حلیه الأعمال: راهنمای کمال

مشخصات کتاب

حلیه الأعمال: راهنمای کمال

ویراست دوم

علی عطائی اصفهانی

سرشناسه : عطائی اصفهانی، علی، 1317 -

عنوان و نام پدیدآور : حلیه الاعمال: راهنمای کمال/ علی عطایی اصفهانی.

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : قم : آیین دانش، 1395.

مشخصات ظاهری : 1056 ص.

شابک : 300000 ریال 978-600-8059-10-3 :

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر : راهنمای کمال.

موضوع : شیعیان -- شعایر و مراسم مذهبی

موضوع : Shiites -- Rites and ceremonies

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

موضوع : Hadith (Shiites) -- Texts -- 20th century

موضوع : احادیث اخلاقی -- قرن 14

موضوع : *Hadiths, Ethical -- 20th century

رده بندی کنگره : BP258/ع6ح8 1395

رده بندی دیویی : 297/72

شماره کتابشناسی ملی : 4394468

خیراندیش دیجیتالی : انجمن مددکاری امام زمان (عج) اصفهان

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

حلیه الأعمال: راهنمای کمال

علی عطائی اصفهانی

ص: 2

«بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدَلله رَبُّ اَلْعَالَمِينَ وَصَلِّي اَللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٌ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَلَعَنَهُ اللَّهُ عَلَيَّ اعْدائَهِم وَ مُخَالِفِيهِمْ وَ مُنْكِرِي فَضائِلِهِم إِليَّ قِيامِ يَومِ الدِّينِ»

قال الله تبارک وتعالی:« أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اَللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَيْبَةَ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا في السَّماءِ* تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ويَضْرِبُ اللَّهُ الأمثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ».»(1)

در آغاز آفرینش، مخلوقات بر دو گونه به وجود آمدند، طیب و خبیث، پاکیزه و پلید، و هر یک ندایی بر ضد دیگری سر داده و میدهند. یکی ندای حق و رحمانی و دیگری ندای باطل و شیطانی، و هر کدام طرفداران و پاسخ دهندگانی داشته و دارند.

متاع کفر و دین بی مشتری نیست **گروهی آن، گروهی این پسندند

خداوند سبحان، اولی را به شجره طیبه تشبیه کرده، که ریشه دار و ثابت و به طور دائم میوه دهنده است، «كَلِمَةٍ طَيِّبَةٍ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثابِتٌ وفَرْعُهَا في السَّماءِ *تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا» و دومی را به شجره خبیثه تشبیه کرده که بی ریشه و بدون ثبات و قرار است. «وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ»(2)

ص: 3


1- سوره ابراهيم ،14آيات 24و 25:«آيا نديدى چگونه خداوند كلمه طيبه را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين) ثابت و شاخه آن در آسمان است؟. ميوههاى خود را هر زمان به اذن پروردگارش مىدهد و خداوند براى مردم مثلها مىزند شايد متذكر شوند.
2- سوره ابراهيم 14آيه ،26:« و مثل كلمه پليد، همچون درختى است پليد كه از روى زمين كنده شده [و] هيچ قرار و ثباتى ندارد.

حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود: اصل شجره طیبه، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) است و نسبش در بنی هاشم ثابت و پابرجا است، و فرع و تنه این درخت، علی بن ابی طالب (علیه السلام)است، و شاخه آن فاطمه(علیهماالسلام)است، و میوه آن ائمه از فرزندان علی و فاطمه(علیهم السلام)هستند، و برگش شیعیان آن بزرگواران می باشند. و هرگاه مؤمنی از شیعیان ما فوت کند، برگی از آن درخت می افتد، و هنگامی که مؤمنی متولد شود، برگی بر آن درخت می روید...(1)

در روایت دیگر است که امام صادق (علیه اسلام) فرمود:

پیامبر اکرم الله(صلی الله علیه وآله وسلم)، اصل و ریشه این درخت است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)تنه آن درخت است. امامان که از ذریه ایشان هستند، شاخه های آن درخت هستند. علم امامان(علیهم السلام) میوه درخت است. شیعیان با ایمانشان، برگهای آن درخت هستند.

سپس امام صادق (علیه السلام)فرمود: آیا چیز دیگری باقی می ماند؟

راوی می گوید: گفتم نه، به خدا سوگند.

امام فرمود: به خدا سوگند هنگامی که یک فرد با ایمان متولد می شود، برگی در آن درخت ظاهر می گردد، و هنگامی که یک نفر مؤمن، فوت می کند برگی از آن درخت می افتد.؟(2)

ص: 4


1- عَلِيُّ بْنُ ابْرَاهِيمَ حَدَّثَنِى أَبَى عَنِ اَلحَسن بْنِ مَحْبُوبٍ عَن ابى جَعْفَرٍ اَلْأَحْوَالِ عَنْ سَلاَّمِ بْنِ اَلْمُسْتَنِيرِ عَنْ ابى جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« مَثَلُ كُمَّةٍ طَيِّبَةٍ» اَلايَةِ قَالَ اَلشَّجَرُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآله وَسَلَمٌ وَ نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِى بَنَى هَاشِمٍ وَ فَرْعُ اَلشَّجَرَةِ عَلِيُّ بْنُ ابى طَالِبٍ وَ غُصْنُ اَلشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ عَلَيها السَّلاَم .وَ ثَمَرَتُهَا الائِمَةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ و اَلاَئِمَةُ مِنْ اَوْلاَدِهَا اِغْصَانَهَا، وَ شِيعَتُهَا وَرَقُهَا ،و انَّ المُؤمِنَ مِنْ شِيعَتِنَا لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ وَ انَّ اَلْمُؤْمِنَ لَيُولَدُ فَتُورِقُ اَلشَّجَرَةُ: تفسير نورالثقلين، ج ،2ص537
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ قَالَ: سَأَلَتِ أَباعِبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي اَلسَّمَاءِ قَالَ: فَقَالَ :رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَالِه اِصْلُهَا وَ اِمِيرَالُمُومِنِينَ عَلَيْهِ السَّلامُ فَرعُها ،والائِمَةُ مِن ذُرِّيَّتِهِمَا اغْصَانِهَا وَ عِلْمُ الائِمَةِ ثَمَرُهَا وَ شِيعَتُهُمُ اَلْمُومِنُونَ وَرَقُهَا ،هَلْ بَقِيَ فَضْلٌ؟ قَالَ :قُلْتُ: لاَ وَاللَّهِ قَالَ وَاللَّهِ اَنَّ اَلْمُومِنَ لَيُولَدُ فَتُورَقُ وَرَقَةٌ فِيهَا وَ انَّ الْمُومِنَ لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ وَرَقَةٌ مِنْها . تفسیر نور الثقلین ج 2 ص 535. و عن جابر الجعفی قال :سالت ابا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍ اَلْبَاقِرَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قُولَ الله عَزَّوَجَل « كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِي اَلسَّمَاءِ *تُوتِي اُكْلَهَا كُلَّ حِينِ رَبِّهَا» قال : اما اَلشَّجَرَةِ فَرَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهِ عَلَيْهِ وَالِهِ وَ فَرْعُهَا عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ غُصْنُ اَلشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ وَ ثَمَرُهَا اِوْلاَدُهَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وَرَقُهَا شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ اَنِ المُومِنَ مِن شِيعَتِنَا لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ وَ انَّ المَوعودَ مِن شِيعَتِنا لَيُولَدُ فَتُورِقُ لِشَجَرَةٍ وَرَقَةٍ اَمَّا اَلشَّجَرَةِ فَرَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهِ عَلَيْهِ وَالِهِ وَ فَرْعُهَا عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ غُصْنُ اَلشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ وَ ثَمَرُهَا اِوْلاَدُهَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وَرَقُهَا شِيعَتُنَا ثُمَّ قَالَ: اَنِ المُومِنَ مِن شِيعَتِنَا لَيَمُوتُ فَتَسْقُطُ مِنَ الشَّجَرَةِ وَرَقَةٌ وَ انَّ المَولودَ مِن شِيعَتِنا لَيُولَدُ فَتُورِقُ لِشَجَرَةٍ وَرَقَةٍ( همان ص 536).

بر این اساس، مؤمنین می توانند به طور شایسته و مدام از میوه شجره طیبه بهره مند شوند، از معارف و اخلاق پسندیده و اعمال با ارزش اهل بیت عصمت و طهارت الگو گرفته و در خط آن بزرگواران حرکت کنند، و از میوه سعادت بخش آن شجره طیبه، یعنی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بالا و اهل بیت آن حضرت(علیهم السلام) بهره مند گردند، که در این صورت در آخرت نیز به طور شایسته از همان میوه ها بهره مند خواهند گردید.

«وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ»، (1)«و [ای پیامبر!] کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند بشارت ده که بوستان هایی بهشتی خواهند داشت که از پایین آن جویبارها روان است، هرگاه از آن بوستان ها) میوه ای روزی شان شود می گویند: این همان است که از پیش [در دنیا روزی ما شده بود، و آن ارزقی) که همانند آن است برای آنان آورده می شود». (یعنی می گویند: علوم ومعارفی که از شجره طیبه کسب کردیم، اکنون

ص: 5


1- سوره بقره 2، آیه 25.

در بهشت به نتیجه آنها رسیده واطاعت و پیروی از معصومین(علیهم السلام) امروز ثمر بخشیده و مارابهره داده است).

عقاید حقه و اعتقاد به اصول دین نیز از مصادیق کلمه طیبه و شجره پر برکت پاک و پاکیزه است.بلکه هر انسانی می تواند خود را از مصادیق کلمه طیبه و شجره ثمره قرار دهد و به دیگران ثمر بخشد.(1)همان گونه که دیده و شنیده شده که برخی انسان ها به برکت ایمان و تقوا و علم و عمل - مثل علما - و یا به برکت ایمان و تقوا و مال و ثروت - مثل ثروتمندان خیر - کلمه طیبه و شجره ثمردهنده گشتند، کما اینکه برخی نیز در اثر بی ایمانی و ناپاکی، کلمه خبیثه و شجره خبیثه و منشأ شر و فساد گشتند، که نمونه بارز آنها بنی امیه و پیروانشان بودند، و البته این هر دو گروه تا قیامت مصداق دارند و در جامعه، خود را نشان می دهند.

رگ رگ است این آب شیرین، آب شور ** در خلایق می رود تا نفخ صور

پس ما بیاییم و با رفتار و گفتار و عمل صالح و شایسته، خود را از مصادیق کلمه طیبه» و «شجره طیبه» قرار دهیم و با مؤدب شدن به آداب دین، پاکیزه تر و در همه زمینه ها منشأ خیر و برکت و ثمربخش باشیم و خود را به کمال خداپسند برسانیم. ان شاءالله والتوفیق من الله.

ص: 6


1- در قرآن مجید گاهی «کلمه»بر صفات اطلاق شده، مثل: « وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ) سوره بقره (2، 124)؛ «و هنگامی که ابراهیم را به صفات و خصالی چند آزمودیم و آنها را تمام و کامل کردیم، و گاهی بر ذات اطلاق شده است، مثل: «إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ » (سوره نساء (4)، آیه 171)؛ «جز این نیست که مسیح ۔ حضرت عیسی ال - رسول خدا و کلمه او است». و حضرت امیرالمؤمنین ملا فرموده است: «اِنَّمَا كَلامُهُ سُبحانَهُ فِعلٌ مِنهُ اِنَّما كَلامُهُ سُبحانَهُ فِعلٌ مِنهُ» (نهج البلاغه دشتی، خطبه 186 / 17)، لذا گفته شده تمام موجودات جهان کلمات الله اند، جز اینکه کلمه طیبه محمدیه و اهل بیت معصوم آن حضرت صلوات الله علیهم، کلمات تامات خداوندند که نام و یاد و مواعظشان تمام میوه سعادت بخش و باعث کمال و همیشگی و همگانی و دنیوی و اخروی می باشد .

طهارت و نظافت و اهمیت آن ها

اشاره

قال الله تبارک و تعالی: «فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ» ؛(1) در آن (مسجد قبا مردانی هستند که دوست می دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد».(2)

در اهمیت و ارزش پاکی و پاکیزگی همین بس که خداوند سبحان به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)

ص: 7


1- سوره توبه 9، آیه 108.
2- مسجد قبا: با نام محلی است در فاصله حدود شش کیلومتری مسجدالنبی، پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) هنگام هجرت از مکه به مدینه، چند روز در آن محل توقف کرد تا حضرت امیر (علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام)و فاطمه بنت اسد (علیها السلام)به آن حضرت ملحق شدند، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)در مدت اقامتش در آن محل، اولین مسجد را بنا فرمود، و طبق روایات، آیه فوق درباره همین مسجد نازل گردید. در روایتی آمده است که: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)و به نمازگزاران در آن مسجد فرمود: شما هنگام پاک کردن خود چه کاری انجام می دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ «مَاذَا تَفْعَلُونَ فِي طُهْرِكُمْ فَانّ اللَّهَ تَعالَي قَدْ حَسُنَ عَلَيْكُمُ اَلثَّنَاءُ« قَالُوا نغْسِلُ اثرَ اَلْغَائِطِ»؛ «گفتند: ما پس از تخلی، با آب خود را می شوییم». مجمع البیان، ذیل آیه مبارکه فوق) البته عده ای از مفسران فرموده اند: منظور از پاکیزگی در این آیه، اعم از پاکیزگی از کثافات و آلودگی جسمانی و پاکیزگی از آلودگی های روحانی و معنوی و اخلاقی است. و اطلاق آیه همین را می رساند. والله العالم.

دستور می دهد در مسجدی اقامه نماز کند که در روز نخست شالوده آن براساس تقوا گذارده شده، علاوه بر این، گروهی از مردان، در آن مسجد به عبادت مشغولند که دوست می دارند خود را پاک و پاکیزه نگه دارند، و سپس به اهمیت و ارزش پاکیزگی و پاکی توجه داده و فرموده است خدا پاکیزگان را دوست دارد.

همچنین خداوند سبحان در آیه ای دیگر فرموده است:

« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»(1)؛ «به راستی خدا توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان و پاکیزه کنندگان را [نیز] دوست دارد.

از این آیه مبارکه نیز اهمیت پاکی و نظافت معلوم می گردد، زیرا خداوند سبحان اعلان فرموده که پاکان و پاکیزگان محبوب خدا هستند و آنان را دوست می دارد، و دوستی در این موارد به دادن پاداش و ثواب است.

نیز خداوند درباره اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»(2)«جز این نیست که خدا می خواهد آلودگی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاکیزه بدارد».

همچنین خدا به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)وامر فرموده است که: «وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ»(3)«و [ای پیامبر ] لباس هایت را پاکیزه دار».(4) و به حضرت ابراهیم خلیل علی نبینا و علی آله و علیهم السلام فرموده است:

ص: 8


1- سوره بقره 2، آیه 222. (متطهرین، کسانی هستند که خود را پاک و پاکیزه می کنند و از کثافات پرهیز می نمایند).
2- سوره احزاب 33، آیه 33.
3- سوره مدثر 74، آیه 4.
4- البته در برخی روایات است که منظور از وثیابک فطهر کوتاه گرفتن لباس و جمع کردن و بالا گرفتن آن است، تا به زمین کشیده و آلوده نشود. (وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 40).

طهارت و نظافت و اهمیت آنها

«وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»(1)«و ای ابراهیم! خانه ام را کعبه را برای طواف کنندگان و کسانی که برای نماز به پا می ایستند و رکوع و سجده انجام می دهند، پاک ساز».

نیز در ارزش پاک و پاک کننده، همین بس که فرموده است: «وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا»(2)«و ما از آسمان، آبی پاک و پاک کننده فرستادیم».

و فرموده است: «برای نماز، صورت و دست ها را بشویید (وضو بگیرید) و چنانچه جنب بودید تمام بدن را بشویید تا آنکه فرموده است: « مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ »(3)«خداوند نمی خواهد زحمت و مشقتی برای شما ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید».

از این آیه مبارکه اهمیت و ارزش پاکسازی جسم و روح آشکار می گردد، و بیان می کند که پاکی و پاکیزگی، از نعمت های بزرگ الهی است و باید علاوه بر

ص: 9


1- سوره حج 22، آیه 26.
2- سوره فرقان 25، آیه 48.
3- سوره مائده 5، آیه 6. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ ۚ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »؛ ای کسانی که ایمان آورده اید؛ هنگامی که برای نماز به پا خاستید صورت و دست ها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا مفصل مسح کنید، و اگر جنب باشید غسل کنید. و چنانچه بیمار یا مسافر باشید یا یکی از شما قضای حاجت کرده، یا با زنان آمیزش کرده و آب نیابد با خاک پاک، تیمم کنید و از آن بر صورت و دست ها بکشید، خداوند نمی خواهد برای شما زحمت و مشکلی ایجاد کند، بلکه می خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را به جا آورید.

اینکه عمل می کنیم، خدا را هم شاکر باشیم که چنین دستوری را در برنامه های شبانه روزی ما قرار داده و ما را ملزم فرموده است که مرتب، به آن عمل نماییم.(1) گذشته از این ها، صحت وفضیلت اکثر عبادات مشروط به طهارت و پاکی است.

به علاوه، از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)و نقل است که فرمود: «اَلنَّظَافَةُ مِنَ اَلْأَيْمَانِ وَصَاحِبُهُ فِي الجَنَّةِ»؛ پاکیزگی شعبه ای از ایمان است، و صاحبش در بهشت است.(2)

و از حضرت امیر(علیه السلام) علی نقل است که فرمودند: «اَلطَّهُورُ نِصْفُ اَلْإِيمَانِ»؛ طهارت و پاکیزگی نصف ایمان است».(3)

از سویی ملاحظه می شود که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)و از افراد کثیف و آلوده، به شدت مذمت کرده و فرموده است: «به راستی خداوند، انسان های چرکین و کثیف را دشمن می دارد» (آنها نزد خدا منفورند).(4)

و فرموده است: «آدم چرکین و کثیف بد بنده ای است».(5)

و امام صادق(علیه السلام)طلا از آباء گرامش نقل کرده که فرمودند: «به راستی خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد، و ناپاکی را نمی پسندد و هر گاه به بنده اش نعمتی داد، دوست دارد آثار آن را در بنده اش ببیند، پرسیدند: چگونه آثار نعمت را ببیند؟

ص: 10


1- از این آیه مبارکه روشن می شود که امر به وضو و غسل و نظافت، از نعمت های الهی است و خدا برای بندگانش زحمت و مشقت نخواسته، بنابراین، کسانی که گرفتار وسواس شده و خود و چه بسا اطرافیانشان را به زحمت و مشقت می اندازند، بدانند برخلاف این آیه عمل کرده و خدا چنین رفتاری را هرگز نخواسته است. البته بعد راجع به این بیماری و تبعات آن بحث می کنیم .
2- بحارالانوار، ج 59، ص 291 و مستدرک الوسائل، ج 6، ص 319.
3- مستدرک الوسائل، ج 1، باب 47 صفحه 357 ح 18.
4- اَنَّ اَللَّهَ يُبْغِضُ اَلرَّجُلَ اَلْقَاذُورَةَ: مستدرک الوسائل، ابواب الملابس فی غیر الصلاة ح 45.
5- بِئْسَ اَلْعَبْدُ اَلْقَاذُورَةُ. (وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ج 5، ص 6، ح 6)

فرمودند: لباسش را پاکیزه کند، بوی خوش استعمال کند، خانه اش را گچ کاری و سفید کند، درب خانه اش را جاروب بزند. »(1)

و حضرت امیر(علیه السلام) فرمودند: «لباس پاک و تمیز غم و غصه را می برد و طهارت نماز است».

و فرمودند: «شستن لباس هم وغم را برطرف می سازد و طهارت نماز است».(2)

پاکی و نظافت حسن ذاتی و مراتبی دارند

از چیزهایی که حسن ذاتی دارند و از محسنات عقلی محسوب می شوند، پاکی و نظافت است که همه انسانها به آن رغبت دارند، بلکه حیوانات به خصوص زنبور عسل - نیز به پاکیزگی عنایت و توجه دارند و سعی می کنند بدن و زاد و ولد خویش را پاکیزه بدارند، شارع مقدس هم به آن تشویق فرموده است، زیرا هر آنچه از محسنات عقلی است و حسن ذاتی دارد، محبوب خدا و مورد ترغیب و تشویق همه ادیان الهی است.

بعد از آن که به اهمیت و ارزش پاکی و طهارت اشاره شد، مناسب است به مراتب آن نیز اشاره شود.

به طوری که علمای اخلاق فرموده اند، طهارت و پاکی، چهار مرتبه دارد:

اول: طهارت و پاک کردن ظاهر، از نجاسات و هر گونه آلودگی و کثافت.

دوم: طهارت و پاک نگه داشتن اعضای بدن، از هر گونه گناه و جرم و جنایت.

سوم: طهارت و پاکیزه نگه داشتن دل و فکر و روح، از اخلاق رذیله و صفات

ص: 11


1- يُنَظِّفُ ثِيابَهُ وَ يُطَيِّبُ رِيحَهُ يُجَصِّصُ دارَهُ ويَكنُسُ أَفْنِيَتَهُ. وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ج 5 ص 7، ح 9
2- النَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ وَ غُسلُها يُذهِبُ الهَمَّ وَالحُزنَ وَهُوَ طَهُورٌ لِلصَّلاةِ: همان ص 14.

ناپسند.

چهارم: طهارت و پاک نمودن باطن، از هر آن چه غیر خداست، و این قسم طهارت، در انحصار انبیاء و معصومین علیهم السلام و اولیاء است و عادت احدی به آن دست نیابد. و در این کتاب فقط از قسم اول و دوم بحث می شود.

طهارت و نظافت

طهارت و نظافت، از لحاظ شرع و عرف، به یک معنا هستند، در مقابل نجاست وقذارت، و همه می دانیم که طهارت و نظافت، در صحت اکثر عبادات، خصوصا در نماز، دخالت دارد، در مقابل، نجاست و قذارت مانع صحت یا مانع فضیلت اکثر عبادات هستند، به علاوه طهارت و پاکیزگی، ذات مطلوب همه انسانها است، و در مقابل، نجاست و کثافت مورد نفرت فطری همه است، و لازم است توجه داشته باشیم که خداوند متعال لطف فرموده و آب را برای طهارت و پاکی و پاکیزگی آفریده و آن را به طور رایگان در اختیار بندگانش قرار داده است. «وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا»(1)«ما از آسمان آبی پاک وپاک کننده فرستادیم»،همچنین مطهرات دیگری مثل تابش آفتاب و زمین و استحاله ... که در توضیح المسائل بیان شده قرار داده است. آب هم دارای اقسامی است، آب مطلق، آب مضاف، آب کر، آب قلیل، آب باران، آب جاری، آب چاه.

آداب تختی و مستحبات مربوطه: از ضروریات دین مقدس اسلام است که انسان باید عورت خود را از دیگران بپوشاند، (مگر زن و شوهر) نیز در حال تخلی، نباید رو به قبله یا پشت به قبله باشد، و جایز نیست تخلی در ملک غیر که اجازه

ص: 12


1- سوره فرقان 25، آیه 48.

نداده و در کوچه بن بست و روی قبور مؤمنین که بی احترامی بشود، و در جایی که وقف عده ای خاص باشد.

لازم به یادآوری است که: مخرج بول با غیر آب پاک نمی شود، ولی مخرج مدفوع با شرایطی که در توضیح المسائل بیان شده) با غیر آب نیز پاک می شود.

آداب مستحبه هنگام تخلی: 1- در موقع تخلی جایی بنشیند که کسی او را نبیند.

2- هنگام وارد شدن به مکان تخلی بسم الله بگوید.

3- اگر سرش پوشیده نیست آن را بپوشاند و پارچه ای نیز روی صورت آویزان کند که بینی و دهانش را بپوشاند.

4- هنگام ورد اول پای چپ را و هنگام خروج اول پای راست را بگذارد. (به عکس مسجد)

5- سنگینی بدن را بر پای چپ بیندازد، و مابین دو ران و ساق پای راست را گشاد قرار دهد تا مدفوع به آسانی خارج شود.

6- در حالی که نشسته ذکر خدا بگوید و اگر اذان را شنید اذان را حکایت کند.

7- با دست چپ خود را بشوید.

8- هنگامی که چشمش به آب افتاد خدا را شکر کند که آب را پاک و پاک کننده قرار داد.

9- توجه کند که آنچه را خورده، به این صورت از او خارج می شود، و فکر کند از چه راهی به دست آورده (از راه حلال یا حرام بوده و به چه صورت در آمده، و در آن موقع بگوید:«اَللَّهُمَّ اِرْقِي اَلْحَلاَلَ وَجَبْنِي اَلْحَرَامَ»؛«خدایا! روزی حلال قسمتم کن و از حرام دورم گردان».

نیز مستحب است پیش از نماز و پیش از خواب و پیش از آمیزش و بعد از

ص: 13

بیرون آمدن منی بول کند.

مکروهات تخلی: برخی از مکروهات حال تخلی عبارتند از:

1- داخل شدن در مکان تختی در حالی که در دست انگشتری باشد که اسماء مقدسه بر آن کنده شده است.

2- همراه داشتن قرآن و دعا و آنچه احترامش لازم است.

3- نشستن روبروی خورشید و ماه و باد، مگر این که جلوی عورت خود را ولو با دست بپوشاند.

4- نشستن زیر درخت میوه دار یا درختی که مردم از سایه آن استفاده می کنند.

5- نشستن در جایی که محل رفت و آمد است.

6- طول دادن نشستن بیش از نیاز.

7- تخلی و بول کردن در آب، مخصوصا در آب ایستاده.

8- بول کردن در حال ایستاده، مگر اینکه داروی حمام (نوره) گذاشته باشد.

9- بول کردن در لانه جانوران .

10- بول کردن روی زمین سخت که موجب ترشح می شود.

11- حرف زدن، مگر ذکر خدا که در هر حال مستحب است.

12- شستن محل مدفوع با دست راست.

13- تخلی و بول کردن در کنار جوی آب، کنار راهها، پشت درب خانه ها و به طور کلی هر جا که موجب لعن و مذمت می شود.

14-خودداری کردن از بول و غائط، و چنانچه ضرر داشته باشد جایز نیست.

استبراء:مستحب است مرد بعد از بول استبراء کند تا یقین کند که در مجرا بول نمانده است. و برای آن اقسامی است و بهترین آنها این است که اول مخرج مدفوع را (اگر نجس شده) بشوید، بعد با انگشت دست چپ سه بار از مخرج

ص: 14

مدفوع تا بیخ آلت بکشد، بعد شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن بگذارد و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشد و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهد، و فایده استبراء این است که اگر بعد از آن رطوبتی ببیند پاک است، و وضو را نیز باطل نمی کند. مگر اینکه یقین کند بول است.

ضمناً بر زن استبراء از بول نیست و رطوباتی که بعد از تطهیر می بیند پاک است، وضو را نیز باطل نمی کند.(1)

وضو و فایده آن

وضو پاکیزگی روح و جسم است، خداوند سبحان خطاب به مؤمنان فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ »(2)

«ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که برای نماز به پا خاستید صورت و دست های خود را از آرنج (با آرنج) بشویید و قسمتی از سر و روی پا را تا مفصل مسح کنید».

وضو دو فایده روشن و با ارزش دارد، فایده جسمی بهداشتی، که در شبانه روز چندین مرتبه صورت و دست ها شسته می شود و مسح سر و روی پا که شرطش پاکی و بدون مانع بودن محل مسح است،و فایده روحی معنوی که با قصد قربت و برای خدا، در شبانه روز چندین بار تکرار می شود.

ص: 15


1- آداب تخلی بسیار است و آن چه ذکر شد برخی از آنها است که غالبا مورد ابتلا می باشد، و اینها برگرفته از روایاتی است که در وسائل الشیعه، احکام تخلی، و تهذیب الاحکام ج 1، ص 25، باب آداب الأحداث، آمده است.
2- سوره مائده، آیه 6.

روایت است که حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: «امر به وضو و آغاز به آن پیش از نماز برای این است که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و با او مناجات می کنند پاک باشند، و در برابر دستورات او مطیع و فرمانبردار بوده، از آلودگی ها و کثافات برکنار باشند، علاوه بر این، وضو سبب می شود که آثار خواب آلودگی و کسالت از انسان برطرف شود و قلب برای قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد».(1)

کیفیت وضو گرفتن

در آیه شریفه که در صفحه قبل آوردم، حدود صورت و کیفیت شستن آن بیان نشده و در چنین مواردی، مسلمانان باید بروند سراغ بیانات اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله زیرا بر حسب حدیث شریف «ثقلین» پس از کتاب خدا، مرجع همه مسلمانان عترت پیامبر صلی الله علیه وآله هستند و قول و فعل و تقریر آن بزرگواران حجت و الگو و ملاک صحت عبادات است، یعنی اجزاء و شرایط عبادات، که در قرآن معین نشده، باید از روایات اهل بیت علیهم السلام اخذ و عمل کنند و وضو از عبادات است و کیفیت انجام آن را (که از بالا به پایین شستن و چگونه و چه مقدار مسح کردن سر و پاها) آن بزرگواران معصوم بیان فرموده اند، و آن به این گونه است که باید درازی صورت را از بالای پیشانی، جایی که موی سر می روید، تا آخر چانه بشویند، و پهنای آن به مقداری که بین انگشت وسط و شست قرار می گیرد، بشویند. بعد از آن دست راست را از بالا به پایین و دست چپ را نیز از بالا به پایین، از آرنج تا سر انگشت ها

ص: 16


1- انَّما اُمِرَ بِالْوُضُوءِ وبَدِءَ بِهِ لان يَكونُ الْعَبْدُ طاهِراً اِذاً قامَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ ،عِنْدَ مُناجاتِهِ اِيّاهُ، مُطِيعاً لَهُ فِيمَا اَمْرُهُ نَقِيّاً مِنَ اِلاّ دِناسٍ وَ اَلنَّجَاسَاتِ مَعَ مَا فِيهِ مِنْ ذَهَابِ الْكَسَلِ ،وَ طَرْدِ النُّعاسِ وَ تَزْكِيَةِ الْفُؤادِ لِلْقِيامِ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّار. وسائل الشیعه، ج 1، ص 257.

بشویند.بعد از آن،جلوی سر را باتری آب وضو که در دست مانده، مسح کنند و محل مسح سر، ربع مقدم سر، که جلوی پیشانی است، می باشد. بعد با تری آب وضو، که در دست مانده روی پاها را مسح کنند.

البته گروهی از اهل تسنن مدعی هستند که کیفیت شستن دست ها،در قرآن بیان شده است، که از سر انگشت ها به طرف آرنج است، و گفته اند: (الی) در آیه( الی المرافق)،برای انتهای غایت است، که معنا چنین می شود، «دست ها را از سر انگشت ها به طرف آرنج بشویید.

مؤلف: اولاً همه جا (الی) برای غایت و انتها نیامده، بلکه در موارد بسیاری به معنای (مع) آمده است، مثلا خدا فرموده است:«وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا»(1)(أی: مع أموالکم) «نخورید اموال آنها را با اموال خودتان»، و در آیه وضو نیز (الی) به معنای (مَعَ) است، یعنی دست ها را با مرفق (آرنج) بشویید، لذا باید در وضو آرنج ها نیز شسته شود.

ثانیاً: اهل سنت که ادعا کرده اند (الی) در آیه برای غایت و انتها است، گوئیا به معنای (دست) (ایدیکم) توجه نکرده اند، و لذا رمز آوردن «الی» را نفهمیده اند، و اگر توجه می کردند که (دست» لااقل به سه قسمت، صدق می کند، تا مچ، تا آرنج، و تا کتف، و آوردن (الی) در آیه برای این است که توهم نشود شستن، تا مچ کفایت می کند، یا باید کتف نیز شسته شود، و این نظیر این است که گفته می شود:از زمین تا یک متر به سقف، کاشی کاری شود، یا از درب مسجد، تا محراب، جاروب شود، یا این زمین تا فلان جا ملک زید است، که در تمام این موارد (الی) برای تعیین مقدار است، که این مقدار، کاشی کاری شود، نه کمتر، نه زیادتر. و

ص: 17


1- سوره نساء 4، آیه 2.

هکذا، و اما از کجا شروع شود و به کجا ختم گردد، باید صاحب کار تعیین کند، یا از قرائن خارجی معلوم گردد، و در باب وضو صاحب شرع اهل بیت علیهم السلام هستند زیرا خاندان پیامبران صلی الله علیه وآله از کیفیت وضوی پیامبر صلی الله علیه وآله آگاه بوده اند، چون (اَهْلَ اَلْبَيْتِ أَدْرِي بِمَا فِي البَیتِ)، به علاوه طبق حدیث شریف «ثقلین» باید به اهل بیت علیهم السلام رجوع کرد،و آن ها فرموده اند: در وضو، صورت و دست ها را از بالا به طرف پایین بشویید، مضافاً بر این که در شستن صورت و دست ها، قرینه وجود دارد که از بالا شسته شوند، زیرا چیزی که دارای ارتفاع است، عقل و عرف، حکم می کند که مناسب است از بالا شسته شود، خصوصا اگر آلوده و کثیف باشد، و اوامر شعر هم منصرف منصرف است به آنچه نزد عرف و عقلا متعارف است. و ظاهرا همین جهات باعث شده که اهل تسنن به اتفاق گفته اند شستن صورت از بالا به پایین، مستحب است، و گفته اند در شستن دست ها مخرند از پایین به بالا یا به عکس بشویند. ولی شستن از سر انگشت ها به طرف بالا مستحب است.

ضمنا از آن چه نسبت به شستن صورت و دست ها ذکر شد، مطلب مربوط به مسح سر نیز روشن می شود. و در این قسمت نیز ملاک صحت و تعیین کیفیت انجام آنها، توسط اهل بیت علیهم السلام بیان شده است، مثل این روایت:«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قُلتُ لَه:أَلاَ تُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ وَقُلتَ:أَنَّ اَلْمَسْحَ بِبَعْضِ اَلرَّأْسِ وَ أَنَّ اَلْمَسْحَ بِبَعْضِ اَلرَّأْسِ وَ؟ فَضَحِكَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَقَالَ:يَا زُرَارَةُ قَالَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عليه وآله وَنَزَلَ بِهِ اَلْكِتَابُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ قَالَ تَعَالَيْ: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» فَعَرَفْنَا أَنَّ اَلْوَجْهَ كُلَّهُ يَنْبَغِي أَنْ يُغْسَلَ- اِلی اَن قالَ - ثُمَّ فَصَلَ تَعَالَيْ بَيْنَ اَلْكَلاَمِ فَقالَ: «وَامسَحُوا بِرُءُوسِكُم»فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ «بِرؤُسِکُم »انَّ اَلْمَسْحَ بِبَعْضِ اَلرَّأْسِ لِمَكَانِ اَلباء»(1)«زراره گفت:

ص: 18


1- وسائل الشیعه: باب 23، از ابواب وضوء، ح 4.

کیفیت وضو گرفتن

به امام باقر علیه السلام عرض کردم: از کجا دانستی که مسح به بعضی از سر و به بعضی از پا می باشد؟ حضرت فرمود: ای زراره! این حکم را رسول الله صلی الله علیه وآله فرموده، و در باره آن آیه از طرف خدا نازل شد، خداوند متعال فرمود: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ» پس از این جمله فهمیدیم که باید همه صورت را شست. - تا آنکه فرمود: - پس از آن خداوند متعال، بین کلام فاصله انداخت (یعنی جمله دوم را از جمله اول جدا نمود) و فرمود: «وَامسَحُوا بِرُءُوسِكُم» پس از اینکه در شستن صورت «با» نیاورد و در مسح سر «با» آورد - و «برؤسکم» فرمود، دانستیم که مسح، به بعضی از سر است، بخاطر «باء». (نه تمام سر) »

همچنین از آنچه راجع به شستن صورت و دستها بیان شد، مسأله، نسبت به مسح پاها نیز روشن می شود، زیرا علاوه بر روایات بسیاری که از اهل بیت علیهم السلام وارد شده آیه شریفه «وَامسَحُوا بِرُءوسِكُم وَ ارجِلكُم» نیز بر آن دلالت دارد، چون مقتضای فصاحت و بلاغت است که هرگاه جمله ای مستقل باشد وعطف شده باشد به جمله قبل، نباید بین وی و معطوف علیه او جمله ای مستقل، فاصله شود، و در صورتی که امر دایر باشد که عطف به جمله کنارش باشد، یا به جمله قبلی آن (اَلْأَقْرَبُ يَمْنَعُ اَلْأَبْعَدَ)، بنابراین مناسب این است که (وَ اَرجُلَکُم) عطف باشد به (وامسَحُوا بِرُءُوسِكُم)، یعنی پاها را نیز مانند سرتان مسح کنید، و اینکه در قرآن (وَاَرجُلَکُم) به فتح لام نوشته شده، به لحاظ این است که عطف شده بر محل (بِرُءُوسِکُم)، چون (بِرُءُوسِکُم) مفعول (وَامسَحُوا) است که محلا منصوب است، گذشته از اینها، گروهی از قراء (اَرجُلِکُم) را به کسر لام قرائت کرده اند، به علاوه، اعراب کلمه، حجیت شرعی ندارد و حکمی را ثابت نمی کند، چون اعراب گذاریهای قرآن از جانب پیامبر صلی الله علیه وآله و در زمان آن حضرت صورت نگرفته است،

ص: 19

و همین امور باعث شده که اهل تسنن در مسأله مسح، یا شستن پاها، شدید دچار اختلاف شوند.

اختلاف میان اهل تسنن در مسح پاها

درکتاب «عمدة القاری فی شرح صحیح بخاری»(1)چنین آمده است:

در وظیفه مسح، یا شستن پاها، چهار مذهب وجود دارد، اول: مذهب ائمه چهارگانه اهل سنت که گفته اند: وظیفه شستن است، دوم: مذهب شیعه امامیه که گفته اند وظیفه، مسح است،سوم:مذهب حسن بصری و محمد بن جریر طبری و ابوعلی جبائی که گفته اند: وظیفه، تخییر بین شستن و مسح است، چهارم:

مذهب اهل ظاهر که گفته اند: وظیفه، جمع بین شستن و مسح است.

در عمدة القاری، بعد از نقل اقوال، روایاتی نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه وآله پاها را می شست، و روایاتی نیز نقل کرده است که آن حضرت پاها را مسح می کرد.

[سپس از رفاعة بن رافع ]روایت کرده است که: «غَسَّلَ أَلنبِيٌ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَجْهَهُ وَيدَيْهِ إِلَيَّ ألمِرفَقَينِ ومَسَحَ بِرَأسِهِ وَ رِجْلَيْهِ إلَيَّ الكَعبَينِ»؛ پیامبر صلی الله علیه وآله صورت و دستهایش را تا آرنج شست و سر و پاهایش را مسح کرد.

[بعد از نقل این روایت گفته است: ] ابوعلی طوسی و ترمذی و ابوبکر بزاز، این روایت را نیکو شمرده اند و حافظ بن حبان و ابن حزم آن را صحیح دانسته اند.همچنین ابن جریر طبری در تفسیرش(2)گفته است: «الصَّوابِ عِنْدَنا اِن أَللَّهَ تَعالي اَمْرِ بِعُمُومِ مَسْحِ اَلرِّجْلَيْنِ بِالْمَاءِ فِي اَلْوُضُوءِ كَمَا أَمَرَ بِعُمُومٍ مَسْحَ ألوجه بِأَلْترَابٍ فِي

ص: 20


1- عمدة القاری فی شرح صحیح بخاری ، ج 1، ص 657.
2- ج 1، ص 59.

أَلتَیَمُّمِ»؛صحیح در نزد ما این است که، خدا امر کرده پاها را در وضو مسح کنند، همانگونه که امر کرده در تیمم صورت را با خاک مسح کنند.(1)

آداب وضو و مسواک

آداب وضو بسیار است، و برخی از آنها علاوه بر فواید معنوی، فواید بهداشتی نیز دارد و از آن جمله مسواک است، ولی نباید به امور بهداشتی تنها دل خوش کرد، بلکه مهم اظهار تعبد و بندگی و اطاعت در برابر خداوند سبحان است، و در هر حال، در ابتدا مسواک مطرح است و ما هم از آن شروع می کنیم.

از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «دهان های شما، راه های قرآن است، پس دهانتان را با مسواک پاکیزه کنید».(2)

و فرمودند: «یک نماز که پس از مسواک خوانده شود افضل است از هفتاد و پنج نماز که بدون مسواک خوانده شود».(3)

و فرمودند: «اگر از مشقت امتم ملاحظه نمی کردم، مسواک را با وضوی هر نمازی بر آنان واجب می کردم».(4)

ص: 21


1- الحدائق الناضرة، ج 2، ص 288. (توضیح کامل را در کتاب چرا چرا؟ ج 1، ص 21 تا ص 27، و در کتاب روزهای مدینه، ص 149 آورده ام).
2- «اَنَّ أَفْوَاهَكُمْ طُرُقُ اَلْقُرْآنِ فَطَيِّبُوهَا بِالسّواک» (محاسن برقی، ص 558 و «اَلْمَحَجَّةِ اَلْبَيْضَاءِ فِي تَهْذِيبِ اَلْإِحْيَاءِ) ج 1، ص 296 و من لا یحضر، ج 1، ص 23.
3- «صَلاةُ عَلِيٍ اَثَر السِّواكِ أَفْضَلُ مِنْ خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ صَلاَةً بِغَيْرِ اَلسِّوَاكِ» همان و بحارالأنوار، ج 16، باب السواک.
4- «لَوْلا أَنْ أَشُقَّ عَلَيَّ امَّتِي لَامَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ عِنْدَ وُضُوءِ كُلِّ صَلّا ةَ». کافی، ج 3، ص 32، و من لا یحضر، ج 1 ص 34.

و فرمودند: «هر چیزی پاک کننده ای دارد و پاک کننده دهان، مسواک است».(1)

و فرمودند: (( مسواک بخشی از وضو است».(2)

و فرمودند: «اگر مردم فواید مسواک را می دانستند،به راستی آن را با خود زیر روانداز خواب خود می بردند».(3)

و فرمودند: «به عرض دندانها مسواک کنید، (نه به طول) » «وَاسْتَاكُوا عَرْضاً».(4)

و فرمودند: «در وقت وضو مسواک کردن با انگشت ابهام و سبابه، مسواک محسوب می شود» «اَلتَّسْوِيكِ بِالاِبْهَامِ وَ اَلْمُسَبِّحَةِ عِنْدَ اَلْوُضُوءُ سِوَاكٌ».(5)

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «در مسواک دوازده فایده و خصلت وجود دارد:

1- عمل به سنت و دستور پیامبر صلی الله علیه وآله است.

2- دهان را پاکیزه می کند.

3- چشم را جلا می دهد.

4- خدا را خوشنود می کند.

5- دندان ها را سفید می کند.

6- دندان را اصلاح و جرم آن را برطرف می سازد.

7- لثه را محکم می کند.

ص: 22


1- «لِكُلِّ شِئٍ طَهُورٌ وَ طَهُورُ اَلْفَمُ اَلسِّوَاكُ». محجة البیضاء، ج 1، ص 297، و من لا یحضر، ج 1، ص 23.
2- «اَلسِّوَاكُ شَطْرٌ مِنَ اَلْوُضُوءِ ». همان و من لایحضر الفقیه، ج 1، ص 23.
3- ثواب الاعمال، باب السواک ح 3، و المحجة، همان، ص 297.
4- ثواب الاعمال، ص 298، و المحجة، ج 1، ص 298.
5- تهذیب، ج 1، باب آداب الاحداث الموجبة للطهارة، ص 379، ح 1070.

8- حافظه را زیاد می کند.

9- حسنات را افزایش می دهد.

10- فرشته ها را شاد می سازد.

11- اشتهای به غذا را زیاد می کند.

12- بلغم را از بین می برد.(1)

و از همان حضرت نقل است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «مسواک سنت مؤکد و وسیله پاکیزگی دهان و موجب آمرزش گناهان و باعث رضای پروردگار است».

مسواک چرک دندان ها را برطرف می سازد و آنها را - که از نعمت های بی بدیل خدا و جوهری گرانبها و وسیله جویدن غذا و سلامت معده است - از فاسد شدن حفظ میکند.(2)

تذکر: این ها بخشی از روایات مربوط به فضیلت و فواید مسواک بود که بیشتر آنها در من لا یحضره الفقیه ج 1 از ص 33 به بعد آمده است. اما شستن دهان و خلال کردن دندان ها که از آداب غذا خوردن است، در بخش مربوط به آداب غذا خوردن می آید، ان شاء الله.

ضمنا :در استحباب مسواک زدن، فرقی میان دندان طبیعی و مصنوعی وجود ندارد، و ملاک در هر دو یکی است، هر چند در کیفیت مسواک زدن و تمیز کردن تفاوت دارند.

آداب مستحبه وضو

وضوی کامل آن است که انسان پس از مسواک و قصد قربت، آداب مستحبه آن

ص: 23


1- همان و کافی، ج 6، ص 495.
2- مصباح الشريعه، باب هشتم، در آداب مسواك، ترجمه تلفيق و تلخيص شد.

را حتی المقدور رعایت کند و آنها عبارتند از:

1- ظرف آب را (اگر ظرف است) سمت راستش بگذارد.

2- هنگام وضو رو به قبله باشد.

3- بسم الله الرحمن الرحیم بگوید، از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «کسی که هنگام وضو بسم الله نگوید، وضویش کامل نیست و فرمودند: «هر کس هنگام وضو بسم الله بگوید، تمام بدنش پاک می شود، و هر کس وضو بگیرد و بسم الله نگوید، فقط آن چه را آب بر آن جاری شده پاک می گردد».(1)

4- وقتی نگاهش به آب می افتد این دعا را بخواند: «بِسمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالحَمدُ لِلَّهِ الّذي جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَم يَجعَلهُ نَجِساً» «با نام خدا و کمک از او، وضو می گیرم؛ همه حمد و سپاس از آن خدایی است که آب را پاکیزه قرار داده است و آن را پلید و نجس قرار نداده است».

5- آب وضو به مقدار یک مد (750 گرم) باشد. (هر چند با نصف استکان آب نیز می شود وضو گرفت، ولی مستحب است، به مقدار یک مد باشد تا وضو را شاداب بگیرند).

6-پیش از آن که آب را به صورت بزند، دو دست را تا مچ بشوید و بگوید:

«بِسمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اللّهُمَّ اجعَلْني مِنَ التَّوَّابينَ واجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ» «با نام خدا و کمک از او آغاز می کنم؛ خدایا مرا از توبه کنندگان و پاک شوندگان قرار بده».

7- پس از آن که دست ها را تمیز نمود آب در دهان نموده و بیرون بریزد؛ و هنگام انجام این عمل، که به آن «مضمضه» می گویند، بگوید: «اللّهّمَّ لَقِّنی حُجَّتی

ص: 24


1- لاَ وُضُوءَ لِمَنْ لَمْ يُسَمِّ اللَّه اَي لاَ وُضُوءَ كَامِلاً وَ مَنْ تَوَضَّاءَ فَذَكَرَ اِسْمَ اَللَّهِ طَهُرَ جَمِيعُ جَسَدِهِ... وَ مَنْ لَمْ يُسَمِّ لَمْ يَطْهُرُ مِنْ جَسَدِهِ اِلاّ ما اِصَابهُ اَلْمَاءُ: محجة البیضاء، ج 1 ص 291.

يَومَ أَلْقاكَ وأَطْلِق لِساني بِذکرکَ» «خدایا! روزی که با تو دیدار می کنم، دلیلم را به من تلقین کن و زبانم را به یاد خود بگشا».

8- پس از آن سه بار آب، در بینی کند و بریزد، و هنگام انجام این کار - که به آن « استنشاق» می گویند - بگوید: «اللَّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الجَنَّةِ واجْعَلْنِي مِمَّن يَشَمُّ رِيحَهَا ورُوحَهَا وطِيبَهَا» « خدایا بوی بهشت را بر من حرام مگردان و از کسانی قرارم ده که نسیم و عطر بهشت را می بویند).

9- در وقتی که شروع به وضو و شستن صورت می کند، سوره مبارکه وإِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ را بخواند.(1)

10- برای شستن صورت، مشت را از آب پر کند و به قصد شستن صورت آب را به بالای پیشانی بریزد و دست را همراه آب، از بالا به پایین بکشد و بگوید:

«اللَّهُمَّ يَبضُّ وَجهي يَومَ تَسوَدُّ فيهِ الوُجُوهُ وَلا تُسَوِّد وَجهي يَومَ تَبيَضُّ فیهِ الوُجُوهِ» خدایا ! رویم را در آن روز که چهره ها سیاه است، سپید گردان؛ و در آن روزی که چهره ها سپید است رویم را سیاه مگردان». .

11- آب را با دست راست به صورت بریزد.

12- آب را به صورت نپاشد (پرتاب نکند، بلکه آب را به طور آرام به بالای صورت بریزد و دست را همراه آن به سمت پایین بکشد.

13- (پس از شستن صورت با دست راست آب را بردارد و در دست چپ بریزد و با آن، دست راست را بشوید و وضو دهد.

14- در شستن دست ها، مرد اول آب را بر ظاهر ذراع و دوم به باطن بریزد، و

ص: 25


1- روایت شده که هر کس وقت وضو سوره قدر را بخواند گناهانش بخشوده می شود: (مستدرک الوسائل، ج1، ص 320، باب تأکد استحباب الدعاء ح 4 و ح 5.

زن به عکس مرد انجام دهد.

15- هنگام شستن دست راست بگوید: «أَللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي والخُلْدَ في الجِنانِ بِيَساري وَحاسِبنِي حِساباً يَسِيراً» «خدایا نامه کردارم را به دست راستم بده و جاودانی بودن در بهشت را به سمت چپم؛ و حسابم را آسان فرما». .

16- هنگام شستن دست چپ، بگوید: «أَللَّهُمَّ لا تُعْطِني كِتابي بِشِمالي وَلَا مِن وَرَاءِ ظَهْرِي وَلَا تَجْعَلْها مَغلولَةً إلَيَّ عُنُقِي وَاَعُوذِبْك مِن مُقَطَّعَاتِ النّيرَانِ» «خدایا نامه کردارم را به دست چپ و از پشت سر به من مده و آن را به گردنم مبند؛ و من از آتش سوزان جهنم به تو پناه می برم». .

17- هنگام مسح سر بگوید: «أللَّهُمَّ غَشِّني بِرَحمَتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَعَفوِكَ» «خدایا مرا با رحمت و برکت ها و بخشایش خود بپوش».

18- هنگام مسح پاها بگوید: «أللَّهُم ثَبِّتْني عَلَيَّ الصِّراطَ يَومَ تَزِلُّ فيهِ الأَقدامُ وَاجعَل سَعيَ فِيمَا يُرضيكَ عَنِّي يا ذَالِجَلالُ وَالإكْرامِ» «خدایا ! آن روز که گام ها بر صراط می لغزد، گام مرا ثابت و استوار بدار، و کوششم را در آن چه از من خرسند می شوی قرار ده؛ ای دارنده شکوه و بزرگواری».

در روایت است که حضرت امیر ( با این آداب وضو گرفت و در پایان به فرزندش «محمد بن حنفیه) فرمود: هر کس وضو بگیرد مثل وضوی من، و دعاهایی را که در هر قسمت خواندم، بخواند، خداوند تبارک و تعالی به عدد هر قطره ای از قطرات آب وضویش، فرشته ای خلق می کند که تا روز قیامت خدا را تقدیس نماید و تسبیح و تهلیل (لا اله الا الله) و تکبیر بگوید، و خداوند متعال

ص: 26

ثواب آنها را برای آن وضو گیرنده قرار میدهد.(1) تذکر: بیشتر آدابی که برای وضو نقل کردم از همین روایت اخذ شده و عمده توجه به مضامین آیات و ذکرها و دعاهایی است که حضرت خواندند، و بدیهی است، توجه به آنها، به وضو ارزش می دهد.

19- وضو را شاداب بگیرد(2)(البته تعیین یک مد (750 گرم) برای شاداب گرفتن وضو است و بیش از آن اسراف است و چه بسا حرام باشد، که در بحث وسواس مطرح می کنم ان شاء الله).

20- پس از وضو بگذارد آب وضو خود به خود خشک شود، آن را با چیزی خشک نکند) از شیخ صدوق نقل شده که هر کس وضو بگیرد و دستمال به کار نبرد (صورت و دست ها را با دستمال خشک نکند) سی حسنه برایش نوشته می شود، «مَن تَوَضَّأَ وَلَم يَتَمَندَل كُتِبَت لَهُ ثَلاَثُونَ حَسَنَةً».(3)

مواردی که وضو مستحب است

1- وضو گرفتن، به قصد وضو داشتن و با طهارت بودن مستحب است، «خدا طاهران و پاکان را دوست دارد».

ص: 27


1- يَا مُحَمَّدِ بنَّ حَنِفَيهَ مَنْ تَوَضَّأَ مِثْلَ وُضُوئِي و قَال مِثْلَ قَوْلِي خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي مِن كُلِّ قَطرَةٍ مَلَكاً يُقَدِّسُهُ وَيُسَبِّحُهُ وَ يُكَبِّرُهُ فَيَكتُبُ اللَّهُ عزَّوجلَّ ثَوابَ ذلِكَ لَهُ اِلَي يَومَ القيمَةِ. (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 26، باب صفة وضوء امیرالمؤمنین ، ح 9.
2- از پیامبر به روایت است که فرمودند: « مَنْ اسْبَغَ وُضُوئَهُ وَ احْسَنَ صَلاَتَهُ وَ اَدَيَ زَكاتَهُ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَسَجَنَ لِسانَهُ وَ استَغفَرَ لِذَنبِهِ وادِي النَّصِيحَةِ لاَهَلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ فَقَدِ اسْتَكْمَلَ الايْمانِ. (مستدرک الوسائل ج 1، باب استحباب اسباغ الوضوء ص 350 ح 3.
3- همان، ص 342 و باب جواز التمندل بالوضوء و استحباب ترکه ح 1.

2- کسی که وضو دارد، مجددا وضو بگیرد، که در روایت است: «وضو روی وضو نور است فوق نور»(1) 3- وضو برای خواندن قرآن.

4- وضو برای همراه داشتن قرآن.

5- وضو برای داخل شدن در مسجد 6- وضو (قبل از وقت برای آماده شدن جهت نماز.

7- وضو وقت خوابیدن.

8- وضو برای زیارت معصومین (علیهم السلام) 9- وضو برای طواف مستحبی 10- وضوی جنب برای تخفیف در کراهت چیز خوردن.

11- وضو برای خواندن نماز میت.

12- وضو قبل از مقاربت.

13- وضو به جهت مقاربت مجدد.

14- وضو به جهت مقاربت با زن حامل.

15- وضو بر کسی که محتلم شده و اراده آمیزش دارد.

16- وضو بر زن حائض در اوقات نماز | 17- وضو بر کسی که جنب است و می خواهد میت را غسل دهد.

18- وضو بر کسی که می خواهد میت را در قبر بگذارد.

19- وضو بر کسی که عازم سفر است.

20- وضو برای رفتن به زیارت اهل قبور.

ص: 28


1- «اَنَّ اَلْوُضُوءَ عَلَيَّ اَلْوُضُوءُ نُورُ اَنَّ اَلْوُضُوءَ عَلَيَّ اَلْوُضُوءُ نُورُ) من لایحضر، ج 1، ص 26، باب صفة وضوء النبی صلی الله علیه وآله ح 9.

21- وضو بر قاضی، هنگام نشستن برای قضاوت.

22- وضو برای انجام هر کاری که شرعا مطلوب و محترم است، مثل تعلیم وتعلم، و نوشتن فقه و روایات اهل بیت ، مطالعه کتاب های مذهبی، اخلاقی، هنگام موعظه و حضور در مجلس وعظ و ارشاد، و....

یادآور می شوم: کلیه موارد ذکر شده، برداشت از روایاتی است که در کتاب های وسائل الشیعه، من لا یحضر، کافی، مستدرک الوسائل، و محاسن برقی آمده و به جهت اختصار از نقل عین روایات و آدرس آنها صرف نظر شد.

مکروهات وضو: 1- کمک گرفتن، یا کمک کردن غیر، برای وضو گرفتن، بدون ضرورت (در آن چه مباشرت واجب نیست)، مثل این که کسی آب وضو را در دستش بریزد.

در چند روایت است که پیامبر واله فرمودند: «دو چیز است که دوست ندارم در آنها کسی با من مشارکت کند، یکی وضو است، چون وضو از نماز من است، و دیگری صدقه است، زیرا صدقه، از دست من به دست سائل و در دست خدای رحمان واقع می شود.(1) و همین مضمون از امام سجاد و امام رضا نقل شده است.(2) 2- وضو گرفتن در محل بول و مدفوع. (کاسه توالت). (3)(اما وضو گرفتن، سر

ص: 29


1- قال (صلی الله علیه وآله وسلم): «خَصْلَتانِ لاَ اُحِبُّ اَنْ يُشارِكَنِي فِيهِما أَحَدٌ وُضُوئِي فَاِنَّهَا مِن صَلاتي وصَدَقَتِي فائِها مِن يَدَيِ الي يَد اَلسَّائِلِ فَاِنَّهَا تَقَعُ فِي يَدِ اَلرَّحْمَنِ» (وسائل الشیعه، باب 47 ابواب وضو، ح 3 و 1 و 4.
2- همان
3- فی الخبر: أَنَّ غُسْلَ اَلاِعْضَاءِ فِي مَحَلِّ اَلاِسْتِنْجَاءُ يُورِثُ اَلْفَقْرَ. مستدرک الوسائل، باب 29 من ابواب احکام الخوة، ح 7 وفی خبر آخر: «اَلرَّجُلِ يَتَوَضَّا وُضُوءَ اَلصَّلاَةِ أَنْ يُصَبْ مَاءُ وُضُوئِهِ فِي كَنِيفٍ (محل البول والمدفوع)

دستشویی که در توالت نصب شده، کراهت ندارد، هر چند فاضلاب آن، متصل به فاضلاب توالت باشد.

3- وضو گرفتن با آبی که در ظرف، به وسیله آفتاب، گرم شده است.(1) 4- وضو گرفتن در مسجد، برای کسی که در خارج از مسجد حدثی - مثل بول - از او خارج شده است. (2) (اما کسی که در خود مسجد، محدث شده - مثلا خواب رفته، یا ریح از او خارج شده - وضو گرفتن مکروه نیست).(3)

آیات قرآن و اسماء متبرکه

1- بدون وضو دست و جاهای دیگر بدن راروی آیات قرآن گذاشتن حرام است.

2- اگر روی آیه، شیشه یا پلاستیک نازک یا زرورق باشد دست روی آن گذاشتن و بوسیدن آن اشکال ندارد.

3- روی آیه و نام خدا که روی پولها نوشته یا حک شده بدون وضو دست نزنند.

4- دست زدن به جلد قرآن و ورقها- جایی که نوشته نیست - اشکال ندارد.

5- بر کودک دست روی آیات گذاشتن حرام نیست، جلوگیری او هم واجب نیست، مگر در موردی که به قرآن بی احترامی شود (مثل پاره کردن، نجس کردن یا زیر دست و پا ریختن آن که در این صورت لازم است او را منع کنند.

فوقع البط: یکون ذلک فی بلالیع» (بلالیع: جمع بالوعة) (کافی، ج 3 - باب حد الماء الذی یغسل به المیت، ص 150 ح 3)

ص: 30


1- کافی، ج 3، ص 15، ح 5.
2- سَأَلَ رِفَاعَةَ بْنَ موسي عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْوُضُوءِ في المَسجِدِ فَكَرِهَهُ مِنَ الغائِطِ والبَولِ : کافی ج 3، باب بناء المساجد و ما یؤخذ منها، ص 369، ح 9.
3- ففی الخبر: قال علیه السلام : «اِذَا كَانَ اَلْحَدَثُ فِي اَلْمَسْجِدِ فَلاَ بَأْسَ بِالْوُضُوءِ فِي اَلْمَسْجِدِ وسائل الشیعه، باب 57 من ابواب الوضوء، ح 2.

غسل

اشاره

«غسل» شستن تمام بدن است که در شرایط و زمان های خاص و با قصد تقرب به خدا انجام می شود.

«غسل» به واجب و مستحب تقسیم می شود که هر یک از آنها را می توان به دو صورت «ترتیبی» و «ارتماسی» بجا آورد.

غسل ترتیبی» آن است که انسان اول سر و گردن، و سپس طرف راست و پس از آن طرف چپ بدن خود را بشوید، و «غسل ارتماسی» آن است که انسان به نیت غسل، به طوری در آب فرو رود که آب یکدفعه همه بدن او را فرا گیرد.

غسلهای واجب هفت است: 1- غسل جنابت، 2- غسل حیض، 3- غسل نفاس، 4- غسل استحاضه، 5- غسل مس میت، 6- غسل میت، 7- غسلی که به واسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب می شود.

علت غسل جنابت

از حضرت امام رضا (علیه السلام)پرسیدند به چه علت غسل جنابت بر انسان واجب شده؟ فرمودند: «عَلَهُ غُسْلُ الْجَنَابَةِ النَّظَافَةِ لِتَطْهِيرِ الأِنسانِ مِمَّا أَصَابَ مَن اَذَاهُ وتَطْهيرُ سائِرِ جَسَدِهِ لِاَنَّ الجَنابَةُ خَارِجَةٌ مِنْ كُلِّ جَسَدِهِ فَلِذَلِكَ وَجَبَ تَطْهِيرُ جَسَدِه

ص: 31

کُلَّهِ.. »(1)؛ «علت غسل جنابت پاکی و پاکیزگی انسان است از آن چه به او رسیده از آسیب جنابت، و پاک کردن همه بدن است، چون جنابت (منی) از همه جای بدن خارج شده، به این جهت واجب است همه بدن شسته شود».

در روایت دیگر است که گروهی از یهود آمدند خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) والا و داناترین آنها گفت: به چه علت در خارج شدن منی، غسل واجب شده ولی در خروج بول و مدفوع واجب نشده است، با اینکه بول از منی نجس تر است؟ (چون منی با یک بار آب ریختن پاک می شود، ولی برای تطهیر بول دو بار آب ریختن لازم است) پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و فرمودند: «هنگامی که انسان آمیزش می کند، منی از تمام رگها و از زیر موهای بدنش خارج می شود، به این جهت خداوند عزوجل، غسل جنابت و شستن تمام بدن را واجب فرمود، ولی بول، زیادی آبی است که انسان آشامیده، و مدفوع، فضولات غذایی است که خورده و هنگام خروج، بر تمام بدن اثر نمی گذارد. از این جهت برای این ها غسل واجب نشده و فقط شستن مخرج و وضو لازم شده است» یهود پس از شنیدن این بیان گفتند: ای محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) راست گفتی: «إِذَا جَامَعَ الرَّجُلُ أَهْلَهُ خَرَجَ اَلْمَاءُ مِنْ كُلِّ عِرْقٍ وَ شَعْرَةٍ في جَسَدِهِ فأوجَبَ اللَّهُ وَعَزوَجَلِّ الاغتِسالَ مِنَ الجَنابَةِ وَ البَولُ يَخْرُجُ مِنْ فَضْلَةِ الشَّرَابِ الَّذِي يَشْرَبُهُ الْإِنْسَانُ وَالْغَائِطُ مِن فَضْلَةِ الطَّعامِ الَّذي يَأكُلُهُ الإِنسانُ عَلَيهِ الوُضوءُ مِن ذَلِكَ».(2) در روایت دیگر است که: حضرت فرمودند: «بول و مدفوع دائمی و در روز چند مرتبه است، و غسل کردن، در هر مرتبه عسر و حرج و میسور نیست، و خدا تکلیف نمی کند مگر به قدر وسع انسان، به خلاف جنابت که همیشگی و مکرر

ص: 32


1- من لا یحضره الفقیه، ج 1 باب 17، ص 44 ح 2.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1 باب 17، ص 43، ح 1.

نیست، بلکه گاه گاهی عارض می شود.(1) البته این ها حکمت است و چنانچه یکی از اسباب جنابت واقع شد (2)به عنوان یک قانون کلی و عمومی، واجب است برای عبادات مشروط به طهارت، غسل کنند، چه منی خارج شود یا نشود، و خلاصه غسل جنابت تکلیف و تعبد است، لذا باید هنگام شستن بدن، قصد قربت کنند و شرایط دیگر را رعایت نمایند.

مستحبات غسل: 1- چنانچه کسی به واسطه خروج منی جنب شده، مستحب است پیش از غسل بول کند تا بقایای منی از مجرا خارج شود.(3) 2- محل خروج منی و جاهای بدن را، اگر آلوده شده، پیش از غسل بشوید.

3- دست ها را بشوید و آب در دهان بگرداند و مضمضه کند، همچنین آب در بینی بالا بکشد و آن را بشوید.

4- دست به تمام بدن بکشد که اگر مانعی از رسیدن آب به بدن وجود دارد، برطرف شود.

5- دقت کند آب به جاهایی که احتمال می دهد آب خود به خود نمی رسد، برساند.

6- آب غسل به قدر سه کیلوگرم باشد. (هر چند به کمتر از آن هم می توان غسل

ص: 33


1- علل الشرایع، باب 182، ح 9 روایت تلخیص شد.
2- جنابت به دو چیز حاصل می شود، اول آمیزش، دوم بیرون آمدن منی.
3- اگر بول نکند و بعد از غسل رطوبتی از او بیرون آید که نداند منی است یا رطوبت دیگر، حکم منی را دارد، که باید آن را تطهیر کند و دوباره غسل نماید، مگر اینکه بول نداشته و استبراء کامل نموده که اطمینان دارد چیزی از منی در مجرا نمانده، یا مدتی گذشته که اطمینان دارد چیزی از منی در مجرا نمانده، که در این صورت اگر رطوبتی مشتبه ببیند، حکم منی را ندارد. (به تحریر الوسیله، «اَلْقَوْلُ فِي وَاجِبَاتِ اَلْغُسْلِ» مسأله 15، و توضیح المسائل مراجع مسأله 348 مراجعه شود.

کرد).

7- وقت شروع به غسل بگوید: «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ» 8- در حال غسل کردن این دعا را بخواند: «أَللَّهُمَّ طَهِّر قَلبِي اللّهُمَّ اجْعَلْني مِنَ التَّوَّابينَ وَاجعَلني مِنَ المُتَطَهِّرينَ»(1)«بار پروردگارا! دلم را پاک گردان، خدایا! مرا از توبه کنندگان قرارم بده، و از پاکان و پاکیزگانم بگردان».(2) کارهایی که بر جنب مکروه است: 1 و 2- خوردن و آشامیدن، بر کسی که جنب است مکروه است، ولی چنانچه وضو بگیرد، و دهانش را بشوید (آب در دهانش کند و بیرون بریزد) مکروه نیست.

3- خواندن بیش از هفت آیه از سوره هایی که سجده واجب ندارد.(3) 4- رساندن جایی از بدن به جلد، و حاشیه و میان خطهای قرآن 5- همراه داشتن قرآن، یا چیزی از آیات آن.

6- خوابیدن، ولی اگر وضو بگیرد، یا اگر معذور است، تیمم کند مکروه نیست.

7- حنا یا رنگ بستن به سر و صورت.

8- نزدیکی کردن (آمیزش) پس از آن که در خواب محتلم شده.(4) آداب مستحبه حائض: مستحب است زن حائض در وقت نمازهای واجب،

ص: 34


1- العروة الوثقی: فصل فی مستحبات غسل الجنابة.
2- یادآوری: رطوباتی که از زن خارج می شود، حکم منی را ندارد و پاک است، وضو را هم باطل نمی کند، مگر این که بداند بول است که حکم بول را دارد، و یا بداند بقایای منی شوهرش است که تطهیر لازم است ولی وضو را باطل نمی کند. همان، مسأله 6.
3- سوره هایی که سجده واجب دارند عبارتند از: 1- سوره سی و دوم، سجده ))؛ 2- سوره چهل و یکم، (( فصلت ))؛ 3- سوره پنجاه و سوم، «نجم)؛ 4- سوره نود و ششم، ( علق).
4- من لا یحضر، ج 1، ص 47، و العروة الوثقی، فصل فیما یکره علی الجنب .

خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد. و اگر نمی تواند وضو بگیرد تیمم کند، و به اندازه نماز خواندن، رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود.

همچنین برای زن حائض غسل های مستحب - مثل غسل جمعه و غسل احرام و غسل توبه و مانند اینها - مستحب است.(1) آنچه بر حائض مکروه است: 1- خواندن و همراه داشتن قرآن، 2- رساندن جایی از بدن به حاشیه و بین خطهای قرآن (اما اگر به خود خطها برسد حرام است)، 3۔ خضاب کردن به حنا و مانند آن.

نفساء: آدابی که بر حائض مستحب یا مکروه بود که بالا نقل شد) بر زن در حال نفاس نیز مستحب یا مکروه است و در این جهت فرقی میان آنها نیست.

مستحاضه: رفتن زن مستحاضه در مسجدالحرام و مسجدالنبی و سایر مساجد و توقف در آنها، و خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد، اشکال ندارد، هر چند غسل های واجب خود را (که باید برای نمازهایش به جا بیاورد) به جا نیاورده باشد.(2)

غسل های مستحب

غسلهای مستحب بسیار است و بعضی از علما تا صد غسل مستحب ذکر

ص: 35


1- العروة الوثقی، احکام الحائض، مسأله 41 و 42.
2- حضرت امام رحمه الله و مرحوم آیة الله خویی قدس سره و آیة الله سیستانی و برخی دیگر از فقهای بزرگوار چنین فرموده اند، ولی بعضی فرموده اند: اگر غسل های واجب خود را به جا نیاورده، بنابر احتیاط واجب این کارها را ترک کند، العروة الوثقی، فصل فی الاستحاضة، مسأله 18 و (توضیح المسائل مراجعه مسأله 4428). البته این احتیاط نسبت به مستحاضه قلیله که غسل ندارد، جاری نیست و ظاهرا کسی نسبت به او احتیاط نکرده است.

کرده اند، و آنها بر سه قسمند: 1- زمانی، 2- مکانی، 3- فعلی؛ و غسل های فعلی هم بر دو قسمند: الف: غسل برای فعلی که انجام داده، ب: غسل برای فعلی که می خواهد انجام دهد.

غسل جمعه

غسلهای زمانی، غسلهایی هستند که در زمان خاصی مستحب شده اند، و آنها بسیارند، از آن جمله غسل جمعه است و استحباب و فضیلت آن بدیهی و از ضروریات است، و می توان رجحان آن را از این آیه نیز استفاده کرد:«انَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِينَ »(1)(به راستی خدا توبه کاران را دوست می دارد، و پاکان و پاکیزه کنندگان را [نیز] دوست می دارد).

و در علت غسل جمعه از امام صادق اللی است که فرمودند: «در مدینه، قبیله انصار در محل کار خود کار می کردند و روز جمعه در مسجد در جمع نمازگزاران حاضر می شدند، و در اثر بوی تعفن بدنشان، مردم اذیت می شدند، لذا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)والله به آنها امر کرد غسل کنند و از آن پس غسل جمعه سنت گردید».(2) به علاوه، روایات بسیاری وارد شده که تأکید فرموده اند بر غسل جمعه، و در برخی از آنها است که امام صادق فرمودند: «غسل روز جمعه، پاکیزگی و کفاره گناهان است، از این جمعه تا جمعه بعد» «غُسلُ يَومِ الجُمُعَةِ طَهورٌ وَ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُمَا مِنَ اَلذُّنُوبِ مِنَ اَلْجُمُعَةِ إِلَيَّ اَلْجُمُعَةُ».(3)

ص: 36


1- سوره بقره 2، آیه 222.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 3، ص 315 تا 318.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 3، ص 315 تا 318.

و در چند روایت است که «غسل جمعه بر مرد و زن، در سفر و حضر واجب است»(1)(که در مقام تأکید بر انجام آن، تعبیر به وجوب فرموده اند).

در چند روایت است که «اگر کسی غسل جمعه را عمدا ترک کرد، استغفار کند و پس از آن ترک نکند».(2) در روایتی از حضرت رضا(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «علت غسل جمعه این است که روز جمعه، عید است که مردم برای نماز جمعه و ذکر خدا اجتماع می کنند، و جهت تعظیم و بزرگداشت این روز، غسل جمعه مقرر گردید، تا امتیاز روز جمعه بر روزهای دیگر معلوم باشد، و برای این که غسل کننده، از این جمعه تا جمعه بعد، در پاکی و پاکیزگی باشد.

و در روایتی است که: هر گاه حضرت امیر (علیه السلام)می خواست کسی را توبیخ و سرزنش کند، می فرمود: «تو بی شخصیت تر از کسی هستی که غسل جمعه را ترک می کند، به راستی غسل جمعه، از این جمعه تا جمعه آینده، طهارت و پاکی است».(3) خلاصه روایات در تشویق بر غسل جمعه و مذمت تارک آن، بسیار است، تا آن حد که جمعی از بزرگان، قائل به وجوب آن شده اند. ولی فقها به لحاظ قرائن موجود در خود روایات، و با توجه به قرائن خارجی، فتوا به استحباب آن داده اند، و روایاتی را که ظهور در وجوب دارند، حمل بر تأکد استحباب کرده اند.(4)

ص: 37


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 3، ص 315 تا 318.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 3، ص 315 تا 318.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 3، ص 315 تا 318.
4- مرحوم کلینی در کافی، ج 3، ص 41 فرموده است: «بَابُ وُجُوبِ اَلْغُسْلِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ»، و اولین روایتی را که نقل کرده این است: «عَنْ ابِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ الْغُسْلُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَاجِبٌ عَلَيَّ كُلَّ ذَكَرٍ وَ انْثِي عَبْدٍ أَوْ حَر ). همچنین، از صدوق رحمه الله و شیخ بهایی رحمه الله نقل شده که قائل به وجوب غسل جمعه بوده اند:اَلْعُرْوَةُ اَلْوَثْقِيُّ غُسْلُ اَلْجُمُعَةِ.

ضمنا: در استحباب غسل جمعه، فرقی بین زن و مرد نیست، حتی بر زن حائض و نفساء و مستحاضه، و کودک ممیز نیز، مستحب است. چون عباداتش صحیح است. و همچنین فرقی نیست که انسان در نماز جمعه شرکت کند یا شرکت نکند.

وقت غسل جمعه از طلوع فجر تا ظهر است، و هر چه به ظهر نزدیک تر باشد افضل است، و اگر تا ظهر جمعه موفق به غسل نشد، تا غروب قضا کند، و الآ می تواند روز شنبه آن را قضا نماید. (1)و اگر خوف آن دارد که روز جمعه آب نیابد و متمکن از غسل نشود، می تواند روز پنجشنبه غسل کند.(2) مستحب است هنگام غسل جمعه بگوید: «اَللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِنْ كُلِّ آفَةٍ تَمْحَقُ بِهَا دِينِي وَ آفَةٍ تَمْحَقُ بِهَا دِينِي وَ»(3)«بار پروردگارا قلب مرا از هر آفتی که دینم را تباه می کند، و عملم را باطل می گرداند، پاک گردان».

سایر غسل های زمانی

سایر غسل هایی که در زمان خاصی مستحب است، عبارتند از:

1- غسل روز عید فطر، 2- غسل روز عید قربان، 3- روز ترویه، (هشتم ذیحجه)، 4- روز عرفه، 5 روز اول، وسط، و آخر ماه رجب، 5- بیست و هفتم رجب (روز مبعث)، 7- غسل روز عید غدیر، 8- روز مباهله (بیست و چهارم ذی حجة)، 9- نیمه شعبان، 10- نهم ربیع الاول، 11- بیست و هفتم ربیع الاول (یوم المولود)، 12- روز دحوالارض (بیست و پنجم ذی قعده)، 13۔ غسلهای

ص: 38


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت یع، ج 3، ص 321. باب 10 ح 3 و 4.
2- کافی، ج 3، ص 42، ح 6.
3- کافی، ج 3، ص 43، ح 4.

شبهای ماه رمضان (تفصیل آنها در آداب ماه رمضان می آید ان شاء الله).

غسل های مکانی: غسل هایی که هنگام ورود به مکانی خاص، مستحب است عبارتند از: 1- غسل برای ورود به حرم مکه. 2- برای ورود به مسجد الحرام. 3- برای ورود به مدینه. 4- برای ورود به مسجد النبی(صلی الله علیه وآله وسلم). 5- برای ورود به مشاهد مشرفه.

تذکر: چنانچه کسی به قصد ورود به یکی از این مکان ها غسل کرد، ولی پیش از ورود به آن مکان، غسلش باطل شد. (هر چیزی که وضو را باطل می کند غسل مکانی را نیز باطل می کند) مستحب است دوباره غسل کند (زیرا آن چه مستحب است این است که هنگام ورود، با غسل باشد). ضمن: چنانچه غسل کرد و رفتنش تأخیر افتاد، مانعی ندارد - مثلا صبح غسل کرد و عصر، و یا شب می رود - غسل به قوت باقی است. مگر به مبطلات وضو، باطل شود، مثلا خوابش ببرد، یا حدث از او سر بزند.

غسل های فعلی: و آنها غسلهایی هستند که به جهت انجام کاری مستحبند، و اینها بر دو قسم می باشند: اول، برای انجام کاری که می خواهد انجام دهد، دوم برای کار انجام شده، و قسم اول عبارتند از:

1- غسل برای احرام. 2- برای طواف. (طواف واجب یا مستحب) 3- غسل برای وقوف در عرفات. 4- برای وقوف در مشعرالحرام. 5- برای قربانی. 6- برای حلق در منی. 7- برای زیارت معصومین (صلوات الله علیهم) از دور و نزدیک. 8- برای نماز استخاره. 9- برای گرفتن تربت قبر مطهر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)10- هنگام حرکت برای سفر، خصوصا سفر کربلا. 11- غسل برای تو به. 12- غسل برای نشاط پیدا کردن جهت نماز شب. (در فلاح السائل است که حضرت امیر(علیه السلام)در شب های سرد، غسل می کرد برای تحصیل نشاط جهت نماز شب)

ص: 39

13- غسل برای غسل دادن و کفن کردن میت. 14- برای حجامت. 15- برای آمیزش مجدد. 16- غسل برای دعا و حاجت خواستن از خداوند متعال.

تذکر: این غسلها برای این است که هنگام انجام آن کارها انسان با غسل باشد، لذا اگر قبل از شروع به آن کار یا در اثنای آن باطل شد، مستحب است اعاده شود.

قسم دوم از غسل های فعلی، غسل است برای کار انجام شده و آنها عبارتنداز:

1- غسل برای کشتن و ذبح حیوانات. 2- غسل برای توبه از گناهی که مرتکب شده.(1)3- غسل کودکی که تازه به دنیا آمده. (و وقت آن از هنگام تولد است تا دو یا سه روز بعد) 4- غسل برای کسی که به دار آویخته شده را دیده است. 5- غسل بر کسی که نماز خورشید، و ماه گرفتگی را عمدا نخوانده. و بعضی فرموده اند: اگر تمام خورشید یا ماه گرفته و نمازش را نخوانده (بنابر احتیاط) غسل کند و نماز را قضا نماید) 6(2)- غسل بر زنی که خود را برای غیر شوهرش خوش بو کرده، در روایت است که «اَيَّما اِمْرَأَةٍ تَطَيَّبَتْ لِيُغِيِّرَ زَوْجَهَا لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلاَةٌ حَتِّي تَغْتَسِلُ مِنْ طِيبِهَا كَغُسْلِهَا مِنْ جَنَابَتِهَا»(3)«هر زنی که خود را برای غیر شوهرش خوش بو کند، نمازش قبول نخواهد شد تا این که از جهت بوی خوشی که استعمال کرده، غسل کند، مثل غسل جنابتش» 7- غسل بر کسی که میت را پس از آن که غسلش داده اند، مس کند، یعنی جایی از بدنش را به بدن میت برساند.

تذکر: وقت انجام غسل های فعلی، بعد از انجام آن کارها است و وقت آنها تا آخر عمر باقی است (مگر غسل تازه مولود، که وقت آن تا روز سوم است) ولی بهتر است هر چه زودتر انجام دهند، خصوصا غسل برای گناهانی که مرتکب

ص: 40


1- در این باره، داستان شخصی که به ساز و آواز گوش می داد، در ص 888 آمده است، و همچنین به وسائل الشیعه، ابواب الاغسال المسنونة، باب 18 مراجعه شود.
2- به «العروة الوثقی» اغسال فعلیه، مراجعه شود. و وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 3، ص 339.
3- به «العروة الوثقی» اغسال فعلیه، مراجعه شود. و وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 3، ص 339.

شده اند، زیرا مرگ خبر نمی کند.

تداخل اغسال: در تداخل اغسال متعدد و انجام یک غسل به جای چند غسل، و کفایت بعضی غسلها - مثل غسل جنابت، یا جمعه - از غسل های واجب یا مستحب، و کفایت آنها از وضو، بین فقها اختلاف وجود دارد، (به العروة الوثقی» فصل، فی مستحبات غسل الجنابة، مسأله 15، و «الأغسال الفعلیة» (السادس) مسأله 4، و «الاغسال الزمانیة، مسأله 13» و توضیح المسائل مراجع مسأله 646 و مسأله 391، مراجعه شود.

نیز: غسل های مستحبی و تعداد آنها، و کفایت یا عدم کفایتشان از وضو، محل خلاف است، به توضیح المسائل مراجع، مسأله 644 و مسأله 645 مراجعه شود.

وسواس و راه علاج

وسواس و وسوسه نوعی بیماری روانی است و منشأ آن توهمات و خیالات شیطانی و پیروی از شیطان است، و مبغوض شارع مقدس و از چند جهت حرام و خلاف شرع و چه بسا در وضو، موجب بطلان وضو و نماز است.

مرحوم سید و در کتاب شریف «العروة الوثقی» و دیگر علمای بزرگوار، فرموده اند: «و احتیاط کردن در طهارت و پاکی و نجسی چنانچه در معرض وسواس باشد حرام است.(1) مرحوم سبزوای(قدس سره)، ذیل فرموده سید فرموده است: «وسواس و وسواس گری، حرام است، چون اطاعت از شیطان است، همان گونه که در روایت

ص: 41


1- عروة الوثقی، فی النجاسات، فصل طریق ثبوت النجاسة ... قال قدس سرہ: « بَلْ قَدْ يُقَالُ بِعَدَمِ رُجْحَانٍ الإحَتِياطَ بالإجتِنَابِ عَنْهَا بَلْ قَدْ يُكْرَهُ اَوْ يُحْرَمُ اِذَا كَانَ فِي مُعْرَضِ حُصُولِ اَلْوَسْوَاسِ).

صحیح از ابن سنان آمده که گفت: به حضرت امام جعفر صادق (لیلا گفتم: مردی در وضو و نمازش مبتلای به وسواس است، و حال این که او شخص عاقل و فهمیده ای است، حضرت فرمودند: «چگونه مردی عاقل و فهمیده است که از شیطان اطاعت می کند ؟ !! عرض کردم: چگونه از شیطان اطاعت می کند؟ فرمود:

از خودش سؤال کن و بپرس که این حالت وسواس از کجا و از چه چیز است؟ منشأ آن چیست؟) او خواهد گفت: این حالت و رفتار، از عمل شیطان است».(1) و در روایت صحیح دیگر است که حضرت فرمود: «شیطان خبیث را به خود عادت ندهید (او را نسبت به خود معتاد نکنید چون آن خبیث، به آن چه عادت داده شد، معتاد می شود (دیگر دست بردار نیست و تنها هدف و خواسته او این است که اطاعتش کنند، پس شما به توهم (که از سوی او القاء می شود) اعتنا نکنید، و از آن بگذرید.(2) سپس مرحوم سبزواری فرموده است: ) علاوه بر اینها، نباید شک کرد که وسواس و وسواس گری مبغوض شرع است و برخلاف تسهیل و آسان بودن شریعت است، همان گونه که حضرت امام محمد باقر لا فرمودند: «اِنّ اللهَ یَسِیرٌ

ص: 42


1- عبدالله بن سنان قال: «ذَكَرْتُ لابي عَبْدِاللَّهِ عليهِ السَّلام رَجُلاً مُبْتَلِيٌ بِالْوُضُوءِ والصَّلاةِ ،وَ قُلْتُ هُوَ رَجُلٌ عَاقِلٌ ،فَقَالَ :ابوعبداللهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَايٍ عَقْلَ لَهُ وَ هُوَ يُطِيعُ الشَّيْطَانَ؟ فَقُلْتُ لَهُ :وَ كَيْفَ يُطِيعُ اَلشَّيْطَانَ ؟فَقَال:سَلَهُ هَذَا اَلَّذِي يَأْتِيهِ مِنْ أَيِّ شِئْ هُوَ ؟فاِنَّه يَقُولُ لَكَ مِنْ عَمَلِ اَلشَّيْطَانِ). وسائل الشیعه 20 جلدی ج 1، ص 46، باب 10 ابواب مقدمة العبادات ح 1.
2- عن زرارة و ابی بصیر ... ثم قال : «لاَ تُعَوِّدُوا اَلْخَبِيثَ مِنْ انْفُسِكُمْ نَقْضَ الصَّلاةِ فَتُطْمِعُوهُ فَانَّ الشَّيْطَانَ خَبِيثٌ مُعْتَادٌ لِمَا عُؤَدَ فَلْيَمْضِ اِحْدُكُمْ فِي اَلْوَهْمِ». وسائل الشیعه، ج 5، ص 329، باب 16 من ابواب الخلل، ح 2.

يَجِبُ اليُسرُ وَيُعْطِي علَيَّ اليُسرَ مَا لاَ يُعْطِي عَلَيَّ اَلْعُنْفَ»(1)(به راستی خدا آسان گیر است و آسان گیری را دوست می دارد و عطا می کند بر آسان گیری آن چه را عطا نمی کند بر سخت گیری).(2) مؤلف: مضاف بر آن چه از فقهای عظام نقل کردم، شخص وسواسی را به این آیه مبارکه متوجه می کنم «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ اليُسرَ وَلا يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ اليُسرَ وَلا»(3)«خدا برای شما آسانی می خواهد و دشواری برای شما نمی خواهد، و همچنین به این آیه شریفه متوجه می کنم: «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجعَلَ عَلَيْكُم ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجعَلَ عَلَيْكُم»(4)«خدا نمی خواهد مشقت و حرجی بر شما قرار دهد، ولی می خواهد شما را پاک و پاکیزه کند).

و بدیهی است که شخص وسواسی، خودش را در مشقت و سختی می اندازد، همسر و فرزند و اطرافیانش را هم به زحمت و مشقت می اندازد، و این امر بر خلاف قرآن و برخلاف اراده و خواست خداوند رحیم مهربان است.

بر این اساس، وسواس، فی نفسه حرام و مبغوض خداوند است و باید از آن پرهیز نمود، همان گونه که از سایر محرمات پرهیز می شود.

وسواس و اسراف در مصرف آب

به طور کلی، اسراف (یعنی زیاده روی) مذموم و از گناهان کبیره است، و

ص: 43


1- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 11 من ابواب المواقیت، ح 7.
2- مهذب الاحکام، مرحوم سید عبد الاعلا سبزواری، ج 1، ص 426.
3- سوره بقره 2، آیه 185.
4- سوره مائده 5، آیه 6.

خداوند در آیات بسیاری از اسراف کننده و مسرفین مذمت فرموده و حتی آنها را از اهل آتش دانسته است. «وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أصْحَابُ النَّارِ»(1)«و به یقین اسراف کنندگان اهل آتش اند». و تصریح فرموده که آنان را دوست ندارد. «وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يَجِبُ وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يَجِبُ»(2)«اسراف نکنید، خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد» و فرموده است: مسرفین را هدایت نخواهد کرد،«إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»(3)«به راستی خدا کسی را که اسراف کننده و بسیار دروغگو است، هدایت نمی کند» و غیر اینها از آیات شریفه قرآن.

و از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)والله نقل است که فرمودند: «آب وضو [حد اکثر آن که وضوی کامل و با آدابش گرفته شود یک مد است، (750 گرم) و آب غسل، إحداکثرش که غسل کامل با آن انجام شود یک صاع است، (سه کیلوگرم) ولی بعد از من، افرادی می آیند که این مقدار آب را کم می شمارند، این افراد برخلاف سنت من عمل می کنند، و هر کس طبق سنت من عمل کند و با یک مد آب، وضو، و با یک صاع آب غسل کند) و ثابت قدم بماند، در حظیرة القدس با من خواهد بود».(4) و از همان حضرت نقل است که فرمودند: «خوبان امت من با آب کم وضو

ص: 44


1- سوره غافر 40، آیه 43.
2- سوره انعام 6، آیه 14.
3- سوره غافر 40، آیه 28.
4- قال : « الضَّوْءِ مُدٌ والْغُسْلُ صَاعٌ ،وسَيأْتِي أَقْوَامٌ بَعْدِي يَسْتَقِلُّونَ ذَلِكَ فَأُولئِكَ عَلَيَّ خِلاَفُ سُنَّتِي وَ اَلثَّابِتُ عَلَيَّ سَنَتِي مَعِي فِي حَظِيرَةِ اَلْقُدْسِ» من لا یحضر، ج 1، ص 23، باب 6، ج 2، و وسائل الشیعه، ج 1، ص 339. حظیرة القدس: (حظیره) به معنای هر چیزی است که میان دو چیز حایل شود، و به معنای آغل نیز آمده است. و در اینجا مراد از « حظیرة القدس)) بهشت است. (منجد الطلاب)

می گیرند».(1) در روایت دیگر است که: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)و از راهی می گذشت، ملاحظه فرمود که شخصی به نام «سعد» مشغول وضو است و در آب وضو اسراف و زیاده روی می کند، فرمود: «ای سعد! این اسراف کاری چیست؟! سعد گفت: مگر در وضو هم اسراف هست؟ فرمود: آری هر چند کنار نهر و از آب جاری وضو بگیری».(2) و در روایتی است که امام صادق(علیه السلام)فرمودند: «برای خدا فرشته ای است که اسراف آب وضو را می نویسد، همان گونه که بیش از حد واجب شستن را می نویسد».(3) و همان حضرت فرمودند: «اسراف باعث بی برکتی و موجب فقر می شود، و میانه روی سبب غنی و بی نیازی می گردد».(4) و امام صادق(علیه السلام)فرمود: «هر کس در وضویش بیش از اندازه آب مصرف کند، مانند کسی است که وضویش را نقض کرده است»؛ «مَنْ تَعَدَّي فِي ؤَضْوَيْهِ كَانَ كَنَاقِضِهِ».(5) اسراف از گناهان کبیره و موجب شبهه در صحت وضو است: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)و حضرت امام رضا(علیه السلام)اسراف را از گناهان کبیره

ص: 45


1- «خِيَارُ أُمَمِي يَتَوَضَّؤْنَ بِالْمَاءِ اَلْيَسِيرِ» مستدرک الوسائل، ج 1، ص 348.
2- «اِنه مَرّ بِسَعْدٍ وَ هُوَ يتوضأُ فَقَالَ: مَا هَذَا اَلسَّرَفُ يَا سَعْدُ؟ قَالَ أَفِي اَلْوُضْؤُ سَرَفٌ ؟قَالَ نَعَمْ وَ اَنْ كُنْتَ عَلَيَّ نَهَرَ جَارِ» سؤال و جواب مرحوم سید محمد کاظم یزدی، ص 22.
3- قال علیه السلام : «إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يَكْتُبُ سَرَفَ اَلْوُضُوءُ كَمَا يُكْتَبُ عُدْوَانُهُ» کافی، ج 3، ص 22، ح 9.
4- قال علیه السلام: «اَنَّ مَعَ اَلسَّرَافِ قِلَّةُ اَلْبَرَكَةِ» کافی، ج 4، ص 55، ح 3. وقال لا: «این الشرف یورث الفقر، والقصد یورث الغنی» (همان، ص 53، ح 8).
5- من لا یحضر، ج 1، باب صفة وضوء رسول الله ولی، ص 25، ح 6.

شمرده اند.(1) همچنین در روایت دیگر است که فرمودند: «هر گاه خداوند، خیر بنده اش را خواست میانه روی و تدبیر زندگی و معاش را به او الهام فرماید، و او را از اسراف و خرج های بی رویه، دور دارد».(2) نیز فقهای بزرگوار - مثل صاحب جواهر درس و مراجع تقلید دامت برکاتهم، - اسراف و زیاده روی را از جمله گناهان کبیره شمرده اند.(3) گذشته از مفاسد مترتبه بر اصل اسراف و وسواس، باید توجه داشت که اگر کسی در وضو گرفتن وسواسی باشد و دست چپ را بیش از اندازه آب بریزد، صحت وضویش محل اشکال است، چون این کار موجب می شود مسح سر و پا با آب جدید انجام شود، (و حال این که مسح باید با آب وضو که در کف دست است انجام گیرد) بلکه اگر آب زیاد هم نریزد، ولی بیش از حد، دست بکشد، در این صورت نیز صحت وضویش مشکل است، چون این کار موجب می شود رطوبت کف دست - که باید با آن مسح کند - با رطوبت ساعد (ذراع) مخلوط گردد و مسح با آب مخلوط انجام شود.(4)

ص: 46


1- سفینة البحار، ج 7، الکبائر ص 407 و 408، و بحارالأنوار ج 10 ص 229 و ص 366.
2- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 644 باب 20، ح 5.
3- جواهر الکلام، ج 13، ص 310 و ص 313، و تحریرالوسیله ج 1، صلاة الجماعة: القول فی شرائط الجماعة، و منهاج الصالحین، ج 1، الاجتهاد و التقلید، ص 13.
4- «يُشْكِلُ صِحَّةَ وُضُوءِ الوسواسي اذا زَادَ فِي غُسلِ اليسري مِنَ اَلْيَدَيْنِ فِي اَلْمَاءِ مِنْ جِهَةِ لُزُومِ الْمَسْحِ بِالْمَاءِ اَلْجَدِيدِ فِي بَعْضِ الأَوْقَاتِ بَلْ إِنْ قُلنا بِلُزُومِ كَوْنِ المَسْحِ بِبِلَّةِ اَلْكَفِّ دُونَ رُطُوبَةِ سَائِرِ اَلْأَعْضَاءِ يَجِيئُ الْأَشْكَالُ فِي مُبالَغَتِهِ فِي إِمْرَارِ اَلْيَدِ لِأَنَّهُ يُوجِبُ مُزِجَ رُطُوبَةِ اَلْكَقِّ بِرُطُوبَةِ اَلذِّرَاع». العروة الوثقی، فی افعال الوضوء، مسأله 47.

وسواس، نشان کم خردی است: علاوه بر آن چه گذشت، باید توجه داشت که وسوسه حالتی نفسانی، و تخیلی شیطانی است که نشان نادانی و بی عقلی انسان است (1)زیرا این حالت باعث تضییع عمر و هدر رفتن اوقات گرانبها، و باز ماندن از زندگی و حتی تأمین معاش و نفقه واجب النفقه می شود، بلکه گاهی موجب فوت واجبات و چه بسا سبب ارتکاب محرمات می گردد.(2)لذا برخی از

ص: 47


1- در کتاب مدارک العروة الوثقی فی فقه الشیعة، ج 3، ص 274 نقل فرموده: «که یک نفر وسواسی برای این که آب وضوی او از روی زمین به وی ترشح نکند، می رفته بالای بام منزل و لب بام وضو می گرفته است، روزی در اثتاء وضو حس می کند که آب وضو از کف حیاط به طرف بالا ترشح کرد و به گردنش پاشید. وقتی این اتفاق افتاد، مطمئن شد که اینها خیالات و وسوسه است و واقعیت ندارد، لذا متنبه شد و دست از آن حالت وسوسه شیطانی برداشت و آن خیالات را کنار گذاشت» . و نیز در همان کتاب و همان صفحه نقل فرموده: «فردی مبتلای به وسواس شده بود، ریش خود را می تراشید، برای این که یقین پیدا کند، برای وضو آب به پوست صورت می رسد و معتقد بود که مو ولو کم باشد مانع رسیدن آب به پوست صورت میشود). مؤلف: در یکی از سفرها با رفقا و یکی از علمای بزرگوار، رضوان الله تعالی علیه، درب قهوه خانه ای پیاده شدیم، یکی از رفقا رفت و از آب شیر دست و صورت خود را شست و پس از آن، مقداری آب روی شیر ریخت و به خیال خود، شیر را آب کشید و آن را بست، آن عالم بزرگوار که ملاحظه می کرد به او فرمود: چه کسی روی شیر ادرار کرده بود که آن را آب کشیدی؟ آن آقا لبخندی زد و چیزی نگفت، بعدها گفت، آن تذکر، مرا متنبه و متوجه وسواس گری من کرد و از همان زمان تصمیم گرفتم از آن حالت دست بردارم و بحمدالله تعالی به طور کلی از وسوسه نجات یافتم و راحت شدم.
2- مثلا اگر احتیاط کردن مستلزم تأخیر و قضا شدن نماز شود، یا مستلزم شکستن نماز شود، یا مستلزم ترک انفاق واجب النفقه شود، یا مستلزم ضرر معتد به بر خود یا بر غیر شود، یا مستلزم اذیت و آزار غیر شود، یا مستلزم اسراف و ارتکاب سایر محرمات شود، در تمام این موارد و امثال اینها نباید احتیاط کنند و حرام است. از بعضی علمای عظام نقل شده که یک نفر متدین، مبتلا به بیماری وسواس در طهارت و نجاست بود، کار به جایی رسید که از حوض خانه خود که چندین کر آب داشت اجتناب می کرد و برای وضو در زحمت بود، چند نفر از علماء و مجتهدین جمع شدند و در حضور او حوض را تطهیر و کرگیری نمودند و آن شخص مطمئن به پاکی و طهارت حوض شد. لکن چند روز که گذشت باز به شک افتاد و برای تطهیر و وضو می رفت کنار نهر خارج شهر و این رویه او را سخت به زحمت انداخت و سرانجام موجب شد که به طور کلی نماز را ترک کند و عاقبة الأمر در حالت تارک الصلاة بودن از دنیا رفت و در اثر وسواس گری و گوش به دستور علماء ندادن خسر الدنیا و الأخره گردید. نیز نقل شده که شخص دیگری در قبله وسواس داشت و در قبله مساجد و غیره شک کرد و مواجه با زحمت تکرار نمازها به چهار طرف شد و عاقبت نماز را ترک کرد و تارک الصلاة از دنیا رفت. مرحوم میرزای قمی - رضوان الله تعالی علیه - در پاسخ نامه شخصی مرقوم فرموده است: «از سؤال شما بوی وسواس می آید و من از وسواس بسیار متنفرم. جامع الشتات، ج 1، ص 198.

فقها فرموده اند: هر احتیاطی که انسان را در معرض وسواس قرار دهد، جایز نیست و چنانچه منجر به وسواس گردد، اطاعت از شیطان و حرام است.(1) مؤلف: اسراف و زیاده روی، به طور مطلق و در همه جا و نسبت به همه افراد، اطاعت از شیطان و مبغوض الهی است، و فرقی نیست که اسراف، در مصرف عمر گرانبها، یا آب، یا مال، یا خوردن و آشامیدن یا غیر اینها باشد.

حمام و آداب آن

دین مقدس اسلام عنایت ویژه ای دارد نسبت به امور مربوط به نظافت لباس، بدن، خانه و وسایل مورد نیاز روزمره مسلمانان.

مرحوم کلینی ترس در کتاب شریف «کافی» (ج 6) یک فصل مطرح کرده است تحت عنوان «كِتابُ الزِّيِّ وَالتَّجَمُّلُ»(2)و در بیش از صد صفحه، روایات مربوط به نظافت و لباس و حمام و سایر امور مربوط به زندگی را آورده است.(3) مرحوم صاحب وسائل الشیعه ث در بیش از صد و سی صفحه، روایات

ص: 48


1- مهذب الاحکام، ج 1، ص 426
2- زئ (جمع آن: آزیاء) به معنای لباس متداول و متعارف است، (تجمل) به معنای: آرایش و زینت است: (منجد الطلاب).
3- کافی، ج 6، ص 438 تا ص 548.

مربوط به حمام و آداب لباس پوشیدن و خانه و زندگی روزمره را نقل فرموده است.(1) و در بحارالانوار و مستدرک الوسائل بیش از اینها روایت آورده اند.

توجه خاص به نظافت و پاکیزگی لباس و بدن

حضرت امام جعفر صادق فرمودند: « پیامبر اکرم و مردی را دید که موی سرش درهم و نامنظم و لباسش چرکین بود، و ظاهری ناپسند و بدمنظر داشت، پیامبری به او فرمودند: «مِنَ الدِّينِ المُتْعَةُ وإِظْهَارُ النِّعْمَةِ» «شعبه ای از دین بهره بری از نعمت ها و ظاهرسازی و آشکار نمودن نعمت ها است».(2) همچنین پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «بِئْسَ اَلْعَبْدُ اَلْقَاذُورَةُ» «بد بنده ای است آن کسی که آلوده و چرکین است). | و فرمودند: «هنگامی که خدا نعمتی به بنده ای می بخشد دوست دارد آثار نعمت را بر او ببیند».(3) وحضرت امیرالمؤمنین علا فرمودند: «انَّ اللَّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ وَيَجِبُ أَنْ يُرِيَ أَثَرَ النِّعْمَةِ وَيَجِبُ أَنْ يُرِيَ أَثَرَ النِّعْمَةِ »(4)«خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد! و همچنین دوست دارد آثار نعمت را بر بنده خود ببیند).

از این چند روایت معلوم شد که اسلام چه اندازه به پاکیزگی و نظافت عنایت و توجه دارد.

ص: 49


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 2، ص 29 تا ص 171.
2- کافی، ج 6، ص 439، ح 5 و 6.
3- نهج الفصاحة، ح 683.
4- کافی، ج 6، ص 438، ح 1.

از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام )نقل است که فرمودند: (نِعْمَ البَيتُ الحَمَّامُ يُذَكِّرُ النَّارَ وَيَذهَبُ بِالدَّرَنِ»(1)«حمام چه جای خوبی است، آتش (گرمای) آخرت را به یاد می آورد و چرک و فضولات بدن را زایل می گرداند».

و از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نقل است که فرمودند: «الدَّاءُ ثَلاثَةٌ وَالدَّواءُ تَلائِه فَامَّا الدَّاءُ فَالدَّمُ والمِرَّةُ وَالبَلْغَمُ فَدَواءُ الدَّمِ الحِجامَةُ وَدَواءُ البَلغَمِ الْحَمَّامُ وَدَوَاءُ المِرَّةِ الْمُشْئُ»(2)(درد سه چیز است و دارو نیز سه چیز، اما درد، پس خون است و بلغم و مژه (صفراء زرداب)، پس داروی خون، حجامت است، داروی بلغم (خلط) حمام است، و داروی ( متره» (صفراء) راه رفتن است.| و از حضرت امام رضا(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «فایده حمام عظیم است، بدن را معتدل می کند، رگها و اعصاب را نرم و آرامش می بخشد، اعضای بدن را تقویت می کند، چرک و بوی بد را زایل می گرداند».

و از حضرت امیر(علیه السلام)نقل است که: «شستن سر، چرک را می برد و آزار و بیماری چشم را دفع می کند، و شستن لباس، غم و اندوه را می برد، و پاکی و پاکیزگی، برای نماز است، پس خود را با آب، پاکیزه کنید، تا مردم از بوی بد بدن شما، متأذی و ناراحت نشوند، و در پی اصلاح بدن خود باشید، به راستی که خدا دشمن دارد بنده کثیف بدبو که پهلوی هر کس بنشیند از او متأذی و ناراحت می شود.(3) روایات در مدح حمام و فواید آن بسیار است که به خاطر اختصار، به همین مقدار اکتفا کردم.

ص: 50


1- من لا یحضر، ج 1، باب 22، ص 72، ح 75.
2- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 2، ص 30 ح 3.
3- مستدرک الوسائل، ج 1، ابواب آداب حمام، باب 1، ص 375، ح 1.

آداب هنگام داخل شدن حمام

از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «با شکم خالی (گرسنه) داخل حمام مشو، و در حالی هم که شکمت پر است (تازه غذا خورده ای داخل مشو، و هنگامی که می خواهی وارد حمام شوی، مختصر چیزی میل کن، و فرمودند: با شکم پر وارد حمام شدن، بدن را کاهیده می کند.(1) همچنین در حمام های عمومی، حتما با لنگ یا ساتر دیگر، خود را بپوشانید، در روایت است که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم )فرمودند: «اياكَ وَدُخولُ الحَمَّامِ بِغَيرِ مِئْزَرٍ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ النَّاظِرُ وَالمَنْظُورُ اليَّه»(2)« پرهیز از این که بدون لنگ داخل حمام شوی؟ ملعون است، ملعون است نگاه کننده، و آن که به او نگاه می شود).

نیز در روایت است که: « امام محمد باقر(علیه السلام)وقتی داخل حمام میشد، لنگ بلندی به خود می بست که از ناف تا زانویش پوشیده می شد».(3) و از امام صادق(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «هر کس در حمام چشمش را از نگاه به عورت برادر ایمانیش بپوشد، خداوند او را از گرمای روز قیامت در امان دارد».(4) روایات در این باره بسیار است و سفارش فرموده اند که مسلمان - اعم از مرد، زن و حتی کودک ممیز - خود را بپوشانند، و به عورت کسی نگاه نکنند.

تذکر: در روایات تصریح شده که از لنگ استفاده شود، و این گویای این است که حیا و نجابت و عفت عمومی، ایجاب می کند که حجم بدن پوشانده شود، بنابراین پوشاندن با چیزی که بدن نما، و یا حجم عورتین را پنهان نمی کند، مطلوب

ص: 51


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ول، ج 2، ص 52 باب 17، ح 2 و 3 و 4 و 5، و باب 5، ح 1 و باب 3، ح 4.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ول، ج 2، ص 52 باب 17، ح 2 و 3 و 4 و 5، و باب 5، ح 1 و باب 3، ح 4.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ول، ج 2، ص 52 باب 17، ح 2 و 3 و 4 و 5، و باب 5، ح 1 و باب 3، ح 4.
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ول، ج 2، ص 52 باب 17، ح 2 و 3 و 4 و 5، و باب 5، ح 1 و باب 3، ح 4.

نیست و نیز لنگ و ستر عورت به طور کامل اختصاص به حمام عمومی ندارد، بلکه هر جا ناظر محترمی وجود دارد، یا در معرض نگاه نامحرم است، ستر و پوشش لازم است، همچنین نگاه به عورت غیر، حرام است، هر چند او متوجه نیست، یا بی حیا و بیباک است.

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم)روایت است که فرمودند: «هر کس به خانه همسایه اش سر بکشد و نگاه کند به عورت مردی، یا به موی زنی، یا به چیزی از بدن زنی، حق است بر خداوند متعال که او را با منافقین، داخل جهنم کند، آن منافقینی که در دنیا در مقام تجسس از پنهانی های مسلمانان بودند، به علاوه، خدا او را از دنیا نبرد مگر بعد از آن که مفتضح و رسوایش کند، و در آخرت، پنهانی های او را در معرض دید مردم قرار دهد).(1)

استحباب ستر عورت و کراهت ترک آن مطلقا

در روایات متعددی نهی شده از برهنه بودن، حتی در حمام خصوصی و در نهر و غیره، هر چند کسی نباشد.

از حضرت امیر علی نقل است که فرمودند: «هر گاه یکی از شما برهنه شد (و عورت خود را نپوشاند) شیطان به وی نگاه می کند و در او طمع می ورزد، پس خود را بپوشانید». «و از داخل شدن در آب، بدون لنگ، نهی فرمودند».(2)

ص: 52


1- قال النبی صلی الله علیه وآله : «مَنِ اطَّلَعَ فِي بَيْتِ جَارِهِ فَنَظَرَ الي عَوْرَةَ رَجُلٍ اوْ شَعْرِ اِمْرَأَةٍ او شَيْئٍ مِنْ جَسَدِهَا كَانَ حَقِيقَةُ علي اللَّهِ اَنْ يُدْخِلَهُ النَّارَ مَعَ اَلْمُنَافِقِينَ الَّذِينَ كَانُوا يَتَجَسَّسُونَ عَوْرَاتِ الْمُسْلِمِينَ فِي الدُّنيا ولَم يَخرُج مِنَ الدُّنيا حَتّي يَفْضَحُهُ اَللَّهُ وَ يُبْدِي عَوْرَاتِهِ لِلنَّاظِرِينَ فِي اَلْآخِرَةِ» مستدرک الوسائل، ج 1، ابواب آداب الحمام، باب 3، ح 2.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 41 و 42.

و پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)از داخل شدن در نهرها، نهی فرمودند مگر با لنگ، و فرمودند:

«اِنَّ لِلماءِ أهلاً وسكاناً» «به راستی برای آب اهل و سکنه وجود دارد». و در روایت دیگر است که فرمودند: «در آبها سکنه و فرشته ها موجودند». 3 و از غسل در زیر آسمان، بدون لنگ نهی فرمودند»(1)(البته این نهی، حمل بر کراهت شده).

ضمن ستر عورت، حتی از دید کودک ممیز خود انسان نیز، لازم است و در این جهت فرقی بین فرزند و بیگانه نیست.

مستحبات ورود به حمام: 1- هنگام ورود بگویند: «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ».

2- از لنگ مخصوص به خود استفاده کنند. 3- از کیسه و صابون و لیف مخصوص به خود استفاده کنند. (از وسائل عمومی و مشترک استفاده نکنند). 4- بدن را با سدر بشویند و حنا ببندند. 5- پس از خروج از گرم خانه، به حاضران سلام کنند.

6- پاها را با آب سرد بشویند. 7- با حوله تمیز مخصوص به خود، بدن را خشک کنند. 8- پارچه ای تمیز به سر ببندند. 9- خدا را حمد و شکر کنند، که حمام را وسیله و محلی برای نظافت قرار داده، و انسان را از این جهت هم بر حیوانات برتری بخشیده).

10- هنگام پوشیدن لباس، این دعا را بخوانند، «اَللَّهُمَّ أَلْبِسْنِي التَّقويَ وجَنِّبْنِي الرَّدِيَّ» (بار پروردگارا مرا لباس تقوا بپوشان، و از پستی دورم دار».(2) مکروهات حمام: 1- بعد از حجامت، بلافاصله حمام رفتن مکروه است.

2- استفاده از لنگ کوتاه و چیزی که حجم عورت را نمی پوشاند مکروه است.

ص: 53


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 43.
2- من لا یحضر، ج 1، ص 62 و مستدرک الوسائل ج 1 باب 4 آداب حمام ص 377 و باب 9، ص 381 و 382.

3- داخل گرم خانه سلام کردن. 4- آب سرد نوشیدن. 5- از کیسه و صابون دیگران استفاده کردن. 5- آب سرد به بدن ریختن. 6- مسواک زدن. 7- سر و ریش را شانه زدن. 8- کشیدن لنگ به سر و صورت و بدن مکروه است، (در روایت است که موجب خال خال شدن صورت (و رفتن آبرو) و عوارضی در بدن می شود).(1)9- در گرم خانه روی سنگ های داغ، به پشت و پهلو خوابیدن. 10- بعد از خروج - بلافاصله - آب سرد نوشیدن.(2) زایل کردن مو: مستحب مؤکد است که موی عانه (زیر ناف) و مواضع مجاور آن را زایل کند، همچنین موی زیر دو بغل را برطرف سازند.

از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «داروی پیامبران و حجامت و نوره و بوی خوش بود».(3) و از حضرت امیر(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «نوره پاکی و پاکیزگی است».(4) و از پیامبر وال نقل است که فرمودند: «شارب و موی زیر بغل و عانه را بلند مگذارید، به راستی شیطان آن جا را پناهگاه خود می گیرد و در آن جا پنهان می شود».(5) و پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمودند: «کسی که به خدا و روز قیامت معتقد است، موی عانه اش را بیش از چهل روز نمی گذارد، و حلال نیست بر زنی که به خدا و روز

ص: 54


1- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 381، باب 9، ح 1 و ص 382، ح 2.
2- من لا یحضر و مستدرک الوسائل: همان صفحات.
3- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 387، باب 17، ح 1.
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 2 باب 28، ص 64، ح 1.
5- همان، باب 66، ص 115، ح 6 و کافی، ج 6، ص 507، ح 1.

قیامت ایمان دارد، نوره گذاشتن را بیش از بیست روز تأخیر اندازد».(1) و از حضرت رضا(علیه السلام)نقل است که فرمودند: « موی بدن هر گاه بلند شد آب پشت را قطع می کند، مفاصل را سست می گرداند، باعث ضعف و بیماری می گردد، و نوره آب پشت (منی) را زیاد می کند، بدن را نیرو می بخشد و فربه می نماید».(2) ضمنا: افضل این است که موها را با نوره زایل کنند، والا با تراشیدن هم مانعی ندارد.(3) همچنین در تمام ایام هفته نوره گذاشتن جایز است، جز روز چهارشنبه که مکروه است.(4) و در روایات به منظور تأکید، فرموده اند: «هر دو روز یک بار نوره بگذارید والا در هفته یک بار، وگرنه، هر پانزده روز، و اگر بیست روز شد و برای خرید نوره پول ندارید، قرض بگیرید».(5) و در روایتی آمده است که: «اگر کسی بیش از یک ماه بگذرد و نوره نگذارد، نمازش قبول نیست (لا صلاة له) و چنانچه چهل روز گذشت و نوره نگذاشت، مؤمن، بلکه مسلمان نیست».(6) و از امام صادق (علیه السلام)است که فرمودند: «یک بار نوره در تابستان، افضل است

ص: 55


1- کافی، ج 6، ص 506، ح 11.
2- من لا یحضر، ج 1، باب 27، ص 65، ح 4.
3- من لا یحضر، ج 1، ص 68، ح 39.
4- همان، ح 42 و کافی، ج 6، ص 506.
5- کافی، ج 6، ص 506، ح 9.
6- من لا یحضر، ج 1، ص 68، ح 42.

از نوره گذاشتن از بیست بار در زمستان»(1)(یعنی نوره در تابستان بیشتر سفارش شده است).

تذکر: در حال نوره گذاشتن، نشستن مکروه، و موجب عوارض جسمی می شود، و چنانچه انسان در حال ایستاده، خواست بول کند، در این مورد ایستاده بول کردن، کراهت ندارد.(2) و مستحب است پس از شستن محل نوره، بدن را از سر تا پا حنا بمالند، و لااقل دستها را حنا بگذارند.(3) همچنین، مستحب است موی سینه و دستها و پاها و مانند آنها را زایل کنند، در روایت است که: «زیادی موی بدن مرد، سبب کم شدن شهوت و قطع آن می شود.(4)و به همین لحاظ است که اگر کسی نتوانست ازدواج کند، نوره نگذارد، تا شهوتش کم شود، و به گناه نیفتد.

ازاله موی بینی و شارب و گرفتن ناخن

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «شارب و موی بینی خود را بگیرید و به خود برسید، زیرا این امر، موجب زیادی جمال و آراسته شدن شما می شود».(5) و امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «گرفتن موی داخل بینی، زیبایی صورت است».(6)

ص: 56


1- کافی، ج 6، ص 506، ح 12.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 2، ص 77 باب 37 ح 1 و 2.
3- کافی، ج 6، ص 509، باب الحناء بعد النورة، ح 1 و 2.
4- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 399، باب 33 ابواب آداب الحمام، ح 1 و 2.
5- کافی، ج 6، ص 488، باب اخذ الشعر من الأنف، ح 1.
6- همان، کتاب الزی و التجمل، ص 491، ح 9.

و از امام باقر (علیه السلام)روایت است که فرمود: «هر کس روز جمعه شارب و ناخنش را بگیرد و بگوید: «بِسمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَعَلِيٌ سُنَّةَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللَّهِ وسَلامُهُ عَلَيهِم » به هر مو و ناخنی، ثواب آزاد کردن بندهای از فرزندان اسماعیل علیه السلام به او داده می شود».(1) و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «بلند گذاشتن شارب، از عمل قوم لوط است» و «شیطان آن جا را پناهگاه می گیرد و در آن پنهان می شود».(2) و از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمودند: «شارب خود را کوتاه کنید، همانا بنی امیه شارب را کوتاه نمی کردند».(3) در کتاب شریف کافی، یک باب مربوط به شارب است و روایات متعددی نقل کرده در توصیه برگرفتن شارب و کوتاه کردن آن و این که گرفتن شارب، سنت پیامبر و است، و کسی که شارب را بلند بگذارد، جایگاه شیطان (میکروب) را آماده و تأمین کرده است.(4) و یک باب مربوط به کوتاه کردن ناخن است، و در این باب هفده روایت نقل کرده در توصیه بر کوتاه کردن ناخن و مذمت کوتاه نکردن آن، و در اکثر آنها آمده که پیامبران صلی الله علیه وآله ائمه علیهم السلام فرموده اند: «روز جمعه ناخن ها را بگیرید تا از بیماریها در امان بمانید، در برخی دارد که: «شیطان زیر ناخن مخفی می شود و در بعضی روایات آمده است که در روز پنجشنبه و جمعه ناخن گرفتن موجب زیادتی روزی

ص: 57


1- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 407، ح 3.
2- همان، ص 405، ح 2.
3- کافی، ج 6، ص 491، باب قص الاظفار، ح 9.
4- کافی، ج 6، ص 486.

و برطرف شدن فقر است.(1) نیز روایت است که: « مو و ناخن را پس از گرفتن دفن کنید».(2)(زیر دست و پا نریزید).

موسی سر را بتراشید یا شانه کنید

تراشیدن سر، در حج و عمره، گاهی واجب و گاهی مستحب مؤکد است. و به طور کلی تراشیدن سر، بهتر از بلند گذاشتن است (3)زیرا تراشیدن سر، سنت پیامبران علیهم السلام است. و مستحب است هفته ای یکبار موی سر را بتراشند، و برای آن فواید زیادی وجود دارد، مثل زیاد شدن نور چشم و از بین رفتن چرک و شپش و امثال آن،(4) اما چنانچه کسی مو را بلند گذاشت، سفارش اکید فرموده اند که به

ص: 58


1- همان، ص 491 و 492.
2- کافی، ج 6، ص 493، باب دفن الشعر و الظفر.
3- در برخی روایات و تواریخ است که پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) موی سر مبارک را به قدر چهار انگشت بلند می گذاشت و در حج و عمره می تراشید، ظاهرا اینکه نمی تراشید، به خاطر این بود که در میان اعراب، تراشیدن سر، عیب بزرگ محسوب و نوعی قبح تلقی می شد، و پیامبر صلی الله علیه وآله و امام علیه السلام نباید به هیئتی در آیند که در نظر مردم، بدمنظر و قبیح جلوه کنند، لذا سر را نمی تراشیدند. و این طرز تفکر در عصر ائمه علیهم السلام نیز جریان داشته است، شاهد آن داستان ابن ابی العوجاء در مسجدالحرام، با امام صادق (علیه السلام) است. او مردی ملحد و بی حیا بود و اعمال حج و طواف را مسخره می کرد. تا آن که با امام صادق(علیه السلام) مواجه شد، و حضرت پاسخ او را داد و سرافکنده از مجلس خارج شد، همراهانش به او گفتند: در حضور جعفر بن محمد (علیه السلام)تحقیر شدی و کاری از پیش نبردی؟ گفت: ملامت و سرزنش ندارد، او پسر کسی است که سرهای تمام این جمعیت را که طواف می کنند، تراشیده است. (این قضیه را در کتاب «مشعل زائر»، ص 130 به طور کامل آورده ام، و اصل آن در من لا یحضر، ص 217، و احتجاج، ص 173 آمده است).
4- کافی، ج 6، ص 484.

موی سر برسد، آن را مرتب کند و بشوید و شانه بزند، اصلاح نماید و از کثیف شدن و درهم ریخته شدن آن جلوگیری کند.

در کتاب شریف (کافی» یک باب مربوط به شانه زدن مو مطرح، و در این باب یازده روایت آمده است که به موی سر و ریش خود برسید و آنها را مرتب شانه بزنید، من جمله از امام صادق (علیه السلام)روایت کرده که فرمودند: «سر را شانه زنید که آلودگی را می برد، و ریش را شانه زنید که دندان را محکم و روزی را زیاد می کند».(1) و از حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)از این آیه پرسیدند «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»(2)«بگیرید زینت خود را نزد هر مسجدی) حضرت فرمودند: «شانه زدن پیش از هر نمازی، از این زینت است».(3) و پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: «هر کس مویش را بلند می گذارد، باید به خوبی، آن را سرپرستی کند» «مَنِ اِتَّخَذَ شَعْراً فَلْيُحْسِنْ وَلاَيَتَهُ».(4) و امام علیه السلام فرمودند: « موی سر، با ارزش و نیکو و از پوشش های خداوند متعال است، پس آن را گرامی دارید».(5) و امام صادق (علیه السلام)فرمودند: «هر کس موی خود را بلند بگذارد و شانه نزند، و فرقش را نگشاید، خداوند متعال در قیامت، آن را با اژه ای از آتش شانه کند» «مَنِ اتَّخَدَ شَعراً وَلَم يُفرِّقْهُ فَرَّقَهُ اَللَّهُ بِمِنْشَارٍ مِنْ نَارٍ» .(6)

ص: 59


1- کافی، ج 6، ص 488. باب التمشط .
2- سوره اعراف 7، آیه 31.
3- من لا یحضر، ج 1، فی غسل الجمعة و آداب الحمام، ص 75، ح 95 و ح 104. وج 6 ص 79، ح 105 و ح 106 ووسائل الشیعه، ج 1، ص 116 باب 67، ح 1 و 2 و 3.
4- من لا یحضر، ج 1، فی غسل الجمعة و آداب الحمام، ص 75، ح 95 و ح 104. وج 6 ص 79، ح 105 و ح 106 ووسائل الشیعه، ج 1، ص 116 باب 67، ح 1 و 2 و 3.
5- من لا یحضر، ج 1، فی غسل الجمعة و آداب الحمام، ص 75، ح 95 و ح 104. وج 6 ص 79، ح 105 و ح 106 ووسائل الشیعه، ج 1، ص 116 باب 67، ح 1 و 2 و 3.
6- من لا یحضر، ج 1، فی غسل الجمعة و آداب الحمام، ص 75، ح 95 و ح 104. وج 6 ص 79، ح 105 و ح 106 ووسائل الشیعه، ج 1، ص 116 باب 67، ح 1 و 2 و 3.

محاسن را بگذارید

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمودند: «شارب را بگیرید و ریش را بگذارید، و به یهود شبیه نشوید» «حَفُّوا الشَّوارِبَ وَأَعفُّوا اللَّحيَ وَلاتَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ».(1) و فرمودند: «همانا مجوس ریش خود را تراشیدند و شارب را پرپشت باقی گذاشتند، ولی ما شارب خود را می گیریم و ریشمان را رها می سازیم، و این رفتار، مطابق فطرت و آفرینش است» «إنَّ المَجوسَ جَزُّوا لِحاهُم وَوَفَّرُوُا شَوَارِبَهُم وَاِنَّا نَجُزِ الشَّوارِبَ وَنُعفِي اللَّحيَّ وهِيَ الفِطْرَةِ».(2) نیز از پیامبر اکرم(صلی الله علیه آله و سلم) نقل است که فرمودند: وقتی خدا توبه آدم را قبول کرد، سر به سجده گذاشت، چون سر از سجده برداشت، رو به آسمان نمود و گفت:

پروردگارا! حسن و جمال مرا زیاده گردان، پس از آن ریش بسیار سیاهی بر صورتش رویید، گفت: پروردگارا! این چیست؟ به او وحی شد که این زینت تو و زینت مردان فرزندان تو است تا روز قیامت.(3) همچنین: از حضرت امام رضا(علیه السلام)پرسیدند: آیا صلاح هست که مرد چیزی از ریشش را بگیرد؟ فرمودند: «اما از گونه هایش مانعی ندارد، اما از چانه اش خیر »«هَلْ يَلْصَحُ لِلرَّجُلِ اَنْ يَاخُذَ مِنْ لِحْيَتِهِ قَالَ اَمَّا مِنْ عَارِضَيْهِ فَلاَ بَاسِ وَ اَمَّا مِنْ مُقَدَّمِهَا فَلاَ ».(4)

ص: 60


1- من لا یحضر، ج 1، فی غسل الجمعة و آداب الحمام، ص 75، ح 95 و ح 104. وج 6 ص 79، ح 105 و ح 106.
2- وسائل الشیعه، ج 1، ص 116 باب 67، ح 1 و 2 و 3.
3- حلیة المتقین، فصل پنجم در آداب ریش بلند کردن .
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 2، ص 111، باب 63، ابواب آداب الحمام، ح 5.

روایات در مذمت تراشیدن ریش زیاد است و صاحب وسائل قدس سره تحت عنوان: «بَابُ عَدَمِ جَوَازِ حَلَقِ اَللِّحْيَةِ»(1)(باب عدم جواز تراشیدن ریش)، پنج روایت مفصل نقل کرده است: از جمله:

از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)است که:

خداوند متعال آیین و ستها که ده چیز است، بر حضرت ابراهیم علیه السلام نازل کرد، پنج چیز از آن ها در سر است و پنج چیز آن ها در بدن، اما آن ها که در سر است:

1- گرفتن شارب. 2- واگذاشتن ریش. 3- چیدن موی اضافی سر و ریش. 4- مسواک. 5- خلال دندانها. اما آن چه در بدن است: 1- زایل کردن موی بدن. 2- ختنه. 3- گرفتن ناخن ها. 4- غسل از جنابت. 5- تطهیر با آب؛ پس این ها سنت و آیین آشکار است که ابراهیم علیه السلام آورده و نسخ نشده و تا قیامت به قوت خود باقی است، و همین است قول خدای تعالی «وَاتَّبِع مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً»(2)«و از آیین مستقیم و یگانه پرستی ابراهیم پیروی کرد».

مؤلف: روایات درباره باقی گذاشتن ریش و مذمت تراشیدن و شبیه شدن به یهود و مجوس و سایر کفار، بسیار است، علاوه، همه می دانیم که تمام انبیاء و ائمه معصومین صلوات الله وسلامه علیهم دارای محاسن بوده اند، و خدا فرموده است «قَدْ كَانَ لَكُمْ أَسْوِّهُ حُسْنَهُ فِي إِبْرَاهِيمَ»(3)«به راستی برای شما در روش ابراهیم سر مشقی نیکو وجود دارد».

و فرموده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اَللَّهَ

ص: 61


1- همان، ص 116، باب 67، ح 5.
2- سوره نساء 4، آیه 125.
3- سوره ممتحنة 60، آیه 4.

وَاليَومَ الأُخَّرِ وَذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً»(1)« البته برای شما در روش و رفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) سرمشقی نیکو وجود دارد، برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد، و خدا را بسیار یاد می کند».

حد ریش و آداب آن: مستحب است ریش، متوسط و میانه باشد، نه بسیار بلند، و نه بسیار کوتاه، اگر بیش از حد بلند باشد مذموم است و در روایات آمده که زیاده از قبضه، در آتش است.(2) نیز نباید به قدری کوتاه باشد که عرفا صدق ریش نکند، امام صادق (علیه السلام)فرمود:

ریش خود را با مشت بگیر و اضافه را بچین».(3)

و از همان حضرت است که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)به مردی گذشت که ریش دراز داشت، فرمودند: چه می شد اگر این مرد ریش خود را اصلاح می کرد. وقتی این خبر به آن مرد رسید ریش خود را مقداری کوتاه و میانه ساخت و خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)آمد، حضرت فرمود: ریش را این گونه اصلاح کنید.(4)

در روایت دیگر است که امام محمد باقر(علیه السلام)به سلمانی دستور داد، اطراف محاسنش را بزند و آن را مدور (به صورت دایره) در آورد،(5)

در روایت دیگر است که آن حضرت ریش مبارکش را سبک و معتدل ساخت.(6) خلاصه: از مجموع روایات استفاده می شود که مستحب است ریش در حد میانه و معتدل و زیبا باشد، و موهای گونه ها گرفته شود.

در وسائل الشیعه یک باب مطرح است تحت عنوان: «بَابُ اِسْتِحْبَابِ تَخْفِيفٍ

ص: 62


1- سوره احزاب 33، آیه 21.
2- کافی، ج 6، باب اللحیة و الشارب، ص 486، ح 3 و ح 2 و ص 488، ح 12.
3- کافی، ج 6، باب اللحیة و الشارب، ص 486، ح 3 و ح 2 و ص 488، ح 12.
4- کافی، ج 6، باب اللحیة و الشارب، ص 486، ح 3 و ح 2 و ص 488، ح 12.
5- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 110، باب 63، ح 1.
6- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 110، باب 63، ح 1.

اللِّحيَةِ وَتَدويرِها والأَخيرِ مِنَ العارِضَينِ»(1)(باب استحباب سبک کردن ریش و زدن اطراف آن، و گرفتن مو از گونه ها) و پنج روایت در این رابطه نقل فرموده است که همه حاکی است از استحباب معتدل بودن و مذمت از افراط و تفریط.

و از آداب دیگر لحیه و ریش این است که: 1- زیاد دست به ریش نکشند (با ریش خود بازی نکنند).(2)

2- در هنگام هر نمازی - ولو نافله - شانه بزنند که در این باره روایات متعدد وارد شده است.(3)

3- شانه زدن با شانه دنده شکسته، و شانه کردن در حال ایستاده مکروه است، و بهتر است نشسته و قبل و بعد از هر نمازی شانه بزنند.(4)

ضمنا: کندن موی سفید مکروه است، ولی چیدن آن کراهت ندارد.(5)

از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)نقل است که فرمودند: «سه گروهند که روز قیامت، خدا با آنها سخن نمی گوید و به آنها نگاه نمی کند، و برایشان عذابی دردناک است: 1- کسی که موی سفیدش را بکند. 2- کسی که با خودش نکاح( استمنا) کند. 3- کسی که با او وطی شود» «ثَلاثَةٌ لاَيُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ القِيامَةِ وَلا يَنظُرُ إلَيْهِم وَلَهُم عَذابٌ أَليمٌ النَّاتِفُ شَيْبَهُ والتَّنَاكُحُ نَفْسِهُ والمَنكُوحُ في دُبُرِهِ».(6)

خضاب (حنابندان زنان و مردان: مستحب است مرد، موی سر و ریش خود را با حنا، یا وسمه و غیر آن، رنگ کند، نیز مستحب است زن، موی سر و دست و

ص: 63


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 110، باب 63، ح 1.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 110، باب 63، ح 1.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 110 و 112 و 121.
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 1، ص 110 و 112 و 121.
5- وسائل الشیعه، ص 130 باب 79، ح 3 و کافی ج 6، ص 493، ح 3.
6- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، باب 79، ص 130، ح 5.

پایش را خضاب کند، و فرقی نیست میان جوانان و میانسالان و سالمندان، همچنین فرقی نیست بین زن شوهردار و زن بی شوهر.(1)

در روایات برای خضاب، فواید بسیاری بیان شده است. من جمله، بوی بد بدن را زایل می کند، مو را تقویت و می رویاند، تاری چشم را برطرف و آن را جلا میدهد، فقر را می برد، و فرشته ها را خوشنود می گرداند.

استفاده از حنا، بعد از نوره، رنگ سفید ناخن ها را برطرف می سازد، و حنا به تمام بدن، بعد از نوره تأکید شده است.

فرقی نیست که خضاب با حنا باشد، یا با وسمه (که مو را مشکی می کند ولی با وسمه افضل است.(2)

در روایات است که: مردان با وسمه خضاب کنند تا بر عفت همسرانشان افزوده گردد، زیرا برخی زنان به خاطر آرایش نکردن شوهران خود، و نرسیدن به وضع سر و صورتشان، ترک عفت، و (خدای ناکرده) پا از دایره عفت بیرون گذارند.(3)

ضمنا: تأخیر خضاب، تا مدتی که بعضی موها سفید و دو رنگ شوند، مکروه است، همچنین خضاب بر زن حائض مکروه است، و در حال جنابت نیز مکروه است و در حال خضاب، آمیزش مکروه است.(4)

یادآوری: حنا به بدن مالیدن، بعد از نوره، بر مردان مستحب است و در آن شبهه ای وجود ندارد، (5)اما استحباب خضاب ریش، فی نفسه، برای مردان محل

@@

ص: 64


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 97، ح 2.
2- کافی، ج 6، باب الخضاب، ص 482، ح 12.
3- من لا یحضر، ج 1، ص 69 و کافی ج 6، ص 480، باب الخضاب .
4- کافی، ج 6، ص 509، باب الحنا بعد النورة، ح 1.
5- کافی، ج 6، ص 509، باب الحنا بعد النورة، ح 1.

تأمل است. و آنچه مسلم است و از روایات استفاده می شود، استحباب خضاب برای مردان، مربوط به صدر اسلام و زمانی بوده که مسلمانان در اقلیت بوده اند، و به وسیله خضاب از غیر مسلمانان شناخته می شدند. (چون مشرکان خضاب نمی کردند و حنا به ریش خود نمی گذاشتند).

در روایت است که حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: « پیامبر صلی الله علیه وآله امر به خضاب فرمود، و آن در زمانی بود که مسلمانان در اقلیت بودند، اما الآن که اسلام توسعه یافته و قدرتش گسترده شده، خضاب و ترک آن مساوی و منوط به میل خود مرد است و استحباب ندارد».(1)

و از حضرت امام حسین (علیه السلام)است که فرمودند: «پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)را در جنگ با مشرکان، امر کرد مسلمانان به رنگ سیاہ خضاب کنند تا در برابر مشرکان، نیرومند و با شکوه ظاهر شوند»(2) (جوان و نیرومند جلوه کنند).

وصاحب وسائل الشیعه فرموده است:(از مجموع روایات استفاده می شود که علت استحباب خضاب، ایجاد خوف در دل دشمنان و مربوط به صدر اسلام است).(3)

و در روایات است که حضرت امیر (علیه السلام)خضاب نمی کرد، و علت آن این بود که پیامبر(صلی الله علیه اله و سلم) به او فرمودند « محاسنت به خون سرت خضاب می شود».(4)

نیز نقل است که به حضرت امیر (علیه السلام)گفتند: چرا خضاب نمی کنی؟ فرمودند:

ص: 65


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 78، باب 44، ح 2.
2- کافی، ج 6، باب الخضاب، ص 481، ح 4.
3- وسائل الشیعه، ج 2، ص 98، باب 35.
4- کافی، ج 6، باب الخضاب، ص 481 ح 5 و 08

منتظرم شقی ترین اشقیا ریشم را از خون سرم خضاب کند، و این مطلب عهدی است از حبیبم رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) .(1)

و در نهج البلاغه است که به آن جناب گفتند: «ای امیر مؤمنان! چه می شد اگر مویت را خضاب میکردی؟ آن بزرگوار فرمودند: خضاب آرایش است و ما در عزا هستیم».(2)

از سویی در روایات است که: موی سفید در محاسن، نور و وقار است(3) و روایت است که: حضرت ابراهیم(علیه السلام) در ریش خود موی سفید دید، گفت:پروردگارا! این چیست؟ خدا فرمود: وقار است، ابراهیم(علیه السلام) گفت: خدایا! بر وقار من بیفزا «يَا رَبِّ زِدْنِي وَقَاراً»(4)(وقار: ابهت و شخصیت).

خلاصه: از مجموع روایات، و سیره عملی بزرگان فقه و فقاهت، استفاده می شود که حنا و خضاب، فی نفسه، برای مردان استحباب ندارد، و بعید است که حضرت امیر (علیه السلام)مستحبی را ترک کرده باشد، آن هم چنین مستحبی را که در منظر عموم و مدتی طولانی بر آن بگذرد.

البته استحباب حنا و خضاب، برای زنان مطلقا، و در هر سن و سال، و در هر شرایطی هستند، ثابت است و در آن شبهه ای وجود ندارد.(5)

ص: 66


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 84، ح 10 و ص 88 ح 1.
2- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت475.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 87، باب 44، ح 1.
4- کافی، ج 6، ص 492، ح 4 و ح 5.
5- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 97، باب 52، ح1 و ح 2.

عطر و گل و بوی خوش

استعمال عطر و بوی خوش و بوییدن گل های خوش بو، خصوصا گل محمدی (صلی الله علیه وآله و سلم)از مستحبات است و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده و همین بس که پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: «از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: 1- زن، 2- بوی خوش، 3- و نور چشم من نماز است».(1)

و فرمودند: گل سرخ، سید ریحان ها و گل بهشت است، و هر کس بخواهد پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)را ببوید، گل سرخ (گل محمدی) ببوید».(2)

در روایت دیگر است که: یکی از فرزندان امام هادی(علیه السلام) گل سرخی به دست پدر بزرگوارش داد، حضرت آن را گرفت و بویید و به چشمانش نهاد و صلوات فرستاد و فرمود: چنانچه به شخصی گلی هدیه کنند و آن را بگیرد و ببوید و بر چشمانش بگذارد و صلوات بر محمد و آل محمد (علیه السلام)بفرستد، خداوند حسناتش را بنویسد و لغزش هایش را محو نماید».(3)

نیز از امام صادق (علیه السلام)نقل است که: «هر گاه گل و گیاه خوشبویی به دست کسی آمد و آن را بویید و بر چشم نهاد و صلوات فرستاد، خداوند او را مورد مغفرت قرار می دهد».(4)

و همان حضرت فرمودند: «نماز کسی که خود را معطر و خوشبو کند، افضل است از هفتاد نماز بدون بوی خوش» «صَلاَةُ مُتَطَيِّبٍ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ صَلاَةٌ بِغَيْرِ

ص: 67


1- وسائل الشیعه، ج 2، ص 144، ح 11 و 12.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 434.
3- کافی، ج 6، باب الریاحین، ص 545، ح 5.
4- وسائل الشیعه، ج 2، ص 171، ح 3.

طَیِّبَ»(1)

و همان حضرت فرمودند: «عطر از سنت پیامبران (صلی الله علیه وآله و سلم)است» «اَلْعِطْرُ مِنْ سُنَنِ اَلْأَنْبِيَاءِ».(2)

و از همان حضرت است که: «بوی خوش از اخلاق و سیره انبیااست» «اَلطِّيبُ مِنْ أَخْلاَقِ اَلْأَنْبِيَاءِ»(3)

و از همان حضرت است که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)فرمودند: «بوی خوش قلب را استوار و محکم می کند و توان آمیزش را بالا می برد».(4)

و حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام)فرمودند: «سزاوار نیست انسان بوی خوش را در همه روزها ترک کند، و اگر توان نداشت، یک روز در میان و اگر نتوانست در هر جمعه ای بوی خوش استعمال کند و ترک ننماید».(5)

در روایت دیگر است که « پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) هنگام وضو، خود را با مشک معطر می کرد و پس از خروج از منزل، از بوی خوش آن حضرت، می فهمیدند پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم)است».(6)

در روایت دیگر است که: « امام سجاد (علیه السلام)هنگام خروج از منزل خود را با مشک معطر می کرد».(7)

و نقل است که انسان، هر گاه گلاب را بر صورت و سر زد، خدا را حمد و ثنا گوید و صلوات بفرستد.

نیز از حضرت امیر(علیه السلام)نقل شده که فرمودند: «چند چیز انسان را شکفته و

ص: 68


1- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 7 وح 2 و ح 1.
2- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 7 وح 2 و ح 1.
3- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 7 وح 2 و ح 1.
4- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 3 و ح 4 و ص 515، ح 3 و ص 514، باب المشک، ح 1.
5- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 3 و ح 4 و ص 515، ح 3 و ص 514، باب المشک، ح 1.
6- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 3 و ح 4 و ص 515، ح 3 و ص 514، باب المشک، ح 1.
7- کافی، ج 6، باب الطیب، ص 501، ح 3 و ح 4 و ص 515، ح 3 و ص 514، باب المشک، ح 1.

شاد می کند:من جمله بوی خوش، شنا و شستشو، اسب سواری، نگاه به سبزیجات...».(1)

البته بوهای خوش، بسیار است، گل ها و گیاهان خوشبو و معطر نیز اقسامی دارد، و افضل گل ها گل محمدی (صلی الله علیه وآله و سلم) است، که نقل شده: «در شب معراج چند قطره از عرق پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) را به زمین ریخت و گل سرخ از آن رویید».(2)

و در کتاب شریف کافی روایات مربوط به عطر و گل و بوی خوش، در ضمن هفت صفحه آمده است.(3)

و در وسائل الشیعه، روایات این قسمت را در ضمن دوازده صفحه آورده که همه، حاکی از فضیلت استعمال عطر و بوی خوش است.(4)

سنت روغن به بدن مالیدن

از مستحبات پرفایده، چرب کردن بدن است، در روایات، برای روغن مالیدن به بدن، فواید بسیاری بیان شده است، من جمله: 1- پوست بدن را نرم می کند.2- رگهای بدن را باز و جریان خون را در آنها آسان می گرداند. 3- انسان را از ضعف و بی حالی و سستی خارج و به او نشاط می دهد. 4- مخ را زیاد و سنگین می کند. 5- چهره را روشن و نورانی می سازد. 6- درد را از سر و چشمان برطرف می نماید. 7- فقر را برطرف می کند و بی نیازی می آورد، و غیر اینها.

ص: 69


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، باب استحباب الطبیب، ص 143، ح 10.
2- حلیة المتقین، فصل یازدهم، فضیلت گلاب و گل.
3- کافی، ج 6، از ص 510 تا 518.
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، از ص 141، تا ص 153.

در کتاب شریف کافی، در شش صفحه، روایات مربوط به این موضوع آمده است (1)و در کتاب وسائل الشیعه، ضمن سیزده صفحه، روایات این سنت و فواید آن نقل شده است.(2)

در روایات، از روغن بنفشه زیاد تعریف شده و فرموده اند: خوردن و به بدن مالیدن آن به علاوه بر فوایدی که در بالا نقل شد - سردرد و تب را زایل و به انسان آرامش می بخشد، و بعد از آن، روغن زیتون سفارش شده است.

ضمنا در روایات است که: روغن به بدن مالیدن را تکرار نکنید (کراهت دارد) و سالی یک مرتبه، و یا ماهی یک مرتبه و در نهایت از این جمعه تا جمعه دیگر، یک مرتبه بدنتان را چرب کنید و ماساژ دهید تا در سلامت به سر برید، «ان شاء الله»، و از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)است که فرمودند: «هنگام روغن مالیدن به بدن، آن را در کف دست بریزید و این دعا را بخوانید: (اللَّهُمَّ إِنِّي اسْئُكَ الزَّيْنُ والزِّينَةُ والمَحَبَّةَ في الدُّنْيَا واعُوذِبْك مِنَ الثِّينِ والثَّنَئَانِ والْمَقْتُ فِي الدُّنْيَا والْأَخِرَة»(3)و [بسم الله بگویید ]و روغن را از بالای سر به طرف صورت و بدن بمالید.

لباس و نقش آن در زندگی

«يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاساً يُوَارِي سُؤَاتَكُمْ وَرِيشاً ولِبَاسَ التَّقَوي ذَلِكَ

ص: 70


1- کافی، ج 6، باب الاوهان، از ص 519 تا ص 524.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 2، ص 156 تا 168.
3- «بار پروردگارا! از تو زیبایی و آراستگی می خواهم، از تو محبت در دنیا می خواهم محبوب باشم و پناه می برم به تو از رسوایی (عیب و نقص و سرزنش و دشمنی (مردم)، در دنیا و آخرت» (کافی، ج 6، ص 519، باب الادهان، ح 6). سوره اعراف (7)، آیه 26.

خَيْرَ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اَللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذْكَّرُونَ» «ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فروفرستادیم که اندام شما را می پوشاند و مایه آبرو و زینت شماست و لباس تقوا و پرهیزکاری بهتر است، اینها از آیات خدا است شاید متذکر شوند».

اولین چیزی که پس از ولادت، مورد نیاز انسان است، لباس و پوشش است.

خداوند در آیه فوق به همه انسانها خطاب کرده و می فرماید: ما لباس برای شما فرستادیم که در رأس همه فوایدش - زشتیها و قبایح بدنتان را پنهان می سازد. و علاوه بر آن، اندام شما را زیباتر از آن چه هست نشان میدهد. (و ریشاً)(1)

در پایان آیه فرموده است: «این لباس هایی که خدا برای شما قرار داد - اعم از لباس ظاهری و لباس معنوی - همگی از آیات و نشانه های خدا است تا بندگان متوجه نعمت های پروردگار شوند».«ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اَللَّهِ لَعَلَّهُمْ يُذْكَرُونَ».

و از امام جعفر صادق(علیه السلام)است که فرمودند: «ازيَن اللِّباس لِلْمُؤْمِنِينَ لِبَاسُ اَلتَّقَوي وَ أَنْعِمَةُ اَلْأَيْمَانِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَي «وَ لِبَاسُ اَلتَّقوي ذَلِكَ خَيْرٌ» وَامّا لِبَاسَ اَلظَّاهِرِ فَنِعَمُهُ مِنَ اللَّهِ تَعالي يَسْتُرُ بِهَا اَلْعَوْرَاتِ وهِيَ كرامة أكرم اللّه بها ذرّيّة آدم عليه السّلام

ص: 71


1- ریش در لغت عرب، به معنای پرهای پرندگان است، و از آن جا که پرهای پرندگان، لباس طبیعی آنها است؛ و غالبا به رنگ های گوناگون و زیبا است، بر لباس انسان نیز همان لفظ اطلاق شده و اشاره است به این که لباس برای انسان زینت نیز می باشد، (نازل کردیم بر شما لباسی که شما را می پوشاند و زینت شما نیز می باشد. در ادامه فرموده است: (و لباس تقوا بهتر است) لباس ظاهر که بدن را می پوشاند خیر است، اما بهتر از آن، لباس تقوا است، لباس معنوی است، زیرا لباس ظاهر، لباس پارچه ای، انسان را از سرما و گرما حفظ می کند، عیوب بدن را پنهان می سازد، به انسان شخصیت میدهد و زینت ظاهری او است و آبرویش را حفظ می نماید، اما لباس تقوا، انسان را از زشتیها و گناهان حفظ می کند، و زینتی است که هرگز کهنه نمی شود و هرگز از تنش بیرون نمی آورند، پس لباس تقوا بهتر و با ارزش تر از لباس ظاهر است.

مَا لَمْ يُكْرَمْ غَيْرَهُمْ... »(1)«زیباترین لباس از برای مؤمن، لباس تقوا است، و مناسب ترین لباس برای مؤمن لباس ایمان است، همان گونه که خدا فرموده است:

لباس تقوا بهتر است». اما لباس ظاهر که بدن را با آن می پوشانید، نعمتی است از جانب خدا به بندگان خود که با آن، زشتی و قبح منظر خویش را بپوشانند و این لباس، کرامت و عزتی است که خداوند متعال به فرزندان آدم لطف فرموده و به غیر آنها مرحمت نکرده است».

پوشیدن لباس فاخر

پوشیدن لباس فاخر، چنانچه منجر به شهرت و اسراف نشود، مانعی ندارد.

امام سجاد(علیه السلام) لباس فاخر و گران قیمت می پوشید، و برخی مقدس مآب های صوفی مسلک، به حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)و امام صادق(علیه السلام)اعتراض می کردند که چرا شما لباس فاخر می پوشید و حال این که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام)لباس ارزان قیمت و گاهی وصله دار می پوشیدند؟ و آن بزرگواران در پاسخ آنها این آیه را می خواندند:«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتي أخرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّيِّباتِ مِنَ اَلرِزَقِ»(2)«بگو: چه کسی زینت خدا را و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟» و سپس می فرمودند: پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)و امیرالمؤمنین (علیه السلام)در زمانی زندگی می کردند که آن لباس، در آن زمان، منکر و نامناسب نبود، و مردم نیز چنان می پوشیدند، اما در این زمان، اگر ما مثل آنها لباس بپوشیم، انگشت نما می شویم، بهترین لباس هر زمانی، لباس متعارف مردم آن زمان است، جز این که

ص: 72


1- مصباح الشریعة، باب هفتم، در لباس .
2- سوره اعراف 7، آیه 32.

قائم ما (حضرت حجت عجل الله فرجه) وقتی قیام کرد، لباسش همانند لباس علی علیه السلام و سیره و روشش، سیره علی علیه السلام است.(1)

آداب تهیه لباس و شرایط آن

1- لباس از حلال تهیه شود: حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)فرمودند: «بپوش و آراسته و زیبا باش، خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد ولی باید از حلال باشد» «قال عَلَيهِ السَّلامُ ألبَسُ وَتَجَمُّلُ فَانَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الجَمَالَ ولْيَكُنْ مِن حَلال».(2)

2- لباس در زی (یعنی: مناسب و در شأن شخص باشد، و از لحاظ رنگ، شکل و قیمت، معتدل و مثل نوع مردم باشد، مثل نوع هم لباسی ها و همکارهایش باشد و از متعارف و اعتدال خارج نگردد.

3- پاک و تمیز باشد، امام صادق(علیه السلام)فرمود: «لباس پاکیزه و تمیز، دشمن را سرافکنده می کند).(3)

و همان حضرت از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)نقل کرده که فرمودند: «مَنِ اِتَّخَذَ ثَوْباً فَلْيُنَظِّفْهُ»؟ « هر کس لباس تهیه می کند، باید آن را پاکیزه دارد).

و باید توجه داشت: پاک و پاکیزه بودن مطلوب است نه نو و گران قیمت بودن.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)فرمودند: «النَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ يُذهِبُ الهَمَّ النَّظيفُ مِنَ الثِّيابِ يُذهِبُ الهَمَّ»(4)«لباس پاکیزه، غم و غصه را می برد و برای نماز نیز طهارت است ».

ص: 73


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 5، ابواب الملابس، ص 15، باب 7.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 5، ابواب الملابس، ص 6، باب 1. استحباب التجمل، ح 4
3- کافی، ج 6، باب اللباس، ص 441، ح 1 وح 3 و ص 444، ح 114.
4- کافی، ج 6، باب اللباس، ص 441، ح 1 وح 3 و ص 444، ح 114.

و از پیامبر(صلی الله علیه آله وسلم)است که فرمودند: «بِئْسَ اَلْعَبْدُ اَلْقَاذُورَةُ»(1)«بد بنده ای است کسی که چرکین و کثیف است».

و همان حضرت(صلی الله علیه آله وسلم)مردی را دید که موی سرش درهم ریخته و لباسش چرکین و وضعی نامناسب داشت، پیامبر(صلی الله علیه آله وسلم)فرمود: «مِنَ الدِّينِ المُتْعَةُ وإِظْهَارُ النِّعْمَةِ»(2) «شعبه ای از دین بهره وری از نعمت ها و ظاهر ساختن نعمت ها است» (یعنی به لباس و وضع ظاهرت برس، اصلاح کن و لباس چرکینت را بشوی).

4- چهارم از آداب لباس و تهیه آن، این که مسلمان نباید در تهیه لباس برای خود و خانواده اش بخل بورزد، و کوتاهی نماید، بلکه باید در حد وسع و به مقدار متعارف لباس تهیه کند.

امام صادق(علیه السلام)فرمودند: «خداوند سبحان که به بنده اش نعمتی مرحمت می کند، دوست دارد اثر آن نعمت بر او ظاهر گردد و همین که اثر آن نعمت بر او ظاهر گشت، او را حبیب خدا و آشکار کننده نعمت خدا می نامند، اما اگر اثر آن نعمت بر او ظاهر نگردید، او را مبغوض (مورد غضب خدا و تکذیب کننده نعمت خدا می نامند.(3)

و خداوند متعال خطاب به پیامبر(صلی الله علیه آله وسلم)فرمود: «وَامّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ »(4)«و اما نعمت های پروردگارت را بازگو کن»، و بدیهی است که این دستور شامل حال همه کسانی می شود که مورد لطف خدا قرار گرفته و خدا به آنها نعمت عطا

ص: 74


1- کافی، ج 6، کتاب الری و التجمل، ص 439، ح 6 و ح 5.
2- کافی، ج 6، کتاب الری و التجمل، ص 439، ح 6 و ح 5.
3- إِذَا أَنْعَمَ اَللَّهُ عَلَي عَبْدَهُ بِنِعْمَةٍ يُحِبُّ أَن يُريَ اُثرَ النِّعمَةِ عَلَيَّ عَبدُهُ فَإِنْ ظَهَرْتَ عَلَيهِ سُمِّيَ حَبِيبَ اللَّهِ مُحَدَّثاً بِنِعْمَةِ اللَّهِ وإِذَا أنعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ عَبدٌ بِنِعمَةٍ فَلَم تَظْهَرْ عَلَيْهِ سُمِّيَ بَغِيضَ اَللَّهِ مُكَذَّباً بِنِعْمَةِ اَللَّه. کافی، کتاب الزی و التجمل، ص 438، ح 1 و 2.
4- سوره ضحی 93، آیه 11.

فرموده است، یعنی هر کس نعمتی به او داده شد، لازم است بازگو کند، و بازگو کردن نعمت، به دو طریق است: 1- به زبان اظهار کردن که شاکر باشد و در جامعه در مواقع لزوم و مناسب، از نعمت های خدا یاد آوری کند. 2- با عمل خود نعمت را بازگو و نشان دهد، به این که در راه خدا انفاق نماید، در راه تأمین نیازهای متعارف خود و خانواده اش هزینه کند، در جامعه آبرومندانه ظاهر شود، نعمت خدا را به جا و به موقع مصرف نماید، بخل نورزد، ناله سر ندهد، با چهره ای فلک زده و با لباسی ناپسند و چه بسا چرکین و نفرت انگیز، ظاهر نشود.

حضرت امیر(علیه السلام)فرمود: «باید هر یک از شما برای برادر مسلمان خود، و دوستان و اهل خانه اش زینت کند و با هیئتی آراسته، ظاهر گردد، همان گونه که برای افراد بیگانه زینت می کند و دوست دارد او را در زیباترین هیئت بینند».(1) یعنی مسلمان نباید برای اهل خانه و اطرافیانش با هیئت و وضع نفرت انگیز ظاهر شود، همان گونه که دوست ندارد در برابر افراد ناشناس با هیئت ناپسند ظاهر شود.

در روایت دیگر است که: پیامبر (صلی الله علیه آله وسلم)در آینه نگاه می کرد و موهای سرش را در آینه منظم می نمود و شانه می زد، و گاه در آب نگاه می کرد و موهایش را مرتب می فرمود، و برای اصحاب خود نیز خودش را آراسته می کرد، وقتی عایشه دید پیامبر (صلی الله علیه آله وسلم)را در ظرف آبی که در منزل بود نگاه می کند و موی خود را مرتب می نماید تا به نزد اصحاب برود، (عایشه) گفت: پدر و مادرم فدایت، در آب نگاه می کنی و مویت را مرتب می سازی در حالی که تو یک پیامبری و بهترین خلق خدایی؟

ص: 75


1- کافی، ج 6، کتاب الژی و التجمل، ص 439، ح 10.

پیامبر(صلی الله علیه آله وسلم)فرمودند: خداوند دوست دارد که بنده اش چون نزد برادران خود می رود، خود را برای آنها منظم و آراسته و زیبا سازد.(1)

5- پنجم از آداب لباس این که: لباس شهرت تهیه نکند و نپوشد، از لباسی که منجر به انگشت نما شدن او می شود پرهیز نماید، از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «خدا لباس شهرت را مبغوض و دشمن می دارد».(2)

و فرمود: «بس است برای خواری انسان این که لباسی بپوشد یا مرکبی سوار شود که او را مشهور سازد».(3)

و فرمود: «شهرت، خوب و بدش در آتش است».(4)(شهرت سرانجام سر از آتش جهنم در می آورد).

و از امام حسین (علیه السلام)است که فرمود: «کسی که لباسی بپوشد به قصد اینکه مشهور شود، خداوند روز قیامت لباسی از آتش به او می پوشاند».(5)

و مرحوم سید ،در کتاب شریف «العروة الوثقی» فرموده است: «يُحَرِّمُ لِباسَ الشُّهرَةِ بِأن يَلْبَسَ خِلافَ زِيِّهِ مِن حَيْثُ جِنَسَ اَللِّبَاسِ او مِن حَيثُ لَونُهُ اؤ مِن حَيثُ وَضَعَهُ وَتَفصيلِهِ وَخِياطَتِهِ»(6)«لباس شهرت حرام است، به اینکه لباسی بر خلاف متعارف بپوشد، از حیث جنس، یا از حیث رنگ، یا از حیث هیئت و دوخت».

همچنین مرد نباید لباس مخصوص به زن و زن نباید لباس مخصوص به مرد را بپوشد، و البته این در موردی است که قصد تشبه به یکدیگر را داشته باشند، مرد بخواهد خود را به صورت زن جلوه دهد، یا زن بخواهد خود را به هیئت و شکل

ص: 76


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، باب 4 ابواب الملابس، ح 2 و مکارم الاخلاق، ص 43.
2- کافی، ج 6، کتاب الزی و التجمل، باب کراهیة الشهرة، ص 444 ح 1 و ح 2 و 3 و 4.
3- کافی، ج 6، کتاب الزی و التجمل، باب کراهیة الشهرة، ص 444 ح 1 و ح 2 و 3 و 4.
4- کافی، ج 6، کتاب الزی و التجمل، باب کراهیة الشهرة، ص 444 ح 1 و ح 2 و 3 و 4.
5- کافی، ج 6، کتاب الزی و التجمل، باب کراهیة الشهرة، ص 444 ح 1 و ح 2 و 3 و 4.
6- العروة الوثقی، فصل فی لباس المصلی، مسأله 42.

مرد در آورد، اما چنانچه متعارف باشد، مثلا در خانه دم پایی یکدیگر را بپوشند، یا به خاطر نبود لباس یا سرما و گرما، و امثال آن، از لباس یکدیگر استفاده کنند، اشکال ندارد، و در هر حال، از پیامبر اکرم نقل است که فرمودند: «خدا لعنت کرده است مردانی را که شبیه زنان شوند، و زنانی را که شبیه مردان گردند».(1)

و در روایت دیگر است که، « پیامبر (صلی الله علیه آله وسلم)منع کرد و بازداشت مرد را که شبیه زنان شود، و زن را نهی کرد در لباس پوشیدن، که شبیه مردان شود».(2)

و مرحوم سید قدس سره در کتاب شریف «العروة الوثقی» فرموده است «وكَذَا يَحْرُمُ عَلَيَّ الأَحْوَطُ لُبْسَ اَلرِّجَالِ مَا يَخْتَصُّ بِالنِّسَاءِ وَبِالْعَكْسِ»(3)«وهمچنین - بنا بر احتیاط - حرام است مرد لباس مخصوص به زن را بپوشد و بالعکس».

ضمنا: برهنه بودن زن و مرد، در غیر حال ضرورت، مکروه است چه شب باشد چه روز، و این در جایی است که در معرض دید نامحرم نباشند، و الا حرام است.

از حضرت امیر(علیه السلام)نقل است که فرمودند: «چنانچه کسی از شما عریان شود، شیطان به او نگاه کرده و در او طمع می کند، پس خود را بپوشانید (4)و فرمود:«نباید مرد لباسش را از رانش کنار بزند و نزد اطرافیانش بنشیند».(5)

ص: 77


1- «لَعَنَ اللَّهُ المُتَشَبِّهينَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّسَاءِ والمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ» وسائل الشیعه، باب 87 من ابواب ما یکتب به، ح1.
2- «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي الله عَلَيهِ وَآلِه يَزْجُرُ اَلرَّجُلَ أَن يَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ ويُنْهِي المَرْأَةَ أن تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا» وسائل الشیعه، ج 5، ص 25، باب 13، ابواب احکام الملابس، ح 2.
3- « العروة الوثقی» فی لباس المصلی مسأله 42.
4- قال : «إِذَا تَعَرِّي أَحَدُكُمْ نَظَرَ إِلَيْهِ اَلشَّيْطَانِ فَطَمِعَ فِيهِ فَأَسْتَتِرُوا» (تهذیب الأحکام، ج 1، باب 18، باب دخول الحمام و آدابه، ص 396، ح 2.
5- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 23، باب 10، کراهة التعری.

در روایت دیگر است که: « پیامبر (صلی الله علیه آله وسلم)نهی کرد از برهنه بودن در شب و روز، و نهی کرد از نگاه کردن به عورت برادر مسلمان خود، و فرمود: کسی که به عورت برادر مسلمانش نگاه کند و چشم برندارد، هفتاد هزار فرشته او را لعن می کنند، و نهی کرد از این که زنی به عورت زن دیگر نگاه کند. (1)

مستحبات لباس

1- مستحب است لباس سفید، یا زرد و نخودی رنگ باشد، و از جنس پنبه یا کتان بافته شده، و پاک و تمیز باشد.

2- کوتاه باشد که به زمین کشیده نشود، و موجب تکبر نگردد.

3- وقت پوشیدن، از سمت راست شروع به پوشیدن کنند.

4- هنگام پوشیدن، «بسم الله» بگویند و حمد خدا نمایند.

5- هنگام پوشیدن لباس نو، سوره (اِنّا اَنزَلنا) بخوانند، و خدا را شاکر باشند که لباس را وسیله پوشیده شدن زشتی ها و قبایح انسان قرار داده است.

6- اول پیراهن را بپوشند، بعد زیر جامه را.

7- زیر جامه را در حال نشسته بپوشند.

8- لباس را که خواستند کنار بگذارند، تا کنند تا تمیز بماند و جای کمتر بگیرد.

9- چنانچه لباس وصله دار و کهنه می پوشد، آن را در خانه بپوشد و لباس نو و بدون وصله را در خارج خانه بر تن کند. یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام)وارد بر آن حضرت شد، دید امام صادق (علیه السلام)پیراهن وصله دار پوشیده است، از روی تعجب، به آن قسمت وصله دار نگاه کرد، حضرت فرمود: چه شده که این قدر نگاه

ص: 78


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 23، باب 10، کراهة التعری.

می کنی؟ گفت: پیراهن شما را وصله دار دیدم و تعجب کردم که شما لباس وصله دار پوشیده ای، حضرت فرمودند: «لا إِيمانَ لِمَن لا حَياءَ لَهُ وَلا مالَ لِمَن لا تَقديرَ لَهُ وَ لا جَدِيدَ لِمَن لا خَلقَ لَهُ»(1)« ایمان ندارد کسی که حیا ندارد، مال ندارد کسی که بیش از درآمدش خرج می کند، نو ندارد کسی که کهنه ندارد».

10۔ وقت بیرون آوردن لباس «بسم الله» بگوید.

11- چنانچه لباس فاخر و قیمتی پوشید، در میان مردم متواضعانه رفت و آمد کند، و به لباس خود فخرفروشی و تکبر نکند.

12- اگر کسی از عبا و بالاپوش استفاده می کند، سبک باشد.(2)

13- اگر چند لباس در بر می کند (مثل فصل زمستان) لباس نو و زیبا را روی لباس های کهنه بپوشد.

14- زن ها از چادر و لباسی استفاده کنند که حجم بدنشان پنهان باشد، و برجستگی اعضایشان نمایان نباشد، (و چنانچه لباسی بپوشند که حجم بدن پوشیده نشود و مفسده انگیز باشد جایز نیست).

15- برای دوخت لباس، روز پنجشنبه و یا چهارشنبه را اختیار کنند.

16- لباس اضافی را به فقرا و نیازمندان بدهند.

این آداب برگرفته از روایات است که بیشتر آنها در وسائل الشیعه، ابواب احکام الملابس، چاپ آل البیت، ج 5، از ص 15 تا ص 45 آمده است.

ص: 79


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، باب 29، ص 53، ح 3.
2- در روایت است که «هر کس بخواهد عمرش طولانی شود، صبحانه بخورد، کفش خوب بپوشد، از عبا و بالاپوش سبک استفاده کند، و کمتر آمیزش نماید» وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 61، باب استحباب، اتخاذ النعلین، ح 5.

مکروهات لباس

1- پوشیدن لباس بسیار سرخ، خصوصا بر مردان، مکروه است، و چنانچه موجب شهرت شود و لباس شهرت بر آن صدق کند، جایز نیست، (به شرحی که قبلا درباره لباس شهرت بیان کردم).

2- باز گزاردن دکمه ها مکروه است، (در روایت است که آن از عمل قوم لوط است) (مگر به خاطر ضرورت، و مثلا گرما، آن هم در حد رفع نیاز).

3- دوختن لباس در حالی که آن را پوشیده اند مکروه است.

4- پوشیدن زیر جامه در حال ایستاده، و رو به قبله و روبروی انسان.

5- پوشیدن لباس نازک بدن نما، خصوصا برای زنان. (و اگر تحریک کننده باشد جایز نیست).

6- دست و صورت را با دامان لباس خشک کردن.

7- پوشیدن سالمندان - چه زن و چه مرد - لباس جوانان را، (که خود را به زی جوانان و به شکل آنها در آورند) در روایت است که بدترین سالمندان شما - زن باشد یا مرد - آنانند که خود را به هیئت و شکل جوانان در آورند.(1)

8- لباس دشمنان اسلام و مسلمانان را پوشیدن و خود را شبیه آنان ساختن.

از حضرت صادق(علیه السلام)نقل است که: «خداوند سبحان وحی فرمود به پیامبری از پیامبرانش که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان مرا نپوشید و خوراکهای آنها را نخورید و رفتار آنها را اختیار نکنید، والآ دشمنان من خواهید بود».(2)

9- پوشیدن لباس سیاه و حتی کلاه سیاه، مگر عمامه و عبا و چادر و خف.

ص: 80


1- مکارم الاخلاق، ص 136.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 208، باب 9، ح 1.

در روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «لاَ تَلْبَسُوا اَلسَّوَادَ فَاِنَّهُ لِبَاسُ فِرعُونَ؛ لباس سیاه نپوشید، همانا لباس سیاه، لباس فرعون است».(1)

و از امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که: «يُكْرَهُ اَلسَّوَادُ إِلاَّ فِي ثَلاَثٍ اَلْخُفُّ وَ اَلْعِمَامَةُ وَالْكِسَاءُ؛ سیاه پوشیدن مکروه است مگر خف، (2)و عمامه و عبا».(3)

در روایت دیگر است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پوشیدن لباس سیاه را دوست نمی داشت، مگر خف، و عمامه و عبا.(4)

در روایت دیگر است که « محسن بن احمد» گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم، در حالی که کلاه سیاه بر سرم هست نماز بخوانم؟ حضرت فرمودند: «لاَ تُصَلِّ فِيهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ لاَ تُصَلِّ فِيهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ»(5)خیر، در آن نماز نخوان، همانا لباس سیاه، لباس اهل آتش است».

و غیر اینها از روایاتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام از پوشیدن لباس سیاه، و حتی کلاه سیاه، مذمت کرده اند، و در مکروه بودن آن فرقی بین مرد و زن نگذاشته، و تنها عبا و عمامه و چادر و خف را استثنا فرموده اند. و سید قدس سره در کتاب شریف «العروة الوثقی»(6)فرمودند: يُكْرَهُ مِينَ اللِّبَاسِ حَالُ الصَّلَاةِ أَلثُّوبَ اَلْأَسْوَدِ حَتّي لِلنِّساءِ عَدا ألْخَفَ و العِمَامَةُ والكِسَاءُ ومِنهُ الْعَبَاءُ.... در حال نماز، پوشیدن لباس سیاه مکروه است، حتی برای زنان، جز خف و عمامه و عبا و چادر». (پوشیدن خف در نماز مانعی ندارد، چون نرم است و در سجده،

ص: 81


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 5 و ح1 و باب 20 ح 1.
2- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 5 و ح1 و باب 20 ح 1.
3- ځف: نوعی دمپایی است که ساق کوتاه دارد، و از چرم و چیزهای نرم تهیه می شود و خدمه برخی مساجد و مشاهد مشرفه، هنگام خدمت می پوشند و روی فرش رفت و آمد می کنند .
4- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 5 و ح1 و باب 20 ح 1.
5- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 5 و ح1 و باب 20 ح 1.
6- فصل: فیما یکره من اللباس حال الصلاة.

سرانگشت بر زمین واقع می شود).

عمامه و آداب آن

عمامه به سر پیچیدن، و با آن نماز خواندن مستحب است.

از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «دو رکعت نماز با عمامه بهتر است از چهار رکعت بدون عمامه» «رَكْعَتَانِ مَعَ اَلْعِمَامَةِ خَيْرٌ مِنْ رَكْعَتَانِ مَعَ اَلْعِمَامَةِ خَيْرٌ مِنْ».(1) و از همان حضرت نقل است که فرمودند: «عمامه بر سر بگذارید تا بر حلمتان افزوده شود».(2)

و روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله عمامه بر سر داشت، و همان حضرت با دست مبارکشان بر سر امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله عمامه پیچید، و در جنگ بدر فرشته ها با عمامه سفید به یاری پیامبرصلی الله علیه وآله آمدند، و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: عمامه، تاج عرب است.

«اَلْعِمَامَةُ تِيجَانُ اَلْعَرَبِ» و پیامبرصلی الله علیه وآله در فتح مکه، هنگام ورود به مکه، عمامه سیاه بر سر داشت، و پیامبر صلی آله علیه وآله در غدیر خم بر سر علی علیه السلام عمامه پیچید و برای آن تحت الحنک قرار داد، و فرمود: تحت الحنک مسلمانان را از مشرکان جدا می کند. نیز حضرت رضا علیه السلام هنگام رفتن به نماز عید، عمامه سفید بر سر مبارک پیچید و به همراهانش نیز دستور داد عمامه بر سر پیچیدند.

یادآوری: روایتی وارد شده که تأکید فرموده اند بر استحباب تحت الحنک(3) ولی ظاهر این است که تحت الحنک، به منظور متمایز شدن مسلمان، از غیر مسلمان بوده (همان گونه که در روایت فوق، پیامبر صلی الله علیه وآله به آن اشاره فرمودند و در

ص: 82


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 57، ح 8.
2- مکارم الاخلاق، ص 354.
3- کافی، ج 6، باب العمائم، ص 460.

زمان های بعد که مسلمانان بر شهرها غلبه پیدا کرده و اصولا مشرکی یافت نمیشده، تحت الحنک موضوعیتی نداشته و ندارد، و هم اکنون چنانچه کسی با تحت الحنک رفت و آمد کند چه بسا لباس شهرت تلقی شود.

همچنین برای استحباب تحت الحنک، برای نماز، دلیل و روایتی در دست نیست و نمی توان حکم به استحباب آن نمود.

نیز، عمامه، دستاری به سر پیچیدن است و لازم نیست به صورتی باشد که روحانیون و علما می پیچند.

ضمنا: عمامه سفید مستحب است و این که سادات، عمامه سیاه می پیچند، به خاطر شناسایی سیادت آنها است.(1)

و مستحب است هنگام بر سر نهادن عمامه این دعا را بخوانند: «اَللَّهُمَّ سَوِّمْنِي بِسِيما الإِيمانِ وَ تَوِّجْنِي بِتَاجِ الْكَرَامَةِ وقَلِّدْنِي حَبْلَ الإِسْلامِ وَلا تَخْلَع رِبْقَةَ الإيمانِ مِنْ عُنُقِي اللّهُمَّ ارفَع ذِكري واعِلَي ثَنائي وَأعِزَّني بِعِزَّتِكَ وَأكرِمني بِكَرَمِكَ بَينَ يَدَيكَ وَبَينَ خَلقِكَ اللّهُمَّ تَوِّجني بِتاجِ الكَرامَةِ وَالعِزِّ وَالقَبولِ»(2)

کفش و آداب آن

بهترین رنگ کفش، رنگ زرد و نخودی است و بعد از آن، رنگ سفید، و بسیار سفارش شده که کفش خوب و سبک بپوشید.

از حضرت امیر علیه السلام است که: کفش خوب بپوشید تا بدنتان سالم بماند.

ص: 83


1- این آداب از روایاتی اخذ شد که در وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ( ج 5، باب 30، استحباب التعمم، ص 55 تا ص 58، و کافی، ج 6، باب العمائم، ص 460 آمده است.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 213، باب 23، ح 8.

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: هر که خواهد عمرش طولانی شود، صبحانه بخورد، کفش خوب بپوشد، عبا و بالاپوش را سبک کند، و کمتر آمیزش نماید.(1) و نقل شده که کفش زرد، چشم را جلا می دهد، غم و غصه را زایل می کند، و پوشش پیامبران است.

و از امام باقر علیه السلام است که: «کفش زرد، موجب شادی و سرور است، خدا در وصف گاو بنی اسرائیل فرموده است:«صَفْرَاءُ فَاقِعُ لُؤْنَهَا تَسُرُّ اَلنَّاظِرِينَ»(2)« [آن گاو]زرد بسیار زرد است که دیدن رنگ آن بینندگان را شادمان می کند».

و نقل شده که امام صادق علیه السلام کفش سفید پوشیده بود و به یک نفر از اصحابش توصیه فرمود که کفش سفید تهیه کند و برای آن برکاتی بیان فرمود.

و از آن حضرت نقل است که فرمودند: «کسی که کفش تهیه می کند، باید کفش خوب تهیه کند، و کسی که لباس تهیه می کند، باید پاکیزه تهیه کند و پاکیزه نگه دارد، و کسی که حیوان و مرکب سواری تهیه می کند، باید در حفظ و سلامت او کوشش کند، و کسی که همسر می گیرد باید اکرام و احترامش کند، زیرا همسر وسیله آسایش است، پس او را ضایع نکنید، و کسی که موی سر و صورت گذاشت، باید آن را نیکو بدارد و کسی که مو گذاشت و به آن رسیدگی نکرد و شانه نزد، خدا روز قیامت با شانه آتشین آن را شانه زند و فرق سر را باز کند».(3)

ص: 84


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 5، باب 29، ص 53، ح 3.
2- سوره بقره 2، آیه 69.
3- مَنِ اتَّخَذَ نَعلاً فَليَستَجِدها وَ مَنِ اِتَّخَذَ ثَوْباً فَلْيَسْتَنْظِفْهُ وَ مَنِ اتَّخَذَ دَابَّةً فَلْيَسْتَفْرِهْهَا وَ مَنِ اتَّخَذَ امْرَأَةً فَلْيُكْرِمْهَا فائِمَا امرَأَةَ أَحَدِكُمْ لُعْبَتَهُ فَمَنِ اتَّخَذَهَا فَلا يُضَيِّعُها وَ مَنِ اِتَّخَذَ شَعْراً فَلْيُحْسِنْ إِلَيْهِ وَ مَنِ اِتَّخَذَ شَعْراً فَلَمْ يفرُقْهُ فَرقه اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ بِمنشارٍ مِنْ نَارٍ. وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 61، ح 4.

یادآوری: مستحب است در پوشیدن کفش، ابتدا به پای راست کنند، و هنگام کندن، ابتدا کفش پای چپ را در آورند.(1)

در اینجا این روایت را که حاکی از اخلاق پیامبر صلی الله علیه وآله در این باب وارد شده، و مشتمل بر فواید بسیار است می آورم:

«كَانَ اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله يُرْقَعُ تَوبَهُ وَ يَخْصِفُ نَعلَهُ ويَحْلُبُ شَاتَهُ ويَأْكُلُ مَعَ الْعَبْدِ ويَجْلِسُ عَلَيَّ الْأَرْضَ و يَرْكَبُ الحِمارَ ويُرْدِفُ ولا يَمْنَعُهُ الحَياءُ أن يَحْمِلَ حَاجَةً مِنَ السُّوقِ إلَيَّ أهلُهُ وَيُصافِحُ الغَنِيَّ وَالفَقيرَ وَلا يَنزِعُ يَدَهُ مِن يَدِ أحَدٍ حَتّي يَنزِعُها هُوَ وَيُسَلِّمُ عَلَيَّ مَنِ استَقبَلَهُ مِن غَنِيٍ وَفَقيرٍ وَ كَبِيرٍ وصَغِيرٍ وَلا يُحَقِّرُ مَا دُعِيَ إلَيهِ وَلَو إِلَيَّ حَشَفَ التَّمْرِ وَ كَانَ خَفِيفَ الْمَؤِينَةِ كَرِيمَ الطَّبِيعَةِ جَمِيلَ اَلْمُعَاشَرَةِ طَلْقَ الْوَجْهِ بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضَحِكٍ مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عبوس مُتَوَاضِعاً مِنْ غَيْرِ مَذَلَّةٍ جَواداً مِنْ غَيْرِ سَوْفٍ رَقِيقَ القَلبِ رَحيماً بِكُلِّ مُسلِمٍ وَ لَم يَتَجَشَّ مِن شِبَعٍ قَطُّ وَلَم يَمُدَّ يَدَهُ إلَيَّ طَمَعٌ قَطُّ»(2)«اخلاق و روش پیامبر صلی الله علیه وآله چنین بود، لباسش را وصله می کرد، کفش را پینه می زد، گوسفندش را می دوشید، با بردگان هم غذا می شد، روی زمین می نشست، الاغ سوار می شود و یکنفر را هم پشت سرش سوار می کرد، مایحتاج منزلش را از بازار برای خانواده اش حمل می کرد، بدون اینکه حیا کند خجالت بکشد)، با دارا و فقیر مصافحه می کرد، با کسی که مصافحه می کرد، دستش را از دست او درنمی آورد تا او دستش را در آورد، با هر کس روبرو می شد، اعم از دارا و فقیر، کبیر و صغیر، سلام می کرد، به هر چه دعوت می شد، هر چند به خرمای بد و خشکیده، می پذیرفت و حقیر نمیشمرد، مخارج و هزینه زندگیش

ص: 85


1- این آداب، از روایاتی اخذ و نقل شد که در وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ج 5، ص 60 تا ص 76 آمده است.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، ص 59، ح 6.

سبک بود، بلند طبع، خوش برخورد، گشاده روی بود، بر لب تبسم داشت، بدون اینکه با صدای بلند خنده کند، محزون بود بدون اینکه چهره اش عبوس و در هم کشیده باشد، متواضع بود، بدون اینکه تن به ذلت و خواری بدهد، بخشنده بود، بدون اینکه اسراف کند، نسبت به همه مسلمانان رقیق القلب و مهربان بود، هرگز به خاطر پرخوری، آروغ نزد، و هرگز از روی طمع، دست دراز نکرد».

اهداء و پوشاندن لباس

از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس لباس تابستانی یا زمستانی به برادر ایمانیش بپوشاند، و به او هدیه کند، بر خدا حق است که از لباس های بهشتی به او بپوشاند، و هر کسی برادر ایمانیش را با اهدای پارچه و لباس، گرامی دارد و غرضش خدا باشد، خداوند برایش از لباس های بهشتی می نویسد و نام او را از اهل کرم و بخشش، ثبت می کند و جزو ریاکاران، محسوبش نمی دارد».(1)

و همان حضرت فرمودند: «کسی که مؤمنی را بپوشاند، خداوند از لباس های بسیار با ارزش بهشتی بر او بپوشاند و کسی که مؤمن بی نیازی را بپوشاند، در پوشش الهی باشد، مادامی که از آن لباس که هدیه داده، چیزی مانده باشد.(2)

و همان حضرت فرمودند: «کسی که در تابستان یا زمستان، لباسی به برادر مؤمنش بپوشاند، بر خدا حق است که از لباس بهشتی به او بپوشاند، و سختی مردن را بر او آسان گرداند، و قبرش را توسعه دهد، و هنگامی که از قبر بیرون می آید، فرشته ها او را با خوشرویی ملاقات کرده، به او مژده می دهند، و این است

ص: 86


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 5، باب 73، احکام ملابس، ص 115 ح 8.
2- همان، ص 114، ح 4.

معنای قول خدای عزوجل در کتابش، «وتتلقاهم الملائک هذا یومکم الذی کنتم توعدون»(1)«ملاقات می کنند آنها را ملائکه، این آن روزی است که به شما وعده داده شده».مَنْ كَسَا أخَاهُ كِسْوَةَ شِتَاءٍ أَوْ صَيْفٍ كَانَ حَقّاً عَلَيَّ اللَّهِ أن يَكسُوَهُ مِن ثِيابِ الجَنَّةِ وَأَن يُهَوِّنَ عَلَيهِ مِن سَكَرَاتِ المَوتِ وَأَن يُوَسِّعَ عَلَيْهِ في قَبرِهِ وَأن يُلَقِيَ الْمَلائِكَةَ إِذَا خَرَجَ مِن قَبرِهِ بِالبَشَريِّ وَهُوَ قَولُ اللَّهِ عزَّوجلّ في كِتابِهِ:«وَتَتَلَقّاهُمُ المَلائِلكَةُ هذا يَوْمُكُمُ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»(2)

و از امام زین العابدین علیه السلام نقل است که فرمودند: «کسی که مؤمن گرسنه ای را غذا دهد، خداوند از میوه های بهشتی به او می خوراند، و کسی که مؤمن تشنه ای را سیراب کند، خداوند از آشامیدنی بهشت به او مرحمت کند، و کسی که مؤمنی را بپوشاند خداوند از لباس های سبز به او بپوشاند».(3)

و از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس فقیری از فقرای مسلمانان را بپوشاند، یا چیزی کمک دهد که زندگیش تأمین شود، خداوند عزوجل هفتاد هزار فرشته را موگل می کند (وامی دارد که تا نفخ صور، برای گناهان او طلب مغفرت کنند».(4)و از امام سجاد زین العابدین علیه السلام است که:

«هر کس لباس اضافی دارد و بتواند به مؤمن محتاج، لباس بدهد ولی خودداری کند و ندهد، خداوند او را به رو در آتش اندازد».(5)

ص: 87


1- سوره انبیاء 21، آیه 103.
2- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 5، باب 73، ابواب الملابس، ص 114، ح 5.
3- مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوعٍ أَطْعَمَهُ اَللَّهُ مِنْ ثِمَارِ اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ سَقِيَ مُؤْمِناً مِنْ ظَمَأٍ سَقَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلرَّحِيقِ اَلْمَخْتُومِ وَ مَنْ كَسَا مُؤْمِناً كَسَاهُ اَللَّهُ مِنَ الثِّيَابِ الخضْر. همان ح 6.
4- همان، ص 113، ح 1 و ص 115.
5- همان، ص 113، ح 1 و ص 115.

مؤلف: صاحب وسائل فرموده است: این روایت که امام سجاد علیه السلام چنین فرموده: حمل شده بر موردی که ضرورت باشد و مؤمن، از جهت بی لباسی، در معرض فوت شدن قرار گرفته باشد، زیرا در این صورت پوشاندن او واجب است.(1)

بهترین لباس ها

برخی می گویند: فلان لباس خوب است، یا لباس فلان کس، یا لباس فلان گروه و فلان مد خوب است و چه بسا افسوس می خورند که چرا مثل آنها لباس ندارند، ولی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرموده است: «خَيرُ لِباسِكَ مالاً يَشْغَلُكَ عَنِ اللَّهِ تَعالي بَل يُقَرِّبُكَ مِن شُكْرِهِ وَذِكرِهِ وَطاعَتِهِ وَلا يَحْمِلَكَ فيها إلَيَّ العُجبُ والرِّياءُ وَالتَّزَيُّنُ وَالمُفاخَرَةُ والْخُيَلاءِ فَانَّهَا مِنْ آفَاتِ اَلدِّينِ وَ مُورِثِهُ لِقَسْوَةٍ فِي اَلْقَلْبِ»(2)بهترین لباس تو (ای مؤمن!) لباسی است که تو را از خدا غافل نسازد، تو را از نماز و یاد خدا بازت ندارد، بلکه تو را به خدا نزدیک کند، به شکر و ذکر و طاعت خدا مشغولت کند، بهترین لباس، لباسی است که تو را به عجب و خودبینی و خودنمایی و زینت پرستی نکشاند، به این اخلاق بد وادارت نکند)، به فخرفروشی و تکبر مبتلایت نکند، زیرا این صفات از گناهان کبیره و از مهلکات است، و لباسی که انسان را به این سمت بکشاند، لباس جهنمی است، هر چند زیبا و گران قیمت و خیره کننده، و مورد حسرت افراد ناآگاه قرار گیرد).

انگشتر و آداب آن

بر مرد و زن مستحب است انگشتر در دست راست کنند، و این عمل نشان

ص: 88


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 5، باب 73، ابواب الملابس ، ص 113، ح 1 و ص 115.
2- مصباح الشریعة، باب هفتم، در لباس .

شیعه و از علامات شیعیان اهل بیت علیهم السلام است.

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسیدند: چرا امیرالمؤمنین صلی الله علیه وآله انگشتر را در دست راست می نمود؟ فرمودند: چون آن حضرت امام اصحاب یمین (راست) بود، و اصحاب شمال (چپ) مذمت شده اند، و خدا اصحاب یمین را مدح و اصحاب شمال را مذمت کرده است، پیامبر صلی الله علیه وآله نیز انگشتر در دست راست می کرد، و این علامت شیعیان ما است که بدین وسیله شناخته می شوند، همان گونه که به نماز اول وقت و پرداخت زکات و همراهی با برادران و امر به معروف و نهی از منکر شناخته می شوند.(1)

و از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام نقل است که فرمودند: «عَلاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ، ألتَّخَتُّمُ فِی الیَمین »(2)«علامات مؤمن پنج چیز است، او یکی از آنها انگشتر در دست راست نمودن است. »

مؤلف: مرحوم صاحب وسائل در باب 49، در باره استحباب انگشتر در دست راست نمودن، ده روایت نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام انگشتر در دست راست می کرده اند. و انگشتر در دست چپ نمودن از بدعت های معاویه و بنی امیه است.

علامه مجلسی قدس سره وجه این بدعت را چنین نقل کرده است:

در قضیه تحکیم عمروعاص و ابوموسی اشعری، عمروعاص، انگشتر را از دست راستش در آورد و گفت: علی علیه السلام را از خلافت خلع کردم مثل این انگشتر که از دست راستم در آوردم، و خلافت را برای معاویه قرار دادم، مثل این انگشتر

ص: 89


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام، ج 5، استحباب التختم، باب 49، ص 82، ج 2.
2- همان، احکام الملابس، ص 81، ح 1.

که در دست چپم نمودم، و این سبب شد که معاویه و بنی امیه انگشتر را در دست چپ کرده و آن را مرسوم کنند.(1)

و مستحب است انگشتر از نقره باشد و انگشتر طلا بر مرد حرام است. و مستحب است انگشتر عقیق باشد، در روایت است که: هر دستی که در آن عقیق باشد و به سوی خدا بلند شود، خالی برنگردد، و فرقی نیست که عقیق، سرخ یا زرد، یا سفید باشد، و سفارش شده که در سفر، انگشتر عقیق در دست کنند که حرز و امان است. و دو رکعت نماز با عقیق، مقابل یک هزار رکعت نماز است که عقیق در دست نباشد، و مستحب است اسامی مبارک خمسه طیبه علیهم السلام را بر عقیق نقش کنند، و گفته شده که عقیق زرد بهتر از قرمز و سفید است. بعد از انگشتر عقیق، انگشتر یاقوت و زمرد، و فیروزه و در نجف سفارش شده است.

ضمنا :در وسائل یک باب آمده درباره استحباب مزین کردن کودکان به طلا و نقره، که برای دختر انگشتر و زیورآلات طلا، یا نقره و برای پسر انگشتر نقره بخرند و در دست و همراه آنها نمایند. (2)

تذکر: امام صادق علیه السلام در ضمن روایتی فرمود: «از مصادیق شرک خفی جابجا کردن انگشتر است بقصد یاد آمدن حاجت و مانند آن» « قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّ اَلشِّرْكَ أخْفي مِنْ دَبِيبِ اَلنَّمْلِ قَالَ و مِنْهُ تَحْوِيلُ الْخَاتَمِ لِيَذَذْكَرَ الْحَاجَةَ وشَبَةَ هَذَا. »(3) مولف: ظاهرا در آن زمان برخی افراد معتقد بوده اند که اگر انسان چیزی را فراموش کند، با جابجا کردن انگشتر یادش می آید، و امام با این عقیده را شرک

ص: 90


1- کافی، ج 6، باب الخواتیم، ص 469، پاورقی ح 8 و سفینة البحار ج 2 ص 56.
2- وسائل، همان، باب 63.
3- وسائل الشیعة، ج 5، ص: 99، باب 61، ابواب احکام الملابس، ح1

خفی دانسته و آنرا جایز ندانسته است. چون خدا است که فراموش شده را به یاد می آورد نه جا بجا کردن انگشتر.

تذکری دیگر: از همان حضرت در ضمن دو روایت است که: «جا بجا کردن انگشتر در حال نماز، و حرکت دادن آن از مکانی به مکانی دیگر، بمنظور جلوگیری از سهو و نسیان در نماز و بقصد شمارش رکعات، مانعی ندارد»(1)

ده سنت ابراهیمی

در پایان این بخش به این روایت نیز توجه شود. از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «خداوند متعال ده سنت بر حضرت ابراهیم علیه السلام نازل کرد. پنج عدد از آنها در سر است و پنج عدد در بدن. اما آنها که در سر است: 1- گرفتن شارب، 2- گذاشتن ریش، 3- زایل کردن موی اضافی سر و ریش ، 4- مسواک، 5- خلال دندان ها.

اما آنها که در بدن است: 1- زایل کردن موی بدن، 2- ختنه، 3- گرفتن ناخن ها، 4- غسل جنابت، 5- تطهیر با آب. و همین است معنای قول خداوند سبحان:،«اِتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً»(2)؛ و پیروی کرد آیین مستقیم و خالص و پاک ابراهیم را.(3)

ص: 91


1- وسائل الشیعه، ج 5 ص 343 باب 28 ابواب الخلل فی الصلاه ح 2و3
2- سوره نحل، آیه 123.
3- وسائل الشیعه، ط آل البیت، ج 2، ص 117.

نماز

اهمیت نماز

«فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ ۚ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا»(1) ؛ «نماز را بپا دارید، زیرا نماز وظیفه ثابت و معنی برای مؤمنان است».

نماز از کهن ترین عبادات شرایع الهی و عظیم ترین آنها در همه ادیان آسمانی است که از هنگام هبوط حضرت آدم علیه السلام تا انقراض عالم همچنان از اعظم و اهم و با ارزش ترین عبادات محسوب است.

نماز اصل و اساس اسلام است.

نماز از اعظم شؤون عبودیت و بندگی و سرچشمه طهارت روح و سبب پاکی نفس از رذائل اخلاقی است.

نماز محکم ترین وسیله قرب و ارتباط با پروردگار است.

نماز پیوند ناگسستنی بین بنده و خدا است.

نماز مرز بین اسلام و کفر است.

نماز اولین چیزی است که روز قیامت مورد سؤال واقع می شود.

نماز است که اگر پذیرفته شد، دیگر عبادات پذیرفته است.

ص: 92


1- سوره نساء / 103.

نماز است که اگر کسی آن را سبک شمارد، از شفاعت پیامبران صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام ( محروم می شود.

روز محشر که جان گداز بود پرسش اولین نماز بود

پس مکن در نمازها تقصیر تا در آن روز باشدت توقیر

نماز است که همچون آب روان، پاک کننده انسان است.

نماز است که بازدارنده انسان از هر نوع زشتی و پلیدی و بداخلاقی است.

«وَ أقِمِ الصَّلوةَ إنَّ الصَّلاةَ تَنهَي عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرِ»(1)، «ونماز را به پا دار، به راستی که نماز [انسان را] از زشتکاری و ناپسند باز می دارد».

تنهی عن المنکر والفخشاء اقصر فهذا منتهی الثناء

خلاصه، خلقت انسان، برای تکامل او است و تکامل او منوط به ارتباط با خدای سبحان است و بهترین وسیله ارتباط با خدا نماز است، و با توجه به امور ذکر شده است که خداوند متعال فرموده است: «حافِظُوا عَلَيَّ الصَّلَواتِ وَالصَّلاةَ الوُسَطِيُّ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ »(2)، «در انجام همه نمازها (مخصوصا نماز وسطی نماز ظهر) کوشا باشید و از روی خضوع و اطاعت و فرمانبرداری، برای خدا بپا خیزید».

نیز خطاب به مؤمنین فرموده است: «يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصّلاةِ إنّ اللّهَ مَعَ الصابِرِين»(3)«ای کسانی که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بخواهید زیرا خدا با صابران است »

ص: 93


1- سوره عنکبوت 29، آیه 45.
2- سوره بقره / 238.
3- سوره بقره-2- آیه 153.

و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام می گوید: رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»(1)«ای پروردگارم! برخی فرزندانم را در دره ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت کعبه سکونت دادم، ای پروردگار من! این سکونت دادن برای این است که نماز را برپا دارند» و غیر اینها از آیات، مضافاً بر روایات.

نیز از امام صادق علیه السلام پرسیدند بهترین عبادتی که بنده را بخدا نزدیک می کند چیست؟ فرمود: « من چیزی را پس از معرفت و شناسنایی خدا بهتر از نماز نمی دانم، مگر نشنیده ای که بنده صالح حق، حضرت عیسی علیه السلام گفت: خداوند بمن سفارش بر نماز کرد. سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَفْضَلِ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ إِلَيَّ هُمْ وَ أَحَبَّ ذَلِكَ إِلَيَّ اَللَّي عزوجل مَا هُوَ فَقالَ مَا أَعْلَمُ شَيئاً بَعدَ المَعرِفَةِ أَفضَلُ مِن هُوَ اَلصَّلاَةُ أَلاَ تُرِيَ أَنَّ الْعَبْدَ الصَّالِحَ عِيسَيِ ابْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ وَ أوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيَا»(2)

همچنین در روایات است که فرمودند: « اسلام بر پنج پایه بنا نهاده شده، و آنها ستون اسلام اند، اول نماز، دوم زکات، سوم حج، چهارم روزه و پنجم ولایت.»

أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ بُنِيَ اَلْإِسْلاَمُ عَلَيَّ خَمْسَةُ أشياءَ عَلَيَّ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَالْحَجُّ وَ الصَّوْمُ وَ الْوَلَايَة.(3)

امام صادق علیه السلام فرمودند: «انجام یک حج افضل است از دنیا و آنچه در دنیا

ص: 94


1- سوره ابراهیم -14- آیه 37.
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج3، ص: 264 و وسائل الشیعة، ج 4، ص: 38.
3- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 18 و من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص: 74.

است و انجام نماز واجب افضل است از هزار حج»« قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ حَجَّةٌ أَفْضَلُ مِنَ الدُّنْيَا وما فِيها وَ صَلاةٌ فَرِيضُهُ أَفْضَلُ مِن أَلْفِ حِجَّةٍ. »(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « خدا را ! خدا را ! نسبت به نماز که نماز پایه دین شما است» اَللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ.(2) و همان حضرت فرمود: اول چیزی که از انسان سوال می شود نماز است، اگر نماز قبول شد سایر اعمال هم قبول می شود، و اگر نماز قبول نشد، سایر اعمال نیز قبول نخواهد شد.

وقالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ اَلْعَبْدُ عَلَيَّ الصَّلاةُ إِذا قُبلت قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّ عَلَيْهِ رَدَّ عَلَيْهِ سَائِرَعَمَلُه.(3)

و همچنین در روایتی دیگر فرمودند: وقتی نمازت تمام شد قلبت را متوجه خدا بگردان، دلت در نماز باشد [به راستی هیچ بنده ای نیست که با قلبش متوجه خدا باشد، مگر اینکه خداوند متعال قلب مؤمنان را متوجه او می کند و آنان را دوست او قرار می دهد، و او را برای رفتن به بهشت یاری می کند.

فَإِذَا صَلَّيتَ فَأقبِل بِقَلبِكَ عَلَيَّ اللَّه عزّوجلّ فَإِنَّهُ لَيسَ مِن عَبْدٍ مُؤمِنٍ يُقبِلُ بِقَلبِهِ عَليَّ اَللَّهُ عزوجل في صَلاتِهِ وَدَعَاهُ إِلاَّ أقبَلَ اللَّهُ عزوجل عَلَيْهِ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ مَعَ مَوَدَّتِهِم إِيَّاهُ بِالجَنَّةِ.(4) ابو ثمامة صیداوی ظهر عاشورا دید وقت نماز است، به حضرت اباعبدالله

ص: 95


1- تهذیب الأحکام، ج 2، ص: 240 و وسائل الشیعة، ج 4، ص: 40.
2- نهج البلاغة، ص: 362.
3- من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 208.
4- من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 209.

الحسین علیه السلام عرض کرد دوست دارم این نماز ظهر را با شما بخوانم، بعد کشته شوم، حضرت سر به آسمان برداشت و فرمود: یاد کردی نماز را، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد...) «ذَكَرْتَ اَلصَّلاَةَ جَعَلَكَ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ»(1)

مولف: از آنچه بطور خلاصه نقل کردم اهمیت نماز معلوم گردید، و ملاحظه فرمودید که امام حسین علیه السلام به ابوثمامه دعا کرد که خدا او را از نمازگزاران قرار دهد و نه از شهدا که معلوم می شود نماز اول وقت مقدم و با ارزشتر ازشهادت است پس هوشیار باشیم.

به علاوه: چنانچه نماز را نسبت به سایر واجبات الهی بسنجیم، نماز از تمام آنها آسانتر و بی زحمت تر است. مثلا اگر آنرا با حج مقایسه کنیم خواهیم دید در حج علاوه بر هزینه های بسیار سنگین آن، هنگامی که می خواهند انجام دهند، زحمت تهیه مقدمات سفر، مشکلات سفر، طولانی بودن مدت رفت و برگشت، سختی اعمال و... را باید تحمل کنند.

اگر نماز را با روزه مقایسه کنیم خواهیم دید یک ماه، آنهم گاهی در تابستان و گرما که واقعا دشوار و چه بسا برای برخی افراد طاقت فرسا است.

اگر، نماز را با ادای فریضه خمس و زکات و بدهی های مالی مقایسه کنیم، می ببینیم ادای دیون مالی طبعا دشوار است بطوری که بسیاری افراد با اینکه اهل نماز و روزه و حج اند، اما در پرداخت بدهی مالی مشکل دارند ونوعا خودداری می کنند.

اگر نماز را با فریضه امر به معروف و نهی از منکر بسنجیم، خواهیم دید این دو واجب مهم گاها پر مخاطره و چه بسا بسیار مشکل است، بطوریکه اکثر مردم متدین حتی از امر و نهی خانواده خویش عاجزند و گاهی جرأت حرف زدن

ص: 96


1- خاتمة المستدرک، المقدمة، ص: 75 و (بحارالانوار ج 45 ص21)

ندارند.

اگر نماز را با فریضه جهاد مقایسه کنیم می بینیم جهاد بسیار دشوار و چه بسا با مخالفت اطرافیان مواجه می شود.

خلاصه: انجام نماز نسبت به سایر واجبات دیگر بسیار سهل و آسان و مقدور همگانست. اقامه نماز نیاز به صرف مال ووقت زیاد ندارد، با مشکل گرسنگی و تشنگی و خطر سفر و... مواجه نمی شود، و با این وصف ملاحظه می کنیم که خداوند سبحان در آیات قرآن و معصومین علیهم السلام در سفارشاتشان، اقامه نماز را مقدم بر واجبات قرار داده اند، حضرت ابراهیم علیه السلام می گوید: خدایا ذریه ام را در کنار کعبه، در سرزمین بی آب و کشت، اسکان دادم تا نماز را به پا دارند. (آیه مربوط به آن گذشت)

فضیلت نماز اول وقت

قالَ الله تَبارَکَ وَتَعالَی: «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ*لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ»(1)مردانی که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد، [آنها] از روزی می ترسند که قلب ها و چشم ها در آن روز مضطرب و زیر و رو می شود، آنان این گونه عمل می کنند تا خدا آنها را به بهتر از آنچه انجام داده اند پاداش دهد و در بخشش نعمت خود به ایشان بیفزاید، و خدا به کسانی که بخواهد، بدون حساب و بی اندازه روزی می بخشد.

ص: 97


1- سوره نور / 37 و 38.

امام صادق علیه السلام فرمودند: مقصود از «رجال» در این آیه مردانی (مقابل نامردها) هستند که اول وقت نماز، تجارت و کسب و کار را رها کرده، به سراغ نماز می روند و به نماز اول وقت مشغول می شوند، و اجر این افراد عظیم تر و بزرگتر است از اجر افرادی که مشغول تجارت نیستند.

قال علیه السلام: «رِجَالٌ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ ...»كانُوا اصْحابَ تِجَارَةٍ فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاةُ تَرَكُوا التِّجَارَةَ واطّلَقُوا إِلَيَّ الصَّلاةَ وَهُم اعْظَمُ اجراً مِمَّنْ لا يَتَّجِرّ.(1)

نیز خداوند سبحان فرموده است:

« وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ»(2)

و بشتابید به سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن [به اندازه] آسمانها و زمین است، که برای متقین و پرهیزکاران آماده شده است.

همچنین فرموده است: «فَاسْتَبِقُوا اَلْخَيْرَاتِ»(3)؛ « پس در کارهای خیر پیشدستی کنید».

و بدیهی است که نماز اولین وسیله مغفرت و بهترین عمل خیر است، لذا سزاوار است مؤمنین ایدهم الله نماز اول وقت را غنیمت شمارند و فرصت را از دست ندهند.

روایات در فضیلت نماز اول وقت

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: هیچ نمازی نیست که وقتش فرا رسد، مگر آنکه فرشته ای

ص: 98


1- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 119 و بحارالانوار، ج 83، ص 4.
2- سوره آل عمران / 133.
3- سوره بقره / 148.

از جانب خدا ندا میدهد که: ای مردم ! بپا خیزید و آتشهایی را که بر پشت خود افروخته اید با نمازتان خاموش کنید. قال صلی الله علیه وآله : مَا مِنْ صَلاَةٍ يَحْضُرُ وَقْتُهَا إِلاَّ نَادِي مَلَكٍ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ أَيُّهَا اَلنَّاسُ قُومُوا إِلَيَّ نِيرَانَكُمُ اَلَّتِي أؤ قِدْتُمُوهَا عَلَيَّ ظُهُورَكُمْ فَاطْفَؤُهَا بِصَلاَتِكُمْ.(1)

حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: بدان که اول وقت همیشه افضل است، پس تا آنجا که توان داری، در کار خیر عجله و شتاب کن و محبوب ترین اعمال در پیشگاه خدا آن عمل خیری است که بنده بر آن مداومت داشته باشد، هر چند اندک و کم باشد. «إِعْلَمُ اَنْ اَوْلِ الْوَقْتِ أَبَداً أَفْضَلُ فَعَجِّلِ الْخَيْرَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ احْبُ الأعْمالِ إِلَيَّ اللَّهُ ما دَاوَمَ عَلَيهِ العَبْدُ وإِنْ قُل».(2)

و از امام صادق علیه السلام است که: عزرائیل گفت: در شرق و غرب عالم خانه ای نیست مگر اینکه من هر روز پنج بار سرکشی و نگاه می کنم، پس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: عزرائیل در اوقات نماز از خانه ها سرکشی می کند، پس اگر مواظب و مراقب اوقات نمازها هستند، هنگام قبض روحشان شهادت اَن لا إِلهَ إلاَّ الله وانّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله را به آنها تلقین می کند، و شیطان را از نزد ایشان دور می سازد.

«انَّ مَلَكَ الْمَوْتِ قالَ إِنَّهُ لَيْسَ فِي شَرْقِهَا ولا في غَرْبِها اهْلُ بَيْتِ مَدَرٍ وَلا وَبَرٍ إِلاَّ وَ أنَا أَتَصَفَّحُهُم في كُلِّ يَومٍ خَمسَ مَرَّاتٍ». فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَیهِ وَآلِه : «إِنَّمَا يَتَصَفَّحُهُمْ فِي مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ فَإِنْ كَانَ مِمَّنْ يُوَاظِبُ عَلَيْهَا مواقِيتها لَقَّنَهُ شَهَادَةَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله ونُحِّيَ عَنْهُ مَلَكُ اَلْمَوْتِ إِبْلِيس».(3)

ابن مسعود گوید: از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیدم: محبوب ترین اعمال نزد خدا چه

ص: 99


1- وسائل الشیعة، ابواب المواقیت، باب 3، ح 7.
2- وسائل الشیعة، باب 3، ابواب المواقیت، ح 10.
3- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 108، باب 1، ابواب المواقیت، ح 5.

عملی است؟ فرمود: نماز اول وقت، گفتم: پس از آن چه عملی محبوب تر است؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر، گفتم: پس از آن چه؟ فرمود: جهاد در راه خدا. «سَأَلْثُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه أَيُّ اَلْأَعْمَالِ أَحَبُّ إِلَيَّ اَللَّهُ قَالَ اَلصَّلاَةُ لِوَقْتِهَا قُلْتُ ثُمَّ أَيُّ شَيْءٍ قال برُّ اَلْوَالِدَيْنِ قُلْتُ ثُمَّ أَيُّ شَيْءٍ قالَ الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»(1)

در روایت دیگر است که: از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیدند: بهترین اعمال چیست؟ فرمودند: نماز اول وقت افضل اعمال است. «سُئِلَ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِهَ عَنْ أَفْضَلِ اَلْأَعْمَالِ قَالَ اَلصَّلاَهُ لاَوَلَ وَقْتِهَا».(2)

از امام صادق علیه السلام است که: جبرئیل امین به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: افضل وقت نماز، اول وقت است. «اِفْضَلِ اَلْوَقْتُ أَوَّلُهُ».(3)

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: هر بنده ای که به اوقات نمازها اهتمام ورزد، من ضامن راحتی او هنگام مرگ می شوم، و ضامن برطرف شدن غم و غصه ها و نجات او از آتش می شوم. «مَا مِنْ عَبْدٍ اهْتَمَّ بِمَوَاقِيتِ اَلصَّلاَةِ إِلاَّ ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِندَ المَوْتِ وانْقِطَاعَ الهُمُومِ والأحزانَ وَالنَّجاةَ مِنَ النَّار».(4)

نیز از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: هیچ بنده ای نیست که اهتمام و مواظبت به اوقات نماز نماید، و به مواضع آفتاب، برای وقت نمازش دقت کند، مگر اینکه من ضمانت می کنم برای او در دم مرگ راحتی را، و دفع و رفع هموم و تألم و اندوه و نجات از آتش را». «مَا مِنْ عَبْدٍ اِهْتَمَّ بِمَوَاقِيتِ اَلصَّلاَةِ وَ مَوَاضِعَ اَلشَّمْسِ إِلاَّ

ص: 100


1- وسائل الشیعة، باب 1، وجوب المحافظة علی الصلوات فی أوقاتها، ح 17.
2- بحارالانوار، ج 83، ص 13.
3- وسائل الشیعة، باب 3، استحباب الصلاة فی اول الوقت، ح 8.
4- سفینة البحار، ج 5، ص 150.

ضَمِنْتُ لَهُ الرَّوْحَ عِنْدَ الْمَوْتِ وانْقِطاعَ الهُمُومِ وَالأحزانَ والتُّجَاةَ مِنَ النَّارِ».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: هیچ عملی به پیشگاه حضرت احدیت محبوب تر از نماز نیست، پس چیزی از امور دنیا شما را از خواندن نماز در اول وقت باز ندارد، زیرا خداوند تبارک و تعالی مذمت نموده قومی را و فرموده: «وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غفلت ورزند». «لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَيَّ اللَّهُ عَزَّوَجل مِنَ الصَّلاةِ فَلا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا فَاِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَجِلٌ ذَمَّ اِقْواما فَقَال «اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهون »يَعنِي اَنَّهُمْ غَافِلُونَ اِسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا».(2)

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: اول چیزی که از بنده بازخواست و محاسبه می شود، نماز است، که اگر پذیرفته و مقبول واقع شد، سایر اعمال او نیز مقبول است. همانا نماز اگر در وقتش ادا گردد و بالا رود، به سوی صاحبش بر می گردد در حالی که نورانی و فروزان است و به صاحبش می گوید: مرا حفظ کردی، خدا تو را حفظ نماید. و اگر در غیر وقتش و ناقص به جا آورده شود، و بالا رود، به سوی صاحبش بر می گردد، در حالی که سیاه و تاریک است و می گوید: مرا ضایع کردی، خداوند تو را ضایع گرداند. «اَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ بِهِ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قَبْلُ مَاسُوَاهَا إِنَّ اَلصَّلاَةَ إِذَا اِرْتَفَعَتْ فِي وَقْتِهَا رَجَعَتْ إِلَيَّ صَاحِبُهَا وَهِيَ بَيْضاءُ مُشْرِقَةٌ تَقُولُ حَفِظْتَنِي حَفِظَكَ اَللَّهُ وَ اِذا اِرْتَفَعَتْ فِي غَيْرِ وَقْتِهَا بِغَيْرِ حُدُودِها رَجَعَتْ إلَيَّ صَاحِبُها وهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ تَقُولُ ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ».(3) امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما را در اوقات نماز امتحان کنید، و ببینید

ص: 101


1- سفینة البحار، ج 5، ص 150.
2- وسائل الشیعة، باب 1، وجوب المحافظة علی الصلوات فی أوقاتها، ح 19.
3- سفینه البحار، ج 5، ص 151.

چگونه اوقات نماز را حفظ می کنند. «امتحنوا شیعتنا عند مواقیت الصلاة کیف محافظته علیها».(1)

امام سجاد علیه السلام در آستانه ماه مبارک رمضان، در خواست مراقبت اوقات نماز نموده است: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ اِلْهُ وَفَّقْنا فِيهِ عَلَيَّ مَوَاقِيتُ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِها اَلَّتِي حَدَدْتَ وَ فُرُوضِها الَّتِي فَرَضْتَ وَ وَظائِفِها الَّتِي وَظَّفْتَ وَ أَوْقاتِها الَّتِي وَقَّتْ».

حضرت رضا علیه السلام به قصد استقبال از برخی طالبیین خارج شد. وقت نماز فرا رسید. قصری در آن حوالی بود. امام علیه السلام با یاران به سوی آن رفتند و در کنار سنگ بزرگی فرود آمدند. راوی می گوید: سپس امام به من فرمود: اذان بگو. عرض کردم منتظر رسیدن و ملحق شدن بعضی از یاران هستیم که بیایند. حضرت فرمود:

«خدا تو را بیامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر تأخیر نیندازید، بر تو باد همیشه نماز را در اول وقت آن به جا آوری». راوی گفت: پس اذان گفتم و نماز خواندیم.

«خَرَجَ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَستَقْبِلُ بَعْضَ اَلطَّالِبِيِّينَ وجَاءَ وَقتُ الصَّلاةِ فَمَالَ إِلَيَّ قَصْرٌ فَنَزَلَ تَحْتَ صَخْرَةٍ فَقَالَ اِذْن فَقُلْتُ ننتظرُ يَلْحَقُ بِنَا أَصْحَابُنَا فَقَالَ غَفْرَاللُهُ لَكَ لاَ تُوَخِّرُونَ صَلاَةً عَن أَوَّلِ وَقتِها إِلَيَّ آخِرُ وَقْتِهَا مِن غَيرِ عِلَّةٍ عَلَيكَ أبَداً بِأَوَّلِ الوَقتفاذِنتِ وصَلَّينا».(2)

از امام حسن عسکری علیه السلام است که فرمودند: موسی بن عمران با خداوند سخن گفت و عرض کرد: بار خدایا جزای کسی که نمازش را در اول وقت

ص: 102


1- سفینه البحار، ج 5، ص 151.
2- بحارالانوار، ج 83، ص 21.

می خواند چیست؟ فرمود: خواسته هایش را برآورده و بهشتم را به او مباح می گردانم. «كَلَّمَ اَللَّهُ- عزَّوجلَّ -موسي بْنَ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ مُوسِي: إِلَهِي مَا جَزَاءُ مَنْ صَلّيَ اَلصَّلَوَاتِ لِوَقْتِهَا قَالَ اَعْطَيْتُهُ سُؤْلَهُ وَ أُبِيحُهُ جَنَّتِي».(1)

از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: از برای هر نماز واجبی دو وقت است، اول وقت و آخر وقت، اول وقت برتر و بهتر است از آخر وقت و نباید کسی آخر وقت را وقت نمازش قرار دهد مگر علت و عذری داشته باشد. آخر وقت برای بیماران، معلولان، و صاحبان عذر قرار داده شده است. سپس امام علیه السلام فرمود: اول وقت «رضوان الله» و موجب خشنودی خداوند است و آخر وقت «عفو الله» و موجب غفران و عفو و بخشش خداوند است و عفو و بخشش نیست، مگر از کسی که تقصیر کرده است و چنانچه انسان نمازش را در آخر وقت بخواند، ثواب نماز اول وقت از دستش رفته، بعلاوه، نماز اول وقت برای نمازگزار، بهتر و برتر است از اهل و اولاد و مالش. «لِكُلِّ صَلاةٍ وَقْتَانِ اوْلٌ وَ آخِرٌ فَأَوَّلُ الوَقتِ أَفضَلُهُ وَلَيسَ لاحَدّ ان يَتَّخِذَ آخِرَ الوَقْتَيْنِ وقْتاً إِلَّاَّ مِنْ عِلَّةٍ وَ إنَّما جُعِلَ آخِرُ الوَقتِ لِلمَريضِ وَالمُعتَلُّ وَ مَنْ لَهُ عُذْرٌ وأَوَّلُ اَلْوَقْتِ رِضْوَانُ اللّهِ وَ آخِرُ اَلْوَقْتِ عَفْوُ اَللَّهِ وَ اَلْعُفُولاَ يَكُونُ إِلاَّ مِن تَقْصِيرٍ وَ انَّ الرَّجُلَ لَيُصَلِّي فِي غَيْرِ الوَقتِ وَ انَّ مافاتِهِ مِنَ الوَقتِ خَيْرٌ لَهُ مِن أهلِهِ وَمَالِهِ».(2)

از یکی از زنان پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که گفت: ما با پیامبر صلی الله علیه وآله گفتگو می کردیم، هنگامی که وقت نماز می رسید، گویا آن حضرت ما را نمی شناخت و ما هم او را نمی شناختیم، زیرا وقت نماز تمام توجه پیامبر صلی الله علیه وآله به نماز و خدا بود

ص: 103


1- بحارالانوار، ج 83، ص 204.
2- دعائم الاسلام، ج ،1ص 137

و در آن وقت از همه چیز رومی گرداند. قالت: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله يُحَدِّثُنَا وَ نُحَدِّثُهُ فَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلاهُ فَكَأنَّهُ لَمْ يَعْرِفْنَا وَلَمْ نَعْرِفْهُ شُغُلاً بِاللَّهِ عَنْ كُلِّ شِئ.(1)

از حضرت رضا علیه السلام است که فرمودند: نماز در اوقات فضیلتش، هر رکعت آن برابر دو هزار رکعت است. «إِنَّ اَلصَّلَوَاةَ فِي أَوْقَاتِ فَضْلِهَا بِكُلِّ رَكْعَةٍ أَلْفَا رَكْعَةٍ».(2)

و همان حضرت فرمودند: نماز اول وقت برای انسان بهتر است از فرزند و مالش. «فَضْلُ اَلْوَقْتِ اَلْأَوَّلِ خَيْرٌ لِلرَّجُلِ مِنْ وُلْدِهِ وَ مَالِهِ».(3)

و فرمودند: نماز اول وقت رضوان و خشنودی خدا است و آخر وقت عفو و غفران خدا است. «إِنَّ اَلصَّلَوةَ أَوَّلُ اَلْوَقْتِ رِضْوَانُ اَللَّهِ وَ آخِرُ اَلْوَقْتِ عَفْوُ الله». (4)

همچنین روایت است که: پیامبر صلی الله علیه وآله می فرمود: روشنی چشم من در نماز است، و هنگام نماز می فرمود: ای بلال: ما را راحت کن، «قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه قُرَّةَ عَيْنِي فِي اَلصَّلاَةِ وَكَانَ يَقُولُ اِرْحَنَا يَا بِلاَلُ».(5)ای بلال ! وقت نماز است، اذان بگو تا مشغول نماز شویم، و از ناراحتی های دنیا دور گردیم و نفس راحتی بکشیم.

مؤلف: روایات در اهمیت و فضیلت نماز اول وقت بسیار است، و تأخیر آن بدون عذر، سزاوار نیست، بلکه ظاهر عبارت شیخ الطائفه، مرحوم شیخ طوسی ست ، در کتاب شریف مبسوط (ج 1، ص 72) عدم جواز تأخیر نماز از اول وقت است، مگر عذر داشته باشند.

یادآوری: در باره نماز اول وقت و حضور در نماز جماعت و شناسایی نماز خوان و بی نماز و عادل و غیر عادل، به وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج27،

ص: 104


1- لیالی الاخبار، ج 4، ص 35.
2- همان، ص 13.
3- همان، ص 13.
4- همان، ص 13.
5- مفتاح الفلاح، ص 182 و بحارالانوار، ج 79، ص 193.

کتاب الشهادات، باب 41، ح 1 مراجعه شود.

نماز در سه وقت یا پنج وقت؟

بر حسب حدیث «ثقلین» بعد از کتاب خدا، باید سنت و عمل عترت پیامبر صلی الله علیه وآله الگوی مسلمانان باشد، و لازم است همه عبادات و شرایط و کیفیت انجام آنها را از روایات اهل بیت علیهم السلام به دست آوریم. و از آن جمله اوقات نمازها است، بر این اساس می گوییم:

در روایات(1) و فقه اهل بیت برای نمازهای واجب یومیه، پنج وقت فضیلت

ص: 105


1- در وسائل الشیعه، باب 4 المواقیت، روایات بسیاری از اهل بیت علیهم السلام است که فرمودند: وقتی زوال خورشید و ظهر شد، وقت نماز ظهر و عصر با هم داخل شده، الا اینکه نماز ظهر قبل از نماز عصر خوانده شود، و همین که آفتاب غروب کرد، وقت نماز مغرب و عشاء داخل شده، الا اینکه نماز مغرب را پیش از نماز عشاء بخوانند. إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ والْعَصْرِ جَمِيعاً إلاَّ أَنَّ هَذِهِ قَبلَ هذِهِ وإِذا غَرَبَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ وَقتُ المَغرِبِ وَالعِشاءِ جَمِيعاً إِلاَّ أنَّ هذِهِ قَبلَ هذهِ در روایت دیگر است که: پیامبر صلی الله علیه وآله هنگام ظهر، نماز ظهر و عصر را با هم و بدون علت، به جماعت خواندند. [یعنی: پیامبر صلی الله علیه وآله نمازها را بدون فاصله خواند، در حالی که نه در سفر بود، نه ترس وجود داشت و نه باران می آمد] . صَلِّيَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله بِالنَّاسِ اَلظُّهْرَ وَالعَصرِ حينَ زالَتِ الشَّمسُ في جَماعَةٍ مِن غَيْرِ عِلَّةٍ. نیز در باب 5 همان ابواب، روایات متعددی وارد شده که فرموده اند: بعد از نافله ظهر، نماز ظهر را بخوانید و بلافاصله پس از آن نافله نماز عصر را بخوانید و سپس نماز عصر را بجا آورید. صَلِّ الزَّوالَ ثَمانِيَةً ثُمَّ صَلِّ اَلظُّهْرَ ثُمَّ صَلِّ سُبْحَتَكَ ثُمَّ صَلِّ اَلْعَصْرَ. در روایت دیگر است که: وقتی نماز ظهر را خواندی، وقت نماز عصر داخل شده، الا اینکه می توانی نافله عصر را بخوانی و پس از آن بلافاصله نماز عصر را بخوان. إِذا زالَتِ الشَّمسُ فَقَد دَخَلَ وَقتُ الصَّلاةِ وَبَينَ يَدَيها سُبْحَةٌ ثُمَّ صَلِّي الظُّهْرَ فَإِذَا فَرَغْتَ كانَ بَيْنَ الظُّهْرِ والعَصْرِ سُبْحَةٌ ثُمَّ صَلِّي الْعَصْرَ. مؤلف: از مجموع روایات استفاده می شود که: اگر کسی نافله های نماز ظهر و عصر را می خواند، به مقدار خواندن نافله ها نماز ظهر و عصر را از اول ظهر تأخیر اندازد، اما اگر نافله ها را نمی خواند، افصل آن است که نماز ظهر و عصر را بعد از زوال خورشید بلافاصله بخواند، نماز مغرب و عشاء نیز چنین است و هر چه به اول وقت خوانده شوند، فضیلت و ثواب بیشتری دارد. در کتاب شریف «العروة الوثقی» فصل فی اوقات الیومیة ونوافلها: (وقت فضیلة العصر فرموده اند: (لایبعد ان یکون من الزوال... ) و در مسأله 8 همین فصل نیز به آن اشاره کرده است. والله العالم.

وجود دارد و در عین حال برای درک فضیلت اوقات نماز، لازم نیست بین نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء فاصله انداخت، بلکه هر چه به اول وقت نزدیکتر خوانده شود بهتر و ثواب بیشتری دارد، و خلاصه مشهور و مستفاد از روایات اهل بیت علیهم السلام این است که وقتی ظهر شد. وقت فضیلت نماز ظهر و عصر (وقت فضیلت هر دو) داخل می شود، منتهی وقت فضیلت نماز ظهر ممتد است تا موقعی که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود و وقت فضیلت نماز عصر ممتد است تا سایه شاخص، به اندازه دو برابر شاخص شود، همچنین، وقتی که مغرب شود، وقت فضیلت نماز مغرب و عشاء داخل می شود، وقت فضیلت نماز مغرب تا موقعی است که سرخی طرف مغرب تمام شود، وقت فضیلت نماز عشا ممتد است تا یک سوم از شب.

وقت فضیلت نماز صبح از اول صبح صادق است تا موقعی که هوا روشن شود.

بنابراین چنانچه نماز ظهر را اول وقت بخوانیم و بلافاصله نماز عصر را بخوانیم همان گونه که در نمازهای جماعت مرسوم است) هر دو نماز در وقت فضیلت واقع شده و هر چه به اول وقت نزدیکتر خوانده شود ثواب بیشتری دارد، همچنین در صورتی که بعد از نماز مغرب، بلافاصله نماز عشاء خوانده شود، در وقت فضیلت خوانده شده و ثواب بیشتری دارد، البته اگر نافله ها خوانده شود و پس از

ص: 106

آن نماز عصر و عشا را بخوانیم بهتر است.

ولی اکثر اهل تسنن گفته اند: کسی که مسافر نیست واجب است نمازها را در پنج وقت بخواند و حکم به وجوب فاصله انداختن نموده اند، و حال اینکه طبق روایاتی که خودشان نقل کرده اند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مواردی نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشاء را نیز با هم و پشت سر هم خوانده اند و خلاصه [علاوه بر روایات شیعه طبق روایاتی که در صحیح مسلم (1)و بخاری(2) آمده و مفتی پیشین عربستان نیز به آنها اشاره کرده است(3) منظور رسول الله صلی الله علیه وآله از با هم خواندن نمازها این بوده که مسلمانان در زحمت و مضیقه و مشقت قرار نگیرند.

در صحیح مسلم یک باب تحت عنوان «باب: الجمع بین الصلاتین فی الحضر» مطرح است، و مسلم در این باب شش روایت، مربوط به جمع بین نمازها در حضر نقل کرده است، یکی از آن روایات این است:

عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ اَنَّ اَلنَّبِيَّ صلي الله عليه وآله جَمَعَ في الْمَدينَهِ بَيْنَ الظُّهْرِ والْعَصْرِ وبَيْنَ المَغْرِبِ والْعِشَاءِ مِينٌ غَيْرُ خَوْفٍ ولاَ مَطَرٍ ولاسَفَرٌ( قَالَ الرَّاوِي)« قُلْتُ: لاَءَبْنَ عَبَّاسٍ لِمَ فَعَل ذَلِكَ قَالَ أَرَادَ أَنْ لاَ يَخرُجَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِهِ».

همچنین مسلم، از ابن عباس روایت کرده است که: «رسول الله صلی الله علیه وآله در مدینه نماز ظهر و عصر را با هم خواند و نماز مغرب و عشا را با هم خواند و این در حالی بود که نه ترسی وجود داشت و نه باران می آمد و نه مسافر بود. » راوی گوید: از

ص: 107


1- باب الجمع بین الصلوتین، ح705، ص314.
2- صحیح بخاری، کتاب المواقیت، باب تأخیر الظهر الی العصر، ح 543 و باب الوقت المغرب، ح 562 و ابواب التطوع باب 30، ح 1174.
3- تحفة الاخوان بأجوبة مهمة تتعلق بأرکان الاسلام، تألیف. عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، مفتی عام المملکة العربیة السعودیة، ص 124.

ابن عباس سؤال کردند چرا رسول الله صلی الله علیه وآله نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را با هم خواند؟ ابن عباس گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله خواست احدی از امتش در زحمت و مشقت قرار نگیرد.

و در یک روایت است که ابن عباس گفت: «كُنَّا نَجْمَعُ بَيْنَ اَلصَّلاَتَيْنِ عَلَيَّ عَهْدِ وَلِيِّ اَللَّهِ صَلَي الله عَلَیهِ وَ آلِه»؛ « ما در عهد پیامبر صلی الله علیه وآله بین دونماز جمع می کردیم. »(1)

مؤلف: این تعبیر ابن عباس گویای این است که جمع بین نمازها متعارف و استمرار داشته است (لفظ: تا) و این همان شیوه شیعیان است. و آنها در نهایت باید بگویند: مکلف مخیر است بین جمع و تفریق، و یا لااقل بگویند: تفریق افضل است. و حکم به تعین تفریق، بر خلاف روایات معتبر خودشان است، و در کتاب (الفقه علی المذاهب الخمسة، ص 79) نقل است که برخی علمای آنها نظر فقهای شیعه را پذیرفته و در این زمینه کتابی نوشته اند به نام (ازالة الحظر عمن جمع بین الصلاتین فی الحضر).

مذمت تأخیر و سبک شمردن نماز

خداوند سبحان فرموده است: «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتُهُمْ سَاهُونَ»(2)؛ «پس وای بر آن نمازگزاران، آنان که از نمازشان غفلت می کنند و به آن اهمیت نمی دهند».

ص: 108


1- صحیح مسلم: باب 6، صلاة المسافرین، ص 314، ح 705.
2- سورة الماعون، آیه 4 و 5. ویل: به معنای عذاب و هلاکت است، و در مقام تهدید به کار می رود و نام وادی یا چاهی است میان جهنم.

همچنین خداوند سبحان در آیه دیگر فرموده است:«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ۖ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا »(1) « گروهی از صالحان که اهل عبادت و نماز بودند پس از خود، جانشینانی (فرزندان و نسل نا اهل بجای گذاشتند که نماز را ضایع کردند، و از شهوات پیروی نمودند، در نتیجه به زودی سرنگونی (بدبختی و عذاب) را خواهند دید.

1- و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمودند: «نزد خدا عملی محبوب تر از نماز نیست، پس مواظب باشید امور دنیا شما را از نماز اول وقت باز ندارد، به راستی خداوند عزوجل اقوامی را مذمت کرده و فرموده است: « اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتُهُمْ سَاهُونَ»یعنی اینان غافلند و نسبت به اوقات نماز سهل انگار و بی تفاوتند. قال علیه السلام : «لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَيَّ اللَّهُ عَزَّوَجل مِنَ الصَّلاةِ فَلا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا فَاِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وجِلٌ ذَمَّ اقواما فَقَالَ« اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» يَعْنِي اَنَّهُمْ غَافِلُونَ اِسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَا».(2)

2- نیز از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: مقصود از «ساهون» افرادی هستند که نماز را بدون عذر، از اول وقت تأخیر می اندازند، و به وقت دیگر موکول می کنند.(3)

3- از امام صادق علیه السلام نقل شده که: ضایع کردن نماز، تأخیر آن از اول وقت است، نه اینکه اصلا نماز نخوانند، «اِضَاعُوهَا بِتَأْخِيرِهَا مِنْ مَوَاقِيتِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ تَرَكُوهَا اَصِلاً».(4)

ص: 109


1- سوره مریم 19، آیه 59.
2- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 113، باب 1، ابواب المواقیت، ح 19.
3- همان، باب 4، ح 20 و باب 3، ح 25.
4- المیزان، ج 14، ص 80، ذیل تفسیر آیه .

4- پیامبر صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «یا علی! با وضوی کامل او پیش از وقت نماز) ، در اول وقت اقامه نماز کن، و نماز را از اول وقتش تأخیر نیندازی چون تأخیر نماز بدون علت، خداوند قهار را به خشم خواهد آورد.» «وَتُقِيمَ الصَّلاةَ بِوُضُوءٍ سَابِقٍ فِي مَوَاقِيتِهَا وَلا تُؤَخِّرَهَا فَانَّ في تَأخيرِها مِن غَيرِ عِلَّةٍ غَضَبِ اللَّهِ عَزَّوجلَّ».(1)

5- همچنین پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: کسی که نمازهای خویش را با وضوی کامل و با حفظ وقتهای آنها انجام دهد، این نماز در قیامت برای او نور و برهان است، و کسی که نمازها را ضایع کند با فرعون و هامان محشور خواهد شد. «مَن حافَظَ عَلَيَّ الخمُسَ باكِمالٍ طَهُورُهَا ومَوَاقِيتُهَا كانَت لَهُ نُوراً وبُرْهَاناً يَوْمَ القِيَامَةِ ومَن ضَيَّعَهَا حُشِرَ مَعَ فِرْعَونَ وَهَامَانَ».(2)

مؤلف: چون نماز، ارزان به دست نیامده، تا آن را ارزان از دست بدهیم.

6- امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند: کسی که نمازش را در غیر وقت آن بخواند [بدون عذر] از نمازش ظلمت و تاریکی بلند می گردد، و می گوید خدا تو را ضایع کند که مرا ضایع کردی و اول چیزی که از بنده در مقابل خداوند عز و جل سؤال می کنند، نماز است که اگر نماز او صحیح و مقبول باشد، اعمال و کارهای نیک او نیز مقبول خواهد شد، و هرگاه نمازش مقبول نباشد، دیگر اعمال او نیز مقبول نخواهد بود.«مَنْ صَلَّي اَلصَّلاَةَ لِغَيْرِ وَقْتِهَا رُفِعَتْ لَهُ سوداءُ مُلظلَمَة تَقُولُ ضَعِيكَ اَللَّهُ كَما ضَيَّعْتَنِي وَ اَولُ ما يَسَأَنُ اَلْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ عَزَّ وَجِلٌ عَنِ الصَّلاهِ فَانْ زَكَت صَلاتُهُ زَكِيَ سَايِرَ عَمَلِهِ وَإِنْ لَمْ يَزْكِّ صَلاتَهُ لَمْ يُزَكِّ

ص: 110


1- سفینة البحار، ج 5، ص 152.
2- سفینة البحار، ج 5، ص 152.

عَمَلُهُ».(1)

7- ابو بصیر گوید: بعد از شهادت امام صادق علیه السلام خدمت ام حمیده همسر آن حضرت رفتم، ام حمیده پس از گریه شدید گفت: ای ابوبصیر! کاش حاضر بودی در هنگام رحلت حضرت صادق علیه السلام. آنگاه که یکی از دو چشمان مبارکش را فروبست و فرمود: خویشان و نزدیکانم را و هر کس که به من لطفی و محبتی دارد خبر کنید تا بیایند! وقتی همه در حضور آن جناب اجتماع نمودند، و در دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما نمی رسد به کسی که نمازش را خفیف و سبک بشمارد. «ثُمَّ قالَتْ يا أَبَا مُحَمَّدٍ لُؤ شَهِدْتَهُ حِينَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ وقَدْ قَبَضَ إِحْدَي عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَدْعُوالِي قَرَابَتِي وَ مَنْ لَطُفَ بِي فَلَمَّا اجْتَمَعُوا حَوْلَهُ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَنْ تَنَالَ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاةِ»(2)

8- امام صادق علیه السلام فرمود: مردی در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام نماز خواند و مثل کلاغ که منقارش را به زمین می زند، رکوع و سجده نمود، حضرت فرمود:

چند وقت به این کیفیت نماز خوانده ای؟ گفت: از فلان زمان تا بحال، حضرت فرمود: مثل تو مثل کلاغ است که منقار به زمین می زند، اگر به این حالت بمیری، بر غیر دین محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله مرده ای، آنگاه فرمود: به راستی دزدترین دزدها آن کسی است که از نمازش بدزدد.«فَقَالَ مَثَلُكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ مَثَلُ اَلْغُرَابِ إِذَا نقرلؤمت متَّ عَلَيَّ غَيْرَ مِلَّةِ إِبي اَلْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله ثُمَّ قَالَ ان اِسْرِقِ اَلنَّاسَ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلاَتِهِ».(3)

ص: 111


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 110، باب 1، ابواب المواقیت، ح 11.
2- بحارالانوار، ج 82، ص 236.
3- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 36، باب 9، ابواب اعداد الفرائض، ح 2.

9- از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: هر کس از مردان و زنان، نماز را سبک شمارند و نسبت به آن بی اعتنا باشند، به پانزده خصلت مبتلا و گرفتار می شوند، شش گرفتاری و بلا در دینا، سه گرفتاری هنگام مردن و سه بلا و گرفتاری در قبر و سه بلا در قیامت، آنگاه که از قبر خارج می شوند.

اما آن شش مصیبت و آفتی که در دنیا به آن مبتلا می گردد این است که:

اول: خداوند برکت را از عمرش برمی دارد. دوم: برکت از رزقش برداشته می شود. سوم: خداوند نورانیت و سیمای صالحین را از صورتش می گیرد. چهارم:

هر عمل نیکی انجام دهد، مأجور نمی گردد و اجر نمی برد. پنجم: دعایش مستجاب نمی شود. ششم: برای او حظی از دعای صالحین نیست و از دعای مؤمنان، برای مؤمنین و صالحین، او را بهره و خیری نخواهد بود.

و اما آن سه مکافاتی که در دم مرگ دامنگیرش می شود این است که:

اول: با ذلت و خواری می میرد. دوم و سوم: با اینکه خوردنی و آشامیدنی موجود و در اختیار اوست، در عین حال گرسنه و تشنه از دنیا می رود.

اما آن سه بلایی که داخل قبر گرفتارش می شود:

اول: خداوند فرشته ای را در قبرش بر او می گمارد که در قبر زجر و شکنجه اش دهد. دوم: به فشار قبر مبتلا می گردد. سوم: به ظلمت و تاریکی قبر گرفتار می شود.

و اما آن سه بلایی که در روز قیامت به آنها گرفتار می شود:

اول: خداوند فرشته ای را بر او موگل می نماید که او را به صورت، در روی زمین بکشد، در حالی که خلایق او را می نگرند. دوم: او را محاسبه شدید می نمایند.

سوم:خداوند به او نظر رحمت نمی افکند و پاکش نمی گرداند، و از برای او عذاب دردناک و سختی خواهد بود.اَلنَّبَوِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه فِيمَنْ تَهَاوَنَ بِصَلاَتِهِ إِبْتَلاَهُ اَللَّهُ بِخَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً يَرْفَعُ اللَّهُ البَرَكَةَ مِنْ عُمُرِهِ وَ مِنْ رِزْقِهِ وَ يَمْحُو اَللَّهُ تَعَالِيَ سِيمَاء

ص: 112

الصَّالِحِينَ مِن وَجهِهِ وَكَّلَ عَمَلٌ يَعمَلُهُ لا يُؤجَرُ عَلَيهِ ولا يَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَيَّ السَّماءُ وَ لَيْسَ لَهُ حَظٌ في دُعاءِ الصَّالِحِينَ وَيَمُوتُ ذَلِيلاً وَجائِعاً وَعَطْشاناً ويُوَكِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً يُزْعِجُهُ فِي قَبرِهِ وَ يُضيقُ عَلَيهِ قَبرُهُ وَ تَكونُ الظُّلمَةُ في قَبرِهِ وَ يُوَكِّلُ اَللَّهُ بِهِ مَلَكاً يُسْحَبُهُ عَلَيَّ وَجهُهُ وَ الخَلائِقُ يَنْظُرُونَ إِلَيهِ ويُحَاسَبُ حِسَاباً شَدِيداً وَلا يَنظُرُ اللَّهُ إلَيهِ وَلا يُزَكّيهِ وَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ.(1)

عقوبت و سرانجام تارک الصلاة

خداوند سبحان فرموده است: «يتساءلون عَنِ اَلْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ »(2) «از اهل جهنم می پرسند: چه چیزشما را جهنمی کرد؟ گویند: اولین علت دخول ما در جهنم این بود که نماز نمی خواندیم.

1- امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: نسبت به نماز متعهد و پایبند باشید و نماز را حفظ نمایید و زیاد نماز بخوانید، و به وسیله نماز به خدا تقرب جویید، نماز واجبی است که خداوند آن را در وقتهای معین واجب نموده، مگر به پاسخ اهل جهنم گوش ندادید که از آنان می پرسند چه چیز شما را در جهنم افکند؟ گویند:

ما نماز نمی خواندیم. تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلاةِ وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا وَاسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا «كَانَتْ عَلَيَّ الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً»أَلَّا تَسْمَعُونَ إِلَيَّ جَوَابَ أَهْلِ اَلنَّارِ حِينَ سُئِلُوا «مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ»(3)

2- پیامبر فرمود: «نماز ستون دین است، پس کسی که نماز را عمدا ترک کند، به راستی، دینش را تباه ساخته و کسی که نماز خود را در وقتش نخواند داخل

ص: 113


1- سفینة البحار، ج 5، ص 151.
2- سوره مدثر 74، آیات 40 تا 43.
3- نهج البلاغه، خطبه 191.

«ویل» (که چاهی در جهنم است) می شود، خداوند متعال فرموده است: ویل برای نمازگزارانی است که از نماز خویش غفلت می کنند. »«الصَّلاةُ عِمَادُ الدِّينِ فَمَنْ تَرَكَ صَلاتَهُ مُتَعَمِّداً فَقَدْ هَدَمَ دِينَهُ ومَن تَرَكَ أَوْقَاتَهَا يَدْخُلُ الْوَيْلَ والْوَيْلُ وَادٍ فِي جَهَنَّمَ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَيْ: «وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ اَلَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتُهُمْ سَاهُونَ(1) »(2)

3- و همان حضرت فرمود: «اگر کسی بدون عذر نمازش را ترک کند، به طور حتم، اعمال خیرش بی فایده می شود و مرز میان بنده و کفر ترک نماز است». «مَن تَرَكَ صَلاتَهُ حَتي تَفوتُهُ مِن غَيرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ ثُمَّ قَالَ بَيْنَ اَلْعَبْدِ وَ بَيْنَ اَلْكُفْرِ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ».(3)

4- امام باقر علیه السلام فرمود: نماز ستون دین است، و مثل آن مل ستون خیمه است، چنانچه ستون پا برجا و ثابت بماند، میخها و طناب ها و خیمه، ثابت و پابرجا می ماند، اما اگر ستون خم و شکسته شود، میخ و طناب و خیمه بر پا نمی ماند.(4)

5- از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: در روز قیامت، اول چیزی که از عمل بنده مورد توجه قرار می گیرد، نماز او است، پس اگر نمازش مورد قبول واقع شود، اعمال دیگرش نیز مورد توجه قرار می گیرد، و اگر نمازش قبول نشد، سایر اعمالش مورد توجه و قبول قرار نخواهد گرفت.(5) «أَوَّلُ مَا يُنْظَرُ فِي عَمَلِ اَلْعَبْدِ فِي يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِي صَلاتِهِ فَإنْ قُبِلَتْ نُظِرَ في غَيْرِها وإِنْ لَمْ تُقْبَلْ لَم يُنظَر في عَمَلِهِ بِشِئ».(6)

ص: 114


1- سوره ماعون، آیات 4 و 5.
2- بحار، ج 82، ص 202.
3- بحار، ج 82، ص 202.
4- وسائل الشیعه، باب 7، تحریم اضاعة الصلاة، ح 12.
5- وسائل الشیعه، باب 7، تحریم اضاعة الصلاة، ح 12.
6- بحار، ج 82، ص 227.

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که نماز نمی خواند برای او حظ و سهمی در اسلام نخواهد بود. «لاَ حَظَّ فِي اَلْأَسْلاَمِ لِمَنْ تَرْكُ اَلصَّلاَةِ».(1)

6- ابن مسعود از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند: «ای پسر مسعود! بعد از من مردمی بیایند که غذاهای لذیذ و رنگارنگ می خورند، و بر مرکبهای راهوار سوار می شوند، و خود را مانند زنان و به زینتهای زنان آرایش می کنند، و مانند زنان خودنمایی می نمایند، و به روش پادشاهان جبار و متکبر جلوه گری می کنند، آنها منافقین این متند، در آخر الزمان شرابخواری می کنند، با نرد بازی و مشغول می شوند، و غرق هوسها و شهوت رانی می شوند، با جماعت مسلمانان همراهی نمی کنند (در نماز جماعتها شرکت نمی کنند از نماز غفلت کرده و کوتاهی می کنند، این چنین افراد مصداق این آیه شریفه هستند که خدا فرموده است:

«فَخَلَّفَ مِن بَعْدِهِم خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيَا»(2) پس از خود نسلی به جا گذاشتند که نمازها را ضایع ساخته، و از شهوتها پیروی کردند و به زودی عذاب گمراهی و سرانجام شوم خویش را دیدار خواهند نمود.

و امام صادق علیه السلام در همین راستا فرموده است: «حَجَّةً أَفْضَلُ مِنَ الدُّنيَا وَمَا فِيهَا وَصَلاَهُ فَرِيضَةً أَفْضَلُ مِنْ أَلْفُ حَجَّةٍ»، «انجام یک حج افضل است از دنیا و آن چه در دنیا است و انجام نماز واجب، افضل است از هزار حجة».(3)

و در ارزش و فضیلت نماز همین بس که بر زائر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت زهرا علیها السلام و سایر معصومین علیهم السلام ، پس از زیارت آن بزرگواران، مستحب است لااقل

ص: 115


1- همان، ص 232.
2- سوره مریم 19، آیه 60.
3- وسائل الشیعه، باب 10، ابواب اعداد الفرائض و نوافلها ح 8.

دو رکعت نماز قربتا الی الله بخواند و ثواب آن را به آن معصومی که زیارتش کرده، هدیه کند، مثلا چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را زیارت کرده، نماز زیارت بخواند و ثواب آن را به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هدیه کند، و اگر حضرت زهرا علیهاالسلام را زیارت کرده، نماز زیارت بخواند و ثواب آن را به آن حضرت هدیه کند و همچنین نسبت به زیارت سایر معصومین علیهم السلام . (یعنی هدیه مناسب شأن پیامبر صلی الله علیه وآله و سایر معصومین علیهم السلام نماز است).

بنابراین: نمازگزار باید اهمیت و ارزش و فوائد نماز را در نظر داشته باشد و آن را با توجه کامل و با خضوع و خشوع و وقار بخواند و از شتابزدگی و غفلت و سبک شمردن آن، پرهیز کند و آگاه باشد که مقابل چه کسی ایستاده و با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی او ناچیز و مقصر ببیند.

نماز گزار باید توجه داشته باشد که نماز اساس دین، نشان مسلمانی و پاک کننده جسم و روح و زندگی انسان است، نماز بهترین وسیله رساندن بشر به کمال و سعادت است، نماز ممتاز ترین عبادات و حساس ترین پایه های دین است، نماز تنها وسیله دائمی و عمومی ارتباط با خداوند سبحان است، تا آنجا که مشهور شده « اَلصَّلاَةُ مِعْرَاجُ اَلْمُؤْمِنِ»

ص: 116

آداب نماز

اشاره

«حافِظُوا عَلَيَّ الصَّلواتِ وَالصَّلاةَ الوُسَطِيُّ وَقَومُوا قانِتينَ »(1)

حفظ و محافظت، با انجام دادن، فرق دارد، حفظ و حفاظت، مراقبت و توجه ویژه به چیزی است، خداوند سبحان امر فرموده که همه نمازها را با مواظبت و رعایت آداب مخصوص به آنها بپا دارید، همه نمازها را آن گونه که شأن و مقام نماز است، اقامه کنید، نماز را با وقار، با خشوع و با آداب مربوطه به آن انجام دهید.

بدیهی است که در این صورت، نماز ضایع نمی شود و حرمتش محفوظ می ماند و برکاتش عائد نمازگزار می گردد و معراج و قربان او می شود و او را از زشتیها و منکرات باز می دارد.

نماز کامل در بیان و عمل امام صادق علیه السلام : حماد بن عیسی گوید: یک روز امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای حماد! آیا نماز را به وجه نیکو (با آدابش) می خوانی؟ گفتم: ای آقای من! من نماز را از روی کتاب حریز (که در باره نماز نوشته است) می خوانم، حضرت فرمود: این کفایت نمی کند، هم اکنون برخیز و نزد من دو رکعت نماز بخوان، حماد گوید: ایستادم و دو رکعت نماز بجا آوردم،

ص: 117


1- سوره بقره / 238.

امام علیه السلام فرمود: ای حماد! خوب نماز نخواندی، چه قدر زشت و ناپسند است که شصت یا هفتاد سال از عمر یک نفر شیعه بگذرد و نتواند یک نماز کامل، با حدود و آدابش بخواند؟

حماد گوید: از این سخن امام [که فرمود چه قدر زشت است...] خجالت زده شدم و در خود احساس حقارت و شرمندگی نمودم و گفتم: فدایت شوم، نماز را با آدابش به من بیاموز.

حضرت برخاست و رو به قبله ایستاد و در حال ایستادن، بدنش را راست نگهداشت و دستها را پایین آورد و روی رانها گذاشت و گامهای خود را به هم نزدیک کرد، به طوری که فاصله میان آنها به اندازه سه انگشت باز بیشتر نبود، و سرانگشتهای پا را رو به قبله قرار داد و با حال خضوع و آرامش کامل بدن گفت:

«اَللَّهُ اَكْبَرُ»و سوره حمد «وَقُلْ هُوَ اَللَّهُ اَحِدٌ» را شمرده شمرده و با صدای خوش و دلنشین قرائت کرد و پس از آن در حالی که ایستاده بود، به مقدار یک نفس کشیدن، صبر کرد، بعد در حالی که همچنان راست ایستاده بود گفت:«اَللَّهُ اَكْبَرُ» و هنگام گفتن تکبیر دستها را تا مقابل صورت بالا برد، و پس از آن برای رکوع خم شد، در رکوع زانوها را به عقب داد و پشت را صاف نگهداشت، به طوری که اگر قطره آب یا روغن بر پشت آن حضرت ریخته می شد [به خاطر صاف نگهداشتن کمرش] آن قطره، جا به جا نمیشد و حرکت نمی کرد، و گردن را کشید و پلک چشمانش را روی هم انداخت (خیره خیره نگاه نمی کرد. پس از آن، به طور شمرده، سه مرتبه «سُبْحَانَ اَللَّهِ »و یک مرتبه «سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» گفت، و از رکوع برخاست و راست ایستاد و در حال آرامش کامل بدن، گفت: «سَمِعَ اَللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» و همچنان که راست ایستاده بود «اَللَّهُ اَكْبَرُ» گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا برد، سپس به سجده رفت و اول دستها را روی زمین گذاشت، بعد

ص: 118

زانوها را، و در سجده، آرنجها را به زمین نچسبانید و بازوها را از پهلو جدا نگهداشت و اعضای بدن را به هم نچسبانید، و هشت عضو بدن، یعنی پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو، سر دو انگشت پا، و سر بینی را، روی زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: «سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْأَعْلِي وَ بِحَمْدِهِ»و سر از سجده برداشت و بر روی ران چپ نشست و روی پای راست را بر کف پای چپ گذاشت و پس از نشستن و آرامش کامل بدن، گفت: «اَللَّهُ أَكْبَرُ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» و برای رفتن به سجده دوم در همان حال آرامش بدن گفت: «اَللَّهُ أَكْبَرُ» و به سجده رفت، سجده دوم را نیز مثل سجده اول و با همان آداب انجام داد و رکعت دوم را نیز با همان خصوصیات به پایان رساند و تشهد خواند و سلام داد.

آن گاه فرمود: ای حماد! این گونه و با این آداب نماز بخوان، و در حال نماز، با دست و انگشتهای خود بازی مکن، و به این طرف و آن طرف نگاه نکن، و به چیزی که موجب حواس پرتی می شود توجه نکن.(1)

ص: 119


1- عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسِيٍ أَنَّهُ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَوْماً نُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ يَا حَمَّادُ قَالَ قُلْتُ يَا سَيِّدِي أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِي اَلصَّلاَةِ قَالَ فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ عَلَيْكَ قُمْ صلِّ قَالَ فَقُمْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَوَجِّهاً إِلَيَّ اَلْقِبْلَةَ فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلاةَ و رَكَعْتُ وَ سَجَدْتُ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا حَمَّادُ لا تُحْسِنُ اَنْ تُصَلِّيَ ما اقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ يَأْتِيَ عَلَيْهِ سِتُّونَ سَنَةً أَوْ سَبْعُونَ سَنَةً فَمَا يُقِيمُ صَلاةً وَاحِدَةً بِحُدُودِهَا تَامَّةً قَالَ حَمَّادٌ فأصَابَنِي فِي نَفْسِي الدُّلُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَعَلِّمْنِي اَلصَّلاَةَ فَقَامَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السلاَمُ مستَقْبِلَ الْقِبْلِهِ مُنْتَصِبَأً فَأَرْسَلَ يَدَيْهِ جَمِيعاً عَلَيَّ فَخِذَيهِ قَد ضَمَّ أَصابِعَهُ وَقَرَّبَ بَيْنَ قَدَمَيهِ حَتَّي كَانَ بَيْنَهُمَا ثَلاَثَةُ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَ اِسْتَقْبَلَ بِأَصَابِعِ رِجْلَيْهِ جَمِيعاً لَمْ يُحَرِّفْهُمَا عَنِ اَلْقِبْلَةِ بِخُشُوعٍ وَ اِسْتِكَانَةٍ فَقَالَ اَللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَرَأَ اَلْحَمْدَ بِتَرْتِيلٍ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ صَبَرَ هَنيئَهُ بِقَدْرِ مَا تَنَفَّسَ وَهُوَ قَائِمٌ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أكْبَرُ وهُوَ قائِمٌ ثُمَّ رَكَعَ وَمَلا كَفَّيهِ مِن رُكبَتَيهِ مُفَرَّجاتٍ وَرَدَ رُكبتيهِ إِلَيَّ خَلفَهُ حَتَّي استَوَي ظَهرُهُ حَتّي لَوْ صُبَّ عَلَيهِ قَطرُهُ ماءٌ أو دُهْنٌ لَمْ تَزَلْ لإستواء ظَهْرِهِ وَ تَرَدَّدَ رُكبَتَيهِ إِلَيَّ خَلفَهُ وَ نَصَبَ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ سَبَّحَ ثَلاثاً بِتَرْتِيلٍ و قالَ سُبْحانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ ثُمَّ اسْتوَي قَائِماً فَلَمَّا اسْتَمْكَنَ مِنَ الْقِيَامِ قالَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَن حَمِدَهُ ثُمَّ كَبَّرَ وَهُوَ قائِمٌ وَ رَفَعَ يَدَيهِ حِيَالَ وَجهِهِ و سَجَدَ وَ وَضَعَ يَدَيْهِ إِلَي الْأَرْضَ قَبْلَ رُكْبَتيهِ فَقَالَ سُبْحَانَ رَبِّيَ الأعلي وَ بِحَمْدِهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ وَلَم يَضَع شَيئاً مِن بَدَيهِ عَلِي شئ مِنْهُ وَ سَجَدَ عَلَيَّ ثَمَانِيَةَ أَعْظُمٍ الْجَبْهَةَ وَ اَلْكَفَّيْنِ وَ عَيْنَيِ الرُّكْبَتَيْنِ وَ أنَامِلِ ابهائي اَلرَّجُلَيْنِ وَ اَلْأَنْفِ فهذهِ اَلسَّبْعَةُ فَرْضٌ وَ وَضْعُ الأَنْفِ عَلَيَّ الأَرْضُ سُنَّةً وَهُوَ الأَرْغَامُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ اَلسُّجُودِ فَلَمَّا اِسْتَوَيَ جَالِساً قَالَ اَللَّهُ أَكْبَرُ ثُمَّ قَعَدَ عَليٌ جَانِبَهُ الأَيْسَرُ وَ وَضَعَ ظَاهِرَ قَدَمِهِ الْيُمَنِيِّ عَلَيَّ بَاطِنُ قَدَمِهِ اليسري و قال أستَغفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ ثُمَّ كَبَّرَ وَهُوَ جَالِسٌ وَ سَجَدَ اَلثَّانِيَةَ وَ قَالَ كَمَا قَالَ فِي اَلْأُوَّلِي وَ لَمْ يَسْتَعِنْ بِشِئ مِن بَدَنِهِ عَلَيَّ شَيْءٌ مِنْهُ في رُكُوعٍ وَلا سُجُودٍ وَ كَانَ مُجَنِّحاً وَلَم يَضَع ذِرَاعِيَةَ عَلَيَّ الأَرْضَ فَصَلِّي رَكْعَتَيْنِ علي هذا ثُمَّ قَالَ يَا حَمَّادُ هَكَذَا صَلِّ وَلا تَلتَفِت ولا تَعْبَثْ بِيَدَيْكَ و أصابِعِكَ ولا تَبْزُقْ عَن يَمِينِكَ ولا يُسارِكَ وَ بَينَ يَدَيكَ. وسائل الشیعة، ج 4، کتاب الصلاة، ابواب افعال الصلاة، باب 1، ص 673، ح1.

مؤلف: از این حدیث شریف چند مطلب قابل توجه استفاده می شود:

اول این که: نماز، بدون رعایت آداب آن، هر چند باطل نیست اما کامل و مورد پسند خدا و پیامبر و ائمه علیهم صلوات الله نمی باشد و چنانچه کسی نماز بدون آداب خواند، مستحق توبیخ است، خصوصا اگر عمری از او گذشته باشد.

دوم این که: در آداب نماز، فرقی بین نماز واجب و مستحب نیست، و این که برخی افراد، نافله می خوانند و رعایت آداب و حتی رعایت واجبات رکوع و سجود آن را نمی کنند، در اشتباهند - بعد توضیح می دهیم که در واجبات نماز، فرقی بین نماز واجب و مستحب نیست و در ارکان و اجزاء و شرایط مشترک هستند مگر آنچه را دلیل بخصوصی استثنا کرده است -

سوم این که: امام صادق علیه السلام تنها برخی آداب نماز را عملا به حماد یاد داد و در روایات دیگر آداب دیگری بیان شده که برخی از آنها را در ادامه بازگو می کنیم .

چهارم این که: از این حدیث شریف می فهمیم که یاد گرفتن و یاد دادن آداب نماز و مردم را به رعایت آن، سفارش کردن، یک وظیفه الهی است که لازم است

ص: 120

مؤمنین - به ویژه روحانیون - نسبت به آن پایبند باشند که متأسفانه «ضَعُفُ الطَّالِبُ والمَطلُوبُ»(1)مصداق پیدا کرده است. و در منبرها مسأله مطرح نمی شود.

مکان نماز

سزاوار است نمازگزار، برای نماز بهترین مکانها را انتخاب کند، بنابراین 1. چنانچه در شهر مکه مکرمه است و تمکن دارد، نماز را در مسجد الحرام بخواند. و اگر در مدینه منوره است، در مسجد النبی بخواند.

در روایات معتبره است که نماز در مسجد الحرام معادل یک میلیون نماز است و در مسجد النبی معادل ده هزار نماز.(2) 2- به علاوه، نماز در مسجدالحرام موجب

ص: 121


1- سوره حج، آیه 73.
2- عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ عَنْ آبَائِهِ قَالَ :قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه صَلاَةٌ فِي مَسْجِدِي هَذَا تَعْدِلُ عِنْدَ اَللَّهِ عَشَرَةَ آلاَفِ صَلاَةٍ- فِي غَيْرِ مِنَ الْمَسَاجِدِ إِلاَّ المَسْجِدَ الحَرامَ- فَاِنَّ الصَّلاةَ فيهِ تَعدِلُ مائَةَ أَلفِ صَلاة. وسایل الشیعه، ج 2، ص 536، باب 52، ابواب احکام مسجد، حدیث 5 . بلکه می توان از روایتی که اباذر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده، استفاده کرد که نماز در مسجد الحرام معادل با بیش از یک میلیون نماز است. عَنْ أَبِي ذَرٍ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله فِي وَصِيَّتِهِ لَهُ قَالَ صلي اللَّهُ عليه وآله يَا أَبَا ذَرٍ صَلاَةٌ فِي مَسْجِدِي هَذَا تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلاَةٍ فِي غَيْرِهِ مِنَ المَسَاجِدِ إِلاَّ المَسْجِدَ الحَرَامَ وَصَلاةٌ في المَسْجِدِ اَلْحَرَامِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلاَةٍ فِي غَيْرِهِ. (وسائل الشیعه، ج 3، ص 537، حدیث 10)، جهت توضیح بیشتر به «بحار الانوار، ج 83، ص 369» مراجعه شود. البته روایاتی می فرماید که نماز در مسجد الحرام معادل صد هزار نماز است. و ظاهرة وجه اختلاف روایات، اختلاف و تفاوت نمازگزاران و توجه و نیت آنها می باشد. (به جواهر الکلام، ج 14، ص 152 مراجعه شود). وَعْن أَبِي عَبدِاللهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ صَلاَةٌ فِي مَسْجِدِ اَلنَّبِيِّ صَلي اللهُ عليه وآله تَعْدِلُ بِعَشَرَةِ آلاَفِ صَلاَة. (وسائل، باب 57، ابواب احکام المساجد، ح 3).

قبولی نمازهایی می شود که در غیر مسجدالحرام خوانده است.(1)

2. چنانچه در عراق و نجف اشرف است، در صورت امکان، نماز را در حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام بخواند، در روایت است که: نماز در حرم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام معادل دویست هزار نماز است.(2)

3. چنانچه در کوفه است، نماز را در مسجد کوفه بخواند که نماز در آن معادل هزار نماز است که در سایر مساجد خوانده شود (3)و در فضیلت مسجد کوفه روایات زیادی وارد شده است، همچنین نماز در بیت المقدس مثل نماز در مسجد کوفه است.

4. اگر در شهرهایی است که حرم ائمه اطهارعلیهم السلام در آنها می باشد، در صورت امکان، نماز را در حرم آن بزرگواران بخواند، زیرا همان گونه که در کتاب شریف « العروة الوثقی» آمده است (4)نماز در حرم ائمه اطهارعلیهم السلام ، (تحت قبه مبارکه) افضل است از نماز در مساجد.

ص: 122


1- ففی صحیح الشمالی عن أبی جعفر علیه السلام انه قال: «مَنْ صَلِّيَ فِي اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ صَلاَةً مَكْتُوبَةً قَبِلَ اللهُ بها مِنْهُ كُلَّ صَلاَةٍ صَلاَّهَا مُنْذُ يَوْمَ وَجَبَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ و كُلُّ صَلَاةٍ يُصَلِّيهَا إِلَيَّ أَنْ يَمُوتَ» الوسائل، باب 52 من ابواب احکام المساجد، ح 1. و در کتاب «العروه الوثقی، فصل فی الأمکنة المکروهة، مسأله 4: فَالصَّلاَةُ فِيهِ (أَيْ فِي اَلْمَسْجِدِ الْحَرَامِ )تَعْدِلُ الف الف صَلاَةٍ... وَ فِي مَسْجِدِالِنَبِيِّ تَعْدِلُ عَشَرَةَ آلاَفٍ».
2- الصلاة عند علی علیه السلام بمأتی ألف صلاة « ذَكَرَ ذَلِكَ فِي نَجَاةِ اَلْعِبَادِ وَ فِي كِتَابِ تُحْفَةِ اَلْعَالِمِ وَ نُسِبَ إِلَيَّ اَلصَّدُوقُ فِي كِتَابِ مدينه اَلْعُلْم. مهذب الاحکام، ج 5، ص 505 و عروه الوثقی، فصل فی الامکنة المکروهة، مسأله 5، و هدیة الزائرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 191).
3- عن الصادق علیه السلام: «صَلاَّ فِي مَجْدِ اَلْكُوفَةِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاَةٍ فِي غَيْرِهِ مِنَ المَسَاجِدِ. » وسائل، باب 144، احکام المساجد، ح 19.
4- « العروة الوثقی»، فصل فی الأمکنة المکروهه، مسأله 5 و 6.

5. بعد از مواردی که ذکر شد، افضل مکانها برای نماز، مسجد جامع است که نماز در آن معادل صد نماز است. (1)پس از آن مسجد محل و مسجد بازار است.

6. مستحب است نمازها را در جاهای مختلف بخواند. از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «نمازهای نافله را در مکانهای مختلف بخوانید، هر نقطه ای که روی آن نماز خوانده شود، روز قیامت برای نمازگزار شهادت میدهد».

در روایت دیگر است که فرمود: «نمازها را در مساجد، در مکانهای مختلف بخوانید، زیرا در روز قیامت، هر مکانی که در آن نماز خوانده شده، برای نمازگزار شهادت می دهد. (2)

اذان و اقامه

از آداب نمازهای واجب یومیه، گفتن اذان و اقامه است.

کیفیت آذان: چهار مرتبه:اَللَّهُ اَكْبَرُ - دو مرتبه: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله دو مرتبه:أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ - دو مرتبه: حَئَّ عَلَيَّ اَلصَّلاَةُ- دو مرتبه:حَيَّ عَلِيَّ اَلْفَلاَحُ ۔ دو مرتبه: حَئَّ عَلَيَّ خَيْرُ اَلْعَمَلِ - دو مرتبه: اَللَّهُ اَكْبَرُ - دو مرتبه:لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ

کیفیت اقامه: دو مرتبه: اَللَّهُ اَكْبَرُ - دو مرتبه: أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله- دو مرتبه:

أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ ۔ دو مرتبه: حَيَّ عَلَيَّ اَلصَّلاَةُ - دو مرتبه: حَئَّ عَلَيَّ اَلْفَلاَحُ - دو مرتبه:حَيُّ عَلِيٍ خَيْرُ اَلْعَمَلِ - دو مرتبه: قَدْ قَامَتِ اَلصَّلاَةُ- دو مرتبه: اَللَّهُ اَكْبَرُ -یک مرتبه: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ

ص: 123


1- « العروة الوثقی»، فصل فی الأمکنة المکروهه، مسأله 5 و 6.
2- سَأَلَ أَبُو كَهْمَسٍ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ يُصَلِّي اَلرَّجُلُ نَوَافِلَهُ فِي مَوْضِعٍ أَوْ يُفْرِّقُهَا فَقَالَ «لاَ بَلْ يَفرُقُهَا هَاهُنَا وَ هَاهُنَا فَإِنَّهَا تَشْهَدُ لَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ ».وَ عَنْهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ «صَلُّوا مِنَ اَلْمَسَاجِدِ في بِقَاعٍ مُختَلِفِهَةٍ فَاِنٍ كُلَّ بُقْعَةٍ تَشْهَدُ لِلْمُصَلِّي عَلَيْهَا يَوْمَ القِيامَةِ. » عروه الوثقی، همان، و کافی، ج 3، ص 455.

تذکر: «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَوَلِيُّ اَللَّهِ» جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از «اِشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ» به قصد قربت گفته شود. (به شرحی که در صفحه 127 ذکر می شود).

ثواب اذان و اقامه: امام صادق علیه السلام فرمود: چنانچه نماز را با اذان و اقامه بخوانی، دو صف از فرشتگان، پشت سرت نماز می خوانند، و اگر فقط اقامه بگویی - بدون اذان - یک صف از فرشتگان پشت سرت نماز می خوانند. «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ إِذَا أَذَّنتَ وَ أَقَمْتَ صَلِّي خَلفَكَ صَفَّانِ مِنَ الْمَلائِكَةِ وَ إِذَا أَقَمْتَ صَلِّيَ خَلْفَكَ صَفُّهُ مِنَ الْمَلَائِكَة »(1)

و در روایتی آمده است: کمترین مقدار هر صف از دو صف فرشتگان، مابین مشرق و مغرب است. (أَقَلُّهُ مَابينُ اَلْمَشْرِقِ وَالمَغْرِبُ)(2)

و در روایت دیگر است که امام اهللا فرمود: هر دو صف را غنیمت شمار.

(اِغْتَنِمِ اَلصَّفَّيْنِ) (3)یعنی، هم اذان بگو، هم اقامه.

مؤلف: ظاهرة مقصود از این روایات آن است که، اگر دو صف از فرشتگان پشت سر شخصی نماز جماعت بخوانند، چه مقدار ثواب دارد و چه اندازه ثواب برای کسی که امام جماعت است، خواهد بود؟ همین مقدار ثواب برای کسی است که نمازش را با اذان و اقامه بخواند، لذا امام علیه السلام سفارش فرموده که: فرصت را از دست ندهید و این مقدار ثواب با ارزش را با گفتن اذان و اقامه غنیمت شمارید.

به عبارتی روشنتر، ارزش و اهمیت و مقدار ثواب نماز خواندن با اذان و اقامه،

ص: 124


1- وسائل الشیعه، ج 4، ص 620، باب 4، ابواب اذان و اقامه، ح 3، و 5 و 7.
2- وسائل الشیعه، ج 4، ص 620، باب 4، ابواب اذان و اقامه، ح 3، و 5 و 7.
3- وسائل الشیعه، ج 4، ص 620، باب 4، ابواب اذان و اقامه، ح 3، و 5 و 7.

وقتی معلوم می شود که، او بدانیم هر اندازه شرکت کنندگان در نماز جماعت از اهل فضل و تقوا و بیشتر باشند، ثواب جماعت بیشتر است.(1)

وثانیا بدانیم هر مقدار ثواب به همه مأمومین داده می شود، به همان مقدار، به امام جماعت داده می شود. (2)

بر این اساس، چنانچه نماز جماعت، با دو صف از ملائکه، با آن عرض و طول، و با معصوم بودن آنها، خوانده شود، چه مقدار ثواب خواهد داشت؟ همان مقدار ثواب به کسی داده می شود که نمازش را با اذان و اقامه بخواند. پس غنیمت شمرید و نمازها را با اذان و اقامه بخوانید و ثواب با این همه ارزش را از دست ندهید.

مستحبات اذان و اقامه: مستحب است کسی که اذان و اقامه می گوید، هنگام گفتن اذان و اقامه، این آداب را رعایت کند.

1- با طهارت (وضو یا غسل) باشد. 2- رو به قبله باشد. 3- ایستاده باشد. 4- بین جمله های اذان کمی فاصله بیندازد و آنها را شمرده، شمرده بگوید. 5- اذان را به آرامی و کمی با صدای بلند بگوید. 6- بین جمله های اقامه زیاد فاصله نیندازد و آهسته تر از اذان بگوید. 7- جمله های اقامه را به هم نچسباند (وصل نکند). 8 - وقتی گفت: «اَشْهَدْ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ» صلوات بفرستد. 9(3)- وقتی گفت:

ص: 125


1- وَاذا كَانَ الْمَأْمُومُونَ ذَوِي فَضْلٍ فَتَكُونَ اَفْضَلَ وَ كُلَّمَا كَانَ اَلْمَأْمُومُ اُكْثَرُ كَانَ اَلْأَجْرُ ازِيد. العروة الوثقی، فصل فی الجماعة.
2- عن الصادق علیه السلام: «مِنْ أَهَمِّ قَوْمٍ بِإِنَّهُمْ وَ هُمْ بِهِ رَاضُونَ فَاقْتَصَدَ بِهِمْ فِي حُضُورِهِ وَ أَحْسَنَ صَلاَتَهُ بِقِيَامِهِ وَ قِراءَتِهِ وَ رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ وَ قُعُودِهِ فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ الْقَوْمِ ولا يَنْقُصُ مِن أُجُورِهِمْ شئء» الوسائل، باب 27 من ابواب صلاة الجماعة، ح 2.
3- عن أبی جعفر علیه السلام فی حدیث قال:صَلِّ عَلَيَّ اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ أَوْ ذَكَرَهُ ذَاكِرٌ فِي أَذَانٍ وَ غَيْرِه» الوسائل، باب 42 من ابواب الاذان و الاقامة، ح 1). و در صحیح مسلم (کتاب الصلاة، ص 198، باب 7: استحباب القول مثل قول المؤذن لمن سمعه ثم یصلی علی النبی...) روایت نقل کرده است که:قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه إِذَاسَمَعْتُمُ اَلْمُؤَذِّنَ فَقُولُوا مِثْلَ ما يَقُولُ ثُمَّ صَلُّوا عَلَيَّ فَإِنَّهُ مَن صلّيَ عَلَيَّ صلاة صلّي اللّه عليه عشراً...؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی مؤذن اذان می گوید، جمله های اذان را مانند او بگویید حکایت کنید و بر من صلوات بفرستید، که هر کس بر من صلوات بفرستد خداوند به هر صلواتی ده صلوات بر آن کس می فرستد.

«اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّاً امِيرالمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ اَللَّهِ»صلوات بفرستد و (مثلا) بگوید:«صَلَواتُ اللَّهِ وَسَلامُهُ عَلَيهِ».(1) 10- بین اذان و اقامه یک قدم بردارد، یا ذکر بگوید، یا دعایی بخواند، یا در بین اذان و اقامه نماز صبح، دو رکعت نافله صبح را بخواند، و در بین اذان و اقامه نماز ظهر و عصر، دورکعت یا بیشتر از نافله ظهر و عصر را بخواند. 11- در اثنای اذان و اقامه حرف دنیا نزند. خصوصا در اثنای اقامه حرف نزند و با دست به چیزی اشاره نکند، چون اقامه از نماز (جزء نماز) محسوب است. 12- بین اذان و اقامه حرف دنیا نزند. 13- بین اذان و اقامه فاصله نیندازد و

ص: 126


1- یستحب عند ذکر الانبیاء و الأئمة علیهم السلام، الصلاة علیهم،( العروة الوثقی، کتاب الصلاة، فصل: الصلاة علی النبی ول، مسألة 7). اضافه کردن «الصلاة خیر من النوم» و حذف «حی علی خیرالعمل» اهل تسنن در اذان صبح بعد از «حی علی الفلاح» دو مرتبه می گویند: « الصلاة خیر من النوم» و این جمله در اذانی که بخاری و مسلم نقل کرده اند، وجود ندارد، و زمان پیامبر و و ابوبکر و مدتی از خلافت عمر گفته نمی شد، و به طوری که در کتاب «الموطأ، مالک ابن انس، فقیه مدینه و متوفای 179 ه. ق)، آمده است: پیدایش آن چنین بوده است که روزی مؤذن برای نماز صبح نزد عمر بن خطاب آمد، عمر خواب بود، مؤذن گفت: «الصلاة خیر من النوم» (نماز بهتر از خواب است) عمر بیدار شد و به مؤذن گفت: این جمله را در اذان صبح قرار دهید. (کتاب «الموطأ» کتاب الصلاة، باب ما جاء فی النداء للصلاة، ح 8). از سویی از گفتن (حی علی خیر العمل» نهی کرد و این جمله را از اذان و اقامه حذف کردند و اکنون هم نمی گویند. (به کتاب «روزهای مدینه» و کتاب «کیفیت نماز از دیدگاه شیعه و اهل سنت) مراجعه شود).

اگر بیشتر از معمول فاصله انداخت، متسحب است دوباره آنها را بگوید، همچنین بین اذان و اقامه و نماز فاصله نیندازد، و اگر به قدری فاصله انداخت که اذان و اقامه آن نماز محسوب نشود، مستحب است دوباره آنها را بگوید. 14- اذان و اقامه را با خضوع و خشوع و با توجه به معانی جمله های آنها بگوید.

شهادت به ولایت در اذان و غیره

وبطلان عبادات بدون ولایت گفته شد: شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام جزء اذان و اقامه نیست، ولی گفتن آن رجاء خوب است، توضیح مختصر اینکه:

ولایت و امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیه السلام از ارکان ایمان و مکمل دین و شرط صحت تمام عبادات است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و عبادت بدون اعتقاد و اعتراف به ولایت، باطل و عاطل و بیهوده است. همان گونه که نماز بدون وضو و طهارت، عاطل و باطل است.

مرحوم صاحب وسائل یک باب مطرح کرده است تحت عنوان: «بُطلانِ العِبَادَةِ بِدُونِ وِلايَةِ الأَئِمَّةِ علَيهِمُ السَّلامُ واعْتِقَادُ امامَتِهِم».(1) و در این باب نوزده روایت نقل کرده و در پایان فرموده است: «روایات در این باره، جدا بسیار است».

یکی از آن روایات چنین است که حضرت امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:

بالاترین مرتبه امر دین و کلید آن، و درب ورودی همه چیز و مایه خرسندی خدای رحمان، اطاعت از امام است، بعد از شناسایی او. [تا آنکه فرمودند: همانا چنانچه کسی شبها را به عبادت بپا خیزد و روزها را روزه بگیرد، و تمام اموالش را

ص: 127


1- وسائل الشیعة، ج 1، ابواب مقدمة العبادات، باب 29.

صدقه دهد، و در تمام دوران عمرش حج بجا آورد، اما ولایت ولی خدا را نشناسد، تا از او پیروی کند، و تمام اعمالش با راهنمایی وی باشد، برای او ثواب و پاداشی نخواهد بود، و نزد خدای عزوجل حقی نخواهد داشت و از اهل ایمان نباشد».(1)

در روایت دیگر نقل کرده است که حضرت امام سجاد علیه السلام از اصحابش پرسید: «چه مکانی افضل مکانها است؟ گفتند: خدا و پیامبر و فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله اعلم و آگاه ترند، فرمود: افضل مکانها در مسجدالحرام، بین رکن و مقام است (رکن حجرالاسود و مقام حضرت ابراهیم علیه السلام ) و چنانچه کسی به مقدار حضرت نوح که در میان قومش عمر کرد (نهصد و پنجاه سال عمر کند و روزها روزه بگیرد و شبها در بین رکن و مقام بپا ایستد و عبادت نماید و سرانجام خدا را بدون ولایت ما ملاقات کند، آن عباداتش هیچ نفعی برای او نخواهد داشت».

در کتاب شریف «العروة الوثقی» در فصل مربوط به غسل اموات فرموده است:

«يَشْتَرِطُ فِي اَلْمُغْسِلِ أَنْ يَكُونَ مُسْلِماً إِثْنِي عِشْرِيّاً»؛ «شرط است غسل دهنده اموات مسلمان دوازده امامی باشد».

در همان کتاب در باب شرایط اذان و اقامه، فرموده است: «يَشْتَرِطُ فِي اَلْمُوذِنِ

ص: 128


1- عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام فی حدیث، قال: ذِروَةُ الأمرِ وَسَنامُهُ ومِفتاحُهُ وَبابُ الأشياءِ ورَضِيُّ الرَّحْمَانِ الطَّاعَةُ لِلامامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ أَمَا لَو أَنَّ رَجُلاً قَامَ لَيْلَهُ وِصَامَ نَهارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَميعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَميعَ دَهرِهِ وَلَم يَعْرِفْ وَلايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بدلالته إِلَيْهِ مَا كانَ لَهُ عَلَيَّ اللَّهُ حَقٌ في ثَوابِهِ وَلا كانَ مِن أهلِ الإيمانِ. وسائل الشیعة، ج 1، ابواب مقدمة العبادات، باب 29، ح 2. این روایت در اصول کافی، ج 2، ص 19، باب دعائم الاسلام، ح 5، به طور مفصل آمده است.

اَلأِیمانُ»؛ «شرط است که مؤذن مؤمن باشد».

در شرایط امام جماعت فرموده است:«در امام جماعت، ایمان شرط است».

در شرایط صحت روزه فرموده است: «يَشْتَرِطُ فِي صِحَّةِ ألصُومِ الإِسْلامِ وَالأَيمانِ فَلا يَصِحُّ مِن غَيرِ اَلمومِنِ»؛ «صحت روزه مشروط بر این است که شخص روزه گیر، مسلمان و مؤمن (شیعه دوازده امامی) باشد و روزه از غیر مؤمن صحیح نیست».

در شرایط اعتکاف فرموده است: «در صحت اعتکاف ایمان شرط است و از غیر مؤمن صحیح نیست).

در کتاب حج، در شرایط نایب فرموده است: «از شرایط نایب در حج، ایمان است، به خاطر اینکه عمل غیر مؤمن صحیح نیست، هر چند معتقد به وجوب حج باشد و از او قصد قربت حاصل شود».؛ « الثَّالِثُ مِنْ شَرَائِطِ النَّائِبِ فِي الْحَجِّ الإِيمانُ لِعَدَمِ صِحَّةِ عَمَلِ غَيْرِ المُؤمِنِ وَ ان كانَ مُعتَقِداً بِوُجُوبِهِ وحَصَلَ مِنهُ نِيَّةُ الْقُرْبَةِ».

مرحوم آیة العظمی خوئی قدس سره فرموده است: «روایات بسیاری دلالت دارند بر اینکه عبادات کسی که معتقد به ولایت و امامت ائمه علیهم السلام نیست، باطل و عاطل (تهی و بیهوده و بی ارزش است»؛ «اَلرِّوَايَاتِ اَلْكَثِيرَةِ اَلدَّالَّةِ عَلَيَّ أَنْ عَمَلَ الْمُخَالِفِ بَاطِلٌ عَاطِلٌ لَايَعْتَدِبُهُ»(1)

علامه مجلسی قدس سره فرموده است: «امامیه اتفاق دارند بر اینکه شرط قبولی و صحت اعمال، ایمان است و از جمله ایمان، اقرار به ولایت همه ائمه علیهم السلام و امامت

ص: 129


1- المستند، فی شرح العروة الوثقی، ج 13، ص 324.

آن بزرگواران است، و روایات در این باره از شیعه و سنی متواتر و غیرقابل تردید است».(1)

مؤلف: بر این اساس اعتقاد و اعتراف به ولایت و امامت و خلافت بلافصل امام علی علیه السلام شرط صحت همه عبادات است، شرط صحت نماز، روزہ، حج و سایر عبادات است، نماز بدون ولایت مثل نماز بدون وضو است، لذا بر هر مسلمان خواهان صحت عبادات است که از روی اعتقاد و بینش واقعی بگوید:«اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِيِّينَ حَقَّاً» خصوصا هر جا شهادتین را به زبان جاری کرد و گفت: «اِشْهَدْ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه »

در اصول کافی، از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «ما نخستین خاندانی هستیم که خدا نام ما را بلند ساخت، چون آسمانها و زمین را آفرید، به منادی دستور داد - سه بار - ندا داد:اِشْهَدْ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله و سه بار ندا داد - اَشْهَدْ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ و - سه بار - ندا داد:اَشْهَدْ اَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْيِيِّينَ حَقّاً».(2)

ص: 130


1- واعْلَمْ أَنَّ الأمَامِيَّةَ أجْمَعُوا عَلَيَّ اشْتِرَاطَ صِحَّةِ الاعْمَالِ وقَبُولُهَا بِالايمانِ الَّذي مِن جُمْلَتِهِ الاّ قَرَارَ بِوَلاَيَةِ جَمِيعِ الأئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ و امَامَتَهُمْ والاخْبَارُ الدّالَّةُ عَلَيهِ مُتَواتِرَةٌ بَينَ الخاصَّةِ وَالعَامَّةِ. بحارالانوار، ج 27، ص 166.
2- عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «إِنَّا أَوَّلُ أَهْلِ بَيتٍ وَ اللَّهِ بِأَسْمَائِنَا إِلَيْهِ لَمَّا خَلَقَ السَّمَواتِ والأرْضَ أَمَرَ مُنَادِياً فَنادِي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ- ثَلاَثاً- أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ- ثَلاَثاً- أشهد ان عليّاً أميرالْمُؤْمِنِينَ حقّا- ثلاثا» اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، باب مولد النبی صلی الله علیه وآله ص 441، ح 08.

و در بحارالانوار، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: هنگامی که خداوند عزوجل عرش را آفرید، بر آن نوشت: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ [تا آن که فرمود:] هرگاه یک نفر از شما گفت: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ پس باید بگوید:عَلِيٌ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ.(1)

در روایت دیگر است که فرمود: وقتی رکعت چهارم نماز را خواندی، در تشهد آن بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الحَمدَلِلِهُ أَشهَدُ أَنْ لا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَشَرَسُولُهُ أرسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً ونَذِيراً أَشهَدُ أنَّكَ نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً نِعمَ الرَّسُولُ و ان عَلِيَّ بْنَ أَبِي طالِبٍ نِعْمَ الْوَلِيُّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَ النَّارَ حَق....»(2)

و فرمود: إِذَا قُلْتَ تَكْبِيرَ السَّابِعَةِ تَقُولُ وَجَّهْتُ وَجهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمَواتِ وَالأرضَ حَنيفاً مُسَلِماً عَلَيَّ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ دِينِ مُحَمَّدٍ وَ وَلايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍ بَيْنَ اَبِي طَالِبٍ صلَواتُ اللَّهِ علَيهِم ومَا أنَا مِنَ المُشْرِكِينَ.. (3)

از امام صادق نقل است که فرمود: میان تکبیرهای هفتگانه مستحبی که قبل از تکبیره الاحرام نماز می گویی، بگو: «عَلِيٍ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ دِينِ مُحَمَّدٍ وَ مِنْهَاجِ عَلِيِّ بَنِي اَبِي طَالِبٍ(و در ذیل این روایت از حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه چنین آمده است: ) عَلِيٍ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَدِينُ مُحَمَّدٍ عليهِ السَّلامُ وَهْدِيَ عَلِيٌ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ».(4)

ص: 131


1- قال انّ اللّه عزّوجّلّ لمّا خَلَقَ اَلْعَرْشَ كَتَبَ عَلَيْهِ لا اله الااللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ اميرالمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اليَّ انْ قَال ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاِذا قَالَ اَحَدُكُمْ لااِلَهُ اِلاّ اللّه مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ فَليقُل علي اميرالمؤمنين(بحارالانوار، ج 84، ص 112)
2- مستدرک الوسائل، کتاب الصلوة ابواب التشهد، باب کیفیة التشهد، حدیث 3.
3- مستدرک الوسائل، کتاب الصلاة، ابواب التشهد باب کیفیة التشهد.
4- وسائل الشیعه، ابواب تکبیره الاحرام، ج 4، ص 724، باب 8، ذیل ح 3.

نظر فقهاء و محدثان در باره شهادت به ولایت

حضرت آیة الله سیستانی مدظله در فصول اذان فرموده است: «والشَّهادَةُ لِعَلِيٍ عليهِ السلامُ بِالوَلايَةِ وَاَمرَّة (1)اَلْمُؤْمِنِينَ مُكْمَلَةٌ لِلشَّهَادَةِ بِالرِّسَالَةِ »(2) (گواهی به ولایت و امیرالمؤمنین بودن علی علیه السلام ، کامل کننده شهادت به رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله است).

مرحوم آیه الله خوئی قدس سره فرموده است: «وَيُستَحَبُّ الصُّلوهُ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عِنْدَ ذِكْرِهِ اَلشَّرِيفِ وَ إِكْمَالِ الشهادتين بِالشَّهادَةِ لِعَلِيٍ عَلَيهِ السَّلامُ بِالْوِلايَةِ وَامِرَةِ المُؤْمِنِينَ فِي الأَذَانِ وغَيْرِهِ»؛ « مستحب است صلوات بر محمد و آل محمد هرگاه نام شریف آن حضرت برده شد و مستحب است کامل کردن شهادتین به شهادت به ولایت و امیرالمؤمنین بودن علی علیه السلام در اذان و غیر اذان».(3) مرحوم آیه الله حکیم قدس سره فرموده است: گفتن: «اِشْهَدْ اَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ اَللَّهِ» به قصد استحباب مانعی ندارد بلکه گفتن آن در این زمانها از شعائر ایمان و رمز تشیع است و از این جهت رجحان شرعی دارد، بلکه چه بسا واجب

ص: 132


1- الأمیرة (النوع من امر) اقرب الموارد. آمر - آمر - و - إمرة و إمارة. امارت یافت. رئیس شد. منجد الطلاب.
2- منهاج الصالحین، ج 1، ص 178.
3- منهاج الصالحین، ج 1، فصول اذان و اقامه.

باشد ولی نه به عنوان جزء اذان (1).(2)

ص: 133


1- كَمَا انَّهَ لا بَأْسَ بِالاتِّيَانِ بِشَهَادَةِ أَنَّ عَلِيّاً اِمِيرَالْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ اَللَّهِ بِقَصْدِ اَلاِسْتِحْبَابِ الْمُطْلق لِمَا فِي خَبَرِ اَلاِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اذا قالَ اَحَدُكُمْ لااِلَهُ اَلاّاللَّهُ محمّدٌ رسولُ اَللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌ اميرالمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَلْ ذَلِكَ فِي هَذِهِ اَلْأَعْصَارِ مَعْدُودٌ مِنْ شَعَائِرِ الايمانِ وَ رُمزِ التَّشَيُّعِ فَيَكُونُ مِنْ هَذِهِ الجهةِ رَاجِحاً شَرْعاً بَلْ قَدْ يَكُونُ وَاجِباً لَكِنْ لاَ بِعْنْوَانِ اَلْجُزَئِيَّةِ مِنَ اَلْأَذَانِ.. المستمسک، ج 5، ص 544،
2- قال المجلسی قدس سره :لاَ يَبْعُدُ كَوْنُ اَلشَّهَادَةِ بِالْوَلاَيَةِ مِنَ اَلْأَجْزَاءِ المُستَحَبَّةِ لِلأَذانِ بِشَهَادَةِ الشَّيْخِ وَ اَلْعَلاَمَةِ وَ اَلشَّهِيدُ وَ غَيْرُهُمْ بِوُرُودِ اَلْأَخْبَارِبِهَا «قال الشیخ فی المبسوط: فاما قول «اَشْهَدُ اَنَّ عَليّاً اَمِيرالمُؤْمِنِينَ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ عَلِيٌ مَا وَرَدَ فِي شَوَاذِّ اَلْأَخْبَارِ فَلَيْسَ بِمَعْمُولٍ عَلَيْهِ فِي الاذانِ وَ لَوْ فَعَلَهُ الانْسانِ لَمْ يَأْثَمْ بِهِ غَيْرُ انَّه لَيْسَ مِنْ فَضيلَةِ الأَذانِ ولا كَمَالَ فُصُولِهِ وَقالَ فِي اَلنِّهَايَةِ فاما مَا رُوِيَ فِي شَواذِّ الأخبارِ مِن قَولِ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَأنَّ مُحَمَّداً وَآلُهُ خَيْرُ البَشَرْفمِمَا لا يَعْمَلُ عَلَيْهِ في الاِذانِ والاقامَةِ فَمَن عَمِلَ بهِ كانَ مُخطِئاً. و قال فی المنتهی:و اما مَا رُوِيَ مِنَ اَلشَّاذِّ مِنْ قول ان عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ خَيْرُ اَلْبَرِيَّةِ فَمِمَّا لاَ يَعُولُ عَلَيْهِ فَيَدُلُّ عَلَيَّ اسْتِحْبَابُ ذَلِك عُمُوماً وَ اَلْأَذَانُ مِنْ تِلْكَ اَلْمَوَاضِعِ وَ قَدْ مَرَّ اِمْثَالُ ذَلِكَ فِي ابواب مَنَاقِبِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَلَوْ قَالَهُ الْمُؤَذِّنُ او الْمُقِيمُ لاَ بِقَصْدِ الْجُزَئِيَّةِ بَلْ بِقَصْدِ اَلْبَرَكَةِ لَمْ يَكُنْ آثِماً فَانٍ الْقَوْمَ جُوَّزُوا الْكَلامَ فِي اثْنَائِهِمَا مُطْلَقاً وَهَذا مِن أَشرَفِ الأدعِيَةِ وَالأذكارِ. انتهی ملخصا ما فی بحار الانوار: ج 84، ص 112. مجلسی اول قدس سره در روضه المتقین ج 2، ص 245 (شرح من لا یحضر الفقیه) پس از نقل فرمایش شیخ صدوق فرموده است: محقق، و علامه و شهید، اخبار داله بر شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علی ولی بعد از شهادتین را نسبت به شذوذ داده اند. (وَ اَلشَّاذِّ مَا يَكُونُ صَحِيحاً غَيْرَ مَشْهُورٍ مَعَ انْ عَمَلَ الشِّيعَةِ كَانَ عَلَيْهِ في قَديمِ الزَّمَانِ ولَعَلَّ تَرَكَ ذِكرَهُ في الأخبارِ الوارِدَةِ في الاذانِ لِلتَّقِيَّةِ.. مرحوم صاحب جواهر قدس سره بعد از نقل کلام مرحوم صدوق در «فقیه» فرموده است: وَ مَعَ ذَلِكَ كُلِّهِ فَعَنِ المجلسي انه لاَ يَبْعُدُ كَوْنُ اَلشَّهَادَةِ بِالْوَلَايَةِ مِنَ اَلْأَجْزَاءِ اَلْمُسْتَحَبَّةِ لِلأذَانِ استنادَا إِلَي هَذِهِ اَلْمَرَاسِيلَ اَلَّتِي رُمِيْتَ بِالشُّذوذِ وَ اَنَّهَ مِمَّا لاَ يَجُوزُ الْعَمَلُ بِهَا وَ اِلِي مَا فِي خبرِ الْقَاسِمِ بْنِ مُعَاوِيَةَ اَلْمَرْوِيِّ عَنِ احتجاج الطَّبْرِسِيِّ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اذا قَالَ اُحْدُكُمْ لاَ اِله اِلاّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله فَلْيَقُلْ عَلَيٌ اَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ وَ هو كماترِي الا انه لاَ بَأْسَ بِذِكْرِ ذَلِكَ لاَ عَلَيَّ سَبِيلُ الجُزْئِيَّةِ عَمِلا بِالخَبَرِ المَزبورِ ولا يَقْدَحُ مِثْلُهُ فِي المُوالاتِ وَ التَّرتيب بَلْ هِيَ كَالصَّلَوةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله عِنْدَ سَمَاعِ اِسْمِهِ وَ الي ذَلِكَ أَشَارَ اَلْعَلاَّمَةُ الطباطبايِيرَهْ فِي مَنْظُومَتِهِ عِنْدَ ذِكْرِ سِنِّ اَلاذَانِ وَ آدَابِهِ فَقَالَ: صل اذا ما اسم محمد بدا علیه و الآل فصل لتحمدا واکمل الشهادتین بالتی قد اکمل الدین بها فی الملة و انها مثل الصلوة خارجة عن الخصوص بالعموم والجة ثُمَّ قَالَ لِصَاحِبِ اَلْجَوَاهِرِ بَلْ لَوْلا تَسالَمَ الاِصْحَابُ لأمكنَ دَعْوِيَ الْجُزَئِيَّةُ بِنَاءً عَلَيَّ صَلاَحِيَةُ اَلْعُمُومِ المشروعِيَّة الْخُصُوصِيَّةِ وَ الْأَمْرِ سَهْلٌ اُنْتُهِيَ كَلاَمُ صَاحِبِ اَلْجَوَاهِرَدِهِ ج ص وَقالَ اَلْمُحَقِّقُ اَلْهَمْدَانِيُّ فِي مِصْبَاحِ اَلْفَقِيهِ ج بابٌ اذان وَ اِقَامَهُ فَالْأَوَّلِي أَنْ يَشْهَدَ لِعَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالْوَلَايَةِ وَ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ بَعْدَ الشَّهَادَتَيْنِ قاصِداً بِهِ امْتِثَالَ الْعُمُومَاتِ الدَّالَّةِ عَلَيَّ اسْتِحْبَابُهُ ... وقال صَاحِبُ مُهَذّبِ الاِحْكامِ قُدِّسَ سِرَّه فی شَرَحِ عَبارَةٍ العروة: الوَجهِ في عَدَمِ جُزئِيَّةِ الشَّهَادَةِ بِالوِلايَةِ جُزءُ الاِذَانِ وَالاقَامَةِ لِعَدَمِ التَّعَرُّضِ لَها في النُّصُوصِ الوَارِدَةِ فِي كَيْفِيَّةِ الاِذَّانِ وَالاقَامَّةِ وَلكِنَّ الظَّاهِرَ انَّهُ لَوُجودُ الْمَانِعِ لاَ لِعَدَمِ الْمُقْتَضِي وَيَكفي في اصلِ الرُّجحانِ جُمْلَةً مِنَ الأخْبَارِ. (مهذب الاحکام، تألیف فقیه عصره السید عبدالاعلی الموسوی السبزواری قدس سره، ج 1، ص 21).

بدعت و تشریع و رجاء

برخی ظاهربینان، خصوصا وهابیها، توهم کرده اند که شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بدعت و حرام است، برای رفع این توهم، معنای بدعت و فرق آن را با تشریع و رجا توضیح دادم.

بدعت: بدعت عبارت از آن است که مکلف، عملی را که دلیل بر منع آن وارد شده، داخل دین کند، و آن را به عنوان اینکه از دین و دستور اسلام است انجام دهد، مثل خواندن نافله های شبهای ماه رمضان به جماعت(1) که اهل سنت به اسم نماز تراویح انجام میدهند. (2)

ص: 134


1- الْبِدَعَهْ عِبَارَةٌ عَنْ إِدْخَالِ مَا عَلِمَ وَ ثَبَتَ اَنَّهُ لَيْسَ مِنَ الدِّينِ فِي الدِّينِ كاتيانِ النَّوافِلَ جَماعَةٌ فَإنَّها بِدَعُهُ وَكُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ وَ كُلُّ ضَلالَةٍ سَبيلُها إلَيَّ النّار. روایت از پیامبر صلی الله علیه وآله است که در صفحه 182 آمده.
2- پیدایش نماز تراویح و بدعت بودن آن را در صفحه 181 و 182 همین کتاب، و در کتاب روزهای مدینه، صفحه 318 توضیح داده ام.

تشریع: تشریع عبارت از آن است که مکلف عملی را که دلیل معتبری بر مشروعیت، یا عدم مشروعیت آن وجود ندارد، به عنوان دستور دین و مشروع بودن انجام دهد و آن را به دین نسبت دهد، و بگوید اسلام چنین دستوری را داده است، و این عمل به لحاظ اینکه به دروغ به اسلام و دین نسبت داده می شود حرام است.(1) مثل اینکه مکلف، در وضو صورت و دستها را سه بار بشوید، به قصد اینکه شستن سوم را شارع دستور داده است. (به توضیح المسائل، مسأله 248 مراجعه شود).

رجاء: رجاء آن است که مکلف، عملی را به امید ثواب و به احتمال مطلوب بودن آن انجام دهد، بدون اینکه به دین نسبت دهد، یا عملی را ترک کند به امید اینکه ترک آن مطلوب است. (2) رجاء دو مورد دارد:

الف: در جایی که روایت ضعیفی وارد شده بر محبوبیت و رجحان فعلی، مثل برخی غسل های مستحبی که در توضیح المسائل ذکر شده و فرموده اند رجاء انجام دهند.(3)

ب: در جایی که روایت خاصی وارد نشده، ولی روایات عام و مطلق وارد شده

ص: 135


1- التَّشْرِيعِ عِبَارَهُ عَنِ اِتِّيَانِ مَا لَمْ يُثْبِتْ نَفْياً أوْ إِثْبَاتاً آنَه مِنَ الدِّينِ وَلَم يَعلَم انَّهُ مِنهُ وَاقِعاً نَاسِباً لَهُ إِلَيَّ اَلشَّرْعُ بِعنوَانِ آنِهِ مِنْهُ وَهَذَا هُوَ التَّشريعُ اَلمُحَرَّمُ اَلَّذِي كَانَ فَاعِلُهُ مِنَ اَلْعَصَاهُ
2- مرحوم آیة الله خوئی قدس سره، در منهاج الصالحین، ج 1، مسأله 32 فرموده است: اکثر مستحبات که در این رساله ذکر شده، به رجاء مطلوبیت و به امید ثواب انجام دهند، نیز بسیاری از مکروهات چنین است و رجاء و به امید آنکه ترک آنها مطلوب باشد، ترک نمایند. آیة الله سیستانی مدظله نیز در منهاج مسأله 32 همینطور فرموده است.
3- و برخی از آنها عبارت است از: غسل تمام شبهای فرد ماه رمضان، غسل روز عید نوروز، غسل نیمه شعبان، غسل زنی که برای غیر شوهرش عطر زده و... به توضیح المسائل آیة الله سیستانی مسأله 634 مراجعه شود.

که دلالت دارند بر محبوبیت و مطلوب بودن فعلی، و در این مورد جایز است مکلف آن عمل را در موارد مناسب و مشابه، به امید ثواب و رجاء انجام دهد بدون اینکه آن را به دین و اسلام نسبت دهد.(1) مثلا روایت خاصی وارد نشده که در اذان و اقامه بگویید: اِشْهَدْ اَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ اَللَّهِ يَا حَجَّهُ الله، ولی روایت وارد شده که امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که گفتید لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ بگویید عَلِيٌ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ.

نیز در ذیل روایتی آمده است که فرمودند: «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِيّاً كانَ الْحُجَّةَ عَلَيَّ اَلنَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله ».(2)

نیز به نقل از شیعه و سنی، روایات بسیاری وارد شده که پیامبر صلی الله علیه وآله به اصحاب فرمودند: به علی بن ابی طالب، به لفظ «امیر المؤمنین» سلام کنید و بگویید:

«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ».(3)

نیز روایات بسیاری وارد شده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: علی ولی هر مؤمن است.(4) همچنین روایات فراوانی وارد شده که امیرالمؤمنین علی علیه السلام و یازده فرزند معصومش علیهم السلام حجتهای خدا بر مردمند.(5)

ص: 136


1- فَالرَّجَاءُ هُوَ إِتيَانُ الْعَمَلِ بِاحْتِمَالِ الْمَطْلُوبِيَّةِ مِنْ دُونِ نسبيه إلَيَّ الشَّرْعُ إذا قامَ عَلَيْهِ دَلِيلٌ ضَعيفٌ او وِرْدِ عُمُومٍ عَلَيَّ عَمَلٌ وَ كَانَ اَلْمَوْرِدُ مُشَابِهاً وَ مِصْدَاقاً لَهُ سِيما عَليَّ القَولَ بِالتَّسامُحِ في أَدِلَّةِ السُّنَن. یاد آوری: در تمام مواردی که مراجع عظام، در رساله ها و پاسخهایشان فرموده اند: فلان عمل را رجاء انجام دهید مقصودشان از رجاء همین معنا است که ذکر شد.
2- اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة، باب الاضطرار الی الحجة، ذیل ح 2.
3- به کتاب امام علی امیرالمؤمنین حقا، ص 181، و کتاب بهترین انسان بعد از پیامبر والده، ص 81 و ص 114 مراجعه شود.
4- به کتاب امام علی امیرالمؤمنین حقا، ص 181، و کتاب بهترین انسان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله، ص 81 و ص 114 مراجعه شود.
5- اصول کافی، ج 1، کتاب الحجة .

بر این اساس و طبق این روایات که به طور عموم دلالت بر مطلوبیت و رجحان این عبارات دارد، مکلف می تواند رجاء و به امید ثواب، در اذان و اقامه، بعد از «اِشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ» بگوید: «اِشْهَدْ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ وَلِيُّ اَللَّهِ» یا «حُجَّةُ اَللَّهِ». ولی به قصد جزء اذان و اقامه نگوید.

البته بهتر است فقط یک بار بگویند: «اشهَد انَّ عَلِيّاً أَميرُ المُؤمِنِينَ وَوَلِيُّ اَللَّهِ»، همان گونه که از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «هرگاه یکی از شما گفت:لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ پس بگوید: عَلِيٌ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ ».(1)

یادآوری: از کتاب شریف «من لایحضره الفقیه» شیخ صدوق قدس سره معلوم می شود که شهادت به امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در اذان، در عصر شیخ صدوق، میان گروهی از مردم رایج بوده، و معلوم می شود روایاتی هم در خصوص این موضوع وجود داشته است که ظاهرا به خاطر تقیه، از نشر و تصریح و عمل به آنها در میان عموم شیعیان، معذور بوده اند، و برای روشن شدن این مطلب لازم است اهل علم به کتاب شریف «روضة المتقین، شرح من لایحضر، ج 2، ص 246» و به کتاب بحارالانوار، ج 84، باب اذان و اقامه، ص 112، رجوع کنند. و ظاهرا اینکه شیخ صدوق فرش ، در این مورد فرموده است: «مفوضه لعنهم الله» به خاطر اعتقاد فاسدشان بوده که نوعی شرک است، نه به خاطر شهادت به ولایت.

آدابی که موجب کمال نماز است

هنگامی که انسان تصمیم می گیرد نماز بخواند، یعنی اراده می کند در پیشگاه

ص: 137


1- بحارالانوار، ج 82، ص 112.

پروردگار عالم جلت عظمته حضور یابد، سزاوار است آداب حضور را رعایت کند، تا از نمازش بهره کامل ببرد، که به برخی از آنها اشاره میکنم:

1.خلوص نیت، یعنی قصدش این باشد که فقط برای خدا نماز بخواند، اگر مسجد می رود، تنها قربتا الی الله حرکت کند و از هر گونه قصد و غرض شخصی و دنیوی و خودنمایی پرهیز کند.

2. با حضور قلب، آماده نماز شود، یعنی دل و فکرش متوجه انجام نماز باشد و از آنچه غیر نماز است روی برگرداند، و این حالت را خشوع دل گویند. (در مقابل خضوع و خشوع ظاهر، که در آداب قرائت بیان می شود).

3. با حال حیا و شرمساری، مهیای نماز شود، یعنی احساس شرمساری کند که با همه بدیها و گناهان، می خواهد رو به قبله بایستد و با خدا حرف بزند و«إِيَّاكَ نَعبُدُ وَإيَّاكَ نَستَعينُ»بگوید و جا دارد با زبان دل، بلکه با تمام وجود، بگوید: «يا مُحْسِنُ قَدْ اَتاكَ الْمُسِيءُ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنَا الْمُسيءُ وَهَل يَرْحَمُ المُسِيءَ إِلاَّ المُحْسِنُ؟»؛ ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گناهکار، به در خانه تو آمده، تو احسان کننده و من گناهکارم، و آیا گناه کار را جز نیکوکار رحم می کنند؟ 4. عظمت پروردگار عالم را در نظر بگیرد و توجه داشته باشد که می خواهد به پیشگاه ملک الملوک تشرف حاصل کند.

نقل است که امیر مؤمنان علی علیه السلام وقتی شروع می کرد به وضو، چهره مبارکش از ترس خدا متغیر می شد، «كَانَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا أَخَذَ فِي اَلْوُضُوءِ تَغَيَّرَ وَجْهُهُ مِنْ خِيفَةِ اَللَّهِ تَعَالَيْ».(1)

در نقل دیگر است که چون وقت نماز داخل می شد، آن حضرت، رنگ به رنگ

ص: 138


1- بحارالانوار، ج 70، ص 400.

و متزلزل می شد، به آن حضرت عرض می کردند: شما را چه شده است؟ می فرمود: هنگام ادای امانتی رسید که خداوند، آن را بر آسمانها و زمینها و کوه ها عرضه کرد و آنها از تحمل آن سر باز زدند و انسان با ضعفی که دارد آن را پذیرفت و تحمل کرد.(1)

نیز روایت است که امام حسن مجتبی علیه السلام وقتی از وضو فارغ می شد، رنگ مبارکش متغیر می شد، از آن حضرت علتش را سوال کردند، فرمود: حق است سزاوار است بر کسی که می خواهد وارد بر صاحب عرش شود، این که رنگش تغییر کند. (2)

5. در حال خوف و رجا (امیدواری باشد که با همه قصور و تقصیرها، آیا ممکن است قابلیت حضور پیدا کند؟ و در عین حال امیدوار باشد که خداوند رحمان، خداوند غفار الذنوب، او را به حضور می پذیرد.

6. به آیه مبارکه «وَ أَقِمِ اَلصَّلَوةَ لِذِكْرِي »(3)، (نماز را به پا دار، بجهت ذکر و یاد من) توجه داشته باشد، که می خواهد با اقامه نماز، خدا را در همه حالات و همه جا، حاضر و ناظر بداند و از او غافل نشود.

7. در مواردی که جلوی نمازگزار، صف جماعت یا دیوار نباشد و جلوی او معرض عبور و مرور باشد، مستحب است چیزی مانند تسبیح یا عصا و امثال آن

ص: 139


1- وفي تفسير القشيرئ أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ كَانَ إِذَا حَضَرَ وَقْتُ الصَّلاةِ تَلَوَّنَ وَ تزلزل فَقِيلَ لَهُ مَا لَكَ فَقَالَ جَاءَ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَيَّ السَّمَاوَاتُ والأَرْضُ والْجِبَالِ فَأبَيْنَ أن يَحمِلنَها و أَشْفَقْنَ مِنْهَا وحَمَلَهَا الأَنْسَانُ وأَنَا فِي ضَعْفِي فَلا أَدْرِي أُحْسِنُ أَدَاءَ مَا حَمَلْتُ أَوْلا . بحارالانوار، ج 11، ص 256.
2- فقال: حَقُّ عَلِيٍ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَدْخُلُ عَلَيَّ ذِي اَلْعَرْشِ أَنْ يَتَغَيَّرْ لَوْنُهُ. ( همان، ج 77، ص 347»
3- سوره طه / 14.

جلوی مهر و سجاده خود بگذارد تا اگر عبور و مروری صورت گرفت، بین او و مرور کننده فاصله و حائلی باشد و همینطور است اگر جلوی او شخصی یا چیزی که باعث حواس پرتی می شود، وجود داشته باشد که در این صورت نیز مستحب است چیزی جلوی مهر و سجاده خود بگذارد.(1)

آداب قبل از دخول در نماز

اول. از حضرت امیر علی نقل شده است که به اصحاب خود می فرمود: کسی که قبل از تکبیره الاحرام بگوید: «يا مُحسِنُ قَد أتاكَ المَسيُّ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أن يَتَجَاوَزَ عَنِ المُسيَّ ءِ وَأنتَ المُحسِنُ وَ أنا المسي فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَز عَن قَبيحِ ما تَعلَمُ مِنّي».(2)«ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گناه کار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار، از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر». (پس از اینکه نمازگزار این دعا را خواند)، خداوند گوید: « ملائکه من، گواه باشید، همانا من او را بخشیدم و طلبکاران او را راضی نمودم).

ص: 140


1- منظور از گذاشتن چیزی جلوی مهر و سجاده در حال نماز، اظهار نوعی توقیر و تعظیم نسبت به نماز است و اشاره دارد که نمازگزار از خلق و آنچه غیر خداوند است، چشم پوشیده و از همه چیز جدا شده و تمام وجود خود را متوجه خالق و خدای خود کرده است. كَأَنَّهُ لا يُفَكِّرُ إِلاَّ فِيمَا بَينَهُ وَ بَينَ ذلِكَ الْحَدِّ ولا يَنْظُرُ الاّ مَابِينَ مُصَلاَّهُ وَ مَسجِدِهُ وَلا يُبْعِدُ اَنْ يُسْتَفَادَ مِنَ الاخْبَارِ اسْتِحبابُ ذلِكَ مُطْلَقاً وَانٍ لَمْ يَكُنْ قُدَّامَهُ مُعرِضُ الْعُبُورِ وَالْمُرُورِ ولَمْ يَكُنْ هُناكَ شَخصٌ حاضِرٌ وَ مَوجودٌ واللَّهَ العالِمُ. عروة الوثقی، فصل فی الأمکنة المکروهة، مسأله 3، و مستند العروة الوثقی، کتاب الصلاة، الجزء الثانی، ص 231.
2- بحارالانوار، ج 84، ص 375.

دوم. بعد از اقامه و قبل از تکبیرة الإحرام، این دعا نیز وارد است: «اللَّهُمَّ رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَ اَلصَّلاَةِ اَلْقَائِمَةِ بَلِّغْ مُحَمَّداً صَلَّي اللهُ عليه وآله اَلدَّرَجَةَ وَ اَلْوَسِيلَةَ وَ اَلْفَضْلَ وَ اَلْفَضِيلَةَ وَ بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ وَ بِاللَّهِ أَستَنجِحُ وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله أَتَوَجَّهُ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاجْعَلْنِي بِهِمْ عِندَكَ وَجيهاً في الدُّنيا وَالأَخِرَةِ وَمِنَ المُقَرَّبينَ».(1)

و همچنین مستحب است در اثنای تکبیرات افتتاحیه، پیش از تکبیرة الإحرام بگوید: «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلاتِي ونُسُكِي ومَحْيَايَ ومَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ أُمِرتُ وَ أنَا مِنَ المُسلِمينَ».

تکبیرات افتتاحیه: از آداب مستحبه اول نماز آن است که، غیر از تکبیرة الاحرام، شش تکبیر گفته شود، که مجموع هفت تکبیر می شود و آنها را تکبیرات افتتاحیه نامند.

امام باقر علیه السلام فرمود: «اِسْتَفْتَحَ اَلصَّلاَةَ بِسَبْعِ تَكْبِيرَاتٍ وِلاَءً.. » (2)؛ «نماز را با هفت تکبیر پی در پی، افتتاح کن». .

و همان حضرت فرمود: «أدني مَا يُجْزِي مِنَ اَلتَّكْبِيرِ فِي التَّوَجُّهِ إِلَيَّ الصَّلاةُ تَكْبِيرَةٌ وَاحِدَةٌ وَ ثَلاَثُ تَكْبِيرَاتٍ وَ خَمْسٌ وَ سَبْعٌ أَفْضَلُ»(3)، «در توجه و دخول در نماز، حداقل یک تکبیر کفایت می کند، ولی سه تکبیر و پنج تکبیر و هفت تکبیر افضل

ص: 141


1- بحارالانوار، ج 84، ص 375.
2- الوسائل، باب 7 من ابواب تکبیرة الإحرام، ح 2.
3- الوسائل، باب 7 من ابواب تکبیرة الإحرام، ح 9.

مسائل مربوط به تکبیرات افتتاحیه

مسأله 1. اگر بخواهند تکبیرات افتتاحیه را بگویند، لازم نیست همه آنها را بگویند، بلکه جایز است، سه تکبیر بگویند و نیز جایز است پنج تکبیر بگویند، ولی ثواب بیشتر در هفت تکبیر است.

مسأله 2. چنانچه کسی بخواهد سه تکبیر بگوید، تکبیر سوم را به نیت تکبیرة الاحرام بگوید و اگر بخواهد پنج تکبیر بگوید، تکبیر پنجم را به نیت تکبیرة الاحرام بگوید و اگر هفت تکبیر بگوید، آخری را به نیت تکبیرة الإحرام بگوید.

مسأله 3. جایز است هفت تکبیر را پشت سر هم بگویند و بین آنها فاصله نیندازند، ولی مستحب است دعاهایی که وارد شده، بین آنها بخوانند.(1) مسأله 4. امام جماعت که تکبیرات افتتاحیه را می گوید، مستحب است تکبیره الاحرام را بلند بگوید تا مأمومین بشنوند، ولی مستحب است تکبیرات افتتاحیه را آهسته بگوید.

مسأله 5. تکبیرات افتتاحیه اختصاص به نمازهای یومیه ندارد، بلکه برای نمازهای نافله نیز استحباب دارد.

ص: 142


1- دعاها به این قرار است، وقتی سه تکبیر گفت این دعا را بخواند: «اَللّهُمَّ أَنْتَ الْمَلِكُ الحقُّ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي ذُنِّي إِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ». بعد از آن دو تکبیر بگوید و این دعا را بخواند: «لَبَّيْكَ وسَعْدَيْكَ والْخَيْرُ في يَدَيْكَ وَ الشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ و المَهْدِي مَنْ هَدَيْتَ لا مَلْجَأَ مِنْكَ إِلاَّ إِلَيْكَ سُبْحانَكَ وَ حَنانَيْكَ تَبارَكْتَ وَ تَعالَيْتَ سُبْحانَكَ رَبَّ الْبَيْت»، پس از آن دو تکبیر دیگر را بگوید و این دعا را بخواند: «وَجَّهْتُ وَجهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ والأَرْضَ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ حَنيفاً مُسلِماً وَمَا أَنَا مِنَ المُشرِكينانِ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ أُمِرتُ وَ أنَا مِنَ المُسلِمينَ» .

نیت نماز و تکبیرة الإحرام

نمازگزار باید نماز را به قصد قربت، یعنی برای اطاعت فرمان خداوند سبحان بجا آورد، و لازم نیست نیت را به زبان بگوید، و همین که نیت کند - مثلا - نماز ظهر بخواند، کفایت می کند، البته اگر به زبان آورد، اشکال ندارد. و نماز با گفتن «الله اکبر» آغاز می شود، و آن را «تکبیرة الإحرام» می گویند.

موقع گفتن تکبیرة الإحرام باید بدن آرام باشد، و اگر عمدا آن را در حال حرکت بدن بگویند، نماز باطل است.

یادآوری: تکبیرة الإحرام اول نماز را تکبیرة الإحرام گویند، به لحاظ این که وقتی به نیت تکبیرة الإحرام «اَلله أَکبَرُ» گفته شد، انسان داخل نماز می شود و منافیات نماز بر او حرام می گردد، یعنی بعد از تکبیرة الإحرام، حرف زدن، رو از قبله برگرداندن، خندیدن، چیز خوردن و... بر او حرام می شود (منافیات نماز همان مبطلات نماز است که در توضیح المسائل بیان شده است).

آداب هنگام گفتن تکبیرهای نماز:

1. وقت گفتن تکبیرها، در همه نمازها، دو دست را تا مقابل گوشها بالا ببرند.

2. دستها را از مقابل گوشها بالاتر نبرند.

3. انگشتها را به هم بچسبانند.

4. در حال بالا بردن دستها، کف دو دست را رو به قبله قرار دهند.

5. شروع به گفتن تکبیر و بالا بردن دستها، هم زمان باشد، پایان تکبیر و رسیدن دستها مقابل گوش نیز هم زمان باشد، یعنی وقتی دستها مقابل گوشها رسید، تکبیر تمام شود.

یادآوری: در ذیل روایتی آمده است که جبرئیل به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گفت: «به راستی برای هر چیزی زینتی است و زینت نماز بالا بردن دستها هنگام گفتن هر

ص: 143

تکبیری است»؛ «وَإِنَّ لِكُلِّ شَيءٍ زَينَهُ وَ إِنَّ زِينَةَ اَلصَّلاَةِ رَفْعُ اَلْأَيْدِي عِنْدَ كُلِّ تَكْبِيرِهِ »(1)

مستحبات حال قیام و قرائت

. در حال قیام، شانه ها را پایین بیندازد.

2. دستها را رها کند آنها را جمع نکند).

3. کف دست راست را بر روی ران راست، مقابل زانو، و کف دست چپ را بر روی ران چپ، مقابل زانو بگذارد. (2)

ص: 144


1- وسائل، باب 9، ابواب تکبیرة الإحرام، ح 14. تذکر: آدابی که نقل شد، در نمازهای نافله و در تکبیرهای بین نماز نیز جاری است. و این آداب و مستحبات در کتاب شریف العروة الوثقی، فصل فی تکبیرة الإحرام و در (وسائل الشیعه، ابواب تکبیرة الاحرام) و در (بحارالانوار، ج 84) آمده است.
2- یکی از مبطلات نماز آن است که در حال نماز به قصد خضوع و ادب دستها را روی هم بگذارند و این عمل را تکفیر و تکتف گویند. تکفیر در اینجا به معنای دست روی هم گذاشتن و دست به سینه ایستادن به قصد ادب و تواضع در مقابل غیر است. تکتف هم به معنای دست روی کتف و بازو گذاشتن است. مجمع البحرین و جواهر الکلام، ج 11، ص 9. در فقه شیعه ثابت و مسلم است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام در حال نماز دست روی دست نگذاشته اند، بلکه از آن نهی فرموده اند و در برخی روایات آمده است که: « دست روی دست گذاشتن، عمل مجوس و اهل کتاب است و شما چنین نکنید» (وسائل، باب 15 ابواب قواطع الصلاة). ظاهرا پیدایش اصل این عمل هنگامی بود که اسرای عجم را نزد عمر آوردند و آنها به رسم عجم - که مقابل پادشاهان دست به سینه و متواضعانه می ایستادند - مقابل عمر ایستادند. عمر سؤال کرد این عمل به چه معنا است؟ گفتند: ما در مقام تواضع و اظهار ادب، در مقابل پادشاهانمان این گونه می ایستیم . عمر از باب استحسان گفت: خوب است این عمل برای خدا و در نماز انجام شود. (جواهر الکلام، ج 11، ص 9). و از آن تاریخ این عمل در نمازها رسم شد و همچنان ادامه دارد (مثل نماز تراویح و مثل الصلاة خیر من النوم) و گویا خلیفه غفلت کرد که این عمل، علاوه بر بدعت بودن، تشبه به مجوس و قبیح است (وکم له من نظیر). و روایاتی که از این عمل نهی فرموده و آن را از مجوس و اهل کتاب معرفی کرده اند مؤید این مطلب است، به علاوه تعریض به صحیح نبودن دستور و استحسان خلیفه می باشد . ولی اکثر اهل تسنن این عمل را مستحب دانسته و استناد کرده اند به نقلی که در صحیح بخاری * و صحیح مسلم آمده است و در این نقل نیامده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چنین دستوری داده است، لذا سنیهای مالکی مذهب، اصل آن را قبول نکرده و مانند شیعه، با دست باز نماز می خوانند. سایر اهل سنت که آن را پذیرفته اند، در کیفیت آن بینشان اختلاف شدید و اقوال گوناگونی وجود دارد و در مسجدالحرام و مسجدالنبی اختلاف عملی آنها مشهود است. (مفصل آن را در «الفقه علی المذاهب الأربعة، ج 1: وضع الید الیمنی علی الیسری) و در کتاب «روزهای مدینه)) ملاحظه فرمائید. *صحیح بخاری، کتاب الاذان، ص120، باب 87، وضع الیمنی علی الیسری فی الصلاة: «عَنْ اَبِي حَازِمٍ عَنْ سَهْلِ اِبْنِ سَعْدٍ قَالَ كَانَ اَلنَّاسُ يُؤمَرُونَ أَنْ يَضَعَ اَلرَّجُلُ يَدَهُ اَلْيُمْنِيَ عَلَيَّ ذِرَاعُهُ اَلْيُسْرِي فِي اَلصَّلاَةِ قَالَ اَبْوحَازِمُ لاَ اِعْلَمْهُ اِلاَّ يُنْمِي ذَلِكَ إِلَيَّ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَ قَالَ اَسْمَاعِيلُ يُنْمِي ذَلِكَ وَ لَمْ يَقُلْ يَنْمِي». در صحیح مسلم نیز مشابه این روایت در کتاب الصلاة، ص 205، حدیث 401» آمده است .

4. انگشتها را به هم بچسباند.

.. به جای سجده نگاه کند.

. گردنش را راست نگهدارد(گردن را کج نکند).

7. پشتش را صاف نگهدارد(به حال خمیدگی نایستد).

8. سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیاندازد.

9. پاها را کنار هم بگذارد (آنها را پس و پیش نگذارد).

10. قدمها را صاف و محاذی هم بگذارد، به طوری که سر انگشتان پا به سمت قبله باشد.

11. مردان پاها را بین دو قدم را به اندازه سه انگشت باز، تا یک وجب فاصله دهند و زنان پاها (قدمها) را به هم بچسبانند.

12. با حالت خضوع و خشوع، یعنی با وقار و آرامش کامل بایستد، و با دستها

ص: 145

و انگشتان بازی نکند.

خشوع و خضوع در حال نماز

خشوع» به معنای فروتنی و اظهار عجز و شکسته نفسی است، خشوع در نماز، دل را از غیر خدا فارغ کردن و از غیر خدا اعراض و چشم پوشیدن است، و این معنا مربوط به قلب و حالتی درونی است و چنانچه این حالت حاصل شود، اثرش در اعضا و جوارح ظاهر می گردد و قهر انسان در آن حالت، با دست و ریش و بینی و ... بازی نمی کند، در تمام اعضای بدن حالت تواضع، و سکون و آرامش و فروتنی نمایان می شود.

در روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مردی را دید که در حال نماز با ریش خود بازی می کرد، فرمود: «اگر در قلب او خضوع بود، اعضای بدنش نیز خاضع میشد»؛ «اِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ».(1)

«خضوع»، به معنای سر تسلیم و تعظیم فرود آوردن و اظهار اطاعت و فرمان برداری کردن و در واقع اظهار کوچکی و تذلل و شکسته نفسی است.

خضوع در نماز، با حالت تواضع و ذلیلانه و به صورت تسلیم در برابر دستورهای الهی بودن است، خود را به تمام معنا، عبد و مطیع وسرسپرده به اوامر پروردگار دانستن است.(2)

تذکر: در حال قیام، استقرار لازم است، یعنی بدن باید آرام و بدون حرکت باشد، استقرار مقابل حرکت و اضطراب و لرزش است، ولی حرکت دست و انگشتان، در موقع خواندن حمد و سوره و تسبیحات اربعه، اشکال ندارد، اما ادب

ص: 146


1- تفسیر مجمع البیان، جلد 7، ص 99، ذیل آیه 2 سوره المؤمنون.
2- به مجمع البحرین، واژه «خشع و خضع» رجوع شود.

حضور در پیشگاه اقدس الهی اقتضا می کند تمام اعضای بدن، در آرامش کامل قرار بگیرند و هیچ گونه حرکتی نداشته باشند، زیرا هر نوع حرکت و اضطراب عمدی، با خشوع و خضوع منافات دارد و نشانه عدم خشوع و خضوع است، در حالی که خداوند متعال برجسته ترین صفات مؤمن را خشوع در نماز معرفی کرده و فرموده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»(1). «مؤمنان رستگار شدند * مؤمنانی که در نمازشان خاشعند». خداوند سبحان در این آیه شریفه، خواندن نماز را نشانه مؤمنان نمی شمارد، بلکه خشوع در نماز را از ویژگیهای آنان می شمرد، یعنی آنچه به نماز ارزش و بها می دهد، توجه به پروردگار و از غیر او بریدن است. اینجا است که ما باید از نماز خواندن خود استغفار کنیم و از این نمازها که می خوانیم سر خجلت به زیر اندازیم.

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «بهره تو از نمازت به مقداری است که در آن، توجه داشته باشی، اگر نمازگزار، همه نماز خود را با حواس پرتی و بدون توجه بخواند یا از آداب آن غفلت کند، چنین نمازی در هم پیچیده می شود و به صورت صاحبش زده می شود».

«إنَّما لَكَ مِن صَلاتِكَ ما أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ مِنْهَا فَانْ أَوْهَمَهَا كُلَّهَا أو غَفَلَ عَن أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا».(2)

و در روایت است که خداوند سبحان به حضرت موسی علیه السلام خطاب کرد: «ای موسی ! چون مرا یاد کنی، از عظمت من اعضای تو مضطرب و لرزان شود و در وقت یاد من، خاشع و با وقار باش و چون مرا یاد کنی، زبان خود را در عقب دل

ص: 147


1- سورة المؤمنون /1 و 2.
2- فروع کافی، جلد 3، ص 363، ح 3 و تهذیب، جلد 2، ص 368، ح 1417.

خود بدار (یعنی اول به دل یاد کن، بعد به زبان) و چون در حضور من بایستی مانند بنده ذلیل بایست و با من مناجات کن، با دل ترسناک و زبانی راستگو».(1)او آیه 45 سوره مبارکه بقره: «وَإنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَليَّ الْخاشِعِينَ» به این آداب اشاره دارد، یعنی رعایت شرایط قبولی نماز، سخت و مشکل است.

قیام ایستادن : نمازگزار باید تکبیره الاحرام و حمد و سوره را در حال قیام و آرامش بدن بخواند. البته حرکت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سوره اشکال ندارد، اگر چه مستحب است آنها را هم حرکت ندهد.

قرائت: در رکعت اول و دوم نمازهای واجب یومیه، انسان باید اول حمد فاتحة الکتاب) و بعد از آن یک سوره کامل بخواند.«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ *إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ* اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ »

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ * وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ»

أحده مسأله: بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند، و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.

مسأله: مرد باید در نماز صبح و مغرب و عشا مواظب باشد که تمام کلمات حمد و سوره، حتی حرف آخر آنها را بلند بخواند.

مسأله: زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته

ص: 148


1- معراج السعادة، فصل غفلت و حقیقت نماز، به نقل از محجه البیضاء، ج 1، ص 372.

بخواند.

مسأله: بر هر مکلفی واجب است قرائت حمد و سوره و ذکرهای نماز را یاد بگیرد، باید زیر و زبر کلمه را یاد بگیرد، باید مخارج حروف را یاد بگیرد که حرفی را به حرف دیگر تبدیل نکند - مثلا به جای «ض»، «ز» نگوید، و چنانچه در یاد گرفتن تقصیر کرده و نماز را غلط بخواند، نمازش صحیح نیست و همچنین سعی کند کلمات را شمرده بخواند، وطوری نخواند که از دو کلمه، کلمه بی معنا متولد شود، مثلا «اَلحَمدُ» را با «لِله» شمرده و جدای از هم بخواند به طوری که از آنها لفظ «دُلِل» متولد نشود، یا از «لِله رَبّ» لفظ «هِرَب» و از «مالِکِ یَومِ اَلدّین» لفظ «کِیَو» و از «إِیّاکَ نَعبُد»، «کَنَعَ» و از « إیّاکَ نَستَعِین» لفظ «کَنَس» و از «اَنعَمتَ عَلَیهِم»، «تَعَل» و از «مَغضُوبِ عَلَیهم»، « بِعَل» متولد نشود، البته عدم رعایت اینها موجب بطلان نماز نمی شود.(1)

مسأله: در نماز مستحبی خواندن سوره لازم نیست. و می توانند چند آیه از هرجای قرآن بخوانند.

مسأله: مستحب است در تمام نمازها در رکعت اول سوره «قدر» و در رکعت دوم سوره «توحید» را بخواند.

مسأله: در رکعت سوم و چهارم نماز، فقط سوره حمد را بخواند، یا سه مرتبه بگوید: «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَکبَرُ».

مسأله: بر مرد و زن واجب است رکعت سوم و چهارم نماز را آهسته بخوانند.

ص: 149


1- در فاتحة الکتاب اسم شیطان هفت است کزو نماز یابد نقصان اول «دل» و « هرب» «کیوم» است و «کتع» پنجم «کتس» و «تعل» «بعل» نیک بدان به کتاب شریف «العروة الوثقی)، احکام القرائة، مسأله 55 مراجعه شود.

آداب قرائت: 1. در رکعت اول پیش از گفتن بسم الله و شروع به خواندن حمد بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ».(1)

2. در نماز ظهر و عصر «بسم الله» را بلند بگویند، البته معلوم است که در نماز صبح، و مغرب و عشاء، بر مردان واجب است «بسم الله» را بلند بخوانند.

3. حمد و سوره را شمرده و با آرامی بخوانند، به طوری که اگر کسی گوش دهد، بتواند حروف آنها را شمارش کند.

4. حمد و سوره را با صدای زیبا و دلنشین بخوانند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «برای هر چیزی زیوری است و زیور قرآن، صوت زیباست».«لِكُلِّ شِئٍ حِلْيَةٌ وَ حُلِيُّهُ اَلْقُرْآنُ اَلصَّوْتُ اَلْحَسَنُ».(2)

5. در آخر هر آیه، وقف کنند، یعنی آن را به آیه بعد نچسبانند.

6. در حال خواندن حمد و سوره، به معنای آیه توجه کنند.

7. اگر نماز را فرادا می خوانند، بعد از آن که حمد را تمام کردند بگویند:

«اَلْحَمْدَلَلُهُ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ» و اگر به جماعت می خوانند، بعد از حمد امام بگویند:

«اَلْحَمْدَلَلُهُ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ »، امام هم اگر بعد از حمد،به قصد ذکر-نه ورود-بگوید:«اَلْحَمْدَلَلُهُ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ» به اشکال ندارد. (3)

ص: 150


1- یادآوری: اولا این استعاذه مخصوص رکعت اول نماز است و در رکعت دوم وارد نشده، ثانیا، مهم در استعاذه، استعاذه معنوی است، به این که نمازگزار پناه ببرد به خدا و خود را از صفات شیطانی دور و به صفات رحمانی متصف و نزدیک کند.
2- وسائل، باب 24، ابواب قرائة القرآن، ح 3.
3- سوره حمد گرچه مشتمل بر دعا است ولی همه مسلمانان مکلفند آن را به عنوان قرآن و به قصد حکایت کلام خدا بخوانند، نه به قصد دعا. زیرا شیعه و سنی، بالاتفاق نقل کرده اند که پیامبر اکرم فرمود: «لَأَ صَلاَةٌ إِلاَّ بِفَاتِحَةِ اَلْكِتَابِ» و «لَأَ صَلاَةٌ لِمَنْ لَمْ يَقْرَأْ بِفَاتِحَةِ اَلْكِتَابِ» نماز بدون فاتحة الکتاب نماز نیست و کسی که فاتحة الکتاب را نخواند برایش نماز نیست. بر این اساس، نمازگزار باید سوره «حمد» را به قصد قرآن بخواند، نه به قصد دعا، و لذا نباید بعد از آن « آمین» بگوید. امام صادق علیه السلام فرمود: «هر گاه پشت سر امام جماعت نماز می خوانی و او سوره حمد را خواند بگو: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ» و «آمین» نگو». « إِذَا كُنْتَ خَلْفَ إِمَامٍ فقرأَ الحمْدَ و فرغ من قِراءَتِها فَقُل أَنتَ الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ وَلا تَقُل آمينَ. » وسائل الشیعه، باب 17 من ابواب القرائة فی الصلاة، ح1. لذا در فقه شیعه آمین جزء نماز نیست و گفتن آن بعد از حمد به قصد جزئیت بدعت و بنابر مشهور موجب بطلان نماز است، البته چنانجه از روی سهو یا از جهت تقیه یا به خاطر جهل به مسأله آمین بگویند یا در جای دیگر نماز . مثلا در قنوت - بگویند نماز باطل نمی شود. (العروه الوثقی، فصل فی مبطلات الصلاة، العاشر، قول آمین). اهل سنت نیز به مقتضای همان روایت که قبلا ذکر شد، قبول دارند که سوره حمد به عنوان فاتحة الکتاب و قرآن خوانده می شود الا این که روایتی از ابوهریره نقل کرده اند مبنی بر اینکه پیامبر اکرم فرمود وقتی امام جماعت آمین گفت شما هم آمین بگویید. (صحیح بخاری، کتاب الاذان باب 111، ح 780 و تفسیر ابن کثیر، ضمن تفسیر سوره حمد). ضمنا «آمین» به تخفیف میم به معنای «اَللَّهُمَّ اِسْتَجِبْ لَنَا» است، یعنی «خدایا دعای ما را مستجاب کن». لذا چنانچه در جاهای دیگر نماز به قصد دعا گفته شود اشکال ندارد.

8. بعد از خواندن سوره «توحید» در رکعت اول و دوم، یک یا دو یا سه مرتبه بگویند: «كَذَلِكَ اَللَّهُ رَبِّي» یا «كَذَلِكَ اَللَّهُ رَبُّنَا» البته این ذکر فقط بعد از سوره «توحید» وارد شده و نباید بعد از سوره های دیگر به قصد ورود گفته شود.

9. پس از خواندن حمد، لحظه ای صبر کنند و پس از آن سوره را شروع کنند و پس از خواندن سوره نیز، لحظه ای صبر کنند، پس از آن تکبیر پیش از رکوع را بگویند یا برای قنوت دستها را بالا ببرند.

10. در رکعت اول هر نمازی، سوره «قدر» و در رکعت دوم سوره «توحید» را بخواند.

ص: 151

11. در نماز صبح دوشنبه و پنج شنبه، در رکعت اول سوره «انسان» و در رکعت دوم سوره غاشیه» را بخواند.

12. در رکعت اول نماز ظهر جمعه، سوره «جمعه» و در رکعت دوم سوره منافقون» بخوانند، نماز صبح جمعه را نیز به همین نحو بخوانند.

13. شب جمعه، در رکعت اول نماز مغرب سوره (جمعه) و در رکعت دوم سوره ( توحید)) بخوانند.

14. اگر در اثنای قرائت نام مبارک پیامبر اکرم الله صلی الله علیه وآله را شنیدند، همانجا صلوات بفرستند و پس از آن نماز را ادامه دهند.

یادآوری: در نماز واجب و مستحب، تکرار آیه و گریه کردن از خوف خدا اشکال ندارد، در روایت است که: «امام سجاد زین العابدین علیه السلام وقتی «مَالِكُ يَوْمِ اَلدِّينِ »(1)را می خواند، به قدری آن را تکرار می کرد که در آستانه مرگ قرار می گرفت».

در روایت دیگر است که: «از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سوال کردند از مردی که نماز واجب می خواند و به آیه ای می رسد که در آن تخویف (ترس از مرگ و قیامت) است، پس آن آیه را تکرار می کند و می گرید، آیا اشکال دارد؟ حضرت فرمود: مانعی ندارد، هر چند بار که می خواهد، تکرار نماید و گریه کند».(2)

آداب رکعت سوم و چهارم:

1. در رکعت سوم و چهارم نماز، بعد از تسبیحات اربعه، استغفار کنند، یعنی بگویند «أَسْتَغفِراللَّهَ رَبّي واتوبُ إليهِ» و بعد به رکوع بروند. 2. در رکعت سوم و

ص: 152


1- وسائل الشیعه، باب 68، ابواب القرائة فی الصلاة، ح 1 و3.
2- وسائل الشیعه، باب 68، ابواب القرائة فی الصلاة، ح 1 و3.

چهارم، می توانند سوره حمد بخوانند، ولی بهتر است تسبیحات اربعه بخوانند.

رکوع

نمازگزار باید در هر رکعت بعد از قرائت حمد و سوره، به اندازهای خم شود که بتواند دست را به زانو بگذارد، این عمل را «رکوع» می گویند و واجب است در حال رکوع ذکر بگوید. یعنی سه مرتبه «سُبْحَانَ اَللَّهِ» یا یک مرتبه «سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ» بگوید.

مسأله: در رکوع باید به مقدار ذکر واجب بدن آرام باشد و باید پس از آن که به مقدار رکوع خم شد و بدن آرام گرفت، ذکر رکوع را بگوید.

مسأله: بعد از تمام شدن ذکر رکوع باید راست بایستد و بعد از آن که بدن آرام گرفت به سجده رود و اگر عمدا پیش از ایستادن یا پیش از آرام گرفتن بدن، به سجده رود، نمازش باطل است.

مسأله: کسی که نشسته رکوع می کند، باید به قدری خم شود که صورتش مقابل زانوها برسد و بهتر است به قدری خم شود که صورت نزدیک جای سجده برسد.

مستحبات رکوع: 1. قبل از رفتن به رکوع، در حالی که راست ایستاده است، تکبیر بگوید. 2. در حال تکبیر دستها را تا مقابل گوش بالا ببرد (به همان کیفیت که در تکبیرة الإحرام بیان شد).

3. در رکوع، مردان زانوها را به عقب دهند ولی زنان این کار را نکنند.

4. مردان کف دستها را بر سر زانوها بگذارند و انگشتان را باز کنند و کف دست را از سر زانو پر کنند و زنها دست را از زانو بالاتر بگذارند.

5. دست راست را قبل از دست چپ بر زانو بگذارند.

6. پشت را صاف نگهدارند و گردن را بکشند و مساوی پشت نگهدارند.

ص: 153

7. بازوها را از پهلو جدا نگهدارند(به پهلو نچسبانند).

8. بین دو قدم را نگاه کنند.

9. قبل از ذکر رکوع یا بعد از آن صلوات بفرستند.

10. ذکر رکوع یعنی «سبحان الله» یا «سبحان ربی العظیم و بحمده» را سه یا پنج یا هفت مرتبه، بلکه زیادتر تکرار کنند. و آن را به فرد ختم کنند (نه زوج).

1. قبل از شروع به ذکر، این دعا را بخوانند: «اللَّهُمَّ لَكَ رَكَعتُ وَلَكَ خَشَعتُ وَ بِكَ آمَنْتُ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَأَنْتَ رَبِّي خَشَعَ لَكَ سَمْعِي وَ بَصَرِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحمي وَدَمِي وَ مُخِّي وَ عَصَبِي وَ عِظَامِي ومَا أَقَلَّتْ قَدَمَايَ غَيرَ مُسْتَنكِفٍ ولا مُسْتَكْبِرٍ وَلا مُسْتَحسِرٍ عَن عِبَادَتِكَ وَ الْخُشُوعُ لَكَ وَ التَّذَلُّلُ لِطاعَتِكَ سُبْحانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ. »

12. بعد از آن که از رکوع برخاستند و راست ایستادند، در حال آرامی بدن بگویند: «سَمِعَ اَللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، بلکه بهتر است در ادامه آن بگویند: «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ أَهْلِ الْجَبَرُوتِ وَ الْكِبْرِياءِ وَ الْعَظَمِهِ رَبَّ الْعَالَمِين».

سجود

نمازگزار باید در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب بعد از رکوع دو سجده بجا آورد. و سجده در نماز آن است که پیشانی و کف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را به زمین بگذارد. و باید سه مرتبه «سُبحانَ اللهِ» یا یک مرتبه «سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْأَعْلِي وَ بِحَمْدِهِ» بگوید. و در حال ذکر سجده، باید بدن آرام باشد.

مسأله: اگر کسی پیش از آن که پیشانی اش به زمین برسد و آرام گیرد، عمدا

ص: 154

ذکر سجده را بگوید، نمازش باطل است و چنان چه از روی فراموشی و بی توجهی باشد، باید دوباره در حال آرام بودن بدن، ذکر را بگوید.

مسأله: باید بعد از سجده اول، بنشیند تا بدن آرام گیرد و دوباره به سجده رود.

مسألة: اگر نمازگزار پیش از تمام شدن ذکر، عمدا سر از سجده بردارد، نمازش باطل است.

مسأله: کسی که نمی تواند پیشانی را به زمین برساند. باید به قدری که می تواند خم شود و مهر را بر جای بلندی بگذارد و سجده کند، ولی باید کف دست ها و زانوها و انگشتان پا را، در صورت امکان به طور معمول بر زمین یا روی میز بگذارد. و اگر نمی تواند زانو و انگشتان را بر زمین بگذارد، کف دستها را که می تواند، باید بر زمین، یا روی میز جلویش بگذارد.

مسأله: نمازگزار باید در سجده، پیشانی را بگذارد بر زمین و یا آن چه از زمین می روید مثل علف، و کاه، و چوب، ولی سجده بر خوراکی و پوشاکی صحیح نیست.

مسأله: سجده بر چیزهای معدنی؛ مانند طلا و نقره، صحیح نیست.

مسألة: سجده کردن بر سنگهای معدنی مانند سنگ مرمر و سنگ های سیاه اشکال ندارد.

مسألة: سجده بر دستمال کاغذی، در صورتی که از چوب و مواد گیاهی ساخته شده، اشکال ندارد.

مسألة: سجده بر تسبیح تربت و تسبیح چوبی و سنگی اشکال ندارد. (البته باید دانه های تسبیح کنار هم و به قدری باشند که پیشانی به اندازه یک دو ریالی،

ص: 155

روی دانه ها قرار گیرد. )(1) مسأله: چیزی که بر آن سجده می کند باید پاک باشد، ولی اگر مثلا مهر را روی فرش نجس بگذارد، اشکال ندارد.

مسأله: برای سجده بهتر از هر چیز، تربت حضرت سیدالشهداء الی است، و بعد از آن خاک، سنگ، و بعد از سنگ، گیاه و چوب و کاغذی که از کاه و چوب ساخته شده است.

مسأله: جایی که نمازگزار، از جهت تقیه یا غیر آن، تمکن ندارد بر چیزی که سجده صحیح است سجده کند، می تواند بر فرش سجده کند. البته اگر در مسجد جایی که سجده بر آن صحیح است وجود دارد. مثلا سنگ فرش است و می تواند آنجا برود، باید به آنجا برود و در این مسأله فرقی بین نماز واجب و مستحب و روضه مقدسه و غیر آن وجود ندارد.

مستحبات سجده: 1. کسی که ایستاده نماز می خواند، پس از آن که سر از رکوع برداشت و کام ایستاد و کسی که نشسته نماز می خواند، بعد از آن که کاملا نشست، در حالی که بدن آرام است، برای رفتن به سجده تکبیر بگوید.

2. در حال تکبیر دستها را بالا ببرد (به کیفیتی که در تکبیرة الإحرام بیان شد).

3. موقع رفتن به سجده، مرد اول دستها را و زن ابتدا زانوها را به زمین بگذارد.

4. تمام پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد.

5. علاوه بر پیشانی و کف دست و سر زانو و سر انگشت پا، بینی را نیز به مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد.

ص: 156


1- یجوز السجود علی السبحة الغیر المطبوخة، اذا کان مجموع ما وقعت علیه الجبهة بقدر الدرهم. العروه الوثقی، فصل فی السجود، م 1.

6. در حال سجده، انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد، به طوری که سر انگشتان، رو به قبله باشد.

7. قبل از شروع به ذکر، این دعا را بخواند: «اللّهُمَّ لَكَ سَجَدتُ وَبِكَ آمَنتُ وَ لَكَ أَسْلَمْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ أَنتَ رَبّي سَجَدَ وَجهِي لِلَّذِي خَلَقَهُ وَشَقَّ سَمعَهُ وَبَصَرُهُ الحَمدَلِلُهُ رَبُّ الْعالَمِينَ تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ».

8. گر چه هر ذکری بگوید کفایت می کند، ولی بهتر است «سُبْحَانَ اَللَّهِ» و یا «سُبحانَ رَبّيَ الأَعلي وَبِحَمدِهِ» بگوید.

9. به تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام، بعد از آن به خاک، بعد از خاک به سنگ و بعد به گیاه سجده کند.

10. محل سجده با محل ایستادن و محل قرار گرفتن کف دست و سر زانو مساوی باشد (پست و بلند نباشد).

11. در سجده دعا کند و از خدا حاجات خود را بخواهد، خصوصا طلب روزی حلال کند و این دعا را بخواند: «يَا خَيْرَ الْمَسْئُولِينَ وَ يَا خَيْرَ الْمُمْعِطِينَ أَرْزِقْنِي وَ ارْزُقْ عِيالِي مِنْ فَضْلِكَ اَلْواسِعِ فَاِنَّكَ ذُو اَلْفَضْلِ الْعَظِيمِ». «ای بهترین کسی که از او سوال می کنند و ای بهترین عطا کنندگان، از فضل خودت به من و عیال من روزی بده، به راستی که تو، دارای فضل بزرگ هستی».

12. در هر دو سجده صلوات بفرستد.

13. مرد بین دو سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد، و زن بر نشیمنگاه بنشیند و زانوها را جمع کند و به هم بچسباند.

14. بعد از هر سجده، وقتی نشست و بدن آرام گرفت تکبیر بگوید.

15. بعد از سجده اول وقتی نشست و بدن آرام گرفت، بگوید: «أَسْتَغْفِرَالِلَّهَ وَ

ص: 157

أَتُوبُ إِلَيْهِ».

16. در موقع نشستن، دستها را روی رانها بگذارد.

17. برای رفتن به سجده دوم، در حال آرامی بدن، «الله اکبر» بگوید.

18. در حال سجده سنگینی بدن را به طور مساوی روی پیشانی و سایر اعضای سجده، بیندازد.

19. در حال سجده، مرد بازوها را از پهلو جدا نگه دارد و آرنجها را به زمین نگذارد و شکم را به زمین نزدیک نکند، زن آرنجها را به زمین بگذارد و اعضای بدن را به هم نزدیک کند و خود را جمع نگه دارد.

20. مرد هنگام برخاستن، اول زانوها را بلند کند، سپس دستها را از زمین بردارد، و زن هنگام برخاستن، به طوری برخیزد که حجم نشیمنگاه او نمایان نشود.

21. هنگام برخاستن بگوید: «بِحَولِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَاَقعُدُ» و گفتن: «يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ» وارد نشده است هر چند گفتن آن به قصد ذکر اشکالی ندارد.

22. هنگام برخاستن، کف دست را، در حالی که انگشتان باز است بر زمین بگذارد و با تکیه بر آنها برخیزد (مشت را گره کرده، بر زمین نگذارد).

23. ذکر سجده را تکرار کند و سجده را طول بدهد و آنها را به فرد ختم کند(سه یا پنج یا هفت مرتبه بگوید).

ابواسامه گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: «بر شما باد به تقوای الهی و پرهیز از گناه و ورع، و کوشش در بندگی خدا، و راست گفتاری و اداء امانت، و حسن خلق و نیکی با همسایه و بر شما باد که مردم را با رفتار و اخلاقتان دعوت کنید. (نه به گفتار تنها) و زینت ما باشید و ننگ ما نباشید و بر شما باد بطول دادن رکوع و سجود، زیرا هنگامی که یکی از شما رکوع و سجود را طول دهد شیطان از

ص: 158

پشت سرش نگاه کند و فریاد زند و گوید: ای وای بر من، این بنده اطاعت کرد و من نافرمانی، این بنده سجده کرد و من سرپیچی، « عَلَيْكَ بِتَقْوِي اَللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الإِجْتِهَادِ وَصِدقِ الحَديثِ وَ أداءِ الأَمَانَةِ وَحُسْنِ الخُلُقِ وَحُسنِ الْجِوَارِ وَ كُونُوا دَعَاهُ إِلَيَّ أَنفُسُكُم بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وكُونُوا زَيْناً وَلا تَكُونُوا شَيناً وَ عَلَيْكُمْ بِطُولِ الرُّكوعِ وَالسُّجُودِ فَانَّ أَحَدَكُمْ إِذَا أَطَالَ الرُّكُوعَ والسُّجُودَ هَتَفَ إِبْلِيسُ مِن خَلفِهِ وَقالَ يا وَيلَهُ أطاعَ وَعَصَيتُ سَجَدَ وَ أَبَيْتُ».(1)

تشهد

نمازگزار باید در نماز یک رکعتی (نماز وتر) و در رکعت دوم تمام نمازهای واجب و مستحب و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت چهارم نمازهای چهار رکعتی، پس از سجده دوم بنشیند و در حالی که بدنش آرام است بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأَشهَدُ أنَّ مُحَمّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلَ مُحَمَّدٍ».

مستحبات تشهد: 1. مرد در حال خواندن تشهد، بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد، زن در حال تشهد رانها را به هم بچسباند.

2. دستها را روی رانها بگذارند و انگشتها را به یکدیگر بچسبانند.

3. پیش از تشهد بگویند: «الحمدلله» یا بگویند: «بِسمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَالحَمدُ لِلَّهِ وَ خَيْرُ اَلْأَسْمَاءِ لِلَّهِ» یا بگویند: « بِسمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَلا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَالأَسماءُ الحُسَنيُّ كُلُّهَا لِلَّهِ».

4. در حال خواندن تشهد به دامن و زانوهای خود نگاه کنند.

ص: 159


1- کافی، ج 2، باب الورع ح 9.

5.در تشهد اول، بعد از صلوات بگویند: «وَتَقَبَّل شَفاعَتَهُ وَ ارفَع دَرَجَتَهُ» و در تشهد دوم گفتن این ذکر مانعی ندارد، ولی به قصد دعا بگویند نه به قصد ورود، چون در خصوص تشهد اول وارد شده است.

6. بعد از «أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَرَسُولُهُ» بگویند: «اُرسُلهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذيراً بَينَ يَدَيِ السَّاعَةِ أَشهَدُ أَنَّك نِعْمَ الرَّبُّ وَأنَّ مُحَمَّداً نِعْمَ الرَّسُولُ» پس از آن بگویند:

«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ».

7. در تشهد اول وقتی سر از سجده برداشته و نشستند، بگویند: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَ خَيرُ الأسماءِ لَهُ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ أرسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذيراً بَينَ يَدَيِ السَّاعَةِ أَشْهَدُ أَنَّكَ نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً نعمَ الرَّسولُ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّل شَفاعَتَهُ في أُمَّتِهِ وَارفَع دَرَجَتَهُ».

8. در تشهد اول، هنگام برخاستن از تشهد بگویند:«بِحَوْلِ اَللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ. » و در تشهد دوم وقتی سر از سجده برداشته و نشستند، بگویند: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ اَللَّهُ وَ خَيْرُ اَلْأَسْمَاءِ لِلَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ أَشْهَدُ أَنَّكَ نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً نِعْمَ اَلرَّسُولُ اَلتَّحِيَّاتُ لِلَّهِ وَ اَلصَّلَوَاتُ اَلطَّاهِرَاتُ اَلطَّيِّبَاتُ اَلزَّاكِيَاتُ اَلْغَادِيَاتُ الرائحاتُ السابغات النَّا عَمَّاتٍ لِلَّهِ ما طَابَ وَزَكاً وَطَهَّرَ وَ خَلَصَ وَ صَفَا فَلِلَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ أرسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً ونَذِيراً بَينَ يَدَيِ اَلسَّاعَةِ أَشْهَدُ أَنَّ رَبّي نِعمَ الرَّبُّ وَ أنَّ مُحَمَّداً نِعمَ الرَّسولُ وَأَشهَدُ أنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لاَ رَيْبَ فِيها وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ الْحَمْدَلِلِهُ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أنْ هَدانا اَللَّهُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلَ مُحَمّدٍ وَبارِك عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَسَلِّم عَلَيَّ

ص: 160

مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّم عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَعَلِي آلِ مُحَمّدٍ كَما صَلَّيتَ وَبارَكتَ وَ تَرَحَّمتَ عَلَيَّ إِبراهيمَ وَعَلي آلِ إِبْراهِيمَ انِّكَ حَميدٌ مَجيدٌ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِي آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لَنَا ولِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْأَيمَانِ وَلا تَجْعَل فِي قُلوبِنا غِلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ امْنُنْ عَلَيَّ الْجَنَّةَ وَ عافِني مِنَ اَلنَّارِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِلمُؤمِنينَ وَ المُؤْمِئَاتِ وَلِمَن دَخَلَ بَيتيَ مُؤمِناً وَللمُؤْمِنِينَ والْمُؤْمِنَاتِ ولا تَزِدِ الظَّالِمِينَ الا تَبَارَا».(1)

سلام نماز

پس از تشهد آخر نماز، در حالی که نشسته و بدن آرام است باید سلام دهد. و مستحب است اول بگوید: «السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحِمَهُ وَبَرَکاتُهُ». و پس از آن واجب است بگوید: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ». یا بگوید:

«اَلسَّلاَمُ عَلَيْنَا وَعَلِيَّ عِبَادَ اَللَّهِ اَلصَّالِحِينَ». «السَّلامُ عَلَيكُم وَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَرَكَاتُهُ» .

مستحبات سلام نماز: 1. در حال سلام، مرد بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را به کف پای چپ بگذارد، زن رانها را به هم بچسباند.

2. دستها را بر رانها بگذارند و انگشتها را به هم بچسبانند.

3. پیش از سلام واجب نماز بگویند: «السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ ورَحمَةُ اَللَّهِ وَ بُرَكَائِهِ».

4. نماز گزار - چه به جماعت بخواند چه فرادا - هنگام گفتن «اَلسَّلاَمُ عَلَيْنَا وَ عَلِيٌ عِبَادَاَللَّهِ اَلصَّالِحِينَ» به قلب خود خطور دهد که به انبیا و ائمه اطهار و دو فرشته نویسنده اعمال او، سلام می کند. و هنگام گفتن «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ

ص: 161


1- وسائل الشیعه، ابواب التشهد، باب 3، ح 2.

بَرکاتُهُ» اگر نماز فرادا است، با گوشه چشم یا ابرو (به طوری که صورتش از قبله برنگردد) به سمت راست خود اشاره کند و به قلبش خطور دهد که به دو فرشته نویسنده اعمال، سلام می کند و اگر نماز جماعت است، امام جماعت به قلبش خطور دهد که به دو فرشته نویسنده اعمال و به مأمومین سلام می کند و مأموم به قلبش خطور دهد که به دو فرشته نویسنده اعمال و امام جماعت سلام می کند.(1) و بنا بر احتیاط در این سلامها، نباید قصد شود که حقیقتا به کسی سلام می کنند.(2)

5 . از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: وقتی در رکعت چهارم نماز [برای تشهد نشستی، میگویی:بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الحمدَللُهُ وَخَيرُ الأسماءِ لِلَّهِ [تا آخر آنچه در تشهد اول گذشت . پس از آن بگو: ) السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَرَكاتُهُ السَّلامُ عَلَيَّ أَنْبِيَاءَ اَللَّهِ وَ رسله السَّلامُ عَلَيَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكائِيلَ وَ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ السَّلامُ علي مُحَمَّدِ بْنُ عَبْداللَّهِ خَاتَمِ اَلنَّبِيِّينَ لاَ نَبِيَّ بَعْدَهُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْنَا وَ عَلِيٌ عِبَادَهُ اَللَّهُ اَلصَّالِحِينَ. (پس از آن سلام نماز را بگو)(3) ترتیب: نماز باید بدین ترتیب انجام شود: نیت، تکبیره الاحرام، قرائت، رکوع، سجود، و در رکعت دوم پس از سجود، تشهد و در رکعت آخر پس از تشهد، سلام.

والات: موالات، یعنی پشت سر هم بودن اجزای نماز و فاصله نینداختن بین آنها؛ و چنانچه کسی به اندازهای بین اجزای نماز فاصله بیندازد که عرفا نگویند نماز می خواند، نمازش باطل است. ولی طول دادن رکوع و سجود و خواندن

ص: 162


1- اهل تسنن به استناد روایتی که در صحیح مسلم، کتاب المساجد، باب السلام للتحلیل من الصلاة، ح582» نقل شده است مستحب می دانند که نمازگزار هنگام سلام صورتش را به سمت راست برگرداند و سلام دهد و باز صورتش را به سمت چپ برگرداند و سلام دیگر بدهد
2- به «العروه الوثقی»، فصل فی التسلیم، مسأله 5 و 6 مراجعه شود.
3- وسائل الشیعه: ابواب التشهد، باب 3، کیفیة التشهد: ح 2.

سوره های بزرگ، موالات را به هم نمی زند.

قنوت

مستحب است در رکعت دوم نماز، بعد از حمد و سوره و پیش از رکوع، قنوت بخواند؛ یعنی دستها را بلند کند و مقابل صورت بگیرد و دعا یا ذکری بخواند و آداب آن عبارت است از:

1. پیش از قنوت تکبیر بگویند و برای تکبیر دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرند، سپس دستها را پایین بیاورند و مجددا برای قنوت دستها را تا مقابل صورت بالا ببرند.

2. بعد از تمام شدن قنوت دستها را پایین بیاورند و سپس برای تکبیر پیش از رکوع، آنها را بالا ببرند و تکبیر بگویند.

3. در حال خواندن ذکر و دعای قنوت، کف دستها را رو به آسمان و پشت آنها را به سمت زمین قرار دهند.

4. انگشتان دستها را به جز ابهام (شست) به هم بچسبانند و در کف دست را پهلوی هم، متصل به یکدیگر قرار دهند و در هنگام خواندن قنوت نگاهشان به کف دستهایشان باشد.

5. مردان - چه نماز را به جماعت بخوانند و چه فرادا، چه مأموم باشند، چه امام - قنوت را بلند بخوانند، ولی در نماز جماعت مکروه است که ماموم قنوت را به طوری بلند بخواند که صدایش را امام بشنود. و زنها در هر حال به چه نماز را فرادا بخوانند و چه به جماعت - قنوت و سایر ذکرها را آهسته بخوانند.

6. در قنوت، هر ذکر و دعایی بخوانند کفایت می کند، ولی افضل آن است که آیات مشتمل بر دعا را بخوانند، مانند:«رَبَّنَا آتِنَا فِي اَلدُّنْيَا حُسَنُهُ وَفِيُّ اَلْأَخِيرِ حَسْنُهُ

ص: 163

وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(1)و یا «رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ»(2) ویا «رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ»(3)و امثال اینها.

نیز دعاهای وارده از معصومین علیهم السلام را بخوانند، مانند این دعا: «سُبْحانَ مَنْ دانَتْ لَهُ السَّماواتُ وَ اَلْأَثَرُ بالعُبوديه سُبْحانَ مَنْ تَفَرَّدَ بِالوَحدانيَّةِ أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَلِجَميعِ المُؤمِنينَ وَالمُؤْمِناتِ واقضِ حَوائِجي وَحَوائِجِهِم بِحَقِّ حَبيبِكَ مُحَمّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرينَ».

و مانند این دعا: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلْحَلِيمُ اَلْكَرِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الأرَضينَ السَّبعِ وَما فِيهِنَّ وَمَا بَينَهُنَّ وَما تَحتَهُنَّ وَ رَبِّ العَرشِ العَظيمِ وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِينَ».

7. قنوت را طولانی کنند (بسیار دعا بخوانند) از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «اَطْوَلَكُمْ قُنُوتاً فِي دَارِ اَلدُّنْيَا اُطْؤُلُكُمْ رَاحَتاً يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي اَلْمَوْقِفِ».

« هریک از شما که قنوتش در دنیا طولانی تر باشد، راحتی اش در قیامت طولانی تر (بیشتر) است».(4) 8. پیش از شروع به خواندن قنوت و بعد از آن صلوات بفرستد.

مسأله: در قنوت لازم نیست دستها را بالا ببرند، لذا چنانچه کسی بخواهد در نماز با اهل تسنن قنوت بخواند، می تواند بدون بالا بردن دست، قنوت بخواند و

ص: 164


1- سوره بقره / 20.
2- سوره آل عمران / 08
3- سوره آل عمران / 194.
4- وسائل الشیعه، باب 22 ابواب القنوت، ح 2.

صحیح است، و برخی از فقها که بالا بردن دست را شرط دانسته اند، در حال تقیه لازم نمی دانند.(1)

فرع: به جز حمد و سوره و تسبیحات، نمازگزار مخیر است بقیه ذکرهای واجب و مستحب نماز را به مثل تکبیره الاحرام، ذکر رکوع، ذکر سجده و تشهد و دعاهای در حال نماز - بلند یا آهسته بخواند، بلی مستحب است در تمام نمازها قنوت را بلند بخواند، ولی بلند گفتن ذکرها برای امام جماعت مستحب است و برای مأموم - چناچه امام جماعت صدای او را بشنود - کراهت دارد، (موجب کم شدن ثواب نماز می شود).

تعقیبات نماز

1.مستحب است بعد از سلام نماز، بلافاصله، سه مرتبه تکبیر بگویند، به همان کیفیت که در تکبیرة الإحرام گفته شد (یعنی دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرند و کف دو دست رو به قبله باشد، با رعایت سایر آدابی که در تکبیرة الإحرام ذکر شد).

2. تسبیح حضرت زهرا علیها السلام را بخوانند، به این ترتیب: 34 مرتبه «اَللهُ أَکبَر»، 33 مرتبه «اَلحَمدُلِله» و 33 مرتبه «سُبحانَ الله». از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «تَسْبِيحَ فَاطِمَةَ عليْها السَّلاَمُ فِي كُلِّ يَوْمٍ في دُبُرِ كُلِّ صَلاةٍ أحَبُّ إلَيَّ مِن صَلاةِ أَلفِ رَكعَةٍ في كُلِّ يَومٍ».(2) «تسبیح فاطمه علیها السلام همه روزه، بعد از هر نمازی، نزد من محبوبتر است از هزار رکعت نماز که در هر روز خوانده شود».(3)

ص: 165


1- به «العروة الوثقی، فصل فی القنوت)) مراجعه شود.
2- وسائل الشیعه، ابواب التعقیب، باب 9، ح 2.
3- تذکر: تسبیح حضرت زهرا ملا اختصاص به نمازهای واجب ندارد، بلکه بعد از هر نمازی گفته شود همین ثواب را دارد و چنانچه وقت خواب، تسبیح آن حضرت را بگویند، مانع از دیدن خوابهای بد می شود. همان، باب 12، ح 9.

3. صلوات بفرستند، از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «کمال روزه به پرداخت زکات فطره است، و کمال نماز به فرستادن صلوات است، و کسی که بعد از نمازش صلوات نفرستد، برایش نماز نیست» (گویا نماز نخوانده است).(1)

و از حضرت رضا علیه السلام است که فرمود: «هر کس بعد از نماز صبح و مغرب آیه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكِتَةٌ يُصَلُّونَ عَلَيَّ النَّبی ... » را بخواند و صلوات بفرستد، خداوند حاجات دنیا و آخرت او را برآورده می کند».(2)

4. تسبیحی که با آن ذکر می گویند از خاک قبر سیدالشهداء (علیه السلام)باشد.(3)

5. بعد از نماز، سجده شکر بجا آورند، به این کیفیت که پیشانی را به قصد شکر بر چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارند و یک یا سه مرتبه بگویند: «شکراَ لله» یا «شکراً شکراً» یا «عفواً عفواً» و افضل آن است که این ذکر را صد مرتبه تکرار کنند و بهتر آن است که دو سجده به جا بیاورند، به این صورت که پس از سجده اول پیشانی را از زمین بردارند و اول طرف راست صورت را بر زمین و چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارند و بر آن بکشند (تعمیر)، بعد طرف چپ صورت را بر آن بگذارند و به آن بکشند، پس از آن مجددا پیشانی را بر زمین بگذارند و همان ذکرها را تکرار کنند.

ص: 166


1- وسائل الشیعه، کتاب الزکات، ابواب زکات فطره، باب 1، ح 5.
2- بحارالانوار، ج 94، ص 58، ح 38.
3- تذکر: نافله های شبانه روزی افضل اند از دعا و تعقیبات، لذا بهتر است بعد از نماز مغرب و عشاء، پس از تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام اول نافله مغرب و عشاء را بخوانیم و بعد از آن به دعاء و تعقیبات بپردازیم.

از امام صادق علیه السلام است که فرمود: موسی بن عمران علیه السلام وقتی نماز می خواند، صورتش را برنمی گرداند تا اینکه گونه راستش را بر زمین می چسباند و گونه چپش را نیز به زمین می چسباند.(1) همچنین مستحب است در حال سجده شکر، آرنج ها را روی زمین بگذارند و سینه را به زمین بچسبانند. نیز مستحب است بعد از سجده، کف دو دست را به محل سجده بکشند و آنها را به صورت و جلوی بدن بکشند.

6. در تعقیب نماز سفارش شده است که سوره مبارکه حمد و آیة الکرسی و سوره توحید را بخوانند.

همچنین گفتن شهادتین و اقرار به امامت ائمه معصومین علیهم السلام سفارش شده است. نیز دعاهای بسیاری وارد شده که برخی از دعاهای وارده به این قرار است:

«لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحدَهُ أنجَرَ وَعدَهُ وَنَصَرَ عَبدَهُ وَ غَلَبَ الأَحْزابَ وَحْدَهُ فَلَهُ المُلكُ وَ لَهُ الحَمدُ يُحيي وَيُميتُ وَهُوَ حَيٌ لا يَموتُ بِيَدِهِ الخَيرُ وَهُوَ عَلَيَّ كُلُّ شِئ قَديرٌ ». «اللّهُمَّ اهْدِني مِن عِندِكَ وَ أَفِضْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ انْشُرْ عَلَيَّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ أَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْ بَرَكاتِكَ». «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَجِرْنِي مِنَ النَّارِو ارزُقْنِي الجَنَّةَ وَزَوِّجْني مِنَ الحُورِ العينِ أَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَ عِزَّتِكَ اَلَّتِي لاَ تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتي لا يَمْتَنِعُ مِنْهَا شَيءٌ مِن شَرِّ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَمِن شَرِّ الأَوجاعِ كُلِّها لا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ. ». «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّها وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ اَلدُّنْيَا وَ عَذَابِ اَلْأَخِيرَةِ». «أُعيدُ نَفسي وَأهلي وَمالي وَ لَدَيَّ وَمَا رِزْقِي رَبِّي بِاللَّهِ الوَاحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أحَدٌ أُعِيدُ نَفْسِي و

ص: 167


1- من لایحضر، ج 1، ص 11.

مَالِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ مَا رَزَقَني رَبّي بِرَبِّ الْفَلَقِ مِن شَرِّ ما خَلَقَ وَمِن شَرّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِن شَرِّ النَّفَّاثاتِ في العَقدِ وَمِن شَرِّ حاسِدٍ إِذَا حَسَدَ».«أُعِيدُ نَفْسِي و أَهْلِي وَمَالِي و لَدَيَّ وَمَا رَزَقَنِي رَبِّي بِرَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلَهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ النَّاس».

7- نیز مستحب است برای جلوگیری از فراموشی این دعا را بخوانند: «سُحْبَانِ مَنْ لاَ يَعْتَدِي عَلَيَّ أَهْلُ مَمْلَكَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لاَ يَاخُذُ أَهْلَ اَلْأَرْضِ بِأَلْوَانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّءُوفِ اَلرَّحِيمِ اَللَّهُمَّ اجْعَلْ لي في قَلبي نُوراً وَبَصَراً وَفَهِماً وَعِلماً اِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شئ قَديرٌ».

8- سلام و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از نماز: «بزنطی» گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم بعد از نماز فریضه، صلوات و سلام بر پیامبر صلی الله علیه وآهل چگونه است؟ فرمودند: می گویی: «السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسولَ اللَّهِ وَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَرَكاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بن عبداللهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا امينَ اللَّهِ أشهِدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَأشهَدُ انَّكَ مُحَمَّدُ بنُ عبدالله وَأشهَدُ أنَّكَ قَدْ نَصَحتَ لِأُمَّتِكَ وَجاهَدْتَ في سَبيلِ رَبِّكَ وَعَبدتَهُ حَتّي اتَّيكَ اليَقينُ فَجَزَاكَ اَللَّهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَفْضَلَ ما جَزِيَ نَبِيّاً عَن أُمَّتِه اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلَيَّ إِبْراهِيمَ وَآلِ إِبْراهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».(1)

موانع قبولی نماز

قال الله تعالی: «وَإنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقِينَ »(2): مستفاد از این آیه مبارکه آن

ص: 168


1- بحارالانوار، ج 100، ص 181.
2- سوره مائده / 27.

است که: شرط اساسی قبولی عبادات، تقوا است، پرهیز از اخلاق رذیله و اعمال ناپسند است، و باید توجه داشت که بسیاری از حالات و صفات رذیله بر خلاف تقوا هستند، بلکه برخی از صفات، با روح عبادت و بندگی منافات دارند، و چنانچه انسان به خود آید و اندکی بیندیشد، می تواند از پیدایش آن صفات جلوگیری نموده و خود را اصلاح کند، بعضی از آنها عبارتند از:

عجب: یکی از موانع قبولی نماز، «عجب»(1)است و جب، آن است که انسان عبادت خود را بزرگ و با اهمیت و با ارزش تلقی کند، به عبادت خود ببالد و به آن افتخار کند، آن را وسیله شخصیت و سرافرازی خود قرار دهد و احیانا آن را مطرح و به رخ این و آن بکشد، و از این که مردم بدانند و از آن آگاه شوند، شاد و خوشحال شود، و این حالت با روح عبادت منافات دارد، زیرا منظور از عبادت، اظهار بندگی و تواضع و فروتنی است و چنانچه بدانیم صفت عجب، با روح عبادت منافات دارد و موجب ضایع شدن آن می شود، خود را اصلاح و از بروز و پیدایش آن جلوگیری می کنیم. از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود: «دو مرد داخل مسجد شوند که یکی عابد و دیگری فاسق باشد و از مسجد خارج شوند، در حالی که فاسق صدیق (مؤمن واقعی) شده باشد و عابد فاسق، و این برای آن است که عابد داخل مسجد شود، در حالی که به عبادتش ببالد و به آن بنازد و فکرش در آن باره باشد ولی فکر فاسق در باره ندامت و پشیمانی از فسقش باشد و از خداوند راجع

ص: 169


1- «عجب» به معنای از خود راضی بودن، به شخصیت خود بالیدن، خود را بزرگ خیال کردن و از عمل خویش شگفت زده شدن است. برای توضیح کامل عجب به معراج السعادة، صفت چهاردهم از صفات رذیله مراجعه شود.

به گناهانی که کرده است آمرزش خواهد».(1) ریا: یکی دیگر از موانع قبولی نماز و هر عبادتی ریا است، و ریا آن است که انسان عبادت را به قصد نشان دادن به مردم، انجام دهد، به منظور اظهار تقدس و در مقام مقدس نمایی انجام دهد.(2)

ریا علاوه بر این که مانع قبولی عبادت است، موجب بطلان هم می باشد.

خداوند فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ»(3)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید بخششهای خود را با منت نهادن بر گیرنده، و آزار و رنجاندن او، باطل نسازید، همچون کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کند».

و نیز فرموده است: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ» (4)(وای بر نمازگزارانی که در نماز خود مسامحه و سهل انگاری می کنند، آنچنان کسانی که ریا می کنند).

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «در روز قیامت ریاکار به چهار نام خوانده می شود، به او می گویند: ای کافرا، ای فاجرا، ای فریب کارا، ای زیانکارا، عمل تو تباه و نابود و اجر تو باطل است، امروز برای تو نجات و رهایی نیست،

ص: 170


1- وسائل الشیعة، ابواب مقدمات العبادات، باب 23، تحریم الاعجاب بالنفس، ح 10.
2- «أی»: نشان داد، نمایاند، رئاء و ریاء، ریاکاری، نفاق، دورویی، دورنگی و مقدس نمایی .رئاء:الهمزة الاولی عین الکلمة لانه من رأی، و الثانیة مبدلة من الیاء لوقوعها متطرفة بعد الف ساکنه زائده و هو مصدر مضاف الی مفعوله، و قد تخفف الهمزة الاولی فتقلب یاء ای ریاء، وزنه فعال مصدر «رای فاعل. (اعراب القرآن، جلد 2، جزء 3 و 4، ص 7)
3- سوره بقره / 264.
4- سوره ماعون/2 - 6.

برو مزد خود را از آن کس بگیر که عبادت را برای او انجام دادی».(1)

و از امام محمد باقر علیه السلام نقل است که فرمود: «نگاه داری عمل، مشکل تر است از انجام دادن آن، عرض کردند: نگهداری آن چگونه است؟ فرمود: مردی کار خیری به جا می آورد و برای خدا انفاق می کند و قصدش فقط خدا است و کسی غیر از خدا در نظرش نیست، پس ثواب پنهانی آن عمل برای او نوشته می شود، سپس آن عمل را برای مردم بازگو می کند، ثوابی که نوشته شده بود، محو می شود و ثواب عمل آشکارا که کمتر از پنهانی است برای او نوشته می شود، و بار دوم که آن عمل را بازگو می کند، آن ثواب نیز محو می شود و در نامه عمل او ریا نوشته می شود».(2)

بر این اساس بر نمازگزار است که نماز - واجب باشد یا مستحب - و حتی مقدمات آن - مثل وضو گرفتن و رفتن به مسجد و... - را فقط برای خدا انجام دهد و نیتش را آلوده نسازد.

تذکر: اگر خوب خواندن، به قصیر تعلیم و تشویق به خوب خواندن باشد، ریا نیست، لذا چنانچه شخصی نماز را در حضور مردم، با لحنی خوش و با محسنات و آداب آن بخواند و غرضش یاد دادن و ترغیب به خوب خواندن نماز باشد، ریا محسوب نمی شود، بلکه چه بسا ممدوح و پسندیده هم باشد، همان گونه که در روایت حماد (صفحه 117) گذشت، که امام صادق علیه السلام برای تعلیم حماد، نمازی با آداب خواند، و در پایان فرمود: ای حماد این گونه نماز بخوان.

خلاصه، اگر غرض از خوب خواندن، این باشد که شنونده، مثل او نماز را با آداب و نیکو بخواند، ریا نیست بلکه ممدوح و پسندیده است و ظاهرا روایتی که

ص: 171


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمه العبادات، باب 11، حدیث 16.
2- کافی، جلد 2، ص 296، ح 16.

از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده به همین امر نظر دارد که فرموده است: «كُونُوا دُعَاءَ اَلنَّاسِ بِغَيْرِ اَلسُّنَّتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الأءجتِهادَ وَالصَّلاةَ والخَيرَ فَإِنَّ ذلِكَ داعِيَةٌ» (1)؛ « مردم را با غیر زبانتان دعوت کنید، تا از شما ورع و کوشش و نماز و خیر را ببینند، به راستی و حتم، عمل کردن خود شما موعظه و دعوت کننده است )).

و در روایت دیگر است که شخصی می گوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلرَّجُلُ يَدخُلُ فِي اَلصَّلاَةِ فَيُجَوِّدُ صَلاَتَهُ وَ يُحَسِّنُهَا رَجَاءَ أَنْ يَسْتَجِرَ بَعْضَ مَنْ يَرَاهُ إِلَيَّ هَوَاهُ قَالَ لَيْسَ هَذَا مِنَ اَلرِّيَاء».(2) « به امام صادق علیه السلام گفتم: «مردی داخل نماز می شود و نمازش را خوب و با آداب و محسنات می خواند، به امید این که بعضی از بینندگان را جذب کند که مثل خودش نماز را خوب و با آداب بخوانند)، حضرت فرمود: این نحو نماز، با این هدف ریا نیست».(3)

حبس حقوق: از چیزهایی که مانع قبولی نماز - بلکه هر عبادتی - است، حبس حقوق و پرداخت نکردن بدهی های مالی است.

امام جعفر صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «أَيُّهَا اَلْمُسْلِمُونَ زَكُّوا أَمْوَالَكُمْ تُقْبَلْ صَلاَتُكُمْ»(4)؛ «ای مسلمانان! زکات اموالتان را بپردازید،

ص: 172


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات العبادات، باب 16، ح 2. صاحب وسائل، در این راستا بابی افتتاح کرده تحت عنوان: «بَابِ جَوَازِ تَحْسِينِ الْعِبَادَةِ لِيَقْتَدِيَ بِالفاعِلِ وَالتَّرغيبِ فِي المَذهَبِ».
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمه العبادات، باب 16، ح 3.
3- شخصی از اهل علم فرمود: به مرحوم آیت الله خویی قدس سره عرض کردم: ما وقتی در خانه نماز می خوانیم، ساده و به طور عادی نماز می خوانیم، اما وقتی در مسجد و به عنوان امام جماعت نماز می خوانیم، با آداب و محسنات می خوانیم، آیا این رفتار دو گانه ما، ریا نیست؟ مرحوم آیت الله خویی قدس سرهتأملی کرد و فرمود: خیر، ریا نیست بلکه این از لوازم شغل است.
4- وسائل الشیعة، باب 1، من ابواب ما تجب فیه الزکاة، ح 1.

نمازهای شما قبول می شود».

علاوه بر این، حبس حقوق و بدهی مردم - زکات باشد یا غیر آن - با تمکن از پرداخت، از بی تقوایی است و آیه مبارکه «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِينَ »گویای عدم قبولی است.

حرام خواری: از موانع قبولی نماز - بلکه هر عبادتی - حرام خوردن است.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «در بیت المقدس فرشته ای است که هر شب ندا میدهد: هر کس حرام (هرچند کم و ناچیز باشد) بخورد، خدا از او نه عمل مستحبی را قبول می کند، و نه واجبی را».(1)

لقمه نانی که باشد شبهه ناک در حریم کعبه ابراهیم پاک

گر به دست خود فشاندی تخم آن ور به گاو چرخ کردی شخم آن

ور مه نو در حصادش داس کرد ور به سنگ کعبه اش دست آس کرد

ور به آب زمزمش کردی عجین مر یم آیین پیکری از حور عین

ور بخوا ندی بر خمیرش بی عدد فاتحه با قل هوالله احد

ور بدی از شاخ طوبی آتشش اور بدی روح الامین هیزم کشش

ورتو بر خوانی هزاران بسمله بر سر آن لقمه پر ولوله

عاقبت خاصی تنش ظاهر شود نفس از آن لقمه تو را قاهر شود

در ره طاعت تو را بی جان کند خانه دین تو را ویران کند

درد دینت ار بود ای مرد راه چاره خود کن که دیدنت شد تباه(2)

ص: 173


1- بحارالانوار، جلد 103، ص 16، ح 72. «إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي عَلي بَيْتَ اَلْمَقْدِسِ كُلَّ لَيْلَةٍ مَنْ أَكَلَ حَرَاماما لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ مِنهُ صَرفاً وَلا عَدلاً وَالصَّرفُ النّافِلَةُ وَ العَدلُ الفَريضُهُ».
2- دیوان شیخ بهایی قدس

غیبت: از موانع قبولی نماز، غیبت است، و باید توجه داشت که غیبت از بزرگترین گناهان است که در قرآن مجید صریحا از آن نهی شده و در احادیث معصومین علیهم السلام، حرمت آن ثابت است، اما این که مانع قبولی نماز است، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «مَنِ اغْتابَ مُسلِماً أو مُسلِمَةً لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَعالي صَلاتِهِ ولا صِيامَهُ أربَعِينَ يَوماً وَلَيلَةً إِلاَّ أن يَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ»(1) «هر که غیبت مرد یا زن مسلمانی را بکند، خداوند متعال چهل شبانه روز نماز و روزه او را قبول نمی کند، مگر این که آن کس که غیبتش شده، غیبت کننده را ببخشد »

عقوق والدین: کسی که عاق پدر یا مادر باشد، از خیر دنیا و آخرت محروم است و از عمر خود نیز بهره ای نمی برد، به علاوه، عبادات و نماز او هم مقبول درگاه الهی نمی باشد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس از روی خشم و غضب، به پدر و مادر خود نگاه کند، اگر چه پدر و مادر به او ظلم کرده باشند، خداوند نماز او را قبول نمی کند».(2)

ناراضی بودن شوهر از زن: چنانچه زن به وظیفه شرعی خود عمل نکند و حقوق شرعی شوهر را رعایت نکند، به طوری که شوهر ناراحت و ناراضی باشد، نمازش قبول نمی شود مگر وقتی که رضایت او را تحصیل نماید. امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «سه گروهند که نمازشان قبول نمی شود، غلامی که از دست مولایش فرار کرده، و زنی که شب را به سر ببرد در حالی که شوهرش بر او غضبناک و از او ناراضی باشد و کسی که امامت کند گروهی را که از امامت او کراهت دارند و

ص: 174


1- بحارالانوار، ج 75، ص 258، ح 53.
2- اصول کافی، ج 2، ص 349، باب العقوق، ح 5.

خوششان نمی آید».(1)

در روایت دیگر است که امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «هر زنی که شب را به روز آورد در حالی که شوهرش، به خاطر حقی که بر روی دارد و رعایت نکرده، ناراضی باشد، نماز آن زن قبول نخواهد بود تا شوهرش را راضی کند». «أَيُّمَا امْرَأَةٍ بَاتَتْ وزَوْجُها عَلَيْها سَاخِطٌ فِي حَقٍ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها صَلاهُ حَتّي تُرْضِي عَنْها».(2)

به رحمت خدا امیدوار باشیم: خلاصه کلام آن که، هر گونه گناهی، مانع قبولی نماز و سایر عبادات است و به مقتضای آیه شریفه «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُتَّقِينَ» نماز و عبادتهای دیگر، تنها از انسانهای با تقوا، قبول و پذیرفته است، ولی باید توجه داشت که برای تقوا مراتب متفاوت و درجات فراوانی است، و از سویی رحمت الهی گسترده و امیدبخش است، یعنی امید می رود که خداوند متعال به مقتضای رحمت واسعه اش، اعمال بندگانش را با نازلترین مراتب تقوا قبول فرماید و احدی را محروم و از درگاهش نا امید بر نگرداند. بنابراین، هیچ نمازگزاری نباید مأیوس و از لطف و کرم الهی نا امید باشد که خود - از لسان پیامبر بزرگوارش حضرت یعقوب علیه السلام - نوید داده و فرموده است:«وَلاَ تَايِئِسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ انَّه لاَ يَايِئْسَ مِنْ رَوْحِ اَلليرِ الا القوم الكافِرُون»(3)، «و از رحمت خدا مأیوس نشوید که از رحمت خدا، جز انسان های کافر، مأیوس نمی شوند».(4) و در هر حال، یأس از

ص: 175


1- وسائل الشیعه، کتاب النکاح، باب 80 من ابواب مقدماته و آدابه، ح 3. ثَلاَثَةٌ لاَ تُقْبَلُ لَهُ صَلاَةٌ عَبْدٍ اِبْقَ مِنْ مَوَالِيهِ حَتَّي يَضَعُ يَدَهُ فِي أَيْدِيهِمْ و امْرَأهُ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَيها ساخِظٌ ورَجُلٌ أَمَّ قَوماً وَهُم لَهُ كارِهونَ.
2- همان، ح 1.
3- سوره یوسف / 87.
4- روح بر وزن لوح به معنی رحمت و راحت و فرج و گشایش است، ژوح (بر وزن نوح) به معنی جان

رحمت واسعه الهی، نشانه کفر است و مسلمان هیچگاه از رحمت الهی مأیوس نشده و نخواهد شد.

آدابی که موجب زیادتی ثواب نماز می شود

خداوند متعال فرموده است: يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ؛(1) «ای فرزندان آدم زینت خود را هنگام رفتن به مسجد و آماده شدن برای نماز، بردارید».

این آیه مبارکه شامل زینتهای جسمانی می شود . مانند پوشیدن لباسهای پاکیزه و شانه زدن موها و به کار بردن عطر و مسواک و مانند اینها - وشاید شامل زینتهای روحانی و معنوی نیز بشود(یعنی اخلاق پسندیده و صفات و رفتار شایسته و طهارت و پاکی روح و نیت) و در هر صورت، آداب جسمانی که موجب زیاد شدن ثواب نماز و بالا رفتن درجه نمازگزار می شود، عبارتند از: 1. مسواک زدن و دهان را تمیز کردن. 2. شانه به موها زدن و سر و صورت را مرتب کردن. 3. عطر و بوی خوش به کار بردن. 4. لباس پاکیزه و آبرومند پوشیدن. 5. انگشتر عقیق به دست کردن.

در روایت است که امام حسن مجتبی علیه السلام هنگامی که برای نماز بر می خواست، بهترین لباسهای خود را می پوشید، از آن حضرت سؤال کردند چرا

ص: 176


1- اعراف / 31.

بهترین لباسهای خود را می پوشید؟ فرمود: «خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، و او فرموده است: زینت خود را هنگام رفتن به مسجد و اقامه نماز برگیرید، پس من دوست دارم بهترین لباسم را بپوشم». «إنَّ اللَّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الجَمالَ فَأَتَجَمَّلُ لِرَبِّي وَهُوَ يَقولُ «خُذُوا زِينَتَكُم عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ »فأُحِبُّ أَنْ أَلْبَسَ أَجْوَدَ ثِيَابِي»(1) اموری که ثواب نماز را کم می کند: اموری چند، موجب کم شدن ثواب نماز و کاهش اجر نمازگزار می شود و سزاوار است، قبل از شروع به نماز، برای رفع آنها چاره اندیشی شود که برخی از آنها عبارتند از: 1. به نماز ایستادن در حال خواب آلودگی. 2. به نماز ایستادن با روحیه ای خسته و با کسالت. 3. مشغول نماز شدن با داشتن بول یا مدفوع، یا باد معده - به طوری که اگر با آن وضع مشغول نماز شود، ناچار است به خود فشار آورد تا جلوی آنها را بگیرد. 4. ایستادن به نماز، مقابل درب باز، (مگر پرده آویزان کنند)، 5. مقابل عکس، و حتی جایی که عکس یا مجسمه ای وجود داشته باشد. (مگر روی آنها را بپوشانند). 6. مقابل چراغ، آتش، مقابل هر نوع نوشته، مقابل انسانی که روبرو قرار دارد، و به طور کلی، مشغول نماز شدن در جایی که موجب حواس پرتی می شود مکروه، و باعث کم شدن ارزش و ثواب نماز می شود.

نماز جماعت و اهمیت آن

اشاره

نماز جماعت نه تنها از مهم ترین و با ارزش ترین مستحبات است، بلکه استحباب آن از ضروریات دین و از عظیم ترین شعائر اسلام و از پرفایده ترین و سازنده ترین عبادات مسلمانان است. در روایات اهل بیت صلوات الله علیهم

ص: 177


1- المیزان، جلد 8، ص 92، به نقل از تفسیر عیاشی.

تأکید شده که در جماعت شرکت کنید، به ویژه کسانی که همسایه مسجد هستند، و کسی که صدای اذان را می شنود، و جماعت در نماز مغرب و عشاء و صبح، بیشتر تأکید شده است.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: مرد نابینایی به حضرت رسول صلی الله علیه وآله عرض کرد: من صدای اذان را می شنوم، ولی کسی را نمی یابم که مرا برای نماز جماعت بیاورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «از خانه ات ریسمانی به مسجد بکش و دستت را به آن بگیر و به جماعت حاضر شو»؛ «شَدَّ مِن مَنزِلِكَ إلَيَّ المَسجِدَ حَبلاً واحضُرِ الجَماعَةَ».(1) بلکه نماز جماعت هرچند مستحب است، اما از مستحباتی است که نزدیک است به واجبات ملحق شود، یعنی در ردیف واجبات قرار گیرد. و اهمیت آن از اینجا معلوم می شود که در اسلام، مستحبی، - و حتی واجبی - به نظر نرسیده که اگر کسی آن را ترک کند، تهدید شده باشد به این که خانه اش بر سرش آتش زده شود، اما در خصوص تارک نماز جماعت، که از روی سبک شمردن آن، حاضر نشود، تهدید شده به این که خانه اش بر سرش آتش زده شود، یعنی در دنیا استحقاق چنین مجازاتی را دارد. و از اول که نماز ظاهر و شناخته شد، به صورت جماعت و به جماعت دیده و شناخته شد. از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «اولین جماعت آن بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله با امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام نماز خواندند». «أَوَّلَ جَمَاعَةٍ كَانَتْ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله كَانَ يُصَلِّي وَ

ص: 178


1- وسائل الشیعة، باب 1، ابواب الجماعة، ح 9.

أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَعَهُ ...»(1)

فضیلت نماز جماعت

در روایات آمده است که نماز جماعت، برتر از بیست و پنج نماز فرادا است.

«ان الصَّلَاةَ فِي جَمَاعَةٍ أَفْضَلُ مِنْ صَلاَةِ اَلرَّجُلِ وَحْدَهُ بِخَمْسٍ وَعِشرِینَ»(2)

در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «صف های جماعت امت من مثل صف های ملائکه است، و هر رکعت نماز در جماعت بیست و چهار رکعت است، که هر رکعت از آن نزد خداوند عزوجل محبوب تر است از عبادت چهل سال». «أَمَّا اَلْجَمَاعُهُ فَانٍ صُفُوفَ أُمَّتِي كَصُفُوفِ اَلْمَلاَئِكَةِ و الرَّكْعَةُ في الجَماعَةِ أربَعٌ وعِشْرُونَ رَكعَةً كُلُّ رَكعَةٍ أحَبُّ إلَيَّ اللَّهُ عَزوَجل مِن عِبادَةِ أربَعينَ سَنَةً»(3)

نیز در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کسی که نماز مغرب را به جماعت بخواند، برای او مثل حج و عمره قبول شده است و کسی که نماز عشا را به جماعت بخواند، مثل آن است که شب قدر را به عبادت گذرانده است».«مَن صَلَّيَ المَغرِبَ في جَماعَةٍ كَانَ لَهُ كَحُجَّةٍ مَبْرُورِه وَعَمْرو مُقبولَةٍ ومَنْ صَلِّيَ العِشاءَ في جَمَاعَةٍ كانَ لَهُ كَقِيَامِ لَيْلَةِ القَدْرِ».(4)

همچنین در روایت است که محمد بن عماره گوید: شخصی را خدمت حضرت امام رضا علیه السلام فرستادم، و از آن حضرت سؤال کردم، کسی در مسجد کوفه نماز فرادا بخواند افضل است یا با جماعت در غیر آن؟ حضرت فرمود: «نماز

ص: 179


1- وسائل الشیعة، باب 1، ابواب الجماعة، ح 12، ح 4.
2- وسائل الشیعة، باب 1، ابواب الجماعة، ح 12، ح 4.
3- وسائل الشیعة، باب 1، ابواب الجماعة، ح 10 و ح 11.
4- وسائل الشیعة، باب 1، ابواب الجماعة، ح 10 و ح 11.

جماعت افضل است».(1)با آن که روایت شده که نماز در مسجد کوفه معادل هزار نماز است.(2)

و در روایتی وارد شده است که اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد، و اگر دو نفر اقتدا کنند هر رکعتی ثواب ششصد نماز دارد، و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر می شود، تا به ده نفر برسند وعده آنان که از ده گذشت، اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکب و درختها قلم و جن و انس و فرشته ها نویسنده شوند، نمی توانند ثواب یک رکعت آنرا بنویسند.(3)

ص: 180


1- تهذیب، ج 3، ص 25، ح 88 چاپ نجف .
2- وسائل الشیعة، باب 44، ابواب احکام المساجد، ح 11.
3- «أَتَانِي جَبْرَئِيلُ مَعَ سَبْعِينَ أَلْفَ ملكٍ بعدَ صَلاَةِ اَلظُّهْرِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِؤُكَ السَّلام وَ أُهْدِي إِلَيكَ هَدِيَّتَيْنِ لَمْ يُهْدِهِمَا إِلَيَّ نَبِيٌ قَبْلَكَ قُلتُ ما الْهَدِيَّتَانِ قَالَ الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ و الصَّلاةُ اَلْخَمْسُ فِي جَمَاعَةٍ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ وَمَا لَامَتِي فِي اَلْجَمَاعَةِ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إذا كَانَا اثنَينِ كَتَبَ اللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ مِائَةً وخَمْسِينَ صَلاةً وَ إِذَا كَانُوا ثَلاَثَةً كَتَبَ اللهُ لِكُلٍ مِنهُم بِكُلِّ رَكْعَةٍ سِتَّمِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا أَرْبَعَةً كَتَبَ اَللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ أَلْفاً وَ مِائَتَيْ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا مِنْ كَتُبِ اَللَّهِ لِكُلِّ واحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ أَلْفَيْنِ و أَرْبَعَمِائَةِ صَلاةٍ وإِذَا كَانُوا سِتَّهُ كَتَبَ اَللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكْعَةٍ أرْبَعَةَ آلافِ وثَمَانمِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كانُوا سَبعَةً كَتَبَ اَللَّهُ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنهُم بِكُلِّ رَكْعَةٍ تِسْعَةَ آلاَفٍ وَسِتَّمِائَةِ صَلاَةٍ وَ إِذَا كَانُوا ثَمَانِيَةً كَتَبَ اَللَّهُ تَعَالِي لِكُلِّ وَاجِيرٍ مِنْهُمْ تِسْعَةَ عَشَرَ أَلْفاً و مِائَتَيْ صَلاةٍ وإِذَا كَانُوا تِسْعَةً كَتَبَ اللَّهُ تَعَالي لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِكُلِّ رَكعَةٍ سِتَّةً وثَلاثِينَ أَلْفاً و أربَعَمائَةِ صَلاةٍ وإِذَا كَانُوا عَشَرَةً كَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَي لِكُلِّ وَاحِدٍ بِكُلِّ رَكْعَةٍ سَبْعِينَ أَلْفاً وَ أَلْفَيْنِ وَثَمانَمائَةِ صَلاةٍ فَإِنْ زَادُوا عَلَيَّ الْعَشَرَةَ فَلَؤْ صارَتْ بِحارُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّهَا مِدَاداً وَ الْأَشْجَارُ أَقْلاَماً وَ الثَّقَلَانِ مَعَ اَلْمَلاَئِكَةِ كُتَّاباً لَمْ يَقْدِرُوا أَنْ يَكْتُبُوا ثَوَابَ رَكْعَةٍ وَاحِدَةٍ يَا مُحَمَّدُ تَكْبِيرَةٌ يُدْرِكُهَا المُومِنُ مَعَ الْإِمَامِ خَيْرٌ لَهُ مِنْ سِتِّينَ أَلْفَ حَجَّةٍ وعُمْرَةٍ وَ خَيْرٌ مِنَ اَلدُّنْيَا وَمَا فِيهَا سَبْعِينَ ألْفَ مَرَّةٍ وَ رَكْعَةٌ يُصَلِّيهَا المُؤْمِنُ مَعَ الْإِمَامِ خَيْرٌ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ دِينَارٍ يَتَصَدَّقُ بِهَا عَلِيٌ الْمَسَاكِينُ وسَجَدٌ يَسْجُدُهَا المُؤمِنُ مَعَ اَلْإِمَامِ فِي جَمَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِتْقِ مِائَةِ رَقَبَةٍ». (روض الجنان، جده 2، ص 964؛ بحارالأنوار، ج 85، ص 14، ح 26).

مؤلف: روایات در فضیلت نماز جماعت بسیار است و رجحان و برتری آن بر نماز فرادا از ضروریات است و از مجموع روایات استفاده می شود نماز جماعت هرچند در غیر مسجد واقع شود، افضل است از نماز فرادا هر چند در مسجد خوانده شود.

البته در مسجد الحرام و مسجد النبی و حرم (تحت قبه) ائمه علیهم السلام ، نماز هر چند فرادا خوانده شود افضل است از نماز جماعتی که در غیر آنها برگزار شود.

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سؤال کردند: فردی در مکه نمازش را در خانه به جماعت بخواند افضل است یا در مسجدالحرام به طور فرادا؟ حضرت فرمود:در مسجدالحرام فرادا افضل است».(1)

ص: 181


1- وسائل، باب 33، ابواب احکام المساجد، ح 1. تذکر: مضافا بر روایت فوق، ادله ای که دلالت دارند بر این که نماز در مسجدالحرام معادل یک میلیون نماز است، هرچند فرادا خوانده شود و در مشاهد ائمه علیهم السلام نماز (تحت القبة) افضل از نماز در مساجد است، (هرچند فرادا خوانده شود)، از جهت سند و دلالت معتبر و مفتی بها هستند، اما خبری که در «العروه الوثقی، فصل فیالجماعة) و برخی رساله ها نقل شده، و ما نیز به آن اشاره کردیم، مبنی بر این که « اگر شرکت کنندگان در جماعت به ده نفر بر سند، جن و انس نمی توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند... » از جهت سند مخدوش است، لذا بر مؤمنین است که در مکه و مدینه سعی کنند نمازها را در مسجدالحرام و مسجد النبی بخوانند و بدانند نماز در آن دو مسجد، هرچند فرادا خوانده شود، به مراتب برتر است از نماز در غیر آن دو، هر چند به جماعت اقامه شود. آری در غیر مسجد الحرام و مسجدالنبی نماز جماعت، به مراتب برتر است، و باید توجه داشت که رواقهای حرم ائمه علیهم السلام حکم حرم را ندارند و نماز جماعت افضل است از نماز فرادا که در رواقها خوانده شود.

نماز جماعت را با عالم بخوانید و مذمت ترک جماعت

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «کسی که پشت سر عالم نماز بخواند مثل آن است که پشت سر رسول خدا صلی الله علیه وآله نماز می خواند». «مَنْ صُلِّيَ خَلْفَ عَالِمٍ فَكَمَنْ صَلِّي خَلْفَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَیهِ وَآلِه».(1)

و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «هر رکعت نماز پشت سر عالم، برابر است با هزار رکعت، و پشت سر قرشی (که عالم نیست) برابر است با صد رکعت»؛ « اَلصَّلاَةِ خَلْفَ اَلْعَالَمِ بِأَلْفِ رَكْعَةٍ وَ خَلْفُ اَلْقُرَشِيِّ بِمِائَةٍ».(2)

البته اگر امام جماعت، علاوه بر مقام علمی، سید هم باشد و جماعت در اماکن مقدسه و مسجد جامع برگزار شود، و مأمومین از اهل تقوا و اهل علم و فضیلت باشند، ثواب آن چند برابر می شود. و باید توجه داشت که حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی و سبک شمردن آن، جایز نیست.

از حضرت امیر و امام باقر و امام صادق صلوات الله علیهم نقل شده که فرمودند: «کسی که نمازش را بدون عذر، در مسجد و با جماعت نخواند، نماز او، نماز نیست (نماز کامل و قابل پذیرش نیست)».(3)

همچنین روایات متعددی وارد شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، افرادی را که به خاطر نفاق و بی اعتنایی به نماز در نماز جماعت حاضر نمی شدند، به شدت مورد تهدید قرار داد.(4) و از مجموع روایات استفاده می شود که در صدر اسلام،

ص: 182


1- وسائل، باب 26، ابواب صلاة الجماعة، ح 5.
2- العروة الوثقی، فصل فی الجماعة.
3- وسائل الشیعة، باب 2، ابواب الجماعة، ح 1 و 3 و 7.
4- وسائل الشیعة، باب 2، ابواب صلاة الجماعة. قال السید الخوئی قدس سره، اَلظَّاهِرِ أَنَّ اَلتَّهْدِيدَ فِي هَذِهِ اَلْأَخْبَارِ مُتَوَجِّهَ اِليَ المنافقين اَلْمُبْطِنِينَ لِلْكُفْرِ الْمُظْهِرِينَ لِلاِسْلامِ الْمُتَمَرِّدِينَ عَلِيٌ اَوامِرِ اَلنَّبِيِّ صلي اللّه عليه وآله وَلاَ شَكَّ فِي اِسْتِحْقَاقِهِمْ لِهَذَا اَلنَّوْعِ مِنَ اَلتَّنْبِيه... شرح العروة، ج 17، ص 16. اقول تُوجَد في الرِّواياتِ قَرَائِنُ مُتَعَدِّدَةً تَشْهَدُ عَلَيَّ ما ادَّعَاهُ اَلسَّيِّدُ اَلْخَوئِيُّ رِضْوَانُ اَللَّهِ تَعَالَي عَلَيْهِ، راجع الوسائل، الباب 2، من ابواب صلاة الجماعة.

مرز بین کفر و اسلام، نماز جماعت و حضور در مساجد بوده است و نشان مسلمان و منافق، حضور در مسجد و عدم حضور بوده است. و سزاوار نیست مؤمنین (وفقهم الله) نماز جماعت را ترک کنند و از فیض نماز در مسجد و ثواب جماعت خود را محروم سازند. خصوصا که از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود:

از کسانی که به جماعت حاضر نمی شوند فاصله بگیرید و با آنها رفت و آمد نکنید.(1)

ص: 183


1- مُحَمَّد بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بإسنَادِه عَنْ عَبْدِاَللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبدِاللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ اَلرَّجُلِ بَينَ المُسلِمينَ حَتّي تُقْبَلُ شَهادَتُهُ لَهُم وَعَلَيْهِمْ فَقالَ أن تَعرِفوهُ بِالسَّتْرِ وَالعَفافِ وَ كَفِّ البَطنِ وَالفَرجِ واليَدِ واللِّسَانِ ويُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ الَّتي أُؤْعِدَاللهِ عَلَيْهَا النَّارَ مِنْ شُربِ الخَمرِ وَالزِّنَا وَالرِّبَا وَ عُقُوقِ الوالِدَينِ وَالفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ وغَيْرِ ذَلِكَ والدَّلالَةُ عَلَيَّ ذَلِكَ كُلُّهُ أَنْ يَكُونَ ساتِراً لِجَمِيعِ عُيُوبِهِ حَتي يَحْرُمُ عَلَيَّ المُسلِمينَ ماوراءُ ذَلِكَ مِن عَثَراتِهِ وَ عُيُوبِهِ وتَفْتِيشُ ماوِراءِ ذلِكَ وَ يَجِبُ عَلَيْهِمْ تُزَكِّيهِ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِي النَّاسِ ويَكُونُ مِنْهُ التَّعَاهُدُ لِلصَّلَوَاتِ اَلْخَمْسِ إِذا واظَبَ عَلَيْهِنَّ وَ حَفِظَ مواقيتهن بِحُضُورِ جَمَاعَةٍ مِنَ اَلمُسلِمِينَ وَ أَنْ لاَ يَتَخَلَّفَ عَنْ جَمَاعَتِهِم في مُصَلاَّهُمْ إِلاَّ مِنْ عِلَّةٍ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ لاَزِماً لمصلاَّةٍ عِنْدَ حُضُورِ اَلصَّلَوَاتِ الخَمسِ فَإِذا سُئِلَ عَنهُ فِي قَبِيلَتِهِ ومَحَلَّتِهِ قَالُوا مَا رَأينا مِنْهُ إِلاَّ خَيْراً مُوَاظِباً عَلَيَّ اَلصَّلَوَاتُ مُتَعَاهِدٌ لأوقاتهَا فِي مُصَلاَّهُ فَإنَّ ذلِكَ يُجِيزُ شَهَادَتَهُ وَعِدالَتَهُ بَينَ المُسلِمينَ وَذلِكَ أنَّ الصَّلاةَ سِترٌ وَ كَفَّارَةٌ لِلذُّنوبِ وَلَيسَ يُمْكِنُ الشَّهَادَةُ عَلَيَّ اَلرَّجُلُ بِأَنَّهُ يُصَلِّي إِذَا كانَ لا يَحْضُرُ مُصَلاَّهُ وَ يَتَعَاهَدُ جَمَاعَةَ اَلْمُسْلِمِينَ و إنَّمَا جُعِلَ الجَماعَةُ والأءْجتِمَاعُ إِلَيَّ الصَّلاةُ لِكَي يُعْرَفَ مَن يُصَلِّي مِمَّن لاَيُصَلِّي ومَنْ يَحْفَظُ مَوَاقِيتَ الصَّلاةِ مَنْ يَضِيعُ وَلَوْلاَ ذلِكَ لَم يُمكِن أَحَدٌ أَن يَشهَدَ عَلَيٌ آخَرُ بِصَلَاحٍ لِأَنَّ مَنْ لَايُصَلِّي لَاصَلاحَ لَهُ بَيْنَ المُسْلِمينَ فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله هُمَّ بِأَنْ يُحْرِقَ قَوْماً فِي مَنَازِلِهِمْ لِتَرْكِهِمُ اَلْحُضُورَ لِجَمَاعَة المُسْلِمِينَ وَ كَانَ فِيهِمْ مَنْ يُصَلِّي في بَيتِهِ فَلَم يُقْبَلْ مِنْهُ ذَلِكَ وَكَيفَ يُقْبَلُ شَهَادَةٌ أَوْ عِدَالُهُ بَينَ المُسلِمينَ مِمَّن جَرِيَ الحُكْمُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وجَلٌ ومِنْ رَسولِهِ صَلَّي اللَّه عليه وآله فِيهِ اَلْحَرَقُ فِي جَوْفِ بُنِيَّتِهِ بِالنَّارِ وَقَدْ كَانَ يَقُولُلا صَلاَةً لِمَنْ لاَ يُصَلِّي فِي اَلْمَسْجِدِ مَعَ اَلْمُسْلِمِينَ إِلاَّ مِنْ عِلَّة. وسائل الشیعة: باب 41، ابواب الشهادات.

آثار و برکات نماز جماعت

آثار و برکات نماز جماعت - اعم از جمعه و غیر آن - بسیار و غیر قابل شمارش است.

نماز جماعت بهترین عامل وحدت و یکپارچگی امت اسلام است.

نماز جماعت باعث همدلی و کنار هم قرار گرفتن مؤمنان در برابر فتنه گران و دشمنان است.

نماز جماعت نشان قدرت و بیانگر توان مسلمانان و برادران ایمانی است.

خروج دسته جمعی نمازگزاران، از مسجد و مصلی، بعد از نماز جماعت و جمعه، هشدار به بی دینان و منحرفان است. به لرزه در آوردن دشمنان و تضعیف بدخواهان است؛ زیرا آنان با دیدن جمعیت، ضعف و ناتوانی خویش را احساس کرده، حساب کار خود را می کنند، و از بیگانگان و کمک و همراهی آنان مأیوس می شوند.

اقامه نماز جماعت در خیابان ها به خصوص در روزهای حساس و روزهای عزاداری سیدالشهدا علیه السلام- و فریاد نمازگزاران علیه دشمنان است که همچون تیرهای زهرآگین و نابودکننده، بر قلب ستمگران و منافقان و منحرفان جای گرفته و آنان را به وحشت انداخته، از صحنه خارج می سازد. و چنانچه کسی فریب خورده باشد و اندک بینش و فکر و انسانیت داشته باشد، با مشاهده نماز جمعه و جماعت ها و همدلی و همبستگی و خلوص نمازگزاران، متنبه شده، و تغییر مسیر میدهد و چه بسا جذب نمازخوان ها شده و در صف جماعت قرار می گیرد.

حضرت سیدالشهدا علیه السلام در اولین برخوردش با حر و لشکر او، اعلان نماز جماعت فرمود و اذان گفته شد، به حر پیشنهاد داد که او هم با لشکرش نماز بخواند، اما پیشگامی امام علیه السلام برای اقامه نماز، حر و لشکرش را مجذوب کرد و

ص: 184

همگی به امامت امام علیه السلام نماز جماعت را برگزار کردند و ادب حر و فکر و انسانیت و نماز جماعت، موجب شد که صبح عاشورای حسینی گردید و به سعادت ابدی دست یافت.

ظهر عاشورا ابا عبدالله علیه السلام نماز جماعت برگزار کرد، تا اهمیت و ارزش آن را گوشزد کند، حجت را بر دشمن تمام کند، و در سخت ترین حالات، ارتباط و توگل و اعتماد خود و یارانش را، به خدا و به قدرت الهی آشکار سازد. به علاوه به پیروان و شیعیانش توجه به نماز را بیاموزد. صلوات الله وسلامه علیه.

حضرت امام خمینی قدس سره ، برکات نماز جماعت و مساجد را در نظر داشت و فرمود: مساجد سنگر است، سنگرها را پر کنید. رضوان الله تعالی علیه.

مستحبات نماز جمعه و جماعت

1- قبل از حضور در میان نمازگزاران، اگر بدن یا پاهای او عرق کرده و متعفن است، آنها را بشوید.

2- اگر لباس یا جوراب او کثیف یا متعفن است، بشوید و با لباس تمیز و پاکیزه، در جمع نمازگزاران حاضر شود.

3- نماز را با عالم بخواند، چرا که «هر رکعت نماز پشت سر عالم، برابر است با هزار رکعت نماز، که پشت سر غیر عالم خوانده شود». (روایات آن در صفحه 182 آمده است) 4- اگر مأموم یک مرد باشد، قدری عقب تر، طرف راست امام بایستد [بلکه احتیاط واجب است که اگر مأموم یک مرد باشد، قدری عقب تر طرف راست امام بایستد. و اگر مأموم یک یا چند زن باشد، پشت سر امام بایستد. و اگر یک مرد و یک زن، یا یک مرد و چند زن باشند، مرد طرف راست امام، قدری عقب تر بایستد،

ص: 185

و یک زن یا چند زن پشت سر امام بایستند. و اگر چند مرد و یک زن، یا چند زن باشند، مردها عقب امام و زنها پشت مردها بایستند.

5- اگر امام و مأموم هر دو زن باشند، احتیاط واجب آن است که در یک ردیف بایستند.

6- امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوا در صف اول بایستند.

7- صف های جماعت منظم باشد و بین کسانی که در یک صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه آنان در یک ردیف باشد.

8- بعد از گفتن، «قد قامت الصلاة» مأمومین برخیزند.

9- امام جماعت، حال مأمومی را که از دیگران ضعیف تر است رعایت کند و نماز را طول ندهد، مگر بداند همه کسانی که به او اقتدا کرده اند مایلند که نماز طولانی شود.

10- امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می خواند، صدای خود را به قدری بلند کند که مأمومین بشنوند، ولی بیش از اندازه صدای خود را بلند نکند.

11- اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده و می خواهد اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر طول بدهد نه بیشتر، اگر چه بفهمد کس دیگری برای اقتدا وارد شده است.

12- اگر در صف های جماعت جا باشد، مکروه است انسان تنها بایستد.

13- مکروه است مأموم ذکرهای نماز را طوری بگوید که امام بشنود.

14- مسافری که نماز ظهر و عصر و عشاء را دو رکعت می خواند، مکروه است در این نمازها به کسی که مسافر نیست، اقتدا کند. و کسی که مسافر نیست مکروه است در این نمازها به مسافر اقتدا نماید. و منظور از کراهت در اینجا این است

ص: 186

که ثواب جماعت کمتر است، و بهتر است مسافر به مسافر و حاضر به حاضر اقتدا کند، و اگر برای مسافر، امام جماعت نیست، به حاضر اقتدا کند و سر دو رکعتی سلام نماز را بدهد.

15- مأموم هر مقدار به امام نزدیک تر باشد بهتر است.

16- مأموم طرف راست صفها بایستد.

17- بعد از آن که «قَدْ قَامَتِ اَلصَّلاَةُ» گفته شد، نماز نافله خواندن مکروه است.

18- بعد از آن که امام جماعت از سوره حمد فارغ شد (در نمازهای جهریه) مأموم بگوید: « اَلْحَمْدَلَلُهُ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ».

19- بعد از آن که «قَدْ قَامَتِ اَلصَّلاَةُ» گفته شد، حرف زدن مکروه است.

20- زودتر به مسجد رفتن و به انتظار تشکیل و برقرار شدن جماعت صبر کردن، مستحب است، هرچند نماز جماعت، اول وقت اقامه نشود؛ زیرا نماز جماعت افضل است از نماز فرادا که در اول وقت خوانده شود، مگر این که وقت فضیلت بگذرد.

21- نماز جماعت هر چند سریع خوانده شود، افضل است از نماز فرادا، هر چند طولانی و با آداب خوانده شود.

22- اطفال را در صف اول جا دادن مکروه است.

23- در دوران بین امامت و مأموم شدن، افضل اختیار امامت است.

24- امام جماعت بعد از سلام نماز، همچنان در جای خود بنشیند، تا مأمومینی که عقب مانده اند . مثلا در رکعت دوم، یا سوم و یا چهارم اقتدا کرده اند - نمازشان تمام شود.

25- کسی که نماز را به جماعت، یا فرادا بجا آورده است، و احتمال خلل در نمازش بدهد، هر چند شرعا محکوم به صحت است، ولی جایز است آن را دوباره

ص: 187

به جماعت یا فرادا اعاده کند.

26- کسی که نماز را فرادا خوانده است، هر چند احتمال خلل در آن ندهد، مستحب است آن را به جماعت اعاده کند، خواه امام شود، یا مأموم. و چنانچه بخواهد قصد وجه کند، به قصد استحباب اعاده کند.

27- در رکعت اول و دوم نماز ظهر و عصر، مأموم نباید حمد و سوره را بخواند، و مستحب است به جای آن ذکر بگوید.

همچنین، اگر در نماز مغرب و عشا و صبح، صدای حمد و سوره امام را (ولو با بلندگو) بشنود، اگر چه کلمات را تشخیص ندهد، نباید حمد و سوره را بخواند، و مستحب است به قرائت امام گوش دهد و آهسته هم ذکر بگوید: اما اگر به طور کلی صدای امام را نشنود و همهمه او را نیز نشنود، مستحب است حمد و سوره را آهسته بخواند، یا بجای آن ذکر بگوید.

مصافحه بعد از نماز: مرسوم است مأمومین بعد از نماز جماعت به هم دست می دهند و مصافحه می کنند، ولی روایت خاصی در این باره وارد نشده، اما از روایاتی که در باب مصافحه وارد شده که برخی از آنها را در همین کتاب، ص 607 آورده ام) رجحان آن در تمام حالات و به هر مناسبتی ثابت می شود. و هدف از مصافحه و این قبیل آداب، اظهار محبت به یکدیگر و رفع کدورت است، لذا انجام آن بعد از نماز نیز رجحان دارد، البته نباید به قصد ورود و به عنوان تعقیبات و مستحبات بعد از نماز انجام دهند.

ضمنا، این مطلب از مرحوم آیه الله خوئی قدس سره سؤال شده و ایشان فرموده است: « مصافحه از تعقیبات شمرده نمی شود، بلکه به لحاظ این است که مصافحه استحباب نفسی دارد، و در هر حال مستحب است». و مرحوم آیه الله تبریزی نیز آن را امضا فرموده است. و عین پرسش و پاسخ چنین است:

ص: 188

سؤال:«مِمَّا اعْتَادَ عَلَيْهِ المُصَلُّونَ المُصَافَحَةَ بَعْدَ الاِنْتِهَاءِ مِنَ اَلصَّلاَةِ فَهَلْ هَذَا اَلْأَمْرُ يعدُ مِن تَعْقِيبَاتِ اَلصَّلاَةِ وَهَل هُوَ وَارِدٌ عَن اهْلِ البَيتِ عَلَيهِمُ الصَّلاةُ وَهِلَ اِنَّ الاّفَضُلَ تَركُهُ خُصُوصاً اِذاً مَا لاَ حَظَّنَا اَنَّ النَّاسَ يَتَعامَلونَ مَعَهُ كَأنَّهُ مِنَ المُستَحبَّاتِ بَعدَ الصَّلاةِ ؟

الخُوئِيِّ لا تَعُد مِنَ التَّعقيباتِ بَل بِلحاظٍ انَّها بِنَفْسِها مُستَحَبَّةٌ وَفيَّ كُلِّ حالٍ وَاللَّهُ العالِمُ».(1)

عدالت و لزوم احراز عدالت امام جماعت

امام جماعت باید عادل باشد، و مأموم باید عدالت او را احراز کند، و عدالت یک حالت خداترسی باطنی است که شخص را وادار می کند واجبات را انجام دهد و کارهای حرام را ترک کند، بنابراین عادل کسی است که کارهایی که بر او واجب است بجا آورد، و آنچه بر او حرام است ترک کند.

نشانه عدالت این است که بحسب ظاهر، شخص خوبی باشد، به طوری که مردم محل یا همسایگان یا افرادی که با او معاشرت دارند خوبی او را تصدیق کنند، یا دو مرد عادل به عدالت او شهادت دهند، یا جمعی از مؤمنین مسأله دان، به او اقتدا کنند به طوری که موجب اطمینان به عدالت او شود.

گناهان کبیره

گناهانی که باید همه ترک کنند و انجام آنها با عدالت منافات دارد، هر معصیتی است که به مرتکب آن وعده عذاب داده شده و برخی از آنها را یادآور می شوم

ص: 189


1- صراط النجاة، ج 1، ص 213، الفصل الثانی، مسائل صلاة الجماعة، سؤال 751.

1- شرک به خداوند سبحان:«إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَن يُشرَكَ بِهِ ويَغْفِرُ مَا دُونَ ذلِكَ لِمَن يَشاءُ وَمَن يُشرِك بِاللَّهِ فَقَدِ افتَري إِثْماً عَظِيماً»(1)؛ «خداوند هرگز شرک را نمی بخشد و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد می بخشد و آن کس که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است».

«إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ ۖ »(2)، «کسی که به خدا شرک می آورد، خدا بهشت را بر او حرام فرموده و جایگاهش دوزخ است».

2- کشتن کسی که قتل او حرام است: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا»(3)؛ «و هر کس، فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است در حالی که جاودانه در آن می ماند و خداوند بر او غضب می کند و او را از رحمتش دور می سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است».

«وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا* وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ عُدْوَانًا وَظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا» (4)؛ «یکدیگر را نکشید، خداوند نسبت به شما مهربان است و هر کس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتش وارد خواهیم ساخت و این کار برای خدا آسان است).

3- عقوق والدین: وَهْوَ اَلْأَسَائِهِ إِلَيْهِمَا. تمام آیات و روایاتی که در مذمت و عقوبت قاطع رحم (که برخی از آنها را در ص 447 تا ص 455 آورده ام) به طور

ص: 190


1- سوره نساء، آیه 48.
2- سوره مائده 5، آیه 72.
3- سوره نساء، آیه 93.
4- سوره نساء، آیه 29 و 30.

حتم، شامل عاق والدین نیز می شود، به علاوه از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود:

«حذر کنید از عقوق پدر و مادر، به راستی که بوی بهشت از هزار ساله راه شنیده می شود، ولی کسی که عاق باشد، بوی آن را نمی شنود».(1)

و فرمود: «هر که صبح کند در حالی که پدر و مادر بر او غضبناک باشند، صبح کرده در حالی که دو در جهنم بر روی او گشوده است».(2) و روایات در مجازات عقوق بسیار است. (به کافی، ج 2، ص 349 مراجعه شود).(3)

4- فرار از جهاد: «وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ»(4)؛ «و هر کس در آن هنگام هنگام جنگ به آنها (دشمن) پشت کند مگر آنکه هدفش کناره گیری از میدان برای حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهی از مجاهدان) بوده باشد - (چنین کسی به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جایگاه او جهنم است و چه بد سرانجامی است».

5- خوردن مال یتیم: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ

ص: 191


1- کافی، ج 2، ص 349.
2- محجة البیضاء، ج 3، ص 434.
3- عقوق پدر و مادر، هرگونه رفتار بی ادبانه نسبت به ایشان است، و عقوق مراتبی دارد، مرتبه نازله آن «اف» گفتن است. کوچکترین سوء ادب و سبک شمردن آنها است، مرتبه شدید آن عبارت است از: زدن، دشنام دادن، با صدای بلند با آنها صحبت کردن، با تندی به آنها نگاه کردن، با اخم و ترشرویی با آنان روبرو شدن، صورت از آنها برگرداندن، قهر کردن، جلویشان پا دراز کردن، به آنها دستور دادن، و هر چه عرفا بی ادبی محسوب شود.
4- سوره انفال، آیه 16.

فِي بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا»(1) ؛ «کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند (در حقیقت) تنها آتش می خورند و به زودی در شعله های آتش (دوزخ) می سوزند».

ع- ربا خواری: «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(2)؛ «کسانی که ربا می خورند (در قیامت) برنمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماس با شیطان دیوانه شده و نمی تواند تعادل خود را حفظ کند گاهی، زمین می خورد و گاهی بپا می خیزد) این به خاطر آن است که گفتند داد و ستد هم مانند ربا است در حالی که خدا خرید و فروش را حلال کرده و ربا را حرام، و اگر کسی اندرز الهی به او رسد و از ربا خواری) خودداری کند سودهایی که در سابق (قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده مال اوست و کار او به خدا واگذار می شود اما کسانی که بازگردند (و دوباره مرتکب رباخواری شوند) اهل آتش اند و همیشه در آن می مانند.

7- نسبت زنا به زنان پاکدامن: «إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(3)؛ «کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر از هرگونه آلودگی) و مؤمن را متهم می سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی دورند و عذاب بزرگی برای آنهاست».

ص: 192


1- سوره نساء، آیه 10.
2- سوره بقره، آیه 275.
3- سوره نور، آیه 23.

8- زنا: « وَلَا يَزْنُونَ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا *يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا»(1)؛ «و زنا نمی کنند و هر کس چنین کند مجازات سختی خواهد دید * عذاب او در قیامت مضاعف می گردد و همیشه با خواری در آن خواهد ماند».

و از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله روایت است که فرمودند: «زنا شش اثر دارد: سه اثر آن در دنیا است، و سه اثر دیگر در آخرت. اما آثار دنیوی زنا: نورانیت را می برد و رزق و روزی را کم می کند و مرگ و فنا را نزدیک می نماید؛ و اما آثار اخروی آن:

موجب غضب پروردگار است و حساب روز قیامت را سخت می کند و سبب داخل شدن در آتش جهنم و خلود در آن می شود».(2)

9- قطع رحم: «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»(3)، «(فاسقان) کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع نموده و در روی زمین فساد می کنند، اینها زیانکارانند». (روایات صله و قطع رحم در ص 443 تا 451 آمده)

10- ظلم: «إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا»(4)؛ «برای ستمگران آتشی آماده کردیم که سراپرده اش آنان را از هر سو احاطه کرده است و اگر تقاضای آب

ص: 193


1- سوره فرقان، آیه 69.
2- وسائل الشیعه، کتاب النکاح، باب 1 از ابواب نکاح محرم، ح 16.
3- سوره بقره، آیه 27.
4- سوره کهف، آیه 29.

کنند آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان می کند، چه بد نوشیدنی و چه بد محل اجتماعی است).

11- گمراه نمودن بندگان خدا از راه حق: «ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۖ لَهُ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ»(1)؛ «آنها با تکبر و بی اعتنایی نسبت به سخنان الهی) می خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند. برای آنان در دنیا رسوایی است و در قیامت عذاب سوزان به آنها می چشانیم».

12- دروغ بستن بر خدا یا بر معصومین علیهم السلام : «وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْمُتَكَبِّرِينَ»(2)؛ «و روز قیامت کسانی را که بر خدا دروغ بستند می بینی که صورتهایشان سیاه است، هر آینه جهنم جایگاه متکبران است».«قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ*مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ»(3)، «بگو آنها که به خدا دروغ می بندند (هرگز) رستگار نمی شوند * بهره ای (ناچیز) از دنیا دارند، سپس بازگشتشان به سوی ما است، سپس آنان را به دلیل کفرشان به آتش دوزخ می سوزانیم».

و امام باقرعلیه السلام فرمودند: «حتی یک دروغ هم از قول ما مگو، چرا که آن دروغ، تو را از دین حنیف اسلام خارج می کند». (4)

ص: 194


1- سوره حج، آیه 9.
2- سوره زمر، آیه 60.
3- سوره یونس، آیه 69 و 70.
4- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 139 از ابواب احکام العشرة، ح 1.

13- تکبر: «ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»(1)؛ وارد جهنم شوید و برای ابد در آنجا بمانید که جایگاه بسیار بدی برای متکبران است.

14- اسراف: «وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ»(2)؛ و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.

و از حضرت امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «آیا گمان می کنی خداوند به کسی که مال داده به خاطر احترام اوست، یا به کسی که نداده به واسطه پستی او می باشد؟! هرگز چنین نیست، بلکه مال از آن خداست و آن را به عنوان امانت نزد شخص قرار می دهد، و اجازه داده است تا با رعایت میانه روی، از آن بخورد و بیاشامد و لباس بپوشد و ازدواج کند و بر مرکب سوار شود و باقیمانده آن مال را به فقرا برساند و احتیاج آنان را برآورده نماید. پس هر کس به این دستور رفتار کند، آنچه را خورده و آشامیده و پوشیده و سوار شده و نکاح نموده بر او حلال است؛ و اگر چنین نکرده تمام آن بر او حرام است... »؛ سپس آیه شریفه را تلاوت فرمودند که: اسراف نکنید؛ زیرا خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد».(3)

15- تبذیر: «وَلا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً* اِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كانُوا اخوانَ اَلشَّيَاطِينِ وَ كَانَ اَلشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كُفُورا»(4) ؛؛ «و هرگز اسراف و تبذیر نکن * چرا که تبذیرکنندگان

ص: 195


1- سوره غافر، آیه 76.
2- سوره طه، آیه 127.
3- مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، باب 23 از ابواب نفقات، ح 6.
4- سوره بنی اسرائیل، آیه 26 و 27.

برادران شیطانند و شیطان در برابر پروردگارش بسیار ناسپاس بود».(1) (تبذیر، ریخت و پاش کردن و تلف نمودن و دور ریختن است، که شامل تلف عمر هم می شود).

16- تکیه کردن بر ظالمین:«وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ »(2) و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.

17- یأس و نا امیدی از رحمت خداوند متعال: «وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»(3)؛ و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند.

18- کم فروشی و کم دادن در معامله: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ *الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ*وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ*أَلَا يَظُنُّ أُولَٰئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ*لِيَوْمٍ عَظِيمٍ*يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ»(4)، وای بر کم فروشان * آنان که وقتی برای خود پیمانه می کنند، حق خود را به طور کامل می گیرند * اما هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم می گذارند * آیا آنها گمان نمی کنند که برانگیخته می شوند * در روزی بزرگ * روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند.

19- ایمن بودن از غضب و مجازات الهی:«اَفَامِنُوا مَكْرَ اَللَّهِ لاَ يَأْمَنُ مَکرَ

ص: 196


1- البته به طوری که در کتاب « قربانی در کشتارگاههای فعلی منی صفحه 110-105) توضیح داده ام، اسراف حرام است هر چند کم باشد، نیز تبذیر، یعنی ریخت و پاش و تلف کردن مال، حرام است،.
2- سوره هود، آیه 113.
3- سوره یوسف، آیه 87.
4- سوره مطففین (83)، آیه 1 تا 6.

اَللَّهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْخَاسِرُونَ»(1)، آیا آنها خود را از مجازات الهی در امان می دانند؟ در حالی که جز زیانکاران، خود را از مجازات خدا ایمن نمی دانند.

20 - دزدی: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ *فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(2) ؛ دست مرد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده اند به عنوان یک مجازات الهی قطع کنید، و خداوند، توانا و حکیم است * اما آن کس که پس از ستم کردن توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را می پذیرد و از این مجازات معاف می شود زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

21- سحر: «وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ»(3)، و (یهود) از آنچه شیاطین در عهد سلیمان به مردم می آموختند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد، ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر آموختند و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت، نازل شد پیروی کردند (آن دو فرشته، راه سحر کردن را برای آشنایی با طرز باطل کردن آن به مردم یاد می دادند و به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند مگر اینکه از پیش به او می گفتند ما وسیله آزمایشیم، کافر نشو و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن) ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و

ص: 197


1- سوره اعراف، آیه 99.
2- سوره مائده، آیات 38 و 39.
3- سوره بقره، آیه 102.

همسرش جدایی افکنند، ولی هیچگاه نمی توانند بدون خواست و اجازه خداوند به انسانی زیان برسانند.

22- اشتغال به غنا و لهو و لعب، مثل تار و دف و موسیقی مناسب مجالس لهو و لعب:«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»(1)؛ و بعضی از مردم سخنان لهوی را می خرند تا مردم را از روی نادانی، از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده است.

و امام صادق علیه السلام فرمودند: «خانه ای که در آن غنا خوانده می شود از مصیبت و بلای ناگهانی ایمن نیست و دعا در آن مستجاب نمی شود و فرشتگان داخل آن خانه ها نمی گردند».(2)(در زمان ما، خرید و تهیه ماهواره، از مصادیق بارز این آیه است).

23- خبر دروغ دادن و برای اثبات یا تأکید آن به خدا سوگند یاد کردن، با علم به دروغ بودن آن: «إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَٰئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(3)؛ کسانی که عهد الهی و قسم های خود را به بهای ناچیزی می فروشند، آنان در آخرت بهره ای ندارند و خدای سبحان با آنان سخن نمی گوید و به آنان نگاه نمی کند و آنان را پاک نمی کند و گرفتار عذاب دردناکی می شوند.

24- «خودکشی»؛ از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «کسی

ص: 198


1- سوره لقمان، آیه 6.
2- وسائل الشیعه، کتاب التجارة، باب 99 از ابواب «ما یکتسب به»، ح 1.
3- سوره آل عمران، آیه 77.

که از روی عمد، خود را بکشد در آتش جهنم مخلد خواهد بود».(1)

25- «ترک عمدی نماز یا سبک شمردن آن»؛ (درباره ترک نماز یا سبک شمردن آن به صفحه 108 تا 113 همین کتاب مراجعه شود).

26- «روزه خواری در ماه مبارک رمضان»؛ از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «کسی که یک روز از ماه مبارک رمضان را (بدون عذر) افطار کند، روح ایمان از او بیرون می رود».(2)

27- «لواط» ؛ از حضرت رسول صلی الله علیه وآله روایت است که فرمودند: «هر گاه کسی لواط کند عرش خدا به لرزه در آید، و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برایش آماده می سازد؛ و کسی را که با او لواط شده، در کنار جهنم نگاه می دارد تا به حساب همه مردم رسیدگی شود، آنگاه او را در جهنم می اندازد و در طبقات جهنم معذب خواهد بود».(3)

28- «ترویج فحشا و منکر»؛ خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:«إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ »(4) « به طور یقین کسانی که دوست دارند فحشا و کارهای زشت، در میان مؤمنین شیوع پیدا کند، برای آنها در دنیا و آخرت عذاب دردناک است».

29- «ضربه زدن به حیثیت و آبروی مؤمن»؛ از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: «کسی که علیه فرد مؤمن، چیزی را نقل کند و هدف او این باشد که

ص: 199


1- وسائل الشیعه، کتاب القصاص، باب 5 از ابواب «القصاص فی النفس»، حدیث 1.
2- وسائل الشیعه، کتاب الصوم، باب 1 از ابواب «أحکام شهر رمضان»، حدیث 12.
3- همان، کتاب النکاح، باب 17 از ابواب النکاح، ح 11.
4- سوره نور 24، آیه 19.

به واسطه آن خبر، او را تضعیف نموده و آبرویش را بریزد و در نزد مردم بی اعتبارش ساخته و از چشم مردم بیندازدش، خداوند چنین کسی را از ولایت خود خارج ساخته و به سوی ولایت شیطان رهسپار می سازد و شیطان هم او را تحت ولایت خود نمی پذیرد».(1)

30- غیبت: غیبت عبارتست از بدگویی پشت سر، و به بازی گرفتن آبرو و شخصیت دیگران، غیبت مؤمن از گناهان کبیره و از محرمات بزرگ الهی است، خداوند سبحان فرموداست: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ»(2) «ای کسانی که ایمان آورده اید... برخی از شما پشت سر دیگری بدگویی نکند، آیا احدی از شما دوست دارد گوشت مرده برادرش را بخورد، مسلما از خوردن گوشت مرده بیزار هستید، از خدا بترسید، بی گمان خدا بسیار توبه پذیر و بخشاینده است»(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که درباره مسلمانی چیزی بگوید که چشمش دیده یا گوشش شنیده و قصدش ریختن آبروی او باشد، در زمره کسانی است که خداوند سبحان فرموده است:« إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(4) «کسانی که

ص: 200


1- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 157 از ابواب العشرة، ح 2.
2- سوره حجرات 49- آیه 12
3- مولف: خداوند متعال در این آیه مبارکه غیبت را تشبیه کرده به خوردن گوشت مرده آنهم گوشت مرده برادر خود، یعنی همان گونه که از خوردن گوشت مردة برادر، نفرت دارید، از غیبت نیز نفرت داشته باشید و همان گونه که خوردن گوشت مرده زشت و ناپسند است، غیبت نیز زشت و ناپسند است.
4- سوره نور - 24- آیه 19.

دوست دارند فحشاء و زشتیها را در میان مسلمانان شایع کنند، عذاب دردناک بهر آنها خواهد بود.»

آری آبرو و شخصیت مؤمن، بسیار محترم و ارزشمند است، «اَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ اَلْكَعْبَةِ»(1)

در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) شخصی به نام (ماعز اسلمی) در حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) اعتراف به گناه کرد و حد بر او جاری شد و پس از آنکه از دنیا رفت، دو نفر از کنار قبرش عبور کردند و بهم گفتند: (ما عز) خود را رسوا کرد و مثل سگ سنگ باران شد، پیامیر (صلی الله علیه و آله وسلم) سخن آنها را شنید، در آنجا خرابه ای بود و الاغ مرده ای در آن افتاده بود، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به آن دو نفر فرمود: بروید از مردار این الاغ بخورید، گفتند:چگونه می توان مرداری را خورد. پیامبر فرمود: شما گوشت (ماعز) را خوردید و آن کار شما بدتر از این است، آیا نمی دانید که ( ماعز ) آمرزیده شده و الان در بهشت به سر می برد؟(2)

نیز از آنحضرت است که فرمودند: «کسی که از برادر مؤمنش نزد او غیبت شود در حالی که بتواند او را یاری کند و یاریش کند، خداوند متعال او را در دنیا و آخرت یاری کند و چنانچه بتواند و یاریش نکند. خداوند او را بخودش واگذارد، و در دنیا و آخرت یاریش نکند». «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ مَنِ اُغْتِيبَ عِنْدَهُ أَخُوهُ المؤين فَنَصَرَهُ وَ أعانهُ نَصَرَهُ اللَّهُ وَ أعانَهُ فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ ومَن لَم يَنْصُرْهُ وَلَم يُعِنهُ وَلَم يَدفَع عَنهُ وَهُوَ يَقدِرُ عَلَيَّ نُصرَتَهُ وَ عَونَهُ إِلاَّ خَفَضَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ

ص: 201


1- کافی، ج 4، ص 568 و سفینه البحار، جلد 1، باب الألف بعد الخاء، ص 54.
2- تفسیر سوره حجرات، اثر آیت الله صدر قدس سره، ص 311.

الآخِرَةِ. »(1)

و همان حضرت فرمودند: « گوش دهنده به غیبت، یکی از غیبت کنندگان است: «اَلسَّامِعُ لِلْغِيبَةِ أَحَدُ اَلْمُغْتَابَيْنِ»(2)

مولف: غیبت کننده و گوش دهنده، با هم شریکند، چون اگر شنونده ای نباشد، گوینده نمی تواند غیبت کند. و برشنونده است که نهی از منکر کند و از برادر ایمانی خود دفاع نموده او را یاری کند و حرف غیبت کننده را رد نماید.

شیخ انصاری قدس سره در مکاسب محرمه فرموده است. خلافی میان فقهانیست در اینکه گوش دادن به غیبت حرام است.

توجه: گاهی گناه شنونده غیبت، بیش از گناه غیبت کننده است، چون غیبت را رد نکرده و نهی از منکر نموده است، مؤمن را یاری نکرده و از او دفاع ننموده است، با سکوتش غیبت را تأیید، و غیبت کننده را جری و چه بسا تشویق کرده و از همه بدتر، خود را مصداق این آیه قرارداده است: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(3) یادآوری: در چند مورد غیبت تجویز شده، و گوش دادن به آن در خصوص این موارد حرام نیست و مانعی ندارد، و آن موارد عبارتند از:

1- در مقام شکایت مظلوم از ظالم

2- در مقام مشورت و اطلاع یافتن، برای ازدواج و شرکت در کارها و امثال آن

3- غیبت کسی که آشکارا گناه می کند و برای خود حرمتی قائل نیست

ص: 202


1- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 156 احکام العشرة
2- مستدرک الوسائل، کتاب الحج باب 136، ح 10463.
3- سوره نور /19.

4- غیبت کسی که درصددگمراه کردن مردم است.

5- و غیر اینها که در کتب مربوطه بیان شده و خلاصه، هر موردی که مصلحت غیبت کردن، بیشتر از مفسده هتک حرمت مؤمن باشد، جایز است ولی باید بمقدار لازم اکتفا کرد، نه بیشتر. عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ مِنَ اَلزَّلَلِ وَ آمَنَنَا مِنَ اَلْفِتَنِ.

ضمنا: مؤمن باید حرمت خود را نیز حفظ کند و جایز نیست آبروی خویش را ببرد و اطلاقات، خصوصا اطلاق آیه مبارکة: «إِنَّ اَلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ اَلْفَاحِشَةُ » شامل خودش نیز می شود.

31- «گوش دادن به غیبت»؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)درضمن سفارشهای خود به حضرت امیر (علیه السلام)فرمودند: «کسی که نزد او غیبت برادر مسلمانش شود و با اینکه قدرت دفاع از او را دارد، دفاع نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل و خوار می گرداند».

32- «تهمت زدن به دیگران»؛ امام صادق (علیه السلام)در روایتی فرمودند: «چنانچه مؤمن برادر دینی خود را متهم نماید، ایمان در قلبش ذوب گشته، همچون نمکی که در آب حل می شود».(1) 33- «سخن چینی و فتنه انگیزی»؛ امام صادق (علیه السلام)در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «بدترین شما کسانی هستند که سخن چینی کرده، میان دوستان تفرقه می اندازند و از خوبان عیب جویی می نمایند».(2)

ص: 203


1- وسائل الشیعة، کتاب الحج، باب 161 از ابواب «أحکام العشرة)، ح 1.
2- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 164 از ابواب «أحکام العشرة»، ح 3.

34- «سوء ظن به مؤمن»؛ خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ »(1) «ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از ظن و گمانها بپرهیزید، همانا بعضی از گمانها گناه است».

و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «کار برادر دینی خود را بر بهترین وجه آن قرار بده، مگر آنکه دلیلی به دست آید که راه توجیه را بر تو ببندد، و به سخن برادرت، تا هنگامی که می توانی محمل خوبی برای آن بیابی، بدگمان مباش».(2)

35- «مسخره نمودن مؤمن»؛ خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَىٰ أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ »(3)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! قومی، قوم دیگر را مسخره نکند و نیز دسته ای از زنان دسته دیگر را مسخره نکنند، چه بسا آنها که مسخره می شوند بهتر از مسخره کننده باشند».

36- «سرزنش مؤمن»؛ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)در روایتی می فرمایند: «کسی که مؤمنی را به خاطر خطا و گناهی سرزنش کند، نمی میرد مگر آنکه آن کار خلاف را مرتکب شود و به همان سرزنش مبتلا گردد».(4)

37- «اذیت و آزار مؤمن»؛ در حدیثی حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده اند: خدای متعال می فرماید: «باید آماده جنگ با من شود کسی که بنده

ص: 204


1- سوره حجرات 49، آیه 12.
2- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 161 از ابواب «أحکام العشرة)، ح 3.
3- سوره حجرات 49، آیه 11.
4- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 151 از ابواب «أحکام العشرة»، ح 1.

مؤمن مرا اذیت کند».(1)

38- «ذلیل و خوار نمودن مؤمن»؛ از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت است که فرمودند: « هیچ مؤمنی برادر مؤمنش را خوار و ذلیل نمی کند، در حالی که می تواند یار و مددکارش باشد، مگر آنکه خداوند در دنیا و آخرت خوار و ذلیلش خواهد نمود».(2)

39- «دشنام دادن»؛ از حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) روایت است که: «همانا خداوند بهشت را حرام فرموده است بر هر دشنام دهنده پست و کم شرمی که باک ندارد چه بگوید و چه به او گفته شود».(3)

40- « انجام یا ترک کاری که موجب اذیت و یا ناراحتی پدر و مادر باشد» ؛ از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «کسی که پدر و مادر خود را آزار دهد مرا آزار داده، و کسی که مرا بیازارد خدای متعال را آزرده، و آزار دهنده خدا ملعون است».(4)

41- «اذیت و آزار همسایه»؛ در روایت آمده است که یکی از انصار خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)از همسایه اش شکایت نمود، حضرت به امیرالمؤمنین (علیه السلام)و سلمان و ابوذر فرمودند به مسجد بروند و با صدای بلند فریاد برآورند: «ایمان ندارد کسی که همسایه اش از او در امان نیست»؛ و آنان این پیام را سه مرتبه تکرار نمودند. سپس رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)با اشاره فرمودند: «تمام چهل منزل جلو و پشت

ص: 205


1- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 145 از ابواب «أحکام العشرة )، ح 1.
2- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 146 از ابواب «أحکام العشرة»، ح 9.
3- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 72 از ابواب جهاد النفس)، ح 2.
4- مستدرک الوسائل، کتاب النکاح، باب 75 از ابواب «أحکام الأولاد»، ح 20.

سر و سمت راست و سمت چپ، همسایه محسوب می شوند».(1)

42- «قطع رحم» ؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)در یکی از خطبه های خود فرمودند: «پناه می برم به خدا از گناهانی که نابودی را نزدیک می کند». کسی سؤال کرد: آیا گناهی هست که نابودی را نزدیک کند؟ فرمودند: «آری، قطع رحم؛ همانا خانواده ای با هم جمع می شوند و یکدیگر را یاری می دهند در حالی که اهل معصیت هستند، پس خداوند به آنان رزق و روزی میدهد؛ و خانواده ای از هم جدا میشوند و از یکدیگر می برند در حالی که اهل تقوی هستند، پس خداوند ایشان را از توسعه در رزق محروم می فرماید».(2) (روایات در ص 447 آمده است)

43- «پیمان شکنی»؛ پیامبر اکرم(صلی الهه علیه وآله وسلم) در حدیثی می فرمایند: «کسی که پیمان شکن باشد دیندار نیست».(3)

44- «دروغگویی»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «هیچ گاه بندهای طعم ایمان را نمی چشد مگر اینکه دروغ را ترک کند، چه از روی شوخی باشد یا جدی». (4)

45- «قسم یاد کردن به دروغ» ؛ حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)نقل می کنند که آن حضرت فرمودند: «از قسم دروغ بترسید، همانا قسم دروغ آبادیها را خراب و صاحبش را بی سامان می سازد».(5)

ص: 206


1- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 86 از ابواب «أحکام العشرة»، ح 1.
2- اصول کافی، کتاب الایمان والکفر، باب ( قطعیة الرحم»، ح 7.
3- برگرفته از بحارالانوار، کتاب الایمان والکفر، باب 105، حدیث 26.
4- وسائل الشیعه، کتاب الحج، باب 140 از ابواب «أحکام العشرة»، ح 2.
5- فروع کافی، کتاب الایمان والنذور والکفارات، باب « الیمین الکاذبة )) ، حدیث 3.

46- «فتوی دادن بدون داشتن علم کافی»؛ از امام محمد باقر(علیه السلام)است که فرمودند: «کسی که بدون داشتن علم و هدایت از سوی خداوند برای مردم فتوی دهد، ملائکه رحمت و ملائکه عذاب او را لعنت می کنند، وگناه کسانی که به فتوای او عمل کرده اند به عهده اوست».(1)

47- «شهادت ناحق»؛ از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) است که فرمودند:«گواهی دهنده به دروغ، از جای خود حرکت نمی کند مگر اینکه آتش دوزخ بر او واجب می شود».(2)

48- «خوددداری از شهادت به حق»؛ خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: « وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ ۚ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ»(3)؛ «گواهی خود را پنهان مکنید؛ وهر کس از ادای شهادت خودداری ورزد، همانا قلب گناهکاری دارد، و خداوند به آنچه انجام می دهید داناست».

49- «راهزنی و سلب امنیت و آسایش مردم»؛ از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «این گونه افراد (محارب خدا و رسول صلی الله علیه وآله محسوب گردیده) مشمول آیه «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ...»(4) می شوند».(5)

ص: 207


1- وسائل الشیعه، کتاب القضاء، باب 4 از ابواب (صفات القاضی»، ح 1.
2- فروع کافی، کتاب الشهادات، باب من شهد بالزور)، حدیث 2.
3- سوره بقره 2، آیه 283.
4- مائده 5، آیه 33؛ « همانا کیفر کسانی که با خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) محاربه می کنند و در زمین برای فساد کوشش می کنند این است که کشته شوند یا به دار آویخته شوند یا دست راست و پای چپ آنان قطع شود و یا تبعید گردند).
5- برگرفته از وسائل الشیعه، کتاب الحدود و التعزیرات، باب 2 از ابواب حد المحارب )، حدیث 2.

50- «غش و فریبکاری در معاملات»؛ امام صادق (علیه السلام) از پدران معصوم خود (علیهم السلام)نقل می کنند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «کسی که در خرید یا فروش با مسلمانی غش و تقلب نماید، از ما نیست، و در روز قیامت با یهود که متقلب ترین مردم نسبت به مسلمانان هستند محشور خواهد شد».(1)

51- غصب اموال و تجاوز به حقوق دیگران»؛ در روایتی از حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه وارد شده است: «برای احدی جایز نیست که بدون اجازه در اموال دیگران تصرف نماید»(2) و در روایت دیگری حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم)می فرمایند: «کسی که در یک وجب از زمین همسایه خویش خیانت نموده و آن را غصب نماید، خداوند آن یک وجب زمین را تا هفت طبقه زیرین آن به صورت طوقی بر گردن او می اندازد تا اینکه بدین حال در قیامت به ملاقات خداوند برود؛ مگر اینکه از عمل خویش توبه نماید و آن را به صاحبش برگرداند ».(3)

52- «خودداری از پرداخت بدهی و عدم ادای حقوق دیگران»؛ از امام سجاد علیه السلام است که فرمودند: «روز قیامت دست انسان را می گیرند و به اهل محشر نشان می دهند و می گویند هر کس نزد این شخص حقی دارد، حق خود را بگیرد، و هیچ چیز بر اهل محشر از این دشوارتر نیست که آشنایی را ببیند از ترس اینکه مبادا ادعای حقی نماید».(4)

و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)فرمودند: کسی که در پرداخت بدهی و ادای حق به صاحبش

ص: 208


1- وسائل الشیعه، کتاب التجارة، باب 86 از ابواب «مایکتسب به»، حدیث 10.
2- وسائل الشیعه، کتاب الغصب، باب 1، حدیث 2و 4.
3- وسائل الشیعه، کتاب الغصب، باب 1، حدیث 2و 4.
4- لیالی الأخبار، ص 548.

مسامحه و امروز و فردا کند، در حالی که توانایی دارد، هر روزی که می گذرد، گناه عشار بر او نوشته می شود. (عشار کسی است که به امر ظالم از مردم ده یک می گیرد).وَ مَن مَطَلَ عَلَيَّ ذي حَقٍ حَقَّهُ -وَهُوَ يَقدِرُ عَلَيَّ أَداءَ حَقِّهِ فَعَلَيهِ كُلَّ يَومٍ خَطيئَةُ عَشَّارٍ.(1)

معاویه بن وهب به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: شنیدیم که مردی از انصار فوت کرد و دو دینار مدیون بود پیامبر صلی الله علیه وآله بر او نماز نخواند و فرمود: خودتان بر او نماز بخوانید، تا اینکه بعضی از نزدیکانش ضامن شد بدهی او را بپردازد، پس از آن پیامبر صلی الله علیه وآله بر او نماز خواند. امام صادق علیه السلام فرمود: این خبر صحیح است و رسول خدا چنین فرمودتا مسلمانان بدانند و به پرداخت بدهی اهمیت دهند. و آنرا کوچک نشمرند.مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله عَلَيهِ السَّلام اِنَّه ذُكِرَ لَنَا أَنَّ رَجُلًاً مِنَ الأنصارِ ماتَ وَعَلَيهِ دِينَارَانِ دَينا فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِ اَلنَّبِيُّ ص وَ قَالَ صَلُّوا عَلَيَّ صَاحِبُكُمْ حَتي ضمنهما[عنهُ] بَعْضُ قَرَابَتِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذَلِكَ اَلْحَق ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ ص إِنَّمَا فَعَلَ ذلِكَ لِيَتَّعِظوا و ليَرُدَّ بَعضُهُم عليَّ بَعْض و لِئَلاّ يَسْتَخِفّوا بالدّين(2)

و امام محمدباقر علیه السلام فرمود: «اولین قطره خون شهید کفاره گناهان او است مگر دین و بدهی که کفاره و جبران آن تنها به پرداخت آنست».عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ أَوَّلُ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِ الشَّهيدِ كَفَّارَةٌ لِذُنوبِهِ إِلاَّ الدَّينُ فَاِنٍ كَفَّارَةَ قَضَاؤَةُ(3)

و همان حضرت فرمود: شهادت در راه خدا هر گناهی را جبران می کند، مگر

ص: 209


1- وسائل الشیعة، ج 18، ص: 333.
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص: 93
3- من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص: 183و

بدهی را که جبران بدهی تنها به پرداخت یا بخشیدن طلبکار است.عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمقَال كُلُّ ذَنْبٍ يُكَفِّرُهُ الْقَتْلُ في سَبِيلِ اللّ عَزوجَلَّ إِلاَّ اَلدَّينَ لا كَفَّارَةَ لَهُ إِلاَّ أَدَاؤُهُ أَوْ يَقْضِيَ صَاحِبُهُ أَوْ يَعْفُوَ الَّذِي لَهُ الْحَق.(1)

در توضیح المسائل فرموده اند: تهیه غذا و لباس و منزل زن و تهیه احتیاجاتش بر شوهر واجب است، و اگر تهیه نکند چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد مدیون زن است. (2)

مؤلف: در همین راستا است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)هنگام رحلت، خود را در معرض قصاص قرار داد، به شرحی که در کتاب چهارده معصوم صفحه 167، از بحار ج 22 صفحه 507 آورده ام.

53- «بازی با آلات قمار»؛ خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ»(3)؛ «همانا شیطان می خواهد به وسیله شراب و قمار بین شما دشمنی و کینه ایجاد کند).

54- «نگاه به نامحرم؛ حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در روایتی می فرمایند:

نگاه به نامحرم تیری است زهرآلود از تیرهای شیطان؛ و چه بسا نگاههایی که حسرت طولانی را به دنبال دارد».(4)

مؤلف: علاوه بر آنچه نقل کردیم، باید توجه داشته باشیم که هر عمل و رفتاری که انجام آن دلالت بر پستی انسان و بی حیایی و بی مبالاتی در دین کند، خلاف مروت و منافی با عدالت، و حرام و از گناهان بزرگ است. زیرا مخالفت امر و نهی

ص: 210


1- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 5، ص: 94.
2- توضیح المسائل آیه الله سیستانی، ذیل مسأله 2430.
3- سوره مائده 5، آیه 91.
4- وسائل الشیعه، کتاب النکاح، باب 104 از ابواب «مقدماتو آدابه)، حدیث 1.

بزرگ، بزرگ است و مرتب و پی در پی می گوییم «الله اکبر»

بنابراین بر عموم مرد و زن مسلمان لازم است، علاوه بر بجا آوردن واجبات الهی، از انجام محرمات، و ارتکاب گناهان، و رفتار منافی مروت پرهیز کنند، چون انجام حرام و ارتکاب گناه، علاوه بر اینکه خود موجب عذاب می شود، باعث از بین رفتن عبادات و بی اثر شدن اعمال شایسته و صالح نیز می گردد.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «در بجا آوردن اعمال صالح و پسندیده، تلاش و کوشش کنید، و اگر عمل صالح انجام نمیدهید پس گناه نکنید، همانا کسی که بنا و ساختمان می کند و آن را خراب نمی کند بنایش بالا می رود، هر چند کم باشد، و کسی که بنا و ساختمان می کند و آن را خراب می کند بنایی برای او نخواهد بود».(1)

و از همان حضرت نقل است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: در معراج، افرادی را مشاهده کردم که به عذابهای سختی مبتلا بودند، از آن جمله: «گروهی را دیدم که جلوی آنان سفره هایی از گوشت پاکیزه و گوشت آلوده بود و آنان، آلوده را می خوردند و پاکیزه را وامی گذاشتند، از جبرئیل در مورد اینان پرسیدم. جبرئیل گفت: آنان کسانی از امت تو هستند که حرام می خورند و حلال را کنار می گذارند.

آن گاه بر اقوامی گذشتم که لبانی چون لبان شتر داشتند که گوشت بدنشان قیچی شده و در دهانشان ریخته می شود، گفتم: ای جبرئیل! اینان چه کسانی هستند؟ گفت: آنان بدگویان و عیب جویانند.

آن گاه به گروهی گذشتم که سر و صورتشان با سنگ شکسته و خرد میشد.

گفتم: ای جبرئیل! اینان کیانند؟

گفت: کسانی هستند که نماز عشا را ترک کرده اند.

ص: 211


1- عدة الداعی، ص 235.

بعد به گروهی برخوردم که آتش در دهانشان ریخته و از نشیمنگاهشان خارج می شد. گفتم: اینان کیانند؟

جبرئیل گفت: اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ظلم می خورند. اینان در حقیقت آتش می خورند، و به زودی در شعله های آتش دوزخ می سوزند.

سپس از کنار آنها گذشتم و به گروهی برخوردم که از بزرگی شکم، نمی توانستند از زمین برخیزند، گفتم: اینان چه کسانی هستند؟ گفت: اینان کسانی هستند که ربا می خورند و برنمی خیزند مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، فکر و عقلش را آشفته کرده است. آنان راه آل فرعون را می پیمایند و بر آتش، صبح و شام عرضه می شوند و می گویند: خدایا! قیامت کی برپا می شود؟ و نمی دانند که روز قیامت، کار مشکل تر و تلخ تر است... »(1)

امر به معروف و نهی از منکر

اشاره

امر به معروف و نهی از منکر دو فرع از فروع دین (2)و از بزرگترین واجبات

ص: 212


1- بحارالأنوار، ج 6، ص 239، ح 59؛ و در عیون اخبار الرضا لط، ج 2، ص 11، ح 25. به طور مفصل آمده است.
2- اصول دین: اصول دین اموریست که انکار آنها موجب کفرست، و آنها عبارتند از: 1- توحید، 2- نبوت، 3- معاد. اصول مذهب: اصول مذهب اموریست که قبول نکردن آنها باعث گمراهی و خروج از دایره تشیع است و آنها عبارتند از : 1- عقل، 2- امامت البته این تعریف در آیه و روایتی نیامده، بلکه مستفاد است از مجموع آیات و روایات مربوطه و حکم عقل سلیم، که بزرگان شیعه به آن تصریح و در کتابهایشان تدوین فرموده اند. (مانند شیخ صدوق، شیخ طوسی، علامه مجلسی، شبر در حق الیقین، میرزای قمی در جامع الشتات، آیة الله خویی در منهاج الصالحین ج 1 ذیل مسأله 407 و دیگر عالمان عظیم الشأن قدس الله اسرارهم)فروع دین: فروع دین عبارتست از سایر عقاید حقه، و تمام حلال و حرام ها و همه مسائل اخلاقی که در کتابهای معتبر، بررسی و تدوین شده است. از میان فروع دین، امر به معروف و نهی از منکر از اعظم واجبات است که متأسفانه توجهی که باید، به آن نمی شود. فروع دین: فروع دین عبارتست از سایر عقاید حقه، و تمام حلال و حرام ها و همه مسائل اخلاقی که در کتابهای معتبر، بررسی و تدوین شده است. از میان فروع دین، امر به معروف و نهی از منکر از اعظم واجبات است که متأسفانه توجهی که باید، به آن نمی شود.

اسلامند که به وسیله آنها جامعه بشری اصلاح می شود، فساد از ریشه و بن کنده می شود و تباهی از جامعه رخت برمی بندد، خداوند متعال فرموده است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ »(1)شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمده اید، که به معروف (نیکی) امر می کنید و از منکر بدی) باز می دارید.

و فرموده است: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(2)باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی دعوت کنند و از زشتی نهی نمایند، و آنان رستگارانند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «چگونه می شود حال شما هنگامی که زنانتان فاسد و جوانانتان منحرف و فاسق شوند، و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید ؟ برخی از روی تعجب پرسیدند: مگر چنین روزی پیش می آید؟ فرمود: بلی و بدتر از آن نیز پیش می آید، چگونه خواهد بود حال شما زمانی که به منکر امر کنید و از معروف نهی نمایید ؟ »

باز از روی تعجب و ناباوری گفتند: مگر چنین وضعی رخ می دهد؟ فرمود: آری و بدتر از آن، چگونه خواهید شد هنگامی که معروف را منکر بدانید و منکر

ص: 213


1- سوره آل عمران، آیه 110.
2- آل عمران 3، آیه 103.

را معروف؟ «قال(صلی الله علیه وآله وسلم) : كَيْفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وفَسَقَ شَبَابُكُمْ ولَم تَأمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ ولَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَقِيلَ لَهُ ويَكُونُ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَال نَعَمْ وَ مِن شَرٍ فَكَيْفَ بِكُمْ إِذَا اَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ اَلْمَعْرُوفِ فَقِيليا رَسُولُ اَللَّهِ وَ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌ مِن ذَلِكَ فَكَيْفَ بِكُم إِذَا رَأَيْتُمُ المَعرُوفَ مُنكَراً والمُنكَرَ مَعرُوفاً(1)

و همان حضرت فرمودند: هنگامی که امت من امر به معروف و نهی از منکر را فرو گذارند، منتظر عذاب الهی باشند).

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه اشرار بر شما مسلط می شوند، و در این موقع، خوبان شما دعا می کنند و خدا را می خوانند ولی دعایشان مستجاب نمی شود.

قال علیه السلام:لَتَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهَوْنَ عَنِ المُنكَرِ أو لَيُسْتَعْمَلَنَّ عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ فَيَدْعُوا خِيَارَكُمْ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَهُمْ.(2)

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: خداوند به شعیب پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وحی فرمود: من از قوم تو چهل هزار از بدان و شصت هزار از خوبان را عذاب می کنم. عرض کرد:

پروردگارا! بدان سزاوارند و به جای خود، خوبان را چرا؟ خدا وحی فرمود: به جهت آنکه خوبان در برابر اهل معصیت مسامحه کردند و همراه با غضب من، غضب نکردند. «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلاَم): أوحي اَللَّهُ إِلَي شُعَيْبٌ اَلنَّبِيِّ (عَلَيْه السَّلامُ) اِنِّي لَمُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ ماتَةَ اَلْفَ اِرْبَعِينَ اَلفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ اَلفاً مِنْ خِيَارِهِمْ فَقَالَ :يَا رَبِّ هَؤُلاَءِ اَلْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ اَلْأَخْيَارِ؟ فَأُوحِي اَللَّهُ عَزَّ وَجِلٌ إِلَيْهِ إِنَّهُمْ دَاهَنُو اَهْلَ اَلْمَعَاصِي

ص: 214


1- تهذیب الاحکام، ج 6، ص 197، باب الامر بالمعروف، ح 8، و بحار، ج 100، ص 91.
2- تهذیب الاحکام، ج 6، ص 196، باب الامر بالمعروف، ح 1.

وَلَم یَغضَبِوا لِغَضَبِی. »(1)

از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که فرمود: پیامبر صلی الله علیه وآله ما را امر کرد که با معصیت کاران با روی درهم کشیده روبرو شویم. «قال علیه السلام:أَمَرَنَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عليه وآله وسَلَّمَ أَنْ نُلْقِيَ اَلْمَعَاجِيَ بُؤجُوهُ مُكْفَهِرَّة »(2)

مؤلف: روایات بسیار وارد شده که از حضور در مجالس گناه نهی فرموده اند، مگر در صورتی که بتوانند نهی از منکر کنند، و وارد شده که: اگر کسی در مجلس گناه حاضر شود، لعنت خدا بر او نیز نازل شود.

یادآوری: وظیفه مؤمنین (ادهم الله) در مورد خانواده و وابستگانشان شدید و بسیار مهم است، خداوند سبحان فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ »(3)«ای کسانی که ایمان آورده اید؟ خود و خانواده خود را از آتشی که سوختش (هیز مش) مردمان و سنگ هایند محفوظ بدارید».

آنان که به فرزندان خود علاقه دارند، باید آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند، تا از خشم خداوند محفوظ و از افتادن در دام شیاطین مصون بمانند.

برخی شرایط امر به معروف و نهی از منکر

1- کسی که می خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، باید عالم به معروف و منکر باشد، و بداند فلان عمل بر شخص مورد نظر واجب یا حرام است، و در

ص: 215


1- تهذیب الاحکام، ج 6، ص 202، باب الأمر بالمعروف، ذیل ح 21.
2- تهذیب الاحکام، ج 6، ص 197 و کافی، ج 5، ص 59، ح 10.
3- سوره تحریم 66، آیه 6.

صورت شبهه نباید اقدام کند و حرف بزند.

2- احتمال اثر و فایده بدهد، بنابراین، اگر می داند حرف او اثر ندارد، اقدام نکند و ساکت بماند و بگذرد.

3- امر و نهی موجب ضرر و مفسده نباشد.

4- از شخصی که تارک معروف، یا مرتکب منکر است، آثار پشیمانی و توبه، ظاهر نباشد.

5- در صدد کشف گناه و در مقام تجسس از گناه برنیاید.

6- از همه مهم تر اینکه امر و نهی کننده، خود و خانواده اش عامل به معروف و تارک منکر باشند.

خداوند سبحان فرموده است: « أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ »(1)آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید و خود را از یاد می برید، در حالی که شما کتاب [خدا را می خوانید، آیا هیچ فکر نمی کنید؟ ضمنا شرایط و آداب واعظ، در صفحه 779 همین کتاب آمده است.

برخی معروف ها در ضمن چند روایت

1-الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلاءِ وَاصْلَبِرْ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ :قَالَ اَللَّهُ تَعَالَي:« إِنَّمَا يُوفِي اَلصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَاب»(2) وَعَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه وَسلَم فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قالَ:« فَاصْبِرْ فَانٍ فِي الصَّبْرِ عَلَيَّ ما تَكْرَهُ خَيْراً كَثِيراً وَاعلَم أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَأَنَّ الْفَرَجَ مَعَ الكَربِ فَانٍ مَعَ العِسْريسرا إنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً».

وَعَن أَميرِ المُؤمِنينَ عَلَيهِ السَّلامُ أَنَّهُ قَالَ :«لاَ يُعْدَمُ اَلصَّبْرَ اَلظُّفُرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ اَلزَّمَان».

ص: 216


1- سوره بقره 2، آیه 44.
2- سوره زمر 39، آیه 10.

وَعَنهُ عَلَيهِ السَّلامُ أَيضاً «الصَّبرُ صَبرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وأحْسَنُ مِن ذَلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَمَا يُهُمُّ اللَّهُ تَعَالِي عَلَيْك».

2-العفَّة :فَعَن أبي جَعفَرعَلَيهِ السَّلاَمُ :«مَا عِبَادُهُ أَفْضَلُ عِندَ اَللَّهِ مِن عِفَّةِ بَطنٍ وَ فَرج ».

وَعن أَبي عَبدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :«إنَّما شَيَّعَهُ جَعفَرٌ مَن عَفَّ بَطنُهُ وَفَرَّجَهُ وَاشتَدَّ جِهادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ و رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَم»

3- اَلْحِلْمِ رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اللَّه صَلِيِّ اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَسَلمَ أَنَّهُ قَالَ مَا أَعَزَّ اللَّهُ بِجَهْلٍ ولا أَذَلَّ بِحِلْمٍ قَطُّ»

وَعن أميرِ الْمُؤْمِنِينَ عليهِ السَّلامُ أَنَّهُ قَالَ:« أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلِيٌ الْجَاهِل».

وَعَنِ الرَّضا عِلَيهِ السَّلامُ أنَّهُ قالَ:« لاَ يَكُونُ اَلرَّجُلُ عَابِداً حَتِّي يَكُونُ حَلِيماً»

4- اَلتَّوَاضُعِ عَنْ رَسُولِ اَللُّه صلِيِّ اللَّهُ عليه وآله وسلمَ أَنَّهُ قَالَ:« مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَن تَكَبَّرَ خَفَضَةَ اللَّهِ وَمَنِ اقتَصَدَ في مَعيشَتِهِ رَزَقَهُ اَللَّهُ وَ مَنْ بذرحرمه اَللَّهُ وَ مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ اَلْمَوْتِ أَحَبَّهُ اَللَّهُ تَعَالَي».

5-إِنْصَافِ اَلنَّاسِ وَلَوْ مِنَ اَلنَّفْسِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي الله عَلَيهِ وَآلِه أَنَّهُ قَالَ:« سَيِّدُ الْأَعْمَالِ إِنْصَافُ النَّاسِ مِن نَفْسِك ومُوَاسَاةُ الأَخِ فِي اللَّهِ تَعَالَي عَلَيَّ كُلُّ حَالٍ»

6- اِشْتِغَالِ اَلْإِنْسَانِ بعيبه عَنْ عُيُوبِ اَلنَّاسِ فَعَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهِ عَلَيه وآله َأْنهُ قَالَ:« طُؤبي لِمَن شَغَلَهُ خَوْفُ اللَّه عزّوجلّ عَنْ خَوْفِ النَّاسِ طُوبِي لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ الْمُؤْمِنِينَ».

وَعْنِهِ صلي الله عَلَيه وآله وَسَلَّمَ« إِنَّ أَسْرَعَ اَلْخَيْرِ ثَواباً الْبِرُّ وَ اَنْ اَسْرَعَ الشَّرِّ عِقاباً الْبَغْيُ وَ كُفِّيَ بِالْمَرْءِ عَيْباً أَنْ يُبْصِرَ مِنَ النَّاسِ مَا يَعْمِي عَنْهُ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَنْ يُعَيِّرَ اَلنَّاسَ بِمَا لاَ يَسْتَطِيعُ تَرْكَهُ وَ أَنْ يُؤْذِيَ جَلِيسَهُ بِمَا لاَ يَعْنِيه».

ص: 217

7-إصلَاحَ النّفَسِ عَنَد ميلها إلي الشَّر :عَن اميرالْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ :«مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أصْلَحَ اللَّهُ تَعَالِي عَلانِيَتِهِ ومَن عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ دُنْيَاهُ ومَن أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ أصلَحَ اللَّهُ ما بَيْنَهُ وبَيْنَ النَّاسِ».

8-اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا وَ تَرْكُ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ :«مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ لِحِكْمَةٍ فِي قَلْبِهَا وانْطَلَقَ بِهَا لِسَائِهِ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَواءَها وَأخرَجَهُ مِنها سالماً إليَّ دارَ السَّلام».

وروي أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِأَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنِّي لا أَلْقَاك إِلَّآ فِي السِّنِينَ فَأَوْصِنِي بَشِئِّ حَتِّي آخُذُ بِهِ ؟فَقَالَ عَلَيهِ السَّلاَمُ :«أُوصِيكَ بِتَقْوِي اللَّهِ والْوَرَعِ والإِجْتِهَادِ وَ إِيَّاكَ أنْ تَطْمَعَ إِلَيَّ مِنْ فَوْقِكَ وَ كُفِّي بِمَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّوجلَّ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه:« وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَيَّ ما مَتَّعْنَا بِهِ اِزْوَاجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا»(1) وَقالَ تَعاليفَ لا تُعْجِبْكَ أموالُهُم وَلاَ اَولاَدُهُم »(2) فَإِنْ خِفْتَ ذَلِكَ فَاذْكُرْ عَيْشَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآله فَانمَا كَانَ قُوتُهُ مِنَ الشَّعِيرِ وَحَلُّواهُ مِنَ التَّمْرِ وَ وَقُودُهُ مِنَ السَّعَفِ إِذا وَجَدَهُ وَ إِذا أُصِبتَ بِمُصِيبَةٍ فِي نَفْسِكَ أَوْ مَالِكَ أَوْ وُلْدِكَ فَاذْكُرْ مُصَابَكَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَي الله عَلَيهِ وَآلِه فَاءْنَ اَلْخَلاَئِقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ قَطُّ »

برخی منکرها در ضمن چند روایت

1- اَلْغَضَبِ فَعَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي الله عَلَيهِ وَآلِه أَنَّهُ قَالَ :«اَلْغَضَبُ يُفْسِدُ اَلْإِيمَانَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَل».

وَعن أبي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيهِ السَّلاَمُ اِنَّه قَالَ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَغضَبُ فَمَا ضَي أَبَداً حَتي يَدخُلَ النَّارَ فَأيُّ ما رَجُلٌ غَضِبَ عَليٌ قَومُهُ وَهُوَ قائِمٌ فَلْيَجْلِسْ مِن فَورِهِ ذلِكَ فَإِنَّهُ سَيَذهَبُ عَنهُ رِجسُ الشَّيطانِ وَأيُّ ما رَجُلٌ غَضِبَ عَلَيَّ ذي رَحِمٍ فَليَدنُ مِنهُ فَيَلْمِسُهُ فَانَّ

ص: 218


1- سوره طه 20، آیه 131.
2- سوره توبه 9، آیه 55.

اَلرَّحِمِ إِذَا مَسَّتْ سَكَنَتْ ».

2- اَلْحَسَدِ فَعَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ اِنَّهما قَالاَ :«إِنَّ الْحَسَدَ لَيَاكِلُ اَلْإِيمَانِ كَمَا تَأْكُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ.

وَعَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه أَنَّهُ قَالَ ذَاتَ يَوْمٍ لِأصحَابِهِ:« انَّه قَد دَبَّ إِلَيْكُمْ دَاءُ الأُمَمِ مِن قَبْلِكُمْ وهُوَ الحَسَدُ لَيسَ بِحَالِقِ الشَّعْرِ ولكِنَّهُ حالِقُ الدّينِ وَيُنجي فِيهِ أَنْ يَكُفَّ الإِنْسَانُ يَدَهُ وَيَخزُنَ لِسَانَهُ ولا يَكُونُ ذَا عَمْزٍ عَلِيٍ أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ».

3-اَلظُّلمِ :عَنْ أَبِي عَبدِاللَّهِ عَليْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ :«مَنْ ظَلَمَ مَظْلِمَةً أَخَذَ بِهَا فِي نَفسِهِ أو فِي مَالِهِ أَو فِي وَلِدهِ».

وَعَنَه أيْضاً أَنَّهُ قالَ :«مَا ظَفِرَ بِخَيْرٍ مَنْ ظَفِرَ بِالظُّلْمِ أَمَا إنَّ المَظلومَ يَاخُذُ مِن دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ اَلظَّالِمُ مِنْ مَالِ اَلْمَظْلُومِ ».

4-كَوْنَ اَلْإِنْسَانِ مِمَّنْ يَتَّقِي شَرَّهُ فَعَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي الله عَلَيهِ وَآلِه أَنَّهُ قَالَ:« شَرُّ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ اَلَّذِينَ يُكْرَمُونَ اتِّقَاءَ شَرِّهِم».

.وعن أَبي عَبداللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ «وَ مَنْ خَافَ اَلنَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ فِي اَلنَّارِ»

وَعنه عَلَيهِ السَّلامُ أَيْضاً :«إِن اِبْغَضَ خَلْقُ اَللَّهِ عَبْدٌ اِتَّقِي اَلنَّاسُ لِسَانُهُ».

5-اَلْمُمَارَاتِ :عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلي اَللَّهُ عليه وآله قَالَ :«لا تُمَارِ اخَاكَ وَلا تُمازِحْهُ وَلا تَعِدْهُ فَتُخَلِفَهُ»: «با برادر ایمانیت جر و بحث مکن، شوخی بیجا مکن، و هرگاه با او قول و قراری گذاشتی تخلف مکن». وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهّرین، وَاَلحَمدُلِلهِ رَبّ العالَمِین.

نافله ها و اوقات آنها

اشاره

نمازهای نافله شبانه روزی در غیر روز جمعه 34 رکعت و در روز جمعه 38 رکعت است.

ص: 219

نافله ظهر هشت رکعت است که به صورت چهار نماز دو رکعتی، پیش از نماز ظهر خوانده می شود. و نافله نماز عصر نیز هشت رکعت است که به صورت چهار نماز دو رکعتی پیش از نماز عصر خوانده می شود.

چنان چه انسان بداند که بعد از ظهر نمی تواند نافله های نماز ظهر و عصر را بخواند، (مثلا مسافر می شود می تواند آنها را پیش از ظهر بخواند.

نافله نماز مغرب چهار رکعت است که به صورت دو نماز دو رکعتی بعد از نماز مغرب خوانده می شود.

نافله نماز عشا دو رکعت است که نشسته، بعد از نماز عشا خوانده می شود، و این دو رکعت نشسته، یک رکعت ایستاده محسوب می شود.

نافله نماز صبح دو رکعت است و پیش از نماز صبح خوانده می شود.

نافله شب یازده رکعت است، هشت رکعت آن به نیت نافله شب، به صورت چهار نماز دو رکعتی، و دو رکعت دیگر به نیت نماز شفع و یک رکعت به نیت نماز وتر خوانده میشود. «وتر» و «وتر» هر دو صحیح است. و وقت نافله شب از نیمه شب تا اذان صبح است و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود، ولی جوانان و سالمندان و مسافران و هر کس که عذر دارد، اگر برای آنها سخت است نافله ها را بعد از نصف شب بخوانند، جایز است آنها را به قصد تعجیل پیش از نصف شب بخوانند، لکن چنانچه این نوع افراد نماز شب را به جای قبل از نیمه شب، روز قضا کنند افضل است.

در روز جمعه چهار رکعت به شانزده رکعت نماز نافله ظهر و عصر افزوده می شود. یعنی بیست رکعت نافله، به صورت ده نماز دو رکعتی، پیش از نماز ظهر و عصر خوانده می شود. و می توانند تمام بیست رکعت نافله روز جمعه را پیش از ظهر بخوانند.

ص: 220

در سفر که نماز قصر است، نافله مغرب(1)و نافله صبح و نماز شب ساقط نیست و مستحب است آنها را بخوانند و نافله عشا را نیز به امید ثواب بخوانند ولی نافله ظهر و عصر ساقط است و نباید بخوانند.

مسافر که در اماکن تخییر - مثل مکه و مدینه - مخیر بین قصر و اتمام است، نباید نافله ظهر و عصر را بخواند، هر چند تمام را اختیار کند و نمازش را تمام بخواند.

مستحبات نمازهای نافله

مستحب است در رکعت دوم نمازهای نافله و نیز در نماز وتر، قنوت بخوانند و دعا کنند، خصوصا در قنوت نماز وتر.

مستحب است در قنوت نماز وتر پیش از رکوع این دعا را بخوانند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلْحَلِيمُ اَلْكَرِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الأَرَضِينَ السَّبعِ وَما فِيهِنَّ وَ ما بَينَهُنَّ وَما تَحتَهُنَّ وَرَبُّ العَرشِ العَظيمِ وَ الحَمدَلِلِهُ رَبُّ العالَمِينَ».

نیز مستحب است هفتاد مرتبه بگویند: «اِسْتَغْفِرَاللَّهُ رَبِّي وَ اَتُوب اِلَيْهِ» و پس از آن هفت مرتبه بگویند: «استغفرَ اللَّهَ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْأَكْرامِ لِجَمِيعِ ظُلْمِي وَ جُرْمِي وَ اسْرافِي عَلَيَّ نَفْسِي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» و هفت مرتبه بگویند: «هَذَا مَقَامُ اَلْعَائِذِ بِكَ مِنَ النَّارِ»، سپس بگویند: «رُبَّ اِسَالَتْ وَ ظَلَمَتْ

ص: 221


1- برادران و خواهران ایمانی مقید باشند چهار رکعت نافله نماز مغرب را بخوانند و ترک نکنند، چه در سفر باشند و چه در حضر. امام جعفر صادق ؟ فرمودند: «چهار رکعت نافله بعد از نماز مغرب را ترک نکن، نه در سفر و نه در حضر» «فَاِنٍ بَعْدَ صَلاةِ المَغْرِبِ أَرْبَعَ رَكَعاتٍ لا تَدَعهُنَّ في سَفَرٍ وَلا حَضَرٍ» وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 4، باب 20، ابواب النوافل، ص 83، ح 7

نَفْسِي وَ بِئْسَ ما صَنَعْتُ وَ هَذِهِ يَدايَ يا رَبِّ جَزاءً بِمَا كَسَبْتُ وَهَذِهِ رَقَبَتِي خاضِعَةً لِما أَتَيْتُ وها أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ فَخُذ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِيَ اَلرِّضَا حُتِّي تُرْضِي لَكَ اَلْعُتْبِي لاَ أَعُودُ» پس از آن سیصد مرتبه بگویند: «العفو» و بگویند: «رَبِّ اغفِر لِي وَ ارحَمَني وَتِب عَلَيَّ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ».

همچنین مستحب است در قنوت نماز وتر 70 مرتبه بگویند: «استغفرالله» یا 70 مرتبه بگویند: «اِسْتَغْفِرِ اَللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ اِلیهِ»، نیز مستحب است 300 مرتبه بگویند: «العفو).

دعا به چهل مؤمن در نماز شب

مشهور است که در نماز شب به چهل مؤمن دعا کنند، ولی در این باره روایت خاصی به نظر نرسیده است، بلی مرحوم شیخ بهایی و کفعمی در کتابهایشان عباراتی دارند که گویای وجود روایتی در این باره است و ظاهرا شهرت مزبور از عبارت همین دو بزرگوار سرچشمه گرفته است.(1) بعلاوه روایاتی وارد شده (برخی آنها را در ص... همین کتاب آورده ام که هر

ص: 222


1- مرحوم شیخ بهایی ره در مفتاح الفلاح ص 256 در کیفیت نماز وتر فرموده است: « وَ يُسْتَحَبُّ أَنْ تدعُو لِأَرْبَعِينَ مِن اخْوَانِكَ فَصَاعِداً ثُمَّ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ سَبْعين مَرّةً ثُمَّ تَقولُ «الْعَفْوَ الْعَفْوَ» ثَلاثَ ماتَ مُره. مرحوم کفعمی قدس سره در مصباح ص 53 تصریح کرده به دعا کردن برای چهل مؤمن در قنوت وتر. علامه مجلسی ره در بحار الانوار ج 87 ص 276 بعد از نقل عبارت مفتاح الفلاح فرموده است: «والدُّعَاءُ لِأَرْبَعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي خصوص قُنُوتِ اَلْوَتْرِ فَلَمْ أَرَهُ فِي رِوَايَةٍ وَ لَعَلَّهُمْ أَخَذُوة بَيْنَ اَلْعُمُومَاتِ اَلْوَارِدَةِ فِي ذَلِكَ كَمَا يُؤْمِي إِلَيَّ كَلاَمُهُمْ. مرحوم صاحب جواهر نیز در ج 7 ص 34 فرموده است: من بر استحباب دعا به چهل مؤمن به نص خاصی برخورد نکردم و شاید شهرت عملی و فتوائی میان اصحاب بخاطر روایتی بوده که به دست ما نرسیده و برای استحباب، همین مقدار کفایت می کند.

کس به چهل مؤمن دعا کنند و پس از آن برای خودش دعا کند، دعایش مستجاب می شود، بر این اساس: در نماز شب و خصوصا در قنوت نماز وتر دعا کردن به چهل مؤمن رجائا (نه به قصد ورود) وجهه شرعی دارد ولی دعا کردن لزومی ندارد و نماز بدون دعاهم صحیح است.

ضمنا: لازم نیست بطور حتم به چهل نفر دعا کنند، بلکه می توانند به هر چند نفر که مایل بودند دعا کنند، و فرق نیست که زنده باشند یا مرده، زن باشند یا مرد، بی گناه باشند یا گناه کار، هرچند گناه کار بیشتر به دعا نیاز دارد.

و دعای به مؤمنین به این است که برای آنها از خدا طلب مغفرت کنند، مثلا بگویند: « اللَّهُمَّ اغفِر لِفُلانٍ » و نام او را ببرند، و لازم نیست دعا به عربی باشد، بلکه به فارسی هم می توانند دعا کنند و مثلا بگویند: خدایا! پدر و مادر مرا بیامرز، کسانی که حق به گردن من دارند بیامرز.

یادآوری: نافله را می توانند در حال راه رفتن بخوانند و برای رکوع و سجده اشاره کنند و در حال راه رفتن، رو به قبله بودن شرط نیست و پشت به قبله هم نماز صحیح است. نیز می توانند آنها را نشسته بخوانند ولی چون دو رکعت نماز نشسته ثواب یک رکعت نماز ایستاده را دارد، بهتر است دو رکعت نشسته را یک رکعت حساب کنند، همچنین نماز وتر را اگر نشسته خواندند بهتر است دو نماز یک رکعتی (یعنی دو نماز وتر) بخوانند.

با نافله ها کمبود نمازهای واجب را جبران کنیم: در روایات متعددی است که: چه بسا در اثر سهو و حواس پرتی، نمازهای واجب، به طور کامل انجام نمی شود، و امر به نافله ها برای تکمیل نمازهای واجب و جبران کمبود و نواقص آنها است.

از امام صادق (علیه السلام) است که فرمود: «نماز نافله تشریع شد تا کمبود و نقص

ص: 223

نمازهای واجب را جبران و آنها را تکمیل نماید».(1)

اهمیت نماز شب: برای اهمیت و ارزش نماز شب همین بس که خداوند متعال در قرآن کریم، پاداش خواننده نماز شب را عظیم و بی مانند دانسته و فرموده است:«تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ *فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(2) کسانی که در دل شب از بسترهایشان دور می شوند آبپا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند، و از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند، هیچ کس نمی داند چه پاداشهای مهم و با ارزشی که مایه روشنی چشم ها می گردد، برای آنها نهفته شده، این پاداش اعمالی است که انجام می دادند».

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هر کار نیکی که انسان انجام دهد، ثواب و پاداشش در قرآن بیان شده، جز ثواب نماز شب که خداوند به خاطر عظمت فوق العاده اش آن را بیان نکرده و همین قدر فرموده است:«تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ *فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ».(3)

همچنین خداوند سبحان، در آیهای دیگر، نماز شب خوان را از بندگان خاص

ص: 224


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 4، باب 17 ابواب الفرائض، ص 73 و 74. روایت تلخیص شد. یک نفر از علما، بعد از نماز جماعت به مأمومین می فرمود: برخیزید نمازهایتان را با خواندن نافله وصله پینه کنید، و آنها را به خواندن نافله ها سفارش می فرمود.
2- سوره سجده / 16 و 17.
3- بحارالانوار، ج 87، ص 140.

خود معرفی کرده و فرموده است: «وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا *وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا»(1)؛ «بندگان خاص خداوند رحمان، آنها هستند که با آرامش و بدون تکبر، روی زمین راه می روند، و هنگامی که جاهلان، آنها را مخاطب سازند [و حرف ناپسند به آنان بزنند به آنها سلام می کنند. (بندگان خاص خداوند رحمان کسانی هستند که شبانگاه برای پروردگارشان سجده می کنند و نماز می خوانند).

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «بهترین شما کسانی هستند که در سخن گفتن مؤدبند و گرسنگان را سیر می کنند و در شب در آن هنگام که مردم خوابند، نماز می خوانند»؛ «خَيْرٌ كَمْ مَنْ أَطَابَ اَلْكَلاَمَ وَ أَطْعِمَ اَلطَّعَامَ وُصَلِّيَ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّاسُ نِيَامٌ».(2)

در روایت دیگر است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به جبرئیل فرمود: مرا موعظه کن، جبرئیل گفت: «ای محمد! هر مقدار می خواهی عمر کن اما بدان که سرانجام از دنیا خواهی رفت، و به هر چه می خواهی دل ببند اما بدان سرانجام از آن جدا خواهی شد، و هر عملی می خواهی انجام ده ولی بدان سرانجام، عملت را خواهی دید، و نیز بدان که شرف مؤمن نماز شب او است، و عزتش خودداری از ریختن آبروی مردم است»؛ «يا مُحَمَّدُ عِش ما شِئتَ فَاِنَّكَ مَيِّتٌ وَأَحْبِبْ مَن شِئتَ فَانَّكَ مُفارِقُهُ وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَانَّكَ لاقِيهِ واعْلَمْ أنَّ شَرَفَ المُؤمِنِ صَلاتُهُ بِاللَّيْلِ وَعِزُّ الْمُؤْمِنِ كَفُّهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ».(3)

ص: 225


1- فرقان / 63 و 64.
2- بحارالأنوار، ج 87، ص 142.
3- وسائل الشیعة، ج 5، ص 269.

و امام صادق علیه السلام فرموده است: «سه چیز است که افتخار مؤمن و زینت او در دنیا و آخرت است: نماز در آخر شب، و بی اعتنایی به آنچه در دست مردم است، و پذیرش ولایت امام از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله »؛ «ثَلَاثٌ هُنَّ فَخْرُ الْمُؤْمِنِ وَزِينُهُ فِي الدُّنْيَا و الْأَخِرَةِ اَلصَّلاَةُ فِي آخِرِ اَللَّيْلِ وَ يَأْسُهُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ وَلاَيهِ اَلْأَمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَي الله عَلَيهِ وَآلِه ».(1)

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در وصایایش خطاب به حضرت امیر علیه السلام فرموده است: «تو را به اموری سفارش می کنم همه را حفظ کن - سپس فرمود: خداوندا ! علی را بر انجام این وظایف یاری فرما [تا آنجا که فرمود: ای علی ! بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب بر تو باد به نماز شب !»؛ «يَا عَلِيُّ أُوصِيكَ فِي نَفْسِكَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّي ثُمَّ قَالَ اَللَّهُمَّ أَعِنْهُ...وَ عَلَيْكَ بِصَلاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلاَةِ اَللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلاَةِ اَللَّيْلِ!»(2)

و حضرت امیر علیه السلام فرموده است: «نماز شب موجب صحت جسم و خشنودی پروردگار و در معرض رحمت او قرار گرفتن و تمسک به اخلاق پیامبران است»؛ «قِيامُ اللَّيلِ مَصَحَّةٌ لِلبَدَنِ وَ مَرضاةٌ لِلرَّبِّ عَزوَجَلّ وَ تَعَرُّضٌ لِلرَّحمَةِ وَ تَمَسُّكٌ بِأَخلاقِ النَّبيّينَ ».(3)

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «نماز شب برای صاحبش چراغی است در تاریکی قبر»؛ «صَلاَةُ اَللَّيْلِ سِرَاجٌ لِصَاحِبِهَا فِي ظُلْمَةُ اَلْقَبْرِ».(4)

در روایت دیگر است که: خداوند سبحان به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد:

ص: 226


1- بحارالأنوار، ج 87، ص 140 و ص 148.
2- بحارالأنوار، ج 87، ص 140 و ص 148.
3- بحارالأنوار، ج 87، ص 140 و ص 148.
4- ارشاد القلوب دیلمی.

«در تاریکی شب به عبادت برخیز، به پاداش آن، قبرت را باغی از باغهای بهشت قرار میدهم»؛ «قُمْ فِي ظُلْمَةِ اَللَّيْلِ اِجْعَلْ قَبْرُكَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ اَلْجَنَّةِ».(1)

گناه، انسان را از نماز شب محروم می کند

شخصی به حضرت امیر علیه السلام عرض کرد: من از نماز شب محروم هستم و موفق به خواندن آن نمی شوم، حضرت فرمود: «تو مردی هستی که گناهانت تو را به بند کشیده، و توفیق را از تو سلب کرده است»؛ «اَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتْكَ ذُنُوبُكَ».(2)

و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «انسان گاهی دروغ می گوید و سبب محرومیتش از نماز شب می شود، هنگامی که از نماز شب محروم شد از روزی ونعمتهای مادی و معنوی) نیز محروم می شود»؛ «إِنْتَ اَلرَّجُلَ لَيَكْذِبُ اَلْكَذِبَةَ فَيُحْرَمُ بِهَا صَلاَةَ اللَّيلِ فَاداً حُرِمَ بِها صَلاةَ اللَّيلِ حُرِمَ بِها الرِّزْق ».(3)

گریه حضرت امیر علیه السلام در نماز شب: ضرار ابن ضمره (یکی از اصحاب حضرت امیر علیه السلام ) برخی از حالات حضرت امیرعلیه السلام را برای معاویه چنین بیان کرد: «گواهی میدهم که من آن حضرت را در بعضی مکانها که عبادت می کرد دیدم، هنگامی که شب پرده های تاریکش را گسترده بود، علی علیه السلام در محراب عبادتش ایستاده و دست بر محاسن خود گرفته بود و همچون مار گزیده به خود می پیچید و مانند آدم غمزده می گریست و خطاب به دنیا فرمود: ای دنیا ! از نزد من دور شو، آیا به من روی آورده ای؟ یا طالب من شده ای ؟ نباید آن روز تو را، چه آرزوی دور و بعیدی است این آرزوی تو، دیگری را فریب ده که مرا به تو نیازی

ص: 227


1- بحارالأنوار، ج 84.
2- بحارالأنوار، ج 87، ص 142.
3- بحارالأنوار، ج 87، ص 142.

نیست، من تو را سه بار طلاق داده ام که در آن رجوعی نیست. زندگی تو کوتاه است و ارزشت اندک و کارت بی ارزش، آه از کمی توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر و عظمت محشر و مکان ورود»؛ «فَاشْهَدْ لَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي بَعْضِ مَوَاقِفِهِ وَ قَدِ ارْخَيَ اليْلُ سُدُولَهُ وهُوَ قَائِمٌ فِي مِحْرَابِهِ قابِضٌ عَلَيَّ لِحْيَتَهُ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ وَ يَبْكِي بُكاءَ الحَزينِ ويَقُولُ يَا دُنْيَا يَا دُنْيا إِلَيكِ عَنِّي اَبِي تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ لاَحَانَ حِينُكِ هَيْهَاتَ غُرِّي غَيْرِي لاَ حَاجَةَ فِي وقْد طَلَّقْتُكِ ثَلاثاً لا رَجعَةَ فيها وَ عَيْشُكِ قَصيرٌ وخَطَرُكِ يَسِيرٌ وَعَمَلُكِ حَقيرٌ آهِ مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَطولِ الطَّريقِ وَبُعدِ السَّفَرِ وَعَظيمِ المُؤَرَّدِ».(1)

علی آن شیر خدا شاه عرب **الفتی داشت در آن نیمه شب

شب زاسرار علی آگاه است **دل شب مخزن سر الله است

شب شنید است مناجات علی** جوشش چشمه عشق ازلی

از امام باقر علیه السلام روایت است که فرمود: «آنگاه که شب از نیمه گذشت، فرشته ای ندا می دهد و می گوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلائِكَةِ والرَّوحِ رَبُّنَا اَلرَّحْمَانُ لاَ إِلَهَ غَيْرُهُ» این ذکر شریف را می گوید که نماز شب خوان ها از خواب برخیزند.

و در آن وقت خروسها صدا بلند کنند. سپس مقداری سکوت می کند و مجددا می گوید: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّنَا اَلرَّحْمَانُ لاَ إِلَهَ غَيْرُهُ» و این ذکر شریف را می گوید تا کسانی که اهل ذکر هستند از خواب برخیزند. و چون صبح طلوع کند می گوید:

«رَبُّنَا اَلرَّحْمَانُ لاَ إِلَهَ غَيْرُهُ»(2) و این ذکر را می گوید تا انسانهای غافل از خواب برخیزند.

ص: 228


1- نهج البلاغه: حکمت 75، و غررالحکم، ص 144.
2- دعائم الاسلام، ج 1، ص 210، و بحارالانوار، ج 84، ص 184.

مؤلف: آن فرشته هر نوبت مقداری از ذکر شریف را کم می کند و در آن رمزی نهفته است.

هنگام سفیده دم خروس سحری **دانی که چرا همی کند نوحه گری

یعنی که دمیدند در آئینه صبح** کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

دلاتاکی در این کاخ مجازی **کنی مانند طفلان خاک بازی

بیفشان بال و پرز آمیزش خاک **برتا کنگره ایوان افلاک

خلیل آسا در ملک یقین زن** نوای لا أحب الأفلین زن

نماز غفیله

نماز غفیله دو رکعت است و مستحب است بین نماز مغرب و عشا خوانده شود، به این صورت که در رکعت اول پس از سوره حمد، این آیه را بخوانند:«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ*فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَكَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ»(1). و در رکعت دوم پس از سوره حمد این آیه را بخوانند: « وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»(2)

و در قنوت آن بگویند: «أَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْاَلُكَ بِمَفَاتِيحِ اَلْغَيْبِ اَلَّتِي لاَ يَعْلَمُها إِلاّ أَنتَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آل مُحَمَّدٍ» (و حاجت های خود را به زبان آورند؛ آن گاه

ص: 229


1- سوره انبیاء (21)، آیه 87-88.
2- سوره انعام (6)، آیه 59.

بگویند: «أَللَّهُم أَنْتَ وَلِيُّ نِعْمَتِي وَ الْقادِرُ عَلَيَّ طَلِبَتِي تَعلَمُ حاجَتِي فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَيْتَها لِي».

مرحوم دیلمی در ارشاد القلوب (باب 22، فضیلت نماز شب) فرموده است:

بدان که نماز بین نماز مغرب و عشاء، ثواب بزرگ دارد، که آن را نماز توبه کنندگان گویند، و روایت شده که آن را «غفیله» گویند، چون که در آن ساعت، بنده غفلت دارد، [تا آنکه فرموده است: ] و این نماز در پیشگاه پروردگار برتر از روزه یک روز است.

نماز امام زمان

نماز منسوب به امام زمان دو رکعت است، در هر رکعت سوره حمد را تا«وإيَّاكَ نَعبُدُ وَإيَّاكَ نَستَعينُ» بخوانند و «وإيَّاكَ نَعبُدُ وَإيَّاكَ نَستَعينُ» را صد مرتبه تکرار کنند، بعد بقیه حمد و سوره (قل هو الله احد) را بخوانند، و بعد از نماز این دعا خوانده شود: «اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلاءُ وبَرِحَ الْخَفَاءُ وانْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَضَاقَتِ الأَرْضُ ومَنَعَتِ السَّمَاءُ وَ إِلَيْكَ يا رَبِّ المُشتَكي وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ في الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمَّدٍ الَّذينَ اَمَرْتَنَا بِطَاعَتِهِمْ وَ عَجَّلَ اَللَّهُ فَرَجَهُمْ بِقَآئِمِهِمْ وَ أَظهِر اَعْزازَهُ يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اكْفِيانِي فَاِنَّكُما كافِيانِي يا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ أَنْصُرَانِي فَاِنَّكُمَا نَاصِرَانِي يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ إِحْفَظانِي فَإِنَّكُمَا حَافِظَانِي يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ اَلزَّمَانِ يَا مَوْلاَيَ يَا صَاحِبَ الزَّمانِ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ اُدْرُكْنِي اُدْرُكْنِي اُدْرُكْنِي اَلْأَمَانَ اَلْأَمَانَ اَلْأَمَان.(1)

ص: 230


1- وسائل الشیعه، 20 جلدی، ج 5، ص 298. و چاپ آل البیت ، ج 8، ص 185.

تذکر: دو رکعت نماز مزبور را قربت الی الله می خوانیم - مثل همه نمازها - و در هر رکعت صد مرتبه می گوییم: «اَيَّاكَ نَعْبُدُ وَ اَيَّاكَ نَسْتَعِينُ»«خدایا ! فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می جوییم و بعد از نماز دعا می خوانیم و - با توجه به اینکه میدانیم خداوند سبحان، پیامبر صلی الله علیه وآله و و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام را وسیله، و خصوصا شفعای روز قیامت قرار داده می گوییم: ای محمد و ای علی! مرا در قیامت کفایت کن، از من شفاعت کن، مرا یاری و کمک نما و محافظت کن، و به امام زمان استغاثه می کنیم، و می گوییم: ای صاحب الزمان! مرا دریابی من امنیت و امان می خواهم، امان می خواهم، امان. »(1)

ص: 231


1- توضیح: همه می دانیم که: کفایت کننده، یاری و امان دهنده، حافظ و فریادرس، خداوند متعال است، ولی در مواردی، این امور و غیر اینها را به غیر واگذار و غیر را وسیله و واسطه قرار داده و میدهد، مثلا، میراندن و جان گرفتن اولا و بالذات فعل خدا است: «اَللَّهَ يَتَوَقَّي اَلْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا » سوره زمر (39، آیه 42)، (خدا است که نفسها را به هنگام مرگشان می ستاند). و در آیه دیگر است که «يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِي ؤُكِلَ بِکُم » (سوره سجده (32)، آیه 11) (فرشته مرگ که بر شما گماشته شده [جان] شما را می ستاند)، و در آیه دیگر است: «ويُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةَ حَتِّي إِذَا جَاءَ أَحَدُكُمُ اَلْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا» (سوره انعام (6)، آیه 61) (و حافظان و نگهبانانی بر شما می فرستد، تا وقتی که مرگ به سراغ یکی از شما آمد، فرستادگان ما [جان] او را بستانند) و «فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ اَلْمَلاَئِكَةُ» (سوره محمد (47)، آیه 27) (پس چگونه است حالشان هنگامی که فرشتگان [جان] آنان را می ستانند). و آیات دیگر در این راستا . که جان گرفتن و میراندن در این آیات به فرشته نسبت داده شده و خدا آنها را وسیله قرار داده است. نیز اولا و بالذات میراندن و زنده کردن منحصر به قدرت خدا است: «وَكَّنْتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ» (سوره بقره (2)، آیه 28). شما مرده بودید، پس شما را حیات بخشید و زنده کرد، سپس شما را می میراند و پس از آن زنده می کند). اما گاهی این امر را در اختیار غیر قرار می دهد و او را قادر به زنده کردن و حیات بخشیدن می کند: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ اَلطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَأَبِرَّةَ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأَحيَ

(1)

ص: 232


1- المُؤتِي بِإِذْنِ اللَّهِ وأنَّكُمْ بِمَا تَأكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُم » (سوره آل عمران (3)، آیه 49) ( [عیسی علیه السلام به بنی اسرائیل گفت: من از گل برای شما چیزی به شکل پرنده می سازم، و در آن میدمم، سپس آن چیز به اذن خدا پرنده می شود، و من کور مادر زاد و پیس را شفا میدهم و مردگان را زنده می کنم و شما را به آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان ذخیره می کنید خبر می دهم). خداوند سبحان در این آیه خبر داده است که قدرت خلق کردن، (اَخلُقُ)، روح دمیدن، کور را بینا کردن، بیماری (پیس) را شفا دادن، مرده را زنده نمودن، و علم غیب داشتن به خوردنی ها و آنچه مردم در خانه های خود ذخیره کرده اند را به حضرت عیسی علیه السلام عطا فرموده است.. همچنین در سوره حمد می گوییم: «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ » (تنها از تو استعانت و کمک می طلبیم ولی خداوند سبحان، صبر و نماز را نیز وسیله قرار داده و فرموده است: «وَاستَعِينُوا بِالصَّبرِ والصَّلاةِ » (سوره بقره (2)، آیه 45) (و به وسیله صیر و نماز یاری بجویید). نیز: پیراهن حضرت یوسف علیه السلام را وسیله بازگشت بینایی حضرت یعقوب قرار داد: «اِذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَالْقُوَّةُ عَلَيَّ وَجْهُ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»، «فَلَمَّا أَنْ جَاءَ اَلْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلِيٌ وَجْهَهُ فَارْتَدَّ بَصِيراً » (سوره یوسف (12)، آیه 93 و 96) (این پیراهن مرا ببرید و آن را بر صورت پدرم بیندازید که بینا خواهد شد)، (سپس هنگامی که مژده رسان آمد، آن پیراهن را بر چهره او افکند، و او بینا گردید. نیز آب وضوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسیله به هوش آمدن بیمار قرار داد. (در ص 394 کتاب نقل گردید) و فرمود: «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَهُوَ أَرحَمُ اَلرَّاحِمِينَ» (سوره یوسف (12) آیه 64) (پس خدا در حفظ و نگهبانی بهترین است، و او است رحم کننده ترین رحمت کنندگان)، و در آیه دیگر حفظ و نگهبانی را به فرشتگان واگذار کرده است: «وَانٍ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ» (سوره انفطار (82)، آیه 10) (و بر شما حتما حافظین و نگهبانانی گمارده شده است). و به طور کلی فرموده است: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللَّهِ وَابْتَغوا إلَيهِ الوَسِيلَةَ » (سوره مائده (5) آیه 35) (ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا داشته باشید، و وسیله ای به سوی او بجویید). (توسل و معنای آن در 389 تا ص 398 همین کتاب آمده است). بنابر آنچه از آیات آوردم (که نمونه ای بیش نیاوردم) خداوند برای تقرب به خود، و برای رفع گرفتاری و شفای بیماران و غیره، وسائلی قرار داده و به آنها قدرت تأثیرگذاری داده است، و پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام از بهترین آن وسائل می باشند، و علاوه بر مقام و منصب شفاعت، در آخرت، در همین دنیا نیز به آنان قدرت اثر گذاری داده، همان گونه که در پیراهن یوسف علیه السلام این اثرگذاری را قرار داده.بنابراین، دعای بعد از نماز امام زمان علیه السلام و درخواست کفایت و یاری و حفظ و امان، از آن مقربان درگاه الهی، بجا و شایسته است، و این علاوه بر طلب شفاعت در قیامت است، هر چند برخی از بزرگان فرموده اند: منظور از (اکفیانی) و (انصرانی) و (ادرکنی) در این دعا، مربوط به قیامت و تقاضای شفاعت در عالم آخرت است ولی مانعی ندارد که اعم باشد.

نماز جعفر طیار علیه السلام و کیفیت آن

نماز جعفر علیه السلام از نمازهای مستحبه مؤکده است که بین شیعه و سنی معروف و مشهور می باشد. (1)

و راویات بسیاری در فضیلت و برکات آن وارد شده(2) و مهمترین فایده آن، آمرزش گناهان و بر آمدن حاجات است.

از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که روز فتح خیبر، جعفر بن ابی طالب از حبشه برگشت، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: به خدا سوگند نمیدانم فتح خیبر مرا بیشتر شاد و مسرور کرد یا آمدن جعفر؟ بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله جعفر را در آغوش گرفت و پیشانی او را بوسید و فرمود: ای جعفر! آیا به تو جایزه و عطیه ای ندهم؟ آیا به تو هدیه ندهم؟ آیا به تو بخشش نکنم؟ جعفر گفت: آری یا رسول الله! در این هنگام مردم گمان کردند پیامبر صلی الله علیه وآله می خواهد به جعفر، طلا و نقره بدهد، لذا گردن کشیدند تا ببینند پیامبر صلی الله علیه وآله به جعفر چه چیز می دهد، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چیزی به تو هدیه می کنم که از دنیا و آنچه در آن است بهتر خواهد بود، آنگاه این نماز را به او آموخت و فرمود: اگر روزی یک مرتبه، یا هفته و ماه و سالی یک مرتبه آن را بخوانی، خداوند گناهان بین آن نماز و نماز بعدی شما را می بخشد.

در روایت دیگر از همان حضرت نقل شده که فرمود: «حضرت رسول صلی الله علیه وآله به جناب جعفر رضی الله عنه فرمود: آیا به تو نبخشم؟ آیا به تو عطیه ندهم؟ آیا به تو

ص: 233


1- این نماز را نماز« تسبیح» نیز می نامند، چون «سبحان الله» در آن تکرار شده است، نماز « حبوة» هم به آن می گویند، چون « حبوة» به معنای عطیه و بخشش است و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این نماز را به حضرت جعفر طیار پیش کش داده و به او بخشید.
2- وسائل الشیعة، ابواب صلاة جعفر بن ابی طالب علیه السلام.

حبوه و هدیه ندهم؟ جعفر عرض کرد: بلی یا رسول الله صلی الله علیه وآله. (امام صادق فرموده که مردم گمان کردند طلا و نقره به او عطا می فرماید، لذا گردن کشیدند که عطای آن حضرت چیست؟) پس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: ای جعفر! من به تو چیزی را عطا می کنم که اگر هر روز به عمل آوری بهتر باشد برای تو از دنیا و آنچه در آن است، و اگر هر دو روز یک مرتبه بجا آوری گناهانی که بین آن دو نماز مرتکب شده ای، خدا بیامرزد، و اگر هر جمعه یا هر ماه، یا هر سال بجا آوری، گناهانی که بین آنها مرتکب شده ای، خدا بیامرزد».(1)

کیفیت نماز جعفر طیار: نماز جعفر علیه السلام چهار رکعت است به دو سلام - یعنی دو تا دو رکعتی، مثل نماز صبح - در هر رکعت حمد و سوره بخوانند، بعد از خواندن حمد و سوره، در هر رکعت هفتاد و پنج مرتبه تسبیحات اربعه، یعنی «سُبحانَ اللَّهِ والحَمدُ لِلَّهِ وَلا إِلَهَ الاّ اَللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ» را به این صورت بخوانند: (15) مرتبه قبل از رکوع، (10) مرتبه در رکوع، (10) مرتبه بعد از رکوع، در حال ایستاده، (10) مرتبه در سجده اول، (10) مرتبه بعد از سجده اول، وقتی که نشسته اند، (10) مرتبه در سجده دوم، (10) مرتبه بعد از سجده دوم.

در رکعت دوم نیز بعد از حمد و سوره مثل رکعت اول عمل کنند، که در دو رکعت جمع صد و پنجاه مرتبه تسبیحات را بخوانند.

دو رکعت دوم را نیز مثل دو رکعت اول انجام دهند، جمع سیصد «سُبحانَ الله

ص: 234


1- قال:فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَ جَعْفَرٌ فَوَثَبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه فَالْتَزَمَهُ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ لَهُ يَا جَعْفَرُ أَلاَ اُعْطِيَكَ أَلاَ اُمنحكَ؟ ألا أحبوک؟... وسائل الشیعة، باب 1، ابواب صلاة جعفر، ح 3 مؤلف: از این واقعه معلوم می شود که در مقام اظهار علاقه و دوستی، جا دارد، دوست، دوست صمیمی خود را در آغوش بگیرد و بین دو چشم او را ببوسد. همچنین تعابیر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در باره این نماز، حاکی از جایگاه والا و ارزش آن می باشد

والحَمدُ لِلَّهِ ولا إلَهَ الا اَللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ » بخوانند.

تذکر: این نماز اذان و اقامه ندارد. و بعد از حمد، هر سوره ای بخوانند صحیح است ولی بهتر است در رکعت اول بعد از حمد، سوره «اذا زلزلت الأرض» و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره «والعادیات»، و در رکعت سوم بعد از حمد سوره«اِذَا جَاءَ نَصْرَالِلُهُ»و در رکعت چهارم بعد از حمد، سوره «قُلْ هُوَ اَللَّهُ »را بخوانند.

مسأله: چنانچه کسی عجله دارد، جایز است نمازها را بخواند و تسبیحات را بعد از نماز بجا آورد.

مسأله: اگر کسی کار دارد، یا خسته می شود، جایز است دو رکعت اول را بخواند، و پس از انجام کار، یا رفع خستگی، دو رکعت دیگر را بخواند، و فاصله بین آنها ضرر ندارد.

مسأله: اگر بعضی از تسبیحات را در محل خودش فراموش کرد، و در محل دیگر متذکر شد، با تمام آن را فراموش کرد و در محل دیگر متذکر شد، در آنجا تدارک کند . مثلا اگر بعد از حمد و سوره، تسبیحات را فراموش کرد و در رکوع متذکر شد، در رکوع بیست و پنج مرتبه تسبیحات را بگوید - و اگر بعد از نماز متذکر شد، بعد از نماز بگوید و صحیح است مسألة: احتیاط آن است که ذکر رکوع و سجده را، قبل یا بعد از تسبیحات بگوید. و مستحب است در رکعت دوم از هر دو نماز، قبل از رکوع، قنوت بخوانند.

مسأله: چنانچه کسی از ایستادن معذور است، یا خسته می شود، جایز است نماز را در حال نشسته بخواند، یا بعضی از رکعتها را ایستاده و برخی را نشسته بخواند.

مسأله: مستحب است در سجده دوم از رکعت چهارم، بعد از تسبیحات بگوید: «يا مَن لَبِسَ العِزَّ وَالوَقارَ يا مَن تَعَطَّفَ بِالمَجدِ وَتَكَرَّمَ بِهِ يَا مَنْ لاَ

ص: 235

يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلاَّ لَهُ يا مَنْ أَحْصِيَ كُلَّ شَيءٍ عِلْمُهُ يا ذَا النِّعمَةِ وَالطَّوْلِ يا ذا المَنِّ وَالْفَضْلِ يا ذا القُدْرَةِ وَالكَرَمِ اسئَلُكَ بِمَعاقِدِ العِزِّ مِن عَرشِكَ وَبِمُنتَهي الرَّحمَةِ مِن كِتابِكَ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْلي وَ بِكَلِماتِكَ التَّامَّاتِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ. و پس از آن حاجات خود را بطلبد.

وقت نماز جعفر: این نماز را جایز است در هر وقت از روز، یا شب بخوانند، خواه در وطن باشند یا در سفر، ولی افضل اوقات آن قبل از ظهر جمعه است.

وقتی که آفتاب بلند شده و در شب نیمه شعبان نیز مستحب مؤکد است.(1)

نماز روز اول ماه

مستحب است روز اول هر ماه دو رکعت نماز خوانده شود، در رکعت اول یک بار «حمد» و سی بار سوره «توحید» و در رکعت دوم یک بار «حمد» و سی بار سوره «قدر» و بعد از نماز چیزی که در وسع و توان او است صدقه دهد، تا سلامتی خود را در تمام ماه تأمین کند ان شاء الله و مستحب است بعد از نماز این آیات را بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ ومَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرضِ الاّ عَلِيَّ اللَّه رِزَقَهَا ويَعْلَمُ مُشْتَقَرَهَا ومُسْتَوْدَعَهَا كُلٌ في كِتَابٍ مُبِينٍ»،«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وان يُرِدَّكَ بِخَيرٍ فَلا رادَّ لِفَضلِهِ يُصيبُ بِهِ مَن يَشاءُ مِن عِباهُ وَهُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ»، «بسم اللّهِ الرحمن الرَّحِيمِ سيَجْعَلُ اَللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَيَّ اللَّهُ إِنَّ اَللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ رَبِّ إِنِّي لِما اَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وانت خَيْرَ الْوارِثِينَ».(2)

ص: 236


1- به العروة الوثقی، فصل فی صلاة جعفر علیه السلام یا به وسائل الشیعة، همان، رجوع شود.
2- عروه الوثقی: فصل فی صلاة اول الشهر. ومستدرک الوسائل، باب 27، ابواب بقیة الصلوات المندوبة، ح2.

تذکر: این نماز را در تمام ساعات روز می توانند بخوانند، ووقت معینی ندارد.

نافله شب های ماه رمضان را در اعمال و آداب ماه رمضان متعرض می شویم.

نماز اعرابی

نقل شده که مردی از اعراب (بادیه نشین) به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرد: ما، در بادیه زندگی می کنیم، و هر جمعه نمی توانیم نزد شما بیاییم، عملی به من یاد بده که در آن فضیلت نماز جمعه باشد. حضرت فرمود «هنگامی که که آفتاب بالا آمد، (پیش از ظهر دو رکعت نماز بخوان، در رکعت اول یک مرتبه سوره «حمد» و هفت مرتبه سوره «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ» را بخوان، و در رکعت دوم نیز یک مرتبه سوره «حمد» و هفت مرتبه سوره« قُلْ اُعُوذْ بَرَّ اَلنَّاسِ» را بخوان، و پس از سلام نماز، هفت مرتبه «آیه الکرسی» را بخوان، پس از آن هشت رکعت نماز به دو سلام بخوان، (دو تا چهار رکعتی)، در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و یک مرتبه «إِذَا جَاءَ نَصْرَالِلُهُ» و بیست و پنج مرتبه « قُلْ هَوَالِلُهُ اَحِدٌ» بخوان، بعد از تمام شدن دو نماز، هفت مرتبه این دعا را بخوان: «يا حَيُّ يا قَيُّومُ يا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرَامِ يَا إِلةَ الأَوَّلينَ وَ الْأَخِرِينَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يا رَحْمَنَ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَرَحِيمَهُما يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبّ (هفت مرتبه)، يَا اَللَّهُ يَا اَللَّهُ يَا اَللَّهُ يَا اَللَّهُ يَا اَللَّهُ يَا اَللَّهُ يَا اَللَّهُ (هفت مرتبه)،صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدو آلهِ واغفِرِلي».پس از آن حاجاتت را یادآور شو و هفتاد مرتبه بگو: «لَاحَوْلَ ولاقُوَّةَ الا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ اَلْعَظِيمُ» و هفتاد مرتبه بگو: «سُبْحَانَ اَللَّهِ رَبِّ اَلْعَرْشِ اَلْكَرِيمِ». [پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: سوگند به خدا که مرا مبعوث و برگزیده است، هر مرد و زن مؤمنی این نمازها را همان گونه که گفتم، در روز جمعه بخواند، من بهشت را برای او ضمانت می کنم و از جایش بر نمی خیزد

ص: 237

مگر اینکه خدا گناهان او و پدر و مادرش را می آمرزد، و ثواب نمازگزاران روز جمعه را به او عطا فرماید». این هشت رکعت نماز (به صورت دو نماز چهار رکعتی) مشهور است به نماز اعرابی.(1)

نمازهای فریضه و نافله در احکام و آداب مشترکند: مقتضای اطلاق آیات و روایات، این است که نمازهای واجب و مستحب، به حسب حقیقت و ماهیت، مشترکند و از حیث احکام و اجزاء و شرایط، فرقی میان آنها نیست، یعنی احکام و اجزاء و شرایط رکوع و سجود، در نماز واجب و مستحب فرقی ندارند.

مثلا آیه مبارکه «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ»(2)، و آیه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»(3) و امثال این آیات اختصاص به نماز واجب ندارد، بلکه خاصیت، و ماهیت و حقیقت نماز را بیان کرده است.

همچنین روایت «لاَ صَلاَةَ إِلاَّ بِطَهُورٍ»(4)یا «اَلصَّلاَةِ اَوْلُهَا تَكْبِيرٌ وَ آخِرُهَا التَّسلِیمَ»(5) یا «لاَ صَلاَةَ اِلاّ بِفَاتِحَةِ اَلْكِتَابِ»(6)یا «انَّ الصَّلاةَ ثُلُثُها طَهورٌ وَ ثُلُثُها رُكُوعٌ وثُلُثُهَا سُجُودٌ»(7)یا «لاَ تُعَادُ اَلصَّلاَةُ إِلاَّ مِنْ خَمْسَةٍ اَلطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قالَ القُراءه سِنَّهُ وَ التَّشَهُّدُ سِنُّهُ فَلَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ. »(8)یا

ص: 238


1- بحارالانوار، ج 89، ص 382، ح 268.
2- سوره عنکبوت، آیه 45.
3- سوره مؤمنون، آیات 1 و 2.
4- وسائل، باب 11، ابواب وضوء، ح 1 و 6.
5- وسائل، باب 11، ابواب تکبیره الاحرام، ح 10.
6- وسائل، باب 1، ابواب القرائة، ح 1.
7- وسائل، باب 9، ابواب الرکوع، ح 1 و باب 28 ابواب سجود، ح 2.
8- وسائل، باب 1، ابواب قواطع الصلاة، ح 4.

«الصَّلاهُ خَيرُ مَوضوعٍ فَمَن شَاءَ استَقَلَّ ومَن شاءَ اسْتَكثَرَ»(1) و امثال اینها، اختصاص به نمازهای واجب ندارند، بلکه مطلق هستند و شامل همه فرائض و نوافل می شوند.

در کتاب «العروة الوثقی» (فصل فی الرکوع: مسأله 28) فرموده است:لافَرقَ بَينَ الفَريضَةِ والنَّافِلَةِ في واجِباتِ الرُّكوعِ وَمُستَحَبّاتِهِ وَمَكروهاتِهِ. (در واجبات و مستحبات و مکروهات رکوع، فرقی بین نماز واجب و مستحب نیست».

و در (فصل: فی السجود) فرموده است: «وَ حَقيقَتُهُ وَضْعُ الجَبهَةِ عَليَّ الارضَ بِقَصْدِ التَّعظيمِ... امَّا سُجودُ الصَّلوةِ فَيَجِبُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ مِنَ الفَرِيضَةِ وَ النَّافلة سجْدَتانِ و هُمَا مَعاً مِنَ الأركان(2)فَتَبْطُلَ بِالْإِخْلاَلِ بِهِمَا مَعاً وَ كَذَا بِزِيَادَتِهِمَا مَعاً فِي اَلْفَرِيضَةِ عَمْداً وَ وَاجِبَاتِهِ امُورٌ احدها وَضْعُ اَلْمَسَاجِدِ السَّبعَةِ عَلَيَّ الأَرْضُ وَ هِيَ الجَبْهَةُ والكَفَّانِ.. ».

به طوری که ملاحظه می کنید، در کتاب «العروه الوثقی» واجبات سجده را در نماز واجب و مستحب، مثل هم بیان کرده و فرقی نگذاشته و فقط زیادی عمدی را در خصوص فریضه مخل دانسته است.

لازم به یادآوری است که مراجع معظم تقلید که بر عروه حاشیه دارند بر این قسمت از مسأله رکوع و سجود، که نقل کردم، حاشیه ندارند و همگی با صاحب

ص: 239


1- مستدرک الوسائل، باب 10، ابواب وجوب الصلاة، ح9، وسائل، باب 42، ابواب احکام المساجد، ح1.
2- ارکان نماز، اجزاء اساسی آن به شمار می آید و چنان چه یکی از آنها بجا آورده نشود و یا اضافه شود، هر چند از روی اشتباه باشد، نماز باطل است. واجبات دیگر، گر چه انجام آنها لازم است، ولی چنان چه از روی اشتباه، کم یا زیاد بشود، نماز باطل نمی شود. ولی اگر عمدا ترک شود یا زیاد شود، نماز باطل می شود.

عروه موافقند. (1) بر این اساس صحیح نیست برخی افراد، شرایط رکوع و سجود را در نمازهای مستحبی و نافله ها رعایت نکنند و گمان کنند امر در نوافل، مبتنی بر تسامح است.

احکام خاص نوافل

البته دلیل معتبر قائم شده که برخی احکام و شرایط، مربوط به فرائض است و رعایت آنها در نوافل لازم نیست، و آنها به قرار ذیل است 1- نوافل اذان و اقامه ندارند.

2- در نوافل خواندن سوره لازم نیست، مگر نمازهایی که به کیفیت خاصی وارد شده یا با سورهی مخصوصی وارد شده است. مثل نماز لیله الدفن، یا نماز جعفر طیار.

3- در نوافل خواندن بعضی از سوره - مثل یک آیه یا بیشتر - جایز و صحیح است.

4- در نوافل خواندن سورهای سجده دار - عزائم - یا خصوص آیه سجده، جایز است و اگر آیه سجده را خواند، بلافاصله سجده آن را به جا آورد، پس از آن نماز را ادامه دهد و تمام کند.

5- در نوافل عدول از سوره ای به سوره دیگر جایز است - مثلا سوره قدر را شروع کرد می تواند در اثناء آنرا رها کند و سوره توحید را بخواند. - هر چند مرحوم امام در آن اشکال کرده است. (2)

ص: 240


1- به «العروة الوثقی» چاپ جامعه مدرسین، ج 2، ص 553، مسأله 28 و ص 554، فصل فی السجود مراجعه شود.
2- عروة الوثقی، چاپ جامعه مدرسین، ج 3، ص 413، احکام الصلوات المندوبة، حاشیه مسأله 7.

6- قطع نوافل اختیار هم جایز است.

7- خواندن نوافل در حال راه رفتن، یا سواره، در حال اختیار، جایز و صحیح است و در این صورت، قبله شرط نیست و برای رکوع و سجود اشاره می کنند.

8- نشسته خواندن نوافل، به هر کیفیت که بنشینند، در حال اختیار - با این که می توانند ایستاده بخوانند - صحیح است (1)ولی بهتر است هر دو رکعت نشسته را یک رکعت حساب کنند، مثلا اگر بخواهد نافله صبح را نشسته بخواند، دو تا دو رکعتی با دو سلام بخواند، اگر نماز وتر را که آخرین نافله نماز شب است، نشسته خواند، دو نماز وتر با دو سلام بخواند، همچنین می تواند نافله را یک رکعت ایستاده و یک رکعت نشسته بخواند، یا در اثناء بنشیند یا بایستد.

9- اگر سهوا رکن زیاد کردند نافله باطل نمی شود.

10- شک در رکعات نافله موجب بطلان آن نمی شود و می توانند بنابر اقل یا اکثر بگذارند و نماز صحیح است.

11- برای سهو در نوافل، سجده سهو واجب نیست، نیز قضای سجده یا تشهد فراموش شده واجب نیست، همچنین نماز احتیاطی برای نوافل واجب نیست.

12- به جماعت خواندن نماز مستحبی مشروع نیست، مگر نماز استسقاء نماز باران).

13- نوافل را در خانه خواندن (که دور از شبهه ریا است) افضل و ثواب آن بیشتر است، هر چند اگر انسان مسافر و ناشناس باشد و مثلا در مکه یا مدینه، یا حرم ائمه علیهم السلام باشد، که شبهه ریا درباره او نباشد، افضل آن است که نوافل را در آن اماکن مقدس بخواند.

ص: 241


1- مرحوم بروجردی و خوئی فرموده اند: نافله نماز عشاء را نشسته بخوانند و صحت خواندن آن در حال ایستاده، محل اشکال است. همان، ص 411، حاشیه مسأله 7.

14- همه نمازهای مستحبی، دو رکعتی هستند. زیاد و کم کردن آنها موجب بطلان می شود، مگر نماز وتر و نماز اعرابی (که در صفحه 237 بیان شده است).

خواندن نافله به جماعت صحیح نیست: به طور کلی جایز و صحیح نیست که نمازهای مستحبی را به جماعت بخوانند و فرقی بین نافله های شب و روز و ماه رمضان و غیر آن نیست و ظاهر روایات اهل بیت علیهم السلام - که فقها طبق آنها فتوا داده اند - این است که نافله ها را به جماعت خواندن بدعت و حرام است و علاوه بر این که معصیت است نماز هم باطل است.(1)

ص: 242


1- «لاَ تَشْرَعُ اَلْجَمَاعَةُ فِي شَيْءٍ مِنَ اَلنَّوَافِلِ» العروة الوثقی، فصل فی الجماعة، مسألة 2. و فصل فی احکام الصلوات المندوبة». و برخی روایات مربوطه چنین است: 1- سَأَلَ زُرَارَهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٌ وَ اَلْفَضِيلُ: «أَبَا جَعْفَرٍ الباقِرَ و ابا عَبْدِاللَّهِ الصَّادِقَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلصَّلاَةِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ نَافِلَةً بِاللَّيْلِ جَمَاعَةً فَقَالاَ إِنَّ اَلنَّبِيَّ صلي الله عليه وآله كَانَ إِذَا صَلِّيَ اَلْعِشَاءَ الْآخِرَةَ انْصَرَفَ إِلَيَّ مَنْزِلَهُ ثُمَّ يَخْرُجُ مِن آخِرِ اَللَّيْلِ إلَيَّ المَسجدفَيقومُ فَيُصَلِّي فَخَرَجَ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهرِ رَمَضانَ لِيُصَلِّيَ كَما كَانَ يُصَلِّي فَاصطَفَّ النَّاسُ خَلْقَهُ فَهَرَبَ مِنهُم إِلَي بَيْتُهُ وَ تَرَكَهُمْ فَفَعَلُوا ذَلِكَ ثَلاَثَ لَيَالٍ فَقَامَ ص فِي اَلْيَوْمِ اَلثَّالِثِ عَلَيَّ مِنْبَرَةٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أُثْنِيَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ صَلي اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه :أَيُّهَا اَلنَّاسُ ان الصَّلَاةَ بِاللَّيْلِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ مِنَ اَلنَّافِلَةِ فِي جَمَاعَةٍ بِدْعَةٌ وَ صَلاَةُ الضُّحِي بِدْعَةٌ أَلاَ فَلاَ تَجْتَمِعُوا لَيْلاً في شَهرِ رَمَضانَ لِصَلاةِ اللَّيْلِ ولا تُصَلُّوا صَلاةَ الضُّحيِ فَانَّ تِلكَ مَعصِيَةُ اِلاّ فَاِنَّ كُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ وَ كُلُّ ضلاله سَبِيلُهَا إِلَي اَلنَّارُ ثُمَّ ص و هُوَ يَقُولُ قَلِيلٌ فِي سُنَّةٍ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ فِي بِدْعَةٍ» وسائل الشیعه، ج 5، ابواب نافلة شهر رمضان، ص 192، باب 10، ح 1. 2- حسنة سلیم بن قیس الهلالی قال: «خَطَب أميرالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أثني عَلَيْهِ إِلَيَّ أَنْ قَالَ وَاللَّهِ لَقَدْ أُمَرَ اَلنَّاسُ أَنْ لاَ يَجْتَمِعُوا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِي فَرِيضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِي اَلنَّوَافِلِ بِدْعَةٌ... » وسائل الشیعه، ج 5، ص 193، ابواب نافلة شهر رمضان، باب، 10، ح 4. 3- روایة محمد بن سلیمان حاکیا عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ سَمَاعَةَ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْكَاظِمِ عليه السّلام و هُوَ بِنَفْسِهِ عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلام «أَنَّ اَلنَّبِيَّ صلَّي الله عَلَيهِ وَآلِه قَالَ فِي نَافِلَةِ شَهْرِ رَمَضانَ أَيُّهَا النَّاسُ ان هَذهِ الصَّلاةَ نافِلَةً وَ لَنْ يُجتَمَعَ لِلنّافِلَةِ وَ لَيُصَلِّ كُلُّ رَجُلٍ مِنْكُمْ وَحْدَهُ وَ لْيَقُلْ مَا عَلَّمَهُ اَللَّهُ مِنْ كِتَابِهِ وَ اعْلَمُوا أَنْ لاَ جَمَاعَةَ فِي نَافِلَةٍ فَافْتَرَقَ النَّاسُ فَصَلَّي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلِيٌ حِيَالَهُ لِنَفْسِهِ»وسائل الشیعه، ج 5، ص 182، ابواب نافلة شهر رمضان، باب 7، ح 6 و باب 10 و غیر اینها.)

نماز تراویح و پیدایش آن

اهل تسنن در ماه مبارک رمضان نماز شب را به جماعت و با اسم نماز تراویح برگزار می کنند. وجه نامگذاری آن به تراویح این است که بعد از هر چهار رکعت استراحت می کنند (صلاة المؤمن القحطانی، ص 346). و در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله و حکومت ابو بکر و اوائل حکومت عمر، نماز تراویح خوانده نمی شد. مدتی از حکومت عمر گذشته بود، وی در شبی از شبهای ماه رمضان، وارد مسجد شد، مشاهده کرد که مردم گوشه و کنار مشغول نماز شب هستند و در گوشه ای هم چند نفر، آنها را به جماعت می خوانند، عمر گفت: اگر همه مردم نافله ها را به جماعت برگزار کنند، بهتر و چشمگیرتر است و تصمیم گرفت و امر کرد که مردم نافله ها را به جماعت بخوانند. شب بعد وارد مسجد شد، دید نافله ها را به جماعت برگزار می کنند، گفت: نافله ها را به جماعت خواندن بدعت است ولی بدعت خوبی است. «نعم البدعة هذه».(1) در کتاب «الفقه علی المذاهب الأربعة، جلد 1، مباحث صلاة التراویح» آمده است که نماز تراویح در ابتدا بیست رکعت نبود و بعدا بر آن افزوده اند.

انس بن مالک: همه چیز دین، حتی نماز هم ضایع شد صحیح بخاری کتاب مواقیت الصلاة، باب 7: «فی تضییع الصلاة عن وقتها»، ح 539) روایت کرده است که: «انس بن مالک» گفت: «آنچه را در عهد رسول خدا صلی الله علیه وآله شناخته بودم، فعلا نمی شناسم (همه چیز عوض شده است). به او گفته شد: نماز چطور (آیا نماز هم عوض شده؟ گفت: آیا نکردید آنچه را در نماز کردید؟ »؛ «مَا اِعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا كَانَ عَلَيَّ عَهْدُ اَلنَّبِيِّ صَلِّي الله عليه وآله قِيلَ أَلصَّلاَةٌ؟ قَالَ:

ص: 243


1- درباره نماز تراویح به کتابهای « چرا چرا، ج 1، ص 208» و«روزهای مدینه، ص 318) مراجعه شود.

اَلْيسْ صَنَعْتُمْ مَا صَنَعْتُمْ فِيهَا».

در همین باب (حدیث 53) با دو سند روایت کرده است که «زهری» گفت:

در دمشق وارد شدم بر «انس بن مالک»، دیدم گریه می کند، گفتم چه چیز تو را می گریاند؟ گفت: آنچه را «از دین» درک کرده و شناخته بودم، نمی بینم، مگر این نماز را «این نماز هم ضایع شده است».

مؤلف: از بخاری تعجب است که این دو روایت را که بیانگر تضییع همه چیز دین و حتی نماز است، چرا تحت عنوان «تضییع نماز از وقت آن» آورده است، با این که ربطی به وقت نماز ندارد.

در هر حال، تضییع احکام دین و حتی تضییع نماز و دخل و تصرف در آن، به صرف سلیقه افراد، با اندک تأمل و بررسی معلوم می گردد و ضایع شدن نماز - چه فریضه و چه نافله - برای اهل علم و دانش آشکار است و نمونه بارز آن، نافله های شبهای ماه رمضان است که تضییع شده، و به عنوان نماز تراویح، آن هم با افزودن بر آن، و تغییر در کیفیت انجام آن می باشد، و این یکی از مصادیق این آیه است که خداوند سبحان فرموده است: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا*الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»(1)بگو ایا شمارواز زیانکارترین مردم از جهت اعمال آگاه کنیم؟ [آنان] کسانی هستند که کوششان در زندگی دنیا به هدر رفته و نابود شده در حالی که گمان می کنند کار خوب انجام می دهند. ).

یادآوری: شرکت در نماز تراویح که به جماعت می خوانند جایز نیست، زیرا علاوه بر آنچه گذشت، طبق روایات معتبر خود اهل سنت، در عصر پیامبر

ص: 244


1- سوره کهف / 104.

اکرم صلی الله علیه وآله و در زمان حکومت ابو بکر و در ابتدای حکومت عمر، نافله ها به صورت فرادا برگزار می شده و نمازی به نام «نماز تراویح» وجود نداشت و خوانده نمیشد و طبق روایات آنها، عمر بود که دستور داد نافله ها را در ماه رمضان به جماعت برگزار کنند و او بود که این بدعت را پایه ریزی و ترویج کرد و خودش هم به بدعت بودن آن اعتراف کرد. از سویی، در کتاب های خود اهل سنت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از بدعت نهی کرده و فرموده است: «كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ»(1) (هر بدعتی گمراهی است و فرقی بین بدعت عمر و غیر عمر نگذاشته، و بدعت عمر را استثنا نکرده است. به علاوه، در صحیح مسلم» است که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خبر داده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چهار کلمه برای او بیان فرمود: عَنْ عَلِيٍ (رض) قَالَ حَدَّتَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله بِأَرْبَعِ كَلِمَاتٍ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ ذَبَحَ لِغَيْرِ اَللَّهِ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ لَعَنَ وَالِدَيْهِ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ آوي مُحْدِثاً لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ غَير مَنَارَ اَلْأَرْض. (2)«لعنت خدا بر کسی باد که حیوان را بدون بردن نام خدا ذبح کند، لعنت خدا بر کسی باد که کاری کند که مردم، پدر و مادرش را لعنت کنند، لعنت خدا بر کسی باد که از بدعت و بدعت گزار حمایت کند، لعنت خدا بر کسی باد که علامت ها را تغییر دهد )).

بر این اساس، اقامه نماز تراویح و شرکت در آن نامشروع و جایز نیست، زیرا علاوه بر این که بدعت و ضلالت است، حضور و شرکت در آن، حمایت و تأیید عملی بدعت و بدعت گزار است و طبق روایت که از صحیح مسلم نقل کردم،

ص: 245


1- اصل روایت که درباره بدعت و گمراهی آن نقل کرده اند چنین است: «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله اَيَاكُمْ وَ مُحَدَّثَاتِ اَلْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَ كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ. » نقل از کتاب فتاوی مهمة لعموم الأمة...، تألیف مفتی پیشین عربستان عبدالله بن باز» شماره 11، ص 32.
2- صحیح مسلم ج 6، ص 85 و (مسند احمد) ج 1، ص 108.

حمایت کننده بدعت، مورد لعن پروردگار است.

گذشته از اینها از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سؤال کردند: آیا صحیح است نمازهای نافله ماه رمضان را به جماعت بخوانیم؟ آن حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله ، شب اول ماه رمضان به مسجد آمد و مشغول نافله شد، مردم پشت سر آن حضرت صف کشیدند، پس حضرت نماز نخواند و با شتاب به خانه اش رفت و تا سه شب این قضیه تکرار شد، روز سوم آن حضرت تشریف آورد و بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای مردم نماز شب در ماه رمضان، نافله و مستحب است و نافله را به جماعت خواندن بدعت است، پس در ماه رمضان، برای نماز شب جمع نشوید، زیرا این اجتماع بدعت و معصیت است» [سپس خطاب به مردم فرمود: «آگاه باشید، هر بدعتی ضلالت و گمراهی است و سرانجام هر گمراهی آتش است، و از منبر پایین آمد در حالی که می فرمود: عمل اندک، طبق سنت بهتر است از عمل زیاد، که بدعت باشد».(1)

بر این اساس برگزاری نافله ها به جماعت، توسط اهل سنت، به نام نماز تراویح، آن هم با اضافه کردن 9 رکعت به نافله ها و با تقید به خواندن یک ختم قرآن در مجموع آنها و برگزاری آن در اول شب و شرکت زنان در آن، نه تنها بر خلاف عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و برخلاف روایات معتبر عترت آن حضرت است، که خود آنان هم طبق روایاتشان، قبول دارند که این عمل بدعت است و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله چنین دستوری را نداده و چنین عملی را انجام نداده است و دلیلی از جانب پیامبر صلی الله علیه وآله بر صحت و مقبولیت آن ندارند.

ص: 246


1- وسائل الشیعه، ج 5، ابواب نافلة شهر رمضان، ص 192، باب 10، ح 1. ضمنا متن عربی تمام این روایت در پاورقی صفحه 242 همین کتاب آمده است.

لذا از خداوند سبحان می خواهیم که آنها و همه مسلمانان را به اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هدایت فرماید، زیرا تنها طریق نجات و رسیدن به سعادت، اطاعت از خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت و عمل کردن به سنت و روش آن بزرگواران و پرهیز از تعصب و دنباله روی جاهلانه از غیر آنان است. خداوند سبحان فرموده است: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ »(1) و نیز فرموده است:

«وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(2) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:«اِنِّي تارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لاَ تَضِلُّوا ».(3)

دو تذکر: 1-چنانچه مؤمنان -ایدهم الله تعالی-هنگام برگزاری نماز تراویح در مسجد الحرام، یا مسجدالنبی یا غیر آن حضور داشتند، می توانند گوشه ای بنشینند و قرآن بخوانند، یا مشغول دعا و ذکر بشوند و خلاف تقیه هم مرتکب نمی شوند، چون اهل سنت نماز تراویح و شرکت در آن را واجب نمی دانند.

2 ___علت طرح نماز تراویح در اینجا، همان علت است که صاحب وسائل الشیعه قدس سره را وادار کرد آن را طرح کند، بدیهی است، در ماه مبارک رمضان نماز تراویح در گوشه و کنار مطرح می شود، همچنین زائران ایرانی در ماه رمضان در مکه و مدینه نماز تراویح را می بینند و از پیدایش و کم و کیف آن سؤال می کنند و در بازگشت مطرح می کنند و می پرسند و روحانیون هم فرصت مراجعه به کتب مربوطه را ندارند، و این کتاب به منظور تکامل و تأمین خواسته های مشروع مسلمانان نوشته شد. مضاف بر اینکه اهل سنت نیز این کتاب را

ص: 247


1- سوره نساء، آیه 80.
2- سوره آل عمران، آیه 132.
3- جامعة احادیث الشیعة، ج 1، المقدمة، ص 32.

می خوانند و لازم است بدانند که نماز تراویح سنت رسول الله صلی الله علیه وآله نیست - و نباید به عنوان سنت بیاورند بلکه از بدعت های بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، و امید است به این سخن کوتاه پیامبر صلی الله علیه وآله توجه کنند.«مَنْ عَمِلَ عَلَيَّ غَيْرَ عِلْمٍ كَانَ مَا يُفْسِدُ اِكْثَرُ مِمَّا یُصَّلِّحَ»(1)؛ «کسی که بدون علم عمل کند، مفسده عمل او بیش از مصلحت عملش خواهد بود. (ضرر عمل بدون علم بیش از نفع آن است) و به فرموده موسی بن جعفر علیه السلام نیز توجه کنند:«تَفَقَّهُوا فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ اَلْفِقَّةَ مِفْتَاحُ الْبَصِيرَةِ وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَيَّ الْمَنَازِلُ اَلرَّفِيعَةُ وَ الرُّتَبِ الْجَلِيلَةِ فِي الدِّينِ وَ اَلدُّنْيَا وَفَضْلُ اَلْفَقِيهِ عَليَّ العَابِدُ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَيَّ الْكَوَاكِبِ ومَن لَم يَتَفَقَّهْ في دينِهِ لَم يَرَ اللَّهُ لَهُ عَمَلاً»؛ علم فقه تحصیل کنید، زیرا علم فقه و دین شناسی کلید بینش و کمال عبادت است، و راه رسیدن به جایگاه های بلند و مراتب با اهمیت و با عظمت در دین و دنیا است ، و برتری فقیه، و عالم دین شناس، بر عابد، همانند برتری خورشید بر ستارگان است، و هر کس علم فقه تحصیل نکند و دینش را نشناسد، خدا از اعمال او راضی نمی شود.(2) که اگر توجه کردند مصداق این آیه مبارکه قرار می گیرند:«اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(3) وَاللَّهُ وَلِيُّ التَّوفيقِ والسَّلامُ عَلَيَّ عِبَادُ اَللَّهِ اَلصَّالِحِينَ.

ص: 248


1- تحف العقول، کلمات کوتاه پیامبرصلی الله علیه وآله
2- تحف العقول، مواعظ امام موسی کاظم علیه السلام ، ح 19.
3- سوره زمر / 18.

قرآن

معجزه پیامبران

همه پیامبران، سفرای الهی هستند که از جانب خداوند سبحان برای هدایت مردم فرستاده شده، و هریک به تناسب زمان خود، استوار نامه ای به نام معجزه دارند تا با ارائه آن صحت دعوای خویش را ثابت و حجت را بر همگان تمام کنند و از سویی جلوی دروغگویانی که مدعی سفارت و رسالت شده، بگیرند، زیرا معجزه عبارتست از عملی که بشر، از انجام آن عاجز و ناتوانست و تنها پیامبر است که با توان الهی آنرا انجام می دهد.

معجزه حضرت موسی بن عمران علیه السلام عصای چوبین بود که وقتی در برابر ساحران افکند، ناگاه اژدهایی بزرگ شد و همان لحظه آنچه را ساحر ها به دروغ آورده بودند بلعید. «وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ» = «فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ »(1)

همچنین معجزه دیگرش آن بود که همان عصا را به امر پروردگار، به دریا زد و آب شکافته شد و آنحضرت با همراهانش از کف دریا گذشتند ولی فرعونیان که وارد دریا شدند، آب بحالت اول برگشت و همه فرعونیان غرق و هلاک شدند.

ص: 249


1- سوره شعراء - 26- آیه 22 و 45.

«فَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْبَحْرَ ۖ فَانْفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ وَأَنْجَيْنَا مُوسَىٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ»(1)

نیز همان عصا را بر سنگ زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشیدن گرفت به طوری که هر گروهی از همراهان آنحضرت از چشمه ای آشامیدند. « فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ »(2) و بدیهی است که این کارها از دست بشر ساخته نیست حضرت عیسی مسیح لیلا باذن و با نیروی الهی کور مادرزاد و بیماری پیس را بهبود بخشید و مرده را زنده کرد و «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ»(3)

در حالی که هیچ انسانی توان انجام این کارها را ندارد و بر فرض که با پیشرفت علم بتوانند چنین کارهایی انجام دهند، معجزه نیست چون با دارو و جراحی و ابزار موجود انجام می دهند، درصورتی که حضرت عیسی علیه السلام بدون هیچگونه دارو و ابزاری آن کارها را انجام داد.

قران معجزه باقیه پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله

سند گویا و معجزه باقیه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرآن مجید است که در ابتدا حرف اول و آخر را زد و حجت را تا قیام قیامت برهمه عالمیان تمام کرد.

معجزه پیامبران پیشین تنها برای حاضران و زمان خودشان بوده که مشاهده کردند، اما قرآن معجزه پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله است و تا ابد زنده و قابل رؤیت و در

ص: 250


1- سوره شعراء - 26- آیه 63 تا 66.
2- سوره بقره -2- آیه 60.
3- سوره آل عمران -3- آیه 49.

منظر عموم است.(1) خداوند تبارک و تعالی به پیامبر و فرمود: بگو به مشرکان و معاندین اگر قبول ندارید که قرآن کلام خداست، مانندش را بیاورید، و این پیشنهاد در چند مرحله انجام گرفت،

مرحله اول نسبت به تمام قرآن «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»(2)

مرحله دوم نسبت به ده سوره،«أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»(3)

ص: 251


1- ابن سکیت از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: به چه جهت خداوند متعال موسی بن عمران را با عصا و ید بیضاء و آنچه شبیه سحر بود، مبعوث کرد و عیسی مسیح علیه السلام را با آله طبابت و پزشکی و محمد صلی الله علیه وآله را با کلام مبعوث کرد. حضرت پاسخ دادند: خداوند سبحان موسی علیه السلام را در زمانی مبعوث کرد که در آن زمان سحر غلبه داشت، و موسی از جانب خدا چیزی ارائه کرد که در وسع آن مردم نبود، و بوسیله آن سحر ساحران را باطل، و حجت را بر آنها تمام کرد، عیسی علیه السلام را در زمانی مبعوث کرد که بیماریهای صعب العلاج شایع بود، و آنحضرت باذن خدا مرده زنده کرد. نا بینا را شفاء دادو بیماری برص را معالجه کرد که مردم از انجام این امور عاجز بودند و حضرت عیسی بدین وسیله دعوای نبوت خود را ثابت و حجت را بر مردم تمام کرد. خداوند، محمد صلی الله علیه وآله را در زمانی مبعوث کرد که کلام و سخن و شعر گفتن، رونق به سزایی داشت و آنحضرت احکام و مواعظ خداوند را ارائه و بافته های کلامی و شعری مردم را باطل ساخت و حجت را بر آنان تمام کرد و این حجت همچنان باقیست. ابن سکیت خطاب به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد: بخدا سوگند، هرگز کسی را مانند شما ندیدم که اینگونه حقایق را بیان و روشن سازد. ( بحارالانوار ج 17 صفحه 210 ) و ( لوامع صاحبقرانی، ج5، ص: 331)
2- سوره اسراء -17- آیه 88.
3- سوره هود-11- آیه 13.

مرحله سوم نسبت به یک سوره «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»(1)

در آخرین مرحله کلامی مشابه «فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ»(2) ولی سرانجام مشرکان متعصب و معاند، هنگامی که در مانده و ناتوان شدند، نامش را سحر گذاشتند.

ولید بن مغیره که از بزرگان مکه و در سخن شناسی شهرت به سزایی داشت و مشرکان روی فکر و نظر او حساب باز می کردند- آمد خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و گفت:

ای محمد صلی الله علیه وآله سخنانت را برای من بخوان، پیامبر صلی الله علیه وآله این آیه را تلاوت فرمود:

« إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»(3) گفت: دوباره بخوان حضرت آیه را اعاده کرد، ولید به مشرکان گفت: به خدا سوگند کلامی که از محمد صلی الله علیه وآله شنیدم شباهتی به کلام هیچ انسانی و جتی ندارد، سخنش شیرینی و برتری و زیبایی بخصوصی دارد، شاخسارش پر میوه، و دامنه اش ریشه های بسیار و پر برکتی دارد، کلامی برجسته است که بر هر چیز برتر و پیروز می شود و چیزی برآن برتر و پیروز نخواهد شد.

«لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ مُحَمَّدٍ آنفاً كَلاَماً مَا هُوَ مِنْ كَلامِ الانْسِ وَ الْجِنِّ إنَّ لَهُ لَحَلاوَةً و إنَّ عَلَيهِ لَطُلاوَةً وإِنَّ أعلاهُ كَثيرٌ وَ إنَّ أَسفَلَهُ لَمُغدِقٌ وَإنَّهُ لَيَعلُو وَلا يُعلِي»(4)

همچنین در روایت آمده است که، ولید بن مغیره-عموی ابوجهل - ازشعر

ص: 252


1- سوره بقره -2- آیه 23.
2- سوره طور -52- آیه 34.
3- سوره نحل -16- آیه 90.
4- (بحارالانوار، ج 17 صفحه 212 و مجمع البیان، سوره مدثر)

شناسان عرب و شخص سرشناس بود، وی دارای ثروت فراوان و فرزندانی برومند و غلامان بسیار و از تجار بزرگ مکه به شمار می آمد و از کسانی بود که پیامبرصلی الله علیه وآله را به باد تمسخر می گرفت و به آنحضرت توهین می کرد.

روزی در حجر اسماعیل خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله رسید، پیامبر صلی الله علیه وآله چند آیه از قرآن برایش تلاوت کرد، ولید با شنیدن آیات بدنش به لرزه افتاد و از حال طبیعی خارج گردید و به سوی خانه اش رفت، ابوجهل نزد او رفت و گفت: ای عم! چه شنیدی و چه شد؟ نام سخنان محمد صلی الله علیه وآله را چه گذاشتی ؟ شعر یا افسانه؟ یا کهانت و یا سحر؟ گفت: باید فکر کنم.

پس از مدتی فکر کردن و کلمات را سنجیدن سرانجام گفت: کلمات محمد صلی الله علیه وآله سحری از پشینیان و چیزی جز گفتار بشر نیست.(1)

خداوند سبحان در سورة (مدثر) ضمن 19 آیه، عناد و لجاج و تعصب و تکبر ولید را بیان فرموده و خلاصه با اینکه یقین به صحت دعوای پیامبر صلی الله علیه وآله پیدا کرد، در عین حال عناد ورزید و تسلیم حق نشد و سرانجام همه هستیش نابود گردید و با روی سیاه و قلبی تیره بهلاکت رسید. «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ »(2)

شکست معارضین و اعتراف آنها به عجز

در زمان امام صادق علیه السلام چهار نفر از منکرین نبوت پیامبر صلی الله علیه وآله به نام ابن ابی العوجاء و ابوشاکر دیصانی، و عبدالملک بصری و ابن مقفع در مسجد الحرام گرد آمدند و هم پیمان شدند که تا سال آینده هر کدام مانند یک چهارم قران را

ص: 253


1- بحارالانوار، ج17، صفحه 211.
2- سوره انعام-6- آیه 45.

بیاورند و نبوت پیامبرصلی الله علیه وآله را باطل کنند.

سال بعد در محل معاهده کنار کعبه معظمه گرد آمدند ابن ابی العوجاء (که سرآمد همه بود) گفت: من از روزی که از شما جدا شدم، تاکنون در این آیه فکر کردم «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا ۖ قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ ۖ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّىٰ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي ۖ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ»(1) ها و نتوانستم در برابر فصاحت و بلاغت و معنای آن چیزی بسازم و این آیه مرا بخود مشغول کرد و از پرداختن به سایر آیات بازم داشت، عبدالملک گفت: من نیز در این مدت در این آیه فکر کردم و «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ»(2) و نتوانستم مانندش را بیاورم، ابوشاکر که گفت: من در این آیه فکر کردم «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا ۚ فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ »(3) و از مقابله با آن عاجز شدم ابن مقفع گفت: ای رفقا ! این قران از جنس کلام بشر نیست و من در طول این یکسال در این آیه فکر کردم و«وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ »(4)و نتوانستم مثل آنرا بیاورم.

در این میان که آنها از عجز و شکست خود صحبت می کردند حضرت امام

ص: 254


1- سوره یوسف-12- آیه 80.
2- سوره حج - 22- آیه 73.
3- سوره انبیا ء -21- آیه 22.
4- سورة هود-11- آیه 44.

جعفر صادق علیه السلام از نزدیک آنان عبور کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَىٰ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَٰذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»(1). آنها وقتی این آیه را از لسان امام صادق علیه السلام شنیدند و آنحضرت را شناختند بهم گفتند: چنانچه اسلام حقیقت داشته و محمد صلی الله علیه وآله برحق باشد، وصایت و جانشینی آنحضرت نمی رسد مگر به جعفر بن محمد صلی الله علیه وآله سپس گفتند: بخدا سوگند! هرگز با او مواجه نشدیم جز اینکه هیبت و بزگواری آنجناب ما را فرا گرفت. و از ابهتش بدن ما به لرزه افتاد و پراکنده شدند.(2)

همچنین مرحوم شبر نقل کرده است که: اصمعی شنید کنیزی در کمال فصاحت و بلاغت شعر می خواند، به او گفت: تو باین فصاحت و بلاغت سزاوار است مانند قرآن کتابی بنویسی، کنیز گفت: تنها یک آیه از قرآن تمام دانشمندان و ضحا و بلغا را عاجز کرده است تا چه رسد به تمام قرآن و آن این آیه است:

«وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»(3)

ما به مادر موسی وحی الهام کردیم که او را شیر ده و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا بیفکن و نترس و غمگین مباش، به طور یقین ما او را باز می گردانیم، و او را از پیامبران قرار می دهیم.

زیرا در این یک آیه، دو امر است: (یکی به شیر دادن و دیگری به انداختن موسی در دریا)، و دو نهی است: (یکی از ترس و دیگری جلوگیری از حزن و

ص: 255


1- سوره اسراء -17- آیه 88.
2- بحارالانوار ج 17 صفحه 213.
3- سوره قصص، آیه 7.

اندوه)،و دو مژده و بشارت است: (یکی آنکه او را به مادر بر می گرداند و دیگری آنکه او را از پیامبران قرار می دهد).(1)

آری، حرف حرف قرآن، کلمه کلمه قرآن، آیه آیه قرآن، سوره سوره قرآن، و مجموع قرآن، معجزه و دلیل نبوت و گواه صدق پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه وآله است.

آخراین قرآن همه وحی خدای اکبراست این همه آیات روشن معجز پیغمبراست

تلاوت قرآن و تعلیم آن

«فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ اَلْقُرْآنِ»«هر مقدار برای شما امکان دارد قرآن بخوانید »«فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَهُ»«قرآن را هر چه میسور شما است بخوانید»(2) بر هر مکلفی ضرورت دارد به مقدار لازم قرآن یاد بگیرد و آن را بخواند، و یاد گرفتن و خواندن و یاد دادن به دیگران، برای زنده نگهداشتن قرآن و رساندن آن به نسلهای آینده، واجب کفایی است، و افرادی که تمکن از یادگیری و یاد دادن دارند، نباید کوتاهی کنند، و الآ همه مسئول و مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت.

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در موارد متعدد، و من جمله در حجة الوداع، در جمع مسلمانان فرمود: «اِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي وَاحِدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ اَلْآخَرِ كِتَابَ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ إِلَيَّ اَلْأَرْضُ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي الاّ وَاِنَّ هُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْض». (3) «همانا من دو

ص: 256


1- حق الیقین شتر، ج 1، ص 113.
2- سوره مزمل / 20.
3- جامع احادیث الشیعة، ج 1، المقدمة، چاپ اول، ص 29.

چیز گرانبها و ارزشمند در میان شما برجا می گذارم، که اگر به آن دو تمسک کنید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد و یکی از آنها بزرگتر از دیگری است، اول:

کتاب خدا که چون طنابی است که از آسمان - از جانب خدا - به سوی زمین کشیده شده است، دوم: عترت من «اهل بیتم» می باشند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض آروز قیامت بر من وارد شوند.

پیامبر صلی الله علیه وآله در این حدیث شریف -که شیعه و سنی آن را نقل کرده اند.(1) - فرموده است تمسک به قرآن و عترت مانع گمراهی و ضلالت است. یعنی آنچه جلوی گمراهی را می گیرد دو چیز در کنار هم و به طور همزمان هستند، تمسک و عمل به قرآن و همزمان، تمسک به اهل بیت علیهم السلام و اطاعت از آن بزرگواران.

بنابراین، مسلمانان اگر بخواهند گمراه نشوند، باید به قرآن و عترت توجه نمایند و نباید تنها نام قرآن را مطرح کنند و بگویند: قرآن ما را کفایت می کند و آن هم چه بسا در مقام فریب مردم، و در راستای سیاست و نفاق، و بالعکس، نباید نسبت به یادگیری و توجه به قرآن بی تفاوت باشند و تنها دل خوش کنند به اظهار علاقه به اهل بیت علیهم السلام ، - آنهم چه بسا به طور تظاهر و در حد شعار - بنابراین باید هر دو گروه بدانند، با چنین رویه ای، بطور حتم و یقین در وادی ضلالت افتاده اند، زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «اگر به قرآن و عترت، باهم و در کنار هم، تمسک کنید، هرگز گمراه نمی شوید». «اَنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا» و فرمود: «بطور قطع و یقین، این امر تا قیامت ملاک و مانع گمراه نشدن است» «وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ» لذا می گوییم: اگر مؤمنین اَیَّدَهُمُ الله، طالب خیر وسعادتند باید به موقعیت و

ص: 257


1- به کتاب چهارده معصوم» اثر حقیر ص 147-161 مراجعه شود.

جایگاه رفیع قرآن بیشتر توجه کنند، و در یادگیری و یاددادن و توجه به معانی و مفاهیم عالیه قرآن کوشا و جدی باشند و در عمل به آن کوتاهی ننمایند و همانگونه که نسبت به اهل بیت علیهم السلام اظهار محبت می کنند، نسبت به قرآن مجید نیز لااقل، چنین باشند، ضمنا از روایاتی که در ادامه می آورم، اهمیت توجه به قرآن و حقیقت مطلب فوق، روشن تر می شود.

1- امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «قرآن را بیاموزید، زیرا در روز قیامت قرآن، در صورت جوانی زیبا، نزد خواننده خود آید و با او خواهد بود».(1)

2- در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «بهترین شما کسی است که قرآن را یاد گرفته و به دیگران یاد دهد»؛ «خِيارُكُم مَن تَعَلَّمَ القُرآنَ وَعَلَّمَهُ»(2)

3- و از همان حضرت نقل است که فرمود: «وقتی معلم به طفل گفت: بگو بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ و طفل (یاد گرفت و گفت:بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ خداوند برای طفل و پدر و مادر طفل و برای معلم او برائت و فرمان[دوری از جهنم ]می نویسد»؛«إِذَا قَالَ اَلْمُعَلِّمُ لِلصَّبِيِّ قل بِسمَ اللّه اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ فَقَالَ اَلصَّبِيُّ بسْمِ اللَّهِ الرّحَمِن الرّحيم كَتَبَ اَللَّهُ براءَة لِلصَّبِيِّ وَ بَرَاءَةً لِأَبَوَيْهِ وَ بِراءً لِلمُعَلِّم»(3)

4- و امام سجاد علیه السلام فرمود: «اگر بین مشرق و مغرب، انسانی نماند، و من روی زمین تنها بمانم، چنانچه قرآن با من باشد، هرگز احساس وحشت و تنهایی نمی کنم. [هرگز خوف و هراسی به من دست نمی دهد] »؛ «لَوْمَاتُ مِنْ بَيْنِ اَلْمَشْرِقِ

ص: 258


1- اصول کافی، ج 2، باب فضل حامل القرآن، ح 3.
2- وسائل الشیعة، باب 1 از ابواب قرائة القرآن، ح 6.
3- همان 16.

وَ اَلْمَغْرِبِ لَمَا اِسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ اَلْقُرْآنُ مَعِي»(1)

5- و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «قرآن را بیاموزید که بهترین کلام است و در آن بیندیشید که زنده کننده دل های مرده و بهار قلب ها است، و از نور آن شفا بجویید که شفای دلهای بیمار است، و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین سرگذشت ها است»؛ « وتَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَاِنَّهُ ألْحَسَنُ الْحَدِيثِ وَتَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ واسْتَشْفَوْا بِنُورو فَانَّهُ شَقَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ اَلْقَصَصِ»(2)

6- و امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «بر شما باد به خواندن قرآن، همانا درجات بهشت، به تعداد آیات قرآن است، هنگامی که قیامت بر پا شود، به قاری قرآن گفته می شود، بخوان و بالا برو، و او هر آیه ای که می خواند، یک درجه بالا می رود. «عَلَيْكُمْ بِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ فان دَرجاتِ الْجَنَّةِ عَلِيٌ عَدَدَ آيَاتِ اَلْقُرْآنِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْقِيَامَةِ يُقَالُ لِقَارِيالقُرْآنِ اِقْرَأْ اِرِقَا فَكُلَّمَا قَرَّا آيَةً يَرْقِي دَرَجَةً»(3)

7- و همان حضرت فرمود: «هر کس در جوانی قرآن بخواند و با ایمان هم باشد، قرآن با گوشت و خونش آمیخته شود و خداوند سبحان او را با فرشتگان پیام رسان و نیک رفتارش رفیق سازد، و روز قیامت قرآن میان او و آتش حائل و پرده شود»؛ «مَن قَرَأَ القُرآنَ وَهُوَ شابٌ مُؤمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَدَمَهُ وَ جَعَلَهُ اللَّهُ وَعَزوَجَلَّ مَعَ السَّفَرَةِ الكِرامِ الْبَرَرَةِ وَ كانَ الْقُرْآنُ حَجِيزاً عَنْهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ»(4)

8- و روایت است که: «عمر بن خطاب وارد شد بر پیامبر صلی الله علیه وآله در حالی که آن حضرت در شدت بیماری و تب بود، عمر گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله چه اندازه تب

ص: 259


1- کافی، ج 2، ص 602، کتاب فضل القرآن، ح 13.
2- نهج البلاغة، ذیل خطبه 110.
3- وسائل الشیعه، ج 4، ص 842.
4- اصول کافی، باب فضل حامل

شما شدید است. حضرت فرمود: [ولی] این امر، مرا باز نداشت از اینکه شب گذشته سی سوره بخوانم که از جمله آنها سوره های هفتگانه طولانی بود، عمر گفت: ای پیامبرصلی الله علیه وآله خدا ! گناهان گذسته شما را و آنچه در پی است، بخشیده، پس چرا خود را این مقدار به زحمت می اندازی؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: آیا بنده شکرگزار خدا نباشم».(1)

9- و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آگاه باشید! همانا این قرآن پند دهنده ای است که فریب نمی دهد و هدایت کننده ای است که گمراه نمی کند و سخنگویی است که هرگز دروغ نمی گوید، کسی با قرآن همنشین نشد، مگر آنکه بر او افزود یا از او کاست، در هدایت او افزود و از نادانی و گمراهیش کاست.

آگاه باشید! کسی با داشتن قرآن نیازی ندارد، و بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود.

پس درمان خود را از قرآن بخواهید، و در سختی ها از قرآن یاری طلبید که در قرآن، درمان بزرگترین بیماری ها، یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است، پس به وسیله قرآن خواسته های خود را از خدا بخواهید و با دوستی قرآن به خدا روی آورید، و بوسیله قرآن از خلق خدا چیزی نخواهید، زیرا وسیله ای برای تقرب بندگان به خدا، بهتر از قرآن وجود ندارد.

آگاه باشید که شفاعت قرآن پذیرفته و سخنش تصدیق می گردد آن کسی که در

ص: 260


1- دَخَلَ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ عَلِيٌ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَ هُوَ مَوْقُودٌ اَي شَدِيدِ اَلْمَرَضِ أَوْ قَالَ مَحْمُومٌ فَقَالَ لَهُ عُمَر:يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَشَدَّ وَعَكَكَ !فَقَالَ :مَا مَنَعَنِي ذَلِكَ أَنْ قَرَأْتُ اَللَّيْلَةَ ثَلَثِينَ سُورَةً فِيهِنَّ اَلسَّبْعُ اَلطِّوَالُ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِكَ وَما تَأَخَّرَ وَ أنَتَ تُجْهِدُ هَذَا اَلْإِجْتِهَادَ فَقَالَ يَا عُمَرُ اِفْلاً اُكُوُنْ عَبْداً شَكُوراً» (امالی شیخ طوسی قدس سره، مجلس 14، ص 403، ح 903/ 51). (سور طوال (طولانی) هفتگانه: 1- سوره بقره، 2۔ آل عمران، 3- نساء، 4- مائده، 5- انعام، 6- اعراف، و 7۔ توبه است. (مجمع البحرین، طول)

قیامت قرآن شفاعتش کند بخشوده می شود، و آن کس که قرآن از او شکایت کند محکوم است.(1)

10- نیز سعد خفاف گوید: امام محمد باقر علیه السلام فرمود: ای سعد! قرآن را بیاموزید، به راستی که قرآن روز قیامت در بهترین صورت وارد صحرای محشر می شود، در حالی که مردم در صد و بیست هزار صف قرار می گیرند، هشتاد هزار صف از امت محمد صلی الله علیه وآله و چهل هزار صف از امتهای دیگرند، پس قرآن بصورت مردی در برابر صف مسلمانان ظاهر می شود، و آنها به او نگاه می کنند و می گویند «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلْحَلِيمُ اَلْكَرِيمُ» همانا این مردی از مسلمانان است که از سیما و صفاتش او را می شناسیم (ظاهرش نشان می دهد که او از مسلمانان است) جز اینکه او درباره قرآن و یادگیری و یاددادن و عمل به آن کوشاتر از ما بوده و به این جهت درخشندگی و زیبایی و روشنی بیشتری به او داده شده که به ما داده نشده است.يَا سَعْدُ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّ اَلقُرانَ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ نَظَرَ إِلَيْهَا الْخَلْقُ و النَّاسُ و عِشْرُونَ وَمائَةُ ألفِ صَفٍ ثَمانُونَ أَلْفَ صَفٍ امةُ مُحَمَّدٍ وَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ صَفٍ مِنْ سَائِرِ اَلْأُمَمِ فَيَأْتِي عَليَّ صَفُّ اَلْمُسْلِمِينَ فِي صُورَةِ رَجُلٍ فَيُسَلِّمُ فَيَنظُرون إِلَيْهِ ثُمَّ يَقُولُونَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ إِنَّ هَذَا اَلرَّجُلَ مِنَ المُسلِمينَ نَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وصِفَتِهِ غَيْرَ أنَّهُ كانَ أَشَدَّ اجْتِهَاداً مِنَّا فِي اَلْقُرْآنِ فَمِنْ هُنَاكَ أُعْطِيَ مِنَ اَلْبَهَاءِ وَالْجَمَالِ وَ اَلنُّورِ مَا لَمْ نُعْطَهُ(2) پس از آن در برابر صف شهدا حاضر می شود، شهدا به او نگاه کنند و گویند:

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلرَّبُّ اَلرَّحِيمُ» این مرد از شهیدان است که او را از آثارش می شناسیم،

ص: 261


1- واعلموا أن الهذا القرآن هو الناصح، و الهادی ...: نهج البلاغه دشتی خطبه 176 (بخش 23)
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 596.

جز اینکه او از شهیدان در دریا است، و به این جهت به او چنین زیبایی و برتری داده شده، و به ما داده نشده است، پس از آنها بگذرد، و در برابر صف شهیدان دریا قرار گیرد، آنان به او نگاه کنند و شگفت و تعجب آنان بسیار گردد و گویند:

این از شهیدان در دریا است که ما او را به علامت و صفت بشناسیم، جز اینکه آن جزیره ای که این مرد در آن شهید شده، هولناک تر از جزیره و محل شهادت ما بوده، و به این علت به او روشنی و درخشندگی و زیبایی بیشتری داده اند [مقام و منزلت شهدا متفاوت است، و هر شهیدی که با تحمل مشقت بیشتر شهید شده، درجه اش بالاتر است، مانند: شهادت قمر بنی هاشم علیه السلام در میان اصحاب ابا عبدالله علیهم السلام] پس از آنها نیز بگذرد تا به صف پیامبران علیه السلام می رسد پیامبران علیه السلام به او نگاه کنند و تعجبشان از دیدن او زیاد گردد و گویند: «لاَ اِلْهُ اِلاّ اَللَّهُ اَلْحَلِيمُ اَلْكَرِيمُ» به راستی این مرد، پیامبر مرسلی است که ما او را به نشانه و صفاتش بشناسیم، جز اینکه به او برتری فوق العاده ای داده شده است. پس همه ی پیامبران علیه السلام خدمت رسول خدا آیند و گویند: ای محمد صلی الله علیه وآله این کیست؟ پیامبر صلی الله علیه وآله گوید: آیا او را نمی شناسید؟ گویند: خیر، جز اینکه او از افرادی است که هرگز مورد خشم خدا قرار نگرفته است، پیامبر صلی الله علیه وآله فرماید: این حجت خدا بر مردم است. «فَيَقُولُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِهَ هَذَا حَجَّهُ اَللَّهُ»(1) پس از سلام از آنها بگذرد و به صورت فرشته ای در برابر صف فرشتگان قرار گیرد، فرشته ها به او نگاه کنند و به شدت تعجب نمایند، و چون برتری او را ببینند، بر آنها گران آید و گویند:تَعَالَيْ رَبُّنَا وَ تَقَدَّسْ ( پروردگار ما متعالی و مقدس است این بنده ای ست از فرشتگان که او را از آثار و صفاتش بشناسیم جز اینکه او از نظر مقام و مرتبه

ص: 262


1- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 597.

نزدیکترین فرشتگان است نزد خدای عوکل، به این جهت نور و جمالی دارد که ما نداریم، پس بگذرد تا به درگاه رب العزه تبارک و تعالی می رسد و پای عرش به سجده می افتد، خدا او را ندا کند: ای حجت من در زمین! و ای سخن صادق و راست گویم! سر از سجده بردار و هر چه می خواهی بخواه تا به تو عطا شود، و شفاعت کن تا شفاعتت پذیرفته شود، پس سر بردارد، خداوند سبحان به او فرماید:

بندگان مرا [نسبت به خود] چگونه دیدی؟ گوید: بار پروردگارا برخی از آنان مرا محترم شمردند و محفوظ داشتند، و چیزی از مرا ضایع نکردند، برخی از آنها مرا ضایع کرده، حق مرا نادیده گرفتند و مرا سبک شمردند، و مرا تکذیب کردند، با اینکه من حجت تو بر تمام بندگانت بودم.[ تا آنکه امام باقر علیه السلام فرمودند] قرآن بر می گردد و نزد افرادی که مواظب او بودند، و بخاطر او مشقت و سختی تحمل کردند، حاضر می شود و از آنان شفاعت می کند، و خداوند فرماید: ای قرآن!، ای حجت من بر مردم، این افراد را که شفاعت کردی، آگاه باش که به ایشان پنج چیز عطا نمایم: 1-جوانانی باشند که هرگز پیر نشوند. 2- تندرستانی باشند که هرگز بیمار نشوند. 3- توانگرانی باشند که هرگز نادار نشوند، 4-خرسندانی باشند که هرگز غمگین نشوند 5- و زنده هایی باشند که هرگز نمیرند.

[سپس امام علیه السلام این آیه را خواند: «لاَ يَذُقُّونَ فِيهَا اَلْمَوْتَ إِلاَّ اَلْمَوْتَةُ اَلْأَوَّلِي»(1)( نچشند در آن مرگ را جز همان مرگ نخستین)

(راوی گوید: عرض کردم ای ابا جعفر علیه السلام آیا قرآن نیز سخن گوید؟ حضرت لبخندی زد و فرمود: آری، نماز هم سخن گوید و دارای صورت و خلقتی است

ص: 263


1- سوره دخان /56.

«انَّ الصَّلاةَ تَنهَي عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَرُ وَلَذِكرُ اللَّهِ أكبَرُ»(1)همانا نماز از فحشا و منکر نهی می کند و هر آینه ذکر و یاد خدا بزرگتر است(2)

مولف: روایت تلخیص شد، ضمن این روایت گویای این است که قرآن کریم در بردارنده تمام فضائل و مناقب انبیاء و شهدا و فرشته های مقرب خداوند سبحان است و از همه ی آنان با بهاتر و والا مقام تر است، و بر این اساس، انس با قرآن و توجه به آن، انس و توجه به همه ی پیامبران صلوات الله علیهم است، پس باید غنیمت شمرد و از قرآن جدا نشد. ان شاء لله و التوفیق من الله

خانه های خود را با خواندن قرآن نورانی کنید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

«خانه های خود را با خواندن قرآن نورانی کنید، و مانند یهود و نصارا، خانه هایتان را گورستان (که خاموش و بدون سر و صدا است) قرار ندهید. آنان در کنیسه ها و کلیساها نماز گزارده، خانه های خویش را از عبادت عاطل و باطل گزاردند، زیرا در خانه ای که تلاوت قرآن زیاد شود خیر و برکت آن خانه افزایش یابد و اهل آن در وسعت زندگی خواهند بود، و آن خانه برای اهل آسمان نورافشانی می کند، همان گونه که ستارگان، به اهل زمین نورافشانی می کنند»؛ «نُوِّرُوا بُيُوتَكُم بِتِلاوَةِ القُرآنِ وَلا تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً كَمَا فَعَلَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارِيُّ صَلَّوا فِي الْكَنَايِسِ وَالْبَيَعِ وَ عَطَّلوا بُيُوتَهُمْ فَانٍ البَيت إِذَا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ الْقُرْآنِ كَثَّرَهُ خَيْرُهُ واتَّسَعَ أهلُهُ وأضَاءَ لِأهْلِ السَّماءِ كَماتَضِي نُجُومِ السَّماءِ لِأهْلِ الدُّنيا»(3)

مؤلف: خانه ای که عده ای در آن زندگی می کنند و در آن قرآن و نماز و دین و اخلاق حاکم است، آن خانه نورانی و روشن است و اهلش زنده و منشأ خیر و

ص: 264


1- سوره عنکوبت/ 45.
2- اصول کافی، ط الاسلامیة، ج 2، ص 596، کتاب فضل القرآن، ح1.
3- اصول کافی، ج 2، ص 610.

برکت برای خود و دیگران هستند، هم خود در آرامش و آسایش زندگی می کنند، هم دیگران از آنان بهره می برند. اما خانه ای که در آن تلاوت قرآن و آثار دین و ایمان نباشد، تاریک است و همچون گورستان دسته جمعی و مقبره خانوادگی خواهد بود، پس خانه ها را با خواندن قرآن روشن سازید و مانند یهود و نصارا نباشید.

از امام صادق (علیه السلام) نقل است که امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «خانه ای که در آن قرآن خوانده شود و ذکر خدای عزوجل (و یاد او در آن بشود، برکتش بسیار گردد، و فرشتگان در آن حاضر باشند و شیاطین از آن دور شوند، و برای اهل آسمان میدرخشد چنانچه ستارگان برای اهل زمین میدرخشند، و خانه ای که در آن قرآن خوانده نشود و ذکر خدای عزوجل در آن نشود، برکتش کاسته شود، و فرشتگان از آن دور شوند و شیاطین در آن حاضر گردند»؛ «البَيتُ الَّذي يُقرَأُ فيهِ القُرآنُ ويَذْكَرُ اللَّهُ عَزَّوجلَّ فيهِ تَكثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحضُرُهُ الْمَلائِكُهُ وتَهْجُرُهُ الشَّياطينُ وَيُضِيءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِيءُ الْكَوَاكِبُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَانِ البَيتُ الَّذي لا يُقرَأُ فِيهِ الْقُرآنُ وَلا يُذكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلٌ فِيهِ تُقبَلُ بَرَكَتُهُ وَتَهجُرُهُ المَلائِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّياطينُ».(1)

مقام والای حافظ قرآن: امام صادق علیه السلام فرمود: حافظ قرآن که به آن عمل کند با سفرای وحی خدا، که بزرگوار و نیکو رفتارند، خواهد بود. «اَلْحَافِظُ لِلْقُرْآنِ اَلْعَامِلُ بِهِ مَعَ اَلسَّفَرَةُ اَلْكِرَامُ اَلْبَرَرَةُ»(2)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «عدد درجات بهشت به عدد آیات قرآن است، هنگامی که حافظ قرآن داخل بهشت می شود، به او گفته می شود: بالا برو و بخوان، زیرا

ص: 265


1- اصول کافی، ج 2، ص 410، ح 3.
2- اصول کافی، ج 2، ص 442، فضل حامل القرآن .

برای هر آیه ای درجه ای است، و بالاتر از درجه حافظ قرآن، درجه ای وجود ندارد.

«عَدَدَ دَرَجِ اَلْجَنَّةِ عَدَدَ اَيَّ الْقُرْآنِ فَإِذَا دَخَلَ صَاحِبُ اَلقُرآنِ اَلجَنّةَ قِيلَ لَهُ ارْقَ وَ اقْرَأْ لِكُلِّ آيَةٍ دَرْجَهُ فَلا تَكُونُ فَوْقَ حَافِظِ الْقُرْآنِ دَرْجُه»(1)

و از همان حضرت است که فرمود: کسی که قرآن را از حفظ بخواند، سپس گمان کند که خدا او را نمی آمرزد، از کسانی است که آیات خدا را به مسخره گرفته است؛ «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ عَنْ حِفْظِهِ ثُمَّ ظَنَّ اِنَّ اللَّهَ تَعاليِ لَا يَغْفِرُهُ فَهُوَ مِمَّن استَهَزا بِآياتِ اللَّه».(2)

اَقَلاًّ روزی پنجاه آیه بخوانید: امام صادق علیه السلام فرمود: «قرآن عهدنامه الهی بر مسلمانان و خلق خدا است، سزاوار است که مسلمان به عهدنامه خود نگاه کند و دست کم شبانه روز پنجاه آیه بخواند»؛ «القُرآنِ عَهِدَ اللَّهُ إِلَيَّ خَلقُهُ فَقَد يَنبَغِي لِلمَرءِ المُسلِمِ أَن يَنظُرَ في عَهْدِهِ وَ أَن يَقرَأَ مِنهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَةً».(3)

خواندن یک آیه در ماه رمضان معادل یک ختم قرآن است: تلاوت قرآن همیشه مستحب است ولی در ماه مبارک رمضان از ویژگی دیگری برخوردار است، زیرا ماه رمضان ظرف نزول و بهار قرآن است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «کسی که در ماه رمضان یک آیه از قرآن بخواند مثل کسی است که یک ختم قرآن در غیر ماه رمضان بخواند»؛ «مَنْ قَرَأَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عزّوجلّ كَانَ كَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور».(4)

بعد از پیامبران بالاترین درجه از آن اهل قرآن است: امام صادق (علیه السلام) فرمود:

ص: 266


1- بحارالأنوار، ج 89، ص 22.
2- مستدرک الوسائل، ج 4، باب 17، ص 249، ح 2669.
3- اصول کافی، ج 2، ص 609، ح 1.
4- بحارالانوار، ج 93، ص 341، ح 5.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «همانا اهل قرآن در بلندترین درجات انسانها هستند به جز پیامبران و مرسلین، پس حقوق اهل قرآن را اندک مشمارید؛ زیرا برای ایشان از طرف خدای قادر متعال، مقام بلندی است»؛ «إِنَّ أَهْلَ الْقُرْآنِ فِي أَعْلِي دَرَجَةٍ مِنَ اَلْآدَمِيِّينَ مَا خَلَا النَّبِيِّينَ و الْمُرْسَلِينَ فَلا تَسْتَضْعِفُوا أَهْلَ الْقُرْآنِ حُقُوقَهُمْ فَاِنٍ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْجَبَّارِ لَمَكاناً عَلِيّاً».(1)

و حضرت سجاد علیه السلام از رسول خدا نقل کرده که فرمود: «هر کس که خدا قرآن به او عطا کرده (اهل قرآن و با قرآن شده و چنان پندارد که به دیگری بهتر از او چیزی داده اند، خیر بزرگی را کوچک شمرده و کوچکی را بزرگ دانسته است»؛«مَنْ أَعْطَاهُ اَللَّهُ اَلْقُرْآنَ فَرَأي أَنَّ رَجُلاً أُعطِيَ أَفضَلَ مِمَّا أُعطِيَ قَدْ صَغُرَ عَظِيماً وَ عَظُمَ صَغِيراً».(2)

ثواب خواندن و گوش دادن به قرآن: از امام حسین علیه السلام نقل است که فرمود:

«هر کس یک آیه از کتاب خدای عزوجل را در نمازش در حال ایستاده بخواند در برابر هر حرفی، خداوند صد حسنه برایش بنویسد، و اگر در غیر از نماز بخواند، به هر حرفی ده حسنه بنویسد، و اگر قرآن را گوش دهد، به هر حرفی یک حسنه برایش بنویسد»؛ «مَنْ قَرَأَ آيَةً مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَجَل فِي صَلاَتِهِ قَائِماً يُكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِائَةُ حَسَنَةٍ وَ إِذَا قَرَأَهَا فِي غَيْرِ صَلاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرفٍ عَشرَ حَسَناتٍ وَإنَّ استَمَعَ القُرآنَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرفٍ حَسَنَةً...».(3) و از امام باقر لا همین مضمون نقل شده، و در آن آمده است: «و هر کس

ص: 267


1- اصول کافی، ج 2، ص 603، باب فضل حامل القرآن، ح 1.
2- همان، ص 605، ح 7.
3- اصول کافی، ج 2، ص 611، باب ثواب قرائة القرآن، ح 3.

قرآن را در نمازش نشسته بخواند خداوند به هر حرفی پنجاه حسنه برایش بنویسد».(1)

در روایت دیگر است که امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس یک حرف از قرآن را گوش کند، گرچه نخواند، خداوند برای او یک حسنه بنویسد و یک گناه از او محو کند و یک درجه برایش بالا برد، و هر کس با نگاه به خط قرآن و بدون صوت و تلفظ، آن را بخواند، برایش به هر حرفی حسنه ای بنویسد و گناهی از او محو کند و درجه او را بالا برد، و هر کس یک حرف از آن را بیاموزد، خداوند برایش ده حسنه بنویسد و ده گناه از او محو کند و ده درجه برایش بالا برد. سپس فرمود:

نمی گویم به هر آیه، بلکه به هر حرفی چون باء، تاء، یا مانند اینها. و هر کس یک حرف آن را در نماز در حال نشسته بخواند، خداوند برای او پنجاه حسنه بنویسد و پنجاه گناه از او محو کند و پنجاه درجه او را بالا برد، و هر کس یک حرف از آن را در حال ایستاده در نمازش بخواند، خداوند در برابر یک حرف صد حسنه برایش بنویسد و صد گناه از او محو کند و صد درجه بالایش برد، و هر کس آن را ختم کند، یک دعای اجابت شده (نزد خداوند) دارد چه تأخیر افتد و چه همان زمان به اجابت برسد.(2)

مؤلف: از این روایات استفاده می شود که گوش دادن به قرآن عبادت است، هر چند قرآن را نخوانند. بنابراین افراد بی سواد هم می توانند با حضور در مجلس قرآن و گوش دادن به قرآن، ثواب ببرند. هم چنین در نماز جماعت، با گوش دادن به قرائت امام، علاوه بر ثواب جماعت، ثواب گوش دادن به قرآن را نیز می برند.

ثواب ختم قرآن در مکه مکرمه: از امام باقر (علیه السلام) روایت است که: «هر کس

ص: 268


1- اصول کافی، ج 2، ص 611، باب ثواب قرائة القرآن، ح ا وح 6.
2- اصول کافی، ج 2، ص 611، باب ثواب قرائة القرآن، ح ا وح 6.

در مکه قرآن را از جمعه ای تا جمعه دیگر ختم کند، یا در کمتر از این زمان یا بیشتر، ولی ختم آن در روز جمعه باشد، برای او از اولین جمعه ای که در دنیا بوده تا آخرین جمعه ای که در دنیا هست، اجر و حسنه نوشته شود، و اگر در روزهای دیگر نیز ختم کند، همین اجر برای او خواهد بود»؛ «مَن خَتَمَ القُرآنَ بِمَكَّةَ مِن جُمُعَةٍ إِلَيَّ جُمُعَةً أَو أَقَلَّ مِن ذَلِكَ أَو أَكثَرَ وَ خَتَمَهُ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ كُتِبَ لَهُ مِنَ الأَجْرِ وَالحَسَناتِ مِن اَولِ جُمُعَةٍ كَانَ فِي اَلدُّنْيَا إِلَيَّ آخِرُ جُمُعَةٍ تَكُونُ فِيهَا وَ إِنْ خَتَمَهُ فِي سَائِرِ اَلْأَيَّامِ فَكَذَلِكَ».(1)

قرآن را از رو بخوانید: از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «هر کس قرآن را از روی آن بخواند، از چشمان خود بهره مند شود و سبب سبک شدن عذاب پدر و مادرش گردد، اگر چه کافر باشند»؛ «مَن قَرَأَ القُرآنَ في المُصحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَن والِدَيهِ وإِنْ كانا كافِرَينِ».(2)

سه چیز به درگاه خدا شکایت می کند: از امام صادق (علیه السلام) نقل است که فرمود: «سه چیز است که به درگاه خداوند عزوجل شکایت می کند، مسجد خرابی که اهلش در آن نماز نخوانند و عالمی که میان نادان ها باشد و قرآنی که گرد و غبار بر آن نشسته و آن را نخوانند»؛ «ثَلاَثَةٌ يشكون إِلَي اَللَّهُ عَزَّ وَجِلٌ مسْجِدٌ خَرَابٌ لاَ يُصَلِّي فِيهِ أَهْلُهُ وَ عالِمٌ بينَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِ الْغُبَارُ لاَ يُقْرَأُ فِيهِ».

قرآن کلام صامت پروردگار ما است **قرآن زهر جهت، سبب افتخار ماست

قرآن چراغ روشنی شام تار ما است **قرآن بزرگ شافع روز جزای ما است

ص: 269


1- اصول کافی، ج 2، ص 612، ح 4.
2- اصول کافی، ص 613، باب قرائة القرآن فی المصحف، ح 1 و ح 3.

قرآن زهر کتاب سماوی سر آمد است** قرآن بنای محکم دین محمد است

باید به حکم محکم قرآن عمل کنیم **برکیش خویش، جذب قلوب ملل کنیم

نگاه در قرآن عبادت است: شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: من قرآن را حفظ دارم، آن را از حفظ بخوانم بهتر است یا از روی قرآن؟ فرمود: «آن را از رو بخوان و به قرآن نگاه کن که بهتر است، آیا ندانسته ای که نگاه کردن در قرآن عبادت است؟»؛ «بَلْ إِقْرَأَةٌ وانْظُرْ فِي الْمُصْحَفِ فَهُوَ أفضَلُ أما عَلِمتَ أنَّ النَّظَرَ في المُصحَفِ عِبادَةٌ».(1)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: بهره چشمانتان را از عبادت بدهید، گفتند: چگونه بهره آنها را بدهیم؟ فرمود: نگاه کردن در قرآن و تفکر در آن و عبرت گرفتن از پندها و عجایب آن، بهره چشمانتان است؛ «اعْطُوا أَعْيُنَكُمْ حَظَّهَا مِنَ الْعِبَادَةِ قَالُوا وَمَا حَظُّهَا مِنَ اَلْعِبَادَةِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ النَّظَرُ فِي المُصْحَفِ والتَّفَكُّرَفِيهِ والأعتَبَارُ عِنْدَ عَجَائِبِهِ».(2)

مؤلف: از رو خواندن دو عبادت است یکی خواندن و دیگری نگاه کردن.

شمرده و با صدای خوش بخوانید: عبدالله بن سلیمان گوید: از حضرت صادق علیه السلام در مورد آیه شریفه «وَ رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً» سؤال کردم، فرمود:

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: « معنای آیه این است که: قرآن را شمرده و خوب بخوان و آن را مانند شعر، با عجله و شتاب مخوان، و مانند ریگ هنگام خواندن آن را پراکنده مساز، و دل های سخت خود را به وسیله آن به بیم و هراس افکنید، و همت شما این نباشد که سوره را به آخر برسانید (یعنی همت

ص: 270


1- اصول کافی، ج 2، ص 613، ح 5.
2- محجة البیضاء، ج 2، ص 231.

خود را در تدبر و تأمل در آیات و بکار بستن و عمل کردن آنها قرار دهید نه به این که سوره را به آخر رسانید) »

و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل کرده که فرمود: «لِكُلِّ شِئٍ حُلِيُّهُ وَ حُلِيُّهُ اَلْقُرْآنُ اَلصَّوْتُ اَلْحَسَنُ ؛ هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن آواز خوش است».

و همان حضرت فرمود: «إِنَّ اَلْحَسَنَ اَلصَّوْتُ زِينَةٌ لِلْقُرْآنِ»(1) ؛ به راستی صدای نیکو و زیبا، زینت قرآن است».

نیز فرمود: علی بن الحسین (علیه السلام)در خواندن قرآن، خوش آوازترین مردم بود و سقاهایی که به درب خانه اش می گذشتند، می ایستادند و قرآن خواندن آن حضرت را گوش می دادند، و حضرت باقر علیه السلام نیز خوش آواز ترین مردمان بود. (2)

مؤلف: مستحب است قرآن با صدای خوش و دل نشین و آمیخته به حزن خوانده شود، و باید فقط برای رضای خدا و کسب فیض از درگاه الهی و تعلیم به دیگران خوانده شود، اما چنانچه به قصد خودنمایی و جلب نظر مردم تلاوت گردد، نه تنها ارزش و ثواب ندارد، بلکه ریا و حرام خواهد بود.

همچنین باید با خشوع و خضوع خوانده شود به طوری که موجب صفای قلب و روشنی دل خواننده و شنونده گردد.

از حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی اش علیه السلام نقل است که فرمود: «مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ لَكُمْ فِيهِ خُشُوعُ اَلْقَلْبِ وُصَفَاءُ اَلسِّرِّ».(3) «آن مقدار از قرآن بخوانید که در آن خشوع قلب و صفای باطن باشد». (زیاد خواندن ملاک نیست، صفای باطن

ص: 271


1- بحارالانوار، ج 89، ص 190.
2- همان، ص 616، ح 1 و 2.
3- مجمع البیان، ج 1، ص 382.

مطلوب است).

نیز لازم است در معانی آیات کریمه قرآن تفکر و تدبر شود. خداوند سبحان فرمود است: «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيُدَبِّرُوا اِيَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا اَلْأَلْبَابِ» « قرآن کتابی مبارک (با خیر و برکت) است، که بر تو نازل کرده ایم تا مردم در آیاتش فکر کنند و خردمندان از آن پند گیرند».(1)

همچنین در ذیل تفسیر آیه مبارکه «اِنَّ فِي خَلقِ السَّماواتِ وَالأرضِ وَاختِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ لآياتٍ لِأُولي الألَبابِ»(2) از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود:«وَيْلٌ لِمَنْ لاَكَهَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ ثُمَّ لَمْ يَتَدَبِيرُهَا ».(3) «وای بر کسی که این آیه را بخواند و در آن تأمل و تدبر نکند».(4)

روایات وارده از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه اطهار علیهم السلام، در باره فضیلت تعلم و تعلیم قرآن کریم و ثواب تلاوت آن بسیار است و حقیر برخی از آنها را گل چین کردم، امید است مورد توجه قرار گیرد و برادران ایمانی، خصوص جوانان عزیز به خواندن و توجه به قرآن مجید بیش از پیش اهتمام ورزند.

اهدای ثواب قرائت به معصومین علیهم السلام : مستحب است پس از خواندن قرآن ثواب آن را به چهارده معصوم علیهم السلام و به مؤمنین و مؤمنات هدیه کنیم.

روایت است که علی بن مغیره به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام گفت: «پدر من در ماه مبارک رمضان گاهی اوقات تا چهل ختم قرآن می خواند، من هم بعد از

ص: 272


1- سوره ص / 29.
2- سوره آل عمران / 190.
3- اک: یلوک، به معنای دور دهان گرداندن و جویدن است. لحییه: دو استخوان فک است که دندانها بر آن قرار دارند
4- مجمع البیان، ج 2، ص 470، و نورالثقلین، ج 1، ص 422.ل.

او به مقدار حال و فرصتم، همین مقدار و گاهی بیشتر یا کمتر خوانده ام، و روز عید فطر ثواب یک ختم آن را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله قرار می دهم، یک ختم برای علی علیه السلام ، یک ختم برای فاطمه علیها السلام و همین طور برای یکایک ائمه علیهم السلام تا به شما می رسم و یک ختم هم برای شما قرار داده ام و از وقتی که در ماه های رمضان این مقدار قرآن خوانده ام، این گونه عمل کرده ام، آیا برای من در ازای این عمل اجری وجود دارد؟

حضرت فرمود: آری اجر تو این است که روز قیامت با آنها خواهی بود.

گفتم: الله اکبر، برای من چنین اجری خواهدبود؟ حضرت سه مرتبه فرمود: آری.(1)

همچنین روایات متعددی از معصومین علیهم السلام وارد شده حاکی از استحباب خواندن سوره ها و آیاتی از قرآن کریم هنگام دفن و بعد از دفن میت و یا هنگام زیارت اهل قبور، که صاحب وسائل الشیعة در باب 20 و 34 و 57، ابواب الدفن، هیجده روایت در این رابطه آورده است.

نیز روایات بسیاری وارد شده حاکی از استحباب حج و عمره و طواف به نیابت از پیامبر اکرم الله صلی الله علیه وآله و فاطمه زهرا علیها السلام و ائمه معصومین علیهم السلام احیاء وأموات، و از جانب مؤمنین خصوصا خویشاوندان و یا اهدای ثواب آن بعد از پایان عمل، که باز مرحوم صاحب وسایل در باب 25 و 26 و 29 و 30، ابواب النیابة فی الحج، پانزده روایت در این رابطه آورده است.

این قسمت را یادآور شدم که معلوم باشد، انجام عبادت، مثل قرائت قرآن و اهدای ثواب آن به معصومین علیهم السلام اختصاص به خواندن قرآن ندارد، و استیحاش

ص: 273


1- وسائل، باب 28، ابواب القرائة تحت عنوان «بَابِ اسْتِحْبَابِ اهْدَاءِ ثَوَابِ الْقَرَائَةِ الَيَّ النَّبِيِّ وَالائِمَةِ عَلَيهِمُ السَّلامُ وَ الي المُؤْمِنِينَ مِن الأحياءِ والامواتِ»، ح 1.

برخی افراد به این که ما قابلیت نداریم، ما کجا و آن بزرگواران کجا؟ بی وجه است و اجتهاد در مقابل نص می باشد.

فایده: از آنچه به طور خلاصه ذکر شد روشن گردید که هرگاه به زیارت معصومین علیهم السلام یا امام زادگان مشرف شویم، چنانچه مقداری قرآن بخوانیم و ثواب آن را به آن بزرگواران هدیه کنیم، عمل مستحب و صحیحی انجام داده و انشاء الله مأجور خواهیم بود.

آداب تلاوت قرآن

1- با طهارت (وضو یا غسل) باشیم.

2- رو به قبله و مؤدب بنشینیم.

3- قرآن را محترمانه، روی دست، یا بالای رحل قرار دهیم.

4- قبل از تلاوت قرآن و بعد از آن، برخی از دعاهایی را که نقل شده (در صفحه 278 و 280 همین کتاب آمده است) بخوانیم.

5- روی خط قرآن دست نگذاریم، (البته شخص مکلف اگر طهارت - وضو یا غسل - ندارد، حرام است دست روی خط قرآن بگذارد).

6- اگر زبان و دهانمان به گناه آلوده است، اگر با غیبت، تهمت، فحش و دروغ... دهانمان را کثیف کرده ایم، ابتدا آن را با آب توبه تطهیر کنیم، قبل از باز کردن قرآن، دهانمان را که مجرای قرآن مجید است پاکیزه کنیم، زیرا قرآن کریم نور و سرچشمه زلال رحمت الهی است و چنانچه از دهان آلوده و ناپاک عبور کند، اثری که باید، نمی بخشد، نورافشانی نمی کند، بلکه رنگ و بوی نامناسب می گیرد و خواننده و شنونده لذت و بهره ای که باید و شاید، نمی برند.

از حضرت رضا (علیه السلام)نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «دهانتان راه قرآن

ص: 274

است، دهان خود را پاکیزه کنید»؛«إِنَّ أَفْوَاهَكُمْ مِنْ طُرُقِ اَلْقُرْآنِ فَنَظِّفُوهَا».(1)

7- قبل از شروع به خواندن بگوییم: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ». همان گونه که خداوند فرموده است: «فَإِذَا قَرَأْتَ اَلْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ».(2)

و امام صادق علیه السلام فرمود: درهای گناه را با استعاذه ببندید و درهای اطاعت را با گفتن «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ»باز کنید؛ «أغْلِقوا أبوابَ المَعصِيَةِ بِالأستعاذَةِ وَافتَحوُا أبوابَ الطَّاعَةِ بِالتَّسمِيَةِ»(3)

8- قرآن را با آرامش (بدون شتاب و عجله) و کلمات آن را شمرده بخوانیم.

9- با صدای زیبا و لحن نیکو بخوانیم و از آهنگ های مناسب مجالس لهو ولعب و اهل فسق و افراد ریاکار پرهیز کنیم.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «قرآن را با صوت و لحن عربی بخوانید و از آهنگ های اهل فسق و گناهکار پرهیز کنید... »؛ «اقْرَءُوا الْقُرْآنَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَأَصْوَاتِهَا وَ ايَّاكُم وَلُحُونَ أهْلِ الفِسْقِ وَ أَهْلِ الْكَبَائِرِ فَاِنَّهُ سَيَجِي مِن بَعدي أَقْوَامٌ يُرَجِّعُونَ الْقُرْآنَ تَرْجِيعَ الْغِنَاءِ وَ النَّوْحِ وَ اَلرُّهْبَانِيَّهِ لاَ يَجُوزُ تَرَاقِيهم قُلُوبُنَمْ مَقْلُوبُهُ وَ قُلُوبُ مَنْ يُعْجِبُهُ شَانُهُمْ».(4)

10- سعی کنیم قرآن را صحیح و بدون غلط بخوانیم، حروف را از مخرج ادا کنیم، مد، تشدید، وقف، وصل، ادغام و سایر آداب تجویدی را رعایت کنیم، اگر

ص: 275


1- مصحف الرضا علیه السلام .
2- سوره نحل / 98.
3- سفینة البحار، ج 2، ص 417.
4- اصول کافی، ج 2، باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، ص 614، ح 3.

نمی دانیم، نزد استاد تجوید حاضر شویم و به مقدار متعارف بیاموزیم.

11- در مجلس قرآن، مؤدب بنشینیم و به قرآن گوش دهیم و از صحبت با یکدیگر پرهیز کنیم. «وإِذا قُرِئَ القُرانُ فَاستَمِعُوا لَهُ وأنْصِتُوا لَعَلَّكُم تُرحَمُونَ».(1)

12- از توزیع هر نوع مواد خوردنی و نوشیدنی و مصرف آن خودداری کنیم.

در روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اَنَّ هَذَا اَلْقُرْآنَ مَأْدُبَةٌ(2)اَللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَادِبَتَهُ مَا اِسْتَطَعْتُمْ»(3)، «به راستی قرآن غذای آماده و سفره گسترده الهی است پس به مقدار توانتان، آداب بهره بری از این غذای الهی را فرا گیرید».

حاضران مجلس قرآن، سر سفره خداوند سبحان نشسته اند، غذای آماده الهی در برابر آنان قرار دارد، بنابراین قبیح است غذای دیگری توزیع و مصرف شود، بلکه نهایت بی ادبی و نادانی است که هنگام تلاوت قرآن، به غیر قرآن توجه شود.

12- هر کس هر جا هست - چه در مجلس قرآن، چه جای دیگر - چنانچه آیات شریفه قرآن به گوشش می خورد - به وسیله بلندگو، رادیو، تلویزیون، ضبط صوت و... - سکوت اختیار کند و به کلام الله مجید گوش دهد. خداوند فرموده است:«وَإِذا قُرِئَ القُرآنُ فَاستَمِعُوا لَهُ وأنْصِتُوا لَعَلَّكُم تُرحَمُونَ»(4)؛ «هنگامی که قرآن خوانده می شود، بدان گوش فرا دهید و سکوت کنید، باشد که مورد ترکم

ص: 276


1- سوره اعراف / آیه 204.
2- مأدبة: به ضم و فتح از واژه «آب» در اینجا به معنای (مائده) (یعنی: طبق غذا) است، و ظاهرا منظور آن است که قرآن کریم مائده الهی و سفره گسترده پروردگار و مهمان خانه خداوند سبحان است که هر گونه غذایی در آن موجود و آماده است، آن را بیاموزید و راه بهره مند شدن از آن را، در حد توان فرا گیرید، این مانده کمبود ندارد، از پیش خود چیزی بر آن نیفزایید و تحمیل نکنید، رأی و نظر خود را کنار آن قرار ندهید و تفسیر به رأی نکنید، و تنها در مقام فهم و یادگیری آن برآیید، (فتعلموا مأدبته ما استطعتم).
3- وسائل، باب 1، ابواب قرائة القرآن، ح 13.
4- سوره اعراف /204.

قرار گیرید».

از امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «کسی که حرفی از کتاب خدای عزوجل را گوش دهد، بدون این که آن را بخواند، خداوند برای او حسنه می نویسد و سینه ای از او محو می کند و درجهای او را بالا می برد».

13- بعد از خواندن یا شنیدن «يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا » بگوییم: «اَلْبَيْكَ أَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ» اجابت می کنم تو را، اجابت می کنم تو را، بار پروردگارا اجابت می کنم تو را با کمک و همراهی و مساعدت خودت.(1)

14- بعد از خواندن با شنیدن «فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»بگوییم: «لاَ بِشَيٍ مِنْ آلاَئِكَ رَبِّ اُکَذِّبُ».

سجده واجب قرآن

در چهار سوره «نجم»، «فصلت»، «سجده» و «علق»، یک آیه سجده هست که اگر مکلف بخواند یا بشنود واجب است سجده کند، و اگر در مجلس تلاوت قرآن است، و همراه قاری می خواند، باید دو سجده بجا آورد، یکی برای اینکه خودش خوانده، و یکی برای اینکه شنیده است، و همین که پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد و بردارد و بلافاصله به قصد سجده دوم بر زمین بگذارد، دو سجده محقق شده، و کفایت می کند و گفتن ذکر، واجب نیست ولی مستحب است ذکر بگوید و بهتر است بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حَقّاً حَقّاً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ إِيمَاناً وتَصْدِيقاً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ عُبُودِيَّةً وَ رِقّاً سَجَدتُ لَكَ يا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لاَ مُسْتَنْكِفاً

ص: 277


1- ظاهر واو و (سعدیک ( به معنای (مع) است، و (سعدیک) از (ع) به معنای مساعدت و اعانت و کمک است، یعنی خدایا دعوت تو را اجابت کرده و اطاعت می کنم، با اعانت و مساعدت خودت.

وَلا مُتَسَكبِرَةاً بَل أنا عَبدٌ ذَلِيلٌ ضَعِيفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِيرٌ»

همچنین در یازده سوره دیگر یک آیه هست (در مواضعی معین که در قرآنها علامت گذاری شده که مستحب است خواننده و شنونده، سجده کنند و ذکر فوق را بگویند.

چند فرع: 1- سجده واجب قرآن فوری است و اگر انجام نداد، یا متوجه نشد، هر وقت متذکر شد، باید بلافاصله سجده را بجا آورد.

2- اگر آیه سجده را گوش نداد و فقط به گوشش خورد سجده واجب نیست.

3- اگر آیه سجده را از نوار و ضبط صوت بشنود سجده واجب نیست، ولی اگر مثلا انسانی مشغول خواندن است و به وسیله بلندگو، یا رادیو و تلویزیون، مستقیم پخش می شود و مکلف گوش می دهد، باید سجده کند. 4- در سجده واجب قرآن باید پیشانی را بر چیزی بگذارند که سجده نماز بر آن صحیح است، ولی سایر شرایط سجده نماز، در آن لازم نیست، هر چند رعایت شرایط دیگر مطابق احتیاط است. برخی این احتیاط را واجب دانسته اند). 5- در سجده واجب قرآن لازم نیست با وضو یا غسل و رو به قبله باشد، و زن حائض و مستحاضه و کسی که جنب است نیز اگر گوش دادند، واجب است فورا سجده کنند. 6- سجده فقط بر کسی واجب می شود که آیه سجده را بخواند، یا گوش دهد، اما بر کسی که آیه را بنویسد، یا به آن نگاه کند، و به قلبش خطور دهد، سجده واجب نیست.(1)

دعاهای قبل از تلاوت

دعاهایی نقل شده که قبل از تلاوت قرآن خوانده شود، البته مهم توجه به محتوا

ص: 278


1- فروع مزبور در توضیح المسائل مراجع، مسائل سجده واجب قرآن، و عروة الوثقی، فصل فی سائر اقسام السجود آمده است، و آنچه بیشتر مورد ابتلا بود آوردم.

و مضامین عالیه آنها است که بسیار آموزنده و با ارزش است و در حقیقت این دعاها هدف از خواندن قرآن را روشن می کنند، لذا لازم است به محتوای آنها توجه شود و تنها به خواندن اکتفا نکنند، و برخی از آنها چنین است:

1-بِسمِ اللَّهِ الرّحمنِ الرَّحيمِ اللَّهُمَّ بِالحَقِّ أنزَلتَهُ وَبِالحَقِّ نَزَلَ أللَّهُمَّ عَظُمَ رَغْبَتِي فِيهِ وَ اجعَلهُ نوراً لِبَصَري وَشِفاءً لِصَدري وَذَهاباً لَهَمِّي وَغَمِّي وَ حُزني اللّهُمَّ زَيِّنْ بِهِ لِسانِي وَ جَمِّلْ بِهِ وَجْهي وَ قَوِّ بِهِ جَسَدي وَ ثَقِّلْ بِهِ ميزاني وَارْزُقني تِلاوَتَهُ عَلَيَّ طاعَتَكَ اناءَ اللَّيلَ وَأَطرافَ النَّهارِ وَاحشُرْني مَعَ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأخْيارِ . «خدایا ! قرآن را به حق، نازل کردی و به درستی هم نازل شده، بار الها ! میل و رغبت مرا به قرآن، زیاد گردان و آن را روشنایی دیده و شفای دل و برطرف کننده غم و غصه و اندوهم قرار ده، خداوندا ! زبانم را به خواندن قرآن زینت ده و چهره ام را به سبب آن نیکویی بخش و پیکرم را به پیروی آن نیرومند فرما و میزان عملم را به تبعیت آن سنگین گردان و خواندن قرآن را شب و روز، با توفیق فرمانبرداری، روزیام فرما و مرا با پیامبرت حضرت محمد و آل برگزیده اش محشور گردان».

2-بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّ هَذا كِتَابُ اَلمُنزَلِ مِنْ عِنْدِكَ علي رَسُولِكَ مُحَمَّدُ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ كَلامُكَ النَّاطِقُ عَلَيَّ لِسانُ نَبِيِّكَ جَعَلتَهُ هادِياً مِنكَ إِلي خَلقُكَ وَ حَبلاً مُتَّصِلاً فيما بَيْنَكَ وَبَيْنَ عِبادِكَ اللّهُمَّ إنِّي نَشَرتُ عَهْدَكَ وَ كِتابَكَ أَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَظَرِي فِيهِ عِبَادَهُ وَ قِرَائَتِي فيهِ ذِكراً وَفِكِّرِي فِيهِ اعْتِبَاراً وَاجعَلني مِمَّنِ اتَّعَظَ بِبَيَانِ مَوَاعِظِكَ فِيهِ واجْتَنَبَ مَعَاصِيَك ولا تَطْبَعْ عِنْدَ قِرَائَتِي عَلَيَّ قَلْبِي ولا عَلَيَّ سَمْعِي ولا تَجْعَلْ عَلَيَّ بَصَرِي غِشَاوَةً ولا تَجعَل قَرائَتي قِرائَةً لاتَدَبِّرُ فِيهَا بَلْ إجعَلَني أَتَدَبَّرُ آيَاتِهِ وأَحْكَامَهُ اخذاً بِشَرايِعِ دِينِكَ ولا تَجْعَلْ نَظَرِي فيهِ غَفلَةً وَلا قَرائَتِي هَدَراً إِنَّكَ أَنتَ الرَّؤوفُ الرَّحِيمُ. «خداوندا ! شهادت میدهم به این که قرآن مجید از طرف تو بر پیامبرت حضرت محمد صلی الله علیه وآله فرزند

ص: 279

عبدالله نازل شده، و سخن گویای تو است بر زبان پیامبرت، آن را راهنما از طرف خود به سوی خلق و ریسمانی متصل در میان خود و بندگانت قرار دادی، بار خدایا! عهد و کتاب تو را گشودم، بار الها ! نظر مرا در قرآن، عبادت و خواندنم را به منزله ذکر، و فکر مرا در آن، سبب عبرت قرار ده، و مرا از کسانی که به بیان موعظه های تو در این کتاب آسمانی پند گرفته و از نافرمانی ها دوری کرده است قرار ده، و هنگام خواندن قرآن بر قلب و گوش من شهر مزن، و پرده بر چشم دل من قرار مده، و خواندنم را خواندنی که در آن اندیشه نباشد قرار نده، بلکه مرا توفیق عنایت فرما که در آیات و احکام قرآن اندیشه و تدبر کنم، در حالی که احکام و دستورهای دینت را فهمیده و عمل کنم، و نگاه مرا در این کتاب، نظر غفلت و خواندنم را بیهوده قرار مده، به درستی که تو خداوند رؤوف مهربانی».

3. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْئَلُكَ أن تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَأن تُنَوِّرَ بِكِتابِكَ بَصَري وَ تُطلِقَ بِهِ لِساني وَتَشرَحَ بِهِ صَدري وَتَستَعمِلَ بهِ جَسَدي بِحَولِكَ وَ قُوَّتِكَ فَإِنَّهُ لاَ حَوْلَ وَ لا وَ إِلاَّ بِكَ يا ذَي الجَلالِ وَالاكرامِ يا رَبَّ العالَمينَ.

به نام خداوند بخشنده مهربان، بار خدایا ! از درگاهت درخواست می کنم که بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله رحمت فرستی، و دیده مرا به وسیله قرآن نورانی و زبانم را به این کتاب گویا گردانی، و سینه ام را به سبب آن گشاده سازی و وسعت بخشی، و بدنم را به برکت قرآن به عمل برگماری، به توانایی و قوت خود، زیرا توانایی و قوتی وجود ندارد مگر به توفیق تو، ای صاحب بزرگواری و کرامت و ای پرورش دهنده جهانیان !»

دعاهای بعد از خواندن قرآن

دعاهایی نیز نقل شده که بعد از تلاوت قرآن خوانده شود. این دعاها هم مانند

ص: 280

دعاهای قبل از خواندن، حاوی پیام ها و اخطارها و تذکراتی است، و به خواننده و شنونده قرآن هشدار می دهند که در قبال آیات الهی، قرآن کریم، وظایفی دارید، و گوشزد می کنند که حلالها و حرام هایی را که در قرآن مجید بیان شده است نصب العین قرار دهید و به آنها عمل کنید و تنها به خواندن و شنیدن اکتفا نکنید.

برخی از آنها چنین است:

1. صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ وَ صَدَقَ بَلَّغَ رَسُولَةُ اَلنَّبِيِّ الكَريمِ وَ نَحْنُ عَلَيَّ ذَلِكَ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَالشَّاكِرِينَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَسَلامٌ عَلَيَّ المُرسَلينَ وَالحَمدلِلَهُ رَبُّ العالَمينَ؛ «راست گفت خداوند بلند مرتبه بزرگ، و راست گفت و ابلاغ کرد پیامبر بزرگوارش، و ما بر این گفتار از گواهان و سپاسگزارانیم، خداوند غالب و قاهر، از آنچه که غیر موحدین توصیف می کنند منزه است، و سلام بر فرستادگان از طرف خدای تعالی، و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است».

2. اَللّهُمَّ إِنِّي قَدْ قَرِئْتُ ما قَضَيْتَ مِنْ كِتَابِكَ اَلَّذِي أَنْزَلْتَهُ عَلَيَّ نَبِيَّكَ الصّادِق صَلَّي اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ رَبَّنا اللَّهُمَّ اجعَلني مِمَّن يُحِلُّ حَلالَهُ وَيُحَرِّمُ حَرامَهُ وَ يُؤْمِنُ بِمُحْكَمِهِ مُتَشَابِهٌ واجْعَلْهُ لي أُنساً فِي قَبْرِي وَ أُنْساً في حَشري وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ رَقِيَ بِكُلِّ اَيَّةٍ قَرءَها دَرَجَةً فِي أَعْلي عِلِّيِّينَ بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمِينَ؛ «بار الها! به راستی و حقیقت خواندم آنچه را که بیان کردی در کتابی که بر پیامبر راستگویت فرو فرستادی، ای پروردگار ما! ستایش مخصوص تو است، بار خدایا! مرا از آنانی که حلال قرآن را حلال و حرام آن را حرام می دانند و به آیات محکم و متشابه آن ایمان دارند قرار ده، و قرآن را مونس در قبر و روز بازپسین من گردان، و مرا از کسانی قرار ده که به هر آیه ای که می خواند درجه ای در بالاترین درجات بهشت

ص: 281

ارتقا یابد، به رحمتت ای رحیم ترین رحیمان».(1)

فضائل و برکات برخی آیات

فضائل و خواص و برکات آیات و سوره های قرآن کریم بسیار است که مرحوم مجلسی قدس سره در جلد 92 بحارالانوار، به طور مفصل بیان فرموده و حقیر برکات و فضائل برخی آیات و سوره ها را، به طور خلاصه نقل می کنم و قبل از بیان آنها به این نکته توجه می دهم که:

برکات سوره ها و آیات شریفه به این معنا نیست که هر کس، با هر اخلاق و رفتاری خواند، و فقط به خواندن آنها اکتفا کرد، به آن برکات و ثوابها می رسد، چون خواندن آنها برای فهمیدن و عمل است، و همان گونه که در کتاب (صلوات و برکات)، و در همین کتاب، ضمن بیان آداب دعا، تذکر داده ام، بهره مند شدن از ثوابها و برکات آیات و سوره ها و همه دعاها و ذکرها، منوط به تحصیل شرایط و رفع موانع است، و در غیر این صورت، توقع بهره بردن، توقعی بیجا است، حضرت رضاهللا فرمود: «کلمه لا إله إلا الله حصن و قلعه خداست، اما با شرایطش». و در عین حال نباید مأیوس باشیم، نماز و دعا را با امید به لطف و رحمت خدا بخوانیم، زیرا رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته و می گیرد، إن شاء الله.

فضائل و برکات «بِسمِ الله»: اولین آیه قرآن کریم «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ» است، این آیه صد و چهارده بار - به عدد سوره های قرآن - در قرآن تکرار شده است.

ص: 282


1- دعاهای قبل و بعد از قرائت قرآن بسیار است، طالبین میتوانند به کتاب «مستدرک الوسائل»، ابواب قرائة القرآن، باب 45، «نوادر ما یتعلق بابواب قرائة القرآن مراجعه کنند .

در اهمیت و فضیلت «بِسمِ الله» همین بس که تمام سوره های قرآن - به جز سوره توبه (1)- با «بِسمِ الله» آغاز شده. و این امر بیانگر فضیلت و برکت «بِسمِ الله» است، علاوه بر این روایات بسیاری در فضیلت و برکات آن نقل شده است.

از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «هر کار مهمی که با «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ»شروع نشود ناقص می ماند و به نتیجه مطلوب نمی رسد». «كُلِّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُبْدَأُ فِيهِ بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ فَهُوَ أَبْتَرُ».(2)

و از همان حضرت است که خداوند متعال فرمود: « من سوره حمد را میان خود و بندهام تقسیم کردم، نیمی از آن برای من، و نیمی از آن برای بنده ام، هنگامی که بنده ام می گوید: «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ» می گویم: بنده ام به نام من آغاز کرد، و بر من است که کارهای او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر برکت کنم».(3)

و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که: «انسان هر کاری را می خواهد انجام دهد باید «بِسمِ اللهِ» بگوید و با نام خدا شروع کند، و هر کاری که با نام خدا شروع شود خجسته و مبارک است».(4)

و در فضیلت و مبارکی «بِسمِ اللهِ» همین بس که خداوند در اولین آیاتی که به پیامبرصلی الله علیه وآله نازل فرمود، امر کرد با نام خدا شروع کند « اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ »(5) «بخوان

ص: 283


1- فقط سوره توبه با «بِسمِ الله» شروع نشده، چون «بِسمِ الله» مظهر رحمانیت خدا است، و سوره توبه با اعلان برائت از مشرکان جنایت پیشه آغاز شده، و این معنا، با «بِسمِ الله» تناسب ندارد.
2- رواه الفریقان: تفسیر مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 64 و بحارالانوار، ج 16، باب 58.
3- المیزان، ج 1، ص 37.
4- بحارالانوار، ج 16، باب 58.
5- سوره علق 96، آیه 1.

به نام پروردگارت».

و حضرت سلیمان (علیه السلام)در نامه ای که به ملکه سبأ نوشت، آغاز آن را و «بِسمِ اللهِ» قرار داد:«انَّه مِن سُلَيْمانَ وإنَّهُ بِسمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنُ اَلرَّحِيمُ»(1)

نیز حضرت نوح(علیه السلام) کلی در طوفان سخت و وحشتناک، برای نجات خود و همراهانش، و به منظور رسیدن به سر منزل مقصود، هنگام سوار شدن بر کشتی، دستور داد و «بِسمِ اللهِ» بگویند و گفت: سوار شوید که روان شدن و لنگر انداختن کشتی فقط با نام خدا است:«وقالَ اركَبُوا فِيهَا بِسمِ اللَّهِ مَجرَاهَا وَمُرسَاهَا»(2)

همچنین سفارش شده «در ابتدای هر عملی و «بِسمِ اللهِ» بگویید، و الآ شیطان در آن عمل شرکت می کند».(3)

و از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ»سزاوارترین چیز است به بلند خواندن( آن را بلند بخوانید) و این، همان است که خداوند عزوجل فرموده است: «وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي القُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَيَّ أَدْبَارَهُمْ نُفُوراً»(4) ؛؛ «و آنگاه که پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد می کنی و می گویی: «بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ » [مشرکان ] گریزان شده، به عقب فرار می کنند».(5)

و از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)پرسیدند: «آیا شیطان از غذای انسان می خورد؟ فرمود: آری، هر سفره و غذایی که بدون «بِسمِ اللهِ» آغاز شود، شیطان از غذای آن می خورد و با

ص: 284


1- سوره نمل 27، آیه 30.
2- سوره هود 11، آیه 41.
3- مستدرک الوسائل، ج 1، باب 16، ص 385.
4- سوره اسراء 17، آیه 46.
5- بحارالانوار، ج92، ص 229.

خورندگان هم غذا می شود، و خدا برکت را از آن سفره و غذا بر می دارد».(1)

و فرمودند: هر کس در اول کارش «بِسمِ اللهِ» را فراموش کند، خداوند او را به حادثه ناگواری مبتلا می کند تا به تقصیرش در ترک و «بِسمِ الله »متوجهش نماید. (2)

و فرمودند:« بِسمِ اللهِ» گره ها را باز کند، مشکلات را برطرف سازد، سختی ها را آسان سازد، انسان را از ناامنی و شرور، حفظ نماید، خداوند درهای طاعات را با «بِسمِ اللهِ» بر روی انسان باز کند و درهای گناه را با گفتن اَعُوذْ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ، ببندد.(3)

و از حضرت رضا(علیه السلام) است که فرمودند:«بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ» نزدیک تر است به اسم اعظم خدا، از سیاهی چشم به سفیدی آن. «بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ أَقرَب إِلَيَّ اِسْمَ اَللَّهِ اَلْأَعْظَمُ مِنْ سَوَادِ اَلْعَيْنِ إِلَيَّ بَيَاضُهَا».(4)

و از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) این است که فرمودند: «وقتی معلم به کودک گفت: بگو بِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِيمِ، و کودک آن را گفت، خداوند برای کودک و پدر و مادرش و معلم او برائت و فرمان دوری از آتش جهنم را بنویسد».(5)

همچنین نقل است که: «عبدالله بن یحیی که از دوستان حضرت امیر علیه السلام بود، خدمت آن حضرت آمد و بدون گفتن بسم الله بر تختی که آنجا بود نشست، ناگهان بر زمین افتاد و سرش مجروح شد، حضرت امیر (علیه السلام) دست بر سر او کشید و فرمود: آیا نمی دانی که پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم)فرمود: هر کار بدون «بِسمِ اللهِ» شروع شود بی سرانجام خواهد بود؟ عبدالله گوید: به آن حضرت گفتم: فدایت شوم، میدانم،

ص: 285


1- بحارالانوار، ج 2، ص 258.
2- مرآت الکمال، ج 3، ص 79.
3- مرآت الکمال، ج 3، ص 79.
4- تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 18 و بحار، ج 12، ص 253.
5- تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 18 و بحار، ج 12، ص 253.

و بعد از این «بِسمِ الله »را ترک نخواهم نمود، فرمود: در این صورت بهره مند و خوشبخت خواهی شد).

امام صادق علیه السلام پس از نقل این حدیث فرمود: بسیار می شود که برخی از شیعیان ما، در آغاز کارشان بِسمِ اللهِ نمی گویند و خداوند آنها را با ناراحتی مواجه می سازد تا بیدار شوند و بِسمِ اللهِ را ترک نکنند، وضمن خطای نگفتن بسم الله از نامه عملشان شسته شود».(1)

فضائل و برکات «آیة الکرسی»: امیرالمؤمنین علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «برگزیده قرآن سوره بقره است و برگزیده سوره بقره، آیة الکرسی است، در آن پنجاه کلمه است و در هر کلمه ای پنجاه برکت وجود دارد».

«سَيِّدُ القُرآنِ البَقَرَةُ وسِيدُ الْبَقَرَةِ آيَةُ الكُرْسِيِّ يَا عَلِيُّ إِنَّ فِيها لَخَمْسِينَ كَلِمَةً فِي كُلِّ كَلِمَةٍ خَمْسُونَ بَرَكَةً».(2)

و از امام محمد باقرعلیه السلام است که فرمود: «هر کس آیة الکرسی را بخواند، خداوند هزار امر ناخوشایند از امور ناخوشایند دنیا، و هزار امر ناخوشایند از امور ناخوشایند آخرت را از او برطرف نماید که آسان ترین ناخوشایند دنیا، فقر و آسانترین ناخوشایند آخرت، عذاب قبر است».(3)

نیز از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «آیه الکرسی از گنجی زیر عرش الهی به من داده شده است، و به هیچ پیامبری قبل از من داده نشده » ؛ «أُعطِيتُ آيَةَ الكُرسيِّ مِن كَنزٍ تَحتَ العَرشِ وَلَم يُؤتَهَا نَبِيٌ كَانَ قَبْلِي».(4)

ص: 286


1- بحارالانوار، ج 12، ص 232، ح 14.
2- مجمع البیان، ذیل آیه مزبور، آیه 255 سوره بقره.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 11، ص 396 و مجمع البیان، ج 1، ص 360، ذیل آیه مزبور .
4- بحارالانوار، ج 89، ص 264 و تفسیر برهان، ج 1، ص 245.

و در روایت دیگر است که: دو برادر نزد پیامبر صلی الله علیه آله آمدند و گفتند: برای تجارت به شام می رویم، چیزی به ما بیاموز تا از شر اشرار محفوظ بمانیم، فرمود: هنگامی که به منزلگاهی رسیدید و نماز عشا را خواندید و برای خواب در بستر قرار گرفتید، تسبیح فاطمه زهرا علیها السلام را بگویید، سپس آیة الکرسی را بخوانید، مسلما تا صبح در امان خواهید بود. در ذیل روایت آمده است: در یکی از منزلها دزدها، قصد بردن اموال آنها را نمودند، ولی دیدند دو دیوار کشیده شده و چیزی پیدا نیست، صبح آمدند ملاحظه کردند دیوار وجود ندارد، از آنها پرسیدند، شما وسط دو دیوار بودید و اکنون آن دیوارها دیده نمی شوند، ماجرا چیست؟ گفتند: ما به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله ، هنگام خوابیدن تسبیح حضرت زهرا علیها السلام و آیة الکرسی را خواندیم.گفتند: بروید که دزدان به اموال شما دست نمی یابند».(1)

مرحوم ملا فتح الله قدس سره در تفسیر منهج الصادقین، در فضیلت آیة الکرسی فرموده است: چون این آیه شریفه متضمن براهین بر اصول اسلام از «توحید، عدل، علم، قدرت، حیات، اراده و ... می باشد، لذا دارای فضائل و خواص بسیار است و خواندن آن ثواب فراوان دارد، و روایات در بیان خواص و ثواب قرائت آن بسیار است و به نقل بیست روایت اکتفا می شود. سپس روایات را نقل کرده که به خاطر طولانی نشدن کتاب از آوردن آنها صرف نظر کردم و اجمال برخی از آنها چنین است: ]

1- هر کس آیة الکرسی را پس از هر نماز بخواند، خداوند او را از خطرهای نفسانی و شیطانی حفظ می کند.

2- اگر مرتب آن را بخواند از فقر و تهی دستی، ایمن گردد. و خدا از فضل و

ص: 287


1- وسائل الشیعه، چاپ آل ابیت، ج 11، ص 395 و بحارالانوار، ج 73، ص 246 و ص 252.

کرمش به او مال بسیار می دهد و به روزیش وسعت میدهد.

3- هر کس هر صبح و شام آن را بخواند، خداوند او را از شر دزد نگاه دارد.

4- هر کس بر خواندن آن مداومت کند، از عذاب خدا در امان ماند و اموال و زندگیش، از سوختن و نابود شدن، در امان ماند و جانش از آفت حشرات و گزندها محفوظ ماند و از شر جن و انس و بلاها ایمن شود...(1)

صاحب مجمع البیان قدس سره نیز روایات بسیاری در فضیلت و برکات آیة الکرسی نقل کرده است. (2)

نیز شیخ کفعمی قدس سره نقل کرده است: برای درد و ضعف چشم، آیة الکرسی را بر آن بخوانند و در دل بگیرند خوب شدن آن را، و هنگام خواندن آن، به قصد عافیت، دست را بر چشم نهند و بگویند: «اُعِيذُ نُورَ بَصَرِي بِنُورِ اَللَّهِ اَلذَّ ي لاَ يُطْفِي»؛ «پناه می دهم نور دیده ام را به نور خدا که نور خدا هرگز خاموش نگردد».

مرحوم خاتون آبادی قدس سره نیز در کتاب جنات الخلود، ص 58 (در قسمت درد چشم) همین مطلب را از قول ائمه علیهم السلام نقل کرده و فرموده است: آیة الکرسی را به قصد عافیت بخوانند.

محدث قمی قدس سره نیز در حاشیه مفاتیح الجنان، در عوذات مأثوره، برای درد چشم، همین را نقل کرده است.

فضائل و برکات «آمن الرسول»: از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نقل است که فرمود:

دو آیه آخر سوره بقره (3)، هم قرآن است و هم دعا و هم خوشنودی خدا، و هر کس

ص: 288


1- منهج الصادقین، ج 2، ص 92 تا 96.
2- مجمع البیان، ج 1 - 2، ص 360، ذیل آیه مزبور.
3- آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ. سوره بقره (2، آیه 285 و 286)

بعد از نماز عشاء آن را بخواند از بپا خواستن برای نماز شب او را کفایت می کند.(ثواب نماز شب به او عطا می شود).(1)

و از همان حضرت است که فرمود:«هرکس این دو آیه را تلاوت کند، مهمات دنیا و آخرتش کفایت می شود، و خدا حاجتش را برآورده فرماید».(2)

برکات آیه آخر سوره کهف: از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس در وقت خواب، آیه آخر سوره کهف را بخواند، در همان ساعتی که می خواهد، بیدار می شود، و آیه این است:«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(3): «[ای پیامبر) بگو: جز این نیست که من بشری مانند شما هستم که به من وحی می شود که معبود شما معبودی است یگانه، پس کسی که همواره لقای پروردگارش را امید داشته است، باید کاری شایسته انجام دهد و هیچکس را در عبادت پروردگارش شریک نسازد».(4)

فضائل و برکات آیه «وَ اِن یَکادِ »: نقل شده که برای چشم زخم این آیه مبارکه را بخوانند: «وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ

ص: 289


1- مجمع البیان، ج 1، ص 404.
2- مجمع البیان، ج 1، ص 404.
3- سوره کهف (18، آیه 110.
4- مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 499.

وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»(1) ؛ «والبته کسانی که کفر ورزیده اند، چون ذکر را [قرآن را از تو شنیدند نزدیک است با چشمانشان تو را به طور حتم [از زندگی ساقط کنند، و می گویند: او حتما دیوانه است.(2)

فضائل و برکات برخی سورهها

فضائل و برکات سوره «حمد»: در روایتی است که پیامبر صلی الله علیه وآله به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «آیا برترین سوره ای را که خدا نازل کرده به تو یاد بدهم؟ جابر عرض کرد آری، پدر و مادرم فدایت باد، پیامبر صلی الله علیه وآله سوره حمد را به او آموخت، سپس فرمود: این سوره شفای هر دردی است مگر مرگ».(3)

و از همان حضرت است که فرمود: «هر مسلمانی سوره حمد را بخواند، پاداش او به اندازه کسی است که دو سوم قرآن را خوانده، و نیز به او به مقداری اجر داده شود که گویا به هر زن و هر مرد مؤمن هدیه ای (صدقه ای) داده است: «اَيُّما مُسْلِمٍ قَرَأَ فَاتِحَةَ اَلْكِتَابِ أُعْطِيَ مِنَ الأَجْرِ كَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَيِ اَلْقُرْآنِ وَ أُعطِيَ مِنَ الأَجرِ كَانَمَا تَصَدَّقَ عَليٌ كُلُّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ».(4)

نیز امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «هر کس سوره حمد را بخواند در حالی که اعتقاد به ولایت محمد و آل محمد داشته، از اوامر آنها اطاعت و پیروی کند، خداوند به هر حرفی از سوره حمد حسنه ای به او عطا فرماید

ص: 290


1- سوره قلم 68، آیه 51.
2- جامع الاخبار، ص 157 و مفاتیح الجنان، دعاها برای دفع چشم زخم.
3- مجمع البیان، ج 1، ص 17 و بحارالانوار، ج 13، ص 226.
4- منابع قبل.

که هر حسنه ای افضل باشد از دنیا و آنچه در دنیا است، از اموال و خیرات آن، و کسی که گوش بدهد به قاری سوره حمد، برایش یک سوم اجری است که برای قاری می باشد، پس، از این خیر فراوان که بر شما ارزانی شده، بیشتر استفاده کنید». «وَمَن استَمَعَ إلَيَّ قارِئٌ يَقرَؤُها كَانَ لَهُ قَدْرُ ثُلُثِ مَا لِلقارِی.. »(1)

و از امام صادق علیه السلام است که: «هر گاه کسالت یا بیماری بر پیامبر صلی الله علیه وآله عارض می شد، دستان مبارکش را باز می کرد و سوره حمد و معوذتین (قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را می خواند و دستانش را به صورتش می کشید. پس عارضه از آن حضرت برطرف می شد».(2)

و روایت است که شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد مدتی است به تب مبتلا شده ام و بهبود نمی یابم و معالجه نمی شوم، آن حضرت فرمود: هفت مرتبه سوره حمد را در گریبانت بخوان، گوید: چنین کردم و تب از بدنم مرتفع شد».(3)

مؤلف: روایات در فضیلت و برکات بسم الله و سوره مبارکه حمد، بسیار است و آنچه نقل شد نمونه ای از بیشمار است، به بحارالانوار، ج 92 مراجعه شود. و در آداب «بیمار» (صفحه 914) روایاتی نقل کردم که فرموده اند: سوره حمد را برای شفای بیماران بخوانید، ان شاء الله به برکت آن بهبود یابند.

فضائل و برکات سوره «یس»: از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «هر کس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند، مانند کسی است که دوازده مرتبه قرآن را ختم کرده باشد، و هر محتضری که در موقع احتضار، این سوره را بشنود،

ص: 291


1- بحار، ج 12، ص 227، ح 5 و مجمع البیان، ج 1، ص 17.
2- بحار، ج 12، ص 227، ح 5 و مجمع البیان، ج 1، ص 17.
3- بحارالانوار، ج 12، ص 235، ح 20.

به عدد هر آیه، ده فرشته بر او نازل شوند و برای او استغفار کنند».(1)

و از امام صادق علیه السلام است که: «هر چیزی قلب دارد و قلب قرآن «یس» است، هر کس روز، آن را بخواند، در آن روز محفوظ ماند و روزی او می رسد، و هر کس شب بخواند، خداوند هزار فرشته را نگهبان او قرار می دهد که او را از شر شیطان و هر آفتی حفظ کنند».(2)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: «چنانچه نزد محتضر سوره یس خوانده شود، خداوند، مردن و مرگ را بر او آسان کند».(3)

و از همان حضرت نقل است که: «هر کس هر جمعه ای قبر پدر و مادرش را زیارت کند و نزد آنها سوره یس را بخواند، خداوند به عدد حروف آن، مغفرت خود را شامل حالش گرداند».(4)

فضائل و برکات سوره «صافات»: امام صادق علیه السلام فرمود: هر که در هر روز جمعه، سوره صافات را بخواند، همواره از هر آفتی در امان خواهد ماند و در دنیا هر بلایی از او بگردد و فراوان ترین رزق و روزی، نصیب او خواهد شد و خداوند نخواهد گذاشت هیچ آسیبی از شیطان رانده شده و ستمگری عنادورز، به مال و فرزند و بدنش برسد. و در روایتی آمده: این سوره برای به دست آوردن عترت دنیا و آخرت خوانده شود.(5)

ص: 292


1- همان، ج 89، ص 307.
2- همان، ج 12، ص 288.
3- همان، ص 292.
4- همان، ص 293.
5- بحارالانوار، ج 12، ص 293.

فضائل و برکات سوره الرحمن»: از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که فرمود: «هر چیزی عروسی دارد، و عروس قرآن «الرحمن» است»(1).

و از امام صادق علیه السلام است که: « هر کس در هنگام خواندن سوره الرحمن بعد از تلاوت«فَبِأَيِّ آلاَءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» و بگوید: «لَاشَيْءَ مِنْ آلَائِكَ رَبِّ أُكَذِّبُ»؛ « هیچ یک از نعمتهای تو را تکذیب نمی کنم». چه شب آن را بخواند یا روز، و پس از آن فوت کند، ثواب شهید به او عطا می شود»(2).

و از پیامبرصلی الله علیه وآله است که: «هر کس سوره الرحمن را بخواند، خداوند رحمان، بر ناتوانی او رحم کند، و به شکرگزاری نعمتهای خدا موفق شود»(3).

فضائل و برکات سوره «واقعه»: از امام صادق علیه السلام است که: « هر کس شبها پیش از خواب سوره واقعه را بخواند، خدا را ملاقات کند در حالی که چهره اش مانند ماه شب چهارده نورانی باشد»(4).

و از همان حضرت است که: «هر کس هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند، مورد محبت خدا قرار می گیرد، و خدا همه مردم را دوست او می گرداند، و در دنیا به بدحالی و فقر مبتلا نشود، و در آخرت از رفقای امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد بود، و این سوره اختصاص دارد به امیرالمؤمنین علیه السلام و هیچ کس در این سوره با آن حضرت شریک نیست».(5) و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «کسی که هر شب سوره «واقعه» را بخواند، هرگز به تنگ دستی مبتلا نمی شود». «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اَلْوَاقِعَةِ كُلَّ لَيْلَةٍ لَمْ تُصِبْهُ فَاقَهُ»(6).

ص: 293


1- مجمع البیان ج5ص195.
2- مجمع البیان ج5ص195 وبحار ج92 ص 306.
3- مجمع البیان ج5ص195 وبحار ج92 ص 306.
4- مجمع البیان ج5 ص212 وبحار الانوار ج92 ص 307.
5- مجمع البیان ج5 ص212 وبحار الانوار ج92 ص 307.
6- تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 212.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «هر که سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند، خدا او را دوست دارد و او را نزد همه مردم، محبوب و محترم گرداند، و هرگز در دنیا پریشانی، فقر و ناداری، تنگدستی و هیچ آفتی از آفات دنیا نبیند و این سوره در شأن امیر مؤمنان علی و اولاد آن حضرت صلوات الله علیهم است(1).

روایت شده که: عثمان بن عفان، در بیماری عبدالله بن مسعود، به عیادت وی رفت، و به او گفت: از چه چیز ناراحت هستی؟ ابن مسعود گفت: از گناهانم، پرسید: چه چیز میل داری؟ گفت: رحمت پروردگارم را، پرسید: طبیب برایت بیاوریم؟ گفت: طبیب مرا بیمار کرده است. عثمان گفت: دستور بدهم سهمیه ات را از بیت المال بدهند؟ گفت: آن موقع که نیاز داشتم از پرداخت آن جلوگیری کردی و محرومم نمودی، اکنون که در آستانه مردن هستم و از آن بی نیازم، می خواهی بدهی؟ عثمان گفت: برای دخترانت باشد، ابن مسعود گفت: دخترانم از آن بی نیازند، چون به آنها دستور داده ام سوره واقعه را بخوانند، زیرا از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: کسی که هر شب، سوره واقعه را بخواند، به فقر و ناداری گرفتار نمی شود».(2)

فضائل و برکات سوره «عمّ یتسائلون» : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «هر کس سوره «عمّ یتسائلون» را در هر روز بخواند سالش به پایان نمی رسد مگر اینکه بیت الله الحرام را زیارت می کند إن شاء الله». «رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اِنَّه قَالَ مَنْ قَرَأَ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ لَمْ يَخْرُجْ سَنَتُهُ إِذَا كَانَ يُدْمِنُهَا فِي كُلِّ

ص: 294


1- تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 212.
2- مجمع البیان، ج 10 - 9، ص 212.

يَوْمَ حَتِّي يَزُورُ اَلْبَيْتَ اَلْحَرَامَ».(1)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «کسی که سوره (عم یتسائلون) را بخواند، خداوند متعال در قیامت از نوشیدنی خنک و گوارای بهشتی سیرابش می کند».(2)

فضائل و برکات سوره «سبح اسم ربک الأعلی»: از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که: «هر کس سوره (اعلی) را بخواند، خداوند به عدد هر حرفی که بر ابراهیم و موسی و محمد صلوات الله علیهم نازل کرده، ده حسنه به او عطا فرماید».(3)

و از امام صادق علیه السلام است که: « هر کس سوره (اعلی) را در نمازهای واجب یا مستحب خود بخواند، روز قیامت به او گفته می شود: از هر یک از درهای بهشت که می خواهی وارد شو إن شاء الله».(4)

نیز، از یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام است که گفت: بیست شب پشت سر حضرت امیر علیه السلام نماز خواندم، آن حضرت جز سوره (سبح اسم ربک الأعلی) را در نماز نخواند، و فرمود: اگر میدانستید چه برکاتی در این سوره است، هر یک از شما در هر روز ده بار آن را تلاوت می کردید، و هر کس آن را بخواند گویی صحف ابراهیم و موسی را تلاوت کرده است».(5)

فضائل و برکات سوره «فجر»: از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «کسی که سوره (والفجر) را در ده شب اول ذی الحجه بخواند، خداوند گناهان او را

ص: 295


1- مجمع البیان، ج 5، ص 195.
2- مجمع البیان، ج 5، ص 195.
3- تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 532.
4- تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 532.
5- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 544.

می بخشد و کسی که در سایر ایام بخواند، نور خواهد بود برای روز قیامتش».(1)

و از امام صادق علیه السلام است که: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین بن علی علیهما السلام است، هر کس آن را بخواند در قیامت و در بهشت با حسین بن علی علیهما السلام خواهد بود».(2)

فضائل و برکات سوره «والشمس»: از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس سوره (شمس) را بخواند، همه چیزها، حتی اعضا و جوارح او برایش شهادت میدهند، و خدا می فرماید: شهادت شما را در باره بنده ام قبول کردم، او را ببرید به بهشت تا آنچه خواهد انتخاب کند».(3)

و از پیامبرصلی الله علیه وآله روایت شده که: «هر کس سوره (شمس) را بخواند مثل آن است که هر چه آفتاب و ماه بر آن طلوع کرده، صدقه داده است».(4)

فضائل و برکات سوره «قدر»: امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس سوره قدر را در نماز واجب بخواند منادی از جانب پروردگار ندا دهد که خدا گناهان گذشته تو را آمرزید، عمل را از سر بگیر».(5)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است: «کسی که سوره قدر را بخواند مانند کسی است که ماه رمضان را روزه گرفته، و شب قدر را احیا داشته است».(6)

و از امام جواد علیه السلام است: «هر کس سوره قدر را زیاد بخواند، و زیاد استغفار

ص: 296


1- مجمع البیان، ج 5، ص 481.
2- بحارالانوار، ج 12، ص 323.
3- همان، ص 324.
4- مجمع البیان، ج 5، ص 496
5- مجمع البیان، ج 5، ص 516 و بحارالانوار، ج 2، ص 327.
6- مجمع البیان، ج 5، ص 516 و بحارالانوار، ج 2، ص 327.

کند، در دنیا و آخرت با اهل بیت علیهم السلام باشد».(1)

و از امام باقر علیه السلام است که: «برای هر چیزی ثمره ای است و ثمره قرآن سوره قدر است».(2)

فضائل و برکات سوره «زلزلت»: از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «هر کس چهار مرتبه سوره «اذا زلزلت» را بخواند مانند کسی است که همه قرآن را خوانده است».(3)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «از خواندن سوره اذا زلزلت خسته و افسرده نشوید، هر کس آن را در نمازهای مستحبی بخواند، هرگز خدا او را به زلزله و صاعقه و آفت های دنیا مبتلا نگرداند، و او را به این حوادث نمیراند، و فرشته مرگ، هنگام فوت، به راحتی و آرامش، جانش را بگیرد، و فرشته ها تا بهشت او را مشایعت و همراهی کنند».(4)

در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس سوره زلزلت را تلاوت کند، گویی سوره بقره را قرائت کرده و پاداش او به اندازه کسی است که یک چهارم قرآن را قرائت کرده است».(5)

فضائل و برکات سوره «والعادیات»: از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس این سوره را بخواند و بر آن مداومت کند، خداوند روز قیامت او را با

ص: 297


1- مستدرک الوسائل، ج 4، ص 360.
2- مستدرک الوسائل، ج 4، ص 360.
3- مجمع البیان، ج 5، ص 524 و بحارالانوار، ج 12، ص 333.
4- صول کافی، ج 2، ص 626 و مجمع البیان، و بحار ج 12، ص 333.
5- مجمع البیان، ج 5، ص 524 و بحار، ج 12، ص 335.

امیرالمؤمنین علیه السلام مبعوث کند، و در کنار او و دوستان آن حضرت خواهد بود».(1)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: « هر کس آن را تلاوت کند به عدد حاجیانی که در مشعر الحرام توقف می کنند، به او حسنه داده می شود».(2)

فضائل و برکات سوره «همزه»: از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: «هر کس این سوره را تلاوت کند به عدد کسانی که محمد صلی الله علیه وآله یارانش را مسخره و استهزاء کردند، ده حسنه به او داده می شود».(3)

و از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس آن را در نماز واجب بخواند فقر از او دور می شود، روزی به او رو می آورد، و مردن های زشت و بد از او دفع می گردد».(4)

فضائل و برکات سوره «کوثر»: از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: «هر کس آن را تلاوت کند خداوند او را از نهرهای بهشت سیراب کند، و به عدد هر قربانی که حاجیان در روز عید قربان، قربانی می کنند و همچنین به عدد قربانی هایی که اهل کتاب و مشرکان انجام می دهند، به او اجر میدهد».(5)

و از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس در نماز واجب این سوره را بخواند خداوند سبحان اجر صد شهید برای او بنویسد و چهل صف از فرشته ها با او نماز بخوانند و هر کس آن را در نماز نافله اش بخواند، ثواب پنجاه شهید به او عطا می شود، و هر کس در وقت خواب آن را بخواند، خداوند از عذاب قبر محافظتش فرماید».(6)

فضائل و برکات سوره «کافرون»: از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس در نمازهای واجب، سوره کافرون را بخواند، خداوند متعال او و پدر و مادرش را بیامرزد، و چنانچه در وقت خواب آن را بخوانند، خدا از شرک دورشان گرداند، و

ص: 298


1- مجمع البیان، ج 5، ص 527 و 528 و 532 و 551.
2- مجمع البیان، ج 5، ص 527 و 528 و 532 و 551.
3- مجمع البیان، ج 5، ص 527 و 528 و 532 و 551.
4- مجمع البیان، ج 5، ص 527 و 528 و 532 و 551.
5- مجمع البیان، ج 5، ص 527 و 528 و 532 و 551.
6- مجمع البیان، ج 5، ص 527 و 528 و 532 و 551.

اگر از بدبختها و اشقیاء باشند، نامشان را از دفتر اشقیاء محو نماید و در دفتر سعادتمندان بنویسد و زندگی سعادتمندانه به آنها عطا فرماید، و با شهدا محشورشان گرداند».(1)

و از امام باقر علیه السلام است که: « این سوره یک ربع قرآن است».(2)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: «هر کس سوره قل یا ایها الکافرون را بخواند گویی ربع قرآن را خوانده، وشیاطین طغیانگر از او دور می شوند، و از شرک پاک می گردد، و از سختی روز قیامت در امان خواهد بود».(3)

فضائل و برکات سوره «نصر»: از امام صادق علیه السلام است که: «هر کس سوره اذا جاء نصرالله) را در نماز واجب یا مستحب بخواند، خداوند او را بر همه دشمنانش پیروز گرداند و درهای روزی بر روی او باز گردد و پس از مرگ چون از قبر بیرون آید، نامه امان برای عبور از صراط به دست او داده می شود».(4)

فضائل و برکات سوره «توحید»: از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «هر کس به خدا و قیامت اعتقاد دارد، و بعد از نماز واجبش سوره (قل هو الله احد) را تلاوت کند، خداوند سبحان، خیر دنیا و آخرت را برای او جمع کند، و پدر و مادرش را بیامرزد».(5)

و از همان حضرت است که فرمود: «کسی که هنگام ورود به خانه اش سوره توحید را بخواند، فقر از خانه او و خانه همسایگانش دور می شود».(6)

ص: 299


1- مجمع البیان، ج 5، ص 551.
2- اصول کافی، ج 2، ص 621، ح 7.
3- مجمع البیان، ج 5، ص 551 و 553.
4- مجمع البیان، ج 5، ص 551 و 553.
5- مجمع البیان، ج 5، ص 561.
6- مجمع البیان، ج 5، ص 561.

و همان حضرت فرمود: «خواندن یکبار سوره توحید معادل یک سوم قرآن است».(1)

و در روایت دیگر است که: «مردی از فقر و سختی زندگی به پیامبر صلی الله علیه وآله شکایت کرد، آن حضرت فرمود: هنگامی که داخل خانه ات شدی، اگر کسی در خانه هست به او سلام کن، و اگر کسی نیست «قل هو الله احد» را بخوان، آن مرد به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله عمل کرد و زندگیش خوب و درآمدش فراوان گردید، تا آنجا که به همسایگانش نیز کمک می کرد».

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «آیا کسی از شما عاجز است از اینکه در یک شب یک سوم قرآن را بخواند؟ یکی از حاضران عرض کرد: ای رسول خدا ! چه کسی توان بر این کار دارد؟ فرمود: سوره (قل هو الله احد) را بخواند».(2)

فضائل و برکات «مُعَوِّذَتَین»: امام صادق علیه السلام فرمود: «چشم زدن (چشم زخم) و تأثیر آن حق است و کسی از تأثیر آن در امان نیست، و چنانچه کسی از تأثیر آن بیمناک است بگوید: (مَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ) و هرگاه کسی با لباس و ظاهری آراسته از منزل بیرون رود، (قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را بخواند، از چشم زخم در امان بماند، و از امام باقر علیه السلام است که هرگاه کسی در خواب می ترسد، وقت خواب سوره«قل اعوذ برب الفلق»و«قل اعوذ برب الناس»و«آیة الکرسی» را بخواند».(3)

و در روایتی دیگر است که: « پیامبر صلی الله علیه وآله بیمار شد، جبرئیل و میکائیل نزد او

ص: 300


1- مجمع البیان، ج 5، ص 561.
2- مجمع البیان، ج 5، ص 561.
3- عین الحیات، ج 2، ص 282.

آمدند، جبرئیل بالای سر پیامبر صلی الله علیه وآله نشست و میکائیل پایین آن حضرت، جبرئیل سوره (فلق) را تلاوت کرد و پیامبر صلی الله علیه وآله را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره (قل اعوذ برب الناس) را تلاوت کرد».(1)

مؤلف: در کتاب شریف کافی (ج 2، باب فضل القرآن ص 619، تا ص 634) روایات بسیاری در فضائل و برکات سوره ها و آیات شریفه قرآن مجید نقل شده که آوردن آنها موجب طولانی شدن است، لذا صرف نظر کردم.

تذکر: همان گونه که در ابتدا یادآور شدم، این برکات و ثوابها، بدون قید و شرط نیست، و دست یابی به برکات و ثوابها در صورتی است که زبان و دل و عمل خواننده، همراه و هم آهنگ باشد، و به محتوای سوره و آیه توجه داشته باشد و در مقام عمل برآید، و در غیر این صورت نباید انتظار داشت، زیرا توقع بی جا، معقول نیست، خداوند سبحان فرموده است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ۙ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»(2)، «و آنچه را که مایه شفا و رحمت است، از قرآن برای مؤمنان نازل می کنیم، و ستمکاران را جز زیان نخواهد افزود».

امام صادق علیه السلام فرمود: « إنَّما الشِّفاءُ في عِلْمِ القُرآنِ لِقَولِهِ «ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحِمَهُ لِلمُومِنینَ» (تفسیر عیاشی) (یعنی شفا بخش بودن قرآن، در علم و فهم قرآن است، پس کسی که از حقائق و معارف قرآن بیگانه است، نباید از آن توقع و انتظار شفا و نجات داشته باشد.

ص: 301


1- نور الثقلین، ج 5، ص 645 و مجمع البیان، ج 5، ص 569.
2- سوره اسراء 17، آیه 82.

صلوات و برکات آن

اشاره

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»(1)؛ «به راستی خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت می فرستند، ای کسانی که ایمان آورده اید! شما هم بر او صلوات بفرستید و به سلامی که در شأن پیامبر صلی الله علیه وآله است - سلام کنید.»(2) وآن تسلیم شدن در برابر دستورات آن حضرت است.

در اهمیت صلوات و برکات آن همین بس که خداوند سبحان در ابتدا، خود صلوات فرستاده است، سپس خبر داده که فرشتگان نیز صلوات می فرستند، پس از آن امر فرموده است که مؤمنین نیز صلوات بفرستند.(3)

وظاهرا خداوند سبحان، دعا و ذکری انجام نداده جز صلوات.

در روایت است که: مردی یهودی از حضرت امیر علیه السلام از برتری پیامبر بر سایر

ص: 302


1- سوره احزاب 33، آیه 56.
2- از امام صادق علیه السلام از معنای «وَسَلِّموا تَسليماً» پرسیدند، فرمود: «اَلتَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ شَيْءٍ جَاءَ بِهِ» بحار، ج 94، ص 60، ح 46. معنای تسلیم پیامبر صلی الله علیه وآله شدن، تسلیم و پذیرفتن هر چیزی است که آن حضرت آورده است.
3- صلوات و سلام خدا و ملائکه بر پیامبر صلی الله علیه وآله ترفیع درجه و اظهار شرافت و منزلت آن حضرت است، لذا گفته شده: «تشریف الله محمّداً صلی الله علیه واله بقوله:«إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَيَّ النَّبِیِّ»ابلغ من تشریف آدم بالسجود»مجمع البحرین.

انبیاء علیهم السلام پرسید و گفت:خدا امر کرد فرشته ها بر آدم سجده کردند، ولی بر حضرت محمد صلی الله علیه وآله چنین مقامی نداد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: خداوند متعال افضل تر از آنچه به آدم داد، به محمد صلی الله علیه وآله عطا فرمود، و آن این است که خداوند سبحان بر محمد صلی الله علیه وآله صلوات فرستاد و امر کرد فرشته ها بر آن حضرت صلوات بفرستند، و تمام خلقش را متعبد و متعهد کرد که تا قیامت بر آن حضرت صلوات بفرستند و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»(1) و هر کس در حیات، یا در ممات محمد صلی الله علیه وآله بر او صلوات بفرستد، خداوند به هر صلواتی ده صلوات بر او می فرستد و ده حسنه به او عطا می کند، و خداوند اجابت دعای امت محمد صلی الله علیه وآله را متوقف کرد بر اینکه پیش از دعایشان بر آن حضرت صلوات بفرستند، پس این منزلت و مقام که خدا برای محمد صلی الله علیه واله قرار داد، بزرگتر و عظیم تر است از آنچه به آدم عطا فرمود. (2)

صلوات فرستادن، مثل حج واجب است: به مقتضای آیه مبارکه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»(3) که خدا به مؤمنین امر فرموده است، صلوات بفرستند، بر هر مکلفی - لااقل - در عمر یک مرتبه صلوات فرستادن واجب است، همان گونه که بر هر مکلف مستطیعی، یک مرتبه انجام مناسک حج واجب است، و این غیر از صلوات هایی است که در نمازها وارد شده، یعنی فرضا اگر کسی اصلا نماز نمی خواند که در تشهد آن

ص: 303


1- سوره احزاب 33، آیه 56.
2- بحارالانوار، ج 4، ص 69.
3- سوره احزاب 33، آیه 56.

صلوات بفرستد، چنانچه حتی یک صلوات هم نفرستد، دو واجب مستقل را ترک کرده است: یکی نماز و دیگری صلوات، و ترک هر یک از آنها عقابی جداگانه دارد، به علاوه جمعی از علمای گذشته فتوا داده اند که هر گاه مکلف، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را متذکر شد یا نام آن حضرت نزد او برده شد - چه در نماز و در حال خواندن حمد و سوره باشد، یا در اذان و اقامه و یا غیر اینها - واجب است صلوات بفرستد و در این مسأله فرقی نیست که نام مبارک آن حضرت را ببرند مثل «محمد»، «احمد»، یا کنیه یا لقب آن حضرت را متذکر شوند، مثل «ابوالقاسم»، مصطفی»، «رسول» و «نبی»، یا با ضمیر یادآور آن بزرگوار شوند، مثل «عنه» در جایی که ضمیر «عنه» به آن حضرت برگردد.

همچنین اگر نام یا کنیه یا لقب آن حضرت را نوشتند، صلوات را نیز بنویسند، بلکه اگر قلبا متذکر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شدند، صلوات بفرستند، هر چند ظاهر روایت آن است که مراد، تذکر و یادآوری زبانی است نه درونی و قلبی، و در هر حال در روایت صحیح است که: «هر وقت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را یاد کردی، یا کسی آن حضرت را نزد تو یاد کرد، چه در اذان باشد یا غیر آن، صلوات بفرست»؛ «و صَلِّ عَلَيَّ اَلنَّبِيُّ كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ أَوْ ذَكَرَهُ ذَاكِرٌ فِي أَذَانٌ وَ غَيْرُهُ».(1)

روشن جهان زنورجمال محمد صلی الله علیه واله است **خرم ز چشمه های کمال محمد صلی الله علیه وآله است

ما دست کی زنیم به دامان دیگران** تا دامن محمد صلی الله علیه وآله و آل محمد صلی الله علیه وآله است

صلوات بر انبیاء و ائمه علیهم السلام: هر گاه کسی انبیاء یا ائمه اطهار - صلوات الله علیهم - را یاد کرد و نام آن بزرگواران را به زبان جاری ساخت و یا شنید، بر آنان

ص: 304


1- وسائل الشیعه، باب 42، از ابواب اذان و اقامه، ح 1. (برکات صلوات و اهمیت آن را در کتاب «صلوات و برکات» شرح داده ام، از صلوات و برکات آن غفلت نکنید).

صلوات بفرستد.(1)

و در زیارت ائمه بقیع علیهم السلام می خوانیم: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ رَحِمَهُ لَنَا وَ كَفَّارَةٌ لِذُنُوبِنَا». «خداوند متعال صلوات ما را بر شما، رحمت برای ما قرار داد، و کفاره گناهانمان ساخت».

و در زیارت حضرت زهرا علیها السلام می خوانیم: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْكَ وَعْلِيَّ رُوحُكَ».و همچنین در زیارت آن حضرت می خوانیم:«أللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْها صَلوةً تَزيدُ في مَحَلِّها عِندَكَ وَشَرَفِها لَدَيكَ... »

خلاصه: مستحب است هرگاه کسی نام هر یک از معصومین صلوات الله و سلامه علیهم را به زبان آورد، با نام آنها را شنید، بگوید: صلوات الله علیه یا بگوید:صلوات الله وسلامه علیه. مثلا اگر گفت: حضرت علی، بگوید: صلوات الله و سلامه علیه. و اگر نام آن حضرت را شنید، بگوید: صلوات الله وسلامه علیه. نیز اگر مثلا گفت: حضرت رضا، یا نام آن حضرت را شنید، بگوید: صلوات الله و سلامه علیه. و همچنین نسبت به سایر معصومین علیهم السلام .

بهشت دیده، آمد روی ایشان **دماغ آسوده دارد بوی ایشان

شود مشکین، نسیم صبحگاهی **گر آمیزد به خاک کوی ایشان

چو خضرت، گر سر آب حیات است **بخور یک شربت آب از جوی ایشان

ص: 305


1- همان گونه که در قرآن مجید و در ادعیه معتبره به جمع کثیری از انبیاء و پیروان آنان صلوات و سلام فرستاده شده است بلکه بر مؤمنین نیز درود و سلام فرستاده شده است. مثل این آیه مبارکه: «أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» سوره بقره / 157 ونیز آیه «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (سوره توبه / 103) وهمچنین آیه «هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا» (سوره احزاب /43).

به گفتاری از ایشان خوش دلم من** خوشا ایشان و گفت و گوی ایشان

خدا و فرشتگان بر مؤمنین صلوات می فرستند: در اهمیت و برکات صلوات، همین بس که خداوند سبحان و فرشتگانش بر شما مؤمنین صلوات می فرستند.

«هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا»(1) «او است آن [خدایی که بر شما صلوات (رحمت) می فرستد، و فرشتگانش نیز بر شما صلوات می فرستند برای شما طلب رحمت می کنند تا شما را به سوی نور از تاریکی ها بیرون آورد، و [خدا] به مؤمنان همواره مهربان و رحمتگر است. »(2)

صلوات بر پرداخت کننده بدهی وانفاق کننده: خداوند سبحان به پیامبر صلی الله علیه وآله امر فرموده است که بر افرادی که صدقات و بدهی های مالی خود را پرداخت می کنند صلوات بفرستد و به آنها دعا کند که این صلوات و دعای پیامبر صلی الله علیه وآله در خصوص این مورد، دارای برکاتی ویژه است. «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(3)، «[ای پیامبر!]از اموالشان صدقه ای زبدهی مالی]بگیر که بدان وسیله پاکشان می سازی و رشدشان می دهی، و بر آنان صلوات بفرست، برای آنان دعا کن!) که صلوات و دعای تو آرامشی است برای ایشان، و خدا شنوایی است دانا».

ص: 306


1- سوره احزاب 33، آیه 43.
2- صلوات خدا بر مؤمنان، رحمت و آمرزش است. صلوات فرشتگان بر مؤمنان دعا و طلب فروفرستادن رحمت از خدا است.
3- سوره توبه 9، آیه 103.

هرگاه مؤمنی در راه خدا چیزی انفاق کند، آن را مایه تقرب به خدا و وسیله صلوات و دعای پیامبر صلی الله علیه وآله می شمرد.«وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ ۚ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ ۚ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(1)، و از میان بادیه نشینان کسانی هستند که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می کنند، وسیله تقرب نزد خدا و صلوات و دعاهای رسول [خدا] بر می شمرند، آگاه باشید، این [ انفاقها برای آنان مایه تقرب است، خدا به زودی آنان را در رحمت خویش در می آورد، به راستی خدا آمرزنده ای است مهربان و رحمت گر.

صلوات خدا بر صابران و مؤمنان: خداوند سبحان، پاداش صابران را صلوات خود بر آنان قرار داده است. «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ *الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ*أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »(2)؛ «قطعا همه شما را با اموری اندک همچون ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود میوه ها آزمایش می کنیم وبشارت بده به صابران.آنها که وقتی مصیبت به آنها می رسدمی گویند: «إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إليهِ راجِعُونَ»ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم. اینها همانها هستند که صلوات و رحمت خدا شامل حالشان شده و هدایت یافتگانند» .

همچنین در روایت است که در محضر امام جعفر صادق علیه السلام نام سلمان فارسی برده شد، آن حضرت پس از تعریف و تکریم سلمان فرمودند:

ص: 307


1- سوره توبه 9، آیه 99.
2- سوره بقره 2، آیه 155 تا 157.

«فَصَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيَّ سَلْمَانُ»(1)، «صلوات خدا بر سلمان».

و سلیمان بن خالد گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا جایز است بر مؤمنین صلوات فرستاد؟ فرمودند: آری به خدا سوگند بر مؤمنین صلوات فرستاده می شود، خدا بر آنها صلوات فرستاده است، آیا نشنیده ای قول خدا را«هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ»(2)، «او [خدا] است که بر شما صلوات می فرستد».(3) یک صلوات در برابر هزار صلوات: هر کس یک صلوات بفرستد، خداوند هزار بار در هزار صف از فرشته ها بر او صلوات فرستند...

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «إِذَا ذُكِرَ اَلنَّبِيُّ صلّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه فَاكْثِرُوا اَلصَّلاَةَ عَلَيْهِ فانه مَنْ صَلِّيَ عَلَيَّ اَلنَّبِيُّ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلهِ وسَلَّمَ صَلاةً وَاحِدَةً صَلَّيَ اَللَّهُ عليه الفَ صَلاةٍ في الفِ صَفٍ مِنَ المَلائِكَةِ وَلَم يَبقَ شَيءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اَللَّهُ إِلاَّ صَلِّي عَلِيٌ اَلْعَبْدُ لِصَلاَةِ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ صَلاَةِ مَلاَئِكَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَرْغَبْ فِي هذَا فَهُوَ جاهِلٌ مَغْرُورٌ قَدْ بَرِيَ اللَّهُ مِنهُ وَ رَسُولُهُ وَأهلُ بَيتِهِ».(4) چون نام پیامبر صلی الله علیه و آله بالا برده شد بسیار بر او صلوات بفرستید، زیرا هر کس یک صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد، خداوند هزار بار در هزار صف از فرشته ها بر او صلوات فرستد، و چیزی از مخلوقات خدا نماند جز اینکه بر این بنده صلوات فرستد چون خدا و فرشتگان بر او صلوات فرستند، و هر کس در این فضیلت رغبت نکند، نادان و مغرور است و خدا و رسول و خاندانش از او بیزارند.

یعنی: چنانچه کسی بر پیامبرصلی الله علیه و آله صلوات نفرستد، و خود را از چنین ثواب و فضیلت بزرگ و با ارزش محروم گرداند، جاهل و فریب خورده است، به علاوه،

ص: 308


1- بحارالانور، ج 23، ص 348، ح 65.
2- سوره احزاب، آیه 43.
3- بحارالانوار، ج 4، ص 70.
4- اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء، ص 492، ح 6.

خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله و خاندانش هم از او بیزارند.

تا قادر بر نطق و کلا مت هستی **بفرست مدام بر محمد صلوات

همچنین، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است که فرمودند: هر کس در نوشته ای صلوات بر من را بنویسد، تا وقتی نام من در آن نوشته بماند، فرشته ها برای نویسنده صلوات، طلب مغفرت می کنند. «قَالَ صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَهُ مَنْ صَلِّي عَلَيَّ فِي كِتَابٍ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مادام إِسْمِي فِي ذَلِكَ اَلْكِتَاب».(1)

ثواب صلوات دسته جمعی: فرشته ای که قدرت محاسبه همه چیز را دارد، از شمارش ثواب صلوات دسته جمعی مؤمنین عاجز است.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت است که فرمودند:

شب معراج در سیر آسمانی خود فرشته ای را دیدم که هزار دست داشت و در هر دست او هزار انگشت بود، ومشغول حساب کردن بود و با انگشتانش شماره می کرد.

به جبرئیل گفتم: این فرشته کیست و چه چیزی را حساب می کند؟

گفت: این فرشته، موگل بر قطرات باران است و حساب می کند چند قطره باران از آسمان بر زمین فرود آمده است.

حضرت به او فرمود: آیا تعداد قطرات باران را که از ابتدای آفرینش بر زمین باریده می دانی؟

عرض کرد: قسم به خداوندی که تو را به حق به سوی آفریدگانش فرستاده است نه تنها می دانم چند قطره باران از آسمان به زمین نازل شده است بلکه تفصیل آن را هم می دانم که چند قطره در دریا و چند قطره در خشکی و چند قطره در آبادی و

ص: 309


1- بحارالانوار، ج 94، ص 71 به نقل از منیة المرید.

چند قطره در باغ و چند قطره در شوره زار و چند قطره در گورستان فرود آمده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و فرمود: من از حفظ و یادآوری او تعجب کردم، و او که چنین دید عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! با همه این قدرتی که از نظر دستها و انگشتان و حفظ و یادآوری دارم از محاسبه یک چیز ناتوانم. سؤال کردم: حساب کدام چیز است؟ عرض کرد: «هرگاه گروهی از امت شما در مجلسی اجتماع کرده باشند و چون نام مبارک شما برده شود بر شما صلوات فرستند، من از شمارش ثواب آنها عاجزم».«قَوْمٍ مِنْ أُمَّتِكَ يَحْضُرُونَ مَجْمَعاً فَيُذْكَرُ اِسْمُكَ عِنْدَهُمْ فَيُصَلُّونَ عَلَيْكَ فَأَنَا لاَ أَقْدِرُ عَلَيَّ حَصْرَ ثَوَابِهِمْ».(1)

صلوات خدا و فرشتگان: از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: هر که ده بار بر محمد و آل محمد صلوات الله وسلامه علیهم، صلوات بفرستد خدا و فرشتگانش صدبار بر او صلوات می فرستند، و هر که صدبار صلوات فرستد، خداوند و فرشتگانش هزار بار بر او صلوات فرستند آسپس به راوی فرمود: آیا گفتار خدای عزوجل را نشنیده ای که فرموده است: «او است آن خداوندی که صلوات (رحمت) فرستد بر شما (او) و فرشتگانش [نیز بر شما صلوات فرستند تا شما را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آرد و خدا بر مؤمنان مهربان است. «مَنْ صُلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَشراً صَلَّيَ اللَّهُ عَلَيهِ وَ مَلائِكَتُهُ مائَةَ مَرَّةٍ وَمَن صَلَّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ مائةَ[ مَرَّةٍ ]صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ مَلاَئِكَتُهُ ألفاً أما تسمع قول اللَّهِ عزَّوجلّ« هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيكُم وَمَلائِكَتُهُ لِيُخرِجَكُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَيَّ اَلنُّورُ وكانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً»(2)

ص: 310


1- مستدرک الوسائل، ج 5، ص 355، ح 8.
2- اصول کافی، ج 2، ص 493، باب الصلاة علی النبی صلی الله علیه وآله ، ح 14.

اول و آخر دعا صلوات بفرستید: هرگاه کسی به درگاه خدا حاجتی دارد باید دعایش را با صلوات شروع و به صلوات ختم نماید.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «هرگاه کسی به درگاه خدای عزوجل حاجتی دارد، باید با صلوات بر محمد و آلش شروع کند و سپس حاجت خود را بخواهد، و در آخر هم با صلوات بر محمد و آلش پایان دهد، زیرای خدای عزوجل، کریم تر از آن است که دو طرف دعا را بپذیرد و وسط دعا را واگذارد. زیرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نیست و بدون برخورد به حجاب و مانعی بالا می رود و مستجاب می شود . «مَن كانَت لَهُ إلَي اللّه عزوجل حاجَّهُ فَليَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلهِ ثُمَّ يَسْأَلُ حاجَتَهُ ثُمَّ يَختِمُ بِالصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجلّ أَكْرَمُ مِنْ أن يَقبَلَ الطَّرَفَينِ وَيَدَعَ الْوَسَطَ إِذْ [ا] كانَتِ الصَّلاةُ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ لاتُحجَبُ عَنهُ».(1)

نماز بدون صلوات نماز نیست: نمازگزار، در تشهد هر نمازی که می خواند - واجب یا مستحب - باید صلوات بفرستد، والا نمازش نماز نیست و باطل است.شافعی نیز که یکی از چهار امام اهل سنت است در اشعارش چنین گفته است:

يَا أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اَللَّهِ حُبِّكُمْ** فَتَرْضَ مِنَ اَللَّهِ فِي اَلْقُرْآنُ اِنْزِلْهُ

كَفَاكُمْ مِنْ عَظِيمِ اَلْقَدْرِ أَنَّكُمْ**مِنْ كَمْ يُصَلُّ عَلَيْهِمْ لاَ صَلاةَ لَهُ(2)

ای اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله ، حب و دوستی شما از طرف خدا در قرآن واجب شده است. در عظمت قدر شما همین بس که - هرکس بر شما صلوات

ص: 311


1- اصول کافی، ج 2، ص 494، ح 16.
2- الصواعق المحرقة، ص 88 و صفحات آخر کتاب اثنی عشریه .

نفرستد نماز برایش نیست.

در میزان اعمال چیزی سنگین تر از صلوات نیست: روز قیامت، هنگامی که اعمال انسان سنجیده می شود و اعمال نیکش سبک باشد، ثواب صلوات او را در میزان نهند و بر کفه دیگر بچربد..

از یکی از دو امام باقر و صادق علیهما السلام روایت شده که فرمودند: «روز قیامت، در میزان اعمال چیزی سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست، و چه بسا شخصی که اعمالش را در میزان گذارند و سبک باشد، پس صلواتی را که فرستاده ظاهر سازد و آن را در میزان اعمال خود گذارد، پس به سبب آن، کفه اعمالش سنگین گردد و بر کفه دیگر بچربد». «مَا فِي الْمِيزانِ شَيْءٌ أَثْقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ اَلرَّجُلَ لَوَضَعَ أَعْمَالِهِ فِي الْمِيزَانِ فَيَمِيلُ بِهِ فَيُخْرِجُ الصَّلاَةَ عَلَيْهِ فَيَضَعُهَا فِي مِيزَانِهِ فَيُرَجِح[به].(1)

و پیامبر فرمودند: «هر کس در ماه رمضان زیاد بر من صلوات بفرستد، روزی که میزانها سبک است، خدا میزانش را سنگین کند»؛ «مَن اكثَر فيهِ مِنَ الصَّلواتِ عَلِيٍ ثَقَّلَ اَللَّهُ مِيزَائَهُ يَوْمَ تَخَفُّ اَلْمَوَازِينُ»(2)

صلوات در نماز بر اموات مگر بر مرده منافقین: در نماز بر اموات باید صلوات بفرستیم. زیرا نماز بر اموات، در حقیقت دعا برای آمرزش اموات است و در تکبیر دوم آن باید بگوییم: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ». و کیفیت آن در ص 962 آمده است. ولی خداوند سبحان، پیامبر صلی الله علیه وآله را، از نماز و صلوات بر مرده

ص: 312


1- اصول کافی، ج 2، ص 494، ح 15.
2- امالی شیخ صدوق رحمه الله، مجلس 20، ح 4.

منافقان نهی فرمود. «وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ ۖ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ»(1)؛ « [ای پیامبر !] و هرگز بر احدی از آنان (منافقان که مردند، نماز مخوان و صلوات نفرست و بر قبر احدی از آنها به دعا و طلب آمرزش نایست».

این نهی بیانگر عدم لیاقت منافقین از بهره وری برکات صلوات و دعا است.

با صلوات از شفاعت همه انبیاء بهره مند شویم: از حضرت زهرا علیها السلام روایت شده که فرمود: «شبی هنگام خواب پدرم به من فرمود: ای فاطمه! قبل از اینکه بخواب روی چهار عمل بجا آور: 1- یک ختم قرآن بنما، 2- پیامبران را شفیع خود گردان، 3- مؤمنان را از خود شاد و خوشنود نما، 4- حج و عمره بجا آور. »

گفتم: ای پدر ! مرا به چهار چیز امر فرمودی که در این وقت کم قدرت انجام آنها را ندارم، آن حضرت تبسم کرد و فرمود: ای فاطمه! در وقت خواب 1- سه مرتبه سوره« قُلْ هُوَ اَللَّهُ اَحِدٌ» را قرائت کن، گویا ختم قرآن نموده ای، 2- بر من و بر پیامبران قبل از من صلوات فرست، به این نحو: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ وَ صَلِّ عَلَيَّ جَميعُ الأنبياءِ وَالمُرسَلينَ» ] . روز قیامت ما (انبیاء) شفیعان تو خواهیم بود، 3- برای مؤمنین طلب مغفرت کن، [بگو: اللَّهُمَّ اغفِرْ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ] که به این وسیله آنان را خوشنود کرده ای، 4- بگو: «سُبحانَ اللَّهِ وَالحَمدُ لِلَّهِ وَلا إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ» که با گفتن این تسبیحات همانند این است که حج و عمره بجا آورده ای».(2)

ص: 313


1- سوره توبه 9، آیه 85.
2- ریاحین الشریعة، ج 1، ص 223 به نقل از خلاصة الاذکار ملا محسن فیض رحمه الله.

صلوات بریکایک چهارده معصوم علیهم السلام

همه می دانیم محبت و اظهار علاقه به یکایک معصومین صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین، فرض و واجب است، همان گونه که خداوند سبحان فرموده است: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ »(1) ؛ « [ای پیامبر !] بگو: بر این رسالت و زحماتم ] مزدی جز دوستی نزدیکان [اهل بیت از شما نمی طلبم».

و از سویی همه می دانیم که نتیجه محبت و جلب رضایت پیامبر صلی الله علیه وآله ، عاید خود ما می شود، همان گونه که خدا به آن خبر داده و فرموده است:«قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ »(2)؛ «[ای پیامبر !] بگو: آنچه اجر و پاداش از شما خواستم آن برای خودتان است».

بر این اساس بر ما است که اجر رسالت را ادا کنیم و رضایت و خوشنودی پیامبرصلی الله علیه وآله را تحصیل و به دست آوریم، و برای به دست آوردن آن، راه های بسیاری وجود دارد، یکی از آن راهها، اظهار دوستی و علاقه به آن بزرگواران به وسیله صلوات فرستادن به یکایک آنان است، تا ضمن عرض ارادت و درود، توی خود را در گفتار نیز آشکار سازیم، و چه بهتر همان صلواتهایی را که خودشان یاد داده و بیان فرموده اند بخوانیم و آنها چنین است:

صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه واله :

اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ كَما حَمَلَ وَحْيَكَ وبَلَّغَ رِسالاتِكَ وَ عَليَّ مُحَمَّدٍ كَما احَلَّ حَلالَكَ وَحَرَّمَ حَرامَكَ وَعَلِمَ كِتابَكَ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ كَما اقامَ الصَّلوةَ واتي الزَّكاةَ

ص: 314


1- سوره شورا 42، آیه 23.
2- سوره سبأ 34، آیه 47.

وَدِّعا إليَّ دينَكَ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمّدٌ كَما صَدَّقَ بِوَعدِكَ وَأشفَقَ مِن وَعيدِكَ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمّدٌ كَما غَفَرتَ بِهِ الذُّنوبَ وَسَتَرْتَ بِهِ العُيوبَ وَفَرَّجتَ بِهِ الكُروبَ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ كَما دَفَعْتَ بِهِ الشَّقاءَ وَكَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَأجَبتَ بِهِ الدُّعاءَ وَنَجَّيتَ بِهِ مِنَ البَلاءِ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ كَما رَحِمتَ بِهِ العِبادَ وأَحْيَيْتَ بِهِ البِلادَ وَقَصَمْتَ بِهِ الجَبابِرَةَ وَأهلَكْتَ بِهِ الفَراعِنَةَ،وَصَلَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ كَما اَضْعَفْتَ بِهِ الأَمْوالَ وَاحرَزْتَ بِهِ مِنَ الأَهْوالِ وكَسَرْتَ بِهِ الأصنامَ وَرَحِمتَ بِهِ الأَنامَ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ كَما بَعَثتَهُ بِخَيرِ الأَدْيانِ وَاعْزَزْتَ بِهِ الأَيمانَ وَتَبَرَّت بِهِ الأَوْثَانَ وَعَظَّمْتَ بِهِ البَيتَ الحَرامَ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمّدٌ وَأَهلِ بَيتِهِ الطّاهِرينَ الأخيارِ وَسَلِّم تَسليماً.

صلوات امیرالمؤمنین علیه السلام بر پیامبر صلی الله علیه وآله : در روضه کافی است که امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از خطبه های روز جمعه این صلوات را بر پیامبر صلی الله علیه وآله فرستاد.

إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَيَّ النَّبِيَّ يا اَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيه وَسَلِّموا تَسليماً اللّهُمَّ صَلِّ عَليَّ مُحَمَّدٌ وَ ال مُحَمَّدُ وَبارِكَ عَليَّ مُحَمَّدٌ وَ اَلِ مُحَمَّدٌ وَتَحَنَّنَ عَليٍ مُحَمّدٌ وَ اَلِ مُحَمَّدٌ وَسَلِّم عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ اَلِ مُحَمَّدٍ كَأفضَلِ ما صَلَّيتَ وَبارَكتَ وَتَرَحَّمْتَ وَتَحَنَّنْتَ وَسَلَّمتَ عَلَيَّ إبراهيمَ وَ آلِ إِبْراهِيمَ إنَّكَ حَميدٌ مَجِيدٌ اَللَّهُمَّ اَعطِ مُحَمَّداً الوَسيلَةَ وَالشَّرَفَ وَالفَضيلَةَ وَالمَنزِلَةَ الكَريمَةَ اللّهُمَّ اجعَل مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ اَعظَمُ الخَلايقِ هُم شَرَفاً يَومَ القيمَةِ، وأقْرَبَهُم مِنكَ مَقْعَداً واوجَهَهُمْ عِنْدَكَ يَوْمَ الْقِيامَةِ جاهاً وَأفضَلَهُم عِندَكَ مَنزِلَهُ وَتَنصيباً اللّهُمَّ اعطِ مُحَمَّداً اَشْرَفَ المَقامِ وَحِباءَ السَّلامِ وشَفَاعَةَ الأَسْلامِ اللَّهُمَّ وَالحَقْنا بِهِ غَيرَ خَزَايَا وَلا نَاكِثِينَ وَلا نَادِمِينَ وَلا مُبَدِّلِينَ إِلَّةِ الحَقِّ آمِينَ.(1)

صلوات بر امام علی امیرالمؤمنین علیه السلام حقا: اللّهُمَّ صَلِّ عَليَّ أميرِ المُؤمِنينَ عَلِيِّ بْنِ ابيطالبٍ اخَيِّ نَبِيِّكَ وَوَلِيِّهِ وَصَفيِّهِ وَوَزيرِهِ وَمُستَودَعِ عِلمِهِ وَمَوضِعِ سِرِّهِ وَباب

ص: 315


1- بحارالانوار، ج 99، ص 16.

حِكْمَتِهِ وَالنَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ والدَّاعِي إِلَيَّ شَريعَتَهُ وَخَليفَتِهِ في أُمَّتِهِ وَمُفَرِّجِ الْكَرْبِ عَن وَجهِهِ قاصِمِ الكَفَرَةِ وَمَرغِمِ الفَجَرَةِ الّذي جَعَلتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَرُونَ مِنْ مُوسي اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعادَ مَن عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ واخْذُل مَن خَذَلَهُ وَالعَن مَن نَصَبَ لَهُ مِنَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ وَصَلِّ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلَيَّ اَحَدٌ مِنْ أَوْصِياءِ اِنْبِيائِكَ يا رَبَّ الْعالَمِين.

صلوات بر سیده نساء، فاطمه زهرا علیها السلام : اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ اللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها وَکُنِ الثّائِرَ اَللّهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها اللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى وَحَلیلَةَ صاحِبِ اللِّوآءِ وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَْعْلى فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها صَلوةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ ذُرِّیَّتِها وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.

صلوات بر امام حسن و امام حسین علیهما السلام : اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ عَبْدَيْكَ وَوَلِيَّيْكَ، وَابْنَيْ رَسُولِكَ، وَسِبْطَيِ الرَّحْمَةِ، وَسَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلادِ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ، اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ، وَوَصِيِّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، أَشْهَدُ أَنَّكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَمِينُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِينِهِ، عِشْتَ مَظْلُوماً، وَمَضَيْتَ شَهِيداً، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الزَّكِيُّ الْهادِي الْمَهْدِيُّ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّي فِي هٰذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ ،اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ، قَتِيلِ الْكَفَرَةِ، وَطَرِيحِ الْفَجَرَةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، أَشْهَدُ مُوقِناً أَنَّكَ أَمِينُ اللّٰهِ وَابْنُ أَمِينِهِ، قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَمَضَيْتَ شَهِيداً، وَأَشْهَدُ أَنَّ اللّٰهَ تَعالَى الطَّالِبُ

ص: 316

بِثارِكَ، وَمُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَالتَّأْيِيدِ فِي هَلاكِ عَدُوِّكَ وَ إِظْهارِ دَعْوَتِكَ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللّٰهِ، وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللّٰهِ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتَّىٰ أَتاكَ الْيَقِينُ، لَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً خَذَلَتْكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَلَّبَتْ عَلَيْكَ، وَأَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِمَّنْ أَكْذَبَكَ وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّكَ وَاسْتَحَلَّ دَمَكَ، بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، لَعَنَ اللّٰهُ قاتِلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ خاذِلَكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَكَ فَلَمْ يُجِبْكَ وَلَمْ يَنْصُرْكَ، وَلَعَنَ اللّٰهُ مَنْ سَبَىٰ نِساءَكَ، أَنَا إِلَى اللّٰهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ، وَمِمَّنْ والاهُمْ وَمالَأَهُمْ وَأَعانَهُمْ عَلَيْهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَالْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَىٰ، وَبابُ الْهُدَىٰ، وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقىٰ، وَالْحُجَّةُ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، وَأَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَبِمَنْزِلَتِكُمْ مُوقِنٌ، وَلَكُمْ تابِعٌ بِذاتِ نَفْسِي، وَشَرايِعِ دِينِي، وَخَواتِيمِ عَمَلِي، وَمُنْقَلَبِي فِي دُنْيايَ وَآخِرَتِي.

صلوات بر امام علی بن الحسین علیهما السلام : اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیا مَهْدِیّا اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.

صلوات بر امام محمد بن علی علیهما السلام : اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی باقِرِ الْعِلْمِ، وَ إِمامِ الْهُدی، وَقائِدِ أَهْلِ التَّقْوی، وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبادِک. اللّهُمَّ وَکما جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبادِک، وَمَناراً لِبِلادِک، وَمُسْتَوْدَعاً لِحِکمَتِک، وَمُتَرْجِماً لِوَحْیک، وَأَمَرْتَ بِطاعَتِهِ، وَحَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِیتِهِ، فَصَلِّ عَلَیهِ یا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیةِ أَنْبِیائِک وَأَصْفِیائِک وَرُسُلِک وَأُمَنائِک یا رَبَّ الْعالَمِینَ.

صلوات بر امام جعفر بن محمد علیهما السلام:اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِی إِلَیْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ

ص: 317

وَ وَحْیِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَانَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِیَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفَظَ دِینِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَصْفِیَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

صلوات بر امام موسی بن جعفرعلیهما السلام : اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ، الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ، النُّورِ الْمُبِينِ ، الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذىٰ فِيكَ . اللّٰهُمَّ وَكَما بَلَّغَ عَنْ آبائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَنَهْيِكَ، وَحَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ، وَكابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَالشِّدَّةِ فِيما كانَ يَلْقىٰ مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ، رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَأَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِمَّنْ أَطاعَكَ وَنَصَحَ لِعِبادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.

صلوات بر امام علی بن موسی علیهما السلام :اللّهُمَّ صلِّ عليَّ عَلِيَّ بنِ مُوسي اَ لَّذِي اِرْتَضَيْتَهُ وَ رَضِيتَ بِهِ مَن شِئْتَ مِن خَلقِكَ اللَّهُمَّ وَكَما جَعَلتَهُ حُجَّةً عَليٍ خَلْقَك وقَائِماً بِأَمْرِك ونَاصِراً لِدِينِك وشَاهِداً عَلَيَّ عِبادَكَ وكَمَا نَصَحَ لَهُم في السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ وَدَعا إِلَيَّ سَبيلَكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوظَّةِ الحَسَنَةِ فَضلَ عَلَيهِ أفضَلَ ما صَلَّيتَ عَلَيَّ احَدٌ مِن أوليائِكَ وَخِيرَتِكَ مِن خَلقِكَ إنَّكَ جَوادٌ كَريمٌ.

صلوات بر امام محمد بن علی بن موسی علیهم السلام :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ موُسى عَلَمِ التُّقى وَنوُرِ الْهُدى وَمَعْدِنِ الْوَفآءِ وَفَرْعِ الاْزْکِیآءِ وَخَلیفَةِ الاْوْصِیآءِ وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ اَللّهُمَّ فَکَما هَدَیْتَ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ وَاسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَیْرَةِ وَاَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدى وَزَکَّیْتَ بِهِ مَنْ تَزَکّى فَصَلِّ عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ وَبَقِیَّةِ اَوْصِیآئِکَ اِنَّکَ عَزیزٌ حَکیمٌ.

صلوات بر امام علی بن محمد علیهما السلام :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِىِّ الاَْوْصِیآءِ وَاِمامِ الاَْتْقِیآءِ وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ وَالْحُجَّةِ عَلَى الْخَلاَّئِقِ اَجْمَعینَ اَللّ هُمَّ کَم ا جَعَلْتَهُ نوُراً یَسْتَضیَّىُ بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِالْجَزی لِ مِنْ ثَوابِکَ وَاَنْذَرَ بِالاَْلیمِ مِنْ عِقابِکَ وَحَذَّرَ بَاْسَکَ وَذَکَّرَ بِآیاتِکَ وَاَحَلَّ حَلالَکَ وَحَرَّمَ حَرامَکَ وَبَیَّنَ شَرایِعَکَ وَفَرایِضَکَ وَحَضَّ عَلى عِبادَتِکَ وَاَمَرَ بِطاعَتِکَ وَنَهى عَنْ مَعْصِیَتِکَ فَصَلِّ عَلَیْهِ

ص: 318

اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ وَذُرِّیَّةِ اَنْبِیآئِکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ.

صلوات بر امام حسن بن علی بن محمد علیهما السلام :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِىِّ الصّادِقِ الْوَفِىِّ النُّورِ الْمُضیئِ خازِنِ عِلْمِکَ وَالْمُذَکِّرِ بِتَوْحیدِکَ وَوَلِىِّ اَمْرِکَ وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ الْهُداةِ الرّاشِدینَ وَالْحُجَّةِ عَلى اَهْلِ الدُّنْیا فَصَلِّ عَلَیْهِ یا رَبِّ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَصْفِیآئِکَ وَحُجَجِکَ وَاَوْلادِ رُسُلِکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ.

صلوات بر امام ولی الأَمر المُنتَظرعجل الله تعالی فرجه الشریف :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى وَلِیِّکَ وَابْنِ اَوْلِیآئِکَ الَّذینَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَاَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَاَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرْتَهُمْ تَطْهیراً اَللّهُمَّ انْصُرْهُ وَانْتَصِرْ بِهِ لِدینِکَ وَانْصُرْ بِهِ اَوْلِیآئَکَ وَاَوْلِیآئَهُ وَشیعَتَهُ وَاَنْصارَهُ وَاجْعَلْنا مِنْهُمْ اَللّهُمَّ اَعِذْهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ باغٍ وَطاغٍ وَمِنْ شَرِّ جَمیعِ خَلْقِکَ وَاحْفَظْهُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ وَعَنْ یَمینِهِ وَعَنْ شِمالِهِ وَاحْرُسْهُ وَامْنَعْهُ اَنْ یوُصَلَ اِلَیْهِ بِسُوَّءٍ وَاحْفَظْ فیهِ رَسوُلَکَ وَآلَ رَسوُلِکَ وَاَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَاَیِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَانْصُرْ ناصِریهِ وَاخْذُلْ خاذِلیهِ وَاقْصِمْ بِهِ جَبابِرَةَ الْکُفْرِ وَاقْتُلْ بِهِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ وَجَمیعَ الْمُلْحِدینَ حَیثُ کانوُا مِنْ مَشارِقِ الاْرْضِ وَمَغارِبِها وَبَرِّها وَبَحْرِها وَامْلاَ بِهِ الاْرْضَ عَدْلاً وَاَظْهِرْ بِهِ دینَ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ السَّلامُ وَاجْعَلْنِى اللّهُمَّ مِنْ اَنْصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَاَتْباعِهِ وَشیعَتِهِ وَاَرِنى فى آلِ مُحَمَّدٍ ما یَاْمُلوُنَ وَفى عَدُوِّهُمْ ما یَحْذَروُنَ اِلهَ الْحَقِّ آمینَ .(1)

بر عارض روی ماه مهدی علیه السلام صلوات **بر جذ به هر نگاه مهدی علیه السلام صلوات

ما را نبود چو هدیه ای در خور او **پیوسته به پیشگاه مهدی علیه السلام صلوات

صلوات بر پیامبران و بر ملائکه بعد از صلوات بر محمد صلی الله علیه وآله

مستحب است هرگاه نام پیامبران را بردیم، ابتدا بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله صلوات

ص: 319


1- بحارالانوار، ج 11، ص 73.

بفرستیم بعد بر آنها.

ابن عمار گفت: نزد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از برخی پیامبران یاد کردم و بر او صلوات فرستادم. حضرت فرمودند: «هرگاه نام یکی از پیامبران را بردی، اول بر محمد صلی الله علیه وآله و آل صلوات بفرست، بعد بر آن پیامبر، صلی الله علی محمد و آله و علی جمیع الأنبیاء».(1)

و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال کردند از «روح» در آیه«يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ »(2)فرمود: «اَلرُّوحُ غَيْرُ اَلْمَلاَئِكَةِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیهِم»(3)

نیز در ضمن زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام این جمله آمده است «صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيكَ وَعَلَي المَلائِكَةِ اَلْحَافِّينَ بِكَ»(4)

صلوات مخصوص بر موسی بن جعفرعلیه السلام

سیدبن طاوس در یکی از زیارات این صلوات را بر حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه نقل کرده است، و چون مشتمل بر برخی از فضائل و عبادات و مصائب آن امام والامقام بود، در این جا آوردم، امید است علاقه مندان به آن جناب در هرجا هستند با خواندن آن، ضمن عرض ارادت به ساحت قدس باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام ، به محتوای آن نیز توجه نموده و از هر جهت بهره مند شوند.

«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِيِّ الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْيارِ، وَعَيْبَةِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّكِينَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِكَمِ وَالْآثارِ، الَّذِي كانَ يُحْيِي

ص: 320


1- بحارالانوار، ج 14، ص 48، ح 5 و « العروة الوثقی»، فصل فی الصلاة علی النبی صلی الله علیه وآله ، مسأله 7.
2- سوره نحل (16)، آیه 2.
3- اصول کافی، ج 1، ص 274، ح 6.
4- مزار کبیر، ص 255؛ بحار الانوار، ج 97، ص 332، ح 30.

اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ، حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِيرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْكَثِيرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ، وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ، وَالْخَيْرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِيرِ، ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ، وَالْجِنازَةِ الْمُنَادىٰ عَلَيْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ، وَأَبِيهِ الْمُرْتَضىٰ، وَأُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ ؛ اللّٰهُمَّ وَكَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِيظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْكُرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاكَ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَكَ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَى الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها، وَلَمْ يَلْحَقْهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَوامِرِكَ وَنَواهِيكَ لَوْمَةُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَيْهِ صَلاةً نامِيَةً مُنِيفَةً زاكِيَةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَراياكَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِيَّةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْكَ فِي مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِيمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِيمِ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. ».(1)

در شب و روز جمعه بسیار صلوات بفرستید

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: جمعه، شبش نورانی است و روزش بسیار روشن است، پس در شب و روز جمعه بسیار بگویید:

«سُبْحانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ اكبَرُ وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ »و بسیار بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله صلوات بفرستید. «إِنَّ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ لَيْلَةٌ غَرَّاءُ وَيَومها ازهَرُ فاكثروا فيهِما مِنَ التَّسبيجِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّهليلِ وَالثَّنَاءِ عَلَيَّ اللَّهُ وَالصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدو آلِ مُحَمَّدٍ».(2)

ص: 321


1- بحارالانوار، ج 99، ص 16.
2- بحارالانوار، ج 8، ص 126.

و همان حضرت نقل کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «شب و روز جمعه بر من بسیار صلوات بفرستید. از آن حضرت پرسیدند: صلوات بسیار چند عدد است؟ فرمودند: اقل آن صدصلوات است و هر چه بیشتر بهتر».

قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلي اَللَّهُ عَلَيْهِ واله أَكْثِرُوا مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ فِي اللَّيلَةِ الغَرَّاءِ واليَومِ الأزهَرِ لَيْلَةَ الجُمُعَةِ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ فَقِيلَ إِلَيَّ كَمِ الْكَثِيرُ قَالَ إِلَيَّ مَا ئَةٌ ومَا زَادَتْ و أَفْضَلَ»(1)

و روایت دیگر است که: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: « چون عصر روز پنجشنبه شود خداوند فرشته هایی از آسمان به زمین می فرستد، و با آنها قلم هایی از طلا و صحیفه هایی از نقره (سفید) است و تا غروب روز جمعه چیزی نمی نویسند مگر صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله . «إِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْخَمِيسِ عِنْدَ العَصرِ الهَبَطُ اللَّهُ عَزَّوجلّ مَلائِكَةٌ مِنَ السَّماءِ إِلَي الْأَرْضُ مَعَها ضَحَائِفُ مِنْ فِضَّةٍ بِأَيْدِيهِمْ اقلام مِنْ ذَهَبٍ تَكْتُبُ الصَّلاةَ عَلَيَّ مُحَمَّد وَ آلِهِ إِلَيَّ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمسِ مِن يَومِ الجُمُعَةِ».(2)

همچنین نقل است که شب جمعه ده بار از خدا بخواهیم که بر پیامبر صلی الله علیه واله صلوات بفرستد به این عبارت: «يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَيَّ الْبَرِيَّةِ يا باسِطَ اَلْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يا صاحِبَ المَواهِبِ السينيةِ صَلِّ عَليَّ مُحَمَّدٌ وَآلُه خَيرُ الوَرِيِّ سَجِيِّهٌ وَاغْفِرْ لَنَا يا ذَا العَلِيِّ فِي هذِهِ العَشِيَّةِ»(3)

و از حضرت امام محمدباقرعلیه السلام روایت است که فرمودند: در روز جمعه، نزد

ص: 322


1- کافی، ج 3، ص 428، بحارالانوار، ج 86، ص 313.
2- بحارالانوار، ج 86، ص 361.
3- مفاتیح الجنان، اعمال شب جمعه.

من هیچ عبادتی محبوبتر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست. «مَا مِنْ شَيْءٍ عُبِدَ اَللَّهُ بِهِ يَومَ الجُمُعَةِ أحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلُ مُحَمَّدٍ ».(1)

نیز روایت شده که بهترین اوقات صلوات در روز جمعه بعد از عصر است، به اینکه صد مرتبه گفته شود: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم»(2)

و از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله در بین نماز ظهر و عصر معادل هفتاد رکعت نماز است و کسی که بعد از نماز عصر روز جمعه بگوید:اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الأَوصِياءِ المَرْضِيِّينَ بِأَفْضَلِ صَلَواتِكَ وبارِك عَلَيهِم بِأَفضَلِ بَرَكاتِكَ وَ السَّلامُ عَلَيهِم وَعَلَيَّ ارواحَهُم وَأجْسادَهُم وَرَحِمَهُ اللَّهُ وبَرَكاتُهُ. برای او مثل ثواب عمل جن و انس در آن روز خواهد بود.(3)

مؤلف: روایات در فضیلت صلوات، خصوصا در شب و روز جمعه بسیار است که به خاطر اختصار، به همین مقدار اکتفا کردیم. والتوفیق من الله.

ذکر ما این است دائم الاوقات **بر محمد صلی الله علیه وآله و آل او صلوات

صلوات ضراب اصفهانی

در پایان این قسمت، مناسب دیدم صلوات منسوب به ابوالحسن ضراب اصفهانی را که در اعمال عصر جمعه وارد شده و مشتمل است بر صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام و دارای مضامین عالی و قابل توجه است - بیاورم.

ص: 323


1- کافی، ج 3، ص 439.
2- بحارالانوار، ج 86، ص 352.
3- مفاتیح الجنان، اعمال روز جمعه.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ، الْمُصْطَفَى فِي الظِّلالِ، الْمُطَهَّرِ مِنْ كُلِّ آفَةٍ، الْبَرِيءِ مِنْ كُلِّ عَيْبٍ، الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجَاةِ، الْمُرْتَجَى لِلشَّفَاعَةِ، الْمُفَوَّضِ إِلَيْهِ دِينُ اللَّهِ، اللَّهُمَّ شَرِّفْ بُنْيَانَهُ، وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ، وَ أَفْلِجْ حُجَّتَهُ، وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ، وَ أَضِئْ نُورَهُ، وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ، وَ أَعْطِهِ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِيلَةَ الرَّفِيعَة، وَ ابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ، وَ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ قَائِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ، وَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعَابِدِين إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ، وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ إِمَامِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلِّ عَلَى الْخَلَفِ الصَّالِحِ الْهَادِي الْمَهْدِيِّ، إِمَامِ الْهُدَى وَ إِمَامِ الْمُؤْمِنِين وَ وَارِثِ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ، الْعُلَمَاءِ الصَّادِقِينَ، الْأَبْرَارِ الْمُتَّقِينَ، دَعَائِمِ دِينِكَ وَ أَرْكَانِ تَوْحِيدِكَ، وَ تَرَاجِمَةِ وَحْيِكَ، وَ حُجَجِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَ خُلَفَائِكَ فِي أَرْضِكَ، الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِكَ، وَ اصْطَفَيْتَهُمْ عَلَى عِبَادِكَ، وَ ارْتَضَيْتَهُمْ لِدِينِكَ، وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ، وَ جَلَّلْتَهُمْ بِكَرَامَتِكَ، وَ غَشَّيْتَهُمْ بِرَحْمَتِكَ، وَ رَبَّيْتَهُمْ بِنِعْمَتِكَ، وَ غَذَّيْتَهُمْ بِحِكْمَتِكَ، وَ أَلْبَسْتَهُمْ نُورَكَ، وَ رَفَعْتَهُمْ فِي مَلَكُوتِكَ، وَ حَفَفْتَهُمْ

ص: 324

بِمَلائِكَتِكَ، وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَيْهِمْ صَلاةً كَثِيرَةً دَائِمَةً طَيِّبَةً، لَا يُحِيطُ بِهَا إِلّا أَنْتَ، وَ لَا يَسَعُهَا إِلّا عِلْمُكَ، وَ لَا يُحْصِيهَا أَحَدٌ غَيْرُكَ، اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ الْمُحْيِي سُنَّتَكَ، الْقَائِمِ بِأَمْرِكَ، الدَّاعِي إِلَيْكَ، الدَّلِيلِ عَلَيْكَ، وَ حُجَّتِكَ عَلَى خَلْقِكَ، وَ خَلِيفَتِكَ فِي أَرْضِكَ، وَ شَاهِدِكَ عَلَى عِبَادِكَ، اللَّهُمَّ أَعِزَّ نَصْرَهُ، وَ مُدَّ فِي عُمْرِهِ، وَ زَيِّنِ الْأَرْضَ بِطُولِ بَقَائِهِ، اللَّهُمَّ اكْفِهِ بَغْيَ الْحَاسِدِينَ، وَ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْكَائِدِينَ، وَ ازْجُرْ عَنْهُ إِرَادَةَ الظَّالِمِينَ، وَ خَلِّصْهُ مِنْ أَيْدِي الْجَبَّارِينَ، اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مَا تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ، وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ، وَ بَلِّغْهُ أَفْضَلَ مَا أَمَّلَهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، اللَّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى مِنْ دِينِكَ، وَ أَحْيِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِنْ كِتَابِكَ، وَ أَظْهِرْ بِهِ مَا غُيِّرَ مِنْ حُكْمِكَ، حَتَّى يَعُودَ دِينُكَ بِهِ عَلَى يَدَيْهِ غَضًّا جَدِيدًا خَالِصًا مُخْلَصًا، لَا شَكَّ وَ لَا شُبْهَةَ مَعَهُ، وَ لَا بَاطِلَ عِنْدَهُ وَ لَا بِدْعَةَ لَدَيْهِ، اللَّهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ كُلَّ ظُلْمَةٍ، وَ هُدَّ بِرُكْنِهِ كُلَّ بِدْعَةٍ، وَ اهْدِمْ بِغُرَّتِهِ كُلَّ ضَلالَةٍ، وَ اقْصِمْ بِهِ كُلَّ جَبَّارٍ، وَ أَخْمِدْ بِسَيْفِهِ كُلَّ نَارٍ، وَ أَهْلِكْ بِعَدْلِهِ كُلَّ جَبّارٍ، وَ أَجْرِ حُكْمَهُ عَلَى كُلِّ حُكْمٍ، وَ أَذِلَّ بِسُلْطَانِهِ كُلَّ سُلْطَانٍ، اللَّهُمَّ أَذِلَّ كُلَّ مَنْ نَاوَاهُ، وَ أَهْلِكْ كُلَّ مَنْ عَادَاهُ، وَ امْكُرْ بِمَنْ كَادَهُ، وَ اسْتَأْصِلْ مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَعَى فِي إِطْفَاءِ نُورِهِ وَ أَرَادَ إِخْمَادَ ذِكْرِهِ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلامِ الْهُدَى، وَ مَنَارِ التُّقَى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى، وَ الْحَبْلِ الْمَتِينِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِيمِ، وَ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ، وَ وُلاةِ عَهْدِكَ، وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ، وَ زِدْ فِي أَعْمَارِهِمْ، وَ زِدْ فِي آجَالِهِمْ، وَ بَلِّغْهُمْ أَفْضَل آمَالِهِمْ دِينًا وَ دُنْيَا وَ آخِرَةً، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. .(1)

یارب به محمد صلی الله علیه وآله و به زهرا علیها السلام صلوات**برشیر خدا علی علیه السلام اعلا صلوات

ص: 325


1- مفاتیح الجنان، بقیه اعمال روز جمعه و بحارالانوار، ج 11، ص 81.

برحُسن حَسَن (علیه السلام)، جمال نیکوی حسین (علیه السلام)**اولاد علی (علیه السلام)و آل طاها صلوات

صلوات در موارد متفرقه

صلوات برای استجابت دعا و برآمدن حاجات: از حضرت امام رضا علیه السلام نقل است که فرمودند: «برای مستجاب شدن دعاها و آمرزش گناهان و رسیدن به آرزوها و زیاد شدن روزیها و از دوستان بهشتی شدن پیامبر صلی الله علیه وآله ، این صلوات را که از اسرار آل محمد صلی الله عیه وآله است بخوانید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ في الأَوَّلِينَ وَ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّد وَ آلَ مُحَمَّدٍ فِي اَلْأَخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي المَلاءِ الأَعلي وَ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ اعطِ مُحَمَّداً الوَسيلَةَ وَالشَّرَفَ وَالفَضيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ اللّهُمَّ إنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لَم ارَهُ فَلا تَحْرِمْنِي يَوْمَ القيمَةِ رُؤيَتَهُ وَارزُقني صُحْبَتَهُ وَتَوفَّني عَلَيَّ مِلَّتَهُ واسقِنِي مِن حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً لاَ أَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً اِنَّكَ عَلَيَّ كُلِّ شئ قَدِيرٌ اَللّهُمَّ كَما آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ اَرَهُ فارنِي في الجناين وَجهُهُ اللَّهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَ سَلاماً.(1)

مؤلف: از برکات این صلوات نیز بهره مند شوید - که گفته شده ثواب ده هزار صلوات دارد. «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ سَيِّدَنا وَنَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مَا اخْتَلَفَ الْمَلَوَّانِ وَتَعَاقَبَ العَصْرانِ وَكْرَ الْجَدِيدَانِ واسْتَقْبَلَ الْفَرْقَدَانَ وبَلِّغْ رُوحَهُ وَ ارواحَ أهْلِ بَيتِهِ مِنّي التَّحِيَّةَ والسَّلام.»(2) خدایا ! درود فرست بر مولا و آقا و پیامبر ما محمد و خاندانش، تا آنگاه که روز و شب در رفت و آمدند، و بامداد و شامگاه، پی در پی واقع شوند، و روز و شب به دنبال هم می رسند، و آن دو ستاره بزرگ و کوچک روی می آورند،

ص: 326


1- بحارالانوار، ج 86، ص 96 به نقل از ثواب الاعمال، ص 141.
2- امالی شیخ طوسی رحمه الله

و سلام و درود مرا به ارواح پیامبر و خاندانش برسان.

همچنین فرستادن این صلوات، برای برآمدن حاجات، رجاء مانعی ندارد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ فاطِمَةَ وَأَبيها وَبَعلِها وَبَنِيها بِعَدَدِ ما أحاطَ بِهِ عِلمُکَ.

سلام و صلوات به پیامبر صلی الله علیه وآله می رسد: از امام صادق علیه السلام است که فرمودند:

خدا فرشته ای را بر قبر پیامبر صلی الله علیه وآله موکل گردانده است، و هرگاه یکی از شما صلوات یا سلام بر آن حضرت فرستاد، آن فرشته به عرض پیامبر صلی الله علیه وآله می رساند.(1)

صلوات همراه مصافحه: نقل شده که فرمودند: «دو نفر که برای خدا با یکدیگر مصافحه (دست بهم دهند) و صلوات فرستند، پیش از آنکه از هم جدا شوند، خداوند مهربان هر دو را می آمرزد.(2)

مؤذن و شنونده اذان صلوات بفرستند: در روایت صحیح است که حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «هر وقت نام مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بردی، یا شخصی نام آن حضرت را نزد تو برد، بر پیامبر صلی الله علیه وآله صلوات بفرست، در اذان باشد یا غیر اذان».

وَصَلَ عَلِيٌ اَلنَّبِيَّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه كُلَّمَا ذَكَرْتَهُ اَوْ ذَكَرَهُ ذَاكِرٌ عِنْدَكَ فِي اذان أَوْ غَيْرِهِ. (3)

مؤلف: همان گونه که ملاحظه می کنید، امام علیه السلام در این روایت امر فرموده است که با بردن نام پیامبر صلی الله علیه واله یا شنیدن آن، صلوات بفرستید. و ظاهر امر وجوب است و صاحب وسائل نیز فرموده است: «بَابِ وُجُوبِ اَلصَّلاَةِ عَلَيَّ اَلنَّبِيُّ كُلَّمَا ذُكِرَ فِي اِذَانِ أَوْ غَیرِهِ»

ص: 327


1- میزان الحکمة .
2- روایات در فضیلت مصافحه بسیار است: بحار، ج 5، ص 323 و ج 76، ص 19 و سفینه البحار، ج 5، ص 119 مراجعه شود.
3- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 5، ص 451، باب 42، ابواب اذان و اقامه.

مرحوم سید قدس سره نیز در کتاب شریف «العروة الوثقی» فرموده است:

جماعتی از علما فتوا به وجوب صلوات داده اند (عبارتش در ذیل همین صفحه آمده است ولی به لحاظ قرائن خارجی و همچنین آمدن نام و القاب آن حضرت در قرآن بدون ذکر صلوات، «امر» (صل» در این روایت حمل بر استحباب شده است، هرچند احوط عدم ترک است. همچنین در روایتی که شیعه و ستی نقل کرده اند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «جبرئیل گفت: از رحمت خدا دور باد کسی که نام تو نزد او برده شود و بر تو صلوات نفرستد». و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: من آمین گفتم.(1) نیز «مسلم» در صحیحش نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: وقتی مؤذن اذان می گوید، جمله های اذان را همراه او حکایت کنید و بر من صلوات بفرستید. به راستی که هر کس بر من صلوات بفرستد خداوند به هر صلواتی ده صلوات بر آن کس می فرستد. قالَ النَّبِی صلی الله علیه واله : «إِذَا سَمِعْتُمُ الْمُوذِنَ فَقُولُوا مِثْلَ ما يَقُولُ ثُمَّ صَلُّوا عَلَيَّ فانّهُ مَن صلّي عَلَيَّ صلاة صلّي اللّه عَلَيهِ عَشراً. »(2)

و نظیر همین روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده و در ادامه فرمودند: «وَلا تَدَع ذِكْرَ اللَّهِ عَلَيَّ كُلِّ حَالٍ»(3)، در هیچ حال دست از ذکر خدا بر مدار.

صلوات در اثنای نماز: مرحوم سید قدس سره در کتاب شریف «العروة الوثقی» فرموده است: فرد هر وقت نام پیامبر صلی الله علیه وآله را به زبان آورد یا شنید، مستحب است بر آن حضرت صلوات بفرستد، اگر چه در نماز یا در اثنای قرائت باشد، بلکه احوط ترک نکردن است، زیرا که جماعتی از علما فتوی به وجوب آن داده اند، و

ص: 328


1- روایات مربوط به فضیلت صلوات را به نقل از اهل تسنن در روزهای مدینه، ص 188 به بعد آورده ام که بیش از صد روایت است.
2- صحیح مسلم، کتاب الصلاة، باب استحباب القول مثل قول المؤذن لمن سمعه، ص 198، ح 384.
3- بحارالانوار، ج 13، ص 153، ح 12.

فرقی نیست که اسم آن بزرگوار ذکر شود یا کنیه یا لقب آن حضرت، یا به ضمیر ذکر شود، و در خبر صحیح است که: «صلوات بفرست بر پیامبر صلی الله علیه وآله هر وقت نام او را بردی یا آنکه کسی نام آن حضرت را نزد تو به زبان آورد، در اذان باشد یا غیر اذان»، و از آن بزرگوار روایت است که فرمودند: هرگاه نام من نزد کسی برده شود و فراموش کند صلوات بر من بفرستد (غفلت کند و صلوات نفرستد) خداوند او را در راه بهشت به خطا می اندازد (راه بهشت را گم می کند).(1)

سه فرع: اول. چنانچه کسی در اثنای قرائت حمد و سوره و یا سایر جاهای نماز، نام پیامبر اکرم صلی الله علیه واله را شنید، صلوات بفرستد و آن را تأخیر نیاندازد و بعد از فرستادن صلوات، نماز را ادامه دهد، بلکه احتیاط این است که فرستادن صلوات را در اثنای نماز ترک نکند، چون جمعی از علما فتوا به وجوب آن داده اند.

دوم: چنانچه در اثنای تشهد نام پیامبر صلی الله علهی وآله را شنید، به صلواتی که در تشهد واجب است اکتفا نکند و دو صلوات بفرستد، همچنین اگر نام مبارک آن حضرت تکرار شد، صلوات را تکرار کند.(2)

سوم. در صلوات، کیفیت خاصی معتبر نیست و هر عبارتی که دلالت بر صلوات کند، کفایت می کند، مثل «صَلِّيَ اَللَّهُ عَلَيْهِ » یا «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ اَلنَّبِيَّ » یا رب صل علی محمد» ولی به هر عبارت و کیفیتی که صلوات فرستاد، اضافه کردن آل ترک نشود.

ص: 329


1- يُسْتَحَبُّ الصَّلاةُ عَلَيَّ النَّبِيُّ حَيثُ مَا ذُكِرَ او ذُكِرَ عِنْدَهُ وَلَوْ كانَ فِي الصَّلاةِ وفي أَثْنَاءِ الْقِرَائَةِ بَلِ اَلْأَحْوَطُ عدم تَرَكَهَا لِفَتوِي جَمَاعَةٌ مِنَ اَلْعُلَمَاءِ بِوُجُوبِهَا »،وَفِيَ اَلْخَبَرَ اَلصَّحِيحُ: «وَصَلَ عَلِيٌ النَّبِيُّ كُلَّما ذَكَرْتَهُ أَوْ ذَكَرَهُ ذَاكِرٌ عِنْدَكَ فِي الْأَذَانِ أَوْ غَيْرِهَا» وَفِي رِواية:« مَن ذُكِرْتُ عِندَهُ ونَسِيَ أن يُصَلِّيَ عَلَيَّ خَطَا اللَّهُ بِهِ طَرِيقَ الجَنَّةِ».العروة الوثقی، فصل فی الصلاة علی النَّبی صلی الله علیه وآله
2- همان، مسأله 1 و مسأله 2.

صلوات در رکوع وسجود نماز:مستحب است قبل از ذکررکوع یابعد ازآن صلوات بفرستیم، همچنین مستحب است قبل از ذکر سجده یا بعد از آن صلوات بفرستیم.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «نمازگزار، در رکوع و سجود نمازش صلوات بفرستد، وصلوات بر محمد صلی الله علیه وآله و آل محمد مثل تکبیر و تسبیح است و معادل ده حسنه می باشد».(1)

و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «کسی که در رکوع و سجود و قیامش در حال قنوت) صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد خداوند علاوه بر ثواب اینها، ثواب دیگری به مقدار ثواب رکوع و سجود و قیام، به او عطا فرماید».(2)

صلوات در قنوت نماز: مستحب است در اول قنوت و در پایان آن صلوات بفرستیم، زیرا قنوت در نمازها دعا و طلب حاجات است و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «هرگاه یکی از شما دعا کرد، ابتدا کند به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه واله ، چون صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله مقبول عند الله است و این طور نیست که خداوند بعضی از دعا را قبول کند و بعضی را رد نماید».(3)

و از همان حضرت نقل شده که فرمودند: «کسی که حاجتی از خدا دارد، ابتدا صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس از آن حاجتش را بطلبد و در پایان نیز صلوات بفرستد، همانا خداوند عزوجل کریم تر از آن است که دو طرف دعا را

ص: 330


1- وسائل الشیعه، باب 20 از ابواب رکوع، حدیث 1.
2- کتاب فضل الصلاة علی النبی صلی الله علیه وآله .
3- إِذَا دَعَا أَحَدُكُمْ فَلْيَبْدَأْ بِالصَّلاَةِ عَلَيَّ اَلنَّبِيَّ وَ صَلي اللَّهُ عَلَيهِ والِهِ الصَّلاةِ عَلَيَّ النَّبِيُّ مَقْبُولَةٌ وَلَمْ يَكُنِ اللَّهُ تَعالي لِيَقبَلَ بُغضَ الدُّعاءِ وَيَرُدُّ بَعضاً. وسائل الشیعة، باب 36، ابواب الدعاء، ح 1.

مستجاب کند و وسط آن را واگذارد، هر جا صلوات بر محمد و آل محمد باشد حجابی وجود ندارد».(1)

و برخی از علما فرموده اند: از قنوت های جامع و کامل که موجب بر آمدن حاجات است، این قنوت است: «سُبْحانَ مَنْ دانَتْ لَهُ السَّماواتُ وَ اَلْأَرْضُ بِالْعُبُودِيَّةِ سُبْحانَ مَنْ تَفَرَّدَ بِالوَحدانيَّةِ أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي وَلِجَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ واقْضِ حَوائِجي وَ حَوَائِجِهِمْ بِحَقِّ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّاهِرِينَ».(2)

مؤلف: این قنوت برگرفته از قنوتهای مفصل است و در عین اینکه کوتاه است، مشتمل است بر تمجید و ثنای الهی و صلوات بر پیامبر و آل آن حضرت و طلب مغفرت برای مؤمنین و مؤمنات، لذا همه شرایط دعا در آن جمع و به مستجاب شدن نزدیک است.

صلوات بعد از هر نماز کامل کننده نماز است: اهمیت و برکات صلوات از اینجا روشن می شود که نماز در صورتی به مرتبه کمال می رسد که بعد از آن بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: همانا کمال روزه به پرداخت زکات فطره است، همان گونه که تمامیت و کمال نماز به صلوات بر پیامبرصلی الله علیه وآله است، چون کسی که روزه بگیرد و زکات فطره اش را عمدا نپردازد، برای او روزه نیست، و کسی که بعد از نماز صلوات نفرستد برایش نماز نیست.

«اِنْ مِنْ تَمامِ الصُّؤْمِ إِعْطاءُ الزَّكَاةِ -يَعْنِي الْفِطْرَةَ-كُمَا انّ الصَّلاَةَ عَلَيَّ أَلنَّبِي صَلَي اللّهُ عَلَيهِ والِه

ص: 331


1- وسائل الشیعة، باب 36، ابواب الدعاء، ح 11.
2- العروة الوثقی، فصل فی القنوت، مسأله 6.

مِن تَمامِ الصَّلاةِ لِأنَّهُ مَن صَامَ وَلَم يُؤَدِّ ألزَّكاةَ فَلا صُؤمَ لَهُ إِذَا تَرَكَهَا مُتَعَمِّداً وَلا صَلاةَ لَهُ إِذا تَرَكَ اَلصَّلاَةَ عَلَيَّ أَلنبيٌ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه »(1)

و از حضرت امام رضا علیه السلام نقل است که فرمودند: هر کس بعد از نماز صبح و نماز مغرب، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَيَّ النَّبِیِّ...» را بخواند و صلوات بفرستد، خداوند حاجات دنیا و آخرت او را برآورده می کند. (2)

صلوات و سلام بر پیامبرصلی الله علیه وآله بعد از نماز: که در صفحه 168 گذشت.

بهترین ذکر و خوشترین نغمات** هست بر ختم مرسلین صلوات

مرحبا بر کسی که بفرستد **دائما بر محمد صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام صلوات

صلوات عِدلِ تسبیح و تکبیر است: شیخ صدوق قدس سره از امام علیه السلام نقل کرده که فرمود: «صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله در پیشگاه خداوند عزوجل معادل (عِدلِ) تسبیح و تهلیل و تکبیر است»؛ «الصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ تَعْدِلُ عِنْدَاللَّهِ عزّوجلَّ التَّسْبِيحَ والتَّهْليلَ والتَّكْبِيرَ»

یعنی صلوات فرستادن، مثل «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللهُ اَکبَر» گفتن است، و این دو ذکرشریف، هم سنگ یکدیگرند، یکی تسبیح و تقدیس و تکبیر پروردگار است و دیگری تشریف و تعظیم و تکریم نبوت و امامت است.

اشرف اعمال مؤمنان صلوات است: روایت است که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: اشرف اعمال مؤمنان، با تفاوت مراتبی که میان آنان هست، همانا صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله است. إِنَّ أَشْرَفَ أَعْمَالِ اَلْمُؤْمِنِينَ فِيَّ

ص: 332


1- وسائل الشیعه، کتاب الزکاة، ابواب زکاة الفطرة، باب 1، ح 5.
2- بحارالانوار، ج 4، ص 58، ح 38. روایت تلخیص شد

مَرَاتِبِهِمُ اَلَّتِي قَدْ رُتِّبُوا فِيهَا مِنَ الثريِّ إِلَيَّ العَرْشُ اَلصَّلاَةُ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلِهِ اَلطَّيِّبِينَ صَلي اللَّهُ عَلَيْهِمْ. (1)یعنی مؤمنان هرچند از نظر ایمان و تقوا و اعمال، متفاوت هستند و چه بسا تفاوت و مراتبشان بسیار زیاد است، اما در عین حال، اشرف اعمال همه آنها صلوات است، پس همه مؤمنین از برکات صلوات بهره برند و خود را مانند منافقان محروم نسازند. ان شاء الله والتوفیق من الله.

صلوات در حال طواف و سعی: در روایت است که: عبدالرحمن بن نعیم گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: من مشغول طواف شدم و دعایی نخواندم جز صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه واله و در حال سعی نیز همین گونه عمل کردم فقط صلوات فرستادم). حضرت فرمودند: «عطا نشد به احدی افضل تر از آنچه به تو عطا شد»؛ «مَا أُعْطِيَ أَحَدٌ مِمَّنْ سَأَلَ أَفْضَلُ مِمَّا أُعْطِيتَ».(2)

و در روایت دیگر است که: یعقوب بن شعیب گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم:

هنگام طواف، وقتی مقابل حجرالاسود رسیدم چه بگویم؟ فرمودند: «تکبیر بگو و بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله صلوات بفرست»؛ «فَقَالَ كَبَّرْ وَصُلِّي عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِهِ»(3)

نیز روایت است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در حالی که مشغول طواف بود، وقتی رسید مقابل رکن یمانی، فرمود: در این مکان فرشته ای است که قدرت شنیدن صحبتهای مردم روی زمین به او عطا شده است، پس هر کس بر پیامبر صلی الله علیه وآله صلوات بفرستد، صلوات او را به پیامبر صلی الله علیه وآله می رساند.(4)

در مجالستان صلوات را فراموش نکنید: هرگاه به هر مناسبتی دور هم جمع

ص: 333


1- بحارالانوار، ج 4، ص 62، ح 49. روایت تلخیص شد
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 13، ص 336، باب 21 ابواب طواف، ح 1.
3- وسائل الشیعه، ج 13، ص 336، باب 21 ابواب طواف، ح 2.
4- همان، ص 337، ح 3.

شدید، حتما صلوات بفرستید. (هر چند یک مرتبه باشد) .

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: همیشه به امر خدای تعالی فرشتگانی در سیرند، هنگامی که به مجلسی می رسند که در آن ذکر خدا و صلوات است به یکدیگر می گویند: در این مجلس شرکت کنیم، وقتی حضور یافتند، هنگامی که اهل مجلس دعا کردند، آنها آمین می گویند، و هنگامی که صلوات فرستادند، همراه آنها صلوات می فرستند و به یکدیگر می گویند، خوشا به حال افراد این مجلس که خدا آنان را مورد عفو و مغفرت قرار داد.

و همان حضرت فرمودند: هر گروهی که در مجلسی جمع شوند و در آن مجلس ذکر خدا نگویند و صلوات نفرستند، آن مجلس برای آنها حسرت و باعث غم و غصه خواهد بود.(1)

همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: «جمع نشدند قومی در مجلسی که خدا را یاد نکردند و بر پیامبرشان صلوات نفرستادند مگر اینکه روز قیامت آن مجلس برای آنها حسرت و اندوه خواهد بود، چنانچه خدا بخواهد عفوشان می کند و اگر بخواهد ایشان را مؤاخذه می نماید. » «مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِساً لَمْ يَذْكُرُوا اَللَّهَ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَيَّ نَبِيَّهُمْ صلي الله عليه وآله إِلاَّ كَانَ مَجْلِسُهُمْ عَلَيْهِمْ تِرَّةً يَومَ القِيامَةِ إن شاءَ عَفا عَنهُم وَإن شَاءَ آخَذُهُم.(2)

سه گروه نفرین شده اند، شما از آنها نباشید: از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: جبرئیل به من گفت: کسی که اسم تو نزد وی برده شود، و بر تو صلوات نفرستد، خدا او را [از رحمت خود دور گرداند،

ص: 334


1- عدة الداعی، ص 259.
2- بحارالانوار، ج 93، ص 316، و کتاب «فضل الصلاة علی النبی صلی الله علیه واله »، اثر: قاضی ابی اسحاق.

من گفتم: آمین، و کسی که ماه رمضان را درک کند و آمرزیده نشود، خدا وی را[ از رحمت خود ]دور گرداند، من گفتم: آمین. گفت: کسی که پدر و مادر، یا یکی از آن دو را درک کند و آمرزیده نشود، خدا وی را [از رحمت خود] دور گرداند، من گفتم: آمین. » عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلام فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِهَ قالَ: قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ مَنْ ذُكِرْتَ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصِلِّ عَلَيكَ فَأبْعَدَهُ اللَّهُ فَقُلْتُ آمِينَ فَقالَ وَمَن أَدْرَكَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَلَمْ يُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اَللَّهُ قُلْ آمِينَ قالَ وَمَن أَدْرَكَ أَبَوَيْهِ أو أحَدَهُما فَلَم يُغفَرْ لَهُ أبْعَدَهُ اللَّهُ فَقُلتُ آمِينَ.(1)

و در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بالای منبر رفت و روی پله اول فرمود: «آمین» روی پله دوم باز فرمود: «آمین» روی پله سوم نیز فرمود: «آمین) اصحاب عرض کردند: بر چه چیز آمین گفتی؟ فرمود: «جبرئیل نزد من آمد و همین که بر پله اول منبر بالا رفتم گفت: ذلیل باد (از رحمت خدا دور باد) کسی که نام تو نزد او برده شود و بر تو صلوات نفرستد»، پس من گفتم: «آمین» همین که بر پله دوم بالا رفتم گفت: «ذلیل باد (از رحمت خدا دور باد) کسی که پدر و مادرش را درک کند و آپدر و مادرش زنده باشند و بتواند به آنها خدمت کند و خوشنودشان نماید و موجبات آمرزش خود را فراهم کند، ولی کوتاهی کرده و در نتیجه داخل بهشت نشود» من گفتم: «آمین). همین که بر پله سوم بالا رفتم گفت: «ذلیل باد (از رحمت خدا دور باد) کسی که ماه رمضان را درک کند و آمرزیده نشود» من گفتم: «آمین»(2)

ص: 335


1- وسائل الشیعة، کتاب الجهاد، باب 42، ح 13.
2- ارتقی النبی صلی الله علیه وآله علی المنبر درجة فقال: «آمین »ثم ارتقی الثانیة فقال: «آمین»، ثم ارتقی الثالثة فقال: «آمین»، ثم استوی فجلس. فقال أصحابه رضی الله عنهم: علی ما أمَّنتَ؟

با صلوات گناهان را جبران کنیم: در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»؛ «و خداوند سبحان [بر ما منت نهاد و ]صلوات ما را بر شما [اهل بیت علیهم السلام ] ، کفاره گناهان ما قرار داد».

و از حضرت امام رضا علیه السلام نقل است که فرمودند: چنانچه کسی نتواند کفاره گناهانش را بپردازد، بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله بسیار صلوات بفرستد، به راستی که صلوات گناهان را محو و نابود می کند.(1)

و در زیارت ائمه بقیع علیهم السلام می خوانیم: «وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَيكُم رَحِمَهُ لَنا وَ كَفَّارَةٌ لِذُنُوبِنَا »؛ «و خداوند سبحان صلوات ما را بر شما رحمت و کفاره گناهان ما قرار داد.

و از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است که فرمودند: صلوات بر پیامبر صلی الله علیه واله گناهان را بهتر از آبی که آتش را خاموش کند از بین می برد.

اَلصَّلاَةِ عَلَيَّ اَلنَّبِيَّ صلي الله عليه وآله اِمْحَقْ لِلْخَطَايَا مِنَ اَلْمَاءِ لِلنَّارِ.(2)

نیز روایت است که: پیامبر صلی الله علیه وآله هنگام ورود در مسجد صلوات می فرستاد و می گفت: «رَبِّ اغفِرلي ذُنوبي وافتَح لِي أَبْوَابُ رَحْمَتِكَ»؛ «پروردگارا گناهان مرا ببخش و درهای رحمتت را برای من بگشا».

وهنگام خروج از مسجد باز صلوات می فرستاد و می گفت: «رَبِّ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي

ص: 336


1- مَن لَم يَقدِر عَلَيَّ ما يُكَفِّرُ ذُنوبَهُ فَليُكثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَاللَّهُ فَاِنَّها تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هِدْما. سفینة البحار، ج 5، ص 170
2- بحارالانوار، ج 4، ص 57، ح 33.

وافتَحْ لِي أبوابَ فَضلِكَ»؛ «بار پروردگارا گناهان مرا ببخش و درهای فضلت را بر من بگشا».(1)

آن کس که قدم به راه حق بگذارد** کی دست زدامان علی علیه السلام بردارد

باحت محمد صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام و آلش **در لحظه احتضار جان بسپارد

فضائل صلوات در روایات گوناگون: روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمودند:

1- کودکان خود را به خاطر گریه آنان، کتک نزنید، زیرا گریه آنها در چهار ماه اول که به دنیا آمده اند، گواهی به «لا اله الا الله» است و چهار ماه دوم، صلوات بر پیامبر و آل پیامبر صلی الله علیه واله است و چهار ماه سوم، دعا برای پدر و مادر است.

«لاتَضْرِبُوا أطْفَالَكُم عَلَيَّ بُكائَهُم فَانَّ بكائهم أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ شَهَادَةُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ الصَّلاةُ علَي اَلنَّبِي وآله وَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ اَلدُّعَاءُ لِوَالِدَيْهِ».(2)

2- و فرمود: «الصَّلاةُ عَلَيَّ وَعَلَيَّ أهلَ بَيتي تَذْهَبُ بِالنِّفَاقِ»(3)، «صلوات بر من و اهل بیتم نفاق را می برد».

3- در روایتی از پیامبر صلی الله علیه واله نقل شده که فرمودند: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: «کسی که یک مرتبه بر من صلوات بفرستد، خداوند ده صلوات بر آن کس می فرستد، و ده درجه او را بالا می برد»(4)

ص: 337


1- میزان الحکمة، ج 7، ص 164.
2- بحارالانوار، ج 94، ص 55، ح 28.
3- اصول کافی، ج 2، ص 252.
4- قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «إِنَّ جِبْرِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَتَانِي فَقَالَ مَنْ صَلِّيَ عَلَيْكَ وَاحِدُهُ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ عَشْراً وَ رِفْعَةً عَشْرَ دَرَجَات». نقل از کتاب « فضل الصلاة علی النبی صلی الله علیه واله » اثر قاضی ابی اسحاق، متولد 199 ه. ق و متوفی 282 ه. ق، چاپ دوم، سال 1421 ه. ق، دار المدینة المنورة.

4- همچنین فرمودند: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: هر کس بر تو صلوات بفرستد و بر تو سلام کند، من بر او سلام می کنم، پس من برای خدا سجده شکر کردم، و این سجده شکر برای خدا به خاطر این بود که چنین مرتبتی در امتم وجود دارد که خدا در ازای هر صلواتی بر او سلام می کند و ده حسنه برای او می نویسد».(1)

5- نیز فرمودند: «هر بنده ای که بر من صلوات بفرستد، ملانکه به تعداد صلوات او، بر اوصلوات می فرستند، حال هرکس خواست کم فرستد و هرکس خواست بیش».(2)

6- و فرمود: « افضل روزها روز جمعه است و روز جمعه ثواب اعمال چند برابر می شود. پس در روز جمعه بر من زیاد صلوات بفرستید، بدرستی که صلوات شما بر من عرضه می شود. »(3)

7- و فرمود: «بر من صلوات بفرستید همانا هر جا باشید صلوات شما به من می رسد. (4)

8- و فرمود: «همانا بخیل کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من

ص: 338


1- قال رسول الله صلی الله علیه وآله:«أَتَانِي جِبْرِيلُ قَالَمَن صَلِّيَ عَلَيْكَ صَلَّيْتَ عَلَيهِ وَ مَن سَلَّمَ عَلَيْكَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً وَ هَذِهِ سَجْدَ سَجْدَتُهَا شُكْراً لِرَبِّي فِيمَا آتَانِي فِي أُمَّتِي». همان
2- قال رسول الله صلی الله علیه وآله : «مَا مِن عَبدٍ يُصَلِّي عَلَيَّ الاّ صَلَّت عَلَيهِ المَلائِكَةُ ما صُلِّيَ عَلَيَّ فَليَقُل مِن ذلِكَ أو لِيُكثُر ». اصول کافی، ج 2، ص 492، ح 7.
3- أن النبی صلی الله علیه واهل قال: «إِنَّ مِنْ أَفْضَلِ أَيَّامِكُمْ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ فانه يؤُمُّ يُضَاعَفُ فِيهِ الأَعْمَالُ فَأَكْثِرُوا عَلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ فِيهِ فَإِنَّ صَلاَتَكُمْ مَعْرُوضَةٌ عَلَي. » بحارالانوار، ج 94، ص 65
4- إن رسول الله صلی الله علیه وآله قال: «...وَصَلُوا عَلَيَّ فَانَّ صَلاتَكُمْ تَبْلُغُنِي حَيْثُمَا كُنْتُمْ»

صلوات نفرستد. »(1)

9- و فرمود: «کسی که صلوات فرستادن بر من را فراموش کند راه بهشت را گم می کند. »(2)

10- و فرمود: «بر من صلوات بفرستید همانا صلوات شما پاکی شما است.»(3)

11- و به فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: «وقتی داخل مسجد شدی بگو: «بِسمِ اللَّهِ والسَّلامُ عَلَي رَسولُ اللّهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَعَلِي آلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لَنا وَسَهِّلْ لَنا أَبْوابَ رَحْمَتِكَ... »(4)

12- و فرمود: «کسی که بر من صلوات بفرستد روز قیامت شفاعت او بر من حتم می شود. »(5)

13- و فرمودند: گل سرخ، سید ریحانها و گل بهشت است، و هر کس بخواهد پیامبرصلی الله علیه وآله را ببوید، گل سرخ (گل محمدی) ببوید».(6)

14- در روایت دیگر است که: یکی از فرزندان امام هادی علیه السلام گل سرخی به دست پدر بزرگوارش داد، حضرت آن را گرفت و بویید و به چشمانش نهاد و

ص: 339


1- أن رسول الله صلی الله علیه وآله قال: «إِنَّ اَلْبَخِيلَ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ». بحارالانوار، ج94، ص61، ح 47.
2- قال رسول الله صلی الله علیه وآله:«مَنْ نَسِيَ اَلصَّلاَةَ عَلَيَّ خَطِيءُ طَرِيقُ اَلْجَنَّةِ». بحارالانوار، ج 4، ص 60، ح 44 قال رسول الله صلی الله علیه وآله : «مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلِيُّ خَطِيءٌ طَرِيقِ اَلْجَنَّةِ». (بحارالانوار، ج 4، ص 49، ح 8)
3- قال رسول الله صلی الله علیه وآله : «صَلُّوا عَلَيَّ فَإِنَّ صَلاَتَكُمْ عَلَيَّ زَكَاةٌ لَكُمْ». (بحارالانوار، ج 94، ص 54، ح 8).
4- عن فاطمه علیها السلام قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه واله : «إِذَا دَخَلْتُ اَلْمَسْجِدَ فَقُولِي بِسْمِ اَللَّهِ وَ السّلام علي رسول اللّه اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرِلْنا وَ سَهِّلْ لَنا أَبْوابَ رَحْمَتِكَ... »
5- قال رسول الله صلی الله علیه وآله «مَنْ صَلِّيَ عَلَيَّ أَوْ سَأَلَ لِيَ اَلْوَسِيلَةَ حَقَّتْ عَلَيْهِ شَفَاعَتِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ. »
6- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 434.

صلوات فرستاد و فرمود: چنانچه به شخصی گلی هدیه کنند و آن را بگیرد و ببوید و بر چشمانش بگذارد و صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام بفرستد، خداوند حسناتش را بنویسد و لغزشهایش را محو نماید».(1)

15- نیز از امام صادق علیه السلام نقل است که: «هر گاه گل و گیاه خوشبویی به دست کسی آمد و آن را بویید و بر چشم نهاد و صلوات فرستاد، خداوند او را مورد مغفرت قرار میدهد».(2)

16-در«صحیح بخاری» و «مسلم» و «مسند احمد حنبل» شانزده روایت است که: از رسول خدا صلی الله علیه وآله سؤال کردند: چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟ حضرت فرمود: بگویید: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ آلِ مُحَمَّدٍ كَما صَلَّيتَ عَلَيَّ إِبراهيمَ وَعَليَّ آلِ إبراهِيمَ... »(3)

17- در روایت است که هرگاه عصبانیت به شما دست داد (به جای پرخاش) صلوات بفرستید و از شر شیطان به خدا پناه برید.(4)

18- از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «بر من زیاد صلوات بفرستید، به راستی صلوات بر من در قبر نور است و هنگام عبور از پل صراط نور است و در بهشت نیز نور است» ؛ «اكْثِرُوا الصَّلاةَ عَلَيَّ فَاِنَّ الصَّلاةَ عَلِيُّ نورٌ في القَبرِ وَنورُ عَلَی

ص: 340


1- کافی، ج 6، باب الریاحین، ص 545، ح 5.
2- وسائل الشیعه، ج 2، ص 171، ح 3.
3- این روایات را از کتب اهل سنت در روزهای مدینه» آورده ام و همچنین در بحارالانوار، ج 94، ص 48، ح 6 آمده است.
4- مکارم الاخلاق.

اَلصِّرَاطِ وَ نُورٌ فِي اَلْجَنَّةِ».(1)

19- از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: هنگام عطسه صلوات بفرستید و نیز هرگاه مطلب یا چیزی را فراموش کردید، صلوات بفرستید تا متذکر شوید.(2)

20- و امام باقر علیه السلام فرمودند: هرگاه یکی از شما عطسه کرد بگوید: «الْحَمْدَللُهُ رَبُّ العالَمِينَ وَصَلي اللَّهُ عَليُّ مُحَمَّدٌ وَأَهلُ بَيتِهِ».(3)

21- و امام صادق علیه السلام فرمودند: هرگاه خودت عطسه کردی و یا شنیدی شخصی عطسه کرد بگو: «اَلْحَمْدَلِلَهِ وَصَلَي اَللَّهُ عَلَيَّ أَهْلَ بَیتِهِ»(4)

برکات صلوات متفاوت است: ملاحظه شد که در روایات برای صلوات پاداشهای متفاوتی بیان شده، و در برخی آمده بود که خدا و فرشتگانش بر کسی که صلوات فرستد، صلوات می فرستند، در برخی آمده بود که ده صلوات، یا ده درجه برای او منظور می شود.

ظاهرا منشأ این تفاوت، به خاطر تفاوت صلوات فرستنده ها است، به خاطر اختلاف در نیتها، برداشتها، معرفتها، هدفها، و سایر اغراض است.

برخی شناخت کامل از حقیقت صلوات و معنای آن دارند و صلوات را برای ارزش خود صلوات می فرستند، برای اطاعت ازامر الهی و عمل به آیه مبارکه «انَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ..»صلوات می فرستند، برخی برای محبت خالصانه به پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت صلوات می فرستند، برای ترفیع درجات معنوی آن بزرگواران و ادای گوشه ای از حقوق آن عزیزان صلوات می فرستند، ولی برخی

ص: 341


1- بحارالانوار، ج 94، ص 70.
2- بحارالانوار، ج 4، ص 50 و 51.
3- وسائل الشیعة، ابواب العشرة، باب 63، ح 1 و 2.
4- وسائل الشیعة، ابواب العشرة، باب 63، ح 1 و 2.

صلوات می فرستند برای خودشان، برای رفع گرفتاری و بهبود زندگی و بهبود بیماری و حاجات دنیوی خودشان، و اکثر ختم صلواتها که در زمان ما شایع است، بر همین اساس است.

البته این تفاوت در همه عبادات وجود دارد، در حج و زیارات، برخی برای شهرت، برخی برای سیاحت، برخی برای تجارت و برخی برای گرفتن حاجت و برخی هم برای ادای وظیفه و بندگی و عبودیت می روند.

در رفتن به زیارات و گرفتن مجالس، برخی فقط توجه به حاجات دنیوی و رفع گرفتاری و امور دنیوی دارند و گمان می کنند معصومین علیهم السلام آنهمه مصائب تحمل کردند برای اینکه حاجتمندان و گرفتاران به سراغ آنها بروند، البته توسل به آن بزرگواران به جای خود و با شرایطش محفوظ است ولی باید توجه داشت که مسأله، فوق این امور است.

خلاصه: صلوات از عبادات است و هر عبادتی دارای مراتبی است، مرتبه عالی آن، منوط به کمال توحید و خداشناسی و اخلاص و محبت به خداوند سبحان است.

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: عبادات بر سه قسم است و عبادت کنندگان سه گروهند، گروهی از روی ترس عبادت می کنند، این عبادت بردگان است، گروهی برای ثواب و به طمع بهشت عبادت می کنند، این عبادت، عبادت مزدبگیران و کارگران است و گروهی فقط به خاطر محبت به خدا و اطاعت از فرمان او عبادت، می کنند و این عبادت، عبادت احرار و افضل عبادات است.(1)

البته هر سه قسم صحیح است و بر هر قسمی برکاتی مترتب می شود، ولی

ص: 342


1- وسائل الشیعه، باب 9، ابواب مقدمات عبادات، ح 1.

صلوات در موارد متفرقه 343 تفاوت از زمین تا آسمان است، و همین تفاوت منشأ تفاوت روایات در بیان مراتب پاداش صلواتها است. والله العالم.

ختم صلوات: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: هر کس صد مرتبه بگوید: «يَا رَبِّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ» صد حاجت او برآورده می شود، سی حاجت از حوائج دنیا و باقی برای آخرت.

«مَن قال يا رَبِّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلِ مُحَمَّدٍ مِائَةَ مَرَّةٍ قُضِيَتْ لَهُ مِائَةُ حَاجَةٍ ثَلاَثُونَ لِلدُّنْيَا وَ اَلْبَاقِي اَلْأَخِرَةُ.(1)

و از حضرت امام رضا علیه السلام نقل است که پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: «هر کس در روز جمعه صد مرتبه بر من صلوات بفرستد، خداوند شصت حاجت او را برآورده می کند، سی حاجت از حاجات دنیوی و سی حاجت از حاجات اخروی.

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلي الله عليه وآله مَنْ صُلِّيَ عَلَيَّ يَوْمَ اَلْجُمُعَةِ مِائَةَ مَرَّةٍ قَضَيَ اللَّهُ لَهُ سِتِّينَ حَاجَةً مِنْهَا ثَلاثُونَ لِلدُّنْيَا وثَلاثُونَ لِلآخِرَةِ.(2)

و امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس در روز صد مرتبه بگوید: «رَبِّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ اَهْلُ بَيْتِهِ» خداوند صد حاجت او را برآورده می کند، سی حاجت از حوائج دنیا و سی حاجت از حوائج آخرت.(3)

ما جام جهان نمای ذاتیم **ما مظهر جمله صفاتیم

گو تشنه بیا که ما فراتیم **گو مرده بیا که ما حیاتیم

ص: 343


1- اصول کافی، ج 2، ص 493، ح 9 و بحار، ج 4، ص 70.
2- بحارالانوار، ج 4، ص 60، ح 43.
3- همان، ص 59، ح 40.

مرده دلان بروند سراغ اهل بیت تا به برکت مواعظ و نصایح آن بزرگواران دلشان نورانی و زنده شود. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ ...»(1) .. ا ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که پیامبر از سوی خدا شما را به چیزی فراخواند که به شما حیات می بخشد (دل شما را زنده می کند) اجابت کنید».

بهره بری از صلوات بدون شرط نیست

در صحت صلوات، هیچ قید و شرطی معتبر نیست و هر کس در هر حالی که هست می تواند صلوات بفرستد، اما مشمول برکات صلوات شدن، منوط به شرایط و رفع موانع است، و اصولا بهره دهی و استفاده نمودن از هر چیزی، مشروط به شرایطی است که ابتدا باید شرایط را شناخت، سپس در صدد تحصیل آنها برآمد مثل وضو برای نماز). بعلاوه باید موانع را شناسایی و آنها را برطرف ساخت. و اینکه کسی فکر کند چیزی و عبادتی بدون شرط است و مطلق مفید و مؤثر است، در اشتباه قرار گرفته و باید او را آگاه ساخت، همان گونه که ائمه علیهم السلام عبادتی را با فایده آن بیان فرموده، و بلافاصله شرط آن را هم ذکر کرده اند.

حضرت امام رضا علیه السلام [در حدیث سلسله الذهب] فرمودند: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ» حصن (قلعه) خداست، هر کس داخل آن شد از عذاب خدا در امان است».

(و بلافاصله فرمود): «با شرایطش و من از شرایط آن هستم» ؛ «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذابِی» «فَلَمَّا مَرَّبِي اَلرَّاحِلَةِ نَادِيَ»، «اَمَا بِشُرُوطِهَا

ص: 344


1- سوره انفال 8، آیه 24.

وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».(1)

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: هر کس با اخلاص بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ» داخل بهشت می شود، و اخلاصش این است که «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ»، میان او و حرامهای خدا پرده شود و او را از حرام های خدا بازدارد.(2)

یعنی: اثرگذاری این جمله مبارک مشروط به اخلاص است و اینطور نیست که هر کس - هر چند مثل معاویه و یزید باشد به آن را به زبان آورد داخل بهشت می شود.

و در روایتی آمده است که از پیامبر صلی الله علیه وآله از معنای اخلاص پرسیدند، فرمود:

اخلاص عمل کردن است به آنچه من بر آن مبعوث شده ام و دوستی اهل بیتم؛« اخلاصها اَلْعَمَلُ بِمَا بُعِثَ بِهِ وَحُبُّ أَهْلِ بَيْتِي»(3)

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: به راستی شفاعت ما نخواهد رسید به کسی که نماز را سبک شمارد؛ «اِنَّ شَفَاعَتَنَا لاَ تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ»(4)

همچنین خدا خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ واسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»(5)؛ «و [ای پیامبر اگر مسلمانان وقتی که به خودشان ستم کردند [و مرتکب خلاف شدند نزد تو می آمدند سپس از خدا آمرزش می خواستند و تو نیز برایشان استغفار و طلب

ص: 345


1- العروة الوثقی، مستحبات الکفن، الحادی عشر.
2- وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، باب 23، ابواب جهاد النفس، ح 12. و سفینة البحار، ج 3، ص 205.
3- امالی شیخ طوسی، مجلس 24، ح 1207 / 12.
4- بحار الانوار، ج 47، ص 2.
5- سوره نساء 4، آیه 64.

آمرزش می کردی، خدا را بسیار توبه پذیر و رحم کننده می یافتند».

ولی همان خدا، نسبت به منافقان خطاب به پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ اِسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ الله»(1)؛ « [ای پیامبرا بر منافقان یکسان است چه برایشان استغفار کنی، یا برایشان استغفار نکنی، خدا هرگز آنان را نمی آمرزد».

چرا استغفار وطلب مغفرت پیامبر صلی الله علیه وآله برای گروهی مفید است اما برای منافقان فایده ندارد؟ آیا نقص در استغفار است؟ یا، نقص در استغفار کننده است؟ خیر، نقص در هیچ کدام نیست، بلکه چون مفید و مؤثر واقع شدن شرط دارد و آن ایمان است اونفاق مانع است و نقص در عدم قابلیت منافق است].

در دعای ندبه می گوییم: ای خدا ! اولیاء و معصومین علیهم السلام را برای خود و برای دین خود برگزیدی و نعمت های بزرگ و دائمی خود را برای آنان اختیار کردی، بعد از آنکه تو با آنان شرط کردی که نسبت به مقامات دنیوی که آمیخته به زر و زیورهای این دنیای پست است، بی اعتنا و بی رغبت باشند و ایشان نیز بر این شرط ملتزم و متعهد شدند، و تو هم می دانستی که آن بزرگواران به تعهد خود وفا خواهند کرد، پس آنان را پذیرفتی و مقرب درگاه خویش قرارشان دادی و نام بلند و ثنای آشکار و ابدی را به آنها عطا فرمودی. (2)

و در زیارت حضرت زهرا علیها السلام می خوانیم: «يَا مُمْتَحَنُهُ اِمْتَحَنَكَ اَللَّهُ اَلَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا اِمْتَحَنَكِ صَابِرَةً... »؛ « [فاطمه] ای آزموده و

ص: 346


1- سوره منافقون 63، آیه 6.
2- «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ اَلزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّينِيَّةِ وَزَخْرُفِها وزِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَك ذَلِك وعَلِمتَ مِنهُم الوَفاءَ بِهِ فَقَبِلْتُهُم وَقَرَّبْتُهُمْ وَقَدَّمتُ لَهُمُ الذِّكْرَ العَليَّ وَالثَّناءَ الجَليّ».

امتحان شده که خدای خالقت تو را آزمود و امتحان کرد - پیش از آنکه تو را بیافریند و در آن آزمون و امتحان تو را صبرکننده یافت... »

اکنون ملاحظه می کنید که خداوند سبحان، حتی مقام نبوت و امامت و سیده نساء عالمیان شدن را منوط به شرط قرار داده، و این مناصب والا را بدون قید و شرط به کسی نداده است. همچنین شفاعت اهل بیت علیهم السلام، مشروط است به توجه به نماز و سبک نشمردن آن.

دیدنی عالم نیز، شرط دارد: در کتابی که در باره اخلاق نوشته شده بود، خواندم که مرحوم مولی محمد مهدی نراقی قدس سره پس از نوشتن کتاب شریف جامع السعادات، چند نسخه از آن را برای علمای نجف فرستاد و پس از چندی خودش مشرف شد، علما و بزرگان حوزه علمیه نجف به دیدن ایشان رفتند جز یک نفر از علمای معروف، به ایشان گفتند به دیدن آیه الله نراقی بروید، قبول نکرد و نرفت، مرحوم نراقی به دیدن ایشان رفت، ولی آن عالم به وی اعتنا نکرد، بار دوم مولی محمدمهدی نراقی به دیدن آن عالم بزرگ رفت، باز به او اعتنا نکرد و به بازدید او نرفت، مجددا مرحوم نراقی تصمیم می گیرد به دیدن آن عالم معروف برود، همراهانش به وی می گویند او به شما بی حرمتی کرده و نباید نزد او بروید، مرحوم نراقی می گوید: علت این امر بر من پوشیده است ولابد جهتی دارد و من باید به وظیفه خود عمل کنم و باز نزد آن عالم می رود، در این دفعه مورد استقبال گرم آن عالم قرار می گیرد و بیش از حد به او احترام می کند، از ایشان پرسیدند: چرا در دفعات قبل اعتنا نکردی و این بار در این حد احترام نمودی؟ گفت: خواستم امتحان کنم و ببینم آنچه در کتابش از اخلاقیات نوشته، خودش عمل می کند، و دیدم عمل می کند، لذا از او تجلیل کرده و جبران گذشته را نمودم.

آری، به دیدن عالم رفتن و احترام او را داشتن هم شرط دارد، آن وقت برخی

ص: 347

توقع دارند با فرستادن چند صلوات، یا انجام کاری دینی مذهبی، بدون قید و شرط، به همه خواسته ها و حوائجشان برسند و دعاهایشان به هدف اجابت برسد.

هر چه هست از قا مت ناساز بیا ندام ماست** ور نه تشریف تو بر اندام کس کوتاه نیست

شرایط بهره بردن از صلوات: اولین شرط اساسی برای استفاده از همه عبادات، ومن جمله از صلوات و برکات آن خلوص است (یعنی باید فقط برای خدا صلوات بفرستیم و نه برای خودنمایی و ریاکاری) و باید توجه داشته باشیم که خلوص، روح و حقیقت همه عبادات و من جمله صلوات است، که اگر نباشد عبادت و صلوات، مرده و بی خاصیت، بلکه شرک و گناه است.

خداوند سبحان فرموده است:«فَاُعْبُدِ اللهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ» « پس خدا را خالصانه عبادت کن» «أَلا للّه أَلَدّ ین الخالِص »(1)؛ « آگاه باشید! عبادت خالص تنها برای خداست».

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: به راستی، خدا قبول نمی کند، مگر از کسی که عبادت را محض او انجام دهد، سپس آیه«أَلا لِلّه أَلَدّ ین الخالِص »راقرائت فرمود.(2) شرط دوم: برای استفاده از برکات صلوات، حمد و ثنای الهی بجا آوردن است.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «اِیَّاکُم إِذَا أَرَادَ أَنْ یسألْ أحْدکم رَبَّهُ شیِئَا مِنْ حَوَائِجِ الدُّنیَا، حَتَّی یَبدَأَ بِالثَّنَاءِ علی اللهَ عَزَّوَجَلَ وَالْمَدْحَةَ لله، وَالصَّلَاَةَ

ص: 348


1- سوره زمر 39، آیه 3-2.
2- اِنَّ اللهَ لَا یقبل إِلَّا مِمَّنْ أَخُلَّصٌ لَهُ، ثُمَّ تَلَّا هَذِهِ الآیة أَلَا إلَهُ الَّدینِ الْخَالِصَ. (تفسیر المیزان، ج 17، ص 259.)

عَلَی النَّبِیَ صَلَی اللهَ عَلَیهِ وَآلِه ثُمَّ الإِعتِراف بِالذَّنْبِ ثُمَّ یَسأَلِ اللهَ حَوَائِجِهِ»(1). مبادا هیچ یک از شما از خدا تقاضایی کند، مگر این که ابتدا حمد و ثنای الهی را به جا آورد، سپس صلوات بر محمد و آلش بفرستد، پس از آن به گناهش اعتراف نماید، پس از آن حاجاتش را از خدا مسألت کند.

شرط سوم: باید روح و قلب را از صفات رذیله و اخلاق ناپسند پاک کرد و با دلی پاک خدا را خواند.

پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه ای که به مناسبت ورود به ماه مبارک رمضان ایراد کرد، فرمود: «فَاسَألُو اللهَ رَبِّکُم بِنِیّاتٍ صَادِقَةً وَقَلُوبَ طَاهِرَةَ»(2)خدا را با نیتهای راست صادقانه و دل های پاک بخوانید و از او مسألت کنید.

رو مجرد شو مجرد را ببین **د بدن هر چیز را شرط است این

و امام جعفر صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند: زمانی برای مردم پیش آید که باطنشان پلید و ظاهرشان زیبا و نیکو باشد و از ظاهرسازی خود، رضا و خشنودی خدا را نمیطلبند و مقصودشان خدا نیست، بلکه برای طمع دنیا ظاهر سازی می کنند، دینشان ریا و خودنمایی باشد و ترس از خدا در وجودشان نباشد، خدا آنان را مجازات و به عقاب عمومی و فراگیر مبتلا سازد، پس مانند کسی که غرق شده، دعا می کنند و خدا مستجاب نمی کند.»(3)

ص: 349


1- بحارالأنوار، جلد 93، ص 312 و 315.
2- امالی شیخ صدوق رحمه الله، مجلس 20، ح 4.
3- عَنْ أبْی عَبْدَاللَّهَ عَلَیهِ السَّلامَ قَالَ، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَی اللهَ عَلَیهِ وَآلِه:« سَیَأتْی عَلَی النَّاسَ زَمَانَ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرَهُمْ وَ تَحَسُّنُ فِیهِ عَلاَنِیتُهُم طَمَعًا فِی الدُّنیَا لَا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَکونُ دِینُهُم رِیَاءً لَا یُخَالِطُهُم خَوْفَ یَعُمُّهُمُ اللهَ بِعِقَابِ فَیَدعُونَهُ دُعَاءَ الغَرِیقِ فَلَا یَستَجِیبُ لَهُم». (اصول کافی، جلد2، باب الریا، ص 296، ح 14)

شرط چهارم برای مستجاب شدن دعا و به برکات صلوات رسیدن، حلال بودن روزی است.

مردی به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: چه کنم تا دعایم مستجاب شود؟ حضرت فرمودند:

خوراکت را پاک و حلال گردان و حرام داخل شکمت مکن.(1)

و فرمود: «کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود باید خوراک و کسبش را پاک و حلال گرداند». «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَائُهُ فَلْيُطَيِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَكْسَبَهُ»(2)

بنابراین با کسب و خوراک حرام نباید انتظار داشت که دعا مستجاب شود.

نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: در بیت المقدس فرشته ای است که هر شب ندا میدهد: هر کس حرام (هر چند کم و ناچیز باشد) بخورد، خدا از او نه عمل مستحبی را قبول می کند، و نه واجبی را؛ «قَالَ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه إِنَّ لِلَّهِ مَلَكاً يُنَادِي عَلِيَّ بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ كُلَّ لَيْلَةٍ مَنْ أَكَلَ حَرَامَاماً لَم يَقبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَرفاً وَلاَ عَدْلاً وَ الصَّرفُ النّافِلَةُ وَ العَدلُ الفَرِيضُه».(3) شرط پنجم: صلوات را در ابتدای دعا و در پایان دعا تکرار کند.

در روایت است که فرمودند: «چیزی از خدا نخواهید مگر اینکه در اول و آخر دعایتان صلوات بفرستید».(4)

موانع بهره مند شدن از صلوات را برطرف سازیم

اگر بخواهیم صلوات های ما به نتیجه برسد و از برکات آنها بهره مند شویم، اولا

ص: 350


1- طَهِّر مَأكَلَكَ وَلا تُدخِل بَطْنَكَ اَلْحَرَامِ. (وسائل الشیعه، باب 67، ابواب دعاء، ح 5.
2- بحارالانوار، ج 10، ص 372.
3- بحارالانوار، جلد 103، ص 16، ح 72.
4- کافی، ج 2، ص 492.

باید شرایطی را که قبلا به آنها اشاره شد، فراهم نماییم، ثانیة، باید موانع خنثی کننده وفاسد کننده عبادات و من جمله صلوات را برطرف سازیم.

یکی از موانع بزرگ بداخلاقی در خانه و در جامعه است، رفتار زشت و ناشایست است.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: «خُلق بد عمل را فاسد می کند (از اثر می اندازد) همان گونه که سرکه عسل را فاسد می کند (از خاصیت می اندازد)، «اَلَّخَ اَلسَّيِّيُّ يُفْسِدُ اَلْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ»(1)

همچنین از موانع به ثمر رسیدن دعاها و صلواتها، گناهان و پایبند نبودن به دستورات دین است، که در حقیقت دهن کجی به احکام شرع مقدس و هتک حرمت پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام و در رأس همه بی اعتنایی به قرآن کریم است).

از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: حضرت موسی علیه السلام گذرش به مردی افتاد که در حال سجده بود، موسی علیه السلام رفت و در بازگشت ملاحظه کرد آن مرد همچنان در سجده است، گفت: ای مرد ! اگر حاجت تو به دست من بود برآورده می کردم، خدا به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد که: ای موسی ! اگر آن قدر سجده را طولانی کند که گردنش قطع شود، دعایش را مستجاب نخواهم کرد، مگر آن که آنچه را من نمی پسندم ترک کند و آنچه را می خواهم انجام دهد.(2)

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که: مردی سه سال دعا کرد و از خدا طلب فرزند کرد و دعایش مستجاب نشد، گفت: پروردگارا ! آیا از من دوری

ص: 351


1- صحیفة الرضا علیه السلام.
2- وسائل الشیعه، باب 67، ابواب الدعاء، ح 7.

و صدایم را نمی شنوی، یا به من نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟ شب در خواب شخصی را دید که به او گفت: سه سال دعا کردی، اما با زبانی آلوده به فحش (با زبانی که با آن فحش میدهی) و با دلی ناپاک و با نیتی ناخالص، [اگر می خواهی دعایت مستجاب شود] زبان آلوده به بدگویی را از دهانت بیرون کن، دلت را پاک گردان، و نیتت را خالص و صادق کن، آن گاه دعا کن تا دعایت مستجاب شود، پس آن مرد چنین کرد و دعا کرد و دعایش مستجاب شد.(1)

نیز از موانع بزرگ، غیبت است: از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «هر که غیبت مرد یا زن مسلمانی را بکند، خداوند متعال چهل شبانه روز نماز و روزه او را قبول نمی کند، مگر این که آن کس که غیبتش شده، غیبت کننده را ببخشد ». «مَنِ اِغْتَابَ مُسَلَّمًا أَوْ مُسْلِمُهُ لَمْ یَقَّبِلَ اللهَ تَعَالِی صِلَاتِهِ وَلَا صِیَامَهُ أرْبَعِینَ یَوماً وَلَیلَهً إِلَّا أَنَّ یَغفُرَ لَهُ صَاحِبُهُ».(2)

همچنین باید در حد توان و تا آنجا که اسلام اجازه داده است، از امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی نکرد و از شیوع مفاسد جلوگیری نمود.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الم نُكِر اوليسلطن اَللَّهُ شِرَارُكُمْ عَلَيَّ خِيَارُكُمْ فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَهُمْ».(3)

باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گر نه خداوند، اشرار و بدان را بر خوبان شما مسلط می کند و هر چه دعا کنید مستجاب نخواهد شد.

بر این اساس، کسی که نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کند، بلکه خود علنا منکرات و مفاسد اجتماعی را دامن می زند و محرمات الهی را حتی به

ص: 352


1- بحارالأنوار، ج 93، ص 376.
2- بحارالانوار، ج 75، ص 258، ح 53.
3- بحارالانوار، ج 75، ص 378 و جلد 97، ص 93.

طور آشکار - مرتکب می شود، چگونه توقع استجابت دعا دارد؟ چگونه انتظار دارد به سادگی به برکات صلوات برسد و گاهی می گویند دعا کردیم، مستجاب نشد، صلوات فرستادیم، چرا به نتیجه نرسیدیم ؟! ولی نمی گویند چرا زبانمان را پاک نکردیم! چرا از حرفهای بیهوده پرهیز نکردیم! چرا از محرمات الهی، اجتناب ننمودیم؟! چرا دل و روحمان را از صفات رذیله و اخلاق ناپسند پاک نکردیم؟! چرا از تندخویی و بدخلقی و حرام خواری توبه نکردیم. مگر نمی دانیم و یا نمی خواهیم بدانیم که:

عروس حضرت قرآن، نقاب آنگه براندازد**ای که دارالمل ایمان را مجرد بیند از غوغا

عجب نبود که از قرآن نصیبت نیست جز نقشی**که از خورشید جز گرمی، نبیند چشم نا بینا

گر از آتش هم می ترسی، به مال کس مشو غیره**ای که اینجا صورتش مال است و آنجا شکلش اژدرها

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ و الَّ مُحَمَّدُ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُم عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَزَلَّتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ اَقْرَبْ مِنْ ذَلِكَ بِمَرحَمَتِكَ يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ وَالحَمدَلِلَهُ رَبَّ العالَمينَ وَصَلَواتُ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ مَلاَئِكَتِهِ وَ أَنْبِيائِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِيعِ خَلقِهِ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرِينَ والسَّلامُ عَلَيهِ وَعَلَيهِم وَ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَرَكاتُهُ.

ص: 353

دعا

اشاره

دعا درخواست متواضعانه و خاشعانه ناتوان از توانمند است.

دعا خواستن بنده حقیر فقیر از خداوند قادر متعال است.

دعا افضل عبادات و سلاح مؤمن و منشأ خیر و برکت و مغفرت است.

امام باقر و فرمود: مقصود از «عبادت» در آیه «إِنَّ اَلَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيِّدُ خَلَوْنِ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ »(1)دعا است، و دعا افضل عبادات است.(2)

اهمیت و ارزش دعا:« أدعونی اَستَجِب لَکُم »(3)؛ «مرا بخوانید (دعا کنید تا دعای شما را اجابت کنم».قُل مَا یَعبَؤُ(4) بِكُمْ رَبِّي لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ »(5)؛ «بگو اگر دعا نکنید، خدا به شما توجه نمی کند».

ص: 354


1- « به راستی کسانی که در مورد عبادت من گردن کشی و تکبر می کنند به زودی سرافکنده داخل جهنم میشوند . سوره غافر (40، آیه 60).
2- اصول کافی، ج 2، باب فضل الدعاء ، ص 466.
3- سوره غافر (40)، آیه 60.
4- «یعبؤ» از ماده «عبأ» بر وزن «عبد» به معنای سنگینی است، «لا یعبؤ» یعنی: خدا برای کسی که اهل دعا نیست وزن و ارج و ارزشی قائل نیست و به او اعتنا نمی کند.
5- سوره فرقان 25، آیه 77.

در روایت است که یکی از اصحاب امام صادق خیلی از آن حضرت سؤال کرد:

چه می فرمایی در مورد دو نفر که هر دو وارد مسجد شدند، یکی نماز بیشتری می خواند و دیگری دعای بیشتر، کدام یک از این دو نفر افضلند؟ حضرت فرمود:

هر دو خوبند.

سؤال کننده گفت: می دانم هر دو خوبند ولی کدام افضل است؟ حضرت فرمود: «آن کس که بیشتر دعا می کند افضل است، مگر سخن خداوند متعال را نشنیده ای که می فرماید و «أَدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، پس از آن فرمود: «دعا عبادت بزرگ است».(1)

و از امام محمد باقر علیه السلام سؤال کردند: آیا بسیار قرآن خواندن بهتر است یا بسیار دعا کردن؟

حضرت فرمود: بسیار دعا کردن افضل است، سپس آیه «قُلْ مَا يَعْبَؤُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلاَ دُعَاؤُكُمْ» را تلاوت فرمود. (2)

علاوه بر آنچه نقل شد، مداومت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام خصوصا امام سجاد علیه السلام بر دعا و مناجات با پروردگار عالم، جایگاه رفیع و ارزش آن را به خوبی روشن می سازد.

ص: 355


1- ما تقول فی رجلین دخلا المسجد جمیعا کان احدهما اکثر صلاة و الآخر اکثر دعاء فایهما افضل؟ قال: کل حسن، قال قد علمت، ولکن ایهما افضل؟ قال: اکثرهما دعاء، اما تسمع قول الله تعالی « أَدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » ثم قال: هی العبادة الکبری. مجمع البیان، جلد 8، ص 529.
2- كَثْرَةُ اَلْقَرَائَةِ أَفْضَلُ أَوْ كَثْرَةُ الدُّعاء؟ قَالَ كَثْرَةُ اَلدُّعَاءِ اِفْضَلْ ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ اَلْآيَةَ. تفسیر صافی، ذیل همین

آهسته و آرام دعا بخوانید

«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(1) ؛ « هنگامی که بندگانم از تو در باره من سؤال کنند (بگو) من (به آنان) نزدیکم، دعای دعا کننده را هنگامی که مرا می خواند پاسخ می دهم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند، باشد که به حق راه یابند».

در شأن نزول این آیه شریفه آمده است: «شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال کرد: آیا خدا به ما نزدیک است تا آهسته با او مناجات کنیم، یا دور است تا با صدای بلند او را بخوانیم؟ آیه مبارکه فوق نازل شد که به بندگان من بگو: خدا به بندگانش نزدیک است».

و در نقل دیگر است که: « از آن حضرت سؤال کردند چگونه و به چه کیفیت دعا کنیم؟ در پاسخ آنان، آیه مبارکه مزبور نازل شد».(2)

با تضرع و پنهانی دعا کنیم: «أَدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيةً اِنَّهُ لاَ يُحِبُّ اَلْمُعْتَدِينَ»(3)، «پروردگار خود را از روی تضرع و در پنهانی بخوانید، [و از تجاوز دست بردارید که او متجاوزان را دوست نمی دارد».

«واذكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخيفَهُ وَدُونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالعَدوِّ وَالآصالِ

ص: 356


1- سوره بقره / 186.
2- أَنَّ سَائِلاً سَأَلَ اَلنَّبِيَّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه أَقْرِيبُ رَبِّنَا فَنُنَاجِيَهُ ؟أَمْ بَعِيدٌ فَنُنَادِيَهُ فَنَزَلَتِ اَلْآيَةُ وفي رِوَايَة أُخْرِي :نَزَلَتْ وجوَاباً لِقَوْمٍ سَأَلُوا اَلنَّبِيَّ صلَّي الله عليه وآله كَيْفَ نَدْعُوا؟ مجمع البیان، ج 1، ص 278، ذیل آیه شریفه
3- سوره اعراف/55

وَلا تَكُن مِنَ الغافِلِينَ »(1) ؛ « [ای پیامبر!] پروردگار خود را در دل خود، از روی تضرع و خوف و آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن و از غافلان مباش).

«كهيعص *ذِكْرُ رَحْمَتِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا*إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا»(2)، «کاف، ها، یا، عین، صاد. این یادآوری رحمت پروردگار تو بر عبد خود زکریا است. آن گاه که مخفیانه پروردگار خود را خواند، [و دعایش مستجاب شد] »

الهی سینه ای ده آتش افروز** در آن سینه دلی، وان دل همه سوز

هر آن دل راکه سوزی نیست دل نیست **دل بی سوز، غیر از آب و گل نیست

بده دردی دل افسرده ام را **بیافروزان چراغ مرده ام را

***

پست شو پست، تا بلند شوی** بهره بله کن که با بهره مند شوی

دانه اول فتاد پست به خاک **ب بعد از آن، سر کشید برا فلاک

خدا ناشنوا و غایب نیست، بدون سر و صدا دعا کنید: در یکی از جنگها، سپاهیان اسلام با صدای بلند (با جار و جنجال) خدا را یاد می کردند ادعا می کردند : پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «ای مردم! آرام دعا کنید، شما شخص ناشنوا و غایب را نمی خوانید، شما کسی را می خوانید که شنوا و نزدیک شما و با شما است»؛ «يَا اَيُّهَا النَّاسُ إِرْبعُوا عَلَيَّ أَنْفُسَكُمْ أَمَا إنَّكُمْ لا تَدعُونَ أصَمَّ ولا غَائِباً إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعاً قَرِيباً إِنَّهُ مَعَكُم».(3)

ص: 357


1- سوره اعراف / 205.
2- سوره مریم / 1-3.
3- مجمع البیان، جلد 4، ص 429 و صحیح مسلم، کتاب الذکر و الدعاء و التوبة، ب 13.

در روایت دیگر است که: «یکی از روزها که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله معتکف بودند، در گوشه مسجد، بعضی افراد، بدون توجه به حال دیگران، با صدای بلند به تلاوت قرآن، و نماز و دعا پرداخته بودند، صدای بلند آنها، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را ناراحت کرد و خطاب به آنان فرمود: «توجه داشته باشید، همه شما در حال راز و نیاز با خدا هستید، پس بعضی از شما، بعض دیگر را آزار ندهد و گروهی صدای خود را در هنگام قرائت و دعا، بر صدای گروه دیگر، بلند نکند». «ألا إنَّ كُلَّكُمْ يُنَاجِي رَبَّهُ فَلا يُوذِّ بَعْضُكُم بَعْضاً ولا يَرْفَعَنَّ بَعضُكُم عَلَيَّ بَعْضٌ في القرائَةِ».(1)

و حضرت امام رضاعلیه السلام از آباء گرامش نقل کرده که پیامبر و فرمودند:

موسی بن عمران دعا کرد و دست به سوی پروردگار بالا برد و گفت: «ای پروردگار! آیا دور هستی، پس من با صدای بلند تو را بخوانم، یا نزدیکی تا تو را آهسته بخوانم؟ خداوند متعال به او وحی کرد که من همنشین کسی هستم که مرا یاد می کند»، «يَا رَبِّ اَبْعِيدٌ أَنْتَ فَأُنادِيَكَ اَمْ قَرِيبٌ اَنْتَ فَأُنَاجِيَكَ؟ فَأَوْحِيَ اَللَّهُ تَعَالَي إِلَيْهِ: يَا مُوسِي !آنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي»(2)

افضل دعاها، دعای پنهانی و آرام است

در روایات آمده است که: « بهترین دعا و ذکر دعایی است که در خفا و به طور پنهانی انجام شود و بهترین روزی آن است که به اندازه کفاف باشد»؛ «خَيْرُ اَلدُّعَاءِ اَلذِّكْرُ اَلْخَفِيُّ وَ خَيْرُ اَلرِّزْقِ مَا يَكْفِي».(3)

ص: 358


1- کنز العمال، فی سنن الأقوال والأفعال، ج 2، ص 323، ح 4140، و مسند احمد، ج 3، ص 94.
2- بجارالانوار، ج 3، ص 322، ح 34.
3- نور الثقلین، جلد 3، ص 221.

از حضرت رضا علیه السلام نقل است که فرمود: «یک دعای پنهانی بنده، معادل هفتاد دعای علنی است»؛ «دَعْوُ اَلْعَبْدِ سِرّاً دَعْوَةً وَاحِدَةً تَعْدِلُ سَبْعِينَ دَعْوَةً عَلاَنِيَةً».(1)

و نیز فرمود: «یک دعای مخفی تو، نزد خدا افضل است از هفتاد دعای علنی تو»؛ «دَعْوَةٌ تُخْفِيهَا أَفْضَلُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ سَبْعِينَ دَعْوَةً تُظْهِرُهَا».(2)

ادب، برترین سرمایه حضور و دعا است: «اِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ اَلَّذِينَ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقَوِي لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيم»(3)

« کسانی که صدای خود را نزد رسول الله کوتاه می کنند و آرامش و ادب را رعایت می کنند افرادی هستند که خداوند قلبهایشان را برای تقوا خالص کرده و برای آنان آمرزش و پاداش عظیمی است».

در اسلام اهمیت زیادی به مسأله رعایت ادب و برخورد، همراه با احترام و اخلاق پسندیده، همه جا و با همه کس، خصوصا در حضور محترمین و بزرگان، توصیه شده است.

حضرت امیر علیه السلام فرموده است: «ادب زیوری فاخر و نو است»؛ «والأَدَبُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ».(4)

و نیز فرموده است: «ادب، انسان را از افتخار پدران و نیکان، بی نیاز می کند»؛«اَلْأَدَبِ يُغْنِي عَنِ اَلْحَسَبِ».(5)

ص: 359


1- کافی، جلد 2، باب اخفاء الدعاء، ص 276.
2- همان، ص 274.
3- سوره حجرات، آیه 3.
4- نهج البلاغه، حکمت 5.
5- بحار الانوار، جلد 75، ص 68.

و فرموده است: «چنانچه ادب نباشد، انسان جز چهارپایی مهمل و بی ارزش نخواهد بود»؛ «مَا اَلْأَنْسَانُ لُؤُلاَ اَلْأَدَبِ إِلاَّ بَهِيمَةٌ مُهْمَلَةٌ».(1)

امام صادق علیه السلام فرموده است: «پنج چیز است که در هر کس نباشد صفات و امتیازات قابل ملاحظه ای ندارد (شخصیت قابل ذکری ندارد). عرض کردند: یابن رسول الله! آنها چیست؟ فرمود: دین و عقل و حیا و حسن خلق و حسن ادب) ؛«خَمْسٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثِيرُ مُسْتَمْتَعٍ قِيلَ وما هُنَّ يا رَسولَ اللَّهِ قالَ الدّينُ وَالعَقلُ وَالحَياءُ وَحُسنُ الخُلُقِ وَ الأَدَب».(2)

مؤلف: از آیه شریفه فوق و چند روایت (که به عنوان نمونه نقل شد) معلوم می شود که دین مقدس اسلام مجموعه ای است از آداب و اخلاق پسندیده، ادب در برابر خدا، در مقابل پیامبران و امامان معصوم صلوات الله علیهم اجمعین، ادب در هنگام عبادات، زیارات، دعا و نیایش در مکانهای مقدس، در مسجدالحرام، در حال طواف و سعی و در مسجد النبی و سایر مساجد و حرم امامان معصوم علیهم السلام.

و یکی از موارد ادب آن است که صدای خود را حتی به ذکر دعا و زیارت خواندن بلند نکنند؛ زیرا این خود نوعی بی ادبی در حضور مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله است و معلوم است همین احترام و رعایت ادب نسبت به ائمه علیهم السلام نیز لازم است و از این جهت فرقی میان آنان نمی باشد. همان گونه که فرقی میان حیات و ممات آن بزرگواران نمی باشد. و اگر کسی تقوا داشته باشد حرمت آن عزیزان را رعایت می کند و از داد زدن و فریاد و جار و جنجال، در اماکن مقدسه و در مساجد و در

ص: 360


1- ارشاد القلوب دیلمی.
2- بحارالانوار،جلد75،ص68.

اجتماعات عمومی، خودداری می کند.

بلکه خداوند متعال به شخص پیامبرصلی الله علیه وآله دستور می دهد که: «وَ لاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَ لاَ تُخَافِتْ بِهَا وَ اِبْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً »؛(1) «و نمازت را زیاد بلند یا آهسته نخوان و در میان این دو، راهی [معتدل] انتخاب کن».

البته این دستور الهی، به شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله - که رعایت اعتدال در جهر و اخفات است - به مسلمانان دید و فهم و درک و وظیفه شناسی می دهد: به اینکه دعاها و عبادات را با آرامش، متانت و در نهایت ادب، خضوع و خشوع انجام دهند و هر چه بهتر شکوه و ادب و ابهت و عظمت مذهب حقه خود را به نمایش بگذارند.

مایه دولت ابد ادب است** پایه رفعت و خرد ادب است

جز ادب نیست در دل آبدال **جز ادب نیست دأب اهل کمال

چیست آن، دایر بندگی دادن** بر حدود خدای استادن

قول و فعل و شنیدن و دیدن** به موازین شرع سنجیدن

در ادای حدود، بی تغییر **از غل دور بودن و تقصیر

نه به افراط هیچ افزودن** نه به تفریط هیچ افزودن

دعا مستحب، تضییع حقوق دیگران حرام

در مساجد، حرم ائمه علیهم السلام و اماکن زیارتی خصوصا در مکه معظمه و مدینه منوره، لازم است دعا خواندن به گونه ای باشد که مستلزم بی اعتنایی به حقوق

ص: 361


1- سوره اسراء / 110.

دیگران یا هتک و بی احترامی به سایر دعاکنندگان نباشد، لازم است از هرگونه سروصدا که موجب حواس پرتی دیگران می شود، پرهیز نمود.

باید توجه داشت که دیگر افراد نیز حقی دارند و می خواهند با حال و با توجه دعا کنند و معلوم است که داد و فریاد برخی افراد، موجب بی احترامی و حواس پرتی و سبب تضییع حقوق دیگران می شود، و اینان چگونه می خواهند با داد و فریاد، به درگاه الهی راه یابند، با بی احترامی به دیگران و تضییع حقوق سایر دعاکنندگان، چگونه می خواهند مورد عنایت خدا قرار گیرند؟

امام صادق علیه السلام می فرمایند: « به خدا سوگند حق مؤمن از حق کعبه بزرگتر است!»، «وَاللَّهِ انَّ المُؤمِنَ لَأعظَمُ حَقّاً مِنَ اَلْكَعْبَةِ».(1)

و در روایت دیگر است که:«امام علیه السلام مقابل کعبه معظمه ایستاد و فرمود: چقدر بزرگ و عظیم است حق تو ای کعبه ! و به خدا سوگند حق مؤمن از حق تو بزرگ تر و عظیم تر است»؛ «أَنَّهُ وَقَفَ حِيَالَ اَلْكَعْبَةِ ثُمَّ قَالَ مَا أَعْظَمَ حَق يَا كَعبَهُ وَ اللَّهِ ان حَقَّ المُؤمِنِ لَأَعْظَمُ مِن حَقِّك».(2)

و همان حضرت فرمود: «حرمت پیامبر صلی الله علیه وآله و حرمت مؤمن اعظم از حرمت کعبه است»؛ «حُرْمَةَ اَلنَّبِيِّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وآله وَ اَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَةُ اَلْبَيْتِ».(3)

از روایات فراوان استفاده می شود که رعایت حقوق دیگران لازم است و مسلمانان باید حق یکدیگر را محترم بدارند و معلوم است که دعا با صدای بلند و چه بسا به صورت دسته جمعی - در جایی که برخی مشغول نماز، دعا و خواندن قرآن هستند - موجب حواس پرتی و تضییع حق آنان می شود. به علاوه فضیلت

ص: 362


1- سفینة البحار،جلد1،باب الألف بعد الخاء،ص54
2- همان، جلد 2، باب الحاء بعد القاف، ص 291.
3- کافی، ج 4، ص 568.

آهسته و آرام دعا کردن و خضوع و خشوع، از دست می رود و چه بسا آمیخته به ریا و یا موجب تنفر دیگران می شود. و خداوند راضی نیست با خواندن دعا، همراه سروصدا و جنجال، حق دیگران ضایع و چه بسا موجب اذیت و آزار آنان شود.

بلکه لازم است در اماکن عمومی، مثل مسجد شجره و در هنگام طواف و سعی و در حرم معصومین علیهم السلام و مساجد، این مسائل رعایت شود.

قبل از دعا چند مرتبه یا الله، یا رباه بگوییم: در روایات بسیاری آمده است:« هر گاه کسی ده مرتبه بگوید «یا الله» در جوابش گفته می شود: لبیک، حاجتت چیست؟ (1)

همچنین فرموده اند: «چنانچه بندهای سر به سجده بگذارد و سه مرتبه بگوید یا الله، یا رباه، یا سیداه) خداوند متعال می گوید: لبیک بنده من! حاجت خود را سؤال کن».(2)

نیز در روایت آمده است که: «هر گاه بنده ای بگوید: «یا الله، یا رب» و آن را تا یک نفس کامل تکرار کند، خداوند به او می گوید: حاجت خود را سؤال کن».(3)

در روایت دیگر است که:«اگر کسی سر به سجده بگذارد و هفت مرتبه بگوید: «یا ارحم الراحمین» و حاجتش را بطلبد، خداوند متعال می گوید: من ارحم الراحمین هستم، حاجت خود را سؤال کن».(4)

در وسائل 23 روایت با سندهای مختلف و مضامین گوناگون، وارد است، مبنی بر این که تکرار کردن اسامی مقدس پروردگار و در پی آن حاجت خواستن، مستحب است و امید است حاجات برآورده شود.

دعا با هر عبارتی که بر زبان جاری شود: هر چند دعاهایی که از جانب ائمه

ص: 363


1- وسائل الشیعه، باب33، ابواب الدعاء.
2- وسائل الشیعه، باب33، ابواب الدعاء.
3- وسائل الشیعه، باب33، ابواب الدعاء.
4- وسائل الشیعه، باب33، ابواب الدعاء.

معصومین علیهم السلام وارد شده افضل است، ولی مانعی ندارد که انسان از پیش خود دعا انشاء کند و به صورت دعا و مناجات بخواند. (1)شخصی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تقاضا کرد که به او دعا تعلیم کند. حضرت فرمود: «افضل دعاها چیزی (عبارتی) است که بر زبانت جاری شود»؛ «اَنَّ أَفْضَلَ اَلدُّعَاءِ مَا جَرِيَ عَلِيٌ لِسَانُكَ».(2)

و از حضرت امام رضا علیه السلام از آباء گرامش از پیامبر صلی الله علیه وآله و نقل است که فرمودند:

« افضل دعاها صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله و دعا برای برادران ایمانی است، سپس دعا برای خودت به آنچه دوست داری»؛ «أَفْضَلُ اَلدُّعَاءِ اَلصَّلاَةُ عَلَيَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَالدُّعَاءُ لإخْوَانِكَ المُؤمِنِينَ ثُمَّ الدُّعاَ لِنَفْسِكَ بِما احبَبتَ».(3)

در ابواب قنوت نیز روایات متعددی به همین مضمون وارد شده و فرموده اند: در قنوت نماز آنچه را خدا بر زبانت جاری کرد بگو».(4)

بر این اساس، خواندن دعاهایی که در کتب ادعیه نقل شده و احیانا از جهت سند مخدوش است چنانچه به قصد ورود خوانده نشود اشکالی ندارد و به طور کلی خواندن هر دعایی که مشتمل بر مطالب خلاف عقاید حقه نباشد، جایز است و خواندن آنها حتی در قنوت نماز اشکال ندارد.

مرحوم سید در «العروه الوثقی» (فصل فی القنوت) فرموده است: «... وَلا يُشتَرَطُ فيهِ ذِكرٌ مَخصوصٌ بَل يَجوزُ ما يَجري عَلَيَّ لِسانُهُ مِنَ الذِّكرِ وَالدُّعاءِ وَ المُناجاةِ

ص: 364


1- مانند مناجاتهای خواجه عبدالله انصاری و مثل اشعار شیخ بهایی که در صفحه 1044 آورده ام .
2- وسائل الشیعة، باب 62.
3- بحارالانوار، ج 93، ص 322، ح 35.
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 6، ص 277، باب 9، ابواب القنوت .

وَ طَلَبِ اَلحاجاتِ»؛ در قنوت ذکر خاصی شرط نیست، بلکه هر ذکر و دعا و مناجات و طلب حاجات که بر زبان جاری شود جایز است.

دید موسی یک شبانی را براه **کوهمی گفت ای خدا و ای اله

تو کجایی تاشوم من چاکرت** چارقت (1)دوزم کنم شانه سرت

جامهات شویم شپشهایت کشم** شیر بهرت آورم ای محتشم

دستکت بوسم بمالم پایکت **وقت خواب آیم برویم جایکت

ای فدای تو همه بزهای من** ای به یادت هی هی و هیهای من

این نمط بیهوده می گفت آن شبان** گفت موسی با کیست این، ای فلان؟

گفت با آن کس که ما را آفرید **این زمین و چرخ از او آمد پدید

گفت موسی، های خیره سر شدی** خود مسلمان ناشده کافر شدی

گرنبندی زین سخن تو حلق را **آتشی آید بسوزد خلق را

گفت: ای موسی دهانم دوختی** وز پشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد تفت(2)** سر نهاد اندر بیابان و برفت

وحی آمد سوی موسی از خدا **بنده ما را زماکردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی** نی برای فصل کردن آمدی

تاتوانی پامنه اندر فراق** أَبْغَضُ اَلْأَشْيَاءِ عِنْدِي اَلطَّلاَقُ

هر کسی را سیرتی بنهاده ام** هر کسی را اصطلاحی داده ام

من نکردم امر، تاسودی کنم** بلکه تابر بندگان جودی کنم

مازبان را ننگریم وقال را **ما درون را بنگریم و حال را

ص: 365


1- چارق: کفش چوپانی که معمولا از چرم و پارچه میدوزند
2- تفت: گرم و سوزان

چون که موسی این عتاب از حق شنید **در بیابان در پی چوپان دوید

عاقبت دریافت او را و بدید** گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ آدابی و دستوری مجو** هر چه میخواهد دل تنگت بگو(1)

استجابت دعا با توسل به خمسه طیبه: در روایات آمده است که برای استجابت دعا، به خمسه طیبه و ائمه معصومین علیهم السلام متوسل شوید.(2)

همچنین از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سؤال شده است که مقصود از «کلمات» در آیه «فَتَلَقَّيَ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ »(3) چه کلماتی بوده است؟ پاسخ فرموده اند که: «مقصود، تعلیم اسماء خمسه طیبه، یعنی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است و آدم علیه السلام پس از آن که از جانب خدا این اسامی را دریافت کرد، با توسل به آنها، از خداوند متعال تقاضای عفو و بخشش نمود و خدا توبه او را پذیرفت و عفوش کرد».(4)

در روایت دیگر از سلمان فارسی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده که: «خداوند متعال فرموده است: «ای بندگان من! آگاه باشید که با فضیلت ترین و گرامی ترین خلق نزد من، محمد و برادرش علی و امامان معصوم علیهم السلام بعد از او هستند و آنان وسیله می باشند. آگاه باشید ! حاجتمندان و گرفتاران، چنانچه مرا به محمد و آل طاهرین آن حضرت بخوانند به بهترین وجه، حاجاتشان را برآورده و گرفتاری آنان را

ص: 366


1- مثنوی، دفتر دوم، گزیده اشعار.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 7، ص 97، باب 37، ابواب الدعاء .
3- سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت کرد و با آنها توبه نمود و خداوند توبه او را قبول کرد. [سوره بقره / 37]
4- وسائل الشیعه، باب 37، ابواب الدعاء.

برطرف می کنم».(1)

در وسائل الشیعه، 13 روایت با مضامین و عبارات مختلف در این زمینه وارد شده است.(2)

تذکر: توسل، واسطه قرار دادن اولیای خدا است. و آن به این معنا است که ما از آنان می خواهیم تا ما را در ارتباط با خدا، یاری دهند و این نیست جز بهره گیری از وسیله، همان گونه که می توان هر عبادتی را وسیله تقرب و ارتباط با خدا قرار داد، که مشروح آن در آداب دعا، (صفحه 380 و نماز امام زمان علیه السلام در صفحه 230 و پاورقی 231 همین کتاب )آمده است.

مقدم داشتن دیگران در دعا

مقدم داشتن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف: در دعا مناسب است اول برای سلامتی و فرج امام زمان دعا کنیم، ولا اقل این دعا را بخوانیم («اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ اَلْحُجَّةِ بْنِ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ... ». که اعمال شب 23 ماه رمضان نقل کرده ام، سپس به مؤمنین، دعا کنیم.

از امام باقر علیه السلام نقل است که فرمود: «دعا برای برادر مؤمن خود، سریع الاجابه است، و در ابتدا به برادر ایمانی دعا کنید که در این صورت، فرشته موکل، برای دعا کننده آمین گوید و به وی خبر دهد که آنچه برای برادرت خواستی، دو برابر آن برای خودت باشد».(3)

دعا به چهل مؤمن و قطع امید از غیر خدا: از امام صادق علیه السلام به چهار سند

ص: 367


1- وسائل الشیعه، باب 37، ابواب الدعاء .
2- وسائل الشیعه، باب 37، ابواب الدعاء .
3- وسائل الشیعة، باب 41، ابواب الدعاء، ح 3 و باب 45 و 56.

نقل شده که فرمود: «کسی که ابتدا برای چهل مؤمن دعا کند، سپس برای خودش دعا نماید، دعایش مستجاب می شود»؛ «مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِينَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ ثُمَّ دَعَا اُسْتُجِيبَ لَهُ».(1)

و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «هر گاه یکی از شما بخواهد چیزی از خدا تقاضا کند و خدا او را رد نکند، باید از همه مردم قطع امید کند و فقط امیدش به خدا باشد».(2)

دعای بیمار و اثر دعا در آخرت: از امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام به چند سند نقل است که فرمودند: «برای رضای خدا از بیماران عیادت کنید و با نشستن زیاد و پرحرفی، به ویژه حرفهای ناراحت کننده، بیمار را به خشم و غضب در نیاورید، وی را خسته و ناراحت نکنید و از او بخواهید برایتان دعا کند، زیرا دعای بیمار، همانند دعای فرشتگان است و خداوند متعال دعای او را مستجاب می کند»؛ «عُودُوا مَرْضاكُمْ وَسَلُوهُم الدُّعاءَ فَاِنَّهُ يَعْدِلُ دُعَاءَ اَلْمَلاَئِكَةِ».(3)

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «هر مسلمانی دعا کند و از خدا چیزی بخواهد خدا در همین دنیا به او می دهد، و چنانچه صلاحش نباشد ثواب دعای او را برای آخرتش ذخیره می کند، و یا عوض دعایش از گناهان او می بخشد»؛ «إِمَّا أَنْ يُعَجِّلَ لَهُ الدَّعْوَةَ وإمَّا أن يَدَّخِرَها في الأَخِرَةِ وإمَّا أن يَرفَعَ عَنهُ مِثلَها مِنَ السُّوءِ».(4)

و از امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمود: « مؤمن دعا می کند و خداوند

ص: 368


1- وسائل الشیعة، باب 41، ابواب الدعاء، ح 3 و باب 45 و 56.
2- وسائل الشیعة، باب 41، ابواب الدعاء، ح 3 و باب 45 و 56.
3- وسائل الشیعه، باب 12، ابواب الاحتضار و باب 51، ابواب الدعاء.
4- بحارالأنوار، ج 93، ص 294.

متعال اجابت دعای او را تأخیر می اندازد، چون دوست می دارد مؤمن بیشتر دعا کند، و چنانچه در دنیا اجابت نکرد در قیامت عوض دعاهایش را می دهد، وقتی مؤمن عوض آنها را می بیند می گوید: ای کاش هیچ یک از دعاهای من در دنیا مستجاب نشده بود و همه برای آخرتم مانده بود».(1)

در روایت دیگر است که همان حضرت فرمود: «روز قیامت، خداوند سبحان، پس از محاسبه اعمال مؤمن، برای او ثواب بزرگی تعیین می کند و به او می گوید: آیا میدانی این ثواب برای چیست؟ مؤمن می گوید: خیر نمی دانم. خداوند متعال می فرماید: در فلان شب دعا کردی و از من چیزی خواستی، من آن را برای آخرتت ذخیره کردم، وقتی مؤمن عظمت و بزرگی آن ثواب را می بیند، می گوید: بار پروردگارا ! ای کاش در دنیا هیچ یک از دعاهای مرا مستجاب نکرده بودی و همه را برای آخرتم ذخیره می کردی».(2)

چرا برخی دعاها مستجاب نمی شود؟

استجابت دعا بی قید و شرط نیست، این طور نیست که انسان هر چه که خواست بلافاصله به او داده شود. گاهی انسان مصالح و منافع خود را تشخیص نمیدهد و چیزی را می طلبد که صد در صد به ضرر اوست و چه بسا با گذشت زمان، خودش متوجه می شود و شکر می کند که چه خوب شد آن خواسته من تأمین نشد، گاهی بیمار غذا یا نوشیدنی مخصوص را می طلبد و پزشک او اجازه نمی دهد، چرا که اگر آن غذا و نوشیدنی را در اختیار بیمار قرار دهد، بیماری اش تشدید شده یا موجب مرگ او می گردد.

ص: 369


1- بحارالأنوار، ج 93، ص 374.
2- همان، ص 371.

در مواردی که خواسته انسان به صلاح او نیست، خداوند مهربان و کریم، دعا را مستجاب نمی کند، یا با تأخیر و در زمانی که مصلحت باشد، مستجاب می کند وگرنه برای آخرت او ذخیره می سازد. «وَعْسِي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعسِي أن تُحِبُّوا شَيئاً وَهُوَ شَرٌ لَكُم وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ »(1) «و چه بسا چیزی را خوش نمی دارید حال این که آن چیز، برای شما خیر است و چه بسا چیزی را دوست می دارید، حال این که، آن چیز برای شما بد و شر است و خدا است که می داند و شما نمی دانید». گذشته از اینها، استجابت دعا شرایط و چه بسا موانعی دارد.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «زمانی برای مردم پیش آید که باطنشان پلید و ظاهرشان زیبا و نیکو باشد و از ظاهرسازی خود، رضا و خشنودی خدا را نمیطلبند و مقصودشان خدا نیست، بلکه برای طمع دنیا ظاهر سازی می کنند، دینشان ریا و خودنمایی باشد و ترس از خدا در وجودشان نباشد، خدا آنان را مجازات و عقاب عمومی و فراگیر می کند، پس مانند کسی که غرق شده است دعا می کنند و خدا مستجاب نمی کند».(2)

در روایت دیگر است که مردی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گفت: چه کنم تا دعایم مستجاب شود؟ حضرت به او فرمود: «خوراکت را حلال و پاک گردان و حرام به

ص: 370


1- سوره بقره 2، آیه 116.
2- عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه: «سَيَأْتِي عَلِيَّ اَلنَّاسُ مَا تَخْبُثُ فِيهِ تَرَاهُمْ وَ تُحْسُنُ فِيهِ عَلا نِيَّتُهُمْ طَمَعاً فِي اَلدُّنْيَا لا يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ بِرْيَاءَ لاَ يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعُمُّهُمُ اَللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدْعُونَهُ دُعَاءَ اَلْغَرِيقِ فَلاَ يَسْتَجِيبُ لَهُم». اصول کافی، جلد 2، باب الریا، ص 296، ح 14.

شکمت وارد نکن»؛ «طَهِّر مَأكَلَكَ وَلا تُدخِل بَطْنَكَ الحَرامَ».(1)

و از همان حضرت نقل است که فرمود: بنده دست هایش را به سوی خدا بلند می کند و حال آنکه خوراک و لباسش حرام است، با اینحال چطور دعای او مستجاب شود. «انَّ اَلْعَبْدَ ليَرفَعُ يَدَيْهِ إِلَيَّ اللَّهُ وَ مَطعَمُهُ حَرامٌ وَ مَلبَسُهُ حَرامٌ فَكَيفَ يُستَجابُ لَهُ وَهذه حالُه؟»(2)

همچنین روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «حضرت موسی علیه السلام گذرش به مردی افتاد که در حال سجده بود، موسی علیه السلام رفت و در بازگشت ملاحظه کرد آن مرد همچنان در سجده است، گفت: ای مرد ! اگر حاجت تو به دست من بود، برآورده می کردم، خدا به حضرت موسی وحی کرد که: ای موسی ! اگر آن قدر سجده را طولانی کند که گردنش قطع شود، دعایش را مستجاب نخواهم کرد، مگر آن که آنچه را من نمی پسندم ترک کند و آنچه را من می خواهم انجام دهد».(3)

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که: «مردی سه سال دعا کرد و از خدا طلب فرزند نمود و دعایش مستجاب نشد، گفت: پروردگارا ! آیا از من دوری و صدایم را نمی شنوی، یا به من نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟ شب در خواب شخصی را دید که به او گفت: سه سال دعا کردی، اما با زبانی آلوده به فحش (با زبانی که با آن فحش میدهی) و با دلی ناپاک و با نیتی ناخالص، [اگر می خواهی دعایت مستجاب شود] زبان آلوده به بدگویی را از دهانت بیرون کن، دلت را پاک گردان، و نیتت را خالص و صادق کن، آن گاه دعا کن تا دعایت مستجاب شود، پس آن مرد چنین کرد و دعا کرد و دعایش مستجاب شد».(4)

ص: 371


1- وسائل الشیعه، باب 67، ابواب الدعاء، ح 5.
2- ارشاد القلوب
3- ارشاد القلوب
4- بحارالأنوار، ج 93، ص 376.

شرایط استجابت دعا

1- از شرایط اولیه استجابت دعا، ایمان و عمل صالح و شایسته است، خداوند سبحان فرموده است: «وَ يَسْتَجِيبُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحَاتِ»(1) و فرموده است: «أوفوا بعهدی أوف بعهدکم»(2)«بعهد من وفا کنید تا بعهدتان وفا کنم» 2- لازم است قبل از هر چیز دل و روح را پاک ساخت و از گناهان و اخلاق ناپسند توبه کرد.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: « مبادا هیچ یک از شما از خدا تقاضایی کند، مگر این که ابتدا حمد و ثنای الهی را به جا آورد، سپس صلوات بر محمد و آلش بفرستد، بعد به گناه خود اعتراف و توبه کند، پس از آن دعا کند»؛ «ايَّاكُم إِذا أَرادَ أَن يَسأَلَ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ اَلدُّنْيَا حَتي يَبْدَأُ بِالثَّناءِ عَلَي اللّه عزَّوجلّ وَ المِدحَةِ لَهُ والصَّلاةُ عَلَيَّ اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله ثُمَّ يَسْأَلُ اَللَّهَ حَوَائِجَهُ».(3)

و همان حضرت فرمودند: «آداب دعا را حفظ کن، و متوجه باش چه کسی را می خوانی، و چگونه می خوانی، و برای چه چیز می خوانی و دعا می کنی؟ عظمت و بزرگی خدا را در نظر بگیر، و او را بر آنچه در باطنت پنهان است، آگاه بدان، او را بر اسرارت با خبر بدان، و توجه داشته باش که او از حق و باطل آگاه است، و چیزی بر او پوشیده نیست، و راه های نجات و هلاکت خود را بشناس، مبادا از خدا چیزی بخواهی که هلاکتت در آن باشد، و تو گمان کنی خیرت در آن است،

ص: 372


1- سوره شوری (42) / 26.
2- سوره بقره(2)/ 40.
3- بحارالأنوار، جلد 10، ص 312 و 315.

خدا فرموده است: «وَيَدَعُ الأءنسانَ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَيرِ وَكَّانُ اَلْأُءْنُسَانِ عَجُولاً».(1)

و بدان از چه چیز سؤال می کنی، و چه مقدار، و برای چه چیز سؤال می کنی؟...

پس اگر شرط دعا را انجام ندادی، منتظر اجابت نباش، زیرا خدا از آشکار و پنهان همه آگاه است، و شاید تو چیزی از او بخواهی، در حالی که او می داند باطنت چیز دیگری می خواهد. برخی از اصحاب به برخی دیگر گفت: شما دعا می کنید باران بیاید، ولی من انتظار می کشم سنگ ببارد. سپس امام علیه السلام فرمود: بدان، اگر خدا ما را امر به دعا نمی کرد، ما از دعای خالصانه و با شرایط، دست برنمیداشتیم، واو با تفضلش اجابت می کرد، و چگونه اجابت نکند و حال اینکه خود امر به دعا کرده، و ضامن شده دعای با شرایط را اجابت کند. (2)

3. کسب حلال و روزی حلال: از پیامبر اکرم صلی اله علیه واله نقل است که فرمود:کسی که دوست دارد دعایش مستجاب گردد، باید خوراک و کسب خود را پاک

ص: 373


1- سوره اسراء 17، آیه 11. (و انسان دعایش در مورد خوبی، بدی را نیز به سوی خود می خواند، و انسان همواره عجول و شتابکار بوده است).
2- قال الصادق علیه السلام : «احْفَظْ آدَابَ الدُّعَاءِ وانْظُرْ مَنْ تَدْعُو وكَيْفَ تَدْعُو ولِمَاذَا تَدْعُو؟وحَقِقَ عَظَمَةُ اللَّهِ وَكِبرِياءَهُ وَعايِنَ بِقَلبِكَ عِلْمَهُ بِما فِي ضَمِيرِكَ و إِطْلاعِهِ عَلَيَّ سِرَّك وَما يَكُن فِيهِ مِنَ الْحَقِّ والْبَاطِلِ وَأَعْرِفُ طُرُقَ نَجاتِكَ وَهَلاكِكَ كَيْلا تَدْعُوَ اللَّهَ بشِئ مِنْهُ هَلاَكُكَ وَ أَنْتَ تَظُنُّ فِيهِ نَجاتَكَ قالَ اللَّهُ عزَّوجل وَيَدَعُ الأءنسانَ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَيرِ وَكانَ الأونَسَا عَجُولاً» وَ تَفَكَّرْ مَاذَا تَسْأَلُ وَكَمْ تَسْأَلُ و لِماذا تَسأَلُ وَالدُّعاءُ إِستجابَةُ الكُلِّ مِنكَ لِلْحَقِّ وتَذْوِيبُ المُهْجَةِ مُشَاهَدَةُ الرَّبِّ وتَرْكُ الإِخْتِيَارِ جَمِيعاً وتَسْلِيمُ الأُمُورِ كُلِّهَا ظَاهِراً وباطِناً إِلَيَّ اَللَّهُ فَاِنْ لَم تَأتِ شَرْطَ اَلدُّعَاءِ فَلا تَنتَظِرُ الأجَابَةَ فَاِنَّهُ يَعلَمُ اسْرٌ واخفِي فَلَعَلَّكَ تَدعوهُ بِشَيءٍ قَدْ عَلِمَ مِنْ سرِّك خِلافَ ذَلِكَ قَالَ بَعْضُ اَلصَّحابَةِ لِبَعْضِهِمْ أَنْتُمْ تَنْتَظِرُونَ المَطَرَ بِالدُّعاءِ و أَنَا أَنْتَظِرُ الْحَجَرَ وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنِ اَللَّهُ أَمَرَنَا بِالدُّعَاءِ لَكُنَّا إِذَا أخلصنا اَلدُّعَاءَ تَفَضَّلَ عَلَينا بِالأجابَةِ فَكَيفَ وَقَدْ ضَمِنَ ذَلِكَ لِمَنْ أُتِيَ بِشَرَائِطِ الدُّعَاء. بحار، ج 39، ص 322.

کند»؛ «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَائُهُ فَلْيُطَيِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَكْسَبَهُ».(1)

4. باید در حد توان و تا آنجا که اسلام اجازه داده است، از امر به معروف و نهی از منکر، کوتاهی نکرد و از شیوع مفاسد جلوگیری نمود.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گر نه خداوند، اشرار و بدان را بر خوبان شما مسلط می کند و هر چه دعا کنید مستجاب نخواهد شد»؛ «لتأْمُرُنَّ بِالمَعرُوفِ وَ لَتنْهُنَّ عن المنكراو لَيُسَلِّطَنَّ اَللَّهُ شِرَارَكُمْ عَلَيَّ خِيَارَكُمْ فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ قَلا يُستَجَابُ لَهُم».(2)

بر این اساس، کسی که نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کند، بلکه خود علنا منکرات و مفاسد اجتماعی را دامن می زند و محرمات الهی را به حتی به طور آشکار - مرتکب می شود، چگونه توقع استجابت دعا دارد؟

موانع استجابت دعا

در روایات بسیاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام ، موانع استجابت دعا بیان شده است و عمده آنها گناه و معاصی است، مثل بد زبانی، تأخیر نماز از اول وقت، غذای حرام و حتی شبهه ناک، صدقه ندادن و رسیدگی نکردن به مستمندان، به مردم ظلم و اذیت و آزار کردن، پدر و مادر را رنجاندن، قطع رحم کردن، با قلبی سیاه و آلوده دعا کردن. (3)

از امام سجاد علیه السلام است که فرمود: «گناهانی که مانع استجابت دعا است

ص: 374


1- بحار الانوار، ج 39، ص 372.
2- بحار، ج 39، ص 378 و جلد 97، ص 93.
3- وسائل الشیعه، باب 16، ابواب الدعاء.

عبارتند از: 1- نیت بد، 2- ناپاکی باطن، 3- نفاق با برادران، 4- عدم اعتقاد به اجابت دعا، 5- به تأخیر انداختن نمازهای واجب تا وقتش بگذرد. 6- ترک تقرب به خداوند متعال به خاطر ترک احسان و صدقه. 7- فحش دادن و بدزبانی.(1)

و شخصی به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: با این که خداوند فرموده است: «مرا بخوانید، من شما را اجابت می کنم» چرا ما دعا می کنیم و اجابت نمی کند ؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «قلب و فکرتان در هشت چیز خیانت کرده است (لذا دعایتان مستجاب نمی شود) : و آن هشت چیز عبارت است از:

1. شما خدا را شناخته اید، اما حق او را ادا نکرده اید، به همین جهت شناخت شما سودی به حالتان نداشته است!

2. شما به فرستاده او پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایمان آورده اید، سپس با ستتش به مخالفت برخاسته و دین او را از بین بردید، پس ثمره ایمان شما کجاست؟

3. کتاب او را خوانده اید ولی به آن عمل نکرده اید، گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم، ولی طبق آن عمل نکردید و اطاعت ننمودید.

4. شما می گویید: از مجازات و کیفر خدا می ترسیم، اما همواره کارهایی می کنید که شما را به کیفر خدا نزدیک می سازد، پس ترس شما کجا است؟

5. می گویید: به پاداش الهی علاقه داریم، اما همواره کاری انجام می دهید که شما را از پاداش الهی محروم می سازد. پس اشتیاق شما به بهشت کجاست؟

6. نعمت خدا را می خورید و حق شکر او را به جا نمی آورید.

7. به شما دستور داده است که دشمن شیطان باشید (و شما طرح دوستی با او

ص: 375


1- ألذُّنُوبُ الَّتي تَرُدُّ الدُّعَاءَ سُوءُ النِّيَّةِ وَخُبْثُ السَّرِيرَةِ والنِّفَاقُ مَعَ الإِخْوَانِ وَ تَرْكُ التَّصْدِيقِ بِالْأَءْجَابَةِ وَ تَأْخِيرُ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَةِ حَتّي تَذْهَبُ أوْقَائَهَا وتَرْكِ التَّقَرُّبِ إلَيَّ اللَّهُ عَزَّ وجَلٌ بِالْبِرِّ وَالصَّدَقَةِ وَ استِعمالُ البَذاءِ وَالفُحشِ في القَولِ. معانی الاخبار .

می ریزید]ادعای دشمنی با شیطان دارید، اما عملا با او مخالفت نمی کنید؟

8. شما عیوب مردم را نصب العین ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنده اید...، با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بسته اید؟ (سپس فرمود: تقوا پیشه سازید، اعمال خویش را اصلاح کنید، امر به معروف و نهی از منکر کنید، تا دعای شما به اجابت برسد».(1)

پرسش از حدیث کساء

از سیدالعلماء والمجتهدین حضرت آیه الله العظمی سید محمد کاظم یزدی قدس سره ، صاحب کتاب شریف «العروه الوثقی» از سند حدیث کساء و از

ص: 376


1- إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ: اَوَّلُها:اَنَّكُم عَرَفتم اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَمَا أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئَا. والثَّانِيَةُ أنَّكُم آمَنتُم بِرَسولِهِ ثُمَّ خالَفتُم سُنَّتَهُ أَمَتُّمْ شَريعَتَهُ فاين ثَمَرة إيمانِكُم. والثَّالِثَةُ أَنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ و قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُم والرَّابِعَةِ كَمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَقَدَّمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيكُمْ فَأَيْنَ خوكُم. والخَامِسُ أنَّكُم قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْها فَأَيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيها. والسَّادِسُهُ كَم أَكَلتُم نِعْمَةَ المُؤلي وَلَم تَشكُروا عَلَيها. والسَّابِعَةُ أنَّ اللَّهَ أمَرَكُم بِعَداوَةِ الشّيطان و قَالَ إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌ فَاتَّخِذُوةٌ عَدُوًا فَعَادَيْتُمُوهُ بِلاَ تَوَلٍ وَ وَاليتمُوة بِلاَ مُخَالَفَةِ. والثَّامِنُهُ أَنَّكُمْ جَعْلَمُ عُيُوبِ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُم تَلُومُونَ مَن أَنْتُمْ أَحَقُّ بِاللُّؤْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أبْوَابَهُ وَ طَرَقَهُفَاتَّقُوا اللَّهَ وأَصْلِحُوا أَعْمَالَكُمْ و أَخْلِصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وانهوا عَنِ اَلْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبُ اَللَّهُ لَكُمْ دُعَاءً كَم سفینة البحار، ج 3، باب الدال بعده العین، ص57.

جمله ذیل آن پرسیده اند و آن عالم عظیم الشأن پاسخ فرموده است. و آن چنین است:

سؤال: چه میفرمایید در خصوص حدیث کسایی که از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام روایت شده، سند آن حدیث شریف ضعیف است یا صحیح؟ خصوصا چند کلمه ذیل آن که پیامبر صلی الله علیه وآله سوگند یاد کرده و فرموده است: «يا عَلِيُّ وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالحَقِّ نَبِیّاً...»؛ الی آخر، آیا صدق است یا کذب ؟

جواب: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم، اصل قضیه کسائیه از معلومات است، چنانچه از اخبار کثیره، که در آیه تطهیر وارد شده، مستفاد می شود که از جلمه آنها خبر منتخب است. (1)او آن هر چند مرسل است (سند ندارد) لکن در شمار آن اخبار است که بسیاری از آنها ضعیف است و ارسال آن مضر نیست.

و اما مکان وقوع این قضیه، پس اخبار در آن مختلف است، از چند خبر مستفاد می شود که در خانه ام سلمه بوده است، و از خبری بر می آید که در خانه زینب، زوجه حضرت رسول صلی الله علیه وآله بوده است، و از خبری استفاده می شود که در مسجد بوده، و در خبر منتخب است که در خانه صدیقه علیها السلام بوده است، و رفع منافات بین آنها به این است که این قضیه، چند مرتبه اتفاق افتاده است. و ممکن است استفاده تعدد وقوع آن از اختلاف اخبار در عبایی که زیر آن جمع شدند، در جمله ای از اخبار است که کساء خیبری بوده، در برخی تعبیر به فدکی شده، در بعضی تعبیر به کساء کوفی شده، در خبری است که امیرالمؤمنین علیه السلام در مقام بیان مناقب خود فرموده است: «وَالِقَي عَلَيْنَا عَبَاءً قَطَوَانِيَّةً فَانْزِلْ اللَّهُ تَبارَكَ وَتَعالي فِينا«انما یرید الله. » » و قطوان محلی است در کوفه، و در خبر منتخب، کساء یمانیه است،

ص: 377


1- منتخب از مرحوم فخرالدین طریحی، صاحب مجمع البحرین است.

پس از این اختلافات ممکن است استفاده شود که این قضیه، به طور مکرر واقع شده و یک مرتبه آنها، در خانه فاطمه علیها السلام بوده است.

و اما اشکال عدم قضاء حوائج (برآورده نشدن حاجات با خواندن آن به این قسم که در آن آمده، پس اشکال برطرف می شود به اینکه، از برای دعا شرایطی است که باید موجود باشد و از برای استجابت، موانعی است که باید برطرف شود، پس عدم استجابت، از جهت فقد شرایط و وجود موانع است، کَیفَ وَ اِلاّ اشکال اختصاص به این حدیث ندارد، بر قرآن نیز وارد است که خدا از استجابت دعا خبر داده و فرموده است: «وَ أَدْعُونِي اِسْتَجِبْ لَكُمْ »(1)و نحو این، با اینکه غالبا مستجاب نمی شود، پس لازم آید که خداوند عالم جلت عظمته دروغ گفته باشد، تعالی عن ذلک.

و ایضا وارد است در اخبار بسیار، در نمازها برای قضای حاجات و کشف کُرُبات، و ایضاً معلوم است که خداوند عالم جلت قدرته، قاضی الحاجات، مُعطِی السُّؤلات، کافِی اَلمُهِمّات است، و بنابراین از اشکال مذکور لازم آید خلاف بود همه اینها. و جواب از همه این است که: اینها از باب مقتضیات است به علت تامه، و استجابت، موقوف است به وجود شرایط و فقد موانع، به اینکه اگر دعایی یا نمازی، یا وردی، یا ختمی، فرضا علت تامه باشد برای برآمدن حاجات، بدون حاجت به شروط، تعلیم آن به عباد، خلاف مصلحت و موجب اخلال نظام و هرج و مرج است، چنانچه واضع است، و لذا اسم اعظم که علت تامه است مخفی شده است،نَسْئَلُ اَللَّهَ تَعَالَيَ اَلْعِصْمَةِ مِنَ الزّلِل.(2)

ص: 378


1- سوره غافر (40)، آیه 60.
2- سؤال و جواب، استفتائات فقیه کبیر سید محمدکاظم یزدی رحمه الله، ج اول، ص 436، س 720.ضمنا: روایات مربوط به حدیث کساء و تعبیرهای مختلف مربوط به آن، در بحارالانوار، ج 35، ص 206 باب آیه تطهیر، تا ص 313 آمده است. و مرحوم محدث قمی قدس سره فرموده است: «و اما حدیث معروف به حدیث کساء که در زمان ما شایع است، به این کیفیت در کتب معتبره و معروفه و اصول حدیث و مجامع متقنه محدثین دیده نشده، میتوان گفت از خصائص کتاب منتخب است). منتهی الآمال، تاریخ حضرت سیدالشهدا علیه السلام باب پنجم، فصل نهم، در ضمن بیان زیارت جابر بن عبدالله قبر امام علیه السلام .

دعا مقدمه خودسازی است

چنانچه انسان، گرفتاری، یا نیازی دارد و از غیر بخواهد گره از کارش باز و نیازش را تأمین کند، لازم است خود را قابل دریافت کند، به اینکه:

1. او را بشناسد و نسبت به او معرفت پیدا کند. (معرفت)

2. اگر نافرمانی او را کرده، عذرخواهی و طلب عفو کند. (توبه)

3. اگر دستورات او را عمل نکرده، تدارک و جبران کند. (قضای مافات

4. خود را وابسته و او را پناهگاه خود بداند. (توکل)

5. در برابرش متواضع، فروتن و خاضع باشد. (بندگی و عبودیت)

6.با التماس، خواهش و تمنا - نه متکبرانه - حاجت خود را درخواست کند.(تضرع)

7. اگر با اعمالش او را ناراضی کرده، بکوشد رضایت او را به دست آورد.

و در یک کلام، ابتدا خود را بسازد و با طی مراحل ذکر شده، قابلیت خود را برای استجابت دعا تحصیل کند، آن گاه دست به دعا بردارد. و چنانچه فرض برای دعا هیچ فایده ای جز همین خودسازی نباشد، برای اهمیت و ارزش آن کفایت می کند.

ص: 379

دعا در اول سال: يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ يا مُدَبِّرَ اللَّيلِ وَالنَّهارِ يا مُحَوَّلَ الْحَوْلِ والأحوالِ حَوِّلْ حالَنا إلَيَّ الحَسَنُ الحالِ. ای تحول دهنده دلها و بینش ها ! ای تدبیر کننده شب و روز ! ای متحول کننده سال و احوال ! متحول کن حال ما را به نیکوترین حال.

علامه مجلسی قدس سره فرموده است: در کتب غیر مشهوره روایت کرده اند که در وقت تحویل، این دعا را بسیار بخواند و بعضی سیصد و شصت و شش مرتبه گفته اند.(1)

مؤلف: این دعا از آداب سال نو محسوب است که در آغاز سال، از خداوند سبحان «اَحسَنُ اَلحال» را می طلبیم، از او می خواهیم عمر و زندگی ما را به بهترین حالات متحول و تغییر دهد، از او درخواست می کنیم دلها و دیده های ما را به بهترین ها تبدیل فرماید، و بدیهی است کسی که اولین لحظه سال جدید را با چنین درخواستها و این آرزوها آغاز کند، آن هم تا 366 مرتبه (به عدد روزهای سال تکرار کند) البته در تمام سال، در احسن الحال، بهترین اخلاق، سالم ترین زندگی و رفتار را خواهد داشت، ان شاء الله.

آداب دعا و مقدمات آن

دعا همراه کار: دعا باید همراه کار، تلاش و کوشش باشد (با توکل زانوی اشتر ببند)، انسان بایابند زمینه استجابت دعا را فراهم کند، مقدماتی که مربوط به اوست و در توانش هست به وجود آورد، سپس برای به ثمر رسیدن فعالیت خود، دعا کند

ص: 380


1- زادالمعاد، اعمال روز نوروز، در مفاتیح الجنان در اعمال عید نوروز همین دعا را از زاد المعاد نقل کرده است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در جبهه جنگ حاضر می شد و پرچم را به دست امیرالمؤمنین علیه السلام میداد و او را روانه میدان می کرد، سپس در گوشه ای دست به دعا بر می داشت. بنابراین، کشاورز باید زمین را آماده کند، بذر را بیافشاند و در کنار آن دعا کند - خدا باران رحمتش را نازل نماید.

عائله مند، برای به دست آوردن مایحتاج زندگی، باید به سرمایه خدادادی، از خانه خارج شود و به موقع، سر کار حاضر گردد، و در کنار آن، سلامتی و توان کار را از خدا بخواهد، و بیمار باید به پزشک مراجعه کند و دارو را تهیه و به موقع مصرف نماید، و اثر و شفا را هم از خدا بخواهد.

اما چنانچه کسی در خانه بنشیند و بخواهد با دعا زندگی اش تأمین شود، یا بیمار بدون مراجعه به پزشک، یا بدون مصرف دارو، بخواهد با دعا بهبود یابد، در اشتباه است، زیرا «أَبِي اَللَّهِ أَنْ يَجْرِيَ اَلْأُمُورَ إِلاَّ بِاسْبَابِهَا».

امام صادق علیه السلام می فرماید: «دعا کننده بدون عمل و تلاش، مانند تیرانداز بدون زه است»؛ «اَلدَّاعِي بِلاَ عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلاَ وَتَرٍ».(1)

از همان حضرت نقل است که فرمود: «دعای چهار گروه مستجاب نمی شود:

اول. کسی که در خانه نشسته و می گوید: خدایا ! روزی مرا برسان. به او گفته می شود: آیا به تو (وسیله کار و دستور کار و تلاش ندادم؟«فَإِذَا قَضَيْتَ اَلصَّلاَهَ فَانْتَشِرُوا فِياَلْأَرْضِ وَ اِبْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللهِ»(2)دوم. کسی که همسری ناصالح دارد که از دستش به تنگ آمده) دعا می کند که خدا او را از دست چنان زنی نجات

ص: 381


1- وسائل، باب 67، ابواب الدعاء، ح 2. (ور، زه کمان است که وسیله پیش راندن تیر به سوی هدف می باشد، یعنی همان گونه که زه کمان وسیله رسیدن تیر به هدف است، عمل و تلاش هم وسیله اجابت دعا است).
2- سوره جمعه / 10.

دهد، به او گفته می شود: مگر اجازه طلاق را به تو ندادم؟ سوم. کسی که مالش را بیهوده مصرف و تلف کرده، می گوید: خدایا ! به من روزی بده. به او گفته می شود:مگر دستور میانه روی و اصلاح مال ندادم؟ چهارم. کسی که بدون گرفتن مدرک و شاهد، به شخصی وام داده و شخص وام گیرنده، وام را منکر می شود و او دعا می کند که خدایا ! قلبش را نرم کن وام مرا بدهد. به او گفته می شود: مگر دستور ندادم هنگام وام دادن مدرک و گواه بگیرید».(1) البته این چهار مورد از باب نمونه است وگرنه مطلب اختصاص به اینها ندارد.

بر این اساس، جایز و صحیح نیست که انسان دست از کار و تلاش بردارد و به دعا و ذکر و اوراد پناه ببرد. البته گاهی در زندگی انسان حوادثی رخ می دهد که از نظر اسباب ظاهری او را در یأس و ناامیدی فرو می برد و تمام درها را بر روی خود بسته می بیند، در اینجا است که تنها دعا می تواند آرام بخش و نوید دهنده و امیدوار کننده باشد و نومیدی را به امید بدل سازد، لذا سفارش شده است که هنگام پیش آمدن حوادث نماز بخوانید و دعا کنید که نماز و دعا قدرت و نیروی صبر و استقامت می بخشد، به روح و روان آرامش و سکون می دهد، همان گونه که نقل شده طفلان مسلم در لحظه آخر، نماز خواندند و دست به دعا برداشتند و حضرت سیدالشهدا علیه السلام دعا کرد و گفت: «اِلْهِي رِضًا بِرِضَاكَ صَبْراً عَلَيَّ بَلاک... » و ظهر عاشورا به نماز پرداخت.

ص: 382


1- «أَرْبَعَةٌ لاَ تُسْتَجَابُ لَهُمْ دَعْوَةٌ رَجُلٌ جَالِسٌ فِي بَيْتِهِ يَقُولُ اَللَّهُمَّ ارزُقني فَيُقالُ لَهُ أَلَمْ آمُرُكَ بِالطَّلَبِ ورَجُلٌ كَانَتْ لَهُ امْرَأٌ فَدَعَا عَلَيْهَا فَقَالَ لَهُ أَلَمْ أَجْعَلُ أَمْرَهَا إِلَيْكَ وَ رَجُلٌ كَانَ لَهُ مَا أَفْسَدَهُ فَيَقُولاَللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فَيُقَالُ لَهُ أَلَمْ آمُرُكَ بِالاِقْتِصَادِ أَلَمْ آمُرُكَ بِالْأَصْلاحِ ثُمَّ قَالَ وَ اَلَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوامٌ وَ رَجُلٌ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَيْرِ بَينٍ فَيُقَالُ لَهُ الم آمُرُكَ بِالشَّهادَة». اصول کافی؛ جلد2، باب من لا یستجاب له دعوة، ح2 و وسائل باب50، ابواب الدعاء .

هنگام دعا دستها را بالا ببرید: در روایت است که: شخص لا مذهبی زندیقی) به امام صادق علیع السلام عرض کرد: چه فرق است بین این که دستها را - هنگام دعا - به سوی آسمان بالا ببرند، یا به سمت زمین فرود آورند؟ امام فرمود:«بالا بردن دست و بالا نبردن آن، در علم و احاطه و قدرت خدا مساوی است و فرقی نمی کند، ولی خداوند متعال، اولیای خود را امر فرموده است دستهای خود را به سوی آسمان، به جانب عرش بالا ببرند، چون آسمان را معدن رزق قرار داده است.«وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُم وَمَا تُوعَدُونَ»(1)».(2)

پس از دعا دستها را به صورت بکشید: از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «هنگامی که دست بنده ای به سوی آسمان بالا رفت، خداوند، آنها را خالی برنمی گرداند، بلکه از فضل و رحمتش در آنها قرار می دهد، پس هر گاه دعا کردید دست خود را برنگردانید، مگر این که سر و صورت خود را با آن مسح کنید. او در روایت دیگر است که: «سر و صورت و جلوی بدن خود را با آن مسح کنید».(3)

زمان هم در استجابت دعا دخالت دارد: دعا در تمام اوقات مطلوب است و سفارش شده و امید اجابت وجود دارد، اما برخی زمانها و ساعات، به لحاظ حوادث و خصوصیاتی که در آنها اتفاق افتاده و می افتد، شرافت پیدا کرده و دعا در آنها بیشتر سفارش شده است و امید استجابت بیشتری می رود. مانند: ماه رمضان (به لحاظ نزول قرآن در آن ماه)، شبهای قدر (به لحاظ نزول ملائکه

ص: 383


1- سورة الذاریات / 22.
2- وسائل، باب 12، ابواب الدعاء، ح 5.
3- همان، باب 14.

رحمت و تقدیر امور)، هنگام افطار و سحر، شب و روز جمعه، روز مباهله، روز عرفه، هنگام شنیدن اذان، هنگام نزول باران، هنگام تلاوت قرآن، پس از فارغ شدن از نماز، هنگام شکسته شدن دل و جاری شدن اشک(1) و امثال این موارد(2)، خصوصا در ساعات آخر شب.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «در ساعات آخر شب خدا می فرماید:

آیا کسی هست که دعا کند تا اجابت کنم؟ آیا سؤال کننده ای هست تا عطا کنم؟ آیا طلب مغفرت کننده ای هست تا او را بیامرزم؟ آیا توبه کننده ای هست تا توبه او را قبول کنم؟ »(3)

یارب دل پاک و جان آگاهم ده** آه شب و گریه سحرگاهم ده

در راه خود اول ز خودم بی خود کن** بی خود چوشدم، به سوی خود را هم ده

***

خداوندا گدایت آمد امشب** گدای آشنایت آمد امشب

الهی بنده ات بر در نشسته **ز بار معصیت پشتش شکسته

مکان هم مؤثر است: دعا در همه مکان ها، عبادت و مطلوب است، ولی بعضی از مکانها به جهاتی خصوصیت پیدا کرده اند و دعا در آنها بیشتر توصیه شده و امید اجابت افزون است، مانند: مسجدالحرام، کنار کعبه، بین حجرالاسود

ص: 384


1- از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «در روز قیامت همه چشمها گریان است مگر چشمی که از خوف خدا گریسته باشد و چشمی که از حرام خدا پوشیده باشد و چشمی که تا سحرگاهان در راه خدا بیدار مانده باشد». «كُلُّ عَيْنٍ بَا كَيْهَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ ثَلاَثٌ اَعيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ وَ عَينُ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اَللَّهِ » وسائل، باب 29، ح 7.
2- وسائل الشیعة، باب 23.
3- بحارالأنوار، ج 87، ص 167.

و باب کعبه، رکن الحطیم، پشت کعبه، مستجار و جایی که مادر امیرالمؤمنین علیه السلام دعا کرد و دعایش بلافاصله مستجاب شد، در حجر اسماعیل علیه السلام ، در صحرای عرفات، در مسجدالنبی صلی الله علیه وآله (به ویژه در روضه مبارکه)، در کنار حجره طاهره و محل رفت و آمد و جای ناله های جانسوز بی بی عالم، سیده نساء، فاطمه زهرا علیها السلام ، در مشاهد و حرم ائمه معصومین و به ویژه حرم و تحت قبه سیدالشهدا(1) ،

ص: 385


1- ابوهاشم جعفری گوید: امام هادی علیه السلام در موقعی که در سامرا بیمار بود مرا طلبید و فرمود: یکنفر برود حَیر *[ کربلا ] (حرم امام حسین علیه السلام) برای من دعا کند، ابوهاشم گوید: علی بن بلال را ملاقات کردم و پیام امام علیه السلام را به او گفتم. علی بن بلال (از روی تعجب )گفت: امام هادی علیه السلام خود حَیر[ کربلا ]است، امام حسین علی امام است و حضرت هادی علیه السلام هم امام و نور واحد هستند، برای چه برای دعا به خیر برویم و آنجا دعا کنیم؟ ابو هاشم گوید: برگشتم خدمت امام علیه اللسام ، حضرت فرمود بنشین، سپس فرمود: برای چه به علی بن بلال پاسخ ندادی و نگفتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله طواف کعبه می کرد و حجرالاسود را می بوسید، و حال این که حرمت پیامبر صلی الله علیه واله و حرمت مؤمن اعظم از حرمت کعبه است، همچنین خدا امر کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله و مؤمنین در عرفات وقوف کنند و نیست این امر، مگر به خاطر این که کربلا و مطاف و عرفات، مواطن و جاهایی هستند که خدا دوست دارد در آنجا عبادت و دعا شود، و من دوست دارم برایم جایی دعا شود که خدا دعا کردن در آنجا را دوست می دارد.«اَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلي اللهُ عليه وآله كانَ يَطوفُ بِالبَيتِ وَيُقَبِّلُ الحَجَرَ وَحَرَّمَهُ النَّبيُّ صلّي الله عليه وآله وَ اَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ مِن حرمة البَيتِ وَ أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّوَجلَّ أن يَقِفَ بِعَرَفَةَ وإنَّما هيَ مَوَاطِنُ يُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ يَدَّعِيَ اَللَّهُ لِي حَيْثُ يُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ يُدَّعيَ فِيهَا». (بحارالانوار، جلد 50، ص 224 به نقل از کافی جلد 4، ص 567) آری، چرا در حرم امام حسین علیه السلام دعا مستجاب نشود و حال این که سیدالشهداء علیه السلام صورت روی خاک آنجا نهاده و مناجات کرده است، زینب و اهل بیت علیهم السلام آنجا گریه و مناجاتها داشته اند. ***(حیر) از ماده (حار، حیرا) به معنای حیرانی و سرگردانی است، و حائر و خیر، به جایی گفته می شود که گود و محل تراکم و سرگردانی آب است. و علت این که در این روایت، بجای کلمه کربلا از کلمه «حیر» استفاده شده این است که: متوکل (لعنه الله علیه) حتی از بردن نام کربلا هم جلوگیری می کرد و کسی جرأت نمی کرد نام کربلا را به زبان بیاورد، لذا امام هادی علیه السلام از جهت تقیه به جای کربلا، کلمه حیر را به کار برد و ظاهرا وجه این که حرم امام حسین علیه السلام را حائر و حیر گفتند، این بود که وقتی به امر متوکل، آب بر مرقد مقدس حضرت جاری کردند، آب در اطراف قبر مقدس متراکم و به صورت دیوار درآمد و قبر را فرا نگرفت، از آن زمان معروف به «حیر و حائر» گردید، یعنی جای حیران ماندن آب. «و كُلَّمَا أَجْرَوْا عَلَيْهِ الْمَاءَ مِنَ النَّهَرِ اَلْعَلْقَمِيِّ غَارَ وَ حَارَ واسْتَدَا بِقُدْرَةِ العَزيزِ الجَبَّارِ وَ لَمْ يَصِلْ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَيَّ قَبْرُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَم». (بحار، جلد 45، ص 404) جای تعجب نیست، وقتی فرعون و لشکرش حضرت موسی علیه السلام و همراهانش را تعقیب کرد، حضرت موسی عصایش را به دریا (رود نیل زد، آب دریا شکافته شد و متراکم و به صورت دیوار در آمد، حضرت موسی علیه السلام و همراهان وی وارد رود شدند و از آن سمت خارج گشتند، فرعونیان در تعقیب آنها با آسودگی خاطر وارد رود نیل شدند، آب در هم ریخت و آنان را هلاک کرد. خداوند در قرآن مجید به این حادثه اشاره فرموده است: « واذ فُرْقَتَا بِكُمُ الْبَحْرُ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَ أَنْتُمْ تَنظُرُون » سوره بقره / 50] (و به خاطر بیاورید هنگامی که دریا را برای شما شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق ساختیم و شما تماشا می کردید).

کنار قبور مؤمنین و مؤمنات و به ویژه شهدا، کنار قبر پدر و مادر، کنار بستر بیمار و مانند اینها.

از امام صادق علیه السلام نقل است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: « به زیارت اموات خود بروید، همانا اموات خشنود می شوند و هر یک از شما پس از زیارت قبر پدر و مادر خود و دعا برای آنها، حاجت خود را در کنار قبر آنان بخواهد (خدا به احترام پدر و مادر و به خاطر زیارت و دعای شما به آنها، دعای شما را مستجاب می کند) (1)»

اجتماع نیز مؤثر است: از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هر گاه چهل نفر جمع شوند و خدا را بخوانند و دعا کنند، خداوند دعایشان را مستجاب می کند».(2)

ص: 386


1- عن أبی عبد الله علیه السلام قال، قال أمیر المؤمنین علیه السلام: «زُورُوا مَوْتَاكُم فَانَّهُم يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُم وَ لْيَطْلُبْ أحَدُكُم حاجَتَهُ عِندَ قَبْرِ أَبِيهِ وعِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا يَدْعُولُهُما». وسائل الشیعه، باب 54، ابواب الدفن
2- وسائل الشیعة، باب 38، ابواب الدعاء، ح 1.

دعا برای عموم مؤمنین: در روایات متعدد است که پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام فرموده اند: به عموم مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات، از ابتدای خلقت تا پایان دنیا، دعا و طلب مغفرت کنید، یعنی بگویید: «اللَّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِمات»

امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «هر مؤمنی که برای مؤمنین و مؤمنات دعا کند، خداوند آنچه را برای آنها خواسته است به او می دهد و چه بسا روز قیامت امر شود که شخصی را به جهنم ببرند، هنگامی که او را به سوی جهنم می برند، مؤمنین و مؤمنات می گویند: خدایا ! این شخص برای ما دعا کرده است، شفاعت ما را درباره او بپذیر، خداوند شفاعت آنها را درباره او می پذیرد و از جهنم نجات پیدا می کند»؛ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه مَا مِنْ مُؤْمِنٍ دَعَا لِلْمُؤْمِنِينَ وَ المُؤْمِناتِ إِلاَّ رَدَّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلٌ عَلَيهِ مِثْلَ الَّذي دَعا لَهُم بِهِ مِنْ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مُضِي مِن أَوَّلِ الدَّهْرِ أو هُوَ آتٍ إِلَيَّ يَوْمَ القِيامَةِ إنَّ العَبْدَ لَيُؤمَرُ بِهِ إِلَي النَّارُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُسْحَبُ فَيقولُ الْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتُ يَا رَبِّ هَذَا اَلَّذِي كَانَ يَدْعُو لَنَا فَشَفِّعْنَا فِيهِ فَيُشَفِّعُهُمُ اَللَّهُ عَزَّوَ جَلَّ فِيهِ فَيَنجُو.(1)

تأخیر اجابت دعا

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: «آیا ممکن است دعایی مستجاب شده باشد، ولی به تأخیر بیفتد؟ فرمود: آری تا بیست سال».(2)

ص: 387


1- وسائل الشیعه، باب 43، ابواب الدعاء، ح1.
2- عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يُسْتَجَابُ لِلرَّجُلِ اَلدُّعَاءُ ثُمَّ يُؤَخَّرُ قَالَ نَعَمْ عِشْرِينَ سَنَة. اصول کافی، باب من أبطأت علیه الاجابة، ح4.

نیز آن حضرت فرمود: « میان گفته خدای عزوجل که - به موسی و هارون فرمود: - هر آینه دعای شما به اجابت رسید و میان نابودی فرعون، چهل سال طول کشید. (1)(یعنی: دعای آنها پس از چهل سال به اجابت رسید).

دعا هنگام برخاستن از مجلس: امام باقرعلیه السلام فرمود: «هر که میخواهد به پیمانه تمام، اجر و ثواب بگیرد، باید هنگامی که در مجالس می خواهد از جای خود برخیزد بگوید: «سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفُونَ وَسَلامٌ عَلَي المُرسَلينَ وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِينَ»(2)

خوشا آنان که دائم در نیایش** به درگاه خدا بودند و رفتند

خوشا آنان که وقت دادن جان **به دین مصطفی بودند و رفتند

خوشا آنان که باعزت ز گیتی** بساط خویش برچیدند و رفتند

خوشا آنان که با ایمان و اخلاص **چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

خوشا آنان که بذر آدمیت **در این ویرانه پاشیدند و رفتند

خوشا آنان که پا در وادی حق **نهادند و نلغزیدند و رفتند

چو نخل بارور بر تنگدستان** ثمر دادند و بخشیدند و رفتند

خوشا آنان که بار دوستی را **کشیدند و نرنجیدند و رفتند

ص: 388


1- عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ كَانَ بَيْنَ قَولِ اللَّهِ عزَّوجلّ« قَدْ أُجيبُ دَعوَتُكُما ».وبَينَ اَخذِ فِرعَونَ أربَعِينَ عاماً. همان، ح 5.
2- وسائل الشیعه، باب 4، ابواب الذکر، ح 1.

توسل و معنای آن

اشاره

مناسب دیدم آنچه را که در رابطه با توسل و معنای آن، در جلد چهارم کتاب چرا چرا؟» و «روزهای مدینه» نوشته ام، با اضافه چند روایت دیگر از صحیح بخاری - که پاسخ وهابیون (پیروان عبدالوهاب) است، به اینجا منتقل کنم:

بسم الله الرحمن الرحیم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(1)؛ «ای افراد با ایمان! تقوای الهی پیشه کنید و برای تقرب و رسیدن به او، وسیله ای، [مثل طاعت و عمل صالح و افراد صالح] فراهم کنید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید».

خداوند متعال در آیه مزبور، امر فرموده است که مؤمنان علاوه بر تقواپیشگی، و پرهیزکاری، وسیله ای نیز برای تقرب به او انتخاب کنند، یعنی پس از داشتن ایمان و تقوا، وسیله نیز لازم و مورد امر خداوند سبحان است.

معنای وسیله: «وسیله» (از واژه: وَ سَلَ یَسِلُ وَسِیلَة) به معنای «قربت و تقرب جستن» است. «وسیله» هر کار و هر چیزی است که باعث تقرب و نزدیک شدن به چیز دیگری است.

ص: 389


1- سوره مائده، آیه 35.

مراد از «وسیله» در آیه مزبور، هر کار و هر چیزی است که باعث نزدیک شدن به خدا می شود.

کارها و چیزهایی که وسیله و باعث نزدیک شدن به خدا می شوند، فراوانند، مهمترین آنها ایمان به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و جهاد و عبادات، (مانند نماز، روزه، پرداخت بدهی مالی، حج و عمره) است، همچنین صله رحم و انفاق در راه خدا و هر کار نیک و پسندیده است. همان گونه که اصحاب رقیم با توسل به اعمال خود نجات یافتند. داستانشان در صفحه 898 آمده است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: « بهترین چیزی که به وسیله آن می توان به خدا نزدیک شد، ایمان به خدا، ایمان به پیامبر صلی الله علیه وآله ، و جهاد در راه خدا است، همچنین کلمه اخلاص «لا اله الا الله» است، بر پا داشتن نماز است، پرداخت زکات است، روزه ماه رمضان و حج و عمره و صله رحم و انفاقهای پنهان و آشکار و هر کار خیر و پسندیده است.(1)

همچنین شفاعت پیامبران، امامان، و بندگان صالح خدا، هر یک وسیله و سبب قرب به پروردگارند، یعنی هر یک از اینها می توانند واسطه و وسیله تقرب به خدا شوند، و آیه« وابْتَغوا إلَيهِ الوَسِيلَةَ» و شامل همه اینها می شود.

منظور از توسل به پیامبران و امامان و صالحان، این نیست که چیزی را از

ص: 390


1- «اَنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ المُتَوَسِّلُونَ إِلَيَّ اللَّهُ سُبْحانَهُ وَتَعَاليَ الْأَيْمَانِ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَالْجِهَادُ في سَبِيلِهِ فَاِنَّهُ ذِرْوَةُ الأسْلامِ وَ كَلَّمَهُ الأخْلاصُ فَانَّهَا الفِطْرهُ وإِقامُ الصَّلاةِ فَانَّهَا المَلهُ وإِيتَاءُ الزَّكَاةِ فَانَّها فَريضُهُ وَاجِبُهُ وَ صَومُ شَهرِ رَمَضانَ فَانَّهُ جَنَّهُ مِنَ العِقَابِ وَحِجُّ البَيتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَانَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ وَيُرحَضانِ الذَّنبَ وَ صِلهُ الرَّحِمَ فَاِنَّهَا مَثْراةٌ في الْمَالِ ومُنْسَاهُ فِي الأَجَلِ وَ صَدَّقَهُ السِّرُّ فَانَّها تُكَفِّرُ الخَطِيئَةَ وصَدِّقَهُ العلانِيَةَ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِيتَةَ السَّوْءِ وَ صَنَائِعُ اَلْمَعْرُوفِ فَانَّهَا تَقِي مَصَارِعَ اَلْهَوَان... » نهج البلاغه، خطبه 110.

شخص آن بزرگواران مستقلا بخواهیم، بلکه منظور این است که از آنان بخواهیم آنان از خدا بخواهند، که خدا حاجات ما را برآورد، آنها واسطه فیض شوند و میان ما و خدا وسیله و واسطه باشند.

بر این اساس، انسان می تواند بدون واسطه، چیزی از خدا بخواهد، مثل این که بگوید: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ »(1) و یا به وسیله غیر، از خدا بخواهد، یعنی خود مستقیما نخواهد، بلکه دیگری را واسطه قرار دهد و به او متوسل شود و مثلا بگوید: «يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا..»(2) یا در مقام توسل به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و بگوید: «یا رسول الله! از خدا بخواه مرا بیامرزد»، «از خدا بخواه بیمار مرا شفا دهد»، «دین مرا ادا کند» یا به سایر مقربان الهی متوسل شود و از آنان بخواهد که «از خدا بخواهند مشکلش را حل کند). یا در مقام توسل به امام حسین علیه السلام بگوید: «یا اباعبدالله ! از خدا بخواه توفیق تحصیل علم به من بدهد».

نیز انسان می تواند مطلبی و چیزی را هم خودش از خدا بخواهد و هم دیگری برای او بخواهد، مثل آنچه در این آیه مبارکه آمده است . «...وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ...»(3) «و [ای پیامبر] اگر آنان منافقان وقتی به خودشان ستم کردند، نزد تو می آمدند، سپس از خدا آمرزش می خواستند، و رسول خدا نیز برایشان از خدا آمرزش می خواست،خدا را بسیار توبه پذیری مهربان می یافتند».

بدیهی است که این امر، در میان مردم و درخواست های روزمره آنان نیز رایج است، گاهی چیزی را مستقیم و بدون واسطه، از غیر می خواهند، مثل این که

ص: 391


1- سوره فرقان، آیه 74.
2- سوره یوسف، آیه 97.
3- سوره نساء 4، آیه 64.

فرزند به پدرش می گوید: «این مبلغ را به من بده»، و گاهی متوسل به غیر می شوند، مثلا فرزند به مادرش می گوید: « به پدرم بگو فلان مبلغ را به من بدهد»، و مادر از پدر می خواهد که خواسته فرزندش را تأمین کند، گاهی نیز هم خودش و می طلبد و هم متوسل به مادر می شود. در کارها و امور اجتماعی نیز چنین است.

توسل به افراد صالح: همچنین انسان می تواند برای برآمدن حاجاتش متوسل به اشخاص متدین و صالح شود و از آن بزرگواران بخواهد، دعا کنند و از خدا بخواهند حاجاتش را برآورد، همان طور که متعارف است به اشخاص محترم و متدین می گویند: «التماس دعا» «برای ما دعا کن» و تمام این موارد تول است و هیچ گونه شبهه ای در آن نیست.

در صحیح بخاری بادوسندنقل کرده است که:«در زمان عمر بن خطاب،قحطی و خشکسالی شد، عمر بن خطاب متوسل شد به عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وآله و گفت: «بار پروردگارا ! ما به سوی تو متوسل می شدیم به پیامبر مان و باران بر ما نازل می فرمودی، اکنون به سوی تو متوسل می شویم به وسیله عموی پیامبر مان، پس بر ما باران نازل فرما. [و - پس از توسل - باران می آمد و سیراب می شدند]».(1)

در صحت این روایت و در دلالت آن، نزد اهل تسنن، بحث و مناقشه ای وجود ندارد، و همان گونه که در اول صحیح بخاری آمده است، اهل تسنن گفته اند و معتقدند. بعد از قرآن کریم، صحیح ترین کتاب، صحیح بخاری است.

مؤلف: در این روایت آمده است که: «عمر بن خطاب، متوسل شد به عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وآله ، و این نبود مگر به خاطر خویشاوندی و قرب عباس به

ص: 392


1- انَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ كان اذا قحطُوا اُسْتَسْقِيَ بالعباس اِبْنِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ فقال :«اَللّهُمَّ اِنّا كُنّا نَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّنا فَتَسْقِينا وَ اَنَا نَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنا فَاسْقِنا »قالَ فَيُسْقَوْن». (صحیح بخاری) باب صلاة الاستسقاء ح 1010، و باب الفضائل، ح 3710.

پیامبر صلی الله علیه وآله خداوند متعال، در حقیقت به احترام پیامبر صلی الله علیه وآله باران نازل فرمود».

ضمنا از این روایت، ملاک و موارد توسل معلوم می شود، و آن جایی است که انسان مطلب مهمی دارد و خود را لایق و شایسته درخواست از خدا نمی داند، لذا دست به دامان شخص لایق و صالحی که مقرب است، می زند.

نیز از این روایت معلوم می شود که عمر قبول داشته که در مقام توسل، باید بعد از پیامبر اکرم الله صلی الله علیه وآله ، به سراغ وابستگان و اقربای آن حضرت رفت.

تذکر: وهابیها می گویند: عمر بن خطاب متوسل به عباس شد، یعنی از او خواست دعا کند، ولی ما می گوییم: اولا چرا خودش دعا نکرد؟ و چرا متوسل به عباس شد؟ پس معلوم می شود اصل تول مشروع بوده و عمر آن را قبول داشته است. ثانیا: ما نیز متوسل می شویم، یعنی از پیامبر صلی الله علیه وآله و از ائمه علیهم السلام می خواهیم آن بزرگواران دعا کنند، آنان برای ما از خدا بخواهند، و این مطلب به همان است که خدا در آیه ای که در ابتدا آوردم، به آن امر فرموده است.

وسیله ها بسیارند: برخی از وسیله ها در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در صفحه 290 گذشت. اما برخی دیگر عبارتند از:

پیراهن یوسف علیه السلام : حضرت یوسف علیه السلام برای بازگشت بینایی پدرش حضرت یعقوب پیراهنش را وسیله قرار داد و خدا هم در آن، اثر قرار داد و بینایی حضرت یعقوب بازگشت. «وَإِذهَبوا بِقَميصي هذا فَالقُوَّةُ عَلَيَّ وَجْهُ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً»(1)، «فَلَمَّا أَنْ جَاءَ اَلْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلِيٌ وَجْهَهُ فَارْتَدَّ بَصِيراً»« این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیفکنید تا بینا شود. هنگامی که بشارت دهنده آمد، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند، ناگهان بینا شد».

ص: 393


1- سوره یوسف، آیه 93 و 96.

البته یوسف علیه السلام می توانست مستقیما از خدا بخواهد که بینایی پدرش بازگردد ولی متوسل به پیراهنش شد و پیراهن تنش را وسیله قرار داد، و در آن سری هست که خدا دانا است، حضرت یعقوب علیه السلام نیز می توانست خود از خدا بخواهد که بینا شود، ولی نخواست تا پیراهن فرزندش وسیله شود، و در این نیز سری نهفته است.

آب وضوی پیامبر صلی الله علیه وآله : در صحیح بخاری (1)از جابر ابن عبدالله انصاری نقل کرده که گفت: «من بیمار و در حال اغماء و بیهوشی بودم، پیامبر صلی الله علیه وآله با ابوبکر به عیادتم آمدند. پیامبر صلی الله علیه وآله وضو گرفت و آب وضویش را بر من ریخت. من به هوش آمدم و از آن حضرت مسئله ارث را پرسیدم ...» «جَابِر بْنَ عَبْداللهِ اَلْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ مرِضْتُ فَعَادَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه أَبُوبَكْرٍ وَ قَدْ أُغْمِيَ عَلَيَّ فَتَوَضَّا رَسُولُ اَللَّهِ صلَّي الله عليه وآله فَصَبَّ عَلَيَّ وُضُوئَهُ فَأَفَقْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّه...»

مسلم نیز در صحیح خود (2)همین حدیث را با چهار سند نقل کرده است. دیگر محدثان معروف اهل تسنن نیز این حدیث را نقل کرده اند.

مؤلف: در این حدیث است که آب وضوی پیامبر صلی الله علیه وآله وسیله بهوش آمدن بیمارشد، ولی باید به آنها گفت: این امر چیزی نیست. بلکه آب وضوی پیامبر صلی الله علیه وآله قابلیت دارد وسیله زنده شدن مرده گردد.

وجه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله : بخاری در صحیحش نقل کرده است که: «سالم از پدرش حدیث کرد که گاهی یاد می آورم شعر ابوطالب را که می خواند:

وَ أَبْيَضُ يَسْتَسْقِي اَلْغَمَامُ بِوَجْهِهِ **ثِمَالُ اَلْيَتَامِيِّ عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ

« چهره نورانی پیامبر صلی الله علیه وآله که به وسیله او از ابر باران طلبیده شد» «پناهگاه

ص: 394


1- کتاب الفرائض، ص 1161، ح 6722.
2- کتاب الفرائض، ص 713، باب میراث الکلالة ح 1616.

یتیمان و یاور بیوه زنان است». و نگاه می کرد به چهره پیامبر صلی الله علی وآله وطلب باران می کرد و آب باران از ناودان سرازیر می شد. »(1)

همچنین بخاری به دو سند نقل کرده است که: «پسر عمر بن خطاب این شعر ابوطالب را می خواند.

وَ أَبْيَضُ يَسْتَسْقِي اَلْغَمَامُ بِوَجْهِهِ **ثِمَالُ اَلْيَتَامِيِّ عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ (2)

از این روایات معلوم می شود که برای آمدن، باران به طور معمول، متوسل به چهره نورانی پیامبر صلی الله علیه وآله می شدند و وقتی توسل به چهره مبارک آن حضرت جایز است، توسل به جاه و مقام و امور متعلقه به آن حضرت نیز جایز است، و اشکال تراشی وهابیها به دعای توسل بی مورد و از روی جهل آنان حتی به روایات خودشان می باشد.

نیز از روایتی که بخاری نقل کرده که عمر بن خطاب متوسل شد به عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وآله به خاطر قرب و انتساب او به آن حضرت، معلوم می شود توسل به اهل بیت آن حضرت به طریق اولی جایز است.

اما این که روایات را از صحیح بخاری و مسلم آوردم، برای این است که هر گاه با اعتراض اهل تسنن، به ویژه وهابی ها مواجه می شویم، از کتاب هایی که نزد خودشان معتبر است، پاسخ دهیم، وگرنه روایات و دعاهای توسل در کتب شیعیان ایده الله تعالی بسیار است و هیچ گونه شبهه و تردیدی وجود ندارد.

ص: 395


1- صحیح بخاری، کتاب الاستسقاء، باب 3 سؤال الناس الامام... ح 1008
2- همان، کتاب الاستسقاء، باب 3 سؤال الناس الامام... ح 1009 ص 187 و صلاة المؤمن القحطانی، ج 3، صلاة الاستسقاء ، ص 996، همین روایات و اشعار را تحت عنوان «الاستسقاء بدعاء الصالحین»آورده است.

و اما در آیه «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَيَّ اَللَّهِ زُلْفِي»(1) که مشرکان را مورد مذمت قرار داده است، این مذمت به خاطر این بوده که آنها بت ها را عبادت و پرستش می کردند و می گفتند: قصد ما از پرستش بتها، تقرب به خدا است، «نَعْبُدُهُمْ»و معلوم است که پرستش غیر خدا، شرک است هر چند به قصد تقرب به خدا باشد، و خلاصه مذمت ایشان، به خاطر تقرب نیست، بلکه به خاطر پرستش بتها است.

توسل به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله: نیز اهل سنت روایت کرده اند که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله ، در مدینه قحطی شدید رخ داد، مردم از عایشه چاره جویی کردند، عایشه گفت: «اُنْظُرُوا إِلَيَّ قَبْرَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه فَجَعَلُوا مِنْهُ كَوَّا إِلَيَّ السَّمَاءَ حَتِّي لَايَكُونُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ»؛ «به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله نگاه کنید و از آن، دریچه ای به آسمان قرار دهید (باز کنید به طوری که میان قبر و آسمان سقف نباشد».(2)

مؤلف: هم اکنون آن دریچه بر گنبد خضرا (گنبد مرقد مقدس پیامبر صلی الله علیه وآله ) موجود است، و غرض عایشه توسل به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله برای آمدن باران بوده است.

بِنَبيٍ عَرَبِيٍ وَرَسولٍ مُدَنِيٍ وَأخيهِ أَسْدَالِلُهُ مُسَمَّيٌ بِعَلِيٍ

وَ بِزَهْرَاءَبَتُولَ وبِأُمِّ وَلَدَتِهَا وبِسِبْطَيْهِ وَ شَبِيلَهُ هُمَا نَجِلاَ زَكِيٌ

وَ بِسَجَّادٍ وَ بِالْبَاقِرِ وَالصَّادِقِ حَقّاً وَبِمُوسي وَ عَلِيٌ وَ وَ تَقِيٌ وَ نَقِيٌ

وَ بِذي العَسكَرِ وَالحُجَّةِ القائِمِ بِالْحَقِّ اَلَّذِي يَحْكُمُ بِالْحَقِّ بِحُكْمٍ ازَلِیٍّ

وَ عَلَيهِم صَلَواتي وَسَلامي بِأُلوفٍ وَبَليلٌ وَنَهارٌ وَغُدْوَةٌ وَ عَشِيٌ

وَ تَقْبَّلْ بِقَبُولِ حَسَنِ رَبِّ دَعَانَا بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍ وَ بِأَوْلاَدِ عَلِيٍ

ص: 396


1- سوره زمر 39، آیه 3. «بتها را نمی پرستیم مگر به خاطر این که ما را به سوی خدا نزدیک کنند) .
2- سنن دارمی، ج 1، ص 430.

الهی تو را به حق پیامبر عربی و فرستاده مدنی و برادرش شیر خدا که نامش علی است، قسم می دهم و به حضرت زهرای بتول و مادری که وی را زاییده است و به دو دختر زاده و دو فرزند شیر بچه پیامبر، حضرت حسن و حسین که از نژاد و نسل پاکیزه هستند و به حضرت سجاد و امام باقر و امام صادق که به حق می باشند و به حضرت موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا و امام محمد تقی و امام علی النقی و به صاحب عسکر، امام یازدهم و حضرت حجت، امامی که از برای احقاق حق برپا ایستاده و به فرمان پروردگار همیشگی و ازلی، حکم به حق خواهد کرد، هزاران درود و سلام من در شب و روز و صبح و شام بر ایشان باد، پروردگارا ! به حق حضرت محمد و علی و فرزندان علی علیهم السلام دعای ما را به نیکویی بپذیر.

بهشت دیده آمد روی ایشان** دماغ آسوده دارد، بوی ایشان

به گفتاری از ایشان خوش دلم من** خوشا ایشان و گفت و گوی ایشان

شبهه: برخی از اهل تسنن، خصوصا وهابیها میگویند: «درخواست دعا و حاجت، از زنده، که قادر بر انجام آن می باشد، جایز است، ولی درخواست از کسی که فوت کرده و قادر بر انجام آن نیست، شرک و پرستش میت است.

پاسخ: اولا: ملاک عبادت و پرستش و توحید و شرک، درخواست از زنده و یا از مرده نیست، زیرا به چه دلیل، درخواست از زنده توحید است ولی درخواست از مرده شرک و پرستش میت است؟ در حالی که حقیقت عمل یکی است.

ثانیا: انبیاء و اولیاء و شهدا، بلکه همه انسانها، پس از فوت و مردن، زنده هستند و در عالم برزخ حیات دارند. خداوند فرموده است. «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ »(1) « به کسانی که در راه خدا کشته

ص: 397


1- سوره بقره، آیه 154.

می شوند، نگویید مرده اند، بلکه آنان زنده اند ولی شما درک نمی کنید».

و فرموده است: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(1). «گروهی را که در راه خدا کشته می شوند، مرده مپندارید بلکه آنان زنده هستند که نزد خدایشان روزی می خورند».

و فرموده است:«النَّارِ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوّاً وَ عَشِيّاً وَ يَوْمَ تَقُومُ اَلسَّاعَةُ اُدْخُلُوا آلَ فِرْعَوْنَ اُشْد اَلْعَذَابَ». (2) «آل فرعون صبح و عصر بر آتش نشان داده می شوند و روزی که قیامت بر پا می گردد، حکم می شود که آنان را بر سخت ترین عذاب وارد سازند».(که این آیه نیز دلالت دارد، کفار نیز پس از مرگ زنده اند). نیز توسل به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله که عایشه دستور داد، توسل به زنده (به گفته آنها نبوده است.

روایات دال بر حیات پس از مرگ از صحیح بخاری

در صحیح بخاری است که: «رسول الله صلی الله علیه وآله در جنگ بدر امر فرمود اجساد بیست و چهار نفر از کشته شده های قریش را در چاهی از چاه های بدر ریختند و آن حضرت پس از سه روز، در حالی که اصحاب همراه ایشان بودند، تشریف آورد کنار آن چاه ایستاد و یکایک آنان را به اسم و اسم پدر صدا زد و فرمود: یا فلان پسر فلان! یا فلان پسر فلان! آیا خوشنود نمی شدید اگر اطاعت خدا و رسول خدا را می کردید؟ به درستی که ما حقانیت آنچه را خدا به ما وعده داده بود یافتیم ؟، آیا شما حقانیت آنچه را خدا به شما وعده داده بود یافتید؟ عمر گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله با اجساد بی روح صحبت می کنی؟ حضرت فرمود: قسم به آن

ص: 398


1- سوره آل عمران، آیه 169.
2- سوره مؤمن، آیه 46.

کسی که جان محمد در دست او است، شما در شنیدن آنچه من می گویم، شنواتر از آنان نیستید. (1)( یعنی همان گونه که شما زنده ها، صدای مرا می شنوید آنان که مرده اند نیز می شنوند.

همین مطلب را در چند روایت دیگر با این عبارت نقل کرده است: «ثُمَّ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عليه وآلهِ إِنَّهُمْ أَلْآنُ يَسْمَعُونَ ما اَقولَ»؛ یعنی «رسول الله صلی الله علیه وآله کنار چاه بدر ایستاد و فرمود: به راستی آنها الآن، آنچه را من می گویم می شنوند».(2)

همچنین بخاری از انس نقل کرده که: « پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: هنگامی که مرده را در قبر گذاشتند و به خاک سپرده شد و تشییع کنندگانش رفتند، طول نمی کشد حتی آن که میت صدای کوبیده شدن کفش پای تشییع کنندگانش را که در حال برگشتن هستند می شنود، که دو فرشته می آیند و مرده را می نشانند و به او می گویند: چه میگفتی در باره محمد صلی الله علیه وآله ؟ می گوید: شهادت می دهم که او بنده خدا و رسول خداست. به او گفته می شود: جایگاهت را در آتش ببین، خدا آن جایگاه را به جایگاهی از بهشت تبدیل کرد، پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمود: آن مرده هر دو جایگاه خود را می بیند، اما کافر یا منافق در پاسخ دو فرشته می گوید: نمی دانم، آنچه مردم می گفتند من هم گفتم، به او گویند: نه دانستی و نه خواندی، سپس پاره ای از آهن

ص: 399


1- «اَنَّ نَبِيَّ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه اَمْرْ يَوْمَ بَدْرٍ بِأَرْبَعَةٍ وعِشْرِينَ رَجُلًاً مِن قُرَيْشٍ فَقُذِفُوا فِي طَوِيٍ مِنْ أَطْوَاءِ بَدْرٍ خَبِيثٍ مُخْبثٍ وَ كَانَ إِذَا ظَهَرَ عَلَيَّ قَوْمٌ أقامَ بِالعَرصَةِ ثَلاثَ لَيالٍ ثُمَّ مَشيَ وتَبِعَهُ أَصْحَابُهُ حَتَّي قَامَ عَلي شَفَةَ اَلرَّكِيِّ فَجَعَلَ يُنَادِيهِمْ بِأَسْمَائِهِمْ و أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ يَا فُلانَ بنَ فلاَنٍ وَ يَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ أيسركم أَنَّكُمْ اِطَّعْتُمُ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّا قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنا رَبُّنا حَقّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًا قَالَ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَ مَا تَكَلَّمَ مِنْ أَجْسَادٍ لاَ أَرْوَاحَ لَهَا فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ مِنْهُمْ».
2- صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب قتل ابی جهل، ص 671، ح 3976.

بر سر او می زنند، پس ضجه ای می زند که همه آنرا می شنوند مگر جن و انس»؛ قَالَ ٌ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ أَلْعَبْدُ إِذَا وُضِعَ في قَبرِهِ وَتُوَلِّيَ وذَهَبَ أصْحَابُهُ حُتَّي أنَّهُ ليسمَعُ قَرْعَ نِعَالِهِمْ أَتَاهُ مَلَكَانِ فَاقْعَدَاهُ فَيَقُولاَنِ لَهُ.. »(1)

نظیر همین روایت را در کتاب الجنائز»، ص221 (بابِ عَذابِ الْقَبرِ مِنَ الغَيْبَةِ وَالبَولِ، ح 1378) نقل کرده است.

نیز بخاری در همین کتاب، ص 220 (بَابُ اَلتَّعَوُّذِ مِنْ عَذَابِ اَلْقَبْرِ، ح 1375) مشابه روایت قبل را نقل کرده است.

و در همین کتاب، ص 221 (بابُ المَيِّتِ يُعرَضُ عَلَيهِ مَقعَدُهُ بِالغَدا وَالعَشِيِّ ح 1379) از قول پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است که فرمود: «إنَّ أَحَدَكُم إِذا ماتَ عُرِضَ عَلَيهِ مَقعَدُهُ بِالغَداةِ وَالعَشِيُّ... »؛ « به راستی هر یک از شما وقتی مرد، هر صبح و شام، جایگاهش به او نشان داده می شود».

نیز در صحیح بخاری است که: «عایشه گفت: دو زن سالمند، از زنان یهود مدینه بر من وارد شدند و گفتند: همانا اهل قبور در قبرهایشان عذاب می شوند، عایشه گوید پس من آنان را تکذیب کردم و خوش نداشتم تصدیقشان کنم، پس از آن که آنها رفتند، پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شد، گفتم: یا رسول الله ! دو پیر زن یهودی آمدند و چنین گفتند و من تکذیبشان کردم. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: آن دو زن راست گفته اند، اهل قبور عذاب می شوند، عذابی که همه چهار پایان می شنوند، [عایشه گوید پس از این قضیه پیامبرصلی الله علیه وآله را در نماز ندیدم مگر این که پناه می برد از عذاب قبر. «قَالَتْ عَايِشُهُ دَخَلَتْ عَلَيَّ عَجُوزَانِ مَنْ عَجَزِ يَهُودِ اَلْمَدِينَةِ فَقَالَتْ لِی:

اِنَّ اَهْلَ الْقُبُورِ يُعَذَّبُونَ فِي قُبُورِهِمْ فَكَذَبْتُهُمَا وَ لَمْ أَنْعَمْ أَنْ أُصَدِّقَهُمَا فَخَرَجَتَا وَ

ص: 400


1- صحیح بخاری، کتاب الجنائز ص 213، باب المیت یسمع خفق النعال، ح 21338.

دخل علی النبی والله فقلت: یا رسول الله إن عجوین، وذکرت له، «فَقالَ صَدَقْتَا إِنَّهُمْ يُعَذَّبُونَ عَذاباً تَسمَعُهُ البَهائِمُ كُلُّهَا فَمَا رَأَيتُهُ بَعدُ في صَلاةٍ إِلاَّ يَتَعَوَّذُ مِن عَذابِ القَبرِ».(1)

نیز بخاری نقل کرده است: «زن یهودیه ای آمد نزد عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه واله و از او سؤالی کرد و پس از سؤال، به عایشه گفت: خدا از عذاب قبر پناهت دهد، عایشه از پیامبر صلی الله علیه وآله سؤال کرد: آیا مردم در قبورشان عذاب می شوند؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «پناه به خدا از عذاب قبر »؛ «فَسَأَلْتُ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه اَيُعَذِّبِ اَلنَّاسَ فِي قُبُورِهِمْ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلي اللَّه عليه وآله عَائِذاً بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ».(2)

همچنین نقل کرده اند که: رسول الله صلی الله علیه واله در زیارت اهل قبور، اموات را صدا زد و خطاب به آنان فرمود: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ اَلْقُبُورِ يَغْفِرُ اللَّهُ لَنَا ولَكُمْ أَنْتُمْ سَلَفُنَا ونَحْنُ بِالأَثَر»(3)«سلام بر شما ای اهل قبور! خدا ما و شما را بیامرزد، شما پیش از ما رفتید، ما هم به شما ملحق می شویم».

نیز نقل کرده اند که عبدالله پسر عمر در زیارت رسول الله صلی الله علیه وآله و ابوبکر و عمر گفته است: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَابَكْرٍ اسلام عَلَيْكَ يَا أَبَتَاهْ».(4)

ثالثا همه مسلمانان در سراسر جهان، در تشهد تمام نمازهایشان، می گویند:«السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحِمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ»؛ «سلام بر تو ای رسول خدا صلی الله علیه وآله »

ص: 401


1- صحیح بخاری، کتاب الدعوات، ص 1106، باب التعوذ من عذاب القبر، ح 6366.
2- صحیح بخاری، کتاب الکسوف، ص 169، باب التعود من عذاب القبر فی الکسوف، ح 1049.
3- صلاة المؤمن القحطانی، ص 139.
4- صلاة المؤمن القحطانی، ص 139 به نقل از ترمذی، ح 153 و التحقیق و الایضاح، تألیف عبدالله بن باز، ص 106.

بر این اساس، اگر بنا باشد گفتن یا رسول الله صلی الله علیه وآله ، یا علی علیه السلام، یا حسن علیه السلام و یا حسین علیه السلام و مانند اینها شرک باشد، اگر بنا باشد صدا زدن اموات، حرام و موجب شرک و کفر بشود، باید -العیاذ بالله - گفته شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نباید کشته شده های قریش را صدا می زد، و نباید اهل قبور را صدا می زد، و باید گفت:عبدالله عمر که گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله ، یا ابابکر، یا ابتاه، و آنان را صدا زد - طبق گفته ابن تیمیه و بن باز - مشرک است.

از آنچه به طور خلاصه بیان کردیم، معلوم شد که حتی طبق روایات معتبر اهل تسنن، انسان پس از مرگ دارای حیات است و افراد می توانند به آنان سلام کنند و به آنان که مقرب درگاه الهی هستند، متوسل شوند. و آنها را واسطه میان خود و خدا قرار دهند.

شبهه ای دیگر: برخی اهل تسنن می گویند: «ما قبول داریم که پیامبر صلی الله علیه وآله و اولیای خدا پس از مرگ حیات دارند. ولی این حیات، حیات برزخی است و ایشان قدرت بر کاری ندارند، قدرت بر وسیله و واسطه شدن میان زنده ها و خدا ندارند و مثل جمادات می باشند.

پاسخ ما: اولا: طبق روایاتی که قبلا از بخاری نقل کردیم، حتی مشرکان نیز قدرت شنیدن صدای پیامبر صلی الله علیه وآله را داشتند و شنیدند، و مسلمانان نیز پس از دفن، صدای کفش تشییع کنندگان خود را می شنوند.

همچنین در روایات خود اهل تسنن آمده است که پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ يُسَلِّمُ عَلَيَّ إِلاَّ رَدَّ اَللَّهُ عَلَيَّ رُؤْحِي حَتِّي أَرُدَّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمَ »(1)؛ «هر کس به من سلام کند خدا روح مرا بر من برمی گرداند تا پاسخ سلام او را بدهم».

ص: 402


1- صلاة المؤمن القحطانی، ج 3، زیارة القبور، ص 1394.

از این روایت که طبق آن عمل می کنند و آن را صحیح می دانند، معلوم می شود خدا قدرت پاسخ گویی را به رسول خدا میدهد، بنابراین چه مانعی دارد، قدرت واسطه شدن و وسیله قرار گرفتن را هم به آن حضرت بدهد؟

به علاوه از آیاتی که درباره شهدا نازل شده معلوم می شود قدرت خوردن نیز دارند، همچنین عرضه کردن آل فرعون بر آتش و شنیدن مرده صدای پای تشییع کنندگان و پاسخگویی به دو فرشته و با او صحبت کردن - که در صحیح بخاری آمده است - بیانگر این است که انسانها پس از دفن و در عالم برزخ، مثل جماد نیستند.

ثانیا: بر فرض که گفته شود اموات مثل جمادند، مگر خداوند قادر متعال، نمی تواند به آنان قدرت شنیدن و واسطه شدن بدهد؟ مگر پیراهن حضرت یوسف جماد و بی روح نبود؟ مگر خداوند آن را وسیله بازگشت بینایی حضرت یعقوب قرار نداد؟ آیا خدا قدرت دارد در پیراهن یوسف اثر قرار دهد ولی قدرت ندارد در روح انبیا و مقربان درگاهش اثر قرار دهد؟

گاهی می گویند: فلان کار و فلان کار، کار خدا است و غیر خدا نمی تواند انجام دهد و اگر کسی چنین عقیده ای داشته باشد و یا مثلا از انبیا و اولیا، فلان چیز را بخواهد، مشرک است و باید توبه کند. ولی ظاهرا آنان از قدرت خدا غافلند، و توجه ندارند که حضرت عیسی علیه السلام با قدرتی که خدا به او داد، کارهای خدایی انجام داد.

در قرآن کریم، خداوند سبحان کارهای فوق العاده را برای حضرت مسیح علیه السلام بیان کرده است: «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا

ص: 403

بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ ...»(1) ؛ «هنگامی از گل صورت پرنده ای را به اذن من می سازی و در آن میدمی، و به اذن من پرنده می شود، و کور مادر زاد و بیماری پیس غیر قابل علاج را به اذن من شفا می دهی، و مردگان را زنده می کنی».

خداوند سبحان در این آیه انجام این کارها را به حضرت عیسی علیه السلام نسبت داده، و نیست این، مگر به اعطای قدرت به او، از جانب خودش.

همچنین در آیه دیگر از قول حضرت عیسی علیه السلام فرموده است:«أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ ...»(2)؛ «من برای شما از گل، شکل مرغی میسازم و در آن می دمم که به اذن خدا پرنده میشود، کور مادرزاد و بیماری پوستی غیر قابل درمان را شفا می دهم و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم».

در این آیه، حضرت مسیح علیه السلام امور نامبرده را به خود نسبت میدهد و می گوید: «من از گل، مرغ میسازم، من در آن میدمم، من کور مادر زاد را شفا می دهم، من پیسی را درمان می کنم، من مرده را زنده می کنم». و معلوم است که آن حضرت، با اعطای قدرت الهی می تواند چنین کارها را انجام دهد، و با این که خالق و محیی و ممیت خدا است، ولی همین امور، به اراده خدا، به حضرت مسیح علیه اسلام واگذار شده و او کار خدایی کرده است.

همچنین قبض ارواح و میراندن، کار خدا است: «وَاللَّهُ يَتَوَفَّي اَلْأَنْفُسَ حِينَ

ص: 404


1- سوره مائده، آیه 110.
2- سوره آل عمران، آیه 49.

مَوتِهَا...»(1)ولی در آیه ای دیگر همین کار را نسبت به فرشته می دهد «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ اَلْمَوْتِ اَلَّذِي وَ كُلٌ بُكْمٍ...»(2)

آیات در این باره بسیار است و از آنها استفاده می شود که خداوند، برخی کارها را که مخصوص به ذات خود می باشد، به برخی مقربان خویش واگذار می کند و قدرت انجام آنها را به افراد خاص مرحمت می فرماید. در این باره به پاورقی صفحه 231 نیز مراجعه شود).

بر این اساس هیچ اشکالی ندارد که بگوییم و معتقد شویم که خداوند متعال، به ارواح انبیا و اولیای مقرب خود، قدرت واسطه و وسیله شدن میان مؤمنان و خود را مرحمت فرموده است و مؤمنین می توانند به آنان متوسل شوند.

و در اوقات مختلف و فرصت های متناسب دعای توسل را بخوانند و به اهل بیت عصمت و طهارت متوسل شود.

وَالحَمدَلِلِهِ رَبُّ العالَمينَ وَصَلّي اللَّهِ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ لَعْنَةُ اَللَّهِ عَلَيَّ اَعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِيهِمْ الي قِيَامَ يَوْمِ اَلدِّينِ

ص: 405


1- سوره زمر، آیه 42.
2- سوره زمر، آیه 42.

ذکر خدا و اهمیت آن

اشاره

«فَاذكُرُونِي أَذْكُرْكُم وَاشكُرُوا لِي وَلاَ تَكْفُرُونَ»(1) «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکرگزار من باشید و کفران نعمت های مرا نکنید».

«وَلَذِکُرُ اللهِ أکبَرُ»(2)، «ذکر خدا از عبادات بزرگ است».

ذکر خدا پایه و اساس بندگی و روح همه عبادات است.

ذکر خدا مایه اصلی و ریشه همه خوبی ها است.

ذکر خدا مانع انجام همه زشتی ها و پلیدیها است.

ذکر خدا باعث آرامش دلها و اطمینان قلوب است.

ذکر خدا برطرف کننده اضطراب و دلهره و نگرانی از آینده است.« أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(3)

جهان را صاحبی باشد خدا نام کزو آشفته دریا گیرد آرام

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «مَا جَلَسَ قَوْمٌ يَذْكُرُونَ اَللَّهَ إِلاَّ نَادِي بِهِمْ مُنَادٍ مِنَ اَلسَّماءِ

ص: 406


1- سوره بقره / 152.
2- سوره عنکبوت / 45.
3- سوره رعد / 28.

قُومُوا فَقُذْ بَدَّلَ اَللَّهُ سَيِّئَاتِكُمْ حَسَنَاتٍ وَ غُفِرَ لَكُمْ جَمِيعاً»(1)؛ نشستند گروهی که خدا را یاد کردند مگر آنکه منادی از آسمان ندا میدهد، برخیزید که خدا لغزشهای شما را به حسنات تبدیل کرد و شما را مورد مغفرت قرار داد.

فرق بین ذکر و دعا: حقیقت ذکر، صرف توجه به خدا است، و «وأَقِمِ الصَّلاةَ الذِّكرِيَّ »، «فَاذْكُرُونِي اُذْكُرْكُمْ»ودر آن خواندن و سؤال وخواستن نیست،لذا در آن، اجابت و استجابت نیز مطرح نیست، آری ثواب برای آن مقرر گشته و بر آن مترتب است.

اما حقیقت دعا، انشاء و خواندن و سؤال و خواستن است. لذا در آن اجابت و استجابت مطرح است. «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» و به این لحاظ ثواب و پاداشی برای آن مطرح نیست. البته در برخی موارد، بر ذکر اثر دعا و بر دعا اثر ذکر مترتب است ولی این موارد، استثنایی و بالعرض است. (2)

همیشه به یاد خدا باشیم: باید توجه داشت که انسان باید همیشه و همه جا و در تمام حالات به یاد خدا باشد، هنگام نعمت، صحت، سلامتی و امنیت به یاد خدا باشد، هنگام سختی، بیماری، گرفتاری و حوادث ناگوار نیز به یاد خدا باشد و در هیچ حالی خدا را فراموش نکند.

«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ»(3)، «مؤمنان کسانی هستند که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند).

ص: 407


1- تفسیر المیزان، ج 15، ص 248.
2- قال المجلسی ره: وَالْمُرَادُ بِالذِّكْرِ مَا يَصِيرُ سَبَباً لِخُطُورِ اَللَّهِ سُبْحانَهُ بِالبَالِ وَ إِطَاعَةِ أَوَامِرِهِ ونَواهِيهِ... وَ ذَكَرَ أصفِياءِ اللَّهِ مِنْ أَنْبِيائِهِ وَ حُجَجِهِ وَ ذِكْرِ مَنَاقِبِهِمْ وَ فَضَائِلِهِمْ وَ دَلاَئِلِ إِمَامَتِهِمْ. فقد ورد فی الأخبار: أن ذکرنا من ذکر الله تعالی. (مرآة العقول، ج 84، ص 113)
3- سوره آل عمران / 191.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد: ای موسی ! به فراوانی مال و ثروت شادی نکن، و ذکر مرا در هیچ حال ترک نکن، همانا کثرت مال، موجب می شود گناهان خود را فراموش کنی وترک ذکر من، موجب قساوت دل می گردد»؛«وَاوِحِي اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ إِلَيَّ مُوسِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا مُوسي لا تَفْرَحْ بِكَثْرَةِ المالِ وَلا تَدَعْ ذِكري عَلَيَّ كُلَّ حَالٍ فَاِنٍ كَثْرَةَ المَالِ تُنْسِي الذُّنُوبَ وَإنَّ تَركَ ذِكْرِي يُقْسِي القُلُوبَ» .(1)

و همان حضرت به اصحابش نوشت و سفارش فرمود که: «خدا را بسیار یاد کنید، در هر ساعت از ساعات شب و روز، به مقدار استطاعت و توان خود، خدا را یاد کنید، همانا خدا امر کرده است به کثرت ذکر و فرموده است: «مرا یاد کنید، شما را یاد می کنم».(2)

نیز در روایت است که شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال کرد: بهترین کسی که در مسجد حضور دارد چه کسی است؟ فرمود: «بهترین فرد کسی است که بیش از دیگران ذکر گوید و یاد خدا باشد»؛«أَكْثَرُهُمْ لِلَّهِ ذِكْراً».(3)

نیز نقل است که لقمان حکیم به فرزندش گفت: «دو چیز را هرگز فراموش نکن: اول خدا را، دوم مرگ و مردن را. و دو چیز را فراموش کن: اول احسان و نیکی به مردم را، دوم بدی دیگران به خودت را».(4)

و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «در هر مجلسی که عده ای جمع شوند و خدا را یاد نکنند و ذکر نگویند و نیز از ما (اهل بیت) یاد نکنند، این مجلس روز قیامت برای آنان مایه حسرت است». سپس آن حضرت از قول پدرش امام

ص: 408


1- وسائل، باب 2، ابواب الذکر. باب 5، ح 7 و باب 5، ح 2.
2- وسائل، باب 2، ابواب الذکر. باب 5، ح 7 و باب 5، ح 2.
3- وسائل، باب 2، ابواب الذکر. باب 5، ح 7 و باب 5، ح 2.
4- عنوان الکلام مرحوم فشارکی.

باقر علیه السلام نقل کرد که فرمود: «همانا ذکر و یاد ما ذکر خدا است و ذکر و یاد دشمنان ما ذکر شیطان است».(1)

و امام باقرعلیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «کسی که بگوید:سبحان الله، خداوند برای او یک درخت در بهشت می نشاند، و کسی که بگوید:

الحمدلله، خداوند برای او یک درخت در بهشت می نشاند، و کسی که بگوید: لا اله الا الله خداوند برای او یک درخت در بهشت می نشاند، و کسی که بگوید:

الله اکبر، خداوند برای او یک درخت در بهشت می نشاند. » مردی از قبیله قریش گفت: یا رسول الله! بنابراین درختهای ما در بهشت بسیار است، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:

آری، اما پرهیز کنید از این که مبادا آتش بفرستید و درختهای خود را بسوزانید، و این مطلب همان است که خداوند متعال می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطوا أعْمالَكُم »(2)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول خدا را، و اعمال خود را باطل نکنید».(3)

ص: 409


1- عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ مَا اِجْتَمَعَ فِي مَجْلِسِ قَوْمٌ لَمْ يَذْكُرُوا اَللَّهَ عزّوجل وَ لَمْ يَذْكُرُونَا إِلَّا كَانَ ذَلِكَ اَلْمَجْلِس حَسرَهَ عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرعلَيْهِ السَّلاَمُ اَنْ ذُكِرْنَا مِنْ ذِكْرِ اَللَّهِ وَ ذِكْرُ عَدُوِّنَا مِنْ ذِكْرِ اَلشَّيْطَانِ. وسائل الشیعه، باب 36، ابواب الذکر، ح1.
2- سوره محمد / 33.
3- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجِنَّهِ ومَنْ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِي الجَنَّهِ ومَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي الْجِنَّهِ ومَنْ قَالَ اللَّهُ أكبَرُ غَرَسَ اَللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِي اَلْجَنَّهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَيْشٍ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِتَّ شَجَرَنَا في الجِنِّهِ لَكَثِيرٌ فَقالَ نَعَمْ ولَكِنْ إيَّاكُم أن تُرْسِلُوا عَلَيْهَا بِنِيرَانا «1»فَتُحْرَقُو هَا وذلِكَ أنّ اللّهَ عزّ وجل يقول يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ». (وسائل الشیعه: باب 31، ابواب الذکر، ح 5).

همچنین از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «پدرم بسیار ذکر می گفت، و ما را جمع می کرد و دستور می داد ذکر بگوییم، و هر کدام از ما می توانست قرآن بخواند، امر به خواندن قرآن می کرد و هر کدام که قرآن نمی خواند امر به ذکر می کرد، و فرمود: خانه ای که در آن قرآن خوانده شود و ذکر و یاد خدا در آن باشد برکتش زیاد می شود و ملائکه در آن حاضر می شوند و شیطان از آن دور می شود، و برای اهل آسمان روشنی می بخشد، همان گونه که ستاره درخشنده به اهل زمین روشنی می بخشد، و هر خانه ای که در آن قرآن خوانده نشود و ذکر خدا در آن گفته نشود، برکتش کم می شود و ملائکه از آن دور می گردند و شیاطین در آن حاضر می شوند».(1)

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «بخیل ترین مردم کسی است که از کنار مسلمانی عبور کند و به او سلام نکند، و کسل ترین مردم کسی است که صحت بدن و فراغت دارد [فارغ البال است و ذکر خدا نمی گوید، و دزدترین مردم کسی است که از نمازش می دزدد، و نماز او مانند لباس کهنه، درهم پیچیده می شود و بر صورتش زده می شود، و جفاکارترین مردم کسی است که نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد، و عاجز ترین مردم کسی است که از دعا کردن کوتاهی کند».(2)

ص: 410


1- عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ كَانَ أَبِي كَثِيرَ اَلذِّكْرِ وَ كَانَ يَجمعُنا فَيامُرُنا بِالذِّكْرِ حَتِّي تَطْلُعُ الشَّمْسُ وكانَ يَأمُرُ بِالْقِرَاءَةِ مَن كَانَ يَقْرَأُ مِنَّا وَمَنْ كانَ لا يَقْرَأُ مِنَّا أَمَرَهُ بِالذِّكْرِ قَالَ فِي اَلْبَيْتِ اَلَّذِي يُقْرَأُ فِيهِ اَلْقُرْآنُ وَ يُذكَرُ اللَّهُ عزو جلَّ فيهِ تَكثُرُ بَرَكَتُهُ وَتَحْضُرُهُ الْمَلائِكَةُ وتَهْجُرُهُ الشَّياطينُ وَ يُضِيءُ لِأهْلِ السَّماءِ كَمَا يَضِي الْكَوْكَبُ اَلدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ البَيْتُ الَّذي لاَ يُقْرَأُ فيهِ القُرآنُ وَلا يُذكَرُ اللَّهُ فيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَتَهجُرُهُ المَلائِكُهُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّياطينُ». (همان، باب 8، ح 1).
2- عَنِ اَلنَّبِيِّ صلي الله عليه وآله قَالَ أنجَلَ النَّاسِ رَجُلٌ يَمُرُّ بِمُسلِمٍ وَلا يُسَلِّمُ عَلَيهِ وَأكَلَ النَّاسِ عَبْدٌ صَحِيحٌ فارِغ يَذْكُرُ اللَّهَ بِشَفَةٍ وَلَا بِلِسَانٍ وَ أسرَقُ النَّاسِ الَّذِي يَسْرِقُ مِنْ صَلاتِهِ تَلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوبُ اَلْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُهُ وَ أجفي النَّاسِ رَجُلٌ ذُكِرتُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ وَ أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ الدُّعاء. همان، باب2، ح 2.

مهمترین ذکرها

همه ذکرها مهم و با ارزشند، ولی برخی از آنها به لحاظ خصوصیاتی که دارند، با ارزش تر و مهمترند، من جمله نماز است، که قرآن و تکبیر و حمد و تهلیل و تسبیح و دعا و صلوات بر محمد و آل محمد در آن موجود است. ولذا بر همه مکلفین واجب شده و ترک آن هم در هیچ حالی جایز نمی باشد. خداوند فرموده است: «أَقِمِ اَلصَّلاَةَ لِذِكْرِي»(1)

نیز از اهم ذکرها قرآن مجید است، که مشتمل بر همه چیز است:« وإنّا نَحنُ نَزَّلْنا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(2)، «وَأنزَلنا إِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ»(3)،« وَلَقَد يَسَّرنا القُرآنَ لِلذِّكرِهِ»(4)

همچنین از مهمترین ذکرها کلمه «لا اله الا الله» است. امام باقر علیه السلام فرمود:

«هیچ چیز ثوابش بزرگتر از این نیست که انسان گواهی دهد به یگانگی خداوند و ولا اله الا الله» بگوید، همانا با خداوند متعال هیچ چیز برابری نکند و احدی با او در کارها شرکت نجوید».(5)

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: « بهترین عبادت گفتن «لا اله الا الله است».(6)

ص: 411


1- سوره طه، آیه 14.
2- سوره حجر /9.
3- سوره نحل / 44.
4- سوره قمر / 40.
5- عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ أَعْظَمَ ثَوَاباً مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَللَّهُ عَزَّو جل لا يَعْدِلُهُ شَيْءٌ وَلا يَشْرَكُهُ فِي الأُمورِ أحَد.. اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب من قال لا اله الا الله، ح1.
6- قال رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلَه خَيْرُ اَلْعِبَادَةِ قَوْلُ :لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ همان، ح 2.

همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: «سید کلام اولین و آخرین «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ»است».(1)

روایات به این مضمون متعدد است، علاوه، در آیات شریفه قرآن نیز کلمه مبارکه «لا اله الا الله» به طور مکرر آمده است.(2) عقل هم به اهمیت و ارزش این کلمه مبارکه حکم می کند، زیرا این کلمه شریفه، مظهر توحید است و توحید اصل و اساس اسلام و دنیا و آخرت است، و شاهد گویای آنچه ذکر شد فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که در ابتدای بعثتش می فرمود: بگویید «لا إِلَه إِلاَّ اللّ» تا رستگار شوید، و از جانب خداوند سبحان نقل کرده که فرمود: «کلمه لا إله إلا الله قلعه من است، پس هر کس داخل قلعه من شد از عذاب من در امان است»؛ «كَلِمَةُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِن عَذابِی».(3)

البته حصن بودن کلمه توحید منوط به ولایت است، همانطور که حضرت رضا علیه السلام در نیشابور فرمود: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذابِی» فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحلَةُ نادَی: «أَمَّا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطُهَا». (این روایت همان حدیث سلسلة الذهب است که در آداب کفن، صفحه 960، آمده است).

همچنین: از ذکرهای مهم، یاد و نام پیامبر و اهل بیت آن حضرت صلوات الله

ص: 412


1- عَنِ الصَّادِقِ عَلَيهِ السَّلامُ كَلامُ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ لا إلَهَ إِلاَّ اللهِ، مستدرک الوسائل، باب 36، ابواب الذکر، ح 3
2- مثل آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ». سوره آل عمران / 18
3- مستدرک الوسائل، باب 36، ابواب الذکر، ح 13. و مسند الشهاب، ج 2، ص 323 و سیوطی الجامع الصغیر، ج 1، ص 57.

علیهم است. امام صادق علیه السلام فرمود: «هر چیزی (کلامی) که با آن خدای عزوجل و پیامبر صلی الله علیه وآهل را یاد کردی، آن چیز از نماز است». «كُلُّ مَا ذَكَرْتَ اَللَّهَ عزو جَلَّ بِهِ وَ اَلنَّبِيَّ صلي الله عليه وآله فَهُوَ مِنَ اَلصَّلاَةِ».(1)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «ذکر و یاد علی بن ابی طالب عبادت است، و از نشانه های منافق این است که از ذکر و یاد و نام علی علیه السلام ، اظهار تنفر می کند، و گوش دادن به داستان های دروغ و افسانه های مجوس را، بر شنیدن فضائل علی علیه السلام ترجیح می دهد». پس از آن، این آیه را قرائت کرد: «وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ۖ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ»(2) ، و فرمود: در مجالستان علی بن ابی طالب را یاد کنید، همانا یاد او یاد من است و یاد من یاد خداوند متعال است».(3)

همچنین شیخ صدوق قدس سره از امام علیه السلام نقل کرده است که: «صلوات بر محمد و آل محمد نزد خداوند متعال، معادل (عدل) تسبیح و تهلیل و تکبیر است»؛ «الصَّلاةِ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آله تَعدِلُ عِندَ اللَّهِ عزَّوجلَّ التَّسبيحَ وَالتَّهليلَ وَ التَّكبيرَ».(4) یعنی همان گونه که «سبحان الله»، «لا اله الا الله»، «الله اکبر» ذکر خدا است.

ص: 413


1- وسائل، ج 4، باب 20 ابواب الرکوع، ص 944، ح 4.
2- سوره زمر / 45.
3- وفِيَ اللُّؤْلُؤِ والْمَرْجَانِ عَنِ النَّبِيِّ صلَّي الله عليه وآله قَالَ ذِكْرَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليْهِ السَّلام عِبَادَةٌ وَ مِنْ عَلاَمَاتِ المُنافِقِ أَن يَتَنَقَّرَ عَنْ ذِكرِهِ وَ يَخْتَارُ الْقَصَصَ الكاذِبَةَ وَ أَسَاطِيرُ الْمَجُوسِ عَلَيَّ اسْتِمَاعُ فَضائِلِهِ ثُمَّ قَرَءَ عَلَيهِ السَّلامُ «وإِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحدَهُ اشْمارَت قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤُمُّونَ بِالأَخِرَةِ وَإِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ »فَسُئِلَ عَنْ تَفْسِيرِهَا قَالَ اذْكُرُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي مَجَالِسِكُمْ فَإِنْ ذَكَرَهُ ذِكْرِي وَ ذِكْرِي ذِكْرُ اَللَّهِ تَعَالَيْ.. لؤلؤ و مرجان، ص 211.
4- وسائل الشیعه، ابواب الذکر، باب 34، ح 8.

صلوات نیز ذکر خداست. و همان اثر و ثواب که بر آنها مترتب است، بر این هم مترتب است.

علامه مجلسی قدس سره در فصول اذان و اقامه فرموده است: «شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام از اشرف ادعیه و اذکار است»؛«وَ هَذَا مِنْ أَشْرَفِ الأَدْعِيَةِ والأذكارُ»(1). یعنی در اذان و اقامه، در کنار شهادت به توحید و نبوت، شهادت به امامت و ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی از شریف ترین دعاها و ذکرها است.

ذکر فقط به زبان نباشد: در روایت آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «سه کار است که این امت توانایی انجام آن را ندارند:

1- همراهی با برادر در مال و دارایی خود، 2- حق دادن به مردم علیه خود (رضایت دادن به قضاوت عادلانه)، 3- یاد خدا بودن در هر حال.[سپس فرمود]: و مقصود از یاد خدا تنها به گفتن «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ» نیست، بلکه مقصود این است، هنگامی که در مقابل کار حرامی قرار می گیرد، خدا را یاد کند و آن حرام را مرتکب نشود».(2)

همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که «لا إله إلا الله» را با اخلاص بگوید داخل بهشت می شود و اخلاصش این است که گفتن این ذکر، او را از آنچه خدا بر او حرام کرده است باز دارد».(3)

ص: 414


1- بحار، ج 84، ص 113.
2- خصال شیخ صدوق، 101، ما جاء علی ثلاثة.
3- مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ اَلْجَنَّةَ وَ إِخْلاَصُهُ أَنْ يحجُزَهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ عمَّا حرم الله عَلَيه. وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، باب 23، ابواب جهاد النفس، ح 12.

پیامدهای سخت غفلت از یاد خدا

غفلت از یاد خدا و اعراض و روی گرداندن از یاد پروردگار، پیامدهای سختی به همراه دارد، فراموش کردن نام خدا و توجه نکردن به ولی نعمت و هستی بخش جهان، پیامدهای ناگواری دارد. «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ»(1) «هر کس از یاد من روی گردان شود و اعراض کند، زندگی تنگ (سخت و ناگوار خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم».

این آیه مبارکه زنگ خطر است، اعلام خطر دنیوی و اخروی است. آنان که از یاد خدا غافل هستند، آنان که از نماز، قرآن، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام ، اعراض کرده و با اینها میانه ای ندارند، بدانند که خدا آنان را در تنگنای سخت قرار می دهد. هم در دنیا و هم در آخرت. اما در دنیا، زندگی آنان سخت و دشوار می شود، کاسه چه کنم، چه کنم، به دست آنان داده می شود، درها به روی آنان بسته می شود، به هر دری می زنند پاسخ نمی شنوند، به هر کاری روی می آورند نتیجه نمی گیرند. به هر پزشک و دارویی متوسل می شوند، بهبود نمی یابند، و گاهی همه چیز دارند و امکانات برایشان فراهم است، در عین حال آسایش و آرامش ندارند، خانه برایشان جهنم است، زن و فرزند برایشان دشمن و آرزوی مرگشان را می کنند، جاه و مقام و ثروت و اموالشان باعث گرفتاری و وبال جانشان هستند. خواب راحت را از آنان سلب کرده اند. و چه بسا اصلا توجه ندارند که همه اینها همان«مَعِيشَةً ضَنْكاً» است که خود در اثر غفلت از یاد خدا فراهم کرده اند.

ص: 415


1- سوره طه / 124.

بلکه چنین افرادی مصداق این آیه قرار می گیرند،«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ »(1)مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا آنان را نسبت به خودشان به فراموشی انداخت.

برای همه کار می کنند، جمع می کنند، ولی خود را فراموش کرده، هرگز به فکر خود نمی افتند. به عبادتی، نه مسجدی، نه خیراتی و سرانجام، این آیه هم از نظرش محو می شود.« وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ»(2)و به طور کلی خود را فراموش می کند، غافل از آنکه:

گر همه ملک جهان مال جهان جمع کنی **لیک جز پیرهن گور زدن یا نبری

اما پیامد و سختی آخرت، که از دشواری های دنیا دشوارتر است، این که نابینا محشور می شوند،«وَنَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ أعَمَي» و این گرفتاری پایان پذیر نیست.

گذشته از همه اینها، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مأمور است از کسانی که از یاد خدا غافل شده و اعراض کرده اند، روی برگرداند و از آنان اعراض کند. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا»(3)؛ « [ای پیامبر از کسی که از ذکر ما روی می گرداند، و جز زندگی مادی دنیا، چیزی نمی خواهد، روی برگردان » آری، حب دنیا و دل بستن به مال و مقام و در پی مظاهر زندگی دویدن و یاد خدا را فراموش کردن، در حقیقت فرورفتن در لجنزار موهومات و غوطه ور شدن در اعمال و افکار شیطانی است و کسی که چنین است لیاقت ندارد که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به او توجه کند، زیرا؛

ص: 416


1- سوره حشر (59) / 19.
2- سوره قصص (38)/ 77.
3- سوره نجم / 29.

نوریان مر نوریان را طالبند**ناریان مر ناریان را جاذبند

گناه با انسان چه می کند!

امام جعفر صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل کرده که فرمود: چیزی بدتر از گناه، قلب را فاسد نمی کند، قلب، تحت تاثیر گناه واقع می شود، و تدریج در آن اثر می گذارد تا سرانجام بر آن غالب می گردد (گناه قلب و دل انسان را در اختیار می گیرد و به او فرمان می دهد ، در این هنگام قلب وارونه می شود، [وارونه شدن قلب باین است که بدیها و گناهان را نیکو و زیبا می بیند و خوبیها را زشت و ناپسند می انگارد ]«عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ كَانَ أَبِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفسَدَ لِلقَلبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِلَيَّ الْقَلْبُ ليُواقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتِّي تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلاَهُ اِسْفَلْهُ»(1)

و از همان حضرت علیه السلام است که فرمود: «هنگامی که انسان گناه می کند نقطه سیاهی در قلب او پیدا می شود، اگر توبه کند محو می گردد و اگر بر گناه بیفزاید نقطه سیاه زیادتر می شود تا تمام قلبش را فرا می گیرد و بعد از آن هرگز رستگار نخواهد شد» «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ إِذَا أَذْنَبَ اَلرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نِكْتُهُ سَوْدَاءُ فَإنْ تَابَ انْمَحَتْ وإِنْ زَادَ زَادَتْ حَتِّي تَغْلِبَ عَلَيَّ قَلبُهُ فَلا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً. »(2)

و از پیامبر اکرم صلی الله علهی وآله نقل است که فرمود: «کثرت گناه قلب انسان را تباه و فاسد

ص: 417


1- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 268.
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 271.

می کند» «كَثْرَةُ اَلذَّوْبِ مَفْسَدَةٌ لِلْقَلْبِ».(1)

نیز از همان حضرت نقل است که فرمود: «چهار خصلت است که دل را می میراند، یکی از آنها گناه بعد از گناه است» أَربَعٌ يُمِتنَ القَلبَ الذَّنبُ عَلَيَّ الذَّنْبُ وَ كَثَّرَهُ مُنَاقَشَةَ اَلنِّسَاءِ يعني مُحَادَثتهُنَّ-.(2)

و از همان حضرت است که فرمود: «وقتی انسان گناه می کند نقطه سیاهی در قلبش ظاهر می شود اگر از آن گناه دست برداشت و توبه کرد قلبش پاک و صیقل داده می شود اما اگر به گناه ادامه داد، آن نقطه سیاه زیاد می شود تا تمام قلبش را فرا می گیرد و این همان زنگاری است که خداوند در قران ذکر فرموده است: «كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلِيٌ قُلُوبُهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»(3)

شبیه همین روایت از امام محمدباقر علیه السلام در تفسیر این آیه نقل شده: «إِنَّ اَلْعَبْدَ إِذَا أخطأ خَطِيئَهُ نَكَتَتْ في قَلبِهِ نِكتُهُ سَوْدَاءُ فَإِذَا هُوَ نَزَعٌ واسْتَغْفَرَ وَتَابَ صُقِلَ قَلْبُهُ وإِنْ عَادَ زِيدَ فيها حُتّي تَعلُو قَلبَهُ وَهُوَ الرَّانُ الَّذي ذَكَرَ اللَّه (كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ)»(4)

(ران و دین، زنگار و چرک است)

وقالَ مَا مِنْ عَبْدٍ إِلاَّ وُفِّيَ قَلْبُهُ نَكَتَهُ بَيْضَاءَ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِي اَلنَّكتِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِكَ اَلسَّوَادُ وَ إِنْ تمَادِي فِي اَلذُّنُوبِ زَادَ ذَلِكَ اَلسَّوَادُ حَتي يُغَطِّي اَلْبَيَاضَ فَإِذَا غُطِّيَ البَياضُ لَم يَرْجِعْ صاحِبُهُ إلَيَّ خَيرٌ أَبَداً وَهُوَ قَولُ اللَّهِ عزَّوجلّ -كَلاَّ بَلْ رانَ عَليٌ قُلُوبُهُم مَا كانُوا يَكْسِبُونَ.(5)

ص: 418


1- تفسیر در المنثور، ج 6 ص 326.
2- وسائل الشیعة، ج20، ص: 197.
3- روح المعانی، ج 3، ص 73.
4- سورة مطفقین -83- آیه 14.
5- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 273.

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز فرموده است: «هر کس به چیزی عشق ناروا ورزد نابینایش می کند و قلبش را بیمار کرده با چشمی بیمار گونه می نگرد، و با گوشی بیمار گونه می شنود، شهوت رانیها عقلش را فاسد می کند. از قابلیت استفاده ساقطش می کند) و دوستی دنیا دلش را می میراند، و سرانجام برده دنیا می گردد» مَن عَشِقَ شَيئاً أعشِيَ بَصَرُهُ وَ أمرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ اَلدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ وَ عَبَدَ لِهَا.(1)

راه چاره: بهترین وسیله برای زایل کردن زنگار قلب، توبه و خواندن روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: « با یکدیگر گفتگو کنید، و برادران دینی را ملاقات نمایید و احادیث و روایات را نقل کنید، زیرا روایت مایه جلای دلها است، دل آدمی زنگار می گیرد همان گونه که شمشیر (آهن) زنگار می گیرد، صیقل آن حدیث است»قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص تَذَاكَرُوا وَ تَلاَقَوْا وَ تَحَدَّثُوا فَإنَّ الحديث جِلَاءٌ لِلْقُلُوبِ إِنَّ اَلْقُلُوبَ لَتَرِينُ كَمَا يَرِينُ اَلسَّيْفُ وَ جِلاَؤُهَا اَلْحَدِيثَ. (2)

بهترین راه برای زدودن زنگار قلب و جلا دادن روح و بیداری از خواب غفلت، خواندن کتاب های اخلاقی، خواندن زندگی نامه معصومین علیه السلام، خواندن تاریخ گذشتگان است و چنانچه کسی از اینها معذور بود، آسان ترین راه به عیادت بیماران رفتن است، خصوص بیماران بستری در بیمارستانها و پس از آن زیارت اهل قبور است.

ص: 419


1- نهج البلاغة، ص: 123.
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص: 41.

روزه

اشاره

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(1)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما نوشته و مقرر شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته و مقرر شده بود، تا پرهیزگار شوید ».

«روزه» آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند سبحان، از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید.

«روزه» از دستورات بسیار مهم و پرفایده دین مقدس اسلام و سایر ادیان الهی است، که اگر با آداب و شرایط آن انجام شود، برکات فراوان و با ارزشی دارد.

«روزه» عبادتی است که هم سلامتی جسم و جان انسان را تأمین می کند، هم سلامتی خانواده و جامعه را.

«روزه» زمینه ای فراهم می کند که شخص روزه دار، به فکر محرومین جامعه و فقرا بیفتد و درصدد دستگیری از آنان بر آید.

روزه ماه مبارک رمضان فرصتی به وجود می آورد که انسان به کسب معنویت، و تقویت اراده خودسازی، و تحصیل صفت ورع و تقوا بپردازد.

ص: 420


1- سوره بقره / 183.

آیه مبارکه ای را که در ابتدا آوردیم، فایده و هدف از روزه را «تقوا» ذکر کرده، که اگر در انسان روزهگیر این معنا حاصل شود، حالت تقوا و پرهیزگاری را پیدا کند، همه چیز را به دست آورده و سعادت دنیا و آخرت را تأمین کرده است:«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا »(1) ؛ « به راستی که خدا با پرهیزکاران است».

مراتب روزه: از روایات استفاده می شود که روزه و روزه داری سه مرتبه دارد:

مرتبه اول: روزهای است که انسان از اذان صبح تا مغرب از مبطلات روزه پرهیز کند، اما زبان، چشم، گوش و سایر اعضای بدنش روزه نباشد.

این روزه هر چند صحیح است، ولی هدف از روزه را که «تقوا» است، تأمین نمی کند.

مرتبه دوم: روزهای است که چشم و گوش و زبان و سایر اعضای بدن نیز روزه باشند.

این روزه، موجب رحمت و غفران و آمرزش است، و هدف از روزه را که تقوا است تأمین کرده، انسان را در صف متقین قرار می دهد.

مرتبه سوم: روزهای است که دل و باطن انسان نیز روزه است، یعنی دل روزه دار، دائما متوجه خدا است، و خود را پیوسته در محضر خدا می بیند، فکر و اندیشه او در تمام حالات، از هرگونه اخلاق ناپسند مبرا و پاک است، زبان و دلش، دائما مشغول به ذکر و یاد خداوند سبحان است.

این روزه است که از تمام جهات مقبول عند الله، و تأمین کننده مرتبه عالیه تقوا است.«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ »(2)، «به راستی، گرامی ترین شما نزد خدا

ص: 421


1- سوره نحل / 128.
2- سوره حجرات / 13.

پرهیزکارترین شما است».

این روزه است که انسان را وارد «شهر الله» کرده، دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را لبیک گفته، و میهمان واقعی خداوند متعال شده، و هنگام افطار، با تمام وجود می تواند بگوید: «اللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَ عَلَيَّ رِزقِكَ أَفْطَرتُ وَعَلَيكَ تَوَكَّلتُ»؛ «خدایا ! برای تو روزه گرفتم، و با روزی تو افطار کردم، و بر تو توکل نمودم».

ادب روزه دار

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «کسی که در ماه رمضان از روی ایمان و به قصد انجام دادن تکلیف الهی، روزه بگیرد و گوش و چشم و زبانش را از آنچه به مردم زیان می رساند، حفظ کند، خداوند روزه او را قبول می کند و گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد، و پاداش صابران را به او عطا می کند»؛ «مَن صامَ شَهرَ رَمَضانَ إيماناً واحتِساباً وَ كَفَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ ولِسَانَهُ عَنِ النَّاسِ قَبِلَ اللَّهُ صَوْمَهُ وغَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن دَنبِهِ وَما تَأَخَّرَ واعطَاهُ ثَوابَ الصَّابِرِينَ».(1)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «روزه قلب، بهتر است از روزه زبان، و روزه زبان بهتر است از روزه شکم»؛ «صَوْمُ اَلْقَلْبِ خَيْرٌ مِنْ صِيَامِ اَللِّسَانِ وَ صِيَامُ اَللِّسَانِ خَيْرٌ مِنْ صِيَامِ اَلْبَطْنِ».(2)

حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند: «شخص روزه دار که زبان و گوش، چشم و سایر اعضای خود را حفظ نکند، چه سودی از روزه اش می برد؟»؛ «ما یَصنَعُ

ص: 422


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 10، ص 164.
2- غرر الحکم و دررالکلم، ص 176.

الصَّائِمُ بِصِيامِهِ إذا لَم يَصُن لِسائِهِ وَسَمعَهُ وَبَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ».(1)

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «چون روزه گرفتی، باید گوش، چشم، مو و پوست بدنی تو نیز روزه دار باشند، و اعضا و جوارح دیگر نیز باید روزه باشند، و نباید روزی که روزه هستی با روزی که روزه نیستی، یکسان باشی»؛ «إذا صُمتَ فَليَصُم سَمعُكَ وَ بَصَرُك وشَعْرُكَ وجِلْدُكَ- وعَدَّدَ أشياءَ غَيرَ هَذَا -وَقَالَ لاَ يَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَوْمِ فِطْرِكَ».(2)

حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به جابر بن عبدالله فرمود: «ای جابر ! این ماه رمضان است، هر کس روزش را روزه بگیرد و مقداری از شبش را به عبادت مشغول شود و شکم و شهوتش را حفظ کند، و زبانش را نگهدارد، از گناهان بیرون می رود، آن گونه که از ماه رمضان بیرون می رود. جابر گفت: ای رسول خدا ! این سخن، چه نیکو و با ارزش است! پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:ای جابر ! ولی این شرطها که ذکر کردم چه بسیار سخت است!» ؛ «يَا جَابِرُ !هَذا شَهْرُ رَمَضَانَ مَنْ صَامَ نَهارَهُ وَقامَ وِرداً مِن لَيليهِ وَعَفَ بَطنُهُ وَ فَرجُهُ وُكُفَّ لِسانُهُ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَخُرُوجِهِ مِنَ اَلشَّهْرِ فَقَالَ جَابِرٌ يَا رَسُولَ اَللَّهِ! مَا أَحْسَنَ هَذَا اَلْحَدِيثَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه يَا جَابِرُ! وَمَا أَشَدَّ هَذِهِ اَلشُّرُوط!!»(3)

اینها بخشی از روایات مربوط به ادب روزه دار و آداب روزه و مراتب آن است، و در هر حال معلوم شد که بهترین و با ارزش ترین مراتب روزه، آن روزهای است که انسان را به درجه عالیه تقوا برساند و انسان را وارد مهمانخانه خداوند سبحان

ص: 423


1- مستدرک الوسائل، ج 7، ص 366.
2- وسائل الشیعة، ج 10، ص 161، باب 11 از ابواب الصوم، ح 1.
3- همان، ص 162، ح 2. [در وسائل همین باب 12 روایت آمده که روزه دار، باید از محرمات پرهیز کند.)

کند. اکنون برای دستیابی به چنین روزهای لازم است آداب روزه را بیشتر مورد توجه قرار دهیم و آنها را بکار گیریم.

آداب شب اول ماه مبارک رمضان

1- استهلال کنند، یعنی در طلب ماه و در مقام دیدن آن برآیند.

2- دعای رؤیت ماه را بخوانند. از حضرت امام محمدباقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: هرگاه هلال ماه رمضان دیده می شد، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله دستانشان را رو به قبله بلند می کردند و این دعا را می خواندند: «اللّهُمَّ أهِلَّهُ عَلَينا بِالأمنِ وَالأَيمانِ وَالسَّلامَةِ وَالأءسَلامِ وَالعافِيَةِ المُجَلِّلَةِ وَالرّزْقِ الْواسِعِ وَدَفْعِ الأَسْقامِ اللَّهُمَّ ارزُقنا صِيامَهُ وَقِيامَهُ وَتِلاوَةَ القُرآنِ اللّهُمَّ سَلِّمهُ لَنا وَتَسَلَّمْهُ مِنّا وَسَلِّمْنا فيهِ»(1)، «خداوندا ! ماه را بر ما نو کن، با ایمنی و ایمان، با سلامت و اسلام، با عافیت فراگیر، با روزی گسترده و با دفع بیماری ها ! خداوندا ! توفیق روزه داری و عبادت و تلاوت قرآن را در آن به ما روزی کن! خداوندا ! آن را برای ما سالم بدار و آن را از ما سالم دریافت کن و ما را در آن، سلامت بدار !».

3- شب اول ماه غسل کنند.

4- زیارت سیدالشهدا علیه السلام بجا آورند.

5- از شب اول ماه شروع به تلاوت قرآن کنند و بیشتر از همیشه قرآن بخوانند.

6 - از شب اول شروع کند به خواندن نماز شبهای ماه رمضان که شب اول تا شب بیستم، هر شب، بیست رکعت است، به شرحی که در صفحه 464 آمده است.

ص: 424


1- کافی، ج 4، ص 70، ح 1.

هر چند از آنچه نقل کردیم، برخی آداب ماه مبارک رمضان مشخص شد، ولی ظاهرة خطبه ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگام فرارسیدن ماه مبارک رمضان، خطاب به مسلمانان ایراد فرموده، کاملترین و جامع ترین باشد، لذا متن و ترجمه کامل آن را می آوریم، سپس بخش هایی از آن را که مناسب بحث این کتاب است . به طور خلاصه - مورد بررسی و توضیح قرار می دهیم، إن شاء الله تعالی.

خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسِيٍ اَلرِّضَا عَنْ أَبِيهِ موسي بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَبِيهِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَن أَبيه سَيِّدَالشُّهَدَاءِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ عَنْ أَبِيهِ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ أَمير اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أبيطالب عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ قَالَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ فَقَالَ أيُّها النّاس إنَّهُ قَد أقبَلَ إِلَيكُم شَهرُ اللَّهِ بِالبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالمَغفِرَةِ شَهرٌ هُوَ عِندَ اَللَّهِ أَفْضَلُ اَلشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَلِيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيالِي وَ سَاعَائِهِ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَيَّ ضِيَافَةَ اَللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اَللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِي تَسْبِيحٍ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادُهُ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجابٌ فَاسْأَلُوا اَللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُم لِصِيامِهِ وَ تِلاوَةِ كِتَابِهِ فَإِنَّ اَلشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اَللَّهِ فِي هَذا الشَّهْرِ اَلْعَظِيمِ وَاذْكُرُوا بِجُوعِكُم وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ القِيامَةِ وَعَطَشَهُ وَتَصَدَّقُوا عَلَيَّ فَقُرَائَكُم وَ مَسَاكِينِكُمْ وَ وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَارحَموا صِغارَكُم وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَاحْفَظُوا ألْسِنَتَكُم وغُضُّوا عَمَّا لا يَحِلُّ اَلنَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُمْ وَ عَمَّا لا يَحِلُّ الإسْتمَاعُ إلَيْهِ أَسْمَاعَكُمْ وتَحَنَّنُوا عَلَيَّ أَيْتَامَ النَّاسِ يَتَحَنَّن عَلَيَّ أَيْتَامُكُمْ وَتُوبُوا إِلَيَّ اللَّهُ مِن ذُنُوبِكُمْ وارْفَعُوا إلَيهِ أَيدِيَكُم بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ يَنْظُرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَيَّ عِبَادِهُ يُجِيبُهُمْ

ص: 425

إِذَا نَاجَوْهُ وَ يُلَبِّيهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ إذا دَعوَة.

أَيُّهَا اَلنَّاسُ ! إِنَّ أَنفُسَكُمْ مَرهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فكوها بِاسْتِغْفَارِكُمْ وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُم وَاعْلَمُوا أنَّ اللَّهَ تَعالي ذِكرُهُ أقسَمَ بِعِزَّتِهِ أن لا يُعَذِّبَ الْمُصَلِّينَ وَالسَّاجِدِينَ وَ أَنْ لا يُرَوِّعَهُم بِالنَّارِ يَومَ يَقومُ النَّاسُ لِرَبِّ العالَمينَ.

أَيُّهَا اَلنَّاسُ !مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤَنّاً فِي هَذَا اَلشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ اَللَّهُ عِنْداللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ مَغْفِرَةٌ لِمَا مُضِيَ مِنْ ذُنُوبِهِ».

فَقِيلَ: يا رَسولَ اَللَّهِ وَلَيسَ كُلُّنَا يَقْدِرُ عَلَيَّ ذَلِكَ!

فقال صلی الله علیه وآله : «اتَّقُوا النَّارَ وَلَو بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ ولَوْ بِشَرْبَةٍ مِن ماءِ.

أَيُّهَا اَلنَّاسُ ! مَنْ حَسُنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ خلُقه كَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَيَّ الصِّرَاطُ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الأَقْدَامُ ومَن خَفَّفَ فِي هذا الشَّهرِ عَمَّا مَلَكَتْ يَمينُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيهِ حِسابَهُ وَ مَن كَفَّ فيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ أَكْرَمَ فِيهِ يَتِيماً أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلقاهُ وَمَن وَصَلَ فيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحمَتِهِ يَومَ يَلقاهُ وَمَن قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اَللَّهُ عَنهُ رحمتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِيهِ بِصَلاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَمَن أُدِّيَ فِيهِ فَرْضاً كانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أُدِّيَ سَبْعِينَ فَرِيضَةً فيما سِواهُ مِنَ الشُّهُورِ ومَن أكثَرَ فيهِ مِنَ الصَّلَواتِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَائَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ ومَنْ تَلا فِيهِ آيَةً مِنَ اَلْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ اَلْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ اَلشُّهُورِ.

اَيُّهَا اَلنَّاسُ !إِنَّ أَبْوَابَ اَلْجِنَانِ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لاَ يُغلِقَهَا عَلَيْكُمْ وَ أَبْوَابَ اَلنِّيرَانِ مغلقَةٌ قَاسَأَلُوا رَبَّكُمْ أن لا يَفْتَحَهَا عَلَيْهِ والشَّيَاطِينُ مَغْلُولُهُ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لا يُسَلِّطَهَا عَلَيْكُم»

قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِي هَذَا اَلشَّهْر؟

فَقَالَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ

ص: 426

جَلَّ ».ثُمَّ بَكِي فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا يُبْكِيكَ؟

فَقالَ: «يَا عَلِيُّ !أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ كَانِي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ اِنْبَعَثَ أشقي اَلْأَوَّلِينَ وَ الأخرينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَهُ عَلَيَّ قِرْنُكَ مخْضَبٌ مِنْهَا لِحْيَتُك»

قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ !وَ ذَلِكَ فِي سَلاَمَةٍ مِنْ دِينِي؟

فَقَال «ِفِي سَلاَمٌ مِنْ دِينِكَ»

ثم قال صلی ا لله علیه وآله :« يَا عَلِيُّ مِمَّنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَني وَمَن أبغَضَكَ فَقَد أبغَضَني وَ مَن سَبَّك فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِن طِينَتِي إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعالي خَلَقَنِي وَإِيَّاكَ واصْطَفَانِي و إِيَّاك واخْتَارَنِي لِلنُّبُوَّةِ واخْتَارَك لِلأُمَامَةِ فَمَن أَنْكَرَ إِمَامَتَكَ فَقَدْ أَنكَرَ نُبُوَّتِي يَا عَلِيُّ !أَنْتَ وَصِيّي وَ أَبُو وُلْدِي وزَوْجُ ابْنَتِي وخَلِيفَتِي عَلَيَّ أُمَّتِي فِي حَياتي وبَعْدَ مَوْتِي أَمْرُك أَمْرِي ونَهْيُك نَهْيٌ أُقْسِمُ بِالَّذي بَعَثَني بِالنُّبوَّة وَ جَعَلَنِي خَيْرَ اَلْبَرِيَّةِ إِنَّكَ لَحُجَّةُ اللَّهِ عَليٌ خَلقُهُ وَ أَمِينُهُ عَلِيٌ سِرُّهُ وَ خَليفَتُهُ علي عِبادُهُ.(1)

ترجمه: حضرت امام علی بن موسی الرضا، از پدرش امام موسی بن جعفر، از پدرش امام جعفر صادق، از پدرش امام محمد باقر، از پدرش امام علی بن الحسین زین العابدین، از پدرش سیدالشهدا حسین بن علی، از پدرش امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله وسلامه علیهم، نقل کرده که فرمود:

روزی پیامبر خدا برای ما خطبه خواند و فرمود:

«ای مردم ! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش به شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خدا برترین ماه هاست و روزهایش برترین روزها، شب هایش برترین شب ها و ساعاتش برترین ساعات است. ماهی است که در آن به میهمانی

ص: 427


1- امالی شیخ صدوق ره، مجلس 20: ح 4.

خدا دعوت شده اید و از شایستگانی کرامت الهی قرار داده شده اید. نفس هایتان در آن، به منزله تسبیح است، خوابتان در آن، به منزله عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، مورد اجابت است. پس با نیت های راست و دل های پاک، از پروردگارتان بخواهید تا برای روزه داری آن و تلاوت کتاب خویش، توفیقتان دهد؛ چرا که بدبخت، کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش الهی محروم بماند.

با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید؛ به نیازمندان و بینوایانتان صدقه دهید؛ به بزرگان خود احترام و بر کوچک هایتان ترحم، و به بستگانتان نیکی کنید؛ زبانتان را نگه دارید؛ چشم هایتان را از آنچه نگاه به آن حلال نیست، بپوشانید؛ گوش هایتان را از آنچه شنیدنش حلال نیست، فرو بندید؛ به یتیمان مردم، محبت کنید تا بر یتیمان شما محبت ورزند؛ از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید؛ در هنگام نمازها، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید، که آن هنگام (وقت نماز)، برترین ساعت هاست و خداوند با نظر رحمت به بندگانش می نگرد و هرگاه با او مناجات کنند، پاسخشان میدهد و چون او را صدا بزنند! جوابشان را میدهد و چون او را بخوانند، اجابتشان می کند.

ای مردم! جان های شما در گرو کارهای شماست، پس با آمرزش خواهی خود، آنها را آزاد سازید؛ و پشت های شما از بار گناهانتان سنگین است، پس با طول دادن سجده های خود، آنها را سبک کنید، و بدانید که خداوند - که یادش والاست - به عت خود، سوگند خورده است که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمی کند و در روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان [برای حساب ] می ایستند، آنان را با آتش، هراسان نمی سازد.

ای مردم! هر که از شما در این ماه، روزه داری را افطار دهد، پاداش او برای آن، نزد خدا، آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست».

ص: 428

[در این هنگام شخصی از میان جمعیت عرض کرد: ای پیامبر خدا ! همه ما توانایی افطاری دادن را نداریم!

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک دانه خرما، خود را از آتش نگه دارید، هر چند با یک جرعه آب».

ای مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه، نیکو سازد، برای او وسیله عبور از صراط خواهد بود، در آن روز که گام ها بر صراط می لغزد؛ و هر کس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد، خداوند حساب او را سبک خواهد گرفت؛ و هر کس در این ماه، شر خود را از دیگران باز دارد، خداوند در روز دیدارش، غضب خویش را از او باز خواهد داشت؛ و هر که در این ماه، یتیمی را گرامی بدارد، در روز دیدار، خداوند، گرامی اش خواهد داشت؛ و هر که در آن به خویشاوند خود نیکی کند، در روز دیدار، خداوند با رحمتش به او نیکی خواهد کرد؛ و هر کس در آن از خویشان خود ببرد (قطع رحم کند، خداوند، در روز دیدار (روز قیامت)، رحمتش را از او قطع خواهد کرد؛ و هر کس در آن، نماز مستحبی بخواند، برای او دوری از آتش، نوشته می شود؛ و هر کس واجبی را در آن ادا کند، پاداش کسی را دارد که هفتاد واجب را در ماههای دیگر ادا کرده است؛ و هر کس در آن بر من زیاد صلوات بفرستد، خداوند، در روزی که وزنه اعمال، سبک می شود، وزنه اعمال او را بیفزاید؛ و هر کس در آن، آیه ای از قرآن تلاوت کند، پاداش کسی را دارد که در ماه های دیگر، ختم قرآن کرده است.

ای مردم! در این ماه، درهای بهشت گشوده است. پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد، و درهای دوزخ بسته است. پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نگشاید؛ و شیطان ها در بند هستند. پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد».

ص: 429

امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: من برخاستم و گفتم: ای پیامبر خدا ! برترین کارها در این ماه چیست؟

فرمود: «ای ابوالحسن! برترین کارها در این ماه، پرهیز از حرامهای الهی است». سپس پیامبر صلی الله علیه وآله گریه کرد.

گفتم: ای پیامبر خدا ! سبب گریه شما چیست؟

فرمود: «ای علی ! بر این می گریم که حرمت تو را در این ماه میشکنند. گویا می بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگون بخت ترین اولین و آخرین، کسی که برادر کسی است که ناقه قوم ثمود را پی کرد، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی می زند و محاسنت، از خون سرت رنگین می شود».

گفتم: ای پیامبر خدا ! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟

فرمود: «دینت سالم است».

سپس فرمود: «ای علی ! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا بگوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو همچون جان منی. روح تو، از روح من است و سرشت تو از سرشت من. خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت انتخاب کرد. هر کس امامت تو را انکار کند، نبوت مرا انکار کرده است.

ای علی ! تو وصی من، پدر فرزندان من، همسر دختر من و جانشین من بر امتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم. فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت و مرا بهترین مخلوق قرار داد، تو حجت پروردگار بر خلق او و امین سر او و جانشینش بر بندگانش هستی.

مؤلف: شیخ بهایی قدس سره در شرح این خطبه فرموده است: اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله

ص: 430

خطبه را با سه تأکید - «اِنَّ»، و ضمیر شأن در «انّه» و «قد» در «قد اقبل» - آغاز فرموده، با آنکه تأکید را در موردی می آورند که مخاطب، در حال شک و تردید باشد، و حال اینکه مردم از آمدن ماه رمضان شک و تردید نداشتند. پس آوردن این تأکیدها برای چه جهت بوده؟ شاید برای این جهت بوده که پیامبر صلی الله علیه وآله ملاحظه کرد، مردم برای حضور در ماه رمضان آماده نشده و مثل افرادی هستند که در آمدن چنین ماه پر برکت، شک دارند، و لذا خود را آماده نکرده و گویا توجه ندارند که ماهی جلوی روی آنها است که همه اش رحمت، برکت و مغفرت است، ماهی که همه اش دعا، عبادت و تلاوت قرآن است. ماه نزول قرآن و فرشته ها و روح است، ماهی است که در آن «لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهرِ»است. ماهی است که خروج از آن بدون مغفرت، شقاوت و بدبختی است.(1)

مؤلف: برای ورود به مهمانخانه خدا، لباس رسمی لازم است و آن لباس تقوا است، دلی پاک و نیتی خالص و روحی آماده دریافت برکات لازم است، و الآ لیاقت حضور نیست و راه نمی دهند.

کسی که می خواهد به مهمانی با عظمت برود، از مدتی پیش آماده می شود، فکر می کند میزبان و صاحب سفره، و دعوت کننده کیست؟ در این مهمانی چه افرادی حضور دارند، چگونه باید وارد و چگونه باید نشست، چه تشریفاتی وجود دارد و چه بهره هایی باید برد. و با چه دست آوردی باید خارج شد.

ماه شعبان و دعاهایش برای فراهم نمودن مقدمات این مهمانی بزرگ است، و پیامبر صلی الله علیه وآله ملاحظه فرموده که ماه شعبان رو به پایان است و ظاهر مسلمانان، خود را آماده نکرده، لباس تشرف مهیا نکرده، خود را پاک و دل ها را خالص ننموده اند،

ص: 431


1- اربعین شیخ بهایی رحمه الله، حدیث نهم .

لذا نهیب می زند و با تأکید ندا میدهد که: آی مردم! به راستی، بطور یقین و بدون هیچ شک و تردیدی، ماه خدا به سوی شما آمد: «أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُالِلَّهِ».

حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام چگونگی این آماده باش را برای اباصلت بیان کرده. آن حضرت فرموده است: «ای اباصلت ! بیشتر ماه شعبان گذشت و این، آخرین جمعه آن است، پس در چند روزی که از این ماه مانده، کوتاهی های گذشته ات را با کارهای نیکو، جبران کن، و آنچه در شأن تو نیست، ترک کن. دعا و استغفار و خواندن قرآن را افزون کن - اینها را بیش از پیش انجام بده - و به درگاه خدا توبه کن، تا در حالی ماه خدا به تو روی آورد که برای خدا خالص شده باشی، هر امانتی که نزد تو هست به صاحبش بازگردان و هر کینه ای در دلت وجود دارد از قلبت خارج کن، و هر گناهی مرتکب میشدی، ترک کن، و تقوا پیشه نما، و از خدا بترس، و در نهان و آشکار، بر خدا توکل کن، زیرا هر کس بر خدا توکل کند، او کفایتش می کند، خداوند آنچه را بخواهد به انجام می رساند، و برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است».(1)

مؤلف: حضرت رضا علیه السلام روی چند نکته تأکید فرموده است: مبادا هلال ماه رمضان را ببینی و برای خدا خالص نشده باشی، مبادا ماه خدا برسد و ذمهات به مردم مشغول باشد، حقی از کسی بر عهده ات باشد، مبادا وارد مهمانسرای خدا شوی و در دلت کینه و دشمنی کسی باشد. حق مردم را ادا کن، ذمه ات را پاک

ص: 432


1- وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعاءِ وَالاستِغفارِ وَ تِلاوَةِ القُرآنِ وَتُبْ إلَيَّ اللَّهُ مِن ذُنوبِكَ لِيُقبِلَ شَهرُ اللَّهِ إِلَيْكَ وأنتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وجَل ولا تَدَعَنَّ أمانَةً فِي عُنُقِكَ إِلاَّ أَدَّيْتَهَا ولا فِي قَلْبِك حِقْداً عَلَيَّ مُؤْمِنٌ إِلاَّ نَزَعْتَهُ ولا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَكِبُهُ إِلاَّ [أ] قَلَعْتَ عَنْهُ وَاتِقِ اللَّهِ تَوَكَّلْ عَلَيهِ في سِرِّ أَمرِكَ وَ عَلانِيَتِكَ وَمَن يَتَوَكَّل عَلَيَّ اللَّهُ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ اَلْبَالِغُ أَمرَهُ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدْراً » بحارالأنوار، ج 97، ص 72، ح 17.

گردان، زیرا در این ماه می خواهی با خدا تسویه حساب کنی، با خدا آشتی کنی، و با توبه و دلی پاک به او رجوع نمایی، و کسی می تواند با خدا تسویه حساب کند که با خلق خدا تسویه حساب کرده باشد، کسی می تواند با خدا آشتی و به سوی او بازگردد که با مردم آشتی کرده، و در کنار آنها باشد، کسی می تواند با نیت و دلی پاک به سوی خدا روی آورد که کینه و دشمنی کسی در دلش نباشد، مؤمنی از او ناراضی و رنجیده خاطر نباشد. «وَلَا تَدَعَنَّ امَانَةً فِي عُنُقِكَ إِلاَّ ادَّيتَها وَلا في قَلبِكَ حِقداً عَلَيَّ مُؤمِنٌ إِلاَّ نَزَعْتُهُ.. »

و از حضرت موسی بن جعفراز آباء گرامش علیهم السلام روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «به خاک مالیده شده بینی کسی که نام من نزد او برده شود و بر من صلوات نفرستد، به خاک مالیده شده بینی کسی که پدر و مادرش را در حالی که کهنسال شده اند، درک کند، و آنها او را بهشتی نکنند. (خدمتی به آنها نکند که باعث بهشتی شدنش شوند) به خاک مالیده شده بینی کسی که ماه رمضان را درک کند و آمرزیده نشود تا آنکه ماه تمام شود. «قَال رَسُولُ اَللَّهِ رَغِمَ أَنَّهُ رَجُلٌ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ أَدْرَكَ أَبَوَيْهِ عِندَ الْكِبَرِ فَلَمْ يُدخِلهُ الجَنَّةَ رَغِمَ أَنفُ رَجُلٍ دَخَلَ عَلَيَّ شَهْرُ رَمَضَانَ ثُمَّ انسلَخَ قَبْلَ أَن يُغفَرَ لَهُ».(1)

ادب و آداب روزه دار

1- حفظ زبان از غیبت: در روایت است که پیامبر اکرم الله صلی الله علیه وآله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «ای علی ! از غیبت و سخن چینی پرهیز کن، زیرا

ص: 433


1- بحار الأنوار، ج 91، ص: 72.

که غیبت، روزه را باطل می کند و سخن چینی، موجب عذاب قبر میشود»؛ «يا عَلِيُّ إِحْذَرُ الغَيْبَةَ والنَّميمَةَ فَاِنَّ الْغِيبَةَ تُفَطِرُ وَالنَّميمَةَ تُوجِبُ عَذابَ القَبرِ».(1)

همچنین فرمود: «روزه دار تا وقتی که غیبت مسلمانی را نکند، در عبادت است، هر چند در بسترش باشد»؛ «اَلصَّائِمِ فِي عِبَادَةٍ وَ إِنْ كَانَ عَلِيٌ فِرَاشَهُ مَا لَمْ يَغْتَبُ مُسْلِماً».(2)

و همان حضرت فرمود: «کسی که در ماه رمضان غیبت مسلمانی را بکند، برای روزه اش اجر و پاداشی داده نمی شود»؛«مَنِ اِغْتَابَ مُسْلِماً فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يَجْرِ عَلَيَّ صِيَامُهُ».(3)

در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «هر کس در باره مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تا چهل شبانه روز، نماز و روزه اش را قبول نمی کند، مگر آن شخص که غیبتش را کرده است، از او بگذرد و حلالش کند»؛ «مَنِ اغْتابَ مُسلِماً أو مُسلِمَهُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ تَعالي صَلاتِهِ ولا صِيامَهُ أربَعينَ يَومَ وَليلُهُ إِلاَّ أن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ ».(4)

2- پرهیز از بدزبانی: بدزبانی و زشت گویی و دشنام دادن، همیشه و در هر حال مذموم و گناه است، و در ماه مبارک رمضان، به مراتب بدتر و ناپسندتر است.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش حضرت امام محمدباقر علیه السلام نقل کرده که: « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شنید زنی روزه دار، کنیز خود را دشنام می دهد، پس غذایی طلب کرد و به او گفت: «بخور». زن گفت: من روزهام، ای پیامبر صلی الله علیه وآله

ص: 434


1- بحارالأنوار، ج 77 / 69.
2- کافی، ج 4، ص 64، ح 9.
3- بحارالأنوار، ج 75، ص 258، ح 53.
4- بحارالأنوار، ج 75، ص 258، ح 53.

! فرمود: چگونه روزهای، که کنیزت را دشنام دادی ؟! روزه، تنها نخوردن غذا و نوشیدنی نیست، همانا خداوند، روزه را حجابی در برابر کار و سخن زشت قرار داده، و روزه دار، با انجام کار زشت و سخن ناپسند و قبیح، روزه را افطار می کند. ای زن ! روزه داران چه بسیار اندکند و گرسنگان چه بسیار زیاد!»؛ «سَمِعَ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله اِمَرَاةً تُسَابُّ جَارِيَةً لَهَا وَهْيٌ صَائِمَةٌ فَدَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صلي اللَّهُ عليه وآله بِطَعَامٍ فَقَالَ لِهَاكِلِي فَقَالَتْ أَنَا صَائِمَةٌ يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ تَكُونِينَ صَائِمَةً وَ قَدْ سَبَبْتِ جارِيَتَكِ إنَّ الصَّومَ لَيسَ مِنَ الطَّعامِ والشَّرَابِ وَ إِنَّمَا جَعَلَ اَللَّهُ ذَلِكَ حِجَاباً عَنْ سِواهُما مِنَ الْفَوَاحِشِ مِنَ الْفِعْلِ والْقَوْلِ يُفَطِّرُ الصَّائِمَ مَا أَقَلَّ الصُّوَّامَ و أَكْثَرَ الْجَوَاع!».(1)

در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «روزه سپر است از آتش جهنم ، هرگاه یکی از شما روزه است، دشنام ندهد، کارهای ناپسند نکند، و چنانچه کسی با او به جنگ و دعوا برخاست، یا دشنام و ناسزا به او گفت، بگوید من روزهام، من روزه ام» ؛ «الصِّيامِ جُنَّةٌ إِذا كانَ أَحَدُكُم صَائِماً فَلا يَرفُثُ وَلا يَجْهَلُ فَإِنِ امْرُؤٌ قَاتَلَهُ أوْ شَاتَمَهُ فَلْيَقُلْ إِنِّي صَائِهُ إِنِّي صَائِمٌ ».(2)

همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «هیچ بنده ای نیست که روزه دار باشد و دشنامش دهند و او بگوید: «سلام بر تو! من روزه دارم»، مگر آن که پروردگار متعال به فرشتگانش گوید: «بنده ام از بنده دیگرم به روزه پناه جست. پس، او را از آتش من پناه دهید و او را وارد بهشت من کنید»؛ «مَا مِنْ عَبْدٍ يُصْبِحُ صَائِماً فيشتم فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلامٌ عَلَيكَ إِلاَّ قَالَ الرَّبُّ- تَبارَكَ وتَعَالِي -لِمَلائِكَتِهِ:« اسْتَجَارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِن عَبدِي أجيرُوهُ مِن ناري وَأَدخِلُوهُ جَنَّتي».(3)

ص: 435


1- بحارالأنوار، ج 96، ص 293، ذیل ح 16. و ص 288، ح 1.
2- بحارالأنوار، ج 96، ص 293، ذیل ح 16. و ص 288، ح 1.
3- بحارالأنوار، ج 96، ص 293، ذیل ح 16. و ص 288، ح 1.

و همان حضرت فرمودند: «هیچ بنده صالحی نیست که دشنامش دهند و بگوید: «من روزه هستم، سلام بر تو! به تو دشنام نمی دهم، آن گونه که دشنامم دادی»، مگر آن که پروردگار متعال گوید: «بنده من از شر بنده من، به روزه پناه برد. من هم او را از آتش پناه دادم)؛ «مَا مِنْ عَبْدٍ صَالِحٍ يشتم فَيَقُولُ إِنِّي صَائِمٌ سَلاَمٌ عَلَيْكَ لاَ أَشْتِمُكَ كَمَا شَتَمَنِي إِلاَّ قَالَ الرَّبُّ -تَبارَكَ وَ تَعالي -:«اسْتَجارَ عَبْدِي بِالصَّوْمِ مِنْ شَرِّ عَبْدِي قَدْ أَجَرْتُهُ مِنَ النَّارِ ».(1)

شرایط کمال روزه: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «روزه داری، تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست. روزه، شرط دارد که نیازمند مواظبت است تا کامل شود، و آن، سکوت درونی است. آیا آنچه مریم، دختر عمران گفت، نشنیده ای؟ او گفت: «من برای خدا، نذر کرده ام روزه بگیرم. بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نمی گویم».[سپس امام علیه السلام فرمود]: پس چون روزه گرفتید، زبان هایتان را از دروغ نگه دارید، چشم هایتان را فرو بندید، نزاع نکنید، حسد نورزید، غیبت نکنید، ستیزه جویی نکنید، دروغ نگویید، از ارتباط زناشویی پرهیز کنید. با هم مخالفت نکنید، به هم خشم نگیرید، یکدیگر را ناسزا نگویید و دشنام ندهید، در عبادات سستی نکنید، جدال نکنید، هم دیگر را اذیت و آزار نکنید،به یکدیگر ستم نکنید،با هم با سفاهت(با بی خردی رفتارنکنید،همدیگر را نیازارید ،از یاد خداوند و نماز غافل نشوید، پیوسته سکوت و بردباری و شکیبایی و راستگویی پیشه کنید، از اهل شیر دوری نمایید، و از سخن ناروا، دروغ، افترا، دشمنی، بدگمانی، غیبت و سخن چینی بپرهیزید. از آنان باشید که روی به آخرت دارند.چشم به راه آینده خود باشید. منتظر آنچه خداوند به شما وعده داده است، باشید.

ص: 436


1- فروع کافی، ج 4، ص 88، ح 5.

برای دیدار با خدا ره توشه برگیرید. آرامش و وقار و خشوع و خضوع داشته باشید.

فروتنی بنده بیمناک از مولایش را داشته باشید، آن چنان که دلها را از عیب ها پاک، درون را از آلودگی پیراسته و بدن را تمیز کرده باشید. [تا آنکه فرمود: ای روزه دار ! چنان باش که از غیر خدا بیزاری بجویی و در روزه داری ات، با سکوت همه جانبه، از آنچه خداوند، تو را در نهان و آشکار از آن نهی کرده، از او به حق، خشیت داشته باشی و در روزهایی که روزه هستی، خود را به خدا بخشیده باشی، و دلت را برای او خالی ساخته و جان خویش را در آنچه فرمانت داده، مهیا کرده باشی. پس، هرگاه همه اینها را انجام دادی، تو روزه دار واقعی برای خدایی، و آنچه فرموده، ادا کرده ای؛و از آنچه برایت بیان کردم،هر چه بکاهی، به همان مقداری از روزهات کاسته شده است».«إنَّ الصِّيامَ لَيسَ مِنَ الطَّعامِ والشَّرَابِ وَحْدَهُ إنَّما لِلصَّومِ شَرطٌ يَحتاجُ أن يَحفَظَ حَتّي يَتِمَّ الصَّوْمُ وهُوَ صَمْتُ الدَّاخِلِ أمَا تَسْمَع مَا قَالَتْ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ :«إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ اَلْيَوْمَ إِنْسِيًا »!؟يَعنِي َصمتاً.فَإِذا صُمْتُمْ فَالْحَفظُوا أَلْسِنَتَكُمْ عَنِ الْكَذِبِ وَ غُضُّوا أبْصارَكُم وَلا تَنازَعُوا وَلا تَحاسَدوا وَ لا تَغتابوا وَلا تُمارُوا وَلا تَكْذِبُوا وَلا تُبَاشِرُوا وَلا تُخالِفُوا وَلاَ تَغَاضَبُوا وَلاَ تَسَابُّوا وَلاتَشَاتَمُوا وَلا تَفَاتَرُوا وَلا تُجادِلُوا وَلا تَتَأَذَّوا وَلا تَظلِمُوا وَلَا تُسافِهوا وَلا تَضاجَرُوا وَلَا تَغْفُلوا عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ .

وَ الزَمُوا الصَّمتَ وَ السُّكوتَ وَالْحِلْمَ وَ الصَّبْرَ وَ الصِّدْقَ وَ مُجَانَبَةَ أَهْلِ الشَّر .

واجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ وَ الْكَذِبَ وَ الفِريَ وَالخُصومَةَ وَظَنَّ السَّوءِ وَ الغَيبَةَ وَالنَّمِيمَةَ.

وكُونُوا مُشْرِفِينَ عَلَيَّ الْأَخِرَةِ مُنْتَظِرِينَ لِأَيَّامِكُم مُنْتَظِرِينَ لِمَا وَعَدَكُمُ اَللَّهُ مُتَزَوِّدِينَ لِلِقَاءِ اَللَّهِ وَ عَلَيْكُمُ السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ وَالْخُشُوعَ والخُضُوعِ وذُلِّ العَبيدِ الخَيفِ الْعَبْدَ الْخَائِفَ مِنْ مَوْلاَهُ خَيْرِين خَائِفِينَ رَاجِينَ مَرْعُوبِينَ مَوْهُوبِينَ رَاغِبِين راهِبِينَ [قَدْ طَهَّرْتُ الْقَلوبَ] قَدْ طَهَّرَتِ الْقُلُوبُ مِنَ الْعُيُوبِ وَ تَقَدَّسَتْ سَرَائِرُكُم

ص: 437

مِنَ الخَبَثِ ونَظَفتَ الجِسمَ مِنَ الْقَادُوراتِ وتَبَرَّأْتَ إلَيَّ اللَّهَ مِن عِداهُ وَ وَالَيْتَ اللَّهَ فِي صَومِكَ بِالصَّمْتِ مِنْ جَمِيعِ الجِهاتِ ومِمّا قَدْ نَهاكَ اللَّهُ عَنْهُ فِي السِّرِّ وَالعَلانِيَةِ وَ خَشيتَ اللَّهَ حَقَّ خَشيَتِهِ في سِرِّكَ وَعَلانِيَّتِكَ وَوَهَبتَ نَفسَكَ لِلَّهِ فِي أَيَّامِ صُؤْمِكَ وَفَرَّغْتَ قَلبَكَ لَهُ ونَصَبْتَ نَفسَكَ لَهُ فِيمَا أَمَرَك ودَعَاكَ إِلَيْهِ فَإِذا فَعَلتَ ذلِكَ كُلَّهُ فَأَنْتَ صائِمٌ لِلَّه بِحَقِيقَةِ صُؤْمِهِ صَانِعٌ لِلَّهِ لِمَا أَمَرَكَ وَ كُلَّما نَقَصْتَ مِنْهَا شَيئاً فيما بَيَّنَ لَكَ فَقَدْ نَقَصَ مِنْ صَومِكَ بِمِقْدارِ ذَلِكَ».(1)

مهم ترین ادب روزه دار: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال کرد و گفت: «يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ ؟»؛ ای پیامبر خدا ! برترین اعمال در این ماه [ماه مبارک رمضان] چیست؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «يَا ابالحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي »؛ «ای ابوالحسن! برترین اعمال در این ماه، ترک کار حرام است».(2)

همچنین حضرت امیرعلیه السلام فرمود: در معراج، خدای متعال فرمود: «ای احمد! هیچ عبادتی نزد من، محبوب تر از سکوت و روزه نیست، پس هر کس روزه بگیرد، ولی زبانش را نگه ندارد، او محرمات را، مثل دروغ، غیبت، تهمت، و بدزبانی و... مرتکب شود مانند کسی است که به نماز ایستاده، اما در نمازش حمد و سوره نمی خواند، پس من پاداش ایستادن به او می دهم ولی پاداش عبادت به او نمیدهم»؛ «يَا أحَمَدُ لَيسَ شَيءٌ مِنَ الْعِبَادَةِ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنَ الصَّمتِ وَالصَّومِ فَمَن صَامَ وَلَم يَحْفَظْ لِسَانَهُ كَانَ كَمَنْ قامَ وَلَم يَقرَأ فِي صَلاتِهِ فَأُعطيهِ أَجرَ القِيامِ ولَم

ص: 438


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 10، ص 166، ح شماره 13142، و بحارالأنوار، ج 96، ص 292 [ذیل] ح 16.
2- امالی شیخ صدوقره، مجلس بیستم آذیل ح 4.

أَعْطِهِ أَجْرَ اَلْعَابِدِينَ».(1)

تلاوت قرآن در ماه رمضان: از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «در ماه رمضان زیاد قرآن بخوانید»؛ «اِكْثِرُوا فِيهِ مِنْ تِلاَوَةِ اَلْقُرْآنِ ».(2)

و همان حضرت فرمود: « ماه رمضان، ماه تلاوت قرآن است»؛ «شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرٌ تِلاَوَةِ اَلْقُرْآنِ».(3)

همچنین فرمود: «کسی که در ماه رمضان یک آیه از قرآن بخواند، پاداش او مثل پاداش کسی است که در غیر ماه رمضان، یک ختم قرآن خوانده است»؛ «وَ مَنْ تَلاَ آيَةً مِنَ اَلْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور ».(4)

نیز از آن حضرت نقل شده: «هر کس در ماه رمضان آیه ای بخواند، یا تسبیحی بگوید، برتری او بر غیرش، مانند برتری من بر امت من است. پس خوشا به حال آن کسی که ماه رمضان را درک کند، خوشا به حال او»؛ «مَنْ قَرَأَ آيَةً فِي رَمَضَانَ أَوْ سُبَّحَ كَانَ لَهُ مِنَ الفَضْلِ عَلَيَّ غَيْرُهُ كَفَضْلِي عَلَيَّ أُمَّتِي فَطُوبِي لِمَنْ أَدْرَكَ رَمَضَانَ ثُمَّ طُوبِيَ لَهُ ».(5)

از حضرت امام محمدباقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: «برای هر چیز بهاری است، و بهار قرآن ماه رمضان است»؛ «لِكُلِّ شَيْءٍ رَبِّي وَ رَبِيعُ اَلْقُرْآنُ شَهْرٌ

ص: 439


1- بحارالأنوار، ج 77، ص 29، ح 6.
2- فضائل الأشهر الثلاثة، شیخ صدوق، ص 95، ح 78.
3- فضائل الأشهر الثلاثة، ص 100، ح 86.
4- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ذیل ح 4. در کتاب فوائد المشاهد مرحوم شوشتری رحمه الله، مجلس سوم ماه رمضان، از قول آن مرحوم نقل کرده که هر آیه ثواب یک ختم تمام دارد، و هر ختم قرآن در ماه رمضان معادل شش هزار و شش صد و شش ختم قرآن است.
5- بحارالأنوار، ج 6، ص 345، ح 9.

رَمَضانَ».(1)

در روایت دیگر است که ابوبصیر به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم، آیا در ماه رمضان، قرآن را در یک شب بخوانم؟ فرمود: خیر. عرض کرد: در دو شب ؟ فرمود: خیر. عرض کرد: در سه شب ؟ فرمود: آری. سپس فرمود: «ای ابومحمد رمضان حق و حرمتی دارد که هیچ یک از ماه ها شبیه آن نیست، هر یک از اصحاب محمد صلی الله علیه وآله قرآن را در یک ماه یا کمتر می خواند، قرآن را نباید تند و با شتاب خواند، بلکه با ترتیل و شمرده و با آرامش خوانده شود، هرگاه به آیه ای رسیدی که یاد بهشت در آن است، تأمل کن و از خدا بهشت بخواه، و هرگاه به آیه ای رسیدی که ذکر آتش در آن است، توقف کن و از آتش به خدا پناه ببر».(2)

در روایت دیگر است که: علی بن مغیره به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد: پدرم از جدت در باره ختم قرآن در هر شب پرسید، و آن حضرت به وی فرمود: در ماه رمضان، هر چه می توانی بخوان، از این رو پدرم در ماه رمضان، چهل ختم قرآن می خواند، من نیز بعد از پدرم، قرآن ختم می کنم، گاهی بیشتر و گاهی کمتر، و این به خاطر گرفتاری یا فراغت، نشاط و یا بی حالی من است، پس چون عید فطر می شود، یک ختم برای پیامبر صلی الله علیه وآله ، یک ختم برای فاطمه علیها السلام، و یک ختم هم برای امامان علیهم السلام قرار میدهم تا به شما برسم و یک ختم هم برای شما قرار میدهم، من در مقابل این عمل، چه پاداشی دارم؟ حضرت فرمود:پاداش تو بر این کار، آن است که در قیامت با آنان باشی. گفتم: الله اکبر، من چنین پاداشی دارم؟ حضرت سه مرتبه فرمود: آری. (3)

ص: 440


1- بحارالأنوار، ج 96، ص 386، ح 1.
2- کافی، ج 2، ص 617، ح 2 و ص 618، ح 4.
3- کافی، ج 2، ص 617، ح 2 و ص 618، ح 4.

دعا و استغفار در ماه رمضان: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «از گناهان خود، در پیشگاه خدا توبه کنید و در اوقات نمازها، دستان خود را به سوی خدا بالا ببرید، همانا اوقات نماز بهترین زمان برای دعا است»؛ «تُوبُوا إِلَيَّ اَللَّهُ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ اِرْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلاَتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ ».(1)

و نیز فرمود: «ای مردم! جانهای شما در گرو اعمال شما است، پس جانهای خود را با استغفار آزاد کنید»؛ «أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَهُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَكَوِّفُوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ ».(2)

و فرمود: «در ماه رمضان، دعای شما مستجاب است، پس از خدا با نیت صادق و دل پاک مسألت و درخواست کنید»؛ «وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجابٌ فَاسْأَلُوا اَللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ ».(3)

همچنین از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که فرمود: «بر شما باد در ماه رمضان به زیاد استغفار کردن و دعا نمودن، زیرا دعا بلاها را از شما برطرف می کند و استغفار، گناهانتان را محو می سازد»؛ «عَلَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ الأَسْتِغْفارِ والدُّعاءِ فَأمَّا الدُّعاءُ فَيَدْفَعُ عَنْكُمْ بِهِ الْبَلاءُ وَ أَمَّا الأستغفارُ فَتُمْحِي بِهِ ذُنُوبُكُم ».(4)

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «شقی و بدبخت کسی است که در این ماه عظیم، از غفران خدا محروم شود»؛ «فَانَّ اَلشَّقِيَّ مَنْ مُحْرِم غُفْرَانَ اَللَّهُ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْعَظِيمِ».

توسل همراه دعا: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اللَّهِ وَابْتَغوا إلَيهِ الوَسِيلَةَ »(5)؛ «ای

ص: 441


1- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
2- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
3- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
4- امالی شیخ صدوق، مجلس پانزدهم، ح 2.
5- سوره مائده / 35.

کسانی که ایمان آورده اید، از نافرمانی خدا پرهیز کنید و با تقوا باشید، و برای تقرب به خدا وسیله ای بجویید».

خداوند متعال در این آیه مبارکه امر فرموده که علاوه بر تقوا، وسیله ای تهیه کنید و بدون وسیله به جایی نمی رسید.

وسائل تقرب به خدا زیاد است، به شرحی که در صفحه 392 و 393 همین کتاب گذشت و خلاصه این که: در اوقات دعا، و در شب های قدر، باید با واسطه قرار دادن معصومین صلوات الله علیهم، به ویژه حضرت امیرالمؤمنین و سیدالشهدا علیهما السلام و امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف حاجات خود را بخواهیم. زیرا توسل به این بزرگواران، در اجابت دعا و در آمرزش گناهان بسیار مفید و مؤثر است.

در قرآن کریم است که خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم فرموده است:«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»(1)؛ «و اگر آنها هنگامی که به خویشتن ستم کردند، نزد تو می آمدند، آنگاه از خداوند آمرزش می خواستند و رسول خدا نیز برای آنها طلب آمرزش می کرد، بدون شک خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است»

حُسن خلق: محسن خُلق از اهم صفات حسنه، و دارای فواید و برکات بسیار است، و مؤمن - به ویژه در ماه مبارک رمضان - باید سعی کند خوش خلق و نیکو رفتار باشد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «هر کس در این ماه (رمضان) ځلقش را نیکو بگرداند، خوش خلقی وی جواز و گذرنامه او باشد برای عبور از پل صراط، در روزی که

ص: 442


1- سوره نساء / 64.

قدم ها می لغزد»؛ «مَنْ حَسُنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ خُلُقه كانَ لَهُ جِوَارٍ عَلَيَّ اَلصِّراطُ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ اَلْأَقْدَام ».(1)

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «حسن خُلق، صاحبش را به درجه روزه داری که شب برای عبادت بپا خیزد می رساند»؛ «إِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ يَبْلُغُ بِصَاحِبِهِ دَرَجَةُ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ».(2)

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: «کامل ترین مردم از حیث ایمان، خوش خلق ترین آنها است)؛ «إِنَّ اَكْمُلَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلقاً».(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس که خلق نیکو دارد، برایش پاداش روزهگیر شب زنده دار خواهد بود»؛«إِنَّ صَاحِبَ اَلْخُلُقِ اَلْحَسَنِ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ اَلصَّائِمِ اَلْقَائِمِ».(4)

همان حضرت فرمود: «روز قیامت در ترازوی کسی چیزی بهتر از خوش خلقی گذاشته نمی شود»؛ «مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ إِمْرِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الخُلقِ».(5)

امام صادق علیه السلام فرمود: «چهار چیز در هر که باشد ایمانش کامل است:راستگویی، رد امانت، حیا و خوش خلقی».(6)

همان حضرت فرمودند: « خوش خلقی لغزش و گناه را آب می کند، همان گونه که خورشید یخ را آب می کند»؛ «إِنَّ اَلْخُلُقَ اَلْحَسَنَ يَمِيثُ اَلْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ اَلشَّمْسُ اَلْجَلِيدَ».(7) و در ارزش خوش خلقی همین بس که خداوند تبارک و تعالی،

ص: 443


1- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
2- اصول کافی، ج 2، ص 103، ح 18.
3- همان، ص 99، ح 1، ح 5، ح 2 و ح 3 و ح 7.
4- همان،ص 99،ح 1،ح 5،ح 2 و ح 3 و ح 7.
5- همان، ص 99، ح 1، ح 5، ح 2 و ح 3 و ح 7.
6- همان، ص 99، ح 1، ح 5، ح 2 و ح 3 و ح 7.
7- همان، ص 99، ح 1، ح 5، ح 2 و ح 3 و ح 7.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را به محسن خلق ستایش کرده و این صفت را عظیم شمرده و فرموده است: «إِنَّكَ لَعَلِيٌ خُلُقٌ عَظِيمٌ »(1)

صله رحم و فوائد آن: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «ای مردم! هر کس در این ماه رمضان به خویشاوند خود نیکی کند، خداوند در روز قیامت - روز ملاقات - با رحمتش به او نیکی خواهد کرد، و هر کس در این ماه از خویشان خود ببرد - قطع ارتباط کند. خداوند روز قیامت رحمتش را از او قطع خواهد نمود»؛ «أَيُّهَا اَلنَّاسُ وَ مَنْ وَصَلَ فيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحمَتِهِ يَومَ يَلقاهُ وَمَن قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ».(2)

صله رحم، احسان و ارتباط و رفت و آمد با فامیل و ارحام است، قطع رحم، ترک انس و قهر کردن، و بی اعتنایی به فامیل و خویشان است. از حضرت امام رضا علیه السلام روایت است که فرمود: « مردی که سه سال از عمرش باقی مانده، صله رحم می کند، خدا عمرش را سی سال قرار می دهد و خدا هر چه خواهد می کند»؛«يَكونُ الرَّجُلُ يَصِلُ رَحِمَهُ فَيَكونُ قَدْ بَقِيَ مِنْ عُمُرِهِ ثَلاثُ سِنِينَ فَيُصَيِّرُهَا اللَّهُ ثَلاثِينَ سنَّه ويَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ».(3)

حضرت امام محمدباقرعلیه السلام فرمود: «صله ارحام اعمال را پاک کند، اموال را زیاد کند، بلا را بگرداند، حساب را آسان سازد، و اجل را تأخیر اندازد»؛ «صِلَةُ الأرحامِ تُزَكّي الأعمالَ وَ نُتَّمِي الأمْوَالَ وتَدْفَعُ الْبَلَوِيَّ وتَيَسِّرُ الحِسَابَ وَتُنْسِئُ فَيالأَجَل».(4)

ص: 444


1- سوره قلم /4.
2- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
3- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
4- اصول کافی، ص 150، ح 5.

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «صله ارحام خلق را نیکو و دست را با سخاوت، و نفس را پاکیزه، و روزی را زیاد کند و اجل را تأخیر اندازد»؛ «صِلْهِ الأَرْحامَ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الكَفَّ وَتُطَيِّبُ النَّفسَ وَتَزِيدُ فِي الرِّزقِ وَ تُنْسِئُ فَيالأَجَل».(1)

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: «صله رحم کن، هر چند به دادن آب به آنها باشد، و بهترین صله رحم آزار نرسانیدن به آنها است، صله رحم مرگ را تأخیر اندازد و موجب دوستی خانواده شود».(2)

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «صله رحم و خوشرفتاری با همسایه، شهرها را آباد و عمرها را طولانی می کند»؛ «صِلَةُ الرَّحِمِ وَحُسنُ الجِوارِ يُعمِّرانِ الدِّيارُ وَيَزِيدانِ فَيالاعمارُ».(3)

همان حضرت فرمودند: « چیزی که عمر را زیاد کند، جز صله رحم نمی دانم، تا آنجا که مردی عمرش سه سال است، سی سال شود و مردی عمرش سی و سه سال است و قطع رحم کند، خدا سی سالش را کم کند، و عمرش را سه سال قرار دهد».(4)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «انسان هر چند ثروتمند و دارای فرزند باشد، هرگز نباید از خویشاوند خود، و از دوستی و کرامت و احترام و دفاع از آنها رو بگرداند، زیرا در روز گرفتاری، خویشاوند از همه مردم بهتر دور او جمع می شوند و به او مهربانی می کنند.... ».(5)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «گاهی مردمی بی دین و بدکردارند و نیکوکار نیستند ولی صله رحم می کنند، پس مالشان زیاد می شود، و عمرشان طولانی می گردد،

ص: 445


1- اصول کافی، ص 150.
2- اصول کافی، ص 150.
3- اصول کافی، ص 150.
4- اصول کافی، ص 150.
5- اصول کافی، ص 150.

تا چه رسد که نیکوکار باشند و صله رحم کنند»؛«انَّ القَوْمَ لَيَكُونُونَ فَجْرَ ولا يَكُونُونَ بَرَرَةً فَيَصِلُونَ أرْحامَهُم فَتَنْمِي أمْوَالُهُمْ وتَطُولُ أَعْمَارُهُمْ فَكَيفَ إذَا كانُوا أبْراراً بَرَرَةً ».(1)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «با ارحام خود ارتباط برقرار کنید، هر چند با سلام کردن باشد، که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: از خدایی که نام او را می برید و از او یاری می طلبید، پرهیز کنید، نیز از قطع رحم، پرهیز کنید که خدا مراقب شما است»؛ «صِلوا أَرْحامَكُم وَلَوْ بِالتَّسليمِ يَقولُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَيَ :«وَاتّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرحامَ إِينَ اللَّهِ كانَ عَلَيكُم رَقيباً »(2).(3)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس دوست دارد خدا عمرش را طولانی کند، و روزی اش را توسعه دهد، باید صله رحم کند، زیرا روز قیامت، خویشاوند انسان زبان تند و تیزی دارد، که می گوید: پروردگارا ! احسان کن با هر که با من احسان کرد، و بی اعتنا شو با هر کس از ارحام من که به من بی اعتنا شد، و چه بسا مردی با ظاهری نیکو و خوب دیده می شود، ولی چون از خویشاوند خود دوری کرده است به قعر جهنم سرنگون می شود».(4)

امام صادق علیه السلام فرمود: «صله رحم حساب روز قیامت را آسان کند، عمر را طولانی نماید، و از مرگ بد نگه دارد».(5)

در روایت دیگر است که: داوود رقی گوید: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم، آن حضرت فرمود: «ای داوود! اعمال تو در روز پنج شنبه بر من عرضه شد، و از

ص: 446


1- اصول کافی، ص 150.
2- سوره نساء / 1.
3- اصول کافی، ص 150، ح 21 و 29 و 32.
4- اصول کافی، ص 150، ح 21 و 29 و 32.
5- اصول کافی، ص 150، ح 21 و 29 و 32.

جمله اعمال تو که به نظر من رسید، آن صله و احسانی بود که به عموزاده خود کردی، و این عمل تو مرا مسرور و شادمان کرد».(1)

یادآوری: صله و احسان، مراتب متفاوت دارد و باید جهات را در نظر گرفت و به مقتضای مورد، صله و احسان و عمل کرد. (مثلا در موردی صله رحم، با سلام و دید و بازدید است، در موردی با ارسال پیام، در موردی با تأمین نیازمندی و حاجت و کمک و رفع گرفتاری است).

نیز: ارحام و خویشاوندان هر چه به انسان نزدیکتر باشند صله و ارتباط و احسان به آنها اولویت دارد. «وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ»(2) و باید توجه داشت که حتی نوه های عمو و عمه نیز از ارحام محسوبند و صله به آنان نیز با ارزش است.

پیامدهای قطع رحم: به اتفاق علمای بزرگوار، قطع رحم، از محرمات عظیمه و گناهان کبیره است.

خداوند عالم در قرآن مجید قاطع رحم را لعن فرموده است: « وَالَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۙ أُولَٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(3) ؛ کسانی که عهد خدا را می شکنند، بعد از پیوند کردن آن، و قطع می کنند آن چیزی را که خدا امر به وصل آن کرده که رحم باشد - و در زمین فساد می کنند، ایشان اند که از برای آنهاست لعنت و بدی عاقبت».

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: « بپرهیزید (بترسید) از چیزی که

ص: 447


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 16، ص 111، ح 15، باب 101، ابواب جهاد النفس.
2- سوره انفال / 75.
3- سوره رعد / 25.

ریشه کن می کند، و مردان را می میراند (و به نابودی می کشاند) [راوی گوید عرض کردم: ریشه کن کننده چیست؟ فرمود: قطع رحم است»؛«اتَّقُوا الْحَالِقَةَ فَاِنَّهَا تُمِيتُ الرِّجَالَ قُلتُ وَمَا الحالِقُهُ قالَ قَطِيعَةُ اَلرَّحِمِ».(1)

و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «در کتاب علی علیه السلام است که: سه خصلت است که هر که دارا باشد نمیرد تا وبال آن را ببیند: ستم، و قطع رحم، و قسم دروغ، و آن طاعتی که ثواب و اجرش زودتر برسد، صله رحم است، و (چه بسا مردمی که از حق رو گردانند ولی با هم پیوند و صله رحم کنند، پس اموالشان زیاد شود و ثروتمند گردند، و قسم دروغ، و قطع رحم، خانه ها را ویران و خالی از اهل و سکنه کند، و خویشاوندی را از جا برکند، و از جای برکندن خویشی، مایه و سبب قطع نسل گردد»؛ «فِي كِتَابِ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثَلاَثُ خِصَالٍ لاَ يَمُوتُ صاحِبُهُنَّ أَبَداً حَتّي يَري وَبَالَهُنَّ البَغْيُ وقَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَالْيَمِينُ الْكَاذِبَةُ يُبارِزُ اللَّهَ بِها وَ إِنَّ أَعْجَلَ الطَّاعَةِ ثَواباً لَصِلَةُ الرَّحِمِ وإِنَّ الْقَوْمَ لَيَكُونُونَ فُجَّارَةً فَيَتَوَاصَلُونَ فَتَنْمِي أَمْوَالُهُمْ وَ يُثْرُونَ وَ إِنَّ الْيَمِينَ الْكَاذِبَةَ و قَطِيعَةَ الرَّحِمِ لَتَذَرَانِ الدِّيَارَ بَلاقِعَ مِنْ أهلِها وَتَنقُلُ الرَّحِمَ وإِنَّ نَقْلَ الرَّحِمِ انْقِطَاعُ النَّسْل».(2)

و حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ضمن خطبه ای چنین فرمود: «پناه می برم به خدا از گناهانی که در نابودی (گناهکار) شتاب کنند، [شخصی به نام عبدالله بن کواء یشکری برخواست و گفت: ای امیر مؤمنان! مگر گناهانی هم هست که در نابودی شتاب کنند؟ فرمود: آری، وای بر تو، آن گناهی که در نابودی گنه کار شتاب کند، قطع رحم است، چه بسا خاندانی هستند که گرد هم آیند و یاری هم کنند و با این که از حق دورند، در عین حال، به خاطر این که صله رحم می کنند،

ص: 448


1- اصول کافی، ج 2، ص 346، باب قطیعة الرحم وح 4 و ح 7.
2- اصول کافی، ج 2، ص 346، باب قطیعة الرحم وح 4 و ح 7.

خداوند به آنها روزی دهد، و چه بسا خاندانی که از هم جدا شوند و از همدیگر ببرند، و قطع رحم کنند، پس خدا آنها را محروم از روزی کند با این که پرهیزکارند»؛ «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ اَلذُّنُوبِ اَلَّتِي تُعَجِّلُ اَلْفَنَاءَ فَقَامَ إِلَيْهِ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْكَوَّاءِ اَلْيَشْكُرِيُّ فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَوْ تَكُونَ ذُنُوبٌ تُعَجِّلُ الْقَنَاءَ قَالَ نَعَمْ وَيْلَكَ قَطِيعَةُ اَلرَّحِمِ إِنَّ أَهْلَ اَلْبَيْتِ ليجتيمعون يَتَواسَوْنَ وَهُمْ فَجرُهُ فَيَرزُقُهُم اللَّهُ وَ إنَّ أهلَ البَيتِ لَيَتَفَرَّقُونَ ويَقْطَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَيَحْرِمُهُمُ اللَّهُ وهُم أتْقِيَاءُ ».(1)

و از همان حضرت نقل است که فرمود: «هرگاه مردم قطع رحم کنند، اموال (و ثروت آنان در دست اشرار قرار گیرد»؛ «إِذَا قَطَعُوا اَلْأَرْحَامَ جُعِلَتِ اَلْأَمْوَالُ فِي أَيْدِي اَلْأَشْرَارِ(2)».(3)

نیز یکی از اصحاب به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: «برادران و عموزادگان من، اسهم خانه مرا گرفته، و فقط یک اتاق به من داده اند، و من می توانم اقدام کنم و حقم را از آنها بگیرم. حضرت به او فرمودند: صبر کن، خدا برایت گشایشی فراهم می کند. او می گوید: طبق فرموده حضرت صبر کردم، و اقدام نکردم و طولی نکشید که در سال صد و سی و یک، وبایی آمد و به خدا سوگند، همه برادران و عمو زادگان من در اثر وبا مردند، پس از آن، من به قصد دیدن امام صادق علیه السلام حرکت کردم و همین که بر آن حضرت وارد شدم، فرمود: حال برادران و عموزادگانت چطور است؟ گفتم: به خدا سوگند همه آنها مردند، و حتی یک نفر

ص: 449


1- اصول کافی، ج 2، ص 346، ح 7 و 08.
2- اصول کافی، ج 2، ص 346، ح 7 و 08
3- علامه مجلسی قدس سره در شرح این حدیث فرموده است: «و این به تجربه رسیده است، و یکی از اسبابش این است که با هم مخاصمه و نزاع کنند و نزد حکام جور و ظلمه به مرافعه می روند، پس اموال خود را به آنان رشوه دهند، و هنگامی که با هم نزاع کردند و همدیگر را کمک نکردند اشرار بر آنها مسلط گردند و اموالشان را بگیرند». بحارالأنوار، ج 74، ص 138.

هم زنده نماند. حضرت فرمود: این مرگ و نابودی آنها به خاطر قطع رحم و ستمی است که در حق تو روا داشتند، بعد به من فرمود: آیا دوست داشتی که آنها زنده می ماندند و همچنان خانه تو را نمی دادند؟ گفتم: آری والله»؛«إِنَّ إِخْوَتِي وَ بَنِي عَمِّي قَدْ ضَيَّقُوا عَلَيَّ الدَّارَ وَألجَأونُي مِنها إلَيَّ بَيْتٌ وَلَوْ تَكَلَّمْتُ أَخَذْتُ مَا فِي أَيْدِيهِمْ قَالَ فَقَالَ لِي اِصْبِرْ فَإنَّ اللَّهَ سَيَجعَلُ لَكَ فَرَجاً قَالَ فَانْصَرَتْ ووَقَعَ الوَبَاءُ في سُنَةِ إِحْدي وثَلاثِينَ ومِائَةٍ فَمَاتُوا واللَّهِ كُلَّهُمْ فَمَا بَقِيَ مِنْهُمْ أَحَدٌ قَالَ فَخَرَجْتُ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ مَا حَالُ أَهْلِ بَيْتِكَ قَالَ قُلْتُ لَهُ قَدْ مَاتُوا وَاللَّهِ كُلُّهُمْ فَمَا بَقِيَ مِنهُمْ أَحَدٌ فَقالَ هُوَ بِمَا صَنَعُوا بِكَ وبِعُقُوقِهِمْ إِيَّاك وقَطْعِ رَحِمِهِم بَتروا أَتحبَّ أَنَّهُمْ بَقُوا وَ أَنَّهُمْ ضَيَّقُوا عَلَيْكَ قَالَ قُلْتُ إِي واللّهِ.»(1)

و شعیب عقرقوفی گوید: در مکه معظمه حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام به من فرمود: فردا مردی با این خصوصیات وارد مکه می شود نامش «یعقوب» و اهل مغرب است، وی را هنگام طواف شناسائی کن و پس از صحبت، سراغ مرا می گیرد، وی را بیاورش نزد من [تا آنکه گوید:] (یعقوب) را آوردم خدمت حضرت هنگامی که چشم امام علیه السلام به او افتاد، فرمود: ای یعقوب! در فلان جا میان تو و برادرت شر و رفتار ناپسندی رخ داد و به یگدیگر فحش دادید و حال اینکه فحش و بد زبانی، دین من و دین آباء من نیست و به هیچ کس اجازه چنین رفتاری را نمی دهیم، از خدا بترس و تقوای الهی پیشه کن، تو و برادرت بخاطر همین رفتار زشت، با مرگ از هم جدا می شوید، بدان که برادرت در بازگشت از همین سفر، پیش از آنکه به خانواده اش برسد فوت می کند چون قطع رحم کردید.

یعقوب گوید: به حضرت عرض کردم: اجل من چه وقت میرسد؟

ص: 450


1- همان، ح 3. (روایت در ترجمه، نقل به معنی شد).

فرمود: اجل تو نیز رسید ولی تو در فلان منزل به عمه ات احسان و صله رحم نمودی، لذا خداوند سبحان اجل تو را به مدت بیست سال تأخیر انداخت.

شعیب گوید: در سالهای بعد یعقوب را دیدم، به من گفت: برادرم در بازگشت از سفر در بین راه فوت کرد و او را دفن نمودیم و به خانواده اش نرسید.(1)

مؤلف: تمام آنچه در عقوبت قطع رحم بیان شد، شامل عاق والدین نیز می شود، و در ضمن شمارش گناهان کبیره، ص 191 نقل کردم.

آنچه برای روزه دار مستحب است

1- سحری بخورد، هر چند مقداری کم باشد، بلکه هر چند جرعه آب باشد.

2- هنگام خوردن سحری سوره مبارکه قدر را بخواند.

3- بعد از خوردن سحری مسواک بزند.

4- عطر بزند.

5- وضع لباس و سر و صورت خود را منظم و تمیز کند و شانه بزند.

6- در نیم روز - قبل از ظهر - مقداری بخوابد و استراحت کند.

7- نماز مغرب را پیش از افطار کردن بخواند، ولی اگر کسی منتظر اوست یا میل زیادی به غذا دارد که نمی تواند با حضور قلب نماز بخواند بهتر است اول افطار کند، اما تا ممکن است، نماز را در وقت فضیلت آن بجا آورد.

8- پیش از افطار صدقه دهد. (قرص نان یا غیر آن).

9- هنگام افطار سوره مبارکه قدر را بخواند.

10- هنگام افطار دعاهای وارده را بخواند. (مثل:اَللَّهُمَّ لَكَ صُمْتُ وَعَلَيَّ رِزْقُكَ

ص: 451


1- بحارالانوار ج 48 ص 36: (روایت تلخیص شد)

أفطُرتُ).

11- با خرما، یا شیرینی، یا شیر، یا آب گرم افطار کند.

12- به روزه داران افطاری بدهد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس در ماه رمضان، مؤمن روزه داری را افطاری دهد، نزد خدا پاداش آزاد کردن بنده ای دارد، و گناهان گذشته اش آمرزیده شود»؛ «أَيُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْ صائما مُؤْمِناً فِي هَذَا اَلشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اَللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ وَ مِغْفَرُهُ لِمَا مَضِيَ مِنْ ذُنُوبِهِ».(1)

13- سعی کند کارهای خیر انجام دهد، اگر مدیون است، دینش را ادا کند، اگر کسی را ناراحت کرده، از او حلالیت بطلبد، اگر نماز قضا به عهده اش هست، قضا کند، نمازهای نافله و نماز شب بخواند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خطبه ای که هنگام فرارسیدن ماه مبارک رمضان خطاب به مسلمانان ایراد کرد، فرمود:

«کسی که در ماه رمضان، یکی از کارهای خیر را انجام دهد، همچون کسی است که هفتاد واجب از واجبات خدا را انجام داده است و هر کس در ماه رمضان، واجبی از واجبات خدا را انجام دهد، همچون کسی است که هفتاد واجب از واجبات خدای متعال را در ماه های دیگر انجام داده است»؛ «مَنْ تَطَوَّعَ بِخَصْلَةٍ مِنْ خِصَالِ اَلْخَيْرِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ كَانَ كَمَنْ أُدِّي سَبْعِينَ فَرِيضَهُ مِن فَرَائِضِ اللَّهِ تَعَالَي ومَنْ أُدِّيَ فِيهِ فَريضَةً مِن فَرَائِضِ اَللَّهِ كان كَمَنْ أدِّي سَبْعِينَ فَرِيضَةً مِنْ فَرَائِضِ اَللَّهِ تَعَالَيْ فِيما سِواهُ مِنَ الشُّهُورِ».(2)

14- زیاد استغفار کند و زیاد دعا کند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

ص: 452


1- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.
2- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم، ح 4.

« بر شما باد که در ماه رمضان زیاد استغفار و زیاد دعا کنید، زیرا دعا بلا را از شما دور کند، و استغفار گناهانتان را محو کند»؛ «عَلَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ الإِسْتِغْفَارِ والدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَيَدْفَعُ عَنْكُمُ اَلْبَلاَءَ وَ أَمَّا الإِسْتغفارُ فَيُمْحِي بِهِ ذُنُوبَكُمْ».(1)

15- زیاد صلوات بفرستد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: « هر کس در این ماه، زیاد بر من صلوات بفرستد، روزی که میزانها سبک است، خدا میزانش را سنگین کند»؛«مَن أكثَرَ فيهِ مِنَ الصَّلَواتِ عَلِيٍ ثَقَّلَ اَللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخَفُّ اَلْمَوَازِينُ».(2)

16- زیاد قرآن بخواند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس در این ماه، آیه ای از قرآن تلاوت کند، اجر کسی را دارد که در ماه های دیگر، ختم قرآن کرده است»«مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُور».

17- سجده های نماز را طولانی کند. همان حضرت فرمود: «پشت شما از گناهانتان سنگینی دارد، به وسیله طول سجده خود، آن را سبک کنید»؛«وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَهُ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ».(3)

18- شر و اذیت و آزار نسبت به کسی روا ندارد، به کسی شر و بدی نرساند. همان حضرت فرمودند: «هر کس در این ماه شر خود را از دیگران بازدارد، خداوند در روز قیامت غضب خویش را از او باز خواهد داشت»؛«وَ مَنْ كَفَّ فِيهِ شَرَّهُ كَفَّ اَللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ یَلقاهُ».(4)

19- یتیمان را گرامی دارد، تا خداوند، روز قیامت گرامیش دارد.(5)

20- سالمندان را احترام کند، و بر کودکان ترحم نماید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

ص: 453


1- امالی شیخ صدوق ، مجلس پانزدهم، ح 2.
2- همان، مجلس بیستم، ح 4.
3- همان، مجلس بیستم، ح 4.
4- همان، مجلس بیستم، ح 4.
5- همان، مجلس بیستم، ح 4.

فرمودند:«بزرگسالانتان را احترام گزارید و به کودکانتان ترحم کنید»؛«وَقِّرُوا كِبارَكُم وَارحَموا صِغارَكُم».

و فرمودند: «احترام گذاشتن به مسلمان محاسن سفید، احترام به خداست»؛«مِنْ إِجْلاَلِ اَللَّهِ إِجْلاَلُ ذِي اَلشَّيْبَةُ اَلْمُسْلِمُ».(1)

21- در اوقات نماز، دستها را به دعا بلند کند. همان حضرت فرمود: «در هنگام نمازها دستانتان را بر آستان او بلند کنید که آن هنگام، افضل ساعت ها است، و خداوند با نظر رحمت به بندگانش می نگرد، و هر گاه با او مناجات کنند، پاسخشان را میدهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان می گوید، و چون او را بخوانند، اجابتشان می کند»؛ «اِرْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ يَنْظُرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلفَيْهَا بِالرَّحْمَةِ إليَّ عِبَادِهُ يُجِيبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَيُلبّيهِم إذا نَادَوْهُ ويُعْطِيهِمْ إذا سَأَلوهُ ويَستَجيبُ لَهُم إذا دَعَوهُ».(2)

22- زیاد ذکر بگوید، و به فقرا غذا بدهد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «ماه رمضان، ماه خدای متعال است، در آن «لا اله الا الله» و «الله اکبر» و «الحمدلله و «سبحان الله، بسیار بگویید، ماه رمضان بهار تنگ دستان است. از نعمت هایی که خدا به شما داده است، به خانواده ها و همسایگان بذل و بخشش کنید، به برادرانتان برسید، به فقرا و بینوایان غذا بدهید، همانا هر کس روزه داری را افطاری دهد، برای او اجری همانند اجر او است بدون آن که از اجر روزه دار کم شود؛«رَمَضانَ شَهرُ اللَّهِ- تَبارَكَ وَتَعالي -اسْتَكْثِروا فيهِ مِنَ التَّهْليلِ وَالتَّكبيرِ وَالتَّحميدِ وَ التَّمجيدِ وَ التَّسْبِيحِ وهَورَبِيعَ الْفُقَرَاءِ وَ إنَّما جُعِلَ فِيهِ الأُضْحِي لِتَشْبَعَ الْمَسَاكِينُ

ص: 454


1- اصول کافی، ج 2، ص 165.
2- امالی شیخ صدوق، مجلس بیستم.

مِنَ اَللَّحْمِ فأظهرُوا مِنْ فَضْلِ مَا أَنْعَمَ اَللَّهُ بِهِ عَلَيْكُمْ علي عِيَالاَتِكُمْ وَ جِيرَانَكُمْ وَ أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ اَللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ تَوَاصَلُوا إِخْوَانَكُمْ وَ أَطْعِمُوا الفُقَراءَ وَ المَسَاكِينَ مِن إِخْوَانِكُمْ فَانَّهُ مَن فَطَّرَ صائِماً فَلَهُ مِثلُ أجرِهِ مِن غَيرِ أن يَنقُصَ مِن أَجرِهِ شَيئاً».(1)

23- زیاد نماز بخواند. از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «چون ماه رمضان می آمد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر نمازش می افزود، من هم می افزایم، شما هم بیفزایید».(2)

در روایت دیگر است که همان حضرت، به جابر بن عبدالله فرمود: «همانا اصحاب ما، از افزودن بر نمازهایشان در ماه رمضان خودداری می کنند، در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در ماه رمضان بر نمازش می افزود».(3)

همچنین از ابوحمزه ثمالی نقل شده که گفت: «حضرت امام علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلام ، در ماه رمضان، شب را تا سحر نماز می خواند و سحر که می شد، این دعا را می خواند: «...إلهي لا تُؤَدِّبني بِعُقوبَتِكَ وَلا تُمَكْرُبِي فِي حِيلَتِكَ[تا آخر دعای ابوحمزه ثمالی ] ».(4)

در روایت دیگر است که امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: «برای ماه رمضان حرمت و حقی است که برای هیچ یک از ماه های دیگر مانند آن نیست، هر مقدار میتوانی، در ماه رمضان، نماز مستحبی بخوان، شب باشد یا روز، و اگر می توانی

ص: 455


1- بحارالانوار، ج 96 / 381، ح 6.
2- تهذیب الأحکام، ج 3، ص 68، ح 204.
3- همان، ح 206.
4- بحارالانوار، ج 18، ص 82، ح 2.

در شبانه روز هزار رکعت بخوانی، بخوان، همانا علی علیه السلام در آخر عمرش شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند... » «لِشَهرِ رَمَضانَ حُرمَةً وَحَقٌ لايَشبَهُهُ شَيْءٌ مِنَ الشُّهُورِ صَلِّ مَا اسْتَطَعْتَ في شَهرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ فَإنِ استَطَعتَ أن تُصَلِّيَ في كُلِّ يَومٍ وَليلَةٍ أَلْفَ رَكْعَةٍ فَافْعَلْ إِنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي آخِرِ عُمَرَ كَانَ يُصَلِّي فِي كُلِّ يَوْمٍ وَلِيلَةٍ أَلْفَ رَكْعَةٍ..»(1)

24- از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «امام حسین علیه السلام را زیارت کنید، هر زمان که آن حضرت را زیارت کنید، بهترین عمل را انجام داده اید، هر کس بیشتر زیارتش کند، خیر بیشتری می برد... [تا آن که فرمود: هر کس با خشوع و تواضع و به امید پاداش، و آمرزش گناه، در شب اول، یا شب نیمه، و یا شب آخر ماه رمضان، کنار قبر آن حضرت باشد، گناهانش بخشیده می شود...».(2)

25- در مسجد اعتکاف کند. اعتکاف در دوره سال مستحب، و در ماه رمضان، خصوصا دهه آخر، مستحب مؤکد است. خداوند سبحان فرموده است: «ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ»(3)، «روزه را تا شب تمام کنید، و با زنان آمیزش نکنید، در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته اید».

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از پدران گرامش علیهم السلام ، نقل کرده است که:

اعتکاف ده روز در ماه رمضان، معادل دو حج و دو عمره است»؛ «إعتَكافِ عَشرٍ في شَهرِ رَمَضانَ تَعدِلُ حُجَّتَينِ وَعُمرَتَينِ».(4)

ص: 456


1- فروع کافی، ج 4، ص 154، ح 1.
2- بحارالأنوار، ج 101، ص 98، ح 29. [ روایت را تلخیص کردم.]
3- سوره بقره / 187.
4- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت علیهم السلام، ج 10، ص 354، کتاب الاعتکاف، باب 1، ح 3.

در روایت دیگر از همان حضرت نقل است که: « پیامبر خدا در ماه رمضان، در ده روز اول، معتکف شد، سال بعد، در ده روز وسط، و در سال سوم، در ده روز آخر معتکف شد. سپس پیوسته در ده روز آخر معتکف شد».(1)

آنچه برای روزه دار مکروه است

1- دارو به چشم، و در بینی ریختن، و سرمه کشیدن.

2- انجام دادن هر کاری که باعث ضعف میشود، مانند خون گرفتن و حمام رفتن.

3- بو کردن گل و گیاهان معطر و خوش بو.

4- نشستن زن در آب.

5- استعمال شیاف.

6- تر کردن لباسی که در بدن است.

7- کشیدن دندان و هر کاری که به واسطه آن از دهان خون بیاید.

8- مسواک کردن با چوب تر.

9- بی جهت آب یا چیز روان در دهان کردن.

10- انجام هر کاری که شهوت را تحریک می کند، در صورتی که قصد بیرون آمدن منی نداشته باشد، و چنین حالتی نیز نداشته باشد و الا جایز نیست.

11- رفتن به سفری که باید روزه بخورد، مگر برای حج یا عمره.

12- شعر باطل، یا شعر دروغ خواندن، و شعری که در مدح و ستایش نا اهل و تملق گویی از افراد، و به طمع دنیا و... باشد. اما شعر حق و برای بیان حق، یا

ص: 457


1- همان، ح 4. (آداب اعتکاف در صفحه 495 همین کتاب آمده است).

مدح و مرثیه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مکروه نیست، بلکه ممدوح و دارای اجر و ثواب است.(1)

13- ستیزه جویی و جدال کردن، سوگند یاد کردن، سخن لغو و زشت و جاهلانه بر زبان جاری کردن.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «هر کس ماه رمضان را به خاطر پاداش الهی روزه بدارد، و گوش و چشم و زبانش را از مردم باز دارد، خداوند روزه اش را می پذیرد و گناهانش را می آمرزد، و به او پاداش صابران می دهد».

14- از نگاه به زن نامحرم، حتی از پشت سر، خودداری کند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «هر روزه داری که در پشت سر زنی نگاه کند، تا حدی که حجم بدن زن برای او آشکار شود، روزه اش پذیرفته نیست و مثل آن است که افطار کرده است»؛ «مَن تَأمَّلَ خَلفَ إِمْرَأَةٍ حَتي يَتَبَيَّن لَهُ حجمُ عِظَامِهَا مِنْ وَرَاءِ ثِيَابِهَا وَ هُوَ صَائِمٌ فَقَدْ أَفْطَر».(2)

دعاهای بعد از نمازهای واجب

1- مستحب است از شب اول ماه، دعای معروف به دعای حج را، بعد از همه نمازهای واجب بخوانند.

از حضرت امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام نقل شده که فرمودند: از اول تا پایان ماه رمضان، بعد از هر نماز واجب این دعا را بخوانید.اَللَّهُمَّ اُرْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ اَلْحَرَامِ فِي عَامِي هَذا وَفي كُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَعَافِيَةٍ وَسِعَةٍ

ص: 458


1- فَانٍ الشِّعْرَ فِي مَدْحِ اَهْلِ اَلْبَيْتِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ اَوْرِثَائِهِمْ خُصُوصاً فِي مَرَاثِي اَلْإِمَامِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ مِنْ اَفْضَلِ الطَّاعَاتِ وَ أَشْرَفِ الْعِباداتِ.. راجع الحدائق البحرانی، ج 13، ص 162، و مهذب الأحکام، ج 10، ص 146.
2- بحارالأنوار، ج 96، ص 294، ح 21.

رِزقٍ وَلا تُخلِني مِن تِلكَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَةِ وَالمَشاهِدِ الشَّريفَةِ وَزِيارَةَ قَبرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ آلِهِ وفِي جَميعَ حَوائِجِ الدُّنيا وَالأَخِرَةِ فَكُنْ لي اللّهُمَّ اِنِّي اَسْئَلُكَ فيما تَقضي وَقَدِّرَ مِنَ الأَمرالمَحتومٍ فِي لَيْلَةِ القَدْرِ مِنَ الْقَضاءِ الَّذي لا يُرَدُّ وَلا يُبَدَّلُ ان تَكتُبَني مِنْ حُجّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ الْمَرْبُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ المُكَفَّرِ عَنهُم سَيِّئاتُهُم وَاجعَل فيما تَقضي وَتُقَدِّرُ أن تُطيلَ عُمُري وَتُوَسِّعَ عَلَيَّ رِزقَ تُوَدِّي عَنّي امانَتي وَدَيني آمينَ رَبَّ العالَمينَ..(1) «خداوندا ! امسال و در هر سال، تا وقتی مرا زنده میداری، حج خانه خودت را روزی ام کن، در آسانی و تندرستی و وسعت روزی از سوی خودت، و جای مرا در آن جایگاه های ارزشمند و حرمهای شریف، خالی مگذار و از زیارت قبر پیامبرت - که درود تو بر او و خاندانش باد - محرومم مکن، و در همه نیازهای دنیا و آخرت، برای من باش!

خداوندا ! از تو می خواهم در آنچه حتمی و مقدر می کنی از فرمان قطعی در شب قدر، از آن تقدیری که برنمی گردد و عوض نمی شود، که مرا از حجاج خانه با حرمت خویش قرار دهی، از آنان که حجشان پذیرفته، تلاششان پاداش یافته، گناهانشان آمرزیده و خطاهایشان پوشیده است؛ و در آنچه تقدیر و حتمی می کنی، این را قرار بده که عمرم را در فرمانبرداری ات بلند گردانی و روزی ام را بر من وسعت بخشی و امانت و بدهی مرا از جانب من ادا کنی ! آمین، رب العالمین».

2- از پیامبر اکرم الله صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: هر کس در ماه رمضان، پس از نمازهای واجب، این دعا را بخواند، گناهان او آمرزیده می شود: «اَللَّهُمَّ اُدْخُلْ عَلَيَّ

ص: 459


1- اقبال الأعمال سید ابن طاووس قدس سره.

أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اَللّهُمَّ اِنَّ كُلَّ فَقِيرٍ اَللّهُمَّ اشْبِعْ كُلَّ جايعٍ اَللّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عريانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَينَ كُلِّ مَدينٍ اللَّهُمَّ فَرِّج عَن كُلِّ مَكروبٍ اللّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَريبٍ اَللَّهُمَّ فِي كُلِّ اَسيرِ اللَّهِ أَصْلَحَ كُلَّ فاسِدٍ مِن أمُورِ الْمُسْلِمِينَ اَللّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ اَللّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ اَللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ واغِنَنا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شئ قَدِيرٌ»(1)؛ «خداوندا ! بر اهل قبور، سرور و شادی وارد کن. خداوندا ! نیازمندان را بی نیاز کن، خداوندا ! گرسنه ها را سیر کن، خداوندا ! برهنه ها را بپوشان، خداوندا ! بدهی بدهکاران را ادا کن، خداوندا ! گرفتاری گرفتاران را برطرف کن، خداوندا ! غریبان را به وطنشان بازگردان، خداوندا ! وسیله آزادی اسیران را فراهم کن، خداوندا ! هر نوع فساد را از امور مسلمانان اصلاح کن، خداوندا ! همه بیماران را شفا مرحمت کن، خداوندا ! نیازمندی ما را با بی نیازی خود، برطرف ساز، خداوندا ! بدی ها و حالات ناپسند ما را، با حال نیک و پسندیده خودت، تغییر ده. خداوندا ! قرض ما را ادا کن، و ما را از فقر برهان، و بی نیاز مان کن، زیرا تو بر هر چیز توانایی».

در روایت دیگر است که در ماه رمضان، بعد از هر نماز واجب، چه شب باشد و چه روز، این دعا را بخوانید: « يَا عَلِيُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يا رَحِيمُ أَنْتَ الرَّبُّ العَظيمُ الَّذي لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وَهُوَ السَّميعُ البَصيرُ وَهَذا شَهرٌ عَظَّمتَهُ وَكَرَّمتَهُ وَشَرَّفتَهُ وَفَضَّلتَهُ عَلَيَّ الشُّهورَ وَهُوَ الشَّهرُ الَّذي فَرَضتَ صِيامَهُ عَلَيَّ وَهُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي نَزَلْتَ فِيهِ اَلْقُرْآنَ هَدَّ لِلنَّاسِ وُبَيِّنَاتٍ مِنَ الهَديِ وَالفُرقانِ وجَعَلْتَ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وجَعَلْتُهَا خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهرٍ فَيا ذَا الْمَنِّ وَلا يُمَنُّ عَلَيْكَ مُنَّ عَلَيَّ بِفَكاكِ رَقَبَتي مِنَ النّارِ فيمَن تَمُنُّ عَلَيهِ وَأَدخِلْني الجَنَّةَ بِرَحمَتِكَ يا اَرحَمَ الرَّاحِمِينَ»(2)؛ «ای

ص: 460


1- بحارالأنوار، ج 98، ص 120.
2- اقبال الأعمال سید ابن طاووس قدس سره.

برتر، ای بزرگ، ای آمرزنده، ای مهربان، تو آن پروردگار بزرگی که همانند او چیزی نیست و او شنوای بیناست، و این، ماهی است که آن را بزرگ داشته، کرامت و شرافت بخشیده، و بر (دیگر) ماه ها برتری داده ای، و این، ماهی است که روزه داری آن را بر من واجب کرده ای، و آن، ماه رمضان است که در آن، قرآن را برای راهنمایی مردم و به عنوان نشانه های روشن از هدایت و فرقان [جداکننده حق از باطل ، نازل کردهای وشب قدر را در آن قرار داده و آن را بهتر از هزار ماه قرار داده ای. پس، ای صاحب نعمت و منت که کسی را بر تو مئتی نیست، با آزاد کردنم از آتش بر من نیز، در جمع آنان که بر ایشان متت می گذاری، منت گذار و وارد بهشتم کن، به رحمتت، ای مهربان ترین مهربانان).

دعاهای هر روز ماه رمضان

دعای روز اول:اللهمَ اجْعلْ صِیامی ف_یه صِی_ام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.

روز دوم: اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِکَ وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ ونَقماتِکَ ووفّقْنی فیهِ لقراءةِ آیاتِکَ برحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمین..

روز سیم:اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ والتّنَبیهَ وباعِدْنی فیهِ من السّفاهة والتّمْویهِ واجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ.

روز چهارم:اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ ی_ا أبْصَرَ النّاظرین.

روز پنجم: اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.

ص: 461

روز ششم:اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهی رَغْب_ةَ الرّاغبینَ.

روز هفتم:اللهمّ اعنّی فیهِ علی صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین.

روز هشتم:اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین.

روز نهم: االلهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِکَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِکَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الی مَرْضاتِکَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِکَ یا أمَلَ المُشْتاقین.

روز دهم: االلهمّ اجْعلنی فیهِ من المُتوکّلین علیکَ واجْعلنی فیهِ من الفائِزینَ لَدَیْکَ واجْعلنی فیهِ من المُقَرّبینَ الیکَ بإحْسانِکَ یاغایَةَ الطّالِبین..

روز یازدهم:اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وکَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِکَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.

روز دوازدهم:اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ علی العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.

روز سیزدهم:اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ علی کائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقی وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.

روز چهاردهم:اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین..

روز پانزدهم:اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.

روز شانزدهم: اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ

ص: 462

وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِکَ الی دارِ القَرارِبالهِیّتَکِ یا إلَهَ العالَمین.

روز هفدهم: اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْ_ضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الی التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ علی محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین..

روز هیجدهم:اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الی اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین..

روز نوزدهم:اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الی خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الی الحَقّ المُبین.

روز بیستم: اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ الجِنانِ واغْلِقْ عَنّی فیهِ أبوابَ النّیرانِ وَوَفّقْنی فیهِ لِتِلاوَةِ القرآنِ یا مُنَزّلِ السّکینةِ فی قُلوبِ المؤمِنین.

روز بیست و یکم: اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الی مَرْضاتِکَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین.

روز بیست و دوم:اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ وأن_ْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین..

روز بیست و سوم:اللهمّ اغسِلْنی فیهِ من الذُّنوبِ وطَهِّرْنی فیهِ من العُیوبِ وامْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَی القُلوبِ یا مُقیلَ عَثَراتِ المُذْنِبین.

روز بیست و چهارم: اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین.

روز بیست و پنجم: اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن.

روز بیست و ششم:اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی

ص: 463

فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.

روز بیست و هفتم: اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الی الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.

روز بیست و هشتم:اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین..

روز بیست و نهم: اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.

روز سی ام: اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ علی ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْکَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین..(1)

هزار رکعت نافله شبهای ماه رمضان: در شبهای ماه رمضان، غیر از نافله های شبانه روزی، هزار رکعت نافله وارد شده است، (پانصد نماز دو رکعتی). و مشهور آن است که به این نحو خوانده شود: از شب اول تا پایان شب بیستم، هر شب بیست رکعت. دهه آخر تا پایان ماه، هر شب سی رکعت.

در سه شب احیاء، هر شب صد رکعت اضافه کند، که مجموع آنها هزار رکعت می شود.(2) این هزار رکعت نافله، به خاطر احترام و عظمت و امتیاز ماه مبارک رمضان است، بنابراین، هر شب، نافله نماز مغرب و عشا، و نافله شب و نافله نماز صبح خوانده شود، به علاوه در صورت توان و امکان، هزار رکعت نافله نیز به نحوی که بیان شد، خوانده شود، إن شاء الله. و اگر توان خواندن همه هزار رکعت را ندارند، به مقدار توان و حالشان بخوانند. و اگر از ایستاده خواندن معذورند،.

ص: 464


1- اقبال الأعمال سیدابن طاووس قدس سره .
2- وسائل الشیعه، باب 7، ابواب نوافل شهر رمضان.

نشسته بخوانند. و جایز است در هر رکعت، فقط «حمد» را بخوانند، و در سلام نماز به سلام آخر «السلام علیکم» اکتفا کنند و در تقدیم یا تأخیر آنها بر نافله شب، مخیرند.

دعاهای هر شب ماه رمضان

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: این دعا را در هر شب از شبهای ماه رمضان بخوانید:

« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فِي الْأَمْرِ الْحَكِيمِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِي لاَ يُرَدُّ وَ لاَ يُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ الْمُكَفَّرِ عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ (عَنْهُمْ سَيِّئَاتُهُمْ) وَ أَنْ تَجْعَلَ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِيلَ عُمُرِي فِي خَيْرٍ وَ عَافِيَةٍ وَ تُوَسِّعَ فِي رِزْقِي وَ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَ لاَ تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي »(1)؛ «خداوندا ! از تو می خواهم در آنچه حتمی و مقدر می کنی، از فرمان قطعی در امر حکیمانه، از آن تقدیری که برنمی گردد و عوض نمی شود، که مرا از حجاج خانه با حرمت خویش قرار دهی؛ از آنان که حجشان پذیرفته، گناهانشان پوشیده، نافرمانی هایشان آمرزیده، و تلاششان پاداش یافته است، و از تو می خواهم در آنچه قطعی و مقدر می کنی، از آن فرمان قطعی در امر حکیمانه در شب قدر، از آن تقدیری که برنمی گردد و عوض نمی شود، مرا عمری طولانی بخشی و به روزی ام وسعت دهی و مرا از آنانی قرار دهی که دین تو را یاری می کنند، و دیگری را جایگزین من نسازی!».

ص: 465


1- اصول کافی، ج 4، ص 161، ح 3.

نیز از امام جعفر علیه السلام نقل شده که فرمودند: در تمام شبهای ماه رمضان، این دعا را بخوانید: «اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَ افْتَرَضْتَ عَلَى عِبَادِكَ فِيهِ الصِّيَامَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوَ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ وَ اغْفِرْ لِي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُهَا غَيْرُكَ يَا رَحْمَانُ يَا عَلاَّمُ »(1)؛ خداوندا ! ای پروردگار ماه رمضان، ماهی که در آن، قرآن نازل کرده ای و در آن روزه را بر بندگانت واجب ساخته ای! بر محمد و خاندانش درود فرست و حج خانه خودت را امسال و هر سال، روزی ام کن، و گناهان بزرگ مرا بیامرز، که آنها را جز تو نمی آمرزد، ای بخشنده، ای بسیار دانا».

دعای افتتاح و دعای ابوحمزه ثمالی: سزاوار است در هر شب از ماه رمضان، دعای افتتاح و دعای ابوحمزه ثمالی را بخوانند و در معانی آنها تأمل و فکر و طبق آنها عمل کنند.

آداب سحرهای ماه رمضان

1- در وقت سحر، سوره مبارکه قدر را بخوانند. در روایت است که امام سجاد علیه السلام فرمود: «هر کس هنگام افطار و سحر، سوره مبارکه «انا انزلناه» بخواند، بین این دو وقت، ثواب کسی را دارد که در راه خدا به خون خویش آغشته است».(2)

2- سحری بخورند، اگر چه یک دانه خرما، یا شربتی آب باشد.

3- دعای سحر را بخوانند. از حضرت رضا علیه السلام نقل شده است که، این دعا، دعای سحرهای امام محمدباقرعلیه السلام است. و از امام محمدباقر علیه السلام نقل شده که .

ص: 466


1- بحارالانوار، ج 96، ص 311.
2- کتاب «اقبال سید ابن طاووس) .

فرمود: اسم اعظم خدا در این دعا است، پس آن را بخوانید و در حاجت خواستن از خدا بکوشید، و این دعا را از غیراهلش پنهان کنید، و این دعا، دعای مباهله است، و آن چنین است:اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِأَبْهاهُ وَكُلُّ بَهائِكَ بَهِيٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ وَكُلُّ جَمالِكَ جَمِيلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِجَمالِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ وَكُلُّ جَلالِكَ جَلِيلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِجَلالِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عَظَمَتِكَ بِأَعْظَمِها وَكُلُّ عَظَمَتِكَ عَظِيمَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعَظَمَتِكَ كُلِّها اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ نُورِكَ بِأَنْوَرِهِ وَكُلُّ نُورِكَ نَيِّرٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِنُورِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِها وَكُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ كَلِماتِكَ بِأَتَمِّها وَكُلُّ كَلِماتِكَ تامَّةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكَلِماتِكَ كُلِّها؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ كَمالِكَ بِأَكْمَلِهِ وَكُلُّ كَمالِكَ كامِلٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكَمالِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ أَسْمائِكَ بِأَكْبَرِها وَكُلُّ أَسْمائِكَ كَبِيرَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِأَسْمائِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ بِأَعَزِّها وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزِيزَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيئَتِكَ بِأَمْضاها وَكُلُّ مَشِيئَتِكَ ماضِيَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَشِيئَتِكَ كُلِّها اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ قُدْرَتِكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى اسْتَطَلْتَ بِها عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ وَكُلُّ قُدْرَتِكَ مُسْتَطِيلَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِقُدْرَتِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عِلْمِكَ بِأَنْفَذِهِ وَكُلُّ عِلْمِكَ نافِذٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ قَوْلِكَ بِأَرْضاهُ وَكُلُّ قَوْ لِكَ رَضِيٌّ، اللّٰهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِقَوْلِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَسائِلِكَ بِأَحَبِّها إِلَيْكَ وَكُلُّهٰا [وَكُلُّ مَسائِلِكَ] إِلَيْكَ حَبِيبَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَسائِلِكَ كُلِّها؛اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِأَشْرَفِهِ وَكُلُّ شَرَفِكَ شَرِيفٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِأَدْوَمِهِ وَكُلُّ سُلْطانِكَ دَائِمٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مُلْكِكَ بِأَ فْخَرِهِ وَكُلُّ مُلْكِكَ فاخِرٌ ،

ص: 467

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمُلْكِكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ عُلُوِّكَ بِأَعْلاهُ وَكُلُّ عُلُوِّكَ عالٍ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِعُلُوِّكَ كُلِّهِ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَنِّكَ بِأَ قْدَمِهِ وَكُلُّ مَنِّكَ قَدِيمٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَنِّكَ كُلِّهِ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ آياتِكَ بِأَكْرَمِها وَكُلُّ آياتِكَ كَرِيمَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بآياتِكَ كُلِّها . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِما أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَالْجَبَرُوتِ وَأَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَجَبَرُوتٍ وَحْدَها، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِما تُجِيبُنِى بِهِ حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِى يَا اللّٰهُ (1)

دعای جوشن کبیر: از حضرت امام زین العابدین علیه السلام، از پدرش، از جدش صلی الله علیه وآله نقل است که: «در یکی از جنگها که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زره سنگینی در بر داشت و سنگینی آن، حضرت را آزار می داد، جبرئیل امین بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و می فرماید: این زره را از بدنت بیرون آور، و این دعا را بخوان، که برای تو و امت تو مایه ایمنی است.... [تا آن که گفت: ای محمد! هر کس این دعا را سه بار در ماه رمضان بخواند، خداوند بدن او را بر آتش حرام می کند، و بهشت را برای او حتمی می سازد، و دو فرشته می گمارد که از گناهان بازش دارند و تا زنده است، در امان خدا خواهد بود. ای محمد! آن را تنها به افراد مؤمن متقی و پرهیزکار یاد بده».

در روایت دیگر است که امام حسین علیه السلام فرمود: «پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام به من توصیه کرد که دعای جوشن کبیر را حفظ کنم، و فرمود آن را بر کفن او بنویسم و آن را به خانواده ام بیاموزم، و آنان را بر خواندن آن تشویق کنم».(2)

ص: 468


1- بحارالأنوار، ج 98، ص 94.
2- البلد الامین، ص 402. «این دعا صد فصل است و هر فصلی مشتمل بر ده اسم از اسماء الهی است». دعای جوشن چون طولانی است، آن را نیاوردم، به مفاتیح الجنان مراجعه شود.

دهم ماه رمضان وفات حضرت خدیجه علیها السلام

شیخ مفید، بیرجندی، محدث قمی و برخی دیگر از محدثان بزرگ قدس الله اسرارهم نقل کرده اند که وفات حضرت خدیجه علیها السلام روز دهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت واقع شد.(1)

نگاهی گذرا بر زندگی حضرت خدیجه علیها السلام : حضرت خدیجه پانزده سال قبل از تولد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله متولد شده و با چند واسطه دختر عموی پیامبر صلی الله علیه وآله است.

چون پیامبر صلی الله علیه وآله فرزند عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی» است و خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی» است.پس جد اعلای آنها یکی است.

حضرت خدیجه علیها السلام از زنان نمونه و اولین زن مسلمان و از یاران جدی و فداکار پیامبر صلی الله علیه واله بوده و از عوامل بزرگ پیشرفت اسلام به شمار آمده است.

آن بانوی مکره اولین زنی است که با پیامبر صلی الله علیه وآله نماز خوانده و دوشادوش امیر المؤمنین للا از رسول خدا حمایت کرده است، لذا پیامبر صلی الله علیه وآله هرگز یاد و خاطره آن بانوی مکرمه را فراموش نکرد.

ام سلمه گفت: ما در حضور پیامبر ص از حضرت خدیجه یاد کردیم. پیامبر ص گریه کرد و فرمود: «خدیجه! و دیگر کجا مثل خدیجه پیدا می شود؟ آن هنگام که مردم مرا تکذیب می کردند او مرا تصدیق کرد. ودر پیشرفت دین خدا یاریم نمود، و با اموالش برای دین اسلام به من کمک کرد، خداوند به من امر فرمود خدیجه را مژده دهم به خانه ای در بهشت که در آن اضطراب و ناراحتی

ص: 469


1- برخی از روحانیون محترم خواستند خلاصه ای از زندگانی حضرت خدیجه علیها السلام را در این کتاب بیاورم تا در ماه مبارک رمضان در سال روز وفات آن حضرت در دسترس باشد.

وجود ندارد.«أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي اَلنَّاسُ وَ وازَرَتْنِي عَلَيَّ دِينُ اللَّهِ وأعانَتْنِي عَلَيهِ بِمالِها إِنَّ اللَّهَ عزّوجل أَمَرَنِي أن أُبَشِّرَ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ فِي الجَنَّةِ مِن قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لا صَخَبَ فِيهِ ولانْصِبَ».(1)

در روایت دیگر است که روزی پیامبر صلی الله علیه وآله نزد عایشه، خدیجه را یاد کرد و گریه نمود، عایشه گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله ! برای زنی پیر و سالمند گریه می کنی؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

خدیجه علیها السلام زنی بود که وقتی شما مرا تکذیب می کردید او مرا تصدیق کرد و وقتی شما کافر بودید به من ایمان آورد و برای من فرزند آورد در حالی که شما عقیم و نازا بودید.

عایشه گوید: من بعد از آن، همیشه از خدیجه به خوبی یاد می کردم تا پیامبر ص مرا دوست داشته باشد. «صَدَّقَتْني إِذ كَذَّبْتُمْ وآمَنْت بي إِذْ كَفَرْتُمْ و وُلِدَتْ لِي اذ عَقَمْتُمْ فقالت عايشه فَمَا زِلْتُ أَتَقَرَّب إِلَيَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذِكْرِهَا»(2)

اهل سنت نیز در ضمن دو روایت نقل کرده اند که پیامبر ص فرمود: بهترین زنان دنیا چهار نفرند: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه علیها السلام. قال رسول الله صلی الله علیه وآله :

«حَسْبُكَ مِن نِسَاءِ العالَمِينَ أرْبَعٌ مَريَمَ وأسِيَّةٌ وخَدِيجَةَ وَفاطِمَةُ»(3) وقال « خَيْرُ نِساءِ العالَمِينَ أربَعٌ مَريَمُ وَآسِيَةٌ وَخَديجَةُ وَفاطِمَةُ »(4)

مؤلف: در مقام و منزلت حضرت خدیجه همین بس که در زیارت نامه های

ص: 470


1- ابحار الانوار ج 43 ص 131
2- بحار الانوار ج 16، ص 8.
3- مستدرک الصحیحین، ج 3، باب مناقب فاطمه س ص 171.
4- ذخائر العقبی ص 44.

معصومین صلوات الله علیهم نام آن بانوی محترمه زینت بخش است وزائران، ضمن سلام و درود به معصومین علیه السلام به آن مکرمه نیز سلام و درود می فرستند.

و ائمه علیهم السلام به آن مکرمه افتخار می کردند.

امام سجاد زین العابدین علیه السلام در خطبه ای که در مسجد دمشق ایراد کرد، در حضور مردم با صدای بلند فرمود: « أَنَا بَيْنَ خَدِيجَةَ اَلْكِبْرِيِّ

و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود: در آغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، مدتها گذشت که در هیچ خانه ای اسلام راه نیافته بود جز در خانة رسول خدا صلی الله علیه وآله که خدیجه هم در آن خانه بود و من سومین آنها بودم.(1)

نیز شیخ مفید ره نقل کرده است: «در مسجد الحرام پیامبرصلی الله علیه وآله می ایستاد به نماز و امیرالمؤمنین علی علیه السلام سمت راست او می ایستاد و خدیجه پشت سر آن حضرت و نماز را به جماعت می خواندند و تا مدتی تنها این سه نفر نماز می خواندند.(2)

علاوه بر تقدم حضرت خدیجه علیها السلام در اسلام و حمایت همه جانبه او از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آن بانوی بزرگوار لیاقت مادری سیده نساء عالمین حضرت زهراء علیها السلام و در حقیقت لیاقت مادری یازده امام معصوم را دارا بود.

حضرت خدیجه علیها السلام قبل از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دوبار ازدواج کرد و از هر یک از شوهران خود ثروت فراوانی به ارث برد و از ثروتمندان قریش گردید و از تجار سرشناس مکه به حساب آمد. در موردی پیامبر ص را برای تجارت برگزید و او را به سفر تجاری فرستاد و آن سفر، از برکت وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سود

ص: 471


1- روایت تلخیص شده کامل آنرا در کتاب «امام علی علیه السلام » آورده ام.
2- همان کتاب ص 69 به نقل از ارشاد ج 1 ص 30.

سرشاری نصیب آن کاروان شد و بعد از بازگشت، خدیجه شیفته حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله گردید، و با وجود خواستاران سرشناس زیاد، در سن چهل سالگی با رسول خدا صلی الله علیه وآله که در آن زمان بیست و پنج سال بیشتر نداشت، ازدواج کرد و تمام ثروتش را در اختیار پیامبر ص قرار داد و سرانجام همه اموال او در راه پیشرفت اسلام مصرف شد.

حضرت خدیجه س دارای چهار دختر به نامهای رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه علیها السلام و دو پسر به نام قاسم و عبدالله بود. دو پسر او در کودکی فوت نمودند و این دو پسر قطعا از پیامبر اکرم ص بوده اند اما در مورد دختران اختلاف وجود دارد و قدر یقینی آن است که حضرت زهرا علیها السلام دختر خدیجه از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است.

حضرت خدیجه با جدیت و در حد توان از پیامبر ص حمایت کرد و جلوی اذیت و آزار مشرکین را به رسول خدا صلی الله علیه وآله می گرفت.

در روایت است که روزی در ایام حج پیامبر صلی الله علیه وآله رفت بالای کوه صفا و با صدای بلند ندا داد، «ای مردم! من فرستاده پروردگارم» سپس به کوه مروه رفت و سه مرتبه همان سخن را تکرار کرد. کافران با سنگ به پیامبر ص حمله کردند.

ابوجهل نیز سنگی پرتاب کرد که به پیشانی رسول خدا صلی الله عیه وآله اصابت کرد و خون از پیشانی آن حضرت جاری شد.

پیامبر صلی الله علیه وآله به کوه ابوقبیس رفت و مشرکان نیز در پی آن حضرت رفتند و سرانجام شایع شد که محمد صلی الله علیه وآله را کشتند. امیرالمؤمنین علیه السلام به سرعت خود را به خدیجه س رساند و این حادثه و شایعه را برای او بازگو کرد.

خدیجه با شنیدن این خبر ناگوار، گریان شد و آب و غذا برداشت و باتفاق علی علیه السلام به سراغ پیامبر صلی الله علیه وآله شتافت و در دامنه کوه پی در پی صدا می زدمحمد! محمد!

ص: 472

از سویی جبرئیل به پیامبرصلی الله علیه وآله نازل گردید. رسول خدا صلی الله علیه وآله به جبرئیل فرمود:

به بین قوم من، با من چه می کنند؟ مرا تکذیب کرده و این گونه به من سنگ زدند که خون جاری شد، جبرئیل آن حضرت را گرفت و در جای مناسبی نشاند و در این هنگام فرشته های عذاب خدمت حضرت رسیده گفتند: اجازه بده این مردم مشرک را نابود کنیم، پیامبر ص فرمود: « من برای عذاب مبعوث نشده ام، بلکه رَحمَةٌ لِلعَالَمِینَ ام»

در این موقع جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله! خدیجه را نگران باش که از گریه او فرشته ها گریان شدند، او را صدا بزن و سلام مرا به او برسان و بگو: خدا سلامت می رساند و او را بشارت ده که در بهشت برای تو خانه ای است که با نور، زینت داده شده و در آنجا وحشت و رنج و سختی وجود ندارد.

سرانجام خدیجه س و علی علیه السلام پیامبر را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه س حمله ور شدند و خانه او را سنگ باران کردند. خدیجه س بیرون آمد و خطاب به آنان فرمود: «آیا از سنگ باران کردن خانة زنی که نجیب ترین قوم شماست، شرم ندارید؟ » مردم با شنیدن سخنان خدیجه پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. آنگاه پیامبر ص پیغام جبرئیل را به او رساند.خدیجه س در پاسخ گفت: «خدا خود سلام است و سلام از اوست و سلام بر جبرئیل و بر تو ای رسول خدا. «إنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلامُ وَمِنهُ السَّلامُ وَعَلَيَّ جَبرَئيلُ السَّلامُ وَ عَلَيكَ يا رَسولَ اللَّهِ السَّلامُ »(1)

ص: 473


1- بحار الانوار ج 18 ص 241 و ج 16 ص 7.

وفات حضرت خدیجه علیها السلام

طبق بیان شیخ مفید و ابن حجر، روز دهم ماه مبارک رمضان، سال دهم بعثت، خدیجه بانوی فداکار و همسر بی نهایت مهربان پیامبر اکرم ص در سن شصت و پنج سالگی دار دنیا را وداع گفت و این واقعه بعد از رحلت حضرت ابوطالب در همان ایام با فاصله سه روز و یا پنج روز و به نقلی بعد از سی و پنج روز اتفاق افتاد. و برای این دو حادثة سخت و ناگوار، پیامبر اکرم ص آن سال را عام الحزن و سال اندوه نامید.

وقتی حضرت خدیجه بیمار شد پیامبر اکرم ص کنار بسترش نشست و فرمود:

ای خدیجه خوشحال و شاد باش که خدای سبحان تو را مساوی و همسنگ مریم و آسیه قرار داده است.

آن حضرت در ساعات آخر عمرش اسماء بنت عمیس را خواست و در مورد دخترش فاطمه س به او وصیت کرد که هنگام رفتن به خانه شوهر و شب زفاف، نسبت به او مادری کند.

همچنین در آخرین لحظات حیات، فاطمه س را نزد رسول الله ص فرستاد و از آن حضرت خواست که لباس خودش را کفن او قرار دهد.

در خصائص فاطمه است که: فرشته های رحمت از جانب خدای سبحان برای حضرت خدیجه س کفن آوردند. و این مرحمت الهی تنها به آن بانوی مکرمه اختصاص داشت و این امر موجب تسلی خاطر پیامبر اکرم ص گردید.

پیامبر اکرم ص با حزن تمام، جنازه آن مخدره را به قبرستان معلی منتقل و در آنجا قبری آماده کردند و حضرت وارد قبر شد و داخل قبر خوابید و بعد از آن خارج و جنازه آن در گرانبها را داخل قبر دفن کردند.

مرقد مطهر حضرت خدیجه علیها السلام : در سال 727 هجری قمری بارگاهی بر روی

ص: 474

مرقد مطهر حضرت خدیجه س بنا شد و مردم مکه و زائران خانه خدا بر تربت پاک آن مخدره حاضر شده و از زحمات خالصانه او که در راه اسلام تحمل کرد- قدردانی می کردند.

در سال 1344 هجری قمری وهابیها بارگاه و بقعة مبارکة آن قبر شریف را تخریب کردند و هم اکنون از رفتن به کنار قبر آن حضرت جلوگیری می کنند و دیواری با فاصله زیاد ایجاد کرده و چند پنجره کوچک نصب کرده اند و قبر مطهر آن بانو به صورت مخروبه درآمده است و حتی درست تشخیص داده نمی شود.«أَلاَ لَعَنَهُ اَللَّهُ عَلَيَّ اَلْقَوْمَ اَلظَّالِمِينَ»

فضائل و مناقب حضرت خدیجه در جلد دوم ریاحین الشریعه بیان شده است.روز نیمه ماه رمضان: در این روز ولادت با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام واقع شد، و صدقات و خیرات در آن، فضیلت مضاعف دارد.

شب هفدهم ماه رمضان: در این شب، لشکر پیامبر اکرم صلی الله علیه آله در بدر، با لشکر مشرکان قریش ملاقات کردند، و روز بعد، جنگ بدر واقع شد، و خداوند متعال لشکر اسلام را بر مشرکان غالب و پیروز کرد، و آن فتح و پیروزی، از بزرگترین فتوحات اسلام بود، لذا سزاوار است مؤمنین، خدا را شکر کنند و به شکرانه آن فتح و پیروزی بزرگ، بیشتر از روزهای دیگر صدقه دهند.

اعمال شب نوزدهم

اولین شبی است که احتمال می رود شب قدر باشد، همان شبی که احیاء و عبادت در آن بهتر از هزار ماه، یعنی حدود هشتاد سال - برابر با عمر طبیعی انسان - است. «لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهرٍ» شبی است که ملانکه به اذن پروردگار نازل می شوند، و خدمت امام زمان علیه السلام می رسند، و آنچه برای هر کس مقدر

ص: 475

است، بر آن حضرت عرضه می دارند. آری، لازم است قدر شبهای احیاء را بدانیم و از فرصت به خوبی استفاده کنیم، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «إِضَاعَةُ اَلْفُرْصَةِ غُصَّةٌ؛ ضایع کردن فرصت، غصه است».(1)

جوانا ره طاعت امروز گی**ر که فردا نیاید جوانی ز پیر

قضا روزگاری ز من در ربود** که هر روزش از پی، شب قدر بود

من آن روز را قدر نشناختم **بدانستم اکنون که در باختم

به غفلت بدادم ز دست آب پاک** چه چاره کنون جز تیمم به خاک

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف** که فرصت عزیز است والوقت ضیف

آداب شب نوزدهم رمضان: اول - غسل است و بهتر است نزدیک غروب آفتاب انجام دهند.

دوم -دو رکعت نماز است، در هر رکعت بعد از «حمد» هفت مرتبه سوره «توحید» بخوانند و بعد از نماز هفتاد مرتبه بگویند: «استَغفِراللَهُ وَاتوبِ اليهِ».

سوم - قرآن مجید را باز کنند و مقابل صورت بگیرند و بگویند:اَللَّهُمَّ إِنِّي اَسْئَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَما فيهِ وَفيهِ اسْمُكَ الأعظَمُ الأكبَرُ وَأسماؤُكَ الحَسَنيُّ وَما يَخافُ وَيُرجي اَن تَجعَلَني مِن عُتَقائِكَ مِنَ النَّارِ.

چهارم - قرآن را بر سر بگذارند و بگویند:اَللّهُمَّ بِحَقِّ هَذا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ اُرسَلتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤمِنٍ مُدَحتَهُ فَيَبرُّ وَبِحَقِّكَ عَلَيهِم فَلا أحَدَ اعرِف بِحَقِّكَ مِنكَ.

سپس ده مرتبه بگویند: «بِكَ يَا اَللَّهُ»، ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله » ده مرتبه « بِعَلیٍّ علیه السلام » ، ده مرتبه « بِفاطِمَةَ»، ده مرتبه « بِالحَسَنِ علیه السلام »، ده مرتبه « بِالحُسَینِ علیه السلام »، ده مرتبه «بِعَلِیِّ بنّ الحُسَینِ علیهما السلام »، ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام »، ده مرتبه «بِجَعفَرِ بنِ

ص: 476


1- سفینة البحار، ج 7، ص 64.

مُحَمَّدٍ علیهما السلام»، ده مرتبه «بِمُوسَی بنِ جَعفَرٍ علیهما السلام »، ده مرتبه «بِعَلِیِّ بنِ مُوسی علیهما السلام»، ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام»، ده مرتبه «بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام »، ده مرتبه «بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام »، و ده مرتبه «بِالحُجَّةِ عجل الله تعالی فرج الشریف » پس از آن حاجات خود را بخواهند.(1)

پنجم: شب را بیدار بمانند، و به تلاوت قرآن، نماز، دعا - به ویژه - دعای ابوحمزه ثمالی مشغول باشند.

ششم: صد رکعت نماز - به جز نافله شب و نمازهای دیگر - بخوانند، به کیفیتی که در صفحه 464 گذشت.

هفتم: دعای جوشن کبیر را در سه شب قدر بخوانند و دعا کنند و با ارزش ترین و بهترین حاجات خود را در نظر بگیرند و از خدا بخواهند. و بهترین دعاها، طلب صحت و سلامتی است، طلب آمرزش خود، پدر، مادر، برادران، خواهران، خویشان، ذوی الحقوق و عموم مؤمنین و مومنات - چه زنده باشند، یا مرده است.

و با ارزش ترین حاجات و دعاها، طلب هدایت منحرفان، گمراهان، مفسدان، و افراد شرور است، همان گونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دعا کرد وگفت: «اَللَّهُمَّ اِهْدِ قَوْمِي فَإِنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ».

هشتم: قاتل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را لعنت کنند، و صد مرتبه بگویند:«اَللَّهُمَّ اِلْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ علیه السلام ».

نهم: صد مرتبه بگویند: «اِسْتَغْفِرَاللَهُ رَتِّيَ وَ اِتُوبْ إِلَيْهِ »

اعمال شب بیست و یکم

فضیلت این شب، زیادتر از شب نوزدهم است، و اعمال و آدابی که برای شب

ص: 477


1- اقبال الأعمال

نوزدهم بیان شد، در این شب نیز انجام دهند، بلکه در روایات تأکید بیشتری بر انجام آنها شده است.

همچنین اعتکاف در این دهه مستحب مؤکد است و فضیلت بسیار دارد، و در روایتی آمده است که معادل دو حج و دو عمره است، و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در دهه آخر ماه اعتکاف می فرمود.

علاوه بر اعمالی که برای شب بیست و یکم هست، توجه به شهادت مولای متقیان، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و عزاداری برای آن حضرت است، و آن شبی است که حزن و اندوه آل محمد صلی الله علیه وآله و شیعیان آن بزرگواران، تجدید شد. لذا مناسب و سزاوار است مؤمنین در شب بیست و یکم، علاوه بر صد مرتبه لعن بر قاتل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، بر مظلومیت آن حضرت اشک ماتم بریزند، و با فرزندان آن حضرت، خصوصا امام زمان، اظهار همدردی نمایند.

همچنین، در شب بیست و یکم از خداوند متعال بخواهند، حج را قسمتشان کند، و دعای حج را (که در صفحه 466 گذشت) بخوانند. از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: گروه حاجیان، و روزی ها و پایان عمرها، در شب بیست و یکم و شب بیست و سوم تعیین، و ثبت و نوشته میشود.(1)

اعمال شب بیست و سوم رمضان

از اکثر روایات و ادعیه و آداب و اعمالی که مربوط به این شب است، استفاده می شود که شب بیست و سوم، از شب نوزدهم و شب بیست و یکم، فضیلت بیشتری دارد، بلکه علامه مجلسی قدس سره فرموده است: «بدان که روایات صریحه،

ص: 478


1- بحارالأنوار، ج 97، ص 2.

وارد شده که شب بیست و سوم ماه رمضان، شب قدر است».(1)

سپس روایاتی نقل کرده است، یکی از آنها این روایت است:

حضرت امام محمدباقر علیه السلام فرمودند: «جهنی (مردی که به این نام معروف بوده) خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و گفت: ای پیامبر خدا ! من شتر و گوسفند و غلام و خدمه دارم، و دوست دارم که دستور دهی یک شب خدمت شما بیایم و نماز را با شما بخوانم، و این واقعه در ماه رمضان بود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله او را نزدیک خود طلبید و آهسته چیزی به او گفت. از آن پس، هنگامی که شب بیست و سوم رسید، جهنی باشتر و گوسفند، و خانواده و فرزندان و خدمه اش وارد مدینه می شد و آن شب (شب بیست و سوم را در مدینه می ماند، و صبح که می شد با خانواده و گوسفند و شتر و خدمه اش از مدینه خارج و به محل خود بر می گشت».(2)

همچنین از امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: «شب بیست و سوم، شبی است که در آن هر امر حکمت آمیزی فیصله می یابد، در آن شب، حاجیان و آن چه از این سال تا سال آینده خواهد شد، نوشته می شوند».(3)

آداب و اعمال شب بیست و سوم: 1- اعمالی که در شب نوزدهم و بیست و یکم ذکر شد، در این شب نیز انجام شود.

2- سوره عنکبوت» و سوره «روم» و سوره «حم دخان» خوانده شود.

ص: 479


1- بحارالأنوار، ج 18، ص 159. «إِعْلَم أنَّ هَذِهِ اللَّيْلَةَ الثَّالِثَةَ والْعِشْرِينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ وَرَدَت أخْبَارَ صَريحِهِ بِأَنَّها لَيلَةُ القَدرِ عَليَّ الكَشفُ وَالبيانُ ».
2- بحارالأنوار، ج 18، ص 160 و ج 97، ص 9.
3- بحارالأنوار، ج 97، ص 8، ذیل ح 11.

3- هزار مرتبه سوره «قدر» خوانده شود.

4- این دعا را مکرر بخوانند. «للهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً . ».(1) 5- این دعا را بخوانند: «اَللَّهُمَّ اُمْدُدْ لِي فِي عُمُرِي وَاَوْسِعْ لِي في رِزْقِي وَ أَصِحَّ لي جِسمي وَبَلِّغْنِي اَمَلِي وَ إِنْ كُنْتُ مِنَ الأَشْقِياءِ فَامْحُنِي مِنَ الْأَشْقِياءِ وَ اكْتُبْنِي مِنَ السُّعَداءِ فَاِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَيَّ نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَ الهِ يَمْحُوا اَللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْكِتَابِ ».

6- غیر از غسل اول شب، غسلی نیز در آخر شب انجام دهند.

7- زیارت امام حسین علیه السلام و صد رکعت نماز را اهمیت بیشتر دهند.

8- در احیا و شب زنده داری و در مسجد به دعا و نماز مشغول بودن، زیاد سفارش شده است. روایت شده است که: امام جعفر صادق علیه السلام سخت بیمار بود، چون شب بیست و سوم ماه رمضان رسید، به موالی خود دستور داد آن حضرت را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود. (2)

9- دعای توبه، دعای مکارم الأخلاق، و سایر دعاها نیز در حد حال و مجال خوانده شود. و روز قدر نیز محترم است و در روایات آمده که: روز قدر در فضیلت، مثل شب قدر است.

آداب شب آخر ماه: 1- غسل. 2- زیارت امام حسین علیه السلام. 3- خواندن سوره «انعام»، «کهف»، «یس»، و صد مرتبه «اِسْتَغْفِرَاللَهُ رَتِّيَ وَ اِتُوبْ إِلَيْهِ». 4- خواندن

ص: 480


1- کافی، ج 4، ص 162، و بلد الأمین، ص 203.
2- بحارالأنوار، ج 18، ص 169.

این دعا که دعای وداع است و امام صادق علیه السلام می خوانده است: «اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيامِي لِشَهرِ رَمَضانَ واعُوذُ بِك أَنْ يَطْلُعَ فَجْرُ هَذِهِ اللَّيْلَةِ إِلاَّ وَقَدْ غَفَرْتَ لِي».

اعمال شب و روز عید فطر

روایات بسیاری در فضیلت و ثواب عبادت و احیای شب عید فطر نقل شده است. و در برخی روایات است که شب عید فطر کمتر از شب قدر نیست، و برای آن اعمالی بیان فرموده اند، برخی از آنها عبارت است از: 1- غسل بعد از غروب آفتاب. 2- گفتن این تکبیرها، پس از نماز مغرب و عشاء. «اَللَّهُ أَكْبَرُ اَللَّهُ أَكْبَرُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ اَللَّهُ أَكْبَرُ وَلِلَّهِ الْحَمدُ الْحَمْدَللُهُ عَلَيَّ مَا هَدَانَا وَلَهِ اَلشُّكْرُ عَلَيَّ مَا أَوْلاَنَا» .(1)

3- ده مرتبه خواندن این دعا: «يَا دائِمَ الْفَضْلِ عَلَيَّ الْبَرِيَّةِ يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يا صاحِبَ المَواهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَآلُه خَيرُ الوَرِيِّ سَجِيِّهٌ وَاغْفِرْ لَنَا يا ذَا العَلِيِّ فِي هذِهِ العَشِيَّةِ ».(2) 4 - بعد از نماز مغرب و نافله آن، این دعا را بخوانند: «يَا ذَا المَنِّ وَالطَّولِ يا ذا الجَوي يا مُصْطَفِيَ مَحميدٍ وَناصِرَهُ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ ال مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْ لي كُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَيْتَهُ وَهُوَ عِنْدَكَ في كِتابٍ مُبِينٍ».(3) 5 - زیارت امام حسین علیه السلام . 6. هرچه مقدور باشد نماز بخوانند، وشب را به دعا و نماز زنده بدارند.

اعمال روز عید فطر: 1- تکبیرهایی که بعد از نماز مغرب و عشای شب عید گفته شد، بعد از نماز صبح نیز بگویند. 2- زکات فطره را بپردازند، یا جدا کرده، کنار بگذارند 3- غسل کنند. 4- پیش از نماز عید، با خرما، یا شیرینی و کمی

ص: 481


1- اقبال الأعمال.
2- مصباح کفعمی.
3- اقبال الأعمال.

تربت سیدالشهدا علیه السلام افطار کنند. 5- هنگامی که مهیای بیرون رفتن برای نماز عید می شوند، این دعا را بخوانند: «اللَّهُمَّ مَن تَهَيَّا في هَذا الْيَوْمِ أو تَعَباً أؤ أُعِدَّ واستَعَدَّ وَفادَةٌ إليَّ مَخلوقٌ رَجاءَ رِفْدِهِ وَنَوافِلِهِ وَفَواضِلِهِ وَعَطاياهُ فَاِنَّ اِلَيْكَ يا سَيِّدي تَهيِئَتي وَتَعبِئَتِي وإعدادي وَاستِعدادي رَجاءَ رِفدِكَ وَجَوائِزِكَ وَنُوافيكَ وَفَواضِلِكَ وَفَضائِلِكَ وَعَطاياكَ وَقَد غَدَوْتَ إلَيَّ عيد من اعْياد امه نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلواتُ اللَّهِ عَليهِ وَعَليَّ اله ولَم أَفِدْ إِلَيْكَ اليَومَ بِعَمَلٍ صالِحٍ اثِقُ بِهِ قَدَّمتُهُ وَلا تَوَجَّهتُ بِمَخلوقٍ امِلتُهُ وَلكِنِ اتَيْتُكَ خاضِعاً مُقِرّاً بِذُنُوبِي وَإِسائَتِي إِلَيَّ نَفْسِي فَيَا عَظِيمُ يا عَظِيمُ يا عَظِيمُ اغْفِرْ لِيَ الْعَظِيمَ مِنْ ذُنُوبِي فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّبُوبَ اَلْعِظَامَ إِلاَّ اَنْتَ يَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَنْتَ يَا اَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ».(1)

6- نماز عید را بخوانند، و آن دو رکعت است، در رکعت اول «حمد» و سوره سبح اسم ربک الأعلی» و بعد از آن، پنج تکبیر بگویند، و بعد از هر تکبیر این قنوت را بخوانند:«اللّهُمَّ اهلَ الكِبرياءِ وَالعَظَمَةِ وَأهلِ الْجُودِ وَالجَبَرُوتِ وَأهلَ العَفوِ وَالرَّحمَةِ وَأهلِ التَّقوي وَالمَغفِرَةِ اسئَلُكَ بِحَقِّ هذا اليَومِ الَّذِي جَعَلْتَهُ لِلمُسلِمينَ عِيداً وَلِمُحَمَّدٍ صلي اللَّهُ عَلَيهِ وَ اله ذُخراً وَشَرَفاً وَمَزيداً ان تُصَلِّيَ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَالِ مُحَمَّدٍ وَأن تُدخِلَني في كُلِّ خَيرٍ أدخَلتَ فيهِ مُحَمَّداً والِ مُحَمَّدٍ وَأن تُخرِجَني مِن كُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَعَلَيهم أجمَعينَ اللّهُمَّ إنّي اَسْئَلُكَ خَيْرَ مَا سَئَلَكَ مِنهُ عِبادُكَ الصّالِحُونَ واعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنهُ عِبادُكَ ألمُخلِصُونَ. بعد از تکبیر ششم، رکوع و سجده ها را بجا آورند، و برخیزند، و رکعت دوم بعد از «حمد» سوره «والشمس» بخوانند، و چهار تکبیر بگویند و بعد از هر تکبیر همان دعا را در قنوت بخوانند و تکبیر پنجم را بگویند و به رکوع و سجده

ص: 482


1- اقبال الأعمال.

روند، و پس از سلام نماز، تسبیح حضرت زهرا علیها السلامرا بگویند.

نماز عید را می توان فرادا خواند، ولی در صورت امکان، به جماعت بخوانند.

اگر نماز عید را به جماعت برگزار کردند، امام جماعت حمد و سوره را می خواند، و مأمومین، تکبیرها و دعاها را همراه امام جماعت می خوانند.

امام جماعت، بعد از نماز، دو خطبه - مثل خطبه های نماز جمعه - می خواند، و مسائل زکات فطره را می گوید، و مناسب است خطبه هایی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خوانده است، بخواند.

شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه نقل کرده که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از نماز عید فطر این دو خطبه را می خواند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي خَلَقَ السَّمَواتِ وَالأَرضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَّهُمْ يَعْدِلُونَ لاَ نُشرِكُ بِاللَّهِ شَيئاً وَلا نَتَّخِذَ مِن دُونِهِ وَلِيّاً والْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الأَرضِ وَلِلَّه الْحَمْدُ فِي الأَخِيرَةِ وَهُوَ الحَكيمُ الْخَبِيرُ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَما يَخرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّماءِ وَما يَعرُجُ فيها وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ كَذلِك اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ إِلَيْهِ المَصيرُ وَالحَمدُ لِلَّهِ الَّذي يُمسِكُ السَّماءَ ان تَقَعَ عَلَيَّ الأَرْضُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اَللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ اللّهُمَّ ارْحَمْنا بِرَحْمَتِكَ وَاعمُمنا بِمَغفِرَتِكَ إِنَّكَ أَنتَ العَلِيُّ الكَبيرُ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الّذي لا مَقنوطَ مِن رَحْمَتِهِ ولا مَخلوٍ مِن نِعْمَتِهِ ولا مُؤيِسٌ مِن رَوحِهِ وَلا مُستَنكِفٌ عَن عِبادَتِهِ الَّذي بِكَلِمَةٍ قَامَتِ السَّمَوَاتُ السَّبْعُ واشتَقَرَتِ الأرضُ الْمِهادُ وبَيْنَ الجِبَالِ الرَّوَاسِي وَجَرَتِ الرِّيَاحُ اللواقح،وَسَارٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ السَّحَابُ وَقامَت عَلَيَّ حُدُودُهَا الْبِحارُ وَهُوَ إلهٌ لَها وَقاهِرٌ يَذِلُّ المُتَعَزِّزُونَ ويَتَضَائَلُ لَهُ المُتَكَبِّرونَ وَيَدينُ لَهُ طَوْعاً وكَرْهَا الْعَالَمُونَ نَحمَدُهُ كَمَا حَمِدَ نَفسَهُ وَكَما هُوَ أهلُهُ ونَسْتَعِينُهُ ونَسْتَغْفِرُهُ ونَسْتَهْدِيهِ وَنَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ يَعْلَمُ مَا تُخْفِي النُّفُوسُ وَمَا تُجِنُّ البِحارُ وَمَا تُوَارِي

ص: 483

مِنهُ ظُلمُهُ وَلا تَغيبُ عَنهُ غائِبَةٌ وَما تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ مِن شَجَرَةٍ ولاحِبُّهِ فِي ظُلْمَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا لا إِلَهَ إلاَّ هُوَ ولا رَطْبٍ وَلا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ويَعْلَمُ مَا يَعْمَلُ الْعَامِلُونَ وَايٍ مَجْرِي يَجرونَ وَإلَيَّ أي مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ ونَستَهدي اللَّهَ بِالهَديِ وَنَشهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَنَبِيُّهُ وَرَسولُهُ إِلَي خَلقُهُ وَأَمينُهُ عَلِيٌ وَحيُهُ وَأنَّهُ قَد بَلَّغَ رِسالاتِ رَبِّهِ وجاهَدَ فِي اللَّهِ الْحَائِدِينَ عَنْهُ العَادِلِينَ بِهِ وَعَبَدَ اللَّهَ حُتّي اتيهِ اليَقينُ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وَسَلَم أَوْصِكمِي بِتَقَوِي اَللَّهِ اَلَّذِي لاَ تَبْرَحُ مِنْهُ نِعْمَةٌ ولا تَنْفَدُ مِنْهُ رَحْمَةٌ ولا يَسْتَغْنِي الْعِبَادُ عَنْهُ وَلا يُجْزِي انْعَمَهُ الأَعْمالُ الَّذِي رَغِبَ في التَّقَوي وزَهَدَ فِي الدُّنيا وَحَذَرَ الْمَعَاصِئَ وَتَعَزَّزَ بِالبَقاءِ وَذَلَلّ خَلقَهُ بِالمَوتِ وَالفَناءَ وَالمُؤْتَ غَايَهُ الْمَخْلُوقِينَ وسَبِيلُ الْعالَمِينَ وَمَعقودٌ بِنَواصِي الْبَاقِينَ لا يُعْجِزُهُ اُبَاقُ الهارِبِينَ وعِندَ حاوِلِهِ يَأسِرُ اهلُ الهَويِّ يَهْدِمُ كُلَّ لِدَّةٍ ،وَيُزِيلُ كُلَّ نِعْمَةٍ وَيَقْطَعُ كُلَّ بَهْجَةٍ والدُّنيا دارٌ كَتَبَ اللَّهُ لَها الفَناةَ وَلأهلِها مِنْهَا الْجَلاءُ فَاكْثَرُهُمْ يَنْوِي بَقَائَهَا ويُعَظْمِمُ بِنَائُهَا وهِيَ حُلْوَةٌ خُضْرٌ قَدْ عَجِلَتْ لِلطَّالِبِ والتَبَسَت بِقَلْبِ النَّاظِرِ وتَضَنِّي ذَا الثَّروَةِ الضَّعيفِ وَيَجْتَوِيها الخائِفُ الْوَجِلُ فَارْتَحِلُوا مِنْهَا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ بِأَحْسَنِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ وَلاَ تَطْلُبُوا مِنها أكثَرَ مِنَ القَليلِ ولا تَسا لُواً مِنْهَا فَوْقَ الكَفَافِ وارِضُوا مِنْهَا بِالْيَسِيرِ ولا تَمُدَّنَّ اعينُكُم مِنْهَا إِلَيَّ ما مُتِّعَ المُتْرَفُونَ بهِ واسْتَهِينُوا بِها وَلا تُوَطِّنُوها ،وأَضِرُّوا بِأَنْفُسِكُمْ فِيهَا وَايَاكُمْ والتَّنَعُّمَ وَالتَّلَهي وَالفاكِهاتِ فَاِنٍ فِي ذَلِكَ غَفْلَةً واغتِراراً اِلاّ اِنَّ الدُّنيا قَدْ تَنَكَّرَتْ وَادَّبَرَتْ وَالْحُلُولَتُ وَآذَ نَتَّ بِوَداعٍ الا وَانِ الْأَخِرَةَ قَد رَحَلَتْ فَأقبَلَت وَأشْرَفَت وَآذَ نَتَّ بِاطِّلاعٍ اِلاّ وانٍ المِضْمَارُ اليَوْمَ والسِّباقُ غَداً الاّ وانٍ السُّبْقَةَ الجِنَّهُ وَالْغَايَةُ النّارِ ، اِلاّ اَفَلا تائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبلَ يَومِ مَنِيَّتِهِ الاّ عامِلَ لِنَفسِهِ قَبْلَ يَؤُمُّ بُؤسَهُ وَفَقَّرَهُ جَعَلَنَا اللَّهُ وَايَاكُمْ مِمَّنْ يَخَافُهُ وَيَرْجُو ثَوَابَهُ ألاَ إنَّ هذا اَلْيَوْمَ يَوْمٌ جَعَلَهُ اللَّهُ لَكُمْ عِيداً وجَعَلَكُم لَهُ اَهْلاً فَاذْكُرُوا اللَّهَ يَذْكُرْكُمْ وَادْعُوهُ يَسْتَجِبْ لَكُمْ وَادوا فِطْرَتَكُمْ فَاِنَّهَا سِنَّهُ نَبِيُّكُم وَفَريضُهُ واجِبَةٌ مِن رَبِّكُم فَليَئودها كُلُّ امرِئٍ مِنكُم

ص: 484

عَنْ نَفْسِهِ وعَن عِيَالِهِ كُلِّهِمْ ذَكَرَهُم وأنْثاهُم وَصَغيرِهِم وَكَبيرِهِم وَ حُرِّهِم ومَمْلُوكِهِمْ عَنْ كُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ صَاعاً مِنْ بُرٍ اؤ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ اؤ صَاعاً مِنْ شَعِيرٍ وَأَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا فَرَضَ عَلَيكُم وامَرَكُم بهِ مِن إقامِ الصَّلوةِ وإيتاءِ الزَّكوَةِ وَحِجَّ البَيتِ وَصَومُ شَهرَ رَمَضانَ وَالأمرَ بِالْمَعْرُوفِ والنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ والإِحْسَانِ إِلَيَّ نِسَائِكُم ومَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ مِنْ قَذْفِ الْمُحْصَنَةِ وَاتِيَان الْفَاحِشَةِ وشَرْبُ الْخَمْرِ وبَخْسِ الْمِكْيَالِ ونَقْصُ الْمِيزَانِ وشَهَادَةُ الزُّورِ والفِرارُ مِنَ الزَّحْفِ عَصَمَنَا اللَّهُ وإِيَّاكُمْ بِالتَّقَوِي وجَعَلَ الأَخِرَةَ خَيْراً لَنَا وَلَكُمْ مِنَ الأُوَّلِي إِنَّ أَحْسَنَ الحَديثِ وَأبْلَغَ مُؤْعِظَةٍ الْمُتَّقِينَ كِتَابُ اللَّهِ اَلْعَزِيزِ اَلْحَكِيمِ اَعُوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجِيمِ بسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أحَدٌ.

خطبه دوم:الحَمدُ لِلَّهِ نَحمَدُهُ وَنَستَعينُهُ وَنُؤمِنُ بِهِ وَنَتَوَكَّلُ عَلَيهِ وَنَشهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَرَسولُهُ صَلَواتُ اللَّهِ وَسلامُهُ عَلَيه وَآلِهِ وَمَغفِرَتُهُ ورِضوانِهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمّدٌ عَبدِكَ وَرَسولِكَ وَنَبِيِّكَ صَلوةً نامِيَةً زاكِيَةً تَرفَعُ بِها دَرَجَتَهُ وَتُبَيِّنُ بِها فَضلَهُ وَصَلِّ عَلَيَّ مُحَمّدٌ وَآلِ مُحَمّدٍ وَبارِك عَلَيَّ مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ وَبارَكتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلَيَّ إبراهيمَ وَآلِ إِبراهيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اَللَّهُمَّ عَذِّبْ كَفَرَةَ أهْلِ الْكِتَابِ الَّذينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِكَ وَيَجحَدونَ آياتِكَ وَيُكَذِّبونَ رُسُلَكَ اللّهُمَّ خالِفْ بَينَ كَلِمَتِهِم وَالقَ الرُّعْبَ فِي قُلُوبِهِمْ وأَنْزِلْ عَلَيْهِمْ رِجْزَك ونَقَّ مُتُّك وباسَكَ الَّذِي لاَ تَرُدُّهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ اَللَّهُمَّ اِنْصَرِجيُوشَ الْمُسْلِمِينَ وَسَرَايَاهُمْ ومَرابِطيهِم في مَشَارِقِ الأَرْضِ وَمَغَارِبِها إِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شئ قَديرٌ اللَّهُمَّ اغفِر لِلْمُؤْمِنِينَ والْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِماتِ اللّهُمَّ اجعَلِ التَّقَوِيَ زَادَهُمْ والْأَيْمَانَ وَالْحِكْمَةَ فِي قُلُوبِهِم وَاوْزِعْهُم ان يَشكُرُوا نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيهِم وَأنْ يُوفُوا بِعَهْدِكَ الَّذي عاهَدْتَهُم عَلَيهِ إِلَّةَّ الحَقِّ وَخالِقَ الخَلقِ اللّهُمَّ

ص: 485

اغْفِرْ لِمَنْ تُوُفِّيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمينَ والْمُسْلِمَاتِ ولِمَنْ هَؤُلاحِقُ بِهِم مِن بَعْدِهِم مِنْهُمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيرُ الْحَكِيمُ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ والْأَحْسَانِ وايتاءُ ذي الْقُرْبِيِّ ويُنْهِي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالمُنكَرِ والبَغْيِ يَعِظُكُم لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرونَ أذكِرُوا اللَّهَ يَذَكُرْكُم فَإِنَّهُ ذَاكِرٌ لِمَن ذَكَرَهُ وَاسئَلُوا اللَّهَ مِن رَحمَتِهِ وَفَضلِهِ فَإنَّهُ لا يَخيبُ عَلَيَّ دَاعٍ دَعاهُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنيا حَسَنَةً وفي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِناً عَذابَ النَّارِ.

7- هفتم از اعمال روز عید فطر این است که: بعد از نماز به سجده روند و بگویند:«اَعُوذُ بِكَ مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لاَ يُطْفِي وَجْدِيدَهَا لاَ يُبْلِي وَعُطَشائِها لا يُروِّي ».

پس از آن گونه راست را بر سجده گذارند و بگویند: «إِلَهِي لاَ تُقَلِّبْ وَجْهِي فِي النَّارِ بَعدَ سُجُودِي وتَعْفِيرِي لَكَ بَعِيرٌ مِن مِنِّي عَلَيكَ بَلْ لَكَ المَنُّ عَلَيَّ». پس از آن، گونه چپ را بر سجده گذارند و بگویند: «ارحَمْ مِن آساءٍ واقِفٍ واسْتَكَانَ وَاعتَرَفَ».

پس از آن مجددا پیشانی را بر سجده گذارند و بگویند: «اِنۀَ كُنتُ بِئسَ العَبْدُ فَانتَ نِعمَ الرَّبُّ عَظُمَ الذَّنبُ من مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنْ بِالْعَفْوِ مِنْ عِنْدِكَ يا كَرِيمُ». و در پایان صد مرتبه بگویند: «اَلعَفوَ، العَفوَ».

روزه های مستحبی

روزه گرفتن در تمام روزهای سال مستحب است، جز روز عید فطر و قربان، و در برخی روزها استحبابش مؤکد و ثواب و فضیلتش بیشتر است و آنها عبارتند از :

اول: سه روز در هر ماه، روز پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول دهه دوم ماه و چنانچه کسی به خاطر سالمندی و مانند آن نتواند روزه بگیرد، برای هر روز 750 گرم غذا، یا پول آن را صدقه دهد، ثواب سه روز روزه را می برد.

دوم: ایام البیض هر ماه، سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم

سوم: روز ولادت پیامبر صلی الله علیه وآله، هفدهم ربیع الاول.

ص: 486

چهارم: روز عید غدیر، هجدهم ذی الحجه.

پنجم: روز عید مبعث، بیست و هفتم رجب.

ششم: روز دحو الارض، بیست و پنجم ذی القعده .

هفتم: روز عرفه.

هشتم: روز مباهله، بیست و چهارم ذی الحجه.

نهم: تمام روزهای پنجشنبه و جمعه.

دهم: اول ذی الحجه.

یازدهم: روز عید نوروز دوازدهم: تمام ماه رجب و شعبان.

سیزدهم: روز اول و سوم و هفتم ماه محرم.

چهاردهم: روز بیست و نهم ذی القعده .

پانزدهم: شش روز بعد از گذشتن سه روز از عید فطر.

شانزدهم: روز نیمه جمادی الاولی(1)

سیده نفیسه: نقل است که سیده نفیسه، نوه امام حسن مجتبی علیه السلام ، عروس امام جعفر صادق علیه السلام ، در ماه رمضان سال 208 در مصر وفات کرد، در حال احتضار، روزه بود، به آن بانوی محترمه اصرار کردند روزه اش را افطار کند، گفت:

واعجبا ! سی سال است از خدا می خواهم که روزه دار بر او وارد شوم و اکنون که دعایم مستجاب و حاجتم برآورده شده، می گویید افطار کنم؟ و حاضر نشد روزه اش را افطار کند و با زبان روزه و در هنگام مرگ، مشغول شد به خواندن سوره

ص: 487


1- العروة الوثقی، فصل 51، اقسام الصوم.

مبارکه انعام،چون به این آیه رسید:«لَهُمْ دَارُ اَلسَّلاَمِ عِنْدَ رَبِّهِمْ »(1) وفات کرد.

رضوان الله تعالی علیها.

و نقل شده که: آن مخدره مکرمه با دست خود قبر خویش را حفر کرده بود و در آن می نشست و شش هزار مرتبه قرآن را در قبر خود تلاوت کرد. شوهرش خواست جنازه او را به مدینه برده در بقیع دفن کند، اهل مصر اصرار کردند آن مخدره را در مصر دفن کند، و او قبول نمی کرد، تا آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله را در خواب دید که به او فرمود: ای اسحاق! در باره دفن نفیسه با اهل مصر مخالفت مکن، زیرا خدا رحمت خود را به برکت او بر آنها نازل می کند. (2)

نیز در ناسخ التواریخ است که: جعفر طیار، در جنگ موته، با کفار جنگ کرد تا دو دستش قطع گردید و با جراحات فراوان روی زمین افتاد، ظرف آب برایش آوردند، گفت: صبر کنید اگر تا غروب زنده ماندم، آب می نوشم، چون روزه ام و از خدا خواسته ام با زبان روزه او را ملاقات کنم، و سرانجام به افطار نرسید و با زبان روزه به شهادت رسید. سلام الله علیه.

ص: 488


1- سوره انعام 6، آیه 127.
2- سفینة البحار، ج 8، ص 308: نفس.

اعتکاف « اعتکاف»(1) به معنای توقف و ماندن در مسجد به قصد عبادت است، و قرآن و روایات و سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام و اجماع و عقل دلالت بر رجحان و عبادت بودن آن دارند. خداوند سبحان فرموده است:« وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»(2)؛ «و ما از ابراهیم (و فرزندش اسماعیل، پیمان گرفتیم که: خانه مرا برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع و سجده کنندگان (از هر پلیدی) پاک و پاکیزه کنید»

این آیه مبارکه دلالت دارد بر این که طواف، و اعتکاف، و رکوع و سجود در یک سیاق و راستا بوده و محبوب و مطلوب پروردگارند؛ لذا، خداوند متعال دو پیامبر عظیم الشأن خود، حضرت ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح علیهما السلام را بر مهیا کردن و

ص: 489


1- افتعال از واژه ((عکف» است، و در اصل به معنای محبوس ماندن و در مکانی مقیم شدن و ملازم چیزی بودن است (مکث و لبث)؛ و در اصطلاح شرعی، به معنای توقف در مساجد به قصد عبادت است.
2- سوره بقره / 125.

تطهیر بیت الله الحرام، برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع و سجده کنندگان مأمور می کند.

نیز خداوند سبحان فرموده است: «وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ»(1) و با زنان آمیزش نکنید در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته اید».

این آیه نیز رجحان و عبادت بودن اعتکاف را می فهماند.

امام صادق علیه السلام از پدران گرامی اش علیهم السلام نقل کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «ده روز اعتکاف در ماه رمضان، معادل دو حج و دو عمره است»؛«اعتِكافِ عَشرٍ في شَهرِ رَمَضانَ تَعدِلُ حُجَّتَينِ وَعُمرَتَينِ».(2)

نیز در روایت است که: «امام مجتبی علیه السلام اعتکاف کرده بودند، مردی خدمت آن حضرت آمد و گفت: ای پسر رسول خدا ! من به فلان شخص بدهکارم و توان پرداخت ندارم، و می خواهد مرا به زندان بیفکند. امام مجتبی علیه السلام فرمودند: سوگند به خدا نزد من مالی وجود ندارد که بدهی تو را بپردازم. آن مرد گفت: پس با آن کس که از من طلبکار است صحبت کن (واسطه شومرامهلت دهدو زندانی نکند).

ابن مهران گوید: حضرت کفشش را پوشید که از مسجد خارج شود، به آن حضرت عرض کردم: ای پسر رسول خدا آیا فراموش کرده اید که در حال اعتکاف به سر می برید (و معتکف نباید از مسجد خارج شود؟) فرمود: فراموش نکرده ام، ولی از پدرم شنیدم که از جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله حدیث کرد که: هر کس در برآوردن حاجت برادر مسلمانش کوشش کند، مثل این است که خداوند را به مقدار ه هزار سال که روزهایش را روزه گرفته و شب هایش را به عبادت پرداخته باشد، عبادت

ص: 490


1- سوره بقره / 187.
2- وسائل الشیعة، کتاب الاعتکاف، باب 1، ح 3.

کرده است».(1)

این روایت، علاوه بر این که عبادت بودن اعتکاف را می رساند، بیانگر اهمیت برآوردن حاجت مسلمان نیز می باشد.

سیره و عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام نیز بر این بوده که در ماه مبارک رمضان، - به ویژه دهه آخر آن، در مسجد معتکف می شدند، و این عمل پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام ، عبادت بودن آن را به روشنی ثابت می کند.

دلیل دیگر بر عبادت بودن اعتکاف، اجماع و اتفاق همه مسلمانان است.

چند فرع: 1- اعتکاف در اصل، مستحب است و با نذر، قسم، عهد و یا اجاره به لحاظ این که عمل به نذر، قسم، عهد و اجاره واجب است) انجام آن واجب می شود.

2- اعتکاف به مقدار کمتر از سه روز صحیح نیست، ولی زیادتر از سه روز مانعی ندارد؛ هر چند مقدار زیادتر، یک روز باشد.

3- بعد از آن که شخص دو روز در مسجد معتکف شد، اعتکاف روز سوم واجب می شود، هر چند اصل آن مستحب باشد، و اگر به مدت پنج روز در اعتکاف ماند، اعتکاف روز ششم واجب می شود، و اگر هشت روز معتکف شد، اعتکاف روز نهم واجب می شود.

4- چنانچه اعتکاف مستحب باشد، می توانند روز اول و دوم تا قبل از مغرب،

ص: 491


1- «وَ رُوِيَ عَنْ مَيْمُونِ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَأَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ان فُلاَناً لَهُ عَلَيَّ مَالٌ وَ يُرِيدُ أَنْ يَحْسَبَنِي فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَاللَّهِ مَا عِنْدِي مَالٌ فَاقْضِي عَنْكَ قَالَ فَكَلِّمْهُ قَالَ فَلَبِسَ نعلَهُ فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلي اللَّهُ عليه وآله أُنْسِيتَ اِعْتِكَافَكَ فَقَالَ لَهُ لَمْ أَنْسَ و لَكِنِّي سَمِعْتُ أَبِي عَليْهِ السَّلاَمُ يُحدث عَنْ جَدِّي رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ مَنْ سَعِيَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ اَلْمُسْلِمِ فَكَأَنَّما عبد اَللَّهَ عزوجل تَسَعُهُ اَلْأُفُّ سُنَّةً صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَيْلَه». وسائل الشیعه، ابواب اعتکاف، باب 7، حدیث 4.

از ادامه آن صرف نظر کرده و نیت قطع اعتکاف کنند، اما اگر روز دوم را تا مغرب به قصد اعتکاف در مسجد توقف نمودند، اعتکاف روز سوم واجب می شود.

5- کسانی که قصد اعتکاف دارند، می توانند در وقت نیت اعتکاف، شرط کنند که در ایام اعتکاف، چنانچه عارضه و عذری پیش آمد، اعتکاف را ترک کنند، و یا هر زمانی که خواستند اعتکاف خود را بهم بزنند، هر چند روز سوم باشد و عذر و عارضه ای هم پیش نیاید، به عنوان مثال، هنگام نیت در روز اول بگویند: «لِلَّهِ عَلَيَّ أَنِ اِعْتكِف بِشَرْطِ أَنْ يَكُونَ لِيَ اَلرُّجُوعُ عِنْدَ عُرُوضِ كَذَا أَوْ مُطْلَقاً». یا به فارسی بگویند: «برای خدا بر عهده من است که برای خدا اعتکاف کنم، به شرط این که اگر فلان عارضه و فلان عذر برایم پیش آمد، بتوانم اعتکاف خود را بهم بزنم و از ادامه آن صرف نظر کنم».یا بگویند: «بر عهده من است که برای خدا اعتکاف کنم به شرط این که اگر نخواستم، آن را رها کنم و ادامه ندهم».

با چنین شرطی، هر وقت مایل بودند می توانند اعتکاف خود را بهم بزنند و روزه خود را افطار کنند و از مسجد خارج شوند، هر چند روز سوم باشد؛ و در این صورت، قضا نیز واجب نمی باشد. بلی باید این شرط هنگام نیت ذکر شود و در صورتی که قبل یا بعد از آن بگویند، اثری ندارد.

6- یکی از شرایط صحت اعتکاف این است که در مسجد جامع باشد و در صورت امکان در مسجدالحرام، یا مسجدالنبی، یا مسجد کوفه و یا مسجد بصره اعتکاف کنند. و مسجد جامع - اعم از مساجد شهر و روستا به مسجدی است که در آن، عموم مردم رفت و آمد دارند و اجتماعات عمومی در آن زیاد است و در آن مسجد، با حضور قشرهای مختلف مردم، مرتب نماز جماعت برپا می شود و در طول سال دایر، و رفت و آمد در آن جریان دارد.

7- درغیر مسجد جامع - مانند: مسجد بازار - اعتکاف صحیح نیست، و در

ص: 492

صورتی که در شهری در مسجد جامع یا بیشتر وجود دارد، افراد می توانند برای اعتکاف، هر کدام از آنها را که مایل بودند، انتخاب کنند، ولی افضل، انتخاب مسجدی است که بیشتر، محل عبادت مردم با تقوا است، و یا جمعیت نماز جماعتش زیادتر است.

شرایط صحت اعتکاف: 1- ایمان؛ 2- عقل، 3- قصد قربت؛ (که اگر از روی ریا اعتکاف کنند، یا قسمتی از آن را ریایی انجام دهند، باطل می شود، و در این جهت، اعتکاف با نماز فرقی ندارد. ) 4- نیت اعتکاف و توقف در مسجد، قبل از طلوع فجر (قبل از اذان صبح) تا مغرب روز سوم باشد. 5- تعیین کنند که اعتکافشان واجب است که با نذر یا غیر آن واجب شده) و یا مستحب. 6- روزه گرفتن در ایام اعتکاف؛ 7- این که اعتکاف از سه روز کمتر نباشد، و اگر کمتر از سه روز نیت کنند، اعتکاف باطل است، ولی می توانند بیشتر از سه روز نیت کنند، به تفصیلی که قبلا بیان شد. 8- در مسجد جامع باشد؛ 9- روزهای اعتکاف را باید به طور مستمر در مسجد توقف کنند و نباید از مسجد خارج شوند، مگر برای کاری ضروری، آن هم اگر طولانی شود به طوری که صورت اعتکاف بهم بخورد، اعتکاف باطل می شود. 10- زن شوهردار، با اذن و رضایت شوهر اعتکاف کند.

11- فرزند، در صورتی اعتکاف کند که اعتکافش موجب اذیت پدر و مادر نشود.و اعتکاف در تمام روزهای سال صحیح است، جز روز عید فطر و قربان که روزه گرفتن در این دو روز حرام است.

افضل اوقات اعتکاف، ماه رمضان و به خصوص دهه آخر آن است. و اینکه مرسوم شده که در ایام البیض ماه رجب اعتکاف می کنند، ظاهرا وجه آن داستان ام داود است که آن را بعد از مسائل اعتکاف نقل می کنیم. ان شاء الله.

محرمات حال اعتکاف: پنج چیز بر معتکف حرام است: 1- امور شهوه،

ص: 493

مثل آمیزش، لمس کردن و بوسیدن از روی شهوت، ولی نگاه التذاذی به همسر، حرام نیست؛ هر چند احتیاط است که از آن نیز اجتناب کنند. 2- استمناء. 3- بو کردن عطر و ریحان (سبزی ها و گل های خوشبو) اگر با لذت باشد. 4- خرید و فروش؛ ولی اگر برای غذا و نیازهای روزانه ناچار باشد و نتواند کسی را وکیل در خرید کند، می تواند به مقدار حاجت خرید کند. 5- بحث و جدال در مسایل دنیوی، دینی و علمی، در صورتی که به قصد اظهار فضل و به منظور غلبه بر مخاطب باشد؛ ولی چنانچه به قصد اثبات حق و اظهار مطلب علمی باشد، مانعی ندارد.

مبطلات اعتکاف: چیزهایی که اعتکاف را باطل می کند، عبارت است از: 1- تمام چیزهایی که روزه را باطل می کند، 2- مطلق آمیزش مبطل است، چه در روز واقع شود و چه در شب. هم چنین لمس و بوسیدن اگر از روی شهوت باشد، اعتکاف را باطل می کند؛ و بنابر احتیاط، ارتکاب سایر محرمات نیز موجب بطلان اعتکاف می شود. اما چنانچه سهوا مرتکب یکی از محرمات اعتکاف شدند، اعتکاف باطل نمی شود؛ مگر آمیزش که اگر سهوا نیز انجام شود، اعتکاف باطل می شود.

فرع: چنانچه اعتکاف را به یکی از مبطلات باطل کردند، در صورتی که آن اعتکاف واجب بوده، واجب است آن را قضا کنند، و هم چنین در صورتی که مستحب بوده، ولی بعد از دو روز اول، آن را باطل کنند، اما اگر مستحب بوده، و در دو روز اول آن را باطل کردند، قضا ندارد و می توانند از مسجد خارج شوند. ودر مواردی که قضای اعتکاف واجب شود، واجب نیست قضای آن رافوراً بجا آورند.

کفاره باطل کردن اعتکاف: اگر اعتکاف واجب را با آمیزش باطل کردند، کفاره بر آنها واجب می شود، و کفاره باطل کردن اعتکاف، مثل کفاره باطل کردن

ص: 494

روزه ماه رمضان است. اما اگر آن را با ارتکاب سایر محرمات باطل کردند، بنابر احتیاط مستحب، کفاره دارد و کفاره آن نیز مثل کفاره باطل کردن روزه است. البته در باره اعتکاف مسایل زیادی وجود دارد که در کتب مربوطه بیان شده و چون کمتر مورد ابتلا است، لذا از آنها صرف نظر شد.

فواید و اثرات اعتکاف: این عبادت ۔ علاوه بر این که تأسی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است و دارای ثواب عظیم می باشد - اثر عمیقی در تصفیه روح می گذارد، انسان را متوجه پروردگار می کند و موجب توجه مخصوص به معنویات و عالم آخرت می شود؛ زیرا در اعتکاف، دوری از مسائل دنیا و مادیات و زندگی حیوانی و امور شهوانی محقق می شود، و انسان ارتباط خود را با خانه، همسر، فرزند و سایر مظاهر و علایق دنیوی قطع، و در مقابل، ارتباطش را با بودن در خانه خدا و با گرفتن روزه و اشتغال به تلاوت قرآن و دعا - با خالق خود هر چه بهتر و بیشتر برقرار می کند، به خصوص اگر عمل امداود و آن سوره ها و دعاها را در فضای معنوی اعتکاف، با کمال توجه و اخلاص بخواند.

آداب اعتکاف: مستحب است آداب و مستحباتی که برای روزه ماه رمضان وارد شده، رعایت کنند، چشم و گوش و زبان و اعضا و جوارح خود را از زشتیها و قبایح حفظ کنند، از خشم، غیبت، تهمت، حسد، نزاع و قیل و قال پرهیز کنند، از غضب و پرخاشگری دوری نمایند، حلم و صبر و وقار و خشوع و خوف از خدا را پیشه کنند، از افراد غیر متقی فاصله بگیرند، به دعا و قرآن و ذکر خدا مشغول باشند؛ و غیر اینها از آدابی که در آداب روزه نقل کردیم.

از آنجا که مراسم اعتکاف، به صورت دسته جمعی برگزار می شود، لازم است اعتکاف کنندگان به وظایف اجتماعی و به حقوق دیگران، بیشتر توجه داشته، و آداب دعا و عبادات دسته جمعی را بهتر رعایت کنند. چه آن که رعایت حال

ص: 495

دیگران در هنگام استراحت و در رفت و آمدها و در هنگام خواندن دعاها، لازم و ضروری است؛ و عقل، عرف و شرع بر آن تأکید دارد. در این رابطه دو مطلب بیشتر سفارش شده: 1- کیفیت دعا خواندن. 2- رعایت حقوق دیگران، و این دو مطلب را در آداب دعا، صفحه 356 توضیح دادیم، امید است به آنجا مراجعه و پس از مطالعه دقیق، آنها را رعایت کنند.

مسائل اعتکاف: 1- اعتکاف باید در مسجد جامع باشد و در مساجد جامع روستا هم صحیح است؛ هر چند روستاها به هم نزدیک باشند. 2- محوطه و حیاط مسجد حکم مسجد را ندارد و صحن مسجد اگر عرفأ جزء مسجد محسوب است و در آن ولو برخی اوقات نماز اقامه می شود، و یا از داخل شبستان، صف جماعت به صحن متصل می شود (مثل مسجد امام قم) اعتکاف در آن صحیح است. 3- صرف غذا در محوطه مسجد به مقدار ضرورت جایز است و ضرری به صدق اعتکاف نمی زند. 4- از شرایط صحت اعتکاف این است که در مسجد جامع باشد، یعنی مسجد عمومی که محل اجتماع عامه مردم است و اختصاص به اهل یک محله و گروه خاصی نداشته باشد، مثل مسجد اعظم و مسجد امام در قم و مسجد امام و مسجد جمعه در تهران و در مسجد محله ها، اگر صدق کند که مسجد جامع است، اعتکاف صحیح است. 5- اگر صحن و حیاط مسجد به گونه ای است که در آن نماز می خوانند و عرفا مسجد محسوب می شود، می توان در آن توقف کرد؛ وگرنه نباید در آن توقف کرد. 6- اعتکاف باید در یک مسجد انجام شود و نباید در وسط اعتکاف، به مسجد دیگری بروند. 7- اگر شخصی در مسجد، جای فرد دیگری را غصب کرد و معتکف شد، اعتکافش باطل نیست، ولی مرتکب خلاف شده است. 8 - اگر معتکف، مکان معینی از مسجد را برای اعتکاف اختیار کرده است، در اثنای آن می تواند جای خود را عوض کند و در

ص: 496

مکان دیگری از همان مسجد اعنکاف را ادامه دهد. 9- چنانچه مسجد جامع دارای طبقه پایین (زیرزمین) و بالا باشد، اعتکاف در آنها صحیح است، و می توان در اثنای اعتکاف از طبقه همکف، مثلا به طبقه پایین یا بالا رفت. 10- اعتکاف روی بام مسجد جامع صحیح است، و در اثنای اعتکاف، می توانند برای دعا و یا استراحت روی بام مسجد توقف کنند. 11- چنانچه راهرو و متعلقات مسجد جزء مسجد محسوب باشد که عرفا از مسجد تلقی شود و احکام مسجد بر آن مترتب کنند، اعتکاف در آنها مانع ندارد و الآ صحیح نیست؛ و اگر شک دارند که جایی جزء مسجد است یا نیست، اعتکاف در آن صحیح نیست. 12- بیماری که روزه برایش ضرر دارد نمی تواند اعتکاف کند و صحیح نیست، بلی می تواند در مسجد مشغول دعا بشود و ثواب دارد. 13- زنها می توانند معتکف شوند و اگر در روزهای عادت، قرص بخورند و معتکف شوند، اعتکاف آنان صحیح است. البته اعتکاف زن، باید با اذن شوهر باشد. 14- مستحاضه کثیره یا متوسطه می تواند معتکف شود و صحیح است. 15- طفل ممیز می تواند اعتکاف کند و عمل او صحیح است.

16- اعتکاف به نیابت از اموات صحیح است. 17- شخص می تواند برای خودش اعتکاف کند و ثواب آن را به هر چند نفر که مایل بود، از اموات و احیاء هدیه کند.18- فرزند می تواند بدون اذن پدر و مادر اعتکاف کند، ولی اگر اعتکاف او موجب اذیت پدر و مادر باشد، جایز نیست. 19- در مواردی که اعتکاف را باطل کرده و باید آن را قضا کند، قضای آن فوری نیست. 20- شخص اجیر اگر در روزها و ساعات معین اجیر شده و اعتکاف او مانع از عمل به اجاره است، بدون اذن صاحب کار اعتکاف او صحیح نیست و باید اذن بگیرد. 21- زنی که در روز سوم اعتکاف حائض شود، باید از مسجد خارج شود و اعتکاف او باطل شده، ولی قضا یا کفاره بر او واجب نیست. 22- شخصی که در وطن نذر کرده است سه روز

ص: 497

روزه مستحبی در سفر بگیرد، می تواند در مکه معظمه، یا در مشهد و غیر آن که مسافر است، اعتکاف کند و آن سه روز روزه نذری را بگیرد. 23- روحانی که معتکف شده، نمی تواند برای امامت جماعت به مسجد دیگر برود، و یا برای سخنرانی از مسجد خارج شود. 24- اگر معتکف در روز سوم اعتکاف، برای غسل مستحبی از مسجد خارج شود، اعتکاف باطل نمی شود. 25- معتکف باید تا مغرب روز سوم در مسجد بماند. 26- کسی که در روز سوم، از مسجد خارج شود وعمد مدتی را از مسجد بیرون بماند، اگر بدون عذر موجه باشد، باید آن را قضا کند، ولی کفاره واجب نیست. 27- کسی که در روز سوم از مسجد خارج شود و مدتی، هر چند غیر عمد، از مسجد بیرون بماند، اگر به مقداری باشد که صورت اعتکاف بهم بخورد، اعتکاف باطل می شود و باید قضای آن را بجا آورد. 28- مستحاضه (کثره یا متوسطه) هر بار بعد از خروج ضروری از مسجد برای ورود به مسجد غسل لازم ندارد، و همین که اغسال یومیه را برای نمازها انجام دهد، کفایت می کند. 29- شانه زدن و ناخن گرفتن در حال اعتکاف کراهت دارد. 30- شوخی، باعث بطلان اعتکاف نمی شود و حرام نیست، بلکه مکروه است. 31- استفاده از کرم، پماد یا صابون بودار، برای معتکفی که حس بویایی ندارد، اشکال ندارد. 32- پماد چرب کننده یا مرطوب کننده پوست، اعتکاف را باطل نمی کند.

33- اذن پدرومادر نسبت به فرزند، اگراعتکاف او مستلزم اذیت آنها باشد، لازم است.

داستان ام داود

علامه مجلسی قدس سره فرموده است: و بدان که عمده اعمال نیمه رجب، دعای ام داود است که ابن بابویه وشیخ طوسی وسیدبن طاووس قدس سره به سندهای معتبر آن را روایت کرده اند، و برای بر آمدن حاجات، کشف کربات ودفع ظلم ظالمان مجرب است.

ص: 498

خلاصه روایاتش آن است که: فاطمه مادر داود بن الحسن، نوه امام حسن مجتبی علیه السلام و دایه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که آن حضرت را به شیر داود شیر داده بود)، چنین نقل می کند: چون محمد بن عبدالله بن الحسن در مدینه خروج کرد، منصور دوانیقی لشکر فرستاد، او و برادرش ابراهیم را شهید کردند و عبدالله بن الحسن و جمعی از سادات حسنی را با غل و زنجیر از مدینه به عراق بردند که داوود نیز در میان ایشان بود. ام داوود گفت: چون مدتی از حبس فرزند من گذشت و از او خبری به من نرسید، پیوسته دعا و تضرع می کردم و از صلحا، نیکان و برادران مؤمن درخواست دعا می کردم، ایشان نیز در دعا کوتاهی نمی کردند، اما مطلقا اثر استجابت نمی یافتم، گاه خبر به من می رسید که داوود را کشته اند و گاه می گفتند که او را با پسر عموهایش زنده در زیر عمارت گذاشته اند؛ روز به روز مصیبت من زیادتر و اندوه من بیشتر می شد، تا جایی که از غم او شکسته و پیر شدم و از ملاقات او نا امید گردیدم. تا آن که شنیدم حضرت صادق علیه السلام بیمار شده است. به عیادت آن حضرت رفتم، احوال گرفتم و دعا کردم؛ چون خواستم برگردم، حضرت فرمودند: از داوود چه خبر داری؟ (من شیر داوود را به آن حضرت داده بودم. ) چون نام داوود را شنیدم، گریستم و عرض کردم:

فدای تو شوم، داوود کجاست؟! او در عراق محبوس بوده و من از ملاقات او قطع امید کرده ام؛ و از شما التماس دعا دارم که او را دعا کنید، او برادر رضاعی شماست. حضرت فرمودند: چرا غافلی از دعای استفتاح و دعای اجابت و نجاح؟ و آن دعایی است که درهای آسمان برای آن گشوده می شود و ملائکه از خواننده آن استقبال کرده و او را به اجابت دعایش بشارت میدهند. دعایی که از مجیب الدعوات، محجوب نمی گردد و خواننده آن را به غیر از بهشت ثوابی نیست.

ام داود گفت: عرض کردم: ای فرزند طاهرین و راستگویان! آن دعا چیست؟

ص: 499

حضرت فرمودند: ای مادر دارد! ماه محترم، یعنی ماه رجب، نزدیک شده و آن ماهی است مبارک و محترم، و حرمت آن عظیم، و دعاها در آن مستجاب است، و چون آن ماه در آید، روزهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم آن را که ایام البیض اند، روزه بدار. [و دعا و عملی را که می گویم بخوان].

پس حضرت، کیفیت آن عمل و دعا را تعلیم او کرده و فرمود: این دعا را حفظ کن و به همه کس تعلیم مکن که می ترسم به دست کسی افتد که آن را برای امر باطل و نامشروعی بخواند. به درستی که این دعا بسیار شریف بوده و مشتمل است بر اسم اعظم خدا و هر که آن را بخواند، البته حاجت او برآورده می شود، و اگر درهای زمین و آسمان، همه بسته شود یا درها، میان تو و حاجتت حایل باشند، چون این دعا را بخوانی، البته حق تعالی رسیدن تو را به خواسته ات آسان می گرداند، و حاجت تو را بر می آورد.

هر که این دعا را بخواند، خداوند آن را مستجاب می گرداند، خواه مرد باشد یا زن، و اگر جن و انس، همه دشمن فرزند تو باشند، خداونډ قادر، کفایت شر دشمنان از او می کند و زبان ایشان را می بندد و ایشان را منقاد فرزند تو می گرداند.

ام داود گفت: حضرت این دعا را برای من نوشت و به خانه برگشتم و چون ماه رجب داخل شد، آنچه حضرت فرموده بود، به عمل آوردم و در شب شانزدهم، نماز شام را ادا کردم و از روزہ افطار نموده، قدری عبادت کردم و به خواب رفتم.

در خواب، جمیع ملائکه و پیامبران و شهدا و عباد را که من بر ایشان صلوات فرستاده بودم دیدم.

حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا خطاب فرمود: ای مادر داود! بشارت باد تو را، این جماعت را که می بینی، همه برادران و یاوران و شفیعان تو هستند و از برای تو طلب آمرزش می کنند؛ و بشارت میدهند تو را به آن که حاجتت بر آورده شده است،

ص: 500

پس، بشارت دهند تو را به آمرزش خدا و خشنودی خدا، و خدا تو را جزای خیر دهد، شادباش، که حق تعالی فرزند تو را حفظ می کند و به تو بر می گرداند. إن شاء الله. ام داود گفت: پس از آن که از خواب بیدار شدم - آن قدر زمان که، سوار تندروی، از عراق به مدینه آید - داوود به نزد من آمد و گفت: ای مادر! من در عراق در زندان بسیار تنگ و در بند زنجیری سنگین، و از خلاص شدن ناامید بودم. چون شب نیمه ماه رجب فرا رسید، در خواب دیدم که بلندی های زمین هموار گردید و تو را دیدم که بر روی حصیر نماز خود نشسته بودی و بر دور تو مردانی چند بودند که سرهای ایشان در آسمان بود و پاهایشان در زمین، و تسبیح و تنزیه خدا می کردند. پس، یکی از ایشان که از همه خوشروتر و خوشبوتر بود، و جامه های بسیار پاکیزه در بر داشت، و گمان کردم حضرت رسالت پناه صلی الله علیه وآله ، جد من است، به من خطاب کرد: بشارت باد تو را ای فرزند پیرزن صالحه! که حق تعالی دعای مادرت را در حق تو مستجاب کرد. چون بیدار شدم، فرستادگان منصور دوانیقی به در زندان رسیده، به طلب من آمده بودند، در نیمه شب مرا به نزد منصور بردند، پس امر کرد که زنجیرها را از تن من برداشتند و ده هزار درهم به من عطا کرد و دستور داد که مرا بر شتر راهوار سوار کنند و به سرعت به مدینه بیاورند. ام داود گفت: من داوود را به خدمت حضرت صادق علیه السلام بردم. حضرت فرمود: سبب خلاص تو آن بود که منصور، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب دید که به او فرمود: فرزند مرا رها کن، و إلآ تو را در این آتش می اندازم؛ چون نظر کرد، دریای آتشی در زیر پای خود دید و از خواب بیدار شد، و از کرده خود پشیمان گردید و تو را رها کرد.

کیفیت عمل ام داوود

ام داود گفت: حضرت صادق علیه السلام فرمود: روز سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم

ص: 501

ماه رجب را روزه بگیر و در روز پانزدهم در وقت زوال (ظهر شرعی) غسل کن...؛ و به روایت دیگر، نزدیک به زوال، غسل کن، و چون ظهر شد، پاکیزه ترین جامه های خود را بپوش و به خانه خلوتی برو و سعی کن که کسی به نزد تو نیاید تا تو را مشغول گرداند و با تو سخن بگوید. ابتدا هشت رکعت نماز نافله ظهر را بجا آور و رکوع و سجده آنها را با خشوع و به طور کامل انجام بده، بعد نماز ظهر را با آداب و با خشوع کامل بجا آور، پس از آن، دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن صد مرتبه بگو: «يَا قَاضِيَ حَوَائِجِ اَلطَّالِبِينَ»، بعد هشت رکعت نافله عصر، و نماز عصر را با آداب و با کمال خشوع بخوان، پس از آن که از نماز فارغ شدی، رو به قبله بنشین و «حمد» را صد مرتبه، «توحید» را صد مرتبه، و «آیه الکرسی» را ده مرتبه بخوان، بعد از اینها سوره های «انعام»، «بنی اسرائیل»، «کهف»، «لقمان»، «یس»، «الصافات»، «حم سجده)، ((حمعسق ))، ((حم دخان»، «فتح»، «واقعه))، «ملک»، «ن والقلم»، «اذا السماء انشقت»، و مابعدش را تا آخر قرآن بخوان، و چون از اینها فارغ شدی، همچنان که رو به قبله نشسته ای، این دعا را بخوان:صَدَقَ اَللَّهُ اَلْعَظِيمُ اَلَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ اَلْحَيُّ اَلْقَيُّومُ...، تا آخر که در مفاتیح و سایر کتب ادعیه آمده است.

یادآوری: در این روایت نیامده است که حضرت فرموده باشند این اعمال، در مسجد و در حال اعتکاف انجام شود؛ بنابراین، کسانی که از اعتکاف معذور هستند، و یا برای آنها مشکل است، می توانند عمل ام داود را در غیر مسجد و در غیر حال اعتکاف بجا آورند؛ و حتی (مثلا) می توانند فقط روز سوم که نیمه رجب است، در مسجد حاضر و اعمال را در مسجد، همراه اعتکاف کنندگان انجام دهند، همچنین می توانند در ایام البیض هر ماهی که خواستند انجام دهند.(1)

ص: 502


1- به زادالمعاد، اعمال نیمه رجب و اقبال الأعمال، اعمال نیمه رجب، مراجعه شود.

سفر

اشاره

«أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۗ »(1) «آیا در زمین گردش نکرده اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند؟».

سفر و مسافرت فی نفسه جایز است، ولی به لحاظ هدف و غرض از آن، دارای احکام پنج گانه است: واجب، مستحب، حرام، مکروه و مباح.

سفر واجب در موردی است که عملی واجب شده و برای انجام آن باید سفر کرد، مثل حج و عمره واجب، سفر برای تحصیل مخارج زن و فرزند، در صورتی که راه تحصیل آن منحصرا در سفر باشد، سفر برای حفظ نفس محترم، در صورتی که منحصر در مسافرت باشد، و امثال اینها.

سفر مستحب، سفری است برای زیارات، برای تحصیل علم، صله رحم، عیادت بیمار، دیدن آثار گذشتگان و عبرت گرفتن از آنها و یا به منظور توسعه در زندگی و امثال اینها.

سفر حرام، سفر زن است بدون اذن شوهر، سفر فرزند است با نهی پدر و مادر و اذیت شدن آنها به خاطر سفر فرزند؛ سفری است که مستلزم فعل حرام یا ترک واجبی باشد.

ص: 503


1- سوره یوسف 12، آیه 109.

سفر مکروه، سفر برای صید لهوی، سفرهایی که نوعا ملازم با لهو و کارهای قبیح و ضد اخلاق است، (مثل اکثر مسافرت های این زمان).

سفر مباح، سفری است که به منظور استراحت و رفع خستگی روحی و سیاحت انجام می شود.

در آیات بسیاری به سفر رفتن و مسافرت توجه داده شده که هدف از آنها توجه و عبرت گرفتن از گذشتگان و پند گرفتن از سرنوشت و عاقبت آنان است.(1)

در روایات نیز فواید و آدابی برای سفر بیان شده و به آن ترغیب فرموده اند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمودند: « مسافرت کنید تا تندرست و سالم باشید» «سَافِرُوا تَصِحُّوا».(2)

و فرمودند: «مسافرت کنید، زیرا اگر مالی به دست نیاورید، بهره عقلی خواهید برد» «سَافِرُوا فَانَّكُمْ إِنْ لَمْ تَغْنَمُوا مَالاً اُفَدْتُمْ عَقْلاً».(3)

و همان حضرت فرمودند: «سفر وسیله سنجش افراد است» «اَلسَّفَرُ مِيزَانُ اَلْقَوْمِ»(4)

و در اشعار منسوب به حضرت امیر علیه السلام آمده است:

تَغْرُبُ عَنِ اَلْأَوْطَانِ فِي طَلَبِ العُلی **وَسَافِرَفَفِي اَلْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ

ص: 504


1- در سوره «یوسف 12، آیه 109»؛ «حج (2)، آیه 46»؛ «روم (30)، آیه 9»؛ «فاطر (35)، آیه 44)؛ «غافر (40)، آیه 21»؛ «غافر (40)، آیه 82»؛ «آل عمران (3)، آیه 173»؛ «محمد (37)، آیه 10»؛ نحل (16)، آیه 36»؛ «انعام (6)، آیه 11»؛ «نمل (27)، آیه 69»؛ «عنکبوت (29)، آیه 20»؛ «روم 20، آیه 42) . در این آیات سخن از سفر و سیر در زمین و دیدن آثار گذشتگان، و حتی تقبیح و توبیخ از ترک سفر شده، و آن نیست مگر به خاطر فوائد سیر و سفر.
2- مکارم الاخلاق، باب نهم، در آداب سفر، فصل اول، ح 1، 2، 3.
3- مکارم الاخلاق، باب نهم، در آداب سفر، فصل اول، ح 1، 2، 3.
4- مکارم الاخلاق، باب نهم، در آداب سفر، فصل اول، ح 1، 2، 3.

تَفَرَّجَ همٍ واكتِسابٌ مَعيشَةٌ**وَعِلمٌ وَ آدابٌ وصُحْبَةٌ ماجِدٌ

برای به دست آوردن مقام عالی، وطن را رها و غربت را برگزین. و مسافرت کن، زیرا در مسافرتها پنج فایده حاصل شود:

1- گشایش هم و غم، 2- کسب و تأمین معاش، 3- تحصیل علم، 4- تحصیل ادب، 5 - مصاحبت و آشنایی با بزرگان.

همچنین روایت است که: حضرت امیر علیه السلام در سفر به شام، وارد مدائن شد، و در ایوان کسرا نماز خواند و با جمعی که همراهش بودند در منازل و جابه جای طاق کسرا گردش کرد و به همراهانش خبر می داد که در این قسمت فلان چیز بوده، و آن جا چنین و چنان بوده، و تمام جزئیات را توضیح داد، به طوری که برخی همراهان که از اهل ساباط(1) بودند و خود از وضع داخلی منازل کسرا اطلاع داشتند، قسم یاد کردند که وضع داخلی منازل کسرا همین گونه بود که امیرالمؤمنین علیه السلام بیان فرمود و گویا حضرت خود در این جا حضور داشته و آنها را می دیده است. (2)در این موقع یک نفر از همراهان، از روی عبرت، این اشعار را سرود:

جَرَتِ اَلرِّيَاحُ عَلَيَّ سُؤْمُ دِيَارِهِمْ **فَكَانَهُمْ كَانُوا عَلَيَّ مِيعَادٌ

وَأُرِي النَّعيمَ وَكُلَّما يُلهي بِهِ**يَوماً يَصيرُ إِلَيَّ بَلي وَنفادٌ

باد بر ویرانه های منازلشان می وزد، گویا آنان وعده گاهی با هم داشته اند و می بینم نعمتها و آنچه روزی به آن سرگرم بودند، امروز تمام به سوی پوسیدگی و نابودی رفته است.

حضرت امیر علیه السلام فرمودند: چرا بهتر از این نگفتی؟ گفتم: ای امیرالمؤمنین

ص: 505


1- «ساباط) قریه ای بوده نزدیک مدائن.
2- بحارالأنوار، ج 41، ص 213.

علیه السلام ! بهتر از این چیست؟ فرمود:«كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ*وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ*وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ*كَذَٰلِكَ ۖ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ*فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ»(1)و [ [امیرالمؤمنین علیه السلام]پس از تلاوت این آیات فرمودند:«اَنَّ هَؤُلاَءِ كَانُوا وَارِثِينَ فَاصْبَحُوا مَوْرُوثِينَ لَمْ يَشْكُرُوا النِّعْمَةَ فَسُلِبُوا دُنْياهُمْ بِالمَعْصِيَةِ اِياكُم وَ كُفْرَ اَلنِّعَمِ لاَ تَحُلَّ بِكُمُ اَلنِّقَمُ»؛ «به راستی که اینان وارث بودند، پس دیگران وارث آنها شدند، نعمت را شکر نگذاشتند، پس دنیا در اثر نافرمانی و گناه، از آنان ربوده شد، (شما، مثل آنان نباشید مبادا کفران نعمت کنید که عذاب بر شما نازل خواهد شد».(2)

هان ای دل عبرت بین، ازدیده نظرکن **ایوان م داین را آیینه عبرت دان

پرویز که بنهادی بر خوان، تره زرین **زرین تره کوبرخوان ؟ وکم ترگوابرخوان

استخاره

در کتاب شریف «العروة الوثقی» آمده است: اولین آداب و مستحبات سفر حج و غیر حج، که بیشتر از همه سفارش شده، استخاره است، یعنی طلب خیر از خدا، به این که مسافر از خدا بخواهد خیر و عافیت را در سفر برایش مقدر و پیش آورد، و در روایات تأکید شده که برای رفتن به سفر، و برای هر کار مهمی دعا کنید و از خدا بخواهید خیر شما را پیش آورد، خصوصا در مواردی که متحیر شده و مردد هستید و مشورت شما با افراد مورد اعتماد، به نتیجه نرسیده است. و اصل

ص: 506


1- سوره دخان 44، آیه 25 تا 29. «چه بسیار بوستان ها و چشمه سارانی که آنان بر جای گذاشتند و کشتزار و جایگاه های نیکو و با ارزش، و نعمت هایی که با آسایش و خوشی از آن برخوردار بودند . اوسرانجام زندگی آنان چنین بود و ما همه هستی آنها را به قومی دیگر به ارث و میراث دادیم، پس نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین و نه به آنان مهلتی داده شد.
2- مجموعه ورام، ج 2، ص 280.

در استخاره، همین است نه آن چه شهرت یافته از استخاره با تسبیح و غیر آن، و استخاره ائمه علیهم السلام نیز همین گونه بوده است.

از حضرت امام محمد باقر و امام صادق علیهما السلام روایت است که فرمودند: «ما استخاره را فرا می گیریم همان گونه که سوره ای از قرآن را فرا می گیریم»«اَنَا كُنَّا نَتَعَلَّمُ اَلْأَسْتَخَارَةَ كَمَا نَتَعَلَّمُ اَلسُّورَةَ مِنَ اَلْقُرْآنِ».(1)

و امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده است که: امام سجاد علیه السلام هر گاه می خواست کاری انجام دهد (مثل حج یا عمره، یا خرید و فروش و غیره) دعا می کرد و می گفت: «اِسْتَخِيرَ اَللَّهَ بِرَحْمَتِهِ»(2) «خدایا مرا به خیر و رحمتت راهنمایی بفرما).

و در بسیاری از روایات آمده که بدون استخاره، (یعنی بدون دعا و طلب خیر از خدا) کاری انجام ندهید، و صورت استخاره این است که بگویید: «اِسْتَخِيرَ اَللَّهَ بِرَحْمَتِهِ» و این دعا را تکرار کنید، و بهتر است دو رکعت نماز بخوانید، یا نماز واجب را بخوانید و صلوات بفرستید، و بعد از آن دعا کنید،(3) و چنانچه در سفر، یا در کاری که می خواهید انجام دهید، مردد باشید، این دعا را تکرار کنید، سپس هر چه از جانب خدا به دلتان الهام شد، همان را انجام دهید.(4)

استخاره با قرآن: گفته شد که اصل و حقیقت استخاره دعا و طلب خیر از خداوند متعال است، در عین حال متعارف است که در موارد مهم، متوسل به قرآن کریم شده و به وسیله آن با خدا مشورت می کنند. ولی باید توجه داشته باشند که استخاره با قرآن و تسبیح باید بعد از تحقیق و مشورت با صاحب نظران و افراد

ص: 507


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ج 8، ابواب صلاة الاستخارة، ص 66، ح 9.
2- همان، ص 67، ح 10.
3- «العروة الوثقی» (کتاب الحج، مقدمه، آداب السفر ومستحباته ) عبارت تلخیص وگاهی نقل به معناشد.
4- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ج 8، ابواب صلاة الاستخارة، ص 63، ص 78.

مطلع و بی غرض باشد، و اگر مشکل حل نشد، می توانند با استخاره رفع تحیر نمایند. و در هر صورت مرحوم صاحب وسائل الشیعه، یک باب تحت عنوان«بَابِ استِحبابِ اِسْتِخَارَةِ اَللَّهِ وَ اِفْتِتَاحُ اَلْمُصْحَفِ وَ اَلْأَخْذُ بَاوَلَ مَا يَرِي فِيهِ» مطرح فرموده، و در این باب از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند: «چنانچه در کاری مردد بودی، قرآن را باز کن و اول چیزی را که در آن دیدی، به آن اخذ و عمل نما، ان شاء الله» «إفتَتحِ الْمُصْحَفِ فَانظُرْ إِلَيَّ أَوَّلَ مَا تُرِي فِيهِ فَخُذْ بِهِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ .»(1)و همین روایت را در ج 6، ص 233، تحت باب «جواز الاستخارة بالقرآن، بل استحبابه» آورده است.

فرق استخاره با فال و تفأل: از مطالب گذشته روشن شد که استخاره، دعا و طلب خیر و صلاح و مصلحت خواهی از خداوند متعال است، استخاره با قرآن نیز مشورت و نظرخواهی از خدا و قرآن کریم است.

اما فال و تفأل به منظور آگاه شدن از پس پرده، و با خبر شدن از غیب، و خبر یافتن از عاقبت کارها و پیش آمدها است، مثلا می خواهد بداند بچه در شکم مادر، دختر است یا پسر، یا می خواهد بداند گم شده اش پیدا می شود یا خیر، بیمارش بهبود می یابد یا نه، فلان کار یا فلان معامله سود می کند یا نه، و مانند اینها، که همه اینها فال و تفأل است. ولی استخاره، دعا و طلب خیر از خدا است، مشورت با خدا و با کلام خدا است. و در روایتی از تفأل به قرآن نهی شده است.

مرحوم صاحب وسائل، یک باب باز کرده تحت عنوان: «بَابِ جوازِ الإستخارَةِ بِالْقُرْآنِ بَلِ اِسْتِحْبَابِهَا وَ كَرَاهَةُ اَلتَّفَأُّلِ بِهِ » و از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که

ص: 508


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 8، ابواب صلاة الاستخاره، ص 78، باب 6، ح1. روایت تلخیص شد

فرمودند: «لاَ تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآنِ»(1)؛ « به قرآن تفأل نزن» (قرآن راوسیله فال گیری قرارنده). و اینکه از تفأل به قرآن منع شده برای این است که اگر خلاف آن پیش آمد، موجب سوء ظن به قرآن و به خداوند سبحان می شود، اما اگر استخاره برخلاف شد، از قبیل مستجاب نشدن دعا است، چون استجابت دعا مشروط به وجود شرایط و نبود موانع است، و چه بسا مستجاب نشدن دعا به خاطر نبود مصلحت، و یا وجود ضرر و مفسده است، چون انسان از مصالح و مفاسد عالم غیب خبر ندارد، (وگاهی که با مشکل بزرگی مواجه می شود، می گوید: کاش پایم شکسته بود و به این راه نمی آمدم اما خداوند حکیم، از همه چیز باخبر است و چیزی جز خیر بنده اش را نمی خواهد.«وَعَسِي انْ تَكْرَهوا شَيّاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسي اَنْ تُحِبُّوا شَيّاً وَ هُوَ شَرٌ لَكُمْ وَ اَللَّهُ يَعْلَمُ و انتم لاَ تَعْلَمُون»(2)؛ «و چه بسا چیزی را خوش نمیدارید حال این که آن چیز، برای شما خیر است و چه بسا چیزی را دوست می دارید، حال این که، آن چیز برای شما بد و شر است و خدا است که می داند و شما نمی دانید». بنابراین استخاره با قرآن موجب سوء ظن نمی شود، اما تفأل به قرآن، چه بسا موجب سوء ظن شود، لذا از آن نهی فرموده اند.

یادآوری: عمل به استخاره - چه خوب بیاید چه بد - واجب نیست، ولی بهتر است مخالفت نکنند، و اگر به هر جهت بنا گذاشتند عمل نکنند، صدقه ای بدهند و صبر کنند تا مدتی بگذرد، بعد بر خلاف استخاره عمل نمایند. همچنین تکرار استخاره مناسب نیست، مگر مدتی بگذرد، یا متوجه شوند استخاره کننده صلاحیت استخاره نداشته است، که در این مورد هم صدقه بدهند.

ص: 509


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ج 6، ابواب قرائة القرآن، ص 233، باب 38، ح 2.
2- سوره بقره 2، آیه 116.

آداب سفر

بهترین روزها برای سفر: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «کسی که قصد سفر دارد، روز شنبه مسافرت کند).(1)

و امام باقرعلیه السلام فرمودند: « پیامبر صلی الله علیه وآله روز پنجشنبه مسافرت می رفتند».(2) و فرمودند: «روز پنجشنبه روزی است که خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله و فرشتگان، آن روز را دوست دارند».(3) و فرمودند: «روز سه شنبه برای سفر، روز آسان و مناسبی است».(4) و از این روزها، بهترین روز، شنبه است، زیرا در روایت است اگر در آن سنگی از جایی حرکت داده شود، خداوند آن سنگ را به جای خود خواهد برگرداند.(5)

و از امام صادق علیه السلام پرسیدند مراد از این آیه چیست؟«فَإِذَا قَضَيْتَ اَلصَّلاَةَ فَانْتَشِرُوا فِي الأَرضِ وَابْتَغوا مِن فَضلِ اللَّهِ »(6) «هر گاه روز جمعه نماز را خواندید، پراکنده شوید و در پی روزی خدا باشید) حضرت فرمودند: نماز، روز جمعه، و پراکنده شدن برای کار و سفر در روز شنبه است».(7)

ضمنا: از سفر در روز جمعه، پیش از ظهر، و روز چهارشنبه، و روز دوشنبه مذمت شده(8) همچنین نقل شده که سفر کردن در بعضی روزهای ماه مبارک نیست، و آن روزها در این شعر آمده است:

هفت روزی نحس باشد در مهی** زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج

سه و پنج و س یزده** با شانزده بیست ویک با بیست وچهار و بیست و پنج

نیز از سفر در حالی که قمر در عقرب است، مذمت شده، ولی در تمام این

ص: 510


1- مکارم الاخلاق، فصل اول آداب سفر.
2- مکارم الاخلاق، فصل اول آداب سفر.
3- مکارم الاخلاق، فصل اول آداب سفر.
4- من لا یحضر، ج 2، ص 173، باب 68.
5- من لا یحضر، ج 2، ص 173، باب 68.
6- سوره جمعه 62، آیه 10.
7- مکارم الاخلاق، همان، ح 15.
8- مکارم الاخلاق، همان، ح 15.

موارد، و در هر جا که فال بد زده شد، و دل انسان چرکین و نگران گردید، با توکل به خدا و صدقه دادن، و بسم الله الرحمن الرحیم گفتن، نگرانی را برطرف کند و سفر را آغاز نماید.

صدقه: امام صادق علیه السلام فرمود: «صدقه بده و هر روز که خواستی حرکت کن».(1)

در روایت است که: ابن عمیر گوید: من در ستاره ها نظر کردم طالعی دیدم که مرا به شک انداخت، این مطلب را به موسی بن جعفر علیه السلام گفتم، فرمود: «هر گاه در مسافرت مرددشدی به اول فقیر صدقه بده و برو، خداوندبلاها را از تودفع می کند».(2) در خبر دیگر فرمود: «سفر را به صدقه دادن و بسم الله و خواندن آیة الکرسی افتتاح کنید».(3)

و در کافی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: من با مردی همکاری داشتم، او از علم ستاره شناسی پیروی می کرد و مقید بود در ساعاتی که به نظرش خوب و مبارک بود حرکت کند، ولی من در ساعت نحس (به اعتقاد او) حرکت می کردم، در سفری او به عقیده خودش، در ساعت میمون و مبارک خارج شد و من در ساعت نحس، در عین حال فائده حاصلهی من بهتر از او شد، وقتی چنین دید، شروع کرد ناراحتی کردن و دست پشت دست زدن و گفت: من هرگز چنین روزی ندیده بودم، به او گفتم: چرا بی تابی می کنی؟ گفت: شما در ساعت نحس خارج شدی و من در ساعتی مبارک و میمون، در عین حال قسمت شما بهتر از من شد، [حضرت فرمود: ]به او گفتم: حدیثی از پدرم از جدم پیامبر صلی الله علیه وآله برایت بگویم و آن این که:

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر کس خوشنود می شود از این که خدا نحوست روزش

ص: 511


1- وسائل الشیعه بیست جلدی، ج 8، ص 272، و ص 273.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 273.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 273.

را دفع کند، اول روز صدقه دهد، و هر که دوست دارد خدا نحسی شبش را دفع نماید، اول شب صدقه دهد، تا خدا نحسی روز و شب را به خاطر صدقه ای که داده، از او دفع کند. و من هنگام حرکت، صدقه دادم و خارج شدم، و این امر برای تو بهتر از علم ستاره شناسی است».«قال رسول الله صلی الله علیه وآله من سره أن یدفع الله عنه نحس یومه فلیفتتح یومه بصدقة یذهب الله بها عنه نحس یومه . و من احب ان یذهب الله عنه نحس لیلته فیلفتتح لیلته بصدقة یدفع الله عنه نحس لیلیه،وإنی افتتحت خروجی بصدقة فهذا خیر لک من علم النجوم».(1)

فوائد و برکات صدقه

*فوائد و برکات صدقه(2)

«أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ »(3) (آیا نمی دانند که تنها خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد).

از این آیه مبارکه اهمیت و ارزش صدقه روشن می شود، زیرا صدقه دهنده هر چند به حسب ظاهر صدقه را به نیازمند می دهد، ولی در واقع به خدا می دهد و گیرنده خداوند سبحان است، و نیازمندی که صدقه را قبول می کند و می گیرد، از طرف خدا

ص: 512


1- کافی، ج 4، ص 6، ح 9.
2- تذکر: صدقه به معنای بخشیدن چیزی است با قصد قربت، و پس از آن که تحویل فقیر، یا ولی شرعی او داده شد، دهنده حق رجوع ندارد، چون ملک گیرنده شده، نیز آنچه را در صندوقی که کمیته امداد داده، ریخته اند بر ندارند، چون باز کردن درب صندوق، تصرف در ملک غیر است و جایز نیست و پولی که در آن ریخته شده به منزله تحویل به فقیر محسوب می شود، بلی اگر صندوق ملک شخصی خودشان باشد، می توانند بردارند و هر جا مایل بودند مصرف کنند، هر چند به قصد صدقه ریخته باشند. چون هنوز تحویل فقیر نداده و به ملک خودشان باقی است.
3- سوره توبه 9، آیه 104.

و نماینده خداوند است، و دست او دست خدای سبحان است، لذا دهنده صدقه باید احترام گیرنده را کاملا رعایت کند، و به چشم حقارت به او نگاه نکند.

از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: «صدقه پیش از آن که در دست نیازمند قرار گیرد به دست خدا می رسد» «إِنَّ اَلصَّدَقَةَ تَقَعُ فِي يَدِ اَللَّهِ قَبْلَ أَنْ تَصِلَ إِلَيَّ يَدُ اَلسَّائِلِ».(1)

و از امام سجاد علیه السلام است که فرمود: «صدقه در دست بنده واقع نمی شود مگر این که قبلا در دست خدا قرار بگیرد».(2)

و در روایتی آمده است که: «همه اعمال را فرشتگان تحویل می گیرند جز صدقه که مستقیما به دست خدا می رسد».(3) علاوه بر این، در روایات، فواید و برکات بسیاری برای صدقه ذکر شده که برخی از آنها را بازگو می کنیم.

1- پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: صدقه مردن بد را دفع می کند.

2- از امام محمد باقر علیه السلام است که: «نیکی و صدقه، فقر را برطرف و عمر را زیاد می کند».

3- و همان حضرت فرمودند: «یک حج به جا آورم محبوب تر است نزد من از آزاد کردن ده برده، بلکه از آزاد کردن هفتاد برده، و خانواده یک مسلمان را سیر کنم و آنها را بپوشانم، و آبرویشان را در برابر مردم حفظ کنم، نزد من محبوب تر است از این که یک حج، دو حج، سه حج، تا ده و ده و ده و تا هفتاد حج به جا آورم».

4- امام صادق علیه السلام فرمودند: «بیمارانتان را با صدقه مداوا کنید».

5- و همان حضرت فرمودند: «زمین قیامت سوزان و آتشین و بدون سایه است

ص: 513


1- مجمع البیان، ذیل آیه مزبور.
2- تفسیر عیاشی.
3- تفسیر عیاشی.

و همه مردم زیر آفتاب سوزان قرار دارند، جز مؤمن که صدقه اش سایبانش می شود.

6- «صدقه روزی را نازل می گرداند».

7- «صدقه بلاهای آسمانی را دفع می کند).

8- «صدقه آتش سوزی و غرق شدن و سقف بر سر انسان خراب شدن را دفع می کند).

و فرمودند: «حَصِّنُوا إِيمَانَكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ صِحَّتَكُمْ بِالصَّدَقَةِ» ایمانتان را با دعا و صحت و سلامتی خود را با صدقه حفظ کنید.

از امام صادق علیه السلام است که فرمود: « مردی یهودی از کنار پیامبرصلی الله علیه وآله عبور کرد و گفت: «السام علیک»، (مرگ بر تو باد) پیامبر صلی الله علیه وآله در پاسخش فرمود: «علیک» بر خودت باد، بعد به اصحاب فرمود: این مرد به وسیله مار سیاهی گزیده و هلاک می شود، ولی طولی نکشید که یهودی در حالی که هیزم بر دوش داشت آمد، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: هیزم ها را به زمین بگذار، وقتی روی زمین گذاشت، مار سیاهی در وسط هیزم ها دیده شد که قطعه چوبی را گاز گرفته بود، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود:ای یهودی! امروز چه کار خیری انجام داده ای؟ گفت: دو قرص نان داشتم، یکی را خوردم و دیگری را صدقه دادم، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: خدا به واسطه صدقه ات، بلا را از تو دفع کرد، سپس فرمود: صدقه مردن بد را از انسان دفع می کند».

و از حضرت رضا علیه السلام نقل است که فرمود: « مردی در بنی اسرائیل تنها یک پسر داشت، به او گفته شد، پسرت در شب عروسیش فوت می کند، در شب عروسی چشم پسرش به پیر مردی افتاد که تقاضای غذا می کرد، آن جوان دلش رحم آمد و به پیر مرد غذا داد، شب عروسی سپری شد و پدر او سخت نگران بود، صبح دید فرزندش به سلامت است، شب بعد در عالم خواب به او گفته شد:

پسرت صدقه ای داد و از مرگ نجات یافت، از پسرش پرسید چه کردی؟ گفت: به

ص: 514

پیر مردی غذا دادم، پدرش گفت: بدان خدا تو را به خاطر صدقه ای که دادی، از مرگ نجات داد».(1)

9- و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «بر میت شبی سخت تر از شب اول قبر نمی گذرد، پس به اموات خود رحم کنید به صدقه دادن» «لاَ يَأْتِي عَلَيَّ اَلْمَيِّتُ سَاعَةً أَشَدُّ مِنْ أَوَّلِ لَيْلَةٍ فارحموا مُؤْتَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ»(2)

صدقه پنهانی افضل است: «إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ ۖ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۚ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ ۗ »(3) «اگر صدقات را آشکار بپردازید خوب است، و اگر آنها را پنهانی به فقرا بدهید، برای شما بهتر است، و قسمتی از گناهان شما را می پوشان».

صدقه ای که مخفیانه به نیازمند داده شود، ریا و خودنمایی در آن راه نمی یابد و آبروی نیازمند نیز محفوظ می ماند. صدقه پنهانی پاره ای از گناهان را می پوشاند، «ويُكَفَّرُ عَنكُم مِن سَيِّئاتِكُم» صدقه پنهانی خشم خدا را فرومی نشاند پیامبر و فرمودند:«صَدَقَةُ اَلسِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ اَلرَّبِّ»(4). صدقه پنهانی صاحبش رادر سایه لطف خدا قرار می دهد، در روزی که سایه ای جز سایه لطف خدا وجودندارد.

صدقه به خویشاوندان افضل است: از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیدند چه صدقه ای افضل است؟ فرمودند: «صدقه به خویشی که در باطن دشمن است» «اَلصَّدَقَةُ عَلَيَّ ذِي اَلرَّحِمِ اَلْكَاشِحِ».

و همان حضرت فرمودند: «صدقه به خویشاوندان، بیست و چهار درجه ثوابش

ص: 515


1- این روایات در کافی، ج 4، ص 1 تا 8 آمده است.
2- وسائل الشیعة، باب 44، ابواب بقیة الصلوات مندوبه، ح 2.
3- سوره بقره 2، آیه 271.
4- کافی، ج 4، ص 7، باب فضل صدقة السر، ح 1.

بیشتر است».

اقسام صدقه و بهترین اوقات و مکانها: از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند:

«كُلُّ مَعْرُوفٍ صَدَقَةٌ إِلَيَّ غَنِيٌ اَوْ فَقِيرٌ...» «هر چیز پسندیدهای صدقه است چه به بی نیاز داده شود، چه به نیازمند (مثل موعظه و نصیحت و هر خدمتی به دیگران) » همچنین فرمودند: «اَلْكَلِمَةُ اَلطَّيِّبَةُ صَدْقُهُ».(1) (سخن پاک و نیکو صدقه است).

و خلاصه: صدقه پنج قسم است: 1- صدقه به مال، 2- صدقه بواسطه شدن در امر خیر، 3- صدقه زبانی به اصلاح بین دو نفر، 4- صدقه به بذل علم و ارشاد جاهل، 5۔ صدقه فکری در مقام مشورت.

و بهترین اوقات برای صدقه دادن، اوقات مبارک و باشرافت است، مثل شب و روز جمعه، ماه رمضان. عید فطر و قربان و نیمه شعبان و عید غدیر و سایر اعیاد مذهبی بهترین مکان ها برای صدقه دادن، جاهای با شرافت است، مثل مدینه منوره، مشاهد مشرفه، مساجد و سایر اماکن متبرکه.

تذکر: صدقه دادن به غیر مؤمن و غیر مسلمان نیز صحیح است و استحباب دارد (به غیر شیعه نیز می توان صدقه مستحبی را پرداخت) ولی افضل آن است که صدقه را به مؤمنین بدهند. بلی، مظالم عباد از صدقات واجبه است و فقط باید به مؤمن (شیعه دوازده امامی) داده شود.

صدقه عبادت است: صدقه از عبادات است که با قصد قربت پرداخت می شود، و فضیلت و آثار و برکاتش فراوان است که در آیات و روایات بیان شده:

1- صدقه، ابتدا در دست خدا قرار می گیرد.

2- گناهان را می پوشاند.

ص: 516


1- این روایات در کافی، ج 4، ص 3 تا 10، و بحارالأنوار، ج 66، ص 377 و ص 352 آمده است .

3- مردن بد را دفع می کند.

4- روز قیامت بر سر صاحبش سایه می اندازد.

5- مال را زیاد می کند.

6- موجب بهبود بیمار می شود.

7- پس انداز قیامت انسان است.

8- آتش خشم خدا را فرو می نشاند 9- سپر از آتش جهنم است.

10۔ فقر را زایل می کند.

11- عمر را طولانی می کند.

12- انواع بلاها را از صاحبش دفع می کند.

13- انسان را از حوادث و تصادفات بیمه می کند.

14- در زندگی و روزی و درآمد برکت می آورد.

15۔ صدقه و تأمین زندگی یک خانوار محتاج، افضل از هفتاد حج است.

16- پشت شیطان را می شکند.

17- صدقه در هنگام سفر، در اوقات مبارک، در مشاهد مشرفه، به ارحام و خویشاوندان، و به افراد متدین و آبرومند، چندین برابر ثواب و فضیلت دارد.

فریدون فرخ فرشته نبود** زمشک و زعنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویی** تو داد و دهش کن فریدون تویی

متفرقات سفر

وصیت هنگام مسافرت: از آداب سفر وصیت کردن است و آن همیشه مستحب است، ولی در هنگام سفر به آن سفارش شده و علت آن روشن است.

ص: 517

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «کسی که عازم سفر است باید وصیت کند».(1)

خداحافظی با نزدیکان: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «بر مسلمان حق است که وقت مسافرت، برادران و آشنایان را آگاه سازد و با آنان خداحافظی کند و بر برادران و آشنایان نیز حق است که وقتی مسافر از سفر برگشت به دیدنش بروند».(2)

توشه سفر و لوازم و نیازمندیهای آن: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «از بزرگی شخص آن است که توشه سفرش پاکیزه و عالی باشد».(3)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «مروت و جوانمردی در سفر آن است که توشه، فراوان و عالی باشد و به همراهان بخشش شود».

روایات زیادی وارد شده که مسافر مقداری تربت امام حسین علیه السلام - که شفای هر درد و امان هر خوفی است - بردارد، انگشتر عقیق یا فیروزه دست کند. و نیز تمام نیازمندی های خود را از قبیل دارو، ادویه جات، نخ و سوزن، قیچی، وسایل اصلاح و حتی سورمه دان و سایر مایحتاج را بردارد(4).

انتخاب همسفر: امام صادق علیه السلام فرمود: «همراه کسی برو و هم سفر شو که از او کسب آبرو کنی نه او از تو در مقام کسب آبرو باشد».(5)

ابوبصیر گوید به امام صادق علیه السلام گفتم: شخص کم پولی با چند نفر پولدار

ص: 518


1- وسائل الشیعه، 20 جلدی، ج 8، ص 267، ح 1.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 329، ح 1.
3- همان، ص 310، ح 1.
4- به وسائل الشیعه، ج 8، ص 311 مراجعه شود و ص 301 ح 1.
5- به وسائل الشیعه، ج 8، ص 311 مراجعه شود و ص 301 ح 1.

مسافرت کرد، پولدارها زیاد خرج می کردند و آن شخص نداشت خرج کند، حضرت فرمود: دوست ندارم آن شخص کم پول، خود را ذلیل و سبک کند، باید با مثل خود سفر کند.(1)

امام باقرعلیه السلام فرمود: « اگر خواستی رفیق بگیری با مثل خود رفاقت کن نه با پول دارتر از خود که خرج تو را بکشد، چون این برای مؤمن ذلت و خواری است».(2)

هشام بن الحکم از امام صادق صلی الله علیه وآله نقل کرده که آن حضرت، زشت و سبک می دانست که انسان با کسی که خود را بر رفیقش برتری می دهد، رفاقت و همراهی کند و می فرمود با مانند خود رفاقت و رفت و آمد کن.(3)

وظیفه مؤمنین و اطرافیان: مستحب است اطرافیان و مؤمنین مقداری با مسافر همراهی کنند و او را بدرقه نمایند و به او دعا کنند و سلامتی او را از خداوند متعال بخواهند.

در خبر است که وقتی عثمان، اباذر را تبعید کرد، حضرت امیر علیه السلام با امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عقیل و عبدالله جعفر و عمار یاسر، مقداری همراه اباذر رفتند بعد حضرت امیر علیه السلام به آنان فرمود: «با برادر خود اباذر، وداع کنید که ناچار مسافر باید برود و بدرقه کنندگان باید برگردند».(4)

امام سجاد علیه السلام فرمود: «وقتی مسافران با پیامبر صلی الله علیه وآله خداحافظی می کردند، آن حضرت می فرمود: خداوند توشه شما را تقوی قرار دهد و خیر شما را پیش آورد و حاجات شما را برآورد و دین و دنیای شما را حفظ کند و شما را به سلامت به

ص: 519


1- به وسائل الشیعه، ج 8، ص 311 مراجعه شود و ص 301 ح 1.
2- به وسائل الشیعه، ج 8، ص 311 مراجعه شود و ص 301 ح 1.
3- به وسائل الشیعه، ج 8، ص 311 مراجعه شود و ص 301 ح 1.
4- به وسائل الشیعه، ج 8، ص 311 مراجعه شود و ص 301 ح 1.

خویشانتان در حالی که آنان نیز سالم باشند برگرداند».(1)

و همان حضرت فرمود: «کسی که زندگی مسافر مکه را اداره کند، ثواب و اجرش مانند ثواب و اجر شخص حاج می باشد. حتی این که گویا استلام حجر الأسود کرده است».(2)

دعای سفر: امام صادق علیه السلام از پدران گرامی اش نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «شخص مسافر، جانشینی برای خود در اهلش باقی نمی گذارد که بهتر باشد از دو رکعت نماز که هنگام حرکت بخواند و پس از آن بگوید: «اللَّهُمَّ إنِّي استَودعَكَ نَفسي وَأهلي وَمالي وَ ذُرِّيَّتي وَدُنيايَ وآخِرَتي وامانَتي وَخاتِمَةَ عَمَلي». بار پروردگارا جان و اهل و مال و فرزند و دنیا و آخرت و امانت و خاتمه کارم را به تو می سپارم و همه را در پناه تو به امانت می گذارم.

بعد فرمود: «و هیچ کس این دعا را نخواند مگر این که خداوند عزوجل خواسته های او را عطا فرمود».(3)

موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: «هر گاه یکی از شما عازم سفر است اگر درب خانه اش بایستد و سوره حمد را در مقابلش و از سمت راست و چپش بخواند و نیز سوره «قُلَّ أَوْ اُعُوذْ بِرَبِّ اَلنَّاسِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَّ اَلْقَلَقِ» ،«قُلْ هُوَ اَللَّهُ أَحَدٌ» و «آیه الکرسی» را به همان نحو بخواند، بعد بگوید: خدایا! مرا با همراهانم حفظ فرما و به سلامت دار و خیر ما را پیش آور. خداوند او را با همراهانش حفظ می کند و به سلامت به مقصدشان می رساند».(4)

امام صادق علیه السلام فرمود: همین که به قصد حج و عمره از منزل خارج شدی دعای فرج را بخوان: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلْحَلِيمُ اَلْكَرِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحا

ص: 520


1- وسائل الشیعه، ج 8، باب 29 و ص 277.
2- وسائل الشیعه، ج 8، باب 29 و ص 277.
3- وسائل الشیعه، ج 8، باب 29 و ص 277.
4- وسائل الشیعه، ج 8، باب 29 و ص 277.

اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الأَرَضِينَ السَّبْعِ وَما فيهِنَّ ومَا بَيْنَهُنَّ ورَبُّ العَرشِ العَظِيمِ والحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِينَ».(1)

امام باقر علیه السلام فرمود: «که اگر چیزی بر مقدارت سبقت می گرفت به طور حتم و یقین می گفتم که اگر کسی هنگام مسافرت و یا در وقت خروج از منزل سوره«اَنَا اَنْزَلْنَاهُ»را بخواند حتما بر می گردد».(2)

شیخ صدوق قدس سره نقل کرده که وقتی امام صادق علیه السلام سوار مرکب می شد می فرمود: «سُبحانَ الَّذِي سَخَّرَلَنَا هَذَا وَما كَنَالُهُ مُقَرَّنِينَ »(3) «پاک است خداوندی که این مرکب را رام و مسخر ما نمود و ما قدرت رام کردن و نگهداری آن را نداشته و نداریم».و هفت مرتبه «سُبْحَانَ اَللَّهِ» می گفت و هفت مرتبه «اَلْحَمْدَلَلُهُ» و هفت مرتبه «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ».(4)

و از امام سجاد علیه السلام نقل شده که فرمود:«هیچ کس هنگام سوار شدن سوره«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ»را نخواند مگر این که به سلامت، با گناه بخشیده شده پیاده شد».(5)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «هر چیزی قله و اعلائی دارد و قله و اعلای قرآن مجید آیة الکرسی است. کسی که یک مرتبه آیة الکرسی را بخواند خداوند هزار گرفتاری از گرفتاری های دنیا و هزار ناپسند از ناپسندهای آخرت را از او دور گرداند که آسان ترین گرفتاری و ناپسندی دنیا فقر است و آسان ترین گرفتاری آخرت عذاب قبر است بعد فرمود: و من با خواندن آیة الکرسی درجات خود را

ص: 521


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 277، ح 1 و ص 278 ح 5 و ص 289 ح 4.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 277، ح 1 و ص 278 ح 5 و ص 289 ح 4.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 277، ح 1 و ص 278 ح 5 و ص 289 ح 4.
4- سوره زخرف، آیه 13.
5- وسائل الشیعه، ج 8، ص 283، ح 5 و ص 288 و 289.

بالا می برم».(1)

نیز مناسب است هنگام رفتن مسافر، این آیه مبارکه در گوش او خوانده شود «اَلَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ اَلْقِرَانُ لِرَدَّاكَ إِلَيَّ مُعَادٌ»(2) (ان شاء الله).

همچنین مستحب است مسافر هنگام حرکت و سوار شدن بسم الله بگوید و حمد خدا را به جا آورد، و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه وآله بفرستد و بگوید:

«اللَّهُمَّ إنِّي استَودِعُكَ اليَومَ نَفسي وَأهلي وَمالي وَوُلدي ومَن كانَ مِنِّي بِسَبِيلٍ الشَّاهِدَ مِنْهُمْ وَالْغائِبَ اللّهُمَّ احْفَظْنا بِحِفظِ الأَيمانِ واحْفَظْ عَلَيْنا اللّهُمَّ اجْعَلْنا في رَحمَتِكَ ولا تَسلُبْنا فَضلَكَ إنَّا إِلَيْكَ راغِبُون اَللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِاللَّهِ مِن وَعثاءِ السَّفَرِ وَكَابَةِ المُنقَلَبِ وسُوءِ المَنْظَرِ فِي الأَهْلِ والْمَالِ والْوَلَدِ فِي الدُّنْيا وَالأَخِرَةِ اللّهُمَّ إنِّي اتَّوَجَّهُ اِلَيْكَ هَذا التَّوَجُّهُ طَلَباً لِمَرضاتِكَ وَتَقَرُّباً إلَيكَ اللّهُمَّ فَبَلِّغْني ما أُؤَمِّلُهُ وَأرجوهُ فَيكَ وَفي أَولِيائِكَ يَا أرحَمَ الرَّاحِمينَ».(3) «خداوندا ! من امروز خودم و خانواده و مال و فرزندانم و هر کسی را که مانند من راهی سفر است - چه حاضر باشد و چه غایب - به تو سپردم، خداوندا ! ما را به برکت ایمان نگهدار، و آن را برای ما حفظ کن، خداوندا! ما را مشمول رحمتت قرار ده، و فضلت را از ما مگیر، چرا که ما به تو مشتاقیم، پروردگارا! ما به تو پناه می بریم از سختی سفر، و از غصه دار برگشتن، و از دیدن صحنه بد در خانواده و مال و فرزندانم، چه در دنیا و چه در آخرت، خدایا! من به تو رو آورده ام با این توجه که خواستار خوشنودیت و تقرب به درگاهت هستم، پس مرا به آن چه که از تو و اولیائت (در واسطه بودن آنان به درگاهت آرزو و امیدوارم، برسان، ای مهربان ترین مهربانان».

ص: 522


1- وسائل الشیعه، ص 288 و 289.
2- سوره قصص 28، آیه 85. «كَمَا هُوَ اَلْمَشْهُورُ عَمَلاً» (العروة الوثقی، کتاب الحج، آداب السفر).
3- بحارالانوار، ج 97، ص 104.

مخارج سفر حلال باشد: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کسی که از کسب حرام و از راه حرام پول پیدا کرد خداوند نه صدقه او را قبول می کند و نه بنده آزاد کردن و نه حج و نه عمره او را و به عدد پول هایی که خرج کرده، برایش گناه می نویسد و باقی مانده آن پول، پس از مرگ، توشه جهنم او خواهد بود».(1)

در روایت دیگر است که فرمودند: «کسی که با مال حرام حج برود، همین که لبیک گفت، خدا در پاسخش گوید:«لَا لَبَّيكَ وَلا سَعدَيكَ». خیر، قبولت نمی کنیم و حجت را نمی پذیریم (تا آن چه از مال حرام به دست آورده ای به صاحبش برگردانی] و عمل تو مبارک و مورد پسند نیست.(2)

و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: «ما اهل بیتی هستیم که مخارج حج و مهریه زنان و پول کفنمان را که لباس آخرت است از خالص ترین و پاکترین قسمت اموالمان تهیه می کنیم».(3)

و امام باقر علیه السلام فرمود: «کسی که از راه غش در معامله و گول زدن مردم و یا از راه رباخواری و یا از راه خیانت و یا از راه دزدی، پول به دست آورد و آن پول را به عنوان زکات بدهد و یا صدقه دهد و یا با آن پول مکه رود خداوند متعال هرگز این اعمال را قبول نمی کند».(4)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «دین خود را به کمک ورع و پرهیزکاری حفظ کنید و به وسیله تقیه تقویتش کنید و بی نیازی را از خداوند بخواهید و درب سلطان و صاحب قدرت را نکوبید و آگاه باشید، هر کس در برابر سلطان و صاحب قدرت، و یا در مقابل مخالف دین و مذهب، به طمع آن چه در دست آنها است کوچکی

ص: 523


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 103، ح 6 و ص 102ح1 و2. و ص 103 ح 5 و 7.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 103، ح 6 و ص 102ح1 و2. و ص 103 ح 5 و 7.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 103، ح 6 و ص 102ح1 و2. و ص 103 ح 5 و 7.
4- وسائل الشیعه، ج 8، ص 103، ح 6 و ص 102ح1 و2. و ص 103 ح 5 و 7.

و فروتنی کند، خداوند چنین شخصی را خوار و ذلیل کند و او را به خودش واگذارد و اگر در راه حج و عمره و یا آزاد کردن بنده خرج کند به او اجر و مزد نمیدهد».(1)

وظیفه مسافر با هم سفر: امام صادق علیه السلام فرمود: «مروت و جوانمردی دو قسم است، یکی در حضر و دیگر در سفر، مروت در حضر عبارت است از: خواندن قرآن و مسجد رفتن و برآوردن حاجات مردم و در کارهای خیر با مردم همکاری کردن [تا آن که فرمود: و مروت در سفر به چند امر است: توشه فراوان و عالی برداشتن و به همراهان بخشش کردن و اسرار رفقا را پس از جدا شدن نگاه داشتن و در آن چه که موجب غضب خدا نمی شود، بسیار مزاح کردن. (بعد فرمود: قسم به آن کس که جدم رسول الله صلی الله علیه وآله را به رسالت مبعوث کرد خداوند انسان را به اندازه مروتش روزی می دهد و به اندازه مخارجش برای او می رساند و به اندازه شدت بلا، به او صبر میدهد».(2)

و از همان حضرت است که: «لقمان به فرزندش فرمود: ای فرزندم! هر گاه با جمعی سفر کردی در کار خود با آنان زیاد مشورت کن و در برابر آنان بسیار خنده رو باش و در بخشش توشه ات سخی باش و اگر رفقایت دعوتت کردند بپذیر و اگر از تو کمک خواستند کوتاهی نکن. حرفت را کم و نماز و دعایت را زیاد کن و به آن چه همراه داری از توشه و آب و مرکب، از آنان با گشاده رویی پذیرایی کن و اگر درباره حقی از تو شهادت خواستند آن چه دیده ای بیان کن و اگر با تو مشورت کردند پس از فکر و دقت، نظریه خود را اعلام کن [تا آن که فرمود: و هر گاه دیدی رفقایت حرکت کردند تو هم حرکت کن و هر وقت مشغول خدمتی شدند تو نیز خدمت کن و اگر از کسی دستگیری کردند یا به کسی پول قرض دادند تو هم با آنان شرکت و

ص: 524


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 323.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 323.

همکاری کن، حرف بزرگ تر از خود را گوش کن، اگر به تو دستوری دادند و یا از تو سؤال کردند، از پاسخ منفی و نه گفتن دوری کن، چون رد سؤال و نه گفتن، زشت و علامت پستی است پس پرهیز کن. ای فرزندم! چون وقت نماز آمد از تأخیر آن حذر کن و با خواندن آن تکلیف را از گردن خود ساقط کن... و تا سوار مرکب هستی از خواندن کتاب خدا کوتاهی نکن و چون به کاری مشغول شدی تسبیح خدا را ترک نکن و در مواقع بیکاری از یاد خدا و دعا غفلت نکن».(1)

نیز امام صادق علیه السلام فرمود: «در سفر، خود را آماده کن که با رفقایت خوش خلقی و خوش رفتاری کنی و زبانت را نگه داری و غیظت را فرو بری و از گفتار لغو و بیهوده بپرهیزی و عفوت را بگستری».(2)

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کسی که به مسافر مؤمنی کمک بدهد خداوند هفتاد و سه مشکل او را حل کند و هم و غم دنیا و آخرت او را مرتفع سازد و روزی که مردم سخت گرفتار هستند و هر کس مشغول خود باشد خداوند گرفتاری بزرگ او را برطرف فرماید».(3)

و حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «کسی که قصد زیارت کعبه معظمه را دارد، اگر سه خصلت نداشته باشد برای عمل او اهمیت و ارزشی نخواهد بود:

1- اخلاق پسندیده که با همسفران خود رفتار نیکو داشته باشد، 2- حلمی که غضب خویش را مهار کند، 3- ورع و پرهیزکاری که او را از گناه بازدارد». «مَا يَعْبَاءُ مَنْ يَؤُمُّ هَذَا اَلْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ خُلُقٌ يُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَه

ص: 525


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 323.
2- کافی، ج 4، ص 286، ح 3.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 314، باب 46، ح 1.

وَحِلْمٌ يَملِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ» .(1)

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است که فرمودند: «هیچ خرج کردنی نزد خدا محبوب تر از میانه روی نیست، و خدا اسراف را دشمن می دارد، مگر در سفر حج و عمره». «مَا مِن نَفَقَةٍ أَحَبَّ إلَيَّ اللَّهُ عزَّوجل مِن نَفَقَةِ قَصدٍ ويُبْغِضُ الإِسرافَ إلاَّ في حَجٍ او عُمرَةٍ»(2)

و در روایت دیگر است که: «امام سجاد علیه السلام در سفر حج و عمره، پاکیزه ترین توشه را بر می داشت»(3)

استقبال از زائران: امام سجاد علیه السلام فرمود: «بشتابید و به حجاج سلام دهید و مصافحه کنید پیش از آن که به گناه آلوده شوند».(4)

و نیز آن حضرت فرمود: «ای کسانی که مکه نرفته اید! به حجاج تبریک بگویید و با آنان مصافحه کنید و آنان را بزرگ بدارید که به این وسیله شما هم در اجر با آنان شریک می شوید».(5)

حضرت امیر علیه السلام فرمود: «همین که برادر دینیات از مکه آمد بین دو چشمش را ببوس، لب هایش را ببوس که با آن لب ها حجر الاسود را بوسیده همان حجرالاسودی را که پیامبر صلیالله علیه وآله بوسیده است. چشمش را ببوس که با آن چشم به خانه خدا نظر کرده، پیشانی و صورت او را ببوس و همین که به او تبریک گفتی بگو: خداوند حج شما را قبول فرماید و این سفر را آخرین سفرت قرار ندهد».(6)

«إِذَا قَدِمَ اخوك مِنْ مَكَّةَ فَقَبِّل بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَفَاهُ الَّذِي قَبَّلَ بِهِ الْحَجَرَ اَلْأَسْوَدَ الَّذِي

ص: 526


1- خصال شیخ صدوق، باب سه گانه، ح 179.
2- وسائل ج 8، باب 35، ص 305، ح 1 و ص 310 باب 42، ح 2 و ص 315 و ص 327.
3- وسائل ج 8، باب 35، ص 305، ح 1 و ص 310 باب 42، ح 2 و ص 315 و ص 327.
4- وسائل ج 8، باب 35، ص 305، ح 1 و ص 310 باب 42، ح 2 و ص 315 و ص 327.
5- وسائل ج 8، باب 35، ص 305، ح 1 و ص 310 باب 42، ح 2 و ص 315 و ص 327.
6- وسائل ج 8، باب 35، ص 305، ح 1 و ص 310 باب 42، ح 2 و ص 315 و ص 327.

قَبَّلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صلي اللَّه عليه وآله والعَيْنَ الَّتي نَظَرَ بِهَا إِلَيَّ بَيْتُ اللَّهِ وَقَبِّل مَوضِعَ سُجودِهِ وَ وَجْهَهُ وَإِذَا هَنَّيْتُمُوهُ فَقُولُوا لَهُ قَبِلَ اللَّهُ نُسُكَك ورَحِمَ مَعِيك والخَلْفَ عَلَيْك تَفَقُّتَك ولا جَعَلَك آخِرَ عَهْدِهِ بِبَيْتِ الحَرَامِ».(1)

نیز از امام سجاد علیه السلام است که فرمودند: «شتاب کنید به سلام کردن به حج و عمره گزار، و با آنها مصافحه کنید پیش از آن که به گناه آلوده شوند» «وَ بَادِرُوا بِالسَّلامِ عَلَيَّ الْحَاجَّ والْمُعْتَمِرُ ومُصَافَحَتُهِمْ مِن قَبلِ أن تُخالِطَهُمُ الذُّنوبُ».(2)

در روایت دیگر است که امام سجاد علیه السلام فرمود: « مژده دهید به حاج و با آنها مصافحه کنید و احترامشان نمایید، به راستی که این رفتار بر شما لازم است و در این صورت شما با آنها در اجر شریک می شوید».(3)

و از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «هر کس با حاج در حالی که غبار سفر بر اوست معانقه کند (دست در گردن او در آورد و او را در آغوش بگیرد) مثل آن است که حجرالاسود را بوسیده و استلام کرده است».(4)

برخی دیگر از آداب سفر: 1۔ کسی که عازم سفراست، قبل از حرکت غسل کند.

2- تنها و بدون آشنا و رفیق مسافرت نکند.

3- چنانچه همسرش بیمار شد، اقلا سه روز صبر کند و او را وانگذارد.

4- وظایف دینی را به موقع انجام دهد.

5- نمازها را اول وقت و در اولین فرصت بخواند.

و وقتی به شهر و محلی رسید که می خواهد در آن جا بماند، این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ حَبِّبْنَا إِلَيَّ أَهْلَهَا وَ حُبْبِبِ صَالِحِي أَهْلِهَا إِلَيْنَا»(5) (بار پروردگارا ! خیر و خوبی این محل را از تو درخواست می کنم، و از شر آن به تو پناه می برم، خداوندا!

ص: 527


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 327 و 328، ح 7 وحاوح 2 و ح 6.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 327 و 328، ح 7 وحاوح 2 و ح 6.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 327 و 328، ح 7 وحاوح 2 و ح 6.
4- وسائل الشیعه، ج 8، ص 327 و 328، ح 7 وحاوح 2 و ح 6.
5- وسائل الشیعه، ج 8، ص 327 و 328، ح 7 وحاوح 2 و ح 6.

مارانزد مردم این محل محبوب گردان، وخوبان آنها را نیز محبوب ما بگردان».

7- از امام صادق علیه السلام است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: هنگامی که داخل شهرها شدید از پیاز آنجا بخورید، پیاز، وبای آنجا را از شما دور می گرداند. «إِذَا دَخَلْتُمْ بِلاَداً فَكُلُوا مِنْ بَصَلِهَا يَطْرُدْ عَنْكُمْ وَبَاءَهَا»(1)

8- و از حضرت امیر علیه السلام است که به فرزندش امام حسین علیه السلام فرمود:

حُسَيْنُ إِذَا كُنْتَ فِي بَلْدَةٍ **غَرِيباً فَعَاشِرْ بِآدَابِهَا

حسینم ! هرگاه در شهری غریب بودی، با آداب و رسوم آن شهر با مردمش معاشرت کن.

ضمنا روایات بسیاری وارد شده که هنگام رسیدن به شهری که می خواهید بمانید، صلوات بفرستید و دعا کنید و از خدا خیر وسلامتی خود را مسألت نمایید.(2)

وظیفه خانم ها در سفر: شهید قدس سره در کتاب دروس فرموده است: «وقتی زنها می خواهند زیارت کنند لازم است خود را از مردان جدا کنند و اگر در شب باشد بهتر است. و باید از پوشیدن لباس خوب و عالی پرهیز کنند، و طوری به زیارت مشرف شوند که مردان نامحرم کمتر آنان را بشناسند و ببینند».

مرحوم محدث قمی قدس سره بعد از نقل این عبارت فرموده است: «از این عبارت معلوم شد کثرت قبح و شناعت آن چه متعارف شده که زنها به اسم زیارت و تشرف به مشاهد مشرفه خود را آرایش نموده، با لباس های نفیس به زیارت می روند و با مردان نامحرم مواجه و روبه رو می شوند، [تا آن که فرموده است بایستی این زیارت را از منکرات شمرد نه از عبادات، باید از موبقات شمرد نه از

ص: 528


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج25، باب 27، ابواب الاطعمة، ص 213 وکافی، ج 6، ص 374، ح 5.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 266، باب 12.

قربات. از حضرت صادق علیه السلام نقل است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به اهل عراق فرمودند: «ای اهل عراق! به من خبر رسیده که زنهای شما در میان راه به مردها برخورد می کنند، آیا شما حیا نمی کنید؟ و فرمود: خدا لعنت کند کسی را که حیا نمی کند، و در کتاب «من لا یحضر» اصبغ ابن نباته از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت می فرمود: «در آخر الزمان و نزدیک شدن وقت ظهور، روزگاری خواهد آمد که بدترین زمان ها است، زنان آن زمان بی حجاب و عریانند و از دین خارج شده و در فتنه ها داخل گردیده اند، و به شهوتها تمایل دارند و به سرعت به سوی لذتها حرکت می کنند و حرامهای خدا را حلال می شمارند و سرانجام در جهنم مخلد و ماندگار خواهند بود» «يَا أَهْلَ الْعِراقِ نُبِّئْتُ اَنْ نسَآئِكُمْ يُوَافِينَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أَمَا تَسْتَحْيُون»وَقالَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ لاَ يَغَارُ وفي اَلْفَقِيهِ رُوِيِّ اَلْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ يَظْهَرُ فِي اخرِ الزَّمَانِ واقتِرَابِ السَّاعَةِ وَهُوَ الأزْمِتَةُ نَسُوُهُ كَاشِفَاتٌ عَارِيَاتٌ مُتَبَرِّجَاتٌ مِنَ اَلدِّينِ دَاخِلاَتٌ فِي اَلْفِتَنِ مَائِلاَتٌ إِلَيَّ اَلشَّهَوَاتُ مُسْرِعَاتٌ إِلَيَّ اَللَّذَّاتُ مُسْتَحِلاَّتُ اَلْمُحَرَّمَاتِ فِي جَهَنَّمَ خَالِدَاتٌ».(1)

موعظه امیرالمؤمنین علیه السلام در آستانه سفر: شخصی عازم سفر بود، از حضرت امیر علیه السلام درخواست موعظه کرد، آنجناب فرمود: «اگر همراه می خواهی خداوند سبحان تو را کفایت می کند، اگر رفیق می خواهی کرام الکاتبین تو را کفایت می کند، اگر مونس و هم زبان می خواهی، قرآن تو را کفایت می کند، اگر پند و عبرت می خواهی، دنیا تو را کفایت می کند، اگر عمل می خواهی، عبادت تو

ص: 529


1- کافی، ج 5، ص 536 و من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 247، مسلسل 1174.

را کفایت می کند، اگر موعظه می خواهی، مردن تو را کفایت می کند و اگر اینها تو را کفایت نکرد، آتش قیامت تو را کفایت می کند.(1)

آداب راه رفتن: حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: « پیاده روی کنید و تند بروید، زیرا در این صورت سیر و رفتن بر شما سبک تر می شود».(2)

و در روایتی آمده است که: «گروهی پیاده می رفتند، پیامبر صلی الله علیه وآله به آنها رسید، از خستگی شکوه کردند، حضرت به آنان فرمود: از تندروی یاری طلبید».(3)

و در روایتی دیگر است که « پیامبر صلی الله علیه وآله برای آنان دعا کرد و سپس فرمود: بر شما باد به تند روی و صبح زود رفتن.(4)

و از امام صادق علیه السلام نقل است که: «پیاده روها آمدند خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و از خستگی و رنج سفر شکوه کردند، حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: بر شما باد به تندروی. آنان چنین کردند، و خستگی آنان برطرف گردید».(5)

و همان حضرت نقل کرده که: «در بین راه، پیاده ها در برابر پیامبر صلی الله علیه وآله صف کشیدند و گفتند: برای پاسخ دعوت خدا، به سوی مکه می رویم، پیامبر صلی الله علیه وآله

ص: 530


1- اِسْتَوْصِي رَجُلٌ اميرالمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ خُرُوجِهِ إِلَيَّ اَلسفَر فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ انْ اَرَدْتَ الصَّاحِبَ فَاللَّهُ يَكْفِيكَ وَ اِنْ اَرَدْتَ الرَّفِيقَ فَالْكِرامُ الْكاتِبِينَ تَكْفِيكَ وَ اِنْ اَرَدْتَ الْمُؤْنِسَ فَالْقُرْآنُ يَكْفِيكَ وَ اِنْ اَرَدْتَ الْعَبْرَةَ فَالدُّنْيا تَكْفِيكَ وَ اِنْ اَرَدْتَ الْعَمَلَ فَالْعِبادَةُ تَكْفِيكَ وَ اِنْ اَرَدْتَ الْوَعْظَ فَالْمَوْتُ يَكْفِيكَ و انْ لَمْ يَكْفِكَ ما ذَكَرْتَ فَالنَّارُ يَوْمَ القِيامَةِ تَكْفِيك. (جامع الاخبار ص 511)
2- عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:سِيرُوا وَانْسَلوا فَليهِ أَخَفُّ عَلَيْكُمْ.
3- ورُوِيَ أَنَّ قَوْماً مُشَاهٌ أَدْرَكَهُمُ اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله فَشَكَوْا إِلَيْهِ شِدَّةَ اَلْمَشْيِ فَقَالَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْه وآله لَهُمْ إِسْتَعِينُوا بِالنَّسْل.
4- وفي رِوَايَةٍ فَدَعَا لَهُمْ وقالَ خَيْراً وَقَالَ عَلَيْكُمْ بِالنَّسَلاَنِ وَ البُکورِ.
5- عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ جَاءَتِ اَلْمُشَاةُ إِلَيَّ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله فَشَكَوْا إِلَيْهِ اَلْإِعْيَاءَ فَقَالَ صلي الله عليه وآله عَلَيْكُمْ بِالنَّسَلاَنِ فَفَعَلُوا فَذَهَبَ عَنْهُمُ اَلْإِعْيَاء.

دعایشان کرد و گفت: خدایا! به ایشان پاداش ده و نیرومندشان ساز، آن گاه فرمود:

اگر از تندروی کمک طلبید، بدن هایتان سبک خواهد شد و راه را به راحتی خواهید رفت، آنها چنین کردند، و سبک بال شدند و رفتن برایشان آسان گشت».(1)

و از همان حضرت نقل است که پیامبر صلی الله علیه وآله و به زائران بیت الله که پیاده می رفتند و از خستگی شکوه داشتند، فرمود: «کمرها و شکم هایتان را ببندید، و آنها چنین کردند و خستگی از آنان برطرف شد».(2)

و در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «زنها نباید از وسط جاده رفت و آمد کنند، بلکه بایستی از کنار جاده حرکت نمایند».(3)

و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «با شتاب راه رفتن (دویدن)، هیبت مؤمن را می برد».(4)

و همان حضرت فرمود: «راه رفتن با عجله و شتاب زدگی (دویدن)، موجب ضعف و واماندگی می شود».(5) و فرمودند: «با عجله و شتاب زدگی راه رفتن، شخصیت انسان را می برد».(6)

ص: 531


1- وَعَنَهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ رَاحَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عليه وآله بِكُرَاعِ اَلْغَمِيمِ فَصَفَّ لَهُ الْمُشَاهُ وَقَالُوا نَتَعَرَّضُ لِدَعْوَتِهِ فَقَالَ صَلَّي الله عليه وَالِهِ اَللَّهُمَّ أَعْطِهِمْ أَجْرَهُمْ وَقوهمْ ثُمَّ قال لَو اسْتَعَنْتُمْ بِالنَّسلانِ لَخَفَّتْ أجْسَامُكُم وقَطَعْتُمُ الطَّرِيقَفَفَعَلُوا فَخَفَّتْ أَجْسَامُهُم.
2- وَلَقَدْ كَانَ أَكْثَرُ مَنْ حَجَّ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله مُشَاةً وَلَقَدْ مَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله بِكُرَاعِ اَلْغَمِيمِ فَشَكَوْا إِلَيْهِ الْجُهْدَ وَالطَّاقَةَ وَالإعْيَاءَ فَقَالَ صلَّي اللَّهُ عليه وآله شُدُّوا أَرُزَّكُمْ واسْتَبْطُوا فَفَعَلُوا فَذَهَبَ عَنْهُمْ ذَلِك.
3- وَعْنِهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه قَالَ لَيْسَ لِلمَرْأَةِ أَن تَمشِيَ وَسَطَ الطَّرِيقِ ولكِن تَمْشِي في جَانِبَيه.
4- وَعَنِهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلي اللَّهُ عليه وآله لَيْسَ لِلنِّسَاءِ مِنْ سَرَوَاتِ اَلطَّرِيقِ يَعْنِي مِنْ وَسَطِهِ انما لَهُنَّ جَوَانِبُهُ.
5- عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ سُرْعَةُ اَلْمَشْيِ تُهَذِّبُ بِبَهَاءِ اَلْمُؤْمِنِ.
6- وَقَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه سَرَعَهُ اَلْمَشْيُ تَذْهَبُ بِبَهَاءِ المَرءِ . این چند روایت در مکارم الاخلاق، فصل ششمه در آداب مشی آمده است. به چشم خویش دیدم در بیابان**که آهسته سبق برد از شتابان بسی دیدم که اسب تیز پا ماند **شتربان همچنان آهسته میران رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود** رهرو آن نیست که گه تند و گه آهسته رود

بازگشت از سفر و سوغات: امام صادق علیه السلام از آباء گرامش از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند: «سفر پاره ای از عذاب است، لذا هنگامی که کارتان انجام گرفت، هرچه زودتر به سوی خانواده خود بازگردید. «السَّفَرِ قَطَعَهُ مِنَ الْعَذَابِ فَإِذَا قَضَيَ احَدُكُمْ سَفَرَهُ فَلْيُسْرِعِ الْعَوْدَ إِلَيَّ أَهْلُهُ»(1)

و از همان حضرت نقل است که فرمودند: «هنگام بازگشت از سفر، به مقدار میسور، هدیه ای برای خانواده خود بیاورید، هر چند کم و مختصر باشد، حضرت ابراهیم علیه السلام در بازگشت از سفر، نزدیک منزلش، از الاغ پیاده شد و مقداری ریگ در خورجین الاغش ریخت، و همین که وارد منزل شد، آن را زمین گذاشت و مشغول نماز گردید، همسرش ساره سر خورجین را باز کرد، دید آرد است، مقداری از آن را خمیر کرد و پخت و ابراهیم علیه السلام را صدا زد که بیا، نان پخته و آماده شد، آن حضرت گفت: نان کجا بود؟ گفت: از همان آردی که در خورجین بود برداشتم و پختم، حضرت ابراهیمی سر به آسمان بلند کرد و گفت: گواهی میدهم که تو ای خدا ! دوست هستی»؛ «أَشْهَدُ اَنَّكَ اَلْخَلِيلُ».(2)

ص: 532


1- وسائل الشیعه ج 8 ص 230 باب 58 ابواب آداب السفر ح 1
2- وسائل، ج 8، ص 337، باب 67، ابواب آداب السفر، ح 1.

زیارت

اشاره

زیارت و اهمیت آن: از عبادات با ارزش و پرفائده و بسیار مهم، زیارت معصومین صلوات الله علیهم اجمعین است، و زیارت، حضور یافتن نزد زیارت شونده، به قصد زیارت و عرض ارادت است و زیارت خواندن و دعا و نماز از آداب زیارت است.

در خصوص زیارت پیامبرصلی الله علیه وآله و فرموده اند: چنانچه مسلمانان زیارت آن حضرت را ترک کنند، حاکم وقت باید گروهی را اجبار کند به زیارت آن جناب بروند.(1)

کما این که فرمودند: «اگر مسلمانان زیارت بیت الله الحرام را ترک کردند، حاکم وقت باید گروهی را اجبار کند به زیارت بیت الله الحرام بروند»(2)

همچنین از حضرت رضا علیه السلام است که فرمودند: «هر امامی در گردن شیعیان عهد و پیمانی دارد، و از تمام وفای به عهد، زیارت قبور ایشان است، پس هر کس آنان را به خاطر محبت و علاقه به آنها زیارت کند و فرموده های آنان را تصدیق

ص: 533


1- وسائل، ج 10، ابواب المزار، ص 260 و ج 8، ابواب وجوب حج.
2- وسائل، ج 8، ابواب وجوب الحج.

نماید، در روز قیامت از او شفاعت کنند».(1)

آداب زیارت

آداب تشرف به حرم معصومین علیه السلام :

1- قصد قربت و پرهیز از ریا و خودنمایی

2- وضو و غسل زیارت کردن.

3- لباس پاک و پاکیزه در بر نمودن.

4- خود را معطر کردن.

5- قدمها را کوتاه برداشتن و با آرامش و وقار رفتن.

6- سر را زیر انداختن و چشم از نامحرم پوشیدن.

7- با تواضع و خضوع و با حالت بی توجهی به خود و دیگران رفتن.

8- از حرف لغو پرهیز کردن و به ذکر و صلوات و تکبیر و تسبیح مشغول بودن.

9- از لغزشها و اخلاق های ناپسند و از گناهان توبه کردن.

10- بر درب حرم ایستادن و اذن دخول خواندن و التماس اجازه حضور نمودن.

11- توجه نمودن به مقام و منزلت معصومی که می خواهد زیارتش کند.

12- توجه داشتن به این که آن معصومی که می خواهد زیارتش کند، او را می بیند و سخن و کلامش را می شنود و جوابش را میدهد. (مبادا زن یا مردی با چهره و وضعی باشد که معصوم علیه السلام بجای جواب او، رو از او برگرداند و چه بسا نفرینش کند که تو به جای این که آبروی ما باشی، باعث سرافکندگی ما هستی).

13- توجه داشته باشیم که آن معصوم بزرگوار، به زائران مؤمن خود، لطف و

ص: 534


1- وسائل، ج 8، ابواب وجوب الحج.

محبت دارد، و فکر کنیم چه کارهایی برخلاف رضا و برخلاف دستورات آن بزرگواران انجام داده و سر به زیر و شرمنده و عذرخواه باشیم.

14- اگر مسلمانی را آزرده ایم، به فکر جبران باشیم و تصمیم بگیریم او را راضی نموده، حلالیت طلبیم و توبه کنیم.(1)

ص: 535


1- داستان علی بن یقطین: علامه مجلسی در بحار ج 48، ص 85 نقل کرده که: ابراهیم جمال که یکی از شیعیان بوده، خواست خدمت علی بن یقطین رضی الله عنهبرسد، چون ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارون الرشید بود و به حسب ظاهر شأن ابراهیم نبود که در مجلس علی وارد شود، لذا او را راه نداد و اتفاقا در همان سال علی بن یقطین به حج مشرف شد، در مدینه خواست خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مشرف شود، حضرت او را نپذیرفت، روز دوم در بیرون خانه، علی بن یقطین آن حضرت را ملاقات کرد و گفت: ای سید من، تقصیر من چه بوده که مرا راه ندادید؟ حضرت فرمود: به جهت آن که برادرت ابراهیم جمال را راه ندادی و حق تعالی سعی (حج و اعمال تو را قبول نمی کند مگر بعد از آن که ابراهیم تو را عفو کند. علی بن یقطین گفت: ای سید و مولای من! ابراهیم را من در این وقت کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه ام و او در کوفه، فرمود: هرگاه شب شود تنها به بقیع برو بدون آن که کسی از اصحاب و غلامانت بفهمند، در آن جا شتری خواهی دید، آن شتر را سوار و به کوفه برو. علی بن یقطین شب به بقیع رفت و همان شتر را سوار شد به اندک زمانی در خانه ابراهیم جمال رسید، شتر را خوابانید و در را کوبید، ابراهیم پرسید: کیست؟ گفت: علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین در خانه من چه می کند؟ گفت: بیرون بیا که کار مهمی دارم و قسم داد که او را اذن دخول دهد، چون داخل شد گفت: ای ابراهیم! آقا و مولی علیه السلام مرا قبول نمی کند مگر آن که تو از من درگذری. گفت:غَفَرَ اللهُ لَک، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک گذاشت و ابراهیم را قسم داد که پا روی صورت من بگذار و صورت مرا زیر پای خود پایمال کن، ابراهیم امتناع کرد، علی او را قسم داد که چنین کند، پس ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و صورت او را زیر پای خود پایمال کرد و علی بن یقطین می گفت: «اَللّهُمَّ اشهَد» بار الها تو شاهد باش. پس بیرون آمد و سوار شد و همان شب به مدینه برگشت و شتر را در خانه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بخوابانید، آن گاه حضرت او را اذن داد. بر آن جناب وارد شد و حضرت از او قبول فرمودند . مؤلف: از ملاحظه این خبر معلوم می شود که حقوق برادران دینی تا چه اندازه اهمیت دارد. نیز می فهماند که وظیفه مسئولان امور نسبت به مراجعین و مردم چگونه باید باشد، همچنین بیانگر آن است که عذر خواهی و طلب عفو از کسی که به او اهانت شده و به چشم حقارت به او نظر شده است، تا چه حد متواضعانه و در کمال فروتنی باید باشد، و از تربیت شده امام علیه السلام و شیعه واقعی اهل بیت علیهم السلام ، این گونه رفتار پسندیده انتظار است. به علاوه، این داستان می رساند که امام علیه السلام شخص خلافکار را نمی پذیرد . هرچند مثل علی بن یقطین وزیر هارون باشد - مگر بعد از توبه و تحصیل رضایت کسی که به او اهانت کرده است.

15- هنگام ورود، اول پای راست را داخل حرم بگذاریم و هنگام خروج پای چپ را مقدم بداریم.

16- چنانچه به زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله وارد مسجد النبی صلی الله علیه وآله می شویم، ابتدا دو رکعت نماز تحیت بخوانیم.

17- سجده شکر کنیم که خدا لیاقت و توفیق تشرف به محضر معصوم علیه السلام را لطف فرموده و ما را به این سعادت بزرگ نائل فرموده است.

18- پس از ورود به مسجد النبی صلی الله علیه وآله به آن حضرت سلام کنیم و بگوییم:

«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِمامَ اَلرَّحْمَة». از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که فرمود: «هر بار وارد مسجد النبی صلی الله علیه وآله شدید، بر پیامبر صلی الله علیه وآله سلام کنید، هنگام خروج نیز سلام کنید».(1)

19- در حرم پیامبر صلی الله علیه وآله زیاد صلوات بفرستیم، و بسیار نماز بخوانیم، زیرا امام صادق علیه السلام به این دو عمل، سفارش فرمود.(2)

20- هر مقدار میسور است، به طوری که موجب آزار کسی نشویم، به ضریح و مرقد مطهر نزدیک شویم.

21- از آداب زیارت، که بسیار مهم و قابل توجه است اینکه: هنگام نماز، نماز

ص: 536


1- وسائل، ج 10، باب 15 ابواب المزار، ح 1 و 2.
2- وسائل، ج 10، باب 15 ابواب المزار، ح 1 و 2.

را بر زیارت مقدم بداریم، امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: کسی که نماز را سبک شمارد به شفاعت ما نخواهد رسید.(1)

و همان حضرت فرمودند: نماز افضل از هزار حج است.(2)

و بدیهی است کسانی که اول وقت نماز و هنگام اقامه جماعت، به جای حضور در صف جماعت، مشغول زیارت هستند و نسبت به نماز بی اعتنا و بی تفاوتند، نماز را سبک شمرده و مستخف به نماز هستند، و استخفاف به نماز از گناهان کبیره است و استحقاق شفاعت نخواهند داشت.

مرحوم محدث قمی در کتاب شریف هدیة الزائرین، ص 16، از قول شهید ره در کتاب دروس، نقل کرده که هرگاه کسی داخل حرم شود و ببیند نماز جماعت برقرار شده، اول نماز بخواند، و اگر مشغول زیارت است، و نماز جماعت به پا شد، مستحب است زیارت را قطع کند و رو به نماز آورد.

مؤلف: چه اندازه بجا است که در این امر مهم توجه کنیم به اهل سنت که وقتی در مسجد النبی اذان شروع می شود همه حاضران، به صف جماعت حاضر و سکوت مطلق، مسجد را فرا می گیرد و هیچ کس از نماز جماعت تخلف نمی کند.

22- چنانچه عذری نداریم در حال ایستاده زیارت بخوانیم.

23- در حرم پیامبر صلی الله علیه وآله هنگام زیارت و دعا رو به قبله بایستیم به طوری که قبر پیامبر صلی الله علیه وآله از سمت چپ و منبر آن حضرت سمت راستمان قرار بگیرد.

24- بعد از زیارت، دو رکعت، یا چهار رکعت (دو تا دو رکعتی) نماز زیارت قربةً إلی الله بخوانیم و ثواب آن را هدیه پیامبر صلی الله علیه واله و معصومی که زیارتش کردیم، بنماییم.

ص: 537


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 10، ابواب اعداد الفرائض.
2- وسائل الشیعه، ج 10، باب 10، ابواب اعداد الفرائض.

25- اگر بتوانیم، هر چند از روی قرآن، در رکعت اول نماز زیارت، بعد از حمد، سوره یس و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره الرحمن بخوانیم.

26- هنگام خواندن زیارت، صدا را بلند نکنیم که علاوه بر رعایت ادب نسبت به معصوم علیه السلام ، موجب حواس پرتی دیگران نشویم. مرحوم محدث قمی در هدیة الزائرین ص 11، در آداب زیارت فرموده است: زائر در وقت زیارت صدای خود را بلند نکند، و بلند نمودن آواز در حرم و مشاهد مشرفه مورد نهی قرار گرفته و مذموم است. [ومفاسد آنرا برشمرده تا آنکه فرموده است. با وجود چنین مفاسدی که بر صدا بلند کردن و داد و فریاد راه انداختن مترتب می شود، صاحب آن گمان دارد ثوابی برده و به فیضی رسیده و حال اینکه باید از منکرات شرع مقدس شمرده شود نه عبادت و در مهلکات داخل شود نه قربات».

27- بعد از زیارت و نماز، برای خود و اهل بیت خویش و سفارش کنندگان دعا کنیم.

28- اگر از خواندن زیارات وارده معذور بودیم، قرآن بخوانیم و ثواب آن را به معصوم علیه السلام هدیه کنیم، اگر از آن هم معذور بودیم صلوات بفرستیم و ثوابش را هدیه کنیم.

29- سلام سفارش کنندگان را به معصوم علیه السلام برسانیم.

30- در صورت امکان، خود را به ضریح مطهر بچسبانیم و صورت خود را به آن متبرک نمائیم و آن را ببوسیم همان گونه که حجرالاسود و کعبه معظمه را لمس کرده می بوسیم.

در روایت است که حضرت سجاد علیه السلام در زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه وآله ، خود را به

ص: 538

قبر پیامبر صلی الله علیه وآله چسباند، «وَيَلْتَزَقُ بِالقَبرِ» و دعا کرد.(1)

همچنین امام صادق علیه السلام رفت تا به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله رسید و دستش را روی قبر گذاشت، «فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَيَّ قَبْرَ اَلنَّبِيِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَآلِه » و دعا کرد(2)

31- در کنار ضریح و در حرم مطهر، بیش از سهم خود توقف نکنیم و حق سایر زائران را منظور داریم.

32- هنگام دور شدن از ضریح و خروج از حرم، (چنانچه هتک و بی احترامی تلقی شود) پشت به مرقد مطهر نکنیم، (عقب عقب، یا به پهلو فاصله بگیریم و خارج شویم).

33- هر بار که از حرم خارج می شویم قصد برگشتن و زیارت مجدد داشته باشیم.

34- در حرم مطهر معصومین علیهم السلام اگر نماز قضا داریم بخوانیم، اگر پدر و مادر زنده اند، نماز مستحبی بخوانیم و ثوابش را به آنها هدیه کنیم، و اگر فوت کرده اند، به نیابتشان نماز قضا بخوانیم ولو نماز قضای احتیاطی، و خلاصه به فکر پدر و مادر و کسانی که حق بر ما دارند، باشیم.

35- به مجاورین نیازمند حرم مطهر احسان کنیم.

36- بعد از زیارت، به روحیه و حالات و اخلاق خود توجه کنیم که بهتر از قبل شده باشیم، و از جهت اطاعت و عبادت، و ورع و تقوا، از جهت حیا و حجاب و عفاف، و سایر صفات پسندیده، تغییر کرده باشیم، زیرا حقیقت و روح زیارت و

ص: 539


1- وسائل، ج 10، باب 6، کیفیة زیارة النبی صل یالله علیه وآله ، ص 267، ح 2 و ص 269، ح 5.
2- وسائل، ج 10، باب 6، ص 269.

نشان قبولی آن، همین توجهات و همین تغییر حالات است.(1)

زیارات

زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله در مدینه منوره: حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

«هر کس پیامبر علیه السلام را زیارت کند اجرش بهشت است»(2)

و از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «هر کس پیامبر صلی الله علیه وآله را زیارت کند، مثل کسی است که خدا را بالای عرش زیارت کرده است» «مَنْ زَارَ رَسُولَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ كَمَنْ زَارَ اَللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»(3)

مرحوم صاحب وسائل قدس سره از قول شیخ صدوق قدس سره و دیگران نقل کرده که فرموده اند: معنای این روایت این است که برای زائر پیامبر صلی الله علیه وآله از ثواب و اجر، مثل ثواب و اجر کسی است که خدا او را به آسمان و تا عرش بالا برده و از مقربان خویش قرارش داده است.(4)

نیز از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «به راستی که زیارت قبر پیامبر صلی الله عیه وآله معادل حج مقبولی است که با پیامبر صلی الله علیه وآله انجام شده باشد». «اَنْ زِيَارَتَ قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه تَعْدِلُ حَجَّةً مَبْرُورَةً مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه ».(5)

و همان حضرت فرمودند: «زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه واله و زیارت قبور شهدا و زیارت قبر حسین علیه السلام معادل حج پذیرفته شده با پیامبر صلی الله علیه وآله است». «زِيَارَةُ قَبْرٍ

ص: 540


1- والآ: خر عیسی گرش به مکه برند **چون که برگشت باز خر باشد سگ به دریای هفت گانه بشوی** چون که ترشد پلیدتر باشد
2- وسائل، ج 10، ابواب المزار، ص 260، باب 3، ح 1 و ج 10، ص 262، ح 6 و 7 و ص 278، باب 12 ح 6.
3- وسائل، ج 10، ابواب المزار، ص 260، باب 3، ح 1 و ج 10، ص 262، ح 6 و 7 و ص 278، باب 12 ح 6.
4- وسائل، ج 10، ابواب المزار، ص 260، باب 3، ح 1 و ج 10، ص 262، ح 6 و 7 و ص 278، باب 12 ح 6.
5- وسائل، ج 10، ابواب المزار، ص 260، باب 3، ح 1 و ج 10، ص 262، ح 6 و 7 و ص 278، باب 12 ح 6.

رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه وزِيَارَةَ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وزِيارَةُ قَبرِ الحُسَينِ عليهِ السَّلاَمُ تَعْدِلُ حِجَّةً مَبْرُورَةً مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه »(1)

و خداوند سبحان فرموده است: «وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ »(2)(هر کس از خانه اش بیرون رود در حالی که هجرت کننده به سوی خدا و رسول او است، سپس مرگ او را دریابد، قطعا پاداشش بر خدا قرار گرفته است).

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «هر کس به زیارت من بیاید، شفاعت او بر من واجب است، و کسی که شفاعتش بر من واجب شد، بهشت او را واجب گردد، و مؤمنی که در مکه، یا در مدینه بمیرد، حساب از او ساقط است»(3)

روایات در فضیلت زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله بسیار است، و برخی از فقها فرموده اند:

ظاهرا شبهه ای نیست که زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله و هر یک از ائمه علیهم السلام افضل از حج مستحبی است».(4)و صاحب جواهر قدس سره فرموده است: ظاهر زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله رجحان دارد بر زیارت بیت الله الحرام، زیرا در روایت است که حسن بن جهم گفت: به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: به زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله رفتن افضل است یا مکه رفتن؟ فرمودند: شما چه می گویید؟ گفتم: ما در زیارت امام حسین علیه السلام می گوییم، پس چگونه در زیارت پیامبر صلی الله علیه واله نگوییم؟ حضرت فرمودند: اگر تو این مطلب را گفتی، بدان، روز عیدی امام صادق علیه السلام وارد مسجد النبی صلی الله علیه وآله شد

ص: 541


1- وسائل الشیعه، ج 10، ص 278، باب 12، ح 6.
2- سوره نساء - 4 - آیه 100.
3- کافی، ج 4، ص 548، باب زیارت النبی صلی الله علیه وآله ، ح 5.
4- کامل الزیارات، باب 108.

و به پیامبرصلی الله علیه وآله سلام کرد و به همراهانش فرمود: ما به خاطر سلامی که به پیامبر صل یالله علیه وآله نمودیم، بر مردم تمام شهرها برتری پیدا کردیم، حتی بر مردم مکه.

«قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِمَنْ حَضَرَهُ لَقَدْ فُضِّلْنَا أَهْلَ اَلْبُلْدَانِ كُلَّهُمْ مَكَّةَ فَمَا دُونَها لِسلاَمنَا عَلَي رَسُولُ اَللَّه»(1)

نماز در مسجد النبی صل یالله علیه وآله : امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند: «نماز در مسجد من معادل ده هزار نماز است که در سایر مساجد خوانده شود، جز مسجد الحرام. »(2)

ابلاغ سلام وابستگان و مؤمنین: از حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام است که فرمودند: «هر گاه نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله حضور یافتید و زیارت نمودید، دو رکعت نماز بخوانید، سپس نزد سر پیامبر صلی الله علیه وآله توقف کنید و بگویید: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِيَّ اللَّهِ مِن أبي وَأُمِّي وَوُلَدِي وَخاصَّتي وجَميعِ أهلِ بَلَدي حُرِّهِم وَعَبدِهِم وَأبيَضِهِم وَأسوَدِهِم» (سلام بر تو ای پیامبر خدا صلی الله علیه وآله ! از جانب پدر، مادر و فرزندان و خویشان و تمام اهل محلم، اعم از سفید و سیاه، زن یا مرد). و با این سلام، هنگامی که به شهر و محل خود بازگشتید، به هر کس بگویید من از جانب شما به پیامبر صلی الله علیه وآله سلام کردم راست می گویید.(3) وداع با قبر پیامبرصلی الله علیه وآله : از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «آن گاه که

ص: 542


1- وسائل، ج 10، باب 10، ابواب المزار، ح 1 و جواهر الکلام ج 20، ص 82.
2- وسائل الشیعه، ج 3، ابواب احکام المساجد، باب 57، ص 544، ح 4، ضمنا در این باب روایات باین مضمون متعدد است، و همین مطلب در عروة الوثقی، فصل فی الامکنة المکروهة، مساله 5 آمده است.
3- وسائل الشیعة، ج 10، باب 14، ابواب المزار، ح 1.

خواستی از زیارت برگردی، غسل کن، و برو نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله و با آن حضرت وداع نما و آن چه را در ابتدای ورودت انجام دادی، اکنون هم انجام ده و بگو:

«اللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِيرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ فَاِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذَلِكَ فَاِنِّي اَشْهَدُ فِي مَماتِي عَلَيَّ مَا شَهِدْتُ عَلَيْهِ فِي حَيَاتِي أَن لا إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبدُكَ وَرَسولُكَ»(1) [خدایا! این زیارت را آخرین زیارت من قرار مده و اگر پیش از آن که مجددا به زیارت پیامبر صلی الله علیه واله بیایم، مرگم را رساندی، پس من گواهی میدهم در مردنم آن چه را در زمان زنده بودنم گواهی داده ام، به این که خدایی نیست جز تو، و این که محمدصلی الله علیه وآله بنده و پیامبر توست). و یا پس از سلام و زیارت و نماز، بقصد وداع بگو: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اِسْتَوْدَعَكَ اَللَّهَ وَ أَسْتَرْعِيكَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلامَ آمَنتُ بِاللَّهِ وَ بِما جِئتَ بِهِ وَدَلَلتَ عَلَيهِ اللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيارَةِ قَبْرَنَبِيكَ فَإِنْ تَوَفَّيْتَنِي قَبْلَ ذَلِكَ فَإِنِّي أَشْهَدُ فِي مَمَاتِي عَلَيَّ مَا شَهِدْتُ عَلَيْهِ فِي حَيَاتِي أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُكَ وَرَسولُكَ وانَّكَ قَداخَتَرَتُهُ مِن خَلقِكَ ثُمَّ اِخْتَرْتَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ الأَئِمَّة الطّاهِرينَ الَّذينَ أذهَبْتَ عَنهُمُ الرِّجْسَ وطَهِّرَ تَهُمُّ تَطْهِيراً فَاحْشُرْنَا مَعَهُمْ وفي زُمْرَتِهِم وَتَحْتَ لِوَاءَهُمْ ولا تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وبَيْنَهُمْ في الدُّنيا وَالأَخِرَةِ يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ». پس از آن دعا کن و از خدا بخواه که تا زنده هستی همه ساله و به طور مکرر به زیارت آن حضرت موفقت بدارد.

زیارت حضرت زهرا علیها السلام : از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «هر مؤمنی سه روز بر من و بر فاطمه علیها السلام سلام کند، بهشت برای او واجب شود».

و امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «هرگاه نزد قبر حضرت زهرا رفتی بگو:

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا

ص: 543


1- وسائل، ج 10، باب 15، ابواب المزار، ص 280، ح 1.

امْتَحَنَكِ صابِرَةً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَكِ أَوْلِياءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْناكِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلايَتِكِ .السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِياءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكِ وَعَلَىٰ رُوحِكِ وَبَدَنِكِ؛ أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ أَنِّي راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَكَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جازِياً وَ مُثِيباً.

مؤلف: زائر محترم، پس از زیارت صلوات بفرستد و دو رکعت نماز قربة

ص: 544

إلی الله بخواند و ثواب آن را به حضرت زهرا علیها السلام هدیه کند و حاجات خود را از خداوند متعال بخواهد.

محل دفن حضرت زهرا علیه السلام : محمد بن ابی نصر گوید: از حضرت رضا علیه السلام از قبر فاطمه علیها اسلام سؤال کردم، فرمود: «در خانه اش به خاک سپرده شد و همینکه بنی امیه مسجد را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد. »(1)

از امام صادق علیه السلام روایت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «بین قبر من و منبر من باغی از باغهای بهشت است، زیرا قبر فاطمه علیها السلام بین قبر رسول خدا و منبر آن حضرت است. »(2)

همچنین در مجلسی که امام صادق علیه السلام و عیسی بن موسی عباسی حضور داشت، شخصی سؤال کرد که حضرت فاطمه علیه السلام در کجا دفن شده است؟ عیسی گفت: در بقیع، آن شخص از امام صادق علیه السلام پرسید، حضرت فرمود: عیسی پاسخ تو را داد، آن شخص گفت: از شما می پرسم و می خواهم عقیده پدرانتان را بدانم، حضرت فرمود: در خانه اش دفن شد. «دُفِنَت فِی بَیتِها».(3)

شیخ صدوق فرموده است: روایات در موضع قبر فاطمه علیه السلام اختلاف دارند، بعضی بر آنند که در بقیع دفن شد، بعضی بر آنند که بین قبر و منبر دفن شد، چون رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: بین قبر من و منبر من باغی است از باغهای بهشت، چون قبر فاطمه علیها السلام بین قبر و منبر است. و بعضی بر آنند که در خانه اش به خاک سپرده

ص: 545


1- وسائل الشیعه، کتاب الحج، ج 10، ابواب المزار و مایناسبه، ص 288، باب 18، ح 3 و 5.
2- وسائل الشیعه، کتاب الحج، ج 10، ابواب المزار و مایناسبه، ص 288، باب 18، ح 3 و 5.
3- قرب الاسناد، ص 293.

شد و زمانی که بنی امیه مسجد را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد و این قول نزد من صحیح است.(1)

نظیر این کلام از شیخ مفید قدس سره و شیخ طوسی قد نیز نقل شده است.(2)

محبت فاطمه زهرا علیها السلام: سلمان فارسی گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «ای سلمان! دوستی فاطمه در صد جاسود می بخشد، آسان ترین آن جاها، هنگام مرگ و در قبر و نزد میزان و محشر و صراط و محاسبه است. » «يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَواطِنَ أنَّ تِلْكَ الْمَوَاطِنَ المَوتُ وَالقَبرَ وَالميزانُ وَالمَحشَرُ وَالصِّراطُ وَالمُحَاسَبَةُ.. »(3)

زیارت ائمه بقیع علیهم السلام : روایات در فضیلت زیارت چهار امام معصوم - حضرت امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام - بسیار و در حد تواتر است.

در روایت است که به حضرت صادق علیه السلام گفته شد چه اجری هست برای کسی که یکی از شما را زیارت کند؟ فرمود: « مثل اجر کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله را زیارت کرده است» «قِيلَ لِلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا لِمَنْ زَارَ وَاحِداً مِنْكُمْ ؟فَقَالَ كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه»(4)

و همان حضرت فرمودند: «هر کس امام واجب الاطاعه را زیارت کند و چهار رکعت نماز نزد قبر او بخواند، برای او ثواب حج و عمره خواهد بود».(5)

و از امام حسن عسکری علیه السلام روایت است که فرمودند: «هر کس امام جعفر

ص: 546


1- فقیه،ج2،ص572 و وسائل الشیعه ،ج10وکتاب الحجج،ابواب المزار و مایناسبه،ص288،باب18،ح4
2- وسائل الشیعه، همان.
3- بحارالأنوار، ج 27، ص 116.
4- وسائل، ج 10، باب 2، ابواب المزار، ح 5 و ح 20.
5- وسائل، ج 10، باب 2، ابواب المزار، ح 5 و ح 20.

صادق یا پدرش علیهما السلام را زیارت کند، به درد چشم مبتلا نشود، و به بیماری گرفتار نگردد، و به مردن بد از دنیا نرود».(1)

و از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «هر کس مرا زیارت کند گناهانش بخشوده می شود و فقیر از دنیا نمی رود» «مَن زارَني غُفِرَتُ لَهُ ذُنوبُهُ وَلَم يَمُت فَقيراً»(2)

و پیامبر اکرم صل یالله علیه وآله فرمودند: هر کس بر فرزندم حسن بگرید، دیده اش نابینا نشود روزی که دیده ها نابینا شوند و هر کس بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دل ها اندوهناک شوند، و هر کس او را در بقیع زیارت کند، قدمش بر صراط نلغزد، روزی که قدمها بر آن لرزان و بلغزد.(3)

قبرستان بقیع: قبرستان مقدس و تاریخی بقیع در مدینه منوره از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تا کنون معروف و باقی است و رسول خدا صلی الله علیه وآله به آن گورستان تشریف فرما می شد و بر مدفونین در آن، سلام می کرد و برایشان طلب مغفرت می نمود.

بقیع» در لغت به معنای زمین وسیعی است که دارای درخت فراوان یا ریشه آن باشد و چون سابقا در این مکان، درختان خاردار معروف به «عقد» (به فتح اول و سوم و سکون دوم) بوده لذا آن را «بقیع الغرقد» می گویند. و اکنون اطرافش با دیوار محصور است و داخل آن هم ساختمان و سایبانی وجود ندارد و هنگام شب به کلی تاریک است و فقط صبح و عصر درب آن را برای ورود مردان باز می کنند و در سایر مواقع بسته است و بانوان را هم به داخل قبرستان راه نمی دهند.

قبرستان بقیع از مقدس ترین قبرستان های اسلامی است زیرا اجساد اهل بیت

ص: 547


1- همان، باب 79، ح 3 وح 4.
2- همان، باب 79، ح 3 وح 4.
3- امالی شیخ صدوق، مجلس 24، ذیل ح 2.

رسول گرامی صلی الله علیه وآله و متجاوز از ده هزار نفر بزرگان دین و صحابه آن حضرت و علمای اسلام را در آغوش خود جای داده که شمه ای از آنها به اختصار بیان می شود:

قبور ائمه بقیع علیهم السلام : مدفن چهار نفر از ائمه طاهرین علیهم السلام در یک محوطه 468 متر در سمت غربی قبرستان بقیع متصل به هم است که به نام ائمه بقیع معروف و به ترتیب از جنوب به شمال عبارتند از:

1- امام دوم حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام: فرزند امیر المؤمنین و فاطمه زهرا علیها السلام که در پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجرت در مدینه طیبه چشم به دنیا گشود و در هفتم یا بیست و هشتم یا آخر ماه صفر سال 50 هجرت در سن 47 سالگی در مدینه به تحریک معاویه و به دست همسرش جعده دختر اشعث بن قیس مسموم گردید و به درجه شهادت رسید.

2- امام چهارم حضرت امام زین العابدین علیه السلام:که در پنجم شعبان المعظم سال 38 هجرت در مدینه متولد شده و در اثر زهر ولید بن عبد الملک بن مروان خلیفه اموی در مدینه به شهادت رسید.

3- امام پنجم حضرت امام محمد باقرعلیه السلام: در اول ماه رجب سال 57 هجرت در مدینه به دنیا آمده و در هفتم ذی الحجه سال 114 هجرت در سن 57 سالگی به دستور هشام بن عبد الملک بن مروان خلیفه اموی مسموم و در مدینه به شهادت رسید.

4- امام ششم حضرت امام جعفر صادق علیه السلام : در هفتم ربیع الاول سال 83 هجرت در مدینه متولد شده و در بیست و پنجم شوال سال 148 هجرت در سن 65 سالگی به تحریک ابوجعفر منصور دوانقی دومین خلیفه عباسی مسموم گردید و در مدینه به شهادت رسید.

ص: 548

این چهار امام معصوم مانند سایر ائمه هدی علیهم اسلام وارثین و نمایندگان واقعی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و مظاهر روح توحیدند که حقایق یکتاپرستی و معارف قرآن کریم را به مردم آموختند و بر تمام مسلمانان جهان حق تعلیم و تربیت دارند و علما و فقهای اسلام از رشحات فکری این بزرگواران بهره مند شده و می شوند.

قبور مقدس این بزرگواران سابقا گنبد و بارگاه و ضریح و صندوق داشته که وهابی ها آنها را در هشتم شوال 1344 هجری قمری خراب کردند و فقط چند سنگ حجاری نشده اطراف قبور آنان گذارده اند تا از یکدیگر مجزا باشند.

مشاهده این منظره رقت آور، آتش به دل هر بیننده و جمله مسلمانان می افکند و بیش از همه، دود از دل شیعیان برمی خیزد و به غربت جگر گوشه های رسول اکرم صلی الله علیه وآله اشک می ریزند و صدای ضجه و ناله آنان بلند می شود و روی زمین داغ و زیر آفتاب سوزان با خواندن زیارت و عرض اخلاص، ادای احترام می کنند و مأموران سعودی در اطراف قبور منور آن بزرگواران مراقبند تا کسی نزدیک قبور نرود و گاهی هم به مسلمانان توهین می کنند و چون بانوان را به داخل قبرستان راه نمی دهند ناگزیر از پشت دیوار بقیع با سوز جگر گریه می کنند و ائمه بقیع را زیارت می نمایند.(1)

ص: 549


1- بقیع ای مدفن گلهای پرپر **بقیع ای تربت زهرای اطهر بقیع ای گلشن آل محمد** بقیع آیینه دار نور سرمد بقیع بر عاشقان بزم حضور است** بقیع محنت سرای پنج نور است بقیع قبر حسن در آفتاب است **دل هر عاشقی بهرش کباب است بقیع فریاد زین العابدین است** بقیع هم مجتبی هم ساجدین است بقیع دارد گلی همچون شقایق **یکی باقریکی شمس الحقایق بقیع عطر و گلاب یاس دارد **ن وای م ادر عباس دارد بقیع ماتم سرای اهل دین است **غم مظلومی ام البنین است بقیع هرشب کنارش ناله دارد **بقیع زهرای هجده ساله دارد بقیع زهرای ما را برده از هوش **گرفته چهار فرزندش در آغوش بقیع دردی نهان چون کوه دارد **بقیع یک سینه از اندوه دارد بقیع کی می رود این غصه از یاد **که زهرا با کتک در کوچه افتاد بقیع بر محسن و زهرا چها کرد **بقیع هم نینوا هم کربلا کرد بقیع دارد درونش غربت و آه**ندارد همدمی مولا بجز چاه بقیع برتو علی خون گریه کرده **تمام هستی اش را هدیه کرده بقیع ای حاصل بود و نبودم **شده در تونهان یاس کبودم بقیع مهدی کنار تو نشسته **بسوز مادر پهلو شکسته بقیع دارد همیشه آه و فریاد **که آید مهدی و دلها کند شاد

قبر عباس عموی پیامبرصلی الله علیه وآله بالا بالای سر مرقد منور ائمه بقیع علیهم السلام واقع است.

قبر حضرت فاطمه بنت اسد مادر گرامی امیر المؤمنین علیه السلام نزدیک قبور مطهر چهار امام علیه السلام در سمت جنوب آن قرار دارد.

قبر ابراهیم فرزند 16 ماهه رسول اکرم صلی الله علیه وآله و همچنین قبر عثمان بن مظعون برادر رضاعی آن حضرت تقریبا در مرکز قبرستان بقیع واقع است.

قبور همسران پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه آله غیر از حضرت خدیجه و میمونه تقریبا در مرکز این قبرستان واقع شده و قبل از وهابیها یک ضریح داشتند و قبر خدیجه اولین زوجه آن حضرت در قبرستان بنی هاشم در مکه معظمه و قبر میمونه در برف در حدود پنج کیلومتری مسجد تنعیم است و در مورد محل دفن بعضی از

ص: 550

زنان رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز اختلاف است بعضی بر آنند که چهار نفر از زوجات حضرتش در بقیع مدفون می باشند.

قبور زینب و رقیه و ام کلثوم دختران رسول اکرم صلی الله علیه وآله در سمت غربی گورستان مزبور است که پیش از وهابی ها هر سه دارای یک بقعه بوده اند.

قبر صفیه دختر عبدالمطلب، عمه رسول خداصلی الله علیه وآله ، خواهر حضرت حمزه و مادر زبیر بن عوام در شمال غربی قبرستان بقیع واقع است.

به طوری که در حال حاضر مشهور است قبر عاتکه عمه دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله وفاطمه ام البنین مادر حضرت ابوالفضل علیه السلام نیز در کنار قبر صفیه قرار دارد.

قبر عقیل بن ابی طالب و برادر زاده اش عبد الله بن جعفر طیار بن ابی طالب - داماد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، شوهر حضرت زینب علیها السلام - هر دو در سمت غربی قبرستان بقیع واقع شده است.

قبر حلیمه سعدیه دایه پیامبر صلی الله علیه وآله در آخرین قسمت شمالی قبرستان بقیع واقع است.

قبر محمد حنفیه فرزند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بقیع است و به قولی در طائف مدفون می باشد.

قبر حسن بن حسن المجتبی علیهما السلام در قبرستان بقیع است.

مدفن مقداد بن اسود و جابر بن عبد الله انصاری که از صحابه خاص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده اند.

قبر شیخ القراء نافع بن عبد الرحمن مدنی مشهور به ابارویم - که اهل ایران و یکی از قراء سبعه است و در حدود سنه 70 قمری در اصفهان متولد شده و در سال 169 قمری در مدینه وفات یافته - در بقیع واقع اند، و در انتهای قسمت شرقی قبرستان مزبور، قبر عثمان بن عفان قرار دارد.

ص: 551

علاوه بر اشخاص نامبرده فوق قبور بسیاری از صحابه نبی اکرم صلی الله علیه وآله در قبرستان بقیع است و بعدا هم جمع کثیری از تابعین (طبقه ای بعد از یاران رسول خدا) که در مدینه وفات یافته اند در آنجا مدفونند.

در کتاب «بیت الاحزان» مرحوم حاج شیخ عباس قمی فرش است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قبرستان بقیع سایه بانی به نام بیت الاحزان به پا نمود و فاطمه زهرا علیها السلام بعد از رحلت پدر بزرگوارش با حسنین علیهم السلام به آن محل تشریف می برد و در فراق پدر سوگواری می کرد، وهابیها آن را نیز خراب کردند.

قبر اسماعیل فرزند امام ششم علیه السلام در سمت غربی بیرون بقیع قرار داشت که طبق نقل قول شاهدان، در سال 1353 شمسی هنگام بازسازی اطراف بقیع، جسد اسماعیل کشف و به داخل بقیع منتقل و در کنار قبور شهدای واقعه حره دفن شد.

قبر علی بن جعفر فرزند امام ششم و برادر امام هفتم علیهم السلام در شمال شرقی مدینه و در هشت کیلومتری شرق کوه احد واقع است که سابقا دارای قبه و بارگاه بوده و فرقه وهابیه آن را خراب کردند و قبور بسیاری هم در اطراف آن موجود است، که ظاهرا قبور خانواده و اعقاب آن حضرت می باشند.

در مدینه منوره قبور و مشاهد مقدس بسیاری از معاریف از جمله قبر حضرت عبد الله پدر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه وآله است، که در نزدیکی مسجد النبی در سمت غربی آن واقع است و در حال حاضر آثار آن از میان رفته و ظاهرا هنگام توسعه مسجدالنبی، قبر عبدالله در مسجد قرار گرفت. البته قسمتی از آن چه نقل شد بنا بر مشهور است. والله العالم

زیارت شهدای احد: از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «هر کس مرا

ص: 552

زیارت کند و عمویم حمزه را زیارت نکند، به من جفا کرده است».(1)

نیز روایت است که: «حضرت زهرا علیها السلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله در هر هفته، روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت شهدای احد می رفت و در آن جا نماز می خواند و دعا می کرد و در آن جا از صحنه جنگ و مصائب پدر بزرگوارش یاد می نمود و گریه می کرد.(2)

و از امام صادق علیه السلام پرسیدند، با این که امام حسین علیه السلام سید الشهدا است، چطور به حمزه سید الشهدا گفته شده؟ فرمود: حضرت حمزه، سید الشهدای غیر معصومین است، و حسین علیه السلام سید الشهدای اهل عالم است.(3)

زیارت مساجد مدینه و ماندن در مدینه: از جمله مساجد مدینه، مسجد قبا است، و آن اول مسجدی است که در مدینه بنا شد و پیامبر صلی الله علیه وآله در آن نماز خواند و فرمود: «هر کس برود در آن مسجد و دو رکعت نماز بخواند، ثواب انجام عمره به او عطا می شود»(4)

نیز مستحب است به سایر مساجدی که در عصر پیامبر صلی الله علیه وآله بنا شده و پیامبر صلی الله علیه وآله در آنها نماز خوانده، بروند و یاد و خاطره پیامبرصلی الله علیه وآله را زنده دارند و در آنها نماز و دعا بخوانند، به شرحی که در کتاب (مشعل زائر) بیان کرده ام.

نیز مستحب است در مدینه اقامت کنند و در آن شهر مقدس و در مسجد النبی صلی الله علیه وآله به نماز و قرآن و دعا بپردازند و بدانند اقامت در مدینه افضل است از

ص: 553


1- سفینة البحار، حمز.
2- وسائل، ج 10، ص 279، و بیت الاحزان.
3- سفینة البحار، کم.
4- وسائل، ج 10، باب 12، ابواب مزار، ص 278، ح 5.

اقامت در مکه معظمه، و در کافی یک باب آمده، تحت عنوان «بابِ فَضلِ المُقامِ بِالمَدينهِ وَالصَّومِ وَالأعتكافُ».(1)

سه روز روزه در مدینه منوره: روزه گرفتن بر مسافر حرام است ولی مسافر در شهر مدینه از این حکم استثنا شده و در روایات است که مسافر در مدینه برای حاجت، می تواند سه روز روزه بگیرد، چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه، و در صورت امکان در مسجد النبی صلی الله علیه وآله اعتکاف کند و در محراب پیامبر صلی الله علیه وآله و نزد ستون ابو البابه نماز بخواند و دعا کند.(2)

حرمت مدینه را رعایت کنیم: مدینه منوره یکی از شهرهای مهم زیارتی جهان اسلام است و شایسته و سزاوار است که زائران محترم، در ایامی که در این شهر اقامت دارند حرمت این مکان مقدس را حفظ کنند.

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فرمود:«مَكَّةُ حَرَمُ اللَّهِ والمَدينُهُ حَرَمُ رَسُولُ اَللَّهِ». مکه حرم خداست و مدینه حرم رسول خدا صلی الله علیه وآله .

و رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «اَلْمَدِينَهْ قَبْهُ اَلْإِسْلاَمِ وَ دَارَ الايمانِ وَ ارضُ الهِجْرَةِ وَ مُبُوُّ الحَلالِ وَالحَرامِ»(3). مدینه، گنبد اسلام و خانه ایمان و سرزمین هجرت و جایگاه حلال و حرام است.

و زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله از مکه بیرون آمد، فرمود: «اَللّهُمَّ كَما أَخْرَجْتَنِي مِنْ أَحَبِّ اَلْبِقَاعِ إِلَيَّ فَاسْكُنِي فِي أَحَبِّ اَلْبِقَاعِ إِلَيْكِ». خدایا! همان گونه که از دوست داشتنی ترین سرزمین نزد تو بیرونم آوردی، مرا در سرزمینی که دوست داشتنی ترین

ص: 554


1- کافی، ج 4، ص 557.
2- وسائل، ج 10، باب 11 ابواب آداب المزار، ص 273.
3- مجمع الزوائد هیثمی، ج 3، ص 298 و کنزالعمال متقی هندی، ج 12، ص 230.

سرزمین نزد تو است وارد کن.

و جای جای مدینه، نشان از آثار رسول خدا صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام و اصحاب و یاران رسول خدا است و شایسته است که زائران حرم نبوی حرمت این شهر را حفظ کنند و با خواندن نماز و دعا و طلب رحمت و مغفرت، قدر این نعمت را که در پرتو نور نبوت و ولایت نصیب آنان شده، بدانند و از مساجد و اماکن متبرکه مدینه مخصوصا مسجدالنبی صلی الله علیه وآله و قبرستان بقیع برای خود توشه ذخیره کنند و اوقات شریف خود را صرف زیارت و دعا کرده و از هدر دادن این فرصت بی مانند و گنج گرانمایه خودداری کنند.

از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «خداوند چهار شهر از شهرها را اختیار کرد:

«وَالَّتَينِ وَالزَّيتُونِ *وَطُورُ سِينينَ *وَهَذَا اَلْبَلَدُ اَلْآمِينَ »(1) هاتین مدینه است، زیتون بیت المقدس است، طور سینین کوفه است، و هذا البلد الامین »مکه است(2)

اَرضٍ مَشئُ جِبريلُ في عَرَصاتِها**وَاللَّهِ شَرَفُ ارضِها وسَمائِها

مدینه زمینی است که جبرئیل در جای جای آن راه رفته، و خداوند زمین و آسمانش را شرف داده است.

زیارت مرقد مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام : فضیلت زیارت آن حضرت بدیهی است و ثواب آن بسیار. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام را زیارت کند، در حالی که عارف و معتقد به مقام آن جناب باشد و حق آن بزرگوار را بشناسد (یعنی آن حضرت را امام واجب الاطاعه و وصی بلافصل پیامبر صلی الله علیه وآله بداند) و زیارتش از روی تکبر و خودنمایی نباشد، حق تعالی

ص: 555


1- سوره تین - 95 - آیه 1 تا 3.
2- وسائل، ج 10، ص 283، باب 16، ابواب المزار، ح 4.

برای او اجر صد هزار شهید بنویسد و گناهانش را بیامرزد، و او را در روز قیامت، در زمره کسانی محشور کند که از هول و وحشت آن روز در امان هستند، و حساب را بر او آسان گرداند و بهشت برایش ثابت باشد، و هنگام رفتن به زیارت، فرشته ها استقبالش کنند، و در بازگشت، او را تا خانه اش مشایعت نمایند، و چنانچه بیمار شود به عیادتش آیند، و اگر بمیرد، جنازه او را تشییع کنند و تا دفن او برایش طلب آمرزش نمایند».(1)

نیز در روایت است که: ابو وهب قصری گفت: وارد مدینه شدم و خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و گفتم: نزد شما آمدم در حالی که قبر امیرالمؤمنین علیه السلام را زیارت نکردم، حضرت فرمودند: بد کردی، اگر از شیعیان ما نبودی به تو نگاه نمی کردم، آیا زیارت نکردی کسی را که خدا و فرشته ها زیارتش می کنند؟ پیامبران و مؤمنان زیارتش می کنند؟ گفتم: فدایت شوم، من این مطلب را نمی دانستم، فرمود: بدان، به راستی امیرالمؤمنین علیه السلام نزد خدا از همه امامان افضل است و ثواب اعمال همه آنان برای آن جناب است، و هر یک به قدر اعمالش برتری می یابد». «فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِئْسَ مَا صَنَعْتَ لَوْلاَ انَّكَ مِن شِيعَتِنا ما نَظَرْتُ إِلَيْكَ الا تَزُورُهُ مَنْ يَزُورُهُ اللَّهُ تَعالي مَعَ المَلائِكَةِ ويَزُورَةُ الأنْبِيَاءُ ويَزُورَةُ الْمُؤْمِنُونَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا عَلِمتُ ذَلِك قَالَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عِنْدَ اَللَّهِ أَفْضَلُ مِنَ الأئِمَّةِ كُلِّهِم وَلَهِ ثَوابُ أعمالِهِم وَعَلَيَّ قَدرُ أعمالِهِم فَضَلّوا».

در روایت دیگر است که مردی به نام مارد گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: چه اجری برای زائر جدت امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد بود؟ فرمود: هر کس جدم را زیارت کند در حالی که عارف به حق آن حضرت باشد، خداوند متعال به هر

ص: 556


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 23، ابواب المزار، ص 293، ح 1 و 2.

قدمی که بر می دارد و می گذارد، ثواب حج و عمره قبول شده برایش می نویسد، سوگند به خدا! آتش طمع نمی کند در قدمی که در راه زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام برداشته شده، خواه پیاده یا سواره سپس فرمود: این حدیث را با آب طلا بنویس.(1)

همچنین حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «خداوند آفریدهای بیش از فرشته نیافریده است، و هر روز هفتاد هزار فرشته به بیت المعمور می روند و طواف می کنند، پس از آن فرود می آیند و کعبه را طواف می کنند، سپس نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله می روند و بر آن حضرت سلام می کنند، بعد از آن نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر می شوند و به آن جناب سلام می کنند، بعد از آن نزد قبر حسین علیه السلام می روند و به آن حضرت سلام می کنند و به آسمان بالا می روند، و باز مثل آنها نازل می شوند و این برنامه تا قیامت ادامه دارد».(2)

و همان حضرت فرمودند: «هیچ دردمندی به قبر امیرالمؤمنین علیه السلام پناه نمی برد مگر این که خدا شفایش میدهد» «لاَ يَلُوذُ بِقَبْرِهِ ذَوْعَاهَةً إِلاَّ شَفَاهُ اَللَّهُ»(3)

و همان حضرت فرمودند: «هیچ گرفتاری نرفت نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام و دو رکعت یا چهار رکعت نماز نخواند مگر این که خداوند گرفتاریش را برطرف ساخت و حاجتش را برآورد» «مَا آتَاهُ مَكْرُوبٌ قَطُّ فَصَلِّيَ عندَه ركعَتَين أو اربَعَ رَكَعاتٍ إِلاَّ نَفَّسَ اللَّهُ كَربَهُ وَقَضيَ حاجَتَهُ»(4)

نیز فرمودند: «وقتی زائر امیرالمؤمنین علیه السلام دعا می کند، درب های آسمان باز است، پس خود را از خیر محروم نسازید»(5)

از شیخ مفید نقل است که: روزی هارون الرشید بقصد شکار از کوفه خارج

ص: 557


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 23، ابواب المزار، ص 294، ح 3.
2- وسائل الشیعه، ج 10، باب 29، ح ا وح 2 و ح 5.
3- وسائل الشیعه، ج 10، باب 29، ح ا وح 2 و ح 5.
4- وسائل الشیعه، ج 10، باب 29، ح ا وح 2 و ح 5.
5- وسائل الشیعه، ج 10، باب 29، ح ا وح 2 و ح 5.

شد و به جانب نجف اشرف «ری» توجه نمود، در آن جا چند آهو دید، دستور داد بازهای شکاری و سگ های تربیت شده مخصوص شکار را رها کردند و آنها به سمت آهوها رفتند، آهوها که چنین دیدند فرار کرده به تپه ای پناه بردند، بازها و سگهای شکاری جلو نرفتند، هارون از این مطلب تعجب کرد و پس از ساعتی باز آهوها پایین آمدند و مشغول چرا شدند، بازها و سگ ها مجددا رو به سوی آنها حرکت کردند، آهوها مجددا به آن تپه پناه بردند و سگهای شکاری جلو نرفته برگشتند، تا سه مرتبه این برنامه تکرار شد، هارون به غلامان خود امر کرد کسی را پیدا کنید که از این سرزمین اطلاع دارد، غلامها رفتند پیر مردی از قبیله بنی اسد را حاضر کردند، هارون از او داستان آن سرزمین و آن تپه را پرسید؟ پیرمرد گفت:

اگر مرا امان می دهی قصه را بگویم، گفت: در امان هستی، آن چه می دانی بگو، گفت: پدرم از پدرانش خبر داد که این جا قبر مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام است و خدا آن را حرم امن و امان خود قرار داده که هر چه به آن محل شریف پناه برد، در امن و امان باشد.

مؤلف: البته سزاوار است که حق تعالی، قبر مطهر ولی خالص و مخلص خود را - که حامل جنازه اش جبرئیل و میکائیل و دو سبط گرامی پیامبر صلی الله علیه وآله بوده و قبرش را حضرت نوح علیه السلام آماده کرده - پناهگاه خائفین و ملجأ دردمندان و گرفتارها قرار دهد، و این امر تعجب ندارد، زیرا خداوند سبحانی که به خاطر خلوص حضرت یوسف علیه السلام اثری در پیراهنش قرار می دهد که وقتی روی چشمان نابینای پدرش حضرت یعقوب علیه السلام می اندازند، چشمان وی شفا یافته و بینا می شود. چرا قبر مطهر امام المتقین و امیرالمؤمنین علیه السلام را وسیله درمان دردمندان و پناهگاه پناهنده ها قرار ندهد؟

لَذَّ إِلَيَّ جُودَهُ تَجِدْهُ زَعِيماً**بِنَجَاةِ اَلْعُصَاةِ يَوْمَ لَقَاهَا

ص: 558

عَائِذُ اَلْمُؤْمِنِينَ مُجِيبٌ**سَامِعٌ مَا تُسِرُّ نَجْوَيْهَا

به جودش پناه ببر تا او را زعیمی بیابی - که گناه کاران را روز قیامت پناه دهد.او کسی است که آرزوی آرزومندان را به اجابت می کند و راز و نیازشان را می شنود.

آداب زیارت حضرت امیر علسه السلام : 1- افضل آن است که پیاده به زیارت آن حضرت بروند و پیاده برگردند، در روایت است که «هر کس امیرالمؤمنین علی را با پای پیاده زیارت کند، خداوند به هر قدمی یک حج و یک عمره در نامه ی عمل او می نویسد، و اگر پیاده برگردد به هر قدمی دو حج و دو عمره برای او بنویسد».(1)

2- مستحب است هنگام تشرف به حرم آن حضرت وضو بگیرند و غسل کنند و لباس تمیز و پاکیزه بپوشند و خود را معطر نمایند و در حالی که سر به زیر انداخته، با آرامش و وقار حرکت کنند و قدمها را کوتاه بردارند، و زبانشان به ذکر خدا مشغول باشد و سی مرتبه تا صد مرتبه الله اکبر بگویند.

3- هنگام داخل شدن در حرم مبارک، پای راست را مقدم بدارند و هنگام خروج پای چپ را.

در روایت است که حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام به صفوان جمال فرمودند:«هر کس با این آداب حضرت امیر علیه السلام را زیارت کند، به هر قدمی که برداشته و گذاشته صد هزار حسنه برایش نوشته می شود، و صدهزار سیئه (لغزش و خطا) از او محو می شود، و درجاتش بالا می رود و حاجاتش برآورده می گردد»(2)

همچنین مستحب است در حرم حضرت امیر علیه السلام ، حضرت آدم و نوح و

ص: 559


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 24، ابواب المزار، ص 296، ح 1.
2- وسائل الشیعه، ج 10، باب 29، ابواب المزار، ص 305، ح 7.

ابراهیم علیهم السلام زیارت کنند.(1) از امام باقر و امام صادق علیهما السلام است که: «حضرت امیرعلیه السلام با حضرت نوح علیه السلام با هم در یک قبر مدفونند».(2)

4- نیز مستحب است در حرم حضرت امیر علیه السلام زیارت امام حسین علیه السلام و دو رکعت نماز زیارت آن حضرت خوانده شود، زیرا روایت شده که سر آن حضرت را نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام دفن کردند.(3)

5- مستحب است در حرم حضرت امیر علیه اللسام نماز واجب و مستحب خوانده شود، در روایت است که نماز نزد امیرالمؤمنین علیه السلام معادل دویست هزار نماز است.(4)

افضل ایام زیارت حضرت امیرعلیه السلام: زیارت آن حضرت در تمام اوقات مستحب است ولی در برخی اوقات فضیلت بیشتری دارد، مثل روز عید غدیر، روز مولود پیامبر صلی الله علیه وآله (هفدهم ربیع الاول)، روز مبعث پیامبر صلی الله علیه وآله (بیست و هفتم رجب)، و روز شهادت آن حضرت، و برای هر یک از این روزها زیارت مخصوص وارد شده، که بهتر است همان زیارات وارده خوانده شود.

زیارت امین الله: علامه مجلسی قدس سره فرموده است: بهترین زیارات از حیث سند و از جهت متن، زیارت معروف به امین الله است و باید در همه ی حرم های ائمه علیه السلام خوانده شود و آن چنین است که حضرت امام زین العابدین علیه السلام به زیارت امیرالمؤمنین علهی السلام آمد و نزد قبر آن حضرت ایستاد و گریه کرد و گفت:

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ، وَحُجَّتَهُ عَلَىٰ عِبادِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ جاهَدْتَ فِي اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِكِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ

ص: 560


1- وسائل، ج 10، باب 27، ابواب المزار، ص 299، ص 301، باب 32، ص 309.
2- وسائل، ج 10، باب 27، ابواب المزار، ص 299، ص 301، باب 32، ص 309.
3- وسائل، ج 10، باب 27، ابواب المزار، ص 299، ص 301، باب 32، ص 309.
4- العروة الوثقی فی الأمکنة المکروهة، مسأله 5، و مهذب الأحکام، ج 5، ص 505 و باب 32، ص .309.

نَبِيِّهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ حَتّىٰ دَعاكَ اللّٰهُ إِلىٰ جِوارِهِ فَقَبَضَكَ إِلَيْهِ بِاخْتِيارِهِ، وَأَلْزَمَ أَعْداءَكَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَكَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلَىٰ جَمِيعِ خَلْقِهِ . اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ، راضِيَةً بِقَضائِكَ، مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَدُعائِكَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيائِكَ، مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَسَمائِكَ، صابِرَةً عَلَىٰ نُزُولِ بَلائِكَ، شاكِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمائِكَ، ذاكِرَةً لِسَوابِغِ آلائِكَ ، مُشْتاقَةً إِلىٰ فَرْحَةِ لِقائِكَ، مُتَزَوِّدَةً التَّقْوىٰ لِيَوْمِ جَزائِكَ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيائِكَ، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدائِكَ، مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِكَ وَثَنائِكَ. پس پهلوی روی مبارک خود را بر قبر گذاشت و گفت:اللّٰهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شارِعَةٌ، وَأَعْلامَ الْقاصِدِينَ إِلَيْكَ واضِحَةٌ، وَأَفْئِدَةَ الْعارِفِينَ مِنْكَ فازِعَةٌ، وَأَصْواتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صاعِدَةٌ، وَأَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاكَ مُسْتَجابَةٌ، وَتَوْبَةَ مَنْ أَنابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَكَىٰ مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ، وَالْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ ، وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ ، وَعِداتِكَ لِعِبادِكَ مُنْجَزَةٌ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَكَ مُقالَةٌ، وَأَعْمالَ الْعامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ، وَأَرْزاقَكَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نازِلَةٌ، وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ واصِلَةٌ، وَذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ، وَحَوائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ، وَجَوائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ، وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ مُتَواتِرَةٌ، وَمَوائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ، وَمَناهِلَ الظِّماءِ [لَدَيْكَ] مُتْرَعَةٌ . اللّٰهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعائِي، وَاقْبَلْ ثَنائِي، وَاجْمَعْ بَيْنِي وَبَيْنَ أَوْلِيائِي، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِيٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ إِنَّكَ وَلِيُّ نَعْمائِي، وَمُنْتَهَىٰ مُنايَ، وَغايَةُ رَجائِي فِي مُنْقَلَبِي وَمَثْوَايَ. و در کامل الزیارة بعد از این زیارت این فقرات نیز مسطور است أَنْتَ إِلٰهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ اغْفِرْ لِأَوْلِيائِنا، وَكُفَّ عَنَّا أَعْداءَنا، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا، وَأَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيَا، وَأَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلىٰ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.

مسجد کوفه: قبلا روایتی نقل کردم که شهر کوفه، یکی از چهار شهری است

ص: 561

که خدا اختیار کرده و فرموده: «وَطُورِ سِینینَ »که به شهر کوفه تفسیر شده است.

نیز برای فضیلت مسجد کوفه همین بس که مسافر مخیر است نمازش را در آن جا قصر یا تمام بخواند.

همچنین در روایت است که نماز در مسجد کوفه معادل حج مقبول و معادل هزار نماز است.(1)

به علاوه، مسجد کوفه محل نماز پیامبران علیهم السلام و حضرت حجة علیه السلام است، جایگاه نماز امیر المؤمنین علیه السلام و خطبه ها و مواعظ آن حضرت است، و نیز محل شهادت آن بزرگوار است.

و از امام صادق علیه السلام است که: «کوفه باغی از باغ های بهشت است و قبور سیصد و هفتاد پیامبر و ششصد وصی پیامبر صلی الله علیه وآله در کوفه است»(2)

علاوه بر اینها، در کنار مسجد کوفه، مرقد مطهر حضرت مسلم اولین شهید کربلا و مرقد هانی بن عروه، شهید راه سیدالشهدا علیه السلام است، بنابراین سزاوار است زائران حضرت امیرعلیه السلام به کوفه رفته و از فیوضات آن مکان شریف بهره مند شوند.

همچنین داخل مسجد کوفه، مقامات انبیاء و مقام ائمه و حضرت حجة علیه السلام معروف و نماز خواندن در هر یک از آن مقامها رجاءا فضیلت دارد.

مسجد سهله: بعد از مسجد بزرگ کوفه، مسجدی بافضیلت تر از مسجد سهله نیست، در روایت است که امام صادق علیه السلام به ابوبصیر فرمود: «گویا می بینم حضرت صاحب الامر علیه السلام با اهل و عیالش در مسجد سهله فرود آید، ابو بصیر گوید: به حضرت عرض کردم آن جا منزل صاحب الأمر است؟ فرمود: آری. در

ص: 562


1- وسائل، ج 10، باب 44، ابواب المساجد، ح 19.
2- وسائل، ج 10، باب 27، ابواب المزار، ص 301، ح 6.

آن جا منزل ادریس و ابراهیم خلیل علیهما السلام بوده و خدا هیچ پیامبری نفرستاده مگر این که در آن مسجد نماز خوانده است. و در آن، مسکن حضرت خضر علیه السلام است، هر کس در آن مسجد بماند، مانند کسی است که در خیمه پیامبر صلی الله علیه وآله اقامت کرده، و هیچ مرد و زن مؤمنی نیست مگر این که دلش مایل به آن مسجد است، و در آن مسجد سنگی است که در آن صورت هر پیامبری وجود دارد، و هیچ کس در آن مسجد با نیت صادق نماز و دعا نمی خواند مگر این که حاجت برآمده بر می گردد، و هیچ کس در آن مسجد امان نمی طلبد مگر آن که امان می یابد از آن چه می ترسد، ابو بصیر گوید: به حضرت عرض کردم، فضیلت دیگری برای این مسجد هست؟ فرمود: آری، برخی از آن فضیلت ها این است که برای خدا مکان هایی است که دوست دارد او را در آن مکان ها بخوانند و مسجد سهله یکی از آن مکان ها است، و هیچ شب و روزی نیست مگر این که ملائکه می آیند برای زیارت آن مسجد و در آن عبادت می کنند.[سپس امام صادق علیه السلام فرمود] و من اگر به شما نزدیک بودم همه نمازهایم را در آن مسجد می خواندم، ای ابو بصیر! فضیلت آن مسجد بیش از آن است که گفتم، ابوبصیر گوید به حضرت عرض کردم آیا حضرت قائم علیه السلام همیشه در آن مسجد خواهد بود؟ فرمود: آری».(1)

ص: 563


1- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ كَأَنِّي أُرِيَ نُزُولَ اَلْقَائِمِ عَليْهِ السَّلامُ فِي مَسْجِدِ السَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَعِيالِهِ قُلتُ يَكونُ مَنزِلَةً جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ نَعَمْ كَانَ فِيهِ مَنْزِلُ إِدْرِيسَ وكَانَ مَنْرَلُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحمَنِ وَما بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلاَّ وَقَدَ صُلِّيَ فِيهِ وَفِيُّهِ مَسْكَنُ الخَضِرِ والْمُقِيمُ فِيهِ كَالْمُقِيمِ فِي فُسْطَاطِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَليه وآلَه ومَا مِن مُؤمِنٍ ولا مُؤْمِنَةٍ إِلاَّ وَقَلبُهُ يَحِنُّ إلَيهِ وفيهِ صَحَّرَهُ فيها صُوَرَهُ كُلَّ نَبِيٍ وَما صَلِّيَ فِيهِ أَحَدٌ فَدَعَا اَللَّهَ بِنِيَّةٍ صادِقَةٍ إِلاَّ صَرَفَهُ اَللَّهُ بِقَضَاءِ حاجَتِهِ وَما مِن أحَدٍ اسْتَجَارَ إِلاَّ أَجَارَهُ اَللَّهُ مِمَّا يخافقلتهذَا لَهُوَ اَلْفَضْلُ قَالَ نَزِيدُكَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هُوَ مِنَ البِقاعِ الَّتِي أَحَبَّ اللَّهُ أن يَدَّعِيَ فِيها ومَا مِن يَوْمٍ وَلا لَيْلَةٍ إِلاَّ والْمَلائِكِهِ تَزُورُ هذا اَلْمَسْجِدَ يَعْبُدُونَ اَللَّهَ فِيهِ أَمَّا إِلَيَّ لَوْنٌ بِالْقُرْبِ مِنْكُمْ مَا صَلَّيْتُ صَلاةً إِلاَّ فِيهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَمَا لَمْ أَصِفْ أَكْثَرُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَايَزَالُ الْقَائِمُ فِيهِ أَبَداً قَالَ: «نَعَم».. [بحارالأنوار: 97/ 436]

از روایت فوق معلوم شد که افضل اعمال مسجد سهله، نمازهای یومیه را در آن مسجد خواندن است و نیز از همان حضرت علیه السلام نقل شده که فرمود: «هر گرفتار و غصه داری میان نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز در مسجد سهله بخواند و دعا کند خداوند متعال گرفتاری و غصه اش را برطرف سازد»(1).(2).

در نجف اشرف: از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «چنانچه کسی انگشتر سفید نجف را در دست کند و به آن نگاه نماید، خداوند به هر نگاهی، ثواب یک زیارت برای او بنویسد که اجر آن، اجر پیامبران و صالحین است، و اگر رحمت خدا نسبت به شیعیان ما نبود، نگین آن با پول هم یافت نمی شد، ولی خدا آن را فراوان آفرید تا پولدار و بی پول، فقیر و غنی بتوانند تهیه نمایند»(3)

زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلشَّهِيدُ إِبَّنَ اَلشَّهِيدُ إِبْنُ الشَّهِيدَةِ وَ اب الشُّهَداءِ وَ اخ الشُّهَداءِ ورَحْمَةُ اللَّهِ وبَرَكاتُهُ

در فضیلت و ثواب زیارت آن حضرت روایات بسیار و از حد و حصر خارج است. و در روایات آمده است که: زیارت امام حسین علیه السلام از افضل و احب اعمال است، و وارد شده که زیارت آن حضرت بر مرد و زن واجب است، و کسی که

ص: 564


1- کافی، ج 3، ص 495، ح 3.
2- یادآور می شوم: در کافی «باب مسجد السهلة» سه روایت در خصوصیات و فضائل مسجد سهله و ارزش نماز و عبادت و دعا در آن مسجد شریف آمده است.
3- وسائل، ج 10، باب 133، ابواب المزار، ح 1.

زیارت آن جناب را ترک کند حق خدا را ادا نکرده است، و کسی که به زیارت آن مظلوم نرود، پیامبر صلی الله علیه وآله را عاق کرده، و ترک آن نقض ایمان و دین انسان است، و بر افراد توانمند است که در سال دو مرتبه، به زیارت آن شهید مظلوم بروند، و بر فقرا سالی یک مرتبه.(1) و کسی که سال بر او بگذرد و کربلا نرود، از عمرش کاسته شود، و کسی که به زیارت آن حضرت برود، بر عمرش افزوده، و روزیش زیاد می شود، و ایام زیارتش از عمر وی محسوب نمی شود، و زیارت آن حضرت موجب برطرف شدن غم و غصه خواهد شد، و موجب محو گناهان خواهد گردید، و برای هر قدمی ثواب حج مقبول است، بلکه برای زیارتش ثواب بیست حج پذیرفته است، و عوض هر درهمی که در راه زیارتش مصرف شود، بیست هزار درهم است، و کسی که آن بزرگوار را زیارت کند، در حالی که عارف به شأنش باشد، یعنی او را امام واجب الاطاعه بداند، خداوند گناهانش را می بخشد، و زائر آن حضرت مثل کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده باشد، و چهار هزار، یا هفتاد هزار فرشته پژمرده و غبار آلود، موکل قبر آن حضرت هستند که تا قیامت بر او گریه کنند و زائرش را که عارف به مقام او است، استقبال کنند و در بازگشت، او را همراهی و مشایعت نمایند، و اگر بیمار شود به عیادتش آیند، و چنانچه بمیرد، بر جنازه اش حاضر شوند و از بهشت برایش حنوط و کفن بیاورند، و بر او نماز بخوانند، و طلب مغفرت کنند، و درب بهشت را به روی او بگشایند، و بر او صلوات فرستند و برایش دعا کنند، و زیارت آن حضرت معادل است با عمره قبول شده و حج پذیرفته شده، و روز قیامت زائر آن جناب چهل سال قبل از دیگران وارد بهشت می شود(2)

ص: 565


1- وسائل الشیعه، باب 44، ابواب المزار و باب 38 و 39.
2- کامل الزیارات.

و حضرت رضا علیه السلام به پسر شبیب فرمودند: «اگر دوست داری خدا را ملاقات کنی در حالی که گناه بر تو نباشد، حسین علیه السلام را زیارت کن، و اگر دوست داری در بالای بهشت با پیامبر صلی الله علیه وآله باشی بر قاتل حسین علیه السلام لعنت کن، و اگر دوست داری مثل أجر شهدای کربلا را داشته باشی،هر وقت آنان را یاد کردی بگو:«يَا لَيْتَنِي كُنْ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً»(ای کاش من با شما بودم و به رستگاری بزرگ می رسیدم) و حضرت سیدالشهداء علیه السلام نزد پروردگار است و به صحرای کربلا نگاه می کند، به جایگاه شهادت شهدا نگاه می کند و به زائرانش نگاه می کند و نام آنان و نام پدر و اجداد ایشان را می داند و برایشان استغفار می کند و می فرماید: اگر زائر من بداند خدا برایش چه منزلتی مهیا کرده، خشنودیش بیش از غم و غصه اش گردد. و فرمود: « من کشته شده اشکم و با غصه و اندوه کشته شدم، و شایسته است خداوند هر دردمند و غمگینی که نزد من آید، با دلی شاد به خانه بازش گرداند».

و فرمودند: «هر کس چند روز نزد آن حضرت بماند، هر روزش به هزار ماه، ماندن محسوب می شود».

و امام صادق علیه السلام دعا کرد و گفت: پروردگارا! زوار قبر حسین علیه السلام را بیامرز، که مال و عمرشان را صرف کردند در راه علاقه و دوستی ما، و به جهت خشنود کردن پیامبر تو، و به سبب غیظی که بر دشمنان ما وارد کردند، ای پروردگار! از آنان راضی باش و آنان را در مال و اهل و اولادشان محافظت فرما، و شر دشمنانشان را دفع گردان، و حاجاتشان را برآور، خدایا! رحم کن چشم هایی که بر حسین علیه السلام گریستند، رحم کن آن دل هایی که در عزای حسین علیه السلام سوختند، [تا آنکه فرمود: آنان که در آسمان برای زوار امام حسین علیه السلام دعا می کنند بیش از

ص: 566

آنهایی هستند که در زمین برای آنها دعا می کنند.(1)

و همان حضرت فرمودند: اگر کسی از شما هزار حج بجا آورد ولی امام حسین علیه السلام را زیارت نکند، به راستی حقی از حقوق پیامبر صلی الله علیه وآله را ادا نکرده است، و اگر شیعه ی ما زیارت حسین علیه السلام را ترک کند، در صورتی که از اهل بهشت باشد، همیشه نزد این و آن مهمان خواهد بود، و خود منزلی نخواهد داشت.(2)

و مستحب است به جای حج و عمره مستحبی به زیارت امام حسین علیه السلام بروند زیرا روایات بسیاری وارد شده که اجر زیارت آن جناب از اجر حج و عمره مستحبی به مراتب بیشتر است، حتی در روایتی است که هر قدمی که در راه زیارت امام حسین علیه السلام برداشته شود ثواب یک حج و یک عمره دارد، (کامل الزیارات) و در روایت دیگر است که هر قدمی صد حجهی مقبوله وصد عمره پذیرفته شده و صد جهاد در خدمت پیامبرصلی الله علیه وآله یا امام علیه السلام است، در روایتی است که هر قدمی افضل از بیست عمره مقبوله است، و در خبری مقابل صد حج و صد عمره است.(3)

و امام باقر علیه السلام فرمودند: هر کس امام حسین علیه السلام را از روی شوق و علاقه ی به آن حضرت زیارت کند خداوند به او اجر هزار حجهی مقبوله و هزار عمرهی پذیرفته شده و اجر شهدای بدر و... مرحمت فرماید. (کامل الزیارات)

نیز أبان بن تغلب گوید: در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودم. حضرت پرسید: «مُتِي عَهْدُكَ بِقَبْرِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ الّسُلامُ چه زمانی قبر حسین علیه السلام را زیارت کرده ای؟» گفتم: یَابن رَسول الله، سوگند به خدا، مدت ها است آن حضرت را زیارت نکرده ام. حضرت به نشانه تعجب فرمود: «سُبحانَ رَبِّيَ العَظيمِ وأنتَ مِن

ص: 567


1- کامل الزیارات.
2- کامل الزیارات.
3- ثواب الاعمال، ثواب من زار الحسین علیه السلام .

رُؤَساءِ اَلشّیعَةِ؛ پناه می برم به پروردگار بزرگ، تو زیارت امام حسین علیه السلام را ترک کرده ای و حال آن که از بزرگان شیعه محسوب می شوی!» سپس فرمود: هر کس امام حسین علیه السلام را زیارت کند، در نامه عملش برای هر گامی که برداشته خداوند حسنه و ثوابی می نویسد و گناهی محو خواهد کرد و نیز گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد. بعد رو به ابان بن تغلب فرمود: «لَقَدْ قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ عليه السلام فَهَبَطَ عَلَيَّ قَبْرُهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ شُعْثٌ غُبْرٌ يَبكونَ عَلَيهِ وَيَنوحونَ عَلَيهِ إِلَيَّ يَوْمَ القِيَامَةِ»(1) ، آن گاه که حسین علیه السلام به شهادت رسید و در راه خدا کشته شد هفتاد هزار فرشته غمگین و غبار آلود بر سر قبرش فرود آمدند. اینان بر حسین علیه السلام گریه می کنند و تا روز قیامت نوحه سرایی خواهند داشت».

از این پاداش ها تعجب نکنید: از این اجر و ثواب ها که برای زائر امام حسین علیه السلام بیان شده نباید تعجب کرد، زیرا آن بزرگوار، در مقام اطاعت و بندگی خداوند سبحان به گونه ای رفتار کرد که از مثل خدای کریم، چنین ثواب ها برای زائر آن امام والامقام، به جا و شایسته است، و شاید اختلاف در ثواب ها و تفاوت اجرها که در روایات بیان شده، به لحاظ اختلاف زائران و تفاوت مراتب آنان از حیث معرفت، خلوص، شوق، حلال بودن مخارج سفر، اطاعت از دستورات الهی، پاکی قلب، پاکی زبان و اعضا و جوارح، خوبی اخلاق، و خلاصه به لحاظ مقدار اطاعت از خداوند متعال باشد، والله العالم.

آداب زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام :امام صادق علیه السلام فرمودند: « مروت در سفر این است که توشه فراوان و خوب بردارند و به همراهان بذل و بخشش کنند، مگر در سفر زیارت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، که در این سفر به غذای ساده اکتفا

ص: 568


1- بحارالأنوار، ج 101، ص 7، ح 29.

کنند و از غذاهای رنگین خودداری نمایند، سپس فرمودند: به من خبر داده اند که برخی از زائران حسین علیه السلام سفره هایی با خود می برند که در آنها غذاهای لذیذ و نانهای شیرین و زعفرانی وجود دارد، و حال این که اگر به زیارت قبر پدرانشان می رفتند، این گونه سفره ها را نمی بردند».(1)

و در روایت دیگر است که فرمودند: « به خدا سوگند، وقتی شما به سمت قبر پدرتان می روید، با اندوه و غصه می روید، اما وقتی به زیارت حسین علیه السلام می روید، با خود سفره ها می برید، نه چنین است، مگر این که پژمرده و گرد و غبار آلوده بروید» «تاللَّهِ اَن احدَكُم لِيُذهَبَ إلَيَّ قَبْرَ ابيهِ كَئِيباً حَزِيناً وتَأْثُونَهُ انْتُمْ بِالسُّفَرِ كلاّ حَتّي تَأثونَهُ شُعْثاً غُبْراً».(2)

در روایت دیگر است که: «هر کس پیاده، و با خلوص نیت حسین علیه السلام را زیارت کند، به هر قدمی که بر دارد برایش حسنه ای نوشته شود و گناهی از او محو گردد، و فرشته ای بر او فرود آید و گوید: خدا بر تو سلام رساند و فرمود: عمل را از سر بگیر، زیرا گذشته ات بخشیده شد».(3)

و امام صادق علیه السلام فرمودند: «زائر امام حسین علیه السلام باید با همراهان خود به خوبی رفتار کند، سخن کم بگوید مگر سخن خیر، بیشتر به ذکر خدا مشغول باشد، لباسش پاک و پاکیزه باشد، قبل از ورود به حرم غسل کند، با تواضع و وقار حرکت نماید، نمازش را به وقت بخواند، صلوات بفرستد، از هر چه مال او و مربوط به او نیست پرهیز کند، به نامحرم نگاه نکند، در حد امکان نیاز نیازمندان را تأمین کند، دست گرفتاران را بگیرد، برادران ایمانی را بر خود مقدم دارد، در

ص: 569


1- وسائل، ج 8، باب 41، آداب السفر، ح 1 و ح 2.
2- وسائل، ج 8، باب 41، آداب السفر، ح 1 و ح 2.
3- وسائل، ج 8، باب 41، آداب السفر.

جایی که باید تقیه کرد، تقیه کند، ورع و تقوا داشته باشد، از نزاع و جدال و سوگند و هر گونه رفتار ناشایست اجتناب نماید، و اگر زائر این امور را رعایت و عمل کرد، برای زیارتش ثواب حج و عمره خواهد بود و با آمرزش و رحمت و رضوان خدا به خانه اش باز خواهد گشت».(1)

افضل ایام زیارتی امام حسین علیه السلام : استحباب زیارت سیدالشهدا علیه السلام در روزهای خاصی تأکید و سفارش شده، مثل:

1- روز عاشورا: در روایت است که هر کس آن حضرت را روز عاشورا زیارت کند، روز قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که به خون آلوده باشد که گویا در صحرای کربلا با آن حضرت کشته شده، به علاوه ثواب چندین حج و عمره مقبوله در نامهی عملش نوشته شود.(2)

2- روز اربعین (بیستم صفر) که علامت ایمان است.

3- اول ماه رجب و نیمه شعبان، در روایت است که هر کس دوست دارد صد و بیست هزار پیامبر با او مصافحه کنند، امام حسین علیه السلام را در نیمه شعبان زیارت کند.

4- شب اول و شب نیمه و شب قدر در ماه رمضان. در روایت است که شب قدر فرشته ای از داخل عرش ندا دهد که خداوند آمرزید کسی را که امشب به زیارت حسین علیه السلام مشرف شده است.(3)

5۔ شب و روز عید فطر، و شب و روز عرفه و روز عید قربان و هر شب و روز جمعه، که برای هر یک از این اوقات ثواب های بسیار ذکر شده است.

ص: 570


1- وسائل، ج 10، باب 71، ابواب المزار، ص 413، ح 1. روایت تلخیص شد.
2- مصباح المتهجد.
3- تهذیب، ج 6، ص 29.

زیارت اصحاب سید الشهداء علیهم السلام : بر زائر کربلای معلا است که بعد از زیارت حضرت سیدالشهدا علیهم السلام ، یکایک اصحاب آن بزرگوار را زیارت کند، و باید توجه داشت که شهدایی که در حرم امام حسین علیه السلام مدفونند، پایین پای قبر حضرت علی اکبر علیه السلام دفن شده اند، لذا مراقب باشند روی قبر آن بزرگواران پا نگذارند، بلکه با فاصله رفت و آمد نمایند.

پایین پای قبر علی اکبر جوان** هفتاد و یک شهید چو خورشید انورند

بنابراین، ضریح و پرده ای که به نام شهدا در مجاور مرقد مطهر سیدالشهدا علیه السلام نصب شده، واقعیت ندارد.(1)

نماز و دعا در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام : حضرت امام محمد باقر و امام صادقا فرمودند: «خداوند متعال شهادت حسین علیه السلام را عوض داد به این که: 1- امامت را در ذیهی او قرار داده، 2- شفا را در تربت او قرار داده، 3- اجابت دعا را نزد قبرش قرار داده، 4- و ایام زیارت زائرانش از عمرشان حساب نشود».

«إِنَّ اَللَّهَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السلامُ مَن قَتَلَهُ انَّ الإمامَةَ مِن ذُرِّيَّتِهِ وَالشِّفاءَ فِي تُرْبَتِهِ واجابَةَ الدُّعاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ ولا تُعَدُّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَرَاجِعاً مِن عُمُرِه»(2)

و از امام صادق علیه السلام است که «هر رکعت نماز نزد حسین علیه السلام ثواب هزار حج و هزار عمره دارد و همان حضرت فرمودند: «نزد قبر حسین علیه السلام چهار رکعت نماز بخوان و از خدا حاجاتت را بخواه، به راستی که نماز واجب نزد آن حضرت معادل حج است و نماز نافله نزد او معادل عمره است».(3)

ص: 571


1- هدیة الزائرین حاج شیخ عباس قمی رحمه الله، ص 114.
2- وسائل، ج 10، باب 38، ابواب المزار، ص 329، ح 34.
3- وسائل الشیعه، ج 10، باب 69، ابواب مزار، ص 406، ح 2 و ح 3.

و در روایت است که: امام صادق علیه السلام بیمار شد، فرمود: شخصی را اجیر کنند برود نزد قبر امام حسین علیه السلام و برای شفا و صحت آن حضرت دعا کند، یک نفر از شیعیان را اجیر کردند، گفت: من می روم ولی حضرت حسین علیه السلام امام مفترض الطاعه است، خود حضرت صادق علیه السلام نیز امام واجب الاطاعه است، این حرف را به آن حضرت خبر دادند، فرمود: مطلب چنان است که گفته ولی ندانسته که بجهت خداوند بقعه ها و جاهایی است که دعا در آن جاها مستجاب می شود و بقعه و حرم سیدالشهداء از آن بقعه ها است».(1)

همچنین فرمودند: در حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام بسیار صلوات بفرستید.

در روایت است که شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: من بسیاری اوقات حسین علیه السلام را یاد می کنم، چه بگویم؟ حضرت فرمودند: «بگو: صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا اِبْاعِبْدَاللَّهِ، و سه مرتبه آن را تکرار کن، زیرا سلام از نزدیک و دور به آن حضرت می رسد»(2)

و همان حضرت به یکی از شیعیان فرمودند: «بر قبر حسین علیه السلام گذر کن و بگو: صَلي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا اباعبْداللَّهِ صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا اِباعبْداللَّهِ صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يَا ابا عَبْدِ اَللَّهِ و این خود زیارت تو می باشد»(3)

زیارت کاظمین علیهما السلام : از حضرت رضا علیه السلام از زیارت پدر بزرگوارش پرسیدند، فرمود: «زیارت پدرم مثل زیارت قبر حسین علیه السلام است».(4)

ص: 572


1- کافی، ج 4، ص 567، ح 3.
2- ابواب المزار، ص 385 و باب 47 ص 357.
3- ابواب المزار، ص 385 و باب 47 ص 357.
4- وسائل الشیعه، ج 10، باب 80، ابواب المزار، ص 427، ح1 و 3 وباب 89، ص 447، ح 1 و باب 58.

و در روایت دیگر است که فرمود: «کسی که در بغداد قبر پدرم را زیارت کند، مثل کسی است که قبر پیامبرصلی الله علیه وآله و قبر امیرالمؤمنین علیه السلام را زیارت کرده است، جز این که فضل آن دو محفوظ است(1)

نیز از حضرت امام هادی (ابوالحسن الثالث) از زیارت امام موسی بن جعفر و زیارت امام جواد و سایر امامان علیهم السلام پرسیدند، فرمود: «در زیارت ائمه علیهم السلام اجری عظیم است»(2)

و در چند روایت است که فرمودند: «هر کس پدرم موسی بن جعفر علیه السلام را زیارت کند، به پیامبرصلی الله علیه وآله صله و احترام کرده، و به ما صله و احترام نموده است، و اعضا و جوارح و بدنش بر آتش حرام شود، و خداوند به ازای هر درهمی که در این راه خرج کرده، ده هزار درهم عطا فرماید، و حاجاتش برآورده شود»(3)

ضمنا: روایاتی وارد شده در فضیلت نماز خواندن در مساجد اطراف حرم آن دو بزرگوار، که به خاطر اختصار از نقل آنها صرف نظر شد، و از مجموع روایات استفاده می شود که زیارت کاظمین کمتر از زیارت کربلا و نجف اشرف نیست

زیارت حضرت رضا علیه السلام: از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «پاره ای از تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ غمزدهای او را زیارت نکند مگر آن که خدای عز وجل غبار غم را از خاطرش برطرف سازد، و هیچ گناهکاری او را زیارت نکند مگر آن که گناهانش را بیامرزد». «سَتُد فَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِخُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَكْروبٌ إِلاَّ نَفَّسَ اللَّهُ عَزَّوَجلّ كَربَهُ وَلا مُذنِبٌ إِلاَّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنوبَهُ».(4)

و خود حضرت رضا علیه السلام فرمود: «هر کس مرا در غربت زیارت کند، روز

ص: 573


1- به وسائل، ج 10، باب 80 تا باب 89 ابواب المزار مراجعه شود.
2- به وسائل، ج 10، باب 80 تا باب 89 ابواب المزار مراجعه شود.
3- به وسائل، ج 10، باب 80 تا باب 89 ابواب المزار مراجعه شود.
4- من لا یحضر، ج 2، ص 583.

قیامت در سه جا نزد او خواهم آمد تا از ترس های آن جاها نجاتش بخشم: 1۔ هنگامی که نامه های اعمال مردم از راست و چپ به دست آنان داده شود، 2- هنگام عبور از صراط، 3- هنگام سنجش اعمال». «مَنْ زَارَنِي عَلَيَّ بُعْدَ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلاَثِ مَوَاطِنَ حَتي أُخَلِّصُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إذا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وشِمالاً وَعِندَ الصِّراطِ وعِندَ الميزانِ».(1)

زیارت عسکریین علیهما السلام : در روایت آمده است که زیارت هریک از معصومین مثل زیات پیامبر صلی الله علیه وآله است و برای زائران آن بزرگواران اجر عظیمی هست،و سزاوار است درحرم عسکریین علیهما السلام نرجس خاتون ،مادر حضرت حجة علیه السلام و حکیمه خاتون عمه آن حضرت رانیز زیارت کنند.

تشرف به سرداب غیبت

نیز مستحب است بعد از زیارت عسکریین علیهما السلام به سرداب مقدس (معروف به

ص: 574


1- خصال شیخ صدوق، خصلت های سه گانه . ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش**پیوسته در حما یت لطف اله باش مرد خداشناس که تقوی طلب کند**خواهی سفید جامه و خواهی سیاه باش چون احمدم شفیع بود روز رستخیز**گو این تن بلا کش من پر گناه باش از خارجی هزار به یک جو نمی خرند**گو کوه تا به کوه م نافق س پاه باش آن را که دوستی علی نیست کافر است**گو زا هد ز ما نه و گو شیخ راه باش امروز زنده ام به ولای تو یا علی**فردا بروح پاک امامان گواه باش قبر امام هشتم و سلطان دین رضا**از جان ببوس و بر در این بارگاه باش دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ**باری به پای گلبن ایشان گیاه باش حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن**وانگاه در طریق، چو مردان راه باش

سرداب غیبت) مشرف شوند، و در آن جا حضرت حجة علیه السلام را زیارت کنند، و زیارت آن جناب در آن جا به لحاظ انتساب آن مکان مقدس به آن حضرت است و به لحاظ کراماتی است که در آن جا دیده و شنیده شده، و باید توجه داشت که این مطلب به این معنا نیست که حضرت حجة علیه السلام در آن سرداب، یا در چاهی که آن جا است غایب شده است.

مرحوم محدث نوری قدس سره فرموده است: غیبت امام غایب علیه السلام در آن سرداب، یا در چاهی که در آن جا است، ثابت نشده و دلیل و مدرکی ندارد، بلکه اصل بودن چاه، در آن زمان صحت ندارد، و خدام آن مکان مقدس، به منظور پول گرفتن از زائران شیعه، آن چاه را احداث کردند، و نهایت چیزی که نقل شده این است که بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام معتضد عباسی، چند نفر را فرستاد که داخل خانه ی امام حسن عسکری علیه السلام حضرت ولی عصر علیه السلام را دستگیر کنند و آن حضرت را نزد معتضد ببرند، وقتی داخل خانه شدند، کسی را ندیدند، و از سرداب صدای قرآن شنیدند، همین که داخل سرداب شدند، ملاحظه کردند دریاچه ای وجود دارد و بالای آب، حصیری گسترده و شخصی روی آن مشغول نماز است، هر یک از مأمورین، داخل آب شدند که آن شخص را دستگیر کنند، در حال غرق شدن قرار گرفتند، و رفقایشان او را نجات دادند و سرانجام از دستگیری او مأیوس گشته، برگشتند و جریان را به معتضد گزارش دادند، وی از آنها تعهد گرفت که این واقعه را پنهان دارند، و این داستان (بر فرض صحت) دلالت ندارد که امام زمان علیه السلام در آن سرداب غایب شده است.(1)

و برخی از بزرگواران نقل کرده اند که: غایب شدن حضرت حجة در سرداب،

ص: 575


1- مرآة الکمال مامقانی رحمه الله، ج 3، ص 191 به نقل از تحفة الزائر حاجی نوری رحمه الله.

مدرک ندارد و شاید سبب قداست آن مکان شریف در نزد شیعیان به خاطر آن است که صحن مطهر عسکریین و صحن سرداب، خانه و اتاقها و محل زندگی امام علیه السلام بوده که سالها در آنجا زندگی کرده اند، و حضرت حجة در آنجا متولد شده، و این قبیل مکانها مورد احترام است( مانند مولد پیامبرصلی الله علیه واله در مکه معظمه) و چون برای زیارت حضرت حجة جای خاصی وجود ندارد، لذا علاقه مندان به آن امام بزرگوار به محل تولد و جای زندگی او و پدرش دل بسته، و در آن مکان شریف به نماز و زیارت می پردازند.(1)

زیارت حضرت حجة علیه السلام : مستحب است همه روزه، خصوصا جمعه ها و بعد از نمازها، با عرض سلام و صلوات به ساحت مقدس ولی الله الاعظم صاحب العصر و الزمان آن حضرت را زیارت کنیم و بهتر است هنگام سلام رو به قبله باشیم، اگر چه جای آن حضرت بر ما معلوم نیست، ولی بهترین حالات، حال رو به قبله بودن است . و بگوییم: الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَيكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ الصَّلاةُ والسَّلامُ عَلَيكَ يا بَقِيَّةَ اللَّهِ في ارضِهِ وَرَحمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ.

و بهتر است این زیارت را که سید بن طاوس قدس سره نقل کرده، بخوانیم:السَّلَامُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ وَ الْعَالِمِ الَّذِي عِلْمُهُ لَا يَبِيدُ السَّلَامُ عَلَى مُحْيِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ السَّلَامُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ السَّلَامُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ السَّلَامُ عَلَى حُجَّةِ الْمَعْبُودِ وَ كَلِمَةِ الْمَحْمُودِ السَّلَامُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ السَّلَامُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمِ الْأَوْصِيَاءِ السَّلَامُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْغَائِبِ الْمُشْتَهَرِ السَّلَامُ عَلَى السَّيْفِ الشَّاهِرِ وَ الْقَمَرِ الزَّاهِرِوَ النُّورِ الْبَاهِرِ السَّلَامُ عَلَى شَمْسِ الظَّلَامِ وَ الْبَدْرِ التَّمَامِ السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَيْتَامِ وَ نَضْرَةِ

ص: 576


1- موعود ادیان، ص 153.

الْأَيَّامِ السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الصَّمْصَامِ وَ فَلَّاقِ الْهَامِ السَّلَامُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ السَّلَامُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ الْمُنْتَهَى إِلَيْهِ مَوَارِيثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ لَدَيْهِ مَوْجُودَةٌ آثَارُ الْأَصْفِيَاءِ الْمُؤْتَمَنِ عَلَى السِّرِّ وَ الْوَلِيِّ [الْوَالِي ] عَلَى الْأُمَمِ السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعْثَ وَ يَمْلَأَ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ لَهُ مَا وَعَدَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْهَدُ يَا مَوْلَايَ أَنَّكَ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ آبَائِكَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ أَئِمَّتِي وَ مَوَالِيَّ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ أَسْأَلُكَ يَا مَوْلَايَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي صَلَاحِ شَأْنِي وَ قَضَاءِ حَوَائِجِي وَ غُفْرَانِ ذُنُوبِي وَ الْأَخْذِ بِيَدِي فِي دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي لِي وَ لِإِخْوَانِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

زیارت معصومین علیهم السلام از راه دور

زیارت پیامبر و سایر معصومین علیهم السلام زیارت شهدا، از راه دور مستحب است، خصوصا بعد از نمازها.

از حضرت موسی بن جعفر از آباء گرامش علیهم السلام است که پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمودند:

«هر کس بعد از رحلتم، قبرم را زیارت کند، مثل کسی است که در حیاتم زیارتم کرده است و چنانچه کسی نتواند به زیارت قبرم بیاید هر جا هست به من سلام کند، سلام او به من می رسد».(1)

و همین مضمون با دو سند، از امام صادق علیه السلام نقل شده است.

نیز از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «برای خدا فرشته هایی است که در

ص: 577


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 4 ابواب الزیارات، ص 263، ح 1 و ص 214، ح 2، 3، 13، 14.

زمین سیاحت می کنند و سلام و صلوات امتم را به من می رسانند».(1)

در روایت دیگر است که فرمودند: «هر کس در هر جای زمین باشد و به من سلام کند، سلام او به من می رسد، و چنانچه کسی نزد قبرم سلام کند می شنوم»(2)

نیز از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «هر کس بخواهد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و قبور سایر امامان علیهم السلام را از راه دور زیارت کند، روز جمعه غسل کند و لباس تمیز بپوشد و در صحرا، یا روی بام خانه اش (جای خلوت) برود و چهار رکعت (دو تا دو رکعتی) نماز بخواند، پس از آن رو به قبله بایستد و بگوید: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ... ».(3) (به کیفیتی که در صفحه 580 آمده است).

در روایت دیگر است که حنان صیرفی گفت: وارد شدم بر امام صادق علیه السلام فرمود: ای حنان! امام حسین علیه السلام را در هر ماه یکبار زیارت می کنی؟ گفتم: خیر، فرمود: دو ماه یکبار چطور؟ گفتم: خیر، فرمود: شما چقدر به مولایتان جفا می کنید. گفتم: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه وآله ! راه ما دور و توشه ما کم است، فرمود: آیا شما را راهنمایی کنم به زیارتی که مقبول باشد؟ هر چند راهتان دور است.گفتم: آری، آن چگونه است؟ فرمود: روز جمعه، یا هر روزی که خواستی، غسل کن و لباس پاک و پاکیزه بپوش و برو بالای بام خانه ات، یا برو صحرا (جای خلوت) و رو به قبله، به آن سمت که قبر امام حسین علیه السلام قرار دارد، اشاره کن همان گونه که خدا فرموده است:«اَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللَّهِ»(4) (به هر سو توجه کنید، آن

ص: 578


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 4 ابواب الزیارات، ص 263، ح 1.
2- وسائل الشیعه، ج 10، باب 4 ابواب الزیارات، ص 263، ح 1.
3- وسائل، ج 10، باب 96، ص 453، ح 1.
4- سوره بقره 2، آیه 115.

جا خداوند هست) و بگو: السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ وَ اِبْنَ مَوْلاَيَ وَ سَيِّدِي وَ ابْنَ سَيِّدِي السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ الشَّهِيدُ إِبْنَ الشَّهِيدُ وَ ابْنَ مَوْلايَ وَ سَيِّدِي وَ ابْنَ سَيِّدِي السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ اَلشَّهِيدُ بَيْنَ اَلشَّهِيدِ وَ اَلْقَتِيلِ بَيْنَ اَلْقَتِيلِ.... پس از آن به سمت چپ، به قبر علی بن الحسین علیه السلام که نزد پای پدرش می باشد، توجه کن و به آن حضرت نیز سلام کن مثل سلامی که به پدرش حسین علیه السلام نمودی، پس از آن چهار رکعت نماز بخوان (دو تا دو رکعتی) و رو کن به قبر امام حسین علی و با آن حضرت و با علی اکبر و با شهدا وداع نما و بگو:يا سادَتِي! يا مَعاشِرَ الشُّهَداءِ فَعَلَيكُم سَلامُ اللَّهِ وَرَحمَتُهُ ورِضوانُهُ وَ بَرَكاتُهُ»(1)

همچنین از امام صادق علیه السلام به چهار سند نقل شده که فرمودند: «هر گاه، راه شما دور است و نتوانید به زیارت ما بیایید، دو رکعت نماز بخوانید و به جانب ما اشاره نمایید و سلام کنید که سلام شما به قبرهای ما می رسد، و بگویید: اکنون که من از آمدن نزد قبر شما عاجز و معذورم، سلام خود را متوجه شما می نمایم، و با قلبم شما را قصد می کنم، چون می دانم خدا سلام و صلوات مرا به شما می رساند،صَلّي اللَّهُ عَلَيكَ والسَّلامُ عَلَيكَ وَرَحِمَهُ اللَّهُ وَبَرَكاتُهُ، پس از آن هر چه دوست داری از خدا بخواه و دعا کن»(2)

همچنین بزنطی از حضرت رضا علیه السلام پرسید... بعد از نماز فریضه صلوات و سلام بر پیامبر صلی الله علیه وآله چگونه است؟ آن حضرت فرمودند: می گویی: اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وبركاتُهُ السَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بن عبداللهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ

ص: 579


1- وسائل، ج 10، ص 454، ح 2.
2- وسائل، ج 10، باب 95، ابواب المزار، ص 452، ح 1 تا 4.

يَا اَمِينَ اللَّهِ أشهِدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ وَأشهَدُ أنَّكَ مُحَمَّدُ بنُ عَبْدِ اللَّهِ وَأَشهَدُ أنَّكَ قَد نَصَحتَ لاُمَّتِكَ وَجاهَدْتَ فِي سَبِيلِ رَبِّكَ وَ عَبَدْتَهُ حَتِّي اَتِيكَ اَلْيَقِينُ فَجَزَاكَ اَللَّهُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَفْضَلَ ما جَزِيَ نَبِيّاً عَن أُمَّتِه اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلَيَّ إِبْراهِيمَ وَ آلَ إِبْراهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.(1)

مؤلف: روایات در فضیلت زیات اهل بیت علیهم السلام و شهدا از راه دور، و سلام به آن بزرگواران، بسیار است و مؤمنان هر جا هستند می توانند به جانب قبور آنان توجه کنند و دل خود را کنار قبرهای آنان حاضر سازند و با اشاره به ایشان بگویند:

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ اَلزَّهْرَاء السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا موسي بْنَ جَعْفَرٍ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يا عليَّ بن موسي اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بنَ عَليٍ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَلِيَّ بنَ مُحَمَّدٍ السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُسَينَ بنَ عَلِيٍ السَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَرَحمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ

زیارت پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه در ایام هفته

در روایت است که: یک نفر از اصحاب امام علی نقی علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «لَاتُعَادُوا الْأَيَّامَ فَتُعَادِيَكُمْ»؛ (باروزها دشمنی نکنید که آنها با شما دشمنی خواهند کرد). [و من معنی این روایت را نفهمیدم، حضرت فرمود: مراد از «ایام» ما هستیم، مادام که آسمانها و زمین برقرار است.[ایام و روزها، کنایه از ما اهل بیت است ] شنبه نام پیامبر صلی الله علیه وآله است،(کنایه از پیامبر صلی الله علیه وآله است). یک شنبه امیرالمؤمنین علیه السلام است، دوشنبه حسن و

ص: 580


1- بحارالانوار، ج 100، ص 181.

حسین علیهما السلام ، سه شنبه علی بن الحسین و محمدبن علی و جعفر بن محمد علیهم السلام ، چهارشنبه موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی علیهم السلام و من، پنجشنبه فرزندم حسن و جمعه فرزند فرزندم می باشد، و گروه حق به او توجه داشته و نزد او جمع می شوند، و او کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، بعد از آنکه همه جا را ظلم و جور فرا گرفته باشد و این است معنای « ایام» پس در دنیا با آنها دشمنی نکنید، والا در آخرت با شما دشمنی می کنند. )(1) مؤلف: به مناسبت روایت فوق، در هر روز از روزهای هفته، برای هر یک از معصومین صلوات الله علیهم زیارتی نقل شده است.

زیارت پیامبر در روز شنبه

أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُهُ، وَأَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّٰهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّكَ وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَجَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللّٰهِ بِالْحِكْمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّيْتَ الَّذِى عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ، وَغَلَظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً حَتَّىٰ أَتيٰكَ الْيَقِينُ، فَبَلَغَ اللّٰهُ بِكَ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى اسْتَنْقَذَنا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلالِ؛ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَصَلَوَاتِ مَلائِكَتِكَ، وَأَنْبِيائِكَ وَالْمُرْسَلِينَ وَعِبَادِكَ الصَّالِحِينَ، وَأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ

ص: 581


1- قُلْتُ يَا سَيِّدِي حَدِيثٌ يَرْوِي عَنِ اَلنَّبِئِ صَلِّ يالله عَلَيْهِ وآلهِ لاَ أَعْرِفُ مَعْنَاهُ قَالَ ومَا هُوَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ لَاتُعَادُوا الْأَيَّامَ فَتُعَادِيَكُمْ مَا مَعْنَاهُ قَالَ نَعَم الأَيَّامُ نَحْنُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ والأَرْضُ فَالسَّبْتُ اِسْمُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله والأحَدُ كِنَايَةٌ عَنْ أميرِ المُؤمِنينَ والإِثْنَيْنِ الْحَسَنُ والحُسَينُ والثَّلاثَاءُ عَليُّ بنُ الحُسَينِ وَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وجَعفَرٌ مُحَمَّدٌ والأرْبِعَاءُ مُوسي بنُ جَعْفَرٍ وعَلِيُّ بْنُ مُوسِيٍ وَ مُحَمَّدُ بنُ عَليٍ و أَنَا والخَميسُ ابني الحَسَنُ بنُ عَلِيٍ والجُمُعَةُ ابْنُ ابْنِي وإِلَيْهِ تَجْتَمِعُ عِصَابَةُ الحَقِّ وهَوَالَّذِي يَمْلَؤُهَا قِسْطاً وعَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجُوراً فَهَذَا مَعْنِي اَلْأَيَّامِ فَلاَ تُعَادُ وَهُمْ فِي اَلدُّنْيَا فَيُعَادُوكُمْ فِي اَلْآخِرَةِ. بحارالانوار، ج 24، ص 238.

الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، عَلَىٰ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ، وَنَجِيبِكَ وَحَبِيبِكَ، وَصَفِيِّكَ وَصِفْوَتِكَ، وَخَاصَّتِكَ وَخَالِصَتِكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَأَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضِيلَةَ وَالْوَسِيلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ . اللّٰهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جٰاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّٰهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّٰهَ تَوّٰاباً رَحِيماً »، إِلٰهِى فَقَدْ أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِى، فَصَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاغْفِرْها لِى، يَاسَيِّدَنا أَتَوَجَّهُ بِكَ وَبِأَهْلِ بَيْتِكَ إِلَى اللّٰهِ تَعَالىٰ رَبِّكَ وَرَبِّى لِيَغْفِرَ لِى.

پس سه مرتبه بگو:

أُصِبْنا بِكَ يَا حَبِيبَ قُلُوبِنا، فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِيبَةَ بِكَ حَيْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْىُ، وَحَيْثُ فَقَدْنَاكَ، فَإِنَّا لِلّٰهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ . يَا سَيِّدَنا يَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ ، هٰذَا يَوْمُ السَّبْتِ وَهُوَ يَوْمُكَ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكَ وَجَارُكَ، فَأَضِفْنِى وَأَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ، وَمَأمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَأَضِفْنِى وَأَحْسِنْ ضِيَافَتِى، وَأَجِرْنا وَأَحْسِنْ إِجَارَتَنا، بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكَ وَعِنْدَ آلِ بَيْتِكَ، وَبِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ، وَبِمَا اسْتَوْدَعَكُمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَكْرَمُ الْأَكْرَمِينَ.

زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز یک شنبه

السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذاَ يَوْمُ الْأَحَدِ وَهُوَ يَوْمُكَ وَبِاسْمِكَ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَجارُكَ، فَأَضِفْنِى يَا مَوْلاىَ وَأَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ، وَمَأْمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ، وَرَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَآلِ بَيْتِكَ عِنْدَاللّٰهِ، وَمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَبِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَعَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ..

ص: 582

زیارت حضرت زهراء علیهما السلام در روز یکشنبه

السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَىٰ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ وَوَصِيُّهُ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِما، وَأَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلّا أَلْحَقْتِنِى بِتَصْدِيقِى لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِى، فَاشْهَدِى أَنِّى ظاهِرٌ بِوَلَايَتِكِ وَوَِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.

زیارت امام حسن علیه السلام در روز دوشنبه

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِىُّ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْهَادِى الْمَهْدِىُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِىُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّقِىُّ النَّقِىُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.

زیارت امام حسین علیه السلام در روز دوشنبه

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً، وَجَاهَدْتَ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّى مَا بَقِيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ، وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ

ص: 583

الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ؛أَنَا يَا مَوْلَاىَ مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ، لَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِنْهُمْ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ.

زیارت امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام روز سه شنبه

السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ، وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.

زیارت امام موسی بن جعفر و امام رضا و امام محمد تقی و امام علی النقی علیه السلام در روز چهارشنبه

السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْ لِيَاءَاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ

ص: 584

يَا نُورَ اللّٰهِ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللّٰهَ مُخْلِصِينَ، وَجَاهَدْتُمْ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّىٰ أَتاكُمُ الْيَقِينُ، فَلَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَجْمَعِينَ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا إِبْراهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ، يَا مَوْلاىَ يَا أبا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَا مَوْلىً لَكُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ، مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِى يَوْمِكُمْ هٰذَا وَهُوَ يَوْمُ الْأَرْبَعاءِ، وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.

زیارت امام حسن عسکری علیه السلام در روز پنجشنبه

لسَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ.

زیارت امام زمان تعالی فرجه الشریف در روز جمعه

السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ، السَّلامُ عَلَیْکَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ، عَجَّلَ اللَّهُ لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ، أَنَا مَوْلاکَ عَارِفٌ بِأُولاکَ وَ أُخْرَاکَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى

ص: 585

بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْکَ.وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَى أَعْدَائِکَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِکَ، یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ، هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ، وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ؛ .

زیارت امام زادگان و علمای بزرگوار: زیارت پیامبران، ائمه علیهم السلام، امام زادگان، علماء، شهدا، اصحاب خالص و راستین و باوفای پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم، و حتی زیارت اولیاء خداوند سبحان و حضور در کنار قبور مقدس و مبارکشان، منشأ برکات و باعث روشنی دل می شود، و زائر ایشان مورد لطف و عنایات پروردگار، و مشمول رحمت خداوند سبحان قرار می گیرد. ان شاء الله.

زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام در شهرری: در روایت است که مردی از اهل ری خدمت امام هادی علیه السلام رسید، حضرت از او پرسید از کجا آمده ای ؟ گفت: از زیارت حسین علیه السلام آن حضرت فرمودند: «آگاه باش چنانچه قبر عبدالعظیم را که نزد شما است زیارت کنی مثل کسی هستی که حسین بن علی علیهما السلام را زیارت کرده است».(1)

فاطمه معصومه علیها السلام در شهر مقدس قم

سیده جلیله، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام از امام زادگان مشهور است که

ص: 586


1- وسائل الشیعه، ج 10، ص 451، باب 92 ابواب مزار، ح 1.

جلالت قدر و عظمت شأنش در طول تاریخ زبانزد عام و خاص بوده و بر همگان آشکار است، صحت نسب و صحت عقیده و صحت مرقد مطهرش، مانند خورشید عالمتاب، روشن و درخشان است.

از هنگام دفن آن بانوی مکرمه، تا به امروز، مرقد مطهرش زیارتگاه علاقه مندان به اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم بوده است و همین بس که برادرش حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: «کسی که فاطمه معصومه را زیارت کند، در حالی که حق او را بشناسد، برای او بهشت است».(1)

نگاهی به زندگی حضرت معصومه علیها السلام : از روایات و آثار استفاده می شود که حضرت معصومه علیها السلام افضل و برترین دختران حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام است، و در برخی نوشته ها آمده که آن بانوی مکرمه در روز اول ماه ذی قعده سال 173 ه ق در مدینه منوره متولد شده است. (2)

نیز طبق مدارک موجود، آن حضرت در سال 201 ه. ق به قصد دیدار برادر بزرگوارش حضرت رضا علیه السلام از مدینه منوره به سوی ایران حرکت کرد، و هنگامی که به ساوه رسید بیمار شد و به خادمش فرمود: مرا به قم ببر، و وارد قم شد و در خانه موسی بن خزرج فرود آمد، و به نقلی دیگر، چون خبر ورود آن حضرت به قم به اطلاع قبیلة آل سعد رسید، آنها به استقبال حضرت معصومه علیها السلام رفتند و از آن بانوی مکرمه خواهش کردند به قم بیاید و موسی بن خزرج که بزرگ قبیله آل سعد بود، مهار شتر حضرت را گرفت و با عزت و احترام آن سیده جلیله را وارد قم نمودند و موسی بن خزرج او را در خانه خود منزل داد و با کمال سربلندی و افتخار

ص: 587


1- بحارالانوار، ج 48، ص 317 و ج 102، ص 266.
2- در کتاب «مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 257 نوشته است: « فاطمة المعصومة المولودة فی غرة ذی القعدة سنة 173).

از آن بزرگوار پذیرایی کرد، ولی متأسفانه، پس از 16 یا 17 روز آن حضرت دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت، واهل قم و خصوصا آل سعد را عزادار کرد.

در این چند روز که حضرت معصومه علیها السلام در قم بود، در خانه موسی عبادتگاهی داشت که هنوز باقی است و در محله « میدان میر » قم معروف است.

ضمنا از نوشته ها معلوم می شود سن مبارک آن حضرت 28 سال بوده و گفته شده رحلتش روز دهم یا دوازدهم ربیع الثانی، و دو سال قبل از شهادت حضرت رضا علیه السلام اتفاق افتاده است. والله العالم.

کیفیت دفن آن حضرت: مکان دفن آن حضرت ملک شخصی موسی بن خزرج بود، که در آنجا قبری کندند و پس از غسل و کفن، جنازه مطهر او را به آنجا منتقل نمودند، و میان قبیله آل سعد گفتگو شد که چه کسی داخل قبر شود و جنازه را به خاک سپارد، در این هنگام دیدند دو سوار نقاب دار پیدا شدند و نزد جنازه پیاده شده بر آن بانوی مکرمه نماز خواندند و او را دفن کردند و سوار گشته و رفتند و کسی نفهمید که آنها چه کسانی بودند.

پس از مراسم دفن، موسی بن خزرج، سقف و سایه بانی از بوریا بر قبر حضرت معصومه علیها السلام برقرار کرد. و بعد از آن در سال 205 ... ق، دختر امام جواد علیه السلام به قم آمد و قبه و بارگاهی بر فراز مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام بنا کرد.

یادآوری: داخل حرم مطهر، در کنار مرقد حضرت معصومه علیها السلام عده ای از امام زادگان دفن شده اند، و گفته شده که حدود 12 نفر می باشند. (1)( و سزاوار است زائران حضرت معصومه نسبت به آنها نیز ادای احترام کنند، و لااقل مقداری

ص: 588


1- بحارالانوار، ج 60، ص 219 و منتهی الآمال، اولاد موسی بن جعفر علیه السلام .

قرآن بخوانند و ثوابش را هدیه ارواح پاکشان نمایند. والتوفیق من الله تعالی.

فضیلت زیارت حضرت معصومه علیها السلام : در کتاب شریف کامل الزیارات (باب 106) از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده که فرمود: «کسی که فاطمه معصومه را زیارت کند برایش بهشت خواهد بود»؛ «مَنْ زَارَهَا فَلَهُ اَلْجَنَّهُ».

و در همان کتاب و همان باب، از امام جواد علیه السلام نقل کرده که فرمود: «کسی که در قم قبر عمه ام را زیارت کند برایش بهشت می باشد»؛«مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِي بِقُمَّ فَلَهُ اَلْجَنَّةُ».

و علامه مجلسی قدس سره (در بحار، ج 60، ص 228) از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «برای خدا حرمی است و آن مکه است، برای پیامبر صلی الله علیه وآله حرمی است و آن مدینه است، برای امیرالمؤمنین علیه السلام حرمی است و آن کوفه است، آگاه باشید بطور حتم، حرم من و حرم اولاد من بعد از من در قم است، آگاه باشید، قم کوفه صغیر است، همانا برای بهشت هشت در است، سه در آن به سوی قم است، وفات کند در قم، زنی از اولاد من، نام او فاطمه دختر موسی علیه السلام است که شیعیان ما به شفاعت او داخل بهشت می شوند».

نیز در کتاب شریف مستدرک الوسائل روایت کرده که جمعی از مردم ری خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدند و عرض کردند: ما از مردم ری هستیم، حضرت فرمود: مرحبا به برادران ما از اهل قم، «مَرْحَباً بِاخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ». عرض کردند: ما از اهل ری هستیم، باز آن حضرت فرمود: مرحبا به برادران ما از اهل قم، بار سوم گفتند: ما از اهل ری هستیم، و آن جناب همان پاسخ را داد. سپس امام علیه السلام خطاب به آنان فرمود:

بدانید، خدا را حرمی است و آن مکه است، پیامبر صلی الله علیه وآله را حرمی است و آن

ص: 589

مدینه است، امیرالمؤمنین علیه السلام را حرمی است و آن کوفه است، و حرم من و حرم فرزندان من قم است، و برای بهشت هشت در می باشد، سه در آن به سوی قم باز می شود،(1) او زنی از فرزندان من که فاطمه نام دارد، در آنجا قبض روح می شود و او را چنان شأن و مقامی است که به شفاعت او شیعیان ما به بهشت می روند، و هر کس او را زیارت کند داخل بهشت می شود».

راوی این خبر گفت: وقتی امام صادق علیه السلام این سخنان معجز نما را بیان فرمود که امام کاظم علیه السلام به دنیا نیامده بود.(2)

زیارت حضرت معصومه علیها السلام : روایت شده که حضرت رضا علیه السلام به سعد اشعری قمی فرمود: ای سعد! از برای ما در نزد شما قبری وجود دارد، سعد عرض کرد: فدایت شوم آیا مقصود شما قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر علیهما السلام است؟ حضرت فرمود: آری، هر کس در حالی که عارف به حق او است او را زیارت کند بهشت برای او خواهد بود؛ «نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّةُ».

سپس امام علیه السلام کیفیت زیارت حضرت معصومه علیها السلام را بیان کرد و فرمود:

ای سعد ! وقتی رفتی کنار قبر او، نزد سرش، رو به قبله بایست و 34 مرتبه «اَلله

ص: 590


1- در این روایت است که حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «سه در از هشت در بهشت به سوی قم است» .شاید مراد این است که هدایت ها، راهنمایی ها و ارشادهایی که از قم سرچشمه گرفته و به مردم می رسد، و در جاهای مختلف منتشر می گردد، سبب هدایت و بهشتی شدن مردم می گردد، و این فرمایش امام علیه السلام برای توجه دادن مؤمنان به قم و ارزش و برکات معنوی قم است، و آثار و برکات نجات بخش قم توسعه دارد، در حدی که سه در از هشت در بهشت در قم باز می شود، و هم اکنون این نوید مسرت بخش، مشهود و غیر قابل انکار است. اما جای بسی تأسف و حسرت و شرمساری است که افرادی در قم زندگی و در قم دفن شوند، ولی سر از جهنم در آورند.
2- مستدرک الوسائل، ج 10، ص 368، باب 74، ح 1، و ریاحین الشریعه، ج 5، ص 34.

أکبَر» و 33 مرتبه «سُبحانَ الله» و 33 مرتبه «اَلحَمدُلِلهِ» بگو، پس از آن بگو: اَلسَّلاَمُ عَلَيَّ آدَمُ صَفْوَةُ اَللَّهِ.. (تا آخر که در زیارت نامه های موجود در حرم آن حضرت آمده است).(1)

زیارت سایر امام زادگان و علما

علاوه بر استحباب زیارت حضرت معصومه علیه السلام و حضرت عبدالعظیم حسنی ، علیه السلام زیارت سایر امام زادگان و اصحاب - ائمه علیهم السلام و علمای شیعه نیز مستحب و دارای اجر و ثواب است.

علامه مجلسی قدس سره فرموده است: بدان که مستحب است زیارت مشاهد منسوب به اولاد ائمه علیهم السلام و خویشاوندان آن بزرگواران، چون تعظیم و احترام آنها تعظیم و گرامیداشت ائمه علیهم السلام است، تا آنکه فرموده و مستحب است زیارت مرقدهای منسوب به پیامبران علیهم السلام و همچنین مستحب است زیارت هر کس که فضیلت و منزلتی رفیع داشته و از افاضل و صالحان صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است، مثل سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذیفه و جابر انصاری و همچنین افاضل و بزرگان صحابه ائمه علیهم السلام که مقامشان شناخته و معلوم است، مثل میثم تمار، رشید هجری، قنبر، حجر بن عدی، زرارة، محمد بن مسلم و...

و همچنین مستحب است زیارت محدثین بزرگوار و علمای شیعه که آثار و علوم ائمه علیهم السلام را حفظ کردند، مثل مرحوم کلینی، شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ

ص: 591


1- بحارالانوار، ج 99، ص 265. تذکر: روایات وارده در مدح قم و اهل آن، در سفینة البحار، ج 7، ص 355 تا 365 و بحارالانوار، ج 6، ص 207 تا 218 آمده است.

طوسی و سید مرتضی و سید رضی و علامه حلی و غیر اینها (که رضوان خدا بر آنان باد) و مقبره های قم پر است از افاضل و محدثین، و تعظیم آنها، از تعظیم دین است و احترام به آنها احترام به ائمه صلوات الله علیهم اجمعین است.(1)

مؤلف: یکی از محدثان عالی مقام مدفون در قم زکریا بن آدم قمی است. که حضرت رضا علیه السلام او را امین دین و دنیا دانسته و معرفی کرده است.

علی بن مسیب گوید به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم راه من دور است و همه وقت نمی توانم خدمت شما برسم، مسائل دینم را از چه کسی بپرسم؟

فرمود: «بر تو باد به زکریا بن آدم قمی، برو مسائلت را از او بپرس، براستی او امین دین و دنیا است» «علیک بزکریا بن آدم القمی فانه فانه المأمون علی الدین و الدنیا». (مجالس المؤمنین، ج 1 ص 417)

مزار شریف این محدث بزرگوار وسط قبرستان قم، معروف به شیخان واقع است. زیارت و حضور در کنار مزارش، احترام به علم و حدیث، احترام به عالم و محدث، و در حقیقت احترام به حضرت رضا علیه السلام است. پس غفلت نکنیم.

والتوفیق من الله تعالی.

ص: 592


1- بحارالانوار، ج 102، ص 273، و سفینة البحار، ج 3، ص 527.

سلام:سنت اسلام

سلام، طلب سلامتی و صحت و خیر است. سلام کننده محبت، علاقه و تواضع خود را اظهار، و برای طرف مقابل، طلب سلامتی و خیر می نماید. پاسخ دهنده نیز همین معنا را اظهار می کند.

در آیات و روایات برای سلام، و به هر کس سلام کردن، فضیلت و برکات بسیار ذکر شده، و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: بهترین اخلاق اهل دنیا و آخرت، سلام کردن در همه جا است:

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه أَلاَ أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ أَخْلاقِ أَهْلِ الدُّنْيَا والْأَخِرَةِ قَالوا بَلِيٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ إِفْشَاءُ(1)السَّلاَمُ فِي اَلْعَالَمِ.(2)

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله سفارش کرده به سلام کردن و فرموده است:

کسی را که ملاقات می کنی، به او سلام کن، چون سلام نشان تواضع است، و به سلام بخل مکن، زیرا بخیل ترین مردم کسی است که به سلام کردن بخل بورزد.

فَعَلَيْكَ أنْ تُسَلِّمَ عَلَيَّ مَن لَقِيتَ فَاِنَّهُ مِنَ التَّواضُعِ وَلا تَبْخَلَ بِهِ فَانِنَ ابْخَلُ النَّاسِ

ص: 593


1- افشاء: ظاهر ساختن و در جامعه شایع و پخش نمودن است.
2- بحارالانوار، ج 76، ص 12.

مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ.(1)

و فرمود: هنگامی که وارد خانه شدی، اگر در خانه افرادی هستند به آنها سلام کن، و الا به خودت سلام کن و سلامتی و خیر خود را از خدا بخواه، همان گونه که خداوند متعال فرموده است: «فَإذَا دَخَلْتم بُيُوتاً فسَلِّموا علَيَّ أَنْفُسِكُمْ تَحِيِهِ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ مُبَارَكَةٌ»(2)

هنگامی که وارد خانه ها شدید، بر خودتان - به همدیگر - سلام کنید، این سلام تحیتی است پر برکت از سوی خدای متعال.

در روایت دیگر است که فرمودند: هرگاه داخل خانه خود شدید، سلام کنید به طور حتم، این سلام، برکت را نازل می کند، و ملائکه را همراه می آورد.(3)

و از امام صادق علیه السلام در ذیل روایتی آمده است که: هرگاه مؤمنی بر جمعی از مؤمنین عبور کند و به آنها سلام کند . علاوه بر پاسخ آنها - فرشته ها نیز پاسخ او را می دهند و می گویند: سلام و رحمت و برکات همیشگی خدا بر تو باد.

إِنَّ المُؤمِنَ لَيَمُرُّ بِالمُؤمِنينَ فَيُسَلِّمُ عَلَيهِم فَتَرُدُّ المَلائِكَةُ سَلامٌ عَلَيْكَ وَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَرَكاتُهُ أَبْدا

پاداش کسی که در سلام پیشی گیرد: از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: بین سلام کننده و جواب دهنده، صد حسنه تقسیم می شود، نود و نه حسنه از آن سلام کننده است و یک حسنه نصیب جواب دهنده.عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه أَنَّهُ قالَ بَيْنَ الْمُسْلِمِ والْمُجِيبِ مِائَةُ حَسَنَةٍ تِسْعٌ وتِسْعونَ مِنها لَم يُسْلِمْ وَ واحِدُهُ

ص: 594


1- سفینة البحار، ج 7، ص 237.
2- سوره نور 24، ذیل آیه 61.
3- سفینة البحار، ج 4، ص 237.

لِمن یُجِیبُ.(1)

و از امیرالمومنین علی علیه السلام نقل است که فرمودند: برای سلام، هفتاد حسنه است، شصت و نه حسنه سهم آغاز کننده سلام است و یک حسنه متعلق به پاسخ دهنده.قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِلسَّلاَمِ سَبْعُونَ حَسَنَةً تِسْعٌ وستُّونَ لِلْمُبْتَدِي وَ وَاحِدَةٌ لِلرَّاد.(2)

مؤلف: شاید وجه اختلاف دو روایت در حسنات، اختلاف در نیت سلام کننده باشد، و شاید علت اینکه ثواب سلام کننده چندین برابر است، این باشد که اظهار محبت کرده، تواضع نموده و موجب تحقق کل ثواب شده، چون اگر او سلام نمی کرد، حتی یک ثواب هم به جواب دهنده تعلق نمی گرفت.

به علاوه: «اَلسَّابِقُونَ اَلسَّابِقُونَ أُولَئِكَ اَلْمُقَرَّبُونَ».

هر که در این راه مقدم تر است اجر و بها بیشترش می دهند

جایگاه رفیع «سلام»: 1- یکی از نامهای خداوند متعال «سلام» است.«والسَّلامُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ »(3)

امام صادق علیه السلام فرموده است: سلام نامی از نامهای خداوند متعال است:

«السَّلاَمُ اِسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اَللَّهِ تُعالی»؛(4)

از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز نقل است که فرمودند: همانا سلام نامی از نامهای خدای متعال است که آن را در زمین، برای پیروان دین ما به عنوان تحیت قرار داده است.

«إِنَّ السَّلامَ اِسْمٌ مِنْ اِسْمَاءِ اَللَّهِ وَضَعَهُ فِي اَلْأَرْضِ تَحِيَّةً لَاَهَلٌ دِينُنَا».

ص: 595


1- مستدرک الوسائل، ج 8، ص 357.
2- مشکات الانوار.
3- سوره حشر 59، آیه 23.
4- مصباح الشریعه، باب 18.

2- گفتار خداوند سبحان برای اهل بهشت سلام است. «سَلاَمٍ قَوْلاً مِنْ رَبٍ رَحِيمٍ»(1) سلامی که گفتاری است از پروردگار مهربان و رحمتگر .

3- در سوره صافات، در آیه 79 تا 181، خداوند متعال بر جمعی از پیامبران و مرسلین، سلام فرستاده است.

4- جبرئیل بارها بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل می شد و عرض می کرد: خداوند سلامت می رساند: «إِنَّ اَللَّهَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ».

5- دربانهای بهشت به بهشتیان هنگام ورود، سلام می کنند و می گویند: سلام بر شما ! به پاداش اعمالتان داخل بهشت شوید. «يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكَ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »(2)

6- پس از ارتحال حضرت خدیجه علیها السلام، حضرت زهرا علیها السلام بی تابی می کرد، جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: یا رسول الله! خدایت فرموده که: سلام مرا به فاطمه برسان و به وی بگو: مادرت در جایگاهی نیکو قرار دارد. (3)

7- خداوند سبحان به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امر کرده که: وقتی مؤمنین نزد تو آمدند بر آنها سلام کن و بگو: پروردگارتان رحمت را بر خویش نوشته و مقرر فرموده است: «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ»(4)

ص: 596


1- سوره یس 36، آیها 58.
2- سوره نحل 59، آیه 32.
3- امالی شیخ طوسی رحمه الله، ج 1، ص 178 و بحارالانوار، ج 16، ص 11، داستان سلام خدا به حضرت زهرا و خدیجه علیهما السلام را به طور مفصل بیان کرده است.
4- سوره انعام 6، آیه 54.

8- خداوند متعال به حضرت آدم علیه السلام فرمود: به سوی فرشتگان رو کن و بگو:«السَّلامُ عَلَيكُم وَرَحِمَهُ اللَّهُ وَ بَرَكَاتُهُ». حضرت آدم علیه السلام فرمان خدا را اجرا کرد و به جایگاه پیشین بازگشت، خداوند متعال خطاب به آدم علیه السلام فرمود: تحت تو و فرزندانت تا قیامت همین جمله است.(1)

9- انس بن مالک گوید: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای انس! هر کس را ملاقات کردی به او سلام کن، خدا حسناتت را زیاد می کند، و در خانه ات سلام کن، خدا برکاتش را برایت افزون می کند. «َیا اُنسُ سَلِّمْ عَلَيَّ مَن لَقِيتَ يَزيدُ اللَّهُ في حَسَناتِكَ وسَلِم في بَيتِكَ يَزيدُ اللَّهُ في بَرَكَتِك».(2)

10- امام باقرعلیه السلام از قول پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «هنگامی که به هم رسیدید، با سلام و دست دادن به یکدیگر با هم ملاقات کنید، و هنگامی که از یکدیگر جدا می شوید، با استغفار از هم جدا شوید. «إِذا تَلاقَيْتُم فَتَلاَقَوْا بِالتَّسليمِ والتَّصافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُم فَتَفَرَّقُوا بِالاءستغْفارِ».(3)

11- و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «سلام از نامهای خدا است پس آن را شایع و پخش کنید، (همه جا سلام کنید و اگر شخص مسلمان، به افرادی برخورد کرد و به آنها سلام نموده و آنان جواب ندادند، جواب او را کسی می دهد که بهتر از آنها است و جواب را پاکیزه تر از آنها می دهد (یعنی ملائکه جواب میدهند).«اِنَّ الرَّجُلَ المُسلِمَ إِذا مَرَّ بِالقَومِ فَسَلَّمَ عَلَيهم ان لَمْ يَرُدُّوا عَلَيْهِ يَرُدُّ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُمْ وَاطِيب».

[پس اگر سلام کردید و جواب ندادند، ناراحت نشوید، زیرا فرشته ها جواب

ص: 597


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 444.
2- بحارالانوار، ج 76، ص 3، ح 5 و ص 4 ح 13.
3- بحارالانوار، ج 76، ص 3، ح 5 و ص 4 ح 13.

نیکوتر میدهند] .

12- ائمه علیهم السلام در موارد بسیاری فرموده اند: سلام ما را به شیعیان ما برسانید و از قول ما به آنان چنین و چنان بگویید.

13- [خداوند به وسیله فرشته ای، به برخی نیکوکاران مخلص، سلام می رساند. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که: مردی درب خانه شخصی ایستاده بود، فرشته ای از او پرسید: برای چه اینجا ایستاده ای؟

گفت: یکی از برادران ایمانی من در این خانه است، آمده ام به او سلام کنم.

فرشته پرسید: آیا میان شما خویشاوندی می باشد؟ یا نیازی داری که اینجا آمده ای؟ آن مرد گفت: نه، هیچ کدام، جز آنکه او برادر دینی من است، و من به خاطر احترام او، و تنها برای رضای خدا آمده ام به او سلام کنم.

فرشته به وی گفت: من فرستاده خدای سبحان به سوی تو هستم، خدا سلامت رسانید و فرمود: تو با این کارت مرا زیارت کردی، و به من پیمان سپردی، و من بهشت را برای تو واجب کردم، و از غضب و خشم من محفوظ و از آتش دوزخ در امانی. «وَهُوَ يُقرِؤُكَ السَّلامَ وَيَقولُ لَكَ إِيَّايَ زُرْتَ وَلِيَّ تَعَاهَدْتَ.. »(1)

14- و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: هرگاه مسلمانی به مسلمانی سلام کند، فرشته ها هفتاد بار بر او بر سلام کننده) صلوات می فرستند.

قَالَ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه إِذَا سَلَّمَ اَلْمُسْلِمُ عَلِيٌ المُسلِمِ فَرَدَّ عَلَيهِ صَلّت عَلَيهِ المَلائِكَهُ سَبْعينَ مَرَّة.(2)

15- علاوه بر آنچه نقل شد (که مشتی از خروار است برای ارزش سلام همین

ص: 598


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 436 به نقل از ثواب الاعمال.
2- محجة البیضاء، ج 3، ص 382.

بس که در تمام نمازها، اعم از واجب و مستحب فرمودند: «اولُهَا الْكَبِيرُ وآخِرُها التَّسْلِيمُ»؛ اول نمازها «الله اکبر» است و آخر آنها «اَلسَّلاَمُ عَلَيْنَا وَ عَلِيٌ عِبَادَ اَللَّهِ اَلصَّالِحِينَ». سلام بر خودمان و سلام بر بندگان صالح خداوند.

با توجه به آنچه نقل شد، جا دارد که فرشته ها تعجب کنند که چگونه می شود:مسلمان، عبور و گذرش به مسلمان دیگر بیفتد و سلام نکند.

16- پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: به راستی که فرشته ها تعجب می کنند از مسلمانی که از کنار مسلمانی عبور می کند و به او سلام نمی کند.

«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه إِنَّ اَلْمَلاَئِكَةَ تَعْجَبُ مَينَ المُسْلِمِ يَمُرُّ عَلَيَّ المُسْلِمُ وَلا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ».(1)

17- در آخر نمازها بر پیامبر صلی الله علیه وآله سلام عرض می کنیم: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ وَ رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ بَرَكَاتُهُ».

18 - بعد از نمازها به همه معصومین علیهم السلام سلام می کنیم و می گوییم: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِي النَّبُوَّةِ».

19- در تمام زیارات معصومین علیهم السلام ، از نزدیک یا دور، سلام می کنیم، بلکه در زیارات امام زادگان والا مقام نیز با عرض سلام مراتب ارادت خود را اظهار می نماییم.

20- بعد از نمازها، به همه معصومین علیهم السلام سلام می کنیم.

21- در زیارت اموات به همه اهل قبور سلام می کنیم.

و اینها تمام بیانگر جایگاه سلام است، پس از این سنت اسلامی، ایمانی، و پر برکت غفلت نکنیم و بخل و تکبر نورزیم.

ص: 599


1- احیاء العلوم، ج 2، ص 174.

داستانی آموزنده و سلامی پر برکت: اسعد بن زراره و ذکوان، که از بزرگان قبیله خزرج بودند، برای جنگ با قبیله اوس، از مدینه منوره به مکه مکرمه رفتند و بر عتبه، که از سران قریش بود، وارد شدند و از وی برای جنگ کمک خواستند.

عتبه گفت: ما اکنون گرفتار جنگ داخلی هستیم و نمی توانیم به شما کمک کنیم.

اسعد پرسید: جنگ شما با کیست؟ عتبه گفت: چندی است که در میان ما مردی پیدا شده به نام «محمد» صلی الله علیه وآله و دین جدیدی آورده و می گوید من فرستاده خدایم، و جوانان ما را فریب داده است.

اسعد پرسید: چه می گوید، و کجا است؟ عتبه گفت: سحری آورده به نام قرآن، و در حجر اسماعیل، کنار کعبه می نشیند، و جوانان را سخر می کند.

اسعد از کمک عتبه مأیوس شد و گفت: برویم طواف کنیم و برگردیم مدینه چون برنامه اعراب این بود که وقتی به مکه می آمدند، در بازگشت طوافی انجام میدادند). عتبه آنها را منع کرد و گفت: اگر داخل مسجد الحرام و به محمد صلی الله علیه وآله نزدیک شوید، صدای قرآن خواندن او را می شنوید و شما را نیز سحر می کند.

اسعد گفت: چاره ای از طواف نیست و باید برویم مسجد و طواف کنیم.

عتبه گفت: پس پنبه در گوشتان بگذارید که صدای تلاوت محمد صلی الله علیه وآله به گوشتان نخورد، و پنبه آورد و آنها درگوش خود قرار دادند و وارد مسجدالحرام شدند.

هنگام طواف دیدند پیامبر صلی الله علیه وآله در حجر نشسته و قرآن تلاوت می کند.

اسعد با خود گفت: حماقت است که با این مرد سخن نگوییم و هنگام بازگشت به مدینه بگوییم پنبه در گوش گذاشته و حرف (محمد صلی الله علیه وآله ) را نشنیدیم که چه می گوید، سرانجام حرف عتبه را نشنیده گرفته و عقلشان را حاکم ساخته، پنبه را از گوش خارج کردند و وارد حجر اسماعیل شده، خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله رسیدند.

(تحت مردم جاهلیت این بود که هنگام ملاقات می گفتند: «اُنعَم صَباحاً وانعُمْ

ص: 600

مَساءً»؛ (صبح به خیر و عصر به خیر) و به روش جاهلیت خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله گفتند: «اَنعَم صَباحاً».

پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمود: خداوند متعال به جای این تحیت، تحیت بهتری دستور داده، که تحت اهل بهشت است، و آن «سَلامٌ عَلیکُم» است.

اسعد با شنیدن این جمله متحول و شگفت زده شد و مقابل پیامبر صلی الله علیه وآله نشست و گفت: ای محمد صلی الله علیه وآله مردم را به چه چیز دعوت می کنی و خدایت به تو چه دستور داده است؟

فرمود: شمارادعوت می کنم به اینکه فقط خدای واحدراپرستش کنید، وشهادت به توحید و رسالت من دهید، سپس آیه 151 و 152 سوره انعام را تلاوت کرد.(1)

اسعد و ذکوان مسلمان شدند و با قلبی نورانی به مدینه برگشتند، با دلی سیاه و آمیخته به شرک و کفر رفته بودند و با دلی روشن و منور به نور ایمان بازگشتند، برای جنگ و نزاع رفته بودند و با ایمان و خیر و سلامتی برگشتند.(2)

تأکید بر سلام: در روایات است که: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: پنج چیز است که تا هنگام مرگ آنها را ترک نمی کنم. یکی از آنها سلام بر کودکان است، تا سلام سنت بعد از من باشد. «خَمسٍ لا أَدَعُهُنَّ حَتي المَماتِ..وَالتَّسليمُ عَليٌ الصِّبيانُ

ص: 601


1- پیامبر فرمود: اَدعُوکَم إِلی «اِلاَ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وبِالْوالِدَيْنِ إِحْسَاناً ولا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِن امْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وإِيَّاهُمْ ولا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ ما ظَهَرَ مِنْهَا ومَا بَطَنَ ولا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بِالحَقِّ ذلِكم وَصِيُّكُمْ بهِ لَعَلَّكُمْ تَعْتمُونَ* وَلاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أحْسَنُ حَتّي يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وأَوْفَوا الْكَيْلَ والمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لا تُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وإِذَا قُلتُم فاعدِلُوا وَلَوْ كانَ ذَاقُرَبِي وبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُم وَصِيَّكُم بهِ لَعَلَّكُم تَذَكَّرُونَ»
2- بحار، ج 19، ص 8.

لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي».(1)

و فرمودند: سه چیز کفاره گناهان است. یکی از آنها شایع نمودن سلام است.«ثَلاَثُ كَفَّارَاتٍ إِفْشَاءُ اَلسَّلاَمِ... ».(2)

و امام سجاد علیه السلام فرمودند: بخشی از اخلاق مؤمن، آغاز به سلام است. «مِنْ أَخْلاَقِ اَلْمُؤْمِنِ إِبْتِدَائِهِ بِالسَّلاَمِ».(3)

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: زمانی که سلام مؤمنین به یکدیگر کم شد و به یکدیگر سلام نکردند، دشمنی و خشم باطنی آنها نسبت به یکدیگر آشکار می شود. «إذاً قُل سَلامُ المُؤمِنينَ بَعضُهُم عَلِيٌ بَعْضُهُمْ ظَهرَهُ العَداوَةُ والبَغضاءُ في قُلوبِهِم».(4)

و امام صادق علیه السلام فرمود: صله رحم کنید، هر چند با سلام تنها باشد.«صِلوا ارْحامَكُم ولَوْ بِالسَّلامِ».(5)

و همان حضرت فرمودند: به کسی اجازه صحبت کردن ندهید تا آنکه سلام کند.«لاَ تَأْذَنُوا لِأَحَدٍ حَتَّي يُسْلِّمُ»

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: هر کس پیش از سلام، شروع به صحبت کرد، جوابش را ندهید تا اینکه سلام کند.«مَنْ بَدَأَ بِالْكَلاَمِ قَبْلَ اَلسَّلاَمِ فَلاَ تُجِيبُوهُ حَتِّي يَبْدَأُ بِالسَّلاَمِ...»

و امام حسین علیه السلام در پاسخ کسی که قبل از سلام کردن گفت: خدا سلامتت بدهد «عَافَکَ اَلله»، فرمود: «السَّلاَمُ قَبْلَ اَلْكَلاَمِ عَافَكَ اَللَّهُ».(6) «سلام قبل از سخن

ص: 602


1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 440 و ص 239.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 440 و ص 239.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 440 و ص 239.
4- مستدرک الوسائل، ج 8، ص 360.
5- جامع الاخبار، باب السلام.
6- محجة البیضاء، ج 3، ص 381.

گفتن است، خدا عافیتت دهد».

امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله چنین دستور داد:

«مَن بَدَأَ بِالكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجِيبُوهُ وقالَ ابْدَؤُوا بِالسَّلامِ قَبْلَ الْكَلاَمِ.. ».(1) کسی که قبل از سلام کردن، شروع به سخن نمود، پاسخ او را ندهید، و نیز فرمود: باید سخن را با سلام آغاز کنید.

و در جای دیگر چنین می خوانیم که: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:«السَّلامُ قَبْلَ السَّوَالِ فَمَنْ بَدَئَكُمْ بِالسَّوَالِ قَبْلَ اَلسَّلاَمِ فَلاَ تُجِيبُوهُ».(2)«سلام، پیش از پرسش است، پس کسی که قبل از سلام درخواست و سؤالی کرد، پاسخش را ندهید».

پاسخ سلام را نیکوتر بدهید: خداوند فرموده است: «وإذا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيّوا بِأَحسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»(3)؛ هرگاه مورد تحیت و سلام قرار گرفتید، شما به بهتر از آن و یا همان گونه پاسخ دهید.

اگر به شما گفتند: سلام، بگویید: سلام علیکم. و اگر گفتند: سلام علیکم، جواب بگویید: سلام علیکم و رحمة الله.

در روایتی آمده که: مردی به پیامبرصلی الله علیه وآله عرض کرد: اَلسَّلامُ عَلَیک، حضرت در پاسخش فرمود: وَعَلَیکَ السَّلامُ وَ رَحمَهُ الله دیگری سلام کرد و گفت: السَّلامُ عَلَیکَ وَ الله حضرت فرمود: «وَ عَلَيكَ السَّلامُ وَرَحمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ».(4)

مسائلی در باره سلام: 1- سلام کردن مستحب مؤکد است ولی پاسخ سلام واجب است.

ص: 603


1- اصول کافی، ج 2، ص 644.
2- محجة البیضاء، ج 3، ص 381.
3- سوره نساء، آیه 86.
4- نقل از تفسیر کشاف.

2- باید جواب سلام را فورا بدهند و باید جواب را به سلام کننده بشنواند، و چنانچه ناشنوا است، یا با سرعت رد شد، با اشاره، پاسخ را به او بفهمانند.

3- کسی که مشغول نماز است، نباید به کسی سلام کند.

4- به کسی که مشغول نماز است، نباید سلام کرد، اما چنانچه کسی سلام کرد، باید نمازگزار در اثنای نماز جواب دهد، و سپس نماز را ادامه دهد.

5- اگر نمازگزار جواب سلام را نداد، نمازش باطل نمی شود ولی واجبی را ترک کرده و معصیت کار است.

6- اگر زن یا مرد نامحرم، یا بچه ای که خوب و بد را می فهمد، به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را بدهد.

7- جواب سلام در نماز، باید مثل سلام سلام کننده باشد، یعنی چیزی بر اصل سلام اضافه نکنند، مثلا اگر کسی به نمازگزار بگوید: «سلام علیکم» نمازگزار نباید در جواب بگوید: «سلام علیکم و رحمة الله»

8- جواب سلام کسی که در تلفن سلام می کند واجب است ولی جواب سلام مجری رادیو و تلویزیون واجب نیست.

9- اگر سخنران در ابتدای سخنش به حاضران سلام کرد، یکنفر از حاضران جواب او را بدهد کفایت می کند.

10- چنانچه کسی وارد مسجد شود و مردم مشغول نماز باشند، نباید سلام کند، ولی اگر سلام کرد باید یکنفر از آنان جواب او را بدهد و کفایت می کند.

11- اگر کسی وارد شد و برخی نماز می خوانند و برخی مشغول نماز نیستند، باید جواب سلام را کسی بدهد که مشغول نماز نیست.

ص: 604

دیدوبازدید

اشاره

از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «هر کس به خاطر خدا به دیدن و زیارت برادر دینی خود برود، و حال اینکه او در سمت دیگر شهر است، و با هم فاصله دارند، زائر خدا محسوب می شود و بر خداست که زائرش را اکرام فرماید» «مَنْ زَارَ أَخَاهُ فِي جَانِبِ المِصْرِ اِبْتِغَاءَ وَجْهِ اَللَّهِ فَهُوَ زروَاهُ وَحَقَّ عَلِيٍ اَللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ زُوَّارَهُ»(1)

و همان حضرت فرمودند: «زیارت نکند مسلمان برادر دینی خود را برای خاطر خدا، و بدون غرض شخصی، مگر این که خدا به او ندا دهد که پاکیزه شدی و بهشت برای تو پاکیزه شد» «مَا زَارَ مُسْلِمٌ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ فِي اللَّهِ وَاللّهِ الاّ نَادَاهُ اللَّهُ عزّوجل ايّها الزّائرُ طِبْتَ وَطَّابَ لَكَ الْجَنَّةُ».(2)

و از حضرت امام موسی کاظم علیه السلام است که فرمود: «هر کس نتواند به زیارت ما بیاید، برادران صالح خود را زیارت کند، ثواب زیارت ما برایش نوشته می شود، و هر کس قدرت ندارد به ما صله و احسان کند، به برادران دینی و فقرای شیعهی ما صله و احسان کند که ثواب صله به ما، در نامه عملش نوشته می شود» «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيَّ زِيَارَتُنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي إِخْوَانِهِ يُكْتَبْ لَهُ ثَوابُ زِيَارَتِنا وَمَن لَم يَقدِرْ عَلَي

ص: 605


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 97 ابواب المزار، ص 455، ح 1 و 2.
2- وسائل الشیعه، ج 10، باب 97 ابواب المزار، ص 455، ح 1 و 2.

صِلَتَنَا فَلْيَصِلْ إِخْوَانَهُ تُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ صِلَتِنَا».(1)

و حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس برای خدا برادر ایمانی خود را زیارت کند، زائر و مهمان خدا است و به او اجر فوری دنیوی، و پاداش آخرتی عطا فرماید»(2)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «هر مسلمانی به دیدن برادر مؤمنش برود، خداوند فرشته ای می فرستد و به او می گوید: خدا به تو سلام رساند و فرمود:

بهشت برای تو واجب شد، و هر کس به دیدن برادر مسلمانش برود خدا می فرماید: به زیارت او نرفته، بلکه به زیارت من آمده و اجر او بهشت است»(3)

مؤلف: صاحب وسائل قدس سره در این باب دوازده روایت نقل کرده که تماما حاکی هستند از اهمیت و ارزش دید و بازدید مؤمنین، که هدف و غرضشان خدا باشد. ضمن: زیارت قبور مؤمنین در صفحه 998 آمده است.

گردهم آیی و یاد ائمه علیهم السلام : امام صادق علیه السلام از حضرت امیر علیه السلام نقل کرده که فرمودند: «گردهم آیی مؤمنین و ملاقات آنها با یکدیگر غنیمتی بزرگ است، هر چند عددشان زیاد نباشد»(4)

و امام باقرعلیه السلام به خیثمه فرمودند: «سلام مرا به دوستان و شیعیان ما برسان و آنها را به تقوا و ترس از خدای بزرگ سفارش کن، و به آنها بگو ثروتمندانشان از فقرا دلجویی کنند و به آنها توجه نمایند و توانمندانشان از ناتوانها احوال پرسی و دستگیری کنند، و در تشییع جنازه اموات یکدیگر شرکت کنند، و در خانه هایشان جمع شوند و یکدیگر را ملاقات نمایند، به راستی که اجتماع و دید و بازدید شما،

ص: 606


1- وسائل الشیعه، ج 10، باب 97 ابواب المزار، ح 10 و 12.
2- وسائل الشیعه، ج 10، باب 97 ابواب المزار، ح 10 و 12.
3- وسائل، ج 10، باب 97 ابواب المزار، ص 456، ح 6.
4- اصول کافی، ج 2، ص 175، باب زیارة الاخوان، ح 1.

زنده نگه داشتن امر و جایگاه ما نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله است، خدا رحمت کند کسانی را که امر (مقام و ولایت ما را زنده دارند»يَا خَيْثَمَةُ أَبْلِغْ مَن تُرِي مِن مَوَالِينَا السَّلامَ وَأَوصِهِم بِتَقوِي اللَّهِ العَظيمِ وَأن يَعودَ غَنِيُّهُم عَلَيَّ فَقيرُهُم وقويهم عَلِيٌ ضَعِيفُهُمْ وَ أَنْ يَشْهَدَ حَيُّهُم جَنازَةَ مَيِّتِهِم وَأن يَتَلاقَوْا في بُيُوتِهِمْ فَانٍ لقيا بَعْضُهِمْ بَعْضاً حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَحْيَ أَمْرَنَا».(1)

مؤلف: روایات در سفارش به گردهم آیی مؤمنان و ملاقاتشان با یکدیگر، و ذکر آثار و بیان مقام امامت و ولایت امامان علیه السلام بسیار است، و به خاطر اختصار به نقل همین مقدار اکتفا شد.

دست بهم دادن (مصافحه): 1- ابو عبیده گوید: من همکجاوه امام باقر علیه السلام بودم، و اول من سوار میشدم و سپس آن حضرت، و چون در کجاوه قرار می گرفتیم، حضرت به من سلام می کرد و مانند کسی که مدتی است رفیقش را ندیده، احوال پرسی و مصافحه می فرمود و هنگام پیاده شدن، آن حضرت پیش از من پیاده می شد، چون بر زمین قرار می گرفتیم، مجددا سلام می کرد، مانند کسی که مدتی است رفیقش را ندیده و احوال پرسی می نمود. من گفتم: یابن رسول الله! شما کاری میکنی که هیچ کس نمی کند؟ فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمی دانی؟ وقتی دو مؤمن بهم بر می خورند و یکی به دیگری دست می دهد، پس همواره گناهان آن دو می ریزد، همان گونه که در فصل خزان، برگ از درخت می ریزد، و خدا به آنها توجه می فرماید تا از یکدیگر جدا شوند.

2- امام باقر علیه السلام فرمود: چون دو مؤمن بهم برخورد کنند و مصافحه نمایند، خدا دستش را میان دست آنها گذارد و با آنکه رفیقش رابیشتر دوست دارد مصافحه می کند.

ص: 607


1- اصول کافی، ج 2، ص 175، باب زیارة الاخوان، ح 2.

3- و فرمود: چون دو مؤمن بهم برخورد کنند و مصافحه نمایند، خدای عزوجل دستش را میان دست آنها قرار میدهد و به آنکه رفیقش را بیشتر دوست دارد، رو می آورد، و چون خدای عزوجل به هر دوی آنها متوجه شود (در صورتی که هر دو یکدیگر را به یک اندازه دوست داشته باشند) گناهان آنها مانند برگ درخت بریزد.

4- ابا عبیده حذاء گوید: از مدینه تا مکه در کجاوه همراه امام باقر علیه السلام بودم، حضرت در بین راه پیاده شد و قضاء حاجت کرد و برگشت و فرمود: اباعبیده دستت را بده، من دستم را دراز کردم، چون دست مرا گرفت، چنان فشرد که فشار را در انگشتانم احساس کردم، سپس فرمود: ای ابا عبیده! هر مسلمانی که برادر مسلمانش را ملاقات کند و با او مصافحه نماید و انگشتان خود را با انگشتان او درهم کند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل زمستان بریزد.

5- امام صادق علیه السلام فرمود: با یکدیگر مصافحه کنید؛ زیرا مصافحه کینه را می برد.(1)

6- و نقل است که فرمودند: «دو نفر که برای خدا با یکدیگر مصافحه کنند و صلوات بفرستند، پیش از آنکه از هم جدا شوند، خداوند مهربان هر دو را می آمرزد».(2)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: همیشه به امر خدای تعالی فرشتگانی در سیرند، هنگامی که به مجلسی می رسند که در آن ذکر خدا و صلوات است به یکدیگر می گویند: در این مجلس شرکت کنیم، وقتی حضور یافتند، هنگامی که اهل مجلس دعا کردند، آنها آمین می گویند، و هنگامی که صلوات فرستادند، همراه

ص: 608


1- هر شش روایت در اصول کافی، ج 2، «باب المصافحه) آمده، و در این باب 21 روایت نقل شده است.
2- روایات در فضیلت مصافحه بسیار است، به بحار الانوار، ج 5، ص 323 و ج 76، ص 19 مراجعه شود.

آنها صلوات می فرستند و به یکدیگر می گویند، خوشا به حال افراد این مجلس که خدا آنان را مورد عفو و مغفرت قرار داد.

و همان حضرت فرمودند: هر گروهی که در مجلسی جمع شوند و در آن مجلس ذکر خدا نگویند و صلوات نفرستند، آن مجلس برای آنها حسرت و باعث غم و غصه خواهد بود.(1)

همچنین پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله و فرمودند: «جمع نشدند قومی در مجلسی که خدا را یاد نکردند و بر پیامبرشان صلوات نفرستادند مگر اینکه روز قیامت آن مجلس برای آنها حسرت و اندوه خواهد بود، چنانچه خدا بخواهد عفوشان می کند و اگر بخواهد ایشان را مؤاخذه می نماید.» «مَا جَلَسَ قَوْمٌ مَجْلِساً لَمْ يَذْكُرُوا اَللَّهَ وَ لَمْ يُصَلُّوا عَلَيَّ نَبِيَّهُمْ صَلَي اللهُ عَلَيه وَآلِه إِلآ كَانَ لَهُمْ عَلَيْهِمْ تِرَّة(2)يَومَ القِيامَةِ إن شاءَ عَفا عَنهُم وإن شاءَ آخَذَهُم.»(3)

مصافحه بعد از نماز جماعت: برای استحباب مصافحه بعد از نماز جماعت که مرسوم است، روایت خاصی به نظر نرسیده، ولی از همین روایات، رجحان آن استفاده می شود، چون همین که وارد نماز می شوند، از یکدیگر جدا شده و پس از سلام نماز، مجددا همدیگر را ملاقات می کنند، و جا دارد مصافحه نمایند، بعلاوه هدف از این آداب، ایجاد الفت، محبت و دوستی میان افراد، و رفع کدورت است، لذا انجام آن مطلوب و بی اشکال است، البته نباید به قصد ورود و به عنوان یکی از مستحبات بعد از نماز انجام دهند، و در مستحبات نماز جماعت (صفحه 188 و 607) به این مطلب اشاره کرده ام.

ص: 609


1- عدة الداعی، ص 259.
2- تره از وتر بر وزن عده به معنای نقص و ملامت است. مجمع البحرین
3- بحارالانوار، ج 93، ص 316، و کتاب «فضل الصلاة علی النبی صلی الله علیه وآله »، اثر: قاضی ابی اسحاق.

دست به گردن یکدیگر نمودن (معانقه): امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند:

هر مؤمنی که به قصد زیارت و دیدن برادرش از خانه خود بیرون رود و حقوق او را بشناسد، در برابر هر گامی که بر دارد، خدا یک حسنه به او دهد و یک گناه از او بزداید و یک درجه او را بالا برد، و چون در خانه اش را بکوبد، درهای آسمان برایش گشوده شود (مقدمات آمدن رحمت آماده شود) و چون ملاقات و مصافحه و معانقه کنند، خدا به آنها روی آورد، سپس به وجود آنها بر فرشتگان ببالد و فرماید:دو بنده ام را بنگرید که برای من یکدیگر را ملاقات کردند و دوستی نمودند، بر من سزاست که پس از این رفتار و اخلاق، ایشان را به آتش عذاب نکنم، و چون به خانه اش برگردد، به شماره نفس کشیدن و گامها و کلماتش، فرشته ها او را بدرقه کنند و تا فردای آن شب، او را از بلای دنیا و آسیبهای آخرت نگهدارند، و اگر در آن میان بمیرد از حساب برکنار باشد، واگر مؤمن زیارت شده هم، حق زیارت کننده را چون او بشناسد، مانند پاداش او برایش باشد».(1)

و امام صادق علیه السلام فرمود: « چون دو مؤمن یکدیگر را در آغوش کشند، رحمت خدا آنها را فراگیرد، و چون به یکدیگر بچسبند و از آن، جز رضای خدا را نخواهند و غرض دنیوی نداشته باشند، به آنها گفته شود: آمرزیده شدید، عمل را از سر گیرید (کنایه از اینکه گناهان گذشته شما محو شد) و چون با یکدیگر مشغول گفتگو شوند، فرشتگان با هم گویند: از آنها دور شوید که شاید رازی دارند و خدا بر آنها پرده انداخته که دیگران از راز آنها آگاه نشوند».

بوسیدن پیشانی و... امام صادق علیه السلام فرمود: «هرگاه یکی از شما برادرش را

ص: 610


1- اصول کافی، ج 2، باب معانقه، ح 1 وح 2.

ملاقات کند، محل نور را در پیشانی او ببوسد».(1)

و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: «هر که به خاطر خویشاوندی، فامیلش را ببوسد، باکی بر او نیست، و بوسیدن برادر [نسبی یا ایمانی] بر گونه او است و بوسیدن امام بر میان دو چشم او»: «مَن قَبَّلَ لِلرَّحِمِ ذَا قَرَابَةٍ فَلَيسَ عَلَيهِ شَيءٌ وَ قِبْلَةُ الأَخِ عَليَّ الخَدُّ وقَبَّلَهُ الإمَامُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ».(2)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «همین که برادر دینیات از مکه آمد لب هایش را ببوس که با آن لب ها حجرالاسود را بوسیده است... »(3)

بر این اساس بوسیدن محارم، مانند مادر، خواهر، خواهر زاده، برادر زاده، خاله، عمه و نوه و نتیجه، چنانچه با ریبه و التذاذ جنسی نباشد، اشکال ندارد.

همچنین بوسیدن مردان و زنان یکدیگر را، اگر به قصد شهوت نباشد اشکال ندارد.«بَلْ يَجُوزُ تَقْبِيلُ فَمِ الْمَحَارِمِ كُلأُختِ والخالَةٍ وَالعَمَّةُ وبِنتُ الأَخِ وبِنْتِ الأُختِ وَ غَيْرُهُنَّ إِذَا لَم يَكُن بِشَهْوَةٍ وَكَذا يَجُوزُ اَنْ يُقبَلَ الرَّجُلُ فَمَ الرَّجُلِ والمَرأَةُ قُمُّ المَرْأَةِ إِذَا لَم يَن بِقَصْدِ الشَّهْوَةِ».(4)

آداب مجالس

1- مستحب است صاحب مجلس، برای نشستن مهمان، جایی را مهیا نماید.

ص: 611


1- اصول کافی، ج 2، باب التقبیل.
2- اصول کافی، ج 3 ص 267، ح 5.
3- اصول کافی، ج 2، باب التقبیل.
4- راجع صراط النجاة لآیة الله التبریزی رحمه الله، ج 8، ص 227، س 650، واستفتائات آیه الله بهجت، ج 4، ص 199، س 9309 و س 5310. نقل این قسمت برای پاسخ به نوشته برخی وعاظ بود.

2- مستحب است مهمان جایی بنشیند که صاحب مجلس و صاحب خانه تعیین می کند.

3- مستحب است به قصد تواضع، پایین مجلس بنشیند، از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «کسی که راضی باشد، برخلاف مقام و شأنش، پایین مجلس بنشیند، خدا و فرشته ها بر او صلوات فرستند تا وقتی که از آن جا برخیزد» «مَن رَضِيَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ المَجلِسِ لَم يَزَلِ اللَّهُ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَيهِ حُتّي يَقومُ»(1)

4- مستحب است وقتی وارد مجلس شد، هر جا خالی بود بنشیند و منتظر نماند جای خاصی برایش باز و تعارف کنند، مگر صاحب مجلس یا دیگران احترام کنند که در این صورت بهتر است اجابت کند.

5- مستحب است در مجلس چهار زانو (مثل نشستن حال تشهد) بنشیند.

6- مستحب است در صورت امکان رو به قبله بنشیند.

7- مستحب است صاحب مجلس، از واردین استقبال کند و هنگام رفتن تا درب خانه آنها را بدرقه نماید.

8-مستحب است هنگام ورود اهل علم، و سادات و مؤمنان سالمن محاسن سفید، حاضران، به احترام آنها برخیزند و هنگام رفتن آنها نیز برخیزند و احترام نمایند.(2)

در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله به احترام حضرت زهرا علیها السلام پا می شد. (3)و هنگامی که جعفر طیار از حبشه آمد پیامبر صلی الله علیه وآله پا شد و او را در آغوش گرفت و پیشانی او

ص: 612


1- وسائل، ج 8، باب 57 ابواب العشرة، ص 474، ح 1.
2- محاسن برقی، باب 19، حق العالم.
3- امالی صدوق رحمه الله، مجلس 52، ح 52.

را بوسید.(1)

9- مستحب است در مجالس، نام خدا برده شود و از پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام یاد کنند و لااقل صلوات دسته جمعی بفرستند، در روایت است که «هر گاه گروهی گرد هم جمع شوند و خدا را یاد کنند (ذکری بگویند) فرشته ای از آسمان ندا دهد که سینات شما به حسنات تبدیل شد و گناهانتان مورد عفو قرار گرفت، اما چنانچه خدا را یاد نکنند و صلوات نفرستند و از اهل بیت علیهم السلام یاد ننمایند، آن مجلس در روز قیامت، مجلس حسرت و باعث اندوه و وبالشان

ص: 613


1- قَالَ اَلشَّهِيدُ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُ في قَواعِدِهِ يجوزُ تَعْظِيمُ الْمُؤْمِنِ بِمَا جَرَتْ بِهِ عَادَةُ الزَّمانِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ مَنْقُولاً عَنِ اَلسَّلَفِ لِدلالَةِ الْعُمُومَاتِ عَلَيْهِ قَالَ تَعَالَيْ: « لَكَ وَمَن يُعَظِّم شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تُقَوِّي اَلْقُلُوبِ» (سوره حج / 32) و قال الله تعالی «وَمَن يُعَظِّمُ حُرُماتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ نِدٌ رَبَّهُ »(همان / 33)،وَلْقَوْلِ اَلنَّبِيِّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه:لا تَباغَضوا وَلاَ تَحاسَدُوا ولا تَدابَرُوا وَلا تَقَاطَعُوا وَ كُونُوا عِبَادَ اَللَّهِ إِخْوَاناً فِعْلِي هَذَا يَجُوزُ الْقِيَامُ والتَّعْظِيمُ بِانْحِنَاءٍ وَ شِبهُهُ وَرُبَّما وَجَبَ اذاً أُدِّي تَرْكُهُ اليَّ التَّبَاغُضَ والتَّقَاطُعَ أو إِهانَةِ المُؤمِنِ وقَدْ صَحَّ أَنَّ اَلنَّبِيَّ صلَّي الله عليه وآله قَامَ إِلَيَّ فَاطِمَةُ عليها السَّلاَم وَالِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهَلا قَدِمَ مِنَ الْحَبَشَةِ وقَالَ لِلْأَنْصَارِ قُومُوا اليَّ سَيِّدَكُمْ وَ نَقلَ اَنَه لَوْ قَامَ لِعِكْرِمَةَ بْنِ أَبِي جَهْلٍ لَمَّا قَدِمَ مِنَ اليَمَنِ فَرَحاً بِقُدُومِهِ فَإِنْ قُلْتَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَمَثَّلَ لَهُ اَلنَّاسُ أَوِ الرِّجَالُ قِيَاماً قُلِيتُبُوأ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وثَقُلَ انَّهُ وَي كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يُقَامَ لَهُ فَكَانَ اذا قَدِمَ لاَ يَقُومُونَ لِعِلْمِهِمْ كَرَاهَتَهُ لِذَلِكَ فَاِذا فَارَقَهُمْ قامُوا حَتّي يَدخُلُ مَنزِلَهُ لِما يَلْزَمُهُم مِن تَعْظِيمِهِ قُلْتُ تَمَثَّلَ الرِّجَالُ قِيَامَةٌ هُوَ مَا تصنعُه اَلْجَبَابِرَةُ مِنْ إِلْزَامِهِمُ اَلنَّاسَ بالقيامِ في حَالِ قُعُودِهِمْ إِلَيَّ أَنْ يَنْقَضِيَ مَجْلِسُهُمْ لاَ هَذَا اَلْقِيَامُ المَخصُوصِ القَصِير زَمَانَه سَلمْنا لَكِنْ يَحمِلُ عَلَيَّ مَن أَرادَ ذلِكَ تَجَبُّرَةً وَعَلُوُّ عَليٌ النَّاسِ فَيُؤَاخِذُ مَنْ لَايَقُومُ لَهُ بِالعُقُوبَةِ أَمَّا مَن يُريدُهُ لِدَفعِ الإِهانَةِ عَنهُ وَالنَّقيصَةِ لَهُ فَلا حَرَجَ عَلَيهِ لِأَنَّ دَفْعَ اَلضَّرَرِ عَنِ اَلنَّفْسِ وَاجِبٌ وَ أَمَّا كَرَاهِيَتُهُ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه فَتَوَاضَعَ لِلَّهِ وَ تَخْفِيفُ عَليٍ أصحابِهِ وَكَذا يَنبَغِي لِلمُؤمِنِ أن لاَيُحِبَّ ذلِكَ وَأن يُؤاخِذَ نَفسَهُ بِمَحَبَّةِ تَرْكِهِ اِذَا مَالَتِ اليْه وَلأنَّ الصَّحابَةَ كَانُوا يَقُومُونَ كَمَا فِي الْحَدِيثِ ويَبْعُدُ عَدَمُ عِلْمِهِ عليه السَّلامُ بِهِم مَعَ ان فِعْلَهُم يَدُلُّ عَلَيَّ تَسويغُ ذلِكَ. سفینة البحار، ج 7، ص 214.

خواهد گشت».(1)

10- مستحب است در تابستان و فصل گرما با مقداری فاصله بنشینند.

11- مستحب است هنگامی که می خواهند مجلس را ترک کنند، در حال برخاستن این آیه را بخوانند: «سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ العِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَيَّ المُرسَلينَ وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ »(2)در روایت است که خواندن این آیه در پایان مجلس، کفاره مجلس است، که اگر خلافی مرتکب شده اند، به برکت خواندن این آیه جبران شود و مورد عفو خداوند قرار گیرند).

مکروهات مجالس: 1- حضور در مجلس گناه - مثل مجلس غیبت، تهمت، بی حیایی و بدحجابی... - مکروه است و اگر تأیید آنها باشد حرام است.

2- بدون دعوت، به مجلس و خانه کسی رفتن مکروه است و اگر راضی نباشد حرام است.

3- به صاحب مجلس دستور دادن مکروه است.

4- بر خلاف دستور صاحب مجلس عمل کردن و نشستن مکروه است.

5- دوست داشتن این که هنگام ورود و خروج، از او احترام کنند و به احترام او برخیزند، مکروه است.

6- به طور بی ادبانه نشستن، و تکیه دادن و بدون عذر پا را دراز کردن مکروه است.

7- به سمتی که اهل بیت صاحب خانه هستند، نگاه کردن و به اطراف منزل هسم

ص: 614


1- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 382، باب 4، ح 2.
2- سورة الصافات 37، آیات 180 و 181. «پروردگار تو - که صاحب عزت است - منزه است از آنچه مشرکان توصیف می کنند، و سلام بر رسولان [الهی] باد، و ستایش مخصوص خداست که پروردگار جهانهاست).

سر کشیدن و تجسس از وضع خانه نمودن، مکروه و گاهی حرام است.

8- صحبت های خصوصی اهل مجلس را به خارج منتقل کردن و برای دیگران بازگو نمودن، مکروه است و اگر راضی نباشد، یا سر از غیبت در آورد، یا موجب فساد و اختلاف افکنی شود، حرام است.

9- در مجلس، با برخی حاضران سر تو گوشی صحبت کردن مکروه است.

10- بیش از مقداری که صاحب مجلس پیش بینی کرده، نشستن مکروه است، و اگر موجب اذیت او شود، جایز نیست.

11- اکرام و احترام و تعارف و هدیهی صاحب مجلس را رد کردن مکروه است، و اگر موجب هتک او شود جایز نیست و گاهی حرام است.

12- پا شدن، و تواضع نمودن برای افراد فاسق و بی دین مکروه است.

13- در فصل گرما، تنگ هم و بدون فاصله نشستن مکروه است.

14- بی توجهی به حال و وضع دیگران و آنها را در مضیقه روحی و اخلاقی قرار دادن و بیش از سهم خود حرف زدن، و صدا را بلند کردن مکروه است.

ارتباط به وسیله نامه: در مواردی که دید و بازدید حضوری و یا تلفنی مقدور نیست، مستحب است به وسیله نامه، ارتباط برقرار کنیم و آداب آن عبارت است از:

1- مستحب است در ابتدای نامه، با خط زیبا و قشنگ «بِسمِ اَلله» بنویسیم.

2- مستحب است در نوشتن «بِسمِ الله» دندانه «سین» «بسم» را تا «میم» کشیده بنویسیم و سعی کنیم هر چه می توانیم زیبا بنویسیم.

در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله کیفیت نوشتن «بِسمِ الله» را بیان کرد و فرمود:

«هر کس به جهت تعظیم، و احترام، «بِسمِ الله» را قشنگ و زیبا بنویسد، خداوند میری

ص: 615

گناهانش را می بخشد».(1)

3- مستحب است در نامه، اول نام شخصی را که به او نامه نوشته می شود بنویسیم.(2)

4- مستحب است در جای مناسب «ان شاء الله تعالی» بنویسیم(3)

5- مستحب است نوشتن را یاد بگیریم، در روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: پدران به فرزندان خود نوشتن را یاد دهند، و امر کرد به خوشنویسی و این که خوش خط و خوشنویسی کلید روزی است(4)

تذکر: سوزاندن کاغذی که نام خدا یا آیات قرآن و یا اسامی مقدس، در آن نوشته است، هتک و حرام است، نیز محو و پاک کردن نام خدا و آیات و اسامی مقدسه به وسیله ی آب دهان و امثال آن، که هتک محسوب شود، حرام است، ریختن کاغذ و روزنامه هایی که آیات و اسامی مقدسه در آنها نوشته شده، زیر دست و پا، یا در ظرف زباله جایز نیست، و چنانچه هتک باشد حرام است و بهترین راه برای محو آنها ریختن در آب جاری، یا خمیر کردن، یا زیر خاک پاک دفن نمودن است، به طوری که در معرض هتک قرار نگیرند.

ص: 616


1- اصول کافی، ج 2، ص 672، ح 2.
2- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 80 باب 79 ح 2 تا 6.
3- کافی، ج 2، ص 15، باب ترتیل القرآن.
4- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 80، باب 79 و مرآة الکمال، ج 2، ص 231.

کسب و کار

اشاره

از سفارشات مؤکد اسلام است که مسلمان باید برای به دست آوردن روزی حلال تلاش کند و از سستی و تنبلی و بیکاری مذمت کرده و نهی فرموده است، زیرا کسب و کار رکن اساسی زندگی و وسیله تأمین معاش و عامل مؤثر دین داری و خدمت به عائله و خلق خدا است.

در آیات قرآن به کسب و کار و تجارت و طلب روزی امر شده است. خداوند در سوره جمعه (آیه 10) فرموده است: «و چون نماز تمام شد در زمین پراکنده شوید و از فضل خداوند روزی بجویید» «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» و در سوره ملک (آیه 14) فرموده است: «و او است که زمین را برای شما هموار کرد، پس در اطراف آن راه روید و از روزی او بخورید » «هُوَ اَلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اَلْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكِّلُوا مِن رِزِقِهِ». و در سوره قصص (آیه 75) فرموده است: «و با وسیله ای که خداوند به تو داده، آخرت را بجوی و نصیب خود را از دنیا فراموش مکن» «وابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخِرَةِ وَلا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنیَا ». و در سوره نساء (آیه 33) فرموده است: «برای مردان از آنچه با کسب و کار بدست آورند بهره و نصیبی است و برای زنان نیز از آنچه با کسب و کار بدست آورند نصیب و بهره ای است» «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اِكْتَسَبُوا

ص: 617

وَلِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكتَسَبنَ »

خلاصه: در اهمیت و ارزش کار همین بس که حدود هشتاد آیه، سعادت و نیکبختی انسان را در گرو ایمان و کار شایسته، عمل صالح) دانسته است، و بر همین اساس است که همه پیامبران و معصومین صلوات الله علیهم در محیط خود و مطابق وضع زمان، بکاری مشغول بوده اند، حضرت آدم و لوط کشاورزی می کردند. حضرت ادریس خیاط بوده، حضرت نوح نجار بوده، حضرت هود تجارت می کرده، حضرت ابراهیم بایی و گوسفند چرانی می کرده، حضرت موسی و شعیب چوپان بوده اند، حضرت داود زره درست می کرد و حضرت سلیمان حصیر می بافت و همچنین سایر پیامبران طبق وضع محیط و زمان خود به کاری مشغول بوده اند.

پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله قبل از بعثت گوسفند چرانی کرده و با مال خدیجه تجارت می نمود، حضرت امیر علیه السلام قنات حفر می کرد و باغبانی می نمود و از درآمد و محصول آنها علاوه بر تأمین معاش خود و عائله اش، گرسنه ها را سیر می فرمود و برده ها را می خرید و آزاد می کرد،(1) و در اشعار منسوب به آن حضرت است که:

لِحَمْلِ اَلصَّخْرِ مِنْ قُلَلِ اَلْجِبَالِ** أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ مِنَنِ اَلرِّجَالِ

يَقُولُ اَلنَّاسُ إِلَيَّ فِي اَلْكَسْبِ عارٌ**وَانِ اَلْعَارُ فِي ذُلِّ اَلسَّوَالِ.

بدوش کشیدن سنگ های گران از قله های کوه، محبوب تر است نزد من، از منت کشیدن از مردان، مردم به من می گویند: کار برای تو عیب است، و حال آن که عیب در ذلت سؤال است.(2)

ص: 618


1- سفینة البحار، ج 2، ص 319، حلل.
2- نقل است که از حاتم طائی پرسیدند، کریم تر و بزرگوارتر از خود دیدهای؟ گفت: آری، روزی سفره غذا گسترده و همه مردم را دعوت نمودم، پس از حضور همگان، آمدم بیرون خانه ببینم کسی نمانده باشد، دیدم پیرمردی با پشته هیزم از بیابان می آید، به او گفتم: سفره حاتم گسترده و غذا برای همه آماده است، چرا تو خود را به زحمت انداخته ای و از سفره حاتم استفاده نمی کنی؟ گفت: هر که نان از عمل خویش خورد منت از حاتم طائی نبرد

سایر امامان علیهم السلام نیز در فرصت های مناسب کشاورزی و باغداری می نمودند و آن را مایه سعادت خود می دانستند.

امام صادق علیه السلام فرمود: «من در برخی از باغ هایم چنان کار و تلاش می کنم که از شدت کار، عرق می ریزم، در حالی که افرادی را دارم که کار مرا انجام دهند، ولی من خود، کار و تلاش می کنم که خدای متعال بداند من با کار و تلاش خود در جست و جوی روزی حلال هستم» «إِنِّي لَأَتَحَمَّلُ فِي بَعْضِ ضِيَاعِي حَتَّي أَغْرَقَ وَ اينْ لِي مِين يَكْفِينِي لِيَعْلَمَ اللَّهُ عَزّوجل أَنِّي أَطْلُبُ الرِّزْقَ اَلْحَلال».(1)

نیز روایات بسیاری وارد شده در فضیلت کار. امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «عبادت هفتاد جزء است، افضل آنها طلب حلال است» «اَلْعِبَادِ سَبْعُونَ جُزْءً فَضْلُهَا طَلَبُ الحَلالِ»(2)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که برای تأمین معاش عائله اش زحمت می کشد و کار می کند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند» «اَلْكَادُّ عَلَيَّ عِيَالُهُ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ ».(3)

و از همان حضرت از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمودند: «هر کس برای درآمد حلال، در پی کسب و کار رفت تا دست نیاز به سوی مردم دراز نکند و نیاز خانواده اش را با کار و زحمت خودش برطرف نماید و به همسایه (و وابستگانش)

ص: 619


1- کافی ج 5، ص 73 تا 79.
2- کافی ج 5، ص 73 تا 79.
3- کافی ج 5، ص 73 تا 79.

از روی مهربانی کمک کند، خدا را ملاقات کند در حالی که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشد.مِنْ طَلَبِ اَلدُّنْيَا حَلاَلاً إِسْتعْفافاً عَنِ الْمَسْأَلَةِ وسِعِيَا عَلَيَّ عِيالَهُ وتَعَطَّفا عَلَيَّ جارَهُ لَقِيَ اللَّهَ وَ وَجهُهُ كَالقَمَرِ لَيلَةَ البَدرِ.(1)

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر کس از کسب حلال بخورد، فرشته ای بالای سر او قرار گیرد و برایش طلب مغفرت کند تا از خوردن فارغ شود» «مَن أَكَلَ الحَلالَ قامَ عَليٌ رَأْسِهِ مَلَكٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ حَتِّي يُفْرَغُ مِنْ اَكْلِهِ».(2)

و همان حضرت فرمودند: «کسی که با خستگی کار و طلب حلال، شب را بگذراند، گناهانش بخشیده است» «مَنْ بَاتَ كَالاً مِنْ طَلَبِ اَلْحَلاَلُ بَاتَ مَغْفُوراً»(3)

نقل است که پیامبر صلی الله علیه وآله از جنگ تبوک باز می گشت، سعد انصاری به استقبال آن حضرت آمد، پیامبر صلی الله علیه وآله به او دست داد، دست او را زبر و خشن یافت، فرمود:

چرا دستت این گونه زبر و خشن شده؟ عرض کرد: زبری و تاول های دستم بخاطر ابزار کارم بوجود آمده که با آن هزینه خود و خانواده ام را تأمین می کنم، پیامبر صلی الله علیه وآله وقتی این پاسخ را شنید، خم شد و با کمال تواضع دست او را بوسید و فرمود: «هَذِهِ يَلاَ تَمَسُّهَا اَلنَّارُ» این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید».(4)

و امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند: «ملعون است کسی که بار زندگیش را بر دوش مردم انداخته است»«مَلْعُونٌ مَنِ اِلْقَيُّ كُلُّهُ عَلَيَّ النَّاسِ».(5)

به کار اندرآ این چه پژمردگیست** که پایان بی کاری، افسردگیست

ص: 620


1- مستدرک الوسائل ج 13 ص 17.
2- سفینة البحار، ج 2، حل 319.
3- سفینة البحار، ج 2، حل 319.
4- اسد الغابه، ج 2، ص 269.
5- کافی، ج 5، ص 43، 72، 77 و وسائل الشیعه ج 12 ص 13 و وسائل ج 17، ص 30، ح 2.

و امام صادق علیه السلام فرمودند: «دعای چند دسته مستجاب نمی شود، یک دسته از آنها کسانی هستند که کار و تلاش را رها کرده و می گویند خدا روزی رسان است.(1)

نابرده رنج گنج میسر نمی شود **مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

و امام باقر علیه السلام فرمودند: « منفورترین مرد نزد من کسی است که از رفتن دنبال کسب و کار و حرکت روی زمین برای بهره گیری از فضل خدا، عذر می آورد، و بر پشت می خوابد و می گوید: خدایا روزی مرا برسان، و کار و فعالیت را رها می کند، و حال این که مورچه برای روزیش از لانه خود خارج می شود، و از این سو به آن سو می رود. (2)

و حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: «خدا از آدمی که زیاد می خوابد و بیکار است، بدش می آید».(3)

و حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «درهای رزق بسته است، آن را با کار و حرکت و فعالیت بگشایید، زیرا کار باعث برکت است».(4)

و همان حضرت فرمودند: «آنگاه که چیزها با هم ازدواج کردند، کسالت و عجز با هم ازدواج نمودند، پس از آنها فقر بوجود آمد» «إِنَّ اَلْأَشْيَاءَ لَمَّا إزدوجَت اِزْدَوَجَ اَلْكَسَلِ وَ اَلْعَجْزِ فَنَتَّجِي بَيْنَهُمَا الفَقُرُ»(5) (یعنی لازمه کسالت و تنبلی، عجز و ناتوانی است و در پی آن، خواه ناخواه، فقر و بدبختی بوجود آید، و خلاصه فرزند تنبلی و خود را به کسالت و بی حالی زدن، فقر و گدائیست).

ص: 621


1- وسائل ج 17، ص 30، ح 2.
2- کافی، ج 5، ص43 و ص 72 تا 77.
3- کافی، ج 5، ص43 و ص 72 تا 77.
4- کافی، ج 5، ص 43 و ص 72 تا 77.
5- کافی، ج 5، ص43 و ص 72 تا 77.

برو کار می کن مگو چیست کار** که سرمایه زندگانیست کار

و از امام موسی کاظم علیه السلام است که فرمودند: «از تنبلی و کسالت پرهیز کن، زیرا این دو، تو را از لذت دنیا و آخرت بازدارد».(1)

و امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: «از تنبلی و سستی و دلتنگی پرهیز کن که اینها کلید هر بدی و بیچارگی می باشند، هر کس سستی و تنبلی کند، حقی را ادا نکند، و هر کس آرامش و قرار نداشته باشد، در برابر حق صبر نکند» «إِيَّاكَ وَ الكَسَلَ وَالضَّجَرَ فَانَّهُما مِفتاحُ كُلِّ شَرٍ مَن كَسِلَ لَم يُؤَدِّ حَقَّاً وَمِن ضَجِرَ لَم يَصبِر عَلَيَّ حَقَّ»(2)

برو کارگر باش و امیدوار **که از یأس، جز مرگ ناید به بار

گرت پایداریست در کارها **شود سهل، پیش تو، دشوارها

و از ابن عباس نقل است که: «روزی پیامبر صلی الله علیه وآله نگاه کرد به مردی که سالم و خوش اندام بود، حضرت پرسید: آیا این مرد کار و کسبی دارد؟ گفتند: خیر، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: او از چشمم افتاد،«سَقَطَ عن عَینِی» پرسیدند: چرا؟ فرمود:برای این که وقتی انسان کسب و کاری ندارد، با دینش امرار معاش می کند»(3) آری اسلام از بیکاری و تنبلی مذمت کرده، همان گونه که از گوشه نشینی و تنها به عبادت پرداختن نیز نهی فرموده و با کلام پراهمیت «لا رُهبانِیَّةَ فِی الأِسلامِ»(4) جلوی آن را گرفته است.

ص: 622


1- . کافی، ج 5، ص 43
2- بحارالانوار، ج 75، ص 175.
3- سفینة البحار، ج 3، ص 427.
4- سفینة البحار، ج 3، ص 427، ماده «رهب»، (در اسلام گوشه گیری و تنها به عبادت پرداختن و دنیا را ترک کردن، نیست).

نقل است که روزی حضرت امیر علیه السلام وارد مسجد شد، دید گروهی زانو به بغل گرفته و در گوشه ای نشسته اند، پرسید اینها چه می کنند؟ گفتند: اینها مردان حق هستند و مشغول عبادتند، فرمود: دلیل و نشان حق بود نشان چیست؟ گفتند: به دلیل این که دارای نجابت و عزت نفس هستند، اگر کسی به آنها غذا داد تشگر می کنند، ولی هرگز دست گدایی پیش کسی دراز نمی کنند، حضرت فرمود:

جانوران نیز این چنین هستند، آنگاه امام علیه السلام آنان را از مسجد بیرون کرد و فرمود:

بروید کار کنید.(1)

بلکه اگر مخارج واجب النفقه، یا ادای بدهی منوط به کار باشد، کار واجب می شود، حتی در صورت لزوم مستحب است انسان مسافرت کند و مخارج عائله خود را تأمین نماید، در اشعار منسوب به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است:

تَغْرُبُ عَنِ اَلْأَوْطَانِ فِي طَلَبِ العُلی**وَسَافِرْ فَفِي اَلْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ

تَفَرَّجَ همٍ واكتِسابٌ مَعيشَةٌ**وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ وَ صُحْبَةُ مَا جَدَّ(2)

برای به دست آوردن مقام عالی، وطن را رها و غربت را برگزین. و مسافرت کن، زیرا در مسافرتها پنج فایده حاصل شود: 1- برطرف شدن هم و غم، 2- کسب و تأمین معاش، 3- تحصیل علم، 4- تحصیل ادب، 5 - مصاحبت و آشنایی با بزرگان.

آداب کسب و کار

میانه روی در طلب مال و پرهیز از حرام: در کتاب شریف «کافی» یک باب

ص: 623


1- التالی الاخبار.
2- مفاتیح الشرایع، المقدمة، ص 20، و بحارالانوار، ج 106، ص 132

آمده، تحت عنوان «اَلإجمالُ فِی الطَّلَبِ» یعنی میانه روی در طلب و بدست آوردن مال و ثروت.

در این باب روایاتی آمده مبنی بر اینکه مسلمانان باید در بدست آوردن مال دنیا میانه رو باشند و از حرص زدن بر جمع مال، خصوصا از راه شبه ناک، پرهیز کنند. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «هر کس از دنیا اکتفا کند به آنچه خدا حلال فرموده، سعادتمند و سالم باشد، و هر کس از راه حرام چیزی بدست آورد هلاک شود».(1)

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «هر کس از غیر حلال مالی کسب کند، توشه جهنم او خواهد بود» «مَنِ اِكْتَسَبَ مَالاً مِنْ غَيْرِ حِلَّهِ كَانَ زَادَهُ إِلَيَّ اَلنَّارَ».(2)

و همان حضرت فرمودند: «هیچ کس از دنیا نرود مگر بعد از آن که روزی مقدر خود را بخورد، پس از خدا بترسید و برای بدست آوردن روزی، راه خلاف نروید، و دیر رسیدن روزی شما را وادار نکند از راه گناه، آن را طلب نمایید، و هر گاه کسی از راه حرام چیزی بدست آورد، به همان اندازه، از روزی حلالش کم می شود، و در روز قیامت هم باید پاسخ دهد و مؤاخذه خواهد شد.«ألاَ إنَّهُ لاَ تَمُوتُ نَفْسٌ حَتّي تَسْتَكْمِلُ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَلا يَحْمِلَنَّكُم إسْتبطاءُ شِئ مّنَ اَلرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَاِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعَالَي قَسَمَ الارْزَاقاقِ بَيْنَ خَلْقِهِ حَلالاً ولَمْ يَقْسِمْهَا حَراماً فَمَن اِتَّقَيَ اَللَّهَ وَ صَبَرَ اتّاهُ اللَّهُ بِرِزقِهِ مِن حِلِّهِ ومَن هَتَكَ حِجابَ السِّترِ وَ عَجَّلَ فاخِذَهُ مِن غَيرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِن رِزقِهِ الْحَلالِ وَ

ص: 624


1- کافی، ج 1، ص 46، باب المستأکل بعلمه، ح 1.
2- سفینة البحار، ج 2، ص 319، ماده حلل.

حُوسِبَ عَلَیهِ یَومَ القِیامَةِ».(1)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «کسی که چهل روز حلال بخورد خدا قلبش را نورانی میکند» «مِنْ اِكْلِ اَلْحَلاَلِ اِرْبَعِينَ يَوْماً نُوراللَّهِ قَلْبُهُ».(2)

و فرمود: «برای خدا فرشته ای است که هر شب بالای بیت المقدس ندا میدهد، هر کس حرام بخورد، - هرچند اندک باشد - خدا نه عمل و عبادت مستحبی او را قبول می کند و نه عمل و عبادت واجب او را».(3)

و فرمود: «عبادت کردن، با خوردن حرام، مثل ساختمان کردن روی شن و روی آب است».(4) (همان طور که ساختمان، روی شن و آب، پابرجا نمی ماند، عبادت نیز با حرام خواری برجا نمی ماند).

و در حدیث قدسی است که خدا فرمود: «ای احمد! به راستی عبادت ده جزء است، نه جزء آن طلب حلال است، پس هر گاه خوراکی و آشامیدنی توپاک بود، تو در حفظ و در پناه منی» «يَا اَحمَد إِنَّ اَلْعِبَادَةَ عَشَرَةُ أجزاءٍ تِسعَةٌ مِنْهَا طَلَبُ الحَلالِ فَإذا طَيَّبْتَ مَطْعَمَكَ ومَشْرَبَكَ فَانْتَ فِي حِفْظِي وَ كَنَفِي».(5)

ص: 625


1- کافی، ج 5، ص 80، و وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 17، ص 44.
2- سفینة البحار، ج 2، ماده حلل، ص 319.
3- «انَّ لِلَّهِ مَلكاً نادي عَلِيّ بَيْتَ اَلْمَقْدِسِ كُلَّ لَيْلَةٍ مَنْ أَكَلَ حَرَاماما لَم يَقبَلِ اللَّهُ مِنهُ صَرفاً وَلا عَدلاً وَ الصَّرفُ النّافِلَةُ وَ العَدلُ الفَريضَةُ». همان.
4- «الْعِبَادِهِ مَعَ أَكْلِ الْحَرَامِ كَالْبِنَاءِ عَلَيَّ اَلرَّمْلُ وَ قِيلَ عَلِيٌ اَلماءِ» همان، ص 330.
5- در اشعار منسوب به امام حسین علیه السلام است که: وَإِنْ تَكُنِ الأَرْزاقُ شَمَّاً قِسَماً مُقَدّراً**فَقُلْهُ حِرْصُ اَلْمَرْءِ فِي اَلسَّعْيِ اَجمَلُ وَانٍ تَكُنِ اَلْأَمْوَالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُهَا** فَمَا بَالُ مَتْرُوكٍ بِهِ اَلْمَرْءُ یَبخَلُ و اگر سهم هر کسی از رزق دنیا مقدر شده، بنابراین حرص کمتر مرد، برای جمع مال دنیا زیباتر است.و چون سرانجام انباشتن ثروت، واگذاشتن و رفتن است، پس چرا مرد از بخشش آن بخل بورزد. بحار، ج 44، ص 146.

و مستحب است انسان در طلب و بدست آوردن مال حلال کوشش و تلاش کند به قصد این که آن را در راه خدا مصرف نماید.

از امام جعفر صادق علیه السلام است که فرمودند: «خیر نیست در کسی که دوست ندارد بدست آوردن مال را از راه حلال، بقصد این که آبروی خود را حفظ کند، و بدهیش را ادا کند و با مالش صله رحم نماید».(1)

در روایت دیگر است که «مردی به امام صادق علیه السلام گفت: بخدا سوگند! ما دنیا را طلب می کنیم و دوست داریم به دنیا و مال دنیا دست یابیم، حضرت فرمود:

غرضت از بدست آوردن مال چیست؟ گفت: می خواهم با آن خود و عائله ام را اداره کنم، صله رحم نمایم، صدقه بدهم، حج و عمره بجا آورم، حضرت فرمود:

این نحو طلب مال، طلب دنیا نیست، بلکه طلب آخرت است». «لَيْسَ هَذَا طَلَبَ اَلدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ اَلْآخِرَةِ»(2)

انواع و اقسام کارها

ابتدا باید توجه داشت که روزی حلال بدست آوردن سخت است: مصادف از اصحاب امام صادق علیه السلام و تاجر بود. حضرت به او فرمود: عائله ام زیاد و مخارجم سنگین شده، هزار دینار فراهم کرده ام با آن تجارت کنم. آنرا در اختیار تو بگذارم، کالایی که در مصر بازار دارد خریداری کن و ببر مصر، مصادف قبول کرد و کالا خرید و با سایر بازرگانان عازم مصر شدند، در مصر متوجه شدند کالایشان نایاب است. با هم توافق کردند که رقابت نکنند و سوگند یاد کردند اجناسشان را دو برابر

ص: 626


1- وسائل الشیعه، ج 17، ص 33، وح 4.
2- وسائل الشیعه، ج 17، ص 33، وح 4.

قیمت خرید بفروشند. (یک دینار به دو دینار). اهل مصر به ناچار خریدند، مصادف با شادی به مدینه برگشت و خدمت امام صادق علیه السلام رسید و دو کیسه، در هر کیسه ای هزار دینار، جلوی حضرت گذاشت و گفت: یکی اصل سرمایه و آن دیگری سود است، امام پرسید چگونه این مقدار سود بدست آوردی؟

مصادف جریان هم قسم شدن رفقایش را بازگو کرد. امام علیه السلام آهی کشید و فرمود: سُبحَانَ الله! مسلمان قسم یاد می کند که به مسلمان دو برابر بفروشد، و تا سود به این پایه نرسد معامله نکند؟ سپس هزار دینار خود را برداشت و کیسه دیگر را برگرداند به مصادف و فرمود: ما نیاز باین سود نداریم. «وَلَا حَاجَةَ لَنا فِي هذا الرِّبحِ» سپس فرمود: «ای مصادف! چند نفر با شمشیرها به هم حمله کنند و یکدیگر را بزنند آسانتر است از طلب حلال» «مُجَالَدَةُ اَلسُّيُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الحَلَالَ»(1)

کار و انواع و اقسام آن: کار عبارت است از فعالیت فکری و بدنی، یعنی هر عملی که بر آن اثری مترتب شود کار است، مثل کاوشهای علمی، تحقیقاتی، فکر کردن در مطالب علمی، فنی، مهندسی، پزشکی، وعظ و تبلیغ، کشاورزی، باغداری، دام پروری، تجارت، کسب و خرید و فروش، تعلیم و تعلم، نگهبانی، پاسداری، مدیریت مراکز عمومی، اداره کشور، نانوایی، بنایی، ساختن مصالح صنعتی و غیر اینها، که برخی پر فایده و برخی کم فایده است، برخی مضر و مخل و فاسد و مفسد و حتی فاسد کننده فرد و خانه و جامعه است، برخی حلال، برخی حرام، برخی مستحب، برخی مباح و برخی مکروه و برخی واجب است که احکام یکایک این ها به تفصیل در کتاب های فقهی بیان شده و حقیر برخی از آنها

ص: 627


1- کافی، ج 5، 161؛ بحار الانوار ج 47، ص 59

را که مورد ابتلا و مناسب وضع این کتاب است، بطور خلاصه متعرض می شوم.

کارهای فکری: عبارتند از فعالیت هایی که تماما با فکر و اندیشه محقق می شوند، مانند آموختن علم فقه، مهندسی، اختراعات، اکتشافات معادن، علوم پزشکی، و مدیریت کشور و شهر، و...

گاهی کارهای فکری و علمی بسیار با اهمیت و زنده کننده جامعه است، مثلا چه بسا فتوا و حکم یک فقیه جامع الشرایط، کار صدها، بلکه هزارها کارگر و لشکر و سرباز را می کند، گاهی فکر و اندیشه یک دانشمند و مخترع، کار هزاران کارگر و کارمند و نیروی بدنی را می کند، اختراعات فنی، مهندسی، کشاورزی، معدن شناسی و... هر یک در مورد خود تا چه حد با ارزش و برای انسانها مفید و باعث پیشرفت است، و از این لحاظ باید اعتراف نمود که کار فکری اهم کارها محسوب می شود.

کارهای زبانی: مثل بیان احکام، اخلاق، تدریس و ارشاد فرد و جامعه، که هر یک از اینها نیاز به فعالیت های بسیار و مطالعه کتاب ها و بکارگیری عقل و فکر و اوقات مستمر دارد، خصوصا مبلغین و اهل علمی که مدام مشغول هستند و باید از هر فرصتی استفاده نمایند.

کارهای بدنی: کارهای بدنی هم دارای مراتب و اقسامی است که برخی از آنها در اولویت قرار دارند، و آنها عبارتند از:

الف - کشاورزی، که بقای انسان و ادامه زندگی و تمام فعالیت های روزمره متوقف و وابسته به مواد خوراکی است که کشاورز عهده دار آن می باشد.

در روایت است که «وقتی حضرت آدم علیه السلام به زمین حبوط کرد، نیاز به غذا

ص: 628

پیدا نمود، جبرئیل به او دستور داد کشاورزی کند».(1)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «اگر نان نبود، نه نماز می خواندیم، نه روزه می گرفتیم، و نه واجبات دیگر خدا را بجا می آوردیم» «فَلَولَا الخُبزُ مَا صَلَّينا وَلا صُمنا ولا أدَّيْنا فَرائِضَ رَبِّنا».(2)

و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «هر کس آب و خاک در اختیار دارد به وسیله کشاورزی را دارد . و از آنها استفاده نمی کند و در نتیجه در فقر زندگی می کند، پس او رانده شده خداوند است». «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ إِفْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اَللَّهُ».(3)

و امام صادق علیه السلام فرمودند: «زراعت و کشاورزی کیمیای اکبر است»«اَلْكِيمِيَاءُ اَلْأَكْبَرُ اَلزِّرَاعَةُ».(4)

و همان حضرت فرمودند: «کشاورزی و باغداری و درختکاری کنید، سوگند بخدا مردم کاری حلال تر و پاکیزه تر از آنها انجام نداده اند».(5)

و فرمود: «کشاورز، گنج مردم است».(6)

روایات در فضیلت کشاورزی و باغداری بسیار است و ائمه علیهم السلام نیز در دورانهایی که خانه نشینشان می کردند، بیل و کلنگ به دست می گرفتند و در زمین و باغ زحمت می کشیدند و گاهی به شدت عرق می ریختند، تا آنجا که برخی صوفیه و مقدس نماها، که معرفت به مقام شامخ آن بزرگواران نداشتند، به آنها اعتراض می کردند، و آن برگزیدگان عظیم الشأن، پاسخ می دادند که: افراد بهتر از ما [مثل امیرالمؤمنین علیه السلام] کار می کرد، و ما به جهت امرار معاش و بی نیازی خود

ص: 629


1- کافی، ج 5، ص 260، ح 3.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت ، ج 17، ص 30، ح 6 و ص 40، ح 13.
3- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام، ج 17، ص 30، ح 6 و ص 40، ح 13.
4- کافی، ج 5، ص 30 و 261.
5- کافی، ج 5، ص 30 و 261.
6- کافی، ج 5، ص 30 و 261.

و عائله خویش، کار می کنیم و اگر در چنین حالی از دنیا برویم، در بهترین حالات، خدا را ملاقات کرده ایم.(1)

ب - تجارت: تجارت افضل کسب و کارها است. از حضرت امیر علیه السلام است که فرمود: «تجارت کنید، به راستی که در تجارت بی نیازی از مردم است».(2)

و همان حضرت فرمود: «تجارت کنید، خدا در تجارت برکت قرار داده است، سپس فرمود: من از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: روزی ده جزء است، به جزء آن در تجارت است، و یک جزء آن در غیر تجارت».(3)

و از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «تجارت عقل را زیاد می کند، و ترک آن عقل را ناقص و از تدبیر امور باز می دارد».(4)

و در روایت دیگر است که: « مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد من تجارت را ترک کرده ام، حضرت فرمود: چرا چنین کرده ای؟ گفت: آنقدر مال فراوان دارم که تا زنده باشم کفایتم می کند، امام علیه السلام فرمود: تجارت را ترک نکن، زیرا ترک تجارت عقل را از بین می برد».(5)

در روایت دیگر است که فرمود: «تجارت را ترک نکنید، که ترک آن موجب وهن و ضعف شما می شود، تجارت کنید تا خدا به شما برکت دهد».(6)

نیز حضرت صادق علیه السلام فرمود: «سه گروه بدون حساب وارد بهشت می شوند:

پیشوای عادل، و تاجر راستگو، و سالمندی که عمرش را به اطاعت خدا گذرانده است».(7)

ص: 630


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 17، ص 37، باب 9، باب استحباب العمل بالید.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات تجارت، باب 1، ح 11 و 12.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات تجارت، باب 1، ح 11 و 12.
4- کافی، ج 6، ص 148 و 149.
5- کافی، ج 6، ص 148 و 149.
6- کافی، ج 6، ص 148 و 149.
7- بحارالانوار، ج 71، ص 179.

ج - دامداری: از حضرت صادق علیه السلام است که فرمود: «چنانچه خانواده ای یک گوسفند نگهدارد، خداوند روزی او را می رساند و روزی آن خانواده را افزون می کند و فقر به مقدار یک مرحله از آنها دور می شود، و اگر دو گوسفند بگیرند خداوند روزی آنها را می رساند، و روزی آن خانواده را زیاد می گرداند، و فقر بمقدار دو مرحله از آنان دور می شود، و اگر سه گوسفند بگیرند، خداوند روزی آنها را می رساند، و فقر به طور کلی از آن خانواده برطرف می شود».(1)

و فرمود: «هر خانواده ای که سی گوسفند داشته باشند، فرشته ها آنها را محافظت می کنند. (2)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «صبح و شب را با خیر و برکت بگذرانید با داشتن گاو».(3)

و از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «خداوند روزی پیامبرانش را در زراعت و در شیر پستان ها قرار داد».(4)

و فرمود: «خدا پیامبری نفرستاد، جز اینکه چوپانی کرد».(5)

د - استخراج معادن: بعد از کشاورزی و تهیه مواد خوراکی، استخراج مواد معدنی مهم است، مثل کار کردن در معادن طلان، نقره، مس، ذغال سنگ، نفت، و سایر آنها که به لحاظ سود کلانی که از استخراج معادن بدست می آید، دارای اهمیت به سزایی است.

ص: 631


1- وسائل الشیعه، باب 29، ابواب مقدمات تجارت، ح 4.
2- همان، ح 5.
3- وسائل الشیعه، باب 48، ابواب احکام الدواب، ح 1.
4- همان، باب 13، ابواب المزارعة، ح 2.
5- بحار، ج 5، ص 18.

ه: صنایع دستی، مانند ساختن مصالح ساختمانی، وسائل کشاورزی، وسائل صنعتی، وسائل حمل و نقل، تهیه پوشاک و زیرانداز و غیره.

و: خدمات حمل و نقل و کارهای عمومی مثل رانندگی. نقل و انتقال کالا و بنایی، نانوایی، خیاطی، دارو سازی و هر نوع خدمات اجتماعی.

ز: کارهای شخصی و خانوادگی، در محل کار و در خانه و غیره.

کارهای واجب: طبق دستور اسلام، برخی کارها بر مسلمان بالغ عاقل واجب است. مانند کار به جهت تأمین مخارج خود و عائله اش، از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «کسی که عائله اش را رها کند و برای اداره زندگیشان کار و تلاش نکند ملعون است».(1)

و امام سجاد علیه السلام فرمودند: «این گناه برای انسان بس است که نان خور و عائله اش را با کار نکردن و بیکاری، ضایع نماید». «كُفِّي بِالْمَرْأِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُ».(2)

کسب های مستحب: عبارتند از: 1- کارهای فکری، فقهی، تفسیری، صنعتی که مفید بحال جامعه و انسانها باشد. 2- کشاورزی، باغداری، و کارهایی که نیاز روزانه مردم را تأمین می کند. 3- تجارت و معاملات رائج مشروع و بدون شبهه.

4- داروسازی، صنایع دستی و دفاعی و هرکاری که مشروع و برای جامعه مفید باشد.

کسبهای مکروه: عبارتند از: 1- معامله با افراد پست و لئیم، و همچنین کار کردن برای اشخاص بخیل وخسیس. 2- معامله با کودکی که بلوغ و رشدش مشکوک است، و یا واسطه و آلت بودن او از جانب ولیش محرز نیست.

ص: 632


1- بحار، ج 5، ص 68، ح 7. در این باب 13 روایت آمده است.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 17، ص 68، ح 08

3- قصابی. 4- کفن فروشی. 5- معامله با افرادی که اهمیت به حلال و حرام نمی دهند. 6- صرافی. 7- منحصر نمودن شغل به خرید و فروش گندم و جو. 8- وارد شدن در معامله غیر، مگر این که از خرید جنس صرف نظر کند. 9- فروش زمین، مگر این که با پول آن زمین دیگر بخرد. 10- جولایی و بافندگی، (البته در برخی روایات است که مقصود از بافنده و بافندگی، دروغ بافتن و داستان سرایی کذب و جعل اکاذیب و نسبت دادن به دین است که اگر چنین باشد حرام است نه مکروه). 11- اجرت گرفتن برای انجام برخی مستحبات، مثل تعلیم قرآن، و گفتن اذان و ارشاد جاهل به مسائل دینی، اخلاقی. 12- اجاره دادن انسان خود را به غیر، با این که می تواند با شغل آزاد امرار معاش کند. روایاتی وارد شده مبنی بر این که اگر انسان بتواند با تجارت و کار و شغل آزاد، زندگی خود را اداره نماید، خود را باجاره غیر ندهد،(1) زیرا در این صورت خود را به منزله برده قرار داده و این نوعی اهانت به نفس است، علاوه با این کار، خود را از روزی مقدر خدا ممنوع و محروم کرده و نان خور صاحب کار نموده است، گذشته از این ها ممکن است از عهده انجام کاری که برای آن اجیر شده بطور کامل برنیاید و ضامن صاحب کار شود. از حضرت رضا علیه السلام پرسیدند: آیا جایز است انسان خودش را برای مدتی معلوم اجاره دهد؟ فرمودند: جایز است در صورتی که بقدر توانش کار مورد اجاره را انجام دهد (کم کار نگذارد) و حق صاحب کار را ادا نماید، همان گونه که موسی علیه السلام خود را به شعیب علیه السلام اجاره داد در مدت هشت یا ده سال، و کار را بطور کامل انجام داد و ده سال در خدمت شعیب ماند، زیرا به او گفت: اگر

ص: 633


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام، ج 17، ص 238، باب کراهة اجارة الانسان نفسه .

خواستی هشت سال و اگر خواستی ده سال، و خدا در این باره فرموده است: « أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ ۖ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ ۖ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ ۚ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ »(1) (شعیب به موسی گفت: من یکی از این دو دخترم را به همسری تو در می آورم به ازاء این که هشت سال اجیر من شوی، (به استخدام من در آیی) و اگر هشت سال را تا ده سال افزایش دادی، آزادی و اختیار با تو است)

« مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلَ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِ عَنِ اَلْإِجَارَةِ فَقالَ صَالِحٌ اي جَائِزٌ إِذَا تَصِحُّ قَدرَ طاقَتِهِ أَي إِذا تَحَمَّلَ مُراعِيا حَقَّ المُستَأجِرِ بِقَدْرِ مَا يُطِيقُ كَمَا آجَرَ نَفْسَهُ موسي عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِشُعَيْبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِالثَّمَانِ أَوِ اَلْعَشْرِ فنصحَ وَاتِمُ اَلْأَكْمَلِ اَلَّذِي هُوَ اَلْعَشْرُ فَانْزِلْ اَللَّهُ تَعَالَي فِيهِ عَلَيَّ أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ فَانٍ اتْمَمْتَ عَشْراً فَمِن عِنْدِكَ)».(2)

کارهای حرام: در آیین مقدس اسلام هر کاری که موجب ضرر شخص، یا خانواده و اجتماع باشد یا مفسده داشته باشد، حرام است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست به آن کارها اقدام و دست بزند، مثل ساختن آلات قمار، ساختن مشروبات مست کننده، ساختن آلات لهو - از قبیل دایره، نای و امثال آن که منحصرا در مجالس لهو و گناه مورد استفاده قرار می گیرد به همکاری با ستمگران، دزدی، و غش در معامله، و مراد از غش در معامله آن است که جنس خوب و بد را مخلوط کنند، یا شیر را با آب مخلوط کنند، برنج خوب داخلی را با غیر مرغوب و خارجی مخلوط و به نام مرغوب و داخلی بفروشند، و یا مارک تقلبی بر جنس بزنند و خلاصه غیر واقعی را، واقعی جلوه دهند، اینها همه غش وحرام وعواقب ناگوار دارد.

ص: 634


1- سوره قصص 28، آیه 27.
2- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 17، ص 238، باب کراهة اجارة الانسان نفسه، و روضة المتقین، شرح من لا یحضر، ج 6، ص 481.

از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «کسی که با برادر مسلمانش غش کند، خدا برکت را از روزی او برمی دارد و زندگی را بر او دشوار می سازد، و او را بخودش وامی گذارد»«مَن غَشَّ آخاةَ المُسلِمِ نَزَعَ اَللَّهُ بَرَكَةَ رِزْقِهِ وَ اَفْسَدَ عَلَيْهِ مَعِيشَتَهُ وَ وَكَلَهُ إِلَيَّ نَفْسَه».(1)

و در برخی روایات است که فرمودند: «کسی که در معاملاتش غش کند و خیانت نماید، مسلمان نیست و با یهود محشور می شود، زیرا یهود از کسانی هستند که با مسلمانان بسیار غش و خیانت کردند».

و در روایت است که: « مقداری دینار جلوی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام ریخته بود، آن حضرت یکی از آن دینارها را برداشت و آن را دو نیمه کرد و فرمود:این را در چاه هرزآب بیندازید تا با او معامله نشود، زیرا این دینار تقلبی است».

مؤلف: در وسائل «باب 86 ابواب ما یُکتَسَبُ بِه، بابُ تَحرِیمِ الغَشّ»، دوازده روایت در مذمت غش و معامله خائنانه، آمده است.

ضمنا: از مصادیق غش و خیانت این است که انسان بخاطر دنیا و اغراض شخصی و ریاست و پول و فریب دادن مردم، خود را به گونه غیر واقعی جلوه دهد و معرفی کند، مثلا پزشک نیست، خود را پزشک معرفی کند، متخصص نیست، خود را متخصص معرفی کند، مهندس نیست خود را با مدرک جعلی، مهندس معرفی کند، عالم نیست، مجتهد نیست، اعلم نیست، خبره نیست، خود را عالم، مجتهد، اعلم و خبره معرفی کند، قدرت مدیریت ندارد و می داند که از عهده کاری برنمی آید، در عین حال خود را قادر و توانمند معرفی کند، و خلاصه هر آنچه برخلاف واقع ارائه شود، کذب و غش و خیانت است و هر چه مفسده اش بیشتر،

ص: 635


1- وسائل الشیعه، چاپ آل البیت علیهم السلام ، ج 17، ص 283، ح 11 و ص 280 ح 5 و 6.

گناه و وبالش افزون تر.«وَنَعوذُ بِاللَّهِ مِن شُرورِ أَنفُسِنا وَسِيئَاتُ أَعْمَالِنَا»، و آنان که ادعای پیامبری کردند، با ادعای بابیت کرده و مدعی می شوند که با حضرت حجة تعالی فرجه الله الشریف ارتباط دارند، همه از مصادیق بی نام و نشانی غش و خیانت و دروغ گویی با مسلمانان است.

سحر و شعبده: در اسلام یکی از کارهای حرام سحر و جادوگری و شعبده و چشم بندی است (شعبده حرکت سریعی است که بیننده را به اشتباه می اندازد و چیزی را بر خلاف واقع نشان می دهد) اسلام از سحر و شعبده نهی فرموده، چرا که مفاسد اجتماعی آن بسیار است، بعلاوه موجب تضییع عمر می شود، و درباره مجازات ساحر و شعبده باز، در کتب فقهی بطور مفصل توضیح داده شده است.

کارهای مباح: هر کاری که انجام دادن و انجام ندادنش مساویست مباح است، مثل کار کردنی که فقط بقصد زیاد کردن مال و ثروت باشد.

مستحبات و مکروهات کسب و کار

مستحبات کسب و کار

1- هنگام خارج شدن از خانه با وضو باشد و بسم الله بگوید.

2- با توکل به خدا از خانه خارج شود.

3- در وقت نماز، کسب و کار را رها کند و به نماز بپردازد. خداوند متعال (در آیه 36 سوره نور) کسانی را ستایش کرده که صبحگاهان و شبانگاهان، در مکانهای عبادت حاضر می شوند و به عبادت می پردازند و در آیه بعد (آیه 37) آنان را معرفی کرده و فرموده است: رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»(آنها مردانی هستند که تجارت و کسب و کار، از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات بازشان

ص: 636

نمی دارد (و) پیوسته از روزی که دلها و دیده ها در آن زیر و رو می شود، او هراس و وحشت همه را فرا می گیرد می ترسند). (1)

ص: 637


1- از امام محمد باقر علیه السلام است که فرمود: «در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله مردی بود به نام «سعد» که بسیار فقیرانه زندگی می کرد، و مرتب ملازم پیامبر صلی الله علیه وآله نبود و اول وقت وضو می گرفت و آماده نماز با پیامبر صلی الله علیه وآله می شد و در تمام نمازها همراه پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر بود، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاه به او می کرد و بخاطر فقر شدید او غصه دار و نگران بود، روزی به سعد فرمود: ای سعد! چنانچه چیزی بدست من برسد تو را بی نیاز می کنم، چندی گذشت چیزی بدست آن حضرت نرسید و اندوه پیامبر صلی الله علیه وآله بر سعد شدت یافت، خداوند سبحان جهت برطرف نمودن غصه پیامبر صلی الله علیه وآله به جبرئیل امر کرد با دو درهم بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شود، جبرئیل خدمت آن حضرت رسید و گفت: خدا از شدت اندوه تو بر سعد آگاه است. گفت: این دو درهم را بگیر و به او بده و امر کن با آن کاسبی و داد و ستد کند، پیامبر صلی الله علیه وآله به سعد فرمود: آیا میتوانی کسب و تجارت کنی؟ گفت: بخدا سوگند من مالی ندارم، که سرمایه کنم، پیامبرصلی الله علیه وآله دو درهم را به او داد و فرمود با اینها کار کن و از روزی خدا بهره مند شو، سعد آنها را گرفت و نماز را خواند و رفت برای خرید و فروش و هر معامله ای که می کرد دو برابر سود کرد، و دنیا به او اقبال نمود، و سرمایه اش روز به روز زیادتر شد، تا این که بر درب مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله فروشگاهی برقرار کرد و مشتری های او فراوان شدند، بطوری که وقتی بلال اذان و اقامه را می گفت، و پیامبر صلی الله علیه وآله برای نماز از منزل خارج میشد، ملاحظه می کرد که سعد همچنان مشغول معامله و داد و ستد و مشغول دنیا است، و وضو نگرفته و مهیای نماز نیست، و این برخلاف حال قبل او بود، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای سعد! دنیا تو را از نماز باز داشته است، چه می کنی؟ گفت: چه کنم؟ مالم را ضایع کنم؟ یعنی می گویی جنسی را که فروخته ام پولش را نگیرم، و یا جنسی را که فروخته و پولش را گرفته ام تحویل ندهم؟ پیامبر صلی الله علیه وآله از این حال و وضع سعد بیش از حد اندوهگین شد، جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد صلی الله علیه وآله ! خدا از اندوه شدید تو برای سعد آگاه است، آیا حال اقل سعد که در فقر به سر می برد، نزد تو محبوب تر است یا حال فعلی او که به مال و دنیا رسیده و از آخرت دست کشیده است؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای جبرئیل! حال اولش نزد من محبوب تر است، چون دنیای وی آخرت او را از بین برده است، «قَدْ أَذْهَبَ دُنْيَاهُ بِآخِرَتِهِ» جبرئیل گفت: به راستی که محبت دنیا و اموال، فتنه و امتحان و سرگرم کننده انسان از آخرت است، «إنَّ حُبَّ الدُّنيا وَ الأَموالِ فِتنَةٌ وَمَشغَلُهُ عَنِ الآخِرَةِ» و اکنون به سعد بگو: آن دو در همی را که به او دادی برگرداند، و به زودی حال و وضعش برمی گردد به حال سابقش. پیامبر صلی الله علیه وآله آمد نزد سعد و به او فرمود: آیا نمی خواهی دو در همی که به تو دادم به من بازگردانی ؟ سعد گفت: چرا، بلکه دویست درهم به شما میدهم، حضرت فرمود: نه، همان دو درهم را که به تو دادم بازگردان، او دو درهم را برگرداند و طولی نکشید که دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموال او از بین رفت و مانند روز اولش شد. (وسائل الشیعه، ج 12، ص 297، باب 14: استحباب مبادرة التاجر الی الصلاة فی اول وقتها، ح 2.)

4- در بهای جنس، بین خریدارها تفاوت نگذارد.

5- در تعیین قیمت، انصاف را رعایت کند.

6- چنانچه طرف معامله، تقاضای فسخ معامله را نماید، بپذیرد، بلکه اگر فهمید طرف معامله پشیمان شده، با پیشنهاد خودش، معامله را فسخ و بهم بزند، در روایت است که: «هر کس در مورد پشیمانی، با رضایت، معامله را بهم بزند، خداوند سبحان روز قیامت از لغزشها و خطاهای او بگذرد، «مَنِ اِقَالَ مُسْلِماً فِي بَيْعٍ اِقَالَ اَللَّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ».(1)

7- مستحب است کاسب، نوشتن را یاد بگیرد و دفتر داشته باشد و بدهی و بستان کاری خود را بنویسد، خداوند سبحان فرموده است: «يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدِينٍ إِلَيَّ أَجَلْ مُسَمَّيٌ فَاكْتُبُوهُ» (2)(ای اهل ایمان! چنانچه وامی تا زمان معینی به کسی دادید، آن را بنویسید).

8- در حد وسع و توان، صرفه جویی کند. روایت است که حضرت امیر علیه السلام به کارگزارانش نوشت: «نوک قلم هایتان را نازک کنید، وسطرها را بهم نزدیک بنویسید، مطالبی را که برای من زیادی و بی فایده است، حذف کنید و ننویسید، و آنچه

ص: 638


1- کسی که در معامله با مسلمانی گذشت داشته باشد که اگر طرف معامله اش پشیمان شد، بپذیرد و از معامله بگذرد . خداوند، در قیامت از لغزشهای او بگذرد. آقال، یعنی گذشت و صرف نظر کردن . (کافی، ج 5، ص 153، ح 16)
2- سوره بقره 2، آیه 282.

مطلب را می رساند گزارش نمایید، و از زیاده روی بپرهیزید، زیرا اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود» «إِنَّهُ كُتَبَ إِلَيَّ عُمَّالُهُ أَدِقُّوا اقِلاً مَكْم وَ قَارِبُوا بَيْنَ سُطُورِكُمْ وأَحْذِفُوا عَنِّي فُضولَكُم وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِي وَ إِيَّاكُمْ والاكْثَارَ فَانَّ أموالَ المُسلِمينَ لا تَتَحَمَّلُ الإضرارَ».(1)

مکروهات کسب و کار

1- تعریف کردن از جنسی که می خواهد بفروشد مکروه است.

2- مذمت از جنسی که می خواهد بخرد مکروه است.

3- سوگند یاد کردن درباره صفات و خصوصیات جنس مورد معامله یا قیمت آن، مکروه است، و اگر دروغ باشد حرام و گناه است.

در روایت است که: سوگند یاد کردن در معامله، هر چند راست باشد، برکت را می برد، و مبغوض خداوند است، و کسی که جنس خود را با سوگن دروغ بفروشد، خداوند روز قیامت به او نگاه نمی کند، و عبادات او را پاک نخواهد دانست و برایش عذابی دردناک خواهد بود».(2)

4- فروش جنس معیوب، به عیبی که مخفی و ناشناخته است و خریدار از آن آگاه نیست، مکروه است، ولی چنانچه فروشنده قصدش غش و خیانت باشد، یا عرفا غش محسوب شود، حرام است.

5- سود گرفتن بیش از متعارف که بی انصافی محسوب شود، خصوصا اگر به مشتری بگوید ملاحظه ات را می کنم، یا مشتری شخص ضعیف و کم درآمد باشد، مکروه است.

ص: 639


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 299، باب 15 ابواب آداب التجارة، ح 2.
2- وسائل، ج 6، ص 311، باب 25، ح 9.

6- زودتر از همه کاسب ها به بازار رفتن و دیرتر خارج شدن، مکروه است.

7- معامله را بی جهت و به بهانه های بی اساس، بهم زدن مکروه است.

تذکر: چیزهایی را که به نحو مزایده و با افزودن قیمت، می فروشند کراهت ندارد.

8- گله و شکایت کردن از عدم رواج معاملات و نبردن یا کم بردن سود، یا خوردن از سرمایه، مکروه است و اگر دروغ بگوید حرام و گناه کبیره است.

از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «زمانی بر مردم می آید که از خدا شکایت می کنند، پرسیدند: چگونه از خدا شکایت می کنند؟ فرمود: می گویند بخدا سوگند سود نکردیم، چند وقت است استفاده و ربح نداشته و از سرمایه خوردیم (سپس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ) وای بر کسی که این گونه سخن می گوید و گله می کند، آیا اصل مال و آنچه متعلق به آنست، از غیر خدا است؟ »(1)

اموری که موجب وسعت رزق می شود

1- تقوا و پرهیز از کارهای خلاف شرع موجب وسعت رزق می شود.

2- نمازها را اول وقت خواندن.

3- بعد از نمازها دعا کردن، خصوصا بعد از نماز صبح.

4- صله رحم نمودن.

5- با برادران ایمانی، در کارهای خیر همکاری کردن.

6- برادر ایمانی را بر خود مقدم داشتن.

7- از سستی و تنبلی و کم حوصله گی پرهیز کردن.

8- اول صبح دنبال کار و هر نوع شغلی رفتن.

ص: 640


1- وسائل، ج 12، ص 340، باب 53: کراهة الشکوی من عدم الربح.

10- در کار و مال مردم امین بودن و امانت را به صاحبش تحویل دادن.

11۔ حق و حقیقت را به هر چند بر ضرر باشد - بیان کردن.

12- به مال و پست و مقام حریص نبودن.

13- اذان مؤذن را حکایت کردن. (همراه مؤذن، اذان را زمزمه نمودن).

14- در هر حال، خدا را شکر کردن.

15- قسم - خصوصا قسم دروغ - نخوردن 16- پیش از غذا و بعد از آن دست ها را شستن.

17- پیش از غذا «بسم الله» و بعد از آن شکر خدا نمودن.

18- تظاهر به بی نیازی نمودن.

19- حاجت مؤمن را در حد وسع برآوردن.

20- ناخن ها را مرتب - لااقل در هفته یکبار - گرفتن.

21- صدقه دادن.

22- با چهره ای گشاده و زبانی پاک و مؤدبانه و اخلاقی ستوده با مردم برخورد کردن.

23- بعد از نماز عشا سوره «واقعه» را خواندن.

24- در یکی از نمازهای پنجگانه سوره «همه» (سوره 104) را خواندن.

25- نمازها را با شرایط کمال و با خشوع و خضوع خواندن.

26- پیش از اذان، در مسجد حضور یافتن 27- همیشه با طهارت و با وضو بودن.

28- نمازهای نافله، خصوصا نافله نماز صبح را خواندن.

29- حرف لغو و بی فایده را ترک کردن.

30- میانه روی در خرج کردن.

ص: 641

31- اعمال صالحه و کارهای مفید برای جامعه انجام دادن.

32- در کارها به خدا توکل کردن.

33- انگشتر عقیق به دست کردن.

34- در خانه سرکه نگه داشتن.

35- نام فرزندان را محمد، علی، حسن، حسین، طالب، جعفر، عبدالله و فاطمه گذاردن.

36- هر روز سی مرتبه «لا حَولَ و لا قُوَّةَ إِلاّ بِالله» گفتن.

37- آیة الکرسی را خواندن، خصوصا بعد از نمازها و در حال به خانه بازگشتن.

38۔ وقت ورود به خانه سلام کردن.

39- صلوات فرستادن.

40- استغفار نمودن.

41- به پدر و مادر نیکی و احسان کردن.

42- ازدواج و همسر اختیار کردن.

43- مسواک زدن و دهان و دندانها را مرتب شستن و تمیز کردن.

44 - موی سر و صورت را شانه کردن.

45- به مؤمنان دعا کردن.

46- غذای ته ظرف را بطور کامل خوردن.

47- با همسایه ها رفتار نیکو داشتن.

48- دندانها را خلال کردن.

49- خود را معطر و خوش بود نمودن.

50۔ نیت خیر داشتن.

51- به زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام رفتن.

ص: 642

52- روز عاشورا دست از کار و کاسبی کشیدن.

53- در قنوت نماز و بعد از آن این دعا را خواندن: «اللَّهُمَّ أغنِني بِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ وَبِفَضلِكَ عَمَّنْ سِواكَ» (خدایا مرا با حلالت از حرامت بی نیاز کن و به فضلت از غیر خودت بی نیازم گردان).

54- توسعه روزی را فقط از خدا خواستن و فقط به خدا امیدوار بودن و از غیر خدا قطع امید نمودن.

55- این دعا را خواندن - نقل است که شخصی نزد حضرت عیسی علیه السلام از قرض شکایت کرد، آن حضرت فرمود: این دعا را بخوان:-« اَللّهُمَّ يا فارِجَ الْهَمِّ وَ مُنَفِّسَ الْغَمِّ وَ مُذْهِبَ الأَحْزانِ وَ مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ يَا رَحْمَانَ اَلدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ وَ رَجِيمِهِما اَنْتَ رَحْمانِي وَ رَحْمَنُ كُلِّ شَيٍ فَارْحَمْني رَحْمَةً تُغْنِينِي بِها عَن رَحْمَةِ مَن سِواكَ وَتَقضي بِها عَنِّي الدَّينَ» (بار پروردگارا ! ای گشایش دهنده هم و برطرف کننده غم و زایل کننده غصه ها و اجابت کننده دعای مضطرین و گرفتارها، ای رحم کننده و مهربان، در دنیا و آخرت، تو رحم کننده من و رحم کننده هر چیزی هستی، پس به من ترحم فرما تا از ترحم غیر تو بی نیاز شوم، و با ترحم و رحمت تو، قرضم ادا شود) [و حضرت در ادامه فرموده: با خواندن این دعا، اگر قرض بسیار هم داشته باشی، خداوند متعال آن را ادا فرماید.(1)

56- برای توسعه در زندگی و فراوانی روزی، از غیر خدا قطع امید نمودن و تنها به لطف و کرم پروردگار چشم دوختن و این دعا را (با توجه به معنای آن) خواندن.

«اللّهُمَّ اقْذِفْ فِي قَلْبِي رَجاكَ واقطَعْ رَجائِي عَمَّنْ سِواكَ حَتّي لا ارْجُوا أَحَداً غَيرَكَ

ص: 643


1- مرآت الکمال مرحوم مامقانی، ج 3، ص 589.

اَللَّهُمَّ ما ضَعُفَتْ قُوَّتي وَ قَصُرَت عَنهُ اُمَلِي وَلَمْ تُنَلهُ رَغبَتي ولَمْ تَبْلُغْهُ مَسئلَتي وَلَم يَجُرِ عَلَيَّ لِساني مِمَّا اعْطَيتَ الأَوَّلِينَ وَالآخِرِينَ مِنَ اليَقينِ فَأخصِصْني بِهِ يا ارحَمَ الرّاحِمِينَ

»(1) «بار پروردگارا! امید خود را به دلم بینداز، و از غیر خودت قطع گردان، تا این که به هیچکس جز خودت، امیدوار نباشم، بار پروردگارا! آنچه از نیرویم ناتوان، و آرزویم کوتاه، و آنچه از خواسته هایم را که به آن دست نیافتم و سؤال نکردم و به زبانم جاری نشد، و آنها را به پیشینیان و بعدیها عطا فرموده و می فرمایی از یقین، به من نیز مرحمت فرما، ای رحم کننده ترین رحم کننده ها ».

موجبات فقر و گرفتاری

1- قسم دروغ خوردن 2- تار عنکبوت را از اتاق، پاک و برطرف نکردن.

3- زباله جاروب را در خانه جمع کردن و خارج نکردن.

4- ایستاده شانه کردن.

5- با شانه دنده شکسته شانه کردن.

6- به جمع کردن مال حریص بودن.

7- بر روی شکم خوابیدن.

8- به لهویات و امور بی فایده و لغو گوش دادن.

9- در شب، سائل و فقیر را رد کردن.

10- برهنه خوابیدن.

ص: 644


1- مرآت الکمال مرحوم مامقانی، ج 3، ص 589.

11- بدون شستن دست، غذا خوردن.

12- خرده نان را زیر پا ریختن و پامال کردن.

13- غذایی که از سفره بیرون ریخته، یا ته ظرف مانده پامال کردن و یا به فاضلاب روان ساختن.

14- بر آستانه درب اتاق نشستن.

15- خانه را شب جارو کردن.

16- دست و صورت را با دامن پیراهن و لباس، خشک کردن.

17- شب، ظروف غذا را نشسته گذاردن.

18- ظرف آب را بدون سرپوش گذاشتن.

19- نماز را سبک شمردن و در انجام آن سهل انگاری کردن.

20- بعد از نماز، با شتاب از مسجد خارج شدن.

21- فقیر را بطور کلی رد کردن و مأیوس نمودن.

22- از همه زودتر به بازار رفتن و از همه دیرتر برگشتن.

23- به پدر و مادر بی احترامی کردن.

24- پدر و مادر، فرزند را نفرین کردن.

25- لباس را در حال پوشیده دوختن.

26- به سالمندان بی احترامی کردن و جلوی آنها راه رفتن.

27- پدر و مادر را با نام صدا زدن.

28- در حال خوابیده چیز خوردن.

29- با دندان ناخن را گرفتن.

30- خسیس بودن و بخل ورزیدن.

31- نشسته عمامه به سر پیچیدن.

ص: 645

32- ایستاده، زیر جامه پوشیدن.

33- بد زبانی و فحش دادن. و سخنان زشت و ناپسند بر زبان آوردن.

34- تنبلی و سستی نمودن.

35- از خدا درخواست روزی ننمودن.

36. بطور کلی نماز شب نخواندن.

37- غیبت کردن و تهمت زدن.

38- اهل علم و متدین را مسخره کردن.

39- اسراف و تبذیر (دور ریختن چیزی که قابل استفاده است) نمودن.

40- حق الناس را حبس کردن و ادا نکردن.

41- عاق پدر و مادر شدن.

42- عیب روی دیگران گذاردن.

43- داستان های دروغ نقل کردن.

44- خواب دروغ، جعل و بازگو نمودن.

45- در آب بول کردن.

46- به مال مردم طمع داشتن.

47- به زن و فرزند و کارگر زیر دست، سخت گرفتن.

48- در حال جنابت چیز خوردن.

49- عادت به دروغ گفتن.

50 در خرج زندگی، میانه روی نکردن.

51 قطع رحم نمودن.

52- به پدر و مادر دعا نکردن.

53- کف زدن.

ص: 646

54- بین زنان عبور کردن.

55- با صدای بلند خنده کردن و قهقهه نمودن.

56- اگر همسایه چیزی عاریه خواست، ندادن 57- فخر و مباهات کردن.

58- سر برهنه به دست شویی و توالت رفتن.

59- دستها را هنگام راه رفتن به پشت گرفتن.

60- زیارت ریایی رفتن.

61- با بزرگتر از خود شوخی کردن.

62- زیاد خوابیدن.

63- نان را با دندان تکه کردن.

64- به تارک الصلاة نگاه کردن.

65- زن و فرزند را به نماز امر نکردن.

66 شب ایستاده آب خوردن.

67- در سجده، با سرعت سر از سجده برداشتن.

68- امور مربوط به اموات را شغل قرار دادن.

69- وقت خود را در حل معمی و لغو گذراندن.

و غیر اینها از امور و کارهای لغو، ناپسند، غیر اخلاقی و غیر بهداشتی، و امثال اینها که عادت باعث بیماری و ناراحتی روحی و یا موجب عداوت و بدبینی می شود که در روایات به برخی از آنها اشاره شده، ولی بخاطر اختصار از نقل آنها صرف نظر کردم.(1)

ص: 647


1- به «مرآة الکمال» مرحوم مامقانی رحمه الله، ج 3، ص 569 مراجعه شود.

ازدواج

اشاره

ازدواج (1)از دستورهای مهم اسلام، و از سنتهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است.

ازدواج پناهگاه محکمی در برابر دشمن قوئ دین و دنیای انسان، یعنی شیطان رجیم است.

ازدواج وسیله به ثمر رساندن میوه وجود با برکت انسان و باعث بقای نسل است.

ص: 648


1- در عالم تکوین و طبق قوانین جهان آفرینش، در تمام موجودات، قانون ازدواج و ترکیب جاری و مقدم بر تولید و تکثیر است، انسان نیز در اصل خلقت چنین بوده و خداوند در آیات بسیاری به آن اشاره فرموده است. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» سوره نساء (4، آیه 1) «ای مردم! از پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاری که شما را از یک تن آفرید و جفتش را از جنس او پدید آورد و از آن دو تن، مردان و زنان بسیاری را منتشر ساخت». «وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَىٰ» سوره نجم (53، آیه 45) (و اوست که دو زوج نر و ماده آفرید). «وَمِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ » (سوره ذاریات (51)، آیه 49) (و از هر چیزی جفت آفریدیم). «يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ» (سوره بقره (2)، آیه 35) (ای آدم! تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید). خلاصه: در این عالم دو قانون کلی برقرار است، یکی قانون ترکیب و تزویج، دیگری قانون توالد و تکثیر، و قانون اول مقدم بر قانون دوم است، اول ترکیب و ازدواج، بعد توالد و تکثیر .

ازدواج سبب آرامش روح و آسایش جسم و حافظ شرف و شخصیت انسان است، لذا خداوند متعال فرموده است: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»(1) (پسر و دخترهای مجرد خودتان را و غلامان و کنیزان صالح خویش را، همسر دهید، چنانچه فقیر باشند خداوند از فضل خود بی نیازشان می سازد، خدا گشایش دهنده دانا است).

و فرموده است: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ »(2) (از نشانه های وجود خدا این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آسایش بگیرید و میان شما دوستی و مهربانی ایجاد کرد، و در این ایجاد دوستی و مهر، برای متفکرین نشانه هایی از وجود خدا موجود است).

و فرمود: « هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ » (همسران شما لباس شمایند و شما لباس آنها) (3)و پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: « ازدواج کنید تا فرزندانتان زیاد شود، زیرا

ص: 649


1- سوره نور 24، آیه 32.
2- سوره روم 30، آیه 21.
3- سوره بقره 2، آیه 187. (خداوند سبحان در این آیه زن و شوهر را تشبیه فرموده به لباس برای یکدیگر، زیرا لباس انسان را از سرما و گرما، حفظ می کند، عیوب بدن و قبایح او را می پوشاند، برای انسان زینت و آبرو محسوب می شود، و انسان هرگز حاضر نمی شود لباسش از بین برود، چرکین و آلوده شود، بلکه مواظب است پاک و سالم بماند، آن را به اندک چیزی دور نمی اندازد، هنگام انتخاب آن، پرس و جو می کند، مناسب، خوب و در خور شأنش باشد، بر این اساس، زن و شوهر نیز باید در انتخاب و نگهداری و فواید برای یکدیگر، همانند لباس باشند، وسیله راحت، آبرو، و زینت هم باشند، و آیه شریفه در این جهت زن و شوهر را مساوی و بدون تفاوت دانسته است. « هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ »).

من روز قیامت به فزونی شما، بر سایر امت ها افتخار می کنم، و فرزند سقط شده شما هم به حال خودتان سودمند است، چون بر در بهشت می ایستد، باو گفته شود داخل شو، گوید: داخل نمی شوم تا پدرومادرم پیش از من داخل بهشت شوند».(1)

و همان حضرت فرمود: «نزد خدا هیچ بنایی محبوب تر از ازدواج نیست».«مَا بُنِيَ فِي اَلْإِسْلاَمِ أَحَبُّ عِنْدَ اَللَّهِ مِنَ اَلاِزْدِوَاجِ».(2)

و فرمود: «هر کس ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده، و نصف دیگر را باید با تقوی حفظ کند» «مَنْ تَزَوَّجَ اِحْزُرْ نِصْفَ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اَللَّهَ فِي اَلنِّصْفِ اَلْبَاقِي».(3)

و فرمودند: «ازدواج، ستت من است، هر کس به سنت من عمل نکند از من نیست» «اَلنِّكَاحُ سُنَّتِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».(4)

و امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «دو رکعت نماز شخص همسردار افضل است از هفتاد رکعت نماز شخص بدون همسر» «رَكْعَتانِ يُصَلِّيهِما اَلْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهِمَا اَلْعَزْبُ».(5)

و همان حضرت فرمودند: «بیشتر اهل جهنم کسانی هستند که ازدواج نکردند» «اِكْثَرْ أَهْلِ اَلنَّارِ اَلْعَزْبُ».(6)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: « مسلمان، بعد از اسلام، سودی برتر از زن مسلمانی نبرده که وقتی به او نگاه می کند شاد شود، و آن زن، سخن او را گوش کند و از وی اطاعت نماید و در غیابش، خود و مال او را محافظت نماید» «مَا اسْتَفَادَ امرَهُ مُسْلِمٌ فَائِدَةً بَعْدَ الْأَسْلاَمِ أفضَلَ مِن زَوجَةٍ مُسْلِمَةٍ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تُطِيعُهُ إِذا

ص: 650


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 1ح 2 وح 10.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 1ح 2 وح 10.
3- کافی، ج 5، ص 328، باب الحض علی النکاح، ح 1.
4- وسائل الشیعه، باب 1 (ابواب مقدمات النکاح، ح 6 و باب 2 ح 1 و 6.
5- وسائل الشیعه، باب 1 (ابواب مقدمات النکاح، ح 6 و باب 2 ح 1 و 6.
6- وسائل الشیعه، باب 1 (ابواب مقدمات النکاح، ح 6 و باب 2 ح 1 و 6.

امْرِها وَ تَحْفَظُهُ إذا غابَ عَنها في نَفسِها وَمالِهِ »(1)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «ای مردم! دوشیزگان، همانند میوه بر درختانند، اگر هنگامی که رسیدند، چیده نشوند، آفتاب آنها را فاسد می کند، دوشیزگان نیز وقتی آنچه را زنان درک کردند، درک کنند، برای آنها دارویی وجود ندارد جز همسر، و در غیر این صورت نمی توان از فساد آنها جلوگیری کرد، زیرا آنان بشرند و بشر از نظر ساختار، و فطرت، نیازمند همسر است، مردی عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وآله ! با چه کسانی ازدواج کنند؟ فرمود: با هم کفو و همانند خودشان».(2) و همان حضرت فرمودند: «از سعادت مرد این است که دختر وی در خانه اش عادت نبیند».(3)

فقر مانع ترک ازدواج نشود و لزوم عفت: خداوند سبحان فرموده است: فقرا نیز ازدواج کنند و وعده داده آنها را بی نیاز کند، «إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»(4)

و پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمود: «ازدواج کنید، ازدواج باعث فراوانی روزی شما می شود».(5)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس بخاطر ترس از فقر ازدواج نکند، به خدا گمان بد برده است». «مَنْ تَرَكَ اَلتَّرْوِيجَ مَخَافَةَ اَلْعَيْلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ بِاللَّهِ اَلظَّنَّ».(6)

زن نباید ازدواج را ترک کند: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «زنها نباید از شوهر کردن خودداری کنند و خویش را معطل بگذارند» «نَهْيَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه اَلنِّسَاءَ أَنْ يَتَبَتَّلْنَ

ص: 651


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، ب 1، ح 5.
2- کافی، ج 5، ص 337، تزویج النساء عند بلوغهن.
3- کافی، ج 5، ص 337، تزویج النساء عند بلوغهن.
4- سوره نور 24، آیه 32.
5- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 5.
6- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 5.

وَيُعَطِّلْنَّ أَنفُسَهُنَّ مِن الأِزواج».(1)

نیز روایت است که: «زنی نزد امام صادق علیه السلام آمده عرض کرد: من زنی هستم خوددار، حضرت فرمود: منظورت چیست؟ گفت: ازدواج نمی کنم. حضرت فرمود: چرا؟ گفت: امید ثواب دارم! حضرت فرمود: دست بردار، اگر این کار خوب بود، حضرت فاطمه علیها السلام به آن سزاوارتر بود، هیچکس در فضیلت از فاطمه علیها السلام سبقت نمی گیرد. »(2)

اقسام و احکام ازدواج: ازدواج فی نفسه، مستحب است، چون پاسخ به ندای فطرت است، ولی به لحاظ جهات و عوارض گوناگون، منقسم می شود به پنج قسم:

1- واجب، و آن در صورتی است که انسان ترس دارد اگر ازدواج نکند به گناه و حرام مبتلا شود، (مثل زنا، لواط، استمنا) یا اگر ازدواج نکند بیمار می شود و یا به ضرر روحی و روانی غیر قابل تحمل دچار می گردد.

2- حرام، و آن در صورتی است که ازدواج مانع انجام واجب شود. (مثل جهاد واجب، حج واجب، تحصیل علم واجب).

3- مستحب، و آن در صورتی است که رجحان داشته و مانعی هم وجودنداشته باشد.

4- مکروه، و آن در صورتی است که مستلزم ترک مستحب مهمی - مثل تحصیل علم - یا مستلزم ازدواج با همسر فاقد صفات اخلاقی باشد.

5- مباح، و آن در صورت تساوی مصلحت فعل و ترک است.

لزوم عفت، در صورت عدم قدرت: چنانچه مرد یا زن بدون همسر، نیاز به ازدواج دارد ولی وسیله ی ازدواج برایش فراهم نیست و به هر علت، قدرت بر آن

ص: 652


1- نواهی پیامبر صلی الله علیه وآله مکارم الاخلاق.
2- کافی، ج 5، ص 509.

ندارد، باید عفت پیشه کند و خود را در دام شیطان نیندازد، تا خدا او را بی نیاز و وسیله ازدواجش را فراهم سازد. خداوند سبحان فرموده است: « وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ»(1) (آنها که نمی توانند ازدواج کنند وسیله ازدواج، یا همسر مناسب برایشان نیست باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز سازد).

واسطه شدن برای ازدواج بی همسران: خداوند متعال، خطاب به مومنین می فرماید:« وَأنکِحُوا الأَیَامَی»(2) مِنکُم» (3)«ای مؤمنان! مجردهای خود را همسر دهید»، یعنی شما مؤمنین مسئول هستید، شما باید اقدام کنید. و در صورت نیاز، وظیفه شما است که واسطه شوید و وسائل ازدواج نیازمندان را فراهم نمایید. برای پیدا کردن و معرفی همسر، برای کمک مالی در صورت نیاز، برای میانجیگری دختر و پسر، برای حل مشکلات آنها و حتی تشویق و ترغیب به ازدواج، پادرمیانی و اقدام کنید.

همچنین آیه مبارکه «تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوَی»(4) (یکدیگر را بر انجام کارهای خیر و پرهیزکاری یاری نمایید)، نیز ایجاب می کند که مؤمنین در این امر مهم کمک کنند، که از مصادیق بسیار روشن کارهای خیر و تقوا و پرهیزکاری است، مضاف بر اینها، عمل و سیره پیامبرصلی الله علیه وآله و روایات وارده از ائمه علیهم السلام گویای اهمیت

ص: 653


1- سوره نور، آیه 33.
2- آیامی، جمع آتی بر وزن (قم) به معنای زن و مردی است که مجرد است، آیامی) همه زنان و مردان بدون همسرند که نیاز به همسر دارند .
3- سوره نور، آیه 32.
4- سوره مائده 5، آیه 2.

و فضیلت این امر مهم است.(1)

حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «افضل واسطه شدنها این است که میان دو نفر واسطه شوی تا خداوند، با عقد ازدواج، میانشان جمع کند». «اَفْضَلَ الشَّفاعاتِ اَنْ تَشْفَعَ بَيْنَ اِثْنَيْنِ فِي نِكَاحٍ حَتِيٍ يَجْمَعُ اَللَّهُ بَيْنَهُمَا».(2)

و پیامبر صلی الله علیه وآله او فرمود: «هر کس در تزویج زن و مردی بکوشد تا خداوند آنها را با یکدیگر جمع نماید، به هر قدمی که بردارد و کلمه ای که در این راه بگوید، ثواب یک سال عبادت دارد».(3)

و حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: «پروردگار، در قیامت سایه ای دارد که هر کس مؤمنی را زن دهد، از آن سایه بهره مند شود».(4)

و امام صادق علیه السلام به «نجاشی» (حاکم اهواز) نوشت: «هر کس به برادر مؤمن خود، همسری دهد که مونس تنهایی و یاور زندگی و مایه آسایش وی باشد، خداوند حوری بهشتی نصیب او فرماید و او را با دوستانش (که اهل بیت علیهم السلام و مؤمنانند) مأنوس و محشور گرداند».(5)

وحضرت امیر علیه السلام فرمود: «بهترین میانجی گری، وساطت در امر ازدواج است».(6)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «در قیامت چهار نفر مورد نظر پروردگارند: 1۔ کسی که چون طرف معامله اش از معامله پشیمان شود قبول کند که معامله را بهم زند، 2- کسی که غصه ای را از دلی برطرف کند، 3- کسی که برده ای را آزاد کند، 4- کسی که بی همسری را همسر دهد».(7)

ص: 654


1- موارد متعددی است که پیامبر صلی الله علیه وآله به این امر اقدام فرمود که از نقل آنها صرف نظر کردم.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.
4- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.
5- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.
6- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.
7- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.

و حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام فرمودند: «سه گروهند که در روز قیامت در سایه عرش خدا قرار دارند، روزی که سایه ای جز سایه او نیست 1۔ کسی که وسائل تزویج برادر مسلمانش را فراهم سازد، 2- کسی که خدمت کاری برای او فراهم نماید، 3- کسی که اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد» «ثَلاثُهُ يَستَظِلُّونَ بِظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّهُ رَجُلٌ زَوَّجَ اخاهُ الْمُسْلِمَ اؤ اخدُمهُ او كَتَمَ لَهُ سِرّا».(1)

روایات درباره تشویق مؤمنین به همراهی و کمک، در امر ازدواج مجردها بسیار است، علاوه مسئولیت پدران و پدر بزرگان در قبال فرزندانشان در این امر مهم و حیاتی، سنگین است، و چنانچه در این راستا، بی تفاوت باشند، در صورتی که فرزندانشان به گناه آلوده و منحرف شوند، آنان نیز شریک جرم آلودگی و انحراف فرزندانشان می باشند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «کسی که فرزندش به حد رشد رسد و امکان تزویج او را داشته باشد و اقدام نکند و در نتیجه فرزند او مرتکب گناهی شود، این گناه بر هردو نوشته شود»«مَنْ ادْركَ لَهُ وَلَدٌ وَ عِنْدَهُ مَا جَزَوْجَهُ فَلَمْ يُزَوِّجْهُ اَلْحَدَثُ فَالْأَثَمُ بَيْنَهُمَا».(2)

آداب اولیه ازدواج

نظر بر اینکه ازدواج امر بسیار مهم و سرنوشت ساز است. لذا لازم است کسی که می خواهد به این امر حیاتی اقدام نماید و درصدد تعیین همسر است، ابتدا با

ص: 655


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 12.
2- مجمع البیان، ذیل آیه 33 سوره نور آیه مورد بحث.

نام و یاد خدا شروع و پیش از خواستگاری به این آداب توجه و عمل نماید.

1- از حضرت رضا علیه السلام نقل است که فرمودند: «چون خواستی ازدواج کنی، دعا کن و از خدا خیر بخواه، سپس دو رکعت نماز بخوان و دست به دعا بردار و بگو: خداوندا! من در فکر ازدواج و انتخاب همسر هستم، همسری برایم مقدر کن که از نظر اندام و اخلاق، پاک دامنی، نگهداری مال و آبروی شوهر، زیبایی و فرزند آوری، سرآمد زنان باشد».(1)

2- توجه داشته باشد که می خواهد شریک دنیا و آخرت بگیرد، توجه داشته باشد که همسر همانند گردنبند بسیار قیمتی است که به آسانی تهیه نمی شود، و به راحتی جدا نمی گردد؛ مثل سیب نیست که گاز بزند، اگر بد بود، دور اندازد. توجه نماید که می خواهد همسری انتخاب کند که در دامنش فرزندان وی تربیت شوند.

مشورت و استخاره

به طور کلی مشورت در کارهای مهم و خصوصا در انتخاب همسر لازم است و در اسلام به آن سفارش و تأکید شده و پیامبر صلی الله علیه وآله که عقل کل است و به وسیله فرشته وحی با خدا ارتباط دارد، مأمور می شود با مسلمانان مشورت کند. تا بیاموزد که در کارها مشورت نمایند و از استبداد و اعتماد به فکر و رأی خود پرهیز کنند.«وَ شاوِرهُم فِی الأَمرِ».(2)

همچنین خداوند سبحان در مقام ستایش از مؤمنان، از سیره پسندیده آنها (که همان مشورت است) خبر داده و فرموده است: «وَالَّذِینَ استَجَابُوا لِرَبِّهِم وَأَقَامُوا

ص: 656


1- من لا یحضر، ج 3، باب 115، ص 349.
2- سوره آل عمران 3، آیه 159.

الصَّلاَةَ وَأَمرُهُم شُورَی بَینَهُم »(1) (و آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نماز را برپا داشتند و کارشان در میان خودشان بر پایه مشورت استوار است).

و در روایت است که از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیدند: « حزم و محکم کاری چیست؟ فرمود: مشاوره با صاحب نظران و پیروی از آنها «قِيلَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه مَا اَلْحَزْمُ قَالَ مُشَاوِرُهُ ذَوِي اَلرَّأْيِ وَ اِتِّبَاعُهُم»(2)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «چه مانعی دارد که وقتی برای یکی از شما کاری پیش آید، در انجام آن، با مردی عاقل، فهمیده، متدین و پرهیزکار مشورت کند؟».(3) و همان حضرت فرمود: «هر گاه خواستید کاری انجام دهید، در ابتدا با خدا مشاوره کنید، به حضرت گفته شد: مشاوره با خدا چگونه است؟ فرمود: در آن کار از خدا طلب خیر کنید که هر چه خیر و مصلحت است پیش آورد) پس از آن با کسی که مورد اعتماد است مشورت کنید، زیرا وقتی در ابتدا با خدا مشاوره کردید و با دعا از او طلب خیر نمودید، خداوند متعال خیر شما را بر زبان بندهای از بندگان مورد مشاوره شما جاری می سازد».(4)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «هرگز کسی با مشورت، بدبخت و پشیمان نشد، و هرگز کسی با استبداد به رأی خود، خوشبخت نگشت» «مَا شَقِيَ عَبدٌ قَطُّ مَشورَةً وَلا سَعدَ بِإِستغناءِ رَأيٍ».(5)

و از امیرالمؤمنین علیع السلام است که: «هر کس استبداد به رأی داشته باشد، هلاک می شود، و هر کس با افراد مورد اعتماد مشورت کند، پشیمان نمی شود».(6) و همان

ص: 657


1- سوره شورا 42، آیه 38.
2- سفینة البحار، ج 4، ماده شور، ص 506 و 504.
3- سفینة البحار، ج 4، ماده شور، ص 506 و 504.
4- سفینة البحار، ج 4، ماده شور، ص 506 و 504.
5- بحار الأنوار، ج 75، باب المشورة، ص 105.
6- بحار الأنوار، ج 75، باب المشورة، ص 105.

حضرت فرمودند: «هرکس مستبد باشد و خود را از فکر و رأی دیگران بی نیاز بداند، هلاک شود و کسی که با مردان برجسته مشاوره کند، از عقل آنها بهره مند شود».(1)

و امام حسن مجبتی علیه السلام فرمود: «هیچ گروهی در کار خود به مشورت نپرداختند مگر آن که به کمال خود راه یافتند» «مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلاَّ هُوَا إِلَيَّ رُشْدُهُمْ».(2)

مؤلف: روایات در رابطه با اهمیت مشورت بسیار است، و در برخی از آنها آمده که کاری که با مشورت انجام شود پشیمانی ندارد و اگر خلاف مطلوب پیش آمد، مذمت و سرزنش ندارد. و بدیهی است که ازدواج از امور مهم و حیاتی است که لازم است با پدر، مادر، افراد خیر خواه و آگاه و متدین مشورت کنند، تا مبادا مرد یا زن، دختر یا پسر، گرفتار همسر ناصالح و فاسد شوند، که پشیمانی سودی ندارد، و از چاه در آمدن و نجات یافتن آسان نیست و ارزان تمام نمی شود، لذا در امر ازدواج نباید عجله کرد.

ضمنا برای انتخاب همسر، اصل، مشورت و مشاوره است و اما استخاره با قرآن، تنها در موردی است که با مشورت کافی به نتیجه نرسیده و سر دو راهی بمانند، و توضیح بیشتر استخاره و معنا و حقیقت آن و استخاره با قرآن را در آداب سفر صفحه 506 متعرض شدم، به آنجا مراجعه شود.

به فرزند همسر تحمیل نکنید: گاهی پدر و مادر موقعیت خود را در نظر می گیرند و چه بسا همسر دلخواه خود را بر فرزندشان تحمیل می کنند، و این رفتار، بسیار ناپسند و غلط است، زیرا آنها باید مصلحت صددرصد فرزندشان را در نظر بگیرند، نه حساب های شخصی و فامیلی و پول و پست و مقام خود و طرف

ص: 658


1- بحار الأنوار، ج 75، باب المشورة، ص 104.
2- تحف العقول: سخنان کوتاه امام حسن علیه السلام .

را، آنها باید توجه کنند که فرزندشان می خواهد همسر انتخاب کند نه آنان.

در روایت است که شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد:«من برای ازدواج، همسری انتخاب کرده ام و پدر و مادرم، همسر دیگری، کدام را بگیرم؟ فرمود آن را که خودت دوست داری اختیار کن، و آن را که پدر و مادرت می خواهند رها کن» «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ انَّ ابْوَيَّ ارادّا غَيرَها قالَ تَرَوجُ الَّتي هَوِيتُ وُدِّعِ الَّتي هَويَ أبَواكَ».(1)

البته پدر و مادر باید نظارت کنند و مراقب باشند که مبادا فرزندشان گرفتار نااهل شود، و باید نقش راهنما و هدایت گر و چراغ دار فرزند باشند.

مهریه: مهریه را بیشتر از مهر السنه نگیرند. (2) پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «بهترین زنان امت، زنی است که مهرش کمتر و زیباییش بیشتر باشد».(3)

و حضرت امیرعلیه السلام فرمودند: «مهریه را سنگین نگیرید که مایه دشمنی می شود».(4)

و امام باقر علیه السلام فرمود: «زنی آمد خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و گفت: مرا شوهر دهید، حضرت به حاضران فرمود: کیست این زن را بگیرد؟ مردی گفت: من، ولی چیزی

ص: 659


1- بحارالانوار، ج 103، باب اصناف النساء، ص 235، ح 18.
2- از روایات استفاده می شود که مهر السنه مهریه حضرت زهرا علیها السلام پانصد درهم نقره سکه دار است، و هر درهم شرعی برابر 12/6 نخود نقره سکه دار است، بنابراین پانصد درهم نقره معادل دویست و شصت و دو مثقال و نیم، به مثقال صیرفی (24 نخودی ) نقره سکه دار می شود، و ظاهرا به قران و ریال قدیم ایران بیست و شش تومان و دو قران و نیم بوده، که مهریه ها را در قدیم طبق آن محاسبه و در قباله ها می نوشته اند، و قیمت آن در هر زمان تابع نرخ همان زمان است که در بانک مرکزی اعلان می کنند، به وسائل الشیعه، ابواب المهور، باب 4، باب استحباب کون المهر خمس مائة درهم و هو مهر السنة، و بحار، ج 43، ص 112، مراجعه شود.
3- وسائل الشیعه، باب 15، ابواب المهر.
4- وسائل الشیعه، باب 15، ابواب المهر.

ندارم که مهر او قرار دهم، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چیزی از قرآن می دانی؟ گفت: آری، فرمود: این زن را در مقابل تعلیم هر مقدار قرآن که میدانی، به همسری تو در آوردم». (مستدرک الوسائل، ابواب المهر، باب 5)

و از حضرت امیر علیه السلام است که « مردی زنی را می خواست و برای مهریه چیزی نداشت، و فقط یک انگشتر در دست او بود، پیامبر صلی الله علیه وآله زن را به عقد او در آورد به مهریه همان انگشتر ». (مستدرک الوسائل، ابواب المهر، باب 5)

خطبه عقد: مستحب است قبل از خواندن صیغه عقد، خطبه ای مشتمل بر حمد و درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله بخوانند (1)و صیغه عقد را در شب و در حضور چند نفر بخوانند و بعد از عقد برای مبارکی ازدواج، دعا کنند، مثلا بگویند: اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَهُمَا اَللَّهُمَّ اَلْفَ بَيْنَهُمَا اَللَّهُمَّ طَيِّبْ نَسْلَهُمَا.. و حاضران آمین بگویند.

مکروهات عقد ازدواج: 1- خواندن صیغه عقد در زمانی که قمر در عقرب است، مکروه است.(2)

2- خواندن عقد در روزهای سوم، پنجم، سیزدهم، شانزدهم، بیست و یکم، بیست و چهارم، و بیست و پنجم ماه، مکروه است.

3- خواندن صیغه عقد در دو یا سه شب آخر ماه که بطور کلی ماه قابل رؤیت

ص: 660


1- حضَرْتُ امام جَوَادٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنگام خواندن عَقَدَ دخْتَرٌ مَأْمُون اين خَطَبه را خوانِد الْحَمْدُ لِلَّهِ اَقْرَارَاً بِنِعمَتِهِ ولا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ اخلاصا بِوَحْدَانِيَّةٍ وَصلي اَللَّهُ عَلَي مُحَمد سيِّدُ بَرِيَّتِهِ وَ عَلِيٌ الأَصْفِياءُ مِنْ عَثْرَتِهِ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ كَانَ مِنْ فَضْلِ اَللَّهِ عَلَيَّ اَلْأَنَامَ أَنْ أَغْنَاهُمْ بالحلال عَنِ اَلحَرامِ فَقَال سبحَانه«وأنْكِحُوا الْأَيَّاتِي مِنْكُمْ والصَّالِحِينَ مِن عِبَادِكُمْ وإِمَائِكُمْ إن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ واللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم » سوره نور، آیه 33 (مکارم الاخلاق، فصل فی النکاح).
2- که در برخی تقویم ها نوشته و معین کرده اند.

نیست، مکروه است.(1) مؤلف: اینها آداب ابتدایی ازدواج است، و آداب مربوط به هنگام بردن عروس و شب زفاف بعد مطرح می شود ان شاء الله، و فعلا مهم بیان اوصاف همسر مورد انتخاب است که باید با مشورت و شناسایی و اطمینان خاطر، اقدام کنند، و فرقی بین پسر و دختر نیست، زیرا دختر هم می خواهد با ازدواج و اختیار همسر، عمری را سپری کند و فرزندانی سالم و صالح و زندگی آرام و مبارکی داشته باشد.

صفات مرد و زن شایسته در آیات و روایات

خداوند متعال در آیاتی چند، صفات مرد و زن خوب و شایسته را بیان فرموده است، مثل این آیات:

1-« إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»(2) (مسلم) خدا برای مردان مسلمان و زنان مسلمان، و برای مردان مؤمن و زنان با ایمان، و برای مردان و زنان عبادت کننده، و زنان و مردان راستگو، و مردان و زنان بردبار و شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان حفظ کننده خود از پلیدی ها، و مردان و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، آمرزش و پاداشی بزرگ آماده کرده است).

خداوند سبحان در این آیه، برای مرد و زن شایسته ده صفت شمرده است: 1۔

ص: 661


1- العروة الوثقی، مستحبات و مکروهات وقت ازدواج، مسأله 6.
2- سوره احزاب، - 33 - آیه 35.

اسلام، 2- ایمان، 3- عبادت، 4- راستگویی، 5- بردباری، 6- فروتنی، 7- صدقه دهنده، 8- روزهگیر، 9- حفظ کننده خود از پلیدی ها، 10- بسیار یاد کننده خدا.

2-« قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ*الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ*وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ*وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ*وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ*وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ *وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ»(1) (بی تردید مؤمنان رستگارند، آنان کسانی هستند که در نمازشان (با حضور قلب و فروتن اند، و از (هر گفتار و کردار بیهوده روی گردانند، و پرداخت کننده زکات اند، و نگاه دارنده دامان خود از بی عفتی و ناپاکی اند، و امانات و پیمان های خود را رعایت می کنند، و همواره بر نمازهایشان محافظت می نمایند).

در این آیات برای مرد و زن شایسته هفت صفت شمرده است: 1- نماز را با حضور قلب می خوانند، 2- از گفتار و کردار لغو و بی فایده، پرهیز می کنند، 3- زکات و بدهی مالی خود را پرداخت می نمایند، 4- دامان خود را از اعمال منافی عفت. پاک نگه می دارند، 5- امانات مردم را نگهداری و به صاحبانش باز می گردانند، 6- پیمان و عهدی که با دیگران بستند رعایت و عمل می کنند 7- همیشه مواظب اوقات نمازهایشان هستند.

جالب توجه اینکه اولین صفت را خشوع در نماز، و آخرین صفت را نیز مواظبت بر نماز دانسته، که از نماز شروع و به نماز ختم فرموده است).

3-« مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ»(2) که در این آیه، برای

ص: 662


1- سوره مؤمنون 23، آیات 1، 2، 3، 4، 5، 8 و 9.
2- سوره تحریم 66، آیه 5.

همسر شایسته شش صفت شمرده است: اول اسلام مسلمات» دوم ایمان «مؤمنات» یعنی اعتقاد باطنی و راسخ، سوم تواضع و اطاعت از خدا «قانتات » چهارم توبه از رفتار خلاف و عذرخواهی از رفتارهای ناپسند، «تائبات» پنجم عبادت و بندگی خدا، «عابدات)، ششم، روزه داری، یعنی نگهدارنده اعضای بدن خود از آنچه خدا بر او حرام کرده است. «سائحات».

4- «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ»(1) در این آیه، همسران شایسته را این گونه شناسایی فرموده است: درست کار و شایسته اند «صالحات»، فرمانبردار و مطیع شوهر و عمل کننده به دستورهای الهی اند. «قانتات»، در برابر آنچه خدا [بخاطر آنان بر عهده شوهرانشان مقرر فرموده، در غیاب شوهر، ناموس خویش و اموال و اسرار شوهر را حفظ کننده اند،«حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اَللَّهُ».

مؤلف: این آیات مبارکات، الگو دهنده برای همه مردان و زنان با ایمان است، و ملاک جامع و کلی است برای انتخاب همسر، یعنی کسی که می خواهد همسر انتخاب کند - چه دختر و چه پسر - از واجدین این صفات پرس و جو نماید و پس از اطمینان خاطر، برگزیند.

صفات همسر شایسته در روایات: رسول خدا فرمودند: «با فلان خانواده ازدواج کنید، چون مردانشان با عفت و پاکدامنند، و در اثر آن، زنانشان نیز با عفت و پاکدامنند، و با فلان خانواده ازدواج نکنید، چون مردانشان بی عفت و آلوده به گناهند، پس زنانشان نیز در معرض بی عفتی و آلودگی قرار دارند، سپس فرمود:

ص: 663


1- سوره نساء 4، آیه 34.

در تورات است که: بی عفتی نکنید، که زنانتان بی عفتی می کنند، زیرا همان گونه که رفتار کردید، با شمار رفتار می شود».(1) «تَزَوَّجُوا إِلَيَّ آل فُلانٍ فَانَّهُم عَفُّوا فَعَت نِسَاؤُهُمْ ولا تَزَوَّجُوا إِلَيَّ آلَ فُلانٍ فَاِنَّهُمْ بَغَوْا فَبَغَتْ نِسَائَهُمْ قَال: «مَكْتُوبٌ فِي اَلتَّوْرَاتِ لاَ تَزْنُوا فَتَرَنِي نَيْسَاوَكُمْ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ».(2)

و همان حضرت فرمود: «بهترین زنان شما برای همسری، زنی است که فرزند بسیار بزاید، و پاک دامن باشد، نزد خویشانش بزرگ منش، و در مقابل شوهرش متواضع باشد، برای شوهرش آرایش کند، و در برابر دیگران ساده و بدون زینت باشد، در برابر خواسته مشروع شوهرش تسلیم و حرف شنو باشد».(3)

و همان حضرت فرمودند: «بهترین زنان امت من زنانی هستند که چهره شان نیکو و مهرشان کمتر باشد» «خَيْراً نِسَاءُ أُمَّتِي اِصْبَحْهُنَّ وَجْهاً وَاقِلُهُنَّ مَهْراً».(4)

و فرمودند: «به مرد چیزی داده نشده بهتر از زنی صالحه، که وقتی شوهرش او را می بیند شاد شود، و آنگاه که غایب است، خود و مال شوهر را حفظ کند و از او اطاعت نماید».(5)

و امام صادق علیه السلام فرمودند: «از برکت زن آن است که هزینه زندگی اش کم باشد (کم خرج باشد) و از بدی او این است که خرجش سنگین باشد.(6)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «بهترین زنان، زنان سیده اند، به شوهرانشان مهربان تر، و نسبت به فرزندانشان دلسوزترند، برای شوهرانشان خود را آماده

ص: 664


1- هر که باشد نظرش در پی ناموس کسان** پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح المحرم، باب 31، ح 7.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8.
4- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8.
5- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8.
6- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.

می کنند، و از غیر شوهر، بطور کامل خود را می پوشانند».(1)

و از همان حضرت است که: «در روز قیامت هر گونه خویشی و دامادی قطع میشود، جز خویشی و نسبت با من» «كُلِّ نَسَبٍ وَ صِهْرٍ مُنقَطِعٌ يَوْمَ القِيامَةِ إِلاَّ سَبَبي وَنَسبِي».(2)

خلاصه ای از صفات نیک همسر: 1- فهمیده و مؤدب و باحیا باشد، 2- خوش اخلاق و خوش زبان باشد، 3- عفت و نجابت داشته باشد، 4- دوشیزه و از نظر خانوادگی ریشه دار و بزرگ زاده باشد، 5- بسیار زاینده باشد، 6- باتقوا باشد، 7- خوش چهره، خوش مو، خوش چشم و ابرو، متوسط القامه باشد، 8- سیده قرشی باشد، 9- در اداره زندگی به شوهر کمک دهد، 10- مهرش و هزینه ازدواجش کم باشد، 11- شوهر را از خود راضی نگهدارد، 12- مخارج غیر لازم بر شوهر تحمیل نکند، 13- حجابش را بطور کامل و در همه جا رعایت کند، 14۔ بدون اذن شوهر از خانه خارج نشود.

برخی صفات ناپسند زن: از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «بدترین زنان شما زنی است که در فامیلش بی مقدار و بیعت باشد، و به شوهر بزرگی بفروشد و نازا و کینه توز باشد، و از رفتار و گفتار زشت پرهیز نکند، و در غیاب شوهر خود را بیاراید، و در حضور وی بی پیرایه (غیر آراسته) باشد، حرف شوهر را گوش نکند، عذر شوهر را نپذیرد، و از خطای او نگذرد».(3)

و فرمودند: «بدترین زنان شما، زن نازا، لجباز، کثیف، و نافرمان است، که در حضور خویشانش حقیر و در نظر خود عزیز و خودخواه باشد، نسبت به شوهر سرکش و نافرمان و با دیگران رام و تسلیم باشد».(4)

ص: 665


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
4- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله در دعا عرض می کرد: «خداوندا! به تو پناه می برم از فرزندی که فرمان مرا نبرد، و مالی که بی فایده مصرف شود، و همسری که مرا پیش از وقت پیر شدن، پیرم کند، و رفیقی که با من مکر و خدعه نماید».(1)

تاتوانی می گریز از یاربد **یاربد بدتربود از مار بد مار

بد تنها همی بر جان زند **یار بد بر جان و بر ایمان زند

و فرمود: «بدترین زنان شما، زن بی حیا، اخمو، و چهره درهم کشیده است».(2) و فرمود: «زن را بخاطر دین و تقوایش بگیرید، نه بخاطر مال و جمالش والا خیری از او نبینید و بمالش هم محتاج شوید».(3)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «وقتی مرد، دنبال مال و زیبایی زن باشد، به همان نیتش واگذار می شود، اما اگر بخاطر دین و پاکی زن، با او ازدواج کند، خداوند مال و زیبایی هم به او می دهد» «إِذَا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ لِجَمَالِهَا اؤْ مَالَهَا وُكِلَ إِلَيَّ ذلِكَ وَإِذا تَزَوَّجَهَا لِدِينِها رَزَقَهُ اللَّهُ المالَ وَالجَمَالَ»(4)

مبند چشم به مال زن ای پسر، هشدار** که مارا ست و شوم است و نیش زن است

بکوش تا بکف آری ز رنج خود نانی **کفیل روزی، خدای ذوالمنن است

همچنین پیامبر صلیا لله علیه وآله او فرمود: «از سبزه ای که در مزبله و لجن زار روییده است پرهیز کنید، پرسیدند: سبزه مزبله چیست؟ فرمود: زن زیبایی که در خانواده ای فرومایه و بد، تربیت شده باشد». «إِيَّاكُمْ وخضْرَاءَ اَلدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ اَلدِّمَنِ قَالَ اَلْمَرْأَةُ اَلْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ اَلسَّوءِ».(5)

خواستگار متدین را رد نکنید: پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: «هر گاه خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را پسندیدید به او زن بدهید وگرنه در زمین فتنه و فساد بزرگی

ص: 666


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
4- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.
5- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و باب 8 و 29 و 30 و 33.

واقع شود». «إِذَا جَائَكُمْ مَن تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَدينَهُ فَزَوِّجوهُ وإِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِي الأَرْضِ وَ فَسَادٌ كَبِيرٌ».(1)

در روایت دیگر است که فرمودند: «هر گاه خواستگار امین، پاکدامن، خوش اخلاق و متدین آمد، و توان اداره زندگی را دارد، ردش نکنید والا زمین را فتنه و فساد فرا می گیرد». و امام صادق علیه السلام فرمودند: «کفو و همتا بودن این است که مرد (داماد) پاکدامن باشد و مقداری از مادیات (ولو با کار و تلاش داشته باشد که بتواند زندگی را اداره کند» «اَلْكُفْؤُ أَنْ يَكُونَ عَفِيفاً وَ عِنْدَهُ يَسَارٌ».(2)

و امام باقر علیه السلام فرمودند: «کسی که دختر شما را خواستگاری کرد، و از دین و امانتش راضی هستید، دخترتان را به او تزویج کنید، اگر چنین نکنید، در روی زمین فتنه و فساد بزرگی خواهد بود».(3)

مردی در مقام مشورت، به امام حسن علیه السلام عرض کرد: «دختری دارم، به نظر شما به چه کسی تزویجش کنم؟ فرمود: او را به کسی تزویج کن که با تقوا (خدا ترس) باشد، چون اگر دخترت را دوست بدارد، احترامش می کند، و اگر از او بدش آید، بخاطر ترس از خدا به او ستم نمی کند».(4)

به این افراد زن ندهید: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: « به شراب خوار زن ندهید، زیرا او صلاحیت ندارد، و هر کس دختر عزیز و گرامش را به شراب خوار دهد ضایعش کرده است».(5)

ص: 667


1- . کافی، ج 5، باب فضل من تزوج ذات دین، ص 332
2- . کافی، ج 5، باب فضل من تزوج ذات دین، ص 332.
3- . کافی، ج 5، باب فضل من تزوج ذات دین، ص 332.
4- بحارالانوار،ج103،ص241
5- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7 و 29 و 30.

و فرمودند: «به آدم بداخلاق زن ندهید، هر چند فامیلتان باشد».(1)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «به کسی که احمق (کم عقل و کودن) است زن ندهید، زیرا زندگی با او بلا است و فرزندش ضایع و عقب افتاده خواهد بود».(2)

و حضرت رضا از آباء گرامش علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «ازدواج، بردگی است، پس وقتی خواستید فرزند عزیز خود را تزویج کنید، دقت کنید او را به همسری چه کسی در می آورید».(3)

مؤلف: چنانچه پدر و مادر هر دو متدین باشند، دختر و پسرشان از آنها الگو گرفته و متدین می شوند، اگر هر دو بی تفاوت و بی اعتنای به دین و اخلاق باشند، فرزندانشان نیز چنین شوند، اگر پدر متدین باشد، پسر چنین خواهد بود، هر چند مادر متدین نباشد، و اگر مادر متدین بود، دختر چنین خواهد بود، هر چند پدر صالح نباشد، لذا نباید عجله نمود و نباید فقط پدر ، یا مادر تنها را دید، و قضاوت کرد، بلکه مشورت و بررسی لازم است و ظاهر نظر روایات فوق، به مواردی است که پدر و مادر هر دو ناصالح و خانه آنها همچون مزبله و لجن زار است، و از اینجا معلوم می شود که اگر پدر و مادر، سعادت و خوشبختی فرزند خود را می خواهند، باید مراقب خود باشند و از اخلاق و رفتار ناشایست پرهیز کنند و بدانند این پدر و مادرند که الگوی فرزندشان شده، و به او خط داده اند، و طبیعی است که خوبی آنها، خوبی فرزند، و بدی آنها انحراف فرزند است.

شاهد این مطلب به علاوه بر آنچه در جامعه مشهود است - داستان حضرت مریم علیه السلام است که وقتی نوزادش حضرت عیسی علیه السلام را در آغوش داشت و نزد

ص: 668


1- کافی، ج 5، باب فضل من تزوج ذات دین، ص 332.
2- کافی، ج 5، باب فضل من تزوج ذات دین، ص 332.
3- کافی، ج 5، باب فضل من تزوج ذات دین، ص 332.

قومش آمد، گفتند: ای مریم! به راستی که تو کاری شگفت و ناشایست مرتکب شده ای، با اینکه پدرت مرد بدی نبود، مادرت هم بد کاره نبود،«يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا »(1) (یعنی از مثل تویی، انتظار خلاف نبود، چرا که پدر و مادرت هر دو متدین و صالح بودند. و با وجود خوبی آنها، تو هم باید پاک و پسندیده باشی).

از این آیه استفاده می شود که فهم اولیه انسانها است که بدی پدر و مادر، باعث بدی اولاد، و خوبی آنها سبب خوبی آنها است، هرچند گاها محیط، رفیق و معلم، طبع اولیه و تربیت خانوادگی را تغییر می دهند، که آنها هم با مراقبت پدر و مادر قابل پیشگیری و اصلاح است.

جهیزیه و آداب مراسم عروسی

جهیزیه عبارتست از وسائل اولیه زندگی عروس و داماد، آن هم شرعا بر عهده داماد است، و از پدر عروس، و یا از عروس و اطرافیانش انتظار داشتن، شرعیت ندارد، خصوصا با وضع فعلی که تماما از هم چشمی و خودنمایی و فخرفروشی سرچشمه گرفته، و چه بسا با پول حرام، قرضی و نسیه فراهم می شود، که با روح اسلام و مسلمانی منافات دارد، و متدینین، در صورت امکان، نگاه کنند به جهیزیه حضرت زهرا علیها السلام وکیفیت تهیه و خرید و جزئیات آن، تا لااقل اگر توان تهیه به مد روز را نداشتند، اندوهگین نشوند.

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمود: هنگام ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام ، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به او فرمود: زره ات را بفروش و پول آن را برایکه

ص: 669


1- سوره مریم 19، آیه 28. (البته حضرت مریم و حضرت عیسی علیهما السلام، به امر خدا پاسخ آنها را دادند، که در ادامه آیه آمده است)

خرید جهیزیه و مخارج عروسی بیاور، [چون امیرالمؤمنین علیه السلام پول نداشت، لذا قرار شد زره اش را بفروشد] حضرت امیر زره اش را فروخت و پول آن را نزد پیامبر صلی الله علیه وآله نهاد، حضرت رسول صلی الله علیه وآله مقداری از آن پول را در اختیار بلال و ابوبکر گذارد و فرمود به اتفاق عمار یاسر و چند نفر از اصحاب (پیر مردان بروید بازار، و جهیزیه و مایحتاج زندگی فاطمه را خریداری کنید.

نامبردگان با چند نفر از اصحاب به بازار رفتند و یک پیراهن، و یک مقنعه، و یک قطیفه (زیرانداز و روانداز) که از لیف خرما، و پشم پر شده بود، و دو بالش که از علف الآخر پر شده بود، و یک پرده، و دسداس، و کاسه، و مشک آب، و کوزه، و سبو خریدند و خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله آوردند. حضرت رسول صلی الله علیه وآله وقتی آنها را دید گفت: خداوندا! این جهیزیه را بر خانواده من مبارک گردان.(1)

مؤلف: ادب و آداب تأمین کننده هزینه عروسی و جهیزیه، به عهده کیست و چه کسی تأمین و چگونه تأمین کرد؟، خریدکنندگان جهیزیه چه کسانی بودند؟ مقدار جهیزیه، و چیزهایی که خریده شد، چه بود؟، برای چه عروس و چه دامادی، و برای دختر چه بزرگواری، این مقدار جهیزیه تهیه شد؟ تفاوت ها ملاحظه و مقایسه شود، تا ادعاهای خیالی و مطرح کردن شأن و شؤنات فریبکارانه، روشن گردد.

آری: این جهیزیه سیده نساء، دختر اشرف انبیا صلی الله علیه وآله و همسر سید اوصیاء علیه السلام بود، که هر کدام اگر می خواستند، جان نثارانی داشتند که زر و سیم نثار می کردند، اما نخواستند و نکردند، تا برای مسلمانان الگو و حجت باشند.

ص: 670


1- بحار الانوار، ج 43، ص 49.

آداب مراسم عروسی: 1- از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: «عروسی را شب انجام دهید و ولیمه را روز بدهید).(1)

2- و از امیرالمؤمنین علیه السلام است که: روز جمعه، روز خطبه و ازدواج است »«يَوْمُ اَلْجُمُعَةِ يَوْمُ خِطْبَةٍ وَنِكَاحٍ».(2)

3- و از امام باقر علیه السلام است که: «عروسی در زمانی که قمر در عقرب است. و شب های آخر ماه (که ماه هرگز قابل رؤیت نیست) یمن و مبارک و نیکی ندارد»(3) 4- مستحب است یک یا دو روز ولیمه بدهند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ولیمه جز در پنج مورد نیست: 1- در عروسی، 2- تولد فرزند، 3- ختنه، 4- خرید خانه، 5- بازگشت از سفر حج».(4)

5- فقرا را برای ولیمه دعوت کنند، پیامبر صلی الله علیه وآله نهی فرمود از غذا خوردن، در آن میهمانی که اغنیاء دعوت شده و فقرا را دعوت نکرده اند.(5) و فرمودند: «بدترین ولیمه ها آن ولیمه ای است که اغنیاء دعوت شوند و فقرا را دعوت نکنند».

و حضرت امیر علیه السلام عثمان بن حنیف را ملامت کرد از این که دعوت قومی را پذیرفت که فقرا را دعوت نکرده و پولدارها دعوت شده بودند. «وَ ما ظَنَنْتُ اَنَّكَ تُجيبُ إِلَيَّ طَعَامُ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌ».(6)

اسراف و تبذیر از گناهان بزرگ است: «اسراف» یعنی زیاده روی در مصرف به گونه ای که خارج از متعارف باشد، و در قرآن و روایات از آن نهی شده، خداوند

ص: 671


1- بحار، ج 103، ص 268، 273، 274 و 277.
2- بحار، ج 103، ص 268، 273، 274 و 277.
3- بحار، ج 103، ص 268، 273، 274 و 277.
4- . بحار، ج 103، ص 268، 273، 274.
5- کافی، ج 6، ص 282.
6- . کافی، ج 6، ص 282، و نهج البلاغه، ذیل نامه 25.

سبحان فرموده است: «وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»(1) (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، زیرا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد).

در آیه ای دیگر فرموده است «وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»(2) (از اسراف [در خوردن و خرج کردن بپرهیزید، که قطعا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد).

و فرموده است: «وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ»(3) (و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است).

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرموده است: «آیا گمان می کنید که خداوند به هر که عطایی کرده بخاطر بزرگی و حرمت او نزد خدا بوده، و هر که را محروم کرده بخاطر خواری او نزد خدا است؟ خیر! بلکه این مال، مال خداست و آن را به امانت نزد انسانها قرار می دهد، و اجازه داده که به اندازه نیاز بخورند و به اندازه نیاز بنوشند و به اندازه نیاز بپوشند و به اندازه متعارف ازدواج کنند، و به اندازه نیاز مرکب تهیه کنند، و آنچه زیاد آمد، به مستمندان مؤمن بدهند تا آنها گرفتاری خود را برطرف سازند، هر که چنین کند، آنچه می خورد و می نوشد و سوار می شود و ازدواج می کند، حلال است و هر که تجاوز کند، برایش حرام است. سپس حضرت فرمود: اسراف نکنید که خداوند اسراف کننده ها را دوست ندارد، آیا می پندارید وقتی خداوند مردی را به مالی امین قرار داد، او اجازه دارد که اسبی به قیمت ده هزار درهم بخرد در حالی که اسب بیست درهمی برایش کافی است، و

ص: 672


1- سوره اعراف 7، آیه 31.
2- سوره انعام 6، آیه 141.
3- سوره طه 20، آیه 127.

یا کنیزی به هزار دینار بخرد در حالی که کنیز بیست دیناری برایش کافی است؟ سپس فرمود: اسراف نکنید که خداوند اسراف کننده ها را دوست ندارد.(1)

«تبذیر » یعنی بیهوده مصرف کردن، و بی جا خرج نمودن، و بیش از اندازه غذا و مایحتاج تهیه کردن و سپس آنها را دور ریختن و یا در گوشه ای انبار کردن.

در قرآن و روایات از تبذیر نهی شده، و خداوند سبحان تبذیر کننده را برادر شیطان دانسته است: «وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا»(2) و به هیچ وجه و هیچ جا تبذیر مکن، بی تردید تبذیرکنندگان برادران شیاطین اند، و شیطان همیشه نسبت به پروردگارش ناسپاس است.

و در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله نهی فرمود از قیل و قال و از پرسش های بی فایده و بی شمار و از ضایع کردن مال.(3)

و حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: «بی تردید خداوند بگو مگو، و ضایع کردن مال، و پرسش های بی جا و بی شمار را دشمن دارد» «انَّ اللَّهَ يُبغِضُ القيلَ وَالقالَ وَاضَاعَةَ اَلْمَالِ وَ كَثْرَةَ اَلسُّؤَالِ».(4)

استعمال آلات لهو: استعمال آلات لهو ونی زدن و امثال آن، به طوری که مناسب مجالس لهو و لعب باشد، از گناهان بزرگ است، خصوصا در مجالسی که به مناسبت آغاز زندگی برپا می شود، و در آنها معمولا دختران جوان حاضرند، که چه بسا در پی آن، رفتارهای موجب بی حیایی شده، و گاها در معرض خطر بی عفتی واقع شوند، که گناه آن متوجه فراهم کننده آن مجالس و سپس خود شرکت

ص: 673


1- بحارالانوار، ج 75، فی ذم الاسراف و التبذیر، ص 305، ح 6.
2- سوره اسراء 17، 26 و 27.
3- بحارالانوار، ج 75، ص 304، ح 4.
4- تحف العقول، سخنان کوتاه حضرت رضا علیه السلام ، ح 16.

کنندگان است، بعلاوه ازدواج و تشکیل خانواده، از نعمت های خدا است و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است که: «هر گاه خداوند متعال به بنده اش نعمتی عطا فرماید و آن بنده هنگام آن نعمت، آلت موسیقی حاضر کند، کفران آن نعمت نموده است» «مَنْ أَنْعَمَ اَللَّهُ بِنِعْمَةٍ فَجَاءَ عِنْدَ تِلْكَ اَلنِّعْمَةِ بِمِزْمَارٍ فَقَدْ کَفَّرَها».(1)

و همان حضرت فرمود: «استعمال آلات لهو و گوش دادن به آن، نفاق را در دل می رویاند همان گونه که آب، سبزه و گیاه را می رویاند».(2)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «خداوند متعال، مرا رحمت فرستاده بر همه مردم عالم، و برای این فرستاد که سازها و نایها و آلات لهو را که عادت اهل جاهلیت بود، برطرف نمایم».(3)

6- ششم از آداب مراسم عروسی این است که، شب عروسی، هنگام بردن عروس به خانه داماد، خدا را به عظمت یاد کنند و تکبیرگویان عروس را همراهی نمایند.

جابر بن عبدالله انصاری گوید: در شب زفاف حضرت زهرا علیها السلام جبرئیل و میکائیل و فرشته ها نازل شدند و در مراسم بردن زهرا علیها السلام به خانه علی علیه السلام همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شرکت نمودند و بطور مکرر تکبیر گفتند و پیامبر صلی الله علیه وآله نیز با آنها تکبیر گفت، و از آن هنگام، تکبیر گفتن در مراسم زفاف مرسوم شد.(4)

7- هفتم از آداب زفاف است که پیامبر صلی الله علیه وآله به داماد فرمود: «وقتی عروس را به خانه آوردی، کفش هایش را در آور و پاهایش را بشوی و آب آن را از در خانه تا

ص: 674


1- وسائل الشیعه، ج 12، ص 233، ح 7 و 3.
2- وسائل الشیعه، ج 12، ص 233، ح 7 و 3.
3- مستدرک الوسائل، کتاب التجارة، باب 79.
4- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب زفاف. تلخیص شد.

آخر آن بپاش که اگر چنین کنی فقر را برطرف نموده و بی نیازی و برکت را وارد خانه ات کردهای .(1)

مؤلف: این رفتار متواضعانه، باعث فزونی مهر و محبت می شود و هرگز از خاطر عروس محو نمی شود، و خانه ای که در آن مهر و محبت حاکم باشد، قهرا خیر و برکتش افزون گردد.

8- از امام جعفر صادق علیه السلام است که: «وقتی عروس وارد بر داماد می شود، دست بر موی جلوی سر او بگذارد، و در حالی که رو به قبله قرار گرفته بگوید:

خدایا! این عروس، امانت تو است که به من سپردی، و او را به دستور تو بر خود حلال نمودم، خدایا از او برایم فرزندی روزی و مقدر کن که مبارک و پرهیزکار و از شیعیان آل محمد صلی الله علیه وآله باشد و شیطان در او بهره ای نداشته باشد».(2)

در روایت دیگر است که: «در شب زفاف، داماد دو رکعت نماز بخواند، به عروس هم بگوید: دو رکعت نماز بخواند، و خدا را شکر نماید و صلوات بفرستد و بگوید: پروردگارا! انس و محبت و خشنودی عروس را نصیب من بگردان، او را به من و مرا به او خشنود فرما، (که از یکدیگر راضی باشیم) و میان ما به بهترین وجه جمع نما و استوارترین پیوند را میان ما قرار ده، ای خدا ! به طور یقین تو حلال را دوست داری، و حرام را تقبیح و بر آن مؤاخذه می کنی».

و در روایت دیگر است که فرمودند: «هنگام آمیزش، نام خدا را بر زبان جاری کن (بسم الله بگو) و این دعا را بخوان: «اللّهُمَّ ارْزُقْنِي وَلَداً واجْعَلْهُ تَقِيّاً ذَكِيّاً لَيْسَ في خَلقِهِ زِيادَةٌ وَلا نُقْصانٌ واجْعَل عاقِبَتَهُ إليَّ خَير»(3) (بار پروردگارا! فرزند روزی

ص: 675


1- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب زفاف. تلخیص شد.
2- کافی، ج 5، ص 321.
3- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب عروسی و شب زفاف .

من بفرما، و او را با تقوا و پاک قرار ده، که در خلقت و اندامش زیاده و نقصان نباشد، و عاقبت به خیرش بگردان».

در روایت دیگر است که فرمود: «در هفته نخست، عروس را از خوردن سرکه، گشنیز، لبنیات، و سیب منع کنید».(1) و فرمودند: «با همسرتان، به فکر زن دیگر، همبستر نشوید، و با یک دستمال خود را پاک نکنید، و ایستاده آمیزش ننمایید، و در شب عید فطر و شب عید قربان و شب نیمه شعبان آمیزش نکنید، نیز اول ماه و وسط ماه و آخر ماه آمیزش نکنید، مگر شب اول ماه رمضان که آمیزش مستحب است، همچنین رو به قبله و پشت به قبله آمیزش نکنید، و کسی که محتلم شده، پیش از غسل آمیزش نکند، نیز آمیزش مجدد پیش از غسل مکروه است، و آمیزش با همسر باردار، بدون وضو مکروه است.

و در روایات است که: شب دوشنبه آمیزش مستحب است و اگر فرزنددار شدید، حافظ قرآن شود، و شب سه شنبه آمیزش کنید، فرزند متدین و پاک باشد، و شب پنجشنبه آمیزش کنید، اگر فرزنددار شدید، عالم و دانشمند شود، و شب جمعه آمیزش کنید، اگر فرزنددار شدید، سخنران و گوینده شود.(2) نیز فرمودند: «پیش از آمیزش، مقداری با همسر ملاعبه کنید تا او آماده شود، و عجله و شتاب نکنید، تا او هم ارضا شود».(3)

آداب زن و شوهر در زندگی

«هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ ۗ»(4) به زنان برای شما مردان پوشش، و شما

ص: 676


1- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب عروسی و شب زفاف. ضمنا برای موارد مکروه، علتهایی ذکر شده است.
2- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب عروسی و شب زفاف. ضمنا برای موارد مکروه، علتهایی ذکر شده است.
3- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب عروسی و شب زفاف. ضمنا برای موارد مکروه، علتهایی ذکر شده است.
4- سوره بقره 2، آیه 187.

مردان هم برای زنان پوشش هستید).

زن و شوهر با ایمان، به حکم ایمانشان، لازم است دستورات اسلام را رعایت کنند و حقوقی را که بر یکدیگر دارند، ادا نمایند.

حقوقی را که اسلام بر عهده زن و شوهر نهاده، دو نوع است یک نوع حقوق واجب و قانونی است، و نوع دیگر حقوق اخلاقی، حقوق واجب و قانونی آنها است که اگر یکی از طرفین رعایت نکند، طرف دیگر حق بازخواست و مطالبه دارد، مانند حق نفقه زن بر شوهر، و حق اطاعت و تمکین زن - در موارد خاصی - از شوهر، این نوع حقوق، زیربنای ازدواج و زن و شوهر بودن است، که اگر رعایت نشود، بنا سرپا نمی ماند، اما نوع دیگر که حقوق اخلاقی است، هر یک بحکم اخلاق، موظفند آنها را رعایت کنند، که اگر رعایت نمودند اجر و پاداشی بزرگ به آنها داده می شود.

در آیه مبارکه فوق، به اخلاق پسندیده زن و شوهر اشاره شده که فرموده است:

زنان پوشش مردان و مردان هم پوشش زنان هستند» یعنی زن و شوهر برای هم نقش لباس را دارند، به توضیحی که در پاورقی صفحه 649) آمده است.

در آیه ای دیگر است که خدا می فرماید: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا »(1) ؛ « برای شما مردان، از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید».

و در روایات است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: به زنی که خوب شوهرداری کند، ثواب جهاد در راه خدا داده می شود، و به مردی هم که کار کند و مخارج همسر و فرزندانش را فراهم نماید، ثواب جهاد داده می شود.

ص: 677


1- سوره روم 30، آیه 21.

به علاوه، چنانچه زن و شوهر حقوق اخلاقی مربوط به یکدیگر را رعایت و ادا کنند، زندگی آنها لذت بخش و موجب آرامش آنها می شود، و فرزندان آنها نیز خوب تربیت می شوند؛ در غیر این صورت، خانه که باید مهد آسایش و بهشت ساکنان آن باشد، مبدل به جهنمی وحشتناک گشته، ساکنان خود را می سوزاند و در این میان، کودکان معصوم آن خانواده، از همه بیشتر متضرر و آینده آنان تاریک تر می شود.

بر این اساس است که پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام ، اخلاق و صفات شایسته زن و شوهر را بیان فرموده، و در حقیقت همه را به حکم عقل ارشاد فرموده اند.

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است که فرمودند: «سه چیز موجب راحتی مؤمن است، یکی از آنها زن شایسته ای است که او را در کار دنیا و آخرت کمک کند»«وَ امرَأَةٌ صالَحَهُ تَعنيهِ عَلَيَّ أَمْرُ الدُّنيا والأَخِرَةِ»(1)

در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله از امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند خانواده خود را چگونه یافتی؟ پاسخ داد: «فاطمه علیه السلام را بهترین کمک در راه فرمان برداری خدا یافتم» «نِعْمَ اَلْعَوْنُ عَلَيَّ طَاعَةُ اَللَّهِ».(2)

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «وقتی خدا بخواهد خیر دنیا و آخرت را به مسلمان بدهد، چهار چیز به او می دهد: 1- دلی متواضع، 2- زبانی که ذکر خدا گوید، 3- بدنی که در برابر بلاها صابر باشد، 4- زن با ایمانی که وقتی به او نگاه کند، شاد و خوشحال شود، و در غیاب شوهر، عفت خود و اموال شوهرش را حفظ کند» «وَ

ص: 678


1- کافی، ج 5، ص 328.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 117.

زَوْجَةُ مُؤْمِنِهِ تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَيْهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِي نَفْسِهَا وَمَالِهِ».(1)

و امام صادق علیه السلام فرمودند: «از برکت زن این است که کم خرج و آسان زا باشد، و از بدی زن پرخرج بودن و سخت زا بودن اوست».(2)

زن خوب فرمان بر پارسا **کند مرد درویش را پادشاه

و همان حضرت فرمودند: «زن وقتی پنج کار را انجام دهد از هر دری از درهای بهشت که خواست می تواند وارد بهشت شود. 1- نمازهای واجبش را بخواند، 2۔ روزه ماه رمضانش را بگیرد، 3- حج واجبش را بجا آورد، 4- از شوهرش اطاعت کند، 5- به حقانیت امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراف نماید».«إِذَا صَلَّتِ الْمُرَاة خَمْسَهَا و صَامَتْ شَهْرَهَا و حَجَّتْ بَيْتَ رَبِّهَا وَ اطَّاعَتْ زَوْجَهَا وعَرَفَتْ حَقَّ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلْتَدْ مِنْ اَيِّ أَبْوَابِ الْجِنَانِ شَائَت».(3)

و از همان حضرت نقل است که: «در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مردی از انصار بخاطر کاری به مسافرت رفت و با زنش عهد کرد که از خانه بیرون نرود تا او برگردد، در این میان پدر آن زن بیمار شد، به پیامبر پیغام داد که شوهرم به سفر رفته و با من عهد کرده که از خانه بیرون نروم تا برگردد، اما اکنون پدرم بیمار است آیا دستور میدهی به عیادت او بروم؟ حضرت فرمود: نه، در خانه ات بنشین و حرف شوهرت را گوش کن، تا این که پدرش مرد، آن زن به پیامبر پیغام داد یا رسول الله ! پدرم مرد آیا دستور میدهی (در مراسم او حاضر شوم؟ حضرت فرمود: نه در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت کن، وقتی پدرش را دفن کردند، پیامبر صلی الله علیه وآله

ص: 679


1- کافی، ج 5، ص 327.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 52، ح 1.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 79، ح 4.

به آن زن پیام داد که: خداوند تو را و پدرت را به خاطر اطاعت تو از شوهرت آمرزید).(1)

و از همان حضرت نقل است که: « مردی به پیامبر صلی الله علیه وآله عرضه داشت: همسری دارم که چون وارد خانه می شوم به استقبالم می آید و هنگام بیرون رفتن، بدرقه ام می کند، و چون مرا غصه دار ببیند می گوید: چرا ناراحتی؟ اگر بخاطر روزی است که دیگری (خدا) عهده دار است و اگر بخاطر آخرت است، خدا غصه ات را زیاد کند تا بیشتر به فکر قیامت و آخرت باشی). پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: همانا خداوند کارگزارانی دارد که این زن نیز از کارگزاران خداست و برای او نیمی از اجر شهید است.(2)

در روایت دیگر است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: هر زنی که بر بداخلاقی شوهرش صبر کند، خداوند مانند پاداش آسیه به او عطا نماید ( آسیه همسر فرعون بود که ایمان آورد و زیر شکنجه های هولناک شوهرش جان داد). «مَنْ صَبَرَتْ عَلَيَّ سُوءُ خُلُقِ زَوْجُهَا اِعْطَاهَا مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ بِنْتُ مُزَاحِمٍ».(3)

و همان حضرت فرمود: هر زنی که با شوهر مدارا نکند و او را به آنچه نمی تواند، وادار کند، خداوند هیچ کار خوبی از او قبول نمی کند و خدا را در حالی

ص: 680


1- همان، باب 91، ح 1.
2- جَاءَ رَجُلٌ إِلَيَّ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَإِنَّ لِي زَوْجَهُ إِذَا دَخَلْتُ تَلَقَّتْنِي و إِذَا خَرَجْتُ شَيَّعَتْنِي و إِذَا رَأَتْنِي مَهْمُوماً قالَتْ لِي مَا يُهِمُّكَ إن كُنتَ تَهْتَمُّ لِرِزْقِكَ قَدْ تَكَفَّلَ لَكَ بِهِ غَيرُكَ ز وإن كُنتَ تَهْتَمُّ لِأَمْرِ آخرتك فزادَك اَللَّهُ هَمّاً فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه ان لِلَّهِ عُمَّالاً وهُوَ مِنْ عُمَّالِهِ لَها نِصْفُ اَجِرٍ الشَّهِيد» وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 6، ح 14.
3- بحارالانوار، ج 100، ص 247.

که بر او خشمگین است ملاقات می کند.(1)

و امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از دعاهای پیامبر صلی الله علیه وآله این بود که خدایا به تو پناه می برم از همسری که قبل از پیری مرا پیر کند. «كَانَ مِنْ دُعَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه اَعُوذُ بِكَ مِنْ اِمْرَاةٍ تُشَيِّبُنِي قَبْلَ مَشِيبِي».(2)

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: خشم خدا شدید است بر آن زنی که به شوهرش بگوید: هرگز از تو خیری ندیده ام، و اعمالش باطل می گردد. «اَيمَا اِمْرَأَةٍ قَالَتْ لِزَوْجِهَا مَا رَأَيْتَ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَيْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهَا».(3)

و از همان حضرت است که: «هر زنی شوهرش را بیازارد، نماز و هیچ یک از اعمال خیرش پذیرفته درگاه خدا نیست تا او را راضی کند؛ هر چند شب و روز به نماز و روزه بگذراند و برده آزاد کند و مالها در راه خدا انفاق نماید؛ سرانجام، این زن اول کسی است که وارد آتش می شود. و مردی هم که همسرش را آزار دهد و در حق او ستم کند، همین کیفر و عذاب را خواهد داشت.(4)

و همان حضرت فرمود: هر بانویی که در خانه شوهر، به منظور اصلاح کار منزل، چیزی را از جایی به جای دیگر منتقل کند (یعنی خانه را اداره کند) خداوند به او نگاه رحمت کند و هر که خداوند به او نظر رحمت کند وی را عذاب ننماید:

در روایت دیگر است که: یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله بنام ام سلمه گفت: ای فرستاده خدا ! مردان، تمام خوبی ها را از آن خود کرده اند، زنهای بیچاره چه نصیبی دارند؟ حضرت فرمود: نه چنین است، بلکه چون زنی باردار شود همانند

ص: 681


1- . وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 117، ح 5.
2- من لا یحضر، ج 3، ص 588.
3- بحار الانوار، ج 100، ص 247.
4- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 117، ح 5.

انسان روزه گیر و شب زنده دار که با جان و مال خویش در راه خدا جهاد می کند، پاداش خواهد داشت و چون زایمان کند آن قدر پاداش خواهد داشت که هیچکس مقدار آن را در عظمت نمی داند و چون فرزند خود را شیر دهد به هر مکیدنی که بچه شیر می خورد، همانند آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسماعیل در راه خدا، ثواب به او تعلق می گیرد و چون از شیر دادن فارغ شود، فرشته بزرگواری بر پهلوی او زند که کار خود را از سر بگیر که گناهانت آمرزیده شد.

و همان حضرت فرمود: «ای مردها! زنان شما بر شما حق دارند و شما هم بر آنها حق دارید، حق شما مردان این است که زنانتان دیگری را نپذیرند و کسی را بدون رضایت شما به خانه راه ندهند و کار ناپسند انجام ندهند، و چنانچه بر خلاف وظیفه رفتار کردند، خدا به شما اجازه داده که در بستر از آنها کناره گیری کنید، و آنان را بطور ملایم و آرام بزنید و اگر فرمان نبردند، نفقه آنان را بپردازید (هر چند آنها معصیت کارند زیرا آنان را بر خود حلال کرده اید پس از خدا بترسید، و با زنان خوش رفتاری کنید».(1)

نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «زمانی بر مردم می آید که دین کسی سالم نمی ماند مگر آن که همانند روباه که بچه های خود را از این سوراخ به آن سوراخ می برد، او هم از این جا به آن جا رود، عرض کردند: این زمان چه وقت است؟ فرمود:

هنگامی است که خرج زندگی، جز با معصیت خدا بدست نیاید، در آن زمان بی همسر بودن حلال است!؟ عرض کردند شما به ما دستور ازدواج داده اید (چگونه می فرمایید، بی همسر بودن حلال است) فرمود: بله، اما در آن زمان هلاکت مرد به دست پدر و مادرش انجام می گیرد، و اگر آنها نبودند، به دست همسر و

ص: 682


1- بحارالانوار، ج 76، ص 349.

اولادش صورت می گیرد، اگر همسر و اولاد هم نداشت بدست فامیلش و همسایه هایش هلاک می شود! پرسیدند چگونه چنین می شود یا رسول الله؟ فرمود:آنها او را به تنگدستی و کمی درآمد سرزنش می کنند و او را وادار می کنند به خرج کردن آنچه در توانش نیست تا اینکه او را به درآمدهای حرام وادار می کنند و به هلاکت و پرتگاهش می اندازند. (1) «عَنِ اِبْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله لَيَأْتِيَنَّ عَلِيٌ اَلنَّاسَ مَا لاَ يَسْلَمُ لِذِي دِينٍ دِينُهُ إِلاَّ مَنْ يَفِرُّ مِنْ شَاهِقٍ إِلَيَّ شَاهِقٌ وَ مِنْ جُحْرٍ إِلَيَّ جُحْرٌ كالثعلبِ بِأَشْبَالِهِ قَالُوا ومَتي ذلك اَلزَّمان؟قَالَ إِذَا لَمْ تُنَلِ اَلْمَعِيشَةُ إِلاَّ بِمَعَاصِي اَللَّهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ حَلَّتِ اَلْعُزُوبَةُ قَالُوا يَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَرْتَنَا بِالتَّزْوِيجِ قالَ بَلي وَلكِن إِذا كان ذلِكَ الزَّمَانُ فَهَلاَكُ اَلرَّجُلِ عَلَي يَدَيْ أَبَوَيْهِ فَإِنْ لَم يَكُن لَهُ أَبَوَانِ فَعَلِي يَدَيْ زَوجَتِهِ وَ وَلَدِهِ فَإن لَم تَكُن لَهُ زَوْجَةٌ ولاوَلَدٌ فَعَلَيَّ يَدَي قَرَابَتُهُ وَ جِيرَانِهِ قَالُوا وَكَيْفَ ذَلِكَ يَا رَسولَ اللَّهِ قَالَ يُعَيِّرُونَهُ بِضِيقِ المَعِيشَةِ ويُكَلِّفُونَهُ مَا لايُطيقُ حَتّي يُوروهُ مَوارِدَ الهَلَكَةِ ».(2)

آداب همسرداری مردان

«وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا»(3)«با همسران خود رفتاری شایسته داشته باشید. و اگر از آنها رضایت ندارید و نمی پسندید، فورا دست به بدرفتاری و یا جدایی نزنید، زیرا ممکن است شما اشتباه کرده باشید و خداوند در آنچه شما نمی پسندید خیر و برکت فراوان - مثل فرزندان خوب - قرار داده باشد).

ص: 683


1- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 388.
2- مستدرک الوسائل، ج 11، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، ح 19. مسلسل 13336.
3- سوره نساء 4، آیه 18.

و از امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود: « به خدا سوگند، در همه زندگی، هرگز به فاطمه علیها السلام خشم نکردم، و هرگز او را به کاری وادار نساختم، تا آنکه آن حضرت جهان را وداع گفت و مرا به فراق خود گرفتار ساخت و فاطمه علیها السلام نیز هرگز به من خشم نگرفت و در هیچ کاری با من ناهمسازی و بدرفتاری نکرد، او به گونه ای بود که هرگاه به او نگاه می کردم، غم ها و اندوه های دلم برطرف می شد».«فَوَاللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَلَا أَكْرَهْتُهَا عَلَيَّ اَمْرٌ حَتّي قَبَضَهَا اللَّهُ وَلا أَغْضَبْتَنِي ولا عَصَتْ لِي أَمْراً لَقَدْ كُنْتُ أَنْظُرُ إلَيْها فَتَكْشِفُ عَنِّي الهُمُومَ والأَحْزَانَ».(1)

و از همان حضرت است که فرمود: «روزی پیامبر صلی الله علیه وآله بر ما وارد شد که فاطمه علیها السلام مشغول آماده کردن و پختن غذا بود، من هم مشغول پاک کردن عدس بودم، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای علی! آنچه می گویم بشنو، خداوند سبحان به من خبر داد که هیچ مردی نیست که در خانه به همسر خود کمک کند مگر آنکه برای آن مرد ثواب یکسال عبادت باشد، و خداوند متعال اجر صابران (مثل حضرت ایوب) را به او عطا فرماید، ای علی! هر مردی که در خانه به همسر خود کمک کند، در نامه عملش ثواب شهید نوشته شود، ای علی! خدمت به همسر در خانه، افضل است از بسیاری از عبادات (مستحبی)، ای علی! خدمت به همسر در خانه، کفاره گناهان و خاموش کننده خشم پروردگار، و سبب زیاد شدن حسنات و بالارفتن درجات است».

و در نقلی دیگر است که: «هر مردی هفت روز در خانه خدمت همسر خود را انجام دهد، حق تعالی هفت در جهنم را بر او ببندد، و درهای بهشت را بر روی او

ص: 684


1- بحارالانوار، ج 11، ص 328.

بگشاید».(1)

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: « بهترین مردان شما، مرد با تقوی و پاکیزه و دست و دل باز است که نگاه او سالم باشد (به نامحرم نظر نکند) و به پدر و مادرش مهربان بوده و عیال خود را به دیگری محتاج نکند» و «بدترین مردان، مرد تهمت زننده ای است که بخیل و بددهن باشد، تنها غذا بخورد، و میهمان دوست نباشد، و همسر و خدمتکار خویش را بزند و عیال خویش را به دیگری محتاج کند و پدر و مادرش را اذیت نماید»: «اِنَّ مِن خَيرِ رِجالِكُمُ التَّقِيَّ النَّقِيَّ السَّمْحَ الكَفَّيْنِ السَّلِيمَ الطَّرَفَيْنِ البَرَّ بِوالِدَيهِ وَلا يَجِيءُ عِيالُهُ إلَيَّ غَيرُهُ ثُمَّ قالَ ألا أُخبِرُكُم بِشَرِّ رِجَالِكُم؟ اِنْ مِنْ شَرِّ رِجالِكُمُ الْبَهَّاتَ الْبَخِيلَ الْفَاحِشَ الْأَكْلُ وَحْدَهُ الْمَانِعُ رِفْدَهُ الضَّارِبُ اَهْلَهُ وَ عَبْدُ المُلجي عِيالَهُ إلَيَّ غَيْرُهُ الْعاقَّ بِوالِدَيْهِ»(2)

و همان حضرت فرمودند: هر مردی که اخلاق بد همسر خود را بخاطر پاداش آن، تحمل کند، خداوند پاداش شاکرین به او عطا خواهد نمود. «مِن صَبَر عَلِيٌ خَلقُ امْرَاةٍ سَنِيئَةَ الخَلْقِ وَاحْتَسَبَ فِي ذلِكَ الأَجرَ اعطاهُ اَللَّهُ ثَوَابَ اَلشَّاكِرِينَ».(3)

و فرمودند: تعجب می کنم از مردی که همسرش را می زند، در حالی که خودش مستحق تر است به کتک خوردن. «إنّي أَتَعَجَّبُ مِمَّن يَضرِبُ امرَأَتَهُ وَهُوَ بِالضَّربِ اُولِي مِنها».(4)

ص: 685


1- این روایت و روایت قبل را از کتاب «منابری از سوره مرسلات و هل اتی»، از آیت الله سید احمد میرخانی رحمه الله، ص 121 نقل کردم. عبارات تلخیص شد.
2- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 7، ح 2.
3- همان، باب 10، ح 5.
4- بحار، ج 100، ص 249.

امام صادق علیه السلام فرمود: رحمت خدا بر آن بنده که با همسرش به نیکی رفتار کند، همانا خداوند زن را در اختیار او قرار داده و او را سرپرست وی کرده است.«رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِيمَابَيْنَهُ وَبَيْنَ زَوْجَتِهِ ».(1)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: بهترین ایمان را کسی دارد که بهترین اخلاق را دارد و نسبت به خانواده اش مهربان تر است و من از همه شما به خانواده ام مهربانترم.«الْحَسَنِ النَّاسُ ايمانا اَحْسَنَهُمْ خُلُقاً والْطُفْهُم بِأَهْلِهِ وَ اَنَا الطَّقْفُكَ بِأهلِي».(2)

و همان حضرت فرمود: برترین شما کسی است که رفتارش نسبت به اهل خود نیکوتر باشد، و من از همه شما نسبت به خانواده ام بهترم «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لاَهْلِي».(3)

و از حضرت موسی بن جعفر از آباء گرامش علیهم السلام روایت است که: ام سلمه به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرد: چنانچه زنی به تناوب با دو مرد ازدواج کرده و آنها داخل بهشت شوند، این زن در بهشت با کدام یک از آنها خواهد بود؟

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: زن اختیار می کند هر کدام را که اخلاقش نیکوتر و رفتارش با خانواده اش بهتر بوده است. ای ام سلمه! هرکس خلق نیکو داشته باشد، برنده خیر دنیا و آخرت است. «قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي اَلْمَرْأَةُ يَكُونُ لَهَا زَوْجَانِ فَيَمُوتَانِ فَيَدْخُلاَنِ الْجَنَّةَ لَايْهِمَّا تَكُونُ قَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ تَخَيَّرَا أحسَنَهُمَا خُلُقاً وخَيْرُهُما لاهِلِهِ يا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ حُسْنَ الخُلُقِ ذَهَبَ بِخَيرٍ

ص: 686


1- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 88، ح 5.
2- کافی، ج 4، ص 146.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، باب 89 ح 6.

الدُّنیَا وَ الآخِرَةِ».(1)

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «کسی که نعمت و توان مالی دارد باید بر اهل و عیالش توسعه و گشایش دهد» «صَاحِبُ اَلنِّعْمَةِ يَجِبُ أَنْ يُوَسِّعَ عَلَيَّ عِيَالُهُ»(2)

و امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن، به آداب خدا عمل می کند، هر گاه خداوند به او وسعت داد، او هم به خانواده اش توسعه می دهد و هر گاه خداوند امساک کرد او هم امساک می کند».(3)

(وکمتر خرج می کند).

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «سزاوار است مرد، بر خانواده اش توسعه دهد، تا آرزوی مردنش را نکنند».(4)

و در تفسیر قمی است که: زن هود علیه السلام آن حضرت را اذیت می کرد و با آن جناب بدرفتاری می نمود ولی حضرت هود علیه السلام دعا می کرد که خدا به آن زن طول عمر دهد، گفتند: برای چه دعا می کنی که چنین زنی زنده بماند؟ فرمود: خداوند برای هر مؤمنی دشمنی آفریده که او را اذیت کند، و دشمن من همسرم باشد که زیردستم هست و مالک امر او می باشم، بهتر است از اینکه دشمنم کسی باشد که بر من مسلط و مالک امر من باشد.«انْ هُودٍ كَانَتْ لَهُ زَوْجُهُ سَوْءٌ يَدْعُو لَهَا بِالْبَقَاءِ فَقَالُوا لَهُكَيْفٌ ذَلِكَ قَالَ لَإِنَّهُ مَا خَلَقَ اللَّهُ مُؤْمِناً إِلاَّ وَلَّهَ عَدُوٌ يُؤذيهِ وَهي عَدُوَّتِي فَلَأَن يَكُونَ عَدُوِّي مِمَّنْ املكه خَيْرٌ مِنْ أَنْ يَكُونَ عَدُوِّي مِمَّنْ يمْلِكُنِي».(5)

و روایت مربوط به بدخلقی سعد معاذ با خانواده اش و مبتلا شدن او به فشار

ص: 687


1- ثواب الأعمال، ص215؛ الخصال، ص 42؛ روضة الواعظین، ص 376، بحار الأنوار، ج8، ص119.
2- وسائل الشیعه، ابواب النفقات، باب 20، ح 4 و ح 6.
3- وسائل الشیعه، ابواب النفقات، باب 20، ح 4.
4- وسائل الشیعه، ابواب النفقات، باب 20، ح 6.
5- سفینة البحار، ج 3، ص 511 و بحار، ج 11، ص 351.

قبر (در صفحه 861 (در خانه بدخلقی نکنند) آمده است).

نه سخت گیری، نه اسراف: انسان باید در هزینه زندگی معتدل باشد، و نباید به همسر و فرزند سخت گیری کند، و در تهیه نیازهای متعارف آنها بخل بورزد، همچنین نباید اسراف و ولخرجی کند، و نیز نباید دنیا و آخرت خویش را فدای زن و فرزند کند، خداوند متعال فرموده است: «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا»(1)(مؤمنان کسانی هستند که چون انفاق و خرج می کنند اسراف نمی کنند و از حد متعارف و اعتدال نمی گذرند، و سخت گیری هم نمی کنند، و همواره در حد اعتدال خرج می کنند).

در روایت آمده ابن ابان گوید: از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام از نفقه بر خانواده پرسیدم؟ فرمود: در حد اعتدال، نه اسراف و زیاده روی و نه تقتیر و سخت گیری.(2)

در روایت دیگر است که از حضرت رضا علیه السلام از مخارج و نفقه خانواده پرسیدند؟ حضرت فرمود: در حدی که نه اسراف باشد و نه سخت گیری، و آیه «وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا..» را تلاوت فرمودند.(3)

و امام صادق علیه السلام فرمودند: (به طور حتم و یقین، خداوند میانه روی را دوست دارد، و اسراف چیزی است که خدا آن را مبغوض دارد، و فرمود: (اسراف ملازم کم برکتی است). (4)

ص: 688


1- سوره فرقان 25، آیه 67.
2- وسائل الشیعه، ابواب النفقات، باب 27، ح 1.
3- همان، ح 6 و ح 5.
4- وسائل الشیعه، ابواب النفقات، باب 27، ح 2 و باب 25، ح 1.

و امام سجاد علیه السلام فرمود: (مرد باید به مقدار کفایت خرج کند و زیادی را برای آخرتش بفرستد، این کار برای دوام و بقای نعمت، مفیدتر و برای برکت از جانب خدا مؤثرتر و نسبت به آخرت هم سودمندتر است.(1)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «بیشترین تلاش خود را مشغول زن و فرزند خود مکن، اگر آنها از اولیاء خدا باشند خدا اولیاء خودش را ضایع نمی کند، و اگر از دشمنان خدا باشند چرا تلاشت را صرف دشمنان خدا بکنی» «لاَ تَجْعَل اكْثَرَ شُغُلُك بِأَهْلِك« ووُلْدِك فَإِنْ يَكُنْ أَهْلُكَ ووُلَدِكَ اولِياءَ اللَّهِ فَأنَّ اللَّهَ لا يُضَيِّعُ أَوْلِيَائَهُ وَإِنْ يَكُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ فَمَا هَمُّكَ وَ شُغُلُكَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ».(2)

و پیامبر اکرم در سفارشات خود به عبدالله ابن مسعود فرمود: ای پسر مسعود، مهربانی و دلسوزی بر خانواده و فرزندان، تو را به انجام حرام و گناه نیندازد، خداوند متعال می فرماید: «روزی در پیش رو است که مال و فرزندان، در آن روز سود ندهد، مگر کسی که با قلب سالم نزد خداوند آید.«يَا اِبنَ مَسعُودٍ لا تَحْمِلَنَّكَ الشَّفَقَةُ عَلَيَّ اَهْلِكْ وَ وَلَدُكَ عَليَّ الدُّخُولُ فِي الْمَعَاصِي وَالْحَرَام ِفَانِ اللَّهَ تَعَالَي يَقُولِ «يُومَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أُتِيَ اَللَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمَ ».(3)

فرزند برترین نعمت خدا

انبیاء و اولیاء و مؤمنان خالص و مخلص و آگاه، از خدا درخواست پست و مقام و مال دنیا نکردند، ولی تقاضای فرزند صالح که نور چشم آنها باشد، نمودند، و گفتند: « فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا*يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا»(4)

ص: 689


1- اصول کافی، ج 3، ص 8.
2- اصول کافی، ج 3، ص 8.
3- بحار الانوار، ج 77، ص 108، سوره شعرا 26 آیات 88 و 89
4- سوره مریم 19، آیه 5 و 6.

« [حضرت زکریا گفت: ] بار پروردگارا! مرا از سوی خود فرزندی عطا کن، که از من و خاندان یعقوب ارث برد، و او را ای پروردگار! مورد رضایت خود قرار ده).

و مؤمنان دعا کردند و گفتند:

«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»(1) « [مؤمنانی که دعا می کنند و می گویند: ای پروردگارمان! ما را از سوی همسران و فرزندانمان روشنی چشم بخش و ما را پیشوای پرهیزکاران قرار ده».

وحضرت زکریا عرض کرد:«فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًا یَرِثُنِی...! »(2)«پروردگارا ! فرزندی به من عطا کن که وارث من و وارث خاندان یعقوب باشد».

نیز حضرت ابراهیم علیه السلام عرض کرد:«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ اَلصَّالِحِينَ *فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِيمٍ » « پروردگار من! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن، ما هم او را به پسری بردبار مژده دادیم».

و حضرت ابراهیم علیه السلام خدا را ستایش و حمد نمود به خاطر اینکه در سن پیری به او دو فرزند عطا فرمود:« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ»(3)

و حضرت زکریا دعا کرد و از خدا خواست فرزندی نیکو به او عطا فرماید، و دعایش مستجاب شد، «هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ*فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ»(4)

ص: 690


1- سوره فرقان 25، آیه 74.
2- سوره مریم 19، آیه 5.
3- سوره ابراهیم 14، آیه 39.
4- سوره آل عمران - 3- 39. آنجا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت: ای پروردگار من! از نزدم خودت به من فرزندی پاکیزه ببخش که تویی شنوای دعا، آن گاه فرشتگان او را در حالی که در محراب ایستاده و نماز می خواند - ندا دادند که خدا تو را به یحیی - که تصدیق کننده کلمه ای از خدا است و آقا و پارسا و پیامبری از صالحان است - مژده می دهد.

همچنین خداوند سبحان به حضرت مریم علیه السلام مژده فرزندی مانند حضرت عیسی علیه السلام داد.(1)

شاهد دیگر بر ارزش و برتری فرزند، این که خداوند سبحان در آیات بسیاری، در مورد فرزند، تعبیر به هبه و بخشش از جانب خود فرموده« يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ»(2)و آیات دیگر (3)، ولی در جایی نفرموده است به کسی ثروت و مقام دنیوی بخشیدم.

و از همه والاتر، مژده خداوند است به پیامبر اکرم علیه السلام به خیر کثیر، سیده نساء، فاطمه زهرا علیها السلام که باعث آرامش پیامبرصلی الله علیه وآله، و اخبار به نابودی دشمنان و بدخواهان آن جناب بود، «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ»(4)؛ (بی تردید ما به تو خیر فراوان که فاطمه علیها السلام و فرزندان بابرکت اوست عطا کردیم). (5) به علاوه، خداوند سبحان در مواردی که فرزند عطا کرده، تعبیر به بشارت و مژده فرموده (6)ولی برای ثروت و پست و مقام

ص: 691


1- سوره مریم 19، آیات 19 تا 24.
2- سوره شورا 42، آیه 49: (خدا به هر کس بخواهد دختر و به هر کس بخواهد پسر می بخشد).
3- به معجم المفهرس قرآن، ماده وب مراجعه شود.
4- سوره کوثر 108، آیه 1.
5- به تفسیر المیزان، ج 20، ص 370 مراجعه شود.
6- «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ» سوره صافات (37، آیه 101). « وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ » (سوره صافات (37)، آیه 112). «فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ» (سوره هود (11)، آیه 71). «وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ» (سوره ذاریات (51)، آیه 28). « إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ » (سوره حجر (15)، آیه 53). «نُبَشِّرُكَ بِغُلاَمٍ اِسْمُهُ يَحْيَ» (سوره مریم (7)، آیه 19). «يُبَشِّرُكَ بِيُحْيٍ مُصَدِّقاً » (سوره آل عمران (3)، آیه 39) . «يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ » (سوره آل عمران (3)، آیه 45) . «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ» (سوره نحل (16)، آیه 58). «مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ ۚ» (سوره نحل (16)، آیه 59). «وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَٰنِ» (سوره زخرف (43)، آیه 17).

به کسی بشارت و مژده نداده است، و این تعبیر گویای ارزش بالای فرزند است.

در روایات نیز از وجود فرزند تجلیل شده، و فوق نعمتها شمرده شده است.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: « حسن و حسین دو گل خوش بوی دنیای من هستند» «الحَسَنِ وَالحُسَينُ رَيْحَانَتَي مِنَ الدُّنيا».(1)

و همان حضرت فرمود: «فرزند صالح گلی خوشبو از جانب خدا است که بین بندگانش تقسیم کرده است و به راستی که دو گل خوشبوی من از دنیا حسن و حسین علیهما السلام هستند... »(2)

و امام صادق علیه السلام فرمود: دختران حسناتند و پسران نعمتند، و بر حسنات ثواب داده می شود، و از نعمت ها بازپرسی خواهد شد».(3)

و همان حضرت فرمود: «از سعادت مرد فرزند صالح و شایسته است».(4)

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «هر گاه خدا خیر بنده اش را بخواهد، او را نمی راند تا این که فرزندی به او عطا فرماید».(5)

ص: 692


1- بحارالانوار، ج 43، ص 262 و 281، و کافی، ج 6، ص 2، ح 1.
2- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 2، ح 1.
3- همان، باب 5، ح 7، و باب 2 ح 3 و 4.
4- همان، باب 5، ح 7، و باب 2 ح 3 و 4.
5- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 2 و باب 3.

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «میراث خداوند عزوجل از بنده مؤمنش فرزند صالحی است که بعد از او خدا را عبادت و بندگی کند و برایش طلب مغفرت نماید».(1)

و امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «فرزند برای انسان بازوی نیرومند است»، و این شعر را قرائت کرد:

مَنْ كَانَ ذَا عَضُدٍ يُدْرِكُ ظُلاَمَتِهِ **اَن اَلذَّيْلَ اَلَّذِي لَيْسَتْ لَهُ عَضُدٌ

کسی که صاحب بازوی توانا باشد، حق خود را از ستمگران می گیرد، همانا شخص ناتوان کسی است که بازوی توانا نداشته باشد. (یعنی، فرزند بازوی توانای انسان است که به کمک او حق خویش را از ظالمان می گیرد).

و از امام صادق علیه السلام است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: حضرت عیسی بن مریم علیه السلام به قبری عبور کرد که صاحبش عذاب میشد، سال بعد عبور کرد، او عذاب نمی شد، گفت: خدایا! سال قبل به این قبر عبور کردم صاحبش عذاب می شد، امسال عبور کردم عذاب نمی شود؟ خدا به او وحی کرد که فرزند صالحی داشت که به رشد رسید و جاده ای را اصلاح کرد و یتیمی را سرپرستی نمود، لذا بخاطر کار او، پدرش را بخشیدم، سپس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: میراث بنده مؤمن، فرزندی است که بعد از او خدا را بندگی کند و کار شایسته انجام دهد.(2)

مؤلف: از آنچه نقل شد معلوم گردید فرزند صالح، از نعمتهای بسیار با ارزش خداوند است، که هر کس دارد، باید خدا را شکر کند، و آنان که ندارند مانند حضرت زکریا علیه السلام دعا کنند تا پروردگار رؤف و مهربان، به آنها نیز عطا فرماید.

دعا برای فرزنددارشدن: دعا برای طلب فرزند: در روایت است که شخصی

ص: 693


1- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 2 و باب 3.
2- کافی، ج 6، ص 3، ح 12.

به امام صادق علیه السلام عرض کرد: من فرزند ندارم و خانواده ام در حال انقراض و نابودی است، حضرت فرمودند: در حال سجده دعا کن و بگو: «ربِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًا يَرِثُني رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْداً وانتْ خَيْرَ الْوارِثِينَ» آن شخص گوید: من به دستور امام علیه السلام عمل کردم و خدا دو فرزند به من عطا فرمود.(1)

در روایت دیگر است که: شخصی از نداشتن فرزند به امام محمد باقر علیه السلام گلایه کرد و گفت: چیزی به من یاد بده انجام دهم، تا خدا به من فرزند عطا فرماید، حضرت فرمودند: هر روز و هر شب صد مرتبه استغفار کن (روز، صد مرتبه و شب نیز صد مرتبه) بگو: «اسْتَغفِرِ اللَّهَ رَبِّي واتوبَ اليْه» زیرا خداوند فرموده است:

«اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا*وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ »(2) ؛ « از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است، تا بر شما از آسمان، باران پی در پی و بابرکت فرستد، و شما را با اموال و فرزندان یاری کند».

و امام صادق علیه السلام فرمود: «در سحر، صد مرتبه استغفار کن تا خدا به تو فرزند عطا فرماید».(3)

و از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام است که فرمودند: «در خانه با صدای بلند اذان بگو، خداوند سبحان بیماری را از خانه می برد و فرزند عطا فرماید».(4)

و ریان بن شبیب گوید: روز اول محرم خدمت حضرت رضا علیه السلام رسیدم، به من فرمود: ای پسر شبیب! روزهای؟ گفتم: خیر، فرمود: امروز روزیست که زکریا

ص: 694


1- کافی، ج 6، ص 8، باب الدعا فی طلب الولد، ح 2.
2- سوره نوح 71، آیه 10 و 12. (کافی، ج 6، ص 8، ح 4).
3- کافی، ج 6، ص 9، ح 6 و ح 9.
4- کافی، ج 6، ص 9، ح 6 و ح 9.

دعا کرد و گفت: پروردگارا ! به من نژاد پاک ببخش، زیرا تو شنوای دعایی و خدا دعایش را مستجاب کرد، و به فرشتگان دستور داد زکریا را که در محراب ایستاده بود ندا دادند که خدا تو را بشارت می دهد به یحیی،(1) [سپس امام علیه السلام فرمود]: هر کس این روز را روزه بدارد و دعا کند، خدا دعایش را مستجاب نماید، همان گونه که دعای زکریا را مستجاب کرد.(2)

مؤلف: در روایات بسیاری وارد شده که برای طلب فرزند دعا کنند و استغفار نمایند و باید توجه داشته باشند که دعا و استغفار، در صورتی مفید است که با شرایطش انجام شود، و شرایط استجابت دعا و استغفار، در آداب دعا و توبه گذشت، به آن جا رجوع شود.

دوران جنین و صورت بندی آن در رحم

« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ*ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ*ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»(3)(طور یقین ما انسان را از چکیده ای از گل آفریدیم، سپس آن را نطفه ای در قرارگاهی استوار ارحم مادر قرار دادیم، آنگاه آن نطفه را علقه گرداندیم، پس آن علقه را به صورت پاره گوشتی در آوردیم، و آن پاره گوشت را استخوان هایی ساختیم و بر استخوانها گوشت پوشاندیم، سپس او را با آفرینشی دیگر پدید آوردیم، همیشه خدا بابرکت و

ص: 695


1- «هُنَالِک دَعَا زَکرِیَّا رَبَّةُ... »سوره آل عمران (3، آیه 29).
2- امالی شیخ صدوق، مجلس 27، ح 5.
3- سوره مؤمنون 23، آیه 12 تا 14.

نیکوترین آفرینندگان است).(1)

از امام محمد باقر علیه السلام است که: جنین، وقتی در رحم قرار می گیرد، چهل روز نطفه است، پس از آن چهل روز به صورت علقه، یعنی خون بسته شده است، بعد چهل روز به صورت مضغه، یعنی پاره گوشت است، هنگامی که این مدت که چهار ماه است پایان یافت، خداوند دو فرشته صورت گر می فرستد که جنین را در رحم مادر صورت بندی کنند، آن دو فرشته وارد رحم می شوند و روح انسانی را در او می دمند و گوش و چشم و تمام اعضای جنین را به اذن خدا مرتب و منظم میسازند، سپس خدا به آنها امر می کند مقدرات مرا درباره این طفل بر او بنویسید ولی «بدا» را هم برای من شرط کنید، (که اگر مناسب شد سرنوشت او را تغییر دهم) عرض می کنند خدایا! آینده و مقدرات این طفل را از کجا بشناسیم؟ خطاب می شود به پیشانی مادرش نگاه کنید، نگاه می کنند لوحی بر پیشانی مادرش نصب شده که در آن صورت و آرایش و مدت عمر و شقاوت با سعادت و تمام شؤون طفل در آن لوح موجود و دیده می شود، پس یکی از آن دو فرشته می خواند و آن دیگری می نویسد و آنچه در لوح است ثبت می کنند و در آن نوشته «بدا» را شرط می نمایند و مهر می کنند و آن را میان دو چشم کودک قرار میدهند».(2)

ص: 696


1- از جمادی مردم و نامی شدم** وز نما مردم ز حیوان سرزدم مردم از حیوانی و آدم شدم** پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم بار دیگر هم بمیرم از بشر **تا برآرم با ملائک بال و پر بار دیگر از ملک پران شوم** آنچه اندروهم ناید آن شوم پس عدم گردم عدم چون ارغنون** گویدم إنا الیه راجعون
2- کافی، ج 6، باب بدء خلق الانسان و تقلبه فی بطن امه، ص 13، ح 3 و 4. مرحوم فیض در معنای این روایت فرموده است: مقصود و مستفاد از این روایت این است که، اخلاق و روحیات مادر، که از چهره و پیشانیش نمایان است، در صفات و اخلاق و سعادت، یا شقاوت طفل مؤثر است، و طفل ذات متصف به صفات مادر می شود، شیر مادر و تربیت او در طفل اثر می گذارد، ولی حتمی نیست بلکه قابل تغییر است، و چه بسا بواسطه پدر، معلم، محیط، رفیق و غیره، تغییر کند، و همین است معنای «بدا » به کافی ذیل روایت فوق مراجعه شود، البته عبارت تلخیص شد. مؤلف: به تجربه نیز ثابت شده که سعادت یا شقاوت و بدبختی انسان، در رحم مادر و سپس در دامن او پایه ریزی می شود، از پیامبر صلی الله علیه وآله است که «السَّعيدُ سَعيدٌ في بَطنِ أُمِّهِ وَالشَّقيُّ شَقِيٌ في بَطنِ أُمِّهِ» (بحارالانوار، ج 5، ص 153 و ص 157). و از همان حضرت است که: «اَلسَّعِيدَ قَدْ يُشْقِي وَ اَلشَّقِيُّ قَدْ يَسْعَدُ» (روح البیان، ج 1، ص 104) (گاهی سعادتمند شقی و بدبخت می شود - مثل طلحه و زبیر - و گاهی شقی و بدبخت، خوش بخت و عاقبت بخیر می شود - مثل حربن یزید ریاحی، و زهیر بن قین - و خلاصه ملاک سعادت و شقاوت پایان کار است، و چه بسا کار خیری موجب سعادت و عاقبت بخیری شود. روایت است که: در زمان پیامبر صلی الله علیه وآله مردی بود که مرتکب کارهای زشت میشد، و مردم او را جهنمی میدانستند و وضع او را به پیامبر گزارش کردند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: او عاقبت به خیر می شود، اتفاقا عبورش به مرد مؤمنی افتاد که عورتش ظاهر شده بود و خودش متوجه نبود، آن شخص عورت او را پوشاند و به وی خبر نداد، مبادا خجالت بکشد، بعد آن مؤمن از رفتار پسندیده او با خبر شد و از روی خلوص دعایش کرد، در اثر دعای خالصانه آن مؤمن سیئات آن مرد مبدل به حسنات شد، و پس از چندی که از دنیا رفت پیامبر صلی الله علیه وآله بر جنازه اش حاضر گردید». (بحارالانوار، ج 5، ص 155) نیز غذای حرام در فرزند اثر می گذارد، از امام صادق علیه السلام است که فرمود: « در آمد حرام در فرزندان آشکار می شود» «وَالكَسبُ الحَرامُ يُبَيِّنُ فِي الذُّرِّيَّةِ». وسائل الشیعه، ج 12، ص 53. یادآوری: از پیامبر صلی الله علیه وآله و حضرت رضا علیه السلام است که فرمودند: «به زن باردار شیر و خرما بخورانید، زیرا در این صورت فرزند او فهمیده، عالم، و باتقوا و شجاع می شود». (کافی، ج 6، ص 136، باب 34، ح او 2.) و از امام صادق علیه السلام است که فرمود: « به زنان باردار خود میوه بخورانید، کودکان شما زیبا می شوند )) مکارم الاخلاق، ص 88).

سختی حمل و زایمان و اجر آن:«وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ

ص: 697

أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ»(1) (انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی کردن سفارش کردیم، مادرش او را با تحمل مشقت باردار شد و او را با رنج و سختی زایید).

روایت شده که اگر درد زایمان سخت شد و وضع حمل به تأخیر افتاد، آیات 23 و 24 و 25 سوره مریم را بر او بخوانند، همچنین آیه 78 سوره نمل را با صدای بلند بخوانند، تا زایمان آسان و بچه به دنیا بیاید. (2)

و در روایت است که أم سلمه (رضی الله عنها) به پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرد:

فضیلت و ثواب زن را برایم بیان فرما، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای أم سلمه! هنگامی که زن باردار شد، برای او اجر است مانند اجر کسی که با جان و مالش در راه خدا جهاد می کند، و هنگامی که فرزندش به دنیا آمد، به او گفته می شود گناهانت بخشیده شد، عمل را از سر بگیر، و آنگاه که به کودکش شیر می دهد، برای او به هر مکیدن شیری که به طفلش میدهد، ثواب آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل می باشد» «قَالُوا«اِنُ الْمَرْأَةُ إِذَا حَمَلَتْ كَانَ لَهَا مِنَ الْأَجْرِ مَنْ جاهَدَ بِنَفسِهِ وَ مَالِهِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ عَزوجَلَّ فَإِذَا وَضَعَتْ قِيلَ لَهَا قَدْ غُفِرَ لِي ذَنْبُكِ فَاسْتَأْنِفِي الْعَمَلَ فَاِذا أرضَعَتْ فَلَهَا بِكُلِّ رَضْعَةٍ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيل».(3)

دیه اسقاط جنین: دیه اسقاط جنین در چهل روز اول 20 مثقال شرعی طلای سکه دار است، که هر مثقال 18 نخود می باشد، و چهل روز دوم که علقه است، دیه آن 40 مثقال، چهل روز سوم که مضغه است 60 مثقال، پس از آن که به صورت استخوان در آید، دیه آن 80 مثقال، بعد که گوشت روییده و صورت بندی

ص: 698


1- سوره احقاف - 46 - آیه 15.
2- مستدرک الوسائل، ج 2، باب 79، ص 633.
3- بحارالانوار، ج 103، ص 251، ح 49.

می شود دیه آن 100 مثقال، و همین که روح انسانی (شکل انسان در آن دمیده شد، اگر پسر باشد دیه آن هزار مثقال و اگر دختر باشد، دیه آن پانصد مثقال شرعی طلای سکه دار است، که اسقاط کننده باید بدهد به ورثه طفل، و اسقاط کننده هر چند مادر او باشد، از دیه سهمی نمی برد. (1)

آداب ولادت

1- از پیامبر صلی الله علیه وآۀه نقل است که فرمودند: «اول غذایی که زائو می خورد، باید خرما باشد، زیرا خداوند به مریم گفت: شاخه خرما را به سوی خود حرکت ده تا برایت خرمای تازه و چیده بریزد و از آن خرما بخور»«وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا*فَكُلِي »(2) [سپس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند]: خداوند قسم یاد کرده که زائو در روز زایمانش خرما نمی خورد مگر این که فرزندش بردبار و دانشمند می شود».(3)

مؤلف: در چند روایت دیگر است که ائمه علیهم السلام سفارش فرموده اند به زنی که تازه زاییده خرما(4) بدهید، که فرزندشان حلیم و حکیم خواهد شد، و اگر غذایی بهتر از خرما وجود داشت، خدا به مریم علیها السلام عطا می فرمود.(5)

ص: 699


1- تحریر الوسیله، کتاب الدیات، فی دیة الجنین، و منهاج الصالحین، فصل فی دیة الحمل. و جامع المسائل، ج 1، س 1946.
2- سوره مریم - 19 - آیه 25 و 26.
3- وسائل الشیعه ابواب احکام الاولاد باب 33 و 27.
4- در خرما سیزده ماده حیاتی و پنج نوع ویتامین وجود دارد، کلسیم، که عامل استحکام استخوان است، فسفر که تشکیل دهنده مغز و مقوی اعصاب است، پتاسیم که مانع زخم معده است.
5- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 33 و 27.

2- دوم از آداب ولادت: پیش از آنکه از پسر یا دختر بودن نوزاد بپرسند، از سلامت او بپرسند و همین که از سلامت او باخبر شدند، خدا را شکر کنند و بگویند: الحمدلله که فرزند مرا ناسالم و معیوب نیافرید.(1)

3- نوزاد را غسل دهند، البته با اطمینان به عدم ضرر.

4- او را در پارچه و لباس سفید بپوشانند.

5- در گوش راستش اذان، و در گوش چپش اقامه بگویند، همچنین در گوش راستش سوره حمد و توحید و قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را بخوانند.(2)

6- کام او را با آب فرات و تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یا خرما بردارند.

7- نام خوب برایش انتخاب کنند، و بهترین نام ها نامی است که عبودیت برای خدا را برساند، مانند عبدالله، عبدلرحمن، و عبدالرحیم، و یا نام پیامبران و یا ائمه علیهم السلام بویژه نام محمد، و برای دختر، نام زنان صالحه، بویژه فاطمه، بهتر است.

از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «هر خانه ای که در آن نام پیامبری از پیامبران باشد، خداوند هر صبح و شام فرشته ای می فرستد که اهل آن خانه را تقدیس کند».(3)

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «خانه ای که در آن محمد باشد اهلش صبح و شب را بخیر می گذرانند».(4)

و حضرت موسی کاظم علیه السلام فرمود: «فقر داخل خانه ای نمی شود که در آن نام

ص: 700


1- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 33 و 27. و 35 و مستدرک الوسائل، ج 2، باب 26، ص 619.
2- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 33 و 27. و 35 و مستدرک الوسائل، ج 2، باب 26، ص 619.
3- کافی، ج 6، باب الاسماء و الکنی.
4- کافی، ج 6، باب الاسماء و الکنی.

محمد، یا احمد، یا علی، یا حسن، یا حسین، یا جعفر، یا طالب، یا عبدالله، و یا فاطمه باشد».(1)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «برای من فرزندی متولد نمی شود مگر این که او را محمد می نامیم و پس از گذشت هفت روز اگر خواستیم نام را تغییر می دهیم، والا بحال خود باقی می گذاریم».(2)

و از حضرت رضا علیه السلام است که: «احترام کنید کسی را که نامش محمد است و در مجلس برایش جا باز کنید و برایش اخم نکنید».(3)

ابو هارون گوید: من در مدینه همنشین امام صادق علیه السلام بودم، چند روز نزد حضرت نرفتم، وقتی خدمتش رسیدم حضرت فرمود: ای ابا هارون چند روز است که تو را ندیدم؟ عرض کردم: پسری برایم متولد شده، فرمود: خداوند مبارک گرداند، نامش را چه گذاردی؟ عرض کردم او را محمد نامیدم، حضرت همین که نام محمد را شنید در حالی که می فرمود: محمد، محمد، آن قدر خم شد تا صورتش نزدیک به زمین رسید، سپس فرمود: جانم و فرزندانم و خانواده و پدر و مادرم و تمام اهل زمین، همگی فدای رسول الله باد، به فرزندت بد نگو و او را مزن و اذیتش مکن، و بدان در زمین خانه ای نیست که در آن، نام محمد باشد مگر این که هر روز تقدیس می شود، سپس حضرت به من فرمود: آیا برای او عقیقه کردهای؟ جوابی ندادم، حضرت از سکوتم پی برد که من انجام نداده ام. شخصی را صدا زد و به گونه ای که من متوجه نشدم به او چیزی فرمود، من گمان کردم که به آن شخص دستوری خصوصی داده است، خواستم بلند شوم فرمود: سر جایت

ص: 701


1- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 24، ح 7.
2- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 24، ح 7.
3- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 24، ح 7.

باش، آن مرد سه دینار آورد و به من داد، حضرت فرمود: برو دو گوسفند فربه تهیه کن و آنها را ذبح کن خودت بخور و به دیگران هم بخوران.(1)

8- مستحب است به پدر و مادر نوزاد تبریک گفته شود، و اظهار تشکر از خدا کنند که فرزند به آنها عطا فرموده است.(2)

9- ولیمه ولادت نیز مستحب است.(3)

10- مستحب است روز هفتم سر نوزاد را بتراشند و هم وزن موهای تراشیده شده، طلا یا نقره صدقه دهند.(4)

11- مستحب است روز هفتم، پسر بچه را ختنه کنند و ولیمه ختنه نیز مستحب است.(5)

عقیقه و آداب آن

اشاره

عقیقه کردن برای نوزاد، از مستحبات مؤکد است و کسانی که قدرت مالی دارند مستحب است روز هفتم تولد نوزاد خود، عقیقه کنند و اگر از روز هفتم تأخیر افتاد، ساقط نمی شود، بلکه هر وقت فراهم شد می توانند عقیقه کنند و اگر برای نوزاد عقیقه نکردند، مستحب است خودش هر زمانی که قدرت پیدا کرد ولو تا آخر عمر، برای خودش عقیقه کند و پرداختن پول عقیقه به فقرا جای عقیقه کفایت نمی کند، بلی چنانچه کسی روز عید قربان، قربانی کند، به جای عقیقه محسوب می شود و کفایت می کند.

و در استحباب عقیقه فرقی بین دختر و پسر نیست، ولی مستحب است برای

ص: 702


1- بحارالانوار، ج 17، ص 30 و فروع کافی، ج 6، ص 39.
2- کافی، ج 6، ص 17، باب التهنیة بالولد.
3- کافی، ج 6، ص 17، باب التهنیة بالولد.
4- کافی، ج 6، ص 17، باب التهنیة بالولد.
5- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 25.

پسر، حیوان نر و برای دختر، حیوان ماده عقیقه کنند. نیز در استحباب عقیقه فرقی بین نوزاد اول و دوم و غیره نیست. و کسانی که قدرت مالی ندارند، مستحب است هر زمانی که قدرت پیدا کردند برای نوزاد خود عقیقه کنند. و عقیقه باید گوسفند یا گاو یا شتر باشد و حیوان دیگر مثل مرغ و مانند آن کفایت نمی کند.

و گوسفند لازم نیست میش باشد، بلکه بز هم کفایت می کند، ولی مستحب است شرایط قربانی را داشته و چاق و فربه باشد.

و مستحب است هنگام ذبح عقیقه این دعا را که از امام صادق علیه السلام نقل شده بخوانند: «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ مَا اَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلَوتي وَنُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لاَ شَرِيكَ لَهُ وبِذَلِكَ أُمِرْتَ وَ اَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَاللَّهُمَّ مِنكَ وَلَكَ بِسمِ اللَّهِ و اللّه اكبر اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ والِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ لَحمُها بِلَحمِهِ وَدَمُها بِدَمِهِ وَعَظمُها بِعَظمِهِ وَشَعرُها بِشَعرِهِ وَجِلدُها بِجِلدِهِ اللّهُمَّ اجعَلها وِقاءً» و نام نوزاد را ببرید و حیوان را ذبح کنید.(1)

همچنین مستحب است عقیقه را بطور ساده با آب و نمک بپزند و حداقل ده نفر از مؤمنین را دعوت کنند تا از آن بخورند و برای نوزاد دعا کنند، و می توانند گوشت آن را به صورت خام یا پخته تقسیم کنند.

بهتر است پدر و خواهر و برادر نوزاد از عقیقه نخورند و احتیاط است که مادر از گوشت عقیقه نخورد.

شکستن استخوان های عقیقه مکروه است و چنانچه بخواهند گوشت آن را بصورت خام تقسیم کنند بهتر است طوری قطعه قطعه کنند که استخوانهای آن شکسته نشود، هرچند اگر شکسته شد اشکال ندارد.

ص: 703


1- وسائل، ج 15، ص 155.

ضمنا: استحباب دفن کردن استخوانهای عقیقه و برخی کارهای دیگر که در بعضی جاها مرسوم و معروف است مستند شرعی ندارد و ثابت نشده است.

فضیلت شیر مادر: «وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ ۖ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ ۚ»(1) (و مادران فرزندانشان را دو سال کامل شیر می دهند، این دستور) برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند).

و امام صادق علیه السلام از حضرت امیر علیه السلام نقل کرده که فرمودند: «برای کودک، شیری با برکت تر از شیر مادر وجود ندارد» «مَا مِنْ لَبَنٍ يَرْضَعُ بِهِ اَلصَّبِيِّ أَعْطَمَ بَرَكَةً عَلَيْهِ مِنْ لَبَنِ اُمِّهِ».(2)

و از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل است که: مادر به هر مک شیری که به فرزندش دهد ثواب آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل علیه السلام را دارد. (3)

محبت و احترام به فرزند

فطرت اولیه هر انسانی علاقه و محبت به فرزند خود می باشد، بلکه حیوانات نیز فرزندان خویش را دوست دارند و به آنها اظهار محبت می کنند و برای زنده ماندن و بقای آنها تلاش می نمایند و چه بسا برای زندگی و آسایش آنها، از جان و غذای خود مایه می گذارند.

دین مقدس اسلام این امر فطری را بیشتر شکوفا کرده و پیروان خود را تشویق فرموده که محبت ذاتی خویش را اظهار کنید و عملا دوستی و محبت به فرزند را ثابت و آشکار سازید. و تأکید کرده که بین دختر و پسر فرق نگذارید و از روحیه

ص: 704


1- سوره بقره 2، آیه 233.
2- کافی، ج 6، باب الرضاع، ص 40، ح 1.
3- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 67، ح1 و باب 83، ح 3 و ح 9 و باب 89.

مردم زمان جاهلیت پرهیز نمایید، و در مواردی فرموده است. دختر را مقدم دارید، و به طور کلی برای این امر، ثواب های اخروی نیز وعده فرموده که حتما مؤمنان بخاطر آن هم که شده، نسبت به فرزندانشان، خصوصا نسبت به دختر، محبت نمایند و محترمشان بدارند. امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند، پدر را بخاطر محبت شدید وی به فرزندش مورد رحمت قرار میدهد». «إِنَّ اَللَّهَ لَيَرْحَمُ اَلرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبَّةٌ لِوَلَدِهِ». و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر که فرزندش را ببوسد، خداوند یک عمل نیک برایش بنویسد، و هر کس فرزندش را شاد کند خدا روز قیامت او را شاد کند، و هر که به فرزندش قرآن یاد دهد، روز قیامت، پدر و مادر او را صدا زنند و دو لباس بهشتی نورانی بر آنها بپوشانند که از نور آنها اهل بهشت نورانی شوند».(1)

و همان حضرت فرمودند: «فرزندانتان را احترام کنید، و آنها را نیکو ادب نمایید تا آمرزیده شوید» «اِكْرِمُوا أَوْلاَدَكُمْ وَ اِحْسِنُوا آدَابَهُمْ لِيَغْفَرْ لَكُمْ».(2)

در روایت دیگر است که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله و اصحاب آن حضرت گفت:

من تا بحال کودکی را نبوسیده ام، وقتی او رفت، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «این مرد نزد من از اهل جهنم است».(3)

نیز روایت است که: « پیامبر صلی الله علیه وآله حسن و حسین علیهما السلام را می بوسید، مردی گفت:

من ده فرزند دارم و هیچ کدام آنها را نبوسیده ام، پیامبر و فرمودند: هر کس محبت و مهربانی نکند، مورد محبت و مهربانی قرار نخواهد گرفت» «مَنْ لاَ يَرْحَمْ لاَ يُرْحَمْ».(4)

ص: 705


1- وسائل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ح 3 و ح 9.
2- وسائل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ح 3 و ح 9.
3- وسائل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ح 3 و ح 9.
4- وسائل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 83، ح 3 و ح 9.

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «فرزندانتان را زیاد ببوسید، به راستی برای هر بوسه ای، برای شما درجه ای در بهشت است، و خدا برای هر بوسیدن پدر، یک حسنه برای او می نویسد» «اكْثِرُوا مِن قِبْلَةِ أُؤلادِكُم فَانٍ لَكُم بِكُلِّ قُبلَةٍ دَرَجَةً فِي اَلْجَنَّةِ وَ مَنْ قَبِلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ حَسَنَةً».(1)

و از امام صادق علیه السلام است که «ابراهیم علیه السلام از خدا خواست دختری به او عطا فرماید تا پس از مرگش بر او گریه و عزاداری کند» «إنَّ إبراهيمَ عَلَيهِ السَّلامُ سَأَلَ رَبَّهُ ان يَرزُقَهُ إِبنَهُ تَبكيهِ وَ تَندُبُهُ بَعدَ مَوتِهِ».(2)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «هر کس داخل بازار شود و چیزی و تحفه ای بخرد و برای خانواده اش ببرد، مثل آن است که برای نیازمندان صدقه ببرد، و تحفه را اول به دخترها بدهد، بعد به پسرها، زیرا هر کس دختری را شاد کند مثل آن است که برده ای از فرزندان حضرت اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده است».(3)

نیز فرمودند: «نیست خانه ای که در آن چند دختر باشد مگر این که روزی دوازده برکت و رحمت از آسمان به آن خانه نازل شود و زیارت فرشته از آن خانه قطع نشود».(4)

و همان حضرت صلی الله علیه وآله فرمودند: «دختر بسیار خوب است، زیرا با پدر و مادر، محبت می کند، و آنچه در خانه مورد نیاز است، مهیا می کند، و با پدر و مادر انس

ص: 706


1- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 89.
2- کافی، ج 6، ص 5، باب فضل البنات: ح 3.
3- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 615، باب 5، ح 1 و 3.
4- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 615، باب 5، ح 1 و 3.

می گیرد و مبارک است و زندگی را تمیز می کند».(1)

و همان حضرت صلی الله علیه وآله فرمودند: «پسر نعمت است و از آن بازپرسی می شود، ولی دختر حسنه است و بر آن ثواب داده می شود».(2)

مؤلف: روایات درباره محبت به فرزند، خصوصا نسبت به دختر بسیار است، و وجه آن هم بر همگان ظاهر و آشکار است، محبت پیامبر صلی الله علیه وآله به حضرت زهرا علیها السلام و حسنین علیهم السلام و محبت سیدالشهدا علیه السلام به دخترانش مشهور و در کتب مربوطه بیان شده است.

نوازش ایتام و توجه به آنها

«فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ»(3)(و اما [ای پیامبر! به شکرانه نعمت ها نسبت به یتیم بی اعتنا نباش).

این خطاب گرچه به شخص پیامبر صل یالله علیه وآله است، ولی روشن است که به عنوان یک دستور کلی متوجه همه مسلمانان است.

این خطاب نشان میدهد که در مورد ایتام، هر چند رسیدگی به وضع زندگی آنها مهم است، اما از آن مهم تر، نوازش و دلجویی و رفع کمبودهای عاطفی آنان است، مهم تر به چشم حقارت و با بی اعتنایی به آنها نگاه نکردن است، لذا خداوند در آیه دیگر در مقام مذمت برخی افراد فرموده است:«كَلَّا ۖ بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ»(4) «چنین نیست که می پندارید، بلکه شما یتیم را گرامی نمیدارید».

و قابل توجه است که خدا در این آیه نیز اکرام یتیم را مطرح کرده، (نه لباس و

ص: 707


1- کافی، ج 6، ص 5، باب فضل البنات: ترجمه تلخیص شد.
2- کافی، ج 6، ص 5، باب فضل البنات: ترجمه تلخیص شد.
3- سوره ضحی 93، آیه 9.
4- سوره فجر 89، آیه 17.

خوراک آنها را) چون عاطفه یتیم، به خاطر از دست دادن پدر، جریحه دار شده و بیش از غذا و پوشاک، به محبت پدرانه، نیاز دارد، از این رو پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

هر کس به قصد نوازش و محبت، دست بر سر یتیمی کشد، در روز قیامت، به تعداد هر مویی که از زیر دستش می گذرد، نوری خواهد داشت»«مَنْ مَسَحَ عَلِيَّ رَأْسَ يَتِيمٍ كانَ لَهُ بِكُلِّ شَعْرٍ تَمرُّ عَلَيَّ يَدُهُ نُورٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».(1)

و از همان حضرت نقل است که فرمود: «بهترین خانه های شما خانه ای است که در آن یتیمی نگهداری و سرپرستی شود و به او نیکی نمایند، و بدترین خانه، خانه ای است که در آن یتیمی باشد که به او بدی و بی اعتنایی شود».(2)

و فرمود: «من و کسی که سرپرستی یتیمی را به عهده گرفت، مانند این دو انگشت سبابه و وسط، در بهشت خواهیم بود، به شرط اینکه تقوا داشته باشد» «اَنَا وَكَافِلَ اليَتِيمِ كَهَاتَيْنِ فِي الجَنَّةِ إذا اتَّقِيَ اللَّهُ وَأشارَ بِالسَّبّابَةِ وَالوُسَطي».(3)

و از حضرت امیر علیه السلام است که: «هر مرد یا زن با ایمانی دست محبت بر سر یتیمی بکشد، خداوند به هر مویی که از زیر دستشان گذشته، حسنه ای برای آنها می نویسد».(4)

و همان حضرت در وصیتش، توجه به ایتام را در کنار توجه به نماز و قرآن و حج بیت الله الحرام قرار داد و فرمود: خدا را خدا را در باره یتیمان، مبادا آنها را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید، و مبادا با حضور شما ضایع شوند» «الله الله

ص: 708


1- مجمع البیان، ج 10، ص 506، و وسائل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 12.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 148 باب 78ح 6.
3- نورالثقلین، ج 5، ص 597، ح 23.
4- وسائل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 13، ح 2.

في الأَيتامِ تَغِبُّوا أفواهَهُم وَلا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ».(1)

و نقل است که در شب معراج پیامبرصلی الله علیه وآله دید بر در دوم بهشت نوشته است:

«هر چیزی راه و چاره ای دارد، و چاره خشنودی در آخرت چهار چیز است، 1- دست محبت بر سر یتیمان کشیدن، 2- به فقرا و مستمندان کمک کردن، 3۔ حاجت مؤمنی را بر آوردن، 4- به زنان بی سرپرست، یاری رساندن».(2)

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «چنانچه یتیم گریه کند عرش خدا به لرزه در آید» «إِنَّ اَلْيَتِيمَ إِذَا بِكِيٍ اِهْتَزَّ لِبُكَائِهِ عَرْشُ اَلرَّحْمَنِ».(3)

نیز روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله از جبرئیل پرسید آیا فرشته ها خنده و گریه هم دارند؟ گفت: آری در سه موقع از روی تعجب می خندند، و در سه موقع از روی ترحم میگریند، سه موقعی که می خندند، اول: مردی که تمام روزش را به لهو و کارهای بیهوده گذرانده، شب نیز بعد از نماز و پیش از خواب، باز مشغول لهو و کارهای بیهوده می شود، فرشته ها می خندند و می گویند: تمام روز مشغول بودی سیر نشدی. آیا در این یک ساعت پیش از خوابت سیر میشوی؟ دوم: کشاورزی که با بیل مرز همسایه اش را می تراشد و به زمین خود می افزاید، و وانمود می کند که زمین خود را اصلاح می کند، فرشته ها می خندند و می گویند: تو از جریب زمین خود سیر نشدی، آیا این مقدار که تراشیدی سیرت می کند، سوم: زن بدحجابی که بمیرد و او را با کفن بپوشانند، فرشته ها می خندند و می گویند: آن موقع که بیگانه ها به او نگاه می کردند خود را نپوشانید، حال که از او نفرت دارند و به او نگاه نمی کنند، او را می پوشانند. و اما سه مورد که می گریند، اول: طالب علمی که برای

ص: 709


1- نهج البلاغه، نامه 47، وصیت امام علی علیه السلام در بستر شهادت.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 148 باب 78 ح 9.
3- مجمع البیان، ج 10، ص 506.

تحصیل علم به غربت رفته و در غربت بمیرد، فرشته ها برایش می گریند. دوم: زن و مرد سالمندی که آرزوی فرزند کنند و خدا در پیری به آنها فرزند دهد و شاد شوند که عصای دست و وارثی پیدا کردند، ولی فرزندشان پیش از آنها بمیرد، در این مورد فرشته ها بیش از پدر و مادر او می گریند، سوم: یتیمی که از خواب بیدار شود و یادش نباشد که مادر ندارد، و صدا به گریه بلند کند بانتظار این که مادرش بیاید ولی دایه و زن پدر فریاد زند که چه خبر است؟ و به او نهیب زند که ساکت شو. چون یتیم فریاد او را بشنود، یاد آورد که مادر ندارد، و با ناامیدی ساکت شود، در این موقع فرشته ها بر حال این تیم گریه می کنند.(1)

حقوق فرزند بر پدر

امام کاظم علیه السلام فرمود: مردی آمد نزد پیامبر صلی الله علیه وآله و عرض کرد حق فرزندم بر من چیست؟ فرمود: نام نیکو برایش انتخاب کنی، و به آداب پسندیده تربیتش نمایی و به شغل و کار سالم و صحیح مشغولش کنی».(2)

مردی به نام (سکونی) گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم در حالی که غصه دار و ناراحت بودم، حضرت فرمود: از چه چیز ناراحت و غصه داری؟ گفتم:

برایم دختری متولد شده است. حضرت فرمود: سنگینی او بر زمین است و روزی او بر خدا، نه روزی تو را می خورد و نه از عمر تو استفاده می کند، آن مرد گوید: با شنیدن این کلمات، غم و غصه از دلم بیرون رفت.

حضرت پرسید: نامش را چه گذاردی؟ عرض کردم: فاطمه، حضرت با شنیدن این نام، منقلب شد، و دوبار فرمود: آه آه ! و دست خود را بر پیشانی گذارد، سپس

ص: 710


1- اثنی عشریه، و کلمه طیبه حاجی نوری رحمه الله
2- کافی، ج 6، ص 48، باب حق الأولاد، ح 1. وح 6.

فرمود: « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: حق پسر بر پدر این است که مادر او را احترام کند و با او حرف زشت نگوید، و برای پسرش نام نیکو قرار دهد، قرآن به او یاد دهد، و او را پاکیزه بدارد، و شنا کردن را نیز به او یاد دهد. و حق دختر بر پدر این است که مادر او را احترام کند و با او حرف زشت نگوید، و برای دخترش نام نیکو انتخاب کند، سوره نور به او یاد دهد، ولی سوره یوسف به او یاد ندهد، و او را در طبقه بالای خانه، جا ندهد، و در شوهر دادن او عجله کند، سپس حضرت صادق علیه السلام فرمود: اکنون که نام دخترت را فاطمه گذاشتی، به او بد مگو، او را نفرین مکن و کتکش مزن.(1)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: (به فرزندان خود نماز یاد دهید، و در هشت سالگی آنها را وادار کنید به نماز».(2)

نیز، شخصی از حضرت رضا علیه السلام پرسید، چنانچه فرزند، یکی دو روز نماز نخواند، آیا جایز است او را مجبور کرد؟ حضرت فرمود: چند ساله است، گفت:

هشت ساله، حضرت با تعجب فرمود: سبحان الله (بچه هشت ساله) نماز نمی خواند؟! گفت: بیماری دارد، حضرت فرمود: هر مقدار که می تواند بخواند.(3)

و امام صادق عیه السلام فرمود: «جوانان خود را هر چه زودتر به روایات و احادیث اسلامی، و اعتقادات صحیح آشنا کنید، پیش از آن که در دام منحرفان گرفتار و به بی راهه کشیده شوند.(4)

در روایتی است که: شخصی نزد امام کاظم علیه السلام از بدی فرزندش گله کرد،

ص: 711


1- کافی، ج 6، ص 48، باب حق الاولاد، ح 1. و ح 6.
2- وسائل الشیعه، ابواب اعداد الفرائض کتاب الصلاة باب 3، ح 6 و 8.
3- وسائل الشیعه، ابواب اعداد الفرائض کتاب الصلاة باب 3، ح 6 و 8.
4- وسائل، ابواب احکام الأولاد، باب 84، ح 1.

حضرت فرمود: او را کتک نزن ولی با او قهر کن، اما قهر را طولانی مکن».(1)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «یتیم را ادب کنید همان گونه که فرزند خود را ادب می کنید»، «اُدِّبُوا اَلْيَتِيمَ مِمَّا تُؤَدِّبُوا مِنْهُ أَوْلاَدُكُمْ»(2)

و از امام صادق علیه السلام است که: پیامبر صلی الله علیه وآله دو رکعت آخر نماز ظهر را کوتاه و سریع خواند، به حضرت گفتند مگر حادثه ای رخ داد که نماز را کوتاه و باعجله تمام کردید؟ فرمود: مگر صدای گریه کودک را نشنیدید؟(3)

در روایت دیگر است که: پیامبر صلی الله علیه وآله دید مردی دو پسر داشت، یکی را بوسید و دیگری را نبوسید، پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: چرا میان آنها به تساوی رفتار نکردی؟(4)

و از امام صادق علیه السلام است که پیامبرصلی الله علیه وآله و فرمود: خدا رحمت کند پدری را که در کارهای خوب به فرزندش کمک دهد، از حضرت پرسیدند: چگونه کمکش دهد؟ فرمود: کارهای اندک او را بپذیرد، از لغزشهایش چشم پوشی کند، به او تندی و بدی نکند، سرزنشش نکند و او را تحقیر ننماید».(5)

مؤلف: وظیفه پدر و مادر است که فرزند را جری، گستاخ و بی حیا بار نیاورند، امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «جُرْأَةِ اَلْوَلِيدِ عَلِيٌ وَالِدُهُ فِي صِغَرِهِ تَدْعُو إِلَيَّ اَلْعُقُوقَ فِي کِبَرِهِ» (6)«فرزندی که در کودکی بر پدرش جری و جسور شود، در بزرگسالی عاق و ناسپاس پدر گردد».(7)

همچنین وظیفه پدر و مادر است که مراقب فرزند خود باشند، رفت و آمد او را زیر نظر داشته، از وضع اخلاقی رفیق و همراه او باخبر باشند، چرا که:

ص: 712


1- بحارالانوار، ج 101، ص 98.
2- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 85، ح1 و 3 و 2 و باب 86 ح 8.
3- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 85، ح1 و 3 و 2 و باب 86 ح 8.
4- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 85، ح1 و 3 و 2 و باب 86 ح 8.
5- تحف العقول، سخنان آن حضرت
6- وسایل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 86، ح 8.
7- وسایل الشیعه، ابواب احکام الاولاد، باب 86، ح 8.

پسر نوح با بدان بنشست** خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی** چند پی نیکان گرفت و نیکو شد

وظیفه پدر و مادر است که فرزندان خود را به آ ن وجه تربیت کنند، ادب زندگی بیاموزند، توصیه به تقوا نمایند، تشویق به بندگی خدا و عبادات نمایند.

حضرت ابراهیم و یعقوب علیهما السلام فرزندان خود را نصیحت کردند و به آنان سفارش کرده گفتند: خداوند برای شما اسلام را [ تسلیم شدن در برابر احکام خدا را دین جامع و کامل پسندید، پس آن را فراگیرید و از دست ندهید و بکوشید بدون اسلام از دنیا نروید. «وَوَصَّی بِهَا ابرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعقُوبُ یَا بَنِیَّ اِنَّ الله اصطَفَی لَکُم الدِّینَ فَلاَتَمُوتُنَّ اِلاَّ وَ اَنتُم مُسلِمُون»(1)

حضرت لقمان به فرزندش سفارش کرد نماز را بر پا دارد و مردم را به کار شایسته وادارد و از کار زشت بازدارد، «يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(2) و همچنین پسرش را موعظه کرد و گفت: ای فرزندم! به خدا شریک نیاور، بی تردید شرک ظلمی بزرگ است، «لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ »(3)

و باز به پسرش نصیحت کرد و گفت: ای پسرکم! متکبرانه صورت از مردم برمگردان و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد، و در راه رفتن، میانه رو باش و از صدایت بکاه) «وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ*وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ»(4)

و خداوند سبحان، در قرآن کریم، حضرت اسماعیل علیه السلام را ستایش کرده به

ص: 713


1- سوره لقمان 31، آیه 17 و آیه 13 و آیه 18 و آیه 19.
2- سوره لقمان 31، آیه 17 و آیه 13 و آیه 18 و آیه 19.
3- سوره لقمان 31، آیه 17 و آیه 13 و آیه 18 و آیه 19.
4- سوره مریم 19، آیه 54.

اینکه او وفا کننده به عهد و رسول و پیامبر بود، و خانواده اش را به نماز و زکات فرمان میداد: «أَنْهَ کان صادِق الوَعْد وَ کان رَسُولاً نبیأَ*وَکَان یأَمْر اَهِلهُ بِالصَلاَة وَ الزکاة»(1)

همچنین به پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده است: «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ۖ»[ای پیامبر!) خانواده ات را به نماز فرمان بده و خود نیز بر آن بردبار باش.

و حضرت امیر علیه السلام در بستر شهادت فرزندانش را نصیحت کرد و فرمود: شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، به دنیاپرستی روی نیاورید، گرچه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست می دهید اندوهناک مباشید، حق را بگویید و برای پاداش الهی عمل کنید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید). (2)

سیدبن طاووس قدس سره نیز، در کتاب کشف المحجة، نصایح و مواعظ بسیار با ارزش به بعضی از فرزندانش فرموده است، و بر مؤمنین است که عمل و سیره این بزرگواران را الگو قرار داده و در تربیت فرزندان خویش و توصیه آنان به عقاید پاک و اخلاق نیک و صفات پسندیده، کوشا باشند و راه و رسم زندگی با مردم را به آنان یادآور شوند، و آن گونه که اسلام دستور داده، حقوق آنها را ادا نمایند.

بهترین شیوه تربیت و تأدیب

برای تربیت اولاد شیوه های متعددی وجود دارد، و بهترین آنها این است که پدر و مادر از خود شروع کنند، خداوند سبحان فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»(3) (ای مؤمنان! [اول خود و

ص: 714


1- 1. سوره طه 20، آیه 132.
2- نهج البلاغه، نامه 47.
3- سوره تحریم 66، آیه 6.

سپس خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها است حفظ کنید).

یعنی ابتدا از خود شروع کنید، اول خویشتن را حفظ و بیمه نمایید، و در ادامه، خانواده و فرزندان را.

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: راهنما باید از خود شروع کند، «مَن نَصْب نَفْسهُ لِلناس إِماما فَلَّ یبَدَأَ بتعلیم نَفْسهُ قَبْلِ تُعْلِیمِ غَیرِهِ»(1) «کسی که خود را رهبر و راهنمای مردم قرار داده، باید پیش از آن که به راهنمایی دیگران بپردازد، خود را بسازد و اصلاح کند».

ذات نایافته از هستی بخش** کی تواند که شود هستی بخش

خشک ابری که بود زاب تهی** ناید از وی صفت آب دهی

***

طبیبی که باشد خودش زرد روی **نخواهید از او داروی سرخ روی

پدر و مادر باید توجه داشته باشند که فرزند آنها امانت خداوند است، و چنانچه آنها وظایف شرعی، اخلاقی خویش را به خوبی انجام دهند و به احکام دین پایبند باشند، و فکر و دل و زبان خود را پاک و پاکیزه نگاه دارند، فرزندشان نیز چنین خواهد شد. «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»(2) (زمین پاک، گیاه پر برکت و مفید خود را به اذن پروردگارش بیرون می فرستد) (درخت نیکو میوه نیکو به بار می آورد، اما چنانچه پدر و مادر بی اعتنای به دین و اخلاق باشند، بد دهان و بد حجاب و بی حیا باشند، فرزند آنها نیز همان گونه خواهد بود، «وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ۚ»(3) (زمین پلید و ناپاک چیزی جز گیاه ناپاک و بی ارزش به بار

ص: 715


1- هج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 73.
2- سوره اعراف 7، آیه 58.
3- سوره اعراف 7، آیه 58.

نخواهد آورد).

همچنین پدر، باید بداند خدمت و مسئولیت او نسبت به فرزند، جمع آوری ثروت و به ارث گذاشتن برای او نیست بلکه مسئولیت او این است که فرزندش را با سرمایه ایمان و اخلاق و دانش به بار آورد و آداب زندگی به او بیاموزد، حضرت امیر علیه السلام فرمودند: بهترین ارثی که پدران به فرزندان خویش می دهند ادب و تربیت نیکو است. «خَیرُ مَا وَرَثَّ الأباءُ اَلأَبْناءَ الأَدَب».(1)

و روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله نگاه کرد به برخی کودکان و فرمود: وای به حال کودکان آخر الزمان، از دست پدرانشان، به آن حضرت گفتند: از پدران مشرکشان، فرمود: نه، بلکه از پدران مؤمن آنها، زیرا پدران چیزی از واجبات دین را به آنها یاد نمی دهند، و چنانچه خود کودکان بخواهند یاد بگیرند، آنان را از یاد گرفتن باز می دارند، و از فرزندان خویش به چیز کمی از درآمد دنیا راضی و خشنود می شوند، پس من از چنین پدرانی بیزارم، آنان نیز از من بیزارند.

«عَن النبی صلی اللّه عَلَّیه وَآلَهُ إِنَّهُ نَظَر إِلی بَعْض الأَطْفال فَقالَ : وَ یل لَأَطْفال آخَر الزَمان مَن آبائهُم ، فَقِیلَ : یأَ رَسُول اللّه ! مَن آبائهُم المُشرِکِینَ ؟ فَقالَ : لا ، مَن آبائِهِم المُؤَمَّنِینَ لا یُعَلِّمُونَهُم شَیئاً مَنَ الفَرائِض ، وَ إِذا تَعْلَمُوا أَوْلادهُم مَنَعُوهُم ، وَرَضُّوا عَنهُم بِعَرْض یَسِیرٍ مِنَ الدُّنیاً فَانَا مِنهُم بَرِیءٌ وَهُم مِنِّی بُرآءُ ».(2)

وظیفه فرزند نسبت به پدر و مادر

در آیات و روایات بسیاری وارد شده که پدر و مادر بر گردن فرزند حق دارند، و فرزند در صورتی به خوشبختی دنیا و آخرت می رسد که به پدر و مادر نیکی کند

ص: 716


1- غرر الحکم / 393.
2- مستدرک الوسائل، ج 15، ص 166.

و آداب فرزند بودن را رعایت نماید.

علاوه بر آیات و روایات، عقل و طبیعت نیز حکم می کند که فرزند باید به پدر و مادر احسان و نیکی کند، زیرا آفرینش و طبیعت انسان طوری است که هر گاه کسی به او خوبی کرد، آن کس را دوست داشته باشد و خود را مدیون او بداند و در مقام تلافی باشد، و همین حکم عقل و فطرت است که خداوند سبحان فرموده:

«هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»(1) (آیا پاداش نیکی غیر از نیکی است؟).

و طبق همین حکم عقل و فطرت است که فرموده اند: «شکر منعم واجب است» و بدیهی است هر چه نیکی و نعمت و احسان بیشتر باشد وظیفه و حکم عقل به تلافی، بیشتر است، خصوصا در مواردی که نیکی و احسان، ابتدایی و بدون تقاضا باشد، آن هم نیکی و احسان های بسیار حیاتی و فوق العاده - مثل این که شخصی غرق شده و در حال فوت است و کسی ناگهان خود را برساند و با مشقت تمام او را نجات دهد، که این شخص تا زنده است خود را مدیون او دانسته در مقام تلافی و سپاسگزاری است و همه می دانیم که پدر و مخصوصا مادر هر نوع احسان و نیکی را در باره فرزند انجام داده، و در مواردی از جان و هستی خود مایه گذاشته تا فرزند محفوظ بماند، مادر از شیره جان خود به فرزند خورانده و علاوه بر سختی های دوران حمل و درد زایمان و بی خوابی و چه بسا بیماری و ... تا بسامان رساندن دختر یا پسر، چه غصه ها و ناراحتی ها تحمل کرده است.

کانون محبتی نباشد **همچون دل مهربان مادر

زنهار، نباشد استانی **زیبنده چو آستان مادر

جانش همه گلستان عشق است **زنده است جهان به جان مادر

ص: 717


1- سوره الرحمن (55)، آیه 60.

هرگز نشود تو را فراموش **رنج و غم بیکران مادر

باید فرزند توجه داشته باشد که پدر و مادر، از روی علاقه و عشق و محبت، هر گونه احسان و نیکی را در باره وی انجام داده اند، از هنگام شیر خوارگی تا مدرسه و پیشرفت و تربیت و تعلیم وحتی به سامان رساندن و به زندگی مستقل رساندن او .

البته باید به این نکته توجه داشت که منشأ محبت و علاقه پدر و مادر از جانب خداوند سبحان است و او است که پدر و مادر را آفرید و مقدمات فرزنددار شدن آنها را فراهم نمود، و محبت و علاقه فرزند را به دل آنها انداخت، و با توجه به این نکته اساسی، پی می بریم که حق خدا مقدم است بر حق پدر و مادر، اطاعت از دستورات خدا مقدم است بر اطاعت از پدر و مادر.

حق هزاران حکمت و فن ساخته** تا که مادر بر تو مهر انداخته

صورتی کردت درون جسم او **داد در حملت ورا آرام و خو

پس حق حق، سابق از مادر بود **هر که آن حق را نداند خر بود

آری اول حق خدا(1)، بعد حق پدر و مادر، لذا در آیات شریفه قرآن ابتدا بندگی

ص: 718


1- تو قائم بخود نیستی یک قدم**زغیبت مدد می رسد دم به دم نه طفلی دهن بسته بودی زلاف**همی روزی آمد بجوفت زناف چو نافت بریدند و روزی گسست**بپستان مادر گرفتی دو دست کنار و برمادر دلپذیر**بهشتست وپستان درا وجوی شیر درختی است بالای جان پرورش**ولد میوه نازنین دربرش ببین تایک انگشت، از چند بند**بصنع خدایی بهم در فکند تأمل کن از بهر رفتار مرد**که چند استخوان پی زد و وصل کرد دو صد مهره بر یکدیگر ساخته**که موجود کرد از عدم بنده را ستایش خداوند بخشنده را**روان و خرد بخشد و هوش و دل ترا آن که چشم ودهان دادوگوش**اگر عاقلی، در خلافش موش نزیبد ترا با چنین سروری**که سرجربه طاعت فرود آوری

و عبادت خدا ذکر شده، پس از آن نیکی به پدر و مادر، «وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ »(1) (پروردگار تو حکم کرده که پرستش نکنید مگر او را و به پدر و مادر نیکی کنید).

(وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا)(2) هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که شما باید عبادت و بندگی نکنید مگر خدا را و به پدر و مادر احسان کنید).

« وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا»(3) (و خدا را بپرستید و چیزی را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر احسان کنید).

«قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ ۖ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۖ»(4) (بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده بخوانم، این که چیزی را شریک او قرار مدهید، و به پدر و مادر نیکی کنید).

« وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا*وَبَرًّا بِوَالِدَتِي »(5) ( [حضرت عیسی بلا گفت: و خدا] تا زنده ام به نماز و زکات سفارشم کرده، و نسبت به مادرم نیکوکار گردانیده).

از این آیات و امثال آنها استفاده می شود که حق خدا و عبادت و بندگی او بر همه حقها مقدم است و بعد از آن حق پدر و مادر بر همه حقها - اعم از زن، فرزند، و سایرین - مقدم است، زیرا پس از لطف و عنایت خداوند، در میان

ص: 719


1- سوره اسراء 17، آیه 23 و سوره بقره 2، آیه 83 و سوره نساء 4، آیه 36 و سوره انعام 6، آیه 151 و سوره مریم 19، آیه 31 و 32.
2- سوره اسراء 17، آیه 23 و سوره بقره 2، آیه 83 و سوره نساء 4، آیه 36 و سوره انعام 6، آیه 151 و سوره مریم 19، آیه 31 و 32.
3- سوره اسراء 17، آیه 23 و سوره بقره 2، آیه 83 و سوره نساء 4، آیه 36 و سوره انعام 6، آیه 151 و سوره مریم 19، آیه 31 و 32.
4- سوره اسراء 17، آیه 23 و سوره بقره 2، آیه 83 و سوره نساء 4، آیه 36 و سوره انعام 6، آیه 151 و سوره مریم 19، آیه 31 و 32.
5- سوره اسراء 17، آیه 23 و سوره بقره 2، آیه 83 و سوره نساء 4، آیه 36 و سوره انعام 6، آیه 151 و سوره مریم 19، آیه 31 و 32.

مخلوقات، هیچ کس به اندازه پدر و مادر درباره فرزند زحمت نکشیده و دلسوزی و مهربانی و احسان نکرده است و بی جهت نیست که خداوند سبحان در آیات بسیاری سفارش پدر و مادر را پس از بندگی و عبادت خود فرموده است.

سفارشات خدا درباره پدر و مادر: علاوه بر آیات گذشته - که خدا حق پدر و مادر را بعد از حق خود شمرده - آیات متعدد دیگری در قرآن کریم وجود دارد که انسانها را به احسان و محبت، درباره پدر و مادر سفارش کرده است، مانند این آیات:

1- «وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ۖ»(1) (انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی کردن سفارش کردیم).

2- «وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ»(2) (و انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی کردن سفارش کردیم، مادرش او را با مشقت، باردار شد و او را با رنج و زحمت زایید).

3- « وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ»(3) (انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش به او باردار شد در حالی که سستی روی سستی به او دست می داد و باز گرفتنش از شیر در دو سال، [و سفارش کردیم که برای من و پدر و مادرت سپاسگزاری کن، بازگشت همه فقط به سوی من است).

4-« إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا*وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا

ص: 720


1- سوره عنکبوت 29، آیه 8 و سوره احقاف 46، آیه 15 و سوره لقمان 31، آیه 14.
2- سوره عنکبوت 29، آیه 8 و سوره احقاف 46، آیه 15 و سوره لقمان 31، آیه 14.
3- سوره عنکبوت 29، آیه 8 و سوره احقاف 46، آیه 15 و سوره لقمان 31، آیه 14.

رَبَّيَانِي صَغِيرًا»(1) (آن گاه که یکی از پدر یا مادر، یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند، به آنان أف(2) مگو و بر آنان پرخاش مکن و به آنان سخنی نرم و شایسته بگو و برای هر دو، از روی مهر و محبت، بال فروتنی فرود آر و بگو: ای پروردگار من! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده).

حقوق پدر و مادر: پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمودند: «هر که دوست دارد عمرش زیاد شود و روزیش فراوان گردد، به پدر و مادر خود خدمت کند، و خدمت به آنها اطاعت از خداوند متعال است».(3)

امام صادق علیه السلام فرمود: «چه مانعی دارد که مردی از شما به پدر و مادرش نیکی کند، زنده باشند یا مرده، که اگر مرده اند، از جانب آنها نماز بخواند، صدقه دهد، حج بجا آورد، و روزه بگیرد، تا آنچه انجام داده ثوابش برای پدر و مادرش باشد، و همان مقدار ثواب هم برای خودش باشد، بعلاوہ بخاطر احسان و صله او به پدر و مادر، خداوند متعال خیر فراوان به او مرحمت می کند».(4)

منصور بن حازم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چه عملی افضل اعمال است؟ فرمود: «نماز اول وقت ونیکی به پدرومادر وجهاد در راه خدای».(5)

ابراهیم بن شعیب گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: پدرم بسیار پیر شده، بطوری که وقتی کار دارد، ما او را بر دوش گرفته می بریم، حضرت فرمود:

ص: 721


1- سوره اسراء 17، آیه 23 و 24.
2- أف: از «آقف» به معنای نازل ترین مرتبه بی ادبی، و کوچکترین سخن و رفتار توهین آمیز است، که حتی شامل پرخاش کردن، غرغر نمودن و نق زدن نیز می شود.
3- بحارالانوار، ج 71، ص 081
4- کافی، ج 2، باب البر بالوالدین، ح 7، 4 و 13.
5- کافی، ج 2، باب البر بالوالدین، ح 7، 4 و 13.

اگر بتوانی خودت عهده دار آن شوی، انجام ده، با دست لقمه به او بده، که این کار، فردای قیامت برای تو سپری خواهد بود از آتش.(1)

امام سجاد علیه السلام نیز فرمود: «مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد: یا رسول الله ! هیچ کار زشتی نمانده که انجام نداده باشم، آیا برای من توبه ای هست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: آیا از پدر و مادرت هیچکدام زنده اند، عرض کرد:

پدرم زنده است، حضرت فرمود: برو به او نیکی کن، وقتی آن مرد رفت، پیامبر فرمود: ای کاش مادرش (زنده) بود».(2)

ابی ولاد حناط گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به این سخن خداوند که می فرماید: «وَبِالوالِدَینِ إِحساناً »به (به پدر و مادر احسان کنید)، پرسیدم این احسان و نیکی چیست؟ فرمود: احسان این است که با آنها خوب برخورد کنی، و آنها را وادار نکنی که از تو چیزی بخواهند، بلکه احسان کن، هر چند آنها بی نیاز باشند. سپس حضرت فرمود: مگر نه این است که خداوند می فرماید: «لَنْ تَنَالُوا اَلْبِرَّ حَتِّي تُنْفِقُوامِمَّا تُحِبُّونَ» (هرگز به نیکی نرسید تا از آنچه دوست میدارید انفاق کنید و فرمود «إمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرُ أحَدُهُمَا أوْ كِلاهُمَا فَلا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍ ولا تَنْهَرْ هَمَا»(اگر یکی یا هر دوی آنها نزد تو به پیری رسند به آن دو اف نگو و آنها را مرنجان، و از خود مران). حضرت صادق علیه السلام فرمود: مقصود از آیه این است که اگر پدر و مادر، تو را ناراحت کردند، اف نگو و اگر تو را زدند آنها را از خود مران، (و اینکه خداوند می فرماید «وَقُل لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً» (به پدر و مادر

ص: 722


1- کافی، ج 2، باب البر بالوالدین، ح 7، 4 و 13.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 82.

سخن شایسته بگو) سخن شایسته این است که بگویی: خداوند شما پدر و مادر را مشمول غفران خود کند. و این که می فرماید و «واخفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ اَلرَّحْمَةُ»(1) بال فروتنی، از روی رحمت، برای پدر و مادر بگشا، یعنی به پدر و مادر خیره مشو و از روی مهربانی و محبت صدایت را از صدای آنها بلندتر مکن، و دستت را بالای دست آنها قرار مده، و جلوتر از ایشان راه مرو.(2)

و حضرت امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: مردی از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید حق پدر بر فرزندش چیست؟ فرمود: او را به نام صدا نزند، و جلوش راه نرود، و پیش از او ننشیند، و باعث دشنام به او نشود، کاری نکند که مردم به پدرش دشنام دهند) و از حضرت صادق علیه السلام است که مردی آمد خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله عرض کرد: من به جهاد علاقه دارم و نسبت به آن بانشاطم، ولی پدر و مادر سالمندم به من انس گرفته اند و از رفتنم به جهاد کراهت دارند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: در این صورت کنار پدر و مادرت باش، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، مأنوس بودن یک شبانه روز آنها با تو، از یک سال جهاد بهتر است،«فَوَالَّذِي تُفْيِي بِيَدِهِ لَأُنْسُهُمَا بِكَ يَوْماً وَلِيلَةً خَيْرٌ مِنْ جِهَادِ سَنَةٍ».(3)

و از همان حضرت است که: خواهر رضاعی پیامبر صلی الله علیه وآله نزد آن حضرت آمد، پیامبر صلی الله علیه وآله روپوش خود را برای او گسترد و او را روی آن نشانید و با او با تبسم و خوشرویی صحبت کرد، پس از او برادر رضاعی آن حضرت آمد، پیامبر صلی الله علیه وآله

ص: 723


1- سوره اسراء 17، آیه 24.
2- کافی، ج 2، باب البر الوالدین، ح 1 و ح 5 و 10 تلخیص شد.
3- کافی، ج 2، باب البر بالوالدین، ح1 و ح 5 و 10 و ح 12 و ح 18 و 20.

رفتاری را که با خواهرش انجام داد با برادرش انجام نداد، به حضرت عرض شد:

با خواهرش رفتاری کردی که با وی نکردی، با این که او مرد است؟ فرمود: آن خواهر نسبت به پدر و مادرش خوش رفتار بود.(1)

و در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «چنانچه مادر نداشتید به خاله احسان کنید، زیرا احسان به خاله مانند احسان به مادر است».(2)

ارزش خدمت به مادر: نقل است که: حضرت موسی علیه السلام عرض کرد:

پروردگارا ! رفیق بهشتی من چه کسی خواهد بود؟ آیا ممکن است او را به من معرفی کنی؟ ندا آمد او فلان مرد کاسب است. موسی علیه السلام آمد ببیند آن کاسب چه عبادتی انجام می دهد که لیاقت پیدا کرده رفیق بهشتی او شود. به طور ناشناس آمد درب مغازه او و تا غروب عمل و عبادت خاصی از او ندید، از وی خواست شب مهمانش شود و همراه او به خانه اش رفت، پس از ورود، ملاحظه کرد آن مرد مقداری غذا آماده کرد و برد در اتاقی دیگر و زمانی گذشت و برگشت و پس از عبادتی متعارف، غذا صرف کرده و به بستر خواب رفت.

حضرت موسی علیه السلام فکر می کرد شاید نیمه شب عبادتی مخصوص دارد و شب تا صبح مراقب او بود، ولی ملاحظه کرد که تا صبح بیدار نشد.

صبح مجددا غذایی برد داخل اتاقی که در کنار بود و طولی نکشید برگشت و گفت برویم مغازه. (حضرت موسی علیه السلام فرموده است:

از او پرسیدم: شما عبادت خاصی انجام می دهی؟ گفت: خیر، عبادت من همان است که دیدی، پرسیدم در آن اتاق کیست که برایش غذا بردی؟ گفت: مادر سالمندم در آن اتاق افتاده و توان حرکت ندارد، پرستاری هم ندارد، لذا وقتی از راه

ص: 724


1- کافی، ج 2، باب البر الوالدین، ح 1 و ح 5 و 10 تلخیص شد.
2- کافی، ج 2، باب البر الوالدین، ح 1 و ح 5 و 10 تلخیص شد.

می رسم سراغ او می روم و او را نظافت می کنم و برایش غذا برده، دهانش می کنم و صبح نیز هنگام رفتن سر کار، همین برنامه را انجام می دهم.

حضرت موسی علی به او بشارت داد که رفیق بهشتی اوست و به او فرمود: تو به خاطر خدمت به مادرت به این سعادت دست یافته ای.(1)

گویند مرا چو زاد مادر **پستان به دهن گرفتن آموخت

شبها بر گاهواره من **بیدار نشست و خفتن آمو خت

دستم بگرفت و پا به پا برد** تا شیوه راه رفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من **بر غنچه گل شکفتن آمو خت

یک حرف و دو حرف بر زبانم** بنهاد و رموز گفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست **تا هستم و هست دارمش دوست

عقوق پدر و مادر و پی آمد سخت آن

عقوق پدر و مادر عبارت است از: به خشم آوردن، دل شکستن و خاطر ایشان را آزردن و هر نوع رفتار و گفتاری که موجب اذیت و ناراحتی آنها شود، خواه به زدن باشد یا حرف زشت زدن، یا با صدای بلند با آنها صحبت کردن، یا با غیظ و غضب و با تندی به آنان نگاه کردن، یا از ایشان رو گرداندن و قهر نمودن و یا بی اعتنایی و مخالفت با دستور و خواست آنان کردن در آنچه خلاف شرع نیست، و امثال اینها از رفتار و گفتاری که موجب هتک حرمت و بی ادبی نسبت به آنان شود.

مرحوم نراقی قدس سره فرموده است: بیچاره کسی که عاق پدر یا مادر باشد، نه در

ص: 725


1- انوار نعمانیه.

دنیا خیر بیند و نه در آخرت، نه از عمر بهره برد و نه از عزت، و حتی یک لقمه نان گوارا از گلوی او پایین نرود، و یک شربت آب خوشگوار به کامش نرسد، [تا آنکه فرموده و اخبار در ذم عقوق والدین بسیار، بلکه به اتفاق علما از گناهان کبیره است، و در اخبار بسیار وارد، و به تجربه و عیان ثابت است که: هر که بدی با پدر و مادر، یا یکی از آنها نماید عمرش کوتاه و زندگی بر او تلخ شود، و فقر و پریشانی به او هجوم آورد، و سکرات مرگ بر او شدید گردد، و جان کندن بر او دشوار شود، و همچنین از اخبار و آثار و تجربه روزگار، مستفاد است که: نفرین پدر بر فرزند به درجه استجابت می رسد، پس هان هان (توجه، توجه ای جان برادر! با هوش باش و بر جان خود رحم کن، و از تیغ عقوق پدر و مادر حذر نما، و یاد آور طول زحمت ایشان را در پرورش تو، زهی بی مروتی و بی انصافی که بعد از آن که اندک قوتی در خود بیابی همه آنها را فراموش کنی.

جوانی، سر از رأی مادر بتافت **دل دردمندش در آذر بتافت

چو بی چاره شد، پیشش آورد مهد **که ای سست مهر فرا موش عهد

نه در مهد، نیرو و حالت نبود **مگس را ندن از خود، مجا لت نبود

تو آنی که از یک مگس رنجهای **که امروز سالار و سر پنجهای(1)

حضرت امام محمد باقرعلیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «بپرهیزید از آزردن پدر و مادر، زیرا بوی بهشت از مسافت هزار سال به مشام می رسد ولی عاق پدر و مادر و قطع کننده رحم و زناکار سالمند و آدم متکبر، آن را استشمام نمی کند و به مشامش نمی رسد).(2)

ص: 726


1- معراج السعاده، صفت هشتم، عقوق والدین.
2- کافی، ج 2، باب العقوق ح 6، ج 7، ح 5 و ح 2. روایت تلخیص شد.

و امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر خداوند چیزی را [در آزردن پدر و مادر کمتر از أف می دانست از آن نهی می کرد و اف کمترین مراتب آزردن است، و از جمله آزردن است که فرزند به پدر و مادر خیره نگاه کند».(1)

و همان حضرت فرمود: «هر کس به پدر و مادر خود نظر دشمنی کند، خداوند نمازش را قبول نکند، هر چند پدر و مادر، به او ستم کرده باشند».(2) (یعنی در صورت ستم به او نیز، اگر به آنها نگاه دشمنی کند، خدا نمازش را قبول نکند تا چه رسد که بی جهت با آنها دشمنی کند).

و پیامبر صلی الله علیه وآله و فرمود: «با پدر و مادر خوب رفتار کن و در بهشت ساکن شو، و اگر عاق و جفاکار باشی با آتش جهنم بساز».(3)

و همین بس که پیامبر صلی الله علیه وآله به عاق والدین نفرین کرد و فرمود: «هر که پدر و مادر، یا یکی از آنها را درک کند، و او را از خود راضی نسازد، هرگز آمرزیده مباد، و جبرئیل بر نفرین آن حضرت آمین گفت».(4)

نیز از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «همه مسلمانان در روز قیامت مرا خواهند دید، مگر عاق والدین، و شراب خوار و کسی که نام مرا بشنود و بر من صلوات نفرستد».(5) مؤلف: روایات در ذم عاق والدین بسیار است و پی آمدهای دنیوی و اخروی آن نیز سخت و بی شمارست، و در آنچه نقل شد کفایت و اتمام حجت است، و التوفیق من الله تبارک و تعالی.

ص: 727


1- کافی، ج 2، باب العقوق ح 6، ج 7، ح 5 و ح 2. روایت تلخیص شد.
2- کافی، ج 2، باب العقوق ح 6، ج 7، ح 5 و ح 2. روایت تلخیص شد.
3- کافی، ج 2، باب العقوق ح 6، ج 7، ح 5 و ح 2. روایت تلخیص شد.
4- کافی، ج 2، باب العقوق ح 6، ج 7، ح 5 و ح 2. روایت تلخیص شد.
5- جامع السعادات، ج 2، ص 263.

اعظم بودن حق پدر و تقدم او بر مادر

در روایت صحیح از امام باقر علیه السلام است که فرمود: زنی خدمت پیامبر اکرم رسید و عرض کرد: «يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ حَقّاً عَلَيَّ اَلرَّجُلُ قَالَ وَالِدُهُ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ اَلنَّاسِ حَقّاً عَلَيَّ اَلْمُرَاةُ قَالَ :زَوْجُهَا». «ای رسول خدا ! از بین مردم چه کسی حقش بر مرد عظیم تر است؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: پدرش.

گفت: چه کسی حقش بر زن عظیم تر است؟ فرمود: شوهرش.(1) نیز در ابواب فقه برای خصوص پدر مزایایی منظور شده که حاکی از بزرگتر بودن حق پدر و تقدم او بر مادر است، و آنها عبارتند از:

1- در احکام اموات: برای دستور غسل و کفن و نماز بر میت، پدر مقدم بر مادر است.(2)

2- در احکام و مسائل نماز و روزه: همه فقها و مراجع فرموده اند: نماز و روزه قضای پدر، پس از فوتش، بر پسر بزرگتر واجب است، ولی نسبت به وجوب قضای نماز و روزه مادر اختلاف وجود دارد.(3)

3- در مسائل روزه: روزه مستحبی فرزند، بدون اذن پدر مکروه است.(4) و شهید در قواعد فرموده است: فرزند بدون اذن پدر روزه مستحبی نگیرد.(5)

4- در مسائل اعتکاف: احتیاط است که فرزند برای اعتکاف از پدر اذن بگیرد

ص: 728


1- کافی، ج 5، ص 507، و وسائل الشیعه، ج 14، باب 79 از ابواب مقدمات نکاح و آداب آن، ح 1.
2- العروة الوثقی، فی احکام الأموات، فصل فی مراتب الأولیاء، مسأله 2.
3- العروة الوثقی، کتاب الصلاة، فی قضاء الولی، مسأله 1، و حواشی آن، و کتاب الصوم، فی احکام القضاء، مسأله 19، و توضیح المسائل مراجع، نماز قضای پدر...، مسأله 1390.
4- العروث الوثقی، اقسام الصوم، مسأله 2... و منها صوم الولد.
5- سفینة البحار، واژه ولد، فی حقوق الوالدین.

ولی اذن مادر گفته نشده است.(1)

5- در مسائل حج: مشهور فقها فرموده اند صحت حج کودک ممیز، مشروط به اذن پدر است، ولی اذن مادر را شرط ندانسته اند.(2)

6- نیز در مسائل حج: در صحت حج نیابی شرط است منوب عنه مسلمان باشد، ولی نیابت فرزند از پدرش که ناصبی و از کافرترین کافرها است صحیح است، اما نیابت او از مادرش که ناصبی است صحیح نیست.(3)

7- همچنین در باب حج: برخی فرموده اند: جایز است پدر از مال فرزندش بردارد و حج بجا آورد، ولی چنین اجازه ای به مادر داده نشده است.(4)

8- در مسائل معاملات و قرض: ربای معاملی و قرضی بین پدر و فرزند جایز است اما بین مادر و فرزند جایز نیست (البته برخی از مراجع مطلقا احتیاط کرده اند). (5)

9- پدر و جد پدری صغیر، اختیار مال فرزند صغیر خود را دارند، (6)ولی مادر چنین اختیاری را ندارد.(7)

10- در احکام اجاره: پدر می تواند مال فرزند غیربالغش را اجاره دهد، یا خود

ص: 729


1- العروة الوثقی، شرایط الاعتکاف، السابع اذن ... و حواشی آن.
2- همان، فی شرایط وجوب حجة الاسلام، مسأله 1.
3- همان، فصل فی النیابة، مسأله 3، حاشیه مرحوم آیة الله خوئی.
4- همان، فی شرایط وجوب الحج، مسأله 59 (روایت صحیح نیز در این مورد وارد شده که اصحاب از آن اعراض کرده اند، همان)
5- توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسأله 2080. و منهاج آیة الله سیستانی، ج 2، م 232 و مهذب الاحکام مرحوم سبزواری، ج 17، ص 327. و مسئله 2081، و مسئله 2087. و احکام اجاره مسئله 2175.
6- توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسأله 2080. و منهاج آیة الله سیستانی، ج 2، م 232 و مهذب الاحکام مرحوم سبزواری، ج 17، ص 327. و مسئله 2081، و مسئله 2087. و احکام اجاره مسئله 2175.
7- توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسأله 2080. و منهاج آیة الله سیستانی، ج 2، م 232 و مهذب الاحکام مرحوم سبزواری، ج 17، ص 327. و مسئله 2081، و مسئله 2087. و احکام اجاره مسئله 2175.

او را اجیر دیگری نماید، ولی مادر نمی تواند.(1)

11- در همین باب: پدر مجاز است فرزند صغیرش را برای زیارات و قرائت قرآن و نماز به نیابت از اموات، اجیر دیگری نماید، و اجرت آن را برای خود کودک بگیرد، اما ما در مجاز نیست و اجاره دادن او صحیح نمی باشد.(2)

12- در احکام حجر (کسانی که نمی توانند در مال خود تصرف کنند)، ولایت واختیار تصرف در مال فرزند نابالغ، و نظر در شئون و کارها و مصالح او برای پدر و جد پدری او ثابت و مسلم است، ولی مادر و پدر مادر و جد مادری ولایت و اختیاری ندارند.(3)

13- فرزندی که از کودکی مجنون بوده و بعد از بلوغ همچنان مجنون است، ولایت و سرپرستی او، حتی بعد از بلوغ با پدر او است و مادر، بر او ولایت ندارد.(4)

14- احکام هبه: اگر چیزی به کودک هبه شود، در صورتی ملک او می شود که پدر وی هبه را برای او قبول کند، ولی قبول مادر فایده و اثر ندارد.(5)

15- احکام وصیت: بنابر احتیاط واجب، بر پسر واجب است وصیت پدر را قبول و به آن عمل کند و جایز نیست آن را رد کند، ولی قبول وصیت مادر بر او واجب نیست و می تواند بگوید دیگری را وصی خود قرار بده.(6)

16- در همین باب: پدر و جد پدری می توانند وصیت کنند که سرپرستی اطفالشان برای شخص دیگری باشد. هر یک از پدر یا جد پدری می توانند برای

ص: 730


1- توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسأله 2080. و منهاج آیة الله سیستانی، ج 2، م 232 و مهذب الاحکام مرحوم سبزواری، ج 17، ص 327. و مسئله 2081، و مسئله 2087. و احکام اجاره مسئله 2175.
2- العروه الوثقی، کتاب الاجارة، خاتمة، فیها مسائل... الثالثة.
3- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان و النذور مسئله 9.
4- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان و النذور مسئله 9.
5- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان و النذور مسئله 9.
6- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان و النذور مسئله 9.

فرزند غیر بالغ خود، قیم و سرپرست تعیین کنند ولی مادر نمی تواند(1)

17- در احکام قسم: قسم فرزند بدون رضایت و اذن پدر صحیح نیست، نیز اگر پدر فرزندش را از قسم منع کند، قسم او صحیح نیست، ولی رضایت و اذن مادر شرط نیست و منع او نیز اثر ندارد.(2)

18- در احکام نذر: برخی از مراجع فرموده اند: اگر پدر، بعد از نذر فرزند، وی را از عمل به نذرش منع کند، نذرش منحل می شود، البته در این مسأله برخی از فقها مادر را ملحق به پدر کرده اند.(3)

19- در احکام ازدواج: پدر و جد پدری می توانند برای فرزند پسر یا دختر نابالغ خود ازدواج کنند، ولی مادر نمی تواند.(4)

20- دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، چنانچه باکره باشد و بخواهد شوهر کند، فرموده اند باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد و برخی احتیاط کرده اند، ولی اجازه مادر لازم نیست.(5)

نیز پدر و جد پدری می توانند برای محرم شدن، زنی را برای پسر نابالغ خود عقد کنند، یا دختر نابالغ خود را به عقد کسی در آورند، ولی مادر نمی تواند.(6)

21- بر مادر واجب نیست، فرزند خود را شیر دهد و می تواند از پدر او برای شیر دادن فرزند خود مطالبه اجرت کند، ولی بر پدر واجب است غذای طفل و فرزند را تأمین نماید و اجرت شیردادن به طفلش را بپردازد.(7)

ص: 731


1- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان والنذور مسئله 9.
2- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان والنذور مسئله 9.
3- تحریر الوسیلة، ج 2، کتاب الحجر، مسأله 5. و مسئله 14 و کتاب الهبه مسئله 1 و کتاب الوصیه مسئله 41 و مسئله 54 و کتاب الایمان والنذور مسئله 9.
4- تحریر الوسیله ، احکام نکاح، مسأله 2375 و مسأله 2429 و فی احکام الولادة، مسأله 11 و فی نفقة الأقارب، مسأله 10 و 12 و فی النفقات، مسأله 6.ص: 731
5- تحریر الوسیله ، احکام نکاح، مسأله 2375 و مسأله 2429 و فی احکام الولادة، مسأله 11 و فی نفقة الأقارب، مسأله 10 و 12 و فی النفقات، مسأله 6. ص: 731
6- تحریر الوسیله ، احکام نکاح، مسأله 2375 و مسأله 2429 و فی احکام الولادة، مسأله 11 و فی نفقة الأقارب، مسأله 10 و 12 و فی النفقات، مسأله 6. ص: 731
7- تحریر الوسیله ، احکام نکاح، مسأله 2375 و مسأله 2429 و فی احکام الولادة، مسأله 11 و فی نفقة الأقارب، مسأله 10 و 12 و فی النفقات، مسأله 6.ص: 731

22- در احکام نفقات: نفقه و لباس و مخارج فرزند بر پدر واجب است نه بر مادر، مگر اینکه پدر و پدر بزرگ پدری نباشند یا قدرت مالی و انفاق نداشته باشند(1)

23- اگر مرد زنش را که باردار است، طلاق بدهد، واجب است تا وضع حمل او - بخاطر فرزندش که هنوز به دنیا نیامده - مخارج زنش را بدهد و مادر می تواند مطالبه و اخذ کند.(2)

24- در احکام طلاق: پدر و جد پدری فرزند دیوانه، اگر مصلحت باشد، می توانند زن او را طلاق دهند، و اگر متعه است، مدتش را ببخشند، ولی مادر نمی تواند.(3)

25- در احکام ارث: چنانچه فرزند کسی فوت کند، پدر دو قسمت از اموال او را به ارث می برد و مادر یک قسمت از آن را.

26- در احکام قضاوت: برخی از فقهای بزرگ فرموده اند قضاوت و حکم فرزند علیه پدرش نافذ نیست، ولی نسبت به مادر گفته نشده و چنین نیست.(4)

27- در احکام شهادات: بنابر مشهور، شهادت فرزند علیه پدر خود پذیرفته نیست، ولی علیه مادرش پذیرفته است.(5)

28- در احکام حدود: چنانچه پدر نسبت زنا یا لواط به فرزندش بدهد، که موجب حد قذف باشد، حد قذف بر او جاری نمی شود، و فقط تعزیر می شود،

ص: 732


1- .تحریر الوسیله، احکام نکاح، مسأله 2375 و مسأله 2429 و فی احکام الولادة، مسأله 11 و فی نفقة الأقارب، مسأله 10 و 12 و فی النفقات، مسأله 6.
2- .تحریر الوسیله، احکام نکاح، مسأله 2375 و مسأله 2429 و فی احکام الولادة، مسأله 11 و فی نفقة الأقارب، مسأله 10 و 12 و فی النفقات، مسأله 6.
3- تحریر الوسیلة ، احکام ارث، ارث دسته اول، مسأله 2732.
4- محقق در کتاب شرائع الاسلام: 4/ 864، و جواهر الکلام، ج 40 / 71.
5- جواهر الکلام، ج 41/ 78.

ولی اگر مادر چنین نسبتی به فرزندش بدهد، حد بر او جاری می شود.(1)

29- نیز در احکام حدود: اگر پدر از مال فرزندش دزدی کند، دستش را به جرم دزدی قطع نمی کنند، ولی اگر مادر از مال فرزندش، دزدی کند، دستش را قطع می کنند.(2)

30- در احکام قصاص: اگر پدر فرزندش را عمدا بکشد، قصاص نمی شود و دیه می دهد ولی اگر مادر فرزندش را عمدا بکشد قصاص می شود.(3)

31- در احکام قصاص: اگر پدر، زخم و جراحتی بر فرزندش وارد کند که موجب قصاص باشد، یا عضوی از بدن او را قطع کند، قصاص نمی شود و فقط دیه بر عهده او است، اما مادر چنین نیست و قصاص می شود.(4)

32- از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که به فرزند فرمود: «آت و مالک لإبیک» (تو و مالت، برای پدرت می باشد ولی در باره مادر نفرمود.(5)

33۔ خداوند متعال در قرآن کریم به پدر سوگند یاد کرده «وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ »(6) که حاکی از بزرگی مقام پدر است، ولی به مادر سوگند یاد نکرده است.

34- در دعاها و زیارات، اول توجه به آباء شده (آبائنا) و بعد به امهات (و أمهاتنا).

35- امام سجاد علیه السلام پدر را اصل معرفی کرده و مادر را حامل.

ص: 733


1- تحریر الوسیلة، کتاب الحدود، القول فی القاذف والمقذوف، مسأله 5. و القول فی السارق، مسأله 1، السابع و القول فی الشرایط المعتبرة فی القصاص، و من لواحق هذا الباب فروع، مسأله 1، 2، و 3.
2- تحریر الوسیلة، کتاب الحدود، القول فی القاذف والمقذوف، مسأله 5. و القول فی السارق، مسأله 1، السابع و القول فی الشرایط المعتبرة فی القصاص، و من لواحق هذا الباب فروع، مسأله 1، 2، و 3.
3- تحریر الوسیلة، کتاب الحدود، القول فی القاذف والمقذوف، مسأله 5. و القول فی السارق، مسأله 1، السابع و القول فی الشرایط المعتبرة فی القصاص، و من لواحق هذا الباب فروع، مسأله 1، 2، و 3.
4- تحریر الوسیلة ، فی قصاص مادون النفس، مسأله 2.
5- وسائل الشیعه، باب 78، از ابواب مایکتسب به، ح 1.
6- سوره بلد، آیه 3.

«وَ اما حَقُّ اَبَيكَ فَاِنْ تَعْلَم اَنَّهُ أصلُكَ وَ اَنَّكَ فَرْعُهُ وَ اِنَّكَ لَوْلاهُ لَمْ تَكُنْ فَمَهْمَا رَأَيْتَ فِي نَفسِكَ مِمَّا يُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَاكَ اصلَّ النِّعْمَةَ عَلَيْكَ فِيهِ وا حَمْداللَّهُ واشْكُرْهُ عَلَيَّ قَدرَ ذلِكَ»؛ «و اما حق پدرت این است که بدانی به راستی او ریشه (وجود) توست و تو شاخه اویی و چون او نبود تو نیز نبودی، پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که به نظرت پسندیده و ارزشمند آمد، پس آگاه باش که این نکویی و نعمت در تو ریشه در پدرت دارد، پس خدا را شکر کن و به اندازه آن نکویی، ستایشش نما».

«وَ اَمَّا حَقَّ أُمِّكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لاَ يَحْمِلُ أحد أَحَداً وَ أَطْعَمَكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَالاً يُطْعِمُ أحَدٌ أحَداً وَانَهَا وَقَتْك بِسَمْعِهَا وبَصَرِهَا وَيْدَهَا وَ رِجْلِها وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جِوَارِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرْحَةً مَوَابِلِهِ مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ المهَا وَ ثِقَلُهَا وَ غَمُّهَا.. »؛ «و اما حق مادرت این است که بدانی او تو را [در شکمش] حمل کرده آن گونه که کسی، کس دیگر را حمل نکند و از شیره جانش تو را خورانده آن گونه که کسی، دیگری را نخوراند و به راستی او با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست و تمام اندامش تو را نگهداری کرده و به این نگهداری، خوشنود و شاد بوده و هر رنج و سختی را تحمل کرده است... ».(1)

آنچه موهم برتر بودن حق مادر بر پدر است و پاسخ آن

1- «وَ وَصَّيْنَا اَلْإِنْسَانَ بِوالدية حَمَلَتْهُ اُمَّهُ وهَنَّاً عَلَيَّ وَهُن وَفِصالُهُ في عامَينِ اَن اشكُر لي وَلِوالِدَيكَ » ؛ « ما به انسان در باره پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش

ص: 734


1- تحف العقول، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام. بحار الانوار، ج 74، ص 6، با مختصر اختلاف در عبارات.

او را با رنج روی رنج حمل کرد - ضعف و سستی بدن و ناراحتی روز به روز دوران حمل را که پی در پی مضاعف می شد، تحمل کرد - و دوران حمل و دوران شیر خوارگی دو سال طول کشید، که برای من و پدر و مادرت شکرگزار باش».

در این آیه اشاره است به زحمات فوق العاده مادر، و اینکه از ابتدای حمل هر روز ضعف و سستی تازه ای بر مادر مستولی و مضاعف شده«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلِيٌ وَهَنٌ» . و ثابت شده و تجربه نیز نشان داده که مادران در دوران بارداری، گرفتار وهن و سستی و ضعف و بهم خوردگی مزاج، و حالت تهوع می شوند و تمایل به خوردن چیزهای نامناسب و حتی مضر پیدا کرده و از سویی برای پرورش جنین، از شیره جانشان سرمایه گذاری می کنند، خصوصا که جنین روز به روز بزرگتر و نیازش به مواد حیاتی و غذایی افزون می شود. و همه می دانیم شخصی که باری را حمل کرده است، هرگاه احساس خستگی کرد، به منظور استراحت، بار را بر زمین گذاشته، یا آنرا دست به دست و یا از این شانه به شانه دیگر منتقل می کند، ولی مادر از این امور محروم است و با کمال مهر و علاقه و ایثار، زحمت و سنگینی فرزند را تحمل می کند. ماه های نزدیک به زایمان، برای خواب و پهلو به پهلو شدن، ناراحت و مشکل دارد، و از سویی ترس زایمان و وحشت اینکه مبادا زایمان، منجر به رفتن به بیمارستان و عمل جراحی شود، بیشتر او را نگران می کند، و خلاصه معمولا این ناراحتی ها در دوران حمل و هنگام زایمان، دامن گیر مادران است که آیه شریفه« وَهناً عَلی وَهنٍ» به آنها اشاره دارد.

به وقت زادن تو مرگ خود را **بگیرد در نظر بیچاره مادر

دوران شیرخوارگی: مادر از شیره جانش به فرزند خویش می خوراند، گریه های او و بی خوابی خود را تحمل می کند، او را شستشو و لباس آلوده اش را تمیز و هرگز به روی خود نمی آورد. این زحمات طاقت فرسا که بزرگترین فداکاری،

ص: 735

از نظر روحی و عاطفی و جسمی و خدمات رسانی خالصانه است، تنها بر دوش مادر و فقط از او ساخته است، و پدر در این امور نقشی بسیار ناچیز دارد.

بر این اساس ممکن است ادعا شود که حق مادر اعظم و آیه مبارکه فوق گویای این مطلب است.

2- در روایت صحیح است که شخصی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال کرد به چه کسی نیکی کنم؟ آن حضرت فرمود: به مادرت، باز پرسید، پس از وی به چه کسی نیکی کنم؟ باز حضرت فرمود: به مادرت، نوبت سوم پرسید و رسول خدا صلی الله علیه وآله باز فرمود: به مادرت، بار چهارم سؤال کرد که بعد از مادر به چه کسی نیکی کنم؟ آن حضرت در مرتبه چهارم فرمود: به پدرت.(1)

پاسخ: آنچه از آیه مبارکه برداشت شده - که مادر در مدت حمل و شیر دادن فرزند، رنج و زحمت زیاد متحمل می شود - صحیح و مسلم است، اما این امور دلیل بر تقدم و اعظمیت و أحق بودن او نسبت به پدر نمی شود، زیرا چه بسا زحمت و رنج کارگر، به مراتب بیشتر از زحمت کارفرما است ولی هرگز موجب تقدم و احق و اعظمیت او نمی شود.

بعلاوه: مسئولیت پدر، نسبت به فرزند بسیار زیاد است، و هرگز قابل مقایسه با مسئولیت مادر نمی باشد، همان گونه که مسئولیت کارفرما، به مراتب بیش از مسئولیت کارگر است، و حتی قابل مقایسه و برابری نیز نمی باشد.

در هر حال، ظاهرا پاسخ کلی این است که، با توجه به رقیق القلب بودن زن و زودرنجی و کم صبری و ضعف ذاتی او، سفارش اکید شده که در مقام بر و نیکی به والدین، مادر را مقدم دارند.

ص: 736


1- وسائل الشیعه، کتاب النکاح، باب 94، از ابواب احکام اولاد، ح 1.

از حضرت رضا علیه السلام نقل است که پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعالَي عَلَيَّ اَلْإِنَاثُ أَرَقُّ(1) مِنهُ عَليَّ المَذكورُ وَما مِن رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرحَةَ عَليٍ امْرَأَةٌ بَيْنَهُ وبَيْنَهَا حُرْمَةً إلاَّ فَرَّحَهُ اللَّهُ يَوْمَ القِيَامَةِ.(2) خداوند تبارک و تعالی نسبت به زن رؤف تر است تا بر مرد. و نیست مردی که خوشنود کند زنی را که با وی خویشاوندی دارد و با او محرم است، مگر اینکه خداوند در روز قیامت او را خوشنود نماید.

و از ابن عباس نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:«مَنْ دَخَلَ اَلسُّوقَ فَاشْتُرَيَ تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَيَّ عِيالُهُ كانَ كَحامِلِ صَدَقَةٍ إليَّ قَوْمٌ مَحَاوِيجَ ولْيَبْدَأْ بِالإِناثِ قَبْلَ الذُّكورفانِ مِن فَرَحِ إِبنَتِهُ فَكَأنَّما أعتَقَ رَقَبَهُ مِن وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ ومَن اقَرَّ بِعَيْنِ ابْنٍ فَكَأَنَّمَا بَكَيَ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَل وَمَن بَكَي مَن خَشِيَهُ اللَّهُ عَزَّوَجلَّ ادخَلَهُ اللَّهُ في جَنَّاتِ النَّعيمِ. »(3) شخصی که برود بازار و تحفه و هدیه ای بخرد و برای زن و فرزندش ببرد ثواب کسی را دارد که برای فقرا و نیازمندان صدقه ببرد، و باید در تقسیم هدایا] ابتدا کند به دختران قبل از پسران، همانا کسی که دخترش را خوشحال کند گویا بنده ای از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است و هر کس چشم پسر را روشن [شاد کند گویا از خوف خدا گریسته و هر کس از خوف خدا بگرید، خدای عزوجل او را داخل بهشت پر نعمت کند.

و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «اِتَّقُوا اَللَّهَ فِي اَلضَّعِيفَيْنِ يَعْنِي بِذلِكَ اليَتيمَ وَالنِّساءُ».(4) از خدا بترسید در باره دو گروه ناتوان، یعنی یتیمان و زنان

ص: 737


1- أرق: دل سوزتر. [در کافی، ج 6، ص 6، کتاب العقیقة به جای کلمه «آرق»، «ارأف» آمده است .
2- وسائل الشیعه، ابواب احکام الأولاد، باب 7، ح 1.
3- همان، ابواب النفقات، باب 3، ح 1.
4- همان، ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب 88، ح 2.

ضمنا از امام کاظم علیه السلام نقل شده که فرمود: «اِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَانَ فِي الصَّلَاةِ فَدَعَاهُ الوالِدُ فَليُسَبِّح فَإِذا دَعَتْهُ الوالِدُهُ فَليَقُل لَبَّيكَ».(1) چنانچه مردی مشغول نماز باشد و پدرش او را صدا بزند، باید بگوید سبحان الله، [یعنی نماز را قطع نکند و با گفتن سبحان الله - که ذکر خدا است - پدر را متوجه کند که در حال نماز است. اما اگر مادرش او را صدا زد، باید بگوید لبیک (یعنی نماز را با گفتن لبیک که کلام آدمی است، قطع کند). ولی این روایت از جهت سند ضعیف است و نظر بر اینکه در این حکم فرقی بین نماز واجب و مستحب نگذاشته، لذا فقها به آن عمل نکرده و طبق آن فتوا نداده اند.(2) و در هر حال باید توجه داشت که حق پدر بیش از حق مادر است، زیرا علاوه بر آنچه نقل شد) پدر است که در مقام دفاع و جلوگیری از دشمن، سینه سپر می کند و چه بسا از جان و سلامت خود گذشته، به شهادت

ص: 738


1- بحارالأنوار، ج 85، ص 34، به نقل از تهذیب، ج 1، ص 236 و به نقل از شهید در ذکری.
2- اخیرا کتابی چاپ و در سطحی وسیع منتشر شده، و در آن نوشته اند: «حق مادر از حق پدر برتر است، از این رو، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر گاه در نماز مستحب بودی و پدرت تو را فرا خواند، نمازت را قطع نکن، ولی اگر مادرت تو را فرا خواند نمازت را قطع [و اجابتش کن». مفاتیح الحیات، ص 224. مؤلف: روایت از کتاب لب اللباب راوندی نقل شده و آن چنین است: «عَنِ النَّبِيِّ أنَّهُ قالَ إِذا كُنْتَ فِي صَلاةِ التَّطَوُّعِ فَان دَعاكَ وَالِدُكَ فَلا تَقْطَعْهَا وإِنْ دَعَتْكَ والِدَتْكَ فَاقْطَعْهَا. » (مستدرک الوسائل، ج 15، ص 181). ولی از این روایت مرسل و ضعیف است، ثانیا، [طبق این خبر) پیامبر صلی الله علیه وآله از قطع نماز مستحبی، برای خاطر پدر نهی کرده، و حال اینکه قطع نماز مستحبی در حال اختیار نیز جایز است، ویجوز قطعها اختیارة: العروة الوثقی، احکام الصلوات المندوبة، ثالثا، جواز قطع نماز برای مادر، دلیل برتری حق او بر پدر نمی شود، و بر فرض قبول و صحت این امر، شاید وجه آن همان است که در متن به آن اشاره کردم، که زن رقیق القلب و زودرنج و ذاتا ضعیف است، به خصوص مادر که توقعش از فرزند افزون است . لذا پیامبر صلی الله علیه وآله حتی فرموده، در هدیه به فرزندان، اول به دختر بدهند، و بدیهی است این امر به معنای برتر بودن حق دختر بر پسر نمی باشد.

می رسد یا برای همیشه مجروح و معلول می گردد، پدر است که برای تأمین زندگی فرزند، تا به حد بلوغ و رشد برسد، سختیهای طاقت فرسا تحمل می کند، پدر است که مسئولیت پیشرفت و به کمال رسیدن فرزند را به عهده دارد، و به همین لحاظ است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «أنا و عَلیٌّ أبَوا هذِهِ الأمَّة».(1) در صورتی که مادر پس از حمل و زایمان، تنها با عواطف و احساسات مادری به فرزند خدمت می کند و حتی می تواند در ازای شیر دادن فرزندش از پدر مطالبه اجرت کند و معلوم است که عواطف و احساسات، وجود خارجی نداشته و عملا چیزی عاید فرزند نمی کند. پس خدمت پدر کجا و خدمت مادر کجا؟ سه تذکر: الف: در مواردی که پدر، ولایت بر فرزند دارد، جد پدری نیز ولایت دارد و فرقی بین آن دو نیست.

ب: در مواردی که پدر و جد پدری مجازند در مال و شؤون فرزند دخالت و تصرف کنند، شرایطی وجود دارد که با وجود آن شرایط مجازند نه مطلقا.

ج: اعظم بودن حق پدر - خود به خود به دلیل نمی شود که در صورت تعارض امر پدر با امر مادر، امر پدر مقدم بر امر مادر باشد، و در چنین مواردی لازم است فرزند رضایت هر دو را تحصیل نماید، بلی اگر مخالفت یکی از آنها موجب اذیت وی شود آن را مقدم بدارد، و بطور کلی موارد متفاوت است، لذا لازم است مرجحات وجهات خارجی را در نظر گرفته و طبق آن عمل نماید. و به نظر می رسد که در موارد اختلاف امر پدر با مادر و دوران امر بین اطاعت یکی از آن دو، در صورت امکان رضایت هر دو را تحصیل نمایند و چنانچه مقدور نبود، مخیرند به امر هر کدام عمل کنند، هر چند به لحاظ رقت قلب مادر و عاطفی

ص: 739


1- علل الشرائع، ج 1، ص 127؛ وافی، ج 10، ص 363.

بودن وی) بهتر است جانب مادر را بگیرند و امر او را مقدم دارند.(1) والله العالم.

احسان و دوستی با فامیل و ارحام

دهها روایت از ائمه علیهم السلام گواه بر این است که رسیدگی و رفت و آمد فامیلی، عمر و روزی را زیاد می کند، پس هر کس که از مرگ و فقر در هراس است، بهتر است از این پناهگاه استفاده کند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: هر که خوشحال می شود روزی او فراوان و اجلش تأخیر افتد صله رحم کند. (2) و در حدیث دیگر فرمود: هر کس یک کار را برای من ضمانت کند من چهار چیز را برای او ضمانت می کنم، اول: صله رحم بجا آورد، تا خداوند او را دوست دارد، روزیش را فراوان گرداند، عمرش را افزایش دهد، و او را در بهشت موعود جای دهد.(3)

و امام صادق علیه السلام به مردی به نام « میتر» فرمود: أجل تو چند بار فرا رسید اما خداوند هر بار به خاطر صله رحم و نیکی به نزدیکانت، آن را به تأخیر انداخت.(4) و مردی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کرد: یا رسول الله ! فامیلی دارم که من به

ص: 740


1- در این رابطه از مرحوم آیه الله خوئی قدس سره سؤال شده و ایشان و مرحوم آیة الله تبریزی پاسخ داده اند و آن چنین است. سؤال: لَو كانَت رَغَّبَهُ الأُمُّ في شئ وَامَرَتِ الْوَلَدَ بِأَنْ يَفْعَلَهُ وَ كَانَتْ رَغَّبُهُ الأَبُ اوامِرَه عَكْسَ رَغْبَةِ الأُمِّ فَأَيُّهُمَا يَقْدَمُ وهُوَ لَو أطاعَ أمرَ واحِدٍ مِنْهُمَا لِسَخَطِ الآخَرِ ولَوْ تُرَكَ الأَمْرَيْنِ لَسَخَطَا مَعا؟ الجواب:الْخَوئِيِّ إِنْ أَمْكَنَ إِضَاؤُهُمَا مَعاً فَهُوَ والآ تُخَيَّرَ بَيْنَ امْرِيْهِما وإِنْ كانَ الأوَّلِي تَقديمَ اَمرِ الأُمِّ وَاللَّهُ العالِمُ. اَلتّبريزي يُضَافُ إِلَيَّ جَوَابُهُ قُدِّسَ سِرُّهُ هَذَا إِذَا كَانَ مَا يَأْمُرَانِ بِهِ امْراً مُباحاً وَ إِلاَّ فَيَجِبُ عَلَيهِ العَمَلُ بِوَظِيفَتِهِ․. صراط النجاة فی اجوبه الاستفتائات، ج 2، ص 272، سؤال 852.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 89، 92، 99، 100.
3- بحارالانوار، ج 71، ص 89، 92، 99، 100.
4- بحارالانوار، ج 71، ص 89، 92، 99، 100.

آنها سر میزنم اما آنها مرا اذیت می کنند، تصمیم گرفته ام آنها را رها کنم، حضرت فرمود: (اگر چنین کنی) خداوند همگی شما را رها می کند! عرض کرد پس چه کنم؟ حضرت فرمود: به آن که تو را محروم کند عطا کن، با آن که از تو بریده بپیوند، از آن که به تو ستم کرده، عفو کن، تا خداوند یاور تو باشد بر علیه آنها.

و در حدیث دیگر فرمود: صله رحم عمر سه ساله را سی سال می کند و قطع رچم، عمر سی ساله را سه سال می کند.(1)

دراین غم خانه دنیا، بیا غمخوار هم باشیم **رفیق هم، انیس هم، معین و یار هم باشیم

خدا خشنود می گردد زما، گرازدل و از جان **همه باهم، عزیز هم، دل و دلدار هم باشیم

تھی دستی ورنجوری و بیماری چو پیش آید **تن هم، جان هم، سرمایة سر شارهم باشیم

بشادی وغم و فقر و ریاست اندر این عالم **بفکر هم، بذکر هم، پی دیدار هم باشیم

امین هم، غمین هم، مشار هم، مشیرهم *برای هم، بجای هم، گل گلزار هم باشیم

به تاریکی شب، چشم و چراغ یکدیگرگردیم** براه هم، ز چاه هم، همه هشیار هم باشیم

از طوفان حوادث گر که گردد خانه ای ویران** بزیر سقف هم، در سایه دیوار هم باشیم

مؤلف: روایات دیگری درباره صله رحم، در صفحه 444 نقل کرده ام.

آداب خوردن و آشامیدن

اشاره

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ»(2)(ای اهل ایمان! از انواع خوردنی های پاکیزه که روزی شما قرار داده ایم

ص: 741


1- بحارالانوار، ج 71، ص 100.
2- سوره بقره - 2 - آیه 172.

بخورید و خدا را سپاسگزار و شاکر باشید، اگر فقط او را می پرستید).

در آیات بسیاری خداوند سبحان فرموده است: از انواع خوردنی های پاکیزه و حلال بخورید، و قدر نعمت ها را بدانید و شکرگزار باشید، و از اسراف و دور ریختن آنها پرهیز کنید و بدانید: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ»(1) (اگر سپاس گزاری کنید قطعا نعمت خود را بر شما می افزاییم، اما اگر ناشکری کنید بی تردید، عذاب [دنیوی و اخروی من سخت و شدید است).

خوردنی های مفید و آداب مربوطه: «نان»: همان طور که در روایات آمده و بر همگان روشن است گرامی ترین خوردنی ها نان است. پیامبر صلی الله علیه وآله گفت:

خداوندا! نان را بر ما مبارک گردان و بین ما و نان جدایی مینداز، و فرمود: اگر نان نباشد نمی توانیم نماز بخوانیم و روزه بگیریم و واجبات خدا را انجام دهیم».(2)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «نان را گرامی دارید، زیرا خداوند متعال آن را از برکات آسمان فرستاده و از زمین بیرون آورده است، و گرامیداشت آن به این است که آن را زیر پا نریزید، ظرف غذا روی آن نگذارید، و هنگامی که نان سر سفره نهاده شد در انتظار غذای دیگر نباشید). (3)

و امام صادق علیه السلام فرمود: «نان را گرامی دارید، با چاقو آن را نبرید، و اگر القمه ای از نان روی زمین افتاده بردارید و با رعایت نظافت، آن را مصرف کنید که آن لقمه [به خاطر احترام و محترم شمردن آن در هر شکمی وارد شود آتش جهنم آن شکم را نمی سوزاند».(4)

ص: 742


1- سوره ابراهیم - 14 - آیه 7.
2- کافی، ج 6، ص 303 و مکارم الاخلاق، فصل فی ما جاء فی الخبز.
3- کافی، ج 6، ص 303 و مکارم الاخلاق، فصل فی ما جاء فی الخبز .
4- کافی، ج 6، ص 303 و مکارم الاخلاق، فصل فی ما جاء فی الخبز .

و همان حضرت فرمود: «بدن انسان بر نان پایه گذاری شده است، و برای بوجود آمدن آن، همه موجودات بین عرش و زمین به کار افتاده اند».(1)

در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «نان را گرامی بدارید، زیرا فرشته ها از عرش تا زمین و گروهی هم از اهل زمین، در فراهم کردن آن کار کرده اند تا برای خوردن شما آماده شده است، سپس فرمود: این داستان را برای شما مسلمانان بگویم که: حضرت دانیال به عنوان مترد یک نفر، قرص نانی به وی داد، او نان را گرفت و دور انداخت و گفت: این نان نزد ما ارزش ندارد، ما نان ها را زیر دست و پا ریخته آنها را پامال می کنیم، حضرت دانیال گفت: خدایا! نان را گرامی دار، این مردم به نان بی احترامی کرده، قدر آن را نمی دانند، خداوند متعال باران را از آنان قطع کرد، و به قحطی گرفتار شدند، تا آن که از گرسنگی یکدیگر را کشته و می خوردند، در این میان، دو زن که هر یک فرزندی داشتند، با هم توافق کردند ابتدا یکی از آنها فرزندش را بکشد و بخورند، پس از آن دیگری بکشد، یکی از آنها فرزندش را کشت و خوردند، نوبت به دومی رسید، او حاضر به کشتن فرزندش نشد، و نزاع نموده، نزد حضرت دانیال آمدند و جریان را بازگو کردند، حضرت فرمود: کار شما به این جا رسیده که فرزندان خود را بکشید و بخورید؟ گفتند: آری و بدتر از این هم خواهد شد، دانیال دست به دعا برداشت و عرض کرد: خدایا! کودکان را به خاطر گناه بزرگسالان گرفتار و عقاب مکن، خدا دعای او را مستجاب و باران رحمتش را نازل فرمود».(2)

و امام صادق علیه السلام فرمود: گروهی از مردم در کنار نهری بزرگ، زندگی می نمودند، و در کمال نعمت به سر می بردند، و از مغز گندم نان تهیه می کردند،

ص: 743


1- کافی، ج 6، ص 303 و مکارم الاخلاق، فصل فی ما جاء فی الخبز.
2- کافی، ج 6، ص 302، باب فضل الخبز، و بحار ج 66، ص 268.

و فراوانی نعمت، آنان را مغرور کرد تا آن جا که محل استنجای کودکانشان را با نان، پاک می کردند، و دور می ریختند، تا آن که از آن نان های کثیف و آلوده، تپه ای بزرگ جمع شد، مرد صالحی عبورش به آنجا افتاد، دید زنی با نان، کثافت را از بدن کودکش پاک کرد، صدا زد: آی مردم! از خدا بترسید و با این کارتان نعمت خدا را تغییر ندهید، به او گفتند: گویا تو ما را از گرسنگی می ترسانی؟ با وجود این نهر بزرگ، ما هرگز از گرسنگی نمی ترسیم، پس از این گفت و شنود، طولی نکشید باران قطع گردید، نهر آب خشک شد، قحطی همه را فراگرفت و ناچار شدند از همان نان های آلوده که فرزندان خود را پاک می کردند، بخورند، و سرانجام آن نانها را با ترازو می کشیدند و بین خود به صورت جیره بندی، تقسیم می کردند».(1)

مؤلف: در آیاتی که در ابتدای این بخش آوردم، خداوند سبحان فرمود: از خوردنی های پاکیزه بخورید و شکرگزار باشید، و فرمود: اگر ناشکری کردید عذابم عذاب دنیوی و اخروی) سخت و ناگوار است، بنابراین لازمه ترس از قحطی هم که شده، باید قدر نعمت ها را بدانیم و خصوص نان را گرامی داریم.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند **تا تو نانی بکف آری و به غفلت نخوری

همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار** شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

نان جو: در روایات است که: «نان جو افضل نانها است و از امام صادق علیه السلام است که: «عمده خوراک پیامبر صلی الله علیه وآله نان جو و شیرینی آن حضرت خرما و خورشش روغن زیتون بود».(2)

ص: 744


1- کافی، ج 6، ص 302، باب فضل الخبز، و بحار ج 66، ص 268.
2- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.

و حضرت امام کاظم علیه السلام فرمود: «برتری نان جو، بر نان گندم، همچون برتری ما نسبت به مردم است، و هر پیامبری برای خورندگان نان جو، دعا کرده و بر آن برکت خواسته است، هر شکمی که نان جو وارد آن شود، همه بیماری ها را از آن بیرون کند، نان جو عمده خوراک پیامبران و غذای نیکان است، خداوند امتناع دارد که خوراک انبیاء را به اشقیا دهد».(1)

برنج: در روایات از برنج نیز ستایش شده و فرموده اند: برنج پخته، روده را باز و توسعه می دهد، زخم و ورم نشیمنگاه (بواسیر) را مداوا می کند، و پختن آن با سماق درد شکم را برطرف می سازد، و نان برنج، برای سلس البول و مبتلا به اسهال نافع است.(2)

حبوبات: در روایات برای هر یک از حبوبات - مثل نخود، لوبیا، عدس، ماش... - خواص و فوایدی بیان شده، که به خاطر اختصار، متعرض آنها نشدم.(3)

گوشت و روغن و شیر: از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: هر تکه گوشتی که وارد معده می گردد، درد و بیماری را از آن خارج می کند و موجب شفای آن می شود، و فرمود:

آپ گوشت را زیاد کنید، که آب گوشت نیز، خاصیت گوشت را دارد..(4)

و از حضرت امیر علیه السلام است که: گوشت بهترین غذاهای دنیا و آخرت است.(5) و امام صادق علیه السلام و حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: «گوشت، گوشت می رویاند و کسی که چهل روز گوشت نخورد اخلاقش بد می شود، و کسی که بداخلاق شد در گوشش اذان بگویید».(6)

ص: 745


1- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.
2- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.
3- به کافی، ج 6، و بحارالانوار، ج 66، مراجعه شود.
4- به کافی، ج 6، و بحارالانوار، ج 66، مراجعه شود.
5- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.
6- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چنانچه چهل روز بر کسی بگذرد و گوشت نخورد، اگر بخاطر نداشتن پول، گوشت نخورده، قرض کند و گوشت بخورد، خدا وسیله ادای قرضش را فراهم می کند».(1)

و در روایات است که: اگر کسی مبتلا به ضعف شده کباب بخورد.(2)

نیز روایاتی وارد شده که از خوردن گوشت خام، مذمت فرموده و مکروه است، همچنین از خوردن گوشت بیش از حد، مذمت شده و حضرت امیر علیه السلام فرموده است: پی در پی و بطور دائم (همه روزه گوشت خوردن، مضر است، و فرموده:شکم خود را قبور حیوانات قرار ندهید».(3)

و در روایت است که: گوشت گوسفند بهترین گوشت، و از گوشت بز نیز بهتر است، زیرا اگر حیوانی بهتر از گوسفند بود، خدا برای حضرت اسماعیل فدا می فرستاد، و گوشت گردن و شانه و هر چه به سر حیوان نزدیک تر است بهتر است و گوشت گاو تعریفی ندارد ولی در شیر و روغنش شفا و برکت است.

همچنین گوشت پرنده ها بهتر از مرغ است و جوجه آنها بهترین است.(4)

مستحبات ذبح: 1- موقع سر بریدن گوسفند، دو دست و یک پایش را ببندند و پای دیگرش را باز بگذارند، و موقع سر بریدن گاو، چهار دست و پایش را ببندند و دم آن را باز بگذارند، و موقع کشتن شتر در حال نشستگی، دو دستش را از پایین تا زانو، یا زیر بغل به یکدیگر ببندند و پاهایش را باز بگذارند و مرغ را بعد از سر بریدن رها کنند تا بال و پر بزند.

2- پیش از کشتن حیوان آب جلوی آن بگذارند.

3- طوری سر ببرند که حیوان کمتر اذیت شود، مثلا کارد را خوب برنده و تیز

ص: 746


1- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.
2- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.
3- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.
4- کافی، ج 6، ص 304 و مکارم الاخلاق، فصل ششم، و ص 341، باب الأرز، ح 1 تا 7.

کنند و با سرعت سر حیوان را ببرند.

4- کسی که سر حیوان را می برد، رو به قبله باشد.(1)

مکروهات ذبح: 1- چهارپایی را که خود انسان پرورش داده، مکروه است خودش ذبح کند. 2- در جایی حیوان را سر ببرند که حیوانی دیگر آن را ببیند. 3- در شب یا پیش از ظهر جمعه سر حیوان را ببرند، مگر احتیاج باشد. 4- پیش از بیرون آمدن روح، پوست حیوان را بکنند.(2)

برخی دیگر از خوردنی ها: ماهی با عسل، یا خرما مفید و مطلوب است، اما خوردن ماهی به تنهایی، خصوصا شب، خوب نیست و زیاد خوردن آن نیز مطلوب نیست، بلکه مضر است.(3)

روغن زیتون تازه، بهترین روغن ها است و خوردن و به بدن مالیدن آن سفارش شده، و در روایت است که زیتون و روغن آن خورش نیکان و پرهیزکاران است.(4)

شیر بسیار مفید و خوردن آن با عسل، برطرف کننده بیماریها و پاک کننده معده است. (5)

پنیر با گردو، تقویت کننده بدن و نیروبخش است، و خوردن هر یک از آنها به تنهایی مذمت شده است.

گردو در زمستان خوب و گرم کننده بدن است، و در تابستان و فصل گرما مکروہ است، زیرا موجب جوش بدن و خارش پوست می شود.

ص: 747


1- توضیح المسائل مراجع، مسأله 99، 25 و مساله 2600.
2- توضیح المسائل مراجع، مسأله 99، 25 و مساله 2600.
3- . کافی، ج 6، ص 323، باب السمک، ح 1 تا 7، وسائل باب الاطعمة المباحثة باب 35 و 37.
4- کافی، ص 331، باب الزیت و الزیتون، ص 377، 324، 327، 329، 336 و 340 و باب الخل ح 1 تا 7.
5- کافی، ص 331، باب الزیت و الزیتون، ص 377، 324، 327، 329، 336 و 340 و باب الخل ح 1 تا 7.

مصرف تخم مرغ موجب افزایش فرزند شود، و زرده آن سبک و سفیدی آن ثقیل است.(1)

سرکه زرداب و صفرا را می برد، کرم های معده را می کشد، و در هر خانه ای باشد، اهل آن خانه فقیر نمی شوند، و خوردن آن با زیتون سفارش شده، که غذای پیامبران بوده است.(2)

از حضرت امیر علیه السلام است که: «سرکه خوب خورشی است، صفرا را فرونشاند، بلغم را برطرف کند، دل را زنده نماید، عقل را قوت بخشد و از شهوت بکاهد، [و فرمود: ما در اول غذا نمک و در آخر آن سرکه مصرف می کنیم».(3)

و از حضرت رضا علیه السلام است که: «هر کس خواهان بدن سالم است، شب کمتر غذا میل کند، و برای پرورش استعدادهای بدن، صبح ها حدود 37 گرم کشمش بخورد و برای سلامتی خود هفته ای یک بار سیر مصرف کند.(4)

یادآوری: روایات درباره هر یک از خوردنی ها متعدد است، که به لحاظ اختصار، گلچین و به طور اشاره نقل کردم.

برخی میوه ها: از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است که: پنج میوه از میوه های بهشت، در دنیا موجود است. 1- انار ملس 2- سیب، 3- به، 4- انگور 5- خرما.

و همان حضرت فرمود: میوه را بشویید و با پوست بخورید.

و حضرت رضا علیه السلام به کسی که میوه را نیم خور کرده و دور ریخته بود، فرمود:«سُبحانَ الله» اگر شما سیر شده اید، افرادی نیازمندند، بدهید به آنها.

ص: 748


1- کافی، ص 331، باب الزیت و الزیتون، ص 377، 324، 327، 329، 336 و 340 و باب الخل ح 1 تا 7.
2- کافی، ص 331، باب الزیت و الزیتون، ص 377، 324، 327، 329، 336 و 340 و باب الخل ح 1 تا 7.
3- کافی، ص 331، باب الزیت و الزیتون، ص 377، 324، 327، 329، 336 و 340 و باب الخل ح 1 تا 7.
4- کافی، ص 331، باب الزیت و الزیتون، ص 377، 324، 327، 329، 336 و 340 و باب الخل ح 1 تا 7.

وامام کاظم علیه السلام فرمود: سه چیز ضررنمی رساند: 1- انگور، 2- نیشکر، 3- سیب.

وامام صادق علیه السلام فرمود: میوه ها صدو بیست رنگ است وافضل آنها اناراست.(1)

و فرمود: بر شما باد به خوردن انار که گرسنه را سیر می کند، به هضم غذا کمک می کند، و نزد پیامبر صلی الله علیه وآله در هیچ میوه ای محبوب تر از انار نبود، و اجازه نمی داد کسی در خورن یک انار، با او شریک شود، زیرا در هر اناری، دانه ای بهشتی وجود دارد، و بهتر است انار را تنها بخورند و نگذارند حبه ای از آن دور ریخته شود.

و فرمودند: بر شما باد به خوردن انار که درد معده را برطرف می کند، و با پیه آن بخورید، معده را دباغی می کند، و هر کس روز جمعه ناشتا انار بخورد، تا چهل روز دلش روشن و از شر شیطان در امان است.

و امام صادق علیه السلام فرمودند: سیب معده را تمیز می کند، تب را برطرف می سازد، جلوی خون دماغ را می گیرد، و اگر بدانند در سیب چه فایده هایی وجود دارد، بیماران را مداوا نمی کردند مگر با سیب.(2)

و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: سیب معده را دباغی می کند، قلب را نیرومند و انسان ترسو را نترس و شجاع می کند، و رنگ چهره را صاف و فرزند را نیکو می نماید.

و فرمودند: هر که به بخورد زبانش باز و گویا شود، غصه اش برطرف گردد، و خدا هیچ پیامبری نفرستاد مگر این که با او به بود.

و فرمودند: زن در ایام بارداری به بخورد تا فرزندش نیکو و زیبا شود.(3)

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: انجیر بخورید، بوی بد دهان را می برد، استخوان

ص: 749


1- کافی، ج 6، ص 349 و 353 و 354، ابواب الفواکه، و باب التفاح، ص 355 و ص 357 و .358.
2- کافی، ج 6، ص 349 و 353 و 354، ابواب الفواکه، و باب التفاح، ص 355 و ص 357 و .358.
3- کافی، ج 6، ص 349 و 353 و 354، ابواب الفواکه، و باب التفاح، ص 355 و ص 357 و .358.

را محکم می کند، مو را می رویاند، و با خوردن آن، نیاز به دارو پیدا نمی کنید، و انجیر شبیه ترین میوه ها به میوه بهشت است.

و فرمودند: انجیر گرفتگی روده را باز می کند، و بواسیر را مداوا می نماید، و بهتر است روز بیشتر بخورید و شب کمتر.

و فرمودند: آلو سیاه تازه بخورید، حرارت را فرونشاند، و صفرا را معتدل نماید و آلوی خشک، خون را صاف و دردهای کهنه را از بدن خارج می کند.(1)

و امام صادق علیه السلام فرمود: خربزه بخورید، همانا در آن ده خصلت وجود دارد، 1- بیماری در آن نیست، 2- هم غذا است و هم آب، 3- حکم میوه را دارد، (کار میوه را می کند). 4- دهان را شستشو می دهد، 5- خورش است، 6- مقوی و نیروزا است، 7- معطر و ریحان است، 8- مثانه را می شوید، 9- ادرار را زیاد و روان می کند، 10- ریگ موجود در مثانه را دفع می کند.(2)

برخی سبزیجات: از حضرت صادق علیه السلام است که: هرگز نزد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سفرهای نیاوردند مگر آن که در آن سفره، سبزی وجود داشت.

و فرمود: دل مؤمن سبز است و به سبزی مایل است.(3)

و فرمود: برگ کاسنی زیاد بخورید، کاسنی شفای دردها است، و دردهای اندرون را مداوا می کند، و فرزند را زیبا و نیکو می سازد.

و فرمود: کاسنی، سبزی پیامبر صلی الله علیه وآله و خرفه سبزی حضرت زهرا علیها السلام است.

و فرمودند: تره، بوی دهان را برطرف می کند، بادهای معده و روده را دفع می کند، بواسیر را مداوا می نماید، و خوردن مدام آن، از خوره جلوگیری می کند.

ص: 750


1- کافی، ج 6، ص 349 و 353 و 354، ابواب الفواکه، و باب التفاح، ص 355 و ص 357 و .358.
2- کافی، ج 6، ص 349 و 353 و 354، ابواب الفواکه، و باب التفاح، ص 355 و ص 357 و .358.
3- کافی، ج 6، ص 349 و 353 و 354، ابواب الفواکه، و باب التفاح، ص 355 و ص 357 و .358.

و فرمودند: بر شما باد به خوردن کاهو که خون را صاف می کند.

و فرمودند: بر شما باد به خوردن برگ چغندر، برگ چغندر برای بیماران دارو است و ضرر ندارد، و بیمار، با خوردن آن، خواب راحت می رود.

و فرمودند: کدو بخورید، پیامبر صلی الله علیه وآله کدو را دوست می داشت و به حضرت امیر علیه السلامسفارش کرد به خوردن آن و کدو مخ و عقل را تقویت می کند.

و امام صادق علیه السلام فرمود: تخم ترب، هضم کننده غذا است و بلغم را از بین می برد، و ادرار را روان می سازد.(1)

و فرمودند: شلغم بخورید و بر خوردنش مداومت کنید که فواید آن بسیار است.(2)

و فرمودند: پیاز بخورید که فواید آن زیاد است، و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که: هر گاه وارد شهری شدید پیاز بخورید تا آفات آن شهر به شما آسیب نرساند. (طاعون) نیز در روایات برای سیر فواید بسیار و خاصیت های دارویی بی شمار بیان شده، ولی فرموده اند: کسی که آن را مصرف کرده، مسجد نرود که بوی آن مردم را آزار می دهد.

موز: در چند روایت است که ائمه علیهم السلام به فرزندانشان موز می داده اند، ولی از خواص آن سخنی نفرموده اند، (3)و در سفینة البحار (ج 8، ص 135: الموز) فرموده است: موز، میوهای ملین، مدر، زیاد کننده نطفه، و بلغم و صفرا است و در بلاد گرم سیر می روید.

یادآوری:روایات مربوط به خوردنی ها و میوه ها و سبزیجات بسیار است که به خاطر اختصار متعرض آنها نشدم و آن چه را هم نقل کردم، تلخیص نمودم.

ص: 751


1- کافی، ج 6، ص 362، باب البقول و ص 374، باب البصل، و...
2- کافی، ج 6، ص 362، باب البقول و ص 374، باب البصل، و...
3- کافی، ج 6، ص 362، باب البقول و ص 374، باب البصل، و...

آداب مستحبه و مکروهه غذا خوردن

آداب مستحبه: 1- پیش از شروع به غذا و بعد از آن هر دو دست را بشویند، هر چند با یک دست و یا با قاشق غذا بخورند، و هر چند غذا مثل نان، خشک باشد که دست در آن اثر نکند، و بهتر است پس از شستن دست و قبل از خوردن غذا، دست را خشک نکنند.

در روایات است که شستن دست ها، قبل و بعد از غذا، روزی را زیاد می کند، فقر را می برد، سلامت بدن را تأمین می کند، و غم و غصه را زایل می گرداند.(1)

2- در شستن دست ها، میزبان اول دست ها را بشوید، بعد از او کسی که سمت راست او نشسته بشوید تا آخر.

3- میزبان، پیش از همه شروع به خوردن غذا کند و پس از همه دست بکشد.

4- در آغاز غذا خوردن «بِسمِ الله» بگویند، و اگر چند نوع غذا سر سفره باشد هنگام خوردن از هر کدام «بِسمِ الله» بگویند.

در روایات است که: با گفتن «بِسمِ الله »شیطان دور شود، و چنانچه کسی «بِسمِ الله» نگوید شیطان با او هم غذا شود، و در روایت دیگر است که وقتی غذا حاضر می شود فرشته ها نزد آن حاضر می شوند، و خورنده همین که «بِسمِ الله» گفت، فرشته ها گویند: این غذا بر شما مبارک باد. و به شیطان گویند: ای فاسق! دور شو، تو دیگر شریک اینها نیستی، و همین که «اَلحَمدُلِله» گفتند، فرشته ها گویند: این خورنده، شکر خدا را بجا آورد، و روایت است که حضرت امیر علیه السلام فرمود: غذایی که بر آن نام خدا برده شود، موجب ضرر و بیماری نشود. (2)

ص: 752


1- برگرفته از کافی، ج 6، ص 290، باب الوضوء قبل الطعام و بعده، ح 1 تا 5.
2- کافی، ج 6، ص 292، باب التمیمه و التحمید علی الطعام، ح 1 تا 25.

و از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: «هنگامی که مرد، خانواده اش را سر سفره جمع کند و پیش از شروع به غذا همگی «بِسمِ الله» بگویند و بعد از غذا «اَلحَمدلِله»بگویند، خداوند آنها را می آمرزد».(1)

5- اگر چند نفر سر یک سفره نشسته اند هر کس از غذای جلوی خودش بخورد.

6- در صورتی که معذور نیستند، با دست راست غذا بخورند.

7- لقمه را کوچک بردارند و غذا را خوب بجوند. (2)

8- سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول دهند.

9- در اول و آخر غذا کمی نمک یا سرکه بخورند.(3)

10- وقتی نان سر سفره حاضر شد، شروع به غذا خوردن کنند و منتظر خورش نمانند. (4)(چون با وجود نان، گویا همه چیز حاضر است).

11- بعد از صرف غذا حمد و شکر خدا را بجا آورند.

از امام صادق علیه السلام است که فرمود: «هنگام غذا خوردن بگویید: (بسم الله)، و پس از غذا بگویید: «الحَمدَلِلُهُ الَّذي يُطعِمُ وَلا يُطعَمُ»؛ «حمد خدا را که غذا میخوراند، و خود غذا نمی خورد. در روایت دیگر است که: « پیامبر بعد از صرف غذا و برچیده شدن سفره، همین دعا را می خواند.

ص: 753


1- کافی، ج 6، ص 292، باب التمیمه و التحمید علی الطعام، ح 1 تا 25.
2- حضرت امیر علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: « چهار چیز را رعایت کن تا از پزشک و دارو بی نیاز شوی، 1 تا گرسنه نشوی غذا نخور، 2- پیش از سیر شدن، دست از غذا بکش، 3۔ غذا را خوب بجو، 4- قبل از خواب، دستشویی برو». خصال صدوق رحمه الله، خصلتهای چهارگانه، ح 6.
3- کافی، ج 6، ص 325 و 329، باب الملح و باب الخل و ص 303، باب فضل الخبز، ح 5.
4- کافی، ج 6، ص 325 و 329، باب الملح و باب الخل و ص 303، باب فضل الخبز، ح 5.

نیز از همان حضرت است که: «وقتی غذا جلوی علی بن الحسین علیهما السلام می گذاشتند می گفت: بار پروردگارا ! این غذا از جانب تو، و از فضل و بخشش تو است، پس آن را بر ما مبارک گردان، و ما را از شکرگزاران قرار بده، و بعد از غذا می گفت: حمد خدا را که ما را سیر کرد و صلوات می فرستاد».(1)

12- آنچه از سفره و ظرف غذا بیرون ریخته جمع کنند و با رعایت نظافت بخورند، ولی اگر در صحرا و بیابان غذا می خورند، آنچه از ظرف و سفره بیرون ریخته برای پرنده ها رها کنند.

13- پس از غذا دست ها و دهان را بشویند.

14- پس از غذا به پشت بخوابند و پای راست را روی پای چپ بگذارند.

15- در آغاز روز و آغاز شب غذا بخورند.

16- غذاهای روان و سهل الهضم را اول بخورند.

17- میوه را پیش از خوردن بشویند.

18- چنانچه چند نفر سر یک سفره غذا می خورند، غذا و آب را به یکدیگر تعارف کنند، در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله غذا و آب را تعارف می کرد، و از امام صادق علیه السلام است که هر کس لقمه شیرین و گوارایی را به مؤمنی تعارف کند، خداوند تلخی روز قیامت را از او دور گرداند. (2)

19- کودکان را امر کنند به شستن دست پیش از غذا و بعد از آن.

20- مرد در خانه و با خانواده اش سر یک سفره غذا بخورند.

21- سر ظرف غذا و آب را، در غیر وقت خوردن بپوشانند.

ص: 754


1- هر سه روایت در کافی، ج 6، ص 294.
2- کافی، ج 6، ص 299، ح 17، و ثواب الاعمال، ص 182، باب ثواب من لقم مؤمنة لقمة حلاوة.

22- بعد از خوردن غذا برای صاحب سفره دعا کنند.(1)

از امام صادق علیه السلام است که: هرگاه پیامبر صلی الله علیه وآله مهمان خانواده ای می شد و نزد آنها غذا می خورد، بعد از صرف غذا می فرمود: نزد شما روزه داران غذا خوردند، و فرشته های بزرگوار و با برکات، بر شما صلوات فرستادند، «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ إِذَا طَعِمَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتٍ قَالَ لَهُمْ طَعِمَ عِنْدَكُمُ الصَّائِمُونَ وَ اَكْلٌ عِنْدَ الْأَبْرارِ وَصَلَتْ عَلَيْكُمُ الْمَلائِكهُ الْأَخْيَارُ».(2)

و نقل شده که امام صادق علیه السلام نیز هرگاه مهمان می شد، همین مضمون را بیان می فرمود.(3)

مؤلف: از این دو روایت فهمیده می شود فرشته ها بر صاحب سفره صلوات می فرستند، و صلوات آنها دعا و طلب رحمت از خداوند متعال است، لذا مناسب است مهمان نیز برای صاحب سفره دعا کند، و به هر عبارتی که به زبانش جاری گردید، از خدا خیر و برکت و رحمت را برای او درخواست نماید، و در این مورد، دعای خاصی به نظر نرسید.

مکروهات غذا خوردن: 1- غذا خوردن در حال سیری. 2- پر خوردن، در روایت است که خداوند بقدری که از شکم پر بدش می آید، از چیزی بدش نمی آید.

روایات در ذم پرخوری بسیار است، در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود:

نزدیکترین اوقاتی که بنده به خدا تقرب پیدا می کند، وقتی است که شکمش خالی باشد، و دورترینش هنگامی است که شکمش پر باشد، و فرمود: یک سوم شکم را برای غذا و یک سوم را برای آشامیدنی و یک سوم را برای تنفس قرار دهید، و خود

ص: 755


1- محاسن، ص 426، باب 294، ح 295.
2- کافی، ج 6، ص 3..294. کافی، ج 6، ص 269، باب کراهة کثرة الأکل، ح 1 تا 11.
3- کافی، ج 6، ص 3..294. کافی، ج 6، ص 269، باب کراهة کثرة الأکل، ح 1 تا 11.

را در اثر پر خوردن فربه نکنید، مانند فربه شدن خوک که برای ذبح شدن است، و امام باقر علیه السلام فرمود: نزد خدا چیزی منفورتر از شکم پر نیست.(1)

و از امام باقر علیه السلام است که فرمود: «هر کس می خواهد غذا باعث بیماری و ضررش نشود، غذا نخورد مگر بعد از گرسنه شدن، و خالی شدن معده، و غذا را کاملا بجود، و پیش از سیر شدن، دست از غذا بردارد؟»(2).(3)

و از حضرت رضا علیه السلام است که برای مأمون نوشت: «چیزی بخور و بیاشام که با دستگاه بدنت متناسب باشد و زیاده خوردن به تو نفعی نمی رساند، و هنگامی که هنوز کمی دیگر میل به غذا داری دست از خوردن بردار، که در این صورت دستگاه گوارش منظم می شود، فکر خوب کار می کند و بدن چابک و نیرومند می گردد».

3- سوم از مکروهات غذاخوردن، نگاه کردن به دیگران هنگام غذا خوردن است.

4- غذای داغ خوردن و فوت کردن به آن است.

5- پس از گذاشتن نان سر سفره، منتظر چیز دیگر ماندن است.

6- ظرف غذا را روی نان گذاشتن و آن را با کارد بریدن است.

ص: 756


1- بحارالانوار، ج 62، ص 306 به نقل از طب الرضا علیه السلام.
2- وسائل الشیعه، ج 16، ص 540.
3- در عقد الفرید نقل کرده که: حکیمی را به مهمانی دعوت کردند، او به مقدار کافی غذا خورد، صاحب سفره تعارف کرد که باز بخور، او مقداری دیگر خورد و دلش درد گرفت، سوار الاغش شد و رسید به جوی آبی، الاغ را بر د لب آب، حیوان آب خورد، پس از آن حکیم، به او تعارف کرد که باز آب بخور، ولی الاغ نخورد، حکیم گفت: ای الاغ ! تو حکیم هستی و من الاغ، از این به بعد باید به تو بگویند حکیم و به من بگویند الاغ.

7- گوشت استخوان را به طور کامل پاک کردن و خوردن به گونه ای که چیزی بر آن نماند.

8- میوه را نیم خور کردن و دور ریختن.

9- غذا خوردن در حال جنابت، و اگر دست ها و دهان را بشویند کراهت کمتر می شود، و بهتر است وضو بگیرند و بعد از آن غذا بخورند.

10- در بازار و جلوی دید عابرین غذا خوردن.

11- بدون دعوت سر سفره کسی رفتن، بلکه روایت است که اگر کسی دعوت به غذایی شد، فرزندش را همراه نبرد، که اگر برد حرام خورده، و ورودش غاصبانه است، «فَاِنَّهُ اَنْ فَعَلَ اَكَلُ حَراماً وَ دَخَلَ غَاصِباً».(1)

12- غذا خوردنی که موجب تخمه و آروغ زدن شود، که در نتیجه منجر به سوء هاضمه و بیماری گردد.

13- آروغ زدن مقابل دیگران، و چنانچه ناچار شدند، آن را کوتاه کنند.

14- تنها غذا خوردن مرد، و غذای مورد پسند خود خوردن، با اینکه مورد پسند همسر و فرزندان نباشد. مگر اینکه برای آنها نیز غذای مورد پسندشان را فراهم نماید.

15۔ حضور سر سفره ای که ریاء گسترده شده یا از پول مشتبه فراهم گشته است.

16- غذا خوردن نزد صاحبان مصیبت که مشغول عزا هستند، (در مجلس ترحیم) و در روایت است که آن، از عمل جاهلیت است.(2)

17- خوردن غذا و هر چیزی که برای اموات به قصد خیرات و به عنوان صدقه داده می شود.

ص: 757


1- کافی، ج 6، ص 270، ح 2.
2- العروة الوثقی: مستحبات الدفن، التاسع و العشرون .

بهترین آشامیدنی ها: از حضرت امیر علیه السلام است که فرمود: «آب بهترین آشامیدنی های دنیا و آخرت است» «اَلمَاءُ سَيِّدُ الشَّرابِ فِي الدُّنيا وَالأَخِرَةُ».

و همان حضرت فرمود: «آب زمزم بهترین آب ها است و برای هر دردی شفا است و چنانچه آن را به قصد تبرک و رسیدن به خواسته های خود، بیاشامند، به خواسته خود می رسند».

و فرمودند: «در مکه نوشیدن از آب باران که از ناودان کعبه می ریزد، بیماری را مداوا می کند و آشامیدن آن به قصد شفا و تبر خوب است».

نیز فرمودند: آب فرات برای برداشتن کام نوزاد، و آشامیدن از آن به قصد شفا و تبرک مطلوب است.

و فرمودند: آشامیدن آب، بعد از غذا، غذا را در معده جابه جا کرده آن را می گرداند و چنانچه کسی آب نخورد، معده اش در معرض شکافته شدن و انفجار قرار می گیرد. «مَنْ اَكَلَ وَ لَمْ يَشْرَبْ عَلَيْهِ اَلْمَاءُ تَنْشَقُّ مَعِدَتُهُ».

نیز: آب سرد، تب را برطرف می کند، غضب را فرومی نشاند، و انسان را سر عقل می آورد.

همچنین: آب جوشانده، هیچ ضرری ندارد و تب را زایل گرداند، و بهترین لذت در آشامیدن آب خنک است. (نه آب یخ).

مستحبات آشامیدن آب: 1- بعد از غذا آب بیاشامند، 2- آب را بطور مکیدن بیاشامند، 3- در روز ایستاده بیاشامند، 4- پیش از آشامیدن (بِسمِ اللهِ) و پس از آن(اَلحَمدُ لِله) بگویند. 5- آب را با سه نفس بیاشامند، 6- با دست راست بیاشامند، 7- پس از آشامیدن آب، امام حسین علیه السلام و اهل بیت آن حضرت را یاد کنند، و قاتلش را لعنت نمایند.

مکروهات آشامیدن آب: 1- آشامیدن پس از غذای چرب، 2- آشامیدن با

ص: 758

دست چپ، 3- آشامیدن از جای شکسته ظرف آب و از کنار دسته آن، 4- آشامیدن در شب در حال ایستاده، 5 آشامیدن بیش از اندازه، (در هنگام عطش کاذب) 6- آشامیدن به یک نفس، 7۔ سرد کردن آب با فوت کردن، (سرد کردن هر نوع خوردنی و آشامیدنی با فوت مذموم و نامناسب است) 8- بلعیدن و یک دفعه فرو دادن 9- سر را روی آب گذاشتن و آب خوردن، (بلکه اگر ظرف نبود، با کف دست بردارند و بنوشند).(1)

خواب و آداب آن

از نعمت های بسیار مهم و با ارزش، خواب است، خداوند سبحان به این نعمت بزرگ اشاره کرده و فرموده است: «وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا»(2)، «و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم).

خواب، حالتی است که به انسان عارض و دست می دهد، ولی تا حال اسرار آن روشن نشده و معلوم نگردیده که چه عاملی سبب می شود که در لحظه ای خاص، بخشی از فعالیت های مغز از کار می افتد، و پرده ای نامحسوس و مرموز بر گوشها آویخته می شود و پلک چشمها روی هم می افتد، تمام بدن در سکون و سکوت فرو می رود، و همانند مرده ای روی تخت و زمین می افتد.

اما، همان گونه که در آیه فوق به آن اشاره شده، روشن است که خواب نقش مهمی در سلامت و زندگی انسان دارد، و افرادی که از خواب به موقع و معتدل بهره مندند، از نشاط و توان کافی برخوردارند، به عکس، کسانی که از این نعمت

ص: 759


1- آدابی که بیان شد مأخوذ است از کافی، ج 6، ص 380 تا 390، ووسائل الشیعه، ابواب الاشربة المباحة، باب 1 تا باب 27.
2- سوره نبأ 78، آیه 9.

محروم و به بی خوابی مبتلا شده اند، افسرده، عصبانی، و بیمارگونه اند. و تنها کسانی متوجه این نمعت میشوند که از خواب محروم گشته و شب را به بی خوابی، و حتی به کم خوابی سپری می کنند، اما:

خواب دیدن: خواب دیدن نیز حقیقتی است ناشناخته و در عین حال غیرقابل انکار، زیرا آنچه مسلم است اینکه انسان، هر چند مانند مردهای افتاده است، اما گاه و بیگاه در عالم خواب، با نیروی مرموز و ناپیدا، چیزهای عجیب و غیر مادی را مشاهده می کند، که برخی از آنها مربوط به گذشته و برخی مربوط به آینده می شود، و در زمانهای بعد تعبیر و وجود خارجی پیدا می کنند، و ظاهرا روح لطیف انسان، (مانند علم به غیب و پیش بینی برخی از حوادث گذشته، با حال و آینده را درک کرده و حتی آنها را به صورت مجسم و وجود خارجی مشاهده می کند، گاهی موجب شادی او و گاهی سبب ترس و وحشت او می شود.

البته همه خوابها، تعبیر ندارند، بلکه اکثر آنها خوابهای پریشان و آشفته است، که مربوط به سردی یا گرمی مزاج یا گرسنگی و تشنگی و یا افکار شهوانی روزانه و تخیلات است. (1) (که: شتر در خواب بیند پنبه دانه، گھی لپ لپ خورد، گه دانه دانه). ولی برخی از خوابها صادق است و تعبیر دارد، که از حوادث و وقایع پرده بر می دارد و برخی تعبیرها کوتاه مدت است، و برخی بلند مدت. و در قرآن کریم به چندین خواب تعبیردار اشاره شده است.

ص: 760


1- در کتاب جامع الشتات است که از مرحوم میرزای قمی قدس سره پرسیدند: چگونه است که شیعیان، در عالم خواب، حضرت امیر علیه السلام را با لباس فاخر و در نهایت شکوه و جلال می بینند، و سنی ها نیز همین گونه، خواب عمر را می بینند؟ آن مرحوم فرموده است: هر یک طبق تخیلات خود چنین خوابی را دیده و می بینند، هر کدام در قوه متخیله خویش آن گونه تصور کرده اند، لذا در خواب نیز همان گونه دیده اند، و هیچ کدام صحت و تعبیر ندارد.

خوابهایی که در قرآن یاد شده: اول: خواب حضرت یوسف علیه السلام که در خواب دید خورشید و ماه و یازده ستاره، در برابرش سجده می کنند. « إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ»(1)

حضرت یوسف علیه السلام این خواب را در کودکی دید و گفته شده که پس از چهل سال، تعبیر شد، آنگاه که بر تخت سلطنت نشست، و پدر و خاله و یازده برادرش در برابر او سجده کردند. (سجده شکر خدا، که یوسف علیه السلام پس از تحمل ناراحتی ها، به لطف خدا به آن مقام رسیده).

دوم: خواب دو نفر از هم بندهای زندانی یوسف علیه السلام که یکی از آنها در عالم خواب دید برای شراب، انگور می فشارد، و دیگری خواب دید نان بر سر خود حمل کرده و پرنده ها از آن می خورند. «وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ ۖ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا ۖ وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ»(2) ؛ و از یوسف علیه السلام خواستند خواب آنها را تعبیر کند، آن حضرت فرمود: یکی از شما آزاد می شود و ساقی شراب ارباب خود می گردد، و دیگری به دار آویخته می شود و پرندگان از سر او می خورند. « أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا ۖ وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ»(3) ، و طولی نکشید که تعبیر خواب آنها به وقوع پیوست.

سوم: خواب شاه مصر است که گفت: من در خواب دیدم هفت گاو فربه را که هفت گاو لاغر، آنها را می خورند، و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده،«وقالَ الْمَلِكُ إِنِّي أُرِي سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأكُلُهُنَّ سَبعٌ عَجافٌ وسَبعُ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ واخِرٌ يابِساتٍ»؛ و از یوسف علیه السلام خواست خوابش را تعبیر کند، آن حضرت فرمود:

هفت سال پی در پی کشت می کنید و آنچه را درو کردید، جز کمی را که

ص: 761


1- سوره یوسف 12، آیه 4 و 36. و آیه 41.
2- سوره یوسف 12، آیه 4 و 36. و آیه 41.
3- سوره یوسف 12، آیه 4 و 36. و آیه 41.

می خورید، بقیه را در خوشه های خود ذخیره نمایید، و پس از آن، هفت سال خشکسالی و قحطی و دشواری فرا می رسد که آنچه را دخیره کرده اید می خورید، سپس سالی فرا می رسد که باران فراوان نصیب مردم می شود و به رفاه می رسند.

«قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ*ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ *ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَامٌ فِيهِ يُغَاثُ النَّاسُ وَفِيهِ يَعْصِرُونَ »(1)؛ تعیر این خواب نیز در ضمن چهارده سال به وقوع پیوست.

چهارمین خوابی که در قرآن به آن اشاره شده، خواب پیامبر والی است که در جریان صلح حدیبیه مطرح شده، «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ »(2) «البته خدا آن خواب را به حق، برای رسولش راست گردانید که به خواست خدا، با امنیت کامل، وارد مسجد الحرام می شوید».(3)

پنجمین خواب که در قرآن مطرح و به آن اشاره شده، خواب حضرت ابراهیم است: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ»(4) ؛ «و هنگامی که [ابراهیم همراه او [همراه اسماعیل به سعی و تلاش رسید، گفت: ای پسرم! به راستی من در خواب می بینم که تو را ذبح میکنم».(5)

علاوه بر اینها، در روایات و داستانها، از خوابهای بسیاری خبر داده اند که

ص: 762


1- سوره یوسف 12، آیات 47 تا 49.
2- سوره فتح 48، آیه 27.
3- شرح داستان، در تفاسیر، و یا کتاب النص والاجتهاد علامه شرف الدین، ص 140 مطرح است.
4- سوره صافات 37، آیه 102.
5- این داستان را در کتاب مشعل زائر، به مناسبت قربانی در منی، به طور مفصل آورده ام.

قسمتی از آنها دارای تعبیر بوده، مثل خواب حضرت سیدالشهداء علیه السلام که فرمود:

در خواب، جدم را دیدم که فرمود به مسافرت مبادرت کن، و خوابهای بسیاری که حاجی نوری قدس سره در کتاب دارالسلام نقل کرده است. و همین مرحوم در کتاب لؤلؤ و مرجان نقل کرده که، شخصی در کرمانشاه خدمت عالم بزرگوار، مرحوم آقا محمد علی، صاحب کتاب «مقامع» رسید و عرض کرد: در خواب دیدم که به دندان خود گوشت بدن مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را می کنم، آن عالم بزرگوار او را نمی شناخت، سر به زیر انداخت و مقداری فکر کرد و فرمود: شاید روضه خوان هستی؟ عرض کرد: آری، فرمود: یا روضه خوانی را ترک کن، یا از کتابهای معتبر نقل کن.(1)

مستحبات خوابیدن: 1- مستحب است انسان با طهارت بخوابد، و هنگام خوابیدن سه مرتبه سوره «قُل هُوَ اللهُ اَحَدُ» را بخواند، در روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله به اصحاب فرمود: «کدام یک از شما همه روزه، روزه می گیرد؟ سلمان گفت: من، پیامبر صل یالله علیه وآله فرمود: کدام یک از شما شب ها را احیاء می دارد؟ سلمان گفت: من، پیامبر و فرمود: کدام یک از شما هر شب قرآن را ختم می کند؟ سلمان گفت: من، یک نفر از اصحاب خشمگین شد و گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله سلمان از فارس است و می خواهد بر ما فخرفروشی کند، زیرا او گفت: من همه روزها روزه می گیرم، در صورتی که من دیده ام بسیاری از روزها چیز می خورد، وگفت: شبها را احیا می دارم، در صورتی که من دیده ام شبها می خوابد، و گفت:

قرآن را ختم می کنم، با اینکه من دیده ام بسیاری اوقات ساکت است. پیامبرصلی الله علیه وآله

ص: 763


1- لؤلؤ و مرجان، ص 253، چاپ سپهر قم

فرمود: از خود سلمان بپرس، سلمان گفت: من در ماه سه روز روزه می گیرم، و خدا فرموده است: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ»(1)؛ «کسی که یک حسنه و کار نیک انجام دهد، برایش ده برابر مثل آن حسنه ای است که انجام داده، پس سه روز روزه من در ماه، مثل سی روز روزه است و گویا تمام ماه را روزه هستم، و از پیامبر صل یالله علیه وآله شنیدم کسی که با طهارت بخوابد، مثل آن است که تمام شب را احیا داشته، «مَنْ بَاتَ عَلَيَّ طَهُرَ فَكَانَمَا أَحْيَا اَللَّيْلَ كُلَّهُ»، و من همیشه، شبها با طهارت میخوابم، و شنیدم پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: هر کس سه مرتبه سوره «قُل هُوَ اللهُ أَحَدُ» را بخواند، مثل آن است که قرآن را ختم کرده، و من همه شبها سه بار آن سوره مبارکه را می خوانم».(2)

و از حضرت امیر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است که فرمودند: «هر کس با طهارت بخوابد، مثل آن است که تمام شب را احیاء کرده، و هر کس وضو بگیرد و با وضو و طهارت بخوابد، رختخوابش مثل مسجد او گردد، و چنانچه کسی در بستر خواب، یادش آمد وضو ندارد، بر رواندازش، هرچه هست، دست بزند و تیمم کند، که اگر چنین کرد، دائما در نماز و ذکر خدای عزوجل است». «مَنْ تَطَهَّرَ ثُمَّ أُوِيَ إِلَيَّ فِرَاشُهُ بَاتَ وَ فِرَاشُهُ كَمَسْجِدِهِ فَإِنْ ذَكَرَ انَّهَ عَلِيَّ غَيرَ وُضوءٍ فَليَتَيَمَّم مِنْ دِثَارِهِ كَائِناً مَا كانَ فَإِنْ فَعَلَ ذلِكَ لَم يَزَل في الصَّلاةِ وَذِكرِ اللَّهِ عَزَّوجلَّ».(3)

در روایت دیگر است که حضرت امیر علیه السلام فرمود: مسلمان در حال جنابت نمی خوابد، مگر پاک و با طهارت باشد، و اگر آب نیافت تیمم کند، زیرا روح مؤمن

ص: 764


1- سوره انعام 6، آیه 160.
2- بحارالانوار، ج 76، ص 181.
3- بحارالانوار، ج 76، ص 182.

در خواب نزد خداوند سبحان می رود، و خدا به او تبریک و خوش آمد می گوید، پس اگر اجلش رسیده، او را در مکنون رحمت خود جایش دهد، و الآ او را با امنای خود از فرشته ها، به جسدش بازگرداند».(1)

2- نیز مستحب است پیش از خواب، دهان را تمیز کند و مسواک بزند، و دستهایش را اگر آلوده است بشوید.

3- مستحب است بر پهلوی راست رو به قبله بخوابد (مثل خواباندن میت در الحد) و این، خواب مؤمنان است، یا به پشت بخوابد، در حالی که پاها رو به قبله باشد - مثل حال محتضر - و این، خواب پیامبران است. یا بر پهلوی چپ بخوابد، و این خواب شاهان و شکم بارهها (پرخورها) است، که گویند کمک به هضم غذا می کند، خصوصا اگر غذای ثقیل خورده اند. و زشت ترین خواب، به رو خوابیدن است، که خواب شیاطین و دیوانه ها و کم عقلها است.

از حضرت امیر علیه السلام نقل است که فرمود: «خوابیدن چهارگونه است، خواب پیامبران بر پشت است، خواب مؤمنان بر پهلوی راست، و رو به قبله است، خواب پادشاهان و فرزندانشان بر پهلوی چپ است، تا غذایشان هضم شود، و خواب شیطان بر رو است). (2)

5- پیش از ظهر خوابیدن، (خواب قیلوله). از امام باقر علیه السلام است که فرمود:

خواب اول روز، حماقت است، خواب پیش از ظهر نعمت است»؛ «اَلنَّوْمُ أَوَّلَ اَلنَّهَارِ خُرْقٌ وَ وَ اَلْقَايِلَةُ نِعْمَةٌ ».(3)

ص: 765


1- بحارالانوار، ج 76، ص 182، ح 2.
2- بحارالانوار، ج 76، ص 186.
3- من لایحضر الفقیه، ج 1، ص 318. (القایلة: از ماده «قل» به معنای استراحت و آرامش است)

6- پیش از خواب خود را به دست شویی عرضه کند. از حضرت امیرعلیه السلام است که به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: «آیا چهار دستور به تو نیاموزم تا از پزشک و دارو بی نیاز باشی؟ گفت: آری ای امیرالمؤمنین! فرمود: دست به غذا نبر و سر سفره منشین، مگر وقتی که گرسنه باشی، و پیش از سیر شدن دست از غذا بردار، و غذا را به خوبی بجو، و پیش از خواب، خود را به دستشویی عرضه کن، که اگر این چهار دستور را رعایت کردی، به پزشک نیاز پیدا نمی کنی».(1)

7- کودکان را که غذا - خصوصا غذای چرب - خورده اند، پیش از خواب لب و دهانشان را بشویید.

8- از امام صادق علیه السلام است که فرمود: سزاوار است پیش از خواب، انسان به حساب روز خود برسد، که عمرش را مصرف کرده، چه سودی به دست آورده، و از گناهانش استغفار کند، و خود را فرض کند که از این خواب، بیدار نمی شود، پس بستر خواب خود را، بستر حال احتضار تصور نماید، و شهادتین بگوید، زیرا خواب برادر مرگ است، و چه بسا بیدار نشود، نیز توجه کند که بندهای حقیر است و می خواهد در حضور مالک و مولای عظیم خود، پروردگار عالم، پاها را دراز کند، پس هر قدر مؤدب شود، و با طهارت و نظافت بخوابد مناسب تر و مراتب بندگی را بهتر رعایت کرده است، و توجه کند که خواب، دلیل موت و زنده شدن پس از مرگ و بپا شدن قیامت است... »(2)

ص: 766


1- بحارالانوار، ج 76، ص 187.
2- بحارالانوار، ج 76، ص 189 تلخیص شد.

9- کسی که خوابهای وحشتناک می بیند، وقت خواب تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام را بگوید و آیة الکرسی را بخواند، و سوره «قل اعوذ برب الفلق» و «قل اعوذ برب الناس» را بخواند، و اگر خواب بد دید، صدقه دهد و اعتنا نکند، همچنین اگر خواب بد کسی را دید - چه مرده باشد یا زنده - بازگو نکند، و برای او صدقه دهد، چون برخی خوابها از فکرهای روزانه و شیطانی است.

10۔ کسی که می خواهد در ساعتی معین از خواب بیدار شود، این آیه را بخواند: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(1) « [ای پیامبر) بگو: جز این نیست که من بشری مانند شما هستم، که به من وحی می شود که معبود شما معبودی است یگانه، پس کسی که همواره لقای پروردگارش را امید داشته است، باید کاری شایسته انجام دهد و احدی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد».

مکروهات خوابیدن: 1- در خانه و اتاق تنها خوابیدن، مکروه است. از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمودند: «اگر کسی ناچار شد تنها بخوابد، بسم الله بگوید، و قرآن را نزد خود بگذارد، و سوره «تکاثر» را بخواند».(2)

2- روی بام، که اطرافش حائل و دیوار وجود ندارد، خوابیدن مکروه است.

3- خوابیدن به رو، به طوری که شکم بر زمین قرار گیرد، مکروه است.

4- در حال جنابت خوابیدن.

5- با دست و دهان نشسته خوابیدن.

6- تمام شب را خوابیدن، در روایت است که خداوند نفرت دارد از بنده ای که

ص: 767


1- سوره کهف 18، آیه 110. (سفینة البحار، ج 8، ص 372 ).
2- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 27.

تمام شب را مانند مردار می خوابد، و روز را به بطالت می گذراند.

7- تمام شب را به بیداری گذراندن 8- مابین طلوع فجر و طلوع آفتاب خوابیدن.

9- گذاشتن آتش در اتاق خواب و در آن خوابیدن.(1)

در پایان این بخش: روایت است که پیامبر صلی الله علیه وآله خواب خوب دیدن از جانب خداست، و چنانچه فردی از شما خواب بد و ناراحت کننده دید، به هیچ کس نگوید که در این صورت به او آسیبی نمی رساند. « الرُّؤيا الصَّالِحَةُ مِنَ اللَّهِ فَإذا رَأَي احدُكُم مالايُحِبُّ فَلَايُحَدِّثْ بِهَا أَحَداً فَإِنَّهَا لَنْ تَضُرَّه »(2) نیز روایت است: امام صادق لیلا هنگامی که آخر شب برمی خاست، صدایش را بطوری بلند می کرد که اهل خانه می شنیدند و می گفت: « اللهم أغنی علی هؤل المطلع و غ علی المضجع و ارزقنی خیر ما قبل الموت و ارزقنی خیر ما بعد المؤت» «بار پروردگارا! مرا یاری کن بر هول و ترس هنگام ظاهر شدن آثار مرگ و قبر مرا توسعه ده و خیر آنچه پیش از مرگ و بعد از مرگ است روزی من بگردان.(3)

ص: 768


1- قسمتی از این آداب در سفینة البحار، ج 8، باب نوم، ص 368 و... آمده است.
2- سفینة البحار، ج 8، ص 375.
3- سفینة البحار، ج 8، ص 375.

فضیلت وعظ و موعظه وآداب آن

اشاره

در فضیلت وعظ و موعظه همین بس که اول موعظه کننده خداوند متعال است «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»(1)(به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان امر می کند، و از گناه و کار زشت و ستم گری نهی می کند، شما را موعظه و اندرز می دهد تا متذکر شوید).

«يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ »(2) (خدا شما را موعظه می کند و اندرز می دهد که اگر ایمان دارید، هرگز مانند آن را [تهمتی را که زدید، در حق دیگران تکرار نکنید).

«وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ ۚ»(3) (و خدا آنچه از کتاب [قرآن] و حکمت بر شما نازل کرده که شما را به آن پند می دهد و موعظه می کند).

و غیر اینها از آیات بسیاری که می فرماید خدا موعظه کرده و موعظه میکند.

ص: 769


1- . سوره نحل 16، آیه 90.
2- سوره نور 24، آیه 17.
3- سوره بقره 2، آیه 331.

علامه مجلسی قرش ضمن چهل و چهار صفحه، به مواعظ خداوند سبحان، که در قرآن و سایر کتب آسمانی آمده، اشاره فرموده است.(1)

نیز در فضیلت وعظ و موعظه همین بس که خداوند متعال در آیات بسیاری، قرآن را واعظ و موعظه کننده معرفی فرموده است، مثل:«يا أَيُّها النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُم مَوْعِظُهُ مِن رَبِّكُم وَشِفاءُ لِما في الصُّدورِ وَهُدِي وَرَحمُهُ لِلمُؤْمِيينَ» ؛ «ای مردم! به راستی برای شما از جانب پروردگارتان موعظه ای آمده است، و شفایی برای بیماریهای دلها است، و هدایت و رحمت است برای مؤمنان». و مثل:

«وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ»(2) ؛ «و البته به سوی شما آیاتی روشنگر و سرگذشتی از پیشینیان شما که درگذشتند، و موعظه ای برای پرهیزکاران، نازل کردیم».

همچنین خداوند سبحان به پیامبر صلی الله علیه وآله امر کرده که مردم را موعظه کن «إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ »(3)( [ای پیامبر!) بگو من شما را فقط به یک حقیقت موعظه می کنم و آن این که، دو نفر دو نفر و یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید).« أدْعُ إِلَيَّ سَبِيلَ رَبِّكَ بِالحِكْمَةِ وَالمَوعِظَةُ الحَسَنَةُ»(4) ( [ای پیامبر مردم را با حکمت و موعظه نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن). «وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا »(5) ( [ای پیامبر!) آنان را موعظه کن، و به آنان سخنی

ص: 770


1- بحارالانوار، ج 77، ص 1 تا ص 44.
2- سوره نور 24، آیه 34.
3- سوره سبأ 34، آیه 46.
4- سوره اسراء 17، آیه 123.
5- سوره نساء 4، آیه 63.

رسا، که در دلشان اثر کند، بگو).

و آیات بسیاری دیگر، که پیامبر صل یالله علیه وآله از جانب خدا مأمور می شود به موعظه کردن و پند و اندرز دادن، و علامه مجلسی قدس سره در حدود شصت صفحه اشاره کرده به موعظه های پیامبر صلی الله علیه وآله (1) بالا و اینها غیر از جوامع کلمات آن حضرت است.

نیز در فضیلت موعظه همین بس که پیامبر صلی الله علیه وآله به جبرئیل فرمود: مرا موعظه کن، جبرئیل گفت: ای محمد! هر چه می خواهی زنده باش، ولی سرانجام تو مرگ است،(2) و آن چه را می خواهی دوست دار، ولی سرانجام، از آن جدا می شوی، و هر عملی که می خواهی انجام ده که به طور یقین آن را ملاقات می کنی».(3) قال رسول الله صلی الله علیه آله لجبرئیل علیه السلام: «عِظْنِي فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ ما شِئتَ فَانَّكَ مَيْتٌ وأَحْبِبْ ما شِئتَ فَانَّكَ مُفارِقُهُ واعمَل ما شِئْتَ فَائكَ مُلاقيهِ».

و همان حضرت فرمود: «هیچگاه نبود که جبرئیل نزد من آید جز آن که مرا موعظه می کرد، و آخرین موعظه اش به من این بود که: از شرارت و ستیزه جویی و دشمنی با مردم پرهیز کن، زیرا که آن، عیب نهفته را آشکار کند و عزت را ببرد «مَا أَتَانِي جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ الاّ وَعَظَنِي فَآخِرُ قَولِهِ لِي إِيَّاك ومُشَارَّةَ النَّاسِ فَاِنَّهَا تَكْشِفُ الْعَوْرَةَ وتَذْهَبُ بِالْعِز».(4)

همچنین موعظه های پیامبران و خصوصا لقمان علیهم السلام ، شاهد اهمیت موعظه و

ص: 771


1- بحارالانوار، ج 77، ص 44 تا ص 100.
2- عاقبت زین سرای باید رفت**سال عمرت چه ده، چه صد، چه هزار
3- بحارالانوار، ج 77، ص 21ح 5.
4- اصول کافی، ج 2، باب مراء و خصومت ح 10.

پند و اندرز دادن است.(1)

نیز موعظه های ائمه علیهم السلام خصوصا موعظه های حضرت امیرالمؤمنین که حتی در بستر شهادت انجام داد، دلیل روشنی است بر ارزش و اهمیت موعظه و پند و اندرز.(2)

موعظه های اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله مثل سلمان فارسی(3)، و اباذر(4)، نیز شاهد فضیلت موعظه است.

نیز اهمیت موعظه از این آیه مبارکه ظاهر می شود: « فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»(5) چرا از هر جمعیتی گروهی کوچ نمی کنند تا در دین آگاهی یابند و قوم خود را هنگامی که به سوی آنان بازگشتند بیم دهند و موعظه نمایند، برای اینکه از مخالفت با خدا و عذاب پرهیز کنند؛ زیرا این آیه مبارکه دلالت دارد بر اینکه هدف از تفقه در دین، و غرض از تمام حوزه های علمیه، دین شناسی و آگاه شدن از احکام خدا و سپس بازگشت به سوی جامعه و موعظه کردن مردم است.

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: خدا رحمت کند جانشینان مرا، گفته شد: ای رسول خدا! جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی هستند که ستت مرا زنده می کنند و به بندگان خدا یاد می دهند، «رَحِمَ اللَّهُ خُلَفائِي فَقيلَ يَارَسولَ اللَّهِ وَمِن خُلَفائِكَ؟

ص: 772


1- به سفینة البحار، ج 8، ص 528 و 530 مراجعه شود.
2- بحار، ج 77، از ص 196، تا آخروج 78 تا ص 100. موعظه های امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و از ص 101 تا آخر ج 78 موعظه های سایر ائمه علیهم السلام آمده است...
3- به بحارالانوار، ج 22، ص 355، و ج 10، ص 298، و سفینة البحار، ج 4، ص 249، مراجعه شود .
4- بحار، ج 78، ص 455، و سفینة البحار، ج 3، ص 191 تا ص 198.
5- سوره توبه - 9- آیه 122.

قَالَ اَلَّذِينَ يُحْيُونَ سُنَّتِي وَ يُعَلِّمُونَهَا عِبَادَ اَللَّهِ».(1)

و غیر اینها از روایات که ارزش موعظه را بیان فرموده اند و براساس اهمیت و فضیلت موعظه بوده که بزرگان فقها و علمای برجسته، در طول تاریخ منبر می رفته و مردم را موعظه می کردند، و کتاب امالی صدوق قدس سره و شیخ طوسی قدس سره و سایر کتاب هایی که از این قبیل است، تماما موعظه های آن بزرگواران است.(2)

موعظه و وعظ: موعظه پند و اندرز دادن و نصیحت کردن است، انسانها را به انجام نیکیها و ترک بدی ها تشویق و ترغیب نمودن، و آنها را از عواقب سوء بدیها ترساندن و برحذر داشتن است.

آیه «اَنَّ اَللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ... »که در ابتدا آوردم، مصادیق بارز وعظ و موعظه را در بر دارد، و باید گفت: تمام موعظه ها و نصیحت ها در این آیه مبارکه نهفته است، که اگر انسانها به آنچه در این آیه آمده، توجه و عمل نمایند، همه خوبی ها محقق می شود، و تمام بدی ها منتفی می گردد.

نیز از آیات دیگر و روایات و سیره عملی و گفته های پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام معلوم می شود که موعظه، ارشاد جاهل و امر به اطاعت از خدا و عمل به سنت پیامبر صلی الله علیه وآله است، بیان اصول و فروع دین و امر به معروف و نهی از منکر است.

رذائل را زدودن، و فضائل را جایگزین کردن است، بیان جایگاه و موقعیت ائمه علیهم السلام نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله و معرفی مقام و منزلت امام و امامت و رهبری آن بزرگواران بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است.

موعظه خود و خانواده و خویشان: در ابتدا باید به خود و خانواده و خویشان

ص: 773


1- بحارالانوار، ج 2، ص 25، ح 83.
2- به قصص العلماء و کبریت احمر و انوار نعمانیه مراجعه شود.

و نزدیکان پرداخت: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا»(1)(ای مؤمنان خود و خانواده خود را از آتش حفظ کنید)، «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»(2) (و [ای پیامبر!) خویشان نزدیکت را [از عاقبت نافرمانی خدا هشدار ده)، «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا»(3) (و خانواده ات را به نماز فرمان بده و خود نیز بر آن شکیبایی ورز)، و غیر اینها از آیات، که بر موعظه و اندرز به خود و خانواده و اولاد و خویشان تأکید فرموده اند.

و حضرت امیر علیه السلام فرمودند: «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنَّاسِ إِماماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ تَفْسِيرٍ قَبْلَ تَعليمِ غَيرِهِ لِيَكُن تَأديبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالأوجلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مودبهِم»؛ «کسی که خود را پیشوا و رهبر مردم قرار داد، باید قبل از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، خود را بسازد و تربیت کند و پیش از آن که با گفتارش تربیت کند، با عمل و کردارش تعلیم دهد، زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد، و ادب کند، سزاوارتر به احترام و تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد».(4)

و همان حضرت فرمود: «ای مردم! سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی ترغیب نمی کنم مگر آن که پیش از آن، خود عمل کرده ام و شما را از گناهی نهی نمیکنم مگر آن که پیش از شما خودم را از آن باز داشته ام». «اَيُّهَا النَّاسُ واللَّهِ مَا احْثُكُمْ عَلَيَّ طَاعَةً إِلاَّ وَ اسْبِقْكُمْ إِلَيْهَا ولا انْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَ اتَّنَاهِي

ص: 774


1- سوره تحریم 66، آیه 6.
2- سوره شعراء 26، آیه 214.
3- سوره طه 20، آیه 132.
4- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 73.

قَبلَکُم عَنها».(1)

و همچنین فرمود: «يا كُمَيْلُ مُرْ اَهْلِكَ اَنْ يَرُوحُوا فِي كَسْبِ اَلْمَكَارِمِ» (2)«ای کمیل! خانواده ات را فرمان بده که به دنبال به دست آوردن اخلاق شایسته بروند).

ارزش موعظه و مقام واعظ: روایت است که: نزد پیامبر صلی الله علیه وآله از دو مرد پرسیدند که یکی بعد از نماز می نشیند و مردم را موعظه می کند، و آن دیگری روزها، روزه است و شب ها به عبادت مشغول، کدام یک افضل و برترند؟ پیامبر صلی الله علیه واله فرمود: فضل و برتری اول بر دوم، مانند فضل و برتری من بر مردم است. «فَضْلُ اَلْأَوَّلِ عَلِيٌ اَلثَّانِي كَفَضْلِي عَلَيَّ اَلاَنَامُ».(3)

مؤلف: فضل و برتری پیامبر صلی الله علیه وآله بر مردم از حد و حصر خارج است و این تشبیه، مقام والای واعظ و ارزش موعظه را روشن می کند.

و همان حضرت فرمود: « مسلمان، به برادرش هدیه ای نداده که بهتر باشد از موعظه ای که سبب هدایت او شود، یا او را از کار بدی بازدارد».(4)

و فرمود: « موعظه، بهترین بخشش و نیکوترین هدیه است». خداوند سبحان به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد: نیکی و خیر را یاد گیر و به دیگران یاد ده، به راستی که من نورانی می کنم قبر آن کس را که خیر و خوبی را یاد گیرد و یاد دهد، و به برکت آن نور، برای آنان وحشت و ترس قبر، نباشد».(5)

و فرمود: «مؤمن صدقه ای نداده که نزد خدا دوست داشتنی تر باشد از موعظه ای که با آن، افراد گمراه را نفع رساند و آنان را از پراکندگی و گمراهی برهاند، و چنین

ص: 775


1- نهج البلاغه، خطبه 175.
2- همان، کلمات قصار، 257.
3- ارشاد القلوب دیلمی رحمه الله، باب اول، و بحارالانوار، ج 2، ص 25.
4- ارشاد القلوب دیلمی رحمه الله، باب اول، و بحارالانوار، ج 2، ص 25.
5- ارشاد القلوب دیلمی رحمه الله، باب اول، و بحارالانوار، ج 2، ص 25.

موعظه ای افضل است از عبادت سال».(1)

و همان حضرت فرمود: (آیا شما را به سخاوتمندترین سخاوتمندان آگاه نکنم؟ گفتند: چرا یا رسول الله. فرمود: سخاوتمندترین همه، خداست و من سخاوتمندترین فرزندان آدمم، و سخاوتمندترین مردم بعد از من کسی است که دانش بیاموزد و آن را برای دیگران بازگو کند، و چنین کسی در قیامت محشور شود در حالی که از نظر شخصیت، مانند یک امت باشد».(2)

و فرمود: هر کس صبح گاه به مسجد نرود مگر به قصد اینکه خیری یاد گیرد، یا به دیگری یاد دهد، برای او ثواب یک عمره کامل باشد، و هر کس شامگاه به مسجد نرود مگر به قصد این که خیری یاد بگیرد، یا یاد بدهد، برای او ثواب یک حج تام و کامل باشد».(3)

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله به حضرت امیر علیه السلام فرمود: چنانچه خدا به وسیله تو، یک نفر را هدایت کند، بهتر است از این که برای توشتر قرمز رنگ بسیار گران قیمت باشد.(4)

و در روایات بسیاری است که از ائمه علیهم السلام از این آیه پرسیدند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا »(5)فرمودند: هر کس انسانی را موعظه کند و او بپذیرد، او را زنده کرده،

ص: 776


1- ارشاد القلوب دیلمی رحمه الله، باب اول، و بحارالانوار، ج 2، ص 25.
2- ارشاد القلوب دیلمی رحمه الله، باب اول، و بحارالانوار، ج 2، ص 25.
3- من غدا الی المسجد لا یرید الآ لیتعلم خیرا أو لیعلمه فله آجر معتمر تام العمرة، ومن راح الی المسجد لا یرید الآ لیتعلم خیرة و لیعلمه فله اجر حاج تام الحجة. بحارالانوار، ج 1، ص 185.
4- لأن یهدی الله بک رجلا واحدة خیر من أن یکون لک محمر النعم همان، ص 184، ح 98.
5- سوره مائده - 5 - آیه 32. (هر کس انسانی را به غیر حق [قصاص یا بدون آن که در زمین فساد و فتنه کرده باشد به قتل برساند، مثل آن است که همه انسانها را به قتل رسانده، و کسی که انسان راه از مرگ نجات دهد، گویی همه انسانها را زنده کرده است).

و هر کس انسانی را گمراه کند، در حقیقت او را میرانده، و حیات را از او گرفته است. (1)(یعنی تأویل با ارزش آیه، مرگ و حیات معنوی نیز می باشد، زیرا با موعظه و پذیرش آن، زندگی واقعی حاصل شود، و گمراه کردن و گمراه شدن در حقیقت میراندن و مردن و سلب حیات است).

و امام باقر علیه السلام فرمود: «عالمی که از علمش بهره برده شود افضل است از عبادت هفتاد هزار عابد» «عالم ینتفع بعلیه أفضل من عبادة سبعین ألف عابد».(2)

و امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «عالمی که شیعه ما را هدایت کند و از گمراهی و شر شیطان و شیطان صفت ها نجات دهد، از هزار عابد برتر است».(3)

نیز روایت است که: زنی خدمت حضرت زهرا علیها السلام رسید و عرض کرد: مادر سالمندی دارم که در مسأله نماز خود دچار اشتباه می گردد، مرا نزد شما فرستاده تا حکم شرعی او را بپرسم، حضرت زهرا علیها السلام پاسخ داد، وی رفت و بار دوم و سوم آمد و مسأله پرسید و پاسخ گرفت، این عمل تا ده مرتبه تکرار شد و حضرت زهرا علیها السلام پاسخ دادند، آن زن از زیادی سؤال و مراجعه مکرر، شرمنده شد و عرض کرد: بیش از این شما را زحمت نمیدهم، حضرت فرمود: باز هم بیا و بپرس، آیا اگر کسی را اجیر کنند که بار سنگینی را با اجرت صد هزار دینار بالای بام خانه ببرد، از سنگینی آن بار، احساس خستگی می کند؟ زن گفت: خیر. حضرت زهرا علیه السلام فرمود: پس بدان به هر مسأله ای که به تو یاد دادم، از زمین تا عرش خدا، که پر از در و جواهر باشد، به من مزد داده می شود، لذا شایسته است که من به خاطر پاسخ به مسائل تو، احساس خستگی نکنم، سپس فرمود: از پدرم رسول

ص: 777


1- بحارالانوار، ج 2، ص 9، 16، ص 20، ص 21.
2- همان، ص 18، ح 45.
3- همان، ص 18، ح 45.

خدا صل یالله علیه وآله شنیدم که فرمود: روز قیامت علمای امتم محشور می شوند و به اندازه علم و به اندازه کوششان در ارشاد بندگان خدا، خلعت کرامت پوشانده می شوند، حتی این که به برخی از علما، هزار هزار خلعت نور، پوشانده می شود، سپس منادی خداوند، ندا میدهد: ای کسانی که مسؤلیت پاسخگویی به مسائل شیعیان آل محمد صلی الله علیه وآله را هنگام جدایی آنان از امامان خود، به عهده گرفتید و مسائل شرعی را به آنان آموختید، اینها شاگردان شما و افرادی هستند که به آنان مسأله یاد دادید؛ و در ارشادشان کوشیدید، اکنون خلعت بهشتی بر آنان بپوشانید، آن علما به هر کس که از آنان مسأله یاد گرفته و ارشاد شده است، به قدری که چیز یاد گرفته، خلعت بهشتی می پوشانند، حتی در میان شاگردان آنها شخصی باشد که صد هزار خلعت از نور بر او می پوشانند (به اندازه ای که کسب فیض کرده و مسأله یاد گرفته است ] [تا آن که حضرت زهرا به آن زن فرمود: ای زن هر رشته از آن خلعتها، هزار هزار بار برتر است از آن چه خورشید بر آن می تابد، زیرا این رشته ها و خلعتها بهشتی و از نورند و آمیخته به غم و غصه نیستند ولی آن چه خورشید بر آن می تابد، آمیخته به غم و غصه است.(1)

ص: 778


1- «حَضَرَتْ إِمْرَأَةٌ عِنْدَ فَاطِمِهِ الصِّدِّيقَةِ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَقَالَتْ إِنَّ لِي وَالِدَةً ضَعِيفَةً وَ قَدْ لَبِسَ عَلَيْها فِي أَمْرِ صَلاَتِهَا شَيْءٌ وَ قَدْ بَعَثَتْنِي اِلَيْكِ أَساَلُكِ فَأجابَتْها عن ذَلِكَ ثُمَّ ثنت فَأَجَابَتْ ثُمَّ ثَلثَتْ فَأَجَابَتْ إِلَيَّ أنْ عشرت فَأَجَابَتْ ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الكثرة وَ قَالَتْ لاَ أَشُقُّ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَتْ فَاطِمُهُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَاسْأَلِي عَمَّا بِدَالِكِ أَرَأَيْتِ مَنْ ذَا اَلَّذِي يَصْعَدُ يَوْماً إِلَيَّ سَطح بِحِمْلٍ ثَقِيلٍ وَ كِرَاهُ مِئَةُ أَلْفِ دِينَارٍ أَيْثقُلُ عَلَيْهِ ذَلِكَ فَقَالَتْ لاَ فَقَالَتْ أَكْثِرِي أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْءِ مَا بَيْنَ الثري الي اَلْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأُحْرِّي أَنْ لاَ يَثْقلَ عَلَيَّ سَمِعْتُ أَبِي صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلهِ يَقُولُ إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَراماتِ عَلَيَّ قَدْرُ كَثرَةِ عُلُومِهِم وَجَدَهُمْ فِي إِرْشَادِ عِبَادِ اَللَّهِ حتي يَخْلَعُ عَليٌ اَلْوَاحِدُ مِنْهُمْ أَلْفَ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ يُنادِي مُنَادٍ فِي اَلسَّمَاءِ مِنْ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ أَيُّهَا اَلْكَافِلُونَ لِأَيْتَامِ آل مُحَمَّد اَلنَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ إِنْقِطَاعِهِم عَنْ آبَائِهِمُ اَلَّذِينَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ هَؤُلاَءِ تلامذتكم وَ اَلْأَيْتَامُ اَلَّذِينَ كَفَتمُوهُمْ وَتَّعْتُمُوهُمْ فأخلعوا عَلَيْهِم خِلعَ العُلومِ فِي اَلدُّنْيَا فَيَخْلَعُونَ عَلَيَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِن أُولَئِكَ الايتامِ عَلَيَّ قَدْرَ مَا أُخِذَ عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ حتي أَنَّ فِيهِمْ يَعْنِي في الأَيتامِ لَمَنْ يُخْلَعُ عَلَيْهِ مئَةُ ألف خلعةٍ إِلَيَّ أَنْ قَالَتْ يَا أَمَةَ اَللَّهِ إِنَّ سِلْكاً مِنْ تِلكَ الخِلَعِ الأَفضَلِ مِمَّا طَلَعَت عَلَيْهِ اَلشَّمْسُ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ وَ مَا فَضْلُ ما طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ فَاِنَّهُ مَشوبٌ بِالتَّنغيصِ والكَدرُ. »؛ (منیة المرید، فی آداب المفید و المستفید، ص 24).

و از پیامبرصلی الله علیه واله است که: «مؤمن هیچ صدقه ای نداده که در پیشگاه خدا محبوب تر باشد از موعظه نمودن انسانهایی که پراکنده هستند، و خدا به سبب آن موعظه، آنها را بهره مند سازد، و چنین موعظه ای، برتر از عبادت یک سال است).

«مَا تَصَدَّقَ مُؤْمِنٌ بِصَدَقَةٍ أَحَبَّ إِلَيَّ اللَّهُ مِن مُؤعِظَةٍ يَعِظُ بِهَا قَوماً يَتَفَرَّقُونَ وقَدْ نَفَعَهُمُ اللَّهُ بِها وَ هيَ أفضَلُ مِن عِبادَةِ سَنَة»(1)

شرایط و آداب واعظ

1- واعظ باید دین شناس باشد، از عقاید حقه و اصول و فروع دین بمقدار مورد نیاز و محل ابتلا، آگاه باشد، خداوند سبحان فرموده است:«لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُم»(2) (و دسته ای از مؤمنان، دین شناس و عالم به معارف اسلام شوند، و پس از آن قوم خود را موعظه کنند، و از مخالفت با احکام دین برحذر دارند).

2- اهل عمل باشد، و لااقل آنچه برای مردم می گوید خود عمل نماید: «یَا أَیُّهَا

ص: 779


1- ارشاد القلوب، باب فضل و ثواب موعظه، ح 5.
2- «فَلُؤُلاً نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُم إذَا رَجَعوا إلَيهِم لَعَلَّهُم يَحْذَرُونَ» سوره توبه (9، آیه 122) (پس چرا از میان هر فرقه ای از مؤمنان، دستهای کوچ نمی کنند تا در معارف دین، دانش بیاموزند و عالم و دین شناس شوند، و قومشان را بیم دهند و ارشاد کنند و از مخالفت با دستورات خدا برحذر دارند، باشد که پرهیزکار شوند).

الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ*كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»(1) (ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید؟، نزد خدا به شدت موجب خشم است که چیزی را بگویید که خود عمل نمی کنید).

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»(2) آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید و خود را در انجام دادن آن فراموش می کنید؟ در حالی که کتاب می خوانید، آیا نمی اندیشید؟).

و امام صادق علیه السلام فرمود: «مردم را دعوت به خوبی کنید به غیر زبانتان، تا از شما کوشش و عمل و راستی و پرهیزکاری را بینند، به راستی و حتم، عمل کردن خود شما موعظه و دعوت کننده است).(3)

بزرگی سراسر به گفتار نیست **دو صد گفته چون نیم کردار نیست

و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی ترغیب نمی کنم مگر آن که پیش از آن، خود عمل کرده ام و از گناهی شما را نهی نمی کنم مگر آن که پیش از شما خودم را از آن باز داشته ام». «اَيُّهَا النَّاسُ واللَّهِ مَا احْثُكُمْ عَلَيَّ طَاعَةً إِلاَّ وأَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا ولا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ واتِّنَاهِي قَبْلَهُ عَنْهَا».(4)

و همان حضرت فرمود: «هر کس خود را پیشوا و رهبر مردم قرار می دهد، پیش

ص: 780


1- سوره صف 61، آیه 2 و 3.
2- سوره بقره 2، آیه 44.
3- وسائل الشیعه، ابواب مقدمات العبادات، باب 16، ح 2.
4- نهج البلاغه، خطبه 175.

از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، خود را تربیت کند و بسازد».(1)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: « مثل آن کس که موعظه می کند و خود عمل نمی کند مثل چراغی است که به دیگران نور می دهد و خود را می سوزاند».(2)

و همان حضرت از قول خدای سبحان نقل کرده که: به برخی پیامبرانش وحی فرمود: «کسانی که تحصیل علم می کنند برای غیر خدا، و با عمل آخرت، دنیا را می طلبند، پوست گوسفند پوشیده اند ولی قلبشان قلب گرگ است، زبان آنها شیرین تر از عسل است و اعمالشان تلخ تر از صبر(3)، به آنها بگو: با من مکر و خدعه می کنید؟ و به من مغرور شده اید؟ و دین را مسخره کرده اید؟».(4)

نیز پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «در شب معراج، بر گروهی عبور کردم که با قیچی آتشی لب های آنان را قیچی می کردند، به جبرئیل گفتم این افراد چه کسانی هستند؟ گفت: اینها واعظ هایی از اهل دنیا اند که مردم را موعظه و به نیکی امر کردند و خود را فراموش نمودند».(5)

3- شرط سوم وعظ و واعظ که از اهم شرایط است، قصد قربت و تحصیل رضای پروردگار و عمل به وظیفه است؛ زیرا موعظه و ارشاد مؤمنین، از عبادات بزرگ الهی و شغل همه پیامبران و معصومین علیهم السلام است. و خداوند سبحان فرموده

ص: 781


1- همان، کلمات قصار، حکمت 73.
2- ارشاد القلوب دیلمی، باب اول و بحار، ج 67، ص 309.
3- «صبر» شیره درختی است که بسیار تلخ است.
4- ارشاد القلوب دیلمی، باب اول و بحار، ج 67، ص 309.
5- «مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي عَليَّ أُنَاسٌ تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِيضَ مِنْ نَارٍ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلاَءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلاَءِ خُطَبَاءُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْيَا مِمَّنْ كانُوا يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَيَنْسَونَ أَنْفُسَهُم». سفینة البحار، ج 8، وعظ:ص 524 و بحار، ج 2، ص 223.

است: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ »(1)(امر نشده بودند، جز آن که خدا را بپرستند، و عبادت را برای او از هر گونه شرکی خالص کنند، و حق گرا باشند)، و در روایت متواتر است که: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «اعمال به نیت است، و پاداش هر عملی متناسب با نیت انسان است».«إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ».

بنابراین چنانچه واعظ به قصد شهرت، و اخذ اجرت و یا فخر و مباهات، موعظه و سخن پراکنی کند، نه تنها عبادت نیست بلکه در برخی موارد، شرک اصغر و از گناهان کبیره است، نیز چنانچه برای خوش آمد فرد یا افرادی، روی منبر سخن بگوید، یا مطالبی بگوید به قصد این که از او ستایش و تعریف کنند، و امثال این اغراض فاسده، تماما سر از شرک خفی در آورده و بجای عبادت، معصیت خدا کرده است. «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(2) (پس کسی که لقاء پروردگارش را امید دارد، باید کار شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند).

همچنین اگر بالای منبر که جایگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر معصومین علیهم السلام و بزرگان دین است، به ستایش افراد بپردازند و با سخنان کذب و خلاف واقع، از کسی تعریف و تمجید کنند و تملق گویند، بدانند که باید خاک به صورتشان بپاشند، همان گونه که پیامبر صلی الله علیه وآله از ستایشگری، نهی کرد و فرمود: «إِذَا رَأَيْتُمُ اَلْمَدَّاحِينَ فَاحْثُوا فِي وُجُوهُهُمُ اَلتُّرَابُ»(3)؛ (هرگاه دیدید کسانی را که مداحی و ستایشگری می کنند، خاک بر صورتشان بپاشید).

ص: 782


1- سوره بینه – 98 - آیه 5.
2- سوره کهف - 18 - آیه 110.
3- جامع السعادات، فصل فی حب المدح.

و چنین افراد تملق گو و ستایشگر بدانند، هم نسخه آن خطیبی هستند که در مسجد شام سخنرانی کرد و حضرت امام سجاد علیه السلام به او فرمود: «وَيْلَكَ اَيُّهَا الْخاطِبُ اشْتَرَيْتَ مَرْضاتِ المَخلوقِ بِسَخَطِ الخالِقِ فَتَبُؤ مَقْعَدَكَ مِنَ النَّارِ». (وای بر تو ای خطیبب! تو خوشنودی و رضایت مخلوق (یزید) را به سخط و خشم خدا خریدی، پس جایگاه خود را در آتش مهیا کن). خصوصا در مجالسی که به یاد اموات برگزار می شود.

از پیامبر صلی الله علیه واله است که فرمود: «زمانی برای مردم پیش آید که باطنشان پلید و ظاهرشان زیبا و نیکو باشد و از ظاهر سازی خود، رضا و خشنودی خدا را نمی طلبند، و مقصودشان خدا نیست، بلکه برای طمع دنیا، ظاهرسازی می کنند، دینشان ریا و خودنمایی باشد، و ترس از خدا در وجودشان نباشد، خدا آنان را مجازات و به عقاب عمومی و فراگیر مبتلا سازد، پس مانند کسی که غرق شده، دعا می کنند و خدا مستجاب نمی کند».(1)

البته مدح و ستایش در مواردی پسندیده است، مثلا: اگر کسی در راه خدا کار نیکی انجام داده، یا به گرفتار و نیاز مندی کمک کرده، تعریف و ستایش، او به قصد اینکه برای انجام دوباره آن، تشویق شود و به نیکی و احسان ادامه دهد، بجاست.

و افراد دیگر نیز تشویق شوند که مانند او به کارهای نیک اقدام نمایند، به علاوه ستایش، از نیکوکاران، باعث می شود که بدانند جامعه، حق شناس و دوست دار

ص: 783


1- عن أبی عبدالله علیه السلام قال، قال رسول الله صلی الله علیه وآله : «سَيَأْتِي عَلَيَّ اَلنَّاسُ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِيهِ سَرَائِرُهُمْ تَحْسُنُ فِيهِ عَلا نِيَّتُهُمْ طَمَعاً فِي اَلدُّنْيَا لاَ يُرِيدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ يَكُونُ دِينُهُمْ رِيَاءً لاَ يُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ يَعمُّهُمُ اَللَّهُ بِعِقَابٍ فَيَدُ عَوْنُهُ دُعَاءَ اَلْغَرِيقِ فَلاَ يَسْتَجِيبُ لَهُم». اصول کافی، جلد 2، باب الریا، ص 296، ح 14، وسائل الشیعه، چاپ آل البیت، ج 17، ص 183، و من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11.

نیکی و نیکوکاران است. همچنین اگر از شخصی که توان گناه، قدرت چپاول بیت المال، و حق الناس را داشته، اما از موقعیت خود استفاده نکرده، و مرتکب خلاف نشده، و تقوا و پاکی و عفت پیش گرفته، مدح و تشکر شود، به جا و سزاوار است، و چه بسا لذت این مدح، جایگزین لذتی را که صرف نظر کرده، بگیرد، و مشوق آینده او و دیگران شود، که فرمودند: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ اَلْمَخْلُوقَ لَمْ يَشْكُرُ اَلْخَالِقَ».(1)

( کسی که از مخلوق، قدردانی و تشکر نکند، از خالق تشکر نخواهد کرد).

4- شرط چهارم این که واعظ، روی منبر مؤدب بنشیند، دست ها را زیاد حرکت ندهد، به همه حاضران نگاه کند، و هر گاه احساس کرد که آنها خسته شده و میل به ادامه صحبت ندارند، سخنانش را جمع و منبر را پایان دهد.

5- سخن های مناسب روز و متناسب با حاضران و نیازهای آنها مطرح کند و مسائل و احکام شرعی را که مردم باید عمل کنند و نوع نمی دانند، بگوید و سعی کند آرام و متواضعانه مطالب را بازگو نماید، کلمات و عبارات غیر مأنوس بکار نبرد، و مطابق درک و برداشت حاضران سخن بگوید.

6- حلم و بردباری بکار گیرد، و در برابر اتفاقاتی که چه بسا در مجلس رخ می دهد - مثل سر و صدای کودکان، و یا زنان - خون سرد باشد و هرگز پرخاش و تندی ننماید.

7- مطالب مورد نیاز حاضران را به طور مستند و صحیح بیان کند و از تضییع وقت حاضران پرهیز نماید.

8- از نقل داستانهای جعلی و دروغ، و قصه های غیر مفید، و حتی از نقل روایات ضعیف، که چه بسا موجب تزلزل فکر و عقاید مردم شود، پرهیز کند.

ص: 784


1- سفینة البحار، ج 4، ماده شکر.

9- فصیح و شمرده صحبت کند و در صورت اقتضای مجلس، متن روایات را - ولو از روی کتاب - بخواند و به طور روان و واضح، ترجمه و معنا و مراد از آنها را تفهیم کند.

10- در ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام از کتب مورد اعتماد، استفاده کند و از نقل مطالبی که موجب وهن اهل بیت علیهم السلام است، یا بهانه به دست افراد مغرض میدهد، خودداری نماید.

11۔ حاضران را میان خوف و رجا نگهدارد، و با نقل برخی مطالب، از رحمت خدا مأیوسشان نکند، نیز با بیان برخی مطالب بی مورد و اغراق آمیز، جری و بی باکشان ننماید.

12- پیش از منبر حتما مطالعه کند و مطالب را دسته بندی نماید.

13- چنانچه چندین منبر در یک جا می رود، از موضوعات گوناگون بحث کند و منبرها متنوع باشد تا حاضران احساس خستگی نکنند، مضاف بر اینکه هر یک از حاضران چه بسا نیاز به مطلبی دارد که دیگری از آن بی نیاز است.

14- در ابتدای منبر، خطبه ای مشتمل بر حمد و ثنای الهی، و درود بر پیامبر و اهل بیت آن حضرت بخواند و در پایان یادی (ولو مختصر) از مظلومیت معصومین، خصوصا سیدالشهدا علیهم السلام بنماید.

از حضرت امام رضا علیه السلام نقل است که فرمود: «هر کس مصائب ما را یاد کند و بگرید و بگریاند، روزی که چشم ها گریانست، چشم او گریان نشود، و هر کس بنشیند در مجلسی که در آن، امر ما و جایگاه ما (که مقام امامت و ولایت است) احیا شود، روزی که دلها بمیرد، دل او نمیرد» «مَن تَذَكَّرَ مُصَابَنَا فَبَكِي وَابْكِي لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَن جَلَسَ مَجْلِساً يُحي فيهِ اَمْرُنا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ

ص: 785

تَمُوتُ القُلُوبَ».(1)

15- محور سخنانش از ابتدا تا پایان، تعلیم و تربیت براساس کتاب خدا و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله باشد. «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ»(2)، (پیامبر صلی الله علیه وآله کتاب خدا قرآن و حکمت را (یعنی علم و معرفت و آگاهی که انسان را از اعمال زشت باز می دارد) به مسلمانان می آموخت).

و از امام صادق علیه السلام پرسیدند: آیا جایز است ما به حکایاتی که نقل می کنند گوش دهیم؟ حضرت فرمود: «کسی که به کلام شخصی گوش دهد، مثل آن است که او را عبادت کرده باشد، پس اگر گوینده، سخن حق بگوید، شنونده، خدا را عبادت نموده، و اگر سخن باطل بگوید، شنونده، عبادت شیطان نموده است »

«مَنْ أُصْغِيَ إِلَيَّ نَاطِقٌ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ اَلنَّاطِقُ عَنِ اَللَّهِ فَقَدْ عبداللَّه وَ إِنْ كَانَ اَلنَّاطِقُ عَنْ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس»(3)

و مرحوم محدث قمی قدس سره فرموده است: «چقدر شایسته و لازم است سلسله جلیله اهل منبر و ذاکرین مصیبت سید مظلومان را که دامن همت بر کمر زدند و پرچم تعظیم شعائر الله را بر دوش کشیدند و برای تنظیم این مشعر عظیم، نفوس خویش را مبذول داشتند، ملتفت باشند که این عبادت، مانند سایر عبادات است و این عمل، آنگاه عبادت شود که در هنگام به جای آوردن آن، جز رضای خدا و خشنودی رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام، غرض و مقصدی در نظر نباشد و از مفاسدی که بر این کار بزرگ طاری و ساری شده در حذر باشند که مبادا العیاذ بالله

ص: 786


1- . بحارالانوار، ج 1، ص 200، ح 6.
2- سوره جمعه - 62 - آیه 2.
3- وسائل الشیعه، آل البیت، ج 17، ص 153 و کافی، ج 6، ص 434.

اقدام کند در این عبادت عظیم برای تحصیل مال، یا جاه، یا مبتلا شود به دروغ گفتن و افترا بستن بر خدای تعالی و بر حجج طاهره و علمای اعلام... »(1)

داستان عروسی قاسم صحت ندارد

مرحوم حاجی نوری قدس سره صاحب مستدرک الوسائل، استاد حاج شیخ عباس قمی قدس سره - فرموده است: « به مقتضای تمام کتب مورد اعتماد، که در فن حدیث و نسبها و سیره ها در گذشته نوشته شده، نتوان برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام، دختر قابل تزویج بی شوهر پیدا کرد، تا به حسب نقل، وقوعش ممکن باشد، و داستان عروسی قاسم، در کتاب منتخب طریحی نقل شده که مشتمل بر داستانهای موهون است که یکی از آنها قصه عروسی قاسم است، و این قصه قبل از کتاب روضة الشهداء»، در هیچ کتابی دیده نشده، از عصر شیخ مفید تنگ تا آن عصر، که بحمدالله کتابهای ایشان موجود است و ابدا اسمی از عروسی قاسم در آن کتابها برده نشده».(2)

مرحوم محدث قمی قدس سره فرموده است: «قصه دامادی جناب قاسم علیه السلام در کربلا، و تزویج فاطمه بنت الحسین علیه السلام، صحت ندارد، و در کتب مورد اعتماد، به نظر نرسیده، بعلاوه، برای حضرت امام حسین علیه السلام دو دختر بود، یکی سکینه که سیدالشهدا علیه السلام او را تزویج عبدالله کرده، و دیگری فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده، و اگر گفته شود: در برخی نقلها است که امام حسین علیه السلام دختر دیگری به نام فاطمه داشته، گوییم: بر فرض صحت این نقل، او فاطمه صغراست که در

ص: 787


1- منتهی الآمال، باب پنجم، خاتمه، نصح و تحذیر.
2- لؤلؤ و مرجان، ص 194. تلخیص شد.

مدینه بوده... )). (1)

در کتاب فرسان الهیجاء است که: «عروسی قاسم ابدا اصل ندارد، و چندان که کتب معتبره و روایات معتمده را سیر کردیم، اثر و اطلاعی از این عروسی به دست نیاوردیم. وشکی نیست که فاطمه بنت الحسین علیه السلام زوجه حسن مثنی بوده و شوهرش در کربلا حضور داشته، پس چگونه ممکن است عروسی قاسم اصلی داشته باشد و در کربلا امام حسین علیه السلام دختر دیگری به نام فاطمه نداشت».(2)

مؤلف: علامه مجلسی شن ، با اینکه بنایش در بحارالانوار بر نقل تمام روایات مربوطه - هر چند ضعیف بوده، اما در حوادث کربلاء در کیفیت شهادت حضرت قاسم علیه السلام ، هیچگونه روایت و مطلبی راجع به داستان عروسی قاسم لیلا نقل نکرده است.(3)

بلی، مرحوم طریحی در کتاب منتخب نوشته است: «گفته شده که امام حسین علیه السلام در کربلا دست قاسم را گرفت و آورد در خیمه و دخترش را که نامزد قاسم بود به عقد وی در آورد، ولی بلافاصله قاسم با عروس وداع کرد و به میدان رفت و شهید شد. سپس طریحی نوشته که: ولی من این داستان را در کتابهای مورد اعتماد و روایات معتبر نیافتم».«انَّ هَذِهِ الْقَضِيَّتَهُ لَمْ نَظْفَرْ بِها فِي الكُتُبِ المُعتَبَرَةِ والرِّواياتِ المُعتَمِدَةِ»(4)

مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری دست فرموده است: «آنچه در میان جهال شیعه متداول شده از شبیه عروسی قاسم، بی اصل و دروغ است، بلکه مکرر

ص: 788


1- منتهی الآمال، ضمن نقل شهادت حضرت قاسم علیه السلام
2- فرسان الهیجاء، ج 2، ص 31.
3- بحارالانوار، ج 45، ص 34.
4- فرسان الهیجاء، ج 2، ص 31.

گفته ام: شبیه سازی عروسی قاسم ساختن، ضربت زدن بر امام حسین علیه السلام است، و این کار شنیع، بدتر است از درد آن شمشیرها، و این کار ضربت بر امام حسین علیه السلام است نه تعزیه... و بدتر از این، آن است که می گویند در بعضی از بلاد عجم، در شبیه سازی عروسی قاسم، ساز و آلات لهو و لعب می آورند... ای مردم این کارها بدتر است از ضربت زدن بر امام حسین علیه السلام ، دین خدا چنین می شود که حرام را داخل دین کنند، اینها همه دروغ است، اینها همه طعن بر دین است».(1) مرحوم شهید مطهری قدس سره فرموده است: «داستان زعفر جنی و داستان عروسی قاسم علیه السلام اول بار در کتاب «روضة الشهدا» نوشته ملاحسین کاشفی، متوفای 910 - نقل شده، که حدود پانصد سال قبل نوشته شده، و در این کتاب، داستانهای دروغ بسیار است، و ملاحسین کاشفی، مردی بوقلمون صفت بوده، که در سبزوار، در جمع شیعیان خود را شیعه صد در صد خالص وانمود می کرده، و هرگاه می رفته هرات، آنجا در میان ستی ها، خود را سی حنفی نشان می داده و به مسلک آنها عمل می کرده است و کتاب «روضة الشهداء» اولین کتابی است که در مرثیه، به فارسی نوشته شده و چون مرثیه خوانها در مجالس عزاداری، از روی کتاب «روضة الشهداء» مرثیه می خواندند، از آن زمان معروف شدند به روضه خوان.(2)

نظر برخی دیگر از محدثان و مراجع معظم تقلید: علامه مجلسیقدس سره در کتاب «جلاء العیون» می فرماید: عروسی جناب قاسم در کتب معتبره به نظر حقیر

ص: 789


1- فوائد المشاهد، ج 2، مجلس نهم محرم.
2- حماسه حسینی، ج اول، ص 88.

نرسیده است و از جمله چیزها که دلالت بر استبعاد این مطلب دارد آن است که جناب قاسم در هنگام شهادت به حد بلوغ نرسیده بود.

حضرت آیت الله محدث نوری قدس سره صاحب مستدرک الوسائل فرموده است:

از اخبار موهونه و کتب غیر معتمده که بزرگان علمای گذشته به آنها اعتنا نکرده و مراجعه ننمودند... قصه زعفر جنی و عروسی قاسم است که هر دو در کتاب روضه کاشفی» موجود است. و قصه عروسی قبل از این کتاب، در هیچ کتابی دیده نشده است. چگونه می شود قضیه ای به این عظمت و قصه ای چنین آشکار، محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این جماعت نرسیده باشد؟(1)

عالم جلیل القدر سید عبدالرزاق موسوی مقوم تست در باره ذکر شدن عروسی حضرت قاسم در کتاب منتخب طریحی فرموده است: هر چه در عروسی قاسم می گویند نادرست است. چرا که قاسم به سن بلوغ نرسیده بود و هرگز نص صحیحی نیز در این باره از مورخان وارد نشده است. شیخ فخرالدین طریحی با آن عظمت و جلالت در علم، امکان ندارد که چنین داستانی را نوشته باشد و بر کسی روا نیست که در حق آن بزرگوار این خرافه را تصور کند، و در کتاب ایشان دست برده اند، و این افسانه را داخل آن نموده که مرحوم طریحی هرگز آن فرد را که در کتابش دست برده، نخواهد بخشید.(2)

عالم جلیل القدر و محدث خبیر و بزرگوار، مرحوم سید نعمه الله جزائری (متوفای 1112) در جلد سوم انوار النعمانیة، ذیل صفحه 245 در مقام بیان نسب شریف خود - که منتهی می شود به فاطمه دختر امام حسین علیه السلام ، همسر حسن

ص: 790


1- لؤلؤ و مرجان، میرزا حسین نوری (ره)، ص 193.
2- مقتل الحسین مقرم، ص 264.

مثنی، فرزند امام حسن علیه السلام - فرموده است:

فاطمه دختر امام حسین علیه السلام مادر جد ما بوده، و در حادثه کربلا با شوهرش حسن مثنی حضور داشته و به نقل شیخ مفید در «ارشاد» و ابوالفرج در «اغانی» و در « اعلام الوری» و بیهقی و دیگران، ازدواج او با حسن مثنی نزدیک حرکت امام حسین علیه السلام به کربلا واقع شده، و به این جهت مشهور شد به «فاطمة العروس» و در کربلا حسن مثنی به شهادت رسید و همین که چشم فاطمه به جنازه شوهرش افتاد صدا به ناله بلند کرد و گفت:

وَكَانُوا رَجَاءً ثُمَّ اِمْسُوا رَزِيَّةً**لَقَدْ عَظُمَتْ تِلْكَ اَلرَّزَايَا وَ جَلَّت

آنان امید آینده بودند ولی مصیبت بزرگ شدند.

حقا، این مصایب، بزرگ و با عظمت است.

مرحوم سید نعمة الله جزائری قدس سره، پس از نقل مطالب مزبور (که خلاصه آن را ترجمه کردم) فرموده است:

اما قصه ازدواج فاطمه دختر امام حسین علیه السلام با قاسم فرزند امام حسن علیه السلام در کربلا، واقعیت ندارد و صحیح نیست، و نقل آن در مجالس و منبرها جایز نمی باشد، و آنچه در برخی کتاب هایی که نویسنده آن مجهول و ناشناخته است، و همچنین آنچه در منتخب طریحی نقل شده، اصلا به آنها اعتماد نیست. (عین عبارت آن بزرگوار چنین است: ) و اما قصَّهُ تَرْوِيجُ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلْقَاسِمِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي وَقْعَةِ الطَّفِّ فَلا صِحَّةَ لَهَا مِنَ الْوَاقِعِ وَلا يَجُوزُ نَقلُها في الْمَحَافِلِ والمَنَابِرِ وَ ما في بَعْضِ الكُتُبِ مَن نَقَلَهَا عَن بَعْضِ اَلْكُتُبِ اَلْمَجْهُولَةِ اَلْمُؤَلَّفِ وكَذَا مَا ذُكِرَ فِي اَلْمُنْتَخَبِ لِلطَّرِيحِيِّ قُدِّسَ سِرُّهُ لاَ يَعْتَمِدُ عَلَيْهِ أَصْلا.(1)

ص: 791


1- انوار النعمانیة، ج 3، ص 246.

آیت الله العظمی خوئی (اعلی الله مقامه) در پاسخ به این سؤال که: «آیا امام حسین علیه السلام حضرت قاسم را داماد کرده است؟ » فرموده اند:

این قصه برای ما ثابت نشده است.(1)

آیت الله العظمی تبریزی (اعلی الله مقامه) در صراط النجاة فرمایش استادشان را تأیید کرده اند.

آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله) در پاسخ این سؤال که: «آیا قصه ازدواج قاسم بن الحسن در کربلا صحت دارد؟» نوشته اند: روایت معتبری در این مورد پیدا نکردیم.(2)

آیت الله قاضی طباطبایی قدس سره داستان عروسی قاسم را فاقد اعتبار دانسته و می افزاید، علامه مامقانی در کتاب تنقیح المقال فرموده است:

آنچه در کتاب منتخب طریحی از قصه تزویج قاسم نقل شده، من و سایر اهل تتبع در کتاب های تاریخ و مقاتل با اعتبار، بر آن اطلاع نیافته ایم.(3)

مؤلف: علاوه بر اینها شیخ مفید قدس سره در «الارشاد» و سید بن طاووس قدس سره در «لهوف» هیچ اشاره ای به این داستان نکرده اند، که معلوم می شود در این رابطه مطلبی وجود نداشته و چیزی مطرح نبوده است.

البته برخی مراجع معظم دیگر نیز این داستان را نفی کرده اند.

بنابراین کارهایی که به این اسم برگزار می شود واقعیت ندارد، و بر پا کننده های عزای امام حسین علیه السلام و مداحان و تعزیه خوانها، و ذاکرین این شعار بزرگ الهی، لازم است لا اقل یک مرتبه، لؤلؤ و مرجان حاجی نوری قدس سره ، و یا منتهی الآمال

ص: 792


1- صراط النجاة، ج 2، ص 442.
2- ملحق منهاج الصالحین، ص 229، المتفرقات، پرسش و پاسخ 32.
3- کتاب: تحقیق در باره اولین اربعین سیدالشهدا علیه السلام، شهید قاضی طباطبایی (ره)

را (که هر دو فارسی و در دسترس عموم است مطالعه کنند، والسلام.

ارزش بسیار بالای مجلس موعظه

مستمعین محترم توجه داشته باشند که مجلس وعظ و موعظه ارزش فوق تصور دارد و حضور در آن از عبادات بزرگ است، بلکه باید گفت حضور و شرکت در آن، بر حسب ظاهر یک عبادت محسوب می شود، در حالی که مشتمل بر چندین عبادت است. خصوصا اگر در مسجد و بعد از نماز باشد، زیرا در مجلس موعظه احیای امر ائمه علیهم السلام است. (یعنی فضائل و اخبار و آثار آن بزرگواران بازگو و زنده می شود، و جایگاه و مقام خلافت و امامت آن بزرگواران، برای مردم بیان و روشن می گردد)، مجلس علم و زیارت عالم است، محل حضور فرشته ها است، جایگاه مرثیه سرایی و گریه و تباکی بر معصومین، به ویژه حضرت سیدالشهدا علیهم السلام و است، زیارت برادران ایمانی، یادگیری احکام و اخلاق پسندیده است، مجلس دعا و توسل است، آرام و خالی از شیاطین و دور از گناهان و لغویات است، مانع تضییع عمر و بیهوده گذراندن است، محبوب ائمه وعلیهم السلام مورد توجه امام زمان تعالی فرجه الشریف است...

بر این اساس تشکیل و حضور در مجلس موعظه، ثواب چندین عبادت را دارد و اجر عظیمی بر آن مترتب است.

پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «شتاب کنید به باغ های بهشت، پرسیدند باغ های بهشت چیست؟ فرمود: مجالس علم و موعظه».(1)

ص: 793


1- بَادِرُوا إِلَيَّ رِيَاضَ الْجَنَّةِ قَالُوا وَمَا رِيَاضُ الجَنَّةِ قال حَلَقُ اَلذِّكْرِ قَالَ اَلْمَجْلِسِيُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ بَعْدَ نَقْلِ اَلْخَبَرِ ايضاح حَلَقُ اَلذِّكْرِ اَلْمَجَالِسِ اَلَّتِي يُذْكَرُ اللَّهُ فِيهَا عَلَيَّ قَانُونُ اَلشَّرْعِ وَالحَلالَ وَالحَرَامِ وَ كَيْفَ يُصَلِّي وَ يَصُومُ وَ يَذْكُرُ فِيها عُلُومَ اَهْلِ الْبَيْتِ وَ فَضَائِلِهِمْ وَ مَجَالِسِ اَلْوَعْظِ اَلَّتِي يُذْكَرُ فِيهَا وَعْدُهُ وَ وَعِيدُهُ.

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «هر کس بنشیند در مجلسی که امر ما (مقام امامت و ولایت و اخبار و آثار ما در آن مجلس احیاء می شود، روزی که دلها می میرد، دل او نمیرد».(1)

در روایت دیگر است که امام صادق علیه السلام دست به جانب آسمان بالا برد و دعا کرد و گفت: «خدا رحمت کند کسی را که امر ما را احیاء کند»«ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ فَقَالَرَحِمَ اَللَّهُ امْرء احيا اَمْرنا».(2)

نیز همان حضرت به داود بن سرحان فرمود: سلام مرا به دوستانم برسان و از قول من به آنها بگو: خدا رحمت کند افرادی را که جمع می شوند و علوم و فضائل و روایات ما را مذاکره و برای یکدیگر بازگو می کنند و بدانند سومین آنها فرشته ای است که بر ایشان طلب آمرزش می کند و خدا به آنها بر فرشته ها مباهات می کند. پس در اجتماع شما و موعظه های شما، احیاء و زنده کردن موقعیت و مقام و راه و رسم ما است، و بهترین مردم بعد از ما کسانی هستند که دستورهای ما را یادآور می شوند و مردم را به سوی ما دعوت می کنند».(3)

در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله وارد مسجد شد در حالی که در مسجد دو گروه و دو مجلس برقرار بود، یک مجلس مشغول یاد گرفتن و یاد دادن احکام دین بودند، و مجلس دیگر مشغول دعا و مناجات با خدا بودند، از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسیدند: کدام یک از این دو مجلس خوب است؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: هر دو مجلس خوب است، زیرا یکی مشغول یاد گرفتن و یاد دادن دستورهای دین هستند

ص: 794


1- بحارالانوار، ص 199، ج 3 و ص 200، ح 7.
2- بحارالانوار، ص 199، ج 3 و ص 200، ح 7.
3- بحارالانوار، ج 1، ص 200، ح 08

و آن دیگری مشغول دعا، و افضل، مجلس اول است، و من برای یاد دادن مبعوث شده ام، و در جمع آنها نشست».(1)

و امام صادق علیه السلام فرمود: حسین بن علی علیه السلام با پدر و مادر و برادرش نزد رسول خدا حضور دارند، و حسین علیه السلام گاهی بر جانب راست عرش قرار دارد و می گوید:

پروردگارا ! وفا کن به وعده ات که با من عهد کردهای، [تا آن که گوید: «وَ إنَّهُ لَيَنْظُرُ إلَيَّ مَن يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ ويَسْأَلُ أَبَاهُ الإِسْتِغْفَارَ لَهُ ويَقُولُ أَيُّهَا الْبَاكِي لَو عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ لُفت أَكثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إنَّهُ لَيَستَغْفِرُ لَهُ مِن كُلِّ ذَنبٍ وخَطِيئَةٍ».(2) «و نظر می کند به آنان که بر او می گریند، و برای آنان طلب آمرزش می کند، و از پدر خود می خواهد که برای گریه کنندگان بر او طلب آمرزش کند، و می گوید: ای گریه کننده بر من! اگر بدانی آن چه از ثوابها، خدا برای تو مهیا کرده است، هر آینه شادی تو زیاده از اندوه تو خواهد بود، و از حق تعالی درخواست می کند که هر گناه و خطایی که گریه کننده بر او، انجام داده است بیامرزد».

و امام صادق علیه السلام به فضیل فرمودند: «تَجْلِسُونَ وتَتَحَدَّثُونَ قَالَ نَعَمْ فَقالإِنَّ تِلكَ اَلْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا فَرَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَحْيَ أَمْرَنَا يافضيل مَنْ ذَكَرَنَا أَو ذُكِرْنَا عِندَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ ولَوْ مِثْلَ جَناحِ ألذُّبابٍ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ ولَوْ كانَتْ مِثْلَ زَبَدِ البَحْرِ».(3) «آیا دور هم جمع می شوید و احادیث ما را یاد می کنید؟ عرض کرد: آری فدایت شوم. فرمودند: این نوع مجالس را دوست دارم، پس با این گونه مجالس امر ما را زنده کنید، خدا رحمت کند کسی که امر ما را زنده کند. ای فضیل! هر کس ما را یاد کند یا نزد او یادی از ما بشود و به اندازه بال مگسی از

ص: 795


1- . همان، ص 206، ح 35.
2- کامل الزیارات و بحار، ج 44، ص 292 و وسائل الشیعه، ابواب المزار، باب 66، ح 17.
3- بحارالأنوار، ج 44، ص 282، ح 14؛ وسائل الشیعه، ج 10، ابواب المزار، باب 66، ح 2.

دیده اش اشک جاری گردد، خداوند گناهان او را می آمرزد، اگر چه به اندازه کف دریا باشد».

و ابوذر رضی الله عنه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ای ابوذر! نشستن یک ساعت در مجلس مذاکره علم او گفتگو درباره حلال و حرام ، نزد خدا محبوب تر است از هزار شب بپا ایستادن و هر شب هزار رکعت نافله خواندن، و از هزار جبهه و جنگ رفتن و تمام قرآن را خواندن، ابوذر گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآۀه نشستن در چنین مجلسی بهتر از ختم قرآن است؟ فرمود: ای ابوذر! نشستن در مجلسی که در آن مطالب علمی (حلال و حرام گفتگو شود، نزد خدا محبوب تر است از دوازده هزار ختم قرآن، آسپس فرمود: بر شما باد به مجالس علم، زیرا بسبب علم حلال و حرام شناخته می شود... ».(1)

و در روایت دیگر است که از پیامبرصلی الله علیه وآله پرسیدند: چنانچه جنازه ای و مجلس علمی هم زمان باشند، کدام یک محبوب تر است که حاضر شویم؟ فرمودند: «اگر کسی هست که جنازه را همراهی و دفن کند، به طور حتم، حضور در مجلس، علم افضل است از حضور هزار جنازه و عیادت هزار بیمار... و اینها کجا برابری می کند با حضور در مجلس عالم، آیا ندانسته ای که خدا به سبب علم اطاعت و بندگی و عبادت می شود، و خیر دنیا و آخرت با علم است و شر دنیا و آخرت به

ص: 796


1- يَا اباذر اَلْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذاكَرَةِ العِلمِ أَحَبُّ إِلَيَّ اَللَّهُ مِنْ قِيَامِ الف لَيْلَةٍ يُصَلِّي فِي كُلِّ لَيلَةٍ الفَ رَكْعَةٍ وَ مِنَ الْفِ غَزْوَةٌ وَ قِرَائَةِ اَلْقُرْآنِ كُلِّهِ قَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مُذَاكَرَةُ اَلْعِلْمِ خَيْرٌ مِنْ قِرَائَةِ اَلْقُرْآنِ كُلِّهِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلي اَللَّيهِ عَلَّسُهُ وآله يَا اباذر اَلْحُلُوسِ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ احب إِلَيَّ اَللَّهُ مِنْ قَرَائَةِ اَلْقُرْآنِ كُلِّهِ اثنا عَشَرَ الفَ مَرَّةٍ عَلَيْكُمْ بِمُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ فَانٍ بِالْعِلْمِ تَعْرِفُونَ الْحَلَالَ مِنَ اَلْحَرَامِ يَا اباذر اَلْجُلُوسِ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاكَرَةِ الْعِلْمِ خَيْرٌ لَك مِن عِبَادَةِ سَنَتِهِ صِيَامٌ نَهَارُهَا وقِيَامٌ لَيْلُها. بحارالانوار، ج 1، ص 203، ح 21.

سبب جهل و نادانی است».(1)

و همان حضرت فرمود: همنشینی و حضور نزد علما، عبادت است، نگاه به علی علیه السلام عبادت است، نگاه به اهل بیت علیهم السلام و به قرآن و به پدر و مادر عبادت است.(2)

مؤلف: روایات در این زمینه بسیار است و تمام آن چه در این روایات آمده، در مجالس موعظه محقق و موجود است، البته واعظ باید عالم باشد، نیتش خدا و کردارش با گفتارش هم خوانی داشته باشد، و هدفش اصلاح و هدایت شنوندگان باشد، شنونده و حاضر در مجلس نیز باید از روی خلوص، در مجلس حضور یابد، و خواهان فهم وطالب حق باشد، و تصمیم بر پیروی و اطاعت از حق داشته باشد؛ و در این صورت است که به آن ثواب ها نایل می شود، و اختلاف در مراتب ثواب ها، به لحاظ اختلاف نیات و کیفیت حضور و برداشت ها است.

خیر دنیا و آخرت با علم و عالم است

از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کردیم که فرمود: «خیر دنیا و آخرت با علم حاصل شود، و شر دنیا و آخرت با جهل و نادانی است»؛ «خَيرَ الدُّنيا والآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ».(3)

ص: 797


1- در پایان روایت است که پیامبر صلیالله علیه وآۀه و فرمود: «وَ اَينَ تَقَعُ هَذِهِ اَلْمَشَاهِدُ مِنْ مَشْهَدِ عَالِمٍ أَمَا عَلِمْتَ اَنَّ اللَّهَ يُطاعُ بِالعِلمِ وَ يُعْبَدُ بِالْعِلْمِ وَ خَيْرُ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ مَعَ الْجَهْلِ» بحارالانوار، ج 1، ص 204، ح 23.
2- مُجَالَسَةُ العُلَمَاءِ عِبَادَةٌ وَالنَّظَرُ الي عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِبَادَةٌ والنَّظَرُ الَيَّ اَهْلَ البَيْتَ عِبَادَةٌ والنَّظَرُ إلَيَّ المُصحَفُ عِبادَةٌ والنَّظَرُ إلَيَّ الوالِدَينِ عِبادَةً همان، ص 204، ح 24.
3- بحارالانوار، ج 1، ص 204، ذیل ح 23.

و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: عبادت کننده ای که علم و دانش ندارد، مانند الاغ آسیاب است، دور می زند، راه زیاد می رود، ولی همچنان در مکان خود باقی است و به جایی نمی رسد سپس فرمود: دو رکعت نماز از شخص عالم بهتر است از هفتاد رکعت نماز از شخص جاهل، و عمل کم با بسیاری علم بهتر است از عمل بسیار با علم کم.

«المُتَعَبِّدُ عَلَيَّ غَيْرَ فِقْهٍ كَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ يَدُورُ ولا يَبْرَحُ و رَكْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَيْرٌ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً مِنْ جَاهِلٍ لانَ الْعَالِمُ تَأْتِيهِ اَلْفِتَنُهُ فَيَخْرُجُ مِنْها بِعِلْمِهِ وَ تَأْتِي الْجَاهِلَ فَتَنْسِفُهُ نَسْفاً وَ قَلِيلُ الْعَمَلِ مَعَ كَثِيرِ الْعِلْمِ خَيرٌ مِن كَثيرِ العَمَلِ مَعَ قَليلِ العِلمِ وَ الشَّكِّ وَالشُّبهَةِ»(1)

و در روایات سفارش فرمودند بر تحصیل علم و حضور در مجلس موعظه، به قصد آگاه شدن از مبانی دین و اخلاق، و روشن است که سرچشمه خوبیها، علم و آگاهی است، و منشأ شرارت ها و مفاسیر فردی و اجتماعی، جهل و نادانی است، لذا بر همه ی مؤمنان لازم است از هر طریق ممکن، درصدد تحصیل علم و آگاهی باشند، و این انگیزه در صورتی حاصل شود که به ارزش علم و عالم بیشتر توجه کنند.

در آیات و روایات، از علم و عالم تمجید شده و مسلمانان را به تحصیل دانش تشویق کرده و طلب آن را واجب ساخته و عالمان را ستوده، و در مقابل از جهل و جاهل مذمت فرموده اند. خداوند سبحان فرموده است: «رْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»(2) (خدا مؤمنان از شما را به درجه ای و عالمانتان

ص: 798


1- سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 114.
2- سوره مجادله 58، آیه 11.

را به درجاتی اعظیم و با ارزش] رفعت دهد).

و فرموده است: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»(1) (بگو: آیا کسانی که عالمند و کسانی که از علم بی بهره اند، یکسانند؟ فقط خردمندان متذکر می شوند).

و فرموده است: «عَلَّمَ الْقُرْآنَ*خَلَقَ الْإِنْسَانَ*عَلَّمَهُ الْبَيَانَ »(2) (قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید، به او بیان آموخت).

و فرموده است: «وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا »(3) (و کسانی که علم به آنان عطا شده بود گفتند: وای بر شما، پاداش خدا برای کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند بهتر است).

وفرموده: « وَقُل رَبِّ زِدنِی عِلما»(4)(و [ای پیامبر !) بگو: ای پروردگار من! بر علم و دانش من بیفزا).

و غیر اینها از آیات بسیاری که در آنها از علم و عالم تمجید و تکریم شده.

و پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلَيَّ كُلُّ مُسْلِمٍ أَلاَ وَإِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةُ اَلْعِلْمِ» «طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، آگاه باشید، خدا طالبین علم را دوست دارد».(5)

ص: 799


1- سوره زمر 39، آیه 9.
2- سوره الرحمن 55، آیه 2 و 4.
3- سوره قصص 28، آیه 80.
4- سوره طه 20، آیه 141.
5- اصول کافی، کتاب فضل العلم، باب « فرض العلم و وجوب طلبه و الحث علیه)، حدیث 4 تا 8.

و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «ای مردم بدانید کمال دین، طلب علم و عمل به آن است. آگاه باشید طلب علم بر شما واجب تر از طلب مال است؛ چرا که مال برای شما قسمت و ضمانت شده و آن را خدای عادل میان شما تقسیم نموده و ضمانت کرده است و به آنچه ضمانت کرده وفا خواهد کرد، ولی علم نزد اهل علم موجود است و به شما دستور داده شده که آن را از اهلش فرا گیرید؛ پس علم را طلب نمایید». «أَيُّهَا النَّاسُ إِعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدّينِ طَلَبُ العِلْمِ وَالعَمَلُ بِهِ ألا وإِنَّ طَلَبَ العِلْمِ أوْجَبُ عَلَيْكمْ مِنْ طَلَبِ اَلْمَالِ إِنَّ اَلْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ وضَمْنَهُ وسَيَفِي لَكُمْ والْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِندَ أهْلِهِ وقَد أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِن أهْلِهِ فَاطلُبُوهُ».

و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: «بر شماست کوشش و دقت در فهم دین خدا، و مانند بادیه نشین ها (چادر نشین ها)، جاهل و ناآگاه نباشید؛ پس کسی که در فهم دین خداوند کوشش و دقت نکند، خداوند در روز قیامت به او نظر رحمت نمی افکند و عمل او را پاک نمی گرداند».«عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ اَللَّهِ وَ لاَ تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ في دِينِ اللَّهِ لَم يَنْظُرِ اللَّهُ إلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ولَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلاً».

و در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است» «طَلَبِ اَلْعِلْمِ فَرِيضُهُ عَلَيَّ كُلُّ مُسْلِمٌ وَ مُسْلِمَةٌ»؛ و همان حضرت فرمود: «أف بر مردی که خود را در هر روز جمعه، [هفته ای لااقل یک روز برای امر دینش آماده نکند، تا با آن تجدید عهد نماید و از دینش

ص: 800

پرسش نماید».(1)

و فرمود: «هر کس راهی برود که در آن راه علم به دست آورد، خدا دری از بهشت به روی او بگشاید» (2)و فرمود: «عالم بر عابد برتری دارد همان مقدار که خورشید بر ستارگان برتری دارد».(3)

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «عالم شوید که آموختن علم، حسنه است و گفتگویش تسبیح است و بحث علمی، جهاد است و یاد دادنش به دیگران، صدقه است، علم اسلحه در برابر دشمنان، و زیور و آبرو در میان دوستان است، خدا گروهی را به واسطه علم بالا می برد و آنان را پیشوای مردم قرار میدهد که در خوبی ها به آنها اقتدا می کنند و به اعمال آنها نگاه می کنند و آداب و اخلاق و رفتار آنها را یاد می گیرند... خوشبختان، به سعادت و نور علم نائل می شوند و بدبختان از آن محروم می مانند».(4)

و امام سجاد علیه السلام فرمود: اگر مردم فوائد علم را بدانند، با جدیت در طلب آن خواهند کوشید، اگر چه خونشان ریخته شود و دریاها را بپیمایند، خدا به یکی از پیامبرانش فرمود: «بدترین مردم نزد من انسان نادانی است که به علما با بی اعتنایی نگاه کند، و از آنها پیروی نکند، و بهترین انسانها پرهیزکارانی هستند که همراه علما و ملازم آنها باشند، و از رویه نیک آنان پیروی کنند».(5)

ص: 801


1- کافی، ج 1، باب السؤال عن العالم، ح 5.
2- . بحارالانوار، ج 2، ص 19، ح 49.
3- بحار، ج 1، ص 164، ح 2.
4- بحارالانوار، ج 1، ص 171، ح 24. تلیخص شد.
5- صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه بشکست عهد صحبت اهل طریق را

و حضرت رضا علیه السلام فرمود: «رحمت خدا بر بنده ای که امر ما را احیا کند، پرسیدند: چگونه امر شما را احیاء کند؟ فرمود: علوم ما را یاد گیرد و به مردم یاد دهد، به طور یقین اگر مردم خوبی های کلمات ما را می دانستند، از ما پیروی می کردند... » «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً احيا امْرَنا قُلْتُ لَهُ وكَيْفَ يُحْيِ امْرُكُمْ قَالَ يَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ يُعَلِّمُهَا اَلنَّاسَ فَانَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلاَمِنَا لَأَتْبَعُونَا».

و امام محمد باقر علیه السلام فرمود: «عالمی که مردم از علمش بهره مند شوند بر هفتاد هزار عابد برتری دارد».

و امام صادق علیه السلام فرمود: «روز قیامت خون شهدا با مداد علماء سنجیده می شود، و مداد علما بر خون شهدا برتری پیدا می کند».

مؤلف: از برتری عالم بر عابد، و برتری مداد علما بر خون شهدا تعجب نکنید، زیرا یک عالم چه بسا صدها هزار انسان را از بدبختی و ذلت نجات داده، از اسارت و بردگی رها نموده، از فساد و ستمگری بازداشته و چه بسا یک امت را از هلاکت و عذاب نجات داده است، مثل قوم حضرت یونس علیه السلام که به برکت رهنمود یک عالم، که در میان آنها بود، نجات یافتند، (داستانش در صفحه 899 آمده است).

به علاوه: باید بدانیم که: علم و عبادت، دو گوهر گرانبها هستند، و خلقت عالم، و انسان، برای آن دو، بوجود آمده، و تمام کتابها و تعلیم و تعلمها و وعظ و پندها در این زمینه و به منظور تکامل انسان پایه ریزی شده است. ه یادآور می شوم: در زمینه علم و عالم و موعظه و حضور در مجالس علم و وعظ، آیات و روایات بسیار است، همچنین حقوق عالم و وظیفه دانش آموز و

ص: 802

آداب تعلیم و تعلم، و علومی که باید فراگرفت، در روایات فراوانی بیان شده، نیز لزوم کناره گیری از علمای فاقد شرایط، و دانشمندانی که ستایشگر سلاطین و قدرتمندان هستند، در روایات آمده که از نقل آنها معذورم، و تنها در پایان این قسمت کلام حضرت امیر علیه السلام را می آورم که فرمود: «اَلنَّاسِ ثَلاَثُهُفَعَالِمٌ رَبَّانِيٌ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَيَّ سَبيلُ نَجاةٍ وَهَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئوابِنُور اَلْعِلْمَ وَ لَمْ يَلْجَأُوا إِلَيَّ رُكْنٌ وَثِيق».(1) (مردم سه دسته اند، عالم ربانی، دانشجوی بر راه نجات و رستگاری، و پشه ها و مگسانی که دنبال هر صدایی می روند، و با هر بادی حرکت می کنند، و به نور علم، روشنی نیافته، و به رکنی محکم پناه نبرده اند).

مؤلف: عالم ربانی، عالمی است که جز خدا هدفی ندارد، یعنی همان که امام صادق علیه السلام فرمود: «العالِمُ حَقّاً هُوَ الَّذي يَنطِقُ عَن أعمالِهِ الصَّالِحَةِ وَأَورادِهِ الزَّكِيَّةُ وَصَدقُهُ وتَقواهُ لاليَسَائِهِ وَتَصَاؤُلُهُ وَ دَعْوَاهُ... »(2)؛ «عالم حقیقی، آن کسی است که اعمال و کردار، اخلاق و رفتارش، از علم و حقیقت او حکایت می کند، گفتار و کردارش هم خوانی دارد، و ذکرهای پاک و صداقت و تقوایش، از درستی و سلامت باطن او خبر می دهد».

و همان حضرت راجع به «اَلعُلَماءُ» در آیه« إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ»(3) فرموده است: مراد به «عالم» کسی است که کردار و عملش، گفتارش را تصدیق کند، و کسی که چنین نباشد، عالم نیست.عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي قَوْلِ اَللَّهِ

ص: 803


1- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 147.
2- مصباح الشریعة، و بحار الانوار، ج 2، ص 32.
3- سوره فاطر، آیه 28: «از میان بندگان تنها علماء از خدا می ترسند)) .

عزَّوجلّ:« إنَّمَا يَخْشِي اللَّهَ مِن عِبَادِ اَلعُلَمَاءِ :قالَ :يَعني بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعلُهُ قَولَهُ وَمَن لَم يُصَدِّقْ فِعلُهُ قَولَهُ فَلَيسَ بِعالِمٍ.(1)

ثواب به مقدار علم و معرفت است: سلیمان دیلمی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فلان شخص در عبادت و دیانت چنین و چنان است، و تعریفش را نمودم، حضرت فرمود: عقل و فهمش چگونه است؟ گفتم: نمی دانم، فرمود:

ثواب به اندازه فهم و علم است. سپس فرمود: مردی در جزیره ای سرسبز و خرم عبادت می کرد، فرشته ای از آنجا گذشت و عرض کرد: پروردگارا، مقدار ثواب عبادت این عابد را به من بنما، خداوند متعال ثواب او را نشان فرشته داد، او ثواب را کم شمرد، خدا به وی وحی کرد کنار عابد باش، فرشته به صورت انسانی نزد عابد آمد، وی گفت: تو کیستی؟ گفت: من هم مثل تو مردی عابدم، از عبادت تو آگاه شدم، لذا نزد تو آمدم تا در کنارت عبادت کنم، روز بعد، فرشته به او گفت:

اینجا مکان خوبی است، عابد گفت: اینجا یک عیب دارد، و آن اینکه اگر خدا خری داشت، اینجا می چراندیم و این علف ها ضایع نمیشد بسیار خوب و بی عیب بود، فرشته گفت: خدا که خر ندارد، عابد گفت: بلی اگر خر داشت که این علف ها از بین نمی رفت. خدا به فرشته وحی کرد: این عابد را به مقدار عقل و فهمش ثواب می دهیم.(2) (یعنی حال این عابد مانند کودکان و انسانهای سفیه است، و چون سخنانش از روی نادانی و ساده دلی است، مشرک و کافر نیست، ولی عبادتش ارزش و ثواب عبادت عالم را ندارد).

آداب مستمع: اول: خلوص نیت، که منظوری نداشته باشد جز رضای خدا،

ص: 804


1- اصول کافی، ج 1، کتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، ح 2.
2- اصول کافی، ج 1، کتاب العقل والجهل، ح 8.

و هدفی نداشته باشد جز استفاده دینی و اخلاقی و پند و اندرز گرفتن.

نیک خواهان دهند پند ولیک **نیکبختان بوند پند پذیر

دوم: در مجلسی شرکت کند که هدف از تشکیل آن خدا باشد، و دعوت کننده هدفی جز رضای پروردگار نداشته باشد، روایت است که:

منصور دوانقی به حضرت صادق علیه السلام نوشت: چرا نزد ما نمی آیی و مانند سایر مردم در مجلس ما شرکت نمی کنی؟ امام علیه السلام در پاسخش نوشت: چیزی که ما را از تو بترساند نزد ما نیست، که به خاطر ترس بیاییم و چیزی از امر آخرت نزد تو نیست که به امید آن بیاییم. منصور مجدد نوشت: بیا نزد ما که ما را موعظه کنی، آن حضرت جواب نوشت: کسی که دنیا را می خواهد تو را موعظه و نصیحت نمی کند چون خوشت نمی آید و کسی که آخرت را می خواهد با تو مصاحبت نمی کند.«مَنِ اِرَادَّ اَلدُّنْيَا لاَ يَنْصَحُكَ مَنِ اِرَادَّ اَلدُّنْيَا لاَ يَنْصَحُكَ» منصور گفت:

صادق آل محمد (صلوات الله علیه) اهل دنیا و آخرت را به ما شناساند، و خودش از اهل آخرت است نه دنیا.(1)

سوم: مستمع توجه کند، مبادا به مجلسی رود که به نام دین تشکیل شده ولی در واقع به قصد ترویج باطل، ترویج و معرفی شخص، با اغراض فاسد و هدف های دنیوی و ریاست طلبی سرپا شده است، زیرا رفتن به چنین مجالسی نه تنها مطلوب شرع نیست، بلکه مبغوض و منفور شرع مقدس است.

چهارم: مستمع باید واعظ و سخنران و مداح مجلس را شناسایی کند، که اهل علم و متدین و با تقوا باشد، مروج الاحکام و خادم الشریعه، و مداح اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد، مروج الأباطیل و مخرب الشریعه و متملق و وعاظ

ص: 805


1- کشف الغمه، نبذ من کلامه و مواعظه. منصور دوانقی در این دعوت هدف سیاسی داشت.

السلاطین نباشد، با جعل اکاذیب و داستانهای دروغین و خواندن اشعار توهین آمیز به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، مزدور و خود فروخته و نان به نرخ روز خور (مانند آنان که در قبرستان بقیع داد و فریاد میکنند) نباشد، بلندگوی دشمنان شیعه و کشور نباشد، از بلندگوی کفار و دشمنان شناخته شده امت اسلام، سخن پراکنی نکند، به اسم دین و دفاع از اهل بیت علیهم السلام، به خواست دشمنان - که تفرقه بینداز و حکومت کن - صحبت نکند (مانند آنان که در کشورهای بیگانه و مشرک، و با اجازه و امکانات آنها، به نام اهل بیت علیهم السلام حرف می زنند، و برای فریب ساده لوحان، لباس دین و دین داری و دفاع از ائمه علیهم السلام و افرادی خاص را مطرح و در کنار آن، بذر نفاق و بدبینی و تفرقه را پخش می کنند، زیرا این قبیل افراد از مصادیق بارز فساق و مفسدین و حامیان کفارند، و هیچ اعتمادی به گفته آنها نیست و گوش دادن به حرف های آنها، خلاف عقل و وجدان و شرع است، خداوند سبحان فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»(1) (ای اهل ایمان! اگر فاسق بی تقوایی، خبری برایتان آورد، خبرش را بررسی و تحقیق کنید، تا مبادا از روی ناآگاهی، گروهی را آسیب رسانید و بر کرده خویش پشیمان شوید). (2)

ص: 806


1- سوره حجرات - 69 - آیه 6.
2- این آیه درباره ولید بن عقبه نازل شد، آن گاه که برای گرفتن صدقات قبیله بنی المصطلق مأمور شد، و اهل قبیله به استقبال او بیرون شدند، ولید که با آنها در جاهلیت سابقه دشمنی داشت، بدگمان شد و برگشت خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و به دروغ گفت: بنی المصطلق از پرداخت صدقات زکات امتناع کردند. در این موقع این آیه نازل شد و گفتار فاسق، برای همیشه، و برای عموم مسلمانان از درجه اعتبار ساقط گردید، تا مسلمانان هیچگاه به گفته فاسق گوش ندهند و به حرف های او - هر چند با زبان خیرخواهانه و به صورت حق گویی باشد - توجه نکرده، ترتیب اثر ندهند و هرگز به آنها اعتماد ننمایند.

نه هر که چهره برافرو خت دلبری داند**نه هر که آینه س ازد س کندری داند

نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست**کلاه داری و آیین سروری داند

هزار نکته بار یک تر ز مو این جاست**نه هر که سرنتراشد قلندری دانذ

کمالاتی که خدا به پیامبر صلی الله علیه وآله آموخت

«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ »(1)؛ خداوند متعال در این آیه، پیامبر صلی الله علیه وآله را به سه دستور سازنده، سفارش کرده است: ای پیامبر !] 1- عفو و گذشت پیشه کن و با مردم مدارا نما و سختگیر مباش. (خذ العفو) 2- مردم را به کارهای نیک دعوت کن. (و أمر بالعرف) 3- در برابر جاهلان بردبار باش و از آنها روی برگردان و بی ادبی آنها را نادیده بگیر. (و اعرض عن الجاهلین)

هم چنین به آن حضرت فرمود: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»(2) ای پیامبر !] نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن، تا دشمنان سرسخت، همچون دوستان صمیمی شوند.

«ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ ۚ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ»(3)لای پیامبر !] بدی را به بهترین روش، دفع کن (پاسخ بدی را به نیکی ده، بدرفتاری دشمنان را با رفتار خوش تلافی کن) ما به آنچه توصیف می کنند آگاهتریم.

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد** نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد

ص: 807


1- سوره اعراف 7، آیه 199.
2- فصلت 41، آیه 34.
3- سوره مؤمنون 23، آیه 96.

در روایتی آمده است که: «اَدَّبَ اللَّهُ نَبِيَّهُ فَقال «ولا تَسْتَوِي الْحَسَنُهُ ولا السَّيِّئَةُ ادفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ »قالَ: إِدفَع سَيِّئَةَ مَن أساءَ إِلَيكَ بِحَسنَتِكَ حُتّي يَكونَ الّذي بَينَكَ وَبَينَهُ عَداوَةً كَأنَّهُ وَلِيٌ حَميمٌ».(1) ( خداوند پیامبرش را به این ادب مؤدب ساخته و فرموده است: «نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با روشی که بهترین روش است دفع کن، یعنی عمل کسانی را که در حق تو بد کرده اند به نیکی پاسخ ده، تا کسانی که با تو عداوت دارند دوست صمیمی شوند».(2) نیز خطاب به آن حضرت سه دستور داده است:«لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَيَّ مَا مَتَّعنَا

ص: 808


1- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 549، ح 51، به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم .
2- از باب نمونه: در یکی از جنگها پیامبر صلی الله علیه وآله برای قضای حاجت به جایی دور از لشکریان رفت و پس از قضای حاجت، زیر سایه درختی نشست، یکنفر از مشرکین به نام «غورث» از بالای کوه، با شمشیر در دست، خود را به پیامبر صلی الله علیه وآله رساند و شمشیرش را بالای سر آنحضرت گرفت و گفت: ای محمد صلی الله علیه وآله ! چه کسی تو را حفظ می کند و مانع کشتن تو بدست من می شود؟ «يَا مُحَمَّدُ مَنْ يَعْصِمُكَ مِنِّي؟» فرمود: «الله» در این هنگام، غورث با صورت بر زمین افتاد و شمشیرش هم بر زمین افتاد، پیامبر صلی الله علیه وآله شمشیر او را گرفت و فرمود: ای غورث! اکنون چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ گفت: هیچ کس «لا أحد» پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: آیا شهادت به یگانگی خدا و نبوت من می دهی؟ گفت: خیر ولی متعهد می شوم که هرگز با شما جنگ نکنم، دشمنت را نیز یاری نکنم، پیامبر صلی الله علیه وآله شمشیرش را به او برگرداند، غورث (که این عفو و بزرگواری را باور نمی کرد، گفت: سوگند به خدا! تو از من بهتری «وَاللَّهِ نتٌ خَيْرٌ مِنِّي» پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: من سزاوار باین امر هستم «إِنی أَحقُ بذلِک» غورث برگشت نزد همراهانش، باو گفتند: ای غورث، ما دیدیم با شمشیر بالای سر محمد صلی الله علیه وآله و ایستادی چه مانع شد که او را نکشتی؟ گفت: «الله» من شمشیر را بالا بردم که او را بقتل رسانم نمی دانم چه شد که ناگاه نیرویی بر کتفم زد وبه روی زمین افتادم و محمد صلی الله علیه وآله شمشیر مرا گرفت، وماجرا را تا پایان تعریف کرد . (تفسیر المیزان ج 5 ص 64، آیه 104 سوره نسا و مجمع البیان، ذیل همین آیه، و تفسیر مواهب الرحمن ج 9 ص 222)

بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ »(1)[ای پیامبر!]1- هرگز چشم خود را به نعمت های مادی - مال و زندگی - که به گروه هایی از کفار او بی دینها] داده ایم میفکن. 2- هرگز به خاطر این که مال و ثروت در دست آنهاست غمگین مباش، آیا اگر آنها به تو ایمان نمی آورند ناراحت مباش، زیرا آنان لیاقت و ارزش با ایمان شدن را ندارند. 3- برابر مؤمنان تواضع کن، و بال های خود را برای آنان بگستر و پایین بیاور.(2)

و در آیه دیگر خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ »(3) [ای پیامبر !] به برکت رحمت و عنایت الهی، در برابر مردم آنافرمان] نرم شدی، و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنان طلب آمرزش کن، و در کارها با آنان مشورت نما، و هنگامی که تصمیم گرفتی [قاطع باش و بر خدا توکل کن، زیرا خداوند متوگلان را دوست دارد.

ص: 809


1- سوره حجر 15، آیه 88.
2- این ادب را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از جانب خداوند متعال آموخت و تا پایان زندگی طبق آن عمل کرد. اکنون کسانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سرمشق و الگویشان می باشد، و می خواهند به آن بزرگوار اقتدا کنند، باید مراقب خود باشند که مبادا به وضع مادی، و زندگی و درآمد دیگران چشم بدوزند، مبادا زندگی ساده خود را با زندگی دیگران مقایسه کنند و از کمبودهای خویش رنج ببرند، در روایت نیز آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «مَن رُمِيَ بِبَصَرِهِ ما في يَدَيْ غَيرِهِ كَثَّرهُمهُ وَلَم يُشْفَ غَیظُهُ: کسی که چشم خود را به آنچه در دست دیگران است بدوزد، همیشه اندوهگین و غمناک خواهد بود و هرگز خشم در دلش فرونمی نشیند». تفسیر صافی، ج 1، ص 913، ذیل آیه مزبور.
3- سوره آل عمران3،آیه159

در این آیه مبارکه، خداوند متعال، پس از آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را توصیف به صفت اخلاقی بزرگ فرموده که در پرتو رحمت و لطف پروردگار، با مردم نرم و مهربان است. (1)چهار ادب و دستور کلی - که همه موجب کمال است - به آن حضرت داده است: 1- از تقصیر مردم، که از دستور تو تخلف کردند درگذر و آنان را مورد عفو قرار ده. 2- برای مردم طلب آمرزش کن. (یعنی از بدی هایی که آنان با تو کردند، صرف نظر کن و از حق خود در گذر، و نسبت به نافرمانی های آنها از من برایشان طلب آمرزش کن، که من نیز از حق خود گذشت میکنم). 3- در کارها، با مردم مشورت کن. که مبادا احساس استبداد کنند، مبادا شیطان وسوسه کند که پیامبر صلی الله علیه وآله آنان را به حساب نمی آورد. 4- [ پس از انجام مشاوره، در کاری که بنا است انجام گیرد، قاطع باش و بر خدا توکل کن که خدا متوکلان را دوست دارد.(2)

ص: 810


1- تندی حریف خوی ملایم نمی شود **در جنگ آب و آتش، بنگر ظفر کراست در زمان مأمون، شخص مقدسی ملاحظه کرد که کارهای خلاف شرع زیاد شده است، به قصد نهی از منکر رفت نزد مأمون و با تندی و پرخاش به او گفت: وظیفه تو است که جلوی منکرات را بگیری، چرا کوتاهی می کنی؟ مأمون گفت: تو از حضرت موسی علیه السلام بهتری؟ گفت: خیر، او پیامبر خدا بود، و من یک فرد معمولی هستم. مأمون گفت: من از فرعون بدترم؟. گفت: خیر، او ادعای خدایی کرد، و تو چنین نیستی. مأمون گفت: پس بدان، خداوند متعال، حضرت موسی علیه السلام را که بهتر از تو بود، نزد فرعون که بدتر از من بود، فرستاد و دستور داد با او به نرمی و با ملایمت صحبت کند «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا » (سوره طه، آیه 44، کشکول شیخ بهائی قدس سره ).
2- علامه مجلسی قدس سره برای دستور مشاوره، با این که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به واسطه وحی، نیازی به آن نداشت، اقوالی نقل کرده که یکی از آنها آن است که مسلمانان، در کارهایشان با هم مشورت کنند و در این امر، به آن حضرت اقتدا نمایند. به بحار الانوار، ج 16، ص 198، مراجعه شود.

و در سوره «والضُّحی» خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ! سه امر مهم را به آن حضرت گوشزد و آموخته است: «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ*وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ*وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»(1)[ای پیامبر !] اما یتیم را تحقیر مکن، و سؤال کننده را از خود مران، و نعمت های پروردگارت را بازگو کن.

و در سوره « اَلَم نَشرَح »دو امر مهم و بسیار با ارزش را به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله توصیه فرموده است:«فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ*وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ»(2) [ای پیامبر !] هنگامی که از کاری فارغ شدی به کار دیگر پرداز و به سوی پروردگارت رغبت و توجه کن.

یعنی: ای پیامبر ! هرگز آرام نگیر و بیکار نمان، و هیچ گاه دست از تلاش و کوشش بر مدار. و پیوسته مشغول کار و زحمت باش و با پایان یافتن مهمی به مهم دیگر پرداز. «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»(3) که در آیین الهی و در مکتب اسلام! بازنشستگی جا و معنایی ندارد، و ای پیامبر! در تمام کارها و در همه حالات به خدا تکیه کن و به سوی او توجه نما«وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَبْ» یعنی به طور مستمر، در طلب رضای پروردگارت باش و به سوی قرب درگاهش بشتاب. که همه اینها باعث کمال و تعالی است.

بر این اساس بود که پیامبر صلی الله علیه وآله حتی در روزهای آخر عمر مبارک، پرچم جهاد بست و به دست اسامة بن زید داد و در مرض موت بود که با حالت تب به مسجد رفت و مردم را موعظه کرد، و اقامه نماز فرمود، و در بستر مرگ بود که قلم

ص: 811


1- سوره « والضحی» 93، آیات 9 و 10 و 11.
2- سوره الم نشرح 94، آیات 7 و 8.
3- « قائصب ) از ماده «صب ) به معنای زحمت و تعب و خستگی است.

و دوات خواست تا چیزی بنویسد که بعد از خودش مسلمانان گمراه نشوند. و مخاطب، در این دو آیه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، اما بدیهی و روشن است که آیات شریفه، بیانگر یک اصل مهم و کلی و فراگیر است، و هدف آن است که رسول خدا صلی الله علیه وآله را برای مسلمانان به عنوان یک الگو و سرمشق ارائه دهد که تا زنده هستند از تلاش پی در پی و کار مستمر، دست برندارند، همان گونه که خداوند فرموده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ »(1) برای شما در ادب و رفتار و زندگی و اسباب کمال رسول خدا صلی الله علیه وآله سرمشق و الگویی نیکو است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز قیامت دارند.

همچنین خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله می فرماید:« وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ*وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(2) [ای پیامبر خویشاوندان نزدیکت را [از نافرمانی پروردگارا بترسان، و بال و پر آفروتنی آمیخته به مهر و محبت خود را برای مومنانی که از تو پیروی می کند بگستر.

در این دو آیه، پیامبر صلی الله علیه وآله مأمور شده است، اول نزدیکان خود را بترساند - زیرا آنها سزاوارتر به هدایت و اصلاح هستند، بعلاوہ کسی که می خواهد در جامعه تحول ایجاد کند باید از خود و بستگانش شروع نماید، دوم اینکه با مؤمنان راستین، با تواضع آمیخته به مهر و محبت رفتار کند.

سیره و کمالات پیامبر اکرم صلی الله عله وآله در روایات

1- از ابن عباس نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: «أَنَا أَدِيبُ اَللَّهِ وَ عَلِيٌ أَدِیبی،

ص: 812


1- سوره احزاب 33، آیه 21.
2- سوره شعراء 26، آیات 214 و 215.

اَمُرَنِي رَبِّي بِالسَّخاءِ والبِرِّ وَنَهانِي عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفَاءِ وما شَيءٌ أبْغَضَ إلَيَّ اللَّهُ عَزَّوجَلَّ مِنَ البُخلِ وَ سُوءِ الْخُلُقِ وَ إِنَّهُ يُفْسِدُ الْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ الطِّينُ الْخَلَّ اَلْعَسَلَ».(1) «من تأدیب شده خدایم و علی تأدیب شده من، حق تعالی مرا به سخاوت و نیکی امر فرمود و از بخل و ستمگری نهی کرد و هیچ صفتی نزد حق تعالی بدتر از بخل و بدخلقی نیست، و بدی خلق، عمل (عبادت) را فاسد می کند همان گونه که سرکه عسل را فاسد و بی خاصیت می کند».

2-امیر المومنین علی علیه السلام فرموده است: وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ كَافٍ لَكَ فِي الْأُسْوَةِ، وَ دَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَ عَيْبِهَا وَ كَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَ مَسَاوِيهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا وَ وُطِّئَتْ لِغَيْرِهِ أَكْنَافُهَا وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا وَ زُوِيَ عَنْ زَخَارِفِهَا.

فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ، فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛ قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً، أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً. عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ.

وَ لَقَدْ كَانَ (صلی الله علیه وآله) يَأْكُلُ عَلَى الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ. وَ يَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَيْتِهِ فَتَكُونُ فِيهِ التَّصَاوِيرُ، فَيَقُولُ يَا فُلَانَةُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَيِّبِيهِ عَنِّي، فَإِنِّي إِذَا نَظَرْتُ إِلَيْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْيَا وَ زَخَارِفَهَا. فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ لِكَيْلَا يَتَّخِذَ مِنْهَا رِيَاشاً وَ لَا يَعْتَقِدَهَا قَرَاراً وَ لَا يَرْجُوَ فِيهَا مُقَاماً، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَيَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ؛ وَ كَذَلِكَ مَنْ أَبْغَضَ شَيْئاً أَبْغَضَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ أَنْ يُذْكَرَ عِنْدَهُ.

ص: 813


1- بحار الانوار، ج 16، ص 231.

خَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا خَمِيصاً وَ وَرَدَ اَلْأَخِيرَةَ سَلِيماً لَمْ يَضَعْ حَجَراً عَلَيَّ حَجَرٌ حَتِّي مُضِيَ لِسَبِيلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِيَ رَبِّهِ»(1) [ای مسلمان !] برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را اطاعت کنی، تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدیها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد، چه این که، دنیا از هر سو بر پیامبر صلی الله علیه وآله بازداشته و برای غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهای آن فاصله گرفت.

پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری و کمال باشد، و محبوب ترین بنده، نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد. پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرورفته تر، و شکمش از همه خالی تر بود. دنیا را به او نشان دادند، اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست.

همانا پیامبر که درود خدا بر او باد» بر روی زمین می نشست و غذا می خورد.

و چون برده، ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت، و بر الاغ برهنه سوار می شد، و دیگری را پشت سر خویش سوار می کرد. پرده ای بر در خانه او آویخته شد که نقش و تصویرها در آن بود، به یکی از همسرانش فرمود، «این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هر گاه نگاهم به آن می افتد، به یاد دنیا و زینت های آن می افتم».

ص: 814


1- نهج البلاغه، قسمت هایی از خطبه 160.

پیامبر صلی الله علیه وآله با جان و دل، از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشه کن کرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن، لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جان خویش بیرون کرد، و دل از دنیا برکند، و چشم از دنیا پوشاند.

او با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و کاخ های مجلل نساخت «سنگی بر سنگی نگذاشت تا جهان را ترک گفت، و دعوت پروردگارش را پذیرفت.

تو اگر ز امت احمدی** ملکات صدق و صفا بجو

درکات خشم و غضب بنه** درجات سلم و رضا بجو

گرت آرزوی بقا بود **زطریق فقروفنا بجو

رو رستگاری و عافیت **به سراج علم و ثقی بجو

که بنور علم، بپا بود **علم نجات محمدی صلی الله علیه وآله

3- از امام صادق علیه السلام نقل است که: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله روی زمین نامناسبی نشسته بود و غذا می خورد، زنی چادرنشین، بر آن حضرت عبور کرد - و از آن جا که باور نمی کرد پیامبر صلی الله علیه وآله با آن مقام و منزلت، آن گونه باشد، لذا از روی تعجب گفت: ای محمد ! تو همانند بندگان غذا می خوری و مثل بندگان می نشینی؟، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به او فرمود: وَيْحَكَ وَ أَيُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنّی؟ وای بر تو!! کدام بنده ای در عبادت و بندگی از من بنده تر است؟(1)

4- از ابن مسعود نقل است که: روزی مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید،

ص: 815


1- بحار الانوار ج 16، ص 226.

هنگام سخن گفتن با آن حضرت، بدنش - از هیبت پیامبر صلی الله علیه وآله - به لرزه افتاد، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: «فَسُلْتُ بِمَلَكٍ إِنَّمَا أَنَا إِبْنُ إِمْرَأَةٌ تَأْكُلُ اَلْقَدَّ»(1)؛ راحت باش، من پادشاه نیستم، من فرزند زنی هستم که گوشت قرمه (گوشت نمک زده خشک شده) می خورد.

5- در روایت دیگر است که: روش پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر این بود که هر گاه کودک خردسالی را به حضورش می آوردند تا برای او دعا کند، یا نامی بر او برگزیند، حضرتش به احترام خانواده کودک، او را بر دامن خود می نشاند، گاهی کودک ادرار می کرد. یکی از حاضران بر او فریاد می زد، پیامبر صلی الله علیه وآله می فرمود: از ادرار کودک، جلوگیری نکنید! آنگاه کودک را آسوده می گذاشت تا ادرارش را تمام کند. سپس برای او دعا می کرد، یا نام گذاری می فرمود و خانواده اش را خوشحال می کرد به گونه ای که می فهمیدند که پیامبر صلی الله علیه وآله از ادرار کودکشان، ناراحت نشده است.

هنگامی که آنان می رفتند آن حضرت لباسش را تطهیر می کرد. (2)

6- همچنین نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خوش نمی داشت کسی جلوی او برخیزد و می فرمود: هر کس دوست دارد مردم به احترام او بلند شوند، جایگاه خود را در آتش مهیا کرده است.

7- نیز نقل شده است که: هرگز دیده نشد چهار زانو بنشیند، بلکه همواره دو زانو (مثل نشستن در حال تشهد نماز) می نشست و تکیه نمی داد. نیز دیده نشد در حضور کسی، پاهایش را دراز کند. هم چنین، بیشتر اوقات رو به قبله می نشست.

هرگز غذایی را مذمت نکرد، و چنانچه غذایی را نمی پسندید می فرمود میل ندارم.(3)

ص: 816


1- بحارالانوار، ج 16، ص 229.
2- مکارم الاخلاق، مکارم اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
3- مکارم الاخلاق، مکارم اخلاق پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

8- از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمود: پیراهن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله کهنه شده بود، مردی دوازده درهم خدمت آن حضرت داد، پیامبر صلی الله علیه وآله آن پول را به علی علیه السلام داد و فرمود: برای من لباس و پیراهن خریداری کن. حضرت امیر لیلا به بازار رفت و یک پیراهن به دوازده درهم خرید و نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آورد، آن حضرت نگاه به پیراهن کرد و فرمود: ای علی علیه السلام نزد من، پیراهنی ارزان تر از این، محبوب تر است، حضرت امیر علیه السلام پیراهن را برگرداند و از فروشنده دوازده درهم را پس گرفت و خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله آورد. رسول خدا صلی الله علیه وآله همراه با علی علیه السلام راهی بازار شدند تا پیراهن بخرند، در راه کنیزی را دیدند، کنار جاده نشسته گریه می کند، پیامبر صلی الله علیه وآله از آن کنیز سؤال کرد، چرا گریه می کنی؟ گفت: بانوی من چهار درهم داده خرید کنم، و من آن را گم کرده ام، و جرأت نمی کنم به خانه برگردم، پیامبر صلی الله علیه وآله چهار درهم به او داد و فرمود: برو خانه، و پس از آن به بازار رفتند و یک پیراهن به چهار درهم خرید و خدا را حمد کرد. در بازگشت، مرد برهنه ای را دیدند که می گفت: هر کس مرا بپوشاند، خداوند او را با لباس های بهشتی بپوشاند، پیامبرصلی الله علیه وآله پیراهن را به او داد و برگشتند بازار و پیراهن دیگری به چهار درهم خریدند و خدا را شکر کردند، در بازگشت، ملاحظه کردند آن کنیز همچنان کنار جاده نشسته و ناراحت است، پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: چرا به خانه نرفتی؟ گفت: یا رسول الله صلی الله علیه وآله از وقتی که برای خرید، از خانه خارج شده ام، زیاد طول کشیده و ترس دارم کتکم بزنند که چرا دیر آمدی. پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود:

حرکت کن من همراهت می آیم، وقتی درب خانه رسیدند، رسول خدا فرمود:

سلام بر شما ای اهل خانه! اما کسی جواب نداد، بار دوم سلام کرد، و جواب نشنید، بار سوم سلام کرد، اهل خانه پاسخ داده گفتند: وَعَلَيكَ السَّلامُ يا رَسولُ

ص: 817

اَللَّهِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: چرا اول که سلام کردم جواب ندادید؟ گفتند: سلام شما را شنیدیم و این که جواب ندادیم برای این بود که دوست داشتیم سلام شما بیشتر شود، سپس پیامبر صلی الله علیه آله فرمود: این کنیز را به خاطر دیر کردنش مؤاخذه نکنید، گفتند یا رسول الله ! به خاطر قدم شما، این کنیز را آزاد کردیم، پیامبر صلی الله علیه وآله حمد خدا را به جا آورد، و فرمود: دوازده درهمی بابرکت تر از این دوازده درهم ندیده بودم، دو برهنه را پوشاند، و کنیزی را هم آزاد کرد.(1)

خلاصه ای از کمالات دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

1- به هر کس می رسید، سلام می کرد.

2- هر گاه از کنار کودکان می گذشت، به آنان سلام می کرد.

3- هر گاه بر جمعی از زنان می گذشت به آنها سلام می کرد.

4- همواره روی زمین، روی خاک می نشست.

5- در مجالس، هر جا، جا بود می نشست، و جای ویژه و خاصی نمی نشست.

6- چنانچه فرد ناشناس و غریبی می آمد که حضرت را زیارت کند، و پیامبر صلی الله علیه وآله در جمع اصحاب نشسته بود، معلوم نبود کدام یک از آنها پیامبر است.

به گونه ای که آن فرد ناشناس سؤال می کرد: «اَيُّكُمْ رَسُولُ اَللَّهِ؟» کدام یک از شما، پیامبر خدا است؟

7- نزد مردم، هیچ کس محبوب تر و دوست داشتنی تر از پیامبر صلی الله علیه وآله نبود، در عین حال، وقتی آن حضرت عبور می کرد، یا وارد مجلس می شد، برای او برنمی خاستند، چون می دانستند که آن حضرت این رفتار را نمی پسندد.

ص: 818


1- بحار الأنوار، ج 16، ص 214، و امالی و خصال شیخ صدوق رحمه الله.

8- هرگز دیده نشد پای خویش را پیش همنشین خود دراز کند.

9. چنانچه کسی خدمت حضرت می نشست، هنگامی که می خواست برخیزد، آن حضرت به احترام او بر می خواست.

10- در جایی که نیاز نبود، سخن نمی گفت.

11- سخن بیهوده نمی گفت.

12- سخن کسی را قطع نمی کرد.

13- اهل فضل را به اندازه فضلشان، بر دیگران ترجیح میداد.

14- اجازه نمی داد کسی برابرش بایستد.

15- هر گاه یکی از اصحاب دیده نمی شد، از او سراغ می گرفت.

16- خنده اش تبسم بود. (با صدای بلند خنده نمی کرد).

17- بسیار باحیا بود، از دوشیزگان پرده نشین، باحیاتر بود.

18- باوقار و تند راه می رفت، و قدم های مبارک را استوار بر می داشت و می نهاد.

19- بر الاغ سوار می شد. [آن را کسر شأن نمی شمرد).

20- هنگام میل غذا، از جلوی خود، غذا بر می داشت.

21- آب را با تأنی و بر سه جرعه می نوشید و آن را می مکید و نمی بلعید.

22- در ابتدای غذا و آب خوردن، بسم الله، و در پایان، الحمد لله می گفت.

23- هرگز کسی را سرزنش نمی کرد، و از کسی عیب جویی نمی فرمود.

24- لغزش مردم را نادیده می گرفت، و از امور پنهانی مردم تجسس نمی کرد.

25- خوش برخورد، گشاده رو، و با آغوش باز، با مردم مواجه می شد.

26- سخت گیر، و تندخو و بدزبان نبود.

27۔ کسی را مدح و ستایش نمی کرد، عیب کسی را هم بازگو نمی کرد.

28- چیزی آن حضرت را به خشم و غضب نمی آورد.

ص: 819

29- از بیماران عیادت می کرد.

30- در مراسم تشییع جنازه ها شرکت می کرد.

31- هر گاه با گروهی مسافرت می کرد، هر یک از همسفران، برای تهیه غذا کاری به عهده می گرفت، پیامبر صلی الله علیه وآله می فرمود: من برای پختن غذا هیزم جمع می کنم و به جمع کردن هیزم می پرداخت، و می فرمود: خوش ندارم خود را بر شما امتیاز دهم، همانا حق تعالی کراهت دارد بندهای از بندگانش، خود را بر رفقا و دیگران امتیاز دهد، و دوست نمی دارد بنده ای، خود را برتر از دیگران بداند.

32- بسیار متواضع، مهربان، دلسوز، و خیرخواه بود.

33- از گرفتاری مؤمنان رنج می برد.(1) «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»(2)به طور یقین، پیامبری از خودتان به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مومنان رؤوف و مهربان است.

ای ختم پیامبران مرسل** حلوای پسین و ملح اول

ای خاک تو توتیای بینش **روشن به تو چشم آفرینش

سرخیل توئی و جمله خیلند **مقصود تویی همه طفیلند

ای کنیت و نام تو مؤبد **بو القاسم و احمد و محمد صلی الله علیه وآله

قال العلامة المجلسی قدس سره: «وَ مِنْ عَجِيبِ اَمْرِهِ صلي الله عليه وآله إِنَّهُ كَانَ أَجْمَعَ اَلنَّاسِ لِدواعي التَّرَفُّعِ ثُمَّ كانَ أدناهُم إِلَيَّ اَلتَّوَاضُعَ وَذَلِكَ أَنَّهُ صلي الله عليه وآله كَانَ أَوْسَطُ اَلنَّاسِ نسْبَأ

ص: 820


1- مکارم الاخلاق و بحار ج 16.
2- سوره توبه 9، آیه 128.

وَأوفَرَهُم حَسَباً وَ أسخاهُم وَ أَشْجَعَهُمْ وأَزْكَاهُمْ وَ أَفصَحَهُم وهَذِهِ كُلُّهَا مِن دَواعي التَّرَفُّعِ ثُمَّ كَانَ مِن تَوَاضُعِهِ انَّه كانَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ ويَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ..وَ يَجْلِسُ فِي اَلْأَرْضِ... ».(1)

ماه فرو ماند از جمال محمد** سرو نباشد به اعتدال محمدصلی الله علیه وآله

قدر فلک را کمال و منزلتی نیست** در نظر قدر با کمال محمد صلی الله علیه وآله

وعده دیدار هر کسی به قیامت **لیله اسری شب وصال محمدصلی الله علیه وآله

آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی** آمده مجموع در ظلال محمدصلی الله علیه وآله

عرصه گیتی مجال همت او نیست **روز قیامت نگر مجال محمدصلی الله علیه وآله

آن همه پیرایه بسته جنت و فردوس** بو که قبولش کند بلال محمدصلی الله علیه وآله

شمس و قمر در زمین حشر نتابد **نور نتابد مگر جمال محمد صلی الله علیه وآله

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد **پیش دوابروی چون هلال محمدصلی الله علیه وآله

چشم مرا تا به خواب دید جمالش** خواب نمی گیرد از خیال محمدصلی الله علیه وآله

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی **عشق محمدبس است و آل محمدصلی الله علیه وآله

ص: 821


1- از شگفتی های زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله این بود که تمام اسباب بزرگی در آن حضرت جمع بود، و هرچه خوبان و بزرگان داشتند او به تنهایی داشت و از مردم هیچ کس به پایه او نمی رسید، در عین حال تواضعش از همه مردم بیشتر بود، چون آن حضرت از حیث نسب از متوسطین مردم به شمار می آمد و از حیث حسب، با شخصیت ترین افراد جامعه بود، آن بزرگوار سخی ترین، شجاع ترین، زیر ترین، و فصیح ترین مردم بود، و اینها همه اسباب بزرگی و رفعت مقام و منزلت است، اما با این همه، آن جناب از خودبزرگ بینی و فخر فروشی مبرا بود، و از تواضعش اینکه لباسش را وصله می زد، و کفشش را پینه می کرد، الاغ سوار می شد و روی زمین می نشست. تلخیص شد. بحار الانوار، ج 16، ص 199.

کمالات پیامبران در کلام امیر مؤمنان علیه السلام

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در باره سیره و کمالات برخی از انبیا علیهم السلام چنین فرمودند: «وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّيْتُ بِمُوسي كَلِيمِ اَللَّهِ عليه السّلامُ حَيثُ يقولُ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ وَ اَللَّهِ مَا سَأَلَهُ إِلاَّ خُبزاً يَأْكُلُهُ لِأَنَّهُ كانَ يَأكُلُ بَقْلَةَ الأَرْضِ وَلَقَد كانَت خُضْرَةُ البَقلِ تُرِي مِن شَفِيفِ صِفاقِ بَطْنِهِ لِهُزالِهِ وَ تَشذُّبِ لَحْمِهِ» و اگر می خواهی بعد از پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله ] دومی را، موسی علیه السلام و زندگی او را توصیف کنم، آن جا که می گوید: «پروردگارا! هر چه به من از نیکی عطا کنی نیازمندم». به خدا سوگند! موسی علیه السلام جز قرص نانی که گرسنگی را برطرف سازد چیز دیگری نخواست، زیرا موسی علیه السلام از سبزیجات زمین می خورد، تا آن جا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن، سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود.

«وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتَ بِدَاوُدَ عليه السّلام صَاحِبُ اَلْمَزَامِيرِ وَقَارِيءُ أَهْلِ الجَنَّةِ فَلَقَدْ كانَ يَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِيَدِهِ ويَقولُ لِجُلسَائهايكُم يَكْفِيني بَيْعَهَا ويَأْكُلُ قُرْصَ الشَّعِيرِ مِن ثَمَنِهَا»؛ و اگر می خواهی سومی را، حضرت داوود علیه اللسام صاحب نی های نوازنده و خواننده بهشتیان را الگوی خویش ساز، که با کار دستان خود، از لیف خرما زنبیل می بافت و از همنشینان خود می پرسید: چه کسی از شما این زنبیل را می فروشد؟ و با بهای آن به خوردن نان جوی قناعت می کرد.

«وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِي عيسي بْنِ مَرْيَمَ عَلَيْهِ السَّلاَم فَلَقَدْ كانَ يَتَوَسَّدُ الحَجَرَ وَ يَلبَسُ الخَشِنَ وَ يَأْكُلُ اَلْجَشِبَ وَكَانَ إِدامُهُ الجُوعَ وَ سِرَاجُهُ بِاللَّيْلِ الْقَمَرُ وظِلالُهُ فِي الشِّتاءِ مَشارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا وفَاكَهَتُهُ ورَيْحَانَهُ مَا تُبْتِ اَلْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ زَوْجَهُ تَفْتِنُهُ وَلا وَلَدٌ يَحزُنُهُ وَلا ما يُلفِتُهُ وَلا طَمَعٌ يُذِلُّهُ دَابَّتُهُ رِجْلاهُ وَ خادِمُهُ يُداهِ!»؛ و اگر خواهی از عیسی بن مریم علیه السلام بگویم، که سنگ را بالش

ص: 822

خود قرار میداد، لباس پشمی خشن به تن می کرد و نان خشک می خورد، نان خورشت او گرسنگی و چراغش در شب، ماه و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمین بود. میوه و گل او سبزیجاتی بود که زمین برای چهار پایان می رویاند. زنی نداشت که او را فریفته خود سازد، فرزندی نداشت تا او را غمگین سازد، مالی نداشت تا او را سرگرم کند، و آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل سازد، مرکب سواری او، دو پایش بود و خدمتگزار وی، دست هایش.(1)

همچنین از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمودند: «انَّ الصَّبرَ وَالبِرَّ وَالحِلمَ وَحُسنَ اَلْخُلُقِ مِنْ أَخْلاَقِ اَلْأَبْيَاءِ»؛ آگاه باشید که شکیبایی، نیکی، حلم و خوش خلقی از اخلاق پیامبران است. (2)

کمالاتی که پیامبر صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام آموخت

امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش از جد والامقامش از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده: که پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله فرمودند: ای علی! أموری را به تو سفارش می کنم، آنها را خوب رعایت کن که همواره در خیر و نیکی خواهی بود.

1 - ای علی! هر که خشمش را فرونشاند با این که می تواند آن را به کار ببرد، خداوند او را در روز رستاخیز در ایمنی قرار خواهد داد و به او ایمانی دهد که طعم آن را خواهد چشید.

2- ای علی! هر که به هنگام مرگ، وصیت خوب و کامل ننماید، در مروت و جوانمردی او کاستی است و مالک شفاعت نخواهد شد.

3- ای علی! برترین جهاد آن است که صبح را آغاز کنی بی آن که به فکر ستم

ص: 823


1- نهج البلاغه، خطبه 160.
2- خصال شیخ صدوق رحمه الله، خصلتهای چهارگانه، ح 121.

به کسی باشی.

4- ای علی! هر که مردم از زبانش بهراسند، از دوزخیان است.

5 - ای علی! بدترین مردم کسی است که مردم از ترس فحش و ناسزاگویی و از ترس شر و بدیش او را گرامی بدارند.

6- ای علی! بدترین مردم فردی است که آخرتش را به دنیا بفروشد و بدتر از او فردی است که آخرتش را به دنیای دیگری بفروشد.

7- ای علی! هر که عذرخواهی عذر آورنده ای را نپذیرد - عذر آور، راستگو باشد یا دروغگو - به شفاعت من نخواهد رسید.

8- ای علی! خداوند متعال دروغ گویی برای اصلاح را دوست و راستگویی در افساد را دشمن دارد.

9- ای علی! خداوند نماز شرابخوار را تا چهل روز نمی پذیرد، و اگر در این چهل روز بمیرد، کافر از دنیا رفته است.

10 - ای علی! هر چیز مست کننده ای حرام است و هر چه زیاد آن مستی آورد، یک جرعه آن نیز حرام است.

11 - ای علی! همه گناهان در خانه ای قرار داده شده که کلید آن شراب خواری است.

12 - ای علی! هر که از همنشینی با او سود دینی یا دنیایی به تو نرسد، در معاشرت با او خیری نیست و هر که حق احترام تو را نداشته باشد، احترام او را نداشته باش که کرامتی ندارد.

13 - ای علی شایسته است که در مؤمن هشت ویژگی باشد: به هنگام فتنه ها، با وقار و سنگین، به هنگام بلا، شکیبا، به هنگام رفاه و آسایش شکرگزار و به روزی خدا قانع باشد، و بر دشمنان، ستم روا ندارد، و بر دوستان آزار نرساند، تنش در

ص: 824

سختی ولی مردم از او در آسایش و راحتی باشند.

14 - ای علی! دعای چهار نفر رد نشود: دعای پیشوای دادگر، دعای پدر برای فرزند، دعای انسان برای برادر دینی خود در پشت سر او، دعای ستمدیده، که خداوند متعال به ستم دیده می فرماید: به شکوه و بزرگواریم سوگند! به طور حتم تو را یاری خواهم کرد، گرچه پس از گذشت زمانی باشد.

15 - ای علی! هشت نفرند که اگر توهین شوند، جز خود را سرزنش نکنند:

1- کسی که بی دعوت بر سر سفرهای نشیند، 2- کسی که بر صاحب خانه دستور دهد، 3- کسی که از دشمنان درخواست خیر و نیکی کند، 4- کسی که از لئیمان و فرومایگان درخواست نیکی و احسان کند، 5- کسی که در راز دو نفر - که او را از آن آگاه نساخته اند - دخالت کند، 6- کسی که پیشوای مسلمانان را سبک شمارد، 7- کسی که در جایگاهی نشیند که شایستگی آن را ندارد، 8- شخصی که با کسی سخن گوید که به سخن وی گوش نمیدهد.

16 - ای علی! خداوند بهشت را بر هر ناسزاگوی بدزبان - که از آن چه در مورد مردم می گوید و میشنود بی پرواست - حرام کرده است.

17 - ای علی! خوشا به حال کسی که عمرش دراز و کردارش نیک باشد.

18 - ای علی! مزاح و شوخی نکن که بهای تو از بین می رود، دروغ مگو که شخصیت تو می رود، از دو ویژگی گریزان باش: بی حالی و سستی و تنبلی؛ چرا اگر خسته حال باشی بر هیچ حقی شکیبایی نمی ورزی و اگر تنبلی کنی، هیچ حقی را ادا نخواهی کرد.

19 - ای علی! هر گناهی توبه پذیر است؛ جز بدخلقی، چون بد خلق از هر گناهی رها شود به گناه دیگری خواهد افتاد.

20 - ای علی! چهار نفر به زودی گرفتار عقوبت شوند:

ص: 825

1- فردی که به او نیکی کنی و نیکی تو را با بدی پاداش دهد. 2- فردی که به او ستم روا نداری و او به تو ستم روا دارد، 3- کسی که با او پیمانی ببندی و تو به پیمان خود وفا کنی و او به تو خیانت ورزد، 4۔ کسی که با او صله رحم و پیوند خویشاوندی نمایی و او قطع رحم نماید.

21 - ای علی! دوازده ویژگی است که فرد مسلمان بایستی برای سر سفره فراگیرد: چهار مورد آن واجب، چهار مورد مستحب و چهار مورد آداب است.

چهار مورد واجب این که: 1- شناخت آن چه می خورد، 2- بسم الله گفتن، 3- سپاسگزاری کردن، 4- خشنود و راضی بودن.

موارد مستحب عبارتند از: 1- به طرف پای چپ نشستن، 2- با سه انگشت غذا خوردن، 3- از پیش روی خود غذا خوردن، 4- انگشتان را لیسیدن.

و موارد آداب عبارتند از: 1- کوچک گرفتن لقمه، 2- بسیار جویدن، 3- به صورت دیگران کم نگاه کردن، 4۔ دست ها را شستن.

22 - ای علی! ده گروه از این امت به خداوند بزرگ کفر ورزیدند: 1- دروغگوی فتنه گر، 2- ساحر، 3- دیوث، 4- کسی که به حرام با زنی از عقب آمیزش کند، 5- آن که با حیوان آمیزش نماید، 6- کسی که با محرم خود زنا کند، 7- تلاشگر در فتنه انگیزی، 8- کسی که به دشمنانی که در حال جنگ با اسلامند، اسلحه بفروشد، 9- کسی که زکات نپردازد، 10- هر کس که با وجود دارایی و سایر شرایط حج نرود تا بمیرد.

23 - ای علی! برای پنج چیز ولیمه است: 1- عروسی، 2- تولد نوزاد، 3- ختنه، 4- خرید خانه، 5 - بازگشت از مکه.

24 - ای علی! سه چیز از برترین های اخلاقی در دنیا و آخرت است: 1- از آن که به تو ستم کرد، درگذری، 2- کسی که با تو قطع رحم کرد، صله رحم کنی، 3-

ص: 826

کسی که با تو به نادانی رفتار کرد، بردباری کنی.

25 - ای علی! پیش از چهار چیز، از چهار چیز بهره گیر: 1- از جوانی پیش از پیری، 2- از تندرستی پیش از بیماری، 3- از ثروتمندی پیش از فقر و ناداری 4- از زندگی پیش از مرگ.

26 - ای علی! خدای متعال برای امت من این امور را مکروه می دارد: 1- بازی و بیهوده گری در حال نماز، 2۔ منت نهادن برای صدقه، 3- جنب به مسجدها رفتن، 4- بین قبرها خندیدن، 5- به خانه مردم سرکشیدن، 6- به عورت زنان به هنگام همبستری نگریستن؛ 7- زیر آسمان بی لنگ غسل کردن. 8- بیلنگ وارد نهرها شدن، چرا که نهرها ساکنانی از فرشتگان دارند. 9- بی لنگ به حمام رفتن.

10- بر پشت بام بی حفاظ خوابیدن. 11- تنها خوابیدن. 12- با زن در حال حیض همبستر شدن. 13- پس از احتلام و پیش از غسل، با زن همبستر شدن، 14- بر کنار نهر جاری ادرار کردن.

27 - ای علی! هر که از خدای متعال بترسد، همه چیز از او خواهند ترسید و هر که از خدا نترسد، خداوند او را از هر چیزی به بیم و هراس خواهد انداخت.

28 - ای علی! هر که این چهار مورد را دارا باشد، خداوند خانه ای در بهشت برایش خواهد ساخت: 1- کسی که یتیمی را پناه دهد، 2- به ناتوانی مهر ورزد، 3- به پدر و مادر خود مهربان و دلسوز باشد، 4- با زیردستان خود مدارا نماید.

29 - ای علی! هر که با داشتن سه چیز خدا را ملاقات نماید، از برترین مردمان است: 1- کسی که واجبات خود را انجام دهد، از عابدترین مردم است، 2- کسی که از کارهایی که خدا حرام کرده پرهیز کند، از پارساترین مردم است، 3۔ کسی که به آن چه خدا روزی او کرده، قانع گردد، از بی نیازترین مردم است.

30 - ای علی! سه چیز است که هیچ یک از امت، توان انجام آن را ندارد: 1-

ص: 827

اگر برادر مؤمنش نیاز مالی داشت مالش را در اختیار او قرار دهد و او را بر خود مقدم دارد. 2- مراعات و منصف بودن درباره مردم و خود، 3- خدا را در هر حال به یاد داشتن و یاد خدا این نیست که کسی بگوید: «سُبْحَانَ اَللَّهِ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ اَکبَرُ» بلکه آن است که هر گاه حرامی پیش آمد، از خدای متعال بترسد و آن را رها کند.

31 - ای علی! هر که هفت ویژگی را دارا باشد در واقع حقیقت ایمان در او کامل شده و درهای بهشت به رویش گشاده است: 1- کسی که وضویش را کامل بگیرد، 2- نماز را خوب بخواند، 3- زکات مالش را بپردازد، 4- خشم خود را فرونشاند، 5- زبانش را بازدارد، 6- بر گناهش آمرزش خواهد، 7- و حق خیر خواهی و نصیحت را برای خانواده اش ادا نماید.

32 - ای علی! سه چیز از حقایق ایمان است: 1- در تنگدستی انفاق کردن، 2- با مردم با انصاف و خودگذشتگی رفتار کردن، 3- به دانش آموز، دانش آموختن.

33 - ای علی! هر که این سه چیز را نداشته باشد، عملش کامل نیست:

1- پارسایی که او را از سرپیچی فرمان خدا بازدارد، 2- اخلاقی که با مردم مدارا نماید، 3- بردباری که به وسیله آن، نادانی نادان را بازگرداند.

34 - ای علی! سه چیز وسیله سرور مؤمن در دنیا است: 1- دیدار برادران دینی، 2- افطاری دادن به روزه دار، 3- عبادت و شب زنده داری.

35 - ای علی! از سه چیز تو را باز می دارم: 1- حسد، 2- حرص، و 3- کبر.

36 - ای علی! سه چیز درجه اند، سه چیز کفاره، سه چیز هلاک کننده و سه چیز نجات بخش هستند.

درجات عبارتند از: 1- در هوای سرد وضو کامل گرفتن، 2- بعد از هر نماز به انتظار نماز بعدی بودن، 3۔ شب و روز به نماز جماعت رفتن.

ص: 828

کفارات عبارتند از: 1- به طور آشکار و فصیح سلام دادن، 2۔ غذا دادن، 3۔ شب هنگام که مردم در خوابند، به عبادت و شب زنده داری برخاستن.

هلاک کننده ها عبارتند از: 1- بخلی که مورد اطاعت قرار گیرد، (که بخل بورزد) 2- هوا و هوسی که پیروی گردد، 3- مغرور و از خود راضی بودن.

نجات بخش ها عبارتند از: 1- در آشکار و نهان از خدا بیم داشتن، 2- در دوران ثروت و فقر میانه رو بودن، 3- در حال خشنودی و خشم، سخن عدل و داد بر زبان جاری کردن.

37 - ای علی! مؤمن سه نشانه دارد: 1- انجام نماز، 2- پرداختن زکات، 3- گرفتن روزه.

و کسی که ظاهر سازی می کند، سه نشانه دارد: 1- در حضور، تملق و چاپلوسی نماید، 2- در پشت سر غیبت کند، 3- در مصیبت ها شماتت نماید.

و ستمگر سه نشانه دارد: 1- بر زیردست با زور و غلبه چیره گردد، 2- از بالادست سرپیچی کند، 3- با ستمکاران همکاری نماید.

و ریاکار سه نشانه دارد: 1- در پیش مردم بانشاط، 2- در خلوت و تنهایی کسل است، 3- دوست دارد که در همه کارهایش ستایش گردد.

و منافق سه نشانه دارد: 1- به هنگام سخن گفتن دروغ گوید، 2- به هنگام وعده تخلف نماید، 3- در امانت خیانت ورزد.

38 - ای علی! نه چیز موجب فراموشی است: 1- خوردن سیب ترش، 2- گشنیز، 3- پنیر، 4- پس مانده موش، 5- خواندن سنگ نوشته های قبرها، 6- بین دو زن راه رفتن، 8- شپش را رها ساختن، 8- حجامت کردن در گودی پس گردن 9- ادرار کردن در آب راکد.

39 - ای علی! عیش زندگی در سه چیز است: 1- خانه وسیع، 2- زن زیبا، 3-

ص: 829

مرکب خوب.

40 - ای علی! مؤمن کسی است که مال و خون مسلمانان از گزند وی در امان است، مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند و مهاجر کسی است که از گناهان هجرت و دوری نماید.

41 - ای علی! محکم ترین دستاویز، ایمان، و دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا است.

42 - ای علی! آن گاه که بنده ای بمیرد، مردم گویند: چه چیزی به ارث گذاشته؟ فرشتگان گویند: چه چیز پیش فرستاده است.

43 - ای علی! دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

44 - ای علی! مرگ ناگهانی راحتی مؤمن و حسرت کافر است.

45 - ای علی! خدای متعال به دنیا وحی کرد: هر که به من خدمت کند، در خدمتش باش و هر که تو را خدمت کند، به گرفتاری و سختی اش انداز

46 - ای علی! ناله مؤمن بیمار، تسبیح، فریادش تهلیل، خوابش در بستر بیماری عبادت، و پهلو به پهلو شدنش جهاد در راه خدا است، و اگر بهبودی یابد بدون گناه به میان مردم آید.

47 - ای علی! برای زنان، عیادت بیمار، هروله بین صفا و مروه، استلام حجر الأسود، سر تراشیدن، به عهده گرفتن مسئولیت قضاوت نیست. آنان مورد مشورت قرار نگیرند و جز در مواقع ناچاری، ذبح ننمایند، بلند تلبیه نگویند، بر قبری نایستند، از خانه شوهر - جز با اجازه وی - خارج نگردند، اگر بی اجازه شوهر از خانه خارج شوند، خدا، و جبرئیل و میکائیل او را لعنت کنند و جز با اجازه شوهر از خانه او چیزی نبخشند و شب را با خشم شوهر سپری نکنند.

48 - ای علی! اسلام برهنه است که پوشش آن، شرم، زیور آن وفا، و مروت و

ص: 830

جوانمردی آن، عمل شایسته و ستون آن، پارسایی است و هر چیزی را پایه و اساسی است و اساس اسلام مهرورزی به ما اهل بیت است.

49 - ای علی ! سبکباران رهایی یافتند و سنگین باران نابود شدند.

50- ای علی ! سه چیز حافظه را زیاد می کند و بلغم را می زداید: 1- کندر، 2- مسواک، 3- قرائت قرآن.

51 - ای علی ! مسواک مستحب است، 1- دهان را پاکیزه می نماید، 2- چشم را روشنی می بخشد، 3- خدای رحمان را خشنود می سازد، 4- دندانها را سفید می نماید، 5- بوی بد دهان را می برد، 6- لثه را محکم می گرداند، 7- اشتها آور است، 8- بلغم را می زداید، 9- به نیروی حافظه می افزاید، 10- حسنات را دوچندان می کند، 11۔ فرشتگان را مسرور می نماید.

52 - ای علی ! خواب چهارگونه است: 1- خواب پیامبران به پشت، 2- خواب مؤمنان به دست راست، 3- خواب کفر ورزان به دست چپ، 4- خواب شیطانها به رو است.

53 - ای علی ! عبدالمطلب در دوران جاهلی پنج سنت و روش پایه گذاری کرد که خداوند آنها را در اسلام جاری نمود: 1- زیر پدر را، بر فرزند حرام کرد حرام کرد که کسی زن پدرش را به زنیت خود بگیرد)، پس خداوند این آیه را فرستاد که: «با زنانی که پدران شما ازدواج کرده اند، ازدواج نکنید». 2- گنجی یافت و خمس آن را صدقه داد، خداوند این آیه را فرستاد: «بدانید که هر غنیمت و سودی که به دست آورید، یک پنجم آن مال خداست...». 3- آنگاه که زمزم را حفر کرد، آن را برای سیراب کردن حاجیان قرار داد، و خداوند این آیه را فرستاد:

« آیا آب دادن حاجیان و ساختن مسجدالحرام، بسان کسی است که به خدا و جهان آخرت ایمان آورده و... ». 4- برای قتل نفس صد شتر کفاره قرار داد، و خداوند آن

ص: 831

را در اسلام نیز جاری ساخت. 5- قریش برای طواف عددی قائل نبودند، و عبدالمطلب علیه السلام آن را به هفت دور بنیان نهاد و خداوند متعال آن را در اسلام جاری ساخت.

54 - ای علی ! شگفت آورترین مردم از جهت ایمان، و بالاترین آنها در یقین، گروهی هستند که در آخرالزمان می آیند که پیامبر صلی الله علیه وآله را ندیده اند و حجت خدا از دیدگان آنها پنهان است ولی از نوشته های سیاهی روی سفیدی، ایمان می آورند.

55 - ای علی ! از تخم پرندگان آنچه دو طرفش یکسان نیست، از ماهی آنها که فلس دارند و از مرغان آنها که به هنگام پرواز بال می زنند، بخور و گوشت پرندگانی را که بال را صاف نگه می دارند، نخور. از گوشت مرغان دریا پرندگانی را که سنگدان و چنگال عقب پا دارند، بخور.

56 - ای علی ! هر درنده ای که دندان های تیز در جلوی دهان دارد و هر پرنده ای که چنگال دارد گوشتش حرام است.

57 - ای علی ! خداوند متعال دعایی را که از دل بی حضور خوانده شود، نپذیرد.

58 - ای علی ! خواب عالم، برتر از عبادت عابد است.

59 - ای علی ! دو رکعت نماز عالم، برتر از هزار رکعت نماز عابد است.

60 - ای علی ! صدقه، قضا و فرمان محکم شده حتمی را بر می گرداند.

61 - ای علی ! صله رحم و پیوند خویشاوندی بر عمر می افزاید.

62 - ای علی ! با وجود خویشاوند نیازمند، صدقه به دیگری روا نیست.

63 - ای علی ! در گفتاری که عمل ندارد، سودی نیست، نگاهی که عبرت انگیز نیست، خیری ندارد، مالی که با احسان و بخشش نباشد، خیری ندارد، سخن راستی که باوفا نباشد، خیری ندارد، عفت و خویشتن داری که از روی پارسایی عقد

ص: 832

نباشد، خیری ندارد، عملی که با قصد قربت نباشد خیری ندارد، زندگی که با صحت نباشد، خیری ندارد، و وطنی که با امنیت و راحتی نباشد، خیری ندارد.

64 - ای علی ! خداوند از گوسفند، خوردنی هفت چیز را حرام کرد: 1- خون، 2- آلت جنسی، 3- مثانه، 4- نخاع، 5- غده ها، 6۔ طحال، 7- زهره دان.

65 - ای علی ! در چهار چیز نباید چانه زد: 1- خرید قربانی، 2- کفن، 3۔ خدمتکار، 4- هزینه سفر مکه.

66 - ای علی ! می خواهید شبیه ترین شما را به خودم معرفی نمایم ؟ عرض کرد: آری، ای رسول خدا ! فرمود: کسی که دارای اخلاق نیک و بردبارترین مردم باشد و به خویشان خود نیکی کند و با انصاف ترین فرد نسبت به دیگران باشد.

67 - ای علی ! حق فرزند بر پدر این است که نام نیک بر او برگزیند، او را خوب تربیت نماید و از خاندان شایسته ای برایش همسر گیرد. و حق پدر بر فرزند این است که او را به نام صدا نکند، پیش روی او راه نرود.

68 - ای علی ! خداوند، پدر و مادرانی را که فرزند خود را به عاق شدنشان وادارند، لعن کرده است. و آنچه در فرزند سبب عاق پدر و مادر می شود، همان در مورد پدر و مادر نیز می باشد.

69 - ای علی ! خداوند، پدر و مادری را که سبب واداری فرزندشان به نیکی شوند، رحمت کند.

70 - ای علی ! هر که پدر و مادرش را غمگین سازد، در واقع عاق آنها شده است.

71 - ای علی ! هر که در نزد او از برادر مسلمانش غیبت شود و او بتواند از او دفاع کند؛ ولی چنین نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار گرداند.

72 - ای علی ! هر که هزینه یتیمی را به عهده گیرد، تا بی نیاز گردد، به طور

ص: 833

حتم بهشت بر او واجب شود.

73 - ای علی ! هر که از روی مهر و محبت، دست بر سر یتیمی بکشد، خداوند به هر مویی که از زیر دست او بگذرد، روز قیامت نوری به وی عطا کند.

74 - ای علی ! چهار چیز ضایع و هدر است: 1- غذا خوردن از روی سیری، 2- چراغ در روشنی، 3- کشت در زمین شوره زار، 4- نیکی کردن به افراد ناشایسته .

75 - ای علی ! اگر دستم را تا آرنج در کام اژدها فرو برم، برای من دوست داشتنی تر است که از تازه به دوران رسیده ای که چیزی نداشته و اینک به جایی رسیده) چیزی درخواست کنم.

76 - ای علی ! بدترین مسلمانان کسانی هستند که برای سخن چینی گام بر می دارند، و میان دوستان جدایی می افکنند و برای خوبان عیب تراشی می نمایند.(1)

کمالاتی که پیامبر صلی الله علیه وآله به ابوذر آموخت

اباذر غفاری رضی الله عنه گفت: روزی در مسجد خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله رسیدم، کسی جز علی علیه السلام نزد آن حضرت نبود، من از فرصت استفاده کردم و گفتم: ای رسول خدا ! سفارشی به من بفرما که خداوند به وسیله آن مرا بهره مند سازد.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

ای اباذر ! خدا را چنان پرستش کن که گویی او را می بینی، اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند. بدان نخستین مرحله پرستش و بندگی خدا معرفت و شناخت اوست، پس او نخستین است پیش از همه چیز که هیچ چیز پیش از او نبوده است.

پس از آن، ایمان به من و اقرار به این که خدای تعالی مرا بر همه مردم جهان به

ص: 834


1- مکارم الاخلاق، فصل سوم، فی وصیة النبی صلی الله علیه وآله لعلی علیه السلام ، و بحارالانوار، ج 77، ص 44 تا 71.

عنوان مژده دهنده، بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خودش و چراغی نورافشان، فرستاده است. آنگاه مهرورزی به خاندان من؛ همان هایی که خداوند هرگونه پلیدی را از آنان زدوده و پاک و پاکیزه نموده است.

بدان ای اباذر ! به راستی که خدای بزرگ، اهل بیت مرا در میان امتم به سان کشتی نوح قرار داده. هر که سوار آن شد، رهایی یافت و هر که از آن روی گرداند، غرق گشت و آنان بسان دروازه آمرزش بنی اسرائیل هستند که هر کس وارد آن شد ایمن گشت.

ای اباذر ! آنچه به تو وصیت می کنم حفظ و عمل کن تا در دنیا و آخرت سعادتمند گردی.

ای اباذر ! دو نعمت است که بسیاری از مردم از آن غافلند (قدر آن را نمی دانند)، تندرستی و امنیت.

ای اباذر ! برای مسجد تحیت و درودی است. و آن دو رکعت نماز است. عرض کردم: ای پیامبر خدا ! مرا به نماز فرمان می دهی، نماز چیست؟ فرمود: نماز بهترین عمل است، هر که بخواهد کمتر و هر که بخواهد بیشتر بخواند. عرض کردم: ای پیامبر خدا! کدام عمل در پیشگاه خدا محبوبتر است؟ فرمود: ایمان به خدا، آنگاه جهاد در راه او.

عرض کردم: کدام مؤمن ایمانش کامل تر است؟

فرمود: آن که دارای بهترین اخلاق است.

گفتم: کدامین مؤمن برتر است؟

فرمود: کسی که مسلمانان از دست و زبانش در امان هستند.

گفتم: کدامین هجرت برتر است ؟ فرمود: کسی که از بدی ها دوری کند.

ص: 835

گفتم: کدام وقت شب بهتر است؟

فرمود: د شب که هنوز سپری نشده است.

گفتم: کدامین نماز برتر است؟

فرمود: نمازی که قنوت طولانی داشته باشد.

گفتم: کدام صدقه بهتر است؟

فرمود: صدقه ای که انسانی کم درآمد وکم پول وزحمتکش، در پنهانی به فقیر میدهد. گفتم: ای رسول خدا ! محتوای صحف موسی علیه السلام چه بود؟

فرمود: تمامش مسائل عبرت انگیز بود، در آن آمده بود: شگفتا از کسی که به مرگ یقین دارد، چگونه خوشحالی می کند؟ شگفتا از کسی که به آتش دوزخ یقین دارد، چگونه می خندد؟ شگفتا از کسی که به حساب فردا(ی رستاخیز) ایمان دارد، چرا عمل نمی کند.

گفتم: ای رسول خدا ! آیا چیزی از آنچه در صحف ابراهیم و موسی علیهما السلام فرستاده شده، در اختیار ما هست؟

فرمود: آری، ای اباذر ! بخوان: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىٰ*وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ*بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا*وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ »(1) « به راستی که رستگار شد، کسی که خود را تزکیه کرد، و نام خدا را به یاد آورد و نماز گزارد، بلکه آنان [کفار و بی دینها] زندگی دنیا را برگزیدند و حال اینکه جهان آخرت بهتر و ماندگارتر است»، همانا - این چهار آیه - در صحف ابراهیم و موسی بوده است».

گفتم: ای رسول خدا ! به من وصیتی بفرما.

فرمود: تو را به تقوای خدا سفارش می کنم، چراکه تقوا در رأس همه کارها است.

ص: 836


1- سوره اعلی 87، آیات 14 تا 17.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: بر تو باد به تلاوت قرآن و ذکر خدای تعالی، چرا که تلاوت قرآن، برای تو در آسمان، ذکر و در زمین نور خواهد بود.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: بر تو باد به سکوت؛ چرا که سکوت، شیطان را می راند و تو را در امر دین یاری می کند.

گفتم: ای پیامبر خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: بپرهیز از خنده بسیار، چرا که خنده بسیار، دل را می میراند، و روشنی چهره را می برد.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: به پایین تر از خود بنگر و به بالاتر از خود منگر، چرا که این کار موجب می شود که نعمت های خدا را بر خود اندک به شمار نیاوری.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: با خویشانت صله رحم کن، گر چه از تو ببرند و قطع رحم کنند.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: بینوایان را دوست بدار و با آنان همنشین باش.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: حق بگو، گرچه تلخ باشد.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: در راه خدا از سرزنش سرزنشگر نهراس.

گفتم: ای رسول خدا ! بیشتر بفرما.

فرمود: ای اباذر ! بایستی عیوب خودت، تو را از عیب جویی مردم بازدارد، و

ص: 837

آنچه خود انجام میدهی، بر آنها عیب مگیر.

آنگاه فرمود: همین عیب برای انسان کافی است که در مردم عیب هایی را ببیند که در خود نمی بیند.

اباذر گوید: آنگاه حضرتش دست به سینه ام نهاد و فرمود: ای اباذر ! هیچ عقلی همچون تدبیر، هیچ ورع و پارسایی همچون خودداری از حرام ها و هیچ حسبی همچون خوش اخلاقی نیست.

ای اباذر ! پنچ چیز را پیش از روی آوری پنج چیز مغتنم شمار. جوانی خود را پیش از پیری، سلامتی را پیش از بیماری، ثروت را پیش از فقر و ناداری، فراغت حال را پیش از گرفتاری، و زندگی را پیش از مرگ.

ای اباذر ! به راستی بدترین مردم در روز رستاخیز در پیشگاه خداوند، دانشمندی است که از دانشش بهره نگیرد، و هرکه دانش را بجوید تا مردم را جلب توجه کند؛ بوی بهشت را نخواهد یافت.

ای اباذر ! هر که دانش را برای فریب مردم تحصیل نماید، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.

ای اباذر ! هرگاه در مورد چیزی از تو بپرسند که نمیدانی، بگو: نمی دانم تا از پیامدهای آن رهایی یابی و به آنچه نمی دانی فتوا نده تا از عذاب، در روز رستاخیز نجات یابی ای اباذر ! گروهی از بهشتیان بر گروهی از دوزخیان در آیند و گویند: چرا شما دوزخی شدید؟ با این که ما از فزونی تربیت و تعلیم شما بهشتی شدیم؟ می گویند:

ما به خوبیها امر کردیم؛ ولی خود انجام ندادیم.

ای اباذر ! به راستی حقوق خدای تعالی بیش از آن است که بندگان بتوانند آن را ادا نمایند، و نعمت های خدا بیش از آن است که بندگان بشمارند، ولی بامدادان

ص: 838

و شامگاهان در حال توبه باشید.

ای اباذر ! مرگ به ناگاه فرا می رسد، هر که تخم خیرات و نیکی بکارد، امید است خیر و نیکی درو کند و هر که تخم شر و بدی بکارد، ندامت و پشیمانی درو کند، که هر کشت کننده ای همان درو کند که کاشته است.

ای اباذر ! به کوچکی گناه منگر، ولی به آن که از فرمانش سرپیچی کرده ای، و معصیتش کرده ای بنگر.

ای اباذر ! آدمی به واسطه گناهی که انجام می دهد، از رزق و روزی محروم می گردد.

ای اباذر ! کاری را که به تو مربوط نیست، رها کن، سخنی را که به تو ربطی ندارد، مگو، و زبانت را نگه دار، آن سان که از طلا و نقره ات حفاظت می کنی.

ای اباذر ! حق، تلخ و سنگین است، و باطل سبک و شیرین، و چه بسا یک لحظه شهوت، موجب حزن و اندوهی طولانی گردد.

ای اباذر ! از خدا شرم داشته باش، که من - به آن که جانم در دست قدرت اوست - هرگاه به مستراح می روم، از دو فرشته ای که با من هستند، شرم دارم و الباس بر سر میکشم.

ای اباذر ! آیا دوست داری وارد بهشت شوی؟ عرض کردم: آری، پدرم به فدایت! فرمود: پس، از آرزویت کم کن، مرگ را در برابر دیدگانت قرار ده و از خدا شرم حقیقی داشته باش.

اباذر گوید: گفتم: ای رسول خدا ! همه ما از خدا شرم داریم. فرمود: منظور من آن شرم که در نظر تو است، نیست؛ بلکه حیا و شرم از خدا این است که قبر و پوسیدن در خاک را فراموش نکنی، شکم و آنچه را که در آن است، از حرام خواری و فکرهای ناشایست نگهداری، و سر و آنچه را که در آن است (چشم، گوش و

ص: 839

زبان) کنترل کنی و هر که مقام عالی آخرت را می خواهد، بایستی زیور دنیا را رها سازد. پس اگر چنین باشی، حیا و شرم کرده ای و به مقام دوستی خدا نایل گشته ای.

ای اباذر ادعا با کردارهای نیک همان اندازه کافی است که نمک برای غذا کافی است.

ای اباذر ! مثل کسی که بدون عمل شایسته، دعا می کند، به سان کسی است که بدون کمان، تیر بیندازد.

ای اباذر ! همنشین شایسته از تنهایی بهتر است و تنهایی از همنشین بد بهتر است. سخن خوب، بهتر از سکوت است و سکوت از سخن بد بهتر است.

ای اباذر ! جز با مؤمن همنشین مباش ! و جز آدم پرهیزکار غذای تو را نخورد و غذای فاسقان را مخور. و غذای خود را به دوست خدا بخوران، و از غذای کسی بخور که تو را به خاطر خدا دوست دارد.

ای اباذر ! خدای تعالی نزد هر سخنگویی حاضر است. از این رو، انسان باید تقوای خدا پیشه کند و بداند که چه می گوید.

ای اباذر ! زیادی سخن را رها کن و آن مقدار سخن که نیاز تو را برطرف سازد، برای تو کافی است.

ای اباذر ! برای دروغ گو بودن انسان همین کافی است که هر چه میشنود نقل کند.

ای اباذر ! هیچ چیز برای زندانی کردن طولانی، شایسته تر از زبان نیست.

ای اباذر ! یکی از بزرگداشت های خدا! گرامیداشت پیرمرد مسلمان، وحاملان و عاملان به قرآن است.

ای اباذر ! کسی که زبانش را نگه دارد، عملی انجام نداده که برای آن مؤاخذه شود.

ص: 840

ای اباذر ! عیبجو، تملق گو، طعنه زن و ریاکار مباش.

ای اباذر ! بنده ای که اخلاقش بد است همواره از خدا دور می گردد.

ای اباذر ! سخن پاکیزه صدقه است، و هرگامی که به طرف نماز برداری، صدقه است.

ای اباذر ! هر که ندای خدا (اذان مؤذن) را پاسخ گوید، و مساجد را نیکو آباد سازد، پاداش او از جانب خدا بهشت است.

عرضه داشتم: پدر و مادرم به فدایت ! ای پیامبر خدا ! چگونه مساجد آباد می گردد؟ فرمود: در آنها صدا بلند نشود (داد نزنند)، از باطل گویی و بیهوده کاری خودداری شود، در آن خرید و فروش نگردد و تا در مسجد هستی لغو و بیهوده گویی را رها ساز، و اگر چنین نکنی در روز رستاخیز جز خود را سرزنش نکن.

ای اباذر ! تا در مسجد نشسته ای، خداوند به هر نفسی که می کشی، درجه ای در بهشت به تو ارزانی دارد، فرشتگان بر تو درود فرستند، و به هر نفسی که میکشی، ده حسنه برای تو نوشته شود و ده گناه از تو محو گردد.

ای اباذر ! هر که در روز قیامت سه چیز نیاورد، زیانکار است: 1- ورع و پارسایی که او را از محرمات الهی بازدارد، 2- بردباری که در برابر نادانی نابخردان او را حفظ کند، 3- اخلاقی که به وسیله آن با مردم مدارا کند.

ای اباذر ! اگر دوست داری که قوی ترین مردم باشی، بر خدا توکل و اعتماد کن، اگر دوست داری که گرامی ترین مردم باشی، تقوای خدا پیشه کن و اگر دوست داری که ثروتمندترین مردم باشی، به آنچه در پیشگاه خداست، امیدوارتر باش از آنچه در دست خودت است.

ص: 841

ای اباذر ! اگر همه مردم به این آیه عمل نمایند، برای آنها بس خواهد بود: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا*وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ»(1)؛ «و هر که تقوای خدا پیشه کند، خداوند گشایشی برای او پدید آورد و از جایی که گمان ندارد به او روزی رساند و هر که به خدا توکل کند، همان برای او کافی است، چرا که خدا خواسته خود را به طور کامل به انجام می رساند).

ای اباذر ! خداوند تعالی به چهره ها و اموال شما نمی نگرد، بلکه به دلها و کردار شما می نگرد. [سپس پیامبر صلی الله علیه وآله اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود:]

ای اباذر ! تقوا در این جا جایگزین می گردد، تقوا در این جا جایگزین می گردد.

ای اباذر ! چهار چیز است که جز مؤمن به آن نمی رسد: 1- سکوت که آغاز عبادت است، 2- فروتنی برای خدای سبحان، 3- یاد خدای تعالی بودن در هر حال، 4- اندک داشتن دارایی و ثروت دنیا.

ای اباذر ! هر که غیبت برادر مسلمان خود را رد کند و از او دفاع نماید، بر خداوند لازم است که او را از آتش آزاد کند.

ای اباذر ! هر که پیش او غیبت برادر مسلمانش شود و او را یاری نماید، خدای تعالی او را در دنیا و آخرت یاری خواهد کرد و اگر بتواند و او را یاری نکند، خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و بی یاور خواهد گذاشت.

ای اباذر ! سخن چین در آخرت از عذاب خدا در امان نخواهد بود.

ای اباذر ! هر که در دنیا دو رو و دو زبان باشد، در آتش نیز دو زبان خواهد بود.

ای اباذر ! از دوری و قهر از برادر دینی خود بپرهیز؛ چرا که عبادت با دوری و

ص: 842


1- سوره طلاق 65، آیه 3.

قهر پذیرفته نمی شود.

ای اباذر ! تو را از قهرورزی باز می دارم، و اگر ناگزیری بیش از سه روز با برادرت دوری و قهر نکن، پس هر که در آن حال بمیرد به آتش شایسته تر است.(1)

کمالات متقین در کلام امام المتقین علیه السلام

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کمالات متقین را بیان فرموده که برخی از آنها عبارتند از:

مَنْطِقُهُمُ اَلصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ اَلتَّواضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِم ووَقَفُوا اسْمَاعَهُم عَلِيٌ الْعِلْمِ النَّافِعُ لَهُمْ نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كالتينزلت في الرَّخاء

1- سخنان و گفتار متقین و پرهیزکاران پسندیده است.

2- لباس و پوششان میانه و متوسط و متعارف است.

3- راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است.

4- چشمانشان را از آنچه خدا حرام کرده است می پوشانند.

5- گوشهایشان را وقف علم و دانش سودمند می کنند.

6- در هنگام سختی و خوشی، حالشان تفاوت نمی کند. [نه خود را گم می کنند، نه خود را می بازند]

و شُرورُهُمْ مَأْمُونُهُ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ.

صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أعْقَبَتْهُم رَاحَةً طَوِيلَةً تِجَارَةٌ مُربِحه يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ أَرَادَتْهُمُ اَلدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا و أسرهم فَقَدُوا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا

ص: 843


1- مکارم الاخلاق، فصل پنجم، سفارشات پیامبر صلی الله علیه وآله و ص 76 تا ص 93.به اباذر غفاری، و بحارالانوار، ج 77، ص 72.

7- مردم از شر و آزارشان در امان هستند.

8- بدنهایشان لاغر است.

9- حاجات و درخواست هایشان اندک است، [پرتوقع و زیاده طلب نیستند .

10- دامنشان پاک است. [با عفت و نجابت زندگی می کنند.

11- در روزگار کوتاه دنیا، صبر کرده تا آسایش همیشگی آخرت را به دست آورند.

12- دنیا خواست آنان را فریب دهد ولی فریب نخوردند.

أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لاجَزَاءَ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ فَوَسَهُم إِلَيها شَوْقاً وَظَنُوا أَنَّهَا تَصُبُّ أَعْيُنَهُمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَظَنُوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَيَّ أَوْسَاطُهُمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ وَ أَطْرَافَ أَقْدَامِهِمْ يطلبون إِلَي اَللَّهُ تَعَالَي في فَكَاكِ رِقَابِهِم.

13- در شب برپا ایستاده، مشغول نمازند، قرآن را قسمت قسمت و با تفکر و اندیشه می خوانند، و داروی دردهای خود را از قرآن بدست می آورند.

14- وقتی به آیه ای که در آن تشویق است، با شوق و طمع بهشت، آن را می خوانند، و هر گاه به آیه ای می رسند که در آن ترس از خدا است، گوش دل، به آن می سپارند، و گویا صدای شعله های آتش جهنم، در گوششان طنین افکن است، پس متواضعانه، پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده (به سجده میروند) و از خدا نجات خود را از آتش جهنم می طلبند.

وَأمَّا النَّهارَ فَحُلَماءُ عُلَماءُ أبرارٌ أَتقِیَاءُ.

15- در روزها، دانشمند، بردبار، نیکوکار، و پرهیزکارند.

ص: 844

فَمِن عَلامَةِ أحَدِهِم أنَّكَ تُري لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ وَحَزْماً فِي لَينٍ وَإِيمَاناً في يَقِينٍ و حِرْصاً فِي عِلْمٍ وَ عِلْماً فِي حِلْمٍ وَقْصَداً فِي غَنِيٍ وَ خُشُوعاً فِي عِبادَةٍ وَ تَجَمُّلاً في فاقَةٍ وَ صَبْراً في شِدَّةٍ وَطَلَباً فِي حَلالِ.

از نشانه های متقین این است که آنان را این گونه می بینی.

16- در دین داری قوی و نیرومند هستند.

17- نرم خو و دوراندیش هستند.

18- در کسب علم و دانش حریص هستند.

19- با داشتن علم، بردبار، و با توانگری، میانه رو هستند.

20- در جستجوی کسب و روزی حلال هستند.

يَمزُجُ الحِلمَ بِالعِلمِ والقَولَ بِالعَمَلِ تَراهُ قَرِيباً أَمَلُهُ قَلِيلاً زَلَلُهُ خَاشِعاً قَلْبُهُ قَانِعَةً نَفْسُهُ مَنْزُوراً أَكْلُهُ سَهْلاً أَمْرُهُ حَرِيزاً ديئه ميته شَهوَتُهُ مَكظوماً غَيْظُهُالخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ والشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ.

21- حلم را با علم، و سخن را با عمل می آمیزند. (علم و حلم، گفتار و عمل را با هم دارند).

22- لغزشهایشان اندک، قلبشان فروتن، نفسشان قانع، خوراکشان کم، کارشان آسان است.

23- خشم و غضبشان را فرو می خورند.

24- مردم به خیرشان امیدوار، و از شرشان در امانند.

بَعِيدا فُحْشُهُ لَيِّناً قَوْلُهُ غائِباً مُنكَرُهُ حاضِراً مَعْرُوفُهُ مُقْبِلاً خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ فِي الزَّلازِلِ وَقُورٌ وَ فَيالمُكَارو صَبُورٌ وَفِيُّ اَلرَّخَاءِ شَكُورٌ لَآ يَحِيفَ عَلَيَّ مَن يُبْغِضُ وَلا يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ.(1)

ص: 845


1- نهج البلاغه، خطبه 193 تلخیص و گاهی نقل به معنا شد.

25- از فحش و سخن زشت دورند.

26- نرم و ملایم سخن می گویند.

27- خوبی و احسان آنان به همه( به دوست و دشمن) می رسد.

28- به خاطر دوستی کسی، به گناه آلوده نمی شوند.

29- مردم را با لقب زشت نمی خوانند.

30- در کار ناپسند دخالت نمی کنند، و از محدوده حق خارج نمی شوند.

31- دوری آنان از برخی مردم، از جهت زهد و تقوا است، و نزدیک شدنشان با برخی، از روی مهربانی و وظیفه شرعی است.

32- دوری آنان، از برخی افراد، از روی تکبر و خودپسندی نیست، و نزدیک شدن آنان به برخی افراد، از روی مکر و حیله و برای دنیا نیست.

راهنمای کمال برای عموم در بیان امیرالمؤمنین علیه السلام

نیز امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به عموم انسانها فرمودند: «اگر امیدی به بهشت و ترسی از جهنم نداریم، و ثواب و عقاب را باور نمی کنیم، در عین حال سزاوار است برای دنیا هم که شده اخلاق پسندیده و راه و رسم بزرگواری را طلب نماییم، زیرا، اخلاق نیک، از راه های رستگاری و کامیابی است، اخلاق شایسته راه رسیدن به حاجات، و وسیله پیروزی است». «لِوَكِنَا لا نَرْجُوا جَنَّةً وَلا تَخْشَي نَاراً ولا ثَوَاباً وَلا عِقاباً لَكانَ يَنبَغِي لَنَا أَنْ نُطَالِبَ بِمَكَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ فَاِنَّهَا مُمَاتَدَلُ عَلَيَّ سَبِيلُ اَلنَّجَاحِ».(1)

ص: 846


1- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 193، باب 6، ح 21.

راهنمای کمالات بر درهای بهشت

از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «آنگاه که به آسمان رفتم، جبرئیل به امر خدا، بهشت و نعمتهای آن را، و جهنم و عذابهای آن را به من نشان داد، بهشت هشت در دارد، و بر هر دری چهار کلمه نوشته است که هر کلمه آن برای کسی که بداند و عمل کند بهتر است از دنیا و آنچه در آن است، و جهنم هفت در دارد، بر هر دری سه کلمه است، هر کلمه برای کسی که بداند و عمل کند بهتر است از دنیا و آنچه در آن است.

جبرئیل گفت: ای محمد! آنچه بر درهای بهشت است بخوان، پس من نوشته ها را خواندم، بر در اول نوشته بود:لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ وَلِيُّ اَللَّهِ برای هر چیزی راه و چاره ای است و چاره و راه زندگی راحت و آرام، در دنیا چهار چیز است: 1- قناعت، 2- ترک کینه ورزی و دشمنی با مردم، 3- ترک حسد، 4- رفاقت و همنشینی با انسانهای خوب.

بر در دوم بهشت نوشته: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ وَلِيُّ اَللَّهِبرای هر چیزی راه و چاره ای است، و راه شاد بودن در آخرت، چهار چیز است: 1- دست محبت بر سر یتیم کشیدن، 2- به بیوه زنان بی سرپرست رسیدگی و کمک کردن، 3- در برآوردن نیازهای مسلمانان تلاش کردن، 4- از فقرا و مساکین دلجویی و رفع گرفتاری نمودن.

بر در سوم نوشته:لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ وَلِيُّ اَللَّهِ برای هر چیزی، چاره ای هست، و چاره صحت و سلامتی در دنیا، چهار چیز است: 1- کم خوردن، 2- کم حرف زدن، 3- کم خوابیدن، 4- کم شهوت رانی کردن.

بر در چهارم نوشته:لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ وَلِيُّ اَللَّهِ هر کس به خدا

ص: 847

و قیامت معتقد است: 1- باید به پدر و مادرش نیکی کند، 2- هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر بگوید و الآ ساکت باشد، 3- هر کس خدا و قیامت را قبول دارد باید همسایه اش را محترم شمارد، 4- هر کس خدا و قیامت را قبول دارد، مهمانش را گرامی بدارد.

بر در پنجم نوشته: 1- کسی که می خواهد ستم نشود، ستم نکند، 2- کسی که می خواهد دشنام نشنود، دشنام ندهد، 3- کسی که می خواهد ذلیل و خوار نشود، کسی را خوار و ذلیل نکند، 4- کسی که می خواهد به دست آویز محکم چنگ بزند، بگوید:لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ عَلِيٌ وَلِيُّ اَللَّهِ

بر در ششم نوشته: 1- کسی که دوست دارد قبرش وسیع باشد، اهل مسجد باشد و به مساجد برود، 2- کسی که دوست دارد در قبر، حشره ها او را نخورند و نپوسد، مساجد را تمیز کند، 3۔ کسی که می خواهد قبرش تاریک نباشد، مساجد را روشن کند، 4۔ کسی که دوست دارد جایگاهش را در بهشت ببیند، مساجد را فرش کند.

بر در هفتم نوشته است: روشنی دل در چهار چیز است: 1- عیادت از بیماران، 2- تشییع جنازه، 3- تهیه کفن، 4- ادای بدهی.

بر در هشتم بهشت نوشته: هر کس دوست دارد از هر یک از درهای بهشت که خواست، وارد بهشت شود به چهار صفت چنگ بزند: 1- سخاوت و بخشش، 2- خوش خلقی، 3- صدقه دادن، 4- از اذیت به بندگان خدا خودداری کردن.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: و دیدم آنچه بر درهای جهنم نوشته شده، بر در اول نوشته بود: 1- کسی که امیدش به خدا باشد، سعادتمند است، 2- کسی که امیدش به غیر خدا باشد بدبخت و هلاک شده است، 3- کسی که از غیر خدا بترسد، فریب خورده است.

ص: 848

بر در دوم جهنم نوشته: 1- کسی که می خواهد روز قیامت برهنه نباشد، در دنیا برهنه ها را بپوشاند، 2- کسی که می خواهد روز قیامت تشنه نباشد، در دنیا تشنگان را آب دهد، 4- کسی که می خواهد روز قیامت گرسنه نباشد، گرسنه ها را غذا دهد.

بر در سوم جهنم نوشته: 1۔ خدا لعنت کرده است دروغگوها را، 2۔ خدا لعنت کرده است بخیلها را، 3- خدا لعنت کرده است ستمگران و ظالمین را.

بر در چهار نوشته: 1۔ خدا خوار کرده کسی را که دیگران را خوار و اهانت کند، 2- خدا خوار کرده کسی را که به اهل بیت علیهم السلام اهانت کند، 3۔ خدا خوار کرده کسی را که ظالمان و ستمگران را کمک کند.

بر در پنجم نوشته: 1- از هوای نفس پیروی نکنید، زیرا هوای نفس با ایمان مخالفت می کند، 2- در مطالب بی فایده، کمتر حرف بزنید، و إلآ از رحمت خدا محروم می شوید، 3- یاور و کمک کننده به ستمکار نباشید.

بر در ششم نوشته: 1- من (جهنم) بر نمازشب خوان ها حرامم، 2- من بر صدقه دهنده ها حرامم، 3- من بر افراد صالح و شایسته حرامم.

بر در هفتم سه کلمه نوشته: 1- به حساب خود برسید پیش از آنکه به حسابتان رسیدگی شود، 2- خود را سرزنش کنید، پیش از آنکه سرزنش شوید، 3- خدای عزوجل را بخوانید و دعا کنید، پیش از آنکه بر او وارد شوید و دیگر قدرت بر دعا نداشته باشید.(1)

راهنمایی کمال در بیان امام سجاد علیه السلام

در روایت است که «هری» وارد شد بر امام زین العابدین علیه السلام در حالی که به

ص: 849


1- بحارالانوار، ج 8، باب الجنة ونعیمها، ص 144، ح 67.

شدت غصه دار و افسرده بود، امام سجاد علیه السلام به او فرمود: چرا غصه دار و غمگین هستی؟ گفت: از رفتار ناپسند مردم نسبت به خودم، زیرا با اینکه به آنها احسان و نیکی می کنم، در عین حال به من حسد می ورزند و طمع به زندگی من دارند، حضرت فرمودند: جلوی زبانت را بگیر تا به تو خوش بین شوند. «ری» گفت:

من با آنها به خوبی سخن گفته ام، حضرت فرمود: نه چنین است، نه چنین است، از خودبینی و خودپسندی پرهیز کن، و از صحبتهای غیر قابل قبول و ناپسند دست بردار. سپس فرمود: ای زهری! مسلمانان را به منزله خانواده ات قرار بده، بزرگتر از خودت را به منزله پدرت، کوچکتراز خودت را به منزله فرزندت، و هم سن و سال خودت را به منزله برادرت قرار بده، و در این صورت، آیا دوست داری به یکی از آنها ظلم شود؟ آیا می پسندی به یکی از آنها دشمنی و بدی شود؟ آیا قبول می کنی که آبروی یکی از آنها برود؟ ای «زهری»! اگر شیطان (که لعنت خدا بر او باد) وسوسه کرد که تو از مردم برتر هستی، نگاه کن به بزرگتر از خودت و بگو: این شخص پیش از من مسلمان بوده و عمل صالح انجام داده، پس او از من بهتر است، و نگاه کن به کوچکتر از خودت و بگو: من قبل از او گناهانی انجام داده ام، پس او بهتر از من است و نگاه کن به هم سن و سال خود و بگو: من یقین دارم گناهانی مرتکب شده ام، ولی یقین ندارم او مرتکب گناه شده باشد، پس چگونه خود را بهتر از او بدانم، و چنانچه دیدی مردم به تو احترام می کنند، بگو: این فضیلتی است که خدا عطا کرده، و اگر به تو ستم می کنند، بگو: این به خاطر بدی و گناهی است که انجام داده ام، ای زهری ! اگر به آنچه گفتم عمل کردی، خدا زندگی را بر تو آسان می کند، و دوستانت فراوان شوند و کسی با تو دشمنی نمی کند، و دیگر غصه نخواهی خورد.

ای «زهری»! به راستی، گرامی ترین انسان در نزد مردم کسی است که خیرش

ص: 850

به مردم برسد، و نیازی به آنان نداشته باشد، و گرامی تر از او کسی است که نیازمند است ولی عفت می ورزد و هرگز اظهار نیاز نمی کند، چون مردم دنیا، عاشق و دل باخته مال دنیا هستند، پس کسی که در معشوقشان طمع نکند و مزاحمشان نشود، دوستش دارند، و عزیزتر از او کسی است که به آنها کمک مالی دهد».(1)

نشان شیعه در بیان امام محمد باقر علیه السلام

امام محمد باقرعلیه السلام به جابر فرمود: ای جابر! آیا کسی که خود را شیعه میداند به همین اکتفا می کند که بگوید ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله را دوست می داریم؟ نه به خدا قسم شیعه ما نیست مگر کسی که خداترس و مطیع و فرمانبر او باشد و شیعه شناخته نمی شود مگر به تواضع و فروتنی و امانت و زیاد به یاد خدا بودن و نماز و روزه گرفتن و به پدر و مادر نیکی کردن و با همسایگان خوش رفتاری نمودن و به فقرا و مستمندان کمک دادن و به یتیمان رسیدگی کردن و به راستی سخن گفتن و قرآن خواندن و به جز خیر و خوبی چیزی پشت سر مردم نگفتن و در بین قبیله خود معروف به امین بودن.

جابر گوید که گفتم: یابن رسول الله! امروزه کسی را با این صفات که بیان فرمودید نمی شناسم. حضرت فرمود: «ای جابر! فریب این حرفها را که می زنند مخور، آیا برای انسان کافی است که بگوید من علی را دوست می دارم و در عین حال عمل نداشته باشد؟ و اگر کسی بگوید من رسول الله را دوست دارم و او افضل از علی است و در عین حال از پیامبر پیروی نکند به طور حتم و یقین بداند که دوستی تنها به او نفعی نمی دهد پس از خدا بترسید و به آنچه فرموده است عمل

ص: 851


1- بحارالانوار، ج 12، ص 243. روایت تلخیص شد

کنید خداوند با کسی خویشی ندارد بهترین بنده ها نزد خدا پرهیزکارترین و مطیع ترین افراد هستند. ای جابر! سوگند به خدا نزدیک به خدا نمی توان شد مگر به سبب اطاعت و بدانید که ما برات آزادی از آتش نداریم و احدی نمی تواند با خدا احتجاج کند و هر کس خدا را اطاعت کند دوست ما است و هر کس عصیان خدا کند دشمن ما است و دوستی ما حاصل نمی شود مگر به عمل و ورع و پرهیزکاری. »(1)

کمالاتی که امام صادق علیه السلام به عنوان بصری آموخت

عنوان بصری گوید: چندین سال به منظور کسب علم نزد مالک بن أنس می رفتم، پس از آن خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و خواستم از محضر آن بزرگوار کسب علم کنم. آن حضرت فرمود: من کارهایی دارم و علاوه بر آن مرا از عبادت و ذکر خدا باز مدار و همان گونه که نزد مالک بن انس می رفتی و از او کسب علم

ص: 852


1- «قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا جَابِرُ ايكتفي مَنْ يَنْتَحِلُ اَلتَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا اَهْلَ اَلْبَيْتِ فَوَاللَّهِ مَا شِيعَتُنَا الاّ مَنِ اِتَّقِيَ اَللَّهَ وَ اطَّاعَهُ وَمَا كَانُوا يُعرَفُونَ يا جابِرُ الاّ بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ والأَمَانَةِ وَ كَثرَةِ ذِكرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ اَلْبِرِّ بِالوالِدَينِ وَ التَّعاهُدِ لِلجِيرانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ اَلْغَارِمِينَ وَ اَلْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ اَلْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلاَّ مِنْ خَيْرٍ و كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي اَلْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَابْنَ رَسُولَ اَللَّهَ مَا نَعْرِفُ اَلْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ اَلصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِراً لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ اَلْمَذَاهِبُ حَسْبُ اَلرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أَحِبَّ عَلِيّاً و اتولاَّه ثُمَّ لَمْ يَكُنْ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالاً فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اَللَّهِ فَرَسُولُ اَللَّهِ خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍ ثُمَّ لا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لاَ يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اَللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ العِبَادِ إلي اَللَّهُ ع وَجَلٌ اتَّقَاهُمْ و أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَاللَّهِ مَا يَتَقَرَّبُ إلَيَّ اللَّهُ تَعالَي إِلاَّ بِالطَّاعَةِ وَ ما مَعَنا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَلا عَلِيُّ اللَّهِ الْأَحَدَ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عاصِياً فَهُوَ لَنا عَدُوٌ وَ ما تَنالُ وَلا يَتَنا إِلاَّ بِالعَمَلِ وَ الوَرَعِ. کافی: ج 2، ابواب ایمان و کفر، ص 76 باب «الطاعة و التقوی» ح 3. «انتحال الشیء:ادعاؤه».

می کردی، اکنون هم نزد او برو.

عنوان بصری گوید: من بسیار اندوهگین شدم و از خدمت حضرت رفتم، فردای آن روز به حرم پیامبر صلی الله علیه وآله مشرف شدم و دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم قلب امام صادق علیه السلام را به من مهربان کند و مرا از علمش بهره مند سازد، و پس از آن دیگر نزد انس بن مالک نرفتم، و محبت امام صادق علیه السلام در قلبم جا گرفته بود. سرانجام صبرم تمام شد و ناراحت بودم تا این که روزی بعد از نماز عصر به درب خانه امام صادق علیه السلام رفتم و اذن دخول خواستم. خادم آن حضرت گفت: چه حاجت داری؟ گفتم: می خواهم خدمت امام علیه السلام برسم. گفت: آن حضرت مشغول عبادت است. من مقداری نشستم، تا این که خادم آمد و گفت:

با عنایات الهی داخل شو، من وارد شدم و سلام کردم، حضرت پس از پاسخ، برایم دعا کرد و فرمود: حاجتت چیست؟ عرض کردم، از خدا خواستم قلب شما را به من مهربان کند تا از علم شما بهره مند شوم.

امام صادق علیه السلام فرمود: علم یاد گرفتنی نیست، بلکه نور است که واقع می شود در قلب هر کس که خداوند او را هدایت فرماید.(1)

سپس فرمود: چنانچه خواهان علم هستی، اول تحصیل عبودیت و بندگی کن و پس از آن از خدا بخواه، فهم علم را به تو مرحمت می کند.

گفتم: حقیقت عبودیت و بندگی چیست؟

حضرت فرمود: «حقیقت عبودیت و بندگی سه چیز است:

اول: آن که بنده، خود را مالک چیزی نداند، و هر چه در دست اوست ملک خدا بداند، و در این صورت است که مالش را فقط در راهی که خدا فرموده است،

ص: 853


1- لیس العلم بالتعلم، انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک وتعالی أن یهدیه.

مصرف می کند و انفاق آن بر او آسان می شود.

دوم: آن که بنده، خود را صاحب تدبیر در امور نداند و بداند هر چه پیش می آید از جانب خداست، که در این صورت مصائب و مشکلات بر او آسان گردد.

سوم: آن که تمام کارهایش در راستای اطاعت از خدا باشد و از محرمات الهی پرهیز کند، و به مراء و جدال و فخرفروشی به مردم سرگرم نشود، که در نتیجه این سه خصلت، دنیا در نظر او بی ارزش می شود، و برای تفاخر و زیاد کردن مال، از شیطان اطاعت نمی کند، و وقت و عمرش را ضایع نخواهد کرد، و این موقعیت اول درجه تقوا است، خداوند متعال فرموده است:

«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»«این سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است. »(1)

به آن حضرت عرض کردم، مرا نصیحت فرما

فرمود: تو را به به چیز سفارش می کنم، سه چیز در تهذیب اخلاق، و سه چیز در حلم و سه چیز در علم، این په چیز را حفظ کن و آنها را بکار ببر و از آنها غفلت مکن که اینها سفارش های من به کسانی است که خواهان حرکت به سوی خدا هستند.(2) اما آن سه چیز که مربوط به تهذیب اخلاق و تربیت نفس است، عبارتند از :

اول: از خوردن چیزی که به آن میل نداری، خودداری و پرهیز کن، زیرا خوردن

ص: 854


1- . سوره قصص، آیه 83.
2- قالَ أُوصِيكَ بِتِسْعَةِ اَشْياءَ فَاِنَّها وَصِيَّتي لِمُريدي الطَّرِيقِ اِلَيَّ اللّهُ تَعالي وَاللَّهِ أَسأَلُ أَنْ يُوَفِّقَك لاِسْتِعْمَالِهِ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِي رِيَاضَةِ اَلنَّفْسِ و ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْحِلْمِ وَ ثَلاثَةٌ مِنْها فِي الْعِلْمِ فَاحْفَظْها وَ اَيَّاكَ والتَهاونَ بِها قال عنوانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِي لَه.

از روی بی میلی باعث حماقت و سفاهت می شود.

دوم: چیزی نخور مگر هنگام گرسنگی

سوم: غذای حلال بخور و هنگام خوردن غذا نام خدا را ببر، و یادار حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله را که فرمود: آدمی پر نمی کند ظرفی را که بدتر از شکمش باشد، و آنگاه که لابد از غذا خوردن شدی، یک سوم شکمت را برای غذا قرار ده، ویک سوم را برای آب، و یک سوم را برای نفس کشیدن.

اما آن سه چیز که در حلم است:

اول: اگر کسی به تو بگوید: اگر یک کلمه بد به من بگویی، ده کلمه بد به تو خواهم گفت، بگو: اگر ده کلمه بد بگویی، یک کلمه بد نخواهم گفت.

دوم: اگر کسی به تو دشنام دهد، بگو اگر راست می گویی، خدا مرا بیامرزد، و اگر دروغ می گویی خدا تو را بیامرزد.

سوم: اگر کسی به تو وعده بدگویی و دشنام بدهد، تو به او وعده نصیحت و دعاگویی بده.

و اما آن سه چیز که در علم است:

اول: آن چه را نمیدانی، از علما سؤال کن، و مبادا به قصد آزمایش و امتحان سؤال کنی و باعث رنجش آنان شوی.

دوم: مبادا در آمری به رأی خود عمل کنی، و در هر امری به احتیاط عمل کن و از فتوا دادن گریزان باش و فرار کن، همان گونه که از شیر گریزانی و فرار می کنی.

سوم: گردن خود را برای مردم پل قرار مده.

یعنی: کار خلاف انجام نده که مردم به تو نگاه کنند و انجام دهند و گردن تو به منزله پلی شود برای به جهنم رفتن مردم.

پس از آن، امام صادق علیه السلام فرمود: برخیز، من تو را نصیحت کردم، وقت مرا

ص: 855

تلف مکن و مرا از اذکارم باز مدار، زیرا من نسبت به جان و وقتم بخیلم.(1)

اسباب فزونی یا نقص کمال، در بیان امام صادق علیه السلام

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از آباء گرامش صلوات الله وسلامه علیهم نقل کرده است که:

1- پیامبر صلی الله علیه وآله از چیز خوردن در حال جنابت نهی کرد و فرمود: خوردن در حال جنابت موجب فقر می شود.

2- همچنین از مسواک زدن در حمام، و انداختن خلط دهان در مسجد نهی کرد، و فرمود: مسجد را راه گذر خود قرار ندهید تا آنکه در آن دو رکعت نماز بخوانید.

3- از ادرار کردن زیر درخت میوه دار و در وسط جاده نهی کرد.

4- از این که انسان با دست چپ و در حال تکیه دادن غذا بخورد، نهی کرد.

5- از گچکاری قبرها و نماز بین آنها نهی کرد.

ص: 856


1- فَقَالَ أَمَّا اَللَّوَاتِي فِي اَلرِّيَاضَةِ فَايَاكَ أَنْ تَأكُلَ مالاً تَشْتَهِيهِ فَاِنَّهُ يُوَرَتِ الحَماقَةَ والْبُلْهَ ولا تَأْكُلْ إِلاَّ عِنْدَالْجُوعِ وَ إِذَا أَكَلْتَ فَكُلْ حَلاَلاً وَ سَمِّ اَللَّهَ وَ اُذْكُرْ حَدِيثَ اَلرَّسُولِ صلي الله عيله وَآله مَامِلاً آدَمِيٌ وِعَاءً شَرٌ مِن بَطْنِهِ فَانْ كانَ وَلابِدَ فَثُلُثٌ لِطَعامِهِ وَثُلُثٌ لِشَرابِهِ و ثُلُثٌ لِنَفسِهِ. وَاما اللَّوَاتِي فِي الْحِلْمِ فَمَنْ قالَ لَكَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدة سَمِعْتَ عَشرَة فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشَرَةٌ لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدٌ وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ لَهُ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فيما تَقولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَن يَغْفِرَ لِي وإِنْ كُنْتَ كَاذِباً فيما تَقولُ اَللَّهُ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَ لَكَ وَ مَن وَعَدَك بِالحَنيِّ فَعُدْهُ بِالنَّصِيحَةِ والرُّعَاءِ. وَأَمَّا اللَّواتي فِي الْعِلْمِ فَأَسْأَلُ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلتَ و اياك أن تسألَهُم تعتَت وَ تُجَرِّبُهُ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْيِكَ شَيْئاً وخُذْ بِالاحْتِيَاطِ فِي جَمِيعِ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْيَا هَرَبَك مِنَ الأَسَدِ ولا تَجْعَلْ رَقَبَتَكَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَتِي يَا أَبَا عبداللَّهِ فَقَد نَصَحْتُ لَكَ ولا تُفْسِد عَلَيَّ وِرْدِي فَإنّي اُمِرَّةُ ضَنينٍ بِنَفسي والسَّلامُ عَلَيَّ مَنِ اتَّبَعَ اَلْهَدِي. بحارالانوار، ج 1، ص 226.

6- فرمود: اگر کسی بخواهد در فضای باز غسل کند، بایستی عورت خود را بپوشاند.

7- و فرمود: هرگز کسی از کنار دستگیره ظرف، آب نخورد، چرا که آنجا جایگاه چرکهاست.

8- از ادرار کردن در آب راکد نهی کرد.

9- از فریاد زدن به هنگام مصیبت نهی کرد.

10 - از سوزاندن هر حیوانی نهی کرد.

11 - از وارد شدن فردی در معامله برادر مسلمانش نهی کرد.

12 - فرمود: شب ظرف آشغال را در خانه نگاه ندارید و آن را بیرون گذارید؛ چرا که جایگاه شیطان است.

13 - فرمود: هیچ کس شب با دست آلوده نخوابد، که اگر چنین بخوابد و از شیطان به او زیانی برسد، کسی جز خودش را سرزنش نکند.

14 - از این که زن، بی اجازه شوهرش از خانه بیرون رود، نهی کرد و اگر برود، همه فرشتگان آسمان و هر جن و انسی که این زن بر او بگذرد، لعنتش کنند تا به خانه اش بازگردد.

15 - از این که زن برای غیر شوهرش زینت کند، نهی کرد و اگر چنین کند بر خداوند متعال لازم است که او را به آتش بسوزاند.

16 - از این که زن با شخص اجنبی، بیش از پنج کلمه سخن گوید، نهی کرد.

17 - از این که زنی آنچه را که در خلوت با شوهرش دارد، به دیگری بگوید، نهی کرد.

18 - از این که مرد با همسرش رو به قبله آمیزش کند، نهی کرد.

19 - از بازی با نرد، شطرنج و نواختن طنبور و عود نهی کرد.

ص: 857

20 - از غیبت کردن و گوش فرا دادن به آن نهی کرد.

21 - از سخن چینی و گوش دادن به آن نهی کرد و فرمود: هرگز سخن چین وارد بهشت نمی شود.

22 - از پذیرش دعوت به سفره مهمانی فاسقان نهی کرد.

23 - از سوگند دروغ نهی کرد و فرمود: سوگند دروغ خانه را ویران می کند.

24 - فرمود: هر که سوگند دروغ یاد کند که به وسیله آن، مال مسلمانی را ببرد، خدای متعال را خشمگین ملاقات خواهد کرد، مگر آن که توبه کند.

25 - از نشستن بر سفره ای که بر آن شراب خورده می شود، نهی کرد.

26 - از سخن گفتن در مورد چیزهایی که به غیر خدا فرامی خوانند، نهی کرد.

27 - فرمود: هر که شراب بنوشد، خداوند تا چهل روز نماز او را نمی پذیرد و اگر بمیرد و قطره ای شراب در شکمش باشد، بر خدا لازم است که از کثافات - که چرک دوزخیان است . و کثافاتی که از عورت زنان زناکار بیرون می آید، به او بخوراند و آنها در دیگ های دوزخ جمع می گردد و دوزخیان آن را می خورند و همه امعا و پوست هایشان می گدازد.

28 - از رباخواری، و گواهی دروغ و برای رباخوار، سند و مدرک نوشتن نهی کرد و فرمود: خداوند، رباخوار و نویسنده و گواه آن را لعن کرده است.

29 - از این که مردی به عورت برادر مسلمانش نگاه کند، نهی کرد و فرمود:

هر که به عورت برادرش بنگرد، هفتاد هزار فرشته او را لعنت خواهند کرد.

30 - از این که زنی به عورت زن دیگر نگاه کند، نهی کرد.

31 - از برهنگی در شب و روز نهی کرد.

32 - از حجامت در روزهای چهارشنبه و جمعه نهی کرد.

33 - از حرف زدن در روز جمعه، هنگامی که امام جمعه خطبه می خواند،

ص: 858

نهی کرد و فرمود: هر که در این وقت سخن بگوید، کار لغو انجام داده و هر که کار لغو انجام دهد از فیض جمعه محروم خواهد ماند.

34 - از به کار گرفتن کارگر، پیش از تعیین مقدار اجرت او نهی کرد.

35 - از قهر و دوری کردن با برادر دینی نهی کرد و فرمود: اگر کسی ناگزیر از قهر و دوری است، بیش از سه روز با برادر دینی خود قهر نکند، پس هر که بیش از سه روز از برادر دینی خود قهر و دوری کند، آتش به او شایسته تر است.

36 - از ستایشگری و تملق گویی نهی کرد و فرمود: در چهره ستایشگران خاک بیفشانید.

37 - هر که مخاصمه ستمگری را بپذیرد (وکیل مدافع او شود)، یا به ستمگری کمک کند، آنگاه که فرشته مرگ به سراغش آید، به او گوید: مژده باد به تو، لعنت خدا و آتش دوزخ که بد سرنوشتی است.

38 - هر که از ستمگری ستایش کند، و پیرامون او بگردد و به واسطه طمع، برای او کرنش نماید، در آتش قرین او خواهد بود، خداوند می فرماید: « به کسانی که ستمگرند، تکیه نکنید که آتش، شما را فرا گیرد).

39 - هر که ستمکاری را بر ستمش بپذیرد، در دوزخ قرین هامان (وزیر فرعون) خواهد بود.

40 - هر که از روی ریا و خودنمایی، ساختمانی بنا کند، در روز رستاخیز آن را، از زمین هفتم به دوش خواهد کشید، و چون حلقه ای به گردنش خواهد افتاد و به همان حال به آتش دوزخ افکنده خواهد شد و به قعر دوزخ خواهد رفت، مگر آن که توبه کند. گفته شد: ای رسول خدا ! چگونه از روی ریا و خودنمایی بنا می شود؟ فرمود: افزون از نیاز خود و به خاطر تکبر بر همسایگان و فخرفروشی به برادران دینی خود، بسازد.

ص: 859

41 -و فرمود: هر که مزد کارگری را نپردازد، خداوند عمل او را فاسد گرداند و بوی بهشت را - که از پانصد سال راه به مشام می رسد - بر او حرام سازد.

42 - هر که با غصب یک وجب زمین، به همسایه اش خیانت ورزد، خداوند آن را از قعر زمین هفتم - بر گردنش حلقه کند که در روز رستاخیز به همان حال خدا را دیدار خواهد کرد، مگر این که توبه کند.

43 - هر که قرآن بخواند، آنگاه حرام بخورد، یا دنیا و زیور آن را بر قرآن برگزیند، مستوجب خشم خدا گردد، مگر آن که توبه کند.

44 - هر که با زن مسلمان یا یهودی یا مسیحی و یا مجوسی زنا کند و توبه ننماید، و در حالی که به زنا اصرار ورزد بمیرد، خداوند سیصد در به قبرش بگشاید که از هر دری مارها، عقرب ها و اژدهای آتشین بر او هجوم آورند و تا روز رستاخیز در آتش بسوزد و آن گاه که از قبرش بیرون آید، مردم از بوی گندش آزار ببینند و همه او را با این وضعیت و کرداری که در دنیا داشته، بشناسند تا وقتی که فرمان رسد که او را وارد آتش نمایند.

45 - از این که انسان به خانه همسایه اش سر بکشد، نهی کرد و فرمود: هر که از روی عمد به عورت برادر مسلمان، یا عورت غیر همسر خود بنگرد، خداوند او را به منافقان - که در جست و جوی اسرار و عورت های حرام بودند - ملحق سازد و از دنیا نرود مگر آن که خداوند رسوایش سازد، مگر آن که توبه کند.

46 - هر که به روزی خود که خداوند قسمت او کرده راضی نباشد و شکوه کند و شکیبایی نورزد و به حساب خدا نیاورد، هیچ حسنه ای از او بالا نرود، و خدا را در حالی که از او خشمگین است، ملاقات کند.

47 - از این که انسانی با فخر فروشی راه رود، نهی کرد و فرمود: هر که لباسی بپوشد و بدان فخرفروشی کند، خداوند او را به دوزخ فروبرد، و در آن جا قرین

ص: 860

قارون خواهد بود؛ چرا که قارون نخستین فخرفروشی بود که خداوند او و خانه اش را به زمین فرو برد، و هر که فخرفروشی کند، در واقع با جبروت و شکوه خدا منازعه کرده است.

48 - هر که در مورد مهریه همسرش ستم نماید، در پیشگاه خدا زناکار است، و خداوند در روز رستاخیز به او خطاب کند: ای بنده من! کنیزم را طبق پیمانم به تو تزویج کردم؛ ولی به پیمان من عمل نکردی و به او ستم نمودی. پس به اندازه حق همسرش، از حسنات او می گیرند و به همسرش دهند، و هر گاه حسنهای برایش نماند، او را به خاطر پیمان شکنی اش به سوی آتش برند، خدای متعال فرمود: « به پیمان خود وفا کنید که در مورد پیمان، بازخواست خواهید شد).

49 - از کتمان شهادت نهی کرد و فرمود: هر که شهادت را کتمان کند، خداوند گوشت او را در برابر مردم به خوردش دهد، و این همان گفته خداوند است که می فرماید: «شهادت را پنهان نکنید، هر که شهادت را (آنچه را می داند، در هنگام گواهی دادن) پنهان کند، در واقع دل خود را تیره ساخته و خداوند از کردار شما آگاه است).

50- هر که به همسایه اش آزار رساند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام سازد و جایگاه او دوزخ است.

51 - و فرمود: هر که حق همسایه اش را ضایع کند از ما نیست، جبرئیل همواره در مورد همسایگان به من سفارش کرد، تا آنکه گمان کردم همسایه از همسایه ارث خواهد برد، و همواره به مسواک سفارش کرد که پنداشتم مسواک واجب خواهد شد، و همواره به نماز شب سفارش کرد، که گمان کردم برگزیدگان امت من، شبها هرگز نخواهند خوابید. و تمام شب به نماز مشغول خواهند بود.

52- هر که فقیر مسلمانی را سبک شمارد، در واقع حق خدا را سبک شمرده و

ص: 861

خداوند او را در روز رستاخیز سبک خواهد شمرد، مگر آن که توبه کند.

53 - هر که فقیر مسلمانی را گرامی دارد، در روز رستاخیز خدا را در حالی که از او خشنود است، ملاقات خواهد کرد.

54- هر که برایش کردار زشتی پیش آید، و به جهت ترس از خداوند متعال از آن خودداری کند، خداوند آتش را بر او حرام سازد، و او را از ترس و وحشت بزرگ روز رستاخیز ایمن دارد، و به آن چه در کتاب خود وعده داده که: «برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو بهشت خواهد بود» وفا خواهد کرد.

55 - به هر که دنیا و آخرت پیشنهاد گردد و دنیا را برگزیند، در روز رستاخیز، خدا را در حالی ملاقات خواهد کرد که حسنه ای نخواهد داشت که به وسیله آن از دوزخ رهایی یابد و هر که آخرت را برگزیند و دنیا را رها سازد، خداوند از او خشنود خواهد شد، و کردارهای بدش را خواهد آمرزید.

56- هر که چشمانش را از حرام پر کند، خداوند در روز رستاخیز چشمانش را از آتش پر نماید، مگر آن که توبه نماید و بازگردد.

57- هر که به زن نامحرم دست دهد و با او مصافحه نماید، به طور حتم با خشم خداوند متعال روبه رو گشته است.

58 - هر که از روی حرام، با زنی همبستر شود، با شیطان به زنجیری آتشین کشیده خواهد شد و هر دو به آتش افکنده خواهند شد.

59 - و فرمود: هر که در خرید یا فروش، با مسلمانی غش و نیرنگ به کار برد، از ما نیست و در روز رستاخیز با یهودیان محشور خواهد شد؛ چرا که آنان نسبت به مسلمانان، از همه آفریدگان نیرنگ باز ترند.

60 - و فرمود: هر زنی که همسرش را با زبانش بیازارد، خداوند هیچ عمل مستحب و واجبی و هیچ حسنه ای از او نپذیرد، تا همسرش را راضی سازد، اگر

ص: 862

چه روزها روزه بدارد، و شب ها به عبادت بپردازد، و او نخستین کسی است که به آتش وارد خواهد شد. همین گونه است اگر مردی به همسرش ستم روا دارد.

61 - هر که به صورت مسلمانی سیلی زند، خداوند در قیامت استخوانهایش را درهم کوبد و دست بسته محشورش نماید، تا وارد دوزخ گردد، مگر آن که تو به نماید.

62 - هر که شب یا روز را سپری کند با این که در دلش نیرنگی برای برادر مسلمانش باشد، شب و روز را در خشم خدا سپری کرده، مگر آن که توبه کند.

63 - هر که از مسلمانی غیبت کند، عباداتش بی ارزش شود و روز قیامت در حالی که از دهانش بوی گند بیرون آید، وارد صحرای محشر شود، و اهل محشر را با بوی گندش آزار خواهد داد، مگر توبه کند.

64 - هر که خشم خود را فرونشاند، با این که می تواند آن را به کار برد، و بر آن شکیبایی ورزد، خداوند پاداش شهید به او عطا خواهد کرد.

65 - هر که به برادر مسلمان خود نیکی کند و در مجلسی که از او غیبت می شود، آن را رد نماید، خداوند هزار در شیر را در دنیا و آخرت بر او ببندد، و اگر با توانایی از او دفاع ننماید، گناه هفتاد غیبت، بر گردن او خواهد بود.

66 - و فرمود: هر که در دنیا به امانتی خیانت کند و آن را به صاحبش بازنگرداند، آن گاه که مرگش فرارسد، به غیر آیین من مرده است و خدا را خشمگین ملاقات خواهد کرد.

67 - هر که علیه کسی گواهی دروغین دهد، با منافقان در درک اسفل دوزخ از زبانش آویزان خواهد شد.

68 - هر که مالی را که به خیانت گرفته شده با آگاهی - بخرد به سان همان خائن است.

ص: 863

69 - هر که حق برادر مسلمانی را نگه دارد، خداوند برکت از رزق و روزی او بردارد، مگر آن که توبه کند، و آن را به صاحبش باز گرداند.

70 - هر که کار زشتی را بشنود و آن را فاش سازد، به سان کسی است که خود مرتکب آن شده است.

71 - هر که برادر مسلمانش به او نیازی داشته باشد و او با توانایی، انجام ندهد، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می کند.

72 - هر که به اخلاق بد زنش شکیبا باشد و آن را در پیشگاه خدا به شمار آورد، خداوند پاداش شکرگزاران را به او عطا خواهد کرد.

73 - هر زنی که با همسرش مدارا نکند و او را بر چیزی که توانایی آن را ندارد، ناگزیر سازد، خداوند هیچ حسنه ای را از او نخواهد پذیرفت و با خشم او را ملاقات خواهد کرد.

74 - هر که برادر مسلمان خود را گرامی بدارد، در واقع خدای متعال را گرامی داشته است.

75 - هر که با مالش نزد خویشان خود برود و صله رحم نماید، خداوند پاداش شهید به او عنایت خواهد کرد و به هر گامی که بردارد حسنه به او داده خواهد شد، و گناه از نامه عمل او محو خواهد شد و به همین مقدار درجات او بالا خواهد رفت و گویی او خداوند متعال را با صبر و حسابگری پرستیده است.

76 - هر که یکی از نیازهای دنیایی بیماری را به عهده گیرد و به انجام آن اقدام نماید، خداوند حاجت دنیای او را برآورد و تا وقتی که آن کار را به پایان رساند، در رحمت خدا غوطه ور خواهد بود.

77 - هر که یک شبانه روز بیمار گردد و به عیادت کنندگان شکوه نکند، خداوند در روز رستاخیز او را با دوست خود ابراهیم خلیل الرحمان علیه السلام برانگیزد، تا به

ص: 864

سان برق درخشان از صراط بگذرد.

78 - هر که برای کار بیماری بکوشد - چه آن کار انجام شود، یا انجام نشود - همانند روزی که از مادر زاده شده، از گناهان پاک گردد.

یکی از انصار عرضه داشت: پدر و مادرم فدایت! ای رسول خدا؟ اگر بیمار از خانواده اش باشد، آیا پاداش تلاش برای او بیشتر است؟ فرمود: آری.

79- و فرمود: هر که غم و اندوهی را از دل مؤمنی بزداید، خداوند هفتاد و دو غم و اندوه آخرت و هفتاد و دو اندوه دنیا را از او - که آسان ترین آنها شکم درد است - می زداید.

80 - هر که در پرداخت حق صاحب حقی، سهل انگاری کند و آن را به تأخیر اندازد، با این که می تواند آن را بپردازد، برای هر روز تأخیر، گناه باجگیرها را خواهد داشت.

81 - هر که برای برادر مسلمان خود، کار نیکی انجام دهد و به این کار بر او منت گذارد، خداوند کردار او را از بین ببرد و وزر آن را بر او ثبت نماید و از تلاش او سپاسگزاری نخواهد کرد، خداوند متعال می فرماید: بهشت را بر منت گذار، و بخیل و سخن چین حرام کردم.

82 - هر که واسطه شود و برای نیازمندی صدقه ای ببرد، برای او به اندازه صدقه دهنده پاداش خواهد بود، بی آن که از پاداش صدقه دهنده کاسته شود.

83 - هر که بر مردهای نماز بخواند، هفتاد هزار فرشته بر او صلوات فرستند و خداوند گناهان او را می آمرزد، و اگر در مراسم او شرکت کند تا دفن گردد و بماند تا بر او خاک ریخته شود، به هر گامی که برداشته، قیراطی پاداش خواهد بود و قیراط به اندازه کوه احد است.

84 - هر که برای خواندن نماز جماعت، به سوی مسجد برود، به هر گامی که

ص: 865

بر می دارد هفتاد هزار حسنه نوشته شود و هفتاد هزار گناه از او محو گردد، و به همین مقدار، درجه او بالا رود.

85 - هر که برای خدا و به حساب او اذان بگوید، خداوند پاداش شهید و صدیق به او عطا کند و به شفاعت او، گناهکاران از امت وارد بهشت شوند.

86 - و فرمود: آن گاه که اذان گو می گوید: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ»فرشته ها برای او صلوات فرستند و برای او طلب آمرزش کنند. و در روز رستاخیز در سایه عرش الهی باشد تا خداوند از حساب خلایق فارغ گردد، و به هنگام گفتن «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ» فرشته ها پاداش آن را می نویسند.

87 - هر که در صف اول نماز جماعت بایستد و بعد از امام جماعت بلافاصله تکبیر بگوید، بی آنکه مسلمانی را بیازارد، خداوند اجر اذان گویان را به او عنایت فرماید.

88 - هر که ریاست گروهی را به عهده بگیرد، روز رستاخیز او را با دستان بسته می آورند. اگر در بین آنان به دستور خدای متعال عمل کرده، خدا او را آزاد گرداند و اگر ستم کرده، سرازیر دوزخ خواهد شد که بد جایگاهی است.

89 - و فرمود: ای مسلمانان! چیزی از شر و بدی را کوچک نشمارید، گرچه در دیدگاه شما کوچک نماید و هیچ گناهی از گناهان را بزرگ مشمارید، گرچه در دیدگاه شما بزرگ باشد؛ چرا که با آمرزش خواهی و توبه، گناه بزرگی نیست و با اصرار و پافشاری، گناه کوچکی وجود ندارد. بلکه گناه، هر چند صغیره باشد، با اصرار بر آن کبیره می شود.

شعیب بن واقد گوید: از حسین بن زید در مورد طولانی بودن این حدیث پرسیدم.

گفت: این حدیث را امام صادق علیه السلام برای من بازگو کرد، که حضرتش آن را از

ص: 866

و دست نوشت علی بن ابیطالب علیه السلام بود، گرد کتابی که به املای پیامبر خدا صلی الله علیه وآله آورده است.(1)

کمالات شیعه در بیان امام حسن عسکری علیه السلام

قالَ عَلَيهِ السَّلامُ لِشِيعَتِهِ أُوصِيكُم بِتَقْوِي اللَّهِ وَالْوَرَعِ فِي دينِكُم وَالأجتِهادِ لِلَّهِ وصِدْقِ الحَديثِ وأداءِ الأَمَانَةِ إِلَيَّ مَنِ ائْتَمَنَكُم مِن بَرٍ أَوْ فَاجِرٍ وَطُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ اَلْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدَصَلِيٌ اللَّهُ عليه وآله صَلُّوا فِي عَشَائِرِكُمْ وَاشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَعُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنكُم إِذا وَرِعَ في دينِهِ وَصَدَقَ في حَدِيثِهِ وَ أُدِّيَ اَلْأَمَانَةَ وحَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ اِتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا زَيْناً ولا تَكُونُوا شَيناً جَرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ ودَفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَإِنَّهُ مَا قِيلَ فِينَا مِن حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ ومَا قِيلَ فِينَا مِنْ سَوْءٍ فَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ لَنَا حَقٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ قرَابه مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وتَطْهِيرٌ مِنَ اَللَّهِ لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلاَّ كَذَّابٌ أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ وذِكْرَ الْمَوْتِ وتِلاوَةُ القُرْآنِ والصَّلاةُ عَلَيَّ النَّبِيَّ صلي الله عليه وآله فَإِنَّ اَلصَّلاَةَ عَلَيَّ رَسُولُ اَللَّهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ اِحْفَظُوا مَا وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ أُقِرُّ عَلَيْكُمُ السَّلام.(2)

امام علیه السلام خطاب به شیعیان فرمود: شما شیعیان را سفارش می کنم به تقوای الهی، و ورع و پرهیزگاری در دین خود، و این که برای خدا کوشش و کار کنید، در گفتار خود راستگو باشید، امانت کسی که شما را امین دانسته، خواه نیکوکار باشد، یا بدکار، به او رد کنید، [در امانت خیانت نکنید. ] سجده را طولانی نمایید، با همسایگان خوش رفتار باشید، اینها دستورهایی است که پیامبر اکرم صلی علیه وآله آورده

ص: 867


1- مکارم الاخلاق، فی ذکر جمل من مناهی النبی صلی الله علیه وآله و بحار الانوار، ج 76، ص 328 باب 67.
2- تحف العقول، مواعظ آن حضرت، و بحارالانوار، ج 78، ص 372.

است.

در میان فامیل و قبیله خود نماز بخوانید با هم رفت و آمد داشته باشید ، در تشییع جنازه ها حاضر شوید، از بیماران عیادت کنید، حقوق خویشاوندان خود را بپردازید، زیرا هر یک از شما که در دینش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقی نماید، در این صورت گویند: این شیعه است! و من از شنیدن آن شاد میشوم.

از خدا پروا کنید و زینت و آبروی ما باشید، [و مایه سرافرازی ما باشید، نه باعث زشتی و سرافکندگی ما، و هر خوبی که سبب دوستی ما شود، برای ما بگویید، و هر زشتی را از ما دور نمایید، زیرا هر خوبی که در حق ما گفته شود، ما شایستگی آن را داریم و هر بدی که در باره ما بر زبان آید، ما چنان نیستیم. ما را در کتاب خدا حقی است و با رسول خدا صلی الله علیه وآله خویشاوندی است و خداوند ما را پاک قرار داده و هیچ کس غیر از ما نمی تواند ادعای چنین مقامی را نماید، مگر این که دروغ پرداز باشد.

بسیار یاد خدا و یاد مرگ کنید و بسیار به تلاوت قرآن پردازید و بر پیامبر صلی الله علیه وآله صلوات فرستید؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه وآله ده حسنه دارد. و آنچه را به شما سفارش کردم در حفظ آن بکوشید، شما را به خدا می سپارم و به شما درود می گویم.

و همان حضرت فرمود: «از شهرت طلبی و ریاست خواهی پرهیز کن زیرا این دو انسان را به هلاکت می کشاند» «اِياكَ وَ الإِذاعَةُ وطَلَبُ الرِّياسَةِ فَإِنَّهُمَا يَدْعُوَانِ إِلَيَّ اَلْهَلاَكَةَ»(1)

ص: 868


1- تحف العقول، کلمات قصار آن حضرت

توبه و حقیقت آن

اشاره

در کتاب شریف «العروة الوثقی» آمده است: «اِعْلَمْ أَنَّ أَهَمَّ اَلْأُمُورِ وَ اُوجُبُ الواجِباتِ التَّوَبُّهُ مِنَ المَعاصي وحَقيقَتُها النَّدَمُ وهُوَ مِنَ الأُمُورِ الْقَلْبِيَّةِ وَلا يَكفِي مُجَرَّدَ قَولِهِ استَغفِرِ اللَّهَ بَلْ لاَحَاجَةَ اِلَيه مَعَ النَّدَمِ الْقَلْبِيِّ وإِنْ كَانَ احْوَطَ»(1)، بدان که مهمترین کارها و واجب ترین واجبات، توبه از گناهان است(2)، و حقیقت توبه، پشیمانی است و پشیمانی از امور قلبی (درونی) است. و صرف گفتن « استغفرالله» کفایت نمی کند، بلکه با پشیمانی و ندامت درونی، نیاز به گفتن و به زبان آوردن « استغفرالله» نیست، گرچه احتیاط در گفتن آن است.

مراجع و فقهای عظام که بر عروه الوثقی حاشیه دارند، بر این عبارت حاشیه ندارند. و این حاکی از آن است که همه آنان قبول دارند که توبه، مهمترین کارها، و اوجب واجبات است. و همه اتفاق نظر دارند که توبه از نماز، از روزه، از حج و سایر واجبات، مهمتر است و همین که از واجبات مهمتر بود به طریق اولی از

ص: 869


1- فصل، فی احکام الاموات.
2- در باره وجوب توبه، شرعا و عقلا، و تبعیض در توبه و اینکه عزم بر عدم بازگشت به گناه شرط صحت توبه است یا خیر؟ و انواع توبه، به بحارالانوار، ج 6، ص 42 تا 48 مراجعه شود.

مستحبات مهمتر خواهد بود. یعنی توبه از گناه، از هر عبادت و هر کار خیری مهمتر است. و حقیقت توبه ندامت و پشیمانی است که انسان در درون و قلب خود نادم و از گناه خویش پشیمان گردد، و تنها گفتن «استغفرالله» بدون ندامت و پشیمانی، کارساز نیست و کفایت نمی کند.(1)

از امام جعفر صادق علیه السلام است که فرمود: «کسی که خدا نعمتی به او داد، و آن نعمت را در دل شناخت و دانست که خدا به او داده است، به همین دانستن و قبول داشتن ادای شکر آن را نموده، هر چند شکرگزاری را به زبان نیاورد، و کسی که دانست و معتقد بود خدا عقاب کننده گناهان است، همین اعتقاد و توجه، توبه و استغفار است، هر چند استغفار را به زبان نیاورد، خداوند متعال فرموده است:

« آنچه در دل دارید، چه آشکار کنید و چه پنهان سازید، خدا شما را به آن محاسبه می کند».(2)

مؤلف: توبه از گناهان، بر همه واجبات و مستحبات مقدم و از همه اعمال خیر، مهمتر و با ارزشتر است، زیرا در علم اخلاق فرموده اند: اول تخلیه، سپس تحلیه. اول فضولات و چرکها را زایل و برطرف کردن، پس از آن آرایش و زینت

ص: 870


1- سؤال:إِذَا إرتكب إِمَامُ اَلْجَمَاعَةِ مَا يُخِلُّ بِالْعَدَالَةِ كَالْغَيبَةِ مَثَلاً فَهَلْ يَجُوزُ الْإِئْتِمَامُ بِهِ بَعدَ أَيَّامٍ إِذَا كَانَ مِن دَأبِهِ أَنَّهُ يَسْتَغْفِررَبهُ وَ إِنْ لَمْ أَعْلَمْ بِاستِغفارِهِ؟ جواب: - الخوئی: لاَ يَجُوزُ اَلائِيمَامُ بِهِ إِلاَّ إِذَا أَطْمَأْنَ بَعْدَ اَلتَّهِ -تبریزی: یضاف إلی جوابیر قدس سره: وَ مُجَرِّدُ اَلْإِسْتِغْفَارِ ذِكْرُ عَلِيٍ مَا هُوَ اَلْمُتَعَارِفُ لاَ تَكُونُ تَوبَةً. صراط النجاة، ج 1، ص 97، س 262 و 263. پرسش و پاسخ تلخیص شد.
2- «مَن أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِ نِعْمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وعَلِمَ أَيْنَ المُنعِمُ عَلَيهِ اللَّهُ تَعَالَي قَد أدَّيَ شُكْرُهَا وَإِنْ لَمْ يُحَرِّكْ بِهِ لِسانَهُ وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ المُعاقِبَ عَلَيَّ اَلذُّنُوبُ اَللَّهُ فَقَدِ استَغفَرَ وَ إِنْ لَمْ يُحَرِّك بهِ لِسانَهُ و قرأ إِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اَللَّه سوره بقره(2، آیه 284). سفینة البحار، ج 4، ص 478 و بحار، ج 78، ص 252.

کردن و بذر پاشیدن.

کشاورز ابتدا زمین را آماده می کند، بعد نهال میکارد، و بذر می افشاند، سفیدگر ابتدا زنگ و آلودگی را از ظرف مسی، با زحمت زیاد برطرف می سازد، پس از آن، با کمی مواد، به راحتی و در زمانی کوتاه، آن را سفید و براق می کند، و اگر چرک و زنگ را بر طرف نکند، طولی نمی کشد که ظرف به حالت اول بر می گردد و از قابلیت استفاده می افتد و بهترین غذا در آن تلخ و ناگوار می شود.

توبه نصوح، توبه خالص

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا»(1)، «ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا بازگردید و توبه کنید، توبه خالص». .

«نوح» از ماده «ص»، به معنای خالص است. و برای توبه نصوح تفسیرهای مختلفی ذکر شده و از مجموع آنها استفاده میشود که توبه نصوح» توبه کامل و خالص است که انسان پس از آن به گناه بازنگردد.(2)

در روایت است که معاذ بن جبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از معنای توبه نصوح سؤال کرد، آن حضرت فرمود: «أَنْ يَتُوبَ اَلتَّائِبُ ثُمَّ لاَ يَرْجِعُ فِي دَنَبٍ كَمَا لاَ يَعُودُ اَللَّبَنُ إِلَيَّ اَلضَّرْعُ»(3)، « [توبه نصوح این است که توبه کننده توبه کند، آن گاه به گناه

ص: 871


1- سوره تحریم 66، آیه 8.
2- به بحار الانوار، ج 6، ص 17 مراجعه شود. و فی جامع السعادات فصل: وجوب التوبة «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا» قال: و معنی النصوح: الخالص لله خالیة عن شوائب الاغراض، من مال اوجاه او خوف.
3- مجمع البیان، ج 10، ص 318.

بازنگردد، همان گونه که شیر به پستان بازنمی گردد».

در روایت دیگر است که فرمودند: «إِنَّ تُؤْبَةَ النَّصُوحِ هُوَ أَن يَتُوبَ الرَّجُلُ مِن ذِئْبٍ وَيَنْوِيَ أنْ لا يَعودَ إلَيهِ أَبَداً»(1)؛ «توبه نصوح این است که آدمی از گناه بازگردد و نیت کند که هرگز به آن رجوع نکند».

از قرآن کریم و از روایات استفاده می شود که کامل ترین و با ارزش ترین نوع توبه، توبه نصوح» است. خداوند سبحان در ادامه همان آیه فرموده است:

وقتی به «عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»(2)؛ «امید است با توبه نصوح، با توبه خالص (که در آن بازگشت به گناه نباشد) پروردگار شما گناهانتان را ببخشد، و بدیهای شما را بپوشاند، و شما را در باغهایی از بهشت وارد کند که نهرها از زیر درختانش جاری است».

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «إِذَا تَابَ اَلْعَبْدُ توبهُ نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيهِ فِي الدُّنْيَا وَالأَخِرَةِ فَقُلتُ وَكَيفَ يَستُرُ عَلَيْهِ قَالَ يُنْسِي مَلَكَيْهِ ما كَتَبَا عَلَيْهِ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَيُوحِي إِلَيَّ جَوارِحُهُ أكْتُمِي عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ ويُوحِي إِلَيَّ بِقَاعُ الأَرضِ أكتُمِي مَا كَانَ يَعْمَلُ عَلَيْك مِنَ الذُّنُوبِ قَيلقي اللَّهُ حينَ يَلقاهُ وَلَيسَ شِئ يَشهَدُ عَلَيهِ شَيءٌ مِنَ الذُّنوبِ

»(3)، «هنگامی که بنده تو به خالص و کامل نماید، خداوند او را دوست می دارد، (و زشتی های او را در دنیا و آخرت می پوشاند. راوی عرضه داشت: چگونه او را می پوشاند؟ امام علیه السلام فرمود: نسبت به دو فرشته او که نویسنده اعمالش هستند، گناهانی را که نوشته اند، از یاد آنان می برد و به اعضای بدنش الهام می کند گناهان او را بپوشانید؛ و به مکان های زمین

ص: 872


1- بحارالانوار، ج 6، ص 22.
2- سوره تحریم، آیه 8.
3- اصول کافی، ج 2، ص 431، و بحارالانوار، چاپ «المکتبة الاسلامیة ، ج 6، ص 28، ح 31.

الهام می کند گناهانی را که بر شما مرتکب شده، بر او بپوشانید. پس او، خداوند را هنگام ملاقات، به گونه ای ملاقات می کند که هیچ چیزی بر گناهان او شهادت نمی دهد)».

البته نباید مأیوس شد: باید توجه داشت که انسان، مخصوصا در آغاز تکلیف، مرتکب لغزشها و خطاهای بسیاری می شود، که اگر درب توبه، به روی او بسته شود و گفته شود، توبه، پذیرفته نمی شود مگر اینکه «توبه نصوح» باشد، در این صورت مأیوس می گردد، و چه بسا برای همیشه از راه می ماند.(1) و گاها سر از کفر

ص: 873


1- داستان یأس حمید بن قحطبه: شیخ صدوق ره نقل کرده است که عبید الله نیشابوری گفت: من با حمید بن قحطبه رفت و آمد داشتم، در ماه رمضان هنگام ظهر بر او وارد شدم، دیدم برایش سفره انداخته و مشغول غذا خوردن است، به من گفت: بیا غذا بخور، گفتم: ماه رمضان است و من روزه هستم، و بیماری ندارم، شاید شما بیمار هستی و از گرفتن روزه معذوری، حمید گفت: بیمار نیستم و ناگهان چشمانش پر از اشک شد و شروع کرد گریه کردن. گفتم: چرا گریه می کنی؟ گفت: زمانی که هارون در طوس بود، شبی غلامی را فرستاد و مرا خواند، وقتی بر او وارد شدم، شمعی روشن و شمشیری برهنه و در برابرش خادمی ایستاده بود. از من سؤال کرد: تا چه حد از خلیفه اطاعت می کنی؟ گفتم: با جان و مال. اجازه داد به منزل برگردم. مدتی نگذشت، فرستاده هارون نزد من آمد و گفت: امیر تو را می خواند. به نزدش رفتم، گفت: تا چه اندازه از امیر اطاعت می کنی؟ گفتم: با جان و مال و زن و فرزند. هارون تبسمی کرد و اجازه داد به منزلم برگردم. برای بار سوم فرستاده قبلی نزد من آمد و گفت: امیر تو را فراخوانده است. به نزد او رفتم و همان سؤال را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و زن و فرزند و دینم از تو اطاعت می کنم. هارون الرشید خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و هر چه این خادم به تو دستور داد اطاعت کن. خادم مرا به خانه ای برد، در وسط آن خانه چاهی بود و سه اتاق در آن منزل بود که درهای آنها بسته بود. یکی از درها را باز کرد. بیست نفر از سادات پیر و جوان، همه در غل و زنجیر بودند. خادم گفت: خلیفه به تو دستور می دهد این افراد را بکشی. خادم آنان را یکی یکی بیرون آورد و من گردن زدم و در چاه انداختم. سپس در اتاق دوم را باز کرد. در آنجا نیز بیست نفر از سادات در بند بودند. خادم سخن پیشین را تکرار کرد. آن گاه درد اتاق سوم را باز کرد و من نیز همه را گردن زدم. و از اتاق سوم نوزده نفر بدین شکل کشته شدند. تنها پیرمردی باقی ماند. او به من گفت: وای بر تو! روز قیامت در برابر جدمان رسول خدا صلی الله علیه السلام چه عذری داری؟ در این هنگام دستم لرزید. آن خادم با خشم به من نگاه کرد. من آن پیرمرد را نیز کشتم. حال که من شصت نفر از اولاد رسول الله صلی الله علیه وآله را کشتم، نماز و روزه برای من چه فایده دارد؟ من یقین دارم که جهنمی هستم، و راه نجات برایم نیست عیون اخبار الرضا، ج 1، باب 9، ص 109. مؤلف: اگر حمید بن قحطبه توبه می کرد و مأیوس نمیشد یقینا نجات پیدا می کرد، همان گونه که وحشی، قاتل حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام مورد عفو پیامبر صلی الله علیه وآله قرار گرفت.

و الحاد در می آورد، لذا شارع مقدس فرموده است، هرگز مأیوس نشوید، و هرگز کسی را مأیوس نکنید و هر چند بار مرتکب گناه شدید، باز توبه کنید که در توبه باز است. (صدبار اگر توبه شکستی باز آ).

خداوند سبحان فرموده است: « قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ »(1)، «[ای پیامبر!) بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد».

و در روایت است که شخصی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کرد: ای رسول خدا ! من گناه کرده ام. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: استغفار کن، طلب آمرزش نما. گفت:توبه می کنم، سپس به گناه باز می گردم. پیامبر فرمود: «كُلَّمَا أَذْنَبْتَ اِسْتَغْفِرِ اَللَّهَ».

هربار گناه کردی، طلب آمرزش کن. قال:إِذَنْ تَكْثُرَ ذُنُوبِي. گفت: در این صورت گناهم زیاد می شود، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «عَفْوُ اَللَّهِ أَكْثَرُ فَلاَ تَزالُ تَتُوبُ حَتِّي يَكُونُ اَلشَّيْطَانُ هُوَ المَدحُورُ». عفو خداوند بیشتر است، تو پی در پی و همیشه توبه کن [هر گناهی از تو سر زد، پشیمان شو و توبه کن تا سرانجام شیطان ناامید و رانده

ص: 874


1- سوره زمر، آیه 53.

شود.(1)

همچنین محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمودند: «ای محمد بن مسلم! گناهان مؤمن که از آن توبه کند برای او آمرزیده است، و باید برای آینده، پس از توبه و آمرزش، کار (نیک) کند، هر آینه به خدا سوگند این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان، عرض کردم: پس اگر بعد از توبه و استغفار باز گناه کند و دوباره توبه کند (چگونه است؟ فرمود: ای محمد بن مسلم ! آیا باور داری که بنده مؤمن، از گناه خود پشیمان شود و از آن آمرزش خواهد و توبه کند و خداوند توبه اش را نپذیرد؟ عرض کردم: (اگر) چند بار گناه کرده و هر بار توبه کند و از خدا آمرزش خواهد (این چگونه است؟ فرمود:

هرآنگاه که مؤمن به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نیز به آمرزش او بر می گردد و گناهش را بیامرزد)، به درستی که خداوند آمرزنده و مهربان است، توبه را می پذیرد و از کردارهای بد در گذرد، پس مبادا تو مؤمنان را از رحمت خدا مأیوس و ناامید سازی). (2)

نیز روایت است که: « ابو بصیر گفت: از امام صادق علیه السلام از معنای «توبه نصوح» پرسیدم، حضرت فرمودند: «توبه نصوح، توبه از گناهی است که هرگز

ص: 875


1- ارشاد القلوب، باب 9.
2- يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ ذُنُوبُ اَلْمُؤْمِنِ إِذَا تَابَ مِنْهَا مَغفورَةٌ لَهُ فَلْيَعْمَلِ اَلْمُؤْمِنُ لِما يَستَأنِفُ بَعْدَ التَّوْبَةِ والْمَغْفِرَةِ أمَا واللَّهِ إِنَّها لَيْسَتْ إِءْلاً لِأَهْلِ اَلْأَيْمَانِ قُلْتُ فَإِنْ عَادَ بِعِدَالتَوْبَةِ وَالاستِغفارِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ عَادَ فِي التَّوْبَةِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ أُتري العَبدَ الْمُؤْمِنُ يَنْدَمُ عَلَيَّ ذَنبَهُ وَ يَسْتَغْفِرُ مِنْهُ وَ يَتُوبُ ثُمَّ لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ تَوْبَتَهُ قُلْتُ فَاِنَّهُ فَعَلَ ذلِك مِرَاراً يُذيبُ ثُمَّ يَتُوبُ ويَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقالَ كُلَّمَا عَادَ المُؤَنُ بِالأَستَغفارِ وَالتَّوبَةِ عَادَاللَّهُ عَلَيْهِ بِالْمَغْفِرَةِ وَا اَللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ ويَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ فَإِيَّاكَ أَنْ تُقَنِّطَ الْمُؤْمِنِينَ مِن رَحْمَةِ اللَّهِ اصول کافی، ج 2، ص 434 و بحارالانوار، ج 6، ص 406، ح 71.

به آن بازنگردد». عرض کردم: کدام یک از ما هست که بازنگردد؟ فرمودند: «ای ابوبصیر! همانا خداوند از بندگانش دوست دارد آن بنده ای را که در فتنه (گناه) واقع شود و بسیار توبه کند».(1)

و از همان حضرت نقل شده که فرمودند: «إِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ اَلْفِتَنَ اَلتَّوَّابُ»؛(2) همانا خداوند دوست می دارد بنده ای را که هر چند مرتکب گناه می شود بسیار توبه کننده باشد).

توبه باید متناسب با گناه باشد

کیفیت توبه، و حال و وضع توبه کننده، باید متناسب با گناه او باشد، پشیمانی و اضطراب و گریه و دعا کردنش، باید به مقدار و متناسب با بزرگی گناهش باشد، رفتار و لباس و خوراک و زمان و مکان توبه و استغفارش در حد معصیت و کار خلافش باشد. کفن دزد، چهل شبانه روز در بیابان، زیر آفتاب سوزان گریه و طلب عفو کند. ابولبابه خود را به ستون ببندد و از رسوایی نزد مردم دنیا، هراس نداشته باشد. علی بن یقطین، صورت بر خاک نهد و به ابراهیم جمال بگوید: صورتم را با کف پایت پامال کن و خجالت نکشد، قوم حضرت یونس علیه السلام باید در بیابان ناله

ص: 876


1- قَالَ أَبُو بَصِيرٍ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَيَّ اَللَّهُ تَوْبَةً نَصُوحاً قَالَ هُوَ اَلذَّنْبُ اَلَّذِي لاَ يَعُودُ فِيهِ أَبَداً قُلْتُ وَ أَيُّنا لَمْ يَعُدْ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ اَنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الْفِتَنَ التَّوَّاب. اصول کافی، ج 2، ص 432. و بحارالانوار، ج 6، ص 39. قال الجزری فی النهایة: «إنَّ الَّذین فتنوا المؤمنین والمؤمنات» قال: فتنوهم بالنار، أی امتحنوهم وعذبوهم، و منه الحدیث «المؤمن خلق مفتنا» أی ممتحنة یمتحنه الله بالذنب ثم یتوب، ثم یعود ثم یتوب، یقال: فتنته افتنة فتنة و فتونا: إذا امتحنته. (بحار، همان)، و فی جامع السعادات (فصل: وجوب التوبة)، قال الصادق علیه السلام :«إِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ اَلْمُفَتَّنُ اَلتَّوَّابُ» یعنی کثیر الذنب، کثیر التوبة.
2- همان.

سردهند. کسی که مال مردم را به زور و ظلم گرفته به صاحبانش برگرداند. کسی که گوشت بدنش از حرام روییده، با عبادت، آنها را آب کند، کسی که نماز نخوانده و روزه نگرفته، آنها را قضا کند و همینطور بقیه گناهان و خلاف کاری ها.

آداب توبه

آداب توبه: آداب تو به فراوان است که به برخی از آنها اشاره می کنم:

1- گناهکار باید فورا توبه کند و آن را به تأخیر نیندازد، زیرا تأخیر انداختن، بی اعتنایی به گناه و توبه و اهمیت ندادن به آن می باشد، و این خود گناهی دیگر است، خصوصا که مرگ، خبر نمی کند و هر لحظه ممکن است به سراغ انسان بیاید. به علاوه خداوند متعال فرموده است: پذیرش توبه تنها برای کسانی است که کار بدی را بدون توجه به عاقبت آن انجام دهند، سپس هر چه زودتر، توبه کنند، خداوند، توبه چنین افرادی را می پذیرد.«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَٰئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»(1)

و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «هیچ مؤمنی نیست که گناهی را مرتکب شود جز اینکه خدای عزوجل، هفت ساعت از روز به او مهلت دهد، پس اگر در این مدت) توبه کرد، چیزی بر او نوشته نشود، و اگر توبه نکرد، یک گناه بر او نوشته شود»؛ «مَا مِن مُؤْمِنٍ يُذْنِبُ ذَنْباً إِلآ أجَّلَهُ اللّه عزّوجل سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَانْ هُوَ تَابَ لَم يُكْتَبْ عَليه شئ وان هُوَ لَمْ يَفْعَلْ كَتَبَ اَللَّهُ عَلَيْهِ سَيِّئَة».(2)

ص: 877


1- سوره نساء 4، آیه 17.
2- اصول کافی، ج 2، ص 437، باب الاستغفار من الذنب، ح 3 و ح 9.

نیز صاحب تفسیر منهج الصادقین،«وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ*كِرَامًا كَاتِبِينَ*يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ »(1) روایت کرده که: «چون بندهای اطاعت خدا کند، فرشته دست راست شاد شود و با فوریت یکی را ده نویسد، و چون گناهی کند، هر دو فرشته دل تنگ شوند، فرشته دست چپ، خواهد بنویسد، فرشته دست راست گوید: تا هفت ساعت صبر کن، شاید پشیمان شود و توبه کند، پس اگر در این مدت توبه نکرد، فرشته دست راست به فرشته دست چپ گوید: گناه او را بنویس، عجب آدم جاهلی است که از این فرصت استفاده نکرد.

2- انسان گناهکار - علاوه بر پشیمانی - باید تصمیم بگیرد گناه را تکرار نکند.

خداوند متعال فرموده است:«وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»(2)؛ «و آنان که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا افتند و برای گناهان خود، طلب آمرزش کنند، و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ و بر گناه اصرار نمی ورزند (آن را تکرار نمی کنند، با این که می دانند) .

و گناهکار، اگر استغفار کند ولی همچنان مرتکب گناه شود، مصداق فرمایش امام باقر علیه السلام است که فرمود: «کسی که گناه را ادامه می دهد و در همان حال، از آن گناه استغفار می کند، مانند کسی است که استغفار را (العیاذ بالله) مسخره می کند»؛ «والمُقيمُ عَليٌ الذَّنبُ وَهُوَ مُستَغفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِي.(3)

ص: 878


1- سوره انفطار 83، آیه 10، 11 و 12: « به یقین بر شما نگهبانانی گماشته اند، بزرگوارانی نویسنده، که آنچه [ از خوب و بد انجام می دهید می دانند و ثبت و ضبط می کنند .
2- سوره آل عمران 2، آیه 135.
3- وسائل الشیعة، ج 11، ابواب جهاد النفس، ص 358، ح 8 از باب 86.

3- حقوق مربوط به حیثیت و آبروی مردم را به مثل تهمت، غیبت، اهانت، نمامی، فحاشی، تحقیر و سبک کردن دیگران، دل شکستن و... - که مرتکب شده، با حلالیت طلبیدن و یا لا اقل با استغفار برای آنان، جبران کند و بداند همه اینها مظلمه است. و کسی که مظلمه عباد بر گردنش هست مورد عفو الهی قرار نخواهد گرفت.(1)

4- حقوق مالی که بر ذمه او است، یا در اموالش موجود است!، به طلبکارها و صاحبانش بپردازد.

5- عباداتی که باید انجام می داد و از او فوت شده قضا و جبران کند.

6- به گناهان خود اعتراف کند و غصه دار و غمگین باشد و با تضرع و خشوع، طلب مغفرت نماید. (2)

7- در اماکن مقدسه - مثل مساجد، حرم ائمه علیهم السلام طلب مغفرت و دعا کند.

8- در اوقاتی که برای دعا سفارش شده - مثل روز عرفه، شب وقوف در مشعر الحرام، شبهای احیاء (شب قدر)، شبهای جمعه، دهه ی اول ذی حجه و... - طلب مغفرت و دعا کند. و در سحرها، بیش از سایر اوقات، دعا و طلب آمرزش کند، که خداوند متعال یکی از صفات مؤمنین را استغفار در سحر ذکر می کند.«وَ اَلْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ».(3)

ص: 879


1- قال رسول الله صلی الله علیه وآله : مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اَللَّهُ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ. سفینة البحار، واژه ظلم، ج 5، ص
2- «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ » سوره توبه، 102.وقد اتیتک یا الهی بعد تقصیری... معتذراً نادماً منکسراً.. مقراً معترفاً دعای کمیل.
3- الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ*الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ. سوره آل عمران، 17-16.

9- در نماز وتر (رکعت آخر نماز شب) هفتاد مرتبه بگوید: «اِسْتَغْفِرِ اَللَّهَ رَبِّي وَ اِتُوبْ اِلَیهِ».(1) 10- در جمع مؤمنین و همراه آنان دعا و طلب مغفرت کند.

11- غسل توبه کند و مقداری نماز بخواند و از خدا طلب عفو و مغفرت کند.

12- تقوا پیشه کند و متوسل به اهل بیت علیهم السلام شود.(2)

13- به پدر و مادر و ارحام خود بیشتر نیکی و احسان کند و از آنان بخواهد برایش طلب مغفرت کنند.(3)

14- عواقب بد گناهان را مد نظر قرار دهد، رسوایی و سرافکندی روز قیامت را در نظر بگیرد، شرمساری و روسیاهی محشر و در حضور پروردگار و پیامبر اکرم صل یالله علیه وآۀه را یادآور شود و از عمق جان طلب عفو و بخشودگی کند.(4)

ص: 880


1- امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس در نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار کند و آن را تا یک سال ادامه دهد، خداوند او را مشمول رحمت و عفو خود قرار می دهد. تفسیر برهان، ج 1، ص 273. (هشت روایت با سندهای مختلف به این مضمون آمده است).
2- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید پرهیزکاری پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید. (سوره مائده / 35)
3- قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ؛ برادران یوسف گفتند: ای پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکاریم. (سوره یوسف /97)
4- رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ ۖ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ؛ پروردگارا، هر که را تو به خاطر گناهانش به آتش افکنی، او را خوار و رسوا ساخته ای، و برای افراد ستمگر هیچ یاوری نیست. (سوره آل عمران، (192 مؤلف: توجه شود که نفرموده است: هر کس را به آتش افکنی او را می سوزانی، بلکه فرموده است: او را خوار و رسوا می کنی، که معلوم می شود خواری و رسوایی بدتر از سوختن است، لذا افراد آبرومند بیش از آنچه از سوختن می ترسند، از رسوایی و ذلت وحشت دارند، و حاضرند هر گونه رنج و ناراحتی را تحمل کنند، اما آبروی شان محفوظ بماند.

15- توجه کند که چه بسا در اثر توبه نکردن و تکرار گناه، آیات قرآن و احکام الهی را تکذیب و آنها را به مسخره گیرد.(1)

16- توجه کند که در اثر گناه و توبه نکردن، قلب، سیاه و دل سخت و قسی می شود و توفیقات الهی سلب می گردد، و دعا مستجاب نمی شود، و بلا نازل می گردد، و نعمتهای الهی گرفته می شود، و زندگی تلخ و ناگوار می شود و فرزندان فاسد و منحرف می گردند... (2)

17- از رحمت خداوند مأیوس نباشد و با تو به حقیقی مطمئن باشد که خداوند متعال توبه پذیر و غافر الذنوب است.(3)

18- مرگ و سختی جان دادن و وحشت قبر و گرفتاری قیامت را یادآور شود و از کمی توشه و دوری راه و عظمت محشر خائف و نگران باشد، همان گونه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام - با آن مقام منیع و مقام عصمت و آن همه اعمال شایسته - مضطرب و گریان بود. (در پاورقی(4) ملاحظه شود)

ص: 881


1- ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ؛ سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند. سوره روم، 10.
2- اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِيَ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِي تُغَيَّرُ اَلنِّعَمُ.... دعای کمیل
3- «وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ » سوره شورا، آیه 25.
4- ضِرَارُ بْنُ ضَمْرِهِ حضرت اَمِيرَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اين گونه تَوْصِيفُ كُرْدُفَأَقْسِمْ لَقَدْ شَاهَدْتُهُ لَيْلَةً فِي مِحْرَابِهِ وَ قَدْ ارخي اليل سدُولَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي قَابِضاً عَلَيَّ لِحْيَتَهُ يَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِيمِ ويَئِنُّ أَنِينَ الْحَزِينِ وَ يَقُولُ يَا دُنْيَا أَبِي تَعَرَّضْ وَ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ غُرِّي لاَحَانَ حِينُكِ أَجَلُكِ قَصِيرٌ وَ عَيْشُكِ حَقِيرٌ وَ قَلِيلُكِ حِسَابٌ وَ كَثِيرُكِ عِقابٌ فَقَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلاَثاً لاَ رَجْعَةَ إِلَيَّ اِلَيْكَ آهِ مِنْ بُعْدِ اَلطَّرِيقِ وَ قِلَّةِ اَلزَّادِ قَالَ مُعَاوِيَةُ كَانَ وَاللَّهِ اميرالمُؤْمِنِينَ كَذَلِكَ وَ كَيْفَ حُزْنُكَ عَلَيْهِ قَالَ حُزْنُ اِمْرَأَةٍ ذُبِحَ وَلَدُهَا فِي حَجْرِهَا قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ مُعَاوِيَةُ بكي وَ بَكَي اَلْحَاضِرُون. سفینة البحار، ج 8، ص 487 و (کشف الغمة، ج1، صفته، ص 95).

19- حال انبیاء و اولیاء و ائمه اطهار علیهم السلام- خصوصا امام سجاد و موسی بن جعفر علیهما السلام- را یادآور شود که چگونه راز و نیاز داشته و از تاریکی قبر و وحشت و غربت و تنگی قبر، گریه می کردند و مضطرب بودند.(1)

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در شب 19 ماه رمضان چه حالی داشت، (2)امام سجاد علیه السلام در ماه رمضان بیشتر شب را به نماز سپری می کرد و چون سحر میشد دعای معروف به دعای ابوحمزه ثمالی را می خواند و گریه می کرد. (3)

ص: 882


1- قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ كَانَ أَغَبَّ النَّاسِ فِي زَمَانٍ وَ أزهَدَهُم وَ أَفْضَلَهُمْ وَ كانَ إِذَا ح حَجَّ ماشِياً ورُبَّمَا مَشِيَ حافِياً وَ كَانَ إِذَا ذَكَرَ المَوتَ بِكَي وإِذا ذُكَرَ الْقَبْرَ كَيْ وَ إِذَا ذَكَرَ البَعثَ وَالنُّشوربَكِيَّ وَ إذا ذَكَرَ المَمَرَّ عَلَيَّ اَلصِّرَاطَ بكي وَ إِذَا ذَكَرَ العرعض عَلَي اَللَّهَ تَعَالَي ذِكْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً يُغْشَي عَلَيهِ مِنها وكَانٌ إِذَا قامَ في صَلاتِهِ تَرْتَعِدُ فَرائِصُهُ بَينَ يَدَي رَبِّهِ عزَّوجلَّ وكانَ إذَا ذَكَرَ الْجَنَّةَ والنَّارَ اضْطَرَّتْ اضْطِرَابَ السَّلِيمِ وَ سَأَلَ اَللَّهَ اَلْجَنَّةَ وَ تَعَوَّذَ بِهِ مِنَ اَلنَّارِ. بحارالانوار، ج 43، ص 331، به نقل از امالی شیخ صدوق رحمه الله
2- ابن شهر آشوب و غیره روایت کرده اند که: حضرت امیر علیه السلام در تمام آن شب بیدار بود... ام کلثوم عرض کرد: ای پدر ! این بیداری و اضطراب شما در این شب برای چیست؟ فرمود: در صبح این شب من شهید خواهم شد.... قالَتْ اُم كُلْثُومٍ وَ يُكْثُرُ الدُّخُولَ والخُرُوجَ وَ هُوَ يَنْظُرُ الَيَّ السَّمَاءَ وَ هُوَ قَلِقٌ يَتَمَلْمَلُ وَقَالَتْ فَلَمَّا رَأَيْتُهُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ قَلَقاً مُتَمَلْمِلاً كَثِيرالذِكْرِ والاسْتِغْفَارِ ارَقَتْ مَعَهُ لَيْلَتِي وَ قُلْتُ يَا اِبَّتَاهْ مَالِي اراك هَذَاهِ اَللَّيْلَةَ لاَ تَذُوقُ طَعْمَ اَلرُّقَادِ قَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ أَبَاكِ قَتَلَ الْأَبْطَالَ و خَاضَ الْأَهْوَالَ وَ مَا دَخَلَ لَهُ خَوْفٌ وَ مَا دَخَلَ فِي قَلْبِهِ رُعْبٌ أَكْثَرُ مِمَّا دَخَلَ فِي هَذِهِ اَللَّيْلَة... بحارالانوار، ج 42، ص 276 و 277.
3- در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم:فَمَالِي لاَ اِبْكِي اِبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي اِبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي ابْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَّالِ مُنْكِرٍ وَنَكيرٍ إيَّايَ ابكِي لِخُروجي مِن قَبري عُرياناً...، (امام زین العابدین علمی فرماید: چرا نگریم؟ گریه می کنم برای جان دادنم، گریه می کنم برای تاریکی قبرم، گریه می کنم برای تنگی قبرم، گریه می کنم برای پرسش منکر و نکیر از من، گریه می کنم برای بیرون آمدن از قبر در حالی که برهنه هستم...).

20- کفاره هایی که بر عهده او است - مثل کفاره تأخیر روزه قضای ماه رمضان و امثال آن را بپردازد. اگر خمس بر عهده او است، یا در اموالش موجود است، بپردازد. اگر مظالم عباد بر عهده دارد، رد کند و بداند ادای صدقات واجب و مستحب، و بدهی مالی موجب پاکی از آلودگی ها و جبران لغزشها و قبولی توبه او است.

خداوند متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است: از اموال مردم صدقات - بدهی های مالی - را بگیر که بدان وسیله، آنان را پاک و پاکیزه می سازی و خداوند تو به بندگانش را می پذیرد.(1)

اگر چیزی - ملک یا غیر آن را غصب کرده، به صاحبش، یا به ورثه او برگرداند و حتی مال الاجاره و درآمدهای مال غصب شده را نیز بپردازد یا حلالیت بطلبد.

21- خود را در معرض قصاص و مطالبه حقوق مردم قرار دهد، همانگونه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در ساعات آخر عمر مبارک، خود را در معرض قصاص قرار داد.(2)

ص: 883


1- خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ سوره توبه، 103 و 104 از اموال آنها صدقات (زکات و بدهی مالی) بگیر که بدان وسیله آنها را پاک می سازی و پرورش میدهی و (هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنان است و خداوند شنوا و دانا است. آیا نمی دانند که تنها خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند توبه پذیر و مهربان است؟
2- شیخ صدوق قدس سره در باب رحلت حضرت رسول صلی الله علیه وآله روایتی نقل کرده که خلاصه آن چنین است. «چون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در بستر بیماری قرار گرفت، اصحاب آن حضرت گرد او جمع شدند، پس به بلال فرمود: از مردم بخواه در مسجد جمع شوند. چون جمع شدند، حضرت در حالی که عمامه مبارک را بر سر بسته بود، وارد مسجد شد و رفت بالای منبر و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «ای اصحاب! چگونه پیامبری بودم؟ آیا خود جهاد نکردم؟ آیا دندان مرا نشکستید؟ آیا پیشانی مرا خاک آلود نکردید؟ آیا خون بر رخسارم جاری نکردید، تا آن که ریش من رنگین شد؟ آیا متحمل سختیها نشدم؟ آیا... ؟ آیا ...؟ اصحاب گفتند: آری یا رسول الله صلی الله علیه وآله حقا که برای خدا صبر کننده بودی و از بدیها نهی کننده بودی پس خدا تو را به بهترین پاداش ها، پاداش دهد. حضرت فرمود: حق تعالی حکم کرده و سوگند یاد کرده است که از ظلم ظلم کننده ای نگذرد، پس شما را به خدا سوگند می دهم هر که او را مظلمه ای نزد محمد صلی الله علیه وآله باشد برخیزد و قصاص کند که قصاص دنیا نزد من محبوب تر است از قصاص عقبی در حضور گروه ملائکه و انبیا، پس مردی به نام سوادة بن قیس از آخر مجلس برخاست و عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو یا رسول الله صلی الله علیه وآله ، هنگامی که از طائف می آمدی من به استقبال شما آمدم، شما بر ناقه غضبای خود سوار بودید و عصای ممشوق خود را در دست داشتید چون آن را بلند کردید که بر راحله خود بزنید بر شکم من آمد، ندانستم که به عمد بود یا به خطا، حضرت فرمود: معاذ الله که به عمد کرده باشم، پس به بلال فرمود برو خانه فاطمه (علیها السلام ) همان عصا را بیاور، چون بلال از مسجد خارج شد در بین راه ندا میداد: ای مردم کیست که نفس خود را پیش از روز قیامت در معرض قصاص قرار دهد؟ اینک محمد (صلی الله علیه وآله ) پیش از روز قیامت خود را در معرض قصاص در آورده است، چون به در خانه فاطمه (علیها السلام ) رسید در را کوبید و عرض کرد: ای فاطمه (علیها السلام ) پدرت عصای ممشوق خود را می طلبد، فاطمه (علیها السلام ) فرمود: امروز روز کار فرمودن عصا نیست، برای چه او را می خواهد؟ بلال عرض کرد: ای فاطمه (علیها السلام ) مگر نمی دانی که پدرت بر منبر بر آمده و با مردم وداع می کند، فاطمه (علیها السلام ) با شنیدن این سخن، سخت غصه دار شد، پس بلال عصا را گرفت و به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله شتافت و عصا را به آن حضرت داد. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: آن مرد کجاست؟ سواده عرض کرد: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله صلی الله علیه وآله من حاضرم، حضرت فرمود: بیا از من قصاص کن تا از من راضی شوی، سواده عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وآله شکم خود را بگشا، چون حضرت لباس خود را کنار زد، سواده گفت: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله ولی آیا اجازه میدهی لبهایم را بر شکم مبارک شما بگذارم؟ حضرت اجازه داد، سواده شکم حضرت را بوسید و گفت: پناه می برم به موضع قصاص شکم رسول خدا صلی الله علیه وآله از آتش جهنم، حضرت فرمود: ای سواده آیا قصاص می کنی یا عفو می نمایی؟ عرض کرد: یا رسول الله و عفو می کنم، حضرت فرمود: خداوندا تو سواده را عفو کن همان گونه که او پیامبرت را عفو کرد، پس حضرت از منبر پایین آمد و می گفت: پروردگارا امت محمد صلی الله علیه وآله را از آتش جهنم سلامت دار و حساب روز قیامت را بر ایشان آسان گردان. (بحارالانوار، ج 22، ص 507)

22- بر حضرت سیدالشهدا علیه السلام گریه کند که گریه بر آن حضرت موجب

ص: 884

میشود خمسه طیبه، برای او طلب مغفرت کنند.(1)

و از حضرت امام رضا علیه السلام نیز نقل شده که فرمود: گریه بر حسین علیه السلام گناهان بزرگ را محو می کند:«فِعَلي مِثْلُ اَلْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ اَلْبَاكُونَ فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ أَلْعِظَام».(2)

توبه کامل در کلام امام علی علیه السلام :

شخصی در حضور حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: استغفرالله. [چون استغفارش تنها به زبان بود و دلش از حقیقت آن خالی] حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، آیا میدانی استغفار چیست؟ استغفار درجه بلند مقامات و صدرنشینان عالم اعلی است، در استغفار شش چیز لازم است: 1- پشیمانی و تأسف از کردار گذشته، 2- عزم بر ترک آن برای همیشه، 3- ادای حقوق مردم به طوری که هنگام مرگ پاک باشد و خدا را ملاقات کند در حالی که حق کسی بر

ص: 885


1- شیخ صدوق رحمه الله نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: حسین بن علی علیه السلام با پدر و مادر و برادرش در منزل رسول خدا صلی الله علیه وآله است و گاهی بر جانب راست عرش قرار دارد و می گوید: پروردگارا! وفا کن به وعده ات که با من نموده ای، تا آن که گوید: و نظر می کند به آنان که بر او می گریند، و برای آنان طلب آمرزش می کند، و از پدر خود می خواهد که برای گریه کنندگان بر او طلب آمرزش کند، و می گوید: ای گریه کننده بر من، اگر بدانی آن چه از ثوابها، خدا برای تو مهیا کرده است، هر آینه شادی تو زیاده از اندوه تو خواهد بود، و از حق تعالی درخواست می کند که هر گناه و خطایی که گریه کننده بر او، انجام داده است بیامرزد. عن أبی عبدالله علیه السلام - فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ يَذْكُرُ حَالَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السلامُ قالَ وَإِنَّهُ لَيَنظُرُ إِلَيَّ مَنْ يَبْكِيهِ فَيَسْتَغْفِرُ لَهُ و يَسْأَلُ أَبَاهُ الإِسْتِغْفَارَ لَهُ ويَقول أَيُّهَا الْباكِي لَو عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَكَ لَفَرِحتَ أَكثَرَ مِمَّا حَزِنْتُ و إنَّهُ لَيَسْتَغْفِرُ لَهُ مِن كُلِّ ذَنْبٍ وخَطِيئَةٍ. کامل الزیارات و بحار، ج 44، ص 292، ح 35، و وسائل الشیعه، ابواب المزار، باب 66، ح 17
2- امالی شیخ صدوق ره، مجلس 27، و بحارالأنوار، ج 44، ص 284 و ص 279.

عهده اش نباشد، 4- هرواجبی را که ضایع کرده تدارک کند، 5- آنچه گوشت بدنش از حرام روییده با حزن بر آخرت، آبش کند تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت جدید در بدنش بروید، 6 - زحمت عبادت را به بدن خود بچشاند همان گونه که شیرینی و خوشی گناه را چشیده است، و هرگاه این شش چیز در تو پیدا شد، آن گاه بگو: استغفرالله.(1)

بهترین ماه: از ابن عباس، از بهترین ماه ها، و بهترین روزها، و بهترین اعمال پرسیدند، گفت: ماه رمضان بهترین ماه ها، و روز جمعه بهترین روزها، و نماز بهترین اعمال است.

حضرت امیر علیه السلام فرمود: کسی نمی توانست بهتر از پاسخهای ابن عباس پاسخ بدهد، ولی بهترین ماه ها ماهی است که انسان در آن توبه کند، و بهترین روزها، روزی است که انسان، با ایمان به سوی خدا برود، و بهترین اعمال عملی است که خدا قبول کند.(2)

داستان برخی افراد که موفق به توبه کامل شدند

1- توبه ابولبابه: در سفینة البحار (ج 1، ص 478) روایت کرده که چون رسول خدا صلی الله علیه وآله قلعه بنی قریظه را محاصره کرد [بنی قریظه جماعتی از یهود در نزدیکی مدینه، که به شدت مشغول اذیت و آزار پیامبر صلی الله علیه واله و مسلمانان بودند. نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن هنگام این بود که چاره ای جز جنگ با آنان نیست آنان از حضرت رسول صلی الله علیه وآله خواستند تا ابولبابه را نزد ایشان بفرستد تا در کار خود با او مشورت کنند؛ زیرا ابولبابه سابقه آشنایی با آنها را داشت. آن حضرت ابولبابه را نزد آنان

ص: 886


1- وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب 87، ح 4.
2- اثنی عشریه، باب سوم فی الثلاثیات، ص 120.

فرستاد. یهودیان به او گفتند: صلاح ما را چه می دانی، آیا قبول کنیم حکم رسول خدا صلی الله علیه وآله را؟ ابولبابه گفت: بلی قبول کنید، ولی بدانید نظر رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره شما، کشتن است، و اشاره به گلوی خود کرد. سپس از گفتار خود پشیمان شده و با خود گفت: به خدا و رسولش خیانت کردم و راز پیامبر صلی الله علیه وآله را آشکار ساختم و از قلعه یهود خارج شد و از شرمندگی اش نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله نیامد بلکه به مسجد رفت و ریسمانی به گردن خود بسته و خود را به ستون مسجد بست (آن ستون، نزدیک قبر رسول خدا صلی الله علیه واله و مشهور به اسطوانة التوبه است و گفت: از این ستون باز نشوم تا بمیرم یا خدا مرا بیامرزد.

خبر این کار را به رسول خدا صلی الله علیه وآله دادند فرمود: اگر نزد خودم آمده بود برایش از خداوند طلب آمرزش می کردم ولی حال که خود رو به خدا کرده است، من دخالت نمی کنم.

ابولبابه روزها روزه بود و شب ها دخترش مقداری خوراکی به اندازه ای که نمیرد به او می داد و هنگام قضاء حاجت او را باز می کرد.

پس از چندی که حال او چنین بود، هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله در اتاق ام سلمه بود، قبولی تو به او آن حضرت وحی شد و پیامبر صلی الله علیه وآله به ام سلمه فرمود:

خداوند ابولبابه را آمرزید.

ام سلمه گفت: اذن دهید او را به قبولی توبه اش آگاه سازم، فرمود: آگاهش کن.

ام سلمه سر خود را از حجره بیرون کرد و او را به آمرزش خداوند بشارت داد.

ابولبابه گفت: الحمدلله. مسلمانان آمدند او را از ستون بازکنند. گفت: نه به خدا، جز این که رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستش مرا باز کند، رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و فرمود: خداوند تو را آمرزید و مانند روزی شدی که از مادرت به دنیا آمدی. ابولبابه گفت: به شکرانه نعمت قبولی تو به ام، آیا اذن میدهید تمام دارایی ام را صدقه دهم؟

ص: 887

فرمود: نه. گفت: آیا دو ثلث دارایی ام را صدقه دهم؟ فرمود: خیر. گفت: پس ثلث دارایی ام، فرمود: به جا آور. سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله این آیه را تلاوت فرمود:

«وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ*خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ *أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(1)؛ «و گروهی دیگر به گناهان خود اعتراف کردند و گاهی کارهای خوب و نیک، و گاهی کارهای بد و گناه می کردند، امید است که خداوند توبه آنان را بپذیرد، خداوند غفور و رحیم است. از اموال آنان صدقه ای (زکات و بدهی مالی) بگیر که بدان وسیله آنها را پاک می سازی و پرورش می دهی و به آنها (هنگام گرفتن زکات دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنان است و خداوند شنوا و دانا است. آیا نمی دانند که تنها خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند توبه پذیر و مهربان است).

2- توبه شخصی که به ساز و آواز و غنا گوش میداد: شخصی به نام ( مسعده)) گفت: محضر امام صادق علیه السلام بودم که مردی به آن حضرت گفت: در منزل وقتی که به دستشویی می روم، چون کنیزان همسایه مشغول خوانندگی و نوازندگی هستند، گاهی نشستنم را طول می دهم تا آواز آنها را بیشتر بشنوم.

حضرت فرمود: استماع لهو را ترک کن.

آن مرد گفت: ای مولای من! من که به مجلس آنها نرفتم، فقط صدای آواز را

ص: 888


1- سوره توبه، آیات 102-104.

می شنیدم. حضرت فرمود: آیا آیه قرآن را نخوانده ای: «إنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ كُلُّ أُؤْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً »(1) ؛ « به درستی که گوش و چشم و دل، در قیامت از آنچه شنیده و دیده و اعتقاد پیدا کرده اند، مورد سؤال قرار می گیرند».

آن مرد گفت: این آیه را در نظر نداشتم و از عمل خود پشیمانم و دیگر چنین کاری نخواهم کرد و از گذشته خود توبه می کنم و از خدا آمرزش می طلبم.

حضرت فرمود: برخیز و غسل توبه کن و هر چه بخواهی نماز بخوان، زیرا مداومت بر گناه بزرگی می کردی، چه بسیار بدحالی میداشتی اگر با این حال می مردی. خدای را سپاسگزار باش که پیش از مرگ، آگاه شده و از او بخواه که از هر چه خشنود نیست توفیق توبه دهد، زیرا هر چه خدا به آن راضی نیست زشت و ناپسند است، و کار زشت را به اهلش واگذار، که هر کاری اهلی دارد.(2)

3- توبه علی بن یقطین: علامه مجلسی در بحار ج 48، ص 85) نقل کرده که: ابراهیم جمال که یکی از شیعیان بوده، خواست خدمت علی بن یقطین رضی الله عنه برسد، چون ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر هارون الرشید بود، و به حسب ظاهر شأن ابراهیم نبود که در مجلس علی بن یقطین وارد شود،

ص: 889


1- سوره اسراء / 36.
2- عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عُبَيْرٍ اَللَّهِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ بِأَبِي أَنْتَ وأُمِّي إنَّنِي أَدْخُلُ كَنِيفاً لِي وَ لِي جِيرَانٌ عِنْدَهُمْ جَوَارٍ يَتَغَنَّيْنَ ويَضْرِبْنَ بِالْعُودِ فَرُبَّمَا أَطَلْتُ الْجُلُوسَ اسْتِمَاعاً مِنِّي لَهُنَّ فَقَالَ لاتَفْعَلْ فَقالَ الرَّجُلُ واللَّهِ مَا آتِيهِنَّ إِنَّمَا هُوَ سَمَاعٌ أَسْمَعُهُ بِأُذُنِي فقال للّهِ أَنْتَ أَمَا سَمِعتَ اللَّهَ عزَّوجل يَقولُ إنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ والْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْئولاً فَقَالَ بَلي وَاللَّهِ لَكَأَنِّي لَمْ أَسمَعْ بِهَذِهِ الآيَةِ مِن كِتَابِ اَللَّهِ مِنْ أَعْجَمِيٍ وَلاَ عَرَبِيٍ لاَ جرَمَ أنَّنِي لاَ أَعُودُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ أَنِّي أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ فَقَالَ لَهُ قُمْ قَاغتَسِلْ وسَلْ مَا بَدَا لَكَ فَإِنَّكَ كُنْتَ مُقِيماً عَلَيَّ أَمْرٌ عَظِيمٌ مَا كانَ أسوَءَ حالِكَ لَوَمَت عَلَيَّ ذلِكَ حَمداللَّهُ وَسَلَهُ التَّوبَةُ مِن كُلِّ ما يَكرَهُ فَإِنَّهُ لايَكرَهُ إِلاَّ كُلَّ قَبِيحٍ وَالقَبيحِ دَعْهُ لِأَهْلِهِ فَإِنَّ لِكُلِّ أَهْلا . فروع کافی، ج 6، کتاب الاشربة، ص 432، ح 10 و وسائل الشیعه، ابواب الاغسال المندوبة، باب 18، ح 1.

لذا او را راه نداد و اتفاقا در همان سال علی بن یقطین به حج مشرف شد، در مدینه خواست خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مشرف شود، حضرت او را نپذیرفت، روز دوم در بیرون خانه، علی بن یقطین آن حضرت را ملاقات کرد و گفت: ای سید من! تقصیر من چه بوده که مرا راه ندادید؟

حضرت فرمود: به جهت آن که برادرت ابراهیم جمال را راه ندادی و حق تعالی سعی (حج و اعمال) تو را قبول نمی کند مگر بعد از آن که ابراهیم تو را عفو کند.

علی بن یقطین گفت: ای سید و مولای من! ابراهیم را من در این وقت کجا ملاقات کنم؟ من در مدینه ام و او در کوفه، فرمود: هرگاه شب شود تنها به بقیع برو بدون آن که کسی متوجه شود، در آن جا شتری خواهی دید، آن شتر را سوار و به کوفه برو.

علی بن یقطین شب به بقیع رفت و شتر را سوار شد به اندک زمانی در خانه ابراهیم جمال رسید، شتر را خوابانید و در را کوبید، ابراهیم پرسید: کیست؟ گفت:

علی بن یقطینم، ابراهیم گفت: علی بن یقطین در خانه من چه می کند؟ گفت:

بیرون بیا که کار مهمی دارم و قسم داد که او را اذن دخول دهد، چون داخل شد گفت: ای ابراهیم! آقا و مولی علیه السلام مرا قبول نمی کند مگر آن که تو از من درگذری.

گفت: غَفَرَاللهُ لَکَ، پس علی بن یقطین صورت خود را بر خاک نهاد و ابراهیم را قسم داد که پا روی صورت من بگذار و صورت مرا زیر پای خود پایمال کن، ابراهیم امتناع کرد، علی او را قسم داد که چنین کند، پس ابراهیم پا به صورت علی بن یقطین گذاشت و صورت او را زیر پای خود پایمال کرد و علی بن یقطین می گفت: «اَللّهُمِّ اشهَد» بار الها ! تو شاهد باش. پس بیرون آمد و سوار شد و همان شب به مدینه برگشت و شتر را در خانه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام خوابانید، آن گاه حضرت او را اذن داد. بر آن جناب وارد شد و حضرت از او قبول فرمود.

ص: 890

مؤلف: از ملاحظه این خبر معلوم می شود که حقوق برادران دینی تا چه اندازه اهمیت دارد. نیز می فهماند که وظیفه مسئولان امور، نسبت به مراجعین و مردم چگونه باید باشد، همچنین بیانگر آن است که عذرخواهی و طلب عفو از کسی که به او اهانت شده و به چشم حقارت به او نظر شده است، تا چه حد متواضعانه و در کمال فروتنی باید باشد، و از تربیت شده امام علیه السلام و شیعه واقعی اهل بیت علیهم السلام، این گونه رفتار پسندیده انتظار است. به علاوه، این داستان می رساند که امام علیه السلام شخص خلافکار را نمی پذیرد - هرچند مثل علی بن یقطین وزیر هارون باشد - مگر بعد از توبه و تحصیل رضایت کسی که به او اهانت کرده است.

4- توبه بشر حافی: روزی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از درب خانه بشر عبور می کرد که صدای ساز و آواز به گوشش رسید، از کنیز بشر - که برای خالی کردن خاکروبه به درب منزل آمده بود - پرسید: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز گفت: البته که آزاد و آقا است. حضرت فرمود: راست گفتی، زیرا اگر بنده بود از مولای خود شرم می کرد و می ترسید، کنیز به داخل خانه برگشت، بشر که بر سر سفره ی شراب نشسته بود از او پرسید چرا دیر آمدی؟ او جریان مرد ناشناس را نقل کرد. سخن کوتاه حضرت بر دل بشر نشست و همانند برق، قلبش را نورانی و دگرگون کرد، سفره شراب را ترک کرد و با پای برهنه بیرون آمد تا خود را به امام علیه السلام رساند، عرض کرد: آقای من! از خدا و شما معذرت می خواهم، من بنده خدا بوده و هستم، اما بندگی خودم را فراموش کرده بودم. ولی اکنون به خودم پی بردم و از اعمال گذشته ام توبه می کنم، آیا توبه ام قبول است؟ حضرت فرمود: آری، ولی برای همیشه از گناهان خود خارج شو، و معصیت را برای همیشه ترک کن. بشر توبه کرد و در سلک عباد و زهاد و اولیاء خدا در آمد و به شکرانه این نعمت تا آخر

ص: 891

عمر پای برهنه راه می رفت.(1)

5 - توبه همسایه ابوبصیر با ضمانت امام صادق علیه السلام : ابوبصیر گوید: من همسایه ای داشتم که از کارگزاران و خدمه بنی امیه بود و مال زیادی به دست آورده بود و زنهای خواننده و رقاصه» در خانه اش آورده و دائما مجلس لهو و پایکوبی به پا می کرد و سرو صدای آنها مرا می آزرد. چندین مرتبه به او پیام دادم و او اعتنا نمی کرد و سرانجام گفت: ای ابوبصیر، من گرفتار هوا و هوس و وسوسه شیطان شده ام و نمی توانم دست بردارم. اگر حال مرا، خدمت مولایت حضرت صادق علیه السلام عرضه بداری، امید است به برکت دعای او خدا مرا نجات دهد و از بند نفس و هوا و هوس رها سازد.

ابوبصیر گوید: از کوفه به مدینه رفتم و خدمت امام علیه السلام ، حال و رفتار همسایه ام را بازگو کردم و پیام او را به حضرت رساندم. امام صادق علیه السلام فرمود:

وقتی به کوفه برگشتی، او به دیدنت می آید، از قول من به او بگو جعفر بن محمد گفت: کارهای خلاف شرع را ترک کن تا من بهشت را برای تو ضامن شوم.

ابوبصیر گوید: وقتی به کوفه برگشتم آن همسایه به دیدنم آمد. فرموده امام علیه السلام را برایش نقل کردم، هنگامی که ضمانت امام علیه السلام را شنید، اشکش جاری شد و گفت: تو را به خدا سوگند، جعفر بن محمد علیهما السلام چنین گفت؟ من سوگند یاد کردم که آری، آن حضرت چنین فرمود. گفت: برای من همین بس است و از خانه من خارج شد، چند روز گذشت، شخصی را نزد من فرستاد، من به خانه اش رفتم، دیدم پشت در ایستاده است. همین که مرا دید صدا زد: ای ابوبصیر ! اموالی را که

ص: 892


1- «منهاج الکرامة» علامه حلی قدس سره، ومنتهی الآمال، تاریخ حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام ، فصل هفتم

در دستگاه بنی امیه جمع کرده بودم داشتم و حتی لباس تنم را هم از خانه بیرون فرستادم و الآن برهنه ام. ابوبصیر گوید: نزد دوستانم رفتم ولباس و مایحتاج برای او فراهم کردم و او را پوشاندیم. پس از چند روز مجددا نزد من فرستاد که من بیمارم، به عیادتش رفتم و سرانجام در بستر مرگ بیهوش شد و باز بهوش آمد و آخرین کلامش این بود که گفت: ای ابوبصیر ! به خدا سوگند مولایت حضرت جعفر بن محمد صلی الله علیه وآله وفا کرد برای من به آنچه ضمانت کرده بود. یَا عَلِیٌّ وَفَی لِی وَاللهِ صاحِبُکَ (جعفر بن محمد علیه السلام ). این جمله را گفت و دنیا را وداع کرد. سال بعد به مکه معظمه رفتم و سپس به مدینه مشرف شدم، همین که وارد راهرو منزل امام صادق علیه السلام شدم، آن حضرت صدا زد: ای ابوبصیر! ما وفا کردیم برای همسایه ات آنچه را ضامن شده بودیم.(1) 6- توبه بهلول: روایت است که معاذ بن جبل با چشم گریان بر پیامبر

ص: 893


1- عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ كَانَ لِي صَدِيقٌ مِنْ كُتَّابِ بَنِي أُمَيَّةَ فَقَالَ لِي اِسْتَاذِنْ لِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ فَاسْتَأذَنتُ لَهُ عَلَيْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ سَلَّمَ و جلس ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ فِي دِيوَانِ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْيَاهُمْ مَالًا كَثِيراً وَ أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلامُ لَوْلاَ أَنَّ بَنِي أُميَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الفَيءَ وَ يُقَالُ عَنْهُمْ ويَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا ولَوْ تَرَكَهُمُ النَّاسُ وَ مَافِي أَيْدِيهِمْ مَا وَجَدُوا شَيْئاً إِلاَّ مَا وَقَعَ فِي أَيْدِيهِمْ فَقَالَ الْفَتَي جُعِلْتُ فِدَاكَ قُلْ لِي مَخْرَجٌ مِنْهُ قَالَ إِنْ قُلْتُ لَكَ تَفْعَلُ قَالَ أَفْعَلُ قَالَ لَهُ فَاخْرُجْ مِن جَمِيعِ مَا اكْتَسَبْتَ فِي دِيوَانِهِمْ مِمَّنْ عَرَفتَ هُم رَدَدْتَ عَلَيهِ مَالَهُ ومَنْ لَم تَعْرِفْ تَصَدَّقْتَ بِهِ وَ أَنَا أَضْمَنُ لَكَ علي اللّه عزّوجلّ الجنةَ قالَ فَأَطْرَقَ اَلَّتِي رَأْسُهُ طَوِيلاً ثُمّ قال: قَدْ فَعَلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ اِبْنُ أَبِي حَمْزَةَ فَرَجَعَ الفتي مَعَنَا إِلَيَّ اَلْكُوفَةَ فَمَا تَرَكَ شَيْئاً عَلَيَّ وَجْهُ الْأَرْضِ إِلاَّ خَرَجَ مِنْهُ حَتي ثِيَابُهُ اَلَّتِي كانَت علَيَّ بَديهِ قال فَقَسَمْتُ لَهُ قَسَمَهُ واشْتَرَيْنَا لَهُ ثِيَاباً وبَعَثْنَا إِلَيْهِ نَفَقَهُ قَال: فَمَا أُتِيَ عَلَيْهِ الآ أشهر قَلاَئِلُ حَتَّي مَرِضَ فَكُنَّا نَعُودُهُ قَالَ فَدَخلتُ عَلَيْهِ يَوْماً وهُوَ فِي السَّوْقِ قالَ فَفَتَحَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ وفي لي وَاللَّهِ صَاحِبُكَ قالَ ثُمَّ مَاتَ فَتَوَلَّيْنَا أَمْرَهُ فَخَرَجْتُ حَتَّي دَخَلْتُ عَلَيَّ أَبِي عَبْداللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ يَا عَلِيُّ وَفَيْنا واللَّهِ لِصَاحِبِكَ قَالَ فَقُلْتُ صَدَقتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَكَذَا وَاللَّهِ قالَ لِي عِندَ مُؤَيِّهِ. سفینه البحار، ج 5، ص 383 و کافی، ج 5، ص 106.

اکرم صلی الله علیه وآله وارد شد، حضرت به او فرمود: چه چیز باعث گریه تو شده است؟ عرض کرد یا رسول الله! بیرون خانه جوانی است که مانند زن بچه مرده می گرید و اجازه ورود می خواهد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: او را احضار کن. او را حاضر کردند، فرمود:

ای جوان! چه چیزی تو را به گریه آورده است؟ عرض کرد: چگونه نگریم و حال آن که گناهان زیادی بجا آورده ام، اگر خدا مرا به پاره ای از آنها مؤاخذه کند مرا به آتش جهنم می سوزاند.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: آیا شریک برای خدا قرار داده ای؟ گفت: پناه به خدا می برم از این که شریک برای او قائل شده باشم. فرمود: آیا کسی را بدون حق کشته ای؟ عرض کرد: نه. پس آن حضرت فرمود: خداوند می آمرزد گناهان تو را هر چند مانند کوههای محکم باشد. جوان گفت: گناهانم بسیار بزرگتر از کوههای سخت است. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند می آمرزد گناهان تو را هر چند در سنگینی مانند زمین های هفتگانه و دریاها و درختها و آنچه از خلق بوده باشد.

جوان گفت: گناهانم از همه اینها بزرگتر است. رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود: می آمرزد گناهانت را هر چند به مانند آسمانها و ستارگان و عرش و کرسی باشد.

بالأخره جوان پرده از گناهانش برداشت و گفت که هفت سال است که نبش قبر کرده و مرده ها را برهنه می ساخته و کفنشان را بیرون آورده ام، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

از نزد من دور شو...

جوان از نزد آن حضرت خارج و توشه ای برداشته و از شهر به کوههای مدینه رفت و دستها را به گردنش بسته و در ناله هایش می گفت: خدایا ! بنده ذلیل توأم.

گناهکارم و از کردار خود پشیمانم. تو را به بزرگیت قسم میدهم مرا رد مفرما و از رحمتت محروم مساز. و چهل شبانه روز در این حال بود و تضرع و گریه می کرد.

بعد از این مدت عرض کرد خدایا ! با من چه کردی؟ اگر آمرزیدی به رسولت خبر

ص: 894

ده و اگر نیامرزیدی و می خواهی مرا عقوبت کنی، پس زودتر مرا به آتش بسوزان، یا به عقوبت دیگر مبتلا فرما و مرا از رسوایی قیامت نجات ده. پس خداوند این آیات را بر پیامبرصلی الله علیه وآله با نازل فرمود:« وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»(1)؛ «و آنها که وقتی مرتکب زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می افتند و برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند، و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد و بر گناه اصرار نمی ورزند با این که می دانند».

چون این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله از خانه بیرون آمد و این آیه را تلاوت کرد و به اصحاب فرمود کیست که مرا از جای آن جوان تائب خبر دهد؟ گفتند: یا رسول الله صلی الله علیه وآله در فلان کوه است. حضرت با عده ای از اصحاب به آنجا رفتند.

رسول خدا نزد او آمد دستانش را از گردنش باز کرد، گرد و غبار از سر و صورتش پاک نمود و فرمود: بشارت باد تو را که خداوند عفوت کرد، سپس رو به اصحاب کرد و فرمود: گناهان را مانند بهلول تدارک کنید. (2)

7- توبه شخصی که از عذاب خائف بود: از امام صادق علیه السلام نقل شده که روزی

ص: 895


1- سوره آل عمران / 135.
2- هُوَ قَائِمٌ بَيْنَ صَخْرَتَيْنِ مَغْلُولَةً يَدَاهُ الي عُنُقُهُ قَدِ اِسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ تَساقطت اِشْفَارُ عَيْنَيْهِ مِنَ الْبُكاءِ وَ هُوَ يَقولُ سَيِّدِي قَدْ اَحْسَنْتَ خَلْقِي وَاَحْسَنْتَ صَورَتي فَلَيْتَ شِعْرِي مَا ذَا تُرِيدُ بِي أَفِي النَّارِ تُحْرِقُنِي أَوْ فِي جِوارِكَ تُسكِنني اَللّهُمَّ إِنَّكَ قَدْ أَكْثَرْتَ الإِحْسَانَ إِلَيَّ فَأنعمتَ عَلَيَّ فَلَيْتَ شِعْرِي مَا ذَا يَكُونُ آخِرُ أَمْرِي إِلَيَّ اَلْجَنَّةُ تزفُّني يَزفُّونَ أي يُسْرِعُونَ أم إِلَيَّ النَّارُ تَسوقُني اللَّهُمَّ إِنَّ خَطِيئَتِي أَعْظَمُ مِنَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ فَلَيْتَ شِعْرِي تَغْفِرُ خَطِيئَتِي أَمْ تَفْضَحُنِي بِهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ هَذَا وَ هُوَ يَبْكِي فَدُنِيَ مِنْهُ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله فَاطْلُقَ يَدَيْهِ وَقَالَ يَا بُهْلُولُ أَبْشِرْ فَإِنَّكَ عَتِيقُ اَللَّهِ مِنَ اَلنَّارِ ثُمَّ قَالَ صَلِي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لاِصِحَابِهِ هَكَذَا تَدَارَكُوا اَلذُّنُوبَ كَمَا تَدَارَكَهَا بُهْلُولٌ ثُمَّ تلاعليهِ الآية وَ بَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ. تفسیر صافی، جزو 4، ص 298، سوره آل عمران، ذیل تفسیر آیه 135.

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با جمعی از اصحاب نشسته بودند، شخصی خدمت آن حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! با پسری عمل قبیحی انجام داده ام مرا پاک گردان و حد الهی را بر من جاری کن. حضرت فرمود: برو به خانه ات، مگر دیوانه شده ای که چنین حرفی میزنی؟ آن شخص تا چهار مرتبه آمد و به عمل زشت خود اقرار کرد، مرتبه چهارم که اقرار کرد و ثابت شد، حضرت فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در باره مثل تو، سه حکم مقرر فرموده است، هر یک را می خواهی اختیار کن، گفت: آن سه حکم کدام است؟ فرمود: یا یک ضربت شمشیر بر گردنت بزنند، یا با دست و پای بسته از کوه پرتت کنند، یا به آتش بسوزانندت. گفت: یا امیرالمؤمنین! کدام دشوارتر است؟ فرمود: به آتش سوزانیدن، گفت: من این را اختیار می کنم که دشوارتر است، حضرت فرمود: خود را آماده کن تا حد را بر تو جاری کنیم. آن مرد برخاست و دو رکعت نماز خواند و گفت: خداوندا گناهی کردم که میدانی و از عقاب تو ترسیدم و به نزد وصی و پسر عم پیامبرت آمدم و از او تقاضا کردم مرا پاک کند، او مرا مخیر گردانید در میان سه صنف از عذاب، خداوندا من دشوارتر را اختیارکردم، از تو می خواهم که این را کفاره گناه من گردانی و مرا به آتش آخرت نسوزانی، پس با چشم گریان برخاست و رفت در میان گودالی که از برای او کنده و آتش در اطرافش افروخته بودند نشست. امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحاب همگی گریان شدند، حضرت فرمود: ای جوان ! ملائکه آسمانها و ملائکه زمین را به گریه در آوردی، خداوند توبه تو را قبول فرمود، برخیز و دیگر چنین کاری نکن.(1)

8- جوان گنه کاری که بر روی سرش حرکت کرد: از امام زین العابدین علیه السلام

ص: 896


1- وسائل الشیعه، باب 5، ابواب حد اللواط، ح 1. ترجمه روایت تلخیص شد.

روایت شده که: مردی با خانواده اش مسافرت دریا کرد، کشتی آنها شکست و از اهل کشتی فقط زن آن مرد نجات یافت و در جزیره ای پناهنده شد، در آن جزیره مرد جوان راهزنی بود که هر نوع گناه مرتکب می شد. ناگاه چشمش به آن زن افتاد، به او گفت: تو انسانی یا جی؟ گفت: انسانم. آن مرد راهزن عاصی چنان متوجه زن شد که با همسرش رفتار می کند، هنگامی که آماده نزدیکی با او شد، زن مضطرب و لرزان گشت، به او گفت: چرا لرزان و مضطرب شدی؟ زن اشاره به آسمان کرد و گفت: از او می ترسم! مرد گفت: مگر تا کنون چنین کاری نکرده ای؟ ازنا نداده ای ؟ زن گفت: به عترت خدا سوگند، نه. مرد گفت: تو از خدا این چنین می ترسی، در صورتی که چنین کاری نکرده ای و من تو را مجبور می کنم، سوگند به خدا من سزاوارترم از خدا بترسم، سپس بدون انجام عملی برخاست و به سوی خانواده اش حرکت کرد و همواره به فکر توبه و بازگشت به خدا بود. در اثنای راه، به راهبی برخورد و آفتاب داغ بر آنها می تابید، راهب به آن جوان گفت: دعا کن تا خدا ابری بر سر ما آورد تا آفتاب ما را اذیت نکند. جوان گفت: من برای خود نزد خدا کار نیکی نمی بینم تا جرأت کنم از او چیزی بخواهم، راهب گفت: پس من دعا می کنم و تو آمین بگو. گفت: مانعی ندارد، راهب دعا کرد و جوان آمین گفت.

طولی نکشید که ابری بر سر آنها سایه افکند، هر دو زیر سایه رفتند تا رسیدند سر دو راهی، راهب از یک راه و جوان از راه دیگر رفت، و ابر همراه جوان حرکت کرد.

راهب گفت: ای جوان ! تو بهتر از من هستی، دعا به خاطر تو مستجاب شد نه به خاطر من. گزارش کار خود را به من بگو. جوان داستان آن زن را بیان کرد، راهب گفت: چون تو از خدا ترسیدی و گناه نکردی، گناهان گذشته ات بخشیده شد و

ص: 897

آمرزیده شدی، اکنون مواظب باش که در آینده چگونه باشی.(1)

9- اصحاب رقیم(2): از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: سه نفر به راهی می رفتند، ناگاه باران، آنها را فراگرفت و به خاطر شدت باران، وارد غاری شدند، و بر اثر ریزش کوه، درب غار بر آنها بسته شد، یک نفر از آنان به دو نفر دیگر گفت:

سوگند به خدا جز راستی، شما را نجات نمی دهد، باید هر یک از ما خدا را بخواند به آنچه تنها برای خدا و به جهت ترس از خدا انجام داده است.

یکی از آنها گفت: بار خدایا میدانی که من کارگری گرفتم و مزد او یک پیمانه برنج بود، وقتی تحویل او دادم، قبول نکرد و نزد من گذاشت و رفت. من برنجها را کاشتم و از برداشت آن گاوی خریدم و چند رأس گاو شدند، سپس آمد و گفت:

من نزد تو پیمانه ای برنج داشتم، گفتم: برو این گاوها را ببر، اینها از همان برنج است. او گاوها را برد، خدایا اگر میدانی از ترس تو این کار را کردم، گشایشی به ما بده. در این هنگام سنگ شکاف برداشت.

دیگری گفت: بار خدایا میدانی من پدر و مادر پیری داشتم و هر شب از شیر گوسفندان خود، برای آنها می بردم، یک شب دیر کردم و چون رسیدم خواب بودند، خوش نداشتم آنان را از خواب بیدار کنم، و راضی هم نبودم بدون غذا شب را صبح کنند، لذا تا اذان صبح بالای سر آنها ماندم، خدایا اگر می دانی که از ترس تو این کار را کردم گشایشی به ما بده، سنگ شکاف بیشتری پیدا کرد و آسمان رادیدند.

ص: 898


1- اصول کافی، ج 2، ص 67، باب الخوف والرجاء، ح 8.
2- «أم حَسِبْتَ أينَ أصحابُ الكَهفِ والرَّقيمِ كَانُوا مِن آيَاتِنَا عَجَباً» غالب مفسرین گفته اند: اصحاب کهف و رقیم یک گروه هستند، و رقیم نام کوهی است که غار در آن واقع است، یا نام آن وادی است که غار در آن واقع است، با نام سگ آنها است، یا رقیم از ماده رقم، به معنای نوشتن است، که نام آنها را بر الوحی نوشتند و بر در غار نصب کردند. سفینة البحار، ج 3، ص 399، واژه «رقم).

سومی گفت: خدیا میدانی که من دختر عمویی داشتم که از همه دخترها بیشتر دوستش داشتم، و خواستم از او کام دل بگیرم، تا اینکه به او دست یافتم و هنگامی که خواستم نزدیکی کنم، گفت: از خدا بترس و آبروی مرا مریز، من برخاستم و عملی انجام ندادم. خدایا اگر می دانی که از ترس تو چنین کردم، گشایشی به ما بده، خداوند گشایش به آنها داد و از شکاف کوه بیرون شدند.(1)

10 - توبه قوم حضرت یونس علیه السلام:«فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ»(2)؛ « چرا هیچ یک از اقوام و ملت ها به موقع، ایمان نیاوردند، تا به حالشان مفید باشد، جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند، عذاب خوار کننده را در زندگی دنیا از آنها برطرف ساختیم و تا مدتی آنان را بهره مند نمودیم».

روایت شده که: حضرت یونس علیه السلام حدود سی و سه سال قوم خود را - که افزون از صد هزار نفر بودند - ارشاد و موعظه کرد و تنها دو نفر ایمان آوردند، اول مردی عالم و دانشمند، به نام روبیل، دوم مردی عابد و مقدس، به نام تنوخا.

حضرت یونس دید مردم دعوت او را اجابت نکرده، ایمان نمی آورند و او را تکذیب می کنند و از توهین و سبک کردن او هم کوتاهی نمی کنند. حضرت از رفتار قوم خود دلتنگ و خسته شد و به خدا شکایت کرد و عرض کرد: بار پروردگارا! من از هدایت قوم خود مأیوس و ناامید هستم و از تو می خواهم عذاب را بر آنان نازل فرمایی.

سرانجام خداوند به آن حضرت وعده داد قومش را عذاب کند و فرمود: در روز

ص: 899


1- خصال شیخ صدوق، باب ثلاثه، ح 218، و بحارالانوار، ج 70، ص 379، باب خوف و رجا، ح 29.
2- سوره یونس 10، آیه 98.

چهارشنبه عذاب را بر آنها نازل می کنم. حضرت یونسعلیه السلام این مطلب را به تنوخا مرد عابد) خبر داد و او خوشنود شد و گفت: سزاوار نیست بیش از این مردم عنود را مهلت دهی، و به اتفاق نزد روبیل (مرد عالم) آمدند و به او خبر دادند، و گفتند از میان قوم خارج شویم که به عذاب آنها گرفتار نشویم. روبیل گفت: ای پیامبر خدا ! در میان مردم اطفال و زنان و افراد نادان وجود دارند، به آنها رحم کن و از خدا بخواه عذاب نازل نکند. تنوخا به روبیل پرخاش کرد که تو نمی خواهی پیامبر خدا از شتر مردم بی ایمان و بی حیا و بداخلاق، نجات یابد. روبیل به او گفت: تو مرد جاهل و نادانی هستی و چنانچه شما از میان قوم خارج شوید، من خارج نمی شوم و آنان را وانمی گذارم تا هر چه بر آنان وارد شد بر من هم فرود آید.

سرانجام حضرت یونس علیه السلام به اتفاق تنوخا قوم را رها کرده و از شهر خارج شدند.

وقتی روبیل متوجه شد که حضرت یونس علیه السلام از میان قوم خارج شده، رفت بالای بلندی و با صدای بلند مردم را دعوت کرد و فرمود: حضرت یونس علیه السلام از خدا تقاضای عذاب کرده و خدا به او وعده داده است که روز چهارشنبه عذاب نازل کند، و او به اتفاق تنوخا از شهر خارج گشت که به عذاب شما مبتلا نشود، ولی من ماندم تا شما را آگاه کنم، و بدانید در روز چهارشنبه همه شما در معرض عذاب الهی هستید.

ترس و وحشت مردم را فرا گرفت و گفتند: راه نجات چیست و ما چه کنیم؟ روبیل گفت: تنها راه نجات شما این است که به راهنمایی من گوش کنید و به آنچه می گویم عمل نمایید، شاید عذاب از شما برطرف شود.

مردم یک صدا گفتند: ای روبیل ما تو را مردی عالم و مهربان و راستگو می شناسیم و هر دستوری بدهی عمل می کنیم.

ص: 900

روبیل گفت: دستور من این است که هر کس مال کسی را غصب کرده به او برگرداند، و چنانچه حق کسی را ضایع کرده جبران کند و حلالیت بطلبد، و یک روز قبل از چهارشنبه، که روز وعده عذاب است، همه به بیابان بروید و اطفال شیر خوار را از مادران جدا کنید و بچه های گوسفندان را نیز از مادرانشان جدا سازید، مادران را یک طرف بیابان، اطفال و بچه های گوسفندان را در طرف دیگر قرار دهید. مردان یک سمت بیابان، و زنان در سمت دیگر، و این برنامه را پیش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه انجام دهید.

صبح چهارشنبه (که وعده عذاب داده شده) هنگام طلوع خورشید نگاه کنید، اگر رنگ آفتاب برخلاف روزهای دیگر است، بدانید عذاب الهی نازل می شود و همه شما را هلاک می کند، و تنها راه نجات شما آن است که در آن موقع صدا به گریه و شیون بلند کنید و صورت بر خاک بگذارید، و از خدا تقاضای عفو و بخشش نمایید و توبه کنید و بگویید: خدایا اگر به پیامبر مان حضرت یونس علیه السلام دست یابیم و او برگردد، ایمان می آوریم، و صورت از خاک برندارید، امید است خدا شما را نجات دهد.

مردم به دستور جناب روبیل عمل کردند. صبح روز چهارشنبه فرا رسید و همه چشم ها به طرف مشرق دوخته شد.

هنگامی که قرص خورشید نمایان گشت، دیدند ابری سیاه و آتشین فضا را گرفته و باد تند وزیدن گرفت و رنگ آفتاب بر خلاف روزهای دیگر است. وقتی این وضع را دیدند یقین کردند که عذاب الهی و غضب پروردگار، آنها را فرا گرفته و نفرین حضرت یونس علیه السلام دامن گیرشان شده است، لذا ترس و وحشت و اضطراب همه را گرفت و به خاک افتادند و صدای گریه و ضجه بیابان را فرا گرفت.

مردان خاک بر سر می ریختند و استغاثه می کردند و توبه و استغفار می نمودند.

ص: 901

زنان و مادران شیون می کردند و به خاطر اطفالشان سخت مضطرب بوده و ناله و فریاد می زدند. اطفال گریه و شیون می کردند. حیوانات - گوسفندان یک طرف و بچه های آنها در طرف دیگر - صدا می کردند. هر لحظه آثار عذاب نزدیک تر و باد سیاه و ابر آتشین و صدای عظیم و حشتناک، آنان را احاطه می کرد. ترس و هول و هراس همه را گرفت و ضجه و شیون بیابان را پر کرد. مرد و زن با بدن لرزان و چشم گریان فریاد می زدند: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ»(1) ؛ «پروردگارا، ما به خویشتن ستم کردیم، و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، قطعا از زیانکاران خواهیم بود».

همچنین فریاد می زدند «یا ارحم الراحمین»، «یا غیاث المستغیثین».

از سویی جناب روبیل (آن عالم مهربان و دلسوز) در گوشه ای ایستاده بود و هر لحظه آثار عذاب را نزدیکتر می دید و با چشم گریان می گفت: ای خدای ستار! ای خدای غفار! ای ارحم الراحمین ! این مردم مخلوق و بندگان گرفتار تو هستند، اکنون رو به تو آورده و مضطر و بیچاره هستند، جز تو امید و پناهی ندارند، اگر به فریادشان نرسی کجا روند و به چه کسی پناه آورند. خدایا تو وعده داده ای مضطر را از درب خانه ات رد نکنی... «أَمَّن(2) يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ »(3)؛ آیا بتها که شما مشرکین می پرستید بهترند یا کسی که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد.

ص: 902


1- سوره اعراف / 23.
2- آن: در اصل، أم من بوده: آم برای استفهام و من، موصوله است که در هم ادغام گردیده. این آیه مبارکه ادامه آیات قبل است و خطاب به بت پرستان است و سؤال از آنان شده که: آیا بتها و معبودهای شما مشرکان بهترند، یا کسی که دعای مضطر را اجابت و گرفتاری او را برطرف می کند؟
3- سوره نمل / 62.

خلاصه: در پی ضجه ها و شیونها و گریه کوچک و بزرگ، دریای رحمت الهی متلاطم گردید و خطاب به ملائکه رحمت فرمود: من وعده داده ام بر قوم یونس عذاب نازل کنم، و خلف وعده نکردم، ولی وعده ندادم آنها را عذاب کنم. اکنون که توبه کردند این عذاب را از آنان برگردانید، زیرا به امید نجات به درگاه من روی آورده، صورت به خاک نهاده و دعا کردند، و من هرگز کسی را از درب خانه کرم و رحمتم محروم نمیگردانم.

ناگاه مردم متوجه شدند که ابر آتشین تغییر مسیر داد و از بالای سر آنها عبور کرد و کوه را فرا گرفت. فهمیدند دعایشان مستجاب و توبهها قبول و گریه ها به ثمر رسیده و نجات یافته اند. در این موقع مادران به جانب فرزندان و اطفال شیر خوار خود دویدند و آنها را در آغوش گرفته، آرام کردند و همه مردم حمد و شکر خداوند بجا آوردند.(1)

مؤلف: از این داستان (که به طور خلاصه و با نقل به معنی آوردم، کیفیت و چگونه توبه کردن و درب خانه خدا رفتن را دانستیم، اثر به موقع و اجابت سریع دعا و قبولی توبه را شناختیم، این داستان نقش و برکات یک عالم مهربان و دلسوز را که در میان قوم ماند، و آنها را راهنمایی نمود، مشخص گرداند.

11- توبه ابو خیثمة: «لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ ...»؛(2) خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصار که در زمان دشواری از او پیروی کردند، بخشید (رحمت خود را شامل حال آنان نمود)، پس از آنکه نزدیک بود دلهای

ص: 903


1- بحارالانوار، ج 14، ص 381 و قصص الانبیاء.
2- سوره توبه / 117.

گروهی از آنان از حق منحرف شود، سپس [خداوند] توبه آنان را پذیرفت» .

مفسران گفته اند «عبدالله بن خیثمه» از همراهی با پیامبر صلی الله علیه وآله [در جنگ تبوک تخلف ورزید؛ تا اینکه ده روز از حرکت پیامبر صلی الله علیه وآله گذشت.

روزی از روزها که هوا بسیار گرم بود، به خانه خود، نزد دو همسرش آمد که سایبان خانه اش را آراسته و آب و غذایش را آماده ساخته بودند. رو به آنان گفت:

سبحان الله! از رسول خدا صلی الله علیه وآله که گناهی سر نزده است. این در گرما و سرما سلاح خود را به دوش گرفته و ابوخیثمه در زیر سایبان خنک و غذای آماده و کنار دو همسر خود نشسته است! این بی انصافی است! آن گاه به دو همسر خود گفت:

سوگند به خدا با هیچ یک از شما سخنی نخواهم گفت و زیر سایبان خنک نخواهم نشست تا اینکه خودم را به پیامبر صلی الله علیه وآله برسانم. بر شتر خود سوار شد و دو همسرش هر چه سخن گفتند، با آنان سخن نگفت. سپس مسیر را پیمود تا اینکه به تبوک نزدیک شد. مردم گفتند: سواری از راه می رسد. پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: اگر ابوخیثمه باشد بهتر است. آن گاه که نزدیک شد، مردم گفتند: یا رسول الله! ابوخیثمه است.

ابوخیثمه از شتر پیاده شد و سلام کرد و پاسخ شنید. و ماجرای آمدنش را تعریف کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله در حق او دعا کرد.(1)

12- توبه متخلفین از جنگ: «وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ»(2)؛ «و (نیز) آن سه نفر که از شرکت در جنگ تبوک) بازماندند (و پذیرش توبه آنان به تأخیر افتاد) تا آنجا که زمین با همه

ص: 904


1- مجمع البیان، ج 5، ص 79.
2- سوره توبه / 118.

فراخی اش بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمدند، و دانستند پناهگاهی از خدا، جز به سوی او نیست. سپس خدا به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند؛ همانا خداوند توبه پذیر مهربان است».

این آیه کریمه در باره «کعب بن مالک»، « مرارة بن ربیع» و «هلال بن أمیه)) نازل شد؛ اینان از همراهی با پیامبرصلی الله علیه وآله [در جنگ تبوک] و برای جهاد، روی گردان شدند، اما پشیمان گشتند. هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله به مدینه بازگشت، آنان نزد حضرتش آمدند و پوزش خواستند؛ ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با آنها سخن نگفت و به تمام مسلمانان فرمود: کسی با آنان سخن نگوید. همه مردم، حتی کودکان، آنان را ترک کردند و همسرانشان نزد رسول الله صلی الله علیه وآله آمدند و عرضه داشتند: ما از آنان دوری بجوییم؟ پیامبر والی فرمود: خیر، ولی روی خوش به آنان نشان ندهید.

شهر مدینه بر آن سه نفر تنگ شد؛ بنابراین، از شهر بیرون رفتند و به کوهها پناه بردند. و خانواده هایشان آب و غذا برایشان می بردند، اما با آنان صحبت نمی کردند. یکی از آنان به آن دو نفر گفت: مردم از ما بریده اند و کسی با ما سخن نمی گوید، پس خودمان هم از یکدیگر جدا شویم و برای بدبختی خود نزد پروردگار بنالیم . هرکدام به سویی رفتند، پس از پنجاه روز راز و نیاز و اشک و توبه، خداوند، توبه آنان را پذیرفت و آیه مبارکه فوق در باره قبولی تو به آنان نازل گردید.(1)

13- توبه ثعلبه: برنامه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله این بود که هرگاه عازم جهاد میشد، میان دو نفر از مسلمانان پیمان برادری می بست تا یکی از آنان به جبهه برود و دیگری بماند و کارهای لازم او را انجام دهد. در جنگ تبوک میان سعید بن

ص: 905


1- مجمع البیان، ج 5، ص 79.

عبدالرحمن و ثعلبه انصاری، عقد برادری بست و سعید همراه پیامبر صلی الله علیه واله به جبهه رفت و ثعلبه در مدینه ماند و کارهای سعید و نیازهای خانواده او را تأمین می کرد.

در یکی از روزها زن سعید از پشت پرده با او سخن می گفت. وسوسه شیطانی ثعلبه را تحریک کرد و با خود گفت مدتی است که با این زن سخن می گویی، و پرده را کنار زد و نگاهی خیانت آمیز به زن سعید نمود. ثعلبه با همان نگاه خائنانه و شهوت آمیز، قدم جلو نهاد و به زن سعید نزدیک شد. زن سعید فریاد زد و گفت:

وای بر تو ای ثعلبه! آیا سزاوار است به ناموس برادر مجاهدت خیانت کنی؟ آیا شایسته است که او در راه خدا جهاد کند و تو نسبت به همسرش قصد بد کنی؟ این سخن زن، ثعلبه را منقلب کرد و از خانه خارج شد و سر به بیابان نهاد و شب و روز گریه و زاری کرد و گفت: خدایا تو غَفّارَالذَّنُوب هستی و من بنده گناه کار.

«إلَهِي أَنْتَ الْغَفَّارُ وَ اَنَا المُذْنِبُ وَهَلٌ يَغْفِرُ المُذْنِبَ إِلآ الغَفّار».

مدتی گذشت تا این که پیامبر صلی الله علیه وآله و سعید از سفر جهاد بازگشتند، وقتی سعید به خانه آمد، احوال ثعلبه را پرسید، همسر او ماجرا را شرح داد. سعید با شنیدن سخن همسرش، از خانه بیرون آمد و به سراغ ثعلبه رفت. سرانجام او را در حالی پیدا نمود که گریه میکرد و می گفت: «وای بر تو ای ثعلبه، وای بر تو از رسوایی روز قیامت». سعید نزد او رفت و مقداری صحبت کرد و گفت: با هم خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله برویم، شاید راه نجاتی حاصل شود. ثعلبه گفت: اگر بنا است حضور پیامبر صلی الله علیه وآله برویم، باید با طناب دست های مرا ببندی و ریسمان به گردنم بیندازی و با حالت ذلت و همچون بنده فراری، مرا خدمت رسول خدا صلی الله علیه واله ببری. سعید ناچار دست های او را بست و ریسمان به گردنش انداخت و بدین صورت وارد مدینه شدند.

ثعلبه دختر کوچکی داشت، چون خبر آمدن پدرش را شنید با سرعت خودش

ص: 906

را به پدر رساند، همین که پدر را با آن حالت دید، اشک ریخت و گفت: ای پدر ! این چه وضعی است که می بینم ؟! ثعلبه گفت: ای فرزند! این حال گناهکاران در دنیاست تا رسوایی آنان در آخرت چگونه باشد! همین طور... از در خانه یکی از صحابه گذر کردند. صاحبخانه چون از جریان اطلاع یافت، ثعلبه را از پیش خود راند و گفت: دور شو که می ترسم به واسطه خیانتی که مرتکب شده ای، به عذاب الهی گرفتار شوی... همچنین با هر که روبه رو می شد، او را بیم می داد و از خود می راند تا اینکه به حضور حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند. حضرت فرمودند: آیا نمیدانستی که توجهات الهی نسبت به مجاهدین راه حق از هر کس دیگری بیشتر است؟ اکنون نزد رسول اکرم کل برو، شاید این خطای تو قابل جبران باشد.

ثعلبه با همان وضع آمد و مقابل در خانه پیامبر صلی الله علیه وآله ایستاد و با صدای بلند گفت: «المُذنِب»، یعنی گناهکار. پیامبر اجازه دادند. وارد شد، پرسیدند: ای ثعلبه! این چه وضعی است؟ ثعلبه خلاصه ماجرا را بیان کرد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند:

گناهی بزرگ و خطایی عظیم از تو سر زده است. از اینجا خارج شو و با خدا راز و نیاز کن و طلب مغفرت نما. ثعلبه بیرون آمد و روی به صحرا نهاد. دخترش آمد و گفت: پدر ! دلم به حالت می سوزد. می خواهم با تو باشم، ولی چون پیامبرصلی الله علیه واله تو را از نزد خود رانده، من هم دیگر به تو نمی پیوندم.

ثعلبه در بیابان ها می نالید و می گفت: خدایا همه کس مرا از پیش خود راند، ای مونس بی کسان! اگر تو دستم نگیری، چه کسی دست مرا بگیرد؟ و چند روزی را بدین حال به سر برد. سرانجام هنگام نماز عصر، جبرئیل امین این آیه را نازل نمود. «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ

ص: 907

وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ»(1)؛ «و آنان که کار زشتی کنند، یا به خود ستم نمایند، به یاد خدا می افتند، و طلب آمرزش کنند - و چه کسی جز خدا گناهان را بیامرزد؟ - و آنها بر گناه اصرار نمی کنند، با آنکه میدانند».

بعد از نزول این آیه مبارکه پیامبر رحمت صلی الله علیه واله حضرت امیر علیه السلام و مسلمانان را به دنبال ثعلبه فرستاد، در بین راه به چوپانی رسیدند، سراغ ثعلبه را از او گرفتند.

چوپان گفت: شب ها شخصی می آید و در زیر این درخت می نالد. حضرت امیر علیه اللسام و سلمان صبر کردند تا شب شد و ثعلبه به زیر همان درخت آمد و دست نیاز به طرف پروردگار بلند کرد و عرض کرد: خدایا ! از همه جا محرومم، اگر تو نیز مرا برانی، نزد چه کسی بروم؟ در این هنگام، امیر مؤمنان علیه السلام گریست و نزدیک آمد و فرمود: ای ثعلبه بشارت! خداوند تو را بخشید و اکنون پیامبر صلی الله علیه وآله تو را می خواند. آن گاه آیه «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ...»- که در مورد تو به او نازل شده بود - را خواندند. ثعلبه برخاست و همراه حضرت امیر علیه السلام و همراهان آن جناب، به مدینه آمد و یکسره به مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وارد شدند.

پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول نماز عشا بود. حضرت امیر ، سلمان و ثعلبه نیز اقتدا کردند و بعد از خواندن «حمد» پیامبر شروع کرد به خواندن سوره «ألهکُمُ التَّکاثُر » « بسیاری مال و فرزندان شما را از یاد خدا و مرگ غافل داشته است».

ثعلبه با شنیدن این آیه، نعرهای زد و چون پیامبر صلی الله علیه وآله آیه دوم را قرائت کرد: «حَتِّي زَوَّرْتُمُ اَلْمَقَابِرَ»؛ « تا آنجا که به قبرستان و ملاقات اهل قبور رفتید». ثعلبه مجددا فریاد کشید و چون آیه سوم را شنید:«كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» ؛ « به زودی خواهید

ص: 908


1- سوره آل عمران / 135.

دانست که پس از مرگ چه سختی ها در پیش دارید». ناگهان ثعلبه ناله دردناکی برآورد و نقش بر زمین شد.

بعد از نماز، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دستور داد آب آوردند و به صورت ثعلبه پاشیدند، ولی به هوش نیامد، و سرانجام دیدند ثعلبه جان به جان آفرین تسلیم کرده است.

خزینة الجواهر، ص 315، و در تفسیر منهج الصادقین، ج 2، ص 347 نیز به آن اشاره شده است.

خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم** دیبا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم

بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم** پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید** از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

پیری و جوانی چو شب و روز گذشتند **ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

شاید که عنایت بشود ورنه مپندار** با این عمل دوزخیان اهل بهشتیم

***

الهی بی پناهان را پناهی**بسوی خسته حالان کن نگاهی

چه کم گردد ز رحمان، گر نوازد**گدایی را، ز رحمت، گاه گاهی

مرا شرح پریشانی چه حاجت**که بر حال پریشانم گواهی

الهی تکیه بر لطف تو کردم**که جز لطفت ندارم تکیه گاهی ن

هاده سر بخاک آستانت**گدایی، دردمندی، عذرخواهی

امید لطف و بخشش از تو دارد**اسیری، شرمساری، روسیاهی

تھی دستی که با اشک ندا مت**ز پا افتاده، از بار گناهی

گرفتم دامن بخشنده ای را**که بخشد از کرم، کوهی به کاهی

رحیمی، چاره سازی، بی نیازی**کریمی، دلنوازی، دادخواهی

ص: 909

گناه شایع زمان ما و راه فرار

موسیقی مناسب مجالس لهو و فسق و فجور حرام است، حضور در مجلسی که در آن موسیقی لهوی و خوانندگی برقرار است حرام و گوش دادن نیز حرام است و فرقی میان موسیقی سنتی و غیر سنتی نیست، فرقی میان مجلس عروسی و مجلس خوشگذارنی لهوی و هوس رانی و فساد نیست. فرقی میان مجلس مخصوص زنان و یا مردان نیست. فرقی میان حضور زن نامحرم و عدم حضور نیست. پرداخت اجرت و گرفتن آن بر نوازنده جایز نیست. خرید و فروش و تکثیر و ترویج نوارهای موسیقی لهوی حرام است و کسانی که در آن دست داشته باشند همگی در گناه شریکند و مصداق این آیه مبارکه اند: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(1)

البته گوش دادن حرام است اما چنانچه کسی گوش ندهد ولی بگوشش بخورد مرتکب حرام نشده و چنانچه به ناچار در مجلس و جایی حضور یافت که موسیقی الهوی جریان دارد، در صورت وجود شرایط، باید نهی از منکر کند، والا خود را از گوش دادن به حرام باز دارد. به اینکه مشغول خواندن روزنامه، کتاب، صحبت با رفقا و یا ذکر شود و به مقدار ضرورت در چنین مجالسی بماند.

دایره از آلات مخصوص لهو است و دایره زدن در مجلس عروسی و غیر آن جایز نیست و فرقی میان مجلس زنانه و مردانه نمی باشد، بلی زدن به قابلمه و تشت و مانند آن در صورتی که همراه رقص و اختلاط زن و مرد نامحرم نباشد، مانعی ندارد، کف زدن نیز مانعی ندارد.

ص: 910


1- سوره نور، آیه 19.

ارزش صحت و آداب مستحبه بیمار

اشاره

اهمیت و ارزش صحت: «رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ»(1) ؛ پروردگارا ! به من توفیق ده تا نعمتی را که به من ارزانی داشتی شکر گزارم».

نعمت های الهی از حد و حصر خارج است، یکی از آنها نعمت صحت و سلامتی است.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود:«نِعمَتانِ مَكفُورَتانِ الأمنُ وَالعافِيَةُ».(2) دو نعمت، ناشناخته و پنهانند مردم قدر آنها را نمی دانند. یکی امنیت است و دیگری صحت .

از امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که فرمود:«اَلْعَافِيهِ نِعْمَةٌ خَفِيَّهِ إِذَا وُجِدَتْ نَسِيتُ وَ اِذَا فُقِدْتُ ذُكِرْتُ».(3) «عافیت نعمتی است پنهان، هنگامی که موجود است، فراموش شده است و آن گاه که مفقود شود یاد می شود».

همچنین فرمود: «اَلْعَافِيهِ نِعْمَةٌ يَعْجِزُ اَلشُّكْرُ عَنْهَا».(4) «عافیت نعمتی است که انسان از شکر آن عاجز است».

ص: 911


1- سوره احقاف 46، آیه 15.
2- بحارالانوار چاپ مکتبه الاسلامیة، ج 81، ص 170، ح 1. و ص 172، ح 5.
3- بحارالانوار چاپ مکتبه الاسلامیة، ج 81، ص 170، ح 1. و ص 172، ح 5.
4- بحارالانوار چاپ مکتبه الاسلامیة، ج 81، ص 170، ح 1. و ص 172، ح 5.

همچنین فرمود: «خَمْسٌ مَن لَم يَكُن فيهِ لَم يَتَهَنَّ بِالعَيْشِ الصِّحَّةُ وَالأمنُ والغَنِيُّ والْقَنَاعَةُ والأَنيسُ المُوافِقُ قالَ الرّاوِي قُلتُ وَمَا الْأَنيسُ المُوافِقُ قالالزَّوجُهُ الصّالِحَةُ وَالوَلَدُ الصَّالِحُ وَالخَليظُ الصَّالِحُ... ».(1) «پنج چیز است که هر کس نداشته باشد، زندگی اش گوارا نیست، 1۔ صحت، 2- امنیت، 3- بی نیازی، 4- قناعت، 5- انیس موافق. راوی سؤال کرد: منظور از انیس موافق چیست؟ فرمود: انیس موافق زن صالحه و فرزند صالح و دوست صالح است».

در روایت دیگر است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ شَبابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وصِحَّتَك قَبْلَ سُقمِكَ وغَناكَ قَبْلَ فَقْرِكَ وفَرَاغَك قَبْلَ شُغُلِكَ و حَيَاتَك قَبْلَ مُؤْتِكَ».(2) «پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمار: 1- جوانی را قبل از پیری. 2- صحت را قبل از بیماری. 3- بی نیازی را قبل از نیازمندی. 4- فارغ البال بودن و فرصت داشتن را قبل از گرفتاری. 5- زنده بودن را قبل از مردن».

و فرمود: «خَيْرُ مَا يَسْأَلُ اَللَّهُ اَلْعَبْدَ العافیَةُ».(3) «بهترین چیزی که انسان از خدا می خواهد، عافیت است».

در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به عیادت بیماری رفت و احوال او را جویا شد. بیمار گفت: شب گذشته در نماز جماعت حاضر بودم و شما در نماز مغرب سوره «القارعة» را قرائت کردید، من وقتی آیات آن را گوش دادم گفتم:

پروردگارا ! اگر من گناهی دارم که قرار است به خاطر آن، در آخرت عذابم کنی، زودتر در همین دنیا عذابم کن، پس به این بیماری مبتلا شدم.

حضرت فرمود: بد کردی که چنین گفتی، چرا بجای آن نگفتی«رَبَّنَا آتِنَا فِی

ص: 912


1- بحار الانوار، ج 11، ص 171، ح 4 و ص 172، ح 6 و ص 173، ح 11.
2- بحار الانوار، ج 11، ص 171، ح 4 و ص 172، ح 6 و ص 173، ح 11.
3- بحار الانوار، ج 11، ص 171، ح 4 و ص 172، ح 6 و ص 173، ح 11.

فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(1). سپس فرمود: «الحُسَنَهُ في الدُّنيا ألصَحَهُ والعافِيَةُ وفي الآخِرَةِ المِغفَرَهُ وَالرَّحمَةُ».(2) حسنه در دنیا صحت و عافیت است (عافیت، صحت تام و کامل و سلامتی جسم و روح است) و در آخرت مغفرت و رحمت است.

و حضرت امیر علیه السلام فرمود: «وأفضَلُ مِن سَعهِ المالُ صِحَّةُ البَدَنِ».(3) صحت بدن از ثروت بسیار، افضل و برتر است.

و از حضرت رضا علیه السلام نقل است که: «ماساژ بدن، بر سلامتی می افزاید، و چنانچه مرده ای با ماساژ زنده شود انکار نمی کنم».(4) مؤلف: روایات در باره اهمیت و ارزش صحت بدن بسیار است، و بر ما است که اولا شکر نعمت صحت و سلامتی را بجا آوریم، ثانیا قدر این نعمت بزرگ را بدانیم و در حفظ آن بکوشیم، و ثالث دعا کنیم نعمت صحت از کسی گرفته نشود، و رابعا دعا کنیم چنانچه این موهبت الهی از کسی گرفته شده، به او بازگردد، و خامسا اگر متوجه شدیم شخص بیماری نیاز به کمک دارد به پاس شکر نعمت سلامتی خودمان، به او ترحم کنیم و دستش را بگیریم.

نقل است که حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «النَّاسُ رَجُلانِ مُعَافِي وَ مُبْتَلِيٌ فَارْحَمُوا الْمُبْتَلِيَ وَالْحَمْدُوا اللَّهَ عَلَيَّ الْعافِيَةَ».(5) مردم دو گروهند: گروهی صحیح و در سلامتند، و گروهی بیمار و گرفتار. پس ای افراد سالم! به بیماران و گرفتاران رحم

ص: 913


1- سوره بقره / 201.
2- بحارالانوار، ج 81، ص 173، ادامه ح 11.
3- نهج البلاغة: کلمات قصار، شماره 388.
4- سفینة البحار، ج 5، فی نوادر الطب، ص 282. تلخیص شد.
5- بحارالانوار، ج 81، ص 173، ح 11.

کنید و خدا را بر نعمت صحت و عافیت خود، حمد و ستایش نمایید.

درخواست شفا از قرآن

پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر که از قرآن شفا و بهبودی نطلبد، خداوند او را شفا نخواهد داد.

امام صادق علیه السلام فرمود: هر که صد آیه از قرآن - از هر جا که باشد - بخواند، آنگاه هفت مرتبه بگوید: یا الله اگر بر سنگ خارا بخواند، آن را خواهد شکافت.

امام کاظم علیه السلام فرمود: هرگاه از چیزی وحشت و هراس داری، صد آیه از هر جای قرآن که خواهی بخوان، سپس سه مرتبه بگو: «اَللَّهُمَّ اِكْشِفْ عَنِّي اَلْبَلاَءَ»؛ بار پروردگارا ! بلا و گرفتاری را از من برطرف ساز».

و همان حضرت فرمود: هر که با آیه ای از قرآن کفایت خواهد و از مشرق تا مغرب برود، آن آیه او را کفایت خواهد کرد. و در قرآن شفا و بهبودی از همه بیماری هاست.

و حضرتش فرمود: هر که بیمار شود، بایستی هفت مرتبه سوره حمد را به جهت بیماریش بخواند، اگر درد و بیماری او آرام نشد، هفتاد مرتبه بخواند که آرام خواهد شد.

و در روایتی آمده: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: خواندن هفت مرتبه سوره حمد شفای هر بیماری است و اگر کسی هفتاد مرتبه به آن تعویذ شود و روح از تنش بیرون رفته باشد، خداوند آن را بازگرداند.

و در روایتی دیگر آمده: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر سوره حمد هفتاد مرتبه بر مرده خوانده شود و روح به جسدش بازگردد و زنده شود، جای شگفتی نیست.

و امام باقر علیه السلام فرمود: اگر گرفتار بیماری شوی که از آن بر جان خود بیم داری،

ص: 914

سوره انعام را بخوان؛ که از آن بیماری، هیچ ناراحتی به تو نخواهد رسید.

امام رضا علیه السلام فرمود: هر که به سر درد یا بیماری دیگری مبتلا شد، دستهایش را بگشاید و سوره حمد، و توحید و معوذتین (قل اعوذ برب الفلق... و قل اعوذ برب الناس) را بخواند و دست ها را به صورت خود بکشد، بیماری او برطرف گردد. انشاء الله.(1)

فلسفه بیماری و آثار معنوی آن

از حضرت رضا علیه السلام نقل است که فرمود: «الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِيرٌ و رَحْمَةٌ وَلِلكافِرِ تَعذيبٌ وَلَعنَهُ وَإِنَّ المَرَضَ لاَيَزالُ بِالمُؤمِنِ حَتّي لا يَكونُ عَلَيهِ دُنبَ».(2)

«بیماری برای مؤمن تطهیر و رحمت است و برای کافر عذاب و لعنت، بیماری مؤمن ادامه می یابد تا آنجا که گناهی بر او باقی نماند».

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اَنَّ الْبَلاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ ولِلْمُؤْمِنِ إمتَحانٌ وَلِلأَنبِياءِ دَرَجُهُ وَ لِلأولِياءِ كَرامَةٌ».(3) «بلا برای ظالم ادب است و برای مؤمن امتحان است و برای انبیا درجه است و برای اولیا کرامت».

امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «هرگاه مؤمن آلوده به گناه شود، مبتلا به فقر می گردد، پس اگر فقر، کفاره گناهانش بشود، و الآ مبتلا به ترس از سلطان و خوف و دستگیر شدن شود، و الآ مرگ و جان دادن بر او سخت شود، تا خدا را ملاقات کند، در حالی که پاک شده باشد و هیچ گناهی نداشته باشد، پس خدا امر کند او را به سوی بهشت برند، اما کافر و منافق، به راحتی جان دهند تا

ص: 915


1- روایات درخواست شفا از قرآن، از مکارم الاخلاق، ج 2، آداب بیمار و راه علاج او.
2- بحار، ج 81، ص 183، ح 35. و ص 183 ح 55.
3- بحار، ج 81، ص 183، ح 35. و ص 183 ح 55.

خدا را ملاقات کنند در حالی که هیچ طلب و حسنه و ادعایی نزد خدا نداشته باشند، پس خدا دستور دهد آنان را به سوی جهنم برند».

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «انِّينُ المَرِيضِ تَسْبِيحٌ وَ صِيَاحُهُ تَهليلٌ ونُؤُمُّهُ عَلَيَّ الفِراشَ عِبادَهُ وَ تَقَلُّبَهُ جَنْباً إِلَيَّ جُنُبٌ فَكَأَنَّمَا يُجَاهِدُ عَدُوَّاللَّه».(1)

ناله بیمار ثواب سبحان الله دارد و فریاد او ثواب لا اله الا الله دارد، و در بستر بیماری از پهلویی به پهلوی دیگر غلطیدنش پاداش جهاد با دشمنان خدا را دارد».

و از امام صادق نقل است که: یک شب سردرد، هر گناهی - جز گناهان کبیره - را از بین می برد.(2)

و از امام کاظم نقل است که: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «برای بیمار چهار ویژگی است: قلم تکلیف از او برداشته شود، خداوند به فرشته دستور می دهد که پاداش همه اعمال خیری را که در حال تندرستی انجام میداده، برایش بنویسند و بیماری به هر عضوی از او راه یابد تا گناه آن عضو آمرزیده شود و از آن برود، پس اگر بمیرد، آمرزیده از دنیا رفته است و اگر زنده بماند، آمرزیده زندگی خواهد کرد».(3)

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «هر گاه مسلمانی، بیمار شود، خداوند بهترین اعمال حالات تندرستی را برایش می نویسد، و گناهانش بسان برگ درخت بریزد».(4)

ص: 916


1- بحار، ج 81، ص 189.
2- صُدَاعُ لَيْلَةٍ يَحُطُّ كُلَّ خَطِيئَةٍ إِلاَّ اَلْكَبَائِرَ .
3- قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله لِلْمَرِيضِ أَرْبَعُ خِصَالٍ يُرْفَعُ عَنهُ القَلَمُ وَيَأمُرُ اللَّهُ المَلَكَ فَيَكتُبُ لَهُ كُلَّ فَصلٍ كانَ يَعمَلُ في صِحَّةٍ وَيَتَّبِعُ مَرَضُهُ كُلَّ عُضوٍ في جَسَدِهِ وَ فَيَسْتَخْرِجُ ذُنُوبَهُ مِنهُ فَإِن ماتَ ماتَ مَغفوراً لَهُ وإِن عاشَ عاشَ مَغفوراً لَهُ.
4- إِذَا مَرِضَ اَلْمُسْلِمُ كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بِأحسَنِ ما كانَ يَعمَلُ في صِحَّتِهِ وَتَساقَطَت ذُنوبُهُ كَما يَتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرَ.

و امام صادق علیه السلام م فرمود: «هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، با نگاه رحمت به او بنگرد و چون بر او نگاه رحمت کند، یکی از سه چیز را به او هدیه کند: تب، یا درد چشم، و یا سر درد».(1)

و امام کاظم علیه السلام فرمود: «هرگاه مؤمن بیمار شود، خداوند متعال به فرشتگان نویسنده گناه، وحی کند: برای بنده ام گناهی ننویسید تا زمانی که در حبس و زنجیر من است. و به فرشتگان نویسنده پاداش، وحی می کند: همه حسناتی را که در حال تندرستی برای بنده ام می نوشتید، بنویسید. (2)

آداب و وظایف بیمار

1- انسان بیمار، ادب را رعایت کند و بیماری خود را به خدا نسبت ندهد - نگوید خدا بیمارم کرد، بلکه بگوید: بیمار شدم - ولی بهبودی و شفای خویش را از جانب خدا و به خدا نسبت دهد، همان گونه که حضرت ابراهیم علیه السلام ادب کرد و گفت: «وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ»(3)«و هنگامی که بیمار شوم، او [خدا] شفایم میدهد).

ص: 917


1- إنَّ اَللَّهَ إِذا أَحَبَّ عَبداً نَظَرَ إِلَيْهِ إِذا نَظَرَ إلَيهِ أتحَفَهُ بِوَاحِدَةٍ مِنْ ثَلاثٍ إِمَّا حُمِيٍ أَوْ وَجَعِ عَيْنٍ أَوْ صُدَاع.
2- اِنَّ اَلْمُؤْمِنَ إِذَا مَرِضَ أُؤَحِّي اَللَّهُ عزوجل إِلَيَّ أَصْحَابَ اَلشِّمَالِ لاَ تَكْتُبُوا عَلَيَّ عَبْدِي مَادامَ فِي حَبْسِي وَ وَثَاقِي وَ أُوحِيَ إِلَيَّ أَصْحَابُ الْيَمِينِ أَنِ اكْتُبُوا لِعَبْدِي مَا كُنْتُمْ تَكُبُّونَهُ فِي صِحَّتِهِ مِنَ اَلْحَسَنَاتِ. مکارم الاخلاق، ج 2، آداب بیمار.
3- سوره شعرا / 80. آری حضرت ابراهیم ی ادب کرد و چنان گفت، اما شیطان در نهایت بی شرمی و بی ادبی، گمراهی خود را به خدا نسبت داد و گفت: «رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرضِ وَلأغوِيَنَّهُم أجمَعينَ » پروردگارا به خاطر اینکه مرا گمراه ساختی من دنیا و نعمتهای مادی را در زمین در نظر مردم خوب جلوه می دهم و همه را گمراه خواهم ساخت. سوره حجر / 39.

روایت است که: یک نفر از اصحاب امام صادق علیه السلام در آن بیماری که امام علیه السلام از دنیا رفت، به عیادت آن حضرت آمد، دید امام علیه السلام به شدت نحیف و لاغر شده، به طوری که از آن بزرگوار چیزی جز سرش باقی نمانده است، وقتی آن حالت را دید شروع به گریه کرد، حضرت به او فرمود: برای چه گریه می کنی؟ گفت: چگونه گریه نکنم و حال اینکه شما را با این حال می بینم؟ حضرت فرمودند: گریه نکن، هر چه برای مؤمن پیش آید، برای او خیر است، اگر اعضایش تکه تکه شود خیر اوست، و اگر مالک مابین مشرق و مغرب شود نیز خیر اوست. «فَانَّ المُؤمِنَ تَعَرَّضَ كُلَّ خَيْرٍ ان قَطَعَ أعْضائَهُ كانَ خَيْراً لَهُ وَإِن مَلَكَ مَابينَ المَشرِقِ وَالمَغْرِبِ كانَ خَيراً لَهُ»(1)

2- دارو و درمان را با نام و یاد خدا مصرف کند و از او درخواست شفا نماید.(يَا مَنِ اِسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ)(2)

3- صابر و بردبار باشد و از بیماری و درد و رنج خود، گله و شکایت نکند.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «مَن اشْتكي لَيْلَةً فَقَبِلَهَا وَ أُدِّيَ إِلَي اَللَّهُ شُكْرَهَا كَانَتْ عِبَادَةَ سِتِّينَ سَنَةً قَالَ أَبِي فَقُلْتُ لَهُ مَا قَبُولُهَا قَالَ يَصْبِرُ عَلَيْهَا وَ لاَ يُخْبِرُ بِمَا كَانَ فِيهَا فَإِذَا أَصْبَحَ حَمِدَاللَّهُ عَلِيٌ مَا كَانَ».(3)«کسی که شب را به بیماری بگذراند و درد و بیماری را تحمل و قبول کند و شکر خدا را بجا آورد، مانند عبادت شصت سال است، راوی سؤال کرد: قبول کردن بیماری به چه معنا است؟ حضرت فرمود: بر بیماری صبر کند و به کسی خبر ندهد، (سفره دلش را نزد هر کس باز نکند و هنگامی که شب را صبح کند، خدا را حمد نماید».

ص: 918


1- سفینة البحار، ج 8، ص 57، ماده ممرض.
2- بخشی از دعای کمیل.
3- وسائل الشیعة، باب 3، ابواب الاحتضار، ح 5.

همان حضرت از آباء گرامش، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «وَمَن مَرِضَ يَوماً وَ لَيلَةً فَلَم يَشْكُ إِلَيَّ عُوَّادُهُ بَعَثَهُ اللَّهُ عزّوجلّ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ مَعَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَانِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حُتِّي يَجُوزُ الصِّرَاطَ كَالْبَرْقِ اللامِعِ»(1)؛ «کسی که یک شبانه روز بیمار شد و نزد عیادت کننده خود شکایت نکرد، خداوند متعال روز قیامت او را با ابراهیم خلیل الرحمان مبعوث می کند تا مانند برق درخشنده از صراط بگذرد».

و از حضرت امیر علیه السلام نقل است که فرمود: «اَلْمَرِيضُ فِي سِجْنِ اَللَّهِ مَا لَمْ يَشْكُ إِلَيَّ عَوَّادٌ تُمْحِي سَيِّئَاتُهِ... »(2)؛ « بیمار در زندان خدا است. مادامی که نزد عیادت کنندگانش گله و شکایت نکند، سیئاتش محو می شود... ». .

امام صادق علیه السلام فرمود: «شکوا [گلایه و شکایت که حاکی از ناراضی بودن بیمار است این است که بیمار بگوید: مبتلا شدم به دردی که احدی به مثل آن مبتلا نشده است، یا بگوید: مصیبتی که به من رسید به هیچ کس نرسیده است».

اما چنانچه به قصد خبر دادن بگوید: شب خوابم نبرد، یا تب داشتم، یا مثلا غذا میل ندارم، و امثال اینها، این شکوا نیست و از اجر بیمار نمی کاهد .(3)

4- تا سه روز بیماری خود را پنهان کند. امام صادق علیه السلام فرمود:مَن مَرِضَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ فَكَتَمَهُ ولَم يُخبِرْ بِهِ أَحَداً أَبْدَلَ اللَّهُ عزوجلّ لَهُ لَحْماً خَيْراً مِن لَحمِهِ ودَماً خَيْراً مِن دَمِهِ.(4) «کسی که سه روز بیمار باشد و بیماری خود را کتمان کند و به احدی خبر ندهد، خداوند گوشت و خونش را به گوشت و خون بهتر تبدیل می کند».

همچنین فرمود:مَن كَتَمَ وَجَعاً أَصَابَهُ تَلاثَةُ أَيَّامٍ مِنَ اَلنَّاسِ وَشَكَا إِلَيَّ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ

ص: 919


1- بحارالانوار، ج 81، ص 177، ح 17 و ص 211 ح 29 و ص 202 ح 1.
2- بحارالانوار، ج 81، ص 177، ح 17 و ص 211 ح 29 و ص 202 ح 1.
3- بحارالانوار، ج 81، ص 177، ح 17 و ص 211 ح 29 و ص 202 ح 1.
4- وسائل، باب 3، ابواب الاحتضار، ح 3.

كَانَ حَقّاً عَلَيَّ اَللَّهُ أَنْ يُعَافِيهِ مِنْهُ.(1) «کسی که تا سه روز دردش را پنهان کند و به مردم نگوید و تنها به خدا شکوه کند، بر خدا حق است که او را شفا دهد).

و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:ارْبَعْ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِكْتُمَانِ الْحَاجَةُ أَلْفَاقَةٌ وَ كِتْمَانُ الصَّدَقَةِ وَ كِتْمَانُ اَلْمَرَضِ اَلْوَجَعُ وَ كِتْمَانُ اَلْمُصِيبَةِ.(2) «چهار چیز از گنجهای بهشت است: 1- پنهان کردن حاجت و ناداری، 2- پنهان کردن صدقه، 3- پنهان کردن بیماری و درد، 4- پنهان کردن مصیبت».

5 - تجدید توبه کند، زیرا هر لحظه از عمر انسان می گذرد، ممکن است خطایی از او سر زده و یا در اطاعت خدا کوتاهی کرده باشد، و چه بسا ساعتی، بلکه لحظه ای بعد، اجل برسد و توفیق توبه سلب شود، به علاوه، دعا و توبه بیمار، در مظان استجابت و قبولی است، لذا خوب است از فرصت استفاده کند.

6- واجب است هنگام آشکار شدن علامات مرگ، حقوق واجبه مردم را ادا کند، و اگر امانتی از مردم نزد او هست به صاحبش رد کند، و چنانچه رد آن ممکن نیست، وصیت کند که امانت و دیون مردم را بپردازند.

7- اگر نماز و روزه، یا حج و مانند اینها بر او واجب شده و انجام نداده، واجب است وصیت کند که از مالش اجیر بگیرند،(3) و چنانچه مال ندارد ولی احتمال

ص: 920


1- بحار، ج 81، ص 203، ح 4.
2- بحار، ج 78، ص 208، ح 22 و 23.
3- چنانچه گفته شود: عبادات در صورتی موجب قرب و ثواب است که انسان خودش بجا آورد، و هر کس، در گرو عمل خود می باشد، و از نماز و روزه غیر چه سودی عاید میت می شود؟ می گوییم: هر چند اصل در عبادت آن است که انسان خود بجا آورد و اصل در حصول قرب و ثواب و برائت ذمه، به انجام عبادات توسط خود شخص است، اما مانعی ندارد که عبادات غیر نیز به نیابت از انسان، موجب قرب وی و برائت ذمه او شود. و این معنا با محاسبات بشری قابل درک نیست، بلکه أمر آن با خداوند رحیم است که «رحمته وسعت کل شیء» و دلیل این مطلب روایات بسیاری است که از ائمه علیهم السلام رسیده، مبنی بر اینکه ثواب نماز و روزه و حج نایب و اجیر و فرزندان، عاید میت می شود و او برئالمه می گردد، و معلوم است که آنچه ائمه علیهم السلام فرموده اند منتهی به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و منتهی به وحی از جانب خداوند سبحان می شود. و در ابواب مختلف، روایات بسیاری وارد شده که عبادات مستحبی - مثل حج، عمره، طواف، زیارات، صدقات و ... به نیابت از میت، و یا انجام آنها و اهداء ثواب آنها به میت و حتی « بسم الله الرحمن الرحیم» گفتن طفل انسان موجب ترفیع درجه و توسعه و یا رفع ضیق و عذاب از میت می شود. و به علاوه، همین وصیت کردن و بجا گذاشتن اولاد که به نیابت از انسان، نماز و روزه و حج بجا آورند، و بجا گذاشتن مال که مصرف اجیر و نایب گرفتن شود، تماما از اعمال و آثار بجا مانده خود میت است «وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُ» (سوره یس (36)، آیه 12) «و آنچه را پیش فرستاده اند و آثارشان را می نویسیم» آنچه به نیت وبه نیابت او انجام می شود، از آثار خود او است .

می دهد به نیابت از او تبرعا (مجانا) انجام دهند، بگوید و وصیت کند، و اگر نماز و روزه است که ولی او باید بجا آورد، به او بگوید و وصیت کند.

- اگر از کسی طلبی دارد، بگوید و اطلاع دهد که حق ورثه ضایع نشود.

9- وصیت کند که از ماترکش، مقداری به ارحام فقیر و دیگر فقرا کمک کنند.

خداوند متعال فرموده است: «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ »(1)؛ «بر شما نوشته شده: هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مال از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، به طور شایسته وصیت کند، این حقی است (وظیفه ای است) بر پرهیزکاران).

و روایت شده که: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر که بدون وصیت بمیرد، چون دوران جاهلیت مرده است.(2)

ص: 921


1- سوره بقره، آیه 180.
2- مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ وَصِيَّةٍ مَاتَ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةً.

و فرمود: شایسته نیست که مسلمانی بخوابد، مگر این که وصیت او زیر سرش باشد.(1)

و فرمود: هر که به هنگام مرگ، خوب وصیت نکند، در خرد و جوانمردی او نقصان است.(2)

و امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: هر که وصیت کند و در آن حقی را از بین نبرد و به کسی زیان نرساند، بسان کسی است که در دوران زندگی خود، صدقه داده است.(3)

و امام صادق علیه السلام فرمود: وصیت بر هر مسلمانی حق است.(4)

و حضرتش فرمود: هر که به هنگام مرگ برای آن عده از خویشانش که از وی ارث نمی برند (مثل نوه پسری و دختری که پدر یا مادر را از دست داده اند) وصیت نکند، عملش را به خوبی به پایان نبرده است.(5)

10- مستحب است انسان وصیت کند مقداری از مالش، در دو سه روز بعد از فوتش، مصرف غذا برای خانواده اش شود، و مستحب است برای آنان غذا تهیه کنند و در اختیارشان بگذارند، چون مشغول عزاداری هستند و فرصت تهیه غذا ندارند، همان طور که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و دستور داد برای خانواده جعفر طیار غذا

ص: 922


1- مَا يَنْبَغِي لاِمْرِئٍ مُسْلِمٍ أَنْ يَبِيتَ لَيْلَةً إِلاَّ وَوَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَاسِهِ.
2- مَنْ لَمْ يُحْسِنْ وَصِيَّتَهُ عِنْدَ المَوتِ كانَ نَقْصاً في مُرُوءَتِهِ وَعَقلِهِ .
3- مَن أُوصِيَ وَلَم يَجِفَّ وَلَم يُضَارَّ كَانَ كَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فِي حَيَاتِهِ.
4- اَلْوَصِيَّةُ لِلَّهِ عَلَيَّ كُلُّ مُسْلِمٍ.
5- مَنْ لَمْ يُوصِي عِنْدَ مؤته لِذَوِي قَرَابَتِهِ مِمَّنْ لاَ يَرِثُ فَقَدْ خَتَمَ عَمَلَهُ بِمَعْصِيَة. مکارم الاخلاق و بحارالانوار، ج 100، ص 195 و 200.

تهیه کنند و برای آنان بفرستند، و در روایت است که: امام باقر علیه السلام وصیت کرد هشتصد درهم صرف مجلس عزایش کنند و این را ستت می دانست. «أُوصِي اَبْوَجَعْفِرَ عَلَيْهِ بِثَمَانِمِائَةِ دِرْهَمٍ لِمُإْتَمِهِ(1)؛وَكَانَ يَرِي ذَلِكَ مِنَ اَلسُّنَّةِ لِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَإِتَّخِذُوا لاَلَ جَعْفَرَ طَعَاماً فَقَدْ شُغِلُوا».(2)

البته: غذا خوردن نزد اهل عزا مکروه است و دستور تهیه غذا و فرستادن به منزل صاحب عزا، برای غذای خصوص صاحبان عزا است.

11- بعد از آن که چند روز از بیماری گذشت، مؤمنان را آگاه کنند و اجازه دهند از بیمار عیادت کنند.(3)

12- در مراجعه به پزشک و مصرف دارو، عجله نکند.

امام علیه السلام فرمود: «تَجَنُّبِ الدَّواءِ ما احتَمَلَ بَدَنُكَ اَلدَّاءِ فَإِذَا لَمْ يَخْتَلِ اَلدَّاءُ فَالدَّواء ».(4) «تا وقتی بدنت تحمل درد دارد، از مصرف دارو پرهیز کن، و زمانی که دیگر تحمل درد ندارد، از دارو استفاده کن».

و حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: «لَيْسَ مِنْ دَوَاءٍ إِلاَّ وَيُهَيِّجُ داءً وَ لَيْسَ شَيْءٌ أنفَعَ في البَدَنَنِ مِن إِمْساكِ اليَدِ إِلاَّ عَمَّا يُحتاجُ إِلَيهِ... ».(5) «هیچ دارویی نیست مگر آن که دردی را تهییج می کند، و برای بدن چیزی بهتر از امساک و نخوردن

ص: 923


1- مأتم: بر وزن فعل از ماده (اتم) اسم زمان و مکان است، جمع آن (مآتم) است، و مقصود از آن در اینجا مکان و زمان اجتماع صاحبان عزا است که برای عزاداری گرد هم جمع شده و مردم برای سرسلامتی نزد آنها می آیند. (مجمع البحرین: ماده (اتم) و بحارالأنوار، ج 82، ص 71).
2- وسائل: باب 68، ابواب الدفن، ح 1.
3- وسائل، باب 9، از ابواب احتضار، ح 1.
4- همان، باب 4، ح 5.
5- وسائل، باب 4، ابواب الاحتضار، ح 1.

نیست مگر به مقدار نیاز».

13- چنانچه احتمال دهد چیزی برایش ضرر دارد، مصرف نکند.

از امام رضا نقل است که فرمود: «لَؤْ اَنَّ اَلنَّاسَ قَصَّرُوا فِي اَلطَّعَامِ لَأَسْتَقَامَتْ أَبْدَانُهُمْ».(1) «اگر مردم در چیز خوردن، کوتاهی می کردند (کمتر می خوردند) بدنشان استقامت داشت».

و فرمود: «دو گروه همواره بیمارند: 1- گروهی که سالم هستند و پرخوری میکنند، 2- گروهی که بیمارند و پرهیز نمی کنند».(2)

و فرمود: «الحِمْيَةُ رَأسُ الدَّواءِ والمَعِدَةُ بَيتُ الدّاءِ».(3) «خودداری از خوردن، رأس و اصل دارو است. و معده، مرکز و کانون درد است».

14- بیمار و وابستگانش صدقه بدهند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «دَاؤُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ».(4) «بیمارانتان را با صدقه مداوا کنید».

نیز امام صادق علیه السلام فرمود: «يُستَحَبُّ المَريضُ أن يُعْطِيَ السَّائِلَ بِيَدِهِ وَيَأمُرُ السَّائِلَ أن يَدعُوَ لَه».(5) « مستحب است بیمار با دست خودش به سائل صدقه دهد و از او بخواهد که برایش دعا کند».

15- در حضور مؤمنین [که به عیادتش آمده اند به توحید، نبوت، امامت، معاد و سایر عقاید حقه اعتراف کند.

16- اگر فرزندصغیر دارد، برای اوقیم امین، تعیین کندوناظری هم بر قیم قرار دهد.

ص: 924


1- بحار، ج 81، ص 312.
2- مکارم الاخلاق، ج 2، در معالجه بیماری و باب 22 ح 1.
3- مکارم الاخلاق، ج 2، در معالجه بیماری و باب 22 ح 1.
4- مکارم الاخلاق، ج 2، در معالجه بیماری و باب 22 ح 1.
5- بحار، ج 81، ص 209، ح 35.

17- اگر ثروتمند است و تمکن مالی دارد، وصیت کند که یک سوم مالش را برای خودش در کارهای خیر و کمک به فقرا مصرف کنند.

18- کفن خود را مهیا کند.

از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «مَنْ كَانَ كَفَنُهُ مَعَهُ فِي بَيْتِهِ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ اَلْغَافِلِينَ وَكَانَ مَأْجُوراً كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْهِ».(1) «کسی که کفنش را در خانه آماده کرده، از غافلین نوشته نمی شود و هر بار که به آن نگاه کند، مأجور است».

19- وصیت نامه خود را واضح و بدون ابهام بنویسد و با گرفتن شهود و امضاء، آن را مسجل و محکم کند، و پس از تعیین وصی و ناظر، آنچه را که مورد نظرش بوده و در وصیت نامه درج کرده است، با آنان به طور شفاهی و واضح در میان گذارد و بیان کند.

یادآوری: وصیت لازم نیست کتبی باشد و شفاهی کفایت می کند، بلکه شفاهی مقدم بر کتبی است و ارزش بیشتری دارد، چون در شفاهی احتمال خطا و جعل و انصراف، راه ندارد، و بهتر است بین وصیت کتبی و شفاهی جمع کند.

20- محسن ظن به خدا داشته باشد، به خدا خوش گمان باشد و خوش بین و امیدوار باشد، حسن ظن از همه آداب مهمتر است و مستحب است حاضران و عیادت کنندگان نیز این امر را به بیمار یادآور شوند.

حضرت رضا علیه السلام فرمود: أحسَنَ الظَّنَّ بِاللّهِ فانّ اللّه عزّوجلّ يقول أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وإِنَّ شَرّاً فَشَرّاً(2). به خدا خوش گمان باشید، زیرا خدای عزوجل می فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویشم، اگر گمان او خوب

ص: 925


1- وسائل، باب 25، ابواب التکفین، ح 2.
2- اصول کافی، ج 2، باب حسن الظن بالله عزوجل، ح 3.

است، رفتار من هم خوب است، و اگرگمان او بد است، رفتار من هم بد است.

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: لاَ يَمُوتَنَّ أَحَدُكُمْ حَتَّي يُحْسِنُ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَجِلٌ فَاِنٍ حُسْنَ الظَّنِّ بِاللَّهِ ثَمَنُ الْجَنَّةِ.(1) هیچ یک از شما از دنیا نرود مگر این که به خدا سن ظن داشته باشد، زیرا حسن ظن به خدا، بهای بهشت است.

در روایت دیگر است که امام صادق علیه السلام از شخص بیماری عیادت کرد، حال بیمار بد بود، حضرت به او فرمود: أَحْسِنْ ظَنَّكَ بِاللَّهِ فَقَالَ أَمَّا أَحْسِنْ ظَنَّكَ بِاللَّهِ فَقَالَ أَمَّا .

(2)ظن و گمان خود را به خدا نیکو کن. به لطف خدا امیدوار باش] ، بیمار گفت:

ظنم به خدا نیکو است (امیدوارم).

مؤلف: لازم است همه انسانها، در تمام حالات و در همه اوقات، حسن ظن به خدا داشته باشند، به خدا خوش بین و گمان نیک داشته، نا امید و مأیوس نباشند، و این حسن ظن، نسبت به بیمار، بیشتر سفارش شده و حتی برخی فرموده اند: در هنگام جان دادن، حسن ظن واجب است.(3)

ص: 926


1- بحار، ج 81، ص 235، ح 12.
2- همان، ح 11.
3- العروة الوثقی، فصل فی آداب المریض، الخامس عشر. (ضمنا به این روایت نیز توجه کنیم). حسن ظن در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله : امام باقر علیه السلام فرمود: در کتاب علی علیه السلام دیدیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بالای منبر فرمود: سوگند به خدایی که جز او شایسته پرستش نیست، به هیچ مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت داده نشد، جز به سبب خوشبینی اش به خدا و امیدواری اش به او، و حسن خلقش و باز ایستادنش از غیبت مؤمنان. و سوگند به خدایی که جز او شایسته پرستش نیست، خدا هیچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نکند، مگر به سبب بدگمانی اش به خدا و کوتاهی نسبت به امیدواری او، و بد خلقی اش، و غیبت نمودنش. و سوگند به خدایی که جز او شایان پرستش نیست، گمان هیچ بندهای نسبت به خدا نیکو نشود، جز این که خدا همراه گمان بنده مؤمن خود باشد (هرگونه به خدا گمان برد، خدا با او همان گونه رفتار کند، زیرا خدا کریم است، و همه خیرات به دست اوست، او حیا می کند از این که بنده ) مؤمنش به او گمان نیک برد و او خلاف گمان و امید بنده رفتار کند، پس به خدا خوشبین باشید و به سویش رغبت کنید. «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ وَكَنَّا فِي كِتَابِ عَلِيٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ وَ هُوَ عَلِيٌ مِنْبَرُهُ والَّذِي لا إلَهَ إلاَّ هُوَ ما أُعطِيَ مُؤمِنٌ قَطُّ خَيرَ الدُّنيا وَالأَخِرَةِ إِلاَّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجائِهِ لَهُ وحُسْنِ خُلُقِهِ والْكَفِّ عَنِ اعتِيَابِ المُؤمِنِينَ والَّذِي لا إلَهَ إلاَّ هُوَ لاَ يُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ والْأَوْسَتِغْفَارِ إِلاَّ بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقصيرِهِ مِن رَجائِهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ واعْتِيَابُهِ لِلْمُؤْمِنِينَ والَّذِي لا إلَهَ إِلاَّ هَولاً يَحْسُنُ ظَنُّ عَبِيدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلاَّ كَانَ اَللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ اَلْمُؤْمِنِ لاَنَ اَللَّهُ كَرِيمٌ بِيَدِهِ اَلْخَيْرَاتُ يَسْتَحِي أَن يَكونَ عَبْدُهُ اَلْمُؤْمِنُ قَد أحسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يُخلِفُ ظَنَّهُ ورَجَاءً فَاحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وارْغَبُوا إِلَيْه». اصول کافی، ج 2، باب حسن الظن بالله عزوجل، ح 2.

عیادت از بیماران

عیادت بیمار از مستحبات مؤکده است، و خداوند متعال در روز قیامت، تارک آن را سرزنش فرماید.

امام موسی بن جعفر علیهما السلام نقل کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: خداوند عزوجل، روز قیامت، بنده ای از بندگان خود را سرزنش می کند و می فرماید: ای بنده من! هنگامی که من بیمار شدم چرا به عیادت من نیامدی؟ می گوید: خدایا تو منزهی از بیمار شدن! تو رب العالمین هستی، درد و آلمی بر تو نیست. خداوند می فرماید:

برادر ایمانیات بیمار شد و عیادتش نکردی، به عزت و جلال خودم اگر او را عیادت کرده بودی، مرا نزد او مییافتی، و من [در ازای آن] حاجات تو را برآورده می کردم، و این به خاطر کرامت بنده مؤمن است و من ارحم الراحمین هستم.(1)

در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: مَنْ عَادَ مَرِيضاً فَاِنَّهُ يَخُوضُ

ص: 927


1- «قَالَ صلي الله عليه وآله يُعَيِّرُ اَللَّهُ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَيقُولعبدِي مَا مَنَعَكَ إِذا مَرِضْتَ اَنْ تَعُودَنِي فَيَقُولُسُبِحانَكَ سُبْحانَكَ اَنْتَ رَبُّ العِبادِ لا تَأْلَمُ ولا تَمْرَضُ فَيَقُولُ مَرِضَ اخُوكَ اَلْمُؤْمِنُ فَلَمْ تَعِدُهُ وَعِزَّتِي وَ جَلالِي لوعدتُهُ لَوَجَدتَنِي عِنْدَهُ ثُمَّ لتكلفْتُ بِحَوَائِجِكَ فَقَضَيهَا لَكَ وَ ذَلِكَ مِنْ كَرَامَةِ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنِ وَ اَنَا اَلرَّحْمَنُ اَلرَّحِيمُ» وسائل، باب 10، ابواب الاحتضار، ح 10.

فِي اَلرَّحْمَةِ فَإِذَا جَلَسَ عِنْدَ اَلْمَرِيضُ غَمَرَتْهُ اَلرَّحْمَةُ(1). . کسی که از شخص بیماری عیادت کند، در رحمت فرو می رود و هنگامی که نزد بیمار نشست، رحمت او را فرا می گیرد.

مؤلف: هر چند در عیادت بیمار تأکید شده است، اما چنانچه بیماری کسی طولانی شده، یا سخت گشته است، عبادت استحباب ندارد، امام صادق علیه السلام فرمود:إِذَا طَالَتِ اَلْعِلَّةُ تُرِكَ اَلْمَرِيضُ وَ عِیالَهُ. (2) وقتی بیماری کسی طولانی شد، او و خانواده اش را به حال خود واگذارید. اعیادت و رفت و آمد را ترک کنید].

آداب عیادت

1- سعی در برآوردن حاجت بیمار: امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم نقل کرده است که فرمود: مِنْ سَعْيٍ لِمَرِيضٍ فِي حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ يَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ امةٌ فَإِنْ كانَ الْمَرِيضُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ كانَ اَجْرُهُ اَعْظَم(3) هرکس کوشش کند در برآوردن حاجت شخص بیمار، چه موفق شود و حاجت او را برآورد، یا موفق نشود، از گناه پاک می شود، مانند روزی که از مادر متولد شده، و چنانچه بیمار از وابستگان او باشد اجرش بزرگتر است.

2- مستحب است عیادت کننده، نزد بیمار بنشیند ولی نشستن را طول ندهد و هر چه زودتر برخیزد و بیمار را به حال خود گذارد، مگر آن که خود بیمار بخواهد

ص: 928


1- بحار، ج 81، ص 215.
2- وسائل، باب 13، ابواب الاحتضار، ح 1.
3- بحار، ج 81، ص 217.

که نزدش بنشیند.(1)

امام صادق علیه السلام فرمود: «اِنَّ مِن أعْظَمِ العَوَّادِ أجرَأُ عِنداللَّهِ تَعَالَي لِمَنْ إِذا عَادَ أَخَاهُ خَفَّفَ الجُلوسَ إِلاَّ أَن يَكونَ المَريضُ يَجِبُ ذلِكَ وَ يُريدُهُ وَيَسأَلُهُ ذلِكَ».(2) نزد خدا اجر عیادت کنندگانی عظیم تر است در صورتی که وقتی به عیادت بیمار رفتند، نشستن را طول ندهند، مگر آن که خود بیمار خواهان آن باشد و بطلبد.

در روایت دیگر است که همان حضرت فرمود:«وَ يُعَجِّلَ اَلْقِيَامَ مِنْ عِنْدِهِ فَان عِيادةَ النوكي أَيِ اَلْحُمْقِي أَشَدُّ عَلَيَّ اَلْمَرِيضُ مِنْ وَجَعِه»(3) «هر چه زودتر از نزد بیمار برخیزید، همانا عیادت آدم جاهل و نادان، آدمی که متوجه نیست و نشستن نزد بیمار را طول می دهد و موجب ناراحتی او می شود برای بیمار سخت تر است از درد و بیماری اش).

3- عیادت کننده، برای بیمار هدیه ای ببرد، و وقتی نزد بیمار نشست، دستش را بر بازوی بیمار بگذارد و برای شفا و بهبودی او دعا کند.

4- نزد بیمار، یک مرتبه یا بیشتر، سوره مبارکه حمد را بخواند.

ص: 929


1- 1- مرد بیماری، به خاطر سؤالهای بسیار عیادت کنندگان خود که از علت بیماری، پزشک، دارو، خوراک و خواب و.... سؤال می کردند خسته شد، داستان بیماری و نوع دارو و... خود را نوشت و بالای سرش گذاشت، و هر کس برای عیادت می آمد و شروع به سؤال می کرد، می گفت: این نوشته را بخوان. 2- مرد بیماری به عیادت کنندگان خود که نشستن نزد او را طول دادند، گفت: بیمار را عیادت می کنند و انسان سالم را زیارت. 3- دانشمندی گفت: عیادت کردن انسان احمق، برای بیمار و خانواده اش سخت تر از بیماری بیمار است، زیرا در وقت نامناسب می آید و نشستن را طول میدهد. 4- عده ای از یک بیمار، عیادت کردند، یک نفر از آنها بالای سر بیمار ایستاد و برای شفای او دعا کرد و رفت، بقیه نشستند. بعد بیمار گفت: فقط یک نفر از من عیادت کرد، و او همان بود که دعا کرد و رفت.
2- وسائل، باب 15، ابواب الاحتضار، ح 2 وح 3.
3- وسائل، باب 15، ابواب الاحتضار، ح 2 وح 3.

5- نزد بیمار چیز نخورد، خصوصا چیزی که بیمار میل دارد و برایش ضرر دارد.

از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است که:إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله نَهْيَ أَنْ يُؤْكَلَ عِنْدَ اَلْمَرِيضِ شئ إِذَا عَادَهُ اَلْعَائِدُ فَيُحْبِطُ اَللَّهُ بِذَلِكَ أَجْرَ عِيَادَتِهِ. (1)پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نهی فرمود از چیز خوردن عیادت کننده، نزد بیمار، زیرا چیز خوردن نزد بیمار، موجب می شود آجر عیادت ضایع شود.

6- نزد بیمار از هر کار و حرفی که موجب ناراحتی بیمار شود، خودداری کند، او را به غیظ و غضب نیاورد، اوقاتش را تلخ نکند، او را نرنجاند.

امام صادق علیه السلام فرمود:وَالمَريضُ فَلا تَغيظُوهُ وَلا تُضْجِرُوهُ.(2) بیمار را به غضب درنیاورید، ناراحتش نکنید، و نزد او آه و آخ سر ندهید.

7- از بیمار بخواهد برای او دعا کند. از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

«إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمْ عَلِيٌ أَخِيهِ عَائِداً فليساله يَدْعُو لَهُ فَإِنَّ دُعَاءَهُ مِثْلُ دُعَاءِ اَلْمَلاَئِكَة».(3)هرگاه به عیادت برادر ایمانی خود رفتید، از او بخواهید برای شما دعا کند، زیرا دعای بیمار مانند دعای ملائکه است. (4)

ص: 930


1- مستدرک الوسائل الوسائل، باب 39، ابواب الاحتضار، ح 28.
2- وسائل، باب 12، ابواب الاحتضار، ح 2.
3- همان، ح 1.
4- فرع: برای زنان عیادت بیمار استحباب ندارد. در روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:لَيْسَ عَلَيَّ اَلنِّسَاءُ عِيَادَةُ مَرِيضٍ، بر زنان عیادت از بیمار نیست. بحار، ج 81، ص 315 فرع: برای عیادت بیمار، ساعت و وقت یا روز معینی ذکر نشده است و عیادت در هر زمانی که مناسب باشد استحباب دارد. آری، چنانچه عرفا، عیادت را در روز یا وقت بخصوصی، بد می دانند، بهتر است رعایت شود.

آداب مربوط به اموات

اشاره

« محتضر» به کسی گفته می شود که در حال جان دادن است. و وجه این که او را « محتضر» گویند، یا برای آن است که ملک الموت نزد او حاضر است، یا به خاطر حضور فرزندان و خانواده او است، یا به لحاظ تجسم اعمال و حضور کارهای خوب و بد او است، و شاید به خاطر حضور هر سه باشد.

حال احتضار، از سخت ترین حالات است. خداوند غفور و رحیم و مهربان، عموم مؤمنان را یاری فرماید و آنان را در لحظه های بسیار سخت جان دادن، بر حفظ ایمان و عقاید حقه ثابت قدم بدارد.

البته مؤمن پرهیزکار، هنگام مرگ نگران نیست و احساس سختی نمی کند، زیرا با بشارت و مژده فرشتگان و سلام و خوش آمد گویی آنان رخت برمی بندد.

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت است که فرمود: وقتی مؤمن میفهمد هنگام قبض روحش فرا رسیده است ناله می کند، ولی فرشته مرگ او را دلداری می دهد و به او می گوید: ای دوست خدا ! ناله و ناراحتی مکن. قسم به کسی که محمد صلی الله علیه وآله را برانگیخت، من برتو نیکوکارتر و مهربان تر از پدر مهربان هستم، دو چشمت را باز کن و نگاه کن! (حضرت فرمود: در این هنگام، رسول خدا صلی الله علیه وآله و

ص: 931

علی و فاطمه و حسن و حسین وائمه معصومین علیهم السلام در نظرش هویدا می شوند.

ملک الموت به او می گوید: اینان، رفیقان تو هستند. در این هنگام، مؤمن چشمانش را می گشاید و می نگرد و منادی از جانب پروردگار متعال، به روحش خطاب می کند: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي»(1)؛ «ای نفس آرام ! خرسند [و] مورد رضایت به سوی پروردگارت بازگرد، پس میان بندگان شایسته من در آی، و به بهشت من وارد شو» در این وقت هیچ چیز برای مؤمن بهتر از گرفتن روحش نیست. (2)

در روایت دیگر است که همان حضرت فرمود:وَ تلقاءِ أَروَاحِ اَلْمُؤْمِنِينَ يُسَلِّمُونَ عَلَيْهِ وَ يُبَشِّرُونَهُ بِمَا أَعَدَّ اَللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ مِنَ اَلنَّعِيم. (3)ارواح مؤمنان به استقبال مؤمن می آیند و به او سلام می کنند و او را به نعمت های الهی که برایش مهیا شده مژده می دهند.

در روایت دیگر است که: مرگ برای مؤمن لذت بخش و بهترین بویی است که آنرا بوییده است، و همه دردها و رنج های او را از بین می برد.(4)

در روایت دیگر آمده است که: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر یک نفر از یارانش - که در حال جان دادن بود - وارد شد و فرمود: ای ملک الموت ! با دوست من به نیکی رفتار کن، ملک الموت گفت: ای محمد! بر تو مژده باد، من دوست هر مؤمنی هستم. ای محمد! بدان من روح فرزندان آدم را می گیرم، در آن هنگام خانواده او به فغان و گریه می پردازند، به آنان می گویم: این گریه و زاری چیست؟ بدانید من

ص: 932


1- سوره فجر 89، آیه 28 و 29 و 30.
2- کافی، جلد سوم، ص 127، باب أن المؤمن لایکره علی قبض روحه.
3- علل الشرایع، ج 1، ص 298.
4- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 274، ح 9.

به سراغ شما هم می آیم، پس تقوا پیشه کنید و بدانید، خانه ای نیست مگر آن که من هر روز پنج بار، در اوقات نماز به آن خانه ها سرکشی می کنم، و رفتار اهل خانه ها را زیر نظر دارم. [پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود]: ملک الموت همه روزه هنگام نمازهای پنجگانه، خانه ها را مورد توجه قرار می دهد و به اهل خانه نظر می کند، هر کدام از آنان مواظب نمازها هستند، در هنگام مرگ شهادتین را به او تلقین می کند و شیطان را از او دور می گرداند.

«إنَّما يَتَصَفَّحُهُم في مَوَاقِيتِ الصَّلاةِ فَإِنْ كانَ مِمَّنْ يُوَاظِبُ عَلَيْهَا عِنْدَ مَوَاقِيتِهَا لَقَّنَهُ شَهَادَةَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله وَنُحِّيَ عَنْهُ مَلَكُ اَلْمَوْتِ إِبْلِيس».(1)

آری، مرگ برای مؤمن با تقوا و پاک، راحت است و به راحتی جان خود را تسلیم می کند، اما چنانچه گناهکار باشد چطور؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: «وَما كَانَ مِن شَديدَةٍ فَتَمحيصُهُ مِنْ ذُنُوبِهِ لِيَرِدَ الآخِرَةَ نَقيّاً مُسْتَحِقّاً لِثَوابِ الأَبَدِ لا مَانِعَ لِلَّهِ دُونَهُ...».(2) «اگر مؤمن هنگام مرگ به سختی و سکرات جان دادن مبتلا شود، برای پاک شدن او از گناهان است، تا پاک وارد آخرت شود، و مستحق ثواب ابد و بدون مانع باشد).

قریب و قریب تر، عجیب و عجیب تر

1- از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال شد: قریب چیست و قریب تر کدام است؟ عجیب چیست و عجیب تر کدام است؟ واجب چیست و واجب تر چه چیز

ص: 933


1- کافی، ج 3، کتاب الجنائز، ص 136، ح 2 و 3.
2- علل الشرایع، ج 1، ص 298، ب 235، باب علة سهولة النزع، ح 2 و معانی الأخبار، باب معنی الموت، ص 288.

است؟ دشوار چیست و دشوارتر کدام است؟

فرمودند: قریب و نزدیک آینده است (دنیا زودگذر است) و قریب تر و نزدیک تر مردن است. عجیب دنیا است، و عجیب تر دل بستن به دنیا است. واجب ترک گناه است، و واجب تر، توبه است، سخت و دشوار در قبر رفتن است و دشوارتر بی توشه رفتن است.مَا الْقَرِيبُ وَمَا الأَقْرَبُ وَ مَا الْعُجْبُ وَمَا الْأَعْجَبُ مَا الْوَاجِبُ وَمَا ألاوجَبَ مَا الصَّعْبُ وَ مَا الاصْعِبُ ؟

قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ :الْقَرِيبُ مَا يَأْتِي مِنَ الزَّمَانِ وَ الْأَقْرَبُ هُوَ الْمَوْتُ والْعَجَبُ الدُّنْيَا وَالأَعْجَبُ حُبُّ الدُّنيا وَ الواجِبُ تَرْكُ الْمَعْصِيَةِ وَالأوجَبُ التَّوبَةُ والصَّعْبِ الْمَوْتُ وَدُخُولُ القَبرِ وَالأصعَبُ فِقْدانُ الزَّادِ.(1)

وظیفه اطرافیان محتضر

1۔ مسلمانی را که محتضر است، یعنی در حال جان دادن است، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، در صورت امکان، باید به پشت بخوابانند به طوری که کف پاهایش به طرف قبله باشد. و رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، ولی در صورت امکان از ولی او اجازه بگیرند، و اذن فحوا (2)و شاهد حال کفایت می کند، و اذن صریح لازم نیست، و ولی میت، والدین و اولاد او هستند.

و مردها مقدم بر زنان می باشند، و ولی زن، شوهر اوست، و بعد از او، مردهایی که از او ارث می برند مقدم بر زنهای ایشانند.

ص: 934


1- جامع الاخبار، ص 138 و بحارالانوار، ج 75، ص 31.
2- فحوا: از ماده و به معنای آن چیزی است که از کلام گوینده فهمیده می شود. - مثلا - وقتی صاحب خانه به مهمان اذن داد شب بماند، از اذن و اجازه او فهمیده می شود که اذن در تطهیر و وضو و نماز خواندن هم داده است. (اذن در شیء، اذن در لوازم شیء نیز می باشد و لازم به اذن صریح و لفظی نیست.

2- مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام سایر عقاید حقه را به او طوری تلقین کنند که بفهمد، و تا وقت مرگ تکرار کنند.

همچنین صلوات بفرستند و به او تلقین کنند که بگوید: «اللَّهُمَّ إنِّي اَساَلُكَ الرَّاحَةَ عِندَ المَوتِ وَالمَغفِرَةُ بَعدَ المَوتِ»؛ «بار پروردگارا ! از تو راحتی هنگام مرگ را می خواهم، و آمرزش بعد از مرگ را».

3- مستحب است این دعا را به او تلقین کنند. «رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ صلي اللّه عليه و آلِهِ نَبِيّاً وبِالإِسْلامِ دِيناً وبِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَ بِالْكَعْبَةِ قَبْلَهُ وَ بِعَلِيٍ وَلِيّاً وَ إماماً وَبالحَسَنِ وَالحُسَينِ وَعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ وَ موسي بنِ جَعفَرٍ وَ عَليُّ بنُ موسي وَ مُحَمَّدُ بنِ عَلِيٍ وَعَلِيِّ بنِ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنِ بنِ عَلِيٍ وَ اَلْحُجَّةِ بْنِ الحسن صلوات اللَّهِ عَلَيْهِم أئمة اَللَّهُمَّ إِنِّي رَضِيتُ بِهِم أَئِمَّةً فَارْضَنِي لَهُمْ إِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ.

4- همچنین مستحب است این دعاها را طوری به او تلقین کنند که بفهمد:

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الكَثِيرَ مِن مَعاصِيكَ وَاقْبَلْ مِنّي اليَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ يا مَن يَقبَلُ اليَسيرَ ويَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ وَاعفُ عَنِّي الكَثِيرَ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ أَللّهُمَّ ارْحَمْنِي فَاِنَّكَ رَحِيمٌ».

5- در صورت امکان، کلمات فرج را به او تلقین کنند. امام باقر فرمود:

هنگامی که بیمار در حال جان دادن است و نزد او حضور دارید، کلمات فرج را به او تلقین کنید. «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ اَلْحَلِيمُ اَلْكَرِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الأرَضينَ السَّبعِ وَما فِيهِنَّ ومَا بَينَهُنَّ وَرَبُّ العَرشِ العَظيمِ وَالحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ».(1)

ص: 935


1- وسائل، باب 38، ابواب الاحتضار، ح 1.

همچنین از آن حضرت است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: به اموات خود، که در حال احتضارند) کلمه «لا اله الا الله» را تلقین کنید، زیرا این کلمه مبارک، گناهان را درهم می کوبد، و انیس مؤمن است.(1)

6- دعای عدیله را (که در مفاتیح الجنان آمده است) بخوانند و به او تلقین کنند به طوری که بفهمد، چون این دعا مشتمل بر عقاید حقه و اقرار به نبوت و امامت ائمه اطهار علیهم السلام است، مشتمل بر اقرار به مرگ و حقانیت سؤال قبر و حشر و صراط و میزان و حساب و کتاب و بهشت و جهنم است، مشتمل بر درخواست فضل و رحمت و احسان پروردگار است.

7- چنانچه جان دادن بر او سخت شود، او را به جایی که نماز می خوانده است، منتقل کنند. البته به شرط این که جا به جا کردن او، موجب اذیتش نشود.

8- برای این که از سختی جان دادن زود راحت شود، سوره مبارکه «یس» و الصافات» و «آیه الکرسی» را بخوانند.

سکرات موت و سختی جان دادن

«وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ۖ ذَٰلِكَ مَا كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ(2)(3) و آمد سکرات مرگ به حق، این همان چیزی است که از آن می گریختی .

سکره مرگ حالتی است شبیه به «مستی» که بر اثر فرا رسیدن آثار مردن، به صورت هیجان و بیهوشی و حواس پرتی، به انسان دست می دهد، و گاه انسان را در اضطراب و ناآرامی فرو می برد. و چرا چنین نباشد که در آن حالت، محتضر، با

ص: 936


1- بحارالانوار، ج 93، ص 200، ح 32.
2- «تحید» از ماده «ید» به معنای فرار کردن و روی گرداندن از چیزی است .
3- سوره ق / 19.

سختی های بسیاری مواجه می شود.

سختی و رنج و درد بیماری، بسته شدن زبان، از بین رفتن نیروی بدن، گریه و زاری و وداع خانواده، غم فرزندان و یتیمی آنان، و از سویی دیگر جدا شدن از مال و ثروت و خانه و مغازه و املاک و فرش و ماشین... که عمر عزیزش را صرف جمع آوری آنها کرده است، و برای تهیه و جمع آوری آنها، کارهای مختلفی انجام داده و چه بسا بیشتر آنها را به ظلم و غصب و رشوه و خیانت به دست آورده، و حقوق واجب و شرعی آنها را نپرداخته است، و گسسته شدن تمام غلقهها و دل بستگی های به دنیا که سالهای متوالی بدان چشم دوخته بود و در پی آن میدوید، به علاوه ترس و هول وارد شدن به خانه ای تاریک و وحشتناک، خانه ای بی فرش و چراغ، خانه ای که تا حال فکرش را نکرده و در آماده سازی آن کاری صورت نداده است.

آری، سکرات مرگ سخت و هولناک است. حتی در روایت آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در روزهای آخر عمر مبارکشان، دست در ظرف آبی می کرد و به صورت می کشید و می فرمود:اَللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ سَكَرَاتِ اَلْمَوْتِ(1).(2) بار پروردگارا ! مرا بر سکرات مرگ و سختی جان دادن، یاری فرما.

و در روایت دیگر است که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در دعای خود چنین

ص: 937


1- بحار، ج 11، ص 241. و تهذیب الاحکام، ج 3، ص 93.
2- البته سکرات و شدائد موت مراتب متفاوتی دارد و نسبت به افراد فرق می کند و برخی برآنند که پیامبر صلی الله علیه وآله سکرات موت ندارد، و این روایت را از باب « ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» تلقی کرده اند، ولی مانعی ندارد که گفته شود پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز مرتبه ای از سکرات و سختی موت را طی می کند، منتهی بسیار زودگذر است، همانطور که از صراط کالبرق اللامع می گذرد. علامه مجلسی رحمه الله نیز این روایت را نقل کرده و بدون هیچ گونه توضیحی از آن گذشته است.

می گفت: «اَللّهُمَّ بارِكْ لِي فِي المَوتِ اَللّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ الْمَوْتَ اَللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ سَكَراتِ المَوتِ اَللّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ غَمَراتِ المَوتِ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ غَمَّ الْقَبرِ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ ضِيقَ القَبرِ اَللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ ظُلمَةَ الْقَبْرِ اَللّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ وَحْشَةَ الْقَبْرِ اَللّهُمَّ أَعِنِّي عَلَيَّ أَهْوالَ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ اَللّهُمَّ بارِكْ لِي فِي طُولِ يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ اَللَّهُمَّ زَوِّجْنِي مِنَ اَلْحُورِ اَلْعِينِ»(1)؛ «بار پروردگارا ! مرگ را بر من مبارک گردان، بار پروردگارا ! مرا بر مردن کمک فرما، بار پروردگارا ! مرا بر سختی مرگ کمک فرما، بار پروردگارا ! مرا بر بی هوشی مردن یاری فرما، بار پروردگارا ! مرا بر غم و اندوه قبر یاری فرما، بار پروردگارا ! مرا بر تنگی قبر کمک فرما، بار پروردگارا ! مرا بر تاریکی قبر یاری فرما، بار پروردگارا ! مرابر وحشت قبر یاری فرما، بار پروردگارا ! مرا بر هولهای قیامت یاری فرما، بار پروردگارا ! طولانی بودن روز قیامت را بر من مبارک گردان، بار پروردگارا ! از حور العین تزویج من فرما».

حضرت امیر علیه السلام در باره سکرات و سختی جان دادن چنین فرموده است:

«اِجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ اَلْمَوْتِ وَ حَسَرَهُ الْفَوْتُ فَفَتَرَت لَها أطْرافُهُم وتَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ أَزْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً فَحِيلَ بَينَ أحَدِهِم وبَينَ مَنطِقِهِ وَ إنَّهُ لَبَينَ أَهلِهِ يَنظُرُ بِبَصَرِهِ وَيَسمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَيَّ صِحَّةً مِنْ عَقْلِهِ و بَقَاءٍ مِن لُبِّهِ يُفَكِّرُ فِيمَ أُفني عُمُرَهُ وَفيمَ أذهَبَ دَهْرَهُ و يَتَذَكَّرُ أَمْوَالاً جَمَعَهَا أَغْمَضَ في مَطَالِبِهَا وأَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبْعَاثُ جُمِّيِّهَا وَ أَشْرَفَ عَلَيَّ فِرَاقُهَا تُبْقِي لِمَنْ وَرَاءَ يُنَعَمُونَ فِيهَا ويَتَمَتَّعُونَ بِهَا !»(2)، «سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند، بر آنها هجوم می آورد، اعضای بدنشان سست می گردد، و رنگ از صورتهایشان می پرد، کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدایی

ص: 938


1- تهذیب الاحکام، ج 3، باب الدعاء بین الرکعات، ص 100، ح 253. و منازل الآخرة.
2- نهج البلاغه، خطبه 109.

می افکند، در حالی که او در میان خانواده خویش است، با چشمش می بیند و با گوشش میشنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمی تواند سخن بگوید. در این می اندیشد که عمرش را در چه راه فانی کرده، و روزگارش را در چه راهی سپری کرده است ؟! به یاد ثروت هایی می افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آوری کرده، و تبعات و مسئولیت گردآوری آن را بر دوش می کشد، در حالی که هنگام جدایی وفراق از آنها رسیده است، و همه آنها به دست بازماندگان می افتد، آنها از آن متنعم می شوند و بهره می گیرند، اما مسئولیت و حسابش بر او است!»

و از همه سخت تر گرفتاری او باعمال ظالمانه خود می باشد، همانگونه که خداوند سبحان خبر داده است « وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ ۖ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ»(1) (ای کاش می دیدی هنگامی را که این ستمکاران درون گردابهای دشوار مرگ هستند و فرشتگان قبض روح کننده دستهای خود را می گشایند جانتان را بیرون کنید، جان بکنید [امروز که روز مردن است به عذابی خوار کننده مجازات می شوید. )

بلی اولیاء خدا هنگام مرگ نگرانی ووحشت ندارند. «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(2)

کسانی که مطیع خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله بوده اند آسوده خاطرند و میدانند با رفقایی

ص: 939


1- سوره انعام -6- آیه 93.
2- سوره یونس - 10- آیه 62 تا 64.

بزرگوار هم نشینند «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا»(1) ( وکسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانی از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند بود که خدا به آنان نعمت داده و اینان نیکو رفیقانی هستند)

در روایت است که سدیر صیرفی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد: فدایت گردم! آیا مؤمن از قبض روحش ناراحتست؟

فرمود: «نه بخدا سوگند، هنگامی که ملک الموت برای قبض روحش می آید، او اظهار ناراحتی می کند، ملک الموت به او می گوید: ای ولی خدا! ناراحت مباش، قسم به خدا که مبعوث کننده محمد صلی الله علیه وآله است ما برای تو از پدری مهربان، مهربان تریم ، دیدگانت را بگشای و نگاه کن، سپس پیامبر صلی الله علیه وآله امیرالمؤمنین، حسن، حسین و فرزندان معصوم آنان برای شخص مؤمن مجسم می گردند در این هنگام ملک الموت می گوید: این رسول خدا، امیرالمؤمنین، حسن، حسین و ائمه صلوات الله علیهم) هستند که رفقا و همنشینان تواند».

شخص مؤمن چشم می گشاید و آن بزرگواران را می بیند و منادی حق به او ندا می دهد و می گوید: ای نفسی که بواسطه محمد و اهل بیتش صلی الله علیه وآله آرامش یافتی، باز گرد بسوی پروردگارت، در حالی که ولایت ائمه علیه السلام را پذیرفته و بدان خرسندی و مورد رضای خدا قرار گرفتی پس داخل شو در زمره بندگانم و داخل شو در بهشتی که مهیا ساخته ام.

در این موقع، برای مؤمن چیزی دوست داشتنی تر از قبض روحش و رسیدن

ص: 940


1- سوره نسا-4 - آیه 69.

به آنچه منادی حق ندا داده است نیست.(1)

و از امام باقر صلی الله علیه وآله است که فرمود: هنگامی که روح مؤمن به گلوگاهش می رسد ملک الموت بر او نازل می شود و به وی می گوید: اما آنچه از آن خوف داشتی پس تو از آن در امانی و برای او دری به سوی منزلش در بهشت گشوده می شود و به او گفته می شود: نگاه کن به جایگاهت در بهشت و نگاه کن، این رسول خدا و علی و حسن و حسین (علیهم السلام) رفقای تو هستند، و این همان قول خدا است: «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »(2).(3)

تذکر: تنها گذاشتن محتضر مکروه است، نیز روی بدن او چیز سنگین گذاشتن، و جنب و حائض نزد او بودن، و نزد او زیاد حرف زدن و گریه کردن، و زنها را تنها نزد او گذاشتن مکروه است.

آنچه مردن را آسان می کند

1- نیکی به پدر و مادر، و صله رحم. از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود:

ص: 941


1- بحار الانوار ج 6 ص 196، به نقل از کافی
2- سوره یونس-10-آیه 63و64
3- مُحَمد بَنَ مَسعُود الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِنَّمَا يَغْتَبِطُ أَحَدُكُمْ حِينَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَاهُنَا فَيَنْزِلُ عَلَيْهِ مَلَكُ اَلْمَوْتِي فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو قَدْ أُعْطِيتَهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُهُ فَقَدْ أَمِنتَ مِنهُ ويُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَيَّ مَنْزِلُهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُقَالُ لَهُ اُنْظُر إِلَيَّ مَسْكَنَكَ مِنَ اَلْجَنَّةِ وَ اُنْظُرْ هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلّي اللَّهُ عليه وَ آلِهِ و عَلِيٌ والْحَسَنُ والحُسَيْنُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ رُفَقَاؤُكَ وَهُوَ قَولُ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ اَلْبَشْرِيَّ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا وَفِي اَلْآخِرَةِ. 3 (تفسیر عیاشی ج 2، سوره یونس، ص 124 قوله تعالی: الذین آمنوا و کانوا یتقون. ح 32).

«مَن أَحَبَّ أن يُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّوَجلَّ عَنهُ سَكَراتِ المَوتِ فَليَكُن لِقَرابَتِهِ وَصُولاً وبِوالِدَيْهِ بَارّاً فَإِذَا كانَ كَذلِكَ هُوَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ ولَمْ يُصِبْهُ فِي حَيَاتِهِ فَقْرٌ أبَدا»(1) ؛ «کسی که می خواهد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان گرداند صله رحم به جا آورد و به پدر و مادرش نیکی کند. اگر این کار را بکند، خداوند سکرات مرگ را بر او آسان می کند و هرگز در زندگانی فقیر و بیچاره نمی شود».

نیز از آن حضرت نقل شده است که: « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به بالین جوانی که در حال مرگ بود آمد و به او فرمود: بگو: لا اله الا الله. زبان جوان دچار لکنت شد و نتوانست بگوید. پیامبر صلی الله علیه وآله باز فرمود: بگو: لا اله الا الله. باز زبان جوان لکنت پیدا کرد و نتوانست بگوید. حضرت به زنی که بالای سرش بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: آری، من مادرش هستم. حضرت فرمود: آیا تو از او ناراضی هستی؟ گفت: آری، شش سال است که با او سخن نگفته ام.

حضرت به آن زن فرمود: از او راضی شو. گفت: ای رسول خدا ! برای خاطر شما، خدا از او راضی باشد. آن گاه حضرت فرمود: بگو: لا اله الا الله. جوان کلمه شهادت را بر زبان جاری کرد. (2)

2- لباس پوشاندن بر بدن برادر ایمانی و افراد بدون لباس. از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «کسی که لباس بر بدن برادر مسلمانش بپوشاند، بر خداوند است که بر بدن او از لباسهای بهشتی بپوشاند و سختی مرگ را بر او آسان فرماید و قبرش را وسیع گرداند».(3)

3- دوستی و محبت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام . از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله

ص: 942


1- بحارالانوار، ج 74، ص 66.
2- بحارالانوار، ج 74، ص 75 و ص 379 و ج 6 ص 187.
3- بحارالانوار، ج 74، ص 75 و ص 379 و ج 6 ص 187.

نقل است که در ضمن روایتی مفصل فرمود:«ألا وَمَن أحَبَّ عَليّاً هوَّنَ عَلَيْهِ سَكَرَاتُ اَلْمَوْتِ»، «آگاه باشید ! کسی که علی را دوست بدارد، سکرات مرگ بر او آسان شود».

4- دل نبستن به دنیا: از چیزهایی که بسیار مهم است و موجب آسانی مرگ و جان دادن می شود، دل نبستن به دنیا و ثروت است، دل نبستن به خانه و زندگی و پست و مقام است. و باید بدانیم یکی از عوامل سکرات و سختی جان دادن، دل بستن به ثروت و زندگی و خانه و پست و مقام است، و این امر به تجربه ثابت شده است.

سلمان و اباذر به راحتی جان تسلیم می کنند و هیچ وحشت و هراسی ندارند، اما کسانی که دل به معشوقه دنیایی بسته اند، دل به پول و ثروت و طلا و پست و مقام بسته اند چطور؟دل به معشوقه شهوانی بسته اند چطور؟

شیخ بهائی قدس سره در کشکول نقل کرده که: مردی هوس باز و منحرف، روزی دم در خانه خود ایستاده بود که ناگهان زنی زیبا، به عزم رفتن به حمامی که معروف به حمام منجاب بود پیدا شد، و چون حمام را گم کرده بود، از این مرد سؤال کرد، این مرد چون با دیده شهوت به او نگریسته بود، دل را به او باخت و به طمع وصال، خانه خودش را به نام حمام منجاب به آن زن نشان داد، زن وارد خانه شد، آن مرد در خانه را بست و اندیشه خود را به آن زن عفیفه عرضه داشت. آن مخدره، وقتی که خود را در چنگال این عفریت مهیب یافت، چاره ای جز حیله و فریب در رهایی خود ندید. از این رو با او اظهار محبت و صمیمیت کرد و گفت: من هم گرسنه ام و هم متعفن. تو برو و قدری خوراک و عطر برای من تهیه کن تا چیزی بخورم و خود را خوشبو کنم، سپس با یکدیگر عشرت کنیم، مرد باورش آمد و از خانه خارج شد، و زن بلافاصله از خانه خارج گردید، چون مرد برگشت، خانه را خالی

ص: 943

دید، و حسرت وصال آن زن در دلش ماند، و تا دم جان دادن، به فکر او بود و دل نمی کند، اطرافیانش به او می گفتند: بگو «لا اله الا الله»، ولی او بجای شهادتین، خاطره آن روز و آن زن را یاد می آورد، و این شعر را می خواند.

يَا رَبِّ قَائِلَةً يَؤُمَّا وَ قَدْ تَعِبْتُ **اينَ اَلطَّرِيقَ إِلَيَّ حَمَامٌ مِنْجَابٌ

چه شد آن زن که خسته شده بود و می پرسید راه حمام منجاب کجاست و این شعر را زمزمه می کرد تا روح پلیدش از بدن خارج گشت.

یکی گفتا که تاکی روسیاهی** شهادت ده به توحید الهی

چو بشنید این سخن آن محنت اندوز** کشید از سینه اش آه جگرسوز

که آری فرد بی همتاست لیلی** چراغ محفل دلهاست لیلی

ندارد در دو عالم مثل و مانند** جمالش برتر از چون و چه و چند

بحمدالله که در هنگام مردن** بدین اقرار خواهم جان سپردن

نیز مرگ عمرو عاص عبرت انگیز است: عمرو عاص پول و اموال بسیار و طلای زیادی ذخیره کرده بود، هنگام مرگش اندوخته های نقدی را حاضر ساخت و به پسرش گفت: کیست این اموال را با آن و بال و گرفتاری که دارد، از من تحویل بگیرد؟! پسرش گفت: من تحویل نمیگیرم بلکه آنها را برگردان به کسانی که ذی حق هستند. عمرو عاص گفت: نمی دانم چه کنم. این خبر به معاویه رسید، معاویه پیام داد که من آن اموال و طلاها را با همه وبال و مسؤلیتی که دارد، تحویل می گیرم، لذا اموال را از مصر به شام منتقل و تحویل معاویه دادند.

عمرو عاص در روزهای آخر عمرش گفت: «كَانَ عَلَيَّ غَنَقِي جَبَلَ رَضُوِي وَكَانَ فِي جَوْفيِ اَلشَّوْكِ وَ كَانَ نَفْسِي تَخْرُجُ مِنْ ثَقْبِ إِبْرَةٍ»؛ «حال من چنان سخت است که گویی کوه رضوی را بر گردن من گذارده اند، و گویا شکمم خارستان است و دنیا با این وسعت آن، چنان بر من تنگ شده که گویی می خواهند مرا از سوراخ ته

ص: 944

سوزن عبور دهند».

عبدالله بن عباس، هنگام احتضار عمرو عاص به دیدنش آمد و احوال او را پرسید، گفت: «اِجِدِ اَلسَّمَاءَ كَانَهَا مُطْبِقَةً عَلَيَّ الْأَرْضُ وَ اَنَا بَيْنَهُما و ارانِي كانَما اتنَفسَ من خَرت إِبرة اَللَّهُمَّ خُذْ مِنِّي حَتّي تَرْضَي ثمّ رفع يده فقال اَللَّهُمَّ اَمَرْتَ فَعَصَينا وَتَهَيتَ فَرَكِبْنا... »؛ « آسمان و زمین را می نگرم که گویا مانند دو سنگ آسیا بهم نزدیک شده و من در میان آن دو قرار گرفته ام، و چنانم که گویا می خواهند از سوراخ ته سوزن عبورم دهند. آن گاه گفت خدایا! مرا بگیر بدان سان که راضی باشی، سپس دستهایش را به سمت آسمان بالا برد و گفت: پروردگارا ! اوامرت را نافرمانی کردم و از آنچه نهی کردی پرهیز نکردم و مرتکب شدم...»

ابن عباس گفت: چگونه صبح کردی؟ «قَالَ اصْبَحْتُ وَ قَدْ أَصْلَحْتُ مِنْ دُنْيَايَ قَلِيلاً وَافْسَدْتُ مِنْ دِينِي كَثِيراً فَلَوْ كانَ الَّذِي أَصْلَحْتُ هُوَ اَلَّذِي اَفْسَدْتَ وَ الَّذِي اَفْسَدْتُ هُوَ الَّذِي أَصْلَحْتُ لَفُزْتُ وَلَوْ كانَ يَنْفَعُنِي ان اطلُبَ طَلَبَ وَلَو كانَ يُنْجِيني انْ اَهْرُبَ هَرَبْتُ فَقَدْ صِرْتُ كَا اَلْمُنْخَنِقِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ لا ارقَي بِيَدَيهِ وَلا اهبِطْ بِرِجْلَيهِ فَعِظْنِي يابنَ عَبَّاسٍ»؛ عمرو عاص گفت: صبح کردم در حالی که اندکی از دنیای خود را آباد کردم ولی بسیاری از کارهای آخرتم را فاسد و تباه کردم، اگر آنچه را آباد کرده ام از دنیایم فاسد و تباه کرده بودم و آنچه را فاسد و تباه کرده ام از امور آخرتم اصلاح کرده بودم، هر آینه نجات یافته بودم و اگر امروز راه چاره و گریزی بود، چاره می کردم و می گریختم، و خود را نجات میدادم. و اکنون چنانم که حلقوم مرا فشار می دهند و در حال خفه کردنم بر آمده اند و گویا در میان آسمان و زمین آویزان هستم، و نه می توانم بالا بروم و نه پایین بیایم، سپس گفت: ] ای ابن عباس اکنون مرا موعظه کن.

ابن عباس گفت: ای عمرو! تو این بار سفر بسته، عازم کوچ و رفتن هستی و

ص: 945

من به جای تو بار انداخته و می مانم و در چنین وقتی که تو در آستانه مرگ هستی موعظه چه سود؟ در این حال موعظه و نصیحت به چه کارت آید؟

عمرو بن عاص گفت: ای ابن عباس! مرا با این عمر طولانی که از من سپری شده، و روزگاری گذرانده ام - از رحمت خداوند مأیوس می کنی؟ آن گاه گفت: ای پروردگار من! ابن عباس مرا از رحمت تو مأیوس و ناامید ساخت، تو خود از من آنچه را می خواهی بگیر و از من راضی شو.

ابن عباس گفت: هیهات ای عمرو! چیز از دست رفته را می طلبی؟ و از چیز کهنه شده و پوسیده، چیز تازه می طلبی؟

عمرو عاص گفت: ای ابن عباس! چه شده است که امروز هر سخنی که من می گویم تو مرا ناامید می کنی و بر ضد من حرف می زنی؟ واین شعر را قرائت کرد.

وَكَمْ عَائِدٌ رَجُلاً وَ لَيْسَ يَعُودُهُ **إِلاَّ لِيَنْظُرَ هَلْ يَرَاهُ یُفارِقُ

چه بسا افرادی به عنوان عیادت بیمار می آیند ولی برای عیادت نیامده اند، بلکه آمده اند تا مردن بیمار را تماشا کنند.

عمرو بن عاص هنگام مرگ گریه می کرد، لحظه های آخر جان دادن اشک می ریخت.

پسرش به او گفت: ای پدر، این چه گریه است؟ چرا می گریی؟ آیا از ترس مردن و سختی مردن می ترسی و می گریی؟

گفت: ای فرزند! از مرگ نمی ترسم، از آن می ترسم که بعد از مردن بر من می گذرد.

پسرش گفت: تو از صحابی رسول خدا بوده ای و به خوبی روزگار گذراندهای و نباید از مرگ و پس از مردن نگران باشی.

عمرو عاص گفت: ای فرزند! من با سه گروه از مردم گذرانده ام، و در زندگی

ص: 946

سه دوره داشته ام، دوره اول عمرم را با کفر و با کفار گذراندم و با پیامبر خدا صلی الله علیه وآله دشمنی و عداوت سختی داشتم، اگر آن زمان می مردم، بی شک جهنمی بودم، دوره دوم عمرم اسلام را پذیرفته، با رسول خدا بیعت و با آن حضرت همراه شدم، که اگر در آن ایام مرگ من فرا می رسید، بهشتی بودم، دوره سوم عمرم را به امور ریاست و سلطنت گذراندم، به کارهای دنیا پرداختم، و اکنون که دوره سوم عمرم است و در پایان کار و به آخر خط رسیده ام سخت ترین و دشوارترین دوره عمرم می باشد که نه بهشتی بودنم معلوم است و نه جهنمی بودنم، لذا می گریم نمیدانم کارهایم به من سود خواهد داد یا زیان؟ سپس چند جمله در باره کفن و دفنش گفت و روح از جسدش خارج گشت.(1)

مؤلف: از یک نفر دانشمند که اهل تحقیق و دارای کتاب های متعددی است، شنیدم که گفت: عمرو عاص شمش های طلا را روبروی خود چیده بود و هنگام جان دادن چشمش به شمشها بود و دل نمی کند و در نفس آخر با دیده حسرت رو به طلاها کرد و گفت: (يَالِيَتُهَا كَانَتْ بَعْرَهُ)، ای کاش! این طلاها پشکل شتر بود و این قدر مرا رنج نمی داد و جان داد.

آداب مستحبه بعد از مرگ

1- بعد از مرگ، مستحب است دهان، و چشم ها و چانه میت را ببندند، و دستها و پاهای او را دراز کنند و پارچه ای روی او بیندازند، و اگر شب هنگام مرده است، در جایی که مرده است چراغ روشن کنند.

2- برای تشییع جنازه او مؤمنان را خبر کنند، و مؤمنان حاضر شوند.

ص: 947


1- تلخیص از ناسخ التواریخ، شرح حالات امام حسن علیه السلام ، ص 170 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، (چهار جلدی)، ص 113.

امام باقر علیه السلام به یکنفر از شیعیان به نام «خیثمه» فرمود: «يَا خَيْثَمُهُ أَبْلِغْ مَن تُرِي مِنْ مَوَالِينَا السَّلامَ وَأَوْصِهِم بِتَقوِي اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ أن يعودَ غَنِيهُمْ عَلي فَقيرُهُم وَ قَوِيُّهُمْ عَلِيٌ ضَعيفُهُم وَ أَنْ يَشْهَدَ حَيُّهُم جَنازَةَ مَيِّتِهِم وَأن يَتَلاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ فَانٍ لُقِيَا بَعْضِهِمْ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا»(1)؛ «ای خیثمه، هر یک از شیعیان و دوستان ما را ملاقات کردی، سلام برسان و آنان را سفارش کن به تقوا و ترس از خدای عظیم و سفارش کن به دیدن فقرا بروند، و اقویا با ضعفا رفت و آمد کنند و نزد جنازه یکدیگر حاضر شوند، و در خانه هایشان به دید و بازدید یکدیگر بروند و با هم ملاقات کنند، همانا ملاقات شما شیعیان با یکدیگر، زنده کردن امر ما است، خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده کند».

3- در دفن او شتاب کنند، اگر روز مرده است دفن او را به شب، و اگر شب فوت کرده است، دفن او را به روز تأخیر نیندازند.

در روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «يَا مَعْشَرَ اَلنَّاسِ لاَ أُلْفِيَنَّ رَجُلاً ماتَ لَهُ فَانْتَظَرَ بِهِ الصُّبحَ وَلا رَجُلاً مَاتَ لَهُ ميتٌ نَهَاراً فَانتَظَرَ بِهِ اَللَّيْلَ لاَ تَنْتَظِرُوا بِمَوْتَاكُمْ طُلُوعَ الشَّمْسِ وَ لاغُرُوبَها عَجِّلُوا بِهِمْ إِلَيَّ مَضَاجِعَهُمْ يَرْحَمُكُمُ اَللَّهُ» (2) «ای مردم! چنانچه شخصی از خویشان شما، در شب فوت کرد، دفن او را تا صبح به تأخیر نیندازید، و اگر در روز فوت کرد، تا شب تأخیر نیندازید، و برای دفن اموات خود، منتظر طلوع آفتاب، یا غروب آفتاب نمانید، بلکه شتاب کنید و هر چه زودتر اموات را به خاک بسپارید، خداوند شما را رحمت کند)».

و در روایت دیگر آمده است که: «احترام و کرامت میت، تعجیل کردن در دفن

ص: 948


1- وسائل، باب 98، ابواب المزار، ح 2.
2- وسائل الشیعة، باب 48، أبواب الاحتضار، ح 1.

او است».(1)

4- مستحب است صاحبان عزا در مرگ خویشان، خصوصا در مرگ فرزند، صبر کنند و « إنا لله و إنا الیه راجعون» بگویند، بلکه هر وقت میت را یاد کردند «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ*أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »(2)، «کسانی که هرگاه مصیبتی به آنها رسد، می گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم، آنان همان کسانی هستند که درودها و الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده، و آنها هدایت یافتگان هستند».

6- اگر خواستند گریه کنند، بر مصائب ابا عبدالله الحسین علیه السلام و اصحابش گریه کنند.«فَعَلِيٌ مِثْلُ اَلْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ اَلْبَاكُونَ».(3)

7- قرآن بخوانند و ثوابش را به میت هدیه کنند. (4)

غسل میت و کیفیت آن

غسل مسلمان اگر چه دوازده امامی نباشد، بر هر مکلف واجب است و اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود. و در انجام امور میت، باید از ولی

ص: 949


1- وسائل الشیعة، باب 48، أبواب الاحتضار، ح 7.
2- سوره بقره / 165 و 157.
3- امالی شیخ صدوق، مجلس 27.
4- چند فرع: 1- اگر کسی بدن میت را که سرد شده و غسلش نداده اند، دست بزند یا جایی از بدنش را به بدن او تماس دهد و مش کند، باید غسل مس میت نماید. 2- اگر میتی را که سه غسل او کاملا تمام شده متن نمایند، غسل مس میت واجب نمی شود. 3- برای متن بچه مرده، حتی بچه سقط شده ای که چهار ماه او تمام شده، غسل مس میت واجب است. 4- غسل مس میت مثل غسل جنابت است. و باید نیت کنند غسل مس میت انجام می دهم قرب الی الله.

او اجازه بگیرند، و همین که بدانند او اجازه میدهد و راضی است کفایت می کند.

و کیفیت آن این است که: میت را سه غسل بدهند: اول با آبی که با سدر مخلوط باشد، دوم با آبی که با کافور مخلوط باشد، سوم با آب خالص. و سدر و کافور باید به اندازه ای نباشد که آب را مضاف کند، و به اندازه ای نیز کم نباشد که بر آن، آب سدر و کافور صدق نکند. و کسی که میت را غسل می دهد، در حال اختیار باید مسلمان دوازده امامی باشد و مسائل غسل را بداند. و قصد قربت داشته باشد.

فرع: غسل بچه مسلمان - هر چند از زنا باشد - واجب است، و کسی که از بچه گی دیوانه بوده و محکوم به اسلام است، غسلش واجب است.

فرع: بچه سقط شده را که چهار ماه یا بیشتر دارد، باید غسل دهند و حنوط و کفن کنند، مانند بزرگ سالها و اگر چهار ماه ندارد، در پارچه ای بپیچند و دفن کنند.

ولی چنانچه چهار ماهش تمام نشده اما صورت انسانی پیدا کرده، او را نیز غسل دهند و حنوط و کفن کنندو دفن نمایند.

فرع: نگاه کردن به عورت میت حرام است، اما اگر نگاه کنند، هر چند معصیت کرده اند ولی غسل باطل نمی شود.

فرع: غسل میت، مثل غسل جنابت است، که اول سر و گردن، بعد طرف راست و بعد طرف چپ را غسل دهند. و مزد گرفتن برای غسل دادن میت، جایز نیست، ولی برای کارهای مقدماتی غسل و مستحبات آن، اجرت گرفتن مانعی ندارد.

مستحبات غسل میت

1- مستحب است انسان در غسل دادن میت، پیش قدم شود و او را غسل دهد.

از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت است که فرمود: حضرت موسی علیه السلام به خدا عرض کرد: پروردگارا ! پاداش کسی که اموات را غسل دهد چیست؟ خداوند

ص: 950

فرمود: او را از گناهان شستشو میدهم، مانند روزی که از مادر متولد شده است.(1)

2- میت را بر مکان بلندی، یا بر تختی گذارند و بهتر است تخت، مقداری سرازیر باشد به طوری که طرف سر میت بالاتر از پاهای او قرار گیرد.

3- او را رو به قبله به مثل حال احتضار - بگذارند، بلکه احتیاط است.

4- پیراهن او را از جانب پاها بیرون آورند، هر چند مستلزم پاره کردن آن باشد، ولی پاره کردن، با اجازه ورثه باشد.

5- در زیر سقف یا خیمه و مانند آن غسل دهند، نه زیر آسمان.

6- در پایین پای میت، برای آب غسلها، گودی حفر کنند.

7- میت را برای غسل برهنه کنند و فقط عورتین او مستور بماند.

8- قبل از هر غسلی، دستهای میت را تا آرنج بشویند، همچنین عورتین او را از زیر پارچه و با دستکش، با آب سدر بشویند.

- قبل از غسل، بر شکم او به طور آهسته دست بکشند.

10- غسل دهنده بر سمت راست میت بایستد.

11- قبل از غسل، میت را وضو بدهند، مثل وضوی نماز 12- کسی که او را غسل می دهد، بعد از هر غسلی دو دست خود را تا آرنج بشوید.

13- آب غسل به قدر شش مشک باشد.

14- در هر یک از غسلها، هر یک از اعضای سه گانه را سه دفعه بشویند.

15- به بدن میت به طور آرام دست بکشند تا مطمئن شوند به طور کامل شسته شده است.

ص: 951


1- وسائل الشیعة، باب 7، ابواب غسل المیت، ح 3.

16- چنانچه در بدن میت عیبی دیدند آن را بپوشانند و به کسی خبر ندهند.

17- بعد از تمام شدن غسلها، بدن او را با پارچه تمیز خشک کنند.

18- چنانچه غسل دهنده، او را کفن می کند، پاهای خود را تا زانو بشوید.

فرع: چنانچه چیزی از بدن میت، مثل مو، ناخن، دندان، پوست و... جدا شود، آن را تطهیر کرده و در کفن میت گذاشته و با او دفن کنند.

فرع: پس از آن که غسلهای میت تمام شد، او را از جهت قبله - به طوری که در قبر می خوابانند، بخوابانند. «لِقَوْلِ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِذَا طَهُرَ وُضِعَ كَمَا يُوضَعُ فِي قَبْرِهِ أَلْمَحْمُولُ عَلَيَّ اَلرُّجْحَانُ إِجْمَاعاً».(1)

مکروهات غسل میت

1- نشانیدن میت در حال غسل دادن او مکروه است.

2- غسل دهنده، او را میان دو پای خود قرار دادن مکروه است.

3- ازاله موی سر و جاهای دیگر بدن میت مکروه است.

4- گرفتن شارب و ناخن او - هر چند بلند باشد، بلکه احوط ترک است.

5- شانه کردن موی میت مکروه است.

6- خالی کردن زیر ناخن او، هر چند چیزی زیر ناخن جمع شده باشد.

7- غسل دادن او با آب گرم، مگر در حال ضرورت.

8- گام زدن بر روی میت، در هنگام غسل دادن.

9- هر نوع رفتاری که با احترام او منافات داشته باشد.

10- آب غسل میت را به چاه و مجرای توالت ریختن مکروه است.

ص: 952


1- وسائل الشیعة، باب 5، ابواب غسل المیت، ح 2.

حنوط و مستحبات آن

بعد از غسل، واجب است میت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او کافور بمالند، و باید کافور، ساییده و تازه باشد و اگر به واسطه کهنه بودن، عطر او از بین رفته کافی نیست. و آداب مستحبه آن عبارت است از:

1- به سر بینی میت هم کافور بمالند.

2- ابتدا کافور را به پیشانی میت بمالند بلکه مطابق احتیاط است - ولی در اعضای دیگر ترتیب نیست.

3- قبل از کفن کردن حنوط کنند، هر چند در بین کفن کردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.

4- کافور را با عطر و با چیزهای معطر دیگر خوشبو و مخلوط نکنند.

5- زیر بغل و در گودی زیر گلو و بیخ رانها و کف دستها و کف پاها، بلکه بر تمام مفاصل بدن و هر جا که ممکن است متعفن شود، کافور بمالند. البته، داخل کردن کافور در گوش و چشم و بینی مکروه است.

6- مقدار کافور برای حنوط، حدود هفت مثقال باشد.

7- کافور را با دست نرم کنند، نه با هاون و نحو آن.

9- مقدار کمی تربت سیدالشهدا علیه السلام در کافور حنوط، مخلوط کنند.

کفن و مستحبات آن

میت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لنگ و پیراهن و سرتاسری می گویند، کفن نمایند، و لنگ باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند. و پیراهن باید، از سر شانه تا نصف ساق پا، تمام بدن را بپوشاند. و درازی سرتاسری باید به

ص: 953

قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و پهنای آن باید به اندازه ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیاید.

فرع: کفن زن بر شوهر است، هر چند زن از خود مال داشته باشد.

فرع: اگر میت وصیت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و خودش کفن خویش را تهیه نکرده، و بخواهند از اصل مال بردارند، احتیاط واجب آن است که مقدار واجب کفن را با ملاحظه شأن میت به ارزانترین قیمتی که ممکن است تهیه نمایند، ولی اگر کسانی از ورثه که بالغ هستند اجازه بدهند که از سهم آنان بردارند، می شود برداشت. و مستحبات کفن عبارت است از:

1- انسان در حال سلامتی، کفن خود را تهیه کند و به آن نگاه کند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند:«مَنْ كَانَ مَعَهُ كَفَنُهُ فِي بَيْتِهِ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ اَلْغَافِلِينَ وَكَانَ مَأْجُوراً كُلَّمَا نَظَرَ إِلَيْهِ»(1) ؛ «کسی که کفن خود را تهیه کند و در خانه با او باشد، از غافلان نوشته نمی شود، و هر بار به آن نگاه کند، اجر میبرد».

2- کفن را از مال حلال و بدون شبهه تهیه کنند. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ حَجُّ صَرُورَتَيْنَا وَ مَمْهُورُ نِسَائِنَا وَ أَكْفَاناً مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا»،(2) ما اهل بیت هزینه حج، و مهر زنان، و کفن هایمان را از مال طیب و طاهر مان تهیه می کنیم).

4- کفن با ارزش و عالی تهیه کنند. در روایت است که حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: «من پدرم را کفن کردم در دو لباس مصری که در آنها محرم

ص: 954


1- الکافی ط اسلامیه ج 3، ص 256.
2- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 189.

می شد، و در پیراهنی از پیراهنهایش، و عمامه ای که از علی بن الحسین علیهما السلام بود، و در بردی که آن را به چهل دینار خریداری کردم که اگر امروز بود معادل و مساوی چهارصد دینار بود».(1)

نیز روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود: «پدرم هنگام وفات خود، به من وصیت کرد که او را در فلان و فلان جامه کفن کنم و فرمود: برای من یک برد خوب ویک عمامه خوب خریداری کن، زیرا اموات به کفن های خود مباهات می کنند).

5- پیچیدن عمامه بر سر مرد مستحب است. و مسمای آن کفایت می کند و بهتر است به قدری باشد که دور سر میت بپیچند و دو طرف آن را از زیر چانه بر سینه او بیندازند، طرف راست آن را به طرف چپ سینه و طرف چپ را به طرف راست سینه.

6- مقنعه (پارچه ای که صورت را می پوشاند) برای زن مستحب است.

7- کمر میت را خواه مرد باشد، خواه زن - با پارچه ای ببندند.

8- با پارچه ای دیگر که آن را ران پیچ گویند - که طول آن حدود یک متر و نیم و عرض آن به قدر یک وجب یا بیشتر باشد . از نشیمنگاه میت ببندند و بر رانهای او بپیچند تا به زانو برسد.

9- پارچه ای دیگر روی کفن بپوشانند، و بهتر است برد یمانی باشد، و این در زن بیشتر سفارش شده است.

10- مقداری پنبه، یا مانند پنبه، بین پاهای میت بگذارند و مقداری کافور هم به آن بپاشند.

11- چنانچه احتمال می دهند از شیر یا بل زن چیزی خارج شود، مقداری پنبه

ص: 955


1- وسائل الشیعة، باب 2، ابواب التکفین، ح 15.

داخل آنها قرار دهند.

12- چنانچه خوف دارند خون از بینی یا جاهای دیگر میت خارج شود، داخل آنها پنبه بگذارند.

13- کفن از پنبه و سفید باشد، ولی چنانچه، برد باشد و با رنگ قرمز، بر خلاف استحباب نیست، بلکه در روایتی آمده که پیامبر صلی الله علیه وآله را در برد قرمز کفن کردند.

14- کفن از لباس احرام یا لباسی که در آن نماز می خوانده است باشد.

15- مقداری کافور بر آن بپاشند.

16- کفن را متبرک کنند به تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام و به مالیدن آن بر ضریح آن حضرت، بلکه به ضریح سایر ائمه علیهم السلام .(1)

17- در هنگام خرید کفن چانه نزنند.

18- اگر نیاز به این بود که کفن را بدوزند، آن را با نخ های خودش بدوزند.

19- کسی که میت را کفن می کند، با طهارت - وضو یا غسل - باشد، و چنانچه غسل دهنده، کفن می کند، مستحب است قبل از آن، غسل مس میت کند، یا لااقل دستها را تا آرنج و پاها را تا زانو بشوید.

20- نام میت و نام پدر او را به اطراف کفن و بر عمامه او بنویسند، مثلا اگر نام میت حسین و نام پدرش علی است - این گونه بنویسند: «حسين فرزند عَلِيٌ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدَ وَ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ أنَّ عَلِيّاً وَالْحَسَنَ وَالْحُسَينَ وعَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ جَعفَراً وَ مُوسِي وَ عَلِيّاً مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً والْحَسَنَ وَالْحُجَّةَ الْقَائِمِ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَاءِ رَسُولِ اللّو أئمَّتي وَ أنَّ البَعثَ وَالثَّوابَ وَالعِقابَ

ص: 956


1- عروه الوثقی، مستحبات الکفن، السادس.

حَقّ».(1)

21- تمام قرآن و دعای جوشن صغیر و جوشن کبیر را بر کفن بنویسند.

از حضرت سیدالشهدا علیه السلام نقل است که: «پدرم وصیت کرد به حفظ دعای جوشن کبیر و آن را به کفن او بنویسم و آن را به اهل بیت خود تعلیم نمایم».(2)

22- مستحب است نوشتن این دو بیت را که حضرت امیر علیه السلام بر کفن سلمان رضی الله عنه نوشتند:

وَفَدْتَ عَلَيَّ الْكَرِيمَ بِغَيْرِ زَادٍ** مِنَ الْحَسَنَاتِ والْقَلْبِ السَّلِيمِ

وَ حَملُ الزَّادِ أَقْبَحُ كُلِّ شئ **اِذاً كانَ الْوُفُودُ عَلِيَّ الْكَرِيم(3)

«وارد شدم بر خدای کریم، بدون توشه، و بدون حسنات، و بدون دل سالم، و برداشتن توشه، زشت ترین چیز است، آنگاه که ورود بر کریم باشد».

نیز مناسب است نوشتن سند معروف «سلسلة الذهب»، و آن چنین است:

«حَدَّثَنَا مُحمَّدُ بن موسي بْنِ اَلْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ رَاهَوَيْهِ قَالَ لَمَّا وَافَي أَبُوالْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ نيْشَابورَ وَ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَيَّ اَلْمَأْمُونُ اِجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَصْحَابُ اَلْحَدِيثِ فَقَالُوا يَابْنَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عليه وآله تَرْحَلُ عَنَّا ولا تُحَدِّثُنَا بِحَدِيثٍ فَنَسْتَفِيدَة مِنكَ وَ كَانَ قَد قَعَدَ فِي الْعَمَّارِيَّةِ فَاطَّلَعَ رَأسَهُ وقالَ عليه السَّلاَمُ سَمِعْتُ أَبِي موسيَّ بْنَ جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي مُحَمَّد عَلِيٌ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي عُلَيْبَنَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍ عَلَيه السَّلام يَقُولُ سَمِعْتُ أَبِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِيِّينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِيطالبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلي الله عليه وآله يَقُولُسَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ص: 957


1- وسائل الشیعة، باب 29، ابواب التکفین، ح 1.
2- مستدرک الوسائل، باب 27، ابواب التکفین، ح 1.
3- العروة الوثقی، مستحبات الکفن، الحادی عشر. و معانی الأخبار، ص 371.

يَقُول :سَمعْتَ اَللَّهَ عزَّوَجلَّ يَقُولُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله چني فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ اَلرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».

و بهتر است سند دیگر این حدیث شریف هم نوشته شود - هر دو سند نوشته شود - و آن چنین است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عبد اَلرَّحْمنِ بن مُحَمَّد الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الفرازيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُاَللَّهِ بْنُ بَحْرٍ الأهوازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عَمْرٍو قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جمْهُورٍ قَالَحَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ بِلاَلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ موسي اَلرِّضَا عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَنْ موسي بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ جعفَرِ بنِ مُحمَّد عَن محمدبنِ عَلِيٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ عَلَيْهِم السَّلاَمُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَيْنَ اَلنَّبِيِّ صَلَّي اللهُ عليه وآله عَنْ جَبْرَئِيلَ عَنْ مِيكَائِيلَ عَنْ إِسْرَافِيلَ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ عَنِ اَللَّوْحِ عَنِ اَلْقَلَمِ قَالَ يَقُولُ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَاليوَلاَيَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ نَارِي»(1)

تذگر: بهتر است دعاها را با تربت سیدالشهد علیهم السلام بنویسند. و بهتر است قرآن و دعاها را بر پارچه ای بنویسند و بالای سر میت بگذارند.

مکروهات کفن

1- بریدن آن با آهن (مثل قیچی و چاقو و آستین و تکمه بر آن گذاشتن.

2- تر کردن ریسمانی که با آن کفن را می دوزند با آب دهان.

3- با غیر کافور کفن را خوشبو کردن.

4- کفنی که رنگش سیاه یا چرکین است.

5- کفن کردن به کتان و پارچه ای که به ابریشم مخلوط است.

ص: 958


1- همان. و بحارالأنوار، ج 39، ص 246، و امالی شیخ صدوق، مجلس 41، ح 8 و ح 9.

6- چانه زدن در خرید آن.

7- عمامه را بدون تحت الحنک بر سر میت پیچیدن.

8- دوختن پارچه های کفن (دوختن پیراهن از دو قطعه، یا دوختن سراسری از دو قطعه یا بیشتر) بلکه مستحب است هر قطعه ای یک تکه باشد.(1)

مؤمن بعد از فوت هم محترم است

مؤمن بعد از فوت و دفن نیز محترم است، غیبت و ناسزاگویی و هتک حرمت او جایز نیست، کثافت و زباله، روی قبرش ریختن جایز نیست، دفن مؤمن در قبرستان کفار، و دفن کفار در قبرستان مسلمانان جایز نیست. امام باقر علیه السلام فرمود:

«إِنَّ اَللَّهَ حَرَّمَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْيَاءً»(2)، «خداوند حرام کرد از مؤمنانی که فوت کرده اند، آنچه را که حرام کرده است از آنان در حال حیاتشان».

و امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ مُحَرَّمَةَ اَلْمَيِّتِ كَحُرْمَةِ اَلْحَيِّ»(3)، «حرمت میت مانند حرمت حی است».

و فرمود:«ابيَ اللَّهِ أَن يُظَنَّ بِالمُؤمِنِ إِلاَّ خَيْراً وَ كَسْرُكَ عِظَامَهُ حَيّاً وَ مَيِّتَاسَوَاءَ»(4) « خدا ابا دارد از این که به مؤمن گمان برده شود، جز گمان خیر، و شکستن استخوان (شخصیت) زنده و مرده مساوی است».

در روایت دیگر است که فرمود: «حُرْمَةَ اَلْمُؤْمِنِ مَيِّتاً أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَتُهُ وَ هُوَ حَيٌ

نمونه»(5)؛ «حرمت مؤمنی که فوت کرده، از حرمت زمان حیات او بیشتر است).

ص: 959


1- العروة الوثقی، فصل فی مکروهات الکفن.
2- وسائل الشیعة، باب 25، ابواب دیات الاعضاء و باب 37، ابواب صلاة الجنازة، ح 2.
3- وسائل الشیعة، باب 25، ابواب دیات الاعضاء و باب 37، ابواب صلاة الجنازة، ح 2.
4- وسائل الشیعة، باب 25، ابواب دیات الاعضاء و باب 37، ابواب صلاة الجنازة، ح 2.
5- وسائل الشیعة، باب 25، ابواب دیات الاعضاء و باب 37، ابواب صلاة الجنازة، ح 2..

نماز میت و کیفیت آن

نماز خواندن بر میت مسلمان، حتی کودکی که شش سال او تمام شده واجب است، و باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن او خوانده شود، و فرقی میان متدین و غیر متدین و شیعه و سنی نیست.

امام صادق علیه السلام فرمود: «صَلِّ عَلَيَّ مَنْ مَاتَ مِنْ أَهْلِ اَلْقِبْلَةِ وَ حِسَابُهُ عَلَيَّ اللهِ» (1)؛ بر کسی که فوت کرد و از اهل قبله است، نماز بخوان و حساب او با خدا است».

فرع: نماز بر میت طفلی که شش سال قمری او تمام نشده مستحب است، هر چند در هنگام تولد، مرده باشد، ولی به شرط آن که زنده به دنیا آمده باشد.(2)

فرع: کسی که می خواهد بر میت نماز بخواند، لازم نیست با طهارت باشد، و بدن و لباسش پاک باشد - شخص جنب و زن حائض نیز می توانند بر میت نماز بخوانند . ولی باید نمازگزار، رو به قبله بایستد و میت را مقابل او به پشت بخوابانند، به طوری که سر او به طرف راست نماز گزار و پای او به طرف چپ او باشد. و باید نماز را با قصد قربت بخوانند، و لازم نیست اسم میت را بدانند. و مقدار واجب آن را همه افراد می توانند بخوانند، و کیفیت آن چنین است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگویند: «اِشْهَدْ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ» و بعد از تکبیر دوم بگویند: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ» و بعد از تکبیر سوم بگویند: «اللَّهُمَّ اغفِرْ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ» و بعد از تکبیر چهارم بگویند: «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِهَذَا اَلْمَيِّتِ» و اگر زن است بگویند: «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِهَذِهِ اَلْمَيِّتِ» و در پایان تکبیر پنجم را بگویند. و همین مقدار کفایت می کند، ولی بهتر است به این کیفیت بخوانند: بعد از نیت و تکبیر اول بگویند: «اَشْهَدْ أَنْ لا إِلَهَ اِلاّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ ارسَلهُ بِالحَقِّ بَشيراً وَنَذيراً بَينَ يَدَيِ السّاعَةِ» و بعد

ص: 960


1- وسائل الشیعة، باب 25، ابواب دیات الاعضاء و باب 37، ابواب صلاة الجنازة، ح 2.
2- العروه الوثقی، فصل فی الصلاة علی المیت.

از تکبیر دوم، بگویند: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَبارِكَ عَلَيَّ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَارحَم مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ كَأفضَلِ ما صَلَّيتَ وَبارَكتَ وَتَمَرَّحتَ عَلَيَّ إِبرَهيمَ وَآلِ إبرَهيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ صَلِّ عَلَيَّ جَميعَ الأنبياءِ وَالمُرْسَلِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصِّدِّيقينَ وَجَميعِ عِبادِ اللَّهِ الصّالِحينَ» و بعد از تکبیر سوم بگویند: «اللَّهُمَّ اغفِرْ لِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسلِمينَ وَالمُسلِماتِ الأحياءِ مِنهُم وَالأمواتِ تابِعْ بَيْنَنا وبَيْنَهُمْ بِالْخَيْراتِ إنَّكَ مُجيبُ الدَّعواتِ اللَّهُ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ» و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگویند: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُكَ وابْنُ عَبدِكَ وابنُ أَمَتِكَ نَزَلَ بِكَ وأَنْتَ خَيْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعلَمُ مِنهُ إِلاَّ خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا اللّهُمَّ إن كانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِي احْسَانِهِ وإِنْ كانَ مُسِيئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ اللّهُمَّ اجعَلْهُ عِندَكَ في أعلا عِلِّيِّينَ وَالْخَلَفَ عَلَيَّ أهْلُهُ في الغابِرينَ وَارحِمَةً بِرَحمَتِكَ يا ارحَمَ الرّاحِمينَ» و بعد تکبیر پنجم را بگویند. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگویند: «اللَّهُمَّ انَّ هذهِ اُمَّتُكَ وَابنُهُ عَبْدُك وابنُهُ اُمَّتُكَ نَزَلت بِكَ وأَنْتَ خَيْرُ مَنْزولٍ بِهِ اللّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْها إِلاَّ خَيْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنَّا اللّهُمَّ إِنْ كانَ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِي إِحْسَانِهَا وإِنْ كَانَ مُسِيئَةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا واغْفِرْ لَها اللّهُمَّ اجعَلها عِندَكَ فِي أَعْلا عِلِّيِّينَ والْخَلَفِ عَلَيَّ اَهْلُها في الغابِرينَ واحمِها بِرَحمَتِكَ يا ارحَمَ الرّاحِمينَ».

فرع: چنانچه میت مستضعف(1) است . وغسل او صحیح انجام شده - بعد از تکبیر چهارم بگویند:«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلَّذِينَ تابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وقِهِمَ عَذابَ الجَحيمِ رَبَّنا وَادخِلْهُم جَنَّاتِ عَدنٍ الَّتي وَعَدْتَهُمْ ومَن صَلَحَ مِن آبَائِهِم وأَزْواجِهِم وَ ذُرِّيَّاتِهِم

ص: 961


1- مستضعف، غیر مؤمن است که ناصبی و معاند و مقصر نباشد. المستضعف هوالذی لا یعاند الاسلام والحق و انما لم یلتزم به لقصور فیه بحیث لو بټن له الحق لقبله، و هذا یتفق کثیرة فی العجزة والنساء و عامة القاصرین. شرح العروة: ج 9، ص 239 (به کتاب الزکاة، مصرف زکات فطره نیز مراجعه شود).

إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِيزُ اَلْحَكِيمُ»(1).(2)و چنانچه میت طفل است، بعد از تکبیر چهارم بگویند:«اَللَّهُمَّ اِجْعَلْهُ لِأَبَوَيْهِ وَلَناً سَلَفاً وَ فَرَطاً وَ اِجِراً».(3)

خواندن نماز میت و دعاها از روی کتاب هم صحیح است.

مستحبات نماز میت

1- مستحب است نمازگزار، با وضو یا غسل و یا تیمم باشد.

2- پا برهنه نماز بخواند. (هر چند با کفش هم مانعی ندارد).

3- در هر تکبیر دستها را بالا ببرد.

4- نماز میت را به جماعت بخوانند. و اگر به جماعت بخوانند، مأموم نیز باید تکبیرها و دعاها را بخواند، هر چند اقتدا کرده است.

5- در جماعت سه مرتبه قبل از نماز بگویند: «الصلاة».

6- نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میت بیشتر جمع می شوند.

7- امام جماعت تکبیرها و دعاها را بلند بخواند، و کسانی که با او نماز می خوانند، آهسته بخوانند.

8- در جماعت، مأموم هر چند یک نفر باشد، پشت سر امام بایستد.

9- به میت و مؤمنان زیاد دعا کنند.

10- زن حائض اگر نماز میت را به جماعت می خواند بهتر است در صف نایستد، بلکه عقب صف بایستد.

11- اگر میت مرد است، نمازگزار خواه امام باشد، خواه فرادا - مقابل وسط

ص: 962


1- سوره غافر / 8.
2- وسائل الشیعة، باب 3، ابواب صلاة الجنازة، ح 2.
3- وسائل الشیعة، باب 12، ح 1.

میت بایستد و اگر زن است مقابل سینه او بایستد.

12- نماز گزار نزدیک جنازه بایستد به طوری که اگر باد بوزد لباسش به جنازه و تابوت برسد.

13- در نماز جماعت بر میت، در صف آخر ایستادن مستحب است.

14- شرایطی که برای امام جماعت در نمازهای واجب ذکر شده، در امام جماعت نماز بر میت نیز معتبر است.

فرع: جایز است نمازهای متعدد بر میت خوانده شود به طوری که افراد مختلف جدا جدا - هر چند همزمان - بر میت نماز بخوانند، همچنین جایز است یک نفر چند نماز میت بخواند، خصوصا اگر میت از اهل علم و شرف و تقوا باشد. (بر جنازه مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بعد از نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ، ده نفر، ده نفر نماز خواندند. موارد دیگر هم نقل شده است).(1)

فرع: نماز بر میت باید با اذن ولی میت باشد مانند سایر امور مربوط به تجهیز او - و اذن فحوا - که معلوم است اجازه داده و راضی است، کفایت می کند. و اگر بعد از دفن، معلوم شود نماز میت خوانده نشده، یا باطل خوانده شده، بر قبر او بخوانند، و کفایت می کند.

تشییع جنازه و فضیلت آن

امام صادق علیه السلام فرمود: «سزاوار است اولیاء میت، مؤمنان را خبر کنند تا برای تشییع و نماز بر میت حاضر شوند و برای او طلب مغفرت کنند، و در این صورت

ص: 963


1- وسائل الشیعة، باب 6، ابواب صلاة الجنازة. به علاوه، نماز میت دعا است، و هرچند نفر دعا کنند، با یک نفر دعا را تکرار کند، اشکال ندارد.

برای مؤمنان اجر نوشته شود. اولیای میت نیز مأجورند، و برای میت هم مغفرت و آمرزش است».(1)

نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «أَوَّلُ عنوان صَحيفَةِ المُؤْمِنِ بَعْدَ مَوْتِهِ مَا يَقُولُ النَّاسُ فِيهِ إِنْ خَيْراً فَخَيْرٌ وَإِنَّ شَرّاً فَشَرٌ وَ أَوَّلُ تُحْفَةِ الْمُؤْمِنِ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَ جَنَازَتَهُ»(2)، «عنوان (تیتر) نامه عمل مؤمن، بعد از فوتش، چیزی است که مردم در باره او می گویند، پس چنانچه در باره او خوبی بگویند، خوبی است و چنانچه بدی بگویند، بدی است، و اول چیزی که به او هدیه می شود آن است که خدا او و هر کس که او را تشییع کرده می آمرزد».

و از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: « إِذا دَخَلَ المُؤمِنُ قَبْرَهُ نُودِيَ ألا إنَّ أَوَّلَ حِبَائِكَ الجِنَّهُ ألا وَ أَوَّلُ حِبَاءِ مَن تَبِعَكَ المَغْفِرَةُ»(3)؛ «وقتی مؤمن را در قبر گذاشتند، به او گفته می شود: آگاه باش، اولین هدیه تو بهشت است، و آگاه باش اولین هدیه کسی که تو را تشییع کرد، مغفرت و آمرزش است».

و از همان حضرت نقل است که فرمود: «إِذَا دُعِيتُمْ إِلَيَّ اَلْعُرُسَاتِ فَأب طئُوا فَإِنَّهَا تُذَكِّرُ اَلدُّنْيَا وَ إِذَا دُعِيتُمْ إِلَيَّ الْجَنَائِزَ فَاسْرَعُوا فَإِنَّهَا تُذَكِّرُ الآخِرَة»(4) ؛؛ «هرگاه به عروسی دعوت شدید سستی کنید و رفتن به عروسی را به تأخیر اندازید، زیرا عروسی یادآور دنیا است، و هرگاه به حضور نزد جنازهای دعوت شدید، شتاب کنید و با سرعت نزد جنازه حاضر شوید، زیرا حضور نزد جنازه، یادآور آخرت

ص: 964


1- وسائل الشیعة، باب 1، ابواب صلاة الجنازة، ح 1.
2- بحار، ج 81، ص 259، ح 7.
3- وسائل الشیعة، باب 2، ابواب الدفن، ح 3.
4- وسائل الشیعة، باب 34، ابواب الاحتضار.

است ».

همچنین از آن حضرت نقل است که فرمود: «أَوَّلُ تُحْفَةِ اَلْمُؤْمِنِ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ وَ لِمَنْ تَبِعَ جَنَازَتَهُ»(1)؛ «اولین تحفه ای که در قبر به مؤمن داده می شود مغفرت و آمرزش کسی است که او را تشییع کرده است».

در روایت دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که: «مَن شَيَّعَ جَنازَهُ فَلَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَتّي يَرجِعُ مِائَةُ أَلْفِ أَلْفِ حَسَنَةٍ ويُمَحِّي عَنهُ مائَةُ أَلفِ أَلفِ سَيِّئَةٍ وَيُرفَعُ لَهُ مائَةُ أَلفِ أَلفِ دَرَجَةٍ فَإِنْ صُلِّيَ عَلَيْهَا شَيَّعَهُ فِي جنازيه مِائَةُ أَلْفِ أَلْفِ مَلَكٍ كُلُّهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ حَتي يَرْجِعُ فَإِنْ شَهِدَ دَفْنَهَا وَكَّلَ اَللَّهُ بِهِ ألفَ مَلَكٍ كُلُّهُم يَستَغفِرونَ لَهُ حَتّي يُبْعَثُ مِن قَبرِهِ وَمَن صُلِّيَ عَلَيَّ مَيتٌ صُلِّيَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ وَسَبعونَ أَلفَ مَلَكٍ وغُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِهِ وإِنْ أقامَ عَلَيهِ حَتّي يَدْفِنُهُ وَحْثاً عَلَيْهِ مِنَ التُّرابِ انْقَلَبَ مِنَ الجُنَاةِ وَ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ مِنْ حَيْثُ شَيَّعَهَا حَتَّي يَرْجِعُ إِلَيَّ مَنْزِلُهُ قِيرَاطٌ مِنَ الأَجْرِ والْقِيرَاطُ مِثلُ جَبَلِ أُحُدٍ يَكونُ في مِيزانِهِ مِنَ الأَجرِ»(2)؛ «شخصی که جنازه ای را تشییع کند، به هر قدمی که در رفت و برگشت بردارد، صدهزار هزار حسنه به وی می دهند، و صد هزار هزار سیئه از او محو می کنند و صد هزارهزار درجه بالا برده می شود، و اگر بر جنازه، نماز بخواند، در هنگام مرگ او صد هزار هزار فرشته جنازه اش را تشییع می کنند و برای او طلب مغفرت می کنند تا زمانی که از قبر برانگیخته شود، و اگر هنگام دفن حضور داشته باشد، خداوند هزار فرشته را می گمارد که تا قیامت برای او طلب مغفرت کنند، و شخصی که بر جنازه ای نماز بخواند، جبرئیل با هفتاد هزار فرشته بر او نماز بخوانند و گناهان گذشته او آمرزیده شود و چنانچه بماند تا جنازه دفن شود، و پس از آن به خانه اش برگردد، به هر

ص: 965


1- وسائل الشیعه، باب 2، ابواب الدفن، ح 7.
2- وسائل الشیعه، باب 2، ابواب الدفن، ح 6.

قدمی که از ابتدای تشییع تا برگشتن به خانه برداشته، به اندازه کوه احد اجر خواهد داشت، که در میزان عملش قرار خواهد گرفت».

مؤلف: روایات در فضیلت و ثواب تشییع جنازه و نماز بر آن بسیار است.(1) او گذشته از روایات، سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز آن بوده که در تشییع و نماز بر اموات شرکت می کرد، حتی در تشییع و نماز بر منافقان هم حاضر می شد، تا آن که آیه مبارکه «وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَىٰ قَبْرِهِ»(2) نازل شد و خداوند آن حضرت را از نماز و حضور در کنار قبور منافقان منع کرد.

سیره عملی ائمه اطهار علیهم السلام نیز چنین بوده است و در تشییع جنازه ها و نماز بر اموات شرکت داشتند. (3) و برای تشییع جنازه، حد معین و مقدار خاصی نیست، و هر مقدار تشییع کنند اجر می برند، و فرقی نیست که ولی میت اذن در بازگشت بدهد یا ندهد.

زراره گوید: در تشییع جنازه ای، همراه امام باقر علیه السلام بودم، وقتی آن حضرت نماز میت را خواند، ولی میت به امام علیه السلام عرض کرد: شما مأجور هستید، برگردید و خود را به زحمت نیندازید، زیرا شما ضعف دارید و از راه رفتن معذور هستید.

ازراره گوید: من به امام علیه السلام عرض کردم: ولی میت اذن بازگشت داد، حضرت

ص: 966


1- از باب نمونه دو روایت دیگر می آورم: 1- عَنِ الِاصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَنْ تَبِعَ جَنَازَهُ كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ أَرْبَعَ قَرَارِيطَ قِيرَاطٌ بِاتِّبَاعِهِ وَ قِيرَاطٌ لِلصَّلاَةِ عَلَيْهَا وقيراط بِالاِنْتِظَارِ حُتِيٌ يُفْرَغُ مِنْ دَفْنِهَا قِيرَاطٌ لِلتَّعْزِيَةِ.... » عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ مَنْ شَيَّعَ جَنَازَةَ مُؤْمِنٍ حُتّي يُدْفَنُ فِي قَبْرِهِ وَكَّلَ اَللَّهُ بِهِ سَبْعِينَ مَلَكاً مِنَ المُشَيِّعينَ يُشَيِّعونَهُ وَيَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ إلَيَّ المَوقِف». همان، ح 1 و 2.
2- سوره توبه / 84.
3- وسائل، ابواب الصلاة علی الجنائز و ابواب الدفن و بحارالانوار، ج 81، همین ابواب.

فرمود: «إِنَّمَا هُوَ فَضْلٌ وَ أَجْرٌ فَبِقَدْرِ مَا يَمْشِي مَعَ الجَنازَةِ يُوجَرُ الَّذِي يَتْبَعُها فَأَمَّا بِإِذنِهِ فَلَيْسَ بِإِذنِهِ جِئنا ولا بِإِذنِهِ نَرْجِعُ» (1)؛ « تشییع جنازه فضیلت و دارای اجر است، و هر کس به مقداری که تشییع کند اجر می برد، و ما با اذن ولی میت نیامده ایم و با اذن هم برنمی گردیم».

مستحب است چهل نفر یا پنجاه نفر گواهی دهند به خوبی مؤمن، به این که بگویند: «أَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَيْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا ». از امام صادق علیه السلام نقل است که فرمود: «إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ فَحَضَرَ جَنَازَتَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا اَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَيْراً وَ أَنْتَ أَغَلُّهُ بِهِ مِنَّا قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وتَعَالي قَد أَجَزْتُ شَهَاداتِكُم غَفَرْتُ لَهُ ما عَلِمْتُ مِمَّا لا تَعْلَمُونَ»(2)، «هنگامی که مؤمن فوت کند و چهل نفر از مؤمنین بر جنازه او حاضر شوند و بگویند: بار پروردگارا ! ما از این مؤمن چیزی جز نیکی و خیر سراغ نداریم و تو نسبت به او داناتر از ما هستی، خداوند تبارک و تعالی می فرماید: من شهادت و گواهی شما را پذیرفتم و او را بخشیدم از آنچه می دانستم و شما نمی دانستید». و در روایت دیگر است که:

پنجاه نفر شهادت دهند.(3)

فرع: پارچه زینتی و فاخر روی جنازه و تابوت نیندازند. در روایت است که:

«حضرت امیر علیه السلام چشمش افتاد به تابوتی که روی آن دو حوله زینتی انداخته بودند، حضرت دستور دادند، آنها را برداشتند، سپس فرمودند: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: اولین عدل آخرت، قبور است که وضیع و شریف، دارا و نداری

ص: 967


1- وسائل الشیعة، باب 3، ابواب الدفن، ح 5.
2- همان، باب 90، از ابواب الدفن، ح 1.
3- وسائل الشیعة، باب 90، از ابواب الدفن، ح 2.

مثل هم هستند و از یکدیگر شناخته نمی شوند»؛«أَنَّهُ نَظَرَ إِلَيَّ نَعش رُبِطَتْ عَلَيْهِ حُلَّتَانِ حَمْرَاءُ وَ صَفْرَاءُ زُيِّنَ بِهِمَا فَأَمْرَعَلَيهِ السَّلاَمُ بِهِمَا فَنُزِعَتَا وَ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله يَقُولُ أَوَّلُ عَدْلِ اَلْآخِرَةِ اَلْقُبُورُ لاَ يُعْرَفُ فِيهَا غَنِيٌ مِنْ فَقِير».(1)

متبرک نمودن جنازه در حرم ائمه علیهم السلام: بردن جنازه مؤمنین در حرم ائمه علیهم السلام مشاهد مشرفه، و متبرک نمودن آنها، هرچند دلیل معتبری ندارد، ولی در روایات است که امام حسن علیه السلام به امام حسین علیه السلام وصیت کرد که جنازه اش را به سوی قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ببرد تا با آن حضرت تجدید عهد کند، سپس به سوی مادرش منصرف سازد، پس از آن، جنازه را برگرداند و در بقیع دفن کنند. (2) و تأسی به امام علیه السلام به قصد رجا و امید ثواب، نیکو و پسندیده است، و ظاهر مؤمنین به همین قصد جنازه ها را به حرم ائمه علیهم السلام و مشاهد مشرفه می برند و آنها را متبرک می سازند.

مستحبات تشییع جنازه

1- مستحب است وقتی چشم انسان به جنازه و تابوت بیفتد بگوید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ اَللَّهُ أَكْبَرُ هَذَا مَا وَعَدَنَا اَللَّهُ وَ رَسولُهُ وَصَدَّقَ اللَّهُ وَ رَسولُهُ اللّهُمَّ زِدْنا إِيماناً وَتَسليماً الحَمدُ لِلَّهِ الَّذي تَعَزَّزَ بِالْقُدْرَةِ وَقَهَرَ اَلعِبادَ بِالْمَوْتِ»؛ «به راستی ما از آن خدا هستیم، و بازگشت ما به سوی اوست، خدا بزرگ است، این همان است که خدا و پیامبر او به ما وعده داده بود، و وعده خدا و پیامبر راست است، بار پروردگارا ! ایمان و تسلیم شدن ما را افزون کن، حمد خدای را که عزت دارد به قدرتش، و به سبب مرگ بر بندگان غلبه دارد، و بندگان مقهور و مغلوب اویند).

ص: 968


1- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 2، ص 476، و بحارالانوار، ج 81، ص 283.
2- اصول کافی، ج 1، ص 300.

این ذکر اختصاص به تشییع کننده ندارد، بلکه مستحب است چشم هر کس به تابوت و جنازه بیفتد آن را بگوید.

2- نیز مستحب است تشییع کننده و هر کس چشمش به جنازه و تابوت بیفتد بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لَمْ يَجْعَلْنِي مِنَ اَلسَّوَادِ اَلْمُخْتَرَمُ». « حمد خدا را که مرا از هلاک شده ها قرار نداد». «المخترم» (هلاک شده) بحار، ج 11، ص 266)

3- مستحب است هنگام برداشتن جنازه بگویند: «بِسمِ اللَّهِ وَباللهِ صلّي اللّه علي مُحَمَّدٌ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَالمُؤْمِناتِ».

4- پیاده تشییع کنند، سواره مکروه است مگر معذور باشند، ولی در بازگشت، سوار شدن مکروه نیست.

5- جنازه را بر شانه حمل کنند و حمل با وسیله نقلیه مکروه است مگر معذور باشند، یا مسافت طولانی و حمل بر دوش حرجی باشد.

6- تشییع کننده با حال خشوع و تواضع باشد، و فکر کند که او به جای میت است و تقاضای بازگشت به دنیا کرده و او را بازگرداندهاند، و در صدد برآید نواقص گذشته را جبران و امور خود را اصلاح کند.

7- پشت سر جنازه، یا دو طرف آن برود و پشت سر افضل است، و جلوی جنازه رفتن مکروه است، خصوصا اگر میت غیر مؤمن باشد.

8- حاملان جنازه چهار نفر باشند، (نه کمتر) که چهار طرف تابوت را بر دوش بگیرند.

9- هر یک از افراد که جنازه را حمل می کنند مستحب است هر چهار جانب تابوت را بر دوش بگیرند و دور بزنند، و بهتر است ابتدا کنند به سمت راست میت، به طوری که دست راست میت را بر دوش راست خود بگذارند، بعد پای راست میت را بر دوش راست بگذارند، بعد به سمت چپ آخر تابوت (پشت تابوت)

ص: 969

بروند و پای چپ میت را بر دوش چپ خود بگذارند، بعد به سمت جلوی تابوت بروند و دست چپ میت را بر دوش چپ خود بگذارند.

10- مستحب است صاحب عزا به گونه ای برود که معلوم باشد صاحب عزا است، به این که وضع لباس خود را تغییر دهد . مثلا اگر معمم است تحت الحنک بیندازد - یا با پای برهنه و بدون رداء، دنبال جنازه برود.

مکروهات تشییع

1- خندیدن و اشتغال به لهو و لعب در حال تشییع جنازه.

2- حرف زدن به غیر ذکر و دعا و استغفار، حتی روایت است که «بر تشییع کننده سلام نکنید».(1)

3- شرکت زنان در تشییع جنازه، هر چند جنازه زن باشد. در روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از تشییع زنان نهی فرمود. «إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه نَهْيَ عَنِ اِتِّبَاعِ اَلنِّسَاءِ اَلْجَنَائِزُ ».(2)

4- هنگام مصیبت و همراه جنازه، شیون کردن و صیحه کشیدن، اظهار ناراحتی کردن با صدای بلند نوحه سرایی کردن و گوش دادن به آنها مکروه است. در روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از این امور نهی فرمود.«وَنَهَی عَنِ الرَّنَّةِ(3)عِندَ المُصيبَةِ ونَهيٌ عَنِ النِّياحَةِ والاستِماعُ إلَيها».(4)

ص: 970


1- وسائل الشیعة، باب 42، ابواب العشرة، ح 18.
2- همان، باب 69 و 83، ابواب الدفن، ح 3.
3- رنه = صیحه.
4- وسائل الشیعة، باب 69 و 83، ابواب الدفن، ح 3.

5- جنازه را با سرعت و شتاب بردن مکروه است، بلکه مستحب است جنازه را با وقار و آرامش و به طور متوسط ببرند. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالسَّكِينَةِ عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ فِي اَلْمَشْيُ بِجَنَائِزِكُمْ».(1)

6- دست بر پشت دست زدن، یا دست بر زانو زدن مکروه است، بلکه هر نوع عملی - مثل دست بر سر و صورت زدن - و هر گونه سخنی که نشان بی صبری و نارضایتی از خواست خدا است، مکروه و از ناحیه شیطان است.(2)

7- سفارش صاحبان عزا و دیگران به این که با میت مدارا کنید، یا برای او طلب مغفرت کنید، یا به او رحم کنید، و مانند این سفارشات، مکروه است.

8- مجمره و چیزی که در آن آتش است و بوی خوش در آن دود و بخور می کنند مکروه است، بلکه همراه بردن هر نوع آتش و چراغ مکروه است.

9- برخاستن کسی که نشسته است، در هنگام عبور دادن جنازه، مکروه است.

10- قبل از آن که جنازه را در لحد بگذارند، نشستن تشییع کنندگان مکروه است، مگر معذور باشند.

11- مراجعت تشییع کنندگان قبل از دفن، مکروه است، مگر معذور باشند.

12- از مشایعت افراد کافر و منافق و فاسق، نهی شود؛ زیرا با وجود این گونه افراد، ملائکه رحمت که همراه جنازه اند متنفر می شوند، به علاوه، تأسی است به صدیقه طاهره، فاطمه مظلومه علیها السلام .

دفن میت

دفن میت واجب است، و باید او را در قبر، به پهلوی راست طوری بخوابانند

ص: 971


1- همان، باب 64، ابواب الدفن، ح 1.
2- مستدرک الوسائل، باب 47، ابواب الاحتضار، ح 2 و 3.

که جلوی بدن او به طرف قبله قرار گیرد، قبر نیز باید به اندازهای گود باشد که وقتی میت در آن دفن می شود بوی عفونت آن بیرون نیاید، و جانوران نتوانند وی را بیرون آورند.

مستحبات دفن

1- مستحب است انسان، برای میت مؤمن قبر بکند.

از امام باقرعلیه السلام نقل است که فرمود: «کسی که برای مؤمنی قبر بکند، مثل کسی است که مؤمن را در منزل مناسب و خوب، جا دهد تا روز قیامت».(1)

2- میت را در نزدیکترین قبرستان دفن کنند، مگر آن که قبرستان دورتر به جهتی بر قبرستان نزدیکتر فضیلت داشته باشد.

3- قبر را به اندازه قد انسان متوسط، گود کنند.

4- برای قبر «لحد» قرار دهند به طوری که اگر زمین سخت است، پس از حفر قبر دیواره کف قبر را به سمت قبله به اندازه ای در طول و عرض گود کنند که بدن میت در آن جای گیرد و ارتفاع آن نیز به قدری باشد که بتوان در آن بنشیند. و اگر زمین سست است «لحد» را در کف قبر به صورت نهر گود کنند.

5- جنازه را در چند متری قبر روی زمین گذارده تا سه بار کم کم نزدیک قبر ببرند، و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند.

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل است که فرمود: «إذا أتيتَ بِالمَيِّتِ إلَيَّ شَفيرالقَبْر فَأَمْهِلْهُ ساعَهُ فَإنَّهُ يَأخُذُ أُهبَتَهُ لِلسُّؤالِ»(2)، «هنگامی که جنازه را آوردید کنار قبر، او را ناگهان وارد قبر نکنید، بلکه مقداری به او مهلت دهید تا خود را

ص: 972


1- وسائل الشیعة، باب 11 از ابواب الدفن، ح 1.
2- وسائل، باب 16، ابواب الدفن، ح 4 و 5.

برای پاسخگویی آماده کند».

و از همان حضرت روایت دیگری است که فرمود: «وَ دَعْهُ حَتِّي يَأْخُذُ أُهْبَتَهُ» (الأهبة: الاستعداد) «او را واگذار تا خود را مهیا و آماده ورود در قبر کند».

در روایت دیگر است که: «فَانٍ لِلْقَبْرِ أَهْوَالاً عَظِيماً»؛ «برای قبر هولهای عظیم و وحشت های بسیار است [پس میت را ناگهان وارد قبر نکنید] »

6- اگر میت مرد است، بار سوم طوری او را زمین بگذارند که سر او در طرف پایین قبر قرار گیرد و بار چهارم او را از طرف سر وارد قبر کنند، و اگر میت زن است، در مرتبه سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن زن در قبر، پارچه ای روی قبر بگیرند.

7- کسی که میت را در قبر می گذارد، با طهارت و سر و پا برهنه باشد.

8 - اگر میت زن است، کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد، و اگر محرمی نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند.

9- در وقت برداشتن میت از تابوت بگویند:«بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلِيٌ مِلَّةِ رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله اَللَّهُمَّ إِلَيَّ رَحْمَتُكَ لاَ إِلَي عَذابُكَ اَللَّهُمَّ اِفْسَحْ لَهُ فِي قَبرِهِ وَ لَقِّنْهُ حُجَّتَهُ وَثَّبتَهُ بِالقَولِ الثّابِتِ وَقِناً وإيَّاهُ عَذابَ القَبرِ».

و در وقت دیدن قبر بگویند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رَوْضَةً مِن رِيَاضِ الجَنَّةِ وَلا تَجعَلَهُ حُفرَةً مِن حُفِرُ اَلنِّيرَانِ».

10- جنازه را به آرامی از تابوت برگیرند و وارد قبر کنند.

11- پس از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و بالشی از خاک فراهم سازند و صورت میت را روی آن بگذارند.

12- پشت میت را به دیوار قبر تکیه دهند و یا چیزی پشت او بگذارند که میت به پشت برنگردد.

ص: 973

13- وقتی میت را در قبر قرار دادند بگویند: «بِسْمِ اَللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلِيٍ مِلَّةَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه ». پس از آن سوره حمد وآیه الکرسی و قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس، وقل هو الله احد را قرائت کنند.

14- پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: «اِسْمَعْ اِفْهَمْ يَا فُلاَنَ اِبْنَ فُلان» و به جای «فلان» اسم میت و پدرش را بگویند - مثلا اگر اسم او «محمد» و نام پدرش «علی» است سه مرتبه بگویند: «اِسْمَعْ اِفْهَمْ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیِّ» - و پس از آن بگویند:

«هَلْ أَنْتَ عَلَيَّ اَلْعَهْدُ اَلَّذِي فَارَقْتَنَا عَلَيْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسِيدُ النَّبِيّينَ وَخاتَمُ الْمُرْسَلِينَ وَ انَّ عَلِيّاً اميرالمُؤمِنينَ وَسَيدُ الوَصِيِّينَ وإِمَامٌ إِفْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَليَّ العَالَمِينَ وانٍ الحَسَنُ وَالحُسَينُ وَعَلِيُّ بنُ الحُسَينِ وَمُحَمَّدُبنُ عَلِيٍ وَجَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ وَموسِي بنُ جَعفَرٍ وَعَلِيُّ بنُ موسي وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَعَلِيُّ بنِ مُحَمَّدٍ وَالحُسَينِ بنِ عَلِيٍ وَالقائِمِ الحُجَّةِ المَهدِيِّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهم أُمَّ المُؤمِنينَ وَحُجَجُ اللَّهِ عَلِيٌ الخَلقِ أجمَعِينَ وَأئِمَّتِكَ ائِمُهُ هَدْيُ ابرازِ» یا «فُلانَ بنَ فُلان» و به جای «فلان بن فلان» اسم میت و پدرش را بگوید:

و بعد بگوید: «اِذَا اتَّاكَ الْمَكَانُ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَيْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبَارَكَ وتَعَالِي وَ سِئَلاكَ عَنْ رَبِّكَ و عَنْ نَبِيِّكَ وَعَن دِينِكَ وعَن كُتَّابِك وعَنْ قِبْلَتِكَ وعَنِ ائمَتِك فَلا تَخَفْ ولا تَحْزَنْ وقُلْ في جَوابِهِما اَللَّهُ رَبِّي وَمُحَمَّدٌ صلي اللَّه عَلَيه وآله نَبيٌ والإِسْلامُ دِينِي وَالقُرآنُ كِتَابِي والْكَعْبَهُ قِبْلَتِي وَامِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ امَاميُّ وَالحَسَنُ بنُ عَلِيٍ المُجتَبِي امَامِيُّ وَالحُسَينُ عَلِيٌ الشَّهيدُ بِكَربلا إِمَامِي وَعَلِيٌ زَيْنُ الْعابِدِينَ امَامِيُّ وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ امَامِّيُّ وَجَعفَرٌ الصّادِقُ اِمامِيُّ وَ مُوسي الْكاظِمُ امَاُمِيُّ وَعَلِيُّ الرِّضا إِمامي وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ امَامِيُّ وَعَلِيٌ الهادي إمامي وَالحَسَنُ العَسكَرِيُّ امامِّي وَالحُجَّةِ المُنْتَظَرُ

ص: 974

إِمَامِي هَؤُلاَءِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ ائمَتِي وِسادَتي وَقادَتِي وَشُفَعائي بِهِم اتَوَلّي وَمِن اعْدَائِهِم اتَّبَرَءُ فِي الدُّنيا والاخِرَةِ ثُمَّ اعلَم يا فُلانَ بنَ فُلانٍ» و به جای «فلان بن فلان» اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: «إنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَتَعالي نِعمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلي الله عليه وآله نِعْمَ اَلرَّسُولُ وَانٍ عَلِيُّ بْن أَبِي طَالِبٍ وَاوِلاَدِهِ اَلْمَعْصُومِينَ الأئِمَّةِ الأُثْني عَشَرنَعُم الأئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلي اللهُ عليه وَآلَه حَقٌ وَانٍ الْمَوْتُ حَقَّ وسُؤَالَ مُنكَرٍ وَنَكيرٍ فِي القَبرِ حَقٌ وَالبَغ حَقَّ وَالنُّشورَ حَقٌ وَالصِّراطَ حَقٌ وَالْمِيزَانَ حَقٌ وَتَطايَرَ الْكُتُبُ حَقٌ وان الجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَانَ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لاَ رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اَللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي اَلْقُبُورِ» پس بگوید: «اَفَهِمتَ یا فُلانُ» و به جای «فلان» اسم میت را بگوید و پس از آن بگوید: «ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَديَكَ اللَّهُ إلَيَّ صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَكَ وبَيْنَ اولِيائِكَ في مُستَقَرٍ مِن رَحْمَةٍ» پس بگوید: «اللَّهُمَّ جافِ الأرضَ عَن جَنبَيهِ وَاصْعَد بِروحِهِ إلَيكَ ولَقِّنْهُ مِنكَ بُرهاناً اللّهُمَّ عَفوَكَ عَفوَكَ».

فرع: در نماز بر میت و دعاها و تلقینها جایز است ضمیرها را مذگر آورند، به لحاظ بدن، و نعش، و شخص و جسد، هر چند میت زن باشد، و جایز است مؤنث آورند به لحاظ جنازه و جثه، هر چند میت مرد باشد، و چنانچه نمی دانستند میت زن است و به یکی از دو طریق انجام دادند کفایت می کند، هر چند بعد از نماز خلاف آن معلوم شود.(1)

جریده: مستحب مؤکد است که با هر میتی - صغیر باشد، یا کبیر، خوب باشد یا بد، زن باشد یا مرد - دو قطعه چوب تر (که آنها را جریده نامند) دفن کنند. و

ص: 975


1- العروه الوثقی، فصل فی کیفیة صلاة المیت، م5.

همه انبیاء علیهم السلام به این مستحب عمل کرده اند. (1)در روایات است که تا وقتی جریده(2) خشک نشده است عذاب قبر از میت برداشته می شود.(3)

بعد از انجام آنچه ذکر شد، روی لحد را با خشت یا چیزی دیگر سقفی بزنند و منافذ آن را با گل یا گچ مسدود و محکم کنند و کسی که میت را در قبر گذارده، هنگام خارج شدن از قبر از سمت پای میت خارج شود و کسانی که هنگام دفن حضور دارند، غیر از خویشان میت، با پشت دست، خاک در قبر بریزند و بگویند:

«إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إليهِ راجِعُونَ». و قبر را مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و روی آن را مسطح و مساوی قرار دهند و به صورت پشته در نیاورند، و چیزی به عنوان نشانه روی آن نصب کنند که با قبور دیگر اشتباه نشود، و پس از آن، روی قبر آب بپاشند، و بهتر است که رو به قبله کرده، از سر میت ابتدا

ص: 976


1- وسائل الشیعه، باب 7، ابواب التکفین، ح 10.
2- جریده چوب درخت خرما است، وقتی برگهای آن را بگیرند. چند فرع: 1- بهتر است جریده از درخت خرما باشد و اگر یافت نشد از درخت سدر، و الآ از بید یا انار، و الآ هر چوب تر کفایت می کند. 2- چوب خشک برای جریده کفایت نمی کند. 3- بهتر است جریده به طول یک ذراع - حدود دو وجب - باشد، و هر چه ضخیم تر باشد که دیرتر خشک شود بهتر است. 4- بهتر است یکی از دو جریده را سمت راست بدن میت، زیر پیراهن زیر کفن که به بدن بچسبد و دیگری را طرف چپ، روی سینه، بالای کفن گذارند، و از برخی روایات استفاده می شود که یکی را زیر بغل راست و دیگری را میان دو زانوی میت قرار دهند، یا هر دو را در پهلوی راست او گذارند. و ظاهرا به هر کیفیت بگذارند به مستحب عمل شده است. همچنین اگر فقط یک جریده بود، در جانب راست او بگذارند. 5- چنانچه میت بدون جریده دفن شود، مستحب است جریده را بالای قبر او زیر خاک کنند . 6- بهتر است اسم میت و اسم پدر او، با شهادتین و سایر عقاید حقه بر جریده نوشته شود، به همان نحو که در کفن گذشت. (در وسائل، ابواب التکفین، باب 7 و 8 و 9 و 10 و 11، حدود 28 روایت در باره جریدتین و آداب آن آمده است).
3- «تُوضَعُ لِلْمَيِّتِ جَرِيدَتَانِ وَاحِدَةٌ فِي الْيَمِينِ وَ أُخِّرِي فِي الأَيْسَرِ وقالَ عليهِ السَّلامُ اُريدُ تَنْفَعُ المُؤْمِنَ والْكَافِر» . وسائل الشیعه، باب 7، ابواب تکفین، ح 10.

کنند و آب بریزند تا پای او، و دور بزنند تا برسد به سر او، و در پایان، هر چه از آب باقی مانده وسط قبر بریزند و بهتر است تا چهل روز او گفته شده تا چهل ماه، آب ریختن را ادامه دهند.

پس از آن کسانی که حاضرند در حالی که انگشتان خود را باز کرده و در خاک روی قبر فرو برده اند، هفت بار سوره «قدر» را بخوانند و برای میت طلب آمرزش نمایند و این دعا را بخوانند: «اللَّهُمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ واصعَدْ إلَيكَ روحَهُ ولَقِّهِ مِن رِضْوَانا واسْكِنْ قَبْرَهُ مِن رَحْمَتِكَ ما تُغْنِيهِ بِهِ عَنْ رَخْمَةِ مَن سِوَاكَ».

پس از رفتن تشییع کنندگان، ولی میت یا کسی که از طرف او تعیین می شود، بار دیگر بالای سر قبر با صدای بلند، همان تلقین را که قبلا نقل شد، بخواند، و بهتر است در حال تلقین رو به قبله باشد.

نیز مستحب است نام میت را بر لوحی، یا سنگی بنویسند و بالای سر میت نصب کنند. و نوشتن برخی آیات شریفه قرآن و دعا و اشعار مناسب، روی قبر، مانعی ندارد، مانند این اشعار:

وَفَدتُ عَلَی الکَریمِ بِغَیر زَادٍ**مِنَ الحَسَناتِ وَالقَلبِ السَّلِیمِ

وَ حَملُ الزّادِ أقبَحُ کُلِّ شَئءٍ**إِذا کانَ الوُفُودُ عَلَی الکَریمِ

نیز نوشتن نام میت بر قبر او مانعی ندارد، ولی باید توجه داشته باشند، چنانچه آیات ودعاها زیر پا قرار می گیرد، ننویسند، یا به گونه ای باشد که زیر پا قرار نگیرد و هتک نشود، و همچنین است اگر نام میت از اسامی مقدسه - مانند عبدالله - باشد. همچنین مستحب است افراد خانواده را نزدیک یکدیگر دفن کنند.

یادآوری: در سالهای اخیر، در برخی جاها، رسم شده که بعضی از افراد نادان، و چه بسا از روی چشم و هم چشمی و تقلید از دیگر جاهلان، صورت میت را روی سنگ نقش می کنند و روی قبر قرار می دهند، یا بالای قبر نصب می کنند،

ص: 977

باید بدانند، نقاشی صورت انسان، شرعیت ندارد، و حتی مرحوم آیت الله العظمی خویی قدس سره فرموده است: نقاشی آن حرام است.(1) او در هر حال، لازم است مؤمنین، این گونه اعمال را انجام ندهند و به دیگران هم تذکر دهند.

مکروهات دفن

1- دفن دو میت یا بیشتر در یک قبر - هر چند مرد و زن نامحرم باشند - مکروه است، و بهتر است حائلی میان آنها بگذارند.(2)

2- فرش کردن کف قبر، با آجر و سنگ و نحو آن، مکروه است.

3- داخل شدن پدر در قبر فرزند، بلکه داخل شدن خویشان در قبر وابستگان خود مکروه است ولی داخل شدن شوهر در قبر همسرش، و محرم در قبر محرمش - مثل مادر زن - مکروه نیست.

4- پر کردن و ریختن خاک در قبر توسط ارحام، مکروه است.

5- پر کردن قبر با غیر خاک خود قبر، و گل کاری آن با غیر خاک خود قبر، مکروه است.

6- بازسازی قبر و تعمیر آن مکروه است؛ مگر قبور انبیا و اوصیا و علما، (چون تجدید و اصلاح قبور این بزرگواران از تعظیم شعائر الله است».

7- ساختن عمارت و هرگونه بنایی روی قبر مکروه است. روایت است که حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام فرمود: «لاتَبَنُوا عَلَی القُبُورِ»(3)، «بر روی قبرها، چیزی بنا نکنید).

ص: 978


1- توضیح المسائل آن مرحوم، مسأله 2077، و منهاج الصالحین، ج 2، مسأله 16.
2- العروة الوثقی، مکروهات الدفن.
3- وسائل، باب 44، ابواب الدفن، ح 1.

البته دفن در زیر سقف و در عمارت - که قبل از دفن ساخته شده - مکروه نیست. مانند دفن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حجره مبارکه خود، همچنین ساختن عمارت و تجدید بنا روی قبور مقدسه انبیا و اوصیا و اولیای خدا و علما و امام زادگان محترم جایز، بلکه راجح و چه بسا لازم است، زیرا حفظ نام و یاد و آثار آن بزرگواران، از شعائر الهی محسوب می شود و باعث توجه دادن مؤمنان و مسلمانان به آن بزرگواران است، و روایات در باب تعمیر قبور ائمه علیهم السلام بسیار است. (1)او سیره مسلمانان - جز وهابیون، یعنی پیروان عبدالوهاب - بلکه پیروان همه ادیان و مذاهب، بر این امر جاری و ثابت و محرز است.

در قرآن مجید، در باره اصحاب کهف چنین آمده است:«فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا ۖ رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ ۚ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَىٰ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»(2) گروهی از مردم گفتند: بر مدفن آنان ساختمانی بسازید، پروردگارشان از وضع آنها آگاه تر است، ولی گروهی دیگر که از رازشان (که خدا آنها را حفظ کرده و دلیل معاد و قیامت است) آگاه شدند، گفتند: ما بر مدفن آنها مسجد می سازیم، تا خاطره آنها بماند و عبرت مردم باشد) ». (در این باره به «روزهای مدینه » مراجعه شود)

8- نماز خواندن در مقبره و در قبرستان مکروه است، مگر مقبره انبیا و حرم ائمه علیهم السلام و مدفن اولیاء خدا که محل نزول برکات و جای استجابت دعاها است.

و در روایت است که هر جا مسجدی بنا شده، بر قبر پیامبر یا وصی پیامبری است که شهید شده اند، به لحاظ این که ذره ای از خونشان در آنجا ریخته شده، خداوند

ص: 979


1- وسائل الشیعة، باب 29 و 62، ابواب المزار.
2- سوره کهف / 21.

دوست دارد در آن مکانها ذکر گفته شود و دعا و نماز خوانده شود.

از امام صادق علیه اللسام نقل است که فرمود: «فَمَا مِن مَسجِدِ بُنِيَ إِلاَّ عَلِيٌ قَبْرُ نَبِيٍ أَو وَصِيِّ نَبِيٍ قُتِلَ فَأَصَابَ تِلكَ اَلبُقْعَةَ رَشُّهُ مِنْ دَمِهِ فَأَحَبَّ اللَّهُ أَن يُذْكَرَ فِيهَا فَادَّ فِيهَا الْفَرِيضَةَ وَالنَّوَافِلَ وَ اقْضِ فِيهَا مَا فَاتَكَ»(1) ؛ « مسجدی بنا نشده مگر بر قبر پیامبر و یا وصی پیامبری که کشته شده، پس ذره ای از خونش به مکان آن مسجد رسیده است، و خدا دوست دارد در آن مکان - که فعلا مسجد شده - ذکر گفته شود و نماز واجب و مستحب خوانده شود».

9- روی قبر نشستن مکروه است.

10- بول و غائط کردن در قبرستان مکروه است.

11- در قبرستان خنده کردن مکروه است.

12- دفن میت در خانه مکروه است.

13- زباله ریختن و کثیف کردن قبرستان مکروه است.

14- راه رفتن روی قبور مکروه است.

15- بلند کردن روی قبر، زیادتر از چهار انگشت باز، مکروه است.

16- خواندن نوشته های روی قبر مکروه است.

مستحبات بعد از دفن

1- مستحب است قبل از دفن و بعد از دفن، صاحب مصیبت را تسلیت دهند و به آنان سرسلامتی بگویند، و در ثواب آن، کفایت می کند که صاحب عزا انسان را ببیند، ولی اگر مدتی گذشت و تسلیت گفتن، موجب می شود مصیبت یادشان

ص: 980


1- وسائل الشیعة، باب 31، ابواب احکام المساجد، ح 1.

بیاید، ترک آن بهتر است. و نشستن صاحبان عزا برای تعزیت جایز است و برای آن حدی نیست، هر چند برخی گفته اند یک روز یا دو روز، و برخی گفته اند: فقط یک روز و بیشتر مکروه است، بلکه از شیخ در مبسوط نقل شده که مطلقا مکروه است. (1)او در هر حال، جلوس به قصد قرائت قرآن رجحان دارد.

تذکر: همان گونه که در آداب تلاوت قرآن مجید متعرض شده ام، (صفحه 274 همین کتاب) لازم است در مجلسی که قرآن تلاوت می شود، حرمت قرآن حفظ شود، از حرف زدن، و توزیع مواد خوردنی و آشامیدنی خودداری شود، و هر گونه عملی که با احترام مجلس قرآن منافات دارد ترک شود، به علاوه خوردن چیزی که به عنوان صدقه داده می شود مکروه است.

2- مستحب است تا سه روز برای اهل خانه میت غذا بفرستند و غذاخوردن نزد آنان و در منزلشان مکروه است، بلکه در روایت است که عمل جاهلیت است.

امام صادق علیه السلام فرمود: «وَ لَمَّا قُتِلَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ أَنْ تَتَّخِذَ طَعاماً لِأسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ وتَأتِيهَا وَ نِسَاءَهَا فَتُقِيمَ عِنْدَهَا ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ فَجَرَتْ بِذَلِكَ اَلسِّنِّه أَن يُصْنَعَ لِأهلِ المُصيبَةِ طَعام ثَلاَثا»(2)؛ «هنگامی که جعفر بن ابی طالب شهید شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه واله دستور داد حضرت زهرا علیها السلام سه روز غذا برای اسماء بنت عمیس - همسر جعفر - ببرد. و حضرت زهرا و زنها، سه روز نزد اسماء می رفتند، و از آن پس ست بر این قرار گرفت که سه روز برای صاحبان عزا غذا درست کنند».

و در روایت دیگر است که همان حضرت فرمود: «اَلْأَكْلُ عِنْدَ أَهْلِ اَلْمُصِيبَةِ

ص: 981


1- مهذب الاحکام، ج 4، ص 204.
2- وسائل، باب 67، ابواب الدفن، ح 6.

مِن عَمَلِ أهلِ الجاهِلِيَّةِ والسُّنَّةِ البَعْثُ إِلَيْهِم بِالطَّعامِ كَما أَمَرَ بِهِ اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله فِي آلِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمَّا جَاءَ نَعْيُهُ»(1)، «خوردن هر چیزی] ، نزد اهل مصیبت از عمل جاهلیت است، و سنت آن است که برای آنها غذا بفرستند، همان گونه که وقتی خبر شهادت جعفر طیار رسید، پیامبر صلی الله علیه وآله دستور داد برای خانواده او غذا ببرند.»

3- چنانچه مصیبت بر صاحب عزا ناگوار باشد، متذکر مصیبت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت بشود و خود را به مصیبت آن عزیزان بزرگوار تسلی دهد.

4- مستحب است صاحب مصیبت صبر پیشه کند و با گفتن « وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ*الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ*أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(2)عمل کند و (إنا لله) بگوید.

البته در خصوص مرگ اولاد بیشتر سفارش به صبر شده و برای آن پاداش و اجر بزرگ می باشد. امام باقر علیه السلام فرمود: کسی که فرزندانی بر خود مقدم دارد و موت آنان را برای خدا و به خواست الهی موکول کند، آنها [در قیامت با اذن پروردگار، او را از آتش می پوشانند. «حَجَبُوهُ مِنَ النّارِ».(3)

و در روایت دیگر است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اللَّهُ أعَزُّ وَأكرَمُ مِن أن يَسلُبَ عَبداً ثَمَرَةً فَوادِهِ فَيَصبِرُ وَيَحتَسِبُ وَ يَحمَدُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يُعَذِّبُهُ»(4) خداوند

ص: 982


1- وسائل، باب 72، ابواب الدفن، ح 8 و ح 5 و ح 1.
2- سوره بقره، آیه 155 - 157. «و بشارت بده به صابران، آنها که وقتی مصیبت به آنها می رسد می گویند إنا لله و إنا الیه راجعون» ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم، اینها همان ها هستند که صلوات و رحمت خدا شامل حالشان شده و هدایت یافتگانند )) .
3- وسائل، باب 72، ابواب الدفن، ح 8 و ح 5 و ح 1.
4- وسائل، باب 72، ابواب الدفن، ح 8 و ح 5 و ح 1.

متعال اعتر و اکرم از آن است که میوه دل کسی را بگیرد و او صبر کند و به حساب خدا بگذارد و خدا را حمد نماید، در عین حال خدا او را عذاب کند.

همچنین نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:«إذا قُبِضَ وَلَدُ المُؤمِنِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا قَالَ الْعَبْدُ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالي لِمَلائِكَتِهِ قَبَضْتُم وَلَدَ فُلانٍ فَيَقُولُونَنعم رَبَّنَا قَالَ فَيَقُولُ مَا قَالَ عَبْدِي قَالُوا حَمِدَكَ واسْتَرْجَعَ فَيَقولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَيَأَخَذْتُمْ ثَمَرَةَ قَلْبِهِ و قَرَّهُ عَيْنَيْهِ فَحَمِدَنِي واسْتَرْجَعَ ابْنُوا لَهُ بَيْتاً في الجِنِّيِّ وَ سَمَّوهُ بَيْتَ الْحَمْدِ». چنانچه فرزند شخص مؤمنی قبض روح شود، خداوند متعال به فرشته ها گوید: فرزند فلان شخص را قبض روح کردید؟ گویند: آری، خداوند می فرماید: بنده مؤمن من چه گفت؟ می گویند: تو را حمد و ستایش کرد و «إنا لله و إنا الیه راجعون» گفت، خداوند تبارک و تعالی فرماید: نور چشم او را گرفتید، و میوه دل او را قبض روح کردید و او مرا حمد و ستایش کرد و «إنا لله و إنا الیه راجعون» گفت، برای او خانه ای در بهشت بنا کنید و نام آن را «بیت الحمد» بگذارید.

5- نوحه سرایی بر میت مانعی ندارد، اما چنانچه مشتمل بر کذب باشد - مثل این که شخص بخیل را سخی، و ترسو را شجاع، و بی دین را دین دار، و بی سواد را عالم... معرفی کنند و دروغ و تملق بگویند - جایز نیست، و چه بسا خود میت از آن تهمت ها و نسبت ها، متنفر است، هر چند وابستگان را خوش آید.

6- جایز است وابستگان میت، بر میت گریه کنند، خواه با صدا باشد، خواه بدون صدا، بلکه گاهی گریه رجحان دارد و برای فرونشاندن حزن و اندوه و سکون و آرامش، تنها گریه کردن مؤثر و مفید است، ولی رفتاری که نشانه عدم رضایت به قضا و قدر الهی است انجام ندهند، بلکه گریه بر دوستان و علما و معلمان و خدمتگزاران به دین و جامعه و مؤمنین مطلوب و بجا است.

ص: 983

روایت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بر فرزندش ابراهیم گریه کرد و فرمود: «اشک چشم جاری می شود و دل محزون می گردد ولی چیزی نمی گویم که موجب سخط و غضب خداوند شود».(1)

و از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «هنگامی که خبر شهادت جعفر بن ابی طالب و زیدبن حارثه به پیامبر صلی الله علیه وآله رسید، هر وقت داخل خانه میشد بر آنها گریه زیادی می کرد و می فرمود: جعفر و زید هم زبان و انیس من بودند و هر دو رفتند».(2)

نیز حضرت زهرا علیها السلام در مصیبت پدر بزرگوارش بسیار گریه کرد، تا آن حد که از پنج گریه کنندگان محسوب شد.(3)

حضرت امیر علیه السلام در حضور مردم، محاسن شریفش را در دست گرفت و بر فقدان اصحابش سخت و طولانی گریه کرد. «ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلِيَّ لِحْيَتَهُ اَلشَّرِيفَةِ اَلْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ اَلْبُكَاءَ».(4)

گریه سایر ائمه علیهم السلام ، در مناسبتهای مختلف و در مصائب بزرگ، خصوصا گریه های امام سجاد علیه السلام در مصیبت حضرت سیدالشهدا علیهم السلام و گریه های اهل بیت آن حضرت، در کتب مربوطه مضبوط و مذکور است.

نیز گریه انبیا، از حضرت آدم تا حضرت خاتم بر حضرت سیدالشهدا صلوات الله وسلامه علیهم، در کتب ثبت و ضبط شده، و حقیر قسمتی از آنها را

ص: 984


1- وسائل، باب 87، ابواب الدفن، ح 3 و ح 6 و باب 87 ح 7.
2- وسائل، باب 87، ابواب الدفن، ح 3 و ح 6 و باب 87 ح 7.
3- وسائل، باب 87، ابواب الدفن، ح 3 و ح 6 و باب 87 ح 7.
4- البلاغه فیض، ذیل خطبه 181.

مستحبات بعد از دفن 985 در کتاب «گریه بر امام حسین علیه السلام» و «چهارده معصوم علیهم السلام» آورده ام.

همچنین در قرآن کریم است که:«وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ»(1)، «حضرت یعقوب علیه السلام در فراق فرزندش حضرت یوسف علیه السلام به قدری گریه کرد که چشمانش نابینا شد».

در تفسیر ابن کثیر است که: «وَ كَانَ قَدْ عَمِيَ مِنْ كَثْرَةُ اَلْبُكَاءِ»(2)، «حضرت یعقوب از کثرت گریه نابینا شد».

نیز روایت است که: «حضرت ابراهیم علیه السلام از خدا خواست دختری به او مرحمت کند تا بعد از فوتش، دخترش بر او گریه کند. ». «إِنَّ إبراهيم خَلِيلَ اَلرَّحْمَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يَرْزُقَهُ اِبْنَةً تَبْكِيهِ بَعْدَ مَوْتِهِ».(3)

و این که عامه روایتی نقل کرده اند که «گریه بر میت موجب عذاب میت می شود». اولا بر خلاف قرآن است. «وَ لاتَزُرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخَرِي»(4) ؛ «و هیچ سنگین باری، سنگینی [گناه دیگری را به دوش نمی کشد).

ثانیا با عدل خدا منافات دارد (که انسان زنده ای گریه کند و مرتکب گناه شود و خدا مرده را به خاطر گریه زنده، عذاب کند).

ثالثا با روش و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و صحابه و روایات خود اهل تسنن که در بخاری و مسلم آمده، منافات دارد.

در صحیح بخاری کتاب الجنائز، ح 1303 و صحیح مسلم (کتاب الفضائل، ح 2315) است که رسول الله صلی الله علیه وآلخ در مواردی گریه کردن

الف) در فوت فرزندش ابراهیم گریه کرد و فرمود: «اَنَّ اَلْعَيْنَ تَدْمَعُ وَ اَلْقَلْبَ

ص: 985


1- سوره یوسف، آیه 84.
2- تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 351.
3- وسائل، باب 70، ابواب الدفن، ح 3.
4- سوره انعام 6، آیه 164.

يَحْزَنُ وَ لاَ نَقُولُ اِلاّ مَا يُرْضِي رَبَّنَا»؛ اشک جاری می شود و قلب محزون می گردد ولی حرفی نمیزنم مگر آنچه خدا راضی است.

ب) در هنگام عیادت از سعد بن عباده: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گریه کرد و همراهان حضرت وقتی گریه رسول الله صلی الله علیه وآله را دیدند گریه کردند و رسول الله فرمود:

خداوند به خاطر اشک چشم و حزن قلب عذاب نمی کند بلکه به خاطر زبان لکه حرفهایی که نباید بزند و می زند عذاب می کند. (همان، ح 1304، وح 924).

ج) در صحیح مسلم (کتاب الجنائز، ح 976) است که: رسول الله صلی الله علیه وآله برای رفتن به زیارت قبر مادرش از خدا اذن گرفت و همین که سر قبر مادرش رسید گریه کرد و همراهانش را نیز گریاند .

در صحیح بخاری (کتاب المغازی، ح 3978) نیز آمده است: به عایشه گفتند عبدالله عمر گفته است: رسول الله صلی الله علیه وآله فرموده است: میت در قبر به واسطه گریه اهلش عذاب می شود، عایشه گفت: عبدالله عمر اشتباه فهمیده است، بلکه رسول الله والله فرمود: میت به خاطر خطاها و گناهانش در قبر عذاب می شود و حال آن که اهلش بر او گریه می کنند.

نیز در صحیح بخاری کتاب المناقب، ح 363) است که: قبل از رسیدن خبر شهادت جعفر طیار و زید، رسول الله صلی الله علیه وآله از شهادت آنها خبر داد و از دو چشم مبارکش اشک جاری بود.

و در همین کتاب (کتاب المناقب، ح 3715) است که: عایشه می گوید: رسول الله صلی الله علیه وآله در آن بیماری که از دنیا رفت، فاطمه علیها السلام را طلبید و آهسته با او صحبت کرد، فاطمه گریه کرد، مجددا به طور سری به او مطلبی فرمود، این بار فاطمه خندید.

نیز در همین کتاب (کتاب الجنائز، ح 1303) است که: رسول الله صلی الله علیه وآله در

ص: 986

فوت فرزندش ابراهیم گریه کرد و اشکش جاری شد، به حضرت گفتند، شما هم گریه می کنید؟ فرمود: این گریه، گریه رحمت است، و همچنان که گریه می کرد فرمود: اشک چشم جاری می شود و قلب محزون می شود ولی چیزی نمی گویم مگر آنچه را که خدا راضی باشد، و خطاب به فرزندش ابراهیم فرمود: ما در فراق تو ای ابراهیم محزون هستیم.

در صحیح مسلم (ح 2315) نیز گریه رسول الله صلی الله علیه وآله را بر فرزندش ابراهیم نقل کرده است.

باز در همین کتاب (کتاب الجزیة، ح 3168) است که: ابن عباس می گفت:

پنجشنبه و چه پنجشنبه ای؟ و سپس به قدری گریه می کرد که ریگها از اشک چشمش تر می شد.

و در کتاب «التاریخ القویم لمکة و بیت الله الکریم» (تألیف محمدطاهر الکردی المکی. ج 1، ص 168، 198، 200، 201، 203) است که: در رحلت رسول الله صلی الله علیه وآله مردم مدهوش شدند و بسیار گریستند... و فاطمه و گریه کرد...

و عمر گریه کرد...

نیز در همین کتاب است که: بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وآله ابوبکر و عمر رفتند نزد ام ایمن، ام ایمن گریه کرد، ابوبکر و عمر نیز با او گریه کردند.

همچنین در کتاب «التاریخ القویم» آمده است: بلال مؤذن رسول الله صلی الله علیه وآله بعد از وفات آن حضرت اذان نگفت، ابو بکر هر چه اصرار کرد که اذان بگوید قبول نکرد و به شام رفت. شبی رسول الله صلی الله علیه وآله را در خواب دید، حضرت به او فرمود: ای بلال! به ما جفا کردی و از جوار ما خارج شدی، بیا به زیارت ما، بلال بیدار شد و به مدینه آمد و آن در زمانی بود که فاطمه علیها السلام از دنیا رفته بود، مردم خبر وفات حضرت زهرا علیها السلام را به او دادند، بلال با شنیدن خبر رحلت فاطمه علیها السلام

ص: 987

صیحه ای کشید و گفت: چه زود پاره تن رسول الله صلی الله علیه وآله به رسول الله صلی الله علیه وآله ملحق شد، بعد مردم به بلال گفتند، برو بالای مأذنه و اذان بگو، گفت: بعد از رسول الله صلی الله علیه وآله اذان نمی گویم، مردم اصرار کردند، رفت بالای مأذنه و مردم از پیر و جوان، زن و مرد جمع شدند و گفتند: بلال مؤذن رسول الله صلی الله علیه وآله می خواهد اذان بگوید، وقتی صدای بلال بلند شد و گفت: «الله اکبر» همه مردم صیحه زدند و گریه کردند «صَاحُوا وَ بَكَوْا جَمِيعاً» همین که گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لاَ اِلَه اِلَّا اللهِ» مردم ضجه زدند «ضجوا جمیعا» وقتی گفت: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ » ذی روحی در مدینه باقی نبود مگر این که گریه کرد و صیحه کشید، دختران باکره از پوشش های خود خارج شدند و گریه کردند «وَ خَرَجَتِ اَلْعُذَارِيُّ وَ اَلْأَبْكَارُ مِنْ خُدُورهن يَبْكِينَ و صَارَ كَيَوْمَ مَوْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صلي الله عليه وآله حَتِّي فَرَغَ مِنْ اِذَانِهِ». و مانند روزی که رسول الله صلی الله علیه وآله رحلت فرمود، گریه کردند تا بلال اذانش را تمام کرد. سپس بلال به مردم گفت: بشارت میدهم شما را، چشمی را که بر رسول الله صلی الله علیه وآله بگرید، آتش آن چشم را نمی سوزاند و آن را مت نمی کند،«قَالَ أُبَشِّرُكُم انَّه لا تَمَسُّ اَلنَّارُ عَيْناً بَكَتْ عَلَيَّ اَلنَّبِيِّ صَلَي اللهُ عَلَيهِ وَآلِه» پس از آن به شام بازگشت و تا زنده بود سالی یک مرتبه می آمد مدینه و اذان می گفت و بر می گشت.

همچنین نقل کرده که، همه اصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله هر وقت رسول الله صلی الله علیه وآله را یاد می کردند گریه می کردند.

همچنین نقل کرده که: در عهد ولید بن عبدالملک، وقتی دستور تخریب حجره های رسول الله صلی الله علیه وآله را به منظور توسعه مسجد النبی صلی الله علیه وآله داد، مردم مدینه گریه عظیمی نمودند «بَكَوْا بُكَاءً عَظِيماً فِي ذَلِكَ اَلیَومِ»

مؤلف: با توجه به آنچه از قرآن و از کتب اهل تسنن بازگو کردیم، معلوم شد

ص: 988

گریه بر میت، مذموم و ناپسند نیست، بلکه طبق گفته بلال، گریه بر رسول الله صلی الله علیه وآله مستحب و دارای اجر و پاداش است، معلوم شد که نهی عمر و پسرش مأخذ شرعی نداشته و برخلاف قرآن و سیره عملی رسول الله صلی الله علیه وآله و اصحاب آن حضرت بوده است.

بردن اموات به مشاهد مشرفه

منتقل کردن میت از شهری که در آن فوت شده، به شهر دیگر مکروه است، مگر به مشاهد مشرفه و اماکن مقدسه و جاهایی که زائر بیشتر است، مثل منتقل کردن از عرفات به حرم امن الهی مکه معظمه و یا به نجف اشرف و کربلا و کاظمین و مشاهد سایر ائمه علیهم السلام . بلکه نقل به مقابر امام زادگان و علما و صلحا رجحان دارد.(1)

مؤلف: انتقال جنازه اگر مستلزم کالبد شکافی باشد جایز نیست و لازم به ذکر است که اگر کسی در غیر مشاهد مشرفه از دنیا برود مستحب است جنازه او را به یکی از مشاهد مشرفه مثل مکه یا مدینه یا سایر مشاهد منتقل و در آنجا دفن کنند و نقل آن به جاهای دیگر کراهت دارد.

در روایت است: «اگر کسی در عرفات بمیرد افضل آن است که جنازه او را به حرم منتقل و در حرم مکه دفن کنند» (عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ كَتَبَ إِلَيَّ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَسْأَلُهُ عَنِ اَلْمَيِّتِ يَموتُ بِعَرَفاتٍ يُدْفَنُ بِعَرَفَاتٍ أو يُنقَلُ إلَيَّ الحَرَمُ فَأيُّهُما أَفضَلُ فَكَتَبَ يُحمَلُ إلَيَّ الحَرَمُ وَيَدُقُّ وَ أفضَلُ). (2)

ص: 989


1- عروه الوثقی، فصل فی مکروهات الدفن، الحادی والعشرون .
2- وسائل: ابواب مقدمات طواف، ب 44، ح 1.

همچنین از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «کسی که در حرم دفن شود از فزع اکبر در امان است» (مِنْ دَفِينَ فِي اَلْحَرَمِ أَمِنَ مِنَ اَلْفَزَعِ اَلْأَكْبَرِ).(1)

و از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «کسی که در مقبره ما (بقیع) مدفون گردد از شفاعت من برخوردار خواهد شد».

و نقل شده که یکی از روزها آن حضرت به بقیع آمد و فرمود: «در آخرت از این قبرستان هفتاد هزار نفر برانگیخته شده و بدون حساب به بهشت می روند در حالی که صورتهای آنان مانند ماه شب چهارده می درخشد».

نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «خداوند متعال روز قیامت امر می کند که اطراف قبرستان حجون و قبرستان بقیع را که در مکه و مدینه است بگیرند و آنها را یکجا در بهشت قرار دهند»إِنَّ اَللَّهَ تَعَالي يَأْمُرُ يَوْمَ القِيَامَةِ أن يَأْخُذُوا بِأَطْرَافِ الحُجُونِ والبَقِيعِ وهُمَا مُقْبِرَتَانِ بِمَكَّةَ وَالمَدينَةِ فَيَطرَحانِ في الجَنَّةِ.(2) مؤلف: همه آگاه هستیم و قبول داریم که اولا و بالذات، پناه دهنده و پناهگاه خداوند متعال است. «وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ»(3)؛ «و او پناه می دهد و پناه داده نمی شود).

همه ایمان داریم و معتقدیم که در همه شرور و فتنه ها و از شر شیاطین باید به خدا پناه برد. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ »«قُلْ أَعُودُ بِرَبِّ اَلنَّاسِ »، «أَعُودُ بِاللَّهِ مِنَ اَلشَّيْطَانِ اَلرَّجِيمِ».

اما این را هم می دانیم که پروردگار کریم، برای بندگانش پناهگاه هایی و

ص: 990


1- وسائل: ج 2، ص 833، ابواب دفن، ب 13.
2- مستدرک الوسائل: ج 2، ص 308.
3- سوره مؤمنون / 88.

پناه دهندگانی نیز معین و مقرر فرموده است.

حرم مکه را با آن عرض و طول - پناهگاه (سفارتخانه خود قرار داده و فرموده است: « وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا»(1). «هر کس با هر جنایتی که مرتکب شده، وقتی داخل حرم مکه شد در امان است، حتی اگر کسی قاتل باشد، پس از داخل شدن در حرم، هیچ کس، هر چند اولیای مقتول باشند، اجازه تعقیب و دستگیری او را ندارند.

همچنین خداوند سبحان، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را مثل حرم مکه، مستجار و پناهگاه قرار داده است. « وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ »(2)؛ «و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد، او را پناه ده».

بلکه هر مسلمانی - هر چند بنده و عبد باشد . جایز است پناهگاه قرار گیرد و حتی کافر حربی را پناه دهد و امان و پناه او محترم است.(3) همچنین کلمه مبارکه «لا اله الا الله» را حصن و پناهگاه قرار داده است:«كَلِمَةُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي».(4) و در سندی دیگر «ولایة علی بن ابی طالب علیه السلام » را حصن و پناهگاه قرار داده است. «وَلاَيَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ نَارِي».(5)

ص: 991


1- سوره آل عمران / 97.
2- سوره توبه 9، آیه 6.
3- به باب الجهاد کتب فقهیه مراجعه شود.
4- در کتب اهل سنت: (مسند الشهاب، ج 2، ص 323، و سیوطی: الجامع الصغیر، ج 1، ص 57، فیض الغدیر، ج 4، ص 641) و در کتب اهل تشیع (بحارالأنوار، ج 39، ص 246، به نقل از امالی صدوق و عیون).
5- بحارالانوار، ج 39، ص 246.

992 حلیة الأعمال در زیارت جامعه کبیره نیز می خوانیم: «مُستجیرٌ بکم»؛ به شما [اهل بیت علیهم السلام ] پناه آورده ام. «عائذٌ بکم»؛ به شما پناه جویم. «لائذٌ بقبورکم»؛ به قبور شما پناهنده ام.(1)

مستفاد از این چند جمله این است که ائمه علیهم السلام و حرم و قبور مقدس آن بزرگواران از جانب خدا پناهگاه قرار گرفته و همان گونه که حرم مکه به احترام کعبه معظمه، مأمن و پناهگاه است، قبور و حرم ائمه علیهم السلام نیز به احترام آن بزرگواران، پناهگاه (سفارتخانه آنان) و مأمن است و هر کس به آنها پناهنده شود، از تعقیب وعقوبت در امان خواهد بود، و هر کس به آن موالیان و آن اولیاء الهی پناه برد، به خدا پناه برده، و کسی که به آن بزرگواران متوسل شود و رو به سوی آنان برد، دست رد به سینه اش نخواهند زد. بلکه از ادعیه و زیارات منقوله، استفاده می شود که شهدای راه حق و حقیقت و جان باختگان در راه اسلام و قرآن نیز پناهگاه و پناه دهنده اند.

در زیارت حضرت حمزه علیه السلام می خوانیم: «ابْتُغِي بِزِيارَتِكَ خَلاصَ نَفْسِي مُتَعَوِّذاً بِكَ مِنْ نَارٍ اِسْتَحَقَّ هَا مِثلیِ»؛ «طلب می کنم به زیارت تو (ای حمزه که در راه اسلام شهید شدی) خلاصی جانم را، در حالی که به تو پناه می برم از آتشی که افرادی مثل من استحقاق آن را دارند».(2)

ص: 992


1- بازگشت هر سه کلمه (( مستجیر، عائذ، لائذ به یک معنا و یک مقصد است. (مستجیر» از: جاره کؤرا، به معنای کمک خواستن، پناه طلبیدن. (عائذ» از: عاد یعوذ عوذا، به معنای پناهنده شدن.«الانذ» از: لاذ یلوذ لوذا، به معنای پناه جستن، در پناهگاه، پنهان شدن.
2- یکی از تهمت های وهابیون به ما شیعیان همین جمله است که در زیارت حضرت حمزه می خوانیم . « متعوذ بک من نار» و می گویند: شما به حضرت حمزه پناه می برید و حال اینکه باید به خدا پناه برد، و به این لحاظ مشرک هستید. ولی معلوم شد که پناه بردن شیعیان به غیر خدا، در حقیقت پناه بردن به خداست، و همان توسل است و خود پروردگار پناهگاه بودن پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت و قبور آنان را امضا کرده است و به احترام آنان پناهنده به آنان را مؤاخذه نمی کند. یک نفر از آنها، همانجا به من گفت: این جمله چیست؟ آیا این عبارت «متعوذ بک» سر از شرک درنمی آورد؟ گفتم: اگر کسی به سفارت عربستان پناهنده شود مشرک می شود؟ اگر برادر خودت از ترس چیزی یا کسی به تو پناهنده شود مشرک می شود؟ او سکوت کرد، و با بی اعتنایی رفت.

آری، زیارت رفتن، یا انتقال میت به مشاهد متبرکه، در حقیقت توسل و پناهنده شدن به اهل بیت عصمت و طهارت است، در جوار آن بزرگواران قرار گرفتن است، در حمایت و پناه آنان واقع شدن است و در رجحان آن هیچ شبهه ای وجود ندارد، البته، چنانچه نقل میت، موجب تأخیر در دفن و فساد جسد و سبب اذیت افراد شود، از این جهت جایز نیست.

نبش قبر: نبش قبر مسلمان، یعنی شکافتن قبر او، اگر چه طفل یا دیوانه باشد، حرام است، ولی اگر بدنش از بین رفته و خاک شده باشد اشکال ندارد. اما نبش قبر امامزاده ها و شهدا و علما و صلحا اگر چه سال ها بر آن گذشته باشد، حرام است.

نماز وحشت

مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز - نماز وحشت - بخوانند و ثواب آن را هدیه کنند به میت و کیفیت آن به این صورت است:

در رکعت اول، بعد از «حمد» یک مرتبه « آیه الکرسی» و در رکعت دوم بعد از «حمد» ده مرتبه سوره قدر» بخوانند و بعد از سلام نماز بگویند: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَابعَث ثَوابَها إليَّ قَبْرِ فُلاَنٍ» و به جای کلمه فلان، اسم میت را بگویند. در خبری آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «لاَ يَأْتِي عَلَيَّ اَلْمَيِّتُ سَاعَةً

ص: 993

أَشَدُّ مِن أَوَّلِ لَيْلَةٍ فَارْحَمُوا مَوْتاكُمْ بِالصَّدَقَةِ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَلْيُصَلِّ أَحَدُكُمْ رَكْعَتَيْنِ... ».(1) «بر میت شبی سخت تر از شب اول قبر نمی گذرد، پس به اموات خود رحم کنید به صدقه دادن، و چنانچه توان صدقه دادن نداشتید، یک نفر از شما دو رکعت نماز بخواند (به ترتیبی که بیان شد)، خداوند در همان ساعت هزار فرشته که با هر یک لباس و حوله است به سوی قبر او می فرستد».

در روایت دیگر است که: «در رکعت اول سوره «حمد» و دو مرتبه«قل هوالله احد»و در رکعت دوم «حمد» و ده مرتبه سوره «الهیکم التکاثر» خوانده شود و بعد از سلام نماز همان دعا را بخوانند. (2)

فرع: نماز وحشت را می توانند در هر موقع از شب اول قبر بخوانند، ولی بهتر است در اول شب بعد از نماز عشاء خوانده شود.

فرع: چنانچه نماز وحشت را یک نفر بخواند کفایت می کند، ولی چنانچه چندین نفر - حتی چهل نفر - به قصد اهدای ثواب بخوانند، مانعی ندارد.

فرع: اولیای میت در صورت تمکن، بهتر است هم صدقه دهند، هم نماز وحشت را بخوانند، همچنین می توانند مبلغی بدهند به یک نفر یا چند نفر و آنان قربت الی الله نماز وحشت را بخوانند و ثوابش را به میت هدیه کنند.

فرع: اگر به جهتی دفن میت به تأخیر افتاد، نماز وحشت را بگذارند شب دفن بخوانند، و اگر آخر شب دفن شد، همان شب پس از دفن بخوانند.

زیارت اموات

از مستحبات مؤکده، زیارت قبور مؤمنین و مؤمنات است..

ص: 994


1- العروة الوثقی، فصل فی صلاة لیلة الدفن، به نقل از کفعمی و موجز ابن فهد.
2- العروة الوثقی، فصل فی صلاة لیلة الدفن ، مسأله 6.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اموات خود را زیارت کنید، آنان از زیارت شما خوشنود می شوند، و برای پدر و مادر خود دعا کنید و حاجت خویش را نزد قبر آنان بطلبید».(1)

و از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل است که فرمود: «مَنْ لَمْ يُقَدِّرْهُ أَنْ يَزُورَنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا»(2)؛ «کسی که توان زیارت ما و زیات قبور ما را ندارد، شیعیان صالح و شایسته ما را زیارت کند، برای او ثواب زیارت ما نوشته می شود».

همچنین موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: «ألْمُؤمِن يَعْلَمُ مَنْ يَزُورُهُ قَبْرُهُ ولا يَزَالُ مُسْتَأْنِساً بِهِ مَا دامَ عِندَ قَبرِهِ فَإِذَا قَامَ وَانصَرَفَ مِن قَبرِهِ دَخَلَهُ مِن انصِرافِهِ عَن قَبرِهِ وَحشَة»(3)؛ «مؤمن، زائر قبر خود را می شناسد و تا زمانی نزد قبر او نشسته، با او انس می گیرد، و هنگامی که برخاست و از نزد قبرش رفت، وحشت او را فرا می گیرد».

نیز امام صادق علیه السلام در باب زیارت قبور فرمود: «إِنَّهُمْ يَأْنَسُونَ بِهِ فَإِذَا غِبْتُمْ عَنْهُمُ اِسْتَوَاحَشُوا»، «اموات با شما انس می گیرند. وقتی از نزد قبور آنها رفتید وحشت می کنند).

فایده زیارت اهل قبور

در روایت است که ابوبصیر گفت: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم گاهی غم و غصه دنیا مرا فرا می گیرد، و آرامش را از من سلب می کند، آیا وسیله و راهی

ص: 995


1- وسائل، باب 54، ابواب الدفن، ح 5.
2- وسائل، باب 97 ابواب المزار، ح 5 و ح 10.
3- وسائل، باب 54، ابواب الدفن، ح 4 و ح 3.

برای نجات و آرامش من وجود دارد؟

آن حضرت فرمودند: آری، هرگاه چنان حالتی به تو دست داد، برو به زیارت اهل قبور، و یادآور که روزی تو را نیز مثل آنها به آنجا می برند، و داخل قبرت می کنند، و صورتت را روی خاک قبر می گذارند، و تو تنها و غریب می مانی، و طولی نمی کشد که چشمهایت از حدقه بیرون آید، چرک و خون بدن و جایگاهت را فرا می گیرد، بدنت از هم متلاشی می شود، نه راه نجات، و نه فریادرسی خواهی داشت... و با تأمل و فکر در این سرنوشت و آن آینده، آرامش پیدا می کنی و از هم و غم دنیا نجات پیدا می کنی.

ابو بصیر گفت: بعد از آن، هرگاه چنان حالتی به من دست می داد، به دستور امام صادق علیه السلام عمل کردم و آرامش پیدا نمودم. (1)

سخنان حضرت امیر علیه السلام هنگام زیارت اهل قبور

آن حضرت هنگام زیارت اهل قبور می فرمود: «ای در خاک خفته ها! ای کسانی که در غربت و تنهایی به سر می برید، بدانید که خانه های شما را دیگران ساکن شدند، و اموالتان را تقسیم کردند، و همسران ازدواج کردند. اینها خبرهایی است که نزد ما است. سپس حضرت بخدا سوگند یاد کرد و فرمود: اگر به اموات اجازه سخن می دادند به طور حتم می گفتند: ما یافتیم که بهترین توشه تقوا است». «يَا أَهْلَ التُّرْبَةِ ويَا اَهْلَ الغُربَةِ أمَّا الْمَنَازِلُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَ أَمَّا المَواريثُ فَقَدْ قُسِمَتْ وأَمَّا الأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحْنَ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا ثُمَّ قَالَ بَعْدَ اَلْحَلْفِ بِاللَّهِ لَوْ أُذِنَ لِلْقَوْمِ فِي الْكَلَامِ لَقَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا خَيْرَالزَادِ التَّقْوِي»(2)

ص: 996


1- جامع السعادات، چاپ بیروت، ج 3، ص 39.
2- سفینة البحار، ج 7، ص 190.

زندگی برمن بهیک منوال تا چهل سال رفت**باطل آن عمری که چهل سالش به یک منوال رفت

معنی هستی مپرس از من که تنها دیده ام**روز رفت وهفته رفت و ماه رفت وسال رفت

یک تن از یاران دیرین در کنار من نماند**عیش رفت و شادمانی رفت وذوق وحال رفت

پیش از آن کز مقدم پیری خبر آید مرا**هر سر مویی ز اعضایم به استقبال رفت

زندگی بازیچه، یا عمر گرانی، هرچه بود**نیک یا بد، شکر ایزد را که در هر حال رفت

اما

در آن وقتی که در قبرم نهند تنگ** به بالینم نهند خشت و گل و سنگ

نه پای آنکه بگریزم به جایی **به دست آن که با موران کنم جنگ

***

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد** اندر پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات **آخر به دل خاک فرو خواهی شد

مستحبات زیارت اموات

1- به اموات سلام کنیم و بگوییم: «السَّلامُ عَليٌ اَهْلُ الدِّيارِ مِنَ الْمُومِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ اَنْتم لَنَا فَرَطٌ وَ نَحْنُ اَنْ شَاءَ اَللَّهُ بِكُمْ لاَ حَقُّونَ»؛ «سلام بر مؤمنان و مسلمانان اهل این دیار ! شما بر ما پیشی گرفتید، و ما هم ان شاء الله، به شما ملحق خواهیم شد».

از امام صادق علیه السلام است که فرمود: « پیامبر صلی الله علیه واله عصر روزهای پنجشنبه با گروهی از صحابه می رفت کنار قبرستان بقیع و سه مرتبه می گفت: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ اَلدِّيَارِ» و سه مرتبه می گفت: «رَحِمَکمُ الله»(1)

ص: 997


1- سفیة البحار ج 7، ص190 به نقل از کامل الزیاراة

و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود: «در زیارت اهل قبور بگویید:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، السَّلامُ عَلَی أَهْلِ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ مِنْ أَهْلِ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ، یا أَهْلَ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ بِحَقِّ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ کیفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ مِنْ لَا إِلهَ إِلّا اللّهُ؟ یا لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ بِحَقِّ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قالَ: لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ، وَاحْشُرْنا فِی زُمْرَةِ مَنْ قالَ: لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ، عَلِی وَ لِی اللّهِ.».(1)

2- زیارت اموات وقت خاصی ندارد ولی در روایات، تأکید شده که روز دوشنبه و پنجشنبه، خصوصا عصر پنجشنبه به زیارت بروید، و در خصوص روز جمعه از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: «جمعه به دیدار اموات بشتابید، زیرا بعضی از آنان در تنگی و گرفتاری هستند، و بین سپیده دم تا طلوع آفتاب، گشایشی برای آنان به وجود می آید، و از کسی که نزد آنان بیاید آگاه و خوشحال می شوند و از رفتن او دلتنگ می گردند».(2)

3- مستحب است زنان نیز به زیارت اهل قبور بروند، به شرط آن که جزع و بی تابی نکنند و در رفت و بازگشت، حجاب و عفاف را به طور کامل رعایت کنند.

4- مستحب است زائر، کنار قبر، رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر گذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ» را بخواند، همچنین سه بار سوره «حمد» و سه بار سوره «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ» و سه بار سوره «قُلْ اَعُوذْ بِرَبِّ اَلنَّاسِ»و سه بار «آیة الکرسی» را بخواند.

5- هر جمعه از جمعه های ماه مبارک رمضان، بیشتر به یاد اموات باشیم و به نیت آنان صدقه بدهیم.

ص: 998


1- مفاتیح الجنان، زیارت قبور مؤمنین
2- بحارالانوار، ج 6، ص 256.

در روایتی آمده است: «اموات در هر جمعه از ماه رمضان می آیند با غم و اندوه و گریه صدا می زنند: ای خاندان من! ای فرزندان من! ای نزدیکان من! به چیزی، بر من رحم آورید! خدا شما را بیامرزد. ما را یاد کنید، و دعا در حق ما را از یاد نبرید! بر ما و بی کسی ما رحم کنید! زیرا ما در زندانی تنگ و اندوهی دراز و سختی هستیم. به دیده مهربانی به ما بنگرید و از دعا و صدقه، خودداری نورزید؛ شاید خدا به ما رحم کند! افسوس، ما نیز مانند شما قادر و توانا بودیم، ای بندگان خدا ! سخنان ما را بشنوید و فراموشمان نکنید؛ زیرا در آینده، شما نیز آگاه می شوید، زیرا آن مالی که اکنون در دست شماست، زمانی در دست ما بود، ما آن را در راه خدا صرف نکردیم و حقش را نپرداختیم. از این رو، زیانش گریبانگیر ما شد و سودش به دیگران رسید. بر ما به درهمی یا قرص نانی یا نیمه ای از آن، رحم کنید».

آن گاه ندا در می دهند: «چه زود است که بر خویشتن بگریید و سودتان ندهد، چنان که ما گریستیم و سودمان نداد، پس، پیش از آن که مانند ما شوید، بکوشید».(1)

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که فرمود: «ارواح مؤمنین هر جمعه بر فراز خانه های خود می آیند و با صدای حزین و اندوهناک و گریان می گویند: ای اهل

ص: 999


1- عَنْ لُبِّ اَللبَابِ لِلرَّاوَنْدِيِّ قَالَ وَ فِي الْخَبَرِ كَانَ المؤتي يَأْتُونَ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ فَيَقِفُونَ وَيُنادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ بَاكِياً يَا أَهْلاً وَيَا وَلَدَاهْ وَ يَا قَرَابَتَاهْ اعْطِفُوا عَلَيْنَا بِشَيْءٍ يَرِحُكُمُ اللَّهُ واذْكُرُونَا ولا تَنْسَوْنَا بِالدُّعاءِ وارْحَمُوا عَلَيْنَا وعَلَيَّ غُرْبَتُنَا فَإنَّا قَدْ بَقِينَا فِي سِجْنٍ ضَيِّقٍ وَ غَمٍ طَوِيلٍ وشِدَّةٍ فَارْحَمُونَا ولاتَبْخَلُوا بِالدُّعاءِ وَالصَّدَقَةِ لَنَا لَعَلَّ اللَّهَ يَرْحَمُنَا قَبْلَ أَنْ تَكُونُوا مِثْلَنَا فَوَاحِسْرَتِي قَدْ كُنَّا قَادِرِينَ مِثْلَمَا أَنْتُمْ قَادِرُونَ فَيَا عِبَادَاللَّهِ اسْمَعُوا كَلامَنَا وَلا تَنْسَوْنَا فَإِنَّكُم سَتَعْلَمُونَ غَداً فَإِنَّ الْفُضُولَ الَّتِي فِي أَيْدِيكُمْ كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَكُنَّا لانُنفِقُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَمَنَعَنَا عَنِ الْحَقِّ فَصَارَ وَبَالاً عَلَيْنَا و مَنْفَعَتُهُ لِغَيْرِنَا اعْطِفُوا عَلَيْنَا بِدِرْهَمٍ أَوْ رَغِيفٍ أَوْ بِكِسْرَةٍ ثُمَّ يُنَادَونَ مَا أَسْرَعَ مَا تَبْكُونَ عَلَيَّ أَنفُسُكُم وَلايَنْفَعُكُم كَمَا نَحْنُ نَبْكِي ولا يَنفَعُنا فاجتَهِدُوا قَبْلَ أن تَكونوا مِثْلَنا. سفینة البحار، موت.

من! ای فرزند من! ای پدر و مادر ! ای وابستگان و فامیل من! یک درهمی، لباسی، چیزی برای من بفرستید، خدا شما را از لباسهای بهشتی بپوشاند، اراوی می گوید:

سپس پیامبر صلی الله علیه وآله گریه کرد، ما هم با آن حضرت گریه کردیم، و پیامبر صلی الله علیه وآله از زیادی گریه توان صحبت نداشت، پس از آن فرمود: آن اموات برادران ایمانی شما هستند که پوسیدند و خاک شدند، بعد از آن که در ناز و نعمت و خوشی بودند، و اکنون فریاد آه و افسوس و حسرتشان بلند است و بر گرفتاری خود اندوه وغصه دارند، می گویند: وای بر ما، اگر آنچه در دست ما بود، در راه خدا و برای اطاعت و رضای خدا انفاق کرده بودیم، امروز محتاج شما نبودیم، پس با حسرت و پشیمانی، بر می گردند و با صدای بلند ندا میدهند: ای فرزند و فامیل من! هر چه زودتر صدقه اموات را بفرستید».(1)

در روایت است که داوود رقی گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: شخصی به زیارت قبر پدر و خویشاوندان و دیگران می رود، آیا نفع و فایده ای بر این زیارت مترتب می شود؟

ص: 1000


1- وَعَنِ اَلنَّبِيِّ صلي الله عليه وآله قَالَإِنَّ أَرْوَاحَ اَلْمُؤْمِنِينَ تَأْتِي كُلَّ جُمُعَةٍ إِلَيَّ السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِجِدَاءِ دُورِهِم وبُيُوتِهِمْ يُنَادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ بَاكِينَ يَا أَهْلِيُّ وَ يَا وُلْدِي وَ يَا أَبِي وَ يَا أُمِّي وَ أَقْرِبَائِي اِعْطِفُوا عَلَيْنَا يُمْرَحِمْكُمُ اَللَّهُ بِالَّذِي كَانَ فِي أَيْدِينَا وَ الْوَيْلُ والْحِسَابُ عَلَينا وَ الْمَنْفَعَةُ لِغَيْرِنَا ويُنَادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنهُم إِلَيَّ أَقْرِبَائِهِ اِعْطِفُوا عَلَيْنَا بِدِرْهَمٍ أَوْ بِرَغِيفٍ أَوْ بِكِسْوَةٍ يَكْسُوكُمُ اَللَّهُ مِنْ لِبَاسِ اَلْجَنَّهِ ثُمَّ بَكَي اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله وَبَكَيْنَا مَعَهُ فَلَمْ يَسْتَطِعِ اَلنَّبِيُّ صلي الله عليه وآله أَنْ يَتَكَلَّمَ مِنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ اِخْوَانُكُمْ فِي اَلدِّينِ فَصَارُوا تُرَاباً رَمِيماً بَعْدَ اَلسُّرُورِ وَ النَّعِيمِ فَيُنادُونَ بِالْوَيْلِ والثَّبُورِ عَلِيٌ أَنْفُسَهُمْ يَقُولُونَ يَا وَيْلَنَا لَوْ أَنْفَقْنَا مَا كَانَ فِي أَيْدِينَا فِي طَاعَةِ اَللَّهِ وَ رِضائِهِ ما كُنَّا تَحْتَاجُ إِلَيْكُمْ فَيَرْجِعُونَ بِحَسْرَةٍ ونَدَامَةٍ وَ يُنادونَ أسرِعوا صَدَقَةَ الأمواتِ. مستدرک الوسائل، ج 2، ابواب الدفن، ص 484. حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند، گفت: آنچه جلوی سگها میریزید به نیت ما بریزید، ما به آنها محتاجیم). (سفینة البحار، ماده (موت))

امام علیه السلام فرمود: «آری، این زیارت موجب خوشحالی آنان می شود، مانند آن که برای کسی هدیه ببرید که او خوشحال و شاد میشود».

و به حضرت امیرعل یه السلام گفته شد: چه باعث است که شما مجاور قبور شده اید ؟ فرمود: « آنان را همسایگانی صادق یافتم، که از بدیها بازدارنده هستند و آخرت را به یاد می آورند).

زنده دلی در صف افسردگان** رفت به همسایگی مردگان

حرف فنا خواند زهر لوح خاک **روح بقا جست زهر روح پاک

کارشناسی، پی تفتیش حال کرد **از او بر سر راهی سؤال

کین همه از زنده رمیدن چراست؟** رخت سوی مرده کشیدن چراست؟

گفت پلیدان به مغاک اندرند **پاک نهادان ته خاک اندرند

مرده دلانند به روی زمین **بهر چه با مرده شوم همنشین

همدمی مرده دهد مردگی** صحبت افسرده، دل افسردگی

زیر گل آنان که پراکنده اند **گرچه به تن مرده، به دل زنده اند

مرده دلی بود مرا پیش از این **بسته هر چون و چرا پیش از این

زنده شدم از نظر پاکشان **آب حیاتست مرا خاکشان

برای نفع رساندن به اموات چه کنیم؟

حجله، چراغانی، تاج گل، لباس و پیراهن سیاه... ؟ یا آنچه پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه علیهم السلام فرموده اند؟

1- اما حجله گذاشتن و چراغانی کردن، و تاج گل بردن و آوردن و پارچه نوشتن و آویزان کردن و عکس میت را به در و دیوار خانه های مردم چسباندن و امثال اینها،

ص: 1001

هیچ نفعی به حال میت ندارد، بلکه در برخی موارد اسراف و تبذیر و خلاف شرع است و جایز نمی باشد، و اصل این اعمال از چشم و هم چشمی سرچشمه گرفته و تقلید از یکدیگر است که:

خلق را تقلیدشان بر باد داد **ای دو صد لعنت بر این تقلید باد

لذا اگر مبلغی که برای این کارها مصرف می شود، به فقرا داده شود، صد در صد نفع آن به میت می رسد.

2- اما لباس و پیراهن سیاه پوشیدن: پس در کراهت آن هیچ شبهه ای وجود ندارد. در روایت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «لاَ تَلْبَسُوا اَلسَّوَادَ فَاِنَّهُ لِبَاسُ فِرعَونَ»(1)، «لباس سیاه نپوشید، همانا لباس سیاه، لباس فرعون است».

و از امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که: «يُكْرَهُ اَلسَّوَادُ إِلاَّ فِي ثَلاَثٍ :اَلْخُفُّ وَ اَلْعِمَامَةُ وَ اَلْكِسَاءُ»(2)، «سیاه پوشیدن مکروه است مگر خف(3)، وعمامه و عبا».

در روایت دیگر آمده است که: « پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پوشیدن لباس سیاه را دوست نمی داشت، مگر خف، و عمامه و عبا».(4)

در روایت دیگر است که: «وَ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ اَلنَّارِ».(5)«لباس سیاه، لباس اهل جهنم است».

ص: 1002


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 5 وح1.
2- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 5 وح1.
3- خف: نوعی دمپایی است که ساق کوتاه دارد، و از چرم و چیزهای نرم تهیه میشود و خدمه برخی مساجد و مشاهد مشرفه، هنگام خدمت می پوشند و روی فرشها رفت و آمد می کنند. و پوشیدن خف در حال نماز اشکال ندارد، چون نرم است و در سجده مانع از وقوع سر انگشت پا، بر زمین نمی شود.
4- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 2 و باب 20 حا و ح 6 و 7.
5- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح 2 و باب 20 حا و ح 6 و 7.

در روایت دیگر است که « محسن بن احمد» گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم، در حالی که کلاه سیاه بر سرم هست نماز بخوانم؟ حضرت فرمودند: «لاَ تُصَلِّ فِيهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلُ اَلنَّارِ»(1)؛ «خیر، در آن نماز نخوان، همانا لباس سیاه، لباس اهل آتش است».

وغیر اینها از روایاتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام از پوشیدن لباس سیاه، و حتی کلاه سیاه، مذمت کرده اند، و در مکروه بودن آن فرقی بین مرد و زن نگذاشته اند، و تنها عبا و عمامه و چادر و خف را استثنا فرموده اند.

در کتاب «العروة الوثقی»(2) فرمودند: «يُكْرَهُ مِنَ اللِّبَاسِ حَالُ الصَّلَاةِ أَلثُّوبَ اَلْأَسْوَدِ حَتّي لِلنِّسَاءِ عَداً ألْحَقَ وَ العِمَامَةِ والكِسَاءِ ومِنهُ الْعَبَاءُ... »؛ « پوشیدن لباس سیاه در حال نماز مکروه است، حتی برای زنان، جز خف وعمامه وعبا وچادر».

بلی، برخی از علما، پوشیدن پیراهن سیاه را در عزای سیدالشهدا از باب اظهار شعائر حسینی استثنا کرده اند.(3)

3- اما چه عملی انجام دهیم که موجب نجات میت شود، و از آن بهره مند و شاد گردد؟ پیامبر صلی الله علیه وآله و ائمه صلوات الله علیهم در این باره، چه فرموده اند؟ قبلا - در صفحه 996 - از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کردیم که فرمود: شب اول قبر نماز وحشت بخوانید و صدقه دهید، و - در صفحه 997 - نقل کردیم که فرمودند: به زیارت اهل قبور بروید و قرآن بخوانید و صدقه دهید، اما علاوه بر آنها چه کارهایی دستور

ص: 1003


1- وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، ج 4، ص 383، باب 19، ابواب لباس المصلی، ح6 و 7 وباب 20 ح 1.
2- فصل: فیما یکره من اللباس حال الصلاة.
3- قال فی الحدائق: لاَ يبعد اِسْتِثْنَاءُ لُبْسِ اَلسَّوَادِ فِي مَأْتَمِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مِنْ هَذِهِ اَلْأَخْبَارِ لَمَّا اِسْتَفَاضَتْ بِهِ اَلْأَخْبَارُ مِنَ الْأَمْرِ بِإِظْهَارِ شَعَائِرِ اَلْأَحْزَانِ ... (مهذب الاحکام، ج 5، ص 348).

داده اند؟

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «يَدخُلُ عَلَيَّ المَيِّتُ في قَبرِهِ الصَّلاةُ وَالصَّومُ وَ الحَجُّ وَ الصَّدَقَةُ وَالبِرِّ وَ الدُّعاءِ وَيُكتَبُ أجرُهُ الّذي يَفعَلُهُ وَ لِلمَيِّت»(1)؛ «داخل می شود بر میت در قبرش، نماز و روزه و حج و صدقه و عمل نیکو و دعا، و اجر و پاداش هر یک از این اعمال، هم برای بجا آورنده است و هم برای میت. (هر دو اجر می برند ». همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمود: «مَنْ عَمِلَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَن مَيِّتٍ عَمَلاً صالِحاً أُضعِفَ لَهُ أجرُهُ وَنَفَعَ اللَّهُ بِهِ المَيِّتَ»(2) «هر مسلمانی از جانب متی، عمل صالحی انجام دهد، اجر او مضاعف می شود و خداوند به واسطه آن عمل صالح به میت نفع می رساند».

در روایت دیگر است که از امام صادق علیه السلام سؤال کردند: «آیا از جانب میت نماز بخوانیم؟ حضرت فرمود: آری نماز بخوانید. حتی این که چه بسا میت در تنگنا قرار دارد، پس تنگنای او به توسعه تبدیل می شود، و به او گفته می شود: این تخفیف و نجات تو از تنگنا، و این توسعه ای که برای تو حاصل شد، به واسطه نمازی است که فلان برادر ایمانیات به نیابتت خواند، [راوی گوید به حضرت عرض کردم: آیا می توانم دو رکعت نماز را به طور مشترک برای دو نفر بخوانم؟ حضرت فرمود: آری. سپس امام فرمود: همانا میت به واسطه طلب رحمت و

ص: 1004


1- وسائل الشیعة، باب 28، ابواب الاحتضار، ح 3 و ح 4.
2- وسائل الشیعة، باب 28، ابواب الاحتضار، ح 3 و ح 4.

استغفار برای او شاد می شود، همان گونه که زنده، از هدیه ای که به او می دهند، شاد می شود».(1) و همان حضرت فرمود: میت منتفع می شود به واسطه دعای فرزند صالحش.(2)

و در روایت دیگر است که: «إذا تَصَدَّقَ الرَّجُل بِنية اَلمَيِّتِ أَمَرَ اَللَّهُ جَبْرَئِيلَ أَنْ يَحْمِلَ إِلَيَّ قَبْرَهُ سَبْعِينَ أَلْفَ مَلَكٍ فِي يَدِ كُلِّ مَلَكٍ طَبَقٌ فَيحملُون إِلَيَّ قَبْرَهُ... »(3)؛ هرگاه شخصی به نیت میتی صدقه دهد، خداوند متعال به جبرئیل امر می کند که هفتاد هزار فرشته آن را به قبر آن میت ببرند...».

روایات به این مضمون بسیار است، علاوه بر اینها، روایات زیادی وارد شده که نماز اموات را قضا کنید، بر پسر بزرگتر است که نماز و روزه پدرش را - که قضا شده - بجا آورد، قرض و دین مالی پدر و مادر را ادا کند، از طرف آنها مظالم عباد بدهد، حج و عمره وطواف به نیابت آنها بجا آورند، زیارت و سایر عبادات را به نیابت آنها انجام دهند و یا بجا آورند و ثواب آنها را به پدر، مادر، استاد، ذوی الحقوق و - اهدا کنند. و آنچه می توانند چیزهای عام المنفعه وقف کنند و ثوابش را برای میت مورد نظر قرار دهند. (4)

عالم برزخ

اشاره

*عالم برزخ(5) در میان عالم دنیا و آخرت، عالم دیگری وجود دارد به نام «برزخ» و انسان

ص: 1005


1- يُصَلِّي عَنِ اَلْمَيِّتِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلامُ نَعَمْ حتي إِنَّهُ لَيَكُونُ فِي ضِيقٍ فَيُوَسِّعُ اَللَّهُ عَلَيْهِ ذَلِكَ اَلضِّيقَ ثُمَّ يُؤْتي فَيُقَالُ لَهُ خُفِّفَ عَنْكَ هَذَا الضِّيق بصلاةِ فُلاَنٍ أَخِيكَ عَنْكَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَأُشْرِكُ بَيْنَ رَجُلَيْنِ فِي رَكْعَتَيْنِ قَالَ نَعَمْ قَالَ عَلَيهِ اَلسَّلاَمُ إِنَّ اَلمَيِّتَ لَيَفْرَحُ بِالتَّرَحُّمِ عَلَيهِ وَ الإِسْتغْفارِ لَهُ كَمَا يَفْرَحُ اَلْحَيُّ بِالْهَدْيِهِ هُدِيَ إِلَيْهِ. وسائل الشیعة، باب 28، ابواب الاحتضار، ح 1.
2- وسائل الشیعة، باب 28، ابواب الاحتضار، ح 2.
3- وسائل الشیعة، ج 2، ص 445.
4- به کتاب وسائل الشیعة، ابواب 28، 30 و 31 از ابواب نیابت در حج، و ابواب وقوف و صدقات و ابواب دین و قرض مراجعه شود.
5- برزخ به معنای حائلی میان دو چیز است و چون میان دنیا و قیامت مدتی فاصله است آن

مدت «برزخ» و «عالم برزخ» نامیده شده است.

عالم برزخ برای چیست؟ چرا پس از مرگ بلافاصله تکلیف افراد روشن نمی شود و توقیف و عالم برزخ برای چیست؟! شاید بدین جهات باشد.

1- باید روح انسان از صفات رذیله پاک و تراشکاری و جرم گیری و پرداخته شود، یا تا حدودی در عالم برزخ طعم عذاب و پاداش اعمال خود را بچشد، و خود را برای مراحل بعد که در پیش دارد، آماده کند .

2- باید همه طلبکاران و شاکیان در پی برسند، چون برخی طلبکارها چه بسا تا پایان دنیا به دنیا آیند .

(چنانچه کسی حق، ملک یا خانه ای را غصب کرده، که صاحبش و فرزندان او نس بعد از نسلی، از غاصب اولیه حق مطالبه و شکایت دارند و آن منوط است به برپایی قیامت و حضور همه ذوی الحقوق، که خداوند فرموده است: «هَذا يَوْمُ الْفَضْلِ جَمَعْنَاكُمْ وَالأَوَّلَينَ»

3- برای حضور در دادگاه و برای محاکمه، باید پرونده افراد تکمیل شود و بدیهی است که پرونده برخی از افراد تا قیامت باز است و حساب جاری حسنات و ترفیع مقامات و درجات با پرونده سیئات و درکات برخی افراد باز است.«وَنَكتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارُهُم» و «يَنْبَا اَلْإِنْسَانُ يُمْنِي بِمَا قَدَّمَ وَ اَخّرَ»

و امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:«أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اَللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ هَديٍ كانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ وَ أَمَّا عَبْدٌ مِنْ عِبَادِ اَللَّهِ سنَّ سُنَّة ضَلاَلٍ كانَ عَلَيهِ مِثلُ وِزرِ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْءٌ»

هر کس وسیله هدایتی فراهم کند، پاداشی همانند پاداش کسانی که به وسیله او هدایت شدند خواهد داشت، بی آنکه از پاداش آنها کاسته شود و هر کس وسیله گمراهی تهیه و بوجود آورد کیفری خواهد داشت همانند کیفر پیروانش، بی آنکه از کیفر آنها کم شود.

بر این اساس: مرحوم کلینی، شیخ صدوق و کلیه کسانی که کتاب نوشته و سبب هدایت انسانها شدند، همانند هدایت یافتگان، پاداش و اجر خواهند داشت، و اولی و دومی بخاطر غصب خلافت و بوجود آوردن سبب ضلالت، و هم دستانشان، و پهلوی بخاطر بنای بی حجابی زنان، و هر کس که بانی فساد و گمراهی مردم شده، همانند پیروانشان کیفر خواهند دید. بعلاوه این قبیل افراد باید بخشی از گناه و کیفر پیروانشان را هم بدوش گیرند. «لِيَحْمُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ ومِن أَؤْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ألا سَآءَ مَا يَزِرُونَ» و این امور چه بسا تا قیامت ادامه داشته باشد.

البته پدر و مادر و همه کسانی که فرد یا افرادی را زیر دست، یا تحت تکفل دارند، حتی مسئول اداره و

ص: 1006

وقتی از دنیا می رود روح او به عالم برزخ منتقل می شود خداوند سبحان فرموده اس «حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ ۚ كَلَّا ۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا ۖ وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»(1) « وقتی مرگ یکی از آنها فرا می رسد می گوید: خدایا ! مرا برگردان تا شاید گذشته را با عمل صالحی تدارک و جبران کنم، جواب داده می شود (هرگز ! این سخنی است که او بر زبان جاری می کند، این همان حرفی است که هر مجرمی هنگام حتمی شدن مجازات و پای چوبه دار به زبان می آورد و از پشت سر آنها برزخی است تا روز قیامت که برانگیخته می شوند)

در روایات است که: روح پس از جدا شدن از بدن در عالم برزخ در بدنهای مثالی شبیه بدنهای دنیایی قرار می گیرد.(2) و در همین راستا خداوند متعال به عذاب و شکنجه فرعونیان در عالم برزخ اشاره کرده است. «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَعَشِيًّا ۖ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ »(3) (در برزخ شکنجه های پی در پی صبح گاهان و شامگاهان بر آنها عرضه می شود. )

ص: 1007


1- سوره مؤمنون -23- آیات 99 و 100.
2- کافی ج 3، ص 244و ص 245.
3- سوره غافر-40- آیه 46.

امام صادق علیه السلام در معنای این آیه فرموده است: «مراد از «غَدُوّا عَشِيّاً» عذاب دنیوی برزخی است که قبل از برپایی قیامت به آنان چشانده می شود.(1)

و از امام سجاد علیه السلام نقل است که در آیه «وَمِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَيَّ يَومَ یُبعَثُونَ»(2) فرمود: « برزخ قبر است و بطور یقین برای آنها زندگی سختی است، سوگند بخدا، همانا قبر باغی از باغهای بهشت است یا گودی از گودهای جهنم» «وَ اَلْقَبْرُ رَوْضُهُ مِنْ رِيَاضِ اَلْجَنَّةِ أَوْ حَفَرَهُ مِنْ حُفَرِ النِّرَانِ»(3)

نیز در روایت است که پس از دفن سعد بن معاذ، مادر سعد گفت: ای سعد! بهشت گوارایت باد، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای مادر سعد! بهشتی بودن سعد را بر خدا حتمی مگیر، الان سعد به فشار سخت قبر مبتلا گردید. فَقَالَ مَعَاذَ اَللَّهِ إِنَّمَا كَانَ مِن زعارَّة في خلُقه عَلِيٍ أَهْلِهِ قَالَ فَقَالَتْ أُمُّ سَعْدٍ هَنِيئاً لَكَ يَا سَعْدُ قَالَ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا أُمَّ سَعْدٍ لاَ تَحْتِمِي عَلَيَّ اَللَّه»(4)

همچنین از امام سجاد علیه السلام است که فرمود: هنگامی که انسان را در قبر می گذارند، روح به جسد باز می گردد و دو فرشتة مأمور پرسش و سؤال وارد می شوند و از توحید و نبوت و کتاب و امام و مال و زندگی و عمر سؤال می کنند، اگر صحیح جواب داد، او را به آرامش و شادی بشارت می دهند والا قبرش تاریک می شود و عقرب ها بر او مسلط می گردند، و قبر، او را سخت فشار می دهد و دری از آتش به قبرش گشوده می شود و تا قیامت در عذاب قبر گرفتار است.

ص: 1008


1- بحارالانوار، ج 13، ص 160.
2- سوره مؤمن -23- آیه 100.
3- الأمالی (للشیخ الطوسی)، ص: 28 و ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 2، ص: 88.
4- الکافی (ط - دار الحدیث)، ج5، ص: 583 تمام روایت در ص همین کتاب آمده.

و در روایت دیگر است که نود و نه گزنده مختلف و گوناگون بر او مسلط می شوند و او را نیش می زنند.(1)

شیخ بهائی قدس سره فرموده است: شاید عدد گزنده های مختلف که بر او مسلط می شوند به تعداد صفات بد واخلاق زشت آنان باشد.فَلَعَلَّ عَدَدَ هَذِهِ اَلْحَيَاةِ بِقَدْرِ عَدَدِ اَلصِّفَاتِ الْمَذْمُومَةِ مِنَ الْكِبْرِ وَ الرِّياءِ وَ الحَسَدِ وَ الْحِقْدِ وَ سائِرِ الأخلاقِ وَالمَلَكاتِ الرَّديئَةِ فَإنَّها تَتَشَعَّبُ وَتَتَنَوَّعُ أنواعاً كَثِيرَةً وهِيَ بِعَيْنِهَا تَنْقَلِبُ حَيَاةً فِي تِلْكَ اَلنَّشْأَةِ(2)

این س خن های چو مار و کژد مت **مار و عقرب گردد و گیرد دمت

امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ثمالی (فرموده است: کسی بدحال تر از من نباشد، اگر من با این حال به قبرم منتقل گردم، زیرا قبرم را برای خوابیدن آماده نکرده ام، قبرم را بعمل صالح فرش نکرده ام، و چرا گریه نکنم و حال اینکه نمی دانم به چه سرنوشتی دچار می شوم، در حالی که مرگ بالای سرم پر می زند [هر لحظه امکان مرگ وجود دارد پس چرا گریه نکنم؟ گریه می کنم برای جان دادنم،

ص: 1009


1- متوکل عباسی لعنه الله علیه امام هادی علیه السلام را در مجلس شراب حاضر کرد و به آن حضرت تعارف کرد، آنجناب فرمود: هرگز گوشت و خون من به شراب آلوده نشده است، متوکل گفت: پس شعر بخوان، آنحضرت به ناچار اشعاری انشاد کرد و متوکل و حاضران به شدت گریه کردند، از آن اشعار این شعر است. فافصح القبر عنهم حین ساءلهم**تلک الوجوه علیها الدود تنتقل خاک گور از جانب آنها به طور فصیح و آشکار پاسخ می دهد و می گوید: اکنون کرمها و حشرات بر روی آن صورتهای ناز پرورده می لولند. مولف: اصل داستان و تمام اشعار در کتاب چهارده معصوم چاپ اخیر، ص 1232 آمده است).
2- مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج14، ص: 209.

گریه می کنم برای تاریکی قبرم، گریه می کنم برای تنگی لحدم، گریه میکنم برای پرسش دو فرشته که از من سوال می کنند، گریه می کنم برای بیرون آمدن از قبر در حالی که برهنه و ناتوان بوده و بار سنگینی بر دوش داشته باشم.(1) نیز در روایات است که میت از احوال زنده ها و خانواده اش آگاه می شود و از خوشی آنها خوشحال و از ناراحتی آنها ناراحت و غمگین می شود. (2)

ص: 1010


1- فَمَنْ يَكُونُ أَسْوَءَ حالاً مِنِّي إِنْ أَنَا قُلتُ عَليَّ مِثْلُ حَالِي إِلَيَّ قَبْرِي لَمْ أُمَهِّدْهُ لِرَقَدَنِي وَلَم أَفْرُشْهُ بِالعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِي وَمَا لِي لا أَبكِي وَمَا أَدْرِي إِلَيَّ مَا يَكُونُ مَصِيرِي وَ أُرِي نَفْسِي تُخَادِعُنِي وَ أَيَّامِي تُخاتِلُنِي وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِي أَجْنَحُهُ اَلْمَوْتُ فَمَا لِي لاَ أبكي أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَّالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّايَ أَبْكِي لِخُرُوجِي مِنْ قَبْرِي عُرْيَاناً ذَلِيلاً حَا مَلاَّ ثَقْلِي عَلَيَّ ظَهْرِي. ( مصباح المتهجد، ج2، ص: 591 و المصباح (للکفعمی، ص: 596) مؤلف: (امام سجاد علیه السلام در این مناجات بزرگترین مصائب ما را بعد از مرگ گوشزد می کند و راه چاره را برای ما بیان کرده است و در واقع این ما هستیم که باید گریه کنیم.) قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ وسَلامُهُ عَلَيهِ يا عِبَادَ اَللَّيِّ مَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ لِمَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ أَشَدُّ مِنَ المَوتالقَبرِ فاحذَرُوا ضِيقَهُ وَ ضَنكَهُ وَظُلمَتَهُ وغُربَتَهُ إنَّ القَبرَ يَقولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا بَيْتُ اَلْغُرْبَةِ أَنَا بَيْتُ التُّرَابِ أَنَا بَيْتُ الْوَحْشَةِ أَنَا بَيْتُ الدُّودِ وَ الْهَوامِّ وَ الْقُبْرُ رُوضُهُ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ أَوْ حَفره مِن حُفَرِ النِّيرَانِ إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ إِذَا دُفِنَ قَالَتْ لَهُ الأَرْضُ مَرْحَبأ وَ أَهْلاً لَقَدْ كُنْتَ مِمَّنْ أُحِبُّ أن يَمْشِيَ عَلَيَّ ظَهْرِي فَإِذَا وَلِيتُكَ فَسَتَعْلَمُ كَيْفَ صُنْعِي بِكَ فتتسعُ لَهُ مَدَّ البَصرو إِنَّ الْكَافِرَ إِذَا دُفِنَ قَالَتْ لَهُ الأَرْضُ لا مَرْحَباً ولا أهلاً لَقَدْ كُنتَ مِن أبْغَضِ مَن يَمْشِيعَلَيَّ ظَهْرِي فَإِذَا وَلِيتُكَ فَسَتَعْلَمُ كَيْفَ صُنْعِي بِكَ فَتَضُمُّهُ حَتَّي تلتَقِي أضلاَعه وَانٍ اَلْمَعِيشَةَ اَلضَّنْكَ اَلَّتِي حَذَّرَ اَللَّهُ مِنْهَا عدوَّه عَذَابَ اَلْقَبْرِ إِنَّهُ يُسَلِّطُ عَلَيَّ الكَافِرَ في قَبْرِهِ تِسْعَةً وتَسِينُ تِنِّيناً فَيَنهَشنَ لَحمَهُ ويَكْسِرْنَ عَظمَهُ وَيَتَرَدَّدْنَ عَلَيهِ كَذلِكَ إلَيَّ يَوْمَ يُبْعَثُ لؤ أَنَّ تِنِّيناً مِنْهَا نَفَخَ فِي اَلْأَرْضِ لَمْ تَنْبَثْ زَرْعاً أبَداً اِعْلَمُوا يَا عِبَادَ اَللَّهِ أَنَّ أَنْفُسَكُمُ اَلضَّعِيفَةَ وَ أَجْسَادَكُمُ الناعمة اَلرَّقِيقَةَ اَلَّتِي يَكْفِيهَا اَلْيَسِيرُ تَضْعُفُ عَن هذا فَإِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَجْزَعُوا لِأَجْسَادِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ مِمَّا لاَ طَاقَةَ لَكُمْ بِهِ وَ لاَ صَبْرَ لَكُمْ عَلَيْهِ قَامُوا بِمَا أَحَبَّ اَللَّهُ وَ اُتْرُكُوا مَا كَرِهَ اَللَّهُ(الأمالی (للشیخ الطوسی)،ص 28)
2- کافی ج 3 ص 230، باب ان المیت یزور اهله، و بحارالانوار ج 6 ص 257.

همچنین در روایات است که اموات متوجه می شوند چه کسی به دیدارشان می رود، و خوشحال می شوند. همینکه زائرشان بر میگردد آنان را وحشت فرا میگیرد.

امام محمد باقر علیه السلام به عبدالله بن سلیمان فرمود: قبرها را زیارت کن بطور یقین اموات، علم پیدا می کنند چه کسی به زیارتشان رفته پس خوشنود می شوند و هنگامی که بازگشتند وحشت آنها را فرا میگیرد.قَالَ سَأَلَهُ عَنْ زِيَارَةِ اَلْقُبُورِ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ فَزُرْهُمْ فَانَّهُ مَن كانَ فِيهِمْ فِي ضِيقٍ وُسِّعَ عَلَيْهِ مَا بَيْنَ طُلُوعِ اَلْفَجْرِ إِلَيَّ طُلُوعُ اَلشَّمسِ يَعْلَمُونَ بِمَنْ أَتَاهُمْ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِذَا طَلَعَتِ اَلشَّمْسُ كَانُوا سُدِّيَّ قَالَ قُلْتُ فَيَعْلَمُونَ بِمَنْ أَتَاهُمْ فَيَفْرَحُونَ قَالَ نَعَمْ وَ يَسْتَوْحِشُونَ لَهُ إِذَا انْصَرَفَ عَنْهُم.(1)

و از امام جعفر صادق علیه السلام است که فرمود: ارواح مؤمنان در حجره هایی بهشت گونه هستند و از غذاها و نوشیدنیهای بهشتی بهره مند می شوند و می گویند: خداوندا ! قیامت را بر پاکن و وعده ای که به ما داده ای تحقق بخش، و ارواح مشرکان در عذابند و می گویند: بار پروردگارا قیامت را بر پا مکن و وعده ات را در باره ماعملی نساز)عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ أَرْوَاحِ اَلْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ فِي حُجُرَاتٍ فِي اَلْجَنَّةِ يَأْكُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ يَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمِ السَّاعَةَ لا وَأَنجِزْ لَنا ما وَعَدْتَنا وَ ألحِق آخِتَرَنا بِأَوَّلِنا. (2) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ أَرْوَاحِ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ فِي اَلنَّارِ يُعَذَّبُونَ يَقُولُونَ رَبَّنَا لا تُقِمْ لَنا السَّاعَةَ ولا تُنْجِزْ لَنَا ما وَعَدْتَنَا ولا تُلْحِق آخِرَنا بِاوِلِنَا(3)

از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدند: وقتی انسان فوت کرد، روحش کجا

ص: 1011


1- لأمالی (للشیخ الطوسی)، ص: 688.
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج3، ص: 244 و 245.
3- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج3، ص: 244 و 245.

می باشد؟ فرمود: «هر کس با ایمان خالص بمیرد روحش منتقل می شود به جسدی مثل جسدش در زمان حیات. جسد مثالی) و در بوستانی از بوستانهای الهی در نعمت است تا قیامت، و هر کس با کفر محض بمیرد، روحش منتقل می شود بجسد مثالیش و در عذاب است تا روز قیامت.«فالمومِنُ يَنْتَقِلُ رُوحُهُ مِنْ جَسَدِهِ إِلَيَّ مِثْلُ جَسَدِهِ فِي اَلصُّورَةِ فَيُجْعَلُ فِي جَنَّةٍ مِنْ جِنَانِ اَللَّهِ يَتَنَعَّمُ فِيهَا إِلَيَّ يَوْمَ المابِ وَ الكافِر يَنْتَقِلُ رُوحُهُ مِن جَسَدِهِ إِلَيَّ مِثْله بِعَيْنَيهِ يُجعَلُ فِي النَّارِ فَيعذَّبُ إِلَيَّ يَومَ القِيامَةِ.(1)

شیخ صدوق قدس سره فرموده است: اعتقاد ما شیعیان در مساله سوال در قبر آن است که سوال در قبر حق است پس هر کس پاسخ صحیح داد در قبرش با آسایش و راحتی خواهد بود و در آخرت در بهشت برین به سر خواهد برد و هرکس پاسخ صحیح نداد، در قبر در آتش به سر می برد و در آخرت در جهنم خواهد بودسپس دراین راستا کیفیت کفن ودفن فاطمه بنت اسد را این گونه نقل کرده است.

پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه بنت اسد را در پیراهن مبارک خود کفن کرد، و جنازه او را تا کنار قبرش بر دوش گرفت، سپس داخل قبر آن بانوی مکرمه شد و در قبر به پهلو خوابید، پس از آن، فاطمه را بر دست گرفت و در قبرش نهاد، بعد سر مبارک را نزدیک برد و با فاطمه رازی طولانی گفت، و به او فرمود: پسرت، آنگاه از قبر بیرون آمد و قبر را با خاک هموار کردند، بعد از آن سر مبارک را نزدیک قبر فاطمه برد و حاضران شنیدند که می گفت: خداوندا، به تو سپردمش، پس از آن بازگشتند.

اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! امروز شما کارهایی انجام دادید که قبلا انجام نداده بودید؟ فرمود: امروز نیکی ابوطالب را گم کردم، فاطمه چنان بود که

ص: 1012


1- کلمات مخزونه از شیخ مفید ره

هرگاه چیزی نزد او بود، مرا بر خود و بر فرزندانش ترجیح می داد، و من وقتی قیامت را یاد نمودم و گفتم برخی افراد برهنه محشور می شوند، فاطمه گفت: واخجلتاه، وافضیحتاه، من ضامن شدم که خدا او را با لباس محشور کند، و روزی یاد آور فشار قبر شدم، فاطمه گفت: واضعفاه، من ضامن شدم که خدا او را از فشار قبر در امان دارد، پس او را در پیراهن خودم کفن کردم. [تا با لباس محشور شود و در قبرش به پهلو خوابیدم [تا خدا او را از فشار قبر در امان دارد و با جواب سؤال در قبر را به او تلقین کردم، چون از پروردگارش پرسیدند، گفت: «الله رتی»، از پیامبرش پرسیدند، گفت: «محمد»، از ولی و امامش پرسیدند، او جواب ندانست، من گفتمش: «پسرت، پسرت».(1)

مؤلف: همه ی مسلمانان، عالم برزخ و حیات برزخی را قبول دارند و طبق برخی آیات و روایات معتقدند که میت در قبر در ناز و نعمت، یا در عذاب و نقمت به سر می برد و قبر باغی از باغهای بهشت یا گودی از گودال های جهنم است، هر چند زنده ها نعمت یا نقمت آنان را حس نمی کنند. همان گونه که خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله حضور داشتند و جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل می شد ولی آنها وجود او را حس نمی کردند ولی قبول داشتند و به آن معتقد بودند، و همان گونه که شخص در عالم خواب، با مناظر نیکو یا با حوادث هولناک مواجه می شود و چه بسا آثار خواب خوب یا بد در همان حال خواب، خودنمایی می کند، ولی افراد حاضر در کنار او چیزی احساس نمی کنند ولی نمی توانند منکر شوند.(2)

ص: 1013


1- اعتقادات محروم شیخ صدوق، باب هفدهم، اعتقاد، در سؤال قبر
2- شرح مفصل عالم برزخ در کتاب شریف بحارالانوار ج 6 از ص 202 تا 282 آمده است

محاکمه عمومی در صحرای محشر

از حضرت امام محد باقر علیه السلام نقل است که در ذیل آیه «قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»(1) فرمود: روز قیامت هنگامی که همه مردم برای حساب محشور می شوند پس از فروکش کردن هولهای آن روز و حضور در پیشگاه عدل الهی منادی حق ندا می دهد بطوری که همه ی مردم می شنوند، و در ابتدا پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله را به نام صدا می زند، پیامبر صلی الله علیه وآله در سمت راست عرش حاضر می شود، سپس علی علیه السلام را ندا می دهد، و انحضرت در سمت چپ پیامبر صلی الله علیه وآله می ایستد، پس از آن امت محمدصلی الله علیه وآله را دعوت می کند و آنها سمت چپ علی علیه السلام صف می کشند سپس هر پیامبری را با امتش دعوت می کند و جمیع پیامبران همراه امتهایشان سمت چپ عرش قرار می گیرند، پس از آن] محاکمه صحرایی از صدرنشینان آغاز می شود [اول از « قلم» بازجویی می شود و«ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ»(2) و او را دعوت و در پیشگاه عدل الهی، به صورت انسان حاضر می شود بطوری که که همه ی اهل محشر او را می بینند؛ خداوند سبحان به او می گوید: آیا آنچه به تو الهام کردم به لوح منتقل کردی؟ پاسخ می دهد: آری،

خداوند لوح را میخواند و می پرسد: آنچه را به قلم وحی کردم به تو ابلاغ کرد؟ می گوید: بلی من هم به اسرافیل ابلاغ کردم اسرافیل را احضار و از وی سوال می کند، او نیز پاسخ می دهد که آنها را به جبرئیل منتقل کردم، جبرئیل احضار می

ص: 1014


1- سوره مائده -5- آیه 1190.
2- سوره قلم -68- آیه 1

شود، وی نیز جواب می دهد که آنها را به یکایک پیامبرانت ابلاغ کردم و در پایان، کتاب و حکمتت را به محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله رساندم و رسالتم را انجام دادم.] امام باقر علیه السلام فرمود [ از میان همه ی فرزندان آدم، اول کسی که برای پرسش] محاکمه [دعوت می شود، محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله است. خداوند سبحان آنجناب را به نزدیک خود می خواند و می گوید:

ای محمد! آیا جبرئیل کتاب و حکمت مرا به تو وحی کرد؟ محمد صلی الله علیه وآله عرض می کند: آری، خدا سوال می کند، آنها را به مردم ابلاغ کردی؟ عرض می کند: آری، آنچه را جبرئیل به من وحی کرد به امتم ابلاغ کردم و در این راه جهاد و کوشش لازم را نمودم.

خداوند سبحان می گوید: شاهد تو براینکه همه کتاب و حکمت مرا ابلاغ کرده ای چه کسی است، پاسخ می دهد که فرشته ها و خوبان امتم شاهدند، خداوند متعال از فرشته ها و نیکان امت پیامبر سوال می کند و آنها گواهی میدهند که محمد صلی الله علیه وآله کتاب و حکمت تو را بطور کامل ابلاغ فرمود، سپس از محمد صلی الله علیه وآله سوال می کند که آیا برای بعد از خودت جانشین تعیین کردی تا کتاب مرا تفسیر کند و هادی و حجت بر مردم باشد؟ گوید: آری علی بن ابی طالب را وصی و خلیفه خویش معرفی و او را به این سمت نصب نمودم.

خداوند سبحان علی علیه السلام را می خواند و می پرسد آیا محمد صلی الله علیه وآله تو را وصی و حجت بعد از خود قرار داد، و آیا تو به امامت و رهبری امت قیام کردی؟ آنحضرت پاسخ دهد که: آری، ولی مردم پس از رحلت محمد صلی الله علیه وآله مخالفت کردند و مرا تضعیف نموده نزدیک بود مرا بقتل رسانند. خداوند متعال از علی علیه السلام سوال می کند: برای خودت خلیفه تعیین کردی که حجت من در زمین باشد؟ پاسخ می دهد که آری حسن فرزندم را وصی و جانشین خود قرار دادم، او نیز بعد

ص: 1015

از خود حسین علیه السلام را نصب کرد و یکایک تا محمد بن الحسن علیهم السلام را حجت روی زمین و امام معرفی نمودند و حجت را بر امت تمام کردند خداوند سبحان پاسخ آنان را که همراه گواهی شهود بوده [می پذیرد و می فرماید: «هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ اَلصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ».(1)

مولف: بعد از محاکمه صدرنشینان، نوبت محاکمه امت، یعنی یکایک ما مسلمانان می شود و باید در صحرای محشر پاسخ گو باشیم، و چه بسا از خجالت می گوییم کاش ما را مستقیم به جهنم می بردند و پای میز محاکمه احضار نمی کردند و رسوای عام و خاص نمی شدیم.

برای نجات خود چه کنیم؟

مهم ترین چیزهایی که موجب نجات انسان می شود و باید خودش انجام دهد و همراه ببرد، عبارتند از:

او 2 - ایمان و تقوا: «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ *لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ»(2)؛ « آنان که ایمان آورده و تقوا و پرهیزکاری پیشه می کنند، در زندگی دنیا و در آخرت شاد و مسرورند».

این چند جمله از قرآن مجید، ایمان و تقوا و پرهیزکاری مستمر را، دو رکن اساسی نجات و شادی دنیا و آخرت معرفی کرده است. (3)

ص: 1016


1- تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص 178 و المحجة البیضاء مرحوم فیض قدس سره، ج 8 ص 334.
2- سوره یونس 10، 63 و 64.
3- وقت آن شد که از این دار فنا درگذریم **کاروان رفته و ما بر سر ره منتظریم توشه راه نداریم چه تدبیر کنی**منزل دور و دراز است، عجب بی خبریم توشه راه حقیقت نه به نان و آبست**توشه آنست که ایمان بسلامت ببریم پدر و مادر و یاران و رفیقان رفتن**آن قدر دیده نداریم که بر خود نگریم گر همه ملک جهان، مال جهان، جمع کنیم**الیک جز پیرهن گور، ز دنیا نبریم بارالها تو کریمی و رحیمی و غفور**دست ماگیر که در مانده و بی بال و پریم

و از امام صادق علیه السلام روایت است که: هیچ انسان با ایمان و با تقوایی از دنیا نمی رود، مگر این که پیامبر صلی الله علیه وآله وعلی علیه السلام را خواهد دید که به او بشارت میدهند.

سپس فرمود: این مطلب را خدا در سوره یونس بیان کرده، آنجا که فرموده است: «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ*لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ»(1)؛ « آنان که ایمان آورده و همواره تقوا پیشه کرده اند، برای آنها، در دنیا و در آخرت، بشارت و مژده است»(2)

ایمان چیست؟ حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:«أَلْأَيْمَانِ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسانِ وَ عَقْدٌ فِي اَلْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالاَرکانِ»(3)؛ «ایمان، اقرار نمودن به زبان و تصمیم قلبی، و عمل کردن با اعضاء و جوارح است».

نشانه ایمان و صفات مؤمن

نشانه ایمان انجام کارهای شایسته و صالح است و علامت مؤمن، صفات و اخلاق نیکو است. خداوند سبحان فرموده است و «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ»(4) (آنان که ایمان آوردند

ص: 1017


1- سوره یونس 10، آیه 63 و 64.
2- بحارالانوا، ج 6، ص 185. تلخیص شد
3- کافی، ج 2/ 27.
4- سوره نساء -4- آیه 57

و کارهای شایسته انجام دادند به زودی در باغهایی که از زیر درختانش نهرها جاری است جای دهیم، در آنجا همیشه خواهند ماند).

و در آیه دیگر فرموده است«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ »(1) (بی تردید خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، در بهشت هایی در می آورد که از زیر درختان آن نهرها جاری است) حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: «يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَمَانِي خِصَالٍ وَقُورَةً عِنْدَ الْهَزَاهِزِ صَبُوراً عِنْدَ اَلْبَلاَءِ شَكُوراً عِنْدَ اَلرَّخَاءِ قَانِعاً بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ لا يَظْلِمُ الأَعْدَاءَ ولايَتَحَامَلُ لِلأصْدِقَاءِ بَدَنُهُ مِنْهُ في تَعَبٍ والنَّاسُ مِنهُ في رَاحَةٍ»(2)؛ «سزاوار است مؤمن، دارای هشت خصلت باشد: 1- در هنگام فتنه ها کشمکش ها) و سختی ها، با وقار و آرام باشد. 2- هنگام بلا و مصیبت صابر باشد. 3- هنگام فراوانی نعمت، سپاسگزار باشد. 4- به آنچه خدا روزی اش کرده، قانع و خرسند باشد. 5- به دشمنان ستم نکند. 6- بارش را بر دوستانش نیفکند.

به خاطر دوستانش متحمل گناه نشود). 7- بدنش [ از بسیاری عبادت و خدمت به مردم در رنج و مشقت باشد. 8- مردم از ناحیه او در امان و آسایش باشند).

ناگفته نماند که: ایمان بر دو قسم است ثابت و استوار، مثل ایمان اباذر، عمار یاسر، شهدای کربلا... و ایمان عاریه ای و ناپایدار، مثل ایمان طلحه، زبیر، عمر سعد و بلعم بن باعورا(3) خداوند سبحان فرموده است: «ومِنَ النَّاسِ مَن يَعبُدُ اللَّهَ

ص: 1018


1- سوره حج - 22- آیه 23.
2- همان / 47.
3- داستان بلعم بن باعورا در سفینه البحار، ج 1 ص 382 آمده است

عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ»(1)(و برخی از مردم اند که خداوند را یک سویه می پرستند پس اگر خیری) چون ثروت، مقام و امور دلخواه [به آنان برسد به آن اطمینان یابند و اگر بلایی چون تخی دستی، بیماری و محرومیت از مقام [به آنان برسد، عقب گرد می کنند و از دین روی بر میگردانند [و دنیا و آخرت را از دست می دهند و این است همان زیان آشکار)

و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «فَمِنَ الإيمانِ ما يَكونُ ثابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي القُلوبِ وَمِنهُ مَا يَكُونُ عَوارِيَ بَينَ القُلوبِ وَالصُّدورِ إلَيَّ أَجَلُّ مَعلومٌ».

(2)« برخی ایمانها ثابت و پایدارند، و برخی ایمانها در میان دلها و سینه ها ناپایدار است و تا مدتی که با منافع دنیوی منافات نداشته باشد) باقی و خودنمایی می کند).

و امام حسین علیه السلام فرمودند: «انَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيا و اَلدِّينُ لِغَلَقٍ عَليَّ السَّنَتُهُمْ يَحُوطُونهُ مَا دَرَّتْ مَعَائِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَءِ قَلَّ اَلدَّيَّانُونَ» (3)«انسان ها بندگان دنیایند و دین (همچون آب دهانی بر روی زبان آن ها است، تا آن هنگام که زندگیشان روبراه است، دین را بر زبان می گردانند، ولی وقتی که امتحان پیش آید دین داران در اقلیت وکم یابند» (مثل مردم کوفه که دعوت کردند، بیعت نیز نمودند و سرانجام که پای دنیا پیش آمد، چه ها که نکردند)

و امام سجاد علیه السلام (در دعای ابوحمزه ثمالی) عرض می کند «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ

ص: 1019


1- سوره حج - 22- آیه 11.
2- نهج البلاغة، ص: 282.
3- انوار البهیه ص 149.

إِيمَاناً لاَ أَجَلَ لَهُ دُونَ لیقَائِکَ» خداوندا ! از تو ایمانی می خواهم که مدت دار نباشد و همچنان ثابت بماند تا تو را با آن ملاقات کنم».

تذکر ) چند چیز است که ایمان را زایل می کند و موجب بد عاقبتی می شود و آنها عبارتند از:

1- گناه روی گناه و توبه نکردن «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ»(1) (آنگاه سرانجام کسانی که گناه کردند، آیات خدا را تکذیب کرده و آنها را مسخره می کنند) 2- نماز را عمدا ترک کردن و تا پایان عمر توبه و قضا نکردن (به ص 113 همین کتاب تحت عنوان « عقوبت تارک الصلاه مراجعه شود)

3- نماز را سبک شمردن و ناقص انجام دادن (به ص 108 همین کتاب، تحت عنوان « مذمت سبک شمردن نماز» مراجعه شود)

4- متصف به صفات رذیله شدن، مثل تکبر، ریا، عجب، غرور حرص، حسد وامام صادق علیه السلام فرمود: ریشه های کفر سه صفت است حرص و تکبر وطلب بزرگی کردن و حسد؛ «أُصولُ الكُفرِ ثَلاثُهُ الحُرضُ وَ الإستكبارُ وَالحَسَدُ»(2)

و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید زیرا خداوند اعمال فراوان و کوشش های مداوم و پی در پی او را با تکبر از بین برد، او شش هزار سال عبادت کرد که مشخص نیست آیا از سال های دنیا است یا از سال های آخرت، اما با یک تکبر، همه را نابود کرد، پس چگونه ممکن است فرد دیگری همان اشتباه ابلیس را مرتکب شود و مثل او نشود ! نه، هرگز

ص: 1020


1- سوره روم -30- آیه 10.
2- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 289.

خداوند هیچ گاه انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی کند که برای همان عمل، فرشته ای را محروم ساخت، فرمان خدا در آسمان و زمین یکسان است و بین خدا و خلق دوستی خاصی وجود ندارد.«فَاغْتَرُّوا بِمَا كَانَ مِنْ فِعْلِ اَللَّهِ بِإِبْلِيسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ اَلْجَهِيدَ وَكانَ قَدْ عَبَدَ اَللَّهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ لاَ يَدْرِي أَ مِنْ سِنِي اَلدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَمَن ذا بَعْدَ إِبْلِيسَ يُسلَمُ علي اَللَّهُ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ كَمَا كانَ اَللّهُ سُبْحَانَهُ لِيُدْخِلَ اَلْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْهَا مَلَكاً اِنْ حُكَمَهُ فِي أهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَاحِدٌ ومَا بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَكْبَرَ مِنْ خَلْقِهِ هَوَادَةٌ فِي إِبَاحَةِ حمي حَرمه علَيَّ اَلْعَالَمِينَ فَاحْذَرُوا عِبَادَ اَللَّه»(1)

و پیامبر فرمود: «شر و بدی را کوچک مشمارید هر چند به چشم اندک آید و خیر و نیکی را زیاد و بزرگ مشمارید هر چند به چشم بزرگ آید» «وَ لاتُحَقِّرُوا شَيْئاً مِنَ الشَّرِّ وَ إِنَّ صَغرَفِي أَعْيُنُكُمْ ولا تَسْتَكْثِرُوا الخَيرَ وَ إِنْ كَثُرَ فِي أَعْيُنِكُمْ»(2)

آری، خداوند سبحان فرموده است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ *وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»(3) و هر کس به اندازه ذرهای خوبی می کند آنرا می بیند و هر کس به مقدار ذرهای بدی می کند آنرا می بیند».

و فرموده است: «وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا»(4)؛ نامه عمل هر کس در برابرش نهاده می شود، پس مجرمان را می بینی که از آنچه در آن است هراسان می شوند و می گویند: ای وای

ص: 1021


1- نهج البلاغة، ص: 289 خطبه 192.
2- اربعین شیخ بهایی ضمن ح 30.
3- سوره زلزله (99) / آیه 7و8.
4- سوره کهف (18) / آیه 49.

بر ما این چه نامه عملی است (این چه پرونده ای است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فروگزار نکرده مگر آنکه آنرا بحساب آورده؟! و هر عملی را انجام داده اند حاضر می یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نخواهد کرد.

و لقمان به فرزندش گفت: «يَا بُنَيَّ إِلا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي اَلسَّمَاوَاتِ أَوْ فِي اَلْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اَللَّهُ إِنَّ اَللَّهَ لَطِيفٌ خَبِير»(1) ای پسرم! اگر عمل (خوب یا بد حتی اگر هم وزن خردلی (دانه ریزی و در دل سنگی یا در آسمانها یا در دل زمین باشد، خدا آنرا در قیامت برای حسابرسی می آورد، یقینا خدا دقیق و آگاه است».

تقوا: تقوا از ماده « وقی» به معنای نگهداری کامل است، تقوا در عرف متشرعه و متدینین به معنای حفظ نفس است از آنچه در آخرت برایش ضرر دارد.

تقوا باین معنا است که انسان در هنگام تمایلات شهوانی یا هنگام بروز غضب و دیگر صفات شیطانی، بتواند خود را کنترل و محافظت کند.

تقوا تنها چیزی است که باعث کرامت و بزرگواری انسان نزد خداوند سبحان می شود، و هیچ عاملی - اعم از علم، مال، مقام، نسب و موقعیت اجتماعی - به جز تقوا نمی تواند فردی را از دیگران ممتاز و برتر نماید.« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»(2)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: « هرگز نگویید محمد صلی الله علیه وآله از ما است و به آن دلخوش کنید) به خدا سوگند هیچ یک از شما و غیر شما، اولیاء من نیست مگر متقین. قام

ص: 1022


1- سوره کهف / 16.
2- سوره حجرات -49- آیه 13.

رَسُولُ اَللَّهِ صَلي الله عليه وآله عَلَيَّ اَلصَّفَا فَقَالَ يَا بَنِي هَاشِمٍ يَا بَنِي عَبْدِ اَلْمُطَّلِب إِلَيَّ رَسُولُ اَللَّهِ إِلَيْكُمْ وَ إِنِّي شَفِيقٌ عَلَيْكُمْ وَ إِنَّ لِي عَمَلي وَ لِكُلِّ رَجُلٍ مِن عَمَلِهِ لاَ تَقُولُوا إِنَّ مُحَمَّدَ مِنَّا سنَدْخُلُ مَدْخَلَهُ فَلاَ وَ اللَّهِ مَا أَوْلِيَائِي مِنْكُمْ ولا مِن غَيْرِكُمْ يَا بَنِي عَبْدِ المُطَّلِبِ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ.(1) تقوا فوق ایمان، و سرچشمة همة فضیلتها و با ارزشترین سرمایة مؤمنین است.

امام صادق علی فرمودند: «اَلتَّقَوِي فَوْقَ الايمَانِ بِدَرَجَةٍ»(2)

و همان حضرت فرمودند: «عمل کم همراه با تقوا بهتر است از عمل زیاد بدون تقوا» « ثمّ قال لي إِنَّ قَلِيلَ اَلْعَمَلِ مَعَ اَلتَّقْوِي خَيْرٌ مِنْ كَثِيرُ اَلْعَمَلِ بِلاَ تَقَوِّي»(3) مؤلف: انسان متقی نه تنها هیچ حرامی را مرتکب نمی شود و هیچ واجبی را ترک نمی کند، بلکه از امور شبه ناک نیز بطور کامل پرهیز و احتیاط می کند.

البته تقوا دارای درجات و مراتبی است، مرتبه نازله آن نگهداری نفس است از عذاب آخرت ومرتبه عالیه آن نگهداری دل و فکر است از آنچه انسان را به غیر خدا مشغول سازد و این مرتبه منحصر به پیامبران، اولیاء پروردگار است.

خلاصه سخن آنکه: تقوا سرآمد همه خوبیها و پیشتاز تمام فضایل اخلاقی است امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اَلتَّقِيُّ رَئِيسُ اَلْأَخْلاَقِ»(4)؛ متقی برنده خیر و سعادت دنیا و آخرت است «ذَلِكَ اَلْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدیً

ص: 1023


1- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج8، ص: 182.
2- کافی ج 2، ص 51، باب فضل الایمان علی الاسلام ح2و3
3- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 76.
4- نهج البلاغة، ص: 490.

لِلمُتَّقینَ»(1) و «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»(2)

تقوا بهترین توشه آخرتست

در پایان جنگ بدر پیامبر صلی الله علیه وآله بر سرکشتگان مشرکین حاضر شد و فرمود آنچه خدا به ما از نصرت و امداد، وعده داده بود تحقق یافت آیا عذابی که به شما وعده داده بود تحقق یافت؟ برخی از منافقان گفتند: محمدصلی الله علیه وآله با مرده ها سخن می گوید! حضرت به آنان فرمود: اگر به آنها اجازه داده می شد که سخن بگویند به طور حتم می گفتند: « بی گمان و به طور یقین بهترین توشه تقواست» ««وَقَفَ رَسُولُ اَللَّهِ ص عَلَيَّ اَلْقَتْلِيُّ بِبَدْرٍ وَقَد جَمَعَهُمْ فِي قَلِيبٍ فَقَالَ يَا أَهْلَ الْقَلِيبِ إِنَّا قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنا رَبُّنا حَقّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًا فقال الْمُنَافِقُونَ ان رَسُولَ اَللَّهِ يُكَلِّمُ اَلْمُؤْتِيَ فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِي اَلْكَلاَمِ لَقَالُوا نَعَمْ وَ إِنَّ خَيْرَ اَلزَّادِ اَلتَّقْوِي»(3)

صفات متقین: یکی از اصحاب بزرگوار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به نام «همام» از آنجناب خواست که صفات متقین را بیان کند، امام المتقین علیه السلام در ضمن خطبه ای مفصل صفات آنان را بازگو فرمود. که بخشی از آنرا در 841 کمالات متقین در کلام امام المتقین علیه السلام ) آورده ام، و خوانندگان محترم را به انجا ارجاع میدهم.

ص: 1024


1- سوره بقره -2- آیه 2.
2- سوره طلاق - 65- آیه 2 و3.
3- من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 180.

ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام

3- سومین چیزی که وسیله نجات است، ولایت و محبت اهل بیت علیهم اللسام است.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ولایت و محبت من و اهل بیتم در هفت جا که هولهای عظیم وجود دارد، نافع است: 1- هنگام مردن؛ 2- در قبر؛ 3- هنگام محشور شدن؛ 4- هنگام گرفتن نامه اعمال؛ 5- هنگام حساب؛ 6- هنگام میزان و سنجیدن اعمال؛ 7- هنگام عبور از صراط.«انَّ مَحَبَّتي وَ مَحَبَّتَ اَهْلِ بَيْتِي تُنْقَعُ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ اهوالهن عَظِيمُهُ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ الْقَبْرِ وَ عِندَ النُّشورِ و عِنْدَ الْكِتَابِ و عِنْدَ الْحِسَابِ وعِنْدَ المِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ»(1)

و همان حضرت فرمود: «اسلام برهنه است و لباسش حیاء است، و زینت و آبرویش وفاء است و مروت و جوان مردیش عمل صالح است و ستونش ورع و پرهیزکاری است و برای هر چیزی پایه و ستونی است و پایه و ستون اسلام محبت ما اهل بیت است».«الإِسْلَامُ عُرْيانٌ فَلِباسُهُ الْحَياءُ وَ زِينَتُهُ الْوَقارُ وَ مُرُوءَتُهُ العَمَلُ الصَّالِحُ وَ عِمَادُهُ الوَرَعُ ولكُلُّ شِئ و أَسَاسٌ و أَسَاسُ الإِسْلامِ بِنَا أَهْلَ البَيْتِ»(2)

مؤلف: چنانچه انسان کسی را دوست دارد سعی می کند خشنودی و رضایت او را فراهم کند و از کاری که باعث ناراحتی او می شود پرهیز کند پس همه چیز در محبت پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام نهفته است.

از حضرت امام جعفر صادق است که فرمود:

تَعصي الإلهَ وَأنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ**هَذَا لَعَمْرُكَ فِي اَلْمَقَالِ بَدِيعٌ

ص: 1025


1- اثنی عشریه
2- سفینة البحار ج 4 ص 234 به نقل از کافی

لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لاَطَعْتَهُ**إِنَّ اَلْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعٌ(1)

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: «هنگامی که مؤمن فوت می کند، شش صورت با او داخل قبرش می شوند، یکی از آنها از همه خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر است، پس یکی از جانب راست می ایستد و یکی در جانب چپ و یکی در پیش رو، یکی در پشت سر و یکی در پایین پا، و آن که از همه خوش صورت تر است در بالای سر. پس پرسش و عذاب، از هر جهت که می آید، آن که در آن جهت ایستاده است مانع می شود. پس آن که از همه خوش صورت تر است، به سایر صورتها می گوید: شما کیستید؟ خدا شما را جزای خیر دهد؟ صورتی که جانب راست ایستاده می گوید: من نمازم، صورت جانب چپ می گوید: من زکاتم، آن که در پیش رو ایستاده می گوید: من روزه ام، آن که در عقب سر ایستاده می گوید: من حج و عمره ام. آن که در پایین پا است، می گوید: من نیکی و احسان به برادران مؤمنم، پس آنها به او گویند: تو کیستی که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوتری؟ گوید: من ولایت و دوستی آل محمد صلی الله علیه وآله .(2)

عمل صالح و شایسته

چهارمین چیزی که باید برای نجات خود انجام دهیم عمل صالح است: «وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ »(3) «و کسانی از مردان با زنان که کارهای شایسته انجام دهند، در حالی که مؤمن باشند

ص: 1026


1- بحار الانوار، ج 47، ص 24.
2- بحارالانوار، ج 6، ص 234، ح 50.
3- سوره نساء (4)/ 124.

وارد بهشت می شوند.

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(1)( هر مرد و زنی که کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، مسلما او را به زندگی پاک و پاکیزه ای، زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که انجام می داده اند می دهیم».

و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هنگامی که انسان در آخرین لحظه حیات دنیا قرار می گیرد، مال و فرزند و عملش در برابر چشمش مجسم می شود. پس به مال خود می گوید: به خدا قسم من در جمع کردن تو حریص و طماع بودم. اکنون چه خدمتی به من می کنی؟ مال گوید: فقط کفن خود را از من می توانی برداری.

آنگاه از فرزندان خود می پرسد و می گوید: به خدا قسم! من دوستار و حامی شما بودم. اکنون چه کمکی به من می کنید؟ گویند: تو را به قبرت می رسانیم و دفنت می کنیم.

آنگاه متوجه عمل خود می شود و می گوید: به خدا قسم! من نسبت به تو بی اعتنا بودم و رغبتی برای انجام تو نداشتم، اکنون تو به من چه حمایتی میکنی؟ گوید:

من در قبر و روز قیامت همراه و همنشین تو هستم. (حضرت افزود پس اگر میت از اولیاء خدا باشد، عملش در خوش چهره ترین، خوش بو ترین، خوش لباسترین افراد، نزدش آید و گوید: بشارت باد بر تو آسایش و راحتی و باغ و نعمت و دوری از هر هم و غمی پس میت می پرسد تو کیستی؟ گوید من عمل صالح توهستم. و اگر میت از دشمنان خدا باشد، عمل او در بدترین صورت، بدترین لباس و بدترین چهره نزد او حاضر می شود و به او گوید: بشارت باد بر تو

ص: 1027


1- . سوره نحل (16) / 97.

به پذیرایی با مایعی جوشان، و چشاندن آتشی برافروخته. «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ»(1)و به او وعده عذاب برزخ و دوزخ دهد. (2)

در روایت است که قیس بن عاصم گوید: با گروهی از قبیله بنی تمیم نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمدیم، به آن حضرت گفتم: ای پیامبر خدا ما را موعظه کن، ما قومی هستیم که در صحرا زندگی می کنیم.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «ای قیس! با عزت، ذلت هست، و با زندگی، مرگ و با دنیا، آخرت. و هر چیزی حسابگری دارد و برای هر چیزی مراقبی هست. هر عمل نیکویی، پاداشی دارد و هر عمل بدی، عذابی و هر عمری، روز پایانی. ای قیس! تو باید همنشینی زنده داشته باشی که با تو دفن شود و به هنگامی که مردی - با او دفن شوی. اگر آن همنشین، کریم باشد، مورد اکرامت قرار می دهد و اگر پست و لئیم باشد، تو را در برابر حوادث تنها می گذارد، و آن عمل تو است که فقط او با تو محشور می شود و تنها تو با او برانگیخته می شوی. و از تو در مورد آن می پرسند.

پس بکوش فقط عمل صالح و نیک انجام دهی؛ چرا که اگر عملت صالح و نیک بود، با او أنس می گیری و اگر بد باشد، باید تنها از آن بترسی» (3) گفت: ای پیامبر خدا ! دوست دارم این سخن را در شعر بگنجانم و آن را ذخیره

ص: 1028


1- سوره واقعه (56) / 93.
2- کافی ج 3 ص 231 ح 1.
3- «يَا قَيْسُ إِنَّ مَعَ الْعِزِّ ذُلاً وَانٍ مَعَ الحَياةِ مَوْتاً وانٍ مَعَ الدُّنْيا آخِرَةٌ وَ اِنَّ لِكُلِّ شَيٍ حَسِيباً وَ عَلَيَّ كُلُّ شَيٍ رَقيباً وانِ لِكُلِّ حَسَنَةٍ ثَوَاباً وَ لِكُلِّ سَيتَةٍ عِقَاباً ولِكُلَّ أَجَلٍ كِتَاباً وَ انَّهُ لِأَبَدٍ لَكَ يَا قَيْسُ مِنْ قَرِينٍ يُدْفَنُ مَعَكَ وَ هُوَ حيٌ تد فَعَنْ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيِّتٌ فَاِنْ كَانَ كَرِيماً أَكْرَمَكَ وَ إِنْ كَانَ لَئِيماً أَسْلَمَكَ ثُمَّ لا يُحْشَرُ إِلاَّ مَعَكَ وَ لا تُبْعَثُ إِلاَّ مَعَهُ ولا تُسَالُ إِلاَّ عَنْهُ ولا تَجْعَلْهُ إِلاَّ صَالِحاً فَاِنَّهُ إن صَلَحَ انَستَ بِهِ وَ إِن فَسَدَ لا تَستَوْحِشُ إِلاَّ مِنهُ وَهُوَ فِعلُكَ» معانی الاخبار، ص 233.

خود سازیم. و این اشعار را سرود و برای پیامبر صلی الله علیه وآله خواند:

تَخَيَّرْ قَرِيناً مِنْ فَعاليك إِنَّمَا **قَرِينُ الْفَتْي فِي الْقَبْرِ مَا كَانَ يَفْعَلُ

وَ لابُدَّ بَعْدَ الْمَوْتِ مِن أَنْ تُعِدَّهُ** لِيَوْمٍ يُنَادِي اَلْمَرْءُ فِي قيقبل

فَإِنْ كُنْتَ مَشْغُولاً بشئ فَلاَ تَكُنْ **بِغَيْرِ اَلَّذي يُرضِي بِهِ اللَّه تُشْغَلُ

فَلَن يَضِبَّ الأنْسَانُ مِن بَعدِ مُؤْتِهِ **ومِنْ قَبْلِهِ إِلاَّ الَّذي كانَ يَعْمَلُ

ألاَ إنَّما الأرنا ضيفت لِأهْلِهِ** يَقيمُ قَليلاً بَينَهُم ثُمَّ يَزِلّ(1)

«از کردار خود، رفیق و همراه برگزین، تا در قبر با تو همنشین باشد، پیش از مرگ، آماده اش کن، برای روزی که ندا آید کوچ کن و بیا، اگر به چیزی دل بسته ای، دل بکن، مگر آنچه را خدا می پسندد، پیش از مرگ و بعد از مرگ کسی یاریت نخواهد کرد، مگر اعمال و رفتارت، آگاه باش که انسان چند صباحی نزد خویشانش میهمان است، و از نزد آنها کوچ خواهد کرد».

5- صدقه دادن و کمک به فقرا(2):

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ»(3) «ای مؤمنان! تقوای الهی پیشه کنید، و هرکس باید نگاه کند که

ص: 1029


1- أمالی شیخ صدوق، مجلس اول، ح 4.
2- برگ سبزی به گور خویش فرست**کس نیارد ز پس، تو پیش فرست خور و پوش و بخشای و راحت رسان**نگه از چه داری ز بهر کسان زر و نعمت اکنون بده کان توست**که بعد از تو بیرون ز فرمان توست تو با خود ببر توشه خویشتن**که شفقت نیاید ز فرزندو زن غم خویش در زندگی خورکه خویش**به مرده نپردازد از حرص خویش به غمخوارگی جز سر انگشت تو**نخارد کسی در جهان پشت تو
3- سوره حشر 59، آیه 19.

برای فردای قیامت چه چیز فرستاده است».

از پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمود: در راه خدا انفاق کنید، هر چند به اندازه یک خرما یا کمتر و حتی به نیمی از یک خرما باشد، و اگر نتوانستید، با یک کلمه، دلی را شاد کنید، زیرا در قیامت، هنگامی که انسان در پیشگاه خدا قرار گیرد، به او فرماید: آیا در باره تو چنین و چنان نکردم؟ آیا گوش، چشم، دست، پا، مال، فرزند و... به تو ندادم؟ می گوید: آری، همه اینها را عطا کردی، خدا می فرماید: نگاه کن برای خودت چه چیز از پیش فرستاده ای؟ او نگاه به اطراف خود می کند و چیزی نمی بیند که خود را از آتش حفظ کند».(1)

در قیامت بنده را گوید خدا** هین چه کردی آنچه من دادم تو را؟

چشم وگوش وهوش وگوهر های عرش **خرج کردی، چه خر یدی تو ز فرش؟

نعم تت دادم بگو شکرت چه بود؟ **داد مت سر ما یه، هین بن مای سود

6- نماز شب و استغفار: از حضرت رضا علیه السلام نقل است که فرمود: «عَلَيْكُمْ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ فَمَا مِنْ عَبْدٍ يَقُومُ آخِرَ اللَّيْلِ فَيُصَلِّي ثَمَانَ رَكَعاتٍ وَ رَكْعَتَيِ الشَّفْعِ وَ رَكعَةِ الْوَتْرِ واسْتَغْفَرَ اللَّهَ فِي قُنُوتِهِ سَبعينَ مَرَّةً إِلاَّ أُجيرَ مِن عَذَابِ الْقَبْرِ ومِن عَذابِ النَّارِ وَ مُدَّ لَهُ فِي عُمُرِهِ و سمِع عَلَيْهِ فِي مَعِيشَتِهِ ثُمَّ قَالَ اَنَّ الْبُيُوتَ الَّتِي يُصَلِّي فِيها بِاللَّيْلِ يَزْهَرُ نُورُهَا لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ كَمَا يزْهرنور اَلْكَوَاكِبَ الأهلي اَلْأَرْضِ»(2)، «بر شما باد که نماز شب را به جا آورید. هیچ بنده مؤمنی نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز و بعد دو رکعت شفع و یک رکعت وتر بخواند و در قنوتش هفتاد بار استغفرالله بگوید، جز آن که خداوند او را از عذاب قبر و آتش پناه می دهد و

ص: 1030


1- لتالی الأخبار، ج 5، ص 27.
2- بحارالانوار، ج 84، ص 161.

عمرش را طولانی و روزی اش را زیاد می گرداند». آن گاه فرمود: «همانا خانه هایی که در آن نماز شب خوانده می شود، نور آن برای آسمانیان چون نور ستارگان برای اهل زمین می درخشد».(1)

7- فرزند صالح: امام صادق علیه السلام فرمودند: «سِتَّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِن بَعدِ مَوتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ ومُصحَفٌ يَقرَأُ مِنهُ وقَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرسٌ يَغرِسُهُ وَ صَدَقَةُ ما يُجريهِ وَسُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤخَذُ بِها بَعدَه»؛ « مؤمن بعد از مرگش از شش چیز بهره می برد: 1- فرزند صالحی که برای او طلب آمرزش کند. 2- کتابی که نوشته است و دیگران می خوانند. 3- چاهی که حفر کرده و مردم از آب آن بهره می برند. 4- درختی را که کاشته و دیگران از آن استفاده می کنند. 5- صدقه جاریه - مثل بنای مسجد، مدرسه، پل، موقوفه - که مردم از آن استفاده کنند. 6- سنت حسنه - مثل تشکیل مجلس قرائت قرآن، و عزاداری برای سیدالشهدا و سایر معصومین علیهم السلام ، اطعام به عزاداران سیدالشهدا علیه السلام ، افطاری به روزه داران و مانند اینها - که مردم یاد گیرند و مثل او عمل کنند.(2)

8- فکر کردن: از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است که فرمود: «رحِم اللَّه امْرَأً أَعَدَّ لِنَفسِهِ وَ استَعَدَّ لِرَمسِهِ وَ عَلِمَ مِن أَيْنَ وفي أَيْنَ وإلي أَيْن؟»(3)، «رحمت خدا بر کسی که به فکر خود باشد، و خود را برای قبر آماده کند، و فکر کند از کجا آمده و در کجا هست و به کجا می رود».

روزهافکر من این است و همه شب سخنم**که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟** به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم

ص: 1031


1- روضة الواعظین، ص 320.
2- بحارالانوار، ج 89، ص 34.
3- وافی، ج 1، ص 116.

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم**آن که آورد مرا باز برد در وطنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک**چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

چه خوش آن روزکه پرواز کنم تابردوست**به هوای سر کویش پر و بالی بزنم.

***

در این دیر مو حش، در این دار فانی** نماند و نماند کسی جاودانی

به غیر از فنا نیست حاصل جهان را **خدای است باقی و باقی است فانی

کجا رفت ض حاک بی باک طاغی** چه شد کاوه و پرچم کاویانی

نه فرعون ماند و نه گنج و نه قارون** نه در دست موسی عصای شبانی

به یک شب، به یک دردسر می نیرزد **قبای قبادی و تاج کیانی

به فکر سرای بقا باش جانا** منه دل به این زندگانی فانی

و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: کسی که صبح کند و مهم ترین دغدغه و فکرش دنیا باشد، در نزد خدا هیچ جایگاهی ندارد، و خداوند قلب او را به چهار خصلت همراه و مشغول می کند: 1- اندوهی که هیچ گاه از او جدا نمی شود، 2- سرگرمی که هیچ گاه از آن فراغت نمی یابد، 3- و فقری که هیچ گاه به بی نیازی نمی رسد، 4۔ آرزویی که هرگز به آن دست نمی یابد.مَنْ اصلَحَ والدنيا اَكْبَرْ هَمَّهُ فَلَيْسَ مِنَ اَللَّهِ في شئ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لاَ يَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلاً لاَ يَنْفَرِجُ مِنْهُ اَبَداً وَفَقْراً لاَ يَبْلُغُ غِنَاهُ اَبَداً وَ أملا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ اَبَداً.(1)

9- در خانه بدخلقی نکردن: از امام صادق علیه السلام نقل است که به پیامبر صلی الله علیه وآله خبر دادند سعد معاذ از دنیا رفته است، آن حضرت با اصحاب خود آمدند و دستور

ص: 1032


1- مجموعه ورام، ج 1، ص 130.

داد سعد را غسل دهند و خود آن جناب بر آستانه در ایستاد و چون حنوط و کفنش کردند و تابوتش را برداشتند، پیامبر صلی الله علیه وآله با پای برهنه و بدون عبا او را تشییع کرد و گاهی سمت راست تابوت را می گرفت و گاهی سمت چپ را، و هفتاد هزار فرشته، او را تشییع کردند و در این حال پیامبر سر به آسمان بلند کرد و فرمود: مثل سعد نیز (که مجروح جنگی و شهید است) از فشار قبر در امان نیست، و رفتند تا به محل دفن رسیدند، پس از نماز بر او پیامبر والی شخصا میان قبر رفت و لحد سعد را درست کرد و خشت بر او چید و می فرمود: ګل بدهید و میان خشتها گل می زد، و چون تمام شد و خاک بر او ریخت و قبرش را ساخت فرمود: من میدانم قبر کهنه می شود و اثرش ناپدید می گردد، ولی خدا دوست دارد هر کس کاری انجام می دهد، محکم کاری نماید: «وَلكِنَّ اللَّهَ يَجِبُ عَبْداً إِذا عَمِلَ عَمَلاً اُحْكُمْهُ»، پس از آنکه روی قبر را صاف کردند، مادر سعد گفت: ای سعد! بهشت بر تو گوارا باد، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای مادر سعد! آرام باش و بر پروردگارت حتم مکن که سعد بهشتی است، زیرا سعد گرفتار فشار قبر شد.

پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه وآله ، مردم به آن حضرت گفتند: یا رسول الله! ما دیدیم با سعد رفتاری کردی که با هیچ کس آنگونه رفتار نکردی، شما با پای برهنه و بدون عبا دنبال جنازه اش رفتی، فرمود: فرشته ها با پای برهنه و بدون عبا دنبال جنازه اش بودند و من به آنها تأسی کردم، گفتند: سمت راست و چپ تابوتش را گرفتی؟ فرمود: دستم به دست جبرئیل بود و هرجا را او می گرفت، می گرفتم.

گفتند: شما دستور غسلش را دادی و بر او نماز خواندی و او را به دست خود در قبر و لحد نهادی؟ و در عین حال فرمودی که سعد گرفتار فشار قبر شد؟ فرمود:

ص: 1033

آری، او با خاندان خود بداخلاقی و تندخویی می کرد.(1)

10- و خلاصه، راه نجات، تمسک به کتاب خدا، قرآن مجید و اهل بیت صلوات الله علیهم است، زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ايهَا اَلنَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطيفَ الخَبيرَ أخبَرَني وَعَهِدَ إلَيَّ أنَّهُما لَن يَفتَرِقا حُتّي يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ».(2) «ای مردم، من دو چیز گران قیمت در میان شما می گذارم یکی کتاب خدا و دیگر عترت و اهل بیتم، پس به آن دو چنگ زنید تا هرگز گمراه نشوید، خداوند لطیف خبیر به من خبر داد و با من عهد کرد که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».

راه نجات، سوار شدن بر کشتی نجات و همراه شدن با اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است، زیرا آن حضرت فرمود:«انَّ مَثَلُ أهْلِ بَيْتي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَن رَكِبَهَا نَجَا وَمَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ»(3)؛ « مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است، هر کس آن را سوار شد نجات یافت و هر کس از آن تخلف نمود (سوار نشد) هلاک گردید.

راه نجات، توجه نمودن به دستورهای اهل بیت صلوات الله علیهم و عمل کردن به رهنمودهای آن بزرگواران است. حضرت امیر علیه السلام فرموده است: «ای بندگان خدا، هم اکنون که زبان ها باز و بدنها تندرست، و اعضای بدن، رام و جای

ص: 1034


1- امالی شیخ صدوق رحمه الله، مجلس شصت و یکم، ح 2، و بحارالانوار، ج 22، ص 107، ح 67 و ص 144، ح 133.
2- جامع احادیث الشیعة، مرحوم آیه الله العظمی بروجردی قدس سره، ج 1، المقدمة، ص 32.
3- جامع احادیث الشیعه، ج 1، چاپ اول، ص 28.

آمد و شد، فراخ، و فرصت باقی است، کار کنید (به عبادت و بندگی خدا قیام نمایید) پیش از آن که نیستی، سبقت جوید و مرگ فرا رسد. فرود آمدن مرگ را بر خود، محقق دانید آن را آمده بشمارید و مانند کسی که به انتظار آینده نامعلومی به بیکاری و سهل انگاری می گراید منتظر آن ننشینید.(1)

آری، چنین نیست که همیشه این بدنها سالم و اعضای بدن، رام و مطیع و فرمانبر باشد. زبان در دهان، به روانی بچرخد و خون، در رگ ها به نقاط مختلف بدن بجوشد و پیوسته رکوع و سجود و قیام و قعود ما، به همین سهولت و آسانی انجام پذیرد.

زیرا به همین زودی است که تمام این سرمایه ها از دست می رود، زبان، از حرکت می ماند و خون از جریان می افتد دیدگان بی فروغ و دست و پا همچون چوب خشک و بدن، متلاشی می گردد.

در آن موقع، آرزو خواهیم کرد که توانایی یک رکوع و یک سجده و گفتن یک لا اله الا الله، به ما بدهند اما نمی دهند.

و همان حضرت خطاب به مردم فرموده است: ای مردم! دنیا سرای گذر، و آخرت خانه همیشگی است، از سرای گذر، برای خانه دائمی توشه برگیرید، و نزد آن که اسرار شما را می داند پرده حرمت خود را ندرید، دلهایتان را از دنیا خارج کنید قبل از آنکه بدنهایتان را خارج کنند. در دنیا آزموده شده اید، و برای غیر آن به وجود آمده اید. انسان وقتی از دنیا می رود، مردم می گویند: (از ثروت) چه

ص: 1035


1- عِبَادَ اَللَّهِ اَلْأَنَّ فَاعْمَلُوا وَ السِّنُّ مُطَلَّقَةٌ وَ اَلْأَبْدَانُ صَحِيحَةٌ وَ الْأَعْضاءُ لَدُنْهُ وَ اَلْمُنْقَلَبُ فَسِيحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِيضٌ قَبْلَ إِرْهاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ المُؤتِ فَحَقِّقُوا عَلَيكُم نُزولَهُ وَلا تَنتَظِرُوا قُدُومَهُ. (نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ذیل خطبه 193.

گذاشت؟ و فرشتگان می گویند: (از عبادت وکارهای شایسته) چه فرستاد؟ خدا پدرانتان را خیر دهد، مقداری پیش فرستید که در آخرت به سود شماست، و تمام آنچه را دارید پس از خود به جا نگذارید که به زیان شماست.(1)

و همان حضرت فرموده است: ای مردم! خدا شما را رحمت کند، مجهز شوید که شما را برای کوچ کردن دعوت کرده اند، میل ماندن در دنیا را کم کنید، و با توشه شایسته ای که دارید، به سوی خدا بازگردید، که پیش روی شما گردنهای سخت، و منازلی ترسناک و هول آور است، که چاره ای از ورود به آن و وقوف در آن ندارید.

بدانید مرگ به طور جدی دیده خود را به سوی شما دوخته، گویا به چنگالهایش که در شما فرو رفته دچار هستید، و امور شدید و عظیم و سنگین و طاقت فرسا بر شما حمله آورده. پس پیوندهای دنیا را از خود قطع کنید، و به توشه تقوا پشت خود را قوی گردانید».(2)

و همان بزرگوار در سفارش به مؤمنان فرموده است: «به نماز و اهمیت آن پای بند باشید و بر آن محافظت نمایید، و آن را زیاد بخوانید، و به وسیله نماز به خدا تقرب جویید، زیرا بر مؤمنین امری واجب در اوقاتی معین است. آیا پاسخ اهل

ص: 1036


1- أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجازٍ والأُخرُهُ دَارُ قَرارٍ فَخُذُوا مِن مَمَرِّكُم لِمَقَرِّكُمْ ولا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَن يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ وأَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنهَا أَبْدَانُكُمْ فِيهَا اُخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ اَلنَّاسُ مَا تَرَكَ وقَالَتِ المَلايِكَةُ مَا قَدَّمَ لِلَّهِ آبَاؤُكُمْ فَقَدِّمُوا بَعْضاً يَكُنْ لَكُمْ قَرضاً وَلا تُخلِفُوا كُلاً فَيَكونَ فَرضٌ عَلَيكُم. نهج البلاغه، خطبه 200.
2- تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّه فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا اَلْعُرْجَةَ عَلَيَّ الدُّنْيَا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ ما بحَضْرَتِكُم مِنَ الزَّادِ فَإنَّ أَمامَكُم عَقَبَةً كَؤُوداً وَ مَنازِلَ مَخوفَةً مَهولَةً لابُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا والوُقوفُ عِندَها واعلَمُوا أنَّ مَلاَحِظَ الْمَنِيَّةِ ونَحْوُكُمْ دَانِيَةٌ وَ كَأنَّكُم بِمَخَالِبِهَا وقَدْ نَشِبَتْ فيكُم وقَد دَهِمَتْكُم فِيها مُفْظِعَاتُ الأُمُورِ ومُعْضِلاتِ المَحْذورِ فَقَطِّعُوا عَلائِقَ الدُّنْيَا و اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوِي. همان خطبها 201.

عذاب را نشنیدید زمانی که از آنان پرسیده می شود: «چه چیز شما را به جهنم آورد؟ می گویند: از نمازگزاران نبودیم، نماز همچون ریخته شدن برگ درخت، گناهان را می ریزد، و همچون بندی که بازگردد بند گناهان را می گشاید.

رسول خدا صلی الله علیه وآله نماز را به چشمه آب گرمی که بر در خانه انسان باشد و شبانه روزی پنج نوبت خود را در آن بشوید تشبیه کرده است، که آیا چرک و آلودگی در بدن چنین کسی باقی خواهد ماند؟ از مردم مؤمن، حق نماز را آنانی شناختند که زیبایی متاع دنیا، و مایه چشم روشنی از فرزندان و اموال، آنان را به خود مشغول نکرده. خداوند سبحان می فرماید: « مردانی که آنان را تجارت و داد و ستد از ذکر خدا و به پا کردن نماز و ادای زکات باز نمیدارد».

رسول خدا صلی الله علیه واله با اینکه مژده بهشت را از خداوند دریافته بود، خود را برای نماز به زحمت می انداخت، به خاطر اینکه خداوند به او فرموده بود: «اهل خود را به نماز امر کن، و نسبت به آن شکیبا باش». آن حضرت اهلش را به نماز امر می فرمود، و خود نیز در به پا کردن آن شکیبایی به خرج می داد».(1) همچنین آن حضرت (صلوات الله وسلامه علیه) در بستر شهادت، خطاب به

ص: 1037


1- تَعاهَدوا أَمرَ الصَّلاةِ وَحافِظُوا عَلَيها واسْتَكْثِرُوا مِنْهَا وتَقَرَّبُوا بِها فَإِنَّهَا كَانَتْ عَلَيَّ الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً أَلَّا تَسْمَعُونَ إِلَيَّ جَوَابَ أَهْلِ اَلنَّارِ حِينَ سُئِلُوا مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ اَلْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلاَقَ اَلرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَالِهِ وَ بِالْحَمَّةِ تَكُونُ عَلَيَّ بَابَ الرَّجُلِ فَهُوَ يَغْتَسِلُ مِنْهَا فِي الْيَوْمِ و اللَّيْلَةِ خَمسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسِيَ أَن يَبقيَ عَلَيْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ لا تَشْغَلُهُم عَنْها زَينُهُ مَتاعٌ وَلا قُرَّهُ عَيْنٌ مِن وُلَدٍ وَلا مالٌ. يَقولُ اللَّهُ سُبْحَائَهِرجَالٍ لاَ تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَيعَ عَن ذِكرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتَاءِ الزَّكاةِ وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّي الله عليه وآله نَصِباً بِالصَّلاَةِ بَعْدَ اَلتَّبْشيرِ لَهُ بِالْجَنَّةِ لِقَوْلِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهَا فَكَانَ يَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ يَصَبِّر عَلَيْهَا نَفْسَه. نهج البلاغه، خطبه 196.

حسن و حسین علیهما السلام و سپس به سایر فرزندان و همه مسلمانان فرموده است: «شما را به تقوای الهی سفارش می نمایم، و اینکه دنیا را مجویید گرچه دنیا شما را بجوید، و بر آنچه از دنیا از دستتان رفته متأسف نباشید. حق بگویید، و برای ثواب الهی بکوشید. دشمن ستمگر و یار ستمدیده باشید.

شما، و همه فرزندان، و خاندانم و هر که این وصیتم به او می رسد به تقوای الهی، و نظم در زندگی، و اصلاح بین مردم سفارش می کنم، چرا که از جد شما صلی الله علیه وآله شنیدم می فرمود: « اصلاح ذات البین از عموم نماز و روزه بهتر است».

خدا را خدا را ! در باره یتیمان، آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه مگذارید، مباد که در کنار شما تباه شوند.

خدا را خدا را در رابطه با همسایگان، که مورد سفارش پیامبر شمایند، پیوسته به آنان سفارش داشت تا جایی که گمان بردیم میراث برشان خواهد ساخت خدا را خدا ! را در باره قرآن، مبادا که دیگران در عمل به آن از شما پیشی جویند.

خدا را خدا ! را در باره نماز، که نماز عمود دین شماست.

خدا را خدا را ! در باره خانه پروردگارتان، تا وقتی هستید آنجا را خالی مگذارید، که اگر خالی گذاشته شود از کیفر حق مهلت نیابید.

خدا را خدا ! را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا.

بر شما باد به پیوند با هم و بخشش مال به یکدیگر، و بپرهیزید از دوری و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهی از منکر را وانگذارید، که بدکارانتان بر شما مسلط شوند، آن گاه دعا کنید و به اجابت نرسد.

سپس فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب، نیابم شما را که به بهانه کشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتید و گویید: امیرالمؤمنین کشته شد، امیرالمؤمنین کشته شد! معلومتان باد که فقط قاتلم باید قصاص شود.

ص: 1038

ملاحظه نمایید هرگاه من از این ضربت او از دنیا رفتم تنها او را یک ضربت بزنید، و گوش و بینی و اعضای او را قطع کنید، که من از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم می فرمود: «از ممثله کردن دوری کنید، هر چند در باره سگ گازگیرنده باشد».(1)

همچنین روایت است که: یک نفر از شیعیان خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عرض کرد: شیعیان می گویند ایمان بر دو قسم است، یکی مستقر و ثابت و دیگری زایل شونده، که به طور امانت سپرده شده و زایل می گردد، پس دعایی به من بیاموز که آن را بخوانم تا ایمانم کامل و ثابت بماند و زایل نگردد.

حضرت فرمودند: بعد از هر نماز واجب بگو: «رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَبِمُحَمَّدٍ صلي اللَّهُ عَلَيه وآله نَبيّاً وَبِالإسلامِ دِيناً وبِالْقُرْآنِ كِتَاباً وَبالكَعبَةِ قَبلَهُ وَبِعَلِيٍ وَلِيّاً وَامَّاما وَبِالحَسَنِ وَالحُسَينِ وَعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَمُحَمَّدُ بنِ عَلِيٍ وَجَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،

ص: 1039


1- أُوصِيكُمَا بِتَقْوِي اَللَّهِ وَ أَنْ لا تَبْغِيَنَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُما ولا تَأْسَفَا عَلَيَّ شَيْءٌ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُما وَ قُولاَ بِالْحَقِّ و اعْمَلا لِلأَجْرِ وُكُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً ولِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلِيِّي وَ أهلِي وَمَن بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوِي اللَّهِ ونَظْمِ أَمْرِكُمْ وصَلاحِ ذاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جِدٌ كَمَا صَلَّيَ اللَّهُ عليه واله يَقولصلاَح ذَاتِ البَيْنِ أَفْضَلُ مِن عَامَّةِ الصَّلاةِ والصِّيَامِ وَاللَّهَ اللَّهَ فِي الأَيتامِ فَلا تَبْغُوا أَفْواهَهُم وَلا يَضيعوا بِحَضْرَتِكُم وَ اَللَّهَ اَللَّهَ فِي جِيرَايِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيُّهُ تَبِيكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتِّي ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَاللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَايَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَاللَّهَ اَللَّهَ فِي اَلصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمودُ دِينِكُمْ وَاللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لِل تَخْلُوةِ مَا بَقِيتُمْ إِلَيْهِ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اَللَّهَ اللَّهَ فِي الجِهَادِ بِأمْوَالِكُمْ وأنْفُسِكُم وأَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَعَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَالتَّدابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَآ تَتْرُكُوا الأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ والنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلّي علَيكُم شِرَارَكُمْ ثُمَّ تدْعُونَ لاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ المُسْلِمينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ أَلاَ لاَ تُقْتَلُ بِي إِلاَّ قَاتِلِي. أنظُرُوا إذا أنَا مِتُّ مِن ضَرْبَتِهِ هذِهِ فاضرِبُوهُ ضَرَبَهُ بِضَربَةٍ وَلا يُمَثَّلْ بِالرَّجُلِ فَإنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عليه وآله يَقُولإيَّاكُمْ وَالمُثْلَةَ وَلَوْ بِالْكَلْبِ العَقور. نهج البلاغه، نامه 47.

وَموسِي بنُ جَعفَرٍ وَعَلِيُّ بنُ موسي وَمُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍ وَعَلِيُّ بنِ مُحَمَّدٍ وَالحُسَينِ بنِ عَلِيٍ وَالحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُ الله عليهم أَئِمَّهُ اَللّهُمَّ اِنِّي رَضِيتُ بِهِم أَئِمَّهُ فَاَرْضَنِي لَهُم إِنَّكَ عَلَيَّ كُلُّ شَيءٍ قَديرٌ».(1)

همچنین امام صادق علیه السلام فرمودند: «هنگامی که مؤمن را در قبر گذارند، نماز در طرف راست او، زکات در طرف چپ او، نیکی و احسان بالای سر او قرار گیرند، و صبر او در ناحیه ای قرار می گیرد، پس وقتی دو فرشته برای سؤال می آیند، صبر به نماز و زکات و نیکی گوید: صاحب خود را دریابید، و چنانچه شما عاجز شدید، من در کنار او هستم».(2)

وروایت شده که حضرت فاطمه علیها السلام در وصیت خود به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت:

چون من وفات کردم، شما مرا غسل بده و تجهیز کن و بر من نمازگزار و مرا داخل قبر کن و در لحد بسپار و خاک بر روی من بریز و بنشین نزد سر من مقابل صورتم، و برای من بسیار قرآن و دعا بخوان، زیرا که آن ساعت، ساعتی است که مرده محتاج است به أنس گرفتن با زنده) .(3)

از این صفات پرهیز کنیم

برای نجات خود از این صفات پرهیز کنیم:

از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل است که در معنای «وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا»(4)فرمود: «از امت من ده گروه به صورتهای گوناگون (به تناسب صفات و اعمالشان) محشور خواهند شد.

ص: 1040


1- بحارالانوار، ج 86، ص 42.
2- بحارالانوار، ج 6، ص 234.
3- مستدرک الوسائل، ج 1، باب 79، ص 148، ح 08
4- سوره نبأ (78)، آیه 19.

1- گروهی به صورت بوزینه وارد محشر شوند و آنها کسانی هستند که سخن چینی کرده و مانند میمون، این سو و آن سو جهیده فتنه انگیزی می کنند.

2- گروهی به شکل خوک وارد محشر شوند، و آنها کسانی هستند که حرام خواری کرده و از هر طریقی مال بدست آورده و مانند خو که کثافت خوار است، حرامها را که همچون کثافت است می خورند.

3- گروهی سرنگون، (سرها پایین و پاها بالا) وارد شوند و آنها رباخوارانند.

4- گروهی نابینا وارد شوند و آنها قضاتی هستند که حق را نادیده گرفته، و به جور و ستم حکم می کنند.

5- گروهی کر و گنگ وارد شوند، و آنها افراد از خود راضی و مغرورند و از اطاعت حق سرپیچی می کنند.

6- گروهی وارد شوند که پیوسته زبان خود را می جوند و چرک و خون از دهانشان خارج شود، بطوری که اهل محشر آنها را کثافت پندارند و آنها عالمان و داستان سرایانی هستند که اعمالشان بر خلاف علم و گفتارشان بوده.

7- گروهی دست و پا بریده وارد شوند و آنها کسانی هستند که همسایه خود را اذیت و آزار نموده اند.

8- گروهی وارد شوند در حالی که بر شاخه هایی از آتش آویخته اند و آنها کسانی هستند که جاسوسی کرده و مردم را گرفتار کرده اند. (ساواکیها و امثالشان) 9- گروهی وارد شوند در حالی که بوی گندشان بدتراز بوی مردار است و آنها افرادی هستند که از شهوتها و لذتهای حرام بهره برده و از هیچ حرامی پرهیز نکرده و حقوق مالی خود را پرداخت نکرده اند.

10- گروهی وارد شوند در حالی که لباسهای آتشین پوشیده اند و آنها متکبران و فخر کنندگانند.(1)

ص: 1041


1- يُحْشَرُ عُشْرُهُ اَصْنَافٌ مِنْ أُمَّتِي أَشْتَاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ اللَّهُ تَعَالَي مِن جَمَاعَاتِ المُسلِمينَ وبَدَّلَ صُوَرَهُم فَمُهَنَّم عَليٌ صُورَةُ القِرَدَةِ وبَعْضُهُم عَلِيٌ صُورَةَ الخَنَازِيرِ وَبَعضُهُم مُنكَسِؤُنَ أرجُلُهُم أعلاهُم وُجوهُهُم مِن تَحتِ ثُمَّ يُسَبِّحونَ عَلَيها وَبَعضُهُم عَتي يَتَرَدَّدُونَ وبَعْضُهُمْ صُمٌ بُكْمٌ لا يَعْقِلونَ وَ هُمْ يَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَهِيَ مدلاه عَلِيٌ صُدُورُهُمْ يَسِيلُ اَلْقَبِيحُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ لُعَاباً يَتَّقِرُهُم أهلُ الجَمعِ وَبَعضُهُم مُقَطَّعَةٌ أَيديهِم وَأَرجُلُهُم وَبَعضُهُم مُصَلَّبُونَ عَلَيَّ جُذوعٌ مِنَ النَّارِ وَبَعضُهُم أشَدُّ نَتناً مِنَ الْجِيَفِ وبَعْضُهُم مُلْبَسونَ جَلابِيبُ سَابِغَةٌ مِنَ القَطِرَانِ لاَصِقَة بِجُلُودِهِمْ فَأَمَّا الَّذِينَ عَلي صُورَةُ اَلْقِرَدَةِ فالقتَّاتُ مِنَ النَّاسِ يَعْنِي اَلنَّمَّامَ إِمَّا الَّذينَ عَلِيٌ صُورَةُ الخَنازيرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَالحَرامِ وَامَّا المُنكَسِؤُنَ عَلَيَّ رُؤُسُهُم وَوُجوهُهُم فَآكِلَةُ الرِّبا والْعُمْيُ مَن يَجُورُ فِي الْحُكْمِ والصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ يَعْجَبُونَ بِأعْمَالِهِم وَالَّذِينَ يَمضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَالْعُلَمَاءُ والقِصَاصُ الَّذِينَ يُخالِفُ قَولُهُم فِعْلَهُم وَ المُقَطَّعَةُ أَيديهِم وأَرْجُلُهُمْ فَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْجِيرَانَ وَ اَلْمُصَلُّونَ عَلَيَّ جُدُوعَ النَّارِ فالسُّعاةُ بِالنَّاسِ إلَيَّ السِّطَّانُ وَالَّذِينَ هُم أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الحَيفِ فَالَّذِينَ يَتَمَتَّعُونَ بِالشَّهَوَاتِ وَاللَّذَّاتِ ويَمْنَعُونَ حَقَّ اللَّهِ مِن أَمْوَالِهِمْ والَّذِينَ يَلْبَسُونَ الْجَلابِيبَ مِنَ النَّارِفأَهلُ الكِبرِ وَالفَخرَ وَالخُيَلاءَ(تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 423)

شفاعت

اشاره

شفاعت (از: شفع) به معنای دو چیزی است که در کنار هم قرار گرفته اند، مقابل «وتر» که به معنای تک و تنها بودن است.

منظور از شفاعت در آیات و روایات همین معنی است، مقصود این است که ضعیف خود را کنار قوی قرار دهد، و با او ارتباط برقرار کند، با او همراه و همسو شود تا قوی وسیله گردد و دست او را بگیرد.

به عبارت دیگر: شفاعت واسطه شدن در رساندن نفع و دفع ضرر است نسبت به کسی که در کنار شفاعت کننده قرار گرفته و قابل و سزاوار شفاعت است.

بر این اساس، اعتقاد به شفاعت مقدمه خودسازی و وسیله اصلاح نفس است، امید به شفاعت باعث هم رنگ شدن شفاعت کننده، و همراه او رفتن است، انتظار شفاعت انسان را وادار می کند خود را بسازد و از شفاعت کننده پیروی نماید تا کنار او قرار گیرد. روح و فکر و اخلاقش همانند روح و فکر و اخلاق شفاعت کننده باشد، فاصله ای میان او و شفاعت کننده نباشد.

ص: 1042

و اگر فاصله ای وجود دارد سعی کند فاصله را برطرف و یا لااقل از آن بکاهد و در این صورت است که سزاوار و مستحق شفاعت است.

بنابراین کسی که با شفاعت کننده فاصله دارد، اعمال و اخلاقش برخلاف اعمال و اخلاق شفاعت کننده باشد، نباید توقع شفاعت داشته باشد. اگر خدا از او راضی و خشنود نباشد، نباید انتظار شفاعت داشته باشد، خداوند سبحان اخطار فرموده است: «وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ»(سوره انبیاء، آیه 28) «شفاعت نمی کنند مگر کسی را که خدا از او راضی باشد، پس کسی که با کارها و اخلاقش خشم خدا را فراهم کرده، سزاوار شفاعت نیست و نباید انتظار داشته باشد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس دوست دارد مشمول شفاعت گردد، باید خوشنودی خدا را جلب کند» «مَن سَرَّهُ أن يَنفَعَهُ شفاعُه اَلشَّافِعِينَ عِنْدَ اَللَّهِ فَلْيَطْلُبْ إِلَيَّ اَللَّهُ أَنْ يُرْضِيَ عَنْهُ» (روضه کافی، ج 8، ص 11).

خلاصه: نباید گمان کرد که شفاعت هیچ قید و شرطی ندارد، و هر شفاعت کننده ای می تواند از هر که خواست شفاعت کند، خداوند متعال فرموده است:

«مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ الاّ باذْنِه» (سوره بقره، آیه 225) «چه کسی می تواند جز با اذن خدا شفاعت کند)».

و نباید معتقد شد، کسی با ارتکاب ظلم و تجاوز به حقوق و اموال دیگران، مورد شفاعت قرار می گیرد.

خداوند سبحان اعلان کرده که« مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ»(سوره غافر، آیه 18) «برای ظالمین دوست و شفاعت کننده ای نخواهد بود».

جا ندارد کسی که هیچگونه ارتباطی با خدا برقرار نکرده و اهل نماز نیست

ص: 1043

یا آن را سبک می شمارد امید به شفاعت داشته باشد. خداوند سبحان فرموده است:«يَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (سوره مدثر، آیه 42) «از مجرمین می پرسند چه چیز شما را جهنمی کرد؟ گویند: اولین علت جهنمی شدن ما این بود که ما از نمازگزاران نبودیم».

و امام صادق علیه السلام فرمود: «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَنْ تَنَالَ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ» (بحار الانوار، ج 82، ص 236) «هرگز شافعت ما نمی رسد به کسی که نماز را سبک شمارد»

نیز گناه کار در صورتی که توبه نکرده و از گناه دست برنداشته، نباید توقع و انتظار شفاعت داشته باشد، خداوند متعال توبه و استغفار مجرمان را مقدمه شفاعت پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داده است.

«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا»(سوره نساء، آیه 64) «شفاعت پیامبر صلی الله علیه وآله پس از توبه و استغفار مجرم و گناه کار است».

همچنین خدا خبر داده که برادران حضرت یوسف علیه لسلام پس از پشیمانی و اقرار به گناه، از پدر تقاضای شفاعت و استغفار کردند. «قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ» (سوره یوسف، آیه 97)

و در این راستا از امام کاظم علیه السلام است که امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر نقل کرده که فرمود: «شَفَاعَتِي لِأَهْلِ اَلْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي » «شفاعت من، برای اهل کبائر امتم است». (راوی خبر گوید: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم چگونه برای مرتکبان کبائر شفاعت است، در حالی که خدا فرمود است: «وَلا يَشَفَّعونَ

ص: 1044

اِلا لِمَنِ اُرْتُضَيَ» و معلوم است که مرتکب گناه کبیره مرضی و مورد خشنودی خدا نیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: « هر فرد با ایمانی که مرتکب گناهی شود، طبعا [به مقتضای ایمانش پشیمان می شود، و پشیمانی از گناه توبه است، و کسی که توبه نکند مؤمن واقعی نیست و برای او شفاعت نخواهد بود.

زیرا عمل او ظلم است و خدا فرموده است : «ظالمان دوست و شفاعت کننده ای نخواهند داشت».«ما لِلظَّالِمِينَ مِن حَميمٍ وَلا شَفِيعٌ يُطَاعُ»(تفسیر برهان، ج 3، ص 57)

مؤلف: از آنچه بطور خلاصه نقل کردم معلوم شد دستیابی به شفاعت مقدماتی دارد و با خواندن یک بیت شعر و هیاهو به دست نمی آید.

پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: « تمسک و عمل به قرآن و هم زمان تمسک به عترت و اطاعت از آنان، مانع گمراهی است».

بنابراین لازم است شیعیان اولا این فرموده پیامبر صلی الله علیه وآله را مد نظر داشته باشند، ثانیا سعی کنند صفات و اخلاقی شیعه بودن را تحصیل نمایند و تنها به اسم شیعه بودن اکتفا نکنند. و پس از آن برای جبران قصورها و لغزشها و کمبود عبادات خود، متوسل شوند به اهل بیت علیهم السلام و بخواهند که در روز قیامت از آنان شفاعت کنند. انشاء الله.

خصومت شفاعت کنندگان

باید توجه داشته باشیم که روز قیامت شفعاء هرچند گروهی را شفاعت می کنند، ولی نسبت به گروهی دیگر خصومت و شکایت می کنند، پیامبران و اوصیاء آنها علیهم السلام از کسانی که به آنان ستم روا داشته و حق آنها را غصب نمودند شکایت می کنند. قرآن از افرادی که حرمت او را رعایت نکرده نسبت به آن کوتاهی

ص: 1045

نمودند شکایت می کند. ائمه معصومیت علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام از گروه بسیاری - اعم از مرد و زن شکایت می کنند. علما و شهدا از برخی افراد شکایت می کنند. حتی مساجدی که متروکه و در آنها عبادت نمی شود شکایت می کنند.

حتی پیامبر صلی الله علیه وآله در همین دنیا در آخرین ساعات عمر مبارکش از صحابه ای که گرد بسترش جمع بودند. روی برگرداند و به آنان فرمود: «از نزد من دور شوید».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز بارها از اصحابش گله و شکایت کرد و حتی به گروهی از آنها نفرین نمود. بنابراین ما هم باید مراقب باشیم و با کارها و اخلاق ناپسند خود دل امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف را به درد نیاورم. کاری نکنیم که آن حضرت از ما روی برگرداند و خدای ناکرده به ما نفرین کند، که گفته اند: «وَيْلٌ لِمَنْ كَانَ شُفَعَائُهُ خَصْمَائَةً». بیایم در فرصتهای مناسب دعای منسوب به حضرت حجة عجل الله تعالی فرج الشریف را بخوانیم و به محتوای آن عمل نماییم که در این صورت امید است مشمول دعای خیر آن حضرت قرار گیریم.

در روز الست بلی گفتی **امروزبه بستر لا خفتی

تاکی زمعارف عقلی دور **به زخارف عالم حس مغرور

از موطن اصل نیاری یاد **پیوسته به لهو و لعب دل شاد

نه اشک روان نه رخ زردی** الله الله توچه بی دردی

یک دم به خود آی و ببین چه کسی **به چه دل بسته ای به که همنفسی؟

ص: 1046


1- این داستان را بخاری در هفت جا از کتابش نقل کرده است، خلاصه آن چنین است که گروهی از اصحاب گرد بستر پیامبر صلی الله علیه وآله جمع بودند. پیامبر صلی الله عیه وآله فرمود کاغذ و قلم بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از من هرگز گمراه نشوید. عمر بن خطاب گفت: این مرد هذیان می گوید، کتاب خدا برای ما کافی است. در این موقع هیاهوی حاضران بلند شد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود برخیزید و از نزد من دور شوید...مشروح این داستان را در کتاب «روزهای مدینه) نقل کرده ام.

زین خواب گران بردار سری** میپرس زعالم دل خبری

زین رنج عظیم خلاصی جو **دستی به دعا بردار و بگو

یارب یارب به کریمی تو **به صفات کمال رحیمی تو

یارب به نبی و وصی و بتول** یارب به حق دو سبط رسول

یارب به عبادت زین العباد **به زهادت باقر علم و رشاد

یارب یارب به حق صادق **بحق موسی، بحق ناطق

یارب به رضاشه دین **آن ثامن و ضامن اهل یقین

یارب به تقی و مقاماتش **یارب به نقی و کراماتش

یارب به حسن شه بحر و بر** به هدایت مهدی دین پرور

کین بنده مجرم عاصی را **وین غرقه بحر معاصی را

از قید علایق جسمانی** از بند وساوس شیطانی

لطفی بنماو خلاصش کن** محرم به حریم خواصش کن

یارب یارب که بهایی را **این بیهده گرد هوایی را

که به لهو و لعب شده عمرش صرف** ناخوانده ز لوح وفایک حرف

زین غم برهان که گرفتارست **در دست هوی و هوس زارست

رحمی بنما به دل زارش **بگشابه کرم گره از کارش

تقدیر و تشکر

این کتاب، با این کیفیت، به فرموده جناب مستطاب حاج آقا سید علی اکبر شریفی (دام توفیقه)، مدیر و صاحب چاپخانه انتشارات آیین دانش، و با همکاری فرزند عزیزم، جناب مهندس، حاج آقاجواد عطائی (دام عزه)، تهیه و تنظیم و به چاپ رسید، که از آن دو بزرگوار کمال تشکر را دارم.

همچنین از تذکر و پیشنهاد خوانندگان گرامی استقبال نموده، سپاس گذارم.

وَالحُمدَلِلِهِ رَبَّ العالَمينَ وَالسَّلامُ عَلَينا وعَلِيَّ عِبَادِاللَّهِ الصَّالِحِينَ وَصَليَ اَللَّهُ عَلَيَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطّاهِرِين

تجدید چاپ با اصلاح و اضافات؛ ذی القعده 1437، مهر ماه 1395

ص: 1047

فهرست کتابهای منتشر شده مؤلف

1- سخنان نخبه در شرح دعای ندبه.

2- اسرار حج، شامل زیارات و ادعیه.

3- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع.

4- بلوغ دختران.

5- قربانی در کشتارگاههای فعلی منی.

6-تحقیقی دقیق درباره جمرات ورمی آنها. (این کتاب به عربی نیز ترجمه و منتشر شد).

7- نامه ای که نوشته نشد، یا: حدیث قلم و دوات.

8- جامع المسائل، در دو جلد 9- استفتائات حج و عمره 10۔ اعتکاف و احکام آن.

11- چرا چرا ؟ (چهار جلد)، شامل مناظرات در مکه و مدینه. (جلد اول به آذری ترجمه و چاپ شد و به زبان هندی نیز ترجمه و در شرف چاپ است).

12- بهترین انسان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله به ضمیمه مناظرات و توسل 13- پیدایش و عقاید شیعه دوازده امامی.

14- پاسخهای ما.

15- گریه بر امام حسین (علیه السلام)

16- حدیث ثقلین و سجده بر تربت و حصیر .

17- خمس و پاسخ برخی شبهات.

18- کیفیت نماز از دیدگاه شیعه و اهل سنت.

19- شش معصوم مدینه منوره.

20- مشعل زائر (زیارات و آثار مکه و مدینه)

21- پرتوی از زندگی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)

22- مسائلی از عمره مفرده

23- زندگانی و سیره چهارده معصوم (علیهم السلام)

24- صلوات و برکات، در آیات و روایات 25- آداب الأعمال.

ص: 1048

26- روزهای مدینه (شامل مناظرات، چرا چراها، توسل و معنای آن، و بهترین انسان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله ، از کتابهای معتبر اهل تسنن، و پاسخ برخی شبهات وهابی ها در باره خمس و سجده و غیر اینها).

27-غصه نخورید، در آیات و روایات

28- امام علی علیه السلام امیرالمؤمنین حقا.

29- حلیة الأعمال (همین کتاب).

30- و کتابهای دیگر که چکیده « چرا چرا»ها و «روزهای مدینه» است، و به نامهای گوناگون چاپ و منتشر شده است.

ضمن برخی از این کتابها در چندین نوبت تجدید چاپ و منتشر شده، والحمدلله.

آثار منتشر نشده مؤلف

1- محاضرات فی المسائل المستحدثه، تقریر ابحاث سیدنا الاستاذ الامام خمینی تست (که در تابستان 42 در بیت شریفشان بحث فرمودند).

2- تأدیب الصبیان.

3- جامع المسائل (جلد سوم)

4- محاضرات فی الفقه، تقریر ابحاث سیدنا الاستاذ آیة الله الگلپایگانی قدس سره ودیگران....

5- محاضرات فی أصول الفقه، تقریر ابحاث سیدنا الاستاذ آیة الله المحقق الداماد، و استاذنا شیخ الفقهاء آیه الله الأراکی قدس ره .

6- فروع فقهی مورد بحث و اختلاف.

7- مباحث استدلالی در اصول عقائد و مسأله جبر و اختیار.

8- محاضرات فی علم الرجال، تقریر ابحاث سیدنا الاستاذ آیه الله علامه فانی اصفهانی قدس سره .

9- آداب دعا و تلبیه.

10- استفتائات حج و عمرہ (مشروح)) 11- مناسک الحج مراجع.

12- مسائل کثیر الابتلا در عمره مفرده.

ص: 1049

نگاهی گذرا بر زندگی مؤلف

علی عطائی اصفهانی، متولد 1317، فرزند حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ عطاء الله عطائی قدس سره ، فرزند آیه الله حاج ملامحمود دهنوی قدس سره .

تحصیلات ابتدایی و سطح را در مدارس اصفهان گذراندم، و سال 1329، در تهران، در امتحان تصدیق مدرسی موفق شده و گواهی نامه علوم معقول و منقول دریافت کردم، و حدود دو سال در دانشکده علوم معقول و منقول شرکت کرده، سپس به قم منتقل و به دروس حوزوی پرداختم.

در سال 1361 از طرف شورای محترم مدیریت حوزه علمیه قم، مسئولیت اداره مدرسه علمیه امام خمینی و صدوق بزرگ و امام صادق علیه السلام بر عهده حقیر گذاشته شد و دوازده سال، در این مدارس، سالانه حدود 500 طلبه را اداره نمودم، و در خلال این مدت، در فرصتهای مناسب و ایام تعطیلی، از طرف شورای مدیریت، به منظور بررسی مدارس و آزمون طلاب حوزه های علمیه، به شهرستانها سفر کردم و تا پایان سال 1372 در همه زمینه ها با شورای محترم مدیریت همکاری کرده و سرانجام به خاطر ضعف مفرط، استعفا نمودم.

پس از آن در محضر مراجع عظام (کثرالله امثالهم) به تحقیق در مسائل فقهی و نوشتن کتابهای مورد نیاز پرداختم، و در موسم حج و عمره مفرده، در مدینه منوره و مکه معظمه، مستقر و پاسخگوی مسائل روحانیون محترم و زائران گرامی بودم.

ضمنا از ابتدا که مشغول تحصیل سطح شدم تا هم اکنون، در ایام تبلیغی، مسافرت نموده، و حتی سالهایی را که مسئول مدارس بودم، با همکاری معاون و برخی اساتید مدرسه، سفر تبلیغی را ترک نکردم، و هیچگاه سخن از بازنشستگی وعذرهای غیر موجه به میان نیاوردم، زیرا در اسلام بازنشستگی جایی ندارد و عذر غیر موجه پذیرفته نمی شود.

بنای حقیر نبود که این سطور را یادآور شوم، ولی برخی از آقایان اهل علم خواستند، لذا به طور خلاصه یادآور شدم.

ص: 1050

فهرست مطالب

طهارت و نظافت و اهمیت آنها...7

طهارت و نظافت و اهمیت آنها ...7

پاکی و نظافت حسن ذاتی و مراتبی دارند 11

طهارت و نظافت ... 12

وضو و فایده آن ... 15

کیفیت وضو گرفتن ... 16

اختلاف میان اهل تسنن در مسح پاها...20

آداب وضو و مسواک ... 21

آداب مستحبه وضو ...23

مواردی که وضو مستحب است...27

آیات قرآن و اسماء متبرکه ... 30

غسل ... 31

علت غسل جنابت ... 31

غسلهای مستحب ...35

غسل جمعه ... 36

سایر غسل های زمانی ...38

وسواس و راه علاج ... 41

وسواس و اسراف در مصرف آب ...43

حمام و آداب آن ...48

آداب هنگام داخل شدن حمام ... 51

ازاله موی بینی و شارب و گرفتن ناخن ... 56

موسی سر را بتراشید یا شانه کنید ...58

محاسن را بگذارید ... 60

حد ریش و آداب آن: ...62

عطر و گل و بوی خوش ...67

سنت روغن به بدن مالیدن ...69

لباس و نقش آن در زندگی ...70

پوشیدن لباس فاخر...72

آداب تهیه لباس و شرایط آن ...73

مستحبات لباس ...78

مکروهات لباس ...80

عمامه و آداب آن... 82

کفش و آداب آن ...83

اهداء و پوشاندن لباس ...86

بهترین لباسها ...88

انگشتر و آداب آن...88

ده سنت ابراهیمی ...91

نماز...92

اهمیت نماز ...92

فضیلت نماز اول وقت ... 97

روایات در فضیلت نماز اول وقت ... 98

نماز در سه وقت یا پنج وقت؟ ...105

توجه خاص به نظافت و پاکیزگی لباس و بدن مذمت تأخیر و سبک شمردن نماز ...108

عقوبت و سرانجام تارک الصلاة ... 113

آداب نماز ... 117

استحباب ستر عورت و کراهت ترک آن مطلقا آداب نماز ... 117

مکان نماز ... 121

اذان و اقامه ... 123

شهادت به ولایت در اذان و غیره ... 127

نظر فقهاء و محدثان در باره شهادت به

ص: 1051

ولایت ... 132

بدعت و تشریع و رجاء ... 134

آدابی که موجب کمال نماز است ... 137

آداب قبل از دخول در نماز ... 140

مسائل مربوط به تکبیرات افتتاحیه ... 142

نیت نماز و تکبیرة الإحرام ... 143

مستحبات حال قیام و قرائت ... 144

خشوع و خضوع در حال نماز ... 146

آداب رکعت سوم و چهارم: .... 152

رکوع .... 153

سجود ... 154

تشهد ... 159

سلام نماز ...161

قنوت ... 163

تعقیبات نماز ... 165

موانع قبولی نماز ... 168

آدابی که موجب زیادتی ثواب نماز شکست معارضین و اعتراف آنها به شکست معارضین و اعتراف آنها به می شود ...176

نماز جماعت و اهمیت آن ... 177

فضیلت نماز جماعت ... 179

جماعت ... 182

آثار و برکات نماز جماعت ... 184

مستحبات نماز جمعه و جماعت ... 185

جماعت ... 189

گناهان کبیره ... 189

امر به معروف و نهی از منکر ... 212

منکر ... 215

برخی معروف ها در ضمن چند روایت ... 216

برخی منکرها در ضمن چند روایت ... 218

نافله ها و اوقات آنها ... 219

مستحبات نمازهای نافله ...221

دعا به چهل مؤمن در نماز شب .... 222

گناه، انسان را از نماز شب محروم

می کند ... 227

نماز غفیله ... 229

نماز امام زمان عج ... 230

نماز جعفر طیار و کیفیت آن ... 233

نماز روز اول ماه ...236

نماز اعرابی ...237

احکام خاص نوافل ...240

نماز تراویح و پیدایش آن ...243

قرآن ... 249

معجزه پیامبران .... 249

قران معجزه باقیه پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم) .... 250

عجز...253

تلاوت قرآن و تعلیم آن ... 256

آداب تلاوت قرآن ... 274

نماز جماعت را با عالم بخوانید و مذمت ترک سجده واجب قرآن ... سجده واجب قرآن...277

دعاهای قبل از تلاوت ... 278

دعاهای بعد از خواندن قرآن ... 280

فضائل و برکات برخی آیات ... 282

عدالت و لزوم احراز عدالت امام فضائل و برکات برخی سوره ها ... 290

صلوات وبرکات آن ...302

صلوات و برکات آن ... 302

صلوات بر یکایک چهارده معصوم ع ...314

برخی شرایط امر به معروف و نهی از منکر صلوات بر پیامبر اکرم : ... 314

صلوات بر پیامبران و بر ملائکه بعد ازصلوات بر محمد ...319

ص: 1052

جعفری ... 320

بفرستید ... 321

صلوات ضراب اصفهانی ...323

صلوات در موارد متفرقه ... 326

بهره بری از صلوات بدون شرط نیست ... 344

سازیم ... 350

دعا ... 354

دعا ... 354

آهسته و آرام دعا بخوانید... 356

افضل دعاها، دعای پنهانی و آرام است... 358

حرام ... 361

مقدم داشتن دیگران در دعا ...367

چرا برخی دعاها مستجاب نمی شود؟ ...369

شرایط استجابت دعا ... 372

موانع استجابت دعا ... 374

پرسش از حدیث کساء ... 376

دعا مقدمه خودسازی است ... 379

آداب دعا و مقدمات آن ... 380

تأخیر اجابت دعا ... 387

توسل و معنای آن ... 389

توسل و معنای آن ...389

بخاری ... 398

ذکر خدا و اهمیت آن ... 406

ذکر خدا و اهمیت آن ... 406

مهمترین ذکرها ...411

پیامدهای سخت غفلت از یاد خدا ... 415

صلوات مخصوص بر موسی بن گناه با انسان چه می کند! ...417

روزه ...420

در شب و روز جمعه بسیار صلوات روزه ... 420

ادب روزه دار ... 422

آداب شب اول ماه مبارک رمضان ... 424

خطبه پیامبر اکرم ... 425

ادب و آداب روزه دار ... 433

موانع بهره مند شدن از صلوات را برطرف آنچه برای روزه دار مستحب است ......451

آنچه برای روزه دار مکروه است ... 457

دعاهای بعد از نمازهای واجب ... 458

دعاهای هر روز ماه رمضان... 461

دعاهای هر شب ماه رمضان ... 465

آداب سحرهای ماه رمضان ... 466

دعا مستحب، تضییع حقوق دیگران دهم ماه رمضان وفات حضرت خدیجه ع ... 469

وفات حضرت خدیجه ... 474

اعمال شب نوزدهم ... 475

اعمال شب بیست و یکم... 477

اعمال شب بیست و سوم رمضان ... 478

اعمال شب و روز عید فطر ... 481

روزه های مستحبی ... 486

اعتکاف ...489

اعتکاف ... 489

داستان ام داود ... 498

کیفیت عمل ام داوود ...501

روایات دال بر حیات پس از مرگ از صحیح سفر ...503

سفر ...503

استخاره ...506

آداب سفر ...510

فوائد و برکات صدقه ...512

متفرقات سفر ...517

ص: 1053

زیارت ...533

آداب زیارت ... 534

زیارات ... 540

زیارت حضرت سیدالشهدا ... 564

تشرف به سرداب غیبت ... 574

زیارت معصومین و از راه دور ... 577

هفته ... 580

زیارت پیامبر و در روز شنبه ... 581

شنبه ...582

یکشنبه ... 583

زیارت امام حسن طلا در روز دوشنبه.. 583

زیارت امام حسین در روز دوشنبه.. 583

صادق لا روز سه شنبه ... 584

چهارشنبه ... 584

پنجشنبه ... 585

زیارت امام زمان در روز جمعه .... 585

فاطمه معصومه لیلا در شهر مقدس قم...586

زیارت سایر امامزادگان و علما ... 591

سلام: سنت اسلام ... 593

سلام: سنت اسلام ...593

دید و بازدید ... 605

دید و بازدید ...605

آداب مجالس ...611

کسب و کار ... 617

کسب و کار ...617

آداب کسب و کار... 623

انواع و اقسام کارها ... 626

مستحبات و مکروهات کسب و کار ... 636

اموری که موجب وسعت رزق می شود ...640

موجبات فقر و گرفتاری .... 644

زیارت پیامبر و ائمه در ایام ازدواج ...648

ازدواج ... 648

آداب اولیه ازدواج ... 655

زیارت امیرالمؤمنین در روز یک مشورت و استخاره ... 656

صفات مرد و زن شایسته در آیات و زیارت حضرت زهراء طلا در روز روایات ...661

جهیزیه و آداب مراسم عروسی ... 669

آداب زن و شوهر در زندگی... 676

آداب همسرداری مردان ... 683

زیارت امام سجاد و امام باقر و امام فرزند برترین نعمت خدا ... 689

دوران جنین و صورت بندی آن در رحم ...695

زیارت امام موسی بن جعفر و امام رضا و امام آداب ولادت ... 699

محمد تقی و امام علی التقی طلا در روز عقیقه و آداب آن ... 702

محبت و احترام به فرزند .... 704

زیارت امام حسن عسکری که در روز نوازش ایتام و توجه به آنها ... 707

حقوق فرزند بر پدر ... 710

بهترین شیوه تربیت و تأدیب ... 714

وظیفه فرزند نسبت به پدر و مادر ... 716

عقوق پدر و مادر و پی آمد سخت آن ... 725

اعظم بودن حق پدر و تقدم او بر مادر.. 728

آنچه موهم برتر بودن حق مادر بر پدر است و پاسخ آن ... 734

احسان و دوستی با فامیل و ارحام ... 740

آداب خوردن و آشامیدن ...741

آداب مستحبه و مکروهه غذا خوردن... 752

ص: 1054

خواب و آداب آن ... 759

فضیلت وعظ و موعظه و آداب توبه و حقیقت آن ...869

فضیلت وعظ و موعظه و آداب آن... 769

شرایط و آداب واعظ ... 779

داستان عروسی قاسم صحت ندارد ... 787

ارزش بسیار بالای مجلس موعظه ...793

خیر دنیا و آخرت با علم و عالم است ...797

کمالاتی که خدا به پیامبربه آموخت ...807

روایات ... 812

اکرم ... 818

(علیه السلام) ... 822

آموخت ... 823

علیه السلام ...843

امیرالمؤمنین علیه السلام ... 846

راهنمای کمالات بر درهای بهشت ... 847

راهنمایی کمال در بیان امام سجاد(علیه السلام)...849

السلام ... 851

آموخت ... 852

صادق (علیه السلام) ... 856

عسکری (علیه السلام) ... 867

توبه و حقیقت آن ... 869

توبه نصوح، توبه خالص ...871

توبه باید متناسب با گناه باشد ... 876

آداب توبه ... 877

توبه کامل در کلام امام علی علیه السلام : ..... 885

داستان برخی افراد که موفق به توبه کامل شدند ... 886

سیره و کمالات پیامبر اکرم در گناه شایع زمان ما و راه فرار ... 910

ارزش صحت و آداب مستحبه خلاصه ای از کمالات دیگر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بیمار ... 911

اهمیت و ارزش صحت ... 911

کمالات پیامبران در کلام امیر مؤمنان درخواست شفا از قرآن... 914

فلسفه بیماری و آثار معنوی آن ...915

کمالاتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) آداب و وظایف بیمار ... 917

عیادت از بیماران ... 927

کمالاتی که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و به ابوذر آموخت ... 834 آداب عیادت ... 928

کمالات متقین در کلام امام المتقین آداب مربوط به اموات ...931

محضر ... 931

راهنمای کمال برای عموم در بیان قریب و قریب تر، عجیب و عجیب تر ... 933

وظیفه اطرافیان محتضر ... 934

سکرات موت و سختی جان دادن .... 936

آنچه مردن را آسان می کند ...941

نشان شیعه در بیان امام محمد باقر علیه آداب مستحبه بعد از مرگ .... 947

غسل میت و کیفیت آن ... 949

کمالاتی که امام صادقی به عنوان بصری مستحبات غسل میت .... 950

مکروهات غسل میت ... 952

اسباب فزونی یا نقص کمال، در بیان امام حنوط و مستحبات آن ...953

کفن و مستحبات آن ...953

کمالات شیعه در بیان امام حسن(علیه السلام) مکروهات کفن ... 958

ص: 1055

مؤمن بعد از فوت هم محترم است ... 959

نماز میت و کیفیت آن ... 960

مستحبات نماز میت ... 962

تشییع جنازه و فضیلت آن ...963

مستحبات تشییع جنازه ...968

مکروهات تشییع ... 970

دفن میت ... 971

مستحبات دفن ... 972

مکروهات دفن ...978

مستحبات بعد از دفن ...980

بردن اموات به مشاهد مشرفه ...989

نماز وحشت ...993

زیارت اموات ...994

فایده زیارت اهل قبور .... 995

سخنان حضرت امیر علیه السلام هنگام زیارت اهل قبور...996

مستحبات زیارت اموات ... 997

برای نفع رساندن به اموات چه کنیم؟ ...1001

عالم برزخ ... 1005

محاکمه عمومی در صحرای محشر ... 1014

برای نجات خود چه کنیم؟ ... 1016

نشانه ایمان و صفات مؤمن ... 1017

تقوا بهترین توشه آخرتست... 1024

ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام : ...1025

عمل صالح و شایسته ... 1026

از این صفات پرهیز کنیم ...1040

شفاعت...1042

خصومت شفاعت کنندگان ...1045

فهرست کتابهای منتشر شده مؤلف ... 1048

آثار منتشر نشده مؤلف ... 1049

نگاهی گذرا بر زندگی مؤلف ... 1050

ص: 1056

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109