 49.
5-سرگذشت علم تاليف
جرج سارتين ص 181.
6- فلاسفه شيعه ص 23
7-سوره بقره آيه 256
8-سوره مائده آيه 104
9- سوره اعراف آيه 157