موسوعة الامام الخمیني قدس سرة الشریف المجلد 40 استفتائات امام خمینی (س) جلد 9

مشخصات کتاب

سرشناسه : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368.

عنوان و نام پديدآور : موسوعة الامام الخمیني قدس سرة الشریف المجلد 40 استفتائات امام خمینی (س) جلد 9/ تحقیق موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س).

مشخصات نشر : تهران : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1396.

مشخصات ظاهری : 10 ج.

فروست : موسوعه الامام الخمینی (س).

شابک : 978-964-212-368-1

وضعیت فهرست نویسی : فاپا(چاپ دوم)

يادداشت : ج.2 - 10 (چاپ اول: 1392)(فیپا).

يادداشت : چاپ دوم.

مندرجات : ج.1. احکام تقلید، طهارت.- ج.2. نماز (از ابتدا تا شرایط شکسته شدن نماز).- ج.3. نماز (از قواطع سفر تا انتها)، روزه، زکات.- ج.4. خمس.- ج.5. حج، امر به معروف و نهی از منکر، مکاسب محرمه.- ج.6. بیع (خرید و فروش) ....- ج.7. وقف و نظایر آن، وصیت، یمین و نذر، کفارات.- ج.8. صید و ذباحه، خوردنی ها و آشامیدنی ها ....- ج.9. نکاح (از اولیای عقد تا انتها)....- ج.10. قضا، شهادات، حدود، قصاص ... .

موضوع : فقه جعفری -- رساله عملیه -- پرسش ها و پاسخ ها

*Islamic law, Ja'fari -- Handbooks, manuals, etc. -- Questions and answers

فتوا های شیعه -- قرن 14

Fatwas, Shiites -- 20th century

شناسه افزوده : موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

شناسه افزوده : Institute for Compilation and Publication of Imam Khomeini's Works

رده بندی کنگره : BP183/9/خ8الف47 1396

رده بندی دیویی : 297/3422

شماره کتابشناسی ملی : 3421059

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

آدرس سایت : https://www.icpikw.ir

خیراندیش دیجیتالی : مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان

ویراستار : محمّد علی ملک محمّد

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

فهرست اجمالى

جلد اول احكام تقليد، طهارت

جلد دوم نماز (از ابتدا تا شرايط شكسته شدن نماز)

جلد سوم نماز (از قواطع سفر تا انتها)، روزه، زكات

جلد چهارم خمس

جلد پنجم حجّ،

امر به معروف و نهى از منكر، مكاسب محرمه

جلد ششم بيع (خريد و فروش)، شفعه، صلح، اجاره، جعاله، عاريه، وديعه،

مضاربه، شركت، مزارعه، مساقات، دين و قرض، رهن، حجر،

ضمان، حواله و كفالت، وكالت، اقرار، هبه

جلد هفتم وقف و نظائر آن، وصيت، يمين و نذر، كفارات

جلد هشتم صيد و ذباحه، خوردنى ها و آشاميدنى ها، غصب، احياى موات و

مشتركات، لقطه، نكاح (از ابتدا تا احكام عقد ازدواج)

جلد نهم نكاح (از اولياى عقد تا انتها)، طلاق، خلع و مبارات، ظهار، مواريث

جلد دهم قضا، شهادات، حدود، قصاص، ديات، مسائل مستحدثه (بيمه،

سفته، سرقفلى، بانك ها، بليط هاى بخت آزمايى، تلقيح مصنوعى،

تشريح و ترقيع، راديو و تلويزيون، مقررات دولتى، راهنمايى و

رانندگى، خريد و فروش و تقسيم اجناس سهميه اى، خريد و فروش

اجناس قاچاق، ماليات و عوارض، عزادارى، رضايت والدين،

مسائل اجتماعى بانوان، مسابقات ورزشى، معارف و مسائل

اسلامى، مسائل امنيتى و كشورهاى بيگانه، ولايت فقيه)

ص: 4

فهرست مطالب

ادامه مبحث نكاح

اولياى عقد

ولايت پدر و جد پدرى به شرط عدم وجود مفسده ··· 3

اعتبار اذن ولىّ در ازدواج باكره ··· 9

معتبر نبودن اجازه و اذن ولىّ در ازدواج پسر بالغ رشيد ··· 71

حكم ازدواج صغير و محرم شدنش در صورت فقدان ولى ··· 77

عقد فضولى ··· 81

اسباب تحريم

1 - نسب ··· 88

2 - رضاع ··· 98

نمونه هايى از راه هاى حصول محرميت ··· 116

شير دادن مادر زن به نوه دخترى خود ··· 117

فرزند خوانده ··· 119

3 - قرابت زناشويى و آنچه كه به آن ملحق است ··· 125

محرم شدن معقوده پدر بر پسر و بالعكس ··· 125

محرم شدن مادر دختر معقوده ··· 134

ص: 5

محرم شدن دختر زن معقوده ··· 136

زنا، آثار و توابع آن ··· 138

ازدواج با دو خواهر و نامحرم بودن خواهر زن ··· 152

لواط، آثار و توابع آن ··· 156

4 - ازدواج در عدّه و تكميل عدد ··· 168

ملحقات به ازدواج در عده ··· 171

ازدواج مجدد ··· 174

5 - كفر ··· 175

ازدواج با بهايى ··· 175

ازدواج با اهل كتاب ··· 176

ازدواج با غير اهل كتاب ··· 179

ازدواج و ارتداد يكى از زوجين ··· 180

ازدواج با ناصبى ··· 193

ازدواج با اهل تسنن ··· 193

ازدواج غير هاشمى با هاشميه ··· 194

ازدواج با شرابخوار ··· 194

ازدواج انقطاعى (ازدواج موقت) ··· 195

عيب هاى موجب خيار فسخ و تدليس ··· 201

مهر

مقدار مهريه و مهر السنّه ··· 220

شرط نبودن ذكر مهر در عقد دائم ··· 227

شيربها و بعض وجوه دريافتى ··· 228

ص: 6

حق مطالبه مهريه و تمكين زوجه ··· 237

استحقاق تمام يا نصف مهريه در صورت طلاق يا فوت ··· 240

اختلاف در تحقق دخول نسبت به استحقاق مهر ··· 252

نقش پدر نسبت به مهريه همسر فرزند ··· 252

تفاوت ارزش مهريه تعيين شده با نرخ فعلى ··· 253

اجاره مهريه ··· 265

تقبّل مهريه از طرف پدر داماد ··· 265

حكم مهريه در صورت بطلان عقد ··· 266

جريان احكام فضولى در صداق و مهر ··· 267

بخشش مهريه توسط زن ··· 268

حكم مهريه در صورت ظهور عيب و نقص در زوجه ··· 268

هداياى ازدواج ··· 268

جهيزيه

··· 271

شرط هاى مذكور در عقد ازدواج ··· 275

قسم و نشوز و شقاق ··· 293

حقوق زن و شوهر نسبت به يكديگر ··· 293

نشوز

··· 335

احكام اولاد، ولادت و ملحقات آن ··· 345

نام گذارى فرزند ··· 352

خواندن اذان و اقامه در گوش بچه ··· 353

ختنه كردن ··· 353

عقيقه كردن ··· 355

شير دادن به فرزند ··· 355

ص: 7

حق حضانت فرزند در زمان حيات پدر ··· 356

حق حضانت فرزند بعد از فوت پدر ··· 367

اتمام دوران حضانت و مختار بودن فرزند بعد از بلوغ ··· 376

تربيت فرزند ··· 377

نفقات ··· 379

نفقه زن ··· 379

نفقه اقارب (نزديكان) ··· 389

كتاب طلاق

شرايط طلاق ··· 405

اعتبار قصد و اختيار در طلاق دهنده ··· 405

لازم نبودن اطلاع و رضايت زوجه از طلاق ··· 415

اعتبار حائض نبودن زن به هنگام طلاق ··· 416

وقوع طلاق توسط حاكم شرع در صورت حرجى بودن زندگى ··· 422

در اختيار شوهر بودن طلاق ··· 424

وكالت زن در طلاق ··· 444

اعتبار تنجيز در صيغه طلاق ··· 451

طلاق و ازدواج به شيوه اهل سنت ··· 451

حضور دو شاهد عادل هنگام اجراى صيغه طلاق ··· 453

شرط در ضمن طلاق ··· 456

حكم شك در صحت وقوع طلاق ··· 456

اقسام طلاق

··· 459

شرايط محلل ··· 460

ص: 8

احكام عدّه ··· 461

عدّۀ فراق ··· 461

عدّۀ وفات ··· 463

حكم زوجه شخص مفقود الأثر و غايب ··· 463

رجوع در عدّه ··· 480

كتاب خلع و مبارات

احكام خلع و مبارات ··· 487

كتاب ظهار

احكام ظهار ··· 495

كتاب مواريث (ارث)

احكام مواريث ··· 499

موانع ارث:

اول: كفر به اقسامش ··· 501

دوم از موانع ارث: قتل ··· 507

سوم از موانع ارث: متولد شدن از زنا ··· 511

مواردى كه به موانع ارث ملحق شده:

اوّل: مانع بودن حمل از ارث بردن مرتبه يا طبقه متأخر ··· 515

دوم: مانع بودن طبقه متقدم از ارث بردن طبقۀ متأخر ··· 518

سوم: مانع بودن درجه متقدم از ارث بردن درجه متأخر ··· 521

ميراث انساب:

طبقه اوّل: پدر و مادر و اولاد ··· 529

ص: 9

حَبوه (اموال مخصوص به پسر بزرگ تر از ارث پدر) ··· 564

طبقۀ دوم: برادران و خواهران و اجداد ··· 565

طبقۀ سوم: عمو، عمه، دايى و خاله ··· 569

ميراث به سبب زوجيت ··· 570

ارث افراد بدون وارث ··· 595

ارث افراد مفقود الاثر ··· 598

ميراث خنثى ··· 602

ميراث افراد غرق شده، زير آوار مانده، و ملحق به آن ها ··· 603

ارث نبردن فرزند خوانده ··· 611

پرداخت ديون ميت از اصل تركه ··· 615

ارث و حقوق پرداختى به بازماندگان ··· 617

اختلافات وراث و مسائل مربوط به آن ··· 624

ص: 10

ادامه مبحث نكاح

اولياى عقد

ولايت پدر و جد پدرى به شرط عدم وجود مفسده

ص: 1

ص: 2

[سؤال 10165] 5654

بسمه تعالى

محضر مقدس رهبر انقلاب اسلامى و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران امام خمينى، متّع الله المسلمين بطول بقاء وجوده الشريف

محترماً؛ معروض مى دارد: دخترى را يك نفر خواستگارى نموده و دختر نه پدر داشته و نه جد، و خودش راغب بوده كه به فرد خواستگار شوهر كند و مادرى داشته كه زوجه ديگرى بوده و نمى گذاشته دختر به نفر مذكور شوهر كند. البته همان نفر خواستگار مجبور شده كه دختر غير بالغه خود را ولايةً براى پسر مادر دختر عقد نمايد. اكنون بعد از آن كه دختر بالغه شده، اظهار مى دارد: من مايل نيستم به پسر لا ابالى شوهر كنم. بفرماييد: تكليف اين دختر چيست؟ پسر هم حاضر نمى باشد كه طلاق دختر را بدهد. اين موضوع به محضر مرحوم آيت الله محلاتى رسيد و ايشان فرمودند كه پسر بايد استحباباً دختر را طلاق بدهد؛ ولى پسر حاضر نمى باشد و مسأله لاينحل مانده است؛ لذا از آن مقام مقدس شامخ روحانيت استدعا دارم حكم الله را بيان بفرماييد كه مورد حاجت است.

بسمه تعالى، اگر معلوم نيست كه عقد براى دختر مفسده داشته، محكوم به صحت است و بدون طلاق دختر نمى تواند با ديگرى ازدواج نمايد.

[سؤال 10166] 5655

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

در افغانستان دختر را به كسى مى دهد و دختر آن را نمى خواهد و دختر را به زور

ص: 3

مى دهد به ضرب شلاق يا پدر دختر يا برادر دختر يا مادر دختر يا عموى دختر اين كار را مى كند راضى بودن دختر را شرط نمى داند تا آخر عمر از دختر سؤال نمى كند راضى شدى يا نشدى آيا عقد دختر صحيح است؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر كسى كه دختر را عقد به ديگرى كرده پدر يا جد پدرى دختر بوده با وجود مصلحت عقد صحيح است و در غير اين صورت صحت عقد منوط است به رضايت خود دختر.

[سؤال 10167] 5656

بسمه تعالى

خدمت رهبر بزرگوار السلام عليكم، ان شاء الله خداوند امام بزرگوار را براى اسلام و مسلمين تا انقلاب مهدى نگه بدارد.

با اجازه، سؤالم را عرض مى كنم: اگر دخترى را خانواده اش مجبور كنند كه با مردى ازدواج كند و آن دختر اصلاً راضى نباشد، آيا اين عقد از نظر اسلام باطل است يا نه؟ البته وقتى رساله امام را مى خواندم، در مسائل 2370 و 2374 اين طور فهميدم كه ايشان مى فرمايند كه اين عقد باطل است. آيا صحيح فهميدم يا نه؟ لطفاً مرا راهنمايى كنيد. والسلام عليكم ورحمة الله

بسمه تعالى، غير از جد پدرى و پدر، افراد خانواده در ازدواج دختر ولايت ندارند و نمى توانند او را مجبور به ازدواج كنند و اگر پدر يا جد پدرى او را به كفو عرفى و شرعى عقد كرده، عقد صحيح است و بايد رضايت دهد على الاحوط.

[سؤال 10168] 5657

بسمه تعالى دهم شوال المكرم 1398 ق

محضر مبارك حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آيت الله العظمى الامام الخمينى، مدّ ظله العالى

ص: 4

1. در توضيح المسائل مسأله 2429 فرموده ايد پدر و جد پدرى مى تواند براى محرم شدن يك ساعت يا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود درآورند و نيز مى توانند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن به عقد كسى درآورند ولى بايد آن عقد براى دختر مفسده نداشته باشد فعلاً هم نظرتان همين است يا تغيير كرده است؟

بسمه تعالى، فتوا تغيير نكرده است و در صحت عقد براى صغير يا عقد صغيره از طرف پدر يا جدّ پدرى عدم مفسده كفايت مى كند اگر چه احوط رعايت مصلحت است.

2. كسى كه قصد ماندن ده روز در جايى نموده ولى به اين كيفيت مثلاً ساعت هشت صبح شنبه تا دوشنبه هفته بعد و روزه اش را گرفته بعد معلوم شد كه بايد تا ساعت هشت صبح سه شنبه مى بايستى قصد كرده باشد آيا تكليف چيست؟

بسمه تعالى، با قصد اقامت ده روز، اشتباه در حساب مضر به صحت اقامت و جريان حكم آن نيست.

3. كسى كه قصد اقامه ده روز در جايى مى كند اگر از اول قصدش اين باشد كه هر روز مثلاً به مادون مسافت يك ساعت الى دو ساعت برود و برگردد اين قصد صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر در حين نيت اقامت ده روز قصد كند كه در تمام ده روز روزانه ولو يك ساعت يا دو ساعت از محل اقامت خارج شود صدق اقامت ده روز و ترتب حكم آن محل اشكال است.

4. در تظاهرات دينى شركت زنان را صلاح مى دانيد يا خير؟

بسمه تعالى، در كارهايى كه احتمال مى رود خطر به همراه داشته باشد زنان نبايد شركت كنند.

5. به واسطه اختلاف سليقه و عقيده بالخصوص در مورد پيشامدهاى اخير بين بعضى از دخترها و پدرهايشان دخترها مايل به ازدواج بعضى از پسرها مى شوند كه هم فكر و هم سليقه اند با آن ها، ولى پدر مايل به ازدواج دختر با آن ها نيست آيا باز هم رضايت پدر را در عقد دختر لازم مى دانيد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر با رد خواستگار مورد پسند دختر كفو شرعى و عرفى ديگرى براى دختر پيدا مى شود و تأخير ازدواج دختر تا پيدا شدن كفوى كه مورد پسند پدر هم باشد مفسده ندارد اجازۀ پدر شرط است.

ص: 5

6. كسى كه حج واجب خود را انجام داده ظاهراً، ولى مى خواهد باز هم از باب احتياط مجدداً به عمل بياورد آيا قصد احتياط كند يا به قصد ما فى الذمه به جا آورد؟

بسمه تعالى، به قصد قربت مطلقه به جا آورد كفايت مى كند.

7. شخصى دو طواف نساء بر ذمه اش بوده مثلاً آخرى را انجام داده ولى اولى بر ذمه اش مانده آيا مى شود گفت به مقتضى صحت عمل كه در آخر واقع شده زن بر او حلال است يا به لحاظ اولى هنوز زن بر او حرام است؟

بسمه تعالى، با انجام طواف نساء در آخر عمل زن بر او حلال مى شود.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار، خدايا خدايا رزمندگان ما را نصرت و يارى فرما

[سؤال 10169] 5658

بسمه تعالى 25 / 7 / 1361

پس از عرض سلام خدمت حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

در مسأله شمارۀ 2429 از حضور مباركتان طلب استنتاج دارم. بنده در رابطه با استفاده از اين مسأله، دخترم را در سن چهار ماهگى به صيغۀ شوهر خواهر همسرم در آوردم و به عنوان مهريه، صد ريال گرفتم. البته لازم به تذكر است كه خالۀ دخترم آن طورى كه خودشان مى گفتند و مى گويند، قلباً با اين كار مخالف بوده و از اين كار ناراحت بوده اند، ولى خوب از ايشان براى انجام اين كار زباناً اجازه گرفته شده. به هرحال حالا كه اين دختر به سن 15 سالگى و پسر آن مرد به سن 20 سالگى رسيده اند، از چند آقا از جمله از دفتر خودتان كه در تهران است - با تماس تلفنى - اين مسأله را پرسيده ام؛ مى گويند: اين صيغه باطل است و پسر و دختر خاله به هم مى رسند و البته بايد معروض دارم كه دليل آن برادرى كه از دفتر شما به اين مسأله جواب داد اين بود كه چون دختر هنوز به سن تميز نرسيده بوده و از اين صيغه هم نفعى عايد او نگشته، پس بنابراين صيغه باطل بوده و دختر و پسر به يكديگر نامحرم هستند و در صورت تمايل مى توانند با يكديگر نيز ازدواج بنمايند. از شما حضرت آيت الله العظمى امام خمينى استثنائاً تقاضا دارم كه شخصاً بنده را در اين مسأله بغرنج

ص: 6

راهنمايى فرماييد. با عرض معذرت و تشكر فراوان، ملتمس دعا

بسمه تعالى، تا محرز نباشد كه عقد مزبور در آن موقع كه واقع شد به مصلحت طفل نبوده و يا آن كه خالۀ دختر اجازه نداده، عقد مزبور محكوم به صحت است و ازدواج دختر و پسر در فرض سؤال، صحيح نيست.

[سؤال 10170] 5659

بسمه تعالى 25 / 9 / 1361

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دامت بركاته

احتراماً به عرض مى رساند زنى اهل يكى از روستاهاى دوردست اظهار درد نموده و استمداد مى خواهم و علاج دردم را از آن پدر روحانى مى خواهم. پدرم بدون اطلاع من عقد مرا خواند و پول را گرفته. بعد از رؤيت زوج، بنده قبول نكرده و رضايت به عقد نداده ام از طرفى چون دهاتى ها اختيار به دختر نمى دهند مثل زمان جاهليت اختيار فروش دختر را به خود مى دهند از روى جهل و نادانى براى اين كه شخصيت واهى آن ها صدمه نبيند مرا اكراهاً به زور به خانه شوهر كه در واقع يك مرد اجنبى و مى خواهم بگويم زانى فرستاده اند و تمكين هم به زور و تهديد بوده است و فعلاً قريب به پنج سال است كه خانه نشين و بدبخت شده در كشمكش هستيم اين مرد بى حساب مرا رها و ول نمى كند و مدرك قانونى و شرعى هم ندارد فقط متوسل به زور جهلى خود شده چند مرتبه دست به انتحار زده و آخر هم علاج خود را در خودكشى مى بينم آيا بدون رضايت من عقد صحيح است يا نه؟ جواب بفرماييد والاّ مسئول خون مظلوم من هستيد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، عقد محكوم به صحت است مگر آن كه به وجه شرعى ثابت نماييد كه عقد مزبور براى شما مفسده داشته و بعداً هم راضى به آن نشده باشيد.

ص: 7

[سؤال 10171] 5660

بسمه تعالى

آيا مى توانم دختر خودم را كه حدود دو سال دارد به صيغۀ موقّت كسى كه با من نامحرم است در بياورم تا با من محرم شود؟ اگر مى شود، بچّۀ آن مرد نسبت به دخترم چه حالتى را دارا مى باشد؟

بسمه تعالى، مادر اختيار به عقد در آوردن بچّۀ خود را با ديگرى ندارد.

[سؤال 10172] 5661

بسمه تعالى 22 / 12 / 1361

حضور محترم حضرت امام خمينى، دام ظله العالى، با عرض سلام، سؤالى شرعى داشتم كه استدعا دارم جواب مرقوم فرماييد:

دو مرد، همسر دو خواهر هستند. يكى از آن ها دختر ديگرى را كه طفلى نابالغ بوده با اذن پدر دختر و همسر خود (خاله دختر)به صورتى كه ذيلاً عرض مى شود، به مدت ده سال براى خود صيغه تمتّع مى خواند. اين امر صرفاً به خاطر ايجاد محرميت بين مادر دختر و آن مرد بوده است. در عين حال همسر آن مرد (خاله دختر) از مدت صيغه اطلاعى نداشته و فكر مى كرده كه صيغه محرميت، يك يا دو ساعته جارى شده است و اگر مى دانسته كه اين صيغه براى مدت ده سال است، با آن مخالفت مى كرد؛ حال كه دختر بيست ساله است و تا كنون به جز مجرى صيغه - يعنى خود آن مرد و پدر طفل - كسى از مدت صيغه خبر نداشته است، اين مسأله به چه صورت مى باشد و آيا اين صيغه از لحاظ شرعى صحيح است يا خير؟

از درگاه خداى تبارك و تعالى، طول عمر آن رهبر عظيم الشأن اسلام و مسلمين، و پيروزى ملت شهادت طلب كشور اسلامى ايران را خواستار است.

بسمه تعالى، در فرض سؤال، صيغه صحيح است؛ و در صورت اذن ولىّ مدت معيّنى را، عقد در غير آن فضولى است.

ص: 8

[سؤال 10173]‘ 5827

6. متعۀ دختر نابالغ كه رشيده هم نباشد، بدون اذن ولىّ شرعى او چه صورتى دارد؟ آيا عقد به عمل مى آيد يا نه؟

بسمه تعالى، باطل است.

[سؤال 10174] 5662

بسمه تعالى

حضور محترم حضرت آيت الله امام خمينى، رهبر عالى قدر مستضعفين جهان

در رسالۀ شريفه آن امام (توضيح المسائل، مسأله 2421) آمده است: «صيغه كردن زن، اگر چه براى لذّت بردن هم نباشد صحيح است».

سؤال: در صورت عدم هم خوابى، آيا صيغه كننده محرم دختران آن زن مى شود.

بسمه تعالى، اگر به قصد ازدواج با شرايط ديگر؛ از جمله اذن پدر دختر و مراعات صلاح صغير عقد شود، صحيح است و آثار مترتب مى شود.

اعتبار اذن ولىّ در ازدواج باكره

[سؤال 10175] 5663

بسمه تعالى 10 ربيع الثانى 1399 ق

محضر مبارك زعيم عالى قدر آيت الله العظمى الامام الخمينى دام ظله العالى

بعد از عرض سلام و تقديم دعا، استدعا دارم جواب مسأله ذيل را مرقوم فرمايند:

دخترى پانزده ساله بالغه و رشيده پدرش تقريباً چهار سال است كه مفقود الاثر گرديده است و مادرش 9 سال است تقريباً مطلقه شده است آيا اين دختر مى تواند به اختيار خود و مادرش شوهر كند يا خير؟ ظلّ عالى مستدام

بسمه تعالى، در صورت نياز به شوهر مى تواند شوهر كند.

ص: 9

[سؤال 10176]‘ 769

9. عقد المنقطع هل يجوز على الباكر بدون إذن أبيها دون افتضاضها وعلى تقدير عدم الجواز فما حكم النكاح بمثل هذا العقد.

بسم الله تعالى، العقد على الباكر موقوف على إذن أبيها بلا فرق فى ذلك بين الدوام والانقطاع.

[سؤال 10177] 5664

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دام ظله العالى

دخترى است بسيار مكتبى و درس خوانده، عاقله و رشيده، تمايل دارد كه با جوانى كه طلبه است و در قم زندگى مى كند ازدواج نمايد و متقابلاً آن طلبه هم تمايل دارد و از هر جهت توافق فكرى و رضايت از طرفين موجود است، لكن پدر و مادر و قبيله دختر كه ثروتمند هستند مخالفت شديد دارند و مى گويند ما ميل نداريم كه دخترمان با روحانى ازدواج كند و به دختر اصرار براى ازدواج با افرادى مى كنند كه خود دختر هيچ تمايل زندگى با آن افراد را ندارد، چون اشكالات مذهبى در آن ها مى بيند، ولى علاقه شديد دارد كه با طلبه مذكور ازدواج كند، در ضمن خود دختر هم درس طلبگى خوانده است و تفكر دختر بر اثر برخورد با افراد مذهبى كاملاً با تفكر خانواده اش كه بعضى از مسائل مذهبى را مراعات نمى كنند مخالف است و اين خود باعث عذاب روحى براى آن دختر شده است، مستدعى است بفرماييد آيا اين دختر در اين صورت مى تواند بدون رضايت چنين پدرى كه مكتبى نيست، بلكه با عقيده دختر مخالف است خود را به ازدواج اين طلبه درآورد كه آن طلبه هم رضايت كامل دارد يا خير؟

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره اذن پدر شرط است، مگر اين كه دختر ميل به ازدواج داشته و پسرى كه خواستگار است كفو عرفى و شرعى او باشد و دختر بترسد كه اگر با او ازدواج نكند بعداً شوهر خوبى پيدا نكند.

ص: 10

[سؤال 10178]‘ 5909

2. اگر ولىّ دختر باكره اى به عللى مصرّاً به ازدواج دائم با جوانى اجازه ندهد و طرفين نيز به هر وسيله شده ازدواج نمايند، در صورت وقوع و اجراى صيغۀ عقد دائم بدون حضور و اجازه ولىّ، اين ازدواج شرعاً چه صورتى خواهد داشت؟

بسمه تعالى، موقوف است به اجازۀ پدر يا جدّ پدرى دختر.

[سؤال 10179] 5665

بسمه تعالى 18 / 12 / 1361

حضور محترم رهبر كبير انقلاب، ياور همۀ مستضعفان و نايب بر حق مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سلام عرض مى كنم، از خداوند متعال سلامتى شما و توفيق روز افزون شما را براى انجام مسئوليت هايتان خواهانم.

مسأله اى براى من پيش آمده كه حدود شش ماه است با بسيارى افراد مشورت كرده ام و چون مقلد شما هستم تصميم گرفتم با شما كه مى دانم مرا آن طور كه صلاح و امر خداست راهنمايى مى كنيد در ميان بگذارم.

من دخترى هستم 18 ساله كه به خاطر دستور اسلام و سنت پيامبر تصميم به ازدواج گرفتم و با يكى از برادران پاسدار تفاهم كرديم و خانواده هم در ابتداى امر از اين مسأله راضى بودند و وقتى ما به تفاهم كامل رسيديم و بنا بر برگزارى مراسم عقد شد، پدرم مانع شدند و گفتند چون ايشان بنا دارند به جبهه بروند من به پسرى كه به جبهه برود و در جبهه باشد دختر نمى دهم و هرچه با ايشان صحبت شد از طريق افراد ذى صلاح و همچنين طرفين ازدواج، باز هم پدرم راضى نشدند و وقتى آيات قرآن و يا احاديث را مى خوانديم كه آنچه مايه خوشبختى است تقوى و ايمان فرد است و در صدر اسلام پيامبر به فلان كس در مورد خواستگار خوب چه گفتند و چه شد؟ مى گفتند اين شرع است، يك مقدار از عرف بگوييد، در حالى كه پدرم فردى مذهبى هستند و كاملاً متوجه آيات و روايات مى شدند و قبول مى كردند ولى نفس ايشان،

ص: 11

ايشان را از اين كار منع مى كرد، به خصوص اين كه من خواستگارهايى از آن طبقه اى كه پدرم مى خواستند - داراى خانه و ماشين و پولدار - داشتم و مرتب مى گفتند من اول بايد قبول كنم بعد تو و من هم قبول نمى كنم، تو حالا در احساسات به سر مى برى و اين مسائل را درك نمى كنى، من تجربه دارم. برادر پاسدارمان نيز به علت اين كه فرمانده يك قسمت از سپاه مركز هستند (فرمانده توپخانه كه نوبنياد هست در اهواز) و به سبب تجربه اى كه ايشان در اين دو سال كسب كرده اند از نظر شرعى نمى توانند جبهه را ترك كنند، به خصوص در اين برهه كه اسلام به افراد متخصص مكتبى در جبهه نياز دارد و كفويت كاملى نيز بين ما وجود دارد. برادرمان از حضرت آيت الله منتظرى سؤال كردند و شرايط موجود را توضيح دادند و حضرت آيت الله منتظرى گفتند اگر ايراد، جبهه رفتن شماست شما مى توانيد بدون اجازه پدر دختر اين عقد را جارى كنيد و اين مسأله مستقيماً از خود آيت الله منتظرى پرسيده شده است، ولى چون ما مقلد شما هستيم باز هم گفتيم مستقيماً از خود حضرت عالى سؤال كنيم.

خانواده و از جمله پدرم ايشان را پسنديده اند از نظر نجابت و ايمان و گفته اند اگر از جبهه بياييد ما اين كار را مى كنيم، من خود نيز با تحقيقات زياد چنين مسأله اى را هر چند مشكلات دارد تنها به خاطر خدا قبول كرده ام، چون بالاخره ايشان و افرادى كه خود را در مقابل خدا مسئول مى دانند و در جبهه اند بايد ازدواج كنند، به خصوص اين كه ايشان در اهواز هستند و آن جا خط مقدم است و اكثر دخترها و تقريباً همه خانواده ها به چنين امرى راضى نمى شوند كه دختر خود را به پاسدارى كه بنا دارد تا جنگ هست در جبهه باشد بدهند. حال با توجه به كفويتى كه بين ما وجود دارد و استخاره هم پيش فرد معتبر كرده اند و بسيار خوب آمده، شما اجازه مى دهيد كه بدون اجازه پدرم اين كار را بكنم؟ وظيفه شرعى من چيست؟

به اميد روزى كه همۀ ما در همۀ كارها تنها رضاى خدا را در نظر داشته باشيم.

خواهشمندم حتماً بنويسيد كه آيا خود حضرت امام دامت بركاته جواب اين نامه

ص: 12

را مستقيماً داده اند يا دفتر ايشان. به خاطر اين كه حضرت آيت الله منتظرى كه دومين فرد مذهبى جهان هستند، با اين شرايط به ما چنين اجازه اى را داده اند و در صورتى كه امام خودشان جواب اين نامه را بدهند من به پدرم نشان خواهم داد و امكان اين كه ايشان راضى بشوند با جواب امام، خيلى زياد است؛ چون ايشان از دوست داران امام هستند و احتمال نزديك به يقين حرف امام را خواهند پذيرفت.

بسمه تعالى، بدون اجازه پدر نمى توانيد ازدواج كنيد، بلى اگر مرد مزبور كفو عرفى و شرعى شما است و خوف داشته باشيد كه اگر با او ازدواج نكنيد ديگر شوهر خوبى براى شما پيدا نشود پدر شما حق منع ندارد و اگر منع كند مى توانيد بى اجازه او ازدواج نماييد.

[سؤال 10180] 5666

بسمه تعالى 4 / 4 / 1361

محضر مبارك حضرت امام خمينى مدّ ظله العالى

پدر دخترى مهريۀ مربوط به ازدواج دخترش با يك پسر را تعيين و به پسر پيشنهاد نموده است و پسر آن را پذيرفته است و در همين رابطه عقد ازدواج در غياب پدر دختر جارى شده است. در اين ضمن پدر دختر از اجراى عقد اطلاع نداشته است و حضور شخصى در جلسۀ عقد نداشته است، ولى پدر دختر در همان غيبت خود، از ازدواج دخترش با پسر مورد نظر (چه در زمان قبل از اجراى عقد و چه در زمان حين اجراى عقد و چه در زمان بعد از اجراى عقد) رضايت كامل داشته است. آيا عقد جارى شده صحيح است؟

به اميد پيروزى جهانى اسلام بر كفر و استكبار جهانى

بسمه تعالى، حضور پدر دختر در جلسۀ عقد شرط نيست، ولى ازدواج دختر باكره منوط به اذن يا اجازۀ پدر است و مجرد رضايت باطنى كافى نيست بنابر احتياط.

ص: 13

[سؤال 10181] 5667

بسمه تعالى

17 سال پيش در يكى از روستاهاى شهرستان ميانه به دنيا آمدم. تا دو سالگى پيش پدر و مادرم زندگى مى كردم و دو ساله بودم كه به علت اين كه عمه ام بچه نداشت مرا به عنوان فرزندى قبول كرده و همراه آن ها به تهران آمده ام پيش آنان زندگى مى كردم و هر ساله سه ماه تابستان را با عمه ام به روستا مى رفتيم و سه ماه پيش خانواده ام مى ماندم و دوباره با آن ها اول مهر مى آمديم تهران. هفت ساله بودم كه به مدرسه راه پيدا كردم، تا كلاس سوم راهنمايى بدون هيچ مشكلى درس خواندم. اول نظرى بودم كه پدرم با مدرسه رفتنم مخالفت كرد، ولى بر اثر اصرار عمه ام من ادامه تحصيل دادم تا امسال كه سال چهارم دبيرستان رشتۀ علوم انسانى (اقتصاد) هستم. در كلاس دوم راهنمايى بودم كه پسر عمه ام نسبت به من علاقه پيدا كرده بود، ولى چون ابراز نمى كرد من هم مخالفتى و يا هيچ عكس العملى در مقابل او نداشتم، تا اين كه كلاس دوم اقتصاد بودم كه يكى از خويشان به خواستگارى آمد. پسر عمه ام به خاطر اين كه به آن طرف جواب مثبت ندهم به خواستگارى آمد. پدرم بدون اين كه نظر ما را بپرسد به آن فرد جواب رد داد و به پسر عمه ام جوابى نداد كه بعد از حدوداً شش ماه به او جواب مثبت دادند. در اين مدت يك فرد متعهد و مكتبى به خواستگارى آمد، ولى پدرم بدون نظرخواهى از من جواب رد داد. من با اقدام پدرم خيلى مخالفت كردم كه اين مخالفت همراه با گريه و داد و بيداد بود و گاهى هم صحبت كردن و با زبان خوش حرف زدن. ولى متأسفانه هيچ كدام جواب نداد و علت مخالفت من با پسر عمه ام به دلايل زير مى باشد: ايشان مسلمان هستند ولى به رعايت ضوابط و معيارهاى اسلامى مقيد نيستند. مثلاً نماز نمى خوانند، روزه گاهى مى گيرند، گاهى نه و به دلخواه موسيقى گوش مى كنند، قمار بازى نمى كند ولى اگر جمعى بازى مى كنند، نگاه مى كند. فكرشان بيشتر فكر زندگى با رفاه بيشتر و مسائل مادى است. مطالعه كتاب هاى اسلامى ندارند و خيلى مسائل

ص: 14

ديگر. البته اين را هم بگويم كه خود بنده قبل از انقلاب يك فردى به اين شكل بودم و در همان مسيرى كه جز فساد و تباهى چيزى نداشت و بعد از انقلاب بود كه نسبت به مسائل آگاه شدم و فهميدم كه چقدر از مسأله پرت بوديم و چقدر در زندگى اشتباه كرديم و سعى كردم خودم را با اسلام تطبيق دهم و ازدواج وسيله اى باشد براى رشد بيشتر و تكامل، به خاطر همين مى خواهم با فردى ازدواج كنم كه مشوقى باشد براى اين كه اسلام را بهتر و بيشتر بشناسيم و آن را در زندگى پياده كنيم و فرزندان ما هم در آينده تربيت آن ها بر اساس موازين اسلام باشد و چون ايشان فاقد اين ارزش ها مى باشند نمى توانيم با هم زندگى كنيم. در ضمن هم خانواده ايشان و هم خانوادۀ من از خصوصيتى كه براى اين فرد شمردم برخوردارند و با انقلاب ميانه زياد خوبى ندارند. پدرم با همه مخالفت هاى من با ايشان صحبت كرده و حتى شيربها هم گرفته اند و قرار گذاشته اند تابستان كه من درسم تمام شد پدرم بيايد مرا ببرد ده. آيا من مى توانم با چنين ازدواجى مخالفت كنم و اجازه پدر تا چه حدى شرط است؟ در حالتى كه حتى نظر من كه يكى از اصول ازدواج است براى آن ها مهم نيست و اگر من مخالفت كردم آيا مى توانم بدون اجازه پدرم كار بكنم و يا به مكان هاى آموزشى مثل تربيت معلم و يا حوزه بروم؟ چون اگر مخالفت كنم پدرم مرا به ده مى برند و در آن جا من نمى توانم هيچ گونه فعاليتى داشته باشم و يك فردى بى ارزش خواهم شد و كسى هم در آن جا نيست كه در زندگى به طور صحيح راهنمايى ام كند و يا به بالا بردن سطح آگاهى ام كمك كند. خواهش مى كنم تكليف من را از نظر شرعى روشن كرده و من را راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، امر ازدواج دختر باكره با پدر است، ولى پدر اجازه و اختيار ندارد كه دختر خود را به عقد كسى كه كفو شرعى و عرفى وى نيست درآورد و يا به ازدواج كسى درآورد كه آن ازدواج براى دختر مفسده داشته باشد، بلكه در چنين مواردى عقد در حكم فضولى و بدون اجازۀ دختر

ص: 15

صحيح نمى شود و همچنين اگر پدر از ازدواج دختر با كفو شرعى و عرفى وى ممانعت كند و رضايت ندهد و با ميل دختر به ازدواج، خوف آن باشد كه خواستگار ديگرى كه كفو شرعى و عرفى دختر باشد پيدا نشود در اين صورت نيز ولايت پدر ساقط است.

[سؤال 10182] 5668

بسمه تعالى

سلام عليكم، يك نفر از خواهران مسلمان مسائلى را بيان كرده اند كه در زير درج مى گردد، خواهشمند است طبق فتواى امام خمينى(دام ظله) وظيفۀ شرعى اين خواهر را بفرماييد.

1. اين خواهر مى گويند: نزديك به ده سال پيش يك آقاى روحانى از او خواستگارى كرد پدر و مادر اين خانم به دليل سنت هاى غلط مرسوم موافقت نكرده اند. و اكنون آن آقا با كس ديگر ازدواج كرده، ولى باز هم تصميم بر ازدواج با اين خواهر را دارد. و همسر كنونى آن آقا نيز به دلائلى موافق با ازدواج آن ها است. ولى والدين اين خانم راضى به چنين كارى نمى شوند وظيفۀ شرعى اين خانم چيست؟ آيا با اين آقا ازدواج كند يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره منوط به رضايت پدر است و در ازدواج با زوج متأهل بايد مقررات دولت اسلامى مراعات شود.

2. پسر و يا دخترى كه اكنون در خانۀ پدرش زندگى مى كند و خود نيز شاغل است. پدرش نيز خمس و زكات نمى پردازد و آن فرد نيز مجبور به زندگى با آن ها است، در اين صورت حساب سال چطور است؟

بسمه تعالى، از اموال پدر كه مورد تصرف او واقع مى شود اگر يقين ندارد كه خمس در آن است، چيزى بر او نيست، ولى در صورت يقين بايد در مقدارخمس اجازه از مرجع تقليد بگيرد.

3. پسر يا دخترى كه شاغل مى باشد و مقدارى از پولش را پس انداز مى كند جهت زندگى آينده اش آيا خمس به آن تعلق مى گيرد يا خير؟ در صورت تعلق گرفتن، حساب آن و پرداختش چگونه بايد باشد؟

ص: 16

آيا مى تواند به امام جمعۀ شهر و به حساب امام پرداخت نمايد يا خير؟

بسمه تعالى، از درآمد كسب هرچه آخر سال زياد بماند خمس دارد و به وكيل مسلّم الوكاله اين جانب بپردازيد.

[سؤال 10183] 5669

بسمه تعالى 23 / 6 / 1361

با سلام و درود فراوان بر شهيدان و رزمندگان اسلام و با آرزوى ظهور هرچه زودتر حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پيروزى هرچه زودتر جبهه اسلام.

با عرض پوزش از اين كه مقدارى از وقت عزيزتان را گرفته و مانع از انجام كارهاى مهمترى شده ام، اما راهى جز اين نيافتم كه سؤالم را با شما كه منبع مطمئنى هستيد در ميان بگذارم. دخترى هستم 15 ساله كه امسال اول نظرى را به پايان رسانيده ام. در حدود 16 يا 17 سال پيش مادرم با يكى از بستگانش بالاجبار ازدواج نمود، بعد از يك سال از ازدواجشان من به دنيا آمدم، بعد به عللى پدر و مادرم از هم طلاق مى گيرند و من پيش مادر مى مانم و پدر هم به دنبال كار خود مى رود تا اين كه دو سه سال بعد، مادرم دوباره ازدواج مى كند. ناپدرى من در ابتدا خيلى مهربان بود و من هم فكر مى كردم واقعاً او پدر من مى باشد و برايم نقش يك پدر واقعى را داشت. در حدود 8 يا 9 سال داشتم كه متوجه شدم محبت هاى ناپدرى ام خالصانه نيست، و نيت سوء دارد از اين رو به خاطر مادرم و وضع موجود با نارضايتى حاضر به ازدواج شدم همه مى گفتند بعد از عقد علاقه پيدا مى كنى اما نه تنها بعد از يك ماه بلكه بعد از پنج يا شش ماه يا بيشتر هم اين علاقه را پيدا نكردم، بدتر از آن احساس تنفر هم پيدا كردم، من بدون هيچ تمايلى به عقد همسرم درآمده ام و حالا نسبت به او احساس تنفر دارم. يكى از دوستانم مى گويد شايد عقد شما - چون سر عقد راضى نبودى - درست نباشد بهتر است با دفتر امام در ميان بگذارى و جواب قطعى بگيرى. خواهش مى كنم بگوييد آيا عقد من درست بوده يا باطل مى باشد؟ اگر درست بوده من چگونه مى توانم با چنين

ص: 17

فردى ازدواج كنم و زندگى مشتركى داشته باشم؟ و در صورت درست نبودن چگونه مى توانم به آن ها بفهمانم؟ چون آن ها اهميتى به نظر اسلام نمى دهند. آيا درست است كه من براى مدتى بدون اجازه از خانه بروم و جاى ديگرى زندگى كنم؟ چون شايد به نفع آن ها نيز باشد.

خواهش مى كنم به اين بندۀ حقير و بى ارزش خدا كه غير از شما كسى را نيافته تا از او كمك بخواهد و جواب بگيرد كمك نموده و مرا راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، اگر پدر يا جدّ پدرى داريد صحت عقد موقوف بر اجازه پدر يا جدّ پدرى است و در صورت رد و عدم موافقت محكوم به بطلان است، ولى اگر پدر و جدّ پدرى نداريد با فرض اين كه رضايت به عقد داديد عقد محكوم به صحت است و جدايى تنها با طلاق ميسور است كه آن هم اختيارش با شوهر است و بنا را بر تسليم در قبال مقدرات و سازش با زندگى بگذاريد، خداوند مشكلات را رفع مى فرمايد.

[سؤال 10184] ‘ 5973

4. دختر بالغۀ رشيده با مردى ازدواج نموده بدون اطلاع پدرش و پدر بعد از اطلاع، اجازه نكرده است و پدر هم در بلد نبوده و در شهر ديگرى بوده، ليكن امكان اين كه از رأى وى، زوجين با اطلاع گردند بوده است. چون حضرت امام استيذان از ولىّ را احتياط دارد و مرد حاضر به طلاق نيست، آيا به اين احتياط امام، قاضى مى تواند حكم به عدم صحت عقد نمايد؛ خاصه اين كه پدر هم غايب بوده به نحوى كه ذكر شد، يا چون مقلد مى تواند در احتياطات، به مجتهد ديگرى رجوع كند و مرد مى گويد رجوع مى كنم - و خاصه در موردى كه مرد، عامى هم هست كه احتمال عدم دقت دربارۀ تقليد صحيح وى مى رود و دربارۀ فروج و دماء هم احتياط لازم است - حكم به صحت بايد كرد؟ و زن هم حال حاضر نيست با مرد زندگى كند. بفرماييد: اگر اصلاح ممكن نشود، وظيفۀ قاضى چيست؟ و اگر مرد گفت: من از مجتهد ديگرى

ص: 18

تقليد مى كنم چه بايد كرد؟ يعنى اشكال مرتفع مى شود و مى شود حكم به زوجيت كرد به مجرد گفتۀ او يا خير؛ چون در مظان جلب نفع است؟

بسمه تعالى، عقد مزبور باطل است و دادگاه حق طلاق ندارد؛ ولى خود طرفين اگر بكارت دختر زايل شده، مى توانند ثانياً بدون اجازۀ پدر باهم ازدواج كنند.

[سؤال 10185] 5670

بسمه تعالى 26 / 3 / 1361

محضر حضرت امام خمينى تقاضا مى شود به سؤالات زير پاسخ دهند

1. اگر پدر دختر نسبت به ازدواج دائم دخترش رضايت داشته باشد، ولى از قرائت صيغۀ عقد بى اطلاع باشد و در جلسۀ عقد حاضر نباشد و براى اين ازدواج دائم مهريه دخترش را پدر تعيين كرده باشد آيا رضايت پدر دختر براى ازدواج دائم با توجه به اين كه مهريه ازدواج دائم مذكور را نيز پدر دختر تعيين و پيشنهاد كرده باشد و پسر پذيرفته باشد كافى است براى صحت عقد؟ و آيا عدم اطلاع پدر از قرائت عقد و عدم حضور شخص پدر در جلسۀ عقد موجب ابطال عقد نمى شود؟ با توجه به اين كه پدر دختر، قبل از زمان اجراى عقد ودر زمان حين اجراى عقد و بعد از آن هم راضى به اين ازدواج باشد آيا عقد جارى شده بدون اطلاع دختر و بدون حضور پدر دختر صحيح است؟ آيا مفهوم مسألۀ شمارۀ (2376) از رسالۀ حضرت امام خمينى كه مى گويد: «بنا به احتياط واجب اجازه بايد بگيرد از پدر» تأمين شده است و عقد صحيح است؟

بسمه تعالى، اگر پدر در وقت عقد به آن راضى بوده و يا آن كه بعداً راضى شده و عقد را اجازه نموده عقد صحيح است. و حضور پدر در مجلس عقد شرط نيست.

2. اگر كسى قصد انشا را نداند، ولى عقد را صرفاً به قصد محرم شدن جارى نمايد، آيا عقد صحيح است. مثلاً اگر دختر و پسرى عقد را دوتايى بين خود جارى نمايند؛ به طورى كه پسر قصد انشا و معنى هر يك از كلمات عقد را بداند، ولى دختر قصد انشا و معنى كلمات را نداند و ايجاب را به قصد اين كه

ص: 19

با آن پسر محرم بشود، با قرائت صحيح بخواند. پسر هم صيغۀ قبول را با قرائت صحيح به قصد انشا بخواند و از هر كلمه معنى آن را قصد نمايد. در عقد مذكور، دختر مقدار مهريۀ خود را نيز - كه پدر دختر تعيين كرده است - مى داند كه چقدر است. عقد مذكور را هم از روى رساله خوانده. آيا عقد مذكور صحيح است؟ فتواى حضرت امام خمينى در اين باره چيست؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، عقد صحيح است.

[سؤال 10186] 5671

بسمه تعالى 6 / 5 / 1361

از محضر حضرت امام خمينى، تقاضا مى شود به سؤال زير پاسخ دهند:

پسرى براى ازدواج با دخترى به خواستگارى وى مى رود. دختر با اجازۀ پدرش، به آن پسر جواب مثبت مى دهد و پدر دختر نيز با ازدواج آن ها موافقت مى نمايد. مدت ها آن ها با هم نامزد بوده اند. در حين نامزديشان، يك روز، اعضاى خانوادۀ پسر، به منزل پدر دختر مى روند و پدر دختر در حضور چندين نفر، مقدار مهريه و شيربهاى دخترش را تعيين، و به آن پسر پيشنهاد مى كند. پسر مهريه و شيربهاى مزبور را مى پذيرد. سپس در نتيجۀ صحبت پدر دختر و اعضاى خانوادۀ پسر، قرار مى شود در آينده، آن ها به عقد هم در آيند. بعدها پدر دختر، خودش براى زندگى دخترش و آن پسر، اقدام به خريد يك فرش مى نمايد. و اعضاى خانوادۀ پسر به همراه افرادى از خانوادۀ دختر، به اتفاق هم، مقدارى اجناس لازم براى ازدواج آن دو، خريدارى مى نمايند، و پدر دختر نيز نسبت به اين خريد - كه در جامعه به «خريد عقد» معروف است - راضى بوده است. در همان روزها، دختر و پسر مذكور براى اين كه به هم نامحرم نباشند، عقد دائم را خودشان در غياب پدر دختر، از روى رساله جارى مى نمايند. با توجه به اين كه پدر دختر - همچنان كه به طور خلاصه در فوق به عرض رسيد - نسبت به ازدواج آن ها راضى بوده است، آن ها براى قرائت صيغۀ عقد، از پدر دختر اذن نمى گيرند. و بر اساس همين عقد، روابط بسيار محرمانۀ زناشويى با هم

ص: 20

داشته اند، به جز دخول، كه آن هم براى عروسى و رسوماتى كه در جامعه مرسوم و معمول است، انجام نشده است. در همان روزها پسر براى آزمايش خون جهت ازدواج، به دادن خون در بيمارستان اقدام مى كند و پدر دختر نيز راضى بوده است. حتى پدر دختر، خودش پسر را براى معرفى به بيمارستان، به دفتر ثبت ازدواج متعلّق به يكى از دوستان قديمى خود راهنمايى مى كند. پسر نتيجۀ آزمايش خون را به منزل پدر دختر مى برد و پدر دختر از نتيجۀ آزمايش خون نيز مطلع مى شود و قرار مى شود كه در چند روز آينده، همان دفتر ثبت ازدواج مذكور، جهت ثبت ازدواج آن ها، به منزل پدر دختر بيايد. چند روز قبل از ثبت ازدواج، به علت خروج آن دختر از منزل و رفتن دختر به جايى بدون اجازه و موافقت آن پسر، بين آن ها اختلاف پيش مى آيد. و در اثر آن، دختر مى گويد: يا بايد مرا طلاق بدهى و يا اگر نمى خواهى طلاق دهى، بايد همۀ مهريه و نفقۀ ايام گذشته ام را نقداً بپردازى، تا به تو تمكين كنم. در نتيجه پسر مى پذيرد كه مهريه و نفقۀ ايام گذشته او را نقداً بدهد، ولى طلاق نمى دهد، و دختر نيز قبول مى كند كه در صورت دريافت مهريه و نفقه به طور نقد، تمكين نمايد. در اين حين پدر دختر نيز راضى مى شود كه دخترش از آن پسر، مهريه و نفقه دريافت نمايد. اين قضيه مى گذرد و پسر اقدام به پرداخت نفقه مى نمايد. بعد از يك ماه، دوباره دختر و پدر دختر اظهار مى دارند كه چون در هنگام قرائت عقد مذكور، از پدر دختر كسب اذن نشده، آن عقد باطل است. و اين موضوع را وسيله اى قرار مى دهند، تا دختر بدون طلاق از آن پسر جدا شود. حالا اين سؤال مطرح است كه با وجود گذشته اى كه از اول تا آخر، به طور بسيار خلاصه ذكر شد، آيا دختر مى تواند بدون طلاق از آن پسر جدا شود؟ و آيا عقد صحيح است يا باطل است؟

به اميد پيروزى جهانى اسلام

بسمه تعالى، با فرض اين كه پدر عقد را اجازه داده، عقد صحيح است و جدايى با طلاق حاصل مى شود و اختيار طلاق با شوهر است.

ص: 21

[سؤال 10187] 5672

بسمه تعالى 21 / 9 / 1361

دفتر رهبر كبير انقلاب اسلامى

سال گذشته با پسرى آشنا شدم و با شناختى كه از او داشتم مى دانستم كه مى تواند كمكم كند و همان طور هم شد ولى چون در درجه اول مى دانستم حرف زدنم با ايشان گناه مى باشد و در ضمن علاقه اى كه هم از نظر فكرى و هم از نظر احساس به يكديگر داشتيم بر آن شديم كه خطبه عقد دائم را بخوانيم لذا خودمان خطبه را خوانديم و بايد اضافه كنم از زمانى كه خطبه را خواندم چنان رفتار او بر من تأثير گذاشت كه ايمانم را نسبت به خدا و اسلام چندين برابر كرد و آن كارهاى زشتى را كه قبلاً مرتكب مى شدم انجام نمى دهم و مى دانم باعث اين كار ايشان بودند و از اين ماجرا كسى خبر نداشت تا زمانى كه مسأله را با يكى از دوستان خوبم در ارتباط گذاشتم و بعد از صحبت كردن به اين نتيجه رسيديم كه بنابر آن فتوا كه شما (امام) داديد احتمال دادم كه خطبه صحيح نباشد گفتم نامه اى بنويسم و جواب شرعى را از خود شما بپرسم كه آيا به خاطر رفتارهاى بد پدرم كه با من داشتند آيا اذن پدر ساقط نمى شود؟ لطفاً چون جواب شرعى مى باشد برايم فورى بنويسيد.

بسمه تعالى، اگر قبل از عقد، بكارت دختر از بين رفته باشد يا پدر عقد را اجازه كند عقد صحيح است.

[سؤال 10188] 5673

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى

حدود يك سال و نيم پيش خواستم با دخترى ازدواج كنم؛ از او در مورد رضايت پدرش پرسيدم؛ اظهار داشت: پدرش موافقت نموده است. با توجه به اين كه امام خمينى رضايت پدر را احتياط واجب دانسته و احتياط واجب را ايشان و تقريباً همۀ

ص: 22

فقها اجازه داده اند كه از مجتهد ديگرى تقليد كنيم و آيت الله شاهرودى اجازۀ پدر را مستحب دانسته بودند، خودمان صيغۀ عقد را خوانديم؛ (براى من مشكل بود كه تحقيق كنم كه او راست مى گويد يا نه) سپس براى احتياط، من در مورد او و عقد از دختر وكالت گرفتم و دوباره خودم به وكالت او صيغۀ عقد را خواندم. مدتى قبل فهميدم آيت الله شاهرودى در آن موقع فوت كرده بودند؛ ولى من خبر نداشتم؛ الآن به علت اختلافاتى نمى توانم از پدر دختر تحقيق نمايم كه اجازه داده است يا نه؛ و در ثانى در اين اواخر به قدرى اين خانواده به من دروغ گفته اند كه حرفشان را هم نمى توانم باور كنم؛ ولى مطمئنم كه خانواده از ازدواج ما خبر داشته اند. آيا عقد ما درست است يا باطل؟ و آيا بدون اجازۀ من مى توانند اين دختر را به عقد ديگرى درآورند؟ چون احتمالاً بايد اين جواب را به خانوادۀ دختر نشان بدهم، اگر امكان دارد جواب را زير مسأله بنويسيد تا هم مسأله و هم جواب آن با هم مشخص باشد. قبلاً از مزاحمتى كه ايجاد نمودم پوزش مى طلبم.

بسمه تعالى، نمى توانند بدون طلاق، زن را به ديگرى شوهر دهند و احتياط آن است كه يا پدر دختر عقد را اجازه كند و يا مرد زن را طلاق دهد.

[سؤال 10189]‘ 2169

3. آيا عقد دختر بدون اجازه پدر و بدون اطلاع او، باطل است يا صحيح؟

بسمه تعالى، صحيح نيست، مگر آن كه پدر دختر آن را اجازه دهد.

[سؤال 10190] 5674

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر انقلاب و امام امت، خمينى بت شكن سلام عرض مى كنم.

سلام بر شما كه قلب مستضعفان جهان هستيد شما كه در برابر سختى ها مقاومت كرديد و بدانيد امام عزيز كه شما را بهتر از پدر و مادر خود دوست دارم. من دخترى هستم كه هفده سال دارم و محصل هستم و دلم مى خواهد كه در يكى از ارگان ها عضو

ص: 23

بشوم، اما پدر و مادرم اجازه نمى دهند. آن قدر پيش آن ها التماس كردم تا اين كه اجازه دادند. فقط در كلاس هاى مواضع حزب شركت كنم و چيزى را مى خواهم برايتان بنويسم كه برايم خيلى مشكل است، اما براى شما كه عزيزتر از افراد خانواده ام هستيد مى نويسم. امام عزيز، پدر من كه خود را يك مسلمان واقعى مى داند مى توانم بگويم كه هيچ يك از احكام دين را انجام نمى دهد و آن هايى را هم كه واجب است انجام نمى دهد و هميشه عذر مى آورد كه نمى توانم انجام دهم. آيا وظيفه من اين است كه طبق آيه قرآن به او سلام نكنم و همانند يك غريبه كه واجبات را انجام نمى دهد رفتار كنم؟ خواهشمندم كه جوابم را بدهيد.

سؤال ديگرى دارم. پدرم مى خواهد مرا مجبور كند با مردى ازدواج كنم كه هم اكنون سرباز است و چندى قبل كه مى بايست به جبهه برود گريه مى كرد كه چرا بايد به جبهه برود و من حاضر نيستم كه با چنين مردى ازدواج كنم. چون در اين زمان جوانان 12، 15 ساله براى رفتن به جبهه گريه مى كنند كه هرچه زودتر آن ها را به جبهه ببرند؛ اما او كه سرباز است براى اين كه او را از طرف ارتش به جبهه مى برند گريه مى كند و مى ترسد كه شايد كشته شود. از شما مى خواهم كه به من بگوييد با اين مرد ازدواج كنم يا نه؟ فقط به سخن شما عمل خواهم كرد. اى امام عزيز، از شما خواهش مى كنم كه جواب اين سؤالات مرا بدهيد تا جواب شما را نشان خانواده ام بدهم و به همان عمل بكنم. خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى، خمينى را نگهدار. والسلام عليكم ورحمة الله

بسمه تعالى، به پدر خود احترام كنيد و در ازدواج با صلاح ديد خودتان و مراعات اذن پدرتان اقدام نماييد.

[سؤال 10191] 5675

بسمه تعالى 12 / 10 / 1358

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى نايب الامام، امام خمينى، دامت بركاته

پس از اهداى سلام وافره و تحيت به ساحت آن وجود مقدس، ان شاء الله مصون و محفوظ بوده باشيد.

ص: 24

معروض به اين كه يك شخص با دوشيزه اى نامزد كرده است و براى نامزدى آن دوشيزه مبلغى پول براى شيرينى و لباس و غيره خرج كرده است. بعد از مدتى دوشيزه مى گويد: «به آن شخص ازدواج نمى كنم» ولى آن شخص حاضر است با تمام مخارج بعدى با او ازدواج كند دوشيزه به ازدواج حاضر نمى شود در اين صورت آيا مخارجى كه آن شخص خرج نموده است به او مى رسد يا نه؟

ضمناً اگر دوشيزه به ازدواج حاضر شود، اما ولىّ او مانع ازدواج باشد چطور است؟ سلامتى شما را از خداوند متعال خواهان و خواستاريم.

بسمه تعالى، حق مطالبه مخارجى كه كرده ندارد و ازدواج دختر باكره بدون اذن پدر يا جدّ پدرى صحيح نيست.

[سؤال 10192] 5676

بسمه تعالى 4 / 12 / 1361

دفتر محترم رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته، اميد است با امعان نظر و بذل توجه مخصوص، به استفتا و استعلام زير پاسخ شرعى مقتضى را مرحمت فرماييد:

دخترى به سن رشد و كمال عقل رسيده و آموزگار نيز مى باشد. مردى را شيفتۀ خود ساخته و به او قول ازدواج داده و حتى سندى رسمى تنظيم كرده كه پدر و مادر و بستگانم نيز حق مداخله در زندگى ام ندارند. ضمناً پس از اين كه مرد را مجذوب خود نموده؛ به پدر خودش از طريق دفتر ازدواج ابلاغ نموده است كه من شوهر دل خواه خود را با ذكر اسم و تعيين دقيق مهريه و صداق معين نموده ام و مايلم با او ازدواج كنم.

اخطاريه به منزل پدرش فرستاده شده است و پدر دو روز بعد به دفتر ازدواج رفته و اظهار نموده كه بلااشكال است. البته چند روز وقت داده اند حق هرگونه اعتراضى را داشته است، ولى عكس العملى انجام نداده است. اينك، پس از اين كه در تاريخ 11 / 7 / 1356 به نامبرده ابلاغ شده و در تاريخ 21 / 8 / 1356 نيز عقد ازدواج اجرا گرديده

ص: 25

است؛ پدر پس از سپرى شدن اين مدت مدعى بى اطلاعى شده و اظهار نموده كه رضايت ندارم. لذا متمنى است، پاسخ شرعى و قانونى خود را مرقوم فرماييد كه آيا اين عقد ازدواج باطل است يا صحيح است؟

بسمه تعالى، اگر عقد بدون اذن يا اجازۀ پدر دختر واقع شده، صحيح نيست.

[سؤال 10193] 5677

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، اين جانب دخترى داشتم كه در ده سالگى با يكى از خان ها رفته است. يعنى او را براى خدمتكارى با خود برده است. الآن در حدود 17 سال است كه در خانه او است و او نمى گذارد دختر من بيايد به خانه تا من او را شوهر كنم. براى اين كه غيرت من قبول نمى كند كه ناموس من در خانه اجنبى باشد، از آن دفتر تقاضا مى نمايم دستور شرعى آن را بيان فرمايند.

بسمه تعالى، اختيار با خود دختر است و كسى حق ندارد مزاحم او شود و در ازدواج دختر، اذن پدر معتبر است.

[سؤال 10194] 5678

بسمه تعالى

با سلام به رهبر كبير انقلاب، امام خمينى و درود بر شهيدان گلگون كفن از صدر اسلام تا به حال با اجازه از شما؛ درخواست مى كنم مرا كه در سر دو راهى قرار گرفته ام هدايت كنيد. مشكل من اين است كه آقايى به خواستگارى اين جانب آمده و تمام معيارهايى را كه من براى همسر آينده ام گذاشته ام، ايشان دارا هستند. و به طور كلى مى توان گفت:

داراى تمام ضوابط اخلاق اسلامى هستند و علاقه اى كه ما نسبت به همديگر داريم وصف ناپذير است؛ اما پدرم اجازه نمى دهد و مى گويد: من دلم مى خواهد تو را به

ص: 26

شخص ديگرى بدهم. در صورتى كه من هيچ علاقه اى به اين شخص ندارم. حالا شما به من بگوييد كه من در اين جا چه بايد بكنم؟ آيا بايد تسليم حرف پدر شوم و زندگى خشك و بى روحى را با كسى كه علاقه اى به او ندارم شروع كنم؟ آيا رضايت مادر هم كافى است؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره بدون اذن پدر صحيح نيست.

[سؤال 10195] 5679

بسمه تعالى 10 / 12 / 1360

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ادام الله عمره، پس از سلام؛ تقاضا مى شود جواب سؤالات زير را محبت فرمايند كه محل حاجت است:

1. باتوجه به فتواى حضرت آيت الله كه در ازدواج باكره اجازه پدر شرط است، اخيراً وقتى كه برادران پاسدار به خواستگارى مى روند دختر و بستگانش اظهار تمايل مى كنند؛ ولى پدرش مخالفت مى كند و مى گويد كه پاسداران مى روند كشته مى شوند و دختر ما بى سرپرست مى ماند. آيا اجازه پدرى كه اين چنين منطقى دارد باز هم لازم است؟

بسمه تعالى، اجازه پدر شرط است.

2. بعضى از خانم ها بچه زياد دارند و يا اصولاً بچه آوردن براى سلامتى آنان ضرر دارد. براى بستن لوله رحم نيز اطبا معالج تقاضاى مجوّز شرعى از ائمه جمعه دارند؛ وظيفۀ ائمه جمعه در اين رابطه چيست؟

بسمه تعالى، اگر موجب عقيم شدن يا ضرر نباشد، با اجازه شوهر مانع ندارد.

[سؤال 10196] 5680

بسمه تعالى 15 / 1 / 1361

1. خواهرى تصميم به ازدواج با شخص معلولى گرفته كه در اثر جنگ و يا هر اتفاق ديگرى معلول شده؛ ولى پدر او مخالفت مى كند. آيا مى تواند بدون اجازه اقدام به اين عمل نمايد؟

بسمه تعالى، اذن پدر در ازدواج دختر باكره شرط است؛ ولى اگر دختر ميل

ص: 27

به ازدواج دارد و پسر كفو شرعى و عرفى او باشد و بترسد كه اگر با آن پسر ازدواج نكند بعداً شوهر خوبى براى او پيدا نشود، پدر حق منع ندارد.

2. كشتۀ عراقى ها از نظر تغسيل و تكفين و نماز و دفن چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، واجب نيست، مگر معلوم شود كه از روى اجبار و اكراه به جبهه آمده است.

3. تصرف در اموال اسرا، مثل ساعت، اوركت، لباس ها و غيره از نظر شرعى چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، موقوف است به رضايت صاحب اموال.

4. آيا وسايل و لوازم كشته هاى عراقى جزو غنيمت جنگى حساب شده و هر فردى مى تواند هر مقدار كه توانست بردارد يا خير؟ در صورت تفصيل در قضيه، ذكر بفرماييد.

بسمه تعالى، در غير آلات و اسلحه جنگى براى رزمندگان مانع ندارد با رعايت مقررات دولت اسلامى.

خداوند آن حضرت را در كمال صحت و سلامت به خدمتگزارى اسلام بيش از پيش توفيق دهد.

[سؤال 10197] ‘ 5657

5. به واسطه اختلاف سليقه و عقيده بالخصوص در مورد پيشامدهاى اخير بين بعضى از دخترها و پدرهايشان دخترها مايل به ازدواج بعضى از پسرها مى شوند كه هم فكر و هم سليقه اند با آن ها، ولى پدر مايل به ازدواج دختر با آن ها نيست آيا باز هم رضايت پدر را در عقد دختر لازم مى دانيد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر با رد خواستگار مورد پسند دختر كفو شرعى و عرفى ديگرى براى دختر پيدا مى شود و تأخير ازدواج دختر تا پيدا شدن كفوى كه مورد پسند پدر هم باشد مفسده ندارد اجازۀ پدر شرط است.

[سؤال 10198] 5681

بسمه تعالى

1. دختر باكره اگر بدون اذن رضايت پدر ازدواج كند عقد او صحيح است يا باطل؟

بسمه تعالى، صحيح نيست؛ مگر در صورتى كه پدر از ازدواج دختر با كفو خودش ممانعت كند و دختر نياز به ازدواج داشته باشد و بترسد كه اگر اين ازدواج را نكند ديگر شوهر خوبى براى او پيدا نشود.

ص: 28

2. بعضى بچه ها هستند كه اول بلوغ، پدر و مادر به آن ها مى گويند: «شما ضعيف هستيد و روزه نگيريد». ولى خود آن بچه ها تشخيص نمى دهند كه روزه مضر است يا نه. و به گفتۀ پدر يا مادر روزه نمى گيرند و بعد از رشد و بزرگ شدن هم ياد ندارند كه آن روز واقعاً ضعيف بوده اند و روزه مضر بوده يا نه، فقط پدر يا مادر مى گويند كه «شما ضعيف بوديد». اين گونه اشخاص علاوه بر قضا كفاره عمد هم بايد بدهند يا خير؟

بسمه تعالى، لازم نيست.

[سؤال 10199] 5682

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

1. آيا دخترى كه بالغۀ رشيدۀ عاقله بوده و حدود بيست سال سن داشته و تحصيل كرده است و مايل به ازدواج با جوان متديّن مسلمان است. پدر دختر به واسطه امور مادى اذن نمى دهد. آيا دختر مى تواند بدون اذن پدر ازدواج كند؟

2. در صورتى كه پدر دختر بهانه تراشى كند و به جهات مختلف از قبيل بيكارى و بى خانه بودن پسر، اجازه ندهد؛ تكليف چيست؟

بسمه تعالى، اذن پدر در ازدواج دختر باكره شرط است، مگر در صورتى كه از تزويج به كفو منع كند و دختر نياز به ازدواج داشته باشد و بترسد كه اگر از اين ازدواج صرف نظر كند، شوهر خوبى براى او پيدا نشود.

[سؤال 10200] 5683

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر انقلاب اسلامى ايران - دام ظله - سلام عرض مى نمايم

غرض از مزاحمت، من دخترى هستم 19 ساله كه چهارم نظرى را تمام كرده ام و مدت هفت ماه است كه پاسدارى از من خواستگارى كرده و با تمام وجود حاضر به ازدواج با من مى باشد. و از همه جهت، خود و خانواده و تمام ارحام به دليل داشتن ايمان قوى او، با اين ازدواج موافقند، جز پدرم كه به علت قلّت اطلاع اجازه نمى دهد و

ص: 29

تنها دليل او اين است كه پاسدار است و ممكن است شهيد و يا ترور شود و قلب من راضى نيست. اكنون با توجه به اين كه من جز زن پاسدار، همسر كس ديگرى نمى خواهم بشوم و اين پاسدار از ايمان والايى برخوردار است، تكليف شرعى من در مورد ازدواج چيست؟ لطفاً جواب را هرچه زودتر كتباً مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، در تزويج دختر باكره اذن پدر شرط است، مگر آن كه با رغبت دختر به ازدواج، پدر از ازدواج او با كفو شرعى و عرفى وى منع كند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى او پيدا نشود، كه در اين صورت ولايت پدر ساقط است.

[سؤال 10201] 5684

بسمه تعالى 28 / 4 / 1361

تهران، جماران، دفتر امام خمينى

جوانى است كه بنا به وظيفۀ شرعى و نيازهاى روحى، تصميم به ازدواج گرفته است. وى دختر جوان رشيدۀ بالغۀ 21 ساله اى را انتخاب كرده است كه با او توافق كامل دارد، ولى پدر دختر موافقت نمى كند. تكليف شرعى چيست؟

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره، اذن پدر شرط است؛ بلى اگر دختر مايل به ازدواج باشد و پسر، كفو عرفى و شرعى او هست و دختر بترسد كه اگر او را رد كند، بعداً شوهر خوبى پيدا نشود، پدر نمى تواند او را منع كند، و در صورت منع، ولايتش ساقط مى شود.

[سؤال 10202] 5685

بسمه تعالى 11 / 5 / 1361

سلام عليكم ورحمة الله

پدر عزيزم! مشكلى دارم كه مزاحم وقت گران بهايتان كه متعلق به تمام امت است، مى شوم. بنا بر وظيفه اى كه احساس مى كنم و براى خشنودى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به يارى

ص: 30

خداوند تعالى، تصميم گرفته ام با طلبۀ جوانى كه دو پاى خود را در راه رضاى الله از دست داده است، ان شاء الله ازدواج نمايم. با رضاى پدرم با جوان صحبت كرده و برنامۀ زندگى آينده مان را ريخته ايم. ولى بعد از آمدن پدر جوان به منزل ما، مادرم شديداً مخالفت كرده و پدرم را نيز به مخالفت وامى دارد، به طورى كه پدرم اكنون مخالفت مى نمايد و از رضايت قبلى خود دست برداشته است. در رابطه با حل اين مشكل، با يك برادر روحانى صحبت كردم. ايشان در صحبت هايشان فرموده اند كه در اين مورد خاص امام اجازۀ پدر را شرط نمى داند. و نيز فرمودند: براى اطمينان بيشتر به شما نامه اى نوشته و از شما اجازه بگيرم. خواهش مى كنم هرچه سريع تر در اين مورد، مسئوليت و وظيفۀ من را معين كنيد، تا خداى نكرده باعث گناه بيشترى نگردم.

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره منوط به اجازۀ پدر است؛ ولى هرگاه با رغبت دختر به ازدواج، پدر از ازدواج او با كفو شرعى و عرفى خويش ممانعت كند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى او پيدا نشود، در اين صورت ولايت پدر ساقط است.

[سؤال 10203] 5686

بسمه تعالى

سلام گرم ما به حضور آن بزرگ رهبر و پدر مهربانمان كه همچون قلب تپندۀ امت، در پى مشكلات امت مى تپد. اينك ما دختران شما به مشكلى دچار شده ايم كه راه حلش را در پناه گفتار شما مى جوييم.

مشكل ما، مشكل ازدواج و تشكيل زندگى شرافتمندانه در سايۀ اسلام و حكومت اسلامى است، ليكن خانواده هايمان مشكلاتى از قبيل زندگى مادى و طايفه و همچنين مسأله روستايى و شهرى را مطرح مى كنند. البته همراه با اين مسائل، مسأله ايمان فرد و اصالت اسلاميش را مد نظر دارند، ولى اگر كسى ايمانش خوب بود و از نظر مادى هم در حد متوسط بود و پدر و مادر - بدون هيچ عذر شرعى - اشكال تراشى كنند، آيا

ص: 31

مى شود در اين مورد با ايشان مخالفت كرد يا نه؟ و در صورتى كه مسأله فقط طايفه و خانواده باشد و خودش از نظر اسلامى و انسانى تأييد شده مى باشد و پدر و مادر به استخاره متوسل مى شوند، آيا بايد به اين استخاره، محل گذاشته شود يا نه؟

و اگر خانوادۀ طرف از نظر عقيدتى و فكرى زياد انقلابى فكر نمى كنند، اما طرف خودش با انقلاب و اسلام حركت مى كند و فكرش اسلامى مى باشد و به خاطر امر خدا و پيغمبر اين كار را مى خواهد انجام دهد، آيا مى شود در اين مورد با ايدۀ پدر و مادر مخالفت نمود يا خير؟ اگر پدر خانوادۀ پسر از نظر شغلى به ظاهر مناسب نباشد، منظور اين است كه مثلاً در رژيم گذشته ژاندارم بوده، اما حالا بازنشسته شده و اكنون خانواده به اين علت كه شغلش - شغل پدرش - اين بوده مخالفت مى نمايند، اما خود طرف، عضو سپاه مى باشد در اين مورد آيا بايد به مخالفت پدر و مادر ترتيب اثر داد يا نه؟ از شما خواهش مى كنيم به طور كلى بنويسيد كه در چه شرايطى پدر و مادر مى توانند از ازدواج دخترشان با يك فردى كه از نظر شرعى عذرى ندارد، فقط عذرشان يك مقدارى مادى، و يك مقدارى به خانواده و طايفه ترتيب اثر مى دهند و با ازدواج با يك فرد مخالفت مى كنند چيست؟

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره اذن پدر شرط است، مگر اين كه دختر ميل به ازدواج داشته و پسر، كفو شرعى و عرفى او باشد و بترسد كه اگر او را رد نمايد بعداً شوهر خوبى پيدا نخواهد كرد، كه در اين صورت ازدواج او بدون اذن پدر صحيح است.

[سؤال 10204] 5687

بسمه تعالى

خدمت امام و رهبر بسيار عزيزم، امام خمينى

پس از عرض سلام و احوالپرسى، مى خواستم مقدارى با شما درد دل كنم. مى دانم كه وقتتان بيشتر از اين ارزش دارد كه ما بخواهيم به خاطر مسائل فردى، مزاحمتان

ص: 32

شويم، ولى امام! خيلى دلم گرفته و به هيچ كس به اندازۀ شما اطمينان ندارم. خلاصۀ مطلب اين است كه دخترى هستم كه تحصيلات دانشگاه را تمام كرده ام. پدرم به شدت مخالف انقلاب است و براى همين هم ما را خيلى در تنگنا قرار مى دهد. قبل از انقلاب هم هميشه با من به خاطر اين كه روسرى مى پوشيدم و يا به مردها دست نمى دادم، دعوا داشت و مى گفت: من بايد تو را به كسى بدهم كه روسريت را بردارد. بعد از انقلاب هم با اين كه خواستگار زياد مى آيد، نمى گذارد ازدواج بكنم. مى گويد:

شماها در خيابان ريختيد و مشت هايتان را بالا گرفتيد و مملكت را به هم زديد، من هم مى خواهم از شما انتقام بگيرم. زندگى را از شما مى گيرم و مى خواهم بدبخت شويد، همان طور كه مملكت را به روز بدبختى انداختيد. ناگفته نماند كه بعد از انقلاب هم، نمازشان را كنار گذاشته اند؛ با اين كه كارمند دولت بوده و ضررى هم از انقلاب به ايشان نخورده است. من جرأت رفتن به مسجد و يا نماز جمعه و يا راهپيمايى ها را ندارم؛ چون كه در خانه غوغا به پا مى شود. چند ماه پيش شما را خواب ديدم و به شما گفتم: امام! التماس دعا از شما دارم و شما خنديديد. حالا هم ديگر دلم خيلى گرفته بود، واقعاً راه به هيچ جا ندارم. خواستگار هم كه مى خواهد بيايد، يا از خانه بيرون مى رود، و يا تلفن را قطع مى كند كه نتوانند تماس بگيرند و مى گويد: من دختر به حزب اللهى نمى دهم. يك خواب ديگر هم چند ماه پيش ديدم و آن خواب حضرت فاطمه عليهاالسلام بود. البته خودشان را نديدم، ولى قصرى بود و مرتب نور به طرف من مى آمد. من زبانم بند آمده بود و نمى توانستم حرف بزنم. بعد از مدتى دو كلمه از دهانم خارج شد، يكى «شوهر خوب» و ديگرى «شهادت»؛ ولى وقتى «شوهر خوب» را گفتم، ابر كوچك سفيدى جلو آمد و وقتى كلمۀ «شهادت» را گفتم، ابر ناپديد شد. خلاصه امام من خيلى ناراحتم. اصلاً ديگر نمى دانم چه كار بايد بكنم. شما را به جان حضرت مهدى عليه السلام قسم مى دهم كه من را هم با نفستان دعا كنيد. البته مى دانم شما آن قدر خوب هستيد كه همه را دعا مى كنيد. ولى از شما خواهش التماس

ص: 33

دعاى مخصوص دارم. در ضمن چند بار هم خواسته ام كه در محضر عقد كنم و اصلاً از خانه بيرون بروم، ولى راستش دوباره ترسيدم؛ چون كه به مردها نمى توانم آن قدر اطمينان كنم؛ مى ترسم در زندگى سركوب بشوم كه تو چنين و چنان كردى. خلاصه امام من بعد از خدا، اميدم به شما است. هرچه شما بفرماييد به روى چشم انجام مى دهم.

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، موكول به اجازۀ پدر است؛ ولى اگر دختر مايل به ازدواج باشد و پدر با ازدواج وى با كفو شرعى و عرفى موافقت نكند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، در اين صورت اعتبار اذن پدر ساقط است.

[سؤال 10205] 5688

بسمه تعالى 31 / 3 / 1361

با سلام و آرزوى سلامتى و موفقيت روز افزون شما اين جانب پاسدار كميته و معلم آموزش و پرورش چند ماه پيش با دختر خانمى براى ازدواج به گفت وگو نشستيم تا اين كه امسال جهت خواستگارى رفتم و با والدين ايشان صحبت كردم آن ها علاوه بر برخورد تند و خشك، مقدارى زياد چوب لاى چرخ گذاشتند و گفتند كه بايد كمِ كم ماهى 15 هزار تومان درآمد داشته باشيد تا بتوانيد زندگى تقريباً خوبى داشته باشيد و بعد از مدتى به دخترشان گفتند كه نمى گذاريم اين ازدواج صورت بگيرد. لازم است بدانيد كه والدين اين دختر ضد انقلاب و ضد اسلام و شرع هستند و زندگى غربى مآب و صددرصد مادى دارند پدر ايشان در رژيم گذشته رئيس بانك سپه بوده و مادر ايشان فردى بى حجاب و غرب زده و متوسل به رنگ و روغن، در ضمن اين دختر يك خواهر و يك برادر دارد كه خواهر ايشان در انگلستان است و برادر ايشان نيز فردى بى بند و بار و گه گاه دوستان فاسد خود را به منزل مى آورد و با هم به تماشاى فيلم ها و كاست هاى مبتذل مشغول مى شوند در كل لازم است گفته شود كه اين دختر

ص: 34

تنها فرد مذهبى و پاى بند به شرع و انقلاب است و تا حد زيادى غرق در معنويات و متمسك به ادعيه و ائمه معصومين عليهم السلام و با جوى كه در منزل ايشان هست با بودن مسائل خلاف شرع و اسلام و عقايد ضد انقلابى و ضد روحانى و با استهزاهايى كه اين دختر مى شود در اين منزل به ايشان بسيار سخت و ناگوار مى گذرد البته اين مسأله را با دفتر امام در تهران تلفنى در ميان گذاشته و به ما گفتند كه با بودن اين مسائل اگر هم كفو باشيد و دختر تشخيص بدهد كه از شما بهتر را نمى تواند پيدا كند اين جا اذن پدر ساقط مى شود و لازم نيست از پدر اجازه گرفته شود و مى توانيد بدون اذن پدر عقد كنيد لذا به محضر جهت عقد رفتيم به ما گفتند كه اين مسأله را به دفتر امام بنويسيد و اجازه را بدهد تا خطبۀ عقد را جارى كنيم در غير اين صورت ما نمى توانيم عقد كنيم لذا تقاضا مى شود كه نسبت به اين مسأله خيلى مهم تمام اقدامات لازم را مبذول فرماييد. قبلاً از همكارى شما كمال تشكر را دارم.

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره موقوف بر اجازۀ پدر است مگر آن كه با ميل دختر به ازدواج، پدر از ازدواج وى با كفو شرعى و عرفى او ممانعت كند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود كه در اين صورت ولايت پدر ساقط است و ازدواج بدون موافقت پدر محكوم به صحت است.

[سؤال 10206] ‘ 4477

11. آيا اذن پدر در عقد شرط است يا خير؟ و در صورتى كه پدر، ضد انقلاب باشد و دختر بخواهد با فردى مكتبى ازدواج كند و پدر اذن ندهد، چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره منوط به اجازۀ پدر است؛ ولى اگر با ميل دختر به ازدواج، پدر از ازدواج وى با كفو شرعى و عرفى ممانعت كند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، در اين صورت ولايت پدر ساقط است و اجازۀ وى شرط نيست.

ص: 35

[سؤال 10207]‘ 4246

2. صبيۀ بنده در تظاهرات شركت داشته؛ جوانى او را گول زده و به محضرى مراجعه نموده است. براى آن كه بنده راضى نبوده ام. - يعنى اصلاً به بنده مراجعه نشده - دختر به دروغ به صاحب محضر گفته است سابقه ازدواج دارم؛ اقرارنامه تنظيم نموده، محضر ازدواج او را عقد نموده؛ عقد صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره موقوف به اجازۀ پدر است؛ ولى با ميل دختر به ازدواج اگر پسر كفو عرفى و شرعى او باشد و دختر بترسد كه ديگر شوهر خوبى پيدا نكند، پدر حقّ منع از ازدواج آن ها ندارد.

[سؤال 10208] 5689

بسمه تعالى 16 / 4 / 1361

احتراماً؛ به عرض مى رساند، پسرى كه سنش بيش از 22 سال است و خدمت سربازى را نيز تمام كرده، و تمام دوران سربازى خود را در جبهه ها گذرانده است و فردى انقلابى نيز مى باشد، به طورى كه عموم مردم محل، به اين امر واقفند. اين جوان به خواستگارى دخترى رفته كه برادرش عضو بسيج بوده و حدود پنج ماه است كه به اسارت متجاوزين بعثى عراق درآمده است. وقتى پسر به خواستگارى دختر مى رود، خانوادۀ دختر به پسر جواب مى دهند كه ما از دين و اخلاق و يا هر جور ديگر از شما راضى هستيم، و خود دختر نيز همين طور، ولى براى انجام اين پيوند، بايد صبر كنى تا اسير جنگى ما (برادر دختر) از عراق برگردد. و اين امر باعث انجام نگرفتن ازدواج شده است. از آن جايى كه خانوادۀ دختر و پسر، و خود آن ها (دختر و پسر) حزب اللهى هستند و به تأخير افتادن ازدواج آن ها، به علت اسير بودن يكى از افراد خانوادۀ دختر مى باشد، و اين هم به جنگ، و جنگ هم به ايدئولوژى ما - اسلام - بستگى دارد، شايد بتوان اين مطلب را به عنوان يك مسأله شرعى مورد سؤال قرار داد كه آيا از نظر شرعى، درست هست كه خانوادۀ دختر صبر كنند تا اسير آن ها از اسارت آزاد شود؟ قابل تذكر است كه خانوادۀ دختر به امام خمينى اعتماد زيادى داشته و جواب شما،

ص: 36

مسأله را حل مى نمايد. به اميد روزى كه پيوند اين پسر و دختر انقلابى و حزب اللهى، به صورتى اسلامى انجام پذيرد.

بسمه تعالى، اختيار با پدر دختر است، مگر آن كه دختر ميل به ازدواج داشته باشد و پسر حاضر نباشد صبر كند، و پدر اگر فعلاً موافقت نكند، خوف آن باشد كه بعداً خواستگارى كه كفو دختر باشد پيدا نشود، در اين صورت ولايت پدر ساقط است.

[سؤال 10209] 5690

بسمه تعالى

با درود به امام عزيز، و با سلام به رزمندگان جبهه هاى اسلام، خدمت امام امت:

من دخترى هستم كه در خانواده اى زندگى مى كنم كه پدرم بسيار مخالف انقلاب و دولت و همه كس است، ولى برادرها و مادرم همه با من هم عقيده اند و حتى يك برادرم اسير، و يك برادرم هم پاسدار اسلام است. به هر حال مى خواستم از حضور جناب عالى بپرسم در موقع ازدواج پدرم مخالف است كه با يك فرد حزب اللهى و معتقد به انقلاب و امام ازدواج كنم و مى گويد: تا من زنده ام حق ندارد با چنين اشخاصى ازدواج كند. ولى واقعاً منطقى نيست؛ چون عقيدۀ من با پدرم متضاد است و مسلماً نمى توانم با شخصى كه پدرم مى خواهد، ازدواج كنم. به هر حال مى خواستم بدانم اجازۀ پدر تا چه حد مورد قبول است؟ در صورتى كه الآن يك فرد حزب اللهى و از هر نظر خوب آمده، ولى پدرم مخالفت مى كند و مى گويد: اگر مى خواهى ازدواج كنى، به من كارى نداشته باش. به هر حال وظيفۀ من در اين ميان چيست؟ يا بايد تا پدرم زنده است ازدواج نكنم، يا بايد بدون اجازۀ پدر دست به اين كار بزنم. لطفاً جواب را برايم بنويسيد. از خدا اميد پيروزى و نصرت شما را خواهانم.

بسمه تعالى، اجازۀ پدر دختر شرط است، مگر آن كه پسر، كفو عرفى و شرعى دختر باشد و دختر بترسد كه اگر با آن پسر ازدواج نكند ديگر شوهر خوبى پيدا نكند، در اين صورت پدر حق منع ندارد.

ص: 37

[سؤال 10210] 5691

بسمه تعالى 18 / 10 / 1361

جماران، دفتر آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

با كمال احترام و ادب، استدعا دارد مقرر فرمايند نظر مبارك را اعلام دارند. چنانچه خواستگار دختر كبيره و باكره، فاقد صلاحيت اخلاقى و تقواى اسلامى باشد، اذن ولى در نكاح، شرط واجب و لازم است يا خير؟

بسمه تعالى، اذن پدر يا جد پدرى، در ازدواج دختر باكره شرط است، ولى اگر پسر، كفو عرفى و شرعى دختر باشد و دختر بترسد كه اگر با او ازدواج نكند، ديگر شوهر خوبى پيدا نكند، پدر يا جد حق منع از ازدواج آنان ندارند.

[سؤال 10211] 5692

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى، قائد اعظم، مرجع اعلى، الامام الخمينى، دام ظله الشريف، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

در مسأله اى كه در ذيل استفتا مى شود، لطفاً حكم شرعى را بيان فرماييد، مورد ابتلا است. مسأله اين است كه اگر دختر بالغۀ رشيده را براى بالغ رشيد، بدون اذن پدر دختر عقد كند و بعد از اجراى عقد، از پدرش اذن طلب نمايد وليكن پدر اذن ندهد. با اين كه دختر و پسر هر دو كفو شرعى و عرفى بوده و دختر به اين پسر ميل تام دارد و هر چند از پدر اذن مى طلبد، ممانعت مى كند و پدر مى گويد كه من نسبت به ازدواج با اين پسر اصلاً اجازه نخواهم داد. و دختر مى گويد: من به غير از اين پسر با كسى ديگر ازدواج نخواهم كرد آيا در اين صورت اذن پدر لازم است يا نه؟ و در فرضى كه اذن پدر لازم باشد، از پسر ابراء مدت مى خواهد يا نه؟ بيان بفرماييد. أجركم على الله

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره منوط به اجازۀ پدر است، مگر آن كه با ميل

ص: 38

دختر به ازدواج، پدر از ازدواج وى با كفو عرفى و شرعى او ممانعت كند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، كه در اين صورت ولايت پدر ساقط است، و در موردى كه ولايت پدر ساقط نيست، صحت عقد مشروط به اجازۀ پدر است، و اگر پدر اجازه نكند دختر نمى تواند آثار عقد صحيح را مترتب نمايد و احوط آن است كه با طلاق در عقد دائم، و با ابراء مدت در عقد متعه، از هم جدا شوند گرچه اين احتياط واجب نيست.

[سؤال 10212] ‘ 5542

2. وقتى كه يك برادر پاسدارى به يك خواهر مؤمن و متعهد پيشنهاد ازدواج مى دهد و هر دو هم موافق به اين ازدواج هستند، ولى پدر و مادر و برادر و خواهر، اعلام مخالفت شديد مى كنند. در آن صورت وظيفه چيست؟ لطفاً به طور واضح تشريح فرماييد. آيا در اين صورت اجازه پدر و مادر و برادر شرط است؟

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره، اذن پدر شرط است، مگر آن كه با ميل دختر به ازدواج، پدر رضايت به ازدواج او با كفو شرعى و عرفى وى ندهد و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، كه در اين صورت ولايت پدر ساقط است.

[سؤال 10213] 5693

بسمه تعالى 2 / 12 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، دامت بركاته، السلام عليكم

احتراماً؛ نظر به اين كه در توضيح المسائل اجازۀ پدر را براى ازدواج دخترش شرط فرموده ايد، ولى در تحرير الوسيله، جلد دوم، اجازۀ پدر را در صورت خوددارى از اجازه براى دخترى كه به سن رشد شرعى رسيده باشد شرط، مقرر نفرموده ايد. مستدعى است نظر عالى را در مورد دخترى كه كبيره و رشيده است و مى خواهد

ص: 39

ازدواج بكند، ولى پدر دختر اجازه نمى دهد، بيان فرماييد كه به كدام يك از دو نظريه مذكور عمل شود.

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، بايد با اجازه پدر باشد. بلى اگر پسر، كفو عرفى و شرعى دختر باشد و دختر ميل به ازدواج دارد و بترسد كه اگر با او ازدواج نكند، ديگر شوهر خوبى براى او پيدا نشود، پدر نمى تواند او را از ازدواج منع كند.

[سؤال 10214] 5694

بسمه تعالى 3 / 8 / 1361

حضور محترم امام امت، آيت الله خمينى، دام ظله

آيا دختر بدون اذن پدر مى تواند شخصاً اقدام به ازدواج نمايد، در صورتى كه سه شرط حاكم باشد: 1. ميل به ازدواج؛ 2. هم كفو بودن دو طرف؛ 3. احتمال اين كه اگر اين شخص را رد كند، هم كفو ديگرى براى او پيدا نخواهد شد. پدر داراى صلاحيت اخلاقى نيست و تعهد به اجراى احكام الهى نيز ندارد. خداوند شما را مؤيد و منصور بدارد. به اميد برقرارى حكومت اسلامى در سراسر جهان

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، منوط به اجازۀ پدر است؛ ولى اگر با ميل دختر به ازدواج، پدر از ازدواج وى با كفو شرعى و عرفى ممانعت كند و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، در اين صورت ولايت پدر ساقط است و دختر مى تواند بدون اجازۀ پدر ازدواج كند.

[سؤال 10215] ‘ 2458

3. البته مسائل رسومات محلى در اين مناطق هنوز پا برجا است، لذا بعضى از پدران، ازدواج را به دختران خود به زور تحميل مى كنند و از كسانى كه عرفاً هم تا و هم شأن ايشان مى باشند باز مى دارند، آيا اين دختر 15 يا 17 ساله و بيشتر، در صورتى

ص: 40

كه با عقل خود كار كند، مى تواند ازدواج كند به دور از اجازه پدر؟ چون پدر، هدفش تحميلى است و اين دختر هم مى گويد كه بايد طبق موازين اسلام باشد و او دختر را باز مى دارد، در اين صورت اگر دختر ازدواج كند، بدون اين كه پدر قبول كند، چطور مى باشد؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره منوط به اجازۀ پدر است؛ ولى اگر با ميل دختر به ازدواج با كفو شرعى و عرفى خود، پدر مخالفت نمايد و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، در اين صورت ولايت پدر ساقط است.

[سؤال 10216] 5695

بسمه تعالى 16 ذى القعده 1401 ق

محضر مبارك رهبر انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، دام ظله العالى، احتراماً؛ به عرض مى رساند:

يك دختر و پسر با شناخت همديگر، قصد ازدواج دارند؛ اوّلاً: دختر نياز به ازدواج دارد. ثانياً: پسر نياز به ازدواج دارد. ثالثاً: پسر داراى شرايطى نيست كه در اسلام ازدواج با او حرام يا مكروه باشد، مثلاً شارب الخمر يا تارك الصلاة باشد، بلكه از نظر تقوا زبانزد خاص و عام است.

با چنين خصوصياتى، پدر دختر - با وجود چندين بار مراجعه - اجازۀ ازدواج نمى دهد. آيا در صورت اجازه ندادن پدر، اجازۀ او در مورد ازدواج چنين دخترى ساقط مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، موقوف بر اجازۀ پدر است؛ ولى در صورت ميل دختر به ازدواج، اگر پدر از اجازۀ ازدواج او با كفو شرعى و عرفيش امتناع ورزد و خوف آن باشد كه كفو ديگرى براى خواستگارى دختر پيدا نشود، اجازه او اعتبار ندارد.

ص: 41

[سؤال 10217] 5696

بسمه تعالى 2 / 11 / 1361

حضرت امام خمينى

به فرض اگر دختر بالغ و مسلمانى و پسرى بالغ و مسلمان يكديگر را خواسته و بدون اجازۀ پدر دختر، با هم ازدواج نموده باشند، آيا عقد آن ها باطل است يا نه؟ آيا عدم رضايت پدر دختر موجب ابطال عقد ازدواج آن ها مى شود يا نه؟ آيا دختر مذكور بدون طلاق از آن پسر جدا مى شود يا نه؟ پسر حاضر به طلاق نيست.

بسمه تعالى، عقد دختر باكره بدون اذن و اجازۀ پدر باطل است، مگر اين كه پسر، كفو عرفى و شرعى دختر باشد و دختر بترسد كه اگر با او ازدواج نكند، ديگر شوهر خوبى پيدا نكند.

[سؤال 10218] 5697

بسمه تعالى

دفتر امام، بخش شهرستان ها، برادر حجت الاسلام حسن قديرى، سلام عليكم، احتراماً به عرض مى رساند: اين جانب عضو سپاه پاسداران هستم. در رابطه با ازدواج به مسأله اى برخوردم مبنى بر اين كه خواهرى را در نظر گرفتم و اين خواهر در مورد ازدواج كاملاً موافقت داشته و هيچ مانعى از نظر ازدواج كردن با بنده ندارد. و به حد بلوغ رسيده است و ديپلم هم دارد. مادرش راضى است، برادرش نيز با ازدواج ما موافق است؛ ولى پدرش ناراضى است و دليل نارضايتى را هم فرموده اند به علت بودن بنده در سپاه مى باشد و به طور كل راضى نمى باشند. به چه صورت مى توان ولايت پدر را در اين مورد كه دختر آماده براى ازدواج مى باشد ساقط كرد؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره موقوف است به اذن و اجازه پدر دختر. بلى، اگر دختر ميل به ازدواج داشته باشد و پسر كفو عرفى و شرعى او باشد و دختر بترسد كه اگر با او ازدواج نكند شوهر خوبى براى او پيدا نشود، پدر نمى تواند منع كند.

ص: 42

[سؤال 10219] 5698

بسمه تعالى

محضر مبارك آيت الله العظمى، امام خمينى، دام ظله العالى على رؤوس الانام

دخترى اجازۀ عقد نكاح خود به شخصى را داد و به قلم و امضاى خود، كسى را از طرف خودش، براى اجراى عقد نكاح وكيل ساخت و امضا كرد و هنوز هم اعتراف مى كند كه خودش نكاح را قبول كرده است، و نوشتۀ وكالت نامه هم از خودش مى باشد، و عقد در خانۀ ناكح انجام گرفته است. و حالا دختر مى گويد من از ترس اقرار نمودم و نوشته دادم. و ناكح مى گويد كه پدر و برادر منكوحه، در حضور شش نفر گواه و نكاح خوان - كه هفتمى بود - همراه دختر بودند پيش از اجراى عقد نكاح، از برادر بزرگ و بالغ دختر كه حاضر بود، پرسيد كه آيا پدرت و شماها از اين عقد راضى هستيد؟ برادر دختر جواب داد كه پدرم اجازه داده و من هم راضى هستم. و بر اين مطلب چند نفر شاهد هست. و مدتى بدين منوال بدون عروسى گذشت و بعداً يك رنجش ميان پدر دختر و ناكح پيدا شد، و پدر دختر مى گويد: من خبر نداشتم و الآن هم راضى نيستم. حكم اين نكاح را بيان بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر شرعاً ثابت شود كه پدر، عقد را اجازه نداده، حكم به بطلان عقد مى شود و در غير اين صورت عقد محكوم به صحت است.

[سؤال 10220] 5699

بسمه تعالى

حضور محترم اعضاى دفتر امام خمينى

پس از عرض سلام و آرزوى موفقيت و پيروزى براى شما، مسأله اى را برايتان مطرح مى كنم كه در حل اين مشكل به همكارى شما و رهنمود حضرت امام خمينى نيازمندم:

دخترى 20 ساله هستم و با پسرى از فاميل قرار ازدواج گذاشتيم، اما به دليل اين كه

ص: 43

هنوز خدمت سربازى را پشت سر نگذاشته، ناچار شديم صبر كنيم تا مدت سربازى او تمام شود. در اين بين - چون ما نمى خواستيم گناهى كرده باشيم - از روى رسالۀ يكى از مراجع كه مقلد ايشان هستم با عربى صحيح صيغۀ موقتى خوانديم، فقط به اين دليل كه به يكديگر محرم باشيم، نه به دليل ديگرى. وقتى اين موضوع را با يكى از نزديكانم در ميان گذاشتم، گفتند كه اين صيغه درست نيست؛ چرا كه بايد حتماً اجازۀ پدر باشد (البته همان طور كه مى دانيد، مطلقاً از لزوم اجازه پدر در اين باره صحبتى نشده). از چندى پيش تا به حال كه اين موضوع را شنيده ام، از اين كه مبادا گناهى كرده باشيم شديداً رنج مى برم و بعد از اين تكليف ما چيست؟ از شما درخواست و تمنا مى كنم كه به محض مشاهدۀ اين نامه، موضوع را با حضرت امام در ميان گذاشته وپاسخ آن را هرچه زودتر براى من ارسال فرماييد و بگوييد كه من چه كنم؟ لازم به تذكر است كه چون اين پسر از فاميل ما است، من نمى خواهم كه فعلاً كسى از بستگانم (پدر، مادر و يا ديگران) از اين موضوع با خبر شود. ولى اين اطمينان را هم دارم كه به خواست خدا حتماً با هم ازدواج خواهيم كرد.

بسمه تعالى، اگر پدر شما عقد را اجازه دهد، صحيح است و گرنه باطل است.

[سؤال 10221] 5700

بسمه تعالى 28 شوال 1402 ق

محضر مبارك حضرت زعيم امّة الاسلاميه، سيدنا و مولانا، امام الخمينى، اطال الله عمره الشريف

معروض خدمت سركار، به عنوان استفتا اين است چون كه يك رساله عمليه موسوم به زبدة الاحكام طبع مطبعة الاداب النجف الاشرف، از قِبَل سركار به دست ما رسيده بود و حالاً هم در دست ما موجود است. در مسائل اولياء العقد (مسأله 1) چنين تحرير فرموده ايد كه ما عين عبارت را نقلاً نوشته ايم: «وأمّا إذا كانَت بكراً، ففيه أقوالٌ

ص: 44

والأحوط استيذان منهما، نعم لا إشكال في سقوط اعتبار إذنهما إن منعاها عن التزويج بِمن هُو كُفوٌ لها شرعاً وعرفاً، مع مَيْلها» بناءً و عملاً بر اين عبارت، يك دختر بالغۀ رشيده و يك پسر عاقل و بالغ رشيد، عقد ازدواجى را بدون اذن صريح ولى، جارى نموده اند و بعد از اجراى عقد نكاح شرعى، بعضى از اشخاص مسأله را مورد بحث و نزاع قرار داده، قيل و قالى در صحت عقد كرده، و بطلان آن را ريشه و بنياد فساد قرار داده اند لهذا صحيح شدن و نشدن را تفصيلاً تحرير فرموده و با مهر شريف مزيّن فرماييد. جواب اين مسأله مورد حاجت را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر پدر اذن در عقد دختر باكره نداده و بعد از عقد آن را اجازه نكرده، عقد صحيح نيست و با اجازه پدر صحيح مى شود.

[سؤال 10222] 5701

بسمه تعالى 2 / 9 / 1361

حضور حضرت امام خمينى؛ اميد است سالم و تندرست بوده و خداوند به عمر شريفتان بيفزايد، از حضورتان چند سؤال داشتم:

1. چون شما در امر ازدواج شرط اجازه پدر در مورد دختر باكره را واجب دانستيد؛ سؤالم اين است كه اگر دختر باكره اى پدر نداشته باشد، اجازۀ چه كسى شرط است و آيا اجازه اش همانند اوامر پدر است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر پدر و جد پدرى ندارد، اجازۀ خودش كفايت مى كند و اجازۀ ديگران شرط نيست.

2. شما در رساله فرموديد كه اگر دو نفر با هم راضى و خانوادۀ ايشان نيز راضى باشند، طبق شرايط، اين دو مى توانند همديگر را عقد كنند يا وكيل بگيرند؛ در حالى كه ارگان هاى نظامى اگر اين نوع زن و شوهرى كه بدون مدرك هستند را ببينند مى گيرند. لطف كنيد فتوا را در رابطه با نظام كشور اسلامى ما بگوييد.

بسمه تعالى، اگر عقد مطابق با ضوابط شرعى انجام بگيرد، صحيح است؛ ولى مراعات مقررات دولت اسلامى لازم است.

3. آيا پولى كه در قبال ازدواج - كه مبلغى به اندازۀ يك يا دو هزار تومان و يا بيشتر - به عنوان شيرينى

ص: 45

دريافت مى كنند و اگر ندهند، طلب محسوب مى كنند آيا حلال است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط شده بايد بپردازد؛ و گرنه منوط به رضايت دهندۀ پول است.

[سؤال 10223] ‘ 5782

2. حدود 8 سال پيش عمۀ شوهرم كه از داشتن فرزند محروم بوده است، دخترى را از پرورشگاه به فرزندى قبول كرده است؛ حال كه فرزند به سن بلوغ رسيده، تكليف مرد (پدر) چيست؟ آيا محرم است يا نامحرم؟ و ازدواج اين دختر به چه صورت است؟

بسمه تعالى، دختر نسبت به مرد (پدرخوانده) نامحرم است و اگر پدر ندارد يا معلوم نيست، بعد از بلوغ و رشد اختيار با خود او است.

[سؤال 10224] 5702

بسمه تعالى 4 / 6 / 1361

مرجع عالى قدر و رهبر كبير انقلاب مقدس اسلامى، حضرت آيت الله العظمى الامام خمينى، دامت بركاته، سلام عليكم، از درگاه حضرت احديت تقاضا داريم وجود مبارك حضرتت را در نهايت صحت و سلامت و عافيت و در اوج افتخار و عظمت، لااقل تا طلوع فرج مولايمان حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگه داشته و از جميع حوادث مصون و محفوظ نگه دارد.

امام عزيز! دخترى هستم در حدود 25 سال سن و در حدود ديپلم سواد دارم و اينك در يك نهاد انقلابى افتخاراً خدمتگزارم. قريب به دو سال است كه از فيض وجود پدر بى بهره شده ام و مى خواهم با مردى كه در همان نهاد خدمت مى كند و در حدود 40 سال سن دارد ازدواج كنم. متأسفانه مادر و برادر 28 ساله ام با اين وصلت مخالف هستند و دليل مخالفت آن ها تفاوت سنى ما است، در حالى كه از نظر اين جانب اين مشكلى نيست؛ چرا كه فرد مذكور را از نظر ايمان و روش زندگى قابل توجه مى دانم، مخصوصاً كه مى دانم در امر دين و عرفان مرا يارى مى كند و راهنما

ص: 46

است و ديگر اين كه او برايم شناخته شده است.

گو اين كه به آن ها گفته ام كه از نظر شرع و طبق فتواى مرجع اشكالى در امر ازدواج ما نيست، اما ايشان نمى پذيرند. و دليل ديگر اين كه پيامبر گرامى اسلام و حضرت خديجه و اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه عليهاالسلام با هم از نظر سنى فرق زياد داشته اند، لذا اين مهم نيست، پذيرا نيستند، و مى گويند حرف مردم را چه بگوييم و چه كنيم؟!

امام بزرگوار! اينك كه به عنوان ولى فقيه، اطاعت از جناب عالى واجب است، تقاضا دارم كه اگر موضوع ازدواج ما اشكال شرعى ندارد و اگر اجازت مى فرماييد، حكمى بفرماييد تا مادر و برادرم را موظف به اجرا كند.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، اختيار ازدواج و حق انتخاب همسر با خود شما است و رضايت برادر و مادر شرط نيست.

[سؤال 10225] 5703

بسمه تعالى 29 / 10 / 1361

محترماً به عرض مى رساند، نظر به اين كه اين جانب مقلد امام هستم نظر آن جناب را در بارۀ چند مسأله خواستم:

1. دخترى كه پدر و پدربزرگ نداشته باشد، مى تواند (اختيار آن را دارد) ازدواج موقت بكند (متعه شود).

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10226]

2. اگر پدر داشته باشد، ولى در شهرى ديگر كه به آسانى نمى شود با او تماس گرفت مى تواند بدون اجازه متعه شود؟

بسمه تعالى، اگر طورى است كه اجازه گرفتن از او ممكن نيست، اشكال ندارد. ولى اگر تماس با او ممكن است ولو مدتى طول بكشد يا سخت باشد، بدون اجازه نمى تواند صيغه شود.

ص: 47

[سؤال 10227] 5704

بسمه تعالى 20 / 7 / 1361

محضر مقدس حضرت مستطاب، آيت الله العظمى، امام خمينى، دامت بركاته

محترماً معروض مى دارد: فرضاً زيد با دخترى به نام سميه ازدواج كرده، پدر دختر رضايت نداده و مرجع قضايى با توجه به مسأله 2376 مندرج در توضيح المسائل امام، حكم به بطلان عقد داده است. ولى زيد با استفاده از قسمت دوم مسأله 2377، با عبارت: «... و نيز اگر دختر باكره نباشد، در صورتى كه بكارتش به واسطۀ شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست» و با استفاده از حالت زن بودن سميه، به دفتر اسناد رسمى مراجعه و او را به عقد خود در آورده است. آيا اين ازدواج به دلايل زير محكوم به بطلان نيست؟

منظور از عبارت «در صورتى كه بكارتش به واسطۀ شوهر كردن از بين رفته باشد» اين است كه ازدواج شرعى، با رعايت همه جهات واقع شده و سپس طلاق واقع شده، يا شوهر فوت كرده باشد و زن بيوه باشد، كه در اين صورت ازدواج دوم صحيح بوده و اذن پدر و جد بر اساس فتواى امام لازم نيست، و يا زنى كه ازدواجش باطل شده، با اذن پدر با مرد ديگر غير از زيد ازدواج كند و سپس طلاق بگيرد، يا بر اثر مرگ شوهر بيوه شود، كه در اين صورت اگر به عقد زيد در آيد، به فتوا عمل شده است؛ در صورتى كه در موارد زير، خلاف فتوا عمل گرديده است:

1. عدم اذن پدر در ازدواج، با وجود صدور حكم بطلان عقد زيد با سميه.

2. اجراى عقد براى بار دوم بين زيد و سميه، بدون اجازۀ پدر دختر، و بدون اجراى صيغۀ طلاق يا مرگ زيد. يعنى فقط بر اساس رفع بكارت، كه اساس فتوا بكارت نيست، بلكه ازدواج هر دخترى براى بار اول با اذن پدر منظور است.

بنا بر جهات معروض، عقد دوم نيز باطل به نظر مى رسد و با توجه به جهات مختلف و مضرات خانوادگى و اجتماعى، نظر مبارك آن مرجع عالى قدر را براى تنفيذ

ص: 48

عملى مسأله 2376 خواستار است. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر قبلاً با دخول ولو به نحو زناى محرّم، ازالۀ بكارت شده، صحت عقد بعدى منوط به اجازه پدر نيست.

[سؤال 10228] 5705

بسمه تعالى 18 / 7 / 1361

محضر مرجع عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

هرگاه دختر باكره اى با عقد و ازدواج بدون اذن پدر ازاله بكارت شود و بعداً با توجه به اين كه اذن پدر در ازدواج دختر باكره شرط است، با طلاق احتياطى (طلاق خلعى) از آن مرد جدا شود؛ چنانچه آن زن دوباره با همان مرد ازدواج كند، آيا صحت عقد دوم منوط به اذن پدر دختر است؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، ازدواج دومى صحيح است و اذن پدر شرط نيست.

[سؤال 10229] 5706

بسم الله الرحمن الرحيم

مولانا ما تقولون في رجل أراد أن يعقد على بكر بغير إذن أبيها، فرجع إلى تحرير الوسيلة فوجد أنّكم تقولون بالاحتياط، فرجع في هذه المسألة إلى من يقول بالجواز، فدخلت بها بعد العقد على مهر معيّن وبعد ذلك أخبرتُ بأنّكم تشترطون إذن الأب في تزويج البكر، فأصبحت ثيّباً فعقدت عليها ثانيةً على مهر معيّن آخر ولم أدخل بها بعد العقد الثاني، أفتونا مأجورين:

1. صحة العقد الأوّل وفساده؟

2. هل تستحق عليَّ مهر المثل أو مهر المسمى؟

3. هل يثبت عليه كفارة أو أمثال ذلك؟

ص: 49

4. ما هو حد البذل في الطلاق الخلعي، وهل يحقّ للزوج أن يطلب أضعاف مهر المسمّى.

بسمه تعالى، يصحّ العقد الثاني ويثبت المهر المعيّن فيه، ولا كفّارة لذلك، ولا حد للبذل في الطلاق الخلعي.

[سؤال 10230] 5707

بسمه تعالى 25 / 6 / 1361

محضر شريعت گستر، حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، روحى فداه

با عرض سلام، جسارتاً خاطر مبارك را به مراتب زيرين معطوف، و با پوزش از تصديع، معروض مى دارد:

كليه ازدواج هاى دخترهاى باكره اى كه تا كنون بدون اذن پدر واقع، و بنا به فتواى صريح آن پيشواى عالى قدر و حكم قطعى دادگاه هاى مدنى خاص باطل گرديده، به محض صدور حكم بطلان، بلافاصله دختر و پسر بدون اذن پدر، تجديد ازدواج كرده اند و با اين توجيه كه چون بكارت از بين رفته است، نيازى به اجازۀ پدر نيست از فتواى آن حضرت، به عنوان راه حل شرعى سوء استفاده و با اين حيلۀ شيطانى، عملاً اذن پدر در دختر باكره نيز ساقط، و احكام دادگاه ها در اين قبيل مسائل بلا اثر شده علاوه بر اين كه اين امر مغاير با مفهوم مسأله 2377، در رسالۀ عمليۀ آن حضرت مى باشد؛ زيرا در قسمت اخير اين مسأله كه عين آن ذيلاً در پرانتز نقل مى شود (و نيز اگر دختر باكره نباشد، در صورتى كه بكارتش به واسطۀ شوهركردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست) استنباط اين است كه هر دخترى بايد يك بار با اجازۀ پدر، شوهر اختيار كند. بنابر اين وقتى ازدواجى باطل گرديده، در حكم دختر غيرباكره اى است كه بكارتش به واسطۀ شوهركردن از بين نرفته پس بنا بر مفهوم اين مسأله، بار دوم نيز نياز به اذن پدر دارد.

مضافاً چنانچه سوابق اين قبيل ازدواج ها - كه در اثر اغفال دختران معصوم، بدون اذن پدر انجام گرديده - بررسى شود، اكثراً پس از مدت كوتاهى، به عدم توافق اخلاقى

ص: 50

و جدايى اين قبيل زوجين و متلاشى شدن كانون خانواده ها منتهى مى شود، و حاصل آن اشاعه مفاسد اخلاقى و اجتماعى است. و از طرفى، پدرى كه با خون دل، دخترى را بزرگ كرده و بهتر از هر كس در صلاح انديشى صاحب نظر مى باشد، انتظار دارد كه در انتخاب داماد و سرنوشت دخترش، به خصوص در نظام جمهورى اسلامى، دخالت داشته باشد و سلب اين اختيار از طرف علماى اعلام يا حكام محترم شرع، به معتقدات مردم و آبروى جمهورى اسلامى لطمه وارد مى كند و خانواده هاى دختردار را غمگين، و دچار دغدغۀ خاطر مى سازد.

على هذا استدعا دارد نظر مبارك را نسبت به صحت يا بطلان اين قبيل ازدواج هاى توأم با حيله، كه به طور معروض، عملاً خنثى كنندۀ اثرات حكم شرعى اين مسأله مى باشد، ذيلاً مرقوم فرمايند.

بسمه تعالى، پدر و جدّ پدرى بر دختر غيرباكره ولايت ندارند و اجازۀ آن ها در ازدواجشان معتبر نيست.

[سؤال 10231] 5708

بسمه تعالى

در ازدواج با باكره فرموده ايد: احوط بايد به اذن پدر باشد. بعداً نقل شد كه فتوا به اين موضوع داده ايد. بنابراين اگر باكره نباشد ولى عدم باكره بودن مستند به زنا باشد آيا ازدواج بدون اذن پدر صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، بعيد نيست عدم الحاق به بكر لكن احتياط در آن ترك نشود.

[سؤال 10232] 5709

بسمه تعالى

ما با هم ازدواج نموده ايم و پدر اين جانب به عنوان اين كه اجازۀ عقد نداده به دادگاه شكايت و رأى به ابطال عقد واقع شده گرفت. مجدداً در تاريخ 6 / 5 / 1361 نامه اى به دفتر محترم امام در تهران تقديم داشته و تقاضاى كسب تكليف نموده با دستورى كه

ص: 51

در ذيل نامه از طرف دفتر محترم امام نوشته شده و تقديم مى گردد بنا بر احتياط طلاق جارى و مجدداً به ازدواج هم درآمده ايم با توجه به اين كه اين جانبان پسرعمه و دختردايى بوده و همديگر را دوست داشته و با توجه به اين كه بعد از ازدواج آميزش حاصل و به احتمال زياد زوجه حامله مى باشد تقاضا داريم امام عزيز و رهبر محبوب انقلاب چون پدرى دلسوز با اجازه به ازدواج، ما دو نفر را در پناه عدل اسلامى به زندگى اميدوار فرمايند عندالله خالى از اجر نخواهد بود.

بسمه تعالى، اگر قبل از عقد دوم دخول محقق شده عقد ازدواج دوم صحيح است و احتياج به اذن و اجازه پدر ندارد.

[سؤال 10233] 5710

بسمه تعالى 18 / 7 / 1361

محضر مبارك مرجع عالى قدر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

هرگاه دختر باكره اى با عقد و ازدواج بدون اذن پدر، از او ازالۀ بكارت شود و بعداً با توجه به اين كه اذن پدر در ازدواج دختر باكره شرط است، با طلاق احتياطى (طلاق خلعى) از آن مرد جدا شود، چنانچه آن زن دوباره با همان مرد ازدواج كند، آيا صحت عقد دوم منوط به اذن پدر دختر است؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، ازدواج دومى صحيح است و اذن پدر شرط نيست.

[سؤال 10234] 5711

بسمه تعالى 30 / 5 / 1361

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، روحى فداه، با عرض سلام

دختر باكره اى بدون اجازۀ پدر، شوهر اختيار نموده و به واسطه شكايت پدر كه علت آن، فقدان صلاحيت اخلاقى پسر بوده ازدواج آن ها باطل شده؛ ولى بلافاصله مجدداً بدون اذن پدر و مادر، با همان پسر ازدواج نموده. آيا ازدواج دوم

ص: 52

با همان پسر صحيح است يا باطل؟

بسمه تعالى، اگر در وقت ازدواج دوم، هنوز دختر باكره بوده، اعتبار اذن پدر به قوت خود باقى است؛ و اگر باكره نبوده، ولايت پدر ساقط بوده است.

[سؤال 10235] 5712

بسمه تعالى

جماران، دفتر آيت الله العظمى، امام خمينى، مدّ ظله

با احترام و عرض ادب، استدعا دارد مقرر فرمايند در پاسخ، نظر مبارك را اعلام فرمايند. در رساله هاى آن حضرت اذن پدر در ازدواج دختر كبيره و باكره، احتياط واجب است. آيا اين شرط حتمى و لازم است يا خير؟ به خصوص اگر خواستگار فاقد تقوا و اخلاق اسلامى بوده، و متجاهر به فساد اخلاق باشد، و كفو دختر هم نباشد. تكليف پدر چيست؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره بدون اذن پدر دختر، صحيح نيست.

[سؤال 10236] ‘ 5505

2. دختر و پسرى كه فقط قصد درس خواندن دارند، اگر بدون اجازۀ پدر و مادر، به عقد غير دائم همديگر درآيند و فقط براى درس خواندن، بدون هيچ قصد ديگرى، آيا اشكال دارد؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره ولو موقت باشد، منوط به اجازۀ پدر است.

[سؤال 10237] ‘ 5909

3. ازدواج منقطع با دختران باكره با اذن ولىّ يا در صورت فقدان ولىّ براى تمتّع و زناشويى منع شرعى دارد يا خير؟

بسمه تعالى، با اذن پدر يا جدّ پدرى دختر و با نبود آن ها با اذن خود دختر مانع ندارد.

ص: 53

[سؤال 10238] 5713

بسمه تعالى 10 / 9 / 1358

به پيشگاه زعيم عالى قدر، امام امت، مرجع عالم تشيع، آيت الله العظمى امام خمينى، متّع الله المسلمين بطول بقائه

اين بنده ضعيف، عاجزانه از محضر مبارك آن رهبر و پيشوا استفتا مى نمايد در خصوص اين مسأله: «دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازۀ مادر و برادر لازم نيست».

اگر اين دختر بخواهد متعه شود و با رعايت كامل حفظ بكارت به عقد موقت فردى كه بسيار شديد مورد علاقۀ اوست درآيد، آيا در اين صورت، نظر مبارك حضرت عالى چيست؟ و آيا اجازۀ پدر باز شرط است يا خير؟

بسمه تعالى، اجازۀ پدر شرط است.

[سؤال 10239] 5714

بسمه تعالى 25 / 10 / 1361

دخترى است از هر نظر مورد قبول اين جانب؛ يعنى مؤمن، مسلمان، حزب اللهى و پايدار به انقلاب و جمهورى اسلامى است و قصد ازدواج با وى را دارم و هم خودش و هم پدر و مادرش رضايت دارند؛ ولى تا پايان دورۀ آموزش موقعيتم ايجاب نمى كند كه وى را عقد كنم. آيا مى شود بين ما توسط خودمان صيغۀ عقد موقت تا زمان عقد دائم خوانده شود؛ براى اين كه اگر منزلشان رفتم و صحبتى و نگاهى به يكديگر كرديم، از نظر شرعى اشكال نداشته باشد؟

خواهشمند است در اين مورد راهنمايى ام فرماييد؛ هر چند كه نامه ها زياد و ممكن است فرصت جواب دادن به آن نباشد، ولى استدعا دارم در اين مورد پاسخ فرماييد.

بسمه تعالى، با اذن پدر مانع ندارد.

ص: 54

[سؤال 10240] 5715

بسمه تعالى

خدمت پدر عزيزم، آيت الله خمينى

پس از عرض سلام و آرزوى سلامتى شما از درگاه ايزد يكتا؛ مسأله اى بود كه مى خواستم خدمت آن پدر عزيز، عرض كنم و آن اين كه من دخترى 18 ساله هستم، كه مدت هشت ماه است خانواده ام به يكى از افراد فاميل، قول ازدواج مرا داده اند و اين ها بارها آمده اند و گفته اند كه اجازه بدهيد صيغه بخوانيم، تا اين ها محرم باشند و بتوانند با هم حرف بزنند. اما خانوادۀ من - با اين كه تحصيل كرده اند - قبول نمى كنند و مى گويند: اگر پسر مى خواهد، بيايد و برود، ولى ما نمى گذاريم صيغه بخوانيد. و من، خود حاضر نيستم و مى گويم كه گناه دارد. و ديگر آن كه خانوادۀ پسر مى گويند: در شرايط فعلى عقد كردن رسم ما نيست، وگرنه عقد مى كرديم. و خود پسر مى گويد: من بايد در بارۀ زندگى آينده خودم حرف بزنم. ولى خانواده اجازه نمى دهند، و با اين كه مى گويند: بيايد و برود ولى مى گويند صيغه نه، به من هم مى گويند: تو اصلاً جلو نيا.

خواهشمندم تكليف مرا مشخص كنيد. آيا مى شود بدون اجازۀ پدر و مادر، صيغۀ محرميت براى يك مدت معيّن، با شرايط معيّن بخوانيم يا نه؟ و اگر ممكن است، بگوييد كه از نظر شرعى ما دو نفر چه كار كنيم كه گناهى - از نظر نگاه - مرتكب نشويم و اشكال نداشته باشد؟

بسمه تعالى، بدون عقد بر يكديگر، محرم نيستند و عقد بايد با اجازۀ پدر دختر باشد.

[سؤال 10241] 5716

بسمه تعالى

با اهداى سلام به خدمتتان، سؤالى شرعى داشتم:

خانمى از آشنايان ما دخترش را در سن سه سالگى صيغه موقتى با پدر من كرده، تا اين كه خودش به پدرم محرم شود. بديهى مى باشد كه بعد از صيغه، برادر من نيز به آن

ص: 55

دختر محرم مى شود. حال با توجه به اين كه دختر سنش كم بوده و قادر به فكر كردن هم نبوده، پس وكيل او پدرش مى باشد و پدر او با يك چنين چيزى مخالف است و راضى به اين صيغه نيست، صيغه باطل است يا نه و برادر من مى تواند با اين دختر ازدواج كند؟ در ضمن دختر هم به اين صيغه راضى نمى باشد و ما با آن خانم نسبت فاميلى نيز نداريم. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، در فرض سؤال، اگر پدر دختر به عقد راضى نبوده و بعداً هم اجازه نكرده، عقد باطل است.

[سؤال 10242] ‘ 5827

5. متعۀ دختر بالغۀ رشيده بدون اجازۀ پدرش چه صورتى دارد؟ آيا عقد به عمل مى آيد يا نه؟

بسمه تعالى، صحيح نيست.

[سؤال 10243] ‘ 1152

5. ازدواج موقت با دخترى كه باكره است و صيغه خوانده اند و غرض فقط صِرف دوست بودن و از تنهايى درآمدن است - بدون شهوت و بدون استفاده از اميال جنسى - آيا اجازۀ والدين طرفين ضرورى است يا خير؟

بسمه تعالى، بدون اجازۀ پدر دختر صحيح نيست.

[سؤال 10244] 5717

بسمه تعالى 9 / 8 / 1361

با سلام به محضر حضرت آيت الله خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران

سؤالى است كه استدعا دارم جواب آن را بفرماييد. از لطفتان سپاسگزارم.

چون حضرت امام، اذن پدر را در باكره احتياط واجب مى فرمايند، و در بعضى موارد هست كه پسر و دختر به هم علاقه دارند، و يا اين كه لازم مى بينند قبل از ازدواج، بيشتر با هم آشنا شوند و اين معاشرت ها حرام نباشد. و چون تحصيل اذن پدر به

ص: 56

واسطۀ شرم و حيا و موانع ديگر مشكل است، امام اجازه مى فرمايند كه اين احتياط ترك شود و بدون اذن ولى، صيغه محرميت جارى گردد يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره منوط به اجازۀ پدر است، و فرقى بين ازدواج دائم و منقطع نيست.

[سؤال 10245] 5718

بسمه تعالى 8 / 8 / 1361

با درود به رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى و نايب بر حق امام عصر و مرجع تقليد خويش، خواستم مسأله اى را كه برايم پيش آمده و مرا گيج كرده است، به حضور شما عرض نمايم.

من بيشتر اوقات خانۀ دايى ام مى روم؛ چون ايشان راننده است و هميشه در اين شهر و آن شهر مى باشد و من هم مجبورم كه شب ها پيش زن و بچه اش بخوابم و از آن ها سرپرستى كنم و وسايل مورد نيازشان را در اختيارشان قرار دهم و چون يك اتاق دارند، بايستى حتماً همگى پيش هم بخوابيم. و ايشان داراى دخترى مى باشند هم سن من، يعنى به رشد بلوغ رسيده است و مى ترسم كه احساسات نوجوانى ما را به گناه اندازد. آيا به نظر شما مى توانيم صيغۀ عقد موقت بين خود بخوانيم، و پدر و مادر هم هيچ گونه اطلاعى نداشته باشند؛ زيرا در چنين مواقعى، پدرها خيلى لجاجت مى كنند و فكرهاى سوء در بارۀ ما مى كنند و در ضمن اگر صيغۀ عقد بخوانيم هيچ گونه نزديكى با هم نخواهيم داشت. تو را به خدا هرچه زودتر جواب نامه را بفرستيد.

بسمه تعالى، پدر دختر بايد اجازه بدهد، ولى اجازۀ پدر پسر لازم نيست.

[سؤال 10246] 5719

بسمه تعالى

السلام عليكم، خدمت آقايان دفتر امام، محترماً به عرض مى رسانم:

اين جانب دخترى هستم متولد سال 1341 و ديپلمه، و مايلم با جوانى كه متولد

ص: 57

سال 1339، ديپلمه و پاسدار كميته مركزى مى باشد ازدواج كنم. ما خودمان شخصاً به توافق كامل براى اين ازدواج رسيده ايم، ولى پدر من با اين امر الهى، به مخالفت برخاسته است و مانع ازدواج من با اين شخص مى باشد. پدرم مخالفتش به اين علت است كه ايشان پاسدار، و در حقيقت بايد بگويم حزب اللهى و شخصى با ايمان مى باشد. و در ضمن يادآور شوم كه مادرم موافق با اين ازدواج مى باشد، و تنها مانع ما براى ازدواج، پدر مى باشد. حالا شما بگوييد تكليف و وظيفۀ شرعى ما، در برابر اين موضوع چيست؟ و در ضمن خانوادۀ ايشان (پسر) كاملاً راضى هستند. با تشكر فراوان، خواهشمندم كه پس از نوشتن جواب، مهر دفتر امام را نيز در آخر به آن اضافه فرماييد، تا بتوانيم به ديگران، شرعى بودن كار خود را كه از طرف دفتر اعلام مى شود ثابت كنيم.

بسمه تعالى،ازدواج دختر باكره موقوف است بر اجازۀ پدر.

[سؤال 10247] 5720

بسمه تعالى

محضر محترم حضرت امام خمينى، روحى له الفداء

با توجه به بخش مسائل متفرقه توضيح المسائل، سؤال 94 به شرح زير، نظر مبارك امام در اين مورد، فتوا مى باشد يا اين كه احتياط واجب مى فرماييد؟

1. دختر و پسرهاى امروزه كه در مدارس و دبيرستان ها و دانشگاه ها و مؤسسات با هم معاشر هستند و براى محرميت، صيغه براى خودشان يا پدر و فرزندانشان قصد دارند جارى كنند كه اين معاشرت ها حرام نباشد، چون حضرت عالى اذن پدر را در باكره، احتياط واجب مى فرماييد و در اين موارد چه بسا هست كه پدرها راضى نمى شوند و يا آن كه نمى شود اذن گرفت، اجازه مى فرماييد كه اين احتياط ترك شود و بدون اذن ولىّ، صيغه جارى گردد يا خير؟ و ديگر آن كه بعضى موارد هست كه پسر و دختر، به هم علاقه دارند و تحصيل اذن از پدر، به واسطۀ شرم و حيا و موانع ديگر

ص: 58

مشكل است. آيا ترك احتياط در اين صورت جايز است يا خير؟

بسمه تعالى، شرطيت اذن پدر در صحت ازدواج دختر باكره، فتوا است نه احتياط.

[سؤال 10248]

2. حال كه بدون اذن خواستن از پدر، عقدى صورت گرفته، نظر مبارك در مورد صحت يا بطلان عقد چيست؟

بسمه تعالى، عقد مذكور باطل است؛ مگر اين كه بعد از عقد، پدر آن را اجازه نمايد.

3. در صورت بطلان عقد، در مورد مهريه چگونه عمل شود؟

بسمه تعالى، در صورتى كه دخول محقّق شده باشد و دختر عالم به بطلان عقد نبوده، مهر المثل را حق دارد.

[سؤال 10249] 5721

بسمه تعالى

سلام عليكم، مرجع عالى قدرم حضرت امام خمينى با آرزوى سلامت شما از درگاه خداوند متعال، استدعا دارم چنانچه امكان دارد به سؤالات اين جانب پاسخ بفرماييد:

1. حضرت عالى در پاسخ سؤالى كه طى آن پرسيده شده بود كه آيا اذن پدر در مورد باكره را مى توان ترك كرد؟ فرموده بوديد: «اذن پدر ساقط نمى شود. بلكه اخيراً شرط مى دانم به حسب فتوا»؛ لطفاً بفرماييد منظور از «اخيراً» به طور دقيق چه تاريخى است؟ (از چه تاريخى اذن پدر براى باكره، از احتياط واجب به فتوا تغيير يافته است؟)

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، بايد با اذن و اجازۀ پدر او باشد و حكم از اول چنين بوده است و زمان تغيير به فتوا را نظر ندارم.

2. مكلفى كه مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام داده است و حالا مقلد شده است، براى بررسى صحت يا عدم صحت اعمال گذشته اش (اعمالى كه در زمانى كه تقليد نمى كرده منظور است)، آيا

ص: 59

بايستى تحقيق كند كه زمان انجام عمل فتواى مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از او بوده و يا فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند، چه بوده است؟

بسمه تعالى، لازم نيست و چنانچه عمل مطابق فتواى فعلى بوده، صحيح است.

[سؤال 10250]

3. اگر مردى به دختر باكره اى كه مقلد نيست و مسائل تقليدى را نمى داند، بگويد: «براى عقد دائم اجازۀ پدر لازم است، ولى براى عقد موقت اجازۀ پدر لازم نيست»، و دختر به حرف او اعتماد كند، به لحاظ آن كه او را آدمى مذهبى مى داند و فكر مى كند كه وى به مسائل فقهى آگاه است و بدون اذن پدر - بر اساس اين حرف - صيغۀ عقد موقت جارى مى شود. آيا اين عقد موقت صحيح است يا باطل؟ پدر دختر، بعد از اطلاع مخالفت شديد ابراز كند.

بسمه تعالى، بدون اجازۀ پدر دختر، عقد صحيح نيست.

[سؤال 10251] ‘ 7087

2. آيا ازدواج با معلولين، در صورتى كه پدر و مادر راضى نباشند، صحيح است؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره بايد با اذن پدر او باشد.

[سؤال 10252] 5722

بسمه تعالى 15 / 11 / 1361

اين جانبه دوشيزه 24 ساله، معلم، در حدود يك سال است كه تصميم گرفته ام به خاطر رضاى خدا - نه به خاطر احساسات - با يكى از جانبازان ازدواج كنم؛ چون به اين نتيجه رسيده ام كه جهاد ما دختران، همين است كه اين سربازان و پاسدارانى كه به خاطر ما معلول شده اند را پرستارى كنيم. دو ماه است كه يكى از اقواممان، كه خودش هم معلول انقلاب است، جانبازى را كه در درگيرى با منافقان از نخاع كمر معلول شده به من معرفى كرده است، و اكنون بعد از يك سال و سه ماه، دكتر اجازۀ ازدواج به او داده است و من هم به خاطر حقى كه اين جانبازان بر ما دارند، قبول كرده ام و با پاسدار

ص: 60

مورد نظر صحبت نموده و موافقت طرفين حاصل شد. اما پدرم راضى نمى شود. درضمن پدرم مخالف انقلاب است. حالا از شما خواهشمنديم كه ما را راهنمايى فرماييد. آيا در اين شرايط، ما بدون اذن پدرم مى توانيم ازدواج كنيم يا نه؟ لطفاً جواب را در اين نامه مرقوم فرماييد. والسلام

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، بايد با اذن پدر باشد و بدون اذن صحيح نيست.

[سؤال 10253] 5723

بسمه تعالى 13 / 3 / 1361

حضور محترم امام عزيز سلام عرض مى كنم از خداوند متعال سلامتى و طول عمر شما را خواهانم ان شاء الله تعالى خدا شما را تا انقلاب مهدى براى ما نگهدارد. مى خواستم چند جمله اى براى امام عزيز عرض كنم. امام! دخترهايى هستند كه مى خواهند با معلولين ازدواج كنند ولى پدر و مادرشان اجازه اين كار را به آن ها نمى دهند من هم يكى از آن دخترها هستم اما متأسفانه پدرم و مقدار خيلى كمى مادرم مخالف هستند از شما مى خواستم اعلام كنيد و به مردم بگوييد كه عيب نيست ازدواج با معلول ها و به پدر و مادرها بگوييد كه اجازه بدهند كه دخترهاشان با معلولين ازدواج كنند. دوم اين كه امام! دستور دهيد كه افراد مسئول جدى تر و با پشتكار بيشتر اين مواد مخدر را ريشه كن كنند و افراد و عوامل اين كار را به سزاى عملشان برسانند. در موقعى كه جوانان عزيز ما با خونشان از اسلام عزيز دفاع مى كنند عده اى از عوامل اجنبى و سودجو جوان هاى ما را به فساد مى كشند. امام! از شما عاجزانه خواهش مى كنم دستور دهيد هرچه زودتر اين كار را انجام دهند. مطلب سوم اين كه از شما سؤالاتى داشتم: سرودها و آهنگ ها كه در راديو و تلويزيون مى گذارند كه بعضى از آن ها خيلى شاد است حرام است؟ چگونه مى توانيم استعدادها را بشناسيم؟ چگونه مى توانيم مراحل اوليۀ خودسازى را طى كنيم؟ آيا معامله چيزى كه مى دانيم از آن

ص: 61

استفاده حرام مى كنند حرام است؟ اگر هست پس چرا كشور ايران كشمش را به خارج صادر مى كند در حالى كه مى دانيم از آن شراب درست مى كنند؟ متشكرم. امام عزيز بيا به قم ما قمى ها منتظرت هستيم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، ازدواج دختر موقوف است به اجازۀ پدر او و موسيقى مطرب حرام است و صداهاى مشكوك مانع ندارد و معامله براى استفاده حرام جايز نيست.

[سؤال 10254] 5724

بسمه تعالى

خدمت امام امت، خمينى بت شكن، دامت افاضاته، السلام عليكم ورحمة الله

اين جانب دخترى 24 ساله، اهل تجريش هستم. با توجه به رهنمودهاى رهبر عزيز، و دستورات شرع مقدس اسلام، حاضر شدم با يكى از جانبازان انقلاب، كه افغانستانى و عضو سازمان نيروى انقلاب اسلامى افغان مى باشد و در جبهۀ حق عليه باطل - منطقه دهلران - دو پاى خود را از دست داده است ازدواج كنم، و چون تصميم گرفته ام به غير از جانبازان، همسر ديگرى انتخاب نكنم، خواستگاران ديگر را جواب كرده و در اين مورد رضايت پدر و مادر خود را خواسته، موافقت نكردند. وعلت مخالفت پدر و مادرم، علاوه بر جانباز بودنش، مسأله افغانى بودنش است و عامل اين مخالفت، دوستان و آشنايانى است كه پدرم را تحريك كرده، و گفته اند كه افغانى ها، دزد و آدم كش هستند، و بايد در كشور خود مى ماندند و با ابرقدرت شرق مى جنگيدند. از اين جهت مخالفت مى كنند. و چون من با خداى خود عهد كرده ام كه خدمتگزار جانبازان انقلاب باشم. فتواى امام را در اين مورد خواستارم. با تشكر فراوان و توفيق بارى تعالى و دعاى خير شما

بسمه تعالى، بايد با اجازه پدرتان ازدواج كنيد.

ص: 62

[سؤال 10255] 5725

بسمه تعالى

سلام عليكم، با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب، امام خمينى، و با درود به رزمندگان مبارز اسلام، و با سلام به شهيدان انقلاب اسلامى ايران، مى خواهم مشكلى را با شما در ميان گذاشته و از شما كمك بخواهم. اميدوارم كه ما را در اين مشكل يارى فرموده و راه حل مناسبى را برايم بگوييد.

من دخترى 20 ساله هستم كه مدت يك سال پيش، يكى از برادران معلول از من خواستند كه با ايشان ازدواج كنم و من خيلى خوشحال شدم كه مى توانم كارى را انجام دهم كه خداوند آن را دوست مى دارد. ولى متأسفانه پدر و مادرم با اين كار مخالفت كردند. البته مادر مى گويد: من چطور مى توانم با فاميل رفت و آمد كرده و بگويم دخترم با يك معلول ازدواج كرده است. و آن برادر معلول نيز چندين بار با پدرم حرف زده است، تا شايد پدرم را قانع كند، ولى متأسفانه جواب آن ها منفى مى باشد. خود من نيز مى خواهم با يك معلول ازدواج كنم. از شما مى خواهم مرا راهنمايى كنيد كه آيا من مى توانم بدون اجازۀ پدر و مادرم، با اين برادر ازدواج كنم؟ در ضمن، خودم به خدمت در شغل معلمى، در اطراف ميانه مشغول مى باشم و مى توانم با سعى و تلاش بيشتر، زندگى خود و اين برادر را تأمين كنم. خواهش مى كنم مرا راهنمايى كرده و جوابى براى من بفرستيد. والسلام

بسمه تعالى، بدون اجازۀ پدر نمى توانيد با او ازدواج كنيد و بدون اجازه عقد باطل است.

[سؤال 10256] 5726

بسمه تعالى 27 / 3 / 1361

دفتر محترم حضرت امام خمينى، أدام الله ظله العالى على رؤوس المسلمين

ضمن عرض سلام و تحيات وافره

به پيوست، نامۀ خانمى كه مى خواهد با برادرى كه دو پا و يك دست خود را از

ص: 63

دست داده، ازدواج كند وليكن خانواده اين خواهر مخالفت مى كنند و خواهش كرده كه اين موضوع را به اطلاع برسانند كه آيا مى شود بدون اجازۀ خانواده، اقدام به ازدواج نمود يا نه؟ ارسال مى شود، خواهشمند است پاسخ نامۀ فوق را به آدرس اين خواهر ارسال نمايند. با آرزوى توفيق براى شما

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره، اذن پدر يا جد پدرى شرط است و اذن ساير افراد خانواده معتبر نيست.

[سؤال 10257] ‘ 5803

2. وقتى يك دخترى مى خواهد با يك معلول انقلاب ازدواج كند، ولى مخالفت پدر و مادر مانع از اين كار مى شود، آيا در اين صورت جلب رضاى والدين واجب است يا نه؟

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره، اذن پدر شرط است.

[سؤال 10258] 5727

بسمه تعالى

خدمت مسئولين محترم دفتر امام، دامت بركاته

محترماً معروض مى دارم كه من دخترى هستم كه در يكى از دهات جرقويه، به شغل معلمى مشغول هستم و تصميم گرفته ام با يكى از جانبازان انقلاب اسلامى ازدواج كنم. مى خواستم ببينم اجازۀ پدر و مادر شرط است يا نه؟ متشكرم

بسمه تعالى، اجازۀ پدر شرط است و بدون اجازۀ او، عقد صحيح نيست.

[سؤال 10259] 5728

بسمه تعالى 11 / 11 / 1361

برادران محترم مسئول دفتر امام خمينى، دام ظله

پس از عرض سلام و آرزوى سلامت و طول عمر با عزت براى امام چندى قبل نامه اى ارسال داشته و ضمن آن خصوصياتى از پدرم نقل كردم و

ص: 64

خواستم بفرماييد، با اين گفته ها آيا او كافر است يا نه؟ پاسخ داديد:

كسى كه منكر خدا يا رسالت خاتم الانبياء صلوات الله عليه و آله باشد، و يا يكى از ضروريات دين مبين اسلام را منكر شود، محكوم به كفر و نجاست است و بر فرزندان ولايت ندارد و... برادران گرامى سؤال من اين است:

من مى خواهم بنا به توصيۀ امام، و براى به جا آوردن ذره اى از وظايف خطير و اسلامى، با يك پاسدار معلول ازدواج كنم، ولى پدرم رضايت نمى دهد و مدت ها اين ازدواج به تعويق افتاده است. اگر او بر من ولايتى نداشته باشد، به نظر شما آيا مى توانم بدون اجازۀ او، اقدام به ازدواج با پاسدارى معلول بنمايم؟ و يا اصولاً هر ازدواج ديگرى را، بدون اجازۀ او انجام دهم؟

بسمه تعالى، بدون اذن پدر، نمى توانيد ازدواج كنيد.

[سؤال 10260] 5729

بسمه تعالى

1. دخترى كه مى خواهد با يك مجروح ازدواج كند ولى پدر و مادرش اجازه نمى دهند، تكليفش چيست؟ آيا مى تواند مخالفت آنان را ناديده بگيرد يا بايد به امر آنان باشد؟

بسمه تعالى، دختر بدون اذن پدر نمى تواند ازدواج كند.

2. آيا به ظرف يا لباسى كه براى انسان هديه مى آورند خمس تعلق مى گيرد؟ (از زمانى كه آورده اند آيا بايد سال قرار دهند؟)

بسمه تعالى، هديه خمس ندارد.

3. آيا گوش دادن به آهنگ هايى (سرودها) كه در حال حاضر در راديو و تلويزيون اجرا مى شود، فعل حرام است؟ چون به هر حال موسيقى در آن ها به كار رفته؛ مثلاً برنامۀ خانواده را كه از راديو گوش مى دهيم، برنامۀ تربيتى دارد، آشنايى با قرآن و تفسير و حديث و... كه برنامه هاى خوبى هستند و شنيدنشان مفيد است، ولى در بين پخش اين برنامه ها، موسيقى و آهنگ است؛ اگر تماماً بشنويم، فعل حرام است و اگر در موقع موسيقى و شعار كه توأم با موسيقى است خاموش كنيم، بعد يادمان مى رود

ص: 65

دوباره روشن كنيم و از شنيدن آن مطالب محروم مى گرديم؛ تكليف چيست؟ چرا بايد هنوز اين موسيقى و غنا از راديو (تلويزيون) جمهورى اسلامى پخش شود؟ آيا كسى نيست رسيدگى كند؟

بسمه تعالى، موسيقى مطرب حرام است و صداهاى مشكوك مانع ندارد.

4. آيا پوشيه زدن دخترها بدون اجازۀ مادر يا پدر جايز است، حتى اگر به مجادله و دعوا بكشد.

بسمه تعالى، لازم نيست پوشيه بزنيد؛ حجاب شرعى كافى است.

5. آيا زنى كه بچه شير مى دهد مثلاً 5 دقيقه به طلوع آفتاب مانده از خواب بيدار مى شود، بچه هم همان وقت بيدار شده و گرسنه است، در اين جا زن بايد اول نمازش را بخواند يا بچه را سير كند؟ (اگر نماز بخواند، ممكن است بچه بى تاب شود و اگر بچه را شير دهد، نمازش قضا مى شود).

بسمه تعالى، اگر مى تواند جمع كند و اگر ممكن نيست و بچه بى تاب مى شود بچه را شير دهد.

6. آيا براى درمان درد، جايز است به دكترى كه به اسلام و انقلاب و حتى شخص امام اعتقاد ندارد و بدگويى مى كند، مراجعه شود؟ (البته تنها دكتر متخصصى است كه به او دسترسى هست) از نظر شرع مقدس وظيفۀ ما چيست؟

بسمه تعالى، براى معالجه مانع ندارد؛ مگر اين كه رفتن نزد او ترويج ضد انقلاب باشد.

[سؤال 10261] 5730

بسمه تعالى

خدمت نايب بر حق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و رهبر عظيم الشأن و پدر دلسوز مستضعفين جهان، سلام عرض مى كنم.

امام! با عرض پوزش و با توجه به كمى وقت شما، دست از مقدمه چينى برداشته و سر اصل مطلب مى روم. پدر بزرگوارم! من دخترى ديپلمه هستم و در خانواده اى به سر مى برم كه بر آن، ماديات حكومت مى كند، نه معنويات. در چنين خانواده اى كه شامل نه فرزند و والدين هست، تنها اين حقير است كه - ان شاء الله - طرفدار انقلاب مى باشد و متأسفانه الباقى... . چون نمى توانم به جبهه بروم و با مرگ سرخ خود، دفتر سياه زندگيم را ببندم و نهايتاً به لقاء الله بپيوندم، تصميم گرفتم جهادى ديگر اختيار كنم و آن ازدواج با يك برادر معلول است، ولى مى دانم كه خانوادۀ من شديداً با اين تصميم، مخالفت خواهند كرد، ولى من پيه كتك خوردن و نيش و كنايه شنيدن را به تنم

ص: 66

ماليده ام؛ چون فكر مى كنم تحمل اين سختى ها در راه خدا - ان شاء الله - عبادت خواهد بود. ولى نگرانى عمدۀ من اين است كه مبادا مادرم از ناراحتى سكته كند. بزرگوارا! به من بگوييد كه آيا من از نظر شرعى مى توانم با توكل به خدا، دست به چنين عملى بزنم. امام! من تا حدى گريز از عذاب الهى را در اين جهاد مى بينم و به اين دليل آن را حياتى مى شمارم. امام! من در جمع خانواده از نظر معنوى، بايد حالت حيوان را داشته باشم. آن ها به معنويت اسلامى توجه ندارند. پدر بزرگوار ما جوانان! مرا راهنمايى كنيد؛ زيرا شديداً به آن نياز دارم. ديگر عرضى ندارم. خداوند پرچم خونين انقلاب اسلامى ايران را، با دست مبارك شما به حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدهد. برايمان دعا كنيد. از آخرت مى ترسم، راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، منوط به اجازۀ پدر است.

[سؤال 10262] 5731

بسمه تعالى

با سلام به پيشگاه امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و درود بر نايب او، امام خمينى

اين جانب يكى از جانبازان انقلاب مى باشم كه بر اثر اصابت گلوله به نخاع كمر، دچار معلوليتى به صورت فلج از دو پا گرديده ام و از نظر جنسى نيز دچار نقص شده ام. بدين ترتيب كه ديگر توانايى بچه دار شدن را ندارم. و از طرفى خواهرى داوطلب ازدواج با اين جانب شده اند، لكن پدر اين خواهر، در مورد اين امر رضايت ندارد. با توجه به اين كه قصد اين خواهر از اين كار، فقط خدمت به اسلام مى باشد، نه هيچ چيز ديگر؛ لذا نظر امام عزيز را در مورد اين كه آيا اذن پدر لازم است يا خير، خواهانم، ضمن اين كه اين مسأله تنها در رابطه با اين جانب نمى باشد و خواهران زيادى داوطلب ازدواج با معلولين مى باشند، و پدر يا مادر آن ها رضايت نمى دهند. امام عزيز لطف كرده و فتواى كلى در اين رابطه بدهند. من الله التوفيق

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره، بدون اذن پدر صحيح نيست.

ص: 67

[سؤال 10263] 5732

بسمه تعالى

امام و رهبر بزرگوارم! سلام عليكم ورحمة الله

امام عزيزم! ضمن سلام، دستان پر مهر و محاسن شما را از دور مى بوسم و به اين نامه حسرت مى خورم كه شما را زيارت مى كند، در حالى كه من تا به حال سعادت زيارت شما را به دست نياورده ام و نمى دانم اين سعادت نصيبم مى شود يا نه؟

موضوع مهمى كه مى خواهم عرض كنم اين است كه پسر عمه ام - كه مدت نه سال در خانۀ ما مشغول تحصيل بوده، و نيز پسرى متدين و اسلامى است - از من خواستگارى نموده، ولى چون من او را برادرى براى خودم به حساب آورده ام، حاضر به قبول نشدم. در مقابل، مادرم به خاطر اين كه مرا مجبور به قبول كند، تمام خواستگارانم را جواب رد داده و اصلاً با ازدواجم با ديگران مخالفت مى كند. حال من مردد بر سر دو راهى قرار گرفته ام، نمى دانم قبول كنم يا نه؟ تنها فكرى كه به نظرم رسيد اين بود كه از محضر شما امام بزرگوارم - كه با تمامى وجود و در همه امور، گوش به فرمانت هستم - كسب تكليف نمايم. اميدوارم كه با استفاده از كلام خداوند متعال، مرا از اين ترديد و دو دلى نجات دهيد. ضمناً توضيح بفرماييد كه آيا در صورت قبول، آيه هاى اول سورۀ مجادله شامل حالم مى شود يا نه؟

بسمه تعالى، اگر پدرتان هستند و با اين ازدواج موافقت دارند، با ترتيبى كه نوشته ايد خوب است موافقت نماييد و اگر هم نيستند مناسب است خودتان موافقت كنيد ان شاء الله موفق باشيد.

[سؤال 10264] 5733

بسمه تعالى 26 / 2 / 1361

1. اگر شخصى پدر نداشته باشد و تحت تكفل مادر باشد، براى ازدواج يا صيغه موقت و دائمِ عقد، اذن چه كسى بر او واجب است؟ آيا اجازۀ اجداد شرط است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر دختر است و جد پدرى دارد بايد با اجازۀ او عقد كند.

ص: 68

2. آيا مى شود جهت اين كه دو نفر مسلمان ميانشان به نزاع نكشد، دروغ گفت؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، مانع ندارد.

[سؤال 10265]

3. آيا اذن پدر شرط صيغۀ عقد موقت براى دختران است؟ اگر تنها با رضايت مادر باشد چطور؟ در صورتى كه پدر با عقد دائم موافق، ولى با صيغۀ عقد موقت مخالف باشد؛ مى شود براى مدت كوتاهى با فرد مورد نظر صيغۀ محرميت خواند؟

بسمه تعالى، عقد بايد با اجازه پدر باشد و فرقى بين عقد دائم و عقد موقت نيست.

[سؤال 10266] 5734

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى حاج آقا پسنديده دامت بركاته

محترماً به عرض مبارك مى رساند، شخصى مدت 9 سال است خانواده خود را ترك نموده است، مدت سه سال در زندان بوده و در اواخر سال 54 از زندان آزاد شده ليكن كسى او را نديده است از اواخر سال مزبور تا كنون كه مدت 6 سال مى گذرد مفقود و داراى 5 فرزند مى باشد كه يكى از فرزندان او دخترى مى باشد كه موقع ازدواج او مى باشد و جد پدرى هم ندارد و مادر آن ها زندگى خود را ترك نموده است آيا دختر نامبرده مى تواند با شرايطى كه پدر او مفقود شده و از او اثرى نيست ازدواج نمايد يا خير؟

بسمه تعالى، در صورت حاجت دختر تزويج مانع ندارد.

[سؤال 10267] ‘ 6038

4. آيا اگر زن و شوهرى طلاق بگيرند، باز هم بايد دختر براى ازدواج از پدرش اجازه بگيرد يا خير؟ در صورتى كه آن پدر را نتوان پيدا كرد بايد چه كرد؟

بسمه تعالى، اجازه پدر در ازدواج دختر باكره شرط است. بلى در صورت

ص: 69

نياز دختر به ازدواج اگر پدر غايب است و تحصيل اجازه ممكن نيست اجازه معتبر نيست.

[سؤال 10268] ‘ 769

12. عادة سيّئة في بلادنا أنّ الشابّ يخطب الفتاة من أهلها فيرفض الأهل فتخرج الفتاة مع الشابّ ويتزوّجها بالعقد الدائم ويدخل بها ثمّ بعد مدّة يصالح أهلها فهل يكون النكاح قبل الصلح شرعياً؟

بسم الله تعالى، قد مرّ أنّ العقد على الباكر موقوف على إذن أبيها.

[سؤال 10269] ‘ 398

2. اگر يك دختر بخواهد با يك شخص مورد نظر خود كه واقعاً اسلامى است ازدواج كند - فرق نمى كند چه پاسدار، چه جانباز و چه حزب اللهى - اگر با مخالفت پدر و مادر روبه رو شد، آيا حق ازدواج را ندارد يا دارد؟

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره موقوف است به اذن پدر.

[سؤال 10270] ‘ 5827

7. متعۀ دختر نابالغ كه رشيده هم نباشد بدون اذن ولىّ او چه صورتى دارد؟ آيا عقد به عمل مى آيد؟ و اگر دخول واقع شد، ولى افضاء نشد، آيا حرام ابدى نمى شود؟

بسمه تعالى، عقد باطل است و حرام ابدى نمى شوند.

[سؤال 10271] 5735

بسمه تعالى

با تبريك به مناسبت پيروزى رزمندگان اسلام در جبهه خرمشهر

آيا اگر كسى به خواستگارى دخترى آمده باشد كه غريب باشد و مسلمان باشد و دختر پسر را خواسته باشد مى تواند بدون اجازه پدرش با او ازدواج كند؟ اگر نمى شود از شما خواهشمندم كه چند نصيحت به پدر من بكنيد از شما خواهشمندم يك

ص: 70

روحانى خوب براى ما بفرستيد.

شما را به امام مهدى عجل الله فرجه الشريف قسم مى دهم به خواسته هاى ما فورى جواب دهيد.

بسمه تعالى، ازدواج دختر بايد با اجازه پدر دختر باشد و بدون اذن و اجازه او صحيح نيست.

معتبر نبودن اجازه و اذن ولىّ در ازدواج پسر بالغ رشيد

[سؤال 10272] 5736

بسمه تعالى 21 / 1 / 1362

خدمت روح خدا، فرزند فاطمه زهرا عليهاالسلام، سلام عليكم

اين بندۀ ضعيف و حقير، فرزند شما، كه محل خدمتم سپاه پاسداران انقلاب اسلامى است عرض كوچكى در مورد ازدواج خدمت شما دارم.

بنده حدود يك سال و نيم است كه در سپاه مى باشم. قبل از رفتن به جبهه - حدود هفت ماه پيش - مسأله را به پدر و مادرم گفتم؛ آن ها گفتند: برو جبهه و برگرد؛ رفتم و برگشتم؛ الآن حدود نه ماه است كه به اين ها همين مسأله را مى گويم و آن ها به بهانه هاى واهى به عقب مى اندازند.

حال خودم خواستم به اين مسأله اقدام كنم و كردم و يك خواهرى را پيدا كرده ام كه الحمد لله خواهرى مذهبى مى باشد و اميدوار هستم كه وقتى به خانه ام آمد با سوادش كنم؛ ولى پدر و مادرم اگر مسأله را بفهمند غوغا خواهد شد. اولاً خواهند گفت كه مى خواهى يك نفر غريب را بگيرى كه شديداً مخالف اين مسأله هستند؛ زيرا كه آن ها مى گويند: بايد صد در صد از ولايت خودمان بگيرى يا فلان دختر فاميل را بگيرى. دوم خواهند گفت كه دختر فقير مى خواهى بگيرى؟ سوم خواهند گفت كه مى خواهى دختر بى سواد بگيرى؟ زيرا كه اين ها دخترى مى خواهند همشهرى شان

ص: 71

باشد، پول دار باشد، با سواد و نام خانوادۀ دختر بلندآوازه باشد؛ اگر اين بلندآوازه گى در زمان طاغوت هم بود اشكالى ندارد برايشان. حال از محضر آن امام بزرگوار مى خواهم كه برايم تكليف شرعى اين مسأله را بگوييد.

1. آيا اين ها مى توانند در انتخاب همسر براى بنده دخالت و يا مخالفت كنند و يا تأكيد كنند كه فلانى را بايد بگيرى؟

2. آيا به نظر شما با چنين دخترى كه اين مشخصات و مسائل را دارد ازدواجمان شرعى خواهد بود؟

3. اگر در اين مسأله، پدر و مادر مخالفت كردند وظيفۀ ما چيست؟

4. با بودن برادر بزرگ تر و خواهر كوچك تر كه هر دو مجرد مى باشند، اين كار ما درست خواهد بود؟

5. در ضمن اين ها با جبهه رفتن و به سپاه آمدن بنده شديداً مخالف بودند كه بدون اجازۀ اين ها اين كار را انجام دادم.

در ضمن اگر اين ازدواج از لحاظ شما ايرادى ندارد، از محضر مباركتان تقاضامندم كه وقتى را براى عقدمان مشخص فرماييد تا به ديدار آن چهرۀ نورانى نايل گرديم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اختيار ازدواج در دست خود شما است و پدر و مادر در ازدواج پسر ولايت ندارند؛ ولى تا مى توانيد رضايت آن ها را تحصيل نماييد.

[سؤال 10273] 5737

بسمه تعالى 26 / 11 / 1361

دفتر محترم امام خمينى، روحى فداه

با عرض سلام خدمت آن برادران عزيز، از آن جا كه ما بندگان خدا موظف هستيم مشكلاتمان را تحت رهبرى ولى فقيه زمانمان حل كنيم و مطيع فرمان و حكم ولى

ص: 72

فقيه يا نمايندۀ او باشيم، در مشكلى كه دارم شما را - كه نمايندۀ امام هستيد - مديون مى كنم كه مسأله ام را حل بفرماييد و جواب دهيد. و خواهشمندم سريع تر به آن رسيدگى كنيد.

دختر 22 ساله اى هستم حدود يك سال است كه توسط رابطى كه ايشان شهيد شدند با پاسدارى براى ازدواج آشنا شدم. ما با هم صحبت كرديم و به توافق رسيديم، ولى چون خانوادۀ من مذهبى نيستند، خانوادۀ ايشان مخالفت داشتند. من مخالفت شديد خانوادۀ ايشان را نمى دانستم و فكر مى كردم مسأله مان به ازدواج ختم مى شود. اين بود كه بدون اين كه پدرم بداند، با ايشان محرم شدم و خود را زن ايشان حساب كردم، البته هنوز دختر هستم. در اين مدت ما به هم علاقه مند شديم و تقريباً ساعات زيادى را با هم گذرانديم. ايشان و من هر دو منتظر بوديم و او هم تلاشش را براى رضايت خانواده اش كرد كه به خانه مان بيايند، ولى آن ها راضى نشدند و كاملاً با ازدواج با دخترى كه خانواده اش نمازخوان نباشند، مخالفت مى كردند. پس از ماه ها انتظار، كه براى من بسيار سخت مى گذشت؛ چون در ميان همسايه ها هم مجبور شديم كه بگوييم محرم هستيم و به زودى ازدواج مى كنيم، يعنى من كه يك مربى تربيتى هستم، در نظر همسايه ها طور ديگرى معرفى شدم.

خلاصه در اين مدت من خيلى عذاب كشيدم و در فشارهاى روحى سختى بودم. از طرفى جوّ خانواده برايم زجردهنده بود و گفته اند كه زودتر ازدواج كنم. سرانجام پس از اين همه مكافات - كه البته آزمايش هاى الهى است - وقتى ناراحتى ام را به اين پسر گفتم، ايشان بدون خبر و رضايت من، چون از دست من هم ناراحت شده بودند، رفتند و استخاره كردند و بعد گفتند كه استخاره بد آمده و نمى توانند ديگر كارى كنند.

البته بعد هم بسيار پشيمان بودند كه استخاره كرده اند و فشارهاى خانوادگى و رفتار من مجبورشان كرده بود. ولى من نمى توانم چنين مسأله اى را قبول كنم. خدا مى داند برايم بسيار سنگين و گران تمام شده است. خواهشمندم مرا راهنمايى كنيد و احكام شرعى را بفرماييد و بگوييد آيا رضايت پدر و مادر در ازدواج پسرشان لازم است يا نه؟

ص: 73

و مهم تر از آن اين كه آيا مى توانيم خلاف اين استخاره عمل كنيم، يا استخاره، استخارۀ پس از عمل بوده، يعنى ايشان تصميمش را به ازدواج با من گرفته و بعد استخاره كرده است؟ و به اين هم توجه داشته باشيد كه ما به هم علاقه منديم و براى من مطرح شدن شوهرى ديگر، خيلى سخت است. مسأله ما فقط مسأله خانواده بوده، كه تقصير هيچ كدام از ما هم نيست. شما عزيزان را محرم اسرارم دانستم. احكام شرعى را بفرماييد و سعى در مخفى داشتن نامم كنيد. اجر شما با خدا و التماس دعا، خداحافظ؛ خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى، خمينى را نگه دار

بسمه تعالى، اجازه پدر و مادر در ازدواج پسر شرط نيست، و استخاره الزام نمى آورد و به اين استخاره ترتيب اثر ندهيد. ولى در صحت عقد شما اجازۀ پدرتان شرط است.

[سؤال 10274] 5738

بسمه تعالى 7 / 11 / 1361

دفتر محترم استفتائات حضرت امام خمينى، مدّ ظله الشريف على رؤوس المسلمين، پس از سلام حضور آن برادران گرامى؛ خواهشمند است نظرات خود را كه همانا مطلع نمودن اين جانب از دستورات شرع مقدس اسلام مى باشد در موارد زير بيان فرماييد:

جوانى هستم متولد سنه 1342 ه.ش. با توجه به شرايط موجود، تصميم به امر ازدواج گرفته ام (دانشجوى رشته پزشكى و عضو دائم سپاه...) و متأسفانه در اين راه مواجه با مخالفت پدر و مادر خود - كه آن ها را بر خود عزيزتر مى دانم - گشته ام. به دليل پرهيز از اطالۀ كلام، تنها نظرات ايشان را - كه در ازاى مخالفت خود بيان مى دارند - عرض كرده، نظرات شما را در خصوص آن ها جويا مى گردم.

1. مى فرمايند سن فردى كه به بنده معرفى شده است در مقايسه با سن خودم زياد است. (ايشان ظاهراً متولد 1343 مى باشند).

ص: 74

2. مى فرمايند از لحاظ ظاهر مناسب نيستند. در اين مورد، به اعتراف خودشان، يك بار هم ايشان را نديده اند.

3. بيان مى دارند كه چون ايشان فرزند يكى از شهداى گران قدر انقلاب مى باشند؛ لذا از بستگان شخصيت هاى جمهورى اسلامى محسوب مى گردند، كه مناسب حال ما نمى باشند.

4. بيان ديگرشان اين است كه ما بايد خودمان، فردى مناسب براى تو انتخاب نماييم، البته بنده هم حرفى ندارم و ليكن دليلى هم بر عدم تناسب فرد معرفى شده، نمى بينم.

در انتها بايد عرض كنم كه ملاك هاى ايمان، تقوا، حجب و عفت موجود در ايشان، مورد تأييد والدين محترم بنده هم مى باشد. و نكتۀ ثانى اين كه ايشان را چند تن از دوستان مورد وثوق كامل، به ما معرفى نموده اند و همگى به اتفاق، بر متناسب بودن و كفو بودن فرد مورد نظر، نظر مساعد دارند. تقاضا دارم ما را در موارد فوق الذكر راهنمايى فرماييد، كه به يارى خداوند متعال، همگى بر اساس رضاى او و احكام شرع مقدس تصميم گيرى نماييم. والسلام

بسمه تعالى، رضايت پدر و مادر در ازدواج پسر شرعاً معتبر نيست، اگر چه بهتر است رضايت ايشان را تحصيل كنيد.

[سؤال 10275] 5739

بسمه تعالى

دفتر امام بزرگوارمان آيت الله العظمى امام خمينى، پس از سلام توفيق شما را در كارهايتان از پروردگار بزرگ خواستارم.

اين جانب ساكن شهرستان زاهدان مدّتى است با يك خانواده آشنا و در نتيجه تمايل پيوند با آن خانواده را گرفتم، اما با يك دندگى پدرم مواجه شدم و هرچه به پدرم گفتم تمام حرف هايش نه بود، من هم قصد ازدواج فقط با همين دختر را دارم و پدرم

ص: 75

به هيچ عنوان رضا به اين كار خير نيست، تكليف من از نظر شرعى چيست و چه كار بايد بكنم؟ منى كه تا به حال نخواسته ام موجبات ناراحتى پدرم را فراهم كنم و اين يك امر بسيار مهم است و سرسرى نبايد گرفت و حتى كارمان به جايى رسيده كه پدرم آن خانواده را تهديد مى نمايد كه مرا رد نمايند و چون من از امام بزرگوار تقليد مى كنم موظف هستم از آن جناب كسب تكليف نمايم. خداوند نگهدار همه تان باشد.

بسمه تعالى، رضايت پدر در ازدواج پسر بالغ عاقل شرط نيست ولى سعى كنيد بدون رضايت پدر اقدام به ازدواج نكنيد.

[سؤال 10276] 5740

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، دامت بركاته

جوانى بيست و سه ساله مى باشم. حدود دو سال است كه تصميم به ازدواج گرفته ام، اما با اختلاف سليقه اى كه بين من و مادرم وجود دارد هنوز نتوانسته ام ازدواج كنم. دو نفرى را كه تا كنون خودم انتخاب نموده ام، با انواع و اقسام ايرادها - از قبيل اين كه: قدش كوتاه و يا بلند است - رد كرده است؛ گاهى اوقات مى گويد تا 30 سالگى نمى خواهد ازدواج كنى. من ملاك هاى انتخابم همان ملاك هاى مكتب اسلام (اخلاق، ايمان، تقوا...) است اما مادرم ملاكش قيافۀ خوب و سر و زبان خوب دختر است. ضمناً براى هم چشمى با قوم و خويش ها مى خواهد حتماً جشن باشكوهى گرفته شود؛ با توجه به اين كه من احساس مى كنم كه ازدواج در حال حاضر بر من واجب است و ضمناً درآمدى به آن صورت ندارم. وظيفه من را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، رضايت مادر در ازدواج معتبر نيست.

[سؤال 10277] ‘ 6097

2. حدود دخالت مادر شوهر در زندگى زناشويى پسر و عروسش چيست؟

بسمه تعالى، حق دخالت ندارد.

ص: 76

حكم ازدواج صغير و محرم شدنش در صورت فقدان ولى

[سؤال 10278] 5741

بسمه تعالى 1 / 10 / 1358

حضرت امام خمينى دام ظله، سؤال ذيل را يكى از خواهران مسلمان نموده است و چون جواب روشنى نداشتيم از محضر امام تقاضاى جواب داريم.

به تشخيص دكتر، خانمى از بچه دار شدن محروم است و با توافقى كه اين خانم با همسر خود نموده، كودك پسرى را از پرورشگاه مى آورند و به تمام اقوام و آشنايان مى گويند كه مرد (همسر اين خانم) زنى را براى بچه دار شدن صيغه نموده و بعد از اين كه زنِ صيغه شده بچه دار شد، مرد صيغه را فسخ و بچه خود را براى پرورش به خانه خود آورده و تمام اين موضوع را زن و شوهر به خاطر كتمان گفتند.

حال ده سال از اين واقعه گذشته است و چون مرد پايه و اصول مذهبى ندارد، برايش مهم نيست، اما همسر ايشان ناراحت است. زيرا تمام اقوام خانم و همسرشان به چشم فرزندى به اين كودك نظر داشته و از لحاظ حجاب در حد مقرر شرع مراعات مى كنند. ديگر اين كه خود خانم هم مجبور است مانند مادر رفتار داشته باشد و از لحاظ حجاب هم بايد چنين رفتار كند. روزى هم كه اين بچه را از پرورشگاه آوردند، زن و شوهر پيمان بسته اند كه اين قضيه را تا آخر عمر به كسى نگويند. حال اين خانم در ناراحتى وجدانى است و اين بچه هم به اندازه اى حساس است كه پذيرش گفتن حقيقت را ندارد. ديگر اين كه خانم به عنوان فرد مسلمان مسئول مى باشد، زيرا تنها خودش نيست، بلكه اقوام هم، مانند فرزند با اين بچه رفتار مى كنند به خصوص از لحاظ امور اسلامى و حجاب.

اين خانم دست يارى به سوى اين هفته نامه دراز نموده است از اين رو به حكم وظيفه اسلامى و انسانى خود در تهران با فقها در ميان گذاشته ايم، اما جواب ها مغاير

ص: 77

است و نمى توان نتيجه اى گرفت.

ناگفته نماند كه خانم مادرى دارند 80 ساله كه همسرش فوت نموده و تمامى فقها راه را در اين مى دانند كه مادر خانم را به صيغه اين پسر ده ساله درآورند. تا اين جا نظرها يكى بوده، اما در مورد نحوۀ صيغه نظرها مختلف است. گروهى مى گويند: «بايد هم مادر بداند و هم كودك تا صيغه انجام گردد» و بر طبق گفتار خانم امكان گفتن نيست. گروهى ديگر مى گويند: «مى توان وكالتى از بچه گرفت، ولى مادر خانم بايد بداند تا صيغه انجام گيرد». نظر سوم آن است كه بايد عمل آميزش (زناشويى) هم انجام گيرد كه محال است. چون جواب اين امر با شرايط فوق مشكل و خارج از امكان در تهران بود. از آن حضرت مسئلت داريم كه بدين مهم پاسخ گويند.

طول عمر و سلامتى شما را از خداوند منان خواستارم

بسمه تعالى، صيغه كردن براى پسر ده ساله كه پدر و جد پدرى او معلوم نيست، باطل است و از نظر شرع حكم اولاد ندارد و تا به حد بلوغ نرسيده از جهت حجاب تكليفى نمى آورد.

[سؤال 10279] 5742

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

مستدعى است به سؤال زير پاسخ دهيد:

كسانى كه بچه اى را به عنوان فرزند قبول مى كنند، راه هاى محرم شدن به چند صورت است؟ اگر مثلاً بين پسر خوانده و مادر خوانده يا بين دختر خوانده و پدر خوانده، صيغۀ محرميت جارى شود آيا به نزديكان درجه اول نيز، چه سببى و چه نسبى محرم مى شوند يا بايد بين تك تك آن ها صيغه محرميت خوانده شود؟

در ضمن، آيا صيغۀ محرميت در زمان كودكى قابل اجرا است يا حتماً بايد پس از بلوغ خوانده شود؟ در خاتمه ذكر نماييد كه صيغه محرميت چگونه بايد

ص: 78

خوانده شود؟ با تشكر از شما

بسمه تعالى، صيغه محرميت صيغه ازدواج موقت است و مادرخوانده اگر شوهر دارد نمى تواند با آن پسر صيغه مذكور را بخواند و در هر صورت، تا پسر و دختر ذكر شده بالغ و رشيد نشده اند، بدون اذن ولى شرعى آن ها عقد صحيح نيست.

[سؤال 10280] 5743

بسمه تعالى 16 / 9 / 1361

دفتر محترم امام امت

اين جانب كارمند بهدارى مشهد مى باشم، خواهشمند است در موارد زير از لحاظ شرعى يارى ام دهيد.

چون مدت پنج سال از ازدواجم مى گذرد و خداوند متعال نخواسته است بچه اى به ما ارزانى دارد، على هذا به اتفاق خانمم تصميم گرفته ايم از پرورشگاه كودكى را به فرزندى قبول كنيم. البته چون من مادرم را در كوچكى از دست داده ام و داراى مادر ناتنى مى باشم و براى جلوگيرى از اين مسأله كه در آتيه، موقعى كه كودك بزرگ مى شود نمى خواهم از جانب كسى، به خصوص مادر ناتنى ام - كه حتماً مى دانم به او مى فهماند بچۀ اصلى ما نيست - ضربه اى ببيند، مى خواهيم طورى وانمود كنيم كه همه فكر كنند خانمم حامله شده و بچه، مال خودمان است و همه فكر كنند كه معالجه شده ام. البته ما مى خواهيم دو كودك - يكى پسر و يكى دختر - از پرورشگاه بگيريم. على هذا از آن دفتر محترم خواهشمندم مرا راهنمايى كنند كه بدون اين كه كسى متوجه شود، چطور دختر و پسر را نسبت به خودم و خانمم محرم كنم؛ به طورى كه اگر قرار است صيغۀ كسى شوند و يا صيغه كنند آن ها، بدون اطلاع آن افراد باشد؟ چون اگر يك نفر بداند، احتمال اين كه مابقى افراد نيز بدانند بسيار زياد است و اين ها همه بدان خاطر است كه خودم در موقعى كه فهميدم مادر اصلى من فوت نموده

ص: 79

(در سن 5 /1 - 2 سالگى) ضربۀ بسيار شديدى خوردم و متأسفانه چون خدا نخواسته من بچه دار شوم، حالا كه تصميم گرفته ايم بچه اى را به فرزندى قبول كنيم، مى خواهيم حداقل گرفتارى ها و ناراحتى هايى را كه من تمام عمر گريبان گيرم شده نداشته باشند.

با تشكر فراوان و طول عمر براى امام عزيز

بسمه تعالى، حكم فرزند شما و خانم را پيدا نمى كنند و تا صغير هستند، نمى توانيد با عقد، نسبت به آنان ايجاد محرميت نماييد.

[سؤال 10281] 5744

بسمه تعالى 19 / 10 / 1363

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب، آيت الله العظمى امام خمينى، ارواحنا فداه

محترماً به عرض مى رساند:

1. بسيارى از خانواده هاى بى فرزند، دختر يا پسرى را به فرزندى مى پذيرند. اين خانواده ها براى محرم شدن با اين فرزندخواندگان درصدد عقد آن ها براى كسى كه موجب محرميت شود، برمى آيند؛ آيا مجتهد يا وكيل او مى تواند براى عقد اين گونه بچه هاى بدون ولىّ، اِعمال ولايت نمايد؟

بسمه تعالى، مى توانند اين كار را انجام دهند.

2. در مواردى كه رد مظالم را بدون اجازه پرداخته اند، اجازۀ بعد از پرداخت كافى است يا بايد مجدداً با اجازه پرداخت نمايند؟

بسمه تعالى، چنانچه به اين قصد پرداخته اند كه بعداً اجازه بگيرند، كافى است.

3. در رد مظالم اگر پرداخت كننده فقير باشد، مى توان به او اجازه داد كه خودش بابت رد مظالم، قبول نمايد و يا بايد حتماً دستگردان نمود؟

بسمه تعالى، به خود آن شخص نمى توان داد.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار، خدايا خدايا رزمندگان ما را نصرت و يارى فرما، زيارت كربلا نصيب ما بگردان

ص: 80

عقد فضولى

[سؤال 10282] 5745

بسمه تعالى 7 / 11 / 1361

محضر انور حضرت آيت الله العظمى و رهبر عظيم الشأن، حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، سلام عليكم

اين جانب به عقد (فقط عقد) شخصى درآمدم كه چون وى دانشجو بود و از اهالى شيراز نبود و با شرايطى كه براى ما به وجود آورد، فرصت تحقيق كامل از وى و خانواده اش - كه از اهالى لنگرود و ساكن قم هستند - را نداشتيم و چون مهريه نيز كم و فقط 14 سكه بود لذا با توجه به فرمايشات جناب آقاى صانعى كه حق طلاق با اجازۀ شوهر، با زن هم مى تواند باشد، يك شب قبل از عقد - در حالى كه من و او و مادرم و پدرم و خدا حاضر بودند - شرط كردم كه در صورتى به ازدواج حاضرم كه او به من وكالت دهد كه حق طلاق با من هم باشد و او نيز قبول كرد؛ اما در روز عقد، اين شرط را رد كرده بود و چون من در منزل نبودم، از اين موضوع اطلاع پيدا نكردم و عقد صورت گرفت، در حالى كه به خدا قسم نمى دانستم كه او زير قولش زده و شرط بنده را قبول نكرده است. لذا خواهشمند است بفرماييد: آيا با اين شرايط، اين عقد شرعاً صحيح بوده است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر به وكيل خود در عقد، وكالت مطلق داده ايد، عقد صحيح است و اگر وكالت داده ايد كه شما را با شرط مذكور عقد كند كه اگر بدون شرط عقد كند وكالت به او نداده ايد، عقد فضولى است.

[سؤال 10283] 5746

بسمه تعالى 1 / 5 / 1362

دفتر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

پس از سلام، خواهشمند است جواب مسائل ذيل را مرقوم فرماييد:

ص: 81

1. زنى، مردى را وكيل نموده جهت اجراى صيغۀ عقد موقت؛ ولى مرد، صيغۀ عقد دائم را اجرا مى كند و به زن هم نمى گويد، مگر بعد از مدتى زندگى كردن. آيا اين عقد، صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، عقد، فضولى است؛ اگر زن اجازه كند، صحيح و الاّ صحيح نيست و با هم محرم نيستند.

2. شخصى در سفر حج، قبل از شروع مناسك، جنب مى شود و غسل را فراموش مى نمايد. بعد از پايان اعمال و آمدن به شهر خود، يادش مى آيد. وظيفۀ اين شخص چيست؟

بسمه تعالى، حج، صحيح است؛ ولى بايد براى طواف و نمازهاى عمره و حج و نساء، مراجعت نموده، انجام دهد و در صورت عدم امكان، بايد نايب بگيرد.

3. منزلى جهت سكونت عالم محل، به وسيلۀ مؤمنين خريدارى شده است و وقف گرديده وعالم، متدين و عامل به وظايف اسلامى است و منزل مذكور، نياز به تعمير دارد. آيا از زكات فطره مى توان جهت تعمير آن اقدام نمود يا خير؟ و چنانچه از زكات فطره نشود، از سهم امام عليه السلام اجازه مى فرمايند يا خير؟

بسمه تعالى، در صورتى كه عالم محل، تمكن از تعمير خانه ندارد، زكوات فطره را به او بدهند تا صرف تعمير خانه نمايد.

[سؤال 10284] 5747

بسمه تعالى 1 / 4 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، سلام عليكم

رهبر بزرگ انقلاب اسلامى خواهشمند است بفرماييد: اگر پدرى در جبهه باشد و همسرش دخترش را بدون اجازه او شوهر بدهد، در صورتى كه شوهر دختر فاسد باشد، آيا پدر حق به هم زدن عقد را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، عقد دختر باكره منوط به اجازۀ پدر است و مادر در اين باره ولايت ندارد و اگر پدر اجازه نكند، دختر نبايد خود را تسليم شوهرش كند و تمكين نمايد، و احوط آن است كه با طلاق از هم جدا شوند و آنچه ذكر شد، در موردى است كه شوهر كفو باشد و اگر از او جدا شود، خوف دارد همسر مناسب پيدا نشود.

ص: 82

[سؤال 10285] 5748

بسمه تعالى

در صورتى كه ولىّ دختر بالغۀ رشيده، راضى به اصل ازدواج دخترش با شخصى باشد، لكن نسبت به خصوصيات ازدواج - از قبيل مقدار مهر و يا كيفيت جشن و تعيين زمان عقد و زمان عروسى و غيره - كه دختر با پسر توافق نموده اند مخالفت مى كند و به نحوۀ توافق آن ها رضايت نمى دهد، آيا اگر بدون رضايت و اذن ولىّ شرعى نسبت به خصوصيات مذكوره، عقد بين آن ها واقع شود، صحيح و قابل ترتيب اثر است يا نه؟

بسمه تعالى، با فرض راضى نبودن پدر نسبت به خصوصيات مورد توافق پسر و دختر، اگر باز به اصل ازدواج آن ها راضى است، عقد صحيح است؛ وگرنه صحت عقد، موقوف به اجازۀ پدر است.

[سؤال 10286] 5749

بسمه تعالى 20 / 10 / 1358

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

1. دختر باكره اى هنگام اجراى صيغه عقد دائم اظهار داشته: پدر و جد پدرى ندارم. و عقد جارى شده اما بعد معلوم شده است اظهار زوجه دروغ است، ولىّ دارد؛ آيا اين عقد چه صورت دارد، صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، صحت عقد موقوف است به اجازۀ پدر يا جد پدرى دختر.

2. سؤال شده در عقد دائم و يا منقطع غير از زوجين و حضور آن ها شاهد ديگر لازم است يا خير؟

بسمه تعالى، شاهد لازم ندارد.

[سؤال 10287] 5750

بسمه تعالى

خدمت مبارك حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، دام ظله

پس از عرض سلام، خواستم مسأله شرعيه اى را سؤال نمايم، كه اگر دخترى بالغه و رشيده و باكره، مقلد كسى باشد كه ازدواج بالغۀ رشيدۀ باكره را، بدون اذن پدرش

ص: 83

تجويز مى نمايد و پسرى هم كه بالغ است، مقلد مجتهدى است كه مى گويد در نكاح اذن پدر زوجه، شرط در صحت نكاح است. اين دو با هم ازدواج نمايند و پدر دختر هم راضى به اين ازدواج نباشد. حكم اين ازدواج در صورتى كه از روى نسيان باشد يا عمداً و يا جهلاً باشد، چيست؟ و حكم آن را، هم در حالى كه قبل از دخول باشد و هم اگر بعد از دخول باشد، بيان بفرماييد. والسلام

بسمه تعالى، پسر نمى تواند ترتيب آثار ازدواج صحيح بر اين تزويج دهد مگر در صورتى كه پدر دختر عقد آنان را اجازه دهد. بلى، چنانچه دخول شده باشد بعيد نيست كه بتوانند مجدداً بدون اذن پدر ازدواج نمايند هرچند احتياط نبايد ترك شود.

[سؤال 10288] 5751

بسمه تعالى

محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

1: زيد دختر بكر را كه باكرۀ رشيده مى باشد بدون اذن پدرش عقد كرد. بعد از اين عقد تكليف اين زن و مرد چه مى باشد؟ جواب مرحمت بفرماييد، محل ابتلا است.

بسمه تعالى، ازدواج دختر باكره موكول به اجازۀ پدر است.

2. دست و پا كه از مقتولى مانده و غسل دادن ممكن نيست، آيا تيمم لازم است؟ و بر فرض لزوم، كيفيت آن چگونه است؟

بسمه تعالى، نسبت به دست جدا شده از مقتول مسلمان، احوط استحبابى تيمم دادن است و در كيفيت آن احوط آن است كه زنده به دست خودش آن را تيمم دهد و با دست جدا شده هم در صورت امكان تيمم دهد.

[سؤال 10289] 5752

بسمه تعالى 20 / 9 / 1361

دفتر محترم امام بزرگوار و رهبر كبير انقلاب در قم با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و دعا به جان امام عزيز، محترماً به عرض مى رساند:

ص: 84

آيا از نظر اسلامى و فتواى امام، كسى كه براى يكى از اقارب - همانند برادر يا خواهر يا فرزندانشان و همچنين عمو و عمه و دايى و خاله - اجراى صيغۀ عقد بنمايد اشكال دارد و يا محكوم به صحت است؟ متمنى است جواب مسأله را مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر به وكالت از آن ها براى آن ها عقد اجرا كرده صحيح است و الاّ فضولى و موقوف به اجازۀ آن ها است.

[سؤال 10290] 5753

بسم الله الرحمن الرحيم

بنتٌ باكرةٌ اُكرهت على القبول في عقد النكاح بالإغراء وغيرها. وقد تمّ العقد بمحضر جملة من المؤمنين. فإن كانت البنت لازالت غير راضية بالزوج، فهل يبقى العقد صحيحاً؟ وكذلك المهر الحاضر الذي كتب بالعقد بأنّه سلّم إلى أهلها، لم يستلم.

فهل يجب على العاقد في حالة بطلان العقد أن يسلم نصف المهر أم على المصالحة؟ وإن كان العاقد قد أعطى بعض الهدايا إلى ذويها، هل تُعطى له إذا طالب بها؟ والسلام

بسم الله الرحمن الرحيم، إن اُجري العقد عليها بمباشرة أبيها أو جدّها أو بالوكالة من أحدهما وكان الزوج في نظر وليّها كفواً لها، فالعقد صحيح وليس لها الخيار فيه، وإلاّ فالعقد في مفروض السؤال فضولي، موقوف على إجازتها ولا عبرة بكتابة استلام المهر، بل على فرض صحّة العقد، يجب على الزوج تسليم المهر إليها، وعلى فرض بطلان العقد، لا موضوع للمهر، وفي الهدايا يكون لمهديها الرجوع فيها، ما دامت باقية بعينها، بشرط أن لا تكون قرابة بين المهدي والمهدى له وإلاّ فليس له الرجوع فيها.

[سؤال 10291] 5754

بسمه تعالى

اگر مردى با دختر باكره اى - بدون اذن پدرش - ازدواج كرد و از او اولاد پيدا كرد. اگر بعد از اولاد آوردن، پدر دختر آن عقد را اجازه دهد در حليت كافى است يا خير و

ص: 85

آيا فرق است بين اولاد آوردن و قبل از پيدا شدن حمل يا خير؟

بسمه تعالى، با اجازه پدر، صحيح مى شود و فرقى نيست.

[سؤال 10292] 5755

بسمه تعالى 2 / 4 / 1361

حضرت امام خمينى

دختر و پسرى عقد دائم را خودشان با قرائت صحيح از روى رسالۀ امام خمينى خوانده اند و بر اساس همين عقدى كه جارى نموده اند مدت ها با يكديگر هم بستر و هم آغوش شده و روابط محرمانۀ زناشويانه داشته اند، ولى پسر براى حفظ بكارت دختر جهت عروسى كه در جامعه معمول است، از دخول خوددارى كرده است؛ اما با هم هم خوابى بسيار داشته اند. بعد از چند ماه يك روز دختر مى خواسته به جايى برود، چون پسر با رفتن دختر بدان جا موافق نبوده است، با استناد به رسالۀ امام مبنى بر اين كه خروج زن از منزل بدون اجازۀ شوهر صحيح نيست، از دختر مى خواهد كه بدان جا نرود، ولى دختر با اظهار اين كه بعضى از احكام را قبول ندارد، از منزل خارج و به جايى كه مى خواسته مى رود؛ و به دلايلى از قبيل پيشنهاد پسر مبنى بر اين كه در منزل، آقايان در اتاقى جدا و خانم ها در اتاقى ديگر (به هنگام ميهمانى ها) جداگانه بنشينند تا موازين شرعى بين افراد نامحرم رعايت شود، اين مسائل به اطرافيان و فاميل هاى خانوادۀ دختر خوش نمى آيد و به مرور زمان كار به جايى مى كشد كه يك روز دختر به دادگاه مراجعه مى كند و اظهار مى دارد كه من (زوجه) عقد دائم را براى اين خواندم كه به زوج محرم بشوم و با زوج به عقد دائم شرعى با مهريۀ يك صد و پنجاه هزار تومان زن و شوهر شده ايم؛ ولى حالا چون زوج حاضر به طلاق نيست، در صورتى به او تمكين مى نمايم كه همۀ مهريه و نفقۀ ايام گذشتۀ مرا نقداً فى المجلس بپردازد؛ و پسر مى پذيرد كه مهريه و نفقۀ ايام گذشتۀ او را فى المجلس بپردازد. بعد از حدود يك ماه كه از اين قضيه مى گذرد، دوباره دختر با راهنمايى و ديكتۀ ديگران كه او را عليه زوج

ص: 86

تحريك مى نمودند، به دادگاه مراجعه مى نمايد و اظهار مى دارد كه چون هنگام جارى نمودن عقد، قصد انشا و معناى كلمات را نمى دانستم، لذا عقد باطل است و خود را زن او نمى دانم و تقاضاى اعلام بطلان عقد را دارم.

آيا اين عقد را مى توان باطل اعلام نمود؟ او (دختر) بعد از تقاضاى مهر و نفقه، يك بار هم از دادگاه مجدداً تقاضا نموده است كه چون از نظر نفقه در مضيقه هستم، خواهش مى كنم هرچه زودتر شوهرم را براى دريافت نفقه، به دادگاه جلب نماييد و نفقه مرا از وى دريافت و به من (زوجه) بدهيد؛ و پيرو همين موضوع، پسر مبلغ نفقۀ مربوطه را به دادگاه تحويل مى دهد (چون دختر هنوز در منزل پدرش است).

از محضر حضرت امام خمينى تقاضا مى شود نظر و فتواى حضرتشان را به اين جانب ابلاغ فرمايند كه حكم در مورد مسأله فوق چيست؟ آيا عقد صحيح است؟ و يا مى شود آن را باطل اعلام نمود؟

ضمناً چون خانوادۀ دختر هم، آن ها را زن و شوهر مى دانستند و به يكديگر محرمشان مى دانستند، بر همين اساس قبل از بروز اختلاف، يك روز مادر دختر يعنى همسر پدر دختر، در حضور دخترش اقدام به بوسيدن آن پسر (زوج آن دختر) مى نمايد و اين هم عملى بر اساس يك عقد صحيح بوده است كه مادر دختر انجام داده بوده است و حالا بعد از چندين ماه يكباره تازه مسلمان شده اند و همان عقد را باطل مى دانند و...! به اميد پيروزى جهانى اسلام، منتظر جواب از امام خمينى

بسمه تعالى، در فرض سؤال، اگر با اذن پدر عقد واقع شده يا بعد از عقد اجازه داده، عقد صحيح است و بايد رعايت حقوق زوجيت را بنمايند و زن در صورت نشوز حق نفقه ندارد.

ص: 87

اسباب تحريم

1 - نسب

[سؤال 10293] 5756

بسمه تعالى 6 / 4 / 1361

محضر با سعادت قائد اعظم، زعيم عالى قدر امام امت، آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

برادرى كه دو عيال و چند اولاد اناث داشته عيال دوم وضع حمل و دختر به دنيا آمده پدر و مادر مى خواهند نوزاد را در سر راه گذارند برادر او كه داراى يك پسر 5 ساله بود دختر برادر را قبول مى نمايد شناسنامه به نام خود و عيالش به دختر گرفته و او را تا 15 - 16 سالگى بزرگ و به تحصيل مى گذارد. پس از 15 سال برادر كه دختر را مى خواست به سر راه بگذارد او را مطالبه مى نمايد آيا شرعاً دختر به عمو كه شناسنامه براى او گرفته نامحرم است و اگر پدرش دختر را بگيرد مخارج 16 ساله دختر به عهده چه كسى است؟

دختر كه در مدارس با شناسنامه اى كه عمو گرفته سابقه تحصيل دارد در صورت ابطال شناسنامه سرنوشت تحصيلى او چه خواهد شد و دختر كه شرعاً به حد بلوغ رسيده اظهار مى نمايد كه من حاضر نيستم به خانه پدرم كه اكنون مرا فرزند مى خواند بروم و اگر جبراً ببرند خودكشى مى نمايم. شرعاً تكليف عمو كه 16 سال زحمت كشيده و خرج كرده و بزرگ نموده چيست؟

بسمه تعالى، دختر بر عموى خود محرم است ولى شرعاً فرزند او محسوب نمى شود و پدر نمى تواند دختر بالغه عاقله را الزام به بازگشت نزد خودش نمايد و هر گاه دختر از نزد عمو خارج شود كسى ضامن مخارج گذشته نيست.

ص: 88

[سؤال 10294] 5757

بسمه تعالى 28 / 10 / 1358

يك نفرى داراى دو زن مى باشد كه يكى از اين دو زن را طلاق داده و آن زنى كه طلاق داده يك پسر دارد. بعداً همين زن مى رود به مرد ديگر ازدواج مى كند و دختر به وجود مى آورد. اين پسر و دختر كه از مادر يكى و از پدر دو تا مى باشند از روى ندانستن مسأله با هم ازدواج مى كنند. آيا ازدواجشان حلال است يا خير؟ اگر ازدواج درست نيست، بايد مهرى را بدهد يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج مذكور باطل است و با فرض اين كه جاهل بوده اند و دخول شده، مهر المثل ثابت است.

[سؤال 10295] 5758

بسمه تعالى

با عرض سلام خدمت رهبر كبير انقلاب، روح الله الموسوى الخمينى و با آرزوى طول عمر براى ايشان، سخن را آغاز مى كنم:

بارى امام عزيز! به خاطر اين مزاحم كار شما شدم كه مى خواستم مسأله اى كاملاً ضرورى را از شما سؤال كنم؛ و آن اين بود كه مى خواستم بدانم آيا نوۀ خواهر به برادر، محرم است يا خير؟ يعنى اين كه دختر دخترِ خواهر به برادر محرم است؟

بسمه تعالى، محرم هستند.

[سؤال 10296] ‘ 1335

12. پدر من با دختر خاله اش - كه مادر من است - ازدواج كرده است و دايى من هم با دختر خاله اش - كه عمۀ من است - ازدواج كرده است و ما با پسر آنان هم پسر عمه ايم و هم پسر دايى؛ مى خواستم ببينم در اين صورت من بر دختر دايى ام كه دختر عمه ام است محرمم يا كه نامحرم؟ و ازدواج بين ما اشكالى دارد يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج با دختر عمه و دختر دايى اشكال ندارد.

ص: 89

[سؤال 10297] 5759

بسمه تعالى

به حضور رهبر عالى قدر مسلمانان جهان و نايب برحق امام زمان، حضرت امام خمينى، مدّ ظله، سلام اى امام امت، اى ياور مستضعفان جهان و اى نور چشم ملت شهيد پرور ايران جان به فدايت اين ملت عزيز ايران و اين رزمندگان اسلام، هميشه پشتيبان اسلام و قرآن و شما هستند و نمى گذاريم - ان شاء الله - دشمنان اسلام، نفس بكشند و راحت باشند و ان شاء الله حق مظلوم را از ظالم مى گيريم و تا آخرين قطرۀ خون و تا آخر عمر، در برابر ظالم و دشمنان اسلام خواهيم جنگيد و يا همه مان شهيد مى شويم و يا پيروزى نهايى را به دست مى آوريم. اى امام كاش تو را مى ديدم و پاهاى تو را مى بوسيدم. من يك سؤال دارم، خواهش مى كنم از لطف و بزرگى خود جواب بفرماييد:

من يك برادر دارم كه ناتنى است، يعنى از پدر با هم هستيم و اما از مادر نه، او يك دختر دارد كه عاشق برادر من - يعنى برادر خودم كه مى شود عموى دختر - شده، آيا اين دختر محرم است يا نامحرم؟ لطفاً به اين سؤال جواب بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر دو برادر شما از جهت پدر يا مادر يا هر دو، با هم برادر باشند، دختر يكى از آن ها با ديگرى نمى تواند ازدواج كند و چنانچه از طرف هيچ يك از پدر و مادر، برادر نباشد، ازدواج دختر يكى با ديگرى اشكال ندارد.

[سؤال 10298] 5760

بسمه تعالى 15 / 4 / 1361

با عرض سلام، از حضور محترم شما خواهش مى كنم سؤالات مرا پاسخ بدهيد.

1. آيا دايى و عموى ناتنى (كه از پدر، يكى و از مادر، جدا هستند يا برعكس از مادر، يكى و از پدر، جدا هستند) جزو محارم مى باشند؟

بسمه تعالى، جزو محارم هستند.

ص: 90

2. در مسأله ريا: اگر شخصى براى جلب توجه خلق عملى انجام بدهد ريا محسوب مى شود؛ اما آيا كسى كه مثلاً نمازش در خلوت، سى دقيقه طول مى كشد، اگر جلوى دوستش يا در بين مردم نيز همان سى دقيقه نمازش طول بكشد، آيا اين ريا است؛ با توجه به اين كه نمازهاى معمولى ممكن است ده دقيقه بيشتر طول نكشد؟ و اين شك براى من زياد پيش مى آيد كه در ميان مردم و يا در مسجد، مثلاً اگر بخواهم نمازى بخوانم، جدا از نمازهاى يوميه احساس مى كنم و شك مى كنم كه ريا است و اين عمل را انجام نمى دهم و مثلاً اگر در صف اتوبوس ايستاده باشم و فقيرى از كنارم رد شود، به دليل اين كه نكند اگر به او پول بدهم ديگران من را نگاه مى كنند و اين ريا مى شود، اين كار را نمى كنم. لطفاً در اين زمينه توضيح بدهيد.

بسمه تعالى، ريا راجع به قصد است؛ اگر قصد نشان دادن به غير نداشته باشد ريا نيست.

3. در مسأله غيبت تا آن جا كه من مى دانم امر غيبت در صورتى انجام مى گيرد كه شخصى كه از او غيبت مى كنيم راضى نباشد؛ اما اگر شخصى خودش مثلاً بداند كه قدش كوتاه است و از اين بابت ناراحتى نداشته باشد، اگر پشت سرش حرف بزنند و بگويند قدش كوتاه است، آيا اين غيبت محسوب مى شود؟

بسمه تعالى، نسبت به صفات ظاهر - كه همه از آن آگاهى دارند - اگر قصد هتك و تحقير نداشته باشد، اشكال ندارد.

4. آيا غيبت در مورد اشخاص بيگانه نيز هست؟ مثلاً اگر من و دوستم در اتوبوس نشسته ايم و شخص غريبه وارد مى شود و وضع ناجورى دارد و من به دوستم عيب او را مى گويم، آيا اين غيبت است؛ در حالى كه ممكن است ما ايستگاه بعدى پياده شويم و آن شخص را ديگر اصلاً نبينيم؟ لطفاً توضيح بدهيد.

بسمه تعالى، اگر عيب آشكار نيست، ذكر آن در غياب شخص غيبت است.

5. وقت مخصوص نماز عصر و نماز عشا را بر طبق ساعت بيان بفرماييد. لطفاً دقيقاً ساعتش را با ذكر تاريخ همان روز بيان كنيد.

بسمه تعالى، اول مغرب و نصف شب را مشخص نماييد؛ قبل از مغرب، به مقدار اداى نماز عصر، مخصوص عصر و قبل از نصف شب، به مقدار اداى نماز عشا، مخصوص نماز عشا است.

خداوند متعال سايۀ حضرت مستطاب عالى را تا انقلاب حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر سر مستضعفين جهان قائم بدارد، آمين، بحق محمد و آله الطاهرين.

ص: 91

[سؤال 10299] 5761

بسمه تعالى

خدمت آن برادرى كه اين نامه را مى خواند

با سلام و درود فراوان به پيشگاه آن برادر گرامى؛ اميدوارم كه حالتان خوب باشد و در راه خدمت به خدا و خلق خدا همواره كوشا باشيد.

بارى برادر عزيزم! اين دومين نامه اى است كه برايتان مى نويسم؛ در حالى كه هنوز جوابى دريافت نكرده ام. اميدوارم كه اين نامه را خوانده و به من كمك كنيد. جريان را برايتان توضيح مى دهم.

جريان از اين قرار مى باشد كه آقايى با خانمى ازدواج مى كند و از آن خانم، صاحب دخترى مى شود؛ بعد از مدتى خانمش فوت مى كند. اين آقا با خواهر خانم خود - يعنى خالۀ دخترش - ازدواج مى كند؛ از آن خانم هم صاحب فرزند پسرى مى شود. البته در اين مدت، دختر اولش نيز ازدواج كرده و صاحب يك دختر شده است. حال اين پسر مى خواهد با آن دختر كه نوۀ آن آقا مى شود ازدواج كند. آيا اين عمل درست است يا نه؟ خواهشمندم با در نظر گرفتن همۀ جوانب، جواب را هرچه سريع تر بفرستيد.

بسمه تعالى، محرم يكديگر هستند و نمى توانند با هم ازدواج كنند.

[سؤال 10300] 5762

بسمه تعالى 19 / 12 / 1361

حضور محترم رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى دامت افاضاته، از لحاظ فقهى مشكلى برايم پيش آمده، لذا از آن مرجع عالى قدر خواهشمندم مشكل را حل نمايند.

پدرم با زنى ازدواج كرد كه داراى خواهرانى بود، از آن زن پسرانى تولد يافتند كه آن خواهران خاله هاى پسران مى شدند، اما آن زن اول فوت كرده و پدرم مادر مرا

ص: 92

گرفت كه مشكل من در اين است كه آيا خاله آن برادران ناتنى من نسبت به من كه از مادر دوم هستم محرم هستند يا خير؟

در ضمن مادر من قبلاً زن پدر آن خواهران بود كه فرزندى به دنيا نياورده، بعداً پدرم همين مادرم را گرفت كه حاصلش ماييم كه پسرانِ زن دوم ايشان هستيم همان طور كه قبلاً ذكر گرديد آيا خاله برادران ناتنى من نسبت به ما محرم هستند يا خير؟ از خداوند طول عمر و عزت بيشتر براى آن رهبر عنايت فرمايد.

بسمه تعالى، محرم نيستند.

[سؤال 10301] ‘ 6181

2. بر فرض مذكور در مسألۀ فوق بچه اى كه از چنين زن و مردى متولّد شده چگونه است؟ و آيا بر عمّه و مادر پدرش محرم است يا خير؟ و همچنين اگر دختر باشد، عمو و پدر بزرگ بر او محرم مى شوند يا خير؟

بسمه تعالى، با جهالت پدر و مادر حكم ولد حلال را دارد، و در هر صورت در محرميت فرقى با سايرين ندارد.

[سؤال 10302] ‘ 5987

2. اگر نعوذ بالله شخصى با زنى زنا كند و دخترى به وجود بيايد، مى تواند با آن دختر ازدواج كند يا خير؟

بسمه تعالى، جايز نيست.

[سؤال 10303] ‘ 5987

3. شخصى با زنى زنا كرد و دخترى از زن متولد شد كه معلوم نيست مال شوهر زن است يا نه؟ اگر پسر اين شخص با دختر آن زن ازدواج كند، درست است يا خير؟

بسمه تعالى، دختر اگر از آن مرد نباشد، پسر آن مرد مى تواند با آن دختر ازدواج كند.

ص: 93

[سؤال 10304] 5763

بسمه تعالى

ضمن عرض سلام، از شما سؤالى دارم كه اميدوارم هرچه زودتر جوابم را بدهيد.

بنده، دايى دارم كه هم دايى ناتنى من است و هم پسرعموى من. اين موضوع به اين صورت است كه مادر بزرگ من، شوهرش فوت كرد و بعد مادر بزرگم به عموى من شوهر كرد و پسرى به دنيا آمد كه اين پسر، هم دايى من يعنى برادر مادرم است و هم پسر عموى من. آيا به من كه خواهرزادۀ او مى شوم محرم است يا نه؟ اميدوارم كه منظور مرا متوجه شده باشيد. در ضمن اين را بگويم كه در موضع بالا، پدر ما جدا است و فقط مادر يكى است. به اميد اين كه جوابم را هرچه زودتر بدهيد تا مرا نيز از سرگردانى نجات دهيد. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، محرم است.

[سؤال 10305] 5764

بسمه تعالى

استاد عزيز! به عرض مى رسانم كه اين جانب به يك اشكال بسيار بزرگى برخوردم كه حل كردن اين موضوع براى من بسيار مشكل است. بارى در زمان هاى قديم، خانمى با آقايى ازدواج مى كنند؛ در طى اين چند سال، اين خانم بچه دار نمى شد و به اين صورت، سه بار از همديگر طلاق مى گيرند ولى بعد از مدتى چون اين ها هنوز همديگر را دوست دارند، به رجوع همديگر تن مى دهند. ولى چون اين خانم سه طلاقه است و همه مى دانيم كه در دين اسلام حرام است، پس از مدتى يك نفر، واسطه و (مُحلّل) اين دو نفر مى شود و اين خانم را عقد مى كند و يك هفته تحت اختيار اين آقا (محلّل) قرار مى گيرد. خلاصه پس از مدتى طلاقش مى دهد و به عرض برسانم كه قبل از طلاق، اين آقا (محلّل) خانم را در بيمارستان معالجه مى كند و طلاقش مى دهد و اين خانم بعد از مدتى به شوهر اولى خود رجوع مى كند.

اين جا من متذكر شوم كه اين آقاى محلّل كه اين خانم را به عقد خود درآورد، قبلاً

ص: 94

زن و بچه دار بود. الآن همين آقاى واسطه (محلّل) داراى چند پسر بزرگ است و اين خانم هم داراى چند دختر بزرگ است. كه حالا مسأله اين جا است آيا امكان دارد پسر بزرگ اين آقاى محلّل با دختر بزرگ اين خانم ازدواج كند يا خير؟

از شما خواهش مى كنم خيلى واضح، اين موضوع را هم براى من و هم براى ديگران شرح دهيد كه همه از اين موضوع آگاه شوند. خيلى ممنون و متشكرم

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، بين پسرهاى واسطه و دخترهاى زن، محرميت نيست و ازدواجشان اشكال ندارد.

[سؤال 10306] 5765

بسمه تعالى

مردى با زن بيوه اى ازدواج كرده و اين زن بيوه دختر بزرگى دارد. در زمانى كه زن هنوز همسر آن مرد است آيا پسر آن مرد مى تواند با دختر آن زن ازدواج كند؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10307] 5766

بسمه تعالى 28 / 9 / 1361

دفتر محترم حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

حضور شما برادران سلام عرض مى كنم و سعادت و سلامت شما برادران كه به اسلام و مسلمين خدمت مى كنيد را از درگاه ايزدمنان خواهانم.

اوّلاً استدعا دارم حتماً سلام گرم من را كه از راه دور مى فرستم، به امام عزيز برسانيد. هرچند بنده اين قدر مشتاق ديدار امام بودم، ولى خداوند توفيق واصل شدن به ديدار امام را تا كنون به اين جانب نداده است؛ ولى اميدوارم هرچه زودتر - از هر راهى كه پروردگار بزرگ قسمت بفرمايد - بتوانم حتى براى يك بار رهبر عزيز را ببينم.

ثانياً موضوعى را كه اينك مى خواهم مطرح كنم، وظيفۀ خود دانستم كه به فتواى امام در اين مورد عمل نمايم؛ و خواهشمندم جواب اين مسأله را كتباً براى بنده - هر

ص: 95

طور شده - ارسال فرماييد. حدود هفت سال پيش خواهرم با مردى كه قبلاً همسر داشته ولى يك سال قبل از ازدواج خواهرم با آن مرد، وى فوت نموده ازدواج مى كند و وقتى اين مرد با همشيرۀ من ازدواج كرده، از همسر قبلى خود فقط يك دختر داشته كه در آن زمان هفت يا هشت ساله بود و اكنون هفت سال از ازدواج خواهرم با آن مرد مى گذرد و خواهرم حال داراى چهار فرزند است و آن دخترى كه از همسر قبلى اش داشته، به سن 14 - 15 سالگى رسيده است. ضمناً تا كنون اين دختر با مادربزرگش بوده و بعضى اوقات، به ديدن پدر و زن پدرش مى آمده است. حال سؤال بنده اين است كه آيا من اگر خواسته باشم با اين دختر ازدواج نمايم، مى توانم يا نه؟ يعنى آيا اين ازدواج، از نظر شرعى و اسلامى اشكال دارد؟ خواهشمندم فتواى امام در اين مورد را با توضيح بيشتر براى بنده ارسال داريد.

بسمه تعالى، مى توانيد با آن دختر ازدواج نماييد.

[سؤال 10308] ‘ 2032

2. آيا فرزند پسر كه از زن اول مى باشد، با مادرِ زن دوم محرم است يا نه؟ و آيا به همين فرض مى تواند با خواهر زن پدر خود ازدواج كند؟

بسمه تعالى، در فرض اول، محرم نيست؛ و درفرض دوم، ازدواج مانع ندارد.

[سؤال 10309] 5767

بسمه تعالى 6 / 11 / 1361

حضور محترم رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى، مدّ ظله العالى

با آرزوى توفيق از درگاه ايزد متعال براى حضرت عالى، و پيروزى اسلام بر كفر جهانى، و پيروزى رزمندگان اسلام در پناه جمهورى اسلامى ايران عليه استكبار جهانى به سركردگى امريكاى جهان خوار و سرسپردگى صدام خائن، و آرزوى

ص: 96

سلامتى براى رهبريت انقلاب، اين حقير از آن رهبر كبير انقلاب، تقاضاى حل يك مسأله شرعى را دارم؛ اميدوارم ما را در اين امر يارى فرمايند.

در خويشاوندى ما مردى هست كه همسرش چندين سال پيش فوت نموده است و از آن مرحومه، چهار دختر به جا مانده است. پس از فوت همسر اولش، زن ديگرى اختيار نمود و حالا قصد دارد يكى از دخترانشان را - كه از همسر اولش مى باشد - به عقد و ازدواج برادر زن جديدش درآورد، در صورتى كه زن دومى آن مرد، داراى چند دختر و پسر مى باشد. در صورت عقد، آن دختر هم خواهر پسرها و دخترها مى شود، و هم زن دايى آن ها. آيا اين امر از نظر شرعى صحيح است كه دخترى كه چند خواهر و برادر از نامادرى، و چند خواهر و برادر تنى دارد به عقد برادر زن پدرش - كه هم دايى برادر و خواهرانش، و هم نادايى اش مى شود - در آيد. از پيشگاه رهبريت تقاضامنديم لطف فرمايند و هرچه زودتر با فتواى خود، ما را در اين امر يارى كنند؛ چون امكان دارد هرچه زودتر، اين عقد انجام گيرد، لذا بنابر اين شد كه اول كسب تكليف نموده، بعد مبادرت به اين كار شود.

بسمه تعالى، ازدواج در مورد سؤال، اشكال ندارد.

[سؤال 10310] ‘ 3208

6. اگر كسى با محارم خود، بدون اطلاع ازدواج كند و بچه اى بياورند و بعد معلوم شود كه محرم بوده، چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، بايد از هم جدا شوند و بچه هايى كه در زمان جهل پيدا شده، حكم ولد حلال را دارند.

[سؤال 10311] 5768

بسمه تعالى 15 / 10 / 1358

خدمت مرجع و رهبر عالى قدر آيت الله العظمى امام خمينى پس از عرض سلام، به حضور جناب عالى بايد عرض كنم: مدتى است كه موضوعى مرا رنج مى دهد، به

ص: 97

همين دليل خواستم با ايجاد مزاحمت جريان را با شما در ميان بگذارم و جوابم را دريافت نمايم. وقتى كه من كودكى بسيار خردسال بودم مادرم از پدرم جدا شد و پدرم همسر ديگرى گرفت و من از كوچكى در خانواده مادر دوم خود پرورش يافتم. حالا كه بزرگ شده ام، متوجه شده ام كه مادر اصلى من كيست، ولى هيچ كس نمى داند كه من به اين موضوع پى برده ام و شوهرم مى گويد: امكان دارد دايى هاى ناتنى ات به تو نامحرم باشند. من كه از كوچكى در آغوش آن ها بزرگ شده و حتى آن ها را بيشتر از دايى هاى اصلى خود دوست دارم، آيا بايد در مقابل آن ها حجابم را حفظ نمايم و آن ها به من نامحرمند يا خير؟

بسمه تعالى، محرم نيستند.

2 - رضاع

اشاره

[سؤال 10312] 5769

بسمه تعالى

در باب شرايط شير دادنى كه علت محرم شدن است، در مسأله 2474 از توضيح المسائل مى فرماييد: «ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد، آن بچه به كسانى كه گفته شد محرم مى شود». در فرض مذكور، اگر چنانچه از زاييدن زن شيرده، بيشتر از دو سال گذشته و شير او هم باقى نمانده و خشك شده است ولى بعد از گذشتن سه سال يا شش سال از زاييدن زن شيرده، پستان خود را به بچۀ دخترش به مكيدن مى دهد و شير او مى جوشد و طفل شيرخوارى كه تازه متولد شده، از آن شير مى خورد و تمام شرايط نشر حرمت را هم دارد، آيا آن دختر به شوهرش حرام مى شود يا نه؟

بسمه تعالى، اگر همان شير ولادت است در فرض مسأله، حرمت ثابت مى شود، ولى اگر احراز نشود كه شير مستند به شوهر است، موجب حرمت نيست.

ص: 98

[سؤال 10313]‘ 5774

2. آيا اين حرام بودن تا ابد برقرار است يا اين كه بعد از حرام شدن، توسط عقد مجدد با هم محرم مى شوند.

بسمه تعالى، حرمت حاصل از شير دادن ابدى است و با عقد، حرمت برطرف نمى شود.

[سؤال 10314] 5770

بسمه تعالى 23 / 9 / 1358

حضور محترم حضرت آيت الله العظمى نايب الامام، امام خمينى، دام ظله

پس از عرض سلام، بفرماييد: زن شوهردارى پسر بچه اى را شير غير زايمان بدهد، در صورتى كه آن پسر بچه به اندازۀ محرم شدن، شير آن زن را بخورد، بفرماييد: آيا اين پسر بچه، به اين زن محرم است يا خير؟

بسمه تعالى، شير اگر از غير ولادت باشد موجب نشر حرمت نمى شود.

[سؤال 10315] 5771

بسمه تعالى

رياست محترم دفتر امام خمينى

ضمن عرض سلام، سؤالى است كه مى خواستم جوابش را فورى براى ما بدهيد.

از نظر محارم رضاعى (شيميايى و فيزيكى) چرا بچه بايد شير را مستقيماً از پستان مادر بخورد؟

بسمه تعالى، حكم الهى است.

[سؤال 10316] 5772

بسمه تعالى

خدمت زعيم عالى قدر حضرت نايب الامام روح الله الموسوى الخمينى سلام عرض مى كنم، اميدوارم كه حال شما امامم در پناه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هميشه سلامت

ص: 99

باشد رهبر عزيز براى اين جانب سؤالى پيش آمده كه از شما بزرگوارم تقاضاى جواب كاملى را دارم كه مى خواستم عرض كنم.

من سه ماهه بودم كه در جوار ما كودكى به دنيا آمد كه بعد از يك ماه پدربزرگ اين كودك دار فانى را وداع گفت در نتيجه خبر را طورى به مادر اين بچه گفتند كه موجب بيمارى شديد مادر از لحاظ روانى و خشك شدن شير او گشت اين بچه از نخوردن شير مادر رو به مريضى گشت كه به دكتر مراجعه كرده دكتر معالج اين چنين تشخيص داد كه بايد از شير مادر استفاده كند.

مادر اين جانب همچنان كه من سه ماه بودم شيرش از حد زياد تجاوز مى كرد طورى شده بود كه مجبور به دور ريختن شير مى گشت و تصميم به شير دادن اين كودك گرفت و مادر اين جانب نه از راه سينه بلكه از راه دوشيدن در ظروفى به كودك شير مى رساند لذا از شما امام عزيز و رهبر بزرگ و انقلاب اسلامى ايران تقاضا دارم كه آيا امكان دارد كه بنده، ايشان را به همسرى خويش در بياورم يا نه؟

امام عزيز در ضمن به رسالۀ شما رجوع كردم ولى متأسفانه نتوانستم پاسخى نسبت به اين مورد بيابم ولى در ضمن نامه اى تحت همين عنوان به دفتر سركارعالى فرستادم در جواب قيد كرده بود كه محرميت حاصل نيست ولى با اين حال باز هم تقاضا دارم مرا بيشتر از اين ها روشن تر سازيد «البته چيزى كه كمى مهم است اين است كه كودك تقريباً هشت ماه از شير مادر من تغذيه كرده است» اميدوارم كه هرچه زودتر امام زمان تمام انسان هاى روى زمين را خوشحال سازند با ظهورشان در صحنه.

بسمه تعالى، مانع ندارد و رضاع موجب حرمت حاصل نشده است.

[سؤال 10317] 5773

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، سلام عرض مى نمايم. پس از عرض سلام و احوال پرسى، اميدوارم كه حالتان خوب باشد و خداوند متعال به شما طول عمر عطا بفرمايد؛ ان شاء الله تعالى، يك مسأله برايمان پيش آمده كه از هر كس

ص: 100

سؤال كرده ايم، نتوانسته اند جوابمان را بدهند.

مسأله اين است: اگر كسى شير زن خود را بخورد، آيا زن به مرد حرام مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، حرام نمى شود.

[سؤال 10318] 5774

بسمه تعالى

1. در رسالۀ عمليۀ حضرت امام در احكام شيردادن مسأله 2472 فرموده اند: «اگر زنى بچۀ دختر خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود. و همچنين اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد، ولى اگر بچۀ پسر خود را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شيرخوار است بر شوهر خود حرام نمى شود». آيا شيرى كه باعث سلب محرميت مى شود شير كامل است - به طورى كه در مسأله 2474 آمده است - يا اين كه يك دفعه شير دادن باعث آن مى گردد كه زن بر شوهر خود حرام شود؟

بسمه تعالى، يك دفعه شير دادن، موجب نشر حرمت نمى شود و احكام شير دادنى كه موجب محرميت است، در رساله ذكر شده است.

2. آيا اين حرام بودن تا ابد برقرار است و يا اين كه بعد از حرام شدن توسط عقد مجدد با هم محرم مى شوند.

بسمه تعالى، حرمت حاصل از شير دادن ابدى است و با عقد حرمت برطرف نمى شود.

[سؤال 10319] 5775

بسمه تعالى 24 / 3 / 1361

دفتر امام خمينى، ضمن تقديم عرض سپاس و تشكر از فعاليت هاى آن برادران و اميد پيروزى هاى بيشتر براى رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق عليه باطل بدين وسيله به اطلاع مى رسانم كه اين جانب، زنى هستم كه به خاطر برخورد با مسأله اى شرعى كه براى من گنگ و مبهم است، از شما تقاضاى جوابى براى

ص: 101

سؤال هاى ذيل دارم تا اين مشكل براى من حل شود.

در رسالۀ حضرت امام خمينى در مسأله 2472، احكام شير دادن آمده: «اگر زنى بچۀ دختر خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود». من يك چنين شرايطى را در 23 سال پيش برخورد نموده ام و با نداشتن شناخت اسلامى و آگاهى از اين جور مسائل، به اين موضوع، اهميت ندادم؛ تا اين كه در تاريخ 20 / 3 / 61 در رسالۀ امام خمينى متوجه اين موضوع شدم و بلافاصله آن جريان 23 سال پيش را به ياد آوردم و اين مشكل براى من پيچيده تر شد. در ضمن، در آن موقع من چهارده سال داشتم و نه تنها من، بلكه مادر من هم شناخت اسلامى و سواد خواندن و نوشتن را نداشت و الآن داراى چهار فرزند هستم و 25 سال تمام با هم (با شوهر) زندگى مى كنيم. وضعيت شناخت و شرايطى كه در 23 سال پيش داشتم:

1. نداشتن سواد خواندن و نوشتن و داشتن سن كم و آگاهى نداشتن از مسائل شرعى.

2. در آن موقع من در بستر بيمارى بودم و عمل جراحى داشتم (جراحى سينه) كه حتى چرك از سينه هايم بيرون مى آمد و سن بچۀ من بيش از دو يا سه ماه نبود.

3. شوهر مادر من، پدر من نبود (پدر ناتنى). با وجود اين، يك مرتبه از لحظه اى كه مادرم مشغول شير دادن به دخترم بود، تذكر داده است ولى من به علت اين كه در اين جور مسائل شناخت نداشتم، توجه به حرفش ننمودم و فكر كردم كه اين حرف پدر ناتنى فقط به خاطر غذا است نه شرعاً.

توجه: بقيۀ غذاى بچه را از شير خشك تهيه نمودم.

در ضمن، مادر من بيش از پنج يا شش مرتبه بيشتر به دخترم (بچه ام) شير نداده است. ضمناً اگر لازم مى دانيد، چون اين مسأله، عموميت دارد، در رسانه هاى گروهى به اطلاع عموم برسانيد.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، كه شرايط رضاعِ محرّم متحقق نشده، حرمت حاصل نيست.

ص: 102

[سؤال 10320] 5776

بسمه تعالى

يك مردى زنش را در حالت حمل طلاق داد و بعد از عدّه، دخترى زاييد. آن مرد آن دختر كوچك را از مادر ربود يا خود مادر از آغوشش دور كرد. بعداً والد، آن دختر مذكوره را در قبيلۀ خود از شير يك زن، تقريباً سه دفعه سيراب كرده و بعد از آن سه دفعه، سيراب شدن بعضى مى گويد: دو دفعه يا سه دفعه شير دادن ديده ام و زياد از آن معلوم نيست. آيا عقد ما بين آن دختر مذكور و پسر زن مذكوره كه به آن دختر شير داده چه حكمى دارد؟ مفصلاً جواب را تحرير فرماييد.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، محرميت حاصل نيست و ازدواج مانع ندارد.

[سؤال 10321] 5777

بسمه تعالى 25 / 3 / 1361

محضر آيت الله العظمى امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى ايران

زن شير دهى يك پستان خود را به بچه اى (كه شير مادرش كم و يا بعضى مواقع ممنوع از خوردن شير مادر مى باشد) به مدت يك الى دو ماه اختصاص داده باشد به طورى كه توسط شير زن مرضعه انبات لحم و عظم در بچه شده باشد آيا محرميت حاصل مى شود؟

بسمه تعالى، اگر شرايط ديگر موجود بوده محرميت حاصل مى شود.

[سؤال 10322] 5778

بسمه تعالى

محضر مبارك نايب الامام، روح الله الموسوى الخمينى، پس از عرض سلام، سلامتى آن بزرگ مرد تاريخ را از درگاه ذات بارى تعالى خواستارم و اميدوارم در سايۀ رهبرى آن جناب، اسلام و كشور اسلامى، از خطرات مصون و محفوظ بماند.

اين جانب دخترى شانزده ساله هستم كه قبل از تولد من، مادرم دخترى به دنيا

ص: 103

آورده بود كه اينك فوت كرده است همزمان با تولد آن دختر، خاله ام پسرى به دنيا آورده بود كه روزى دو مرتبه صبح و عصر مادرم به او شير مى داده است. ضمناً كودك در بين شيرى كه مادرم به او مى داده، خوراكى هاى ديگرى از قبيل شير مادرش و قند آب و غيره مى خورده است. آشنايان مى گفتند: اين بچه از وقتى شير خاله اش را خورده است كمى چاق شده است. مى خواستم ببينم: آيا اين پسر به اين جانب محرم است يا خير؟ از راهنمايى هاى شما بى نهايت متشكرم.

بسمه تعالى، اگر بين پانزده شير از مادر خود نيز شير مى خورده و يك شبانه روز شير كه بين آن هيچ غذاى ديگر نخورده باشد، نخورده و رشد بچه مستند به شير خالۀ تنها نيست؛ رضاع محرّم حاصل نشده است.

[سؤال 10323] 5779

بسمه تعالى

با توجه به شرح زير، آيا من با خواهر رضاعى ام ازدواج كرده ام كه دختر عمويم هست؟

طبق گفتۀ مادر و زن عمويم (مادر زنم)، در سه ماهگى به مدت يك شب و دو روز از زن عمويم شير خوردم. در بين اين مدت، چيزهايى از قبيل سوسه - كه از چهل گياه تشكيل مى شود - با آب و شكر مخلوط كرده، به اندازه نصف نعلبكى در صبح، و نصف نعلبكى در شب، به من مى دادند، و نيز يك داروى من درآوردى آن روز، كه پوست حلزون و موش را ساييده، با مقدارى شكر و آب، به اندازۀ يك قاشق غذاخورى، دوبار در تمام مدت فوق، و همچنين نصف نخود چربى خوك به من داده اند. لازم به تذكر هست زن عمويم به علت پرهيز، و كافى نبودن شير، پس از شيرخوردن، آب جوش شيرين در بعضى از اوقات به من مى داده است. و حال بنده داراى دو فرزند مى باشم؟

بسمه تعالى، اگر غذاى بچه، در آن يك شبانه روز، منحصر به شير زن نبوده، احكام رضاع مترتب نيست.

ص: 104

[سؤال 10324] 5780

بسمه تعالى 2 / 11 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام عزّه

محترماً به عرض مى رساند: زنى دخترى را در ايام رضاع، به مظنۀ قوى، مدت چهار ماه، روزى يك مرتبه شير داده و بقيۀ شبانه روز را به غذا و شير گاو و شير مادرش مى گذرانيده. آيا اين نحوه شيردادن موجب نشر حرمت مى شود يا خير؟ و آيا شهادت آن زن كه مورد وثوق مى باشد و مظنۀ قوى دارد كه همه روزه شير مى داده، مثبت مقدار مزبور هست يا خير؟ بالجمله، ازدواج بين اين زن با اولاد مرضعۀ مزبوره صحيح است يا باطل؟ خواهشمند است تكليف آنان را بيان و اعلام فرمايند.

بسمه تعالى، در فرض مزبور، رضاعِ موجب نشر حرمت محقق نشده و ازدواج مانع ندارد و تا يقين به تحقق رضاع با شرايط معتبر حاصل نشود، حكم رضاع ثابت نمى شود.

[سؤال 10325] 5781

بسمه تعالى 14 / 4 / 1361

محضر مبارك رهبر انقلاب و مرجع عظيم الشأن جهان تشيّع، حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، دامت بركاته

اين جانب سربازى از لشكريان اسلام، و از جان گذشتگان در راه اسلام، كه در نيروى دريايى بندرعباس خدمت مى كنم برايم مسأله اى شرعى پيش آمد، كه لازم دانستم با حضرت امام در ميان بگذارم. اين جانب متأهل، و داراى يك فرزندى پانزده ماهه مى باشم و موضوع، شيردادن اين بچه مى باشد. در ابتداى به دنيا آمدن اين بچه، مادرش با كمبود شير مواجه مى گردد، كه بنا به كم اطلاعى، مادر خانم اين جانب به عنوان كمكى، بچه ام را در روزهاى متوالى، و بيش از چندين و حتى پانزده مرتبه، شير مى دهد. البته اين بيش از پانزده مرتبه بدين صورت كه در هر دو روز يك مرتبه، و يا

ص: 105

احياناً هر روز و روزى يك مرتبه بوده است، و در ما بين نيز شير خشك يا شير خانمم را نيز خورده است. با مراجعه به عده اى از روحانيون و غيره، جوابى جز حرام بودن خانم حقير بر بنده نشنيده ام و در رسالۀ امام نيز جز اين نيست. حال با وجودى كه در وهلۀ اول كسى هستم كه سخت پايبند مسائل اسلامى هستم و دوم اين كه مدت دو سال است كه ازدواج كرده و هيچ گاه به صورت زيادى در خانه نبوده ام، و مدتى در سپاه پاسداران، و حالا نيز در ارتش خدمت مى كنم. و اگر موضوع جدايى پيش بيايد، ضربۀ هولناكى است كه بر پيكر سه نفر - من، خانمم و فرزندم - وارد مى شود. و مهم تر از همه اين كه اگر خانم حقير، از موضوع جدايى با خبر شود، ممكن است دست به كارهاى خطرناك بزند؛ چون با شناختى كه نسبت به او دارم، ممكن است اين كار انجام شود، و ديگر اين كه با در نظرگيرى موقعيت حقير كه همۀ اميد و آرزوهاى اين جانب در تشكيل يك خانوادۀ گرم و صميمانه و اسلامى، از بين مى رود. كانون كوچكى را كه الآن دارا مى باشم، از دست مى دهم. مستدعى است با راهنمايى از محضر مبارك امام عزيز، آن پدر مهربان، حقير را ارشاد كنيد.

بسمه تعالى، اگر بچه فقط روزى يك بار يا حداكثر دوبار، از مادربزرگش شير مى خورده و بقيۀ شبانه روز از مادر خودش شير مى خورده، چنين شير دادنى، موجب حرام شدن زن شما بر شما نيست.

[سؤال 10326] 5782

بسمه تعالى 1 / 8 / 1361

حضور رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران و مرجع عالى قدر عالم تشيع، پس از سلام و عرض ادب و ارادت به حضورتان؛ چند سؤال شرعى برايمان پيش آمده كه به حضورتان معروض مى داريم:

1. پدر اين جانب چون از داشتن مادر در بدو تولد محروم شده است، او را دايه اى شير داده كه خود داراى چند فرزند بوده، 2 پسر و 4 دختر، يكى از اين پسران كه پدرم

ص: 106

با او شير خورده به مدت دو سال است كه دار فانى را وداع گفته، ولى پسر ديگر، مانده و داراى فرزند هم مى باشد. حال مى خواهيم بدانيم كه اين پسر مانده، عموى ما به حساب آمده و محرم است يا خير؟ و اگر تا به حال از او حجاب نكرده ايم، چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، در صورتى كه صاحب شير، يعنى شوهر زن شيرده، پدر پسر ديگر هم باشد، عموى شما است از جهت رضاع و از محارم است.

2. حدود 8 سال پيش عمۀ شوهرم كه از داشتن فرزند محروم بوده است، دخترى را از پرورشگاه به فرزندى قبول كرده است؛ حال كه فرزند به سن بلوغ رسيده، تكليف مرد (پدر) چيست؟ آيا محرم است يا نامحرم؟ و ازدواج اين دختر به چه صورت است؟

بسمه تعالى، دختر نسبت به مرد (پدرخوانده) نامحرم است و اگر پدر ندارد يا معلوم نيست، بعد از بلوغ و رشد اختيار با خود او است.

3. از شغل بنگاه اتومبيل كه عده اى به آن اشتغال دارند، پولى كه به دست مى آيد حلال است يا حرام؟ مادر شيرده و يا زن باردار مى تواند از آن پول استفاده كند يا نه؟

بسمه تعالى، با رعايت ضوابط شرعى، حق الزحمه يا سود معامله حلال و استفاده از آن جايز است.

4. عقيقه حكم واجب دارد براى نوزاد يا نه؟

بسمه تعالى، واجب نيست.

5. نذر كرده ايم كه يك سفرۀ حضرت عباس پهن كنيم در جاى مشخصى، ولى حال كه شما مى فرماييد جبهه ها را تقويت كنيد، مى شود پول سفره را به حساب جنگ زدگان بپردازيم؟

بسمه تعالى، در صورتى كه نذر با صيغه نبوده، اختيار با خودتان است.

6. سقط بچه اى كه آلت تناسلى اش نشان دهندۀ پسر بودنش باشد، از روى عمد، چه ديه اى به پول ايران دارد؟ و اگر بعد از 10 روز از عدّۀ ماهانه گذشته باشد، سقطش به پول ايران چقدر است؟

بسمه تعالى، ديۀ نطفه پانزده مثقال طلاى مسكوك است و اگر خلقت طفل كامل شده و روح در او دميده، ديه اش مثل انسان بزرگ است.

سلامتى و سعادتمندى جناب عالى را در خدمت به اسلام و مسلمين از خداوند متعال خواستاريم. والسلام على عباد الله الصالحين

ص: 107

[سؤال 10327] 5783

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، ضمن عرض سلام و تشكر، لطفاً اين جانب را راهنمايى بفرماييد.

بنده به علت بيمارى از داشتن فرزند محرومم. حال تصميم گرفتم بچه اى به عنوان فرزند از شيرخوارگاه بياورم. دختر يا پسر از نظر محرميت به من يا همسرم چگونه است؟

بسمه تعالى، اگر از راه شيردادن با شرايط يكى از عناوين موجب محرميت حاصل شود مثل اين كه خواهر زن يا خواهر مرد با شرايط بچه را شير دهند محرم مى شوند.

[سؤال 10328] 5784

بسمه تعالى 28 / 9 / 1359

محضر مقدس حضرت امام خمينى، با عرض سلام؛ متمنى است نظر شريف را در مورد اين مسأله بيان فرماييد:

كودكى پس از اين كه مادرش او را به دنيا آورده، پس از ده روز مادرش وفات نموده و خالۀ كودك وى را برده و نگهدارى نموده و شير داده است. خاله پس از اين كه كودك به حد بلوغ رسيده، دختر خود را به آن كودك كه خواهرزاده اش بوده تزويج نموده تا ثروت و دارايى شان به علت ازدواج دخترش با كس غيرى، نصيب ديگرى نشود و فعلاً مدت چهار سال است كه ايشان ازدواج نموده و زندگى زناشويى دارند. اين ازدواج از نظر شرع صحيح مى باشد يا خير؟ آيا پسر با آن دختر خواهر رضاعى نمى شود؟ والسلام علينا و على عباد الله الصالحين

بسمه تعالى، اگر رضاعِ موجبِ نشر حرمت به شرحى كه در رساله مذكور است، متحقق شده، ازدواج مزبور باطل است و در صورت شك در آن، ازدواج محكوم به صحت است.

ص: 108

[سؤال 10329] 5785

بسمه تعالى

به نام خدا، پاسدار خون شهيدان و با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى، امام خمينى و به تمام شهداى انقلاب اسلامى ايران و با درود و سلام به تمام روحانيت مبارز، آيت الله منتظرى و على اكبر هاشمى رفسنجانى و سيد على خامنه اى و...

غرض از نوشتن نامه خدمت دفتر امام و مزاحمت براى آن محضر مقدس، اين بود كه يك سؤال خدمت جناب عالى داشتم كه به چند تن از برادران روحانى مراجعه كردم ولى جواب صحيح نشنيدم. ولى يكى از روحانيون فرمودند كه چون مقلد امام هستيد بايد از ايشان سؤال فرماييد و سؤال به اين نحو است: من يك عمو دارم كه با برادر بزرگم هم شير بوده اند، و عمويم از شير مادرم خورده و به او محرم شده. مى خواستم بدانم كه دختر همين عمويم به من محرم است يا نه و آيا من مى توانم با او (دختر عمويم) ازدواج كنم يا نه؟

بسمه تعالى، چنانچه با شرايط، شير خورده است، نمى توانيد با دختر او ازدواج نماييد.

[سؤال 10330] 5786

بسمه تعالى 8 / 9 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى رهبر بزرگ انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى، دام ظله، پس از عرض سلام، با نهايت ادب به عرض مى رسانم:

دخترى داشتم كه سيزده روز بعد از ولادت، او را از ما ربودند. الحال كه نُه سال از اين قضيه مى گذرد، در خانۀ خواهر عيالم او را پيدا كرده ايم. شوهر خواهر عيالم بچه ندارد و بر آن ها بسيار دشوار است كه اين دختر را از خودشان جدا كنند. با وجود اين كه ثابت شده شوهر خواهر عيالم از هيچ عمل زشتى امتناع ندارد و ما اطمينان نداريم كه اين دختر در منزل ايشان باشد، وظيفۀ شرعى ما چيست؟ آيا مى توانيم بچه

ص: 109

را از دست آن ها بگيريم؛ با وجود اين كه ما را تهديد مى كنند كه اگر اقدام به اين عمل نموديد، به شما اذيت جبران ناپذير مى دهيم؟ و در مدت نه سال آيا حق گرفتن نفقۀ بچه را از ما دارند يا خير؟ استدعا دارم وظيفۀ شرعى ما را تعيين فرماييد.

اضافه از اين، عروس برادر نگهدار بچه، شيرداده به اين بچه، آيا به اين مرد محرم است يا خير؟

بسمه تعالى، رسيدگى به اين قضيه، موكول است به دادگاه هاى صالحه در جمهورى اسلامى واگر ثابت شود كه بچه از آن ها نيست، حق مزاحمت ندارند و نفقه اى كه داده اند را حق ندارند مطالبه كنند. و اگر شير دادن به بچه با شرايط بوده و از آن مرد، شير حاصل شده، بچه نسبت به آن مرد، فرزند رضاعى مى شود و محرم او است.

[سؤال 10331] 5787

بسمه تعالى

حضرت مستطاب مروّج الاحكام، زعيم عالى قدر، مرجع شيعيان جهان، حضرت امام خمينى، دام ظله العالى

در موضوع رضاع اگر بعد از برادر و خواهر رضاعى، اولادى به ثمر برسد، آيا ممكن است با هم ازدواج كنند يا خير؟

بسمه تعالى، اگر منظور اين است كه مرضعه يا صاحب شير اولاد پيدا كرده اند، حكم برادر و خواهر رضاعى را دارند و نمى توانند با هم ازدواج كنند.

[سؤال 10332] 5788

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران

زن و شوهرى هستيم كه بچه دار نمى شويم؛ ما قصد داريم بچه اى چند روزه

ص: 110

بياوريم و بزرگش كنيم؛ مى خواستم بپرسم كه چگونه اين بچه (دختر يا پسر) به من و شوهرم محرم مى شود؛ با توجه به اين كه نه من خواهرى دارم و نه شوهرم؟

با آرزوى توفيق جناب عالى، والسلام

بسمه تعالى، اگر ولىّ ندارد، راهى براى محرم شدن با عقد نيست؛ بلى اگر زن، مادر دارد و بچه پسر باشد، در صورتى كه با شرايط، او را شير دهد بر زن محرم مى شود؛ و همچنين اگر بچه دختر باشد و مادر مرد او را شير دهد، بر مرد محرم مى شود.

[سؤال 10333] 5789

بسمه تعالى 18 / 3 / 1362

محضر مبارك امام خمينى، مدّ ظله العالى، با آرزوى سلامتى و طول عمر براى آن امام بزرگوار

آيا حسين مى تواند نوۀ پسرى خاله اش را به نام سهيلا به ازدواج خويش در آورد در حالى كه با دخترخالۀ خويش محرم مى باشد؟ (خواهر حسين و دختر خاله اش، خواهر رضاعى مى باشند و هر دو از مادر حسين شير خورده اند). ضمناً اين مسأله با روحانيون مختلفى در ميان گذاشته شده، اما جواب هر يك با ديگرى مغايرت دارد و از طرفى، هر دو فاميل مايل به ازدواج اين دو نفر بوده و تنها مسأله محرميت مطرح مى باشد. خواهشمند است راهنمايى هاى لازم را مبذول داريد.

1. فاطمه و معصومه خواهر مى باشند.

2. طاهره و صديقه هر دو خواهر رضاعى مى باشند - زيرا هر دو در يك زمان با رعايت مسأله شرعى، از فاطمه شير خورده اند - كه در نتيجه، حسين، محرم طاهره مى باشد.

3. مهدى از فاطمه شير نخورده و بزرگ تر از طاهره مى باشد.

آيا حسين مى تواند سهيلا (نوه پسرى معصومه) و يا دختر مهدى را به ازدواج

ص: 111

خويش در آورد؟ ازدواج حسين با سهيلا از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، بين پسر و دختر مشاراليهما در فرض مرقوم، محرميتى نيست و ازدواجشان اشكال ندارد.

[سؤال 10334] 5790

بسمه تعالى 30 / 10 / 1358

خدمت زعيم عالى قدر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

سلام گرم اين جانب را از راه دور بپذيريد.

جان نثار عرض كوچكى داشتم كه خدمتتان عرض مى كنم. يك ماه قبل از اين كه من به دنيا بيايم دخترى در همسايگى ما به دنيا آمده و وقتى كه من به دنيا آمده ام، مادرم به آن دختر شير مى داده است. همان طور كه خودتان مى دانيد، من و آن دختر، خواهر و برادر رضاعى هستيم و شرايط در اين مورد كامل است. بعد از يك سال در خانوادۀ آن دختر، دخترى ديگر به دنيا آمد؛ حالا من و آن دختر «دختر دومى» تصميم به ازدواج داريم. مى خواستم بدانم كه آيا من مى توانم با آن دختر ازدواج كنم يا نه؟

با اميد اين كه هرچه زودتر اين انقلاب به پيروزى كامل خود برسد.

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10335] 5791

بسمه تعالى

محضر مبارك مرجع تقليد معظم، حضرت آيت الله خمينى

لطفاً در صورت امكان، به مسأله زير پاسخ گوييد:

اگر خواهر مردى از يك زن شير خورده باشد، آيا آن مرد مى تواند با دختر آن زن ازدواج نمايد؟ در ضمن، آن زن شيردهنده، دختر دايى اين مرد است.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، نسبت محرميتى بين آن مرد و دختر آن زن شيردهنده متحقق نيست و ازدواج مانع ندارد.

ص: 112

[سؤال 10336]‘ 1436

2. دو خواهر و برادر رضاعى هستند كه يكى از آن ها مدت چهارماه پى درپى شير ديگرى را خورده است. آيا به جز آن خواهر و برادر، خواهرهاى آن خواهر نمى توانند با برادرهاى اين برادر ازدواج كنند؟

بسمه تعالى، ازدواج آنان مانع ندارد.

[سؤال 10337] 5792

بسمه تعالى 3 / 5 / 1361

با عرض سلام خدمت اولياى محترم دفتر امام و آرزوى موفقيت و پيروزى براى شما عزيزان و طول عمر براى رهبر عالى قدر حضرت آيت الله امام خمينى چند سؤال دارم كه اميدوارم جواب بدهيد.

1. اگر طفلى در كودكى از پستان زنى غريبه شير خورده باشد، زمانى كه بزرگ مى شود با فرزندان آن زن (منظور زنى كه از او شير خورده است) خواهر و برادر رضاعى مى شود. آيا برادر و خواهرهاى همان طفل هم كه از آن زن شير خورده است، با آن بچه هاى زن، خواهر و برادر رضاعى حساب مى شوند يا اين كه فقط همان طفل؟

بسمه تعالى، فقط با همان طفل محرم مى شوند.

2. ما فتواهاى جديد امام را كه از يك سال پيش فتوا داده اند، از كجا بايد به دست بياوريم به طور كامل؟

بسمه تعالى، اگر در رساله ها نيست استفتا نماييد.

3. آيا يك شخص مسلمان، موقع نماز درست است كه در گردنش صليب باشد با اين كه قبول دارد كه يك شخص ديگر را به جاى حضرت عيسى عليه السلام به صليب كشيده اند و فقط براى زيبايى مى اندازد يا اين كه بايد در بياورد؟

بسمه تعالى، نماز صحيح است.

4. گوش دادن به سرودهايى كه معنا و مفهوم از آن شنيده مى شود هر چند كه موسيقى داشته باشد امام گفته اند كه اشكالى ندارد؛ اما زمانى كه مفهوم و معنا از آن درك نكنى و موسيقى زيبايى باشد، آيا گناه دارد؟ مانند سرود الله واحد.

بسمه تعالى، موسيقى مطرب حرام است و صداهاى مشكوك مانع ندارد.

ص: 113

5. آيا در نماز جماعت، پشت سر پيشنماز اهل تسنن (سنى) نماز بخوانى اشكال دارد؟ و اگر كه ندانى و ميان نماز متوجه بشوى كه شخص، سنى است اشكالى دارد؟

بسمه تعالى، در مورد تقيه اشكال ندارد.

[سؤال 10338] 5793

بسمه تعالى 2 / 11 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى، پس از عرض سلام

زنى به دختر برادر خود ده روز تمام شير داده است. برادر اين دختر، خواستگار دختر آن زن (دختر عمۀ خود) شده است. ازدواج اين دختر با اين پسر (پسر دايى و دختر عمه) چه صورتى دارد؟ خلاصه، شير دادن عمه به دختر برادر مانع ازدواج دختر عمه و پسر دايى مى شود يا خير؟ اين پسر برادر از عمۀ خود اصلاً شير نخورده و فرزند اول برادر آن زن است و دخترى كه از آن زن شير خورده، فرزند چهارم برادر آن زن است.

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

[سؤال 10339] 5794

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر انقلاب و اميد مستضعفان جهان حضرت امام خمينى، دام ظله العالى، معروض مى دارد:

دو پسر از يك زن شير مى خورند كه برادر رضاعى مى شوند. آيا خواهر كه بعد از يكى از اين پسرها به دنيا مى آيد؛ مى تواند با پسر ديگر آن زن كه بعد از پسر اول به دنيا آمده ازدواج كند يا نه؟ لطفاً جواب فرماييد.

بسمه تعالى، در فرض سؤال، اگر دختر و پسر با هم خواهر و برادر رضاعى نباشند، ازدواجشان با هم مانع ندارد.

ص: 114

[سؤال 10340] 5795

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

1. اگر مادر حسين از شيرى كه به حسين مى دهد، به زهرا بدهد تا صدق رضاع بكند، آيا حسين كه برادر رضاعى زهرا است مى تواند با يكى از خواهرهاى زهرا ازدواج كند؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10341]

2. يكى از برادران حسين آيا مى تواند با يكى از خواهران زهرا ازدواج كند؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10342] 5796

بسمه تعالى

قم، دفتر امام خمينى، مسأله اى دربارۀ ازدواج:

دختر عمه اى دارم، مى گويند: با او ازدواج كن. مادرش شير زيادى به من داده است، ولى مدت آن معلوم نيست. و من با او احساس خواهرى مى كنم و هيچ احساس همسرى نمى كنم. آيا ازدواج كردن با او صحيح است؟

بسمه تعالى، اگر شرايط رضاع موجب نشر حرمت - كه در رساله مذكور است - محرز نيست، اشكال ندارد.

[سؤال 10343] ‘ 2408

2. آيا خويشاوندان نزديك مى توانند به بچه شير بدهند؟ مثل شير دادن عمه به برادرزاده؟

بسمه تعالى، حرمت تكليفى ندارد؛ لكن بايد احكام رضاع مراعات شود كه در رساله ذكر شده است.

ص: 115

نمونه هايى از راه هاى حصول محرميت

[سؤال 10344] 5797

بسمه تعالى

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى و شهداى اسلام و سلام بر اعضاى دفتر محترم امام كه خالصانه و ايثارگرانه در راه اعتلاى حق خدمت مى كنند.

حقير يك سؤال شرعيه داشتم كه از دو روحانى در شهر خودمان پرسيده ام، ولى متأسفانه دو جواب مختلف به من ارائه داده اند؛ لذا سؤال را مى نويسم و خواهشمندم در اسرع وقت جوابش را بنويسيد.

راه مَحْرَم شدن زن برادر چيست؟ به رساله امام، مسأله 2493 مراجعه كرده ام و به احكام شيردادن نيز همان طورى كه در مسأله 2493 گفته مراجعه كرده ام ولى چيزى دستگيرم نمى شود و حتى به روحانى نشان داده ام همين مسأله را، گفته كه نمى دانم؛ لذا تقاضا مى كنم كه دقيق بنويسيد تا ان شاء الله مسأله اى پيش نيايد.

بسمه تعالى، اگر دختر شيرخواره اى را به عقد خود با مراعات مقررات شرعى درآوريد، سپس زن برادر شما آن دختر را در يك شبانه روز يا پانزده بار پشت سر هم شير بدهد، در اين صورت زن برادر بر شما محرم مى شود.

[سؤال 10345] ‘ 1335

10. انسان مى تواند نوزاد دخترى را براى خود صيغه كند و زنى هم - همچون زن برادرش، زن دايى اش و يا هر زن ديگر - آن را شير دهد و چون مادر زن آن مى شود، بر آن مرد كه دختر را صيغه كرده، محرم دائمى مى شود و اگر شرايط آن را بگوييد متشكرم.

بسمه تعالى، اشكال ندارد و محرم دائمى مى شود و شرايط آن در رساله مذكور است.

ص: 116

شير دادن مادر زن به نوه دخترى خود

[سؤال 10346] 5798

بسمه تعالى

زنى به علت ندانستن مسأله در حدود چهار ماه به نوۀ دخترى خود شير داده است حكم اين مسأله چگونه است؟

بسمه تعالى، اگر مادر زن به نوۀ خود كه از شوهر [فعلى] دختر او است با شرايط شير دهد نكاح دختر و شوهرش باطل مى شود، و بر هم حرام ابدى مى شوند.

[سؤال 10347] ‘ 7377

5. طبق مسأله 2472 توضيح المسائل جناب عالى، «اگر زنى بچه دختر خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود». اگر بر اثر بى اطلاعى از مسأله، تقريباً 20 بار شير داده و بعد از اطلاع، نداده باشد چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، حرام مى شود؛ مگر آن كه شرايط معتبره در شيردادن - كه در رساله هست - موجود نباشد.

[سؤال 10348] 5799

بسمه تعالى 30 / 9 / 1361

حضور مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، امام خمينى، سلام عرض مى كنم

ضمن آرزوى سلامتى براى وجود مبارك رهبر گرامى، براى اين جانب بر اثر ناآگاهى، مشكلى به شرح زير در خصوص زندگى خانوادگى ام پيش آمده كه مى خواهم از حضور مبارك، كسب تكليف نمايم.

اين جانب فردى مسلمان و شيعه مى باشم كه سه سال گذشته با دخترى هم دين و مذهب خودم ازدواج نموده ام و مدت 16 ماه گذشته، صاحب دختر بچه اى شديم.

ص: 117

دختر بچه در حال، زنده است. در مرحله اول، مدت يك هفته شير مادر خودش را خورده و گاه گاهى هم شير از مادربزرگش، يعنى مادر عيال اين جانب و بعد از يك هفته، مادر بچه ام مريض شد و براى معالجه، وى را از ايلام غرب به كرمانشاه برديم و دختر ما مدت چهار شبانه روز از پستان مادربزرگش - كه مادر عيال اين جانب مى باشد - مرتب شير خورده، بدون آن كه در مدت چهار شبانه روز، از شير كسى ديگر يا شير خشك و يا غيره خورده باشد و بعد از چهار شبانه روز از شير مادر خودش خورده و باز از شير مادربزرگش به مدت سه روز استفاده نموده و عيال بنده هم شير خودش را به خواهر شيرخواره اش داده. و اين كار از روى ناآگاهى نبوده است.

در تاريخ 28 / 9 / 61 داشتم از رسالۀ رهبر كبير استفاده مى كردم كه به مسأله 2472 برخورد كردم؛ چون به طور كامل برايم روشن نبود، تقاضاى كسب تكليف دارم.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، زن شما بر شما حرام شده است.

[سؤال 10349] 5800

بسمه تعالى

حضور مستطاب رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خمينى، دام ظله العالى

پس از عرض تحيّت، سلامتى و صحت آن حضرت را از خداوند تبارك و تعالى مسئلت مى نمايم. غرض از اين نوشتار، تقاضايى است در رابطه با تشريح واضحى از مسأله 2472 رسالۀ شريفۀ آن مقام؛ چرا كه اين مسأله در قريۀ دغاغيه و نظاير آن متداول است. به طور مثال در مورد خود فدوى، مادر همسرم به فرزندانم شير داده و بنا به حكم مذكور، همسرم بر من حرام است. و چون اين قضيه همان طور كه معروض داشتم در اكثر نواحى عرب نشين تعميم دارد؛ لذا مستدعى است در رابطۀ اين مسأله ما را از فرمايشات و بيانات خود مستفيض بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر مادر همسر به فرزند شخص شير دهد و شرايطى كه در رساله - براى شير دادنى كه موجب حرمت مى شود - بيان شده، موجود باشد؛ همسر شخص بر او حرام مى شود.

ص: 118

[سؤال 10350] 5801

بسمه تعالى 7 / 1 / 1362

دفتر استفتائات امام خمينى

خواهشمند است به سؤال ذيل به طور كامل و ساده پاسخ دهيد.

1. با توجه به اين كه در كتاب واجب و حرام، از على مشكينى، صفحه 135، مسأله 312 نوشته كه اگر مادر زنتان به فرزند شما شير دهد، عيالتان بر شما حرام است؛ آيا موضوع صحت دارد يا نه؟

2. اگر چنانچه اين موضوع صحيح است، اين كار براى چند مرتبه و چه مدت بايد انجام گرفته باشد، تا زن بر مرد حرام شود؟

3. آيا براى حرمت، بيست مرتبه شير دادن مادر زن به نوه اش كافى است؟

بسمه تعالى، اگر با شرايط معتبره - كه در رسالۀ عمليه ذكر شده است - شير داده باشد، حرام مى شوند و شرايط شير دادن را مى توانيد در توضيح المسائل و غير آن ببينيد.

فرزند خوانده

[سؤال 10351] 5802

بسمه تعالى 28 / 2 / 1361

با نام او شروع مى كنيم كه آرامش دهندۀ قلب ها است و تسكين دهندۀ دل ها (ألاَبِذِكْرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)، خدمت پدر بزرگوار و پير جماران، رهبر انقلاب، امام خمينى سلام عرض كرده و اميدوارم كه در كمال صحت و سلامت باشيد. غرض از مزاحمت، يك مسأله شرعيه است و آن به قرار زير است:

ما حدود نه سال پيش فرزندى كه چهل روز بيشتر نداشت، به خانه آورده ايم و او را بزرگ نموده ايم و چون پدر اين فرزند قبل از به دنيا آمدن طفل فوت نموده و به دليل اين كه مادر اين فرزندان با پنج كودك نمى توانست امورات خود را بگذراند، ما يكى از

ص: 119

اين بچه ها را تقريباً به فرزندى قبول كرديم. در ضمن وكيل و وصى هم ندارد.

البته لازم به تذكر است كه در آن موقع، اين طفل يك خواهر دوقلو هم داشته است. حال اين بچه، به نه سالگى رسيده است و ما در خانه، خواهر هجده ساله اى داريم و مادرى. مى خواهم سؤال كنم كه چگونه مى شود اين بچه به ما محرم شود؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، راهى براى محرميت نيست؛ مگر آن كه بچه اگر پسر باشد، بعد از بلوغ شرعى، با ازدواج محرم شوند.

[سؤال 10352] 3530

2. اگر زن و شوهر مسلمانى طفل شيرخوار پسر و دخترى را به فرزندى قبول نمايند، شرعاً اين بچه ها فرزند آن ها مى شوند يا خير؟

بسمه تعالى، شرعاً فرزند آن ها محسوب نيست و آثار فرزندى مترتّب نمى شود.

[سؤال 10353] 5803

بسمه تعالى

به نام الله، پاسدار حرمت خون شهيدان و صالحان، با درود فراوان به امام امت، و با سلام به شهيدان و معلولين و مجروحين انقلاب اسلامى، ضمن عرض سلام، از پيشگاه امام امت مى خواهيم كه ما را در مورد اين مسائل راهنمايى كنند، خيلى ممنون.

1. وقتى شخصى مسئوليت بچه اى را از پرورشگاه به عهده مى گيرد، تا او را به عنوان بچۀ خودش بزرگ كند، زمانى كه اين بچه - چه پسر باشد و چه دختر - بزرگ مى شود، آيا براى والدين نامحرم نمى شود؟ و يا وقتى يك پسر و يك دختر مى آورد، اين دوتا علاوه بر اين كه به پدر و مادر نامحرم مى شوند براى همديگر هم نامحرم مى باشند. خواهش مى كنم در اين مورد ما را راهنمايى بفرماييد.

بسمه تعالى، تنها بزرگ كردن بچه، سبب محرميت نمى شود و همچنين پسر و دخترى كه پيش يك خانواده بزرگ مى شوند، نسبت به هم محرم نيستند.

ص: 120

2. وقتى يك دخترى مى خواهد با يك معلول انقلاب ازدواج كند، ولى مخالفت پدر و مادر مانع از اين كار مى شود، آيا در اين صورت جلب رضاى والدين واجب است يا نه؟

بسمه تعالى، در ازدواج دختر باكره، اذن پدر شرط است.

ما دو تا دوست هستيم كه مى خواهيم با يك معلول ازدواج كنيم. البته معلولى كه ضايعات نخاعى داشته باشد. و در اين جا با مسأله بچه روبه رو مى شويم كه در سؤال بالا مطرح شد. از شما خواهش مى كنيم كه ما را در اين مورد هرچه بهتر و بيشتر راهنمايى كنيد. خيلى متشكرم.

[سؤال 10354] ‘ 6556

9. فرد مسلمانى كه داراى همسر مى باشد به خاطر خدا بچه اى را از سر راه يا بچه يتيمى را مى آورد منزل بزرگ مى كند. اين بچه اگر پسر باشد بعد از چند سال به حد بلوغ مى رسد؛ تكليف محرم يا نامحرم بودن اين بچه به همسر فرد مسلمان چه صورتى دارد؟ آيا مرد مى تواند همسر خود را با آن بچه در منزل بگذارد و به سر كار برود؟ آيا راهى دارد كه با همسر اين فرد مسلمان نوعى محرميت پيدا كنند كه بشود اعتماد نمود؟

بسمه تعالى، پسرخوانده بر زن محرم نيست ولى اگر مادر آن زن بلامانع باشد و به عقد پسر درآيد يا اگر زن، دختر يا نوه داشته باشد و پسر او را عقد كند، زن بر او محرم مى شود.

[سؤال 10355] ‘ 6556

10. سؤال بعدى مربوط به دختربچه است؛ اگر دختربچه را بياورد منزل بزرگ نمايد، تكليف مرد با اين دختربچه چه مى شود؟ آيا اين دختربچه كه قبل يا بعد از حد بلوغ در اين منزل است آيا با بودن مرد اين خانواده منافات با اسلام ندارد؟ چه راهى دارد كه بشود از طريق اسلام محرم باشد؟ و با ديدن مثلاً موى سر اين دختربچه، مرد مرتكب فعل حرام نمى شود؟ آيا مى تواند اين دختربچه را به صيغۀ خود درآورد، مثلاً براى 13 سال و بعد از 13 سال او را شوهر دهد به ميل خود دختر؟

بسمه تعالى، دخترخوانده بر مرد محرم نيست مگر اين كه به عقد مرد يا پدر

ص: 121

يا پسر يا نوۀ او درآيد و در هر صورت، زندگى كردن با رعايت حجاب شرعى اشكال ندارد.

[سؤال 10356] 5804

بسمه تعالى

بچه اى را به پسرخواندگى قبول كرده ام، فرموده اند كه بايد خواهر همسرم به فرزند ما شير بدهد تا او به عنوان پسر خواهر همسرم در ميان ما زندگى كند، لذا خواهر همسر اين جانب چندى قبل ازدواج نموده و تا او بچه دار بشود زمانى طولانى مى خواهد كه در آن موقع هم فرزند ما بزرگ شده و نمى تواند شير او را بخورد. خواهشمند است مرا كه در راه خدا و براى رضاى او قدمى برداشته ام راهنمايى كنيد كه سخت نگران مى باشم؛ چون نمى خواهم از يك طرف ثواب كرده و از طرفى ديگر گناه و اين كه زن من هميشه در زندگى ناراحت باشد و حس كند كه بچۀ او به او نامحرم است. منتظر راهنمايى شما هستم.

بسمه تعالى، پسر خوانده، محرم نيست و بدون اين كه يكى از اسباب محرميت - مثل شير دادن با شرايطى كه در رساله هست - حاصل شود، محرم نمى شوند.

[سؤال 10357] 5805

بسمه تعالى 10 / 11 / 1361

دفتر امام خمينى؛ سلام عليكم، با فرا رسيدن پنجمين سالگرد پيروزى انقلابمان، موقع را مغتنم شمرده و ضمن عرض تبريك، سلامتى و سعادت همگى شما را از خداى بزرگ خواستارم و خواهشمندم كه به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

1. كسانى هستند كه فاقد فرزندند ولذا نوزادى را از طفوليت گرفته و بزرگ كرده اند.

الف. اين فرزند اگر دختر باشد به پدرخوانده اش و اگر پسر باشد به مادرخوانده اش محرم است يا خير؟

ص: 122

ب. پس از فوت پدر يا مادر، اين فرزندخوانده حق ارث هم دارد يا خير؟

بسمه تعالى، محرم نيست و ارث نمى برد.

2. در توضيح المسائل راجع به آداب وضو گرفتن زن ها توضيح داده نشده و لذا طريقۀ درست وضو گرفتن زن ها چگونه است؟ و اصولاً چه فرقى با وضو گرفتن مردها دارد؟

بسمه تعالى، در كيفيت و مقدار واجب فرق ندارند.

3. هنگامى كه مردها وضو مى گيرند اگر احياناً دست طورى قرار گرفت كه آب وضو به طرف آرنج سرازير شود، اشكالى در وضو ايجاد مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

4. آيا براى تعيين سال (جهت محاسبه و پرداخت هميشگى خمس و سهم امام) در ابتدا لازم است تمام وسايل زندگى را از نظر قيمت محاسبه كرده و جمعاً مشخص شود؟ در اين مورد، قيمت خريد اجناس بايد حساب شود يا قيمت فعلى آن ها؟ در هر دو صورت، ممكن است انسان تسلط نداشته باشد و دقيقاً مشخص نشود، زياد يا كم شود؛ به هر حال، آيا ايجاد اشكال مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، آنچه در زايد بر مصارف زندگى در بين سال، سر سال باقى بماند خمس دارد و مى توانند نزد يكى از وكلاى مسلم الوكاله اين جانب حساب كنند.

5. بعضى از دختر خانم هاى آموزگار، حقوق دريافتى شان را كلاً پس انداز مى كنند و چون فعلاً در خانۀ پدر و مادر هستند احتياجى به خرج كردن پول ندارند؛ از طرفى قصد تهيۀ خانه هم ندارند و فقط مقدارى از اين پول را جهيزيه تهيه مى كنند؛ آيا اين ها هم بايد سال مالى داشته باشند يا خير؟ آيا به پس انداز آن ها يا جهيزيه شان خمس و سهم امام تعلق مى گيرد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر در بين سال جهيزيه تهيه كرده باشند خمس ندارد، ولى اگر پول پس انداز نموده، بايد خمس آن را بدهد.

[سؤال 10358] 5806

بسمه تعالى 14 / 4 / 1361

حضور محترم كاركنان دفتر امام خمينى، سلام عرض مى كنم

از اين كه وقت گران بهاى شما را مى گيرم معذرت مى خواهم؛ زيرا كه مسأله اى برايم به وجود آمده و من مى خواهم با شما كه منبع اصلى جواب گويى مسائل شرعى هستيد در ميان بگذارم. خواهشمندم كه اين مسأله مهم شرعى مرا به حضور امام

ص: 123

عالى قدرمان برسانيد واز زبان مبارك ايشان، جواب مسأله مرا بدهيد.

حدود هشت سال است كه ما بچه دار نمى شويم. روزى به حرم مطهر شاه عبدالعظيم رفته بوديم وبچه اى كه سرش كلاه سبز گذاشته بودند دست خدّام آن جا بود و ما از آن جا كه بچه نداشتيم، براى رضاى خدا آن بچه را گرفتيم و به خانه آورديم. و اما بچه، پسر است و بعد از هفت روز كه به خانه آورده بوديم تازه نافش افتاد و من با هزار زحمت و رنج و با شير خشك و غذا او را بزرگ كرده ام و اينك وارد پنج سال شده است. آيا وقتى بزرگ شد، به من محرم مى شود؟ و اگر نمى شود، مرا راهنمايى كنيد كه اگر صيغه اى باشد كه ما به هم محرم شويم، به من پيشنهاد بفرماييد.

ضمناً من خواهر يكى از شهداى خونين انقلاب اسلامى هستم و روز و شب مشتاق آنم كه خداوند به من سعادت عنايت كند تا به پيشگاه امام عظيم الشأنمان مشرف شوم. از شما خواهشمندم كه به من و خانواده ام و چند تن از دوستان اجازه بدهيد واز امام وقت بگيريد تا من و خويشان به اين آرزوى ديرينه خود برسيم. باور كنيد از اين كه مشتاق ديدار امام هستم، هر شب خواب آن بزرگوار را مى بينم. اى كاش هرچه زودتر رؤياى من به بيدارى مبدل شود.

بسمه تعالى، فرزند خوانده محرم نيست؛ مگر آن كه پس از بلوغ مادر شما اگر بلامانع باشد، به عقد او درآيد تا بر شما محرم شود.

[سؤال 10359] 5807

بسمه تعالى 25 / 2 / 1362

حضور محترم رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت امام خمينى، مدّ ظله

پس از تقديم عرض سلام، سلامتى شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم، و اميدوارم كه خداوند بر عمر و عزت شما بيفزايد.

سؤال اين جانب اين است كه بنده مدت چندين سال است كه ازدواج نموده ام و خداوند به بنده اولاد نداده است. تصميم گرفتم كه بروم از بچه هاى بى سرپرست بياورم، ولى هرچه فكر كردم ديدم اگر پسر بياورم، بر خانم، و اگر دختر بياورم، بر

ص: 124

خودم نامحرم مى باشد. از آن امام عزيز خواهش مى كنم جواب اين مسأله را، با خط و امضاى خود مرقوم فرمايند. و در ضمن پدرى دارم كه صدسال از عمرش مى گذرد و آرزوى ديدار شما را از نزديك دارد، اميدوارم كه اين خواسته هاى ناقابل ما را با خط و امضاى آن رهبر عزيز مرقوم بفرماييد. بيش از اين كه مزاحم اوقات پربهاى شما نمى شوم.

بسمه تعالى، آوردن بچه بى سرپرست و تربيت او مانع ندارد، لكن همان طور كه مرقوم شده، محرم نيست.

3 - قرابت زناشويى و آنچه كه به آن ملحق است

محرم شدن معقوده پدر بر پسر و بالعكس

[سؤال 10360] 5808

بسمه تعالى 7 / 1 / 1362

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب امام عزيز و كبيرمان حضرت امام خمينى مدّ ظله العالى، سلام عليكم

اميدوارم سلام گرم مرا بپذيريد كه ان شاء الله مى پذيريد. بدين وسيله مشكل خود را مطرح مى نمايم:

ما با خانواده اى رفت و آمد خيلى نزديك داشتيم در گذشته (ولى اكنون كمتر شده) بر همين اساس خانوادۀ مذكور دخترى دارند كه در آن زمان بيش از هفت يا هشت سال بيشتر نداشته و براى آن كه مادر ايشان به پدر ما محرم شود صيغۀ محرميت دختر مذكور را براى پدر ما خوانده اند. اكنون با گذشت هفت يا هشت سال قصد آن را داشتم كه با دختر مذكور ازدواج نمايم و با توجه به اين كه استخاره نموديم (به وسيلۀ يكى از برادران روحانى) و ايشان فرمودند هرچه زودتر بايد بشود و يكى دو مرتبه هم خوابى ديدم و به وسيلۀ يكى از برادران روحانى سپاه تعبير شد بر اين كه هرچه زودتر

ص: 125

بايد انجام پذيرد، بنابر اين تفاصيل، از آن مقام معظم تقاضا دارم كه تكليف اين جانب را در مورد اين مسأله روشن بنماييد.

ضمناً درخواست دارم دو دعا در حق بنده بنماييد: اول اين كه سعادت ملاقات شما نصيب بنده گردد. دوم اين كه مرگ مرا شهادت در راه خدا قرار دهد. والسلام

بسمه تعالى، اگر با نظر ولىّ شرعى دختر، عقد او با پدر شما خوانده شده محرم شما است و نمى توانيد با او ازدواج نماييد.

[سؤال 10361] ‘ 294

4. چنانكه زن پدر به پسر شوهرش كه از زن قبلى است محرم است. آيا مادر زن پدر نيز به اين پسر محرم است؟

بسمه تعالى، محرم نيست.

[سؤال 10362] 5809

بسمه تعالى 14 / 1 / 1362

محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى

با سلام بر آن امام بزرگوار و با درود بر شهيدان گلگون كفن انقلاب اسلامى، متمنى است در خصوص استفتاى زير فتواى خود را مرقوم فرماييد.

برادر اين جانب چند سال پيش همسرى از خانواده اى اختيار نمود كه فقط داراى يك خواهر مى باشد پس از چندى به دليل رفت و آمد برادرم به منزل خانواده همسر و وجود خواهر زن در منزل، پدرم براى محرميت برادرم با خواهر زن، خواهر زن برادرم را به مدت يك ساعت صيغه شرعى محرميت نموده و طلاق داده است و لذا ايشان اسماً به خانواده ما غير از پدر محرم مى باشد. اين جانب مدت مديدى است كه در فكر ازدواج با خواهر زن برادرم مى باشم متمنى است بفرماييد رابطۀ اين جانب با خواهر زن برادرم چگونه است و آيا امكان ازدواج با ايشان مى باشد؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله ازدواج شما با او صحيح نيست.

ص: 126

[سؤال 10363] 5810

بسمه تعالى

دفتر استفتائات امام خمينى رهبر كبير انقلاب، سلام عليكم، خواهشمند است نظر حضرت امام را در مورد مسأله زير بيان فرماييد:

دخترى پدر و مادرش فوت كرده است و مى خواهد با خواهر و شوهر خواهرش زندگى كند، براى اين كه به شوهر خواهرش مادام العمر محرم شود، آيا مى تواند به مدت نيم ساعت يا يك ساعت صيغه پدر شوهر خواهرش شود؟ (صيغه فقط براى محرم شدن) يا خير؟ سن دختر در حدود 10 سال مى باشد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، مانع ندارد ولى اگر جد پدرى دارد بايد با اجازۀ او باشد و اگر ندارد خود او بايد رشيده باشد و بايد زوجيت را جدّاً قصد كند ولو براى اين مقصد .

[سؤال 10364] 5811

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، ضمن عرض ارادت و التماس دعا، خواهشمندم به سؤالات اين جانب در موارد ذيل پاسخ دهيد:

1. اگر دو خواهر فرزندان دختر خود را به عقد غير دائم شوهران يكديگر (صيغۀ چند ساعتى) در آورند، آيا پسران آن ها در آينده مى توانند با دختران خالۀ خويش ازدواج نمايند؟ يا به طور كلى، دختر خاله با پسر خاله در اين صورت، محرم يكديگر هستند يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، هيچ يك از پسر خاله ها نمى توانند با دختر خاله اى كه به عقد پدرشان درآمده ازدواج كنند، ولى ازدواج با خواهران او مانع ندارد.

ص: 127

2. به تازگى در بين خانم ها حجابى معمول گرديده كه از يك روسرى گشاد، مانتوى گشاد و شلوار تشكيل گرديده؛ آيا به نظر امام با اين لباس مى توان نماز گزارد؟

بسمه تعالى، در حجاب، لباس خاصى معتبر نيست، هرچند پوشيدن چادر بهتر است؛ ولى بايد از پوشيدن لباسى كه جلب توجه نامحرم كند احتراز نمايند.

[سؤال 10365] 5812

بسمه تعالى

محضر مبارك امام امت و رهبر عظيم الشأن و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى، سلامٌ عليكم

اين جانب مسأله شرعى برايم پيش آمده است كه از حضور امام عزيزمان استدعا دارم كه مرا مستفيض نموده و جواب آن را كتباً به اين جانب ارسال نمايند.

بنده، دختر خاله اى دارم كه تمايل به ازدواج با ايشان را دارم، ولى با وجود اين مسأله مى گويند امكان ندارد. شرح حال بدين قرار است: والدين دختر خاله ام در طفوليت ايشان در خانه اى مستأجر بوده اند. پدر ايشان و صاحبخانه براى محرميت بين خود و همسر ديگرى هر كدام دختر ديگرى را براى خودش صيغه مى نمايد؛ بعد از آن چون با پدر و مادر من روى يك خانه بوده اند، باز مبادرت به چنين كارى مى نمايند و در سن دو سالگى دختر خاله ام و خواهرم را براى پدرم و خودشان صيغه مى نمايند، بدون اين كه خودشان راجع به مسأله آگاهى داشته باشند و يا همسرانشان را آگاه نمايند؛ چون فكر مى كردند فقط صيغۀ محرميت است و نمى دانستند كه اين عمل باعث مى شود كه هيچ كدام از افراد خانوادۀ ما نتوانند با هم ازدواج نمايند. همچنين در سن هشت الى نه سالگى باز ايشان را براى فرد ديگرى صيغه نموده اند. پدر دختر فوت نموده است و مادر من هم حال كه نسبت به مسأله آگاهى يافته است، چون نمى دانسته چنين جريانى پيش مى آيد، اظهار نارضايتى مى نمايد.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، دختر خالۀ مورد نظر، نامادرى شما حساب مى شود و بر شما محرم است و ازدواج شما با او حرام است.

ص: 128

[سؤال 10366] 5813

بسمه تعالى

با سلام خدمت رهبر كبير انقلاب، خمينى بت شكن و با درود بر شهيدان گلگون كفن انقلابمان، غرض از مزاحمت، يك مسأله عمدۀ فاميلى و خانوادگى است كه بدين شرح مى باشد:

در زمان طفوليت پدر و مادر ما، پدربزرگ هاى ما با هم رفت و آمدهاى زيادى داشتند و در پى اين آمد و رفت ها مادربزرگم (مادرى) از لحاظ حجاب و پوشش، در سختى و ناراحتى بود و بنابراين براى رفع اين ناراحتى در فكر چاره اى بودند تا اين كه برادرزادۀ پدربزرگم (پدرى) كه يك روحانى بود پيشنهاد كرد: دختر كوچك خانوادۀ مادر بزرگم را براى پدربزرگم صيغۀ محرميت بخوانند تا بدين وسيله راحت تر رفت و آمد كنند. بعدها دخترهاى ديگرى در خانوادۀ مادربزرگم به دنيا آمدند؛ همين طور مادرم؛ و آن دختر صيغه شده كه هم اكنون خالۀ بزرگمان است ازدواج كرد و صاحب فرزندانى شد و مادرم همين طور؛ و حالا بنا بر گفته هاى همان روحانى كه پيشنهاد صيغه خواندن را كرده بود، تمام ما بچه ها با هم و دختر خاله هايمان (بچه هاى خاله بزرگ) محرم هستيم و همين طور نسل اندر نسل، اين محرميت محفوظ مى ماند و ما موظفيم كه اين موضوع را به نسل هاى آينده نيز تذكر دهيم تا در اين مورد، اشكالى از نظر فاميلى رخ ندهد. و نمونه ديگر اين است كه همان آقاى روحانى (شوهرعمه) با ما رفت و آمد زيادى داشت و باز اين مسأله براى مادرمان از لحاظ حجاب، باعث ناراحتى مى شد و باز طبق گذشته عمل كردند؛ بدين ترتيب كه كوچك ترين دختر خانوادۀ ما را به عنوان واسطه صيغه خواند و آن دختر كه بنده باشم، به فرزندان عمه ام محرم مى باشم و حالا همگى ما از حضور جناب عالى تقاضا داريم تا فتواى خود را در اين مورد بفرماييد؛ و در ضمن آيا چنين چيزى مى تواند صحت داشته باشد يا خير؟ و اگر ما همه به هم محرم مى باشيم، اين محرميت تا چه حدى جايز است و آيا از نظر

ص: 129

ازدواج مانعى وجود دارد يا خير؟

تذكر: پدربزرگ ما (پدرى و مادرى)، همين طور مادربزرگ (مادرى) و آقاى روحانى همگى فوت شده اند. در ضمن از حضور امام عزيز، تقاضاى يك استخاره دارم. لطفاً نتيجۀ استخاره، سوره و آيه هاى مربوط را در نامه تذكر دهيد.

بسمه تعالى، هر دخترى كه صيغۀ مردى شود، آن دختر بر پدر و فرزندان آن مرد محرم است و ديگر ازدواج آنان صحيح نيست. ولى فرزندان آن دختر، بر فرزندان آن مرد محرم نيستند و ازدواج بين آنان مانع ندارد.

[سؤال 10367] ‘ 5609

2. سؤال ديگرى كه هميشه در جمع بچه ها مطرح است، اين است كه با صيغۀ محرميت (با توجه به بى اشكال بودن وجه و كفين در مقابل نامحرم) تا چه اندازه بايد حجاب داشت؟ آيا حتماً بايد حجاب داشت؛ يعنى موى سر را پوشاند و چادر به سر كرد؟ و آيا با صيغۀ محرميت، آن مردى كه از صيغه محرم مى شود، باز هم يك غريبه است؟ به عنوان مثال، محرم شدن به مرد با صيغه پدرش شدن به مدت كوتاه باز هم به عنوان يك غريبه است؟

بسمه تعالى، با فرض اين كه عقد صحيح شرعى شده، با فرزند او محرميت حاصل شده است.

[سؤال 10368] 5814

بسمه تعالى 1 / 7 / 1358

محضر مبارك حضرت آيت الله امام خمينى، رهبر عالى قدر ايران

به عرض عالى مى رسانم: پسرى با دخترى ازدواج مى كند و قبل از تصرف و دخول به او از دنيا مى رود يا كشته مى شود؛ آيا پدر آن پسر كه محرم دختر بوده، حال كه پسرش قبل از دخول به آن دختر مرده، محرميت او باقى است يا تمام مى شود؟

بسمه تعالى، محرميت باقى است.

ص: 130

[سؤال 10369] 5815

بسمه تعالى 5 / 10 / 1361

دفتر استفتاى امام

دخترى را شوهر داده ام به مردى كه پسر دايى شوهرم مى باشد و دخترى ده ساله دارم. چطور مى شود كه پسر دايى شوهرم با دختر ده ساله ام محرم شود به دليل اين كه پسر دايى شوهرم دائم مى خواهد در منزل ما، به زنش سر بزند، آيا مى توانيم دختر ده ساله را به پدر داماد، صيغه چند ساعته كنيم و يا اين كه راه ديگرى دارد خودتان راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، اگر دختر از شوهر فعلى شما نيست، با شرايط معتبره مى تواند به عقد دايى شوهر شما در آيد، و محرم پسر دايى شوهر شما مى شود.

[سؤال 10370] 294

3. در ازدواج دختر - اعم از دائم يا موقت - مادر دختر به داماد محرم مى شود، چه آميزش حاصل شده باشد يا نه. آيا همين دختر به پدر شوهرش - در صورت عدم آميزش و جدايى از شوهر - محرم است يا خير؟

بسمه تعالى، محرم است.

[سؤال 10371] 5816

بسمه تعالى 20 / 2 / 1362

خدمت رهبر عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، با سلام، سلامتى و طول عمر آن بزرگوار را از خداوند متعال خواستارم، غرض از مزاحمت اين بود كه اخيراً مشكلى براى اين جانب پيش آمده است كه خواستار راهنمايى مى باشم:

مدتى است كه تصميم گرفته ام با دخترخاله ام ازدواج نمايم و ليكن با يك مشكلى برخورد نموده ام؛ چون پدربزرگ من كه او نيز روحانى مى باشد و در شهرستان زندگى مى كند، هنگامى كه دختر خاله ام بچه بوده، او را به صيغۀ خود در آورده تا با مادر بچه

ص: 131

كه خاله ام باشد محرم بشود و پس از چند ساعت، صيغه را فسخ نموده است و اين براى من مسأله اى به وجود آورده كه آيا دختر خاله ام با من محرم مى شود يا خير؟ در ضمن، كسانى كه شاهد بر قضيه بوده اند - به جز يك نفر - مى گويند: ما نمى دانيم كدام دختر خاله ات به صيغۀ پدر بزرگت درآمد؛ آيا آن كسى كه من مى خواهم يا خواهران ديگرش. لذا از آن مقام و مرجع تقليد، تقاضاى راهنمايى دارم. والسلام

بسمه تعالى، اگر معلوم است كه با كدام يك از دختر خاله عقد براى محرميت خوانده شده، با همان دختر خاله محرم هستيد و نمى توانيد با او ازدواج كنيد؛ و اگر معلوم نيست كه عقد با كدام يك بوده، با هيچ كدام از آن ها نمى توانيد ازدواج كنيد، ولى با هيچ كدام محرم نيستيد.

[سؤال 10372] 5817

بسمه تعالى 17 / 10 / 1358

پس از عرض سلام، اميدوارم حالتان خوب باشد و با اين همه گرفتارى كه داريد، وقت جواب دادن به نامۀ اين حقير را نيز داشته باشيد.

مسأله اى برايم پيش آمده كه بستگى تام به زندگى من و او دارد.

علاقه اى شديد بين من و دختر خاله ام به وجود آمده و سه يا چهار سالى است كه ادامه دارد، و اسم آن را مى توان عشق گذاشت، ولى مسأله اى مانع ازدواج من و او مى شود. هنگامى كه او دختر بچه اى بيش نبوده، به وسيلۀ پدربزرگم كه هم اكنون فوت كرده، و به ولايت پدرش، صيغۀ پدرم شده و بلافاصله همان موقع صيغه را پس مى خوانند. اين عمل گويا به خاطر اين بوده است كه خاله ام كه مادر او مى شود، به پدرم تقريباً محرم شود و چون در يك منزل زندگى مى كرده اند، او نخواهد رو بگيرد و از اين حرف ها... حال مى گويند اين صيغۀ جارى شده، مانع ازدواج من و اوست. اگر جواب مرا هرچه زودتر بدهيد، خيلى متشكر مى شوم.

بسمه تعالى، در فرض مذكور، محرميت حاصل است و نمى توانيد با هم ازدواج كنيد.

ص: 132

[سؤال 10373] 5818

بسمه تعالى 31 / 1 / 1362

محضر مبارك ولىّ فقيه، امام امت، حضرت آيت الله العظمى آقاى خمينى، مدّ ظله، با تقديم سلام و دعاگويى

پسرى دارم كه متأهل شده است. آيا عروس بنده به پدرخانم بنده محرم مى شود يا خير؟ مستدعى است جواب را به آدرس ذيل مرقوماً و ممهوراً ارسال فرماييد.

بسمه تعالى، اگر خانم شما مادر داماد است، پدرخانم شما با عروس شما محرم هستند.

[سؤال 10374] 5819

بسمه تعالى

محضر مبارك امام الامّة، زعيم الملّة، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله

محترماً چه مى فرماييد در اين مسأله: جدۀ دختر صغيره از طرف جدّ او به عاقد عالم به شرايط صحت عقد مى گويد: نوه مرا براى زيد صيغه محرميت بخوانيد در غياب زيد؛ در صورتى كه زيد غايب، و جدّ و جدّه عالم به شرايط صحت عقد نبوده و نمى باشند و حتى از تعيين مهريه و بذل مدت صحبت نشده، و مدت ها زيد و جدّه طفل صغير و مادر او به علم محرم بودن، از يكديگر پرهيزى نداشته و فعلاً كه مدت ها گذشته اين دختر كبير شده و با پسر زيد مى خواهد ازدواج كند، متمنى است در ذيل نامه مرقوم فرماييد صيغه محرميت صحيح بوده است يا خير؟ والسلام عليكم

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، عقد محكوم به صحت است و ازدواج دختر مشارٌاليها با پسر زيد جايز نيست.

[سؤال 10375] ‘ 573

2. عروسى كه شوهرش شهيد شده، تا چه مدت با پدر شوهرش محرم است. اين مسأله بعد از ازدواج وى چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، پدر شوهر با عروس هميشه محرم است.

ص: 133

[سؤال 10376] 5820

بسمه تعالى 20 / 10 / 1361

تهران، دفتر محترم حضرت امام خمينى، دام ظله العالى، سلام عليكم، مسأله شرعى اى پيش آمده؛ لطفاً جواب مرقوم نماييد.

دو مرد، شوهر دو خواهر هستند، يكى از آن ها دختر ديگرى را با اجازۀ پدر دختر و همسرش كه خالۀ دختر است، در سن دو سالگى براى محرم شدن خواهر همسرش به مدت ده سال متعه مى نمايد. (هدف مدت متعه، براى قابل شدن دختر براى تمتع بوده، ولى هيچ گونه تمتعى انجام نشده) پس از گذشتن زمان متعه، آيا پسر مرد مُتَمَتِّعْ مى تواند با اين دختر كه حالا بيست ساله است ازدواج نمايد يا نامادرى پسر محسوب مى شود؟ اگر امام فتوايى دارند با ذكر فتوا جواب مرقوم نماييد.

خداوند بر عمر و سلامت و عزت آن رهبر عظيم و مرجع تقليد شيعيان جهان بيفزايد، ان شاء الله.

بسمه تعالى، نمى توانند با هم ازدواج كنند.

[سؤال 10377] ‘ 51

2. دامادهاى شوهرم آيا به من محرم هستند يا نه؟

بسمه تعالى، محرم نيستند.

محرم شدن مادر دختر معقوده

[سؤال 10378] ‘ 4428

3. با صيغۀ انقطاعى چند ساعت و يا چند روز با دختر 2 ساله با مادر آن دختر محرميتى حاصل مى شود كه نتوان آن مادر را ازدواج كرد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر با شرايط عقد شده با مادر معقوده محرميت حاصل مى شود هر چند مدت كم باشد.

ص: 134

[سؤال 10379] 5821

بسمه تعالى

آيا بعد از طلاق دادن زن موقت يا دائم، مادر زن باز هم با داماد محرم مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، ازدواج موقت طلاق ندارد و مادر زن با داماد محرم است حتى بعد از جدايى.

[سؤال 10380] ‘ 2294

2. مسأله صيغه محرميت بين نمازخوان ها غالباً رواج دارد و يكى از زنان مؤمن با داشتن شوهر، براى محرم شدن بچه كوچك خود را به مرد جوانى صيغه كرده و خود كه زن جوانى است به آن مرد جوان محرم گرديده، به طورى كه كاملاً با روى باز روبه روى اين آقا مى نشيند. آيا اين عمل شرعى است؟

بسمه تعالى، اگر متصدى عقد، پدر يا جدّ پدرى صغيره باشد و با شرايط عقد شود، محرميت مى آورد.

[سؤال 10381] 5822

بسمه تعالى 5 / 11 / 1361

حضور محترم حضرت آيت الله امام خمينى، رهبر عالى قدر مستضعفين جهان

در جلد سوم رساله نوين، صفحه 82، محارم سببى چنين نوشته شده است: «مسأله 1: اين كه معمول شده كه براى محرم شدن با زنى، دختر كوچولويش را براى يكى - دو ساعت عقد موقت مى كنند، خالى از اشكال نيست؛ به جهت اين كه در صحت چنين عقدى اشكال است».

آيا بنابر اين كه تنها اجراى عقد براى محرميت كافى نيست. اكنون من مى توانم با دختر خالۀ خود كه در پنج سالگى براى محرميت به عقد موقت يك ساعتۀ پدرم درآمده، ازدواج نمايم؟

ص: 135

بسمه تعالى، نمى توانيد با او ازدواج كنيد و آنچه از رسالۀ ذكر شده نقل كرديد صحيح نيست.

[سؤال 10382] 5823

بسمه تعالى 25 / 3 / 1360

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب، امام خمينى، دامت بركاته

محترماً معروض مى دارد: پدرى دختر يك سالۀ خود را به عقد موقت فردى درمى آورد و صرفاً غرض اين است كه خانمش محرم آن مرد بشود؛ آيا اين محرميت حاصل مى شود يا نه؟

بسمه تعالى، اگر اين عمل به صلاح دختر باشد صحيح است و محرم مى شوند.

[سؤال 10383] ‘ 7135

4. دختر صغيره اى را كه جهت محرميت عقد مى كنند آيا بايد مقدارى از سن بلوغ را هم در عقد بياورند يا اگر صرفاً دختر يك ساله را چند ماهه عقد كنند محرميت حاصل مى شود؟

بسمه تعالى، با قصد جدى تحقق ازدواج در هر سنى باشد صحيح است.

محرم شدن دختر زن معقوده

[سؤال 10384] ‘ 155

2. دختر پسر زن و زن پسر زن به انسان محرم است يا خير؟

بسمه تعالى، دختر پسر زن محرم است ولى زن پسر زن محرم نيست.

[سؤال 10385] ‘ 1347

2. بنده همسرى اختيار كرده ام كه زن پدر دارد، آن زن پدر يك مادر مسن و يك دختر 14 ساله دارد، اشتباه ما اين بود كه در موقع عقد، يك ساعت قبل از آن فراموش

ص: 136

كرديم كه آن دختر را صيغه بخوانيم كه مادرش به من محرم شود، لذا به همان صورت نامحرم مانديم كه اين مسأله باعث مى شود كه من با آن خانواده نتوانم صميمى باشم، مى خواستم بدانم اگر راهى وجود دارد كه بنده به زن پدر همسرم محرم شوم لطفاً راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، مى توانيد با عقد كردن مادر او با زن پدر همسر محرم شويد و تا وقتى عقد باقى است با او محرم هستيد؛ مگر اين كه دخول با مادر او محقّق شود كه در اين صورت بعد از مدت عقد هم محرميت باقى است.

[سؤال 10386] 5824

بسمه تعالى 16 / 12 / 1361

با سلام و درود به امام امت و امت شهيدپرور و سلام به مسئول محترم دفتر امام، مسأله اى براى ما پيش آمده كه از حضورتان تقاضاى جواب را داريم و آن مسأله اين است:

بيست سال پيش خانواده اى پسر بچۀ يك ماهه اى را از خانواده اى جهت نگهدارى تحويل گرفتند كه همسر شخص تحويل گيرنده، به آن پسر بچه شيرهم نداده كه مادر رضاعى او به حساب آيد و حالا سرپرست خانواده فوت نموده و آن پسر بچۀ يك ماهه حالا بيست ساله شده است. آيا از نظر شرعى پسر بيست ساله با خانم شخص مرحوم مى تواند زندگى كند يا نه؛ يعنى براى آن خانم محرم هست يا نامحرم؟ جهت اين كه مسأله و مشكلى از نظر محرم بودن پيش نيايد، مادر زن را صيغه بچه كرده بودند كه او هم حالا مرحوم شده است. از شما خواهشمند است جواب مسأله را براى ما ارسال فرماييد و بيان نماييد اين كه آيا از نظر شرعى راه حلى براى اين مشكل هست يا نه؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر مدت صيغه، گذشته و دخول به مادر زن ذكر شده هم نشده است، محرم نيستند.

ص: 137

[سؤال 10387]‘ 2710

2. زنى دخترى دارد؛ مردى زن را به عقد ازدواج خود در مى آورد و پس از مدتى زن را يا طلاق مى دهد و يا آن كه زن از دنيا مى رود. در اين موقع مرد، دختر آن زن - كه از شوهر قبل بوده است - را به عقد خود درمى آورد و زندگى را با وى ادامه مى دهد. آيا چنين عقدى درست است؟

بسمه تعالى، اگر دخول به مادر شده، جايز نيست دختر او را عقد كند و ازدواج با دختر او باطل است.

زنا، آثار و توابع آن

[سؤال 10388] 5825

بسمه تعالى

با عرض سلام، از دفتر امام خمينى، رهبر عالى قدر تقاضا مى كنم به دو مسأله شرعيۀ زير جواب مرقوم فرمايند.

1. در رژيم گذشته، در تاريكى شب به زن شوهردارى تجاوز شده است و زن بعد از مدتى به شوهرش گفته است. حالا آن زن و شوهر چه بايد بكنند كه هم باعث ريختن آبروى آن ها نشود و دستور شرع را هم انجام دهند؟

بسمه تعالى، بر شوهر تكليفى نيست و زن اگر راضى بوده، بايد توبه كند و آبروى خود را حفظ كنند.

2. شوهرى با پافشارى زنش در چند سال قبل، نطفۀ 35 يا 40 روزه را ساقط يا كورتاژ مى كنند و بعد مى فهمند كه بايد طلا ديه بدهند. اولاً چند مثقال طلا بايد ديه بدهند؟ ثانياً فقر مالى و گرانى طلا را چه بكنند و آيا ارفاقى درباره آن ها مى كنيد؟

بسمه تعالى، ديه بر مباشر سقط است و در فرض مذكور كه علقه نيست ديه، 15 مثقال رايج طلا است.

از خداوند بزرگ، موفقيت و سلامتى شما را آرزومندم.

ص: 138

[سؤال 10389] 5826

بسمه تعالى

جوانى در حال مستى با زن شوهردارى زنا كرده، فعلاً آن زن از شوهرش جدا شده و عده اش تمام است. آيا آن جوان حالا مى تواند با آن زن ازدواج كند؟ در صورتى كه در حال مجامعت عالم نبوده كه اين عمل موجب حرمت ابدى است. لطفاً جواب مسأله را مرحمت فرماييد.

بسمه تعالى، حرمت ابديه ثابت است.

[سؤال 10390] 5827

بسمه تعالى 3 / 8 / 1358

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مد ظله

1. اگر برادر مردى يا يكى ديگر از اقوام نزديك با زن برادرش (نعوذ بالله) زناى محصنه كند آيا آن زن به برادرش حرام نمى شود؟ همچنين زنا به وسيله ساير اقوام مرد يا زن؟

بسمه تعالى، زنا باعث حرمت زن به شوهرش نمى شود.

2. در توضيح المسائل مسأله 2406 آمده است كه: «اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج، با آن شخص لواط كند، آن ها بر او حرام نمى شوند». آيا اگر بعد از اين ازدواج طلاقى پيش آمد، در عدّه مى شود رجوع كرد؟ اگر عدّه گذشت، مى شود عقد مجدد كرد؟

بسمه تعالى، در فرض مذكور، رجوع و عقد مانع ندارد.

[سؤال 10391]

3. پيرو مسأله قبل اگر - نعوذبالله - لواط با برادر زن بعد از طلاق يعنى در عدّه انجام شد باز مى توان رجوع كرد؟ و اگر بعد از گذشتن عدّه، با برادر آن زن، لواط شد، مى شود عقد مجدد كرد يا خير؟

بسمه تعالى، رجوع مانع ندارد؛ ولى در صورتى كه لواط بعد از عدّه بوده، حرمت ابديه ثابت مى شود.

ص: 139

[سؤال 10392]

4. پيرو مسأله يك، اگر نعوذبالله مردى با شخصى لواط كرده و آن شخص، با زن لواط كننده زنا كند، آن زن به شوهرش حرام نمى شود؟

بسمه تعالى، گذشت كه زنا باعث حرمت زن بر شوهرش نمى شود.

5. متعۀ دختر بالغۀ رشيده بدون اجازۀ پدرش چه صورتى دارد؟ آيا عقد به عمل مى آيد يا نه؟

بسمه تعالى، صحيح نيست.

6. متعۀ دختر نابالغ كه رشيده هم نباشد، بدون اذن ولىّ شرعى او چه صورتى دارد؟ آيا عقد به عمل مى آيد يا نه؟

بسمه تعالى، باطل است.

7. متعۀ دختر نا بالغ كه رشيده هم نباشد بدون اذن ولىّ او چه صورتى دارد؟ آيا عقد به عمل مى آيد؟ و اگر دخول واقع شد، ولى افضاء نشد، آيا حرام ابدى نمى شود؟

بسمه تعالى، عقد باطل است و حرام ابدى نمى شوند.

8. اگر در عقد شرط شده باشد كه اگر مرد زن ديگرى بگيرد، اجازۀ طلاق به دست زن است، [آيا] مرد مى تواند زن ديگرى بگيرد ولى به زن خودش اطلاع ندهد؟ يا مى تواند صيغه كند و به زنش اطلاع ندهد؟

بسمه تعالى، مانع ندارد

[سؤال 10393] 5828

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

با تقديم عرض سلام

فدوى در زمان طاغوت مثل ساير جوان ها چون مسائل حيات بخش اسلامى براى بنده مطرح و توجيه نشده بود، تحت تأثير هواى نفس و فريب شيطان، با يك خانم شوهردار روابط نامشروع پيدا كرده بودم؛ آن خانم از شوهر خود طلاق گرفت و من با اين كه حق ازدواج با او را نداشتم، با او ازدواج كرده و چندين سال را با او به سر برده كه حاصل از اين ازدواج نامشروع، يك طفل به سن دو سال و نيم است؛ اكنون كه به

ص: 140

كتاب احكام اسلامى و فتواى حضرت عالى توجه پيدا كرده و در جريان واقع شده ام، اطلاع يافته ام كه قطع نظر از حرمت آن روابط، ازدواج بنده با ايشان شرعى نبوده و فعلاً نيز به سر بردن بنده با او نامشروع است؛ اين موضوع را با خانم مذكوره در ميان گذاشته ام و حرمت و نامشروع بودن اين زيستن را به ايشان تذكر داده ام؛ او معتقد است تا از حضرت امام دستخطى صادر نشود كه اين ازدواج حرام است، حاضر به انفصال و جدايى نمى شوم. اينك حقيقت موضوع به عرض حضور مبارك مى رسد؛ استدعا دارم ذيلاً حكم اين موضوع را صادر فرماييد تا مورد اطاعت و عمل طرفين قرار گيرد. در ضمن، اين جانب حاضرم براى تأمين آيندۀ زندگانى آن خانم و بچه، يك دستگاه خانه كه دارم تمليك بچه و مادرش نمايم؛ گرچه آن خانم كارمند دولت و حقوق بگير نيز مى باشد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، زناى با زن شوهردار موجب حرمت ابديه است؛ بنابر اين ازدواج زانى با آن زن باطل است و بايد از هم جدا شوند؛ و با جهل به مسأله، بچه حكم ولد حلال را دارد.

[سؤال 10394] ‘ 339

3. اگر مردى، اول با زن شوهردار زنا كند - در حالى كه خواهر شوهر آن زن هم در منزلش مى باشد - و بعد در زمان طاغوت، كار به دادگاه بكشد و دادگاه، زن زناكار را مجبور كند به طلاق، مردى كه با آن زنا كرده، مدتى باز با آن زنا كند و بعد آن را عقد كند، آيا حكمش چيست؟ بچۀ آن ها چه مى شود؟ آيا قانون مى تواند دربارۀ اين شخص، حكم اجرا كند؟ آيا مى شود منزلش رفت؟ نماز هم نمى خواند.

بسمه تعالى، زنا با زن شوهردار، موجب حرمت ابدى آن زن بر زانى مى شود و بعد از طلاق شوهر، ازدواج آن ها با هم باطل است؛ و در صورت اعتقاد [به] صحت عقد، بچه ها حكم ولد حلال را دارند.

ص: 141

[سؤال 10395] 5829

بسمه تعالى

حضرت امام دو مسأله در نظر است. با نظر لطف پاسخ دهيد.

1. اگر زن و مردى از احكام دين، بى اطلاع و جاهل باشند و وقتى زن در عدۀ طلاق رجعى است، با هم زنا كنند و بعد از انقضاى مدت عده، با هم ازدواج نمايند و بعداً بفهمند كه زنا در طلاق رجعى باعث حرمت مى شود، آيا اينان بايد از هم جدا شوند، در صورتى كه هر دو بازگشت و توبه نموده اند و فرائض دينى را انجام مى دهند؟

2. اگر زنى به شوهرش بگويد: مهرم حلال و گردنم آزاد و شوهر را ترك كند، اما قبل از قرائت صيغۀ طلاق، زنا بدهد و بعد از طلاق و انقضاى مدت عده، با مرد زانى ازدواج نمايد و هر دو نيز از حرمت ابدى بى اطلاع باشند و در موقع ارتكاب جرم نيز جاهل باشند و بعداً نيز توبه نمايند، آيا اينان بايد عقدشان را به هم بزنند و كانون خانوادگى خود را از هم بپاشند؟ لطفاً به اين سؤالات جواب بدهيد.

بسمه تعالى، در هر دو مسأله، بر يكديگر حرام ابدى هستند و بايد فوراً از هم جدا شوند و نيازى به طلاق ندارد.

[سؤال 10396] ‘ 5453

6. با توجه به اين كه در رساله آن حضرت ذكر شده كه اگر كسى با زنى غير خاله و عمه نزديكى كند دختر آن زن بر او حرام مى باشد (عقد باطل مى باشد)، تكليف كسى كه از چنين جريانى اطلاع دارد كه فردى ضمن انجام آن عمل با زنى با دخترش ازدواج كرده است، چيست؟ با توجه به اين كه ممكن است در صورت گفتن به نزاع بكشد.

بسمه تعالى، تكليفى ندارد.

[سؤال 10397] 5830

بسمه تعالى 15 / 12 / 1361

حضور محترم كليۀ برادران حاضر در دفتر بت شكن زمان، خمينى كبير، براى من

ص: 142

روشن نماييد كه منظور امام از مسأله 2395 چيست؟

مسأله 2395 - اگر با دختر عمه يا دختر خالۀ خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشكال ندارد.

از خداوند بزرگ، موفقيت و سلامتى شما را آرزومندم.

بسمه تعالى، مقصود در اين مسأله اين است كه اگر عقدى صحيح واقع شد و بعد از آن عمل حرامى انجام شد آن عمل موجب بطلان عقد صحيح نمى شود.

[سؤال 10398] 5831

بسمه تعالى

در توضيح المسائل ستون زن هايى كه ازدواج با آنان حرام است مسأله 2396 مطرح شده، ولى در اين قسمت در مورد اين كه اگر يك كسى ندانسته چنين كارى را انجام بدهد و از آن ها هم بچه هايى به وجود بيايد و عمل طلاق هم صورت گرفته باشد و در اين صورت مسأله به چه صورت است آيا بچه هاى اين پدر حلال هستند يا حرام و گناه اين بچه ها چيست و چون اين مسأله برايم خيلى مهم است در شهرمان به يك روحانى مراجعه كردم و سؤالم را مطرح كردم در پاسخ گفتند گناهى است كه پدر كرده و پسر او مقصر نيست و همچنين از طريق تلفن با اين دفتر تماس گرفتم در پاسخ فرمودند كه چون ندانسته اين كار را كرده پس بچه هاى او زنازاده نيستند ولى چون من مى خواهم با پسر او ازدواج كنم و موضوع حلال يا حرامى است مى خواهم بدانم آيا اين پسر با اين مشخصات زنازاده است جواب ها مرا قانع نكرده اند از حضور شما تقاضا دارم جواب كامل مرا به آدرس زير بفرستيد.

در پايان پيروزى كامل اسلام و مسلمين و سلامتى امام را از خداوند متعال خواستارم.

بسمه تعالى، زنازاده نيست و ازدواج با او اشكال ندارد.

ص: 143

[سؤال 10399] 5832

بسمه تعالى

سراغ دارم كه از روى نادانى و در زمان طاغوت شخصى دختر زنى را كه با او جماع كرده است به همسرى انتخاب كرده و الآن داراى فرزند هم هست آيا همچنان مسأله اى چه بايد بشود آيا بايد زن را طلاق داد و مدتى كه زنش بوده است زنا كرده است؟ اين جانب سخت در فكر اين مسأله هستم.

ضمناً اى امام بزرگوار هر طورى كه باشد فكر مرا در حل كردن اين مسأله آزاد بفرماييد زيرا مردم از من و امثال من همچنان مسأله هايى را مى خواهند.

بسمه تعالى، اگر با مادر دخترى زنا كند بعداً نمى تواند دختر را عقد كند و اگر عقد كند باطل است ولى چنانچه قبل از زناى با مادر دختر را عقد كند زناى بعد از عقد موجب بطلان عقد نمى شود.

[سؤال 10400] 5833

بسمه تعالى 9 / 11 / 1361

با عرض سلام به پيشگاه منجى عالم بشريت، دوازدهمين پيشواى شيعيان، حضرت بقية الله الاعظم، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارواحنا له الفداء. و با درود و سلام به محضر مبارك امام امت، رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران به عرض مى رسانم كه اين جانب در مسأله اى از آن مرجع تقليد مسلمين مى خواستم استفتايى كنم:

1. اگر كسى (مردى) بدون زن، با زنى بيوه كه شوهر ندارد (شوهر مرده) نعوذ بالله از روى ناآگاهى، عمل زنا را انجام دهند و پس از آن، پشيمان شده و در درگاه خداوند رحمان و رحيم توبه كنند و آن زن از قبل، فرزند دخترى داشته باشد و پس از مدتى آن مرد بخواهد دختر آن زن را بگيرد و يا پس از آن مدت، دختر او را گرفته باشد، آيا مانعى دارد يا خير؟

ص: 144

2. آيا دربارۀ قبول توبۀ آن ها و يا براى گرفتن آن دختر بايد كفاره اى بدهند يا خير؟

بسمه تعالى، دختر كسى را كه با او زنا كرده نمى تواند بگيرد و اگر گرفته بايد از هم جدا شوند و بر يكديگر حرام ابدى هستند.

[سؤال 10401] 5834

بسمه تعالى

اول سلام بر تو اى رهبر عالى قدر روح الله موسوى خمينى و سلام بر تو اى نور چشم ملت ايران، آرزوى موفقيت شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم.

اين جانب كه اين نامه را خدمت شما نوشتم چهارده سال قبل ازدواج كردم. وقتى كه با آن دختر مى خواستم ازدواج كنم، به من قول دادند كه چند وقت بماند بعد ازدواج كن. بعد اين ها پشيمان شدند. من هم نادان بودم با آن دختر زنا كردم. بعد راضى شدند بعداً مادر آن دختر من را گول زد با آن هم يك دفعه زنا كردم. بعد با آن دختر ازدواج كردم و الآن چهارده سال از اين مسأله مى گذرد. از اين زن هفت دختر دارم همه آن ها در خانه هستند و زنم هم باردار است. چون قبل از انقلاب دسترسى به رساله شما نداشتم و مقلد شما بودم جاهل به مسأله بودم از آن موقع كه زن گرفتم از كارهاى زشت توبه كردم و بعداً خمس و زكات مالم را دادم. و هميشه وصيت نامه دارم و آن را ماه به ماه يا كمتر يا بيشتر تجديد مى كنم. و حالا كه رسالۀ شما را گرفتم و مطالعه كردم؛ ديدم ديگر هيچ ندارم؛ افتادم در لجن گناه و معصيت. اول از خدا، دوم از جناب عالى راه نجاتى مى خواهم.

البته لازم به ذكر است كه همسرم مى گويد: من رفتم پيش مادرم، مادرم قسم ياد كرد كه من با شوهر شما نزديكى نكردم.

بسمه تعالى، اگر زناى با مادر، قبل از عقد با دختر باشد، عقد باطل است و بايد جدا شوند.

ص: 145

[سؤال 10402] 5835

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

زنى با مردى ازدواج كرده و بعد از چند سال كه فعلاً داراى بچه هستند، فهميده اند كه زوج با مادر زنش قبل از ازدواج زنا كرده و حكم را نمى دانستند. اكنون بايد چه كنند؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، به احتياط واجب بايد از هم جدا شوند و حرام ابدى هستند.

[سؤال 10403] ‘ 6556

12. مسأله اى را سؤال كردند كه در رساله توضيح المسائل نيافتيم، مجبوريم از حضرت آيت الله جواب را بخواهيم؛ ان شاء الله كه مى بخشيد و سؤال اين است: اگر شخصى بعد از ازدواج و بعد از نزديكى با همسر خود كه دختر خاله و يا دختر عمه اش مى باشد با مادر همسرش - يعنى با عمه اش يا خاله اش كه مادر همسرش مى باشد - زنا كند، آيا همسرش به خودش حرام مى شود يا خير؛ يعنى عقدشان باطل مى شود يا نه، فقط مرد گناهكار است؟

بسمه تعالى، زناى بعد از عقد موجب بطلان عقد نمى شود.

[سؤال 10404] 5836

بسمه تعالى

پيشگاه مبارك زعيم عالى قدر جهان تشيّع حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله، از پيشگاه امام خواهش مى كنم به چند سؤال من پاسخ دهند:

اولين سؤال من دربارۀ اين است كه: شما در رساله خودتان گفتيد كه پسر مى تواند با دختر برادر خود و دختر با پسر برادر خود عروسى كند.

دومين سؤال من دربارۀ اين است كه: شما باز گفته ايد كه اگر پسرى با دختر عمه

ص: 146

خود عقد كرد، اگر به عمه خود دخول كند، هيچ اشكالى در عروسى او با دختر عمه اش نيست.

سومين سؤال من دربارۀ اين است كه: شما باز گفته ايد كه زن به هيچ وجه بدون اجازه شوهر حق ندارد از خانه خارج شود. خواهشمندم كمى بيشتر توضيح دهيد و اگر شما اين ها را نگفتيد بفرماييد در روزنامه آن را تكذيب كنند. تا همه مسلمانان ايران با خبر شوند. ديگر عرضى نيست.

بسمه تعالى، ازدواج پسر با دختر برادر و دختر با پسر برادر باطل است و زناى با مادر دختر، اگر قبل از عقد با دختر است موجب حرمت ابديه و بطلان عقد است؛ ولى اگر زنا بعد از عقد باشد عقد را باطل نمى كند. و چنين نسبتى كه مرقوم داشته ايد صحت ندارد. و زن بدون اذن شوهر نبايد از خانه خارج شود، مگر در واجبات.

[سؤال 10405] 5837

بسمه تعالى 18 / 1 / 1361

برادر مسئول و محترم، پس از تحيت و سلام و عرض تبريك بابت پيروزى رزمندگان در جبهۀ شوش و دزفول و فرارسيدن سال نو به شما اميدوارم كه حالتان خوب باشد.

نظر به اين كه در رسالۀ توضيح المسائل امام خمينى، در مسأله شمارۀ 2395 راجع به ازدواج مى گويد: «اگربا دختر عمه يا دختر خالۀ خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، عقد آنان اشكال ندارد»؛ من به اين مسأله شك و اشكال دارم. از مسئولين محترم خواهش مى كنم كه اين مسأله را به صورت كتبى با پست براى ما بفرستيد. بار ديگر از جواب دادن به اين مسأله سپاس گزارم.

بسمه تعالى، مقصود اين است كه عمل حرام، موجب باطل شدن عقد سابق نمى شود.

ص: 147

[سؤال 10406] 5838

بسمه تعالى

دفتر مرجع تقليد شيعيان جهان، امام خمينى

ضد انقلاب شايعات و تبليغات گسترده اى در سطح استان كهكيلويه و بوير احمد و استان خوزستان در مورد مسأله 2395 توضيح المسائل امام پخش كرده اند و مى گويند: «امام در رساله گفته: هر كس با عمه و خالۀ خود زنا نمايد، اشكال ندارد كه دختر آن ها را به همسرى خود چه قبل از عقد و چه بعد از عقد درآورد و در اصل امام نوشته كه زنا اشكال ندارد» حرف آن ها از قول توضيح المسائل است. و اين حرف به شدت در روستاها بر سر زبان است و بر روى آن بحث مى شود و منجر به دعوا و گاهى اسلحه كشيدن به روى همديگر شده است. خواهشمند است در اين مورد مسأله را بازتر كنيد تا در رسانه هاى گروهى براى عموم مردم گفته شود و ضربۀ ديگرى را به سربازان بدون يونيفرم صدام وارد كنيم. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، منظور اين است كه عمل حرام، موجب باطل شدن عقد سابق نمى شود و مغرضين از هرگونه خلاف كارى كوتاهى نمى كنند.

[سؤال 10407] 5839

بسمه تعالى 24 / 1 / 1361

برادران مسئول پاسخ گويى به سؤالات مذهبى دفتر امام، سلام

ضمن عرض سلام اميدوارم كه حال شما و جميع رزمندگان داخلى و خارجى اسلام خوب و در پناه صاحب الزمان محفوظ و پيروز بوده باشيد.

اين جانب از شما سؤالى دارم رسالۀ توضيح المسائل امام خمينى را مطالعه مى كردم رسيدم به مسأله 2395 كه نوشته است اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشكال ندارد در مسأله بعدى نوشته است اگر با زنى غير از عمه و خالۀ خود زنا نمايد احتياط

ص: 148

واجب است با دخترشان ازدواج نكند. سؤال: زنا كردن با عمه و خاله خود از نظر اسلام حرام است چطور عقد اشكال ندارد؟ خواهش مى كنم به طور واضح جواب را برايم بنويسيد تا من هم بتوانم به ملت اين حومه بفهمانم كه روى اين مسأله بد تعبير نكنند.

بسمه تعالى، منظور اين است كه عمل حرام موجب بطلان عقد سابق نمى شود.

[سؤال 10408] 5840

بسمه تعالى

پس از سلام، توفيق شما را از خداوند متعال خواهانم

غرض از مزاحمت، اشكالى است كه راجع به مسأله 2395 رسالۀ عمليه امام خمينى، براى اين جانب و بعضى اشخاص پيش آمده. صورت مسأله به شرح زير است: «اگر با دختر عمه يا دختر خالۀ خود ازدواج نمايد وپيش از آن كه با آنان نزديكى كند بامادرشان زنا نمايد، عقد آنان اشكال ندارد».

اولاً، مگر عمه يا خاله بر انسان محرم نيستند؟! اگر محرمند، زناى با آنان حرام است، چطور ممكن است عقد آنان اشكال نداشته باشد؟! و چگونه مى شود كه انسان باز آن چنان رويى داشته باشد كه بعد از زنا با مادر دختر - كه خاله يا عمه است - با دختر او كه زنش نيز هست نزديكى كند؟!

بسمه تعالى، منظور اين است كه عقد بر دختر خاله و دختر عمه از جهت زناى با مادرشان كه بعد از عقد شده، باطل نمى شود.

[سؤال 10409] 5841

بسمه تعالى 28 / 10 / 1361

دفتر مرجع تقليد شيعيان جهان، روح الله الموسوى الخمينى

ضمن عرض تبريك پيروزى به رهبر بزرگ اسلام و رزمندگان جبهه هاى جنگ

ص: 149

حق عليه باطل، به خصوص آنان كه در هر لباس به كشور جمهورى اسلامى ايران خدمت مى كنند.

عرض مى شود: ما عشاير و كشاورزان چهارمحال و بختيارى از نظر سواد خيلى عقب هستيم. از نظر كم سوادى خودمان با پاره اى از مسائل روبه رو شده ايم و خيلى هم دربارۀ اين مسأله بحث شده است و بعضى از اشخاص مى گويند كه اين مسأله از توضيح المسائل امام نمى باشد و آن مسأله اين است: مسأله 2394 مى فرمايد: «اگر انسان پيش از آن كه دختر عمه يا دختر خالۀ خود را بگيرد، با مادر آنان زنا كند، ديگر نمى تواند با آنان ازدواج كند». اين مسأله از نظر ما خيلى خوب و درست است. مسأله ديگر، مسأله 2395 مى فرمايد: «اگر با دختر عمه يا دختر خالۀ خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، عقد آنان اشكال ندارد». از نظر ما اين مسأله، خيلى مشكل است! از مرجع تقليد تقاضامندم كه اين مشكل را حل نمايد و جواب صحيح زير همين ورقه با مهر مرجع تقليد بفرستد تا بعضى از مردم به اين مشكلات برخورد نكنند. اگر اين مسأله از توضيح المسائل امام نيست، دستور فرماييد از كتاب حذف شود.

دعاى خير تمامى مظلومان بدرقۀ راه آن رهبر انقلاب و اميد مستضعفان باد

بسمه تعالى، حكم همان است كه از رساله نقل كرده ايد و اشكال ندارد و منظور اين است كه عمل حرام اگر بعد از عقد واقع شده، موجب باطل شدن عقد سابق نمى شود.

[سؤال 10410] 5842

بسمه تعالى

زنى از زنا حامله شده و شخصى با آن زن به همين حال ازدواج كرده، آيا عقد او صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، صحيح است.

ص: 150

[سؤال 10411] 5843

بسمه تعالى

خدمت پيشواى امت مسلمان و شيعه اثنا عشر، حضرت آيت الله العظمى، رهبر عالى قدر، امام خمينى، با عرض سلام، به استحضار مى رساند:

آقايى داراى گرفتارى خانوادگى مى باشد. ايشان قبل از ازدواج در اين خانواده با خواهر اولى رابطۀ نامشروع برقرار كرد. خواهر اولى، شوهر كرد و او با خواهر دومى نيز رابطه دوستى برقرار كرد و بعداً به رابطه نامشروع كشيده شد. سپس با او ازدواج نموده است و فعلاً داراى يك فرزند پسر مى باشد. به هم علاقه زيادى دارند. از محضر جناب عالى تقاضاى راهنمايى را دارند كه آيا اين ازدواج شرعى است و مى توانند ادامه زندگى دهند؟

بسمه تعالى، ازدواج صحيح است.

[سؤال 10412] 5844

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، قسمت مسائل شرعيه، با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و شهيدان راه حق و كليۀ رزمندگان سپاه اسلام

من زنى هستم كه پس از طلاق از شوهر اولم پس از چندين سال با آقايى آشنا شدم و از روى ناآگاهى و نادانى با مرد مزبور عمل زنا انجام دادم وپس از مدتى به عقد همين مرد در آمدم و صاحب سه فرزند مى باشم. خواهش مى كنم مرا از نظر شرعى راهنمايى فرماييد تا از اين عذاب الهى كه مرا عذاب مى دهد نجات پيدا كنم. و ضمناً جواب بدهيد كه آيا عقد به هم مى خورد و ما براى يكديگر حرام مى شويم يا نه؟

بسمه تعالى، درفرض سؤال، شما بر آن مرد حرام نشديد و ازدواج مذكور محكوم به صحت است.

ص: 151

ازدواج با دو خواهر و نامحرم بودن خواهر زن

[سؤال 10413] 5845

بسمه تعالى

سلام و درود به رهبر كبير انقلاب امام خمينى، دامت بقائه

پس از عرض سلام، سؤال من راجع به مسأله اى است كه در جلد سوم رساله نوين در مورد محارم سببى آمده است و طبق آن خواهر زن و شوهر خواهر تا در همسريت يكديگر قرار دارند محرم مى شوند گويا در مورد اين مسأله فتواى تازه اى داده شده است. عده اى مى گويند كه خواهر زن محرم است حتى مو و بدن او را ببينند. و عده اى مى گويند كه نامحرم است و اين اشتباه شده است. لذا حقير جواب آن را به طور واضح خواستارم كه خواهر زن و همچنين شوهر خواهر محرمند كه مو و بدنِ زن را نگاه كنند يا خير؟

بسمه تعالى، خواهر زن محرم نيست.

[سؤال 10414] 5846

بسمه تعالى

خدمت پدر بزرگوارم سلام، با سلام به رهروان راه الله و با درود بر شهيدان به خون خفته. پس از عرض سلام سلامتى شما را از درگاه خداوند منّان خواهانم.

پدر جان، ان شاء الله كه اين نامه به دست شما برسد تا هرچه زودتر به حرف ما رسيدگى كنى. پدر جان، من دخترى هستم 17 ساله، از شما يك سؤال دارم و ان شاء الله به سؤال ما رسيدگى و پاسخ خواهى داد. پدر در رساله دوم خانواده در يكى از صفحات اين رساله شما دربارۀ محارم نوشته بوديد كه شوهر خواهر با خواهر زن خود محرم است تا مدتى كه خواهر بميرد و بعد خواهر زن با شوهر خواهر نامحرم مى شود. سؤال اين است كه آيا اين مطلب صحيح است يا نه؟

ص: 152

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار، خدايا خدايا رزمندگان ما را نصرت و يارى فرما

بسمه تعالى، محرم نيستند وآنچه در رساله مرقوم در اين جهت نوشته شده صحيح نيست.

[سؤال 10415] 5847

بسمه تعالى

خدمت برادران مسئول در دفتر رهبر كبير انقلاب و مرجع عالى قدر عالم تشيّع، سلام عليكم، ما برادران شما در جبهۀ غرب، شبى در حال تفحّص كتاب رسالۀ نوين جلد سوم (مسائل خانواده) در صفحۀ 82 در بند 5 از محارم سببى دچار اشكال و اختلاف عقيده شديم، لذا بهتر ديديم كه از شما عزيزان يارى طلبيده و بپرسيم كه: آيا خواهر زن محرم است؟ آيا شوهر خواهر محرم است؟ خواهشمند است به طور واضح و روشن توضيح فرماييد.

بسمه تعالى، خواهر زن و شوهر خواهر محرم نيستند و بايد حجاب واجب اسلامى در اين دو مورد نيز مانند ساير موارد مواجهه با نامحرم مراعات شود.

[سؤال 10416] 5848

بسمه تعالى 23 / 10 / 1361

با سلام و درود بيكران بر برادران حزب اللهى و با درودى كه از ته قلبم برمى خيزد خدمت پيرجماران، خمينى بزرگ

غرض از مزاحمت، سؤالى است كه مدتى براى من مطرح شده و آن سؤال، راجع به محرميت مى باشد: مسلم است كه من طبق مسأله 2390 رسالۀ حضرت عالى نمى توانم تا زمانى كه خواهرم در قيد حيات است به عقد شوهر خواهرم درآيم. آيا در مورد حجاب هم شوهر خواهرم به من محرم است يانه؟ و آيا اگر من با لباس مرتب

ص: 153

و پوشيده، فقط بدون روسرى و چادر نزد شوهر خواهرم - كه البته همۀ خانواده آن را به عنوان برادر بزرگمان قبول داريم - حاضر شوم، دچار گناه در بارگاه الهى مى شوم يا نه؟

از اين كه جواب مرا بدهيد و مرا از اين نگرانى راحت سازيد، صميمانه سپاس گزارم. به اميد سلامتى و راحتى و طول عمر براى امام امت و همۀ امت حزب الله

بسمه تعالى، شوهرخواهر نامحرم است مثل ساير نامحرم ها و بايد رعايت حجاب شرعى نسبت به او بشود.

[سؤال 10417] ‘ 3302

2. آيا نگاه نمودن به خواهر زن بالغه كه هنوز شوهر ننموده است، حلال است؟

بسمه تعالى، خواهر زن نامحرم است.

[سؤال 10418] 5849

بسمه تعالى 1 / 10 / 1361

دفتر امام خمينى، قسمت استفتائات

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى، امام خمينى و سلام به تمامى رزمندگان اسلام در كليۀ جبهه هاى نبرد حق عليه باطل و با درود فراوان به روان پاك شهيدان انقلاب اسلامى ايران و با درود و سلام به كليۀ مسئولين جمهورى اسلامى ايران و شما برادران عزيز كه در راه ترويج دين انسان ساز اسلام كوشش مى كنيد و اميدوارم كه موفق باشيد.

برادر عزيز! من يك سؤال دارم و اين سؤال را با عدۀ زيادى از افراد در ميان گذاشته ام ولى به نتيجه نرسيده ام. سؤال اين است: اگر من با دخترى ازدواج كردم، آيا خواهران اين دختر هم به من محرم مى شوند يا نه؛ يعنى خواهر زن به شوهر خواهر محرم است يا نه؟ طبق فتواى امام خمينى پاسخ دهيد.

بسمه تعالى، خواهر زن محرم نيست.

ص: 154

[سؤال 10419] 5850

بسمه تعالى 9 / 10 / 1361

مسئولين محترم پاسخ به نامه هاى واصله به دفتر امام، مدّ ظله العالى

با درود بى حد و حصر به رهبر كبير انقلاب و به اميد پيروزى حق بر كليۀ جبهه هاى باطل و با درود بر شما مسئولين متعهد و همچنين درود بر رزمندگان اسلام

برادران ارجمند! تقاضا مى شود در صورت امكان، به يك سؤال تقريباً ابهام برانگيز از نظر اين جانب پاسخ فرماييد.

1. آيا خواهر زن در صورت حيات داشتن خواهر بر داماد محرم مى باشد؟

بسمه تعالى، محرم نيستند.

[سؤال 10420]

2. آيا داماد مى تواند با خواهرزن خود ازدواج نمايد؟ (داماد: شوهر خواهر). اگر نمى تواند دليلش چيست؟

بسمه تعالى، جمع بين دو خواهر در ازدواج صحيح نيست.

[سؤال 10421] 5851

بسمه تعالى 5 / 11 / 1361

محضر محترم دفتر حضرت امام خمينى، با سلام و درود بر امام خمينى، براى اين جانب مسأله اى پيش آمده است، كه صحيح دانستم با آن دفتر تماس گرفته و پاسخ صحيح و فتواى دقيق امام را دريافت نمايم.

آيا نگاه كردن مرد به موى خواهر زنش، تا وقتى خواهر ديگر همسر او است، در صورتى كه روسرى سرش است، اما يا كنار مى رود، يا مقدارى از مويش ديده مى شود، جايز است يا خير (محرم موقت)؟ خواهشمندم توضيحات لازم را مبذول داريد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، جايز نيست.

ص: 155

[سؤال 10422] 5852

بسمه تعالى

بعد از طلاق و جدايى از زن اول كه در عقد دائم بوده، پس از چه مدّت مى توان با خواهر او ازدواج نمود؟

بسمه تعالى، اگر طلاق بائن است بعد از طلاق، و اگر رجعى است بعد از گذشتن ايّام عدّه.

لواط، آثار و توابع آن

[سؤال 10423] 5853

بسمه تعالى 17 / 12 / 1361

خدمت برادر محترم سلام

اگر كسى با هم جنس خود عمل لواط انجام داده باشد، البته در دوران كودكى از حدود نه يا ده سالگى و اكنون بخواهد با خواهر، مادر يا دختر آن شخص ازدواج كند آيا مى تواند، يا اين كه براى او حرام ابدى است؟ چون كه مقلد امام هستم مى خواستم از آن مرجع تقليد كسب تكليف كنم.

بسمه تعالى، اگر دخول واقع شده ولو به كمتر از ختنه گاه خواهر و مادر و دختر مفعول بر فاعل حرام ابدى است.

[سؤال 10424] 5854

بسمه تعالى

اگر دو پسر بچۀ در حدود هشت تا ده ساله مثلاً با هم جمع شوند و بعداً فاعل، خواهر مفعول را بگيرد و قبلاً مقلد يكى از مراجع بوده و ايشان جايز مى داند اگر به حد تكليف نرسد، مى تواند با خواهر مفعول ازدواج كند و همچه مسأله اى واقع شده و ازدواج كرده و اما حال از آن مجتهد برگشته و مقلد امام شده، آيا بايد زنش را طلاق بدهد؟ نظر به اين كه امام در رسالۀ خودشان مى فرمايد كه حتى اگر دو پسر بچه هم اين

ص: 156

كار را انجام دهند، نمى تواند با خواهر مفعول ازدواج كند، تكليف اين شخص چيست؟ آيا بايد جدا شود يا نه؟ والسلام عليكم

بسمه تعالى، اگر معلوم است كه دخول، محقق شده، خواهر مفعول بر فاعل حرام است و طلاق ندارد.

[سؤال 10425] 5855

بسمه تعالى

حضور محترم حضرت آقاى حاج سيد روح الله الموسوى الخمينى

پس از عرض سلام، خواهشمندم به سؤال زير جواب بفرماييد؛ شخصى بالغ با شخصى بالغ عمل لواط انجام داده و بعد از ده سال چون مسأله را نمى دانسته اند لواط كننده با خواهر لواط دهنده ازدواج كرده و اكنون كه دو فرزند دارند، مسأله را دانسته اند؛ تكليف چيست؟ آيا عقد صحيح است يا خير؟ و آيا لواط كننده لازم است براى پاك سازى خود را به امام و يا حاكم شرع معرفى بكند كه حد لازم را بر او جارى بكنند يا بين خود و خدايش توبه بكند كافى است؟

بسمه تعالى، عقد باطل است و معرفى لازم نيست و اولاد حكم حلال را دارد.

[سؤال 10426] 5856

بسمه تعالى 30 / 11 / 1361

سلام به رهبرمان امام خمينى، اميدوارم كه هميشه سلامت باشيد و از خداوند مى خواهم كه شما را براى ما نگهدارد؛ آمين يا رب العالمين.

من سؤالى از شما دارم كه كتبى مى نويسم و از شما هم مى خواهم كه جوابم را هرچه زودتر كتبى بدهيد. سؤال من اين است كه هفت سال پيش ازدواج كردم و بعد از دو سال شوهرم به من گفت كه طبق رساله و مسأله 2405 ما بر هم حرام هستيم و نمى بايست ازدواج مى كرديم و الآن هم بايد هرچه زودتر از هم جدا شويم؛ چون من

ص: 157

در سن پانزده سالگى با برادرت لواط كرده و نمى دانستم كه نبايد با تو ازدواج كنم و حال بايد بگذارى تا بچه مان بزرگ شود و بعد من و تو از هم جدا شويم.

اى امام! به جز جدايى راهى براى ما نيست؟ براى شما نوشتم تا جوابم را بدهى و اطمينان كامل داشته باشم و بعد جدا شوم. ما الآن سه بچه داريم. يك دختر 5 ساله و دو پسر دو قلوى سه ساله. خواهش مى كنم جواب را هرچه زودتر بنويسيد و ما را راهنمايى كنيد. متشكرم، اگر بد نوشته ام به خوبى خودتان ببخشيد.

بسمه تعالى، اگر آنچه نوشته ايد ثابت است بايد فوراً از هم جدا شويد، و نيازى به طلاق ندارد، و بر يكديگر حرام ابدى هستيد، ولى بچه ها حكم ولد حلال دارند مگر بچه هايى كه بعد از علم به حرمت، نطفۀ آن ها منعقد شده باشد.

[سؤال 10427] 5857

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

1. بچه نابالغ كه هنوز منى ندارد هر دو تا با همديگر خداى نخواسته لواط كنند منظور لواط نبوده بلكه بازى كردن بوده اين ها كه بالغ شدند مى توانند خواهر همديگر را بگيرند. شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، خواهر مفعول به فاعل حرام است.

2. غذايى كه از حلال تهيه شده آن را در ظرف غصب شده بخورد. اشكال دارد يا ندارد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، غذا حلال است و تصرّف در ظرف حرام است.

[سؤال 10428] 5858

بسمه تعالى 1 / 3 / 1983

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى جهان، اميد مستضعفين جهان، خصوصاً مرجع عالى قدر شيعيان جهان، ولى فقيه، نايب الامام، حضرت آيت الله العظمى امام

ص: 158

خمينى، دام ظله العالى، بعد از قدم بوسى، فتواى جناب عالى را درباره اين مسائل لازم داريم.

1. دو مرد بالغ مرتكب فعل لواط شده اند، ولى مقدار حشفه دخول نشده؛ آيا در اين صورت فاعل مى تواند خواهر و دختر مفعول را در ازدواج بگيرد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر دخول محقّق شده، ولو به كمتر از ختنه گاه نمى تواند آن ها را بگيرد.

2. در بعضى از مناطق پاكستان رواج شده كه در ركعت دوم در تشهد نماز واجبه و مستحبه بعد از شهادتين - يعنى شهادت توحيد و رسالت - شهادت ثالثه يعنى شهادت «على ولى الله» مى خوانند آيا شهادت «على اميرالمؤمنين» پس از شهادتين مستحب است يا جزء مسائل نماز نيست؟

بسمه تعالى، بايد تشهد نماز به همان طور كه وارد شده و متعارف است خوانده شود.

[سؤال 10429] 5859

بسمه تعالى 25 / 9 / 1361

سلام بر رهبر بزرگ اسلام، حضرت آيت الله امام خمينى

من تقريباً يازده يا دوازده ساله بودم كه با پسر همسايه مان كه از من كوچك تر بود لواط كردم، اميدوارم كه خداوند مرا ببخشد، اكنون مى خواهم با خواهر او عروسى كنم و هم من به دختر علاقه دارم و هم او به من؛ چون با هم بزرگ شده ايم و سه بار هم استخاره كردم خوب آمده حالا شما بفرماييد چه كنم؟

بسمه تعالى، اگر يقين داريد به دخول - ولو به كمتر از ختنه گاه - خواهر او بر شما حرام است و ازدواج با او باطل است؛ و در صورت شك، ازدواج محكوم به صحت است.

[سؤال 10430] 5860

بسمه تعالى

محضر مقدس امام خمينى، با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى و نايب بر حق مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

ص: 159

در ايام كودكى يعنى حدود 8 الى 9 سالگى، دو تا بچه با يكديگر لواط كرده اند و بعد از چند سال، خواهر مفعول را براى فاعل خواستگارى كرده و مدت 5 سال اين دختر در گفت وگوى پسر بوده است و ميان مردم و اهل قبيلۀ دو طرف پخش شده كه فلانى براى فلانى است و هنگام عقد، من از جريان ايشان اطلاع پيدا كرده و گفته ام كه بر طبق مسأله 2405 از رسالۀ امام، اين دختر بر شما حرام است و من تا اندازه اى مانع كار ايشان شده ام.

خواهشمندم هرچه زودتر جواب مسأله ما را بدهيد كه شايد بتوانم يك قدمى در راه رضاى خدا بردارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر يقين به دخول - ولو به كمتر از ختنه گاه - داشته باشند، ازدواج باطل است؛ و اگر يقين ندارند، ازدواج مانع ندارد.

[سؤال 10431] 5861

بسمه تعالى

حضور محترم دفتر استفتائات امام خمينى، ارواحنا فداه

در حدود 7 يا 8 سال پيش من با برادر دخترى عمل لواط انجام داده ام؛ در آن زمان كه چيزى نمى فهميدم و نابالغ هم بودم. باتوجه به مسأله 2405 و 2406 رسالۀ امام اگر كسى شك كند كه به اندازه ختنه گاه داخل شده يا نه؟ و يا در صورتى كه از روى ندانستن مسأله با خواهر مفعول ازدواج بكند و بعد از ازدواج مسأله را بفهمد، آيا اين دختر بر او حرام است يا خير؟

از شما خواهشمندم اين دو مسأله مهم را براى من روشن كنيد به طورى كه ديگر براى من شك و شبهه اى نماند.

بسمه تعالى، اگر دخول واقع شده، ولو به كمتر از ختنه گاه، خواهر مفعول بر فاعل حرام است؛ هر چند از روى جهل باشد.

ص: 160

[سؤال 10432] 5862

بسمه تعالى

حضرت عالى در توضيح المسائل در مسأله 2405 فرموده ايد: «مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، اگرچه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان كند كه دخول شده يا شك كند كه دخول شده يا نه بر او حرام نمى شود». خواهشمندم در اين مورد كمى توضيح دهيد.

از خداوند متعال، توفيق و عمر بيشتر امام كبير را مسئلت دارم

بسمه تعالى، اگر معلوم است كه دخول واقع شده ولو به كمتر از ختنه گاه، خواهر و مادر و دختر لواط دهنده بر فاعل حرام ابدى است و اگر شك در دخول حتى به مقدار مذكور باشد، حرمت ثابت نيست.

[سؤال 10433] 5863

بسمه تعالى 14 / 3 / 1361

اى امام من حدود 13 سال پيش بچه بودم با پسرى و خواهر آن لواط كردم بعداً بدون در نظر گرفتن اين مسأله چون ندانسته بودم عاشق آن دختر شدم حال آيا آن دختر بر من حرام شده است؟

بسمه تعالى، اگر دخول نسبت به آن پسر متحقق شده ولو به مقدار حشفه خواهر او بر شما حرام ابدى است.

[سؤال 10434] 5864

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى، سيد روح الله الموسوى الخمينى

بعد از سلام و دست بوسى، استدعا دارم به سؤالم پاسخ دهيد، قبلاً از محبت شما سپاس گزارم. با كمال معذرت بايد عرض كنم كه حدود يك سال و نيم است دخترى را خواستگارى كرده ام و در گذشته مرتكب عمل خلاف اسلام با برادر وى شده، در

ص: 161

صورتى كه اصلاً از عواقب آن اطلاع نداشته و اكنون كه اطلاع يافته ام، نادم و پشيمان هستم. و حال استدعا دارم با اين كه بر هم زدن اين موضوع باعث كينه و دشمنى دائم والدين مى شود، مرا راهنمايى كنيد و هر دستورى كه اسلام مى فرمايد صادر كنيد، تا خود اجرا كنم.

بسمه تعالى، نمى توانيد با او ازدواج كنيد و اگر ازدواج كنيد، باطل است و بر شما حرام ابدى است.

[سؤال 10435] 5865

بسمه تعالى 18 / 1 / 1360

محضر مبارك امام امت، خمينى عزيز، متّع الله المسلمين بطول بقائه الشريف

در رسالۀ عمليۀ آن حضرت، مسأله شمارۀ 2405 آمده: مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده، بر لواط كننده حرام است.

1. آيا خواهر لواط دهنده بايد ابوينى باشد يا فرق نمى كند؛ ابى، امى، ابوينى؟

بسمه تعالى، فرق نمى كند.

[سؤال 10436]

2. اينك با توجه به اين كه در زمان طاغوت، فساد بر همه جا چيره بوده و خيلى از مردم از وجود چنين حكمى بى خبر بوده و هستند والآن ازدواج هايى هم شده، آيا با توجه به جهل به حكم و شرايط كثيف زمان طاغوت و پاشيدگى اى كه در بعض خانواده ها پيش مى آيد و هزاران نابسامانى و دلزدگى نسبت به انقلاب و اسلام و همه چيز را در بردارد، جناب عالى اجازه مى دهيد آنچه كه در گذشته بوده ناديده گرفته شود كه عفا الله عمّا سلف باشد و لطف شريعت سهله و سمحه و رفع عن امتى... ما لا يعلمون اين جا را شامل شود؟

بسمه تعالى، حكم همان است كه در رساله ذكر شده و اختصاص به زمان خاصى ندارد و قابل عفو نيست.

ص: 162

[سؤال 10437] 5866

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى نايب الامام، امام خمينى، دامت بركاته

محترماً به عرض مى رساند: شخصى با برادر همسرش قبل از ازدواج لواط نموده و بعد از چند سال با خواهر ايشان ازدواج نموده است و در شرايط فعلى داراى دو فرزند مى باشد و جاهل به مسأله بوده و به طور كلّى قبل از ازدواج اطلاعى از اين مسأله نداشته و اخيراً كه رساله را مطالعه مى نموده، به اين مسأله برخورد كرده است. فاعل يقين دارد كه دخول شده؛ اما مفعول يقين دارد - به طورى كه قسم مى خورد - دخول نشده است. حال با در نظر گرفتن شرايط فرهنگ حاكم بر جامعۀ قبل از انقلاب كه جوانان بى اطّلاع از اين مسائل بودند و در حال حاضر، وضعيت زندگى و جوّ فعلى خانوادگى متفاوت شده، نظر شريف را در امر حلّ اين مسأله مرقوم فرماييد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر فاعل يقين به دخول دارد، بايد از همسر خود اجتناب كند و از او جدا شود و اگر شك دارند، ازدواج محكوم به صحت است.

[سؤال 10438] 5867

بسمه تعالى

اگر كسى در اثر جهل به حكم شرعى با خواهر كسى كه با او لواط نموده ازدواج نمايد، و بعد از گذشت چندين سال با چند فرزند اكنون متوجّه حرمت ازدواج شده باشد، با در نظر گرفتن حيثيّت فرد، اكنون تكليف شرعى چيست؟

بسمه تعالى، اگر دخول محقّق شده به لواط دهنده - ولو به كمتر از ختنه گاه - عقد ازدواج باطل است، و بايد از هم جدا شوند، و با فرض جهل، بچه ها حكم حلال زاده دارند.

ص: 163

[سؤال 10439] 5868

بسمه تعالى

حدود سيزده سال پيش به علت خصومتى كه بين دو پسر پيش مى آيد يكى از آن ها از روى انتقام با ديگرى لواط مى كند، در آن موقع پسرى كه با او لواط شده مى گويد كه عمل (دخول) انجام نشده ولى شخص فاعل مى گويد كه اين كار انجام شده؛ پس از يازده سال كه از اين موضوع مى گذرد، شخص فاعل با خواهر مفعول ازدواج مى كند و صاحب فرزند هم مى شوند، ولى اكنون اين مسأله برايشان پيش آمده كه آيا اين زن و شوهر ازدواجشان با هم حرام بوده يا نه؟ تكليف چيست؟

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار، از عمر ما بكاه و به عمر او بيفزا

بسمه تعالى، اگر دخول نشده يا معلوم نيست كه دخول شده باشد، ازدواج اشكال ندارد؛ ولى اگر دخول معلوم است، ازدواج با خواهر مفعول باطل است و بايد از هم جدا شوند.

[سؤال 10440] 5869

بسمه تعالى

سرپرست محترم دفتر مرجع عالى قدر شيعيان جهان و رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، ضمن سلام و با درود بر امام امت، خمينى بت شكن و قلب پرتوان امت شهيد پرور و مجاهد ايران و با سلام و درود به روح پرفتوح شهداى گلگون كفن انقلاب اسلامى و مخصوصاً جنگ تحميلى صدام كافر، با عرض معذرت از اين كه مزاحم اوقات شريف مى شوم.

اگر پسر هفده ساله اى كه خودش تمايل به ازدواج نداشته باشد و با زور و كراهت پدر و مادرش با يك دخترى ازدواج نمايد و بعد بفهمد كه قبلاً با برادر نامبرده، عمل قبيح لواط انجام داده - در حالى كه طبق فتواى حضرت امام اگر قبل از ازدواج اين عمل انجام پذيرد، حرام هميشگى مى شود - آيا جايز است اين زن را در خانۀ خودش نگه

ص: 164

دارد و اگر اولادى هم داشته باشند حلال زاده است يا حرام زاده؟

بسمه تعالى، بايد از هم جدا شوند و بر يكديگر حرام ابدى هستند و بچه، حكم ولد حلال را دارد.

[سؤال 10441] 5870

بسمه تعالى 31 / 5 / 1361

اين جانب چند سالى است دخترى را براى ازدواج در نظر گرفته ام، و دختر و خانوادۀ وى هم با ازدواج ما موافقت كرده اند، ولى من در زمان گذشته از روى نادانى و جوّ حكومت طاغوت با برادر آن دختر لواط كرده ام، و حالا سخت پشيمانم، اكنون با مسأله اى در رساله برخورد كردم كه وقتى آن را به دقت خواندم متوجه شدم نمى توانم با اين دختر ازدواج كنم. لطفاً بفرماييد تكليف من چيست؟

بسمه تعالى، اگر يقين داريد كه به برادر آن دختر دخول كرديد، دختر بر شما حرام ابدى است و نمى توانيد با او ازدواج كنيد؛ و براى حفظ آبرو مى توانيد با خوددارى از ازدواج با آن دختر، موضوع را كتمان كنيد.

[سؤال 10442] 5871

بسمه تعالى 18 / 7 / 1361

درود به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، امام خمينى، پس از عرض سلام، سلامتى امام امت و شما روحانيان عزيز را از درگاه خداوند متعال خواستارم.

در كودكى و در سن پنج سالگى با پسرى عمل لواط انجام دادم و بعداً با خواهر او مرتكب عمل منافى عفت شدم حال آيا مى توانم اين دختر را به عقد خودم در بياورم يا نه؟

بسمه تعالى، اگر يقين داريد هنگام عمل شنيع لواط، دخول انجام گرفته، خواهر مفعول بر شخص فاعل حرام ابدى است و نمى تواند با او ازدواج كند.

ص: 165

[سؤال 10443]‘ 5827

2. در توضيح المسائل مسأله 2406 آمده است كه: «اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج، با آن شخص لواط كند، آن ها بر او حرام نمى شوند». آيا اگر بعد از اين ازدواج طلاقى پيش آمد، در عدّه مى شود رجوع كرد؟ اگر عدّه گذشت، مى شود عقد مجدد كرد؟

بسمه تعالى، در فرض مذكور، رجوع و عقد مانع ندارد.

[سؤال 10444] 5872

بسمه تعالى

به نام خداوند يارى دهنده خردها و انديشه ها

«مسأله 2405. مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است اگر چه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند؛ ولى اگر گمان كند كه دخول شده يا شك كند كه دخول شده يانه، بر او حرام نمى شوند». با توجه به اين مسأله، به سؤالاتم جواب بدهيد:

1. اگر پسرى با پسرى ديگر لواط انجام بدهد، اما دخول نكند، آيا خواهر و مادر و دختر آن پسر بر لواط كننده حرام است يا نه؟

2. اگر پسر لواط كننده شك يا گمان كند كه دخول شده يا نه، آيا حرام مى شود يا نه؟

3. چرا پسرى كه لواط كرده نمى تواند با خواهر يا دختر و يا مادر پسرى كه لواط داده ازدواج كند و اگر ازدواج كند چه مى شود و اگر ازدواج كرد و بعد متوجه شد چه بايد بكند؟

بسمه تعالى، حكم همان است كه از رساله نقل كرده ايد و با شك در دخول يا يقين به عدم دخول، ازدواج مانع ندارد و در صورتى كه ازدواج حرام است، اگر ازدواج كنند باطل است و حكم اجنبى را دارند.

ص: 166

[سؤال 10445] 5873

بسمه تعالى

به نام خدا پاسدار حرمت خون شهيدان

در سال 1353 با يك نفر عمل ننگين لواط انجام داده ام و چون مسأله را نمى دانستم و اطلاعى از مسائل نداشته ام در سال 61 با خواهر او ازدواج كرده ام و در يك شب كه در پاى منبر يك روحانى بودم كه اين مسأله را گفت: اگر كسى چنين عملى بكند ازدواج با خواهر لواط دهنده حرام است واقع قضيه اين است كه نمى دانم دخول محقّق شده يا نه؟ در اين صورت آيا مى توانم با خواهر آن شخص ازدواج كنم يا نه؟

بسمه تعالى، اگر شك در دخول داشته باشد ازدواج مانع ندارد ولى در صورت يقين به دخول مقدارى از ختنه گاه، ازدواج فاعل با خواهر مفعول حرام و باطل است.

[سؤال 10446] 5874

بسمه تعالى 1 / 6 / 1361

حضور محترم رهبر انقلاب اسلامى ايران و سيدالعلماء و المجتهدين، سيد روح الله موسوى خمينى، دامت افاضاته الشريف

پس از عرض سلام؛ سلامتى وجود شريفتان را از درگاه خداوند تبارك و تعالى خواهانم و آرزو دارم كه خداوند وجود شريفتان را از گزند روزگار حفظ بفرمايد و تا انقلاب مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طول عمر به شما عطا بفرمايد تا از وجودتان اسلام و مسلمين بهره بردارى كنند.

اين جانب يك سؤال بسيار مهمى برايم پيش آمده كه در رساله آن را نيافتم، به همين علت قصد كردم تا آن را از شما به طور مستقيم سؤال كرده و با دستخط شريف جواب آن را بنويسيد.

من بر سر دو راهى رسيده ام. من و يكى از دوستانم هميشه با هم بوديم، اما چون

ص: 167

مهر و محبت ما خدايى نبود به درۀ گناه عظيم و كبيره اى افتادم و خواستم از او كناره بگيرم كه ديدم اين كارم حسد را به وجود مى آورد. امتحان هم كردم و هر دفعه حسدم بيشتر مى شد. فكر كردم كه با او فقط سلام عليكى داشته باشم؛ ولى باز ديدم با اين كار نيز به وسيلۀ مهر و محبتى كه با هم داريم، نزديك تر مى شويم و شيطان هم بيشتر فرياد پيروزى را سر مى دهد. بعد فكر كردم كه از او به طور كلى كناره گيرى كنم، باز مشكلى پيش رويم آمد كه بيش از سه روز دورى روا نباشد و نماز قبول نباشد. چه كنم؟ از شما خواهش مى كنم مرا راهنمايى فرماييد.

بسمه تعالى، اگر از با هم بودن به گناه مى افتيد بايد از هم جدا شويد.

4 - ازدواج در عدّه و تكميل عدد

اشاره

[سؤال 10447] 5875

بسمه تعالى 12 / 8 / 1361

دفتر استفتاى امام خمينى مدّ ظله العالى

اين جانب به علت ناآگاهى از مسائل شرعى، با مردى كه مسلمان بود و نماز نمى خواند، صيغۀ موقت خواندم. مرد صيغه را بلد نبود، ولى من گفتم كه من به اين شكل مى گويم، تو هم اين را بگو و او هم عمل كرد. مدت، يك ساعت بود؛ ولى كارى كه داشتم، در مدت يك ساعت تمام نشد؛ لذا چون فكر مى كردم كه تمديد مدت، ديگر احتياج به صيغه خواندن ندارد، مجدداً بدون خواندن صيغه با مرد تماس گرفتم و متأسفانه بين ما نزديكى صورت گرفت. و اما پس از ده روز كه از اين مسأله گذشت، من با مردى كه بسيار مؤمن بود، به طور دقيق - طبق رساله - عقد موقت شدم و اكنون متوجه اين شده ام كه آيا آن صيغۀ قبلى باعث اشكال در صيغۀ بعدى هست يا خير؟ توضيح اين كه: من هنگام عقد اول باكره نبودم. ضمن التماس دعاى فراوان، خواهشمندم تكليف مرا بيان فرماييد. والسلام عليكم ورحمة الله

بسمه تعالى، اگر عقد اول، صحيح هم واقع نشده باشد، نظر به اين كه شما به

ص: 168

خيال صحت عقد با آن مرد همبستر شديد، بايد عدّه نگهداريد و عقد دوم اگر در زمان عدّه عقد اول واقع شده، باطل است.

[سؤال 10448] 5876

بسمه تعالى

با عرض سلام و عذرخواهى قبلى، جواب مسأله اى را از دفتر امام مى خواستم كه بدون مقدمه و اتلاف اوقات شريفتان، مطرح مى كنم البته براى گرفتن جواب درست و حكم كامل، احتياج به توضيح زيادى دارد كه بنده سعى مى كنم خلاصه عرض كنم.

1. مردى كه ظاهراً خود را عابد و صالح جلوه داده و سمت مربّى و استادى دختر مسلمانى را به عهده داشته، از اعتماد قبلى خانوادۀ دختر نسبت به خودش سوء استفاده كرده و با داشتن دو زن و چندين بچه، به دختر اظهار علاقه مى كند. دختر ابتدا به هيچ وجه راضى به ازدواج با او نمى شود؛ ولى او با اظهار بدبختى هاى دروغين در زندگى گذشته اش و توجيه مسأله تعدد زوجات در اسلام، او را راضى مى كند و در ضمن از او مى خواهد براى حفظ آبروى او با كسى صحبت نكند تا او كم كم حقيقت را به پدر دختر مى گويد و رضايت مى خواهد.

از طرفى پيش پدر دختر مى رود و با انواع دروغ ها و تهمت ها به دختر، وانمود مى كند كه دختر منحرف است و به استادش نيز (همان مرد) اظهار عشق كرده و مى گويد با او ازدواج كند! در ضمن به پدر مى گويد: تو با دخترت صحبت نكن؛ چون اگر او بفهمد من حرف هاى او را به تو گفتم، خودش را مى كشد! به هر حال پدر باز هم سخت مخالفت مى كند، اما بعد كه فكر مى كند دختر قلباً راضى است، با كراهت وكالت مى دهد تا مرد مذكور غياباً پيش عاقدى برود و دختر را به عقد دائم خود درآورد. اين ها مدتى عقدكرده باقى مى مانند؛ بعدها كه حيله هاى اين نامرد آشكار مى شود، دختر راضى به اين ازدواج نمى شود و پدر دختر هم مى گويد: من هم آن موقع كه براى

ص: 169

وكالت رضايت دادم، قلباً راضى نبودم و رضايت دخترم را در نظر داشتم؛ حالا كه اين مرد را شناختم اصلاً راضى نيستم.

اين دختر خانم تصميم قاطع دارد كه اگر عقدش صحيح بوده طلاق بگيرد. در صورتى كه بين اين دو نفر بايد صيغۀ طلاق جارى شود، مدت عدّه اين خانم مطرح مى شود. اين ها نزديكى به معناى دخول كامل نداشته اند؛ اما بنا به گفتۀ پزشك، پردۀ بكارت «مختصرى» صدمه خورده؛ آيا در اين صورت، عدّه لازم است و اگر جواب مثبت است، چه مدت؟

در صورتى كه بكارت كاملاً سالم باشد و دكتر ديگرى اين را بگويد، آيا ايشان بايد بعد از طلاق عدّه نگهدارند؟ اگر ايشان در مدت عدّه، به عقد ديگرى درآيد، ولى به هيچ وجه تا مدت اتمام عدّه، نزديكى نداشته باشند، آيا اين كار حرام است؟

بسمه تعالى، اگر به قدر حشفه داخل كرده باشد، ولو اين كه پردۀ بكارت سالم مانده باشد، حكم مدخول بها دارد كه بايد پس از طلاق، عده نگهدارد و مدت آن سه طهر است؛ و عقد در حال عدّه باطل است، و اگر با علم به حرمت باشد، ولو اين كه نزديكى انجام نگيرد موجب حرمت ابدى مى شود.

2. وكالتى كه آن مرد با ريا و تدليس به دست آورده و عقدى كه به اين صورت انجام داده، آيا صحيح است يا خير؟ اگر صحيح نيست، روابط اين دو در زمان به اصطلاح محرميت چه حكمى دارد؟

در ضمن بايد ذكر شود كه هيچ گونه سندى - نه در شناسنامه و نه در ورقه اى از طرف عاقد - مبنى بر اين كه عقدى صورت گرفته وجود ندارد؛ تنها ادّعاى آن مرد است كه مى گويد: من با وكالت پدر غياباً دختر را به عقد دائم خودم درآوردم و طلاقش هم نمى دهم؛ او زن شرعى من است.

بسمه تعالى، اگر در اصل وقوع عقد شرعى توافق دارند، در فرض سؤال، عقد محكوم به صحت است و راه جدايى طلاق است؛ ولى چنانچه در اصل وقوع عقد اختلاف داشته باشند، بايد به محاكم صالحه مراجعه كنند.

خداوند متعال سايۀ حضرت مستطاب عالى را تا انقلاب حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر سر مستضعفين جهان قائم بدارد، آمين، بحق محمد و آله الطاهرين.

ص: 170

[سؤال 10449] 5877

بسمه تعالى 4 / 9 / 1358

خانمى كه در عده طلاق بوده است با عدم علم به حرمت مؤبد به عقد ديگرى درآمده است؛ حكمش چيست؟

بسمه تعالى، عقد ازدواج در حال عدّۀ غير، سبب حرمت ابدى است. بلى، در صورتى كه زن و مرد جاهل باشند به اين كه زن در عدّه است و يا جاهل باشند به اين كه عقد در حال عدّه جايز نيست و دخول هم محقق نشده باشد، حرمت ابدى پيدا نمى شود و فقط عقد باطل است و بعد از گذشت عده مى توانند با هم ازدواج كنند.

ملحقات به ازدواج در عده

[سؤال 10450] 5878

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر انقلاب آيت الله العظمى امام خمينى، دام عزه

همان طورى كه در نامه گذشت، شرح حال خود را كتباً به عرض رساندم. شوهر اول من، بعد از آنى كه در دادگاه حاضر شد به كلى منكر شد و گفت: «بنده در وقت طلاق دادن به هيچ وجه از حال شما اطلاعى نداشتم و شما در ايام عادت نبوديد». فعلاً بنده از شوهر دوم يك بچه دارم. تكليف بنده را معيّن فرماييد كه آيا در اين صورت كه شوهر اول منكر شده كه «شما در ايام عادت نبوديد»، مى توانم با شوهر دوم زندگى نمايم يا خير؟

بسمه تعالى، انكار شوهر اول اثر ندارد. شما اگر مى دانيد كه در ايام عادت طلاق واقع شده، طلاق و نكاح با شوهر دوم باطل است و در صورت تحقق دخول بعد از عقد با دومى، بر او حرام ابدى هستيد.

ص: 171

[سؤال 10451] 5879

بسمه تعالى

خدمت برادر محترم، پس از عرض سلام، برادر، از شما خواهش مى كنم جواب مسأله اى را كه مطرح مى كنم، به طور كامل براى من بنويسيد:

حدود نه سال پيش مردى مرا صيغه كرد؛ البته اين صيغه، دائمى بود و مى گفت كه بعد عقد مى كنم و در موقع صيغه، ما شهودى نداشتيم و بعد از چند ماه، اين مرد بناى ناسازگارى گذاشت و به من خرجى نمى داد و مى گفت: مى گذارم و مى روم و بعد از شش ماه بى خبر گذاشت و رفت و من نه مدركى از او داشتم و نه آدرسى داشتم و هيچ يك از اقوامش را هم به من معرفى نكرد و ديگر خبرى هم از او نشد و ضمناً در آن موقع من حامله بودم و بعد كه بچه به دنيا آمد، چون شناسنامه نداشت و من هم خرجى نداشتم، بچه را به پرورشگاه گذاشتم. بعد از دو سال، يكى از اقوام من او را ديده بود و به كلانترى برد و آن جا به دست پاسبان آن جا سپرده بود كه نگهدارند و بعد آمد تا مرا ببرد. وقتى رفتيم به كلانترى، ديديم او را آزاد كرده بودند. وقتى از پاسبان پرسيديم و شاكى شديم، گفت كه آن مرد گفته كه او زن من نبوده و اين ها دروغ مى گويند و من اين را نمى شناسم و بالاخره با حقّه فرار كرده بود. در ضمن، به آن فاميل ما هم اين را گفته بود كه من اين زن را نمى شناسم و او زن من نبوده و حاشا كرده بود و بعد از چند وقت هم يكى از همسايه ها را ديده بود و همين را گفته بود كه او زن من نبوده و من او را نمى شناسم و دوباره حاشا كرده بود و من بلاتكليف مانده بودم؛ تا اين كه از آقايى اين مسأله را پرسيدم. ايشان گفت كه اين صيغه باطل شده؛ چون متاركه كرده و خرجى نداده، خود به خود باطل مى شود و من هم شوهر كردم. اكنون مدت دو سال است كه شوهر كرده ام و حالا دوباره به شك و ترديد افتاده ام و برايم مسأله اى شده؛ با دفتر امام در تهران، تلفنى تماس گرفتم و پرسيدم؛ آن جا گفتند كه شما حق اين كه شوهر بكنيد نداشتيد و بايد طلاق بگيريد و در آن خانه حرام است بمانيد و بعد به ما گفتند: اگر شما به دفتر امام در قم نامه بنويسيد بهتر است و مسأله شما را جواب

ص: 172

مى دهند. حالا از شما خواهش مى كنم هرچه زودتر جواب اين نامه را بدهيد و مرا از نگرانى در بياوريد. متشكرم

بسمه تعالى، اگر شما با او ازدواج دائم كرده ايد و صيغه دائم خوانده شده، ازدواج دوم شما باطل است و بر شوهر جديد حرام ابدى هستيد و بايد از او جدا شويد و نيازى به طلاق ندارد و همچنين اگر صيغۀ ازدواج موقت خوانده شده و مدت آن باقى بوده يا در اثناى عدّه، ازدواج با دومى نموده باشيد. ولى اگر صيغۀ موقت بوده و بعد از گذشت مدت و ايّام عدّه، ازدواج با دومى نموده ايد، ازدواج دوم صحيح است.

[سؤال 10452] 5880

بسمه تعالى 3 / 9 / 1358

مسئول محترم پاسخ دادن به سؤال هاى شرعى دفتر حضرت امام خمينى

احتراماً؛ به عرض رسانده و اميد جواب دارم.

اين جانب در تير ماه سال جارى با خانمى سى ساله ازدواج نمودم و بعد از ازدواج متوجه شدم كه خانم مزبور سه سال در عقد شرعى و قانونى پسر دايى اش بوده و بعد از طريق دادگاه خانواده طلاق گرفته و براى ازدواج مجدد، شناسنامه خود را عوض نموده است. يك ماه پس از ازدواج به مسأله 2836 رساله امام برخوردم، مبنى بر باطل بودن اين گونه طلاق ها كه توسط دادگاه هاى خانواده انجام شده زيرا قوانين آن از مجلسين منحله و غير قانونى گذشته بوده است. چون از نظر زناشويى و صاحب اولاد شدن در شبهه هستم، مستدعى است بفرماييد: اين ازدواج شرعاً صحيح است يا نه؟ و اگر از نظر شرعى اشكال دارد بفرماييد: تكليف حقير چيست؟ مضافاً اين كه خانم مزبور در ازدواج با من باكره بوده و توسط خودم تصرف شده است و از هنگام وقوف بر مسأله فوق هيچ گونه تماس جنسى با وى نداشته ام و اولادى هم در ميان نيست.

بسمه تعالى، در صورتى كه طلاق با اذن زوج و وكالت او نبوده، ازدواج دوم باطل و در فرض تحقق دخول، زن بر شما حرام مؤبّد است.

ص: 173

[سؤال 10453] 5881

بسمه تعالى

محضر محترم مسئول دفتر امام خمينى، مدّ ظله العالى

پس از ابلاغ عرض سلام به عرض مى رساند:

اگر چنانچه كسى يك دخترى را عقد نمايد و فرد ديگرى بيايد اين دختر را براى خودش عقد نمايد، بدون اين كه شوهر اولى طلاق دهد و اين شوهر دومى از آن دختر، صاحب اولاد شود وظيفه چيست؟ آيا عقد محكوم به صحت است يا نه و آيا اين اولاد حلال زاده است يانه؟ لطفاً جواب را مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر عقد اول با شرايط و صحيح واقع شده، عقد دوم باطل است و با تحقق دخول، زن و مرد دوم بر هم حرام ابدى مى شوند؛ ولى با فرض جهل، بچه حكم ولد حلال را دارد.

ازدواج مجدد

[سؤال 10454] 5882

بسمه تعالى 3 / 7 / 1358

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران وضعيت بنده به اين شكل است كه هرچه همسرم براى ما بهانه گرفت و منزل را ترك كرد؛ ما بهانۀ او را برطرف كرديم. بسا جلسات كه گرفته شد تا بلكه سازش كند، اما متأسفانه سازش نكرد در نتيجه همه به من گفتند تو بايستى فكرى به حال خود و فرزندانت بكنى. تا مجبور به ازدواج مجدد شدم. ازدواج مجدد بنده هم با ورود موكب همايونى و فرخندۀ شما به ايران صورت گرفت. ولى چون بدون اجازه از دادگاه خانواده و زن اول ازدواج كردم؛ فعلاً زن اول باز اين كلمه را بهانه كرده و از من شكايت نموده است. اكنون دادگاه من و زن دوم و عاقد را، هر كدام به شش ماه زندان محكوم كرده است. آن جناب در رسالۀ شريفه در مسائل 2835 - 2837 فرموده ايد: اين قوانين غير قانونى و غير شرعى است و

ص: 174

آن ها را حرام دانسته ايد. حقير هم از ابتدا مقلد آن جناب بوده ام. تكليفم چيست؟ اگر زندان بروم چون كارمند ادارۀ آموزش و پرورش شهرضا هستم ممكن است از كار بركنار و ناراحتى هاى ديگرى برايم فراهم شود. آيا مسائل مذكور به حال خود باقى است؛ يعنى عمل به آن ها حرام است و اين قانون خانواده لغو مى گردد يا اين كه بايد به آن ها عمل كرد؟ منتظر جواب و اوامر آن جناب مى باشم.

بسمه تعالى، ازدواج صحيح است و قوانين مخالف اسلام، نبايد اجرا شوند.

[سؤال 10455] 5883

بسمه تعالى 27 / 10 / 1361

محضر حضرت امام خمينى، مرجع تقليد و رهبر بزرگ انقلاب اسلامى ايران

در مسأله 2836 توضيح المسائل حضرت عالى نوشته شده كه طلاق و يا امر به طلاق به وسيلۀ قانون خانواده باطل مى باشد، اگر چنانچه مردى با داشتن يك زن با چند فرزند با اجازۀ قانون خانواده با زن ديگرى (دختر) ازدواج مجدد نموده و از زن دوّم داراى فرزند شده باشد، خواهشمند است حكم خدا را بيان فرماييد و اگر خداى ناكرده اشكالى داشته باشد چارۀ آن چيست؟ آيا عقد زن دوم درست است يا خير؟ و آيا فرزند حاصل از زن دوم ارث مى برد يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم ازدواج دوم صحيح و فرزند از زن دوم حلال زاده است و ارث مى برد.

5 - كفر

ازدواج با بهايى

[سؤال 10456] 5884

بسمه تعالى 29 / 11 / 1361

محضر مبارك زعيم عالى قدر بنيان گذار جمهورى اسلامى، حضرت آيت الله

ص: 175

العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

با كمال احترام به عرض آن رهبر عالى قدر و حامى ضعفا مى رساند، آيا شخص مسلمان مى تواند طبق دستور و آيين مقدس اسلام با احكام ازدواج اسلامى با دختر بهايى عقد ازدواج نمايد و دختر مسلمان مى تواند طبق آيين و شرايط اسلامى با عقد و نكاح اسلام به وسيلۀ عالم عاقد با مرد بهايى كه حاضر شده با اين شرايط عقد نكاح نمايد ازدواج نمايد يا خير؟ استدعاى بذل توجه را دارم، جواب مسأله را مرقوم و ارشادمان فرماييد.

بسمه تعالى، ازدواج مرد بهايى با زن مسلمان و بالعكس ازدواج مرد مسلمان با زن بهايى جايز نيست و باطل است.

[سؤال 10457] 5885

بسمه تعالى 18 / 10 / 1361

قم، دفتر آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

يك جوان مسلمان با يك دختر بهايى ازدواج كرده؛ هم عقد بهايى كرده اند و هم عقد اسلامى؛ در صورتى كه جوان، به عقد بهايى معتقد نبوده و دختر هم به عقد مسلمانى آيا اين ازدواج چطور است؟ و ثمره و اولادهاى اين جوان مسلمان و اين دختر بهايى و يا بالعكس - دختر مسلمان و جوان بهايى - چه مى شود؟

بسمه تعالى، عقد مزبور باطل است و بچه ها در صورت جهل، حكم بچۀ حلال را دارند و ملحق بمسلمان هستند.

ازدواج با اهل كتاب

[سؤال 10458] 5886

بسمه تعالى

فردى قصد دارد با يك دختر غير مسلمان آلمانى كه اهل كتاب است ازدواج كند. سؤال كرده با توجه به اين كه شيعۀ جعفرى است آيا مى تواند با اين دختر ازدواج كند؟

ص: 176

بسمه تعالى، ازدواج موقت مسلمان با زن كتابيه مانع ندارد؛ ولى ازدواج دائم صحيح نيست.

[سؤال 10459] ‘ 5159

4. ازدواج با زنانى كه معلوم نيست اهل كتاب مى باشند به طور دائم يا موقت، در بلاد كفر چگونه است؟

بسمه تعالى، با زن كتابيه مى تواند ازدواج موقت نمايد.

[سؤال 10460] 5887

بسمه تعالى 26 / 5 / 1361

حضور معظم رهبر عالى قدر، امام خمينى، دامت بركاته

عقد دائم دو نفر اهل كتاب (مسلمان و مسيحى) در صورتى كه هر دو نفر در دين خود باقى بمانند، صحيح است يا خير؟ و در صورتى كه مجاز است، شرايط آن را توضيح دهيد. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، ازدواج دائم مسلمان با غير مسلمان - ولو اين كه كتابى باشد - باطل است.

[سؤال 10461] 5888

بسمه تعالى 2 / 6 / 1361

دفتر محترم امام خمينى، محترماً معروض مى دارم:

اين جانب برادرى دارم كه مى خواهد با يك دختر مسيحى ازدواج كند. تكليف ما با اين خانواده چه مى باشد؛ با توجه به اين كه ما نمى توانيم ايشان را ارشاد كنيم و به دين اسلام راهنمايى كنيم؛ چون اين كار انجام شده و اثرى نداشته است؟ آيا رفت و آمد با اين خانواده اشكال شرعى ندارد؟

بسمه تعالى، ازدواج مسلمان با دختر مسيحى به صورت دائم باطل است.

ص: 177

[سؤال 10462] 5889

بسمه تعالى

1. در مورد معاشرت مسلمان با اهل كتاب (مسيحى)، آيا يك مسلمان مى تواند با مسيحيان امروزى معاشرت داشته و ضمن انتظار همدردى و همكارى از ايشان، آنان را افرادى مؤمن بداند؟ آيا مسيحيان امروز جزو اهل كتاب هستند يا جزو كفار و اگر از كفار نمى باشند پس تفسير آيه 98 سوره البينه كه در مدينه نازل گرديده و ربط آن آيه با اين موضوع چه مى باشد؟

2. اكثر مسيحيان دنيا به خصوص مسيحيان غرب را اعتقاد بر اين است كه مسيح عليه السلام فرزند خدا مى باشد و از آسمان به زمين آمد و بدين جهت آنان حضرت مريم و مسيح عليه السلام و پروردگار را در يك مقام جا مى دهند و از سه خدا ياد مى كنند. آيا اينان را بايد مسيحى به آن صورت كه حضرت مسيح عليه السلام مى خواسته بدانيم و يا اين اعتقاد اينان كفر است و تماس با آنان تماس با كافران است و درخواست كمك از آنان درخواست هم رزم شدن با كفار است؟

3. با توجه به سؤالات بالا آيا صلاح است مسلمانان ايرانى مقيم خارج سعى به جلب كمك آنان و جلب كمك از كليساها بنمايند. و آيا اين معنى بيعت ما با كفار مى باشد يا نه؟

بسمه تعالى، مسيحى ها از اهل كتاب هستند و روابط با آن ها بر اساس ضوابط و موازين اسلامى مانع ندارد.

[سؤال 10463] 5890

بسمه تعالى 18 / 3 / 1361

آقايان محترم، به جواب سؤالات زير، هرچه سريع تر نياز دارم.

1. يك مرد يهودى در چه شرايطى مى تواند با دختر مسلمان ازدواج كند؟ آيا مردى يهودى حتماً بايد به دين مقدس اسلام برگردد؟

بسمه تعالى، زن مسلمان نمى تواند با مرد يهودى ازدواج كند.

ص: 178

2. در صورتى كه چنين مرد يهودى براى اولين بار قبلاً با يك دختر يهودى ازدواج كرده و او را طلاق دهد و از او فرزند پسرى شش ساله داشته باشد، آيا بعد از اين كه پدر مسلمان شد، حق دارد فرزند را از مادر يهودى بگيرد و در آغوش اسلام بپروراند يا مادر مى تواند اقدام قانونى كند و فرزند را از پدر بگيرد و در دين يهود بزرگ كند؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، پدر مسلمان، فرزند را از مادر يهودى بگيرد.

ازدواج با غير اهل كتاب

[سؤال 10464] 5891

بسمه تعالى 6 / 2 / 1362

محضر مقدس حضرت امام، مدّ ظله العالى

پس از اهداى تحيات خالصانه، به عرض مى رسد كه شخص مسلمانى دخترش را به ازدواج كمونيستى در آورده و معمّم محضردارى صيغۀ ازدواج را جارى نموده است؛ مستدعى است حكم الله را مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، ازدواج دختر مسلمان با مرد كافر باطل است.

[سؤال 10465] ‘ 812

2. دستور در مورد عمل نكاح با زن هاى غيرصاحب اديان رسمى كه داراى كتاب آسمانى نمى باشند چگونه است؟ و آيا مى شود در صورت تمايل زوج، بدون صيغۀ نكاح و تنها با رضايت طرفين، عمل مقاربت انجام داد يا نه؟

بسمه تعالى، مقاربت بدون عقد زناشويى زنا و حرام است و ازدواج با غير اهل كتاب، ولو اين كه موقت باشد باطل است.

[سؤال 10466] 5892

بسمه تعالى

با عرض سلام و تقاضايى كوچك از دست اندركاران دفتر امام

تقاضاى من چيز كوچكى است و آن جواب دادن به يك سؤال كوچك مذهبى

ص: 179

مى باشد و چون جواب اين سؤال خيلى برايم حياتى است، در صورت امكان جواب را با صلاح ديد امام برايم بنويسيد وگرنه خودتان جواب بدهيد.

آيا يك دختر مسلمان مى تواند با يك مردى كه كمونيست است و خدا را قبول ندارد در صورتى كه و پدر و مادر اين پسر مسلمان مى باشند، ازدواج نمايد يا خير؟ اگر خير، دليل را مختصراً توضيح دهيد. قبلاً از زحمات شما مراتب تشكر و قدردانى را ابراز مى دارم.

بسمه تعالى، ازدواج زن مسلمان با مرد كافر جايز نيست و كافر كفو مسلمان نمى باشد.

ازدواج و ارتداد يكى از زوجين

[سؤال 10467] 5893

بسمه تعالى

محضر مبارك زعيم عالى قدر و قائد عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمى الامام خمينى دامت بركاته

اگر زنى از شوهرش كراراً ناسزا بشنود به اين معنا كه جسارت به پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم و ساير ائمه و امامزاده ها باشد، آيا چنين زنى در خانه براى چنين مردى حلال است يا خير؟

بسمه تعالى، مجرد سبّ و ناسزا گفتن به پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم يا امام در حكم ارتداد نيست و موجب حرام شدن زن بر شوهر نمى شود.

[سؤال 10468] 5894

بسمه تعالى 10 / 12 / 1360

شوهرم مرا به زور و تهديد به خارج از شهر مى برد تا من نتوانم در تظاهرات ها شركت كنم. خدا را گواه مى گيرم كه تمامى اين ها را كه مى نويسم عين حقيقت است و

ص: 180

بعضى اوقات به جان تهديد مى كرد و به زور به خارج از شهر (كه پدر و مادر و ديگر اقوامشان كه يكى از ديگرى فاسدتر و بدترند) مى برد و براى اين كه روح مرا عذاب دهد بدترين ناسزاها را نثار انقلاب و مردم انقلابى مى كرد بعد از مدت سه سال كه از پيروزى انقلاب مى گذرد هنوز از ناسزاگويى ها و بدگويى هاى او كاسته نشده بلكه خروارها زيادتر شده است و من به گفته امام عزيزم و از جان بهترم كه مى گفت هر كس به من ناسزا گفت شما چيزى نگوييد براى حفظ وحدت عمل مى كردم و دم نمى زدم خدا گواه است كه در دل من چه مى گذرد و هر لحظه كه شوهر من دهان باز كرده ناسزايى به امام خمينى و امامان عليهم السلام و اسلام مى گويد به اندازه چند سال مرا عذاب مى دهد. اكنون مدت چند ماه است (ببخشيد كه اين ها را بر روى كاغذ مى آورم) كه وجود خدا را انكار مى كند و مى گويد خداوند اصلاً وجود ندارد و اصلاً اسلامى وجود ندارد و باز براى سومين بار مى گويم خدا گواه است چه حالى دارم اين دو سه ماه و وقتى كه به رسالۀ امام خمينى مراجعه كردم او را مرتد يافتم و اكنون مانده ام كه چه كنم از طرفى وجود دو بچه بى گناهم را و از طرفى تكليف شرعى من. نمى دانم چه كنم؟ مرا راهنمايى فرماييد.

بسمه تعالى، اگر منكر خدا يا رسول يا يكى از ضروريات دين است حكم مرتد و كافر دارد و بايد از او جدا شويد.

[سؤال 10469] 5895

بسمه تعالى 9 / 12 / 1360

دفتر امام خمينى، سلام عليكم، پس از عرض سلام از فرسنگ ها راه دور خدمت رهبر و خدمتگزاران اسلام، به استحضار مى رسانم كه وظيفۀ شرعى من ايجاب نموده تا مطالب زير را به خدمت شما برسانم.

مدت سه ماه است كه ازدواج نموده ام. در اوايل ازدواج، همسرم اظهار مى داشت كه همه مسلمان هستيم؛ ولى از آن موقع تا كنون كه مرورى از زمان مى گذرد، هدفش

ص: 181

عوض شده و مى گويد كه مگر عقيده آزاد نيست؛ هدف و عقيدۀ من كمونيستى است. لذا خواهشمندم كه بفرماييد تكليف شرعى من دربارۀ اين زن چيست؟ هرچه سريع تر روشن فرماييد. از پروردگار متعال، طول عمر رهبر كبير انقلاب امام خمينى را خواستاريم.

بسمه تعالى، اگر جداً كمونيست است كه منكر خدا يا رسول يا ضرورى دين باشد، محكوم به ارتداد و كفر است و بايد از او جدا شويد.

[سؤال 10470] 5896

بسمه تعالى

پس از عرض سلام و ادب مى دانم گرفتارى داريد و خيلى از امور هست ولى من هم بايستى به وظايف شرعى خود عمل كنم و چاره اى ندارم. من يك مسلمانم و تا اندازه اى كه مى توانم به وظايف دينى خود عمل مى كنم و همسرى دارم كه به تمام مقدسات مذهبى ناسزا مى گويد، تقاضا دارم وظايف شرعى مرا تعيين نماييد كه چطور با كسى كه به پيغمبر و ائمه اطهار و مقدسات مذهبى فحش هاى ناروا و مستهجن مى دهد ادامۀ زندگى دهم؟

بسمه تعالى، اگر از روى عمد و اختيار كلمات كفر مى گويد مرتد است و بايد فوراً از او جدا شويد و احتياج به طلاق ندارد و در صورت مرتد ملى بودن او اگر در ايام عده توبه نكرد عقد شما منفسخ شده است.

[سؤال 10471] 5897

بسمه تعالى 9 / 8 / 1360

پيشگاه مبارك زعيم عالى قدر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

با عرض سلام و آرزوى سلامت براى آن مقام شامخ، اجازه مى خواهم سؤال شرعى خود را مطرح سازم و استدعاى پاسخ نمايم.

اگر زن و مرد مسلمانى با يكديگر ازدواج دائم نمايند و پس از چند سال مرد از

ص: 182

اسلام خارج و به يكى از اديان صاحب كتاب (مثل زرتشتى يا كليمى و يا مسيحى) وارد شود؛ آيا تكليف زن كه مسلمان باقيمانده است، چيست؟ مى تواند با شوهرش ادامۀ زندگى دهد و يا بايستى طلاق بگيرد؟

بسمه تعالى، اگر مرد مسلمان بوده و مرتد شده؛ نكاح باطل است.

[سؤال 10472] 5898

بسمه تعالى 14 / 9 / 1361

حضور مبارك دفتر امام خمينى، دامت بركاته

1. مسأله اى شرعى مربوط به زن و شوهردارم كه خواهشمندم نظر مبارك را بيان فرماييد.

شوهر خدا را انكار مى كند و مى گويد قيامت و عدل و امامت وجود ندارد و به هيچ يك از قوانين الهى و اسلامى عقيده ندارد و قرآن و پيامبر را انكار كرده و ناسزا مى گويد. آيا زن مى تواند طلاق بگيرد يا نه؟ و زن هم راضى به طلاق است، آن ها داراى دو فرزند مى باشند؛ يكى پسر كه كبيره است و يكى هم دختر كه از نظر شرعى، كبيره مى باشد. نظر مبارك را در اين مورد مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، در فرض مذكور، طلاق لازم نيست و زن بايد فوراً از چنين شوهرى جدا شود و بر او حرام است.

2. صفات سلبيه و ثبوتيه را معنا نماييد.

بسمه تعالى، صفاتى كه در خداوند متعال هست - مثل علم و قدرت - آن ها را صفات ثبوتيه و آنچه در او نيست - مثل تركيب يا داشتن جسم - آن ها را سلبيه مى گويند و براى تفصيل و توضيح مطلب، به كتاب هاى مربوطه مراجعه نماييد.

[سؤال 10473] 5899

بسمه تعالى 16 / 9 / 1361

با درود به رهبر انقلاب اسلامى كه اين انقلاب را تا كنون جهت رسانيدن پيام اسلام به تمام جهان پيش برده اند، تقاضا دارم مرقوم فرماييد كه حكم شرعى من

ص: 183

در مورد مشكل اخير چيست؟

نزديك دو سال پيش به عقد محضرى فردى از افراد دور فاميل درآمدم. مدتى بعد و قبل از شروع زندگى مشترك، ايشان دستگير شدند و اكنون پانزده ماه است كه در زندان هستند. اخيراً كه پرونده شان به جريان افتاده، به گفتۀ بازپرس ايشان، او با منافقين فعاليت و همكارى داشته. حال با توجه به مسأله نفاق ايشان آيا عقد باطل مى شود يا خير و بايد از نظر شرعى تقاضاى طلاق بكنم يا خير؟

به هر حال به حكم شرع - در شرايط بالا - وقتى چنين فردى آزاد شود، مى توانم با او زندگى كنم؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، عقد باطل نيست، مگر يقين به ارتداد او باشد.

[سؤال 10474] ‘ 221

4. بنده شوهرى دارم كه با انقلاب رابطه خوبى ندارد، در عين حال ضد انقلاب هم نيست كه دست به بمب گذارى و ترور بزند و يا با افرادى كه اين كارها را انجام مى دهند رابطه داشته باشد، ولى نماز نمى خواند در خانه هم به من و بچه ها بدى مى كند آيا من به اين مرد حرام هستم؟

بسمه تعالى، مجرد آنچه ذكر كرديد موجب حرمت شما به او نمى شود و لازم نيست طلاق بگيريد.

[سؤال 10475] 5900

بسمه تعالى

با تقديم عرض سلام، محضر مبارك قائد عظيم الشأن و زعيم عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى، در مقام زحمت برآمدم:

اگر زنى از شوهر خود كلمات كفر آميزى بشنود لفظاً و عملاً؛ از قبيل توهين به حضرت محمد صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام و امام رضا عليه السلام و سيد احمد بن موسى عليه السلام و

ص: 184

قرآن كريم، و منكر خدا و نماز و روزه و معاد باشد و واجبات دين اسلام را قبول نداشته باشد، آيا اين زن به چنين مردى - در صورت ثابت شدن اعمال فوق بر زن و مشاهدۀ چنين اعمالى در همۀ حالات روحى مرد - حلال است يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، بر چنين شوهرى حرام است و بايد فوراً از او جدا شود و نياز به طلاق هم نيست.

[سؤال 10476] 5901

بسمه تعالى

زنى هستم كه شوهرم طبق مسأله 2447 و 2448 رساله، مرتد است و 39 سال سن دارم و در اين مسأله آمده كه بايد عده نگهدارد من نمى دانم چگونه؟

ضمناً از لحاظ اخلاق خانوادگى مرا فوق العاده اذيت مى كند و زندگى برايم تنگ شده است. ضمناً چون او روحيۀ نفاق دارد، جلو افراد اظهار انكار خدا و معاد و نماز را نمى كند، اما در خانه، حتى فحش و ناسزا به پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه - صلوات الله عليهم - مى گويد. با توجه به قوانين جديد و دادگاه ها، من چگونه اين كار را بكنم و شواهد زيادى بر ارتداد او دارم. از محضر امام تقاضاى فتوا در اين مورد را دارم، تا وظيفه و تكليف الهى من روشن بشود. البته حرف هاى زيادى در رابطه با زندگى من و شوهرم وجود دارد كه به علت كمبود وقت امام، آن ها را متذكر نشدم. فقط عمده مطلب آن را در اين جا آوردم و تقاضاى تعيين تكليف دارم.

بسمه تعالى، اگر شما يقين به ارتداد او پيدا كنيد، ديگر محرم او نيستيد، و نمى توانيد با او زندگى نماييد.

[سؤال 10477] 5902

بسمه تعالى 5 / 10 / 1361

ضمن عرض سلام و آرزوى سلامتى شما از درگاه خداوند تبارك و تعالى و با آرزوى مستمر پيروزى رزمندگان كفر ستيز اسلام در جبهه هاى نور عليه ظلمت

ص: 185

حقير ضمن پوزش از مزاحمت، خواستار پاسخى قاطع مانند هميشه در مورد مشكل خود بوده و چشم انتظار پاسخ جناب عالى هستم.

اين جانب زنى هستم مسلمان و در خانواده اى مسلمان به دنيا آمده ام و در دامن پر بركت اسلام تربيت يافتم. حدود يك سال و اندى پيش با شخصى ازدواج نمودم وليكن بعد از گذشت مدتى به نكته اى اساسى و تكان دهنده پى بردم و آن نكته اين بود كه در موقع نماز حاجت شوهرم سجادۀ نماز را از زير پايم كشيد و گفت: اين چه حركتى است كه انجام مى دهى و نماز و دين بى فايده و بى معنا است! و اين حركات ابلهانه را (به قول خودش) انجام مده. بعد من ضمن تشريح مبانى شريعت مقدس اسلام خواستم فلسفۀ دين را تا حدودى كه مى دانستم برايش توضيح دهم، ولى انگار مانند ديوارى بود كه برايش صحبت مى كردم و در ضمن صحبت من، پدر و مادر او به طرفدارى از او برخاسته و ضمن فحاشى به اين شريعت الهى، موجب درگيرى شدند. باز بعد از گذشت مدتى كه به ديدار اقوام خود رفته بودم، در موقع مراجعه ملاحظه نمودم كه چند مرد نامحرم - كه به قول شوهرم از اقوامش بودند - در اتاق من مشغول قمار بودند و اثاثيۀ اتاق به هم ريخته بود. من چون خود را در مقابل آن ها ناتوان ديدم بازگشتم. بعد از گذشت اين ماجرا در شبى كه بسيار سرد بود، در موقع روشن كردن بخارى اتاقم - به منظور گرم كردن خود و طفلى كه در شكم داشتم - پدر شوهرم با عجله بخارى را خاموش و به گوشه اى پرت كرد و گفت: چرا آن قدر به خودت مى رسى و مگر ما مى توانيم اين نفت را استفاده كنيم؟! با اين كه آن مقدار نفتى كه در بخارى بود را از خانۀ پدرم آورده بودم. باز هم بعد از گذشت مدتى آن مرد هنوز بى دين بود. من هرچه خواستم او را راهنمايى و به راه راست هدايت نمايم قبول نمى كرد و هنوز كفر مى گفت؛ تا اين كه من از خانۀ آن مرد - البته با اجازۀ او - خارج شدم و به خانۀ پدرم مراجعت كردم. بعد از گذشت مدتى كه در خانۀ پدرم اقامت داشتم، او ديگر به دنبال من نيامد؛ چون قرار بود به دنبالم بيايد. ولى با كمال تأسف

ص: 186

چند ماه بعد نامه اى از دادگاه آورده بود و مرا به دادگاه احضار نمود و متأسفانه با اين كه من جزئيات زندگى خود را براى مسئول دادگاه تشريح نمودم، رأى به نفع او صادر شد؛ ولى ضمن پى گيرى اين موضوع، پرونده به مقامات عالى قضايى رجوع شد كه هنوز جوابى از آن ها دريافت نكرده ام. از جناب عالى خواستارم كه به سؤالات اين جانب پاسخ كامل و قاطع عنايت فرماييد.

آيا من مى توانم با آن مرد كه از راه راست منحرف شده و اصول اسلام را منكر گرديده است زندگى كنم يا نه؟

و نيز آيا تكليف شرعى من با شخصى كه بعد از گذشت يك سال، نه به ديدن من و نه به ديدن فرزند خردسالش نيامده، چيست؟

و اسلام در مورد شخصى كه قرآن را در موقع مسافرت كه براى رفع بلا در جلوى او مى گيرند به گوشه اى پرت مى كند و به قرآن كريم ناسزا مى گويد، چه مى گويد، و نظر جناب عالى در مورد اين شخص چيست؟

خواهشمندم كه اين جانب را راهنمايى نموده و جواب قاطعى در مورد اين مطالب به من بدهيد. چشم انتظار جواب شما هستم. با موفقيت روز افزون قواى اسلام و طول عمر شما، من الله التوفيق

بسمه تعالى، چنانچه منكر خدا يا رسول خدا يا يكى از ضروريات دين باشد، محكوم به ارتداد است و بايد از او جدا شويد.

[سؤال 10478] 5903

بسمه تعالى

دفتر محترم امام، ضمن عرض سلام و پوزش از مزاحمت، استدعاى دقت كافى و پاسخ گويى مشكلى را داشتم.

خواهرى هستم در شرايط سنى و شغلى: سى و شش سال و كارمندى با سه هزارتومان حقوق؛ حدود بيست و يك سال است كه ازدواج كرده ام و داراى سه

ص: 187

فرزند - 1. پسرى 17 ساله 2. دختر 14 ساله 3. پسر 7 ساله - مى باشم.

مشكلى كه دارم، دانستن زندگى كردن من از لحاظ شرعى، با مردى است كه مشروب مى خورد و نماز و روزه و به طور كلى، هيچ يك از دستورات خدا را انجام نمى دهد و فقط مسلمان شناسنامه اى است. گاه مى گويد: خدايا مرا ببخش. گاهى مى گويد: بهشت و جهنم همين جا است و هنگامى كه انسان فوت كرد، ديگر تمام شده و تقريباً به معاد عقيده ندارد. از لحاظ اخلاقى هم هيچ خوب نيست؛ يعنى وقتى مشروب مى خورد، فحاشى مى كند به طورى كه به من نسبت ناسزا و ناروا مى دهد. چون اخيراً من يكى - دو تا از كتاب هاى آقاى دستغيب، به خصوص گناهان كبيره را خوانده ام، در گيجى عجيبى فرو رفته ام و تصميم به جداشدن دارم. حتى چند ماهى است كه با او طورى رفتار كرده ام كه تماس زناشويى هم نداشته ام؛ چون خوانده ام زنى كه با مرد شراب خوار تماس داشته باشد، به زنا رفته. البته در اين مدت چند سال، دو بار خواستم جدا شوم و تقاضاى طلاق هم داده ام، ولى چون قاضى هايى كه از طرف رژيم ملعون سابق در رأس كار بودند، شراب خوارى را عيب ندانسته، در جواب مى گفتند: دلايل تو قانع كننده نيست. البته او هيچ حاضر نيست كه جدا شود. مهم تر از همه، بچه ها را به من نمى دهد. خلاصه ناراحتى من از اين است كه در پيشگاه خداوند به خاطر زندگى كردن با چنين مردى مسئول نباشم؛ و گرنه اگر بدانم از لحاظ شرعى، مسئوليتى برايم نيست، به خاطر منحرف نشدن بچه ها باز هم ناراحتى ها را تحمل مى كنم.

ديگر اين كه قبل از انقلاب و اوايل زندگى، مرا هم از كارهاى دينى منع مى كرد، ولى اكنون هيچ جلوگيرى از كارهاى من نمى كند و فقط غير مستقيم، نارضايتى خودش را از رفتن به جلسۀ دينى و راهپيمايى و نماز جمعه و دعاى كميل نشان مى دهد. از اين نظر هم مى خواستم بدانم آيا بايد در اين موردها به حرف چنين شوهرى گوش كرد يا اطاعتش واجب نيست؟

ص: 188

در ضمن، در اثر دادخواست دادن و كشمكش، قباله نامه ام هم گمشده و چيزى در دست ندارم، ولى هيچ چشم داشتى به حق و حقوق ندارم. فقط استدعاى عاجزانه دارم جواب را طورى لطف بفرماييد كه اگر لازم بود جدا شوم، در دادگاه مورد استفاده قرار گيرد. با خواهش از خداى بزرگ، در جزاى خير براى شما.

بسمه تعالى، تا كفر و ارتداد، به وجه شرعى ثابت نشود، زوجيت به حال خود باقى است و احكام آن مترتب است.

[سؤال 10479] 5904

بسمه تعالى 10 / 9 / 1361

حضور محترم رهبر كبير انقلاب و امام عزيزتر از جانم

سلام خود را از جوار امام هشتم، شهر شهادت، به حضورتان تقديم مى دارم.

با عرض معذرت، از حضور شما امام عزيز خواهشمند است در مورد مشكل خانوادگى، تكليف شرعى من و فرزندانم را روشن نماييد.

زنى هستم 56 ساله و خانه دار كه مدت 40 سال است كه ازدواج كرده ام و مادر هشت دختر مى باشم، كه چهار تن از دخترانم ازدواج كرده اند و چهار تاى ديگر مجرد و در منزل مى باشند. شوهرى دارم بازنشستۀ ادارۀ دارايى كه مدت 40 سال است كه معتاد به ترياك و مشروبات الكلى است و نه نماز مى خواند و نه روزه مى گيرد و حتى منكر روز قيامت مى باشد و تقريباً مدت ده سال است كه اختلافات ما شديدتر شده و در اين مدت ده سال اخير به هيچ وجه خرجى من و بچه هايش را نمى پردازد، و دوتن از دخترانم - كه معلم و مجرد مى باشند - خرج زندگى را مى پردازند و حتى از شوهرم نيز، مانند ميهمان پذيرايى مى كنند و مدتى است كه شوهرم به من تهمت زنا مى زند و بسيار مرا معذّب و ناراحت مى كند، و فرزندانم كه بسيار انقلابى و با ايمان هستند، از داشتن چنين پدرى رنج مى برند و به من مى گويند كه اگر از نظر شرع اشكالى ندارد، طلاق بگير. و من الآن حيران مانده ام كه چه كنم؟ آيا از اين مرد جدا شوم و يا اين كه در

ص: 189

منزل او باقى بمانم؟ اگر طلاق بگيرم به كجا بروم؟ فرزندانم را چه كنم؟ البته همۀ آن ها كبير مى باشند و فقط كوچك ترين دخترم پانزده ساله است. آيا مى شود در منزل شوهرم باقى بمانم و طلاق نگيرم و ليكن اطاعت او را نكنم؟ بارها به شوهرم گفته ام كه تو مى توانى زن ديگرى بگيرى، و او نيز گاهى به من مى گويد: از منزل من بيرون برو، تو زن فاسق و بدكاره اى هستى، من تو را نمى خواهم. در صورتى كه تمام فاميل و آشنايان، گواهى به پاكى من مى دهند. در ثانى منزلى كه ما در آن زندگى مى كنيم، شوهرم به صورت اشتراكى، با دامادم خريدارى كرده است، و نه دامادم امكان مالى دارد كه بقيه سهم منزل را بخرد و نه شوهرم. مى ترسم طلاق گرفتن من نيز، باعث آبرو ريزى فرزندانم گردد. و ديگر اين كه هر چند وقت يك بار، شوهرم نان و يا شير مى خرد و به منزل مى آورد؛ با توجه به اين كه او خمس و زكات مالش را نمى پردازد، خوردن آن ها بر من و فرزندانم حلال است يا نه؟ شوهرم حتى به فرزندانمان مى گويد: از منزل من بيرون برويد و شما آزاديد كه هر كجا كه مى خواهيد، برويد. ولى چنانچه از او اجازه نگيرند، مى گويد: شما به پدرتان احترام نمى گذاريد. و مدتى است كه فرزندانم با پدرشان فقط سلام و عليك مى كنند، و با او صحبتى نمى كنند؛ چون هر وقت با او صحبت مى كنند، او از انقلاب بدگويى كرده، و به من فحش مى دهد، كه در اين صورت فرزندانم بسيار ناراحت مى شوند، و ترجيح مى دهند كه سكوت كنند.

لطفاً تكليف شرعى من و فرزندانم را روشن نماييد؟ و همچنين، برخورد فرزندانم با پدرشان چگونه بايد باشد؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر منكر قيامت است، محكوم به كفر است و بايد از او جدا شويد، مگر بدانيد كه منكر خدا و رسول او نيست، كه در اين صورت اختيار طلاق در دست اوست، و شما و فرزندان، بايد او را ارشاد و راهنمايى كنيد.

ص: 190

[سؤال 10480] 5905

بسمه تعالى

با درود به رهبر كبير انقلاب، امام خمينى، و با سلام به شهيدان و رزمندگان اسلام، و با آرزوى طول عمر امام، سؤال خودم را شروع مى كنم، اميد است جواب قانع كننده اى را دريافت دارم.

من زنى هستم بيست و پنج ساله كه حدود هشت سال است ازدواج كردم با مردى كه هم اكنون سى و پنج سال دارد و هنوز خداوند به ما فرزندى عطا ننموده است. در موقع ازدواج به ظاهر مسلمان بود و از باطنش اطلاعى نداشتم، اما حال پى به باطنش بردم، و حتى از ظاهر كردن آن هم ابايى ندارد. منظورم اين است كه نمازى مى خواند، ولى در مورد ديگر احكام اسلام توجه چندانى نداشت، اما فعلاً چندى است كه نماز را كنار گذاشته، به طورى كه من فكر مى كردم جاهل به مسأله است و يا كاهل نماز مى باشد. اما اخيراً همان را به طور كل رها كرده، به صورتى كه وقتى از او به طور جدى سؤال مى كنم كه آيا نماز نخواندن و اين اخلاق جديدى كه پيدا كرده اى، نادانى است، يا با غرض، يعنى اين كه قبول ندارى؟ چون اگر قبول نداشته باشى، بنا به گفتۀ امام - كه من مقلد او هستم - تو مرتد خواهى بود. جواب مى دهد: بلى، من قبول ندارم. حتى بهشت و دوزخ را همين جا مى داند و چون فقط با خاله و شوهر خاله اش، و دوستان همكارش - كه فاقد اعتقاد اسلامى هستند - رابطه دارد، به انقلاب بدبين است و همۀ تقصير را به گردن انقلاب و من - كه زن او هستم و از اين لحاظ، يعنى امور دينى، اوامرش را گوش نداده و مطابق ميل او كه همانا مثل خودش شدن است، نشدم - انداخته است و مى گويد: هر كارى مى خواهى بكن، اگر دوست دارى با من زندگى كنى، پس بساز. و ديگر نسبت به من بسيار بى تفاوت و بى توجه است و مى گويد: تو مرا درك نمى كنى، و بايد از من پشتيبانى كنى؛ چون من هستم كه نان تو را مى دهم. يعنى منظورش اين است كه هرچه هم به ناحق بگويد، من بگويم حق

ص: 191

با توست، ولى من اين كار را نمى كنم.

حال از شما مى خواهم تكليف شرعى مرا معلوم كرده و پاسخ دهيد كه من مى توانم با اين مرد - كه به طور عملى عقيده اش تغيير كرده - ادامۀ زندگى دهم يا نه؟ با تشكر فراوان و به اميد پيروزى كامل اسلام بر كفر

بسمه تعالى، اگر خدا يا رسول خدا يا يكى از ضروريات دين را جداً انكار مى كند، مرتد است و شما بايد از او جدا شويد و با او نامحرم هستيد، و نيازى به طلاق هم نيست.

[سؤال 10481] ‘ 1335

5. شوهر عمۀ من ضد اين انقلاب است و شراب هم مى خورد اما خود عمۀ من فردى است مسلمان و انقلابى؛ از لحاظ شرع، عمۀ من بر شوهرش محرم است يا نه؟

بسمه تعالى، محرم است.

[سؤال 10482] 5906

بسمه تعالى

اگر مؤمنى ازدواج كند و بعد از ازدواج متوجه شود كه همسر وى، بى دين است تكليف چيست؟

بسمه تعالى، اگر كافر نيست، ازدواج صحيح است.

[سؤال 10483] 5907

بسمه تعالى

اگر مؤمنى مسلمان زاده اى را به همسرى برگزيند و بعداً معلوم شود كه همسر وى على رغم اقرار به اسلام، عامل به احكام ضرورى نمى باشد، تكليف چيست؟

بسمه تعالى، اگر منكر نيست اشكال ندارد.

ص: 192

ازدواج با ناصبى

[سؤال 10484] 5908

بسمه تعالى

اگر مؤمن يا مؤمنه اى با ديگرى ازدواج كند و بعداً معلوم شود كه همسر وى ناصب اهل بيت عليهم السلام است تكليف چيست؟

بسمه تعالى، ازدواج مسلم با ناصبى صحيح نيست و بايد جدا شوند.

ازدواج با اهل تسنن

[سؤال 10485] 5909

بسمه تعالى

رهبر عظيم الشأن و مرجع عالى قدر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى و روحى فداك، محترماً؛ از آن مقام منيع استدعا مى شود به حقير كه مقلد آن حضرت هستم در موارد معروضه زير كمك كنيد:

1. ازدواج برادران و خواهران اهل تشيع با برادران و خواهران اهل تسنن و بالعكس برادران و خواهران اهل تسنن با برادران و خواهران اهل تشيع آيا منع شرعى دارد يا خير؟

بسمه تعالى، حكم مسأله در رساله مذكور است.

2. اگر ولىّ دختر باكره اى به عللى مصرّاً به ازدواج دائم با جوانى اجازه ندهد و طرفين نيز به هر وسيله شده ازدواج نمايند، در صورت وقوع و اجراى صيغۀ عقد دائم بدون حضور و اجازه ولىّ، اين ازدواج شرعاً چه صورتى خواهد داشت؟

بسمه تعالى، موقوف است به اجازۀ پدر يا جدّ پدرى دختر.

3. ازدواج منقطع با دختران باكره با اذن ولىّ يا در صورت فقدان ولىّ براى تمتّع و زناشويى منع شرعى دارد يا خير؟

بسمه تعالى، با اذن پدر يا جدّ پدرى دختر و با نبود آن ها با اذن خود دختر مانع ندارد.

ص: 193

[سؤال 10486]5910

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى

دختر شيعه را مردى سنى دزدى كرده برده به دين خود تربيت كرده سنّى شده اين را به طريق خود عقد كرده كه سنى ها عقد مى كنند ودختر چند مدت زن سنى بوده يك وقت اين دختر از خانه مرد سنى فرار مى كند برمى گردد به وطن خود دين سنى را رها مى كند دوباره دين شيعه را اختيار مى كند و يك مرد شيعه با اين ازدواج مى كند حالا عقد سنى درست است يا عقد شيعه؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر دختر با طيب خاطر به عقد اول تن داده عقد دوم باطل است.

ازدواج غير هاشمى با هاشميه

[سؤال 10487] ‘ 6968

4. نظر ايشان راجع به ازدواج سيد با غير سيد، خصوصاً دختران سيد چيست؟

بسمه تعالى، به رساله مراجعه نماييد.

ازدواج با شرابخوار

[سؤال 10488] 5911

بسمه تعالى 6 / 6 / 1361

ازدواج با فردى كه شراب خوار بوده و هست چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، كراهت شديده دارد و مذموم است.

ص: 194

ازدواج انقطاعى (ازدواج موقت)

[سؤال 10489] 5912

بسمه تعالى

شخصى دختر پنج ساله را صيغه كرده دوباره خواهر بزرگ آن را صيغه كرده و دخول كرده صيغه خواهر دوم صحيح است يا نه شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر صيغۀ خواهر اولى سر آمده يا آن كه مدت را به او بخشيده بعداً با خواهر دومى ازدواج كرده ازدواج مزبور صحيح است.

[سؤال 10490] ‘ 6346

4. در صيغه متعه ذكر مهر را شرط فرموده ايد اگر چيز غير متمول مثل شراب و مال غصبى ذكر كند آيا مثل عقد دائم متعه نيز صحيح است و مهر المثل لازم مى شود يا عقد متعه باطل است؟ بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر غير متمول باشد عقد متعه باطل است.

[سؤال 10491] ‘ 646

5. دختر و پسرى قرار است سه ماه ديگر عقد دائم شوند و مهر عقد هم معلوم است و در اين مدت سه ماه مى خواهند صيغۀ محرميت بخوانند. آيا اين صيغه، باز هم مهر دارد؟

بسمه تعالى، مهر عقد دائم، مربوط به عقد متعۀ قبلى نيست و عقد متعۀ قبلى براى خود جداگانه بايد حساب شود.

[سؤال 10492] ‘ 5453

3. آيا صيغه (ازدواج موقت) براى حدود دو سه ساعت (به اندازه رابطه جنسى برقرار كردن) از نظر اسلام درست مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، صحيح است.

ص: 195

[سؤال 10493] 5913

بسمه تعالى

محضر مبارك امام، دام ظله

در عقدنامه عبارتى است؛ بيان فرماييد آيا از آن، عقد دائم استفاده مى شود يا عقد موقت؟ و آن عبارت اين است: طبق خطبه عقد دائمى دستور اسلام به مرحلۀ 99 ساله انجام شد.

بسمه تعالى، در عقد ازدواج اگر مدت ذكر شود - ولو اين كه طولانى باشد - عقد متعه حساب مى شود.

[سؤال 10494] 5914

بسمه تعالى 29 / 7 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، با تقديم تحيّت و عرض ادب و دست بوسى به استحضار مبارك مى رساند: خواهشمند است بيان فرمايند قبل از انقضاى مدت نكاح منقطع براى زوجينى كه قصد ازدواج دائم را دارند، نيازى به بذل و ابراء مدت مى باشد يا خير؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، تا مدت نكاح منقطع تمام نشده يا آن را زوج نبخشيده، ازدواج دائم صحيح نيست.

[سؤال 10495] ‘ 6038

2. يكى از دوستانم در رژيم گذشته با پسرى ازدواج كرد كه چون جزو دستگاه رژيم گذشته بود در ايران نمى تواند به سر ببرد، از طرفى اين دو نفر فقط عقد يكديگر هستند آن هم مدت دار و به مدت نود و نه سال. اين دختر ديگر نمى خواهد با شوهرش پيمان داشته باشد. آيا يك طرفه مى تواند طلاق بگيرد يا خير؟ در صورت عدم امكان، آيا اگر شوهرش حاضر بشود بگويد بخشيدم؛ اين عقد باطل است يا خير؟ لازم به تذكر است كه اين دختر هنوز هيچ گونه رابطه اى با شوهرش نداشته است و

ص: 196

همچنان باكره است. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، عقد مدت دار طلاق ندارد و تا مدت تمام نشده يا شوهر، آن را نبخشيده؛ به حال خود باقى است و اگر شوهر بگويد مدت را بخشيدم عقد به هم مى خورد.

[سؤال 10496] 5915

بسمه تعالى

حضور محترم امام امت دامت افاضاته

احتراماً برادرى با يك زن مشرك (مسيحى كاتوليك) ازدواج كرده و پس از سال ها حالا مى خواهد حكم اين ازدواج را بداند، الآن هم صاحب چهار فرزند مى باشند اين خانم حاضر نيست ترك مذهب خودش را بكند و اين برادر هم به اميد اين كه مى تواند او را عوض كند با او ازدواج كرده و ايشان الآن امريكا هستند. چنانچه بخواهند طلاق دهند بنا به قانون امريكا بچه ها و تمام مايملك اين برادر به زن متعلق مى شود. آيا اين برادر مى تواند به اين زندگى ادامه دهد؟ چنانچه غير از اين است حكم آن را بفرماييد.

بسمه تعالى، مى تواند آن زن را به عقد موقت ازدواج كند.

[سؤال 10497] ‘ 7159

2. آيا وجود شاهد و نوشته، در مسأله صيغۀ موقت ضرورى است؟ و شرايط كلّى درست بودن صيغۀ موقت چيست؟

بسمه تعالى، اگر مقرراتى دولت اسلامى در اين باره دارد، بايد مراعات شود و شرايط صحت عقد در رساله مذكور است.

[سؤال 10498] 5916

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

1. شخصى زن را صيغه مى كند قرار مى گذارد كه وطى از دبر مى كنم زن هم راضى

ص: 197

مى شود اين صيغه صحيح است يا باطل است و جايز نيست؟

بسمه تعالى، مضر به صحت عقد نيست.

2. در توضيح المسائل در مسأله 889 فرموده ايد مرد و زن هر دو اگر در جايى خلوت باشد نماز هر دو باطل است ولى نفرموديد در حال ناچارى هم باطل است يا صحيح؟

بسمه تعالى، باطل نيست و فرقى بين دو صورت نيست و در توضيح هم نوشته شده باطل نيست.

3. اگر كسى به مرغ دخول كند، هم مثل حيوان هاى ديگر نجس مى شود يا نه؟

بسمه تعالى، نجس نمى شود بلكه حرام هم نمى شود و در حيوانات ديگر نيز نجس نمى شوند و لكن بهائم حرام مى شوند.

[سؤال 10499]

4. شخصى زن را صيغه يك ساعته قرار مى گذارد يك دفعه در اول دخول مى كند دفعه دوم بعد از 55 دقيقه دخول مى كند ده دقيقه طول مى كشد آن پنج دقيقه كه زياد شده حلال است يا حرام؟

بسمه تعالى، حرام است.

[سؤال 10500]

5. شخصى يك ساعته صيغه مى كند يك ساعت كه تمام شد زن بگويد يك ساعت ديگر راضى هستم راضى بودن زن صحيح است يا اين مرد بايد دوباره صيغه بخواند؟

بسمه تعالى، بدون عقد جديد جايز نيست.

[سؤال 10501]

6. يك زن يك ساعت به چهار نفر صيغه مى شود در آخر يك غسل مى كند اين طور صيغه ها صحيح است؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، يك غسل كفايت مى كند و اگر زن يائسه باشد صيغه ها هم مانع ندارد.

ص: 198

[سؤال 10502] 5917

بسمه تعالى 5 / 10 / 1361

محضر مبارك مرجع تقليد شيعيان جهان، حضرت امام خمينى

با سلام به حضور اقدس حضرت عالى، تقاضاى عاجزانه دارم جواب مسأله زير را برايم بنويسيد.

1. پدرم فوت كرده است؛ مادرم جوان است و مى خواهد شوهر داشته باشد؛ اگر با وجود شرايط زير صيغۀ موقت كند صحيح است يا نه؟ و شرط بهتر و شرعى كدام است؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10503]

2. اگر بيست سال صيغۀ موقت شود و بچه دار شدند، وضعيت ارث فرزند و مرد و زن چگونه است؟

بسمه تعالى، در ازدواج موقت، بين زن و شوهر توارث نيست و احتياط آن است كه شرط توارث نكنند؛ ولى بچه از هر دو طرف ارث مى برد و بالعكس.

3. مادرم از شوهر قبلى چهار فرزند صغير دارد كه بنده برادر بزرگ و ولىّ آن ها هستم؛ آيا مادرم به بهانۀ مادر بودن مى تواند مرد جديد را به اين خانه بياورد و با او در همين خانه بخوابد؟ و اگر مى شود، حقّ مالكيت صغيرها چه مى شود؟

بسمه تعالى، حق ندارد.

4. آيا بنده مى توانم از طرف چهار فرزند پدرم كه صغيرند، اجازۀ شوهر كردن به طريق فوق را به مادرم در خانۀ خودمان بدهم؟

بسمه تعالى، شما اگر ولايت شرعى بر صغار نداريد، نمى توانيد اجازه دهيد.

[سؤال 10504]

5. چون مادرم فرزند شيرخواره ندارد، بهتر نيست شوهر كند؟ چون 45 ساله است

ص: 199

و امكان بچه دار شدن زياد است. و آيا زن با اين سن مى تواند صيغه موقت، با مدت بالا انجام دهد؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

[سؤال 10505] ‘ 536

2. اگر در ازدواج موقت، مرد و زن قصد ازدواج دائم داشته باشند و اين امر را مقدمه قرار دهند (به جاى دوران نامزدى كه وجه شرعى داشته باشند) اگر بعد از مدتى يكى از آن دو پشيمان شود، مجاز به ترك است يا خير؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد؛ ولى تا مدت ازدواج منقطع باقى است زن بايد از شوهر خود تمكين كند.

[سؤال 10506] 5918

بسمه تعالى

محضر مبارك مستطاب آيت الله العظمى و المرجع الدينى الأعلى و رهبر عالى قدر، امام خمينى، دام ظله العالى، چه مى فرماييد دربارۀ اين مسأله:

زيد زنى را به زوجيت منقطعه تزويج نموده است هشت سال از زمان زوجيت باقيمانده او را اِبراء مى كند، به شرط اين كه با عمرو و بكر ازدواج نكند؛ آيا اين ابراء مشروط صحت دارد يا خير؟ و بر فرض صحت، آيا شرط ضمن ابراء لازم الوفا است يا خير؟ و در صورت لزوم وفا، آيا حرمت ازدواج با عمرو و بكر تكليفى است و يا عقد ثانى باطل مى باشد؟ متمنّى است مشروحاً بيان فرماييد. اجركم على الله.

بسمه تعالى، ابراء مدت صحيح است و شرط در آن باطل و بى اثر است.

ص: 200

عيب هاى موجب خيار فسخ و تدليس

[سؤال 10507] 5919

بسمه تعالى

خدمت مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آيت الله العظمى حضرت امام خمينى مدّ ظله العالى

پس از عرض سلام به عرض مى رساند به دنبال اعلام نظريه پزشك قانونى در مورد زنى مبنى بر اين كه «مبتلا به جنون نيست، ولى درجاتى از عقب افتادگى روانى و نقص عقل در وى مشهود بوده» كه اختيار سرپرست را جهت نامبرده ضرورى مى نمايد، زيرا قادر به ادارۀ امور خود نيست، دادگاه براى مشار اليها اختيار قيم و سرپرست كرده است. اينك با عرض مراتب از پيشگاه مبارك حضرت آيت اللهى تمنا دارد امر فرموده نظر خود را اعلام دارند كه اولاً آيا اين مقدار از عقب افتادگى و عدم رشد در صورتى كه ثابت شود حين عقد موجود بوده موجب حق فسخ عقد ازدواج براى زوج مى گردد يا خير؟ و ثانياً در صورتى كه ثابت شود اولياء مشار اليها با علم و عمد اقدام به تزويج نامبرده نموده اند، و زوج از اين موضوع اطلاعى نداشته، ضرر و زيان وارده بر زوج به عهده كيست؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، زوج حق فسخ ندارد و اگر تدليسى در بين نبوده كسى ضامن نيست.

[سؤال 10508] 5920

بسمه تعالى

محترماً؛ معروض مى دارد: اين جانب در تاريخ 10 / 5 / 1356 با آقايى ازدواج كردم. دو روز بعد از ازدواج، در تاريخ 12 / 5 / 1356 شوهرم در اثر تصادف با اتومبيل دچار ضربه مغزى گرديد و مطابق مدارك، تا فروردين 1357 ايشان در بيمارستان و در

ص: 201

منزل بسترى بود. چون بهبود كامل پيدا نكرد ايشان را براى معالجه به يك كشور خارجى اعزام كردم؛ ولى با كمال تأسف در آن جا نيز معالجه نشد و ضربۀ فوق الذكر لاعلاج تشخيص داده شد. اكنون كه متجاوز از دو سال از تصادف مى گذرد، ايشان به هيچ وجه قادر به كار نمى باشد و حالت جنون پيدا كرده و تعادل مغزى و فكرى ندارد. غير از حرف هاى ركيك و كتك زدن من كارى انجام نمى دهد. مركز پزشكى قانونى طبق نامۀ شمارۀ نيز تأييد كرده است كه ايشان قادر به اداره امور خود نمى باشد. بنا به دلايل فوق الذكر و با توجه به اين مسائل كه جنون ايشان لاعلاج تشخيص داده شده است، از آن مقام مستدعى است بعد از تحقيق صحت عرايض فوق ترتيبى اتخاذ شود تا حاكم شرع حكم به جدايى ما بدهد.

بسمه تعالى، اگر مرد مجنون شده، زن حق دارد عقد خود را فسخ كند.

[سؤال 10509] 5921

بسمه تعالى 30 / 9 / 1361

مقام معظم و مرجع عالى قدر شيعيان جهان و رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، حضرت امام خمينى؛ خواهشمند است جواب را ذيلاً مرقوم فرماييد كه مورد حاجت مبرم است.

اگر مردى با زنى (دوشيزه) به عنوان اين كه او زنى سالم است ازدواج نمود؛ بعد معلوم شد بر طبق گواهى پزشكى قانونى آن زن از نظر عقلى و فكرى عقب مانده بوده، حتى قادر به اداره امور شخصى خود نيست، آيا حالت چنين زنى باعث فسخ عقد نكاح مى باشد يا خير؟ و اولياى دختر ملزم به پرداخت خسارات ناشى از مخارج عقد و عروسى مى باشند يا خير؟

بسمه تعالى، اگر عقب ماندگى عقلى و فكرى در حد ديوانگى نباشد و در ضمن عقد ازدواج، سلامت از جهت ذكر شده، شرط نشده حق فسخ ثابت نيست. مگر آن كه صحت به نحو اشتراط يا توصيف در عقد ذكر شده يا

ص: 202

عقد مبنىّ بر آن واقع [شده] باشد به طورى كه تدليس صدق كند، و تدليس سبب شده باشد كه شوهر گول بخورد.

[سؤال 10510] 5922

بسمه تعالى 27 / 10 / 1361

محضر مبارك حضرت مستطاب، حجت الاسلام و المسلمين، جناب آقاى پسنديده، دامت بركاته

شخصى جوان با دخترى جوان ازدواج نموده، بدون اين كه ابتدا دختر را رؤيت نموده باشد. پس از مدتى متوجه شده است دختر به مرض پيسى مبتلا بوده؛ يعنى بدن و پيشانى او كه مخفى نگاه مى داشته لك لك سفيد و به قول ما پيسى دارد.

با كمال احترام، از جناب عالى مى خواهم جواب مسأله را در ذيل ورقه مرقوم بفرماييد. موفقيت حضرت عالى را از خداوند متعال خواهانم.

بسمه تعالى، اگر اصل پيسى و اين كه قبل از عقد وجود داشته محرز شود، شوهر حق فسخ عقد ازدواج را دارد.

[سؤال 10511] ‘ 6211

2. اگر پس از دو سال كه از ازدواج زن و شوهر مى گذرد عقيم بودن مرد اثبات گردد آيا زن حق فسخ عقد را دارد؟ مسألۀ مهريه چه مى شود؟

بسمه تعالى، حق فسخ ندارد و مهريه ثابت است.

[سؤال 10512] ‘ 3547

3. شخصى سفيه كه گاه گاهى هم حالت جنون پيدا مى كند با زنى ازدواج كرده و مدتى زن در خانۀ آن مرد زندگى كرده و دو فرزند از او پيدا كرده. بعد از آن مدت 12 سال است كه آن زن از خانه مرد بيرون رفته و هيچ گونه معاشرتى با او نداشته و ندارد و به هيچ عنوان راضى نمى شود در خانۀ مرد بيايد و زندگى كند و مدّعى طلاق است. آيا اجازه مى فرماييد زن را طلاق دهند؟ تكليف مهريه زن از چه قرار است؟ در ضمن مرد

ص: 203

مذكور قبل از ازدواج همين حالت را داشته است.

بسمه تعالى، اگر زن عيب مرد را مى دانسته و با اين حال اقدام به ازدواج كرده، تا مرد به اختيار او را طلاق ندهد زوجيت باقى است و در هر حال مهريه خود را حق دارد.

[سؤال 10513] 5923

بسمه تعالى 9 / 9 / 1361

محضر مقدس حجت الاسلام و المسلمين حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، چه مى فرمايند. در مورد مسائل ذيل:

1. تشخيص جنون عارض بر احد زوجين، آيا بر عهدۀ پزشك و متخصصين است يا با تشخيص حاكم شرعى؟ و در صورتى كه نظر طبيب متخصص مبنى بر جنون اعلام گرديد، آيا حاكم شرعى مى تواند آن را رد نمايد؟

بسمه تعالى، در موارد اختلاف، ميزان، ثبوت به طريق شرعى است.

[سؤال 10514]

2. اگر جنون زوجه پس از عقد ثابت و قيّم هم براى او تعيين گرديد، آيا زوج مى تواند همسر خود را فقط طلاق دهد و يا مى تواند نكاح را فسخ كند؟ توضيحاً اضافه مى نمايد دادگاه، حكم نموده كه جنون زوجه متصل به صغر بوده است.

بسمه تعالى، اگر ثابت شود كه جنون زوجه از پيش از عقد بوده و زوج از آن، هنگام عقد اطلاع نداشته، حق فسخ براى زوج ثابت است.

[سؤال 10515] 5924

بسمه تعالى 21 / 2 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

در صورتى كه زوج مدعى عدم بكارت زوجه، و زوجه مدعى بكارت باشد،

ص: 204

تكليف چيست؟ و آيا هر دو مدعى شمرده مى شوند، با اين كه يكى از آن دو مدعى و ديگرى منكر است؟

بسمه تعالى، قول زوجه مقدم است، مگر آن كه خلاف آن، به وجه شرعى ثابت شود.

[سؤال 10516] 5925

بسمه تعالى

اگر زنى ادّعا كند كه شوهر او عنّين است، و اين ادّعا ثابت شود، به شوهر جهت «مقاربت» چه مقدار فرصت مى دهند؟

بسمه تعالى، بعد از ثبوت عنن اگر زن به حاكم شرع مراجعه كرد تا يك سال - از زمان رجوع به حاكم - به مرد مهلت داده مى شود.

[سؤال 10517] 5926

بسمه تعالى

1. آيا دوست نداشتن يا شش سال در خانۀ شوهر نبودن موجب طلاق مى شود؛ در صورتى كه شوهر علاقۀ به همسرش دارد و حاضر است هر زمانى كه همسرش به خانه برگردد، با اخلاق اسلامى با او زندگى كند و به هيچ وجه حاضر به طلاق نمى باشد.

2. حكمى از طرف دادگاه مدنى خاص، جهت تمكين زن از شوهرش صادر شده و اين حكم از طرف دادگاه تجديد نظر و از طرف ديوان عالى كشور تأييد گرديده است. پس از اين كه حكم به زن ابلاغ شده زن به خانه شوهر برنگشته، آيا از نظر شرعى، دادگاه يا مأمور اجرا مى تواند زن را وادار به آمدن به خانۀ شوهر كند.

3. زنى شش سال قبل، بعد از ازدواج پنج روز در خانۀ شوهر مانده است و بعد از پنج روز با ادعاى عنين بودن شوهر، خانه او را ترك نموده است و تقاضاى طلاق كرده است. عنين بودن شوهر ثابت نشده و سالم تشخيص داده شده است؛ لذا دادگاه حكم

ص: 205

تمكين داده است. زن بعد از حكم ادعا كرده كه شوهرش را دوست ندارد. شوهر هم به هيچ وجه حاضر نيست زنش را طلاق بدهد و مى گويد به همسرش علاقه مند است. آيا دادگاه مى تواند بدون رضايت شوهر، او را طلاق حرجى بدهد؟ با توجه به اين كه شوهر كوچك ترين خلاف در مورد همسرش نداشته و حاضر است بعد از اين هم با او به خوبى و خداپسندانه زندگى كند.

بسمه تعالى، بر زن واجب است از شوهر اطاعت كند و تمكين نمايد و اختيار طلاق با شوهر است؛ و اگر زن مدعى عنين بودن شوهر باشد، مى تواند به دادگاه شرعى مراجعه كند تا اگر پس از يك سال از مراجعۀ به حاكم شرع ناتوانى شوهر ثابت شد، زن حق فسخ نكاح دارد.

[سؤال 10518] 5927

بسمه تعالى 27 / 11 / 1361

حضور محترم مرجع عالى قدر و رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

در صورتى كه زوجه مدعى عنين بودن زوج خود شود، طريق اثبات آن چيست؟ و حكم شرعى كدام است و حاكم محكمه محل رجوع چه تكليفى از لحاظ شرعى در اين ترافع دارد؟ والسلام على من اتبع الهدى. با تقديم احترام

بسمه تعالى، زن مى تواند به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم شوهر را تا يك سال مهلت مى دهد، اگر نتوانست در خلال مدت با آن زن يا با زن ديگرى نزديكى كند، زوجه مى تواند عقد را فسخ نمايد و خود را آزاد سازد.

[سؤال 10519] 5928

بسمه تعالى 18 / 7 / 1360

دفتر محترم امام خمينى، دامت افاضاتهم

احتراماً؛ با تقديم عرض سلام، و طلب طول عمر براى امام به استحضار مى رساند:

ص: 206

اين جانب در حدود يك سال قبل، با پسر عمويم ازدواج نمودم. از اول زندگى مشتركمان، اعمالى از ايشان سر مى زد كه يك آدم سالم انجام نمى داد، و چون هدفم ادامۀ زندگى بود، صبر و حوصله نموده و توجهى نمى كردم، تا اين كه تدريجاً اين اعمال شدت گرفت و كم كم جنونش آشكار شد، به طورى كه يك شب بدون هيچ گونه سبب و علت و اختلافى، اين جانب را از خانه اش بيرون كرد و من به خانه پدرم رفتم. دو شب بعد به خانۀ يكى از همكارانش مى رود و مى گويد من مهمان شما هستم و شب را آن جا مى ماند و مى خوابد و از ساعت دو بعد از نيمه شب، به بهار خواب حياط آن ها رفته و با صداى بسيار بلند، شروع به هذيان گفتن و حرف هاى نامعقول زدن مى كند، به طورى كه اكثر همسايگان و اهالى محله بيدار مى شوند و دور او جمع مى گردند و به پدرش تلفنى اطلاع مى دهند و پس از آمدن پدر و برادرانش، با زحمت زياد در اول آفتاب با اتومبيل، او را به خانه پدرش مى برند، و بعداً براى معالجه به تهران مى روند و جنونش كاملاً آشكار مى گردد و در سطح شهر منتشر مى شود. بنده هم به قصد به هم زدن عقد در خانه پدرم اقامت كردم و تصميم خود را به اطلاع وى و بستگانش رساندم. ضمناً مادر وى سال ها است كه ديوانه مى باشد. استدعا دارم با توجه به مراتب بالا، به سؤالات ذيل پاسخ مرحمت فرماييد:

1. آيا اين جانب شرعاً مطلقه و آزاد هستم يا خير؟

بسمه تعالى، اگر مجنون است و عقد را فسخ كرده ايد، از او جدا هستيد و بعد از عدّه مى توانيد شوهر كنيد.

2. طلا و جواهر و ملبوس زنانه، كه در مراسم ازدواج از طرف داماد و بستگانش به من اهدا شده، با متاركه به اين جانب تعلق مى گيرد، يا بايد به آن ها پس بدهم؟

بسمه تعالى، در صورتى كه عين آن موجود است، مى توانند پس بگيرند.

[سؤال 10520] ‘ 3381

4. اگر كسى دختر باكره را به عقد دائم درآورد و بعد از دخول ثيّبه درآمد، حق فسخ

ص: 207

دارد يا خير؟ اگر حق فسخ دارد، بايد تمام مَهر را بدهد يا مثل؟

بسمه تعالى، در موارد ثبوت خيار فسخ، حق فسخ با دخول ساقط نمى شود و در صورت تحقق دخول، مهر را بايد بپردازد.

[سؤال 10521] 5929

بسمه تعالى 31 / 3 / 1361

پيشگاه مبارك امام امت، رهبر مستضعفان جهان بشريت دامت توفيقاتكم

در نهايت احترام به استحضار عالى مى رساند اين جانبه نظر به اين كه مدت سه ماه با شوهرم زندگى كرده ام، و شوهرم اين جانبه را مبتلا به بيمارى برص (جلدى) نموده است و دادگاه شهركرد حكم فسخ نكاح را صادر كرده است، حضرت عالى در مورد مهريه و كسوه و نفقه و ايام عده شرعيه چه مى فرماييد؟ خواهشمند است جواب را كتبى بنويسيد تا ما آگاه شده، مسائل شرعيه را به نحو احسن انجام دهيم. قبلاً از الطاف و عنايات خاصى كه در اين مورد مبذول مى فرماييد، بى نهايت تشكر مى كنم.

بسمه تعالى، فسخ نكاح اگر بعد از دخول واقع شده، زن حق مطالبۀ تمام مهر را دارد، ولى در مورد فسخ، نفقۀ ايام عدّه بر عهدۀ شوهر نيست.

[سؤال 10522] 5930

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى، امام امت و راهنماى حق و حقيقت، مولانا و مقتدانا، آقاى خمينى، دام ظله العالى على رؤوس المسلمين

با كمال احترام از مقام عالى، مسأله شرعيۀ زير را استفتا مى نمايد و تقاضا دارم فتواى عالى مشروحاً اعلام گردد كه مورد احتياج است. اين جانب دخترى را خواستگارى نمودم و با موافقت پدر او و تعيين صداق، عقد ازدواج واقع گرديد. پس از انجام مراسم عروسى، در اولين شب به مشكلى برخورد نمودم كه دختر آلت و حالت زنانه در او منتفى است و از اين جهت موجبى براى انجام وظايف زناشويى

ص: 208

حاصل نشد. و بعد از آن، به طورى كه گفته شده قاعده زنانه در او منتفى بوده است. حال با فقدان صفت خاص و آلت زنانه، كه اين جانب مهريه را در مقابل آن تعيين و تمليك او قرار داده ام، مالك مهريه مى شود يا خير؟

ضمناً مشاراليها به هيچ نحوى حاضر به معاينه دكتر نمى شود. به چه نحو و طريقى مى توان موضوع را ثابت نمود؟ نظريه و فتواى عالى مورد استدعا است؟

متّع الله المسلمين بطول بقائكم الشريف

بسمه تعالى، اگر يكى از عيوب مجوز فسخ - كه در رساله ذكر شده است - در زن هست، شما مى توانيد ازدواج را فسخ كنيد و با فسخ قبل از دخول، مهريه ساقط مى شود.

[سؤال 10523] 5931

بسمه تعالى

محضر مبارك آيت الله العظمى رهبر عالى قدر امام خمينى مدّ ظله العالى، احتراماً معروض مى دارد و مستدعى است به مسائل ذيل جواب عنايت فرماييد كه مورد احتياج است.

1. در صورتى كه پدر و برادران دخترى او را شوهر دهند و از وجود عيبى از قبيل پيسى و سوختگى و كچلى آن دختر مطلع باشند و به شوهر نگويند اولاً مجرد كتمان عيب تدليس مى باشد يا خير و ثانياً بر فرض تدليس، مدلس شخص دختر است يا بستگان او ثالثاً مدلس ضامن مهر مى باشد يا خير و رابعاً بر فرض ضمان مدلس اگر طلاق قبل از دخول واقع شود نصف مهر به عهده مدلس مى باشد يا نه؟

بسمه تعالى، مجرد نگفتن عيب تدليس نيست.

2. آيا احكام فضولى در صداق و مهر زوجه جارى مى باشد يا خير، به اين معنا كه اگر ملك ديگرى را صداق قرار دهند و بعداً صاحب ملك اجازه دهد صحيح است، يا خير؟

بسمه تعالى، صحيح است.

3. در وقف و حبس فضوليت جريان دارد يا خير؟

ص: 209

بسمه تعالى، در وقف و حبس جارى نيست.

4. اصرار به مخالفت احتياطات وجوبى بدون مراجعه به غير مستلزم فسق است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر بدون حجت اصرار به مخالفت مى كند معامله عدالت با او نمى شود على الاحوط.

5. هدايايى كه بستگان شوهر به عنوان كرايه زبان به زن مى دهند هبه معوّضه مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، هبه غير معوّضه است.

6. ابراء و صلح به امضاى ذيل ابراءنامه و صلح نامه بدون انشا لفظى محقق مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، مجرد امضا كفايت نمى كند.

[سؤال 10524] 5932

بسمه تعالى

من پسرى دارم كه در ضمن تحصيل تحت تعقيب ساواك قرار گرفت، اوّلين بارى كه به وسيلۀ مأمورين مورد آزار و اهانت قرار گرفت خيلى غير منتظره بود، به تشخيص دكتر همان ناراحتى ها باعث بيمارى او شده، مدّتى به ضعف اعصاب دچار بود، پس از معالجه به تحصيل خود ادامه داد و اكنون سالم است. حال كه تصميم به ازدواج گرفته و از من خواسته كه در اين مورد اقدام كنم، آيا لازم است به خانوادۀ دختر راجع به اين بيمارى او بگويم؟ البته با گفتن اين موضوع امكان دارد خانوادۀ دختر به شكّ بيفتند و اين ازدواج انجام نپذيرد آيا اگر نگويم مسئول نيستم؟

اميدوارم كه در پرتو عنايات حق موفق و مؤيد باشيد؛ ان شاء الله، خدا نگهدار

بسمه تعالى، گفتن سابقه كسالت لازم نيست ولى تدليس جايز نيست.

[سؤال 10525] 5933

بسمه تعالى 8 / 8 / 1358

دفتر امام خمينى، استدعا دارد به مسائل زير طبق فتواى امام پاسخ فرماييد:

1. اگر شخصى به عنوان اين كه شخص سالمى است دخترى را از خانواده اى به عقد خود درآورد و بعد از عقد معلوم شود كه شخص مزبور، خانواده و دختر را فريب

ص: 210

داده و هروئينى و معتاد است، چه صورت دارد و تكليف دختر بيچاره با اين انسان گرگِ صفت چه مى باشد؟

2. يك شخص معتاد به هروئين با يك ديوانه چه فرقى دارد؟ در صورتى كه ديوانه به ناموس خود خيانت نمى كند ولى شخص معتاد حاضر است براى يك مقدار گرد ناموس خود را بفروشد و دختر بدبختى را به فحشا و پلشتى بكشاند. خواهشمند است به اين موضوع هرچه زودتر جواب مرقوم فرمايند؛ زيرا پاى شرافت و ناموس دختران معصوم در ميان است.

بسمه تعالى، اگر عدم اعتياد در ضمن عقد، شرط يا عقد مبنى بر آن واقع شده باشد، زن حق فسخ دارد.

[سؤال 10526] 5934

بسمه تعالى

رهبر عالى قدر مرجع كبير جهان تشيع حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، با عرض سلام و اهداى تحيّات، از خداوند متعال مسئلت مى نمايد كه وجود مقدس آن حضرت را از بليّات مصون و سايۀ مبارك را بر سر مسلمين مستدام بدارد. ضمناً معروض اين كه جواب مسائل زير را لطفاً مرقوم فرماييد:

1. زنى و مردى با هم ازدواج نمودند. بعد از ازدواج، زن متوجه شد كه شوهرش معتاد است. آيا زن مى تواند عقد ازدواج را فسخ كند يا نه؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط نشده يا عقد مبنى بر آن واقع نشده، حق فسخ ندارد.

2. مردى زنش را طلاق داد و زن پس از انقضاى مدت عدّۀ طلاق با مرد ديگرى ازدواج كرد. پس از ازدواج براى زن معلوم شد كه شوهر سابقش در زمان عدّۀ طلاق فوت شده است؛ تكليف اين زن چيست؟

بسمه تعالى، ازدواج صحيح است و از زمان بلوغ خبر فوت شوهر اول زن بايد عدّۀ وفات بگيرد.

ص: 211

[سؤال 10527] 5935

بسمه تعالى

تهران، دفتر امام خمينى

ضمن سلام و دست بوسى اگر كسى به تدليس، زنى به كسى بدهد و موقعى كه عروسى كرد روز بعد فهميد كه زوجه مرض واگيرى كهنه دارد و او را برد خانه پدرش و دكتر گفته خوب شدنش طول مى كشد و زوج با وجود عيب احتياطاً صيغه طلاق را هم جارى كرد آيا زوجه حق مهر را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر دخول واقع شده زوجه تمام مهر را حق دارد.

[سؤال 10528] 5936

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى، پس از ابلاغ سلام، سلامتى شما را از خداوند مسئلت دارم.

شخصى صاحب زن و فرزند، به داعى كلك و خدعه، با ارائه شناسنامۀ المثنى كه در آن ثبت ازدواج نشده، دختر باكرۀ 17 ساله اى را خواستگارى كرده است. دختر ياد شده به داعى ازدواج با شرط ارتكازى تجرد مرد، پس از تحقيق لازم با مرد مذكور ازدواج مى كند. سپس مراسم عقد، عروسى و بالاخره ازالۀ بكارت به واسطۀ عمل زناشويى انجام مى گيرد. بعد معلوم مى شود كه مرد، زن و بچه دارد. با توجه به اين كه چنانچه دختر مى دانست كه آن مرد معيل است با وى ازدواج نمى كرد و با در نظر گرفتن اين جريان:

1. آيا عدم شرط ارتكازى موجب فسخ عقد مى شود؟

2. آيا زن مى تواند با همان لحاظ، تقاضاى طلاق كند؟

3. بر فرض عدم جواز فسخ، آيا زن مى تواند تقاضاى كل مهريه را دفعتاً بكند؟

4. آيا اين عمل از ناحيه مرد، موجب تعزير نيست؟

بسمه تعالى، زن حق فسخ ندارد و نمى تواند مرد را به طلاق اجبار كند، ولى

ص: 212

مى تواند تمام مهريۀ خود را به قرارى كه در عقد ذكر شده، مطالبه نمايد و چيزى بر مرد نيست، مگر آن كه تدليس كرده باشد، كه در اين صورت حاكم شرع مى تواند او را مؤاخذه كند.

[سؤال 10529] 5937

بسمه تعالى 25 / 10 / 1361

دفتر محترم امام خمينى

احتراماً؛ خواهشمند است به مسأله شرعى اين جانب پاسخ دهند.

مسأله بدين شرح است كه پس از جارى شدن صيغۀ عقد، پس از يك ماه مشخص گرديد كه دختر دروغ گفته است؛ يعنى اين كه سن خود را با بردن شاهد به دادگاه در زمان جمهورى اسلامى، پنج سال تقليل داده است؛ لكن با رجوع به مدارك تحصيلى و سال ورود به مدرسه مشخص گرديده سن واقعى ايشان غير از سنى است كه در شناسنامه قيد شده است؛ و در حال حاضر سن دختر، چهار سال از پسر بزرگ تر مى باشد و اينك پسر راضى به تشكيل خانواده نمى باشد.

خواهشمند است نظر خود را راجع به مهريه و هزينه هايى كه پسر متحمل شده و دختر اينك در خانۀ پدر مى باشد و تصرف نگرديده و با توجه به اين كه در ابتداى زندگى چنين دروغى گفته، به چه اميدى مى توان به تقواى چنين شخصى اعتماد كرد و چرا بايد دروغ بگويد؟! خواهشمند است تكليف شرعى را مشخص نمايند.

بسمه تعالى، با اين مقدار، پسر حق فسخ پيدا نمى كند و اگر قبل از دخول او را طلاق دهد، مهر نصف مى شود.

[سؤال 10530] 5938

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام عزّه

محترماً معروض مى دارد: اگر دختر را به پسر با چادر، سر به زير نشان دهند، به

ص: 213

طورى كه صورت دختر ديده نشود و پسر از واسطه ها بپرسد كه دختر عيب و نقصى نداشته باشد و واسطه ها بگويند: عيب و نقصى ندارد و خيلى هم دختر زيبايى است و سر به زيرى دختر از خجالت است ولى بعد از عقد، پسر ببيند كه چشم هاى دختر چپ و چاپيدگى در ابرو دارد؛ آيا عقد صحيح است يا نه؟ و اگر پسر عقد را پس بخواند، از مهريه چيزى به دختر تعلق مى گيرد يا نه؟ (نا گفته نماند پسر در اول كار به واسطه ها مى گويد: من دختر متدينه و با حجاب مى خواهم و بعد معلوم بشود كه دختر نسبت به احكام بى اعتنا بوده و از دبيرستان هم پاك سازى شده است). به فرض اين كه در موقع ديدن پسر و دختر، صيغۀ محرميت خوانده باشند، چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، عقد ازدواج صحيح است، ولى اگر وصف كمال يا عدم نقص، در ضمن عقد شرط شده، يا عقد مبنى بر آن واقع شده، در صورت تخلف، شوهر حق فسخ دارد و در غير اين صورت، حق فسخ ثابت نيست. و در فسخ قبل از دخول، مهر ساقط است و بعد از دخول، تمام مهر ثابت است؛ و در طلاق قبل از دخول، نصف مهر و بعد از دخول، تمام مهر ثابت است.

[سؤال 10531] 5939

بسمه تعالى

حضرت مستطاب، آيت الله العظمى، امام خمينى، مدّ ظله العالى

اين جانب با توصيف و تعريفِ زنى، دخترم را به عقد دائمى برادر زن وى درآوردم، بدون اين كه من و يا دختر، قبلاً اين جوان را ديده، و يا شناختى از حال او داشته باشيم. بعد از اجراى عقد به وسيلۀ يك روحانى در محل، قبل از ثبت در دفتر اسناد، براى من و دخترم ثابت و معلوم گرديد كه آن صفات كماليه را - كه خواهر مذكوره اش، قبل از اجراى عقد، ذكر و شرح داده بود كه در تهران نامبرده صاحب چندين مغازه است، و خودش شخصاً، مدير مدرسه و آموزگار است، و صاحب حيثيت و شخصيت و شرافت و آبرو است - فاقد است و خودش بدون شغل مى باشد.

ص: 214

بعد از اطلاع از حالات نامبرده، دخترم حاضر به زندگى كردن با اين شخص، كه فاقد آن صفات است، نيست و در دفتر ازدواج حضور به هم نرسانيد، و به امضاى دفتر رضايت نداده و نمى دهد.آيا اين جانب مى توانم اين عقد را فسخ نمايم يا نه؟ لطفاً عنايت فرموده، جواب مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر عقد مبنى بر وجود صفات كماليه در زوج، واقع شده و بعد از عقد معلوم شد كه زوج آن صفات كماليه را ندارد، زوجه مى تواند عقد را فسخ كند و خود را از قيد زوجيت آزاد نمايد، و نياز به طلاق از طرف شوهر ندارد.

[سؤال 10532] 5940

بسمه تعالى 31 / 2 / 1362

محضر مقدس حضرت آيت الله، امام خمينى، مدّ ظله العالى، محترماً بعد از سلام، مستدعى است نظر مبارك خود را در موارد زير بيان فرماييد:

شخصى زن بيوه اى را عقد دائم نموده است و پس از تصرف و چند روزى زندگى مشترك، زن دچار حالت بيهوشى گرديده و مدتى از طرف شوهر، به دكترهاى متعددى مراجعه و اقدامات لازم معمول گرديده، و بهبودى حاصل نشده است و ناچاراً از اهل روستايى كه زن در آن زندگى مى نموده و همچنين از پدر شوهر اول زن تحقيق به عمل آمد و معلوم شد كه زن قبلاً نيز دچار همين بيمارى بوده و به همين علت شوهر اول، او را طلاق داده است.

اينك چون زندگى با او مشكل است و هر دقيقه ممكن است در خانه تنها مبتلا به بيهوشى شده و پيشامد ناگوارى رخ دهد، قصد طلاق شده است؛ لذا مستدعى است مرقوم فرماييد آيا رضايت زن در اين مورد لازم است يا خير؟ همچنين چون قبلاً خود زن و كسان او، بيمارى نامبرده را در موقع خواستگارى به شوهر دوم نگفته اند و موضوع را كتمان كرده اند، آيا صداق ايشان لازم است پرداخت شود؟ و اگر لازم باشد، به چه نحو بايد پرداخت شود؟ و خسارت وارده - كه موضوع بيمارى را مكتوم

ص: 215

نموده اند - بايد به چه نحوه براى شوهر جبران شود؟

بسمه تعالى، بيمارى بيهوشى موجب حق فسخ نيست، و اختيار طلاق با شوهر است، و سكوت از ذكر بيمارى مذكور، موجب ضمان خسارت يا صداق نمى شود.

[سؤال 10533] 5941

بسمه تعالى 15 / 1 / 1362

دفتر محترم حضرت امام خمينى

از معظم له مسأله اى كه مورد ضرورت و محتاج به پاسخ است سؤال مى شود:

مردى دخترى را ازدواج كرده است كه عيوبى داشته است كه قبل از عقد ازدواج آشكار نكرده. است چشم مرد 60% نابينا است، كه توسط عينك پنهان كرده و بعد از عقد ازدواج دختر فهميده است. حال دختر مى تواند عقد را به هم بزند يا خير؟ اگر مى تواند عقد را به هم بزند، نصف مهر را مى تواند بگيرد يا نمى تواند؟

بسمه تعالى، در مورد سؤال نمى تواند عقد را فسخ كند.

[سؤال 10534] 5942

بسمه تعالى 16 / 9 / 1361

دفتر حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، پس از عرض سلام، سلامتى وجود مقدس امام عظيم الشأن را از خداوند متعال مسئلت دارم.

از مقلدين حضرت امام هستم. خواهشمند است در مسأله زير مرا راهنما باشيد.

چنانچه مرد داراى عيبى غير از عيوب مندرج در مسأله 2381 باشد، شرعاً بايد در هنگام ازدواج و عقد به زن اعلام دارد يا خير؟

با آرزوى موفقيت و سر بلندى جمهورى اسلامى ايران، به رهبرى حضرت امام، در ظلّ توجهات حضرت ولى عصر عليه السلام

بسمه تعالى، اعلام لازم نيست.

ص: 216

[سؤال 10535] 5943

بسمه تعالى

1. اگر مردى در عقد شرط كند كه زن باكره باشد ولى بعد از عروسى معلوم شود كه زن باكره نيست و زن با اعتراف كردن به گناه خود و با توبه كردن بخواهد مهريه 150 هزار تومانى خود را به 14 سكه طلا به نيت 14 معصوم و 20 هزار تومان كم كند و بقيه مهر را ببخشد مرد مى تواند قبول كند و با هم زندگى كنند؟ و آيا پدر و مادر حق فهميدن اين كار را دارند؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10536]

2. چون زن مى خواهد كه پدر و مادرش از اين گناه با خبر نباشند ولى دفتر ازدواج هم چون سن زن 17 سال است پدر او را مى خواهد، اگر مى شود كارى كنيد كه دفتر ازدواج قبول كند.

بسمه تعالى، در ثبت در دفتر ازدواج بايد مقررات مراعات شود.

[سؤال 10537] 5944

بسمه تعالى 2 / 11 / 1358

به نام خداوند بخشنده و مهربان

حضور محترم رهبر انقلاب، حضرت آيت الله امام خمينى، مدّ ظله العالى

اين جانب طلبه هستم و در قم ساكن مى باشم. ازدواج كرده ام و بعد از عروسى متوجه شده ام زنم باكره نبوده؛ چون نشان هايى را كه در عرف مردم مرسوم است، پس از زناشويى نديده ام. لذا به پزشك بانوان مراجعه شد تا مراتب معلوم گردد و چون پول پزشك را خانوادۀ زنم داده اند و پزشك گفته است كه آثارش مخفى است، آيا من مى توانم گفتۀ پزشك را قبول كنم كه زنم قبل از زناشويى باكره بوده است؟ از حضور محترم جناب عالى مى خواهم كه جوابم را بفرماييد و اگر جوابم به باكره نبودن زنم

ص: 217

مى باشد، چه مقدار از مهريه بايد كم شود؟ و تفاوت مهريۀ باكره و غير باكره چطور بر من معلوم شود؟ با تشكر و موفقيت در راه اهداف اسلام، خداحافظ

بسمه تعالى، مهريه همان است كه در عقد ازدواج تعيين شده و فرقى بين باكره و غير آن نيست، بلى اگر در عقد شرط بكارت شده، يا عقد مبنىّ بر شرط بكارت بوده و شوهر به طريق معتبر شرعى عدم بكارت را اثبات نمايد، مى تواند عقد را فسخ كند.

[سؤال 10538] 5945

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب، ابراهيم زمان حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دامت توفيقاته، سلام عليكم

لطفاً پاسخ سؤالات زير را مرقوم بفرماييد:

1. حكم ازدواج خواهران با برادرانى كه به طورى معلول شده اند كه مقطوع النسل گرديده اند چيست؟

بسمه تعالى، اختيار با طرفين است و در صورت توافق اشكال ندارد و اگردختر باكره است بايد با اجازه پدرش باشد.

2. حكم جوراب پوشيدن خانم ها را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، پوشيدن ساق پاها از نامحرم به وسيله جوراب يا چادر يا لباس ديگر واجب است.

[سؤال 10539] 5946

بسمه تعالى 24 / 2 / 1361

رياست محترم دفتر امام خمينى، ادام الله عمره، سلام عليكم، درود و سلام بى پايان به رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى و شهيدان صدر اسلام خوشا به حال ما كه در دورانى زندگى مى كنيم كه صراط مستقيم الهى نصيب ما گرديده و حكومتى بر

ص: 218

ما مسلط است كه تنها خواهان زندگى شرافتمندانه مى باشد، اين جانب روزى براى همسرم قرآن خوانده و ترجمه كردم، او شروع كرد به گريه كردن و گفت: من گذشته هاى بسيار تلخى دارم و مرتكب گناه شده ام، حال من با همسرم چگونه رفتار كنم؟

بسمه تعالى، توبه قبول است و لازم نيست مطلب را به كسى اظهار كنيد به خصوص اگر مفسده داشته باشد.

[سؤال 10540] 5947

بسمه تعالى

با دعا براى سلامتى امام كبيرمان و همچنين دعاى خيرمان بدرقۀ راه رزمندگان سخت كوشمان.

دخترى در سنّ پنج يا شش سالگى با پسرى از فاميل كار منافى عفّت انجام داده كه البته باكره مى ماند، اكنون بزرگ شده و مى خواهد ازدواج كند و به خاطر اين مسأله از ازدواج عاجز است؛ (زيرا فكر مى كند بايد اين مسأله را با مردى كه مى خواهد ازدواج كند بگويد تا زندگى با صداقتى را آغاز كند، و از طرفى نمى تواند بگويد، و به همين خاطر نمى تواند ازدواج كند) لطفاً وى را راهنمايى فرماييد؟

بسمه تعالى، لازم نيست مطلب را بازگو كند؛ بلكه لازم است خوددارى كند.

ص: 219

مهر

مقدار مهريه و مهر السنّه

[سؤال 10541] 5948

بسمه تعالى

سلام به تن پاك حسين عليه السلام، با سلام و درود فراوان بر رهبر كبير انقلاب اسلامى امام خمينى، اميدوارم كه اين سلام گرم صميمانه ام را كه از اعماق قلبم سرچشمه گرفته است و با يك دنيا شوق اشتياق به حضورت اى امام بزرگوار تقديم مى دارم و اميدوارم اين سلام را از يكى از فرزندان شما بپذيريد.

پدر عزيزم تنها چيزى كه مرا به نوشتن نامه وا مى دارد اين همه علاقه و شوق اشتياقى است كه نسبت به راه شما كه راهى جز خدا، قرآن و الله نيست دارم و به خاطر همين امر من هميشه گوش به فرمان سخنان شما هستم امام عزيز و بزرگوار من مى گويم كه اگر خواستم ازدواج بكنم كه هيچى از پسر نخواهم حلال است يا نه؟

بسمه تعالى، اختيار مهريه با طرفين است و به هر طور دختر و پسر با هم قرارداد كنند حلال است و هرچه كمتر باشد بهتر است و مستحب است از مقدار مهرالسنة بيشتر نباشد.

[سؤال 10542] 5949

بسمه تعالى

تهران، دفتر حضرت امام خمينى، دام ظله

در صورتى كه در مهر عقد نكاح، پدر دختر اصرار بر قرار دادن مهريۀ 150 هزار تومانى يا شيربها دارد و دختر و پسر با توجه به ارزش هاى انقلاب اسلامى به اين كار رضايت ندارند، تكليف از نظر شرع مقدس اسلام چيست؟

بسمه تعالى، در مقدار مهر، رضاى خود پسر و دختر معتبر است و پدر دختر نمى تواند آن ها را الزام كند.

ص: 220

[سؤال 10543] 5950

بسمه تعالى

آيا در تعيين مقدار مهريه توافق دختر و پسر شرط است يا آن كه والدين آن ها هم حق اعمال نظر دارند؟

بسمه تعالى، بستگى به توافق دختر و پسر دارد.

[سؤال 10544] 5951

بسمه تعالى 24 / 12 / 1361

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله العالى

احتراماً زنى به زوجيت مردى درآمده، مهريه او در قباله در ستون مربوطه مبلغ (هيچ) و يك جلد كلام الله مجيد و يك آينه و شمعدان ذكر شده است. اكنون مرد در مقام طلاق زوجه است. مقرر فرماييد اعلام گردد زوجه مستحق مهريه هست يا خير؟ و به عرض مبارك مى رساند كه زوجه به هنگام اجراى صيغۀ عقد چند بار شفاهاً و كتباً از تعيين مهريه صرف نظر كرده و بر همين مبنا ازدواج صورت گرفته است. نظر مبارك را اعلام فرمايند.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم كه مهريه در ضمن عقد فقط يك جلد كلام الله مجيد و آينه و شمعدان قرار داده شده، زن زايد بر آن چيزى بابت مهريه استحقاق ندارد.

[سؤال 10545] 5952

بسمه تعالى

حضور رهبر كبير انقلاب اسلامى، امام خمينى، با سلام و درود خدمت امام عصر حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، و سلام و درود خدمت آن رهبر عزيز و اميد مستضعفان جهان، خواهشمند است در مسائل زير ما را راهنمايى بفرماييد:

1. اين جانب ذرۀ ناچيزى از اين امت امام هستم و با تمام وجود به اسلام و رهبرى

ص: 221

آن امام عزيز معتقدم و در جهاد سازندگى كوشش مى نمايم تا رسالتم را انجام دهم؛ اما پدر و مادرى دارم كه هر دو بالاى پنجاه سال سن دارند و فرائض دينى را انجام مى دهند، اما اعتقاد راسخى به جمهورى اسلامى ندارند، ولى ضديت نمى كنند. الآن اين جانب تصميم به ازدواج گرفته ام، اما آن ها مى گويند: بايد پنجاه - شصت هزارتومان خرج كنى و بالاى صد هزار تومان مهريه تعيين نمايى، و اين جانب در مقابل آن ها مقاومت كرده ام. خواهشمند است نظر خودتان را در اين مورد بفرماييد.

بسمه تعالى، زياد قراردادن مهريه اشكال ندارد، ولى هرچه كمتر باشد بهتر است.

2. حكم موسيقى هايى كه الآن از راديو و تلويزيون پخش مى شود را بفرماييد.

بسمه تعالى، موسيقى مطرب حرام است و صداهاى مشكوك مانع ندارد.

3. حكم بهره اى كه بانك ها مى دهند چيست و اگر در زمان طاغوت آن بهره را گرفته ايم و خرج كرده ايم، چه بايد بكنيم؟ و آيا در حال حاضر مى توان بهره را گرفت و به حساب رزمندگان واريز نمود؟

بسمه تعالى، بهره پول، ربا و حرام است و گرفتن آن جايز نيست و آنچه گرفته ايد را در صورت يأس از شناسايى صاحبش از طرف او به فقير صدقه دهيد.

[سؤال 10546] 5953

بسمه تعالى 10 / 11 / 1358

محضر قائد اعظم و رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، امام خمينى، دامت بركاته

با عرض معذرت و پوزش از گرفتن وقت حضرت عالى، خواهشمند است پاسخ سؤال زير را مرقوم فرماييد:

مسأله اى كه اكثر جوانان در موقع ازدواج با آن روبه رو هستند؛ قرار دادن مهريۀ زياد، از طرف والدين دختر مى باشد. با توجه به اين كه كراراً از وعاظ و سخنرانان مذهبى شنيده ايم كه قرار دادن مهريۀ زياد خلاف اصول اسلامى است. نظر حضرت عالى در مورد زياد بودن مهريه چيست؟

بسمه تعالى، در اسلام حدى براى مهريه، به نحو لزوم معين نشده، ولى

ص: 222

مستحب مى باشد كه مخارج ازدواج و همچنين مهريه را كم كنند و نيز مستحب است، مقدار مهريه از مهرالسنه كه پانصد درهم است زيادتر نباشد.

[سؤال 10547] 5954

بسمه تعالى 21 / 6 / 1361

دفتر محترم امام خمينى، لطفاً به سؤالات اين جانب جواب دهيد.

1. در مورد مقدار مهريه از حضرت امام سؤال شود كه آيا پدر و يا مادر پسر مى توانند مهريه بنويسند و يا اين كه بايد خود پسر براى همسرش مهريه بنويسد؟ و تعدادى كه پسر مى نويسد، آيا همان وقت بايد آن مقدار پول يا طلا و يا ملك را داشته باشد؟ چون در بعضى موارد گفته مى شود كه در موقعى كه خطبۀ عقد جارى مى شود، اگر پسر مهريه اى را كه نوشته موجود نداشته باشد، زن و مرد بر هم حرام هستند و از نظر اسلام بهترين مهريه چقدر است و از چه تعدادى كه تجاوز كرد گناه محسوب مى شود؟

بسمه تعالى، مالك بودن مقدار مهريه در حين عقد لازم نيست و مى تواند پدر يا مادر و يا خود پسر مهريه را به ذمه بگيرد و مهريه هر مقدار باشد مانع ندارد، ولى بهتر است از مقدار مهرالسنة تجاوز نكند.

2. براى رفتن به جبهه در حال حاضر اجازۀ پدر و مادر شرط است يا نه؟

بسمه تعالى، مادامى كه جبهه ها نياز به نيرو دارد، شركت در جبهۀ دفاع واجب است و اجازۀ والدين شرط نيست.

[سؤال 10548] 5955

بسمه تعالى 13 / 11 / 1361

با حمد به پيشگاه بارى تعالى، و سلام حضور برادر مسئول در دفتر امام خمينى

محترماً معروض مى دارد: در مورد يك مسأله شرعيه كه ذيلاً مطرح و تقديم مى گردد، خواستار جواب و پاسخ و فتواى امام عزيز در اين مورد مى باشد. خواهشمند

ص: 223

است - چون امر خيرى تا عيد در اين مورد در نظر است - در مورد پاسخ تسريع فرماييد.

در مورد مهريه، كه تأكيد در اين مورد به ميزان مهر السنه، در حدود پانصد درهم مى باشد، تقاضامند است ميزان آن را به پول امروز مشخص فرمايند، كه ان شاء الله نظر امام عزيز در اين مورد رهگشا براى اين جانب و بسيارى از جوانان اسلام باشد.

بسمه تعالى، مقدار مهر السنه 5/262 مثقال نقره مسكوك است و قيمت آن را از بازار تحقيق كنيد.

[سؤال 10549] ‘ 559

5. بفرماييد مهر السنة به پول روزگار ما دقيقاً چه مقدار است؟ در شهر ما شايع است كه مهر السنه شصت و پنج هزار تومان است.

بسمه تعالى، مهرالسنّه پانصد درهم است و قيمت آن به پول رايج، با مراجعه به اهل خبره مشخص مى شود.

[سؤال 10550] ‘ 2418

2. مهر السنّه در زمان ما چه قدر به حساب مى آيد آيا در يك عقد ازدواج مى شود هم مهر السنّه را به حساب آورد و هم مبلغ ديگر و چيز ديگر را به آن ضميمه نمود يا خير؟

بسمه تعالى، مانع ندارد و مقدار مهر السنه 5/262 مثقال نقره مسكوك است و قيمت آن را از اهل خبره سؤال كنيد.

[سؤال 10551] 5956

بسمه تعالى 10 / 3 / 1361

دفتر استفتائات حضرت امام خمينى، سلام عليكم، اميدوارم در پاسدارى اسلام عزيز بيش از پيش موفق و مؤيد و منصور باشيد، استدعا مى شود كه به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

ص: 224

1. مرسوم است كه بعضى از دختر خانم ها به عنوان اجراى احكام دين مقدس اسلام در موقع ازدواج مهريه خود را يك جلد كلام الله مجيد قرار مى دهند، آيا اين مسأله جنبه اسلامى دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر قيمت آن معين شود مانع ندارد.

2. قسمتى از فرش نجس شده، در تطهير آن چه فرقى دارد با آب قليل بشوييم يا با آب جارى (آب لوله كشى شهر حكم جارى را دارد)؟ آيا در هر دو حال مى بايست آن قسمت از فرش را فشار داده و غساله آن را بيرون بريزيم يا فقط در تطهير به وسيله آب قليل؟

بسمه تعالى، در آب جارى جدا شدن غساله از محل نجس كافى است و لازم نيست بيرون ريخته شود و در آب قليل بايد غساله را بيرون بريزند.

[سؤال 10552] 5957

بسمه تعالى

پيشگاه مبارك زعيم عالى قدر، قائد عظيم الشأن، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته، خداوند سايۀ بلندپايۀ آن جناب را على رؤوس الانام مستدام بدارد.

محترماً؛ معروض مى دارد: اين جانب در موقعى كه پدرم براى اين جانب مجلس عقد گرفت مقدارى اراضى و مجارى و خانه به عنوان صداقيه داده است. عيال اين جانب در ازاى ارقام مذكور، اقرارى داده و راضى به ازدواج شده است و طبق قانون در دفتر ازدواج پول نوشته شده است. در حال حاضر پدرم نادم شده است و اظهار مى دارد كه زوجۀ شما فقط پول مى خواهد. استدعا دارم مقرر فرماييد: چنانچه شرعاً زوجۀ اين جانب حق پول دارد قبول كنم و جواب مثبت به نامبرده داده شود.

بسمه تعالى، آنچه عقد بر آن واقع شده؛ همان صداق و ملك زن است.

[سؤال 10553] 5958

بسمه تعالى

احتراماً؛ استدعا دارد نظريه شرعى و فتواى خود را نسبت به فتوكپى نكاح نامه اى

ص: 225

كه به پيوست مى باشد اعلام فرمايند كه مورد حاجت است.

ضمناً، يادآور مى شود كه از حضرت آيت الله منتظرى و حضرت آيت الله خاتمى امام جمعه محترم يزد طى نامه اى كه فتوكپى هر دوى آن ها به پيوست مى باشد استفتا شده، كه چون مفاد سند روى كاغذ نوشته شده بوده، مورد قبول واقع نگرديده است. از اين نظر اصل سند نكاح نامه را ارسال داشته تا نظريه شرعى و فتواى خود را نسبت به آن اعلام فرمايند.

اين جانب مبلغ اصل صداق - يعنى 000/ 450 ريال بابت وجه مهريه و 000/ 50 ريال بابت وجه التزام سند مذكور - را طى دو فقره چك داده ام كه در پرونده دادگسترى موجود مى باشد. استدعا دارد بيان فرمايند كه آيا شرعاً زوجه اين حق را دارد كه با توجه به مفاد سند علاوه بر مبلغ مرقوم، خانه و باغ را مطالبه نمايد يا خير؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، تنها نام بردن چيزى در قباله كافى نيست. آنچه كه عقد مبنى بر آن خوانده شده و يا آن كه در ضمن عقد تصريح بدان شده معتبر است.

[سؤال 10554] 5959

بسمه تعالى

محضر مقدس فقيه عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

احتراماً؛ به عرض مى رساند: در مورخۀ 17 / 11 / 59 قبل از صيغۀ عقد، زوج متعهد و ملتزم مى گردد كه يك صد و پنجاه متر از قطعه زمين مشاع را در دفترخانه اسناد رسمى بابت مهريه ما فى القبالۀ نكاحيه واگذار نمايد. ولى بعداً در تاريخ 17 / 12 / 59 يك ماه بعد از جريان نامبرده در بالا، با حضور زوج و زوجه و خويشاوندان طرفين صورت جلسه اى تنظيم مى شود و زوج و زوجه موافقت مى نمايند كه مهريه به مبلغ وجه عندالمطالبه تبديل گردد و طبق همان صورت جلسه كه در تاريخ 17 / 12 / 59 تنظيم شده صيغۀ عقد خوانده و در دفتر ازدواج ثبت و به

ص: 226

امضاى طرفين رسيده است. مستدعى است مقرر فرمايند: زوج تعهد زمين نامبردۀ بالا را مديون است يا تعهد جديدى كه قائم مقام آن مى شود و در قبالۀ نكاحيه نوشته شده است؟ و يا زوج هر دو تعهد را مديون است؟ متمنى است طبق شرع انور به سؤال در ذيل اين ورقه جواب دهيد.

بسمه تعالى، چيزى كه عقد بر آن واقع شده مهريه است و بايد همان داده شود.

شرط نبودن ذكر مهر در عقد دائم

[سؤال 10555] 5960

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دام مجده، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته، با كمال احترام بعد از تقديم سلام و خواهان سلامتى و طول عمر با بركت و عزت استفتا مى شود.

1. اگر زوج قصد پرداخت مهريه را ندارد و به زبان مى گويد مى پردازم آيا عقد باطل است يا نه، آيا فرزند آن ها مشروع و حلال زاده است يا نه؟

2. اگر زوج متعهد شود عند القدرة مى پردازم ليكن مى داند كه هيچ گاه قدرت پرداخت پيدا نخواهد كرد حكم آن چه صورت مى شود فرزند آن ها چه صورت پيدا مى كند.

3. در فرض بالا اگر عقد را خود زوج جارى كند يا وكيل بگيرد با توجه به نيت، حكم مسأله فرق مى كند يا نه؟ چون معمولاً عقد را يك روحانى اجرا مى كند و معمولاً اطلاع دارد آيا حكم فرق مى كند يا نه؟

بسمه تعالى، در همه فروض ذكر شده عقد صحيح است و فرزند آن ها حلال زاده است.

ص: 227

[سؤال 10556] 5961

بسمه تعالى

در بلاد كشمير مرسوم است كه براى ازدواج يك ورقه به نام وكالت نامه مى نويسند و بر آن اسم ناكح و منكوحه و وجه مهريه و اسم وكيل عقد را درج مى كنند و از منكوحه و ناكح امضا مى گيرند و چند شاهد امضا نموده، سپس نزد وكيل مى برند و او صيغۀ عقد را جارى مى كند. بنابر آن در يك معامله، در وكالت نامۀ آن وجه مهريه مثلاً يكهزار و چهارصد و يك روپيه نوشته شد و براى شهود و منكوحه چهارده هزار و يك روپيه خوانده شد. و چون منكوحه سواد نداشت، مهريۀ مقرّره را كه به زبان شنيده امضا مى كند. وكيل هم صيغه را از روى نوشته كه كمتر از مقرّره لسانى بوده جارى مى كند. چون دختر از اين ماجرا مطلع مى شود، از ازدواج مُنكر مى شود. بيان فرماييد:

در همچو معامله اى شرعاً تكليف چه خواهد بود؟ آيا صيغه عقد صحيح خواهد بود يا خير؟ آيا اين دختر احتياج به طلاق دارد يا خير؟ بيّنوا توجروا

بسمه تعالى، عقد صحيح است و اگر مهر مورد توافق طرفين نبوده و زن آن را اجازه نكند، مهرالمثل ثابت مى شود.

شيربها و بعض وجوه دريافتى

[سؤال 10557] 5962

بسمه تعالى

محضر مقدس رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله العالى

احتراماً با عرض ادب اين جانب استدعاى عاجزانه دارم به سؤال زير توجه فرماييد، بدين وسيله به حضور آن رهبر كبير عرضه مى دارم كه اين كمينه زنى بودم در زمان حيات پدرم با شخصى ازدواج نمودم و پدر بنده مقدار يك حبه آب و زمين كه 30 جريب الآن در حال حاضر مى باشد از شوهر بنده به عنوان شيربها به تصرف خود

ص: 228

درآورد و اين مقدار زمين تحت كشت برادران بنده است، چون بنده در حال حاضر محتاج هستم آيا به نظر شريف اين كمينه مى توانم حق خود را از نظر دستور اسلام و رهبرى آن امام بت شكن ادعا نمايم؟ آيا اين زمين كه پدر بنده از شوهر به عنوان شيربها گرفت حق بنده است يا از برادران است كه زمين را در دست دارند. استدعاى عاجزانه دارم مرقوم فرماييد كه اگر اين زمين مذكور را كه به عنوان شيربها گرفته شد بنده حق دارم دعواى حق خود را نمايم، و اگر هم به دستور اسلام حق دار نيستم آن را مرقوم فرماييد. حاليه تقاضامندم حكم شرعى اين سؤال را بفرماييد تا دستور اسلام شرعاً اجرا شود.

بسمه تعالى، اگر شيربها به پدر دختر داده شده و او [به] برادران دختر بخشيده و تحويل آن ها داده مال برادران است.

[سؤال 10558] 5963

بسمه تعالى

1. دوشيزه به عقد كسى درآيد و قبل از اين كه عروسى صورت بگيرد بعد از چند روز از وقوع عقد، داماد پشيمان شده و عقد را به هم زده و طبق قانون شرع به پرداخت نصف قباله محكوم شده؛ آيا اثاث و شيربها يا خرج مطبخ را كه داماد پرداخت كرده، حق پس گرفتن آن ها را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، آنچه كه در قبال انجام كارى پرداخت شده اگر كار انجام نگرفته، بازگشت دارد و گر نه برگشت ندارد و آنچه كه به عنوان هديه و بخشش پرداخت شده اگر به حال خود موجود است و طرف مقابل ذى رحم نيست، مى تواند در آن رجوع نمايد و پس بگيرد.

[سؤال 10559]

2. در قسمت شيربها يا خرج مطبخ كه حضرت امام در جلد دوم تحرير الوسيله فرموده منظور از تلف شدن شيربها يا خرج مطبخ فقط براى خرج عروسى است يا هر

ص: 229

خرج ديگر را شامل است؟

بسمه تعالى، آنچه كه به عنوان هديه براى هر منظورى باشد پرداخت مى شود اگر به حال خود در دست طرف باقى نباشد، دهنده حق رجوع و پس گرفتن ندارد.

3. اگر برادر عروس امانتى على حده از اثاث عروسى از برادر داماد بگيرد و بعد از به هم خوردن عقد، آن اثاث امانت را پس ندهد، در شرع جايز است يا خيانت؟

بسمه تعالى، چيزى كه به رسم امانت از كسى گرفتند، هر وقت صاحب امانت مطالبه كند بايد برگردانند.

[سؤال 10560]

4. مبلغ شيربها يا خرج مطبخ به هيچ عنوان خرج عروسى نشده؛ زيرا قبل از جلسۀ عروسى عقد به هم خورده.

بسمه تعالى، ميزان همان است كه در بالا ذكر شد ولى اگر مالى را براى مصرف به خصوصى در اختيار طرف گذاشتند و در آن مصرف خرج نشده، مى توانند پس بگيرند.

[سؤال 10561] 5964

بسمه تعالى

1. كسى در گرفتن شيربهاى دختر زياده روى مى كند و جهيزيۀ مناسب هم به دختر نمى دهد، مثلاً مبلغ 25 هزار تومان به عنوان شيربهاى دختر نقداً مى گيرد و از همين پول مذكور، مبلغ پنج هزار تومان را مثلاً براى جهيزيۀ عروسى مصرف مى كند و باقى پول كه بيست هزار تومان مى باشد را پدر دختر به عنوان شيربها مى گيرد؛ البته اين مبلغ مذكور، غير از مهر و علاوه بر آن است. آيا اين پول كه به عنوان شيربها مى گيرد، حلال هست يا حرام؟

بسمه تعالى، اگر شيربها را در مقابل عملى مثل سعى در ازدواج مى گيرد، يا با رضايت به او مى بخشند، حلال است.

ص: 230

2. طلبه اى در اثر تحصيل علوم دينى به مرض صداع و اعصاب گرفتار مى شود و در معالجۀ آن زحمت زياد كشيده، اما فايده نبخشيده است و مدت شش سال است كه به اين مرض گرفتار مى باشد؛ و لذا نمى تواند در تحصيل، به طور معمول زحمت بكشد؛ مثلاً يك هفته درس مى خواند و يك هفتۀ ديگر مشغول مداوا مى باشد و يا از شدت درد قادر به مطالعه نيست، و خلاصه، به مقدار قدرت خود زحمت مى كشد. او با اين وضع شهريه هم مى گيرد و به غير از شهريه هيچ راه درآمد ديگرى ندارد تا امرار معاش نمايد و عائله مند هم مى باشد و اين را هم يقين دارد كه با اين وضع نمى تواند كار كند؛ آيا اين شهريه گرفتن براى او جايز هست يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مذكور، جايز است.

3. شخصى جاهل به مسأله ظهار است، ولى در حضور دو مرد و يك زن به زنش مى گويد: پشت تو مثل پشت مادرم و خواهرم باشد؛ به خداوند و رسول اكرم صلى الله عليه و آله قسم كه من ديگر با تو همبستر نمى شوم و اين جمله را هم چند بار تكرار كرده است؛ اما عدالت آن دو مرد معلوم نيست و اين كلام از جهت دعوايى كه در بين آن ها بوده، در حال قهر و غضب گفته شده؛ آيا اين زن براى اين مرد حرام شده يا خير؟

بسمه تعالى، حرام نشده است.

[سؤال 10562] ‘ 6003

3. اگر در متن عقد ازدواج گفته شود كه مهر، يك صد هزار تومان و شيربها، بيست هزار تومان باشد و مراد، اين باشد كه شيربها را قبل از عروسى، به پدر و مادر دختر بدهند كه براى او جهيزيه و نحو آن فراهم كنند، آيا شيربهاى مذكور، جزء مهر مى باشد و به طلاق قبل از دخول، تنصيف مى گردد يا حكم ديگر دارد؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، جزء مهر محسوب نيست.

[سؤال 10563] 5965

بسمه تعالى

شخصى دخترى را با ارتكاز ذهنى بكارت بدون اشتراط در متن عقد به ازدواج درآورده است؛ لكن بناء خارجى متعاقدين بر آن بوده است و بعد از دخول معلوم شده كه قبل از عقد، به گفتۀ زوجه توسط حمل بار سنگين زوال بكارت شده است ولى

ص: 231

زوج شك دارد كه توسط حمل بار سلب بكارت شده و يا سبب چيز ديگر است. يعنى در علت شاك است. لذا شب اول زفاف مطلب را به پدر زوجه اطلاع داده، و او گفته: «من براى دخترم مهريه نمى خواهم، مطلب مسكوت عنه باشد تا آبرويم ريخته نشود» و با اين حرف زوج ساكت شده و از طرفى هم اطمينان پيدا كرده كه سبب زوال، حمل بار است. در نتيجه نه ماه با هم زندگى كرده اند؛ ولى حالا مى خواهد طلاق بدهد و ادعا مى كند: اين دو علت باعث شد من عقد را فسخ نكنم. همچنين مى گويد: «زوجه اگر مى دانسته به توسط حمل بار بوده، چرا قبل از عقد به من اطلاع نداد تا عقد نكنم». زوجه هم مى گويد: «من درست يقين نداشتم كه بكارتم سلب شده. بلى، احتمالش را مى دادم. همچنين خجالت باعث شده كه مطلب را فاش نكنم و فقط به عيال برادرم گفتم. و اگر پدرم مهريه را بخشيده، از خودش اين عمل را كرده و به من خبر نداده و من مهرم را نبخشيده ام».

حالا بيان بفرماييد نسبت به مهريه و شيربهاى پرداخت شده تكليف چيست؟

در ضمن شيربها چيزى است كه در محل مرسوم است و به پدر زوجه مى بخشند به داعى كمك به خرج عروسى و تهيه جهيزيه از براى دخترش. و فرض اين است كه عين پول يا خرج شده و يا تبديل به جهيزيه شده است.

بسمه تعالى، شيربها را در فرض مذكور حق نداريد مطالبه كنيد. و زوجه نيز مهريه را استحقاق دارد و اختيار طلاق با شوهر است.

[سؤال 10564] ‘ 5701

3. آيا پولى كه در قبال ازدواج - كه مبلغى به اندازۀ يك يا دو هزار تومان و يا بيشتر - به عنوان شيرينى دريافت مى كنند و اگر ندهند، طلب محسوب مى كنند آيا حلال است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط شده بايد بپردازد؛ و گرنه منوط به رضايت دهندۀ پول است.

ص: 232

[سؤال 10565] 5966

بسمه تعالى

شخصى كه دختر كسى را براى فرزند خود نامزد كرده وپيش از عقد كردن، آن دختر از دنيا رفته است. آيا مى توان مالى را كه پدر دختر از داماد خود قبل از عقد گرفته است پس گرفت يا خير؟ جواب را واضح بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر مهريه بوده و قبل از عقد دختر فوت كرده يا در مقابل عملى داده اند كه انجام نشده مى توانند پس بگيرند.

[سؤال 10566] 5967

بسمه تعالى 1 / 6 / 1361

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

پس از اهداى سلام و تحيت

پدرى مى خواهد براى فرزند خود زن بگيرد. پدر دختر و يا كسى كه اختيار عقد با او است مبلغى پول، مثلاً از چهل هزار تومان تا يك صد هزار تومان بر حسب قدرت طرف از وى مى خواهد يا صورتى مى دهد كه داماد اشيايى براى جهيزيه دختر تهيه نمايد و تحويل پدر دختر و يا كسان وى نمايد تا دختر با خود به خانه شوهر ببرد و در صورتى كه اين عمل انجام نشود اين وصلت انجام نمى گيرد؛ آيا اين پول و يا اين اشيا را زن مالك مى شود يا خير؟ در صورتى كه پس از انجام وصلت زن بميرد و يا طلاق بگيرد، اين وجهى كه بابت پول براى جهيزيه گرفته شده و يا صورت اشيايى كه كسان زن خواسته اند تا داماد خريدارى كند و تحويل كسان زن دهد و زن با خود به خانه شوهر ببرد. كسان زن كه ورثه او باشند حق ادعاى آن اشيا را دارند يا در موقع اخذ طلاق زن، حق مطالبه آن جهيزيه را دارند يا خير؟ مستدعى است حكم الله را در اين مسأله بيان فرماييد. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، پول يا اشيايى كه داماد داده، اگر جزء مهريه است، نمى تواند

ص: 233

پس بگيرد و اگر از مهريه نيست تا عين آن باقى است، پس گرفتن آن اشكال ندارد.

[سؤال 10567] 5968

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

دخترى كه پدر ندارد و در منزل عمو يا عمه يا خاله يا خالو يا برادر يا كسى ديگر بزرگ مى شود و كار هم مى كند مرسوم است هر وقت دختر به بلوغ رسيد او را عروس مى كند و چند مبلغ پول به نام گله مى گيرد آيا هر وقت دختر خانه شوهر رفت گله را مى تواند از آن كس مطالبه كند؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، حق مطالبه ندارد لكن اگر به رضايت چيزى به او بدهند يا در مقابل عملى قرار داده شود گرفتن آن مانع ندارد.

[سؤال 10568] 5969

بسمه تعالى 19 / 1 / 1361

دفتر مبارك استفتائات حضرت امام، مدّ ظله

نظر به اين كه در اكثر مناطق ايران مرسوم است كه هنگام ازدواج، مبلغ خيلى زيادى مثلاً دويست هزارتومان به عنوان شيربها از طرف داماد مى گيرند، شرعاً چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، در شيربها تفصيلى است كه در رسالۀ عمليه ذكر شده است.

[سؤال 10569] 5970

بسمه تعالى 8 / 3 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب، مرجع تقليد شيعيان جهان، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، أدام الله ظله

در كشور ما مرسوم است كه صاحبان دختر، مبلغى در حدود سى الى چهل هزار

ص: 234

تومان پول را به نام گله از داماد مى گيرند و اين مبلغ مذكور را پدر و مادر دختر تصرف مى كنند. البته مهريۀ دختر را على حده تعيين مى كنند. آيا تصرف مبلغ مزبور، مجوز شرعى دارد يا خير؟ خواهشمند است حكمش را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر با رضايت داماد گرفته شود مانع ندارد.

[سؤال 10570] 5971

بسمه تعالى 13 / 10 / 1361

به نام خدا، پاسدار حرمت خون شهيدان، سلام عليكم، دفتر محترم امام امت، خمينى كبير، رهبر انقلاب، با درود و سلام بر امام زمان، برپا كنندۀ عدل و عدالت و منجى عالم بشريت، و سلام بر امام امت، خمينى كبير، و درود و سلام بر تمامى شهيدان راه حق و عدالت، و سلام بر تمامى رزمندگان جبهۀ حق عليه باطل و كفر جهانى، و سلام بر شما برادرانى كه شب و روز در پيش برد اهداف مقدس جمهورى اسلامى كوشش مى كنيد. سؤالاتى چند خدمت شما عرضه مى دارم و خواهشمندم كه جواب را همراه با امضا و مهر آن دفتر به آدرس نامبرده ارسال داريد.

1. آيا مقدار پولى كه پدر عروس به عنوان «شيربها» يا پيش كش از داماد مى گيرد، صحيح است يا نه؟

اگر صحيح است به چه مقدار؟ و اگر مخالف شرع مقدس اسلام است، به چه مقدار؟ مكروه است يا حرام؟

2. روستايى است در بيرجند كه هر كس مى خواهد ازدواج كند، عده اى از مردم مى گويند كه بايد حتماً كلّ ده را غذا بدهد؛ يعنى به درب هر منزل يك ظرف غذا ببرى، ولى فكر نمى كنند كه اين جوان اين همه هزينۀ مخارج را از كجا تأمين نمايد و از آن گذشته اگر جوانى پدر نسبتاً پولدار هم داشته باشد، به فرزندش آن قدر كه بايد بدهد، نمى دهد. جوان مجبور مى شود يا داماد نشود و يا اگر خواسته باشد داماد شود، بايد از همان اول تشكيل زندگى از كسى قرض بگيرد و بعد از مدت ها هم نتواند قرض خود

ص: 235

را ادا نمايد. در صورتى كه اين روستا هم نسبتاً بزرگ است و جمعيت آن 170 خانوار مى باشد و تقريباً 25 الى 30 هزار تومان خرج همان يك روز مى شود و هيچ فكر نمى كنند كه اين يك وعده غذا براى آن كسى كه مى خورد، هيچ دردى را دوا نمى كند، ولى آن جوانى كه اين هزينۀ هنگفت را خرج مى كند و مى خواهد خانواده تشكيل بدهد، چه سختى هايى، و چه دردها و رنج هايى كه متحمّل نمى شود. جوانى كه اين هزينۀ هنگفت را خرج مى كند، مى تواند دست كم 10 هزار تومان آن را لوازم خانوادگى بگيرد تا يك عمر خود او و زن و فرزندان او از آن استفاده نمايند و يا پنج هزار تومان آن را به حساب امام و يا علماى ديگر، و يا به حساب جنگ زدگان و يا جنگ بريزد.

برادران محترم به اين سؤالات بندۀ حقير وجداناً پاسخ دهيد؛ چون كه عدۀ زيادى به موجب اين اشكالات از تشكيل دادن كانون پر مهر و محبت خانواده محروم هستند و شايد افرادى به علت فقر مالى داماد نشوند. در خاتمه توفيق شما را در راه خدمت به اسلام و مسلمين خواستاريم. ناگفته نماند اين نامه را از يكى از روستاهاى بيرجند نوشته ايم. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، كم كردن مخارج ازدواج امر مطلوب و مرغوبى است، بلكه اگر مخارج موجب اسراف يا مفاسد ديگر باشد، بايد ترك شود. و شيربها تابع قراردادى است كه در ضمن عقد مى شود.

[سؤال 10571] ‘ 862

2. پدر مبلغى به نام شيربها از داماد مى گيرد آيا مجاز است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر با رضايت مى دهد مانع ندارد.

[سؤال 10572] ‘ 6667

2. پول نقدى كه قبل از عقد جهت تهيه جهيزيه به خانواده زن داده مى شود چگونه است و از آن كيست؟ گاهى پدر داماد مى گويد كه اين مبلغ را براى ما هرچه مى شود

ص: 236

بخريد. با اين قيد، اين پول مال كيست؟

بسمه تعالى، اگر پول را به كسى نبخشيده، باقى بر ملك مالك اول است.

حق مطالبه مهريه و تمكين زوجه

[سؤال 10573] 5972

بسمه تعالى

اگر زوجۀ غير مدخوله تمكين نكند و اصرار بر طلاق داشته باشد، و در اثر طلاق ندادن زوج، تمكين خود را معلّق به پرداخت تمام مهريّه نمايد (و معلوم باشد كه اين تعليق بهانه است، چون زوج قادر به پرداخت نيست، و بر فرض پرداخت هم زوجه حاضر به تمكين نخواهد شد) آيا در اين صورت نفقۀ زوجه واجب است يا نه؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط مؤجّل بودن تمام يا قسمتى از مهر نشده حقّ دارد تا دريافت مهر تمكين نكند، و در اين مورد استحقاق نفقه به حال خود باقى است.

[سؤال 10574] ‘ 3716

2. آيا زوجه دوم حق گرفتن مهريه را در صورتى كه هيچ اثرى از تعيين مهريه نيست، دارد؟

بسمه تعالى، اگر ثابت است كه [زن دوم] از شوهر مهريه خود را طلبكار است و مقدار آن نيز معين است مى تواند مطالبه كند و نزاع بايد در محكمۀ شرعيه حل و فصل شود.

[سؤال 10575] 5973

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب، مرجع اعلاى مسلمين، حضرت آيت الله العظمى خمينى، أدام الله ظله العالى على رؤوس المسلمين

ص: 237

1. هر گاه درصداق نامۀ زوجه نوشته شده است كه مثلاً مبلغ ده هزار تومان صداق است كه تماماً برذمه زوج يا پدر زوجه است كه وقت مطالبۀ زوجه به وى بپردازد، آيا در صورت مفروضه، زن مى تواند بگويد تا مهر مرا ندهى تمكين نمى كنم و برفرض اين كه بگويد، آيا اگر مانع از جماع قُبُلاً گردد، نفقه طلب دارد و مستحق نفقه است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر بعد از عقد تمكين نكرده، مى تواند تاگرفتن مهر خود تمكين نكند و در اين صورت، استحقاق نفقه دارد.

2. در جاهايى كه رسم است زن مدتى در عقد است و در خانۀ پدرش مى باشد و غير از جماع، آن هم مخصوصاً قُبُلاً، زوج ساير استمتاعات را از زن مى برد، البته نه هميشه بلكه گاهى، ليكن زن از مقاربت خاصه قُبُلاً اِبا مى كند، آيا در اين صورت مى تواند مطالبۀ نفقه هم بكند يا خير؟

بسمه تعالى، اگر متعارف است وعقد، مبنىّ بر آن است، حق نفقه دارد.

3. در صداق نامه مى نويسند كه مرد بايد پنج من زمين بخرد يا يك خانه بسازد براى صداق و قيمت مى شود مثلاً هزارتومان. آيا چون زوج در آن حال زمين و خانه را نداشته، مهر باطل است و مبدل و برگشت به مهر المثل مى شود يا خير؟ و اگر صحيح است ليكن تا حال خريده نشده، آيا قيمت روز نوشته شده - يعنى همان هزار تومان - را بدهكار است يا بايد زمين به قيمت حال قيمت شود؟ و اگر قيمت زمين ها مختلف باشد، بايد حد وسط را در نظر گرفت يا خير؟

بسمه تعالى، مهر باطل نيست و بايد زمين يا خانه تهيه كند؛ و در خصوص قيمت، اگر تعارفى در بين نيست مصالحه نمايند.

4. دختر بالغۀ رشيده با مردى ازدواج نموده بدون اطلاع پدرش و پدر بعد از اطلاع، اجازه نكرده است و پدر هم در بلد نبوده و در شهر ديگرى بوده، ليكن امكان اين كه ازسوى وى، زوجين بااطلاع گردند بوده است. چون حضرت امام استيذان از ولى را احتياط دارد و مرد حاضر به طلاق نيست، آيا به اين احتياط امام، قاضى مى تواند حكم به عدم صحت عقد نمايد؛ خاصه اين كه پدر هم غايب بوده به نحوى كه ذكر شد، يا چون مقلد مى تواند در احتياطات، به مجتهد ديگرى رجوع كند و مرد مى گويد رجوع مى كنم - و خاصه در موردى كه مرد، عامى هم هست كه احتمال عدم دقت دربارۀ تقليد صحيح وى مى رود و دربارۀ فروج و دماء هم احتياط لازم است - حكم به صحت بايد كرد؟ و زن هم حال حاضر نيست با مرد زندگى كند. بفرماييد: اگر اصلاح ممكن نشود، وظيفۀ قاضى چيست؟ و اگر مرد گفت: من از مجتهد

ص: 238

ديگرى تقليد مى كنم چه بايد كرد؟ يعنى اشكال مرتفع مى شود و مى شود حكم به زوجيت كرد به مجرد گفتۀ او يا خير؛ چون در مظان جلب نفع است؟

بسمه تعالى، عقد مزبور باطل است و دادگاه حق طلاق ندارد؛ ولى خود طرفين اگر بكارت دختر زايل شده، مى توانند ثانياً بدون اجازۀ پدر باهم ازدواج كنند.

[سؤال 10576] 5974

بسمه تعالى

احتراماً؛ به استحضار مى رساند عيال اين جانب كارمند بوده و به قرار اطلاع، كليه اموال و اثاثيه ام را با همكارى چند تن از بستگانش، در غيابم سرقت نموده، و نيز فرزند خردسالم را رها، و مهريه دويست و پنجاه هزارتومانى خود را به اجرا گذاشته، و من قدرت پرداخت آن را نقداً ندارم. با توجه به اين كه من از ابتدا به چنين مهرى راضى نبودم، لكن با توجه به سخنان فريبندۀ خانواده اش، از قبيل اين كه ما مهر را نخواهيم گرفت، مهر را چه كسى گرفته، ما به خاطر سنگينى و سربلندى دخترمان در بين اقوام، اين مهر را تعيين مى كنيم، و جملات فريبنده ديگر، اين جانب به چنين ازدواجى تن دادم. حال با عنايت به مطالب فوق استدعا مى شود موارد زير را اعلام و ابلاغ نماييد:

1. با توجه به مطالب فوق پرداخت مهريۀ وى از نظر شرع چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، مهريه اى كه قرار داده اند را ضامن هستيد و بايد به او بپردازيد، و اگر قدرت نداريد بايد به شما مهلت دهند.

2. در صورت عدم مراجعه به محل انتخابى مسكونى، نفقه به او تعلق مى گيرد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر شرط مسكن براى زن نشده، بايد به مسكنى كه شوهر اختيار كرده، برود و اگر تخلف كند استحقاق نفقه ندارد.

3. با توجه به اين كه فرزند خردسال و شوهر شرعى اش احتياج به سرپرستى دارد و اين جانب راضى به سر كار رفتن وى نيستم اما وى توجهى نمى نمايد از نظر شرع چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط نشده كه زن به كار خود مشغول باشد يا عقد مبنىّ بر اين شرط واقع نشده، براى خارج شدن از منزل بايد از شوهر اجازه بگيرد و اگر بدون اجازه برود

ناشزه است.

ص: 239

[سؤال 10577]‘ 4626

3. بعد از اين كه شخصى زنى را براى خود عقد كرد، قبل از تصرف - طبق فتواى حضرت آيت اللهى - زن حق دارد كه تمكين نكند تا مهر خود را بگيرد. بعد از تصرف و تمكين زن، آيا زن اين حق را دارد كه تمكين نكند تا مهر خود را بگيرد يا خير؟

بسمه تعالى، بعد از تمكين، حق امتناع ندارد.

[سؤال 10578] 5975

بسمه تعالى 17 / 5 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

در تحرير الوسيله، جلد دوم، مسأله يازده فرموده ايد: «بل لها أن تمتنع من التمكين و تسليم نفسها، حتّى تقبض مهرها الحالّ». ما در دادگاه با زنانى مواجه مى شويم كه مى گويند: ما از شوهرمان تمكين نمى كنيم و خود را تسليم وى نمى كنيم؛ چون مهرمان را نداده اند، و مطالبه مى كنيم و نمى دهد. آيا اين مسأله شامل حال زنانى مى شود كه قبلاً تمكين كرده اند و چه بسا از شوهر خود بچه هم پيدا كرده اند و يا فقط شامل زنانى مى شود كه شوهر براى اولين بار مى خواهد با آن ها نزديكى كند؟ خيلى محل ابتلاء است، زود جواب مرحمت فرماييد.

بسمه تعالى، اگر قبلاً تمكين كرده، حق امتناع ندارد.

استحقاق تمام يا نصف مهريه در صورت طلاق يا فوت

[سؤال 10579] 5976

بسمه تعالى 5 / 10 / 1361

محضر مبارك حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، متمنى است دستور فرمايند، در ارسال جواب استفتائات، جهت جلوگيرى از اطالۀ دادرسى؛ تسريع نموده و جواب اعلام دارند.

ص: 240

1. در عقدنامه ها مكتوب است كه زوج به زوجه وكالت ضمن عقد خارج لازم داده كه با توجه به شروط مندرج در آن و اثبات در مرجع صالحه خود را مطلقه نمايد. و اين طلاق بائن بوده و در صورت توافق كتبى طرفين در زمان عده قابل رجوع است. حال اگر يكى از موارد مندرج محقق شد و زوجه با وكالت مأخوذه طلاق بگيرد و گرفت. آيا حق اخذ مهريه هم دارد؟ در ضمن، بائن بودن طلاق از چه باب است؟ ديگر اين كه آيا در اين موارد زوج بدون رضايت زوجه مى تواند رجوع كند؟ در صورت مثبت بودن جواب؛ آيا نقض غرض نمى شود؟

بسمه تعالى، اگر زوجه مدخول بها بوده، تمام مهر و اگر غير مدخول بها بوده، نصف مهر بعد از طلاق بايد داده شود. و طلاق رجعى با شرط، بائن نمى شود و چنانچه طلاق رجعى بوده، شوهر مى تواند در عدّه رجوع كند، هر چند بدون رضايت زن باشد.

2. در بعضى عقدنامه ها غير از شروط چاپى مندرج حين عقد، شرط يا شروط ديگرى بين زوجين منعقد مى گردد؛ از آن جمله شرط مى كنند: اگر زوج به زوجه، ظرف شش ماه از قرار ماهيانه يك هزار تومان نفقه نپردازد؛ زوجه به وكالت بلاعزل مى تواند خود را مطلّقه نمايد. اين شرط محقق مى شود و طبق شرط مذكور، زوجه از دادگاه درخواست رأى طلاق با اخذ مهريه يا بدون اخذ آن مى نمايد. دادگاه طبق وكالت سابق با عدم رضايت فعلى زوج، حكم طلاق صادر و زوجه مطلقه مى شود. آيا با اين كيفيت زوج حق رجوع به زوجۀ مطلقه - بدون رضايت زوجه - را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر طلاق رجعى است مى تواند رجوع كند.

3. در عقدنامه ها شرط ضمن عقد شده كه اگر زوج بدون رضايت زوجه همسر ديگرى اختيار نمايد، زوجه وكيل و وكيل در توكيل غير، بلاعزل باشد كه خود را مطلّقه نمايد. حال اگر زوجه بدون عذر موجه از زوج تمكين ننمايد و موضوع عدم تمكين در دادگاه به اثبات رسيده و منتهى به دادنامۀ قطعى بر عدم تمكين و نشوز زوجه صادر گردد و زوج بخواهد به علت عدم تمكين و نشوز زوجه ازدواج مجدد نمايد و يا به علت مذكور ازدواج مجدد هم كرده باشد. زوجه مى تواند با وكالت مأخوذه ضمن عقد خود را مطلّقه نمايد؟ يا اين كه وكالت مأخوذه در مورد ازدواج مجدد زوج، به علت عدم تمكين زوجه، از اين امر (طلاق زوجه) مستثنا مى باشد.

بسمه تعالى، اگر بنحو مطلق، شرط توكيل در طلاق شده، استثنا نمى شود.

ص: 241

[سؤال 10580]‘ 2928

5. دخترى را كسى به عقد خودش درآورده و با آن دختر قبل از عروسى ملاعبه مى كند و آن دختر قبل از دخول حامله مى شود و بعد از اين منجر به طلاق مى شود، آيا اين دختر مهر كامل حق دارد؟ و بعد از طلاق عده دارد يا نه؟

بسمه تعالى، با طلاق قبل از دخول، مهر نصف مى شود و تا وضع حمل بايد عده نگهدارد.

[سؤال 10581]‘ 2685

3. اگر كسى زن ثيّبى را به عقد خود درآورد و قبل از دخول طلاق دهد، آيا تمام المهر را بپردازد يا نصف المهر؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، نصف مهر را بايد بپردازد.

[سؤال 10582] 5977

بسمه تعالى 20 / 7 / 1358

پيشگاه مبارك رهبر عالى قدر امام خمينى، محترماً به عرض مبارك رهبر انقلاب مى رسانم اين جانب از عشاير ايل زايى جزء استان كرمان در سال 1356 با يك سيده ازدواج كردم. مبلغ 12000 هزار تومان مهريه معين كرده و مبلغ 45000 تومان پول نقد از حقيرگرفته اند براى خريد اجناس دختر تا اين كه دختر در خانه پدرش فوت كرد و به تصرف اين جانب نرسيد. در ثانى يك قالى دادم كه آن قالى را هم پدر دختر تصرف كرد من 2 انگشتر طلا و 1 النگو طلا و يك ساعت و تعدادى لباس و چمدان بردم براى پوشيدن دختر باز هم آن ها را ندادند استدعا دارم از مقام عظيم الشأن رهبر انقلاب فتواى دينى مرقوم بفرماييد.

بسمه تعالى، با فرض اين كه زن بعد از عقد و قبل از دخول فوت كرده، نصف مهريه را مستحق است و اموالى كه با پول نقد شوهر صرف در تهيه جهيزيه شده ملك خود شوهر است مگر هبه كرده باشد و اموالى كه در

ص: 242

حين فوت ملك زن است به ورثه او كه از جمله شوهر است مى رسد و سهم شوهر نصف است.

[سؤال 10583] 991

2. اگر پدرى يك دانگ خانۀ مسكونى خود را صداق عروسش كرد و پسرش قبل از عروسى فوت كرد. آيا نيم دانگ خانه از مهريۀ عروس - چون عين آن باقى است - به پدر بر مى گردد يا به پسر، كه در اين صورت پدر در ارث شريك مى گردد؟

بسمه تعالى، در فوت شوهر قبل از دخول، نصف مهر به شوهر بر مى گردد و جزو تركۀ او محسوب است.

[سؤال 10584] 5978

بسمه تعالى

با سلام خدمت رهبر عزيز، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

پس از عرض سلام و آرزوى سلامتى و طول عمر براى شما، مى خواهيم يك مسأله اى را براى ما روشن كنيد.

مسأله اين است كه: فرزند من چند ماه پيش در حمله فتح المبين توسط بعثيان كافر به آرزوى ديرينۀ خود يعنى شهادت، رسيد. همسر وى نيز دختر باكره مى باشد كه هنوز به خانۀ شوهر نيامده و در منزل پدر به سر مى برد. حال مى خواستيم ببينيم آيا به چنين همسرى از حقوق شهيد چيزى مى رسد؟ و همچنين مى خواستيم ببينيم كه از مهر چقدر مى رسد. و همچنين از اموال شهيد ارث مى برد؟ و اگر اموالى از شهيد و خانوادۀ او نزد عروس و خانواده اش به رسم امانت سپرده شده كه در موقع عروسى به منزل داماد بياورد، مى توانيم مطالبه و استرداد نماييم؟

بسمه تعالى، نصف مهريه را حق دارد و از اموال شهيد ارث مى برد و آنچه را شهيد به او بخشيده، ملك او است و نمى توانند پس بگيرند و ديگران اگر چيزى به او داده اند، تا عين آن باقى است مى توانند پس بگيرند و حقوقى

ص: 243

كه به خانواده شهيد داده مى شود، از كسى است كه به حسب مقررات به او مى رسد.

[سؤال 10585]‘ 3452

2. آيا خانمى كه خودش دادخواست طلاق بدهد و در دادگاه محكوم شود مى تواند تقاضاى گرفتن مهريه را بنمايد؟

بسمه تعالى، مهريه را حق دارد.

[سؤال 10586] 5979

بسمه تعالى

حضور محترم حضرت امام خمينى مدّ ظله العالى

محضر مباركتان را آگاه مى سازم مبنى بر اين كه در زير نامۀ اين جانب در خط مباركتان آمده است كه تمام مهر را مستحق است هر چند عيب مرتفع نشده باشد. امام عزيز و گرامى لازم به يادآورى است كه از طرف دادگاه، نامبرده را به پزشكى قانونى معرفى كرديم و فتوكپى آن به پيوست ارسال مى گردد و در گواهى نيز آمده است كه الآن امكان دخول نيست و درآمدى نيز ندارم كه بخواهم همسر ديگرى انتخاب كنم. و با نامبرده نيز زندگى برايم ميسر نيست. از محضر مباركتان استدعامندم بفرماييد كه آيا شرايط فسخ به نامبرده تعلق مى گيرد يا نه؟ و اگر نمى گيرد چه مقدار حقوق به وى تعلق مى گيرد، از محبت هاى امام عزيز كمال سپاس گزارى را دارم.

بسمه تعالى، با فرض تحقق دخول، تمام مهر را استحقاق دارد و در صورت وجود شرايط فسخ مى توانيد فسخ كنيد.

[سؤال 10587] 5980

بسمه تعالى 29 / 11 / 1360

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

بيان فرماييد با در نظر گرفتن اين كه (تملك الزوجة، المهر بأجمعه بمجرد العقد)

ص: 244

اگر زفاف واقع نشده و طلاق هم از طرف زوج واقع نشده كه مهر تنصيف شود؛ آيا زوجه مى تواند تمام مهر را از زوج مطالبه كند و در صورت عدم پرداخت مهر، به وسايل قانونى متوسل شود و مهر را تماماً بگيرد يا نمى تواند؟

بسمه تعالى، زن مهريه را به عقد مالك مى شود و مى تواند مطالبه كند، ولى بدون تمكين استحقاق نفقه ندارد.

[سؤال 10588] 5981

بسمه تعالى 14 / 1 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى، قائد عظيم الشأن و رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، حضرت امام خمينى، دام ظله العالى، پس از تقديم سلام و عرض ارادت، سلامتى وجود مبارك حضرت مستطاب عالى را از خداوند متعال - همواره - تقاضا دارم، و بعد؛ لطف فرموده، پاسخ اين مسائل را مرحمت فرماييد:

1. مردى زنى را به عقد دائم عقد مى كند و پس از دو روز كه زوجه را ملاقات مى كند، عقد را فسخ مى كند و اظهار مى دارد: اين زوجه را نديدم و صيغه خواندم؛ و آن طورى كه وصف و تعريف كردند نبود و اين زوجه، براى من قابل قبول نيست و مسامحه بردار هم نيست و الاّ عقد را فسخ نمى كردم. اولياى زوجه مى گويند: چون صيغۀ عقد را خوانديد، بايستى نصف مهريه را بپردازيد؛ زوج در جواب مى گويد: اين در صورتى است كه مرد، زن را ديده باشد و الاّ اگر زن را نديده، و توصيف و تعريف، شنيده باشد كه پس از رؤيت، مطابقت نداشته باشد، نصف مهريه را حق ندارد. در اين مورد، حكم چگونه است؟

بسمه تعالى، اگر موجبى براى فسخ نباشد، مهريه ساقط نيست؛ و به طلاق قبل از دخول، مهر تنصيف مى شود؛ و مواردى كه شوهر حق فسخ دارد، در رساله ذكر شده است.

2. زنى سؤال مى كند كه من با مرد پيرى ازدواج كردم و مهريۀ من بيست هزارتومان است؛ آيا من با اين مهريه، مستطيع هستم و حال آن كه به غير از اين مهريه، چيز ديگرى ندارم و بعد از شوهر، كسى كه

ص: 245

خرج مرا عهده دار شود ندارم؟

بسمه تعالى، در صورتى كه تمام احتياجات زن، به توسط همسر او رفع مى شود و وجه مذكور براى مخارج حج او كافى است، مستطيع است.

3. زياد سؤال مى كنند كه اين آوازهاى راديو و تلويزيون، همۀ آن ها استماعش اشكال ندارد و هيچ كدام موسيقى نيست و ما مى توانيم همۀ اين صداها و آهنگ ها را گوش دهيم؟

بسمه تعالى، موسيقى مطرب حرام است و صداهاى مشكوك، مانع ندارد.

4. عكس زن كه كاملاً مشخص و پيدا باشد و صورت زن نمايان شود در عكس و در معرض و دسترس و نظاره همه مردها قرار گيرد چگونه است و اين كه بين مردم معروف است كه عكس زن براى مردى كه او را نمى شناسد اشكال ندارد بيان فرماييد.

بسمه تعالى، چنانچه صاحب عكس شناخته نشود و در ديدن مفسده نباشد نگاه كردن به عكس جايز است.

[سؤال 10589] 5982

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، حفظه الله تعالى، سلام عليكم بما صبرتم ورحمة الله وبركاته، ضمن عرض سلام و آرزوى توفيق حضرات و شما خدمتگزاران صديق و پيروزى هرچه زودتر اسلام عزيز بر استكبار جهانى، بدين وسيله محترماً؛ سؤالى شرعى را مطرح مى نمايم و اميدوارم برادران پاسخ گوى سؤال - از آن جايى كه اين مسأله، در واقع سرنوشت زندگى دو نفر را مشخص خواهد نمود - دقيقاً سؤال را خوانده و جواب را كتباً عنايت نماييد.

قريب به 27 سال پيش - تقريباً در سال 1334 - مرد و زنى به عقد يكديگر درآمده و سپس ازدواج مى نمايند؛ پس از ازدواج مشخص مى گردد كه نوزادى از آن ها متولد نخواهد شد. در اين رابطه، دفعات متعددى به دكترهاى متخصص - متخصص هاى غدد جنسى در اصفهان و تهران - مراجعه مى نمايند و حتى مراجعات چندى نيز به متخصصين داروهاى طبى و داروهاى گياهى داشته اند و جواب تمام پزشكان منفى بوده است.

ص: 246

البته اين نكته قابل تذكر و توجه است كه عيب و نقص، از جانب مرد و شوهر مى باشد. پزشكان متخصص، با آزمايشات مكرر و معاينات پزشكى به شوهر اطلاع داده اند كه شما در واقع نطفه نداريد و داراى فرزند نمى شويد و زن نيز به اين اميد كه شايد - ان شاء الله - در آينده در اثر معالجات، نطفه دار و نتيجتاً فرزنددار گردند، مانده و به زندگى ادامه داده است؛ لكن تا كنون همان گونه كه قبلاً بيان گرديد، جواب و نتيجۀ مثبت مشاهده نشده است. در اين رابطه، چند سؤال براى ما مطرح است كه تقاضامنديم دقيقاً به اين سؤالات جواب فرماييد:

1. آيا زن با توجه به مسائل و موضوعات فوق الذكر، بدون رضايت شوهر (خواه شوهر، راضى باشد يا راضى نباشد) مى تواند طلاق بگيرد يا خير؟ و اگر با ميل خود، خواست طلاق بگيرد، مسأله مهريه چگونه خواهد بود؟ آيا بايد از طرف شوهر به زن، تماماً پرداخت گردد يا بايد نصف پرداخت گردد و يا اساساً لازم نيست مهريه اى به زن پرداخت شود؟

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن شوهر باطل است و بعد از تحقق دخول، تمام مهر را بايد بدهد.

2. آيا شوهر مى تواند با اجازۀ زن، براى مدتى - مثلاً يك سال - زنى ديگر را صيغه يا عقد نمايد؟ اين سؤال را از آن جهت مطرح نمودم كه در واقع، براى مرد اتمام حجت شده باشد.

بسمه تعالى، ازدواج زن ديگر - موقت يا دائم - جايز است و بايد رعايت مقررات دولت اسلامى بشود.

3. اگر زن با ميل خود، خواست كما فى السابق، با توجه به اين كه مى داند از شوهر، فرزنددار نخواهد شد بنشيند و به زندگى خود ادامه دهد، در اين جا مسأله شرعى اين موضوع چگونه خواهد بود؟ آيا زن، گناهكار نخواهد بود؛ با توجه به اين كه اگر طلاق بگيرد، مى تواند از شوهر ديگر - ان شاء الله - بچه دار شود و مرتكب معصيت نخواهد بود در دنيا و آخرت؟ و در واقع، مسأله آخرتى مطلب چگونه خواهد بود؟

بسمه تعالى، صبر زن با شوهر مذكور اشكال ندارد.

اميدوارم كه در پرتو عنايات حق موفق و مؤيد باشيد؛ ان شاء الله، خدا نگه دار

ص: 247

[سؤال 10590] 5983

بسمه تعالى

محضر مقدس و مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

زنى هستم كه شوهر خود را از دست داده ام و داراى قطعه زمينى هستم كه در صداقم قرار داشته و فعلاً متصرّف و از طريق كشت و زرع با آن امرار معاش مى نمايم؛ و از طرفى فاقد محل سكونت بوده و از حيث مسكن در مضيقه قرار گرفته ام. آيا جايز است در زمينى كه از طريق صداق، در ملكيت اين جانبه قرار داده شده، دو اتاق براى سكونت خود بسازم يا خير؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

[سؤال 10591] 5984

بسمه تعالى 2 / 5 / 1361

تهران، دفتر محترم حبر اعظم، رهبر كبير انقلاب اسلامى جهان، امام خمينى

احتراماً؛ ضمن درود فراوان بر پيامبران راستين خدا از آدم تا خاتم صلى الله عليه و آله و نثار سلام و تحيّت بر ائمه برحق و سلام بر خمينى بت شكن، خاطر عالى متصديان و مسئولين محترم دفتر امام را به سؤال ذيل، معطوف مى دارد.

اگر زن بدون خواسته و رضايت مرد، با استفاده از نفوذ در دادگاه هاى آريامهرى و توانايى اجيرنمودن وكيل زبردست در آن دادگاه هاى كذايى - با وجود داشتن مرد، مدارك متعدد و كافى و شرعى و قانونى، از قبيل دعوت رسمى و ارسال چند مرد عادل و بى نظر، براى دعوت زن به زندگى، و مدارك و ادلۀ زياد دال بر عناد و سرپيچى زن از مراجعت به زندگى و منزل مرد - غياباً حكم طلاق گرفته باشد، آيا:

1. وصول مهريۀ نامبرده با توجه به نكات فوق و معيل بودن مرد، به چه نحو و صورتى خواهد بود؟

ص: 248

2. آيا صدور حكم طلاق غيابى، بدون حضور و رضايت مرد، شرعى است؟

استدعا دارد رأى و نظريۀ دفتر مرجعيت بزرگ اسلامى را امر به ابلاغ فرمايند.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، مهريه، ملك زن است و شوهر نمى تواند دوباره آن را به خود برگرداند؛ ولى طلاقى كه بدون اذن شوهر و بدون مجوز شرعى انجام گرفته، باطل است.

[سؤال 10592] 5985

بسمه تعالى 11 / 4 / 1361

حضور محترم نمايندگان امام در قم، پس از عرض سلام و درود و طلب رحمت خدا و آرزوى توفيق بيشتر در انجام وظايف سنگينى كه به عهده داريد. مزاحمتان گشتم تا به چند سؤالى كه فهم آن از رساله برايم مقدور نگشت پاسخ بفرماييد.

1. آيا مرد مى تواند به قولى كه به همسرش داده، على رغم توانايى بر انجام آن، عمل نكند؟ دليل او اين باشد كه اگر مرد در عقد نكاح قصد داشته باشد مهريه را ندهد، عقد صحيح است و اين حكم را دليلى براى وفا نكردن به قول خود قرار دهد تا توجيه شرعى هم كرده باشد؟

بسمه تعالى، از صفات مؤمن وفاء به وعده است، و در هر صورت شوهر نمى تواند از اصل پرداخت مهريه امتناع ورزد.

2. وظيفه شرعى يك زن در برابر شوهرش كه با استفاده از احكام اسلام مبنى بر اطاعت زن از شوهر، همسر را از ديدار بستگانش و آشنايانش باز مى دارد - به اين دليل كه آن ها اثراتى مى گذارند كه باعث مى شود علاقه زن به آن ها زياد شود و به خاطر اين علاقه نتواند برخى از حرف هايشان را رد كند، در حالى كه آن ها مسلمانند و كافر هم نيستند و نماز و روزه شان هم سرجايش است - چه مى باشد؟

بسمه تعالى، خروج زن از منزل شوهر براى غير واجبات، منوط به اجازۀ شوهر است.

3. آيا به اين دليل كه كودك بايد دو سال كامل شير بخورد مى توان از همخوابى با شوهر اجتناب كرد؟ چون در آن صورت احتمال حاملگى مجدد و قطع شير هست.

ص: 249

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، در صورت درخواست شوهر، زن حق امتناع ندارد.

4. آيا ادكلن هاى خارجى مردانه و زنانه كه انسان نمى داند در آن ها الكل هست يا نه، نجس هست و انسان به واسطه استفاده از آن بدنش نجس مى شود يا نه؟

بسمه تعالى، محكوم به طهارت است.

5. ظروف و دستكش هاى پلاستيكى اگر نجس شود، مثلاً به مدفوع كودك آغشته گردد؛ آيا با آب كشيدن آن ها و برطرف شدن نجاست، تطهير مى شوند يا نه؟

بسمه تعالى، پس از زوال عين نجاست با آب كشيدن پاك مى شود.

6. اگر انسان نذرى كرده باشد، مثلاً روزه گرفتن ده روز اول ماه قربان و فراموش كرده باشد كه آيا قيد زمان را مطرح كرده يا نه و منظورش هر سالى كه شد، بوده است يا حتماً اولين سال بعد از اداى نيت مرادش بوده، در صورتى كه در اولين سال فرا رسيدن آن ماه به واسطه كسالت نتواند آن را ادا كند؛ آيا مى تواند اين روزه ها را در سال هاى بعد در همان ماه بگيرد و يا مى تواند روزه ها را در هر روزى قضا كند و آيا بايد كفاره بدهد؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، كفاره واجب نيست، ولى سال بعد روزه ها را بگيرد و نيّت ادا و قضا نكند.

[سؤال 10593] 5986

بسمه تعالى 8 / 4 / 1361

درود بر روان پاك شهيدان اسلام، درود بر امام امت، سلام بر امت بيدار و هميشه در صحنۀ حزب الله، برقرار باد پرچم پر افتخار اسلام.

براى من يك مسأله پيش آمد، كه لازم شد شما را در جريان بگذارم و شما رهنمودى در اين باره بفرماييد.

اگر كسى زنى را عقد كند و او را در خانه نياورد و بعد بخواهد او را طلاق دهد، چگونه با وى رفتار مى شود؟ آيا پول پس داده مى شود يا نه؟ آن مقدار پول كه به او داده اند، سى هزار تومان است، و پشت قباله شصت تومان مى باشد با توجه به هفت عيب هايى كه در رساله ذكر شده، داراى هيچ كدام نمى باشد، فقط پير و فرسوده است، و حدود 34 سال تكميل سن دارد. از جناب عالى خواهشمنديم كه جواب را ارسال

ص: 250

فرماييد. الله اكبر، خمينى رهبر، با تشكر از امام امت، خمينى كبير

بسمه تعالى، اگر طلاق قبل از تحقق دخول انجام گيرد، نصف مهريه اى كه در ضمن عقد براى زن قرار دادند، به او بر مى گردد.

[سؤال 10594] 5987

بسمه تعالى 11 / 3 / 1361

1. اگر مرد جوانى با دختر جوانى طبق سنّت دين مبين اسلام ازدواج نمايد و در عقد شرط نكنند كه دختر باكره باشد، ولى طبق معمول، فرض بر اين است كه دختر باكره باشد و ديگر لازم نمى دانند كه شرط كنند و عقد مى بندند. اين فرد جوان با فرض

اين كه دختر، باكره است؛ مهر زن و تمام چيزها را قرارداد كرد. بعد از ازدواج معلوم شد كه دختر باكره نيست و مدت دو - سه سال، باز هم معمولى با هم زندگى كردند، ولى شوهر از اين ازدواج ناراضى و از زن متنفّر است. آيا حق طلاق دارد؟ و اگر داشته باشد، زن حق گرفتن مهريه را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، زن حق دارد تمام مهريه را مطالبه كند و اختيار طلاق با شوهر است، ولى مراعات مقررات دولت اسلامى هم لازم است.

2. اگر نعوذ بالله شخصى با زنى زنا كند و دخترى به وجود بيايد، مى تواند با آن دختر ازدواج كند يا خير؟

بسمه تعالى، جايز نيست.

3. شخصى با زنى زنا كرد و دخترى از زن متولد شد كه معلوم نيست مال شوهر زن است يا نه. اگر پسر اين شخص با دختر آن زن ازدواج كند، درست است يا خير؟

بسمه تعالى، دختر اگر از آن مرد نباشد، پسر آن مرد مى تواند با آن دختر ازدواج كند.

4. اگر فردى ابزار كار خريده و مى خواهد با آن امرار معاش نمايد، آيا اين ابزارها سر سال خمس دارند يا خير.

بسمه تعالى، ابزار كار، در حكم سرمايه است و خمس دارد.

ص: 251

اختلاف در تحقق دخول نسبت به استحقاق مهر

[سؤال 10595] 5988

بسمه تعالى

نايب الامام، حجت الاسلام متّع الله المسلمين بطول بقائكم

چه مى فرماييد در اين مسأله شرعيه: بين مرد و زنى در مورد دخول، نزاع است. مرد مدّعى عدم دخول و زن خلاف آن را مدعى است و بعد از طلاق، چون زوجه مطلّقه بوده؛ خود را در مهرنامۀ شوهر دوم ثيّبه معرفى كرده است. در صورتى كه بكارت باقى است. و حال زوجه نسبت به ادعاى خود نسبت به دخول شوهر اول باقى است و شوهر دوم ممكن است براى وصول تمام مهريه از شوهر اول، ادعاى زوجۀ خود را تأييد كند در اين مورد آيا قول شوهر اول بر عدم دخول مقدّم است يا ادّعاى زن بر ردّ آن.

بسمه تعالى، زن حق مطالبه تمام مهر را دارد، مگر آن كه نزد حاكم شرع طرح دعوى كنند و در اين صورت قول مرد، با قسم مقدم است و مى تواند قسم را با اقامه بيّنه از خود دفع كند.

نقش پدر نسبت به مهريه همسر فرزند

[سؤال 10596] 5989

بسمه تعالى

آيا پسر حقّ مطالبۀ صداق زوجه اش را از پدر و مادرش دارد يا خير؟

بسمه تعالى، بر پدر و مادر لازم نيست صداق [زوجۀ] فرزند را بدهند.

[سؤال 10597] 5990

بسمه تعالى 16 / 3 / 1361

دفتر آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر كبير ايران، دامت بركاته

سؤال مى شود شخصى با مشخصات زير:

ص: 252

جوانى 23 ساله: شغل درجه دار ژاندارمرى، داراى زن، بدون اولاد در اثر تصادف با ماشين وفات نموده. زن متوفى از پدر شوهرش مطالبه مهريه مى نمايد. در صورتى كه از متوفى مالى به جا مانده پدر شوهر هم فقير و بى چيز است؛ آيا خانم (زن متوفى) مى تواند از پدر شوهرش مهريه بستاند؟

بسمه تعالى، پدر شوهر ضامن مهريه نيست.

تفاوت ارزش مهريه تعيين شده با نرخ فعلى

[سؤال 10598] 5991

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى رهبر مستضعفان جهان

محترماً به عرض مى رسانم نظر به اين كه خود را موظف به رعايت موازين شرعى مى دانم، لذا از مقام والاى مرجعيت با همه گرفتارى ها و مشكلاتى كه در همه زمينه ها متوجه ايشان مى باشد، انتظار راهنمايى دارم.

در سند ازدواج بنده نوشته شده يك جلد كلام الله مجيد و تعداد چهارصد عدد سكه يك پهلوى طلا به ارزش يك ميليون و پانصد هزار ريال كه تعداد صد عدد آن در موقع عقد تسليم شده و سيصد عدد ديگر به ارزش يك ميليون ريال به ذمه شوهرم باقى است. شوهرم در اثر تصادف با ماشين فوت نموده است، از شوهرم يك باب منزل مسكونى و يك عدد ماشين باقيمانده و گويا دوازده ساعت آب در زادگاهش دارد كه من سندى از آن در دست ندارم، حال با توجه به عرض حال، مرقوم فرماييد كه آيا مهريۀ من سكه هاى معين شده قبلى بايد باشد يا طبق ارزش آن ها در آن زمان مى باشد. در ضمن از حضور آن مقام ولايت مى خواهم كه راهنمايى ام كنيد كه چگونه مى توانم قيم بچه ام باشم؟ والسلام على عبادالله الصالحين

بسمه تعالى، اگر در مثل مورد سؤال متعارف است كه سكه را منظور بدارند يا قيمت را اصل بدانند بايد بر طبق همان عرف محل عمل نمايند و اگر

ص: 253

متعارفى در اين باره در بين نيست با توجه به اين كه ميزان ارزش تعيين شده از قيمت سكه ها كمتر است در مقدار تفاوت بايد مصالحه نمايند.

[سؤال 10599] 1270

3. وقتى كه خواستند مرا عقد كنند قرار شد مهريه مرا خانه قرار دهند، ولى چون داماد منزل شخصى نداشت، آقاى عاقد گفتند نمى شود و آن موقع يعنى در سال 1355 مبلغ 200 هزار تومان كه قيمت يك منزل نسبتاً خوب بود مهريه من كردند. بعدها شوهرم هميشه مى گفت هر وقت خانه خريدم به جاى مهريه ات به نام تو مى خريم، تا اين كه سال گذشته در خارج از تهران در جاده ورامين منزلى قرار شد بخريم و براى تهيۀ پول آن من مجبور شدم كه تمامى طلاهايم را حتى حلقه ازدواجم را بفروشم به اين اميد كه خانه به اسم من خواهد بود و مهريه ام نقد مى شود، ولى وقتى كه خانه را قولنامه كرديم شوهرم به نام خودش قولنامه كرد (متذكر مى شوم كه قيمت آن 215 هزار تومان بود كه مبلغ پنجاه هزار تومان آن از فروش طلاهاى من تأمين مى شد) وقتى كه به او اعتراض كردم گفت حالا تا روز محضر خيلى مانده و بالاخره روز محضر آمد و او خانه را به نام خودش كرد. وقتى كه به او گفتم مگر نه اين كه مهريۀ من عند المطالبه

است و من هم طلب آن را كرده بودم چرا چنين كردى؟ در جواب گفت: قيمت خانه ترقى مى كند، هر وقتى كه خواستى طلاق بگيرى نمى آيند كه خانه مرا بفروشند مهريه تو را بدهند، آن وقت قسط بندى مى كنند و ماهى 500 يا 1000 تومان به تو مى دهند آيا شرعاً چنين است؟ و يا هر وقت پولدار شدم و نخواستم ديگر چيزى بخرم آن وقت به تو مى دهم. ديگر اين فكر را نمى كند خانه اى كه در سال 55، دويست هزار تومان بود الآن چقدر قيمت دارد؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد پول، مهريه قرار داده شد فقط همان پول را استحقاق داريد و نسبت به خانه خريدارى شده به نسبت پولى كه در تهيۀ قيمت آن پرداختيد مى توانيد مطالبه كنيد.

ص: 254

[سؤال 10600] 5992

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

1. در مهرنامۀ زنى نوشته شده زوج مبلغ هفتاد تومان پول بابت ملك و خانه به عنوان مهريه به زوجۀ خود بدهكار است. اكنون بعد از گذشتن سال هاى متمادى آيا همان هفتاد تومان را بدهكار است يا ملك و خانه را؟

بسمه تعالى، با فرض اين كه پول خانه و ملك مهريه شده همان پول را حق دارد، ولى اگر ملك و خانه مهر شده و به مبلغ مذكور تقويم نموده اند بايد ملك و خانه داده شود.

2. اگر شخصى از عوايد بين سال زمين موروثى را باغ كرد به قصد اين كه از ميوه اش استفاده كند، نه به قصد تجارت، آيا نموّ درختان و زيادى قيمت باغ خمس دارد يا نه؟ در صورتى كه در توضيح المسائل مسألۀ 1771 مرقوم فرموده ايد: فقط بايد خمس ميوه را بدهد.

بسمه تعالى، درختانى كه از عوايد تهيه شده و ميوه، در زايد بر مؤونه سال خمس دارد.

[سؤال 10601] 5993

بسمه تعالى 23 / 7 / 1360

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته العالى، به عرض مى رساند:

1. اگر خانمى مدتى قبل به عقد كسى درآمده با مهريۀ رايج آن روز، كه به حساب امروز مبلغ قابل توجهى نيست، در صورت طلاق اگر دادگاه صلاح بداند، آيا مى شود به پول رايج امروز بر آن افزود و يا نه؟ در صورت منفى بودن جواب، طريق افزودن مهريه چيست؟ با توجه به اين كه زوجه در منزل زوج، قصد تبرع داشته يا بدون درخواست زوج كار مى كرده.

بسمه تعالى، زن همان مهر تعيين شده را استحقاق دارد.

2. در صورت امتناع زوج از طلاق، اگر دادگاه صلاح را در متاركه بداند، آيا مى تواند بدون اذن زوج،

ص: 255

زوجه را مطلّقه نمايد يا نه؟ و اگر جواب منفى است، در چنين بن بست هايى طريق حلش چگونه است؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است.

3. اگر زوجه در رژيم قبلى مطلّقه شود و زوج الآن ادعا مى كند كه طلاق، بدون اذن بوده، در صورت اثبات آيا طلاق قبلى باطل است يا نه؟

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن شوهر باطل است.

[سؤال 10602] ‘ 1753

10. در عقدنامه هاى سابق مثلاً نوشته اند صداق باقى يا مهريه ده تومان كه صد ريال است حاليه زوج همان ده تومان را بايد بپردازد يا ده تومان فعلى را يا در مسأله تفصيلى است؟

بسمه تعالى، ميزان پول رايج فعلى است مگر خصوصيتى قيد شده باشد.

[سؤال 10603] 5994

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عالى قدر و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، پس از اهداى سلام و تحيات وافره، و آرزوى بقاى وجود با بركت تا انقلاب مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، جواب مسائل زير را بيان فرماييد:

1. شخصى حدود سى سال قبل با زنى ازدواج كرده و مبلغ دويست تومان مهر قرار داده است و الآن مى خواهد طلاق بدهد. در مدت مزبور زن به خيال اين كه خانه مال خود و شوهرش مى باشد، زحمت فراوانى را متحمل شده. آيا زوج مى تواند بدون حق الزحمه با پرداخت مهر تعيين شده، زنش را مطلقه نمايد يا بايد حق الزحمه زوجه را بپردازد؟

بسمه تعالى، زن بيش از مهر تعيين شده حق ندارد و در مقابل خدمات كه انجام داده، چنانچه با دستور زوج بوده و قصد تبرّع نداشته، اجرة المثل را مى تواند مطالبه كند.

ص: 256

2. در قبالۀ ازدواج، مادۀ 8 قانون حمايت خانواده، چهارده مورد ذكر شده، كه در موقع اجراى عقد يا در ضمن عقد لازم ديگر زوجين شرط مى كنند كه اگر يكى از اين چهارده مورد محرز شود، زوجه از طرف زوج، وكيل و وكيل در توكيل غير است كه خود را مطلقه نمايد. نوعاً اين موارد به زوجين تفهيم مى شود، ولى بعضاً زوجين بدون تفهيم پاى ورقه را كه اين موارد نوشته شده است امضا مى كنند. در صورت دوم اگر يكى از اين موارد ثابت شود، زوجه مى تواند خود را مطلقه نمايد يا بايد موارد چهارده گانه به زوجين تفهيم شود؟

بسمه تعالى، مجرد امضا و تفهيم موارد كافى نيست و بايد در ضمن عقد شرط شود و يا عقد مبنياً عليه واقع گردد.

3. راننده اتومبيل خود را به تمام معنا از لحاظ ترمز و چرخ تجهيز مى نمايد، ولى موقع رانندگى، چرخ ماشين در مى آيد و ماشين چپ مى شود و شخصى كشته مى شود. آيا راننده بايد ديه بپردازد يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، مصالحه نمايند على الاحوط.

4. زوجه با زوج شرط كرده در صورت ثابت شدن يكى از موارد چهارده گانه مذكور در سند نكاحيه، از طرف زوج وكيل است خود را مطلقه نمايد. آيا مى تواند با بذل مقدارى از مهريه خود را مطلقه نمايد، يا بايد تمام مهريه را بذل كند؟

بسمه تعالى، در فرض ثبوت حق طلاق براى زوجه، بايد در اجراى طلاق طبق وكالت مشروطه عمل نمايد.

5. زوجين شرط كرده اند اگر چنانچه زوج محكوم به زندان شد و اين محكوميت مغاير با حيثيت و شؤون خانوادگى باشد، زوجه از طرف زوج وكيل و وكيل در توكيل غير است كه خود را مطلقه نمايد. زوج در سال 1359 در رابطه با اعتياد به مواد مخدر دستگير و محكوم به دو سال زندان شده و بعد از سه ماه با عفو از زندان آزاد مى شود. الآن زن مى تواند با ادعاى اين كه محكوميت 3 سال قبل، مغاير با حيثيت و شؤون است، خود را مطلقه نمايد يا خير؟

بسمه تعالى، موارد مختلف است؛ اگر شرط وكالت در طلاق منوط به مجرد محكوميت زوج بوده، حق طلاق براى او ثابت است.

6. زوجه از زوج تمكين نمى كند، حاكم حكم تمكين مى دهد، باز تمكين نمى كند، آيا حاكم شرع مى تواند زوجه را به عنوان مرتكب به گناه، تعزير نمايد يا نه؟

بسمه تعالى، مى تواند او را به تمكين اجبار نمايد.

ص: 257

[سؤال 10604] 5995

بسمه تعالى 14 / 2 / 1361

حضرت احديت عمر آن رهبر را طولانى فرمايد و وجودش را از گزند حوادث محفوظ داشته و مقام رهبريش را از سر ما كوتاه نگرداند. ان شاء الله تعالى

استفتا از قائد اعظم، حضرت امام خمينى

با توجه به اصل حرمت ربا ترديدى در بعضى از مواد قانون مدنى كشورمان، با اوضاع و احوال كنونى امت مسلمان ايران (به شرح ذيل) پديد آمده است:

1. مهريه بانويى فرضاً در سى سال پيش دويست تومان تعيين گرديده است و شوهر آن بانوى محترمه پس از سى سال به عللى او را طلاق مى دهد. اكنون آن زن بيوه محترمه مسلمان كه سال هاى جوانى خود را با آن مرد سپرى كرده، فقط مستحق دريافت دويست تومان فعلى است. و دويست تومان سى سال پيش تقريباً برابر با دويست هزار تومان حاليه است. او نمى دانسته و يا نمى توانسته كه موقع ازدواج، به جاى دويست تومان مهريه، فرضاً بگويد بيست مثقال طلا، كه امروز بتواند بيست مثقال طلايش را به بيست هزار تومان بفروشد. آيا حق زن كه مقام والايى در دين مبين اسلام دارد، در اين مورد رعايت شده است؟

بسمه تعالى، قدرت خريد پول ميزان نيست، بلكه هرچه كه در ضمن عقد، مهريه قرار داده شد، همان را زن استحقاق دارد.

2. فردى به حق كسى تجاوز كرده و پولى را كه فرضاً بنا بوده ده سال پيش بدهد، نداده و پس از طى مراحل گوناگون آخرالامر فرضاً در دادگاه محكوم به پرداخت همان پول به انضمام هزينه هاى دادرسى شده است، ولى اين پول، پول ده سال پيش نيست و تقريباً ده صدم آن است؛ به عبارت ديگر واقعاً مديون يك دهم پول را مى دهد، نه اصل را، و فرض آن است كه توانايى پرداخت تمام بدهيش را نيز دارد و امثالهم. اين گونه تنزل ارزش پول در صدر اسلام و قرن هاى بعد از آن هم سابقه و نظير نداشته و اين پديده اى است بسيار جديد و نو. اگر آن پيشواى مسلمين جهان مصلحت مى دانند در اين مهم تعمقى بسزا فرمايند.

بسمه تعالى، اگر فصل خصومت در محاكم صالحه انجام گرفته، آنچه را كه حاكم بدان حكم

ص: 258

كرده، طلبكار همان را استحقاق دارد و قدرت خريد ميزان نيست، ولى اگر فصل خصومت در محاكم صالحه نشده طلبكار حق دارد اصل طلب خود را مطالبه نمايد.

[سؤال 10605] ‘ 6395

2. مهريه من كه در سال 1340 موقع ازدواج من هفت هزار تومان است آيا همان مقدار الآن حساب مى شود يا به ميزان روز؟

بسمه تعالى، مقدار مهريه همان است كه در عقد قرار داده شده و با اختلاف ارزش پول و قدرت خريد تغيير پيدا نمى كند.

[سؤال 10606] 5996

بسمه تعالى 7 ربيع الثانى 1403 ق

محضر مقدس رهبر كبير انقلاب اسلامى و مرجع عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى و مولانا الاعظم، امام خمينى، دام ظله العالى، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته

مصدّع اوقات گران بهاى آن مرجع عالى قدر مى گردد كه در مهريه نامچه بانويى چنين نوشته شده: «مهر: يك جلد كلام الله مجيد كه هديه آن يك هزار ريال و يك جام آينه و يك جفت شمع دان به ارزش شش هزار ريال و طلاجات مقدار پنجاه مثقال و مقدار پانصد عدد سكه طلا يك پهلوى، كه حسب الاقرار كلام الله و مقدار پنجاه مثقال طلا رسيده، فقط مقدار پانصد عدد يك پهلوى طلا بر ذمۀ زوج است عند المطالبه تسليم نمايد. مقدار پانصد عدد يك پهلوى طلا به ارزش يك ميليون و دويست و پنجاه هزار ريال تعيين گرديد»؛ حالا با در نظر گرفتن جملات مرقوم كه عيناً از مهريه نامچه نوشته شد، آيا زوج بابت مهريه، مقدار طلاى مرقوم يا قيمت فعلى آن را بپردازد؟ و يا مبلغ مرقوم را كه در آن تاريخ بر مقدار طلا تعيين گرديده بپردازد؟ البته قيمت فعلى طلا نسبت به آن تاريخ ترقى زياد نموده است. لطفاً نظر مبارك را ذيلاً مرقوم و ممهور بفرماييد. متّعنا الله و الاسلام بطول بقاء وجودكم الشريف

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، سكه هاى ياد شده بر عهدۀ زوج است و در

ص: 259

صورت تعذر تسليم عين سكه ها، ميزان قيمت روز پرداخت بدهى است، مگر آن كه زوجه راضى به قيمت كمتر شود.

[سؤال 10607] 5997

بسمه تعالى 25 / 6 / 1361

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر عزيز ايران، مدّ ظله العالى، پس از عرض سلام، اميد است در پناه خداى بزرگ از سلامت كامل بهره مند بوده باشيد. محترماً سؤالى به شرح آتى به استحضار مى رسد:

زوجين به يُمن پيروزى انقلاب اسلامى، و ضرب سكّۀ طلا - بهار آزادى - مهريه را به تراضى، تعدادى سكّه بهار آزادى تعيين و در عقدنامه قيد شده و سردفتر هم براى اخذ حق التحرير به مبلغى تقويم كرده است. زوج در اواخر سال 1360، به فيض شهادت نايل گشته و فعلاً ورّاث در مقام تصفيه حساب هستند، و زوجه مطالبۀ سكّه ها را دارد و اظهار مى نمايد: مقصود ما (زوجين) مهريه به سكّه بوده و الاّ سكّه ها به بهاى آن روز تعبير و در عقدنامه به ريال نوشته مى شد و نيازى به ذكر سكّه نبود. استدعا دارد نظريه محترم را براى روشن شدن قضيه و به كار بستن، ذيلاً مرقوم فرماييد.

با آرزوى طول عمر و توفيقات بيشتر

بسمه تعالى، اگر سكه و قيمت هر دو ذكر شده، چنانچه متعارفى معمول باشد، بر طبق همان متعارف عمل نمايند و گرنه مصالحه نمايند.

[سؤال 10608] 5998

بسمه تعالى 25 / 5 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر كبير جمهورى اسلامى، دام بقاؤه، احتراماً؛ به عرض مبارك مى رساند:

فرزندم در حالى كه دانشجو بود، به واسطۀ تصادف ماشين كشته شده و از او طفل صغيرى باقيمانده. ماتركش منحصراً يك باب خانه و يك دستگاه ماشين ژيان مى باشد

ص: 260

و خانه هم در قبال يك صدو هشتاد هزار تومان وامى كه موقع خريد گرفته، در رهن بانكى مى باشد. خانم پسر متوفايم كارمند آموزش و پرورش و حقوق بگير است. مهريه وى سيصد سكۀ طلا به ارزش يك صد هزار تومان بر ذمه پسرم باقى است. حال خانم مذكور از من كه ولى قهرى صغير هستم مطالبه سيصد سكه طلا به ارزش امروز - يك ميليون و پنجاه هزار تومان - مى نمايد كه تمام ماترك متوفى جواب آن را نمى دهد و براى صغير ديگر چيزى نمى ماند. با تقديم يك برگ رو نوشت مصدّق مهر نامه ذيلاً حكم الله را مرقوم فرمايند كه بايد به زوجۀ پسرم، مورد مطالبۀ زوجه - سيصد سكۀ طلا به ارزش فعلى (يك ميليون و پنجاه هزار تومان) - پرداخته شده و يا اين كه يك صد هزار تومان ارزشى كه در مهرنامه تعيين گرديده است؟ توضيح آن كه قيمت ماشين ژيانِ مانده از متوفى با قروض متفرقۀ متوفى برابرى دارد.

بسمه تعالى، اگر متعارفى در بين هست، بايد به همان متعارف عمل شود و در صورتى كه متعارفى نيست، بنابر احتياط مصالحه نمايند.

[سؤال 10609] ‘ 6366

2. اگر مهريه همسرم قابل پرداخت است، به قيمت سال 1356 است يا به قيمت امروز؟

بسمه تعالى، اگر متعارفى در بين نيست، بايد مصالحه كنند.

[سؤال 10610] 5999

بسمه تعالى 18 / 10 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله امام خمينى

پس از عرض سلام، كارمندى هستم كه چند سال قبل ازدواج نمودم. زمان عقد به نظر پدر همسرم، معادل مهريه او را به تعدادى سكّۀ طلا تبديل، و چون در توان پرداخت آن بودم، قبول و بر ذمه خود گرفتم.

اكنون پس از پنج سال قيمت سكّه طلا حدود 14 برابر شده و تهيه آن در حال و

ص: 261

آينده نيز برايم غير ممكن و محال است. لذا بفرماييد تعهد بدهى من در چه زمانى محرز شده و ذمه من به چه ميزان مشغول است؟ چه تهيۀ اين مقدار از سكّه، در حال و آينده براى اين جانب تعهد به امر محال، و غير قابل انجام است. والسلام

بسمه تعالى، اگر تعدادى سكّه در قرارداد مهريه در ضمن عقد ذكر شده، همان را بدهكار هستيد، هر چند قيمت آن اضافه شده باشد.

[سؤال 10611] 6000

بسمه تعالى 11 / 1 / 1362

حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى

پس از سلام، دوشيزۀ 12 ساله اى را در مقابل يك دانگ خانه و مبلغى وجه، به عقد ديگرى در مى آورند. به علت اشكال قانونى كمى سن دختر، صاحب خانه (پدر داماد) سندى به مبلغ دو هزار تومان، به پدر دختر مى دهد تا سن دختر 18 سال تمام شود و يك دانگ خانه را به دختر واگذار نمايد، و بعد سند مذكور را از پدر دختر گرفته و باطل نمايند. سال ها گذشته و به علت بى توجهى طرفين، خانه به دختر منتقل نگرديده و صاحب خانه (پدر داماد) فوت مى نمايد. خواهشمند است حضرت امام بفرمايند اين بانو، يك دانگ خانه را، يا دو هزار تومان وجه را طلبكار است؟ از حضور امام امت تقاضا مى شود در اين امر ما را يارى فرمايند. دعاگوى حضرت امام

بسمه تعالى، اگر مهريه در ضمن عقد، خانه معيّن شده، بايد خانه را به او بدهند؛ مگر در صورتى كه با رضايت دختر معامله و تبديل به پول شده باشد.

[سؤال 10612] ‘ 2223

3. اگر شخصى مثلاً 6 سال قبل ازدواج كرده و مهريۀ زنش را نوشته اند يك هزار سكۀ طلا (آن روز سكه در حدود 200 تومان يا كمتر بوده است) اگر حالا بخواهند از هم جدا شوند يا اين كه شوهر بخواهد مهريۀ عيالش را بپردازد (و حالا سكه در حدود

ص: 262

000/ 4 تومان است) در اين مورد به خصوص تكليف چيست؟ و در صورتى كه شوهر وُسع مالى هم نداشته باشد چطور؟

بسمه تعالى، همان سكه ها كه مهر شده را ضامن است و تبديل به قيمت، مربوط به رضايت طرفين است.

[سؤال 10613] ‘ 5973

3. در صداق نامه مى نويسند كه مرد بايد پنج من زمين بخرد يا يك خانه بسازد براى صداق و قيمت مى شود مثلاً هزارتومان آيا چون زوج در آن حال زمين و خانه را نداشته، مهر باطل است و مبدل و برگشت به مهر المثل مى شود يا خير؟ و اگر صحيح است ليكن تا حال خريده نشده، آيا قيمت روز نوشته شده - يعنى همان هزار تومان - را بدهكار است يا بايد زمين به قيمت حال قيمت شود؟ و اگر قيمت زمين ها مختلف باشد، بايد حد وسط را در نظر گرفت يا خير؟

بسمه تعالى، مهر باطل نيست و بايد زمين يا خانه تهيه كند؛ و در خصوص قيمت، اگر تعارفى در بين نيست مصالحه نمايند.

[سؤال 10614] 6001

بسمه تعالى 10 / 8 / 1361

زوج آقاى... و زوجه دوشيزه... صداق مبلغ پنجاه و نه هزار و سيصد ريال، كه در عوض اشياى مفصله ذيل تعيين شده:

1. چهار ساعت آب و ملك مزرعۀ قائم، با كليۀ توابع ولواحق شرعيه و عرفيه، مشاعاً كه يك ساعت آن مربوط به صلح والدۀ زوج است، و بقيه به عهدۀ خود زوج بهاى مبلغ پنجاه هزار ريال.

2. خانه مسكونى سه دانگ، مسبوق به صلح والدۀ زوج به زوج، بهاى مبلغ هفت هزار و پانصد ريال.

3. مس و فرش، هر يك شش كيلو؛ بهاى يك هزار و دويست ريال.

ص: 263

4. سه تا نتاج به عنوان زيرزبانى؛ بهاى ششصد ريال.

جهيزيۀ زوج پنج دست لباس گرم؛ بهاى يك صد و پنجاه تومان.

موارد فوق در قباله نكاحيه نوشته شده است، كه چندين سال قبل، عقد ازدواج طبق آن واقع گرديده و بعد كه خواستند عقد ازدواج را در دفتر رسمى ثبت نمايند، به علت موانع قانونى از ثبت آب و ملك، در قبالۀ رسمى قيمت آن روز ثبت گرديده است. آيا زوج به تأديۀ آب و ملك و ساير اشيا مسطورۀ فوق مكلف است، يا به پرداخت قيمتى كه در قبالۀ رسمى ثبت گرديده است؟ مستدعى است جواب را ذيلاً مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر به وجه شرعى معامله اى واقع نشده، بايد عين آنچه عقد بر آن واقع شده را بدهند.

[سؤال 10615] 6002

بسمه تعالى 17 / 11 / 1361

دفتر محترم استفتاى حضرت امام، مدّ ظله

پس از اداى احترام؛ اين جانب در تيرماه 1357 ازدواج نمودم و مهريۀ زوجه را مبلغ يك هزار سكۀ پهلوى طلا (هر يك تمام پهلوى) قرار دادم، با نيت اين كه بهاى آن بيش از سيصد هزار تومان نبود؛ ولى به علت انقلاب اسلامى و تغيير بنيادى كشور، بهاى هر سكۀ پهلوى تا حدود چهار هزار تومان بالا رفت و زوجۀ اين جانب مبادرت به صدور اجراييه نموده. چون اين كار در دادگسترى به علت نبودن قانون صريح، بلاتكليف مانده، خواهشمندم راهنمايى فرماييد كه مهريۀ زوجه، بر طبق بهاى سكۀ پهلوى در زمان ازدواج تقديم گردد يا طريق ديگرى؟

اين جانب فاقد قدرت مالى نيز مى باشم. ضمناً رونوشت قسمت صداق و قرارداد به شرح زير است:

مبلغ يك هزار سكۀ پهلوى (هر يك تمام پهلوى) به انضمام يك جلد كلام الله

ص: 264

مجيد، به هديۀ يك هزار ريال تماماً بر ذمه زوج مرقوم باقى است؛ عندالمطالبه كارسازى زوجه مزبور نمايد. خواهشمند است نظر شرعى را - به علت بلاتكليف بودن پرونده - اعلام فرماييد. والسلام عليكم

بسمه تعالى، اگر سكه مهريه شده، عين سكه را ضامن هستيد و چنانچه بخواهيد قيمت آن را بدهيد، بايد با رضايت زوجه تعيين شود. بلى در صورتى كه قدرت نداريد، بايد به شما مهلت بدهند و تا قدرت پيدا نكرده ايد، حق مطالبه ندارند.

اجاره مهريه

[سؤال 10616] ‘ 6154

2. در زمان طاغوت دادگاه هاى به اصطلاح حمايت خانواده هنگام طلاق علاوه بر اصل مهريه به خاطر گذشت زمان پولى را به عنوان «اجارۀ مهريه» از داماد جبراً مى گرفتند. اگر مهريه اى عين پول باشد و شرعاً نيز وقت وصول مهريه معين نشده باشد آيا جايز است كه اجارۀ مهريه بر اصل مهريه افزوده گردد؟

بسمه تعالى، پول اجاره ندارد و گرفتن زيادى حرام است.

تقبّل مهريه از طرف پدر داماد

[سؤال 10617] 6003

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عالى قدر، آيت الله العظمى امام خمينى، ادام الله ظله على رؤوس المسلمين، احتراماً؛ استدعا مى شود جواب مسائل ذيل را مرقوم فرماييد.

1. آيا پدر داماد، مى تواند ملكى از اعيان مملوكه خود را، بدون اين كه ابتدا به پسر خود ببخشد، به صداق و مهر عروس خود درآورد؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

ص: 265

2. اگر زن در متن عقد ازدواج، شرط كند كه علاوه بر مهر، مبلغى را به پدر و يا مادر او بدهند، اين شرط، صحيح و لازم الوفا مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، واجب الوفاء است.

3. اگر در متن عقد ازدواج گفته شود كه مهر، يك صد هزار تومان و شيربها، بيست هزار تومان باشد و مراد، اين باشد كه شيربها را قبل از عروسى، به پدر و مادر دختر بدهند كه براى او جهيزيه و نحو آن فراهم كنند، آيا شيربها مذكور، جزء مهر مى باشد و به طلاق قبل از دخول، تنصيف مى گردد يا حكم ديگر دارد؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، جزء مهر محسوب نيست.

سلامتى و سعادتمندى جناب عالى را در خدمت به اسلام و مسلمين از خداوند متعال خواستاريم. والسلام على عباد الله الصالحين

[سؤال 10618] 6004

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عالى قدر انقلاب، آيت الله العظمى امام خمينى، ارواحنا فداه

احتراماً؛ استدعا مى شود به مسأله ذيل جواب دهيد كه مورد احتياج است.

آيا پدر داماد مى تواند از اعيان ملك خود چيزى را به صداق عروس خود در آورد بدون اين كه ابتدا آن را به فرزند خود ببخشد، يا نمى تواند اين كار را بكند؟

خداوند شما را براى مسلمين پايدار بدارد.

بسمه تعالى، مى تواند. اگرچه احتياط غير واجب اين است كه ابتدا به فرزند ببخشد.

حكم مهريه در صورت بطلان عقد

[سؤال 10619] ‘ 5720

3. در صورت بطلان عقد، در مورد مهريه چگونه عمل شود؟

بسمه تعالى، در صورتى كه دخول محقّق شده باشد و دختر عالم به بطلان عقد نبوده، مهر المثل را حق دارد.

ص: 266

جريان احكام فضولى در صداق و مهر

[سؤال 10620] ‘ 5931

2. آيا احكام فضولى در صداق و مهر زوجه جارى مى باشد يا خير، به اين معنا كه اگر ملك ديگرى را صداق قرار دهند و بعداً صاحب ملك اجاره دهد صحيح است، يا خير؟

بسمه تعالى، صحيح است.

[سؤال 10621] 6005

بسمه تعالى

زمينى كه متعلق خمس بوده پدر داماد مهريه عروس خود نموده و به عروس در موقع عقد نگفته اند. بعد از وقوع عقد، آن زمين را وكيل عروس فروخته است بعد از فروختن، پدر داماد گفته: «من خمس اين زمين را نداده ام». بنابراين خمس اين زمين كه فروخته شده به عهده پدر داماد است يا به عهده خود عروس؟ بر فرض اين كه بر عهده عروس باشد؛ آيا پدر داماد نسبت به آن مقدار از زمين كه خمس بوده، ضامن است و بايد به عروس خود بدهد، چون عقد بر تمام زمين واقع شده يا خير؟ در هر صورت خمس به قيمت فروش لازم است يا قيمت خريد؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، پدر داماد ضامن خمس است و بر فرض ثبوت صدق او، قرارداد مهر و معامله مترتّبه، موقوف به اجازه حاكم شرع است، اگر اجازه دهد، پولِ فروش خمس دارد و اگر اجازه نكند، خمس به قيمت فعلى بايد داده شود. و هر كس يد بر مال مورد خمس پيدا كرده نيز ضامن است، و پدر داماد ضامن مهريه نيست و چنانچه مهريه اجازه نشود، زن حق فسخ مهريه خود را دارد و در صورت فسخ، مهرالمثل ثابت است.

ص: 267

بخشش مهريه توسط زن

[سؤال 10622] ‘ 2279

8 . اگر زنى به اختيار خودش مهريه اش را كه بسيار سنگين است به شوهرش ببخشد و حلال كند ولى اين مطلب جايى ثبت نشده و اين بخشش بدون اجبار شوهر باشد، آيا در روز قيامت بخشش به اين صورت ملاك است يا بايد در دفتر ثبت اسناد قيد گردد؟

بسمه تعالى، ثبت لازم نيست و بخشش صحيح است.

حكم مهريه در صورت ظهور عيب و نقص در زوجه

[سؤال 10623] 6006

بسمه تعالى 16 / 2 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

1. اگر پس از عقد نكاح، نقص يا عدم كمالى در زوجه ديده شود و قبل از عقد، شرطى ولو به نحو مقاوله در اين باب نشده بوده، آيا موجب كسر مهر مى شود؟

بسمه تعالى، از مهر چيزى كسر نمى شود.

2. اگر مدعى در جلساتى حضور پيدا كرد و اقامۀ بيّنه نمود، ولى منكر حضور پيدا نكرد كه دلايل خود را اقامه كند و حرف خود را بزند، آيا قاضى مى تواند حكم غيابى صادر كند؟ و اشاره بفرماييد كه موارد حكم غيابى كجا است؟

بسمه تعالى، بعد از اعلام به منكر مانع ندارد.

هداياى ازدواج

[سؤال 10624] 6007

بسمه تعالى

با سلام حضور محترم كاركنان دفتر امام و گشايندگان و هدايت كنندگان مشكلات

ص: 268

امت حزب الله. اجر و پاداشتان با خداى بزرگ و با سلام حضور محترم پدر بزرگوار و رهبر بزرگ شيعيان

من از شهر شهيدپرور و از شهر خون و شهادت و ايثار، با شما سخن مى گويم و اميدوارم سلام و پيام مرا از راهى دور پذيرا باشيد. سخنم را كوتاه مى كنم و اصل مطلب را برايتان مى گويم. ولى اى خوانندۀ محترم، من سخنم را به اين شرط مى نويسم كه شما نيز پاسخ گوى سؤالاتم باشيد و سرسرى از مطالب رد نشويد، بلكه در مقابل حرف هايم پاسخى برايم بنويسيد تا مشكل مرا حل كنيد. با سپاس فراوان.

من دخترى هستم كه در سال 1360 با يكى از جانبازان انقلاب و يكى از مشتاقان حزب الله و سربازى از سربازان امام زمان ازدواج نمودم. اولين شرط شوهرم چنين بود كه من هميشه به جبهه خواهم رفت و با شروع زندگى با شما، وضع تغييرى نخواهد كرد و من هر لحظه آمادۀ شهادتم. من نيز كه خواستار بودم به طريقى دين خود را نسبت به امام و انقلاب ادا كنم، قبول نمودم و با ايشان ازدواج نمودم. حدود دو ماه عقد كرده بودم و حدود شش ماه نيز با ايشان زندگى مشترك داشتم. يعنى جمعاً هشت ماه. تا اين كه در حملۀ رمضان همسرم به درجۀ رفيع شهادت رسيد. با اين كه مرگ او ضربۀ روحى و عاطفى سختى به من وارد ساخت، ولى فيض عظيمى را نيز - همان طور كه قرآن مى فرمايد - به من داد. اما كوله بار سرخ و پرمسئوليت ايشان را بر عهدۀ خويش نهادم و سوگند خوردم كه ادامه دهندۀ راه وى باشم. خلاصه بعد از چهلم شوهرم؛ چون متأسفانه فرزندى از ايشان نداشتم، به خانۀ پدرى ام نقل مكان كردم. بعد از يك ماه كه گذشت، قرار شد اموال شهيد را تقسيم كنند. و اين كار صورت گرفت و طبق قانون و حكم شرع اموال به من كه همسر ايشان مى باشم تعلق گرفت.

در اوايل، مادر شوهرم با مهربانى همه چيز را مى پذيرفت، ولى كم كم وضع عوض شد و مادرشوهرم روى خشونت را به من نشان داده و مى گويد به چه حقى تو بايد اموال پسر مرا ببرى و از اين حرف ها، بگذريم.

اى خوانندۀ محترم، من تو را نمى شناسم و شما هم مرا نمى شناسيد. ممكن است

ص: 269

شما از درد سنگين من با خبر باشيد؛ زيرا درد من، درد همه است، يعنى اكثر همسران شهدا. حال با كوهى از گرفتارى برخورده ام و نمى دانم چه كنم و تكليفم چيست؟

1. در مورد رى گشون، رى گشون پول ها و هدايايى هستند كه رسم است به عنوان تبريك ازدواج عروس و داماد به آن ها هديه مى دهند. اين هدايا يا پول هستند يا جنس، حال نمى دانم كه اين پول ها و اجناس، متعلق به چه كسى هستند. شايد بفرماييد كه از حاكم شرع بپرسيد، حاكم شرع مى فرمايند: بايد هرچه خانوادۀ داماد داده اند و هرچه خانوادۀ عروس داده اند، آن ها را از هم جدا كنيد و هر كدام سهم خودشان را ببرند. دو تن ديگر از علما، مى فرمايند: اين هدايا را به عنوان شروع زندگى به پسر و دختر مى دهند؛ پس حال، كسى حق ندارد آن ها را از شما بگيرد حتى اين پول ها خمس هم ندارند.

من مانده ام، چه كنم، با كدام قانون رفتار كنم! مرا راهنمايى كنيد و پاسخم دهيد. من از شما خواستارم، تمنا دارم و خواهشمندم كه مرا بى جواب نگذاريد. به خدا برادران هيچ كس نيست كارم را انجام بدهد، به هر كسى كارى بگويم با يك اخمى پاسخم مى دهد. همه خودشان را از اين موضوع، كنار كشيده اند. يكى مى گويد هر چيز دارى به آن ها بده و حرف نزن. يكى ديگر مى گويد اين ها حق خودت هستند. خلاصه حرف ها زيادند؛ ولى از شما تمنا دارم از روى قانون قرآن و اسلام، مرا راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، به حسب عرف محل، هرچه براى زن آورده اند اختيارش با خود او است.

2. آينۀ عروس و تشك و لحاف عروسى به چه كسى تعلق دارند؟ به همسر شهيد يا مادر شهيد؟ من كه سؤال كرده ام و مى گويند: اين ها جزو نقدينۀ مهريه حساب مى شوند. باز هم از شما سپاس گزارم، اگر پاسخم را بدهيد.

بسمه تعالى، اگر جزء مهر نيست و به زن بخشيده نشده؛ جزء تركه شهيد محسوب است.

3. در مورد لباس هاى شهيد، آيا من حق دارم از آن ها مقدارى بردارم يا خير و آيا حتى لباس هاى شهيد جزو اموال محسوب مى شوند يا اين كه آن ها را نبايد به حساب بياوريم؟

بسمه تعالى، لباس هاى شهيد، مثل بقيه اموال او جزء تركه او مى باشد.

ص: 270

به اميد اين كه پاسخم را بدهيد و مرا از گرفتارى درآوريد. من مطيع و مقلد امام بزرگوارمان هستم و دلم مى خواهد مطلب صحيح را از ايشان بشنوم؛ زيرا حرف هاى حاكمان شرع با هم تطابق نمى كند و موضوع اين است كه متأسفانه، يك حالت خصومت بين من و مادرشوهرم وجود دارد. نه من، بلكه اكثر همسران شهدا اين گونه هستند. آن ها به ما اين طور وانمود مى كنند كه ما همسران خود را كشته ايم. روزى هزار بار تحت اين زخم زبان ها قرار مى گيرم. با من قطع رابطه كرده اند و هيچ كس از آن ها به ديدنم نمى آيد. با اين وجود، صبر را پيشۀ خود ساخته ام و در تمام مصائب از خداوند متعال طلب يارى و مدد مى جويم. در اين ميان شما را يافتم و مى دانم كه دل همسرى داغدار را بى پاسخ نمى گذاريد. به اميد جواب دادن به سؤالاتم و رهانيدن من از اين افكار كه شب و روز عذابم مى دهند. وقت با ارزش شما را بيش از اين نمى گيرم و از يكايك شما سپاس گزارم.

دست پدر بزرگوارم را از راهى دور مى بوسم و برايشان طول عمر و سلامتى را خواستارم

4. آيا در اسلام خريد و فروش عروسك اسباب بازى گناه دارد و حرام است يا نه؟ زيرا در كتاب گناهان كبيره از آيت الله دستغيب آمده است كه اين معامله حرام است. از نظر شما چطور است؟

بسمه تعالى، مانع ندارد، اگرچه ساختن مجسمه ذى روح جايز نيست.

جهيزيه

[سؤال 10625] 6008

بسمه تعالى 15 / 9 / 1361

محضر مقدس آيت الله العظمى نايب الامام، خمينى سلامتى شما را از خداوند متعال خواستارم.

مسأله از اين قرار مى باشد پسرى با دخترى ازدواج نموده و صدهزارتومان مهريه به دختر داد و دختر مقدارى جهيزيه در خانه پسر آورد و بعد از چندى پسر از دنيا رحلت نمود و دختر كليۀ مهر را گرفت آيا دختر حقى دارد جهيزيه را از خانۀ پسر ببرد يا ندارد؟

بسمه تعالى، جهيزيه اى كه دختر با خود آورده ملك خود او است و مى تواند با خود ببرد مگر آن كه تمليك به ديگرى نموده باشد.

ص: 271

[سؤال 10626]‘ 3452

3. آيا خانمى كه داراى دو فرزند باشد و فرزندش را براى شوهرش بگذارد و با كلى اثاثيه و طلا آلات فرار كند مى تواند تقاضاى استرداد جهيزيه را نمايد؟

بسمه تعالى، جهيزيه اى كه زن با خودش آورده ملك او است و مى تواند برگرداند.

[سؤال 10627] ‘ 7314

9. جهيزيه كه زن به خانۀ شوهر مى برد و از شوهر در كاغذى امضا مى گيرند كه در تحويل تو است، آيا اين امضا دادن، حق ملكيت براى شوهر ايجاد مى كند يا خير؟ يا اين كه فقط اين اموال در اختيار او است و بايد عوض استهلاك آن را بپردازد؟

بسمه تعالى، مجرد امضا موجب ملكيت نمى شود و اگر اجازه در تصرف بوده، استهلاك را كسى ضامن نيست.

[سؤال 10628] 6009

بسمه تعالى

پيشگاه مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

محترماً به عرض مى رساند: اين جانب ساكن خرم آباد لرستان بدين وسيله مسأله زير را پرسش مى نمايم كه ذهن مردم مسلمان روشن گردد.

مثلاً پسرى براى خواستگارى دختر شخصى مى رود، صاحب دختر، اول مطابق جهيزيه اى كه مى خواهد به دختر خودش بدهد و حتى بيشتر از آن، از داماد پول مى گيرد. چنانچه جريان طلاق رجعى پيش بيايد؛ زن ادعاى جهيزيه نموده و اگر پدر دختر - به طرزى كه در محل دهات مرسوم است - به دخترش گاو يا گوسفندى بدهد؛ آن وقت زن مطالبه همان گاو و يا گوسفند با منافع و ازدياد آن ها را مى كند.

اگر چنانچه مرد بعد از طلاق شرعى بخواهد رجوع كند و در بين عدّه شرعى سه ماه و ده روز صيغه طلاق خوانده نشود، زن ادعاى مهريه بيشتر از مهريه اول را مى كند.

ص: 272

و مرد هم به هيچ عنوان توانايى بيشتر كردن مهريه را ندارد؛ لذا از حضور مبارك، خواهشمند است جواب فرماييد تا مؤمنين و مؤمنات به طور كلى از نظر شرعى روشن شوند و خداى نخواسته كسانى كه از مسأله شرعى بى اطلاع هستند، نا آگاهانه عمل ننمايند.

بسمه تعالى، جهيزيه اگر به دختر تمليك شده، به او اختصاص دارد و نماءات و نتاج هم تابع عين است و ملك دختر مى شود و در صورت طلاق اگر در بين عدّۀ رجعيه مرد رجوع كند زن حق مطالبۀ مهر جديد ندارد و اگر بعد از عدّه بخواهند عقد جديد كنند، اختيار تعيين مهر جديد با خود زن و شوهر است.

[سؤال 10629] ‘ 5563

10. جهيزيه در حال حاضر با توجه به شرايط انقلاب چگونه بايد باشد؟

بسمه تعالى، رعايت اقتصاد مطلوب است.

[سؤال 10630] ‘ 5575

2. جهيزيه اى كه در حال حاضر مورد رضاى خداى تبارك و تعالى مى باشد و اسلام آن را حلال بداند، چه مى تواند باشد؟ آيا يخچال، كولر، بخارى، ظرف چينى، اجاق گاز، فرش، گلدان و... مى تواند جزو جهيزيه باشد و اين جهيزيه حلال باشد؟

بسمه تعالى، هرچه مورد احتياج و تهيۀ آن براى جهيزيه متعارف است، مانع ندارد.

[سؤال 10631] ‘ 5575

3. آيا من كه هنوز ازدواج نكرده ام، مى توانم از حالا جهيزيه اى را كه اسلام قبول دارد، تهيه نمايم؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

ص: 273

[سؤال 10632]‘ 5575

5. آيا داشتن چند دست لباس از نظر اسلام اشكال دارد يا خير؟ و همچنين لباس ها ايرانى باشد؛ ولى اگر پارچه خواستم بخرم و پارچه خارجى بود و خودم هم بدوزم اشكال دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد و بهتر است ميانه روى مراعات شود.

[سؤال 10633] 6010

بسمه تعالى 10 / 6 / 1361

حضور مرجع عالى قدر و رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، امام خمينى، مدّ ظله

به عنوان مقلد شما خواهشمندم حكم شرعى مسأله زير را در ذيل ورقه مرقوم فرماييد:

در صورتى كه به واسطۀ اختلاف زناشويى بين زن و شوهر، زن مجبور به اقامت در منزل پدرى خويش باشد و تعيين تكليف زندگى آن ها توسّط دادگاه مدنى خاصّ در جريان و مدت ها به طول بينجامد، اگر زن احتياج به جهيزيه و لوازم شخصى خودش - كه ليست آن به امضاى شوهر رسيده و در نزد شوهر به امانت است - داشته باشد، آيا زن مى تواند اقدام به استرداد اموال خويش كند يا بايد تا تعيين تكليف نهايى وضع زناشويى از طرف دادگاه صبر نمايد؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، هرچه كه ملك زوجه است، اختيار آن با خود زوجه است و مى تواند اقدام به استرداد آن نمايد.

ص: 274

شرط هاى مذكور در عقد ازدواج

[سؤال 10634] 6011

بسمه تعالى

حضرت امام خمينى، سلام عليكم

اگر قبل از عقد مرد پذيرفته باشد كه زن ادامه تحصيل دهد و محل آن معين نشده باشد (البته به اين صورت كه مرد متوجه اين مسأله نبوده و از طرف دختر به اين مسأله اشاره اى نشده) پس از عقد اگر دختر در يكى از دانشگاه هاى خارج از تهران و يا خارج از كشور قبول شود آيا از نظر شرعى حق دارد بدون اجازه و رضايت شوهر خود براى ادامه تحصيل از تهران خارج شود. اگر اجازه دارد تكليف مرد كه متوجه اين موضوع نبوده و راضى نيست كه همسرش براى مدت 7 الى 8 سال ادامه تحصيل دهد و آن ها نتوانند تشكيل زندگى دهند چيست؟

اگر در اين مورد دو طرف به توافق نرسيدند و دختر حاضر نشد نرود و مرد نيز راضى نشد و كار به طلاق كشيد آيا مرد بايد تمام مهر را بپردازد يا نصف آن را.

(در حال حاضر مرد دانشگاه مى باشد (در تهران) و در حدود 2 سال از درس وى باقى است و دختر هم در خانه پدر مى باشد).

بسمه تعالى، اگر مرد در وقت قبول شرط طولانى بودن مدت تحصيل زن را در فرض مزبور نمى دانسته شرط در اين جهت نافذ نيست و زن حقّ ندارد خارج شود. و بر فرض ثبوت طلاق قبل از دخول مهريه نصف مى شود و اگر بعد از دخول است تمام مهر را بايد بدهد.

[سؤال 10635] 6012

بسمه تعالى

اگر دخترى با پسرى قبل از عقد شرط كند كه بعد از عقد (دائم) مدّتى خانۀ پدرش

ص: 275

باشد، آيا در اين مدّت براى خروج از منزل بايد از پدر اطاعت كند يا از شوهر؟ چون در بعضى موارد اطاعت از شوهر ممكن است به نزاع با پدر كشيده شود.

بسمه تعالى، بايد بر طبق شرط شرعى عمل شود، و با فرض شرط شوهر بايد صبر كند، و در اين فرض شوهر مى تواند خروج زن را از منزل پدرش اجازه ندهد.

[سؤال 10636] 6013

بسمه تعالى 8 / 9 / 1402 ق

نظر مبارك امام را در مسائل ذيل خواستار است:

1. در رابطه با مسأله ازدواج ترديدى نيست كه مهريه حاضر و غايب و آنچه از مهريه تهيه مى شود از قبيل جهازى كه معمولاً داماد براى عروس مى خرد ملك زن است، و همچنين مسكن و مصرف و لباسى كه بر شوهر واجب است به صورت اباحه تصرف براى زن است، نه به صورت تمليك.

لكن آيا طلاجاتى كه شوهر حسب قراردادش براى عروس تهيه مى كند به صورت تمليك است تا مانند مهريه جزو دارايى زن باشد، يا در حكم مسكن و مصرف و لباس است تا در صورت جدايى به مرگ يا طلاق به خود شوهر برگردد؟

بسمه تعالى، موارد مختلف است اگر جزو مهريه آمده و يا آن كه در ضمن عقد بر مرد شرط شده كه آن را براى زن تهيه و به او تسليم كند، ملك زوجه است وگرنه تابع قصد شوهر در موقع تسليم است.

[سؤال 10637]

2. در كتب فقهى مى خوانيم شرطى كه مخالف با كتاب الله باشد جايز نيست. بنابراين زنى كه حين العقد با شوهرش شرط مى كند كه در زندگى او زن ديگرى اختيار نكند حسب القاعده بايد اين شرط او فاسد و باطل باشد. با اين كه سال گذشته در بعض از مطبوعات خصوص اين مسأله را از محضر امام سؤال كرده بودند و ايشان در جواب

ص: 276

فرموده بودند عيب ندارد، لطفاً وجه جواز آن را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، صورت استفتا را ارسال داريد تا روشن شود.

3. جلوگيرى از حمل زنان به وسيلۀ داروهاى فعلى و همچنين اسقاط جنين پيش از ولوج روح چه حكم دارد؟

بسمه تعالى، اسقاط جنين ولو قبل ولوج روح باشد حرام است و ديه دارد و جلوگيرى موقت اگر موجب نقص عضو و قطع نسل نشود اشكال ندارد.

[سؤال 10638] 6014

بسمه تعالى 20 / 5 / 1361

محضر مبارك زعيم عالى قدر، اميد مستضعفان جهان، امام امت حضرت آيت الله خمينى دامت بركاته

از نظر شرعى و قانونى اجازه ازدواج مجدّد به زوج داده مى شود. حال اگر زوج اقدام به ازدواج مجدد كند آيا اختيار طلاق كه حق مرد است نسبت به زوجه (همسر اول) سلب مى شود؟

منظور اين است زن اول مى تواند خود را مطلقه نمايد يا دادگاه (حاكم شرع) طلاق بدهد، ضمن اين كه زوج حاضر به طلاق دادن نيست و قصد هيچ گونه آزار و اذيت را نسبت به زوجه ندارد و دخالت پدر و مادر زوجه (همسر اول) براى دادگاه محرز است كه مانع از تمكين زوجه نسبت به زوج مى شوند. از آن جا كه آن امام امت و رهبر مستضعفان جهان حلال مشكلات و مسائل شرعى مسلمين مى باشيد نسبت به اين مسأله حقير را راهنمايى فرماييد.

بسمه تعالى، اختيار طلاق در دست شوهر است، بلى اگر در ضمن عقد نكاح شرط وكالت در طلاق براى زن يا دادگاه شود شرط نافذ است و به مقتضاى وكالت مى توانند عمل كنند.

[سؤال 10639] ‘ 3356

3. اگر كسى كه در سپاه پاسداران خدمت مى كند بخواهد ازدواج كند و در ضمن

ص: 277

عقد، شرط شود كه شب ها بايد در خانه باشد، وظيفۀ سپاهى در برابر اين شرط و انجام وظيفه در سپاه چه صورت و حكمى دارد و چه بايد بكند؟

بسمه تعالى، اگر شرط شده كه در منزل بماند، بايد به شرط وفا كند. بلى با رضايت همسر مى تواند خارج شود.

[سؤال 10640] 6015

بسمه تعالى

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

استدعا دارد نظر مبارك را در مورد ذيل ابلاغ فرمايند:

على الرسم در مذاكرات مقدماتى بين خانوادۀ زوجين درباره مهريه و ساير شروط، توافق هايى مى شود، ليكن در موقع اجراى صيغه عقد نكاح و ثبت قباله ازدواج احياناً در آن شروط، من جمله در نوع و مقدار مهريه تغييراتى داده مى شود. استدعا دارد نظر عالى را در اين كه آيا يكى از طرفين مى تواند با عدول از مندرجات عقدنامه و شروط ضمن العقد به استناد مذاكرات قبلى كه ممكن است در نوشته اى عادى منعكس شده باشد ادعاى جديدى بنمايند، مرقوم فرماييد. با تقديم تحيت و احترام

بسمه تعالى، آنچه در ضمن عقد با رضايت طرفين قرارداد شده، نافذ است و نيز اگر عقد، مبنىّ بر شرط واقع شده باشد، شرط بنايى مذكور هم نافذ است و غير آن نفوذ ندارد.

[سؤال 10641] 6016

بسمه تعالى

حضور مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، مرجع عالى قدر و دانشمند و فقيه اهل بيت عصمت و طهارت، از شما تقاضاى فتواى مسأله حياتى زير را دارا هستم:

دخترى با پسرى ازدواج كرده اند. در هنگام ازدواج دختر در آموزش و پرورش معلم بوده است. پيش از عقد، شوهر با وى شرط كرده كه از كارش استعفا دهد و اين

ص: 278

شرط نوشته شده و عده اى از جمله خود دختر و پدرش امضا كرده اند.

در ضمن شوهر توانايى دارد كه به طور معمول و معروف جامعه، نفقه و خرجى او را تأمين كند و اكنون نيز نسبت به ادامۀ كار او رضايت ندارد. آيا با اين شرايط، خانم مذكور شرعاً مى تواند بدون توافق شوهر به شغل معلمى خويش در آموزش و پرورش ادامه دهد؟

بسمه تعالى، شرط مذكور اگر در ضمن عقد بوده، نافذ است و زن بدون اجازۀ شوهر نبايد از خانه خارج شود، هر چند شرط نشده باشد.

[سؤال 10642] ‘ 6003

2. اگر زن در متن عقد ازدواج، شرط كند كه علاوه بر مهر، مبلغى را به پدر و يا مادر او بدهند، اين شرط، صحيح و لازم الوفا مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، واجب الوفاء است.

[سؤال 10643] 6017

بسمه تعالى 25 / 9 / 1361

محضر مبارك نايب حضرت ولى امر ارواحنا فداه، حضرت آيت الله امام خمينى، مدّ ظله العالى

دختر بالغه و عاقله و رشيده، با اذن پدر و مادرش، قرار ازدواج موقت هفتاد روزه اى با مردى به مبلغ 250000 تومان مى گذارد و صيغه هم جارى مى گردد. در حالى كه عملاً قرار بر اين است در اين مدت عمل نزديكى و زناشويى انجام نشود، و باز قرار است بعد از انقضاى مدت هفتاد روز، با همان مهريه، عقد دائم شرعى و عرفى فى ما بين جارى گردد. در ميان همان مدت هفتاد روز، زوج مذكور اظهار عدم تمايل به زوجه اش نموده و بدون عمل زناشويى كنار مى رود. آيا نسبت به مهريۀ فوق - بعضاً يا كلاً - به دختر بدهكار است، يا نه؟ لطفاً جواب فرماييد. توضيح اين كه دختر مقلد حضرت عالى مى باشد.

ص: 279

بسمه تعالى، با فرض اين كه عقد مبنى بر شرط ازدواج بعد از انقضاى مدت واقع شده، لازم است ازدواج كنند و اگر مرد حاضر به ازدواج نشد، بايد تمام مهرى كه در ضمن عقد تمتع مقرر شده را بپردازد. بلى اگر در اثناى مدت عقد منقطع، مدت را ببخشد، مهريه نصف مى شود.

[سؤال 10644] 6018

بسمه تعالى

دفتر استفتائات حضرت امام خمينى، در قم

احتراماً؛ مردى زنى را به مدت يك ماه، و مبلغ يك هزارتومان، با شرط عدم دخول متعه نموده، تا پس از يك ماه، به عقد دائمش در آورد. پس از يازده روز مرد منصرف شد و به جاى مبلغ فوق، مبلغ دو هزار و پانصد تومان تقديم كرده است و زن هم به اين كار راضى شد و تا هنگام فسخ، غير مدخوله بود. شرعاً چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

[سؤال 10645] 6019

بسمه تعالى 15 صفر المظفر 1403 ق

محضر مقدس رهبر عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، متّع الله المسلمين بطول بقائه، به شرف عرض عالى مى رساند: با تقديم فتوكپى قرارداد ازدواج، استدعا دارم نظر مبارك را در اين مسأله، مرقوم و مزيّن فرماييد.

چون شوهرم خانه تهيه نكرده و از طرفى وسيله انتقال خانۀ پدر شوهرم فراهم شده، آيا اين كمينۀ مغروره به قاعدۀ المغرور يرجع الى من غرّ، حق مطالبۀ دو دانگ خانه را از پدر شوهرم دارم يا نه؟ براى مزيد اطلاع، اجراى صيغۀ عقد هم با شرط ذكر شده در قرارداد، حاصل گرديده. ادام الله ظلكم على رؤوس الأنام

بسمه تعالى، با فرض اين كه شرط شده، حق مطالبه دارد و مورد قاعده غرور نيست.

ص: 280

[سؤال 10646]6020

بسمه تعالى

سلام عليكم، خواهشمند است سؤالات زير را جواب دهيد:

1. دخترى بوده كه با پسرى عقد كرده و روابطى داشته اند و در زمان عقد، قرارداد اين بوده كه پسر، عضو سازمان منافقين نشود؛ البته دختر هم طرفدار سازمان بوده و همين طور پسر، ولى شرط اين بوده كه پسر، عضو سازمان نشود. بعد از مدت ها كه پسر و دختر زندانى مى شوند و معلوم مى شود كه پسردر اثر رفت و آمد، عضو سازمان شده بوده و اكنون دختر كه مدت زندانى او به سر آمده و آزاد شده، در آن جا به او گفته شده كه عقدتان باطل است، زيرا پسر به قول خودش وفا نكرده و عضو سازمان شده و تو مى توانى با شخص ديگرى ازدواج كنى، با توجه به اين كه اين پسرودختر يكديگر را دوست دارند و نيز با توجه به اين كه آن ها عقد كرده و روابطى داشته اند، عقد آن ها چه صورتى پيدا مى كند؟

بسمه تعالى، عقد باطل نيست.

2. اگر زن شوهردارى بخواهد دستگاه جلوگيرى از حاملگى در داخل دهانه رحم بگذارد، اگر اين دستگاه را دكتر مرد بگذارد چه صورتى دارد و اگر دكتر زن باشد چه صورتى؟

بسمه تعالى، جايز نيست و فرقى بين دكتر مرد و دكتر زن دراين جهت نيست.

3. آيا كلاً اين دستگاه را گذاشتن، شرعى است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر دستگاه به وسيلۀ كسى كه جايز نيست لمس يانظر به عورت او كند گذاشته مى شود و مستلزم لمس و نظر است حرام است، و در غير اين صورت مانع ندارد؛ مگر اين كه موجب عقيم شدن يا نقص عضو شود.

4. اگر شخصى مدير يا مسئول كارى باشد، مثلاً مدير دبستان يا راهنمايى يا دبيرستان باشد ودر مديريت، كارهايى انجام دهد كه احتمالاً شرعاً صحيح نباشد، مثلاً براى انتخاب نمايندۀ دبيران، شورا بگذارد و شورا نماينده را انتخاب نمايد، با توجه به اين كه همۀ افراد دبيران، مكتبى نمى باشند و معيارهايى كه در نظر گرفته مى شود معيارهاى شوراى اسلامى نباشد، آيا رفتار اين مدير را مى توان به مسئول بالاتر گفت و يا حتى به شخص ديگرى كه مسئول نمى باشد ولى مى تواند حرف ها را به مسئول

ص: 281

بالاتر برساند؟ آيا اين عمل، غيبت مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر مخالف موازين شرعى عمل شده، مى توانند گزارش كنند.

[سؤال 10647] 6021

بسمه تعالى

با عرض سلام به پيشگاه امام امت، خمينى

با توجه به استفتائات جديد كه حضرت عالى طلاق هاى رژيم گذشته كه توسط دادگاه حمايت خانواده، با حكم عدم سازش و از روى اكراه زوج يا بدون اذن او انجام مى گرفت را باطل اعلام فرموده ايد، معروض مى دارم: اين جانب بعد از پيروزى انقلاب (سال 1359) از طريق دادگاه حمايت خانوادۀ شهرستان بيرجند و استان خراسان با ارائه مدارك و استشهادهاى همسايگان و آشنايان مبنى بر عدم سازش همسرم توانستم از دادگاه حمايت خانوادۀ استان، حكم عدم امكان سازش بگيرم؛ ولى چون نامبرده حاضر به طلاق دادن نبود، از وكالتى كه ايشان در ضمن عقد به من داده بودند، با واگذارى چهل هزار تومان از هفتاد هزار تومان مهريه ام خودم را مطلقه نمودم. حال بفرماييد: اين طلاق از نظر شرع مقدس اسلام صحيح است يا خير؟ اگر نيست، وظيفه من نسبت به گذشته و آينده چيست؟ چون اگر بخواهم دوباره اقدام كنم، ايشان به هيچ وجه حاضر به طلاق دادن نيستند. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته، التماس دعا

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد ازدواج يا ضمن عقد لازم ديگر، شرط شده كه زن، وكيل در طلاق خودش باشد و طلاق با ساير شرايط مقرره انجام گرفته باشد، محكوم به صحت است؛ وگرنه، طلاق در فرض سؤال، باطل است و زوجيت به حال خود باقى است.

[سؤال 10648] 6022

بسمه تعالى 23 / 4 / 1361

محضر مبارك قائد اعظم و رهبر معظّم، آيت كبرا و فرماندۀ كلّ قوا، حضرت امام خمينى، روحى فداه و متّع الله المسلمين بطول بقائه، پس از عرض سلام، اميد است

ص: 282

وجود مبارك، قرين عافيت بوده، از درگاه حضرت احديّت، طول عمر، صحت جسم، موفقيت بيش از پيش در راه به ثمر رساندن و هرچه پربارتر نمودن انقلاب اسلامى را تا ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواستارم. آمين رب العالمين

اماما! محترمه اى است كه حدود پنج سال است شوهرش او را ترك گفته و مفقودالاثر گرديده و تا كنون هيچ گونه اطلاعى از وى در دست ندارد. نامبرده در تاريخ 26 / 1 / 1358 يك بار تقاضاى طلاق از دادگاه عمومى را نمود كه از طريق جرايد، سه بار شوهرش را به دادگاه دعوت كردند، ولى سرانجام شوهر وى شناخته نشد و در دادگاه حاضر نگرديد و دادگاه غياباً حكم طلاق را صادر كرد. از آن جايى كه اين متدينه، مقلد آن حضرت مى باشند، از مراجعه به دفترخانه و گرفتن طلاق خوددارى ورزيدند. اينك اين بانوى محترمه به دادگاه مدنى خاص مراجعه كرده اند. نظر به اين كه در عقدنامه شرايطى قيد گرديده كه يكى از آن ها اين است: (هرگاه يكى از زوجين زندگى خانواده را ترك كند، زن يا شوهر مى توانند از دادگاه تقاضاى صدور گواهى عدم امكان سازش كند)، دادگاه بر آن شد تا از يكى از طرفين اجراى صيغۀ عقد سؤال كند كه آيا اين شرايط، ضمن عقد قيد گرديده يا خارج عقد؛ كه حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاى نصيرى در اين رابطه پاسخى داده اند كه فتوكپى آن پيوست مى باشد. استدعا دارد بيان فرماييد كه آيا بر اساس اعلام جناب آقاى نصيرى - كه يكى از متعاقدين بودند - دادگاه مى تواند مبادرت به صدور اجازۀ طلاق غيابى صادر نمايد؟ و در صورت عدم اجازه، باتوجه به اين كه براى جناب آقاى نصيرى كه يكى از علماى شهر هستند، محرز است كه حدود پنج سال است شوهر ترك خانه را نموده، آيا كافى است يا بايد دادگاه از حين اعلام زوجه، چهار سال صبر نمايد و در اين بين نيز توسط جرايد، اعلام شده و سپس تصميم مقتضى اتخاذ گردد؟

بسمه تعالى، اگر محرز باشد و يا آن كه به وجه شرعى ثابت شود كه زن در ضمن عقد، شرط كرده كه وكيل در طلاق خود باشد، مى تواند در فرض مرقوم، در محضر عدلين، خود را مطلقه سازد؛ وگرنه بايد صبر كند.

ص: 283

[سؤال 10649] 6023

بسمه تعالى

محضر رهبر عالى قدر، امام خمينى

در عقد ازدواجى كه زوج با ميل و رضايت و آگاهى، در حين عقد، اشتغال به كار زوجه را مى دانسته و شغل وى در سند ازدواج قيد گرديده و به امضاى طرفين عقد رسيده است، آيا زوج مى تواند از ادامۀ اشتغال زوجه جلوگيرى نمايد؛ در صورتى كه در ضمن عقد، شرطى بر اين كه شوهر بتواند مانع از كار زن گردد، قيد نگرديده است؟ مضافاً به اين كه شغل زوجه، مخالف با شؤون اجتماعى و مخالف با شرع مقدس اسلام نمى باشد. مستدعى است نظر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى را در اين قسمت مرقوم فرماييد كه مورد حاجت است. مزيد تشكر است.

بسمه تعالى، با فرض اين كه عقد مبنىّ بر اشتغال زوجه واقع شده، شوهر حق منع او را از آن اشتغال ندارد.

[سؤال 10650] ‘ 6801

2. اگر دو نفر قبل از ازدواج در مورد يك مسأله (مثلاً فعاليت زن در اجتماع با شرايط صحيح) به توافق برسند ولى بعد از ازدواج يكى از طرفين (مثلاً مرد) مسألۀ به توافق رسيده شده را زير پا بگذارد و خلاف آن عمل كند و دستور دهد، در اين جا تكليف طرف مقابل (مثلاً زن) چيست؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد، شرط نشده و عقد مبنى بر آن نبوده، وفا واجب نيست.

[سؤال 10651] 6024

بسمه تعالى 15 / 9 / 1361

استفتاى مسألۀ شرعى از محضر مقدس مرجع عالى قدر شيعه و پناه و ملجأ مظلومان، حضرت امام خمينى، دام ظله:

ص: 284

چنانچه زنى در هنگام عقد، شغل خود را به شوهر گفته و در عقدنامه ذكر شده و در مدتى كه در منزل شوهر به سر برده است، به شغلش ادامه مى داده، بعد از چند ماه كه به واسطۀ عدم رفتار اسلامى و توافق اخلاقى با هم متاركه نموده و زن در منزل پدر به سر مى برد و در طىّ زمانى كه در حال متاركه بوده اند، كوچك ترين نفقه و خرجى از طرف شوهر نرسيده، شوهر طىّ نامه شكايتى عدم رضايت خود را از كار كردن زن اعلام داشته، اوّلاً: فعلاً با هم زندگى مشتركى ندارند كه تضييع حقّى از او شده باشد؛ و ثانياً: براى امرار معاش، زن مجبور به ادامۀ شغل مى باشد؛ چون كوچك ترين درآمدى ندارد. لذا با توجه به مسائل فوق و اين كه زن مُربّى امور تربيتى و دينى مى باشد، آيا مى تواند عدم رضايت مردى كه داراى چنين شرايطى است و هيچ گونه صلاحيت اخلاقى و دينى ندارد، از نظر اسلامى ارزشى داشته باشد و از كار كردن زن جلوگيرى كند؟ در خاتمه متمنى است حكم الله و نظر مبارك را در اين مورد مرقوم فرماييد. خداوند سايۀ مبارك را مستدام فرمايد.

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد، شرط اشتغال براى زن شده يا عقد، مبنىّ بر اين شرط واقع شده، زن مى تواند به شغل خود ادامه دهد و شوهر نمى تواند مانع شود.

[سؤال 10652] 6025

بسمه تعالى 12 / 3 / 1361

محضر رهبر كبير انقلاب، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

چنانچه در عقدنامه رسمى كه به امضاى زوج با سواد و روحانى و زوجه با سواد رسيده، شرط شده باشد كه زوجه وكيل است كه چنانچه زوج بدون اجازه وى همسر ديگرى اختيار نمايد خود را طلاق بدهد، در صورتى كه در موقع اجراى صيغه نكاح تلفظ به شرط مذكور نشده باشد و زوج هم نسبت به آن شرط تخلف كند و بدون اجازه زوجۀ خود، همسر ديگرى اختيار نمايد، آيا براى زوجه اول وكالت در طلاق

ص: 285

ثابت است؟ لطفاً نظر مبارك مرقوم فرمايند.

بسمه تعالى، اگر عقد مبنى بر شرط وكالت مذكور باشد، زوجه وكالت دارد.

[سؤال 10653] ‘ 5503

2. آيا مى شود هنگام عروسى با دخترى، شرط كند كه مثلاً تو بايد تا آخر عمر مادرم به او خدمت كنى، يا مثلاً بايد تا مدت زيادى، زندگى مشتركى با مادر و پدرم داشته باشى، يا اين كه مثلاً بايد لباس و غذا و احتياجات زندگى مرا فراهم نمايى؛ با اين كه در رساله نوشته شده كه نمى شود زن را مجبور به كار منزل نمود؟

بسمه تعالى، در عقد مى توانند شرط كنند، ولى شرط وقت عروسى اثر ندارد.

[سؤال 10654] 6026

بسمه تعالى

احتراماً؛ به طورى كه در اسناد نكاح نامۀ مربوط به رژيم گذشته ملاحظه مى شود، شرايطى بر خلاف دستورات شرع چاپ گرديده و در اجراى صيغۀ عقد نكاح، هرگز عاقد آن ها را قرائت نمى كند. حال، زوجه به برخى از شرايط، استناد و تقاضاى طلاق نموده و دادگاه - على رغم تذكر بر اين كه شرايط باطل است - اعلام نمايد شرايط مورد استناد تحقق يافته، و زوجه مى تواند خود را به طلاق خلع، مطلّقه نمايد.

اولاً. در صورتى كه شرايط باطل باشد، حكم معتبر است يا خير؟

ثانياً. در صورتى كه شرايط تحقق نيافته باشد، در اين مورد هم تذكر داده شود حكم چه صورتى خواهد داشت. با توجه به اين كه دو نفر شهود - حاضر در مراسم اجراى صيغۀ عقد نكاح - تصديق نموده اند كه شرعاً شرايطى در هنگام اجراى صيغۀ عقد نكاح، قرائت و تفهيم نگرديده است.

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد، شرط ذكر نشده و عقد مبنى بر شرط مورد توافق طرفين واقع نشده، شرط نافذ نيست.

ص: 286

[سؤال 10655]‘ 5994

2. در قبالۀ ازدواج، مادۀ 8 قانون حمايت خانواده، چهارده مورد ذكر شده، كه در موقع اجراى عقد يا در ضمن عقد لازم ديگر زوجين شرط مى كنند كه اگر يكى از اين چهارده مورد محرز شود، زوجه از طرف زوج، وكيل و وكيل در توكيل غير است كه خود را مطلقه نمايد. نوعاً اين موارد به زوجين تفهيم مى شود، ولى بعضاً زوجين بدون تفهيم پاى ورقه را كه اين موارد نوشته شده است امضا مى كنند. در صورت دوم اگر يكى از اين موارد ثابت شود، زوجه مى تواند خود را مطلقه نمايد يا بايد موارد چهارده گانه به زوجين تفهيم شود؟

بسمه تعالى، مجرد امضا و تفهيم موارد كافى نيست و بايد در ضمن عقد شرط شود و يا عقد مبنياً عليه واقع گردد.

[سؤال 10656] 6027

بسمه تعالى

توقيراً، به طورى كه مستحضر هستيد، در زمان حكومت رژيم منحوس پهلوى در اسناد نكاح نامه پس از چاپ عين مادۀ 8 قانون منسوخ حمايت خانواده، 14 شرط و يك تبصره ديگر نيز چاپ شده بود. حال استدعا دارد اعلام فرمايند: شرايط و ماده و تبصرۀ چاپى مذكور شرعاً صحيح بوده و يا باطل است؛ به ويژه اين كه وكيل عاقد، اختيارى در قبول شرايط از طرف زوج نداشته؟

ضمناً جواب فرماييد: در صورت باطل بودن شرايط، آيا اصل عقد نكاح نيز باطل است يا خير؟ با توجه به اين كه دو نفر شهود حاضر در مراسم اجراى صيغه عقد نكاح، تصديق نموده اند كه شرعاً شرايطى در هنگام اجراى صيغه عقد نكاح قرائت و تفهيم نگرديده.

بسمه تعالى، تا شرايط، در ضمن عقد ذكر نشده و يا عقد مبنياً عليه واقع نشده اثرى ندارد و مجرد چاپ آن ها در عقدنامه كافى نيست و اصل عقد نكاح صحيح است.

ص: 287

[سؤال 10657]‘ 6070

5. هنگامى كه شوهرم براى خواستگارى من آمده بودند، قرار بر اين شد كه اجازه بدهند من درس علوم اسلامى را بخوانم و حالا بعد از يك سال و چند ماه كه از ازدواجمان مى گذرد مى گويند: نه تو نبايد درس بخوانى. اين جا تكليف من چيست؟ و هدف از درس خواندن من، آگاهى پيدا كردن به اسلام و عمل كردن به آن است؛ ان شاء الله.

بسمه تعالى، با فرض اين كه شرط شده، زن مى تواند به درس خواندن خود ادامه دهد.

[سؤال 10658] 6028

بسمه تعالى 10 / 9 / 1361

برادر مسئول محترم دفتر استفتاى حضرت امام، مدّ ظله العالى

با نهايت ادب و درود به روان پاك شهيدان گلگون كفن، معروض مى دارد: چنانچه شوهرى به همسرش در ضمن عقد، حق ادامۀ تحصيل داده باشد و زن دو سال بعد به اتفاق فرزند خردسال، ضمن ترك خانه و اعلام شكايات واهى متعدد منتهى به منع پيگرد - و اخيراً تقديم دادخواست طلاق به دادگاه، بدون توجه به دعوت شوهر و راهنمايى معتمدان - در منزل پدرش زندگى كند و مرد هفت ماه از ديدن تنها فرزندش محروم باشد، آيا ادامۀ تحصيل زن با استفاده از شرط مذكور، مشروط به تمكين زن از شوهر است يا خير؟ ثانياً اخذ تأييديه از امام جماعت محل سكونت، براى ادامۀ تحصيل نامبرده چه حكمى دارد؟ مستدعى است عريضۀ تقديمى را مزين به حكم شرعى فرمايند. به اميد پيروزى لشكريان اسلام بر كفر و استكبار جهانى

بسمه تعالى، با فرض اين كه حق ادامۀ تحصيل در ضمن عقد شرط شده، زن مى تواند ادامۀ تحصيل دهد؛ لكن در وظايف زناشويى بايد كاملاً از شوهر تمكين نمايد، وگرنه استحقاق نفقه ندارد، علاوه بر اين كه معصيت كار است.

ص: 288

[سؤال 10659] 6029

بسمه تعالى

محضر حضرت امام خمينى، دامت بركاته

دخترى است طلبه. چندين سال درس مى خواند و بعد خواستگارى براى او مى آيد و در ضمن عقد با شوهرش شرط مى كند كه بايد درس را بخوانم، و شوهر هم با اين شرط حاضر به ازدواج مى شود. بعد از چند وقتى شوهر به او مى گويد: «راضى نيستم بروى درس». زن مى گويد: «مى روم» و رفت. چون در ضمن عقد شرط كرده بود كه بايد درس بروم و شوهر نيز قبول كرده است. با اين شرايط اگر زن بدون اذن شوهر به درس برود ناشزه و معصيت كار است يا نيست؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط كرده، مى تواند بر طبق شرط درس بخواند و ناشزه نيست.

[سؤال 10660] 6030

بسمه تعالى 8 / 11 / 1358

خدمت رياست محترم دفتر امام خمينى، دامت بركاته

پس از سلام، اين جانب به عرض مى رسانم: زن و شوهرى وقتى مى خواستند به عقد يكديگر درآيند، زن شرط كرد كه در محضر بنويسند كه: من نيز حق طلاق دارم. مرد نيز قبول كرد، محضردار عقد اين دختر و پسر را خواند، ولى پس از خواندن عقدنامه و گرفتن رضايت نامه، شرط مزبور را ننوشت و اظهار داشت كه من با قانون كار دارم. بنده جواب دادم كه اين دو نفر با اين شرط با هم ازدواج كردند و نيز حضرت امام خمينى، دامت بركاته، از طريق راديو و تلويزيون فرموده است كه زن مى تواند شرط نمايد كه من نيز حق طلاق دارم؛ باز گوش نداد. حتى داماد نيز به محضردار گفت كه فتواى امام را شنيدم كه فرموده: زن مى تواند شرط نمايد كه من نيز حق طلاق دارم. باز محضردار ننوشت. اما ننوشتن شرط مزبور موجب نارضايتى شده است. آيا محضردار حق دارد كه شرط مزبور را ننويسد يا نه؟ چون طرفين با اين شرط به

ص: 289

ازدواج رضايت داده بودند و شرط مزبور كه محضردار ننوشته موجب نارضايتى شده؛ آيا اين عقد از نظر اسلام درست است يا نه؟

لذا استدعا دارم جواب نامه را كتباً مرقوم فرماييد كه در باره موضوع ما كسى با خبر نشود. خواهش دارم هرچه زودتر جواب اين نامه را مرقوم بفرماييد.

بسمه تعالى، در هر صورت عقد صحيح است و اگر به اين نحو شرط شده كه زن حق طلاق داشته باشد شرط باطل است و شرط صحيح اين است كه در ضمن عقد شرط كنند كه زن وكيل شوهر باشد در طلاق.

[سؤال 10661] 6031

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عالى قدر، امام خمينى، مدّ ظله العالى

در صورتى كه دختر مى تواند حين عقد ازدواج شرط نمايد كه اولاً شوهرش حق ازدواج با غير را نداشته باشد و ثانياً حق طلاق داشته باشد، مستدعى است دستور فرمايند نحوۀ شرط شرعى را مرقوم فرمايند.

از خداوند متعال، طول عمر و صحت و سلامت و موفقيت آن زعيم بزرگ را مسئلت مى نمايد.

بسمه تعالى، شرط نمودن اين كه شوهر حق ازدواج با غير را نداشته باشد يا ازدواج با غير نكند و همچنين شرط اين كه زن حق طلاق داشته باشد باطل است. بلى اگر به اين نحو شرط كنند كه زن، وكيل شوهر باشد كه چنانچه شوهر ازدواج با ديگرى كند، خود را طلاق دهد صحيح است.

[سؤال 10662] 6032

بسمه تعالى

دفتر محترم امام خمينى با سلام

خداوند متعال سايۀ مقام روحانيت متعهد را از سر ضعفا كم نكند، حجج محترم

ص: 290

جالسين عقد با ژرف نگرى ضمن عقد اختيار مكان مطلق را به زوجه تفويض نموده زوج هم قبول كرد. در خرداد ماه هذه السنه كه زوجه در 7 ماهگى حاملگى بوده زوج بدون دينارى او را روانه خانه پدرش مى نمايد. پدر تمام نفقۀ ايام حمل و مخارج وضع حمل و نفقه بعد از حمل را تا كنون تحمل كرده. از طرفى چون آب آشاميدنى اقامتگاه زوج از چاه و تصفيه هم نيست دو روز پس از وضع حمل آثار انگل از دهان زوجه ظاهر و سرانجام به گواهى پزشكان و مطلعين قريب دو كيلو انگل از زوجه خارج شد و چون طفل از شير مادر تغذيه مى كند سلامتى هر دو در خطر است حاليه زوج نه نفقه مى دهد نه مخارج وضع حمل را پرداخت مى كند و چون قلدر و بستگان عديده دارد با تهديد و ارعاب زوجه را تحميل به مكانش مى نمايد در صورتى كه زوجه هم اختيار مكان دارد و هم سلامتى خود و طفلش در معرض خطر است. مضافاً اثاثيه امانى كه پدر زوجه به زوج طبق رسيد داده تصاحب كرده تكليف زوجه و حكم اسلامى چيست؟

بسمه تعالى، شوهر بايد شرط مكان كه در ضمن عقد شده عمل نمايد ولى زن حق ندارد بدون اجازه مرد از خانه خارج شود مگر اين كه در ضمن عقد شرط نمايد.

[سؤال 10663] 6033

بسمه تعالى

نظر مبارك امام را در مسأله زير خواستار است.

اگر در حين عقد نكاح، شرط كنند كه اختيار سكنا به دست زن باشد، آيا چنين شرطى صحيح و واجب الوفاء است، يا نه؟

بسمه تعالى، صحيح و لازم الوفاء است.

[سؤال 10664] 6034

بسمه تعالى 20 / 7 / 1361

زنى با شخصى ازدواج كرده و ضمن ازدواج شرط نموده كه سكونت در جنب پدر

ص: 291

و مادر و محل سكونت ايشان بوده باشد و حاليه كه زن حامله است، شوهر مزبور الذكر امتناع مى نمايد؛ در اين بُرهه انتظار است كه جهت رفاه زن و عموم مردم كتباً مرقوم فرماييد. و دو نفر دختر بچۀ صغير از شوهر ماضى نيز دارد و شوهر از سرپرستى و حضانت آن ها ناراضى است كه دو نفر دختر بچه غير از مادر سرپرستى ندارند. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد زواج بر شوهر شرط شده كه محل سكونت زن را در محلۀ خاصى تهيه كند، واجب است بر طبق شرط عمل نمايد.

[سؤال 10665] ‘ 5827

8 . اگر در عقد شرط شده باشد كه اگر مرد زن ديگرى بگيرد، اجازۀ طلاق به دست زن است، آيا مرد مى تواند زن ديگرى بگيرد ولى به زن خودش اطلاع ندهد؟ يا مى تواند صيغه كند و به زنش اطلاع ندهد؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10666] 6035

بسمه تعالى 17 / 6 / 1360

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله العالى

احتراماً؛ پاسخ سؤال زير را مرقوم فرماييد تا در مواقع حاجت حجت گردد.

شخصى در ضمن عقد نكاح شرطى مى كند و بعد طلاق مى دهد و مجدداً رجوع مى كند؛ آيا شرط در ضمن عقد با رجوع به زوجيت به حال خود باقى است يا خير؟ اين شرط اگر در ضمن عقد خارج لازم قيد شده باشد؛ آيا همين حكم را دارد يا خير؟

ادام الله ظلكم على رؤوسنا و رؤوس المسلمين ان شاء الله

بسمه تعالى، در فرض مسأله عمل به شرط در هر دو صورت لازم است.

ص: 292

قسم و نشوز و شقاق

حقوق زن و شوهر نسبت به يكديگر

[سؤال 10667] 6036

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت امام، اميد مستضعفان ايران، با نهايت احترام معروض مى دارد:

بفرماييد از نظر شرع و قانون مقدس اسلام اگر شوهر، شاغل بودن زن را صلاح نداند و شاغل بودن زن باعث از هم پاشيدن زندگى زناشويى شوهر شود، بفرماييد از نظر شرع و قانون اسلام شوهر حق ممانعت او را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، اشتغال زن اگر موجب تضييع حقوق زناشويى شوهر نباشد مانع ندارد ولى بيرون رفتن زن از خانۀ شوهر منوط به اجازۀ شوهر است.

[سؤال 10668] ‘ 1270

4. آيا مرد مى تواند به خاطر خصومتش با خانواده زنش مانع رفتن همسرش به منزل پدرش بشود؟

بسمه تعالى، خروج زن از منزل موقوف بر اجازۀ شوهر است.

[سؤال 10669] ‘ 7158

5. از لحاظ شرع مقدس آيا افرادى كه به لحاظ مأموريت و خدمت براى جمهورى اسلامى به شهرهايى دور از خانه و زندگى مى روند و دور از همسر، آيا از لحاظ شرعى اشكالى دارد؟ در صورتى كه اين دورى طورى باشد كه نتواند در ماه حداقل يك بار به خانه بيايد و با رضايت همسر هم نباشد، چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، در عمل به وظائف محوله رضايت همسر معتبر نيست.

ص: 293

[سؤال 10670] 6037

بسمه تعالى

با سلام و درود فراوان به رهبر و امام عزيز و بزرگوار

اين جانب در بسيج مسجد محل در هفته يك شب پاسدارى مى دهم، مدتى قبل ازدواج كردم. بعد از ازدواج همسرم با رفتن من به بسيج مخالفت كرده و علت آن اين بوده است كه مادر همسرم او را مديون كرده بود. غرض از نوشتن اين نامه هم همين مسأله بوده كه آيا همسرم با وجود اين كه مديون شده است، آيا مى تواند به من اجازه بدهد كه به فعاليت خود در بسيج ادامه بدهم يا خير؟

بسمه تعالى، شما در انتخاب شغل اختيار داريد و همسر شما و مادر او در آن دخالتى ندارند.

[سؤال 10671] 6038

بسمه تعالى

حضور محترم دفتر امام خمينى، مدّ ظله، پس از عرض سلام و آرزوى تندرستى و موفقيت، لطفاً به سؤالات اين جانب پاسخ لازم و كافى را بدهيد:

1. مدت دو ماه و اندى مى شود كه شوهرم مرا ترك كرده و با وجود داشتن دو دختر هجده و شانزده ساله و يك پسر بيست و يك ساله، براى ما خرجى نگذاشته است. البته من مقدارى پس انداز دارم؛ ولى اين مقدار را براى روز مبادا گذاشته ام. آيا از جهت شرعى اين اجازه را دارم كه از وسايل خانه كه مربوط به شوهرم است، بفروشم و امرار معاش كنيم؟

بسمه تعالى، بدون مراجعه به محكمۀ شرعيه، حق چنين كارى را نداريد.

2. يكى از دوستانم در رژيم گذشته با پسرى ازدواج كرد كه چون جزو دستگاه رژيم گذشته بود در ايران نمى تواند به سر ببرد، از طرفى اين دو نفر فقط عقد يكديگر هستند آن هم مدت دار و به مدت نود و نه سال. اين دختر ديگر نمى خواهد با شوهرش پيمان داشته باشد. آيا يك طرفه مى تواند طلاق بگيرد يا خير؟ در صورت عدم امكان، آيا اگر شوهرش حاضر بشود بگويد بخشيدم؛ اين عقد باطل است يا

ص: 294

خير؟ لازم به تذكر است كه اين دختر هنوز هيچ گونه رابطه اى با شوهرش نداشته است و همچنان باكره است.

بسمه تعالى، عقد مدت دار طلاق ندارد و تا مدت تمام نشده يا شوهر، آن را نبخشيده؛ به حال خود باقى است و اگر شوهر بگويد مدت را بخشيدم عقد به هم مى خورد.

3. آيا در نظر امام چادر بهتر پاسخ گوى حجاب لازم است يا مانتو و روسرى؟

بسمه تعالى، به هر نحو، مقدار واجب پوشيده شود كفايت مى كند و چادر بهتر است.

4. آيا اگر زن و شوهرى طلاق بگيرند، باز هم بايد دختر براى ازدواج از پدرش اجازه بگيرد يا خير؟ در صورتى كه آن پدر را نتوان پيدا كرد بايد چه كرد؟

بسمه تعالى، اجازه پدر در ازدواج دختر باكره شرط است. بلى در صورت نياز دختر به ازدواج اگر پدر غايب است و تحصيل اجازه ممكن نيست اجازه معتبر نيست.

[سؤال 10672] ‘ 44

2. آيا پدر خانواده مى تواند همسر و بچه هايش را كه مرتكب خلاف هاى جزيى و كلى دينى و اجتماعى و خانوادگى مى شوند، تنبيه نمايد؟ در غير اين صورت اگر به هيچ وجه نتواند آن ها را متنبه نمايد، ترك و يا طرد آن ها جايز است يا خير؟ از نظر شرع و قانون چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، قطع رحم جايز نيست و تنبيه اولاد به مقدارى كه موجب ديه نشود و متعارف باشد، مانع ندارد، ولى زدن زن جايز نيست.

[سؤال 10673] ‘ 6647

3. كسى زن خود را مجبور كند به كار صحرايى مثل چوپانى يا دهقانى يا درو كردن يا گليم بافى يا قالى بافى، آيا زن مى تواند از شوهر خود مزد بگيرد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، حق دارد اجرت بگيرد.

[سؤال 10674] 6039

بسمه تعالى

1. اگر زن بدون اجازۀ شوهر كار كند و حتى دستمزدش را به مصارف خانوادگى

ص: 295

برساند؛ آيا در نظر اسلام صلاح است يا خير؟ وضع و تكليف شوهر چه خواهد بود؟

بسمه تعالى، كار كردن زن منوط به اجازۀ شوهر نيست؛ ولى خروج زن از خانه بدون اجازۀ شوهر جايز نيست.

2. با آن كه زن كار مى كند و بعضى از مشكلات زندگى را با پول خود برطرف مى نمايد؛ آيا حق دارد كه سهمى از اختيارات شوهرش را در امور اخلاقى و مديريت خانوادگى سلب نمايد؟

بسمه تعالى، حقوق شوهر سلب نمى شود.

3. آيا شوهر مى تواند با تشخيص دادن دخالت غير منطقى اطرافيان همسرش، وى را از معاشرت با آنان منع نمايد؟

بسمه تعالى، اگر مستلزم خارج شدن زن از منزل يا ورود ديگران در خانه شوهر است، مى تواند از خروج زن از خانه و ورود ديگران ممانعت نمايد.

4. آيا كسى كه مدت 25 سال زادگاهش را ترك كرده و حتى يك بار هم به آن جا نرفته و ملك و زمين هاى ارثى از پدرش در 25 سال پيش به وى رسيده و در اين مدت او هيچ گونه زحمتى براى آنان به عمل نياورده، حق دارد تمام وسايل ارثى با بهره و سود او را دريافت نمايد؟

بسمه تعالى، ملكيت سهم الارث با نرفتن به محل و طول زمان سلب نمى شود و همچنين عوايد و منافع آن تابع اصل ملك است.

5. پدرى وصيت نموده و يكى از فرزندانش را وصى خود قرار داده و مقدارى پول جهت مخارج حج تعيين كرده و با آن كه پدر مستطيع بوده پول را در اختيار وصى قرار داده و وصى از رفتن حج امتناع نموده و مى گويد: جهت نماز و روزه، پول به مصرف رسيده است. تكليف الباقى وارث ها در اين امر چه خواهد بود؟

بسمه تعالى، بر عهده وصى است كه حج را انجام دهد.

به اميد پيروزى لشكر حق بر باطل، والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

[سؤال 10675] ‘ 5608

3. در هر يك از اين صُوَر اگر با عدم رضايت شوهر روبه رو شود (يعنى شوهر بگويد من راضى نيستم كه صورت خودت را بپوشانى) چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، مرد حق ندارد در اين جهت زن را تكليف كند.

ص: 296

[سؤال 10676] 6040

بسمه تعالى 10 / 3 / 1361

با سلام و درود به بندگان صالح خداوند، خصوصاً شهداى انقلاب اسلامى و عرض ادب خدمت نايب بر حق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چند دقيقه اى تصديع اوقات مى كنيم.

زنى معلم است و اين امر را يك فريضۀ شرعى مى داند و از طرفى هم شوهرش عقيده و اصرار دارد كه كارش بيرون از خانه، مانع از رسيدگى و تربيت كردن صحيح فرزندانش مى شود و مى بايست يا وقت خود را صرف كارش نمايد و يا تربيت و سرپرستى فرزندانش، تكليفش چيست؟ خداحافظ شما تا ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

بسمه تعالى، خارج شدن زن از منزل بايد با اجازۀ شوهر باشد؛ ولى شوهر نمى تواند او را وادار به رسيدگى به فرزندان نمايد.

[سؤال 10677] ‘ 5598

3. آيا انجام فريضه بايد به اجازه شوهر باشد يا با توجه به حديث «طلب العلم فريضة على كلّ مسلم ومسلمة» زن مى تواند بدون اجازه شوهر به تحصيل ادامه دهد يا خير؟ حق شوهر در اين مورد چيست؟ همچنين در مورد جهاد سوادآموزى، آيا فراگرفتن دانش منوط به اجازه شوهر مى باشد؟ اگر شوهرى مانع تحصيل همسرش باشد چه حكمى براى زن مترتب است؟

بسمه تعالى، تحصيل و سوادآموزى زن موقوف به اجازه شوهر نيست، ولى خارج شدن زن از منزل بايد با اجازۀ شوهر باشد، مگر در واجبات.

[سؤال 10678] 6041

بسمه تعالى 8 / 10 / 1361

دفتر محترم حضرت امام خمينى، احتراماً؛ به عرض مبارك مى رساند كه:

ما زنان ايرانى مقيم پونه، در تاريخ ششم محرم الحرام 1403 تشكيل شوراى

ص: 297

اسلامى داده ايم؛ چون ضد انقلاب و منافقين در اين شهر رخنه كرده و با كمال بى شرمى شايعه پراكنى و بدگويى به امام عزيز، خمينى كبير و بدنام كردن جمهورى اسلامى پرداخته اند. متأسفانه مردان ما و انجمن اثنى عشرى مهر سكوت بر لب زده و هيچ گونه عكس العملى از خود نشان نمى دهند. ما زنان تصميم گرفتيم كه زينب گونه پيام خون شهدا و گفته هاى امام عزيزمان را به گوش مردم مستضعف هند برسانيم؛ چون انجمن اثنى عشرى اجازه نداد كه دانشجويان اسلامى هم در امامباره بيايند و راه اين از خدا بى خبران را سدّ كنند. (امامباره، حسينيۀ بزرگى است كه حاجى محمد جواد اصفهانى براى ايرانيان مقيم پونۀ هندوستان وقف نموده است). متوليان اين امامباره هم متأسفانه از اسلام و انسانيت بويى نبرده اند. با دانشجويان عزيزى كه مى آمدند و دعاى كميل و ندبه مى خواندند و رزمندگان اسلام و امام عزيز را دعا مى كردند، از در مخالفت درآمدند و تصميم گرفتند كه دانشجويان را از آن جا كه سنگر اسلام شده بيرون كنند. و گفتند كه بايستى رأى گيرى كنيم. بعد هم همين انجمن اثنى عشرى به درب خانه يك يك از اين مردم مستضعف رفته و از آن ها خواستند كه بر عليه دانشجويان اسلامى رأى بدهند. چون اعضاى اين انجمن از طاغوتيان هستند و با دين و اسلام مخالف هستند؛ دانشجويان را از امامباره بيرون كردند. اين عمارت بدون استفاده افتاده و پايگاه ضد انقلاب شده است، ولى دانشجويان بايد براى انجمن اسلامى خودشان هر ماه سه هزار روپيه اجاره بپردازند.آيا اين بى انصافى نيست؟! از شما مى خواهيم با فرستادن يك نفر با شخصيت به محل، به نداى حق طلبانۀ ما پاسخ داده و مردم را به راه راست هدايت كنيد. شوراى اسلامى زنان، به سفارت و كنسول گرى جمهورى اسلامى نامه نوشته است كه هرگونه نشرياتى جهت تبليغ اسلام در دسترس دارند به آدرس شوراى اسلامى زنان بفرستند تا ما هم بتوانيم به نوبۀ خود براى اسلام عزيز تبليغ نماييم. ناگفته نماند كه قبل از انقلاب، دبستانى براى ايرانيان مقيمى بوده كه فارسى درس مى دادند و بعد از انقلاب بسته شده است. اكنون به گفتۀ

ص: 298

امام عزيز كه مى گويند: حتى پيرزنان و پيرمردها هم بايد سواد داشته باشند؛ ما به كمك خواهران دانشجوى اسلامى مى خواهيم مدرسه را باز كنيم، ولى انجمن اثنى عشرى مخالفت مى كند و مى گويد هر كس مى خواهد فارسى ياد بگيرد، برود ايران. ضمناً چون كسى نيست كه به مسائل ما پاسخ بدهد؛ خواهش داريم جواب مسائل ما را مرقوم فرماييد.

1. تكليف زنى كه مردش مجبورش كند كه نماز نخواند و حجابش را بردارد، چيست؟

بسمه تعالى، اطاعت شوهر در امر به ترك نماز و حجاب واجب، جايز نيست.

2. زنى كه بى حجاب است و حاضر نيست كه با حجاب شود، آيا مى تواند عضو شوراى اسلامى باشد؟

بسمه تعالى، عضو شوراى اسلامى بايد متعهد به اسلام و عامل به دستورات دينى باشد.

3. آيا حسينيه اى كه در قديم از طرف شخص مسلمانى وقف شده، مسلمانان حق دارند در آن بنشيند و درباره اسلام و جمهورى اسلامى بحث و گفت وگو نمايند. اگر متصديان اين حسينيه بخواهند جلوى تبليغات اسلامى را بگيرند و بگويند كه محل نمازگزارى است، تكليف چيست؟

بسمه تعالى، استفاده از حسينيۀ موقوفه، تابع مقررات وقف است و كسى حق ندارد از استفاده مطابق با جهت و مصلحت وقف ممانعت كند.

4. فرق بين ايرانى مسلمان مقيم، با يك دانشجوى مسلمان پيرو خط امام چيست؟ تكليف ما زنان كه پيرو خط امام و قرآن هستيم، با كسانى كه بين ما و دانشجويان متعهد به اسلام تفرقه مى اندازند ولو شوهر يا فرزندمان باشند چيست؟

بسمه تعالى، بين مسلمانان از زن و مرد فرقى نيست و همه موظف هستند از اسلام و رهنمودهاى آن تبعيت كنند و از تفرقه كه موجب ضعف و شكست مى شود حذر كنند.

5. آيا صلاحيت شوراى اسلامى زنان يا مردان متعهد در خارج از كشور، كمتر است از يك انجمنى كه بر مردم تحميل شده و در دوران منحوس پهلوى براى شاه معدوم سر و دست مى شكسته و هنوز هم اميدوار است كه بچه او به كشور بازگشته و سلطنت نمايد؟

بسمه تعالى، هر كس از زن و مرد در حدود توان خود با مراعات ضوابط اسلامى، موظف است در خدمت به اسلام و معرفى آن و توحيد صفوف مسلمين كوشا باشد.

ص: 299

[سؤال 10679] ‘ 5614

3. اگر شوهر راضى نباشد، زن مى تواند براى جبهه خدمت كند؛ از قبيل خياطى، بافندگى، عزيمت به جبهه و غيره؟

بسمه تعالى، در صورتى كه بدون اجازۀ شوهر از منزل خارج نشود، مانع ندارد.

[سؤال 10680] ‘ 7314

7. مرد حق دارد به زنش بگويد موهاى خود را كوتاه نكن يا خير؟

بسمه تعالى، حق ندارد؛ ولى بايد مراعات حال شوهر را بنمايد.

[سؤال 10681] 6042

بسمه تعالى 29 / 6 / 1361

دفتر مخصوص امام خمينى، رهبر عالى قدر و كبير كشور جمهورى اسلامى ايران

محترماً به استحضار آن مقام مى رسانم: از نظر شرع مقدس اسلام، به دو مسأله برخورد نموده ام كه براى اين جانب لاينحل مى باشد. خواهشمندم در حل آن اين جانب را يارى نماييد و جواب را كتباً پاسخ گو باشيد.

1. آيا در قانون شرع مقدس اسلام، زن مى تواند بدون اجازۀ شوهر از منزل خارج شود؟

2. آيا در قانون شرع مقدس اسلام، زن مى تواند بدون اجازۀ شوهر در مؤسسه اى مشغول كار باشد؟

سلامتى و سعادتمندى جناب عالى را در خدمت به اسلام و مسلمين از خداوند متعال خواستاريم. والسلام على عباد الله الصالحين

بسمه تعالى، كار كردن زن در بيرون منزل اگر منافى با حقوق زناشويى شوهر نباشد، با حفظ حجاب، اشكال ندارد؛ ولى خروج زن از منزل منوط به اجازۀ شوهر است.

ص: 300

[سؤال 10682] 6043

بسمه تعالى

حضرت آيت الله حاج آقا سيد روح الله الموسوى الخمينى، السلام عليكم، از محضر آن بزرگوار سؤالى داشتم تا در مورد مسأله اى كه براى اين فرزند حقيرتان پيش آمده، از لحاظ شرعى كسب تكليف نمايم. ان شاء الله با راهنمايى شما از اين سردرگمى بيرون آيم.

در مورد مسأله كار كردن زن، وقتى شوهر قلباً ناراضى بوده ولى براى حفظ مصالح زندگى مخالفتى نمى نمايد، آيا زن مى تواند كار كند؛ در صورتى كه پدر زن به خاطر كمبودهاى زندگى اصرار زيادى در اين امر دارد؟ البته آن قدر دستشان تنگ نيست كه نتوانند در حد ابتدايى نزديك به متوسط، زندگى را تأمين نمايند و خود زن هم به خاطر نارضايتى شوهر، راضى به كار كردن نيست؛ چون در اين صورت، اسلام و شرع اسلام را بهتر رعايت مى كند؛ اما براى اين كه احترام پدرش حفظ شود و از داماد خود روگردان نشوند، نمى داند كه چه بكند؟ خواهشمندم اين سؤال مرا صريح - طورى كه ديگر سؤالى برايم پيش نيايد و نگرانى نداشته باشم - جواب فرماييد كه آيا در اين شرايط، رضايت شوهر واجب تر است بر زن يا رضايت پدر؟ و اصولاً آيا زن بايد رضايت شوهر را در همۀ مسائل زندگى به دست آورد يا نه؛ به خصوص كه شوهر، شخصى مؤمن و متّقى است؟ از لطف پدرانۀ شما بى نهايت سپاسگزارم.

بسمه تعالى، كار كردن زن اگر مستلزم بيرون رفتن از خانه نيست و موجب تضييع حق شوهر نمى شود، مانع ندارد؛ ولى اگر بايد از خانه بيرون برود يا حق شوهر از بين مى رود، بدون اجازۀ شوهر جايز نيست.

[سؤال 10683] 6044

بسمه تعالى 27 / 10 / 1361

محضر مقدس رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، مرجع عظيم الشأن، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، با تقديم سلام و درود به

ص: 301

پيشگاه مقدس حضرت عالى و سلام و درود به روان پاك شهيدان اسلام، خواهشمند است جواب سه سؤال زير را مرقوم فرماييد:

همسر من مالك نيم دانگ از شش دانگ خانۀ مسكونى پدرم مى باشد و فعلاً هم مستأجر ديگرى هستيم. پدرم شديداً اصرار دارند كه نيم دانگ همسرم را خريدارى نموده و قيمت آن را به وى بپردازند، ولى چون با پول آن حتى ارزان ترين و كوچك ترين خانۀ قابل استفاده را هم نمى توان تهيه نمود، همسرم موافق نيست.

1. آيا من كه اختيار همسرم را دارم، مى توانم او را مجبور سازم كه نيم دانگ خانه اش را بفروشد و پولش را دريافت دارد تا رضايت پدرم حاصل شود؟

بسمه تعالى، حق نداريد و شوهر، اختيار همسرش را ندارد و طرفين، حقوق متقابله اى دارند كه بايد عمل كنند.

2. آيا اگر همسرم راضى به فروختن نيم دانگ خانه اش شد، پدر همسرم حق دارند به او اجازه ندهند و يا سند آن را كه نزد خودشان است، در اختيار وى قرار ندهند؟

بسمه تعالى، حق ندارند.

[سؤال 10684]

3. آيا در صورتى كه مجاز باشم كه همسرم را مجبور به فروختن نيم دانگ خانه اش بنمايم، پدر همسرم حق دارند سند آن را در اختيار من نگذارند؟

بسمه تعالى، شما حق نداريد او را مجبور كنيد.

[سؤال 10685] ‘ 1074

2. بگوييد زن شوهردار مسلمان چگونه بايد تقليد كند؟ و مى تواند عقيدۀ ديگرى به جز اسلام داشته باشد و در اين صورت سزايش چيست؟

بسمه تعالى، زن در تقليد، مستقل است؛ ولى در امور زناشويى بايد از شوهر اطاعت كند و بدون اجازۀ شوهر نمى تواند از منزل خارج شود.

ص: 302

[سؤال 10686] 6045

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى، حجة الكبرى، رهبر انقلاب اسلامى، امام خمينى، دام ظله العالى، با درود به شهداى اسلام، و با آرزوى موفقيت رزمندگان كفر ستيز اسلام در جبهه هاى نبرد با استكبار جهانى. به عرض عالى مى رساند كه:

خواهرى با آقايى، در ژانويه 1977 ازدواج نمود و بعد از عروسى معلوم گشت كه شوهرش تارك الصلاة و دائم الخمر است. هر وقت كه داخل خانه مى شود، در حال مستى زنش را كتك مى زند، و گاهى بطرى مشروب را به خانه مى آورد و به زنش اصرار مى كند كه با او مشروب بخورد، و نماز و روزه را ترك نمايد، و در صورت امتناع، زنش را مورد ضرب و شتم قرار مى دهد. روزى با دوستان وارد خانه شد كه همۀ آن ها مشروب خورده بودند، و به زنش دستور داد كه از دوستانش پذيرايى كند و به خاطر امتناع زنش را كتك زد. از روزى كه اين خواهر ازدواج كرده است تا به حال - كه سال ششم آغاز گرديده - نان و نفقه هم از ناحيه شوهر دريافت نكرده است.

لازم به يادآورى است كه اين خواهر از شخص نامبرده، دخترى شش ساله هم دارد، ولى چون دختر بچه ديده است كه پدرش مادرش را كتك مى زند از پدر ترس دارد. اين قضيه با آقاى سيد شبيه الحسن رضوى هندى كه بنا به دعوت خوجه جماعت لندن، از طريق سازمان تبليغات تهران، به عنوان عالم محل تشريف آورده اند، در ميان گذاشته شد. ايشان گفتند كه امام امت دستور صادر فرمايند، تا اين كه بنده طبق آن دستور عمل كنم. لذا خواهشمند است كه آن اميد مستضعفين جهان و رهبر كبير مسلمانان و مرجع تقليد شيعيان، تكليف اين خواهر را روشن فرمايند.

بسمه تعالى، اگر بودن زن در منزل شوهر مزبور حرج است، مى تواند از منزل او برود و در جاى ديگر زندگى كند، ولى اختيار طلاق در دست شوهر است و تا او را طلاق نداده، نمى تواند به ديگرى شوهر نمايد.

ص: 303

[سؤال 10687] 6046

بسمه تعالى 10 / 8 / 1361

محضر مبارك حضرت امام خمينى، رهبر و مرجع عالى قدر اسلام

با تقديم عرض سلام خالصانه، استدعا دارم اعلام فرمايند:

اگر دخترى كه در دبيرستان مشغول تحصيل است، به عقد جوانى درآيد ولى هنوز در خانۀ پدر به سر برده و جشن عروسى نگرفته وكمترين آرايش و تغييرى در صورت و رفتارش نداده و با حجاب اسلامى رفت و آمد مى نمايد، به دبيرستان رفتن او از نظر شرعى بلااشكال است يا خير؟ تقاضا دارم نظرمبارك را ذيلاً مرقوم فرمايند. مزيد دعاگويى است.

بسمه تعالى، اگر با رضايت شوهر از منزل خارج مى شود مانع ندارد.

[سؤال 10688] ‘ 465

5. اگر همسر اين جانب زدن مقنعه را براى حجاب سر و صورت بر من واجب كند - در حالى كه روسرى بلند، تيره و ضخيم نيز حجاب باشد - مسأله چگونه است؟

بسمه تعالى، بهتر است از شوهر در اين باره اطاعت كند.

[سؤال 10689] 6047

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى متع الله المسلمين بطول بقائه

1. بانوانى كه قصد شركت در جلسات دينى از قبيل قرآن، دعاى ندبه، دعاى كميل و نماز جمعه را دارند ولى با منع شوهران مواجهند بايد از گفته آن ها اطاعت كنيم يا خير؟

بسمه تعالى، خروج از منزل منوط به اجازۀ شوهر است.

2. وظيفه كسى كه روز جمعه مى خواهد نماز ظهر بخواند صبر كردن تا گذشتن وقت نماز جمعه است

يا نه؟

بسمه تعالى، صبر كردن لازم نيست و نماز جمعه واجب تخييرى است.

ص: 304

3. آيا حاكم مى تواند شخصى را مجبور به پرداخت خمس كند يا پرداخت به خود خمس دهنده واجب است؟

بسمه تعالى، ولى امر مى تواند بدهكار خمس را الزام به پرداخت آن نمايد.

4. اشيايى كه از قبيل فرش و غيره مورد احتياج شخص بوده و تهيه كرده ولى پس از چند بار مصرف ديگر احتياجى به آن نيست آيا خمس آن را بايد پرداخت كند يا نه؟

بسمه تعالى، اگر از ارباح مكاسب به حساب مؤونه تهيه شده هر موقع كه از مؤونه بودن خارج شده خمس دارد.

5. اگر شخصى در سر سال خمسى پول خود را كه سرمايه اوست داده و سرمايه اش فرضاً ده هزار تومان بوده در سال ديگر وقت حساب دو هزار تومان كسر دارد در سال سوم دو هزار تومان از سال دوم كمتر دارد در سال چهارم موجودى فعلى او به ده هزار تومان رسيده آيا بايد خمس مازاد در سال سوم را كه شش هزار تومان است بدهد يا چون اصل سرمايه اش ده هزار تومان بوده خمس دارد؟

بسمه تعالى، ضرر سال قبل از ربح سال بعد جبران نمى شود و ربح سال بعد در زايد بر مؤونه خمس دارد.

6. اهميت نماز جمعه و اخبار كه در مذمّت ترك و توبيخ تارك آن وارد شده آيا مخصوص زمان حضور است يا زمان ما را نيز كه به فتواى آن حضرت واجب تخييرى است شامل مى شود؟

بسمه تعالى، در حال حاضر نماز جمعه واجب تخييرى است و آثار واجب تعيينى بر آن مترتب نيست.

7. در تحرير الوسيله در مسأله شماره 4 مربوط به نماز آيات فرموده ايد: «يختص الوجوب بمن في بلد الآية» ولى به بنده مى گويند كه به وسيله تلفن از دفتر سؤال كرديم گفته اند كه اگر در شهرى خورشيد گرفت به مردم شهرهاى ديگر لازم است نماز آيات بخوانند تقاضاى جواب دارم.

بسمه تعالى، حكم همان است كه در تحرير الوسيله مرقوم است.

[سؤال 10690] 6048

بسمه تعالى

اعضاى دفتر امام خمينى

زنى 36 ساله هستم كه داراى شش فرزند مى باشم. دخترم را شوهر داده ام و الآن بچه بزرگم كه پسر است چهارده ساله مى باشد. هفت سال پيش شوهرم مرد و مرا

ص: 305

بدون خرج و محتاج گذاشت. دو سال بعد از فوت شوهرم، برادرش كه داراى زن و فرزند مى باشد، به خاطر محرم بودن و كمك به ما، مرا صيغه دائمى كرده؛ اما خانه ما با خانه شوهرم فرق مى كند و من بعضى از مواقع كه مى خواهم جايى بروم، مثلاً با مادر و زن برادرم و يا دخترم - كه در خانۀ شوهر است - به دكتر بروم، دسترسى به شوهرم ندارم تا از او اجازه بگيرم. بعد از اين كه او را مى بينم تا من بخواهم به او بگويم، او مى گويد: «من راضى نيستم» و بگو و مگو مى كنيم و ناراحتى ايجاد مى شود. من مى دانم كه بايد از او اجازه بگيرم؛ ولى نمى توانم.

مرا در اين مورد راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، خروج زن از خانه بايد با اجازه شوهر باشد.

[سؤال 10691] 6049

بسمه تعالى

خدمت امام عزيزتر از جانم سلام عرض مى نمايم.

اگر از برنامۀ زندگى من خواسته باشى، هيچ خوب نيست. اين همه دعا كرديم كه خدايا امام عزيز ما را به وطن برگردان كه بلكه خفقان تمام شود؛ اى امام عزيز من يك زن نسبتاً مسلمان هستم كه نمى توانم هيچ نفسى بكشم:

1. شوهر من اجازۀ از خانه بيرون رفتن را نمى دهد و هيچ گونه دستور خدا را عمل نمى كند؛ مسلمان است، ولى خودش را يك كافر نشان مى دهد. هر چيز كه عليه اسلام است من در او مى بينم. با اين انقلاب، هيچ خوب نيست؛ ولى هيچ كارى از دست او ساخته نيست كه بر عليه انقلاب انجام دهد.

2. به من مى گويد: مسجد نرو، من راضى نيستم؛ بهشت زهرا نرو؛ نماز جمعه نرو. من يك زنى هستم توى خانه و شوهرم هيچ حساب سال ندارد؛ من با لباس خمس نداده، نماز مى خوانم. من نمازم درست نيست. چه كنم؟ قالى مى بافم، دلم مى خواهد هيچ گونه خلاف اسلام كار نكنم. من يك كلاس سواد دارم، بعد از عم جزء قرآن هم تا

ص: 306

سورۀ «عبس و تولّى» خواندم ولى با چه برنامه اى! بعد پرسيدم، گفته اند كه بايد بى اجازۀ شوهر از خانه بيرون نروى؛ هرچه او مى گويد تو گوش دهى. با شنيدن اين حرف به مرگ خودم راضى شدم و مى خواست روحم از تنم جدا شود. آن قدر دلم مى خواهد كه با سواد شوم و قرآن بخوانم كه تنها آرزوى من همين است. صحبت زياد است ولى وقت شما را بيشتر از اين نمى گيرم. به من مى گويد: خانۀ پدر و مادرت نرو. شما من را راهنمايى كنيد تا ببينم چه بايد كرد. و من مى خواهم از اين كاركرد خود به جبهه كمك كنم به هيچ وجه اجازه نمى دهد. جواب نامه هرچه زودتر برسد. به اميد عمر طولانى امام عزيز و به اميد پيروزى تمام مسلمين جهان. اى امام عزيز، من از دست منافقين جگرم خون شد.

بسمه تعالى، بيرون رفتن زن از خانۀ شوهر در غير واجبات بايد با اجازۀ شوهر باشد و شما تا علم نداريد كه در آنچه از شوهر براى شما از لباس و غذا و غيره تهيه مى شود خمس هست، براى شما حلال است و شما در اموال خود اختيار داريد و شوهر شما حق دخالت در آن را ندارد.

[سؤال 10692] 6050

بسمه تعالى

من يك دختر ديپلمه هستم كه چند ماه است به عقد برادر پاسدارى در آمده ام و بسيار مايلم كه به شغل شريف معلّمى بپردازم و در جهت اسلام گامى بردارم. به همين منظور، در تربيت معلم شركت كرده و قبول شده ام؛ حالا ايشان راضى نيست كه من در شهر ديگرى يا روستا به تحصيل و يا خدمت مشغول شوم. البته بايد متذكر شوم كه پدر من راضى است و صحبت تحصيل من در زمان نامزدى، بين پدر و مادر ما بوده است؛ ولى مستقيماً بين ما قرارى نشده است. حال وظيفۀ من چيست؟ آيا اجازۀ شوهر در زمان عقد براى تحصيل، شرط است؟

بسمه تعالى، براى خارج شدن از منزل بايد شوهر اجازه دهد.

ص: 307

[سؤال 10693] 6051

بسمه تعالى 3 / 12 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى، نايب الامام، امام خمينى، دامت افاضاته

1. احتراماً؛ نظر مبارك آن مرجع عالى قدر در مورد ارتباط كارمندان زن - به طور كلى - با مسئولين مرد، خصوصاً در آموزش و پرورش چه مى باشد؟ با در نظر گرفتن تجرد و تأهل و داشتن فرزند و رضايت شوهر و شرايط كنونى جامعه، سخنان فوق چه صورتى پيدا مى كند؟ در تمامى موارد آيا كار كردن در بيرون جايز است؟ كدام يك مستحب و خدا پسندانه تر است؟ در صورت مجاز نبودن كار براى زن در بيرون در برخورد با مسئولين، آيا حقوقى كه تا كنون دريافت نموده حلال است يا خير؟ در صورت حلال نبودن خمس آن از چه طريقى بايد پرداخت گردد؟

بسمه تعالى، زن بدون رضايت شوهر نبايد از منزل خارج شود، و در هر صورت، اجرت كار او حلال است و خمس دارد.

2. در صورت باقيماندن دو سال به پايان تحصيلات، حضور در دانشكده، بعد از انقلاب فرهنگى - با توجه به تعهدى كه قبلاً براى خدمت در آموزش و پرورش داده شده - براى تكميل دورۀ ليسانس، چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، چنانچه بر خلاف قرار و مقررات نباشد مانع ندارد.

[سؤال 10694] 6052

بسمه تعالى 17 / 11 / 1361

محضر مبارك مرجع عالى قدر تقليد، امام خمينى، أيّده الله تعالى، سلام عليكم

1. خواهشمند است نظر شريف را در رابطه با تقدم هر يك از وظايف زير مشخص فرماييد.

الف. تقدم بين وظايف تربيت فرزند و ادامۀ تحصيلات دانشگاهى براى خواهرانى كه قبل از ازدواج به دانشگاه مى رفته اند؟

بسمه تعالى، موارد مختلف است، و خروج زن از منزل بايد با اجازۀ شوهر

ص: 308

باشد، و چنانچه فرزند سرپرستى ندارد، گاهى نگهدارى او بر مادر لازم مى شود.

[سؤال 10695]

ب. تقدم بين وظايف تربيت فرزند و تدريس در مدارس دخترانه براى خواهرانى كه قبلاً تدريس مى كرده اند؟

بسمه تعالى، در حكم مسأله قبل است.

2. لطفاً وظيفۀ شرعى يك زن متأهل را در برابر پدر و مادرش بيان فرماييد؟

بسمه تعالى، وظيفۀ خاصى ندارد و براى خارج شدن از منزل بايد شوهر راضى باشد.

3. آيا خلف وعدۀ مرد به زن و دروغ گفتن به او جايز است؟ در چه صورت؟

بسمه تعالى، خلف وعده حرام نيست؛ و دروغ گفتن جايز نيست.

[سؤال 10696] ‘ 708

6. آيا بدون اجازه شوهرم مى توانم به مسجد يا به دعاى كميل يا نماز جمعه يا زيارت يا بهشت زهرا و امثال اين ها بروم؟ اگر رضايت نداشته باشد اشكال دارد؟

بسمه تعالى، خارج شدن زن شوهردار از منزل بايد با اجازه شوهر باشد.

[سؤال 10697] ‘ 6039

3. آيا شوهر مى تواند با تشخيص دادن دخالت غير منطقى اطرافيان همسرش، وى را از معاشرت با آنان منع نمايد؟

بسمه تعالى، اگر مستلزم خارج شدن زن از منزل يا ورود ديگران در خانه شوهر است، مى تواند از خروج زن از خانه و ورود ديگران ممانعت نمايد.

[سؤال 10698] 6053

بسمه تعالى 20 / 2 / 1361

محضر مبارك زعيم عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام عمره

مصدعاً؛ به عرض مى رساند: اين جانبه زن شوهردارى هستم كه به لحاظ قلت

ص: 309

معيشت و داشتن وام بانكى درآمدمان تكافوى مخارج روزانه را نمى نمايد. با توجه به اين كه فعلاً امكانات استخدام برايم موجود است، تقاضا دارد اعلام فرمايند كه آيا از نظر شرعى بلامانع است يا خير؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، استخدام بلامانع است؛ ولى با اجازه شوهر بايد از منزل خارج شويد.

[سؤال 10699] 6054

بسمه تعالى

برادران عزيز دفتر امام خمينى، مدّ ظله العالى، سلام عليكم

مى دانم كه اين نامه خدمت امام بزرگمان نخواهد رفت، لذا از قلم فرسايى در مورد عظمت و بزرگى ايشان و ابراز ارادت و كوچكى خودم نسبت به وى صرف نظر مى كنم. گرچه قلم من كه سهل است، زبان و قلم بزرگان امت ما نيز از اين مطلب قاصر و ناتوان است. لذا با دعا براى طول عمر ايشان تا ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آرزوى اين كه بتوانم شاگرد و سرباز كوچكى در خط ايشان باشم مسائلم را مطرح مى كنم تا ان شاء الله وقت شما عزيزان را نيز نگيرم. ولى تقاضا مى كنم سلام مرا به امام بزرگوارمان برسانيد و از ايشان بخواهيد تا براى من و خانواده ام دعاى خير بفرمايند.

1. با توجه به پيام تاريخى امام به مناسبت بازگشايى مدارس كه تك تك آحاد مردم را مسئول دانستند؛ آيا مرد مى تواند از كار همسرش به عنوان كارمند شاغل در وزارت آموزش و پرورش به دلايل نزديك بودن وضع حملش و اين كه به زودى مسئول بچه دارى و خانه دارى خانواده وى خواهد شد جلوگيرى كند؟ اگر استعفاى زن باعث كمبود كادر مسلمان و مؤمن و متخصص آموزش و پرورش شهرستان محل سكونتشان شود و با توجه به اين كه خود زن نيز به استعفا رضايت دارد، چه بايد بكند؟

بسمه تعالى، خروج زن از خانۀ شوهر موكول به اجازۀ شوهر است.

ص: 310

2. آيا شخص مى تواند وسيله اى مثل موتور سيكلت را كه از طريق مساجد و با نرخ دولتى خريدارى كرده، به دليل بى پول شدن و نياز به پول پيدا كردن، در بازار مسلمين به نرخى بيش از آنچه كه خريده بفروشد؟ مثلاً ده هزار تومان خريده، هجده هزار تومان بفروشد؟ با توجه به اين كه خريدار راضى بوده، حتى بيست هزار تومان بدهد و نيز با توجه به اين كه اصولاً در بازار كمتر از اين نرخ خريد و فروش نمى شده است، اگر نه، تكليف كسى كه اين كار را كرده است چيست؟

بسمه تعالى، اگر به حد اجحاف نرسد با مراعات مقررات دولت اسلامى مانع ندارد.

[سؤال 10700] 6055

بسمه تعالى 17 / 4 / 1361

پيشگاه قائد عظيم الشأن و نايب الامام، دامت بركاته، سلام عليكم

اماما! قائدا! اين جانب بانويى هستم 27 ساله و كارمند آموزش و پرورش، داراى همسر و يك دختر 5 / 2 ساله، كه همسرم نيز كارمند آموزش و پرورش مى باشد. چندى قبل به دنبال دعوت ستاد جذب نيرو از كليۀ داوطلبين اعزام به كردستان، در يك سمينار يك روزه شركت كردم و تا حدودى به موقعيت حساس و نياز مبرم استان كردستان به نيروهاى فرهنگى - كه تا حدودى بتوانند انقلاب فرهنگى را به مردم غم ديده و ماتم زده و اسير دست گروهك هاى دمكرات، كومله و فدايى و منافقين انتقال دهند - پى بردم و در پايان سمينار، موافقت خود را جهت همكارى اعلام داشتم، به اين اميد كه حتماً موافقت همسرم را نيز مى توانم جلب نمايم، و حتى در امتحانى كه

مدتى بعد از داوطلبين گرفته شد شركت كردم؛ و ليكن بعد از آن، نه رئيس ادارۀ آموزش و پرورش ناحيه حاضر شد با من مصاحبه كند - به بهانۀ اين كه فعلاً در اصفهان به شما نياز بيشترى هست - و نه همسرم با رفتنم موافقت نمود و من ماندم بر سر دوراهى كه چه كنم؟ از يك طرف، نياز كردستان و دعوت مكرر ستاد براى اعزام نيرو و نداى هل من ناصرٍ ينصرنى شهيدان در خاك و خون غلطيدۀ كردستان، و از طرف ديگر مخالفت همسرم؛ و چون نتوانستم وظيفه را بشناسم، بنا را بر اين نهادم كه مطلب را با شما در ميان گذاشته تا هر گونه كه شما تكليف نماييد، همان گونه عمل نمايم.

ص: 311

باشد كه بدين وسيله خشنودى ورضايت الله و رستگارى دنيوى و اخروى خود را تأمين نمايم.

بسمه تعالى، اگر شوهر شما موافقت نكند و مسئول امور آموزش و پرورش دستورى در اين باره صادر نكرده باشد، شما تكليفى در رفتن به كردستان نداريد؛ بلكه با مخالفت شوهر جايز نيست.

[سؤال 10701] ‘ 5985

2. وظيفه شرعى يك زن در برابر شوهرش كه با استفاده از احكام اسلام مبنى بر اطاعت زن از شوهر، همسر را از ديدار بستگانش و آشنايانش باز مى دارد - به اين دليل كه آن ها اثراتى مى گذارند كه باعث مى شود علاقه زن به آن ها زياد شود و به خاطر اين

علاقه نتواند برخى از حرف هايشان را رد كند، در حالى كه آن ها مسلمانند و كافر هم نيستند و نماز و روزه شان هم سرجايش است - چه مى باشد؟

بسمه تعالى، خروج زن از منزل شوهر براى غير واجبات، منوط به اجازۀ شوهر است.

[سؤال 10702] 6056

بسمه تعالى

خدمت مرجع عالى قدر، حضرت امام خمينى، دام ظله العالى

خانمى هستم كه قبل از انقلاب فرهنگى، در يكى از دانشكده هاى فنى تهران در رشتۀ مهندسى مكانيك به تحصيل مشغول بوده ام و در حدود 90 واحد از 140 واحد آن موقع را گذرانده ام. هم اكنون متأهل و داراى فرزندى نيز هستم. با توجه به بازگشايى دانشگاه ها و امكان ادامۀ تحصيل در رشته هاى مفيدتر براى خواهران، لطفاً نظر مبارك را در رابطه با ادامۀ تحصيل و يا رها كردن تحصيل بيان فرماييد.

بسمه تعالى، زن براى خارج شدن از منزل بايد از شوهر اجازه بگيرد و چنانچه اجازه بدهد، ادامۀ تحصيل مانع ندارد.

ص: 312

[سؤال 10703] 6057

بسمه تعالى 25 / 9 / 1361

خانم من كه به خانۀ من آمد - در حدود بيست سال پيش - بزرگ شدۀ تهران و خيلى معتقد نبود. با زحمت زياد هدايتش كردم. فعلاً نتيجۀ ازدواجمان شش اولاد است (سه تا بزرگ - پسرها پاسدار و يك دختر بزرگم بحمدالله مكتبى هستند - و سه تا كوچك از سه ساله تا سيزده سال داريم). خودم دو مرتبه به جبهه رفتم و بدون تظاهر، آنچه از دستم بر مى آيد تبليغ مى كنم. پنج ماه است خانم، زندگى را برايم حرام كرده. آزادى زن در رژيم سابق اثر گذاشته بود. مى گويم اين كار را نكن؛ مى گويد: آزادم؛ پيغمبر صلى الله عليه و آله و رهبر، آزادم كرده. براى كمك به جبهه، به كميته مى رود و به من نمى گويد و بچۀ كوچك در ميان آب و آتش مى ماند. من كه مجبورم به سر كار بروم؛ مى گويم من اجازه ندادم بيرون بروى. جواب مى گويد: تو شوهر من نيستى. آيا شرعاً جايز است بدون اجازۀ من - نسبت به عرايض فوق - بيرون برود يا نه؟ لطفاً جواب را در ذيل نامه بفرماييد.

بسمه تعالى، زن بدون اجازۀ شوهر حق ندارد از منزل خارج شود.

[سؤال 10704] 6058

بسمه تعالى 13 / 9 / 1361

حضور محترم رهبر و مرجع و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت امام خمينى، مدّ ظله، با سلام فراوان خواهشمند است فتواى آن حضرت را راجع به شاغل بودن زن با نارضايتى همسرش، با عنايت به اين كه زن، تعهد كار كردن در زمان ستم شاهى سابق به آن دولت غير قانونى را داده است، ذيل اين ورقه مرقوم بفرماييد.

بسمه تعالى، خارج شدن زن از منزل بايد با رضايت شوهر باشد، مگر اين كه در وقت عقد شرط كرده باشند.

ص: 313

[سؤال 10705] 6059

بسمه تعالى

شخصى دخترى را به عقد نكاح دائم ازدواج نموده، ولى در خانۀ پدرش هست و شوهر، او را به خانۀ خود نبرده و تصرّف نكرده و بكر است و آن دختر مى خواهد مدرسه برود براى تحصيل علم، و شوهر اجازه نمى دهد. آيا جايز است دختر، بى اجازۀ شوهر براى دانش آموزى به مدرسه برود يا خير؟

بسمه تعالى، براى خارج شدن از منزل بايد از شوهر اجازه بگيرد، مگر اين كه در متن عقد شرط شده باشد.

[سؤال 10706] 6060

بسمه تعالى 26 / 7 / 1361

محضر مقدس رهبر مستضعفان جهان، آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

احتراماً؛ نظر مبارك امام را در اين مسأله بيان فرماييد:

عقد پسرودخترى به صورت عادى خوانده شده است. عاقد قبل از اجراى صيغه گفتند: چون امام فرموده اند: ازدواج غير رسمى خلاف مقررات دولت است، بايد رسمى كنيد و احتياطاً قبل از عروسى رسمى كنيد و چون سن پسر از لحاظ شناسنامه به حد قانونى نرسيده، محضر عقد رسمى جارى نمى كند. استدعا دارد بيان فرماييد كه بايد حتماً عقد رسمى جارى شود يا اين كه اگر عروس به خانۀ شوهر برود و هر موقع سن آن ها به حد قانونى رسيد، سند محضرى رسمى جارى شود كفايت مى كند؟

بسمه تعالى، اگر عقد خوانده شده، زن و شوهر هستند و با مطالبۀ شوهر، زن بايد به خانۀ شوهر برود.

[سؤال 10707] 6061

بسمه تعالى

حضرت مستطاب، زعيم عالى قدر و امام امت و رهبر رشيد انقلاب مقدس اسلامى ايران، امام خمينى، دامت بركاته

ص: 314

با كمال احترام، معروض مى دارد اين جانب در چند سال قبل دخترى را به همسرى برگزيدم و مهريه و خطبۀ عقد آن دختر با اجازۀ پدرش، به وسيلۀ يكى از روحانيون خوانده شد. در حال حاضر كه مى خواهم عيالم را به منزل خود ببرم، پدرش امتناع مى ورزد و مى گويد: من عقد آخوندى را قبول ندارم. تقاضا دارم اگر اين دختر خانم، همسر قانونى و شرعى حقير است و پدرش حق ندارد چنين مطلبى را بيان دارد، نظريه حضرت معظم را در اين باره بيان نماييد.

بسمه تعالى، در فرض مذكور دختر شرعاً زن شما است و حق داريد او را به خانه خود ببريد، ولى در مقابل، دختر حق دارد مهريه خود را از شما مطالبه كند و يا براى محكم كارى، مطالبۀ محضرى شدن عقد و مهريه خودش را بنمايد.

[سؤال 10708] 6062

بسمه تعالى

1. آيا زن تابع مرد است يا مرد بايد از زن تبعيت نمايد؟

بسمه تعالى، عنوان تبعيت در بين نيست و هر يك بر ديگرى حقوقى دارد كه بايد مراعات شود.

[سؤال 10709]

2. زن مى تواند بدون اجازه شوهر مسافرت برود و يا زيارت ائمه برود و ادعا كند من مخارج از شوهر نمى گيرم و لازم به اجازه شوهر نيست و بدون اجازه گرفتن از شوهر هر كجا بخواهم مى توانم بروم. آيا درست است يا خير؟ و همين طور آيا زن بدون اجازه شوهر مى تواند در مجالس روضه و مسجد يا مجالس مذهبى ديگر شركت نمايد يا خير؟

بسمه تعالى، زن بدون اذن شوهر نبايد از منزل خارج شود، مگر در واجبات.

ص: 315

[سؤال 10710]

3. اگر زنى مدت ده سال يا بيشتر از شوهر در هيچ امرى اطاعت ننمود، تكليف آن مرد چيست؟ در صورتى كه مرد در هر امرى با او حاضر است زندگى كند، حد شرعى آن را توضيح فرماييد.

بسمه تعالى، اگر از حقوق واجبۀ مرد سرپيچى نموده ناشزه است و استحقاق نفقه ندارد.

[سؤال 10711] 6063

بسمه تعالى

محضر مبارك امام خمينى، سلام عليكم، اين جانب به عرض مى رسانم:

مدت سه سال است ازدواج كرده ام و عيالم به من حريف است و يك پسر هم دارم؛ اين عيال در خانه با من سازگار نيست و از فرمان من سرپيچى مى كند و حتى اگر ميلش نباشد، غذا هم برايم درست نمى كند؛ از شما امام مى خواهم سؤال كنم كه آيا مى توانم اين زن را بدون طلاق رهايش كنم يا نه؟ اماما! مى دانم گرفتاريت زياد است، ليكن از شما مى خواهم مرا راهنمايى فرماييد.

لازم به توضيح است كه خودم هم لكنت زبان دارم و بر اثر اين سرنوشت، مبتلا به مرض سردرد شده ام. اماما! پيش از اين كه اين زن را عقد كنم، به ما نگفتند اين دختر ضعف اعصاب دارد، و ما گفتيم كه بنده لكنت زبان دارم، و از طرفى براى اين كه ما نفهميم، دختر را هرچه زودتر به عقد ما درآوردند و بنده آدم ضعيف و لاغرى هستم كه توانايى كار كردن ندارم؛ از شما مى خواهم مرا راهنمايى فرماييد.

از خداوند متعال، توفيق و عمر بيشتر امام كبير را مسئلت دارم

بسمه تعالى، بدون طلاق، زوجيت به حال خود باقى است و بايد از عهدۀ وظايف زن و شوهرى برآييد و هركدام به وظيفه اى كه نسبت به ديگرى داريد عمل كنيد.

ص: 316

[سؤال 10712] 6064

بسمه تعالى

اگر شخصى دخترى را به عقد خود درآورده و بنا بر اين باشد كه دختر مدت يك سال در خانۀ پدر بماند، در اين صورت حق شوهرى از گردن دختر برداشته مى شود يا خير؟ و در اين صورت، امر شوهر واجب تر است يا پدر و مادر، در حالى كه نفقه خور پدر است؟ والسلام عليكم ورحمة الله

بسمه تعالى، تمام حقوق زوجيت ثابت است و در غير آن، اختيار با خود دختر است.

[سؤال 10713] 6065

بسمه تعالى

مگر اسلام براى زن و مرد آزادى يكسانى مقرر نكرده؛ چطور مرد هر كجا كه مى خواهد برود مى رود ولى زن بايد از او اجازه بگيرد، اگرچه دربارۀ برنامه اسلامى و براى اسلام باشد.

بسمه تعالى، خارج شدن زن شوهردار از خانه بايد با اجازۀ شوهر باشد، مگر در واجبات و در مقابل، مرد وظايفى راجع به زن خود دارد كه زن آن وظايف را ندارد.

[سؤال 10714] 6066

بسمه تعالى 4 / 10 / 1361

حضور مستطاب مرجع عالى قدر، امام خمينى

توقيراً؛ استدعا دارد جواب فرماييد: آيا زنى كه احتياج مبرم به شركت در جلسات مذهبى دارد تا مسائل ضرورى خود را ياد بگيرد و مواجه با عدم رضايت همسر گرديد، آيا مى تواند بدون كسب رضايت همسر خود شركت كند يا خير؟

بسمه تعالى، زن براى خارج شدن از منزل بايد از شوهر اجازه بگيرد، مگر در واجبات.

ص: 317

[سؤال 10715] 6067

بسمه تعالى 1 / 3 / 1361

حضور محترم آيت الله العظمى امام خمينى

لطفاً توضيح فرماييد كه آيا با وجود آن كه صلۀ رحم در اسلام واجب مى باشد اگر شوهرى به زنش اجازۀ صلۀ رحم ندهد تكليف آن زن چيست؟

بسمه تعالى، زن بدون اجازۀ شوهر نمى تواند از منزل خارج شود و اگر صلۀ رحم موقوف بر خارج شدن از منزل نباشد اجازۀ شوهر لازم نيست و صلۀ رحم واجب را نمى تواند جلوگيرى و زن براى آن مى تواند خارج شود.

[سؤال 10716] 6068

بسمه تعالى 4 / 7 / 1361

حضور محترم رهبر كبير انقلاب، آيت الله العظمى جناب آقاى حاج سيد روح الله خمينى، دام بقاؤه، پس از تبليغ سلام و عرض ادب

زن و شوهرى هستيم كه داراى چهار فرزند پسر بوديم كه يكى از آن ها در حملۀ فتح المبين شهيد شد و شوهر من اجازه داده بود كه من براى كمك به جنگ زده ها و براى جبهه، نصف روز بروم در محلى كه براى دوخت لباس جنگ زده ها و جبهه اقدام مى نمايند كمك كنم و در بعضى اوقات در مراسم شهدا شركت كنم و مدتى است كه مشغول اين عمل مى باشم. اخيراً شوهرم مى گويد كه ديگر راضى نيستم خانه دارى را رها كنى و بروى. آيا اطاعت از شوهرم واجب است؟ و در صورت وجوب، اگر در خانه تنها بمانم فكر شهادت فرزندم مرا رنج مى دهد و ممكن است براى سلامتى من مضر باشد. آيا در اين صورت هم اطاعت از او لازم است؟

بسمه تعالى، در غير واجبات، خروج زن از منزل منوط به اجازۀ شوهر است، و با اميد بستن به الطاف خداوند متعال نسبت به شهيد و بازماندگان او خاطر خود را تسلى دهيد. ان شاء الله موفق باشيد.

ص: 318

[سؤال 10717] 6069

بسمه تعالى 8 / 12 / 1358

محضر مقدس رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ادام الله عمره الشريف، محترماً معروض مى دارد:

زن مسلمانى كه در آموختن مسائل دين احساس مسئوليت مى نمايد، آيا مى تواند بدون رضايت شوهر خود، براى يادگيرى مسائل و معارف اسلام از منزل خارج شود؟

بسمه تعالى، اگر از مسائلى باشد كه تحصيل آن بر زن واجب است و يادگرفتن منوط به خروج از منزل باشد، اجازه لازم نيست، و در غير اين صورت بايد اجازه بگيرد.

[سؤال 10718] 6070

بسمه تعالى

سلام عليكم، خواهش مى كنم به اين سؤالات پاسخ دهيد:

1. اطاعت كردن از شوهر در چه مواقعى لازم و ضرورى است و در چه موقع، ضرورى و واجب نيست؟

بسمه تعالى، اطاعت واجب فقط در امور مربوط به استمتاع است و بدون اجازۀ شوهر نبايد از خانه خارج شود، مگر اين كه در ضمن عقد شرط كرده باشد يا براى كار واجبى بخواهد از منزل خارج شود.

2. اگر گناهى از شوهر سر بزند و همسر او بخواهد او را راهنمايى كند، آيا اين حق را دارد يا ندارد؟ و اگر زن را به كار خطا دعوت كند، آيا اين جا زن بايد از شوهرش اطاعت كند يا نه؟ آيا زن بايد آنچه كه اسلام مى گويد انجام دهد يا هرچه شوهر مى گويد بايد انجام دهد؟ و اگر همسر آمد شوهرش را امر به معروف كرد و شوهر بگويد كه تو نبايد كارى به كار من داشته باشى و خودم مى دانم و بس، وظيفۀ زن در اين جا چه مى باشد؟

بسمه تعالى، با شرايط بايد او را امر به معروف و نهى از منكر نمايد.

3. آيا گناهانى كه زن انجام مى دهد، بر گردن شوهر او است؛ يعنى روز قيامت زن بايد جواب

ص: 319

گناهانش را بدهد يا نه شوهر بايد جواب بدهد؟

بسمه تعالى، بر عهدۀ خود زن است.

[سؤال 10719]

4. اگر شوهر به زن بگويد: بيا برويم مهمانى و زن يك بار كه به مهمانى رفت و ديد مجلس و مهمانى، مجلس گناه است، به شوهر بگويد كه دفعۀ بعد اگر بخواهى به چنين مهمانى ها و مجلس هايى بروى من با تو نمى آيم و اين جا شوهر بگويد كه نه تو بايد هر كجا من گفتم بيايى، زن در اين جا چه وظيفه اى دارد؟ آيا بايد در مجلس مهمانى كه پر از گناه است، به خاطر اطاعت كردن از شوهر برود يا نه؛ اين جا شوهر مطرح نيست و خدا مطرح است كه زن به عنوان اين كه در مقابل خداوند مسئول است، در آن مجلس ها شركت نكند؛ چون دستور خداوند است كه از گناه دورى كنيد و تقوا را پيشۀ خود سازيد؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، نبايد از شوهر اطاعت كند و جايز نيست به مهمانى مزبور برود.

5. هنگامى كه شوهرم براى خواستگارى من آمده بودند، قرار بر اين شد كه اجازه بدهند من درس علوم اسلامى را بخوانم و حالا بعد از يك سال و چند ماه كه از ازدواجمان مى گذرد مى گويند: نه تو نبايد درس بخوانى. اين جا تكليف من چيست؟ و هدف از درس خواندن من، آگاهى پيدا كردن به اسلام و عمل كردن به آن است؛ ان شاء الله.

بسمه تعالى، با فرض اين كه شرط شده، زن مى تواند به درس خواندن خود ادامه دهد.

[سؤال 10720] 6071

بسمه تعالى 14 / 2 / 1361

محضر مبارك امام امت، مرجع عالى قدر شيعه، أدام الله ظله العالى، ان شاء الله، سلام عليكم، قبلاً از پيشگاه با عظمت و پربركت و با شكوه آن رهبر عزيز، به خاطر فراهم نمودن اسباب تصديع پوزش مى طلبم؛ چون ناچار بودم كه سؤالات را به علت حساسيت جو، فقط از آن امام بزرگوارم جويا شوم.

ص: 320

1. آيا زن مجاز است بدون اجازۀ شوهر از منزل خارج شود و يا به ميهمانى و گردش و يا حتى براى خريد بيرون برود؟

بسمه تعالى، جايز نيست، مگر در واجبات.

[سؤال 10721]

2. آيا زن مى تواند وقتى شوهر اجازۀ صحبت و برخورد و غذا خوردن زن را در سر يك سفره با نامحرم نمى دهد شركت كند؟

بسمه تعالى، اگر زن مواظب وظايف شرعى خود باشد، شوهر نمى تواند او را منع كند.

[سؤال 10722]

3. صحبت و شوخى و خنديدن با مردى كه با مادر آن زن شوهردار صيغۀ محرميت خوانده اند، در صورتى كه شوهر زن راضى نباشد چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، رضايت شوهر در اين جهت اعتبار ندارد؛ ولى زن بايد مراعات وظيفۀ شرعى خود را بكند.

4. پوشيدن جوراب نازك كه از زانو به پايين كاملاً حجم و زيبايى پا ديده مى شود - چه مشكى و چه به رنگ بدن كه نازك است - در خيابان و يا كلاس درس كه نامحرم است چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، اگر بدن او را نامحرم مى بيند جايز نيست.

[سؤال 10723]

5. آيا زن شوهردار كه قبلاً با مردى محرم شده، يعنى صيغۀ پدرش شده تا به او محرم باشد، در صورتى كه شوهرش راضى نيست مى تواند با پيدا بودن موى سر و گردن و مقدارى از بدن و زانو به پايين، در جلوى آن مرد ظاهر شده و بنشيند و بگويند و بخندند؟

بسمه تعالى، حكم اين مسأله ظاهر شد از مسائل قبل؛ ولى زن بايد ملاحظه كند كه مفسده ايجاد نشود.

ص: 321

6. مسأله 2437 در مورد نگاه كردن - «مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند، مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند» - در مورد كدام محرم است؟ آيا با توجه به سؤال پنجم، اين مسأله در مورد زنى كه مشخصاتش را در سؤال پنجم مطرح كردم با آن مرد، مصداق دارد؟

بسمه تعالى، بين محارم در اين جهت فرقى نيست.

[سؤال 10724]

7. امر و نهى به زنى كه شوهرش راضى نيست چه صورت دارد؟ آيا زنى كه مى داند وقتى مردى به او دستور مى دهد كه مثلاً فلان كار را انجام بدهيد، شوهرش راضى نيست، مى تواند انجام بدهد يا نه؟ مثلاً اگر مردى به زن من دستور مى دهد كه برو و برايم فلان چيز را بخر و من راضى نيستم، زن مجاز است از آن مرد اطاعت كند؟

بسمه تعالى، رضايت شوهر در اين جهت معتبر نيست؛ ولى زن براى خارج شدن از منزل بايد از شوهر اجازه بگيرد.

[سؤال 10725] 6072

بسمه تعالى 20 / 8 / 1361

تهران، مسئول دفتر امام در جماران، دامت توفيقاته، سلام عليكم

احتراماً؛ به عرض مى رساند:

آيا زن در منزل شوهر در اطاعت شوهر نمى باشد؟ آيا بدون اجازۀ شوهر در نماز جمعه مى تواند شركت كند يا خير؟ نتيجه را اعلام فرماييد. مزيد تشكر است

بسمه تعالى، خروج زن از خانه، در غير واجبات بايد با اذن شوهر باشد.

[سؤال 10726] 6073

بسمه تعالى 23 / 8 / 1361

محضر مقدس رهبر عالى قدر انقلاب، پس از عرض سلام، تقاضامندم به سؤالات ذيل جواب بدهيد.

ص: 322

1. شركت زن ها در مسائل اجتماعى - مثل عضو سپاه پاسداران شدن يا شركت در راهپيمايى ها و در نماز جمعه و انتخابات - چه حكمى دارد و به حد وجوب هم مى رسد؟ و در صورتى كه به حد وجوب برسد، با نهى شوهر چگونه مى شود؟ و آيا فرقى بين اين موضوعات از جهت حكم هست يا نه و اگر فرق دارد معيّن كنيد؟

بسمه تعالى، موارد مختلف است و به حسب حال اشخاص هم ممكن است فرق كند و اگر در موردى به موجب اقتضاى ضرورت واجب شد، نهى شوهر مانع نيست.

[سؤال 10727]

2. اصولاً اطاعت زن از شوهر خود تا چه حدودى هست؟ مثلاً اگر مردى به زن خود هيچ گونه اجازۀ خروج از منزل را ندهد و از روى خودخواهى يا عدم اطلاع از دين، به زن خود امر و نهى كند، زن در اين گونه موارد چه وظيفه اى دارد؟ و باز وظيفه زن در قبال شوهر ضد انقلاب خود چيست؟

بسمه تعالى، خروج زن از منزل در غير موارد وجوب منوط به اذن شوهر است و در غير استمتاعات و امور مربوطۀ به آن واجب نيست دستورات شوهر را اطاعت كند و اگر شوهر مرتكب خلافى مى شود، زن غير از امر به معروف و نهى از منكر وظيفه اى ندارد.

[سؤال 10728] 6074

بسمه تعالى 12 / 2 / 1358

حضرت حجت الاسلام و المسلمين امام خمينى، مدّ ظله العالى، محترماً؛ به عرض مى رساند:

عيال اين جانب مدت هشت ماه است كه اين جانب را در سن كهولت با حال مريضى بدون اجازه ترك نموده است. به اتكاى آن كه من بايد در حسينيه و مجالس روضه بروم؛ آيا شرعاً عيال عقدى اين جانب مى تواند بدون اجازه و رضايت اين جانب

ص: 323

كه شوهر شرعى او مى باشم خانه را ترك نمايد يا آن كه بدون اجازه اين جانب به زيارت اماكن مقدسه برود؟ تمنا دارم براى روشن شدن ذهن عيال اين جانب، مسأله و دستور شرعى آن را مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، خروج زن از منزل و لو براى زيارات مستحبه بايد با اذن شوهر باشد و در واجبات اذن شوهر معتبر نيست.

[سؤال 10729] ‘ 7407

6. خروج زن از منزل بدون اجازۀ شوهر در چه مواردى جايز است؟ و آيا شوهر مى تواند مانع خروج زن پزشك خود كه متخصّص زنان و زايمان است و براى معالجۀ بيماران مجبور است در بعضى از شب ها خانۀ خود را ترك نمايد، بشود؟

بسمه تعالى، كار كردن زن در بيرون منزل اگر منافى با حقوق زناشويى شوهر نباشد، با حفظ حجاب، اشكال ندارد ولى خروج زن از منزل براى غير واجبات منوط به اجازۀ شوهر است و در موردى كه معالجۀ بيمار در بيرون منزل بر پزشك زن واجب شود، شوهر او حق ممانعت او را ندارد.

[سؤال 10730] 6075

بسمه تعالى

تهران، دفتر امام خمينى، بعد از سلام؛ آيا از نظر شرعى و قانونى كار كردن خانم كارمند در اداره بدون رضايت شوهرش جايز است يا نه؟

بسمه تعالى، اشتغال به كار با مراعات حجاب شرعى براى زن اشكال ندارد؛ ولى خروج زن از خانه منوط به اجازۀ شوهر است.

[سؤال 10731] 6076

بسمه تعالى 11 / 5 / 1361

با سلام به محضر دفتر مبارك امام، ادام الله ظله

اول: با توجه به اين كه وظيفه و مسئوليت زن در جامعه و نظام اسلامى شيعى،

ص: 324

تربيت فرزند و نسلى مهذب و ادارۀ خانواده است، آيا در حال حاضر، با توجه به نيازهاى جامعه، ضرورى است كه در كنار اين وظيفه، در مراكز فرهنگى و درمانى مشغول به خدمت شود - مانند دبيرى و معلمى يا پرستارى و پزشكى كه لازمه اش رفتن به دانشگاه و غيره مى باشد - يا خير؟

دوم: اين كه رفتن به جبهه براى كارهاى امدادى و فرهنگى - در صورت نياز - داراى اشكالى نيست؟ با تشكر

بسمه تعالى، شركت زن در خدمات فرهنگى و اجتماعى و رفتن به دانشگاه، با مراعات كامل حجاب شرعى مانع ندارد؛ ولى خروج زن شوهردار از منزل، منوط به اجازۀ شوهر است.

[سؤال 10732] ‘ 5546

2. آيا زن بدون توافق مرد، مى تواند در ارگان هاى انقلابى فعاليت كند؟

بسمه تعالى، اصل كار با مراعات حجاب واجب و ساير ضوابط شرعى، مانع ندارد، ولى خروج زن از منزل، منوط به اجازۀ شوهر است.

[سؤال 10733] 6077

بسمه تعالى 13 / 10 / 1361

حضرت امام خمينى، دامت بركاته

محترماً اين جانب مدت پنج سال است كه با خانمى ازدواج نموده ام؛ زمانى كه با هم ازدواج كرديم، ايشان شاغل بودند ولى حالا به دليل داشتن دو فرزند خردسال و همچنين داشتن امكانات مالى مخالف كار ايشان در خارج از منزل مى باشم؛ لذا آيا شرعاً اين جانب مى توانم از كار ايشان در خارج از خانه، ممانعت به عمل آورم يا خير؟

بسمه تعالى، خارج شدن زن از منزل شوهر بايد با اجازه شوهر باشد مگر اين كه در ضمن عقد شرط كرده باشند كه زن بتواند خارج شود.

ص: 325

[سؤال 10734] 6078

بسمه تعالى

حوزۀ علميه قم، استدعا دارد مسأله زير را از نظر شرع مقدس اسلام حل و در صورت امكان و داشتن فتواى شرعى اعلام فرماييد.

اين جانب فرد مسلمانى هستم. همسرم شاغل است، ليكن بنده با كار كردن ايشان مخالف هستم و ايشان نمى پذيرد. آيا مى توانم شرعاً از كار كردن ايشان جلوگيرى نمايم؟

بسمه تعالى، خارج شدن زن از منزل بايد با اجازۀ شوهر باشد، مگر اين كه در ضمن عقد شرط كرده باشند كه زن بتواند خارج شود.

[سؤال 10735] ‘ 3387

6. اگر زنى و يا دخترى ميل به تحصيل و يادگيرى فنون ديگر را داشته باشد، آيا راضى نبودن شوهر و يا پدر به اين امور، مانع از انجام آن ها خواهد بود؟

بسمه تعالى، تحصيل علم يا فنون ديگر مانع ندارد؛ ولى زن بدون اذن شوهر نمى تواند از خانه خارج شود.

[سؤال 10736] ‘ 6039

2. با آن كه زن كار مى كند و بعضى از مشكلات زندگى را با پول خود برطرف مى نمايد؛ آيا حق دارد كه سهمى از اختيارات شوهرش را در امور اخلاقى و مديريت خانوادگى سلب نمايد؟

بسمه تعالى، حقوق شوهر سلب نمى شود.

[سؤال 10737] 6079

بسمه تعالى

در مورد اين مسأله كه زن بايد در عمل زناشويى از شوهر خود تمكين كند، آيا اين موضوع حدى دارد يا اين كه به طور نامحدود - البته در مواقعى كه عذر شرعى نداشته

ص: 326

باشد - هر گاه شوهر خواست، زن بايد انجام دهد؟

بسمه تعالى، هر گاه شوهر بخواهد زن بايد تمكين كند.

[سؤال 10738] ‘ 708

4. در مورد خرجى كه شوهرم به من مى دهد، سؤالى دارم. او ماهى 13 هزار تومان درآمد دارد و ماهى 1200 تومان به من مى دهد. البته بيشتر چيزها را خودش مى خرد و بعضى از چيزهاى متفرقه را من مى خرم. مطابق اسلام چقدر بايد به من بدهد؟ آيا مى شود بدون اجازه شوهر پول يا كمكى به جبهه يا به كسى بكنم؟ اگر او بفهمد يا اگر يادم رفت به او بگويم اشكالى دارد؟

بسمه تعالى، در مالى كه شوهر به شما مى دهد، بايد با اجازۀ او تصرف شود.

[سؤال 10739] 6080

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر انقلاب اسلامى

ضمن عرض سلام، سؤالى داشتم كه اميد پاسخ گويى از آن جناب را دارم.

آيا زن كه به خانۀ شوهر رفته، مى تواند از خرج خانه اى كه شوهر به وى مى دهد و او اضافه مى آورد، به كسى ديگر يا پدر و مادر خود بدهد البته بدون آن كه شوهرش بفهمد؟ متشكرم

بسمه تعالى، اگر شوهر به او آن را تمليك نكرده، بدون اجازۀ شوهر نمى تواند به ديگران بدهد.

[سؤال 10740] ‘ 4805

3. آيا زن حق دارد بدون اجازۀ شوهر، تصميمات خانوادگى در مورد اطرافيان خود بگيرد و بدون اجازۀ شوهر به مرحلۀ اجرا گذارد؟

بسمه تعالى، اختيار خانه و اموال شوهر و ولايت بر اولاد با شوهر است.

ص: 327

[سؤال 10741] 708

5. آيا مى توانم بدون اجازه شوهرم برنج يا حبوبات يا نظير آن ها به جبهه يا به كسى كمك كنم يا طلايى كه مال من است مى توانم بفروشم و پولش را براى خودم بردارم يا اين كه بخواهم طلايم را به جبهه بدهم؟ اگر او رضايت نداشته باشد؛ آيا اشكال دارد؟

بسمه تعالى، در اموال خودتان مى توانيد تصرف كنيد؛ ولى تصرف در اموال شوهر بايد با اجازه او باشد.

[سؤال 10742] 6081

بسمه تعالى 27 / 6 / 1361

حضور محترم عزيز عزيزان و افتخار فقيهان و نور چشم عالمان و مرجع تقليد شيعيان و رهبر انقلاب اسلامى ايران و اميد محرومان و مستضعفان جهان، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

محترماً به استحضار مى رساند: اين جانب داراى مقاديرى سكه و زينت آلات طلا مى باشم كه مقدارى از آن ها از جمله تعدادى از سكه هاى طلا و چند زنجير و مدال هاى كوچك را خانوادۀ همسرم و بقيۀ طلاها را پدر و مادرم هنگام عقد ازدواج به من هديه كرده اند. مقدارى را نيز هنگام تولد فرزندانم، اقوام اهدا كرده اند. اكنون مايل هستم آن ها را تقديم حضور مرجع و امامم بنمايم تا به نحو احسن در جهت انقلاب به مصرف برسد. عنايت فرموده بفرمايند: اگر در اين زمينه با همسرم مشورت نكنم و يا در صورت مشورت، با مخالفت ايشان روبه رو گردم، آيا شرعاً اجازه دارم اقدام نمايم؟

محترماً به عرض مى رساند كه من و همسرم شاغل هستيم و خانواده هاى ما از لحاظ مادى تأمين هستند.

در پايان، با تشكر فراوان تقاضامندم مفتخر فرموده پاسخ نامه را با خط مباركشان مرقوم فرمايند. والسلام على عباد الله الصالحين، در صورتى كه جواب مثبت بود،

ص: 328

مرقوم بفرمايند اين طلاجات از چه طريق ارسال گردد؟

بسمه تعالى، طلاجات و زينت آلاتى كه ملك زن است، اختيار آن با خود زن است و اجازۀ شوهر شرط نيست.

[سؤال 10743]‘ 7314

8. زن از اموال خودش بدون اذن شوهر مى تواند چيزى را بخرد و يا بفروشد؟

بسمه تعالى، زن مى تواند با مال خودش خريد و فروش نمايد.

[سؤال 10744] 1350

4. حدود كمك به همسر در منزل چقدر است؟ آيا همسر مى تواند انتظار داشته باشد كه شوهر، بچه دارى و آشپزى هم بكند، با توجه به سلامت جسمى همسر؟

بسمه تعالى، حدود وظايف زن و شوهر در رساله ذكر شده است.

[سؤال 10745]‘ 7011

3. آيا كوتاه كردن مو براى خواهران به دليل جلوگيرى از ريزش مو و رفع موخوره و در كل براى بهتر رعايت كردن اصول بهداشتى، از نظر شرعى اشكال دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد در فرض مرقوم.

[سؤال 10746] 6082

بسمه تعالى

دفتر محترم حضرت امام خمينى، دام ظله العالى

محترماً به عرض مى رساند: جوانى با دخترى عقد دائم نموده؛ پس از عقد و قبل از اين كه دختر را به خانه بياورد، تحت تأثير عواملى سوء ظن برايش حاصل شده كه اين دختر باكره نيست.از جايى كه مسأله ناموس از همه چيز مهم تر و انسان را بيشتر تحت تأثير قرار مى دهد، موضوع را در نامه اى محرمانه براى پدر خانمش مى فرستد كه اين دختر اين عيب را دارد و ادامۀ زندگى ما امكان پذير نيست. از طرفى پدر خانم، اين نامۀ محرمانه كه به او مى رسد نمى تواند طاقت بياورد و پس از چند روزى آن را افشا كرده

ص: 329

و با خويشان خود در ميان مى گذارد. بعداً جلسه اى از معتمدين تشكيل مى گردد و جوان، خواستار روشن شدن مسأله مى شود؛ پدرخانم در جلسه حاضر نگرديده است. جريان به دادگاه مى كشد، پس از دادخواست و دادنامه ها، به وسيلۀ پزشك متخصص معلوم مى شود كه سوء ظن جوان بى جا بوده است. از آن تاريخ جوان به وسيلۀ اقوام و معتمدين محل، از پدرخانم تقاضاى تشكيل زندگى و ادامۀ آن را مى نمايد؛ پدرخانم به طور كدخدامنشى حاضر نمى شود؛ ناچار به صورت اظهارنامه، از طريق دادگاه صلح مكرراً از پدرخانم تقاضاى تشكيل زندگى را مى نمايد. باز هم چون پدرخانم كارمند دادگاه مى باشد، حاضر نمى شود؛ بلكه اظهار مى دارد تا خاتمۀ پرونده و حتى حكم شرعى به هيچ وجه حاضر نمى شوم.

چون اين دختر در روستا بدون سرپرست مشغول خدمت آموزگارى مى باشد و براى اين جوان خوشايند نيست، تقاضامند است تكليف شرعى اين دختر و پسر و پدر دختر را به طور واضح ذيلاً مرقوم فرمايند. و آيا با اين كه اين جوان از نامۀ محرمانۀ خود پشيمان و حاضر بر ادامۀ زندگى مى باشد، شامل مجازات مى شود يا خير؟ كيفيت آن را مرقوم فرمايند. آيا پدرخانم مى تواند از تشكيل زندگى آن ها جلوگيرى كند يا خير؟ مجدداً از محضر مبارك استدعا دارد جواب را به طور واضح، ذيلاً مرقوم فرمايند.

بسمه تعالى، اگر عقد واقع شده، شوهر مى تواند زن خود را به منزلش ببرد و پدردختر حق مزاحمت ندارد؛ و رسيدگى به اتهام اگر باشد، موكول به دادگاه است و ربطى به پدر دختر ندارد.

[سؤال 10747] 6083

بسمه تعالى

اين جانب دانشجوى رشتۀ پرستارى سال اول هستم، هنوز يك ترم بيشتر نگذرانده بودم كه انقلاب فرهنگى شد و دانشگاه تعطيل گشت. فعلاً شوهر كرده و صاحب يك دختر هستم، همسرم با درس خواندن من موافق نيست و مى گويد «اين امر واجب

ص: 330

كفايى است، و اگر نُه ماه آينده كنكور انجام شود به اندازۀ كافى نيرو استخدام مى شود» ولى شنيده ام «يكى از بزرگان» دانشجويان شاخۀ پزشكى و پرستارى را به بهانۀ بچه دار بودن از ترك تحصيل نهى كرده اند. خواهشمند است نظر حضرت امام را در اين مورد بفرماييد؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط نكرده اند كه زن به درس خواندن ادامه دهد بايد براى خارج شدن از منزل براى درس از شوهر اجازه بگيرد، و بدون اذن شوهر نمى تواند خارج شود.

[سؤال 10748] 6084

بسمه تعالى

شوهر من مردى است نا آگاه كه با تمام خوبى هايش احساس مسئوليت نمى كند، ولى من كه مشتاق فرمان امام هستم، آيا مى توانم به بهانه هايى كه او راضى شود (مثل خريد و صلۀ رحم) به جهاد سازندگى بروم. اين كار از نظر شرعى چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، اين كار را نبايد بكنيد.

[سؤال 10749] 6085

بسمه تعالى

آيا زن با ادّعاء تنفّر از شوهر مى تواند خانه را ترك گويد يا خير؟

بسمه تعالى، بدون إذن يا رضاى شوهر نمى تواند خانه را ترك گويد.

[سؤال 10750] 6086

بسمه تعالى

من دخترى را عقد كرده ام، او هنوز در خانۀ پدرش مى باشد و قالى بافى مى كند، ولى امكان دارد در اثر زيادى كار عقيم بشود. آيا مى توانم شرعاً مانع كار او بشوم يا خير؟

بسمه تعالى، مى توانيد او را به منزل خود ببريد.

ص: 331

[سؤال 10751] 6158

2. آيا شوهر مجاز است كه همسر و فرزند خود را به مدت دو سال در شهر ديگرى بدون سرپرست رها كند و خود به علت شغل ادارى در شهر ديگرى به كار اشتغال ورزد؟ و آيا با سالى سه و يا چهار بار سركشى به آنان و ارسال نفقه و خرجى، شوهر هيچ گونه تكليف و وظيفۀ شرعى ديگرى در قبال همسر و فرزندش ندارد و ادامه اين وضعيت از نظر احكام الهى و شرع مقدس، جايز مى باشد؟

بسمه تعالى، اگر نفقه و امنيت عائله را تأمين نمايد، اشكال ندارد خود به مسافرت برود؛ ولى حق ندارد زن را تنها به حال خود مدتى واگذارد به نحوى كه زن، نه به صورت زن با شوهر درآيد و نه به صورت زن بى شوهر و مطلّقه.

[سؤال 10752] 6087

بسمه تعالى 5 / 11 / 1360

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

مردى با زنى ازدواج مى كند و مى داند كه كارمند است و در قبالۀ نكاح هم كه معمولاً شغل زوجين نوشته مى شود، نوشته كه زوجه كارمند است. آيا همين توجه زوج به كارمند بودن زوجه و ذكر شدن در قبالۀ نكاح در تحقق شرط ضمن عقد كفايت نمى كند؟ و آيا اين شرط و اشتراط نيست؟

بسمه تعالى، كفايت نمى كند.

[سؤال 10753] ‘ 5982

2. آيا شوهر مى تواند با اجازۀ زن، براى مدتى - مثلاً يك سال - زنى ديگر را صيغه يا عقد نمايد؟ اين سؤال را از آن جهت مطرح نمودم كه در واقع، براى مرد اتمام حجت شده باشد.

ص: 332

بسمه تعالى، ازدواج زن ديگر - موقت يا دائم - جايز است و بايد رعايت مقررات دولت اسلامى بشود.

[سؤال 10754] 5982

3. اگر زن با ميل خود، خواست كما فى السابق، با توجه به اين كه مى داند از شوهر، فرزنددار نخواهد شد بنشيند و به زندگى خود ادامه دهد، در اين جا مسأله شرعى اين موضوع چگونه خواهد بود؟ آيا زن، گناهكار نخواهد بود؛ با توجه به اين كه اگر طلاق بگيرد، مى تواند از شوهر ديگر - ان شاء الله - بچه دار شود و مرتكب معصيت نخواهد بود در دنيا و آخرت؟ و در واقع، مسأله آخرتى مطلب چگونه خواهد بود؟

بسمه تعالى، صبر زن با شوهر مذكور اشكال ندارد.

[سؤال 10755] ‘ 7277

5. شخصى زن و بچه دارد، علاقه دارد يك خانوادۀ بى سرپرست را اداره كند به خاطر اين كه به فساد كشيده نشوند؛ در صورتى كه بتواند آن دو خانه را اداره كند و عدالت را تا سرحد امكان رعايت كند، اگر زن اول از اين كار ناراضى باشد، از نظر شعائر اسلام: الف. گناه است؟ ب. مكروه است؟ ج. اشكال ندارد؟ توضيح اين كه آن خانواده دو فرزند پسر كوچك دارند و يك دختر بزرگ كه شوهر كرده است.

بسمه تعالى، لازم است مقررات دولت اسلامى در اين باره مراعات شود.

[سؤال 10756] 6088

بسمه تعالى 13 / 1 / 1361

با عرض معذرت و پوزش از اين كه وقت عزيز و شريف امام بزرگوار را مى گيرم، استدعا دارد با پاسخ به مشكل زندگى اين جانب، مرا از لغزش و نگرانى نجات دهيد.

اين جانب مدت سه سال است با خانمى ازدواج نموده ام. از ابتداى امر متوجه غيرطبيعى بودن همسرم شدم و بلادرنگ به پزشك متخصص مراجعه نمودم. پس از معاينات مكرر و حتى در اتاق عمل، زير بى هوشى اعلام كردند كه همسرم فاقد مهبل و

ص: 333

فاقد رحم مى باشد و اگر مايل به ادامۀ زندگى هستيد مى بايستى يك عمل جراحى پلاستيك نيز انجام گيرد. اين جانب پس از مذاكره با پدر و مادر دختر به آن ها قول دادم كه از برهم پاشيده شدن زندگى، كه با هزار اميد و آرزو تشكيل يافته جلوگيرى نمايم و اميد و آرزوى او را به باد ندهم و خداى ناكرده سرافكنده نگردد؛ چون هرچه باشد رضاى خداوند در اين امر بوده است. ولى با آن ها شرط نمودم كه چون تنها فرزند خانواده ام هستم، ناچارم براى باقيماندن نسل پدرى جبراً اقدام به ازدواج نمايم و ايشان قبول كردند. تذكر مى دهم اين مسأله براى دومين بار در اين خانواده واقع شده است. اكنون بعد از دو سال زندگى كاذب زناشويى - كه بنا به تشخيص پزشك براى ادامۀ زندگى بايستى جبراً عمل جراحى پلاستيك انجام گيرد تا روابط زناشويى امكان يابد - چنان با اين جانب رفتار مى كند مثل اين كه اشكال، از جانب من مى باشد. بنده تنها براى رضاى خاطر پروردگار هيچ گونه اعتراضى ننمودم و از خداوند شرمنده بودم اگر اين دختر مظلوم قرار گيرد، و هميشه احترام او را داشته ام؛ خدا شاهد است.

اكنون بعد از مدت دو سال ناچاراً براى احراز حق شرعى و قرآنى خود برآمده و به دادگسترى مراجعه نموده ام كه اجازۀ ازدواج مجدد دريافت دارم؛ ولى متأسفانه همسرم برخلاف قول خود گفته است كه اجازه نمى دهم و به رئيس دادگاه مى گويد: حق مرا بدهد و مرا طلاق دهد؛ در صورتى كه به هيچ وجه حاضر نبوده ام او را طلاق دهم كه خداى ناكرده وضعى برايش پيش آيد كه نااميد و سرافكنده شود. با اين وجود، امام بزرگوار! خواهش مى كنم بفرماييد با وصف اين كه خود اين خانم و پدر و مادرش از ابتدا به اين مسأله علم داشته اند و خود دختر اعتراف نموده كه هيچ وقت عادت ماهانه در خود نديده و اين مسأله براى دومين بار در خانواده اتفاق افتاده، يعنى دختر دوم و خانم من كه دختر پنجم است رابطه جنسى با او امكان ندارد چون فاقد مهبل و رحم مى باشد، آيا اين عقد نكاح درست است و ايشان نسبت به مهريه خود محق مى باشد كه درخواست حق خود را نموده و اگر به بنده اجازه ازدواج مجدد ندهد، آيا

ص: 334

طلاق دادن ايشان براى بنده اشكال شرعى دارد يا خير؟

بسمه تعالى، عقد صحيح است و زن حق مطالبۀ مهريۀ خود را دارد و اختيار طلاق با شوهر است و در مفروض سؤال، اشكال ندارد و تجديد ازدواج با مراعات مقررات دولت اسلامى بلامانع است.

[سؤال 10757] 6089

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله امام خمينى، دامت بركاته

مردى اظهار داشته عيال ندارم و زنى را صيغه نموده است. بعد معلوم شده دروغ گفته است. عيال قبلى او از كسى كه صيغه را خوانده شكايت كرده است. آيا از نظر شرع و قانون جرم و گناهى دارد. در حالى كه زن صيغه اى ادعاى خرجى و معاش زندگى را ندارد. حتى دربارۀ فرزند؛ چون بعضى از مردم و اداره ها پاك سازى نشده، به حال قبلى باقى مى باشد. جواب مسأله را مرقوم فرماييد. اجركم على الله

بسمه تعالى، دروغ مرد جايز نبوده، ولى عقد دوم صحيح است و مجرى صيغه مجرم نيست و زن اول حق مزاحمت ندارد.

نشوز

[سؤال 10758] 6090

بسمه تعالى 26 / 3 / 1361

آيا زن مى تواند راجع به نفقۀ گذشتۀ خودش كه بين خودش و شوهرش از نظر تقصير درگيرند و اصولاً تقصير شوهرش روشن نشده از شوهر تمكين نكند؟ با وجود اين كه نفقۀ فعلى او در اختيار او مى باشد، يا خير؟ لطفاً جواب مسأله را كاملاً روشن نماييد.

بسمه تعالى، نمى تواند تمكين نكند.

ص: 335

[سؤال 10759] 6091

بسمه تعالى

رياست محترم دفتر امام خمينى

احتراماً اين جانب زنى دارم كه بر خلاف قانون اسلامى ترك مزاوجت كرده و دو فرزند خردسال را روى دستم گذاشته و رفته است. از اين جهت سخت در گرفتارى و نگرانى افتاده ام هرچند او را مى آورم، دوباره بدون اجازه ام برگشت مى نمايد. آيا قانون اسلامى اين اجازه را مى فرمايد كه زن بدون اجازۀ شوهر ترك مزاوجت نمايد؟ اينك تمناى صدور حكم دارم.

بسمه تعالى، خارج شدن زن از منزل بدون اجازۀ شوهر جايز نيست و بايد در امور واجبه زناشويى از شوهر اطاعت كند و اگر تخلف كند ناشزه مى شود و استحقاق نفقه ندارد.

[سؤال 10760] ‘ 5974

3. با توجه به اين كه فرزند خردسال و شوهر شرعى اش احتياج به سرپرستى دارد و اين جانب راضى به سر كار رفتن وى نيستم اما وى توجهى نمى نمايد از نظر شرع چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط نشده كه زن به كار خود مشغول باشد يا عقد مبنىّ بر اين شرط واقع نشده، براى خارج شدن از منزل بايد از شوهر اجازه بگيرد و اگر بدون اجازه برود ناشزه است.

[سؤال 10761] 6092

بسمه تعالى

با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب و رزمندگان جان بركف اسلام

و اما بعد؛ براى شخصى مسأله اى پيش آمده و چون به افراد مختلفى مراجعه كرده و جواب مختلف به ايشان داده بودند؛ به اين علت مزاحم وقت شريف شما مى شوم.

ص: 336

مسأله بدين ترتيب مى باشد كه اين فرد، با دخترى ازدواج مى كند ويك روز بعد از جارى شدن صيغۀ عقد، دختر مى گويد كه من تو را نمى خواستم. پسر در جواب به او مى گويد كه اگر حاضر به زندگى با من نيستى بيا برويم طلاقت بدهم. ايشان به طلاق رضايت نمى دهد، ولى هرگاه كه پسر به ايشان نزديك مى شود دختر مى گويد: به من دست نزنى؛ چون ازدواج ما يك طرفه است واين ازدواج درست نيست. لطفاً به طور واضح بنويسيد كه آيا اين ها با يكديگر محرم هستند يا نامحرم، و تكليف اين پسر چيست؟

دوم اين كه همين پسر هر گاه مى گويد: چه تاريخى دوست داريد با هم عروسى كنيم؟ دختر مى گويد: چهار سال تا شش سال ديگر.

سوم اين كه دربارۀ هديه هايى كه پسر برايش تا به حال خريده، گاهى مى گويد چرا اين مقدار كم؟! و گاهى مى گويد اين هديه مال 40 سال قبل است و از اين نوع بهانه جويى ها. لطفاً جواب اين ها را واضح از نظر اسلام براى ما شرح دهيد.

بسمه تعالى، اگر عقد شرعى با اجازۀ پدر و دختر خوانده شده، زوجيت حاصل است و بر دختر لازم است به اين زناشويى تن دردهد.

[سؤال 10762] ‘ 1568

3. زنى به علت اين كه شوهرش سنگين وزن است - (وزن شوهر 120 كيلو و وزن زن 40 كيلو) و حرف هاى ناسزا از شوهرش مى شنود، آن قدر ناراحتى مى كشد كه اگر گناه نبود خودكشى مى كرد - آمادگى ندارد با شوهرش نزديكى كند، مدت پنج ماه است كه از عمل زناشويى خوددارى كرده است و شوهرش چند مرتبه به زبان آورده كه مى خواهد او را طلاق بدهد و اين كار را هم نمى كند. سؤال اين است كه با عدم انجام نزديكى به شرح فوق، آيا گناهى بر زن مترتّب است يا نه؟ و آيا ادامۀ اين وضع با داشتن دو تا بچه در محرميت آن ها ايجاد اشكال مى كند يا نه؟

بسمه تعالى، تا طلاق نداده، محرميت باقى است و زن در استمتاعاتى كه موجب مشقت و حرج بر او نيست بايد تمكين كند.

ص: 337

[سؤال 10763]‘ 5985

3. آيا به اين دليل كه كودك بايد دو سال كامل شير بخورد مى توان از همخوابى با شوهر اجتناب كرد؟ چون در آن صورت احتمال حاملگى مجدد و قطع شير هست.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، در صورت درخواست شوهر، زن حق امتناع ندارد.

[سؤال 10764] 6093

بسمه تعالى 21 / 2 / 1360

محضر منور رهبر عالى قدر انقلاب اسلامى حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ارواحنا له الفداء

اگر چنانچه زن از خانۀ شوهر به خانۀ پدر يا جاى ديگر رفته و شوهر او را دعوت كرده كه به خانه و زندگى برگردد، ولى او بازنگشته و اظهار مى كند كه شوهرم مرا زجر و شكنجه مى دهد يا شوهرم مرا از خانه اخراج كرده. در نتيجه شوهر تمكين مى خواهد و زن نفقۀ ايام گذشته را مطالبه مى كند. زن نمى تواند به واسطۀ شهود اثبات كند كه شوهرش وى را زجر مى داده و يا از خانه اخراج كرده. آيا اين مقدار كه زن در خانۀ پدر يا در خانۀ ديگرى باشد و شوهر هم از وى دعوت مى كند به خانه برگردد و برنمى گردد؛ كفايت در نشوز مى كند كه زن حقى به نفقه نداشته باشد؟ چون نمى تواند اثبات كند كه شوهر، وى را زجر و شكنجه داده و يا از خانه اخراج نموده.

با تقديم احترام، سلامتى و عزّت روز افزون شما را از درگاه خداوند منان خواستارم.

بسمه تعالى، در مفروض سؤال مرد بايد نفقۀ زن را بدهد و زن هم بايد برگردد به خانۀ شوهر و نسبت به گذشته، تا نشوز زن اثبات نشود، حكم به ضمان مرد مى شود.

ص: 338

[سؤال 10765] 6094

بسمه تعالى 19 / 11 / 1360

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

بين فقها اختلاف است كه تمكين شرط وجوب نفقۀ زوجه است بر زوج يا نشوز مانع از وجوب نفقه است. آيا نظر مبارك به كدام يك از اين دو قول است؟ در صورت شك در نشوز و تمكين، آيا نفقه به زوجه تعلق مى گيرد و دادگاه مى تواند زوج را الزام به دادن نفقات گذشته كه مورد شك است، بنمايد؟

بسمه تعالى، تا نشوز زن به وجه شرعى اثبات نشده، استحقاق نفقه دارد.

[سؤال 10766] 6095

بسمه تعالى 25 / 7 / 1361

مردى هستم متأهل و ساكن تهران؛ در حال حاضر استاد دانشگاه ادبيات و علوم انسانى مى باشم. دو سال است كه ازدواج نموده ام و همسرم اهل تبريز مى باشد. به خاطر مسئوليت هاى شغلى در تهران، امكان سكونت در تبريز را ندارم. از طرفى همسرم نيز مايل به سكونت در تهران است ولى وابستگى هاى قومى و تعهدات فرهنگى او را وادار نموده كه نتواند در تهران و در منزل شوهرش اقامت گزيند ودر اين دو سال، اين دورى ها، ناراحتى هاى بسيار براى ما ايجاد كرده و باعث اختلال فكرى و جسمى نزد من و همسرم گرديده است. از آن امام بزرگوار خواهش دارم راه حل شرعى اين مسأله را بيان بفرمايند كه از نظر شرع مقدس اسلام، تابعيت زن از مكان شوهر چه نوع حكمى دارد؟ والسلام

بسمه تعالى، اگر منزل مسكونى شما در تهران موافق شأن همسرتان باشد، متابعت در سكنا بر او لازم است؛ و در صورت تخلف، ناشزه محسوب مى شود؛ مگر اين كه انتخاب مسكن براى زن در ضمن عقد شرط شده باشد.

ص: 339

[سؤال 10767] 6096

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

با تقديم احترام استدعا مى شود به مسائل ذيل جواب صريح مرقوم داريد.

1. در صورتى كه زن از شوهر خود مطالبه منزل جدا بنمايد و بگويد در منزلى كه پدر و مادر شوهرم باشد حاضر به زندگى نيستم آيا بر شوهر لازم است كه به خواسته زن خود جامه عمل بپوشد يا خير؟ و در صورتى كه مرد به خواسته او جامه عمل نپوشد و زن هم حاضر به زندگى نشود و برود منزل پدرش و بگويد تا منزل جدا نكنى به خانه ات نمى آيم چون براى من زندگى در منزلى كه پدر و يا مادر شوهرم زندگى مى كند مشكل است، آيا زن ناشزه مى شود يا خير، و در صورتى كه زوج تمكن مالى نداشته باشد و قادر به جدا كردن منزل نباشد وظيفه چيست؟

بسمه تعالى، اگر منزلى كه مرد مى گويد موافق شأن زن باشد زن حق مطالبه غير آن را ندارد و اگر بدون اجازه از آن خارج شود ناشزه مى شود.

2. جهيزيه زن در منزل شوهرش بوده و هر دو در منزل زندگى مى كردند بعدها بين آنان مرافعه شده خواسته اند جهيزيه زن را تحويل بگيرند بعضى از ارقام جهيزيه در خانه موجود نيست زن مى گويد شوهرم برده و مرد هم مى گويد خودشان يعنى زن و اقوام او برده اند و هيچ گونه شاهد در كار نيست آيا مرد به صرف اين كه جهيزيه در خانه او بوده ضامن شناخته مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، ضامن نيست و ادعاى زن بايد ثبوت شرعى پيدا كند.

خداوند متعال سايۀ حضرت مستطاب عالى را تا انقلاب حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر سر مستضعفين جهان قائم بدارد، آمين، بحق محمد و آله الطاهرين.

[سؤال 10768] ‘ 5994

6. زوجه از زوج تمكين نمى كند، حاكم حكم تمكين مى دهد، باز تمكين نمى كند، آيا حاكم شرع مى تواند زوجه را به عنوان مرتكب به گناه، تعزير نمايد يا نه؟

بسمه تعالى، مى تواند او را به تمكين اجبار نمايد.

ص: 340

[سؤال 10769] 6097

بسمه تعالى

سلام عليكم، مسئولان دفتر امام، بنده چند سؤال داشتم كه مى خواستم از ديد اسلام پاسخ بگوييد:

1. آيا شوهر حق دارد به هر دليلى كه باشد زن خود را كتك بزند؟

بسمه تعالى، كتك زدن جايز نيست، مگر در بعض موارد كه شارع اجازه داده است با لحاظ تمام شرايط شرعيه.

2. حدود دخالت مادر شوهر در زندگى زناشويى پسر و عروسش چيست؟

بسمه تعالى، حق دخالت ندارد.

3. قرآن مى گويد به پدر و مادر نيكى كنيد و حتى به آن ها اُف نگوييد. آيا هرچه مادر در زندگى دخالت كند و پسر براى اين كه نخواهد او را ناراضى كند حرفى نزند و در اثر دخالت ها زندگيش از هم بپاشد، آيا منظور قرآن چنين بوده است كه هرچه او گفت، فرزند اطاعت كند؟

بسمه تعالى، اطاعت واجب نيست، ولى اذيت مادر حرام است.

4. در صورتى كه شوهر، زن را بزند - سرخ يا كبود شود - و زن راضى نباشد يا دهان پر از خون شود، مقدار ديه چيست؟

بسمه تعالى، به رسالۀ عمليه مراجعه نماييد.

5. در صورت ديه دادن، ديه به چه كسى مى رسد؟

بسمه تعالى، ديه به مضروب مى رسد.

[سؤال 10770]

6. آيا زن مى تواند از شوهر خود به دادگاه خانواده شكايت كند، بدون اين كه طلاق بخواهد؟

بسمه تعالى، اگر بر او ظلم شده، مى تواند براى دادخواهى به دادگاه شرعى مراجعه نمايد.

[سؤال 10771]

7. در اسلام آيا مرد حق دارد زن حامله - 7 ماهه - را كتك بزند؟

ص: 341

بسمه تعالى، كتك زدن جايز نيست، مگر در صورت خوددارى زن از تمكين، كه تفصيل آن در رساله مذكور است و جهات شرعى بايد مراعات شود.

[سؤال 10772] 6098

بسمه تعالى 3 / 6 / 1361

خدمت مرجع عالى قدر، حضرت امام خمينى، دام عزّه، سلام عليكم، احتراماً؛ به عرض آن جناب مى رساند:

اولاً، به كلام الله مجيد سوگند ياد مى كنم كه عرايضم مقرون به صحت است؛ ثانياً، اين جانب در آبان ماه سال 1341 با دخترى از طبقۀ سوم ازدواج نموده ام كه حاصل اين ازدواج، سه فرزند است - دو پسر نوزده ساله و نه ماهه و دخترى چهارده ساله - و متجاوز از ده سال است كه عيالم فراش خود را از من جدا نموده است و بچه ها را عليه من تحريك مى كند و گذشته از اين، مدت پنج ماه مى باشد كه از امر زناشويى - هم خوابه شدن - خوددارى نموده است و سر ناسازگارى را شروع نموده است و از همه مهم تر اين كه در نماز خواندن سهل انگارى مى نمايد. در پايان، از حضور آن جناب تقاضا دارد كه تكليف اين جانب را روشن فرمايند و ارائه طريق فرمايند كه چه كنم؟ بقا و طول عمر آن جناب را از خداوند متعال خواستارم.

بسمه تعالى، اگر از وظيفۀ خود تخلف مى كند، او را ولو با رجوع به محاكم صالحه مى توانيد وادار به آن نماييد، و اگر امكان ندارد شما وظيفه اى [نسبت به نفقۀ او] نداريد و اختيار طلاق با شوهر است.

[سؤال 10773] 6099

بسمه تعالى

حضور مبارك قائد اعظم حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى، پس از تقديم سلام محترماً؛ به استحضار عالى مى رساند:

ص: 342

اين جانب داراى دو بچه مى باشم، شوهرم در ضمن بد اخلاقى با من و چند دفعه كتك كارى، سرانجام اجباراً مرا از خانه اخراج نموده است. مدت سه ماه است بدون نفقه از طرف زوج در منزل پدرم به سر مى برم. نه حاضر است ببرد و نگهدارى نمايد و نه آزاد مى كند؛ لذا از مقام والاى آن مرجع معظّم تقاضامندم تكليف كمينه را روشن فرماييد.

بسمه تعالى، مى توانيد به دادگاه اسلامى شكايت كنيد تا شوهر را اجبار به انجام وظيفۀ شرعى نمايد.

[سؤال 10774] 6100

بسمه تعالى 23 ذى الحجه 1402 ق

آيت الله العظمى سيد روح الله خمينى، مدّ ظله العالى

ما در مسائل ذيليه به فتواى شما محتاجيم، جوابش را عنايت فرماييد.

يك مرد، زن خودش را نه نفقه مى دهد و نه در خانۀ خود مى آورد و نه طلاق مى دهد و مى گويد كه من زندگانى تو را به اين طور ضايع مى كنم و شخصى نيست كه تو را از عقد من فارغ كند تا وقتى كه تو در خانۀ پدر بميرى. با اين حالت اضطرارى، زن منكوحه چه تكليف شرعى اى دارد؟ آيا در اين قضيه، مى توانيم به وكيل حضرت عالى، جناب مولانا اعجاز حسين، مدير جامعۀ دينيۀ دارالعلوم جعفريۀ كربلا خوشاب پاكستان رجوع كنيم؟ و اگر آن مرد از حضور انكار نمايد و پيش وكيل شما حاضر نشود، آيا وكيل شما مى تواند در غيبت آن مرد حكم بنمايد؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و او را اجبار به طلاق نمى شود كرد، ولى زن مى تواند ولو با رجوع به محاكم، مرد را وادار كند كه نفقۀ واجبه او را بپردازد.

ص: 343

[سؤال 10775] 6101

بسمه تعالى

مرجع الدينى الأعلى، الإمام الاكبر، سماحة العلامة الحاج آيت الله السيد روح الله الخمينى، ادام الله ظله العالى، لطفاً جواب دو سؤال ذيل را بدهيد.

1. هرگاه در ميان زن و شوهرى دو نفر «حكماً من أهله وحكماً من أهلها» مصالحه كردند و قراردادند كه مثلاً مرد از اداى نفقه كوتاهى نكند و فرار و غايب نشود و زن ناشزه نشود و چنين عبارتى را در صورت تخلف نوشته اند:

«در صورت تقصير مرد 1. زن را حق بود كه طلاق شرعى خود را بگيرد؛ 2. و براى اين كار زيد (مثلاً) از جانب مرد وكيل كرده شد».

بعداً مرد غايب و فرارى شد و زن كه از نفقه خود محروم مانده بود، پس از مدتى و بعد از مرافعه، خود را كه حق دار قرار داده شده بود به سراغ وكيل رفت و زيد كه وكيل مرد بود او را طلاق داد. آيا اين طلاق واقع شده است يا نه؟

بسمه تعالى، اگر مرد راضى شده به حكومت حكمين، و وكالت زيد موافق حكومت آن ها بوده، طلاق صحيح است.

[سؤال 10776]

2. معيار نشوز زن چيست؟ آيا اگر از جماع ابا نكند و همبسترى و همخوابى را انكار نكند و در امور ديگر غير از همخوابى و جماع گستاخى كند ناشزه مى شود؟ ما به النّشوز را اقلاً بيان فرماييد.

بسمه تعالى، نشوز زن خارج شدن او است از اطاعت مرد در امورى كه بر او واجب است، مثل تمكين و ازاله منفرات و خارج نشدن از منزل بدون اذن شوهر و غير آن ها.

ص: 344

احكام اولاد، ولادت و ملحقات آن

اشاره

[سؤال 10777] 6102

بسمه تعالى

اعضاى دفتر امام خمينى، مدّ ظله العالى، با اهداى درود

خاطر مبارك را مستحضر مى دارد: جان نثار ساكن تهران هستم. جريان از اين قرار است كه چند سال پيش با آقايى ازدواج كرده ام. از وى داراى سه اولاد هستم. حال شوهرم اظهار مى دارد كه اولاد سوم از من نيست و آبرويم را با اين ياوه گويى ها مى خواهد بريزد. به آزمون خون مراجعه كرده ام و خون بچه با پدرش درست درآمده، ولى اين را هم قبول ندارد. در صورتى كه بچه نه ماه در شكمم بود و مرا به زايشگاه برد و بچه را به دنيا آوردم و او حق مخارج زايشگاه را پرداخت و حال كه چهارده ماه عمر كرده حال اظهار مى دارد: بچه، بچه من نيست. حال سه ماه است دو بچه را از من گرفته و با يك بچه 14 ماهه ما را بيرون كرده كه در منزل پدرم زندگى مى كنم. حال نه مرا به خانه اش مى برد و نه طلاق مى دهد و خلاصم مى كند. در دادگاه پرونده موجود است و اظهار مى دارند: «مربوط به حاكم شرع و مرجع تقليد در قم مى باشد». حال سرگردانم و آبرويم در خطر مى باشد. پناهنده به محضر مبارك شده و استدعاى عاجزانه جهت رسيدگى سريع به اين جريان را دارم.

بسمه تعالى، اگر شوهر با زوجۀ دائمۀ خود نزديكى نمود، به نحوى كه امكان دارد در اثر آن نزديكى حمل از نطفۀ او منعقد شده و فرزند از او باشد، يا آن كه در اثناى حمل يا بعد از ولادت فرزند رفتار او قولاً و يا عملاً طورى باشد كه حكايت كند از اقرار او به اين كه فرزند از اوست، ديگر نمى تواند فرزند را از خود نفى نمايد؛ در غير اين دو صورت اگر مدعى شود كه فرزند از او نيست، دعواى او ثابت نمى شود مگر با اجراى صيغۀ لعان با مراعات ضوابط شرعيۀ آن كه در رسالۀ عمليه مسطور است.

ص: 345

[سؤال 10778] 6103

بسمه تعالى

حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

شخصى بعد از ايام حيض، پنج ماه از زوجۀ خود كناره گيرى كرده و نزديكى نكرده است؛ بعد از مدت مزبوره، حملى ظاهر شده است و حال زوج، نفى ولد مى نمايد و مدعى است كه اين ولد از من نيست؛ حكم شرعى را در اين مورد بيان فرماييد كه مورد لزوم است.

بسمه تعالى، ولد ملحق به او است، مگر نزد حاكم شرع بر وجه شرعى اثبات كند كه ولد از او نيست.

[سؤال 10779] 6104

بسمه تعالى

چنانچه مردى با اكراه به زنى تجاوز كند و زن حامله شود، در صورتى كه با شوهر خود نيز بعد از تجاوز مكرّراً همبستر شود و مجامعت نمايد اگر، شوهر ادّعا كند كه يقين دارد فرزند مال او نيست، و ضمناً حاملگى مقارن و همزمان با عمل تجاوز باشد، فرزند ملحق به كدام است؟

بسمه تعالى، اگر از دخول شوهر تا وضع حمل كمتر از شش ماه نباشد ولد ملحق به شوهر است، و دعواى او مسموع نيست.

[سؤال 10780] 6105

بسمه تعالى 12 / 10 / 1358

محضر انور حضرت آيت الله امام خمينى، مدّ ظله العالى

به عرض عالى مى رساند: در خصوص دعواى اين جانب با همسر سابقم كه بعد از دوازده سال زندگى زناشويى به من و دو فرزندم خيانت نموده، به دادگسترى مراجعه و شكايتى تنظيم نمودم و دادگاه قبل از كيفرخواست، پس از بررسى مدارك و دلايل

ص: 346

موجود و اقرار نامبرده به اين كه با شخصى مدت مديدى روابط نامشروع داشته تا جايى كه طى مدارك موجود تصميم بر قتل اين جانب گرفته بودند و نيز اقرار نموده كه فرزند پسرى از نامبرده به وجود آمده، حكم بر طلاق صادر نمود و وى دو فرزند مربوط به من به نام آزيتا نه ساله و رزيتا چهار ساله را به من تحويل داده و پسرى به نام آرش را با خود برده و اعتراف نموده كه فرزند سومى كه همان آرش باشد، از اين جانب نيست و من نيز با مدارك زياد و دلايل قوى كه در دست دارم و نيز نسخه پزشك مبنى بر اين كه نامبرده مقدار زيادى به اين جانب كافور خورانده - كه هنوز تحت مداوا مى باشم - يقين دارم، بلكه مطمئن هستم كه اين پسر از من نيست؛ اما دادگاه مى خواهد اين پسر را به من تحميل كند. اميدوارم امر فرماييد دادگاه اسلامى حكم شرعى و قانونى اين جانب را تعيين فرمايند.

بسمه تعالى، به حسب ظاهر شرع ولد ملحق به شوهر است.

[سؤال 10781] 6106

بسمه تعالى

محضر مبارك مرجع عالى قدر جهان تشيع، رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى ايران، بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، آيت الله العظمى امام خمينى، مدّظله الشريف

مستدعى است حكم الله را نسبت به مسأله مذكوره، مطابق فتواى مبارك بيان نماييد.

1. اگر زن شوهردارى با مرد اجنبى تبانى كند و مدت سنواتى از شوهر اول طلاق نگرفته با آن مرد اجنبى مباشرت كند و داراى چند اولاد شود، حكم اين مسأله را بيان نماييد؟

بسمه تعالى، اولاد، ملحق به شوهر است؛ مگر آن كه خلاف آن ثابت شود.

2. اگر به زور و تهديد و كتك كارى، طلاق زنى را از شوهرش بگيرند، آيا آن طلاق صحيح است يا باطل؟

بسمه تعالى، طلاقى كه با وكالت از طرف شوهر يا با اذن حاكم شرع نباشد، باطل است.

ص: 347

3. آيا اگر با حكم دادگاه زمان طاغوت، چنين مجرمينى بخشيده شوند و حكم خدا بلا اثر بماند، عيبى ندارد؟

بسمه تعالى، رسيدگى به اين امور، مربوط به دولت اسلامى و محاكم قضايى است.

[سؤال 10782] 6107

بسمه تعالى 21 / 9 / 1361

با ستايش خداوند سبحان و با درود بر اوليا و انبياى او و با درود بر امام امت و شما رهروان او و شهداى به خون خفتۀ كربلاى ايران

از آن جا كه خداوند بر مؤمنين منت نهاد كه از خودشان رسولى برگزيد تا آيات خدا را بر آنان تلاوت كند و آنان را تزكيه كند و به آنان حكمت بياموزد و در اين زمان هم كه امام امت عهده دار اين وظيفه شده اند، ما مى خواهيم مسأله اى سؤال كنيم و خواهشمنديم هرچه زودتر فتواى امام را بفرستيد.

در عشاير و حتى در بعض شهرهاى خوزستان و چهارمحال بختيارى، مردم هنگام ازدواج زوجين، صيغۀ عقد را نمى خوانند (البته در زمان گذشته) و مراسم به اين صورت بوده كه عده اى از فاميل مرد و عده اى از فاميل زن، دور هم مى نشستند و مهريه و شيربها و صورت مجلس را مى نوشتند و بعد هم امضايى از دختر و پسر مى گرفتند و در آن صورت مجلس، قيد مى كردند كه فلانى مى خواهد با فلانى ازدواج كند و اين رضايت را بعضى اوقات از دختر و پسر مى پرسيدند و بعضى اوقات هم نه (شما بنا را بر اين بگذاريد كه مى پرسيدند). حالا بچه هايى كه از آن ها به دنيا مى آيند حكمشان چيست؟ اين را هم متذكر شوم كه آن ها اولاً به اين مسأله جهل داشتند و دوماً كسى دسترس نبود؛ يعنى از آن ده تا شهر حدود چند روز پياده روى بدون ماشين بود و اينان اگر اطلاع داشتند، اهميت مسأله را نمى دانستند. آيا بچه هاى آنان از حقوق هاى اجتماعى - مثلاً پيشنماز بودن، مرجع تقليد بودن و... - محرومند؟ و آيا نسبت حرام زاده بودن به آنان تعلق مى گيرد يا نه؟

بسمه تعالى، بچه ها حكم ولد حلال را دارند.

ص: 348

[سؤال 10783] 6108

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

دخترى باكره بدون اذن پدرش شوهر كرده و قبل از اجازۀ پدر، صاحب اولادى شده. اين اولاد بزرگ شده و مالى هم پيدا كرده و فوت شده، آيا ارث اين اولاد به پدر مى رسد يا به مادر و يا متعلق به حاكم شرع است؟ و آيا اين اولاد حكم ولد الزنا را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر التفات به اشتراط اذن پدر نداشته اند، حكم ولد حلال را دارد و در صورت التفات، ارث ثابت نيست.

[سؤال 10784] 6109

بسمه تعالى 22 / 3 / 1361

تهران، جماران، دفتر حضرت امام خمينى، دامت بركاته، من به نام يك فرد ايرانى خدمت آن امام بزرگوار سلام عرض نموده، بقاى عمر امام امت را از خداوند يكتا خواهانم.

منظور از نوشتن نامه و گرفتن وقت گرامى تان اين است كه تقاضا بكنم مرا در اين گرفتارى كه برايم پيش آمده، راهنمايى و رهنمون بفرماييد. من استواريكم با سابقه خدمت 14 سال به عنوان اين كه مذهب اهل حق دارم، از ارتش پاك سازى شدم ولى در پروندۀ پاك سازى، عنوان ديگرى منعكس نموده و مرا از ارتش بازخريد و بيرون كردند. بارها گفته شد كه احتمالاً در اين پاك سازى هستند كسانى كه بى گناه پاك سازى شده باشند، لذا اين گونه اشخاص را دوباره به خدمت فرا مى خوانيم. من نيز با صبر انقلابى تحمل نموده و حتى چندين بار از طريق قانونى براى دوباره به خدمت اعاده شدن اقدام نموده ولى نتيجه اى نگرفتم. البته مأيوس نشده و از راه مشروع كاركردن به زندگى خويش ادامه دادم، ولى قريباً گرفتارى ديگرى برايم پيش آمده كه به طور كلى

ص: 349

مرا از ادامۀ زندگى مأيوس و حتى اميدى به زنده ماندن ندارم؛ لذا به فكر افتادم كه به وسيلۀ نامه، گرفتارى خود را در پيشگاه حضرت امام بازگو نموده تا بلكه آن حضرت، مرا رهنمون نموده و به اين كالبد بى روح اميد دوباره به زندگى بازگشتن را برگرداند.

حضرت امام! همان طورى كه قبلاً ذكر نمودم، مذهب من، اهل حق و از طوايف كوران و سنجابى كه در غرب استان باختران زندگى مى كنند مى باشم و مرجع تقليد ما سيدنفرالدين هستند كه بارها خدمت امام امت رسيده و سرپرستى بسيج عشايرى غرب نيز به عهدۀ ايشان مى باشد. من دوازده سال پيش با يك دختر شيعه ازدواج نمودم كه قبل از ازدواج، از پيشنماز وقت دربارۀ مذهب من سؤال و بررسى شد؛ در نتيجه هيچ گونه اشكالى براى اين ازدواج نديد وازدواج انجام گرفت و حال داراى سه فرزند مى باشيم. پس از پيروزى انقلاب و بازخريدى من، به علت مذهب همسرم، پرونده ام دوباره به بررسى افتاده و به اين نتيجه مى رسند كه مذهب من رسمى نيست و مسلمان نيستم و به ايشان گفته بودند تا به حال و در اين مدت ازدواج، مرتكب عمل نامشروع شده و بچه هاى شما حرام زاده مى باشند. به اين خاطر همسرم با من متاركه و تقاضاى طلاق نمودند. به دادگسترى رفته و در دادگاه بخش يك خاص مدنى عرض حال نموديم. در آن جا نيز به گفتۀ ايشان موافقت و با طلاق ما موافقت نمودند. حال مى خواستم از محضر امام بزرگوار و رهبر عالى قدر تقاضا وكسب تكليف نمايم كه آيا مذهب من رسمى نيست و مشرك هستم و بچه هاى من نامشروع هستند؟ آيا من مى توانم آن ها را به مادرشان واگذار نمايم؛ چون مى دانم عاطفۀ مادرى باعث ناراحتى براى مادرش مى شود؟ آيا از اموال من چيزى به همسرم مى رسد كه به ايشان حلال باشد؟

بسمه تعالى، مراعات مقررات دولت اسلامى لازم است و در فرض سؤال، اولاد حكم حلال زاده را دارند و بايد مهر زن را بپردازيد و واگذاردن بچه ها به مادرشان مانع ندارد وچنانچه بخواهيد از اموال خود به آن ها بدهيد جايز است.

ص: 350

[سؤال 10785]‘ 6922

3. شخص عاقد، وكالت از پسر و دختر مى گيرد كه عقد جارى نمايد و همان شب زوجين زفاف مى كنند. عاقد فراموش مى كند كه اجراى عقد كند. پس از دو روز عاقد متذكر مى شود كه عقد جارى نكرده و فورى مى رود عقد جارى مى نمايد. آيا عمل زوجين در طول اين مدت چه صورت دارد؟ و عاقد كه از روى سهو و فراموشى عقد را جارى نكرده، چه حكمى دارد؟ متمنى است جواب مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، چيزى بر عاقد نيست و عمل مقاربت پيش از عقد، اگر به اعتقاد اين كه وكيل عقد را خوانده و زوجيت حاصل شده، انجام گرفته حكم وطى شبهه را دارد.

[سؤال 10786] ‘ 6509

2. مردى زنش را طلاق داده اما زن در عدّه با مرد ديگرى كه جاهل به قضيه بوده ازدواج كرده است. بعداً ولدى از اين زن به دنيا آمده كه صلاحيت دارد از اولى يا از دومى باشد. ولد به كدام ملحق است؟ اگر به دومى ملحق باشد با جهل زن به حكم، ولد شبهه است يا زنا؟

بسمه تعالى، اگر در عدّه رجعيه بوده، مورد قرعه است. و اگر در عده بائنه بوده، ملحق به دوم است و با جهل، ولد شبهه است.

[سؤال 10787] 6110

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

يك زن تا سى و پنج سال اولاد كرده بعد از سى و پنج تا چهل و نه سال نزاييده بعد از چهل و نه سال شوهر زن وفات مى كند مدت يك سال زن بيوه بوده، زن به يقين خود ثابت مى كند كه يائسه هستم چون كه چهارده سال اولاد نكرده در سال پنجاه اين زن در يك ماه به سه نفر صيغه مى شود و اولاددار مى شود حالا نمى داند از اول يا

ص: 351

دومى يا سومى است و زن هم دختر زاييده اين دختر به كدام يكى محرم است؟

بسمه تعالى، زن در سال پنجاهم يائسه نيست و راجع به ملحق شدن دختر با فرض امكان التحاق به همه مورد قرعه است و عقد اوّلى صحيح و دو عقد ديگر باطل است و در هر صورت دختر با مرد اول محرم است.

[سؤال 10788] 6111

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

دو تا زن حامله بوده در بيابان زاييده اند هر دو تا زن مرده يك دختر نوزاد باقيمانده نوزاد ديگر را جانور خورده حالا حسن مى گويد از زن من است حسين مى گويد از زن من است اگر به حسن بدهد شايد از زن حسين باشد وقتى بالغ شد با پسر حسين ازدواج كند، اگر به حسين بدهد شايد از زن حسن باشد وقتى كه بالغ شد با پسر حسن ازدواج كند حالا چه بايد كرد بين اين ها؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، مورد از موارد قرعه است.

نام گذارى فرزند

[سؤال 10789] 6112

بسمه تعالى

حق نام گذارى فرزند با كيست؟ پدر، مادر يا هر دو؟

بسمه تعالى، از حقوق نيست.

[سؤال 10790] ‘ 6988

3. نام گذارى به نام هاى «رحمان»، «اله»، «الله» و «الهه» براى انسان چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، اين كار را نكنند و از اسامى انبيا و معصومين براى نام گذارى استفاده نمايند.

ص: 352

[سؤال 10791]‘ 989

5. آيا اسم هايى مانند كورش، داريوش، هوشنگ، بابك و غيره از نظر شرعى براى افرادى كه در حال حاضر سن آن ها 30، 40، 50 و... مى باشد اشكالى دارد؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

خواندن اذان و اقامه در گوش بچه

[سؤال 10792] 6113

بسمه تعالى 26 / 10 / 1361

آيا واجب است كه در گوش بچۀ كوچك اذان و اقامه بگويند يا نه؟ و اگر كسى اين كار را نكرد، در روحيۀ بچه تأثير دارد؟

از خداوند، طول عمر شما و پيروزى رزمندگان اسلام را خواستارم. متشكرم

بسمه تعالى، مستحب است نه واجب.

ختنه كردن

[سؤال 10793] 6114

بسمه تعالى 20 / 3 / 1361

با سلام و درود بيكران خدمت بزرگ رهبر و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران

پس از تقديم صميمانه ترين تبريكات به مناسبت سالروز تولد حضرت بقية الله الأعظم، أرواحنا له الفداء و شكر و سپاس گزارى از خداوند منّان كه ما را در زمان رهبرى آفريد كه ما را به سوى نور هدايت كرد و از تاريكى ها و ظلمت ها نجات داد، موضوع مورد نظرم كه خيلى مهم است - به طورى كه تمام تفكرات و زندگى مرا تحت الشعاع خود قرار داده - را مطرح مى كنم:

من يك پاسدار هستم كه حدود بيست و يك سال دارم؛ پدر و مادرم مرا در كودكى ختنه نكرده اند و من الآن گرفتار اين مشكل هستم و نمى دانم چه كار كنم؛ لذا تقاضاى

ص: 353

عاجزانه دارم على رغم اين همه مشكلاتى كه در مقابل شما هست و اين مسائل نبايد نزد شما مطرح شود، چون من كس ديگرى را جهت مطرح كردن اين مشكل با او نيافتم كمكم فرماييد. چندى قبل خواستم به جبهه بروم، ولى نمى دانستم در صورت كشته شدن چه تكليفى دارم؛ لذا با عرض معذرت بى نهايت از اين كه وقت مباركتان را گرفتم، خواهش مى كنم به چند سؤال زير پاسخ فرماييد.

1. من در مقابل اين مشكل چه بايد بكنم؟

2. نماز و طاعات من در اين مدت چه شكلى پيدا مى كند؟

3. در صورت ختنه كردن اگر مسأله جنابت پيش بيايد، نماز و... به چه شكلى بايد به جا آورده شود؟

4. آيا اين يك نشانۀ اسلامى است كه يك نفر در صورت نداشتن، مسلمان نيست؟

بسمه تعالى، واجب است خودتان را ختنه نماييد؛ ولى شرط صحت اعمال و عبادات نيست، مگر در طواف كعبه.

[سؤال 10794] 6115

بسمه تعالى

اگر كسى اول ختنه را بر طبق شرع كرده و سپس با گذشت زمان پوست روى قضيب درازتر شده، بر روى حشفه نيز برسد چه حكم دارد؟ اگر متصل به حشفه شود چه حكم دارد؟ و اگر قدرى از آن روى حشفه برسد چه حكم دارد؟ و اگر پوست از تمام اطراف، روى حشفه بيايد چه حكم دارد؟

بسمه تعالى، اگر ختنه به طور صحيح شده باشد، دو مرتبه لازم نيست ختنه كند.

[سؤال 10795] ‘ 4796

9. فرزندى كه ختنه كرده به دنيا مى آيد آيا باز هم لازم است ختنه شود؟

بسمه تعالى، لازم نيست.

ص: 354

عقيقه كردن

[سؤال 10796] 6116

بسمه تعالى

امام مهربان آيا مسأله عقيقه در اسلام واجب است و اگر واجب است و مثلاً پدرى و مادرى انجام نداده اند و حالا آن فرد خود بالغ و عاقل شده بايد خودش مسأله عقيقه را انجام دهد يا اين كه از او ساقط است؟

بسمه تعالى، مستحبّ است.

[سؤال 10797] 6117

بسمه تعالى

مى گويند كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده: «هر كسى صاحب فرزند پسرى شود، بايد گوسفند يا چيزى معادل آن خونريزى نمايد و پدر فرزند هم نبايد از گوشت حيوان ذبح شده بخورد». آيا صحيح است يا نه؟ و اگر پيامبر چنين فرموده، آيا بايد حتماً اين عمل انجام

شود يا مى توان پول آن را به جاهاى واجب ترى كمك نمود؟

بسمه تعالى، واجب نيست و عقيقه مستحب است و فرقى بين پسر و دختر نمى كند.

[سؤال 10798] ‘ 5782

4. عقيقه حكم واجب دارد براى نوزاد يا نه؟

بسمه تعالى، واجب نيست.

شير دادن به فرزند

[سؤال 10799] 6118

بسمه تعالى

اين كه بعضاً به جاى شير مادر به بچه شير خشك مى دهند چه حكم و شرايطى دارد؟

ص: 355

بسمه تعالى، مانع ندارد و حكم و شرط به خصوصى در آن نيست.

[سؤال 10800] ‘ 6411

8 . آيا وكيل شهيد مى تواند همسر شهيد را اجبار كند با تهديد به اين كه بايد دو سال بچه را شير بدهد؟

بسمه تعالى، حق اجبار ندارد.

حق حضانت فرزند در زمان حيات پدر

[سؤال 10801] 6119

بسمه تعالى 4 / 12 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دام ظله

خواهشمند است كه سؤالات ذيل را واضحاً بيان و جواب فرماييد.

اگر زن از شوهرش طلاق بگيرد يا شوهر او را طلاق بگويد؛ يعنى طلاق از طرف شوهر باشد، فرزندانشان مثلاً دخترانى كه از هفت سال به بالا هستند و پسرانى كه از دو سال به بالا مثلاً پنج ساله و هشت ساله و دوازده ساله هستند اگر اين فرزندان بگويند ما با پدرمان نمى رويم و ما از مادرمان جدا نمى شويم، آيا پدر مى تواند بچه ها را اجباراً از مادرشان جدا كرده با خودش ببرد يا خير نمى تواند؟

در صورتى كه از مادر نتواند بچه ها را جدا كند، آيا خرج بچه ها را بايد پدر بدهد يا آن كه چون با پدرش نرفته و پدر هم مثلاً در اين شهر نيست و فقير هم هست لازم نيست خرج آن ها را بدهد؟ تكليف اين مرد و زن و بچه ها چيست؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، در فرض مرقوم پدر حق دارد بچه ها را ببرد، ولى خيلى مطلوب است كه با فرزندان و مادرشان مدارا كند و در هر صورت نفقه بچه ها بر عهدۀ پدر است.

ص: 356

[سؤال 10802] 6120

بسمه تعالى 6 جمادى الثانى 1403 ق

محضر مقدس زعيم عالى قدر، حضرت مستطاب، آيت الله العظمى، امام خمينى، ادام الله ظله العالى، پس از سلام و تحيّات وافره، از ايزد منان همواره مسئلت دارد كه وجود مبارك، از جميع بليّات سماوى و ارضى محفوظ بوده و ان شاء الله تا ظهور صاحب العصر و الزمان، حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - امت متعهد و شجاع اسلام، از آن مقام الهى مستفيض گردند. غرض از تصديع وقت شريف، استفتاى اين مسأله بود:

چندى است اين حقير، با بانويى مطلّقۀ امريكايى، كه قبلاً مسيحى بوده، ازدواج كرده ام. ايشان را فرزند ذكورى است چهار ساله. بعد از اين كه به دين مبين اسلام، مشرف گرديده، شديداً مورد ايذاء و آزار افراد خانواده، به ويژه شوهر سابقش واقع شده است. من جمله اين كه اين فرزند را از ايشان جدا كرده، و حتى ديگر اجازۀ ديدن او را هم به ايشان نمى دهند.

با علم به اين كه بعد از اسلام آوردن اين خانم، فرزند ايشان خود به خود مسلمان مى شود و ولايت او بر عهدۀ طرف مسلمان است نه كافر، و با توجه به اين واقعيت كه فعلاً قدرت ظاهرى، به دست طرف كافر، يعنى پدر طفل است و او اجازۀ اعمال اين ولايت را به مادر مسلمان طفل نمى دهد، وظيفه شرعى اين مادر چيست؟ ايشان - بحمدالله و المنة - عازم است كه با حقير به وطن اسلامى هجرت كند، از اين نگرانيم كه چه بايد بكنيم؟ حكم شارع چيست؟ آيا رهاكردن طفل، و به اختيار پدر كافرش سپردن، براى حقير و مادر مسلمان طفل، مسئوليت و يا خداى نخواسته، گناهى در بر دارد؟ اگر آرى، ما تا چه حد بايد براى پس گرفتن بچه، اقدام كنيم؟

بسمه تعالى، اگر امكان دارد، بچه را از آنان بگيريد و چنانچه ممكن نيست، معذور هستيد.

ص: 357

[سؤال 10803]‘ 6172

2. طفل به سنّى رسيده كه در حضانت پدر قرار گرفته است؛ مادر بچه مبلغى به پدر مى دهد تا اين كه حضانت بچه را به مادر واگذار كند و نيز مخارج بچه را مادر متعهد مى شود. آيا اين نوع قرارداد صحيح است يا نه؟ و در صورت صحت، لازم است و يا اين كه جايز و در صورت جايز بودن، اگر پدر به حضانت خود برگردد، آيا مادر هم حق مطالبۀ مبلغى را كه در مقابل حضانت، به پدر بچه داده بود، و همچنين مخارج طفل مشترك را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، پدر مى تواند از تعهدى كه نموده برگردد و مادر حق رجوع به مخارجى كه نموده ندارد. و پولى كه به پدر داده اگر در مقابل واگذارى حق حضانت بوده، ملك پدر نشده و مى تواند از او مطالبه كند.

[سؤال 10804] ‘ 5890

2. در صورتى كه چنين مرد يهودى براى اولين بار قبلاً با يك دختر يهودى ازدواج كرده و او را طلاق دهد و از او فرزند پسرى شش ساله داشته باشد، آيا بعد از اين كه پدر مسلمان شد، حق دارد فرزند را از مادر يهودى بگيرد و در آغوش اسلام بپروراند يا مادر مى تواند اقدام قانونى كند و فرزند را از پدر بگيرد و در دين يهود بزرگ كند؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، پدر مسلمان، فرزند را از مادر يهودى بگيرد.

[سؤال 10805] 6121

بسمه تعالى

محضر رهبر عالى قدر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، دام ظله العالى

در مسأله 2458 رسالۀ عمليۀ حضرت عالى مرقوم است: «اگر زنى كه آزاد و مسلمان و عاقل است دخترى داشته باشد، تا هفت سال دختر تمام نشده، پدر نمى تواند او را از مادرش جدا كند». بفرماييد: زنى كه كارمند است و صبح ساعت 6 از خانه خارج و ساعت 1 بعدازظهر مراجعت مى نمايد، آيا اين زن، آزاد است يا خير و

ص: 358

پدر مى تواند دختر را از چنين زنى بگيرد يا خير؛ در حالى كه راضى به نگهدارى دختر، توسط فردى غير از مادرش نمى باشد؟ نظر مبارك را مرقوم فرماييد. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، تا هفت سال دختر تمام نشده، حق حضانت و تربيت دختر با مادر است و بدون رضايت او بچه را نمى توان گرفت.

[سؤال 10806] 6122

بسمه تعالى 18 / 7 / 1361

حضور مبارك امام بزرگوار و رهبر عالى قدر، احتراماً؛ به استحضار آن بزرگوار مى رساند كه:

اين جانب از زنم كه چند سال پيش طلاقش داده ام، فرزندى دارم كه اكنون هفت سال دارد و هر ماه، خرج او را به مادرش تحويل مى دهم تا از او نگهدارى نمايد، ولى اكنون مى خواهم فرزندم را تحويل گرفته و خود عهده دار نگهداريش باشم، در صورتى كه مادرش از تحويل او به من خوددارى مى نمايد و من هم ديگر نمى خواهم خرج ماهيانۀ او را بدهم. در اين صورت، وظيفۀ شرعى و اسلامى من چيست؟ آيا مى توانم حتماً فرزندم را از دست مادرش كه شوهر ديگرى در اختيار دارد بگيرم؟ در صورت عدم تحويل مادرش، آيا درست است كه خرج و مخارج او را قطع نمايم؟ و يا به طور كلى، هر پدر و يا مادر تا چه سنى براى نگهدارى فرزند، وظيفۀ شرعى دارد؟ خواهشمند است جواب سؤالاتم را شرعاً و قانوناً مرحمت دارند.

بسمه تعالى، حق حضانت فرزند پسر تا دو سال و فرزند دختر تا هفت سال با مادر است و بعد از آن مادر، حق ندارد و پدر مى تواند فرزند را تحويل بگيرد؛ ولى در هيچ صورت نمى تواند نفقۀ بچه را قطع كند، و با تزويج مادر در اثناء مدت حضانت حقّ حضانت او ساقط مى شود، و پدر حقّ پيدا مى كند.

ص: 359

[سؤال 10807] 6123

بسمه تعالى 27 / 7 / 1361

حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، متّعنا الله بطول بقائه الشريف

در ولايت پدر نسبت به فرزند صغير خود (پسر بچۀ بيش از دو سال) چه مى فرماييد؟ آيا به حدى است كه در صورت تشخيص ضرر، از ملاقات مادر با طفل (زوجۀ مطلّقه خود) و يا بردن او جلوگيرى كند يا خير؟ در حالى كه فرزند، مادر را به عنوان مادر نمى شناسد؛ چون از شيرخوارگى جدا بوده است.

بسمه تعالى، حق ندارد از ملاقات مادر و فرزند جلوگيرى كند؛ ولى مى تواند از سپردن فرزند به دست مادر خوددارى نمايد.

[سؤال 10808] 6124

بسمه تعالى 25 / 11 / 1361

محضر نايب الامام آيت الله العظمى امام خمينى دام ظله العالى على رؤوس الانام

مستدعى است در مورد مسألۀ ذيل عنايت فرموده و اظهار نظر بفرماييد. چنانچه دادگاه اسلامى حق حضانت و تربيت اولاد را به پدرى داده باشد و مادر هم از پدر جدا شده باشد، آيا مادر حق دارد تقاضاى ملاقات فرزندان را بنمايد و در صورت امتناع پدر از اين امر آيا مى توان او را مجبور ساخت تا ملاقات حاصل شود يا خير؟

بسمه تعالى، حق اجبار ندارد.

[سؤال 10809] 6125

بسمه تعالى

سلام بر شما اى رهبر عزيز! اى آقاى ما! اى پدر بزرگ ما! اى رهبرى كه امريكا و ديگر دشمنان اسلام، از انقلاب شما به ذلّت افتاده اند و سلام بر شما كه از فرزندان حضرت محمد صلى الله عليه و آله هستيد و بالاخره سلام بر شما اى نايب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

اين جانب فرزند خيلى كوچك شما كه اميدوارم مرا به فرزندى قبول كنيد، از شهر

ص: 360

اهواز اين نامه را براى شما مى فرستم و چون بسيار مشتاق ديدار چهرۀ نورانى شما هستم، تقاضا مى كنم كه اگر ميسّر باشد وقتى را معيّن كنيد تا بتوانم شما را ملاقات كنم.

از اين كه پيشنهاد مرا قبول كنيد، از شما تشكر مى كنم.

آيا مى دانيد چرا اين را مى نويسم كه به ملاقات شما بيايم؟ براى اين كه يك بار به ديدن شما آمده ام و وقتى به حسينيۀ جماران رسيدم، در را باز كردند و مردم مى خواستند بيرون بيايند و من كه تازه وارد شده بودم، فقط به اندازۀ دو دقيقه موفق به ديدار شما شدم و وقتى كه بيرون آمدم در را بستند و من در آن جمعيت، فاصلۀ زيادى با مرگ نداشتم؛ و خلاصۀ مطلبم اين است كه شما را ملاقات كنم. اگر مى توانيد و اگر ميسّر است، كارى بكنيد كه من موفق به ديدار شما بشوم؛ چون ممكن است وقتى كه به آن جا برسم، برايم مشكلى پيش آيد و برادران سپاه مرا به راحتى نگذارند كه به ملاقات شما بيايم. اى امام! آرزوى شهادت دارم؛ برايم دعا كنيد.

و اما يك مسأله ديگر: اى امام! من برادرى دارم كه خيلى بزرگ تر از من است. اين برادرم چند سالى بود كه در امريكا تحصيل مى كرد و بر اثر جوّ بسيار كثيف، با يك زن امريكايى ازدواج مى كنند و حالا يك فرزند پنج الى شش ساله دارد و چون زنش يك مسيحى است و خود برادرم ديگر نمى خواهد آن جا بماند و زنش را طلاق داده است و بر اثر اصرار زياد مادرم مى خواهد به ايران برگردد و ما مى خواهيم اين بچه را مسلمان بزرگ كنيم، آيا گناه ندارد كه فرزند خود را از مادرش جدا كنند و به ايران بياورند؟

بسمه تعالى، اشكال ندارد.

[سؤال 10810] 6126

بسمه تعالى 10 / 4 / 1360

حضور مبارك رهبر كبير و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله و روحى فداه

درباره حضانت ابوين نسبت به اطفال در مسأله 16 احكام الولادة و مايلحق بها

ص: 361

مرقوم فرموده ايد: «الاُم أحقّ بحضانة الولد وتربيته وما يتعلق بها من مصلحة حفظه مدة الرضاع أي الحولين...».

1. آيا احقيت به حضانت فرزند ذكور تا دو سال و اناث تا هفت سال براى مادر در صورتى است كه مادر بخواهد، يا آن كه در صورت گذشتن زوجه از حق خود نيز، زوج مى تواند او را ملزم به حضانت نمايد؟

بسمه تعالى، پدر نمى تواند مادر طفل را ملزم به حضانت ولد نمايد.

[سؤال 10811]

2. اگر پدر قدرت حضانت نداشته باشد؛ آيا مادر بايد حضانت را بپذيرد يا او هم پس از تمام شدن مهلت مقرّره و يا در فرض اسقاط حق (اگر قابل اسقاط و فقط حق باشد) مانند ديگران است؟

بسمه تعالى، در هر صورت، مادر ملزم به حضانت و نگهدارى طفل نيست؛ بلكه رسيدگى به امور طفل بر عهدۀ پدر است و امكان مباشرت شرط نيست، قدرت بر تهيۀ وسايل و يا اجير كردن كسى براى نگهدارى طفل كافى است.

[سؤال 10812] 6127

بسمه تعالى

آيا محكمه مى تواند پدر و مادر ممتنع از حضانت را مجبور نمايد كه به حق الحضانه عمل نمايند يا خير؟

بسمه تعالى، صرف حق الحضانه در آن مقدار كه فقط حق من له الحضانه است، قابل الزام و اجبار نيست؛ بلكه صاحب حق مى تواند از حق خود بگذرد و از حضانت صرف نظر نمايد؛ ولى نسبت به حق فرزند در تر و خشك كردن وى و در تربيت و نگهدارى و حفظ او اگر من عليه الحق امتناع ورزد، حاكم شرع مى تواند او را الزام به رعايت حق فرزند نمايد.

ص: 362

[سؤال 10813] 6128

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى الامام الخمينى دام ظله العالى بعد التحيّة والسلام

اگر عمل به حق الحضانه مستلزم عسر و حرج فوق العاده نسبت به ديگرى باشد، مثل اين كه گرفتن فرزند از مادر بعد از دو سال و رد به پدر باعث مشقت غير قابل تحمل براى او باشد كه اين مشقت اضافه بر اصل مشقت فراق است كه معمولاً متوجه مادر مى شود و يا عمل به حق الحضانه باعث فساد و انحراف اخلاقى و تربيتى باشد و كودك در معرض فساد قرار گيرد، در اين صورت باز حق ثابت است يا به حكم حرج و فساد ساقط مى شود؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

دادستان كل كشور، يوسف صانعى

بسمه تعالى، در صورت دوم كه كودك در معرض فساد دينى يا اخلاقى قرار مى گيرد، پدر صلاحيت حضانت را مادام كه چنين است ندارد و در صورت اول كه مشقت غيرقابل تحمل براى مادر است پدر نبايد فرزند را از مادر جدا كند.

روح الله الموسوى الخمينى

[سؤال 10814] 6129

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عالى قدر مسلمين، حضرت آيت الله العظمى خمينى، أدام الله ظله الشريف إلى زمان فرج ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، سلام عليكم

1. دربارۀ حق الحضانه، در صورتى كه مادر طفل نزد عده اى از متعهدان و متدينين محل، آن را از خود سلب كند و آن ها هم شهادت بدهند، آيا كافى است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر موجب اطمينان شود، كافى است.

2. در صورتى كه پدر طفل شهيد شده باشد، و جد - به عنوان يادگار شهيد - مى خواهد اين طفل را

ص: 363

مجاناً نگهدارى كند، بلكه حاضر هم هست مبلغى در مقابل حق الحضانه بدهد.

مادر هم مدت پنج ماه است كه از اين محل رفته، و بچه را به جد داده است. آيا چنين عملى جايز است يا خير؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10815] 6130

بسمه تعالى 11 / 1 / 1362

حضور مبارك حضرت مستطاب، آيت الله العظمى، امام خمينى، أدام الله بقائه

با تقديم سلام و تمناى سلامتى و طول عمر براى آن يگانه رهبر عظيم الشأن و مرجع اعلى از درگاه قادر يكتا، استفتائاً مسئلت مى شود، يك زن و شوهرى كه مصلحت خود را در جدايى از يكديگر مى ديدند و عازم بر افتراق بودند، دربارۀ طفلى كه بين آن ها به وجود آمده بود، پدر طفل مصلحت ديد كه او را نزد مادر بگذارد. مادر هم قبول كرد، به شرط آن كه پدر شرعاً ملتزم شود كه براى هميشه - تا حد بلوغ - نزد او باشد و بدون رضايتش از او گرفته نشود. پدر هم قبول كرد و براى تنجيز اين امر، شرط مذكور را به عنوان شرط ضمن العقد، در يك عقد شرعى لازمى، كه بين زوج و وكيل زوجه اجرا و منعقد گرديد، تضمين و منجز نمودند. سپس صيغۀ طلاق شرعى زوجه اجرا گرديد. الحال پس از انقضاى عدۀ طلاق، پدر پشيمان شده و مى خواهد طفلش را از مادر بگيرد. آيا بدون رضايت مادر اين كار جايز است يا نه؟ متمنى است نظر انور خود را در اين باره بيان فرماييد. اطال الله بقائكم

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد لازمى شرط كرده اند كه تا زمان بلوغ، طفل از مادر گرفته نشود، شرط نافذ است و نبايد بگيرند.

[سؤال 10816] 6131

بسمه تعالى 15 / 4 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

اين جانبه حدود هجده ماه قبل به دنبال اختلافى كه با شوهرم داشتم، در يك

ص: 364

شرايط بد و ناراحت كننده، از شوهرم جدا شده و حضانت دختر چهارده ماهه ام را به پدرش واگذار نمودم، به اين شرط كه هر پانزده روز يك بار براى ملاقات تحويل دهد؛ ولى پدر دخترم تا به حال از اجراى حكم سرباز زده و ملاقات ها طبق حكم دادگاه انجام نشده است. از آن جا كه دخترم بزرگ شده و احتياج بيشترى به محبت مادرى دارد و در حالى كه پدر دخترم به اتفاق دخترم در شهرى تنها زندگى مى كند و شست و شوى دخترم را شخصاً انجام مى دهد، از اين رو من ناراحت و نادم بودم كه چرا حضانت دخترم را به پدرش واگذار نموده ام. از دادگاه تقاضاى استرداد حضانت دخترم را نمودم. بالاخره پس از هجده ماه دوندگى، دادگاه بدوى سلب حضانت از پدر نمود و حضانت دخترم را به من واگذار كرده است؛ ولى رئيس دادگاه تجديد نظر عقيده دارد كه وقتى مادر حضانت دختر را از خود سلب مى كند، ديگر قابل برگشت نيست. با توجه به سن دخترم كه اكنون 5 /2 ساله مى باشد، آيا بر طبق فتواى جناب عالى، اگر مادرى در يك حالت عصبانيت حق حضانت دختر را از خود ساقط كند، آيا قابل برگشت براى مادر مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، حق حضانت دختر تا هفت سالگى با مادر است و با گذشت و واگذارى به شوهر ساقط نمى شود؛ بلكه دوباره مى تواند مطالبه نمايد.

[سؤال 10817] 6132

بسمه تعالى

رياست محترم دفتر حضرت امام، محترماً به عرض مى رساند:

اين جانبه مدت شش سال از ازدواجم مى گذرد و داراى يك بچۀ چهارسالۀ پسر هستم و در اين مدت، تمام خرج و مخارج بچه و نگهدارى او به گردن من بوده است. اكنون شوهرم مى خواهد متاركه كند و دچار بيمارى روانى است. لطف كرده بفرماييد: از نظر شرعى اين بچه به من مى رسد يا نه؟

بسمه تعالى، حق حضانت بچه در سن مذكور، از پدر است.

ص: 365

[سؤال 10818] 6133

بسمه تعالى 29 / 12 / 1360

خدمت معظم حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، روحى له الفداء، با عرض سلام، معروض مى دارد:

عيال بنده مدتى است مطلّقۀ خلعى گرديده و در حال حاضر دختر بچه اى يك ساله از بنده دارد. اظهار مى دارد كه كودك خردسال را به او ببخشم و از پدرى خود استعفا داده و دنبال بچه نروم و حتى بچه را ملاقات ننمايم و هيچ گونه خرجى و هزينۀ نگهدارى به مادرش ندهم. سائل مى خواهد بداند آيا اين كار از نظر شرعى اشكال دارد يا نه؟ و آيا اگر اشكال دارد، مى توانم بچۀ يك ساله دختر را از مادرش جدا نموده و در پيش مادرم يا عيال جديد نگهدارى نمايم؟

حسبنا الله و نعم الوكيل، نعم المولى و نعم النصير، با كمال احترام

بسمه تعالى، حق حضانت دختر تا هفت سال با مادر است، و نفقۀ فرزند و ولايت بر او با پدر است، و اگر در اثناء مدت، مادر ازدواج كند حقّ او ساقط مى شود.

[سؤال 10819] 6134

بسمه تعالى 1 / 11 / 1361

دفتر مبارك حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، مدّ ظله العالى، جعلت فداكم

زن ناشزه اى كه خودش خانۀ شوهر را ترك، و در خانۀ پدر خود سكونت اختيار نموده است، آيا مى تواند دختر بچۀ چهار ساله اى كه در خانۀ شوهرش است، با استفاده از حق حضانت، جبراً از شوهر تحويل بگيرد يا خير؟ در صورت اول، آيا شوهر موظف است كه كسوه و نفقۀ بچه را نيز به مادرش بدهد يا نه؟

بسمه تعالى، نشوز زن موجب سقوط حق حضانت نمى شود، ولى پدر ملزم نيست كسوه و نفقۀ بچه را، به دست مادر بچه بسپارد.

ص: 366

حق حضانت فرزند بعد از فوت پدر

[سؤال 10820] 6135

بسمه تعالى

آيا همسر شهيد مى تواند براى هميشه اولاد شهيد را پيش خود نگه دارد يا نه؟

بسمه تعالى، حقّ حضانت فرزندى كه پدرش از دنيا رفته تا زمان بلوغ با مادر است.

[سؤال 10821] 6136

بسمه تعالى 19 / 12 / 1361

درود به رهبر كبير انقلاب، امام امت بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، خمينى بت شكن، محترماً اين جانب در تاريخ 2 / 2 / 61 ازدواج نموده و پس از دو ماه، شوهرم به اتفاق چند تن از دوستان خود به مشهد رفته و در آن جا به علت مصرف زياد از حد مواد مخدر فوت نموده است.

من هم در آن زمان حامله بودم و چون نمى خواستم اين طفل معصوم را از طريق كورتاژ از بين برده و گناهى كرده باشم بچه را نگه داشتم و يك ماه ديگر وضع حمل خواهم نمود، از شما خواهشمندم كه وضع مرا در مورد اين بچه روشن كنيد، خانواده شوهرم صلاحيت اخلاقى ندارند و حتى نمى توانم آنچه از اين خانواده در اين مدت ديده ام به روى كاغذ بياورم و از نظر اسلام درست نيست كه بچه در دامن آن خانواده پرورش يابد و اين وصلت هم كه انجام شد بر اثر يك سرى اشتباهات پدر و مادر بوده است. در اين مدت در خانۀ پدرم هستم و هيچ گونه خرجى يا كمك از طرف ولىّ شوهرم ندارم و خودم مى خواهم بچه را با تربيت بهينه اسلامى و البته با اجازۀ قانون، تحويل جامعه بدهم و چون خودم در يك خانوادۀ مذهبى بزرگ شده ام مى خواهم كه اين طفل هم با تربيت اسلامى پرورش يابد. من اول از خدا، بعد از شما كمك

ص: 367

مى خواهم كه مرا از بلاتكليفى نجات دهيد.

بسمه تعالى، طفلى كه پدر ندارد حق حضانت و تربيت او تا زمان بالغ شدنش با مادر است.

[سؤال 10822] ‘ 6138

4. در چه صورت عدم صلاحيت مادر در نگهدارى فرزند و در چه صورت عدم صلاحيت پدر شهيد در قيموميت بچه اثبات مى شود؟

بسمه تعالى، مربوط به تشخيص مسئولين ذى ربط است.

[سؤال 10823] 6137

بسمه تعالى

شوهر اين جانب در سال 1357 به دست مزدوران رژيم طاغوت به شهادت رسيده و از ايشان پسرى به يادگار مانده است. اكنون با توجّه به مشكلاتى كه در زندگى وجود دارد من نمى توانم تنها زندگى كنم، و در خانۀ پدرى، زندگى آن چنان كه بايد نمى تواند براى من و بچه ام مفيد باشد، لذا تصميم گرفتم با توجّه به پيام امام (دربارۀ ازدواج) ازدواج كنم. اكنون چند سؤال دارم:

1. در صورت ازدواج تكليف بچّۀ ما چيست؟ آيا مى توانم بچه ام را با خود ببرم يا اين كه بايد نزد پدر بزرگش باشد.

2. ارثى كه از شوهرم به جا مانده است. اكنون همه ما يعنى من، بچه ام و خانواده پدرى شوهرم در ساختمانى كه متعلق به شوهرم مى باشد زندگى مى كنيم و از تمام وسايل زندگى مشتركمان اكنون استفاده مى شود. آيا صحيح است يا خير؟ من چون خودم آموزگار بوده ام، از روزى كه با هم ازدواج كرده ايم تمامى حقوقم را با حقوق شوهرم روى هم گذاشته و خرج زندگيمان كرده ايم و اكنون كه او شهيد شده تمامى اموال جزو ارث او به حساب مى آيد. وضعيت من در اين جا چگونه است؟ اگر بخواهم از آن خانه بروم حق دارم چيزى از آن خانه با خودم ببرم يا خير، نمى توانم

ص: 368

چيزى بردارم؟ اگر مى توانم به چه صورت است؟

خواهشمندم جواب نامۀ مرا خارج از نوبت بدهيد؛ چون در موقعيتى قرار دارم كه مى خواهم هرچه زودتر نظر امام عزيز را در اين موارد بدانم. به اميد اين كه قبل از تعطيلات نوروزى جواب به دستم برسد. باز هم خواهش مى كنم قبل از اين كه تصميمى بگيرم جواب را بنويسيد.

در ضمن احسان (فرزندم) از دور، دست آن پدر عزيزش را مى بوسد؛ زيرا كه او را به جاى پدرش گذاشته است. لطفاً سلام او را به اماممان برسانيد.

بسمه تعالى، شما مى توانيد طبق موازين شرعى و مقررات دولت اسلامى ازدواج نماييد و نگهدارى بچه بعد از رحلت پدر، حق مادر است تا بلوغ او. و آنچه از اموال كه مال شما است جايز است در آن تصرف نماييد. و اموال شهيد بايد بين ورثه تقسيم شود و تصرف در مال مشترك بين صغير و ساير ورثه بايد زير نظر قيم شرعى و مراعات مصلحت صغير باشد.

[سؤال 10824] ‘ 6129

2. در صورتى كه پدر طفل شهيد شده باشد، و جد - به عنوان يادگار شهيد - مى خواهد اين طفل را مجاناً نگهدارى كند، بلكه حاضر هم هست مبلغى در مقابل حق الحضانه بدهد.

مادر هم مدت پنج ماه است كه از اين محل رفته، و بچه را به جد داده است. آيا چنين عملى جايز است يا خير؟

بسمه تعالى، مانع ندارد.

[سؤال 10825] ‘ 6411

3. بعد از زايمان، همسرش مى تواند براى هميشه اولاد شهيد را پيش خود نگهدارد يا نه؟

بسمه تعالى، حق حضانت فرزند بى پدر تا زمان بلوغ با مادر است.

ص: 369

[سؤال 10826] 6138

بسمه تعالى

با عرض ادب؛ محترمانه از حضرت عالى خواهشمندم پاسخ سؤالات زير را مرقوم بفرماييد:

1. آيا همسر يك شهيد نمى تواند محل و احياناً شهرستانى را كه خود مناسب مى داند براى سكونت خود و فرزندش برگزيند و حتماً بايد پدر شهيد در اين امر مداخله داشته باشد؟ (باتوجه به اين كه ولىّ قهرى فرزند، پدر شهيد است).

2. آيا قانون شرعى و عرفى در اين زمينه وجود دارد كه پدر شهيد بايد حتماً دو روز در هفته فرزند شهيد را ملاقات كند و احياناً اگر همسر شهيد خواست كه يك هفته يا بيشتر به مسافرت برود حتماً بايد با اطلاع و صلاحديد پدر شهيد باشد؟

بسمه تعالى، 1 و 2. حق تربيت و نگهدارى بچه در فرض سؤال مربوط به مادر است و جد در اين امر دخالتى ندارد.

3. حدود وظايف و اختيارات پدر شهيد چقدر است؟ و آيا پدر شهيد مى تواند در امور زندگى همسر شهيد دخالت كند و همسر شهيد بايد در امور زندگى با او مشورت كند؟

بسمه تعالى، ولايت بر صغير و امور مالى او با جد پدرى است.

4. در چه صورت عدم صلاحيت مادر در نگهدارى فرزند و در چه صورت عدم صلاحيت پدر شهيد در قيموميت بچه اثبات مى شود؟

بسمه تعالى، مربوط به تشخيص مسئولين ذى ربط است.

5. شهيد از خود اموالى بر جاى گذاشته و در ضمن مقدارى هم مقروض است؛ آيا اين اموال (كه شامل مقدارى وسايل زندگى و يك اتومبيل است) به ورثه تعلق مى گيرد يا بايد به فروش برسد و قرضش ادا شود؟

بسمه تعالى، اول بايد قرض او از اموالش ادا شود و اگر وصيتى كرده به آن عمل شود و آنچه باقى بماند به ورثه مى رسد.

در پايان سلامتى و طول عمر آن رهبر عزيز را از درگاه خداوند متعال خواهانم و خواهشمندم در اين مورد مرا راهنمايى فرماييد.

ص: 370

[سؤال 10827] 6139

بسمه تعالى

تهران، مسئول دفتر امام، سلام عليكم

شخصى در ارتش مشغول خدمت بوده و در موقع جنگ شهيد شده است. بعد از فوت آن شخص، از طرف دولت مقدار دويست هزار تومان به خانواده آن شخص مى دهند. او داراى دو فرزند مى باشد و هر دو صغير مى باشند و اين بچه ها داراى جد و مادر هستند. اولاً نگهدارى بچه ها به عهدۀ چه شخصى مى باشد؟ و در ثانى، مادر بچه ها مى تواند از اين پول سهمى ببرد؟

آيا وقتى كه زن شوهر كرد، تكليف بچه هاى صغير به چه صورت است؟ در صورتى كه جد پدرى در قيد حيات باشد. تعيين تكليف اين فرزندان و اموال آن ها با كدام نهاد يا سازمان است؟ آيا جد بزرگ بچه ها مى تواند براى ديدن بچه ها مراجعه كند يا حق ندارد؟ من الله التوفيق

بسمه تعالى، مبلغ مزبور، تابع مقررات ارتش جمهورى اسلامى است و به كسى تعلق مى گيرد كه ارتش طبق مقررات به او مى دهد و حق حضانت صغار تا بالغ شوند با مادر - در فرض سؤال - است و با شوهر نمودن زن، حق حضانت وى در فرض سؤال، ساقط نمى شود.

[سؤال 10828] 6140

بسمه تعالى 20 / 7 / 1361

خدمت رهبر انقلاب، حضرت امام خمينى، حامى مستضعفان

پس از عرض سلام و درخواست طول عمر و صحت و سلامت براى آن رهبر محبوب كه هميشه حامى مستضعفان بوده و هستيد.

به استحضار مى رساند: اين جانب، مادر شهيدى كه در مهر ماه سال قبل در جبهۀ جنگ خوزستان به افتخار شهادت نايل آمده هستم. موقعى كه فرزندم به درجۀ رفيع

ص: 371

شهادت نايل آمد متأهل بود و از او يك فرزند پسر كه حاليه چهار ساله مى باشد باقيمانده كه اين بچه به وسيلۀ مادرش نگهدارى مى شد، وليكن شهيد مذكور طبق وصيت نامه اى كه فتوكپى آن ضميمه است وصيت نموده چنانچه به شهادت رسيد و همسرش شوهر اختيار كرد، فرزندش به وسيلۀ پدر و مادر شهيد نگهدارى شود و چون همسر شهيد مذكور، بعد از گذشت شش ماه از فوت شوهرش و بدون اطلاع بنياد شهيد، با شخصى، شوهر نموده و از آن جايى كه شوهر ايشان صلاحيت اخلاقى و اسلامى ندارد و با توجه به اين كه خود شهيد هم وصيت نموده كه در صورت شوهر كردن همسرم نگهدارى فرزندم به عهدۀ پدر و مادرم باشد - كه فتوكپى وصيت نامه ضميمه مى باشد - دستور فرماييد: بچۀ فرزندم كه اكنون چهار ساله و پسر و تنها يادگار آن شهيد مى باشد، به اين جانب مادر شهيد تحويل نمايند تا بتوانم تحت سرپرستى پدر شهيد و به خواست خداوند متعال در راه خط امام امت و مكتب مقدس اسلام، او را بزرگ نموده و به ثمر برسانم، تا ان شاء الله در آينده فردى مفيد و مؤثر براى كشور اسلامى ايران باشد. اجركم الى الله

بسمه تعالى، در فرض مسأله، حق حضانت و سرپرستى طفل با مادر است و نمى توانند طفل را از او بگيرند و وصيت در اين جهت، اثر ندارد؛ ولى ولايت، با جد پدرى طفل است.

[سؤال 10829] 6141

بسمه تعالى 17 / 11 / 1361

قم، محضر مبارك نمايندۀ امام خمينى، دامت بركاته

به استحضار مى رسانم حقير اهل و ساكن استان اصفهان مى باشم و موضوع سؤال حقير فرزند اين جانب است كه در جبهه جنگ حق عليه باطل، به شهادت رسيده است. طبق آيه قرآن (كُتِبَ عَلَيْكُمْ إذَا حَضَرَ أحَدَكُمُ الْمَوْتُ إن تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَةُ) و مسائل رساله نوين امام وصيت از نظر قرآن و شريعت حائز اهميت بوده و لازم الاجرا است. و

ص: 372

نيز بعد از پدر، قيموميت اولاد صغار، با جد پدرى مى باشد. اينك با توجه به وصيت نامۀ فرزند شهيدم، و دو مكان بودن حقير و عيال فرزندم - كه در محل سكونت حقير نمى باشد - و ممكن است دو نفر صغيرهاى بنده لاابالى و بى بند و بار عمل آيند مستدعى است حكم شرعى آن را جارى فرماييد. (إنَّ الله لاَ يُضِيعُ أجْرَ الْمُحْسِنِينَ).

بسمه تعالى، ولايت بر اطفال صغير متوفى با جدّ پدرى است، ولى حق حضانت و تربيت با مادر است با شرايط مذكوره در رسالۀ عمليه؛ و نمى توانند بچه ها را تا زمانى كه مادر حق حضانت دارد، از او بگيرند.

[سؤال 10830] ‘ 6411

4. آيا بعد از زايمان اگر نخواهد مى تواند بچۀ شهيد را همان موقع تحويل وكيل بچه بدهد يا نه؟

بسمه تعالى، مى تواند پرستارى فرزند را به اولياى شرعى او واگذار كند.

[سؤال 10831] 6142

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر و زعيم عالى قدر و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران و امام عظيم الشأن، مدّ ظله العالى، پس از عرض سلام

داماد اين جانب فوت كرده است و داراى دو بچه كه يكى پسر دو ساله و يكى هم دختر سه ساله است مى باشد. برادرهاى دامادم كه عموى بچه ها مى باشند، مى خواهند بچه ها را از دختر بنده بگيرند. ضمناً مادر بچه ها تعهد مى كند كه كاملاً سرپرستى بچه ها

را عهده دار باشد. آيا در اين صورت عموهاى بچه ها حق جدا كردن بچه ها را از مادرشان دارند يا اين كه بايد پيش مادرشان باشند؟

بسمه تعالى، عموها حق ندارند.

ص: 373

[سؤال 10832] 6143

بسمه تعالى 7 / 9 / 1361

محضر مبارك حجت الاسلام جناب آقاى رسولى، پس از اهداى سلام، به عرض مى رساند:

اين جانب مدت نه ماه مى گذرد كه فرزندم در جبهۀ شوش در حملۀ فتح المبين شهيد شد و فرزند شهيدم داراى يك دختر بچۀ چهار ساله مى باشد. مدت شش ماه از شهادت فرزندم گذشت كه همسر فرزندم در شهرستان - كه تا روستاى محل سكونت ما قريب پانزده فرسخ فاصله است - عروس شده و دختر بچه را پهلوى خود برده است و چون تنها يادگار فرزندم همين يك دختر بچه مى باشد و فرزند ديگرى ندارد و همين بچه، انيس دلم مى باشد مى خواهم او را پهلوى خود نگاه دارم، ولى مادر او ممانعت مى نمايد. خواهشمند است شرعاً و عرفاً جواب اين مسأله را بدهيد كه آيا بچۀ مذكور به اين جانب كه پدر بزرگش مى باشم تعلق مى گيرد و مى توانم او را پهلوى خود نگهدارم يا نه؟

بسمه تعالى، حق حضانت فرزند شهيد با مادر فرزند است و جدّ نمى تواند فرزند را از مادر بگيرد.

[سؤال 10833] 6144

بسمه تعالى

شوهرم با شهادتش مرا با كودكى 9 ماهه، تنها گذاشت الآن فرزندم يك سال و سه ماه دارد و من با پسرم، در خانۀ پدريم زندگى مى كنيم. نكته اى كه خواستم خدمتتان عرض كنم و مشكل اساسى من است اين كه دادگاه قيموميت پسرم را به من نداده است؛ به دليل اين كه جد پدرى او زنده است، با وجودى كه خيلى پير است و از لحاظ اخلاقى نيز، صلاحيت تربيت او را ندارد و دادگاه گفته كه اگر ازدواج كنم، قانوناً نمى توانم فرزندم را نگهدارى كنم و بايد از او جدا شوم، در حالى كه نمى توانم دورى

ص: 374

پسرم را، يك لحظه تحمل كنم. از طرفى، بعد از عده دو، سه خواستگار برايم آمده كه پاسدار بوده اند. ولى به خاطر اين كه مبادا از پسرم جدا شوم، به آن ها جواب رد داده ام و از طرف ديگر نيز، احساس مى كنم كه نمى توانم به اين وضع ادامه دهم و بايد ازدواج كنم. اما مى ترسم كه فرزندم را از من بگيرند و بارها خانواده پدريش اظهار كرده اند كه اگر ازدواج كنم او را از من خواهند گرفت و مشكل ديگرى كه دارم حرف ها و تهمت هاى مردم است، كه اغلب پشت سر بيوه زنان جوانى كه ازدواج مى كنند، مى زنند. با وجود اين مشكلات، آيا وظيفۀ شرعى من ايجاب مى كند ازدواج كنم يا نه؟ و آيا چاره اى هست كه در صورت ازدواج، سرپرستى فرزندم را نيز به عهده بگيرم، يا اين كه بايد فراق فرزند را بكشم، يا سوز تنهايى را؟ حالا از شما امام امت - كه از همه كس بهتر و دلسوزتر نسبت به ما خانوادۀ شهدا هستيد - تقاضاى كمك مى كنم. اميدوارم كه خداوند سايه شما را از سر اسلام و مسلمين كوتاه ننمايد.

خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى، خمينى را نگهدار

بسمه تعالى، شما ازدواج كنيد و پسر خود را به خدا بسپاريد. و جد پدرى حق ندارد پسر را تا زمان بلوغ از شما بگيرد.

[سؤال 10834] 6145

بسمه تعالى 21 / 12 / 1361

قم، دفتر محترم حضرت امام خمينى، پس از عرض سلام و آرزوى تأييدات و طول عمر براى رهبر كبير انقلاب و امت شهيدپرور، خواهشمند است بنده را راهنمايى نماييد.

طبق مسأله اى كه در جلد دوم تحرير، مسأله شمارۀ 17 و ماده 1171 قانون جمهورى اسلامى وجود دارد، اگر در خانواده اى سرپرست خانواده (يعنى شوهر) فوت نمايد، اولاد او آيا به مادرش تعلق مى گيرد يا پدر بزرگ آن فرزند كه پدرش فوت نموده؟

ص: 375

به اميد پيروزى هاى لشكر اسلام عليه كفر جهانى و نابودى دشمنان اسلام

بسمه تعالى، حق حضانت و تربيت اطفال، با مادر، و ولايت بر آن ها با جدّ پدرى است، ولى نمى تواند اطفال را از مادر بگيرد.

اتمام دوران حضانت و مختار بودن فرزند بعد از بلوغ

[سؤال 10835] 6146

بسمه تعالى 8 / 2 / 1362

با سلام به پيشگاه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با درود به روان پاك شهيدان راه حق و با سلام به پيشگاه امام و رهبر عزيزمان، امام خمينى. اميدوارم كه وجود مبارك آن امام عزيز از تمام بليّات محفوظ بوده باشد و خداوند تبارك و تعالى سايۀ آن رهبر عزيز را از سر ما كم و كوتاه نفرمايد؛ ان شاء الله. و اى امام عزيز! خاطر جمع باش ما مردم كوفه نيستيم و همان طورى كه از اول با تو بيعت بسته ايم، ثابت و استوار، گوش به فرمان تو هستيم و امريكاى جنايت كار بايد بداند اگر تمامى ما را بكشد، يك نفر هم باقى بماند

باز هم نداى خون شهيدانمان را به گوش جهانيان خواهيم رساند و از خون پاك شهيدانمان پاسدارى خواهيم كرد. به اميد پيروزى حق بر باطل در سراسر دنيا؛ ان شاء الله. بايد به عرض برسانم كه ما با مشكلى روبه رو شده ايم كه احتياج به آن وجود مبارك داريم:

1. آيا پسر وقتى به سن بلوغ رسيد و ازدواج كرد، مى تواند از پدر جدا و به اختيار خود زندگى خود را اداره كند؟

بسمه تعالى، اختيار با خود او است.

[سؤال 10836]

2. اين جانب در سن 16 سالگى ازدواج نمودم و بعد از دو سال به دليل عدم رضايت پدر و مادرم در سال 1359 به خدمت مقدس سربازى رفتم و بعد از چند

ص: 376

ماهى از پايان خدمت، خانه ام را از پدر و مادرم جدا كردم و الآن وارد ششمين سال ازدواج شدم كه داراى يك فرزند مى باشم و پدرم دلش مى خواهد كه همچون گذشته زير نظر او كار كنم. در ضمن پدرم داراى دو زن مى باشد و هشت فرزند دارد كه يكى از آن ها كبير است و پدرم مى خواهد كه كار كنيم و سرمايۀ تمام خانواده زير نظر او بچرخد.

از يك طرف با همسرم ناراحتى مى كنيم؛ مى گويد: مدت شش سال است با پدرت و مادرت در يك خانه به سر برده ام؛ حالا بايد تو هم براى خودت خانه و زندگانى بسازى. و از طرف ديگر اگر با پدرم باشم، نمى توانم آن طور كه دلم مى خواهد به انقلاب خدمت كنم و عبادت كنم. چون مانع مى شوند كه به انقلاب خدمت زياد كنم، حتى جلوگيرى مى كنند كه چرا شما به جبهه مى رويد يا چرا با سودجويان به مخالفت برمى خيزيد يا مثلاً اين جانب پيشنماز هستم؛ پدرم دوست ندارد و من سر دو راهى مانده ام. آن ها فقط مى خواهند هميشه مثل يك نوكر برايشان زحمت بكشى. به طور واضح جواب را بنويسيد.

بسمه تعالى، اختيار با خود شما است.

3. اين جانب مى خواهم به جبهه بروم؛ از طرفى پدر و مادرم مخالفت مى كنند كه آن را از خودتان كسب تكليف كرده ام كه رضايت پدر و مادرم شرط نيست و از طرفى همسرم راضى نمى شود؛ آيا با عدم رضايت همسرم مى توانم به جبهه بروم يا خير؟

بسمه تعالى، رضايت همسر اعتبار ندارد.

تربيت فرزند

[سؤال 10837] ‘ 5502

2. قسمت اعظم از كارهاى اجتماعى بر دوش زنان است و با درنظر گرفتن نياز انقلاب به نيروى زنان و با توجه به وظيفه زن كه تربيت اولاد صالح است و همين طور تماس هاى نامحرمان كه هنوز در طى كار كردن به چشم مى خورد، وظيفۀ يك زن

ص: 377

در جامعۀ امروزى چيست؟

بسمه تعالى، كوشش زن در تربيت اولاد صالح بهترين خدمت به اجتماع است. و كار كردن زن در خارج منزل با مراعات مقررات و ضوابط شرعى ممنوع نيست.

[سؤال 10838] 6147

بسمه تعالى

چون شوهرم به دين پايبند نيست بچه هايش هم به طور اسلامى تربيت نشده و من تا جايى كه توانم بوده كوشش كرده ام ولى فايده اى ندارد بفرماييد من اگر دومرتبه از اين مرد بچه دار شوم گناهى ندارد چون ديگر نمى خواهم از اين مرد بچه اى داشته باشم و عقيده ام اين است كه اين جور نطفه ها نجس است آيا اين عقيده صحيح است يا نه و موجب غضب خدا واقع نمى شوم اگر به اين عقيده باشم آيا اگر من مجبور باشم در خانه اين مرد زندگى كنم آخرتم تباه است يا نه؟

بسمه تعالى، شما در خانه مراعات تربيت بچه هاى خودتان را بكنيد و مواظب باشيد فاسد نشوند و اختيار طلاق در دست شوهر است.

ص: 378

نفقات

نفقه زن

[سؤال 10839] 6148

بسمه تعالى 20 / 4 / 1361

محضر مبارك رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى، حضرت آيت الله العظمى و نايب الامام، امام خمينى، دامت بركاته العالى

پس از سلام و تحيات و تقديم ادعيه خالصانه خواستار سلامتى وجود مقدس از درگاه حضرت بارى تعالى و پيشگاه مقدس حضرت ولى عصر امام زمان عليه السلام بوده، خواهشمند است نظريۀ مبارك را نسبت به مسائل زير مرقوم فرماييد.

1. چنانچه زن به علت عدم تمكين و اطاعت، در امر زناشويى و ساير امور شرعيه، تمرّد و سرپيچى نمايد، آيا شرعاً و عرفاً حق خرجى و لباس و غيره را دارد يا خير و در چه مواردى ناشزه محسوب شود؟

بسمه تعالى، اگر زن نسبت به شوهر، تمكين در امور زناشويى نداشته باشد و يا آن كه بدون اجازه از منزل خارج شود، ناشزه است و استحقاق نفقه ندارد.

2. اولاد دختر كه حقوق بگير هست و پدر كارمند بازنشسته مى باشد، آيا حق خرجى و لباس برعهده پدر است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر فقير شرعى نيست، بر پدر واجب نيست بر او انفاق كند.

3. پسر كه سن او در حدود بيست سال است و در امر شرعى و غيره از پدر اطاعت نمى كند، حق خرجى و لباس و غيره از پدر دارد يا خير؟

بسمه تعالى، ميزان در وجوب انفاق بر اولاد، فقر شرعى است؛ اگر فقير شرعى نباشد، بر پدر انفاق واجب نيست.

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار، از عمر ما بكاه و به عمر او بيفزا

ص: 379

[سؤال 10840]‘ 3452

4. آيا خانمى كه خودش دادخواست طلاق مى دهد و در دادگاه محكوم مى شود و حاضر به بازگشت به زندگى خودش نشود و شوهرش هم آمادگى نگهدارى او را داشته باشد، آيا مى تواند تقاضاى نفقه بنمايد؟

بسمه تعالى، اگر زن تمكين تام از شوهر خود ندارد استحقاق نفقه ندارد.

[سؤال 10841] 6149

بسمه تعالى 12 / 9 / 1358

محضر حضرت امام خمينى، رهبر انقلاب ايران

استدعاى عاجزانه دارم امر مقرر فرمايند: جواب اين جانب را مرقوم فرمايند.

من مدت بيست سال با شوهرم زندگانى كردم كه حاصل اين ازدواج، پنج دختر و يك پسر محصل و دانشجو مى باشد.

شوهرم از دو سال قبل به عناوين مختلف با من بهانه جويى و مرا كتك كارى مى كند؛ در نتيجه مدت چهار ماه مى شود من را از منزل بيرون كرده و بدون تأمين معاش در خانه برادرم به سر مى برم و مرا در منزل راه نمى دهد. به همين منظور چندين مرتبه از طريق روحانيان محلى از وى خواسته شده كه مرا در خانه خود راه بدهد و با همديگر زندگانى كنيم؛ ولى اقدامات ايشان در نزد وى مؤثر واقع نشده و اظهار مى دارد بايستى تو را طلاق بدهم. امام! من به هيچ وجه حاضر نيستم طلاقم بدهد و شكايتى هم از وى به مقامات ذى صلاح نخواهم داد؛ زيرا نتيجه شكايت بيشتر براى او عقده خواهد شد. آيا سزاوار است با بيست سال زندگانى آبرومند شوهرم مرا از خانه خارج كند. على هذا استدعا دارد به عرايض ذيل پاسخ فرماييد تا از نگرانى و سرگردانى رهايى پيدا كنم.

1. آيا در حال حاضر كه در مملكت ايران به يارى رهبر انقلاب، حكومت اسلامى حكم فرما و بنا به فرمايش امام: حق پيروز است. شوهرم مى تواند بدون خواستۀ من، مرا مطلّقه نمايد.

ص: 380

2. آيا برابر مقررات تا زمانى كه مرا طلاق نداده مى تواند مرا از منزل بيرون كند و هيچ نوع مخارجى به من ندهد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و تا زن را طلاق نداده، در صورتى كه زن حاضر به تمكين و اطاعت در حقوق او باشد؛ بايد نفقه او را بدهد.

[سؤال 10842] ‘ 3013

5. تكليف شرعى مرد در مورد نفقه و استمتاع از همسر ضد انقلاب و تارك واجبات شرعيه و كذا در مورد فرزندان كبير با صفات مذكوره چيست؟

بسمه تعالى، اگر مسلمان است، حكم ساير زن هاى مسلمان را دارد و البته او را ارشاد كنيد.

[سؤال 10843] 6150

بسمه تعالى 12 / 2 / 1362

مولانا قائد عظيم الشأن، امام خمينى، دام ظله العالى، در اين مسأله چه مى فرماييد.

حقير، چند سال پيش دخترى را به همسرى خودم اختيار نمودم. بعداً كه به عقد درآوردم، ديدم شكمش جراحى شده است. از او سؤال نمودم، گفت: كليه ام را جراحى نموده ام. حدود سه سال زن من بود و داراى اولاد نشد؛ فهميدم كلاه سرم گذاشته است و معيّن شد، همان زمان كه حدود چهارده يا پانزده ساله بوده، او را جراحى رحم نموده اند و عقيم گرديده است. به انگيزۀ عقيم بودنش، مدت نه ماه است كه خانه مرا ترك كرده و به شهر اهواز رفته است و هيچ اعتنايى نمى كند و مهريه را از طريق اجرا - با وجودى كه براى يك فرد كارگر سيصدهزارتومان زياد است - به اقساط دارم مى دهم. حاليه از امام امت مى خواهم آيا اين زن تمام مهريه را حق دارد يا خير؟ و نفقۀ ايشان در شرع، چه دستورى دارد؟ و اگر او را طلاق دهم، حق عدّه و نفقۀ ايشان چه است؟

محض خداوند تبارك و تعالى مرا راهنمايى فرماييد. والسلام عليكم

ص: 381

بسمه تعالى، بايد مهريه او را بپردازيد و اگر از شما تمكين ندارد، نفقه واجب نيست و اختيار طلاق با شما است.

[سؤال 10844] 6151

بسمه تعالى

اگر زن در برابر شوهر خود تمكين نكند و يا خود را براى شوهرش آرايش نكند و اصلاً به اين مسائل، كوچك ترين اهميتى ندهد و پند و اندرز و محبت در طول دو سال و نيم پس از ازدواج و نيز خوددارى از همبسترشدن با او مفيد واقع نشود، وظيفۀ شوهر چيست؟ در اين صورت، با توجه به اين كه شوهر بترسد كه به گناه بيفتد، آيا مى تواند براى جلوگيرى از افتادن در گناه:

الف. زنش را كتك بزند؟

ب. او را طلاق دهد؟

ج. بدون رضايت او زن ديگرى صيغه نمايد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و بايد خود را از گناه نگهدارد؛ و زن اگر تمكين نكند ناشزه است و استحقاق نفقه ندارد.

[سؤال 10845] 6152

بسمه تعالى 10 / 11 / 1361

رياست محترم دفتر استفتائات حضرت امام، مدّ ظله، ضمن عرض سلام و آرزوى طول عمر براى رهبر عظيم الشأن، امام خمينى، خواهشمند است نظر و فتواى حضرت امام را در مورد سؤال ذيل كتباً اعلام فرماييد كه مورد حاجت است.

آيا نفقۀ زوجه، از تاريخ انعقاد عقد رسمى و شرعى تا زمان شب زفاف و عروسى، به عهدۀ زوج مى باشد يا خير؟ والسلام، با عرض تشكر

بسمه تعالى، زوجه اگر تمكين داشته باشد، نفقۀ او بر زوج واجب است، هرچند او را به منزل خود نبرده باشد.

ص: 382

[سؤال 10846] 5973

2. در جاهايى كه رسم است زن مدتى در عقد است و در خانۀ پدرش مى باشد و غير از جماع، آن هم مخصوصاً قُبُلاً، زوج ساير استمتاعات را از زن مى برد، البته نه هميشه بلكه گاهى، ليكن زن از مقاربت خاصه قُبُلاً اِبا مى كند، آيا در اين صورت مى تواند مطالبۀ نفقه هم بكند يا خير؟

بسمه تعالى، اگر متعارف است وعقد، مبنىّ بر آن است، حق نفقه دارد.

[سؤال 10847] 6153

بسمه تعالى 24 / 6 / 1361

دفتر محترم امام خمينى

محترماً به عرض مى رساند: اين جانب در تاريخ 28 / 3 / 1360 به طور رسمى به عقد دائم آقايى درآمده ام و هنوز هم غير مدخولٌ بها هستم و به خانۀ شوهرم نرفته ام و تقاضاى نفقه و كسوۀ ايام گذشته ام را از شوهرم نموده ام و شوهرم اظهار مى دارد تا از من تمكين نكنى و به خانه ام نيايى نفقه ات را نمى دهم و من به او مى گويم: حاضرم براى تمكين، ولى بايد كليۀ مهريه ام را تا دينار آخر بدهى تا از تو تمكين نمايم و به خانه ات بيايم، ولى او قبول نمى كند. حال بفرماييد با اين كه من غير مدخولٌ بها هستم و مهريه ام را مطالبه مى نمايم و هنوز نداده، مستحق نفقۀ گذشته و حال مى باشم يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله كه زن براى گرفتن مهريه تمكين نكرده، نفقه ساقط نمى شود.

[سؤال 10848] 6154

بسمه تعالى

حضور اقدس رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خمينى، روحى له الفداء، پس از عرض بندگى و ارادت مخلصانه، لطفاً به دو پرسش ذيل پاسخ عنايت فرماييد:

ص: 383

1. اگر زنى بدون اذن شوهر به خانۀ پدرش برود؛ آيا بر شوهر واجب است كه نفقۀ او را بدهد؟

بسمه تعالى، ناشزه مى شود و تا وضع او اين طور است، حق نفقه ندارد.

2. در زمان طاغوت دادگاه هاى به اصطلاح حمايت خانواده هنگام طلاق علاوه بر اصل مهريه به خاطر گذشت زمان پولى را به عنوان «اجارۀ مهريه» از داماد جبراً مى گرفتند. اگر مهريه اى عين پول باشد و شرعاً نيز وقت وصول مهريه معين نشده باشد آيا جايز است كه اجارۀ مهريه براصل مهريه افزوده گردد؟

بسمه تعالى، پول اجاره ندارد و گرفتن زيادى حرام است.

[سؤال 10849] 6155

بسمه تعالى

محضر مبارك فقيه عصر و زعيم عالى قدر اسلام و رهبر عظيم الشأن مسلمين، حضرت آيت الله امام خمينى، مدّ ظله العالى، معروض مى دارد:

زن اگر اطاعت از شوهر ننمايد و هيچ گونه به سخن او وقعى نگذارد و از خانۀ خود بدون اجازۀ شوهر بيرون رود، از يك ماه بيشتر و كمتر، آيا حقّ نفقه و سكنا دارد يا خير؟ آنچه حكم الله است مرقوم فرمايند كه مورد حاجت است.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم حكم به نشوز زن مى شود، و حق نفقه و سكنا ندارد.

[سؤال 10850] 6156

بسمه تعالى

تهران، محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

احتراماً پيرو تلگراف مورخ 11 / 12 / 60 در مورد سؤال كه همسر دائمى بدون رضايت شوهر با تحريك پسرش كه از شوهر اول است از منزل شوهر برود چه صورت دارد تا كنون موفق به پاسخ آن نگرديده ام پاسخ سؤال مورد استدعا است.

بسمه تعالى، خروج زن از خانه شوهر بدون اجازه جايز نيست و در مدتى كه از منزل بدون اجازه خارج شده استحقاق نفقه ندارد.

ص: 384

[سؤال 10851] 4100

3. آيا در اين مدت چهار ماه و ده روز (مدت عدّۀ وفات همسرم)، خرج نفقه مى برم؟

بسمه تعالى، نفقه ندارد.

[سؤال 10852] ‘ 5974

2. در صورت عدم مراجعه به محل انتخابى مسكونى، نفقه به او تعلق مى گيرد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر شرط مسكن براى زن نشده، بايد به مسكنى كه شوهر اختيار كرده، برود و اگر تخلف كند استحقاق نفقه ندارد.

[سؤال 10853] 6157

بسمه تعالى 25 / 11 / 1361

محضر مبارك حضرت امام امت، خمينى كبير، أدام الله ظله العالى، جعلت فداك؛ با تقديم تحيت به آستانۀ ملائك پاسبان، بقاى عمر مبارك نايب بر حق ولى مطلق را از خداوند تعالى مسئلت مى دارم، مستدعى است مقرر فرماييد جواب سؤال هاى زير را مرقوم فرمايند.

1. زوجۀ مختلعه بعداً حاملگى او معلوم شود. آيا در زمان عدّه، مستحق نفقه مى باشد يا خير و نفقه براى حمل است يا حامل؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، حامل مستحق نفقه است تا زمانى كه وضع حمل نمايد.

[سؤال 10854]

2. زوجۀ متوفى عنها زوجها، در زمان حمل مستحق نفقه مى باشد يا خير؟ در صورت استحقاق، آيا از تركه ميت است يا از سهميۀ حمل؟

بسمه تعالى، استحقاق نفقه ندارد، نه از تركه ميت و نه از نصيب حمل.

ص: 385

[سؤال 10855]‘ 5598

4. در مورد طرز زندگى كردن زن، البته با توجه به امكانات مالى شوهر، آيا شوهر مى تواند هرگونه نظر خود را بر همسرش تحميل كند؟ مثلاً مى تواند او را مجبور به پوشيدن نوع مخصوصى پوشش اعم از لباس يا چادر بنمايد يا خير؟ در مورد نفقه و كسوه شؤون زن چيست؟

بسمه تعالى، خصوصيات مسأله در رساله ذكر شده است.

[سؤال 10856] 6158

بسمه تعالى 15 / 4 / 1361

رياست محترم دفتر امام خمينى، اميد مستضعفان جهان

با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامى و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران

خواهشمند است فتواى امام امت را در مورد مسائل مشروحه ذيل استفتا نموده، ذيل نامه مرقوم و جهت ارشاد و راهنمايى حقير در انجام تكاليف شرعى ارسال فرمايند.

1. آيا شوهر مى تواند زوجۀ خود را كه دچار ناراحتى هاى عصبى مى باشد، مكلف به اقامت در شهر بنمايد، با وجودى كه مى داند مقيد كردن همسرش به اقامت و ادامۀ زندگى در آن شهر با توجه به شرايط اقليمى و جغرافيايى مناسب حال زوجۀ بيمارش نبوده و باعث تشديد بيمارى وى و از هم پاشيدگى شيرازه كانون خانواده اش مى گردد.

بسمه تعالى، اگر براى زن حرجى يا ضررى باشد، شوهر نمى تواند او را تكليف به ماندن در آن محل نمايد، مگر آن كه با تهيۀ وسايل رفاهى ضرر و حرج را از زن رفع نمايد.

2. آيا شوهر مجاز است كه همسر و فرزند خود را به مدت دو سال در شهر ديگرى بدون سرپرست رها كند و خود به علت شغل ادارى در شهر ديگرى به كار اشتغال ورزد؟ و آيا با سالى سه و يا چهار بار سركشى به آنان و ارسال نفقه و خرجى، شوهر هيچ گونه تكليف و وظيفۀ شرعى ديگرى در قبال همسر و فرزندش ندارد و ادامه اين وضعيت از نظر احكام الهى و شرع مقدس، جايز مى باشد؟

ص: 386

بسمه تعالى، اگر نفقه و امنيت عائله را تأمين نمايد، اشكال ندارد خود به مسافرت برود؛ ولى حق ندارد زن را تنها به حال خود مدتى واگذارد به نحوى كه زن، نه به صورت زن با شوهر درآيد و نه به صورت زن بى شوهر و مطلّقه.

[سؤال 10857] 6159

بسمه تعالى

آيا علاوه بر نفقه و نيازهاى ضرورى زن كه بر شوهر مى باشد نيازهاى ديگر زن كه جنبۀ معنوى دارد (از قبيل خريد كتاب، پول براى انفاق به فقرا، هديه دادن و غيره) نيز بر عهدۀ شوهر است؟

بسمه تعالى، رفع نيازهاى مورد سؤال بر شوهر واجب نيست.

[سؤال 10858] 6160

بسمه تعالى

مقام معظم حضرت آيت الله امام خمينى، با نهايت احترام به عرض شما مى رسانم:

اگر شخصى زن خود را بدون جهت از يك روز تا دو سال از خانه بيرون كند و زن صورت مجلس نمايد و ثابت شود، آيا شوهرش بايد خرجش را بدهد يا خير؟ استدعا دارم شما كه مسئوليت اسلام را به عهده داريد جواب بنده را مرقوم فرماييد. ضمناً راجع به اختلاف زن و شوهر قانون اساسى سابق صحيح است يا قانونى كه اخيراً مجلس خبرگان تصويب كرده است؟

بسمه تعالى، اگر زن در تمكين شوهر هست، شوهر بايد نفقه او را بدهد.

[سؤال 10859] ‘ 5103

2. در صورت مكفى بودن درآمد زن، آيا شوهر مى تواند شرعاً از پرداخت نفقه به زن خود امتناع ورزد.

بسمه تعالى، نفقه زن بر شوهر واجب است، ولو زن درآمد كافى داشته باشد.

ص: 387

[سؤال 10860] 6161

بسمه تعالى

در صورتى كه زن درآمد مكفى داشته باشد، آيا شوهر مى تواند از پرداختن نفقه به همسر خود امتناع ورزد؟

بسمه تعالى، نفقه زن بر شوهر واجب است، گرچه زن درآمد كافى داشته باشد.

[سؤال 10861] 6162

بسمه تعالى 8 صفر 1402 ق

نحمده و نصلى على رسوله الكريم و آله الطيبين الطاهرين، بعد از آداب و تسليمات السلام عليكم

چه فرمايند علماى دين حاميان شرع متين و مبين در اين مسأله كه مردى به اين وجه كه او از مسائل دين جداً جاهل و قاصر است زن منكوحه خود را اجازه نمى دهد كه او در خانه شوهرش داخل بشود و زندگانى بكند و نه به او حقوق زوجيت مى كند او را نان و نفقۀ واجب نمى دهد و مى گويد كه زنم در خانه پدرش فوت خواهد شد اگر به او گفته شود كه اگر تو نمى خواهى كه زنت در خانۀ تو داخل بشود و زندگانى بكند نه حقوق زوجيت كه بر تو واجب است ادا كنى و نه او را نان و نفقه او كه بر تو واجب است دهى او را طلاق بده در پاسخ مى گويد كه كسى را جرأت و همت نيست كه از من براى زنم طلاق بگيرد در اين مسأله مرقومه مذكوره زن منكوحه چه كند؟ و حكم شرع درباره اين زن چطور است؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، زن مى تواند ولو با رجوع به محاكم شوهر را وادار كند كه نفقه و سكنا واجب را به او بدهد ولى اختيار طلاق با شوهر است و بدون اذن و وكالت از شوهر طلاق باطل است.

ص: 388

نفقه اقارب (نزديكان)

[سؤال 10862] 6163

بسمه تعالى

مسئول محترم دفتر استفتائات حضرت امام خمينى، روحى له الفداء، لطفاً جواب مسأله مندرج را از فتواى حضرت امام بيان فرماييد.

خانمى از شوهرش در قبال بذل نفقه و مهريه، طلاق خلع گرفته و مصالحتاً حضانت و نفقۀ دو فرزند مشتركشان را عهده دار شده. با توجه به اين كه مكلف هستند، بنا به فتواى حضرت امام، حضانت مكلف به عهدۀ كسى نمى باشد؛ و نسبت به نفقۀ آن ها اين كه تا چه زمان مادرشان عهده دار بشود، قيد نگرديده. تكليف مادر نسبت به فرزندانش چيست؟ بيان فرماييد.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، حضانت بر عهدۀ مادر نيست و اگر پدر متمكن است، بايد نفقۀ آنان را بپردازد.

[سؤال 10863] ‘ 6819

2. شخصى صغير، غنى است و قيّم شرعى هم دارد؛ اما مادر اين صغير فقير است و گاه گاهى هم حالات جنونى پيدا مى كند. آيا براى قيّم صغيرِ غنى جايز است كه از مال صغير، نفقه اين مادر فقير را بدهد يا خير؟ و آيا فرقى بين اين كه در فقر سالم باشد يا گاهى حال جنونى داشته باشد وجود دارد يا خير؟

بسمه تعالى، صغير تكليف ندارد و وجوب انفاق از او ساقط است.

[سؤال 10864] 6164

بسمه تعالى 13 / 8 / 1361

دفتر محترم امام خمينى، مدّ ظله

با اهداى سلام؛ اين جانب آموزگار و در يكى از روستاهاى طالقان كرج مشغول

ص: 389

انجام وظيفه مى باشم. در رابطه با زندگى و مطالب روز مسائلى براى اين جانب مطرح مى باشد كه شايسته است مسائل مطروحه ذيل را شرعاً و يك به يك پاسخ فرماييد. قبلاً از عنايت آقايان صميمانه تشكر مى كنم.

1. بنده داراى همسر و مادر و يك خواهر و يك برادر صغير مى باشم كه بنا به فتواى اخير امام تأمين معاش مادر و بقيه به عهده اين جانب مى باشد و اين در حالى است كه همسر اين جانب نيز همكار خودم مى باشد و در نتيجه حقوق دريافتى ايشان نيز همراه حقوق دريافتى خودم صرف تأمين زندگى مشترك مى گردد. حال آن كه مادر و خواهر اين جانب بناى ناسازگارى با همسر و حتى خود اين جانب را بنا به عللى به پيش گرفته اند و حتى موجبات هتك حرمت و آبروى خود و همسرم را فراهم مى نمايند كه عمده دليل ناسازگارى آن ها با ما عدم رعايت اصول اساسى اسلام در زندگى از جانب آن ها مى باشد و ساير موارد كه عموماً مقصّر اصلى بنا به درك حقير آن ها هستند.

بنا به شرح بالا همسرم اظهار مى دارد كه در حالى كه آن ها آبرو و حيثيت ما را لكه دار مى كنند. من راضى نيستم كه از پول من به مادر و... كمك كنى در اين صورت حكم شرعى در خصوص اين مطلب چيست؟

بسمه تعالى، در مخارج واجب النفقه كه بر عهدۀ شما است بايد از مال خودتان بدهيد و از مال همسر يامال مشترك نمى توانيد بپردازيد مگر با اذن او.

[سؤال 10865]

2. در صورتى كه حكم شرعى مبنى بر ادامه كمك ها باشد، ميزان آن چقدر است؟ و چه نوع كمكى به آن ها جايز است جنسى يا نقدى؟

بسمه تعالى، نفقه واجب النفقه خوراك و پوشاك و مسكن است به نحو متعارف.

ص: 390

[سؤال 10866]

3. در اين صورت (تأييد ادامه كمك) اگر آن ها در هتك حرمت نسبت به ما اصرار بورزند آيا وظيفه اين جانب نسبت به آن ها به قوت خود باقى است؟

بسمه تعالى، هتك احترام شما بر آن ها جايز نيست ولى موجب سقوط نفقه واجبه نمى شود.

[سؤال 10867]

4. اين جانب داراى دو برادر ناتنى يكى مادرى و يكى پدرى مى باشم، كه هر دو داراى عيال و اطفال مى باشند و هر دو داراى زندگى و منزل جداگانه مى باشند با توجه به مطلب فوق آيا آن ها نسبت به اين مادر و خواهر و برادر صغير همچون اين جانب نسبت به تأمين معاش آن ها داراى وظيفه مى باشند؟ در صورتى كه جواب مثبت است، ميزان و درصد را بيان فرماييد.

5. آيا قيادت و سرپرستى اين جانب نسبت به آن ها الزامى است؟ در صورتى كه آن ها مايل به اين مطلب نباشند، چطور؟ در حالى كه آن ها در منزل مسكونى متعلق به مرحوم پدرم زندگى مى كنند و اين حقير براى خود منزل مسكونى جديدى در همان روستاى خودمان بنا نموده ام لازم به يادآورى است كه برادر بزرگ تر از خودم كه ناتنى و پدرى است، مردى متدين و اهل ايمان مى باشد و از جانب ايشان و خودم و سايرين نصيحت هاى فراوانى به آن ها شده است و ليكن همچنان در مواضع باطل خود باقيمانده اند.

بسمه تعالى، 4 و 5، اگر متمكّن هستند نسبت به سهم خود وظيفه دارند سرپرستى در حد نفقات واجبه لازم است.

6. حكم امام در خصوص شركت در جبهه ها واجب كفايى است. عليرغم اين مطلب اين جانب داراى خصوصيات ويژه اى مى باشم كه ذيلاً به عرض مى رسانم كه اميد است ان شاء الله تكليف شرعى براى اين جانب معين فرماييد:

الف. علاوه بر سرپرستى مادر و... در صورت تأييد حكم شرعى، حقير به خاطر بناى ساختمان

ص: 391

مسكونى داراى حدود هشتاد هزار تومان قرض مى باشم.

ب. داراى بيمارى مزمن تنگى نفس (آسم) مى باشم كه فعاليت هاى نظامى براى اين جانب مطلقاً امكان پذير نيست (به جز رانندگى).

ج. مادر و همسرم راضى به رفتن اين جانب به جبهه نيستند.

د. از خدمت سربازى بنا به دستور دولت (فارغ التحصيل دانشسراى مقدماتى) معاف شده ام و هيچ گونه آموزش نظامى نديده ام ضمن اين كه توانايى آن را (بنا به دليل تنگى نفس) ندارم.

ه. اين حقير - ان شاء الله - فردى مؤمن و معتقد به مبانى جمهورى اسلامى با تمام وجود مى باشم و كم و بيش داراى سابقه فعاليت هاى سياسى و فرهنگى بوده و هستم.

ضمن تشكر بى پايان، حال با توجه به مطالب بالا حكم شرعى را در خصوص شخص اين جانب دقيقاً و بدون ابهام بيان فرماييد.

بسمه تعالى، وجوب شركت بر شما بستگى به نياز جبهه ها دارد و تشخيص موكول به مسئولين مربوطه است.

[سؤال 10868] ‘ 7377

3. تأمين معيشت چنين خانواده اى و سرپرستى نمودن آنان مقدم است يا رفتن به جبهۀ جنگ؛ در صورتى كه پدر و مادر راضى نباشند؟ و فرزند مى تواند از حقوق خويش به اين خانواده كمك مالى نمايد؟

بسمه تعالى، به پدر و مادر احسان كند و اگر فقير هستند و فرزند تمكّن دارد، بايد مخارج آن ها را بدهد. و در خصوص رفتن به جبهه، بستگى به نياز جبهه ها دارد و تشخيص آن با مسئولين است.

[سؤال 10869] 6165

بسمه تعالى

1. آيا در اين ايام پيرى و از كارافتادگى، فرزندان ذكور فدوى موظف به تأمين معاش و رفع مشكلات مالى من، از قبيل مخارج روزانه و تهيۀ لباس و غيره هستند يا خير؟

2. آيا فرزندان اناث بايد از راهنمايى پدرانه كه در حق آنان مى نمايم و به راه خير و

ص: 392

صلاح دنيا و آخرت دعوتشان مى كنم و رفتار سبك آن ها را گوشزد مى نمايم، پند بگيرند يا بگويند: ما بزرگ و كبير شده ايم، به تو ارتباطى ندارد؟ بار ديگر از رهبر عظيم الشأن، امام خمينى تقاضا دارم كه هرچه زودتر به اين سؤال حقير از نظر شرعى و حقوقى پاسخ بدهند. براى دريافت جواب چشم به راه هستم.

بسمه تعالى، اگر پدر نتواند معاش خود را تأمين كند، بر فرزند واجب است نفقه او را بدهد و لازم است اولاد كارى كه موجب اذيت پدر باشد، انجام ندهند و بهتر است به صلاح انديشى هاى او احترام بگذارند.

[سؤال 10870] ‘ 6301

3. آيا شخص بهايى مى تواند به فرزندش كه 15 سال دارد و هنوز تحصيل مى كند و مخارج زندگى ندارد، طبق وظيفۀ يك پدر مسلمان، احتياجاتش را بدهد؟

بسمه تعالى، فرزند اگر نتواند احتياجات خود را تأمين كند بر پدر لازم است احتياجات او را تأمين نمايد.

[سؤال 10871] 6166

بسمه تعالى

حضور محترم مسئول دفتر امام، دامت افاضاته

به عرض حضرت امام، روحى له الفداء برسانيد كه حضرت امام در رسالۀ احكام، در مبحث صيغه فرموده اند: «زنى كه صيغه شده، اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد». از آن حضرت سؤال فرماييد: درست است كه اگر زن صيغه شده وقتى آبستن شود حق خرجى ندارد، ولى آيا فرزند وى كه بعد از اين صيغه متولد مى شود، خرجى اش با زن است يا با مردى كه زن را صيغه كرده است؟ و اگر مخارج طفل به عهدۀ مرد است، فرزند تا چه سنى حق مخارج زندگى از پدر خود را دارد؟ دربارۀ ارث چه مى فرمايند؟

بسمه تعالى، اگر پدر متمكن است، مخارج فرزند تا وقتى خودش نتواند از عهدۀ مخارجش برآيد، بر عهدۀ پدر است و از پدر ارث مى برد.

ص: 393

[سؤال 10872]‘ 3844

2. خرج اولاد تا چه وقت بر پدر واجب است؟

بسمه تعالى، تا وقتى نتواند خود را اداره كند.

[سؤال 10873] 6167

بسمه تعالى

در چه صورت تأمين معاش پدر و مادر بر فرزند واجب است؟ و اطاعت از آن ها تا چه حدى لازم است؟

خداوند بر عمر و سلامت و عزت آن رهبر عظيم و مرجع تقليد شيعيان جهان بيفزايد، ان شاء الله.

بسمه تعالى، اگر پدر و مادر نتوانند معاش خود را تأمين كنند، بر فرزند واجب است نفقۀ آن ها را بدهد؛ و لازم است اولاد كارى كه موجب اذيت والدين باشد انجام ندهند و بهتر است به صلاح انديشى هاى آن ها احترام بگذارند.

[سؤال 10874] ‘ 6148

2. اولاد دختر كه حقوق بگير هست و پدر كارمند بازنشسته مى باشد، آيا حق خرجى و لباس برعهده پدر است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر فقير شرعى نيست، بر پدر واجب نيست بر او انفاق كند.

[سؤال 10875] ‘ 6148

3. پسر كه سن او در حدود بيست سال است و در امر شرعى و غيره از پدر اطاعت نمى كند، حق خرجى و لباس و غيره از پدر دارد يا خير؟

بسمه تعالى، ميزان در وجوب انفاق بر اولاد، فقر شرعى است؛ اگر فقير شرعى نباشد، بر پدر انفاق واجب نيست.

ص: 394

[سؤال 10876] 6168

بسمه تعالى

لطفاً نظر امام را در مورد مسأله زير بفرماييد.

آيا اگر پدرى داراى سه فرزند پسرى باشد و پسرها مستقل زندگى كنند و درآمدشان طورى است كه كفاف زندگى خودشان را مى دهد و چيزى اضافه نمى ماند تا بتوانند به پدر و مادرشان كمك كنند و پدر و مادر هم براى تأمين خرج در مضيقه هستند، وظايف اين فرزندان با خصوصيات فوق، در قبال والدين آن ها چيست؟ آيا بايد از طريق طلاق دادن زن، به پدر و مادر برسند يا اين كه راه شرعى ديگرى وجود دارد؟ والسلام

بسمه تعالى، طلاق زن واجب نيست؛ و اگر توانايى مالى رسيدگى به والدين را ندارد، تكليفى در اين باره ندارد.

[سؤال 10877] 6169

بسمه تعالى

با سلام خدمت امام امت، خمينى عزيزم كه اِلهى به سلامت و در عين عافيت بوده باشيد و هيچ گونه ناراحتى نداشته باشيد و ان شاء الله در پناه امام زمان محفوظ بوده باشيد.

شما در رسالۀ خود نوشته بوديد كه اگر كسى احتمال دهد كه به حرام بيفتد، بايد ازدواج كند. من در خانواده اى زندگى مى كنم كه 12 نفر هستيم؛ خدا ان شاء الله حفظ كند و سلامتى عنايت بفرمايد، و پسر بزرگش من هستم و يك برادر ديگرم 17 ساله است. پدرم احتياج به اين پول من دارد و من هم مى خواهم ازدواج كنم كه متأسفانه پول در اختيار ندارم. اگر من اين پول را به پدرم ندهم، مرتكب گناه نمى شوم؟ چون امر پدر و مادر هم واجب است. خواهشمندم مرا در اين امر راهنمايى نماييد.

بسمه تعالى، اگر انفاق بر پدر و مادر بر شما واجب شده، پول را بايد در نفقۀ والدين صرف نماييد.

ص: 395

[سؤال 10878] 6170

بسمه تعالى

محضر زعيم عالى قدر و مرجع بزرگوار عالم اسلام الامام خمينى دامت بركاته

شخصى كه زوجه اش را طلاق داده و بعد از مدتى زوجه شوهر مى كند بعد از ازدواج با شوهر دوم حق حضانت او ساقط مى شود در صورتى كه پدر بچه ادعا كند مى خواهم فرزندم را ببرم تا چندى كه عملاً نبرده آيا مى شود بابت نفقۀ فرزند چيزى از پدرش گرفت يا خير؟

بسمه تعالى، نسبت به زمان گذشته نفقه فرزند دين نيست و حق مطالبه ندارند و نسبت به زمان فعلى نفقه بر پدر واجب است و اگر نمى پردازد مى توانند او را اجبار كنند با رجوع به حاكم شرع كه نفقه او را بدهد.

[سؤال 10879] 6171

بسمه تعالى

محضر رهبر عظيم الشأن انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى دام ظله العالى

معروض اين كه: شخصى زن خود را با دو تا فرزندش مدت هشت سال به جاى خود گذاشته و خودش مسافرت كرده و در اين مدت مذكور هيچ گونه خرج براى آن ها نفرستاده بلكه كسى ديگر مخارج اين عائله مذكور را داده است به اميد اين كه پدر بيايد مخارجش را بدهد و آيا اين شخص مذكور كه عائله اش را انداخته نسبت به مخارج فرزندان خود بدهكار است يا نه اگر نيست تكليف آن شخص كه اين فرزندان را خرج داده به اميد اين كه مخارجش برايش مى رسد چيست؟

بسمه تعالى، اگر زن استحقاق نفقه داشته نفقه او دين است بر عهدۀ شوهر و نفقۀ گذشتۀ فرزند دين بر عهدۀ پدر نيست و اگر زن به امر و اجازۀ حاكم شرع نفقۀ خود و فرزندش را از كسى بر عهدۀ شوهر قرض كرده شخص قرض دهنده مى تواند به شوهر رجوع كند.

ص: 396

[سؤال 10880] 6172

بسمه تعالى 24 / 11 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ادام الله ظله، بعد از سلام، چه مى فرماييد در اين مسائل شرعيه كه با شرح ذيل مرقوم مى شود:

1. پدرى طفل خود را به ديگرى مى دهد كه او را براى خود فرزند قرار داده از او نگهدارى نموده و مخارج او را بدهد. و آن ديگرى طفل را به همين عنوان نگهدارى نموده و مخارجش را مى دهد. بعد از مدتى پدر طفل، طفل را از او مى گيرد. آيا نگهدارندۀ طفل، حق مطالبۀ مخارج طفل و مطالبۀ مزد نگهدارى طفل را از پدرش دارد يا نه؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم مخارج را نمى تواند از پدر طفل مطالبه نمايد و مزد هم حق ندارد.

2. طفل به سنّى رسيده كه در حضانت پدر قرار گرفته است؛ مادر بچه مبلغى به پدر مى دهد تا اين كه حضانت بچه را به مادر واگذار كند و نيز مخارج بچه را مادر متعهد مى شود. آيا اين نوع قرارداد صحيح است يا نه؟ و در صورت صحت، لازم است و يا اين كه جايز و در صورت جايز بودن، اگر پدر به حضانت خود برگردد، آيا مادر هم حق مطالبۀ مبلغى را كه در مقابل حضانت، به پدر بچه داده بود، و همچنين مخارج طفل مشترك را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، پدر مى تواند از تعهدى كه نموده برگردد و مادر حق رجوع به مخارجى كه نموده ندارد. و پولى كه به پدر داده اگر در مقابل واگذارى حق حضانت بوده، ملك پدر نشده و مى تواند از او مطالبه كند.

3. موقع طلاق، زن از شوهر خود مطالبه زحمت هايى را مى كند كه در خانه شوهرش كشيده؛ از قبيل پختن غذاى شوهر، شستن لباس شوهر و نگهدارى اطفال مشترك. به اين عنوان كه اگر مى دانستم شوهرم طلاق مى دهد، من از اول بدون مزد كار نمى كردم. آيا موقع طلاق، زن اين حق را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، زن اگر زحماتى كه در خانۀ مرد متحمل شده، بدون مطالبه مرد يا به قصد تبرّع انجام داده حق مطالبۀ چيزى در مقابل آن ندارد.

ص: 397

[سؤال 10881] 6173

بسمه تعالى 7 / 11 / 1362

محضر مبارك آيت الله العظمى الامام خمينى، دام ظله على رؤوس المسلمين، بعد التحية والسلام، تقاضا مى شود پاسخ سؤال ذيل را مرقوم فرماييد.

آيا بعد از حكم قاضى به انفاق پدر نسبت به فرزندان، اگر انفاق ننمود مى توان از او مقدار خرج شده را از باب نفقه گرفت يا چون امر به استدانه نبوده، نمى شود وصول كرد؛ حتى اگر خرج كننده برايش مشكل و در مشقت قرار گرفته باشد؟

دادستان كل كشور - يوسف صانعى

بسمه تعالى، وجوب انفاق پدر نسبت به فرزندان تكليف است و مخالفت آن معصيت است، لكن دين نمى شود و چنانچه خرج كننده به درخواست پدر خرج كرده باشد، پدر ضامن است و در غير اين صورت، ضامن نيست.

[سؤال 10882] 6174

بسمه تعالى

هرگاه پدر نتواند مخارج اولاد را بدهد آيا بر مادر واجب است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر اولاد جدّ پدرى و جدّ پدر و بالاتر نداشته باشند يا فقير باشند، بر مادر واجب است.

[سؤال 10883] 6175

بسمه تعالى

با درود و سلام بر قائد بزرگ اسلام و مرجع تقليد شيعيان جهان، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله، و با عرض پوزش و معذرت به پيشگاه رهبر انقلاب، امام خمينى، مدت سه سال و نيم است كه شوهرم مرا ترك كرده است و خرجى نداده است. شكايت كردم و دادگاه گفت: تقاضاى طلاق كن. و تمام جهيزيه من را هم جمع

ص: 398

كرده و به منزل مادرش برده است. نه حاضر است من را طلاق بدهد و نه حاضر است خرجى بدهد، حتى تهمت هم به من زده و معتاد هم هست. تكليف من چيست؟ از شما تقاضا مى كنم كه به من رسيدگى نماييد. با نهايت تشكر و به اميد پيروزى بيشتر

بسمه تعالى، رسيدگى موكول است به دادگاه مربوطه در جمهورى اسلامى.

[سؤال 10884] 6176

بسمه تعالى

1. اگر كسى مفقود الاثر شد و اموال منقول و غير منقول هم دارد و اولاد كبار و صغار هم دارد كه بعضى آن ها فقير و بعضى ديگر غنى هستند تا وقتى كه موت آن شخص معلوم نشده اين اولاد از غنى و فقير مى توانند از اموال پدرشان ارتزاق و استفاده كنند يا خير و بر فرض جواز تصرف، تمام اولاد اعم از اناث و ذكور و كبير و صغير بايد به طور مساوى استفاده كنند يا به تفاوت و همچنين زوجه آن شخص. و در اين صورت كه جايز باشد تصرف اگر بعداً معلوم شد كه آن شخص فوت شده كه قهراً اموال منتقل به وراث شده اگر هر كدام از ورثه زيادتر از حق خود تصرف و استفاده كرده بودند بايد برگردانند يا خير و در صورت عدم جواز تصرف اگر صغار اولاد فقير باشند از كجا بايد ارتزاق كنند؟

بسمه تعالى، هر يك از كسانى كه فقير هستند و نفقه ايشان بر شخص مفقود الاثر واجب است با مراجعه به حاكم شرع مى توانند به مقدار نفقه از مال او استفاده نمايند و غير فقير چنين حقى ندارد.

2. محارب و مفسد فى الارض فقط كسانى هستند كه تجريد و تجهيز سلاح مى كنند براى ترساندن مردم و ايجاد فساد در زمين يا اگر اشخاصى هم بدون تجهيز سلاح در كشور افساد مى كنند - مثل قطاع الطريق و آن ها كه سوء قصد نسبت به بعضى مقامات مى كنند و آن ها كه مردم را تحريك مى كنند كه بر ضد انقلاب اسلامى عملى انجام دهند - محارب محسوب مى شوند؟

بسمه تعالى، محارب و مفسد دو موضوع است و تشخيص آن با محاكم صالحه است.

3. اشخاصى كه مؤونه خود را بعد از يك سال مى فروشند و احتياج دارند كه پول آن را تبديل به مؤونه

ص: 399

ديگرى كه محتاج هستند بكنند و اگر بخواهند خمس آن را بدهند براى تحصيل مؤونه اى كه لازم و احتياج دارند آن چهار خمس بقيه وافى نيست براى آن ها و ناچار بايد قرض كنند در اين صورت خمس ساقط است يا خير؟

بسمه تعالى، ساقط نيست.

[سؤال 10885] 6177

بسمه تعالى 11 / 2 / 1361

محضر مبارك مرجع عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران و اميد مستضعفان جهان

احتراماً؛ ضمن عرض سلام و سپاس بى حد خداوند قادر متعال به خاطر كشف و خنثى نمودن توطئه دشمنان و همچنين به خاطر موفقيت رزمندگان جندالله در جبهه هاى جنگ و حماسه آفرينى آنان و سلام به روان تمامى شهداى به خون خفته و جاويد انقلاب اسلامى، استدعا دارم فتواى آن جناب در مورد نگهدارى مادر مريض عاجز و پير و بيوه اى كه فاقد تحرّك از پا مى باشد و اكنون براى او زندگى سخت و دشوار است و احتياج به مراقبت دارد بر عهدۀ كدام يك از فرزندان است كه از او نگهدارى كنند؟

لازم به توضيح است:

1. اين مادر مقدار زيادى موروثى از پدرش داشته كه پسر بزرگ به طورى كه ساير برادران و خواهران نفهمند از او گرفته و گفته كه مى بايد تا آخر عمر از شما مادر نگهدارى كنم و با اين لسان، دارايى او را گرفته است.

2. يك عدد دستبند طلا و چيزهاى ديگر مربوط به اين مادر بوده كه پيدا نيست. يكى از پسرها مى گويد: دستبند طلا نزد من است ولى از استرداد آن خوددارى مى ورزد.

3. برادرها مى گويند: هر ماه يكى از پسرها شبانه روز نزد مادر بمانند و از او نگهدارى كنند. اين كار براى من كه در تهران و خانه به دوش هستم امكان ندارد و

ص: 400

نمى توانم كار و زن و بچه ها را رها كنم و به شهرستان بروم و نمى شود كه مادر مريض و عاجز را در تهران نزد خود بياورم.

اميدوارم كه با صدور فتواييه، بتوان به انجام وظيفۀ الهى و شرعى در مورد نگهدارى مادر درمانده اى، اداى دين خود نماييم. در خاتمه، طول عمر و سعادت و سلامتى آن رهبر عظيم الشأن را از خداوند خواهانيم.

بسمه تعالى، بر اولاد پسر و دخترى كه تمكن ادارۀ مادر را دارند، لازم است بالسويّه در ادارۀ او بكوشند.

[سؤال 10886] 6178

بسمه تعالى

اگر شخص واجب النفقه حاضر نباشد نزد منفق بماند آيا باز هم انفاق واجب است يا نه؟

بسمه تعالى، ماندن نزد منفق شرط وجوب انفاق نيست مگر در زوجه در موردى كه نشوز ثابت باشد.

ص: 401

ص: 402

کتاب طلاق

اشاره

ص: 403

ص: 404

احكام طلاق

شرايط طلاق

اعتبار قصد و اختيار در طلاق دهنده

[سؤال 10887] 6179

بسمه تعالى

دخترى در سنّ پانزده سالگى به عقد پسر عموى خود درآمد، ولى دختر مى گفت پسر عموى من مرد نيست و با او همبستر نشده بود. اين ماجرا در حدود يك سال طول كشيد (در صورتى كه اين پسر بعد از جدا شدن از او با دختر ديگرى عروسى كرد و صاحب بچه هم شد) ولى چون پسر راضى به طلاق دختر نمى شد پدر دختر براى طلاق دختر خود به دادسرا مراجعه كرد - البته در زمان طاغوت - و پدر دختر به پسر گفت من به شما پولى خواهم داد كه طلاق دختر مرا بدهى، ولى بعد از اين كه كارهايشان را درست كردند و پسر را راضى به طلاق دختر كردند پدر دختر پولى به پسر نداد، و در غياب پسر طلاق دخترش را گرفت، و پسر هم گفت: من به اين طلاق راضى نيستم. بعد از اين كه سه روز از طلاق دختر گذشت دختر را به عقد جوان ديگرى درآوردند. حال بفرماييد با اين كه قرار بود پسر پولى از پدر دختر بگيرد و بعد در دادگاه حاضر شود و طلاق دختر را بدهد آيا اين عقد درست است يا نه؟

بسمه تعالى، اجراى صيغۀ طلاق اگر با اجازۀ شوهر نبوده باطل است، و

ص: 405

زناشويى به حال خود باقى است. و عقد دوّم باطل و زن بر آن مرد حرام است. ولى اگر در حين طلاق شوهر آن را اجازه داده طلاق صحيح است و نارضايى بعد از طلاق اثرى ندارد.

[سؤال 10888] 6180

بسمه تعالى 26 / 3 / 1361

پيرمردى داراى دو زن است كه يكى از آن دو زن تا حدودى جوان است و بين آن ها مدّت هشت يا نه سال اختلاف است. در اين زمينه رجوع به دادگاه مدنى خاص نمودند و زن حاضر به تمكين شده و مقرّر گرديد كه زوج طبق معمول منطقه، نفقۀ او را تأمين كند ولى زوج به تعهّد، عمل نكرده و با توجه به عجز و ناتوانى شوهر از پرداخت نفقه و اين كه از نظر ايفاى زناشويى نسبت به زن دوّم توانايى كافى ندارد، زوجه خواستار طلاق از دادگاه مدنى خاص شده ولى زوج حاضر به طلاق نيست. آيا حاكم شرع مى تواند بعد از ابلاغ طلاق به زوج، او را وادار كند به طلاق (جبراً) و يا اين كه خودش صيغۀ طلاق را جارى نمايد؟ لطفاً جواب مسأله را طبق فتواى امام بيان نماييد.

والسلام على عباد الله الصالحين

بسمه تعالى، طلاق بايد با اذن و رضايت شوهر باشد.

[سؤال 10889] 6181

بسمه تعالى

قبل از اين كه باعث تضييع وقت بشوم بى نهايت سپاسگزارم كه به سؤال هاى فدوى پاسخ داده شود.

1. با كسب اجازه - آيا زنى كه در زمان طاغوت به واسطه اختلاف با شوهرش به دادگاه مراجعه و به وسيله دادگاه حكم طلاق صادر شده و بدون اجازه شوهرش محضر رسمى او را طلاق داده با حكم دادگاه و با ديگرى ازدواج نموده ازدواج او

ص: 406

صحيح است يا خير؟ در صورت نادرستى ازدواج تكليف آن زن و مرد چيست؟

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن و وكالت از شوهر باطل است و در اين صورت ازدواج دوم باطل و اگر دخول شده حرمت ابديه ثابت است.

2. بر فرض مذكور در مسألۀ فوق بچه اى كه از چنين زن و مردى متولّد شده چگونه است؟ و آيا بر عمّه و مادر پدرش محرم است يا خير؟ و همچنين اگر دختر باشد، عمو و پدر بزرگ بر او محرم مى شوند يا خير؟

بسمه تعالى، با جهالت پدر و مادر حكم ولد حلال را دارد، و در هر صورت در محرميت فرقى با سايرين ندارد.

[سؤال 10890] 6182

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

محترماً، به عرض مى رسانم كه در اثر نادانى و غلبۀ شيطان فى ما بين زن و شوهرى نزاع شد و طورى شد كه طرف شوهر و طرف زن هر دو به هم ريختند و زد و خورد به طول انجاميد و كار به دادگاه كشيده شد. هر كدام از طرفين يك وكيل داشتند و وكلاى آن ها كشمكش كردند، تا كار به طلاق انجاميد و چون بنا بود پدر زن و شوهر خواهر زن به زندان بروند، به گفتۀ وكلا، زن قسمتى از مهريه را گرفت و قسمتى از آن را بخشيد. بعد از مجلس طلاق، در بين راه شوهر گفت كه مردم شاهد باشيد كه من زنم را مى خواهم، و زن هم بنا به فحش دادن كرد. مرقوم فرماييد كه اين مهر و طلاق درست است يا خير؟ و شرايط سه طلاق را شرح فرماييد.

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن يا وكالت از شوهر، باطل است و در صورت اذن، اگر گذشت مقدارى از مهر در مقابل اصل طلاق نبوده، طلاق رجعى است و با رجوع مرد در اثناى عدّه، زوجيت به حال اول برمى گردد و سه طلاق در يك مجلس بدون تخلّل رجوع، حكم يك طلاق را دارد.

ص: 407

[سؤال 10891] 5993

3. اگر زوجه در رژيم قبلى مطلّقه شود و زوج الآن ادعا مى كند كه طلاق، بدون اذن بوده، در صورت اثبات آيا طلاق قبلى باطل است يا نه؟

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن شوهر باطل است.

[سؤال 10892] ‘ 6479

6. اگر وكالت در دعاوى زناشويى به منظور ثبوت حقانيت يكى از طرفين، منجر به صدور حكم طلاق شد، وكيل شرعاً مسئوليتى در مفارقت دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر طلاق، با وكالت از طرف شوهر باشد صحيح است و در غير اين صورت، باطل است.

[سؤال 10893] ‘ 6106

2. اگر به زور و تهديد و كتك كارى، طلاق زنى را از شوهرش بگيرند، آيا آن طلاق صحيح است يا باطل؟

بسمه تعالى، طلاقى كه با وكالت از طرف شوهر يا با اذن حاكم شرع نباشد، باطل است.

[سؤال 10894] ‘ 6106

3. آيا اگر با حكم دادگاه زمان طاغوت، چنين مجرمينى بخشيده شوند و حكم خدا بلا اثر بماند، عيبى ندارد؟

بسمه تعالى، رسيدگى به اين امور، مربوط به دولت اسلامى و محاكم قضايى است.

[سؤال 10895] 6183

بسمه تعالى

طلاق هايى كه در رژيم گذشته توسط دادگاه هاى حمايت خانواده با حكم عدم

ص: 408

سازش انجام گرفته است، چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، اگر طلاق از روى اكراه زوج واقع شده يا بدون اذن او بوده، صحيح نيست.

[سؤال 10896] ‘ 6308

5. زن هايى كه از شوهر خود به زور حكومت طلاق مى گيرند به شوهر دوم حلال است يا حرام، اولاد از آن ها حلال زاده است يا نه؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر طلاق از روى اكراه بوده صحيح نيست و بر شوهر دوم حرام است و در صورت شبهه، اولاد اولاد شبهه هستند.

[سؤال 10897] 6184

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر انقلاب، مدّ ظله العالى

شخصى مدتى به واسطه ناراحتى اى كه داشته و شب ها به وسيلۀ خوردن قرص مقدارى استراحت مى كرده، در همين حالت و با همين ناراحتى ها عيال خود را طلاق داده و فعلاً به حالت طبيعى برگشته و قصد رجوع به عيال خود را دارد. آيا با آن شرايط كه طلاق داده، صحيح بوده - كه مجدداً بايد عقد ازدواج بخواند - يا طلاق باطل بوده و احتياج به عقد جديد ندارد؟

بسمه تعالى، طلاق اگر از روى قصد و اختيار و در حضور دو شاهد عادل با مراعات ساير شرايط مقرّره انجام گرفته، محكوم به صحت است؛ وگرنه اثر ندارد.

[سؤال 10898] ‘ 6261

2. در زمان طاغوت دخترى با فشار پدر و مادرش راضى شده با مردى ازدواج كند و پس از مدتى با زور، از آن مرد طلاق گرفته و به عقد مرد ديگرى درآمده. الآن از اين مرد دوم، دو بچه دارد. آيا طلاق اجبارى زن در زمان طاغوت اشكال دارد يا نه؟ ضمناً

ص: 409

موقع عقد دوم، زن مطلب را براى شوهرش نگفته.

بسمه تعالى، طلاق اجبارى بر شوهر صحيح نيست و در اين صورت، عقد بر شوهر دوم باطل است و بر او حرام ابدى شده است.

[سؤال 10899] 6185

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ضمن درود و سلام به آن امام و رهبر بزرگوار جامعه اسلامى، به عرض آن امام بزرگوار مى رسانم كه به مسأله اى برخورد كردم و از جواب آن، عاجز ماندم و از آن امام بزرگوار تقاضاى جواب مسأله ذيل را دارم.

1. زنى چند سال در خانۀ شوهر خود، به عقد دائم بوده است و از آن مرد، بعد از هفت سال اولادى به وجود نيامده است. آيا اين زن مى تواند به اجبار، شوهر خود را مجبور به طلاق گرفتن از او بكند يا خير؟

بسمه تعالى، زن حق ندارد مرد را مجبور به طلاق نمايد.

2. كسانى كه تمام سال، شغلشان مسافرت با ماشين مى باشد؛ البته صبح مى روند و غروب به خانۀ خويش بر مى گردند و مسافت راه هم از ده فرسنگ تجاوز مى كند، آيا دائم السفر محسوب مى شوند يا خير؟ نماز و روزه شان چه حالت دارد؟ آيا بايد نماز را تمام بخوانند و روزه را تمام بكنند يا خير؟

بسمه تعالى، اگر شغلشان رانندگى يا به نحو دوره گردى است، نمازشان تمام است و در غير اين صورت، بايد شكسته بخوانند.

[سؤال 10900] 6186

بسمه تعالى 23 / 9 / 1361

خدمت رهبر كبير انقلاب و اميد مستضعفان جهان حضرت امام خمينى دامت بركاته، با درود به امام امت و امت شهيد پرور ايران

اين جانب در سال 1351 پس از اتمام تحصيلات دانشگاهى در ايران براى ادامه تحصيلات عازم امريكا شدم و پس از پايان تحصيلات فوق ليسانس مدت شش سال

ص: 410

و نيم نيز در آن جا به كار در رشته تخصصى خودم (مهندسى شيمى) مشغول بودم در اين مدت نيز در حد وسع و توان فكرى و جسمى ام در خدمت مبارزه بر عليه رژيم طاغوتى پهلوى بودم و پس از انقلاب شكوهمند اسلامى مان نيز در تبليغ و دفاع از آن كوشش مى كردم.

در سال 1354 نيز با دخترى از خانواده اى متين و ايرانى ازدواج نمودم و اكنون نيز داراى يك دختر 5 ساله مى باشم اوايل سال گذشته براى ديدار به ايران آمديم و با توجه به اين كه پس از انقلاب همواره قصد بازگشت به كشور و خدمت را داشته ام تصميم به ماندن گرفتيم پس از مدت كوتاهى در سازمان صنايع ملى ايران مشغول به كار شدم و اكنون نيز در اين ارگان انقلابى مشغول به كار هستم. در اسفند ماه گذشته همسرم همراه با فرزندمان براى سروسامان دادن به وسايل زندگى و خانه اى كه در امريكا داريم به آن جا بازگشت تا پس از فروش خانه و غيره به ايران باز گردد.

متأسفانه پس از مدتى وى صراحتاً اعلام نموده است كه به ايران باز نخواهد گشت علت اين عمل وى بعضاً مسائل خانوادگى و بعضاً برآورده نشدن انتظارات وى پس از انقلاب و عدم درك صحيح از روند حل مشكلات پس از انقلاب مى باشد.

على اىّ حال وى از دادگاه امريكا تقاضاى طلاق و عهده دار شدن سرپرستى فرزندمان را نموده است و من مخيّر بين ماندن در ايران و طلاق و يا بازگشت به امريكا و ادامه زندگى خانواده ام شده ام. با توجه به اين مسأله كه شخصاً هيچ گونه تمايلى براى بازگشت به سرزمين كفر ندارم و با بررسى هايى كه از طريق وكيل انجام داده ام به احتمال 99 درصد سرپرستى فرزندمان به همسرم واگذار خواهد شد و پيامدهايى كه اين امر در تربيت وى در آن سرزمين دارد تقاضا دارم حكم و وظيفه شرعى بنده را در طلاق همسرم و يا بازگشت به امريكا و حفظ خانواده ابلاغ فرماييد.

بسمه تعالى، اختيار طلاق زن با شوهر است و زن نمى تواند با جبر و اكراه از شوهر طلاق بگيرد.

ص: 411

[سؤال 10901] 6187

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى، امام خمينى، مدّ ظله العالى رهبر انقلاب

يك زن سه مرتبه به كميته رفته، از شوهرش شكايت كرده و شوهرش را زندان كرده و چند مرتبه قرص خورده، نزديك به هلاكت رسيده و دست به وسايل خودكشى زده است و يك مرتبه فرار كرده، شب همراه مرد اجنبى در خانه اش به سر برده، بعد با مرد خدا نشناس عهد كرده كه از شوهرش طلاق بگيرد و به او شوهر كند و هزار كارهاى خلاف انجام داده؛ جبراً از شوهر طلاق مى گيرد؛ آيا اين طلاق صحيح است يا باطل؟ جواب بفرماييد.

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن شوهر باطل است.

[سؤال 10902] 6188

بسمه تعالى

محضر مقدس نايب امام، امام خمينى، مدّ ظله العالى

اين كه شخصى از ترس جان خود، به جبر و اكراه شديد، نسبت به زوجۀ قانونى و شرعى خود اجباراً لفظ صيغۀ طلاق را بدون قصد معنا، توريتاً جارى كرده، آيا اين طلاق صحيح است و خانم مذكوره جايز است شوهر ديگر اختيار كند يا خير؟ واضح تحرير داريد تا كسى در گمراهى نيفتد. اجركم على الله.

بسمه تعالى، در صحت طلاق شرط است كه علاوه بر قصد جدى طلاق داشتن، در حضور دو شاهد عادل باشد، و در غير اين صورت طلاق صحيح نيست و زوجيت به حال خود باقى است.

[سؤال 10903] ‘ 1546

6. مى گويند براى كسى كه اولاد نمى شود او را طلاق بدهند بعداً عقد كنند، آيا بايد شرايط طلاق را كلاً داشته باشد يا نه؟

بسمه تعالى، اين حرف صحت ندارد و طلاق بدون شرايط باطل است.

ص: 412

[سؤال 10904] 6189

بسمه تعالى

درود به رهبر كبير انقلاب، امام خمينى

مسأله اى دارم: چهل روز بعد از عروسى، شوهرم در حادثه اى مرد. بعد متوجه شدم حامله هستم. بعد از هشت ماه خدا فرزند پسرى عنايت كرد؛ فرزندم دو ساله شد. در اثر كوتاهى پدر و مادر به مردى كه بيست سال زن دارى كرده و اولادش نمى شود و جاى پدر من بود شوهر كردم. با هزار ناراحتى و سختى در خانۀ اين مرد، با اين بچۀ بى پدر زندگى مى كردم و تنها سرگرمى من بچۀ خودم بود و اين بچه از اين كه در خانۀ ناپدرى بود خيلى رنج مى برد و هميشه از خانه فرارى بود، تا رفت جبهه و در روز فتح خونين شهر شهيد شد و پس از هجده سال، من مادر تنها ماندم و جاى من شده بهشت زهرا، نمى دانم چه كنم؟ دلم بچه مى خواهد. دلم مى خواهد يا بچه دار شوم يا در خارج از خانه، مانند سپاه يا بسيج، خود را سرگرم كنم و شوهر قبول نمى كند، چه كار كنم چون خيلى ناراحت هستم و تنها. شب و روزهاى سختى را مى گذرانم. بسوزم و بسازم يا طلاق بگيرم و دنبال سرنوشت خود بروم؟ جواب مرا فورى بدهيد؛ خيلى ناراحت هستم.

بسمه تعالى، تا شوهر با رضايت، شما را طلاق نداده بايد به لوازم زن و شوهرى عمل كنيد، و بدون اذن شوهر نبايد از منزل خارج شويد.

[سؤال 10905] 6190

بسمه تعالى

محضر مبارك و محترم قائد عظيم الشأن و رهبر بزرگ و محبوب اسلام، حضرت آيت الله العظمى الامام خمينى، مدّ ظله العالى و روحى فداه

با نهايت احترام، استدعا دارد: نظر مبارك را نسبت به طلاقى كه برابر قانون حمايت خانواده و تبصرۀ 2 مادۀ 3 قانون مدنى خاص و همچنين طلاقِ مربوط به قبل از قانون حمايت، كه با توافق و تراضى زوجين و يا زوج، با توجه به اين كه زوجه در طهر غير

ص: 413

مواقعه و حين يصح الطلاق است، واقع مى گردد، ذيلاً مرقوم و مزين فرماييد، كه عملى برخلاف شرع انور اسلام انجام نشود.

بسمه تعالى، طلاق اگر با رضايت زوج و شرايط معتبره ديگر واقع شده، محكوم به صحت است.

[سؤال 10906] 6191

بسمه تعالى

حضور مبارك امام سلام عرض مى كنم، معروض مى دارم:

من در رژيم طاغوتى به دنبال زنى مى گشتم كه پاك و مؤمن باشد، ولى بعد از عقد متوجه مى شدم كه يا خانواده اش خوب نيستند و يا ايراد مى گيرند؛ لذا روابط ما تيره مى شد و من هم او را طلاق مى دادم؛ تا اين كه به تعداد 21 نفر رسيد كه فقط سه نفرشان عقد قانونى شدند؛ يعنى در شناسنامه وارد كردند و مابقى را همين كه دفتردار مى خواست وارد شناسنامه كند، عقد به هم مى خورد و آن آقا هم ما را طلاق مى داد. از اين جريان الآن نزديك به شش سال مى گذرد، تا اين كه مطلبى راجع به طلاق در رسالۀ شما ديدم و از امام جمعه اى كه براى تبليغ پيش ما آمده بود هم اين مطلب را شنيدم كه مى گفت: اگر كسى در دادگاه رژيم سابق، زنى را طلاق داد، چون دادگاه غيرقانونى است، پس طلاق هم باطل است.

از آن مقام عالى درخواست مى كنم نسبت به اين جانب، تكليف شرعيه را بيان فرماييد كه آيا آن ها الآن همسر من هستند؟ آيا بايد آن ها را طلاق بدهم؟ ضمناً من نمى دانم كه آن ها كجا هستند و آيا شوهر كرده اند يا نه؟ و اگر بچه دار باشند، چطور؟ آيا در اين ميان، من مقصر هستم يا نه؟ من حتى خانۀ همه آن ها را هم دقيقاً نمى دانم كجا است، ولى دو - سه تاى آن ها هستند و ممكن است - اگر به جايى نرفته باشند - آن ها را پيدا كنم. لطفاً مرا راهنمايى بفرماييد و مرا از اين مشكل بزرگ نجات دهيد. والسلام

بسمه تعالى، اگر طلاق، با رضايت شوهر با ساير شرايط واقع شود، صحيح است.

ص: 414

لازم نبودن اطلاع و رضايت زوجه از طلاق

[سؤال 10907] 6192

بسمه تعالى 10 / 1 / 1362

محضر رهبر كبير انقلاب اسلامى

بعد از انقلاب مشاهده مى شود كه مردانى بدون اجازۀ همسران خود، آن ها را بدون اطلاع طلاق داده و خيلى راحت سراغ زندگى ديگر مى روند. لطفاً به اين مسأله پاسخ فرماييد كه آيا مردى بدون اجازۀ همسر خود مى تواند وى را طلاق دهد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق در دست مرد است؛ ولى چنانچه در اين باره در دولت اسلامى مقرراتى باشد، بايد مراعات شود.

[سؤال 10908] 6193

بسمه تعالى

به نام الله پرورش دهندۀ روح الله درهم كوبندۀ منافقان

شوهرم با اين دفعه دوبار مى شود كه بدون جهت و علت مرا طلاق داده است اماما خواهش مى كنم كه مرا هرچه بيشتر راهنمايى فرما كه شايد بتوانيم زندگى خوبى را دوباره داشته باشيم و اين را نيز يادآورى كنم كه من طلاق بگير نيستم و تا آخر عمر هم كه شده زجر مى كشم ولى طلاق نمى گيرم. اماما در آخر از شما رهبر عزيز معذرت مى خواهم كه در اين موقع حساس مزاحمتان شدم ولى مجبور بودم و تقاضايى كه دارم اين است كه هرچه زودتر جوابم را بدهيد. منتظر جواب نامه مى باشم. اماما تكليفم را در اين موارد روشن كنيد:

1. نمى توانم طلاق بگيرم چون علتى در طلاق گرفتنم نمى بينم.

2. گفته شوهرم اين است كه نمى توانم با تو زندگى كنم و نه علتى دارد و نه مى تواند علتى را بگويد.

ص: 415

3. از بچه دارشدنم جلوگيرى مى كند.

4. شرطى كه براى بچه دارشدنم مى گويد آيا قبول بكنم يا نه و يا اينكه چه كار بكنم؟

5. در مورد اين كه آيا كار بدى مى كنم كه مى گويم تا آخر عمر طلاق نخواهم گرفت و نمى توانم هم طلاق بگيرم؟

بسمه تعالى، لازم نيست طلاق بگيريد و براى بچه دار شدن مى توانيد گفته او را قبول كنيد و اگر شوهر بخواهد بى جهت زن را طلاق دهد امر مكروه و مبغوضى را مرتكب مى شود.

اعتبار حائض نبودن زن به هنگام طلاق

[سؤال 10909] 6194

بسمه تعالى 30 / 3 / 1361

محضر مبارك زعيم عالى قدر، امام خمينى

محترماً به استحضار مى رساند: حدود شش سال است كه ازدواج نموده ام و ثمرۀ اين ازدواج، يك پسر 5 /4 ساله مى باشد؛ سال گذشته به علت پاره اى از مسائل جزئى همسرم را سه مرتبه طلاق دادم؛ طلاق سوم به اين صورت انجام شد كه قبل از اين كه پدر همسرم و خودش به دفترخانه حاضر شوند، بنده فوراً با آقايى كه سر دفتردار دفترخانه مذكور مى باشد تماس گرفتم و به ايشان عرض كردم: آقاى... من راضى نيستم كه همسرم را طلاق بدهم لطفاً يك طورى قضيه را فيصله بدهيد تا آن ها يعنى پدر خانمم و خود همسرم به خانه بروند؛ ايشان گفتند: بسيار خوب، شما بنشينيد روى صندلى و كارى نداشته باشيد؛ بنده هم طبق گفتۀ ايشان عمل كردم، ولى متأسفانه با مراجعۀ آن ها به دفترخانه و پس از گفت وگوهاى مختصر، فوراً طلاق را در دفتر ثبت كردند و وقتى كه به امضا رسيد، گفتند: تا امضا نكرديد بياييد با هم كنار بياييد و زندگى

ص: 416

كنيد كه خانم و بنده در جواب گفتيم نه، ديگر نمى توانيم؛ بعد گفتند: پس اين جا را امضا كنيد و بنده و خانم هم امضا كرديم؛ بنده هنوز هم فكر مى كردم كه سردفتردار دارد خانم را به اين نحو مى ترساند، ولى متأسفانه ديدم به حرف بنده اصلاً توجه نكردند و طلاق را ثبت كردند و از خانم سؤال كرده بودند كه آيا پاك هستيد يا خير؟ در جواب گفته بودند: پاكم، در صورتى كه طبق اظهار خودش كه بنده بعد از مدتى سؤال كردم، گفت: به دروغ گفتم پاك هستم ولى پاك نبودم؛ لذا از محضر مبارك امام امت تقاضا مى كنم ضمن اظهار نظر شرع مقدس اسلام، بنده را از اين ناراحتى نجات دهيد؛ چون بنده در حال عادى نبودم و آقاى محضردار هم فوراً در همان روز و همان لحظه بدون آن كه خوددارى كنند، طلاق را ثبت نمودند.

لازم به يادآورى است: شاهدينى كه دفتر را امضا كردند، دو نفر خود آقايان محضرى ها بودند و يك نفر پدر خانمم و نفر چهارم، يكى از مغازه داران مجاور دفترخانه.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، طلاق باطل است؛ در صحت طلاق، شرط است از ابتدا با وكالت صحيح از طرف شوهر باشد و زن پاك از حيض باشد و طلاق در حضور دو شاهد عادل انجام بگيرد.

[سؤال 10910] 6195

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، مدّ ظله

زوج، زوجۀ عقيم و غير يائسۀ خودش را پس از هفت ماه حد تربّص و عدم مواقعه، به موجب حكم دادگاه مدنى خاص، طلاق غيابى داده است؛ بعداً زوجه ادعا مى كند كه در روز اجراى صيغۀ طلاق، او حائض بوده است، ولى زوج اين ادعا را تكذيب مى نمايد. با فرض صحت ادعاى زوجه و با توجه به عقيم بودن او و تربص هفت ماهه، اين طلاق چگونه مى باشد؟ آيا اين طلاق شرعاً صحيح است يا باطل؟

ص: 417

استدعا مى شود جواب صريح اين مسأله را بيان فرماييد كه مورد حاجت است. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، طلاق در ايام عادت زن باطل است؛ ولى به مجرد ادّعاى زن بعد از وقوع طلاق، حكم به بطلان طلاق نمى شود، مگر زن دعواى خود را به وجه شرعى اثبات نمايد.

[سؤال 10911] 6196

بسمه تعالى 16 / 1 / 1361

دفتر محترم امام خمينى، دام ظله

مردى زوجه خود را در سه نوبت طلاق داده و رجوع كرده و به ثبت رسيده، فعلاً زوجه ادعا مى كند كه در طلاق دوم و سوم در حال عادت بودم و پاك نبودم و اگر به صاحب دفترخانه گفتم پاك هستم اشتباه گفتم فعلاً يقين دارم كه در حال طلاق پاك نبودم لذا بعد از طلاق سوم بدون عقد با شوهر خود آميزش كرده و فعلاً هم با هم هستيم حال از آن دفتر محترم تقاضا مى شود مرقوم فرماييد ادعاى زن مسموع است و طلاقين دوم و سوم باطل است يا نه و عمل سردفتر و ثبت در دفتر چيزى را از نظر شرع ثابت مى كند يا خير؟ جواب مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر زن يقين دارد كه طلاق با شرايط نبوده آميزش مانع ندارد، ولى چنانچه نزاعى در بين است قول مدّعى صحت مقدم است.

[سؤال 10912] 6197

بسمه تعالى

حجت الاسلام، نايب الامام متّع الله المسلمين بطول بقائكم، به عرض عالى مى رساند:

چه مى فرماييد در اين مسأله شرعيه كه زنى از شوهرش طلاق گرفته و بعد از چند سال شوهر ديگرى انتخاب مى كند. پس از چند سال زندگى با شوهر دوم، در برخورد

ص: 418

با مسائل شرعيه، روزى آن زن به شوهر دوم اظهار مى دارد كه موقع طلاق شوهر اول، حيض بوده ولى طهارت در لحظۀ اجراى صيغۀ طلاق را شك دارد، و مجرى صيغه طلاق كه از او سؤال كرده پاك هستى يا خير، به خيال اين كه طهارتِ از جنابت را مى پرسد، گفته است پاك هستم. به مجرى صيغۀ طلاق كه حدود هفت سال از تاريخ طلاق اول مى گذرد مراجعه مى كنند؛ مى گويد كه چون من وكيلِ براى طلاق صحيح بوده ام و آن طلاق باطل است و به وكالت باقى هستم، دوباره در غياب شوهر اول و بدون اذن مجدد، صيغۀ طلاق را اجرا مى كند، كه اين طلاق دوم، در طهرِ غير مواقعه با شوهر دوم واقع مى شود و زن هم عدّه نگه داشته و در اين عدّه، با شوهر دوم مداخله اى نداشته اند. حال:

1. اظهار زن در عدم طهارت در موقع اجراى صيغه طلاق اول، با گذشتن حدود هفت سال اعتبار دارد يا خير؟

2. طلاق دوم بدون اطلاع و اجازۀ دوبارۀ شوهر اول صحيح است و وكيل به وكالت باقى بوده يا خير؟

3. زن، جاهل به مسأله بوده و مرد (شوهر دوم) هم اطلاعى نداشته. آيا اين زن به شوهر دوم حرام مؤبّد است يا خير؟

4. تكليف مهريۀ شوهر دوم چيست؟

5. تكليف فرزند شوهر دوم چيست؟

در پايان، اگر شوهر اول از ماجرا اطلاع حاصل كند كه زن و فرزند ديگرى هم دارد، ممكن است فتنه اى حاصل شود و حاضر به دادن وكالت مجدد براى طلاق دوم نشود. به طورى كه زن اظهار مى دارد، شوهر اول گاهى هم مشروب مى خورده است.

بسمه تعالى، در فرض مذكور، طلاق اول محكوم به صحت است و ادعاى زن اثر ندارد و زوجيت براى شوهر دوم به قوّت خود باقى است و مهريه، ثابت و فرزند، حلال زاده است.

ص: 419

[سؤال 10913] 6198

بسمه تعالى 30 / 4 / 1361

حضور محترم حضرت آيت الله العظمى، نايب الامام، امام خمينى، لطفاً به اين دو سؤال جواب مرحمت فرماييد.

1. مسأله و مشكلى كه براى حل آن از شما يارى مى خواهم، درستى يا نادرستى طلاقى است كه هشت سال پيش واقع شده است.

روز قبل از اين كه براى طلاق برويم، ششمين يا هفتمين روز از حيض من بود و من آن موقع پاك شده بودم، اما صبح فرداى آن روز كه مى خواستيم براى طلاق برويم، من مختصر لكه اى ديدم و به احتمال قريب به يقين، اين آخرين لكه بود و من بعد از آن ديگر پاك بودم. آن روز بعد از رفتن به دادگاه و محضر - كه چند ساعت هم از صبح كه اين لكّه را ديده بودم گذشته بود - طلاق واقع شد. نمى دانم چه ساعتى از آن روز صيغۀ طلاق خوانده شد؛ چون كه پيش روى ما نبود، اما اگر تصور كنيم كه همان وقتى كه در محضر از پاكى من سؤال شد، صيغه خوانده شده باشد، من به احتمال زياد پاك بودم. اما اين شكى كه حال دارم، از آن جا ناشى مى شود كه يادم نيست كه من آن موقع، يكى از شروط درست بودن طلاق كه پاكى زن از حيض است را مى دانستم يا نه، و شايد اگر مى دانستم، حالا اين مسائل براى من به وجود نمى آمد.

شكى كه در اين موضوع دارم، دو مورد است:

الف. ممكن است از لكّه اى كه صبح ديده بودم كاملاً پاك نشده بودم. اين احتمال، از يك درصد بيشتر نيست؛ چون اگر پاك نبودم متوجه مى شدم، اما چون آن روز وارسى نكردم، حالا اين شك در من پيدا شده است (اين شك تازگى ها به ذهن من خطور كرده).

ب. ممكن است كه باز هم لك ديده باشم و چون به مسأله وارد نبودم، اهميت ندادم. اين احتمال هم از يك درصد بيشتر نيست. اين هم شكى است كه به واسطۀ

ص: 420

ندانستن مسأله پاكى زن به وجود آمده. حالا هم كه بيش از هشت سال از آن زمان مى گذرد، احتمال اين كه موقع طلاق پاك نبوده باشم را بيش از يك درصد نمى دانم. اما چون آن موقع لزوم پاك بودن را نمى دانستم، حالا خود نمى توانم يك قضاوت قطعى بكنم. حال از جناب عالى مى پرسم: آيا طلاق درست است؟ اگر درست نيست چه بايد كرد؟ متشكرم؛ والسلام

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، طلاق محكوم به صحت است.

2. مسأله ديگرى كه با شما در ميان مى گذارم، مسأله جادوگرى و گره زدن زندگى اشخاص است. تا مدتى پيش فكر مى كردم اين چيزها خرافات است و هيچ كس قادر به انجام اين كارها نيست. اما از يك روحانى آگاه و دانشمند شنيدم كه بعضى از مردم كه علم جادوگرى دارند و به خواص اشيا آگاه هستند، قادر به انجام چنين كارى هستند و مى توانند سرنوشت اشخاص را گره بزنند، و يك آيه هم از قرآن براى اثبات اين موضوع آورد: (وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى الْعُقَدِ). او همچنين مى گفت كه اين كار حرام است؛ اما اگر آن ها واقعاً بتوانند چنين كارى بكنند، شخصى كه زندگى او را گره زده اند، بايد چه بكند؟ آيا او هم بايد براى خنثى كردن گره، به جادوگر مراجعه كند؟

و غير از آن، آيا قفل زدن به بعضى از امامزاده ها كه براى گره زدن زندگى اشخاص است مؤثّر است؟ گرچه آن شخص، گنه كار نباشد. بعد از فهميدن موضوع جادوگرى از آن روحانى، من فكر مى كنم كه اين گره در زندگى خود من وجود دارد و كسى زندگى مرا گره زده است. خواهش مى كنم در اين باره هم مرا راهنمايى كنيد. خيلى متشكرم

بسمه تعالى، رجوع به ساحر براى ابطال سحر مانع ندارد، ولى تنها احتمال، موجب جواز رجوع به ساحر نيست.

[سؤال 10914] 6199

بسمه تعالى 13 / 9 / 1361

دفتر امام و رهبر عظيم الشأن، امام خمينى، مدّ ظله على رؤوس المسلمين، خواهشمند است مسأله زير را جواب مرحمت نماييد:

در مسأله 14 كتاب طلاق تحرير الوسيله آمده است: زن هاى مسترابه كه به واسطه عوارضى حيض نمى شوند، بايد از وقت مواقعه تا زمان طلاق، سه ماه فاصله شود و

ص: 421

بعد از آن، صيغۀ طلاق جارى گردد. بعضى از زن هاى شيرده به واسطۀ مرضعه بودنشان حيض نمى شوند. آيا همچون زنى هم حكم مسترابه را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر به كلّى حيض نمى شود، در حكم مسترابه است.

[سؤال 10915] 6200

بسمه تعالى 2 / 4 / 1361

حضرت آيت الله العظمى آقاى خمينى، مدّ ظله العالى، رهبر عظيم الشأن

زنى متولد به پنجم شهريور ماه سال 1311 شمسى و به ماه رجب سال 1351 هجرى قمرى در پانزده ماه فروردين سال 1361 در حال طهر مواقعه، مطلّقه به طلاق ثالثه گرديده. در حال كه عادت زنانه را فعلاً نمى بيند، آيا اين طلاق سوم صحيح است كه احتياج به محلّل داشته باشد يا خير؟

لطفاً جواب مسأله مورد نياز است از لحاظ يائسه بودن و صحت طلاق و حرام بودن به شوهر.

بسمه تعالى، اگر محرز است كه زن قرشيه نيست، در فرض سؤال، طلاق در طهر مواقعه، محكوم به صحت است.

وقوع طلاق توسط حاكم شرع در صورت حرجى بودن زندگى

[سؤال 10916] 6201

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى، با درود به شهداى اسلام و با آرزوى موفقيت همۀ رزمندگان، به عرض مى رساند كه نامۀ قبلى را مترجم، كامل ننوشته بود، لذا با ارسال فتوكپى نامۀ قبل، مطالب ذيل را براى روشن شدن موضوع و دستورات مقتضى درج مى نمايد.

خواهرى حدود دو سال قبل در دادگاه انگليس، طبق قوانين جارى دادگاه انگليس

ص: 422

طلاق گرفته و چون دادگاه تشخيص داد كه پدر، شايستگى نگهدارى فرزند را ندارد، براى تربيتش او را به مادر سپرده. به علاوه سه سال است كه جدا از هم زندگى مى كنند.

شوهر، از دادن طلاق شرعى خوددارى مى كند؛ چون مى داند كه زنش مسلمان است و طلاق به طريقۀ اسلامى را قبول دارد. شوهر در دادگاه انگليس، طلاق را قبول كرده و طلاق داده، چون خود طبق قوانين جارى انگليس مى تواند دوباره ازدواج كند و دوباره هم ازدواج كرده، اما براى زجردادن زن مسلمانش كه مى داند تا به طريق اسلامى، طلاق جارى نشود ازدواج نمى كند، حاضر به دادن طلاق نمى شود. با توضيح مطالب فوق، آيا امام به عالم لندن، سيد شبيح الحسن رضوى براى خوجه شيعه جماعت اجازه مى دهند كه در غياب مرد، طلاق زن را بگيرند و اين خواهر را از گريه هاى شبانه روزى و ناراحتى مداوم نجات دهند؟

رئيس هيأت مديرۀ خوجۀ شيعه اثنا عشرى جماعت لندن

بسمه تعالى، اگر مراتب مذكور صحيح است و ماندن زن، بدون شوهر موجب فساد يا حرج مى باشد و زندگى كردن با اين مرد نيز براى او حرجى است، مجازند طلاق بدهند.

[سؤال 10917] 6202

بسمه تعالى 21 / 2 / 1360

محضر رهبر عالى قدر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ارواحنا له الفداء

اگر زندگى كردن زن با شوهر، حرجى و غير قابل تحمل باشد و در دادگاه مدنى خاص اين موضوع احراز شود و شوهر زنى حاضر به طلاق دادن زن نباشد و اگر حاكم هم او را الزام كند ملزم نمى شود و اقدام نمى كند؛ آيا اجازۀ ولايى مى فرماييد از طرف دادگاه حكم به طلاق چنين زنى بشود؟

بسمه تعالى، در فرض مذكور و احراز آن مجازند، ولى احتياط را مراعات نمايند.

ص: 423

[سؤال 10918] 6203

بسمه تعالى 19 / 10 / 1361

قم، دفتر استفتا حضرت امام خمينى

با نهايت احترام؛ اين جانب مدت بيش از هفت سال است زن شرعى فردى بوده و فاقد اولاد مى باشم. شوهرم در اين مدت لقمه نانى را به حلال كسب نكرده و كارش قاچاق مواد مخدر بوده و هست و خود نيز معتاد به اين مواد مى باشد. از ايشان شكايت نموده ام و وى به تأييد آزمايشگاه بهدارى به دستور دادگاه انقلاب اسلامى اهر معتاد به هروئين و ترياك شناخته شده است و مورد تأييد سپاه پاسداران و دادگاه انقلاب اسلامى اهر و تمام مراجع صلاحيت دار قانونى است. اينك كارد به استخوان رسيده و تقاضاى صدور حكم طلاق نموده ام. مراجع قضايى مى گويند: «حكم طلاق طبق قانون شرع اسلام بستگى به ارادۀ مرد دارد». آيا اجازه مى دهيد شريك جرم مردى فاسد و دائم الخمر باشم و به نام شرع اسلام آبرو و حيثيتم را به خطر بيندازم. تقاضامندم به احترام مقام انسانيت و عدالت، نسبت به اين موضوع به مراجع صلاحيت دار قانون قضايى شهرستان اهر، حكم استفتا را در مورد صدور طلاق و خلاصى از اسارت چنين مردى صادر فرمايند.

بسمه تعالى، رسيدگى به قضيه فوق منوط است به دادگاه هاى صالحه تا بر طبق ضوابطى كه دارند عمل نمايند.

در اختيار شوهر بودن طلاق

[سؤال 10919] 6204

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر عزيز ايران و اميد مستضعفان جهان دامت بركاته، امام بزرگوار، با عرض سلام

اين جانبه كه 22 سال سن دارم، در حدود 5 /3 سال پيش، نامزدم در امريكا بود و

ص: 424

طبق وكالتى كه به يكى از اعضاى فاميل داد، من را به عقد دائم خود درآورد. با توجه به اين كه لانۀ جاسوسى اشغال شد و دست امريكاى جنايتكار رو شد، من هم موفق به رفتن نشدم؛ از آن جا كه طبق شرع اسلام زن بايد مطيع و مطاع مرد باشد، همسرم از امريكا اقدام كرده و مدارك لازم را برايم فرستاد و در مرداد 60 بر خلاف ميل باطنى ام مجبور شدم به تبعيت از شوهرم، عازم فرانسه و بعد به آن جا بروم. در فرانسه خوشبختانه موفق به رفتن نشدم.

از طرفى شوهرم كه آن قدر غربزده شده كه احساس، عاطفه و دين را از ياد برده، تلفنى به من گفت: من ايران بيا نيستم؛ تو اگر مرا مى خواهى صبر بده، هروقت راه باز شد بيا تا اين جا با هم عروسى كنيم؛ آمدن و ماندن در ايران، ديگر به درد نمى خورد. من هم بعد از ساعت ها تفكر مجدداً به ايران آمدم. گفتم: مردى كه انسانيت، مليت، عاطفه و دين و ايمان را از ياد برده و در منجلاب امريكا غرق شده است، ديگر به درد نمى خورد. باز هم هرچه با او تماس گرفته و گفتم امام فرموده اند: اى ايرانى هاى خارج از كشور، مغزهاى شما را امريكاى جنايت كار غارت كرده؛ بيدار شويد، به ايران برگرديد و به وطن خدمت كنيد، به گوشش فرو نرفت. حالا كه چند سال از عقد ما مى گذرد و من هم نخواستم به امريكا بروم، تصميم به جدايى گرفتم. البته پس از مشورت با خواهران مكتبى در مسجد، مجدداً با شوهرم تماس گرفتم و تقاضاى ارسال وكالت نامه جهت طلاق كردم و ايشان امتناع كرد. بارها و بارها تلفن زدم و گفتم:

من هيچ چيز از تو نمى خواهم؛ همين طور كه در ظرف 5 /3 سال كه همسر تو هستم اصلاً خرجى مرا نداده اى؛ حالا هم مردانه حاضر شو و مرا طلاق بده؛ ولى او همين طور مرا سرگردان كرد و جواب نداد و اقدام نكرد. من هم به دادگاه شيراز مراجعه كردم. گفتند: هيأتى از قم آمده براى رسيدگى به كارهاى حمايت خانواده. نزد ايشان رفتم و جريان را در ميان گذاشتم. ايشان پس از اظهار همدردى گفتند: متأسفانه قانونى در اين مورد نداريم. من هم با توجه به رهنمودهاى شما در اول انقلاب كه فرموديد:

ص: 425

قوانين طاغوت تا زمانى كه قانون جديد به تصويب نرسيده، قابل اجرا است، اين مسأله را به هيأت اعزامى گفتم؛ ولى ايشان گفتند: در اين مورد فقط ولى امر هست كه مى تواند به شما كمك كند. بنابراين استدعاى عاجزانه دارم دستور فرماييد: دادگاه طلاق مرا از اين خودفروش و وطن فروش غرب گرا بگيرد. من دخترى هستم كه تنها چشم اميد به دستورات شما دارم. يك ديپلم بيكارم كه پدرى مريض و بيكار دارم. ترجيح مى دهم ايمانم حفظ باشد و در وطنم بمانم و به اين انقلاب خدمت كنم و هرگز وارد جهنمى به نام امريكا نشوم. ضمناً با اين كه خداوند در قرآن كريم به مصداق آيۀ شريفه (فَبَشِّرِ الصَّابِريِنَ) صبركنندگان را دوست دارد و با اين كه در دين و مكتب انسان ساز ما خودكشى تحريم شده است و از گناهان است، آن قدر زندگى به من تنگ شده كه تصميم به خودكشى دارم. تقاضا مى شود به من كمك كنيد.

بسمه تعالى، اگر عقد با شرايط و صحيح انجام شده، اختيار طلاق با شوهر است و خودكشى حرام است و بر شوهر واجب است نفقه را بدهد، مگر اين كه زن ناشزه باشد.

[سؤال 10920] 6205

بسمه تعالى

اگر مرد يا زن يا هر دو نشوز كنند و هيچ يك از مراتب رفع نشوز مؤثر واقع نشود، آيا مى شود طلاق داد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با مرد است و گاهى در بعضى شرايط، مجتهد عادل مى تواند طلاق دهد، اگر اجبار زوج به طلاق ميسر نباشد.

[سؤال 10921] 6206

بسمه تعالى 24 / 1 / 1361

محضر محترم حضرت آيت الله پسنديده دامت بركاته

احتراماً به عرض حضرت عالى مى رساند كه زنى شوهر كرده، هنگام وضع حمل

ص: 426

قادر به اين كار نشده و زن ها جمع شده با دست بچه را از رحم مادر بيرون كشيده اند در نتيجه بچه قطعه قطعه شده، مادر نيز وضع بدى پيدا كرده طورى كه ديگر قادر به زناشويى نيست؛ يعنى همبستر شدن شوهر با او غير ممكن شده، حالا شوهر در صدد است كه او را مطلّقه كند آيا مى تواند او را مطلّقه كند، اگر مى تواند وظيفه اين مرد چيست؟ آيا آن زن مى تواند غير از مهريه چيز ديگرى از شوهر مطالبه كند يا خير؟ اگر مى تواند به چه صورت است؟ لطفاً جواب را مرقوم فرماييد، قبلاً از لطف حضرت عالى سپاس گزاريم.

ضمناً يادآور مى شود كه اين خانم قبلاً شوهر ديگرى داشته و از شوهر قبلى بچه دار نمى شده است، ناگفته نماند كه اين قضيه در ده اتفاق افتاده است كه فاقد هرگونه وسيله بوده.

عمركم طويل وعدوّكم ذليل

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و در فرض مسأله مرد ضامن چيزى نيست.

[سؤال 10922] 6207

بسمه تعالى 17 / 1 / 1361

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

زنى شوهرى اختيار كرده كه اهل پاكستان بوده و در ايران زندگى مى كرده و چون ازدواج قبل از تصويب قانون حمايت خانواده بوده، در ضمن عقد خارج لازم، وكالت براى طلاق نگرفته و اكنون بيش از ده سال است كه زوج به ايران نيامده و نفقه زوجه را هم نداده است. دادگسترى نيشابور براى اين زن گواهى عدم امكان سازش صادر نموده است. اكنون با توجه به اين كه زوج رضايت به طلاق اين زن ندارد، حكم شرعى اين زن را در صحت طلاق و عدم صحت بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است.

ص: 427

[سؤال 10923] 4938

2. زنى هنگام ازدواج سالم بوده، پس از مدتى مريض يا ديوانه شده است. آيا شوهر مى تواند او را طلاق گويد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق زن با شوهر است.

[سؤال 10924] 6208

بسمه تعالى

خدمت رهبر بزرگوار، قدر قدرت، قوى شوكت، قلب امت، حضرت امام خمينى أيده الله تعالى، سلام عليكم

اى امام بزرگوار! پس از درماندگى هاى بسيار زياد و اين طرف و آن طرف رفتن بالاخره توانستم محل شما را پيدا كنم و عرضى داشتم خدمت آن بزرگوار، من يك خاله دارم كه حدود يك سال پيش با مردى كه بسيار او را دوست داشت ازدواج كرد، اما پس از مدتى متوجه شد كه اين مرد، عقيم است و قابل بچه دار شدن نيست. وى موضوع را به ما نگفته و خود را مى خورد و غصه دار است. دخترى است كه يتيم است و مادر خود را از دست داده، اكنون پس از يك سال ناراحتى هاى او زياد شده، دخترى عصبى، بد اخلاق و بدبين شده است. دكتر به او گفته كه تو كاملاً قابل بچه دار شدن و باردار شدن هستى، اما شوهر تو هرگز بچه دار نخواهد شد، مضافاً اين كه دكتر به شوهر وى گفته است كه احتمالاً سرطان نيز خواهى گرفت، خاله من بسيار كوتاه آمده و حتى حاضر شد كه بچه اى را بياورند و بزرگ كنند، اما شوهر وى اين را رد كرده و به وى گفته است كه بايد با من بمانى و بسازى و بسوزى كه آن نايئب امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى داند كه اين ساختن نيست و سوختن است، شوهر وى با مسأله، بسيار احساسى و غير عادلانه برخورد كرده است. و اين دختر اكنون مريض است و ناراحت.

حال اى امام عزيز با توجه به قابليت بارورى اين دختر و اين كه خانوادۀ شوهر نازايى را به دختر به دروغ نسبت داده اند و خود شوهر نيز نازا و احتمالاً در آينده به تشخيص دكترها سرطان خواهد گرفت به نظر آن قوى شوكت آيا طلاق جايز است يا

ص: 428

خير؟ و اگر جايز است آيا مرتكب معصيتى نخواهد شد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق در دست شوهر است و بدون اذن يا وكالت از او طلاق باطل است.

[سؤال 10925] 6209

بسمه تعالى

با سلام بر امام امت و روحانيت مبارز و شما برادران عزيز

خواهشمندم به اين سؤال من از لحاظ شرعى جواب دهيد. من به دخترى علاقه داشتم و اين علاقه دو طرفه بوده است و روزى كه من به قصد ازدواج از آبادان رفتم آن جا، گفتند: يك هفته قبل عقد كرده است. حال آيا مى توان از آن برادر تقاضا كرد خطبۀ عقد را پس بخواند؟ با وجود اين كه خود آن دختر به من گفت كه با اكراه به عقد او درآمده است. متشكرم.

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و عرضه كردن طلاق بر زن شوهردار به منظور ازدواج با او پس از طلاق از شوهر، صحيح نيست.

[سؤال 10926] 6210

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى الامام خمينى روحى لك الفداء

پس از عرض سلام، مردى با دخترى ازدواج مى كند و پس از گذشت چند ماه در موقع وضع حمل بر اثر ضربه اى كه از ناحيۀ شوهر تعمداً بر وى وارد مى آيد دختر مزبور بى هوش شده و پس از چند ساعت كه به هوش مى آيد دچار اختلال حواس گشته و نتيجتاً تا حدى شعور خود را از دست مى دهد. حال بفرماييد عليرغم عدم موافقت اولياى دختر و با توجه به كمبود شعورى كه در خود دختر وجود دارد، آيا آن مرد مى تواند شرعاً او را طلاق بدهد؟ و آيا آن زن واجب النفقه آن مرد هست يا خير؟

بسمه تعالى، گرچه اختيار طلاق با شوهر است، ولى اگر دولت اسلامى

ص: 429

مقرراتى در اين باره دارد مراعات آن لازم است و اختلال حواس اگر از ضربۀ حاصل از دست شوهر ناشى شده، موجب ارش است و كسالت ذكر شده مانع از وجوب نفقۀ او بر شوهر نيست.

[سؤال 10927] 6211

بسمه تعالى 29 / 2 / 1361

محضر مبارك حضرت امام خمينى مدّ ظله، سؤال هايى بنيادى راجع به طلاق از نظر اسلام هست كه براى حقير بدون پاسخ مانده است، لذا از آن مرجع عالى قدر استدعا دارم راهنمايى بفرماييد:

1. از نظر اسلام حق طلاق با كيست؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است.

2. اگر پس از دو سال كه از ازدواج زن و شوهر مى گذرد عقيم بودن مرد اثبات گردد آيا زن حق فسخ عقد را دارد؟ مسألۀ مهريه چه مى شود؟

بسمه تعالى، حق فسخ ندارد و مهريه ثابت است.

[سؤال 10928] 6212

بسمه تعالى 26 / 3 / 1361

محضر مبارك رهبر انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى

زنى كه شوهر او نفقه اش را تأمين مى كند، ولى از نظر زناشويى شش ماه است كه ارتباط با او را قطع نموده بر اثر بهانه جويى، و خود زوج اقرار دارد كه من عمل زناشويى را انجام نمى دهم و زوجه لايحه اى تقديم به دادگاه نموده و درخواست طلاق كرده. آيا طبق فتواى امام، حاكم شرع در صورتى كه زوج، استنكاف از طلاق دارد مى تواند طلاق زوجه را بدهد يا خير؟

بسمه تعالى، بايد شوهر به واجب خود عمل نمايد و در صورت مراجعه زن به حاكم شرع بايد او را الزام به عمل به وظيفه نمايد و طلاق به دست زوج است.

ص: 430

[سؤال 10929] 6213

بسمه تعالى 7 / 7 / 1361

مسئول محترم دفتر امام، سلامٌ عليكم، محترماً به عرض مى رسانم:

اين جانب كه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مشغول خدمت مى باشم، مسأله مهمى براى بنده در پيش است. كه اميدوارم با راهنمايى و رهنمودهايتان كه الهام گرفته از كلام پربار قرآن و سخنان پربار معصومين و منابع فقه و خصوصاً در زمان حاضر، با استفاده از نظرات مهم امام امت است، راه حل اين مسأله را براى اين حقير بيان نماييد.

حدود چهار ماه پيش، بنده آمادگى خود را در ازدواج ديدم و با دخترى ازدواج نموده ام كه از جهت هايى در او ضعف است. بعد از چند مدتى كه ازدواج نموده ام - البته تا حالا فقط عقد نموده ام، ولى نامزدم است، يعنى هنوز خانۀ پدرش است - به جاى اين كه بيشتر با او انس و الفت پيدا كنم، بر عكس بى علاقه گى بنده بيشتر و بيشتر شد. و الآن اين بى علاقه گى به حدى شدت گرفت كه به هيچ عنوان نمى توانم خودم را قانع كنم و اين مسأله، باعث وسوسه خاطرم شده و حالا مى خواهم نامزدم را طلاق بدهم و از او جدا شوم و اين را مى دانم كه اگر روزى با هم ازدواج كنيم، آيندۀ هر دوى ما جز بدبختى و شومى چيز ديگر نيست.

از شما مى خواهم كه بفرماييد آيا طلاق دادن و جدا شدن بنده از نامزدم از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ لطفاً عاجزانه از شما مى خواهم كه اين مسأله را كاملاً براى بنده بشكافيد و توضيح بدهيد.

ضعف هاى نامزدم: ضعيف الجثه بودن بى اندازه؛ بى اندازه نامتناسب بودن بنده با او از نظر اندام؛ ساده لوح بودن او؛ سابقۀ پدرش خوب نيست.

بسمه تعالى، اگر از جهات دينى اشكالى نداريد خوب است به زندگى مشترك ادامه دهيد و به الطاف خداوند متعال اميدوار باشيد و امور مزبوره، شما را نسبت به آينده مأيوس نسازد؛ و در هر صورت، اختيار طلاق با شوهر است.

ص: 431

[سؤال 10930] 6214

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى أدام الله ظله العالى، ان شاء الله

زنى مدتى است با مردش اختلاف دارد و تمكين نمى كند و بهانه اش گاهى اين است كه من با تو تفاوت سنّى دارم و گاهى مى گويد كه تو عقيم هستى و من بچه مى خواهم و گاهى آشكارا مى گويد: من تو را نمى خواهم و وقتى كه مرد به او مى گويد: تو كه سابقۀ مرا مى دانستى چرا عقد شدى؟ مى گويد: حالا پشيمان شده ام و نمى خواهم. مرد هم مدعى است كه زن به هوس افتاده است و مرد در مقام توهين واقع خواهد شد و به هيچ قيمت حاضر به طلاق نمى شود. آيا زن در اين صورت شرعاً مى تواند با اين بهانه ها طلاق بگيرد و چنين حقّى به زن داده شده است يا نه؟

مستدعى است به طور واضح، حكم خدا را دراين باره بيان فرماييد كه موجب تشكر است.

بسمه تعالى، زن حق طلاق ندارد و اختيار طلاق در دست شوهر است و بايد از شوهر تمكين كند و در صورت عدم تمكين، استحقاق نفقه و سكنا ندارد و مرد مى تواند ولو با رجوع به دادگاه ها، او را وادار به تمكين كند.

[سؤال 10931] 6215

بسمه تعالى 26 / 5 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى نايب الامام، امام خمينى، مدّ ظله العالى، بعد از اهداى تحيت و سلام، در اين مسأله شرعيۀ فرعيه چه مى فرماييد؟

زنانى كه شوهرانشان در كشور عراق زندگى مى كنند و از دادگاه مدنى خاص جمهورى اسلامى ايران، تقاضاى طلاق خلع مى نمايند، باتوجه به اين كه به لحاظ جنگ تحميلى و قطع روابط ايران و عراق، براى دادگاه مقدور نمى باشد كه تقاضاى زوجه را به اطلاع زوج برساند تا از نظر زوج آگاه گردد:

ص: 432

1. آيا در مورد فوق دادگاه مى تواند بدون اطلاع شوهر، از قاعدۀ لاضرر و قاعدۀ لاحرج استفاده نموده و زوجه را مطلقه سازد؟

2. وظيفۀ دادگاه چيست؟

3. در مسأله فوق، زمانى كه زوجه اظهار مى دارد: غير مدخوله بوده و در شروع جنگ، شوهرش را به خدمت سربازى در كشور عراق فراخوانده اند و زوجه را از كشور عراق اخراج نموده اند و زوجه از آن هنگام از شوهرش خبرى ندارد، دادگاه در مقابل خواستۀ زوجه مبنى بر طلاق خلع، چه تكليفى دارد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و تا ثبوت طلاق از طرف شوهر يا فوت او بايد صبر نمايند، اگرچه زوجه مدخول بها نباشد.

[سؤال 10932] 6216

بسمه تعالى 23 / 10 / 1361

پيشگاه مقدس رهبر انقلاب اسلامى و ولى امت مسلمان، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله

اين جانب با مردى ناشناخته كه حدود بيست سال از من بزرگ تر بود و خود را مسلمان معرفى مى كرد ازدواج نمودم. چون به شغل دبيرى اشتغال داشتم و تمام اوقاتم صرف تعليم و تربيت شاگردان مدارس مى شد، امكان درك خصوصيات اخلاقى و فطرت ذاتى او برايم فراهم نمى شد، تا اين كه كم كم متوجه شدم علاوه بر اين كه عقيم و قادر به داشتن اولاد نيست، از نظر اخلاقى و عقيدتى، فردى فاسد و منحط است؛ يعنى پدر و مادر و برادر و تمام فاميل او كليمى و بهايى مى باشند و حتى دايى او از رهبران فرقۀ بهاييه هستند. گذشته از اين ها با چنين سن و سالى، لواط دهنده و به تمام معنا فاسد و غير قابل تحمل است و حيثيت خانوادگى و شؤون اجتماعى و شغلى من كاملاً در معرض خطر است. لذا با توجه به مندرجات شرايط عقدنامه و داشتن حق وكالت طلاق و نصّ صريح قانون مدنى و حمايت خانواده، با چشم پوشى از كليۀ اثاثيه و وسايل شخصى خود، تقاضاى طلاق نموده و به موجب حكم دادگاه در

ص: 433

سال 1358 خود را مطلّقه نموده ام.

چون فرد موصوف، علاوه بر خصوصيات مشروحه، كلاّش و اخّاذ هم هست، براى اين كه بتواند ماحصل زندگى ده ساله مرا - كه سه دانگ خانۀ مشتركى است - از دستم بگيرد، براى اجراى حكم دادگاه، در دفترخانه حاضر نشد، تا اين كه مراسم طلاق و اجراى حكم دادگاه، توسط نمايندۀ دادستان وقت تهران انجام و به ثبت رسيد. هرچند كه طلاق فوق الذكر با داشتن حق وكالت از طرف شوهر و حكم دادگاه و حضور نمايندۀ دادستان بوده است، چون شوهر در موقع ثبت واقعۀ طلاق حضور نداشته، استدعا دارد نظريۀ مبارك آن امام امت و ولى اعظم را مرقوم فرمايند كه طلاق حاضر، از نظر شرعى و قانونى داراى اشكال است يا خير؟

بسمه تعالى، خصوصيات مورد سؤال بر ما معلوم نيست؛ و طلاق اگر با اذن يا وكالت از شوهر واقع شده، صحيح و الاّ باطل است.

[سؤال 10933] 6217

بسمه تعالى 28 / 6 / 1361

حضور معظم حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مرجع تقليد و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، به عرض عالى مى رساند:

عيال اين جانب طبق تمايلات نفسى و هوس هاى جوانى، از اين جانب درخواست طلاق داشته؛ چون با طلاق وى موافقت ننمودم، با اتهامات نارواى سياسى مرا متهم كرده و درخواست طلاق نموده است. على رغم تكذيب اين اتهامات و اثبات كذب بودن آن، شعبۀ دوم دادگاه مدنى خاص، به استناد اين اتهامات و بدون رضايت و موافقت من، اقدام به صدور حكم طلاق براى عيالم نموده است و عيالم نيز با اين حكم، در محضر طلاق، خود را مطلقه كرده است.

1. اگر اتهامات سياسى از دلايل طلاق نيست، ازدواج مجدد اين زن چه صورتى خواهد داشت؟

2. از نظر مقررات شرع اسلام، در صورت ازدواج بعدى، روابط زوجيت با زوج در

ص: 434

حكم زناى محصنه مى باشد يا خير؟

3. اين جانب براى حفظ ناموس خود، درصورتى كه زوجه بخواهد شوهر كند، چه تكليف شرعى برعهده دارم؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و اتهامات موجب اجبار بر طلاق نمى شود، و هرگاه زن، وكيل از طرف شوهر در طلاق خود نباشد و طلاق از طرف شوهر يا به اذن او نباشد، باطل است و زوجيت به قوت خود باقى است و چنانچه زن بعد از چنين طلاقى باتوجه به حكم شرعى آن، اقدام به تجديد ازدواج كند، ازدواج باطل است و مرد دوم بر او حرام مؤبّد مى شود، و درصورتى كه بعد از چنين ازدواجى نزديكى انجام شود، حكم زناى محصنه دارد، و شوهر شرعى سابق حق دارد از چنين ازدواجى ممانعت كند.

[سؤال 10934] ‘ 5993

2. در صورت امتناع زوج از طلاق، اگر دادگاه صلاح را در متاركه بداند، آيا مى تواند بدون اذن زوج، زوجه را مطلّقه نمايد يا نه؟ و اگر جواب منفى است، در چنين بن بست هايى طريق حلش چگونه است؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است.

[سؤال 10935] ‘ 4106

2. در صورتى كه مردى از پرداخت نفقه و ساير حقوق زن خود امتناع ورزد و او را مورد ايذا و آزار قرار دهد و حاضر به طلاق هم نباشد حتى به طلاق خلع آيا حاكم شرع حق اجبار به طلاق و يا اجراى آن را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق به دست شوهر است و حاكم شرع مى تواند در صورت مطالبۀ زوجه شوهر را وادارد كه حقوق زن را ادا نمايد و در بعضى موارد حاكم شرع مى تواند طلاق بدهد.

ص: 435

[سؤال 10936]‘ 391

2. اگر زنى مدت بيش از هشت ماه در خانۀ شوهر نماز نخوانده باشد، شوهر مى تواند او را طلاق دهد؟ اگر چنانچه مى تواند، به چه صورت مى باشد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و تا ممكن است او را نصيحت و وادار به نماز كنند.

[سؤال 10937] 6218

بسمه تعالى

محضر اقدس حضرت آيت الله العظمى نايب الامام، امام خمينى، متّع الله المسلمين بطول بقاء وجوده الشريف، با ابلاغ سلام و تحيات فراوان

اگر دختر در اول ازدواج مخالف باشد و اجباراً شوهر داده شود و بعد از مدتى قليل بين اين زن و شوهر اختلاف خانوادگى پيدا شود و زن در شكنجۀ روحى باشد و اين شوهر از زنش براى همسايگان محل بدگويى نمايد، آيا اين زن شرعاً حق طلاق دارد يا خير؟ تكليف مذكور را روشن فرماييد تا باعث آبرو ريزى طرفين نشود. والسلام

بسمه تعالى، زن حق طلاق ندارد و لازم است طرفين، مراعات حقوق يكديگر و وظايف شرعيه را بنمايند.

[سؤال 10938] 6219

بسمه تعالى 14 / 11 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

احتراماً؛ به استحضار مى رساند: اين جانب به علت اختلاف و عدم تفاهم اخلاقى با زوجۀ خود، بيش از سه سال است از همديگر جدا زندگى مى نماييم، بدون آن كه مشاراليها را مطلقه نموده باشم. البته براى انجام طلاق، به مراجع قانونى مراجعه نموده ام. از طرفى ديگر، مبادرت به ازدواج با زنى مكرمه و عفيفه و علاقه مند به حسن

ص: 436

تفاهم كرده ام. همسر اوليه، برخلاف موازين شرعيه مدعى است كه در صورتى حاضر به طلاق مى باشد كه مبلغى معادل ده برابر صداقيه به ايشان پرداخت نمايم. لذا بدين وسيله با استفتا از محضر مبارك جناب عالى استدعا دارم اعلام فرماييد:

اولاً: طبق مقررات شرع مقدس، ازدواج مجدد، نياز به اجازه و اذن همسر اول دارد يا خير؟

ثانياً: آيا مى توان زوج را در هنگام طلاق، محكوم و مجبور نمود كه بيش از مبلغ صداقيه به زوجه پرداخت نمايد؟

ثالثاً: آيا امكان دارد حق طلاق زوج را با عواملى - از قبيل پرداخت فى المجلس صداقيه و يا پرداخت چندين برابر صداقيه - محدود و يا دچار تزلزل نمود؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق در دست شوهر است و زن بيش از صداق خود نمى تواند مطالبه كند.

[سؤال 10939] 6220

بسمه تعالى

در پاكستان، يك خانواده اى در شيعيان است كه خانوادۀ خوجۀ اثناعشرى مى باشد. اين ها ما بين خودشان چند قانون وضع نموده اند كه به سختى در اجرا مى باشد اين آقا مسأله اش اين است كه زنى دارد كه او نمى خواهد با اين آقا زندگى كند و سه و نيم سال است كه از خانۀ او رفته و با پدر و مادر خودش زندگى مى كند؛ و دادگاه خانواده تصميمى راجع به اين موضوع نگرفته است. لذا طبق قوانين خانوادگى نه مى تواند طلاق بدهد و نه مى تواند كه به خانۀ خودش بياورد. حال سؤال مى كند كه:

1. آيا اگر در اين ايام، گناهى از بنده سربزند، به گردن خودش هست يا به گردن دادگاه و يا به گردن هردو؟

2. اگر از زنش گناه سر بزند، اين گناه به گردن پدر و مادرش هست يا به گردن خود زن يا به گردن هردو؟

ص: 437

3. در اين حالات، فريضه بنده چه مى باشد؟ مى توانم طلاق بدهم يا خير؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است.

[سؤال 10940] 6221

بسمه تعالى

محضر عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى حجة الله الكبرى، امام خمينى، دام ظله، با درود به شهداى اسلام و با دعاى طول عمر براى آن رهبر و مرجع بزرگ جهان تشيع، خواهشمند است راجع به مسأله، فتواى جناب عالى را عنايت فرمايند:

زن شوهردار مسئوليت خودش را اهميت نمى دهد و بدون اذن شوهر، نه فقط قدم از خانه بيرون مى گذارد، بلكه بدون اذن شوهر به كشورهاى ديگر، براى سياحت مسافرت مى كند. اگر شوهر مى گويد: من راضى نيستم، مى گويد: باشد تو راضى نباش، من به نظر تو اهميت نمى دهم، ولى اگر شوهر مى گويد: طلاق بگير، زن حاضر نيست كه طلاق بگيرد. در اين مشكله، وظيفۀ شوهر چه خواهد بود؟ مى تواند طلاق بدهد يا خير، با توجه به اين كه زن مزبور، فرزندان خودش را طورى تربيت كرده است كه آن ها براى نماز هم اهميت قائل نيستند؟ ولكم الأجر و الثواب

بسمه تعالى، اختيار طلاق، در دست شوهر است.

[سؤال 10941] 6222

بسمه تعالى 25 / 9 / 1361

حضور با سعادت دفتر امام خمينى، دام ظله العالى، مشكلى به اين ترتيب براى ما ايجاد شده است كه تقاضامنديم از لحاظ شرعى به آن پاسخ گوييد:

چندى پيش خواهرم پس از اخذ ديپلم، قصد شوهركردن داشت و خواهان شوهرى بود اسلامى، متدين و صادق، كه در اين رابطه شخصى پيدا شد كه جوانى از ده بود. پس از ملاقات، خواهرم به او مايل نشد، ولى او و اطرافيانش - از قبيل پدر و برادرش - از خصوصيات او مانند ايمان، سواد، شغل مناسب و اخلاق اسلامى و...

ص: 438

تعريف زياد كردند و خود او نيز بسيار رفت و آمد كرد و در مورد دارايى اش مبالغه نمود، به طورى كه خانواده ام فريفته شدند و به خواهرم در مورد قبول ازدواج فشار آوردند. خواهرم كه از لحاظ اخلاقى و سنّى، تفاوت هاى زيادى را حسّ كرده بود، به هيچ وجه راضى نبود. تا اين كه بر اثر فشارهاى فراوان اين فرد و خانواده، در مقابل عمل انجام شده واقع شد و به اكراه، بر سر سفرۀ عقد حاضر شد. پس از عقد، به زودى خصوصيات درونى شوهر معلوم شد و خواهرم فهميد كه از لحاظ سنّ و شغل و سواد و امكانات و اخلاق و...، او كاملاً دروغ گفته است و سوابق خوبى نيز در ده ندارد و در مجموع، حركاتى نشان داد كه ناصادق بودن او را ثابت مى كند. اكنون باتوجه به اين كه عروسى نشده است، خواهرم تقاضاى اكيد طلاق دارد؛ ولى در تمام جلساتى كه گرفته شده، شوهر با دلايل غير منطقى، از قبول طلاق خوددارى مى كند و اين خوددارى به خاطر علاقه نبوده، بلكه به خاطر فشار بر روى خواهرم مى باشد. لذا باتوجه به اين مسأله كه خواهرم هرگز نمى تواند راضى به زندگى با اين فرد شود و هيچ نقطۀ مشتركى هم با اين فرد ندارد، لطفاً مرقوم بفرماييد: از لحاظ شرعى چگونه مى تواند طلاق بگيرد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است. اگر زن، مايل به طلاق باشد، بايد به هر نحو ممكن - ولو با بخشيدن مهر و يا مال ديگر - شوهر را راضى به طلاق نمايد.

[سؤال 10942] 6223

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

زن و شوهرى پس از گذشت مدتى از زندگى مشترك متوجه مى شوند كه بچه دار نمى شوند.

1. آيا درصورتى كه عيب از شوهر باشد، شرعاً زن حق دارد تقاضاى طلاق نمايد؟

ص: 439

2. آيا درصورتى كه عيب از زن باشد، شرعاً زن حق دارد تقاضاى طلاق نمايد؟

بسمه تعالى، درخواست طلاق در هرصورت مانع ندارد، ولى اختيار طلاق با شوهر است.

[سؤال 10943] 6224

بسمه تعالى

محضر مبارك امام امت، حضرت امام خمينى، دامت بركاته

اگر روى موازين شرعى و قانونى، زوج، همسرى ديگر اختيار كند آيا اختيار طلاق از دست زوج خارج مى شود؟ منظور نسبت به زن اول مى باشد.

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و با تجديد ازدواج، اختيار از دست او خارج نمى شود.

[سؤال 10944] ‘ 4070

2. خانمى كه با رضايت خودش شوهر كرده و اكنون طلاق مى خواهد آيا طلاق به دست مرد است يا زن؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با مرد است.

[سؤال 10945] 6225

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى، دام ظّله العالى، با عرض سلام و درود فراوان، سلامتى وجود مبارك را از درگاه حضرت احديت مسئلت دارم و مستدعى است احكام شرع مقدس اسلام را در مورد زير اعلام فرماييد.

ازدواجى صورت گرفته بين پسر عمه و دختر دايى واجدالشرايط شرعى و ازدواج روى مطالعه كامل در وقت كافى و مطابق رضايت كامل زوجين و پدر و مادرشان و خانوادۀ آن ها بوده صيغه شرعى جارى، عقدنامه عادى تنظيم و به امضاى زوجين و

ص: 440

پدرشان رسيده و عمر ازدواج تا كنون مدت يك سال است و تا كنون هم غير مدخوله است اكنون دختر تحت تأثير و تحريك افرادى قرار و تحت عنوان اين كه اگر با فلان جوان ازدواج نمايى اعيان و اشراف تر است دختر را اغفال و از ادامه ازدواج سرپيچى مى نمايد با توجه به اين كه زوج جوان مسلمان و متعصّب و از هر گونه فساد اخلاقى دور و مبرّا و منزّه است آيا زوجه غير مدخوله مى تواند عقد و ازدواج را بدون رضايت زوج فسخ نمايد يا خير؟ اگر مى تواند يا جبراً عقد را فسخ نمايد از نظر مهريه تعيين شده و مخارج عقد چه صورت دارد؟ به اميد پيروزى حق بر باطل.

بسمه تعالى، زن حق فسخ ندارد و تا شوهر او را طلاق نداده نمى تواند با ديگرى ازدواج كند.

[سؤال 10946] 6226

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

اگر زن و شوهرى نتوانند با هم سازش كنند و به زندگى مشترك ادامه دهند و شوهر حاضر به طلاق دادن زن نيست، زن با چه شرايطى مى تواند طلاق بگيرد؟

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است.

[سؤال 10947] 6227

بسمه تعالى 30 / 9 / 1361

قم، دفتر آيت الله العظمى امام خمينى، روحى له الفداء

محترماً معروض مى دارد: اين كمينه، زنى هستم ايرانى الاصل و قبلاً در عراق ساكن بوديم و چند سال پيش در عراق شوهر كردم و پس از مدت يك ماه از شوهر جدا شدم؛ آن هم به سراغ من نيامده و طلاقم نداده است و مدت چهار سال در عراق بوديم. اين بود كه ما را در سال 58 به ايران سوق دادند و اكنون سه سال و نيم است كه در دولت جمهورى اسلامى به سر مى بريم و يك پدر پيرمردى دارم كه آن هم از كار

ص: 441

افتاده است. من هم جوان هستم به سنّ بيست ساله و دلم مى خواهد شوهر نمايم، شايد بتوانم با كمك شوهرم پدرم را هم اداره نمايم، كه نه پدرم زياد سختى بكشد و نه خودم - خداى نخواسته - به راه نامشروع بيفتم. معظم له اجازه مى فرمايند شوهر نمايم يا خير؟ خواهشمند است براى خاطر رضاى خدا تكليف اين كمينه را روشن فرماييد.

بسمه تعالى، اگر شوهر اول شما را طلاق نداده، حق نداريد شوهر كنيد و بايد عفت خود را حفظ كنيد، و اگر شكايتى داريد، به دادگاه هاى صالحه مراجعه كنيد تا اقدام مقتضى بنمايند.

[سؤال 10948] 6228

بسمه تعالى

مجتهد اعظم مرجع اعلى آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله العالى

لطفاً راجع به مسائل ذيل فتوا مرحمت فرماييد.

1. در انگلستان بعد از نزاع بين زن و شوهر اگر هر دو تا دو سال جدا و على حده زندگى كنند شوهر، زن خودش را در دادگسترى طلاق مى دهد طبق دستور دولت، اما آن طلاق در اسلام تحقق نمى گيرد. بدين وسيله طبق قانون مملكت مرد مى تواند زن ديگر را در ازدواج در بياورد، اما زن نمى تواند شرعاً شوهرى را بگيرد. مرد براى انتقام عمداً زن را شرعاً طلاق نمى دهد و اذيت مى كند. آيا اجازه است در همچنين مواقع از طرف حاكم شرع بعد از طلاق دولتى از طرف شوهر، صيغۀ طلاق جارى كنيم تا اين كه زن نيز آزاد شود؟

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن يا وكالت از شوهر باطل است.

2. آن طورى كه شنيده ايم در اكثر شهرهاى انگلستان آب كثيف و غليظ و نجس از خانه ها يك جا جمع مى شود و از آن كود در مى آورند، سپس در آن آب دارو مخلوط مى كنند و همان آب را در لوله ها براى مصارف در خانه ها پس مى دهند و اين آب را با آب دريا يا جوى مخلوط نمى كنند فقط مگر آب باران بر آن آب ببارد و الا هيچ، مصرفش شرعاً چه حكم دارد؟

ص: 442

بسمه تعالى، اگر آب است بر فرض نجس بودن با بارش باران بر آن با شرايط پاك مى شود و مصرفش مانع ندارد.

3. هر چيزى كه در انگلستان در قوطى ها و غير آن بسته بندى مى كنند حتماً دست خورده اهل كتاب يا مشرك يا كافر است. در مثل چنين كشورى شير و روغن و كره و نان فرنگى و بيسكويت و غيرها خوردن شرعاً چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، اگر يقين به ملاقات با بدن كافر با رطوبت مسريه نباشد محكوم به طهارت است.

4. پنيرى كه از مايۀ حيوانى كه ذبح شرعى نشده درست مى كنند، مثلاً پنير كرافت و غيرها، خوردنش شرعاً چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، اگر يقين به ملاقات پنيرمايه با جسم ميته نباشد اشكال ندارد.

[سؤال 10949] 6229

بسمه تعالى 29 / 9 / 1361

محضر مبارك حضرت امام خمينى، دامت بركاته

پس از دعا و سلام، توجّه شما را به عرايض زير معطوف مى دارم.

اين جانب ساكن بندرعباس، مدت هجده سال قبل، عيالى اختيار نمودم و شش سال گذشت و بچه دار نشدم و مخارج زيادى هم متحمل شدم، ولى مفيد واقع نشد. ناچار به خواستگارى دخترعمويم رفتم، اما آن ها اظهار داشتند كه تو زن دارى، و بنده نيز شفاهاً گفتم كه زنم را طلاق مى دهم. با اين حال قبول كردند و زن دوم اختيار نمودم. چندى گذشت و از زن دوم بچه دار شدم و اكنون كه مدت دوازده سال از ازدواج دوم و هجده سال از ازدواج اول مى گذرد، به شكر خداوند متعال، يك دختر و سه پسر از عيال دومم دارم. ناگفته نماند كه مادر بچه هايم روز به روز فشارش بيشتر مى شود مبنى بر اين كه بايد زن اولت را طلاق بدهى. عيال اولم نيز حاضر به طلاق نيست. ناگفته نماند كه عيال اولم محبت هاى زيادى به بنده و بچه هايم دارد و همين محبت ها باعث اين شده كه تا حال، بنده با همۀ ناراحتى ها سر كنم. به عنوان مثال: اجازۀ اين كه نزد زن اولم بروم ندارم و اگر چنين شد، مادر بچه ها به عناوين مختلف - از قبيل كتك زدن بچه ها يا بى توجهى و صحبت نكردن و قهركردن - تلافى مى كند و

ص: 443

اصرار دارد بر اين كه يا بايد مرا طلاق بدهى و يا اين كه او را طلاق دهى؛ در غير اين صورت، خودم را آتش مى زنم و مى كشم و چندين بار هم دست به چنين كارى، از قبيل خوردن قرص زده است. يك بار هم كارمان به شهربانى كشيد و پس از آشتى، دوباره همان برنامه را به شكل حادّترى دنبال كرد.

حال با توجه به عرايضم كه به اختصار تحرير شد، از محضر آن امام بزرگوار استدعا دارم كه مرا راهنمايى فرموده و حكم شرعى را دربارۀ اين فدوى صادر بفرماييد كه چه كنم؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، كارهايى كه از زن دوم نقل كرده ايد خلاف است و مشروع نيست و شما در طلاق هر يك از آن ها اختيار داريد و مى توانيد هيچ يك را طلاق ندهيد.

وكالت زن در طلاق

[سؤال 10950] 6230

بسمه تعالى 17 / 3 / 1361

محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، با تقديم احترام، معروض مى دارد:

در صورتى كه ضمن عقد ازدواج يا عقد لازم ديگر زوج زوجۀ خود را وكيل در طلاق كند؛ اين وكالت قابل عزل مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر به نحو شرط نتيجه شرط شده كه زن وكيل باشد، اين وكالت قابل عزل نيست.

[سؤال 10951] 6231

بسمه تعالى 4 / 3 / 1361

سلام، اميدوارم كه حالتان خوب باشد.

امام عزيز! من از آن نظر كه به شما اطمينان دارم، اين نامه را مى نويسم. مى خواستم

ص: 444

برايم بنويسيد كه شرايط طلاق چيست و آيا يك زن مى تواند از شوهر خودش طلاق بگيرد؟ و اگر مى تواند، چگونه و شرايط آن چيست؟ لطفاً تا آن جايى كه ممكن است واضح بنويسيد. من احتياج دارم تا راهنمايى شوم؛ زيرا برايم مشكلى پيش آمده. بيشتر دوست دارم بدانم كه يك دختر و يا يك زن چگونه مى تواند از شوهر بى لياقت خودش طلاق بگيرد؟ من برايم مشكلى خرد كننده پيش آمده كه عذابم مى دهد و دارد مرا به طرف مرگ مى كشاند. با شخصى ازدواج كرده ام كه مايۀ رنجِ دقيقه به دقيقۀ من شده و تحمل يك چنين كسى، آن هم در جوار خويش برايم مشكل است؛ بچه اى هم از او ندارم كه مشكلى براى بچه بخواهد پيشامد كند؛ فقط تا دير نشده، من بايد خودم را از اين بند بلا رها سازم. من چند بار ديگر براى شما نامه نوشته ام ولى جواب دريافت نكرده ام. اميد دارم اين ديگر بى جواب نماند؛ كمر من ديگر خرد شده و توانم از دست رفته. خدا بر من گواه است كه چه لجن زارى دارد مرا به كام خود فرو مى كشد؛ من در آرزوى نجاتم، اما هنوز كسى براى نجاتم نيامده، اما منتظرم تا به گفتۀ امام على عليه السلام صبر، مصيبت ها را برايم برطرف نمايد.

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و زن نمى تواند خود را مطلقه سازد، مگر از ناحيۀ شوهر، وكالت در طلاق داشته باشد.

[سؤال 10952] 6232

بسمه تعالى

دفتر حضرت امام لطفاً به سؤال زير پاسخ فرماييد:

شوهرى بى نهايت به همسرش علاقه مند است، ولى همسرش به عناوين مختلف بهانه جويى مى كند و از خانه قهر كرده و به خانه پدرش مى رود، شوهر مجبور شده وساطت كند او را به خانه بياورد، يك بار كه همسرش قهر مى كند و به خانه پدرش مى رود شوهر طبق معمول دنبالش مى رود تا او را به خانه بياورد، زوجه به خاطر اين كه راهى براى طلاق گرفتن باز كند شوهرش را مجبور مى كند چنين تعهدى را بدهد.

ص: 445

شوهر اول زير بار نمى رود بعد به خاطر اين كه همسرش را دوست دارد و به خاطر دو تا بچه مجبور مى شود چنين تعهدى را در محضر بدهد كه به همسرش كتك نزند و بد رفتارى نكند، در صورت تخلف زوجه مى تواند خود را مطلقه سازد. زوجه از اين تعهد بيشتر سوء استفاده مى كند، بدون اجازه شوهر به خانه پدرش در قائمشهر رفته و از آن جا يك هفته به تهران خانه خواهرش مى رود و اكنون زوجه تقاضاى طلاق كرده و شوهر چون به همسرش و دو فرزندش علاقه مند است حاضر نيست او را طلاق بدهد. آيا از نظر شرعى زوجه مى تواند خود را مطلقه سازد يا خير؟

بسمه تعالى، به مجرد تعهد مزبور زن حق طلاق پيدا نمى كند.

[سؤال 10953] 6233

پاسخ استفتا: [نقل از صحيفه امام، ج 10، ص 387 ]

زمان: 7 آبان 1358 / 7 ذى الحجه 1399

مكان: قم

موضوع: حق طلاق براى زنان در صورت اشتراط

سؤال كننده: بانوان

[بسمه تعالى. حضور محترم آيت الله العظمى، امام خمينى - دامت بركاته

مسألۀ اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتى و تشويش خاطر گروهى از زنان مبارز ايران شده است؛ و گمان مى كنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند. و از اين موضوع افرادى سوء استفاده كرده و مى كنند. نظر حضرت عالى راجع به اين مسأله چيست؟]

بسم الله الرحمن الرحيم

براى زنان، شارع مقدس راه سهلى معين فرموده كه خودشان زمام طلاق را به دست بگيرند، به اين معنا كه در ضمن عقد نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق، يا بطور مطلق يا به طور مشروط، يعنى اگر مرد بدرفتارى

ص: 446

كرد يا مثلاً زن گرفت، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد، در اين صورت هيچ اشكالى براى خانم ها پيش نمى آيد، و مى توانند خود را طلاق دهند.

از خداوند تعالى توفيق بانوان را خواستارم. اميد است تحت تأثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشوند، كه اسلام براى همه است و براى همه نافع است.

7 ذى الحجه 99 / آبان 58

روح الله الموسوى الخمينى

[سؤال 10954] 6234

بسمه تعالى 27 / 4 / 1361

حضور رهبر عزيزتر از جانمان امام خمينى

1. آيا شرط كردن حق طلاق از طرف زن در حين عقد به صورت مطلق و مشروط جايز است يا نه؟

بسمه تعالى، اگر شرط وكالت در طلاق باشد صحيح است.

[سؤال 10955]

2. آيا فتواى منتشره در جرايد مورخ 7 ذى حجه 1399 آبان ماه 58 در مورد حق طلاق بانوان مطابق با فتواى امام مى باشد يا نه؟

بسمه تعالى، مطابق است.

[سؤال 10956] 6235

بسمه تعالى

آيا زوجه مى تواند در هنگام عقد ازدواج، با شوهر شرط كند كه در مواردى خاص، طلاق به دست او باشد؟

بسمه تعالى، اگر در ضمن عقد شرط كنند كه زن از طرف شوهر وكيل باشد كه در موارد خاصى خود را طلاق دهد، صحيح است.

ص: 447

[سؤال 10957]‘ 5976

3. در عقدنامه ها شرط ضمن عقد شده كه اگر زوج بدون رضايت زوجه همسر ديگرى اختيار نمايد، زوجه وكيل و وكيل در توكيل غير، بلاعزل باشد كه خود را مطلّقه نمايد. حال اگر زوجه بدون عذر موجه از زوج تمكين ننمايد و موضوع عدم تمكين در دادگاه به اثبات رسيده و منتهى به دادنامۀ قطعى بر عدم تمكين و نشوز زوجه صادر گردد و زوج بخواهد به علت عدم تمكين و نشوز زوجه ازدواج مجدد نمايد و يا به علت مذكور ازدواج مجدد هم كرده باشد. زوجه مى تواند با وكالت مأخوذه ضمن عقد خود را مطلّقه نمايد؟ يا اين كه وكالت مأخوذه در مورد ازدواج مجدد زوج، به علت عدم تمكين زوجه، از اين امر (طلاق زوجه) مستثنا مى باشد.

بسمه تعالى، اگر بنحو مطلق، شرط توكيل در طلاق شده، استثنا نمى شود.

[سؤال 10958] 6236

بسمه تعالى

سماحة حجت الاسلام والمسلمين المرجع الاعلى آيت الله العظمى الامام الخمينى دام ظلكم الشريف

لطفاً به دو سؤال ذيل پاسخ فرماييد:

1. بين زيد و زنش مثلاً مشاجره و منافرتى بوده است و در مقام اصلاح بين اين ها قراردادى شده است كه اگر زيد به حقوق شرعى به مطابق فتواى مقلدش حقوق زنش را ادا نكند زنش حقّ دارد خود را طلاق دهد يا شخص ديگرى را وكيل نمايد كه او را طلاق بدهد در اين صورت اگر زيد از زنش بدى و نفرت و عدم ميل قلبى ديده به قصد فرار از زنش به شهر ديگر رفته و نان و نفقه و حقوق ديگر زنش را ادا نكرده و چند سال به مسافرت گذرانده است و مى گويد كه زنم ناشزه است نان و نفقه و حقوق ديگر را حق دار نيست و نخواهم داد، در اين صورت آيا وكيل مى تواند آن زن معطّله را طلاق بدهد و آن زن بعد از عده شوهر مى تواند بكند يا خير؟ جواب

ص: 448

مرحمت فرماييد دمتم عماداً للمسلمين.

بسمه تعالى، اگر او را وكيل كرده است كه در صورت عدم رعايت حقوق زن شخصى زن را طلاق دهد وكالت صحيح است و وكيل مى تواند زن را طلاق دهد.

2. وكيل مزبور در مسأله مذكور هرگاه كسى ديگر را وكيل و اجازت فرمايد به اجراى صيغۀ طلاق در محضر عدلين و آن شخص ثالث مجاز صيغۀ طلاق را بخواند از طرف وكيل صحيح و درست مى باشد يا خير؟ جواب مرحمت فرماييد.

بسمه تعالى، در صورتى كه وكالتش مطلق باشد مانع ندارد.

[سؤال 10959] 6237

بسمه تعالى 14 / 1 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

بيان فرماييد كه اگر زوجه با زوج شرط كند در طى عقد نكاح كه اگر زوج عقيم باشد يا ترك خانواده كند يا محكوميت مثلاً به پنج سال زندان پيدا كند يا زوجۀ ديگرى اختيار كند؛ وكيل بلاعزل از طرف زوج باشد كه خود را مطلقه نمايد. آيا اين چنين شرط و اشتراط صحيح است؟ و آيا وكالت بلاعزل صحت دارد؟ چون وكالت خود از عقود جايز است.

بسمه تعالى، شرط وكالت در طلاق، براى زن در ضمن عقد مانع ندارد. و با اشتراط مذكور با رجوع زوج وكالت از بين نمى رود.

[سؤال 10960] ‘ 5976

2. در بعضى عقدنامه ها غير از شروط چاپى مندرج حين عقد، شرط يا شروط ديگرى بين زوجين منعقد مى گردد؛ از آن جمله شرط مى كنند: اگر زوج به زوجه، ظرف شش ماه از قرار ماهيانه يك هزار تومان نفقه نپردازد؛ زوجه به وكالت بلاعزل مى تواند خود را مطلّقه نمايد. اين شرط محقق مى شود و طبق شرط مذكور، زوجه از

ص: 449

دادگاه درخواست رأى طلاق با اخذ مهريه يا بدون اخذ آن مى نمايد. دادگاه طبق وكالت سابق با عدم رضايت فعلى زوج، حكم طلاق صادر و زوجه مطلقه مى شود. آيا با اين كيفيت زوج حق رجوع به زوجۀ مطلقه - بدون رضايت زوجه - را دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر طلاق رجعى است مى تواند رجوع كند.

[سؤال 10961] 6238

بسمه تعالى 3 / 6 / 1361

دفتر محترم استفتاى امام خمينى، دامت بركاتهم، بيان فرماييد:

در مورد عقدهايى كه در زمان طاغوت جارى مى شد كه در ضمن عقد، اجازۀ طلاق به زن مى دادند كه اگر مرد مخالفت با يكى از مواد پنجگانه را نمايد، اختيار طلاق به دست زن بوده باشد، آيا از نظر حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى اعتبار شرعى دارد يا نه؟ و آيا مى تواند در صورت اعتبار، طلاق خود را بگيرد و مهر خود را كامل استيفا نمايد؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر به وجه شرعى ثابت شود كه در ضمن عقد، شرط شده زن در موارد به خصوصى، وكيل در طلاق خود باشد، مى تواند در آن موارد در محضر عدلين، خود را مطلقه سازد و طلاق صحيح است.

[سؤال 10962] ‘ 5994

4. زوجه با زوج شرط كرده در صورت ثابت شدن يكى از موارد چهارده گانه مذكور در سند نكاحيه، از طرف زوج وكيل است خود را مطلقه نمايد. آيا مى تواند با بذل مقدارى از مهريه خود را مطلقه نمايد، يا بايد تمام مهريه را بذل كند؟

بسمه تعالى، در فرض ثبوت حق طلاق براى زوجه، بايد در اجراى طلاق طبق وكالت مشروطه عمل نمايد.

[سؤال 10963] ‘ 5994

5. زوجين شرط كرده اند اگر چنانچه زوج محكوم به زندان شد و اين محكوميت

ص: 450

مغاير با حيثيت و شؤون خانوادگى باشد، زوجه از طرف زوج وكيل و وكيل در توكيل غير است، كه خود را مطلقه نمايد. زوج در سال 1359 در رابطه با اعتياد به مواد مخدر دستگير و محكوم به دو سال زندان شده و بعد از سه ماه با عفو از زندان آزاد مى شود. الآن زن مى تواند با ادعاى اين كه محكوميت 3 سال قبل، مغاير با حيثيت و شؤون است، خود را مطلقه نمايد يا خير؟

بسمه تعالى، موارد مختلف است؛ اگر شرط وكالت در طلاق منوط به مجرد محكوميت زوج بوده، حق طلاق براى او ثابت است.

اعتبار تنجيز در صيغه طلاق

[سؤال 10964] ‘ 6425

3. زيد زوجۀ خود را طلاق داده به شرط اين كه با هيچ كس ازدواج نكند. آيا اين شرط، جايز است؟ و آيا طلاق صحيح است يا باطل؟ حكم الله را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، طلاق، صحيح و شرط، باطل است و اگر تعليق در طلاق باشد، طلاق باطل است.

طلاق و ازدواج به شيوه اهل سنت

[سؤال 10965] 6239

بسمه تعالى

1. ازدواج يك خانم شيعى با مردى سنى به نحوى كه با روش اهل سنت انجام شود چگونه است؟

2. يك خانم شيعى با مردى سنى ازدواج نموده است (با روش اهل تسنن). قبل از ازدواج، خانم شيعى اصرار نموده كه ازدواج بايستى به روش شيعه انجام شود، ولى آن را يك شرط قرار نداده است؛ درخواست او نيز تأييد و تضمين نشده است. شوهر وى

ص: 451

عازم كشور ديگرى شده، ولى زن با وى نرفته است و درخواست طلاق نموده؛ شوهر نيز موافقت با طلاق خُلع نموده (البته پس از شش ماه مذاكره و بحث). براى طلاق دادن زن، شوهر پنج بار و در هر بار بيش از دفعۀ قبل درخواست پول نموده است و زن نيز با اين درخواست موافقت نموده. در ملاقاتى كه با هم داشتند قرار گذاشتند كه روز بعد، پول پرداخت شود و مسأله خاتمه يابد و شوهر طلاق زن را بدهد. روز بعد، پول به وى پرداخته مى شود و از او درخواست مى شود تا طلاق را بدهد؛ او از اين كار سر باز مى زند و پول را نمى گيرد و طلاق نيز نمى دهد و مى گويد: ديگر در اين مورد حرفى نمى زند. خانم شيعى تمام مطالب فوق را به اطلاع عالم سنى كه عقد اين ها را انجام داده مى رساند و آن عالم، طلاق را انجام شده اعلام نموده و زن را آزاد مى داند.

وضع زن از نظر شرعى الآن چگونه است؟

3. اگر زن اكنون مطلّقه تلقّى مى شود، آيا وظيفۀ او است كه اكنون مرد را پيدا كرده و پول وى را بپردازد؟ (در صورتى كه شوهر وى بيش از دو سال است كه با وى تماس نگرفته است).

بسمه تعالى، اگر طلاقى كه واقع شده، از نظر مذهب شوهر صحيح است، شما بايد آثار طلاق صحيح بر آن بار كنيد و مى توانيد شوهر نماييد.

[سؤال 10966] ‘ 2006

5. در بعضى از بلاد مسلمين زن هاى شيعه را سنّى طلاق مى دهد، در صورتى كه شرايط طلاق شيعه - مثل حضور عدْلَين و غيره - مراعات نمى شود، اين طلاق چه صورتى دارد؟ و اگر زن احياناً شوهر كرد، با جهل به مسأله، در هر دو صورت تكليف چيست؟

بسمه تعالى، طلاق اگر با شرايط مقرّره نباشد باطل است و زوجيت به قوّت خود باقى است و چنانچه زن پس از چنين طلاقى شوهر كند ازدواج دوم باطل و حرام است، بايد فوراً از مرد دوم كناره گيرى كند.

ص: 452

[سؤال 10967] 6240

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى

اگر زن سنى شوهردار باشد يك نفر شيعه آن را بدزدد ببرد به جاى ديگر و اين زن از دين اهل سنت خارج شود و دين شيعه را اختيار كند اين مرد شيعه مى تواند اين زن را براى خود عقد كند يا نه؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، تا شوهر او، او را طلاق نداده بر ديگران حرام است.

حضور دو شاهد عادل هنگام اجراى صيغه طلاق

[سؤال 10968] 6241

بسمه تعالى 25 / 10 / 1361

محضر مبارك حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله العالى

آيا شاهدين در مجلس طلاق لازم است كه قصد استماع انشاى طلاق را داشته باشند يا سماع و حضور عدلين در ايقاع طلاق كافى خواهد بود؟

بسمه تعالى، قصد استماع لازم نيست و حضور عدلين به طورى كه بشنوند كفايت مى كند.

[سؤال 10969] ‘ 5640

3. اگر طلاق همسر در نزد دو نفر عادل انجام نشود و به صيغۀ عربى صحيح خوانده نشود باطل است؟

بسمه تعالى، باطل است.

[سؤال 10970] 6242

بسمه تعالى

لطفاً پاسخ سؤالات ذيل را مرقوم فرماييد:

ص: 453

1. اگر دو نفر در زمان طاغوت از هم طلاق گرفته اند، آيا طلاق آن ها شرعى بوده يا باطل است؟

بسمه تعالى، اگر با رضايت و اذن شوهر در حضور دو شاهد عادل، طلاق واقع شده، طلاق صحيح است.

2. اگر در عدّه، مردى رجوع كند (حتى در نيت) و كسى نفهمد، آيا زن در قبال زندگى آيندۀ خود مسئوليتى دارد؟

بسمه تعالى، رجوع، به مجرد نيت محقق نمى شود؛ و در فرض مرقوم، زن مسئوليتى ندارد.

3. اگر چند سال بگذرد و مرد دنبال زندگى برود، آيا زن بايد تحقيق كند كه آيا او در عده رجوع كرده و بعد دنبال زندگى برود؟

بسمه تعالى، لازم نيست تحقيق كند.

4. به طور خلاصه بنويسيد: زنى كه از شوهرش طلاق گرفته، چه مسئوليت هايى دارد و چه نوع تحقيقاتى بايد انجام دهد و بعد دنبال زندگى برود؟

بسمه تعالى، اگر طلاق واقع شده، زن بعد از گذشت عدّه مى تواند شوهر كند، مگر آن كه به طريق شرعى ثابت شود كه مرد در عدّه رجوع كرده است.

[سؤال 10971] 6243

بسمه تعالى

محضر رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى امام خمينى، ادام الله ظله الشريف

زنى با شوهر خود مرافعه داشت. در محكمۀ دولتى عراق شوهر با رضايت خود طلاق داد. حال با توجه به اين كه محكمۀ دولتى، معمولاً به شرايط اجراى صيغۀ طلاق توجه نمى كند؛ به خصوص حضور عدلين در مجلس طلاق، آيا اين طلاق درست است؟ و در صورتى كه درست نباشد، تكليف اين زن چيست؟ با توجه به اين كه به هيچ وجهى به شوهر دسترسى ندارد؟ آيا حاكم شرع مى تواند از طرف شوهر حسبةً طلاق بدهد؟

بسمه تعالى، طلاق واقع شده از طرف شوهر و با اذن او محكوم به صحت است، مگر آن كه زوجه يقين كند كه طلاق در حضور عدلين واقع نشده

ص: 454

است. و در موردى كه طلاق محكوم به بطلان باشد، اگر دسترسى به شوهر ندارد و نمى تواند صبر كند، به حاكم شرع مراجعه نمايد.

[سؤال 10972] ‘ 2109

3. طبق دستور صريح علماى اعلام، كثر الله امثالهم، بايد وقوع طلاق در محضر عدلين انجام گيرد. آيا محرز بودن عدالت عدلين براى ازدواج و طلاق دهنده لازم است يا خير؟ در صورت لزوم، طلاق هايى كه فعلاً در محاضر رسمى انجام مى گيرد، زوج نه صاحب دفتر را مى شناسد و نه از وجود عدلين اطلاع دارد، چه صورتى دارد؟

بسمه تعالى، اگر عدالت نزد مجرى صيغۀ طلاق محرز است؛ آثار طلاق صحيح، مترتّب است، مگر يقين داشته باشند كه شاهد عادل نبوده است.

[سؤال 10973] ‘ 6285

2. چنانچه كسى بر حسب ظاهر با زنى ازدواج كند و بعداً معلوم شود كه شهود در طلاق از شوهر قبلى عادل نبوده اند، آيا لازم است از همديگر جدا شوند؟ و بچه هاى آن زن و مرد چه صورتى دارند؟

بسمه تعالى، در صورتى كه فسق شهود معلوم شود، احتياط لازم است؛ و با جهل پدر و مادر به قضيه، بچه ها حكم ولد حلال را دارند.

[سؤال 10974] 6244

بسمه تعالى

پيشگاه مقدس حضرت آيت الله العظمى، أدام الله بقاءه

1. هرگاه به نظر كسى كه صيغۀ طلاق را اجرا مى كند دو نفر عادل باشند، آيا در صحت طلاق كافى است يا خير؟

بسمه تعالى، كفايت مى كند؛ ولى كسى كه علم به فسق شهود داشته باشد، نمى تواند ترتيب اثر بدهد بنابر احوط.

ص: 455

2. هرگاه كسى كه دفتر طلاق و ازدواج دارد، به لباس اهل علم باشد، در صورتى كه در حدود هشت سال قبل طلاقى را با شرايطش انجام داده، آيا صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، محكوم به صحت است، مگر علم به بطلان حاصل شود.

شرط در ضمن طلاق

[سؤال 10975] 6245

بسمه تعالى 22 / 3 / 1361

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

زنانى هستند كه شوهر، در گذشته طلاقشان داده و در طلاق نامه، طبق موافقتى كه بين زن و شوهر شده، مثلاً نوشته است كه در هفته، يك روز مادر بچه حق دارد كه بچه را از شوهر سابقش بگيرد و از صبح تا عصر پيش مادر باشد و عصر به پدر برگرداند؛ و يا اين كه در طلاق نامه نوشته كه مادر در هفته، يك بار حق ملاقات با فرزند خود را دارد. اگر اين گونه نوشته ها شرط باشد، آيا اين ها الزام آور است آيا شرط، در طلاق - كه ايقاع است - تصور مى شود؟ چون آنچه كه ما خوانده و ديده ايم، شرطِ ضمن العقد را اگر عقد لازم باشد لازم الوفاء مى دانند و اگر شرط نباشد و صرفاً يك تعهد باشد، در ضمن وقوع طلاق، آيا شرعاً بر زوج لازم است كه به اين تعهد عمل كند؟

بسمه تعالى، شرط مذكور نافذ نيست.

حكم شك در صحت وقوع طلاق

[سؤال 10976] 6246

بسمه تعالى 4 / 6 / 1982

خدمت رهبر انقلاب، امام خمينى

محترماً جهت مشورت و دستور قانونى از طرف آن رهبر مقتدر، و توصيه آيت الله

ص: 456

خلخالى - مقيم سانفرانسيسكو - اقدام به نوشتن اين چند خط مى كنم.

اين جانب در هفت سال پيش، به عقد مردى در ايران درآمدم و بعد از پنج سال زندگى در امريكا و عدم توافق اخلاقى با شوهرم، مجبور به جداشدن شديم، و چون در آن موقع به هيچ مرجع قانونى شرعى راهى نداشتيم، مجبور به طلاق، طبق قوانين دولت امريكا شديم، كه صحت مدارك آن به تصويب آيت الله خلخالى رسيد. ولى حالا بعد از دو سال، چون تصميم به ازدواج مجدد گرفته ام و از آن جا كه مفتخر هستم كه مسلمانى لايق بوده ام، و همين طور به منظور اين كه شوهر سابق من بدون هيچ دليلى حاضر به ظاهر شدن و يا امضاى هيچ ورقه اى كه از نظر شرع مقدس اسلام، قابل قبول باشد نيست، متوسل به درگاه آن سرور محترم شده ام. البته در ظرف اين مدت دو سال، هيچ گونه نزديكى نداشتيم و حتى تمامى اين مسائل را با آيت الله خلخالى نيز درميان گذاشته ام و در اين جا فقط دستور آن امام براى حل اين مشكل لازم است. بدين منظور تقاضاى رسيدگى سريع را از دفتر آن امام خواستارم.

بسمه تعالى، طلاق اگر در حضور دو شاهد عادل و در حال پاك بودن زن، غير از طهر مواقعه و با خواندن صيغۀ طلاق از طرف شوهر يا به وكالت از او انجام گرفته، محكوم به صحت است.

[سؤال 10977] 6247

بسمه تعالى 27 / 2 / 1361

زعيم عالى قدر و رهبر جهان اسلام آيت الله العظمى امام خمينى متع الله المسلمين بطول بقائكم الشريف

رهبر عظيم الشأن، خانمى در تاريخ 12 / 11 / 60 شكايتى به دادسراى انقلاب عليه محضردار ازدواج و طلاق داده است مبنى بر اين كه در مرداد ماه سال 59 توسط شوهرم در محضر همين محضردار طلاق داده شدم، بعد از شش روز براى گرفتن رونوشت طلاق رفتم، به من گفت: دو هزار تومان بده تا رونوشت طلاق را به شما

ص: 457

بدهم، گفتم: چه پولى؟ من كه مبلغ 270 تومان طبق قانون داده ام ديگر دو هزار تومان براى چه بدهم؟ جواب داد: تا دو هزار تومان پول ندهى رونوشت طلاق به شما داده نمى شود.

دادسراى انقلاب عين شكايت نامه را به دادگاه مدنى خاص فرستاد، من هم پرونده را در جريان قرار داده سردفتر مذكور را دعوت نمودم، در بازپرسى و تحقيق دادگاه اظهار داشت كه چون شوهر اين خانم قبل از اجراى صيغۀ طلاق، پشيمانى خود را از دادن طلاق در محضر اعلام نمود، لذا من صيغه طلاق جارى نكردم و برگ دفتر طلاق را كه مربوط به اين خانم بود باطل اعلام كردم. دليل بر مطلب اين است كه من (سردفتر) برگ دفتر مربوط به اين خانم را امضا نكرده ام، پس طلاقى صورت نگرفته است تا رونوشت به او بدهم.

دفتر طلاقش را به دادگاه طلب كردم، پس از ملاحظه ديدم برگ دفتر طلاق اين خانم كتباً از هر جهت كامل است؛ يعنى شهود بر انجام طلاق شهادت داده اند و اثر انگشت زوجين در طلاقنامه منعكس شده حتى شناسنامه خانم مهر طلاق خورده است و نوشته شده است كه به وسيله اين جانب صيغه طلاق اجرا گرديد. از جريان سؤال كردم سردفتر مذكور جواب داد: روند كار ما همين است، ولى صيغه طلاق را جارى نكرده ام. ضمن بازپرسى تعهد گرفتم كه اگر در دفتر طلاق شما موردى پيدا شود كه واقعاً طلاق صورت گرفته باشد. ولى در عين حال شما امضا نكرده باشيد حاضريد محكوم شناخته شويد؟ جواب داد: بلى حاضرم، دفترش را بررسى كردم چند موردى پيدا شد كه سردفتر مذكور طلاق داده است ولى دفتر و برگ طلاق نامه را امضا نكرده است. مطلّقه ها را دعوت كردم ضمن تحقيق معلوم شد طلاق آن ها محقق است ادّعاى سردفتر دروغ و خلاف واقع است. از طرفى شوهر خانم را طلب كردم طى بازپرسى جواب داد: من او را طلاق نداده ام، بلكه در آن روز اصلاً در محضر طلاق نرفته ام و اثر انگشتى را كه در دفتر طلاق منعكس كرده اند مال من نيست، دفتر را با

ص: 458

شوهر خانم به اداره تشخيص هويت فرستادم، پس از تحقيق و تطبيق مسئولين انگشت نگارى و تشخيص هويت معلوم شد، كه اثر انگشت، مال خود شوهر خانم مذكور است و انكار شوهر بر خلاف واقع، و دروغ است، خلاصه تا جايى كه به حكم مسئوليت شرعى و قانونى ام از هر راه و هر جهت تحقيق كرده ام برايم ثابت شده كه سر دفتر انسان سالم و متعهد نمى باشد و از بررسى هاى مختلف كه در اين مدت چهار ماه و چند روز انجام داده ام هفتاد درصد احتمال مى رود كه سردفتر مذكور آن خانم را شرعاً و قانوناً طلاق داده است ولى تا كنون قطع برايم حاصل نشده است.

رهبر جهان اسلام اماما، تكليف اين خانم با اين وضع چيست؟ و وظيفه من كه به عنوان مسئول دادگاه مدنى خاص ايفاى وظيفه مى نمايم چه مى باشد و چه بايد بكنم؟ تقاضا دارم تكليف شرعى اين بانو را طى دستور صريح برايم ارسال فرماييد.

بسمه تعالى، تا احراز طلاق شرعاً نشود آثار زوجيت باقى است.

[سؤال 10978] ‘ 6244

2. هرگاه كسى كه دفتر طلاق و ازدواج دارد، به لباس اهل علم باشد، در صورتى كه در حدود هشت سال قبل طلاقى را با شرايطش انجام داده، آيا صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، محكوم به صحت است، مگر علم به بطلان حاصل شود.

اقسام طلاق

[سؤال 10979] 6248

بسمه تعالى 31 / 5 / 1361

با سلام به حضور امام خمينى، مرجع محترم شيعيان، مسأله زير را مطرح مى كنم.

موردى پيش آمده در رابطه با طلاق يك زن و شوهر به صورت زير:

در هنگام طلاق اين زن، با توجه به وضعيت پيش آمده در موقع همبستر شدن، مدخوله شده؛ البته دُبُرو قُبُل، ولى بكارت ايشان باقيمانده است؛ و باتوجه به باقيماندن

ص: 459

بكارت ولى مدخوله بودن، صيغۀ طلاق تحت عنوان «بائن» جارى شده است. آيا در اين وضعيت پيش آمده، طلاق از نوع بائن است يا خير؟

اگر بائن نيست، پس صيغۀ طلاقى كه تحت عنوان بائن خوانده شده است، ولى شرايط بائن را نداشته، آيا به قوّت خود باقى است و نوع آن خودبه خود تبديل به رجعى مى گردد، يا اين كه بايد دوباره تحت نام مبارات يا خلع خوانده شود؟

در ضمن اگر طلاق فوق، رجعى تلقى گردد پس بايد حق رجوع باشد، و آيا در اين مورد كه اين زن مدخوله است ولى بكارت همچنان باقى است، رجوع اين مرد نياز به اجازه مجدد از پدر اين خانم دارد يا خير؟ در صورت نياز بودن اجازۀ پدر، آيا بايد عقد مجدد خوانده شود يا خير؟

بسمه تعالى، اگر اصل ازدواج با اذن پدر انجام گرفته، در فرض مرقوم، طلاق رجعى است و رجوع، نياز به اجازۀ پدر ندارد و مادامى كه عدّه باقى است مى تواند رجوع كند و احتياج به عقد ندارد.

شرايط محلل

[سؤال 10980] 6249

بسمه تعالى

1. زنى كه مطلّقه ثلاثه بوده و محلّل هم با همۀ شرايط واقع شده، ولى وقت دخول انزال نشده و بعد از طلاق محلّل و تمام شدن عدّه، به عقد شوهر اولى درآمده است - و در تحرير الوسيله، در اقسام طلاق، احتياط واجب به اعتبار انزال فرموده ايد - آيا عقد واقع شدۀ شوهر اولى صحيح است يا خير؟

بسمه تعالى، اكتفا به تحليل مذكور، محل اشكال است و لازم است رعايت احتياط بنمايد.

2. در نماز مغرب، بعد از السلام علينا و در حين گفتن السلام عليكم، شك دو و سه كرد و بعد از تمام كردن السلام عليكم، يك ركعت موصوله خواند؛ بعد از تمام شدن اين ركعت موصوله، يقين كرد موقع

ص: 460

شك، دو ركعت خوانده بود و با اين ركعت، سه ركعت تمام شده. نماز او صحيح است يا باطل يا حكم ديگرى دارد؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، نماز صحيح است.

[سؤال 10981] ‘ 1157

3. در مواردى كه دادگاه، زندگى زوجين را غير ممكن تشخيص مى دهد؛ بدون رضايت زوج حكم طلاق را صادر مى كند. آيا طلاق رجعى است يا خلعى؟

بسمه تعالى،تابع اين است كه چه شرايطى موجود باشد و چه قسم طلاقى واقع شود.

احكام عدّه

عدّۀ فراق

[سؤال 10982] 6250

بسمه تعالى

آيا براى زنى كه لوله هاى رحم او را ببندند و يا اين كه رحم وى را بردارند نگه داشتن عدّه طلاق واجب است؟

بسمه تعالى، واجب است.

[سؤال 10983] 6251

بسمه تعالى 14 / 7 / 1358

محضر مقدس آيت الله العظمى امام خمينى، متّع الله المسلمين بطول بقائه

پس از اهداى سلام، متمنى است مسأله ذيل را جواب مرقوم فرماييد.

زن هايى كه عمل مى كنند و رحم آن ها را بيرون مى آورند و امكان حامله شدن و يا حيض ديدن ندارند اگر در سن «من تحيض» باشند، بايد عدّه طلاق نگه دارند يا نه؟

بسمه تعالى، بايد عدّه نگه دارند.

ص: 461

[سؤال 10984] 331

3. زنى بچه شير مى دهد؛ در حالت شيردادن به بچه، طلاق او چه صورت دارد؟ عدّۀ پيش از طلاق و بعد از طلاق او را مرقوم بفرماييد كه چند ماه بايد عدّه نگاه دارد؟

بسمه تعالى، شيردادن، مانع از طلاق نيست، و اگر حيض مى بيند، عدۀ وى سه طهر است و گرنه، در حكم مسترابه است.

[سؤال 10985] ‘ 2006

4. شخصى زن خود را طلاق مى دهد، در صورتى كه شوهر از زن خود مدتى جدا است - مثلاً يك سال است شوهر در خانۀ خود يا شهر خود، و زن او هم در خانۀ پدر مثلاً، و اين مدت يك سال هيچ گونه زناشويى نداشته اند - آيا بعد از طلاق، زن عدّه دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر زن مدخولٌ بها باشد عدّه دارد.

[سؤال 10986] 6252

بسمه تعالى 18 ربيع الاول 1403 ق

حضور مبارك حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، رهبر كبير و دانشمند و انديشمند انقلاب اسلامى، دامت بركاته، با نهايت احترام؛ به شرف عرض مبارك مى رساند:

كمينه زنى هستم 42 ساله. مدت 23 سال در زوجيت مردى بودم كه قبل از ازدواج با كمينه، با سه نفر زن ديگر هم ازدواج كرده و آن ها را طلاق داده بود؛ از هيچ يك آن ها فرزندى به وجود نيامده؛ همچنين كمينه هم در مدت 23 سال داراى فرزندى نشدم. لاعلاج در سال 61 از خانه و زندگى بيرونم كرد؛ مدت چهار ماه من در يك روستا بودم و همسرم در روستاى ديگر، و هيچ گونه ملاقاتى نداشتيم. بالاخره پس از چهار ماه متاركه طلاقم داده؛ لذا پس از گذراندن سه طهر، طبق عادت معمول خودم كه اين سه طهر در مدت دو ماه بوده و نيز گذشت شش روز ديگر كه جمعاً 66 روز بوده، با

ص: 462

مردى سيد از سلالۀ رسول اكرم ازدواج نموده ام. متأسفانه شوهر قبلى ام روى اصل كينه توزى و عناد، در محضر علماى محل رفته و خلط مبحث نموده و اظهار داشته: كمينه در عدّه شرعى او بوده ام كه ازدواج كرده ام؛ لذا اسباب مزاحمت كمينه را فراهم كرده و همسر دومم هم چون مردى آبرودار است، از كمينه جدا شده، بلاتكليف مانده ام. لذا استدعا دارم مقرر فرمايند: حكم شرعى اين مسأله را ذيلاً مرقوم فرمايند.

توضيحاً: مدت شش ماه و شش روز بوده كه با همسر سابقم نزديكى نداشته ام كه شوهر كردم؛ در صورتى كه نفقۀ ايام عده هم نگرفته بودم.

بسمه تعالى، اگر سه طهر بعد از طلاق صبر كرده ايد و بعد عقد نموده ايد، عقد صحيح است و گفتۀ شوهر اول كه عقد در عدّه بوده اثر ندارد؛ و براى شوهر دوم، قول خود شما حجّت و دليل است.

عدّۀ وفات

[سؤال 10987] ‘ 5934

2. مردى زنش را طلاق داد و زن پس از انقضاى مدت عدّۀ طلاق با مرد ديگرى ازدواج كرد. پس از ازدواج براى زن معلوم شد كه شوهر سابقش در زمان عدّۀ طلاق فوت شده است؛ تكليف اين زن چيست؟

بسمه تعالى، ازدواج صحيح است و از زمان بلوغ خبر فوت شوهر اول زن بايد عدّۀ وفات بگيرد.

حكم زوجه شخص مفقود الأثر و غايب

[سؤال 10988] 6253

بسمه تعالى

محضر شريف رهبر جهان اسلام حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دام ظله

يك عده از مسلمانان افغانستان كه عليه دولت ماركسيستى حفيظ الله امين قيام

ص: 463

كرده بودند دستگير شدند و تا حال كه مدت سه سال و هشت ماه است كه از آن افراد اثرى وجود ندارد و تقريباً اتفاق اقوال دولت و مردم كابل، بر اين است كه آن افراد فوراً محكوم به اعدام شدند و علامت ديگر كه مى تواند شاهد بر اين مطلب باشد تمام زندانيان فعلى موجود است كه آن افراد در بين آن ها نيستند و زن هاى اين افراد قطع به مرگ آن ها پيدا كرده اند، ولى مدرك قطع موارد فوق است، آيا آن زن ها مى توانند شوهر نمايند؟

بسمه تعالى،اگر يقين به مردن شوهر خود پيدا كرده اند بعد از گذشت عده از وقت يقين مى توانند شوهر كنند.

[سؤال 10989] 6254

بسمه تعالى 25 / 11 / 1361

محضر مبارك حضرت نايب الامام امام خمينى دامت افاضاته، پس از اداى تحيت و عرض ارادت مصدع اوقات شريف مى گردد:

زنى است اهل افغانستان، مدت بيست سال قبل ازدواج كرده. پس از اين كه دو سال از ازدواج گذشته، شوهر او مفقود الاثر گرديده و هر جا كه احتمال داده مى شده چه در پاكستان و چه در ايران و چه در ساير كشورهاى عرب و ساير كشورهاى ديگر تجسس و تفحص شده، خبرى از ايشان نشده و زن نامبرده بدون سرپرست مى باشد، كسى نيست كه متكفل مخارج او بشود. لذا از محضر آن امام محترم تقاضاى عاجلانه دارد نظريه خود را نسبت به ايشان اعلام فرماييد.

طول عمر حضرت عالى را از خداوند خواستارم. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

بسمه تعالى، تا يقين به مردن شوهر خود پيدا نكرده نمى تواند شوهر كند، مگر آن كه به حاكم شرع مراجعه نمايد تا پس از فحص چهار سال از شوهر، اقدام مقتضى بشود.

ص: 464

[سؤال 10990] 6255

بسمه تعالى 9 / 1 / 1362

محضر مقدس نايب الامام امام خمينى زيد عزه العالى

پس از عرض سلام، اميد است وجود شريف از جميع بليات محفوظ و مصون بوده باشد، بارى با عرض معذرت متذكر مى گردد:

زنى اهل افغانستان مدت بيست سال است كه شوهرش مفقود گرديده است. در اين مدت بيست سال، حدود سيزده سال قبل ايشان را در پاكستان ديده اند. از آن به بعد ديگر اثرى از او مشاهده نشده، هر اندازه كه ممكن بوده چه در پاكستان، چه در ايران و چه در عراق و كويت و چه در ساير كشورهاى عربى و خود افغانستان در صدد جستجو برآمده اند، اما كوچك ترين خبرى از او به دست نيامده نه به زنده بودن ونه مرده بودن او، و زن مزبور جز خدا ديگر كسى را ندارد كه متحمل نفقه او گردد. از آن امام عزيز تقاضا مى نمايم وضعيت شرعى او را روشن فرماييد كه اقلاً اگر مى تواند شوهر ديگر اختيار كند تا باقى از عمرش را با ديگرى به سر برد؟

بسمه تعالى، تا يقين به مردن شوهر پيدا نكند نمى تواند ازدواج نمايد. بلى، مى تواند به حاكم شرع مراجعه كند تا پس از فحص به مقدار چهار سال از وقت مراجعه اقدام مقتضى بنمايد.

[سؤال 10991] 6256

بسمه تعالى

رهبر انقلاب حضرت امام خمينى مدّ ظله العالى

افرادى بوده در افغانستان كه حكومت ماركسيستى بعضى را به مدت دو سال و بعضى را به مدت سه سال است كه دستگير كرده و هيچ حيات و مماتشان معلوم نيست، خانم هايشان همان طور بدون سرپرست باقيمانده است، بعضى ها جوان كه در مشكلات گرفتار هستند، بعضى ها بعد از تحقيقات زياد از زندان ها و آمار كشته شدگان

ص: 465

يقين در شهادت شوهرشان پيدا كرده اند. تكليفشان چيست آيا مى توانند شوهر كنند يا خير؟ در صورتى كه مربوط به اجازه مجتهد باشد دست رسى ندارد به اجازه كسانى كه از طرف مرجع در امور حسبيه مأذون است، آيا مى تواند بعد از چهار سال شوهر كند يا خير؟ جواب را واضح عنايت بفرماييد؟

بسمه تعالى، در فرض مذكور تا يقين به مردن شوهر حاصل نشده است نمى توانند شوهر نمايند.

[سؤال 10992] 6257

بسمه تعالى 11 / 2 / 1362

از طرف رژيم بعث عراق در حالى كه سه ماهه حامله بودم به ايران رانده شدم. البته بدون اين كه شوهرم با من به ايران بيايد چون او عراقى الاصل بود.

بعد از شش ماه فرزندى از من به نام الهام متولد شد و حدوداً در 5 سالگى الهام، شوهرم براى اولين بار به ايران آمد تا با هم به عراق برگرديم. اما متأسفانه به علت كم كارى هاى دولت شاه موفق نشديم و شوهرم بعد از 40 روز به عراق بازگشت، دوباره بعد از حدود يك سال يعنى در 6 سالگى دخترم دوباره شوهرم به ايران آمد و اين بار نيز موفق به بازگشت به عراق نشديم و بعد از يك ماه شوهرم به عراق رفت.

از آن به بعد چندبار برايش نامه نوشتم ولى از او جوابى نيامد، تا اين كه در دولت جمهورى اسلامى و حدود يك ماه قبل از جنگ تحميلى نامه اى از شوهرم به وزارت امور خارجه ايران آمد كه من حاضرم با همسرم به عراق برگرديم و وزارت امور خارجه ما را به تهران خواست و گفت كه گذرنامه شما آماده است هروقت شوهرتان آمد بياييد و با هم به عراق برگرديد. من هم منتظر بودم تا از شوهرم خبرى شود ولى متأسفانه ديگر هيچ خبرى از او نشد نه خودش آمد و نه نامه اى برايم فرستاد، فقط دوتا از خواهرهايش بعد از يك ماه از جنگ بر اثر رانده شدن شوهرهايشان به ايران آمده و خبر سلامتى شوهرم را دادند حالا از محضر مقدس آن امام بزرگوار تقاضا مى كنم كه

ص: 466

تكليف مرا روشن كنند آيا من مى توانم از شوهرم طلاق گرفته و دوباره ازدواج كنم يا خير؟ لطفاً وظيفه شرعى مرا روشن كنيد. ضمناً فرزندم الهام الآن 11 ساله است.

بسمه تعالى، نمى توانيد و اختيار طلاق در دست شوهر است و تا يقين به مردن شوهر يا طلاق پيدا نكرده ايد بايد صبر كنيد.

[سؤال 10993] 6258

بسمه تعالى 3 / 6 / 1361

محضر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

در افغانستان زنى است ده سال است كه شوهرش مفقودالاثر است و الآن بر سر زبان ها شايعه است كه مى گويند: با توطئه همين زن شوهرش به قتل رسيده و به طورى شايع است كه تقريباً به مرحلۀ قطع نزديك است، اما خود زن از ترس مجازات شرعى اقرار نمى كند. آيا آن زن مى تواند شوهر كند؟ به آنچه حكم الله است، حكم فرماييد.

بسمه تعالى، تا به وجه شرعى فوت شوهر ثابت نشده و خودش هم يقين ندارد، بايد صبر كند.

[سؤال 10994] 6259

بسمه تعالى

با درود به رهبر كبير اسلام، امام خمينى و شهداى اسلام، از محضر امام امت، موضوع ذيل استفتا مى شود:

از اول كودتاى ننگين ماه ارديبهشت سال 1357 شمسى كه توسط ماركسيست ها انجام شد، تعداد هزاران نفر از شخصيت ها و افراد عادى - كارگر و بازارى و... - توسط رژيم از خانه و بازار به ميدان هاى جنگ برده شدند كه هيچ گونه اطلاع موثق و غير موثقى از زنده بودن اين ها نبوده و نيست. با توجه به اعلان رژيم كارمل مبنى بر كشته شدن همۀ آن ها به دست امين جلاّد و با توجه به مراجعۀ اقارب اين ها به زندان ها و زمزمه هايى كه از رژيم به گوش مى رسد كه همه را زير خاك كرده اند، اكنون اقارب و

ص: 467

زن هاى اين ها از زنده بودن ايشان مأيوسند و فقط زنده بودن اين ها را تنها يك شانس مى دانند، و اكنون زن هاى آن ها بى سرپرست هستند. لطفاً در اين موضوع كه آيا مى توانند شوهر ديگر كنند يا اين كه به حاكم شرع رجوع كنند، تكليف اين ها را روشن فرماييد؛ زيرا صدها زن جوان، نگران سرنوشت خويشند.

بسمه تعالى، تا يقين به مردن شوهر خود پيدا نكرده اند، نمى توانند شوهر كنند.

[سؤال 10995] 6260

بسمه تعالى 2 / 9 / 1362

محضر مقدس رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خمينى، روحى له الفداء

به عرض عالى مى رساند: چه مى فرماييد در مورد همسر مفقودالاثرى كه سپاه پاسداران شهادت او را تأييد مى كند، ولى از پدر و مادر مفقودالاثر تعهد مى گيرد كه اگر بعداً اين مفقودالاثر، زنده پيدا شد، به ما مربوط نيست. آيا اين همسر شهيد مى تواند شوهر كند يا نه؟ ادام الله ظلكم العالى على رؤوس المسلمين

بسمه تعالى، تا شهادت ايشان ثابت نشود، نمى تواند شوهر كند.

[سؤال 10996] 6261

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

پس از عرض سلام و تحيت به پيشگاه مقدس حضرت عالى، لطفاً به سؤالات ذيل پاسخ فرماييد.

1. شخصى كه در جبهه مفقودالاثر شده، تكليف همسر وى چيست؟

بسمه تعالى، تا يقين به فوت شوهر خود پيدا نكرده، نمى تواند شوهر كند.

2. در زمان طاغوت دخترى با فشار پدر و مادرش راضى شده با مردى ازدواج كند و پس از مدتى با زور، از آن مرد طلاق گرفته و به عقد مرد ديگرى درآمده. الآن از اين مرد دوم، دو بچه دارد. آيا طلاق اجبارى زن در زمان طاغوت اشكال دارد يانه؟ ضمناً موقع عقد دوم، زن مطلب را براى شوهرش نگفته.

ص: 468

بسمه تعالى، طلاق اجبارى بر شوهر صحيح نيست و در اين صورت، عقد بر شوهر دوم باطل است و بر او حرام ابدى شده است.

3. شخصى منزلى را در بيست سال قبل به ده هزار تومان خريده و سپس چند سال قبل، از درآمد وسط سال، طبقۀ دوم را ساخته. ضمناً از درآمد وسط سال، يك قطعه زمين به قيمت ارزان خريده؛ آن گاه زمين گران شده و آن زمين را فروخته و زمين ديگرى خريده؛ آن گاه آن زمين را به قيمت بيشترى فروخته و زمين ديگرى خريده جهت ساختمان منزل؛ چون منزل قبلى كوچك بوده. ضمناً منزل قبلى را به چهارصد هزار تومان فروخته و در زمين جديد، ساختمان نموده و مقدارى هم مقروض هست و كاسبى وى - كه يك كاسب جزء مى باشد - خيلى كساد مى باشد. تكليف خمس وى چه مى شود؟

ضمناً از پانزده سال قبل، حساب سال داشته و از پول زمين فروخته شده، ماشينى خريده و پس از مدتى فروخته و خرج منزل جديد نموده. آيا ماشين ايشان خمس دارد يا نه؟

بسمه تعالى، بايد خمس بدهيد و براى حساب، به يكى از وكلاى مسلّم الوكاله اين جانب مراجعه نماييد.

[سؤال 10997] 6262

بسمه تعالى

محضر مقدس نايب الامام، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى، ارواحنا فداه و مدّ ظله العالى

زن مسلمان با مرد ظاهرْ مسلمان (چون باطن هركسى را خدا مى داند) ازدواج مى كند و آن مرد با آن زن. طرح سازش و صفا و صميميت و يك رنگى برقرار مى كند و بعد با توافق يكديگر، خانۀ آن زن را به فروش مى رساند و پول خانه را با خود مى برد و برنمى گردد. بنابراين، وضع زن از اين قرار است: كه نه شوهر دارد و نه زندگى دارد، و آثارى از مرده و زندۀ آن مرد هم دردست نيست. آيا در اسلام، راه و چاره اى براى اين زن هست كه خود را از قيد اين چنين ازدواجى يله و رها سازد و به فكر بيچارگى خود باشد يا تا آخر عمر بايد بسوزد و بسازد؟

بسمه تعالى، تا يقين به مردن شوهر پيدا نكرده، ازدواج باقى است و مى تواند به حاكم شرع مراجعه نمايد تا تكليف او را معين نمايد.

ص: 469

[سؤال 10998] 6263

بسمه تعالى

هنگامى كه رژيم الحادى ماركسيستى در افغانستان روى كار آمد، عده زيادى از مردم را دستگير كردند و بردند و مدت ها است كه از حيات و ممات آن ها خبرى نيست. در اين صورت تكليف زنان آن ها در موضوع شوهر كردن چه خواهد شد؟ اكنون شما به عنوان مجتهد جامع الشرايط در اين كشور براى حل معضل شوهر كردن آن ها چه طريقى را ارائه مى فرماييد؟

بسمه تعالى، تا فوت شوهر به طريق شرعى ثابت نشده بايد صبر كنند.

[سؤال 10999] 6264

بسمه تعالى 14 / 5 / 1361

به مقام آيت الله العظمى امام خمينى

در افغانستان يك نفر يازده سال است مفقودالاثر است الآن شايعه بر سر زبان ها است مى گويند با توطئۀ چند نفر به قتل رسيده اما اين نفرها از ترس مجازات شرع از ترس حكومت اقرار نمى كنند اما نقل هايى به قتل ايشان است آيا زن او شوهر مى تواند بكند؟ آنچه حكم الله است حكم فرماييد.

بسمه تعالى، تا بوجه شرعى فوت شوهر ثابت نشده و خودش هم يقين ندارد بايد صبر كند.

[سؤال 11000] 6265

بسمه تعالى 25 / 7 / 1361

حضرت امام خمينى

شوهرم مدت دو سال بيشتر است خودش به اختيار خود رفته در خدمت حكومت كمونيست در كابل قرار گرفته. به حد متواتر خبر به من رسيده است كه شوهرت در كابل در خدمت حكومت همكار با شوروى و خلق هاى منطقه شده است. من به خاطر

ص: 470

عدم سرپرست دو سال است يا كمتر از دو سال كه با پدرم آمدم به پناه جمهورى اسلام ايران. آيا تكليف من بى سرپرست چيست؟ اولاد هم ندارم از مدت ازدواجم يك سال نگذشته بود كه شوهرم رفته است از نظر اسلام اميدوارم كه تكليفم روشن شود كه آيا من شوهر مى توانم يا خير؟ حكم ارتداد در شوهرم ثابت است يا خير؟ به اميد پيروزى اسلام بر سرتاسر جهان.

بسمه تعالى، تا شوهر شما محكوم به حيات است و ارتداد او شرعاً ثابت نشده حق ازدواج با ديگرى نداريد.

[سؤال 11001] 6266

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله

به عرض عالى مى رساند: مدت پنج سال قبل، شوهرِ خانمى مسافرت رفته و تا كنون به وطن و منزل خود بازگشت نكرده؛ با تحقيقات و پى جويى هايى كه شده است، حتى بستگان زوج نامبرده هم هرچه سراغ گرفته و بررسى كرده اند، نتيجه اى از پيدايش و يا حيات او به دست نياورده اند؛ تا اين كه پس از يأس از پيدا كردن زوج، شخصى با رضايت زوجۀ نامبرده، وى را مطلّقه نموده اند و نوشته اند كه پس از عدّۀ وفات، زوجه مرقومه مى توانند با هر مردى كه مايل باشند ازدواج كنند. مستدعى است حكم الله را در ذيل همين ورقه مرقوم فرماييد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، زنى كه شوهر او غايب شده، اگر نفقۀ او داده مى شود بايد صبر كند و طلاق او صحيح نيست و اگر نفقۀ او داده نمى شود، مى تواند به حاكم شرع مراجعه كند و بعد از فحص تا چهار سال از زمان رجوع و پيدا نشدن شوهر، حاكم شرع يا مأمور از طرف او زن را طلاق دهد؛ و طلاق قبل از چهار سال باطل است، هر چند از پيدا شدن شوهر مأيوس شوند.

ص: 471

[سؤال 11002] 6267

بسمه تعالى 14 / 4 / 1982

محضر مبارك مرجع عالى قدر جهان اسلام، رهبر انقلاب اسلامى، حضرت امام خمينى، دام ظله العالى، سلام عليكم، پس از تحيات فراوان، از درگاه خداوند متعال صحت و سلامتى وجود مبارك را مسئلت داريم. عرض مى شود:

دخترم حدود ده سال پيش در كشور بنگلادش با يك جوان ازدواج كرده است. به طورى كه جناب عالى خبر داريد، آن زمان اوضاع بنگلادش خيلى ناجور بود، و بيشتر مسلمانان عازم هجرت بودند.

سه چهار ماه از ازدواج گذشته بود كه داماد بنده از بنگلادش هجرت نمود، و به ما هيچ خبرى نداد. بلكه به طور مخفى از بنگلادش فرار كرد و تا حال معلوم نيست كه ايشان از بنگلادش به طرف هند سفر كرده يا به طرف پاكستان يا به كشورهاى ديگر و فعلاً زنده است يا از دنيا رفته است؟

دخترم در اين مدت پيش من زندگانى كرده است. حالا كه ده سال گذشته و هيچ اميدى از بازگشت آن جوان نداريم، حكم جناب عالى در اين باب چيست؟ دخترم همين طور زحمت انتظار بكشد يا جناب عالى مى توانيد به دادش برسيد و دخترم را از اين اذيت رها بنماييد؟ اميدوارم كه از جواب محروم نمانم.

بسمه تعالى، تا يقين به مردن شوهر خود پيدا نكرده، بايد صبر كند. و مى تواند به محكمه شرعيه مراجعه نمايد تا با امهال تا چهار سال از حين مراجعه و فحص از شوهر در اين مدت حاكم شرع اقدام نمايد.

[سؤال 11003] 6268

بسمه تعالى

با سلام و دعاى فراوان

خواهرى هستم كه اينك پس از گذشت دو سال و پنج ماه از شما راهنمايى مى خواهم. در اول جنگ، شوهرم به جبهه هاى نبرد حق عليه باطل رفت. قبل از آن هم

ص: 472

در حدود ده ماه نيز در كردستان بود. من نيز به همراه پسرم، حدود سه ماه به دنبال او به كردستان رفتيم. بعد از شروع جنگ تحميلى نيز به جبهه شتافت. و تا كنون هيچ خبرى از او نيست. دستش را ديده اند كه تير خورده و هرچه دوستان او تلاش كرده اند كه او را برگردانند؛ ثمرى نداشته. مى گفتند چشم هاى او را خون گرفته بوده و ديگر هيچ. اكنون كه سومين سال را پشت سر مى گذرانم و پس از جست وجوهاى زياد، حتى از طريق هلال احمر برگۀ جست وجو به هلال احمر ژنو فرستاديم، ولى هيچ اثرى از او نبوده و اين دلالت مى كند بر اين كه او شهيد شده، ولى مى گويند تا جنگ تمام نشود، تكليف شما روشن نمى شود. شايد جنگ تا چند سال ديگر هم ادامه داشته باشد. بايد يادآور شوم كه بيش از اين، براى خود جايز نمى دانم كه بلاتكليف بمانم. خواهش مى كنم مرا در اين امر كه دنيا و آخرت من به آن بسته است، راهنمايى كنيد.

بسمه تعالى، تا يقين به شهادت شوهر خود پيدا نكرده ايد بايد صبر كنيد.

[سؤال 11004] 6269

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ارواحنا له الفداء

در رژيم طاغوت زنى مدت ده سال شوهرش مفقود الاثر بود. اين زن به دادگاه مراجعه نموده و از طرف دادگاه حكم طلاق وى صادر شده و به حكم دادگاه طلاق داده مى شود. بعداً با مردى شوهر كرده و از اين مرد چند فرزند دارد. حال پس از ده سال كه در حبالۀ نكاح اين مرد بوده، شوهر اولش پيدا شده و آمده است. سؤال دادگاه فقط يك سؤال است: آيا طلاقى كه در آن زمان داده شده و دادگاه آن زمان چنين حكمى صادر كرده صحيح است؟

بسمه تعالى، طلاق اگر زير نظر حاكم شرع به ترتيبى كه در طلاق زوجۀ غايب مقرر است، انجام نگرفته باطل است و زوجيت سابق به قوت خود باقى است.

ص: 473

[سؤال 11005] 6270

بسمه تعالى 27 / 12 / 1361

محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله، با عرض ارادت و تحيت، از باب لطف به سؤالات ذيل كه مورد ابتلاء است جواب مرقوم فرماييد:

1. در زوجۀ مفقودٌ عنها زوجها، اگر علم پيدا شد به اين كه فحص بى فايده است، آيا مضى اربع سنه لازم است و موضوعيت دارد يا خير؟

2. آيا مضى اربع سنه شرط است بعد از رفع امر به حاكم باشد يا مطلقاً، ولو قبل از رجوع كافى است. كه همين معنا مقتضى صحيحۀ حلبى مى باشد: عن ابي عبدالله عليه السلام عن المفقود، قال عليه السلام: المفقود إذا مضي له أربع سنين بعث الوالي وليّه أن ينفق عليها، إلى قوله عليه السلام: أمره بأن يطلّقها وكان ذلك عليها طلاقاً واجباً.

بسمه تعالى، 1 و 2، حكم همان است كه در تحرير الوسيله ذكر شده است.

[سؤال 11006]

3. آيا عسر و حرج در مقام، باعث جواز طلاق براى حاكم مى شود؟ مخصوصاً اگر غيبت به وسيلۀ رفتن و فرار كردن خود زوج باشد و يا موردى كه منفقى نيست كه نفقۀ او را بدهد، يا مربوط به غير مقام از موارد حضور زوج است، كه بر فرض جواز، بشود قبل از چهار سال هم طلاق داد. و اين مطلب مختار مرحوم سيد است در مسأله سى و سه از مسائل عدۀ وفات، ملحقات عروه.

يوسف صانعى

بسمه تعالى، در صورتى كه زوجه براى نداشتن شوهر در حرج است، نه از جهت نفقه، به طورى كه در صبر كردن معرضيت فساد است؛ حاكم پس از يأس، قبل از مضى مدت چهار سال، مى تواند طلاق دهد. بلكه اگر در مدت مذكور نيز در معرض فساد است و رجوع به حاكم نكرده است، جواز طلاق براى حاكم بعيد نيست، در صورت يأس.

ص: 474

[سؤال 11007] 6271

بسمه تعالى

محضر امام خمينى رهبر انقلاب

زن جوانى است كه حدود هفت سال از ازدواجش مى گذرد و شوهرش نزديك به شش سال است كه او را رها كرده و زن اصلاً از او خبرى ندارد؛ البته عمويش كه در شهر ديگرى زندگى مى كند، مى گويد كه تا حدود يك سال قبل با من تماس داشته و مى گفته است تا پدرم زنم را طلاق ندهد، به خانه ام مراجعه نخواهم كرد؛ ولى از يك سال پيش عمويش هم از او بى خبر است. در ضمن، در تمام اين شش سال غيبت زوج، هيچ گونه نفقه و حتى خرجى هم به زوجه نرسيده است و حال، زن حاضر شده با بخشيدن مهريه اش طلاقش را بگيرد. لطفاً نظر مبارك را در مورد اين كه مى تواند طلاق بگيرد يا نه بيان فرماييد. در ضمن، با توجه به جوانى زوجه، احتمال افتادنش به گناه زياد است.

بسمه تعالى، طلاق بدون اذن يا وكالت از شوهر باطل است؛ و در صورت غيبت شوهر، زن مى تواند به محكمۀ شرعيه شكايت كند و در اين صورت، حاكم شرع بعد از فحص تا چهار سال با مراعات شرايط، زن را طلاق دهد؛ و در هر صورت، بايد خودش را از گناه حفظ كند.

[سؤال 11008] 6272

بسمه تعالى 4 / 8 / 1360

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

در مورد تقاضاى طلاق مؤمنه اى، براى اين جانب، قاضى دادگاه مدنى خاص شهرضا با تحقيقات انجام شده، ظنّ متآخم به علم - علم عادى - حاصل شده كه شوهر وى پانزده سال است به خارج ايران رفته و غايب مفقودالاثر است. خواهشمند است اجازه بفرماييد كه تحت عنوان زوجۀ غايب مفقودالاثر، متقاضيه را مطلّقه سازم.

ص: 475

بسمه تعالى، بايد از روز مراجعۀ زوجه به حاكم شرع، تا چهار سال از شوهر تحقيق شود، تا اگر در اين مدت، از حيات و فوت شوهر خبرى به دست نيامد، بر طبق مقررات عمل شود.

[سؤال 11009] 6273

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

شخصى براى معالجه در بيمارستان داخل شده و بعد از آن مفقود گشته و تقريباً دو سال و شش ماه مى شود. براى پيدا كردن او در بيمارستان و جاهاى مختلف جست وجو به عمل آمده است، ولى پيدا نشد. در اين صورت حكم اموال و زوجه اش چيست؟ بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اموال او بايد براى او حفظ شود تا زمانى كه يقين به مردن او حاصل شود، كه منتقل به ورثۀ او مى شود و زوجه او بايد صبر كند، يا به محكمۀ شرعيه مراجعه نمايد، تا پس از فحص تا چهار سال از شوهر، اقدام مقتضى بنمايد.

[سؤال 11010] 6274

بسمه تعالى 18 / 9 / 1358

زعيم عالى قدر، نايب الامام، مرجع عالم اسلام، آيت الله العظمى خمينى، دام ظله

زنى است كه هشت سال قبل شوهر او از سربازى فرار كرده و مى دانيم الآن هم زنده است، وليكن مكان او را نمى دانيم. حدود هفت سال است كه برادران زن و ديگران تفحص كرده اند و او را پيدا نكرده اند. آن مرد داراى يك دختر هست و اين زن و دختر منزل ندارند و كسى هم كه خرجى آنان را بدهد نيست و خود زن هم ميل زياد به شوهر دارد؛ چون جوان است و ممكن است مبتلا به فساد شود. آيا حكم مى فرماييد كه از نظر ضرر و حرج شديد، كسى او را طلاق دهد يا خير؟

ص: 476

بسمه تعالى، قبل از رجوع به حاكم شرع و صبر تا چهار سال از حين مراجعه و فحص از شوهر در اين مدت، طلاق جايز نيست؛ و در هر حال بايد مراعات وظايف شرعيه بشود.

[سؤال 11011] 6275

بسمه تعالى

دفتر محترم امام، دام ظله العالى

زنى هستم داراى شوهر و يك بچه؛ مدت سه سال است كه شوهرم بر اثر فشار طلبكارها مرا ترك كرده و رفته. اين جانب حتى الامكان به وسيلۀ راديو، تلويزيون، مطبوعات و مسافرت به شهرستان ها هرچه جست وجو كردم او را نيافتم؛ ضمناً خيلى جوان هستم. از نظر شرعى تكليف من چيست؟ والسلام

بسمه تعالى، تا يقين به فوت شوهر حاصل نشود، بايد صبر كنيد و اگر نمى توانيد صبر كنيد، به حاكم شرع مراجعه نماييد.

[سؤال 11012] 6276

بسمه تعالى 2 / 9 / 1361

سرپرست محترم دفتر امام خمينى، با اهداى سلام، خداوند، سايۀ عنايت امام امت را از سر تمام مسلمانان جهان كم نفرمايد، با نهايت جسارت و جرأت، عرايض خود را به شرح زير به عرض حضور مى رساند:

كنيزه 46 سال دارم و شوهرم مدت هجده سال مفقودالاثر است و از او سراغى ندارم و در مدت هجده سال است، من بدون تكليف مانده ام و تا حال عصمت و عفت خود را حفظ نموده ام. اينك عرايض خود را به آن آستان مبارك اظهار مى دارم و سؤال مى كنم كه آيا طبق شرع مقدس اسلام مى توانم ازدواج شرعى نمايم يا خير؟

از محضرتان تقاضا دارم كه تكليف كنيزه را روشن نماييد؛ زيرا در عرض اين مدت متمادى، با انواع گرفتارى مواجه هستم. از شما براى خودم استمداد مى طلبم.

ص: 477

توفيق و سعادت تمام مسئولين محترم و متعهد را از خداوند خواستارم؛ خدا يار و مددكار شما باشد. منتظر دستورات حضرت عالى هستم.

بسمه تعالى، اگر يقين به فوت شوهر نداريد، بايد صبر نماييد و يا مراجعه به حاكم شرع نماييد تا در اين باره، تكليف شما را روشن نمايد.

[سؤال 11013] 6277

بسمه تعالى

محضر آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

زنى هستم در افغانستان شوهرم مدت ده سال است مفقودالاثر است و در ضمن اين ده سال، شش سال صبر كردم و بعد از شش سال مى خواستم شوهر كنم، شرع به من اجازه نداد و مدت چهار سال است كه نفر فرستادم در هر كشور براى پيداكردن شوهرم، و از زنده بودن شوهرم خبرى نيست. الآن يقين حاصل كردم كه شوهرم زنده نيست و اگر زنده مى بود، در اين مدت چهار سال، يا در ايران و يا در پاكستان و يا در تركيه و سوريه ديده مى شد. حالا من مى خواهم شوهر كنم. آيا اجازه دارم يا خير؟

بسمه تعالى، اگر يقين به فوت شوهر نداريد، بايد صبر نماييد و يا آن كه به حاكم شرع مراجعه نماييد.

[سؤال 11014] 6278

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

اگر پسرى حاضر نباشد زن بگيرد اما پدر براى پسر زن بياورد و بعد پسر را راضى كند كه عقد كند و بعد از آن كه عقد جارى شد، پسر يك شب پهلوى عروس بماند و بعد تا مدت چهار ماه از خانه خارج شود و بدون عذرى شرعى به خانه برنگردد و سپس يك شب ديگر بيايد و برود و در فاصلۀ چهار سال ديگر، دو و يا سه مرتبه سرزده و هر مرتبه، يك شب بيشتر نبوده و زن بعد از چهار سال، شوهر را در ايران پيدا

ص: 478

كند و شوهر سه شب همراهش باشد و فرار كند و مدت چهار سال است كه مردگى و زندگى اش معلوم نيست و در اين مدت مذكور اصلاً نفقه نداده است و اين زن فعلاً طلاق مى خواهد، وظيفه چيست؟ اميدوارم مسأله را حل نماييد.

بسمه تعالى، اگر نمى تواند يا نمى خواهد صبر كند، به حاكم شرع مراجعه نمايد يا به دادگاه هاى شرعى.

[سؤال 11015] 6279

بسمه تعالى 3 / 7 / 1361

محضر مبارك امام امت، خمينى كبير، دام ظله الأعلى

سؤال آن كه در سال 1358 شمسى، افراد مسلمان را عمّال دولت ماركسيستى، به عنوان زندانى سياسى ربوده است و تا به حال كه سه سال از اين قضيه گذشته است، سرنوشت ايشان معلوم نيست و بعد از عفو به اصطلاح عمومى ببرك خان هم سرنوشت اين ها معلوم نگرديد. اميدواريم نظرتان را دربارۀ زوجه هايشان بيان فرماييد. آيا مى توانند شوهر اختيار كنند يا خير؟

بسمه تعالى، در صورت علم و اطمينان به موت شوهر، زن مى تواند بعد از گذشت عدّه وفات از حين علم به موت ازدواج نمايد، والاّ نمى تواند مگر با شرايطى كه در رساله مذكور است.

[سؤال 11016] 6280

بسمه تعالى

خدمت رهبر بزرگ انقلاب، حضرت امام خمينى، مدّ ظله

اين جانب مدت چهار سال كامل شده است كه شوهرم جهت فعاليت هاى چريكى ضدحكومت ماركسيستى كابل كار مى كرد، به دست مزدوران شوروى (روسيه) زنده دستگير شد و تمام زندان هاى كابل را جست وجو كرديم، ولى اثرى نيافتيم. الآن من يقين دارم كه شوهرم شهيد شده و حيات ندارد. از پيشواى مسلمين، حضرت امام

ص: 479

خمينى تقاضا دارم برايم اجازه فرمايد كه ازدواج نمايم؛ چرا كه چند طفل يتيم دارم و نمى توانم سرپرستى نمايم.

بسمه تعالى، اگر يقين به فوت شوهر پيدا كرده، پس از انقضاى عدۀ وفات مى تواند شوهر ديگر اختيار كند.

[سؤال 11017] 6281

بسمه تعالى

محضر مقدس رهبر كبير انقلاب، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، متّع الله المسلمين بطول بقائه الشريف، به عرض مى رساند:

همسرهاى مفقود الاثر كه هيچ گونه اطلاعى از آن ها نيست از ابتداى جنگ تا كنون، اجازۀ ازدواج آن ها از نظر آن امام بزرگوار را خواهان مى باشيم.

بسمه تعالى، در مورد همسران اين گونه افراد، چنانچه يقين به شهادت آنان پيدا كردند، عدۀ وفات بگيرند و پس از آن مى توانند شوهر كنند؛ و اگر يقين به شهادت همسران خود ندارند، ولى از ترس وقوع در فساد و نابسامانى زندگى و يا نداشتن نفقه نمى توانند در بلاتكليفى به سر برند، در اين صورت نيز مجازند شخصى را وكيل در طلاق خود كنند و پس از طلاق، احتياطاً عدۀ وفات گرفته و پس از آن ازدواج نمايند.

رجوع در عدّه

[سؤال 11018] 6282

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى دامت بركاته

پس از عرض معذرت از اين كه مزاحم اوقات آن دفتر - كه يقيناً به امور بسيار مهمّى مشغول است - مى شوم، خواهشمندم درصورت امكان به سؤالم پاسخ بفرماييد.

اين جانب خانمى 30 ساله مى باشم. حدود 12 سال پيش ازدواج نموده ام و داراى

ص: 480

دخترى 9 ساله مى باشم. من و همسرم از اوايل ازدواج اختلافاتى داشتيم كه به تدريج زيادتر و سرانجام در سال 59 منجر به جدايى ما شد. حدود چهار روز بعد از انجام طلاق كه در يكى از محضرهاى اصفهان صورت گرفت مجدداً به يكديگر رجوع نموديم و كما فى السابق به زندگى ادامه داديم، البته به صورتى كه قبلاً بود. همسر بنده به دلايلى حاضر نشد كه اين موضوع را به محضر اطلاع بدهيم و به اصطلاح مى خواست كه مطمئن شويم كه مى توانيم زندگى كنيم يا نه؟ البته انكار نمى كند كه ما پس از چهار روز از تاريخ طلاق به يكديگر رجوع نموده ايم. ضمناً وظايف مادى خود را در اين مدّت انجام داده است. لذا چون اختلافات ما متأسفانه بيشتر از پيش شده و شغل ايشان نيز طورى است كه دائماً در حال مسافرت مى باشد، من از نظر روحى و از اين تزلزلى كه زندگى ام دارد در ترديد هستم كه ايشان سرانجام با من چه خواهد كرد، مى خواستم سؤال بنمايم كه وضع من از نظر شرعى و قانونى با ايشان چگونه است در صورتى كه بخواهيم زندگى كنيم؟ و يا اگر ايشان حاضر به رسمى نمودن اين رجوع در محضر نباشد، چنانچه بخواهيم از يكديگر جدا شويم چه بايستى بكنيم؟ آيا كافيست كه به يكديگر نه بگوييم و چنانچه من راضى نباشم از ايشان جدا شوم چه مى توانم بكنم؟

بسمه تعالى، بعد از تحقق رجوع، زوجيت به حال خود باقى و تا طلاق جديد داده نشده نمى توانيد از او جدا شويد.

[سؤال 11019] 6283

بسمه تعالى 13 / 10 / 1358

مقام محترم دفتر امام خمينى، ايدهم الله تعالى، محترماً؛ به عرض مى رسانم:

اين حقير عيال خود را شرعاً در نزد جمعى از ريش سفيدان طلاق دادم و تمام حق الصداق و نفقه اش را دادم و رسيد در دست دارم و مدت چهار ماه از تاريخ طلاق مى گذرد. حاليه كه رفتيم دادگاه تا اجازه دهد قانوناً هم اين زن مطلقه باشد، رئيس

ص: 481

دادگاه پس از استماع عرايض بنده كه در فوق معروض نمودم، اظهار مى فرمايند كه تو چون اين زن را به طورى كه مى گويى طلاق داده اى، اگر بنويسيم، شش ماه زندان دارى. از آن مقام والا تقاضا دارم اگر در اين فعل بنده در شرع مقدس اسلام تقصيرى وجود دارد، مرحمت نموده به خودم ابلاغ فرماييد تا ببينم چه تقصير نمودم؟ آيا مى شود بعد از اين كه شرعاً عدّۀ اين زن تمام شده باز رجوع نمايم؟

بسمه تعالى، بعد از عدّه رجوع جايز نيست؛ لكن با رضايت زن مى توانيد مجدّداً او را عقد كنيد.

[سؤال 11020] ‘ 5640

2. اگر مردى همسر خود را براى بار اول و دوّم طلاق دهد آيا مى تواند هم بعد از طلاق بار اول و هم بعد از طلاق بار دوّم، قبل از تمام شدن عده همسر طلاق داده اش، مجدداً او را به عقد خود درآورد؟ اگر مى تواند مهريه نيز لازم است؟ و لازم است صيغه عقد خوانده شود؟

بسمه تعالى، عقد در عده رجعيه باطل است و مهر ثابت نمى شود و به عقد مزبور رجوع محقق مى شود.

[سؤال 11021] 6284

بسمه تعالى

اين جانب به شرف عرض اقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مى رساند: شوهر عاجزه، اين جانبه را طلاق داده ولى در حين طلاق با اين جانب نزديكى نموده كه حامله شدم و بچه متولد شده و پدرش شناسنامه را به نام خودش گرفته است. آيا اين طلاق درست است يا نيست؟ دستور آن را مطابق دين اسلام و شرع انور مرقوم و به مهر شريف مزيّن فرماييد.

بسمه تعالى، اگر در عدّۀ رجعيه رجوع كرده، زن او هستيد و تا طلاق ديگر نداده آثار زوجيت باقى است.

ص: 482

[سؤال 11022] 6285

بسمه تعالى

1. چنانچه پدر دخترى پس از گرفتن طلاق دخترش اظهار كند: داماد پاى مرا بوسيد و گفت زنم را مى خواهم، صدق رجوع مى كند يا نه؟ يا اگر مادر آن زن بگويد: طلاق دختر را به زور گرفته ايم، چه صورت دارد؟

بسمه تعالى، مجرد اظهار پدر دختر دليل بر رجوع نيست و ميزان، اين است كه شخص واقعاً رجوع كرده باشد؛ و طلاق محكوم به صحت است، مگر اكراهى بودن آن ثابت شود.

2. چنانچه كسى بر حسب ظاهر با زنى ازدواج كند و بعداً معلوم شود كه شهود در طلاق از شوهر قبلى عادل نبوده اند، آيا لازم است از همديگر جدا شوند؟ و بچه هاى آن زن و مرد چه صورتى دارند؟

بسمه تعالى، در صورتى كه فسق شهود معلوم شود، احتياط لازم است؛ و با جهل پدر و مادر به قضيه، بچه ها حكم ولد حلال را دارند.

[سؤال 11023] ‘ 6242

2. اگر در عدّه، مردى رجوع كند (حتى در نيت) و كسى نفهمد، آيا زن در قبال زندگى آيندۀ خود مسئوليتى دارد؟

بسمه تعالى، رجوع، به مجرد نيت محقق نمى شود؛ و در فرض مرقوم، زن مسئوليتى ندارد.

[سؤال 11024] ‘ 6242

3. اگر چند سال بگذرد و مرد دنبال زندگى برود، آيا زن بايد تحقيق كند كه آيا او در عده رجوع كرده و بعد دنبال زندگى برود؟

بسمه تعالى، لازم نيست تحقيق كند.

[سؤال 11025] ‘ 6242

4. به طور خلاصه بنويسيد: زنى كه از شوهرش طلاق گرفته، چه مسئوليت هايى

ص: 483

دارد و چه نوع تحقيقاتى بايد انجام دهد و بعد دنبال زندگى برود؟

بسمه تعالى، اگر طلاق واقع شده، زن بعد از گذشت عدّه مى تواند شوهر كند، مگر آن كه به طريق شرعى ثابت شود كه مرد در عدّه رجوع كرده است.

[سؤال 11026] 6286

بسمه تعالى

حضور محترم آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته العالى، معروض مى دارد:

1. قانون طاغوت، مطلق طلاق را بائن تلقى كرده و در طلاق رجوعى، حق رجوع زوج را سلب نموده و كلام شريف )وَ بُعُولَتُهُنَّ أحَقُّ بِرَدِّهِنَّ( را ناديده گرفته؛ تكليف مرد در اين مورد چيست؟

2. تعدد زوجات را با فرض عدالت، موكول به اجازۀ زن اوّلى و حكم دادگاه نموده؛

3. در زناشويى مرد با زن، بلوغ و رشد را ناديده گرفته و سنّ آنان را محدود كرده؛

4. آزادى زوج را در طلاق، محدود و موقوف به صدور حكم دادگاه دانسته.

در اين موارد، بندگان خدا در مضيقه و فشارند؛ استدعا است رأى مبارك را مرقوم و مختوم فرماييد. أدام الله تعالى عزّكم وبقاءكم العالى

بسمه تعالى، قوانين مخالف اسلام، قابل اجرا نيست.

ص: 484

کتاب خلع و مبارات

احكام خلع و مبارات

ص: 485

ص: 486

[سؤال 11027] 6287

بسمه تعالى 14 / 10 / 1361

محضر محترم دفتر امام، بخش استفتا، پس از حمد و ثناى خالق مخلوقات، به حضور شريفتان سلام عرض مى كنم و مسأله شرعى خود را حضورتان بازگو مى كنم.

اين جانب به علل زيادى در زندگى زناشويى به طلاق خلع رسيدم و همسرم در محضر از مهريه اش گذشت؛ ولى بعد از مدتى - حدود دو ماه و نيم - براى سومين بار برايش پيام رساندم كه اگر پشيمان باشى، حاضرم با احترام زياد، تو را دوباره به همسرى خود برگزينم، ولى اين شخص قبول نكرد و در ضمن حلالم هم نكرد. اكنون روحم از عذاب و آتش الهى ترسناك است و تسكينى براى وجدانم نيست تا مرا از ناراحتى روحى نجات دهد. از شما گراميان و نمايندگان امام عظيم الشأن طلب يارى مى كنم. مرا راهنمايى كنيد و جواب نامه ام را بيشتر توضيح دهيد.

بسمه تعالى، در صورتى كه با رضايت زن طلاق خلعى داده شده، صحيح است و چيزى بر شما نيست.

[سؤال 11028] 6288

بسمه تعالى 20 / 2 / 1361

محضر مبارك حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

ص: 487

در طلاق خلع هرگاه زوجه صيغۀ بذل را انشا نكند و فقط زوج صيغه طلاق را انشا نمايد، در مفروض سؤال آيا انحلال عقد نكاح زوجين و فراق بينهما حاصل خواهد شد يا خير؟

بسمه تعالى، جدايى به طلاق حاصل مى شود.

[سؤال 11029] 6289

بسمه تعالى 11 / 10 / 1358

حضور محترم معلم كبير اسلامى، آيت الله العظمى امام خمينى، ادام الله ظلكم على رؤوس المسلمين

پسرى با دخترى عقد ازدواج بسته است. بعد از مدتى بر اثر عواملى دختر منصرف شده و اقدامات و نصايح مؤثر واقع نشده است و حال كه دختر با بخشيدن مهريه خود تقاضاى طلاق مى نمايد، پسر اضافه بر مهريه تقاضاى پرداخت وجهى را مى نمايد كه از عهده دختر بر نمى آيد و شايد اين مبلغ تقاضا شده براى اين باشد كه دختر تقاضاى طلاق ننمايد. لطفاً نظر خود را مرقوم فرماييد كه وظيفۀ دختر يا پسر چيست؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اختيار طلاق با شوهر است و مى تواند در مقابل طلاق مطالبه بذل مال نمايد و تا طلاق نداده زوجيت باقى است.

[سؤال 11030] 6290

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى مدّ ظله العالى

يك شخصى زن مى گيرد، بد اخلاق است، اين مرد زن را مى زند و اذيت مى كند. اين زن بيچاره چند مرتبه فرار مى كند مى رود در منزل پدر يا برادر يا اقرباى ديگر، در آخر زن ديد كه با اين مرد زندگى نمى شود مى گويد طلاق مى خواهم، چاره ديگر ندارد. اين مرد مى گويد حالا كه طلاق مى گيرى هر چى شيربها دادم به من بده تا تو را

ص: 488

طلاق بدهم، جايز است شيربها را پس بگيرد از زن؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، مى تواند با شرايط طلاق خلعى در مقابل عوض او را طلاق دهد و اگر شرايط خلع موجود نيست نمى تواند در مقابل طلاق عوض بگيرد.

[سؤال 11031] ‘ 6339

2. زنى كه در اثر فشار بسيار و ناملايمات فراوان از مهر خود گذشته و بدون هيچ چيز راضى به طلاق شده از شوهرش، آيا در اثر اين كه شوهر در حال حاضر قصد فروش كليه اجناس منزل را كرده كه به خارج از كشور جهت خوش گذرانى برود، اين زن مى تواند شرعاً و قانوناً ادعايى بكند؟ با توجه به اين كه مقدار زيادى از اموال خود را در منزل اين شخص گذاشته و ناچاراً بيرون آمده است.

بسمه تعالى، آنچه را كه بابت طلاق خلعى به شوهر واگذار نموده در صورتى كه عدّه طلاق منقضى شده باشد نمى تواند برگردد و مطالبه نمايد.

[سؤال 11032] 6291

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

مخفى نماند اين جانب عيالى دارم. ايشان از من طلاق خلعى گرفته و بعد از يك ماه نگذشته به همديگر رجوع كرديم و او به مهر خود راضى شد. بعداً هر دو نفر ما رفتيم به حرم حضرت رضا عليه السلام يك نفر روحانى را كه اهل علم بود ديديم و به او گفتيم: عقد ما را تازه كنيد. جريان را به او گفتيم كه يك ماه نشده طلاق داديم با وجودى كه سه ماهه حامله هم است. شيخ گفت: نمى خواهد كه عقد خود را تازه كنيد؛ عقد سابق شما درست است. شهود آن قضيه هم آن جا دو نفر بودند. بعداً پدرزنم، عيالم را براى كسى ديگر نامزد كرد و شيرينى خوردند و مجلس گرفتند، و زن رجوع خود را منكر شد و قسم مى خورد كه ما رجوع نكرديم و من هم قسم خوردم كه رجوع كرديم و آن دو نفر

ص: 489

شهود هم قسم مى خورند كه رجوع كرديم حال آيا اين قسم زن قبول است يا حرف دو نفر شهود و شوهرش، كدام يك از اين مسائل صحيح است؟ جواب مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، در طلاق خلعى مرد حق رجوع ندارد؛ مگر بعد از رجوع زن در بذل و در صورت اختلاف در رجوع زن در بذل، حكم به صحت رجوع مرد نمى شود.

[سؤال 11033] 6292

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت امام خمينى، رهبر انقلاب اسلامى ايران، با عرض سلام

همسر اين جانب پس از وضع حمل در بيمارستان، فرزندمان را تحويل بنده داده و درخواست طلاق نموده و مهريۀ خود را نيز بخشيده و يك ماه بعد از تولد بچه، طبق خواسته اش از بنده طلاق خلع گرفته. اكنون پس از دو ماه و اندى كه از عدّه اش گذشته، رجوع كرده و درخواست مهريه كرده است؛ ليكن اين جانب به علت عدم توافق اخلاقى قادر به زندگى با او نمى باشم. آيا نامبرده مى تواند مهريۀ خود را كه بخشيده مطالبه نمايد؟

بسمه تعالى، حق رجوع در مهر دارد، ولى حق ندارد شما را به رجوع در زوجيت وادار نمايد و اختيار رجوع در زوجيت با خود شما است؛ ولى قبل از رجوع او در مهر، شما حق رجوع در زوجيت نداريد.

[سؤال 11034] 6293

بسمه تعالى 1 / 12 / 1361

مقام معظم رهبر انقلاب مقدس اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله العالى

پس از تقديم خالصانه ترين مراتب سلام و عرض دست بوسى گفته مى شود كه در طلاق خلع و مبارات زوجه بابت نفقه و كسوه ايام عده طلبى از زوج ندارد، مگر در

ص: 490

صورت حمل از شوهر خود كه در اين صورت تا زمان وضع حمل حق نفقه و كسوه خواهد داشت، نظر مبارك حضرت عالى در اين باره چيست؟

بسمه تعالى، مسأله به همين نحو است كه مرقوم نموديد.

[سؤال 11035] 6294

بسمه تعالى 20 / 11 / 1361

حضور مبارك مرجع عالى قدر و امام بزرگوار حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

پس از سلام و دعاگويى براى سلامتى وجود شريف، نظر مبارك را دربارۀ مسأله زير بيان فرماييد.

شخصى همسر خود را طلاق خلع مى دهد و پس از مدتى (قبل از انقضاء عده) مجدداً مى خواهند با هم ازدواج نمايند با مهريۀ خيلى بيشتر از سابق (مثلاً قبلاً بيست هزار تومان بوده حالا مى خواهند سيصد هزار تومان مهر قرار بدهند) آيا مى شود بدون اين كه زوجه به ما بذل خود رجوع كند صيغۀ عقد جديد خوانده شود بر مبناى مهريه جديد و اگر پس از مدتى همسر زوجه فوت نمايد، آيا ساير ورثه مى توانند ادعا كنند كه حق ما پايمال شده و اين مهريه به خاطر محروم نمودن ما از ارث بيشتر بوده است؟ در اين صورت آيا محكمه اى حق ابطال چنين سندى را خواهد داشت يا نه؟ به هر صورت نظر مبارك را مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، در فرض سؤال نكاح جديد اشكال ندارد و ادعاء ورثه مسموع نيست.

[سؤال 11036] 6295

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر انقلاب و مرجع عالى قدر، حضرت امام خمينى

استفتا و استعلام مى شود از آن امام عزيزمان، يك شخصى دخترى را عقد نموده و مدت يك سال رفت و آمد مى كرده و چون سنش از نظر قانون، كم و در دفتر ازدواج

ص: 491

ثبت نشده و طرفين هم قرار گذاشتند كه دو ماه بعد از عيد نوروز سال شصت مجلس بگيرند و دختر را ببرند، و چون دختر از نظر جسمى، ضعيف بوده، پدر دختر گفته كه تا اول مهر صبر كنيد، آن موقع ببريد. روى همين مطلب طرف قهر كرده و رفته ازدواج كرده است، و حالا طرف اول كه يك سال رفت و آمد مى كرده، مى گويد: من او را نمى خواهم. وقتى هم كه مطالبۀ مهريه را مى كنند، مى گويد: من مهريه را نمى دهم، و اگر هم بدهم او را طلاق نمى دهم، و بايد در خانۀ پدرش باشد. حالا از آن امام عزيز مى خواهيم كه حكم الله را بيان فرمايند.

بسمه تعالى، مهريه را ضامن است و بايد بدهد، و اختيار طلاق در دست شوهر است و از زن مى تواند جهت طلاق مبلغى ولو به مقدار مهريه، مطالبه كند و طلاق دهد.

[سؤال 11037] 6296

بسمه تعالى 8 / 11 / 1361

دفتر معظم حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

محترماً زنى است چندين سال قبل شوهر نموده و چون بچه دار نشده، كسانش علت را جست وجو نموده، معلوم شده هنوز بكر است و دفع شهوت از طريق غيرطبيعى مى شده. اكنون با رسيدگى كامل، معلوم شد قابله، بكارت را از طريق عمل برداشته. آيا اين زن مى تواند تقاضاى طلاق نمايد و مهريه را هم اخذ نمايد، يا بايد براى نجات خود، مهريه را ببخشد؛ با اين كه دادگاه چندان حرارتى در اين موضوع از خود نشان نمى دهد وظيفۀ اين زن چيست؟ تقاضاى جواب آن را از لحاظ شرع مقدس دارم.

بسمه تعالى، اختيار طلاق در دست مرد است و بدون اذن او طلاق باطل است و زن مى تواند براى جلب رضايت شوهر به طلاق، مالى - مثل مهرش - را به او ببخشد و تقاضاى طلاق نمايد.

ص: 492

کتاب ظهار

احكام ظهار

ص: 493

ص: 494

[سؤال 11038] 6297

بسمه تعالى 22 / 10 / 1361

حضور مبارك رهبر كبير انقلاب امام خمينى سلام مى رسانم و سلامتى ايشان را از خداوند متعال خواستارم. دو مسأله براى ما پيش آمده است كه حكم آن را نمى دانيم.

1. مى گويند اگر كسى به زن خودش بگويد كه شما مثل مادر يا خواهر من هستى زنش بر او حرام مى شود؟

بسمه تعالى، مجرد گفتن اين جمله موجب حرمت نمى شود.

[سؤال 11039]

2. اگر كسى در قلب خود قصد كند و با زبان نگويد كه زنش مثل مادر يا خواهرش است آيا زنش بر او حرام است يا نه؟

بسمه تعالى، حرام نيست.

[سؤال 11040] ‘ 5964

3. شخصى جاهل به مسأله ظهار است، ولى در حضور دو مرد و يك زن به زنش مى گويد: پشت تو مثل پشت مادرم و خواهرم باشد؛ به خداوند و رسول اكرم صلى الله عليه و آله قسم كه من ديگر با تو همبستر نمى شوم و اين جمله را هم چند بار تكرار كرده است؛ اما

ص: 495

عدالت آن دو مرد معلوم نيست و اين كلام از جهت دعوايى كه در بين آن ها بوده، در حال قهر و غضب گفته شده؛ آيا اين زن براى اين مرد حرام شده يا خير؟

بسمه تعالى، حرام نشده است.

ص: 496

کتاب مواريث (ارث)

احكام مواريث

ص: 497

ص: 498

[سؤال 11041] 6298

بسمه تعالى

خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى، خمينى را نگهدار، درود بر امام خمينى رهبر مستضعفين جهان و نجات بخش مظلومان؛ درود بر شهيدان كربلاى ايران، سلام عليكم محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، روحى له الفداء

محترماً به استحضار مى رساند ما خانواده اى هستيم مذهبى، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب در خط ولايت فقيه بوديم و مى باشيم. الآن هم برادران ما هر كدام بر حسب وظيفۀ شرعى و قانونى كه دارند، خدمتگزار جامعۀ مقدس اسلامى مى باشند.

هدف از اين نامه اين است كه ما شش برادر و سه خواهر و يك مادر و يك مادربزرگ هستيم. از اين شش برادر، سه برادر متأهل و مشغول خدمت در ارگان هاى انقلابى مى باشند؛ يك خواهر داراى شوهر مى باشد؛ سه برادر و دو خواهر خردسال تحت مخارج پدرم مى باشند. پدرم يك كشاورز است كه بيش از دو هكتار زمين ديمى و آبى دارد و از نظر مادى در حد متوسط مى باشد. چون پدرم علاقۀ خاصى به ماديات دارد، بر حسب قانون شرعى، پدر بايد مخارج خانوادۀ خود را تأمين كند؛ ولى پدرم از نظر ماديات مخارج خانوادۀ خود را فراهم نمى كند؛ پول را در يك جا ضبط مى كند و به خانواده ام نمى دهد و مادرم يك زنى هست از لحاظ ايمان، پاكدامن. ولى بر اثر برخورد ناصحيح پدر با فرزندان خود، مادرم دچار يك مرض كه معالجه اش براى

ص: 499

پزشك در حد غير ممكن مى باشد شده است. ما بر اثر اخلاق ناپسند پدر و تأمين نكردن مخارج خانواده، تصميم گرفتيم زمين كشاورزى را در بين وارثين خود تقسيم كنيم تا بتوانيم از گزند برخورد ناشايست پدر كه موجب تلف شدن فرزندان او مى باشد جلوگيرى به عمل آوريم. به سؤالات زير پاسخ دهيد:

1. آيا در موقع بودن پدر، فرزندان مى توانند ارث خود را از پدر دريافت كنند يا نه؟

2. اگر پدر به فرزندان خود ارث نپردازد، وظيفه ما چيست؟

3. وظيفه شرعى پدر - در موقع زنده بودن پدر - در مقابل فرزندان و بالعكس چيست؟

توضيحاتى را در اين باره بيان بفرماييد.

بسمه تعالى، اختيار تصرف در اموال پدر با خود اوست و ديگران بدون اجازۀ او حق دخالت و تصرف ندارند و اگر پدر در اداى وظيفه كوتاهى داشته باشد با مراعات ضوابط شرعى، امر به معروف و نهى از منكر نماييد.

[سؤال 11042] 6299

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر عظيم الشأن اسلام، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، پس از اهداى عرض سلام و تحيات وافره، استدعامنديم به سؤال ذيل پاسخ فرماييد:

ما دو خواهر بدون مادريم؛ پس از فوت پدرمان به برادر ناتنى خود براى گرفتن سهم الارث مراجعه كرديم؛ ايشان سندى محضرى ارائه داد كه پدرمان تمام دارايى خود را - كه بالغ بر چند ميليون تومان؛ شامل خانه، مغازه، سرقفلى، اجناس مغازه، فرش و غيره بوده - در قبال شصت هزار تومان، به او و مادرش فروخته و آن شصت هزار تومان را نيز خرج كرده؛ آيا بر طبق موازين شرعى چنين چيزى جايز است؟

بسمه تعالى، فروش تمام اموال با مراعات شرايط فروش مانع ندارد؛ ولى مجرد سند، حجت شرعى بر اثبات اين مطلب نيست.

ص: 500

[سؤال 11043]‘ 6039

4. آيا كسى كه مدت 25 سال زادگاهش را ترك كرده و حتى يك بار هم به آن جا نرفته و ملك و زمين هاى ارثى از پدرش در 25 سال پيش به وى رسيده و در اين مدت او هيچ گونه زحمتى براى آنان به عمل نياورده، حق دارد تمام وسايل ارثى با بهره و سود او را دريافت نمايد؟

بسمه تعالى، ملكيت سهم الارث با نرفتن به محل و طول زمان سلب نمى شود و همچنين عوايد و منافع آن تابع اصل ملك است.

موانع ارث

اول: كفر به اقسامش

[سؤال 11044] 6300

بسمه تعالى

محضر مبارك زعيم عالى قدر، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى

اين جانب مبلغى را - حدود شش هزار تومان - به شخصى بدهكار بودم و آن شخص از دنيا رفت و وارثى جز يك برادر كليمى ندارد. وظيفۀ ما نسبت به اين مبلغ چيست؟ و آيا مى توانيم آن را خرج مسجدى كنيم كه در محل نيمه تمام است و نياز به آن هم مى باشد يا نه؟ در ضمن پول نامبرده مقدارى از آن، بابت نزول مى باشد كه البته پول به مقدار زياد بوده كه مبلغى از آن مانده است. تكليف ما نسبت به اين موضوع چيست؟

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، بدهى بابت نزول بدهى نيست و لزوم پرداخت ندارد و طلبكار اگر مسلمان باشد و وارث مسلمان نداشته باشد بدهى او را بايد به مرجع تقليد تسليم نمايد.

ص: 501

[سؤال 11045] 6301

بسمه تعالى 9 / 8 / 1360

اماما! لطفاً خواهشمند است با پاسخ گويى به سؤالات ذيل كه ممكن است براى ديگران هم مطرح شود، ما را در اين مشكل يارى فرماييد:

1. شخص بهايى كه ابتدا مسلمان بوده و حالا حدود 14 سال است كه به بهاييت گرويده، آيا مى تواند ارث پدر را بگيرد؟ (در ضمن موافق انقلاب هم نيست). اگر مى تواند، چگونه است؟

بسمه تعالى، كافر از مسلمان ارث نمى برد.

[سؤال 11046]

2. آيا فرزند ايشان كه دختر است و تابع مذهب پدر نيست و مسلمان و شيعه مى باشد، مى تواند به جاى او از پدربزرگ ارث ببرد؟

بسمه تعالى، اگر در ميان اولاد، وارث مسلمان نباشد و اولاد اولاد مسلمان باشند، نوبت ارث به اولاد اولاد مى رسد.

3. آيا شخص بهايى مى تواند به فرزندش كه 15 سال دارد و هنوز تحصيل مى كند و مخارج زندگى ندارد، طبق وظيفۀ يك پدر مسلمان، احتياجاتش را بدهد؟

بسمه تعالى، فرزند اگر نتواند احتياجات خود را تأمين كند بر پدر لازم است احتياجات او را تأمين نمايد.

4. ارتباط مسلمان با شخص بهايى چگونه است؟

بسمه تعالى، بايد از هرگونه ارتباطى با فرقۀ ضالّۀ بهاييت خوددارى شود.

[سؤال 11047] 6302

بسمه تعالى 14 / 7 / 1360

دفتر امام خمينى، مدّ ظله العالى

احتراماً؛ اخيراً يكى از كارمندان بازنشسته اين شركت فوت نموده، و طبق مقررات مربوطه نصف حقوق نامبرده، به همسر و نصف ديگر به فرزندان مشاراليه تعلق مى گيرد.

ص: 502

از طرفى همسر آن مرحوم - كه خود نيز كارمند شركت بوده - بنابه رأى كميتۀ پاكسازى، به جهت وابستگى به فرقۀ ضالۀ بهاييت، از خدمت منفصل شده است.

از آن مرحوم، دو فرزند صغير به جا مانده، كه سرپرستى آن ها از طرف ادارۀ امور سرپرستى تهران، به مادرشان واگذار گرديده است.

با توجه به مراتب فوق، خواهشمند است نظر حضرت امام را راجع به موارد زير امر به ابلاغ فرماييد:

1. پرداخت حقوق وظيفه سهم همسر، با توجه به اين كه وابسته به فرقۀ ضالۀ بهاييت بوده، و از دريافت حقوق خود از صندوق دولت، محروم شده است.

2. پرداخت سهم فرزندان صغير متوفى در وجه مادرشان.

بسمه تعالى، اگر بهاييت او ثابت است، نه حقوق مى برد و نه مى تواند متكفل امور فرزندان شود.

[سؤال 11048] 6303

بسمه تعالى

دفتر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، احتراماً؛ در مورد يك مسأله شرعى - كه مختصراً به شرح زير است - از آن مقام معظم استفتا مى نمايد.

اين جانب در تاريخ 12 / 2 / 1344 شمسى با خانمى كه قبلاً كليمى بوده و بعد به دين مبين اسلام مشرف شده - و در حضور آيت الله العظمى گلپايگانى در تاريخ 19 ربيع الاول سال 1383 قمرى مجدداً كلمۀ شهادتين را به زبان جارى كرده و مراتب را جناب آيت الله العظمى گلپايگانى نيز تصديق فرمودند - ازدواج نمودم و پس از ازدواج با بانوى مذكوره، يك خانه براى او خريدارى نمودم. پس از اين كه آن بانوى مسلمه به رحمت ايزدى پيوست و دار فانى را وداع گفت، چون بنده - شوهر مشاراليها - تنها وارث نامبرده به لحاظ مسلمان بودن بودم، بدين عنوان از دادگاه بخش سابق تهران تقاضاى صدور گواهى حصر وراثت در سال 1346 نمودم، كه متأسفانه پنج نفر كليمى، بعد به عنوان فرزندان و شوهر قبلى آن بانوى مرحومۀ مسلمه نسبت به تقاضاى حصر

ص: 503

وراثت بنده اعتراض نمودند و همگى آن ها به وكيل دادگسترى سابق در مورد اعتراض به حصر وراثت وكالت دادند و مدعى شدند كه اولاً: مرحومه هيچ گاه به دين اسلام مشرف نشده و از ابتدا تا زمان فوت كليمى بوده. ثانياً: ازدواج شرعى اين جانب را به آن بانوى مسلمۀ مرحومه انكار نمودند. و ثالثاً: خود را منحصراً وراث قانونى بانوى متوفى قلمداد كردند و معترضين همگى به عنوان كليمى، نسبت به حصر وراثت تقاضا شده اعتراض نمودند و در طول مدت چهار سال متوالى در پنج شعبه از دادگسترى منكر مسلمان بودن بانوى مسلمه بوده و خود را تنها وارث دانسته و حتى وكيل آن ها در محضر دادگاه و در حضور موكلين خود، اقرار و اعتراف نموده كه اولاً: ايشان كليمى بوده و ثانياً: منكر عقدنامه رسمى شده و بعد هم در همان جلسه اظهار كرده: چنانچه عقدنامۀ فيما بين اين جانب و بانوى مرحومه درست باشد، اين جانب به لحاظ مسلمان بودن ارث نمى برم، كه با اين ترتيب، اقرار و اعتراف به كليمى بودن موكلين خود نيز نموده، و موكلين وكيل كه در دادگاه حضور داشتند، با اقرار و امضاى صورت جلسه، مطلب مذكور يعنى كليمى بودن خودشان را تصديق و تأييد مى نمايند. و خلاصه اين كه معترضين حصر وراثت كه چهار سال متوالى براساس كليمى بودن خود، دعوى اعتراض را تعقيب نموده و بدين ترتيب مدت چهار سال مكرر و مستمر در مراجع دادگسترى، اقرار و اعتراف به كليمى بودن خود و منكر مسلمان بودن ايشان بودند. پس از اين كه دادگاه شرع، مسلمان بودن ايشان و وقوع عقد نكاح فيما بين اين جانب و بانوى مذكوره را تصديق و تأييد و مورد حكم قرار داد و ادعاى نامبردگان نسبت به ابطال عقدنامۀ فيما بين و كليمى بودن ايشان را مردود دانست و از اين جهت محكوم شدند، بعد از چهار سال يكى از پنج نفر معترضين مدعى مسلمان بودن مى شود و خود را به عنوان وارث مسلمان ايشان معرفى مى نمايد و حال آن كه اين شخص، مدت چهار سال به اتفاق چهار نفر از معترضين ديگر، مكرراً و مستمراً به عنوان كليمى، نسبت به حصر وراثت اين جانب اعتراض نموده و با ارائه يك نامه از يك روحانى نماى زمان طاغوت - بعد از اقرار و اعترافات مكرر و مستمر به كليمى

ص: 504

بودن خود در طول مدت چهار سال متوالى و در طول همان زمان كه منكر مسلمان بودن مادرش بوده - خود را مسلمان معرفى مى نمايد تا به عنوان وارث در ماترك مادرش كه مسلمان بوده شريك شود و مرا از سهم عمده اى از ماترك استحقاقى و شرعى محروم نمايد و به اين ترتيب، نامبرده كه حتى در محضر دادگاه، اعتراف به كليمى بودن خود مى نمايد و صورت جلسۀ مربوطه را نيز امضا مى كند و پس از چهار سال متوالى كه به اتفاق چهار نفر ديگر مقر و معترف به كليمى بودن خود بوده، براى اين كه اين جانب مبادا به عنوان مسلمان و شوهر مادرش، وارث منحصر به فرد شناخته شوم، رنگ تغيير داده و به ناگاه ادعاى مسلمانى مى نمايد تا حق قانونى و شرعى بنده را تضييع نمايد.

خلاصه اين كه از آن مقام معظم استدعا دارم در اين مورد، عنايت فرمايند و راجع به مسأله مذكور از نظر شرعى بيان فرمايند كه اولاً: آن شخص معترض - با شرحى كه بيان شد - شرعاً مى تواند پس از چهار سال متوالى كه مكرراً و مستمراً اقرار به كليمى بودن خود نموده، به ناگاه با ارائه نامه اى از ناحيه يك روحانى نماى زمان طاغوت، خود را به عنوان يك فرد مسلمان، آن هم از سال هاى پيش معرفى نمايد؟ و آيا شرعاً ادعاى مسلمانى چنين شخصى كه مدت چهار سال به عنوان كليمى بودن، طرح و اقامۀ دعوا در چند شعبۀ دادگسترى نموده پذيرفته مى شود؟ و آيا چنين فردى كه مسلمان بودن مادرش را كه يك زن مسلمه بوده منكر شده و آن هم در مدت چهار سال متوالى كه مكرراً مادر خود را كليمى قلمداد كرده و منكر اقرارنامۀ او و نيز منكر تصديق نامۀ آيت الله العظمى گلپايگانى در مورد مسلمان بودن ايشان و همچنين منكر عقدنامۀ رسمى ما بين اين جانب و مادرش بوده، چنين فردى شرعاً چه حكمى دارد؟

ثانياً: آيا آن شخص شرعاً از مادر مسلمان خود ارث مى برد؟

بسمه تعالى، اگر معلوم است كه فرزند قبلاً كافر بوده، ادعاى او كه در وقت مردن مادر، مسلم بوده پذيرفته نيست، مگر آن كه به طريق شرعى، آن را اثبات كند.

ص: 505

[سؤال 11049] 6304

بسمه تعالى 7 / 6 / 1361

حضور محترم رهبر كبير انقلاب و اميد مستضعفان جهان، ضمن عرض سلام، از حضور جناب عالى تقاضا دارم كه به مسأله شرعى به شرح زير پاسخ داده شود:

فردى مسلمان بوده و با داشتن زن و فرزند صغير، بهايى شده و در زمان ارتداد، باغش را به نفع فرقۀ ضالّۀ بهاييت، به شركت نونهالان مى فروشد و قيمت آن، جزو اموالش مى گردد و بعداً اموال شركت از جمله همان باغ، به حكم دادگاه انقلاب اسلامى و به حكم حاكم شرع مصادره و به بنياد مستضعفان واگذار مى گردد؛ حال ورثۀ مسلمانش به عنوان اين كه باغ، به حكم شرع از ورثۀ مسلمان او بوده و به فروش آن راضى نبوده اند، مدعى آن هستند باغ كه ملك ورثۀ مسلمان است، بايد به آن ها برگردد؛ آيا شرعاً و قانوناً چنين حقى دارند يا نه؟

سلامتى و سعادتمندى جناب عالى را در خدمت به اسلام و مسلمين از خداوند متعال خواستاريم. والسلام على عباد الله الصالحين

بسمه تعالى، در ارتداد فطرى، اموال شخص به مجرد ارتداد، به وارث مسلمانش منتقل مى شود و فروش آن از طرف شخص مرتد باطل است.

[سؤال 11050] ‘ 289

2. منازل بهايى ها و قاتلين فرارى را همان افراد سودجو و منفعت طلب به قيمت نازلى، بدون اجازه از ولايت فقيه يا دولت جمهورى اسلامى يا مراجع تقليد خريده اند و به قيمت چند برابر فروخته اند. آيا معاملۀ آن ها صورت شرعى دارد يا خير؟ در صورتى كه صحيح نباشد، تكليف شرعى آن ها چيست؟

بسمه تعالى، بهايى اگر مسلمان زاده بوده و بهايى شده، اموال او متعلق به وارث مسلمان است؛ و اگر از اصل، بهايى زاده بوده، اختيار اموال او در فرض مرقوم، با دولت اسلامى است.

ص: 506

[سؤال 11051]‘ 6555

2. اموال مرتدين چه تكليفى دارد؟

بسمه تعالى، اموال مرتد فطرى كه تا وقت ارتداد دارد به ورثۀ مسلمان او منتقل مى شود و اموال مرتد ملّى باقى بر ملك او است.

دوم از موانع ارث: قتل

[سؤال 11052] 6305

بسمه تعالى

محضر مقدس آيت الله العظمى، نايب الامام، امام خمينى

1. هرگاه زيدى به دستور مادرش - چون پدرش زن ديگرى گرفته - پدر خود را كشته باشد به اين نحو كه با پدر در مزرعه نزاعشان شده، و پدر با بيل به پسرش حمله كرده، پسر هم پدر را زده و يكى دو روز بعد پدر مرده، آيا اين پسر از مال پدر ارث مى برد يا خير؟ توضيح آن كه پسر برادر و خواهر نداشته و پدرش يك برادر و يك خواهر دارد، وارث مال كيست؟

بسمه تعالى، ضربۀ پسر بر پدر كه منتهى به قتل پدر شده اگر در مقام دفاع بوده مانع از ارث نيست و پسر از پدر ارث مى برد.

[سؤال 11053]

2. ديه قتل را به چه كسى بايد بدهد و چه چيز بايد بدهد؟

بسمه تعالى، ديه در حكم تركه مقتول است و به وارث او مى رسد و مقدار ديه در رساله مذكور است.

3. سه كفاره اى كه به ذمه او مى باشد «بنده آزاد كردن و دو ماه روزه گرفتن و شصت فقير را اطعام كردن» فعلاً كه بنده اى نيست كه آزاد كند چه بايد بكند؟

بسمه تعالى، آزاد كردن بنده در فرض عجز از آن ساقط است.

4. هر گاه مال پدر در دست پسر باشد، آيا مى تواند براى پدر حج ميقاتى به جا بياورد يا بايد با اذن عمو و

ص: 507

عمه كه وارث هستند باشد؟

بسمه تعالى، اگر پدر مستطيع بوده و حج بر ذمّۀ او مستقر شده و نرفته از مال او بايد برايش حج به جا آورند و حج ميقاتى كفايت مى كند و اذن عمو و عمه شرط نيست.

5. آيا هر گاه چند سال مال پدر در دست پسر بوده، اجاره را بايد به عمو و عمه اش و اگر آن ها مرده اند به وارث آن ها بپردازد يا خير؟

بسمه تعالى، با فرض اين كه قتل دفاعى بوده پسر وارث است و با بودن پسر، عمو و عمه ارث نمى برند.

[سؤال 11054]

6. آيا مادر اين پسر هر گاه گفته كه پدرت را بكش و خونش گردن من، اين زن از شوهرش ارث مى برد يا خير؟

بسمه تعالى، دستور قتل مانع از ارث بردن نيست.

7. و هرگاه پسر كه جوانى در حدود 16 - 17 ساله بوده و به دستور مادر چنين كارى را مرتكب شده و بعداً هم پشيمان بوده آيا تخفيفى دارد يا خير.

بسمه تعالى، قتل عمدى علاوه بر آن كه كيفر دارد گناه است و قاتل بايد ازگناه توبه كند و خداوند منان وعده داده كه توبه را مى پذيرد.

8. هر گاه پسر قصد كشتن پدر را نداشته، بلكه قصدش ترساندن پدر بوده آيا چون با بيل زده قتل عمدى حساب مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، اگر در مقام دفاع نبوده و ضربه به نحوى بوده كه عادتاً كشنده است قتل عمدى محسوب است وگرنه قتل عمدى محسوب نيست.

[سؤال 11055] 6306

بسمه تعالى 30 / 1 / 1362

حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاى پسنديده، از امام بپرسيد: كسى كه پدرش را به قتل رسانده، آيا از پدرش كه كشته، ارث مى برد يا خير؟ جواب را كتباً مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، قاتل از مقتول ارث نمى برد.

ص: 508

[سؤال 11056] 6307

بسمه تعالى

دفتر استفتاى امام، پس از عرض سلام، خواهشمند است به سؤالات زير جواب مقتضى را مرقوم فرماييد:

1. ديۀ سقط جنين به چه كسى بايد پرداخت شود؟ با توجه به اين كه جنين مورد بحث، داراى خواهر و پدربزرگ و مادربزرگ مى باشد و در امر سقط جنين كه عمدى بوده است، پدر و مادر جنين هر دو مشتركاً اقدام نموده اند.

بسمه تعالى، كسى كه مباشر سقط بوده، از ديه ارث نمى برد.

2. مبلغ آن براى جنين يك ماهه و دو ماهه، به قيمت امروز چقدر مى شود؟ با تفكيك هر يك از مرحله هاى فوق، با پول رايج امروز بيان نماييد.

بسمه تعالى، در تعيين مقدار ديۀ جنين، به رساله مراجعه شود.

3. آيا مى شود از انواع ديه، مثلاً نقره يا طلا و يا لباس به دلخواه يكى را كه قيمت آن كمتر، است پرداخت؟ و اگر فعلاً وسع مالى به هيچ كدام از آن ها نرسد، چه بايد كرد؟

بسمه تعالى، در موارد تخيير مانع ندارد.

4. در پرداخت ديه بايد قيمت امروز را حساب كرد، يا قيمت روزى - مثلاً شش يا هفت سال قبل - را كه عمل سقط جنين انجام گرفته است؟ و اگر طلا و يا نقره قيمت هاى متفاوت داشته باشد، مثلاً نوعى نقره با قيمت ارزان تر و نوعى نقره با قيمت گران تر، كدام قيمت را مى توان اختيار كرد؟

بسمه تعالى، ميزان قيمت روز پرداخت است و قيمت عادلۀ سكۀ متعارف ميزان است.

در پايان سلامتى و طول عمر آن رهبر عزيز را از درگاه خداوند متعال خواهانم و خواهشمندم در اين مورد مرا راهنمايى فرماييد.

[سؤال 11057] ‘ 2230

3. آيا ديۀ سقط جنين عمدى بايد به حاكم شرع پرداخت شود يا به وارث جنين؟

بسمه تعالى، به وارث مى رسد و اگر كسى از ورثه، مباشر سقط است به او نمى رسد.

ص: 509

[سؤال 11058] 6308

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

1. شخصى زن خود را زد بچه سقط كرد ديه بچه را به كه بايد بدهد؟ شما بيان بفرماييد.

بسمه تعالى، بايد به مادر بچه بدهد.

[سؤال 11059]

2. شخصى زن خود را زد اين زن حامله بود مُرد ديه زن و بچه را به كه بايد داد؟ اين زن چند تا اولاد دارد. ديه زن به اولاد زن يا به ورّاث ديگر آن زن بدهد و ديه بچه را به برادر بچه بدهد؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، ديه هر يك به وارث خود او مى رسد و قاتل ارث نمى برد.

3. كسى كه مثلاً گوسفندى را نذر مى كند، پوست آن را جايز است بفروشند يا بايد به فقير بدهد؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، بايد در جهت نذر صرف كند مگر آن كه گوشت آن را نذر كرده باشد كه در اين صورت مى تواند پوست را بفروشد.

4. كسى در شب تاريك حيوان سر ببرد به خيال اين كه رو به قبله است بعداً معلوم شد رو به قبله نبوده، گوشت آن حلال است يا حرام؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، حلال است.

5. زن هايى كه از شوهر خود به زور حكومت طلاق مى گيرند به شوهر دوم حلال است يا حرام، اولاد از آن ها حلال زاده است يا نه؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر طلاق از روى اكراه بوده صحيح نيست و بر شوهر دوم حرام است و در صورت شبهه، اولاد، اولاد شبهه هستند.

6. ميوه اى كه آب مى آورد از چند تا باغ، نمى دانيم از كدام است خوردن آن حرام است يا نه؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، تا احراز رضايت صاحب آن نشود خوردن آن حرام است.

ص: 510

سوم از موانع ارث: متولد شدن از زنا

[سؤال 11060] 6309

بسمه تعالى 16 / 11 / 1361

دفتر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

پسرى به دخترى تجاوز مى كند، در نتيجۀ اين تجاوز دختر حامله مى شود. پسر حاضر به ازدواج با دختر گرديده و با اجراى صيغۀ عقد دائم با هم زن و شوهر مى شوند و بچه نيز به دنيا مى آيد كه فعلاً زنده بوده و در آزمايش گروه خونى پسر و نوزاد، خون آن ها مطابقت نشان مى دهد. حال از نظر شرعى تكليف نوزاد چه خواهد بود؟ مستدعى است در اين باره حكم شرع مقدس را از لحاظ تعلق نوزاد در ذيل اين ورقه اعلام فرمايند. توضيح اين كه طفل نوزاد بعد از اجراى صيغۀ عقد به دنيا آمده است.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، اگر معلوم است كه نوزاد از آن پدر و مادر است ملحق به آن ها است و چنانچه از زنا باشد توارث بين نوزاد و زانى ثابت نيست، ولى تمام احكام ديگر فرزندى و پدر و مادرى بر آن ها مترتب است.

[سؤال 11061] 6310

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

يك كسى با زن بيوه زنا كرده، اين زن حامله شد، يك پسر حرام زاده زاييده، بعداً همين زن را براى خود عقد كرد، دوباره اين زن حامله شد يك پسر حلال زاده زاييده و اين مرد فوت كرده، آيا هر دو پسر ارث مى برند يا نه؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، حرام زاده ارث نمى برد.

ص: 511

[سؤال 11062] 6311

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

يك كسى در سفر بود، زنش در خانه از زنا حامله شد، اين مرد از سفر برگشت زنش را طلاق داد، زن رفت در جايى ديگر پسرى زاييد، اين پسر بزرگ شد از مادرش پرسيد پدرم كه بود مادر گفت تو پسر احمد هستى، مادر مرد، بعد از چند مدت احمد مرد، اين پسر آمد به پسران ديگر احمد گفت من هم پسر احمد هستم، احمد پدر من است و من از مال پدر ميراث مى برم، آيا اين پسر حق دارد يا ندارد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، با فرض اين كه ولد از زنا است ارث نمى برد.

[سؤال 11063] 6312

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر عالى قدر اسلام حضرت امام خمينى زيد عمره، سلام عليكم، با احترام و عرض ادب به عنوان يك فرد مسلمان از آن جناب استفتا مى نمايم:

آيا زنى كه در حيات خواهر، با شوهر خواهر خود همبستر گردد و داراى چند فرزند شود و مدتى از محل سكونت خواهر خود دور بوده، بعد از فوت شوهر خواهر خود تقاضاى ارث از وارثين مرد نمايد و تنها مدرك دال بر طلب ارث فرزندان اين زن شناسنامه اى است كه داراى نام اين زن و شوهر خواهرش مى باشد و چيز ديگرى وجود ندارد، مقرر فرماييد در قانون اسلام اين امر حتى به صورت صيغه دائم امكان پذير مى باشد در صورتى كه خواهر زن داراى عقدنامه مى باشد و ثانياً، اين زن و فرزندان مى توانند از ارث شوهر خواهر استفاده كنند. به اميد پيروزى رزمندگان اسلام بر كفار جهانخوار و به اميد روزى كه قرآن آن قانون الهى در تمامى جهان به مرحله اجرا درآيد. منتظر بذل محبت و راهنمايى مى باشم.

ص: 512

بسمه تعالى، اگر ثابت است شرعاً كه شوهر خواهر آن زن بوده و فوت كرده آن زن از او ارث نمى برد ولى اولاد آن زن كه از آن مرد هستند از او ارث مى برند مگر در صورتى كه ثابت شود كه مرد از زنا اين اولاد را پيدا كرده است.

[سؤال 11064] 6313

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

دخترى باكره بدون اذن پدرش شوهر كرده و قبل از اجازۀ پدر، صاحب اولادى شده. اين اولاد بزرگ شده و مالى هم پيدا كرده و فوت شده، آيا ارث اين اولاد به پدر مى رسد يا به مادر و يا متعلق به حاكم شرع است؟ و آيا اين اولاد حكم ولد الزنا را دارد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر التفات به اشتراط اذن پدر نداشته اند، حكم ولد حلال را دارد و در صورت التفات، ارث ثابت نيست.

[سؤال 11065] 6314

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

كسى با زن شوهردار زنا كرده، شوهر زن مرده، مردى كه با زن زنا كرده بود همان زن را براى خود عقد كرده، از اين زن چند تا پسر دارد حرام زاده است و زن ديگر هم دارد عقد خوب شرعى شده، چند تا پسر حلال زاده دارد اين ها از پدر مساوى ميراث مى برند، يا حرام زاده حق ندارد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، اولاد زنا ارث نمى برند و با فرض جهل وطى به شبهه است و اولاد وطى به شبهه ارث مى برند.

ص: 513

[سؤال 11066] 6315

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

1. يكى با زن شوهردار زنا كرده، شوهر زن فوت كرده، اين مرد زنا كننده اين زن را براى خود عقد كرده، اين مرد هم فوت كرد، چند تا اولاد از اين مرد مانده، اين اولادها از اين پدر ميراث مى برد يا نمى برد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، اولاد زنا ارث نمى برد و با فرض جهل، وطى به شبهه است و اولاد ارث مى برد.

2. اگر بچه نابالغ چيزى دزدى كند و تلف كند جايز است آن مبلغ را از پدر بچه بگيرند؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، پدر ضامن نيست.

[سؤال 11067] 6316

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

چند تا زن در يك جا بوده اند شخصى با يكى از اين ها به گمان اينكه همسر خودش مى باشد همبستر شده بعداً مرد و زن هر دو متوجه اشتباه شده اند، حال اين زن حامله شده و پسرى آورده زن خودش مى داند پسر از شوهرش نيست از مرد اجنبى است، اين پسر حلال زاده است يا حرام زاده اگر حلال زاده شد از پدر ميراث مى برد يا نمى برد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، حلال زاده است و از پدر ارث مى برد.

[سؤال 11068] 6317

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

1. يك كسى مرده چند تا پسر دارد، اگر مادر پسرها گفت اين يكى از پدرش نيست

ص: 514

چون كه پدرش در سفر بود من از كسى ديگر بار گرفتم، باقى پسرها حلال زاده است اين پسر حرام زاده است. حالا پسر از پدر ميراث مى برد يا نمى برد؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، مطابق ظاهر شرع ارث مى برد و به گفتن مادر ولد نفى نمى شود.

2. اگر انگشتر يا كلاه يا جوراب يا كمربند غصب باشد مى شود با اين ها نماز خواند؟ شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، بنابر احتياط حكم لباس غصبى را دارد و نماز در آن محكوم به بطلان است.

مواردى كه به موانع ارث ملحق شده:

اوّل: مانع بودن حمل از ارث بردن مرتبه يا طبقه متأخر

[سؤال 11069] 6318

بسمه تعالى 27 / 6 / 1361

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى نايب الامام، امام خمينى

عرض مى شود: اگر زنى حامله باشد و شوهر آن زن از دنيا برود و بعداً از آن زن، طفل مرده متولد شود، آيا ارث آن طفل به مادر آن طفل مى رسد يا به پدربزرگ آن طفل مى رسد؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، بچه ارث نمى برد و به وارث شوهر مى رسد.

[سؤال 11070] 6319

بسمه تعالى 26 / 3 / 1361

دفتر محترم حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

با نهايت احترام؛ به عرض مى رساند پسرم با تصادف مرده است و مبلغ ده هزار تومان زنش به عنوان مهريه و يك هشتم از فدوى گرفته است و اين پسر متوفّايم داراى يك پسر 18 ماهه است و زنش حامله است و عمارت پسرم را زنش تصرّف عدوانى نموده است و صغير هيچ چيز ندارد و اين ده هزار تومان را از خون پسرم

ص: 515

گرفته است؛ آيا در اين مورد، مهريه و يك هشتم به عروسم مى رسد يا نه؟ اميدوارم مطّلعم فرماييد.

بسمه تعالى، بعد از اداى ديون متوفى كه از جملۀ آن مهريه زوجه است بقيۀ تركه به همۀ ورثه مى رسد و زن از زمين ارث نمى برد و از قيمت ساختمان ارث مى برد و حمل، از ورثه محسوب است به شرط آن كه زنده به دنيا بيايد، و چنانچه ده هزار تومان به عنوان ديه داده شده، به همۀ ورثه مى رسد.

[سؤال 11071] 6320

بسمه تعالى

زعيم عالى قدر، نايب الامام، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى

توقيراً مبادرت به عرض مى نمايد اين بنده، بدين وسيله خاطر مبارك آن زعيم عظيم الشأن را مستحضر مى دارد: پسر بنده كارمند ذوب آهن اصفهان در موقع انقلاب در اصفهان و دانشگاه تهران فعاليت گسترده و چشمگيرى داشت و در موقع تصرف پادگان عشرت آباد تير خورد و به درجۀ شهادت نائل آمد كه آرزوى خود آن مرحوم و نهايت افتخار اين جانب بوده و مى باشد. مجاهد شهيد در مورخه 2 / 9 / 57 ازدواج نمود و در تاريخ 23 / 11 / 57 شهيد شد. از ثمرۀ ازدواج دو ماهه آن شهيد، فرزندى است كه عن قريب به دنيا خواهد آمد. پدر عروس در تاريخ 22 / 12 / 57 در اصفهان اثاث منزل پسرم را جمع و به خانه خودش انتقال داده و عروسم را نيز برده و در حال حاضر نيز براى وصول حقوق و مزاياى پسرم اقداماتى نموده است براى مطالبۀ شخصى خود. و خيال نموده كه اين شهيد پدر و مادرى نداشته است. مطابق قوانين شرع مقدس اسلام در اين مورد پدر عروس ذيحق بوده است و بايد كوچك ترين حركتى در مقابل ايشان نداشته باشم؟ استدعاى عاجزانه دارم حقانيت ايشان يا اين جانب را در حق فرزند شهيدم و اين كه بعد از فوت ايشان چه كسى بايد مباشرت

ص: 516

حقوق و مطالبات و مزاياى ايشان را به عهده بگيرد براى بنده معلوم و معين فرماييد تا حق به حق دار برسد. يك دنيا سپاسگزار و متشكر خواهد بود.

بسمه تعالى، ارث متوفى به پدر و مادر و زوجه و حمل مى رسد بعد از ولادت زنده. و ولايت بر او [فرزند] و اموال او با جدّ پدرى است و اموال خود زن مربوط به خود اوست و ديگرى حق تصرف ندارد مگر با رضايت او. و حقوق و مزايايى كه بعد از فوت كارمند دولت مى دهند منوط است به مقررات دولت.

[سؤال 11072] ‘ 6411

5. درصورتى كه هنوز همسرش زايمان نكرده، مى توانند مال او را تقسيم كنند يا نه؟

بسمه تعالى، تقسيم مال مانع ندارد؛ ولى براى حمل بايد سهم الارث دو پسر را كنار بگذارند تا بعد از وضع حمل تكليف آن روشن شود.

[سؤال 11073] 6321

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

1. شخصى فوت كرده وصيت كرد كه زنم حامله است، از مال من حق يك پسر بگذاريد، وارث حق يك پسر گذاشت، زن دو پسر زاييده، حالا چه بايد كرد؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، سهم هر دو پسر را از تركه ميت بايد بدهند.

2. كسى كه خنثى است، يعنى نه مرد است نه زن، اين از ميراث حق پسر يا دختر مى برد؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، نصف مجموع سهم يك دختر و يك پسر را مى برد.

3. كسى چيزى از غنى بگيرد به نام فلان فقير اگر به آن فقير ندهد ضامن و مديون است يا نه؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، ضامن است.

ص: 517

دوم: مانع بودن طبقه متقدم از ارث بردن طبقۀ متأخر

[سؤال 11074] 6322

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

در توضيح المسائل مسأله 2712 فرموده بوديد كسى فوت كرده، وصيت كرده به ورثه خود كه زنم حامله است، از مال من حق بچه بگذاريد اگر بچه زنده به دنيا آمد بدهيد، اگر مرده به دنيا آمد وصيت باطل است و اگر بچه زنده به دنيا آمد يك ساعت يا دو ساعت بيشتر زنده بود فوت كرد ميراث بچه هم بين ميراث ديگران قسمت مى شود يا مال مادر بچه مى شود، شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، سهم الارث بچه به وارث خود بچه منتقل مى شود و ديگران حق ندارند و با وجود مادر ارث بچه به برادرهاى او نمى رسد.

[سؤال 11075] 6323

بسمه تعالى

به پيشگاه آيت الله العظمى حضرت امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، دامت بركاته

معروض مى گردد شوهر مرحوم من از اين جانبه فرزندى نداشته، زن ديگرى را در خارج صيغه كرده و از او پسرى به وجود مى آيد به نام على. پدر اسم او را در شناسنامه خود قيد و به فرزندى على اقرار مى نمايد، اما در شناسنامه اين پسر براى احترام زن عقدى كه من باشم اسم مادر اصلى را كه صيغه بوده نمى نويسند و اسم اين جانبه را در شناسنامه پسر به عنوان مادرش مى نويسند، هرچند جناب عالى در جلد دوم تحرير الوسيله مسأله هفده اقرار پدر را به فرزندى قابل بحث دانسته ايد پس پاسخ كمينه را مرحمت فرماييد كه منظور از كلمه منازع مذكور در مسأله هفده فوق آيا اين است كه كسى ديگر مدعى فرزندى پسر شود و بگويد من پدر او هستم، يا آن كه منظور از كلمه

ص: 518

منازع اين است كه هر شخصى مى تواند مدعى شود كه آن پسر فرزند شوهرم نيست زيرا در شناسنامه اسم مادر را براى احترام خانوادگى عوضى نوشته اند.

سؤال دوم، هرگاه شوهرم فرضاً چهار برادر داشته باشد آيا با وجود پسر فوق كه اقرار به فرزندى او هم شده و به مدت بيست و هشت سال با ده سند رسمى پدر و پسر با هم معامله كرده اند و پسر هم شناسنامه در دست دارد كه فرزند او است به اضافه اقرار پدر به فرزندى او كه طبق فرمايش آن حضرت قابل گفت وگو است و فرد ديگرى هم ظرف موعد شرعى دو ماه ادعاى فرزندى آن پسر را نكرده، آيا بعد از فوت پدر برادران فرضى كه جز شهادت شهود دليلى هم ندارند مى توانند ادعاى ميراث كنند يا خير؟ به هر صورت اشتباهى نوشتن نام مادر آن پسر در شناسنامه آيا به اقرار پدر كه طى ده ها سند رسمى و به مدت 28 سال به فرزندى آن پسر اعتراف نموده لطمه اى وارد مى آورد يا خير؟ از پيشواى واقعى مسلمين استدعا دارد در مورد سؤالات فوق پاسخ مرحمت فرمايند.

بسمه تعالى، با وجود فرزند اگرچه از زوجۀ موقت باشد ارث به برادر و خواهر نمى رسد و ثبت در شناسنامه دخالتى در مسأله ندارد و چنانچه اختلافى در بين باشد بايد در محاكم صالحه حل و فصل شود.

[سؤال 11076] ‘ 6305

5. آيا هر گاه چند سال مال پدر در دست پسر بوده، اجاره را بايد به عمو و عمه اش و اگر آن ها مرده اند به وارث آن ها بپردازد يا خير؟

بسمه تعالى، با فرض اين كه قتل دفاعى بوده پسر وارث است و با بودن پسر، عمو و عمه ارث نمى برند.

[سؤال 11077] 6324

بسمه تعالى 23 / 8 / 1361

دفتر امام خمينى، دامت بركاته، احتراماً؛ از راه دور دست آن امام بت شكن و آن

ص: 519

رهبر عالى قدر را مى بوسم و دعاى خير نموده و از خداى عزّ وجل انتظار دارم كه دعاى حقير به اجابت رسد. آمين يا ربّ العالمين

اماما! رهبرا! با توجه به فتوكپى پيوست كه از دست قلم خالويم است در زمان حيات مادرم مقدارى زمين زراعتى ارثيه پدرى به خالويم رسيده و نسق زراعتى به نام خالويم صادر گرديده بود. در سال 53 اين مقدار را به مادرم به طور ارثيه پدرى واگذار كرده و مادرم چون به جز من اولادى نداشته در زمان حيات خود زير همان كاغذ زمين را به اين جانب واگذار كرده، چون مادرم فوت كرد خالويم درصدد است آن مقدار زمين كه در اين مدت زير كشتم بوده و به ارث مادرى هم به اين جانب رسيده پس بگيرد و چون اين جانب نمى خواهم درآمدى به جز نظر شرع اسلام داشته باشم تقاضا و مستدعى است راهنمايى فرماييد آيا خالويم از نظر شرع اسلام و دستورات ارثى درست مى گويد، يا بنده كه از مادرم اين ارث به من رسيده؟ از راهنمايى كه مى فرماييد دعاى خير مى نمايم، اميدوارم كه دعايم به اجابت رسد.

بسمه تعالى، اگر زمين مزبور سهم الارث مادر شما از پدرش هست و يا خالوى شما به او تمليك كرده بعد از فوت مادر شما به شما مى رسد و خالو حق مزاحمت ندارد.

[سؤال 11078] 6325

بسمه تعالى 29 / 4 / 1361

محضر مبارك زعيم عالى قدر امام خمينى، دامت بركاته، پس از عرض سلام و آرزوى سلامتى براى شما، مستدعى است لطفاً پاسخ سؤال ذيل را مرقوم فرماييد.

شخصى در حالى كه يك دختر داشته، فوت نموده و دختر ايشان هم قبل از خودش فوت كرده است و از آن دختر، دو دختر بچه صغير باقيمانده اند؛ هم اكنون برادر اين شخصِ فوت شده مدعى است كه برادرم در زمان حيات، با من مصالحۀ خطى امضا كرده كه پس از من، ماترك من مال توست؛ آيا بچه هاى صغير دختر ايشان،

ص: 520

از ماترك او سهمى مى برند يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، ارث شخص متوفى، به نوه هايش مى رسد و برادر ميت سهمى در آن ندارد.

[سؤال 11079] 6326

بسمه تعالى 22 / 6 / 1361

حضرت آيت الله العظمى موسوى خمينى، رهبر و فقيه عالى قدر انقلاب اسلامى ايران، دامت افاضاته، با سلام و درود؛ به عرض مبارك مى رساند:

مسأله اى اسلامى پيش آمده كه نياز مبرم به حل آن به وسيله فتوا از آن حضرت دارم. برادر و خواهرى از يك والدين در قيد حيات مى باشند. برادر داراى دخترى است كه از دختر فرزندى به جاى مانده است. دختر مذكور قبل از فوت پدرش بدرود حيات گفته است و ماتركى از پدرش باقيمانده است. اعلام فرمايند: ماترك مرحوم پدر به نوه تعلق پيدا مى كند يا به خواهر؟ مضافاً به عرض مى رسد خواهر و نوه (عمه و برادرزاده) در قيد حياتند. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، با وجود نوه، ارث به خواهر نمى رسد.

سوم: مانع بودن درجه متقدم از ارث بردن درجه متأخر

[سؤال 11080] 6327

بسمه تعالى 24 / 12 / 1361

حضرت آيت الله العظمى روح الله الموسوى الخمينى سلام عرض مى نمايم و پس از عرض سلام سلامتى شما را از درگاه خداوند متعال درخواست مى نمايم. پدر عزيزم اميدوارم كه اين مختصر نامه اى را كه من مى نويسم مورد پذيرش شما قرار گيرد.

و موضوع از اين قرار است. پدرى چند فرزند دارد كه آن ها را زن داده است و يكى از فرزندان وى جلوتر از پدر به رحمت ايزدى مى پيوندد و پدر هم بعد از مدتى

ص: 521

مى ميرد و فرزندان ديگر نيز دارايى پدرشان را تقسيم مى نمايند و هر يك براى خود سهمى مى برند و به فرزندان آن پسرى كه جلوتر از پدر فوت كرده است سهمى نمى دهند و مى گويند كه اين پسر پيش بلا شده است و در صورتى كه آن پسر تا موقعى كه فوت مى كند زحمت آن پدر را مى كشد و اولين اولاد آن پدر است و من از شما خواهش مى نمايم به عنوان يك فرزندى از شما و شما هم پدرى گرامى براى ما، آيا از نظر شما و از نظر دين مقدس اسلام جايز است اين كار كه به آن فرزندى كه جلوتر از پدرش فوت كرده است از دارايى پدرش ندهند؟ يعنى اين كه به فرزندان آن پسرى كه جلوتر فوت كرده است هيچ سهمى نمى رسد و من از شما خواهشمندم كه در اين مسأله تأكيد نماييد و آن را هرچه زودتر رفعش نماييد. با درود به تمام شهيدان گلگون كفن ميهن اسلاميمان و با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامى و با درود فراوان به تمام خانواده هاى شهيدان و با درود فراوان به رزمندگان اسلام كه در اين سرماى زمستانى با ارتش مزدور عراقى مى جنگند و مشت محكمى به دهان امريكاى جنايتكار و دست نشانده هايش مى كوبند و مى روند تا پرچم خونين لا اله الا الله را در سرتاسر جهان برافرازند. خداحافظ، به اميد موفقيت و نتيجه گيرى

بسمه تعالى، اگر فرزندى كه قبل از پدر فوت كرده مال داشته باشد فرزندان او از آن مال ارث مى برند ولى تركه پدر [جدّ] به فرزندان او مى رسد و با وجود فرزند نوه ارث نمى برد.

[سؤال 11081] 6328

بسمه تعالى 13 / 2 / 1361

حضرت امام خمينى رهبر كبير انقلاب، مدّ ظله العالى

1. شخصى 58 ساله بوده دو سال و سه ماه قبل فوت كرد، وصيت نامه اى عادى تنظيم نموده و كليه دارايى خود را بين كليه فرزندان و عيالش تقسيم نموده كه بعد از فوت به وصيت او عمل شود.

ص: 522

2. در حين اين موضوع يكى از فرزندان او به نام محمدرضا كه يك باب خانه را پدر در حيات خود به او داده يك هفته قبل از فوت پدر فوت مى كند.

3. يك باب خانه اى كه در حيات خودش به پسر ديگرش به نام غلامرضا در وصيت نامه واگذار شده بود در حيات خودش فروخته است در صورتى كه در تقسيم نامه به پسر داده است.

4. اين خانه اى كه پدر به پسر اولى (محمدرضا) داده و يك هفته قبل از پدر فوت كرده است با داشتن 2 نفر فرزند صغير آيا ديگر خانه اى به پسر متوفى يا به عيال پسرش كه عروس او است مى رسد يا خير؟ جواب را مرقوم فرماييد.

5. خود مرحوم بعد از اين كه وصيت نامه نوشته است در حضور چند نفر اظهار داشته وصيت نامه من باطل است و تمام اختيارات دارايى ام اكنون مال خودم است.

6. در اين مورد گواهانى در دست داريم كه با سوگند به كلام الله مجيد و فرداى محشر حقايق را بيان مى نمايند.

با توجه به مطالب بالا، حال بفرماييد كه چگونه بايد عمل شود تا برابر شرع نسبت به دارايى متوفى رفتار شود. والسلام على عباد الله الصالحين

بسمه تعالى، هر مقدار از اموال كه مالك در حيات خود به كسى فروخته يا بخشيده و تحويل داده ديگران در آن حقى ندارند و هرچه تا زمان فوت در ملك او باقيمانده و جزء تركه او محسوب شده است تمام ورثه از آن ارث مى برند و با بودن اولاد، نوه ارث نمى برد.

[سؤال 11082] 6329

بسمه تعالى 26 / 12 / 1360

به نام خداوند، درهم كوبندۀ ستمگران، دفتر مرجع تقليد شيعيان جهان، امام خمينى پس از عرض سلام و دعا براى سلامتى وجود امام امت و پيروزى رهروان راه حق در مبارزه با ظلم و كفر، از شما برادران كه با صبر و بردبارى و قبول مسئوليت

ص: 523

خطير در آن جا به حل مشكل و مسائل مردم، بدون چشم داشت مادى نشستيد، تقاضا دارم مرا نيز در حل اين مشكل راهنمايى كنيد. باشد كه ثواب آن را از خداوند متعال دريافت داريد.

در سال 1341 هجرى شمسى، پدرشوهر اين جانب وصيت نامه اى بر مبناى اموال منقول و غير منقول خود با رضايت فرزندان خود - كه شامل چهار پسر و دو دختر مى باشد - تنظيم نمود كه در اين وصيت نامه، اموال طبق موازين اسلام تقسيم شده بود و در وصيت نامه قيد شده بود كه بهره بردارى از اموال، در زمان حيات خودشان، منوط به شخص خودشان و پس از فوت ايشان، هر كس طبق وصيت نامه از اموال بهره بردارى كند؛ كه سهم همسرم از اين ماترك، مقدارى آب و ملك و اثاث خانه و يك فرش دوازده مترى تبريزى بود و علاوه بر آن، وصيت نامۀ ديگرى نيز هست كه پدرشوهرم، شوهرم را وصى قرار داد تا بعد از مرگش كليۀ مراسم كفن و دفن و سوگوارى را با مخارج خود انجام دهد و در قبال آن، يك باغ كوچك به شوهرم واگذار كرد. اما خواست خدا چيز ديگرى بود و همسرم در سال 58 به علت بيمارى درگذشت و مرا با دو فرزند صغير تنها گذاشت. ضايعۀ اين مرگ براى همه ناگوار بود. به همين خاطر نگذاشتيم پدرشوهرم به علت كهولت و ناراحتى قلبى از اين موضوع اطلاعى پيدا كند و در آخر عمر، داغ مرگ فرزند ببيند. با اين وصف، پدرشوهرم يك سال بعد در سال 59، بدون اطلاع از اين موضوع، زندگى را بدرود حيات گفت. اما مشكل من اين مسأله است: اكنون وراث پدرشوهرم تصميم به تقسيم ماترك گرفتند و مى گويند: چون شوهرم قبل از پدرش فوت كرده، ديگر نمى توانيم طبق وصيت نامه عمل كنيم و بر اين منوال، به فرزندان من ارثى نمى رسد و باغ مزبور نيز در قبال تعهد پرداخت خرج كفن و دفن، به ما واگذار نمى شود. مراسم و كفن و دفن با مخارج پنجاه هزار تومان برگزار شد كه من اكنون توانايى پرداخت آن را دارم؛ البته با فروش دستبند و گردنبند خودم. اين به خاطر اين است كه باغچه، مال فرزندان من باشد. بچه هاى من چيزى جز يك خانۀ مسكونى كه در گرو بانك رهنى است و مقدارى از حقوق

ص: 524

پدرشان، چيز ديگرى ندارند.

در پايان، باتوجه به اين نكته كه من فرزند صغير دارم، خواهشمندم جواب درست و شرعى و كتبى به من بدهيد. خداوند متعال شما را اجر بدهد.

بسمه تعالى، با وجود فرزند، نوه ارث نمى برد و در مورد سؤال، وصيت مربوط به نوه ها و مادر آن ها نيست.

[سؤال 11083] 6330

بسمه تعالى 16 / 9 / 1361

حضور محترم مرجع عالى قدر، امام امت، حضرت آيت الله خمينى، حفظكم الله

بارى به عرض عالى مى رساند كه زنى دو فرزند داشته است؛ يك پسر و يك دختر، و دختر بعد از ازدواج و به دنيا آوردن دو پسر و قبل از مادر و شوهرش فوت كرده است. حال بعد از فوت زن از تركۀ ايشان يك قطعه زمين هست، ولى ورثۀ پسر مى گويد كه شما ورثۀ دختر ارث نمى بريد؛ زيرا مادر شما قبل از مادرش فوت كرده است. لطفاً بفرماييد كه آيا ورثۀ دختر از اين تركه ارث مى برند يا خير؟ و اگر مى برند، چه اندازه مى برند؟ جواب لطف فرمايند.

بسمه تعالى، اگر دختر قبل از مادر فوت شده و پسر موجود [بوده] است، ارث مادر به پسر او مى رسد و با وجود پسر، اولاد دختر ارث نمى برند؛ ولى اگر پسر و دختر هر دو فوت شده اند و بعد مادر فوت شده، اولاد پسر و اولاد دختر با هم ارث مى برند.

[سؤال 11084] 6331

بسمه تعالى

با عرض سلام به حضور رهبر كبير و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى و با آرزوى سلامتى و طول عمر براى امام و پيروزى براى رزمندگان اسلام

از امام عزيز مى خواهيم به اين سؤال ما جواب دهد: پدرى چهار پسر داشت. هنوز

ص: 525

پدر زنده بود كه دو تا از پسرانش مردند. يكى از اين پسران، دو دختر داشت و ديگرى يك پسر داشت. بعد از فوت پدر، پسران ثروت پدر را در بين خود و برادرزاده خود (يعنى به همان پسرى كه پدرش مرد) تقسيم كردند و به دختران هيچ ثروتى ندادند. آيا اين دختران حقى دارند يا نه؟

بسمه تعالى، ارث پدر فقط به دو پسرش مى رسد و با وجود فرزند، نوه ارث نمى برد.

[سؤال 11085] 6332

بسمه تعالى 27 / 6 / 1361

محضر مقدس مرجع تقليد و رهبر عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

محترماً به عرض مى رسد كه شخصى داراى سه فرزند پسرى بود كه در حال حياتش دو تا از فرزندانش فوت نمودند. آن ها از پدر خود جدا نبودند ولى داراى عيال و فرزند صغير بودند. شخص مذكور، بعد از فوت دو پسرش فوت نموده، درحالتى كه يكى از پسرانش در حال حيات بوده و فعلاً نيز در حيات است. آيا ماترك و دارايى شخص مذكور، بين نوه ها و پسرش كه زنده مانده بايد تقسيم شود يا فقط به پسر زنده اش مى رسد؟ آنچه كه حكم الله است مرقوم فرماييد كه مورد احتياج است.

بقاى عمر و سلامت آن جناب را از خداوند متعال خواستارم.

بسمه تعالى، با وجود فرزند، نوه - ولو از فرزند ديگر باشد - ارث نمى برد.

[سؤال 11086] 6333

بسمه تعالى

درخواست سؤال مى نمايم از حضرت امام خمينى مبنى بر اين كه شخصى بلاعقب فوت نموده است. اين ميت برادر، خواهر، عمو، عموزاده، عمه و عمه زاده ندارد و دايى كه با مادر ميت از پدر و مادر يكى باشند، ندارد. همچنين دايى كه از نظر مادر با

ص: 526

مادر ميت برادر و خواهر باشند، ندارد. و داراى يك دايى ناتنى مى باشد كه از نظر پدر با مادر ميت برادر و خواهر هستند. علاوه بر آن اين ميت داراى سه دختر خاله و پسر خاله تنى مى باشد كه مادر ميت با مادر خاله زاده ها از يك پدر و مادر مى باشند. با توجه به درخواست و سؤالى كه مى نمايم برابر قانون خدا و پيغمبر مقرر داريد كه ماليۀ اين ميت متعلق به دايى ناتنى يا متعلق به خاله زاده هاى تنى مى باشد؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله، ارث ميت به دايى پدرى او مى رسد و پسر خاله ها و دختر خاله ها ارث نمى برند هر چند پدر و مادرى هستند.

[سؤال 11087] 6334

بسمه تعالى

دفتر حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، رهبر انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، مدّ ظله

شخصى فوت مى كند كه در طبقۀ اول و دوم وارثى ندارد و وراث او در طبقۀ سوم منحصر به عده اى بنى اعمام و بنى اخوال امى و ابوينى است.

1. آيا اگر متوفى، عموزادۀ أبى داشته باشد، او نيز وارث است و يا منسوبين امى و ابوينى سابق الذكر حاجب او هستند؟

2. آيا ادعاى او مبنى بر پسرعمو بودن - بدون ذكر اين كه ابى يا امى يا ابوينى است - قابل قبول است يا بايد تصريح كند؟

3. آيا اگر شهود نيز صرفاً پسرعمو بودن را گواهى دهند، بدون تصريح نوع آن - ابى، امى، ابوينى - كافى براى اثبات وراثت مى باشد؟

4. آيا حاكم در مقابل چنين شهودى مى تواند حكم به وراثت بدهد، يا مادام كه شهادت تفصيلى داده نشود نبايد چنين حكمى بدهد؟

بسمه تعالى، وارث بنى اعمام و بنى اخوال هستند و با وجود ابوينى آن ها نوبت به ابى آن ها نمى رسد؛ و با شك در وارث بودن شخص، ارث به او داده نمى شود، مگر به طريق شرعى وارث بودن او ثابت شود.

ص: 527

[سؤال 11088]‘ 2981

4. شخصى كه شهيد شده است و از آن شهيد فرزندانى به جا مانده است، آيا مى توان به فرزندان او از ارث جدشان با رضايت ساير ورثه سهم داد يا خير؟

بسمه تعالى، ارث جد به فرزندان بلاواسطه مى رسد، ولى آن ها مى توانند با رضايت خودشان هر مقدار بخواهند به فرزندان شهيد بدهند.

[سؤال 11089] 6335

بسمه تعالى 26 / 4 / 1360

دفتر حضرت امام خمينى

احتراماً به استحضار مى رساند چندى قبل دختر خاله ام به رحمت ايزدى پيوست، چون متوفّى در زمان فوت داراى مال و اموال وافى بود كه در حال حاضر در اختيار خواهر ديگرم كه در زمان حيات متوفى حياط مشترك داشته اند مى باشد و از طرفى نامبرده غير از اين جانبه و برادرم و خواهر ديگرم كه در حال حاضر تمامى اموالش در اختيار ايشان مى باشد وارث قانونى ديگرى ندارد و از طرفى موضوع جهت تعيين حصر وراثت به دادگاه اعلام گرديده كه دادگاه به علت اين كه متوفى دايى پدرى دارد نتوانسته است تصميم بگيرد، خواهشمند است پاسخاً اعلام فرماييد آيا ما وارث قانونى و شرعى متوفى مى باشيم يا خير؟

بسمه تعالى، با وجود دايى ميت ولو تنها پدرى باشد دختر خاله و پسر خاله ارث نمى برند.

[سؤال 11090] 6336

بسمه تعالى

دفتر استفتائات امام خمينى مدّ ظله العالى، پس از عرض سلام:

1. متوفى در صورتى كه در طبقه اول ارث جز مادر وارثى ندارد و از طبقه دوم برادر و خواهر دارد. طرز تقسيم ارث او چگونه است؟ آيا به مادر از باب فريضه و

ص: 528

رداً مى رسد و به اخوه چيزى نمى رسد؟ يا مطلب جور ديگرى است؟ بيان فرماييد:

بسمه تعالى، در فرض مرقوم تمام مال به مادر مى رسد.

2. كسى كه فرضاً چسب به كمر زده يا در يكى از اعضايش جبيره است و جنب شود آيا علاوه بر غسل تيمم هم مى خواهد؟

بسمه تعالى، غسل جبيره اى كفايت مى كند.

3. آيا مى تواند بعد از غسل به مسجد رود ولو غسلش باطل شده باشد؟ آيا بعد از خوب شدن اعاده غسل لازم است يا همان غسل اول كافى است؟

بسمه تعالى، غسل جبيره اى رافع حدث است و اعاده لازم نيست.

ميراث انساب

طبقه اوّل: پدر و مادر و اولاد
اشاره

[سؤال 11091] 6337

بسمه تعالى 20 / 1 / 1361

تهران، دفتر امام، محترماً؛ به عرض مى رساند:

داماد و دختر اين جانب در 10 / 1 / 1361 همراه با يگانه فرزندشان كه سن او يك سال و نيم بوده است در اثر تصادف با اتومبيل همگى فوت نموده اند. سؤالاتى در مورد ماترك آن ها دارم كه استدعا دارم پاسخ لازم را مرحمت فرماييد:

1. آيا جهيزيۀ زن مرحومه كه صورت آن مشخص مى باشد و به امضاى مرد مرحوم رسيده است به پدر و مادر زن مرحومه مى رسد؟

بسمه تعالى، جهيزيه از اموال زن محسوب است و به ورثه او مى رسد.

2. زن در تمام مدت زناشويى كه دو سال و شش روز بوده است در يك مؤسسه كار مى كرده و در خريد ساير وسايل منزل با مرد سهيم بوده است؛ اين وسايل چگونه بايد تقسيم شود؟

بسمه تعالى، وسايلى كه با هم خريده اند، در صورتى كه يكى به ديگرى نبخشيده به نسبت پولى كه داده اند مشترك بين هر دو است.

3. براى پرداخت بدهى هاى مرد مرحوم و زن مرحومه چگونه بايد اقدام كرد؟

ص: 529

پدر و مادر مرد مرحوم و پدر و مادر زن مرحومه مى توانند با فروش اثاثيه آن ها ديون آنان را تأمين و پرداخت كنند؟

بسمه تعالى، بدهى هر يك از تركه او خارج مى شود.

4. مى خواهيم براى درگذشتگان، نماز، روزه و ختم قرآن ترتيب بدهيم. لطفاً در اين راه ما را ارشاد فرماييد كه هديۀ مربوطه را به چه مقدار و از كدام طريق ترتيب بدهيم؟

بسمه تعالى، به كسانى كه اطمينان و اعتماد داريد مراجعه نماييد.

5. زن مرحومه چندى قبل پس از خاتمۀ خدمتش در مؤسسه اى كه كار مى كرد مبلغ 000/ 210 ريال،

بابت سابقۀ خدمت دريافت داشت. اما در حال حاضر در دفترچۀ بانكى پس انداز خود مبلغ 000/ 80

ريال موجودى دارد. آيا فقط اين مبلغ اخير؛ يعنى 000/ 80 ريال به پدر و مادر او مى رسد يا مى توانند از فروش اثاثيه، كل 000/ 210 ريال را تأمين و برداشت نمايند.

بسمه تعالى، مبلغ موجود جزو تركه زن است و بايد بين ورثه تقسيم شود و حكم اثاثيه در جواب دوم گذشت.

6. براى كفن و دفن و مراسم ختم روز سوم، هفتم و چهلم در مسجد و بر مزار آنان مبالغى مصرف شده است؛ آيا والدين زن مرحومه و والدين مرد مرحوم مجاز هستند از اثاثيۀ منزل مقدارى به فروش برسانند و هزينه هاى ياد شده را برداشت كنند؟

بسمه تعالى، مخارج كفن و دفن، به طور متعارف از تركه برداشته مى شود.

7. چنانچه براى تقسيم ميراث مرحومين، مورد ديگرى هست و از قلم افتاده است، لطفاً ما را راهنمايى فرماييد.

بسمه تعالى، در مسأله تفصيلى است كه در رساله مذكور است.

[سؤال 11092] ‘ 6359

2. بعد از عروسى طبق سُنن و رسومات محلى، بستگان مبالغى و يا هدايايى به عنوان رونما به عروس چشم روشنى داده اند. تكليف آن ها چه مى شود و به چه كسى مى رسد؟

3. مهريۀ دختر دو هزار و پانصد تومان در ذمه داماد بوده است. در ضمن مبلغ ده هزار تومان به عنوان نقد - مهريه - از پسر گرفته شد و حداقل سه برابر آن نيز از خود، به آن اضافه نموده و برايش جهيزيه تهيه نموده ام كه كمتر از يك دهم آن از زير آوار

ص: 530

بيرون آورده شده است. در اين مورد تكليف چيست؟

بسمه تعالى، 2 و 3، هرچه كه مال عروس بوده - از هدايا و جهيزيه و مهريه - تماماً به والدين عروس مى رسد.

[سؤال 11093] 6338

بسمه تعالى

مقام محترم رهبر انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

1. ارث جوان فاقد وصيت نامه و فاقد زن و بچه، در صورت داشتن مادر، خواهر، برادر، خواهرزاده و برادرزاده، به كدام آن ها تعلق مى گيرد؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، ارث ميت به مادرش مى رسد.

2. در صورتى كه مال اين جوان مرحوم، ارث پدرش بوده است كه به او رسيده است، آيا به همين مال خمس تعلق مى گيرد يا نه؟

بسمه تعالى، خمس ندارد.

3. بهترين هديه براى جوان بدون وصيت در اين مرحله از زمان چيست؟

بسمه تعالى، اگر قضاى واجبى بر عهدۀ او بوده انجام دهند خوب است و چنانچه دين و بدهى دارد، بايد بدهند و بدهى از اصل تركه خارج مى شود؛ اگرچه ميت وصيت نكرده باشد.

[سؤال 11094]

4. با فوت اين جوان، برادر و خواهران اين مرحوم فقط به خاطر تألّم شديد مادرش، نه به خاطر تصرف مال، كليۀ مال ايشان را به طور رضايت يكديگر و بدون اطلاع مادرش، ما بين خود تقسيم نمودند، آيا اين عمل شرعى و صحيح است؟

بسمه تعالى، گذشت كه ارث به مادر مى رسد و برادر و خواهر، با وجود مادر، ارث نمى برند.

[سؤال 11095]

5. در حال حاضر چطور كنند، در صورتى كه مى خواهند خبر فوت جوان را به مادرش نگويند؟ فقط به خاطر تألّم شديد روحى مادر؛ زيرا مادر با شنيدن خبر فوت

ص: 531

فرزندش شديداً ناراحت خواهد شد و ممكن است اشكالاتى به وجود بيايد.

بسمه تعالى، خبر دادن به مادر واجب نيست، ولى تصرف در تركه منوط به اذن مادر است.

[سؤال 11096] 6339

بسمه تعالى 24 / 12 / 1361

محضر مقدس امام بزرگوار مدّ ظله العالى، سلام عليكم

لطفاً به سؤالات ذيل پاسخ مرقوم فرماييد:

1. آيا پدرى كه از لحاظ مالى وضعيت خوبى دارد و داراى اجناس فراوان و لوازم زندگى بسيار مى باشد در زمان حيات مى تواند به پسرش ارث ندهد؟

بسمه تعالى، ارث مربوط به بعد از فوت است و پدر نمى تواند فرزند را از ارث محروم نمايد.

2. زنى كه در اثر فشار بسيار و ناملايمات فراوان از مهر خود گذشته و بدون هيچ چيز راضى به طلاق شده از شوهرش، آيا در اثر اين كه شوهر در حال حاضر قصد فروش كليه اجناس منزل را كرده كه به خارج از كشور جهت خوش گذرانى برود، اين زن مى تواند شرعاً و قانوناً ادعايى بكند؟ با توجه به اين كه مقدار زيادى از اموال خود را در منزل اين شخص گذاشته و ناچاراً بيرون آمده است. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، آنچه را كه بابت طلاق خلعى به شوهر واگذار نموده در صورتى كه عدّه طلاق منقضى شده باشد نمى تواند برگردد و مطالبه نمايد.

[سؤال 11097] 6340

بسمه تعالى

پس از عرض سلام و آرزوى سلامتى براى آن بزرگوار، مسأله اى براى ما پيش آمده كه باعث از بين رفتن حقى بين وارثين شده است؛ مسأله از اين قرار است:

مادرى داشتيم كه از پدر ما صاحب چهار فرزند بود. و وقتى از پدر ما طلاق گرفت و شوهر ديگرى كرد، آن شوهر دو فرزند از زن ديگرش داشت. در ضمن روزى كه

ص: 532

مادر ما از پدرمان طلاق گرفت، پدر ما تمام لوازم زندگى و منزل را به مادرمان بخشيد. حالا مادرمان و شوهرش مرده اند. پسران آن مرد آمده اند و مى گويند: ما از منزل و لوازم منزل سهم مى بريم و لوازم منزل در مدت سى سال زندگى، نو و كهنه شده اند و سند منزل نيز به اسم مادرمان است. آيا اين دو فرزند از اين اموال و منزل حقى دارند يا نه؟ از شما تقاضا مى كنيم اين مسأله را براى ما روشن كنيد. والسلام

بسمه تعالى، فرزندان شوهر مادر شما كه از مادر شما نيستند، از تركۀ مادر شما ارث نمى برند.

[سؤال 11098] 6341

بسمه تعالى 6 / 10 / 1361

تهران، جماران، حضور مبارك حضرت امام خمينى، مرجع عالى قدر شيعيان جهان و رهبر انقلاب كبير و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، دامت بركاته، با اهداى سلام و تحيت و دعا جهت دوام عمر و سلامتى روزافزون امام امت ما در پناه خداوند تبارك و تعالى و پيروزى رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق عليه باطل، سؤالى به شرح زير را از قم به حضور مبارك تقديم مى نمايم تا برحسب موازين شرع انور مقدس اسلام بتوانم خود را از بلاتكليفى نجات دهم.

اگر مادرى قبلاً از دنيا برود و بعد، فرزند او، آيا مادر از فرزندى كه بعداً از دنيا رفته ارث مى برد يا بايد ارث شخص متوفى، بين ورثه او كه نوادگانش مى باشند و تماماً موجودند تقسيم شود؟ و آيا ذكر اسم مادر كه قبلاً فوت شده، در اوراق انحصار وراثت براى مادر حقّى ايجاد مى نمايد يا خير؟

به انتظار دستور اجراى شرعى هستم تا تكليف سهم الارث بقيه وارثان حاضر، روشن و مشخص گردد.

بسمه تعالى، تنها نوشتن اسم در اوراق انحصار وراثت، موجب حق نمى شود و در فرض سؤال، مادر از فرزندى كه بعد از او فوت كرده ارث نمى برد.

ص: 533

[سؤال 11099] 6342

بسمه تعالى

محضر مبارك نايب الامام، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، با تقديم سلام و ادعيه، استدعا دارد مقرر فرمايند جواب سؤال زير را مرقوم فرمايند.

حدود چهل سال قبل پدرم كه صاحب چند منزل بود، يكى را به صورت رايگان جهت سكونت در اختيار من و شوهرم قرار داد. البته منزل به آن صورت قابل سكونت نبود و مخروبه بود، به صورتى كه در جنب منزل ما منزلى ديگر هم هست كه اكنون مخروبه است، لكن شوهرم منزل را مرمت كرد و متحمل مخارجى جهت تعمير گرديد. اكنون پدرم فوت كرده است. از نظر شرعى، قيمت افزودۀ اين منزل متعلق به وراث است يا متعلق به ما كه حدود چهل سال است در منزل سكونت داريم و بناها را تعمير و مرمت كرده كه اكنون ساختمان آن قابل ارزش مى باشد؟ البته تعميرات با اجازۀ پدرم بوده است.

بسمه تعالى، ارزش افزوده، تابع ملكيّت منزل است؛ اگر منزل در ملك پدر قرارداشته، جزو تركه محسوب است و به تمام ورثه مى رسد.

[سؤال 11100] ‘ 6337

5. زن مرحومه چندى قبل پس از خاتمۀ خدمتش در مؤسسه اى كه كار مى كرد مبلغ 000/ 210 ريال، بابت سابقۀ خدمت دريافت داشت. اما در حال حاضر در دفترچۀ بانكى پس انداز خود مبلغ 000/ 80 ريال موجودى دارد. آيا فقط اين مبلغ اخير؛ يعنى 000/ 80 ريال به پدر و مادر او مى رسد يا مى توانند از فروش اثاثيه، كل 000/ 210 ريال را تأمين و برداشت نمايند.

بسمه تعالى، مبلغ موجود جزو تركه زن است و بايد بين ورثه تقسيم شود و حكم اثاثيه در جواب دوم گذشت.

ص: 534

[سؤال 11101] 6343

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

شخصى فوت كرده و از او پنج دختر مانده، چند قطعه زمين از پدر براى آن ها به عنوان ميراث مانده. هيچ كدام از اين دخترها حصّۀ زمين خود را تصرف نكرده. الى مدت بيست سال كه اين دخترها در خانۀ شوهرشان بوده اند، زمين ها تحت تصرف مادرشان بوده، كه در طول اين مدت، هيچ يك حق خود را از مادرش مطالبه نكرده؛ تا آن كه يكى از اين دخترها فوت كرده و از او يك دختر مانده كه بعد از مدتى آن طفل نيز فوت مى كند. مادر دخترها ادعا كرده كه حصۀ دختر فوت شده از من است كه دخترم برايم هبه كرده. مدت سه سال بعد از فوت دخترش، كما فى السابق زمين ها در تصرف مادرشان بوده و تا مادرشان در قيد حيات بود، نه اين دخترها ادعاى حق كرده و نه شوهر دختر فوت شده حق زوجه اش را مطالبه كرده، تا اين كه مادر هم فوت نمود. مادر آن زن قبل از فوتش وصيت كرده بود كه حصّۀ دخترم - كه حق موهوبۀ من مى باشد - را بعد از من بابت زيارت حج به وصى من بدهيد كه به نيابت من حج به جا آورد.

دخترها وصيت را قبول كردند و حصّۀ خودشان را تصاحب كردند و حصّۀ دختر فوت شده را به وصى مادر - براى حج - تسليم كردند. شوهر دختر فوت شده وصيت مادرزنش را قبول نكرده و گفت: هبه حقيقت ندارد. اگر هبه كرده، بايد اثبات شرعى شود. از زوجه يك دختر مانده بود كه بعد از مادرش فوت كرده و حق زوجه ام كه فوت شده، به دخترش مى رسد و از او به من مى رسد كه پدرش مى باشم. در خصوص هبه، سند و شاهد نداشت و وصى هم از سند و شاهد خبر نداشت. حال وصى مى گويد: ميت ذى اليد بوده و حرف ذى اليد معتبر است؛ زوجه ات تا زنده بود حق خود را از مادرش مطالبه نكرده و ادعاى شما كه داماد هستى، ادعاى بر ميت است و آن

ص: 535

باطل است. داماد مى گويد: ديگر افراد كه الآن حصه شان را گرفتند، من هم حق زوجۀ خودم را مى گيرم.

1. اين هبه بدون سند و شاهد چه حكمى دارد؟

2. ذى اليد بودن ميت در اين خصوص اعتبار دارد يا خير؟

3. ادعاى داماد حق است يا باطل؟

4. تصرف خواهران حصه شان را بعد از فوت مادرشان دليل اثبات ادعاى داماد در خصوص حصۀ زوجه اش مى شود يا نه؟ لطفاً واضح شود، والسلام

بسمه تعالى، تا به طريق شرعى اثبات نشود كه دختر متوفى حق الارث خود را به مادر هبه كرده است، هبه ثابت نمى شود و حق دختر مذكور به وارث او مى رسد.

[سؤال 11102] 6344

بسمه تعالى

حضور محترم امام امت، خمينى بت شكن و ياور مستضعفين

اماما! شخصى داراى چهار پسر و چهار دختر مى باشد، اين شخص داراى زمين هاى آبى و ديمى بود، در زمانى كه شاه ملعون اصلاحات ارضى را راه انداخته بود، از ترس اين كه مبادا زمين هايش از دستش برود، ايشان زمين ها را به نام خود و سه تا از پسرانش كه سنّشان قانونى بود به نسق درآورد. و شخص مذكور در همان زمان طاغوت فوت نموده. البته بدانيد كه كليۀ زمين هاى وى به دست زارع بود كه حق مالكيت را به منوال سابق كه در محل رسم بوده مى دادند وگرنه خود آن شخص و فرزندانش هيچ كدام زارع نبوده و نيستند و فقط از حق مالكيت استفاده كرده و مى كنند.

حالا اين حق مالكيت فقط متعلق به فرزندان نسق دار مى باشد يا اين كه بايد به اناث و ذكور آن فرد فوت شده برسد. ناگفته نماند كه زمين هاى شخص نامبرده آن قدر زياد نيست كه از حق مالكيت آن ها نان سالانه چند خانواده تأمين شود، فقط مى شود يك يا

ص: 536

دو خانواده نان سالانه خود را از آن ها تهيه كنند، ولى استدعا مى شود كه جواب را به طور آشكار بيان فرماييد تا اين كه هر كس در اين جمهورى اسلامى به حق خود برسد و دست ظالمان كوتاه شود. والسلام. در پايان از خداوند متعال طول عمر براى امام امت خواهانم.

بسمه تعالى، اگر مالك شرعى زمين ها بوده و آن ها را به پسران تمليك نكرده همه ورثه در آن سهم الارث خود را حق دارند.

[سؤال 11103] 6345

بسمه تعالى

آيا اولاد اناث ميت از زمين مزروعى پدر ارث مى برد؟ و آيا در اين جهت فرقى بين اولاد اناث و ذكور وجود دارد؟

بسمه تعالى، ارث مى برند و فرقى نيست.

[سؤال 11104] 6346

بسمه تعالى

محضر مبارك مستطاب مرجع عالى قدر شيعيان جهان و رهبر انقلاب ايران آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى چه مى فرماييد درباره اين مسأله به طور تفصيلاً جواب فرماييد:

در منطقه مسمى «تاسو» براى آبيارى كشت زراعت، آب به حسب اولاد ذكور تقسيم مى شود. مثلاً كسى كه پنج فرزند داشته باشد پنج حصه از آب مى گيرد و كسى كه يك فرزند داشته باشد يك حصه مى گيرد و كسى كه فقط دختر هرچند باشد يك حصه از آب مى برد ولى در تقسيم اراضى شان به طريق قسميت قرآن مجيد مى برند.

«اين ها قائلند كه احيا كننده اين قريه و شق نهر نمودن (شش) نفر از اجدادشان است، اين ها به (شش) ريشه براى آبيارى تقسيم مى كَردند» وقتى كه ازدياد جمعيت گرديد بعضى از شش ريشه ها، دست به يك عمليات زدند كه به دوازده ريشه نمودند و

ص: 537

هرچه از اين 12 ريشه اولاد ذكور دارد حق حصه گرفتن از آب دارد، همين كار تا حالا دارند انجام مى دهد كما اين كه بالا شرح شده، مقرر نمودند. «اين 12 ريشه اى مدعى هستند به رضايت بين مردمان منطقه عوض و بدل از 6 ريشه كرديم ولى آن ها كه افرادشان نمو و رشد نكردند مدعى هستند كه به طور غصب و جبر به 12 ريشه نمودند، و هيچ رضايتى نگرفتند، اگر رضايت بگيرد مى توانند از بالغين گرفت، اما به نسبت صغار و مجانين چطور توانستند رضايت گرفت؟!»

ولى هر دو گروه شهود شرعيه و ادلۀ كافيه بر صحت مدعى ايشان ندارند، به سبب گذشت مدت زياد تقريباً 300 سال مى باشد و نمى توانند شهود شرعيه آن زمان بياورند، اما اين حقيقت در دفاتر حكومت پيدا مى شود ولى زمان حكومت هند و سيك نوشته شده است.

1. در اين فرض مسأله وظيفه ايشان چه است، و آيا مى توانند دفاتر حكومت مراجعه كنند صورتى كه عدم وجود شهود شرعيه و عمل به آن كند؟ افتونا مأجورين تا مردمان آن منطقه جلوگيرى كنند از ارتكاب محرمات و اكل سحت لهذا هر قدر زحمت و مشقت و تضييع وقت باشد تحمل نماييد، ولكم الشكر الجزيل.

بسمه تعالى، آنچه از آب و زمين از متوفى باقى بماند بايد بين ورثه على ما فى كتاب الله تقسيم شود (مثل ساير اموال متوفى) و در ارث بردن هر يك از فرزندان ذكور و اناث سهم خود را، فرقى بين آب و زمين نيست.

2. مردى گنگ و اخرس يعنى نه زبان گويا و نه گوش شنوا، جزئى اشاره متكلم به اشاره سر و دست و چشم، مى داند و مى شنود و اسراف و تبذير در مال نمى كند و مال خود را از مال غير تميز مى دهد و در اشارات واقف و ناواقف و آشنا و غير آشنا هم فرق مى گذارد و مى فهمد و محتاج به ترجمه آشنايان و واقفان مى باشد. آيا چنان كسان و اشخاص در شماره سفيه ها است يا مثل اشخاص عاقل ديگران است يا نه؟

بسمه تعالى، مجرد كرى و گنگى موجب حكم به سفاهت نيست و حكم عاقل را دارد.

3. مرد گنگ اخرس نصف يا ثلث تمام عايدات خود را به مهر زوجه خود بدهد و رضاى خود را اظهار كند آيا آن عقد و مهر صحيح است يا نه؟ بيان فرماييد.

ص: 538

بسمه تعالى، عقد و مهر در فرض مسأله صحيح است.

4. در صيغه متعه ذكر مهر را شرط فرموده ايد اگر چيز غير متمول مثل شراب و مال غصبى ذكر كند آيا مثل عقد دائم متعه نيز صحيح است و مهر المثل لازم مى شود يا عقد متعه باطل است؟ بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر غير متمول باشد عقد متعه باطل است.

5. در هبۀ ذى رحم يا غير ذى رحم موهوب له بعض مال را قبض كرد مثل نصف يا ثلث يا كمتر از آن حتى يك اتاق خانه را، آيا واهب آن مال قبض نشده را رجوع كردن مى تواند يا نه؟ جواب فرماييد.

و اجركم على الله

بسمه تعالى، در غير مقبوض هبه تمام نشده و مى تواند تحويل ندهد.

[سؤال 11105] 6347

بسمه تعالى 28 / 2 / 1361

دفتر محترم امام خمينى

با تأييدات خداوند متعال ضمن سلام، مسأله اى به صورت ذيل مطرح و سؤالى نيز دربارۀ همين مسأله ذيلاً مى آيد، مقتضى است جواب را اعلام نماييد.

شخصى كه به هنگام مرگ يك فرزند يك ساله داشت وصيتى به اين مضمون نموده است: «اگر فرزندم تا سن پانزده سالگى زنده ماند، اموال و دارايى ام به او برسد و در غير اين صورت (در صورت فوت فرزند) وقف سيدالشهدا باشد». فرزند در سن 22 سالگى بر اثر تصادف خزان عمرش به آخر مى رسد و در هنگام مرگ فقط يك مادر دارد.

سؤال: حالا وضعيت اين اموال به چه شكل است؟ به مادر مى رسد يا اين كه وقف مى باشد؟

بسمه تعالى، اگر آن شخص وارث ديگرى به غير از پسر مذكور نداشته، تمام اموال او به پسرش رسيده و از او به وارث پسر مى رسد و اگر وارث ديگرى غير از مادر ندارد به مادرش مى رسد.

ص: 539

[سؤال 11106] 6348

بسمه تعالى 1 / 10 / 1361

محضر مبارك، رهبر انقلاب اسلامى، حضرت آيت الله العظمى الامام خمينى، مدّ ظله العالى، بعد از تقديم سلام معروض مى دارد:

در موضوع ارث يك خواهر و يك برادر، پدرشان وقتى فوت شده كه خواهر يك ساله بوده است و آن دختر يك ساله، به عمه اش كه در محل ديگر بوده سپرده شد. در سن شش سالگى عمه اش هم فوت نموده و دختر در همان جا بزرگ شد و شوهر نمود و از شوهر يك پسر به دنيا آورد و خود دختر هم فوت شده است. و ارثى كه داشتند، تمام آن را برادر بدون اطلاع خواهر فروخته است. آيا پسر دختر مى تواند ارث مادر خود را از همان ملك مطالبه نمايد يا نه؟ لطفاً مرقوم فرماييد.

طول عمر حضرت عالى را از خداوند خواستارم. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

بسمه تعالى، مى تواند سهم مادر خود را مطالبه كند، مگر آن كه به طريق شرعى اثبات شود كه مادر در حيات خود، سهمش را به برادرش تمليك كرده است.

[سؤال 11107] 6349

بسمه تعالى

حضرت امام خمينى، پدرمان فوت كرده. نه خواهر و دو برادر از دو مادر هستيم؛ مادرمان مرده؛ ارث پدريمان شامل مقدارى زمين، آب، باغ مى باشد. چگونه بايستى تقسيم شود؟

بسمه تعالى، اگر وارث ميت منحصر به 9 دختر و 2 پسر است، تركه او به 13 قسمت مى شود؛ به هر دختر يك قسمت و به هر پسر دو قسمت داده مى شود.

ص: 540

[سؤال 11108] 6350

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

استدعا دارد جواب مسأله شرعيه را مرقوم فرماييد.

بانويى فوت نموده و ورّاث آن مرحومه عبارتند از: دو نفر دختر و يك پسر. ما ترك آن مرحومه عبارت است از: يك گردن بند طلا و يك عدد دستبند و دو زوج گوشواره كه همه مسكوك طلا بوده و متصل به هم شده است، خواهشمند است طرز تقسيم آن را فيما بين ورّاث مرقوم فرماييد. با نهايت احترام

بسمه تعالى، تركه ميت چهار قسمت مى شود، پسر دو قسمت و هريك از دو دختر يك قسمت مى برند.

[سؤال 11109] ‘ 4156

8. سهميه ارث دختر با پسر برابر است يا نه؟ همچنين ارث دختر صغير با پسر صغير يا بر عكس؟

بسمه تعالى، سهميه ارث پسر - ولو صغير باشد - دو برابر سهميه دختر است.

[سؤال 11110] 6351

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

زمين از پدر ميراث مى ماند براى پسر و دختر، براى پسر دو بخش مى دهد براى دختر يك بخش مى دهد، ولى آيا زمينى كه از مادر ميراث مى ماند آن هم مثل زمين پدرى بخش مى شود يا آن را پسر و دختر برابر بخش مى برد؟ چون كه آخوندهاى ولايت ما ميراثى را كه از مادر مى ماند بين پسر و دختر برابر بخش مى كنند محتاج به امر شما است.

بسمه تعالى، پسر دو برابر دختر مى برد.

ص: 541

[سؤال 11111] 6352

بسمه تعالى 7 / 10 / 1361

جماران، پيشگاه معظم حضرت امام خمينى، قبل از هر چيز، سعادت و طول عمر و عزت جناب عالى را در راه خدمت به اسلام و مسلمين جهان از درگاه خداوند بزرگ خواهانم، اين حقير يك سؤال شرعى دارم كه ذيلاً به حضور مبارك تقديم مى شود.

پنج پسر و دو دختر از زمينى كه به عنوان ارث مرحوم پدرشان به آنان رسيده بهره مند هستند و فعلاً مى خواهند آن زمين را بين خود از لحاظ شرعى تقسيم نمايند. موقعيت زمين به صورتى است كه نمى شود روى هم بريزند و تقسيم كنند؛ گرچه پسرها با اين طريق موافقت ندارند و مى گويند: بايد هر پسر به طور جداگانه سهميۀ هر يك از دو دختر را بپردازد؛ آن هم به اين طريق كه هر پسر، دوازده يك، سهم خود را جدا نمايد و به هر يك از دو دختر بدهد. آيا اظهارات اين پنج پسر - به صورتى كه در بالا گفته شد - مى تواند با اصول و موازين شرعيه منطبق باشد يا خير؟

خواهشمند است دستور چگونگى تقسيم اين زمين را، بفرماييد به اين كه روى هم بريزند و تقسيم نمايند يا اين كه هر دختر چند يك به طور جداگانه بايد از سهم هر پسر بگيرد تا شرعى بوده باشد؛ زيرا زمين حاليه كلاً در دست پنج پسر تقسيم نشده باقيمانده است. والسلام

بسمه تعالى، در فرض مسأله، زمين بايد دوازده سهم شده، به هر پسرى دو سهم و هر دخترى يك سهم داده شود، و هر يك از شركا به رضايت خود مى توانند سهم خود را به ديگرى واگذار نمايند، مجاناً يا در مقابل عوض.

[سؤال 11112] 6353

بسمه تعالى 25 / 6 / 1361

محضر مبارك حضرت نايب الامام، امام خمينى، دامت افاضاته

محترماً به شرف عرض مى رسانم كه مسأله اى براى ما پيش آمده است كه در حل

ص: 542

آن مانده ايم، لذا بدين وسيله از شما تقاضاى پاسخ مى نماييم.

ما سه برادر و دو خواهر هستيم كه پدر ما در زمان پيروزى انقلاب دار فانى را وداع گفت. پدر ما قبل از وفات خود باغى را از پدربزرگم (پدر خودش) خريده و بهايش را پرداخته است، لذا پدرم به خاطر قدرشناسى از پدربزرگم و اين كه كمكى به او شود، به او گفته بود كه تا موقعى كه زنده هستى، باغ در اختيار خودت باشد و از آن استفاده كن.

ليكن اجل به وى مهلت نداد و خود زودتر از پدر به ابديت شتافت و حال چهار سال از وفات پدرم مى گذرد، ولى پدربزرگم باغ را كه مال پنج نوۀ يتيم و صغير او مى باشد رد نكرده است و محصول آن را كه عبارت است از پسته، زردآلو، انگور و چند ميوۀ ديگر، يا مى فروشند و يا استفاده مى كنند. لذا اين جانب كه فرزند بزرگ پدرم هستم و حالا كبير شده ام، پس از مذاكراتى كه با پدربزرگم انجام دادم و اثرى نيافت، حالا اين موضوع را به حضرت عالى عرض مى كنم تا شما من را راهنمايى فرماييد كه آيا پدربزرگم شرعاً حق استفاده از باغ و محصول آن را دارند يا نه؟ و اگر حق ندارند، وضع محصول چهار سال پيش آن چگونه است؟

بسمه تعالى، آنچه كه ملك پدر شما در حين فوت او بوده، جزو تركۀ او محسوب مى شود و پس از كسر بدهى و وصيت، باقى مانده به ورثه مى رسد و پدر ميت از تركۀ فرزندش يك ششم ارث مى برد، و باغ اگر ملك پدر شما بوده، جدّ شما ما زاد بر سهم الارث خود از باغ را بايد به ساير ورثه برگرداند و نسبت به گذشته نيز ضامن است.

[سؤال 11113] 6354

بسمه تعالى

خدمت حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى

صاحب باغى كه در حدود هشتاد سال قبل از دنيا رحلت نموده، ملكش را به عنوان ثلث، به مدت شصت سال، وقف موقت نموده، ولى ما تا به حال كه حدود

ص: 543

هشتاد سال مى شود، آن را طبق دستور مرحوم اجرا نموده ايم. آيا حال مى توانيم زمين يا باغ را به عنوان ارث به وارثش كه يك پسر است بدهيم يا خير؟

بسمه تعالى، به مجرد موت مورّث، ملك به ورثۀ موجود در حال موت مى رسد و بعد از مدت مذكور، هر تصرفى مى توانند در آن بكنند.

[سؤال 11114] 6355

بسمه تعالى 4 / 10 / 1361

دفتر امام خمينى، سلام عليكم، بعد از سلام و به اميد سلامتى حامى پر مهر مستضعفين جهان، امام خمينى و پيروزى هرچه زودتر رزمندگان اسلام و اسلاميان و نابودى صدام و صداميان

ما دو برادر هستيم كه فرزند يك پدريم. پدر ما در موقع سلامتى، در يك دهات ديگر زمين كشاورزى براى يكى از ما برداشته بود. ولى يكى از ماها، همان زمين كشاورزى را با دست خودش احيا نموده و تقريباً بيست و هفت سال است، تحت تصرف او مى باشد و اين برادر هر سال اجاره را خودش به مالك همان قريه پرداخت نموده است. آيا بعد از فوت پدر، برادر ديگر در اين زمين كشاورزى حقى دارد يا نه؟ خواهشمند است جواب اين مسأله را ارسال فرماييد.

بسمه تعالى، زمين اگر ملك يا متعلق حق پدر بوده، بعد از فوت او به تمام ورثه مى رسد، ولى اگر متعلق به يكى از وراث بوده، ساير ورثه از آن سهمى نمى برند.

[سؤال 11115] 6356

بسمه تعالى 16 / 4 / 1361

محضر مبارك امام خمينى، مدّ ظله العالى

احتراماً؛ دو وارث هستيم. پدرمان مقدارى زمين آبى و ديم از مالك، تحت تصرف زراعتكارى داشته است. قبل از شروع تقسيم اراضى، پدر فوت شده است. برادر

ص: 544

بزرگ ملك را به نام خود فرم سندى كرده است. و حاضر نيست حق برادر خود را بدهد. در صورتى كه برادر بزرگ قيّم هم بوده است، استدعا مى شود حق دو وارث را معلوم فرماييد.

بسمه تعالى، رسيدگى به امر زمين با دولت جمهورى اسلامى است و آنچه كه ملك شرعى ميت تا زمان فوت بوده و جزو تركه به حساب آمده، تمام ورثه از آن سهم مى برند.

[سؤال 11116] ‘ 4156

7. وضع وسايل خانه چگونه است؟ آيا اين ها و آن هايى كه آنان دارند تقسيم مى شود؟

بسمه تعالى، هرچه تا زمان فوت پدر ملك او بوده، جزء تركه است و بين ورثه به ارث مى رسد.

[سؤال 11117] 6357

بسمه تعالى 18 / 12 / 1361

تهران، دفتر حضرت امام خمينى

سؤال مى شود مسافت هشت قفيز زمين شاليزارى را در زمان حيات پدرمان ما دو برادر به همراه پدرمان كشت مى كرديم كه در سال 45 پدرمان فوت نموده و زمين را هنوز داريم هر دو برادر كشت مى كنيم. آيا به دستور شرع مقدس اسلام اين زمين بعد از فوت پدرمان مال يك فرزند مى شود يا مال هر دو برادر مى شود، جواب را مى خواهم.

بسمه تعالى، اگر پدر شما به وجه مشروع در زمين مزبور حقى داشته حق او به همۀ ورثه منتقل مى شود.

[سؤال 11118] ‘ 2732

2. اموال پدرى ايشان موجود مى باشد به ورثۀ او مى رسد يا به مادرش يا شرايط

ص: 545

ديگر دارد؟ راهنمايى بفرماييد.

بسمه تعالى، آنچه در وقت مردن او ملك او بوده، به همۀ ورثه اش مى رسد.

[سؤال 11119] ‘ 6411

6. آيا به مادر شهيد در صورت بچه داشتن شهيد، ارث مى رسد يا نه؟

بسمه تعالى، مادر شهيد از تركۀ او در فرض سؤال، يك ششم مى برد.

[سؤال 11120] 6358

بسمه تعالى 17 / 7 / 1358

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دامت افاضاته

با نهايت ادب به عرض مى رساند: پسر خواهرم فوت كرده و اموال زيادى داشته و بعد از او مادرش - خواهر من - و همسرش و فرزندى كه از سر راه برداشته و هفت ساله شده باقيمانده. مادرش - كه خواهر من مى باشد - فوت كرد و بنده خرج كفن و دفن او را از مال خودم به مبلغ هشت هزار و پانصد تومان داده ام. وارث اموال متوفى كيست؟ مستدعى است در ذيل نامه وارث او را تعيين فرماييد تا طبق دستور اسلام عمل شود و من و همسرش و طفل سرراهى به وظايف دينى خود عمل كنيم، مزيد تشكر است.

بسمه تعالى، طفل سرراهى ارث نمى برد و تركه او به مادر و همسرش مى رسد و چون فرزند ندارد، ربع تركه از همسر و بقيه به مادر و از او به ورثۀ مادر مى رسد.

[سؤال 11121] 6359

بسمه تعالى ششم ذى حجة الحرام 1402 ق

محضر مبارك اميد مستضعفان جهان، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، أرواحنا فداه، بعد از سلام و درود و دعاى طول عمر مبارك حضرت امام، بدون

ص: 546

تصديع اوقات شريف و مبارك، مسأله را معروض مى دارم:

اين جانب داراى دخترى بودم كه يك سال قبل از جنگ تحميلى مشاراليها را به عقد ازدواج پسر خواهرم درآوردم. شبى كه اولين مرحلۀ موشك هاى نه مترى بعثيون عراق به دزفول شليك شد، يكى از آن ها به خانۀ خواهرم اصابت نمود و در نتيجه دامادم بلافاصله از بين رفت و دخترم كه نُه ماهه حامله بود، با كودكش قبل از به دنيا آمدن در حالى كه تا بيمارستان هنوز زنده بوده اند - چون مرتب از درد سر مى ناليده - در بيمارستان درمى گذرند. حال مسأله از اين جا شروع مى شود:

1. داماد در دوران حيات، داراى كارگاهى بوده در محلى دور از محل حادثه كه از آسيب در امان مانده است. مقدارى اثاثيه و ابزار و كار آماده در آن بوده كه جزء ماترك بوده. اين ماترك، بين پدر و مادر و خانوادۀ عروس به چه ترتيبى بايد تقسيم شود؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، يك چهارم تركۀ داماد، سهم الارث عروس است كه از او به پدر و مادرش مى رسد و سه چهارم ديگر به والدين داماد مى رسد.

2. بعد از عروسى طبق سُنن و رسومات محلى، بستگان مبالغى و يا هدايايى به عنوان رونما به عروس چشم روشنى داده اند. تكليف آن ها چه مى شود و به چه كسى مى رسد؟

3. مهريۀ دختر دو هزار و پانصد تومان در ذمه داماد بوده است. در ضمن مبلغ ده هزار تومان به عنوان نقد - مهريه - از پسر گرفته شد و حداقل سه برابر آن نيز از خود، به آن اضافه نموده و برايش جهيزيه تهيه نموده ام كه كمتر از يك دهم آن از زير آوار بيرون آورده شده است. در اين مورد تكليف چيست؟

بسمه تعالى، 2 و 3، هرچه كه مال عروس بوده - از هدايا و جهيزيه و مهريه - تماماً به والدين عروس مى رسد.

4. در صورتى كه وجهى به صبيه بنده برسد، با آن چه كار مى شود كرد؟ و احياناً اگر مستطيع شود وظيفه چيست؟

بسمه تعالى، شبهۀ وجوب حج اگر از ناحيۀ رسيدن ارث شوهر به وى باشد، در فرض مرقوم، مستطيعه نشده و دارايى زن پس از كسر بدهى و وصيت، به والدين او مى رسد.

ص: 547

[سؤال 11122] 6360

بسمه تعالى

مقام رفيع دفتر معظم امامت امت و رهبريت عالى قدر، حضرت مستطاب امام خمينى، دام ظله على رؤوس المسلمين، با تقديم سلام و مراتب احترام، ضمن درخواست طول عمر و سلامت دائم وجود نازنين امام امت، به عرض مى رساند:

شخصى به سال 1340 شمسى فوت كرده. او زوجه اى دائمى و يك دختر و سه پسر داشته. پسر اوسط كه وصايت پدر را داشته، بلافاصله پيشنهاد تقسيم نموده. در خدمت حجت الاسلام مرحوم حاج سيد حسين آقا طباطبايى، محاسبۀ ثلث ماترك و سهم ورّاث مشاعاً معيّن گرديده. سى و يك هزار تومان دختر و شصت و دو هزار تومان پسر، اعم از منقول و غير منقول سهم داشته. پسر ارشد على رغم درخواست مكرر و مصرّانۀ وصى داير بر افراز، به عناوين و معاذير گوناگون و با تهديد به قتل و سوء استفاده از ضعف و عجز و ملايمت وصى، حاضر به تقسيم و دست بردارى از استثمار وصى نشده و گفته: چون خرج من بيشتر است، برداشت هركس نوشته شود. همچنين با اظهار اعتماد و اطمينان به وصى، تصدّى امور مالى و ادارۀ محل كسب و كار بازار و ناراحتى هاى ناشى از آن را به عهدۀ وصى گذاشته و خود فارغ از همّ وغمّ و چند و چون، به زندگى مرفّه مترف پرداخته است؛ در صورتى كه وصى بيچاره از قبول اين وضع تحميلى ابا داشته و با اصرار مكرّر و مجدّانه تقاضاى تقسيم كرده است. برادر بزرگ براى تفنّن به سركشى املاك مشغول شده است. درحالى كه از دخل و خرج آن بى خيال و صرفه و عدم صرفه برايش مهم نبوده است.

در اين اثنا برادر كوچك با موافقت برادر بزرگ، بلكه با تبانى وى - على رغم مخالفت و ممانعت برادر اوسط - براى تحصيل به خارج مسافرت نموده و يازده - دوازده سال در ممالك اروپايى از قبيل آلمان، اتريش و بالاخره در سوئد به سر برده است و مخارج او طبق درخواست خودش و توصيۀ برادر بزرگ، توسط برادر اوسط

ص: 548

فراهم و ارسال شده كه به مبلغى بيش از مضاعف سهم الارث پدرى اش بالغ گرديده است. چندى پس از مسافرت او، سهم خواهرشان مجزّا و به طور عادى تسليم و تحويل گرديده.

با اين مقدمات و با اين وضع تحميلى، هنوز پسر ارشد حاضر به تقسيم نيست و با اين كه برادر كوچك و برادر ارشد هر دو، چند برابر سهم الارث منقول خود را - كه تقريباً يك چهارم از كل سهم بوده - به مصرف رسانده اند، ادعاى شركت در سرمايه را دارند؛ درصورتى كه هيچ گونه قرارداد شراكت در ميان ندارند. و برادر اوسط - كه ادارۀ محل كسب وكار بازار و امور مالى را تحميلاً عهده دار بوده - با استفاده از وام و زد و بند با ديگران، چرخ معاش خود و آن ها را گردانده است.

مستدعى اين كه اوّلاً: وجه شرعى مسأله و نحوۀ تقسيم را مطابق رأى مبارك و واجب الاتباع امام عزيز بيان فرماييد كه آيا برادر ارشد و برادر كوچك، در سرمايۀ فعلى - كه ثمرۀ سعى برادر اوسط است و به بهاى از دست رفتن نشاط و سپرى شدن بهترين سنين عمرش در وضع تحميلى و همّ و غمّ مداوم و عدم استفاده از موجوديت خود به دست آمده - سهمى دارند؟

ثانياً: استدعا دارد عمل بر فتواى صادره را به دادگاه و يا هر مقام ذى صلاحيت ديگر توصيه فرماييد كه به استثمار فردى عاجز و ملايم، از طرف فردى ديگر خاتمه داده شود و تمام افراد خانواده ورّاث از بلاتكليفى و سرگردانى چندين ساله درآيند و دعاگوى جمهورى اسلامى و بنيان گذار كبير آن حضرت امام باشند.

در خاتمه براى تأكيد و تأييد عرايضم، حاضرم قسم ياد كنم و خداى حاضر و ناظر را گواه بگيرم كه حتى يك كلمه در اظهارات خود بر خلاف حقيقت نگفته ام و كوشيده ام واقعيت را بيان نمايم، با اعتقاد به اين كه گواه گرفتن خداى عليم و خبير به دروغ كفر مى باشد، موضوع مندرج در فوق كاملاً صحيح مى باشد.

بسمه تعالى، تمام اموال متوفى از منقول و غير منقول و عوايد و درآمدهاى آن به تمام ورثه، طبق احكام ارث مى رسد. و زوجه از زمين و از اعيانى

ص: 549

ارث نمى برد؛ فقط از قيمت اعيانى و از منقولات ارث مى برد. و خدمات انجام شده اگر به دستور ديگرى انجام شده و قصد مجانى نداشته اجره المثل دارد. و آنچه را كه بعض ورثه در طول مدت، بيش از سهم خود خرج كرده، براى ساير ورثه ضامن است.

[سؤال 11123] 6361

بسمه تعالى نوزدهم شعبان 1402 ق

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى رهبر كبير انقلاب امام خمينى، مدّ ظله

اين جانبان امضا كنندگان ذيل چهل و هفت سال قبل پدر را از دست داده ايم وارث سه برادر و دو خواهر و دو زوجه، بيان فرماييد: مال پدر چگونه تقسيم مى شود شش ماه بعد از فوت پدر يك خواهر فوت نمود ورّاث او عبارتند از سه برادر و يك خواهر و يك مادر. اموال پدرى از اول تقسيم نشده در اختيار سه برادر مى باشد ليكن سه برادر در محلى قرار داريم كه موقوفه است، متولى قسمتى زمين را در اختيار ما قرار داده و ما آباد كرده ايم آيا خواهر باقى مانده از جميع اموال سه برادر حق دارد يا از مال پدرى فقط، بيان فرماييد.

بسمه تعالى، از اموال پدر هشت يك اموال منقول و هشت يك قيمت اعيانى به مادر مى رسد و بقيه بين برادرها و خواهرها بر طبق كتاب خدا تقسيم مى شود و سهم الارث خواهر فوت شده اگر شوهر و اولاد ندارد به مادر مى رسد و هيچ يك از ورثه در اموال شخصى ديگرى حق ندارند و چنانچه نزاعى در بين باشد به محاكم صالحه مراجعه نماييد.

[سؤال 11124] 6362

بسمه تعالى

پس از اداى احترام خواهشمند است از نظر دين مبين اسلام مسأله زير را روشن فرماييد.

ص: 550

اين جانب در سال 1310 شمسى كليه اموال خود را از منقول و غير منقول به همسر خود صلح نموده با شرط خيار فسخ به مدت 30 سال و استيفاى منافع براى خود در مدت مزبور، و در صورت فوت مصالحه مزبور در بين مدت و عدم ظهور فسخ، خيار و استيفاى منفعت ساقط، و در صورت لزوم مصالحه متصالح مزبور از عين المال ببرد و ثلث معادل عين الصلح مزبور را با اطلاع و صواب ديد و نظارت شخص معين صرف كند: يك ثلث از عين الصلح مزبور را مخارج كفن و دفن و تعزيه دارى هاى ثلاثه و سبعه و اربعين و سال مصالحه مزبور كند و دو ثلث ديگر را چنانچه اولادى از مصالحه مزبور باشد بين خود و اولاد مصالحه مزبور به قرار للذكر مثل حظ الانثيين قسمت نمايند و چنانچه اولادى نباشد تمامى عين الصلح مزبور را به هر قسمى كه بخواهد جهت خود تصرفات مالكانه نمايد و كسى حق مزاحمت و ممانعت ندارد و صيغه شرعيه جارى شد فى يازدهم شهريور 1310 شمسى مطابق نوزدهم ربيع الثانى 1350، ضمناً در سال 1320 يك دختر كه تنها اولاد مصالحه مزبور است به وجود آمده و در سال 1324 دختر فوت نموده.

لذا خواهشمند است بفرماييد منظور از دو ثلث ديگر بين خود و اولاد مصالحه مزبور به قرار للذكر قسمت نمايند. چيست؟ خواهشمند است بفرماييد:

1. سهم متصالح چقدر است؟

2. سهم اولاد مصالحه مزبور چقدر؟

بسمه تعالى، ظاهر تعبير للذكر مثل حظ الانثيين اين است كه بعد از اخراج ثلث بقيه مطابق كتاب الله ارث شود بنابر اين مال مورد صلح بعد از اخراج ثلث آن در مخارج مورد وصيت بين شوهر متوفاة و دختر او على ما فرض الله تقسيم مى شود ربع دو ثلث [كه باقيمانده است] به شوهر و بقيه آن به دختر مى رسد.

ص: 551

[سؤال 11125] 6363

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى الامام الخمينى، مدّ ظله العالى

پس از عرض سلام، معروض مى دارد كه فردى فوت كرده است. و از ورثۀ آن مرحوم، دو تا دختر و يك خواهر و يك زوجه و يك پسر برادر باقيمانده.

و نيز لازم به تذكر است كه دختر دوم آن مرحوم، در زمان زندگى پدر - كه هنوز تزويج نكرده بود - فوت كرده است. خواهشمندم بفرماييد: اموال آن مرحوم - اعم از منقول و غير منقول - بر طبق فتواى حضرت عالى، چطور تقسيم مى شود؟ از اين وراث چه كسانى محروم، و چه كسانى ارث مى برند و چقدر؟

بسمه تعالى، در فرض مسأله - كه يك دختر و يك زوجه، وارث براى متوفى، بيشتر در طبقه اول موجود نيست - زوجه يك هشتم و باقى به دختر، نصف فرضاً و بقيه ردّاً مى رسد، و ديگران كه طبقه دوم هستند، حقى ندارند.

[سؤال 11126] 6364

بسمه تعالى 3 / 11 / 1358

محضر مبارك مجاهد اكبر، يار مستضعفان، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ارواحنا فداه، پس از سلام و تهنيت به رهبر انقلاب، احتراماً؛ خاطر شريف را به ذيل نامه معطوف مى دارد:

شخصى داراى پنج فرزند پسر و دو دختر و دو زن بوده است. پسر بزرگ اين شخص داراى زن و سه فرزند دختر بوده است. پسر بزرگ در زمان حيات پدر فوت مى كند و زن - كه مادر سه فرزند بوده - پس از فوت شوهر به علت اختلافاتى كه به وجود مى آيد، بدون گرفتن مهريه و يا حق ديگرى به خانۀ پدرى خود مراجعه و بعداً

ص: 552

شوهر اختيار مى كند و اين سه دختر كه تحت سرپرستى پدربزرگ بودند، پس از رسيدن به سنين قانونى، شوهر مى كنند.

بعد از چندى اين شخص (پدر) فوت مى نمايد. البته اموال منقول و غير منقول ايشان - از خانه، زمين، باغ و دارايى هاى ديگر و به خصوص خانۀ نوساز واقع در شهسوار - بيشتر از دست رنج پسر بزرگ بوده است. و در صورت احتياج، بهترين گواه و دليل؛ استشهاد محلى پيرمردان، همسايگان، همسالان و مطلعين مرحومان خواهد بود. مضافاً خاطرنشان مى سازد كه به علت روابط حسنۀ بين پدر و پسر مورد بحث؛ اسناد و مداركى دالّ بر اين كه تا چه اندازه با هم شريك و سهيم بوده اند در دست نيست، مگر استشهادى كه در بالا ذكر شده است.

پس از فوت پدر كه تا امسال دوازده سال مى گذرد، وراث ارثيه را با هم تقسيم كرده اند؛ ولى به علت اختلافاتى كه به وجود آمده، هيچ يك از آن ها سهم ارثيۀ خود را نگرفته اند. و به اين سه دختر، حق و ارثيه اى داده نشده است.

آيا از نظر شرع مقدس اسلام، به زن و سه فرزند پسر بزرگ كه قبل از پدر مرحوم شده - با توضيحاتى كه داده شده، و همه هم گواه اين قضيه هستند كه بيشتر ثروت و اموال منقول و غير منقول، از دست رنج اين مرحوم مى باشد - ارثيه اى تعلّق خواهد گرفت يا خير؟ متمنى است عنايتى فرموده جواب را در بالا مرقوم داريد.

بسمه تعالى، دخترها و مادر آن ها از اموالى كه از تركه پدر و شوهر بوده، سهم الارث خود را حق دارند. و آنچه در يد جدّ آن ها بوده، محكوم به ملكيت است براى خود او، و به وارثش مى رسد؛ مگر به طريق شرعى خلاف آن اثبات شود.

[سؤال 11127] 6365

بسمه تعالى 17 / 11 / 1361

دفتر مبارك حضرت امام خمينى، پس از عرض سلام، سلامتى و طول عمر آن حضرت را از درگاه ايزد متعال خواهانم.

ص: 553

مقدارى زمين كشاورزى عقد مادر بزرگ مادرى اين جانب بوده و ايشان مدت چهل سال است كه فوت كرده است و داراى دو فرزند دختر بوده و دخترها در زمان فوت مادر، همسر نداشته اند و بعداً همسر اختيار كرده اند و اين ارث بين دو فرزند تقسيم نشده و اين دو وارث داراى فرزند هستند و بعد يكى از ورثه ها كه مادر اين جانب است فوت كرده است و در مدت چهل سال درآمد زمين در اختيار پدربزرگم بوده است و حالا پدربزرگم ادعاى 1/8 (هشت يك) از اين ارثيه را مى كند. موضوع اين كه ايشان از كل ارثيه 1/8 را مى خواهد و چون كه مادر ما فوت كرده 1/4 هم از سهم مادر ما را مى خواهد. پدر اين جانب هم ادعاى 1/4 از سهم مادر ما را مى كند، سؤال اين است كه آيا پدربزرگ از كل ارث سهم مى برد يا خير؟ و چون دخترش فوت كرده از سهم دختر هم مى برد يا خير؟ و پدر هم از اين ارثيه سهم مى برد يا خير؟

بسمه تعالى، سهم الارث جدّ شما از جدّه ربع (1/4) تركه او است و سهم الارث جدّ شما از مادر شما سدس (1/6) است و سهم الارث پدر شما از مادر شما ربع (1/4) تركه مادر است.

[سؤال 11128] 6366

بسمه تعالى 1 / 10 / 1361

حضرت امام خمينى، دامت بركاته و ارواحنا فداه، مستدعى است فتواى خود را در مورد زير اعلام فرماييد.

من در سال 1356 ازدواج نمودم. در تاريخ 26 / 2 / 61 همسرم به علت بيمارى قلبى فوت نمود. مهريۀ همسر مرحومه ام يك هزار و يك سكۀ طلا به ارزش سه ميليون و سه هزار ريال به قيمت روز بود (فتوكپى عقدنامه ضميمه است). حال كه همسرم فوت نموده، مادر همسرم تقاضاى ثلث مهريۀ قيمت روز (يعنى 800 /402/ 1 تومان) را نموده است.

1. آيا با وجودى كه از همسرم داراى يك دختر چهار ساله مى باشم، مى بايد ثلث

ص: 554

مهر را به مادر همسرم پرداخت نمايم يا خير؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، سهم مادر، ثلث نيست و بايد مطابق قانون ارث حساب شود.

2. اگر مهريه همسرم قابل پرداخت است، به قيمت سال 1356 است يا به قيمت امروز؟

بسمه تعالى، اگر متعارفى در بين نيست، بايد مصالحه كنند.

[سؤال 11129] 6367

بسمه تعالى 26 / 4 / 1361

قم، رياست محترم دفتر امام

محترماً به عرض مى رسانم كه اين جانب زنى هستم داراى پنج فرزند دختر كه مدت چند سال است شوهرم فوت كرده. مقدار اموالى كه از او مانده عبارت است از يك باب مغازۀ خواروبار فروشى و منزل مسكونى كه دو دانگ آن را برادر شوهرم سهيم مى باشد؛ و تعداد چند قطعه زمين كشاورزى. در تهران مغازه را اجاره داده ايم و خرج روزانه را تأمين مى كند. مسأله اى كه براى بنده پيش آمده و خواستم راهنمايى شوم اين است كه بعد از فوت شوهرم، مادرشوهرم بعد از دو ماه فوت نمود. حالا وراث ايشان كه برادرهاى شوهرم و خواهر ايشان مى باشند به من مراجعه كرده و ادعا دارند كه از مال برادرمان به مادرمان ارث مى رسد و چون مادرمان فوت كرده، ارث او به ما مى رسد و طلب مال از من مى كنند، در صورتى كه دو نفر از بچه هايم صغيره هستند.

آيا در اين صورت كه مادرشوهرم دو ماه بعد پسرش فوت كرده، از او ارث مى برد يا خير؟ اگر مى برد، به چه صورت و چند يك؟ از هوايى يا كل مال مى برد؟ از درآمد ماهيانۀ مغازه كه خرج روزانۀ ما است ارث مى برد يا خير؟

لازم به توضيح است كه به توضيح المسائل امام رجوع كردم ولى مسأله برايم واضح نبود و روشن نشدم؛ لذا از شما تقاضا دارم كه به اين سؤال شرعى بنده - اگر

ص: 555

امكان دارد - جواب كتبى مرحمت بفرماييد. در خاتمه، طول عمر آن امام بزرگوار و صحت و تندرستى ايشان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام

بسمه تعالى، در فرض سؤال، يك ششم از كل تركۀ ميت به مادرش مى رسد و از او به ورثه اش منتقل مى گردد و تا تقسيم نشده، از درآمد تركه نيز به مقدار يك ششم به مادر و از او به ورثه اش مى رسد.

[سؤال 11130] 6368

بسمه تعالى 5 / 12 / 1361

محضر مبارك نايب الامام، امام خمينى، دام ظله العالى، سلام عليكم ورحمة الله

از شخص متوفى چهار فرزند صغير - از دو سال الى 14 سال - باقيمانده كه فرزند بزرگ، دختر است و همسر، قيّم بچه ها مى باشد و نيز يك مادر پير باقيمانده كه ديوانه مى باشد و تحت سرپرستى فرزند ديگرش - كه برادر متوفى است - مى باشد؛ لذا از آن جا كه سهم مادر از مال متوفى، است و با توجه به اين كه وضع مالى برادر متوفى كه مادر، تحت تكفلش مى باشد، خوب است و فرزندان متوفى هم داراى درآمد مكفى نمى باشند، استدعا دارد در مورد سهم مادر راهنمايى لازم بفرماييد كه محل حاجت است.

بسمه تعالى، سهم مادر مربوط به خود او است و به ديگرى نمى رسد و اگر ديوانه است، ولىّ شرعى او آن را براى او حفظ مى كند، يا به طور صلاح، صرف در مخارج او مى كند.

[سؤال 11131] 6369

بسمه تعالى 14 / 6 / 1358

محضر مبارك ملاذ الانام، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، زيد عزه

با تقديم احترامات؛ به عرض عالى مى رساند: داماد ارشد بنده در اثر تصادف در راه اصفهان كه براى انجام كارى مى رفت، در مورچه خورت دعوت حق را لبيك گفته،

ص: 556

جنازه اش را آورديم در بهشت زهراى تهران دفن كرديم. چون متوفى وصيت نداشت؛ خرج مخارجات كفن و دفن و ايام ثلاثه و شب هفت و غيره را برادر بزرگش خرج نموده است. متوفى داراى يك زوجه بيست و سه ساله و دو پسر هفت ساله و چهار ساله و مادرى پير است كه تحت كفالت برادر كوچك تر از متوفى است. متوفى خانۀ مسكونى ندارد ولى دو درب مغازۀ كانال سازى و يك دفتر محقر، با يك نفر شريك مى باشد. سرمايه اى كه در مغازه و غيره دارند غير از شريك مذكور، واقعاً كسى نمى داند و به طور معلوم و به گفتۀ خود متوفى مبلغ قابل ملاحظه اى از شريكش طلب دارد. همچنين سى هزار تومان پول به نام خودش در سه دفترچۀ پس انداز در بانك دارد و مبلغ بيست و دو هزار تومان پول نقد در خانه داشت. آن پول را به نام زوجه اش در دفترچۀ پس انداز واريز كرديم. مبلغ پنجاه و سه هزار تومان در چهار فقره چك موجود در خانه، از شريكش طلب دارد و دو چك مبلغ سيزده هزار و پانصد تومان برگشت خورده از شركت سهامى سنجش دارد و اثاث منزل و يك طاقه فرش قالى و سه قاليچه و ديگر لوازمات مستعمل خانه دارد. تمنا اين كه امر مقرر فرمايند با كمال محتاجى و دعاگويى از آن مقام محترم خواستاريم تكليف صغار و سرمايه و مغازۀ كانال سازى و مخارج خرج شده و اثاث خانه و ارث ورثه و مهريۀ زوجه و حضانت صغار را معين و حكم فرماييد. امر عالى مستدام.

بسمه تعالى، در فرض مذكور ورثۀ متوفى: مادر و زوجه و فرزندان هستند. و تركه او بعد از اخراج دين كه از جمله آن مهر زوجه است؛ بين ورثه به نسبت سهم الارث آن ها تقسيم مى شود و براى رسيدگى و تقسيم به عالم مورد وثوق محل مراجعه نماييد.

[سؤال 11132] 6370

بسمه تعالى 30 / 1 / 1361

سلام عليكم، پس از سلام، از محضر آن امام عزيز تقاضا مى شود راجع به حكم شرعى، ما را راهنمايى فرماييد.

ص: 557

پسرى داشتم كه در جبهۀ اهواز به درجه شهادت نايل گرديد؛ از ايشان يك پسربچۀ دو ساله باقيمانده است؛ همسر ايشان را هم يك ماه قبل براى پسر ديگرم به عقد و ازدواج درآوردم.

شهيد داراى مبلغى پول نقد و لوازم منزل، از قبيل فرش، موتور سيكلت و ديگر لوازم منزل مى باشد؛ از محضر آن امام تقاضا مى شود ما را نسبت به وظايف شرعى خود راجع به اين لوازم راهنمايى فرماييد.

بسمه تعالى، چنانچه دينى ندارد و وصيت نكرده، تمام آنچه ذكر شده بين پدر و مادر و زن و بچۀ او به حسب قانون ارث تقسيم مى شود.

[سؤال 11133] 6371

بسمه تعالى

حضور مبارك رهبر كبير انقلاب، قائد اعظم، حضرت امام خمينى، دام ظله سلام عرض مى نمايم. پس از عرض سلام، سلامتى رهبر گران قدر عالم اسلام را در پناه امام زمان - عجّل الله تعالى فرجه الشريف - خواستارم.

1. اگر شخصى بميرد و از خود يك زن دائمى، دو فرزند پسر، پدر و مادر و طفلى در شكم مادر كه هنوز به دنيا نيامده، داشته باشد، ارث او اگر خانه و اثاث خانه باشد چگونه تقسيم مى شود؟

بسمه تعالى، پس از جدا كردن مقدار بدهى از اصل تركه، پدر و مادر هر يك، يك ششم و زن از قيمت ساختمان خانه و از اعيان منقولۀ تركه يك هشتم ارث مى برند؛ بقيه به فرزندان مى رسد و براى حمل تا به دنيا آمدن بايد سهم دو پسر را جدا كنند تا وقتى به دنيا آمد تكليف قطعى شود.

2. اگر زن بخواهد ارث ببرد - همان گونه كه در رسالۀ عمليه هم فرموده ايد - از هوايى، آن هم از قيمت آن ارث مى برد؛ در صورتى كه متوفى يك صد و چهل هزار تومان مقروض باشد و قرض او را بيمه يا بنياد شهيد - مثلاً - بپردازد، آيا منهاى يك صد و چهل هزار تومان، ارث مى برد زن يا نه قرضى كه از ناحيۀ بيمه يا بنياد شهيد داده مى شود به زن هم تعلق مى گيرد؟ به صورت واضح تر، هنگام شهادت يا فوت

ص: 558

شوهر از هرچه هست - غير از زمين - ارث او بايد داده شود يا صبر كنند تا قرض داده شود و بعداً بدون منها كردن قرض ارث به او بدهند؟

بسمه تعالى، اگر بدهى ميت از راه ديگر ادا شود تمام تركه به ترتيب بالا ارث مى شود.

3. اگر شهيد، پدر را قيّم قرار دهد و او قبول كند و قيد كند اگر پدرم قبول نكرد برادرم قيّم صغار من و برادر هم قبول كرد، مى تواند برادر رد كند؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، قيّم شرعى پدر است و رد او اثر ندارد و مى تواند برادر ميت را وكيل بگيرد در انجام كار صغير.

4. اگر قيّم بخواهد كنترل كند مثلاً اثاث خانه را مشخص كند كه كدام مال متوفى بوده كه نتيجتاً به استثناى هشت يك - مثلاً - بقيه مال صغار است يا در امور ديگر دخالت كند، موجب نزاع و به دادگاه كشيدن مى شود و در نتيجه مادر، فرزندان صغير را خوب رشد نمى دهد؛ قيّم مى تواند؛ با اين ها كج دار و مريز مدارا كند تا صغار رشد عقلى و بلوغ پيدا كنند و محول به آنان كند يا بايد ولو اين كه فتنه و نزاع هم مى شود جدّاً همه را از هم جدا كند؟

بسمه تعالى، قيّم شرعى موظف است در حفظ اموال صغار مصلحت صغار را هم مراعات كند.

5. آيا لازم است قيّم از مال خودش حقوق احتمالى را كه از صغير حيف و ميل مى شود - در صورتى كه اگر بخواهد قيّم جلوگيرى كند فتنه مى شود - جبران كند يا نه؟

بسمه تعالى، حكم مسأله از جواب بالا معلوم مى شود و چنانچه در حفظ مال صغير كوتاهى كند ضامن است.

[سؤال 11134] 6372

بسمه تعالى نوزدهم محرم الحرام 1400 ق

محضر مبارك حضرت آيت الله رهبر عالى قدر امام خمينى، دام بقاؤه

به عرض عالى مى رسانم: دختر اين جانب با يك نفر ازدواج كرد كه بعد از مدت چند سال شوهرش از دنيا رفت. شوهرش در روزهاى اول ازدواج فقير بود و در مدتى كه با هم بودند، يك مقدار پول از طريق كار مشترك به دست آوردند. زن قالى بافت و شوهر كار ديگر كرد. از اين مرحوم يك دختر به جا مانده و پدر و مادرش نيز زنده اند. اين ميراث به چه صورت بين ورثه تقسيم خواهد شد؟ والسلام عليكم ورحمة الله

بسمه تعالى، پدر و مادر متوفى، هر يك سدس، مى برند و زن ثمن مى برد و

ص: 559

دختر نصف مى برد و باقيمانده از تركه در صورت عدم حاجب پنج قسمت مى شود: سه قسمت به دختر و يك قسمت به پدر و يك قسمت به مادر مى رسد و در صورت وجود حاجب باقيمانده چهار قسمت شده، سه قسمت به دختر و يك قسمت به پدر مى رسد و تركه ميت كه به نحو مذكور تقسيم مى شود عبارت است از اموالى كه معلوم است آن ها ملك ميت بوده اما اموال زن جزء تركه نيست و در موارد شبهه بايد مصالحه شود.

[سؤال 11135] 6373

بسمه تعالى 20 / 8 / 1361

مرجع عالى قدر رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى بعد از تقديم درود و سلام و عرض ارادت به عرض مبارك مى رساند:

پدر اين جانب در 92 سالگى، در تاريخ 22 / 9 / 1344 خورشيدى در زادگاه خود فوت نموده است. داراى سه پسر و هفت دختر از چهار مادر كه سه مادرمان قبل از فوت پدرم يا فوت و يا طلاق گرفته اند. به علت ناتنى بودن برادران كوچك تر از من، از غيبت من و بى سوادى پدرم سوء استفاده نموده و در اواخر عمر پدرمان كه سخت رنجور و مريض بوده با همكارى مادرشان قسمتى از اموال پدرمان را به عناوين مختلف به نام خودشان و مادرشان در مى آورند و بعد هم از 6 خواهر به عنوان گرفتن انحصار وراثت وكالتنامه را مى گيرند، بخش قابل توجهى از اموال ورثه را به طور غير رسمى مى فروشند. بعد از گذشت 17 سال از فوت پدرم حاضر به تقسيم و دادن حق وراث نيستند، خواهر بزرگمان بعد از تلاش زياد سهم خود را نتوانست بگيرد و فوت نمود. ورثه آن هم در ايران نمى باشد. حتى قسمتى عمده از ثلث آن مرحوم را بدون توجه به وظايف شرعى و قانونى تصاحب نموده اند و قسمتى از اراضى آن مرحوم در اثر عدم عمليات كشاورزى در معرض نابودى قرار گرفته است، اين جانب پسر ارشد

ص: 560

آن مرحوم از آن مرجع عالى قدر استدعاى عاجزانه دارم تعيين وظيفه شرعى اين جانب را به مراتب ذيل روشن فرماييد:

1. وظيفه شرعى نسبت به ثلث مانده پدرم؟

2. وظيفه شرعى نسبت به اموال خواهرم كه فوت نموده و ورثه آن در ايران نمى باشد؟

3. وظيفه شرعى نسبت به سهميه خواهران كه به بنده اعتراض مى كنند؟

4. براى حفظ شخصيت و حيثيت پدرم كه به وسيلۀ برادران در معرض خطر قرار گرفته است چه وظايفى دارم؟

بسمه تعالى، براى تعيين تكليف اموال به محاكم صالحه مراجعه نماييد.

[سؤال 11136] 6374

بسمه تعالى

محضر مقدس امام عزيز و رهبر كبير انقلاب

حضور آن پدر ارجمند معروض مى دارد: اين جانب و برادرم داراى دو دانگ از شش دانگ يك باب خانه در گلپايگان كه از پدرم به ارث رسيده بود شديم. زمانى كه خانه تقسيم گرديد و پدرم در قيد حيات نبود، مادر بزرگ پدرى قيّم ما شد. در آن موقع، ما دو طفل سه و چهار ساله بوديم. زمان گذشت و من در تهران در ارتش بودم و به عمويم وكالت دادم كه نيم دانگ آن خانه را مهر همسر من نمايد؛ ولى در اين حال اين طور كه شاهدين مى گويند، اشتباه تحريرى شده يا طور ديگرى كه من نمى دانم و از دو دانگ خانه، يك و نيم دانگ به نام برادرم و نيم دانگ آن به نام همسرم به ثبت رسيده. در اين ميان، نيم دانگ از سهم من به ديگرى داده مى شود. در صورتى كه شاهد زيادى داريم كه مى دانند در اين موضوع به من ظلم شده، من به محضر و ثبت مراجعه كردم. آن ها مى گويند: چون اين به ثبت رسيده، ديگر قابل برگشت نيست؛ در صورتى كه قيّم، امانت دار مى باشد و مال خودش نبوده كه بخواهد به ديگرى كم يا بيشتر بدهد.

ص: 561

خواهشمند است در اين مورد مرا راهنمايى نموده و يا به مسئولين امر، اوامرى در اين مورد صادر فرماييد.

از اين كه وقت عزيز شما را مى گيرم معذرت مى خواهم.

بسمه تعالى، اشتباه در كتابت و سند ثبتى، موجب زوال حق و ملك از مالك شرعى نمى شود و هر يك از ورثه حق دارند سهم الارث خود را از تركه مطالبه نمايند و چنانچه اشتباهى شده باشد بايد رفع گردد.

[سؤال 11137] 6375

بسمه تعالى 15 / 4 / 1361

با درود به حضور رهبر عالى قدر و پدر دلسوز ملت ايران امام خمينى و با درود به تمامى شهيدان به خون خفتۀ كربلا تا كربلاهاى ايران بالاخص هفتاد و دو تن شهيد دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى و با سلام به حضور كاركنان دفتر امام خمينى

1. طبق توضيح المسائل امام خمينى، مسألۀ 2728 اگر مردى پيش از پدر خود فوت كند ارث پدربزرگ بعد از مرگش به نوه اش مى رسد، ولى بنده كه هم اكنون چنين حالتى دارم از طرف فاميل خودم به بنده مى گويند كه چون پدرت پيش از پدرش فوت كرده ارث به تو تعلق نمى گيرد. خواهشمندم طبق رسالۀ امام خمينى مسأله را براى بنده به طور واضح و آشكار جواب بدهيد.

بسمه تعالى، در فرض سؤال چنانچه جدّ شما فرزند بلا واسطه نداشته باشد شما وارث او مى شويد.

2. پدر من دو زن داشته، از يكى يك پسر و از زن ديگر يك دختر داشته. زنى كه مادر دختر بوده با دخترش فوت كرده و دختر كه خواهر پدرى بنده مى باشد، دايى اى دارد كه در حال حاضر در حيات است. آيا ارث پدرى به بنده و دايى دختر مى رسد و يا به بندۀ تنها مى رسد؟

بسمه تعالى، اگر خواهر نامادرى شما با مادرش پيش از پدر شما فوت كردند ارث پدر شما به دايى آن خواهر نمى رسد.

ص: 562

[سؤال 11138] 6376

بسمه تعالى 18 / 4 / 1361

محضر مبارك رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى ايران و جهان حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، ايّده الله تعالى

ضمن عرض سلام، طول عمر و موفقيت كامل شما را از خداوند خواستاريم.

به عرض مى رسانم، پيرزنى فوت نموده و اين جانب را وصى قرار داده است. نامبرده تنها زندگى مى كرده و اولاد بلافصل ندارد و فرزندانش قبلاً فوت نموده اند. از دو دختر و يك پسر نوه دارد. نامبرده وصيت كرده پس از خريدن يك ماه روزه و پرداخت هشت صد تومان رد مظالم و گرفتن مجلس ترحيم و پرداخت پانصد تومان به يكى از نوه ها، بقيه را به يكى از نوه ها كه دختر است بدهم. حدود دو هزار و سيصد تومان هم بدهى سهمين دارد كه خودم اطلاع دارم. فتوكپى وصيت نامه به پيوست تقديم مى شود.

ضمناً يادآور مى شود، نامبرده از كميته امداد امام كمك مى گرفت. مستدعى است دستور فرماييد چه رقم عمل كنم. مشروح دستور فرماييد كه مسئوليت شرعى نداشته باشم. در خاتمه به عرض مى رسانم كه آن دختر تا حدودى به اين زن كمك مى كرده، ولى بقيۀ وراث به او توجهى نداشته اند. به اميد پيروزى لشكريان اسلام بر كفر صدامى

بسمه تعالى، پس از جدا كردن بدهى بابت سهمين و غيره از مجموع تركه؛ وصيت ميت در ثلث تركه نافذ است و بقيه به تمام ورثه مى رسد. از باقيمانده پس از جدا كردن بدهى و وصيت در فرض مسأله نصف به نوه هاى پسرى و ربع به اولاد يك دختر و ربع ديگر به اولاد دختر ديگر مى رسد.

[سؤال 11139] ‘ 92

3. هرگاه پدرى داراى فرزند يا فرزندانى باشد كه مخالف دستورات اسلام و تارك

ص: 563

صوم و صلاة و ساير وظايف شرعيه بوده و از هيچ عمل خلاف شرع مقدس ابا نداشته باشند، آيا پدر يا مادر مى توانند آن ها را از ارث ماترك محروم و دارايى خود را وقف امور خيريه بنمايند؟

بسمه تعالى، اختيار اموال شخص با خود او است و در حال حيات اگر اموال را وقف كند و تحويل جهت وقف دهد از تركه او نمى شود و به ارث نمى رسد.

حَبوه (اموال مخصوص به پسر بزرگ تر از ارث پدر)

[سؤال 11140] 6377

بسمه تعالى

دفتر امام خمينى، حفظه الله، پس از اهداى تحيت و صلوات به محضر حضرت ولى النعمه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نايب عظيم الشأنش حضرت امام خمينى، زيد عزه و توفيقه، مستدعى جواب مى باشم؛ لطفاً مرحمت بفرماييد.

1. آيا حبوه فقط به آنچه در تحرير شريف تصريح گرديده اطلاق مى گردد يا ماشينى كه از ماترك پدر مى باشد نيز شامل مى شود؟ اسلحه شكارى يا دفاعى كه ملك شخصى ميت مى باشد نيز جزء حبوه مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، ماشين و اسلحه شكارى يا دفاعى از حبوه نيست و حكم همان است كه در تحرير ذكر شده است.

2. معلولى تا مرفق مقطوع اليد و تا ساق پا بيشتر ندارد و مابقى قطع گرديده؛ در وضو چه وظيفه اى دارد؟

بسمه تعالى، شستن و مسح باقيماندۀ اعضاى وضو كفايت مى كند.

[سؤال 11141] ‘ 6467

2. متوفى داراى يك قبضه اسلحۀ شكارى مجاز با تمام تجهيزات از قبيل دوربين شكارى و زين اسب سوارى مى باشد. استدعا دارم اعلام فرمايد آيا تمام ورثه از اين

ص: 564

اسلحه و لوازم فوق الذكر ارث مى برند يا خير؟

بسمه تعالى، اسلحه شكارى جزء حبوه نيست و تمام ورثه از آن ارث مى برند.

[سؤال 11142] ‘ 6835

2. در احكام ارث، قرآن و انگشتر و شمشير و لباس ميت، مال پسر بزرگ تر است. آيا امروز كه ديگر از شمشير و زره استفاده نمى شود، شمشير و زرهى كه به حالت تجمّلى است نيز مال پسر بزرگ تر است يا خير؟ و اگر ميت تفنگ شكارى داشته باشد، آيا آن نيز مال پسر بزرگ تر است؟

بسمه تعالى، تفنگ و زره از پسر بزرگ تر نيست، و شمشير ميت مختص به او است و فرق نمى كند.

طبقۀ دوم: برادران و خواهران و اجداد

[سؤال 11143] 6378

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى

شخصى فوت نموده و مادرش زنده است، اين شخص زمينى دارد يك برادر ناتنى هم دارد يعنى از مادرش نيست آن مى گويد من هم ارث مى برم آيا حق دارد يا ندارد؟

بسمه تعالى، با وجود مادر برادر ارث نمى برد.

[سؤال 11144] 6379

بسمه تعالى 19 / 12 / 1361

پيشگاه زعيم عالى قدر رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، سلامتى وجود گرامى حضرت عالى را از خداوند منان آرزومندم.

پدر اين جانب داراى دو زن بوده، از زن اول داراى دو پسر و از زن دوم دو پسر و

ص: 565

يك دختر، پدرم و زن اوّلى حدود 20 سال است فوت نمودند، يكى از برادرهايم كه از زن اول پدرم بود دو ماه پيش فوت شده، اولاد هم ندارد وصيت هم نكرده، فقط يك برادر او كه از مادر و پدر يكى هستند زنده است، دو برادر و يك خواهر از زن دوم پدرم كه ما باشيم مانده ايم، تقاضا دارم به طور مشروح بفرماييد آنچه از برادرم به ارث مانده چطور تقسيم نماييم؟ جواب مرحمت فرماييد كه مورد حاجت مى باشد.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم ارث او به برادر پدر و مادرى مى رسد و برادر و خواهر پدرى ارث نمى برند.

[سؤال 11145] 6380

بسمه تعالى 1 / 6 / 1361

دفتر حضرت امام خمينى، رهبر عالى قدر، مدّ ظله العالى

مستدعى است نظريۀ آن امام عالى قدر را راجع به ما ترك شخصى مرحوم كه داراى يك خواهر ابوينى و يك برادر و خواهر كه فقط از طرف پدر مربوط مى باشند، ذيلاً مرقوم فرماييد، كه امور اخروى مرحوم طبق آن عمل شود.

بسمه تعالى، اگر ميت بدهى داشته باشد، ابتدا از تركه بايد خارج شود و چنانچه وصيتى كرده باشد، ثلث تركه، در مورد وصيت بايد صرف شود و بقيۀ تركه تماماً به خواهر پدرى و مادرى مى رسد و برادر و خواهر پدرى در فرض مرقوم، ارث نمى برند.

[سؤال 11146] 6381

بسمه تعالى 31 / 6 / 1361

دفتر امام خمينى، حضرت مستطاب امام خمينى، دامت توفيقه

اگر زنى فوت نمايد كه شوهرش قبلاً او را طلاق داده و داراى اولاد نمى باشد، ولى داراى يك خواهر پدرى و مادرى و يك برادر و خواهر مادرى باشد، ارث متوفاى مذكور، بين وارثان به چه نحو تقسيم مى شود؟ جواب مرحمت فرمايند.

ص: 566

بسمه تعالى، يك سوم تركه، بين برادر و خواهر مادرى، متساوى تقسيم مى شود و بقيۀ تركه، به خواهر پدر و مادرى مى رسد.

[سؤال 11147] 6382

بسمه تعالى 16 / 9 / 1361

حضور مستطاب مرجع عالى قدر، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

1. حضرت امام! بفرماييد كه حد نصاب تركۀ زن از شوهرى كه فوت نموده و از او فرزندى نيست و داراى برادر و خواهر است چقدر است؟ و آيا تعداد برادر ميت در سهم وارث (زن) مؤثر است يا خير؟

2. چه نوع ملكى به ورثه خواهد رسيد؟ آيا كليۀ ثروث به حساب مى آيد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر شوهر متوفى فرزند ندارد، يك چهارم كل دارايى او اعم از نقد و جنس و منقول و غير منقول به زوجه مى رسد؛ نهايت، زوجه از زمين به خصوص ارث نمى برد و در غير زمين از ساير غير منقولات - از قبيل ساختمان و درخت - از قيمت آن ارث مى برد نه از عين، و بقيۀ دارايى پس از جداكردن سهم الارث زوجه، به برادر و خواهر ميت مى رسد و اگر ميت بدهى دارد و يا آن كه وصيت به ثلث كرده باشد، مقدم بر ارث است.

[سؤال 11148] 6383

بسمه تعالى 21 / 6 / 1361

حضرت آيت الله آقاى خمينى، دامت بركاته، با عرض سلام خدمت شما، مسأله مهمى پيش آمده كه خواستم خدمت شما عرض كنم و جواب بخواهم:

1. خانمى فوت كرده و فقط دو تا برادرزاده دارد، ايشان مقدارى پول و مال در دنيا باقى گذاشته. از اول با هم بزرگ شده اند در منزل برادرزاده بزرگ تر مانده بود تا به آخر. اين پول كلى را ايشان در ابتدا از طريق كارگرى كسب كرده اند ولى بعدها منزل رهن مى كردند، مى خواهيم بدانيم اين پول آميخته با ربا است يا رهن با آن فرق دارد؟ اگر ربا

ص: 567

است تكليف شرعى برداشت اين پول چيست؟ در ثانى ايشان با برادرزاده كوچك تر ميانه بدى داشته و چون با آن برادرزاده خوب بوده، گفته من به كوچك تر هيچ نمى دهم و زبانى فقط به آن ها گفته به او ندهيد راضى نيستم. به هر حال ما اين پول را گرفته ايم و در بانك است مى خواهيم بدانيم اين پول را چه كنيم آيا همه را در راه خدا بدهيم؟ و اين كه اگر كسى فوت كرد و دوتا برادرزاده داشت آيا به اين دو مى رسد يا به يكى از ايشان؟ البته اين خانم فوت شده، ايمان درست و حسابى نداشته كه راضى نبودن برايش مطرح باشد. خرج و مخارج اين خانم را برادرزاده بزرگ تر به عهده گرفته و بعد از سوم او به ما خبر دادند. آيا وظيفه شرعى داريم سهم خود را به آن ها بدهيم و خرج و مخارج كه كرده اند نصفش را به عهده بگيريم يا نه؟

بسمه تعالى، اگر يقين به وجود ربا در بين اموال ندارند و ميت وارث ديگرى ندارد تركه به دو برادرزاده مى رسد ولى در صورت يقين به وجود ربا در بين اموال بايد به حكم مال مخلوط به حرام به شرحى كه در رساله مذكور است عمل نمايند.

2. چند سال پيش مادر اين دو خواهر مدتى مريضى كشيد و فوت كرد كه داماد خواهر بزرگ تر عهده دار مخارج بود حالا مى خواهيم بدانيم آيا شرعاً واجب است خواهر كوچك تر نصف مخارج را بدهد؟

بسمه تعالى، اگر به عنوان قرض مخارج را متكفل شده مى تواند مطالبه كند و از اصل تركه برداشته مى شود.

[سؤال 11149] 6384

بسمه تعالى

با سلام و با اميد پيروزى هرچه سريع تر نيروهاى اسلام برقواى كفر، به استحضار مى رساند: زنى مرحوم شده است كه هيچ كس را ندارد به جز يك فرزند پسر از يك خواهر و شش فرزند (سه پسر و سه دختر) از يك خواهر ديگرش كه هر دو خواهرش هم فوت كرده اند. سهم ارث هر كدام از اين افراد، از زن مرحومه چقدر مى باشد؟

ص: 568

از خداوند متعال، توفيق و عمر بيشتر امام كبير را مسئلت دارم

بسمه تعالى، بايد مال، دو قسمت شود، يك قسمت، به فرزند يك خواهر و قسمت ديگر، بين شش فرزند [خواهر دوم] تقسيم مى شود؛ به پسر دو برابر دختر مى رسد. و اين در صورتى است كه هر دو خواهر ابوينى يا ابى باشند و در غير اين صورت، صورى دارد كه در صورتى كه مورد ابتلاء است، با خصوصيات سؤال شود.

[سؤال 11150] ‘ 6375

2. پدر من دو زن داشته، از يكى يك پسر و از زن ديگر يك دختر داشته. زنى كه مادر دختر بوده با دخترش فوت كرده و دختر كه خواهر پدرى بنده مى باشد، دايى اى دارد كه در حال حاضر در حيات است. آيا ارث پدرى به بنده و دايى دختر مى رسد و يا به بندۀ تنها مى رسد؟

بسمه تعالى، اگر خواهر نامادرى شما با مادرش پيش از پدر شما فوت كردند ارث پدر شما به دايى آن خواهر نمى رسد.

[سؤال 11151] ‘ 92

2. آيا فرزندان معدومين (منافقين) از جد و جده ميراث مى برند؟ در صورتى كه پدر و مادر فرد اعدام شده مخالف عمل فرزند اعدامى خود باشند.

بسمه تعالى، اگر نوبت ارث به آنان برسد ارث مى برند.

طبقۀ سوم: عمو، عمه، دايى و خاله

[سؤال 11152] 6385

بسمه تعالى 21 / 1 / 1361

محضر مبارك رهبر عالى قدر و حامى ما مستضعفان و پدر دلسوز طبقۀ كشاورزان، ارواحنا فداه، احتراماً؛ نظر مبارك عالى را به چند نكته شرعى معطوف مى دارد: خواهر

ص: 569

زادۀ اين جانب، فوت نموده و ماترك قابل ملاحظه اى از آن مرحوم باقيمانده است. تنها وارثى كه باقى مى باشد عمو، عمه، دايى و خاله مى باشد. نه پدر و نه مادر و نه برادر و نه خواهر و نه عيال و نه اولاد باقى نمانده است. اين ماترك را عمو با پسر عمويش - كه خود را تنها وارث مى دانند - حيف و ميل مى نمايند و مى گويند دايى و خاله سهم بر نمى باشند، آيا دايى و خاله سهيم هستند. اگر شرع مقدس اسلام در اين مورد جايز مى داند، براى گرفتن حق خود ما به چه مرجعى مراجعه نماييم؟ ضمناً آن مرحوم هيچ گونه وصيت نامه اى ندارد. در اين باره چه دستورى مى فرماييد؟

بسمه تعالى، دايى و خاله در ارث سهيم هستند. و در صورت خلاف و نزاع به دادگاه هاى صالحه مراجعه نماييد.

ميراث به سبب زوجيت

[سؤال 11153] 6386

بسمه تعالى

اين جانب با مردى ازدواج كردم، او بعد از ازدواج مخارج زندگى مرا با ديگر برادرانش مجزّا نمود، همين امر موجب خشم آنان گرديد و مرتّب مزاحم ما مى شدند و حتى مرا تهديد به قتل نمودند، لذا من با اطّلاع همسرم با فرزندانم به خانه پدرم رفتم. بالاخره برادران به تفاهم نرسيدند، تا اين كه روزى همسرم فرزندانش را با خود برد، اما متأسّفانه با خوراندن سمّ به فرزندان آنان را كشت، و خود نيز با خوردن سمّ بعد از سه روز جان سپرد، علماى شهرمان دربارۀ كيفيّت ارث بردن من نظراتى داده اند، تمنّا دارم نظر خود را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اول ديون ميت از تركه خارج و به صاحبانش مى رسد، و مهر زن از ديون است، و همچنين ديۀ بچّه ها كه به مادرشان مى رسد. و چنانچه از تركه چيزى باقيماند ربع آن به تفصيلى كه در رساله آمده به زن مى رسد و بقيّه را ساير ورثه ارث مى برند.

ص: 570

[سؤال 11154] 6387

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت امام خمينى، دامت بركاته

با سلام به پيشگاه ولى عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با سلام و درود به ارواح پاك شهداى راه اسلام به خصوص شهداى جنگ تحميلى بعثيون كافر عراق عليه كشور اسلامى ايران

اين جانب برادر يكى از شهدا مى باشم. پس از شهادت برادرم ورثه آن شهيد كه همسر و مادر پير وى مى باشد به من وكالت دادند كه كليه اموال منقول و غير منقول آن شهيد را جمع آورى نموده تا تصميمات بعدى اتخاذ گردد.

اين جانب پس از جمع آورى اموال طبق انحصار وراثت، سهم هر كدام از ورثه را پرداخت نمودم. نصف مهريه همسر شهيد را با توجه به اين كه باكره بود پرداخت نمودم. و بقيه اموال كه از آن مادر شهيد است حدود 200000 تومان مى باشد كه ايشان واگذار نموده تا در كارهاى خيريه خرج نمايم.

با توجه به اين كه شهيد اهل روستا مى باشد و در همان جا هم دفن شده است و اين روستا فاقد مسجد به درد بخور مى باشد ما تصميم گرفتيم تا با كمك اهالى محل مسجدى بسازيم، ولى با اين مقدار ناچيز و كمك اهالى مستضعف قريه نمى توان اين امر خير را پيش برد. مقرر فرماييد در اين مورد ما را بيشتر راهنمايى كنيد كه چگونه ما اين امر مهم را پيش ببريم؟ و سؤال ديگر اين كه آيا انحصار وراثت دادگاه كه در آن ربع اموال از آن همسر شهيد مى باشد صحيح بوده؟ و با توجه به اين كه همسر شهيد هنوز دختر مى باشد و ما نصف مهريه وى را پرداخت كرده ايم درست است يا بايد تمام مهريه را بپردازيم؟ والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، در فرض سؤال زن نصف مهريه خود را حق دارد و از تركه شوهر ربع مى برد.

ص: 571

[سؤال 11155]‘ 4156

6. سهم ارثى همسر دوم با مسألۀ رجوع چه مى شود؟

بسمه تعالى، اگر طلاق، باطل بوده و يا بعد از طلاق صحيح، در عده رجوع شده، حق ارث طبق موازين شرع دارد.

[سؤال 11156] 6388

بسمه تعالى

محضر حضرت امام خمينى، دامت افاضاته

محترماً معروض مى دارد كه عمۀ اين جانب، همسر شخصى بوده كه او به ايشان توجه نداشته؛ چون داراى همسر ديگرى بوده. وقتى به شوهرش تلفنى گفته مى شده سرى به ايشان هم بزن و خبرى از او بگير، در جواب مى گفت: من او را طلاق گفته ام، و شاهد بر اين مطلب موجود است. فعلاً عمۀ اين جانب وفات كرده و همين شوهرى كه در تلفن مى گفته من ايشان را طلاق گفته ام، الآن آمده و ادعاى ارث مى كند؛ چون قانوناً او را در محضر طلاق نگفته. لذا از نظر قانون بايد وضع طلاق و وضع ادعاى ارث روشن گردد. اگر لازم به توضيح شود، ما حاضريم شفاهاً و كتباً توضيح كامل بدهيم. اميدوارم در اين قضيه حكم فرماييد.

بسمه تعالى، تا به وجه شرعى طلاق ثابت نشود و اقرار شوهر بر طلاق محرز نگردد، شوهر حق ارث دارد؛ و اگر ثابت شود كه اقرار بر طلاق نموده، برطبق ظاهر اقرارش ممنوع از ارث زوجه مى شود.

[سؤال 11157] 6389

بسمه تعالى

پدر من دو خانم داشت كه يك خانم، دو بچه و مادر من هم، سه بچه داشت كه دو پسر و يك دختر، ارث پدرمان چطور تقسيم مى شود؟

بسمه تعالى، زن ها از تركه هشت يك مى برند و از عين زمين ارث نمى برند

ص: 572

و از بنا و اشجار هشت يك قيمت آن را مى برند و بقيۀ تركه كه است بين اولاد تقسيم مى شود، به طورى كه هر پسر دو برابر هر دختر ببرد.

[سؤال 11158] 6390

بسمه تعالى

زيدى خدمتگزار ادارۀ آموزش و پرورش بوده و با حقوق خود امرار معاش مى نموده و اكنون كه فوت شده داراى پدر و مادر و يك عيال با دو پسر بچّه مى باشد:

1. افراد ياد شده چگونه ارث مى برند؟

بسمه تعالى، بعد از اخراج ديون و وصاياى ميت، عيال از غير زمين و غير اعيان ساختمان هشت يك مى برد، و از ساختمان هشت يك قيمت آن را حقّ دارد، و پدر و مادر هر يك سدس تركه را مى برند، و بقيّۀ تركه سهم دو پسر متوفى است.

[سؤال 11159]

2. آيا از منزل نيمه كاره و تمام نشده و يا جزئى اثاث خانۀ متوفى مى توانند حقّى ببرند يا نه؟ و چنانچه از حقوق دولتى متوفى بعداً وصول گردد آيا ورّاث او از آن ارث مى برند يا نه؟ در صورتى كه اگر كبار حقوقى ببرند براى صغار مخارج ساليانه باقى نخواهد ماند و ممرّ معاش ندارند.

بسمه تعالى، حكم منزل و اثاثيه از مسألۀ اول معلوم شد، و حقوقى كه مربوط به قبل از فوت است از تركه [ محسوب گشته] و به همۀ ورثه مى رسد، و آنچه بعد از فوت دارد منوط است به مقرّرات استخدامى اداره.

3. آيا كدام يك از پدر، مادر و عيال متوفى قيمومت صغار را بايد داشته باشند؟

مستدعى است جواب را در صدر ورقه به طور واضح و روشن مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، پدر متوفى كه جدّ پدرى صغار است ولىّ شرعى آن ها است.

ص: 573

[سؤال 11160] 6391

بسمه تعالى 1 / 9 / 1361

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

زيدى فوت كرده و 000/ 300 تومان بدهى داشته و در مقابل ماترك زير را دارد:

1. چند تخته فرش به ارزش 000 /300 تومان كه به وسيلۀ ورثه فروخته شده و بدهى اش را پرداخته اند.

2. يك باب خانه كه به وسيلۀ كارشناس 000/ 60 تومان ساختمان آن و 000/ 700 تومان زمين آن، قيمت گذارى شده است. ورثه عبارتند از: همسر دائمى متوفى و يك دختر و يك پسر. مى خواهيم سهم الارث هر وارث معلوم شود. چون با فروش فرش ها كه آن مال زن آن مرحوم بوده، كليه بدهى مرحوم پرداخت شده است. و الآن خانۀ تنها مانده كه اعيانى آن 000/ 60 تومان قيمت دارد. در حالى كه مال مرحوم علاوه بر اين خانه 000/ 300 تومان هم فرش بوده است.

بسمه تعالى، زوجه از زمين ارث نمى برد و از قيمت ساختمان و از اعيان منقولات ارث مى برد و بدهى ميت از مجموع تركه برداشته مى شود نه تنها از منقولات تا ضرر به زوجه وارد نشود. بنابراين در فرض مرقوم، سهم الارث زوجه پس از كسر بدهى از كل دارايى ميت داده مى شود.

[سؤال 11161] 6392

بسمه تعالى 16 / 2 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت توفيقاته

احتراماً؛ به عرض مى رساند: شخصى پس از فوت عيال دائم خود كه داراى چند فرزند نيز مى باشد، با زن عقيم ديگرى ازدواج و تجديد فراش مى نمايد و حاليه بدرود حيات گفته است. آيا اين زن عقيم كه حاليه هم عقيم و نازا است از اموال متوفى، از چه نوع اموالى شش يك يا هشت يك سهم مى برد؟ آيا از نقدينه (يعنى پول موجودى) هم سهم مى برد يا خير؟ در صورتى كه سهيم است، شش يك سهيم است يا كمتر؟

ص: 574

استدعا مى شود جريان را ذيلاً مرقوم فرماييد. توضيح اين كه چون وصيت ننموده است، ثلث دارايى ايشان چه صورتى دارد؟ پس از كسر مخارج نماز و روزه و بدهى و خمس، آيا ورثه از بقيه آن مى توانند استفاده نمايند يا خير؟

بسمه تعالى، پس از اخراج ديون كه از جمله آن ها وجوه شرعيه است، بقيۀ تركه بين همه ورثه، از جمله زوجۀ او به ارث تقسيم مى شود. و زن از پول موجودى ارث مى برد و از زمين ارث نمى برد. و از اعيانى از قيمت آن ارث مى برد. و سهم زن با بودن فرزند براى متوفى، هشت يك است.

[سؤال 11162] ‘ 6399

4. آيا همسر متوفى (مادر صغار) حقى نسبت به سرقفلى محل و وسايل داخل كارگاه بر اساس ثمن دارد يا خير؟

بسمه تعالى، حق دارد.

[سؤال 11163] 6393

بسمه تعالى

از هوايى اموال ميت كه زوجه از قيمت ارث مى برد و قيمت يوم الدفع را مى برد اگر بعضى ورثه بعد از فوت ميت در هوايى از مال خودشان تعميراتى كردند مثلاً نقاشى يا گچ كارى كردند، موقع پرداخت كردن به زن بايد قيمت تمام هوايى را بدهند يا اين كه قيمت تعميرات و نقاشى منها مى شود و فقط قيمت اصل هوايى را مى برد.

بسمه تعالى، از قيمت اصل بنا ارث مى برد و از قيمت تعميرات و نقاشى نمى برد.

[سؤال 11164] ‘ 4100

2. منزل شش دانگى، دو دانگش به اسم من است. آيا از اين چهار دانگى كه به وارث رسيده، مى توانم هشت يك ببرم؟

بسمه تعالى، زن از زمين منزل ارث نمى برد، ولى از قيمت بنا ارث مى برد.

ص: 575

[سؤال 11165] 6394

بسمه تعالى

اين جانب مدتى با شوهر اول زندگى كردم، ايشان بدرود حيات گفت و هيچ اولادى نداشتيم، تمام مال و اثاثيۀ خودش را كه در اختيار داشت به من داد و دكان خواروبار فروشى داشت و من دكان را هم فروختم و چند رأس گوسفند هم داشتم. بعد از ده ماه كه گذشت بنده عيال كس ديگرى شدم، تمام اثاثيه و پول دكان و پول چند رأس گوسفند را هم به خانۀ شوهر دوم آوردم. او نيز دار فانى را وداع نمود. ايشان قبل از من پنج اولاد پنج سال به بالا داشت كه همۀ آنان داماد و عروس شده اند. حالا پسرهاى ايشان كه در تهران زندگى مى كنند هر هفته مى آيند به محل، يك دكان نانوايى دارد كه اجارۀ آن را مى گيرند، و دو دستگاه حياط ساختمانى دارد كه اجارۀ آن ها را هم مى گيرند، و يك حياط ساختمانى آن را بنده نشسته ام و هر روز مزاحم من مى شوند و مى خواهند اين حياط را هم بفروشند، كليه اثاثيه اى كه از همه رقم قيمتى بوده بنده آوردم توى خانه (منظور خانه شوهر دوم) كه بعضى از اثاثيه قيمتى بوده و فروخته شده است. تكليف بنده نسبت به ايشان چيست؟ اولاد هم از ايشان ندارم، بيست سال هم با او زندگى كردم. او زمين مزروعى، چاه عميق، آب قنات و نقدينه پول در بانك صادرات و آب رودخانه هم دارد. خواهشمندم بفرماييد از اين دارايى شوهرم به بنده مى رسد يا نه؟

بسمه تعالى، زن از زمين و عين ساختمان و اشجار ارث نمى برد، و از قيمت اشجار و ساختمان ارث مى برد، و چاه و قنات حكم ساختمان را دارد، و از آب و ساير منقولات عيناً ارث مى برد، و ورثه حقّ دارند خانه را بفروشند و سهم الارث شما را از قيمت ساختمان آن بدهند، و اموال خودتان اگر عين آن باقى است و [به شوهر مرحومتان] تمليك نكرده ايد باقى بر ملك خود شما است.

ص: 576

[سؤال 11166] 6395

بسمه تعالى

محضر مبارك فقيه عالى قدر، آيت الله العظمى امام خمينى، دام بقاؤه العالى

سلام عليكم، خواهشمندم به مسأله اى كه ارتباط به مسأله ارث دارد و براى من پيش آمده جواب عنايت فرمايند.

1. بعد از ازدواج شوهر مرحومم خانه اى خريد كه سه دانگ خانه را به اسم من كرد، بعد از مدتى آن خانه را فروخت و خانه اى ديگر كه كلنگى بود خريد و به علت دشوارى گرفتن جواز ساختمان و امتناع از بردن من به ادارات مختلف جهت كسب اجازه، ساختمان را به اسم من نكرد و خانه كلنگى كه خريده بود سه دانگ آن را به من بخشيد، سپس آن خانه كلنگى را فروخت و چهار دانگ مغازه اى را خريد و مشغول كسب گرديد و از آن مغازه خانه اى كه من و بچه ها فعلاً در آن سكنا داريم را با وام بانكى خريدارى كرد كه حدود وام را هم من از درآمد مغازه پرداخت كردم سهم الارث من به چه صورتى خواهد بود؟

بسمه تعالى، بعد از اداى ديون ميت و جدا كردن اموال ديگران و مشخص شدن مقدار تركه سهم الارث زوجه از اموال منقوله و قيمت اعيانى اموال غير منقوله است و از زمين ارث نمى برد.

2. مهريه من كه در سال 1340 موقع ازدواج من هفت هزار تومان است، آيا همان مقدار الآن حساب مى شود يا به ميزان روز؟ قبلاً از اين كه مصدع وقت شما شدم معذرت مى خواهم و سلامتى شما را از خداوند متعال خواستارم.

بسمه تعالى، مقدار مهريه همان است كه در عقد قرار داده شده و با اختلاف ارزش پول و قدرت خريد تغيير پيدا نمى كند.

[سؤال 11167] 6396

بسمه تعالى 2 / 3 / 1361

محضر مبارك حضرت مستطاب مُروّج الشريعة والأحكام، قائد الأعظم، آيت الله

ص: 577

العظمى آقاى حاج سيد روح الله الموسوى الخمينى، سلّمه الله تعالى

عاجزانه عرايض كمينۀ مهجورۀ علويه بر آن است كه شوهرم به مدت هفت ماه است فوت نموده لاوَلَد و داراى دو قطعه باغ و سه باب خانۀ مسكونى ساختمان قديمى بوده و اين را وصيت نموده كه هرچه دارم پس از فوت من بعد از مخارجات ايّام ثلاثه و حقوقات زوجه ام بقيۀ دارايى هرچه باشد در ماه مُحرّم و يا اربعين حُسينى عليه السلام جهت من مصرف نمايند، هيچ گونه راضى نيستم به ورثه هايم بدهند، خدا هم راضى نباشد، اينك كمينه در سنّ هفتاد سالگى لاولد و كسى هم ندارم، دو سه برادرزادۀ شوهرم وارث پيدا شده و از خانه و باغ محروم شده ام، آيا از اين باغ و خانه حقوقى به من نمى رسد كه اقلاً معاش يوميه خودم را بگذرانم؟ بى اندازه در مضيقه هستم، به هر كس از امراء يا فقها ملتجى شدم به عرايضم تا حال رسيدگى نفرموده اند به خاطر جدّه ام حضرت زهرا عليهاالسلام سزاوار ندانسته كه مثل كمينه بى كس و بى پناه با زحمات چندين سالۀ زن و شوهرى حقوقات من از بين رود امر و مُقرّر فرماييد مطابق احكام شرع انور نبوى صلى الله عليه و آله حق مرا آنچه معيّن شود برايم موضوع نمايند شايد چند مدتى امر معاش يوميه ام را بگذرانم از خداوند احديّت مسئلت دارم آنچه از عمرم باقى باشد بر عُمر و عزّت آن پدر روحانى بزرگوار بيفزايد، سايۀ بلند پايه ات را از سر ما بيچاره گان و عموم مسلمانان كم و كوتاه نفرمايد، آمين يا ربّ العالمين

بسمه تعالى، زوجه از زمين خانه و باغ در مورد سؤال ارث نمى برد و فقط از قيمت اعيانى آن ها ارث مى برد.

[سؤال 11168] 6397

بسمه تعالى

دفتر محترم امام خمينى، محضر محترم زعيم عالى قدر، رهبر انقلاب اسلامى و بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران، امام خمينى، لطفاً به سؤال ذيل كتباً پاسخ مرقوم فرماييد.

ص: 578

شخصى فوت نموده. چند اولاد دختر و پسر دارد و يك زن كه زن دوم ايشان مى باشد. يك خانۀ مسكونى براى ورثه باقيمانده است. حق اولاد كه مشخص است: پسرها دو برابر و دخترها يك برابر. لطفاً پاسخ دهيد: حق زن كه عيال دوم مرحوم مى باشد، از خانۀ مسكونى چقدر است؟ آيا از زمين خالى ارث مى برد يا اين كه از كل خانۀ مسكونى؟

بسمه تعالى، زوجه از زمين ارث نمى برد، ولى از منقولات هرچه باشد، يك هشتم در فرض سؤال، و همچنين يك هشتم از قيمت ساختمان ارث مى برد.

[سؤال 11169] ‘ 4100

5. اثاث خانه را به مبلغ بيست و پنج هزار تومان قيمت گذارى كرده اند. آيا از اين پول، هشت يك مى برم؟

بسمه تعالى، زن از اثاث خانه، ارث مى برد.

[سؤال 11170] ‘ 6408

2. سهم الارث همسر متوفى كه از هوايى ارث مى برد را چگونه محاسبه نماييم؟ ماترك متوفى، يك باب خانۀ دو اتاقه بوده كه به مبلغ چهارصد و سى هزار تومان به فروش رفته؛ چگونه ارزش زمين را كه 72 مترمربع عرصه و اعيانى آن مى باشد قيمت گذارى نماييم؟ آيا زمين را به قيمت روز و يا به قيمت دولتى حساب نماييم؟ توضيح اين كه در خانه هايى كه الآن به فروش مى رود او سهيم مى باشد؟

بسمه تعالى، زن از قيمت ساختمان ارث مى برد و ميزان، قيمت عادلۀ روز است و طريق تعيين، جدا كردن قيمت زمين از قيمت مجموع زمين و ساختمان است.

[سؤال 11171] ‘ 2448

3. اشخاصى كه از دنيا مى روند، مدتى بعد از فوت، مالشان بين ورثه تقسيم

ص: 579

مى شود، بديهى است چيزهايى كه قيمت گذارى مى شود در زمان فوت، قيمت اجناس، ارزان و موقع تقسيم، قيمت زياد شده است. آيا در اين اجناس، قيمت يوم الفوت، ملاك است و يا قيمت زمان تقسيم؟

و ديگر اين كه اثاثى كه زن، به عنوان جهيزيه به منزل شوهر آورده، بعد از فوت شوهر، جهيزيۀ زن، مال خود آن زن است يا به تمام ورثه تقسيم مى شود؟ حكم الله را بيان فرمايند؛ مزيد تشكر است.

بسمه تعالى، جهيزيۀ زن مربوط به خود او است؛ مگر ثابت شود - شرعاً - كه به شوهر تمليك كرده؛ و ميزان، قيمت روز تقسيم است.

[سؤال 11172] 6398

بسمه تعالى 7 / 2 / 1362

دفتر استفتاى حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى

آيا چاه عميق و موتور آلات و لوله منقول است و يا غير منقول؟ مستدعى است جواب مرحمت فرماييد كه مزيد تشكر است.

بسمه تعالى، چاه و همچنين موتور و لولۀ نصب شده از غير منقول محسوب است و اگر نصب نشده منقول است.

[سؤال 11173] 6399

بسمه تعالى 23 / 7 / 1361

محضر مبارك باهر النور حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

توقيراً به قرار معروض و مشروح ذيل استفتا مى نمايد:

شخصى فوت نموده و كارگاهى به ارث از خود باقى گذارده است.

1. درآمدى كه از طريق اين كارگاه حاصل مى شود شامل مادر (سرپرست صغار) مى گردد (بر اساس ثمن ) يا خير؟

بسمه تعالى، نسبت به مال الاجاره زمين و ساختمان كارگاه زن حق ندارد.

ص: 580

2. آيا حقوق سادات - كثّرهم الله تعالى - و سهم امام عليه السلام شامل درآمد صغار مى شود يا خير؟

بسمه تعالى، شامل است، على اشكالٍ؛ و احتياط آن است كه خود صغير بعد از بلوغ، خمس آن را بدهد.

3. آيا سرپرست صغار (مادر) حق دارد اموال صغار را تبديل به احسن نمايد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر مادر قيّم شرعى آنان باشد و مصلحت صغار باشد مانع ندارد.

4. آيا همسر متوفى (مادر صغار) حقى نسبت به سرقفلى محل و وسايل داخل كارگاه بر اساس ثمن دارد يا خير؟

بسمه تعالى، حق دارد.

5. متوفى هيچ گونه وصيتى ننموده است؛ آيا براى مخارج سوم، هفتم، چهلم، سال و ساير مراسم مى توان از درآمد حاصل كارگاه و يا از طريق فروش ماترك - كه حقوق صغير و كبير تفكيك نشده است - تصرف و مصرف نمايند يا خير؟

بسمه تعالى، تجهيز ميت در حد متعارف مناسب با شأن او مانع ندارد ولى در مخارج سوم و غيره از مال صغار جايز نيست.

6. براى مصارف روزانه و همچنين برق و آب و تلفن مى توان از درآمدى كه از طريق كارگاه به دست مى آيد، بدون محاسبه و تعيين حق صغير و كبير مصرف نمايند؟ در غير اين صورت، مستدعى است مقدار و ميزان آن را تعيين فرمايند.

بسمه تعالى، محاسبه و برداشت بايد طورى باشد كه رعايت حق هر يك - به خصوص صغير - بشود و تصرف در مال صغير با اذن قيّم باشد.

7. مخارج مهمان و هدايايى كه تا كنون نموده اند بدون در نظرگرفتن حقوق افراد (صغير و كبير) از درآمد كارگاه صورت گرفته است؛ آيا مى توان به اين وضع ادامه داد يا خير؟

بسمه تعالى، بايد حقوق افراد در نظر گرفته شود و در حق صغير رعايت مصلحت او شود با اذن قيّم شرعى.

8. آيا مى توان ماليات و حق بيمۀ كارگران كارگاه را قبل از تعيين حقوق صغير و كبير پرداخت نمود يا خير؟

بسمه تعالى، با نظر قيّم شرعى و مراعات مصلحت صغير مانع ندارد.

از درگاه خداى تبارك و تعالى، طول عمر آن رهبر عظيم الشأن اسلام و مسلمين، و پيروزى ملت

شهادت طلب كشور اسلامى ايران را خواستار است.

ص: 581

[سؤال 11174] 6400

بسمه تعالى 10 / 10 / 1358

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى الامام خمينى، دام عزهّ العالى

پس از ابلاغ سلام، مردى است كه فوت كرده و اولاد ندارد و وارث او عبارتند از خواهرزادگان و زن؛ آيا بعد از گذشت هفت سال، زن ميت از اجارۀ ماترك، مانند مغازه حقى دارد؟ يعنى مى تواند از اجارۀ مغازۀ ميت استفاده و تصرف نمايد يا نه؟

بسمه تعالى، زوجه از چيزهايى كه از عين آن ارث نمى برد از مال الاجارۀ اجاره هايى كه بعد از موت مورّث داده مى شود ارث نمى برد؛ ولى از مال الاجارۀ اجاره اى كه خود مورّث انجام داده ارث مى برد.

[سؤال 11175] 6401

بسمه تعالى 16 / 4 / 1361

قم، دفتر امام، احتراماً؛ بدين وسيله به اطلاع آن فقيه عالى قدر مى رسانم:

پدر مرحوم اين جانب در زمان حياتش، دو همسر اختيار مى كند و از هر كدام، دو اولاد - يك پسر و يك دختر - از خود به جا مى گذارد؛ در حال حاضر از چهار اولاد، تنها فقط اين جانب حيات دارم و بقيه فوت شده اند؛ البته برادر ناتنى من كه فردى ناقص العقل بوده، در زمان حياتش با دخترى ازدواج مى كند و چون از نظر روانى، وضع نامتعادلى داشته نتوانسته است همسر خود را تصاحب كند و مدت كوتاهى با همين وضع با هم زندگى مى كنند، تا اين كه برادر ناتنى من فوت مى كند و همسرش كه دختر، باقى مانده بود، مجدداً با مردى ديگر ازدواج مى كند و هنوز هم در قيد حيات مى باشد.

غرض از بازگو كردن اين مسائل اين است كه پدر مرحوم اين جانب، ملكى داشته كه به نام خودش ثبت گرديده است و من هم به اتفاق مادرم پس از فوت پدرم مدت سى سال است كه از روستايمان به تهران آمده ام و تا كنون هيچ گونه استفاده اى از آن ملك ننموده ام؛ لذا با توجه به مراتب فوق، از حضور آن فقيه عالى قدر تقاضا دارم

ص: 582

مشخص نماييد كه اين ملك، از نظر ارث به من تعلق مى گيرد يا به عروسى كه به خانۀ شوهر دوم رفته است و در حال حاضر در قيد حيات است و ملك مربوطه را هم تصاحب كرده و از آن استفاده مى كند.

بسمه تعالى، تركۀ ميت به اولادش مى رسد و فرزند نامبرده اگر در زمان فوت پدر حيات داشته، جزو ورثه است و پس از فوت او تركه اش به ورثۀ او مى رسد؛ ولى زوجۀ او از سهم الارث او از زمين، ارث نمى برد.

[سؤال 11176] 6402

بسمه تعالى 23 / 1 / 1362

خواهشمندم به سؤال شرعى اين جانب پاسخ فرماييد: اين جانب به علت احساس مسئوليت در برابر فرزندان صغير برادرم در مورد اموال پدرم كه هفت سال پيش فوت كرده اند، سؤالى برايم مطرح شده است: پدر اين جانب كارمند ادارۀ سيلو بوده اند و دولت آپارتمانى به ايشان و ساير كارمندان واگذار كرده بود كه در آن سكونت داشتيم و اجارۀ اندكى در سال مى گرفت. چهار سال پيش، دولت تصميم گرفت كه اين آپارتمان ها را به كارمندان ساكن آن، به يك پنجم قيمت واقعى در بازار، بفروشد. در آن زمان ما ازدواج كرده و از آن خانه رفته بوديم و خانم پدرم (مادرم در زمان حيات پدرم از او جدا شده بود) در آن خانه ساكن بودند. بنابراين خانه را دولت به اسم ايشان (خانم پدرم) نموده و به او فروختند ايشان هم از پولى كه از مستمرى كه بعد از مرگ شوهر، دولت به عنوان حقوق بازنشستگى به او پرداخت مى كردند، پول خانه را پرداخت.

حالا خانم پدرم مى خواهد آن خانه را - كه چندين برابر قيمت پيدا كرده - بفروشد و در جاى ديگر خانه بخرد. آيا از پول اين خانه چيزى به فرزندان مى رسد يا نه؟ زيرا خانه به خاطر پدرم كه كارمند آن اداره بود به خانمش فروخته شده است. در عين حال، ما بعد از مرگ پدرمان، تا كنون به زندگى او دست نزده ايم.

ص: 583

پدرم در زمان حياتش خانه و باغى در يكى از دهات همدان - كه وطن همسرشان است - خريده اند. اكنون آن باغ و خانه هم بدون استفاده مالى براى ما، آن جا افتاده است و اقوام خانم پدرم در آن خانه ساكن هستند و چون الآن مال صغير در آن قرار گرفته است، آيا تعيين تكليف آن خانه و باغ لازم است يا نه؟ و نماز خواندن ساكنين آن خانه، چه حكمى دارد؟ قبلاً از زحمات شما سپاسگزارم. و من الله التوفيق

بسمه تعالى، اگر خانه به خانم پدر شما فروخته شده و به او تمليك شده، ملك او است و ديگران در آن حقى ندارند و اگر به ديگران تمليك شده همگى حق دارند و چنانچه در اين جهت اختلافى دارند، بايد به مسئولين مربوطه مراجعه كنند.

[سؤال 11177] 7380

2. اگر تازه عروسى فوت كند بايد جهيزيۀ آن را چه كنند؟ و آيا مى شود آن ها را فروخت و با پول آن ان شاء الله با نابودى صدام به كربلا و يا مكه رفت؟

بسمه تعالى، هرچه كه تا زمان حيات ملك او بوده جزو تركۀ او محسوب مى شود و به ورثه مى رسد و اختيار با وارث است.

[سؤال 11178] 6403

بسمه تعالى 17 / 1 / 1362

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته، سلام عليكم

مردى براى همسرش طلاآلات خريده و كسان مرد نيز به عنوان هديه، طلاآلات آورده اند؛ معلوم نيست كه آن ها به زن تمليك شده يا نه. اكنون پس از فوت مرد، آيا طلاآلات، از تركۀ مرد است يا مال زن؟

بسمه تعالى، آنچه را مرد به همسرش داده، اگر ثابت نشود كه به زن بخشيده، جزء تركۀ مرد محسوب است و آنچه را بستگان مرد به زن بخشيده اند، از تركۀ مرد محسوب نمى شود.

ص: 584

[سؤال 11179] 6404

بسمه تعالى

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت تأييداته، با تقديم سلام و عرض ادب، مستدعى است كه در جواب اين نامه كه موضوع آن از اين قرار است مرا روشن بفرماييد:

زنى كه شوهرش فوت كرده و دو فرزند صغير و پدر و مادرش، ورثۀ او مى باشند، آيا هدايايى كه از طرف بستگان زوجه، در زمان ازدواج براى زوجه آورده شده، متعلق به زوجه مى باشد يا جزو اموال مشترك شوهر مى باشد؟

بسمه تعالى، تا احراز نشود كه به شوهر اهدا شده، از تركه او محسوب نمى شود، و در صورتى كه معلوم نيست به شوهر اهدا شده يا به زن احوط مصالحه است و اگر صغير در بين باشد، بايد مراعات مصلحت او هم بشود.

[سؤال 11180] 6405

بسمه تعالى

محضر مبارك مرجع عالى قدر و رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، حضرت آيت الله امام خمينى، دامت بركاته، به عرض آن رهبر كبير مى رساند چون مشكلى براى اين جانب پيش آمده مرا راهنمايى فرماييد.

1. راجع به ارث بردن مرد از زن فرموديد كه مرد نصف مال زن را به ارث مى برد، آيا شوهر مهريه را بايد نصف بپردازد يا تمام؟

بسمه تعالى، مهريه از تركۀ زن است و مرد از آن هم نصف مى برد.

[سؤال 11181]

2. هديه اى كه از طرف فاميل زن آورده شده بايد بين شوهر آن زن فوت شده و ديگر ورثه نصف شود يا خير؟ چنانچه در روز عروسى مهمانانى كه از طرف

ص: 585

عروس آمده اند خرج مهمانان فاميل عروس را پدر عروس داده در اين مورد فتوا چيست؟

بسمه تعالى، از هدايايى كه به زن داده شده شوهر ارث مى برد.

[سؤال 11182]

3. اگر چنانچه شوهر اين خانم پس از فوت زن نصف مهريه را ندهد و نصف جهيزيه را كه اموال زن مى باشد نگرفته باشد، در اين صورت تكليف هديه اى كه از طرف فاميل زن آورده شده چه مى باشد؟ آيا بايد هديه نصف شود يا تماماً متعلق به وارث زن مى باشد؟

بسمه تعالى، حكم همان است كه ذكر شد.

[سؤال 11183]

4. طلا كه پدر زن هديه به دختر خود داده چه مى شود؟

بسمه تعالى، ملك دختر است و با فوت دختر به وارثش مى رسد.

[سؤال 11184]

5. طلا يا انگشتر يا ساعت كه مرد در موقع عروسى براى زن خود خريدارى كرده چه مى شود؟ آيا متعلق به زن است يا خير يا اين كه بايد نصف شود يا متعلق به مرد مى باشد؟

بسمه تعالى، اگر مذكورات را به زن بخشيده و تحويل او هم داده ملك زن است و با فوت او از تركه اش محسوب مى شود.

6. اين خانم در موقع ازدواج از نظر مهريه مستطيع بوده، ولى شوهر مهريه او را ندارد يا نداشته بدهد. وقتى زن فوت نمود از نظر حج تكليف چيست؟ در صورتى كه اموال زن اعم از جهيزيه و مهريه بين وارث تقسيم مى شود، تكليف حج او چه مى باشد؟ اين زن حج بر عهده او مى باشد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر نمى توانسته مهريه را بگيرد يا شوهر فقير بوده كه زن حق مطالبه نداشته مستطيع نبوده است و حج بر او واجب نشده است.

ص: 586

[سؤال 11185] 6406

بسمه تعالى

حضور محترم رهبر انقلاب اسلامى ايران، حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دام ظله العالى، پس از ابلاغ سلام، معروض مى دارد كه:

شخصى خواهر اين جانب را عقد نمود و دختر پس از هشت ماه قبل از عمل دخول فوت نمود. او مبلغ 000/ 45 ريال پول نقد بابت شيربها و يك انگشتر طلا و يك الله طلا و يك ساعت وستندواچ و يك چمدان لباس و غيره و پنج كيلو پشم داده و حالا ادعا نموده كه اشياى مذكوره از اين جانب است و علاوه بر آن، ادعاى ارث بردن از پدر دختر را هم دارد؛ يعنى مى گويد: نصف سهميۀ ارث دختر به من كه شوهرش هستم مى رسد. پدر دختر هنوز زنده است و به دختر هم هنوز چيزى نداده. آيا از نظر شرعى حق دارد يا خير؟

بسمه تعالى، اگر اشياى مذكوره را به دختر تمليك نموده، حق مطالبه ندارد؛ لكن از مجموع تركه، سهم الارث خود را حق دارد؛ و در خصوص شيربها تفصيلى است كه در رساله مذكور است.

[سؤال 11186] 6407

بسمه تعالى دهم صفر المظفر 1403 ق

رياست محترم دفتر امام امت، حضرت آيت الله العظمى خمينى، محترماً استدعا دارد فتواى مشروح امام امت را در مورد مسائل زير اعلام فرماييد.

1. در اسلام، زن بعد از فوت شوهر، با داشتن طفل و در صورت نداشتن بچه، چگونه از دارايى شوهر ارث مى برد؟

بسمه تعالى، اگر متوفى اولاد ندارد، سهم ارث زن يك چهارم مال است و اگر اولاد دارد، سهم زن يك هشتم است، و زن از زمين اصلاً ارث نمى برد و از اموال غير منقول، از قيمت آن ارث مى برد نه از عين آن.

ص: 587

2. آيا قبل فوت شوهر راه شرعى و اسلامى وجود دارد كه بتوان زن را از آن ارث محروم و ساقط نمود؟

بسمه تعالى، محروم كردن از حق بردن ارث شرعاً صحيح نيست.

[سؤال 11187] 6408

بسمه تعالى 30 / 3 / 1361

پس از عرض سلام به امام امت، موارد زير استفتا مى گردد.

1. شخصى فوت نموده و از وى دو فرزند به جا مانده كه از عيال اولش مى باشند و عيال دوم متوفى در قيد حيات مى باشد. آيا سهم الارث همسر متوفى، ثمن است يا ربع؟ با توجه به اين كه فرزندان متوفى كبير مى باشند.

بسمه تعالى، در فرض سؤال، زوجه ثمن مى برد.

2. سهم الارث همسر متوفى كه از هوايى ارث مى برد را چگونه محاسبه نماييم؟ ماترك متوفى، يك باب خانۀ دو اطاقه بوده كه به مبلغ چهارصد و سى هزار تومان به فروش رفته؛ چگونه ارزش زمين را كه 72 مترمربع عرصه و اعيانى آن مى باشد قيمت گذارى نماييم؟ آيا زمين را به قيمت روز و يا به قيمت دولتى حساب نماييم؟ توضيح اين كه در خانه هايى كه الآن به فروش مى رود او سهيم مى باشد؟

بسمه تعالى، زن از قيمت ساختمان ارث مى برد و ميزان، قيمت عادلۀ روز است و طريق تعيين، جدا كردن قيمت زمين از قيمت مجموع زمين و ساختمان است.

3. آيا به ماترك متوفى خمس و زكات تعلق مى گيرد يا خير؟ با توجه به اين كه مبلغ نقدى به جا مانده، 12 هزار تومان بوده است. و به اين خانۀ باقى مانده از وى خمس و زكات تعلق مى گيرد يا خير؟

بسمه تعالى، خانه خمس ندارد و موجودى نقدى اگر از درآمد كسب بوده خمس دارد

4. آيا موصى مى تواند از سهم ثلث، بيشتر وصيت نمايد؟ چون وصيت كرده 20 سال نماز و روزه براى وى خريدارى شود، اما ثلث وى كفاف نمى دهد.

بسمه تعالى، در زايد بر ثلث، موقوف بر اجازۀ ورثه است.

[سؤال 11188] 6409

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر بزرگ انقلاب، امام خمينى، دامت بركاته

متمنّى است از آن مقام بزرگوار راجع به طلاهايى كه شوهرى براى زنش خريده

ص: 588

است و زن استعمال مى كرده كه دفعتاً شوهر فوت نموده است. آيا اين طلاها جزو ارث حساب مى شود يا ملك زوجه است؟ لطفاً فتواى خود را در اين مورد بفرماييد.

بسمه تعالى، اگر امارات و علايمى نيست كه به زن بخشيده؛ از تركه ميت است و به ارث مى رسد.

[سؤال 11189] 6410

بسمه تعالى 7 / 2 / 1362

محضر مقدس حجت الاسلام والمسلمين امام خمينى، دام عزّه العالى

پس از عرض سلام؛ شخصى داماد مى شود كه شغل او، نقاش ساختمان بوده است و رسومات عروسى را به جا مى آورد و در عرض چند سال 43 مثقال طلا، براى همسرش خريدارى مى كند و در ضمن، مادر او روزى به او مى گويد: مگر پول تو اضافه شده كه طلا خريدارى مى كنى؟ وى در جواب مى گويد: حالا دل همسرم خوش باشد، بعداً طلاها را مى فروشم و زمين خريده و خانه مى سازم؛ ولى عمر او كفاف نمى كند و در اثر تصادف فوت مى كند. ثمرۀ اين ازدواج، سه فرزند مى باشد - دو دختر و يك پسر - كه هر سه، صغير مى باشند و فعلاً پدربزرگ بچه ها، قيّم آن ها است. از محضر مقدس جناب عالى خواهشمندم براى روشن شدن وضع اين طلاها كه آيا مال فرزندان مرحوم مى باشد و يا مال همسر مرحوم، عنايت فرموده، كتباً جواب را در ذيل ورقه مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر معلوم نيست كه طلاها را به همسر خود بخشيده، همۀ ورثه در آن، سهم الارث خود را حق دارند.

[سؤال 11190] ‘ 6469

2. دكان به صورت سرقفلى باشد وراث چه حقى دارند؟ و آيا زن (همسر) از سرقفلى سهمى دارد يا نه؟

بسمه تعالى، چنانچه متوفى شرعاً حق سرقفلى داشته، به ارث مى رسد و زن هم از حق سرقفلى ارث مى برد.

ص: 589

[سؤال 11191] 6411

بسمه تعالى 15 / 4 / 1361

دفتر امام خمينى، سلام عليكم

موضوع اين كه شخصى از جهاد سازندگى شهيد شده و در وصيت نامه خود برادر كوچك تر خود را وكيل قرار داده و چند مورد اشكال در زندگى ايشان به وجود آمده و ايشان داراى عيال مى باشد و فرزند ندارد؛ فقط عيال ايشان فعلاً باردار است.

1. طلايى كه در موقع خواستگارى، داماد براى زنش آورده تكليفش چيست؟

بسمه تعالى، آنچه به زن تمليك شده ملك زن است و جزو تركه محسوب نيست.

[سؤال 11192]

2. لباس هايى كه داماد براى زنش آورده (مقدارى را در موقع حيات پوشيده و مقدارى را دست نزده) همچنين متقابلاً لباس هايى كه از طرف عروس به داماد داده شده تكليفش چيست؟

بسمه تعالى، آنچه به داماد تمليك شده ملك او شمرده مى شود و جزو تركۀ او محسوب است.

3. بعد از زايمان، همسرش مى تواند براى هميشه اولاد شهيد را پيش خود نگهدارد يا نه؟

بسمه تعالى، حق حضانت فرزند بى پدر تا زمان بلوغ با مادر است.

4. آيا بعد از زايمان اگر نخواهد مى تواند بچۀ شهيد را همان موقع تحويل وكيل بچه بدهد يا نه؟

بسمه تعالى، مى تواند پرستارى فرزند را به اولياى شرعى او واگذار كند.

5. در صورتى كه هنوز همسرش زايمان نكرده، مى توانند مال او را تقسيم كنند يا نه؟

بسمه تعالى، تقسيم مال مانع ندارد؛ ولى براى حمل بايد سهم الارث دو پسر را كنار بگذارند تا بعد از وضع حمل تكليف آن روشن شود.

6. آيا به مادر شهيد در صورت بچه داشتن شهيد، ارث مى رسد يا نه؟

بسمه تعالى، مادر شهيد از تركۀ او در فرض سؤال، يك ششم مى برد.

ص: 590

[سؤال 11193]

7. آيا غير از قباله، همسرش ارث ديگرى هم مى برد يا نه؟

بسمه تعالى، مهريه جزو بدهى است و از اصل تركه برداشته مى شود و زن از بقيۀ تركه به نحوى كه در رساله ذكر شده ارث مى برد.

8. آيا وكيل شهيد مى تواند همسر شهيد را اجبار كند با تهديد به اين كه بايد دو سال بچه را شير بدهد؟

بسمه تعالى، حق اجبار ندارد.

[سؤال 11194]

9. طلايى كه از طرف همسر شهيد به شهيد داده شده (طلاى سفيد) چه حكمى دارد؟

بسمه تعالى، اگر به شوهر تمليك شده به ورثۀ شوهر مى رسد.

10. آيا مى شود همسر خود شهيد، وكيل قيّم مال و بچۀ خود شود؛ در صورتى كه برادر خود شهيد وكيل مى باشد؟

بسمه تعالى، قيّم صغير، جد پدرى او و وصى پدر است و مادر اگر وصى نباشد، مانع ندارد نايب ولىّ شرعى در رسيدگى به امور صغير گردد.

[سؤال 11195] ‘ 6007

2. آينۀ عروس و تشك و لحاف عروسى به چه كسى تعلق دارند؟ به همسر شهيد يا مادر شهيد؟ من كه سؤال كرده ام و مى گويند: اين ها جزو نقدينۀ مهريه حساب مى شوند. باز هم از شما سپاس گزارم، اگر پاسخم را بدهيد.

بسمه تعالى، اگر جزء مهر نيست و به زن بخشيده نشده؛ جزء تركه شهيد محسوب است.

[سؤال 11196] ‘ 6007

3. در مورد لباس هاى شهيد، آيا من حق دارم از آن ها مقدارى بردارم يا خير و آيا حتى لباس هاى شهيد جزو اموال محسوب مى شوند يا اين كه آن ها را نبايد به حساب بياوريم؟

بسمه تعالى، لباس هاى شهيد، مثل بقيه اموال او جزء تركه او مى باشد.

ص: 591

[سؤال 11197]‘ 6407

2. آيا قبل فوت شوهر راه شرعى و اسلامى وجود دارد كه بتوان زن را از آن ارث محروم و ساقط نمود؟

بسمه تعالى، محروم كردن از حق بردن ارث شرعاً صحيح نيست.

[سؤال 11198] 6412

بسمه تعالى

با درود به رهبر كبير انقلاب و شهيدان و رزمندگان دلير اسلام و رهبر عظيم الشأن حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته

با عرض سلام، لطفاً مرقوم بفرماييد: اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد، طلا و جواهراتى كه مرد در زمان حياتش براى زنش خريده و همچنين پدر و مادر و اقوام مرد خريده اند كه زن از آن ها استفاده مى كند و اكنون اظهار مى دارند كه آن ها را براى پسرشان خريده اند، سهم زن از آن ها چگونه است؟

بسمه تعالى، اگر تمليك به زن ثابت نيست، زن بيش از سهم الارث خود از آن ها حق ندارد.

[سؤال 11199] 6413

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

چون شخصى در اثر فعاليت در امر كشاورزى و تصادف با ميل گاردان موتور آب، جان خود را از دست داده و تا كنون وصيتى از نامبرده به دست نيامده. از او تعداد دوازده فرزند و دو زن به جا مانده كه از فرزندان او سه دختر كبيره و بقيه صغير مى باشند كه شش دختر و سه پسر كوچك مى باشد.

از ماترك فقط يك باب خانۀ مسكونى باقيمانده و يك هزار متر باغ انگور و يك

ص: 592

هزار متر زمين كشاورزى كه كلاً دو فقره آن ها حدوداً پنجاه هزار تومان ارزش دارند و دو فقره باغ و زمين مهريۀ معصومه مى باشد كه داراى نه فرزند است و مهريه زن دوم به نام فاطمه مبلغ بيست هزار تومان مى باشد. حدوداً مبلغ پنجاه هزار تومان به اشخاص متفرقه بدهكار است كه قيمت خانۀ مسكونى كه در آن زندگى مى كنند حدوداً مبلغ يك صد و بيست هزار تومان ارزش دارد. حاليه وظيفه ما برادران شخصى مرحوم، با قروض ميت و وراث آن چيست؟ مستدعى است مسأله را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، بدهى ميت و از آن جمله مهريۀ زن از اصل تركه ولو با فروش خانه، بايد پرداخت شود و باقيمانده، هرچه باشد به ورثه مى رسد.

[سؤال 11200] 6414

بسمه تعالى 27 / 9 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، پس از ارائه سلام و ارادت بندگى خدمت آن والا مقام بزرگ و رهبر عظيم الشأن، اميدوارم خداوند تبارك و تعالى شما را در پناه حضرت ولى عصر محفوظ و مصون نمايد. بعد از ارادت بندگى به عرض اين جانب توجه فرماييد.

پسرم مدت يك سال و سه ماه بود كه ازدواج كرده و در تاريخ 1 / 1 / 1361 در حملۀ فتح المبين به درجۀ رفيع شهادت نائل گشته است. آيا صداقيه زوجه نامبرده بر عهدۀ من كه پدر شهيد مى باشم، هست يا خير؟ از محضر آن بزرگوار خواهشمندم كه در مورد اين موضوع ما را راهنمايى فرمايند. والسلام

بسمه تعالى، صداق زوجه بايد از تركۀ شهيد تأديه شود.

[سؤال 11201] 6415

بسمه تعالى

دفتر حضرت مستطاب، حجت الاسلام، سيد العلماء والمجتهدين، آيت الله العظمى امام خمينى، سلّمه الله تعالى

ص: 593

1. شخصى مى خواست ماشين بگيرد، اما كسرى پول داشته؛ عيالش طلايى كه از خانۀ پدر آورده بود، به شوهرش داده و او ماشين خريده، سپس آن ماشين را فروخته و ماشين ديگرى خريده؛ پس از مدتى در اثر تصادف مرد، بلا وصيت فوت كرده؛ زن، پول طلا را از اموال مى تواند برداشت نمايد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر به شوهرش پول را تمليك كرده، حق ندارد از تركه برداشت نمايد؛ مگر آن كه قرض داده باشد، كه در اين صورت بايد اول، قرض و دين ميت ادا شود و سپس آنچه باقى ماند، به ارث مى رسد.

[سؤال 11202]

2. همان مرد، بعد از چندى متموّل گشته و مقدارى طلا خريده و به عيالش داده است؛ پس از فوت شخص بلاوصيت، زن اظهار مى دارد كه طلا را به من بخشيده است؛ آيا از اموال ميت حساب مى شود يا بخشودگى؟

بسمه تعالى، بايد شرعاً ثابت شود كه طلا را به زن بخشيده است و الاّ از تركه، محسوب است.

[سؤال 11203]

3. زن از هواى بنا، هشت يك مى برد؛ بناى منزل، سه طبقه است؛ آيا چهار ديوار و سقف بايد قيمت شود يا نه؟ و چه نحوه بايد قيمت شود در حالى كه چيزهاى ديگر هم جزو منزل است، مثل تلفن و چيزهاى ديگر؟ چون منزل سه طبقه است، اگر تمام ديوار و سقف بايد قيمت شود، مرقوم فرماييد، كه مورد حاجت است.

بسمه تعالى، زن از ساختمان - اعم از ديوار و سقف و غير آن - از قيمت ارث مى برد و از تلفن، از خودش مى برد.

[سؤال 11204] 6416

بسمه تعالى 5 / 5 / 1361

محضر مبارك رهبر عظيم الشأن انقلاب و مرجع عالى قدر، حضرت آيت الله

ص: 594

العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، با عرض سلام و دست بوسى

1. شخصى فوت شده. او مقدارى طلا براى همسر خود خريده و به ايشان داده است - همان طور كه مرسوم است - حال اين طلا متعلق به همسر او است يا جزء تركه است و بايد بين ورثه تقسيم گردد؟

بسمه تعالى، اگر محرز نيست كه طلا را به زوجۀ خود تمليك كرده، از تركۀ او محسوب است و به همۀ ورثه مى رسد.

[سؤال 11205]

2. شخصى فوت شده و مقدارى بدهكار است. آيا دين او بايد از اموال منقول او پرداخت شود يا بايد به نسبت بدهى او از اموال منقول و زمين كه زوجه از آن ارث نمى برد حساب كرد و پرداخت نمود؟

بسمه تعالى، دين ميت از اصل تركه خارج مى شود و فرقى بين زمين و غير آن در اين جهت نيست.

ارث افراد بدون وارث

[سؤال 11206] 6417

بسمه تعالى

شخص ناشناسى در كنار خيابان به دست فروشى اشتغال داشته و فوت كرده و وارث مشخّصى هم ندارد، و معلوم نيست اهل چه منطقه اى است. نظر مبارك در مورد اسباب و اثاثيۀ شخص فوت شده چيست؟

ادام الله ظلكم على رؤوس المسلمين

بسمه تعالى، بايد از وارث تحقيق شود، اگر وارث او معلوم نشد (و يأس از پيدا شدن او حاصل شود) با اجازۀ حاكم شرع از طرف وارث به فقير صدقه بدهند.

ص: 595

[سؤال 11207] 6418

بسمه تعالى 31 / 2 / 1361

حضور مبارك مرجع عالى قدر، آيت الله العظمى آقاى امام خمينى

با نهايت احترام؛ به عرض عالى مى رساند: شخصى اهل مشهد كه سال هاى متمادى در تهران اقامت و مشغول كار بوده و بستگان و خويشاوندى هم نداشته، چند سال قبل مبلغ پنج هزار تومان نزد اين جانب امانت داشته. بنا بر اطلاع واصله، در اثر تصادف با اتومبيل در سال قبل درگذشته و پس از تحقيقات كامل، به هيچ عنوان وراث قانونى ندارد. دستور فرماييد مبلغ نامبرده به نيابت متوفى رد مظالم داده شود، يا به هر طريق كه رهبر دستور فرمايند انجام پذيرد؟

بسمه تعالى، اگر يقين داريد كه وارث شرعى ندارد، به حساب شمارۀ هزار مؤسسه تعاون اسلامى قم حواله نماييد.

[سؤال 11208] 6419

بسمه تعالى 15 / 8 / 1361

دفتر مبارك شوراى استفتاى حضرت آيت الله العظمى، نايب الامام، امام خمينى، متّع الله تعالى المسلمين بطول بقائه الشريف، با نهايت احترام و سلام و درود بر شهدا و سلام بر امام امت؛ مستدعى است جواب مسائل ذيل ورقه را واضح مرقوم فرمايند:

شخصى خانه اى را فروخته به مبلغ معيّن و مقدارى از پول آن را دريافت داشته. سپس متوجه گرديده كه خانه را تماماً مالك نبوده؛ چون صاحب اولى، مردى بوده كه داراى عيال دائم بوده و اولادى و حتى خويشى نداشته اند، مرد و زن هر دو فوت شدند و از زن، فقط خواهرى باقى مانده و ديگر كسى را نداشتند. آن گاه يك چهارم اعيانى پس از روشن شدن حقوق زن به خواهر او رسيده كه فروشندۀ ملك مذكور همان يك چهارم اعيانى خود را به خريدار واگذار نموده و مابقى اين ملك را دولت جمهورى اسلامى اظهار داشته: چنانچه پس از ده سال ورثه اى پيدا نشد، اين ملك به دولت

ص: 596

مى رسد كه ورثه اى نداشته و دولت جمهورى اسلامى از قيمت تعيين شدۀ اوليه هم كه به وسيلۀ كارشناسان تعيين گرديده بود مبلغ صدهزارتومان هم اضافه به نام ورثه اى كه دولت است، از خريدار دريافت داشته اند. خريدار هم چون مقلد امام بوده و بنا بر گفتۀ امام - كه دولت، جمهورى اسلامى است - تماماً وجه بقيۀ خانه مذكور را به دولت پرداخته (كه متجاوز از پانصد - شش صد هزار تومان است) و دولت جمهورى اسلامى اجازۀ تصرف به خريدار داده است كه تماماً ملك مال خريدار گردد.

حال بفرماييد: با مجوّز شفاهى كه قبلاً از يكى از علماى فعلى كه نمايندۀ تام الاختيار امام مى باشند، گرفته شده، خانۀ مذكور تصرفاتش بر خريدار مباح مى باشد از نظر شرع مقدس؟

بسمه تعالى، در فرض مرقوم، مجازيد در تصرفات.

[سؤال 11209] 6420

بسمه تعالى 1 / 12 / 1361

اگر كسى بميرد و ارث زيادى هم داشته باشد و وارثى نداشته باشد، آن ارث را هم از راه ناصواب به دست آورده باشد؛ تكليف ارث او چيست؟ عده اى از آشنايان او هم مى خواهند مال آن بدبخت را ببرند.

بسمه تعالى، ارث كسى كه وارث ندارد مربوط به حاكم شرع است.

[سؤال 11210] 6421

بسمه تعالى

دست فروشى چند سال در كنار خيابان مشغول به كار بوده است و بعد از چند سال كه در آن جا مانده، كسى را نداشته و يكّه و تنها فوت كرده است. قدرى مال و دارايى دارد. نمى دانيم چه كنيم؟

بسمه تعالى، اگر مأيوس از پيدا شدن وارثى براى او باشند، بايد مال را به حاكم شرع بدهند و اگر مأيوس نيستند، بايد از وارث فحص كنند.

ص: 597

[سؤال 11211] 6422

بسمه تعالى

دفتر امام امت، رهبر كبير انقلاب اسلامى و اميد مستضعفان جهان، سلام عليكم، با سلام بر امام امت و درود بر شهداى گلگون كفن جنگ تحميلى عراق عليه ايران و امت رزمنده و هميشه در صحنۀ ايران اسلامى.

آقايى كه از شيعيان ايران مقيم هند مى باشند، طى نامه اى كه جهت اداره روابط عمومى و علمى و بين المللى دانشگاه اصفهان ارسال داشته اند، عنوان كرده اند كه سال هاى متمادى است در هندوستان مغازه اى به اجارۀ ايشان بوده و اخيراً صاحب مغازه كه فردى زرتشتى و ايرانى الاصل مى باشد فوت نموده و ورثه اى از خود به جاى نگذاشته است؛ با توجه به اين كه در هندوستان انجمن زرتشتيان وجود دارد، آيا ايشان شرعاً و قانوناً مى توانند اجارۀ خود را به انجمن مذكور يا انجمن هاى مشابه پرداخت نمايند؟ در غير اين صورت، تكليف ايشان چيست؟

خواهشمند است موضوع را استفتا فرموده، دستور فرماييد نتيجه را به اين اداره اطلاع دهند تا پاسخ ايشان داده شود.

بسمه تعالى، در فرض تحقيق و نبود وارث شرعى امر مغازه مربوط به امام و نايب او است و بايد فعلاً مال الاجارۀ عادلانه آن را به حاكم شرع بپردازد.

ارث افراد مفقود الاثر

[سؤال 11212] 6423

بسمه تعالى

محضر مبارك آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى

شخصى به دست عمال جنايت كار روسى دستگير شده است. تا الآن كه مدت سه سال مى گذرد، از نامبرده هيچ گونه اطلاع در دست نيست؛ مقدارى زمين مزروعى و

ص: 598

اموال ديگر او بلاتكليف است؛ وارث او هم يك پسردايى و يك نوۀ عمو مى باشد. خواهشمنديم حكم شرعى اين مسأله را بيان بفرماييد.

بسمه تعالى، تا فوت نامبرده محرز نشود، ورثه حق ندارند در اموال او تصرف كنند؛ اموال او بايد زير نظر حاكم شرع يا نمايندۀ مجاز او حفظ شود.

[سؤال 11213] 6424

بسمه تعالى 16 / 8 / 1361

محضر مبارك زعيم عالى قدر اسلام و فقيه العصر، حضرت آيت الله العظمى، الامام الخمينى، مدّ ظله العالى، معروض مى دارد:

1. شخصى، در حال حيات پدر، مفقود الاثر مى شود، تا اين كه پدرش فوت مى گردد. و تا كنون كه اين عريضه به محضر مبارك تقديم مى شود، تحقيقاً معلوم نيست كه زنده است يا مرده؛ ولى بعضى از مردم مى گويند كه او زنده است و صاحب عائله مى باشد، و جماعت ديگر مى گويند كه در حال حيات پدرش، فوت شده است. ارثى كه از پدر باقيمانده بود، ورّاث در بين خودشان تقسيم كرده اند و سهمى براى شخص مفقودالاثر نگذاشته اند. آيا از نظر اسلام او سهمى دارد يا خير؟ و اگر سهمى داشته باشد، جهت نگهدارى، بايد در تصرف چه كسى باشد؟ و اين آقايى كه مفقودالاثر است، بعد از پدر، مادر، و برادر و خواهر پدر و مادرى، و يك برادر و يك خواهر پدرى دارد. تكليف اين ها چيست؟ لطف نمايند تكليفى برايشان معلوم فرمايند.

بسمه تعالى، تا به وجه شرعى، فوت شخص مفقودالاثر محرز نشود، تصرف در اموال او جايز نيست، و تقسيم مال مشترك در حصۀ شخص غايب، موكول به نظر حاكم شرع است.

2. زنى بعد از فوت شوهر، ورثه مهريه او را نداده اند واين زن شايد قريب پنجاه سال يا بيشتر است كه ازدواج نموده است. و ادعا مى كند كه پول مهريه من سى تومان نقره بوده است و الآن ورقۀ عقد و يا

ص: 599

شهودى ندارد، مگر آن كه تحقيقاً دانسته مى شود كه آن زمان اين پول هاى امروزى نبوده و منحصر به نقره بوده است. دعواى اين ها به چه صورت مى باشد؟

بسمه تعالى، تا اصل حق و مقدار آن محرز نشود، چيزى بر ورثه نيست.

[سؤال 11214] 6425

بسمه تعالى

محضر مبارك جناب آيت الله العظمى، الامام المجاهد، الخمينى، دام ظله العالى

1. زيد چند اولاد دارد: يكى از اولاد زيد به نام عمرو در حال حيات زيد مفقود الخبر شد؛ بعد از چند سال زيد فوت شد؛ بعد از فوت زيد هم تا مدت زيادى - مثلاً هشت سال يا بيشتر - خبرى از حيات و ممات عمرو نشد؛ افواه مردم هم بر اين شد كه عمرو فوت كرده و اين افواه در حال حيات زيد و بعد از فوت زيد بوده و بر طبق موازين شرعيه بر موت عمرو دلالت ندارد؛ فقط اين مطلب هست كه عمرو از زمان حيات زيد تا بعد از موت زيد مفقود الخبر است. در اين صورت، آيا عمرو مفقود الخبر از زيد ارث مى برد يا خير؟ حكم الله را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، اگر يقين به موت او نباشد، بايد ارث او را كنار بگذارند.

2. در راديو به عنوان تواشيح، مدح ائمه طاهرين عليهم السلام يا واقعۀ كربلا را با وزن و ساز و طرب و با لحن خوب مى خوانند. آيا استماعش جايز است يا خير؟

بسمه تعالى، اگر غنا و موسيقى نباشد مانع ندارد.

3. زيد زوجۀ خود را طلاق داده به شرط اين كه با هيچ كس ازدواج نكند. آيا اين شرط، جايز است؟ و آيا طلاق صحيح است يا باطل؟ حكم الله را بيان فرماييد.

بسمه تعالى، طلاق، صحيح و شرط، باطل است و اگر تعليق در طلاق باشد، طلاق باطل است.

4. شخصى در سال وفات قدرى دماغش غيرمتوازن بود مثلاً گاهى حرف هاى بيهوده مى زد، گاهى حرف ها چند مرتبه تكرار مى كرد، اگر با وجود اين كه به اموالش نقصان نرسانيد اگر مى گفت فلان زمين را مى فروشم يا اين كه مى گفت من براى فلان چيز فلان زمين را مى دهم و اين بى مربوط بوده، آيا حكم جنون دارد يا خير؟

بسمه تعالى، تشخيص جنون با عرف است.

ص: 600

[سؤال 11215] 6426

بسمه تعالى 3 / 9 / 1361

يك نفر پسر و يك نفر دختر مدت چهل سال يا بيشتر به اسارت برده شده اند و اين دو نفر در آن موقع يك عمو، سه عمه و يك جدۀ پدرى - كه پس از يك سال، جده فوت كرده - و سه نفر دايى و اموال منقول و غير منقول دارا بوده و تا كنون دارايى آن ها به اختيار عمو بوده و پس از فوت عمو، پسر او تصرف و تملك نموده؛ تكليف شرعى اين اموال را كتباً مرقوم فرمايند؛ چون نامبردگان تا كنون فاقدالاثر مى باشند و از حيات و ممات آن ها اثرى نيست. بينوا اجركم على الله

خداوند متعال وجود با بركت كليۀ علماى اعلام و حجج اسلام، بالاخص حضرت نايب الامام، امام خمينى را بر همۀ ما مستدام بدارد. با تقديم احترام

بسمه تعالى، تا يقين به مردن آن ها پيدا نشده اموال آن ها محكوم به ملكيت براى خود آن ها است و بايد براى آن ها حفظ كنند و تصدّى آن با حاكم شرع است و اگر يقين به مردن آن ها پيدا كنند اموال، متعلّق به ورثۀ حال مردن آن ها است؛ على ما فرض الله.

[سؤال 11216] 6427

بسمه تعالى

حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، ادام الله ظله على رؤوس المسلمين، لطفاً مسأله زير را پاسخ فرماييد.

جوانى مجنون در سن 25 سالگى، در تاريخ 1 / 2 / 1355 شمسى مفقود الاثر شده و در آن وقت داراى پدر و مادر و زن بوده و فرزندى نداشته و پدرش در حدود سه ماه بعد از فقدان پسر، يعنى در تاريخ 12/5/1355 شمسى فوت كرده است و آن جوان، تا به حال پيدا نشده و مفقودالاثر است. لطفاً بفرماييد:

1. از چه زمانى فقدان آن جوان مجنون، در حكم فوت او است؟

ص: 601

2. آيا پدرش كه حدود سه ماه بعد از فقدان پسر فوت نموده، وارث پسر مجنونش مى شود يا پسر مجنون وارث پدر مى گردد؟

بسمه تعالى، تا يقين به مردن او پيدا نكرده اند، حكم به زنده بودن او مى شود و در فرض سؤال، پدر، وارث پسر نيست مگر اين كه يقين كنند پسر، قبل از پدر فوت كرده است؛ بلكه پسر از پدر ارث مى برد.

[سؤال 11217] 6428

بسمه تعالى بيست و دوم رجب 1403 ق

محضر مبارك حضرت مستطاب آيت الله العظمى امام خمينى، روحى له الفداء، به عرض مى رساند:

چهار دستگاه ساختمان منزل، متعلق به آقايى كه اوايل انقلاب ايشان را در منطقه زيارت كردم وجود دارد، ولى تا اين ساعت اثرى از ايشان نيست و طبق تحقيقى كه شده است، در حادثۀ هواپيما مرحوم و بازمانده اى هم ندارد. ما تا كنون طبق وظيفه منازل را نگهدارى نموده ايم.

لطفاً تكليف منازل را روشن فرماييد.

بسمه تعالى، تا يقين به فوت او نباشد، بايد براى او حفظ شود؛ و اگر فوت او معلوم است و وارثى به غير از امام ندارد، تركۀ او مربوط به حاكم شرع است.

ميراث خنثى

[سؤال 11218] ‘ 6321

2. كسى كه خنثى است يعنى نه مرد است نه زن اين از ميراث حق پسر يا دختر مى برد؟ شما بيان فرماييد.

بسمه تعالى، نصف مجموع سهم يك دختر و يك پسر را مى برد.

ص: 602

ميراث افراد غرق شده، زير آوار مانده، و ملحق به آن ها

[سؤال 11219] 6429

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، دامت بركاته، احتراماً؛ به عرض عالى مى رسانم:

من مادر يكى از خلبانان شهيد هستم. شوهر و يك فرزندم در سال 1349 در تصادف رانندگى جان خود را از دست دادند. به گفتۀ راننده تريلر آن دو در يك لحظه از بين رفتند. ما نزد آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله خويى رفتيم، ايشان فرمودند:

ارث فرزند به مادر مى رسد. نامه و مدرك را به بنياد شهيد برديم، فرمودند: آيت الله العظمى امام خمينى بايد نامه را تأييد كند. لطفاً نظر خود را كتباً ارسال نماييد تا تكليف ما هم روشن گردد. به اميد پيروزى حق عليه باطل

بسمه تعالى، اگر ثابت است شرعاً كه هر دو در يك لحظه مرده اند ارث فرزند با نداشتن زن و فرزند به مادر مى رسد و اگر ثابت نيست تفصيلى دارد كه در رساله مذكور است.

[سؤال 11220] 6430

بسمه تعالى

عروس و داماد و بچّۀ ايشان در يك حادثه به قتل رسيده اند، از آن مرحومين مقدارى اثاث منقول و غير منقول مانده است. ورّاث عبارتند از پدر داماد و مادر عروس كه وارث قانونى و درجه يك اين دو نفر هستند (با توجه به مسائلى از قبيل اين كه داماد با كمك مالى زنش درس خوانده، و تعهّد محضرى داده مبنى بر اين كه ... سيصد تومان به مادر زنش بپردازد و به تعهّد خودش عمل نكرده) سؤال اين است كه آيا طبق اصول شرع اسلام از اين ما ترك چيزى به عنوان مهريّه و يك هشتم ما ترك و

ص: 603

غيره به مادر عروس مى رسد؟

بسمه تعالى، از مهريّه و جهيزيّه و ساير ما يملك دختر كه از جمله آن ارثى است كه از شوهر (در فرض معلوم نبودن تقديم و تأخير مرگ زن و شوهر) برده مادر دختر به مقدار سدس ارث مى برد؛ و تفصيل ارث در اين قبيل موارد در رساله مذكور است.

[سؤال 11221] 6431

بسمه تعالى 23 / 12 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله پسنديده متع الله المسلمين بطول بقائه

پس از عرض سلام اميدواريم كه خداوند وجود مبارك شما و كليه علماى اسلام را بر سر كافه مسلمين مستدام بدارد.

شخصى با پسرش كه تقريباً 12 سال سن داشته، از دهى حركت مى كند براى وطن خودشان البته يك مال و چراغ قوه اى هم داشته، وسط راه برف و باد و سرما آن ها را از بين مى برد. موقعى كه شخصى از وطن آن ها آمد و رفتند سراغ پسر، تقريباً 100 متر يا 400 متر بالاتر ديدند پسر يك زيراندازى زير تنه او هست و يك بالاپوش مختصرى روى او و مرده است، كسى نمى داند پسر زودتر مرده است يا پدر، البته مادر اين بچه 12 ساله دو نفر اولاد صغير دارد و پدرش از زوجه ديگرش چهار اولاد كبير دارد، آيا اين پسر فوت شده ارث مى برد از پدر يا خير؟ تقاضا داريم حكم الله را بيان فرماييد ذيل ورقه كه محل حاجت است.

بسمه تعالى، در فرض مرقوم بايد فرض كنند كه پسر در زمان فوت پدر زنده بوده و از تركۀ پدر سهم الارث او را برايش مقرر دارند و اين سهم الارث را در فرض مرقوم به مادرش بدهند و اگر پسر داراى مال شخصى بوده بايد دوباره فرض كنند كه پدر در زمان فوت پسر زنده بوده و سهم الارث پدر از تركۀ پسر را به ساير ورثۀ پدر بدهند.

ص: 604

[سؤال 11222] 6432

بسمه تعالى 8 / 3 / 1361

حضرت آيت الله العظمى الامام آقاى خمينى مدّ ظله العالى، روحى فداه

خواهشمند است درباره ارث چند نفر كه در يك اتومبيل سوارى در يك تصادف جان خود را از دست داده اند و وقتى كه اولين گروه به آن ها رسيده، هيچ كدام زنده نبوده اند و معلوم نيست كه كدام يك زودتر فوت نموده اند توضيح بفرماييد، اين افراد يك آقا و همسرش و فرزندانش و دامادش بوده اند كه همگى فوت كرده اند.

بسمه تعالى، حكم غرقى و مهدوم عليهم را دارد كه در رساله ذكر شده است.

[سؤال 11223] 6433

بسمه تعالى 14 / 11 / 1361

در اثر زلزله اى كه در خرداد سال 60 در گلباف كرمان روى داد، از يك خانواده، يك زن با سه فرزندش را از زير آوار، مرده بيرون آوردند. از آن زمان تا كنون، بين شوهر زن مذكوره با دو برادر وى (زن) اختلاف روى داده است كه مهريه و ماترك آن زن چگونه به ارث مى رسد. از قرارى كه گفته اند، اگر از طرف حضرت امام يا دفتر ايشان، حلّ اين مسأله با مُهر ارسال شود، مُقنع طرفين است. والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

صورت مسأله مذكور:

زنى با سه فرزندش در اثر زلزله زير آوار مرده اند؛ اين زن، شوهر و دو برادر دارد؛ مشخّص نيست كه مادر، زودتر مرده يا بچه ها. مهريه و ما ترك زن چگونه تقسيم مى شود؟

بسمه تعالى، اگر بچه ها مال ندارند و شوهر زن، پدر بچه ها است همۀ مال زن به شوهر او مى رسد و برادران زن حقى در ارثيۀ زن ندارند.

ص: 605

[سؤال 11224] 6434

بسمه تعالى 8 / 3 / 1361

محضر مبارك آيت الله العظمى، رهبر عالى قدر جهان شيعه، حضرت امام خمينى، دام ظله العالى

ضمن عرض سلام، استدعا مى شود بيان فرماييد:

1. زن و شوهرى در حادثۀ زلزله سيرج كرمان، در آوار فوت نموده اند كه تقدم و تأخر فوت آن ها معلوم نشده.

بسمه تعالى، به طريقى كه در ارث غرقى و مهدوم عليهم مذكور است، بايد در ارث مشاراليهما عمل نمايند.

[سؤال 11225]

2. وارث آن ها به شرح زير مى باشد: زن، فرزند ندارد و فقط برادرى دارد با شوهرى كه داراى فرزند مى باشد از عيال ديگرش. شوهر، فرزند دارد از عيال ديگرش و از اين زن، فرزند ندارد؛ تركه اين زن و شوهر به چه نحوه تقسيم مى شود؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، شوهر از تركه زن، نصف مى برد و زن از تركه شوهر، ثمن مى برد.

3. در خانه چيزهايى از قبيل فرش و لوازم خانگى و لباس و زينت آلات زنانه و پول هست كه از حاصل ملك زن و درآمد شوهر بعد از مصارف و مخارجات روزانه آنان باقى مانده. ناگفته نماند شوهر، آبى هم داشته كه ملك زن از آن مشروب مى شده و الآن هم همين ملك از آن مشروب مى شود و درآمد ملك هم با سعى و كوشش شوهر و همچنين درآمدهاى ديگر شوهر - از كسب و كار - به وجود آمده و مشخص نيست متعلق به كدام يك مى باشد؛ چون در حال حياتشان مشتركاً زندگى مى كردند. خواهش مى شود در اين مورد هم جواب، مرقوم و به مهر مبارك مزين فرماييد.

بسمه تعالى، در اموالى كه مردد است بين اين كه مال مرد يا مال زن باشد، بايد با قرعه تعيين شود و اگر اصل شركت، محرز و مقدار سهم هر يك نامعلوم باشد، بايد ورثه زن و مرد در مقدار مشتبه با هم مصالحه نمايند.

ص: 606

[سؤال 11226] 6435

بسمه تعالى

شوهر و فرزندانم در زلزله كشته شده اند و معلوم نيست آيا فرزندان قبل از پدر كشته شده اند يا پدر قبل از بچه ها. آيا اموال متوفى (شوهرم) به برادرش تعلق دارد يا به اين جانب و سهم اين جانب از اموال شوهرم به چه ميزان خواهد بود.

استدعا دارد دستور فرمايند فتواى شرعى امر به صدور فرمايند تا مطابق شرع مقدس اسلام رفتار شده دعاگو باشم.

بسمه تعالى، با فرض شك در تقدّم و تأخر و تقارن موت پدر و بچه ها تركۀ پدر به برادرها نمى رسد و به همسر و بچه ها منتقل و از بچه ها به مادرشان مى رسد و در نتيجه تمام تركه او ملك مادر است كه همسر متوفى است.

[سؤال 11227] 6436

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر معظم و مرجع عالى قدر شيعيان جهان، حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، حقير احتراماً؛ از پيشگاه مقدس آن حضرت، استفتا و استعلام نظر فقهى

و استدعاى اظهار عقيدۀ اجتهادى نسبت به مسأله هاى شرعى مى نمايد تا حقى از يك يتيم صغير ضايع نگردد.

در سال 1352 پدرى با دو دختر خود كه جز اين دو دختر ميراث برى ندارد، طى يك حادثۀ رانندگى به شدت مجروح مى شوند. دختر بزرگ كه رانندگى اتوبوس را به عهده داشته - بنا به گفتۀ شهود - بلافاصله فوت مى نمايد. (فتوكپى اصل معتبر شهادت نامۀ يك نفر سرپرستار بيمارستان كه تصادفاً به محض وقوع حادثه با آمبولانس به محل رسيده بود به پيوست تقديم مى گردد). پدر در بيمارستان حين انتقال به اتاق عمل فوت مى نمايد و دختر كوچك تر - والدۀ يك فرزند صغير ذكور - پس از يك هفته به رحمت ايزدى مى پيوندد. جهت گواهى حصر وراثت و تعيين نحوۀ

ص: 607

تقسيم ماترك، از دادگسترى زمان طاغوت تقاضاى صدور حكم گرديد. پس از گذشت قريب پنج سال، دادگاه تقدم و تأخر فوت پدر و دختر را مجهول اعلام و رأى به فوت آنان در اثر هدم داده و متذكر گرديد كه اين دو از همديگر ارث مى برند، درحالى كه طبق قانون مدنى حاكم بر دادگاه هاى آن زمان نيز چنانچه زمان فوت اشخاصى كه از هم ارث مى برند مجهول باشد، هيچ يك از همديگر ارث نمى برند و وارث بايد در لحظۀ مرگ مورّث زنده باشد (ماده 873 قانون مدنى)؛ و نيز فتواى شرعى مكتوبه از حضرت آيت الله ميلانى را در مغايرت چگونگى موضوع با مسأله هدم را مورد امعان نظر قرار نداده و مبادرت به ابرام رأى نمود. (فتوكپى فتواى حضرت آيت الله ميلانى به پيوست تقديم مى گردد).

1. آيا اين حادثه از مصاديق هدم يا در رديف آن هست يا خير؟

2. اگر هدم نباشد و تقدم و تأخر فوت پدر و دختر بزرگ تر مظنون باشد، تكليف ارثيۀ باقى مانده از پدر، از چه قرار خواهد بود؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، به طريقه اى كه در ارث غرقى و مهدوم عليهم مذكور است بايد عمل شود، به شرط آن كه تقدم و تأخر فوت هيچ يك از پدر و دختر به وجه شرعى ثابت نباشد و در هر يك تقدم و تأخر محتمل باشد.

[سؤال 11228] 6437

بسمه تعالى 30 / 9 / 1361

محضر مبارك حضرت امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، پس از عرض سلام و تحيت وافر به محضر عظيم الشأن امام خمينى، رهبر مستضعفين جهان، احتراماً؛ به استحضار مى رساند:

1. بر اثر حملات موشكى لشكريان كفر صدامى به شهرستان دزفول، در آن شب هولناك تعداد 18 نفر از يك خانواده شهيد شدند، كه شخص شهيد داراى دو زن بوده

ص: 608

كه زن اولى قبلاً فوت نموده و از او دو دختر باقى مانده است و از زن دوم كه در اثر حملات موشكى شهيد شده، هم دو دختر باقى مانده است. از شخص شهيد قدرى مال، به جاى مانده؛ اين مال بايد به چه شكلى تقسيم شود؟

بسمه تعالى، چنانچه تقدّم و تأخّر موت كسانى كه در حملۀ مذكور شهيد شده اند معلوم نباشد، بايد موت هر يك را قبل از ديگران فرض كرد و تمام مال او را بين ورثۀ موجود و آن ها كه با او شهيد شده اند تقسيم نمود و سهم آن ها [را ]كه شهيد شده اند، به ورثۀ آن ها داد.

[سؤال 11229]

2. از زن دوم، قدرى طلا باقيمانده؛ آيا اين فقط به دخترهاى خود زن شهيد مى رسد، يا به دخترهاى زن اولى هم مى رسد؟

بسمه تعالى، در فرض معلوم نبودن تقدم و تأخّر موت زن بايد طلا و ساير اموال او را بين ورثه كه از آن ها، شوهر شهيد او است تقسيم نموده، و سهم شوهر شهيد، بين ورثۀ موجود كه از آن جمله دو دختر زن ديگر او است تقسيم شود.

3. احتمالاً امكان دارد نماز و روزه هم برگردن زن شهيده باشد؛ با توجه به اين كه اين شخص شهيد، وصيت نامه ندارد و معلوم نيست مهريۀ زن ها را داده يا نه، تكليف چيست؟

بسمه تعالى، چنانچه به طريق شرعى اداى مهر زن ها ثابت نباشد، بايد آن را مثل ساير ديون، قبل از تقسيم ارث شهيد به ورثه حين موت زن ها پرداخت نمود.

[سؤال 11230] 6438

بسمه تعالى 18 / 12 / 1361

خدمت رياست محترم دفتر امام خمينى قم، قسمت مسائل شرعى

به عرض مى رساند: در تاريخ 8 / 6 / 61 دختر و داماد اين جانب در درياى شمال (رامسر - چابكسر) غرق شده اند. طبق گفتۀ مادر شوهر و دو برادر و زن برادرشوهر كه همراه آن ها بوده اند، زن و شوهر با هم به دريا مى روند. بعد از ساعتى جنازۀ شوهر

ص: 609

روى آب مى آيد. بعد از كمك هاى اوليه، توسط دو برادر به بيمارستانى در آن محل برده مى شود. بعد از مدت زمانى، جنازۀ زن روى آب مى آيد، كه توسط محلى ها از آب گرفته و به وسيلۀ مادرشوهر و زن برادرشوهر با راهنمايى اهالى به بيمارستانى كه پزشك قانونى دارد، برده مى شود. به نظر پزشك، زن در اثر سنگ كوب فوت شده كه پس از زدن رگ دست و پا، جواز دفن صادر مى گردد. در اين اثنا جنازۀ شوهر از بيمارستان اولى به آن جا فرستاده مى شود كه آن هم پس از معاينۀ پزشك قانونى جواز دفن صادر مى گردد. جنازه ها به تهران حمل، در بهشت زهرا قطعه 19 در تاريخ 9 / 6 / 1361 به خاك سپرده مى شود.

خواهشمند است درباره داد و ستد و مهريه و جهيزيه و آنچه كه شرعاً به عروس تعلق مى گيرد، مرقوم فرماييد.

1. آيا نماز و روزه آن ها واجب است؟ به چه كسى بايد مراجعه كرد؟ گردن خانوادۀ عروس است يا داماد؟ (البته در خانواده خودشان زندگى مى كردند).

2. يك جلد كلام الله مجيد آينه شمعدان كه در عقدنامه قيد شده است از چه كسى مى باشد؟

3. مهريه، در صورتى كه زن و شوهر داراى اولادى نمى باشند و داماد، صاحب مغازه و خانه از خودش بوده است.

4. ساعت، انگشترى، گوشواره، پيراهن، كه قبل از عقد به عروس داده شده.

5. مقدارى طلا كه خانواده داماد بعد از عقد به عروس داده اند.

6. مقدارى طلا كه خانواده عروس به داماد داده اند.

7. چشم روشنى كه فاميل عروس براى آن ها برده اند.

8. جهيزيۀ عروس كه همراه خود به خانۀ داماد برده است. ضمناً شيربها از داماد گرفته نشده است.

بسمه تعالى، مهريه و جهيزيه از تركه زن محسوب است و همچنين آنچه از طرف شوهر يا ديگران به او تمليك شده است و آنچه از طرف اقوام زن به

ص: 610

مرد تمليك شده، از تركه مرد است و كيفيت ارث در فرض سؤال - كه احتمال مقارنت مردن زن و شوهر داده مى شود - در رساله ذكر شده است.

[سؤال 11231] ‘ 6434

3. در خانه چيزهايى از قبيل فرش و لوازم خانگى و لباس و زينت آلات زنانه و پول هست كه از حاصل ملك زن و درآمد شوهر بعد از مصارف و مخارجات روزانه آنان باقى مانده ناگفته نماند شوهر، آبى هم داشته كه ملك زن از آن مشروب مى شده و الآن هم همين ملك از آن مشروب مى شود و درآمد ملك هم با سعى و كوشش شوهر و همچنين درآمدهاى ديگر شوهر - از كسب و كار - به وجود آمده و مشخص نيست متعلق به كدام يك مى باشد؛ چون در حال حياتشان مشتركاً زندگى مى كردند. خواهش مى شود در اين مورد هم جواب، مرقوم و به مهر مبارك مزين فرماييد.

بسمه تعالى، در اموالى كه مردد است بين اين كه مال مرد يا مال زن باشد، بايد با قرعه تعيين شود و اگر اصل شركت، محرز و مقدار سهم هر يك نامعلوم باشد، بايد ورثه زن و مرد در مقدار مشتبه با هم مصالحه نمايند.

ارث نبردن فرزند خوانده

[سؤال 11232] 6439

بسمه تعالى 10 / 11 / 1361

سلام خدمت امام امت و رهبر عزيز، اين جانب سؤالى داشتم؛ اميدوارم كه آن را پاسخ دهيد.

آيا اگر فردى بچه دار نشود و پسرى را از پرورشگاه بگيرد و در ادارۀ ثبت اسناد تعهد دهد كه من اين پسر را به فرزندى پذيرفته ام و وسايل تربيت و رفاه و آسايش او را فراهم مى كنم و دو دانگ از اموال منقول و غير منقول خود را به نام اين پسر كرده ام؛ آيا اين فرزند او است و بعد از مرگش او وارث تمام اموالش مى گردد يا همان

ص: 611

دو دانگى كه در سند ذكر گرديده است؟

بسمه تعالى، فرزندخوانده، فرزند محسوب نمى شود و ارث نمى برد. بلى اگر در حال حيات چيزى به او بخشيده و به قبض او داده است مالك مى شود.

[سؤال 11233] 6440

بسمه تعالى

محضر حضرت آيت الله العظمى خمينى، مدّ ظله العالى

يك كسى اولاد ندارد يك پسر يتيم را بزرگ مى كند و او را پسر خود مى خواند، پسر هم اين ها را پدر و مادر صدا مى زند، اين پسر يقين كرده كه اين فرد پدر او است، او فوت كرد و به پسر چيزى نگفت آيا با وجود اين كه پدر و مادر دارد، مال او به پسر مى رسد؟ اين پسر مال را تصرف كرده كه من ارث مى برم، شما امر بفرماييد.

بسمه تعالى، با فرض اين كه ميت اولاد ندارد ارث او به پدر و مادر مى رسد و پسر خوانده ارث نمى برد.

[سؤال 11234] 6441

بسمه تعالى 13 / 11 / 1360

محضر مقدس حضرت امام خمينى، دامت بركاته العالى، به شرف عرض مى رساند:

شخصى فرزند ديگرى را با داشتن پدر و مادر به عنوان فرزندخوانده از شيرخوارگى در تحت كفالت خودش گرفته و بعد از گذشتن چند سال، يعنى در حدود پنج سال شخص مزبور فوت مى كند. بعد از يك سال ديگر، مادر خوانده نيز فوت كرده و اين فرزند دوباره به آغوش پدر و مادرش برمى گردد و برابر قانون كشور قيموميت صغير را به عهده پدرش واگذار كردند و او اموال و دارايى بازمانده از پدر و مادر خوانده او را حفاظت كرد و بعد از بزرگ شدن نيز خود فرزند خوانده همگى را تصاحب و در اختيار گرفته است. آيا حقيقتاً اين فرزند خوانده وارث او است و با بودن

ص: 612

وارث طبقه دوم باز مايملك را به تنهايى مى برد يا او اصلاً ارث نمى برد؟ مستدعى است حكم الله را مرقوم تا فيمابين آنان اجرا گردد.

بسمه تعالى، فرزند خوانده ارث نمى برد.

[سؤال 11235] 6442

بسمه تعالى 8 / 3 / 1361

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى مدّ ظله، احتراماً به عرض مى رساند:

1. اين جانب به علت اين كه فاقد اولاد بوده و خداوند عزّوجلّ چنين نعمتى را به من عطا نفرموده، طفلى از يك خانواده فقير و بى بضاعت را پرورش و تربيت نمودم. لازم به تذكر است كه اين بچه دختر بوده و بعد از رسيدن به سن بلوغ او را به خانه شوهر فرستاده ام و هم اكنون صاحب دو فرزند مى باشد و هنوز هم از هرگونه كمك و يارى براى خود و فرزندانش دريغ و مضايقه اى ندارم. حال اين سؤال برايم مطرح شده است كه آيا از دارايى و اموالى كه برايم باقيمانده است چيزى ارث به او مى رسد يا نه؟

بسمه تعالى، ارث از شما نمى برد.

2. آيا سهم امام را مى شود به حساب جنگ ريخت يا خير؟

بسمه تعالى، عجالتاً اجازه نمى دهم.

[سؤال 11236] 6443

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت امام خمينى، مدّ ظله العالى، بعد التحية والسلام

از حضرت عالى سؤالى شرعى داشتيم بدين مضمون: در زمان حكومت نظامى در سال 1357 زنى موقع وضع حملش بود و نتوانستند او را به بيمارستان برسانند و در منزل وضع حمل كرد و از دنيا رفت. پدر طفل چون پنج بچۀ ديگر داشت و كارگر

ص: 613

ساده اى بود و نمى توانست او را نگهدارى كند، بچه را در نزد خانمى گذاشت و ما بعد از ده روز به توسط شخصى از جريان با اطلاع شديم و رفتيم بچه را گرفتيم. البته ما پيشنهاد كرديم كه تا مدتى بچه پيش ما باشد و بعد اگر خواست دوباره او را پيش خود ببرد، ولى پدر بچه قبول نكرد و گفت: بچه مال شما و ما هم براى او شناسنامه گرفتيم و اكنون او حدود چهار و نيم سال دارد و شديداً هم به او علاقه مند هستيم و از نظر محرميت هم مسأله را حل كرديم؛ ولى حالا شنيده ايم كه مى گويند: اين بچه از پدر اصلى خود ارث مى برد، ولى از شما نمى تواند ارث ببرد، در حالى كه ما راضى هستيم كه ارث را به صورت صلح به او بدهيم چون از پدر اصلى طفل اطلاعى نداريم، تقاضا مى شود حكم مسأله را توضيح دهيد. از خداوند آرزوى طول عمر آن امام عزيز را مسئلت مى دارم. والسلام

بسمه تعالى، فرزندخوانده ارث نمى برد، ولى مى توانيد به نحو صلح يا بخشش به او بدهيد.

[سؤال 11237] 6444

بسمه تعالى

پيشگاه محضر مبارك حضرت امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى، محترماً به عرض مى رساند:

اين كمينه با همسرم در سال 1312 ازدواج نموده و از نعمت داشتن اولاد محروم مانديم؛ لذا در سال 1346 به منظور كمك به فردى از افراد جامعه، كودكى را به فرزندى پذيرفته و براى او نيز از ادارۀ ثبت احوال شناسنامۀ رسمى گرفته و همه تشريفات قانونى را به جا آورديم و در تربيت و آموزش و پرورش كودك نهايت تلاش را مبذول داشته و اينك دختر، نوزده ساله و ديپلمه است و بحمدالله دخترى باايمان، متعهد و مكتبى است. در سال 1358 همسرم در اثر سكتۀ مغزى بدون اين كه وصيت نامه اى از خود به جاى بگذارد فوت نمود و اينك برادرزاده ها و خواهرزاده هاى

ص: 614

همسرم كه سيزده نفر مى باشند هجوم آورده و قصد تصاحب اموال ما را دارند.

باتوجه به اين كه اين كمينه، يگانه فرزند والدينم بودم و بيش از نيمى از ثروت شوهرم سهم اين كمينه است كه به عنوان جهيزيه و سهم الارث به من رسيده بود و مداركى هم دارم، اينك ميراث خواران اين موضوع را ناديده گرفته و دخترمان را كه شناسنامه رسمى دارد و قانوناً فرزندمان محسوب مى شود از ارث محروم نموده اند. نظر مبارك امام در اين مورد، كمك به اخذ سهم مى شود.

بسمه تعالى، فرزندخوانده ارث نمى برد و شما از تركۀ همسرتان ربع مى بريد و چنانچه مهريه يا چيزى ديگرى از شوهر خود طلب داريد، بايد آن را هم به شما بدهند.

پرداخت ديون ميت از اصل تركه

[سؤال 11238] 6445

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، سلام عليكم ورحمة الله، احتراماً؛ معروض مى دارد:

در رابطه با جايگزينى احكام شرع مقدس اسلام به جاى قوانين سابق، در بعضى ادارات، از جمله موردى كه بنده گرفتار است ادارۀ بيمه سازمان تأمين اجتماعى است. بعد از فوت مرحوم پدر بنده، مطالبۀ بدهى سه ساله از نامبرده را دارد و بنده كه وصايت پدر را تقبّل نموده ام، آيا شرعاً مى توانم از اصلِ تركه به عنوان بدهى ايشان مصرف نمايم؟ و آيا فى الجمله مديون شرعى به آن اداره هستيم يا خير؟ مستدعى است حضرت آيت اللهى توضيحاتى بفرمايند.

نصرت اسلام و مسلمين و طول عمر آن امام را از خداى متعال خواستار است.

بسمه تعالى، حكم دين را دارد كه از اصل تركه خارج مى شود.

ص: 615

[سؤال 11239]‘ 6383

2. چند سال پيش مادر اين دو خواهر مدتى مريضى كشيد و فوت كرد كه داماد خواهر بزرگ تر عهده دار مخارج بود حالا مى خواهيم بدانيم آيا شرعاً واجب است خواهر كوچك تر نصف مخارج را بدهد؟

بسمه تعالى، اگر به عنوان قرض مخارج را متكفل شده مى تواند مطالبه كند و از اصل تركه برداشته مى شود.

[سؤال 11240] 6446

بسمه تعالى 2 / 2 / 1362

محضر مبارك امام خمينى، دام ظله

1. اگر شخصى گوسفندى را از شخص ديگرى جبراً بگيرد و بكشد و بخورد، بعد از مدتى هر دوشان بميرند، ورثۀ مظلوم - دانسته يا ندانسته - ادعايى دنبال ورثه ظالم ندارند، اما اگر آن گوسفند را ورثۀ ظالم به ورثۀ مظلوم بدهند، مى گيرند؛ آيا ورثۀ ظالم تا گوسفند يا قيمت گوسفند را به ورثۀ مظلوم نپرداخته است مى تواند تصرف در مابقى مال - مثل باغ و خانه - او بكند يا نه؟

بسمه تعالى، تا دين ميت ادا نشده، ورثه نمى توانند در تركه تصرف كنند.

2. اگر كسى نماز غفيله را با دو ركعت نماز ديگر به نيت نافلۀ مغرب بخواند آيا ثواب نماز غفيله و نافلۀ مغرب به او داده خواهد شد يا نه؟

بسمه تعالى، نماز غفيله از رواتب يوميه نيست و درك ثواب هر دو شايد موقوف باشد، به اين كه هر يك جدا به جا آورده شود.

3. اگر شخصى خانه اى كه جزء مؤونه اش نبود، خريد و از اجارۀ آن خانه صرف تعمير و رنگ كارى او كرد و ممكن است به واسطۀ رنگ و تعمير آن، تا اندازه اى قيمت خانه اضافه شده باشد - و البته آن خانه را نمى خواهد بفروشد - آيا خمس آن مقدارى كه خرج كرده، آخر سال خودش بدهد يا با آن مقدارى كه قيمت خانه اضافه شده است؟

بسمه تعالى، بايد خمس قيمت اضافى را بدهد.

ص: 616

4. اگر علويۀ شوهردارى مقدار طلايى از زرگر نسيه بخرد، آيا از سهم سادات مى شود قرض او را داد يا نه؟ نظريۀ خود را به طور واضح مرقوم فرماييد.

بسمه تعالى، اگر در حد شأن و احتياج است مانع ندارد.

ارث و حقوق پرداختى به بازماندگان

[سؤال 11241] 6447

بسمه تعالى 10 / 11 / 1361

دفتر حضرت مستطاب حجت الاسلام سيد العلماء والمجتهدين آيت الله العظمى امام خمينى، سلّمه الله تعالى

يك نفر كارگر در كارخانه، كارگر و بيمه بوده، در اثر تصادف فوت نموده است. بلا وصيت بوده و فعلاً مدتى است كه حقوق بيمۀ او را هر ماه دو هزار تومان، براى مخارج به زنش مى دهند و يك هزار تومان به فرزند صغيرش. آيا اين پول از اصل مال ميت حساب مى شود و همه ورثه حق دارند يا نه مال زن و فرزندش مى باشد؟

آيا اين پول از هشت يك زن به حساب مى آيد يا از منقول و غير منقول هشت يك را جداگانه مى برد؟ حكم شرع را مرقوم فرماييد كه مورد حاجت مى باشد.

بسمه تعالى، هر مقدار كه از حقوق زمان خدمت شخص متوفى كسر شده و فعلاً به بازماندگان وى پرداخت مى شود، حكم تركۀ ميت دارد و به تمام ورثه مى رسد و آن مقدار كه ادارۀ بيمه از خودش مى پردازد تابع مقررات ادارۀ بيمه است و به كسى اختصاص دارد كه طبق قرارداد بيمه بايد به او پرداخت شود.

[سؤال 11242] 6448

بسمه تعالى بيست و پنجم محرم 1400 ق

محضر مقدس مرجع عالى قدر جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمى حاج سيد روح الله موسوى خمينى، دامت بركاته، پس از سلام و اظهار تشكر، اميد است در پناه

ص: 617

حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - مصون و محفوظ بوده باشيد.

شخصى دبير اداره آموزش و پرورش بوده و فوت كرده است. وراث او عبارتند از يك نفر زوجه دائمى و مادر و سه بچه دختر. وصيت نموده كه ثلث مالم را خرج ترحيم و هفته و غيره كنيد و ما بقى بين ورثه تقسيم شود. حال كه يك سوم به مصرف رسيده، از طرف اداره آموزش و پرورش طبق رسميت مبلغ يك صد هزار ريال بابت مخارج ترحيم و هفته و غيره به حساب متوفى پرداخته اند. آيا اين مبلغ معين جزء مايملك است يا نه؟ اگر جزء مايملك نيست آيا به اداره برگردانده شود يا صرف خيرات شود و يا به بچه هاى صغير داده شود؟ خواهشمندم جوابش را قلمى فرماييد.

بسمه تعالى، اگر به منظور كمك به ورثه داده مى شود، ولو به داعى صرف در امور مذكوره، از ورثه است.

[سؤال 11243] 6449

بسمه تعالى

اين جانب دامادى داشتم كه قبل از پيروزى انقلاب به علت شركت در تظاهرات شهيد گرديد و اولادى هم نداشت، نامبرده در آموزش و پرورش ساوه به عنوان دبير مدرسۀ راهنمايى استخدام بوده است، بعد از شهادت ايشان- طبق قرارى كه وزارت آموزش و پرورش دارد- مبلغ يك صد هزار ريال به وارث نامبرده پرداخته اند و حقوقش را هم مى دهند، ولى همۀ اين ها را پدر و مادر او مى گيرند و چيزى به دختر من نمى دهند، با توجّه به اين كه مهريّۀ دخترم دويست هزار تومان مى باشد كه به صورت دين بر ذمّۀ شهيد مى باشد، آيا از مبلغ ده هزار تومان و حقوق او كه ابوينش دريافت مى دارند نبايد مهريّۀ او را بدهند؟

بسمه تعالى، مهريه را بايد از تركۀ متوفى ادا كنند، و پولى كه دولت مى دهد اگر كسرى حقوق متوفى در حال حيات است از تركه محسوب است كه مهريه از آن خارج مى شود و اگر پولى است كه دولت به ورثه مى پردازد از تركه نيست و دائر مدار مقرّرات دولت است.

ص: 618

[سؤال 11244] 6450

بسمه تعالى 12 / 10 / 1361

دفتر امام خمينى، مدّ ظله العالى، معروض اين كه:

شوهر اين جانبه در سال 58 فوت نموده و كارمند بازنشسته بوده و داراى عيال و شش فرزند و مادر مى باشد. برابر شرع و قانون هر يك از وراث سهم الارث خود را دريافت نموده اند و مادر متوفى نيز سهم خود را به ميزان سدسيه از ماترك وصول نموده و در خانۀ پسر ديگرش كه كارمند است و خانمش نيز كارمند است و درآمد كافى و زندگى مرفهى دارند، زندگى مى نمايد. همچنين مادر، خود شخصاً داراى درآمد مستقل است، اكنون مادر مدعى است كه از مستمرى ماهيانه چهار هزار تومان بيوه و فرزندان پسر متوفى مبلغى نيز به او پرداخت شود.

استدعا دارد با توجه و بررسى رسالۀ امام و در صورت امكان، استفتاى مسأله از محضر ايشان، مرقوم فرماييد چنين ادعايى به جا است يا باطل مى باشد و در صورت تعلق چه مقدار بايستى پرداخت گردد؟ با آرزوى طول عمر حضرت امام

بسمه تعالى، بستگى به مقررات ادارۀ دهندۀ پول دارد، اگر فقط به همسر متوفى و فرزندان او مى دهند، مادر حق ندارد و اگر به وارث او مى دهند، مادر هم نسبت به سهم خود حق دارد.

[سؤال 11245] 6451

بسمه تعالى 1 / 7 / 1361

دفتر حضرت امام خمينى، رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران

احتراماً؛ در رابطه با مسائل ادارى و مالى مسائلى براى اين اداره كل مطرح است؛ خواهشمند است از پيشگاه حضرت امام استفتا فرموده مراتب را به اين اداره كل ابلاغ فرمايند.

1. در صورتى كه پدر و مادر هر دو مستخدم دولت باشند و فوت نمايند، آيا

ص: 619

مى توان حقوق وظيفه و مستمرى آنان را توأماً به فرزندان و بازماندگان قانونى آنان پرداخت نمود يا خير؟

بسمه تعالى، تابع مقررات دولت اسلامى است و اشكال ندارد.

[سؤال 11246]

2. آيا حقوق وظيفه و مستمرى كارمندان متوفى جنبۀ ارث و ماترك دارد يا خير؟

بسمه تعالى، هر مقدار كه بابت حقوق زمان خدمت از دولت طلبكار است، جزو تركه محسوب است و طبق قانون ارث، به ورثه مى رسد و آنچه را كه دولت، طبق مقررات از خودش به بازماندگان كارمند متوفى مى دهد تابع مقررات دولت است و اختصاص پيدا مى كند به كسى كه دولت به او مى پردازد.

[سؤال 11247] 6452

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر انقلاب و اميد مستضعفان جهان حضرت امام خمينى

اين جانب مادر شهيد هستم. فرزندم در حملۀ فتح المبين به درجه شهادت رسيده و نامزدى دارد كه در منزل پدرش مى باشد. دربارۀ مهريه و حق و حقوق اين دختر شما جواب دهيد. حدود پنجاه هزار تومان اثاث زندگى در منزل پدر آن دختر داريم و آن دختر نيز، حدود پانزده هزار تومان اثاث زندگى در منزل پسر دارد. مى خواهيم ببينيم حقوق دولتى شهيد به نامزدش مى رسد يا نه؟ جواب دهيد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

بسمه تعالى، حقوقى كه به بازماندگان شهيد مى دهد، تابع مقررات ادارۀ مربوطه است. به هر كس دادند به همان شخص اختصاص پيدا مى كند. مگر آن كه حقوق مدت خدمت باشد كه به ورثه مى رسد، زن نيز ارث مى برد.

ص: 620

[سؤال 11248] 6453

بسمه تعالى 11 / 12 / 1361

حضور محترم پدر بزرگوارم سلام عرض مى كنم.

اماما! وقت ارجمند شما را نمى گيرم و بدون مقدمه سخنم را آغاز مى كنم، من همسر يكى از شهدا مى باشم، همسر اين جانب درجه دار ارتش بوده و بعد از شهادت ايشان، دولت براى سه نفر از ما كه وارث وى مى باشيم حقوق صادر كرده (همسر - پدر - مادر) ولى از روزى كه همسرم شهيد شده تا حالا كه مدت هفت ماه مى باشد حقوق ايشان به شماره حساب من (همسر شهيد) واريز گرديده و اين مبلغ كه در حدود 266000 ريال مى باشد به نام اين جانب كه همسر شهيد مى باشم ارسال گرديده. حال اين جانب از پدر بزرگوارم يارى مى جويم آيا اين مبالغ از نظر شرعى و اسلامى سهم اين جانب مى باشد و يا اين كه بايد آن ها را تقسيم نمايم و لازم به تذكر است كه شهيد اولادى ندارد. پدر بزرگوارم در اين مسأله مهم از شما يارى و مدد مى طلبم، مرا يارى كنيد و بفرماييد كه اين مبالغ را چگونه بايد تقسيم كنم، طبق وراثت و يا طبق نياز روزانه؟

بسمه تعالى، شما بايد به محلى كه به شما حقوق مى دهند مراجعه كنيد و از آن جا تحقيق نماييد.

[سؤال 11249] 6454

بسمه تعالى

دفتر محترم امام خمينى قم، فرزند شخصى به شهادت رسيده؛ شهيد داراى نامزدى عقد كرده بوده ولى ازدواج و نزديكى صورت نگرفته؛ مهريۀ نامزد شهيد 000/ 500 ريال (پنجاه هزار تومان) مى باشد و شهيد مذكور اموالى ندارد؛ بنابر اين است از طريق دولت جمهورى اسلامى مبلغى به خانوادۀ شهيد پرداخت گردد كه كمّيت مبلغ مشخص نيست. لذا با توجه به مندرجات فوق، طريقۀ تقسيم ارث چگونه مى باشد؟

بسمه تعالى، در فرض سؤال، ارث و تقسيم آن در كار نيست و مبلغى را كه

ص: 621

دولت اسلامى مى دهد، خانوادۀ شهيد - طبق مقررات دولت - بايد استفاده نمايند.

[سؤال 11250] 6455

بسمه تعالى 23 / 1 / 1362

با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران، حضرت امام خمينى، روحى له الفداء، اين جانب پدر شهيد مى باشم.

از طرف دولت جمهورى اسلامى ايران مبلغى به عنوان كمك به بازماندگان شهيد داده مى شود، اين شهيد هم همسر معقوده اى دارد كه در خانۀ پدرش است، آيا از اين مبلغ به آن همسر شهيد چيزى تعلق مى گيرد يا نه؟ متشكرم

بسمه تعالى، تابع مقررات است؛ به هر كس كه پول به حسب مقررات داده مى شود، مالك مى شود.

[سؤال 11251] 6456

بسمه تعالى 4 / 11 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله امام خمينى، دامت بركاته

با تحيت و سلام، استدعا دارد: در پاسخ سؤال زير، حكم شرعى و رهنمود ارائه فرماييد تا مورد عمل واقع شود.

آيا غرامت فوت (مبلغى كه از طرف شركت به خانوادۀ كارگر متوفى داده مى شود) جزء ماترك محسوب مى شود، كه طبق قوانين ارث بين ورثه تقسيم گردد؟ و يا اين كه چون اين مبلغ در زمان حيات كارگر وجود ندارد كه جزء دارايى وى محسوب شود و پس از فوت، به خانوادۀ وى تعلق مى گيرد، جزء ارثيه محسوب نمى شود و بايد به طرز مساوى بين ورثه تقسيم شود و يا روش ديگر؟ لطفاً ارائه طريق فرماييد.

بسمه تعالى، بستگى به مقررات شركتِ دهندۀ پول دارد. به هركس به حسب مقررات بايد بدهند، مربوط به همان كس است.

ص: 622

[سؤال 11252]‘ 2068

25. آيا حقوق بازنشستگى افراد ادارى هم مانند ماترك آن ها بعد از فوتشان بين تمام ورثه تقسيم مى شود يا نه، چون طبق قانون دولتى به بعضى وراث داده نمى شود.

بسمه تعالى، اگر از حقوق زمان خدمت كم شده و در وقت بازنشستگى پرداخت مى شود جزو تركه است و به تمام ورثه مى رسد و اگر از طرف خود اداره پرداخت مى شود به هر كس بدهند به او اختصاص دارد.

[سؤال 11253] 6457

بسمه تعالى

. . . با پولى كه مادرم به من داده براى حج واجب ثبت نام كردم الآن كه نوبت من شده است حاضرم مقدارى طلا كه در حدود 8000 تومان مى شود و بقيه اش را هم با پول شوهرم به مادرم بدهم و براى خودم به حج بروم و پول حج مادرم را كه نمى دانم او واجب الحج است يا نه پس بدهم و او (مادرم) الآن خيلى ناراحت است و مى گويد نفرين مى كنم و از دست تو راضى نيستم بايد براى من حج بروى مى خواستى با پول من ثبت نام نكنى و من (مادرم) پول را پس نمى گيرم و مى گويد ديگر تا 5 سال ثبت نام نمى كنند شايد من بميرم و از اين حرف ها.

سؤالاتى دارم كه مطرح مى نمايم و خواهشمندم جواب آن را بيان فرماييد:

1. آيا حقوق پدر به عنوان ارث به ما مى رسد يا نه؟

بسمه تعالى، اگر از حقوق زمان خدمت ذخيره شده و حالا به ورثه مى دهند در حكم تركه است و به تمام ورثه مى رسد ولى اگر دولت از خودش مى دهد به كسانى مى رسد كه دولت به آن ها مى پردازد.

2. آيا با اين عناوين كه ذكر كردم پولى را كه مادرم روى هم گذاشته بايد خرج حج كند يا اين كه بايد از اين پول هايى كه دارد به ما هم بدهد؟

بسمه تعالى، اگر پول هايى كه جمع كرده شرعاً حق او بوده و در ايام صحت، توانايى رفتن به حج را داشته، حج بر او مستقر شده و واجب است حج به جا آورد ولى اگر در آن پول ها حق

ص: 623

ساير ورثه هم بوده، بايد حق ساير ورثه را بپردازد.

3. آيا پولى را كه من به عنوان پول حج واجب از مادرم گرفته ام مى توانم پس بدهم در صورتى كه راضى نيست پول را پس بگيرد و مى گويد بايد بروى حج، يا اين كه مى توانم اين پول را به عنوان حق خود - كه به آن دو خواهر به يكى 14000 تومان داده و به يكى ديگر هم ماهى 500 تومان در حدود 3 سال مى دهد ولى به من هيچى نداده - بردارم و نه برايش حج بروم و نه پول را به او پس بدهم؟ در صورتى كه از خواهران من يكى معلم است و ديگرى هم شوهرش پول دار است و در صورتى كه مادر من در حدود 30000 تومان پول دارد. و حقوق را هم كه در هر ماه مى گيرد.

بسمه تعالى، اگر هنگام ثبت نام اجير شديد از طرف مادر كه براى او حج به جا آوريد واجب است بر طبق قرارداد اجاره عمل نماييد و بعداً اگر استطاعت داشتيد براى خودتان حج به جا آوريد ولى اگر اجير نشديد و الآن خودتان مستطيع هستيد واجب است براى خودتان حج به جا آوريد.

اختلافات وراث و مسائل مربوط به آن

[سؤال 11254] 6458

بسمه تعالى

از محضر علماى اماميه و فقهاى اثناعشريه استعلام و استفتا مى نمايد:

شخصى فوت شده. بعد از فوت، يكى از اولاد او برگۀ عادى اى را - كه فاقد امضا و گواهى ساير ورثه و فاميل و حتى معتمد محل بوده و ورثه از وقوع چنين معامله اى اظهار بى اطلاعى مى نمايند - به عنوان خريد سه دانگ از شش دانگ خانۀ مسكونى متوفاة ارائه داده؛ درحالى كه مبلغ به اصطلاح معامله شده، يك درصد قيمت واقع موضوع به اصطلاح معامله شده است، و به عبارت ديگر، قيمت واقعى مورد معامله شده، پنجاه برابر مبلغ معيّن در برگه عادى ابرازى است. ساير ورثه، به اين برگۀ ابرازى و احياناً چنين معامله اى با داشتن چنين غبن فاحشى معترض مى باشند. آيا حق اعتراض و تعقيب موضوع را دارند يا خير؟

بسمه تعالى، اگر مدعى، به طريق شرعى خريد را اثبات كند، ورثه حق

ص: 624

اعتراض ندارند، ولى نوشته حجيت شرعى ندارد مگر موجب اطمينان شود.

[سؤال 11255] 6459

بسمه تعالى

محضر مبارك حضرت آيت الله امام خمينى، مدّ ظله العالى

محترماً به عرض مبارك مى رساند: مرحوم پدر اين جانبان در حدود پنجاه سال قبل به رحمت حق واصل شده است. به محض فوت او جلسه اى در حضور عالمان محل - مرحوم مبرور حضرت آقاى شيخ حسين آقا توتونچى كه از اجلّه و ثقات علماى شهر تبريز بودند و فرزند ارشد آن مرحوم - تشكيل شده و تمام ماترك متوفى صورت بردارى شده و پس از وضع ديون و ثلث، ميزان سهم ارث وراث معيّن گرديده و به شرح مندرج در حاشيۀ تقسيم نامه و طبق اقرارنامه هاى جداگانه كه در همان تاريخ به خط و مهر عالمان مزبور تنظيم گرديده و سهم وراث تأديه شده و سهم ارث وارث صغيره نيز به قيم منصوص شرعى و قانونى او پرداخت گرديده است و كليۀ اقرارنامه ها از طرف قيّم منصوص و فرزندان او و وراث ذكور كبير تسجيل شده و حاشيۀ اقرارنامه ها از طرف عالمان مرقومان با تصريح به اقرار مقرّين در حضور آنان تسجيل و مهر شده است. صورت متروكات و تقسيم نامۀ اقرارنامه ها جهت ملاحظه، به پيوست تقديم مى گردد.

حال با اين شرح، آيا پس از پنجاه سال، بعضى از وراث شرعاً مجاز هستند با ادعاى اين كه ذيل اقرارنامه و تقسيم نامه، امضا يا مهر ندارد، مجدداً به مقام مطالبۀ سهم الارث برآيند؟ و همچنين آيا مسجّلين اقرارنامه ها و تقسيم نامه شرعاً مى توانند به خلاف شهادت خود مجدداً ادعاى سهم ارث بكنند؟

استدعا مى شود ضمن توضيح اين نكته كه آيا نبود مهر يا امضاى وراث اناث يا ذكور در ذيل اقرارنامه - با وجودى كه اقرار خود يا قيّم شرعى و قانونى آنان در پنجاه

ص: 625

سال قبل با حضور و اقرار شفاهى آنان در محضر عالم شرع تنظيم و تسجيل شده و به امضاى قيّم و شهود ذكور رسيده - شرعاً مى تواند مانع نفوذ اقرارنامه باشد يا خير؟ حكم شرعى مسأله را مرقوم فرماييد تا به وظيفۀ شرعى عمل شود. ادام الله بقائكم

بسمه تعالى، تقسيم تركه بين ورثه اگر با حضور كبار و قيّم صغار طبق احكام شرعيّه در باب ميراث انجام شده كسى حقّ اعتراض ندارد، ولى اگر در «اصل تقسيم» بين ورثه اختلافى باشد مى توانند در محكمۀ صالحه طرح دعوى نموده و حل و فصل اختلاف گردد، و در اين صورت اسناد كتبى شرعاً اعتبار و حجّيّت ندارد مگر موجب علم و اطمينان شود.

[سؤال 11256] 6460

بسمه تعالى 14 / 9 / 1361

دفتر حضرت امام امت دامت بركاته

مادرى دو ساعت و نيم آب و ملك داشته و تا حين فوت هم در تصرّف خودش بوده. در ايام عزايش هم گفتند نوشته اى نيست. خصوصاً برادرش اظهار داشت كه من قلم به كاغذ براى خواهرم نگذاشتم. هشت ماه از فوت مادر گذشت اموال طبق قانون ارث تقسيم شد. بعد از گذشت مدتى كه ذكرشده همان برادر صلح نامه اى نشان داده كه دو ساعت آب و ملك را مادر به دوتا از دخترها داده، امضاى همان برادر كه منكر نوشته بود و اثر انگشتى هم در آن ديده مى شود ولى كسى نيست كه شهادت دهد كه به امر مادر بوده و مادر هم در حياتش نگفته كه نوشته اى هست ما به شك افتاده ايم.

چون مادر در سى سال قبل چند زمين مزروعى به پسرها صلح نمود و آن ها هم صداق همسرانشان كردند حال در اين كاغذ بدون امضا آمده كه به دخترها باز واگذار شده. چه صورت دارد بايد عمل شود يا نه، اگر عمل شود صيغه عقد چه مى شود؟

بسمه تعالى، تا صلح مذكور بطريق شرعى اثبات نشود كسى حق مزاحمت ورثه را ندارد و تنها صلح نامه اعتبار شرعى ندارد مگر موجب علم شود.

ص: 626

[سؤال 11257] 6461

بسمه تعالى 1 / 12 / 1361

حضور مبارك حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، پس از عرض سلام، اخيراً مسأله اى براى خانوادۀ اين جانب مطرح گرديده است كه بسيار جالب و شنيدنى، و در عين حال پيچيده و دشوار است، كه ناگزير گرديدم عين مسأله را، بدون كم و كاست به عرض رسانده، حل آن را از حضرت عالى خواستار شوم. قضيه به شرح زير مى باشد:

پدر من در سال 1335، يعنى 26 سال قبل درگذشت و از او شش پسر و سه دختر و مادرمان باقيماند. ظرف دو سال مراحل قانونى انحصار وراثت به عمل آمد و پنج سال هم اموال موروثى، بدون اين كه بين وراث قانونى تقسيم شود، يك جا و بر روى هم اداره شد، تا اين كه در سال 42، يعنى نوزده سال قبل به نحوى كه همگى راضى بوديم ارثيه پدر را تقسيم نموديم و طبيعتاً هر يك از وراث به طور دلخواه مشغول فعاليت گرديد و به تدريج تغييرات زيادى در ملك موروثى به وجود آمد و در حال حاضر از نظر كميت و كيفيت هيچ شباهتى با آنچه نوزده سال قبل بود، ندارد.

لازم است به عرض برسانم كه آنچه به عنوان ارثيه پدرمان در سال 42 تقسيم گرديد، در واقع تماماً ملك موروثى نبود، بلكه تشكيل شده بود از:

الف. ارثيۀ مادرمان كه در حيات پدر به امانت به وى سپرده شده بود، كه پدر با دخل و تصرف و رسيدگى به امور آن درصدد بهره بردارى و ازدياد آن برآيد و در نتيجۀ فعاليت هاى پدر كه با سرمايۀ مادرمان انجام شده، حين فوت سهميۀ مادر و ثروت پدرمان كاملاً مخلوط و غيرقابل تفكيك شده بود. در نتيجه پس از فوت پدرمان، براى اين كه قضيه حل گردد، مادرمان نيز سهميه و دارايى خود را كه با اموال پدرمان مخلوط شده بود، به فرزندان خود بخشيد و بين فرزندانش تقسيم گرديد.

ب. مقدارى از اموالى كه بين فرزندان تقسيم شد نيز قبلاً از طرف پدر، به طور رسمى به بعضى از فرزندان مصالحه گرديده بود كه همچنان در تصرف پدر باقى مانده

ص: 627

بود و فرزندان ارشد نيز مستقلاً دست به فعاليت زده بودند و ثروتى از راه كشاورزى و معامله اندوخته بودند كه با توجه به مصالحه كردن اموال مادر و تقسيم آن بين فرزندان، برادران نيز حاضر گرديدند كه قسمتى از ثروت شخصى خود را بين برادران و خواهران خود تقسيم نمايند و به يك اندازه ارث ببرند.

ج. صداقيه و سهميۀ مادرمان نيز به طور كامل به ايشان نرسيد؛ زيرا ايشان به رضايت قسمتى از ملك خود را براى امرارمعاش و گذران زندگى اختيار نمود و مازاد را به فرزندان خود بخشيد، كه بين آن ها تقسيم گرديد.

با توجه به مراتب يادشده، اموالى كه در سال 42 به نام ارثيۀ پدر بين وراث تقسيم گرديد، تشكيل شده بود از اموال موروثى مادرمان و قسمتى از صداقيه و ايشان به اضافه اموال شخصى وراث، كه به رضايت خودشان جزو اموال موروثى پدر صورت بردارى شده و به قيمت درآمده و براساس قيمت گذارى و ارزيابى، بين وراث تقسيم گرديده است.

اخيراً زنى - كه داراى سوء سابقه غيرقابل انكارى هم مى باشد و به شهادت عامۀ مردم، لغزش هاى مكرر از وى مشاهده گرديده است - با ارائه يك صيغه نامۀ مجعول كه عاقد آن هم درگذشته است، ادعا مى كند كه از پدر ما داراى فرزندى چهل ساله است، كه داراى شناسنامه به نام ديگرى مى باشد و ادعاى ارثيه مى نمايد. در حالى كه حين فوت پدرمان پانزده ساله بوده و پدر اقدامى براى تعيين هويت او نكرده است. با توجه به اين كه در اين مدت چهل سال، مدعى و فرزندش در محل مى زيسته و هرگز چنين ادعايى نكرده است و رفتار سوء وى در جوانى، زبانزد عامۀ مردم مى باشد، احتمال ساختگى بودن صيغه نامه براى به دست آوردن مال، بسيار مى باشد. اين جانب شرح ماوقع را به عرض رساندم تا حضرت عالى در حل اين مسأله ما را راهنمايى بفرماييد، تا آنچه شرع مقدس اسلام دستور فرموده است، عمل نماييم.

1. آيا با توجه به حقايق ذكرشده، ادعاى چنين شخصى شرعاً پذيرفته است و به

ص: 628

عنوان يكى از وراث به شمار مى آيد يا خير؟

2. چنانچه ادعاى وى به عنوان يكى ديگر از وراث پذيرفته شود، نظر به اين كه ارثيه پدر با اموال مصالحه شدۀ مادر و برادران مخلوط شده و به قيمت درآمده است و تفكيك ارثيه پدر تقريباً غير ممكن مى باشد، سهم الارث مدعى چگونه بايد تعيين شود؟

3. چون اصل ارثيه دچار تغييرات شده و در برخى موارد موجود نمى باشد، آيا مى توان سهم الارث وارث جديد را بر طبق قيمتى كه قبلاً براى تقسيم ارثيه به عمل آمده با كسر اموالى كه ارثيه پدر نبوده، نقداً پرداخت نمود يا اين كه طور ديگرى عمل مى شود؟

4. نظر به اين كه مدعى تا كنون شناخته نبوده، آيا نسبت به زمان گذشته مى تواند مطالبه اجرة المثل نمايد؟ و اگر پاسخ مثبت است، مقدار اجره المثل چه اندازه و چگونه تعيين مى شود؟ استدعا دارم پاسخ مسائل را ارسال فرماييد. مزيد تشكر و امتنان است.

بسمه تعالى، مسأله نزاعى و اختلافى است و رسيدگى به آن موكول به دادگاه هاى صالحه است.

[سؤال 11258] 6462

بسمه تعالى 3 / 6 / 1361

حضور مقدس حضرت آيت الله العظمى امام خمينى، مدّ ظله العالى، السلام عليكم ورحمة الله

1. شخصى كه مالك و ساكن دكانى بوده فوت نموده است و ورثه متوفى منحصر به يك پسر و دو دختر و يك نفر عيال دائمى بوده است. متوفى تا روز ابتلا به مرضِ منتهى به فوت در دكان ملكى خود به كسب مشغول بود. پس از فوت متوفى، پسرش دكان را مقفّل و از تقسيم آن و پرداخت سهام دختران و عيال از عين ملك و سرقفلى متعلق به ورثه و موافقت با فروش عين و منافع، به غير يا ورثه امتناع دارد. با كيفيت

ص: 629

معروض و عدم اشتغال پسر به كسب در دكان موروثى و اشتغال در سازمان دولتى:

1. آيا كليه وراث (يك پسر، دو دختر و عيال) در اصل و عوايد و حق پيشۀ معمولٌ به، ذى حق و ذى سهم هستند؟

2. آيا تصرف دكان مزبور و مقفّل داشتن آن و عدم معامله (خريد و فروش) توسط پسر متوفى، مخالف احكام مقدس شارع نمى باشد؟

بسمه تعالى، همۀ ورثه در تركۀ متوفى شريك هستند و هيچ كدام بدون اجازۀ همه، حق تصرف ندارند و چنانچه اختلافى دارند به محاكم صالحه مراجعه نمايند.

[سؤال 11259] 6463

بسمه تعالى

حضور مبارك رهبر كبير انقلاب امام خمينى، مدّ ظله العالى

احتراماً؛ به عرض مى رساند: شخصى كه در حدود چهل سال پيش مرحوم شده، ثلث ماترك خود را كه مقدارى هم اراضى مزروعى در محدوده شهر بوده، حبس و وصيت كرده كه منافعش توسط وصى آن مرحوم - كه پسر بزرگ تر مى باشد - به مصارفى كه در وصيت نامه معين كرده برسد و پس از سى سال، اصل املاك، بين ورثۀ حاضر تقسيم و تسهيم و تحويل گردد. تعداد ورثه، ده نفر هستند.

وصى در ظرف سى سال، حدود نصف از اراضى را بين هفت نفر از ورثه - كه فاقد منزل مسكونى بوده اند - بدون سهم بندى مشاعاً، يك قطعه هم تفكيك شده به طور اجاره اى واگذار نموده كه ساختمان و سكونت نمايند. خود وصى هم قطعه اى را به همسرش اجاره داده و ساختمان و سكونت نموده است. فقط دو نفر از ورثه كه خانه داشته اند، از زمين ها استفاده نكرده اند. حال كه چندين سال از اتمام حبس زمين ها گذشته و ثلث به ملكيت ورثه درآمده، وراث مايل هستند كه هر كدام زمينى را كه ساخته و سكونت دارند و مالك اعيانى هم مى باشند و از ارثيۀ هر كدام كمتر است،

ص: 630

برداشته و بقيۀ سهم الارث خود را از زمين هاى آزاد بردارند. همچنين دو نفر هم كه قبلاً زمين برداشت ننموده اند برداشت و تقسيم و تسهيم نمايند.

دو نفر مذكور مخالفت كرده، مى گويند كليه زمين ها بايد سهم بندى و به طور قرعه تقسيم شود كه در اين مورد تكليف ساختمان هاى ورثه، نامعلوم و ورثه بدون خانه مى مانند و به علت مخالفت اين دو نفر، ماترك و بقيه زمين هاى ورثه سال ها است كه بدون استفاده مانده و تقسيم نمى شود و با توجه به اين موضوع كه اغلب ورثه نياز شديدى به بقيۀ سهم الارث خود دارند؛ حال از محضر عالى استدعا دارد كه نظر مبارك را راجع به اراضى متصرفى و ساختمان هاى ورثه اعلام و تكليف شرعى وصى و سايرين را در قبال مخالفت دو نفر مذكور مرقوم فرماييد.

از اطاله كلام معذرت خواسته طول عمر و سلامتى آن وجود گرانمايه را از بارى تعالى مسئلت دارم.

بسمه تعالى، ورثه حق مطالبۀ تقسيم تركه را دارند و در خصوص ساختمان كه ملك ديگرى است، احوط آن است كه مصالحه نمايند.

[سؤال 11260] 6464

بسمه تعالى

محضر مبارك رهبر معظم و مرجع عالى قدر شيعيان جهان امام خمينى، مدّ ظله العالى، مستدعى است نظر شرعى مبارك را در مورد مسألۀ زير كه اجمالاً و دقيقاً به عرض شريف مى رسد، عنايت بفرماييد. باشد چون ديگر امور، نظر حضرت عالى موجب گشايش معضل يك يتيم صغير گردد.

در سال 1349 دو خواهر مشتركاً و به تساوى، مبلغى پول به حساب پس انداز مسكن بانك رهنى واريز نمودند و بانك دفترچه پس انداز را طبق مقررات خود، به نام يك نفر، يعنى خواهر بزرگ تر صادر نمود. با استفاده از وام دريافتى، خانه كوچكى خريدارى نمودند كه در اين مورد نيز بانك به خاطر در رهن گرفتن خانه، تا زمان

ص: 631

استهلاك وام، سند مالكيت را به نام يك نفر، يعنى خواهر بزرگ تر صادر نمود.

مدت دو سال نيز اقساط وام را به تساوى و مشتركاً پرداخت نمودند. پس از چندى، خواهر كوچك تر از خواهر خود خواست كه مدركى كه گواه سهم او در مالكيت خانه باشد به او بدهد. بر اين اساس، طى يك سند محضرى، خواهر بزرگ تر سه دانگ از خانه را به خواهر كوچك تر انتقال قطعى داد. (فتوكپى سند وكالت به پيوست تقديم حضور مى گردد). در سال 1352 طى يك حادثۀ رانندگى هر دو خواهر فوت مى كنند و از خواهر كوچك تر، يك فرزند ذكور صغير و از خواهر بزرگ تر، دو صغير ذكور به جا مى مانند. اكنون كه دو صغير خواهر بزرگ تر كبير شده اند و درصدد تقسيم ماترك برآمده اند. ضمن اين كه به وجود سند وكالت و حقيقت موضوع معترفند، اما به دليل اين كه سند مالكيت به نام مادر آنان صادر شده، به كلى منكر سهم صغير خواهر كوچك تر شده و مدعى مالكيت شش دانگ خانه مى باشند. اين جانب به ولايت از جانب صغير مذكور، استدعاى عنايت نظر شرعى را دارد تا طبق آن عمل نموده و حقى از طرفين ضايع نگردد.

خداوند متعال عمر و عزت امام عزيز را مستدام بدارد، حقير دست بوس

بسمه تعالى، با فرض اين كه خانه با پول مشترك و به اجازۀ صاحبان پول خريده شده، مشترك بين صاحبان پول است و بعد از فوت هر يك از شركا، سهم او به ورثه اش مى رسد.

[سؤال 11261] 6465

بسمه تعالى 22 / 3 / 1361

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى جناب روح الله الموسوى الخمينى، دام ظله، پس از عرض سلام، سلامتى و طول عمر آن رهبر عزيز را از خداوند مسئلت دارم، بارى مسأله اى مورد سؤال است:

خواهرى داشته ام كه فوت شده است و از او دو دختر و يك پسر باقيمانده. خواهرم

ص: 632

از اين جانب كه برادر او مى باشم، پولى قرض گرفت براى شوهرش كه شوهرش بپردازد، لكن شوهرش پول را نداد تا زمانى گذشت و خود خواهرم پول را از خودش به من داد و گفت از شوهرم هر وقت وصول شد به من بدهيد تا اين كه پس از زمانى مبلغى از آن وجه را شوهر داده و بقيه را هنوز نداده است و پس از فوت خواهرم، مخارج كفن و دفن را به من گفت كه بدهم و صورت بردارم تا بعد از هفته بدهد. از پول خرج شده براى تدفين و فاتحه و غيره هم، مبلغى معادل يكهزار تومان نداده است و به هيچ عنوان نتوانسته ايم وصول كنيم. حاليه مبلغى كه خواهرم از من مى خواست از پول دستى، آن هم مبلغ نهصد تومان است. آيا اين مبلغ نهصد تومان كه وصول وجه دستى بوده، تعلّق به ورثه دارد يا اين كه اجازه مى دهيد كه اين مبلغ را بابت آن هزار تومان كه از مخارج تدفين طلبكار هستم بردارم و به شخص طلبكار بدهم، تقاضامندم جواب مرقوم داريد.

بسمه تعالى، پول وجه دستى كه از شوهر خواهر پس گرفته شد، به ورثه مى رسد و صرف آن در اداى بدهى بابت كفن و دفن منوط به اجازۀ ورثه است.

[سؤال 11262] 6466

بسمه تعالى

فردى معتقد است كه ارث ملكى را نبايد به دختر داد. در صورتى كه آن فرد، دخترى از زن مطلقه اى دارد كه در دستور شرع فرزند قانونى اوست و بخواهد ملك ارثى او را به پسران ديگرش صلح نمايد، آيا دختر مى تواند برادر ناتنى اش را براى گرفتن ارث شرعى خود وكيل نمايد؟ در صورتى كه اگر عمل تقسيم ارث به بعد از فوت پدر موكول شود اموال ملكى خود را به پسران صلح مى كند.

بسمه تعالى، قبل از فوت شخص مال او ارث نمى شود و خود شخص مى تواند اموال خود را به هر كه مى خواهد ببخشد و تحويل او دهد.

ص: 633

[سؤال 11263] 6467

بسمه تعالى

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى

با تقديم يك برگ سند عادى مربوط به يك قطعه زمين كه فردى به گواهى انجمن اسلامى محلّ و معتمدين آن را از صاحب و مالك زمين خريدارى و در آن درختكارى نموده و درختان هم به ثمر رسيده و به صورت باغ ميوه درآمده است و به نام فرزند خود نامگذارى نموده و نيز براى او در آن باغ مصالح ساختمانى از قبيل سنگ و... آورده تا براى او ساختمان بسازد و اين قطعه در محلّ به نام اين فرزند او شهرت دارد و همۀ محل آن را به همين نام مى شناسند. پس از چند سال پدر فوت نموده و داراى چندين فرزند است. استدعا دارم اعلام فرماييد:

1. ملكيت اين قطعه زمين كه به صورت باغ ميوه است و سند عادى آن به نام فرزند صغير نامبرده است به قوّت خود باقى است يا ساير ورثه حقّى از اين باغ دارند؟

بسمه تعالى، زمين را اگر پدر به او بخشيده ساير ورثه در آن حقى ندارند.

2. متوفى داراى يك قبضه اسلحۀ شكارى مجاز با تمام تجهيزات از قبيل دوربين شكارى و زين اسب سوارى مى باشد. استدعا دارم اعلام فرمايد آيا تمام ورثه از اين اسلحه و لوازم فوق الذكر ارث مى برند يا خير؟

بسمه تعالى، اسلحه شكارى جزء حبوه نيست و تمام ورثه از آن ارث مى برند.

[سؤال 11264] 6468

بسمه تعالى 30 / 9 / 1361

محضر مرجع عالى قدر، رهبر عزيز، امام امت، حضرت خمينى بت شكن، عرض مى شود:

شخصى پنج فرزند دارد؛ يك پسر و چهار دختر. پدر در سال 1358 فوت نموده و پسر قبل از فوت پدر، خانۀ پدرى را فروخته و به اسم خودش خانه خريده و حجره اش را هم تقريباً ده سال پيش فروخته و پولش را برداشته. حال آيا براى

ص: 634

پرداخت ارثيۀ دخترها، پسر بايد قيمت خانه را كه حالا در آن سكونت دارد حساب كند - يعنى فيمابين نسبت به حصه دختر و پسر - يا اين كه قيمت همان سال كه قبل از فوت پدر فروخته بود؟ تقاضا داريم جواب مسأله را در چند كلمه در زير ورقه مرقوم فرماييد. با تقديم احترام

بسمه تعالى، اگر پدر در زمان حيات، خانه يا پول آن يا خانۀ خريده شده را به پسر تمليك كرده، دخترها در آن حقى ندارند و اگر تمليك نكرده، دخترها در عين خانه حق دارند و مى توانند به هر نحو تراضى كنند قيمت بگيرند.

[سؤال 11265] 6469

بسمه تعالى 17 / 7 / 1361

دفتر محترم امام خمينى، سلام عليكم، خواهشمند است جواب سؤال هاى زير را بدهيد:

اگر كسى بيش از ده سال در يك دكان، كاسب باشد و شريكى داشته و يا نداشته باشد، پس از فوت ايشان در صورتى كه:

1. دكان به صورت اجاره اى باشد وراث چه حقى دارند؟

بسمه تعالى، اگر مدت اجاره باقى بوده، منفعت مورد اجاره به ارث مى رسد.

2. دكان به صورت سرقفلى باشد وراث چه حقى دارند؟ و آيا زن (همسر) از سرقفلى سهمى دارد يا نه؟

بسمه تعالى، چنانچه متوفى شرعاً حق سرقفلى داشته، به ارث مى رسد و زن هم از حق سرقفلى ارث مى برد.

[سؤال 11266] 6470

بسمه تعالى

حضور محترم بنيان گذار جمهورى اسلامى امام خمينى، دامت بركاته

اول: شخصى بميرد، از او يك پسر و يك دختر باقى بماند و از بابت تركه، يك باب

ص: 635

خانه و يك باغ بماند، نامبرده در حال حيات خود، نصف خانه را در مقابل شصت تومان، بيع به شرط نمايد. پسر، بزرگ شود؛ مبلغ مزبور را بدهد و سند را بگيرد. آيا دختر در آن نصف، حق پدرى دارد يا نه؟

دوم: باغ را سه حصه نمايد؛ محدودۀ شمالى براى على محمد، شرقى براى مشهدى حسين و حاجى رحيم، جنوبى براى نعلبندى و غربى كه شارع مى باشد براى حق عبور، نه يك متر زمين و نه پنج تومان پول نداده. شرعاً، عرفاً، قانوناً اين ضعيفه حقّ عبور دارد يا ندارد؟ از مقام محترم، جواب اين مسأله را خواستارم.

بسمه تعالى، بعد از فسخ بيع شرط، همۀ ورثه در مورد آن حق دارند و سؤال دوم مفهوم نشد.

ص: 636

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109