پژوهه ای در واکاوی زیارت جامعه کبیره به ضمیمه متن زیارت

مشخصات کتاب

نام کتاب: پژوهه ای در واکاوی زیارت جامعه کبیره به ضمیمه متن زیارت

نوشته: حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی دام ظله

مشخصات نشر : قم: حبیب، 1397.

مشخصات ظاهری : 157 ص.؛ 12×17س م.

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

موضوع : زیارتنامه جامعه کبیره

رده بندی کنگره : BP271 /2041

رده بندی دیویی : 297/774

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

خیراندیش دیجیتالی : مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان

ویراستار:سید جلال الدین عمرانی

ص: 1

اشاره

مشخصات نشر : قم: حبیب، 1397.

مشخصات ظاهری : 157 ص.؛ 12×17س م.

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

موضوع : زیارتنامه جامعه کبیره

رده بندی کنگره : BP271 /2041

رده بندی دیویی : 297/774

اطلاعات رکورد کتابشناسی : فاپا

خیراندیش دیجیتالی : مرکز خدمات حوزه علمیه اصفهان

ویراستار:سید جلال الدین عمرانی

نام کتاب: پژوهه ای در واکاوی زیارت جامعه کبیره به ضمیمه متن زیارت

نوشته: حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی دام ظله

ویرایش: محدثه تربتی

طرح جلد: محدثه تربتی

ارتباط گیری با نویسنده

رایانامه

Zabihe.ale.mohammad@gmail.com

وبگاه

Torbatikarbalaee.loxblog.com

شماره تماس: 09137009912

این کتاب به شما موالی محمد و آل محمد صلى الله عليهم هدیه شده است مشروط به شرط شرعی بر این که: آن را حبس نکنید، بخوانید و تبلیغ کنید، و حق فروش ندارید، و اگر مطالب را قبول ندارید کتاب را مسترد کنید .

ص: 2

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم»

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ».

بی گمان كسانی كه دلايل روشن و هدایتی را که نازل كرده ایم، پس از آن كه در كتاب الهی برای مردم توضيح داده ايم كتمان می کنند، الله (تعالى) آن ها را لعنت كرده و همه لعنت كنندگان (از جن و انس و ملک و...) نیز آن ها را لعنت می كنند .

سوره (2) آیه 159.

ص: 3

تقديم

به پیشگاه گرامی

نعم الجنين ، كنز الأمير

نخست شهید مظلوم ولایت

نشکفته غنچه پرپرشده ی آل محمد

ثالث أسباط المصطفی، بضعة الزهراء

أخو العقيلة الحوراء زينب و أم كلثوم

محسّن بن علي و فاطمة صلوات الله عليهم

و غنچه بی سر گلستان سران برنی باطن قرآن حسين ،

الله والدش را فرمود «دعه یاحسین! فإنّ له مرضعة في الجنة»

علي الأصغر رضيع الحسين بن على و فاطمة عليهم السلام

امید است قبول حضرت ایشان افتد

ص: 4

فهرست مطالب

سخن ویراستار ...7

سؤال ....8

منابع زیارت جامعه کبیره ....9

سند، راويان و شروح زیارت....23

سند و راویان زیارت...25

حیثیت خبر موثّق

روش قدمای از علمای امامیّه در تصحیح سند روایات

روش متأخرین از علمای امامیّه در تصحیح سندروایات....27

اعتبار و سند زیارت جامعه کبیره در بیان علمای امامیّه...28

رجال سند زیارت جامعه کبیره...36

بررسی سند زیارت جامعه کبیره در کتاب

«من لایحضره الفقیه» و «عيون أخبارالرضا عليه السلام»

توقیعات ناحیه مقدسه مهدیّه درباره اسدی ...44

دیگر وجوہ تصحیح سند زیارت...51

شهرت

ص: 5

دیگر عوامل موجب وثوق و اطمینان...54

تواتر واقسام آن...56

تجميع بين قرائن جمع بندی مطالب ...57

امر و تأکید صاحب الزمان عجل الله فرجه بر مداومت بر قرائت زیارت ...58

شروح زیارت...61

زیارت جامعه کبیره در کتب فقهی و... ..66

پذیرش عملی متأخرین از علمای امامیّه

جایگاه زیارت در کلام علماء....67

جایگاه زیارت ائمه معصومین علیهم السلام و زیارت جامعه کبیره ...71

وظیفه ما إحياء أمر اهل بیت اطهار است...7

زیارت با ما چه می کند؟

معرفت ولایت اصل الأصول دين الله است...78

متن تلفیقی زیارت جامعه از کتاب من لا يحضره الفقیه و ... ...83

متن زیارت جامعه کبیره در کتاب عتیق غروی....99

متن زیارت جامعه کبیره در کتاب البلد الأمين...121

پی نوشت ها ....126

ص: 6

سخن ویراستار

بسم الله الرحمان الرحيم

مدتی است گروهی . هرچند اندک و ضعیف . با گفتارها و نوشتارها و نیز عمل کرد غیر عالمانه اما با نام کارشناسی، متون روایاتی را زیر سؤال می برند که متضمن زیارتی یا حدیثی یا حکایتی در فضیلت اهل بیت علیهم السلام و بیان جنایات و پلیدی های دشمنان ایشان است؛

البته سخن نویی در میان نیست بلکه اظهاراتی است که بر شالوده بیانات دیرینه دشمنان خاندان عصمت بنا شده و تکرار سخنانی است که بارها و بارها به شیوه های گوناگون توسط بزرگان از دانشمندان و پژوهش گران شیعه پاسخ داده شده است، اما ... . و هرچند نوشتارهایی به پاسخ این شبهه ها پرداخته اند اما این پاسخ ها چنان که جامع و کامل باشد، طرح نمی شود...؛

در این رهگذر فقیه علوم اهل بیت علیهم السلام حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی مد ظله، با وجود اشتغال به تدریس و تحقیق و تألیف، هم چون پناهی برای يتيمان آل الله ، کمر همت به دفاع از این آستان محکم نموده و در پی طرح پرسش های مکرر از این قبیل، پاسخ محققانه و عالمانه خویش را در قالب کتاب ارائه نموده اند؛

ان شاء الله تعالى امّ الأئمة عليهم السلام مورد تأیید قرار داده و به احسن وجه از ایشان بپذیرند و قلمی را که بر خون شهیدان رجحان دارد، به مرکب معرفت خویش رنگین نمایند.

ص: 7

سؤال

بسم الله الرحمان الرحيم

حضور محترم حضرت آية الله حیدر تربتی کربلائی (مد ظله)

سلام علیکم، لطفا پاسخ به پرسش ذیل را مرقوم بفرمایید:

با توجه به مضامین و مفاهيم والای زیارت جامعه کبیره، بسیاری از علمای شیعه به شرح آن پرداخته اند و از جمله آن دانشمندان حضرت عالی هستید، لطفا نظر خود را درباره؛ 1- مدارک زیارت جامعه و 2- اهمیت آن بیان فرمایید.

ص: 8

منابع زیارت جامعه کبیره

در قرن 4

ص: 9

ص: 10

بسم الله الرحمان الرحيم

الحمد لله رب العالمين، و صلّى الله على نبينا محمد و آله الطاهرين، و لعنة الله على أعدائهم و ظالميهم و غاصبي حقوقهم و مخالفيهم و منكري فضائلهم و مناقبهم ومدعي شئونهم و مراتبهم و الراضين بذلك من الأولين و الآخرين إلى أبد الآبدين آمين. و السلام عليكم و على من والى محمداً وآله و عادی أعدائهم.

مرقومه شما ملاحظه شد و با توجه به بیان زبانی حضوری شما مبنی بر این که این شبهه ها، در برخی مناطق نشر داده شده است، مناسب دیدم پاسخ ها به صورت کتابی مستقل تأليف گردد تا پاسخی کوبنده برای دشمنان دین اسلام باشد و نیکو برای مؤمنان؛

لذا با استمداد از الله تبارک و تعالى و بر مبنای قرآن کریم و سنّت مطهّره اقدام به پاسخ گویی و روشنگری می کنیم، باشد تا آن که لیاقت دارد، به راه حق درآید و سبیل هدایت را ره پوید، آن که فریب خورده و به جرم نادانی، دچار تردید شده، نه آن که با دیده ی تعصب مینگرد و می اندیشد. الله تعالى، شما و ما را توفيق ره روی راه اهل بیت نبوّت و دفاع از حریم حرم الله صلوات الله عليهم عنایت فرماید.

ص: 11

1- «من لایحضره الفقيه»، شیخ صدوق محمد بن علی ابن بابویه رحمه الله ، متوفای 381 قمری، نشر دفتر انتشارات اسلامی، قم: ج2 ص 608 ح3213-

رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام: عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ. فَقَالَ:

محمد بن اسماعیل برمکی روایت کرد و گفت: موسی بن عبد الله نخعی ما را حديث کرد و گفت: به امام علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابي طالب عليهم السلام عرض کردم: ای پسر رسول الله ! مرا قولى بليغ تعلیم فرمایید تا هروقت خواستم یکی از شما (ائمّه) را زیارت کنم آن را بگویم، فرمود:

«إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ، فَإِذَا دَخَلْتَ وَ رَأَيْتَ الْقَبْرَ فَقِفْ وَ قُلْ: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ» ثَلَاثِينَ مَرَّةً ،ثُمَّ

ص: 12

امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ، وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ، ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً ،ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً تَمَامَ مِائَةِ تَكْبِيرَةٍ، ثُمَّ قُل:السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة....»

چون به درب (حرم و مرقد امام) رسیدی، بایست و شهادت بده به شهادتین حال آن که با غسل باشی، چون داخل شدی و قبر را دیدی، بایست و سی مرتبه بگو: «اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ» ، سپس کمی راه برو همراه با آرامش دل و تن، و فاصله میان قدم هایت را نزدیک کن، سپس بایست و سی مرتبه تکبیر خدای عزّ و جلّ را بگو، سپس نزدیک قبر شو و چهل مرتبه «اللَّهُ أَكْبَرُ» گوی تمام صد مرتبه تکبیر، سپس بگو: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة....

وطريق شیخ صدوق به محمد بن اسماعيل البرمكي در مشيخه فقیه چنین است:

وما كان فيه عن محمد بن إسماعيل البرمكي فقد رويته عن علي بن أحمد بن موسی؛ و محمد بن أحمد السنانيّ؛ و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب رضي الله عنهم، عن محمد بن أبي عبد الله الكوفيّ، عن محمد بن إسماعيل البرمكيّ.

و هر آن چه (روایت) از محمد بن اسماعیل برمکی است آن را روایت کرده ام از على بن احمد بن موسی؛ و محمد بن احمد سنانی؛ و حسین بن ابراهيم بن احمد بن هشام

مکتّب رضي الله عنهم، از محمد بن أبي عبد الله كوفي، از محمد بن اسماعیل برمکی.

2- «عيون أخبارالرضا عليه السلام»، محمد بن علی ابن بابویه، متوفای 381 قمری، نشر جهان، تهران: ج2 ص272 ح1:

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ

ص: 13

أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ قَالُوا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ وَ أَبُو الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ قَالُوا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمَكِّيُّ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام: عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ. فَقَالَ:

« إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ، فَإِذَا دَخَلْتَ وَ رَأَيْتَ الْقَبْرَ فَقِفْ وَ قُلِ: «اللَّهُ أَكْبَرُ» ثَلَاثِينَ مَرَّةً ،ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ، وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ، ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً، ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً تَمَامَ مِائَةِ تَكْبِيرَةٍ، ثُمَّ قُلْ :السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،...»

در قرن 5

3- «تهذیب الأحکام»، شيخ الطّائفة الحقّة الإمامية أبوجعفر محمد بن الحسن الطّوسى قدس سره متوفای 460 قمرى: ج 6 ص 96 ب46 ح 1:

روی محمّد بن عليّ بن الحسين بن بابویه قال: حدّثنا عليّ بن أحمد بن موسی و الحسين بن إبراهيم بن أحمد الكاتب قالا: حدّثنا محمّد بن أبي عبد الله الكوفيّ، عن محمّد بن إسماعيل البرمكيّ قال: حدّثنا موسى بن عبد الله النخعي قال: ....

از شیخ صدوق به سندش ... و مانند من لایحضره الفقیه است.

در قرن 6

ص: 14

4- «المزار الكبير»، ابوعبدالله محمد بن جعفر المشهدی قدّس سرّه، ایشان پیش از سال 510 قمری زاده شده است: ص524 قسم 5 ب1 :

أَخْبَرَنِي الشَّيْخَانِ الْأَجَلَّانِ الْعَالِمَانِ الْفَقِيهَانِ أَبُو مُحَمَّدٍ عَرَبِيُّ بْنُ مُسَافِرٍ الْعِبَادِيُّ وَ هِبَةُ اللَّهِ بْنُ نَمَا بْنِ عَلِيِّ بْنِ حُمْدُونٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قِرَاءَةً عَلَيْهِمَا فِي شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ مِنْ سَنَةِ ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ وَ خَمْسِمِائَةٍ، قَالا جَمِيعاً: أَخْبَرَنَا الشَّيْخَانِ الْجَلِيلَانِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ طَحَّالٍ الْمِقْدَادِيُّ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِلْيَاسُ بْنُ هِشَامٍ الْحَائِرِيُّ، قَالا جَمِيعاً: أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ، عَنْ أَبِيهِ الشَّيْخِ السَّعِيدِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ، عَنِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنِ الشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى وَ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ الْكَاتِبُ، قَالا: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ، قَال:..

به سندش از شیخ صدوق و مانند من لا يحضره الفقیه است -.

در قرن 8

5- «فرائد السّمطين في فضائل المرتضی و البتول و السّبطين و الأئمّة من ذريّتهم عليهم السلام»، ابراهيم بن سعد الدّين شافعی، متوفای 730 قمرى نشر: مؤسسة المحمود، بیروت، و چاپ دار الحبيب، قم: ج 2 ص 179 زيارة الجامعة الكبيرة التي تزار بها كل واحد من أئمة أهل البيت عليهم السلام، ح463

{قال الحاكم: و }أخبرني عليّ بن محمّد بن موسى قال: حدّثنا محمّد بن {علي بن} الحسين الفقيه الرازي قال: حدّثنا علي بن أحمد الدّقّاق في آخرين، قالوا:

ص: 15

حدّثنا أبوالحسن محمّد بن أبي عبد الله الأسديّ قال: حدّثنا محمد بن إسماعيل البرمكيّ، قال: حدّثنا موسی بن عبد الله النخعي قال: ....

از حاکم نیشابوری از علي بن محمد بن موسی از شیخ صدوق مانند من لایحضره الفقيه است با اندک اختلافي.

در قرن 9

6- «المحتضر»، الشيخ عزّ الدّين أبي محمّد الحسن بن سليمان الحلّيّ العاملي شاگرد شهیدثانی رضوان الله عليهما زنده در 802، تحقيق مكتبة العلامة المجلسي: ص 356 ح343 از کتاب من لایحضره الفقيه.

7- «تفضيل الأئمة على الأنبياء و الملائكة»، الشيخ عزّ الدّين أبي محمّد الحسن بن سليمان الحلي العاملي زنده در 802، تحقيق مكتبة العلامة المجلسي، ص 424 ح281 از کتاب من لایحضره الفقيه . او پس از نقل تمام زیارت می فرماید:

يقول عبد الله حسن بن سليمان: إني رأيت أن أزيّن كتابي هذا المتضمّن بتفضيل محمد و تفضيل آله الطاهرين على سائر خلق الله أجمعين- من ملك و نبي و رسول بغير إستثناء - بهذه الزيارة الشريفة الجامعة الجليلة المنيفة، كما جاء عنهم عليهم السلام كما تزيّن المرأة بقرطيها، لأن هذه الزيارة الشريفة تشتمل على أسرار و فضائل و علوم، و منها ما يجوز إظهاره و هو تفضيل آل محمد عليهم السلام على سائر خلق الله.

عبد الله بن حسن بن سلیمان گوید: نظر کردم که کتابم را که در ضمن خود تفضيل و برتری محمّد و آل طاهرين محمّد بر دیگر آفریدگان خداوندند بی استثنا - از فرشتگان و انبیاء و مرسلین - تزيين دهم به این زیارت شریفه جامعه با جلالت و بلند مرتبه، چنان که از آن ها عليهم السلام آمده است همان طور که

ص: 16

زن خود را به دو گوشواره تزيين دهد، زیرا این زیارت شریفه شامل اسرار و فضائل و علوم است، که برخی از آن ها را جایز است اظهار شوند و آن برتری دادن آل محمّد عليهم السلام است بربقیه خلق خدا.

و شروع به شرح بعضی از فرازهای زیارت نمود.

8- «مختصر بصائر الدرجات»، الشيخ عزّ الدّين أبي محمّد الحسن بن سليمان الحلي العاملي زنده در 802، تحقیق مشتاق مظفر، نشر: مؤسسة النشر الإسلامي، ص 426 و چاپ مكتبة العلامة المجلسي صفحه 507 تحقیق مشتاق صالح المظفّر، أحاديث رسالة الذّرّ- قوله عليه السلام: «نَحنُ أفراطُ الأنبياء» الأفراط جمع فرط، و الفرط الخير السابق. يحتمل كلام مولانا عليه السلام وجهين: الأول: إنه أراد تقدّمهم على الخلق لمّا خلقهم الله أشباحاً، و جعلهم بعرشه محدقين، كما رواه موسی بن عبد الله النخعي، عن مولانا أبي الحسن علي بن محمّد الهادي عليهما السلام: و هذا شيء لا ريب فيه ولا شك ....

اشاره می کند به فراز «... خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُم...» از زیارت جامعه کبیره .

در قرن؟ مؤلف؟

9- «نسخة قديمة» بحار الأنوار: ج 99 ص145 ب8، علامه مجلسی قدس سره می نویسد:

أقول: رأيت من بعض تألیفات أصحابنا نسخة قديمة ذكر فيها هذه الزيارة و قدّم قبلها دعاء الإذن فقال:

می گویم: در نسخه قدیمی ای که از تألیفات برخی از اصحاب (شیعیان) بوده، این زیارت به همین صورت - روایت شیخ صدوق - وارد شده، به اضافه این که در آغاز آن دعای اذن دخول هم آمده است، پس فرموده:

ص: 17

«إِذَا دَخَلْتَ الْمَشْهَدَ فَقِفْ عَلَى الْبَابِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ قُلِ»:

چون داخل حرم شدی پس بر درگاه رو به قبله بایست و بگو:

«اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ وَقَفْتُ عَلَى بَابِ بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ قَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ الدُّخُولَ إِلَى بُيُوتِهِ إِلَّا بِإِذْنِ نَبِيِّكَ، فَقُلْتَ:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ». اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيِّكَ فِي غَيْبَتِهِ، كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ، وَ أَعْلَمُ أَنَّ رُسُلَكَ وَ خُلَفَاءَكَ أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ، يَرَوْنَ مَكَانِي فِي وَقْتِي هَذَا وَ زَمَانِي، وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي، وَ يَرُدُّونَ عَلَيَّ سَلَامِي، وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ، وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ، وَ إِنِّي أَسْتَأْذِنُكَ يَا رَبِّ أَوَّلًا، وَ أَسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثَانِياً، وَ أَسْتَأْذِنُ خَلِيفَتَهُ الْإِمَامَ الْمَفْرُوضَ عَلَيَّ طَاعَتُهُ فِي الدُّخُولِ فِي سَاعَتِي هَذِهِ إِلَى بَيْتِهِ، وَ أَسْتَأْذِنُ مَلَائِكَتَكَ الْمُوَكَّلِينَ بِهَذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ، الْمُطِيعَةِ لَكَ السَّامِعَةِ، السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمَلَائِكَةُ الْمُوَكَّلُونَ بِهَذَا الْمَشْهَدِ الشَّرِيفِ الْمُبَارَكِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ. بِإِذْنِ اللَّهِ وَ إِذْنِ رَسُولِهِ وَ إِذْنِ خُلَفَائِهِ وَ إِذْنِ هَذَا الْإِمَامِ وَ بِإِذْنِكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ أَجْمَعِينَ، أَدْخُلُ إِلَى هَذَا الْبَيْتِ مُتَقَرِّباً إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِرَسُولِهِ مُحَمَّدٍ وَ بِآلِهِ الطَّاهِرِينَ، فَكُونُوا مَلَائِكَةَ اللَّهِ أَعْوَانِي، وَ كُونُوا

ص: 18

أَنْصَارِي، حَتَّى أَدْخُلَ هَذَا الْبَيْتَ وَ أَدْعُوَ اللَّهَ بِفُنُونِ الدَّعَوَاتِ، وَ أَعْتَرِفَ لِلَّهِ بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ لِهَذَا الْإِمَامِ وَ آبَائِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ بِالطَّاعةِ.

ثُمَّ ادْخُلْ مُقَدِّماً رِجْلَكَ الْيُمْنَى وَ قُلْ:

سپس پای راست خود را مقدم داشته و داخل شو و بگو:

« بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»

ثُمَّ قُلِ: اللَّهُ أَكْبَرُ- مِائَةَ مَرَّةٍ –

سپس صد مرتبه «الله أكبر» بگو.

وَ قِفْ مُسْتَقْبِلَ الضَّرِيحِ وَ اجْعَلِ الْقِبْلَةَ بَيْنَ كَتِفَيْكَ وَ قُلِ:

و رو به ضریح (و قبر امام) بایست و قبله را پشت سرت قرار بده و بگو:

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،...».

و ذَكَرَ مِثْلَ مَا مَرَّ سَوَاءً إِلَّا أَنَّهُ قَالَ بَعْدَ قَوْلِهِ عليه السلام : «اِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا» ثُمَّ انْكَبَّ عَلَى الْقَبْرِ وَ قُلْ: يَا وَلِيَّ اللَّهِ!.... إِلَى آخِرِ الزِّيَارَةِ».

و مانند آن چه گذشت ذکر کرده جز این که بعد از قولش عليه السلام: «إن كان وعد ربنا لمفعولاً): آمده است: سپس بر قبر افتاده و بگو: يا ولي الله! ...

تا آخر زیارت (مانند زیارت به روایت شیخ صدوق) است.

در قرن؟

ص: 19

10 - العتيق الغرويّ

از او: بحار الأنوار: ج 99 صص146 - 159 ب8 ح5، علامه مجلسی قدس سره می نویسد:

ثم اعلم أنّی لمّا رأيت تلك الزيارة في أصل مصحح قدیم من تأليفات قدماء أصحابنا، سميناه في أول كتابنا ب«الكتاب العتيق» أبسط مما أوردنا مع اختلافات في ألفاظها، فأحببت إيرادها و جعلتها الزيارة الثالثة، قال:

سپس بدان به يقين چون دیدم این زیارت در اصلی تصحیح شده و قدیمی از تألیفات پیشینیان از اصحاب ما (امامیّه) است، نام آن را در ابتدای این کتاب خود (یعنی بحارالأنوار، «الکتاب العتيق» نامیدیم آن را با بسط (و گستردگی) بیش تر از آن چه آوردیم با اختلاف های در الفاظ آن، دوست داشتم آن را بیاورم و آن را زیارت (جامعه) سوم قرار دادم، گفت:

«إذا وَصَلتَ إليهم فقل:

چون به (قبر) آنها رسیدی، بگو:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم... وَ بَلِّغْ أَرْوَاحَهُمْ وَ أَجْسَادَهُمْ أَبَداً مِنِّي السَّلَامَ وَ ارْدُدْ عَلَيْنَا مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».

و پس از نقل آن می نویسد:

ثم اعلم أني لما رأيت تلك الزيارة في أصل مصحح قدیم من تأليفات قدماء أصحابنا، سمّيناه في أول كتابنا بالكتاب العتيق، أبسط مما أوردنا - عن الصدوق - مع اختلاف في ألفاظها، فأحببت إيرادها و جعلتها الزيارة الثالثة. قال: «إِذَا وَصَلْتَ إِلَيْهِمْ فَقُلْ: الْحَمْدُ لِلَّه...».

ص: 20

سپس بدان به يقين وقتی آن زیارت را در اصلی تصحیح شده قدیمی از تألیفات پیشینیان از اصحاب مان (امامیّه) دیدم نام آن را در اول این کتابمان (بحارالأنوار) «الكتاب العتيق» نامیدیم، آن را با بسط (و گستردگی) بیشتر از آن چه از صدوق آوردیم با اختلاف های در الفاظ آن، پس دوست داشتم آن را وارد کنم و آن را زیارت (جامعه) سوم قرار دادم، گفت: چون به (حرم) آنان رسیدی پس بگو: «الحمدلله..».

این مورد را که علامه مجلسی از کتاب «العتيق الغروي» نقل نموده، به استثنای دو قسمت اول و آخر آن، مطابق با نقل شیخ کفعمی در «البلد الأمين» است. و احتمال دارد که شیخ کفعمی متن خود را از کتاب «العتيق الغروي» روایت کرده باشد، زیرا در موارد متعددی از کتاب «المصباح» او شاهد بر این است که کتاب العتيق نزد او بوده.

و بنا بر برخی احتمالات، ظاهرأ كتاب العتيق همان کتاب «مجموع الدعوات» اثر شیخ ثقه جلیل محمّد بن أبي محمّد هارون بن موسى تلعكبرى متوفای 358 هجری قمری باشد. آقابزرگ طهرانی در موسوعه الذّريعة إلى تصانيف الشيعة: ج8 ص 185 این کتاب را به او نسبت داده، و در جلد20 ص54 متذکر شده که نسخه مورد استفاده علامه مجلسی مؤرّخ 576 هجری بوده است. و میرزا عبد الله افندی هم در کتاب «الصحيفة الثالثة السجادية» از کتاب العتيق با نام «مجموع الدعوات» نقل می کند.

بر همین اساس، و نیز از آن جایی که مرحوم تلعکبری از مشایخ اجلای حدیث بوده و از لحاظ طبقه بندی رجالی قبل از شیخ صدوق قرار می گیرد، بایستی زیارتی منقوله او اصالت اصلی را داشته و متن مصَدَّر حقیق از امام علي الهادي عليه السلام به شمار آید و متن منقول شیخ صدوق دست خوش اختصار قرار گرفته باشد. و مرحوم محدث نوری قدس سره نیز متوجه این مطلب شده و پس از نقل این زیارت بدان آگاهی داده است.1(1)

ص: 21


1- مستدرك الوسائل: ج10 ص 416 -425

در قرن 10

11- «البلد الأمين و الدّرع الحصين»، ابراهيم بن عليّ العاملي الكفعمى متوفای 905 قمری، چاپ الأعلمی بیروت: ص297:

ثم زر بالزيارة المروية عن الهادي عليه السلام:

سپس به زیارتی که از امام هادی علیه السلام روایت شده زیارت کن:

«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،...».

شیخ کفعمی این زیارت را بدون سند و با اضافات بسیاری نقل کرده است.

12- «تأويل الآيات الظاهرة»، سید على استرآبادی قدس سره ، متوفای 940 قمری، نشر مؤسسة النشر الإسلامي قم: ص763:

ويؤيد ذلك ما جاء في الزيارة الجامعة المروية عن الهادي عليه السلام وهو قوله: و آن را تأیید می کند آن چه که در زیارت جامعه روایت شده از امام هادی علیه السلام آمده، و آن فرموده حضرت است:

«وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم...».

و در صفحه 777 فرموده:

و قد جاء في الزيارة الجامعة:

و به تحقیق در زیارت جامعه آمده است:

«أنّهمُ النّاقةُ المُرسَلَةُ،....».

و در نسخه ای قدیمی و ارزشمند از کتاب شریف «مصباح المتهجّد» در آستان قدس رضوی علیه السلام به شماره 8822 در آخر آن اضافاتی دارد و در آن زیارت جامعه کبیره همانند روایت شیخ صدوق آمده است.

تا اینجا تنها اهم مدارک زیارت را ذکر نمودیم

ص: 22

ص: 23

سند، راویان و شروح زیارت جامعه کبیره

اشاره

ص: 24

سند و راویان زیارت

و در این قسمت به تحقیق درباره خبر موثّق و رجال سند این زیارت در «من لا يحضره الفقيه» و «عيون أخبار الرضا عليه السلام» می پردازیم:

حیثیّت خبر موثق

آیا قول و خبر ثقه حجت است یا حجت، خبر موثوق بصدوره است؟ دو قول است: صحیح تر قول دوم است و اعتماد بروثاقت راوی به این جهت است که مفيد وثوق به صدور حدیث است، به همین خاطر است که اگر وثاقت راوی ثابت نشود، لكن قرائن بر صدق خبردلالت کند، نزد عقلا و شرع که آن را امضا نموده حجت خواهد بود، سیره عقلا نیز در همین راستاست. بنابراین حجیت خبر مورد وثوق، به صدورش از معصوم است. و تنها دلیل بر حجیت خبر واحد، سیره عقلا در معاش و معادشان بوده و معلوم است که سیره براعتماد به خبر موثوق به صدور آن است و وثاقت راوی از قرائن مفید به صدور حديث است، و محور حجیت نزد قدماء، شهادت قرائن داخلی و یا خارجی به صدور روایت و مقرون بودن به قرائنی است که آن را موثوق الصّدور می کند.

روش قدمای از علمای امامیه در تصحیح سند روایات

حديث صحيح نزد قدما آن است که از ناحیه راویان موثوق الصّدور باشد و یا از راه علوّ

ص: 25

متن و قرائن مفيده موثوق الصّدور بودن آن حاصل گردد و زیارت جامعه کبیره هر دو ده جهت را داراست.

قدما، روایات را با قرائن داخلی و خارجی به صحیح و ضعیف تقسیم می کردند و اخبار کتاب های معتبر را محفوف به قرینه و مورد وثوق می دانسته اند و بسیاری از این قرائن در وسائل الشيعة وكتب اربعه جمع شده است.

قدما، روایات را از راه وثوق خبری که از قرائن داخلی و خارجی استفاده می شد تصحیح می کردند، این که اصول معتمده متعدّد یا تکرار در اصل واحد باشد و استناد مشهور قدما به آن است با موافقت محكمات كتاب الله و سنت قطعيه و موافقت با عقل ضروری و فطرت سلیمه اوّلیه و علوّ متن می باشد. در نظر آنان، حدیث از باب محفوف بودن به قرائن کلی و جزئی ، موثوق الصّدور می شود.

در این روش روایات به دو دسته تقسیم می شوند:

1- احادیث صحیح که موثوق الصّدور می باشند

2- غیر آن که محکوم به ضعیف بودن می شوند.

بر مبنای آنان ، احادیث کتب اربعه و مانند آنها که از کتاب های مورد اعتماد و مشهور که دارای علوّ متن و عمل مشهور امامیّه و مطابق با عقل ضروری و موافق با مسلّمات عقلی و محتوی آثار و برکات وجودی اند، حجت شرعی می باشند.

با بررسی قرائن، وثوق به صدور حاصل می گردد، خواه از ناحیه سند و یا از ناحیه قرائن، و به آن عمل می شود.

آن چه که قرائن تأیید کند، معتبر است و اعتماد به آن و احتجاج به آن صحیح است و اگر قرائي مؤيّد نداشته باشد، معتبر نیست، و اهم قرائن بدین قرارند:

1- در یک و یا دو اصل و یا بیشتر از آن ها تکرار شده باشد، به طرق و اسناد متعدّد

ص: 26

معتبر، و یا در اصلی معروف که انتساب آن به یکی از اصحاب اجماع باشد.

2- و یا در یکی از کتاب هایی باشد که به معصوم عرضه شده و او مؤلّفش را مدح نموده باشد.

3- و یا از کتابی باشد که نزد علمای گذشته، شایع و مورد وثوق باشد، خواه امامی و یا غیر امامی باشد، این مبنای قدمای امامیه است.

بنابر مبنای قدمای امامیّه، زیارت جامعه کبیره محفوف به قرائن بسیاری است که اهمّ آنها را در این جوابیه ذکر نموده ایم و از مجموع آنها وثوق به صدور حاصل می گردد، لذا مورد ترغیب علما و تأكيد فقهای امامیّه بوده و کتاب ها در شرح آن تأليف نموده اند.

روش متأخرین از علمای امامیه در تصحیح سند روایات

متأخرين از علمای شیعه اماميه، حديث را به چهار قسم تقسیم نموده اند؛ صحیح، موثّق، حسن و ضعیف، و سبب نزد آنان این است که آن قرائن به مرور زمان کم شده و اکنون بسیار کم هستند، این سبب شده است که اصول و تألیفاتی که به دست افراد موثّق تألیف شده ضایع شود، لذا به تقسيم حدیث به این چهار قسم روی آورده اند، که مبتنی بر بررسی سند و حال راوی آن می باشد.

اما اصل بحث بررسی سند روایات، موضوعیت و ارزش ذاتی ندارد بلکه طریقیت دارد، راهی برای اطمینان صدور حدیث از معصومین علیهم السلام است، لذا هرگاه حدیثی ایجاد وثوق و اطمینان نماید پذیرفته می شود، و خبر واحدی که راویان آن عادل و یا ثقه باشند، یا خبر واحدی که مورد عمل مشهور از قدمای از فقهای امامیّه قرار گرفته، هرچند که روات حديث ثقه نباشند، حجّت است؛ همان طور که اگر تمام روات آن از بزرگان و ثقات باشند، ولي حديث مورد اعراض مشهور باشد، در اثر این اعراض، اعتبار خود را از دست میدهد.

ص: 27

و از راه های حصول اطمینان به صدور حدیث از معصوم، علوّ متن حديث است، هم چنین عمل فقهای امامیه به اِسناد دادن به آن در مقام استدلال و یا هر راه دیگری که حصول اطمینان گردد. پس اگر متن روایتی چنان باشد که صدور آن از غیر معصوم ممكن نباشد، اطمینان لازم حاصل می گردد و می توان به صدور آن از معصومین عليهم السلام اطمینان نمود.

بنابراین تقسیم کردن و تنويع روایات به چهار نوع، ربطی به حصر حجّیّت به صحیح و حسن و موثّق ندارد؛

بلکه هرگاه خبری مورد عمل قدمای از علمای امامیّه باشد، حتی اگر از دسته چهارم (یعنی ضعیف) باشد، از راه وثوق خبری که مستفاد از قرائن عقلی و نقلی است، حجّت می باشد. و به همین خاطر است که منکرین حجّیت خبر واحد و از آنها ابن ادریس حتى صاحب «السرائر»، به بعضی از اخبار مرسل و ضعیف استناد کرده اند.

و توثیق رجال حدیث از باب رجوع به اهل خبره است، بدین جهت که به قول یک خبره ثقه، اعتماد و اکتفا می شود. و در جایی که از حس می توان شهادت داد، بی شک مقدّم است، ولی اگر در جایی متعذّر شد، چاره رجوع به خبره است. و فایده علم رجال به باب تعارض اخبار منحصرمی گردد.

اعتبار و سند زیارت جامعه کبیره در بیان علمای اماميه

از اهم زیارات و اصح آنها، زیارت جامعه کبیره است و سند این زیارت بلاشک صحیح و صدور آن از اهل عصمت و طهارت مسلّم است، هرچند نیازی به بررسی سند زیارت جامعه کبیره و مانند آن نیست زیرا مضامین عالیه آن، از محکمات اسلام بوده و با آیات، سنّت قطعيه و دیگر زیارات صحیح اهل بیت علیهم السلام، هماهنگی و موافقت کامل دارد و در بسیاری از احادیث صحیحه وارد شده است و بزرگان از علمای

ص: 28

امامیّه به آن عمل کرده اند، مشهور و شعار شیعه گشته و جزو اعتقادات اماميّه شده است، ضمن این که چون چیزی میان فقهای امامیّه مشهور بود، دیگر نیازی به سند و دلیل ندارد و شهرت میان آنان . اگرمعارض با محكمات نباشد . کفایت می کند.

علوّ مضامين همه فرازهای زیارت جامعه همانند نهج البلاغة و صحیفه سجادیه و نظایر آنها، شاهد صدقی بر صدور آن از خاندان عصمت و طهارت که معدن و اساس بلاغت اند می باشد.

از کلام شیخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه: ج2 ص90 ذیل حدیث 1817 که نوشته است:

و أمّا خبر صلاة يوم غدیر خم و الثّواب المذكور فيه لمن صامه فإنّ شیخنا محمد بن الحسن رضي الله عنه كان لا يصحّحه و يقول: إنه من طريق محمّد بن موسى الهمدانيّ و كان كذّاباً غير ثقة، و كل ما لم يصحّحه ذلك الشّيخ قدّس الله روحه و لم يحكم بصحّته من الأخبار فهو عندنا متروك غير صحيح.

و اما خبر نماز روز غدیر خم و ثواب ذکر شده درباره آن برای کسی که آن را روزه بگیرد: پس راستی که شیخ ما محمّد بن الحسن (ابن الوليد) آن را تصحیح نمی کرد و می گفت: آن از طريق محمّد بن موسی همدانی است و او دروغگو و غیر ثقه بود، و از اخبار هرچه را که آن شیخ تصحیح و حکم به صحت آن نکرده، نزد ما ترک شده و ناصحیح است.

معلوم می شود که سند زیارت جامعه نزد ابن الولید نیز صحیح بوده که شیخ صدوق آن را در من لایحضره الفقيه نقل کرده است.

و بعید نیست که شیخ صدوق این زیارت را از کتاب برمکی ثقه . که از اصول صحیح و معتبر و معروف بوده، نقل کرده باشد و طریق خود را به آن کتاب برای حفظ سلسله

ص: 29

سند خود، ذکر کرده باشد. ایشان در آغاز روایت می نویسد: «روی» و نه «رُوِيَ عن» و این به وضوح می رساند که زیارت را یا از اصل کتاب های برمکی که از اصول معتمده مشهوره بوده است . نقل کرده کما این که در اول کتاب گفته است، و یا این که برای او قطع و علم حاصل گشته که این روایت را برمکی روایت نموده است که در هر دو صورت، سند زیارت نزد او اعتبار داشته و مورد اعتماد او بوده است، و در هر دو صورت، دیگر نیازی به توثیق تک تک مشایخ او نیست، چنان که در اول کتاب «من لا يحضره الفقيه» . که از کتاب های چهارگانه معتبر حدیث شیعه امامیّه است . می نویسد:

... أمّا بعد فإنّه لمّا ساقني القضاء إلى بلاد الغربة و حصلني القدر منها بأرض بلخ من قصبة إيلاق وردها الشّريف الدّين أبو عبد الله المعروف بنعمة و هو محمد بن الحسن بن إسحاق بن الحسن بن الحسين بن إسحاق بن موسی بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين بن علي ّبن أبي طالب عليهم السلام فدام بمجالسته سروري و انشرح بمذاكرته صدري و عظم بموّدته تشرّفي لأخلاق قد جمعها إلى شرفه من ستر و صلاح و سكينة و وقار و ديانة و عفاف و تقوی و إخبات فذاكرني بكتاب صنّفه - محمّد بن زكريا المتطبّب الرّازي و ترجمه کتاب من لایحضره الطّبيب - و ذكر أنه شاف في معناه و سألني أن أصنّف له كتاباً في الفقه و الحلال و الحرام و الشّرائع و الأحكام موفياً على جميع ما صنّفت في معناه و أترجمه بكتاب من لایحضره الفقیه - ليكون إليه مرجعه و علیه معتمده و به أخذه و يشترك في أجره من ينظر فيه و ينسخه و يعمل بمودعه هذا مع نسخه لأكثر ما صحبني من مصنّفاتي و سماعه لها و روايتها عنّي و وقوفه على جملتها و هي مائتا کتاب و خمسة و أربعون كتاباً فأجبته أدام الله توفيقه إلى ذلك لأنّي وجدته أهلاً له و صنّفت له هذا الكتاب بحذف الأسانيد لئلّا تكثر

ص: 30

طرقه و إن كثرت فوائده و لم أقصد فيه قصد المصنّفين في إيراد جميع ما رووه بل قصدت إلى إيراد ما أفتي به و أحكم بصحّته و أعتقد فيه أنّه حجة فيما بيني و بين ربّي تقدّس ذکره و تعالت قدرته و جميع ما فيه مستخرج من کتب مشهورة عليها المعوّل و إليها المرجع مثل کتاب حریز بن عبد الله السّجستانيّ و کتاب عبيد الله بن عليّ الحلبيّ و كتب عليّ بن مهزيار الأهوازيّ و کتب الحسين بن سعيد و نوادر أحمد بن محمّد بن عیسی و کتاب نوادر الحكمة تصنيف محمّد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعريّ و کتاب الرّحمة لسعد بن عبد الله و جامع شيخنا محمّد بن الحسن بن الوليد رضي الله عنه و نوادر محمّد بن أبي عمير و کتب المحاسن الأحمد بن أبي عبد الله البرقيّ و رسالة أبي رضي الله عنه إليّ و غيرها من الأصول و المصنّفات الّتي طرقي إليها معروفة في فهرس الكتب الّتي رويتها عن مشايخي و أسلافي رضي الله عنهم و بالغت في ذلك جهدي ....

هنگامی که خواست و مشیت خداوند مرا به سوى بلاد غربت روانه ساخت، و دست تقدیر و سرنوشت، گذرم را به سرزمین بلخ قصبه ایلاق انداخت ، سیّد متعهد و پای بند دین، ابو عبد الله محمّد بن حسن بن اسحاق بن حسن بن حسین بن اسحاق بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن على بن ابي طالب عليهم السلام که به «نعمت» معروف است به آن قصبه وارد شد، و من به مجالست با وی بسیار خرسند و شادمان گشتم، و با هم دمی و هم صحبتى او قلبم روشن و سینه ام گشوده شد، و به دوستی و محبتش بسیار مفتخر و سرافراز گشتم، به جهت اخلاق ستوده ای که بر شرافت و اصالت خانوادگی خود افزوده بود از حیا و شایستگی، آرامش دل، هیبت، دین داری و

ص: 31

تعهد، پاک دامنی، پرهیزگاری و فروتنی. وی روزی از کتاب محمّد بن زکریای رازی متطبّب که نامش را «من لا يحضره الطّبيب» گذارده، یاد کرد و گفت: آن کتابی است در موضوع خود جامع و وافي، و از من درخواست کرد که در فقه و حلال و حرام و احکام و دستورات شرع، کتابی بنویسم به قسمی که همه آن چه را که در موضوعات مختلف فقه تاکنون نوشته ام در برداشته باشد و آن را کتاب « من لا يحضره الفقيه» نام نهم، تا به وقت نیاز بدان مراجعه کرده و مورد اعتماد و اطمینانش باشد و به آن عمل کند، و با کسانی که آن را مطالعه کرده و از آن نسخه برداشته و به آن چه در آن است عمل کنند، در اجر شریک باشد، در صورتی که وی از بیشتر کتاب هایم که همراه خود داشتم نسخه برداشته و یا از من به گوش خویش احادیثش را شنیده و اجازه روایتش را نیز گرفته بود، و بر تمامی آنها که حدود 245 کتاب میشد آگاهی داشت. این جانب چون او را . که خدای توفیقش دهد. اهل و شایسته یافتم، پیشنهادش را به این کار پذیرفتم، و این کتاب را با حذف اسانید که مبادا به سبب نقل آن حجم کتاب زیاد شود، تألیف کردم، اگر چه در ذکرش فایده بسیار بود. و در این کتاب به خصوص نظر نداشتم همه آن چه را که برایم روایت کرده اند بیاورم مانند دیگر مصنّفان که آن چه شنیده اند می آورند، بلکه منظورم این بود که آن دسته از روایاتی که بدان فتوا می دهم و به صحت صدورش از معصومین علیهم السلام . وثوق و قطع دارم و بدان حکم می کنم . بیاورم، و اکنون اعتقادم درباره اش چنین است که آن حجّت است میان من و پروردگارم . که نامش مقدس و قدرتش والاست . و آن چه در این کتاب ذکر شده، تمامی مأخوذ و دریافت شده از اصول مشهوری است که همه اعتماد بر آنهاست و احکام را از آن ها باید گرفت مانند: کتاب حريز بن

ص: 32

عبد الله سجستانی، و کتاب عبيد الله بن على حلبی، و کتاب های علی بن مهزیار اهوازی، و کتاب های حسین بن سعید، و نوادر احمد بن محمّد بن عیسی، و کتاب نوادر الحكمة تصنيف محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعری و کتاب الرحمة از سعد بن عبد الله، و جامع استادمان محمّد بن الحسن الوليد . رضى الله عنه . و نوادر محمّد بن ابی عمیر، و کتاب های احمد بن أبي عبد الله برقی به نام المحاسن، و رساله ای که پدرم - رضي الله عنه . برای من فرستاد، و کتاب های دیگر از اصول و نوشته هایی که طريق روایت من از آنها در فهرست کتبی که اجازه روایت آن از مشایخ حدیثم و نیز از گذشتگانم به من رسیده معروف است، و تمام کوشش خود را در این راه به کار بردم در حالی که از خدایم یاری خواسته و به او توکّل جسته، و از او پوزش تقصیر و کوتاهی در عمل طلبيده، و این موفقيت جز از جانب او نیست و بر او توکل میکنم، و به سویش بازمی گردم، واو تنها مراکافی است و والاترین و بهترین کسی است که کار به او سپرده شود.

از کلام شیخ صدوق معلوم می شود که این زیارت را نیز از کتب اصول و معتبر نقل کرده و به قدری اعتماد و اطمینان به صدور آن از معصوم داشته و سند آن نزد صدوق صحیح بوده که آن را حجّت میان خود و الله تعالی میداند و ... باز دقت در کلامش:

... لم أقصد فيه قصد المصنّفين في إيراد جميع ما رووه، بل قصدت إلى إيراد ما أفتي به وأحكم بصحّته و أعتقد فيه أنه حجة فيما بيني و بين ربي تقدس ذکره و تعالت قدرته و جميع ما فيه مستخرج من کتب مشهورة عليها المعول و إليها المرجع ....

ایشان از جهت متن زیارت مطمئن است و تصریح دارد که از کتاب های که مورد اعتماد طائفه حقّه بوده و نقل شده می داند، و ایشان حافظ احادیث و بصیربه رجال و

ص: 33

سند آنها و ناقد اخبار بوده و در میان محدثين قمی در حفظ و بسیاری علم مانندش دیده نشده است چنان که شیخ طوسی درباره اش می نویسد:

محمّد بن عليّ بن الحسين بن موسی بن بابويه القمّي، يكنّى أبا جعفر. كان جلياً، حافظاً للأحاديث، بصيراً بالرجال، ناقداً للأخبار، لم ير في القميّين مثله، في حفظه و کثرة علمه.2(1)

نتیجه: شیخ صدوق با بینشی والا و اطلاعی وسیع از رجال احادیث ، رجال سند احادیث را بررسی نموده و رجال واقع در کتاب من لایحضره الفقیه را ثقه می داند، و صریح کلام اوست که از کتاب هایی به غایت معتبر و معوّل نزد شیعه نقل نموده و احادیث کتاب من لایحضره الفقیه را میان خود و الله حجّت می داند و به متن آن ها فتوا می دهد.

زیاده بر آن از کلام او در آغاز کتاب «المقنع» توثيق عامّ مشایخش استفاده شده است:

قال محمّد بن عليّ: ثمَّ إنّي صنّفت كتابي هذا، و سمّيته كتاب «المقنع» لقنوع من يقرأه بما فيه، و حذفت الأسانيد منه لئلّا يثقل حمله، ولا يصعب حفظه، ولا يملّ قارئه، إذ كان ما أبيّنه فيه في الكتب الأصولية موجوداً مبيّناً عن المشايخ العلماء الفقهاء الثقات رحمهم الله، ....3(2)

محمّد بن على گوید: این کتابم را نوشتم، و آن را کتاب «المقنع» نامیدم به خاطر آن که هرکه آن را بخواند، به آن چه در آن است قانع می گردد، و سندها را از آن حذف نمودم تا حمل آن سنگین نگردد، و حفظ نمودنش دشوار نباشد، و خواننده اش ملول نشود، زیرا آن چه را در آن بیان نموده ام در کتاب های اصولی که موجود و تبيين شده است از مشایخ علمای مورد وثوق است . رحمت خدا بر آنان باد .....

علامه مامقانی می نویسد:

ص: 34


1- فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول: ص442 رقم 710
2- المقنع: ص 5

و قد قالوا: إنّ ذكر الثّقات مشايخهم مقروناّ بالرّضْيَلَة و الرّحْمَلَةِ قرين للمدح، بل هو عديل للتّوثيق. قال المحقّق الداماد رحمه الله: إن لمشايخنا الكبار كالصّدوق رضي الله عنه مشيخةً يلتزمون إرداف تسميتهم بالرّضْيَلَة او الرّحْمَلَةِ لهم فأولئك أثبات أجلّاء، و الحديث من جهتهم صحيح معتمد عليه نصّ بالتوثيق أو لم ينصّ.4(1)

و به تحقیق گفته اند: به يقين ذكر مشایخ روایتشان همراه با رضى الله عنهم و یا رحمة الله عليهم، همراه مدح است، بلکه همتای توثيق است. محقق داماد گفته: مشایخ بزرگ ما مثل شیخ صدوق، مشایخی دارند که ملتزم هستند نام آنان را همراه با رضي الله عنهم و یا رحمة الله عليهم بیاورند، بنابراین آنان بزرگان مورد اعتماد هستند، و حدیث از جهت آنان صحیح و مورد اعتماد است، نص بر توثیق شده و یا نشده باشد.

بنابر این مشایخ او در این زیارت مورد وثوق اند، بر آنها ترضّى نموده، و تمامی متن احادیث کتاب من لایحضره الفقيه و المقنع را از راویان ثقه و آنها را حجّت می داند.

در نتیجه نیازی به توثيق خاص مشايخ اربعه او در «من لا يحضره الفقیه» و «عيون أخبار الرضا» نیست، و زیارت جامعه را از کتاب برمکی نقل نموده است و تعدد مشایخ شیخ صدوق سبب اطمینان و اعتماد صدوق است.

با توجه به آن چه گذشت، روشن شد که این زیارت در منابع معتبری که قدمتی هزار ساله دارند، آمده است و بزرگان محدثین و فقهای مدقّقی هم چون شیخ صدوق و شيخ طوسی و ابن المشهدی و ... این زیارت را نقل کرده اند و مسلماً ایشان بنابر اطمینانی که به سند و محتوای این زیارت داشته اند، اقدام به نقل آن نموده اند.

ص: 35


1- تنقیح المقال في علم الرجال: ج2 قسم1 ص267

رجال سند زیارت جامعه کبیره

دو مصدر اصلی زیارت جامعه کبیره «من لایحضره الفقيه» و «عيون أخبارالرضا عليه السلام» هستند و سایر مصادر و منابع، بیشتر، این زیارت را از این دو مصدر اصلی نقل نموده اند.

اضافه بر آن چه ذکر گردید نظر دیگری بر سند زیارت جامعه کبیره در دو مصدر یاد شده که بدین شرح است می اندازیم:

بررسی سند زیارت جامعه کبیره

در کتاب «من لا يحضره الفقیه» و «عيون أخبار الرضا علیه السلام»

1- علي بن أحمد بن موسى الدّقّاق (در الفقيه و العيون)

الف) شیخ صدوق از او در کتاب هایش بیش از 97 مورد روایت آورده است، که کثرت روایت از کسی دلالت براعتماد راوی از او می کند.

ب) و در 89 مورد براو ترضّی نموده ، و این نیز دلالت بر مدح و یا وثاقت می کند چنان که در «التعليقه علامه وحید بهبهانی آمده است.

ج) او در طريق ابن المشهدی قدس سره در کتاب «المزار» واقع شده و ابن المشهدی به توثیق روات در کتاب خود تصریح می نماید:

أمّا بعد، فإنّي قد جمعت في كتابي هذا من فنون الزيارات للمشاهد المشرّفات، و ما ورد في الترغيب في المساجد المباركات و الأدعية المختارات، و ما يدعی به عقيب الصّلوات، و ما يناجی به القديم تعالی من لذيذ الدّعوات في الخلوات، و ما يلجأ إليه من الأدعية عند المهمّات، مما اتصلت به من ثقات الرّواة إلى السادات.5(1)

اما بعد، به يقين در این کتابم از فنون زیارات برای مشاهد مشرفه گرد آورده ام، و

ص: 36


1- المزار الكبير: ص 27

آن چه را که در ترغیب مساجد مبارک و دعاهایی که گزیده شده ، و دعاهایی که پس از نمازها خوانده شود، و دعاهای لذت بخشی که خداوند قديم تعالی در خلوت ها با آنها مناجات شود، و هر آن چه از دعاها که در امور مهم به آنها پناه برده شود، از آن چه که از راویان ثقه به سادات (ائمه) متصل شده است.

ایشان تصریح می کند که همه احادیث کتاب خود را از راویان ثقات به حضرات سادات (اهل بیت وحی) نقل نموده است .

2- محمّد بن أحمد السّناني (در الفقيه و العيون)

الف) شیخ صدوق از او نیز بسیار روایت نقل کرده

ب) و براو ترضّی نموده است.

3- الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب (در الفقيه و العيون)

الف) در طريق ابن المشهدی در کتاب «المزار» واقع شده است.

ب) شیخ صدوق از او نیز بسیار روایت نقل کرده و از آنها است حديث شرائع الدّين در کتاب «الخصال»: ج2 ص150. و حدیث سبعين منقبة امير المؤمنين صلوات الله عليه که هیچ کس با حضرت در آن ها شریک نیست: ص131.

ج) و از برخی از ثقات است که او را کتابی نیکو در فرائض است.

د) و در طریق صدوق در مشيخه «من لایحضره الفقيه» به شش اصل از اصول مورد اعتماد که احادیث «من لایحضره الفقيه» را از آنها آورده است واقع گردیده است.

ه) و در کتاب هایش بسیار بر او ترضی نموده است و در شش مورد از کتاب «التوحيد» خود از او با ترضّی روایت نموده است، و در کتاب «التوحید» و «علل الشّرائع» و عيون أخبارالرضا عليه السلام» از او روایت کرده است.

4- عليّ بن عبد الله الورّاق الرّازي (درسند عيون)

ص: 37

الف) از او در فقیه نقل کرده

ب) و در 32 مورد از 88 مورد بر او ترضّی نموده است.

ج) در عیون أخبار الرضا عليه السلام از سعد روایت کرده است.

شیخ صدوق مکرراً بر مشایخ ثلاثه خود در نقل زیارت ترضّی نموده ، که قرین مدح است و بعید نیست که چون توثيق باشد چنان که برخی از فقهای امامیّه تغمّدهم الله برحمته هم چون صاحب «الحدائق الناضرة» قائل به آن هستند، ایشان فرموده:

فإنّهم صرّحوا بأنّ مشايخ الإجازة يعدّ حديثهم في الصّحيح وإن لم ينقل توثيقهم في كتب الرجال، لأن اعتماد المشايخ المتقدمين على النّقل عنهم وأخذ الأخبار منهم والتلمّذ عليهم يزيد على قولهم في كتب الرجال "فلان ثقة"6(1)

زیرا آنان تصریح نموده اند که: يقيناً حديث مشایخ اجازه صحیح شمرده می شود هرچند که در کتاب های رجال برای آنان توثيق نقل نگردیده باشد، زیرا اعتماد مشایخ متقدّم بر نقل از آنان و دریافت اخبار از آنان و شاگردی کردن آنان، زیاده از قول رجالیون است که درباره آنان بگویند: فلانی ثقه است.

و کثرت روایت از کسی دلالت بر توثیق و یا حسن حال او نزد روایت کننده از او می کند.

و بعید نیست که عدم ذکر این سه نفرو برخی دیگر از مشایخ صدوق در کتب رجالی از جهت شیخ اجازه بودن شیخ صدوق باشد.

و برخی از طرقی را که برخی از مشایخ صدوق در آن بوده اند و رجالیون آنان را توثیق نکرده اند، علامه حلى تصحيح نموده است.

2- أبو عبد الله محمّد بن عبد الله بن نجيح الكوفي معروف به شخّیر در کتاب (من لا يحضره الفقيه و عيون أخبار الرضا عليه السلام)

ص: 38


1- الحدائق الناضرة: ج 6 ص 47

الف) از مشایخ شيخ جليل کليني قدس سره است.

ب) شیخ نجاشی درکتاب «الفهرست»: ص349 رقم می نویسد:

أبو عبد الله، الكوفيّ المعروف بالشّخّير، رجل من أصحابنا، قليل الحديث. له کتاب نوادر یروي عن الحسن بن محبوب و سلیمان الدّيلمي. أخبرنا أبو عبد الله بن شاذان، قال: حدّثنا أبو الحسن بن حاتم قال: حدّثنا ابن ثابت، عن محمّد بن عبد الله بن نجيح بكتابه.

ابوعبد الله، كوني معروف به شخّیر، از اصحاب ما (امامیّه) است، کم حديث (نقل کرده) است. او را کتابی نوادر است ، از حسن بن محبوب و سلیمان دیلمی روایت می کند. ابو عبد الله بن شاذان به ما خبر داده گفت: ما را ابوالحسن بن حاتم حديث کرد گفت: ما را ابن ثابت حديث کرد، از محمد بن عبد الله بن نجيح به کتابش.

پس به شهادت شیخ نجاشی او از مصنّفین شیعه است، او را قدح و مذمّت ننموده و او را راوی از حسن بن محبوب و سلیمان دیلمی دانسته است.

و بنابربنای شیخ نجاشی و شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» خودشان که در آن ها ذکر مصنّفین شیعه و ثقات از آنها است، و بیان این که اگر کسی از آن ها در مذهب مشکلی داشت و یا ضعیف بود، ذکر کنند، و اصل در دو کتاب «الفهرست» در ذکر آنان است که شیعه و موثّق باشند، پس او شیعه و مورد وثوق است به این توثيق عام، همان طور که سید جلیل محمّدمهدی بحرالعلوم در کتاب «الفوائد الرّجاليه»: جلد4 صفحه 114 فائده 10 بیان فرموده:

الظاهر أن جميع من ذكره الشيخ في «الفهرست» من الشيعة الإمامية إلا من نصّ فيه على خلاف ذلك من الرجال، الزّيديّة و الفطحيّة و الواقفيّة و غيرهم

ص: 39

كما يدل عليه وضع هذا الكتاب، فإنّه في فهرست كتب الأصحاب و مصنّفاتهم، دون غيرهم من الفرق. و كذا «کتاب النّجاشيّ»، فكل من ذكر له ترجمة في الكتابين، فهو صحيح المذهب ممدوح بمدح عام يقتضيه الوضع لذكر المصنّفين العلماء والإعتناء بشأنهم و شأن كتبهم، و ذكر الطّريق إليهم، و ذکر من روى عنهم و من رووا عنه. و من هذا يعلم أنّ إطلاق الجهالة على المذكورين في «الفهرست» و «رجال النجاشي» من دون توثيق أو مدح خاصّ ، ليس على ما ينبغي. و كذا الكلام فيمن ذكره الشيخ الجليل ابن شهرآشوب السرويّ في كتاب «معالم العلماء» ومن ذكره الشيخ الجليل علي ابن عبيد الله بن بابویه في «فهرسته» وهذا مما ينبغي أن يلحظ، فقد غفل أكثر الناس عنه، فتأمّل.

ظاهر این است که هرکس را شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» ذکر کرده از شیعه امامیّه است مگر کسی که در آن نص بر خلاف آن کرده؛ از زیدی و فطحی و واقفیان و غیر آنان همان طور که وضع این کتاب بر آن دلالت می کند، پس آن در فهرست کتاب ها و مصنفات آنان است، و نه فرقه های غیر آنان. و هم چنین است «کتاب نجاشی»، پس هرکه در این دو کتاب فهرست (و شرح حال) ذکر شده ، صحيح المذهب (شیعه امامی) است و مدح شده به مدح عام که وضع (و تأليف كتاب) اقتضا دارد ذکر مصنّفين از علما و اهتمام به جایگاه آنان و کتاب هایشان، و ذكر طريق (روایت) به آنان، و ذکر کسانی که از آنان روایت کرده و آنانی که از او روایت نموده اند. و از این معلوم می گردد که يقيناً اطلاق جهالت (و مجهول بودن) بر کسانی که در «الفهرست» و در «رجال نجاشی» بدون ذکر توثیق و یا مدح خاصی، سزاوار نیست. و هم چنين است سخن درباره کسانی که شیخ جليل ابن شهرآشوب در کتاب «معالم العلماء» و آنانی که شیخ جليل

ص: 40

على بن عبيد الله بن بابویه در «فهرست» خود ذکر نموده است و این از چیزهایی است که باید ملاحظه گردد، پس به تحقیق بیشتر مردم از آن غفلت نموده اند، پس تامل نما.

برخی از علما بر این مبنا هستند و صحیح است. بنابراین همه مذکورین در دو کتاب «الفهرست» اگر صاحبان آنها بیان مذهب و ضعف آنها را ننموده باشند، به توثیق عام امامی و ثقه می باشند، مگر این که به خلاف آن و یا بر حال آنان تصریح کنند، زیرا این دو کتاب به ذکر مصنّفين اماميّه اختصاص داده شده مگر این که ذکر شود که فلانی از ما روایت کرده یا برای ما کتابی تألیف نموده است، مانند طبری و مدائنی، و اگر غیر امامی باشد به آن تصریح می نمایند، پس تا زمانی که به خلاف تصریح ننموده اند، اصل آن است که آن شخص امامی و ثقه است.

ج) علامه حلی در قسمت اول از کتاب «خلاصة الأقوال»: ص156 رقم 108 و ابن داوود او را در لیست افراد مورد اعتماد ذکر کرده اند. و در الوجيزة و البلغة او را ممدوح دانسته اند.

2) در کتاب (عیون أخبار الرضا عليه السلام) اتحاد

أبو الحسين الأشعريّ

وأبو الحسين الكوفي محمّد بن أبي عبد الله

وأبو الحسين الرازي محمّد بن أبي عبد الله

وأبو الحسين محمّد بن جعفر بن محمد الأسدي

وأبو الحسين الأسدي

و محمّد بن جعفر العربي

وأبو الحسين محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسدي ساكن الرّي 7(1)

ص: 41


1- تنقیح المقال في علم الرجال (رحلی): ج2 قسم2 ص95 رقم 10503

الف) شیخ نجاشی در الفهرست: ص 373 رقم 1020 می نویسد:

محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبو الحسين الكوفي ساكن الرّي. يقال له: محمّد بن أبي عبد الله، كان ثقة، صحيح الحديث، إلا أنه روى عن الضعفاء. و كان يقول بالجبر و التّشبيه و كان أبوه وجهاً. روى عنه أحمد بن محمّد بن عیسی. له کتاب الجبر و الإستطاعة. أخبرنا أبو العبّاس بن نوح قال: حدّثنا الحسن بن حمزة قال: حدّثنا محمّد بن جعفر الأسديّ بجميع كتبه . قال: و مات أبو الحسين محمِّد بن جعفر ليلة الخميس لعشر خلون من جمادی الأولى سنة اثنتي عشرة وثلاثمائة. وقال ابن نوح: حدّثنا أبو الحسن بن داود قال: حدّثنا أحمد بن حمدان القزويني عنه بجميع كتبه.

محمد بن جعفر بن محمّد بن عون اسدی ابو الحسين كوفي ساکن ری. به او گفته می شود: محمّد بن أبي عبد الله ، ثقة بوده، صحیح الحديث است، جز این که از اشخاص ضعیف روایت می کند. و قائل به جبر و تشبیه بود و پدرش شخصی با جاه (و بزرگ) بود. احمد بن محمّد بن عیسی از او روایت کرده . کتاب جبر و استطاعت برای اوست . ابو العباس بن نوح ما را خبر داد و گفت: حسن بن حمزة ما را حديث کرد گفت: محمّد بن جعفر اسدی به همه کتاب هایش ما را حديث کرد. گفت: و ابو الحسين محمّد بن جعفر شب پنج شنبه دهم جمادى الأولى سال سیصد و دوازده درگذشت. و ابن نوح گفت: ابوالحسن بن داود ما را حديث کرد گفت: احمد بن حمدان قزوینی ما را حديث کرد از او به همه کتاب هایش.

شیخ طوسي قدس سره در کتاب «فهرست کتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول»: ص425؛ رقم 661 مرقوم نموده:

محمد بن جعفر محمّد بن جعفر الأسدي، يكنّى أبا الحسين. له كتاب الرّد على

ص: 42

أهل الإستطاعة. أخبرنا جماعة، عن التلّعکبريّ، عن محمّد بن جعفر الأسدي.

محمّد بن جعفر محمّد بن جعفر اسدی، کنیه او ابا الحسين است. او را کتاب الرّد على أهل الإستطاعة است. جماعتی به ما خبر دادند، از تلعکبری، از محمّد بن جعفر اسدی.

ب) وی از وکلا و ثقات منصوب از جانب سفرای امام عصر حجة بن الحسن المهدی سلام الله علیه و عجل الله فرجه الشريف است.

شیخ الطائفة الحقة طوسی در کتاب الرجال: ص 439 رقم 6278- 28 فرموده:

محمّد بن جعفر الأسدي، يكنى أبا الحسين الرّازي، كان أحد الأبواب.

محمّد بن جعفر اسدی، کنیه اش ابا الحسين رازی، یکی از ابواب (بیت ائمّه علیهم السلام) بوده است.

شیخ الطائفة الحقة طوسي أعلى الله مقامه در کتاب شریف الغيبة: ص 415 فرموده:

وقد كان في زمان السّفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التّوقيعات من قبل المنصوبين للسّفارة من الأصل. منهم أبو الحسين محمّد بن جعفر الأسديّ رحمه الله ... و مات الأسديّ على ظاهر العدالة لم يتغيّر و لم يطعن عليه في شهر ربيع الآخر سنة اثنتي عشرة وثلاثمائة.

در زمان سفیران ستایش شده حضرت، افراد موثّقی بودند که از جانب سفرای امام علیه السلام به آنها توقيعاتی وارد می شد. ابو الحسين محمّد بن جعفر الأسدي رحمه الله از آنها بود... اسدی در ماه ربيع الآخر سال سیصد و دوازده هجری قمری با ظاهر عدالت از دنیا رفت، در حالی که حالات و اعتقادات او تغيير نکرد و هیچ کس هم در حق او طعن و ذمی وارد نکرد.

ج) در چند توقیع در کتاب های «الكافي» و «کمال الدّين و تمام النّعمة» و «الغيبة» از

ص: 43

ناحیه مقدّسه مهديّه ارواحنا فداه توثیق شده است که آنها را تماماً می آوریم.

د) شیخ نجاشی او را «ثقة صحيح الحديث» دانسته است.

ه) شیخ طوسی او را توثیق نموده و می نویسد: بر ظاهر عدالت فوت نمود و تغییری نکرد و طعنی براو زده نشده است.

و) در طریق کامل الزيارات: ص 250 ب 82 ح7 واقع شده است.

ز) در طريق ابن المشهدی در کتاب «المزار» واقع شده است.

ح) و شیخ صدوق بر او ترضّی نموده است.

و علامه وحید بهبهانی و علامه مامقانی، کلام شیخ نجاشی را درباره او: «إلا أنه روی عن الضعفاء، و كان يقول بالجبر و التّشبيه و كان أبوه وجهاً» جواب وافی داده اند که بالتمام می آوریم.8(1)

توقیعات ناحیه مقدسه مهدیه درباره اسدی

صالح بن ابی صالح گوید: شخصی در سال دویست و نود هجری قمری از من درخواست کرد چیزی را به عنوان مال امام علیه السلام از او تحویل بگیرم. من از تحویل گرفتن آن خودداری کردم و نامه نوشتم و کسب تکلیف کردم، پس از مدتی از ناحیه مقدسه جوابم آمد:

« بِالرَّيِّ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْعَرَبِيُّ فَلْيُدْفَعْ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ مِنْ ثِقَاتِنَا».9(2)

محمد بن جعفر عربی در ری از افراد ثقه ما است، اموال به او تحویل داده شود.

محمد بن شاذان نیشابوری می گوید:

پانصد درهم از سهم امام علیه السلام که بیست درهم آن کم بود نزد من جمع شد. برایم خوشایند نبود که پانصد درهمی را که بیست درهمش کم است ، بفرستم. لذا بیست درهم را از اموال خودم روی آن گذاشتم و نزد اسدی (که وکیل

ص: 44


1- تنقیح المقال في علم الرجال (رحلی): ج2 قسم2 ص95 رقم 10503 محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ الكوفيّ أبو الحسين ساكن الرّيّ يقال له محمّد بن أبي عبد الله : عنونه النّجاشی كذلك و قال: كان ثقة صحيح الحديث إلا أنه روی عن الضعفاء، و كان يقول بالجبر و التشبيه و كان أبوه وجهاً، روى عنه أحمد بن محمّد بن عیسی، له کتاب الجبر و الأستطاعة، أخبرنا أبو العباس بن نوح قال: حدّثنا الحسن بن حمزة قال: حدّثنا محمّد بن جعفر الأسديّ بجميع كتبه. قال: ومات أبو الحسين محمّد بن جعفر ليلة الخميس لعشر خلون من جمادى الأولى سنة اثنتي عشرة و ثلثمائة. وقال ابن نوح: حدّثنا الحسن بن داود قال: حدّثنا أحمد بن حمدان القزويني عنه بجميع كتبه انتهى. ومثله إلى قوله ابن عيسى في القسم الأول من الخلاصة و زاد بين قوله و التشبيه و بين قوله و کان أبوه وجهاً قوله: فأنا في حديثه من المتوقّفين. وقال ابن داود في الباب الأول بعد عنوانه بمثل ما ذكرناه في العنوان: لم جش كان ثقة صحيح الحديث غير أنّ فيه طعناً أوجب ذكره في الضّعفاء انتهى. و عنونه في الباب الثاني بالعنوان المذكور ثمّ كتب: لم جش كان ثقة صحیح الحديث إلّا أنه روی عن الضّعفاء و كان يقول بالجبر و التشبيه انتهى. وأقول: لا أرى لتوقّف العلامة رحمه الله و لا لعدّ ابن داود إيّاه مرّتين و قوله: أن فيه طعناً أوجب ذكره في الضعفاء وجهاً ضرورة إنّ ما حسباه طعناً ليس إلّا أمرين أحدهما روايته عن الضّعفاء و هذا لا يقتضي عدم اعتبار ما رواه عن الثّقات، و غاية ما يفيده عدم كون مراسیله حجّة كمراسیل ابن ابي عمير، و ذلك ليس فيه طعن بوجه لأنّ تأليف كتاب من أخبار صحاح و ضعاف و إيراد الغثّ والسّمين لوكان طعناً للزم الطّعن في جمع كثير من الثّقات. ثانيهما: قوله بالجبر و التشبيه فإنه لو كان على حقيقته لأوجب فسقه بل كفره ، فتصريح النّجاشي مع نسبة ذلك إليه بوثاقته و عدالته و صحّة حديثه قرينة قطعيّة على إرادته من القول بالجبر و التشبيه ما لا ينافي العدالة مضافاً إلى أنه أستاد الكليني رحمه الله وقد أكثر الرّواية عنه في الكافي فلو كان ممّن يقول بالجبر و التشبيه لأطّلع عليه الكليني رحمه الله و لترك الرواية عنه، ولا يعقل اطّلاع النّجاشي المتأخر عنه بكثير على ما لم يطّلع عليه تلميذه و إلى أنّ الصدوق رحمه الله ولد في الغيبة الصغرى و كان أبوه معاصراً للرجل و يبعد كل البعد عدم اطّلاعه على مذهب الرّجل او اطّلاعه و إكثاره الترضّي عنه كما لا يخفى على الخبير بكتبه، وإلى أنه روی اخباراً كثيرة دالة على بطلان الجبر و التشبيه و نفيهما أوردها الكلينيّ رحمه الله في أصول الكافي فلو كان فيه شائبة القول بذلك لم يكن ليروي ما يردّه و يبطل مذهبه، فالحق أن الرجل ثقة صحيح الحديث يعتمد على ما رواه مسنداً بسند معتمد. ولقد أجاد من وثّقه كالفاضل المجلسي في الوجيزة و الطّريحي و الكاظميّ في المشتركاتين و الفاضل الجزائري، قال الأخير في الحاوي بعد عدّه في فصل الثّقات و نقله عبارة النّجاشي و الخلاصة ما لفظه: الذي يظهر لي أن هذا هو محمد بن جعفر الأسدي المذكور سابقاً ويدلّ عليه قول العلّامة رحمه الله في الفوائد ما صورته: قال الشّيخ رحمه الله: و قد كان في زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التّوقيعات من قبل المنصوبين للسّفارة من الأصل منهم؛ أبو الحسين محمّد بن جعفر الأسدي، قال بعد قصص: و مات الأسدي على ظاهر العدالة لم يتغيّر و لم يطعن عليه في شهر ربيع الأخرسنة اثنتی عشرة و ثلثمائة إنتهی. و أقول: ما نقله عن العلّامة في فوائده قد أسبقنا نقله بتمامه مع القصص التي أشار إليها عن الشّيخ رحمه الله في كتاب الغيبة و ذلك يردّ ما أبداه هنا من التوقّف في المقام إلّا أن لا يكون بناء العلامة على إتحاد الرجل مع محمّد بن جعفر الأسدي الرّازي المزبور و لكنّ الأتّحاد ممّا يجزم به كلّ من لاحظ إتّحاد الأسم و إسم الأب و الكنية و اللّقب. وما نسب إلى الشيخ رحمه الله من عنوانه إيّاه في رجاله مرّتين لا أصل له أوّلاً و لا يدلّ على التعدّد ثانياً كما لا يخفى على الخبير بوضع الشّيخ رحمه الله في رجاله و فهرسته و إذ قد ثبت الأتّحاد إزداد وثاقة الرّجل قوةً و ازداد توقّف العلّامة رحمه الله فيه، وهنا و قد تلخّص ممّا ذكرناه هنا وهناك أنّ محمّد بن جعفر بن محمّد الأسدي أبا الحسين الرّازيّ و محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون الأسديّ أبا الحسين ساكن الرّيّ و محمّد بن أبي عبد الله و أبا الحسين الرّازيّ و أبا الحسين الأشعريّ المتقدّم شخص واحد، وإنّ الأختلاف في الأوصاف، عباراتنا شتّی و حسنك واحد و كل إلى ذاك الجمال یشير، و عدّ إبن داود إيّاه بعناوین مختلفة لا يضرّنا بعد تبيّن الأتّحاد واقعاً لأنّ تعدّد عنوان شخص واحد في كلماتهم بعناوین مختلفة شایع بين أرباب هذا الفنّ. ثم لمّا آل الأمر بي إلى هنا عثرت على كلام المولى الوحيد في المقام مؤيّد لما بنينا عليه من وثاقة الرجل و عدم كون ما نسب إليه النّجاشيّ من القول بالجبر و التشبيه على حقيقته ، فلزمني نقل كلامه قدّس سرّه لإحكام أمر ما بنينا عليه. قال رحمه الله: ذكر الصّدوق رضي الله عنه: إنّه من وكلاء الصّاحب الّذين رواه و وقفوا على معجزاته من أهل الرّيّ النّساميّ و الأسدي يعني نفسه. وأمّا الشّيخ فقد مرّ تبجيله له و ترحّمه عليه و إنّه مات على العدالة و لم يطعن عليه مع أنّه ذكر أنّ له كتاب الإستطاعة فالظّاهر عدم دلالة كتابه على القول بالجبر و عدم قوله بالتّشبيه ايضاً و لذا قال فيه ما قال. و امّا التّلّعکبريّ و ابن حمزة و غيرهما من الأجلّة فقد رووا كتبه جميعاً من دون تأمّل منهم بل المستفاد من كلام الشيخ رضي الله عنه أنّ أحداً لم يطعن عليه بوجه، و يدلّ عليه أيضاً كونه من وكلائهم عليهم السلام و أبوابهم و ورود التّوقيعات المعروفة عليه، فالظّاهر أنّ النّجاشي توهّم من كتبه كما نشاهده في أمثال زماننا إنّ الفضلاء يرمون الفضلاء بالعقائد الفاسدة بالتوهّم. يقول مصنّف هذا الكتاب عبد الله المقامقاني: لا أرضى من المولى الوحيد قدّس سرّه بهذا التّعبير لأنّي أحاشي النّجاشي من أن يرمي شخصاّ بالوهم كما أحاشي الوحيد رحمه الله عن كون ما صدر منه بالنسبة إلى صاحب الحدائق في كربلاء المشرّفة لداع نفسانيّ و كان الأولى أن يعبّر بمثل ما عبّرنا من أنّ توثيقه إياّه يكشف عن أنّ رميه بالقول بالجبر و التّشبيه ليس على حقيقته، بل لروايته أخبار الجبر و التّشبيه كما حمله الفاضل المجلسيّ بقوله الذي نقله الوحيد بقوله بعد العبارة المزبورة قال جدّي رحمه الله: الظاهر أنّه كان يروي أخبار الجبر و التّشبيه كما رواه الأكثرو ورد به القران المجيد بحسب الظّاهر، وردّه على أهل الإستطاعة لا يستلزم كونه جبريّاً لإمكان كونه قائلاً بالحقِّ من أنّه لا جبر ولا تفويض، ولمّا كان الأكثر على الإستطاعة تبعاً للمعتزلة ضعّفوا من لم يقل بها، ولوكان فاسد المذهب كيف اعتمد الصّاحب علیه السلام عليه و جعله بابه، و روی في كمال الدّين و غيبة الشّيخ أخبار كثيرة تدلّ على وكالته و ظهور المعجزة منه على يده. و قال أيضاً في كمال الدّين أخبار كثيرة تدلّ على جلالة قدره و عظم منزلته من صاحب الزّمان أرواحنا فداه إلى أن قال -: ذكر بعض الفضلاء المتجرّين أنّ أهل قم على الجبر و التّشبيه سوى ابن بابویه، و السّبب ما ذكرنا و عدم تأويلهم ما دلّ عليها إما بناء على الظّهور أو عدم جرئتهم على التّأويل على رأيهم، بل يقولون مجملاً له محمل، انتهى یعنی کلام المجلسيّ رحمه الله . ثم قال الوحيد رحمه الله في العدّة جواباً لما أورد عليه: لأيّ شيء تعملون بأخبار المخالفين للحقّ و أمّا المجبّرة و المشبّهة أوّل ما في ذلك إنّا لا نعلم أنهم مجبّرة ولا مشبّهة و أكثر ما معنا أنّهم كانوا يروون ما تضمّنهما و ليس رواياتهم دليلاً على اعتقادهم بصحّتها بل بیّنا الوجه في روایتها و أنّه غير الإعتقاد لمتضمّنها انتهى -يعني ما في العدّة-. ثم قال: و مرّ في أحمد بن نوح و سيجيء في هارون بن مسلم ماله دخل في المقام. تذييل: حکی البحرانيّ في حاشية البلغة عن بعض حواشي الخلاصة أنّه قال: توهّم بعض مشايخنا إتّحاد محمد بن جعفر بن محمد بن عون مع الرّزّاز ثم قال: و هو سخيف . قلت: وجه السّخافة ظاهر ضرورة إختلاف الكنية و النّسب و این أبو العبّاس الّذي لم يتعرّض له علماء الرّجال من أبي الحسين الذي تعرّض له الكل مضافاً إلى أنّ ذاك كما سمعته من أبي غالب مات سنة عشر و ثلثمائة وهذا كما سمعته من النّجاشيّ مات سنة اثنتي عشرة و ثلثمائة فتعدّد الرّجلين ممّا لا ينبغي التامّل فيه، و العجب من جامع الرّوات حيث جزم باتّحاد المبحوث عنه مع الرّزّاز فلاحظ و تامّل التّميّز قد سمعت من النّجاشيّ رواية الحسن بن حمزة عنه و به میّزه في المشتركاتين ، و زاد رواية أحمد بن محمد بن عیسی و بروايته عن محمد بن اسمعیل البرمكيّ و بعد ما بيّنا من إتّحاده مع محمد بن أبي عبد الله و محمد بن جعفر أبي الحسين الأسديّ يأتي فيه ما مرّ هناك من رواية جمع عنه.
2- الغيبة، الشّيخ الطّوسيّ: ص 415 أخبرنا أبو الحسين بن أبي جيّد القمّيّ، عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن يحيى العطّار، عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن صالح بن أبي صالح قال: سألني بعض النّاس في سنة تسعين و مائتين قبض شيء فامتنعت من ذلك و كتبت أستطلع الرّأي فأتاني الجواب: ُ بِالرَّيِّ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْعَرَبِيُّ فَلْيُدْفَعْ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ مِنْ ثِقَاتِنَا.

حضرت عليه السلام بود) فرستادم امّا برایش توضیح ندادم. از جانب امام مهدی علیه السلام توقيع مبارکی صادر گردید که:

«وَصَلَتْ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ لَكَ مِنْها عِشْرُونَ دِرْهَماً» 10(1)

پانصد درهمی که بیست درهم آن متعلق به تو بود، رسید.

نصر بن صبّاح بلخی گوید:

کاتی در مرو برای خوزستانی بود که نصر نام او را به من گفت و هزار دینار نزد او برای ناحیه مقدسه گرد آمده بود و با من مشورت کرد، گفت: آن را به نزد حاجزی بفرست، گفت: اگر روز قیامت خدای تعالی از من سؤال کرد آیا بر گردن میگیری؟ گفتم: آری، نصر گوید: از او جدا شدم و بعد از دو سال به نزد او آمدم و او را دیدار کردم و از آن مال پرسیدم، گفت: دویست دینار آن را توسط حاجز فرستاده است و وصول آن و دعای خیر برای او صادر شده است و به او نوشته است که:

«كَانَ الْمَالُ أَلْفَ دِينَارٍ فَبَعَثْتَ بِمِائَتَيْ دِينَارٍ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُعَامِلَ أَحَداً فَعَامِلِ الْأَسَدِيَّ بِالرَّي».11(2)

مال هزار دینار بوده است و دویست دینار فرستاده ای، و اگر خواستی از طریق کسی اقدام کنی، اسدی در ری است از طریق او اقدام کن.

نصر گوید:

اندکی بعد خبر مرگ حاجز رسید و شدیدا بی تاب و مغموم شدم. گفتم: چرا بی تاب و مغموم میشوی در حالی که خدای تعالی با دو دلالت بر تو منت نهاده است؟! یکی آن که مبلغ مال را به تو خبر داده و دیگر آن که خبر مرگ حاجز را ابتدا به تو داده است.

ص: 45


1- الكافي: ج1 ص 523 ح 23- علي بن محمد، عن محمد بن علي بن شاذان النّيسابوري قال: إجتمع عندي خمسمائة درهم تنقص عشرين درهماً فأنفت أن أبعث بخمسمائة تنقص عشرين درهماً، فوزنت من عندي عشرين درهماً و بعثتها إلى الأسدي و لم أكتب ما لي فيها، فورد: وَصَلَتْ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ لَكَ مِنْها عِشْرُونَ دِرْهَماً. و دلائل الإمامة: ص525 ح101/497- و حدثني أبوالمفضّل محمد بن عبد الله، قال: حدّثني علي بن محمد المعروف بعلّان الكلينيّ، قال: حدثني محمد بن شاذان بن نعيم بنیشابور، قال: .... و كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص485 ب45 ح5- حدّثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه، عن سعد بن عبد الله، عن علي بن محمد الرازي المعروف بعلّان الكلينيّ قال: حدثني محمد بن شاذان بن نعيم النّيسابوريّ قال: .... و كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 509 ب45 ح 38 - حدّثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنه قال: حدّثنا أبي قال: حدّثنا محمد بن شاذان بن نعيم الشّاذانيّ قال: .... الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد: ج2 ص365 و بهذا الإسناد (أخبرني أبو القاسم جعفر بن محمد، عن محمد بن يعقوب - معلق) عن علي بن محمد، عن محمد بن شاذان النّيسابوريّ قال: .... الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 417 محمد بن يعقوب، عن علي بن محمد، عن محمد بن شاذان النيشابوريّ قال: .... و الصراط المستقيم: ج2 ص 247 ح 11 و کشف الغمة في معرفة الأئمّة: ج2 ص 456 و منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجّة عليه السلام: ص 116 فصل 8. رک. الخرائج و الجرائح: ج2 ص697 ح 14.
2- كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 488 ب40 ح- وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ،عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ،عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ ،عَنْ نَصْرِ بْنِ الصَّبَّاحِ الْبَلْخِيِّ قَالَ: كَانَ بِمَرْوَ كَاتِبٌ كَانَ لِلْخُوزِسْتَانِيِّ سَمَّاهُ لِي نَصْرٌ وَ اجْتَمَعَ عِنْدَهُ أَلْفُ دِينَارٍ لِلنَّاحِيَةِ فَاسْتَشَارَنِي فَقُلْتُ: ابْعَثْ بِهَا إِلَى الْحَاجِزِيِّ فَقَالَ:هُوَ فِي عُنُقِكَ إِنْ سَأَلَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ فَقُلْتُ:نَعَمْ، قَالَ نَصْرٌ: فَفَارَقْتُهُ عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ انْصَرَفْتُ إِلَيْهِ بَعْدَ سَنَتَيْنِ فَلَقِيتُهُ فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْمَالِ فَذَكَرَ: أَنَّهُ بَعَثَ مِنَ الْمَالِ بِمِائَتَيْ دِينَارٍ إِلَى الْحَاجِزِيِّ فَوَرَدَ عَلَيْهِ وُصُولُهَا وَ الدُّعَاءُ لَهُ وَ كَتَبَ إِلَيْهِ: كَانَ الْمَالُ أَلْفَ دِينَارٍ فَبَعَثْتَ بِمِائَتَيْ دِينَارٍ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُعَامِلَ أَحَداً فَعَامِلِ الْأَسَدِيَّ بِالرَّيِّ. قَالَ نَصْرٌ: وَ وَرَدَ عَلَيَّ نَعْيُ حَاجِزٍ فَجَزِعْتُ مِنْ ذَلِكَ جَزَعاً شَدِيداً وَ اغْتَمَمْتُ لَهُ فَقُلْتُ لَهُ: وَ لِمَ تَغْتَمُّ وَ تَجْزَعُ وَ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْكَ بِدَلَالَتَيْنِ، قَدْ أَخْبَرَكَ بِمَبْلَغِ الْمَالِ وَ قَدْ نَعَى إِلَيْكَ حَاجِزاً مُبْتَدِئاً. والغيبة، الشيخ الطوسي: ص 415 وروی محمد بن يعقوب الكليني، عن أحمد بن يوسف الشّاشيّ قال: قال لي محمد بن الحسن الكاتب المروزيّ: وجّهت إلى حاجز الوشاء مائتي دینار و کتبت إلى الغريم بذلك، .... والخرائج والجرائح: ج2 ص695 ب14 ح10- با تفاوت و مرسل.

محمد بن شاذان گوید:

بعد از آن مالی فرستادم و ننوشتم که از آن کیست، پاسخ آمد:

«فلان مقدار رسید که این مقدار آن از فلانی و این مقدار آن از فلانی است».12(1)

مردی گوید:

برایم پسری متولد شد، به حضرت نامه نوشتم و اجازه خواستم او را در روز هفتم ختنه کنم. جواب رسید: نکن، او هم در روز هفتم یا هشتم مرد. آن گاه خبر مرگش را نوشتم. جواب آمد:

به جای او دیگری و دیگری به تو عطا شود که اولی را احمد و بعد از او را جعفر نام خواهی گذاشت.

و چنان شد که فرمود. و باز عازم حج گشتم و با مردم خداحافظی کردم و آماده حرکت بودم که نامه ای آمد:

ما این کار را خوش نداریم، خودت میدانی.

من دل تنگ و اندوهگین شدم و به حضرت نوشتم: من به شنیدن و فرمان بردن از شما پا برجا ایستاده ام ولی از بازماندن از حج اندوهگین هستم، پس نامه آمد:

دل تنگ مباش، سال آینده حج خواهی گزارد إن شاء الله .

چون سال آینده شد، نامه نوشتم و اجازه خواستم، حضرت اجازه فرمود، سپس نوشتم: من محمد بن عباس را برای هم کجاوه بودن برگزیده ام و به دیانت و صیانت او اطمینان دارم، جواب آمد:

«الأسديُّ نِعمَ العَديلُ فَإِن قَدِمَ فلا تَختَر عليه».13(2)

اسدی خوب رفیق است، چون او آمد دیگری را انتخاب مکن .

سپس اسدی آمد و با او هم کجاوه شدم.

ص: 46


1- كمال الدين: ج2 ص 509 ب45 ضمن ح 38 - حدّثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطّار رضي الله عنه قال: حدّثنا أبي، حدّثنا محمد بن شاذان بن نعيم الشاذانيّ قال: أنفذت بعد ذلك مالاً و لم أفسّر لمن هو فورد الجواب: وَصَلَ كذا و كذا منه لفلانٍ كذا و لفلانٍ کَذا. و الثاقب في المناقب: ص 599ح545- از محمد بن شاذان بن نعيم مانند کمال الدين.
2- الكافي: ج 1 ص 522 ح 17 17- عَلِيٌّ،عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: وُلِدَ لِي وَلَدٌ فَكَتَبْتُ أَسْتَأْذِنُ فِي طُهْرِهِ يَوْمَ السَّابِعِ فَوَرَدَ: لَا تَفْعَلْ فَمَاتَ يَوْمَ السَّابِعِ أَوِ الثَّامِنِ ثُمَّ كَتَبْتُ بِمَوْتِهِ فَوَرَدَ: سَتُخْلَفُ غَيْرَهُ وَ غَيْرَهُ تُسَمِّيهِ أَحْمَدَ وَ مِنْ بَعْدِ أَحْمَدَ جَعْفَراً. فَجَاءَ كَمَا قَالَ. قَالَ: وَ تَهَيَّأْتُ لِلْحَجِّ وَ وَدَّعْتُ النَّاسَ وَ كُنْتُ عَلَى الْخُرُوجِ فَوَرَدَ: نَحْنُ لِذَلِكَ كَارِهُونَ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ. قَالَ: فَضَاقَ صَدْرِي وَ اغْتَمَمْتُ وَ كَتَبْتُ: أَنَا مُقِيمٌ عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ غَيْرَ أَنِّي مُغْتَمٌّ بِتَخَلُّفِي عَنِ الْحَجِّ. فَوَقَّعَ: لَا يَضِيقَنَّ صَدْرُكَ فَإِنَّكَ سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. قَالَ وَ لَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ كَتَبْتُ أَسْتَأْذِنُ فَوَرَدَ الْإِذْنُ فَكَتَبْتُ:أَنِّي عَادَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْعَبَّاسِ وَ أَنَا وَاثِقٌ بِدِيَانَتِهِ وَ صِيَانَتِهِ. فَوَرَدَ: الْأَسَدِيُّ نِعْمَ الْعَدِيلُ فَإِنْ قَدِمَ فَلَا تَخْتَرْ عَلَيْهِ. فَقَدِمَ الْأَسَدِيُّ وَ عَادَلْتُهُ.و كمال الدين: ج2 ص 489 ب45 ذيل ح12- حدثنا أبي رضي الله عنه، عن سعد بن عبد الله، عن محمد ابن صالح قال: و حدّثني أبو جعفر:- أول آن با اندک تفاوتی. و دلائل الإمامة: ص 288 (527 ح 502 ط ج)- أول آن، چون الكافي با اندک تفاوتی. و الإرشاد: ص 355 همچون الكافي با اندک تفاوت، از ابن قولویه از محمد بن يعقوب الكليني. و الغيبة، الطّوسي: ص 283 ح 242 بعضی از آن را مانند الكافي، با اندک تفاوتی، به سندش از شیخ کلینی. و الخرائج و الجرائح: ج2 ص 704 ب 14 ح 21 مانند الكافي. و الثاقب في المناقب، ص611 ح 557 اول آن، مانند کمال الدین، با تفاوتی اندک، مرسل، از محمد بن صالح. و فرج المهموم: ص 244 بعضی از آن از دلائل الإمامة، باتفاوتی اندک، و از أبو العباس الحميريّ. و کشف الغمة: ج3 ص245 از الإرشاد، باتفاوتی اندک.

3- محمد بن إسماعيل المكي البرمكيّ الرازيّ

الف) شیخ نجاشی او را توثیق نموده و درباره اش می نویسد:

المعروف بصاحب الصّومعة أبو عبد الله، سكن قم، و ليس أصله منها، ذكر ذلك أبو العبّاس بن نوح. و كان ثقة مستقيماً. له کتب، منها: كتاب التوحيد، أخبرنا أحمد بن عليّ بن نوح قال: حدّثنا الحسن بن حمزة قال: حدّثنا محمد بن جعفر الأسديّ، عن محمد بن إسماعيل بكتابه .14(1)

معروف به صاحب صومعه أبو عبد الله، ساکن قم بود، و اصل او از آن جا نبود، ابوالعباس بن نوح آن را گفته و ثقة و صحیح العقیده بود. او را کتاب هایی است، از آن ها است: کتاب التوحید، احمد بن على بن نوح ما را خبر داد گفت: حسن بن حمزه ما را حديث کرد و گفت: محمد بن جعفر اسدی ما را حديث کرد، از محمد بن اسماعیل به کتاب هایش.

ب) در طریق تفسیر علی بن ابراهیم قمی واقع گردیده است.

ج) در طريق ابن المشهدی در کتاب «المزار» واقع شده است.

ه) و شیخ صدوق در 29 مورد در کتاب «التوحید» خود از او روایت نموده .

و در رجال کشی در چند موضع واقع شده .

و کثرت روایت کشی و صدوق، دلالت بر اعتماد آن دو به اوست. این ها حکایت از و اعتماد آنان به او و روایاتش دارد .

4- اتّحاد

موسی بن عبد الله النخعيّ

و موسی بن عمران النخعيّ

الف) شیخ صدوق در کتاب الوصيّة از من لایحضره الفقيه: ج4 ص180 ح 5408 پس از

ص: 47


1- الفهرست، النجاشيّ: ص 341 الرقم 915

نقل روایاتی می نویسد:

وقد أخرجت الأخبار المسندة الصّحيحة في هذا المعنى في كتاب «کمال الدین و تمام النعمة» ....

در این معنا در کتاب کمال الدين و تمام النعمة احادیث مسند و صحیح آورده ام ....

و شیخ صدوق این روایات را به کتاب کمال الدین حواله می دهد و به صحت آنها تصریح می کند، که یکی از راویان آن روایات موسی بن عمران نخعی است.

ب) وی در طریق کتاب «کامل الزیارات»: ص 32 ب9 ح 7 واقع شده است. ابن قولویه قدّس سرّه که از بزرگان فقها و محدّثین شیعه و به یقین حدیث شناس بزرگی بوده، در آغاز کتاب شریف کامل الزیارات می فرماید:

«... و لم أخرج فيه حديثاً روي عن غيرهم، إذا كان فيما روينا عنهم من حدیثهم صلوات الله عليهم كفاية عن حديث غيرهم، و قد علمنا أن لا نحيط بجميع ما روي عنهم في هذا المعنى و لا في غيره، لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته، ولا أخرجت فيه حديثاً روي عن الشّذّاذ من الرجال، يوثر ذلک عنهم عن المذكورين غير معروفين بالرواية، المشهورين بالحديث والعلم ...» .

... و در آن (کتاب کامل الزیارات) حدیثی که از غير (اهل بیت اطهار) روایت شده نیاورده ام، زیرا آن چه از حديث ایشان صلوات الله عليهم روایت شده ایم کفایت می کند از حديث غیرایشان، و به تحقیق دانستیم که ما بر همه آن چه از آنان در این معنی (زیارت) و غیر آن روایت شده، احاطه (و دسترسی) نداریم، لكن آن چه را که از جهت ثقات از اصحاب ما (امامیّه) . که خداوند به رحمت

ص: 48

خود رحمتشان کند . واقع شده است (ذکر می کنیم)، و در آن حدیثی از مردان (راویان) شاذ (منفرد و غیر ثقه و ناشناخته) نیاورده ام، راویانی که معروف (و ناشناخته) به روایت (از اهل بیت) نباشند، (بلکه) از کسان مشهور به حدیث و علم (روایت آورده ام) ....

ایشان تصریح می فرماید که همه احادیث کتاب خود را، از آنان که مورد اعتماد و ثقات از اصحاب ما (شیعه) و معروفين به علم و راویان حدیث هستند، نقل فرموده است.

ج) و در طريق تفسير على بن ابراهیم قميّ قدّس سرّه الشّريف واقع شده،15(1) این مفسر و محدث جلیل در اول تفسیر خود تصریح نموده که جز از ثقات شیعه نقل حدیث نمی کند:

... و نحن ذاکرون و مخبرون بما ينتهي إلينا و رواه مشايخنا و ثقاتنا، عن الذين فرض الله طاعتهم و أوجب ولايتهم ولا يقبل عمل إلّا بهم، وهم الذين وصفهم الله تبارك و تعالی و فرض سؤالهم والأخذ منهم فقال: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »...16(2)

... و ما ذکر کننده و خبر دهنده چیزی هستیم که (مسنداً) به ما می رسد و آن را از مشایخ و راویان مورد وثوق ما از کسانی که خداوند، اطاعت از آنها و ولایت شان را واجب کرده است، و عمل بندگان جز به واسطه آنها پذیرفته نمی شود، روایت کرده اند و آنها کسانی هستند که الله تبارک و تعالی آنها را در کتابش وصف کرده است و سؤال و یادگرفتن از آنها را واجب نموده، پس فرمود:

«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ » ....

«پس (باید) از اهل ذکر بپرسید اگر باشید که ندانید؟؟؟» ....

د) در طريق ابن المشهدی در کتاب «المزار» واقع شده است.

ه) در طريق طبری شیعی در کتاب «بشارة المصطفى» قرار گرفته است. او در کتاب

ص: 49


1- تفسیر علیّ بن ابراهيم القميّ: ج1 ص319 و چاپ دیگری ص 389
2- تفسير القميّ: ج1 ص4.

خود ص 180 فرموده:

و لا أذكر فيه إلّا المسند من الأخبار عن المشايخ الكبار وثقات الأخبار.

در این کتاب جز اخبار مسند از مشایخ بزرگ و ثقات راویان اخبار ثقه ذكر نکنم.

و یکی از راویان واقع در این کتاب موسی بن عمران نخعی است.

و) شیخ صدوق در کتاب های «من لا يحضره الفقيه»، «علل الشرائع»، «التوحید»، «كمال الدين»، «معاني الأخبار» و غیر آنها بیش از هشتاد روایت از او نقل کرده است.

بیش از دویست روایت را از استاد و عموی خود حسين بن يزيد النّوفليّ در کتاب های معتبر حدیث نقل کرده است، و نوفلى راوی اغلب روایات سکونی است که شیخ الطائفة الحقة طوسي قدس الله نفسه در کتاب «عدة الأصول»: جلد1 صفحه380 فرموده است: عملت الطّائفة بروايات السّكونيّ، پس مقتضی است توثيق طائفه امامیّه نخعی را که راوی اکثر روایات سکوني به واسطه نوفلی می باشد.

وبنابرآن چه گذشت ایشان کثیرالروایه درکتب معتبره امامیّه است.

ایشان مورد اعتماد شيوخ طائفه حقه امامیّه چون کلینی، ابن قولویه، صدوق و على بن محمد خزّاز قمّی بوده است که روایات بسیاری را از او نقل کرده اند و کثرت روایت ازیک راوی، مُشعر وثاقت راوی واعتماد به او است.

ز) وی در طريق شیخ صدوق قرار گرفته است و وحید بهبهانی از علّامه مجلسی نقل کرده که وقوع وی در طريق صدوق، موجب مدح او می شود.

ح) آجلّای فقهای امامیّه از او روایت نموده اند.

غالب روایات او در موضوع عقائد و معارف حقّه امامیّه است که نشان دهنده استقامت عقیده و علم اوست.

ص: 50

درخواست چنین زیارت عالية المضامینی توسط او از امام که حاوی اسرار حضرات امامان معصوم علیهم السلام است و اجابت امام علىّ الهادی علیه السلام، گویای این است که وی اهل علم و معرفت والایی نسبت به خاندان عصمت و طهارت بلکه از اصحاب سر این خاندان و فانی در معرفة الإمام است که توان و ظرفیت احتمال اسرار ایشان را دارد.

اعتماد به نقل بزرگان فقها از راویان احاديث كما این که بگویند: «لا يروي و لا يرسل إلّا عمّن يوثق به - روی عن الثقات۔ قلّ ما روي عن ضعیف - و...» و عدم نقل مستقیم و بی واسطه از افراد ضعیف وقتی که بگویند: «لا يروي و لا يرسل إلّا عمّن يوثق به» نشانه وثاقت مروىّ عنه بوده یا قرینه ای بسیار قوی بروثاقت است.

دیگر وجوه تصحیح سند زیارت

شهرت

شهرت و تقسیم آن به روائی، عملی و فتوائی

شهرت روائی آن است که نزد راویان و محدّثین و در کتاب های آنان مشهور شود، خواه فقها به آن عمل کنند و یا نکنند.

شهرت عملی عبارت است از اشتهار عمل به روایتی و استناد عمل به آن در فتوا، که شهرت عملی میان فقها خبر از وجود قرائنی می دهد که در میان خود روایتی دارد که سبب حصول اطمینان به صدور آن شده است. شهرت عملی جابر ضعف سند است.

و بنا بر مبنایی، شهرت روایی ، اگر نقل مقرون به عمل باشد فایده می دهد و لكن نقل روایتی که به آن عمل نشده باشد، ظنّ به عدم صحّت حديث را نتیجه می دهد زیرا اصحاب در عمل از آن اعراض کرده و عمل ننموده اند.

شهرت فتوایی عبارت است از مجرد اشتهار فتوایی در مسئله ای، خواه موافق آن روایتی

ص: 51

باشد و یا این که فتوا خلاف آن باشد، آیا چنین شهرتی حجّت است یا خیر؟ شهرت عملی فقهای امامیّه، خبر از اعتماد علما به روایتی را در عمل می دهد و اطمینان به صدور آن می دهد، که اگر ضعفی باشد، جابر ضعف سند بوده باشد، و شاهد آن مقبوله عمربن حنظله از امام جعفر صادق علیه السلام است که فرمود:

«يُنْظَرُ إِلَى مَا كَانَ مِنْ رِوَايَتِهِمَا عَنَّا فِي ذَلِكَ الَّذِي حَكَمَا بِهِ الْمُجْمَعَ عَلَيْهِ أَصْحَابُكَ فَيُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُكْمِنَا وَ يُتْرَكُ الشَّاذُّ النّادر» .17(1)

باید آن چه براساس احاديث ما که مورد اتفاق نزد اصحاب توست، آنان بدان حکم نموده اند، مورد توجه قرار گیرد و آن چه نزد شیعیان مورد اتفاق و مشهور نیست، رها شود.

1- مقصود از «مجمع علیه» در این روایت آن چیزی است که نزد اصحاب ، روایت آن مشهور است، زیرا در مقابل شاذّ فرموده است.

2- مراد از شهرت روایت، اشتهار آن همراه با عمل و إفتا به مضمون آن است که در آن ریب و شکی نمی باشد.

3- و مراد از «مجمع علیه» نفی ریب به نحو إطلاق است زیرا که نکره در سیاق نفي إفاده عموم می کند، و روایت شاذ که از آن اعراض نموده اند، ریبی در باطل بودن آن نیست، به دلیل عقل، اگر در یکی از دو طرف قضیه ریبی در صحت آن نباشد، پس ریبی در طرف دیگر نیست که قطعا باطل است، و از آن معلوم می شود که خبر مشهور داخل در قسمت اول، از سه قسمت وارد در حديث است، یعنی «بيّن الرّشد» است، و خبر شاذ داخل در قسمت دوم یعنی «بيّن الغيّ» و نه در قسمت سوم که آن است که مشکل ردّ حکم آن به خدا و رسول است.

و مراد از قول امام که فرمود: «فَإِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَيْهِ لَا رَيْبَ فِيه» شهرت خبر در میان

ص: 52


1- الكافي: ج1 ص68 ح10 و من لا يحضره الفقيه: ج3 ص10 ح3233 و تهذیب الأحكام: ج6 ص302 ب 92 ح 52/845 و الإحتجاج على أهل اللّجاج: ج2 ص356

امامیّه است همراه با عمل به آن نه آن که اجماع بر صدور آن از معصوم است، زیرا راوی دو خبری را فرض کرده است که دو عادل مرضىّ نزد امامیّه آن را روایت کرده اند که هیچ کدام بر دیگری فضیلتی ندارد، پس اگر دو خبر از آنی باشد که امامیّه بر آن اجماع نموده اند پس معنایی برای فرض مذكور نیست، منظور ما، روایت دو عادل و «مرضىّ الخبر» بين متعارضين است ، پس فرض مخالف دلیل است بر این که مراد همان شهرت است و نه «مجمع عليه» حسب اصطلاح اصولیان.

وتقديم نمودن خبر مشهور به معنای ذکر شده نیست مگر به خاطر این که مُثیر اطمینان به صدور است، و آن همان موضوع برای حجیت خبر است.

و علما و فقهای امامیّه این زیارت را تلقّی به قبول نموده اند و معارضی نداشته و در ردّ آن چیزی گفته نشده است.

فقهای امامیّه در کتاب ها و فتاوای خود به متن زیارت جامعه کبیره اعتماد کرده اند و بسیاری از آن ها شرح های ارزشمندی بر آن نوشته اند یا در کتاب های خود به فقراتی از آن استناد نموداند.

و از بزرگان محدّثين عامّه حاکم نیشابوری صاحب «مستدرك الصّحيحين» و از او محدث ابراهيم جوینی حموینی در قرن 7 در کتاب «فرائد السّمطين» این زیارت را به سند خود از شیخ صدوق مانند «عيون أخبارالرضا» نقل نموده اند.

پس بنابر آن چه گفته شد دانستیم که درباره زیارت جامعه کبیره که مسند روایت شده ، و از جهت مجموع قرائنی که ذکر گردید، اطمینان به صدور حاصل می گردد، و تعبّد به آن تعبّدی همراه با حجت می باشد، و زائر به آن بهره ثواب را می برد بنابر آن چه که از معصوم روایت گردیده است.

در سند زیارت جامعه کبیره هیچ اشکالی نیست، نه بر مبنای قدمای از فقهای شیعه و

ص: 53

نه به اصطلاح و مبنای متأخّرين و رجاليّين، و این زیارت شریفه در غایت صحت و اعتبار و موثوق الصّدور از امام على الهادی علیه السلام و حجّت است.

ذکر زیارت در من لایحضره الفقيه و عيون أخبارالرضا و تهذیب الأحکام، اعتماد دو فقیه بزرگوار صدوق و طوسی را نسبت به سند و متن این زیارت به اثبات می رساند.

دیگر عوامل موجب وثوق و اطمینان

منشأهای عقلی که موجب وثوق و اطمینان شوند بسیارند که مهم ترین آن ها این سه هستند:

الف) عامل کمی: تعدّد مصادر روایی و کثرت عمل به آن ها، و همانا کثرت مصادر و عمل، طبعاً مؤدّی وثوق به روایت است چنان که فقهای امامیّه به برخی از نصوص روایات . خصوصاً در مستحبات و مکروهات . گرچه از حیث سند تمام نیستند، اعتماد کرده اند.

تعدّد و کثرت مصادری که آن را وارد کرده که نتیجتاً تشکیل شهرت علمی نزد علما می دهد، چرا که از زیارت های معروف نزد علمای امامیّه . که به تحقيق و دقت شهره اند. می باشد.

فقها و علمای محققی که روایت و زیارت را نقل نموده اند: شیخ صدوق، شیخ طوسی، ابن المشهدی، شیخ حسن بن سليمان حلّى، شیخ کفعمی، مجلسييّن و دیگر علمای پس از آنها . تغمّدهم الله برحمته . هستند. اینان زیارت جامعه کبیره را در کتاب های خود به گونه ای نقل کرده اند که موجب وثوق است.

ب) عامل روحی: موافقت زیارت جامعه کبیره از حيث مضمون، با مضامین و ملاک های عمومی ذکر شده در قرآن کریم و سنّت قطعیّه، از معرفت و ایمان به ولیّ الله معصوم و موضوعیت ولایت اش و اطاعت از او که اولى الأمر است و طریقت او به

ص: 54

معارف الهیه و امتثال اوامر او، و برائت از دشمنان ولیّ معصوم و پرهیز و برائت از جاحدان و منکرانش، و اقرار به مقامات الهی اش، که این ها حقیقت روح قرآن است.

ج) عامل ادبی: انسجام زبان لغت حديث و زیارت و اسلوب آن با احادیث هم سنخ آن ، که صدور آن ها از معصومین علیهم السلام معلوم است. فصاحت و بلاغت متن زیارت جامعه کبیره، علم و قطع می آورد که صدورش از غیر معصوم ممتنع و محال است.

این عامل از فنون متعارف نزد عرف عقلا در توثیق نصوص است. به عنوان مثال ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:

اگر در نهج البلاغه تأمّل کنی تمام آن را یک دست و از یک سرچشمه و آن را یکنواخت خواهی دید که سبک آن یکسان است و هم چون یک عنصر خالص است که هیچ آمیزه ای ندارد و هیچ یک از اجزای آن مخالف اجزای دیگر نیست و ماهیت آن تفاوتی ندارد و هم چون قرآن مجید است که آغاز آن همانند میانه اش و میانه اش هم چون پایان آن است و هر سوره و آیه اش از لحاظ راه و روش و فن و نظم، چون دیگری است. اگر بعضی از قسمت های نهج البلاغه صحیح و بعضی ساختگی بود با این برهان برای تو روشن می شد و حال آن که گمراهی کسانی آشکار می شود که پنداشته اند این کتاب یا بخشی از آن منسوب به على علیه السلام و ساختگی است».18(1)

از سوی دیگر، نتیجه درنگ و تأمل از حیث ادبی در فقرات زیارت جامعه، برای کسانی که با ادبیّات عرب آشنا هستند، درک تجانس در لغت این زیارت با زیارت های دیگری است که صدور آن ها از اهل بیت علیهم السلام قطعی است. مانند زیارت غدیر. . هم چنین هم خوانی اسلوب آن با اسلوب دیگر سخنان امام علىّ الهادی علیه السلام از خلال سخنان آن حضرت مشخص می گردد. اضافه بر این، تمسک به اخباری که به «اخبارمن بلغ»

ص: 55


1- شرح نهج البلاغه: ج.1 ص 128.

مشهورند نیز ممکن است.

ملاحظه زیارت جامعه کبیره، به جهت نظر به تعدد عوامل وثوق و پیوستگی این عوامل، انسان را به وثوق بلکه به قطع و يقين به صدور این زیارت از لسان امام علی الهادی عليه السلام می رساند.

تواتر و اقسام آن

تواترلفظی: یک پارچگی بسیاری از راویان بر الفاظ یک روایت چنان که تکذیب آن محال گردد، مانند تواتر حدیث شریف ثقلين.

2. تواتر معنوی، یک پارچگی بسیاری از روات و روایات به یک مضمون در عين اختلاف هایی که در الفاظ آنها وجود دارد. خواه دلالت مطابقی که بر مضمون واحد است و یا تضمّني و يا التزامی و یا دلالت های متفاوت باشد که در برخی از آنها دلالت مطابقی و در برخی تضمنى و یا التزامی باشد.

3. تواتر اجمالی: یعنی اگر مجموعه ای از روایات را در نظر بگیریم، يقين حاصل می گردد که اجمالا یک و یا چند روایت از آن مجموعه روایات، قطعی الصّدور است و مشتمل به قدر متیقن از مضامین می باشد.

براساس این که فقراتی از متن زیارت و مضمون آن در بسیاری از زیارات آمده، متن و مضمون آن متواتر لفظی و معنوی و قطعی الصّدور است.

تجميع بين قرائن

شیوه تجمیع میان قرائن، عرفي و عقلی است و مرسوم میان مردم عادی و علما و مؤرّخین بوده و وجود چند قرینه، برای کسب اطمینان کافی است و اطمینان عرفي برای وثاقت کافی است. در رجال نیز تجمیع میان قرائن معمول است.

قرائن ضعیف به انضمام یک دیگر می توانند مفید اطمینان باشند و حتی روایات

ص: 56

ضعیف هنگام تضافر، ما را از نظر در سند هرکدام از آنها بی نیاز می کند.

اگر کسی اطمینان پیدا کرد که حدیثی مجعول است، حتی اگر بر فرض، طبق قواعد، صحیح السّند هم باشد، باید آن را کنار بگذارد اما اگر حديث ضعيف السّندی با اصول و محکمات اعتقادی ما مخالفت نداشت و جعلی بودن آن هم ثابت نشد، نمی توان آن را کنار گذاشت بلکه به تنهایی می تواند به عنوان مؤيّدی برای احادیث صحیح به کار رود، می تواند به انضمام احادیث ضعيف السّند دیگر ما را به اطمینان خوبی برساند، چنان که آية الله خوئی در «معجم رجال الحديث» جلدا صفحه 168 از این شیوه در مورد «محمد بن جعفر الأسد» استفاده کرده اند.

جمع بندی مطالب

زیارت جامعه کبیره در کتابی چون «من لا يحضره الفقيه» و «تهذیب الأحکام» فقيه طائفه حقّه امامیّه شیخ طوسی از کتب در غایت اعتبار امامیّه آمده است. که از منابع بسیاری از کتاب های شیعه امامیّه است . به همراه ضمانت شیخ صدوق در ابتدای کتاب خود بر این که احادیث آن حجّت است میان او و الله تعالى.

تمامی مضامین این زیارت، علاوه بر این که با قرآن منطبق است، متواتر معنوی می باشد و معارف آن، میزان و معیار تشیّع . ولایت و برائت و تولّی و تبرِّی . است.

زیارت جامعه کبیره علاوه بر دو منبع اصلی اش، در منابع متقن دیگری مانند «تهذيب الأحكام»، «المزار الكبير» ابن المشهدی و بسیاری از کتاب های محدثین و فقهای امامیّه که برخی از آنها را در این نوشتار ذکر نمودیم ... روایت شده است.

فقها و علمای بزرگی بر این زیارت، شرحهای ارزشمندی نوشته و یا به فقراتی از آن استناد و یا استشهاد کرده اند.

فقها و محدثین و علمای بسیاری بر خواندن آن مداومت داشته و دیگران را به خواندن

ص: 57

آن ترغیب نموده اند.

تأييدات غیبیّه این زیارت ما را از بررسی سند آن مستغنی می کند، و تعابیر ملکوتی این زیارت و ترتیب آن، حکایت از صدور آن از زبان وحیانی معصوم عليه السلام دارد.

امر و تأکید صاحب الزمان عجّل الله فرجه

بر مداومت بر قرائت زیارت جامعه کبیره

محدث جلیل میرزا حسین نوری متوفی 1320 در کتاب شریف نجم ثاقب حکایت هفتادم می نویسد: (حکایت سید احمد رشتی موسوی) جناب مستطاب تقی صالح، سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی تاجر ساکن رشت ایّده الله در هفده سال قبل تقريباً، به نجف اشرف مشرف شد و با عالم ربانی و فاضل صمدانی، شیخ على رشتی طاب ثراه که در حکایت آینده مذکور خواهند شد، ان شاء الله، به منزل حقیر آمدند و چون برخاستند، شیخ از صلاح و سداد سیّد مرقوم، اشاره کرد و فرمود: قضيه عجیبه ای دارد و در آن وقت، مجال بیان نبود. پس از چند روزی ملاقات شد؛ فرمود: سیّد رفت و قضیّه را با جمله ای از حالات سیّد نقل کرد. بسیار تأسّف کردم، از نشنیدن آنها از خود او، اگر چه مقام شيخ رحمه الله اجلّ از آن بود که احتمال اندکی خلاف در نقل ایشان برود و از آن سال تا چند ماه قبل، این مطلب در خاطرم بود. تا در ماه جمادی الآخره این سال از نجف اشرف برگشته بودم، در کاظمین، سیّد صالح مذکور را ملاقات کردم که از سامرّه مراجعت کرده، عازم عجم بود. پس شرح حال او را چنان چه شنیده بودم، پرسیدم و از آن جمله، قضيّه معهوده؛ همه را نقل کرد مطابق آن و آن قضیه چنان است که گفت: در سنه هزار و دویست و هشتاد (1280) به اراده حج بیت الله الحرام از دارالمرز رشت آمدم به تبریز و در خانه حاجی صفر على تاجر تبریزی معروف منزل کردم. چون قافله نبود، متحیّر ماندم تا آنکه حاجی جبّار جلودار سدهی اصفهانی بار

ص: 58

برداشت به جهت طربوزن تنها، از او مالی کرایه کردم و رفتم. چون به منزل اول رسیدیم، سه نفر دیگر به تحريص حاجی صفر على به من ملحق شدند. یکی حاجی ملّا باقر تبریزی، حجّه فروش معروف علما و حاجی سید حسین تاجر تبریزی و حاجی على نامی که خدمت می کرد. پس به اتفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنة الرّوم و از آن جا عازم طربوزن . در یکی از منازل مابین این دو شهر، حاجی جبّار جلودار به نزد ما آمد و گفت: این منزل که در پیش داریم مخوف است. قدری زود بار کنید که به همراه قافله باشید. چون در سایر منازل غالباً از عقب قافله به فاصله می رفتیم. پس ما هم تخميناً دو ساعت و نیم یا سه به صبح مانده به اتفّاق حرکت کردیم به قدر نیم یا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف مشغول باریدن شد، به نحوی که رفقا هر کدام سر خود را پوشیده و تند راندند. من نیز آن چه کردم که با آنها بروم ممكن نشد تا این که آنها رفتند من تنها ماندم. پس از اسب پیاده شده و در کنار راه نشستم و به غایت مضطرب بودم. چون قريب شش صد تومان برای مخارج راه، همراه داشتم؛ بعد از تأمّل و تفکّر، بنابر این گذاشتم که در همین موضع بمانم تا فجر طالع شود، به آن منزل که از آن جا بيرون آمدیم، مراجعت کنم و از آن جا چند نفر مستحفظ به همراه برداشته، به قافله ملحق شوم. در آن حال، در مقابل خود باغی دیدم و در آن باغ، باغبانی که در دست بیلی داشت که بر درختان می زد که برف از آنها بریزد. پس پیش آمد، به مقدار فاصله کمی ایستاد و فرمود: «تو کیستی ؟» عرض کردم: رفقای من رفتند و من مانده ام. راه را نمی دانم. گم کرده ام. فرمود به زبان فارسی: «نافله بخوان تا راه را پیدا کنی!» من مشغول نافله شدم. بعد از فراغ تهجّد، باز آمد و فرمود: «نرفتی؟» گفتم: و الله ! راه را نمی دانم. فرمود: «جامعه بخوان !» من جامعه را حفظ نداشتم و تاکنون حفظ ندارم با آن که مکرر به زیارت عتبات مشرف شدم. پس از جای برخاستم و جامعه را

ص: 59

بالتمام از حفظ خواندم. باز نمایان شد، فرمود: «نرفتی؟ هستی ؟» مرا بی اختیار گریه گرفت. گفتم: هستم، راه را نمی دانم. فرمود: «عاشورا بخوان!» و عاشورا نیز حفظ نداشتم و تاکنون ندارم. پس برخاستم و مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم از حفظ، تا آن که تمام لعن و سلام و دعای علقمه را خواندم. دیدم بازآمد و فرمود: «نرفتی؟ هستی ؟» گفتم: نه، هستم تا صبح. فرمود: «من حال، تو را به قافله می رسانم.» پس رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. فرمود: «به ردیف من بر الاغ من سوار شو» سوار شدم. پس عنان اسب خود را کشیدم، تمکین ننمود و حرکت نکرد. فرمود: «جلو اسب را به من ده.» دادم. پس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب در نهایت تمكين متابعت کرد. پس دست خود را به زانوی من گذاشت و فرمود: «شما چرا نافله نمی خوانید؟ نافله! نافله! نافله!» سه مرتبه فرمود. و باز فرمود: «شما چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا ! عاشورا! عاشورا!» سه مرتبه. و بعد فرمود: «شما چرا جامعه نمی خوانید؟ جامعه! جامعه! جامعه!» و در وقت طی مسافت به نحو استداره سیر می نمود. يك دفعه برگشت و فرمود: «آن است رفقای شما» که در لب نهر آبی فرود آمده، مشغول وضو به جهت نماز صبح بودند. پس من از الاغ پایین آمدم. که سوار اسب خود شوم و نتوانستم، پس آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار کرد و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند. من در آن حال، به خیال افتادم که این شخص که بود که به زبان فارسی حرف می زد و حال آن که زبانی جز ترکی و مذهبی، غالباً جز عیسوی، در آن حدود نبود و چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید. پس در عقب خود نظر کردم احدی را ندیدم و از او آثاری پیدا نکردم. پس به رفقای خود ملحق شدم .19(1)

ص: 60


1- نجم ثاقب در احوال امام غايب عليه السلام: ج2 ص 712 حکایت هفتادم. از او: العبقري الحسان: ج6 ص470 یاقوته 4 و مفاتیح الجنان.

شروح زیارت

بسیاری از علما و فقهای شیعه امامیّه با اختلاف در مبنی و عقیده، این زیارت شریفه را به طور مفصّل و یا مختصر شرح نموده و یا بعضی از فقرات آن را توضیح داده اند که ما در این جا بعضی از آنها را در این جا ذکر می نماییم: .

1- شرح عربي، ضمن کتاب «تفضيل الأئمة على الأنبياء والملائكة»، شیخ جلیل حسن بن سليمان حلّی شاگرد شیخ شهید ثانی قدّس سرّهما، پس از نقل زیارت در صفحه 424 شروع به شرح بعضی از فقرات زیارت نموده است.

2 - شرح عربي، ملا محمّد تقی مجلسی متوفای 1070 هجری قمری ضمن «روضة المتّقين في شرح من لایحضره الفقيه»: ج5 ص450 إلى 499.

3- شرح فارسی، ملا محمد تقی مجلسی متوفای 1070 هجری قمری به نام «لوامع صاحبقرانی»: ج 8 ص 664 الى 752.

4- «شرح زیارت جامعه»، فارسی، ملا محمد تقی مجلسی متوفای 1070، شرح بسیار مبسوط و مفصلی است بالغ بر چهار جلد. به گزارش الذريعة: ج13 ص305 به نظر می رسد که این کتاب خود شرح مستقل و جداگانه ای براین زیارت باشد.... نسخه خطی آن در شهر چالوس، مدرسه امام صادق عليه السلام به شماره 43، جلد اول از کتاب و کامل به خط نستعلیق و شکسته است، 145 برگ، 21 سطر در اندازه 18 در12 سانت می باشد.

5- شرح عربي، علّامه ملا محمدباقر مجلسی متوفای 1111 هجری قمری ضمن «بحار الأنوار: ج 99 ب8 ص 136 الی 144

6- شرح عربي، علامه ملا محمدباقر مجلسی متوفای 1111 هجری قمری ضمن «ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار»: ج 9 ص 247 الی 278 می نویسد:

ص: 61

مجهول، لكن الزّيارة نفسها شاهد عدل على صحّتها.

مجهول است، لکن خود زیارت شاهد عادلی است بر صحیح بودنش.

و در آخر شرح در این کتاب و در بحار الأنوار مرقوم داشته:

إنّما بسطت الكلام في شرح تلك الزيارة قليلاً و إن لم أستوف حقّها حذراً من الإطالة، لأنّها أصح الزّيارات سنداً، و أعمّها مورداً، و أفصحها لفظاً، و أبلغها معنىً، وأعلاها شأناً.

این که اندکی این زیارت را شرح و بسط دادم، گرچه . به جهت پرهیز از طولانی شدن . به طور کامل حقش را ادا نکردم؛ زیرا که از نظر سند صحیح ترین، فراگیرترین مورد، فصیح ترین متن، رساترین معنا و از نظر شأن والاترين زیارت ها است.

7- شرح عربي، ضمن «غاية المرام في شرح تهذیب الأحکام»، مؤلّف سیّد نعمة الله موسوی جزائری متوفای 1112 هجری قمری، دو نسخه خطی از این کتاب در مرکز احیاء میراث اسلامی قم موجود است، یکی به خط مؤلف تألیف 1112 و دیگری به خط سیّد عبد الله فرزند مؤلّف به سال 1211. این شرح همراه با دو شرح از مجلسيّيين در انتشارات دار زین العابدین در قم مقدس به چاپ رسیده است.

8- شرح عربي، سيّد بهاء الدين محمد بن محمد باقر حسینی مختاری اعرجی نائینی اصفهانی، معاصر شیخ حر ّعاملی صاحب «وسائل الشيعة»، متوفای در فتنه افغان بين سال های 1130 تا 1160 هجری قمری.

9- الأعلام اللّامعة، عربی، سید محمد بن سیّد عبد الكريم طباطبائی بروجردی جدّ سیّد بحرالعلوم، متوفای حدود سال 1160 هجری قمری.

10- «شرح الزيارة الجامعة الكبيرة»، عربي، محمد قاسم بن محمد کاظم رازی، قرن 12،

ص: 62

اهدا به شاه سلطان حسین صفوی، تالیف 19 جمادی الثّانية 1133 قمری، نسخه خطّی آن در دانشگاه تهران به شماره 3943 خط نسخ 126 برگ، 19 سطر، 14-7 اندازه 11 در 18 سانت.

11- «الأنواراللّامعة»، عربی ، سید عبد الله بن محمد رضا شبّر متوفای 1242 مکرر چاپ شده، در مقدمه می نویسد:

إعلم أنّ هذه الزيارة قد رواها جملة من أساطين الدّين و حملة علوم الأئمة الطّاهرین و قد اشتهرت بين الشّيعة الأبرار إشتهار الشّمس في رابعة النّهار و جواهر مبانيها و أنوار معانيها دلائل حقّ و شواهد صدق على صدورها عن صدور حملة العلوم الرّبّانيّة و أرباب الأسرار الفرقانيّة المخلوقين من الأنوار الإلهيّة فهي كسائر كلامهم الّذي يغني فصاحة مضمونه و بلاغة مشحونه عن ملاحظة سنده کنهج البلاغة و الصّحيفة السّجّاديّة و أكثر الدّعوات و المناجاة...20(1)

بدان به تحقیق این زیارت را دسته ای از بزرگان دین و حاملان علوم ائمه طاهرین روایت نموده اند و به راستی میان شیعیان نیکوکار چون شهرت آفتاب در رابعة النهار (میانه روز روشن) و جواهر مبانی آن و نورهای معناهای آن دلیل های حق و شاهدهای راستی اند بر صادر شدنش از سینه های حاملان علوم ربّانی و ارباب اسرار فرقانی (قرآنی) آفریده های از نورهای الهی، بنابراین آن (یعنی زیارت جامعه کبیره) نیز مانند دیگر کلام آنان که از شیوایی مضمونش و پربودن رسایی اش از بررسی سندش غنی است مانند نهج البلاغة و صحیفه سجّادیه و بیشتر دعاها و مناجات ها، چنان است ....

12- «شرح الزيارة الجامعة الكبيرة»، عربی مفصّل، شیخ احمد احسائی متوفای1243

ص: 63


1- الأنوار اللّامعة في شرح الزيارة الجامعة: ص 29.

مکرّر چاپ شده و نسخه های خطّی آن در کتاب خانه های کشور و خارج بسیار است، و مكتبة العذراء عليها السلام آن را در چهار جلد وزیری و در جلد پنجم احادیث شرح را با ذکر منابع آنها در 867 صفحه آورده اند.

13- شرح عربی ، علّامه میرزا علی نقی معروف به حاج آغا فرزند سیّد مجاهد، متوفای 1289.

14- شرح فارسی، میرزا محمد على بن ملّا محمد نصیر چهاردهی رشتی نجفي، متوفای 1324.

15- «شرح الزّيارة الجامعة الكبيرة»، عربي، معين الدّين بن محمد صادق الحسينيّ، نسخه خطی آن در دانشگاه الهیات به شماره 749/17 ، 3 برگ، 18 سطر، 9/5 در 15 اندازه 12در 18/5 سانت.

16- «شرح الزّيارة الجامعة الكبيرة»، عربي، مؤلف ؟ ، نسخه خطی در کتاب خانه مجلس به شماره 4373/4 قرن 14، 47 برگ ، 21 سطر 11 در 16 اندازه 5/18 در 24/5.

17- «الفوائد النّافعة»، عربی، حاج میرزا محمد توتونچی تبریزی، متوفای 1326.

18- «الشّموس الطّالعة»، عربي ، آقا ريحان الدّارابي البروجردی متوفای 1328.

19 - «الشموس الطالعة»، عربی، سید حسین همدانی، متوفای 1343 عربی و ترجمه فارسی آن نیز چاپ شده است.

20- «ترجمه منظوم شرح زیارت جامعه شیخ احسائی»، حاج ابوالقاسم طهراني.

21- «نجوم لامعة»، عربی، ابوتراب همدانی.

22- «شمس طالعة»، عربي، سيد عبد الله موسوی بلادی.

23- «شمس طالعه»، فارسی، حاج میرزا محمد طبیب زاده احمد آبادی ، معاصر شیخ آغا بزرگ طهرانی، چاپ شده در تهران 1367.

ص: 64

24- «البروق اللّامعة»، عربی، شیخ علیّ بن محمد جعفر شریعتمدار استرآبادی طهرانی، متوفای 1315 هجری قمری.

25- «حقائق الأسرار»، شیخ محمد تقی اصفهانی معروف به آقا نجفي، متوفای 1330 قمری، ترجمه این کتاب چاپ شده.

26- «مشارق الشّموس الطّالعة»، میرزا ابراهيم بن الحاج عبد المجيد شیرازی حائری.

27- «الإلهامات الرّضويّة»، فارسی، سید محمد لواسانی طهرانی، مشهور به عصّار متوفای 1355.

28- «الأنوارالسّاطعة»، شیخ محمد رضا غرّاوی معاصر شیخ آغا بزرگ طهرانی.

29- «شرح الزّيارة الجامعة الكبيرة»، عربی، حاج ابوالقاسم تاجر طهرانی مشهور به پروین.

30- «الأنوارالسّاطعة»، عربی ، سیّد محمّد وحیدی معاصر، شرح و ترجمه آن هردو چاپ شده اند.

31- «الأنوارالسّاطعة»، عربی، در 5 مجلد چاپ شده، شیخ جواد کربلائی معاصر.

32 - «مقام الولاية»، شرح فارسی مفصّل، حاج احمد زمرّدیان، معاصر.

33 - «الأنوارالتّالعة»، عربی، حاج میرزا علی اصغر منوّری تبریزی، معاصر، چاپ شده .

34- «في رحاب الزّيارة الجامعة»، عربی، سیّد علیّ صدر، معاصر، چاپ شده.

35- «شناخت ارکان دین»، سید محمّد ضیاء آبادی، معاصر در 3 مجلد چاپ شده.

36- «با پیشوایان هدایتگر»، سیّد علی میلانی، معاصر، در 3 مجلد چاپ شده.

37- «جامعه در حرم»، سید مجتبی بحرینی، معاصر، در 1 جلد قطور چاپ شده.

38 - «شرح زیارت جامعه کبیره»، فارسی، سیّد محمّد تقی نقوی، معاصر.

39- «المعارف الرّافعة»، عربي، على نظامی پور الهمداني، معاصر چاپ شده .

ص: 65

40- «المعارف العالية»، عربي، حسن احمدی، معاصر

و این جانب طی چهار سال صبح های جمعه در بیت خود در شهر اصفهان به شاگردان فاضل خود به شرح این زیارت با عظمت مشغول بودم که تا فقره با عظمت «و خزّان العلم» رسیدیم و اگر از نوار پیاده و تحرير گردد، زیاده از ده مجلد خواهد شد و پس از هجرت به شهر مقدس قمّ متاسفانه نه آن درس ادامه پیدا کرد و نه درس های سابق از نوار پیاده شد، لعلّ الله يحدث بعد ذلك أمراً.

زیارت جامعه کبیره در کتب فقهی و..

پذیرش عملی متأخرین از علمای اماميّه

بسیاری از علمای شیعه امامیّه چون شیخ الطّائفة الحقّة طوسی و شیخ جلیل حسن بن سلیمان حلّی و سیّد استرآبادی و مجلسی اول و دوم، ...و محدّث قمّی در مفاتیح الجنان و هدية الزائرين و بسیاری دیگر از علماء، این زیارت و حديث آن را نقل و یا شرح کرده و اخذ به قبول نموده اند.

و بسیاری از علما و فقهای امامیّه، در کتاب ها و فتاوای خود، به متن زیارت جامعه کبیره اعتماد کرده اند، به فقراتی از آن استشهاد کرده و دلیل آورده اند، و یا در کتاب های مسائل حج و زیارت، آن را آورده اند، و در کتاب ارزشمند مجمع البحرین نیز در چند مورد اشاره رفته است.21(1)

هم چنین موارد بسیاری از آن در مباحث معرفتی و اعتقادی، محل استشهاد علما بوده است، و این جانب در درس معارف و فقه و دیگر درسها، بهره وافی از این گونه متون عالیه برده و بر آنها تأکید داشته ام، و ایمان دارم تا این که فقیه، معارف حقّه را از چنین متون معصومیه نگیرد و اساس همه علوم و معارف قرار ندهد، نمی تواند به حقایق دیگر علوم دست یابد، و میزان معرفت صحيح، ولایت آنان (شناخت و طاعت آنان)، و برائت

ص: 66


1- كتاب الطّهارة، الشيخ الأنصاريّ: ج3 ص 65 و يؤيد العموم الرّواية المشهورة الواردة في الزيارة الجامعة، لكنّها مختصّة بزيارة خاصّة. و فيه: ج5 ص 149 والكلام في الخوارج يظهر ممّا ذكرنا في الناصب؛ فإنّهم أشدّ النواصب، مضافاً إلى إطلاق «المشرك» عليهم في بعض الأخبار، كما في قوله عليه السلام في خارجيّ دخل عليه: «إنه مشرك و الله» و قوله عليه السلام في الزيارة الجامعة: «و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ» مع أن نجاستهم إجماعيّة على الظاهر المصرَّح به في الرّوض كما عن غيره، و عن جامع المقاصد: أنه لا كلام فيها. مضافاً إلى النّبويّ: « إنّهم يَمْرُقون من الدّين کما یمْرُقُ السَّهْمُ من الرّامي» وبالجملة فلاشيء أوضح وأشهر من کفریزید لعنه الله . مصباح الفقيه، آغا رضا الهمدانيّ: ج6 ص 47 فإن المتأمّل في مثل هذه الروايات لا يكاد يشكّ في شرعية الغسل، وكونه من الآداب المطلوبة عند زيارة جميع الأئمة عليهم السلام مطلقاً و لو بغير الزيارة الجامعة المنصوص عليها بالخصوص و إن لم يرد نصّ عليه في خصوص بعضهم، خصوصا بعد ما سمعت من الشّهرة و دعوى الإجماع عليه، فلا شبهة فيه و لولم نقل بالمسامحة، و الله العالم. و فيه: ج 7 ص 286 و في الزّيارة الجامعة: «و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ». مصباح الفقاهة، آية الله الخوئي: ج1 ص 323 - ويدل عليه أيضاً قوله عليه السلام في الزيارة الجامعة: (و مَن جَحَدکُم کافِرٌ). وقوله عليه السلام فيها أيضاً: (و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم). فإنه ينتج بعكس النّقيض أنّ من لم يقبل عنكم لم يوحّده، بل هو مشرك بالله العظيم. موسوعة آية الله الخوئي: ج3 ص 77 - وما يمكن أن يستدلّ به على نجاسة المخالفين وجوه ثلاثة: الأول: ما ورد في الرّوايات الكثيرة البالغة حدّ الإستفاضة من أنّ المخالف لهم (عليهم السلام) کافر، وقد ورد في الزيارة الجامعة: (و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم) فإنه ينتج بعكس النّقيض أنّ من لم يقبل منهم فهو غير موحد لله سبحانه فلا محالة يحكم بكفره . و الأخبار الواردة بهذا المضمون وإن كانت من الكثرة بمكان .... نتائج الأفكار في نجاسة الكفّار، آية الله السيد محمد رضا الگلپایگانيّ: ص190 و في الزيارة الجامعة: (و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ). مباني منهاج الصّالحين، آية الله السيد تقيّ القمي: ج1 ص112 و ممّا يدل على كفرهم بالصراحة ما ورد في الزيارة الجامعة و هو قوله عليه السلام: (و مَن جَحَدکُم کافِرٌ) فيترتّب عليهم جميع الأحكام المترتّبة على الكفار، فعلى القول بنجاسة الكافر يكون المخالف نجساً لأنّه کافر بمقتضى جملة من الأخبار تقدّم ذكرها، لكن نقطع بعدم نجاستهم فإنّهم طاهرون في ظاهر الشرع و ذبائحهم محلّلة فالحق أن يقال: إنهم کافروا الآخرة و مسلموا الدّنيا. الرسائل الفقهيّة، الوحيد البهبهاني: ص 179 و الحاصل، أن الفرقة المحقّة النّاجية لم تكن مجتمعة على الضّلالة إلى زمان المتوهّم رحمه الله و بعده أيضاً، إذ يظهر فساد هذا من الأخبار المتواترة، مضافاً إلى غيرها من أدلّة الإجماع، مضافاً إلى شياعه، و تحقّق إختلاط الأنساب في أولاد الأئمّة عليهم السلام و الذرّية الطاهرة، كما مرّ و سنشير إليه، لكون المدار في الأعصار و الأمصار على فتاواهم، وهذا أشدُّ شيءٍ على الرسول صلّى الله عليه وآله و الأئمّة عليهم السلام و فاطمة عليها السّلام، ومع ذلك يكونوا مقصّرين في نشر شرائع الأحكام البتّة! مع أنّهم عليهم السلام كما ذكروا في زيارة الجامعة الكبيرة: «فجَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ،حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ، وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ، وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ، وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ، وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَه». إلى غير ذلك من فقرات هذه الزيارة، و غيرها مما يؤدّي مؤدّاها. مصابيح الظّلام، الوحيد البهبهاني: ج4 ص 89 مع أنّ زيارة الجامعة المشهورة الطويلة الواردة لزيارة كل إمام عليه السلام يكون مع الغسل بنصّ كلام المعصوم علیه السلام، حتّى أنّه وقع التأمل في جواز هذه الزيارة بغیر غسل. مهذّب الأحکام، السيّد عبد الأعلى السّبزواريّ: ج1 ص383 مع أنّ كلّ خارجيّ، ناصبيّ أيضاً، فيدل على نجاسة الخارجيّ ما يدلّ على نجاسة النّاصبي. و في زيارة الجامعة: «و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ». صراط النّجاة، آية الله میرزا جواد التّبريزيّ: ج5 ص306 لا تحتاج زيارة الجامعة من جهة نيل الثّواب الموعود في زيارتهم عليهم السلام بها إلى ملاحظة السّند بل لا يحتاج من غير هذه الجهة أيضاً فإنّ ما ورد فيها من الخصوصيات واردة نوعاً في سائر الروايات أيضاً مما يوجب كونها زيارة معتمداً عليها، والله العالم. و فيه: ج10 ص 377 الغلوّ في أهل البيت عليهم السلام إذا رفعهم إلى مقام الألوهيّة، وما جاء في زيارة الجامعة المعروفة المشهورة ليس كذلك والله العالم. وفيه: ج10 ص 381 كلّ الشيعة يطلبون حاجاتهم من الله سبحانه و إنّما يجعلون شفيعاً إلى الله في قضاء حوائجهم و قد أمرنا سبحانه و تعالى في ابتغاء الوسيلة اليه يقول تعالى: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» ولا نعلم بل لا توجد وسيلة إلى الله سبحانه و تعالى أفضل و أقرب من رسوله صلى الله عليه و آله و سلّم و أهل بيته الطاهرين كما ورد ذلك في زيارة الجامعة المعروفة المشهورة عند الشيعة و اعتماد الوسيلة مذكور في القرآن حيث طلب إخوة يوسف عليه السلام من أبيهم أن يستغفر الله لهم بقوله تعالى:«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا » كما هو مذكور في الرّويات و الله العالم. و فيه: ج10 ص383 قال الله سبحانه و تعالى: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» ولا نعلم وسيلة أو واسطة إلى الله سبحانه أقرب إليه من محمّد و أهل بيته المعصومين كما هو مفاد زيارة الجامعة المعروفة المشهورة فهم أقرب الوسائط و أنفع الشّفعاء لذلك نتوسّل بهم ليكونوا شفعاء لنا إلى الله في قضاء الحوائج. و فيه: ج10 ص 414 زيارة الجامعة زيارة معروفة مشهورة عند الشّيعة و كثير من مضامينها وارد في روايات صحيحة فينبغي للمؤمنين المواظبة على قراءتها عند زيارة أحد من المعصومين عليهم السلام ولا يلتفت للتّشكيك بها. و فيه: ج10 ص615 الله سبحانه و تعالى أمرنا بابتغاء الوسيلة إليه بقوله «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» و أقرب الوسائل إليه و الشفعاء عنده هم أهل البيت عليهم السلام كما ورد ذلك في الرّوايات الكثيرة القريبة من التّواتر ومنها زيارة الجامعة المعروفة المشهورة و نحن بالتّوسل منهم عليهم السلام نجعلهم وسائط إلى الله و شفعاء والله العالم. منهاج الصالحين، آية الله الوحيد الخراساني: ج1 ص 387 و من نظر في آلاف الرّوايات الواردة عنه في أصول الدين من المبدأ إلى المعاد، و في فروع الدّين من الطّهارة إلى الدّيات، وما روي عنه في المواعظ والأخلاق، و ما حفظ عنه في العشرة و الحقوق و الآداب يدرك ما في زيارة الجامعة: «و بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا».

از شجره خبیثه ناريّه وفروعات آن است؛

حضرات اهل بیت عصمت و طهارت محمد و آل محمد صلى الله عليهم «خزّان علم الله و امناء الرّحمان و دعاة الى الله و حفظة سرالله» اند، الله تعالی خیر و آغاز خلقت و شریعت و حق را از آنان قرار داده و باز نموده و به آنان و برای آنان و به آنان ختم کرده است، در نهایت تنها راه معرفت خود را معرفت نوریّه آنان که برترین اثر اویند قرار داده است.

جایگاه زیارت در کلام علماء

در این جا كلمات نورانی بعضی از علما را در عظمت جایگاه زیارت جامعه کبیره می آوریم تا شناختی هرچند به اجمال حاصل گردد:

سید جلیل نعمة الله جزائری قدس سره در آغاز شرح خود می نویسد:

(روی محمد...) مجهول معروف بالكوفيّ، لكن هذه الزيارة مذكورة في كتب الأصول و غيرها من كتب المزارات، و کتب الإستدلال، مجمعين على صحّتها، متلقّين لها بالقبول، و من أجل هذا كان بعض مشايخنا المحدّثين يدخل هذا السّند في باب الصّحاح.

(روایت کرد محمد...) او ناشناخته است و معروف است به کوفي، لكن این زیارت که در کتاب های اصول و غیر آنها از کتاب های زیارت ذکر گردیده، و کتاب های استدلال، و همه بر صحیح بودنش اجماع دارند، و آن را تلقی به قبول نموده اند، و بدین سبب برخی از مشایخ محدث ما این سند (زیارت جامعه) را در باب احادیث صحیح داخل کرده (و از آنها دانسته اند).

سید جلیل محمد بن عبد الكريم طباطبائی بروجردی مرقوم فرموده:

... و هي أفصح الزّيارات و أبلغها، و أعلاها و أعظمها، و حريّ للزّائر أن لا يغفل عن جملة من معانيها الجليلة، و نكاتها اللّطيفة، و أسرارها الشريفة، فلو تكلّمنا

ص: 67

في شرحها بعض الكلام ونشير إلى جملة ممّا يخفى على بعض الأفهام، في حلّ عباراتها الأنيقة، وألفاظها الفصيحة، ....

... و آن از روشن ترین و رساترین زیارت ها، و والاترین و بزرگ ترین است، و سزاوار است که زیارت کننده، از جمله معانی والا و نکته های لطیف، و اسرار شریف آن غافل نشود، پس اگر در شرح آن سخنانی گوییم و به جمله ای از آن چه که بر بعضی از فهمها مخفی است اشاره نماییم، در حل عبارت های نیکویش، و الفاظ روشنش، ....

عالم جلیل سید عبد الله شبّر در شرح خود براین زیارت با عظمت می نویسد:

إن الزيارة الجامعة الكبيرة أعظم الزيارات شأناً وأعلاها مكاناً و مكانة و أنّ فصاحة ألفاظها و فقراتها و بلاغة مضامینها و عباراتها تنادي بصدورها من عين صافية نبعت عن ينابيع الوحي و الإلهام و تدعو إلى أنها خرجت من السنة نوامیس الدّین و معاقل الأنام فإنها فوق کلام المخلوق و تحت کلام الخالق الملك العلّام قد اشتملت على الإشارة إلى جملة من الأدلة والبراهين المتعلّقة بمعارف أصول الدين و أسرار الأئمّة الطاهرين و مظاهر صفات ربّ العالمین و قد احتوت على ریاض نضرة و حدائق خضرة مزيّنة بأزهار المعارف و الحكمة محفوفة بثمار أسرار أهل بيت العصمة و قد تضمنت شطراً وافراً من حقوق أولى الأمر الذّين أمر الله بطاعتهم وأهل البيت الذّين حثّ الله عليه متابعتهم وذوي القربي الذّين أمر الله بمودّتهم و أهل الذكر الذّين أمر الله بمسألتهم مع الإشارة إلى آيات فرقانيّة و روایات نبويّة و أسرار إلهيّة و علوم غيبيِة و مکاشفات حقّيّة و حکم ربّانيّة ....22(1)

به راستی زیارت جامعه کبیره از مهم ترین زیارت ها و برترین آنها از مقام و

ص: 68


1- الأنوار اللّامعة في شرح الزيارة الجامعة: ص 29.

اهمیت است و فصاحت الفاظ و فرازهایش و بليغ بودن معانی و عباراتش، حکایت از آن می کند که این زیارت از چشمه زلال . که از منابع وحی و الهام سرچشمه گرفته . صادر شده و از زبان عالمان و نوامیس دین و بزرگان مردم، خارج شده است. پس این زیارت، برتر از سخن مخلوق و پایین تر از کلام خالق است و شامل بعضی از دلیل ها و برهان های مربوط به شناخت اصول دین و اسرار امامان طاهر و مظاهر صفات پروردگار جهانیان است. و هم چنین دارای باغ های خوش منظر و بوستان های سرسبزی است که با شکوفه های معارف و حکمت آراسته شده و با میوه های اسرار اهل بیت عصمت عليهم السلام همراه می باشد. این زیارت، شامل بخش کاملی از حقوق «اولوالأمر» است که خداوند مردم را به فرمان برداری و پیروی از ایشان امر کرده، و نیز شامل حقوق «ذوي القربى» و «أهل الذكر» است که خداوند مردم را به پرسش مسائل از آنان امر فرموده است. این زیارت به آیات قرآنی، روایات نبوی، اسرار الهی، علوم غیبی، مکاشفات حقیقی و حکمت های ربّانی اشاره دارد.

ص: 69

ص: 70

جایگاه زیارت ائمه معصومین عليهم السلام و زیارت جامعه کبیره

ص: 71

ص: 72

* جایگاه زیارت ائمه معصومین و زیارت جامعه کبیره

زیارت جامعه کبیره از نیکوترین و مهم ترین زیارات اهل بیت علیهم السلام است.

این زیارت شریف برگی از شناسنامه و بیان فضائل و مراتب و مقامات حضرات آل محمد صلوات الله عليهم است که بنابر فرموده ایشان غیر قابل شمارش می باشد، رسول الله صلى الله عليه و آله فرمودند:

«لَوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ، وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ،وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ. وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ، مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام» 23(1)

اگر درختان ابزار نوشتن ، دریاها جوهر مركب، جتیان حساب گرو انسانها نویسنده شوند؛ نمی توانند فضیلت های امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را به شماره آورند.

و امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:

«مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَةٍ».24(2)

و (به نسبت حروف الفبا) از فضائل ما (اهل بیت)، جز به اندازه یک الف ناقص روایت نمی کنید (از فضائل ما جز اندکی به شما نرسیده است).

وامام حسین علیه السلام فرمودند:

ص: 73


1- منابع خاصّه: الرّسالة العلوّية في فضل أميرالمؤمنين عليه السلام على سائر البريّة: ص 71 - قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: لوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ، وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ،وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ. وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ، مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ». و مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين والأئمّة: ص 175 المنقبة 99 حدّثنا المعافی بن زكريا أبو الفرج قال: حدّثني محمد بن أحمد بن أبي الثّلج قال: حدّثني الحسن بن محمد بن بهرام قال: حدّثني يوسف بن موسى القطّان قال: حدّثني جرير، عن ليث، عن مجاهد، عن ابن عباس رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: لَوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ، وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ،وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ. وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ، (ما قدروا على إحصاء)فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام . از او: کنزالفوائد: ج1 ص280. و الطّرائف في معرفة مذاهب الطّوائف: ج1 ص 138 ح 216 و بناء المقالة الفاطميّة في نقض الرسالة العثمانيّة: ص369 از مطرزی به سند خود از خوارزمی، و الأربعين ، الخزاعيّ: ح 38 و إرشاد القلوب: ج2 ص 209 و غرر الأخبار: ص287 و الصّراط المستقيم: ج1 ص 153 تأويل الآيات الظاهرة: ص 844 رواه الثّقات من النّاس عن الحبر عبد الله بن العباس. از منابع عامّه: فرائد السّمطين: ج1 ص16 و كفاية الطّالب: ص251 ب62 و الرّياض النّضرة: ج2 ص214 و مستدرك الصّحيحين: ج3 ص 107 و الإستیعاب، ج2 ص 466 و الصواعق المحرقة: ص 72 و نورالابصار: ص 73 و المناقب، الخوارزمي: ص31 ح1 و مناقب أميرالمؤمنين عليه السلام، الكوفيّ: ج1 ص 557 ح496 همه از ابن عبّاس. و ينابيع المودّة: 121 از خوارزمی. ولسان المیزان : ج5 ص 62 و میزان الاعتدال: ج3 ص 467 به سند خودشان از ابن شاذان. و خوارزمی در المناقب، ص 235 از معجم طبرانی به سند خود از ابن عبّاس. و أرجح المطالب: ص 11 و ينابيع المودّة: ص 241 از فردوس الأخبار دیلمی. و أرجح المطالب: ص 98 از حافظ همدانی در المناقب. و ينابيع المودة: ص 122 از سعید بن جبیر. و مودّة القربي ، همدانی: ص 55 از عمربن الخطّاب.
2- الكافي: ج1 ص 297 ح 9- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ،عَنْ يُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ كَامِلٌ التَّمَّارُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَهُ كَامِلٌ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! حَدِيثٌ رَوَاهُ فُلَانٌ. فَقَالَ: اذْكُرْهُ. فَقَالَ حَدَّثَنِي أَنَّ النَّبِيَّ صلّى الله عليه و آله حَدَّثَ عَلِيّاً علیه السلام بِأَلْفِ بَابٍ يَوْمَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ؟! فَقَالَ: لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَظَهَرَ ذَلِكَ لِشِيعَتِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ؟ فَقَالَ: يَا كَامِلُ! بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟! فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَمَا يُرْوَى مِنْ فَضْلِكُمْ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ بَابٍ إِلَّا بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟! قَالَ فَقَالَ: وَ مَا عَسَيْتُمْ أَنْ تَرْوُوا مِنْ فَضْلِنَا مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا؟ إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَة. ر.ک. بصائر الدرجات: ص 507 ب18ح8.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ،وَ عَلَى جَمِيعِ الْمَخْلُوقِينَ، وَ خَصَّ جَدَّنَا بِالتَّنْزِيلِ، وَ التَّأْوِيلِ، وَ الصِّدْقِّ وَ مُنَاجَاةِ الْأَمِينِ جَبْرَئِيلَ علیه السلام، وَ جَعَلَنَا خِيَارَ مَنِ اصْطَفَاهُ الْجَلِيلُ، وَ رَفَعَنَا عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِين».25(1)

ستایش تنها برای خدایی است که ما (اهل بیت) را بر بسیاری از بندگان مؤمنش و نیز بر همه آفریدگان برتری داد، وجد ما را به تنزیل (فروفرستادن قرآن بر قلب مطهر ایشان) و تأويل (محل قرارداد باطن آیات قرآن کریم) مخصوص گرداند و نیز به راستی و نجوا با امین (وحی) جبرئیل علیه السلام مختص نمود، و ما را برترین های برگزیدگان (خداوند) جلیل قرار داد، و ما را بر همه آفریدگان رفعت داد.

فضائل و مراتب و مقامات ایشان را، تنها خالق تبارک و تعالی می داند و دیگران تاب حمل و احتمال آن را ندارند، از امیرالمؤمنين و امام محمدباقر و جعفر صادق علیهم السلام است که فرمودند:

«إِنَّ اَمرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا يَحْتَمِلُهُ(لا یَعرِفُ کُنهَهُ) إِلَّا ثَلَاثَةٌ: مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان، ...».(2)26

به راستی که (دانستن و پذیرفتن) امر (معرفت و طاعت) ما (اهل بیت) سخت و سختی طلب است، جز سه گروه فرشته مقرب یا پیامبر فرستاده شده یا مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده است، آن را حمل نمی کند (و یا منتهای آن را نمی شناسد).

بنابراین برای شیعیان خویش در این زیارت و دیگر زیارت ها، تنها به آن مقامات الهيه اشاره ای نموده اند و هرکس براساس قابلیت و ظرفیت خود، از آن دریای پر جوشش و

ص: 74


1- الفضائل، ابن شاذان القمي: 85 - حديث مفاخرة علي بن أبي طالب مع ولده الحسين عليهما السلام.
2- این حدیث شریف از امیرالمؤمنين و امام محمدباقر و امام جعفرصادق عليهم السلام در بسیاری از روایات و به سندهای بسیار و در منابع معتبر بسیاری و از آن ها: کتاب سليم، الأصول السّتّة عشر، بصائرالدّرجات، تفسيرفرات، الخصال، معاني الأخبار، نهج البلاغة، عيون الحكم والمواعظ، غررالحكم، الخرائج و الجرائح، الدّرّالنّظيم، مختصر البصائر، مشارق الأنوار و عوالي اللئالي نقل شده است.

بی منتها، تنها نمی درمی یابد.

این زیارت در میان زیارت هایی که برای حضرات آل محمد صلى الله عليهم از آنها روایت شده، چون خورشیدی در میان اقمار و ستارگان می درخشد و گنج بسیار گران بهایی است که دارای گوهرهایی پربها در شناخت برترین مخلوقات و آثار ربّ جلیل است که با معرفت آنان می توان به معرفة الله دست یافت و رضای او را کسب نمود.

کسانی که خواستار معرفة الله تعالى باشند، باید به متونی هم چون این زیارت عالية المضامين مراجعه نموده و دقّت کافی را برای فهم آن به کار بندند تا از آن بهره ببرند، زیرا معرفت حضرت حق جلّ و علا به آثار است و معصومین علیهم السلام، برترین اثر خدا هستند، مَظهَر و مُظهِر ارادات الهيّه اند و معرفت او به معرفت اینان است یعنی در معرفة الله موضوعیِّت دارند، چنان چه فرمودند:

«نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا، لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا، وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا، مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً،وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا.مَنْ عَرَفَنَا فَقَد عَرَفَ اللهَ عَزَّ و جَلَّ، و مَن أَنكَرَنا فَقَد أَنكَرَ اللهَ عَزَّ و جَلَّ».27(1)

ما هستیم که خداوند اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهی جز معرفت ما ندارند، و برنشناختن ما معذور نباشند. هرکه ما را شناسد مؤمن است، و هرکه انکار کند کافر است، و کسی که نشناسد و انکار هم نکند گمراه است. هرکه معرفت ما را کسب کند به يقين معرفت خداوند عزّ و جلّ را کسب کرده، و هرکه جایگاه و برتری ما را انکار کند، (جایگاه) خداوندعزّ و جلّ را انکار کرده است.

و تنها طريق صحیح معرفة الله نیز ایشان هستند که طریق وحید دریافت و تحقّق

ص: 75


1- الكافي: ج1 ص 187ح11 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ،عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا، لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا، وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا، مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً،وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا، حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ، فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ. الأمالي، صدوق: ص 657 مجلس 94 ح6 - حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِيِّ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله: يَا عَلِيُّ! أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَمَاتِي، مُحِبُّكَ مُحِبِّي، وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي، يَا عَلِيُّ! أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. يَا عَلِيُّ! أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ سَادَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ مُلُوكٌ فِي الْآخِرَةِ، مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ، وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ. كمال الدين و تمام النعمة:ج1 ص 261 ب264 ح 7- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ علیهم السّلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله: أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِينَ، وَ أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَةِ وَ الْحَوْضِ الشَّرِيفِ، وَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مِنْ عَلِيٍّ سِبْطَا أُمَّتِي، وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ، طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي، وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي، تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ مَهْدِيُّهُمْ.

معرفت ربّ و ارادات او می باشند، فرمودند:

«بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى...».(1)28

به وسیله و واسطه ما (اهل بیت) الله پرستیده شد، و به وسیله ما الله تبارک و تعالی شناخته شد، و به وسیله ما خداوند تبارک و تعالی یگانه شمرده شد ...

«وَ بَابُهُ الّذي يَدُلُّ عليه، نَحنُ الأَدِلّاءُ عَلَى الله،وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّهُ».29(2)

و ما (اهل بیت) درگاهی هستیم که بر (معرفت خداوند) دلالت می کند، ما راهنمایان بر (معرفت و طاعت) الله هستیم، و اگر ما نبودیم، الله (به درستی) پرستیده نمی شد.

هم چنان که در همین زیارت باعظمت، یعنی زیارت جامعه کبیره است:

«... بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا، ... ).

... خداوند به سبب دوستی و پیروی از شما (اهل بیت وحی) معالم (و اصول) دین ما را به ما آموخت، و آن چه تباهی در امر دنیای ما بود اصلاح فرمود، ....

این زیارت از کامل ترین و نیکوترین زیارات است، از خصوصیّت های آن این است که می توان همه حضرات معصومین را با آن زیارت نمود، زیرا همه آنان دارنده این صفات و مقامات و منازل می باشند.

این زیارت، میراثی جاودان از معارف و فقه و عبادت و تاریخ امامان نور است. وسیله تقرب به الله تعالی و رسول الله و خاندان اطهرش و ارتباط با آنان می باشد.

زیارت جامعه کبیره شامل معانی غریبه و اسرار مستصعبه اهل بیت عصمت و طهارت عليهم السلام است.

ص: 76


1- التوحيد: ص152 ب 12 ح 9-حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام: إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ، مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ، خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ، فَنَحْنُ هُمْ. يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ! نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ، وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ، وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ، وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ، وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ، وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ، وَ قَلْبُهُ الْوَاعِي، وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ، وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ، وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ، بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ، وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّه. الكافي: ج1 ص 145 ح10 - الحسين بن محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور، عن عليّ بن الصّلت، عن الحكم و إسماعيل ابني حبيب، عن بريد العجليّ قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى، وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى.
2- بصائر الدّرجات: ص64 ب 3 ح16 - حدّثنا عبد الله بن جعفر، عن محمّد بن عليّ، عن الحسين بن سعيد، عن عليّ بن الصّلت، عن الحكم و إسماعيل عن بريد قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، و بِنا وَعَدَ اللهُ، وَ مُحَمَّدٌ صَلّى اللهُ عليه و آله حِجَابُ اللَّهِ. الكافي: ج1 ص 165 ح10 - الحسين بن محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور عن عليّ بن الصّلت، عن الحكم و إسماعيل ابني حبيب، عن بريد العجليّ قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى، وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى. التوحيد: ص152 ب 12 ح 9- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام: إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ، مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ، خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ، فَنَحْنُ هُمْ. يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ! نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ، وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ، وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ، وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ، وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ، وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ، وَ قَلْبُهُ الْوَاعِي، وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ، وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ، وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ، بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ، وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّه. بصائر الدرجات: ص61 ب3 ح 3- أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام يَقُولُ: نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ، وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ، وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ، وَ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ، وَ عَلَيْنَا نَزَلَ كِتَابُ اللَّهِ، وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ. بصائرالدرجات: ص105 ب19 ح 9- حدّثنا أحمد، عن الحسين بن راشد، عن موسی بن القاسم، عن عليّ بن جعفر، عن أخيه قال: قال أبو عبد الله عليه السّلام: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا، وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا، فَجَعَلَنَا خُزَّانَهُ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ، وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّه. بصائر الدرجات: ص 105 ب19 ح11 - حدّثنا عليّ بن محمد عن القاسم بن محمد عن سلیمان بن داود المنقريّ عن سفيان بن موسى عن سدير عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سمعته يقول: نَحْنُ خُزَّانُ اللَّهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ شِيعَتُنَا خُزَّانُنَا، وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّه.

الفاظ بليغ و امور بدیع و اسرار منيع و حکایت احوال شریف و رفیع اهل بیت وحی در این زیارت، همه حکایت از صدور آن از معدن عصمت و طهارت و علم می کند؛ رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود:

«اِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً، وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً».30(1)

همانا برهر امر حقّی حقیقتي، و بر سر هر امر درستی نوری موجود است.

این زیارت ظواهری نور افشان بردل های مستعد و قابل دارد، بواطنی روشن تر و روشنایی بخش از خفایای اسرار وجودی اهل بیت در عوالم پیشین و حال و آخرت دارد و فطرت سلیمه، معانی بلند این زیارت را به جان و دل می پذیرد و تحوّلی عظیم در انسان ایجاد می کند بنابراین بر ما واجب است که در متن این زیارت درایت و تفقّه هرچه بیشتر، دقیق تر و عمیق تر نماییم تا به درجات عاليه معرفت برسیم

وظیفه ما احیاء امر اهل بیت اطهار علیهم السلام است

مداومت بر قرائت آن، خاصّه در مجامع شیعه و زیارت گاه های اهل بیت ، عمل به اصل واجب «مودّت» و اظهار آن و از مصادیق عالی احیای امر اهل بیت نبوّت و رسالت است که ما مأمور به آن می باشیم که فرمودند:

«أَحْيُوا أَمْرَنَا، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا...».31(2)

امرما (اهل بیت) را احیا نمایید، رحمت خداوند بر کسی که امر ما را زنده گرداند، ...

زیارت با ما چه می کند؟

این زمان که عقاید اکثر مردم فاسد و باطل شده و از اخلاق انسانی به بهیمی سقوط نموده بلکه از آن نیز تنزّل یافته و گمراه گشته، برای اصلاح خود و نجات از کفر و شرک و جهل که اساس و اصل مفاسد و مهالک هستند، راهی جز بازگشت به الله تعالى و اولیای به حق او نیست، و بهترین توشه برای اصلاح انسان و عقاید او، فهم عمیق و

ص: 77


1- الكافي: ج1 ص69 ح 1-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله: إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً، وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً، فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ، وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ.
2- الكافي: ج2 ص 175 ح 1-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا إِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ مُتَوَاصِلِينَ مُتَرَاحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْيُوهُ»و مصادقة الإخوان: ص34 ح 8 عن شعيب .... الأمالي، الطّوسيّ: ص60 مجلس 2 ح 87- 56 - عن الشّيخ المفيد، عن الشّيخ جعفر بن قولویه، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن شعیب ... اتَّقُوا اللَّهَ، وَ كُونُوا إِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ، مُتَوَاصِلِينَ مُتَرَاحِمِينَ، تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا وَ أَحْيُوا أَمْرَنَا. و مشكاة الأنوار: ص 183 فصل 24 عنه عليه السّلام. و مجموعة ورّام: ج2 ص 179 شعيب العقرقوفيّ.... مصادقة الإخوان: ص 38 ح 7- عن أبي جعفر عليه السلام قال:اجْتَمِعُوا وَ تَذَاكَرُوا تَحُفَّ بِكُمُ الْمَلَائِكَةُ، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و الإختصاص: ص 29- و عن إبراهيم بن عمر اليمانيّ، عن عبد الأعلى مولى آل سام، عن أبي عبد الله الصادق عليه السّلام قال: سمعته يقول لخيثمة:يَا خَيْثَمَةُ! اقْرَأْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ، وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِوَ أَنْ يَعُودَ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ، وَ قَوِيُّهُمْ عَلَى ضَعِيفِهِمْ، وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاؤُهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ، وَ أَنْ یَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ، فَإِنَّ لِقَاهُمْ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا. ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ فَقَالَ:رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. الأمالي، الطّوسي: ص 135 مجلس5ح 218 - 31- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِخَيْثَمَةَ: يَا خَيْثَمَةُ! أَقْرِئْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ، وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ، وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاؤُهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ، وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ، فَإِنَّ لُقْيَاهُمْ حَيَاةُ أَمْرِنَا.قَالَ: ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و بشارة المصطفى لشيعة المرتضى: ص 77 - أخبرنا الشيخ الفقيه أبو عليّ الحسن بن محمد بن الحسن الطّوسي رحمه الله بمشهد مولانا أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام في شعبان سنة إحدى عشرة و خمسمائة قال: أخبرنا السّعيد الوالد ...به سند خود مانند الأمالی در سند و متن. و الدعوات، الرّاونديّ: ص 63 ح 156 و قال أبو عبد الله عليه السلام: حَدِّثُوا عَنَّا ولا حَرَجَ، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و أعلام الدين في صفات المؤمنين: ص 83- و قال عليه السّلام لخيثمة: أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنْ يَعُودَ صَحِيحُهُمْ مَرِيضَهُمْ وَ لْيَعُدْ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ لْيَحْضُرْ حَيُّهُمْ جَنَازَةَ مَيِّتِهِمْ وَ أَنْ يَتَأَلَّفُوا فِي الْبُيُوتِ وَ يَتَذَاكَرُوا عِلْمَ الدِّينِ فَفِي ذَلِكَ حَيَاةُ أَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا وَ أَعْلِمْهُمْ يَا خَيْثَمَةُ أَنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِه.

دقیق و توجه به متوني چون زیارت جامعه کبیره است. چنین زیارتی به ذات انسان، صفا و خلوص و ایمانی ثابت و برقرار می بخشد، شقاوت او را به سعادت مبدّل نموده و انسان را از وسوسه ها و شبهه های شیطان و شیطان صفتان حفظ می کند. با توسّل به اولیای معصوم به وسیله چنین زیاراتی است که ولیّ معصوم، وسیله برای تقرّب الى الله می شود، که فرمود:

«... وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ ...» .(1)32

... و به سوی او وسیله را جویید (فراهم کنید) ....

معرفت ولایت اصل الأصول دين الله است

رسول الله صلى الله عليه و آله در حدیث متواتر فرمودند:

«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة».

و هرکه بمیرد حال آن که امام زمان خود را معرفت نکند، به مرگ جاهلیت (وكفر) مرده است.

و از بهترین راه های شناخت حجج الهی مراجعه به متون فرمایش آنان است، و این زیارت یکی از بهترین و جامع ترین متون در باب معرفت آنان است؛ زیارت جامعه کبیره مجموعه ای از معارف درباره حضرات آل الله عليهم صلوات الله است، شخص، با فهم دقیق و ایمان به محتوای آن، از جاهلیت و کفر قیاس آن حضرات با دیگران، به ایمان خالص می رسد.

از دلایل این زیارت این است که زندگی آن حضرات جاودانه است و همه در آن مقامات مقیم اند، که وجه الله اند و وجه الله باقی است؛

«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ*وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ».(2)33

هر که بر زمين هست فانی شونده است و تنها وجه صاحب عظمت و اکرام

ص: 78


1- سوره (5) المائده آیه 35.
2- سوره (55) الرحمان آیه 27 و 28.

پروردگارت باقی می ماند.

«...فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ..».34(1)

... پس به هرجا رو کنید به وجه الله روآورده اید، ....

و توجه به ربّ جليل از طریق وجه الله است.

مقصود از خلقت خلق و غایت شریعت و عامل به تمام حقیقت شریعت آنان اند. در این زیارت به بهترین وجه شئون ولایت و صفات مقام امامت و حقائق الهیّه آن بیان شده و در خود بیان فضائل و مباحث آن حضرات را دارد، چنان که از همه زیارات جامع تر و دارای حقایق معنوی و دقایق و اشارات برای خواص است.

در این زیارت برای ما بیان فرموده اند که مراد و خواسته خداوند و آنان از ما در معرفت حضرات اهل بیت علیهم السلام چیست.

معرفت به مقامات و شئونات آنان که برترین آثار الله می باشند جز برای اصحاب عقل سلیم تابع عقل كل حاصل نگردد، وجز توجه با معرفت و طاعت و تسلیم محض به آنان خبری نیست .

و از معارف این زیارت این است که ارتفاع حضرات آل الله نوری و جوهری است، و در این ارتفاع کسی را با آنان شراکتی نیست؛

«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ».35(2)

و آن مشکات و نورا در خانه هایی (بیوت ائمه) که خدا اذن فرموده تا والا شوند و نام او در آن جا یاد شود، صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:

ص: 79


1- سوره (2) بقره آیه 119.
2- سوره (26) النور آیه 37.

«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ، ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ، فَأَسْكَنَ ذَلِكَ النُّورَ فِيهِ، فَكُنَّا نَحْنُ خَلْقاً وَ بَشَراً نُورَانِيِّينَ، لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْهُ نَصِيباً، وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ طِينَتِنَا، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ الطِّينَةِ، وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلَّا لِلْأَنْبِيَاءِ، وَ لِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَ هُمُ النَّاسَ، وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجاً- لِلنَّارِ وَ إِلَى النَّارِ».36(1)

خداوند (روح) ما (اهل بیت وحی) را از نور عظمت خویش آفريد، آن گاه آفرینش ما را (یعنی پیکر ما را) از گِلی در خزانه و پوشیده از زیر عرش صورت گری کرد و آن نور را در آن جای گزین ساخت، و ما مخلوق و بشری نورانی بودیم، و برای هیچ کس از آن چه در خلقت ما نهاد، بهره ایی قرار نداد، و روح شیعیان ما را از گِل ما آفرید، و بدنشان را از گِلی در خزانه و پوشیده پایین تر از گِل ما. و خدا هیچ کس را جز پیامبران از خلقت ایشان بهره ایی نداد، از این رو ما و آنها آدمی شديم ، و مردم دیگر خرمگس هایی. سزاوار آتش اند و به سوی آتش می روند.

حضرات آل الله اصل نور عظمة الله هستند و دیگران به نور آنان، وجود و کمال یافته اند، که مَثَل اعلى و جميع اسماء الله الحسنى و مظاهر اسما و صفات افعال ذات مقدّس الله تبارك و تعالى آنان هستند، و آن چه را که انبیاء، رسل، ملائکه، کرّوبیان و شیعیان دارند همه از اِشراقات و شعاع و جزء و فاضل آنان است.

بخش اعظم این زیارت درباره ولایت آل الله است، و با بیان آن معلوم گردید که از ما ولایت به تفصیل حسب طاقت و ظرفیّت خواسته شده، و این زیارت متضمّن بعضی از

ص: 80


1- الكافي: ج1 ص389 ح 2 - أحمد بن محمّد، عن محمّد بن الحسن، عن محمّد بن عیسی بن عبيد، عن محمّد بن شعيب، عن عمران بن إسحاق الزّعفرانيّ، عن محمّد بن مروان ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: .... و بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم: ج1 ص20 ب10 ح3- حدّثنا محمّد بن عيسى، عن محمّد بن شعيب، عن عمران بن إسحاق الزّعفرانيّ، عن محمّد بن مروان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: خَلَقَنَا اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ، ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ، فَأَسْكَنَ ذَلِكَ النُّورَ فِيهِ، فَكُنَّا نَحْنُ خُلِقْنَا نُورَانِيِّينَ ،لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْهُ نَصِيباً، وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ أَبْدَانِنَا، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ الطِّينَةِ،وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ ذَلِكَ الَّذِي خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلَّا الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِينَ، فَلِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَ هُمُ النَّاسَ، وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجَاً فِي النَّارِ وَ إِلَى النَّارِ.

تفاصيل است.

ولایتی که خواسته ربّ جلیل است ولایتی برخواسته از معرفتی صحیح و بالتّفصيل و به حقیقت تامّه آن است، و آن درجاتی دارد و به طیّ آن ها اِرتقا حاصل شود؛ «إِقرَأ وارقَ»، و عالی ترین درجات، تسلیم محض به آنان است، تا این که آنان برای سالک صراط مستقیم محمد و آل محمد صلى الله عليهم احتمال امرخودشان را مشیت کنند؛

«مَن شِئنا يا أَبَا الصّامِتِ».(1)37

این زیارت با عظمت تحفه ای از جانب حجة الله است، و اذن دخول در حرم وليّ الله است که زیارتش زیارت الله است، باید قدر آن را بدانیم که اگر بدانیم از شوق این که محرم حرم الله شده ایم و با امام و حجّت الله تعالی سخن می گوییم، دیگر روح ما در این قالب نمی ماند و به مدد ولیّ الله خرق حجب می نماید،

«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ، وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ، حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك»،

و صلّى الله على محمد و آله الأطهار، و لعنة الله على أعدائهم أجمعين

والسلام علیکم و رحمة الله

ليلة الأربعاء الحادي عشر من شهر رمضان سنة 1439

قم المقدسة عشّ آل محمّد صلوات الله عليهم

عُبَیدهم حيدر حسين التربتي الكربلائي

عفي الله عن والديه و عنه

ص: 81


1- بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم: ص 22 ب11 ح10- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَهْزِيَار، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ، عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ شَرِيفٌ كَرِيمٌ ذَكْوَانُ ذَكِيٌّ وَعْرٌ، لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ، قُلْتُ: فَمَنْ يَحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: مَنْ شِئْنَا يَا أَبَا الصَّامِتِ. قَالَ أَبُو الصَّامِتِ: فَظَنَنْتُ أَنَّ لِلَّهِ عِبَاداً هُمْ أَفْضَلُ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ.

ص: 82

متن تلفیقی زیارت جامعه کبیره از کتاب من لا يحضره الفقیه و عیون اخبار الرضا عليه السلام

ص: 83

ص: 84

متن زیارت جامعه کبیره در کتاب من لا يحضره الفقیه، شیخ محمّد بن علىّ بن بابویه قمی رازی صدوق: جلد2 صفحه 609 حدیث 3213

موسی بن عبد الله النخعی گوید: خدمت امام علىّ الهادی النقی علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول الله! مرا زیارتی کامل و با بلاغت بیاموز که هرگاه خواستم یکی از شما (ائمه) را زیارت کنم بخوانم. فرمود:

«إِذَا صِرْتَ إِلَى الْبَابِ فَقِفْ وَ اشْهَدِ الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَنْتَ عَلَى غُسْلٍ فَإِذَا دَخَلْتَ وَ رَأَيْتَ الْقَبْرَ فَقِفْ وَ قُلْ: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ ثَلَاثِينَ مَرَّةً، ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَ قَارِبْ بَيْنَ خُطَاكَ ثُمَّ قِفْ وَ كَبِّرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثِينَ مَرَّةً، ثُمَّ ادْنُ مِنَ الْقَبْرِ وَ كَبِّرِ اللَّهَ أَرْبَعِينَ مَرَّةً تَمَامَ مِائَةِ تَكْبِيرَةٍ ثُمَّ قُل»:

چون به درب (زیارتگاه) رسیدی، بایست و شهادتین را در حالی که غسل

ص: 85

داشته باشی بگو:

«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله عليه و آله عَبدُه و رسولُه».

و چون داخل حرم شوی و قبر را دیدی بایست و سی مرتبه «الله أكبر» بگو؛ سپس دل آرام و تن آرام اندکی راه برو و گامها را نزدیک یکدیگر برداری سپس بایست و سی مرتبه «الله أكبر» بگو؛ سپس نزدیک قبر مطهر (ائمّه) برو و چهل مرتبه «الله أكبر» بگو، تا صد تكبير تمام شود، سپس بگو:

«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ، وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ، وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ، وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ، وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ، وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَ أُصُولَ الْكَرَمِ، وَ قَادَةَ الْأُمَمِ، وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ، وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ، وَ دَعَائِمَ الْأَخْيَارِ، وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ، وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ، وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ، وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ، وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ، وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ، وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى، وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى، وَ أَعْلَامِ التُّقَى، وَ ذَوِي النُّهَى، وَ أُولِي الْحِجَى، وَ كَهْفِ الْوَرَى، وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى، وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى، وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا، وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

ص: 86

السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ، وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ، وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ، وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ، وَ أَوْصِيَاءِ نَبِيِّ اللَّهِ، وَ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی اللهُ علیه و آله، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ، وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ، وَ الْمُسْتَقِرِّينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ،وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ، وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ، وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ، وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ، الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ،وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ، وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ، وَ السَّادَةِ الْوُلَاةِ، وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ، وَ أَهْل الذِّكْرِ، وَ أُولِي الْأَمْرِ،وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ، وَ خِيَرَتِهِ، وَ حِزْبِهِ، وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ، وَ حُجَّتِهِ، وَ صِرَاطِهِ، وَ نُورِهِ، وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ،كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ، وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ، وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُنْتَجَبُ،وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَضَى،أَرْسَلَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِ،لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.

وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ، الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ، الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ، الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ، الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ، الْقَوَّامُونَ

ص: 87

بِأَمْرِهِ، الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ، الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ، اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ، وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ، وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ، وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ، وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ، وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ، وَ انْتَجَبَكُمْ بِنُورِهِ، وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ، وَ رَضِيَكُمْ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ، وَ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ، وَ أَنْصَاراً لِدِينِهِ، وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ، وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ، وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ، وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ، وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ، وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ، وَ أَعْلَاماً لِعِبَادِهِ، وَ مَنَاراً فِي بِلَادِهِ، وَ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ، عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ، وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ، وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً، فَعَظَّمْتُمْ جَلَالَهُ، وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ، وَ مَجَّدْتُم كَرَمَهُ، وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ، وَ وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَهُ، وَ أَحْكَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ، وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ، وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ، وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ، وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ، وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ، وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ، وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ، وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ، وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ، وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ، وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا، وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ، وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى، فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ، وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ، وَ الْمُقَصِّرُ فِي

ص: 88

حَقِّكُمْ زَاهِقٌ، وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ، وَ فِيكُمْ، وَ مِنْكُمْ، وَ إِلَيْكُمْ ،وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ، وَ مَعْدِنُهُ، وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ، وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ، وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ، وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ، وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ، وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ، وَ نُورُهُ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ،وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ، مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ، وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ، وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه،َ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ، أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ، وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ، وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ، وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ، وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ، وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ، وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ، مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا، وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ، إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ، وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ، وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ، وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ، وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ، وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ، وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ، سَعِدَ مَنْ وَالاكُمْ، وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ، وَ خَابَ مَنْ جَحَدَكُمْ، وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ، وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ، وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ، وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ، وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ، مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ، وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ، وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ، وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ، أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى، وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ، وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ،

ص: 89

بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً، فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ، حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ، فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ، وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ، طِيباً لِخَلْقِنَا، وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا، وَ تَزْكِيَةً لَنَا، وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا، فَكُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِينَ بِفَضْلِكُمْ، وَ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ، فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ، وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ، وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ، حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ، وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ، وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ، وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ، حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ، وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ، وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ، وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ، وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ، وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ، وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ، وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ، إِلَّا عَرَّفَهُمْ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ، وَ عِظَمَ خَطَرِكُم،وَ كِبَرَ شَأْنِكُمْ، وَ تَمَامَ نُورِكُمْ، وَ صِدْقَ مَقَاعِدِكُمْ، وَ ثَبَاتَ مَقَامِكُمْ، وَ شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ، وَ كَرَامَتَكُمْ عَلَيْهِ، وَ خَاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ، وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي، أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ ،كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، وَ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ، مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ، مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ، وَ

ص: 90

حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ، مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ، مُطِيعٌ لَكُمْ، عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ، مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ، مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ، مُعْتَرِفٌ بِكُمْ، وَ مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ، آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ، عَامِلٌ بِأَمْرِكُمْ، مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، زَائِرٌ لَكُمْ، لَائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ، مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ، وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ، وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ، وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ، وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ، وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ، وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ مَعَكُمْ، وَ قَلْبِي لَكُمْ سِلْمٌ، وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ، وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ دِينَهُ بِكُمْ، وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ، وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ، وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ، آمَنْتُ بِكُمْ، وَ تَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَلَّيْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ، وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ، وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّيَاطِينِ، وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ، الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ، وَ الْمَارِقِينَ مِنْ وَلَايَتِكُمْ، وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُم،الشَّاكِّينَ فِيكُمْ، الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ، وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ، وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ، وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، فَثَبَّتَنِي اللَّهُ أَبَداً مَا حَيِيتُ عَلَى مُوَالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ، وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ، وَ رَزَقَنِي

ص: 91

شَفَاعَتَكُمْ، وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمُ، التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ، وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثَارَكُمْ، وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ، وَ يَهْتَدِي بِهُدَاكُمْ، وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ، وَ يَكُرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ، وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ، وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ، وَ يُمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُمْ، وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ. بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي، وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي، مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ، وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ، وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ، مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ، وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ، وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ، وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ، وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ، وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ، بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ، وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ، وَ عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلَائِكَتُهُ، وَ إِلَى جَدِّكُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ»

وَ إِنْ كَانَتِ الزِّيَارَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقُلْ:

و اگر زیارت امیر المؤمنين عليه السلام باشد پس بگو:

«وَ إِلَى أَخِيكَ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ»

«آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ، طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ، وَ بَخَعَ كُل مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ، وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ، وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ

ص: 92

لَكُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ، وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ، بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ، وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي، وَ أَهْلِي وَ مَالِي، ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ، وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ، وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ، وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ، وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ، وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ، وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ، فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ، وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ، وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ، كَلَامُكُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى، وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ، وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ، وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ، وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي ،كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ، وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ، وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي، بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا، وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا، وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ، وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ، وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ، وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ، وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ، وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْجَاهُ

ص: 93

الْعَظِيمُ، وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ، وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ.

رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ، رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا.

یَا وَلِيَّ اللَّهِ، إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُمْ، فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ، وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ، وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ، لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي، وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي،فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ، مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ، وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ، وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ.

اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ، الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ، لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي، فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ، وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ، إِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ».

الْوَدَاعُ:«إِذَا أَرَدْتَ الِانْصِرَافَ فَقُلْ:»

وداع: وقتی خواستی از زیارت منصرف شوی (وداع کنی) پس بگو:

ص: 94

زیارت وداع

«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ وَ لَا مَالٍ، وَ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. سَلَامَ وَلِيٍّ لَكُمْ، غَيْرَ رَاغِبٍ عَنْكُمْ، وَ لَا مُسْتَبْدِلٍ بِكُمْ، وَ لَا مُؤْثِرٍ عَلَيْكُمْ، وَ لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ، وَ لَا زَاهِدٍ فِي قُرْبِكُمْ، لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَةِ قُبُورِكُمْ، وَ إِتْيَانِ مَشَاهِدِكُمْ، وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ، وَ حَشَرَنِي اللَّهُ فِي زُمْرَتِكُمْ، وَ أَوْرَدَنِي حَوْضَكُمْ، وَ جَعَلَنِي فِي حِزْبِكُمْ، وَ أَرْضَاكُمْ عَنِّي، وَ مَكَّنَنِي فِي دَوْلَتِكُمْ، وَ أَحْيَانِي فِي رَجْعَتِكُمْ، وَ مَلَّكَنِي فِي أَيَّامِكُمْ، وَ شَكَرَ سَعْيِي بِكُمْ، وَ غَفَرَ ذَنْبِي بِشَفَاعَتِكُمْ، وَ أَقَالَ عَثْرَتِي بِمَحَبَّتِكُمْ، وَ أَعْلَى كَعْبِي بِمُوَالاتِكُمْ، وَ شَرَّفَنِي بِطَاعَتِكُمْ، وَ أَعَزَّنِي بِهُدَاكُمْ، وَ جَعَلَنِي مِمَّنِ انْقَلَبَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً، غَانِماً سَالِماً، مُعَافًى غَنِيّاً، فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللَّهِ وَ فَضْلِهِ وَ كِفَايَتِهِ، بِأَفْضَلِ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ زُوَّارِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ، وَ مُحِبِّيكُمْ وَ شِيعَتِكُمْ، وَ رَزَقَنِيَ اللَّهُ الْعَوْدَ ثُمَّ الْعَوْدَ أَبَداً مَا أَبْقَانِي رَبِّي، بِنِيَّةٍ صَادِقَةٍ، وَ إِيمَانٍ وَ تَقْوَى وَ إِخْبَاتٍ، وَ رِزْقٍ وَاسِعٍ حَلَالٍ طَيِّبٍ.

اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِهِمْ وَ ذِكْرِهِمْ، وَ الصَّلَاةِ عَلَيْهِمْ، وَ أَوْجِبْ لِيَ الْمَغْفِرَةَ وَ الرَّحْمَةَ، وَ الْخَيْرَ وَ الْبَرَكَةَ، وَ الْفَوْزَ وَ النُّورَ وَ الْإِيمَانَ،

ص: 95

وَ حُسْنَ الْإِجَابَةِ، كَمَا أَوْجَبْتَ لِأَوْلِيَائِكَ، الْعَارِفِينَ بِحَقِّهِمُ، الْمُوجِبِينَ طَاعَتَهُمُ، الرَّاغِبِينَ فِي زِيَارَتِهِمُ، الْمُتَقَرِّبِينَ إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ.

بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي، وَ أَهْلِي وَ مَالِي، اجْعَلُونِي فِي هَمِّكُمْ، وَ صَيِّرُونِي فِي حِزْبِكُمْ، وَ أَدْخِلُونِي فِي شَفَاعَتِكُمْ، وَ اذْكُرُونِي عِنْدَ رَبِّكُمْ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَبْلِغْ أَرْوَاحَهُمْ وَ أَجْسَادَهُمْ مِنِّيَ السَّلَامَ، وَ السَّلَامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ كَثِيراً، وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ».

ص: 96

ص: 97

متن زیارت جامعه کبیره از کتاب عتیق غروی

ص: 98

علامه مجلسی در بحارالأنوار: جلد99 صفحه 146 باب 8 حديث5 متن زیارت جامعه کبیره را از کتاب عتيق غروی چنین روایت می کند:

« ِذَا وَصَلْتَ إِلَيْهِمْ فَقُل:»

چون رسیدی به (قبور ائمه) بگو:

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ، وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّلهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ، وَ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ، صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ تَحِيَّاتُهُ، وَ رَأْفَتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ، وَ رِضْوَانُهُ وَ فَضْلُهُ، وَ كَرَامَتُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ، وَ صَلَوَاتُ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ، وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ، وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ، وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ، وَ مَنْ سَبَّحَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ، مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، مِلْ ءَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ، وَ مِلْ ءَ كُلِّ شَيْ ءٍ، وَ عَدَدَ كُلِّ شَيْ ءٍ، وَ زِنَةَ كُلِّ شَيْ ءٍ، أَبَداً وَ مِثْلَ الْأَبَدِ، وَ بَعْدَ الْأَبَدِ مِثْلَ الْأَبَدِ، وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ كُلِّهِ، فِي مِثْلِ ذَلِكَ كُلِّهِ، سَرْمَداً

ص: 99

دَائِماً، مَعَ دَوَامِ مُلْكِ اللَّهِ، وَ بَقَاءِ وَجْهِهِ الْكَرِيمِ، عَلَى سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ، وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَ إِمَامِ الْمُتَّقِينَ، وَ وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ، وَ مَلَاذِ الْعَالَمِينَ، وَ سِرَاجِ النَّاظِرِينَ، وَ أَمَانِ الْخَائِفِينَ، وَ تَالِي الْإِيمَانِ، وَ صَاحِبِ الْقُرْآنِ، وَ نُورِ الْأَنْوَارِ، وَ هَادِي الْأَبْرَارِ، وَ دِعَامَةِ الْجَبَّار،ِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى الْعَالَمِينَ، وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، نَبِيِّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ حَبِيبِهِ وَ صَفِيِّهِ، وَ خَاصَّتِهِ وَ خَالِصَتِهِ، وَ رَحْمَتِهِ وَ نُورِهِ، وَ سَفِيرِهِ وَ أَمِينِهِ، وَ حِجَابِهِ وَ عَيْنِهِ، وَ ذِكْرِهِ وَ وَلِيِّهِ، وَ جَنْبِهِ وَ صِرَاطِهِ، وَ عُرْوَتِهِ الْوُثْقَى، وَ حَبْلِهِ الْمَتِينِ، وَ بُرْهَانِهِ الْمُبِينِ، وَ مَثَلِهِ الْأَعْلَى، وَ دَعْوَتِهِ الْحُسْنَى، وَ آيَتِهِ الْكُبْرَى، وَ حُجَّتِهِ الْعُظْمَى، وَ رَسُولِهِ الْكَرِيمِ، الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ، الْقَوِيِّ الْعَزِيزِ، الشَّفِيعِ الْمُطَاعِ، وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً السَّلَامُ، أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ، وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، وَ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدٍ، وَ جَعْفَرٍ وَ مُوسَى، وَ عَلِيٍّ وَ مُحَمَّدٍ، وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ ،وَ الْخَلَفِ الْمَهْدِيِّ، عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً السَّلَامُ وَ الرَّحْمَةُ، الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، الْمُطِيعِينَ الْمُقَرَّبِينَ، وَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَفْضَلُ سَلَامِ اللَّهِ، وَ أَوْفَرُ رَحْمَتِهِ، وَ أَزْكَى تَحِيَّاتِهِ، وَ أَشْرَفُ صَلَوَاتِهِ، وَ أَعْظَمُ بَرَكَاتِهِ، أَبَداً مِنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ، وَ مِنِّي وَ مِنْ وَالِدَيَّ، وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي، وَ إِخْوَتِي وَ

ص: 100

أَخَوَاتِي، وَ أَهْلِي وَ قَرَابَاتِي فِي حَيَاتِي مَا بَقِيتُ وَ بَعْدَ وَفَاتِي وَ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ عَلَيْهِمْ سَلَامُ اللَّهِ فِي الْأَوَّلِينَ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُ اللَّهِ فِي الْآخِرِينَ وَ عَلَيْهِمْ سَلَامُ اللَّهِ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ.

سَلَامٌ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ سَلَامٌ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَتَهُ مِنْ بَرِيَّتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ عَلَى رِسَالَتِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا غُلِقَ وَ الْمُهَيْمِنِ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْمُرْسَلِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَاتَمَ النَّبِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُتَّقِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَى الْمُسْلِمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَالِصَةَ اللَّهِ وَ خَلِيلَهُ وَ حَبِيبَهُ وَ صَفِيَّهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَيُّهَا الْبَشِيرُ النَّذِيرُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ وَ عَلَى آلِكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ مَأْوَى السَّكِينَةِ وَ خَزَائِنَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ

ص: 101

الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْجَبَّارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ آلَ يس وَ عِتْرَةَ خِيَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى وَ مَصَابِيحَ الدُّجَى وَ أَهْلَ التَّقْوَى وَ أَعْلَامَ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ سَادَةَ الْوَرَى وَ بُدُورَ الدُّنْيَا وَ وَرَثَةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلَ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةَ الْحُسْنَى وَ الْحُجَّةَ عَلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ خَزَنَةِ عِلْمِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ وَرَثَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى اللَّهِ وَ الْمُؤَذِّنِينَ عَنِ اللَّهِ وَ الْقَائِمِينَ بِحَقِّ اللَّهِ وَ النَّاطِقِينَ عَنِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَوْفِرِينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ الصَّادِعِينَ بِدِينِ اللَّهِ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلَاةِ وَ الذَّادَةِ

ص: 102

الْحُمَاةِ وَ الْآسَادِ السُّقَاةِ وَ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ صَفْوَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَيْنِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ جَنْبِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الْمُجْتَبَى وَ نَبِيُّهُ الْمُرْتَجَى وَ حَبِيبُهُ الْمُصْطَفَى وَ أَمِينُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ نَذِيراً فِي الْأَوَّلِينَ وَ رَسُولًا فِي الْآخِرِينَ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ فَصَدَعَ ص بِمَا أَمَرَ بِهِ وَ بَلَّغَ مَا حُمِّلَ وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ رَبِّهِ وَ دَعَا إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ صَبَرَ عَلَى مَا أَصَابَهُ فِي جَنْبِهِ وَ عَبَدَهُ صَادِقاً مُصَدِّقاً صَابِراً مُحْتَسِباً لَا وَانِياً وَ لَا مُقَصِّراً حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الدِّينَ كَمَا شَرَعَ وَ الْكِتَابَ كَمَا تَلَا وَ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ وَ الْفَصْلَ مَا قَضَى وَ الْحَقَّ مَا قَالَ وَ الرُّشْدَ مَا أَمَرَ وَ أَنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوهُ وَ خَالَفُوهُ وَ كَذَبُوا عَلَيْهِ وَ جَحَدُوا حَقَّهُ وَ أَنْكَرُوا فَضْلَهُ وَ اتَّهَمُوهُ وَ ظَلَمُوا وَصِيَّهُ وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِ وَ غَصَبُوهُ خِلَافَتَهُ وَ نَقَضُوا عَهْدَهُ

ص: 103

فِيهِ وَ حَلُّوا عَقْدَهُ لَهُ وَ أَسَّسُوا الْجَوْرَ وَ الظُّلْمَ وَ الْعُدْوَانَ عَلَى آلِهِ وَ قَتَلُوهُمْ وَ تَوَلَّوْا غَيْرَهُمْ ذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِيمِ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ مَلْعُونُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ فَعَايَنُوا النَّدَامَةَ وَ الْخِزْيَ الطَّوِيلَ مَعَ الْأَرْذَلِينَ الْأَشْرَارِ قَدْ كُبُّوا عَلَى وُجُوهِهِمْ فِي النَّارِ وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ صَدَّقُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ وَقَّرُوهُ وَ أَجَابُوهُ وَ عَزَّرُوهُ وَ اتَّبَعُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ وَ الْفَوْزِ الْعَظِيمِ وَ الْغِبْطَةِ وَ السُّرُورِ وَ الْمُلْكِ الْكَبِيرِ وَ الثَّوَابِ الْمُقِيمِ فِي الْمَقَامِ الْكَرِيمِ فَجَزَاهُ عَنَّا أَحْسَنَ الْجَزَاءِ وَ خَيْرَ مَا جَزَى نَبِيّاً عَنْ أُمَّتِهِ وَ رَسُولًا عَمَّنْ أُرْسِلَ إِلَيْهِ وَ خَصَّهُ بِأَفْضَلِ قِسَمِ الْفَضَائِلِ وَ بَلَّغَهُ أَعْلَى شَرَفِ الْمُكَرَّمِينَ مِنَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ وَ أَعْطَاهُ حَتَّى يَرْضَى وَ زَادَهُ بَعْدَ الرِّضَا وَ جَعَلَهُ أَقْرَبَ الْخَلْقِ مِنْهُ مَجْلِساً وَ أَدْنَاهُمْ إِلَيْهِ مَنْزِلًا وَ أَعْظَمَهُمْ عِنْدَهُ جَاهاً وَ أَعْلَاهُمْ لَدَيْهِ كَعْباً وَ أَحْسَنَهُمْ عَلَيْهِ ثَنَاءً وَ أَوَّلَ الْمُتَكَلِّمِينَ كَلَاماً وَ أَكْثَرَ النَّبِيِّينَ أَتْبَاعاً وَ أَوْفَرَ الْخَلْقِ نَصِيباً وَ أَجْزَلَهُمْ حَظّاً فِي كُلِّ خَيْرٍ هُوَ قَاسِمُهُ بَيْنَهُمْ وَ أَحْسَنَ جَزَاءَهُ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ

ص: 104

الْآخِرِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ اصْطَنَعَكُمْ لِنَفْسِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمُ بِبَرَاهِينِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِيَكُمْ خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَكُمْ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْصَاراً لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِحُكْمِهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ وَ سُفَرَاءَ عَنْهُ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَسْبَاباً إِلَيْهِ وَ أَعْلَاماً لِعِبَادِهِ وَ مَنَاراً فِي بِلَادِهِ وَ سُبُلًا إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَكُمْ مِنَ الْعُيُوبِ وَ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى الْغُيُوبِ وَ جَنَّبَكُمُ الْآفَاتِ وَ وَقَاكُمُ السَّيِّئَاتِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ الزَّيْغِ وَ نَزَّهَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَاءِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ اسْتَرْعَاكُمُ الْأَنَامَ وَ فَوَّضَ إِلَيْكُمُ الْأُمُورَ وَ جَعَلَ لَكُمْ التَّدْبِيرَ وَ عَرَّفَكُمُ الْأَسْبَابَ وَ أَوْرَثَكُمُ الْكِتَابَ وَ أَعْطَاكُمُ الْمَقَالِيدَ وَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا خَلَقَ فَعَظَّمْتُمْ جَلَالَهُ وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ هِبْتُمْ عَظَمَتَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ أَدْمَنْتُمْ ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَهُ وَ أَحْكَمْتُمْ عُقَدَ عُرَى طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ

ص: 105

فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ وَ صَدَعْتُمْ بِأَمْرِهِ وَ تَلَوْتُمْ كِتَابَهُ وَ حَذَّرْتُمْ بَأْسَهُ وَ ذَكَرْتُمْ أَيَّامَهُ وَ وَفَيْتُمْ بِعَهْدِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ جَادَلْتُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ قَمَعْتُمْ عَدُوَّهُ وَ أَظْهَرْتُمْ دِينَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ شَرَعْتُمْ أَحْكَامَهُ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى الرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ عَنْكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُهُ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ مَعَكُمْ وَ بُرْهَانُهُ مِنْكُمْ وَ أَمْرُهُ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمْ يَا مَوَالِيَّ وَ نِعَمِ الْمَوَالِي السَّبِيلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ

ص: 106

الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ أَبَاكُمْ هَوَى إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ وَ إِلَيْهِ تُنِيبُونَ وَ إِيَّاهُ تُعَظِّمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَهِلَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فَفِي أَسْفَلِ دَرْكِ الْجَحِيمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَ أَنَّ أَنْوَارَكُمْ وَ أَجْسَادَكُمْ وَ أَشْبَاحَكُمْ وَ ظِلَالَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ وَ بُورِكَتْ وَ قُدِّسَتْ وَ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضاً مِنَ بَعْضٍ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ وَ عِنْدَهُ وَ فِي مَلَكُوتِهِ تَأْمُرُونَ وَ لَهُ تَخْلُفُونَ وَ إِيَّاهُ تُسَبِّحُونَ وَ بِعَرْشِهِ مُحْدِقُونَ وَ بِهِ حَافُّونَ حَتَّى مَرَّ بِكُمْ عَلَيْنَا فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ رِجَالٌ تَوَلَّى عَزَّ ذِكْرُهُ تَطْهِيرَهَا وَ أَمَرَ خَلْقَهُ بِتَعْظِيمِهَا فَرَفَعَهَا عَلَى كُلِّ بَيْتٍ قَدَّسَهُ فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَاهَا عَلَى كُلِّ بَيْتٍ طَهَّرَهُ فِي السَّمَاءِ لَا يُوَازِيهَا خَطَرٌ وَ لَا يَسْمُو إِلَى سَمْكِهَا الْبَصَرُ وَ

ص: 107

لَا يَطْمَعُ إِلَى أَرْضِهَا النَّظَرُ وَ لَا يَقَعُ عَلَى كُنْهِهَا الْفِكَرُ وَ لَا يُعَادِلُ سُكَّانَهَا الْبَشَرُ يَتَمَنَّى كُلُّ أَحَدٍ أَنَّهُ مِنْكُمْ وَ لَا تَتَمَنَّوْنَ أَنَّكُمْ مِنْ غَيْرِكُمْ إِلَيْكُمُ انْتَهَتِ الْمَكَارِمُ وَ الشَّرَفُ وَ مِنْكُمُ اسْتَقَرَّتِ الْأَنْوَارُ وَ الْعِزَّةُ وَ الْمَجْدُ وَ السُّؤْدُدُ فَمَا فَوْقَكُمْ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ وَ لَا أَقْرَبَ إِلَيْهِ وَ لَا أَخَصَّ لَدَيْهِ وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْكُمْ أَنْتُمْ سَكَنُ الْبِلَادِ وَ نُورُ الْعِبَادِ وَ عَلَيْكُمُ الِاعْتِمَادُ يَوْمَ التَّنَادِ كُلَّمَا غَابَ مِنْكُمْ حُجَّةٌ أَوْ أَفَلَ مِنْكُمْ نَجْمٌ أَطْلَعَ اللَّهُ لِخَلْقِهِ عَقِبَهُ خَلَفاً إِمَاماً هَادِياً وَ بُرْهَاناً مُبِيناً وَ عَلَماً نَيِّراً وَاعٍ عَنْ وَاعٍ وَ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ خَزَنَةً حَفَظَةً لَا يَغِيضُ عَنْكُمْ غُزْرُهُ وَ لَا يَنْقَطِعُ مَوَادُّهُ وَ لَا يُسْلَبُ مِنْكُمْ إِرْثُهُ سَبَباً مَوْصُولًا مِنَ اللَّهِ إِلَيْكُمْ وَ رَحْمَةً مِنْهُ عَلَيْنَا وَ نُوراً مِنْهُ لَنَا وَ حُجَّةً مِنْهُ عَلَيْنَا تُرْشِدُونَنَا إِلَيْهِ وَ تُقَرِّبُونَنَا مِنْهُ وَ تُزْلِفُونَنَا لَدَيْهِ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ ذِكْرَنَا لَكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ عَرَّفَنَا مِنْ فَضْلِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ بَرَكَةً فِينَا إِذْ كُنَّا عِنْدَهُ مَوْسُومِينَ فِيكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِفَضْلِكُمْ مَعْرُوفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ مَذْكُورِينَ بِطَاعَتِنَا لَكُمْ وَ مَشْهُورِينَ بِإِيْمَانِنَا بِكُمْ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ

ص: 108

سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَاهِدٌ مَا هُنَالِكَ إِلَّا عَرَّفَهُ جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ وَ كَبِيرَ شَأْنِكُمْ وَ جَلَالَةَ قَدْرِكُمْ وَ تَمَامَ نُورِكُمْ وَ صِدْقَ مَقْعَدِكُمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِكُمْ وَ شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتِكُمْ عِنْدَهُ وَ كَرَامَتَكُمْ عَلَيْهِ وَ خَاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ وَ قُرْبَ مَجْلِسِكُمْ مِنْهُ ثُمَّ جَعَلَ خَاصَّةَ الصَّلَوَاتِ وَ أَفْضَلَهَا وَ نَامِيَ الْبَرَكَاتِ وَ أَشْرَفَهَا وَ زَاكِيَ التَّحِيَّاتِ وَ أَتَمَّهَا مِنْهُ وَ مِنْ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُنْتَجَبِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِهِ الْمُخْلَصِينَ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ أَبَداً عَلَيْكُمْ أَجْمَعِينَ.

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ يَا مَوَالِيَّ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي أَنِّي عَبْدُكُمْ وَ طُوبَى لِي إِنْ قَبِلْتُمُونِي عَبْداً وَ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ وَ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ مُوَالٍ لَكُمْ مُحِبٌّ لِأَوْلِيَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لِأَعْدَائِكُمْ لَاعِنٌ لَهُمْ مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمْ مُبْغِضٌ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِيعٌ لَكُمْ عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ مُقْتَدٍ بِكُمْ،

ص: 109

مُسَلِّمٌ لِقَوْلِكُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ مُوقِنٌ بِإِيَابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَيَّامِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِكُمْ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ مُعْتَصِمٌ بِحَبْلِكُمُ مُحْتَرِسٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ لَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ عَائِذٌ بِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ بِكُمْ وَ مُتَوَسِّلٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ أَنْتُمْ عُدَّتِي لِلِقَائِهِ وَ حَسْبِي بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي فِي دُنْيَايَ وَ دِينِي وَ آخِرَتِي وَ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَيْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ لَكُمْ وَ رَأْيِي لَكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ دِينَهُ بِكُمْ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ فَيَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ وَ يُقِيمَكُمْ لِخَلْقِهِ ثُمَّ يُمَلِّكَكُمْ فِي أَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ غَيْرِكُمْ وَ إِلَيْكُمْ إِلَيْكُمْ لَا إِلَى عَدُوِّكُمْ آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَلَّيْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ- الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الْأَبَالِسَةِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ مِنْ حِزْبِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ ذَوِيهِمْ وَ الرَّاضِينَ بِهِمْ وَ بِفِعْلِهِمْ الصَّادِّينَ عَنْكُمْ الظَّالِمِينَ لَكُمْ الْجَاحِدِينَ حَقَّكُمْ الْمُفَارِقِينَ لَكُمْ الْغَاصِبِينَ إِرْثَكُمْ وَ الشَّاقِّينَ فِيكُمْ وَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ ثَبَّتَنِيَ اللَّهُ أَبَداً مَا حَيِيتُ وَ

ص: 110

بَعْدَ وَفَاتِي عَلَى مُوَالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ وَ رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُمْ وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمُ التَّابِعِينَ مَا دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ مِمَّنْ يَقْفُو آثَارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَقْتَدِي بِهُدَاكُمْ وَ يَقْتَصُّ مِنْهَاجَكُمْ وَ يَكُونُ مِنْ حِزْبِكُمْ وَ يَتَعَلَّقُ بِحَجْزَتِكُمْ وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ يَكُرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُمْ وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اتَّبَعَكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ لَا أُحْصِي يَا مَوَالِيَّ فَضْلَكُمْ وَ لَا أَعُدُّ ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الوَصْفِ قَدْرَكُمْ أَنْتُمْ نُورُ الْأَنْوَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ أَئِمَّةُ الْأَخْيَارِ وَ أَصْفِيَاءُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَدْفَعُ الضُّرَّ وَ يُغْنِي الْعَدِيمَ وَ يَشْفِي السَّقِيمَ بِمَنْطِقِكُمْ نَطَقَ كُلُّ لِسَانٍ وَ بِكُمْ سَبَّحَ السُّبُّوحُ الْقُدُّوسُ وَ بِتَسْبِيحِكُمْ جَرَتِ الْأَلْسُنُ بِالتَّسْبِيحِ فِيكُمْ نَزَلَتْ رُسُلُهُ وَ عَلَيْكُمْ هَبَطَتْ مَلَائِكَتُهُ وَ إِلَيْكُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ وَ آتَاكُمُ اللَّهُ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ

ص: 111

لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ فَفَازَ الْفَائِزُونَ بِكُمْ وَ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ يَجْحَدُ وَلَايَتَكُمْ يَغْضَبُ الرَّحْمَنُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ نُفُوسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ أَخْطَارَكُمْ وَ أَعْلَى أَقْدَارَكُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ وَ أَصْدَقَ وَعْدَكُمْ كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمْ تَقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ أَطْلَقَ عَنَّا رَهَائِنَ الْغُلِّ وَ وَضَعَ عَنَّا الْآصَارَ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ بِمُوَالاتِكُمْ أَظْهَرَ اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ أَعْظِمْ بِهَا طَاعَةً وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ أَكْرِمْ بِهَا مَوَدَّةً لَكُمُ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْأَنْوَارُ

ص: 112

الزَّاهِرَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الْقَدْرُ الْجَلِيلُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ.

رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ مُجَاباً وَ مُسْمِعاً جَلِيلًا وَ مُنَادِياً عَظِيماً لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ وَ تَجَالَلْتَ وَ تَكَبَّرْتَ وَ تَعَظَّمْتَ وَ تَقَدَّسْتَ لَبَّيْكَ رَبَّنَا وَ سَعْدَيْكَ إِقْرَاراً بِرُبُوبِيَّتِكَ وَ إِيقَاناً بِكَ وَ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَ وَفَاءً بِعَهْدِكَ هَا أَنَا ذَا عَبْدُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ تَلْبِيَةَ الْخَائِفِ مِنْكَ الرَّاجِي لَكَ الْمُسْتَجِيرِ بِكَ رَضِينَا وَ أَحْبَبْنَا وَ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ وَ أَنْتَ إِلَهُنَا وَ مَوْلَانَا.

لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بِدَنِي وَ لَمْ أُدْرِكْ نُصْرَتَكَ فَهَا أَنَا ذَا عَبْدُكَ وَ زَائِرُكَ وَ زَائِرُ آلِكَ وَ عِتْرَتِكَ وَ الْمُحِلُّ بِسَاحَتِكُمْ قَدْ أَجَابَكُمْ قَلْبِي وَ نَفْسِي وَ رُوحِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي بِالتَّسْلِيمِ وَ الْإِيمَانِ بِكَ وَ بِأَخِيكَ وَ وَصِيِّكَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ ابْنَتِكَ فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ وَ سِبْطَيْكَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ

ص: 113

الْجِنَانِ وَ بِالْأَدِلَّاءِ عَلَى اللَّهِ الْأَئِمَّةِ مِنْ عِتْرَتِكَ وَ ذُرِّيَّتِكَ الطَّاهِرِينَ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بِإِذْنِهِ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ سَعْياً إِلَيْكَ وَ إِقْبَالًا لَبَّيْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ تَعَلُّقاً بِحَبْلِكَ وَ اعْتِصَاماً. لَبَّيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ تَعَوُّداً بِكَ وَ لِوَاذاً لَبَّيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ يَا أَبَا الْقَاسِمِ تَذَلُّلًا لِعِزَّتِكَ وَ طَاعَةً لِأَمْرِكَ وَ قَبُولًا لِقَوْلِكَ وَ دُخُولًا فِي نُورِكَ وَ إِيمَاناً بِكَ وَ بِأَخِيكَ وَ وَصِيِّكَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ آلِكَ وَ عِتْرَتِكَ الطَّاهِرِينَ وَ تَصْدِيقاً بِمَا جِئْتَنَا بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّكَ.

رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ.

رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا بِرَحْمَتِكَ عَذابَ النَّارِ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.

اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنَّ هَذِهِ قُبُورُ أَوْلِيَائِكَ وَ مَشَاهِدُهُمْ وَ آثَارُهُمْ وَ مَغِيبُهُمْ وَ مَعَارِجُهُمْ الْفَائِزِينَ بِكَرَامَتِكَ الْمُفَضَّلِينَ عَلَى خَلْقِكَ الَّذِينَ عَرَّفْتَهُمْ تِبْيَانَ كُلِّ شَيْ ءٍ وَ حَبَوْتَهُمْ بِمَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُمْ حُجَجَكَ عَلَى بَرِيَّتِكَ وَ أُمَنَاءَكَ عَلَى وَحْيِكَ وَ خُزَّانَكَ عَلَى وَحْيِكَ.

ص: 114

اللَّهُمَّ فَبَلِّغْ أَرْوَاحَهُمْ وَ أَجْسَادَهُمْ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ أَوَانٍ وَ حِينٍ وَ زَمَانٍ مِنَّا السَّلَامَ وَ ارْدُدْ عَلَيْنَا مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

أَشْهَدُ أَنَّكُمْ تَسْمَعُونَ الْكَلَامَ وَ تَرُدُّونَ السَّلَامَ.

اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ وَ قَوْلُكَ الْحَقُ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ.

اللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ آمَنْتُ بِكَ وَ بِهِمْ وَ صَدَّقْتُ وَ سَمِعْتُ وَ أَطَعْتُ وَ أَسْلَمْتُ فَلَا تُوقِفْنِي أَبَداً مَوَاقِفَ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعْطِنِي سُؤْلِي وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِي بِهِمْ مَقْبُولَةً وَ دُعَائِي بِهِمْ مُسْتَجَاباً وَ سَعْيِي بِهِمْ مَشْكُوراً وَ ذَنْبِي بِهِمْ مَغْفُوراً وَ ذِكْرِي بِهِمْ رَفِيعاً وَ كَعْبِي بِهِمْ عَالِياً وَ يَقِينِي بِهِمْ ثَابِتاً وَ رُوحِي بِهِمْ سَلِيمَةً وَ جِسْمِي بِهِمْ مُعَافًى مَرْزُوقاً سَعِيداً رَشِيداً تَقِيّاً عَالِماً زَاهِداً مُتَوَاضِعاً حَافِظاً زَكِيّاً فَقِيهاً مُوَفَّقاً مَعْصُوماً مُؤَيَّداً قَوِيّاً عَزِيزاً وَ لَا تَقْطَعْ بِي عَنْهُمْ وَ لَا تُفَرِّقْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.

«الْوَدَاعُ- فَإِذَا أَرَدْتَ وَدَاعَهُمْ فَقُلْ:»

زیارت وداع- چون خواستی ائمه را وداع کنی، بگو:

ص: 115

سَلَامُ اللَّهِ وَ تَحِيَّاتُهُ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَى خِيَرَةِ اللَّهِ وَ أَصْفِيَائِهِ وَ أَحِبَّائِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِ عَلِيٍّ مُحَمَّدٍ جَعْفَرٍ مُوسَى عَلِيٍّ مُحَمَّدٍ عَلِيٍّ الْحَسَنِ الْخَلَفِ الصَّالِحِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ جَمِيعاً السَّلَامُ وَ الرَّحْمَةُ.

السَّلَامُ عَلَى خَالِصَةِ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَتِهِ مِنْ بَرِيَّتِهِ وَ أُمَنَائِهِ عَلَى وَحْيِهِ وَ حُجَجِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ خُزَّانِهِ عَلَى عِلْمِهِ وَ عَلَيْهِمْ مِنَ اللَّهِ دَائِمُ الصَّلَوَاتِ وَ زَاكِي الْبَرَكَاتِ وَ نَامِي التَّحِيَّاتِ.

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ مَوَالِيَّ أَئِمَّتِي وَ قَادَتِي وَ نِعْمَ الْمَوَالِي وَ الْأَئِمَّةُ وَ الْقَادَةُ أَنْتُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ السَّلَامُ لَكُمْ مِنِّي قَلِيلٌ.

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ آلَ يَاسِينَ سَلَاماً كَثِيراً طَيِّباً مُبَارَكاً مُتَتَابِعاً سَرْمَداً دَائِماً أَبَداً كَمَا أَنْتُمْ أَهْلُهُ مِنِّي وَ مِنْ وَالِدَيَّ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ إِخْوَتِي وَ أَخَوَاتِي وَ مِنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ وَ لَا غَالٍ وَ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.

غَيْرَ رَاغِبٍ عَنْكُمْ وَ لَا مُنْحَرِفٍ عَنْكُمْ وَ لَا مُؤْثِرٍ عَلَيْكُمْ وَ لَا زَاهِدٍ فِي قُرْبِكُمْ وَ لَا أَبْتَغِي بِكُمْ بَدَلًا وَ لَا عَنْكُمْ حِوَلًا وَ لَا أَتَّخِذُ بَيْنَكُمْ سُبُلًا وَ

ص: 116

لَا أَشْتَرِي بِكُمْ ثَمَناً لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ وَ تَعْظِيمِ ذِكْرِكُمْ وَ تَفْخِيمِ أَسْمَائِكُمْ وَ إِتْيَانِ مَشَاهِدِكُمْ وَ آثَارِكُمْ وَ الصَّلَاةِ لَكُمْ وَ التَّسْلِيمِ عَلَيْكُمْ بَلْ جَعَلَهُ اللَّهُ مَثَابَةً لَنَا وَ أَمْناً فِي دُنْيَانَا وَ آخِرَتِنَا وَ ذِكْراً وَ نُوراً لِمَعَادِنَا وَ أَمَاناً وَ إِيمَاناً لِمُنْقَلَبِنَا وَ مَثْوَانَا وَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مِمَّنِ انْقَلَبَ عَنْ زِيَارَتِكُمْ وَ ذِكْرِكُمْ وَ الصَّلَاةِ لَكُمْ وَ التَّسْلِيمِ عَلَيْكُمْ مُفْلِحاً مُنْجِحاً غَانِماً سَالِماً مُعَافاً غَنِيّاً فَائِزاً بِرِضْوَانِ اللَّهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ فَضْلِهِ وَ كِفَايَتِهِ وَ نَصْرِهِ وَ أَمْنِهِ وَ مَغْفِرَتِهِ وَ نُورِهِ وَ هُدَاهُ وَ حِفْظِهِ وَ كِلَاءَتِهِ وَ تَوْفِيقِهِ وَ عِصْمَتِهِ وَ رَزَقَنِيَ الْعَوْدَ ثُمَّ الْعَوْدَ أَبَداً مَا أَبْقَانِي رَبِّي إِلَيْكُمْ بِنِيَّةٍ وَ إِيمَانٍ وَ تَقْوَى وَ إِخْبَاتٍ وَ نُورٍ وَ إِيقَانٍ وَ أَرْزَاقٍ مِنْ فَضْلِهِ وَاسِعَةٍ طَيِّبَةٍ دَارَّةٍ هَنِيئَةٍ مَرِيئَةٍ سَلِيمَةٍ مِنْ غَيْرِ كَدٍّ وَ لَا مَنٍّ مِنْ أَحَدٍ وَ نِعْمَةٍ سَابِغَةٍ وَ عَافِيَةٍ سَالِمَةٍ وَ أَوْجَبَ لِي مِنَ الْحَيَاةِ وَ الْكَرَامَةِ وَ الْبَرَكَةِ وَ الصَّلَاحِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ الرِّضْوَانِ مِثْلَ مَا أَوْجَبَ لِأَوْلِيَائِهِ وَ صَالِحِي عِبَادِهِ مِنْ زُوَّارِهِمْ وَ وَافِدِيهِمْ وَ مُوَالِيهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ حِزْبِهِمْ وَ شِيعَتِهِمْ الْعَارِفِينَ حَقَّهُمْ الْمُوجِبِينَ طَاعَتَهُمْ الْمُدْمِنِينَ ذِكْرَهُمُ الرَّاغِبِينَ فِي زِيَارَتِهِمْ الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُمْ الْمُطِيعِينَ لَهُمْ الْمُتَقَرِّبِينَ بِذَلِكَ إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ.

اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَنْ وَفَدَتْ إِلَيْهِ الرِّجَالُ وَ شُدَّتْ إِلَيْهِ الرِّحَالُ وَ صُرِفَتْ نَحْوَهُ الْآمَالُ وَ ارْتُجِيَ لِلرَّغَائِبِ وَ الْإِفْضَالِ وَ أَنْتَ يَا سَيِّدِي أَكْرَمُ مَأْتِيٍّ

ص: 117

وَ أَكْرَمُ مَزُورٍ وَ قَدْ جَعَلْتَ لِكُلِّ زَائِرٍ كَرَامَةً وَ لِكُلِّ وَافِدٍ تُحْفَةً وَ لِكُلِّ سَائِرٍ عَطِيَّةً وَ لِكُلِّ رَاجٍ ثَوَاباً وَ لِكُلِّ مُلْتَمِسِ مَا عِنْدَكَ جَزَاءً وَ لِكُلِّ رَاغِبٍ إِلَيْكَ هِبَةً وَ لِكُلِّ مَنْ فَزِعَ إِلَيْكَ رَحْمَةً وَ لِكُلِّ مُتَضَرِّعٍ إِلَيْكَ إِجَابَةً وَ لِكُلِّ مُتَوَسِّلٍ إِلَيْكَ عَفْواً وَ قَدْ جِئْتُكَ زَائِراً لِقُبُورِ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ عِبَادِكَ وَافِداً إِلَيْهِمْ نَازِلًا بِفِنَائِهِمْ قَاصِداً لِحَرَمِهِمْ رَاغِباً فِي شَفَاعَتِهِمْ مُلْتَمِساً مَا عِنْدَهُمْ رَاجِياً لَهُمْ مُتَوَسِّلًا إِلَيْكَ بِهِمْ وَ حَقٌّ عَلَيْكَ أَلَّا تُخَيِّبَ سَائِلَهُمْ وَ وَافِدَهُمْ وَ النَّازِلَ بِفِنَائِهِمْ وَ الْمُنِيخَ بِسَاحَتِهِمْ مِنْ حِزْبِهِمْ وَ أَشْيَاعِهِمْ وَ وَقَفْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ الشَّرِيفِ رَجَاءَ مَا عِنْدَكَ لِزُوَّارِهِمْ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُمْ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعَامِ فَلَا تَجْعَلْنِي مِنْ أَخْيَبِ وَفْدِكَ وَ وَفْدِهِمْ وَ أَكْرِمْنِي بِالْجَنَّةِ وَ مُنَّ عَلَيَّ بِالْمَغْفِرَةِ وَ جَمِّلْنِي بِالْعَافِيَةِ وَ أَجِرْنِي بِالْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ رِزْقَكَ الْحَلَالَ وَ فَضْلَكَ الْوَاسِعَ الْجَزِيلَ وَ ادْرَأْ عَنِّي أَبَداً شَرَّ كُلِّ ذِي شَرٍّ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ.

بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي يَا سَادَتِي أَتَقَرَّبُ بِكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ أَتَوَجَّهُ بِكُمْ إِلَى اللَّهِ وَ أَطْلُبُ بِكُمْ حَاجَتِي مِنَ اللَّهِ جَعَلَنِيَ اللَّهُ بِكُمْ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي تَحَنَّنُوا عَلَيَّ وَ ارْحَمُونِي وَ اجْعَلُونِي مِنْ هَمِّكُمْ وَ اذْكُرُونِي عِنْدَ رَبِّكُمْ وَ كُونُوا عِصْمَتِي وَ صَيِّرُونِي مِنْ حِزْبِكُمْ وَ شَرِّفُونِي بِشَفَاعَتِكُمْ وَ مَكِّنُونِي فِي دَوْلَتِكُمْ وَ احْشُرُونِي

ص: 118

فِي زُمْرَتِكُمْ وَ أَوْرِدُونِي حَوْضَكُمْ وَ أَكْرِمُونِي بِرِضَاكُمْ وَ أَسْعِدُونِي بِطَاعَتِكُمْ وَ خُصُّونِي بِفَضْلِكُمْ وَ احْفَظُونِي مِنْ مَكَارِهِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ شَرِّ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ كُلِّ ذِي شَرٍّ بِقُدْرَتِكُمْ فَبِذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّتِكُمْ وَ جَلَالِ اللَّهِ وَ كِبْرِيَاءِ اللَّهِ وَ مُلْكِ اللَّهِ وَ سُلْطَانِ اللَّهِ وَ عَظَمَةِ اللَّهِ وَ عِزِّ اللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ الْمُبَارَكَاتِ أَمْتَنِعُ وَ أَحْتَرِسُ وَ أَسْتَجِيرُ وَ أَسْتَغِيثُ وَ أَحْتَرِزُ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ مَالِي وَ إِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ أَبَداً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ بِكُمْ أَرْجُو النَّجَاةَ وَ أَطْلُبُ الصَّلَاحَ وَ آمُلُ النَّجَاحَ وَ أَسْتَشْفِي مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ إِلَيْكُمْ مَفَرِّي مِنْ كُلِّ خَوْفٍ وَ عَلَيْكُمْ مُعَوَّلِي عِنْدَ كُلِّ شِدَّةٍ وَ رَخَاءٍ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا أَنْتَ وَ هُمْ أَهْلُهُ وَ أَدْخِلْنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ دَعَوْا إِلَيْهِ وَ دَلُّوا عَلَيْهِ وَ أَمَرُوا بِهِ وَ رَضُوا بِهِ قَوْلًا وَ فِعْلًا وَ نَجِّنِي بِهِمْ مِنْ كُلِّ مَكْرُوهٍ وَ أَخْرِجْنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ اعْصِمْنِي مِنْ كُلِّ مَا نَهَوْا عَنْهُ وَ أَنْكَرُوهُ وَ خَوَّفُوا مِنْهُ وَ حَذَّرُوهُ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ فَرَجَنَا بِهِمْ وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ وَ بَلِّغْ أَرْوَاحَهُمْ وَ أَجْسَادَهُمْ أَبَداً مِنِّي السَّلَامَ وَ ارْدُدْ عَلَيْنَا مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه».

ص: 119

ص: 120

زیارت جامعه کبیره در کتاب البلد الأمين

ص: 121

ص: 122

زیارت جامعه کبیره در کتاب البلد الأمين: صفحه 297 چنين است:

«ثُمَّ زُرْ بِالزِّيَارَةِ الْمَرْوِيَّةِ عَنِ الْهَادِي عليه السلام:»

پس زیارت کن به زیارت روایت شده از امام هادی علیه السلام:

«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ مَأْوَى السَّكِينَةِ وَ أُصُولَ الْكَرَمِ وَ قَادَةَ الْأُمَمِ وَ أَوْلِيَاءَ النِّعَمِ وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْجَبَّارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْكَانَ الْبِلَادِ وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ وَ أُمَنَاءَ الرَّحْمَنِ وَ سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ وَ آلَ يَاسِينَ وَ عِتْرَةَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى وَ مَصَابِيحَ الدُّجَى وَ كُهُوفَ الْوَرَى وَ بُدُورَ الدُّنْيَا وَ أَعْلَامَ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ ذُرِّيَّةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ

ص: 123

الْمَثَلَ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةَ الْحُسْنَى وَ وَرَثَةَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْحُجَّةَ عَلَى مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ خَزَنَةِ عِلْمِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ وَرَثَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَائِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَالْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرَضَاتِ اللَّهِ وَ الْمُؤَدِّينَ عَنِ اللَّهِ وَ الْقَائِمِينَ بِحَقِّ اللَّهِ وَ النَّاطِقِينَ عَنِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّهِ وَ الصَّادِعِينَ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ الثَّابِتِينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِينَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُكْرَمِينَ الَّذِينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الْهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلَاةِ وَ الذَّادَةِ الْحُمَاةِ وَ أَهْلِ الذِّكْرِ وَ أُولِي الْأَمْرِ وَ بَقِيَّةِ اللَّهِ وَ حِزْبِهِ وَ خِيَرَتِهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ عَيْنِهِ وَ جَنْبِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهَانِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ

ص: 124

مَلَائِكَتُهُ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ .

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ الْمُجْتَبَى وَ رَسُولُهُ الْمُرْتَجَى وَ نَبِيُّهُ الْمُصْطَفَى وَ أَمِينُهُ الْمُرْتَضَى أَرْسَلَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ فَصَدَعَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِأَمْرِ رَبِّهِ وَ بَلَّغَ مَا حَمَّلَهُ وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ رَبِّهِ وَ دَعَا إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ صَبَرَ عَلَى مَا أَصَابَهُ فِي جَنْبِهِ وَ عَبَدَهُ صَادِقاً حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ الدِّينَ كَمَا شَرَعَ وَ الْكِتَابَ كَمَا تَلَا وَ الْحَلَالَ كَمَا أَحَلَّ وَ الْحَرَامَ كَمَا حَرَّمَ وَ الْفَصْلَ كَمَا قَضَى وَ الْحَقَّ مَا قَالَ وَ الرُّشْدَ مَا أَمَرَ وَ أَنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوهُ وَ خَالَفُوا عَلَيْهِ وَ جَحَدُوا حَقَّهُ وَ أَنْكَرُوا فَضْلَهُ وَ اتَّهَمُوهُ وَ ظَلَمُوا وَصِيَّهُ وَ حَلُّوا عَقْدَهُ وَ نَكَثُوا بَيْعَتَهُ وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِ وَ غَصَبُوهُ خِلَافَتَهُ وَ نَبَذُوا أَمْرَهُ وَ أَسَّسُوا الْجَوْرَ وَ الْعُدْوَانَ عَلَى أَهْلِ النَّبِيِّ ص وَ قَتَلُوهُمْ وَ تَوَلَّوْا غَيْرَهُمْ ذَائِقُو الْعَذَابِ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ- لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ مَلْعُونُونَ متبعون [مُتْعَبُونَ ] نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ يُعَايِنُونَ النَّدَامَةَ وَ الْخِزْيَ الطَّوِيلَ مَعَ الْأَذَلِّينَ الْأَشْرَارِ قَدْ كُبُّوا عَلَى وُجُوهِهِمْ فِي النَّار،ِ

ص: 125

وَ أَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَ صَدَّقُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ وَقَّرُوهُ وَ عَزَّرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ وَ الْفَوْزِ الْعَظِيمِ وَ الثَّوَابِ الْمُقِيمِ الْكَرِيمِ وَ الْغِبْطَةِ وَ السُّرُورِ وَ الْفَوْزِ الْكَبِيرِ فَجَزَاهُ اللَّهُ عَنَّا أَحْسَنَ الْجَزَاءِ وَ خَيْرَ مَا جَزَى نَبِيّاً عَنْ أُمَّتِهِ وَ رَسُولًا عَمَّنْ أُرْسِلَ إِلَيْهِ وَ خَصَّهُ بِأَفْضَلِ قِسْمِ الْفَضَائِلِ وَ بَلَّغَهُ أَعْلَى مَحَلِّ شَرَفِ الْمُكْرَمِينَ مِنَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى فِي أَعْلَى عِلِّيِّينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ وَ أَعْطَاهُ حَتَّى يَرْضَى وَ زَادَهُ بَعْدَ الرِّضَا وَ جَعَلَهُ أَقْرَبَ النَّبِيِّينَ مَجْلِساً وَ أَدْنَاهُمْ إِلَيْهِ مَنْزِلًا وَ أَعْظَمَهُمْ عِنْدَهُ جَاهاً وَ أَعْلَاهُمْ لَدَيْهِ كَعْباً وَ أَحْسَنَهُمْ اتِّبَاعاً وَ أَوْفَرَ الْخَلْقِ نَصِيباً وَ أَجْزَلَهُمْ حَظّاً فِي كُلِّ خَيْرٍ اللَّهُ قَاسَمَهُ بَيْنَهُمْ وَ نَصِيباً وَ أَحْسِنِ اللَّهُمَّ مُجَازَاتَهُ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ.

وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُكَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الصَّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ الْفَائِزُونَ بِكَرَامَتِهِ اصْطَفَاكُمْ بِعِلْمِهِ وَ اصْطَنَعَكُمْ لِنَفْسِهِ وَ ارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِهِ وَ اخْتَارَكُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاكُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّكُمْ بِهُدَاهُ وَ خَصَّكُمْ بِبُرْهَانِهِ وَ انْتَجَبَكُمْ لِنُورِهِ وَ أَيَّدَكُمْ بِرُوحِهِ وَ رَضِيَكُمْ

ص: 126

خُلَفَاءَ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَكُمْ حُجَجاً عَلَى بَرِيَّتِهِ وَ أَنْصَاراً لِدِينِهِ وَ حَفَظَةً لِحِكْمَتِهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ ووَ مُسْتَوْدَعاً لِسِرِّهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِهِ وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَسْبَاباً إِلَيْهِ وَ أَعْلَاماً لِعِبَادِهِ وَ مَنَاراً فِي بِلَادِهِ وَ سَبِيلًا إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ عَصَمَكُمُ اللَّهُ سَادَاتِي مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَكُمْ مِنَ الْعُيُوبِ وَ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى الْغُيُوبِ وَ جَنَّبَكُمُ الْآفَاتِ وَ وَقَاكُمْ مِنَ السَّيِّئَاتِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ الزَّيْغِ وَ نَزَّهَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَإِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيراً وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ اسْتَرْعَاكُمُ الْأَنَامَ وَ عَرَّفَكُمُ الْأَسْبَابَ وَ أَوْرَثَكُمُ الْكِتَابَ وَ أَعْطَاكُمُ الْمَقَالِيدَ وَ سَخَّرَ للَكُمْ مَا خَلَقَ فَعَظَّمْتُمْ جَلَالَهُ وَ أَكْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ هِبْتُمْ عَظَمَتَهُ وَ مَجَّدْتُمْ كَرَمَهُ وَ أَدَمْتُمْ ذِكْرَهُ وَ وَكَّدْتُمْ مِيثَاقَهُ وَ أَحْكَمْتتُمْ عَقْدَ عُرَى طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِي مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِي جَنْبِهِ وَ صَدَعْتُمْ بِأَمْرِهِ وَ تَلَوْتُمْ كِتَابَهُ وَ حَذَّرْتُمْ بَأْسَهُ وَ ذَكَّرْتُمْ بِأَيَّامِهِ وَ أَوْفَيْتُمْ بِعَهْدِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ

ص: 127

قَمَعْتُمْ عَدُوَّهُ وَ أَظْهَرْتُمْ دِينَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ شَرَعْتُمْ أَحْكَامَهُ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِي ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ عَنْكُمْ زَاهِقٌ وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ وَ مِيرَاثُ النُّبُوَّةِ عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ وَ فَصْلُ الْخِطَابِ عِنْدَكُمْ وَ آيَاتُ اللَّهِ لَدَيْكُمْ وَ عَزَائِمُهُ فِيكُمْ وَ نُورُهُ مَعَكُمْ وَ بُرْهَانُهُ عِنْدَكُمْ وَ أَمْرُهُ نَازِلٌ إِلَيْكُمْ مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاكُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ أَنْتُمْ يَا مَوَالِيَّ نِعْمَ الْمَوَالِي لِعَبِيدِهِمْ أَنْتُمُ السَّبِيلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ وَ شُفَعَاءُ دَارِ الْبَقَاءِ وَ الرَّحْمَةُ الْمَوْصُولَةُ وَ الْآيَةُ الْمَخْزُونَةُ وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ وَ مَنْ أَبَاكُمْ هَوَى إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ وَ إِلَيْهِ تُنِيبُونَ وَ إِيَّاهُ تُعَظِّمُونَ سَعِدَ وَ اللَّهِ بِكُمْ مَنْ وَالاكُمْ وَ هَلَكَ مَنْ عَادَاكُمْ وَ خَابَ مَنْ جَهِلَكُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ

ص: 128

تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ وَ هُدِيَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ مَنِ اتَّبَعَكُمْ فَالْجَنَّةُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَكُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَكُمْ كَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ رَدَّ عَلَيْكُمْ فَفِي أَسْفَلِ دَرْكِ الْجَحِيمِ.

أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَكُمْ فِيمَا مَضَى وَ جَارٍ لَكُمْ فِيمَا بَقِيَ وَ أَنَّ أَنْوَارَكُمْ وَ أَشْبَاحَكُمْ وَ سَنَاءَكُمْ وَ ظِلَالَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ وَ بُورِكَتْ وَ قُدِّسَتْ وَ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ وَ عِنْدَهُ فِي مَلَكُوتِهِ أَنْوَاراً تَأْمُرُونَ وَ لَهُ تَخَافُونَ وَ إِيَّاهُ تُسَبِّحُونَ وَ بِعَرْشِهِ مُحْدِقُونَ وَ بِهِ حَافُّونَ حَتَّى مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ تَوَلَّى عَزَّ ذِكْرُهُ تَطْهِيرَهَا وَ رَضِيَ مِنْ خَلْقِهِ بِتَعْظِيمِهَا فَرَفَعَهَا عَنْ كُلِّ بَيْتٍ قَدَّسَهُ وَ أَعْلَاهَا عَنْ كُلِّ بَيْتٍ طَهَّرَهُ فِي السَّمَاءِ لَا يُوَازِيهَا خَطَرٌ وَ لَا يَسْمُو إِلَى سَمَائِهَا النَّظَرُ وَ لَا يَقَعُ عَلَى كُنْهِهَا الْفِكَرُ وَ لَا يَطْمَحُ إِلَى أَرْضِهَا الْبَصَرُ وَ لَا يُغَادِرُ سُكَّانَهَا الْبَشَرُ يَتَمَنَّى كُلُّ أَحَدٍ أَنَّهُ مِنْكُمْ وَ لَا يَتَمَنَّوْنَ أَنَّكُمْ مِنْ غَيْرِكُمْ إِلَيْكُمُ انْتَهَتِ الْمَكَارِمُ وَ الشَّرَفُ وَ فِيكُمُ اسْتَقَرَّتِ الْأَنْوَارُ وَ الْعَزْمُ وَ الْمَجْدُ وَ السُّودَدُ فَمَا فَوْقَكُمْ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا أَقْرَبَ إِلَيْهِ وَ لَا أَخَصَّ لَدَيْهِ وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنْكُمْ أَنْتُمْ سَكَنُ الْبِلَادِ وَ نُورُ الْعِبَادِ وَ عَلَيْكُمُ

ص: 129

الِاعْتِمَادُ يَوْمَ التَّنَادِ كُلَّمَا غَابَ مِنْكُمْ حُجَّةٌ أَوْ أَفَلَ مِنْكُمْ عَلَمٌ أَطْلَعَ اللَّهُ لِخَلْقِهِ مِنْ عَقِبِ الْمَاضِي خَلَفاً إِمَاماً وَ نُوراً هَادِياً وَ بُرْهَاناً مُبِيناً نَيِّراً دَاعِياً عَنْ دَاعٍ وَ هَادِياً بَعْدَ هَادٍ وَ خَزَنَةً وَ حَفَظَةً لَا يَغِيضُ بِكُمْ غَوْرُهُ وَ لَا يَنْقَطِعُ عَنْكُمْ مَوَادُّهُ وَ لَا يُسْلَبُ مِنْكُمْ أَرِيجُهُ سَبَباً مَوْصُولًا مِنَ اللَّهِ إِلَيْكُمْ وَ رَحْمَةً مِنْهُ عَلَيْنَا يُرْشِدُنَا إِلَيْهِ وَ يُقَرِّبُنَا مِنْههُ وَ يُزْلِفُنَا لَدَيْهِ وَ جَعَلَ صَلَاتَنَا عَلَيْكُمْ وَ ذِكْرَنَا لَكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ وَ عَرَفْنَاهُ مِنْ فَضْلِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذْ كُنَّا عِنْدَهُ بِكُمْ مُؤْمِنِينَ مُسَوَّمِينَ وَ بِفَضْلِكُمْ مَعْرُوفِينَ وَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ مَشْكُورِينَ وَ بِططَاعَتِنَا لَكُمْ مَشْهُورِينَ فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ وَ أَفْضَلَ شَرَفِ الْمُشَررَّفِينَ وَ أَعْلَى مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَععَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ حَتَّى لَا يَبْقَى مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا صِدِّيقٌ وَ لَا شَهِيدٌ وَ لَا عَالِمٌ وَ لَا جَاهِلٌ وَ لَا دَنِيٌّ وَ لَا فَاضِلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ صَالِحٌ وَ لَا فَاجِرٌ طَالِحٌ وَ لَا جَبَّارٌ عَنِيدٌ وَ لَا شَيْطَانٌ مَرِيدٌ وَ لَا خَلْقٌ فِيمَا بَيْنَ ذَلِكَ شَهِيدٌ إِلَّا عَرَّفَهُمْ ج جَلَالَةَ أَمْرِكُمْ وَ عِظَمَ خَطَرِكُمْ وَ كِبَرَ شَأأْنِكُمْ وَ تَمَامَ نُورِكُمْ وَ صِدْقَ مَقَالِكُمْ وَ ثَبَاتَ مَقَامِكُمْ وَ

ص: 130

شَرَفَ مَحَلِّكُمْ وَ مَنْزِلَتَكُمْ عِنْدَهُ وَ كَرَامَتَكُمْ عَلَيْهِ وَ خَاصَّتَكُمْ لَدَيْهِ وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِكُمْ مِنْهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي يَا سَادَتِي وَ أَئِمَّتِي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي مُؤْمِنٌ بِكُمْ وَ بِمَا آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرٌ بِعَدُوِّكُمْ وَ بِمَا كَفَرْتُمْ بِهِ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ عَارِفٌ بِضَلَالَةِ مَنْ خَالَفَكُمْ مُوَالٍ لَكُمْ وَ لِأَوْلِيَائِكُمْ مُبْغِضٌ لِأَعْدَائِكُمْ وَ مُعَادٍ لَهُمْ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ مُطِيعٌ لَكُمْ عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ مُقْتَدٍ بِكُمْ مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ مُعْتَرِفٌ بِكُمْ مُؤْمِنٌ بِإِيَابِكُمْ مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُمْ آخِذٌ بِقَوْلِكُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِكُمْ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ عَائِذٌ لَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ إِلَيْهِ بِمَحَبَّتِكُمْ وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ مَسْأَلَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي وَ مُتَوَسِّلٌ بِكُمْ إِلَيْهِ وَ مُقَدِّمُكُمْ بَيْنَ يَدَيَّ فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ إِلَيْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِيهِ مَعَكُمْ وَ قَلْبِي لَكُمْ سِلْمٌ وَ رَأْيِي لَكُمْ تَبَعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يُحْيِيَ اللَّهُ تَعَالَى دِينَهُ بِكُمْ وَ يَرُدَّكُمْ فِي أَيَّامِهِ وَ يُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ وَ يُمَكِّنَكُمْ فِي أَرْضِهِ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ إِنْ

ص: 131

شَاءَ اللَّهُ لَا مَعَ غَيْرِكُمْ آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَالَيْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَالَيْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ أَوْلِيَائِهِمْ وَ الشَّيَاطِينِ وَ حِزْبِهِمْ وَ الظَّالِمِينَ لَكُمْ وَ الْجَاحِدِينَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِينَ مِنْ دِينِكُمْ وَ وَلَايَتِكُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِإِرْثِكُمْ وَ الشَّاكِّينَ فِيكُمُ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْكُمْ وَ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَكُمْ وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ فَثَبَّتَنِي اللَّهُ أَبَداً مَا حَيِيتُ عَلَى مُوَالاتِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِينِكُمْ وَ وَفَّقَنِي لِطَاعَتِكُمْ وَ رَزَقَنِي شَفَاعَتَكُمْ وَ جَعَلَنِي مِنْ خِيَارِ مَوَالِيكُمْ وَ التَّابِعِينَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَيْهِ وَ جَعَلَنِي مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثَارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدِي بِهُدَاكُمْ وَ يُحْشَرُ فِي زُمْرَتِكُمْ وَ يَكُرُّ فِي رَجْعَتِكُمْ وَ يُمَلَّكُ فِي دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فِي عَافِيَتِكُمْ وَ يُمَكَّنُ فِي وَلَايَتِكُمْ وَ يَتَمَكَّنُ فِي أَيَّامِكُمْ وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ لَا مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُمْ لِأَنَّكُمْ نُورُ الْأَنْوَارِ وَ خِيَرَةُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّارِ بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ خَتَمَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ الرَّحْمَةَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى

ص: 132

الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلَائِكَتُهُ وَ إِلَى جَدِّكُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ».

«وَ إِنْ كَانَتِ الزِّيَارَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام فَقُلْ:»

و اگر امیر المؤمنين عليه السلام را زیارت می کنی پس بگو:

«وَ إِلَى أَخِيكَ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِينُ»

«وَ بِمِفْتَاحِ مَنْطِقِكُمْ نَطَقَ كُلُّ لِسَانٍ وَ بِكُمْ يُسَبَّحُ الْقُدُّوسُ السُّبُّوحُ وَ بِتَسْبِيحِكُمْ جَرَتِ الْأَلْسُنُ بِالتَّسْبِيحِ وَ اللَّهُ بِمَنِّهِ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ طَأْطَأَ كُلُّ شَرَفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ ءٍ لَكُمْ وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِكُمْ وَ فَازَ الْفَائِزُونَ بِوَلَايَتِكُمْ بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي ذِكْرُكُمْ فِي الذَّاكِرِينَ وَ أَسْمَاؤُكُمْ فِي الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي الْأَنْفُسِ وَ آثَارُكُمْ فِي الْآثَارِ وَ قُبُورُكُمْ فِي الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ وَ أَكْرَمَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَكُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَكُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَكُمْ وَ أَصْدَقَ وَعْدَكُمْ كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ وَ

ص: 133

شَأْنُكُمُ الْحَقُّ وَ كَلَامُكُمُ الصِّدْقُ وَ طَبْعُكُمُ الرِّفْقُ وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ وَ رَأْيُكُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ كَرَمٌ وَ أَمْرُكُمْ عَزْمٌ وَ حَزْمٌ إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ آخِرَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ إِلَيْكُمْ مُنْتَهَاهُ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي كَيْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنَائِكُمْ وَ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكُمْ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ أَطْلَقَ عَنَّا رَهَائِنَ الْغُلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا بِكُمْ مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنْ عَذَابِ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ كَمَلَتِ الْمِنَّةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الْأَعْمَالُ وَ لَكُمُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَكَانُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ.

رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا».

«ثُمَّ انْكَبِّ عَلَى الضَّرِيحِ فَقَبِّلْهُ فَقُلْ:»

ص: 134

سپس خودت را روی قبر بیانداز و بگو:

«يَا وَلِيَّ اللَّهِ إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً كَثِيرَةً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَى اللَّهِ وَ رِضَاكُمْ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعَاكُمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ وَ مُوَالاتَكُمْ بِمُوَالاتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِي وَ كُنْتُمْ شُفَعَائِي إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَإِنِّي لَكُمْ مُطِيعٌ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ».

«ثُمَّ ارْفَعْ يَدَيْكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ قُلْ:»

سپس دو دست خود را به طرف آسمان بالا ببرو بگو:

«اللَّهُمَّ إِنِّي لَوْ وَجَدْتُ وَسِيلَةً أَقْرَبَ إِلَيْكَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَخْيَارِ الْأَئِمَّةِ الْأَبْرَارِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي إِلَيْكَ اللَّهُمَّ فَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَيْكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُدْخِلَنِي فِي جُمْلَةِ الْعَارِفِينَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ وَ فِي زُمْرَةِ الْمَرْحُومِينَ بِشَفَاعَتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين ».38(1)

ص: 135


1- مستدرک الوسائل ج10، ص 416 ب 86ح12274(17) از البلد الامین.

پی نوشت ها

1- مستدرك الوسائل: ج10 ص 416 -425.

2- فهرست كتب الشّيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول: ص442 رقم 710.

3 - المقنع: ص 5.

4 - تنقیح المقال في علم الرجال: ج2 قسم1 ص267.

5- المزار الكبير: ص 27.

6 - الحدائق الناضرة: ج 6 ص 47.

7- تنقیح المقال في علم الرجال (رحلی): ج2 قسم2 ص95 رقم 10503.

8- تنقیح المقال في علم الرجال (رحلی): ج2 قسم2 ص95 رقم 10503 محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسديّ الكوفيّ أبو الحسين ساكن الرّيّ يقال له محمّد بن أبي عبد الله : عنونه النّجاشی كذلك و قال: كان ثقة صحيح الحديث إلا أنه روی عن الضعفاء، و كان يقول بالجبر و التشبيه و كان أبوه وجهاً، روى عنه أحمد بن محمد بن عیسی، له کتاب الجبر و الأستطاعة، أخبرنا أبو العباس بن نوح قال: حدّثنا الحسن بن حمزة قال: حدّثنا محمّد بن جعفر الأسديّ بجميع كتبه. قال: ومات أبو الحسين محمد بن جعفر ليلة الخميس لعشر خلون من جمادى الأولى سنة اثنتي عشرة و ثلثمائة. وقال ابن نوح: حدّثنا الحسن بن داود قال: حدّثنا أحمد بن حمدان القزويني عنه بجميع كتبه انتهى. ومثله إلى قوله ابن عيسى في القسم الأول من الخلاصة و زاد بين قوله و التشبيه و بين قوله و کان أبوه وجهاً قوله: فأنا في حديثه من المتوقّفين. وقال ابن داود في الباب الأول بعد عنوانه بمثل ما ذكرناه في العنوان: لم جش كان ثقة صحيح الحديث غير أنّ فيه طعناً أوجب ذكره في الضّعفاء انتهى. و عنونه في الباب الثاني بالعنوان المذكور ثمّ كتب: لم جش كان ثقة

ص: 136

صحیح الحديث إلّا أنه روی عن الضّعفاء و كان يقول بالجبر و التشبيه انتهى. وأقول: لا أرى لتوقّف العلامة رحمه الله و لا لعدّ ابن داود إيّاه مرّتين و قوله: أن فيه طعناً أوجب ذكره في الضعفاء وجهاً ضرورة إنّ ما حسباه طعناً ليس إلّا أمرين أحدهما روايته عن الضّعفاء و هذا لا يقتضي عدم اعتبار ما رواه عن الثّقات، و غاية ما يفيده عدم كون مراسیله حجّة كمراسیل ابن ابي عمير، و ذلك ليس فيه طعن بوجه لأنّ تأليف كتاب من أخبار صحاح و ضعاف و إيراد الغثّ والسّمين لوكان طعناً للزم الطّعن في جمع كثير من الثّقات. ثانيهما: قوله بالجبر و التشبيه فإنه لو كان على حقيقته لأوجب فسقه بل كفره ، فتصريح النّجاشي مع نسبة ذلك إليه بوثاقته و عدالته و صحّة حديثه قرينة قطعيّة على إرادته من القول بالجبر و التشبيه ما لا ينافي العدالة مضافاً إلى أنه أستاد الكليني رحمه الله وقد أكثر الرّواية عنه في الكافي فلو كان ممّن يقول بالجبر و التشبيه لأطّلع عليه الكليني رحمه الله و لترك الرواية عنه، ولا يعقل اطّلاع النّجاشي المتأخر عنه بكثير على ما لم يطّلع عليه تلميذه و إلى أنّ الصدوق رحمه الله ولد في الغيبة الصغرى و كان أبوه معاصراً للرجل و يبعد كل البعد عدم اطّلاعه على مذهب الرّجل او اطّلاعه و إكثاره الترضّي عنه كما لا يخفى على الخبير بكتبه، وإلى أنه روی اخباراً كثيرة دالة على بطلان الجبر و التشبيه و نفيهما أوردها الكلينيّ رحمه الله في أصول الكافي فلو كان فيه شائبة القول بذلك لم يكن ليروي ما يردّه و يبطل مذهبه، فالحق أن الرجل ثقة صحيح الحديث يعتمد على ما رواه مسنداً بسند معتمد. ولقد أجاد من وثّقه كالفاضل المجلسي في الوجيزة و الطّريحي و الكاظميّ في المشتركاتين و الفاضل الجزائري، قال الأخير في الحاوي بعد عدّه في فصل الثّقات و نقله عبارة النّجاشي و الخلاصة ما لفظه: الذي يظهر لي أن هذا هو محمد بن جعفر الأسدي المذكور سابقاً ويدلّ عليه قول العلّامة رحمه الله في الفوائد

ص: 137

ما صورته: قال الشّيخ رحمه الله: و قد كان في زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التّوقيعات من قبل المنصوبين للسّفارة من الأصل منهم؛ أبو الحسين محمد بن جعفر الأسدي، قال بعد قصص: و مات الأسدي على ظاهر العدالة لم يتغيّر و لم يطعن عليه في شهر ربيع الأخرسنة اثنتی عشرة و ثلثمائة إنتهی. و أقول: ما نقله عن العلّامة في فوائده قد أسبقنا نقله بتمامه مع القصص التي أشار إليها عن الشّيخ رحمه الله في كتاب الغيبة و ذلك يردّ ما أبداه هنا من التوقّف في المقام إلّا أن لا يكون بناء العلامة على إتحاد الرجل مع محمد بن جعفر الأسدي الرّازي المزبور و لكنّ الأتّحاد ممّا يجزم به كلّ من لاحظ إتّحاد الأسم و إسم الأب و الكنية و اللّقب. وما نسب إلى الشيخ رحمه الله من عنوانه إيّاه في رجاله مرّتين لا أصل له أوّلاً و لا يدلّ على التعدّد ثانياً كما لا يخفى على الخبير بوضع الشّيخ رحمه الله في رجاله و فهرسته و إذ قد ثبت الأتّحاد إزداد وثاقة الرّجل قوةً و ازداد توقّف العلّامة رحمه الله فيه، وهنا و قد تلخّص ممّا ذكرناه هنا وهناك أنّ محمّد بن جعفر بن محمد الأسدي أبا الحسين الرّازيّ و محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسديّ أبا الحسين ساكن الرّيّ و محمد بن أبي عبد الله و أبا الحسين الرّازيّ و أبا الحسين الأشعريّ المتقدّم شخص واحد، وإنّ الأختلاف في الأوصاف، عباراتنا شتّی و حسنك واحد و كل إلى ذاك الجمال یشير، و عدّ إبن داود إيّاه بعناوین مختلفة لا يضرّنا بعد تبيّن الأتّحاد واقعاً لأنّ تعدّد عنوان شخص واحد في كلماتهم بعناوین مختلفة شایع بين أرباب هذا الفنّ. ثم لمّا آل الأمر بي إلى هنا عثرت على كلام المولى الوحيد في المقام مؤيّد لما بنينا عليه من وثاقة الرجل و عدم كون ما نسب إليه النّجاشيّ من القول بالجبر و التشبيه على حقيقته ، فلزمني نقل كلامه قدّس سرّه لإحكام أمر ما بنينا عليه. قال رحمه الله: ذكر الصّدوق رضي الله عنه: إنّه من وكلاء الصّاحب الّذين رواه و وقفوا على معجزاته من أهل الرّيّ

ص: 138

النّساميّ و الأسدي يعني نفسه. وأمّا الشّيخ فقد مرّ تبجيله له و ترحّمه عليه و إنّه مات على العدالة و لم يطعن عليه مع أنّه ذكر أنّ له كتاب الإستطاعة فالظّاهر عدم دلالة كتابه على القول بالجبر و عدم قوله بالتّشبيه ايضاً و لذا قال فيه ما قال. و امّا التّلّعکبريّ و ابن حمزة و غيرهما من الأجلّة فقد رووا كتبه جميعاً من دون تأمّل منهم بل المستفاد من كلام الشيخ رضي الله عنه أنّ أحداً لم يطعن عليه بوجه، و يدلّ عليه أيضاً كونه من وكلائهم عليهم السلام و أبوابهم و ورود التّوقيعات المعروفة عليه، فالظّاهر أنّ النّجاشي توهّم من كتبه كما نشاهده في أمثال زماننا إنّ الفضلاء يرمون الفضلاء بالعقائد الفاسدة بالتوهّم. يقول مصنّف هذا الكتاب عبد الله المقامقاني: لا أرضى من المولى الوحيد قدّس سرّه بهذا التّعبير لأنّي أحاشي النّجاشي من أن يرمي شخصاّ بالوهم كما أحاشي الوحيد رحمه الله عن كون ما صدر منه بالنسبة إلى صاحب الحدائق في كربلاء المشرّفة لداع نفسانيّ و كان الأولى أن يعبّر بمثل ما عبّرنا من أنّ توثيقه إياّه يكشف عن أنّ رميه بالقول بالجبر و التّشبيه ليس على حقيقته، بل لروايته أخبار الجبر و التّشبيه كما حمله الفاضل المجلسيّ بقوله الذي نقله الوحيد بقوله بعد العبارة المزبورة قال جدّي رحمه الله: الظاهر أنّه كان يروي أخبار الجبر و التّشبيه كما رواه الأكثرو ورد به القران المجيد بحسب الظّاهر، وردّه على أهل الإستطاعة لا يستلزم كونه جبريّاً لإمكان كونه قائلاً بالحقِّ من أنّه لا جبر ولا تفويض، ولمّا كان الأكثر على الإستطاعة تبعاً للمعتزلة ضعّفوا من لم يقل بها، ولوكان فاسد المذهب كيف اعتمد الصّاحب علیه السلام عليه و جعله بابه، و روی في كمال الدّين و غيبة الشّيخ أخبار كثيرة تدلّ على وكالته و ظهور المعجزة منه على يده. و قال أيضاً في كمال الدّين أخبار كثيرة تدلّ على جلالة قدره و عظم منزلته من صاحب الزّمان أرواحنا فداه إلى أن قال -: ذكر بعض الفضلاء

ص: 139

المتجرّين أنّ أهل قم على الجبر و التّشبيه سوى ابن بابویه، و السّبب ما ذكرنا و عدم تأويلهم ما دلّ عليها إما بناء على الظّهور أو عدم جرئتهم على التّأويل على رأيهم، بل يقولون مجملاً له محمل، انتهى یعنی کلام المجلسيّ رحمه الله . ثم قال الوحيد رحمه الله في العدّة جواباً لما أورد عليه: لأيّ شيء تعملون بأخبار المخالفين للحقّ و أمّا المجبّرة و المشبّهة أوّل ما في ذلك إنّا لا نعلم أنهم مجبّرة ولا مشبّهة و أكثر ما معنا أنّهم كانوا يروون ما تضمّنهما و ليس رواياتهم دليلاً على اعتقادهم بصحّتها بل بیّنا الوجه في روایتها و أنّه غير الإعتقاد لمتضمّنها انتهى -يعني ما في العدّة-. ثم قال: و مرّ في أحمد بن نوح و سيجيء في هارون بن مسلم ماله دخل في المقام.

تذييل: حکی البحرانيّ في حاشية البلغة عن بعض حواشي الخلاصة أنّه قال: توهّم بعض مشايخنا إتّحاد محمد بن جعفر بن محمد بن عون مع الرّزّاز ثم قال: و هو سخيف . قلت: وجه السّخافة ظاهر ضرورة إختلاف الكنية و النّسب و این أبو العبّاس الّذي لم يتعرّض له علماء الرّجال من أبي الحسين الذي تعرّض له الكل مضافاً إلى أنّ ذاك كما سمعته من أبي غالب مات سنة عشر و ثلثمائة وهذا كما سمعته من النّجاشيّ مات سنة اثنتي عشرة و ثلثمائة فتعدّد الرّجلين ممّا لا ينبغي التامّل فيه، و العجب من جامع الرّوات حيث جزم باتّحاد المبحوث عنه مع الرّزّاز فلاحظ و تامّل التّميّز قد سمعت من النّجاشيّ رواية الحسن بن حمزة عنه و به میّزه في المشتركاتين ، و زاد رواية أحمد بن محمد بن عیسی و بروايته عن محمد بن اسمعیل البرمكيّ و بعد ما بيّنا من إتّحاده مع محمد بن أبي عبد الله و محمد بن جعفر أبي الحسين الأسديّ يأتي فيه ما مرّ هناك من رواية جمع عنه.

9- الغيبة، الشّيخ الطّوسيّ: ص 415 أخبرنا أبو الحسين بن أبي جيّد القمّيّ، عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن يحيى العطّار، عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن صالح بن

ص: 140

أبي صالح قال: سألني بعض النّاس في سنة تسعين و مائتين قبض شيء فامتنعت من ذلك و كتبت أستطلع الرّأي فأتاني الجواب: ُ بِالرَّيِّ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْعَرَبِيُّ فَلْيُدْفَعْ إِلَيْهِ فَإِنَّهُ مِنْ ثِقَاتِنَا.

10 - الكافي: ج1 ص 523 ح 23- علي بن محمد، عن محمد بن علي بن شاذان النّيسابوري قال: إجتمع عندي خمسمائة درهم تنقص عشرين درهماً فأنفت أن أبعث بخمسمائة تنقص عشرين درهماً، فوزنت من عندي عشرين درهماً و بعثتها إلى الأسدي و لم أكتب ما لي فيها، فورد: وَصَلَتْ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ لَكَ مِنْها عِشْرُونَ دِرْهَماً. و دلائل الإمامة: ص525 ح101/497- و حدثني أبوالمفضّل محمد بن عبد الله، قال: حدّثني علي بن محمد المعروف بعلّان الكلينيّ، قال: حدثني محمد بن شاذان بن نعيم بنیشابور، قال: .... و كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص485 ب45 ح5- حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه، عن سعد بن عبد الله، عن علي بن محمد الرازي المعروف بعلّان الكلينيّ قال: حدثني محمد بن شاذان بن نعيم النّيسابوريّ قال: .... و كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 509 ب45 ح 38 - حدّثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطار رضي الله عنه قال: حدّثنا أبي قال: حدّثنا محمد بن شاذان بن نعيم الشّاذانيّ قال: .... الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد: ج2 ص365 و بهذا الإسناد (أخبرني أبو القاسم جعفر بن محمد، عن محمد بن يعقوب - معلق) عن علي بن محمد، عن محمد بن شاذان النّيسابوريّ قال: .... الغيبة، الشيخ الطوسي: ص 417 محمد بن يعقوب، عن علي بن محمد، عن محمد بن شاذان النيشابوريّ قال: .... و الصراط المستقيم: ج2 ص 247 ح 11 و کشف الغمة في معرفة الأئمّة: ج2 ص 456 و منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجّة عليه السلام: ص 116 فصل 8. رک. الخرائج و الجرائح: ج2 ص697 ح 14.

ص: 141

11 - كمال الدين و تمام النعمة: ج2 ص 488 ب40 ح- وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ،عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ ،عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ ،عَنْ نَصْرِ بْنِ الصَّبَّاحِ الْبَلْخِيِّ قَالَ: كَانَ بِمَرْوَ كَاتِبٌ كَانَ لِلْخُوزِسْتَانِيِّ سَمَّاهُ لِي نَصْرٌ وَ اجْتَمَعَ عِنْدَهُ أَلْفُ دِينَارٍ لِلنَّاحِيَةِ فَاسْتَشَارَنِي فَقُلْتُ: ابْعَثْ بِهَا إِلَى الْحَاجِزِيِّ فَقَالَ:هُوَ فِي عُنُقِكَ إِنْ سَأَلَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ فَقُلْتُ:نَعَمْ، قَالَ نَصْرٌ: فَفَارَقْتُهُ عَلَى ذَلِكَ ثُمَّ انْصَرَفْتُ إِلَيْهِ بَعْدَ سَنَتَيْنِ فَلَقِيتُهُ فَسَأَلْتُهُ عَنِ الْمَالِ فَذَكَرَ: أَنَّهُ بَعَثَ مِنَ الْمَالِ بِمِائَتَيْ دِينَارٍ إِلَى الْحَاجِزِيِّ فَوَرَدَ عَلَيْهِ وُصُولُهَا وَ الدُّعَاءُ لَهُ وَ كَتَبَ إِلَيْهِ: كَانَ الْمَالُ أَلْفَ دِينَارٍ فَبَعَثْتَ بِمِائَتَيْ دِينَارٍ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تُعَامِلَ أَحَداً فَعَامِلِ الْأَسَدِيَّ بِالرَّيِّ. قَالَ نَصْرٌ: وَ وَرَدَ عَلَيَّ نَعْيُ حَاجِزٍ فَجَزِعْتُ مِنْ ذَلِكَ جَزَعاً شَدِيداً وَ اغْتَمَمْتُ لَهُ فَقُلْتُ لَهُ: وَ لِمَ تَغْتَمُّ وَ تَجْزَعُ وَ قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْكَ بِدَلَالَتَيْنِ، قَدْ أَخْبَرَكَ بِمَبْلَغِ الْمَالِ وَ قَدْ نَعَى إِلَيْكَ حَاجِزاً مُبْتَدِئاً.

والغيبة، الشيخ الطوسي: ص 415 وروی محمد بن يعقوب الكليني، عن أحمد بن يوسف الشّاشيّ قال: قال لي محمد بن الحسن الكاتب المروزيّ: وجّهت إلى حاجز الوشاء مائتي دینار و کتبت إلى الغريم بذلك، .... والخرائج والجرائح: ج2 ص695 ب14 ح10- با تفاوت و مرسل.

12 - كمال الدين: ج2 ص 509 ب45 ضمن ح 38 - حدّثنا أحمد بن محمد بن يحيى العطّار رضي الله عنه قال: حدّثنا أبي، حدّثنا محمد بن شاذان بن نعيم الشاذانيّ قال: أنفذت بعد ذلك مالاً و لم أفسّر لمن هو فورد الجواب: وَصَلَ كذا و كذا منه لفلانٍ كذا و لفلانٍ کَذا. و الثاقب في المناقب: ص 599ح545- از محمد بن شاذان بن نعيم مانند کمال الدين.

13 - الكافي: ج 1 ص 522 ح 17 17- عَلِيٌّ،عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ: وُلِدَ لِي وَلَدٌ فَكَتَبْتُ

ص: 142

أَسْتَأْذِنُ فِي طُهْرِهِ يَوْمَ السَّابِعِ فَوَرَدَ: لَا تَفْعَلْ فَمَاتَ يَوْمَ السَّابِعِ أَوِ الثَّامِنِ ثُمَّ كَتَبْتُ بِمَوْتِهِ فَوَرَدَ: سَتُخْلَفُ غَيْرَهُ وَ غَيْرَهُ تُسَمِّيهِ أَحْمَدَ وَ مِنْ بَعْدِ أَحْمَدَ جَعْفَراً. فَجَاءَ كَمَا قَالَ. قَالَ: وَ تَهَيَّأْتُ لِلْحَجِّ وَ وَدَّعْتُ النَّاسَ وَ كُنْتُ عَلَى الْخُرُوجِ فَوَرَدَ: نَحْنُ لِذَلِكَ كَارِهُونَ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ. قَالَ: فَضَاقَ صَدْرِي وَ اغْتَمَمْتُ وَ كَتَبْتُ: أَنَا مُقِيمٌ عَلَى السَّمْعِ وَ الطَّاعَةِ غَيْرَ أَنِّي مُغْتَمٌّ بِتَخَلُّفِي عَنِ الْحَجِّ. فَوَقَّعَ: لَا يَضِيقَنَّ صَدْرُكَ فَإِنَّكَ سَتَحُجُّ مِنْ قَابِلٍ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. قَالَ وَ لَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ كَتَبْتُ أَسْتَأْذِنُ فَوَرَدَ الْإِذْنُ فَكَتَبْتُ:أَنِّي عَادَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ الْعَبَّاسِ وَ أَنَا وَاثِقٌ بِدِيَانَتِهِ وَ صِيَانَتِهِ. فَوَرَدَ: الْأَسَدِيُّ نِعْمَ الْعَدِيلُ فَإِنْ قَدِمَ فَلَا تَخْتَرْ عَلَيْهِ. فَقَدِمَ الْأَسَدِيُّ وَ عَادَلْتُهُ.و كمال الدين: ج2 ص 489 ب45 ذيل ح12- حدّثنا أبي رضي الله عنه، عن سعد بن عبد الله، عن محمد ابن صالح قال: و حدّثني أبو جعفر:- أول آن با اندک تفاوتی. و دلائل الإمامة: ص 288 (527 ح 502 ط ج)- أول آن، چون الكافي با اندک تفاوتی. و الإرشاد: ص 355 همچون الكافي با اندک تفاوت، از ابن قولویه از محمد بن يعقوب الكليني. و الغيبة، الطّوسي: ص 283 ح 242 بعضی از آن را مانند الكافي، با اندک تفاوتی، به سندش از شیخ کلینی. و الخرائج و الجرائح: ج2 ص 704 ب 14 ح 21 مانند الكافي. و الثاقب في المناقب، ص611 ح 557 اول آن، مانند کمال الدین، با تفاوتی اندک، مرسل، از محمد بن صالح. و فرج المهموم: ص 244 بعضی از آن از دلائل الإمامة، باتفاوتی اندک، و از أبو العباس الحميريّ. و کشف الغمة: ج3 ص245 از الإرشاد، باتفاوتی اندک.

14 - الفهرست، النجاشيّ: ص 341 الرقم 915

15 - تفسیر علیّ بن ابراهيم القميّ: ج1 ص319 و چاپ دیگری ص 389

16 - تفسير القميّ: ج1 ص4.

ص: 143

17 - الكافي: ج1 ص68 ح10 و من لا يحضره الفقيه: ج3 ص10 ح3233 و تهذیب الأحكام: ج6 ص302 ب 92 ح 52/845 و الإحتجاج على أهل اللّجاج: ج2 ص356

18- شرح نهج البلاغه: ج.1 ص 128.

19 - نجم ثاقب در احوال امام غايب عليه السلام: ج2 ص 712 حکایت هفتادم. از او: العبقري الحسان: ج6 ص470 یاقوته 4و مفاتیح الجنان .

20 - الأنوار اللّامعة في شرح الزيارة الجامعة: ص 29.

21 - كتاب الطّهارة، الشيخ الأنصاريّ: ج3 ص 65 و يؤيد العموم الرّواية المشهورة الواردة في الزيارة الجامعة، لكنّها مختصّة بزيارة خاصّة.

و فيه: ج5 ص 149 والكلام في الخوارج يظهر ممّا ذكرنا في الناصب؛ فإنّهم أشدّ النواصب، مضافاً إلى إطلاق «المشرك» عليهم في بعض الأخبار، كما في قوله عليه السلام في خارجيّ دخل عليه: «إنه مشرك و الله» و قوله عليه السلام في الزيارة الجامعة: «و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ» مع أن نجاستهم إجماعيّة على الظاهر المصرَّح به في الرّوض كما عن غيره، و عن جامع المقاصد: أنه لا كلام فيها. مضافاً إلى النّبويّ: « إنّهم يَمْرُقون من الدّين کما یمْرُقُ السَّهْمُ من الرّامي» وبالجملة فلاشيء أوضح وأشهر من کفریزید لعنه الله . مصباح الفقيه، آغا رضا الهمدانيّ: ج6 ص 47 فإن المتأمّل في مثل هذه الروايات لا يكاد يشكّ في شرعية الغسل، وكونه من الآداب المطلوبة عند زيارة جميع الأئمة عليهم السلام مطلقاً و لو بغير الزيارة الجامعة المنصوص عليها بالخصوص و إن لم يرد نصّ عليه في خصوص بعضهم، خصوصا بعد ما سمعت من الشّهرة و دعوى الإجماع عليه، فلا شبهة فيه و لولم نقل بالمسامحة، و الله العالم. و فيه: ج 7 ص 286 و في الزّيارة الجامعة: «و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ».

ص: 144

مصباح الفقاهة، آية الله الخوئي: ج1 ص 323 - ويدل عليه أيضاً قوله عليه السلام في الزيارة الجامعة: (و مَن جَحَدکُم کافِرٌ). وقوله عليه السلام فيها أيضاً: (و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم). فإنه ينتج بعكس النّقيض أنّ من لم يقبل عنكم لم يوحّده، بل هو مشرك بالله العظيم.

موسوعة آية الله الخوئي: ج3 ص 77 - وما يمكن أن يستدلّ به على نجاسة المخالفين وجوه ثلاثة: الأول: ما ورد في الرّوايات الكثيرة البالغة حدّ الإستفاضة من أنّ المخالف لهم (عليهم السلام) کافر، وقد ورد في الزيارة الجامعة: (و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم) فإنه ينتج بعكس النّقيض أنّ من لم يقبل منهم فهو غير موحد لله سبحانه فلا محالة يحكم بكفره . و الأخبار الواردة بهذا المضمون وإن كانت من الكثرة بمكان ....

نتائج الأفكار في نجاسة الكفّار، آية الله السيد محمد رضا الگلپایگانيّ: ص190 و في الزيارة الجامعة: (و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ).

مباني منهاج الصّالحين، آية الله السيد تقيّ القمي: ج1 ص112 و ممّا يدل على كفرهم بالصراحة ما ورد في الزيارة الجامعة و هو قوله عليه السلام: (و مَن جَحَدکُم کافِرٌ) فيترتّب عليهم جميع الأحكام المترتّبة على الكفار، فعلى القول بنجاسة الكافر يكون المخالف نجساً لأنّه کافر بمقتضى جملة من الأخبار تقدّم ذكرها، لكن نقطع بعدم نجاستهم فإنّهم طاهرون في ظاهر الشرع و ذبائحهم محلّلة فالحق أن يقال: إنهم کافروا الآخرة و مسلموا الدّنيا. الرسائل الفقهيّة، الوحيد البهبهاني: ص 179 و الحاصل، أن الفرقة المحقّة النّاجية لم تكن مجتمعة على الضّلالة إلى زمان المتوهّم رحمه الله و بعده أيضاً، إذ يظهر فساد هذا من الأخبار المتواترة، مضافاً إلى غيرها من أدلّة الإجماع، مضافاً إلى شياعه، و تحقّق إختلاط الأنساب في أولاد الأئمّة عليهم السلام و الذرّية الطاهرة، كما مرّ و سنشير إليه، لكون

ص: 145

المدار في الأعصار و الأمصار على فتاواهم، وهذا أشدُّ شيءٍ على الرسول صلّى الله عليه وآله و الأئمّة عليهم السلام و فاطمة عليها السّلام، ومع ذلك يكونوا مقصّرين في نشر شرائع الأحكام البتّة! مع أنّهم عليهم السلام كما ذكروا في زيارة الجامعة الكبيرة: «فجَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ،حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ، وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ، وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ، وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ، وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَه». إلى غير ذلك من فقرات هذه الزيارة، و غيرها مما يؤدّي مؤدّاها. مصابيح الظّلام، الوحيد البهبهاني: ج4 ص 89 مع أنّ زيارة الجامعة المشهورة الطويلة الواردة لزيارة كل إمام عليه السلام يكون مع الغسل بنصّ كلام المعصوم علیه السلام،

حتّى أنّه وقع التأمل في جواز هذه الزيارة بغیر غسل.

مهذّب الأحکام، السيّد عبد الأعلى السّبزواريّ: ج1 ص383 مع أنّ كلّ خارجيّ، ناصبيّ أيضاً، فيدل على نجاسة الخارجيّ ما يدلّ على نجاسة النّاصبي. و في زيارة الجامعة: «و مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ».

صراط النّجاة، آية الله میرزا جواد التّبريزيّ: ج5 ص306 لا تحتاج زيارة الجامعة من جهة نيل الثّواب الموعود في زيارتهم عليهم السلام بها إلى ملاحظة السّند بل لا يحتاج من غير هذه الجهة أيضاً فإنّ ما ورد فيها من الخصوصيات واردة نوعاً في سائر الروايات أيضاً مما يوجب كونها زيارة معتمداً عليها، والله العالم.

و فيه: ج10 ص 377 الغلوّ في أهل البيت عليهم السلام إذا رفعهم إلى مقام الألوهيّة، وما جاء في زيارة الجامعة المعروفة المشهورة ليس كذلك والله العالم.

وفيه: ج10 ص 381 كلّ الشيعة يطلبون حاجاتهم من الله سبحانه و إنّما يجعلون شفيعاً إلى الله في قضاء حوائجهم و قد أمرنا سبحانه و تعالى في ابتغاء الوسيلة اليه يقول تعالى: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» ولا نعلم بل لا توجد وسيلة إلى الله سبحانه و تعالى أفضل و

ص: 146

أقرب من رسوله صلى الله عليه و آله و سلّم و أهل بيته الطاهرين كما ورد ذلك في زيارة الجامعة المعروفة المشهورة عند الشيعة و اعتماد الوسيلة مذكور في القرآن حيث طلب إخوة يوسف عليه السلام من أبيهم أن يستغفر الله لهم بقوله تعالى:«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا » كما هو مذكور في الرّويات و الله العالم.

و فيه: ج10 ص383 قال الله سبحانه و تعالى: «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» ولا نعلم وسيلة أو واسطة إلى الله سبحانه أقرب إليه من محمّد و أهل بيته المعصومين كما هو مفاد زيارة الجامعة المعروفة المشهورة فهم أقرب الوسائط و أنفع الشّفعاء لذلك نتوسّل بهم ليكونوا شفعاء لنا إلى الله في قضاء الحوائج.

و فيه: ج10 ص 414 زيارة الجامعة زيارة معروفة مشهورة عند الشّيعة و كثير من مضامينها وارد في روايات صحيحة فينبغي للمؤمنين المواظبة على قراءتها عند زيارة أحد من المعصومين عليهم السلام ولا يلتفت للتّشكيك بها.

و فيه: ج10 ص615 الله سبحانه و تعالى أمرنا بابتغاء الوسيلة إليه بقوله «وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» و أقرب الوسائل إليه و الشفعاء عنده هم أهل البيت عليهم السلام كما ورد ذلك في الرّوايات الكثيرة القريبة من التّواتر ومنها زيارة الجامعة المعروفة المشهورة و نحن بالتّوسل منهم عليهم السلام نجعلهم وسائط إلى الله و شفعاء والله العالم.

منهاج الصالحين، آية الله الوحيد الخراساني: ج1 ص 387 و من نظر في آلاف الرّوايات الواردة عنه في أصول الدين من المبدأ إلى المعاد، و في فروع الدّين من الطّهارة إلى الدّيات، وما روي عنه في المواعظ والأخلاق، و ما حفظ عنه في العشرة و الحقوق و الآداب يدرك ما في زيارة الجامعة: «و بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا».

ص: 147

22 - الأنوار اللّامعة في شرح الزيارة الجامعة: ص 29.

23 - منابع خاصّه: الرّسالة العلوّية في فضل أميرالمؤمنين عليه السلام على سائر البريّة:

ص 71 - قال: قال رسول الله صلّى الله عليه و آله: لوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ، وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ،وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ. وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ، مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ».

و مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين والأئمّة: ص 175 المنقبة 99 حدّثنا المعافی بن زكريا أبو الفرج قال: حدّثني محمد بن أحمد بن أبي الثّلج قال: حدّثني الحسن بن محمد بن بهرام قال: حدّثني يوسف بن موسى القطّان قال: حدّثني جرير، عن ليث، عن مجاهد، عن ابن عباس رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: لَوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ، وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ،وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ. وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ، (ما قدروا على إحصاء)فَضَائِلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام . از او: کنزالفوائد: ج1 ص280.

و الطّرائف في معرفة مذاهب الطّوائف: ج1 ص 138 ح 216 و بناء المقالة الفاطميّة في نقض الرسالة العثمانيّة: ص369 از مطرزی به سند خود از خوارزمی، و الأربعين ، الخزاعيّ: ح 38 و إرشاد القلوب: ج2 ص 209 و غرر الأخبار: ص287 و الصّراط المستقيم: ج1 ص 153 تأويل الآيات الظاهرة: ص 844 رواه الثّقات من النّاس عن الحبر عبد الله بن العباس.

از منابع عامّه: فرائد السّمطين: ج1 ص16 و كفاية الطّالب: ص251 ب62 و الرّياض النّضرة: ج2 ص214 و مستدرك الصّحيحين: ج3 ص 107 و الإستیعاب، ج2 ص 466 و الصواعق المحرقة: ص 72 و نورالابصار: ص 73 و المناقب، الخوارزمي: ص31 ح1 و مناقب أميرالمؤمنين عليه السلام، الكوفيّ: ج1 ص 557 ح496 همه از ابن عبّاس. و ينابيع المودّة: 121 از خوارزمی. ولسان المیزان : ج5 ص 62 و میزان الاعتدال: ج3 ص 467

ص: 148

به سند خودشان از ابن شاذان. و خوارزمی در المناقب، ص 235 از معجم طبرانی به سند خود از ابن عبّاس. و أرجح المطالب: ص 11 و ينابيع المودّة: ص 241 از فردوس الأخبار دیلمی. و أرجح المطالب: ص 98 از حافظ همدانی در المناقب. و ينابيع المودة: ص 122 از سعید بن جبیر. و مودّة القربي ، همدانی: ص 55 از عمربن الخطّاب.

24- الكافي: ج1 ص 297 ح 9- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ،عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ،عَنْ يُونُسَ بْنِ رِبَاطٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ كَامِلٌ التَّمَّارُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ لَهُ كَامِلٌ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! حَدِيثٌ رَوَاهُ فُلَانٌ. فَقَالَ: اذْكُرْهُ. فَقَالَ حَدَّثَنِي أَنَّ النَّبِيَّ صلّى الله عليه و آله حَدَّثَ عَلِيّاً علیه السلام بِأَلْفِ بَابٍ يَوْمَ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله كُلُّ بَابٍ يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ؟! فَقَالَ: لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَظَهَرَ ذَلِكَ لِشِيعَتِكُمْ وَ مَوَالِيكُمْ؟ فَقَالَ: يَا كَامِلُ! بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟! فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَمَا يُرْوَى مِنْ فَضْلِكُمْ مِنْ أَلْفِ أَلْفِ بَابٍ إِلَّا بَابٌ أَوْ بَابَانِ؟! قَالَ فَقَالَ: وَ مَا عَسَيْتُمْ أَنْ تَرْوُوا مِنْ فَضْلِنَا مَا تَرْوُونَ مِنْ فَضْلِنَا؟ إِلَّا أَلْفاً غَيْرَ مَعْطُوفَة. ر.ک. بصائر الدرجات: ص 507 ب18ح8.

25 - الفضائل، ابن شاذان القمي: 85 - حديث مفاخرة علي بن أبي طالب مع ولده الحسين عليهما السلام.

26 - این حدیث شریف از امیرالمؤمنين و امام محمدباقر و امام جعفرصادق عليهم السلام در بسیاری از روایات و به سندهای بسیار و در منابع معتبر بسیاری و از آن ها: کتاب سليم، الأصول السّتّة عشر، بصائرالدّرجات، تفسيرفرات، الخصال، معاني الأخبار، نهج البلاغة، عيون الحكم والمواعظ، غررالحكم، الخرائج و الجرائح، الدّرّالنّظيم، مختصر البصائر، مشارق الأنوار و عوالي اللئالي نقل شده است.

ص: 149

27 - الكافي: ج1 ص 187ح11 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ،عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا، لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا، وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا، مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً،وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً، وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا، حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ، فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ.

الأمالي، صدوق: ص 657 مجلس 94 ح6 - حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِيِّ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ، عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ، عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله: يَا عَلِيُّ! أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَمَاتِي، مُحِبُّكَ مُحِبِّي، وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي، يَا عَلِيُّ! أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. يَا عَلِيُّ! أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ سَادَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ مُلُوكٌ فِي الْآخِرَةِ، مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ، وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.

كمال الدين و تمام النعمة:ج1 ص 261 ب264 ح 7- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ علیهم السّلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله: أَنَا سَيِّدُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَا خَيْرٌ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ وَ حَمَلَةِ الْعَرْشِ وَ جَمِيعِ مَلَائِكَةِ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ الْمُرْسَلِينَ، وَ أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَةِ وَ الْحَوْضِ الشَّرِيفِ، وَ أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ، مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ

ص: 150

اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ مِنْ عَلِيٍّ سِبْطَا أُمَّتِي، وَ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ، وَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةُ أَئِمَّةٍ، طَاعَتُهُمْ طَاعَتِي، وَ مَعْصِيَتُهُمْ مَعْصِيَتِي، تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ وَ مَهْدِيُّهُمْ.

28 -التوحيد: ص152 ب 12 ح 9- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام: إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ، مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ، خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ، فَنَحْنُ هُمْ. يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ! نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ، وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ، وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ، وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ، وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ، وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ، وَ قَلْبُهُ الْوَاعِي، وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ، وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ، وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ، بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ، وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّه.

الكافي: ج1 ص 145 ح10 - الحسين بن محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور، عن عليّ بن الصّلت، عن الحكم و إسماعيل ابني حبيب، عن بريد العجليّ قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى، وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى.

29 - بصائر الدّرجات: ص64 ب 3 ح16 - حدّثنا عبد الله بن جعفر، عن محمّد بن عليّ، عن الحسين بن سعيد، عن عليّ بن الصّلت، عن الحكم و إسماعيل عن بريد قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول : بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، و بِنا وَعَدَ اللهُ، وَ مُحَمَّدٌ صَلّى اللهُ عليه و آله حِجَابُ اللَّهِ.

الكافي: ج1 ص 165 ح10 - الحسين بن محمّد، عن معلّی بن محمّد، عن محمّد بن جمهور

ص: 151

عن عليّ بن الصّلت، عن الحكم و إسماعيل ابني حبيب، عن بريد العجليّ قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالى، وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالى.

التوحيد: ص152 ب 12 ح 9- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ، عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام: إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ أَحَدٌ مُتَوَحِّدٌ بِالْوَحْدَانِيَّةِ، مُتَفَرِّدٌ بِأَمْرِهِ، خَلَقَ خَلْقاً فَفَوَّضَ إِلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِ، فَنَحْنُ هُمْ. يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ! نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ، وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ، وَ أُمَنَاؤُهُ عَلَى وَحْيِهِ، وَ خُزَّانُهُ عَلَى عِلْمِهِ، وَ وَجْهُهُ الَّذِي يُؤْتَى مِنْهُ، وَ عَيْنُهُ فِي بَرِيَّتِهِ، وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ، وَ قَلْبُهُ الْوَاعِي، وَ بَابُهُ الَّذِي يَدُلُّ عَلَيْهِ، وَ نَحْنُ الْعَامِلُونَ بِأَمْرِهِ، وَ الدَّاعُونَ إِلَى سَبِيلِهِ، بِنَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، نَحْنُ الْأَدِلَّاءُ عَلَى اللَّهِ، وَ لَوْلَانَا مَا عُبِدَ اللَّه.

بصائر الدرجات: ص61 ب3 ح 3- أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام يَقُولُ: نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ، وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ، وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ، وَ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ، وَ عَلَيْنَا نَزَلَ كِتَابُ اللَّهِ، وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ، وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ.

بصائرالدرجات: ص105 ب19 ح 9- حدّثنا أحمد، عن الحسين بن راشد، عن موسی بن القاسم، عن عليّ بن جعفر، عن أخيه قال: قال أبو عبد الله عليه السّلام: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا، وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا، فَجَعَلَنَا خُزَّانَهُ فِي سَمَاوَاتِهِ وَ أَرْضِهِ، وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّه.

بصائر الدرجات: ص 105 ب19 ح11 - حدّثنا عليّ بن محمد عن القاسم بن محمد عن

ص: 152

سلیمان بن داود المنقريّ عن سفيان بن موسى عن سدير عن أبي جعفر عليه السّلام قال: سمعته يقول: نَحْنُ خُزَّانُ اللَّهِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ شِيعَتُنَا خُزَّانُنَا، وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّه.

30 - الكافي: ج1 ص69 ح 1-عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ النَّوْفَلِيِّ، عَنِ السَّكُونِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله عليه و آله: إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً، وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً، فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ، وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ.

31- الكافي: ج2 ص 175 ح 1-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا إِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ مُتَوَاصِلِينَ مُتَرَاحِمِينَ تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْيُوهُ»و مصادقة الإخوان: ص34 ح 8 عن شعيب .... الأمالي، الطّوسيّ: ص60 مجلس 2 ح 87- 56 - عن الشّيخ المفيد، عن الشّيخ جعفر بن قولویه، عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسن بن محبوب، عن شعیب ... اتَّقُوا اللَّهَ، وَ كُونُوا إِخْوَةً بَرَرَةً مُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ، مُتَوَاصِلِينَ مُتَرَاحِمِينَ، تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاكَرُوا وَ أَحْيُوا أَمْرَنَا. و مشكاة الأنوار: ص 183 فصل 24 عنه عليه السّلام. و مجموعة ورّام: ج2 ص 179 شعيب العقرقوفيّ....

مصادقة الإخوان: ص 38 ح 7- عن أبي جعفر عليه السلام قال:اجْتَمِعُوا وَ تَذَاكَرُوا تَحُفَّ بِكُمُ الْمَلَائِكَةُ، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و الإختصاص: ص 29- و عن إبراهيم بن عمر اليمانيّ، عن عبد الأعلى مولى آل سام، عن أبي عبد الله الصادق عليه السّلام قال: سمعته يقول لخيثمة:يَا خَيْثَمَةُ! اقْرَأْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ، وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِوَ أَنْ يَعُودَ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ، وَ قَوِيُّهُمْ عَلَى ضَعِيفِهِمْ، وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاؤُهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ، وَ أَنْ

ص: 153

یَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ، فَإِنَّ لِقَاهُمْ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا. ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ فَقَالَ:رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. الأمالي، الطّوسي: ص 135 مجلس5ح 218 - 31- أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ لِخَيْثَمَةَ: يَا خَيْثَمَةُ! أَقْرِئْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ، وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِيمِ، وَ أَنْ يَشْهَدَ أَحْيَاؤُهُمْ جَنَائِزَ مَوْتَاهُمْ، وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ، فَإِنَّ لُقْيَاهُمْ حَيَاةُ أَمْرِنَا.قَالَ: ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و بشارة المصطفى لشيعة المرتضى: ص 77 - أخبرنا الشيخ الفقيه أبو عليّ الحسن بن محمد بن الحسن الطّوسي رحمه الله بمشهد مولانا أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام في شعبان سنة إحدى عشرة و خمسمائة قال: أخبرنا السّعيد الوالد ...به سند خود مانند الأمالی در سند و متن. و الدعوات، الرّاونديّ: ص 63 ح 156 و قال أبو عبد الله عليه السلام: حَدِّثُوا عَنَّا ولا حَرَجَ، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا. و أعلام الدين في صفات المؤمنين: ص 83- و قال عليه السّلام لخيثمة: أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنْ يَعُودَ صَحِيحُهُمْ مَرِيضَهُمْ وَ لْيَعُدْ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ لْيَحْضُرْ حَيُّهُمْ جَنَازَةَ مَيِّتِهِمْ وَ أَنْ يَتَأَلَّفُوا فِي الْبُيُوتِ وَ يَتَذَاكَرُوا عِلْمَ الدِّينِ فَفِي ذَلِكَ حَيَاةُ أَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا وَ أَعْلِمْهُمْ يَا خَيْثَمَةُ أَنَّا لَا نُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِلَّا بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِه.

32 - سوره (5) المائده آیه 35.

33 - سوره (55) الرحمان آیه 27 و 28.

ص: 154

34 - سوره (2) البقره آیه 119.

35 - سوره (26) النور آیه 37.

36 - الكافي: ج1 ص389 ح 2 - أحمد بن محمّد، عن محمّد بن الحسن، عن محمّد بن عیسی بن عبيد، عن محمّد بن شعيب، عن عمران بن إسحاق الزّعفرانيّ، عن محمّد بن مروان ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: .... و بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم: ج1 ص20 ب10 ح3- حدّثنا محمّد بن عيسى، عن محمّد بن شعيب، عن عمران بن إسحاق الزّعفرانيّ، عن محمّد بن مروان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سمعته يقول: خَلَقَنَا اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ، ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ، فَأَسْكَنَ ذَلِكَ النُّورَ فِيهِ، فَكُنَّا نَحْنُ خُلِقْنَا نُورَانِيِّينَ ،لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْهُ نَصِيباً، وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ أَبْدَانِنَا، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ الطِّينَةِ،وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ ذَلِكَ الَّذِي خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلَّا الْأَنْبِيَاءَ وَ الْمُرْسَلِينَ، فَلِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَ هُمُ النَّاسَ، وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجَاً فِي النَّارِ وَ إِلَى النَّارِ.

37 - بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم: ص 22 ب11 ح10- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَهْزِيَار، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ، عَنْ أَبِي الصَّامِتِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ شَرِيفٌ كَرِيمٌ ذَكْوَانُ ذَكِيٌّ وَعْرٌ، لَا يَحْتَمِلُهُ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ، وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ، قُلْتُ: فَمَنْ يَحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ؟ قَالَ: مَنْ شِئْنَا يَا أَبَا الصَّامِتِ. قَالَ أَبُو الصَّامِتِ: فَظَنَنْتُ أَنَّ لِلَّهِ عِبَاداً هُمْ أَفْضَلُ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ.

38- مستدرک الوسائل ج10، ص 416 ب 86ح12274(17) از البلد الامین.

ص: 155

برخی از نوشته های مؤلف محترم

عربی

زیارت ذبيح آل محمّد صلوات الله وسلامه عليهم العاشورائية

موسوعة احادیث آل طه وياسين صلوات الله وسلامه عليهم الفقهيّة

موسوعة تفسير آل طه وياسين صلوات الله وسلامه عليهم

فارسی

آداب حج وعمرہ

از برکه غديرتا بی کران کربلا (در ردّ غلوّ)

امامت اصل اصول دین محمدی صلی الله عليه وآله

پاک نهاد دیرین حضرت زهیرین القين عليه السلام

پرسش ها و پاسخ ها (جبر، عصمت پیامبران، علم و عصمت اهل بيت عليهم السلام)

پرتوی حق (پاسخ شیعه به برخی از شهدهای وهّابیان)

پژوهشی نو پیرامون حدیث شریف کساء يمانی (در دفاع از حدیث شریف کسا)

ترجمه زیارات ذبيح آل محمد صلوات الله عليهم العاشورائية (... و در دفاع از زیارت عاشوراء)

تولّی و تبرّی اساس توحید

حجاب از دیدگاه قرآن و عترت

حج در احادیث اهل بیت اطهار عليهم السلام

حضرت حرّ عليه السلام آزاد مرد شهید

حلّاج مرتدی به دار آویخته (در رد صوفیه و ...)

حور و آتش (در دفاع از حضرت فاطمه علیهاالسلام)

در محضر فقیه معارف 3 جلد (پرسش ها و پاسخهای: معارفی، فقهی، تاریخی، حدیثی، درائی و ...)

دعای صنمی قریش و اعتبار آن

فضل طینت نور (سخنی با عزاداران شیعه و شیعیان عزادار)

محبوب محبوب (ربا، حجاب، موسيق، شطرنج و ریش تراشی از دیدگاه قرآن و عترت الرّسول)

یکصد و ده حديث معارفی

ص: 156

نویسنده کتاب، در پی محقّق ساختن اهداف والایی نظیر ایجاد شبکه جهانی «المحسّنيّه» بوده تا بتواند معارف غریب و خاک غربت خورده اهل بیت اطهار علیهم السلام را در سطح جهانی تبلیغ نماید و این مهم طالب پشتیبانی مادی و معنوی دوستداران اهل بیت علیهم السّلام می باشد. بزرگوارانی که رهرو این مسیر هستند می توانند از طرق زیر، آمادگی خود را برای حمایت از این برنامه عظیم اعلام نمایند.

مسیرهای ارتباطی با نویسنده

پست الکترونیکی:

Zabihe.ale.mohammad@gmail.com

کانال تلگرامی : در محضر فقیه معارفی

آیدی تلگرام

@torbatikarbalaeiadmin

صفحه اینستاگرام:

almohassaniyah

وبگاه:

Torbatikarbalaee.loxblog.com

شماره تماس

با همراه

09137004612

ص: 157

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109