حکمت نامه عیسی بن مریم علیهماالسلام فارسی - عربی

مشخصات کتاب

سرشناسه : محمدی ری شهری، محمد، 1325-1401.

عنوان و نام پديدآور : حکمت نامه عیسی بن مریم علیهماالسلام فارسی - عربی/ محمدی ری شهری، با همکاری مجتبی فرجی؛ ترجمه حمیدرضا شیخی.

مشخصات نشر : قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، 1392.

مشخصات ظاهری : 299 ص.

شابک : 120000 ریال 978-964-493-652-4 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : عربی - فارسی.

يادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : کتابنامه: ص.[301] - 312 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : عیسی مسیح

موضوع : عیسی مسیح در قرآن

اندرزنامه ها

احادیث شیعه -- قرن 14

شناسه افزوده : فرجی، مجتبی، 1346 -

شناسه افزوده : شیخی، حمیدرضا، 1337 -، مترجم

رده بندی کنگره : BP104 /ع9 م26 1392

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 3048088

اطلاعات رکورد کتابشناسی : ركورد كامل

ص: 1

اشاره

ص: 2

حکمت نامه عیسی بن مریم علیهماالسلام فارسی - عربی

محمدی ری شهری

با همکاری مجتبی فرجی

ترجمه حمیدرضا شیخی.

ص: 3

ص: 4

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 5

ص: 6

پيش گفتار

اشاره

«وَ لَمّا جاءَ عِيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ .

و هنگامى كه عيسى دلايل روشن آورد،گفت:

به راستى من براى شما حكمت آورده ام». (1)

واژۀ«حكمت»در لغت،از ريشۀ«حُكم»گرفته شده است و«حُكم»به معناى«منع» است؛زيرا حُكم و داورىِ عادلانه،مانع ظلم مى شود.دهنۀ اسب و ديگر چارپايان نيز در عربى،«حَكَمة»ناميده مى شود؛چرا كه مهاركنندۀ حيوان است و علم،در عربى،«حكمت»ناميده شده است؛چرا كه از جهلِ عالِم،جلوگيرى مى كند. (2)

همچنين بر هر چيز نفوذناپذيرى،صفت«مُحكَم»اطلاق مى گردد. (3)

آلوسى در تفسير روح المعانى ،در تبيين واژۀ«حكمت»،از كتاب البحر جاحظ، چنين نقل مى كند:

دانشمندان،در معناى اين كلمه،بيست و نُه قول دارند كه برخى از آنها به هم نزديك اند.پاره اى از عالمان،بيشترِ اين معانى را اصطلاحى مى دانند كه قائل به آنها،به مصداق مهمّ«حكمت»بسنده كرده و همان را در معناى آن آورده است، وگرنه در اصل،«حكمت»از مصدر«اِحكام»است كه به معناى استوارى در علم و گفتار و كردار يا همۀ اينهاست. (4)

ص: 7


1- .زخرف:آيۀ 63.
2- .ر.ك:معجم مقاييس اللّغة:مادّۀ«حكم».
3- .در الصحاح (ج 5 ص 1902) آمده است:«أحكَمتُ شَيئاً فَاُحكِمَ»چيزى را استوار كردم و آن هم استوار شد؛يعنى پابرجا و محكم شد.
4- .روح المعانى:ج 3 ص 41.

بنا بر اين،از منظر واژه شناسى،كلمۀ«حكمت»،حاكى از نوعى استوارى و اتقان است و در توصيف هر چيز استوار و نفوذناپذير،اعم از مادّى يا معنوى،استفاده مى گردد.

حكمت،در قرآن و حديث

واژۀ«حكمت»،بيست بار در قرآن كريم آمده است و خداوند متعال،در اين كتاب آسمانى،91 بار،خود را با صفت«حكيم»ستوده است. (1)

تأمّل در موارد كاربرد اين واژه در متون اسلامى،نشان مى دهد كه حكمت،از نگاه قرآن و حديث،عبارت است از:«مقدّماتِ استوار علمى و عملى و روانى،براى نيل به مقصد والاى انسانيّت»و آنچه احاديث اسلامى در تفسير«حكمت»آورده اند،در واقع،مصداقى از مصاديق اين تعريف كلّى است.

اقسام حكمت

اشاره

بر پايۀ آنچه در تعريف كلّى ذكر كرديم،حكمت از نگاه قرآن و حديث،به سه نوع تقسيم مى شود:حكمت علمى،حكمت عملى و حكمت حقيقى.گفتنى است كه اين تقسيم بندى و نام گذارى،بر اساس تأمّل در كاربردهاى واژۀ حكمت در قرآن و احاديث اسلامى است.

حكمت هاى علمى و عملى و حقيقى،هر يك به منزلۀ پلّه هاى نردبان استوارى هستند كه انسان با بهره گيرى از آنها،به قلّۀ كمال انسانيّت،صعود مى كند.جالب توجّه است كه بدانيم پلّۀ اوّل اين نردبان (حكمت علمى) را فرستادگان خداوند متعال،بنا نهاده اند.پلّۀ دوم (حكمت عملى) را انسان،خود بايد بسازد و پس از ساخته شدن آن،آخرين پلّۀ جهش به مقام انسان كامل (يعنى حكمت حقيقى) را

ص: 8


1- .در قرآن،صفت«حكيم»،36 بار همراه با صفت«عليم»،47 بار همراه با صفت«عزيز»،چهار بار همراه با صفت«خبير»و يك بار همراه هر يك از صفات«توّاب»،«حميد»،«علىّ»و«واسع»آمده است.

خداوند متعال،آماده مى سازد.

اينك،توضيح كوتاهى در بارۀ اين سه گونۀ حكمت:

1.حكمت علمى

مقصود از حكمت علمى،هر گونه دانستنى يا معرفتى است كه براى صعود به مقام انسان كامل،ضرورى است.به سخن ديگر،هم دانش مربوط به عقايد،«حكمت» است،هم دانش مربوط به اخلاق،و هم دانش مربوط به اعمال.از اين روست كه قرآن كريم،پس از ارائۀ ره نمودهاى گوناگون در عرصه هاى اعتقادى و اخلاقى و عملى،همۀ آنها را حكمت مى نامد و مى فرمايد:

«ذلِكَ مِمّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ. (1)

اين [ سفارش ها ] از حكمت هايى است كه پروردگارت به تو وحى كرده است».

اين مفهوم از حكمت،نخستين فلسفۀ بعثت انبياى الهى است.قرآن كريم،در آيات متعدّدى،بر اين مطلب،تأكيد كرده است،از جمله در اين آيه:

«لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا ْ مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ. (2)

بى گمان،[ خدا] بر مؤمنان در بر انگيختن فرستاده اى از ميان خود ايشان، منّت نهاده است،كه آياتش را برايشان مى خواند و آنها را پاكيزه مى گرداند و به ايشان،كتاب و حكمت مى آموزد،هر چند پيش از آن،در گم راهىِ آشكارى بودند».

ص: 9


1- .اسرا:آيۀ 39.
2- .آل عمران:آيۀ 164.نيز،ر.ك:بقره:آيۀ 129 و151،جمعه:آيۀ 2.

2.حكمت عملى

حكمت عملى،برنامۀ عملىِ رسيدن به مرتبۀ انسان كامل است.از نگاه قرآن و احاديث،هم دانش و هم عملى كه مقدّمۀ تكامل انسان اند،«حكمت»ناميده مى شوند،با اين تفاوت كه دانش،پلّۀ نخست تكامل،و عمل،پلّۀ دوم آن است.

احاديثى كه حكمت را به فرمانبرى از خداوند متعال،مدارا با مردم،دورى از گناهان، و اجتناب از نيرنگْ تفسير كرده اند،به اين نوع از حكمت،اشاره دارند. (1)

3.حكمت حقيقى

حكمت حقيقى،نورانيّت و بصيرتى است كه در نتيجۀ به كار بستنِ حكمت عملى در زندگى،براى انسان،حاصل مى گردد.در واقع،حكمت علمى،مقدّمۀ حكمت عملى،و حكمت عملى،سرآغاز حكمتِ حقيقى است و تا انسان بدين پايه از حكمت نرسيده است،حكيمِ حقيقى نيست،هر چند بزرگ ترين استاد حكمت باشد.

حكمت حقيقى،در واقع،همان جوهر دانش و نورِ دانش و دانشِ نور است.از اين رو،خواصّ دانش حقيقى و آثارش،بر آن،مترتّب مى گردد،كه از مهم ترينِ آنها بيم از خداوند متعال است:

«إِنَّما يَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ. (2)

از بندگان خدا،تنها دانايان اند كه از او بيم دارند».

در كلام پيامبر خدا،حكمت حقيقى،عيناً بر اين اثر،منطبق شده است،آن جا كه مى فرمايد:

ص: 10


1- .ر.ك:دانش نامۀ عقايد اسلامى:ج2،ص353 (معرفت شناسى/بخش پنجم/فصل يكم:معناى حكمت).
2- .فاطر:آيۀ 28.

خَشيَةُ اللّهِ رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ. (1)

بيم از خداوند عز و جل،اساس هر حكمتى است.

حكمت حقيقى،جاذبه اى عقلانى بر ضدّ كشش هاى نفسانى است (2)

كه هر اندازه در جان انسانْ قوّت يابد،به همان اندازه،تمايلات نفسانى در او ضعيف مى شوند، (3)

تا آن جا كه كاملاً از بين مى روند. (4)

در اين حال است كه عقل به طور كامل،زنده مى گردد (5)

و ادارۀ انسان را به دست مى گيرد و از آن پس،زمينه اى براى انجام دادن كارهاى ناشايست،در وجود انسان،باقى نمى مانَد.در نتيجه،حكمت،با عصمت، همراه مى گردد (6)

و در نهايت،همۀ ويژگى هاى حكيم و عالِم حقيقى،براى آدمى حاصل مى گردد و در بالاترين مراتب علم و حكمت،به والاترين درجات خودشناسى،خداشناسى،امامت و رهبرى دست مى يابد.

سرآمد حكيمان

پيامبران الهى،سرآمد حكيمانى هستند كه به قلّه هاى حكمت علمى،عملى و حقيقى دست يافته اند،و از جانب خداوند سبحان،مأمور آموختن علم و حكمت به جامعۀ بشر شده اند.

ص: 11


1- .حلية الأولياء:ج 2 ص 386،مسند الشهاب:ج 1 ص 59 ح 41.
2- .اشاره است به روايتى از امام صادق عليه السلام:«الحكمة ضدّ الهوى؛حكمت،ضدّ هوس است»(الخصال:ص591 ح 13).
3- .اشاره است به حديثى از امام على عليه السلام:«كلّما قويت الحكمة ضعفت الشهوة؛هر گاه حكمت نيرومندگردد،خواسته هاى نفسانى ضعيف مى شوند»(غرر الحكم:ح 7205 ).
4- .اشاره است به حديثى از امام على عليه السلام در وصف مؤمن:«ميتة شهوته؛خواسته هاى نفسش مُرده اند»(نهج البلاغة:خطبۀ 193).
5- .اشاره است به حديثى از امام على عليه السلام در وصف سالك إلى اللّه:«قد أحيا عقلَه وأمات نفسَه؛خِردش رازنده كرده و نفسش را ميرانده است»(عيون الحكم والمواعظ:ص 366).
6- .ر.ك:دانش نامۀ عقايد اسلامى:ج2 ص381 (معرفت شناسى/بخش پنجم/فصل سوم:آثار حكمت/عصمت).

بر اين اساس،شناخت پيامبران و آموزه هاى آنان براى بشر هميشه لازم و ره گشا بوده است و البته در دنياى معاصر،ضرورتى مضاعف پيدا كرده است؛چرا كه بالا رفتن سطح آگاهى و فرهنگ بشر و آسان شدن دسترسى به منابع و آثار-كه از ويژگى هاى دوران معاصر است-،بستر مناسب را براى چنين پيشرفتى فراهم ساخته است.

انديشۀ تدوين حكمت نامه ها

اشاره

فكر تدوين حكمت نامه هايى به نام پيشوايان (انبيا،امامان و حكيمان الهى) و برگرفته از آموزه هاى آنان،با توجه به دو ضرورت زير،شكل گرفت:

1.ضرورت اتّحاد جبهۀ ايمان،در برابر كفر و دنياپرستى

در دوران معاصر،ظهور مادّيگرى و دين زدايى و سيطرۀ اين انديشه بر بخش هاى وسيعى از جهان،در كنار دستيابى بشر به دانش هاى تجربى و كشف پاره اى از زواياى مجهول و پنهان هستى،همراه با قدرت شگرف تكنولوژى (فنّاورى)،آدميان را به طغيان واداشت و آنان را غرق در دنياپرستى كرد و شايد به نظر آيد كه ديندارى به سستى گراييد.

كُرنش در برابر علوم تجربى و تكنولوژى و رهاوردهاى آنها از يك سو و خشونت هاى پاره اى از دينداران و نهادهاى وابسته به دين در قرون وسطا از سوى ديگر،جبهۀ كفر (به معانى وسيع و لايه هاى مختلف آن) و دنياپرستى را گسترده و به هم پيوسته كرد و هجوم بر ديندارى و معنويت را افزايش داد.

براى رويارويى با اين جبهۀ كفر و دنياپرستى،تقويت جبهۀ متّحد ايمان و ديندارى ضرورى است.دينداران حقيقى و پيروان راستين اديان آسمانى و پيامبران الهى،از يك سو بايد تلاش كنند كه آموزه هاى راستين و بى پيرايۀ پيامبران الهى را عرضه دارند و آنها را به دور از خرافه ها و تعصّب هاى نابه جا بگسترانند،و از ديگر

ص: 12

سو،گام هايى را براى نزديك شدن به يكديگر بردارند تا بتوانند بر كفر و دنياپرستى مُدرن،فائق آيند.

قرآن كريم،پيروان اديان را به تشكيل اين جبهۀ متّحد،فراخوانده است:

«قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ. (1)

بگو:اى اهل كتاب! بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است (پيامبران و كتاب هاى آسمانى بر آن متّفق اند)،گِرد آييم و آن،اين كه:جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و برخى از ما برخى را به جاى خداى يكتا به خدايى نگيرد».

و البته اين درخواست،ناشى از آن است كه اديان الهى،از يك منبعْ سرچشمه مى گيرند و داراى مبانى،اصول و هويت مشترك اند كه در سير بعثت ها،تكامل يافته اند.

استخراج و عرضۀ آموزه هاى مشترك اديان آسمانى كه عبارت اند از:تلاش جهت شناخت صحيح حقايق هستى،تأكيد بر توحيد و پرستش خداى يكتا،پرهيز از پيروى خدايان موهوم،تعهّد به ارزش هاى اخلاقى و عملى (بويژه رعايت حقوق انسان ها،عدالت اجتماعى و مبارزه با جهل،ظلم و فقر) مى تواند به تشكيل كانون يا هستۀ مركزى براى جبهۀ خداپرستان و دينداران،كمك كند.

2.ضرورت تأسّى به پيامبران الهى

براى عينيّت بخشى به آموزه هاى دينى،معرّفى پيامبران الهى به عنوان اسوه ها و الگوهاى زندگى،ضرورى است.پيامبران الهى،شخصيت هاى محبوب بشرند،تا

ص: 13


1- .آل عمران:آيۀ 64.

جايى كه هيچ انسان حق جويى با آنها ستيز ندارد؛بلكه جان فشانى و از خود گذشتگى پيامبران براى نجات بشر،در كنار آموزه هاى بلند معنوى و انسانى و نيز وارستگى هاى فردى آنها،از آنان چهره هايى ماندگار و محبوب ساخته است.اينها، ابعاد چندگانه اى هستند كه مى توان آنها را در زندگى تمامى پيامبران يافت.

به عنوان نمونه:ابراهيم با نمرود مى ستيزد، (1)

بر بتان مى خروشد، (2)

آوارگى اهل و عيال (3)

و افتادن در آتش را به جان مى خرد (4)

و براى امنيّت و آرامش شهرها خدا را مى خواند (5)

و با اين همه،بردبار و به درگاه الهى خاضع است. (6)

موسى عليه السلام براى نجات بنى اسرائيل،با فرعون و اطرافيان ثروتمندش درگير (7)

و آواره مى شود (8)

و تمام همّت و سَعيَش رهاندن مردم از بندگى و بردگى غير خداست. (9)

و عيسى عليه السلام با مهربانى و لطف،به بيمارانْ خدمت مى كند (10)

و مورد هجوم مخالفانى قرار مى گيرد كه قصد كشتن او را دارند. (11)

و محمد صلى الله عليه و آله با خُلق عظيم (12)

و حرص فراوان،براى هدايت انسان و كاستن از رنج هاى او (13)

و گسستن غُل و زنجيرهاى درونى و بيرونى از جامعۀ بشر،8.

ص: 14


1- .ر.ك:بقره:آيۀ 258.
2- .ر.ك:انبيا:آيۀ 52 و 57-58.
3- .ر.ك:ابراهيم:آيۀ 37.
4- .ر.ك:انبيا:آيۀ 68 و 69.
5- .ر.ك:بقره:آيۀ 126.
6- .ر.ك:هود:آيۀ 75.
7- .ر.ك:يونس:آيۀ 75؛قصص:آيۀ 20.
8- .ر.ك:قصص:آيۀ 21.
9- .ر.ك:شعرا:آيۀ 22.
10- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 49.
11- .ر.ك:نساء:آيۀ 157.
12- .ر.ك:قلم:آيۀ 4؛آل عمران:آيۀ 159.
13- .ر.ك:توبه:آيۀ 128.

تلاش مى كند. (1)

سرگذشت پيامبران،تاريخِ مبارزه با جهل،ستم و فقر است؛تاريخِ حفظ حقوق و كرامت انسان هاست؛تاريخِ اخلاق و انسانيت است؛تاريخ معنويت و روحانيت است...و خلاصه،تاريخى است كه بيان آن براى بشر امروز،بارقه هاى اميد و مقاومت را در وى زنده مى كند.

عيسى عليه السلام،از پيامبران بزرگ الهى

يكى از انبياى برجستۀ الهى كه خداوند در قرآن كريم،بارها و بارها به زندگى و رفتارش اشاره مى كند و در دنياى كنونى نيز از انبيايى است كه بيشترين پيرو را دارند، عيسى عليه السلام است.

تبيين نگاه قرآن،پيامبر اسلام و امامان اهل بيت عليهم السلام به عيسى مسيح،مى تواند به تعامل مسيحيان و مسلمانان كمك كند.از اين رو در اين جا،اشاره وار،نگاه قرآن كريم به عيسى عليه السلام را گزارش مى كنيم:

عيسى عليه السلام بندۀ خدا و پيامبر او بود، (2)

كه به سوى بنى اسرائيل فرستاده شد (3)

و يكى از پنج پيامبر اولو العزم (صاحب شريعت و كتاب) (4)

شمرده مى شود و كتابش انجيل است. (5)

خداوند،عيسى عليه السلام را«مسيح»ناميد، (6)

كه«كلمۀ خدا»و«روحى از او»است (7)

و

ص: 15


1- .ر.ك:اعراف:آيۀ 157.
2- .ر.ك:مريم:آيۀ 30.
3- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 49.
4- .ر.ك:احزاب:آيۀ 7؛شورا:آيۀ 13.
5- .ر.ك:مائده:آيۀ 46.
6- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 45.
7- .ر.ك:نساء:آيۀ 171.

امام (1)

و از گواهان بر اعمال (2)

است؛به آمدن محمد،رسول خدا صلى الله عليه و آله،بشارت داده است؛ (3)

در دنيا و آخرت،آبرومند و از مقرّبان است؛ (4)

مصطفى (5)

و برگزيده و از صالحان است؛ (6)

هر جا بود،با بركت بود،و پاك و پاكيزه،و نشانه اى براى مردم و رحمتى از جانب خدا،و نسبت به مادرش نيك رفتار،و از هر گونه آفتى مصون و محفوظ بود (7)

و از كسانى بود كه خداوند به آنها كتاب و حكمت آموخت. (8)

اين ويژگى ها،در واقع،مقامات و فضايل برجسته اى است كه خداوند،عيسى عليه السلام را با آنها توصيف كرده و قدر و منزلت او را نشان داده است.اين صفات،دو دسته اند:

يك دسته اكتسابى اند،مانند عبوديّت و قُرب به حق،و دستۀ ديگر،موهبتى الهى شمرده مى شوند.

از سوى ديگر،قرآن،عيسى عليه السلام را از زبان خودش چنين معرفى مى كند:

«وَ إِذْ قالَ اللّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ * إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. (9)8.

ص: 16


1- .ر.ك:احزاب:آيۀ 7.
2- .ر.ك:نساء:آيۀ 159؛مائده:آيۀ 117.
3- .ر.ك:صف:آيۀ 6.
4- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 45.
5- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 33.
6- .ر.ك:انعام:آيۀ 85-87.
7- .ر.ك:مريم:آيۀ 19-33.
8- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 48.
9- .مائده:آيۀ 116-118.

و آن گاه كه خداوند به عيسى بن مريم گفت:«آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را به عنوان دو خدا به جاى اللّه به خدايى بگيريد؟»او گفت:پاك خدايا ! مرا نسزد كه آنچه سزاوار من نيست،بگويم.اگر اين را گفته بودم،تو خود،آن را مى دانستى.تو آنچه را در نهان من است،مى دانى و من آنچه را در ذات توست،نمى دانم و به راستى كه تويى داناى نهان ها.من به آنها نگفتم مگر آنچه مرا فرمان دادى،كه خداى را-كه مالك و مدبّر من و شماست-بپرستيد، و تا در ميان آنها به سر مى برم،بر آنان گواه و نگاهبان باشم و چون مرا از ميان ايشان بر گرفتى،تو خود بر آنان نگاهبان باشى و تو بر هر چيزى گواهى.اگر عذابشان كنى،بندگان تو اند و اگر آنان را ببخشايى،باز هم تويى كه تواناى بى همتا و داناى باحكمتى».

همچنين قرآن در آيات متعدّدى،مريم عليها السلام مادر عيسى عليه السلام،را چنين معرّفى كرده است:مادر عيسى،مريم دختر عِمران بود.هنگامى كه مادر مريم به او باردار شد،نذر كرد كه وقتى فرزندش به دنيا آمد،او را در راه خدا آزاد كند تا در معبد،خدمت كند.او كه خيال مى كرد آنچه در شكم دارد پسر است،وقتى وضع حمل كرد و معلوم شد فرزندش دختر است،دچار اندوه و حسرت شد و با اين حال،او را«مريم»(يعنى «خادمه») ناميد.عمران،پدر مريم،پيش از تولّد او در گذشته بود.مادر مريم،او را به معبد آورد تا به كاهنان-كه يكى از آنان زكريّا بود-بسپارد.ميان كاهنان بر سر عهده دار شدن سرپرستى مريم،بحث و نزاع در گرفت تا سرانجام،تصميم گرفتند قرعه بزنند و قرعه به نام زكريّا در آمد و زكريّا سرپرستى مريم را به عهده گرفت.وقتى مريم به سنّ بلوغ رسيد،زكريّا ميان او و كاهنان،پرده اى آويخت و مريم،پشت آن پرده، خداوند سبحان را عبادت مى كرد و كسى جز زكريّا نزد او رفت و آمد نمى كرد.هر وقتْ زكريّا وارد محراب مى شد،نزد او غذايى مى ديد.از او پرسيد:اى مريم! اين غذا از كجاست؟مريم گفت:از نزد خداست و خداوند،به هر كه خواهد،بى شمار،روزى

ص: 17

مى دهد.مريم،بانويى راستْ دين،معصوم به عصمت و نگهداشت الهى،پاك، برگزيده،و محدَّثه بود كه فرشتگان با او سخن گفتند و خبرش دادند كه خداوند،او را بر گزيده و پاك و پاكيزه اش قرار داده است.او از عبادت پيشگان و از نشانه هاى خداوند براى مردم جهان بود. (1)

سپس،خداى متعال،روح را به سوى مريم-كه در پس پرده بود-فرستاد و روح به صورت بشرى كامل در برابرش جلوه كرد و به وى گفت كه فرستادۀ پروردگارش است و آمده تا به اذن خداوند،بدون آن كه شوهرى داشته باشد،به او فرزندى ببخشد و به مريم،بشارت داد كه به زودى از فرزند او معجزات درخشانى سرخواهد زد،و همچنين به وى خبر داد كه خداوند،فرزند او را با روح القُدُس،تأييد خواهد كرد و كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به وى مى آموزد و با آيات و معجزاتى روشن،او را به سوى بنى اسرائيل مى فرستد.روح،قصۀ عيسى و شرح حال او را براى مريم گفت و آن گاه در وى دميد و مريم بر اثر آن،همچون ساير زنان،حامله شد. (2)

مريم،با جنين خود به مكان دورافتاده اى پناه جُست تا اين كه درد زايمان،او را به سوى تنۀ درخت خرمايى كشانيد و با خود گفت:كاش پيش از اين،مرده و به كلّى از يادها رفته بودم ! در اين حال،از زير پاى او فرشته اى وى را ندا داد:غم مدار،كه پروردگارت در زير پاى تو چشمۀ آبى پديد آورده است.تنۀ درخت خرما را به طرف خود تكان ده،كه برايت خرماى تازه مى ريزد و از آن خرما تناول كن و از اين چشمه بياشام و ديده روشن دار.اگر كسى از آدميان را ديدى،بگو:من براى خداى رحمان، روزه نذر كرده ام و امروز مطلقاً با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت.مريم،فرزند خود را [بزاد و او را] در آغوش گرفته،به سوى قوم خود آورد. (3)

قوم مريم،هنگامى كه او را با اين وضع مشاهده كردند،زبان به سرزنش او گشودند7.

ص: 18


1- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 35-44؛انبيا:آيۀ 91؛تحريم:آيۀ 12.
2- .ر.ك:آل عمران:آيۀ 45-49؛مريم:آيۀ 16-22.
3- .ر.ك:مريم:آيۀ 22-27.

و دربارۀ او سخنانى گفتند كه به زنى كه بدون داشتن شوهر حامله شده مى گويند.آنان گفتند:اى مريم! به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده اى.اى خواهر هارون! پدرت مرد بدى نبود و مادرت هم بدكار نبود.مريم،به عيسى اشاره كرد.امّا آنها گفتند:چگونه با كودكى گهواره اى سخن بگوييم؟كودك به سخن آمده،گفت:منم بندۀ خدا.به من كتاب داده و مرا پيامبر گردانيده است و هر جا كه باشم،مرا بابركت ساخته و به من سفارش كرده است كه تا زنده ام،نماز بگزارم و زكات بپردازم و به مادرم نيكى كنم.مرا زورگو و نافرمان،قرار نداده است و درود بر من،روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم. (1)

حكمت نامۀ عيسى بن مريم عليه السلام

اشاره

برپايۀ آنچه گفته شد،ساليانى است كه انديشۀ انتشار آموزه هاى حكيمانۀ انبياى الهى و پيشوايان بزرگى كه از اين اسوه هاى علم و حكمتْ الگو گرفته اند،در برنامه هاى پژوهشى اين جانب قرار گرفته است.پيش از اين، حكمت نامۀ پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله ، حكمت نامۀ امام حسين عليه السلام ، حكمت نامۀ لقمان عليه السلام و حكمت نامۀ حضرت عبدالعظيم عليه السلام ،با همكارى پژوهشكدۀ علوم و معارف حديث (دار الحديث)،تدوين و منتشر گرديد و اينك پنجمين كتاب از اين سلسله،به آموزه هاى حكيمانۀ عيسى بن مريم عليه السلام اختصاص دارد.

نكتۀ قابل توجه،اين كه عيسى مسيح عليه السلام همۀ آموزه هاى اعتقادى،اخلاقى و عملىِ خود را در كلمۀ«حكمت»خلاصه كرده است.قرآن در اين باره مى فرمايد:

«وَ لَمّا جاءَ عِيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ. (2)

و هنگامى كه عيسى دلايل روشن آورد،گفت:به راستى من براى شما حكمت آورده ام».

حكمت نامۀ عيسى بن مريم عليهما السلام ،در واقع،بخشى از اين آموزه هاى عيسوى است كه

ص: 19


1- .ر.ك:مريم:آيۀ 27-33.
2- .زخرف:آيۀ 63.

از طريق منابع حديث اسلامى (اعم از شيعى و سنّى) گزارش شده اند (1)

و با نظمى نوين و سهل الوصول،در اختيار علاقه مندان قرار مى گيرند. (2)

در اين حكمت نامه،آموزه هاى عيسى عليه السلام،در هفت فصل،تنظيم شده است:

يك.حكمت هاى عقلى و علمى

در اين فصل،ره نمودهايى در بارۀ تشويق به بصيرت و تفكّر و علم آموزى،وظايف دانشمندان ربّانى،گراميداشت اهل معرفت،و نكوهش دانشمندان فاسد و نشان دادن خطر آنان ارائه مى شود.

دو.حكمت هاى اعتقادى

اين فصل،در بارۀ اساسى ترين اصول اعتقادى مشترك در همۀ اديان آسمانى (يعنى عقيده به مبدأ و معاد) است و همچنين اشاراتى دارد به نشانه ها و شاخص هاى اين باور.

ص: 20


1- .گفتنى است كه بجز در منابع حديثى (صرفاً حديثى)،در ساير منابع كهن اسلامى (منابع تفسيرى،كلامى،تاريخى،اخلاقى،عرفانى و...) نيز مى توان به جستجوى سخنان عيسى عليه السلام پرداخت كه به يارى خدا،در مجالى ديگر و در دامنۀ زمانى گسترده ترى انجام خواهد شد.
2- .شايان ذكر است كه در بارۀ عيسى عليه السلام پيش از اين،چند اثر حديثى منتشر شده است،از جمله: -عيسى عليه السلام لدى المسلمين،طريف الخالدى.اين اثر را دانشگاه هاروارد،در سال 2001 م،به زبان انگليسى در امريكا منتشر كرده و در آن،متن عربى روايت هاى اهل سنّت در بارۀ عيسى عليه السلام جمع آورى شده است. -عيسى عليه السلام فى روايات المسلمين الشيعة،مهدى منتظر قائم.اين كتاب،در سال 2006 م،در بيروت،توسط معهد المعارف الحكمية و با ترجمۀ انگليسى محمد لِگِنهاوزن منتشر شده است. -عيسى المسيح عليه السلام فى الأحاديث المشتركة بين السنة و الشيعة،مهدى منتظر القائم.اين اثر را المجمع العالمى للتقريب بين المذاهب الإسلامية،در سال 1426 ق،در تهران،به زبان عربى منتشر كرده كه به صورت تطبيقى به معرفى عيسى عليه السلام بر اساس روايت هاى شيعه و اهل سنّت،پرداخته است. همچنين گفتنى است كه شخصيت و آموزه هاى عيسى عليه السلام بر پايۀ متون كهن فارسى (بويژه متون عرفانى،اخلاقى،تعليمى و تفسيرى)،در كتابى به نام چهرۀ مسيح عليه السلام در ادبيات فارسى،توسط قمر آريان (زرين كوب) گرد آمده است (تهران:معين،1369 ش).

سه.حكمت هاى عبادى

بخشى از آموزه هاى عيسوى،در بارۀ:تشويق به عبادت و انس با خداى سبحان،نقش ترك عبادت در قساوت قلب،و آداب و آفات عبادت است.اين مطالب،به همراه ره نمودهايى در مورد شمارى از عبادات (مانند:نماز،روزه،دعا و استغفار) در فصل سوم،مطرح مى گردد.

چهار.اخلاق و رفتار نيكو

فصل چهارم،به تبيين اخلاق شايسته و رفتار پسنديده از منظر عيسى بن مريم عليه السلام اختصاص دارد.در اين فصل،بيش از چهل عنوان فرعى،عهده دار عرضۀ آموزه هاى اين پيامبر عظيم الشأن است.

پنج.اخلاق و رفتار زشت

در فصل پنجم،با مهم ترين خوى ها و رفتارهاى ناشايست از ديدگاه اين پيامبر بزرگ الهى آشنا مى شويم.

شش.مَثَل ها و حكمت ها

اين فصل در بارۀ حكمت هايى است در كلام حضرت عيسى عليه السلام كه با كمك«تمثيل» يا«مَثَل»،بيان شده است.تأمل در ره نمودهاى اين فصل نشان مى دهد كه بهره گيرى از«مثال»يا«مَثَل»،تا چه اندازه مى تواند در انتقال مفاهيم تربيتى به مخاطب مؤثر باشد.

هفت.اندرزهاى خداوند به عيسى بن مريم عليه السلام

در اين فصل،حديثى قدسى در بيان اندرزهاى خداوند به عيسى مسيح،آمده است.

ص: 21

اين روايت بلند،شامل عبارت هاى آموزنده و فشردۀ بسيارى است كه تلاش شده تا بازيابى آنها با به كارگيرى بيش از هشتاد نمايه و عنوان فرعى،تا حدّ امكان،تسهيل گردد.

اميد كه اين اثر،به يارى خدا،براى همگان،سودمند و در تصحيح نگاه مسيحيان به مسلمانان و زدودن كدورت ها و بدبينى ها مؤثر باشد.

تذكّر مهم

يكى از آداب نقل حديث،چگونگى نسبت دادن آن به پيامبران خدا و اوصياى آنهاست.ثقة الاسلام كلينى رحمه الله از امام على عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:

إذا حَدَّثتُم بِحَديثٍ فَأسنِدوهُ إلَى الَّذى حَدَّثَكُم؛فَإِن كانَ حَقّاً فَلَكُم و إِن كانَ كَذِباً فَعَلَيهِ. (1)

هنگامى كه حديثى را نقل مى كنيد،آن را به كسى كه آن را روايت نموده،نسبت دهيد،كه اگر درست باشد،به سود شماست و اگر دروغ باشد،به زيان راوى است.

رعايت اين ره نمود،ايجاب مى كند كسانى كه مى خواهند از اين كتاب يا ساير كتاب هاى روايى،حديثى را نقل كنند،آن را مستقيماً به خداوند سبحان و يا پيامبران خدا و يا اوصياى آنان نسبت ندهند؛بلكه حديث را از طريق منبعى كه آن را روايت كرده،به آنان منسوب نمايند.براى نمونه،نگويند:«عيسى عليه السلام چنين فرمود»؛بلكه بگويند:«فلان كتاب،از عيسى عليه السلام چنين نقل كرده است»و يا بگويند:«از عيسى عليه السلام چنين روايت شده است».

سپاس گزارى از همكاران

از همۀ همكاران عزيز و بزرگوارى كه در آماده سازى اين مجموعه سهيم بوده اند،

ص: 22


1- .الكافى:ج 1 ص 52 ح 7.

بويژه فاضل ارجمند جناب آقاى مجتبى فرجى-كه جمع آورى روايات آن به عهدۀ ايشان بود-و دانشمند گرامى جناب آقاى مرتضى خوش نصيب-كه از نقد ايشان سود بردم-و همچنين از استاد گران قدر جناب آقاى مهدى مهريزى-كه«درآمد»اين حكمت نامه با مساعدت ايشان تكميل گرديد-،صميمانه سپاس گزارم و در اين شب پر بركت،شب نزول بزرگ ترين حكمت نامۀ الهى بر خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله،براى همۀ آنان،از خداوند سبحان،پاداشى درخور فضل او مسئلت دارم.

رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِينَ !

رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ !

يا مُبَدِّلَ السَّيّئاتِ حَسَناتٍ !

يا أرحَمَ الراحِمينَ !

محمّد محمّدى رى شهرى

بيست و دوم رمضان المبارك 1433

بيست و يكم مرداد 1391

ص: 23

الفصل الأوّل:الحِكَمُ العَقلِيَّةُ وَالعِلمِيَّةُ

1/1 الحَثُّ عَلَى البَصيرَةِ وَالتَّفَكُّرِ

1.عيسى بن مريم عليه السلام: طوبى لِمَن جُعِلَ بَصَرُهُ في قَلبِهِ،ولَم يُجعَل بَصَرُهُ في عَينِه. (1)

2.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقولُ لَكُم:لَايَجتَمِعُ الماءُ وَالنّارُ فِي إِناءٍ وَاحِدٍ،كَذلِكَ لَايَجتَمِعُ الفِقهُ وَالعَمى (2)

فِي قَلبٍ وَاحِدٍ. (3)

3.عنه عليه السلام: يَا بنَ آدمَ...عَوِّد جِسمَكَ الصَبرَ،وقَلبَكَ الفِكرَ. (4)

4.عنه عليه السلام: طُوبى لِمَن كانَ صَمتُهُ فِكراً. (5)».

ص: 24


1- .تحف العقول:ص 305 عن الإمام الصادق عليه السلام و ص 502 وفيه«قلبه في نظر عينه»بدل«بصره في عينه»،بحار الأنوار:ج 78 ص 284 ح 1؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 452 عن عمران بن سليمان وفيه«ولم يكن قلبه في بصره»بدل«ولم يجعل...»وص 462،الزهد وصفة الزاهدين:ص 72 ح 136 كلاهما عن عيسى المرادي وفيهما«ولم يكن قلبه في بصر عينه»بدل«ولم يجعل...».
2- .في نسخة:«والعيّ»(هامش بحار الأنوار:ج 14 ص 316).
3- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
4- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 229،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 63.
5- .الخصال:ص 295 ح 62 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام،الاختصاص:ص 232،مشكاة الأنوار:ص 81 ح 154 كلاهما عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام،أعلام الدين:ص 129 عن الإمام عليّ عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 321 ح 23؛تفسير ابن كثير:ج 2 ص 160 وفيه«تفكّراً»بدل«فكراً».

فصل يكم:حكمت هاى عقلى و علمى

1/1 تشويق به بينشورى و انديشه ورزى

1.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آن كه بينايى او در دلش نهاده شده و نه در ديده اش!

2.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:آن چنان كه آب و آتش در يك ظرف جمع نمى شوند،فهم و كورى نيز در يك دل،گرد هم نمى آيند.

3.عيسى بن مريم عليه السلام: اى آدميزاد!...تنِ خود را به شكيبايى و دلت را به انديشيدن، خو ده.

4.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آن كه سكوتش،انديشيدن باشد!

ص: 25

5.عنه عليه السلام -لَمّا سُئِلَ عَن أَفضَلِ النَّاسِ-:مَن كانَ مَنطِقُهُ ذِكراً،وصَمتُه فِكراً،ونَظَرهُ عِبرَةً. (1)

2/1 تَعَلُّمُ العِلمِ وَالحِكمَةِ

6.منية المريد: فِي الإِنجيلِ:اُطلُبُوا العِلمَ وتَعَلَّموهُ. (2)

7.تفسير الفخر الرازي: مَرَّ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام عَلى قَبرٍ،فَرَأى مَلائِكَةَ العَذابِ يُعَذّبونَ مَيِّتاً،فَلَمَّا انصَرَفَ مِن حاجَتِهِ مَرَّ عَلَى القَبِر،فَرَأى مَلائِكَةَ الرَّحمَةِ،مَعَهُم أطباقٌ مِن نورٍ،فَتَعَجَّبَ مِن ذلِكَ،فَصَلّى ودَعَا اللّهَ تَعالى،فَأَوحَى اللّهُ تعالى إلَيهِ:

يا عيسى،كانَ هذَا العَبدُ عاصِياً،ومُذ ماتَ كانَ مَحبوساً في عَذابي،وكانَ قَد تَرَكَ امرَأَةً حُبلى،فَوَلَدَت وَلَدا ورَبَّتهُ حَتّى كَبُرَ،فَسَلَّمَتهُ إلَى الكُتّابِ،فَلَقَّنَهُ المُعَلِّمُ:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ،فَاستَحَيتُ مِن عَبدي أن اعَذِّبَهُ بِناري في بَطنِ الأَرضِ، ووَلَدُهُ يَذكُرُ اسمي عَلى وَجهِ الأَرضِ. (3)

8.عيسى بن مريم عليه السلام: أسرِعُوا إلى بُيوتِكُمُ المُظلِمَةِ فَأَنيرُوا فيها،كَذلِكَ فَأَسرِعُوا إلى قُلوبِكُمُ القَاسِيَةِ بِالحِكمَةِ قَبلَ أَن تَرِينَ (4)

عَلَيها الخَطايا فَتَكونَ أقسَى مِنَ الحِجارَةِ. (5)

9.عنه عليه السلام: :اِعلَموا أَنَّ كَلِمَةَ الحِكمَةِ ضَالَّةُ المُؤمِنِ،فَعَلَيكُم بِها قَبلَ أن تُرفَعَ،ورَفعُها أن تَذهَبَ رُواتُها. (6)2.

ص: 26


1- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 250.
2- .منية المريد:ص 120،بحار الأنوار:ج 1 ص 186 ح 110؛تفسير الفخر الرازي:ج 2 ص 205.
3- .تفسير الفخر الرازي:ج 1 ص 178.
4- .الرّين:كالصدأ يغشى القلب (لسان العرب:ج 13 ص 192«رين»).
5- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
6- .تحف العقول:ص 502.

5.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ اين پرسش كه:برترينِ مردم كيست؟-:كسى كه سخنش ذكر خدا باشد و سكوتش انديشيدن و نگاهش عبرت آموختن.

2/1 فرا گرفتن علم و حكمت

6.منية المريد: در انجيل آمده است:در پى دانش بر آييد و آن را بياموزيد.

7.تفسير فخر رازى: عيسى عليه السلام از كنار گورى گذشت،فرشتگان عذاب را ديد كه مرده را عذاب مى كنند.زمانى كه از كار خود باز مى گشت،[دوباره] گذرش به همان گور افتاد.فرشتگان رحمت را با سينى هايى از نور ديد.از آن به شگفت آمد و نماز گزارد و خدا را خواند،خداوند متعال به او وحى كرد كه:«اى عيسى! اين بنده، گناهكار بود.از زمان مرگ تاكنون گرفتار عذابم بود.او زنى باردار را از خود بر جاى گذاشت،و وى فرزندى به دنيا آورد و تربيتش كرد تا بزرگ شد و به معلّمان سپرد،و معلّم به او بسم اللّه الرحمان الرحيم آموخت.من از بنده ام حيا كردم كه در دل زمين با آتشم عذابش كنم،در حالى كه فرزند او بر روى زمين،نام مرا مى بَرَد».

8.عيسى بن مريم عليه السلام: به سوى خانه هاى تاريك خود بشتابيد و در آن چراغ بيفروزيد.و نيز با حكمت و دانايى،به سوى دل هاى سخت خويش شتاب كنيد پيش از آن كه گناهان بر آنها زنگار بندند و در نتيجه،از سنگ،سخت تر شوند.

9.عيسى بن مريم عليه السلام: بدانيد كه سخنِ حكمت آميز،گم شدۀ مؤمن است.پس،پيش از آن كه از بين برود،آن را فرا گيريد،و از بين رفتن آن،با از بين رفتن راويان آن است.

ص: 27

10.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أقولُ لَكُم:إنَّ الشَّمسَ نُورُ كُلِّ شَيءٍ،وإنَّ الحِكمَةَ نورُ كُلِّ قَلبٍ، وَالتَّقوى رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ،وَالحَقُّ بابُ كِلّ خَيرٍ،ورَحمَةُ اللّهِ بابُ كلِّ حَقٍّ،ومَفَاتِيحُ ذَلِكَ الدُّعاءُ وَالتَّضَرُّعُ وَالعَمَلُ،وكَيفَ يُفتَحُ بابٌ بِغَيرِ مفتاحٍ؟! (1)

11.عنه عليه السلام: زَاحِمُوا العُلَماءَ في مَجالِسِهِم وَلَو جُثُوّاً (2)

عَلَى الرَّكبِ؛فَإِنَّ اللّهَ يُحيِي القُلوبَ المَيتَةَ بِنورِ الحِكمَةِ كَما يُحيِي الأَرضَ المَيتَةَ بوابِلِ (3)

المَطَرِ. (4)

12.عنه عليه السلام: مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ! ما يَضُرُّكُم مِن نَتَنِ القَطِرانِ (5)

إِذا أَصابَكُم سِراجُهُ؟! خُذُوا العِلمَ مِمَّن عِندَه ولا تَنظُروا إِلى عَمَلِه. (6)

13.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،إِنَّكُم اليَومَ فِي النّاسِ كَالأَحياءِ مِنَ المَوتى فَلا تَمُوتُوا بِمَوتِ الأَحياءِ. (7)

راجع:ح 17 و 18 و 20 و 361 و 373.

3/1 ما يَجِبُ عَلَى العالِمِ

أ-تَعليمُ العِلمِ وَالحِكمَةِ

الكتاب

«إِذْ قالَ اللّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ

ص: 28


1- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 68 نحوه.
2- .يجثو:أي يجلس على الركب وأطراف الأصابع (مجمع البحرين:ج 1 ص 271«جثا»).
3- .الوابل:المطر الشديد (مجمع البحرين:ج 3 ص 1901«وبل»).
4- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 501 وفيه«حبوا»بدل«جثوا»،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30.
5- .قَطِران:الذي يُطلى بها الإبل التي فيها الجَرَب،يتّخذ من حَمل شجر العرعر،ويقال:الحديد المُذاب(مجمع البحرين:ج 3 ص 1493«قطر»).
6- .المحاسن:ج 1 ص 360 ح 772 عن زرارة عن الإمام الباقر عليه السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 97 ح 42.
7- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315.

10.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:خورشيد،روشنگر هر چيزى است، و حكمت،روشنگر هر دلى،و خداترسى،سرآمد هر حكمتى است،و حق،درِ هر خيرى و رحمت خدا درِ هر حقّى است،و كليدهاى آن،دعا و زارى و كردار (نيك) است،و چگونه درى بدون كليد،باز مى شود؟!

11.عيسى بن مريم عليه السلام: در مجالس دانشمندان گرد آييد،اگر چه [به خاطر كمبود جا، ناگزير] بر روى زانوان و سرپا بايستيد؛زيرا خداوند،دل هاى مرده را با نور حكمت زنده مى سازد،چنان كه زمين مرده را با رگبار باران،زنده مى كند.

12.عيسى بن مريم عليه السلام: اى جمع ياران! بوى بدِ روغن چراغ شما را چه زيان رساند آن گاه كه نورش به كارتان آيد؟! دانش را [نيز] از هر كه دارد،فرا گيريد و به كردار وى منگريد.

13.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:اى جمع ياران! امروز شما در ميان مردمان،چونان زندگان در ميان مردگانيد،پس به مرگِ زندگان نميريد. (1)

ر.ك:ح 17 و 18 و 20 و 361 و 373.

3/1 وظايف دانشمند

الف-آموزش دادن علم و حكمت

قرآن

«[ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود:اى عيسى پسر مريم ! نعمت مرا بر خودت و مادرت به ياد آر،

ص: 29


1- .اين سخن ممكن است اشاره باشد به تلاش جهت تحصيل علم و تشويق به باقى گذاشتن آثار علمى،مانند اين روايات: «العالم حيّ وإن كان ميّتاً. دانشمند،زنده است،اگر چه مرده باشد»، «ما مات من أحيا علماً. كسى كه دانشى را زنده كرده،نمى ميرد»و «العلماء باقون ما بقي الليل والنّهار. دانشمندان تا شب و روز برپاست،ماندگارند»(ر.ك:دانش نامۀ عقايد اسلامى:ج3 ص309«زنده در ميان مردگان»).

اَلنّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ». (1)

«وَ لَمّا جاءَ عِيسى بِالْبَيِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِيعُونِ». (2)

الحديث

14.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -في قَولِهِ تَعالى: «وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ» (3) -:البَرَكَةُ الَّتي جَعَلَها اللّهُ لِعيسى عليه السلام أَنَّهُ كانَ مُعَلِّماً ومُؤَدِّباً حَيثُما تَوَجَّهَ. (4)

15.عيسى بن مريم عليه السلام: يا صاحِبَ العِلمِ...صَغِّرِ الجُهّالَ لِجَهلِهِم ولا تَطرُدهُم،ولكِن قَرِّبهُم وَعَلِّمهُم. (5)

16.عنه عليه السلام: طوبى لِمَن...صَغَّرَ الجُهّالَ لِجَهلِهِم ولا يَطرُدُهُم،ولكِن يُقَرِّبُهُم ويُعَلِّمُهُم. (6)

17.عنه عليه السلام: طوبى لِمَن تَعَلَّمَ مِنَ العُلَماءِ ما جَهِلَ،وعَلَّمَ الجاهِلَ مِمّا عَلِمَ. (7)

18.عنه عليه السلام: مَن تَعَلَّمَ وعَمِلَ وعَلَّمَ فَذاكَ يُسَمّى-أو يُدْعى-عَظيماً في مَلَكوتِ السَّماءِ. (8)7.

ص: 30


1- .المائدة:110.
2- .الزخرف:63.
3- .مريم:31.
4- .تاريخ دمشق:ج 70 ص 99 ح 13798 عن ابن عبّاس وج 47 ص 360 عن جابر نحوه،الدرّ المنثور:ج 5 ص 509؛نثر الدرّ:ج 1 ص 415 عن ابن عبّاس من دون إسنادٍ إليه صلى الله عليه و آله نحوه.
5- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.
6- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 317 ح 17.
7- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
8- .الزهد لابن حنبل:ص 77،جامع بيان العلم وفضله:ج 2 ص 5 كلاهما عن عبد العزيز بن ظبيان،تاريخ بغداد:ج 2 ص 230 الرقم 682 عن بشر بن منصور،حلية الأولياء:ج 6 ص 93 الرقم 345 عن ثور بن يزيد،الدرّ المنثور:ج 2 ص 213؛منية المريد:ص 121 وليس فيه«وعلّم»،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 82 نحوه،بحار الأنوار:ج 2 ص 38 ح 57.

آن گاه كه تو را با روح القدس تقويت كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميان سالى [به وحى] با مردم سخن گفتى،و آن گاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم».

«و چون عيسى دلايل آشكار آورد،گفت:به راستى براى شما حكمت آوردم و تا در بارۀ بعضى از آنچه در آن اختلاف مى كرديد،برايتان توضيح دهم.پس،از خدا بترسيد و فرمانم بريد».

حديث

14.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بارۀ اين سخن خداوند متعال:«و مرا بابركت قرار داد،هر كجا كه باشم»-:بركتى كه خدا در عيسى عليه السلام قرار داد،اين بود كه هر جا مى رفت، آموزش مى داد و تربيت مى كرد.

15.عيسى بن مريم عليه السلام: اى برخوردار از دانش !...نادانان را براى نادانى شان كوچك شمار؛ليكن از خود مران؛بلكه آنها را به خود،نزديك گردان و آموزششان ده.

16.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال كسى كه...نادانان را به خاطر نادانى شان خُرد بشمارد؛ليكن آنها را از خود نراند؛بلكه به خود،نزديكشان گرداند و آموزششان دهد !

17.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال كسى كه آنچه را نمى داند،از دانايان بياموزد،و از آنچه مى داند،به نادان آموزش دهد !

18.عيسى بن مريم عليه السلام: كسى كه دانش بياموزد و به كار بندد و آموزش دهد،وى در ملكوت آسمان،بزرگ ناميده-يا خوانده-مى شود.

ص: 31

19.عنه عليه السلام -لِلحَواريِّيِنَ-:لا تَأخُذُوا مِمَّن تُعَلِّمُونَ مِنَ الأَجرِ إِلَّا مِثلَ الَّذِي أَعطَيتُمُونِي. (1)

ب-العَمَلُ بِعِلمِهِ

20.الإمام زين العابدين عليه السلام: مَكتوبٌ فِي الإِنجِيلِ:لا تَطلُبوا عِلمَ ما لا تَعلَمونَ ولَمّا تَعمَلوا بِما عَلِمتُم؛فَإِنَّ العِلمَ إِذا لَم يُعمَل بِهِ لَم يَزدَد صاحِبَه إِلّا كُفراً،ولَم يَزدَد مِنَ اللّهِ إِلّا بُعدَا. (2)

21.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ الزَّرعَ لا يَصلُحُ إِلَّا بِالماءِ وَالتُّرابِ،وكَذلِكَ الإِيمانُ لا يَصلُحُ إِلّا بِالعِلمِ وَالعَمَلِ. (3)

22.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقولُ لَكُم:إِنَّ الأَجرَ مَحروصٌ عَلَيهِ،ولا يُدرِكُهُ إِلّا مَن عَمِلَ لَهُ. (4)

23.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقولُ لَكُم:إِنَّ النّاسَ فِي الحِكمَةِ رَجُلانِ:فَرَجُلٌ أَتقَنَها بِقَولِه وصَدَّقَها بِفِعلِهٖ،ورَجُلٌ أَتقَنَها بِقَولِه وضَيَّعَها بِسُوءِ فِعلِه،فَشَتّانَ بَينَهُما! فَطُوبى لِلعُلَماءِ بِالفِعلِ، ووَيلٌ لِلعُلَماءِ بِالقَولِ. (5)

24.عنه عليه السلام: رَأَيتُ حَجَراً مَكتُوباً عَلَيهِ:اقلِبنِي،فَقَلَبتُهُ،فَإِذا عَلَيهِ مِن بَاطِنِهِ:مَن لا يَعمَل بِما يَعلَم مَشُومٌ عَلَيهِ طَلَبُ مَا لا يَعلَم،ومَردُودٌ عَلَيهِ ما عَلِمَ. (6)4.

ص: 32


1- .الزهد لابن المبارك:ص 96 ح 283،تاريخ دمشق:ج 47 ص 460 كلاهما عن عمران الكوفي.
2- .الكافي:ج 1 ص 44 ح 4 عن هاشم بن البريد،منية المريد:ص 146،تفسير القمّي:ج 2 ص 259 نحوه،بحار الأنوار:ج 2 ص 28 ح 6.
3- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛سنن الدارمي:ج 1 ص 167 ح 653 من دون إسناد إليه عليه السلام،تاريخ دمشق:ج 47 ص 461 عن وهب بن منبّه وج 68 ص 67 نحوه وليس فيه«لا يصلح إلّابالعلم».
4- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 67 وليس فيه«له».
5- .تحف العقول:ص 392 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 509 نحوه،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30.
6- .عدّة الداعي:ص 69،مصباح الشريعة:ص 345 وفيه«عمل»بدل«علم»،بحار الأنوار:ج 2 ص 32 ح 24.

19.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:از كسى كه به او آموزش مى دهيد،مزدى نستانيد،مگر مانند آنچه شما خود [در ازاى آموختن] به من داده ايد.

ب-به كار بستن دانش خود

20.امام زين العابدين عليه السلام: در انجيل نوشته است:تا زمانى كه به آنچه مى دانيد،عمل نكرده ايد،در جستجوى دانستن آنچه نمى دانيد،برنياييد؛زيرا دانش هر گاه به كار بسته نشود،جز بر كفر دارندۀ خويش و دورىِ او از خدا نمى افزايد.

21.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:زراعت به بار نمى نشيند،مگر با آب و خاك.همچنين ايمان به بار نمى نشيند،مگر با دانش و به كار بستن (آن).

22.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:همه طالب مزدند؛امّا به آن دست نمى يابد مگر كسى كه براى آن،كار كند.

23.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:مردم در حكمت،دو گونه اند:يكى آن را با گفتارش استوار و با كردارش تصديق مى كند،و ديگرى آن را با گفتارش استوار مى سازد و با بدكردارى خود تباه مى گرداند،و ميان اين دو فرق بسيار است! پس خوشا عالمانِ با عمل،و واى بر عالمان در گفتار !

24.عيسى بن مريم عليه السلام: سنگى را ديدم كه بر آن،نوشته بود:مرا برگردان.آن را برگرداندم.پشت آن،نوشته بود:هر كه دانسته هايش را به كار نبندد،آموختن آن چه را كه نمى داند،برايش شوم است و آنچه را هم كه آموخته،از او پذيرفته نيست.

ص: 33

25.عنه عليه السلام: لَيسَ بِنافِعِكَ أَن تَعلَمَ ما لَم تَعمَل،إِنَّ كَثرَةَ العِلمِ لا يَزِيدُكَ إِلّا جَهلاً ما لَم تَعمَل بِه. (1)

26.عنه عليه السلام: إِنَّهُ لَيسَ بِنافِعِكَ أَن تَعلَمَ ما لَم تَعلَم ولَمَّا تَعمَل بِما قَد عَلِمتَ،إِنَّ كَثرَةَ العِلمِ لا تَزِيدُ إلّاكِبراً إِذَا لَم تَعمَل بِهِ. (2)

راجع:ح 368.

ج-وَضعُ الحِكمَةِ عِندَ أهلِها

27.عيسى بن مريم عليه السلام: كُن كَالطَبِيبِ العالِمِ الَّذِي يَضَعُ دَواءَهُ حَيثُ يَعلَمُ أَنَّهُ يَنفَعُ. (3)

28.عنه عليه السلام: لا تُحَدِّثُوا بِالحِكمَةِ الجُهّالَ فَتَظلِمُوها،ولا تَمنَعُوها أَهلَها فتَظلِمُوهُم. (4)

راجع:ح 363-367 و 369.

د-التَّجَنُّبُ عَنِ العُجبِ

29.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّه كانَ يَقُولُ لِأَصحابِه-:إِنَّما اعَلِّمُكُم لِتَعمَلُوا،ولا اعَلِّمُكُم لِتُعجِبُوا. (5)

راجع:ص 210 (العُجب).5.

ص: 34


1- .ربيع الأبرار:ج 3 ص 160؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 64.
2- .الزهد لابن حنبل:ص 76 عن زياد أبي عمر،الدرّ المنثور:ج 2 ص 204.
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 459 عن وهب بن منبه و ج 68 ص 63،الدرّ المنثور:ج 2 ص 205 نقلاً عن ابن أحمد عن أبي حسّان نحوه.
4- .كتاب من لا يحضره الفقيه:ج 4 ص 400 ح 5858،معاني الأخبار:ص 196 ح 2 كلاهما عن جميل بن صالح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،الكافي:ج 1 ص 42 ح 4 عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 66 ح 7،المستدرك على الصحيحين:ج 4 ص 301 ح 7707،المنتخب من مسند عبد بن حميد:ص 226 ح 675 نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 213 نقلاً عن ابن عساكر وكلّها عن ابن عبّاس.
5- .الأمالي للمفيد:ص 208 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،تحف العقول:ص 502 بزيادة«بأنفسكم»في آخره،بحار الأنوار:ج 14 ص 324 ح 38؛الزهد لابن حنبل:ص 120 عن سفيان،الزهد الكبير:ص 167 ح 384 عن عيسى المرادي،جامع بيان العلم وفضله:ج 2 ص 10 نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 205.

25.عيسى بن مريم عليه السلام: آموختن دانشى كه به كارش نبندى،تو را سودى نمى بخشد.

دانش بسيار،هر گاه به كارش نبندى،تو را جز نادانى نمى افزايد.

26.عيسى بن مريم عليه السلام: تا زمانى كه به دانسته هايت عمل نكنى،آموختنِ آنچه نمى دانى،سودت نمى بخشد.دانش بسيار،هر گاه به آن عمل نشود،جز تكبّر نمى افزايد.

ر.ك:ح 368.

ج-آموختن حكمت به شايستگان آن

27.عيسى بن مريم عليه السلام: همانند طبيب دانا باش كه داروى خويش را آن جا مى نهد كه مى داند سود مى دهد.

28.عيسى بن مريم عليه السلام: حكمت را براى نادانان بازنگوييد،كه به آن ستم مى كنيد،و از اهلش هم باز مداريد كه به آنان ستم روا مى داريد.

ر.ك:ح 363-367 و 369.

د-دورى از خودپسندى

29.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته به يارانش مى فرمود-:دانشتان مى آموزم،كه به كار بنديد،به شما نمى آموزم تا دچار خودپسندى گرديد.

ر.ك:ص 211 (خودپسندى).

ص: 35

ه-الاِعتِبارُ بِالجاهِلِ

30.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ الحَكِيمَ يَعتَبِرُ بِالجاهِلِ،والجَاهِلُ يَعتَبِرُ بِهَواهُ. (1)

31.تنبيه الخواطر: قِيلَ لِعِيسى عليه السلام:مَن أَدَّبَكَ؟قالَ:ما أَدَّبَنِي أَحَدٌ،رَأَيتُ قُبحَ الجَهلِ فَجانَبتُهُ. (2)

راجع:ص /140الاتعاظ والاعتبار.

و-التَّواضُعُ

32.الكافي عن محمّد بن سنان رفعه: قالَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام:يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،لي إِلَيكُم حاجَةٌ،اقضُوهَا لِي.قَالُوا:قُضِيَت حاجَتُكَ يا رُوحَ اللّهِ.فَقامَ فَغَسَلَ أَقدامَهُم.فَقالُوا:

كُنّا نَحنُ أَحَقَّ بِهذا يا رُوحَ اللّهِ!

فَقالَ:إِنَّ أَحَقَّ النّاسِ بِالخِدمَةِ العالِمُ،إِنَّما تَواضَعتُ هكَذا لِكَيما تَتَواضَعُوا بَعدِي فِي النّاسِ كَتَواضُعِي لَكُم.بِالتَّواضُعِ تُعمَرُ الحِكمَةُ لا بِالتَّكَبُّرِ،وكَذلِكَ فِي السَّهلِ يَنبُتُ الزَّرعُ لا فِي الجَبَلِ. (3)

33.عيسى بن مريم عليه السلام: إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِي السَّهلِ ولا يَنبُتُ فِي الصَّفا (4)

،فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تُعمَرُ في قَلبِ المُتَواضِعِ ولا تُعمَرُ في قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ،أَلَم تَعلَمُوا أَنَّهُ مَن شَمَخَ بِرَأسِهِ (5)

إلَى السَّقفِ شَجَّهُ،ومَن خَفَضَ بِرَأسِهِ عَنهُ استَظَلَّ تَحتَهُ وأَكَنَّهُ؟! وكَذلِكَ مَن).

ص: 36


1- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 96،بحار الأنوار:ج 14 ص 326 ح 45؛إحياء العلوم:ج 3 ص 100 نحوه.
3- .الكافي:ج 1 ص 37 ح 6،منية المريد:ص 183،بحار الأنوار:ج 14 ص 278 ح 8.
4- .الصَفا:في الأصل جمع صفاة،وهي الصخرة والحَجَرُ الأملس (النهاية:ج 3 ص 40«صفا»).
5- .شمخ:علا وارتفع (لسان العرب:ج 3 ص 30«شمخ»).

ه-عبرت آموزى از نادان

30.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:انسان حكيم از نادان پند مى گيرد و نابخرد از هواى نفْس خويش ! (1)

.

31.تنبيه الخواطر: به عيسى عليه السلام گفته شد:چه كسى تو را ادب آموخت؟فرمود:«كسى مرا ادب نياموخت.خود،زشتىِ نادانى را ديدم و از آن دورى گزيدم».

ر.ك:ص /141پند گرفتن و عبرت آموختن.

و-فروتنى

32.الكافى -به نقل از محمّد بن سنان،در حديثى كه سند آن را به معصوم رسانده است- : عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:اى جمع ياران! مرا به شما حاجتى است،آن را برايم برآوريد».

گفتند:بى ترديد برآورده است،اى روح خدا !

عيسى عليه السلام برخاست و پاهايشان را شست.آنان گفتند:ما به اين كار سزاوارتر بوديم،اى روح خدا!

عيسى فرمود:«سزاوارترين مردم به خدمت كردن،عالِم است.چنين،فروتنى كردم تا پس از من،چونان من با مردم فروتنى كنيد.حكمت،با فروتنى،سرزنده مى شود نه با تكبّر،چنان كه كِشت،در دشت مى رويد نه در كوه».

33.عيسى بن مريم عليه السلام: زراعت،در زمين نرم مى رويد و بر صخره نمى رويد.بدين سان،حكمت نيز در دل انسان فروتن،پرورش مى شود و نه فرد متكبّر زورگو.

مگر نمى دانيد كه هر كس سرش را به سقف بسايد،سر او را مى شكافد،و آن كه سرش را از سقف فروتر گيرد،در سايۀ آن مى آسايد؟! همچنين هر كه براى خدا

ص: 37


1- .اشاره به اين كه حكيم حتى از كارهايى كه نادان انجام مى دهد پند مى گيرد و از آن اجتناب مى كند،ولى نادان تنها در پى هوس خود مى رود،تو گويى پند آموزى جز آن ندارد.

لَم يَتَواضَع للّهِ ِ خَفَضَهُ،ومَن تَواضَعَ للّهِ ِ رَفَعَهُ. (1)

راجع:ص /132التواضع.

ز-الخُشوعُ

34.عيسى بن مريم عليه السلام: إِلى كَم يَسيِلُ الماءُ عَلَى الجَبَلِ لا يَلِينُ؟! إِلَى كَم تَدرُسُونَ الحِكمَةَ لا يَلِينُ عَلَيها قُلُوبُكُم؟ (2)

راجع:ص /258الخشوع للّه و ص /260الخشوع والصبر.

ح-الاِحتِياطُ

35.عيسى بن مريم عليه السلام :الاُمُورُ ثَلاثةٌ:أَمرٌ تَبَيَّنَ لَكَ رُشدُهُ فَاتَّبِعهُ،وأَمرٌ تَبَيّنَ لَكَ غَيُّهُ فَاجتَنِبهُ،وأَمرٌ اختُلِفَ فِيهِ فَرُدَّهُ إِلَى اللّهِ عز و جل. (3)

4/1 تَكريمُ العالِمِ

36.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِمَن عَظَّمَ العُلَماءَ لِعِلمِهِم،وتَرَكَ مُنازَعَتَهُم. (4)ه.

ص: 38


1- .تحف العقول:ص 504،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17؛إحياء العلوم:ج 3 ص 502 نحوه وليس فيه ذيله من«وكذلك من لم...».
2- .الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه:ج 4 ص 400 ح 5858،معاني الأخبار:ص 196 ح 2 كلاهما عن جميل بن صالح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،بحار الأنوار:ج 72 ص 204 ح 1؛حلية الأولياء:ج 3 ص 219 الرقم 244،المستدرك على الصحيحين:ج 4 ص 301 ح 7707 وليس فيه«صدره»،البداية والنهاية:ج 2 ص 90 كلّها عن ابن عبّاس نحوه،كنز العمّال:ج 15 ص 855 ح 43403.
4- .تحف العقول:ص 512 وص 502 نحوه؛بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17؛سنن الدارمي:ج 1 ص 167 ح 653 من دون إسناد إليه عليه السلام،تاريخ دمشق:ج 68 ص 68 كلاهما نحوه.

افتادگى نكند،خداوند،او را پست مى گرداند و هر كه براى خدا افتادگى كند،خدا وى را بالا مى برد.

ر.ك:ص /133فروتنى.

ز-نرم دلى

34.عيسى بن مريم عليه السلام: تا به كى آب بر كوه روان مى شود و كوه نرم نمى گردد؟! تا به كى حكمت مى خوانيد و دل هايتان با آن نرم نمى شود؟!

ر.ك:ص /259فروتنى در برابر خدا و ص /261فروتنى و شكيبايى.

ح-احتياط

35.عيسى بن مريم عليه السلام كارها سه گونه اند:كارى كه درستى اش برايت روشن است،از آن پيروى كن.

كارى كه نادرستى اش برايت روشن است،از آن دورى گزين.

و كارى كه در آن اختلاف است،آن را به خداوند بزرگ واگذار.

4/1 گراميداشت دانشمند

36.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آن كه دانشمندان را به خاطر دانششان گرامى دارد،و ستيز با آنان را فرو گذارد !

ص: 39

37.عنه عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ-:مَن لاحَى الرِّجالَ (1)

ذَهَبَت مُرُوءَتُهُ. (2)

5/1 ذَمُّ عُلَماءِ السُّوءِ

38.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقولُ لَكُم:إِنَّ شَرَّ النّاسِ لَرَجُلٌ عالِمٌ آثَرَ دُنياهُ عَلى عِلمِهِ، فَأَحَبَّها وطَلَبَها وجَهَدَ عَلَيها حَتّى لَوِ استَطاعَ أَن يَجعَلَ النَّاسَ في حَيرَةٍ لَفَعَلَ،ومَاذا يُغنِي عَنِ الأَعمى سَعَةُ نُورِ الشَّمسِ وهُوَ لا يُبصِرُها؟! كَذلِكَ لا يُغني عَنِ العالِمِ عِلمُهُ إِذ هُوَ لَم يَعمَل بِهِ. (3)

39.عنه عليه السلام: كَيفَ يَكُونُ مِن أَهلِ العِلمِ مَن يَطلُبُ الكَلامَ لِيُخبِرَ بِهِ،ولا يَطلُبُهُ لِيَعمَلَ بِهِ؟! (4)

40.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيّينَ-:يا مِلحَ الأَرضِ ! لا تَفسُدوا؛فَإِنَّ كُلَّ شَيءٍ إذا فَسَدَ فَإِنَّها (5)

يُداوى بِالمِلحِ،و إنَّ المِلحَ إذا فَسَدَ فَلَيسَ لَهُ دَواءٌ. (6)

41.عنه عليه السلام -لَمَّا قِيلَ لَهُ:يا رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ،مَن أَشَدُّ النّاسِ فِتنَةً؟-:زَلَّةُ1.

ص: 40


1- .ملاحاة الرجال:أي مخاصمتهم (النهاية:ج 4 ص 243«لحا»).
2- .الأمالي للصدوق:ص 636 ح 853،قصص الأنبياء للراوندي:ص 274 ح 329 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،الأمالي للطوسي:ص 512 ح 1119 عن محمّد بن عمر بن عليّ عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله،تحف العقول:ص 58 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،بحار الأنوار:ج 14 ص 318 ح 18.
3- .تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17؛جامع بيان العلم وفضله:ج 2 ص 5،تاريخ دمشق:ج 47 ص 461 عن وهب بن منبه وفيهما ذيله من«وماذا يغني».
4- .سنن الدارمي:ج 1 ص 110 ح 374،شعب الإيمان:ج 2 ص 314 ح 1917،حلية الأولياء:ج 6 ص 280 الرقم 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 464 كلّها عن هشام الدستوائي،منية المريد:ص 141،بحار الأنوار:ج 2 ص 39 ح 66.
5- .هكذا في المصدر،ولعلّ الصواب:«فإنّما».
6- .الزهد لابن المبارك:ص 96 ح 283 عن عمران الكوفي،حلية الأولياء:ج 5 ص 73 عن خلف بن حوشب نحوه وليس فيه ذيله من«وإنّ الملح...»وراجع:مكارم الأخلاق:ج 2 ص 371 ح 2661.

37.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته مى فرمود-:كسى كه با مردان (اهل دانش) بستيزد، شخصيتش از دست مى روَد.

5/1 نكوهش دانشمندان فاسد

38.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:بدترين مردم،دانشمندى است كه دنياى خود را بر دانش خويش برمى گزيند و دوستدارش مى شود و در پى آن برمى آيد و برايش مى كوشد،تا آن جا كه اگر بتواند مردم را در سرگردانى بيفكند، اين كار را مى كند.گستردگى نور خورشيد براى نابينايى كه آن را نمى بيند،به چه كار آيد؟! اين چنين،دانش آن دانشمندى كه آن را به كار نبندد،وى را سودى نبخشد.

39.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش به شمار آيد كسى كه سخن را مى جويَد تا آن را بازگو كند،و نمى جويدَش تا آن را به كار ببندد؟!

40.عيسى مريم عليه السلام -به حواريان-:اى نمك زمين! فاسد مشَويد؛چرا كه هر فاسد شونده اى،با نمك،درمان مى شود؛ليكن چون نمك فاسد شود،درمانى نخواهد داشت.

41.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ به اين پرسش كه:اى روح و كلمۀ خدا ! فتنه انگيزترين مردمان كيست؟-فرمود:لغزش دانشمند؛[زيرا] هرگاه دانشمند

ص: 41

العالِمِ؛إِذَا زَلَّ العالِمُ زَلَّ بِزَلَّتِهِ عالَمٌ كَثِيرٌ. (1)

42.عنه عليه السلام: يا عُلَماءَ السُّوءِ،جَلَستُم عَلى أَبوابِ الجَنَّةِ فَلا تَدخُلُوها ولا تَدعُونَ المَساكِينَ يَدخُلُونَها،إنَّ شَرَّ النّاسِ عِندَ اللّهِ عالِمٌ يَطلُبُ الدُّنيا بِعِلمِهِ. (2)

43.عنه عليه السلام: الدِّينارُ داءُ الدِّينِ،والعالِمُ طَبِيبُ الدِّينِ،فإِذا رَأَيتُمُ الطَّبِيبَ يَجُرُّ الدّاءَ إِلى نَفسِهِ فَاتَّهِموُهُ،وَاعلَمُوا أَنَّهُ غَيرُ ناصِحٍ لِغَيرِهِ. (3)

44.عنه عليه السلام: يا عَبِيدَ الدُّنيا،إنَّما مَثَلُكُم كَمَثَلِ السِّراجِ؛يُضِيءُ لِلنّاسِ ويُحرِقُ نَفسَهُ. (4)

45.عنه عليه السلام: يا عَبيدَ السُّوءِ،لا تَكُونُوا شَبِيهاً بِالحِدَاءِ (5)

الخَاطِفَةِ،ولا بِالثَّعالِبِ الخادِعَةِ،ولا بِالذِّئابِ الغادِرَةِ،ولا بِالاُسدِ العاتِيَةِ،كَما تَفعَلُ بِالفرائِسِ،كَذلِكَ تَفعَلُونَ بِالنّاسِ،فَرِيقاً تَخطَفُونَ،وفَرِيقاً تَخدَعُونَ،وفَرِيقاً تَغدِرُونَ بهم. (6)

46.عنه عليه السلام: أَشقَى النَّاسِ مَن هُوَ مَعرُوفٌ عِندَ النَّاسِ بِعِلمِهِ،مَجهُولٌ بِعَمَلِهِ. (7)

47.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:وكَيفَ أَرجُو أَن تَنتَفِعُوا بِما أَقُولُ،وأَنتُم الحِكمَةُ تَخرُجُ مِن أَفواهِكُم ولا تَدخُلُ آذانَكُم،وإِنَّما بَينَهُما أَربَعُ أَصَابِعَ،ولا تَعِيهَا قُلوبُكُم،فَلا أَحرَارٌ كِرامٌ، ولا عَبِيدٌ أَتقِياءُ. (8)ه.

ص: 42


1- .الزهد لابن المبارك:ص 520 ح 1474 عن عبيد اللّه بن أبي جعفر،البداية والنهاية:ج 2 ص 91 عن عكرمة،تاريخ دمشق:ج 47 ص 460.
2- .البداية والنهاية:ج 2 ص 91،تاريخ دمشق:ج 47 ص 462 كلاهما عن وهب،الدرّ المنثور:ج 2 ص 214.
3- .الخصال:ص 113 ح 91 عن الأصبغ بن نباتة عن الإمام عليّ عليه السلام،روضة الواعظين:ص 468،بحار الأنوار:ج 73 ص 140 ح 12؛شعب الإيمان:ج 2 ص 307 ح 1889،تاريخ الإسلام للذهبي:ج 10 ص 233 الرقم 151،حلية الأولياء:ج 6 ص 361 الرقم 395 كلّها عن سفيان نحوه من دون إسناد إليه عليه السلام.
4- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304.
5- .الحداء:جمع حدأة،وهو طائر يطير يصيد الجرذان (لسان العرب:ج 1 ص 54«حدأ»).
6- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام،بحار الأنوار:ج 78 ص 308 ح 1.
7- .عدّة الداعي:ص 69،مصباح الشريعة:ص 368،بحار الأنوار:ج 2 ص 52 ح 19.
8- .الزهد الكبير:ص 168 ح 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 463،الزهد وصفة الزاهدين:ص 73 ح 136 وفيه«إخوان»بدل«أحرار»وكلها عن عيسى المرادي،حلية الأولياء:ج 6 ص 279 الرقم 384 عن هشام الدستوائي نحوه.

بلغزد،با لغزش او،انسان هاى بسيارى مى لغزند.

42.عيسى بن مريم عليه السلام: اى دانشمندان فاسد! بر درهاى بهشت نشسته ايد و نه خود به آن در مى آييد و نه مى گذاريد بينوايان به آن درآيند.همانا بدترين مردم نزد خدا، عالِمى است كه با علم خويش دنيا را مى جويد.

43.عيسى بن مريم عليه السلام: دينار،درد دين است و عالِم،طبيب دين.پس هرگاه ديديد كه طبيب،اين درد را به سوى خود مى كشد،به او بدگمان شويد و بدانيد كه او خيرخواه ديگرى هم نيست.

44.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان دنيا! مَثَل شما مَثَل چراغ است كه براى مردم نورافشانى مى كند؛امّا خودش را مى سوزاند.

45.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان بد! مانند بازهاى شكارى و روبهان حيله گر و گرگان خيانت پيشه و شيران درنده نباشيد تا با مردم آن كنيد كه اين درندگان با شكارهاى خود مى كنند:گروهى را برباييد و گروهى را بفريبيد و به گروهى نيرنگ زنيد !

46.عيسى بن مريم عليه السلام: شوربخت ترينِ مردم،كسى است كه مردم او را به دانشش بشناسند و به كردارش نشناسند.

47.عيسى بن مريم عليه السلام :به راستى به شما مى گويم:چگونه اميدوار باشم كه از آنچه مى گويم،بهره مند مى شويد،در حالى كه حكمت از دهان هايتان بيرون مى آيد و به گوش هايتان وارد نمى شود،با آن كه ميان دهان و گوش،تنها چهار انگشت [ فاصله ] است،و دل هايتان حكمت را در خود جاى نمى دهد؟! پس،نه آزادگانى ارجمنديد و نه بندگانى پرهيزگار.

ص: 43

48.عنه عليه السلام: إِلَى مَتى تَصِفونَ الطَّرِيقَ لِلمُدلِجِينَ (1)

،وأَنتُم مُقِيمُونَ مَعَ المُتَحَيِّرِينَ؟إِنَّما يَنبَغِي مِنَ العِلمِ القَلِيلُ،ومِنَ العَمَلِ الكَثِيرُ. (2)

49.تاريخ دمشق عن مالك بن دينار: كانَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام يَقولُ:يا مَعشَرَ الحَوارِيّينَ،حَتّى مَتى توعَظونَ لا تَتّعِظونَ؟لَقَد كَلَّفتُمُ الواعِظينَ تَعَباً! (3)

50.سير أعلام النبلاء عن المهاصر بن حبيب: أنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام كانَ يَقولُ:إنَّ الَّذي يُصَلّي ويَصومُ،ولا يَترُكُ الخَطايا،مَكتوبٌ فِي المَلَكوتِ كَذّاباً. (4)

51.عيسى بن مريم عليه السلام: وَيلَكُم عُلَماءَ السُّوءِ،الاُجرَةَ تَأخُذُونَ والعَمَلَ لا تَصنَعُونَ! يُوشِكُ رَبُّ العَمَلِ أن يَطلُبَ عَمَلَهُ،ويُوشِكُ أَن يُخرَجُوا مِنَ الدُّنيا إِلَى ظُلمَةِ القَبرِ،كَيفَ يَكونُ مِن أَهلِ العِلمِ مَن مَصِيرُهُ إِلَى آخِرَتِهِ وهُوَ مُقبِلٌ عَلى دُنياهُ،وما يَضُرُّهُ أَشهَى إِلَيهِ مِمّا يَنفَعُهُ! (5)

52.عنه عليه السلام: وَيلَكُم يا عُلَماءَ السُّوءِ! أَلَم تَكُونُوا أَمواتاً فَأَحياكُم فَلَمَّا أَحياكُم مِتُّم (6)

؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا امِّيِّين فَعَلَّمَكُم فَلَمّا عَلَّمَكُم نَسِيتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا جُفاةً فَفَقَّهَكُمُ اللّهُ فَلَمّا فَقَّهَكُم جَهِلتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا ضُلّالاً فَهَداكُم فَلَمّا هَداكُم ضَلَلتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا عُمياً فَبَصَّرَكُم فَلَمّا بَصَّرَكُم عَمِيتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا صُمّاً فَأَسمَعَكُم فَلَمّا أَسمَعَكُم صَمَمتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا بُكماً (7)

فَأَنطَقَكُم فَلَمّا أَنطَقَكُم بَكَمتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَستَفتِحُوا).

ص: 44


1- .أدلج:سار اللّيل كلّه (المصباح المنير:ص 198«دلج»).والكلام على الاستعارة.
2- .عيون الأخبار لابن قتيبة:ج 2 ص 127.
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 465.
4- .سير أعلام النبلاء:ج 13 ص 196،تاريخ دمشق:ج 47 ص 448.
5- .الأمالي للطوسي:ص 208 ح 356،الكافي:ج 2 ص 319 ح 13 نحوه وكلاهما عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 2 ص 109 ح 12؛سنن الدارمي:ج 1 ص 109 ح 374،الزهد لابن حنبل:ص 96،شعب الإيمان:ج 2 ص 314 ح 1917 كلّها عن هشام الدستوائي نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 209.
6- .بخوضكم في الدنيا والشهوات،وترككم الإقبال على الآخرة،فكنتم خلقتم للآخرة ونعيمها والبقاء فيهافأعرضتم عنها وأقبلتم إلى الدنيا،فصرتم ميّتين بل أشدّ خيبة منهم:لأنّكم في الآخرة معذّبون وعن نعيمها محرومون.(هامش بحار الأنوار:ج 14 ص 312).
7- .الأبكم:الذي خلق أخرس لا يتكلّم (النهاية:ج 1 ص 150«بكم»).

48.عيسى بن مريم عليه السلام: تا به كِى راه را براى شبرُوان توصيف مى كنيد و خود با سرگشتگان مى مانيد؟از دانش،اندكى بايد،و از كردار،بسيار.

49.تاريخ دمشق -به نقل از مالك بن دينار-:عيسى بن مريم عليه السلام مى فرمود:«اى جمع ياران! تا كى پند داده شويد و پند نگيريد.شما خستگى را بر واعظان تحميل كرديد».

50.سير أعلام النبلاء -به نقل از مهاصر بن حبيب-:عيسى بن مريم عليه السلام مى فرمود:

«كسى كه نماز مى خواند و روزه مى گيرد و در عين حال،گناهان را رها نمى كند، در ملكوت،دروغگو نوشته مى شود».

51.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما،اى دانشمندان فاسد! مزد مى گيريد و كار نمى كنيد! زودا كه كارفرما كارش را طلب كند،و زودا كه از دنيا به سوى تاريكىِ گورشان برند.چگونه از اهل دانش است كسى كه ره سپار آخرتش باشد،امّا به دنياى خويش روى مى آورد،و آنچه به زيان اوست براى وى بيشتر مورد رغبت است از آنچه سودش مى رساند!

52.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى دانشمندان فاسد! آيا مرده نبوديد و او شما را زنده كرد و چون زنده تان كرد،باز مُرديد؟! واى بر شما! آيا از دانش بى بهره نبوديد و او به شما آموخت،و هنگامى كه به شما آموخت،فراموش كرديد؟! واى بر شما! آيا نافرهيخته نبوديد و او دانش وفهمتان داد و چون دانش و فهمتان داد باز نادان شُديد؟! واى بر شما! آيا گم راه نبوديد و او شما را راه نمود و چون راهتان نمود،دوباره گم راه شُديد؟! واى بر شما! آيا كور نبوديد و او شما را بينا ساخت و چون بينايتان ساخت،دگر باره كور شُديد؟! واى بر شما! آيا كر نبوديد و او شما را شنوا ساخت و چون شنوايتان ساخت،دوباره كر شديد؟! واى بر شما! آيا گنگ نبوديد و او شما را گويا ساخت،و چون گوياتان ساخت دوباره گنگ شُديد؟! واى بر شما! آيا در پى پيروزى نبوديد و چون پيروزتان كرد،به عقب

ص: 45

فَلَمّا فَتَحَ لَكُم نَكَصتُم عَلى أَعقابِكُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا أَذِلَّةً فَأَعَزَّكُم فَلَمّا عَزَزتُم قَهَرتُم واعتَدَيتُم وعَصَيتُم؟! وَيلَكُم! أَلَم تَكُونُوا مُستَضعَفِينَ فِي الأَرضِ تَخافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ (1)

النّاسُ فَنَصَرَكُم وأَيَّدَكُم،فَلَمّا نَصَرَكُمُ استَكبَرتُم وتَجَبَّرتُم؟! فيا وَيلَكُم مِن ذُلِّ يَومِ القِيامَةِ،كَيفَ يُهِينُكُم ويُصَغِّرُكُم؟! ويا وَيلَكُم يا عُلَماءَ السُّوءِ! إِنَّكُم لَتَعمَلُونَ عَمَلَ المُلحِدِينَ وتَأمَلُونَ أَمَلَ الوارِثِينَ وتَطمَئِنُّونَ بِطُمَأنِينَةِ الآمِنِينَ! ولَيسَ أَمرُ اللّهِ عَلَى ما تَتَمَنَّونَ وتَتَخَيَّرُونَ،بَل لِلمَوتِ تَتَوالَدُونَ،ولِلخَرابِ تَبنُونَ وتُعَمَّرُونَ، ولِلوارِثينَ تُمَهِّدُونَ! (2)

53.عنه عليه السلام: وَيلٌ لِلعُلَماءِ السَّوءِ،كَيفَ تَلَظّى (3)

عَلَيهِمُ النّارُ؟! (4)

54.عنه عليه السلام: كَيفَ يَكُونُ مِن أَهلِ العِلمِ مَن دُنياهُ آثَرُ عِندَهُ مِن آخِرَتِهِ،وهُوَ فِي الدُّنيا أَفضَلُ رَغبَةً؟! (5)

55.عنه عليه السلام: كَيفَ يَكونُ مِن أهلِ العِلمِ مَن هُوَ فِي مَسِيرِهِ إِلى آخِرَتِهِ وَهُوَ مُقبِلٌ عَلى دُنياهُ،وَما يَضُرُّهُ أَحَبُّ إِلَيهِ مِمّا يَنفَعُهُ؟! (6)

راجع:ص /228مثل العالم بلا عمل و ص /230مثل علماء السوء.9.

ص: 46


1- .الخَطْفُ:استلاب الشيء وأخذه بسرعة (النهاية:ج 2 ص 49«خطف»).
2- .تحف العقول:ص 508،بحار الأنوار:ج 14 ص 312 ح 17.
3- .تتلظّى:أي تلتهب وتضطرم،من لظى وهو اسم من أسماء النار (النهاية:ج 4 ص 252«لظا»).
4- .الكافي:ج 1 ص 47 ح 2 عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام،منية المريد:ص 141 وفيه«تصلى»بدل«كيف تلظّى»،بحار الأنوار:ج 2 ص 39 ح 67.
5- .سنن الدارمي:ج 1 ص 109 ح 374،الزهد لابن حنبل:ص 96،شعب الإيمان:ج 2 ص 314 ح 1917،حلية الأولياء:ج 6 ص 279 الرقم 384 كلّها عن هشام صاحب الدستوائي،الدرّ المنثور:ج 2 ص 209؛منية المريد:ص 141 نحوه،بحار الأنوار:ج 2 ص 39 ح 66.
6- .الكافي:ج 2 ص 319 ح 13،الأمالي،الطوسي:ص 208 ح 356،تنبيه الخواطر:ج 2 ص 169 وفيهما«مصيره»«أشهى»بدل«مسيره»«أحبّ»وكلّها عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 16 ح 5؛سنن الدارمي:ج 1 ص 109 ح 374 وفيه«مصيره»بدل«مسيره»،حلية الأولياء:ج 6 ص 279 الرقم 384 كلاهما عن هشام صاحب الدستوائي،الدرّ المنثور:ج 2 ص 209.

برگشتيد؟! واى بر شما! آيا خوار نبوديد و او شما را عزّت بخشيد،و چون عزت و توان يافتيد به زورگويى و تجاوز و نافرمانى پرداختيد؟! واى بر شما! آيا در زمين، مستضعف نبوديد،چندان كه مى ترسيديد مردم شما را بربايند و او شما را يارى داد و حمايت كرد،و چون يارى تان كرد،به استكبار و گردن فرازى روى آورديد؟! پس واى بر شما از خوارى روز رستاخيز كه چگونه شما را زبون و تحقير كند؟! واى بر شما اى دانشمندان فاسد! همچون ملحدان رفتار مى كنيد و آرزوى وارثان [بهشت] را داريد،و چون امان يافته گان [از عذاب و كيفر خدا] آسوده خاطر به سر مى بريد.كار خدا چنان نيست كه شما آرزو مى كنيد و مى پسنديد.

آرى! براى مردن،زاد و ولد مى كنيد،و براى ويران شدن،مى سازيد و آباد مى كنيد،و براى وارثان،فراهم مى آوريد.

53.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر دانشمندان فاسد! كه چه سان آتش [دوزخ] بر آنان زبانه خواهد كشيد !

54.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش است كسى كه دنياى خود را بر آخرتش ترجيح مى دهد و به دنيا رغبت بيشترى دارد؟!

55.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش است كسى كه رهسپار آخرت خويش است؛امّا به دنياى خود رو كرده است،و آنچه را به او زيان مى زند،بيشتر از آنچه به او سود مى رساند،دوست دارد؟!

ر.ك:ص /229مثل عالم بى عمل و ص /231مثل دانشمندان فاسد.

ص: 47

الفصل الثاني:الِحكَمُ العَقائِدِيَّةُ

1/2 التّوحيد

الكتاب

«وَ إِذْ قالَ اللّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِي نَفْسِي وَ لا أَعْلَمُ ما فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً ما دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ. (1)

الحديث

56.الإمام الصادق عليه السلام :كانَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام يَقِفُ بَينَ الحَوارِيّينَ،فَيَعِظُهُم ويَقولُ:لَيسَ يَعرِفُني مَن لا يَعرِفُ نَفَسهُ،ومَن لَم يَعرِفِ النَّفسَ الَّتي بَينَ جَنبَيهِ لَم يَعرِفِ النَّفسَ الَّتي بَينَ جَنبَي غَيرِهِ،ومَن عَرَفَ نَفسَهُ الَّتي بَينَ جَنبَيهِ عَرَفَني،ومَن عَرَفَني عَرَفَ الَّذي أرسَلَني. (2)ل.

ص: 48


1- .المائدة:116 و 117.
2- .آداب النفس:ج 2 ص 213 عن المفضّل.

فصل دوم:حكمت هاى عقيدتى

1/2 يگانگى خدا

قرآن

«و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود:اى عيسى پسر مريم ! آيا تو به مردم گفتى:من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟گفت:منزّهى تو،من حق ندارم چيزى را كه شايسته من نيست بگويم.اگر من آن را گفته بودم،بى ترديد تو آن را مى دانستى.آنچه در نفس من است،تو مى دانى،و آنچه در ذات توست،من نمى دانم؛چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى.جز آنچه مرا بدان فرمان دادى به آنان نگفتم كه:خدا،پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد،و تا وقتى در ميانشان بودم،بر آنان گواه بودم،و چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى،و تو بر هر چيز،گواهى».

حديث

56.امام صادق عليه السلام: عيسى بن مريم عليه السلام در ميان حواريان مى ايستاد و آنها را موعظه مى كرد و مى فرمود:«هر كه خود را نشناسد،مرا نمى شناسد و هر كه نَفْسِ درون خود را نشناخته باشد،نفس درون ديگران را نخواهد شناخت.هر كه نفس درون خود را بشناسد،مرا مى شناسد،و هر كه مرا بشناسد،فرستندۀ مرا هم مى شناسد».

ص: 49

57.تاريخ دمشق عن الحسن: كانَ عِيسى يَمشِي عَلَى الماءِ،فَقَالَ لَهُ الحَوَارِيُّونَ:يا رُوحَ اللّهِ،إِنَّكَ لَتَمشِي عَلَى الماءِ! قَالَ:نَعَم،ذَلِكَ بِاليَقِينِ بِاللّهِ.قالُوا:إِنّا بِاللّهِ لَمُوقِنُونَ.

قالَ لَهُم عِيسى:ما تَقُولُونَ لَو عَرَضَ لَكُم فِي الطَّريقِ دُرٌّ وحَجَرٌ،أَيَّهُما كُنتُم تَأخُذُونَ؟قالُوا:الدُّرَّ.قالَ:لا وَاللّهِ،حَتّى يَكُونَ الدُّرُّ وَالياقُوتُ والحِجارَةُ عِندَكُم سَواءً. (1)

58.البداية والنهاية عن الفضيل بن عياضٍ: قِيلَ لِعِيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام:يا عِيسى،بِأيِ ّ شَيءٍ تَمشِي عَلَى الماءِ؟قالَ:بِالإِيمانِ واليَقِينِ،قالُوا فَإِنّا آمَنّا كَما آمَنتَ وأَيقَنّا كَما أَيقَنتَ!

قالَ:فَامشُوا إِذَن،فَمَشَوا مَعَهُ فِي المَوجِ فَغَرِقُوا،فَقالَ لَهُم عِيسى:ما لَكُم؟قالوا خِفنَا المَوجَ،قالَ:أَ لّا خِفتُم رَبَّ المَوجِ؟! فَأَخرَجَهُم ثُمَّ ضَرَب بِيَدِه إِلَى الأَرضِ فَقَبضَ بِها،ثُمَّ بَسَطَها فإِذَا في إحدَى يَدَيهِ ذَهَبٌ وفِي الاُخرَى مَدَرٌ (2)

أو حِصى.

فَقالَ:أَيُّهُما أَحلى في قُلوبِكُم؟قالُوا:هذَا الذَّهَبُ،قالَ:فَإِنَّهُما عِندِي سَواءٌ. (3)

59.البِدَايَةُ وَالنِّهايَةُ عَن بَكرِ بنِ عَبدِ اللّهِ المزني: فَقَدَ الحَوارِيُّونَ نَبِيَّهُم عِيسى،فَقِيلَ لَهُم:

تَوَجَّه نَحوَ البَحرِ،فَانطَلَقُوا يَطلُبونَهُ،فَلَمّا انتَهُوا إِلى البَحرِ إِذَا هُوَ يَمشِي عَلَى الماءِ يَرفَعُهُ المَوجُ مَرَّةً ويَضَعُهُ اخرى،وعَلَيهِ كِساءٌ مُرتَدٍ بِنِصفِهِ وَمُؤتَزرٌ بِنِصفِهِ حَتَّى انتَهى إلَيهِم،فَقالَ لَهُ بَعضُهُم-قالَ أبو هِلالٍ:ظَنَنتُ أَنَّهُ مِن أَفَاضِلِهِم-:أَ لا أَجِيءُ إِلَيكَ يا نَبِيَّ اللّهِ؟

قالَ:بَلى،قالَ:فَوَضَعَ إِحدى رِجلَيهِ عَلَى الماءِ ثُمَّ ذَهَبَ لِيَضَعَ الاُخرى،فَقالَ:7.

ص: 50


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 417.
2- .المَدرُ:الطين المتماسك (النهاية:ج 4 ص 309«مدر»).
3- .البداية والنهاية:ج 2 ص 87،تاريخ دمشق:ج 47 ص 409،الدرّ المنثور:ج 2 ص 207.

57.تاريخ دمشق -به نقل از حسن-:عيسى عليه السلام روى آب،راه مى رفت.حواريان به او گفتند:

اى روح خدا ! تو بر روى آب،راه مى روى؟!

فرمود:«آرى.اين به سبب يقين به خداست».گفتند:بى ترديد ما هم به خدا يقين داريم.

عيسى عليه السلام به آنان فرمود:«چه مى گوييد اگر در راه به مرواريد و سنگى بر خوريد؟ كدام يك از آنها را برمى داريد؟».گفتند:مرواريد را.

عيسى عليه السلام فرمود:«نه به خدا ! [يقين به خدا نداريد] مگر آن گاه كه مرواريد و ياقوت و سنگ برايتان يكسان باشد».

58.البداية و النهاية -به نقل از فضيل بن عياض-:به عيسى بن مريم عليه السلام گفته شد:اى عيسى! با چه چيز روى آب،راه مى روى؟

فرمود:«با ايمان و يقين».گفتند:ما نيز همانند تو ايمان آورده ايم و يقين داريم!

فرمود:«پس،شما هم راه رويد».

حواريان،همراه او سوار موج شدند؛امّا زير آب رفتند.عيسى عليه السلام به آنها فرمود:«شما را چه مى شود؟».گفتند:از موج مى ترسيم.

فرمود:«چرا از خداوندگار موج نمى ترسيد؟!»و آنها را از آب بيرون كشيد.سپس دستش را به سوى زمين بُرد و مشتى از آن برداشت،سپس آن را گشود،ديدند در يك دستش طلا و در ديگرى،كلوخى يا ريگى است.فرمود:«كدام يك در دل هاى شما شيرين تر است؟».گفتند:اين طلا.

فرمود:«امّا اين دو نزد من يكسان است».

59.البداية و النهاية -به نقل از بكر بن عبداللّه مزنى- : حواريان،پيامبرشان عيسى عليه السلام را گم كردند.به آنها گفته شد:او به سوى دريا رفت.حواريان،در جستجوى عيسى عليه السلام حركت كردند.چون به دريا رسيدند،او را ديدند در حالى كه جامه اى به تن دارد كه نيمى از آن را بالاپوش خود كرده و نيم ديگرش را به كمر آويخته،روى آب راه مى رود و موج،بالا و پايينش مى بَرَد.يكى از آنان-ابو هلال [ \از راويان اين حديث ] مى گويد:به گمانم وى از بهترين هايشان بوده است-به او گفت:اى پيامبر خدا ! من سوى تو نيايم؟

فرمود:«آرى».

پس،يك پايش را بر آب نهاد.سپس خواست پاى ديگرش را هم بگذارد كه گفت:آه!

ص: 51

اوَّه،غَرِقتُ يا نَبِيَّ اللّهِ.

فَقَالَ:أَرِني يَدَكَ يا قَصِيرَ الإِيمانِ،لَو أَنَّ لِابنِ آدَمَ مِنَ اليَقِينِ قَدرَ شَعيِرَةٍ مَشى عَلَى الماءِ. (1)

2/2 الاِفتِقارُ إلَى اللّهِ

60.عيسى بن مريم عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:كَيفَ أَصبَحتَ؟-:لا أَملِكُ ما أَرجُو،ولا أَستَطِيعُ ما احاذِرُ،مأمُوراً بِالطّاعَةِ،مَنهِيّاً عَنِ الخَطِيئَةِ،فَلا أَرى فَقِيراً أَفقَرَ مِنِّي. (2)

61.عنه عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:كَيفَ أَصبَحتَ يا رُوحَ اللّهِ؟-:أَصبَحتُ ورَبِّي تَبارَكَ وتَعالى مِن فَوقِي،والنّارُ أَمامِي،والمَوتُ فِي طَلَبِي،لا أَملِكُ ما أَرجُو،ولا أُطِيقُ دَفعَ ما أُكرِهُ،فَأَيَّ فَقِيرٍ أَفقَرُ مِنّيِ. (3)

3/2 مَعرِفَةُ مَعالِمِ الدّينِ

62.عِيسَى بنُ مريمَ عليه السلام: كَيفَ يَصِيرُ إِلَى الجَنَّةِ مَن لا يُبصِرُ مَعالِمَ الدِّينِ؟! (4)

راجع:ص /26تعلّم العلم والحكمة.7.

ص: 52


1- .البداية والنهاية:ج 2 ص 87،تاريخ دمشق:ج 47 ص 408،الدرّ المنثور:ج 2 ص 203.
2- .بحار الأنوار:ج 74 ص 307 ح 59 نقلاً عن مصباح الشريعة.
3- .الأمالي للطوسي:ص 640 ح 1322،بحار الأنوار:ج 14 ص 322 ح 32؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 412.
4- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.

غرق شدم اى پيامبر خدا!

عيسى عليه السلام فرمود:«دستت را به من بده اى كوته ايمان ! اگر آدمى را به اندازۀ دانه اى جو يقين بود،بر روى آب،راه مى رفت».

2/2 احساس نياز به خداوند

60.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ كسى كه به وى گفت:چگونه اى؟-:چنانم كه آنچه را آرزو مى كنم،مالك آن نيستم،و توان (دور نگه داشتن خود از) آنچه،كه از آن مى پرهيزم را ندارم.به فرمانبرى امر و از گنهكارى نهى شده ام.پس فقيرى را بينواتر از خود نمى يابم.

61.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ كسى كه گفت:چگونه اى،اى روح خدا؟!-:چنانم كه خداوندگار بلندمرتبه و والايم بالاى سر من است و دوزخ پيش رويم و مرگ در تعقيبم.نه مالك چيزى هستم كه بدان اميدوارم،و نه توان دفع چيزى را دارم كه ناخوشش مى دارم.پس كدام فقير،از من فقيرتر است؟!

3/2 شناخت نشانه هاى دين

62.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه رهسپار بهشت شود كسى كه نشانه هاى دين را نمى شناسد؟!

ر.ك:ص /27فرا گرفتن علم و حكمت.

ص: 53

4/2 سَلامَةُ الدّينِ

63.عيسى بن مريم عليه السلام: لَاتَأسَوا عَلى ما فَاتَكُم مِن دُنياكُم إِذا سَلِمَ دِينُكُم،كَما لا يَأسى أَهلُ الدُّنيا عَلى ما فاتَهُم مِن دِينِهِم إِذا سَلِمَت دُنياهُم. (1)

64.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:اِرضَوا بِدَنيِّ الدُّنيا مَعَ سَلامَةِ دِينِكُم،كَما رَضِيَ أَهلُ الدُّنيا بِدَنيِ ّ الدِّينِ مَعَ سَلامَةِ دُنياهُم. (2)

65.عنه عليه السلام: النَّومُ عَلَى المَزَابِلِ وَأَكلُ خُبزِ الشَّعِيرِ يَسيِرٌ مَعَ سَلامَةِ الدِّينِ. (3)

66.عنه عليه السلام :إِتَّخِذُوا المَساجِدَ مَساكِنَ،وَاتَّخِذُوا البُيُوتَ مَنَازِلَ،وَانجُوا مِنَ الدُّنيا بِسَلامٍ، وَكُلُوا مِن بَقلِ البَرِيَّةِ. (4)

5/2 السََلامَةُ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ

67.الإمام الرضا عليه السلام إنَّ أوحَشَ ما يَكونُ هذَا الخَلقُ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ:يَومَ يُولَدُ ويَخرُجُ5.

ص: 54


1- .الأمالي للصدوق:ص585 ح805 عن الحسن بن عليّ الخزاز عن الإمام الرضا عليه السلام،الكافي:ج2 ص137 ح25،الزهد للحسين بن سعيد:ص119 ح140 كلاهما عن الحسن بن عليّ الوشاء عن الإمام الرضا عنه عليه السلام نحوه،مشكاة الأنوار:ص 469 ح 1568 عن الإمام الرضا عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح16.
2- .عدّة الداعي:ص 111،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 134،بحار الأنوار:ج 70 ص 322 ح 38؛البداية والنهاية:ج 2 ص 89،تاريخ دمشق:ج 47 ص 441 كلاهما عن زكريا بن عدي.
3- .ثواب الأعمال:ص 303 ح 1،معاني الأخبار:ص 341 ح 1 وفيه«خير كثير»بدل«يسير»،علل الشرائع:ص 467 ح 21 كلّها عن سهل الحلواني عن الإمام الصادق عليه السلام،مشكاة الأنوار:ص 462 ح 1538 عن مهاجر الأسدي عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 322 ح 33.
4- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 7 ص 462 ح 10 وج 8 ص 111 ح 3،تاريخ دمشق:ج 47 ص 423 عن أبي هريرة،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 3 ص 155.

4/2 سلامت دين

63.عيسى بن مريم عليه السلام: هرگاه دينتان سالم بود،براى آنچه از دنيايتان از دست مى دهيد،افسوس مخوريد،چنان كه دنياپرستان،هرگاه دنيايشان سالم [و رو به راه] باشد،براى از دست دادن دينشان افسوس نمى خورند.

64.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:با وجود سالم بودن دينتان،به كمترينِ دنيا رضايت دهيد،چنان كه دنيادوستان،با وجود سالم بودن دنيايشان،به كمترينِ دين،رضايت مى دهند.

65.عيسى بن مريم عليه السلام: خوابيدن در خرابه ها و خوردن نان جوين در صورتى كه دين سالم باشد،آسان (ناچيز) است.

66.عيسى بن مريم عليه السلام :مسجدها را سكونتگاه بگزينيد،و خانه ها را منزلگاه،و از دنيا سالم برهيد،و از سبزه هاى بيابان بخوريد.

5/2 سلامت در سه جايگاه

67.امام رضا عليه السلام: نامأنوس ترين زمان براى اين آفريده (انسان)،سه زمان است:روزى كه متولّد مى شود و از رحِم مادرش بيرون مى آيد و دنيا را مى بيند.و روزى كه

ص: 55

مِن بَطنِ امِّهِ فيَرَى الدُّنيا،ويَومَ يَموتُ فيُعايِنُ الآخِرَةَ وأهلَها،ويَومَ يُبعَثُ فيَرى أحكاماً لَم يَرَها في دارِ الدُّنيا.

وقَد سَلّمَ اللّهُ عز و جل عَلى يَحيى عليه السلام في هذِهِ الثَّلاثَةِ المَواطِنِ وآمَنَ رَوعَتَهُ فَقالَ: «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (1)

،وقَد سَلَّمَ عيسَى بنُ مَريمَ عَلى نَفسِهِ في هذهِ الثّلاثَةِ المَواطِنِ فَقالَ: «وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا» (2)

. (3) 6/2 الاِهتِمامُ بِالآخِرَةِ

68.عيسى بن مريم عليه السلام: تَعمَلُونَ لِلدُّنيا وَأَنتُم تُرزَقُونَ فِيها بِغَيرِ عَمَلٍ،وَلَا تَعمَلُونَ لِلآخِرَةِ وَأَنتُم لا تُرزَقُونَ فِيها إِلّا بِالعَمَلِ. (4)

69.عنه عليه السلام: أَيُّكُم رَأى نُوراً اسمُهُ ظُلمَةٌ أَو ظُلمَةٌ اسمُهَا نُورٌ؟! كَذلِكَ لَايَجتَمِعُ لِلعَبدِ أَن يَكُونَ مُؤمِناً كافِراً،ولا مُؤثِراً لِلدُّنيا راغِباً فِي الآخِرَةِ.هَل زارِعُ شَعِيرٍ يَحصُدُ قُمحاً؟ أَو زارِعُ قُمحٍ يَحصُدُ شَعِيراً؟! كَذلِكَ يَحصُدُ كُلُّ عَبدٍ فِي الآخِرَةِ ما زَرَعَ،وَيُجزى بِما عَمِلَ. (5)

70.عنه عليه السلام: يا عَبِيدَ الدُّنيا،بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:لَاتُدرِكُونَ شَرَفَ الآخِرَةِ إِلَّا بِتَركِ7.

ص: 56


1- .مريم:15.
2- .مريم:33.
3- .عيون أخبار الرِّضا عليه السلام:ج 1 ص 257 ح 11 عن ياسر الخادم.
4- .الكافي:ج 2 ص 319 ح 13،الأمالي للطوسي:ص 208 ح 356،تنبيه الخواطر:ج 2 ص 169 كلّها عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 175 ح 13؛سنن الدارمي:ج 1 ص 109 ح 374،الزهد لابن حنبل:ص 96 كلاهما عن هشام صاحب الدستوائي.
5- .تحف العقول:ص 508،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17.

مى ميرد و آخرت و اهل آخرت را مى بيند.و روزى كه برانگيخته مى شود و مقرراتى را مى بيند كه در سراى دنيا نديده است.

خداوند متعال،در اين سه جا به يحيى عليه السلام سلام كرد،و ترسش را ريخت و فرمود:«سلام بر او در روزى كه به دنيا آمد،و روزى كه مى ميرد و روزى كه باز زنده مى شود».و عيسى بن مريم عليه السلام هم بر خودش در اين سه جا سلام كرده و گفته است:«سلام بر من،در روزى كه متولّد شدم،و روزى كه مى ميرم،و روزى كه باز زنده مى شوم».

6/2 اهميت دادن به آخرت

68.عيسى بن مريم عليه السلام: شما براى دنيايى كه در آن،بدون كار هم روزى داده مى شويد، كار مى كنيد؛امّا براى آخرت كه در آن،جز با عمل،روزى داده نمى شويد،كار نمى كنيد !

69.عيسى بن مريم عليه السلام: كدام يك از شما نورى ديده است كه نامش تاريكى باشد،يا تاريكى اى كه نامش نور باشد؟! همچنين بنده نمى تواند مؤمن باشد و هم كافر، دنياگزين باشد و هم آخرت خواه.آيا هيچ جوكارى،گندم مى درَوَد؟يا گندمكارى جو درو مى كند؟! همچنين،هر بنده اى در آخرت آن چيزى را مى دِرَوَد كه [در دنيا] كاشته است،و پاداش كارى را مى گيرد كه كرده است.

70.عيسى بن مريم عليه السلام :اى بندگان دنيا! به راستى به شما مى گويم:شما به شرافت آخرت دَست نمى يابيد مگر با رها كردن آنچه دوست داريد.پس توبه را به فردا

ص: 57

ما تُحِبُّونَ،فَلا تَنظُروا بِالتَّوبَةِ غَداً،فَإِنَّ دُونَ غَدٍ يَوماً وليلةً،وقَضاءُ اللّهِ فِيهِما يَغدُو ويَرُوحُ. (1)

71.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ أَرواحَ الشَّياطِينِ ما عُمِّرَت فِي شَيءٍ ما عُمِّرَت فِي قُلُوبِكُم،فَإِنَّما أَعطاكُمُ اللّهُ الدُّنيا لِتَعمَلُوا فِيها لِلآخِرَةِ وَلَم يُعْطِكُمُوها لِتَشغَلَكُم عَنِ الآخِرَةِ،وإِنَّما بَسَطَها لَكُم لِتَعلَمُوا أَنَّهُ أَعانَكُم بِها عَلَى العِبادَةِ وَلَم يُعِنكُم بِهَا عَلَى الخَطَايا،وَإِنَّما أَمَرَكُم فِيها بِطَاعَتِهِ وَلَم يَأمُركُم فِيها بِمَعصِيَتِهِ،وإِنَّما أَعانَكُم بِهَا عَلَى الحَلالِ وَلَم يُحِلَّ لَكُم بِها الحَرامَ،وإِنَّما وَسَّعَها لَكُم لِتَواصَلُوا فِيها،وَلَم يُوَسِّعها لَكُم لِتَقاطَعُوا فِيها. (2)

72.عنه عليه السلام: إِنَّ الدُّنيا خُلِقَت مَزرَعَةً تَزرَعُ فِيها العِبادُ الحُلوَ وَالمُرَّ وَالشَّرَّ وَالخَيرَ،وَالخَيرُ لَهُ مَغَبَّةٌ (3)

نافِعَةٌ يَومَ الحِسابِ،وَالشَرُّ لَهُ عِناءٌ وَشِقاءٌ يَومَ الحِصادِ. (4)

73.عنه عليه السلام: بِقَدرِ ما تَنصَبُونَ (5)

هاهُنا تَستَرِيحُونَ هاهُنا،وبِقَدرِ ما تَستَرِيحُونَ هاهُنا تَنصَبُونَ هاهُنا. (6)

74.عنه عليه السلام: يا نَفسُ اعمَلِي تُرزَقِي،ويا جَسَدُ انصَب تَستَرِح. (7)

75.عنه عليه السلام: إِشتَدَّت مَؤُونَةُ الدُّنيا وَمَؤُونَةُ الآخِرَةِ؛أَمّا مَؤُونَةُ الدُّنيا فَإِنَّكَ لا تَمُدُّم.

ص: 58


1- .تحف العقول:ص 392 عن هشام عن الإمام الكاظم عليه السلام و ص 508 نحوه،بحار الأنوار:ج 1 ص 145 ح 30؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 66.
2- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17.
3- .الغبّ:عاقبة الشيء (القاموس المحيط:ج 1 ص 109«غبّ»).
4- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 314 ح 17.
5- .نصب الرجل:تعب (الصحاح:ج 1 ص 225«نصب»).
6- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 206 نقلاً عن ابن حنبل عن وهب.
7- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 220،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 62؛الدرّ المنثور:ج 2 ص 205 نقلاً عن أحمد عن وهب عنه عليه السلام.

ميفكنيد؛زيرا كه تا فردا يك روز و يك شب فاصله است و قضاى خداوند در اين يك روز و شب،آمد و شد دارد.

71.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:ارواح شياطين،در هيچ چيز چنان نزيستند كه در دل هاى شما زيسته اند.خداوند،دنيا را تنها براى اين به شما داده كه در آن براى آخرت كار كنيد،آن را به شما نداده است كه از آخرت بازتان دارد.

آن را برايتان گسترده تا بدانيد با آن براى عبادت،ياريتان كرده است،نه براى گناهان.شما را در دنيا تنها به طاعت خود فرمان داده و نه به نافرمانى اش.شما را با دنيا بر حلال،مدد رسانده و حرام را در آن بر شما روا نداشته است.آن را برايتان وسعت بخشيده،تنها بدين خاطر كه در آن به يكديگر بپيونديد و آن را برايتان نگسترده كه در آن از يكديگر بِبُريد !

72.عيسى بن مريم عليه السلام: دنيا،به صورت كشتزارى آفريده شده است كه بندگان در آن، شيرين و تلخ و بد و نيك مى كارند،و نيكى در روز حسابرسى،فرجامى سودمند دارد،و بدى در روزِ درو،رنج و بدبختى به دنبال مى آورد.

73.عيسى بن مريم عليه السلام :به اندازه اى كه در اين جا رنج مى كشيد،در آن جا (آخرت)مى آساييد،و به اندازه اى كه در اين جا مى آساييد،در آن جا رنج مى بَريد.

74.عيسى بن مريم عليه السلام: اى جان! كار كن تا روزى داده شوى،و اى تن! رنج ببر تا بياسايى.

75.عيسى بن مريم عليه السلام: هزينۀ به دست آوردن دنيا و آخرت،هر دو،سنگين است:امّا دنيا،چون به سوى هر چيزش كه دستت را دراز كنى،مى بينى شخص نابه كارى،

ص: 59

يَدَكَ إِلى شَيءٍ مِنها إِلَّا وَجَدتَ فاجِراً قَد سَبَقَكَ إِلَيهَا،وَأَمّا مَؤُونَةُ الآخِرَةِ فَإِنَّكَ لَا تَجِدُ أَعواناً يُعيِنُونَكَ عَلَيها. (1)

76.عنه عليه السلام: النَّومُ عَلَى الحَصِيرِ وأَكلُ خُبزِ الشَّعِيرِ،فِي طَلَبِ الفِردَوسِ يَسِيرٌ. (2)

77.عنه عليه السلام: أَكلُ الشَّعِيرِ مَعَ الرَّمادِ وَالنَّومُ عَلَى المَزابِلِ مَعَ الكِلابِ،لَقَليِلٌ فِي طَلَبِ الفِردَوسِ. (3)

راجع:ص /274الترغيب في الآخرة.

7/2 عَذابُ القَبرِ

78.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَرَّ عِيسَى بنُ مريمَ عليه السلام بِقَبرٍ يُعَذَّبُ صَاحِبُهُ،ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِن قابِلٍ فَإِذا هُوَ لايُعَذَّبُ،فَقالَ:يَا رَبِّ،مَرَرتُ بِهذَا القَبرِ عامَ أَوَّلٍ فَكانَ يُعَذَّبُ،وَمَرَرتُ بِهِ العامَ فَإِذا هُوَ لَيسَ يُعَذَّبُ!

فَأَوحَى اللّهُ إِلَيهِ:إِنَّهُ أدرَكَ لَهُ وَلَدٌ صالِحٌ فَأَصلَحَ طَرِيقاً وَآوى يَتِيماً،فَلِهذا غَفَرتُ لَهُ بِما فَعَلَ ابنُهُ. (4)5.

ص: 60


1- .الكافي:ج 8 ص 144 ح 112،أعلام الدين:ص 234 كلاهما عن حفص بن غياث عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 330 ح 69.
2- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 230،بحار الأنوار:ج 14 ص 330 ح 64.
3- .البداية والنهاية:ج2 ص90،تاريخ دمشق:ج47 ص444 كلاهما عن مالك بن دينار،الدرّ المنثور:ج2 ص213.
4- .الكافي:ج 6 ص 3 ح 12،عدّة الداعي:ص 77 كلاهما عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه السلام،الأمالي للصدوق:ص 603 ح 837 عن إبراهيم بن محمّد عن الإمام الصادق عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله،روضة الواعظين:ص 470 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،بحار الأنوار:ج 6 ص 220 ح 15.

پيش از تو،به سويش دست دراز كرده است؛و امّا آخرت،چون كسى را نمى يابى كه در دستيابى به آن ياريت دهد.

76.عيسى بن مريم عليه السلام: خفتن بر بوريا و خوردن نان جوين،در طلب بهشت،ناچيز است.

77.عيسى بن مريم عليه السلام: خوردن [نان] جو با خاكستر و خوابيدن همراه سگان در خرابه ها،در طلب بهشت،كارى اندك است.

ر.ك:ص /275تشويق به آخرت.

7/2 عذاب قبر

78.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيسى بن مريم عليه السلام بر گورى گذشت كه صاحب آن عذاب مى شد.

دگر سال نيز بر همان گور گذشت و ديد عذاب نمى شود.فرمود:«خداوندا! پارسال بر اين گور گذشتم،عذاب مى شد،و امسال كه بر آن مى گذرم،عذاب نمى شود!».

خداوند به او وحى فرمود كه:«فرزندى شايسته از او بزرگ شد.راهى ساخت و يتيمى را پناه داد و من به سبب اين كارهاى فرزندش،او را آمرزيدم».

ص: 61

79.البداية والنهاية: وَقَفَ عِيسى عليه السلام هُوَ وَأَصحابُهُ عَلى قَبرٍ وَصاحِبُهُ يُدَلّى فِيهِ،فَجَعَلُوا يَذكُرُونَ القَبرَ وَضِيقَهُ.

فَقالَ:قَد كُنتُم فِيما هُوَ أَضيَقُ مِنهُ مِن أَرحامِ امَّهاتِكُم،فَإِذا أحَبَّ اللّهُ أَن يُوَسِّعَ وَسَّعَ. (1)

راجع:ح 7.

8/2 مُحاسَبَةُ يَومِ القِيامَةِ

80.تاريخ دمشق عن كعب: إِنَّ عِيسَى بنَ مريمَ عليه السلام كانَ يَأكُلُ الشَّعِيرَ،ويَمشِي عَلى رِجلَيهِ، ولَا يَركَبُ الدَّوابَّ،ولَا يَسكُنُ البُيُوتَ،ولَا يَصطَبِحُ بِالسِّراجِ...ولَم يَجعَل بَينَ الأَرضِ وَبَينَ جِلدِهِ شَيئاً قَطُّ إِلَّا لِباسَهُ،ولَم يَهتَمَّ لِغَداءٍ قَطُّ،ولَا لِعَشاءٍ قَطُّ،ولا اشتَهى شَيئاً مِن شَهَواتِ الدُّنيا،وكانَ يُجالِسُ الضُّعَفاءَ والزَّمنى (2)

وَالمَساكِينَ،وكانَ إِذا قُرِّبَ إِلَيهِ الطَّعامُ عَلى شَيءٍ وَضَعَهُ عَلَى الأَرضِ ولَم يَأكُل مَعَ الطَّعامِ إِداماً قَطُّ، وكانَ يَجتَزِئُ مِنَ الدُّنيا بِالقُوتِ القَلِيلِ،ويَقُولُ:هذَا لِمَن يَمُوتُ ويُحاسَبُ عَلَيهِ، كَثِيرٌ. (3)

81.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ-:وَيلٌ لِمَن كَانَتِ الدُّنيا هَمَّهُ،والخَطايا عَمَلَهُ كَيفَ يَفتَضِحُ غَداً عِندَ رَبِّهِ. (4)».

ص: 62


1- .البداية والنهاية:ج 2 ص 91،تاريخ دمشق:ج 47 ص 468،الدرّ المنثور:ج 2 ص 210 نقلاً عن أحمد وكلّها عن وهب بن منبه.
2- .الزمانة:مرض يدوم زماناً طويلاً (مجمع البحرين:ج 2 ص 782«زمن»).
3- .تاريخ مدينة دمشق:ج 47 ص 418،الدرّ المنثور:ج 2 ص 208.
4- .الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38؛الزهد الكبير:ص 168 ح 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 462 وفيه«يقتضي»بدل«يفتضح»وكلاهما عن عيسى المرادي،إحياء العلوم:ج 3 ص 302 وفيه«بذنبه»بدل«عند ربّه».

79.البداية و النهاية: عيسى عليه السلام و يارانش بر گورى ايستادند كه مرده اى را در آن مى گذاشتند.پس،از گور و تنگى آن سخن به ميان آوردند.عيسى عليه السلام فرمود:

«شما در جايى تنگ تر از گور،يعنى رَحِم مادرانتان بوده ايد،ليكن هرگاه خداوند بخواهد كه فراخ گردانَد،مى گرداند».

ر.ك:ح 7.

8/2 حسابرسى روز رستاخيز

80.تاريخ دمشق، -به نقل از كعب-:عيسى بن مريم عليه السلام [نان] جو مى خورد و پياده راه مى رفت،و چارپايى سوار نمى شد و خانه اى نداشت،و چراغ نمى افروخت...

هيچ گاه ميان زمين و پوستش چيزى جز همان جامه اش،قرار نداد.هرگز غم چاشتى و شامى را نخورد.چيزى از خواسته هاى دنيوى را نخواست.با ناتوانان و زمينگيران و بينوايان مى نشست.هرگاه خوراك را بر روى چيزى مى نهادند و به نزدش مى آوردند،آن را روى زمين مى گذاشت.و هيچ گاه با نان،خورشتى نخورد.از دنيا به اندك توشه اى بسنده مى كرد و مى فرمود:«همين هم براى كسى كه مى ميرد و بر آن حسابرسى مى شود،بسيار است».

81.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته به يارانش مى فرمود-:واى بر كسى كه دنيا،همّ و غم اوست و گناهان،كردار او! فردا[ى قيامت]،او نزد پروردگارش چه رسوا مى شود.

ص: 63

9/2 فَزَعُ يَومِ القِيامَةِ

82.عيسى بن مريم عليه السلام: وَيلَكُم يا عَبِيدَ السَّوءِ! كَيفَ تَرجُونَ أَن يُؤمِنَكُم اللّهُ مِن فَزَعِ يَومِ القِيامَةِ وأَنتُم تَخافُونَ النّاسَ فِي طاعَةِ اللّهِ،وتُطِيعُونَهُم فِي مَعصِيَتِهِ،وتَفونَ لَهُم بِالعُهودِ النّاقِضَةِ لِعَهدِهِ؟! بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:لَايُؤمِنُ اللّهُ مِن فَزَعِ ذلِكَ اليَومِ مَنِ اتَّخَذَ العِبادَ أَرباباً مِن دُونِهِ. (1)

83.عنه عليه السلام: وَيلَكُم يا عَبِيدَ السَّوءِ! مِن أَجلِ دُنيا دَنِيَّةٍ وَشَهوَةٍ رَدِيَّةٍ،تُفَرِّطُونَ في مُلكِ الجَنَّةِ وتَنسَونَ هَولَ يَومِ القِيامَةِ. (2)

راجع:ص /274التحذير عن نار جهنّم.7.

ص: 64


1- .تحف العقول:ص 504،بحار الأنوار:ج 14 ص 307.
2- .تحف العقول:ص 505،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.

9/2 هراس روز رستاخيز

82.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى بندگان بد! چگونه اميد داريد كه خدا شما را از هراس روز قيامت ايمن گردانَد،در صورتى كه در راه فرمانبرى خدا از مردم واهمه داريد،و در نافرمانى او از آنان فرمان مى بريد،و به پيمان هاى با آنها كه مخالف پيمان خداست،وفا مى كنيد؟!

به راستى به شما مى گويم:خداوند،كسى را كه بندگان را به جاى او به خدايگانى بگيرد،از هراس آن روز،ايمن نمى گردانَد.

83.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى بندگان بد! از بهر دنيايى پست و شهوتى بى ارزش،در به دست آوردن مُلك بهشت كوتاهى مى كنيد و هراس روز رستاخيز را از ياد مى بريد!

ر.ك:ص /275هشدار دربارۀ آتش دوزخ.

ص: 65

الفصل الثالث:الحِكَمُ العِبادِيَّةُ

1/3 الحَثُّ عَلَى العِبادَةِ

84.عيسى بن مريم عليه السلام: عَلَيكُم بِعِبادَةِ رَبِّكُم،فَإِنَّكُم خُلِقتُم لَها. (1)

85.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:ما الدُّنيا تُرِيدُونَ ولا الآخِرَةَ.

قالُوا:يا رَسولَ اللّهِ،فَسِّر لَنا هذا،فَقَد كُنّا نَرى إِنَّا نُرِيدُ إِحداهُما!

قالَ:لَو أَرَدتُمُ الدُّنيا لَأَطَعتُم رَبَّ الدُّنيَا الَّذِي مَفاتِيحُ خَزائِنِها بِيَدِهِ فَأَعطاكُم،ولَو أَرَدتُمُ الآخِرَةَ أَطَعتُم رَبَّ الآخِرَةِ الَّذِي يَملِكُها فَأَعطَاكُم،ولكِن لَاهذِهِ تُرِيدُونَ ولا تِلكَ. (2)

2/3 آفَةُ العِبادَةِ

86.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:كَما نَظَرَ المَرِيضُ إِلَى الطَّعامِ فَلَا يَلتَذُّ بِهِ مِن شِدَّةِ الوَجَعِ؛كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيَا لَايَلتَذُّ بِالعِبادَةِ وَلَا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُد.

ص: 66


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 446 عن سعيد بن أبي هلال،الدرّ المنثور:ج 2 ص 213.
2- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 210 نقلاً عن أحمد عن أبي الجلد.

فصل سوم:حكمت هاى عبادى

1/3 تشويق به عبادت

84.عيسى بن مريم عليه السلام: بر شما باد عبادت پروردگارتان؛زيرا براى اين آفريده شده ايد.

85.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:به راستى به شما مى گويم:شما نه دنيا را مى خواهيد و نه آخرت را.حواريان گفتند:اى فرستادۀ خدا ! اين سخن را برايمان تفسير كن؛زيرا خود،مى پنداشتيم كه يكى از اين دو را مى خواهيم!

فرمود:«اگر دنيا را مى خواستيد،بى ترديد از پروردگار دنيا كه كليد خزانه هاى آن در دست اوست،فرمان مى برديد تا (آن را) به شما بدهد،و اگر در پى آخرت بوديد،از پروردگار آخرت كه مالك آن است،فرمان مى برديد تا (آن را )ارزانى تان كند،ليكن شما نه اين را مى خواهيد و نه آن را».

2/3 آفت عبادت

86.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:همچنان كه بيمار به غذا مى نگرد،امّا از شدّت دردى كه دارد،از آن لذّتى نمى بَرَد،دنيادار نيز به خاطر چشيدن شيرينىِ

ص: 67

مِن حَلاوَةِ الدُّنيا. (1)

87.تاريخ دمشق: لَقِيَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام رَجُلاً فَقالَ:ما تَصنَعُ؟قالَ:أَتَعَبُّد.قالَ:مَن يَعوُلُكَ؟فَقالَ:أَخِي.فَقالَ:أَخُوكَ أَعبُدُ مِنكَ. (2)

راجع:ص /94الاخلاص.

3/3 الصَّلاةُ

الكتاب

«وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا». (3)

الحديث

88.الكافي عن معاوية بن وهب: سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن أَفضَلِ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ إِلَى رَبِّهِم وأَحَبِّ ذلِكَ إِلَى اللّهِ عز و جل ما هُوَ؟

فَقالَ:ما أَعلَمُ شَيئاً بَعدَ المَعرِفَةِ أَفضَلَ مِن هذِهِ الصَّلاةِ،ألاتَرى أَنَّ العَبدَ الصّالِحَ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ: «وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا»؟ (4)

89.الإمام الصادق عليه السلام: كانَ بَينَ داودَ وَعيسَى بنِ مَريَمَ عليهما السلام أَربَعُمِئَةِ سَنَةٍ،وكانَ شَرِيعَةُ عِيسَى عليه السلام أَنَّهُ بُعِثَ بِالتَّوحِيدِ وَالإِخلاصِ،وبِما اوصي بِهِ نُوحٌ وَإِبراهِيمُ وَمُوسى عليهم السلام، واُنزِلَ عَلَيهِ الإِنجِيلُ،واُخِذَ عَلَيهِ المِيثاقُ الَّذِي اخِذَ عَلَى النَبِّيّينَ.0.

ص: 68


1- .التحصين لابن فهد:ص 5 ح 2،تحف العقول:ص 507 وفيه«حبّ المال»بدل«حلاوة الدنيا»،عدّة الداعي:ص 96،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 148،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 65،تاريخ دمشق:ج 47 ص 468.
3- .مريم:31.
4- .الكافي:ج 3 ص 264 ح 1،كتاب من لا يحضره الفقيه:ج 1 ص 210 ح 634،الدعوات للراوندي:ص 27 ح 48،بحار الأنوار:ج 82 ص 225 ح 50.

دنيا،از عبادت لذّت نمى بَرَد و شيرينىِ آن را در نمى يابد.

87.تاريخ دمشق: عيسى بن مريم عليه السلام به مردى برخورد كرد.از او پرسيد:«چه مى كنى؟».

گفت:عبادت مى كنم.

فرمود:«چه كسى مخارج تو را تأمين مى كند؟».

گفت:برادرم.

فرمود:«برادرت،عابدتر از توست».

ر.ك:ص /95اخلاص.

3/3 نماز

قرآن

«و مرا به نماز و زكات،تا زمانى كه زنده باشم،سفارش فرمود».

حديث

88.الكافى -از معاوية بن وهب-:از امام صادق عليه السلام پرسيدم:برترين و دوست داشتنى ترين وسيلۀ نزديك شدن بندگان به پروردگارشان،نزد خداى عز و جل چيست؟فرمود:«پس از شناخت،چيزى برتر از اين نماز نمى شناسم.آيا نمى بينى كه بندۀ شايسته،عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:و مرا به نماز و زكات،تا زمانى كه زنده باشم،سفارش فرمود».

89.امام صادق عليه السلام: ميان داوود عليه السلام تا عيسى بن مريم عليه السلام،چهارصد سال فاصله بود.شريعت عيسى عليه السلام بر پايۀ دعوت به يكتاپرستى و اخلاص (دورى از هرگونه شرك) و آن چيزى بود كه نوح عليه السلام،ابراهيم عليه السلام و موسى عليه السلام بِدان سفارش شدند.انجيل بر او فرو فرستاده شد و از او همان پيمانى گرفته شد كه از پيامبران ديگر گرفته شده بود.

ص: 69

وشُرِِّعَ لَهُ فِي الكِتابِ إِقامُ الصَّلاةِ مَعَ الدِّينِ...وَأَمَرَ عِيسَى عليه السلام مَن مَعَهُ مِمَّنِ اتَّبَعَهُ مِنَ المُؤمِنِينَ أَن يُؤمِنُوا بِشَرِيعَةِ التَّوراةِ وَالإِنجِيلِ. (1)

90.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريَم عليه السلام قالَ:...خَلَقَ اللَّيلَ لِثَلاثَةِ خِصالٍ،وخَلَقَ النَّهارَ لِسَبعِ خِصالٍ،فَمَن مَضى عَلَيهِ اللَّيلُ والنَّهارُ وهُوَ فِي غَيرِ هذِهِ الخِصالِ خاصَمَهُ اللَّيلُ وَالنَّهارُ يَومَ القِيامَةِ فَخَصَماهُ...

خَلَقَ النَّهارَ لِتُؤَدِّيَ فِيهِ الصَّلاةَ المَفرُوضَةَ الَّتِي عَنها تُسأَلُ وبِها تُحاسَبُ،وبِرِّ والِدَيكَ... (2)

91.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:لَيسَ شَيءٌ أَبلَغُ فِي شَرَفِ الآخِرَةِ وَأَعوَنُ عَلى حَوادِثِ الدُّنيا مِنَ الصَّلاةِ الدَّائِمَةِ،ولَيسَ شَيءٌ أَقرَبُ إِلَى الرَّحمنِ مِنها،فَدُومُوا عَلَيها،وَاستَكثِرُوا مِنها،وَكُلُّ عَمَلٍ صالِحٍ يُقَرِّبُ إِلَى اللّهِ فَالصَّلاةُ أَقرَبُ إِلَيهِ وَآثَرُ عِندَهُ. (3)

راجع:ص /260الحضور في مواضع الصلاة.

4/3 صَلاةُ اللَّيلِ

92.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:طُوبى لِلَّذِينَ يَتَهَجَّدُونَ مِنَ اللَّيلِ،اُولئِكَ الَّذِينَ يَرِثُونَ النُّورَ الدّائِمَ؛مِن أَجلِ أَنَّهُم قامُوا فِي ظُلمَةِ اللَّيلِ عَلى أَرجُلِهِم فِي7.

ص: 70


1- .تفسير العيّاشي:ج 1 ص 175 ح 52 عن محمّد الحلبي،بحار الأنوار:ج 14 ص 234 ح 4.
2- .الدرّ المنثور:ج 7 ص 303 نقلاً عن أبيه عن ابن مردويه عن عبداللّه بن مغفل؛بحار الأنوار:ج 58 ص207 ح 38.
3- .تحف العقول:ص 508،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17.

در كتاب [انجيل] براى او قانون بر پا داشتن نماز و دين مقرّر گرديد...و عيسى عليه السلام هم به مؤمنانى كه از او پيروى مى كردند،دستور داد تا به شريعت تورات و انجيل،ايمان داشته باشند.

90.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيسى بن مريم عليه السلام گفت:...«خداوند،شب را براى سه كار آفريد و روز را براى هفت كار.هر كه شب و روز بر او بگذرد و او در كارى جز اينها باشد،روز رستاخيز،شب و روز با او به دشمنى برمى خيزند...

خدا روز را آفريد تا در آن،نماز واجب را كه از آن بازخواست و برايش حسابرسى مى شوى،به جا آورى،و به پدر و مادرت نيكى كنى....

91.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:براى دستيابى به شرافت آخرت و ايستادگى در برابر حوادث دنيا،چيزى بهتر از نمازِ پيوسته نيست،و هيچ چيزى مانند آن به خداى مهربان،نزديك نيست.پس بر آن مداومت ورزيد و بسيار نماز بگزاريد.هر كار نيكى،[انسان را] به خدا نزديك مى كند،امّا نماز به او نزديك تر است و نزد وى محبوب تر.

ر.ك:ص /261حضور در جايگاه هاى نماز.

4/3 نماز شب

92.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:خوشا به حال آنان كه پاسى از شب را به عبادت مى گذرانند ! اينان اند كسانى كه روشنايىِ هميشگى را به دست مى آورند؛زيرا در تاريكى شب،در سجّاده هاى خود بر پا مى ايستند و به درگاه

ص: 71

مَساجِدِهِم،يَتَضَرَّعُونَ إِلى رَبِّهِم رَجاءَ أَن يُنَجِّيَهُم فِي الشِّدَّةِ غَداً. (1)

راجع:ص /256قيام الليل وصيام النهار.

5/3 الصِّيامُ

93.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أَوحَى اللّهُ عز و جل إِلى عِيسى عليه السلام فِي الإِنجِيلِ أَن قُل لِمَلَأٍ مِن بَنِي إِسرائِيلَ:إِنَّ مَن صامَ لِمَرضاتي صَحَّحتُ لَهُ جِسمَهُ،وَأَعظَمتُ لَهُ أَجرَهُ. (2)

94.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِلَّذِينَ يَجُوعُونَ ويَظمَؤُونَ خُشُوعاً،هُمُ الَّذِينَ يُسقَونَ. (3)

95.عنه عليه السلام: يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ ! أَجِيعُوا أَكبادَكُم،وأَعِرُوا أَجسادَكُم؛لَعَلَّ قُلوبَكُم تَرَى اللّهَ عز و جل. (4)

6/3 ذِكرُ اللّهِ

96.عيسى بن مريم عليه السلام: أَكثِرُوا ذِكرَ اللّهِ عز و جل وَحَمدَهُ وَتَقدِيسَهُ وَأَطِيعُوهُ؛فَإِنَّما يَكفِي أَحَدُكُمه.

ص: 72


1- .تحف العقول:ص 510،بحار الأنوار:ج 14 ص 314 ح 17.
2- .الفردوس:ج 1 ص 143 ح 512 عن أبي الدرداء،شعب الإيمان:ج 3 ص 412 ح 3923 عن أبي إسحاق الهمداني عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله وفيه«نبي من أنبياء بني إسرائيل»بدل«عيسى»،كنز العمّال:ج 8 ص 455 ح 23633.
3- .تحف العقول:ص501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17.
4- .إحياء العلوم:ج 3 ص 125،المحجّة البيضاء:ج 5 ص 148؛مشكاة الأنوار:ص 448 ح 1503 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه.

خداوندگارشان زارى مى كنند بدان اميد كه در سختى فردا[ى قيامت]،نجاتشان دهد.

ر.ك:ص /257شب زنده دارى و روزه دارى.

5/3 روزه

93.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداى متعال به عيسى عليه السلام در انجيل وحى فرمود كه:«به بزرگان بنى اسراييل بگو:هر كس براى خشنودى من روزه بگيرد،تنش را سالم و پاداشش را بزرگ مى گردانم».

94.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا كسانى كه از سر خشوع [براى خداوند]،گرسنگى و تشنگى مى كشند (روزه مى گيرند)! اينانند كه [در قيامت] سيراب مى شوند.

95.عيسى بن مريم عليه السلام: اى جمع ياران! جگرهاى خود را گرسنه نگه داريد،و بدن هايتان را [از گناه] برهنه كنيد.اميد كه دل هايتان خدا را ببيند !

6/3 ياد خدا

96.عيسى بن مريم عليه السلام: خداى متعال را بسيار ياد كرده و ستايش و تقديس كنيد و از او فرمان بريد؛زيرا هر يك از شما كه خداى متعال از او خشنود باشد،همين اندازه

ص: 73

مِنَ الدُّعاءِ إِذا كانَ اللّهُ عز و جل راضِياً عَنهُ أَن يَقُولَ:اللّهُمَّ اغفِر لِي خَطِيئَتِي،وَأَصلِح لِي مَعِيشَتِي،وَعَافِنِي مِنَ المَكارِهِ يَا إِلهِي. (1)

97.عنه عليه السلام -لَمّا سُئِلَ عَن أَفضَلِ الناسِ-:مَن كانَ مَنطِقُهُ ذِكراً. (2)

98.جامع الأخبار: أَوحَى اللّهُ تَعالى إِلى عيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام:يا عيسى،إِنّي لَاأَنسى مَن يَنسانِي،فَكَيفَ أَنسى مَن يَذكُرُني؟! أَنَا لَاأَبخَلُ عَلى مَن عَصاني،فَكَيفَ أَبخَلُ عَلى مَن يُطيعُني؟! (3)

99.فتح الباري عن عروة بن رويم: إنَّ عيسى عليه السلام سَأَلَ رَبَّهُ أن يُرِيَهُ مَوضِعَ الشَّيطانِ مِنِ ابنِ آدَمَ،قالَ:فَإِذا بِرَأسِهِ مِثلُ الحَيَّةِ واضِعٌ رَأسَهُ عَلى ثَمَرَةِ القَلبِ،فَإِذا ذَكَرَ العَبدُ رَبَّهُ خَنَسَ،وإذا غَفَلَ وَسوَسَ. (4)

راجع:ح 229 و 261 و 262.

7/3 الاِستِغفارُ

100.عيسى بن مريم عليه السلام: كَيفَ يُطِيقُ حَملَ الأَثقالِ مَن لَايَستَعِينُ عَلى حَملِها؟أَم كَيفَ تُحَطُّ أَوزارُ مَن لَايَستَغفِرُ اللّهَ مِنها،أَم كَيفَ تَنقَى ثِيابُ مَن لَايَغسِلُها؟وَكَيفَ يَبرَأُ مِنَ الخَطايا مَن لَايُكَفِّرُها؟أَم كَيفَ يَنجُو مَن غَرِقَ البَحرَ مَن يَعبُرُ بِغَيرِ سَفِينَةٍ؟ (5)

101.عنه عليه السلام: خَلَقَ اللَّيلَ لِتَسكُنَ فِيهِ العُرُوقُ الفاتِرَةُ الَّتِي أَتعَبتَها فِي نَهارِكَ،7.

ص: 74


1- .الزهد لابن حنبل:ص 72 عن وهب بن منبه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 210.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 250؛وراجع:تاريخ دمشق:ج 47 ص 439.
3- .جامع الأخبار:ص 509 ح 1417.
4- .فتح الباري:ج 8 ص 742 و ج 6 ص 563 نقلاً عن ابن أبي داوود في كتاب الشريعة،الدرّ المنثور:ج 6 ص 406.
5- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.

كافى است كه در دعا بگويد:بار خدايا! خطا و گناه مرا ببخش،و زندگى ام را رو به راه كن، و مرا از ناملايمات در امان دار،اى پروردگار من !

97.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ به اين پرسش كه:برترين مردم چه كسى است؟-:كسى كه گفتارش،ذكر [خدا] باشد.

98.جامع الأخبار: خداى تعالى به عيسى بن مريم عليه السلام وحى فرمود كه:«اى عيسى! من كسى را كه فراموشم كند،فراموش نمى كنم.پس چگونه كسى را كه به ياد من است،فراموش مى كنم؟! من از كسى كه نافرمانى ام كند،دريغ نمى كنم.پس چگونه از كسى كه فرمانم مى برد،دريغ مى ورزم؟!».

99.فتح البارى -به نقل از عروة بن رويم:عيسى عليه السلام از پروردگارش درخواست كرد كه نسبت شيطان را با آدميزاد به او نشان دهد.فرمود:«[نشانم داد و ديدم كه] سر شيطان،مانند سر مار بود و سرش را گذاشته بود بر آنچه به دل آدمى (1)

خطور مى كند.هرگاه بنده پروردگارش را ياد مى كرد،شيطان،كنار مى كشيد،و وقتى دچار غفلت مى شد،او به وسوسه مى پرداخت».

ر.ك:ح 229 و 261 و 262.

7/3 آمرزش خواهى

100.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه بارهاى سنگين را حمل كند كسى كه براى حمل آن كمك نمى گيرد؟يا چگونه گناهان كسى بريزد كه براى آنها از خداوند،آمرزش نمى خواهد؟يا چگونه پاكيزه شود جامه هاى كسى كه آنها را نمى شويد؟و چگونه از خطاها پاك شود كسى كه آنها را جبران نمى كند؟و چگونه از غرق شدن در دريا نجات يابد كسى كه بى كشتى به دريا مى رود؟

101.عيسى بن مريم عليه السلام: خدا شب را آفريد تا رگ هايى كه در روز،خسته و كوفته شان كرده اى،

ص: 75


1- .در متن عربى حديث،«ثمرة القلب»آمده كه به معناى«خُطورات قلبى»است (ر.ك:فيض القدير:ج 4ص 589،عمدة القارى:ج 6 ص 32).

وَتَستَغفِرُ لِذَنبِكَ الَّذِي كَسَبتَهُ فِي النَّهارِ ثُمَّ لَاتَعُودُ فيه. (1)

102.الدرّ المنثور عن بشير الدمشقيّ: مَرَّ عِيسى عليه السلام بِقَومٍ فَقالَ:اللّهُمَّ اغفِر لَنا ثَلاثاً.

فَقالُوا:يا رُوحَ اللّهِ،إِنّا نُرِيدُ أَن نَسمَعَ مِنكَ اليَومَ مَوعِظَةً وَنَسمَعَ مِنكَ شَيئاً لم نَسمَعهُ فِيما مَضى.

فَأَوحَى اللّهُ إِلى عيسى:أَن قُل لَهُم:إِنِّي مَن أَغفِر لَهُ مَغفِرَةً وَاحِدَةً اصلِح لَهُ بِها دُنياهُ وَآخِرَتَهُ. (2)

8/3 التَّحميدُ لِلّهِ

103.عيسى بن مريم عليه السلام: يَا بنَ آدَمَ الضَّعِيفَ...أَكثِر حَمدَ اللّهِ عَلَى الفَقرِ،فَإِنَّ مِنَ العِصمَةِ أَن لا تَقدِرَ عَلى ما تُرِيدُ. (3)

9/3 مُلازَمَةُ المَسجِدِ

104.عيسى بن مريم عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:وَيلَكُم يا عَبِيدَ الدُّنيا! اتَّخِذُوا مَساجِدَ رَبِّكُم سُجُوناً لِأَجسادِكُم. (4)

105.عنه عليه السلام :ابنَ آدَمَ الضعيفَ! اتَّقِ اللّهَ حَيثُما كُنتَ،وكُل كِسرَتَكَ من حلال،0.

ص: 76


1- .الدرّ المنثور:ج 7 ص 303 نقلاً عن ابن مردويه عن عبد اللّه بن مغفل عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،بحار الأنوار:ج 58 ص 207 ح 38.
2- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 204 نقلاً عن أحمد.
3- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 229،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 63.
4- .تحف العقول:ص 509 و 393 عن الإمام الكاظم عنه عليهم السلام،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30.

در آن بياسايند،و براى گناهى كه در روز مرتكب شده اى،آمرزش بخواهى و ديگر به آن باز نگردى.

102.الدر المنثور -به نقل از بشير دمشقى- : عيسى بر گروهى گذشت و سه بار فرمود:

«خدايا! ما را بيامرز».

آنان گفتند:اى روح خدا ! ما مى خواهيم امروز از تو اندرزى بشنويم،و چيزى از تو بشنويم كه در گذشته نشنيده باشيم.

پس،خداوند به عيسى وحى فرمود كه:«به آنان بگو:من هر كه را يك بار بيامرزم،با آن آمرزش،دنيا و آخرتش را سامان مى دهم».

8/3 ستايش خدا

103.عيسى بن مريم عليه السلام: اى آدميزاد ناتوان !...خداوند را براى نادارى [خود] بسيار بستاى؛زيرا توان نداشتن،بر انجام هر كارى كه اراده كنى،خود نوعى مصونيت [از گناه] است.

9/3 اهل مسجد بودن

104.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:واى بر شما اى بندگان دنيا! عبادتگاه هاى خدايتان را زندانِ تن خويش سازيد.

105.عيسى بن مريم عليه السلام: اى آدميزاد ناتوان! هر جا كه هستى،از خدا بپرهيز،و پاره نان

ص: 77

واتَّخِذِ المَسجِدَ بَيتاً. (1)

10/3 الدُّعاءُ

106.حلية الأولياء عن ثور: قَرَأتُ فِي التَّورَاةِ أَنَّ عِيسى عليه السلام قَالَ:يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،كَلِّمُوا اللّهَ كَثِيراً وَكَلِّمُوا النّاسَ قَلِيلاً.

قالُوا:وَكَيفَ نُكَلِّمُ اللّهَ؟قالَ:اخلُوا بِمُناجاتِهِ،اُخلُوا بِدُعائِهِ. (2)

107.عيس بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أقولُ لَكُم:إنَّ الشَّمسَ نُورُ كُلِّ شَيءٍ،وإنَّ الحِكمَةَ نورُ كُلِّ قَلبٍ،وَالتَّقوى رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ،وَالحَقُّ بابُ كِلّ خَيرٍ،ورَحمَةُ اللّهِ بابُ كلِّ حَقٍّ، ومَفَاتِيحُ ذَلِكَ الدُّعاءُ وَالتَّضَرُّعُ وَالعَمَلُ،وكَيفَ يُفتَحُ بابٌ بِغَيرِ مفتاحٍ؟! (3)

108.الإمام عليّ عليه السلام: إِنَّ اللّهَ عز و جل أَوحى إِلى عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام:قُل لِلمَلَأِ مِن بَني إِسرائِيلَ:لَا يَدخُلُوا بَيتاً مِن بُيُوتِي إِلَّا بِقُلُوبٍ طاهِرَةٍ،وأَبصارٍ خاشِعَةٍ،وأَكُفٍّ نَقِيَّةٍ،وَقُل لَهُم:

اعلَمُوا أَنِّي غَيرُ مُستَجِيبٍ لِأَحَدٍ مِنكُم دَعوةً ولِأَحدٍ مِن خَلِقي قِبَلَهُ مَظلِمَةٌ. (4)

109.عدّة الداعي عن محمّد بن مسلم عن أحدهما عليهما السلام قال: يا مُحَمَّدُ،إِنَّما مَثَلُنا أَهلَ البَيتِ مَثَلُ أَهلِ بَيتٍ كانُوا فِي بَني إِسرائِيلَ،وكانَ لا يَجتَهِدُ أَحَدٌ مِنهُم أَربَعِينَ لَيلَةً إِلَّا دَعا فَاُجِيبَ،وإِنَّ رَجُلاً مِنهُم اجتَهَدَ أَربَعِينَ لَيلَةً ثُمَّ دَعا فَلَم يُستَجَب لَهُ،فَأَتى عِيسَى بنَ0.

ص: 78


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 426 عن عتبة بن يزيد،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
2- .حلية الأولياء:ج 6 ص 94.
3- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 68 نحوه.
4- .الخصال:ص 337 ح 40،الأمالي للمفيد:ص 133 ح 1،فلاح السائل:ص 93 ح 28 كلّها عن نوف البكالي،بحار الأنوار:ج 41 ص 16 ح 9؛حلية الأولياء:ج 1 ص 79 الرقم 4،تاريخ بغداد:ج 7 ص 162 ح 3608 كلاهما عن نوف البكالي عنه عليه السلام،كنز العمّال:ج 15 ص 933 ح 43600.

خود را از حلال بخور،و مسجد را خانۀ خويش گردان.

10/3 دعا

106.حلية الاولياء -به نقل از ثور-:در تورات خواندم كه عيسى عليه السلام فرمود:«اى جمع ياران! با خدا بسيار سخن بگوييد و با مردم اندك».

حواريان گفتند:چگونه با خدا سخن بگوييم؟

فرمود:«در خلوت،با او راز و نياز كنيد.در خلوت با او نيايش كنيد».

107.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:خورشيد،روشنگر هر چيزى است،و حكمت،روشنگر هر دلى،و خداترسى،سرآمد هر حكمتى،و حق،درِ هر خوبى است و رحمت خدا درِ هر حقّى،و كليدهاى آن،دعا و زارى و كردار(نيك)است،و در بدونِ كليد،چگونه باز مى شود؟!

108.امام على عليه السلام: خداوند به عيسى بن مريم عليه السلام وحى فرمود كه:«به بزرگان بنى اسراييل بگو:به هيچ خانه اى از خانه هاى من جز با دل هايى پاك و چشمانى فرو هشته و دستانى پاكيزه،وارد نشوند.به آنان بگو:بدانيد كه من دعاى كسى از شما را كه كسى از آفريدگانم بر گردن او حقّى (ادا نشده) داشته باشد،نمى پذيرم».

109.عدّة الداعى -به نقل از محمّد بن مسلم،از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام- : اى محمّد! حكايت ما خاندان،حكايت خاندانى است كه در ميان بنى اسراييل بودند.هر يك از آنها كه چهل شب در عبادت مى كوشيد و سپس دعا مى كرد،دعايش

ص: 79

مَريَمَ عليه السلام يَشكُو إِلَيهِ مِمَّا هُوَ فِيهِ وَيَسأَلُهُ الدُّعاءَ لَهُ،فَتَطَهَّرَ عِيسى وَصَلّى ثُمَّ دَعا، فَأَوحَى اللّهُ عز و جل إِلَيهِ:

يا عِيسى،إِنَّ عَبدِي أَتَانِي مِن غَيرِ البابِ الَّذِي اوتِىَ مِنهُ،إِنَّهُ دَعاني وفي قَلبِهِ شَكٌّ مِنكَ،فَلَو دَعانِي حَتّى يَنقَطِعَ عُنُقُه وتَنتَثِرَ أَنامِلُهُ،ما استَجَبتُ لَهُ.

فَالتَفَتَ عِيسى عليه السلام فَقالَ:تَدعُو رَبَّكَ وفِي قَلبِكَ شَكٌّ مِن نَبِيّهِ؟قالَ:يا رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ،قَد كانَ وَاللّهِ مَا قُلتَ،فَاسأَلِ اللّهَ أَن يَذهَبَ بِه عَنِّي.

فَدَعا لَهُ عِيسى عليه السلام،فَتَقَبَّل اللّهُ مِنهُ،وَصارَ فِي حَدِّ أَهلِ بَيتِهِ،وَكَذلِكَ نَحنُ أَهلَ البَيتِ لا يَقبَلُ اللّهُ عَمَلَ عَبدٍ وهُوَ يَشُكُّ فِينا. (1)

110.كتاب الزهد عن خالد الحذّاء: كانَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام إذا سَرَّحَ رُسُلَهُ يُحيُونَ المَوتى،قالَ:

فَكانَ يَقولُ لَهُم:قولوا كَذا،قولوا كَذا،فَإِذا وَجَدتُم قَشعَريرَةً ودَمعَةً،فَادعوا ثَمَّ عِندَ ذلِكَ. (2)

111.عيسى بن مريم عليه السلام :أَيُّ إِنسَانٍ مِنكُم يَسأَلُهُ ابنُهُ خُبزاً فَيُعطِيهِ حَجَراً؟ويَسأَلُهُ شَملَةً فَيُعطِيهِ حَيَّةً؟فَإِذا كُنتُم أنتُم الأَشرارَ تَعرِفونَ تُعطونَ العَطايَا الصّالِحَةَ لِأَبنائِكُم،فَكانَ بِالأَحرى رَبُّكُم يُعطِي الخَيراتِ لِمَن يَسأَلُهُ. (3)

راجع:ص /82من أدعية عيسى بن مريم عليهما السلام و ص /262التضرّع في الدعاء.».

ص: 80


1- .الأمالي للمفيد:ص 2 ح 2،الكافي:ج 2 ص 400 ح 9 وليس فيه ذيله،عدّة الداعي:ص 57،تأويل الآيات الظاهرة:ج 1 ص 87 ح 73،بحار الأنوار:ج 14 ص 279 ح 10.
2- .كتاب الزهد لابن حنبل:ص 77،الدر المنثور:ج 2 ص 220.
3- .سعد السعود:ص 56،بحار الأنوار:ج 14 ص 318 ذيل ح 17 وفيه«خمراً بدل«خبزاً»و«حجراً»بدل«جمراً».

مستجاب مى شد.يك بار يكى از آنان چهل شب در عبادت كوشيد و سپس دعا كرد؛امّا دعايش مستجاب نشد.از اين حال خود،به نزد عيسى بن مريم عليه السلام شكايت بُرد و از او خواست برايش دعا كند.عيسى وضو گرفت و نماز گزارد و سپس دعا كرد.خداوند به او وحى فرمود كه:اى عيسى! اين بنده ام از غير درى كه از آن بايد وارد شود،نزد من آمد.او در حالى به درگاهم دعا كرد كه نسبت به تو در دلش ترديدى داشت.پس اگر چندان مرا بخواند كه گردنش قطع شود و انگشتانش بريزد،جوابش را نخواهم داد.

عيسى عليه السلام رو به آن مرد كرد و فرمود:«تو در حالى خدايت را مى خوانى كه در دلت نسبت به پيامبر او مردّدى؟»

مرد گفت:اى روح و كلمۀ خدا ! به خدا،چنان است كه گفتى.پس،از خدا بخواه كه آن ترديد را از من ببَرد.

عيسى عليه السلام برايش دعا كرد و خداوند توبۀ آن مرد را پذيرفت و مانند يكى از خاندانش شد.

ما خاندان نيز اين گونه ايم.خداوند،عمل بنده اى را كه در [حقّانيت] ما ترديد داشته باشد،نمى پذيرد.

110.كتاب الزهد -به نقل از خالد حذّاء-:وقتى عيسى بن مريم عليه السلام فرستادگانش را مى فرستاد تا مردگان را زنده كنند،به آنها مى فرمود:چنين و چنان بگوييد،پس هر گاه لرزه و اشكى در خود يافتيد،در چنين حالتى دعا كنيد.

111.عيسى بن مريم عليه السلام: كدام يك از شماست كه فرزندش از او نانى بخواهد و او سنگى به دستش دهد؟و از او روپوشى بخواهد و او مارى به دستش دهد؟حال،وقتى شما بدكرداران مى دانيد كه بايد چيزهاى خوب به فرزندانتان بدهيد،خداوندتان سزاوارتر است چيزهاى خوب را به كسى كه از او بخواهد،بدهد.

ر.ك:ص /83برخى از دعاهاى عيسسى بن مريم عليه السلام و ص/263زارى در دعا.

ص: 81

11/3 مِن أدعِيَةِ عيسَى بنِ مَريَمَ

الكتاب

«قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا وَ آيَةً مِنْكَ وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرّازِقِينَ * قالَ اللّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ». (1)

«فَلَمّا أَحَسَّ عِيسى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ * رَبَّنا آمَنّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشّاهِدِينَ». (2)

الحديث

112.الإمام الباقر عليه السلام: إِنَّ اللّهَ تَعالى أَهدى إِلى عِيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام خَمسَ دَعَواتٍ جاءَ بِها جَبرَئِيلُ عليه السلام فِي أَيّامِ العَشرِ فَقالَ:يا عِيسَى،ادعُ بِهذِهِ الخَمسِ الدَّعَواتِ؛فَإِنَّهُ لَيست عِبادةٌ أَحَبَّ إِلَى اللّهِ مِن عِبادَتِهِ فِي أَيّامِ العَشر-يَعنِي عَشرَ ذِي الحَجَّةِ-:

أَوَّلُهُنَّ:أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحدَه لا شَرِيكَ لَهُ،لَهُ المُلك ولَهُ الحَمدُ،بِيَدِهِ الخَير وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ.

والثّانِيَةُ:أَشهَدُ أن لا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ،أَحَداً صَمَداً لَم يَتَّخِذ صَاحِبَةً ولا وَلَداً.

والثّالِثَةُ:أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ،أَحَداً صَمَداً لَم يَلِد ولَم يُولَد ولَم يَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ.

والرّابِعَةُ:أَشهَدُ أَن لا إِلهَ إِلّا اللّهُ وَحدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ،لَهُ المُلكُ ولَهُ الحَمدُ،يُحيِي3.

ص: 82


1- .المائدة:114 و 115.
2- .آل عمران:52 و 53.

11/3 برخى از دعاهاى عيسى بن مريم7

قرآن

«عيسى بن مريم گفت:خدايا! پروردگارا! از آسمان،خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اوّل و آخر ما باشد و نشانه اى از جانب تو،و ما را روزى ده كه بهترين روزى دهندگانى.خداوند فرمود:

«من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد و [لى] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد،وى را چنان عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را چنان عذاب نكرده باشم»».

«چون عيسى از آنها احساس كفر كرد،فرمود:«ياران من در راه خدا چه كسانى هستند؟».حواريان گفتند:ما ياران [دين] خداييم.به خدا ايمان آورده ايم،و گواه باش كه ما تسليم هستيم.خداوندا ! ما به آنچه فرو فرستادى،گرويديم و فرستاده [ات] را پيروى كرديم.پس ما را در زمرۀ گواهان بنويس».

حديث

112.امام باقر عليه السلام: خداوند متعال به عيسى بن مريم عليه السلام پنج دعا هديه كرد.اين پنج دعا را جبرئيل عليه السلام در ايّام دهه آورد و گفت:اى عيسى! اين پنج دعا را بخوان؛زيرا هيچ عبادتى نزد خدا محبوب تر از عبادت كردن به درگاه او در ايام دهه-يعنى دهۀ [اول] ذيحجّه- نيست:

دعاى اوّل:گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست ! يگانه است و بى شريك.از آنِ اوست پادشاهى و براى اوست سپاس.خير و خوبى در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.

دعاى دوم:گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست ! يگانه است و بى شريك.يكتاست و بى نياز.نه همسرى گرفته و نه فرزندى دارد.

دعاى سوم:گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست ! يگانه است و بى شريك.

يكتاست و بى نياز.نه فرزندى زاده است و نه خود زادۀ كسى است،و هيچ كس همتاى او نيست.

دعاى چهارم:گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست ! يگانه است و بى شريك.از آنِ

ص: 83

ويُمِيتُ وهُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ،بِيَدِهِ الخَيرُ وهُوَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ.

والخامِسَةُ:حَسِبَي اللّهُ وكَفى،سَمِعَ اللّهُ لِمَن دَعا،لَيسَ وَراءَ اللّهِ مُنتَهى،أَشهَدُ للّهِ ِ بِمَا دَعا،وأَنَّهُ بَرِيءٌ مِمَّن تَبَرَّى،وأَنَّ للّهِ ِ الآخِرَةَ والاُولى. (1)

113.الإمام الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لَمّا اجتَمَعَتِ اليَهُودُ عَلى عِيسى عليه السلام لِيَقتُلُوهُ بِزَعمِهِم،أَتاهُ جَبرائِيلُ عليه السلام فَغَشّاهُ بِجَناحِهِ،وطَمَحَ عِيسى عليه السلام بِبَصَرِه فَإِذا هُوَ بِكِتابٍ فِي جَناحِ جَبرائِيلَ:«اَللّهُمَّ إِنِّي أَدعُوكَ بِاسمِكَ الواحِدِ الأَعَزِّ،وأَدعُوكَ اللّهُمَّ بِاسمِكَ الصَّمَدِ،وَأدعُوكَ اللّهُمَّ بِاسمِكَ العَظِيمِ الوِترِ،وَأَدعُوكَ اللّهُمَّ بِاسمِكَ الكَبِيرِ المُتَعَالِ الَّذِي ثَبَّتَ أَركَانَكَ كُلَّهَا،أَن تَكشِفَ عَنِّي مَا أَصبَحتُ وَأَمسَيتُ فِيهِ».

فَلَمَّا دَعَا بِهِ عِيسى عليه السلام أَوحَى اللّهُ تَعَالى إِلى جَبرَائِيلَ عليه السلام:ارفَعهُ إِلى عِندِي.

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:يَا بَنِي عَبدِ المُطَّلِبِ،سَلُوا رَبَّكُم بِهؤُلَاءِ الكَلِمَاتِ،فَوَالَّذِي نَفسِي بِيَدِهِ،مَا دَعَا بِهِنَّ عَبدٌ بِإِخلَاصٍ وَنِيَّةٍ إِلَّا اهتَزَّ لَهُ العَرشُ،وَإِلَّا قَالَ اللّهُ لِمَلَائِكَتِهِ:اشهُدُوا إِنِّي قَدِ استَجَبتُ لَهُ بِهِنَّ،وَأَعطَيتُهُ سُؤلَهُ فِي عَاجِلِ دُنيَاهُ وَآجِلِ آخِرَتِهِ. (2)

114.البداية والنهاية عن أبي هريرة: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام أَوَّلُ مَا أَطلَقَ اللّهُ لِسانَهُ بَعدَ الكَلامِ الَّذِي تَكَلَّمَ بِهِ وهُوَ طِفلٌ،فَمَجَّدَ اللّهُ تَمجِيداً لَم تَسمَعِ الآذانُ بِمِثلِهِ،لَم يَدَع شَمساً ولا قَمَراً ولا جَبَلاً ولا نَهراً ولا عَيناً إِلّا ذَكَرَهُ فِي تَمجِيدِهِ،فَقالَ:

اللّهُمَّ،أَنتَ القَرِيبُ فِي عُلُوِّكَ،المُتَعالُ فِي دُنُوِّكَ،الرَّفِيعُ عَلى كُلِّ شَيءٍه.

ص: 84


1- .الإقبال:ج 2 ص 46 عن عبد اللّه بن عبد بن عمير.
2- .قصص الأنبياء للراوندي:ص 276 ح 333 عن عمر،المصباح للكفعمي:ص 399 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 338 ح 8؛تاريخ بغداد:ج 11 ص 379 الرقم 6242،تاريخ دمشق:ج 47 ص 471 ح 10287 كلاهما عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه.

اوست پادشاهى و براى اوست سپاس.زنده مى كند و مى ميراند و او خود زندۀ ناميراست.خير و خوبى همه در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.

دعاى پنجم:خدا مرا بس است و كافى.خدا دعاى كسى را كه بخواندش مى شنود.آن سوىِ خدا پايانى نيست.گواهى مى دهم براى خدا به آنچه كه دعوت كرد و اين كه او به راستى بيزار است از هر كه بيزارى بجويد،و اين كه انجام و آغاز [آخرت و دنيا] از آنِ اوست.

113.امام صادق عليه السلام -به نقل از پدرانش عليهم السلام از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله-:چون يهود جمع شدند تا به خيال خود،عيسى عليه السلام را به قتل برسانند،جبرائيل عليه السلام نزد عيسى عليه السلام آمد و او را زير بال خود گرفت.عيسى عليه السلام نگاه كرد،ديد بر بال جبرائيل نوشته است:«خدايا ! تو را مى خوانم به نامَت:يگانه و شكست ناپذير.خدايا ! تو را مى خوانم به نامت:

بى نياز.خدايا ! تو را مى خوانم به نامت:بزرگ و تَك.خدايا ! تو را مى خوانم به نامت:كبير و والا كه همۀ اركان تو را استوار كرده است،كه مرا از اين گرفتارى كه بام و شام در آنم،نجات دهى».

چون عيسى عليه السلام اين دعا را خواند،خداى بلندمرتبه به جبرائيل عليه السلام وحى فرمود كه:«او را نزد من فراز آر».

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله،سپس فرمود:اى پسران عبد المطّلب! از پروردگارتان با اين كلمات بخواهيد؛زيرا سوگند به آن كه جانم در دست اوست،هيچ بنده اى،اين دعا را با نيّت خالص نخواند،مگر اين كه عرش برايش به لرزه درآمد،و مگر اين كه خداوند به فرشتگانش فرمود:گواه باشيد كه من به واسطۀ اين كلمات،دعاى او را مستجاب نمودم و خواسته اش را در دنيا و آخرتش به او عطا كردم.

114.البداية و النهاية -به نقل از ابو هريره-:عيسى بن مريم عليه السلام پس از آن كه خداوند زبان او را در نوزادى به آن سخنانى كه گفت،گويا كرد،به تمجيد خداوند پرداخت، چنان تمجيدى كه گوش ها مانند آن نشنيده بود.او در تمجيد خود از خورشيد و ماه و كوه و رود و چشمه ياد كرد و فرمود:«بار خدايا! تو با آن كه بالايى،نزديك هستى،و با آن كه نزديكى،در اوج بلندايى.بالادست همۀ آفريدگان خود هستى.

تو آنى كه با كلماتت،هفت طبقۀ آسمان را در هوا آفريدى

ص: 85

مِن خَلقِكَ.أَنتَ الَّذِي خَلَقتَ سَبعاً فِي الهَواءِ بِكَلِماتِكَ مُستَوِياتٍ طِباقاً أَجَبنَ وهُنَّ دُخانٌ مِن فَرَقِكَ،فَأَتَينَ طائِعاتٍ لِأَمرِكَ،فِيهِنَّ مَلائِكَتُكَ يُسَبِّحُونَ قُدسَكَ لِتَقدِيسِكَ، وجَعَلتَ فِيهِنَّ نُوراً عَلى سَوادِ الظُّلامِ وضِياءً مِن ضَوءِ الشَّمسِ بِالنَّهارِ،وجَعَلتَ فِيهِنَّ الرَّعدَ المُسَبِّحَ بِالحَمدِ،فَبِعِزَّتِكَ يَجلُو ضَوءُ ظُلمَتِكَ.وجَعَلتَ فِيهِنَّ مَصابِيحَ يُهتَدى بِهِنَّ فِي ظُلُماتِ الحَيرانِ.

فَتَبارَكتَ اللّهُمَّ فِي مَفطُورِ سَماواتِكَ وفيما دَحَوتَ مِن أَرضِكَ،دَحَوتَها (1)

عَلَى الماءِ،فَسَمَكتَها عَلى تَيّارِ المَوجِ الغامِرِ،فَأَذلَلتَها إِذلَالَ التَّظاهُرِ،فَذَلَّ لِطاعَتِكَ صَعبُها،واستَحيا لِأَمرِكَ أَمرُها،وخَضَعَت لِعِزَّتِكَ أَموَاجُها،فَفُجِّرَت فِيها بَعدَ البُحُورِ الأَنهارُ،ومن بَعدِ الأَنهارِ الجَداوِلُ الصّغارُ،ومِن بَعدِ الجَداوِلِ يَنابِيعُ العُيُونِ الغَزّارِ،ثُمَّ أَخرَجَتَ مِنها الأَنهارَ والأَشجارَ والثِّمارَ،ثُمَّ جَعَلتَ عَلى ظَهرِها الجِبالَ،فَوَتَدتَها أَوتَاداً عَلى ظَهرِ الماءِ،فَأَطَاعَت أَطوادُهَا وجُلمُودُها.

فَتَبارَكتَ اللّهُمَّ،فَمَن يَبلُغُ بِنَعتِهِ نَعتَكَ،أَمَّن يَبلُغُ بِصِفَتِهِ صِفَتَكَ؟تَنشُرُ السَّحابَ، وتَفُكُّ الرِّقابَ،وتَقضِي الحَقَّ وأَنتَ خَيرُ الفاصِلِينَ،لا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ،أَمَرتَ أَن نَستَغفِرُكَ مِن كُلِّ ذَنب،لا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ،سَتَرتَ السَّمَاوَاتِ عَنِ النّاسِ،لا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَكَ،إنَّما يَغشاكَ مِن عِبادِكَ الأَكياسُ.

نَشهَدُ أَنَّكَ لَستَ بِإِلهٍ استَحدَثناك،ولا رَبٍّ يَبِيدُ ذِكرُهُ،ولا كانَ مَعَكَ شُرَكاءُ فَنَدعُوهُم ونَذكُركُ،ولا أَعَانَكَ عَلى خَلِقنَا أَحَدٌ،فَنَشُكَّ فِيكَ،نَشهَدُ أَنَّكَ أَحَدٌ صَمَدٌ، لَم يَلِد ولَم يُولَد،ولَم يَكُن لَكَ كُفُواً أَحَدٌ. (2)

115.عيسى بن مريم عليه السلام: اللّهُمَّ خالِقَ النَّفسِ مِنَ النَّفسِ،ومُخرِجَ النَّفسِ مِنَ النَّفسِ،ه.

ص: 86


1- .أي:بسطتها.
2- .البداية والنهاية:ج 2 ص 76،تاريخ دمشق:ج 47 ص 377 و473 عن وهب وكلاهما نحوه.

و در حالى كه دود (بخار) بودند،از بيم تو فرمانت را اجابت كردند و فرمان بردارانه آمدند و فرشتگان در ميان آنها تو را تسبيح و تقديس مى كردند،و در آنها نورى بر روى سياهىِ تاريكى قراردادى و پرتوى از روشنايى خورشيد در روز،و در آنها رعد قرار دادى كه تو را تسبيح و ستايش مى گويند.پس،از عزّت توست كه نور تاريكى ات آشكار مى شود،و در آنها (آسمانها) چراغ هايى قرار دادى كه به واسطۀ آنها در تاريكى هاى سرگردانى،راهيابى مى شود.

پس بزرگى تو-اى خداى !-كه آسمان هايت را آفريدى و زمينت را گستردى؛آن را بر روى آب گستردى،و بر روى جريان موج متلاطم،نگاهش داشتى،و آشكارا رامَش ساختى،و در برابر تو سر طاعت فرود آورد،و از تو شرم كرد،و امواج آن در برابر قدرت تو خاضع شد،و پس از درياها،رودها در آن شكافته شد،و پس از رودها،جويبارها،و پس از جويبارها،چشمه هاى جوشان،و سپس از آن،نهرها و درخت ها و ميوه ها را پديد آوردى.آن گاه،بر روى آن،كوه ها را قرار دادى،و بر روى آب،ميخكوبشان كردى.پس كوه ها و صخره هايش از تو فرمان بردند.

بزرگى تو اى خداوند ! پس كيست كه با ستودنش از پس ستايش تو بر آيد؟يا كيست كه با وصف خود،توان وصف تو را داشته باشد؟تو ابرها را مى گسترانى،و بندگان را آزاد مى كنى،و به حقْ حكم مى كنى و تو بهترينِ داورانى.خدايى جز تو نيستْ منزّهى تو.دستور داده اى كه براى هر گناهى،از تو آمرزش بخواهيم.

خدايى جز تو نيست.منزّهى تو.آسمان ها را از [ديدۀ] مردم پوشاندى.خدايى جز تو نيست.منزّهى تو.تنها بندگان زيرك تو اند كه از تو مى ترسند.

گواهى مى دهيم كه تو خدايى نيستى كه ما پديدت آورده باشيم،و پروردگارى نيستى كه نامش از ميان برود،و تو را شريكانى نيست كه هم آنها را بخوانيم و هم تو را ياد كنيم،و هيچ كس در آفريدن ما ياريت نكرده است تا كه در تو شك كنيم.گواهى مى دهيم كه تو يگانه اى و بى نياز.نه زاده اى و نه زاده شده اى و هيچ كس همتاى تو نيست».

115.عيسى بن مريم عليه السلام: خدايا ! اى آفرينندۀ جان از جان ! و اى بيرون آورندۀ جان از

ص: 87

ومُخَلِّصَ النَّفسِ مِنَ النَّفسِ،فَرِّج عَنّا وخَلِّصنا مِن شِدَّتِنا. (1)

116.عنه عليه السلام -فِيما كانَ يَقُولُ-:اللّهُمَّ إِنِّي أَصَحبتُ لا أَستَطِيعُ رَفعَ ما أَكرَهُ،ولا أَملِكُ نَفعَ ما أَرجُو،وأَصبَحَ الأَمرُ بِيَدِ غَيرِي،وأَصبَحتُ مُرتَهِناً بِعَمَلِي،فَلَا فَقِيرَ أَفقَرُ مِنِّي،لا تُشمِت بِي عَدُوِّي،ولَا تُسِيء بِي صَدِيقِي،ولا تَجعَل مُصِيبَتِي فِي دِينِي،ولا تُسَلِّط عَلَيَّ مَن لا يَرحَمُنِي. (2)

117.الإمام الصادق عليه السلام: مَرَّ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام بِصَفاحِ الرَّوحاءِ (3)

وهُوَ يَقُولُ:لَبَّيكَ عَبدُكَ ابنُ أَمَتِكَ لَبَّيكَ. (4)

118.تاريخ دمشق عن وهب بن منبّه: كانَ دُعاءُ عِيسَى عليه السلام الَّذِي يَدعُو بِهِ لِلمَرضى والزَّمنى والعُميانِ والمَجانِينَ:

اللّهُمَّ أَنتَ إِلهُ مَن فِي السَّماءِ،وإِلهُ مَن فِي الأَرضِ،لا إِلهَ فِيهِمَا غَيرُك،وأَنتَ جَبّارُ مَن فِي السَّماءِ وجَبّارُ مَن فِي الأَرضِ لا جَبّارَ فِيهِما غَيرُكَ،وأَنتَ مَلِكُ مَن فِي السَّماءِ ومَلِكُ مَن فِي الأَرضِ،لا مَلِكَ فِيهِما غَيرُكَ.قُدرَتُكَ فِي الأَرضِ كَقُدرَتِكَ في السَّماءِ،وسُلطانُكَ فِي الأَرضِ كَسُلطانِكَ فِي السَّماءِ،أَسأَلُكَ بِاسمِكَ الكَرِيمِ ووَجهِكَ8.

ص: 88


1- .مهج الدعوات:ص 375،المصباح للكفعمي:ص 210 وليس فيه ذيله من«فرج عنا»،بحار الأنوار:ج 95 ص 176 ح 22.
2- .الزهد لابن حنبل:ص 120 عن جعفر الخوري،المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 112 ح 11 نحوه،شعب الإيمان:ج 1 ص 230 ح 240،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 11 ص 37 ح 19836،البداية والنهاية:ج 2 ص 88 والثلاثة الأخيرة عن جعفر بن برقان وفيها«دفع»بدل«رفع»،الدرّ المنثور:ج 2 ص 210.
3- .الصفح:الجانب،ومن الجبل:مضطجعه،والجمع صفاح.والصفاح من الحجارة خاصّة:ما عرض وطال(انظر:كتاب العين:ج 3 ص 122«صفح»).والروحاء:موضع بين الحرمين على ثلاثين أو أربعين ميلاً من المدينة (القاموس المحيط:ج 1 ص 225«روح»).وعليه يكون المراد بصفاح الروحاء:موضع بالروحاء.
4- .الكافي:ج 4 ص 213 ح 4؛علل الشرائع:ص 419 ح 47،منتقى الجمان:ج 3 ص 172 كلها عن هشام بن الحكم،كتاب من لا يحضره الفقيه:ج 2 ص 235 ح 2284 وفيه«بصفائح»بدل«بصفاح»،بحار الأنوار:ج 14 ص 247 ح 28.

جان ! و اى رهانندۀ جان از جان ! در كار ما گشايش آر و ما را از سختى بِرَهان.

116.عيسى بن مريم عليه السلام -از دعاهايى كه پيوسته مى خواند-:خدايا! من چنانم كه نه مى توانم آنچه را ناخوش مى دارم،از خود دور سازم،و نه سودى را كه اميد دارم، به خود رسانم؛بلكه كار در دست غير من است،و من گروگانِ كردار خويشم.

پس هيچ نادارى،نادارتر از من نيست.چنانم مدار كه دشمنانم شاد گردند و دوستانم ناشاد.مصيبت مرا در دينم قرار مده،و كسى را كه به من رحم نمى كند،بر من مسلّط مگردان.

117.امام صادق عليه السلام: عيسى بن مريم عليه السلام از حوالى رَوحاء گذشت در حالى كه [ در مناجات با خدا ] مى گفت:«گوش به فرمان توست اين بنده تو؛پسر كنيز تو،گوش به فرمان توست».

118.تاريخ دمشق -به نقل از وهب بن منبّه-:دعاى عيسى عليه السلام كه با آن براى بيماران و زمينگيران و نابينايان و ديوانگان،دعا مى كرد،اين بود:«خدايا! تو خداى هر كسى هستى كه در آسمان است و خداى هر كسى هستى كه در زمين است،و خدايى جز تو در آن دو نيست.تو سلطان هر كسى هستى كه در آسمان است و سلطان هر كسى هستى كه در زمين است،و سلطانى جز تو در آن دو نيست.تو پادشاه كسى هستى كه در آسمان است و پادشاه كسى هستى كه در زمين است،و پادشاهى جز تو در آن دو نيست.قدرت تو در زمين،همانند قدرت تو در آسمان است و فرمان روايى تو در زمين،همانند فرمان روايى ات در آسمان.از تو

ص: 89

المُنِيرِ ومُلكِكَ القَدِيمِ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ. (1)

119.عيسى بن مريم عليه السلام -مِن دُعائِهِ الَّذِي يُحيِي بِهِ المَوتى-:اللّهُمَّ،إِنِّي أَسأَلُكَ بِأَنَّكَ أَنتَ اللّهُ،لا إِلهَ إِلّا أَنتَ،الحَيُّ القَيُّومُ،الطّاهِرُ المُطَهَّرُ،نُورُ السَّماوَاتِ والأَرَضِينَ،عالِمُ الغَيبِ والشَّهادَةِ،الكَبِيرُ المُتَعالُ،المَنّانُ،ذُو الجَلالِ والإِكرَامِ أَن تُصَلِيَّ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وأَن تَفعَلَ بِي كَذا وكَذا. (2)

120.المستدرك على الصحيحين عن عائشة: دَخَلَ عَلَيَّ أَبُو بَكرٍ فَقالَ:هَل سَمعتِ مِن رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله دُعاءً عَلَّمَنِيهِ؟قُلتُ:ما هُوَ؟قالَ:كانَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام يُعَلِّمُهُ أَصحابَهُ،قالَ:

لَو كانَ عَلى أَحَدِكُم جَبَلُ ذَهَبٍ دَيناً فَدَعا اللّهَ بِذلِكَ لَقَضاهُ اللّهُ عَنهُ:

اللّهُمَّ فارِجَ الهَمِّ،كاشِفَ الغَمِّ،مُجِيبَ دَعوَةِ المُضطَرِّينَ،رَحمانَ الدُّنيا والآخِرَةِ ورَحِيمَهُمَا،أَنتَ تَرحَمُنِي،فَارحَمِني بِرَحمَةٍ تُغنِينِي بِها عَن رَحمَةِ مَن سِواكَ. (3)

121.الإمام الصادق عليه السلام: فِي الأِنجِيلِ:إِنَّ عِيسى عليه السلام قالَ:اللّهُمَّ ارزُقنِي غُدوَةً رَغِيفاً مِن شَعيرٍ، وَعَشِيّةً رَغِيفاً مِن شَعِيرٍ،وَلَا تَرزُقنِي فَوقَ ذلِكَ فَأَطغَى. (4)0.

ص: 90


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 390،تفسير الآلوسي:ج 3 ص 169،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 6 ص 187 كلاهما نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 215.
2- .المصباح للكفعمي:ص 399،مهج الدعوات:ص 373 نحوه،بحار الأنوار:ج 95 ص 175 ح 22.
3- .المستدرك على الصحيحين:ج 1 ص 696 ح 1898،الدعاء للطبراني:ص 317 ح 1041،دلائل النبوّة للبيهقي:ج 6 ص 171 كلاهما نحوه،كنز العمّال:ج 6 ص 228 ح 15468.
4- .عدّة الداعي:ص 104،بحار الأنوار:ج 14 ص 326 ح 40.

درخواست مى كنم به حقّ نام گرامى و روى نورانى و فرمان روايى ديرينت،كه تو بر هر چيز توانايى!».

119.عيسى بن مريم عليه السلام -از دعاى ايشان كه با آن،مرده را زنده مى كرد-:خدايا! از تو مى خواهم كه تنها تويى خدا.خدايى جز تو نيست.زنده اى و پاينده.پاكى و پاكيزه.روشنايىِ آسمان ها و زمين هايى.داناى نهان و پيدايى.بزرگ و والايى.

بنده نوازى.با شكوه و با ارجى.[از تو مى خواهم كه] بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و برايم چنين و چنان كنى.

120.المستدرك على الصحيحين -به نقل از عايشه-:ابو بكر بر من وارد شد و گفت:آيا دعايى را كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من آموخت،تو از او شنيده اى؟گفتم:چه دعايى؟ گفت:عيسى بن مريم عليه السلام آن را به يارانش آموزش مى داد.گفت:اگر كسى از شما كوهى طلا بدهكار باشد،و اين دعا را بخواند،خداوند بدهى اش را ادا مى كند:بار خدايا ! اى زدايندۀ اندوه ! اى گسارندۀ غم ! اى اجابت كنندۀ دعاى بيچارگان ! اى مهرگستر در دنيا و آخرت و مهربان در آن دو ! تويى كه به من رحم مى كنى.پس بر من چنان رحمى نماى كه با آن،مرا از رحم ديگران بى نياز گردانى.

121.امام صادق عليه السلام: در انجيل آمده است كه عيسى عليه السلام فرمود:«بارخدايا! صبح،يك قرص نان جو روزى ام كن و شب،يك قرص،و بيش از اين روزى ام مده مبادا كه سركش شوم».

ص: 91

الفصل الرابع:المَحاسِنُ الأَخلاقِيَّةُ والعَمَليَّةُ

1/4 المُبادَرَةُ إلَى التَّوبَةِ

122.عيسى بن مريم عليه السلام: وَيلَكُم يَا عُلَماءَ السُوءِ! لَاتُحَدِّثُوا أَنفُسَكُم أَنَّ آجالَكُم تَستَأخِرُ مِن أَجلِ أَنَّ المَوتَ لَم يَنزِل بِكُم،فَكَأَنَّهُ قَد حَلَّ بِكُم فَأَظعَنَكُم،فمِنَ الآنَ فَاجعَلُوا الدَّعوَةَ فِي آذانِكُم،ومِنَ الآنَ فَنُوحُوا عَلى أَنفُسِكُم،ومِنَ الآنَ فَابكُوا عَلى خَطاياكُم،ومِنَ الآنَ فَتَجَهَّزُوا وخُذُوا اهبَتَكُم،وبادِرُوا التَّوبَةَ إِلى رَبِّكُم. (1)

123.عنه عليه السلام -اِنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ-:يا بَنِي آدَمَ،اهرُبُوا مِنَ الدُّنيا إِلَى اللّهِ...وتُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوبَةً نَصُوحاً. (2)

124.عنه عليه السلام: يا صاحِبَ العِلمِ،اعلَم أَنَّ كُلَّ مَعصِيَةٍ عَجَزتَ عَن تَوبَتِها بِمَنزِلَةِ عُقُوبَةٍ تُعاقَبُ بِها. (3)

راجع:ص /264انتظار اللّه لرجوع اهل الغفلة.9.

ص: 92


1- .تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17.
2- .الأمالي للصدوق:ص 650 ح 884 عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق عليه السلام،روضة الواعظين:ص 489 و490 عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 288 ح 13.
3- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 69.

فصل چهارم:اخلاق و رفتارنيكو

1/4 شتافتن به سوى توبه

122.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى دانشمندان فاسد! مبادا چون هنوز مرگ به سراغتان نيامده،به خود بگوييد كه اجل هايتان به اين زودى ها نخواهد رسيد؛ زيرا كه گويى مرگ بر شما فرود آمده و شما را كوچانده است.پس،از هم اكنون دعوت [مرگ] را در گوش هاى خود گيريد،و از هم اكنون براى خويش نوحه كنيد،و از هم اكنون بر گناهانتان بگرييد،و از هم اكنون بار بربنديد و ساز و برگ سفر برگيريد و براى توبۀ به سوى پروردگارتان،بشتابيد.

123.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته به يارانش مى فرمود-:اى فرزندان آدم! از دنيا به سوى خدا بگريزيد...و به درگاه خدا توبۀ خالصانه كنيد.

124.عيسى بن مريم عليه السلام: اى دارندۀ دانش! بدان هر گناهى كه نتوانى از آن توبه كنى،به سان كيفرى است كه با آن مجازات مى شوى.

ر.ك:ص /265انتظار خدا براى بازگشت افراد غافل.

ص: 93

2/4 تَطهيرُ القَلبِ

125.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِلمُطَهَّرَةِ قُلُوبُهُم،اُولئِكَ يَزُورُون اللّهَ يَومَ القِيامَةِ. (1)

126.عنه عليه السلام: بِالقُلُوبِ الصّالِحَةِ يَعمُرُ اللّهُ الأَرضَ،وبِها يُخرِبُ الأَرضَ إِذا كانَت عَلى غَيرِ ذلِكَ. (2)

127.عنه عليه السلام: يا عبِيدَ الدُّنيَا! تَحلِقُونَ رُؤُوسَكُم،وتُقَصِّرُونَ قُمُصَكُم،وتُنَكِّسُونَ رُؤُوسَكُم، ولَا تَنزِعُونَ الغِلَّ (3)

مِن قُلُوبِكُم؟! (4)

راجع:ص /278شفاء القلوب.

3/4 الإخلاصُ

128.عيسى بن مريم عليه السلام -حِينَ سَأَلَهُ الحَوارِيُّونَ عَنِ الإِخلاصِ-:أَن يَعمَلَ الرجُلُ العَمَلَ لَا يُحِبُّ أَن يَحمَدَهُ عَلَيهِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ،وَالمُناصِحُ للّهِ ِ الَّذِي يَبدَأُ بِحَقِّ اللّهِ قَبلَ حَقِّ النّاسِ،يُؤثِرُ حَقَّ اللّهِ عَلى حَقِّ النّاسِ،وَإِذا عَرَضَ أَمرانِ:أَحَدُهُما لِلدُّنيا والآخَرُ لِلآخِرَةِ،بَدَأَ بِأَمرِ الآخِرَةِ قَبلَ أَمرِ الدُّنيا. (5)

129.عنه عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:مَنِ المُخلِصُ للّه؟-:الَّذِي يَعمَلُ للّهِ ِ عز و جل،لَايُحِبُّ أَنة.

ص: 94


1- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17.
2- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 202 نقلاً عن الترمذي عن يزيد بن ميسرة.
3- .الغلّ:الحقد والشحناء (النهاية:ج 3 ص 381«غلل»).
4- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.
5- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 112 ح 9 عن أبي ثمامة.

2/4 پاك كردن دل

125.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال كسانى كه دل هايشان پاك است ! آنان در روز رستاخيز به ديدار خدا مى روند.

126.عيسى بن مريم عليه السلام: با دل هاى درست است كه خداوند،زمين را آباد مى كند،و با همين دل ها،هرگاه خراب شوند،زمين را خراب مى كند.

127.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان دنيا! سرهايتان را مى تراشيد و پيراهن هاى كوتاه مى پوشيد،و سرهاى خود را به زير مى افكنيد،امّا كينه را از دل هايتان بر نمى كَنيد؟!

ر.ك:ص /279شفاى دل ها.

3/4 اخلاص

128.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ به حواريان كه پرسيدند:اخلاص چيست؟-:اخلاص آن است كه انسان،عمل كند و دوست نداشته باشد كسى از مردمان،او را براى آن عمل بستايد،و مخلص خدا كسى است كه به حقّ خدا پيش از حقّ مردم آغاز مى كند،و حقّ خدا را بر حقّ مردم مقدّم مى دارد،و هرگاه دو كار برايش پيش آمد كه يكى براى دنيا بود و ديگرى براى آخرت،كار آخرت را پيش از كار دنيا انجام دهد.

129.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ به حواريان كه پرسيدند:مخلص براى خدا كيست؟-:

ص: 95

يَحمَدَهُ النّاسُ عَلَيهِ. (1)

130.عنه عليه السلام: لَايَجِدُ العَبدُ حَقِيقَةَ الإِيمانِ حَتّى لَايُحِبَّ أَن يُحمَدَ عَلى عِبادَةِ اللّهِ عز و جل. (2)

131.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:يا عَبِيدَ السَّوءِ،نَقُّوا القُمحَ وَطَيِّبُوهُ وأَدِقُّوا طَحنَهُ،تَجِدُوا طَعمَهُ ويُهَنِّئكُم أَكلُهُ،كَذلِكَ فَأَخلِصُوا الإِيمانَ وأَكمِلُوه،تَجِدُوا حَلاوَتَهُ ويَنفَعكُم غَبُّهُ (3)

. (4)

132.عنه عليه السلام: إِذا تَصَدَّقَ أَحَدُكُم فَليُعطِ بِيَمِينِهِ (5)

وَليُخفِ مِن شِمالِهِ،وَإِذا كانَ يَومُ صَومِ أَحَدِكُم فَليُدهِن أَولِيَمسَح شَفَتَيهِ مِن دُهنِهِ حَتّى يَنظُرَ إِلَيهِ النّاظِرُ فَلا يَرى أَنَّهُ صائِمٌ، وَإِذا صَلّى أَحَدُكُم فِي بَيتِهِ فَليُخفِ (6)

عَلَيهِ سَترَهُ؛فَإِنَّ اللّهَ يُقَسِّمُ الثَّناءَ كَما يُقَسِّمُ الرِّزقَ. (7)5.

ص: 96


1- .الزهد لابن حنبل:ص 73،شعب الإيمان:ج 5 ص 346 ح 6874،الزهد لابن المبارك:ج 2 ص 34 ح 134،تاريخ دمشق:ج 47 ص 447 نحوه وكلّها عن أبي ثمامة الصايدي،تفسير ابن كثير:ج 5 ص 232 عن أبي لبابة،الدرّ المنثور:ج 2 ص 724.
2- .ربيع الأبرار:ج 2 ص 63،تاريخ دمشق:ج 47 ص 450 عن يونس بن عبيد،سير أعلام النبلاء:ج 8 ص 434 الرقم 114 عن الفضيل بن عياض من دون إسناد إليه عليه السلام نحوه.
3- .الغبّ:العاقبة (المصباح المنير:ص 442«غبب»).
4- .تحف العقول:ص 392 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 507 وفيه«الدنيا»بدل«السوء»وليس فيه«وأكملوه»،بحار الأنوار:ج 1 ص 145 ح 30.
5- .في المصدر«بيمنه»،وما أثبتناه من المصادر الاُخرى وهو الصحيح.
6- .كذا في المصدر،والظاهر أنّ الصواب:«فليُرخ»كما في الزهد لابن المبارك.وفي بعض المصادر:«فلَيُدنِ».
7- .الزهد لهنّاد:ج 2 ص 444 ح 879،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 4 ص 313 ح 7913،الزهد لابن المبارك:ج 1 ص 48 ح 150 كلّها عن هلال بن يساف،الزهد لابن حنبل:ص 72 عن هلال بن يسار وكلّها نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 206؛عدّة الداعي:ص 220 نحوه،بحار الأنوار:ج 70 ص 250 ح 25.

كسى كه براى خداوند كار كند و دوست نداشته باشد كه مردم براى آن كار،او را بستايند.

130.عيسى بن مريم عليه السلام: بنده،حقيقت ايمان را نمى يابد مگر آن گاه كه دوست نداشته باشد براى عبادت خدا ستايش شود.

131.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:اى بندگان بد! گندم را پاك و پاكيزه كنيد و آن را خوب آرد سازيد تا مزه اش را بيابيد و خوردنش بر شما گوارا شود.همچنين، ايمان را خالص و كامل گردانيد،تا شيرينى آن را احساس كنيد و فرجامش به شما سود بخشد.

132.عيسى بن مريم عليه السلام: هر گاه يكى از شما صدقه داد،با دست راستش بدهد و از دست چپش مخفى بدارد،و هرگاه روزِ روزه گيرىِ يكى از شما شد،[ سر و ريش خود را ] روغن زند يا از روغن خود لبانش را چرب كند تا وقتى كسى او را مى بيند، نفهمد كه روزه است،و هرگاه يكى از شما در خانه اش نماز مى خواند،پرده اش را بيندازد [ تا كسى او را نبيند و ريا نشود ]؛زيرا خداوند،ستايش را نيز همانند روزى،تقسيم مى كند.

ص: 97

4/4 مَحَبَّةُ اللّهِ

133.تاريخ دمشق عن مصعب الزبيري عن أبيه عن جدّه: قالَ عيسى عليه السلام لِرَجُلٍ:كُن لِرَبِّكَ كَالحَمامِ الأَلوفِ لأَِهلِهِ؛تُذبَحُ فِراخُهُ ولا يَطيرُ عَنهُم. (1)

134.تَنبِيهُ الخَواطِرِ: إِنَّ عِيسى عليه السلام مَرَّ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ قَد نَحَلَت أَبدانُهُم وتَغَيَّرَت أَلوَانُهُم.فَقالَ لَهُم:مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُم ما أَرى؟فَقَالُوا:الخَوفُ مِنَ النَّارِ،فَقَالَ:حَقٌّ عَلَى اللّهِ أَن يُؤمِنَ الخائِفَ.

ثُمَّ جاوَزَهُم إِلى ثَلاثَةٍ آخَرِينَ فَإِذا هُم أَشَدُّ نُحُولاً وتَغَيُّراً.فَقالَ:مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُم ما أَرى؟قَالُوا:الشَّوقُ إِلَى الجَنَّةِ،فَقالَ:حَقٌّ عَلَى اللّهِ أَن يُعطِيَكُم ما تَرجُونَ.

ثُمَّ جاوَزَهُم إِلى ثَلاثَةٍ آخَرِينَ فَإِذا هُم أَشَدُّ نُحُولاً وتَغَيُّراً كَأَنَّ عَلى وُجُوهِهِم المَرايا مِنَ النُّورِ،فَقالَ:مَا الَّذِي بَلَغَ بِكُم ما أَرى؟فَقالُوا:نُحِبُّ اللّهَ عز و جل،فَقالَ:أَنتُمُ المُقَرَّبُونَ،أَنتُمُ المُقَرَّبُونَ. (2)

135.عيسى بن مريم عليه السلام: لَو أَنَّ ابنَ آدَمَ عَمِلَ بِأَعمَالِ البِرِّ كُلِّهَا،وَحُبٌّ فِي اللّهِ لَيسَ،وَبُغضٌ فِي اللّهِ لَيسَ،ما أَغنى ذلِكَ عَنهُ شَيئاً. (3)

136.عنه عليه السلام: كَيفَ يَستَكمِلُ حُبَّ رَبِّهِ مَن لَايُقرِضُهُ بَعضَ ما رَزَقَهُ؟! (4)

137.الزهد لابن حنبل عن وهب: قالَ الحَوارِيُّونَ:يا عِيسى،مَن أَولِياءُ اللّهِ عز و جل الَّذِينَ لا خَوفٌ7.

ص: 98


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 466.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 224،تفسير الفخر الرازي:ج 4 ص 227،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 10 ص 156،إحياء العلوم:ج 4 ص 429 كلها نحوه.
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 445،الدرّ المنثور:ج 2 ص 210 نقلاً عن أحمد نحوه وكلاهما عن مالك بن دينار.
4- .تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.

4/4 خدا دوستى

133.تاريخ دمشق -به نقل از مصعب زبيرى،از پدرش،از جدّش-:عيسى عليه السلام به مردى فرمود:

«براى پروردگارت همانند كبوتر اهلى براى صاحبانش باش كه جوجۀ او را مى كُشند،و در عين حال،او از صاحبانش فرار نمى كند».

134.تنبيه الخواطر: عيسى عليه السلام گذرش به سه نفر افتاد كه پيكرهايشان تكيده و رنگ هايشان پريده بود.به آنها فرمود:«چه چيز شما را به اين حال كه مى بينم انداخته است؟».

گفتند:بيم از آتش [دوزخ].

عيسى عليه السلام فرمود:«بر خداست كه بيمناك را ايمن گرداند».

سپس از آنها گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از آن سه تن،تكيده تر و رنگ پريده تر بودند.فرمود:«شما را چه چيزى به اين حال كه مى بينم انداخته است؟».

گفتند:شوق بهشت.

فرمود:«بر خداست كه آنچه را اميد داريد،عطايتان فرمايد».

از آنها نيز گذشت و به سه تن ديگر رسيد كه از قبلى ها تكيده تر و رنگ پريده تر بودند، گويى چهره هايشان آينه هايى از نور بود.فرمود:«شما را چه چيز به اين حالى كه مى بينم انداخته است؟».

گفتند:عشق به خدا.

فرمود:«شماييد مقرّبان ! شماييد مقرّبان !».

135.عيسى بن مريم عليه السلام: اگر آدميزاد همۀ كارهاى خوب را انجام دهد،ليكن مِهرورزى و كين ورزى براى خدا نداشته باشد،آن كارها برايش هيچ سودى ندارد.

136.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه محبّتش به خدايش كامل است كسى كه قسمتى از آنچه را روزى اش كرده،به او وام نمى دهد؟!

137.الزهد،ابن حنبل -به نقل از وَهْب-:حواريان گفتند:اى عيسى! آن دوستان خدا كه بيمى

ص: 99

عَلَيهِم ولا هُم يَحزَنُونَ؟

قالَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام:الَّذِينَ نَظَرُوا إِلى باطِنِ الدُّنيا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إِلى ظاهِرِها،والَّذِينَ نَظَرُوا إِلى آجِلِ الدُّنيَا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إِلى عاجِلِها،فَأَماتُوا مِنها ما يَخشَونَ أَن يُمِيتَهُم،وتَرَكُوا ما علِمُوا أَن سَيَترُكَهُم،فَصارَ استِكثارُهُم مِنها استِقلالاً، وذِكرُهُم إِيّاها فَواتاً،وفَرَحُهُم بِما أَصابُوا مِنها حَزَناً،فَما عارَضَهُم مِن نائِلِها رَفَضُوه، وما عارَضَهُم مِن رَفعَتِهَا بِغَيرِ الحَقِّ وَضَعُوهُ.

خُلِقَتِ الدُّنيا عِندَهُم فَلَيسُوا يُجَدِّدُونها،وخَرِبَت بَينَهُم فَلَيسُوا يُعَمِّرُونَها،وماتَت فِي صُدُورِهِم فَلَيسُوا يُحِبُّونَها،يَهدِمُونَها فَيَبنُونَ بِها آخِرَتَهُم،ويَبِيعُونَها فَيَشتَرُونَ بِها ما يَبقى لَهُم،ورَفَضُوها فَكانُوا فِيها هُمُ الفَرِحِينَ،ونَظَرُوا إِلى أَهلِها صَرعى قَد خَلَت فِيهِمُ المَثُلاتُ،وأَحيَوا ذِكرَ المَوتِ،وأَماتُوا ذِكرَ الحَياةِ.

يُحِبُّونَ اللّهَ ويُحِبُّونَ ذِكرَهُ ويَستَضِيؤُونَ بِنُورِهِ ويُضِيئُونَ بِهِ،لَهُم خَبَرٌ عَجِيبٌ وعِندَهُمُ الخَبَرُ العَجِيبُ،بِهِم قامَ الكِتابُ وبِهِ قامُوا،وَبِهِم نَطَقَ الكِتابُ وبِهِ نَطَقُوا، وبِهِم عُلِمَ الكِتابُ وبِهِ عَلِمُوا،ولَيسُوا يَرَونَ نائِلاً مَعَ ما نالُوا،ولا أَماناً دُونَ ما يَرجُونَ،ولا خوفاً دُونَ ما يَحذَرُونَ. (1)

راجع:ص /254ذكر اللّه ومحبّته.

5/4 حُبُّ المَساكينِ

138.عدّة الداعي -فِي قَولِ اللّهِ تَعالى إِلى عِيسى عليه السلام-:يا عِيسى،إِنّي قَد وَهَبتُ لَكَ حُبَّ المَساكِينِ وَرَحمَتُهُم،تُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَكَ،يَرضَونَ بِكَ إماماً وَقائِداً،وَترضى بِهِم0.

ص: 100


1- .الزهد لابن حنبل:ص 78،تفسير الآلوسي:ج 11 ص 150،الدرّ المنثور:ج 4 ص 370.

بر آنان نيست و اندوهگين نمى شوند،چه كسانى اند؟

عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:«آنان كه به باطن دنيا بنگرند،آن گاه كه مردم،ظاهر آن را ببينند،و آنان كه به سرانجام دنيا بنگرند آن گاه كه مردم،اكنونِ آن را ببينند،و در نتيجه، آنچه را از دنيا كه مى ترسند [فضيلت هاى] ايشان را بميراند،مى ميرانند،و آنچه را كه مى دانند به زودى ايشان را ترك خواهد گفت،ترك مى كنند.از اين رو،مى دانند كه هر اندازه هم از دنيا گرد آورند،باز [در برابر نعمت هاى آخرت] اندك است،و به ياد دنيا بودن را براى خود زيان مى دانند،و شادىِ خود از رسيدن به چيزهاى دنيوى را غم و اندوه مى شمارند.بنا بر اين،به هر بخشش دنيوى كه برايشان پيش آيد،دست رد مى زنند،و هر رفعت ناروايى را كه به ايشان دست دهد،فرو مى نهند.

دنيا نزد آنان كهنه است و آن را نو نمى سازند،ويران است و آبادش نمى كنند،در سينه هايشان مرده است و آن را دوست نمى دارند.ويرانش مى كنند و با آن،آخرتشان را مى سازند.آن را مى فروشند و در برابرش آنچه را برايشان ماندگار است،مى خرند.آن را رها كردند،از اين رو در آن شادمان اند.به مردم دنيا نگريستند كه به هلاكت در افتاده اند و به كيفر رسيده اند،و ياد مرگ را [در خود] زنده كردند،و ياد زندگى را ميراندند.

خدا را دوست مى دارند و هم ياد و نام او را،از نور او روشنى مى گيرند و با آن، روشنگرى مى كنند.براى آنان و نزد آنان خبرى شگفت است.كتاب [خدا] به آنان استوار است و آنان به كتاب [خدا].كتاب به آنان گوياست و آنان به كتاب.كتاب به واسطۀ آنان دانسته مى شود و آنان به كتاب دانايند.با وجود آنچه بدان رسيده اند،ديگر مطلوبى براى خود نمى بينند،و آرزويى فراتر از آنچه بدان اميدوارند،ندارند،و ترسى بالاتر از آنچه از آن مى ترسند،نمى شناسند».

ر.ك:ص /255ياد خدا و دوستى او.

5/4 دوستى بينوايان

138.عدّة الداعى -در بارۀ فرمودۀ خداوند متعال به عيسى عليه السلام-:اى عيسى! من دوست داشتن مستمندان و مهربانى كردن با آنها را به تو بخشيدم.تو آنان را دوست دارى و آنان تو

ص: 101

صَحابةً وَتَبَعاً،وهُما خُلقانِ مَن لَقِيَنِي بِهِما لَقِيَنِي بِأَزكَى الأَعمالِ وَأَحَبِّها إِلَيَّ. (1)

6/4 بُغضُ أهلِ المَعاصي

139.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: قالَ عِيسَى بنُ مريمَ عليه السلام لِلحَوارِيِّينَ:تَحَبَّبُوا إِلَى اللّهِ وَتَقَرَّبُوا إِلَيهِ.قالُوا:يا رُوحَ اللّهِ،بِماذَا نَتَحبَّبُ إِلَى اللّهِ وَنَتَقَرَّبُ؟قالَ:بِبُغضِ أَهلِ المَعاصِي،وَالتَمِسُوا رِضَا اللّهِ بِسَخَطِهِم. (2)

7/4 التَّقوى

140.عيسى بن مريم عليه السلام: اجعَلُوا قُلُوبَكُم بُيُوتاً لِلتَّقوى،ولا تَجعَلُوا قُلُوبَكُم مَأوى لِلشَّهَواتِ. (3)

141.عنه عليه السلام: التَّقوى رَأسُ كُلِّ حِكمَةٍ. (4)

142.مجمع البيان: رُوِيَ أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ عِيسَى بنَ مَريمَ عليه السلام:أَيُّ النّاسِ أَفضَلُ؟فَأَخَذَ قَبضَتَينِ مِن تُرابٍ فَقالَ:أَيُّ هَاتَينِ أَفضَلُ؟اَلنّاسُ خُلِقُوا مِن تُرابٍ فَأَكرَمُهُم أَتقاهُم. (5)ي.

ص: 102


1- .عدّة الداعي:ص 112.
2- .تحف العقول:ص 44،تنبيه الخواطر:ج 2 ص 235،إرشاد القلوب:ص 77 كلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 77 ص 147 ح 60؛ربيع الأبرار:ج 1 ص 483،تاريخ دمشق:ج 47 ص 453 عن مالك بن أنس وكلاهما نحوه،كنز العمّال:ج 3 ص 65 ح 5518.
3- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 509،بحار الأنوار:ج 14 ص 312 ح 17.
4- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
5- .مجمع البيان:ج 9 ص 207؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 451 عن سعيد المقبري.

را.آنان به پيشوايى و رهبرىِ تو خشنودند و تو،به يار و پيرو بودن آنان.اينها دو خصلت اند كه هر كس با آنها مرا ديدار كند،با پاك ترين و دوست داشتنى ترين كارهاى نزد من، ديدارم كرده است.

6/4 نفرت از گنه پيشگان

139.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيسى بن مريم عليه السلام به حواريان فرمود:«خويشتن را محبوب و مقرّب خداوند گردانيد».

گفتند:اى روح خدا ! با چه خود را محبوب و مقرّب خداوند كنيم؟

فرمود:«با نفرت از گنه پيشگان. (1)

با ناخشنودى از آنها،خشنودى خدا را به دست آوريد».

7/4 پرهيزگارى

140.عيسى بن مريم عليه السلام: دل هايتان را خانۀ پرهيزگارى كنيد و آنها را شهوتكده نسازيد.

141.عيسى بن مريم عليه السلام: پرهيزگارى،در رأس همۀ حكمت هاست.

142.مجمع البيان: روايت شده است كه مردى از عيسى بن مريم عليه السلام پرسيد:مردم،كدام يك برترند؟

عيسى دو مشت خاك برداشت و فرمود:«كدام يك از اين دو برتر است؟! مردم از خاك آفريده شده اند و ارجمندترين آنها كسى است كه پرهيزگارتر باشد».

ص: 103


1- .گنه پيشه (اهل معصيت)،كسى است كه گناه بر زندگى او غلبه داشته و به اصطلاحْ«فاسق»باشد.پس دورى جستن از او،دورى جستن از گناه است.بايد توجه داشت كه كسى با يك گناه كه از او سر بزند،گنه پيشه (اهل معصيت) نمى شود تا مستحقّ نفرت ما گردد.چنين كسى مستحقّ تذكّر و راه نمايى و دلسوزى و دعاست،چنان كه سنّت پيامبر ما صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان در هدايتگرى و نهى از منكر بود (ر.ك:فرهنگ قرآن:ج24 ص513-519،مفاتيح الحياة:ص300-302).

143.عيسى بن مريم عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:يَا مُعَلِّمَ الخَيرِ،دُلَّنِي عَلى عَمَلٍ أَنالُ بِهِ الجَنَّةَ-:اتَّقِ اللّهَ في سِرِّكَ وعَلانِيَتِكَ،وبَرَّ والِدَيكَ. (1)

144.عنه عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:يا مُعَلِّمَ الخَيرِ،عَلِّمنِي عَمَلاً إِذا أَنا عَمِلتُهُ كُنتُ تَقِيّاً للّهِ ِ كَما أَمَرَنِي-:اِفعَل فِي مَؤُونَةٍ يَسِيرَةٍ إِن قُبِلَت:تُحِبُّ اللّهَ بِقَلبِكَ كُلِّهِ وتَحمَدُ لَهُ بِذلِكَ كُلِّهِ، وإِذا أَحسَنتَ مِن حَسَناتِكَ فَانسَهُ،فَقَد حَفِظَ لَكَ مَن لَايَنساهُ،ولتَكُن ذُنُوبُكَ نَصبَ عَينَيكَ،وَتَرَحَّم عَلى وُلدِ جِنسِكَ؛يَعنِي:وُلدَ آدَمَ. (2)

145.عنه عليه السلام: لَو صَلَّيتُم حَتّى تَصِيرُوا مِثلَ الحَنايا (3)

،وصَلَّيتُم حَتّى تَكُونُوا أَمثالَ الأَوتادِ،وجَرى مِن أَعيُنِكُمُ الدُّمُوعُ أَمثالَ الأَنهارِ،ما أَدرَكتُم ما عِندَ اللّهِ إلَّابِوَرَعٍ صادِقٍ. (4)

146.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ الشَّجَرَةَ لا تَكمُلُ إِلَّا بِثَمَرَةٍ طَيِّبَةٍ،كَذلِكَ لا يَكمُلُ الدِّينُ إِلَّا بِالتَّحَرُّجِ عَنِ المَحارِمِ. (5)

147.الدُّر المنثور عن سعيد بن أبي سعيد المقبري: بَلَغَنا أنَّ رَجُلاً جاءَ إِلى عِيسى عليه السلام،فَقالَ:يا مُعَلِّمَ الخَيرِ،كَيفَ أكونُ تَقيّاً لِلّه كَما يَنبَغي لَهُ؟قالَ:بِيَسيرٍ مِنَ الأمرِ:تُحِبُّ اللّهَ بِقَلبِكَ كُلِّهِ،وتَعمَلُ بِكَدحِكَ وقُوَّتِكَ مَا استَطَعتَ،وتَرحَمُ ابنَ جِنسِكَ كَما تَرحَمُ نَفسَكَ.

قالَ:مَنِ ابنُ جِنسي يا مُعَلِّمَ الخَيرِ؟قالَ:وُلدُ آدَمَ كُلُّهُم.

و ما لا تُحِبُّ أن يُؤتى إلَيكَ فَلا تَأتِهِ إلى أحَدٍ فَأنتِ تَقي لِلّهِ حَقّاً. (6)2.

ص: 104


1- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 248،مستدرك الوسائل:ج 15 ص 175 ح 17911 نقلاً عن كتاب الأخلاق.
2- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 446،شعب الإيمان:ج 5 ص 352 ح 6905 كلاهما عن ابن عجلان،،الدرّ المنثور:ج 1 ص 62 نقلاً عن أحمد في الزهد وابن أبي الدنيا وكلاهما عن سعيد المقبري نحوه.
3- .الحَنايا:جمع حَنيّة وهي القوس (النهاية:ج 1 ص 454«حنا»).
4- .الورع لابن أبي الدنيا:ص 49 ح 22 عن أرطأة.
5- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17.
6- .الدر المنثور:ج 1 ص 62.

143.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ به مردى كه گفت:اى آموزگار خوبى ! كارى را نشانم ده كه با آن به بهشت دست يابم-:در نهان و آشكارت از خدا بترس،و به پدر و مادرت نيكى كن.

144.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ مردى كه گفت:اى آموزگار خوبى ! كارى به من بياموز كه با انجام آن پرهيزكار از خدا به شمار آيم،چنان كه فرمانم داده است-:

كار اندكى كه پذيرفته شود به جاى آر:با تمام قلبت خدا را دوست بدار و كاملا سپاسگزارش باش،و هرگاه كار نيكى انجام دادى،آن را فراموش كن؛زيرا كسى آن را برايت حفظ مى كند كه هرگز فراموشش نمى كند،و گناهانت همواره فراروى تو باشد،و به همنوعت،يعنى بنى آدم،رحم كن.

145.عيسى بن مريم عليه السلام: اگر چندان نماز بگزاريد كه چونان كمان شويد،يا چندان به نماز بايستيد كه مانند ميخ گرديد،و اشك از چشم هايتان چون جويباران روان شود،به آنچه نزد خداست دست نخواهيد يافت مگر با پارسايىِ راستين.

146.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:درخت،كامل نمى شود مگر با ميوۀ خوب و لذيذ؛همان گونه كه ديندارى،كامل نمى شود مگر با دورى كردن از حرام ها.

147.الدر المنثور -به نقل از سعيد بن ابى سعيد مقبرى-:به ما خبر رسيده كه مردى نزد عيسى عليه السلام آمد و به او گفت:اى آموزگار خوبى! چگونه از خدا بپرهيزم چنان كه سزاوار است؟

فرمود:با كارى آسان:خدا را با همۀ دلت دوست بدار و با آن چه در توان دارى بكوش و به همنوع خود مهربانى كن چنان كه با خود مهربانى!

گفت:اى آموزگار خوبى! همنوع من كيست؟

فرمود:همۀ آدميزاد.

و آنچه دوست ندارى با تو شود،با ديگران مكن كه در اين صورت،به راستى

تو از خداوند پرهيز كرده اى.

ص: 105

8/4 التَّوَكُّلُ

148.عيسى بن مريم عليه السلام: لَاتَخبَئُوا رِزقَ اليَومِ لِغَدٍ،فَإِنَّ الَّذِي أَتاكَ بِهِ اليَومَ سَيَأتِيكَ بِهِ غَداً، فَإِن قُلتَ:وكَيفَ يَكُونُ؟فَانظُر إِلَى الطَّيرِ لَاتَحرُثُ ولَا تَزرَعُ تَغدُو وتَرُوحُ إِلى رِزقِ اللّهِ،فَإِن قُلتَ:وَما يَكفِي الطَّيرَ؟فَانظُر إِلى حُمُرِ الوَحشِ (1)

وبَقَرِ الوَحشِ تَغدُو إِلى رِزقِ اللّهِ وتَرُوحُ شِباعاً. (2)

149.كمال الدين: عَن حَمّادِ بنِ عَبدِ اللّهِ بنِ سليمانَ:قَرَأتُ فِي الإِنجِيلِ:يا عيسى...فَإِيّايَ فَاعبُد،وعَلَيَّ فَتَوَكَّل. (3)

راجع:ص /136ترك الاهتمام للرزق.

9/4 الزُّهدُ

150.عيسى بن مريم عليه السلام: مَعاشِرَ الحَوارِيِّينَ! احذَرُوا الدُّنيا لا تَسحَركُم،لَهِيَ وَاللّهِ أَشَدُّ سِحراً مِن هارُوتَ وَمارُوتَ،وَاعلَمُوا أَنَّ الدُّنيا مُدبِرَةٌ وَالآخِرَةَ مُقبِلَةٌ،وَأَنَّ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنهُما بَنِينَ،فَكُونُوا مِن أَبناءِ الآخِرَةِ دُونَ بَنِي الدُّنيا؛فَإِنَّ اليَومَ عَمَلٌ وَلَا حِسابَ، وَغَداً الحِسابُ وَلَا عَمَلَ. (4)ه.

ص: 106


1- .في المصدر:«وحش»،وهو تصحيف،والصحيح ما أثبتناه.
2- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج ص305 ح62 عن عبد الرحمن بن محمّد المحاربيّ وراجع:إحياء العلوم:ج 4 ص 389.
3- .كمال الدين:ص 159 ح 18،الأمالي للصدوق:ص 345 و346 ح 418،الإقبال:ج 2 ص 340 عن أبي حارثة،بحار الأنوار:ج 16 ص 144 ح 1؛دلائل النبوّة للبيهقي:ج 1 ص 378 عن مقاتل بن حيّان،البداية والنهاية:ج 2 ص 78 عن أبي هريرة وكلاهما نحوه،الدرّ المنثور:ج 4 ص 645.
4- .الدرّ المنثور:ج 1 ص 244 نقلاً عن الخطيب،الفردوس:ج 3 ص 196 ح 4548 وليس فيه ذيله من«وأنّ لكلّ واحد»وكلاهما عن ابن عمر عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله.

8/4 توكّل

148.عيسى بن مريم عليه السلام: روزىِ امروز را براى فردا نيندوزيد؛زيرا كسى كه روزىِ امروز تو را داده،روزىِ فردايت را هم مى دهد.اگر بگويى:چگونه مى دهد؟پس به پرندگان بنگر كه نه شُخمى مى زنند و نه چيزى مى كارند؛امّا بام و شام به روزىِ خدا دست مى يابند.اگر بگويى:مگر پرندگان چه قدر نياز دارند؟پس به خران و گاوان وحشى بنگر كه بامدادان به سوى روزىِ خدا مى روند و شامگاهان سير بر مى گردند.

149.كمال الدين -به نقل از حمّاد بن عبد اللّه بن سليمان- : در انجيل خواندم:اى عيسى!...فقط مرا بپرست،و تنها به من تكيه كن.

ر.ك:ص /137نگران نبودن براى روزى.

9/4 زهد

150.عيسى بن مريم عليه السلام اى جمع ياران! مراقب باشيد كه دنيا افسونتان نكند.به خدا سوگند كه آن از هاروت و ماروت افسونگرتر است ! بدانيد كه دنيا رفتنى است و آخرت آمدنى،و براى هر يك از اين دو،فرزندانى است.

پس شما از فرزندان آخرت باشيد نه از فرزندان دنيا؛زيرا امروز،روز عمل است و حسابرسى نيست،و فردا روز حسابرسى است و عمل در كار نيست.

ص: 107

151.الإمام الصادق عليه السلام: رُفِعَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام بِمِدرَعَةِ (1)

صوفٍ مِن غَزلِ مَريَمَ،ومِن نَسجِ مَريَمَ ومِن خِياطَةِ مَريَمَ،فَلَمَّا انتَهى إلىَ السَّماءِ نُودِيَ:يا عيسى! ألقِ عَنكَ زينَةَ الدُّنيا. (2)

152.عيسى بن مريم عليه السلام: تَهاوَنُوا بِالدُّنيا تَهُن عَلَيكُم،وأَهينوها تَكرُمِ الآخِرَةُ إِلَيكُم ولَا تُكرِمُوا الدُّنيا فَتَهُونَ الآخِرَةُ عَلَيكُم،فَلَيسَتِ الدُّنيا بِأَهلِ كَرامَةٍ،فِي كُلِّ يَومٍ تَدعُو إِلى فِتنَةٍ وَخَسارٍ. (3)

153.عنه عليه السلام: يا طالِبَ الدُّنيا لِتَبِرَّ،تَركُكَ الدُّنيا أَبَرُّ. (4)

154.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:كَما تَرَكَ لَكُمُ المُلُوكُ الحِكمَةَ،فَدَعُوا لَهُمُ الدُّنيا. (5)

155.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:إِنَّ أَصبَرَكُم عَلَى البَلاءِ لَأَزهَدُكُم فِي الدُّنيا. (6)

156.الدرّ المنثور عن أبي عبيدة: إِنَّ الحَوارِيِّينَ قالُوا لِعِيسى عليه السلام:مَاذَا نَأكُلُ؟قال:تَأكُلُونَ خُبزَ الشَّعِيرِ وبَقلَ البَرِيَّةِ.قالُوا:فَمَاذَا نَشرَبُ؟قَالَ:تَشرَبُونَ ماءَ القُراحِ. (7)

قالُوا:فَماذا نَتَوَسَّدُ؟قالَ:تَوَسَّدُوا الأَرضَ.).

ص: 108


1- .المِدرَعَة:ثَوبٌ كَالدُّرّاعَةِ،ولا يكون إلّامن صوفٍ خاصّة.وقيل:الدُّرّاعَة:جُبَّة مشقوقَة المُقَدَّم (تاج العروس:ج 11 ص 108«درع»).
2- .تفسير العيّاشي:ج 1 ص 175 ح 53،بحار الأنوار:ج 14 ص 338 ح 9 وج 67 ص 315 ح 21.
3- .أعلام الدين:ص 279؛كشف الخفاء:ج 1 ص 408 ذيل ح 1310،الدرّ المنثور:ج 2 ص 205 نقلاً عن ابن أحمد وكلاهما عن عمران بن سليمان نحوه.
4- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 134؛إحياء العلوم:ج 3 ص 304.
5- .الزهد لابن حنبل:ص 117 عن خالد بن حوشب،الزهد لابن المبارك:ج 1 ص 96 ح 284،حلية الأولياء:ج 5 ص 74 الرقم 299،فتح الباري:ج 13 ص 49 ذيل ح 7098 كلّها عن خلف بن حوشب،جامع بيان العلم وفضله:ج 1 ص 106 عن لقمان أو عيسى عليهما السلام،الدرّ المنثور:ج 2 ص 201.
6- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 509،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30؛البداية والنهاية:ج 9 ص 300،الدرّ المنثور:ج 2 ص 205 نقلاً عن أحمد وكلاهما عن وهب بن منبه نحوه.
7- .الماء القَراحُ:الماء الذي لم يخالطه شيء يُطيَّب به كالعسل والتمر والزبيب (النهاية:ج 4 ص 36«قرح»).

151.امام صادق عليه السلام: عيسى بن مريم عليه السلام،با لباس پشمينى،ريسيده و بافته و دوخته شده به دست مريم،بالا برده شد.وقتى به آسمان رسيد،ندا داده شد:«اى عيسى! زيور دنيايى را بينداز».

152.عيسى بن مريم عليه السلام: دنيا را بى مقدار شماريد تا برايتان بى مقدار شود.آن را خوار داريد تا آخرت نزدتان ارجمند شود.دنيا را ارجمند مداريد كه آخرت برايتان بى ارج مى شود.دنيا شايستۀ گراميداشت نيست؛او در هر روز،به گناهى و زيانى فرا مى خواند.

153.عيسى بن مريم عليه السلام: اى كه دنيا را مى جويى تا كار نيك كنى ! ترك دنيا،خود، نيك ترين كار است.

154.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:همان طور كه شاهان،حكمت را براى شما وانهادند،شما دنيا را براى آنان وانهيد.

155.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:شكيباترين شما بر بلا،زاهدترين شما به دنياست.

156.الدر المنثور -به نقل از ابو عبيده-:حواريان به عيسى عليه السلام گفتند:چه بخوريم؟

فرمود:«نان جوين و علف بيابان بخوريد».

گفتند:چه بياشاميم؟

فرمود:«آب خالى بنوشيد». (1)

گفتند:چه چيز را بالين خود سازيم؟

فرمود:«زمين را بالين خود سازيد».د.

ص: 109


1- .در گذشته،گاه آب آشاميدنى را با هدف خوش طعم شدن،با چيزى مانند عسل و خرما و كشمش مى آميختند.ماء قراح-كه در متن عربى حديث آمده-،آبى است كه اين گونه آميخته نشده باشد.

قالُوا:ما نَراكَ تَأمُرُنَا مِنَ العَيشِ إِلَّا بِكُلِّ شَدِيدٍ؟!

قالَ:بِهذَا تَنجُونَ،وَلَا تَحُلّونَ مَلَكوتَ السَّماواتِ حَتّى يَفعَلَهُ أَحَدُكُم وهُوَ مِنهُ عَلى شَهوَةٍ.

قالُوا:وكَيفَ يَكُونُ ذلِكَ؟

قالَ:أَلَم تَرَوا أَنَّ الرَّجُلَ إِذا جاعَ فَما أَحَبَّ إِلَيه الكِسرَةَ وإِن كانَت شَعِيراً،وَإِن عَطَشَ فَما أَحَبَّ إِلَيهِ الماءَ وإن كانَ قُراحاً،وَإِذا أَطالَ القِيامَ فَما أَحَبَّ إِلَيهِ أَن يَتَوَسَّدَ الأَرضَ. (1)

157.المصنّف لابن أبي شيبة عن العلاء بن المسيّب عن رجل حدّثه: قالَ الحَوارِيُّونَ لِعِيسَى بنِ مَريمَ عليه السلام:ما تَأكُلُ؟قالَ:خُبزَ الشَّعِيرِ.قالُوا:وما تَلبِسُ؟قالَ َ:الصُّوفَ.قالُوا:وما تَفتَرِشُ؟قالَ:الإَرضَ.

قالُوا:كلُّ هذا شَدِيدٌ!

قالَ:لَن تَنالُوا مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَالأَرضِ حَتّى تُصِيبُوا هذا عَلى لَذَّةٍ-أَو قالَ:

عَلى شَهوَةٍ. (2)

158.تنبيه الخواطر: قالَ الحَوارِيُّونَ لِعِيسى عليه السلام:ما لَكَ تَمشِي عَلَى الماءِ ونَحنُ لَانَقدِرُ عَلى ذلِكَ؟فقالَ لَهُم:وما مَنزِلَةُ الدِّينارِ وَالدِّرهَمِ عِندَكُم؟قالُوا:حَسَنٌ،قالَ:لكِنَّهُمَا عِندِي والمَدَرَ (3)

سَواءٌ. (4)

159.تاريخ دمشق عن يونس بن عبيد: كانَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام يَقولُ:لا يُصيبُ أحَدٌ حَقيقَةَ4.

ص: 110


1- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 211 نقلاً عن أحمد.
2- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 7 ص 462 ح 11 وج 8 ص 111 ح 4.
3- .المَدَر:الطينُ المتماسك (النهاية:ج 4 ص 309«مدر»).
4- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 156؛إحياء العلوم:ج 3 ص 344.

گفتند:تو ما را در زندگى به هر چه سخت است،فرمان مى دهى؟!

فرمود:«راه نجات شما در اين است.شما به ملكوت آسمان ها وارد نمى شويد مگر آن كه هر يك از شما اين كارها را با ميل و رغبت انجام دهد».

گفتند:چگونه اين كارها را انجام دهيم؟

فرمود:«آيا نمى بينيد كه انسان هرگاه گرسنه شود،دوست داشتنى ترين چيز نزد او يك تكّه نان است،اگر چه جوين باشد؟و هرگاه تشنه شود،دوست داشتنى ترين چيز برايش آب است،اگر چه آب خالى باشد؟و هرگاه مدّتى طولانى در شب نخوابد،دوست داشتنى ترين چيز برايش آن است كه لختى سر بر زمين گذارد و بخوابد؟!».

157.المصنّف ابن ابى شيبه-به نقل از علاء بن مسيّب،از مردى كه برايش روايت كرد- :

حواريان به عيسى بن مريم عليه السلام گفتند:خوراك تو چيست؟

فرمود:«نان جو».

گفتند:پوشاك تو چيست؟

فرمود:«پشمينه».

گفتند:زيرانداز تو چيست؟فرمود:«زمين».

گفتند:اينها همه سخت اند!

فرمود:«هرگز به ملكوت آسمان ها و زمين نمى رسيد مگر آن كه اين كارها را با لذّت (/ميل) انجام دهيد».

158.تنبيه الخواطر: حواريان به عيسى عليه السلام گفتند:چرا تو روى آب راه مى روى،ليكن ما توان آن را نداريم؟

به آنان فرمود:«دينار و درهم در نظر شما چگونه اند؟گفتند:نيكويند.

فرمود:«امّا نزد من با كلوخ يكسان اند».

159.تاريخ دمشق -به نقل از يونس بن عبيد-:عيسى بن مريم عليه السلام مى فرمود:«هيچ كس

ص: 111

الإيمانِ حَتّى لا يُبالِيَ مَن أكَلَ الدُّنيا. (1)

160.عيسى بن مريم عليه السلام :يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،اتَّخِذُوا المَساجِدَ مَساكِنَ،وَاتَّخِذُوا بُيُوتَكُم كَمَنازِلِ الأَضيافِ،ما لَكُم فِي العالَمِ مِن مَنزِلٍ،إِن أَنتُم إِلَّا عابِرو سَبيلٍ. (2)

161.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: كانَ طَعامُ عِيسَى عليه السلام الباقِلّى حَتّى رُفِعَ،ولَم يَأكُل عِيسى عليه السلام شَيئاً غَيَّرَتهُ النّارُ حَتّى رُفِعَ. (3)

راجع:ص /268الزهد في الدنيا.

10/4 تَركُ الشَّهَواتِ

162.عيسى بن مريم عليه السلام: يَا بنَ آدَمَ الضَّعِيفَ! اتَّقِ رَبَّكَ،وَاتَّقِ طَمَعَكَ،وكُن فِي الدُّنيا ضَعِيفاً، وعَن شَهَواتِكَ عَفِيفاً. (4)

163.عنه عليه السلام: طُوبى لِمَن تَرَكَ شَهوَةً حاضِرَةً لِمَوعُودٍ غائِبٍ لَم يَرَهُ. (5)

164.عنه عليه السلام: طُوبى لِمَن يَرى بِعَينَيهِ الشَّهَواتِ ولَم يَعمَل بِقَلبِهِ المَعاصِيَ،ما أَبعَدَ».

ص: 112


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 413،البداية والنهاية:ج 2 ص 88.
2- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص113 ح17 عن ميمون بن سياه وج7 ص462 ح10،الزهد لابن المبارك:ج 1 ص 198 ح 563،تاريخ دمشق:ج 47 ص 423 و424 كلّها عن أبي هريرة نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 203.
3- .مكارم الأخلاق:ج 1 ص 397 ح 1345 عن أنس،بحار الأنوار:ج 66 ص 266 ح 5؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 425 وفيه«القاقلى»بدل«الباقلى»،الفردوس:ج 3 ص 272 ح 4814 كلاهما عن أنس،كنز العمّال:ج 11 ص 504 ح 32357.
4- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 229،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 63؛وراجع:تفسير ابن كثير:ج 2 ص 160.
5- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 96،الأمالي للمفيد:ص 51 ح 11 عن جميل بن درّاج عن الإمام الصادق عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،الخصال:ص 3 ح 2،ثواب الأعمال:ص 211 ح 1 كلاهما عن السكوني عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وليس فيها«غائب»،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 46؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 433 وليس فيه«غائب».

به حقيقت ايمان دست نمى يابد،مگر اين كه باكش نباشد كه چه كسى دنيا را خورد».

160.عيسى بن مريم عليه السلام اى جمع ياران! مسجدها را سكونتگاه بگزينيد،و خانه هايتان را چون مهمان خانه.شما را در اين جهان،خانه اى نيست؛شما ره گذرانى بيش نيستيد.

161.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: غذاى عيسى عليه السلام تا زمانى كه به آسمان برده شد،باقلا بود،و تا پيش از آن كه به آسمان برده شود،غذاى پخته نخورد.

ر.ك:ص /269بى رغبتى به دنيا.

10/4 وا نهادن خواهش هاى دل

162.عيسى بن مريم عليه السلام: اى آدميزاد ناتوان! از پروردگارت پروا دار،و از طمع خويش بپرهيز،و در دنيا ناتوان باش و در برابر خواهش هاى نفسانى ات خويستندارى كن.

163.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آن كه شهوتى نقد را براى وعدۀ فردايى كه نديده است، رها كند !

164.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آن كه كه با دو چشم خود شهوات را مى بيند؛ولى با دلش

ص: 113

ما قَد فاتَ،وما أَدنى ما هُوَ آتٍ. (1)

165.عنه عليه السلام -لِأَصحابِهِ-:بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّكُم لا تُصِيبُونَ ما تُرِيدُونَ إِلَّا بِتَركِ ما تَشتَهُونَ،ولا تَنالُونَ ما تَأمَلُونَ إِلَّا بِالصَّبرِ عَلى ما تَكرَهُونَ. (2)

166.عنه عليه السلام: رُبَّ شَهوَةٍ أَورَثَت أَهلَها حُزناً طَوِيلاً. (3)

11/4 مُكافَحَةُ الشَّيطانِ

167.تهذيب الكمال عن خالد بن يزيد: تَعَبَّدَ الشَّيطانُ مَعَ عِيسى عليه السلام سِنِينَ،فَقامَ يَوماً عَلى شَفِيرِ (4)

جَبَلٍ،فَقالَ الشَيطانُ:أَرَأَيتَ إِن أَلقَيتُ نَفسِي،هَل يُصِيبُنِي إِلّا ما كُتِبَ لِي؟

قالَ:«إِنِّي لَستُ بِالَّذِي أَبتَلِي رَبِّي،ولكِن رَبِّي إِذا شاءَ ابتَلانِي»،وعَرَفَ أَنَّهُ الشَّيطانُ،فَفارَقَهُ. (5)

168.الإمام الصادق عليه السلام: صَعِدَ عِيسى عليه السلام عَلى جَبَلٍ بِالشَّامِ يُقالُ لَهُ:أَرِيحا،فَأَتاهُ إِبلِيسُ فِي».

ص: 114


1- .الأمالي للمفيد:ص 208 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 462 عن عيسى المرادي نحوه.
2- .تحف العقول:ص 305 عن الإمام الصادق عليه السلام،الأمالي للمفيد:ص 208 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 78 ص 283 ح 1؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 66 نحوه.
3- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 129،الأمالي للطوسي:ص 533 ح 1162،مكارم الأخلاق:ج 2 ص 371 ح 2661 كلاهما عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله بزيادة«ساعة»بعد«شهوة»،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 49؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 426 عن وهيب المكّي،الطبقات الكبرى:ج 7 ص 423 عن أبي البجير عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفيه بزيادة«ساعة»بعد«شهوة»نحوه،كنز العمّال:ج 15 ص 883 ح 43502.
4- .شفير:جانب (النهاية:ج 2 ص 485«شفر»).
5- .تهذيب الكمال:ج 6 ص 382 الرقم 1314،البداية والنهاية:ج 2 ص 80،تاريخ دمشق:ج 47 ص 387 وفيهما«عشر سنين أو سنتين»بدل«سنين».

گناه نمى كند ! چه دور است آنچه از دست رفته،و چه نزديك است آنچه آمدنى است!

165.عيسى بن مريم عليه السلام -به يارانش-:به راستى به شما مى گويم:شما به آنچه مى خواهيد نمى رسيد مگر با رها كردن شهوات خود،و به آنچه اميد بسته ايد، دست نمى يابيد مگر با تحمّل آنچه خوش نداريد.

166.عيسى بن مريم عليه السلام: بسا هوس كه اندوهى دراز براى صاحبش به بار آرد.

11/4 مبارزه با شيطان

167.تهذيب الكمال -به نقل از خالد بن يزيد-:شيطان،ساليانى با عيسى عليه السلام عبادت كرد.

روزى بر لبۀ كوهى ايستاد و گفت:بگو بدانم اگر خود را پرت كنم،آيا جز آنچه برايم مقدّر شده،به من مى رسد؟

عيسى عليه السلام فرمود:«من كسى نيستم كه پروردگارم را بيازمايم؛بلكه اين پروردگار من است كه هرگاه بخواهد مرا مى آزمايد».و دانست كه او شيطان است و از وى جدا شد.

168.امام صادق عليه السلام: روزى عيسى عليه السلام بالاى كوهى در شام،به نام اريحا رفت.ابليس به

ص: 115

صُورَةِ مَلِكِ فِلِسطِينَ فَقالَ لَهُ:يا رُوحَ اللّهِ،أَحيَيتَ المَوتى وأَبَرأتَ الأَكمَهَ (1)

والأَبرَصَ،فَاطرَح نَفسَكَ عَنِ الجَبَلِ.

فَقالَ عِيسى عليه السلام:إِنَّ ذلِكَ اذِنَ لِي فِيهِ،وهذا لَم يُؤذَن لِي فِيهِ. (2)

169.الدرّ المنثور عن وهب: إِنَّ إِبلِيسَ قالَ لِعِيسى عليه السلام:زَعَمتَ أَنَّكَ تُحيِي المَوتى،فَإِن كُنتَ كَذلِكَ فَادعُ اللّهَ أَن يَرُدَّ هذَا الجَبَلَ خُبزاً.فَقالَ لَهُ عيسى:أَوَ كُلُّ النَّاسِ يَعِيشُونَ بِالخُبزِ؟!

قالَ:فَإِن كُنتَ كَما تَقُولُ فَثُب مِن هذَا المَكانِ فَإِنَّ المَلائِكَةَ سَتَلقاكَ! قالَ:إِنَّ رَبِّي أَمَرنِي أَلَّا اجَرِّبَ نَفسِي،فَلا أَدرِي هَل يُسَلِّمُنِي أَم لا. (3)

170.تهذيب الكمال عن الزهري وابن طاووس،عن أبيه،قالا: لَقِيَ عِيسَى بنُ مَريمَ عليه السلام إِبلِيسَ، فَقالَ:أَما عَلِمتَ أَنَّهُ لا يُصِيبُكَ إِلّا ما قَد قُدِّرَ لَكَ؟قالَ:نَعَم،فَقالَ إِبلِيسُ:فَأَوفِ بِذُروَةِ هذَا الجَبَلِ،فَتَرُدَّ مِنهُ،فَانظُر أَتَعِيشُ أَم لا؟!

قالَ طاوُوسٌ فِي حَدِيثِهِ:قالَ عِيسى عليه السلام:أَما عَلِمتَ أَنَّ اللّهَ قالَ:لَايُجَرِّبُنِي عَبدِي،فَإِنِّي أَفعَلُ ما شِئتُ؟

وقالَ الزُّهرِيُّ فِي حَدِيثِهِ:إِنَّ العَبدَ لَايَبتَلي رَبَّهُ،ولكِنَّ اللّهَ يَبتَلِي عَبدَهُ.قالَ:

فَخَصَمَهُ. (4)

171.الإمام الصادق عليه السلام: جاءَ إِبلِيسُ إِلى عِيسى عليه السلام فَقالَ:أَلَيسَ تَزعُمُ أَنَّكَ تُحيِي المَوتى؟قالَ عِيسى عليه السلام:بَلى.».

ص: 116


1- .الأكْمَهُ:هو الذي يولد مطموس العين (مفردات ألفاظ القرآن:ص 726«كمه»).
2- .قصص الأنبياء للراوندي:ص 269 ح 311 عن بريد القصراني،بحار الأنوار:ج 14 ص 271 ح 2.
3- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 207 نقلاً عن أحمد.
4- .تهذيب الكمال:ج 13 ص 368 الرقم 2958،المصنّف لعبد الرزاق:ج 11 ص 113 ح 20070 نحوه،البداية والنهاية:ج 2 ص 79،تاريخ دمشق:ج 47 ص 385 وفيهما«فارق»بدل«فاوف».

صورت پادشاه فلسطين نزد او آمد و گفت:اى روح خدا ! تو كه مرده را زنده مى كنى و كور مادرزاد و پيس را شفا مى دهى،خود را از اين كوه پايين بيفكن.

عيسى عليه السلام فرمود:«در آن كارها به من اذن داده شده،ليكن در اين كار، رخصت داده نشدم».

169.الدرّ المنثور -به نقل از وهب-:روزى ابليس به عيسى عليه السلام گفت:تو كه مدّعى زنده كردن مردگانى،اگر راست مى گويى،از خدا بخواه كه اين كوه را به نان تبديل كند.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«مگر همۀ مردم با نان امرار معاش مى كنند [كه كوهى نان بسازم]؟!».

ابليس گفت:پس اگر راست مى گويى،از اين جا پايين بپر كه فرشتگان تو را خواهند گرفت.

عيسى عليه السلام فرمود:«پروردگارم به من دستور داده است كه خود را نيازمايم.در نتيجه نمى دانم [اگر بپرم] آيا مرا سالم نگه مى دارد يا نه؟».

170.تهذيب الكمال -به نقل از زهرى و ابن طاووس از پدرش-:عيسى بن مريم عليه السلام به ابليس برخورد.ابليس گفت:مگر نمى دانى تنها آن چيزى به تو مى رسد كه برايت مقدّر شده است؟

عيسى عليه السلام فرمود:«آرى».

ابليس گفت:پس بر فراز اين كوه برو و خود را از آن به زير بينداز و ببين زنده مى مانى يا نه؟!

عيسى عليه السلام [طبق نقل طاووس] فرمود:«مگر تو نمى دانى كه خدا فرموده است:

بنده ام مرا نمى آزمايد؛چرا كه من هر كارى بخواهم،انجام مى دهم؟».

يا [طبق نقل زُهْرى فرمود:]«بنده،خداوندگار خويش را نمى آزمايد؛بلكه خداست كه بنده اش را مى آزمايد».و اين چنين،ابليس را محكوم كرد.

171.امام صادق عليه السلام: ابليس نزد عيسى عليه السلام آمد و گفت:آيا نه اين است كه مى گويى مردگان را زنده مى كنى؟

عيسى عليه السلام فرمود:«آرى».

ص: 117

قالَ إِبلِيسُ:فَاطرَح نَفسَكَ مِن فَوقِ الحائِطِ.فَقالَ عِيسى عليه السلام:وَيلَكَ! إِنَّ العَبدَ لَا يُجَرِّبُ رَبَّهُ. (1)

172.الإمام الصادق عليه السلام: إِنَّ إِبليسَ قالَ لِعِيسَى بنِ مَريمَ عليه السلام:أَ يَقدِرُ رَبُّكَ عَلى أَن يُدخِلَ الأَرضَ بَيضَةً؛لا يُصَغِّرُ الأَرضَ ولا يُكَبِّرُ البَيضَةَ؟

فَقالَ عِيسى عليه السلام:وَيلَكَ! إِنَّ اللّهَ لا يُوصَفُ بِعَجزٍ،ومَن أَقدَرُ مِمَّن يُلَطِّفُ الأَرضَ ويُعَظِّمُ البَيضَةَ؟! (2)

173.عنه عليه السلام: جاءَ إِبلِيسُ إِلى عِيسى عليه السلام فَقالَ:...يا عِيسى،هَل يَقدِرُ رَبُّكَ عَلى أَن يُدخِلَ الأَرضَ فِي بَيضَةٍ والبَيضَةُ كَهَيئَتِهَا؟

فَقالَ:إِنَّ اللّهَ عز و جل لا يُوصَفُ بِعَجزٍ،والَّذِي قُلتَ لَايَكُونُ. (3)

174.الأمالي للصدوق عن ابن عبّاس: لَمَّا مَضى لِعِيسى عليه السلام ثَلَاثُونَ سَنَةً بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل إِلى بَني إِسرائِيلَ،فَلَقِيَهُ إِبلِيسُ-لَعَنَهُ اللّهُ-عَلى عَقَبَةِ بَيتِ المَقدِسِ؛وهِيَ عَقَبَةُ أَفِيقٍ،فَقالَ لَهُ:يا عِيسى،أَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَن تَكَوَّنتَ مِن غَيرِ أَبٍ؟

قالَ عِيسى عليه السلام:بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذِي كَوَّنَنِي،وكَذلِكَ كَوَّنَ آدَمَ وحَوّاءَ.

قالَ إِبلِيسُ:يا عِيسى،فَأَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَم رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَكَلَّمتَ فِي المَهدِ صَبِيّاً؟

قالَ عِيسى عليه السلام:يا إِبلِيسُ،بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذِي أَنطَقَنِي فِي صِغَرِي ولَو شَاءَ لَأَبكَمَنِي.

قالَ إِبلِيسُ:فَأَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَخلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِم.

ص: 118


1- .قصص الأنبياء للراوندي:ص 269 ح 312 عن هشام بن سالم،بحار الأنوار:ج 14 ص 271 ح 3.
2- .التوحيد:ص 127 ح 5،مشكاة الأنوار:ص 454 ح 1515 نحوه،بحار الأنوار:ج 4 ص 142 ح 9.
3- .قصص الأنبياء للراوندي:ص 269 ح 312 عن هشام بن سالم.

ابليس گفت:[اگر راست مى گويى] پس خودت را از بالاى ديوار بينداز.

عيسى عليه السلام فرمود:«واى بر تو! بنده،خداوندگار خويش را نمى آزمايد».

172.امام صادق عليه السلام: ابليس به عيسى بن مريم عليه السلام گفت:آيا خداوندگار تو قادر است [كرۀ] زمين را در تخم مرغى جاى دهد بدون آن كه زمين را كوچك يا تخم مرغ را بزرگ گردانَد؟».

عيسى عليه السلام فرمود:«واى بر تو! خداوند به ناتوانى وصف نمى شود.كيست تواناتر از كسى كه زمين را كوچك و تخم مرغ را بزرگ گردانَد؟!

173.امام صادق عليه السلام: ابليس نزد عيسى عليه السلام آمد و گفت:...اى عيسى! آيا خداوندگار تو قادر است زمين را در تخم مرغى جاى دهد و تخم مرغ در همان حجم خود باشد؟

عيسى عليه السلام فرمود:«خداوند به ناتوانى وصف نمى شود،ليك آنچه تو گفتى، محال است [و قدرت به امر محال تعلّق نمى گيرد]».

174.امالى،صدوق -به نقل از ابن عبّاس-:چون عيسى عليه السلام سى ساله شد،خداوند او را سوى بنى اسراييل به پيامبرى فرستاد.ابليس ملعون،در گردنۀ بيت المقدس به نام «عَقَبۀ افيق»او را ديد و گفت:اى عيسى! تو آنى كه بزرگى ربوبيّتت تا بدان جا رسيد كه بدون پدر به وجود آمدى؟!

عيسى عليه السلام فرمود:«نه.بزرگى از آنِ كسى است كه مرا و همچنين آدم و حوا را پديد آورد».

ابليس گفت:تو آنى كه بزرگىِ ربوبيّتت تا بدان جا رسيد كه در كودكى در گهواره،سخن گفتى؟!

عيسى عليه السلام فرمود:«اى ابليس ! [نه] بلكه بزرگى از آنِ كسى است كه مرا در نوزادى به سخن آورد و اگر مى خواست زبانم را مى بست».

ابليس گفت:تو آنى كه بزرگىِ ربوبيّتت تا بدان جا رسيده كه از گِل،شكل

ص: 119

فَتَنفُخُ فِيهِ فَيَصِيرُ طَيراً؟

قالَ عِيسى عليه السلام:بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذِي خَلَقَنِي وخَلَقَ ما سَخَّرَ لِي.

قالَ إِبلِيسُ:فَأَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَشفِي المَرضَى؟

قالَ عِيسى عليه السلام:بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذِي بِإِذنِهِ أَشفِيهِم،وإِذَا شاءَ أَمرَضَنِي.

قالَ إِبلِيسُ:فَأَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تُحيِي المَوتى؟

قالَ عِيسى عليه السلام:بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذِي بِإِذنِهِ احيِيهِم،ولَابُدَّ مِن أَن يُمِيتَ ما أَحيَيتُ وَيُمِيتُنِي.

قالَ إِبليسُ:يا عِيسى،فَأَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّكَ تَعبُرُ البَحرَ فَلَا تَبتَلُّ قَدَماكَ ولا تَرسَخُ فِيهِ؟

قالَ عِيسى عليه السلام:بَلِ العَظَمَةُ لِلَّذِي ذَلَّلَهُ لِي،ولَو شاءَ أَغرَقَنِي.

قالَ إِبلِيسُ:يا عِيسى،فَأَنتَ الَّذِي بَلَغَ مِن عِظَمِ رُبُوبِيَّتِكَ أَنَّهُ سَيَأتِي عَلَيكَ يَومٌ تَكُونُ السَّماواتُ والأَرضُ ومَن فِيهِنَّ دُونَكَ،وأَنتَ فَوقَ ذلِكَ كُلِّهِ تُدَبِّرُ الأَمرَ،وتُقَسِّمُ الأَرزاقَ؟

فَأَعظَمَ عِيسى عليه السلام ذلِكَ مِن قَولِ إِبلِيسَ الكافِر اللَّعِينِ،فَقالَ عِيسى عليه السلام:سُبحانَ اللّهِ مِلءَ سَماواتِه وأَرَضِيهِ،ومِدادَ كَلِماتِهِ،وزِنَةَ عَرشِهِ،ورِضا نَفسِهِ! (1)

175.تاريخ دمشق عن أبي سلمة سويد عن بعض أصحابه: صَلّى عِيسى عليه السلام بِبَيتِ المَقدِسِ، فَانصَرَفَ،فَلمّا كانَ بِبَعضِ العَقَبَةِ فَعَرَضَ لَهُ إِبلِيسُ فَاحتَبَسَهُ،فَجَعَلَ يَعرِضُ عَلَيهِ ويُكَلِّمُهُ ويِقُولُ لَهُ:إِنَّهُ لا يَنبَغِي لَكَ أَن تَكُونَ عَبداً،فَأَكثَرَ عَلَيهِ،وجَعَلَ عِيسى عليه السلام4.

ص: 120


1- .الأمالي للصدوق:ص 272 ح 300،بحار الأنوار:ج 14 ص 270 ح 1 وراجع:قصص الأنبياء للراوندي:ص 270 ح 314.

پرنده مى سازى و در آن مى دمى و تبديل به پرنده اى [واقعى] مى شود؟!

عيسى عليه السلام فرمود:«نه.بزرگى از آنِ كسى است كه مرا و آنچه را مسخّر من كرد، آفريد».

ابليس گفت:تو آنى كه بزرگى ربوبيّتت تا بدان جا رسيده كه بيماران را شفا مى دهى؟!

عيسى عليه السلام فرمود:«نه.بزرگى از آنِ كسى است كه با اجازۀ او من شفا مى دهم،و هرگاه بخواهد مرا نيز بيمار مى گرداند».

ابليس گفت:تو آنى كه بزرگى ربوبيّتت تا بدان جا رسيد كه مرده ها را زنده مى كنى؟!

عيسى عليه السلام فرمود:«نه.بزرگى از آنِ كسى است كه با اجازۀ او مرده ها را زنده مى كنم،و حتماً آنچه را زنده مى كنم و نيز خود مرا هم مى ميراند».

ابليس گفت:اى عيسى! تو آنى كه بزرگى ربوبيّتت تا بدان جا رسيده كه از دريا مى گذرى بى آن كه پاهايت تر شوند يا در آن فرو روى؟

عيسى عليه السلام فرمود:«نه.بزرگى از آنِ كسى است كه دريا را رام من كرد،در حالى كه اگر مى خواست،مرا غرق مى كرد».

ابليس گفت:اى عيسى! تو آنى كه بزرگىِ ربوبيّتت تا بدان جا رسيده كه روزى بر تو فرا مى رسد كه آسمان ها و زمين و هر كه در آنهاست،زير پاى تو قرار مى گيرند و تو از فراز آنها به تدبير عالم و تقسيم روزى ها مى پردازى؟!

اين سخنِ ابليس كافرِ ملعون،بر عيسى عليه السلام گران آمد و فرمود:«منزّه است خداوند به اندازۀ آسمان ها و زمينش،و گسترۀ كلماتش،و وزن عرشش،و رضايت ذاتش!».

175.تاريخ دمشق: ابو سلمه سويد،از يكى از يارانش نقل كرد:عيسى عليه السلام در بيت المقدّس نماز گزارد و برگشت.در ميان گردنه،ابليس سر راهش سبز شد و جلو او را گرفت و شروع به سخن گفتن با وى كرد و گفت:سزاوار تو نيست كه بنده باشى،و بر او اصرار كرد.

عيسى عليه السلام مى كوشيد تا خود را از دست او رهايى بخشد؛ولى نمى توانست.از جمله

ص: 121

يَحرِصُ عَلى أَن يَتَخَلَّصَ مِنهُ،فَجَعَلَ لايَتَخَلَّصُ مِنهُ،فَقالَ لَهُ-فِيما يَقُولُ-:لا يَنبَغِي لَكَ-يا عِيسى-أَن تَكُونَ عَبداً!

قالَ:فَاستَغاثَ عِيسى عليه السلام رَبَّهُ،فَأَقبَلَ جِبرِيلُ ومِيكائِيلُ عليهما السلام،فَلَمّا رَآهُما إِبلِيسُ كَفَّ،فَلَمّا استَقَرّا مَعَهُ عَلَى العَقَبَةِ اكتَنَفا عِيسى عليه السلام،وضَرَبَ جِبرِيلُ عليه السلام إِبلِيسَ بِجَناحِهِ،فَقَذَفَهُ فِي بَطنِ الوَادِي!

قالَ:فَعادَ إِبلِيسُ مَعَهُ،وعَلِمَ أَنَّهُما لَم يُؤمَرا بِغَيرِ ذلِكَ،فَقالَ لِعِيسى عليه السلام:قَد أَخبَرتُكَ أَنَّهُ لا يَنبَغِي لَكَ أَن تَكُونَ عَبداً،إِنَّ غَضَبَكَ لَيسَ غَضَبَ عَبدٍ،فَقَد رَأَيتُ ما لَقِيتُ مِنكَ حِينَ غَضِبتَ،ولكِن أَدعُوكَ لِأَمرٍ هُوَ لَكَ،آمُرُ الشَّياطِينَ فَليُطِيعُوكَ،فَإِذا رَأَى الإِنسُ أَنَّ الشَّياطِينَ قَد أَطاعُوكَ عَبَدُوكَ.أَما إِنِّي لا أَقُولُ:أَن تَكُونَ إِلهاً لَيسَ مَعَهُ إِلهٌ،ولِكنَّ اللّهَ يَكُونُ إِلهاً فِي السَّماءِ،وتَكُونُ أَنتَ إِلهاً فِي الأَرضِ!

فَلَمّا سَمِعَ عِيسى عليه السلام ذلِكَ مِنهُ استَغاثَ بِرَبِّهِ وصَرَخَ صَرخَةً شَدِيدَةً،فَإِذا إِسرافِيلُ عليه السلام قَد هَبَطَ،فَنَظَرَ إِلَيهِ جِبرِيلُ ومِيكائِيلُ عليهما السلام،فَكَفَّ إِبلِيسُ،فَلَمّا استَقَرَّ مَعَهُم ضَرَبَ إِسرافِيلُ عليه السلام إِبلِيسَ بِجَناحِهِ،فَصَكَّ بِهِ عَينَ الشَّمسِ،ثُمَّ ضَرَبَهُ ضَربَةً اخرَى،فَأَقبَلَ إِبليسُ يَهوِي،ومَرَّ بِعِيسى عليه السلام وهُوَ بِمَكَانِهِ،فَقالَ:يا عِيسى،لَقَد لَقِيتُ قَبلَ اليَومِ تَعَباً شَدِيداً! فَرَمى بِهِ فِي عَينِ الشَّمسِ فَوَخَزَهُ سَبعَةُ أَملاكِ عِندَ العَينِ الحَامِيَةِ،قَالَ:فَغَطُّوهُ،فَجَعَلَ كُلَّما خَرَجَ غَطَّوهُ فِي تِلكَ الحَمأَةِ (1)

،قالَ:وَاللّهِ ما عادَ إِلَيهِ بَعدُ.

قالَ:وحَدَّثَنا إِسمَاعيلُ العَطّارُ،حَدَّثَنا أَبُو حُذَيفَةَ،قالَ:واجتَمَعَ إِلَيهِ شَياطِينُهُ،).

ص: 122


1- .الحَمأةُ:الطين الأسود المنتن (لسان العرب:ج 1 ص 61«حمأ»).

سخنانى كه ابليس به او گفت اين بود كه:اى عيسى ! سزاوار تو نيست كه بنده باشى!

عيسى عليه السلام از پروردگارش كمك خواست.جبرييل عليه السلام و ميكاييل عليه السلام آمدند.

ابليس با ديدن آنها خاموش شد.چون آن دو در گردنه،كنار عيسى عليه السلام ايستادند، او را در ميان گرفتند و جبرييل عليه السلام با بال خود بر ابليس زد و او را به عمق درّه پرتاب كرد!

ابليس نزد عيسى عليه السلام باز آمد،و دريافت كه جبرييل عليه السلام و ميكاييل عليه السلام مأموريتى جز اين نداشته اند.پس به عيسى عليه السلام گفت:من به تو گفتم كه سزاوار تو نيست بنده باشى.خشم تو خشم يك بنده نيست؛زيرا كه خشمت چنان بلايى بر سرم آورد.

امّا من تو را به چيزى فرا مى خوانم كه حقّ توست.به شياطين دستور مى دهم كه از تو فرمان برند،و چون انسان ها ببينند كه شياطين،فرمان بردار تواند،آنها هم از تو فرمان مى برند.البته من نمى گويم كه خداى يگانه باشى؛بلكه اللّه در آسمان خدا باشد و تو در زمين خدا باشى!

عيسى عليه السلام چون اين سخن را از او شنيد،فريادى سخت برآورد و از پروردگارش كمك طلبيد.ناگاه اسرافيل عليه السلام فرود آمد.جبرييل عليه السلام و ميكاييل عليه السلام به او نگريستند،و ابليس سكوت كرد.چون اسرافيل عليه السلام در كنار آنها قرار گرفت،با بال خود بر ابليس زد،چنان كه تا چشمۀ خورشيد پرتابش كرد.سپس ضربه اى ديگر بر او زد كه ابليس سقوط كرد و از كنار عيسى عليه السلام گذشت،در حالى كه وى در جاى خود بود.پس گفت:اى عيسى! پيش از امروز رنج بسيار بردم! پس او را در چشمۀ خورشيد پرتاب كرد و هفت فرشته در محلّ چشمۀ سوزان،سوزنْ آجينش كردند.او را در آن چشمه فرو بردند،و هر بار كه بيرون مى آمد،دوباره او را در آن لجن زار فرو مى بردند.به خدا سوگند كه بعد از آن ديگر نزد عيسى نيامد!

ابوسلمه گفت:اسماعيل عطّار از ابو حذيفه برايمان نقل كرد كه:شياطينِ

ص: 123

فَقالُوا:سَيِّدَنا قَد لَقِيتَ تَعَباً! قالَ:إِنَّ هذَا عَبدٌ مَعصُومٌ،لَيسَ لِي عَلَيهِ مِن سَبِيلٍ، وسَاُضِلُّ بِهِ بَشَراً كَثِيراً. (1)

176.عيسى بن مريم عليه السلام: إِنَّ الشَّيطانَ مَعَ الدُّنيا،ومَكرُهُ مَعَ المالِ،وتَزيِينُهُ عِندَ الهَوى، واستِكمالُهُ عِندَ الشَّهَواتِ. (2)

12/4 الاِستِعدادُ لِلمَوتِ

177.عيسى بن مريم عليه السلام: هَولٌ لا تَدرِي مَتى يَلقاكَ! ما يَمنَعُكَ أَن تَستَعِدَّ لَهُ قَبلَ أَن يَفجَأَكَ. (3)

178.عنه عليه السلام: يا صاحِبَ العِلمِ،كَربٌ (4)

لَاتَدرِي مَتى تَغَشّاكَ،فَاستَعِدَّ لَها قَبلَ أَن تَفجَأَكَ. (5)

179.تاريخ دمشق عن عليّ بن الحسن الصنعاني: بَلَغَنا أَنَّ عِيسى عليه السلام قالَ:يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ، ادعُوا اللّهَ أَن يُهَوِّنَ عَلَيَّ هذِهِ السَّكرَةَ-يَعنِي المَوتَ.9.

ص: 124


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 388،البداية والنهاية:ج 2 ص 80 نحوه.
2- .الزهد لابن حنبل:ص 120،تهذيب الكمال:ج 32 ص 547 الرقم 7185،حلية الأولياء:ج 5 ص 252 الرقم 330،تاريخ دمشق:ج 47 ص 431 وفيه«استكانه»بدل«استكماله»وكلّها عن ابن حلس،البداية والنهاية:ج 2 ص 89 وفيه«فكره»بدل«مكره»و«استمكانه»بدل«استكماله»،الدرّ المنثور:ج 2 ص 210.
3- .الزهد للحسين بن سعيد:ص 152 ح 222 عن إسماعيل عن الإمام الصادق عن أبيه عليهما السلام،مشكاة الأنوار:ص 526 ح 1769،الدعوات للراوندي:ص 236 ح 653 كلاهما عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام وفيهما«يغشاك»بدل«يلقاك»،بحار الأنوار:ج 14 ص 326 ح 44.
4- .الكَربُ:الحُزنُ والغَمُّ الذي يأخذ بالنفس (لسان العرب:ج 1 ص 711«كرب»).
5- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 69.

ابليس نزد او جمع شدند و گفتند:سرورا ! رنج بسيار بردى! ابليس گفت:او بنده اى معصوم است،و مرا به او راهى نيست؛امّا به زودى به [بهانه] او،مردم بسيارى را گمراه مى كنم.

176.عيسى بن مريم عليه السلام: شيطان با دنياست،و مال دنيا وسيلۀ نيرنگ اوست،و هواى نفسْ زيور او،و شهواتْ مايۀ كامل كردن كار او.

12/4 آمادگى براى مرگ

177.عيسى بن مريم عليه السلام: وحشتى كه نمى دانى چه وقت به سراغت مى آيد،چرا پيش از آن كه غافلگيرت كند،خود را برايش آماده نمى سازى؟!

178.عيسى بن مريم عليه السلام: اى صاحب دانايى! اندوهى در پيش است كه نمى دانى چه وقتْ تو را فرا مى گيرد.پس پيش از آن كه ناگهان دامنگيرت شود،خود را برايش آماده ساز.

179.تاريخ دمشق -به نقل از على بن حسن صنعانى-:به ما رسيده است كه عيسى عليه السلام فرمود:«اى جمع ياران! دعا كنيد كه خداوند،سَكَرات مرگ را بر من آسان گرداند».

ص: 125

ثُمَّ قالَ:لَقَد خِفتُ المَوتَ خَوفاً وَقَفَنِي مَخافَتِي مِنَ المَوتِ عَلَى المَوتِ. (1)

180.تنبيه الخواطر: كانَ [عِيسى عليه السلام ] اذا مَرَّ عَلَى الشَّبابِ قالَ لَهُم:«كَم مِن زَرعٍ لَم يُدرِكِ الحَصادَ».وإِذا مَرَّ عَلَى الشُّيُوخِ قالَ:«ما يُنتَظَرُ بِالزَّرعِ إِذا أَدرَكَ إِلَّا أَن يُحصَدَ!». (2)

13/4 البُكاءُ مِن خَشيَةِ اللّهِ

181.عيسى بن مريم عليه السلام: عَوِّد نَفسَكَ البُكاءَ. (3)

182.عنه عليه السلام: طُوبى لِمَن...بَكى عَلى خَطِيئَتِهِ. (4)

(5) 183.عنه عليه السلام: طُوبى لِلمَحزُونِينَ،هُمُ الَّذِين يُسَرُّونَ. (6)

راجع:ص /258البكاء على النفس.4.

ص: 126


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 469،تفسير القرطبي:ج 17 ص 13 وفيه صدره إلى«يعني الموت»نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 210 نقلاً عن أحمد عن الحسن بن عليّ الصنعاني.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 37.
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 426 عن عتبة بن يزيد،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
4- .الخصال:ص 295 ح 62 عن عبد اللّه بن ميمون عن الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام،الاختصاص:ص 232 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 320 ح 23؛البداية والنهاية:ج 2 ص 89،تاريخ دمشق:ج 47 ص 433 عن سالم بن أبي الجعد وكلاهما نحوه.
5- .وفي رواية اخرى:مَرَّ عيسى عليه السلام بِقَومٍ يَبكون عَلى ذُنوبِهِم،فَقالَ لَهُم:اُترُكوها يُغفَرَ لَكُم.(تاريخ دمشق:ج 47 ص 431 عن ابن شوذب) والجمع بينهما-على فرض صحّة هذا الحديث-الاعتدال في البكاء على الذنوب.
6- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304.

سپس فرمود:«از مرگ چنان مى ترسم كه ترسم از مرگ،مرا در آستانۀ مرگ قرار داده است».

180.تنبيه الخواطر: عيسى عليه السلام هرگاه بر جوانان مى گذشت،مى فرمود:«چه بسيار زراعتى كه به زمان درو كردن نمى رسد»،و هرگاه بر پيران مى گذشت،مى فرمود:«زراعت چون برسد،جز درو كردنش انتظارى نيست!».

13/4 گريستن از ترس خدا

181.عيسى بن مريم عليه السلام: خود را به گريستن [از ترس خدا] عادت ده.

182.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا كسى كه...براى گناه خويش بگريد !

183.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال اندوهناكان! ايشان اند كه شادمان مى شوند.

ر.ك:ص /259گريستن بر خود.

ص: 127

14/4 الصَّبرُ

184.عيسى بن مريم عليه السلام: يَا بنَ آدمَ...عَوِّد جِسمَكَ الصَّبرَ. (1)

185.عنه عليه السلام: حَصِّنوا بابَ العِلمِ،فَإِنَّ بابَهُ الصَّبرُ. (2)

186.عنه عليه السلام: حُبُّ الفِردَوسِ وخَشيَةُ جَهَنَّمَ،يُورِثانِ الصَّبرَ عَلَى المَشَقَّةِ،ويُبَاعِدانِ العَبدَ مِن راحَةِ الدُّنيا. (3)

187.عنه عليه السلام: إِنَّكُم لا تُدرِكُونَ ما تُحِبُّونَ إِلَّا بِصَبرِكُم عَلى ما تَكرهُونَ. (4)

188.عنه عليه السلام: طُوبى لِلمَسَاكِينَ وَلَهُم مَلَكُوتُ السَّماءِ. (5)

راجع:ص /254الصبر والرضا.

15/4 الاِستِحياءُ مِنَ اللّهِ

189.عيسى بن مريم عليه السلام: استَحيُوا اللّهَ فِي سَرائِرِكُم كَما تَستَحيُونَ النّاسَ فِي عَلانِيَتِكُم. (6)7.

ص: 128


1- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 229،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 63؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 426 عن عتبة بن يزيد وفيه«جسدك»بدل«جسمك»،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 16 ص 64 عن الإمام عليّ عليه السلام،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
2- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 13.
3- .تهذيب الكمال:ج 31 ص 173،تاريخ الإسلام للذهبي:ج 9 ص 664 كلاهما عن وهيب بن الورد،تاريخ دمشق:ج 47 ص 422 عن مالك بن دينار،الدرّ المنثور:ج 2 ص 201.
4- .مسكّن الفؤاد:ص 48،بحار الأنوار:ج 82 ص 137 ح 42.
5- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304.
6- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.

14/4 شكيبايى

184.عيسى بن مريم عليه السلام: اى پسر آدم!...تنِ خود را به شكيبايى عادت ده.

185.عيسى بن مريم عليه السلام: دَرِ دانش را مستحكم كنيد،و دَرِ آن،شكيبايى است.

186.عيسى بن مريم عليه السلام: دوست داشتن بهشت و ترس از دوزخ،موجب شكيبايى در برابر سختى ها مى شوند،و بنده را از آسايش دنيا دور مى كنند.

187.عيسى بن مريم عليه السلام: شما به آنچه خوش داريد،نمى رسيد مگر با تحمّل آنچه ناخوش داريد.

188.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال مستمندان! ملكوت آسمان از آنِ ايشان است. (1)

ر.ك:ص /255شكيبايى و خشنودى.

15/4 شرم كردن از خدا

189.عيسى بن مريم عليه السلام: در نهان از خدا شرم كنيد،همان گونه كه در آشكار از مردم شرم مى كنيد.

ص: 129


1- .اين سخن ظاهراً اشاره به فقر اختيارى است.

16/4 الاِستِحياءُ مِنَ النَّاسِ

190.عيسى بن مريم عليه السلام: إذا قَعَدَ أَحَدُكُم فِي مَنزِلِهِ فَليُرخِ عَلَيهِ سَترَهُ،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالى قَسَّمَ الحَياءَ كما قَسَّمَ الرِّزقَ. (1)

17/4 الإِنصافُ

191.عيسى بن مريم عليه السلام -لِأَصحابِهِ-:أَنصِفُوا مِن أَنفُسِكُم. (2)

18/4 التَّراحُمُ

192.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِلمُتَراحِمِينَ،اُولئِكَ هُمُ المَرحُومُونَ يَومَ القِيامَةِ. (3)

193.عنه عليه السلام: كَما تَرحَمُونَ كَذلِكَ تُرحَمُونَ. (4)

194.عنه عليه السلام -لِمَن قالَ لَهُ:يا مُعَلِّمَ الخَيرِ،عَلِّمنِي عَمَلاً إِذا أَنا عَمِلتُهُ كُنتُ تَقِيّاً2.

ص: 130


1- .قرب الإسناد:ص46 ح151 عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 7 ص334 ح11.
2- .الأمالي للصدوق:ص 650 ح 884 عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق عليه السلام،روضة الواعظين:ص 490 عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 289 ح 14؛المعجم الكبير:ج 8 ص 282 ح 8082 عن أبي أمامة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله من دون إسناد إلى المسيح عليه السلام،كنز العمّال:ج 15 ص 893 ح 43533.
3- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17.
4- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 432 عن يزيد بن ميسرة،المصنّف لابن أبي شيبة:ج 6 ص 94 ح 11 عن هشام عن أبيه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212.

16/4 شرم كردن از مردم

190.عيسى بن مريم عليه السلام: هرگاه يكى از شما در منزل خود نشست،پرده اش را بيندازد، چرا كه خداوند،شرم را همچون روزى،قسمت كرده است.

17/4 انصاف

191.عيسى بن مريم عليه السلام -خطاب به يارانش-:خود را به انصاف ورزيدن،واداريد.

18/4 مهربانى كردن به يكديگر

192.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال مهربانى كنندگانِ به يكديگر ! آنان اند كه در روز رستاخيز،مورد رحمت قرار مى گيرند.

193.عيسى بن مريم عليه السلام: هر اندازه رحم كنيد،به همان اندازه به شما رحم مى شود.

194.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ مردى كه گفت:اى آموزگار خوبى ! كارى به من بياموز كه با انجام آن پرهيزكار از خدا به شمار آيم،چنان كه فرمانم داده است-:

ص: 131

للّهِ ِ كَما أَمَرَنِي-:...تَرَحَّم عَلى وُلدِ جِنسِكَ؛يَعنِي:وُلدَ آدَمَ. (1)

راجع:ص /260رحمة الضعيف.

19/4 الشُّكرُ

195.عيسى بن مريم عليه السلام: كَما لا تَنقُصُ نُورَ الشَّمسِ كَثرَةُ مَن يَتَقَلَّبُ فِيهَا بَل بِهِ يَعِيشُ ويَحيى،كَذلِكَ لَا يَنقُصُ اللّهَ كَثرَةُ ما يُعطيكُم ويَرزُقُكُم،بَل بِرِزقِهِ تَعِيشُونَ وبِهِ تَحيَونَ،يَزِيدُ مَن شَكَرَهُ،إِنَّهُ شاكِرٌ عَلِيمٌ. (2)

196.عنه عليه السلام: يا صاحِبَ العِلمِ،اعلَم أَنَّ كُلَّ نِعمَةٍ عَجَزتَ عَن شُكرِها بِمَنزِلَةِ سَيِّئَةٍ تُؤَاخَذُ عَلَيها. (3)

197.عنه عليه السلام :يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،كُلُوا خُبزَ الشَّعِيرِ ونَباتَ الأَرضِ والماءَ القَراحَ (4)

،وإِيّاكُم وخُبزَ البُرّ (5)

؛فَإِنَّكُم لا تَقُومُونَ بِشُكرِهِ،واعلَمُوا أَنَّ حَلاوَةَ الدُّنيا مَرارَةُ الآخِرَةِ،وأَشَدَّ مَرارَةِ الدُّنيا حَلاوَةُ الآخِرَةِ. (6)

20/4 التَّواضُعُ

198.الزهد لابن حنبل عن يزيد بن ميسرة: قالَ عِيسَى عليه السلام:ما لِي لا أَرى فِيكُم أَفضَلَ العِبادَةِ؟ه.

ص: 132


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 446،شعب الإيمان:ج 5 ص 352 ح 6905 كلاهما عن ابن عجلان،،الدرّ المنثور:ج 1 ص 62 نقلاً عن أحمد في الزهد وابن أبي الدنيا وكلاهما عن سعيد المقبري نحوه.
2- .تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17.
3- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 68.
4- .القراح:الماء الذي لم يخالطه شيء يطيّب به (النهاية:ج 4 ص 36«قرح»).
5- .البُرّ:الحنطة (لسان العرب:ج 4 ص 55«برر»).
6- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 205 نقلاً عن أحمد،تاريخ دمشق:ج 47 ص 425 وكلاهما عن عطاء الأزرق،البداية والنهاية:ج 2 ص 88 عن ابن عمر وكلاهما نحوه.

...و به همنوعت،يعنى بنى آدم،مهربانى كن.

ر.ك:ص /261مهربانى با ناتوان.

19/4 سپاس گزارى

195.عيسى بن مريم عليه السلام: همچنان كه فراوانىِ كسانى كه در نور خورشيد،آمد و شد مى كنند،از نور آن نمى كاهد،بلكه به واسطۀ آن زندگى مى كنند و زنده مى مانند، همچنين فراوانىِ آنچه خداوند به شما عطا مى كند و روزى تان مى دهد،چيزى از او نمى كاهد؛بلكه با روزىِ او شما زندگى مى كنيد و زنده مى مانيد،و به هر كه از او سپاس گزارى كند،بيشتر مى دهد؛كه او قدرشناس و داناست.

196.عيسى بن مريم عليه السلام: اى دارندۀ دانش! بدان هر نعمتى كه از عهدۀ شكرش برنيايى، چونان گناهى است كه از آن بازخواست مى شوى.

197.عيسى بن مريم عليه السلام :اى جمع ياران! نان جوين و گياه زمين و آب خالى بخوريد،و از خوردن نان گندم دورى كنيد؛زيرا كه از عهدۀ شُكر آن بر نمى آييد و بدانيد كه شيرينىِ دنيا،تلخىِ آخرت است،و سخت ترين تلخى هاى دنيا،شيرينىِ آخرت.

20/4 فروتنى

198.الزهد،ابن حنبل -به نقل از يزيد بن ميسره- : عيسى عليه السلام فرمود:«چرا برترين عبادت را در شما نمى بينم؟».

ص: 133

قالُوا:وما أَفضَلُ العِبادَةِ يا رُوحَ اللّهِ؟قالَ:التَّواضُعُ للّهِ ِ. (1)

199.عيسى بن مريم عليه السلام: كَما تَواضَعُونَ كَذلِكَ تُرفَعُونَ. (2)

200.عنه عليه السلام: طُوبى لِلمُتَواضِعِينَ فِي الدُّنيا،اُولئِكَ يَرِثُونَ مَنابِرَ المُلكِ يَومَ القِيامَةِ. (3)

201.تنبيه الخواطر: صَنَعَ عِيسى عليه السلام لِلحَوارِيِّينَ طَعاماً،فَلَمّا أَكَلُوا وَضَّأَهُم (4)

بِنَفسِهِ،وقَالُوا:يَا رُوحَ اللّهِ،نَحنُ أَولى أَن نَفعَلَهُ مِنكَ! قَالَ:إِنَّما فَعَلتُ هذَا لِتَفعَلوُهُ بِمَن تُعَلِّمُونَ. (5)

202.الدرّ المنثور عن سعيد بن عبد العزيز: بَلَغَنِي أَنَّهُ ما مِن كَلِمَةٍ كانَت تُقالُ لِعِيسى عليه السلام أَحَبُّ إِلَيهِ مِن أَن يُقالَ:هذَا المِسكِينُ. (6)

203.عيسى بن مريم عليه السلام: سَلُونِي فَإِنَّ قَلبِي لَيِّنٌ،وإِنّي صَغِيرٌ فِي نَفسِي. (7)

راجع:ص /36التواضع.

21/4 أكلُ الحَلالِ

204.عيسى بن مريم عليه السلام: ابنَ آدَمَ الضَّعِيفَ،اتَّقِ اللّهَ حَيثُما كُنتَ،وكُل كَسرَتَكَ مِن حَلالٍ. (8)2.

ص: 134


1- .الزهد لابن حنبل:ص 73،الدرّ المنثور:ج 5 ص 123.
2- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 432 عن يزيد بن ميسره،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212.
3- .تحف العقول:501،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 201 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17.
4- .في الحديث«توضّؤوا ممّا غيّرت النار»أراد به غسل الأيدي والأفواه من الزهومة (النهاية:ج 5 ص 195«وضأ»).
5- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 83،بحار الأنوار:ج 14 ص 326 ح 43 وراجع:الزهد لابن حنبل:ص 77 ومنية المريد:ص 192.
6- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 209.
7- .الزهد لابن حنبل:ص 76 و77،تفسير الطبري:ج 9 الجزء 16 ص 82،تاريخ دمشق:ج 47 ص 378 كلّها عن قتادة،تفسير الفخر الرازي:ج 21 ص 216،الدرّ المنثور:ج 2 ص 28.
8- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 426 عن عتبة بن يزيد،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.

گفتند:برترين عبادت چيست،اى روح خدا؟!

فرمود:«فروتنى براى خدا».

199.عيسى بن مريم عليه السلام: هر اندازه افتادگى كنيد،به همان اندازه،بالا برده مى شويد.

200.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال فروتنانِ در دنيا ! اينان در روز رستاخيز،وارثانِ تخت هاى پادشاهى اند.

201.تنبيه الخواطر: عيسى عليه السلام براى حواريان،خوراكى اى ساخت و چون خوردند، خودش به دست آنها آب ريخت تا دست و دهانشان را بشويند.حواريان گفتند:

اى روح خدا ! ما به اين كار،از شما سزاوارتريم!

عيسى عليه السلام فرمود:«من اين كار را كردم تا شما نيز با شاگردان خود چنين كنيد».

202.الدرّ المنثور -به نقل از سعيد بن عبد العزيز-:به من رسيده است كه هيچ سخنى براى عيسى عليه السلام دوست داشتنى تر از اين نبود كه به او گفته شود:اين بينوا.

203.عيسى بن مريم عليه السلام: از من بپرسيد؛زيرا دل من نرم است،و من در نظر خويش

خُردم (خودبزرگ بين نيستم).

ر.ك:ص /37فروتنى.

21/4 حلال خوارى

204.عيسى بن مريم عليه السلام: اى آدميزاد ناتوان! هر جا كه هستى،از خدا بترس،و تكّه نان خود را از حلال بخور.

ص: 135

205.عنه عليه السلام: يا بَني إِسرائيلَ،أَما تَستَحيُونَ مِنَ اللّهِ؟إِنَّ أَحَدَكُم لا يَسُوغُ لَهُ شَرابُهُ حَتّى يُصَفِّيَهُ مِنَ القَذى (1)

،ولا يُبَالِي أَن يَبلُغَ أَمثالَ الفِيلَةِ مِنَ الحَرامِ! (2)

22/4 تَركُ الاهتِمامِ للرِّزق

206.عيسى بن مريم عليه السلام: اتَّقُوا اللّهَ وَاعمَلُوا للّهِ ِ،وَلَا تَعمَلُوا لِبُطُونِكُم،وَانظُرُوا إِلى هذِهِ الطَّيرِ لَا تَحصُدُ وَلَا تَزرَعُ يَرزُقُها اللّهُ،فَإِن زَعَمتُم أَنَّ بُطُونَكُم أَعظَمُ مِن بُطُونِ الطَّيرِ،فَهذِهِ البَقَرُ وَالحَمِيرُ لا تَحرُثُ وَلَا تَزرَعُ يَرزُقُها اللّهُ،وَإِيّاكُم وَفَضلَ الدُّنيا فَإِنَّها عِندَ اللّهِ رِجسٌ (3)

. (4)

207.عَنهُ عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:لا تَهتَمُّوا بِما تَأكُلُونَ (5)

ولا ما تَشرَبُونَ؛فَإِنَّ اللّهَ عز و جل لَم يَخلُق نَفساً أَعظَمَ مِن رِزقِها،وَلَا جَسَداً أَعظَمَ مِن كِسوَتِهِ،فَاعتَبِرُوا. (6)

208.المصنّف لابن أبي شيبة عن عبيد بن عمير: كانَ عِيسَى بنُ مريمَ عليه السلام لا يَرفَعُ عَشاءً لِغداءٍ وَلا غَداءً لِعَشاءِ،وَكانَ يَقُولُ:إِنَّ مَعَ كُلِّ قَومٍ رِزقَهُ.كانَ يَلبَسُ الشَّعرَ،وَيَأكُلُ الشَّجَرَ،وَيَنامُ حَيثُ أَمسى. (7)».

ص: 136


1- .القذى:وهو ما يقع في العين والماء والشراب من تراب أو تبق أو وسخ أو غير ذلك (النهاية:ج 4 ص 30«قذي»).
2- .تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 306 ح 17.
3- .الرجسُ:القذر (النهاية:ج 2 ص 200«رجس»).
4- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 112 ح 7،البداية والنهاية:ج 2 ص 90،تاريخ دمشق:ج 47 ص 444 كلّها عن سالم بن أبي الجعد،الدرّ المنثور:ج 2 ص 207.
5- .في المصدر:«بما لا تأكلون»،ويبدو ما أثبتناه في المتن نقلاً من الدرّ المنثور،هو الأصوب.
6- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 445 عن أنس،الدرّ المنثور:ج 2 ص 213،وراجع:التوكّل.
7- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 7 ص 462 ح 7 وج 8 ص 111 ح 1،تاريخ دمشق:ج 47 ص 415 عن هلال بن يساف نحوه وفيه«يخبئ»بدل«يرفع».

205.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بنى اسراييل! آيا از خدا شرم نمى كنيد؟! هر يك از شما نوشيدنىِ خود را تا از خس و خاشاك صاف نكند گوارا نمى داند،ليكن از اين كه به حرامى به بزرگى ماده فيلى دست يابد،باك ندارد!

22/4 نگران نبودن براى روزى

206.عيسى بن مريم عليه السلام: از خدا بپرهيزيد و براى خدا كار كنيد،نه براى شكم هايتان.به اين پرندگان بنگريد،نه مى دِرَوند و نه مى كارند؛امّا خداوند،روزى شان مى دهد.

اگر مى گوييد كه شكم هاى شما بزرگ تر از شكم هاى پرندگان است،اين گاوان و خران هم كشت و زرعى نمى كنند؛ولى خداوند،به آنها نيز روزى مى دهد.از زوايد دنيا دورى كنيد؛زيرا كه اينها نزد خدا پليدند.

207.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:غمِ خوردنى و نوشيدنى تان را نخوريد؛چرا كه خداوند هيچ جانى را بزرگ تر از روزى اش،و هيچ تنى را بزرگ تر از پوشاكش نيافريده است،پس عبرت بگيريد.

208.المصنّف، ابن ابى شيبه-به نقل از عبيد بن عُمَير- : عيسى بن مريم عليه السلام شامى را براى چاشتْ ذخيره نمى كرد،و چاشتى را براى شام،و مى فرمود:«هر قومى روزىِ خود را دارد».او پشمينه مى پوشيد،و [برگ و ميوۀ] درخت مى خورد،و هر كجا كه شب مى شد،همان جا مى خوابيد.

ص: 137

209.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -لِاُمِّ أَيمَنَ-:يا امَّ أَيمَنَ! أَما عَلِمتِ أَنَّ أَخِي عِيسى عليه السلام كانَ لَايَخبَئُ عَشاءً لِغَداءٍ ولا غَداءً لِعَشاءٍ؟! يَأكُلُ مِن وَرَقِ الشَّجَرِ،وَيَشرَبُ مِن ماءِ المَطَرِ،يَلبَسُ المُسُوحَ (1)

،وَيَبِيتُ حَيثُ يُمسِي،وَيَقُولُ:يَأتِي كُلُّ يَومٍ بِرِزقِهِ. (2)

210.عيسى بن مريم عليه السلام: لا تَهتَمَّ بِرِزقِ غَدٍ فَإِنَّها خَطِيئَةٌ. (3)

211.عنه عليه السلام: لا تَهتَمُّوا بِرِزقِ غَدٍ،فَإِن يَكُن مِن آجالِكُم فَسَيَأتِي فِيهِ أَرزاقُكُم مَعَ آجالِكُم، وإِن لَم يَكُن مِن آجالِكُم فَلا تَهتَمُّوا لِآجالِ غَيرِكُم. (4)

23/4 تَوطِينُ النَّفسِ عَلَى عَداوَةِ النّاسِ

212.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ-:إِن كُنتُم أَحِبّائِي وإِخوانِي، فَوَطِّنُوا أَنفُسَكُم عَلَى العَداوَةِ وَالبَغضاءِ مِنَ النَّاسِ،فَإِن لَم تَفعَلُوا فَلَستُم بِإِخوانِي. (5)

213.عنه عليه السلام: طُوبى لَكُم إِذا حُسِدتُم وشُتِمتُم وقِيلَ فِيكُم كُلُّ كَلِمَةٍ قَبِيحَةٍ كَاذِبَةٍ،حِينَئِذٍ فَافرَحُوا وابتَهِجُوا؛فَإِنَّ أَجرَكُم قَد كَثُرَ فِي السَّماءِ. (6)7.

ص: 138


1- .المِسحُ:الكساءُ من الشعر (لسان العرب:ج 2 ص 596«مسح»).
2- .كنز العمّال:ج 11 ص 504 ح 32358 نقلاً عن الحكيم عن أنس.
3- .البداية والنهاية:ج 2 ص 89،تاريخ دمشق:ج 47 ص 426 عن عتبة بن يزيد،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
4- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 278.
5- .الأمالي للمفيد:ص 208 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،المؤمن:ص 26 ح 42 عن عبد الأعلى بن أعين،مشكاة الأنوار:ص 496 ح 1658،أعلام الدين:ص 436 والثلاثة الأخيرة عن الإمام الصادق عليه السلام من دون إسناد إلى عيسى عليه السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 324 ح 38؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 452 عن عمران بن سليمان.
6- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17.

209.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -خطاب به امّ ايمن-:اى امّ ايمن! مگر نمى دانى كه برادرم عيسى عليه السلام شامى را براى چاشت نگه نمى داشت و چاشتى را براى شام؟! از برگ درختان مى خورد و از آب باران مى آشاميد.پلاس مى پوشيد،و هر جا كه شب فرامى رسيد،همان جا مى خوابيد،و مى فرمود:«هر روزى،روزىِ خود را مى آورد».

210.عيسى بن مريم عليه السلام: غمِ روزىِ فردا را مخور كه اين كار،خطاست.

211.عيسى بن مريم عليه السلام: غم روزىِ فردا را مخوريد؛زيرا اگر فردا از عمرتان باشد،روزىِ شما با عمرتان مى آيد،و اگر از عمرتان نباشد،پس براى عمرِ ديگران غم مخوريد.

23/4 آمادگى براى تحمّل دشمنى مردم

212.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته به يارانش مى فرمود-:اگر شما دوستان و برادران من هستيد،پس خويشتن را براى [پذيرش] دشمنى و كينه توزى از سوى مردم آماده سازيد؛كه اگر چنين نكنيد،برادران من نيستيد.

213.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حالتان ! هرگاه مورد حسد واقع شُديد و دشنام شنيديد و هر سخن زشت و دروغى در بارۀ شما گفته شد،شاد و خوش حال شويد؛چرا كه پاداش شما در آسمان زياد مى شود.

ص: 139

214.عيسى بن مريم عليه السلام -لِيَحيى عليه السلام-:إِذا قِيلَ فِيكَ ما فِيكَ،فَاعلَم أَنَّهُ ذَنبٌ ذُكِّرتَهُ فَاستَغفِرِ اللّهَ مِنهُ،وإِن قِيلَ فِيكَ ما لَيسَ فِيكَ،فَاعلَم أَنَّهُ حَسَنَةٌ كُتِبَت لَكَ لَم تَتعَب فِيها. (1)

215.الإمام الصادق عليه السلام: إِنَّ الحَوارِيِّينَ شَكَوا إِلى عِيسى ما يُلقَونَ مِنَ النّاسِ وشِدَّتِهِم عَلَيهِم.

فَقالَ:

إِنَّ المُؤمِنِينَ لَم يَزالُوا مُبغَضِينَ،وإِيمَانُهُم كَحَبَّةِ القُمحِ؛مَا أَحلى مَذاقَها وَأَكثَرَ عَذابَها! (2)

216.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِلمَسبُوبِينَ مِن أَجلِ الطَّهارَةِ؛فَإِنَّ لَهُم مَلَكُوتَ السَّماءِ. (3)

24/4 تَركُ الاِنتِقامِ

217.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ كُلَّ عَمَلِ المَظلُومِ الَّذِي لَم يَنتَصِر بِقَولٍ ولَا فِعلٍ ولا حِقدٍ،هُوَ فِي مَلَكوتِ السَّماءِ عَظِيمٌ. (4)

25/4 الاِتِّعاظُ وَالاِعِتبارُ

218.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ-:قَد أَبلَغَ مَن وَعَظَ،وأَفلَحَ مَنِ اتَّعَظَ. (5)3.

ص: 140


1- .الأمالي للصدوق:ص 603 ح 837 عن إبراهيم بن محمّد عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،بحار الأنوار:ج 14 ص 287 ح 11.
2- .المؤمن:ص 26 ح 41،مشكاة الأنوار:ص 496 ح 1659 نحوه.
3- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304.
4- .تحف العقول:ص508،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17.
5- .الأمالي للصدوق:ص 650 ح 884 عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق عليه السلام،روضة الواعظين:ص 490 عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 289 ح 13.

214.عيسى بن مريم عليه السلام -به يحيى عليه السلام-:هرگاه چيزى در باره ات گفته شد كه در تو هست،بدان كه گناهى به تو يادآور شده است.پس براى آن از خدا آمرزش بخواه؛و هرگاه در باره ات چيزى گفته شد كه در تو نيست،بدان كه ثوابى برايت نوشته شده كه تو برايش زحمتى نكشيده اى.

215.امام صادق عليه السلام: حواريان،از رنج و سختى هايى كه از مردم به آنها مى رسيد،به عيسى عليه السلام شِكوه كردند.عيسى عليه السلام فرمود:«مؤمنان همواره مورد غضب [ديگران] بوده اند؛ايمانشان همانند دانۀ گندم است:خوشمزه،امّا پُر رنج!».

216.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آنان كه به خاطر پاك بودنشان،ناسزا مى شنوند ! همانا ملكوت آسمان از آنِ ايشان است.

24/4 انتقام نگرفتن

217.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:همۀ كارهاى شخص ستمديده اى كه با گفتار يا كردار و يا كينه ورزى،انتقام [ستمى را كه به او شده است] نگيرد،در ملكوت آسمان،با شكوه است.

25/4 پند گرفتن و عبرت آموختن

218.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته به يارانش مى فرمود-:ابلاغ كرد آن كه پند داد،و رستگار شد آن كه پند آموخت.

ص: 141

219.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أَوحَى اللّهُ عز و جل إِلى عِيسَى بنِ مَريَم:يا عِيسى،عِظ نَفسَكَ بِحِكمَتِي،فَإِنِ انتَفَعتَ فَعِظِ النَّاسَ،وإِلَّا فَاستَحِ مِنِّي. (1)

220.عيسى بن مريم عليه السلام -لَمّا سُئِلَ عَن أَفضَلِ النَّاسِ-:مَن كانَ...نَظَرُهُ عِبرَةً. (2)

221.عنه عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ إِذا مَرَّ بِدَارٍ قَد ماتَ أَهلُها وَخَلَفَ فِيها غَيرُهُم-:وَيحاً لِأَربابِكَ الَّذِينَ وَرِثُوكَ،كَيفَ لَم يَعتَبِرُوا بِإِخوانِهِمُ الماضِينَ؟! (3)

222.عنه عليه السلام: اعلَمُوا يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ أَنَّ النَّظَرَ إِلَى القُبُورِ عِظَةٌ،وَإِلَى المَوتى عِبرَةٌ،وَإِلى أَهلِ الدُّنيا رَحمَةٌ. (4)

223.الإمام الصادق عليه السلام: أَوحَى اللّهُ تَعَالى إِلى عيسَى بنِ مَريَمَ عليه السلام:يَا عيسى...قُم عَلى قُبُورِ الأَمواتِ،فَنَادِهِم بِالصَّوتِ الرَّفِيعِ لَعَلَّكَ تَأخُذُ مَوعِظَتَكَ مِنهُم،وَقُل:إِنّي لَاحِقٌ بِهِم فِي اللَّاحِقِينَ. (5)

راجع:ص /36الاعتبار بالجاهل.

26/4 الأَمَلُ البَنّاءُ

224.تاريخ دمشق عن داود بن أبي هند وحُمَيد: بَينَما عِيسى عليه السلام جالِسٌ وشَيخٌ يَعمَلُ بِمِسحاتِهِ يُثِيرُ4.

ص: 142


1- .الفردوس:ج 1 ص 144 ح 513 عن أبي موسى،الزهد لابن حنبل:ص 71،حلية الأولياء:ج 2 ص 382 الرقم 204 كلاهما عن مالك بن دينار من دون إسناد إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه،كنز العمّال:ج 15 ص 795 ح 43156.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 250 وراجع:إحياء العلوم:ج 4 ص 617.
3- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 219،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 61؛شعب الإيمان:ج 7 ص 385 ح 10681،حلية الأولياء:ج 2 ص 385 الرقم 204 كلاهما عن مالك بن دينار نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
4- .فوائد العراقيّين لابن عمرو النقّاش:ص 111 ح 107 عن حسّان بن عطيّة.
5- .الأمالي للمفيد:ص 236 ح 7،الأمالي للطوسي:ص 12 ح 15 كلاهما عن أبي بصير،عدّة الداعي:ص 155،قصص الأنبياء للراوندي:ص 272 ح 320 عن ابن سنان،بحار الأنوار:ج 14 ص 320 ح 24.

219.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: خداوند به عيسى بن مريم عليه السلام وحى فرمود كه:«اى عيسى! با حكمتم خويشتن را پند ده،اگر سود بردى [آن را به كار بستى]،مردم را نيز پند ده و گرنه از من شرم كن [و واعظ پندناپذير مباش]».

220.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ اين پرسش كه:برترينِ مردم كيست؟-:كسى كه...

نگاه كردنش عبرت آموختن است.

221.عيسى بن مريم عليه السلام -هرگاه بر خانه اى مى گذشت كه اهل آن،مرده بودند و كسانى ديگر جايشان را گرفته بودند-:بيچاره صاحبان تو كه وارث تو شدند.چگونه از برادران درگذشتۀ خود عبرت نگرفتند؟!

222.عيسى بن مريم عليه السلام: اى حواريان! بدانيد كه نگاه كردن به گورها اندرز است،و به مردگان عبرت،و به مردم دنيا (زندگان)،مهربانى.

223.امام صادق عليه السلام: خداى متعال به عيسى بن مريم عليه السلام وحى فرمود كه:«اى عيسى!...بر گورهاى مردگان بِايست و با آواز بلند،صدايشان بزن.شايد كه از آنان پند گيرى، و بگو:من نيز همچون ديگران به شما خواهم پيوست».

ر.ك:ص /37عبرت آموزى از نادان.

26/4 آرزوى سازنده

224.تاريخ دمشق -به نقل از داوود بن ابى هند و حُمَيد- : روزى عيسى عليه السلام نشسته بود و

ص: 143

بِها الأَرضَ،فَقالَ عِيسى عليه السلام:«اللّهُمَّ انزَع مِنهُ الأَمَلَ»،فَوَضَعَ الشَّيخُ المِسحاةَ وَاضطَجَعَ،فَلَبِثَ ساعةً.

فَقالَ عِيسى عليه السلام:«اللّهُمَّ اردُد إِلَيهِ الأَمَلَ»،فَقامَ فَجَعَلَ يَعمَلُ.

فَقالَ لَهُ عِيسى عليه السلام:ما لَكَ بَينَما أَنتَ تَعمَلُ أَلقَيتَ مِسحاتَكَ وَاضطَجَعتَ ساعَةً،ثُمَّ إِنَّكَ قُمتَ بَعدُ تَعمَلُ؟!

فَقالَ الشَّيخُ:بَينا أَنا أَعمَلُ إِذ قالَت لِي نَفسِي:إِلى مَتى تَعمَلُ وأَنتَ شَيخٌ كَبِيرٌ؟! فَأَلقَيتُ المِسحاةَ وَاضطَجَعتُ.ثُمَّ قالَت لِي نَفسِي:وَاللّهِ،ما بَذلُكَ مِن عَيشٍ ما بَقِيتَ، فَقُمتُ إِلى مِسحاتِي. (1)

27/4 كَفُّ الأَذى

225.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِمَن كانَ صَمتُهُ فِكراً،ونَظَرُهُ عَبَراً،ووَسِعَهُ بَيتُهُ،وبَكى عَلى خَطيئَتِهِ،وسَلِمَ النّاسُ مِن يَدِهِ وَلِسانِهِ. (2)

226.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:ابدَؤُوا بِالشَّرِّ فَاترُكُوهُ،ثُمَّ اطلُبُوا الخَيرَ يَنفَعكُم،فَإِنَّكُم إِذا جَمَعتُمُ الخَيرَ مَعَ الشَّرِّ لَم يَنفَعكُمُ الخَيرُ. (3)

227.عنه عليه السلام: دَعِ النّاسَ فَليَكُوُنوا مِنكَ فِي راحَةٍ،وَلتَكُن نَفسُكَ مِنهُم فِي شُغلٍ.دَعهُم فَلا تَلتَمِس مَحامِدَهُم،ولا تَكسِب مَذامَّهُم،وعَلَيكَ بِما وُكِّلتَ بِهِ. (4)9.

ص: 144


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 468؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 272 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 58.
2- .الخصال:ص 295 ح 62 عن عبد اللّه بن ميمون،عن الإمام الصادق،عن آبائه،عن الإمام عليّ عليهم السلام،مشكاة الأنوار:ص 81 ح 154 عن الإمام الصادق عن أبيه عنه عليهم السلام،أعلام الدين:ص 129 عن الإمام عليّ عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 320 ح 23.
3- .تحف العقول:ص 510،بحار الأنوار:ج 14 ص 314 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 64 نحوه.
4- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 438 وراجع:كتاب الصمت وآداب اللسان لابن أبي الدنيا:ص 309.

پيرمردى با بيلش زمين را شخم مى زد.عيسى عليه السلام فرمود:«خدايا! آرزو را از او بگير».

پيرمرد،بيل را زمين گذاشت و دراز كشيد.ساعتى گذشت و عيسى عليه السلام فرمود:

«خدايا! آرزو را به او باز گردان».پيرمرد برخاست و به كار پرداخت.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«چه شد كه مشغول كار كردن بودى؛امّا ناگهان بيلت را انداختى و ساعتى دراز كشيدى،سپس برخاستى و دوباره به كار پرداختى؟!».

پير مرد گفت:مشغول كار بودم كه ناگهان نَفْسم به من گفت:تو پيرى سال خورده اى.تا كى كار مى كنى؟! لذا بيل را انداختم و دراز كشيدم؛امّا بعد نفسم به من گفت:به خدا قسم،تا زنده اى بايد خرج زندگى ات را به دست آورى.پس برخاستم و بيلم را برداشتم.

27/4 خوددارى از آزار رسانى

225.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا آن كه سكوتش،انديشيدن است و نگاهش عبرت آموختن،خانه اش گنجايش او را دارد [او با اهل خانه ناسازگار نيست كه واكنش آنان عرصه را بر وى تنگ كند]و براى گناه خويش مى گريد و مردم از دست و زبانش در امان اند.

226.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:نخست،بدى را رها كنيد و سپس نيكى را بجوييد تا شما را سود بخشد؛زيرا كه اگر نيكى را با بدى جمع كنيد، نيكى به شما سود نمى رساند.

227.عيسى بن مريم عليه السلام: دست از مردم بردار،بگذار از تو در آسايش باشند و كارى به كارشان نداشته باش.آنها را به خود واگذار،نه ستايش هايشان را بجوى و نه

ص: 145

28/4 الاِستِغناءُ عَنِ النّاسِ

228.الدُرّ المنثور عن الأوزاعيّ: كانَ عِيسى يُحِبُّ العَبدَ يَتَعَلَّمُ المِهنَةَ يَستَغنِي بِها عَنِ النّاسِ، ويَكرَهُ العَبدَ يَتَعلَّمُ العِلمَ يَتَّخِذُهُ مِهنَةً. (1)

29/4 مُجالَسَةُ الصُّلَحاءِ

229.عيسى بن مريم عليه السلام -حِينَ قالَ لَهُ الحَوارِيُّونَ:يا رُوحَ اللّهِ،مَن نُجالِسُ؟-:مَن يُذَكِّرُكُمُ اللّهُ رُؤيَتُهُ،ويَزِيدُ فِي عِلمِكُم مَنطِقُهُ،ويُرَغِّبُكُم فِي الآخِرَةِ عَمَلُهُ. (2)

230.عنه عليه السلام: لا تُجالِسُوا أَهلَ المَعاصِي؛فَيُرَغِّبُوكُم فِي الدُّنيا ويَنسَوكُمُ الآخِرَةَ. (3)

راجع:ص /256ترك مجالسة المفتون.

30/4 مُكافَحَةُ الظُّلمِ

231.عيسى بن مريم عليه السلام: مَن قَدَرَ عَلى أَن يُغَيِّرَ الظّالِمَ (الظُّلمَ) ثُمَّ لَم يُغَيِّرهُ فَهُوَ كَفاعِلِهِ،وكَيفَ يُهابُ الظّالِمُ وقَد أَمِنَ بَينَ أَظهُرِكُم؛لا يُنهى،ولا يُغَيَّرُ عَلَيهِ،ولا يُؤخَذُ عَلى يَدَيهِ؟! فَمِن أَينَ يَقصُرُ الظّالمون،أَم كَيفَ لا يَغتَرُّونَ؟!6.

ص: 146


1- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 206 نقلاً عن أحمد.
2- .الكافي:ج 1 ص 39 ح 3 عن الفضل بن أبي قرّة عن الإمام الصادق عليه السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،تحف العقول:ص 44،عوالي اللآلي:ج 4 ص 78 ح72 كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله عنه عليه السلام،بحار الأنوار:ج 1 ص 203 ح 18؛الزهد لابن المبارك:ج 1 ص 121 ح 355،شعب الإيمان:ج 7 ص 57 ح 9445 وفيه«عملكم»بدل«علمكم»وكلاهما عن مالك بن مغول،الدرّ المنثور:ج 2 ص 205.
3- .نثر الدرّ:ج 7 ص 36.

بدگويى هاى آنان را براى خود به دست آر و در پى كار خويش باش.

28/4 بى نيازى از مردم

228.الدرّ المنثور -به نقل از اوزاعى-:عيسى بنده اى را كه پيشه مى آموخت تا بِدان وسيله از مردم بى نياز شود،دوست مى داشت،و بنده اى را كه دانش مى آموخت تا آن را پيشه [و وسيلۀ كسب درآمد] خود سازد،ناخوش مى داشت.

29/4 همنشينى با نيكوكاران

229.عيسى بن مريم عليه السلام -در پاسخ به حواريان كه به او گفتند:اى روح خدا ! با كه همنيشنى كنيم؟-:با كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد،و گفتارش بر دانش شما بيفزايد،و كردارش شما را به آخرت،مشتاق سازد.

230.عيسى بن مريم عليه السلام: با اهل گناهان همنشينى نكنيد؛زيرا آنان شما را به دنيا مشتاق مى كنند و آخرت را از يادتان مى برند.

ر.ك:ص /257همنشينى نكردن با سرگشتگان.

30/4 ستم ستيزى

231.عيسى بن مريم عليه السلام: كسى كه بتواند جلو ستم را بگيرد و نگيرد،همچون كنندۀ آن ستم است.چگونه ستمگر بترسد در حالى كه در ميان شما امنيّت دارد و كسى او را [از ستم] نهى نمى كند؟در برابرش نمى ايستند و دستش را كوتاه نمى سازند؟! با چنين وضعى،چگونه ستمگران [از ستمكارى خود] كوتاه آيند و چگونه مغرور نگردند؟! آيا كافى است كه فردى از شما بگويد:من خود ستم نمى كنم،ولى هر

ص: 147

فَحَسْبُ أَن يَقُولَ أَحَدُكُم:لا أَظلَمُ وَمَن شاءَ فَليَظلِم،وَيَرَى الظُّلمَ فَلا يُغَيِّرَهُ؟! فَلَو كانَ الأَمرُ عَلى ما تَقُولُونَ لَم تُعَاقَبُوا مَعَ الظّالِمِينَ الَّذِينَ لَم تَعمَلُوا بِأَعمالِهِم حِينَ تَنزِلُ بِهِمُ العَثرَةُ فِي الدُّنيا. (1)

232.عنه عليه السلام: بِحَقِّ أَقُولُ لَكُم:إنّ الحَرِيقَ لَيَقَعُ فِي البَيتِ الوَاحِدِ فَلا يَزالُ يَنتَقِلُ مِن بَيتٍ إِلى بَيتٍ حَتّى تَحتَرِقَ بُيوتٌ كَثِيرَةٌ،إِلّا أَن يُستَدرَكَ البَيتُ الأَوَّلُ فَيُهدَمَ مِن قَواعِدِهِ فَلَا تَجِدُ فِيهِ النّارُ مَعمَلاً،وَكَذلِكَ الظّالِمُ الأَوَّلُ لَو يُؤخَذُ عَلى يَدَيهِ لَم يُوجَد مِن بَعدِهِ إِمامٌ ظالِمٌ فَيَأتَمُّونَ بِهِ كَما لَو لَم تَجِدُ النّارُ فِي البَيتِ الأَوَّلِ خَشَباً وَأَلواحاً لَم تُحرِق شيئاً. (2)

233.عنه عليه السلام -لبَنِي إِسرائِيلَ-:لا تُعِينُوا الظّالِمَ عَلى ظُلمِهِ؛فَيَبطُلُ فَضلُكُم. (3)

234.عنه عليه السلام: طُوبى لِمَن عَلَّمَهُ اللّهُ عز و جل كِتابَهُ ثُمَّ لَم يَمُت جَبّاراً. (4)

31/4 اغتِنامُ الفُرصَةِ

235.عيسى بن مريم عليه السلام: كانَتِ الدُّنيا قَبلَ أن أكونَ فيها،وهِيَ كائِنَةٌ بَعدي،وإنَّما لي فيها أيّامٌ مَعدودَةُ،فَإذا لَم أسعَد في أيّامي فَمَتى أسعَدُ؟ (5)ن.

ص: 148


1- .تحف العقول:ص 504،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
2- .تحف العقول:ص 504،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
3- .كتاب من لا يحضره الفقيه:ج 4 ص 400 ح 5858،معاني الأخبار:ص 196 ح 2،الأمالي للصدوق:ص 382 ح 486 كلّها عن جميل بن صالح عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله عنه عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 286 ح 7؛المستدرك على الصحيحين:ج 4 ص 301 عن محمّد بن كعب القرطبي،تاريخ دمشق:ج 55 ص 134 عن ابن عبّاس وكلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله عنه عليه السلام وفيهما«تكافئوا»بدل«تعينوا»نحوه،كنز العمّال:ج 3 ص 507 ح 7652.
4- .الزهد لابن حنبل:ص 117 عن ثابت،إحياء العلوم:ج 3 ص 491؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 198.
5- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 454 عن معتمر بن سليمان.

كه خواست،ستم كند.او ستم را ببيند و جلوى آن را نگيرد؟! اگر چنين بود كه مى گوييد،وقتى در دنيا بر ستمگران كيفر و بلا مى رسيد،شما كه مانند آنها عمل نكرده ايد،همراه ايشان مجازات نمى شديد.

232.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:[گاه] آتش در يك خانه مى افتد و پيوسته از خانه اى به خانۀ ديگر سرايت مى كند تا جايى كه خانه هاى بسيارى مى سوزد،مگر اين كه در همان خانۀ نخست،جلو آتش را بگيرند و آن را از بن، ويران كنند تا آتش از كار بيفتد.همچنين است ستمگرِ نخست؛اگر دست او را كوتاه كنند،بعد از او پيشواى ستمگرى يافت نمى شود كه ديگران از او پيروى كنند،همچنان كه اگر آتش در خانۀ نخست،چوب و تخته اى نمى يافت،چيزى را نمى سوزاند.

233.عيسى بن مريم عليه السلام -خطاب به بنى اسراييل-:ستمگر را در ستمش كمك نكنيد كه برترى شما از بين مى رود.

234.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال كسى كه خداوند،كتابش را به او آموخت،سپس او ستم پيشه از دنيا نرفت !

31/4 غنيمت شمردن فرصت

235.عيسى بن مريم عليه السلام: دنيا،پيش از آن كه من به وجود بيايم،بوده است و پس از من هم خواهد بود.من،تنها چند روزى در آنم.اگر در همان چند روز،به خوش بختى دست نيابم،پس كى دست مى يابم؟!

ص: 149

236.عنه عليه السلام: الدَّهرُ يَدُورُ عَلى ثَلاثَةِ أَيّامٍ:أَمسِ خَلا وُعِظتَ بِهِ،وَاليَومُ زَادُكَ فِيهِ،وغَداً لا تَدرِي ما لَكَ فِيهِ. (1)

237.تاريخ دمشق عن مالك بن دينار: كانَ عيسى عليه السلام يَقولُ:إنَّ هذَا اللَّيلَ وَالنَّهارَ خَزانَتانِ، فَانظُروا ما تَصنَعونَ فِيهما.

وكانَ يَقولُ:اِعمَلُوا اللَّيلَ لِما خُلِقَ لَهُ،وَاعمَلُوا للنَّهارِ لِما خُلِقَ لَهُ. (2)

238.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قالَ:يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،الصَّلاةُ جامِعةً.فَخَرَجَ الحَوارِيُّونَ فِي هَيئَةِ العِبادَةِ...فَقالَ:

يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ،اسمَعُوا ما أَقُولُ لَكُم:إِنِّي لَأَجِدُ فِي كِتابِ اللّهِ المُنزَلِ الَّذِي أَنزَلَ اللّهُ فِي الإِنجِيلِ أَشياءَ مَعلُومَةً فَاعمَلُوا بِها.

قالُوا:يا رُوحَ اللّهِ،ما هِيَ؟

قالَ:خَلَقَ اللَّيلَ لِثَلاثَةِ خِصالٍ وخَلَقَ النَّهارَ لِسَبعِ خِصالٍ،فَمَن مَضى عَلَيهِ اللَّيلُ والنَّهارُ وهُوَ في غَيرِ هذِهِ الخِصالِ خاصَمَهُ اللَّيلُ والنَّهارُ يَومَ القِيامَةِ فَخَصَماهُ:خَلَقَ اللَّيلَ لِتَسكُنَ فِيهِ العُرُوقُ الفاتِرَةُ الَّتِي أَتعَبتَها فِي نَهارِكَ،وتَستَغفِرُ لِذَنبِكَ الَّذِي كَسَبتَهُ فِي النَّهارِ،ثُمَّ لا تَعُودُ فِيهِ وتَقنُتُ فِيهِ قُنُوتَ الصّابِرِينَ،فَثُلثٌ تَنامُ،وثُلثٌ تَقُومُ، وثُلثٌ تَتَضَرَّعُ إِلى رَبِّكَ،فَهذا ما خُلِقَ لَهُ اللَّيلُ.

وخَلَقَ النَّهارَ لِتُؤَدِّيَ فِيهِ الصَّلاةَ المَفرُوضَةَ الَّتِي عَنها تُسئَلُ وبِها تُحاسَبُ، وبَرّ والِدَيكَ،وأَن تَضرِبَ فِي الأَرضِ تَبتَغِي المَعِيشَةَ مَعِيشَةَ يَومِكَ،وأَن تَعُودَ فِيهِ وَلِيّاً للّهِ ِ تَعالى كَيما يَتَعَهَّدُكُمُ اللّهُ بِرَحمَتِهِ،وأَن تُشَيِّعُوا فِيهِ جِنازَةً كَيما تَنقَلِبُوا5.

ص: 150


1- .الزهد لابن حنبل:ص 76 عن إبراهيم بن الوليد العبدي،تاريخ دمشق:ج 47 ص 438 عن مالك بن دينار نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 204 وفيه«الزهد»بدل«الدهر».
2- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 435.

236.عيسى بن مريم عليه السلام: روزگار بر گرد سه روز مى چرخد:روزى كه گذشت و مايۀ پند توست،امروز كه توشۀ تو در آن است،و فردا كه نمى دانى چه در انتظار توست.

237.تاريخ دمشق -به نقل از مالك بن دينار-:عيسى عليه السلام پيوسته مى فرمود:«اين شب و روز،دو گنجينه اند.ببينيد در آن دو،چه مى كنيد [و چه عملى،به وديعت مى نهيد]».و نيز پيوسته مى فرمود:«در شب،همان كارى را بكنيد كه برايش آفريده شده است،و در روز،همان كارى را بكنيد كه براى آن آفريده شده است».

238.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:«اى جمع ياران! همگى براى نماز جمع شويد!»و حواريان،در هيئت عبادت بيرون آمدند....عيسى عليه السلام فرمود:«اى جمع ياران! بشنويد آنچه به شما مى گويم:من در كتاب آسمانى خدا-كه در انجيل فرو فرستاد-،چيزهاى روشنى را مى يابم،پس به آنها عمل كنيد».

حواريان گفتند:آنها چيست،اى روح خدا؟!

فرمود:«خداوند،شب را براى سه كار آفريد و روز را براى هفت كار.هر كه شب و روز بر او بگذرد و او در كارى جز اينها باشد،روز رستاخيز،شب و روز با او به دشمنى برمى خيزند.

خدا شب را آفريد تا رگ هايى كه در روز،خسته و كوفته شان كرده اى،در آن بياسايند،و براى گناهى كه در روز مرتكب شده اى،آمرزش بخواهى و ديگر به آن باز نگردى،و در آن،چونان طاعت شكيبايان به طاعت بپردازى.پس يك سوم شب را بخوابى،و يك سوم را [به عبادت] برخيزى،و يك سوم ديگر را به درگاه خداوندت زارى كنى؛اينها كارهايى اند كه شب براى آنها آفريده شده است.

و روز را آفريد تا در آن،نماز واجب را-كه از آن بازخواست و برايش حسابرسى مى شوى-به جا آورى،و به پدر و مادرت نيكى كنى،و در طلب معاش روزانه ات بكوشى،و در آن،به دوستان خداوند متعال سركشى كنى تا كه

ص: 151

مَغفُوراً لَكُم،وأَن تَأمُروا بِمَعرُوفٍ وتَنهَوا عَن مُنكَرٍ فَهُوَ ذَروَةُ الإِيمانِ وقِوامُ الدِّينِ،وأَن تُجاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ وتَزاحَمُوا (1)

إِبراهِيمَ خَلِيلِ الرَّحمنِ عَلَيهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ فِي قُبَّتِهِ.

ومَن مَضى عَلَيهِ اللَّيلُ والنَّهارُ وهُوَ فِي غَيرِ هذِهِ الخِصالُ خاصَمَهُ اللَّيلُ والنَّهارُ يَومَ القِيامَةِ وهُوَ عِندَ مَلِيكٍ مُقتَدِرٍ. (2)

راجع:ص /260اغتنام الفرصة.

32/4 الأَكلُ مِن كَدِّ اليَمينِ

239.مجمع البيان: رُوِيَ أَنَّهُم [أَي حَوارِيِّي عِيسى عليه السلام ]...كانُوا إِذا جاعُوا قالُوا:يا رُوحَ اللّهِ جُعنا،فَيَضرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الأَرضِ سَهلاً كانَ أَو جَبَلاً،فَيُخرِجُ لِكلِّ إِنسَانٍ مِنهُم رَغِيفَينِ يَأكُلُهُما،وإِذا عَطِشُوا قالُوا:يا رُوحَ اللّهِ عَطِشنا،فَيَضرِبُ بِيَدِهِ عَلَى الأَرضِ سَهلاً كانَ أو جبلاً،فَيُخرِجُ ماءً فَيَشرَبُونَ.

قالُوا:يا رُوحَ اللّهِ،مَن أَفضَلُ مِنّا!؟إِذا شِئنا أَطعَمتَنا،وإِذا شِئنا سَقَيتَنا،وَقَد آمَنّا بِكَ وَاتَّبَعناكَ! (3)

قالَ:أَفضَلُ مِنكُم مَن يَعمَلُ بِيَدِهِ،ويَأكُلُ مِن كَسبِهِ،فَصارُوا يَغسِلُونَ الثِّيابَ بِالكَراءِ. (4)ه.

ص: 152


1- .في الطبعة المعتمدة للمصدر:«وأن تجاهد...وتراحموا»،والصواب ما أثبتناه كما في بحار الأنوار.
2- .الدرّ المنثور:ج 7 ص 303 نقلاً عن ابن مردويه عن عبد اللّه بن مغفل؛بحار الأنوار:ج 58 ص 207 ح 38.
3- .في المصدر:«واتّبعنا»،والتصويب من بحار الأنوار.
4- .مجمع البيان:ج 2 ص 757،بحار الأنوار:ج 14 ص 276؛تفسير الثعلبي:ج 3 ص 77،تفسير الفخر الرازي:ج 8 ص 70،تفسير الآلوسي:ج 3 ص 176 كلّها نحوه.

خداوند،شما را مشمول رحمت خويش گرداند،و در آن،جنازه اى را تشييع كنيد تا آمرزيده بازگرديد،و امر به معروف و نهى از منكر كنيد كه آن،قلّۀ ايمان و جان مايۀ دين است،و در راه خدا جهاد كنيد،و همگى در سراپردۀ ابراهيم خليل الرحمان-كه درود و سلام بر او باد-بر وى گرد آييد.

هر كه شب و روز بر او بگذرد و او در كارى جز اينها باشد،روز رستاخيز، شب و روز در پيشگاه فرمان رواى توانا با او به دشمنى برمى خيزند».

ر.ك:ص /261غنيمت شمردن فرصت.

32/4 خوردن از دسترنج خود

239.مجمع البيان: روايت شده است كه حواريان عيسى عليه السلام هرگاه گرسنه مى شدند، مى گفتند:اى روح خدا ! ما گرسنه شده ايم.پس عيسى عليه السلام با دست خود به زمين- چه دشت بود و چه كوه-مى زد و براى هر يك از آنان دو گِرده نان بيرون مى آورد و آنها مى خوردند.چون تشنه مى شدند،مى گفتند:اى روح خدا ! ما تشنه شده ايم.

پس [دو باره] ايشان با دستش به زمين-خواه دشت بود يا كوه-مى زد و آب بيرون مى آورد و حواريان مى نوشيدند.

حواريان گفتند:اى روح خدا ! چه كسى از ما برتر است؟! هرگاه مى خواهيم، تو غذايمان مى دهى و هرگاه مى خواهيم،تو آبمان مى دهى.به تو ايمان آورده ايم و پيروى ات مى كنيم!

عيسى عليه السلام فرمود:«از شما برتر،آن كسى است كه با دست خود كار مى كند و از دسترنج خود مى خورَد».

از آن پس،حواريان،رختشويى مى كردند و مزد مى گرفتند.

ص: 153

33/4 عَمَلُ الخَيرِ

240.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِلَّذِينَ يَعمَلُونَ الخَيرَ،أَصفِياءَ اللّهِ يُدعَونَ. (1)

241.تنبيه الخواطر: قالَ عِيسى عليه السلام لِأَصحابِهِ:استَكثِرُوا مِنَ الشَيءِ الَّذِي لا تَأكُلُهُ النّارُ.

قالُوا:وما هُوَ؟قالَ:المَعرُوفُ. (2)

242.عيسى بن مريم عليه السلام: المُؤمِنُ العالِمُ لَايَعمَلُ إلّاعَمَلاً يَرضاهُ رَبُّهُ. (3)

34/4 الاِهتِمامُ بِخاتِمَةِ العَمَلِ

243.معاني الأخبار: عن أبي فروة الأنصاري:قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام:يا مَعشَرَ الحَوارِيّينَ! بِحَقٍّ أقولُ:إنَّ النّاسَ يَقولونَ:إنَّ البِناءَ بِأَساسِهِ،وأنا لا أقولُ لَكُم كَذلكَ.قالوا:

فَماذا تَقولُ يا روحَ اللّهِ؟قالَ:بِحَقٍّ أقولُ لَكُم:إنّ آخِرَ حَجَرٍ يَضَعُهُ العامِلُ هُوَ الأَساسُ. (4)

35/4 الإِصلاحُ بَينَ النَّاسِ

244.عيسى بن مريم عليه السلام: طُوبى لِلمُصلِحِينَ بَينَ النّاسِ،اُولئِكَ هُمُ المُقَرَّبُونَ يَومَ القِيامَةِ. (5)ه.

ص: 154


1- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17.
2- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 249،بحار الأنوار:ج 14 ص 330 ح 66.
3- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
4- .معاني الأخبار:ص 348 ح 1،بحار الأنوار:ج 14 ص 321 ح 31 وج 71 ص 364 ح 5.
5- .تحف العقول:ص 393 و ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 304 ح 17؛التواضع والخمول:ص 153 ح 117 عن سعد الطائي نحوه.

33/4 كار نيك

240.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال آنان كه كار خير مى كنند ! اينان دوستان ناب خدا خوانده مى شوند.

241.تنبيه الخواطر: عيسى عليه السلام به يارانش فرمود:«از چيزى كه آتش [دوزخ] آن را نمى سوزاند، فراوان جمع كنيد».گفتند:آن چيست؟

فرمود:«نيكى».

242.عيسى بن مريم عليه السلام: مؤمنِ عالم [خداشناس]،تنها كارى را انجام مى دهد كه خداوندگارش بپسندد.

34/4 اهميت دادن به پايانِ كار

243.معانى الأخبار -به نقل از ابو فروۀ انصارى-:«عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:اى جمع ياران! به راستى مى گويم:مردم مى گويند كه ساختمان،به سنگِ بنياد آن است،و من اين گونه به شما نمى گويم».

گفتند:اى روح اللّه! تو چه مى گويى؟

فرمود:«به راستى برايتان مى گويم:آخرين سنگى كه كارگر مى گذارد،اساس [ساختمان] است». (1)

35/4 آشتى دادن مردم

244.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا به حال كسانى كه ميان مردم،آشتى مى دهند ! ايشان اند كه در روز رستاخيز،مقرّب [درگاه الهى] اند.

ص: 155


1- .در ضرب المَثَل هاى فارسى آمده است:كار را كه كرد،آن كه تمام كرد.

36/4 خِدمَةُ النّاسِ

245.رسول اللّه صلى الله عليه و آله -فِي قَولِ عِيسى عليه السلام فِي الآيَةِ «وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ» ،قالَ-:

جَعَلَنِي نَفّاعاً أَينَ اتَّجَهتُ. (1)

246.الكافي عن محمّد بن سنان رفعه: قالَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام:...إِنَّ أَحَقَّ النّاسِ بِالخِدمَةِ العالِمُ. (2)

247.عيسى بن مريم عليه السلام: كَما تَقضُونَ مِن حَوائِجِ الناسِ فَكَذلِكَ اللّهُ تَعالى يَقضِي مِن حَوائِجِكُم. (3)

248.عنه عليه السلام: إِنّ اللّهَ...يُحِبُّ الوالِيَ الَّذِي يَكُونُ كَالرّاعِي لَايَغفُلُ عَن رَعِيَّتِهِ. (4)

راجع:ح 78.

37/4 إرضاءُ مَن غَضِبَ عَلَيهِ

249.عيسى بن مريم عليه السلام: يا عَبِيدَ السَّوءِ،إِذا قَرَّبَ أَحَدُكُم قُربانَهُ لِيَذبَحَهُ،فَذَكَرَ أَنَّ أخاهُ7.

ص: 156


1- .حلية الأولياء:ج 3 ص 25 الرقم 206،الفردوس:ج 4 ص 414 ح 7203 بزيادة«للناس»بعد«نفاعاً»وكلاهما عن أبي هريرة،الدرّ المنثور:ج 5 ص 509؛الكافي:ج 2 ص 165 ح 11،معاني الأخبار:ص 212 ح 1،تفسير القمّي:ج 2 ص 50 كلّها عن الإمام الصادق عليه السلام وليس فيها«أين اتّجهت»،بحار الأنوار:ج 14 ص 210 ح 6.
2- .الكافي:ج 1 ص 37 ح 6،منية المريد:ص 183،بحار الأنوار:ج 14 ص 278 ح 8.
3- .حلية الأولياء:ج 5 ص 238 الرقم 328،تاريخ دمشق:ج 47 ص 432 كلاهما عن يزيد بن ميسرة،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212.
4- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.

36/4 خدمت رسانى به مردم

245.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله -در بارۀ اين گفتۀ عيسى عليه السلام در آيۀ«و مرا خجسته قرار داد هر كجا كه باشم»-:يعنى مرا سودمند قرار داد،هر سو كه بروم.

246.الكافى -به نقل از محمّد بن سنان،در حديثى كه آن را به معصوم رسانده است- :

عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:...سزاوارترين مردم به خدمت كردن،عالِم است.

247.عيسى بن مريم عليه السلام: به آن مقدار كه شما نيازهاى مردم را برآورده مى سازيد، خداوند،نيازهايتان را برمى آورد.

248.عيسى بن مريم عليه السلام: خداوند...حكمرانى را كه همچون شبانى از گلّۀ خود غافل نمى شود،دوست دارد.

ر.ك:ح 78.

37/4 دلجويى از كسى كه بر او خشم گرفته اى

249.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان بد! هر گاه يكى از شما قربانى اش را آورد تا ذبحش

ص: 157

واجِدٌ عَلَيهِ،فَليَترُك قُربانَهُ وَليَذهَب إِلى أَخِيهِ فَليَرضَهُ،ثُمَّ لَيرجِع إِلى قُربانِهِ فَليَذبَحهُ. (1)

38/4 الإِحسانُ إِلى مَن أساءَ

250.عيسى بن مريم عليه السلام -أنَّهُ كانَ يَقولُ-:إنَّ الإحسانَ لَيسَ أن تُحسِنَ إلى مَن أحسَنَ إلَيكَ،إنَّما تِلكَ مُكافَأَةٌ بِالمَعروفِ،وَ لكِنَّ الإِحسانَ أَن تُحسِنَ إِلى مَن أساءَ إِلَيكَ. (2)

251.عنه عليه السلام: يا بَني إِسرائِيلَ،أَما تَستَحيُونَ مِنَ اللّهِ؟! إِنَّ أَحَدَكُم لا يَسُوغُ لَهُ شَرابُهُ حَتّى يُصَفِّيهِ مِنَ القَذى (3)

،ولا يُبالِي أَن يَبلُغَ أَمثالَ الفِيلَةِ مِنَ الحَرامِ! أَلَم تَسمَعُوا أَنَّهُ قِيلَ لَكُم فِي التَّوراةِ:صِلُوا أَرحامَكُم،وكَافِئُوا أَرحامَكُم! وأَنَا أَقُولُ لَكُم:صِلُوا مَن قَطَعَكُم،وأَعطُوا مَن مَنَعَكُم،وأَحسِنُوا إِلى مَن أَساءَ إِلَيكُم،وسَلِّمُوا عَلى مَن سَبَّكُم، وأَنصِفُوا مَن خاصَمَكُم،واعفُوا عَمَّن ظَلَمَكُم،كَما أَنَّكُم تُحِبُّونَ أَن يُعفى عَن إِساءَتِكُم فَاعتَبِرُوا بِعَفوِ اللّهِ عَنكُم.

أَلا تَرَونَ أَنَّ شَمسَهُ أَشرَقَت عَلَى الأَبرارِ والفُجَّارِ مِنكُم،وأَنَّ مَطَرَهُ يَنزِلُ عَلَى الصّالِحِينَ والخاطِئِينَ مِنكُم؟! فَإِن كُنتُم لا تُحِبُّونُ إِلّا مَن أَحَبَّكُم ولَا تُحسِنُونَ إِلّا إِلى مَن أَحسَنَ إِلَيكُم ولَا تُكافِئُونَ إِلّا مَن أَعطاكُم فَما فَضلُكُم إِذاً عَلى غَيرِكُم؟! وقَد يَصنَعُ هذَا السُّفَهاءُ الَّذِينَ لَيسَت عِندَهُم فُضُولٌ ولا لَهُم أَحلَامٌ،ولكِن إِن أَرَدتُم أَن).

ص: 158


1- .تحف العقول:ص 510،بحار الأنوار:ج 14 ص 313 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 63.
2- .الزهد لابن حنبل:ص 74،تاريخ دمشق:ج 47 ص 436،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212،تفسير ابن كثير:ج 6 ص 303،تفسير الآلوسي:ج 14 ص 217 والثلاثة الأخيرة نحوه وكلّها عن الشعبي.
3- .القذى:هو ما يقع في العين والماء والشراب من تراب أو تبن أو وسخ أو غير ذلك (النهاية:ج 4 ص 30«قذا»).

كند و به ياد آورد كه برادرش از او ناراحت است،قربانى اش را رها كند و نزد برادرش برود و او را راضى نمايد.سپس برگردد و قربانى خود را ذبح كند.

38/4 نيكى به كسى كه بدى كرده

250.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته مى فرمود-:احسان،آن نيست كه به كسى كه به تو احسان كرده،نيكى كنى.اين،تلافىِ كار خوب است؛بلكه احسان،آن است كه به كسى كه به تو بدى كرده،نيكى نمايى.

251.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بنى اسراييل! آيا از خدا شرم نمى كنيد؟! هر يك از شما نوشيدنىِ خود را تا از خس و خاشاك صاف نكند گوارا نمى داند،ليكن از اين كه به حرامى به بزرگى ماده فيلى دست يابد،باك ندارد! مگر نشنيده ايد كه در تورات به شما گفته شده است:صلۀ رحم كنيد و نيكى خويشاوندانتان را تلافى نماييد؟و من به شما مى گويم:با كسى كه از شما بريده است،پيوند برقرار سازيد؛و به كسى كه از شما دريغ كرده است،عطا كنيد،و به آن كه با شما بدى كرده است،خوبى كنيد،و به كسى كه به شما دشنام داده است،سلام گوييد،و با كسى كه با شما خصومت ورزيده است،انصاف به خرج دهيد،و از كسى كه به شما ستم كرده، درگذريد،چنان كه دوست داريد از بدى كردن هاى شما در گذرند،از گذشت خداوند نسبت به خود عبرت بگيريد.

آيا نمى بينيد كه آفتاب خداوند بر نيك و بد شما مى تابد و بارانش بر نيكوكار و گنهكارتان مى بارد؟! پس شما اگر بجز كسى كه دوستتان دارد،دوست نمى داريد، و جز به كسى كه به شما نيكى كرده است،نيكى نمى كنيد،و جز به آن كه به شما عطا كرده است،عطا نمى كنيد،در اين صورت،چه فضيلتى بر ديگران داريد؟! نابخردان نيز كه نه فضيلتى دارند و نه خرد [و درايتى]،اين كار را مى كنند؛بلكه

ص: 159

تَكُونُوا أَحِبّاءَ اللّهِ وأَصفِياءَ اللّهِ فَأَحسِنُوا إِلى مَن أَساءَ إِلَيكُم،واعفُوا عَمَّن ظَلَمَكُم، وسَلِّمُوا عَلى مَن أَعرَضَ عَنكُم،اِسمَعُوا قَولي،واحفَظُوا وَصِيَّتِي،وارعَوا عَهدِي كَيما تَكُونُوا عُلَماءَ فُقَهاءَ. (1)

252.عنه عليه السلام: إِن أَحبَبتُم أَن تَكُونُوا أَصفِياءَ للّهِ ِ عز و جل وَنُورَ بَنِي ادَمَ مِن خَلقِهِ؛فَاعفُوا عَمَّن ظَلَمَكُم،وعُودُوا مَن لَايَعُودُكُم،وأَحسِنُوا إِلى مَن لَايُحسِنُ إِلَيكُم.... (2)

253.تاريخ دمشق عن ابن المبارك: بَلَغَنِي أَنَّ عِيسَى بنَ مَريَم مَرَّ بِقَومٍ فَشَتَمُوهُ،فَقالَ خَيراً.

ومَرَّ بِآخَرِينَ فَشَتَمُوهُ وزَادُوا،فَزادَهُم خَيراً.

فَقالَ رَجُلٌ مِنَ الحَوارِيِّينَ:كُلَّما زادُوكَ شَرّاً زِدتَهُم خَيراً،كَأَنَّكَ تُغرِيهِم بِنَفسِكَ!

فَقالَ عِيسى:كُلُّ إِنسَانٍ يُعطِي ما عِندَهُ. (3)

39/4 الإِنفاقُ في سَبيلِ اللّهِ

254.عيسى بن مريم عليه السلام: كَيفَ يَستَكمِلُ حُبَّ خَلِيلِهِ مَن لَايَبذُلُ لَهُ بَعضَ ما عِندَهُ؟! وكَيفَ يَستَكمِلُ حُبَّ رَبِّهِ مَن لَايُقرِضُهُ بَعضَ ما رَزَقَهُ؟! (4)

255.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ قُلُوبَكُم بِحَيثُ تَكُونُ كُنُوزُكُم،وَلِذلِكَ النّاسُ يُحِبُّونَ أَموالَهُم وتَتُوقُ (5)

إِلَيهَا أَنفُسُهُم،فَضَعُوا كُنُوزَكُم فِي السَّماءِ حَيثُ لا يَأكُلُهَا السُّوسُ، ولا يَنالُهَا اللُّصُوصُ. (6)7.

ص: 160


1- .تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 306 ح 17.
2- .الزهد لابن حنبل:ص 118 عن ميسرة،حلية الأولياء:ج 5 ص 238 الرقم 328 عن يزيد بن ميسرة نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 204.
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 437،البيان والتبيين:ج 2 ص 177 و ج 3 ص 140 كلاهما نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212.
4- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
5- .تاقت نفسي إلى الشيء:أي اشتاقت (الصحاح:ج 4 ص 1453«توق»).
6- .تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 306 ح 17.

اگر مى خواهيد دوست و برگزيده خدا باشيد،به كسى كه به شما بدى كرده است،خوبى كنيد،و از كسى كه به شما ستم كرده،درگذريد،و به كسى كه از شما روى گردانده،سلام كنيد.سخنم را بشنويد و سفارشم را به ياد سپاريد،و توصيه ام را به كار بنديد تا دانشورانى فهيم باشيد.

252.عيسى بن مريم عليه السلام: اگر دوست داريد كه دوستان خالصِ خدا،و نور فرزندانِ آدم كه آفريدگان اويند،باشيد،پس،از كسى كه به شما ستم كرده است،درگذريد و از كسى كه از شما عيادت نمى كند،عيادت كنيد،و به آن كه به شما نيكى نمى كند،نيكى نماييد....

253.تاريخ دمشق -به نقل از ابن مبارك-:به من خبر رسيده است كه عيسى بن مريم عليه السلام از عدّه اى گذشت و آنان به او ناسزا گفتند؛ولى عيسى عليه السلام به آنان به نيكى سخن گفت.بر عدّه اى ديگر گذشت و آنها به او بيشتر ناسزا گفتند و عيسى به آنان بيشتر سخن نيك گفت.

مردى از حواريان گفت:هر چه آنها بيشتر بد گفتند،تو بيشتر خوب گفتى.گويا با اين كار،ايشان را به خودت گستاخ مى كنى!

عيسى عليه السلام فرمود:«هر انسانى آنچه نزد خود دارد،تقديم مى كند».

39/4 انفاق در راه خدا

254.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه محبّتش به دوستش كامل است كسى كه مقدارى را از آنچه دارد،ارزانى او نمى كند؟! وچگونه محبّتش به خدايش كامل است كسى كه قسمتى از آنچه را روزى اش كرده،به او وام نمى دهد؟!

255.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:دل هاى شما آن جاست كه گنج هاى شماست.از همين روست كه مردم،دارايى هاى خود را دوست دارند و جانشان مشتاق آنهاست.پس گنج هايتان را در آسمان بنهيد؛آن جا كه نه موريانه آنها را مى خورَد و نه دزدان به آن دسترسى دارند.

ص: 161

256.عنه عليه السلام: اكنُزُوا كَنزَكُم عِندَ مَن لَايُضَيِّعُهُ؛فَإِنَّ صاحِبَ كَنزِ الدُّنيا يُخافُ عَلَيهِ الآفَةُ، وَصَاحِبُ كَنزِ اللّهِ (1)

لا يُخافُ عَلَيهِ الآفَةُ. (2)

257.الإمام الصادق عليه السلام: إِنَّ عِيسى رُوحَ اللّهِ مَرَّ بِقَومٍ مُجَلِّبِينَ (3)

فَقالَ:ما لِهؤُلَاءِ؟قِيلَ:يا رُوحَ اللّهِ،إِنَّ فُلانَةَ بِنتَ فُلانٍ تُهدَى إِلى فُلانِ بنِ فُلانٍ فِي لَيلَتِها هذِهِ.قالَ:يُجَلِّبُونَ اليَومَ ويَبكُونَ غَداً،فَقالَ قائِلٌ مِنهُم:وَلِمَ يا رَسُولَ اللّهِ؟قالَ:لِأَنَّ صاحِبَتَهُم مَيِّتَةٌ فِي لَيلَتِها هذِهِ!

فَقالَ القائِلُونَ بمَقالَتِهِ:صَدَقَ اللّهُ وَصَدَقَ رَسُولُهُ.وقالَ أَهلُ النِّفَاقِ:ما أَقرَبَ غَداً!

فَلَمّا أَصبَحُوا جاؤُوا فَوَجَدُوها عَلى حالِها لَم يَحدُث بِها شَيءٌ.فَقالُوا:يا رُوحَ اللّهِ،إِنَّ الَّتِي أَخبَرتَنا أَمسِ أَنَّها مَيِّتَةٌ لَم تَمُت! فَقالَ عِيسى عليه السلام:يَفعَلُ اللّهُ ما يَشاءُ، فَاذهَبُوا بِنا إِلَيها.

فَذَهَبُوا يِتَسابَقُونَ حَتّى قَرَعُوا البابَ،فَخَرجَ زَوجُها فَقالَ لَهُ عِيسى عليه السلام:استَأذِن لِي عَلى صَاحِبَتِكَ،قالَ:فَدَخَلَ عَلَيها فَأَخبَرَها أَنَّ رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ بِالبابِ مَعَ عِدَّةٍ، قالَ:فَتَخَدَّرَت،فَدَخَلَ عَلَيها فَقالَ لَها:ما صَنَعتِ لَيلَتِكِ هذِهِ؟قالَت:لَم أَصنَع شَيئاً إِلّا وقَد كُنتُ أَصنَعُهُ فِيما مَضى،إِنَّهُ كانَ يَعتَرِينا (4)

سائِلٌ فِي كُلِّ لَيلَةِ جُمُعَةٍ فَنُنِيلُهُ ما يَقُوتُهُ إِلى مِثلِها،وَإِنَّهُ جاءَنِي فِي لَيلَتِي هذِهِ وأَنَا مَشغُولَةٌ بِأَمرِي وأَهلِي فِي مَشَاغيلَ).

ص: 162


1- .في شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:«كنز الآخرة»بدل«كنز اللّه».
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 129،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 48؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 19 ص 330،إحياء العلوم:ج 3 ص 299 وفيه صدره إلى«الآفة»الاُولى.
3- .الجَلبَةُ:الأصوات،وقيل:اختلاط الأصوات،والجَلبُ:الجَلبةُ في جماعة النّاس،من الصّياح (لسان العرب:ج 1 ص 269«جلب»).
4- .اعتراه:غشيه طالباً معروفَهُ (لسان العرب:ج 15 ص 44«عرو»).

256.عيسى بن مريم عليه السلام: گنج خود را به كسى بسپاريد كه تباهش نمى كند.دارندۀ گنج دنيا،در معرض آسيب است،و دارندۀ گنج خداوند (/گنج آخرت)،بيم آسيبى به او نمى رود.

257.امام صادق عليه السلام: روح خدا عيسى عليه السلام بر عده اى گذشت كه هياهو به راه انداخته بودند.

فرمود:«اينها را چه مى شود؟».گفته شد:اى روح خدا ! امشب،فلانى دختر فلانى را به خانۀ شوهرش فلانى پسر فلانى مى برند.

فرمود:«امروز شادى مى كنند و فردا شيون».

يكى از آنها گفت:چرا اى فرستادۀ خدا؟!

فرمود:«چون عروس آنها امشب مى ميرد!».

پيروان عيسى عليه السلام گفتند:خدا و فرستادۀ او راستگويند.منافقان گفتند:فردا نزديك است! چون صبح شد،آمدند و ديدند زنده است و اتّفاقى برايش نيفتاده است.

گفتند:اى روح خدا ! آن كه ديروز گفتى مى ميرد،نمرده است.

عيسى عليه السلام فرمود:«خدا آنچه بخواهد مى كند.نزد آن دختر برويم».

شتابان به راه افتادند و به خانۀ او رسيدند و در زدند.شوهرش بيرون آمد.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«از همسرت برايم اجازۀ ورود بخواه».

مرد نزد عروسش رفت و به او خبر داد كه روح و كلمۀ خدا با عده اى دَم در هستند.زن چادرش را سركرد.عيسى عليه السلام بر او درآمد و فرمود:«تو ديشب چه كار خيرى كردى؟».زن گفت:من كارى نكردم جز آنچه قبلاً مى كردم.هر شب جمعه،نيازمندى نزد ما مى آمد و ما خوراك او را تا شب جمعۀ بعد مى داديم.

ديشب نيز نزد من آمد و من به كار خود مشغول بودم و خانواده ام سرگرم كارهاى خود بودند و او صدا زد و كسى جوابش را نداد.دوباره صدا زد و باز كسى

ص: 163

فَهَتَفَ فَلَم يُجِبهُ أَحَدٌ،ثُمَّ هَتَفَ فَلَم يُجَب،حَتّى هَتَفَ مِراراً،فَلَمّا سَمِعتُ مقالَتَهُ قُمتُ مُتَنَكِّرَةً حَتّى أَنَلتُهُ كَما كُنّا نُنِيلُهُ.

فَقالَ لَها:تَنَحِّي عَن مَجلِسِكِ،فَإِذا تَحتَ ثِيابِها أَفعِىٌّ مِثلُ جِذعَةٍ عاضٌّ عَلى ذَنبِهِ! فَقالَ عليه السلام:بِما صَنَعتِ صَرَفَ اللّهُ عَنكِ هذا. (1)

258.عدّة الداعي: قِيلَ:بَينا عِيسى عليه السلام مَعَ أَصحابِهِ جالِساً إِذ مَرَّ بِهِ رَجُلٌ فَقالَ:هذا مَيِّتٌ أَو يَمُوتُ.فَلَم يَلبَثُوا أَن رَجَعَ عَلَيهِم وَهُوَ يَحمِلُ حُزمَةَ حَطَبٍ،فَقالُوا:يا رُوحَ اللّهِ، أَخبَرتَنا إنَّهُ مَيِّتٌ وَهُوَ ذا نَراهُ حَيّاً!

فَقالَ عِيسى عليه السلام:ضَع حُزمَتَكَ.فَوَضَعَها فَفَتَحَها وإذا فِيها أَسوَدُ قَد القَمَ حَجَراً.

فَقالَ لَهُ عِيسى عليه السلام:أَيَّ شَيءٍ صَنَعتَ اليَومَ؟فَقالَ:يا رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ،كانَ مَعِيَ رَغِيفانِ،فَمَرَّ بِي سائِلٌ فَأَعطَيتُهُ واحِداً. (2)

40/4 الأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهيُ عَنِ المُنكَرِ

259.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريَم عليه السلام قالَ:...خَلَقَ اللَّيلَ لِثَلاثَةِ خِصالٍ،وخَلَقَ النَّهارَ لِسَبعِ خِصالٍ،فَمَن مَضى عَلَيهِ اللَّيلُ والنَّهارُ وهُوَ فِي غَيرِ هذِهِ الخِصالِ خاصَمَهُ اللَّيلُ وَالنَّهارُ يَومَ القِيامَةِ فَخَصَماهُ...خَلَقَ النَّهارَ لِتُؤَدِّيَ فِيهِ الصَّلاةَ المَفرُوضَةَ الَّتِي عَنها تُسأَلُ وبِها تُحاسَبُ،وبِرِّ والِدَيكَ،وأَن تَضرِبَ فِي الأَرضِ تَبتَغِي المَعِيشَةَ مَعِيشَةَ يَومِكَ،وأَن تَعُودَ فِيهِ وَليّاً للّهِ ِ تَعالى كَيما يَتَعَهَّدَكُمُ اللّهُ بِرَحمَتِهِ،وأَن تُشَيِّعُوا فِيهِ جِنَازَةً كَيما تَنقَلِبُوا مَغفُوراً لَكُم،وأَن تَأمُرُوا بِمَعرُوفٍ وتَنهَوا عَن مُنكَرٍ؛فَهُوَ8.

ص: 164


1- .الأمالي للصدوق:ص 589 ح 816،قصص الأنبياء للراوندي:ص 271 ح 317 كلاهما عن أبي بصير،فرج المهموم:ص 118،روضة الواعظين:ص 392 كلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 4 ص 94 ح 1.
2- .عدّة الداعي:ص 61،بحار الأنوار:ج 96 ص 135 ح 68.

جوابش را نداد تا چند بار صدا زد،و چون صداى او را شنيدم،با قيافۀ ناشناس رفتم و مثل هميشه به او نوايى دادم.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«از جاى خود كنار برو».

چون كنار رفت،زير جامۀ او مارى به اندازۀ تنۀ يك درخت خرما بود و دُم خود را در دهانش داشت ! عيسى عليه السلام فرمود:«به سبب آن كارى كه كردى،خداوند،اين بلا را از تو گردانْد».

258.عدّة الداعى: آورده اند كه:عيسى عليه السلام با ياران خود نشسته بود كه مردى بر او گذشت.

عيسى عليه السلام فرمود:«اين،مرد مرده است يا مى ميرد».

طولى نكشيد كه با پشته اى هيزم بر پشت برگشت.ياران گفتند:اى روح خدا ! تو به ما خبر دادى كه اين مرد مى ميرد،در حالى كه او را زنده مى بينيم!

عيسى عليه السلام به آن مرد فرمود:«پشتۀ هيزمت را بر زمين بگذار».پشته را بر زمين گذاشت و آن را باز كرد.ديدند در ميان آن،مارى است كه سنگى در دهان دارد.

عيسى عليه السلام به آن مرد فرمود:«امروز چه كار خيرى كردى؟».

گفت:اى روح و كلمۀ خدا ! من دو قرص نان با خود داشتم.گدايى بر من گذشت و من يكى را به او دادم.

40/4 امر به معروف و نهى از منكر

259.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:«...«خداوند،شب را براى سه كار آفريد و روز را براى هفت كار.هر كه شب و روز بر او بگذرد و او در كارى جز اينها باشد،روز رستاخيز، شب و روز با او به دشمنى برمى خيزند...خدا روز را آفريد تا در آن،نماز واجب را كه از آن بازخواست و برايش حسابرسى مى شوى،به جا آورى،و به پدر و مادرت نيكى كنى و در طلب معاش روزانه ات بكوشى،و در آن،به دوستان خداوند متعال سركشى كنى تا كه خداوند،شما را مشمول رحمت خويش گرداند،و در آن،جنازه اى را تشييع كنيد تا آمرزيده بازگرديد،و امر به معروف و نهى از منكر كنيد كه آن،قلّۀ ايمان

ص: 165

ذُروَةُ الإِيمانِ وقِوامُ الدِّينِ. (1)

راجع:ص /248مثل من لا ينهى عن المنكر.

41/4 حِفظُ اللِّسانِ

260.تاريخ دمشق عن سفيان: قالُوا لِعيسَى بنِ مَريمَ عليه السلام:دُلَّنا عَلى عَمَلٍ نَدخُلُ بِهِ الجَنَّةَ.قالَ:

لا تَنطِقُوا أَبَداً،قالُوا:لا نَستَطِيعُ ذلِكَ،قالَ:فَلا تَنطِقُوا إِلَّا بِخَيرٍ. (2)

261.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ-:لَاتُكثِرُوا الكَلامَ فِي غَيرِ ذِكرِ اللّهِ،فَإِنَّ الَّذِينَ يُكثِرُونَ الكَلامَ فِي غَيرِ ذِكرِ اللّهِ قاسِيَةٌ قُلُوبُهُم ولكِن لَايَعلَمُونَ. (3)

262.عنه عليه السلام: لَاتُكثِرُوا الكَلامَ بِغَيرِ ذِكرِ اللّهِ فَتَقسُوَا قُلُوبُكُم،فَإِنَّ القَلبَ القاسِيَ بَعِيدٌ مِنَ اللّهِ، ولكِن لَاتَعلَمُونَ. (4)

263.عنه عليه السلام: مَن كَثُرَ كَلامُهُ كَثُرَ سَقَطُهُ. (5)

264.عنه عليه السلام: قِلَّةُ المَنطِقِ حُكمٌ عَظِيمٌ،فَعَلَيكُم بِالصَّمتِ فَإِنَّهُ دَعَةٌ (6)

حَسَنَةٌ،وقِلَّةُ).

ص: 166


1- .الدرّ المنثور:ج 7 ص 303 نقلاً عن ابن مردويه عن عبداللّه بن مغفل؛بحار الأنوار:ج 58 ص 207 ح 38.
2- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 438،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 10 ص 137،إحياء العلوم:ج 3 ص 167 عن البراء بن عازب عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212 نقلاً عن ابن أبي الدنيا.
3- .الكافي:ج 2 ص 114 ح 11 عن عمرو بن جميع،الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان وكلاهما عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 71 ص 301 ح 75.
4- .الموطأ:ج 2 ص 986 ح 8،تفسير القرطبي:ج 17 ص 250 كلاهما عن مالك،المصنّف لابن أبي شيبة:ج 7 ص 462 ح 9 عن محمّد بن يعقوب،تاريخ دمشق:ج 47 ص 441 عن وائل بن بكير؛الدرّ المنثور:ج 7 ص 220 نقلاً عن أحمد عن أبي الجلد؛مجمع البيان:ج 9 ص 358 عن الزجّاج.
5- .الأمالي للصدوق:ص 636 ح 853،قصص الأنبياء للراوندي:ص 274 ح 329 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 318 ح 18؛المعجم الأوسط:ج 6 ص 328 ح 6541 عن ابن عمر عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،تاريخ دمشق:ج 24 ص 456 ح 5318 عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله.
6- .الدعة:الخفض والسعة في العيش (القاموس المحيط:ج 3 ص 92«ودع»).

و جان مايۀ دين است.

ر.ك:ص /249مثل كسى كه نهى از منكر نمى كند.

41/4 نگه داشتن زبان

260.تاريخ دمشق -به نقل از سفيان-:به عيسى بن مريم عليه السلام گفتند:كارى را نشانمان ده كه با آن وارد بهشت شويم

فرمود:«هرگز سخن نگوييد».

گفتند:اين كار را نمى توانيم.

فرمود:«پس جز سخن نيك نگوييد».

261.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته مى فرمود-:در غير ياد خدا،پرگويى نكنيد؛زيرا آنان كه در غير ياد خدا،پرگويى مى كنند،سنگ دل اند و خود نمى دانند.

262.عيسى بن مريم عليه السلام: در غير ذكر خدا،زياد سخن نگوييد كه سنگ دل مى شَويد و دلِ سخت از خدا دور است؛ليك،خود نمى دانيد.

263.عيسى بن مريم عليه السلام: كسى كه سخنش بسيار باشد،لغزشش فراوان مى گردد.

264.عيسى بن مريم عليه السلام: كم گويى،حكمت بزرگى است.پس خاموشى گزينيد؛كه آن،

ص: 167

وِزرٍ،وخِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ. (1)

265.عنه عليه السلام: اوصِيكُم أَن تَختِمُوا عَلى أَفواهِكُم بِالصَّمتِ،حَتّى لا يَخرُجَ مِنها ما لا يَحِلُّ لَكُم. (2)

266.تاريخ دمشق عن مالك بن أنس: مَرَّ بِعِيسَى بنِ مَريمَ خِنزِيرٌ،فَقالَ:مُرَّ بِسَلامٍ.

فَقِيلَ لَهُ:يا رُوحَ اللّهِ،لِهذَا الخِنزِيرِ تَقُولُ؟! قالَ:أَكرَهُ أَن أُعَوِّد لِسانِي الشَرَّ (3)

. (4)

267.عيسى بن مريم عليه السلام: إِنَّ اللّهَ يُبغِضُ الضَحّاكَ مِن غَيرِ عَجَبٍ،وَالمَشّاءَ إِلى غَيرِ أَدَبٍ. (5)

268.عنه عليه السلام: أَربَعٌ هُنَّ عَجَبٌ،ولَا يُحفَظنَ إِلّا بِعَجَبٍ:الصَّمتُ؛وهُوَ أَوَّلُ العِبادَةِ،وذِكرُ اللّهِ عَلى كُلِّ حالٍ،والتَّواضُعُ،وقِلَّةُ الشَّيءِ. (6)

269.عنه عليه السلام: البِرُّ ثَلاثَةٌ:المَنطِقُ،والنَّظَرُ،والصَّمتُ؛فَمَن كانَ مَنطِقُهُ فِي غَيرِ ذِكرٍ فَقَد لَغا (7)

،ومَن كانَ نَظَرُهُ فِي غَيرِ اعتِبارٍ فَقَد سَها (8)

،ومَن كانَ صَمتُهُ فِي غَيرِ).

ص: 168


1- .تحف العقول:ص 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.
2- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17.
3- .في رواية اخرى:قَد بَلَغَنا أنَّ عيسى عليه السلام مَرَّ عَلى خِنزيرٍ،فَقالَ ما مَعناهُ:«أنعِم صَباحاً»،فَقيلَ لَهُ في ذلِكَ،فَقالَ:إنَّما فَعَلتُ ذلِكَ لأُِعَوِّدَ لِسانِيَ الكَلامَ الحَسَنَ.(العهود المحمّديّة للشعراني:ص 845).
4- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 437،الموطأ:ج 2 ص 985 ح 4 عن يحيى بن سعد نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212 نقلاً عن ابن أبي الدنيا.
5- .تحف العقول:ص 502،أعلام الدين:ص 273 عن معاذ بن جبل عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه؛المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 322 ح 198 عن سليمان بن موسى من دون إسناد إلى المعصوم عليه السلام نحوه.
6- .الزهد لهنّاد:ج 1 ص 326 ح 594 عن سفيان،المستدرك على الصحيحين:ج 4 ص 346 ح 7864،المعجم الكبير:ج 1 ص 256 ح 741 كلاهما عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه،كنز العمّال:ج 15 ص 859 ح 43418؛مكارم الأخلاق:ج 2 ص 377 ح 2661 عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،عدّة الداعي:ص 234 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 77 ص 88 ح 3.
7- .لغا الإنسان:إذا تكلّم بالمطرح من القول وما لا يعني (النهاية:ج 4 ص 257«لغا»).
8- .سها في الأمر:نسيه وغفل عنه وذهب قلبه إلى غيره (القاموس المحيط:ج 4 ص 346«سها»).

آسايشى نيكو است،و مايۀ كم شدن بار مسئوليت،و سبكبارى از گناهان.

265.عيسى بن مريم عليه السلام: به شما سفارش مى كنم كه بر دهانتان مُهر خاموشى بزنيد،مبادا چيزى كه برايتان روا نيست از آن بيرون آيد.

266.تاريخ دمشق -به نقل از مالك بن انس-:خوكى بر عيسى بن مريم عليه السلام گذشت.

عيسى عليه السلام فرمود:«برو به سلامت».

به او گفته شد:اى روح خدا ! به اين خوك [چنين سخنى]مى گويى؟!

فرمود:«خوش ندارم زبانم را به بدى عادت دهم».

267.عيسى بن مريم عليه السلام: خداوند،كسى را كه بدون تعجّب از چيزى،زياد مى خندد و كسى را كه به سوى چيزى غير از ادب مى رود،دشمن مى دارد.

268.عيسى بن مريم عليه السلام: چهار چيزند كه شگفت انگيزند و جز با شگفتى حفظ نمى شوند:

خاموشى كه گام نخست بندگى است؛ياد خدا در همه حال؛فروتنى؛و كم چيزى [فقر].

269.عيسى بن مريم عليه السلام: نيكى در سه چيز است:سخن گفتن،نگريستن،و خاموشى.هر كه سخن گفتنش در غير ذكر [خدا] باشد،بيهوده گويى كرده است.هر كه نگريستنش با عبرت آموختن همراه نباشد،دستخوش غفلت است.و هر كه

ص: 169

فِكرٍ فَقَد لَها (1)

. (2)

42/4 نَقدُ الكَلامِ

270.عيسى بن مريم عليه السلام: كُونُوا مُنتَقِدِي الكَلامِ؛كَي لا يَكُونَ فِيكُمُ الزُّيُوفُ (3)

. (4)

271.عنه عليه السلام: خُذُوا الحَقَّ مِن أَهلِ الباطِلِ،وَلَا تَأخُذُوا الباطِلَ مِن أَهلِ الحَقِّ،كُونُوا نُقّادَ الكَلامِ،فَكَم مِن ضَلالَةٍ زُخرِفَت بِآيَةٍ مِن كِتابِ اللّهِ،كَما زُخرِفَ الدِّرهَمُ مِن نُحاسٍ بِالفِضَّةِ المُمَوَّهَةِ! النَّظَرُ إِلى ذلِكَ سَواءٌ،وَالبُصَراء بِهِ خُبَراءُ. (5)

43/4 التَّعادُلُ فِي الحُزنِ وَالسُّرورِ

272.الإمام الكاظم عليه السلام: كانَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا عليه السلام يَبكِي ولَا يَضحَكُ،وكانَ عِيسَى بنُ مَريمَ عليه السلام يَضحَكُ ويَبكِي،وكانَ الَّذِي يَصنَعُ عِيسى عليه السلام أَفضَلَ مِنَ الَّذِي كانَ يَصنَعُ يَحيى عليه السلام. (6)0.

ص: 170


1- .لهيت عن الشيء-بالكسر-:إذا سلوت عنه وتركت ذكره وأضربت عنه (الصحاح:ج 6 ص 2487«لها»).
2- .البيان والتبيين:ج 1 ص 297 عن الشعبي،تاريخ دمشق:ج 47 ص 439 عن وهيب بن الورد نحوه؛المواعظ العدديّة:ص 195 وراجع:ثواب الأعمال:ص 212 ح 1.
3- .الزيف:من وصف الدراهم،يقال:زافت عليه دراهمه أي:صارت مردودة لغش فيها،وقد زيفت إذا ردّت...والجمع زيوف (لسان العرب:ج 9 ص 142«زيف»).
4- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 440؛الدرّ المنثور:ج 2 ص 212 نقلاً عن الخرائطي وكلاهما عن إبراهيم النخعي.
5- .المحاسن:ج 1 ص 359 ح 769،بحار الأنوار:ج 2 ص 96 ح 39؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 440 عن إبراهيم النخعي وفيه صدره إلى«أهل الحقّ».
6- .الكافي:ج 2 ص 665 ح 20،مشكاة الأنوار:ص 335 ح 1070 وفيه«ولا يبكي»بدل«ويبكى»،قصص الأنبياء للراوندي:ص 273 ح 326 عن الحسن بن الجهم عن الإمام الرضا عليه السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 188 ح 40.

خاموشى اش با انديشيدن همراه نباشد،كارى بيهوده كرده است.

42/4 ارزيابى سخن

270.عيسى بن مريم عليه السلام: ناقد سخن باشيد تا سخنان ناروا در ميان شما نباشد.

271.عيسى بن مريم عليه السلام: حق را از اهل باطل فرا گيريد،و باطل را از اهل حق فرا نگيريد.

ناقدان سخن باشيد؛زيرا چه بسا گم راهى اى كه با آيه اى از كتاب خدا آراسته مى شود،چنان كه سكّۀ مسين را با نقره روكش كنند! به نظر،نقره مى نمايد؛ليك كارشناسان،آن را مى شناسند.

43/4 متعادل كردن اندوه و شادى

272.امام كاظم عليه السلام: يحيى بن زكريّا عليه السلام اهل گريستن بود و نمى خنديد،و عيسى بن مريم عليه السلام اهل خنديدن و گريه كردن،هر دو بود،و كار عيسى عليه السلام برتر از كار يحيى عليه السلام بود.

ص: 171

44/4 البَشاشَة

273.البداية والنهاية عن مكحول: إلتَقى يَحيى وَعِيسى عليهما السلام فَصافَحَهُ عِيسى عليه السلام وَهُوَ يَضحَكُ فَقالَ لَهُ يَحيى عليه السلام:يَابنَ خَالَةَ،ما لِي أَراكَ ضَاحِكاً،كَأَنَّكَ قَد أَمِنتَ؟!»

فَقالَ لَهُ عِيسى عليه السلام:ما لِي أَراكَ عابِساً،كَأنَّكَ قَد يَئِستَ؟!»

فَأَوحَى اللّهُ إِلَيهِمَا:أَنَّ أَحَبَّكُما إِلَيَّ أَبَشُّكُما (1)

بِصاحِبِهِ. (2)

45/4 إقراءُ الضَّيفِ

274.المصنّف لابن أبي شيبة عن خيثمة: كانَ عِيسَى بنُ مَريمَ عليه السلام يَصنَعُ الطَّعامَ لِأَصحابِهِ،قالَ:

ثُمَّ يَقُومُ عَلَيهِم ويَقُولُ:هكَذا فَاصنَعُوا بِالقَراءِ. (3)

46/4 غَسلُ اللَّحمِ قَبلَ الطَّبخِ

275.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَرَّ أَخِي عِيسى عليه السلام بِمَدِينَةٍ فَإِذا وُجُوهُهُم صُفرٌ وعُيُونُهُم زُرقٌ،فَشَكَوا إِلَيهِ ما بِهِم مِنَ العِلَلِ.

فَقالَ:دَواؤُكُم مَعَكُم،أَنتُم إذا أَكَلتُمُ اللَّحمَ طَبَختُمُوهُ غَيرَ مَغسُولٍ،ولَيسَ يَخرُجُ شَيءٌ مِنَ الدُّنيا إِلّا بِجِنابَةٍ.2.

ص: 172


1- .البَشُّ:فرح الصديق بالصديق واللطف في المسألة والإقبال عليه (النهاية:ج 1 ص 130«بشش»).
2- .البداية والنهاية:ج 2 ص 91،تاريخ دمشق:ج 47 ص 467.
3- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 114 ح 18،البداية والنهاية:ج 2 ص 89 وفيه«بالقِرى»بدل«بالقراء»،تاريخ دمشق:ج 47 ص 432.

44/4 خوش رويى

273.البداية والنهاية -به نقل از مكحول-:يحيى عليه السلام و عيسى عليه السلام به هم رسيدند و عيسى عليه السلام خنده كنان با او دست داد.يحيى عليه السلام فرمود:«اى پسر خاله ! چه شده است كه تو را خندان مى بينم؟گويى [از عذاب خدا] در امانى؟!».عيسى عليه السلام به او پاسخ داد:«چه شده است كه من تو را عبوس مى بينم؟تو گويى [از رحمت خدا] مأيوسى؟!».

پس خداوند به آن دو وحى فرمود كه:محبوب ترين شما نزد من كسى است كه با رفيقش خوش روتر باشد.

45/4 مهمان نوازى

274.المصنّف،ابن ابى شيبه -به نقل از خيثمه-:عيسى بن مريم عليه السلام براى ياران خود غذا درست مى كرد و سپس بالاى سر آنها مى ايستاد و مى فرمود:«اين گونه از مهمان پذيرايى كنيد».

46/4 شستن گوشت،پيش از پختن آن

275.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برادرم عيسى عليه السلام از شهرى گذشت كه رنگ مردمانش زرد و چشمانشان كبود بود.آنها از بيمارى هاى خود به او شكايت كردند.فرمود:

«دواى شما در دست خودتان است.وقتى گوشت مى خوريد،آن را ناشسته مى پزيد.هيچ جاندارى از دنيا نمى رود مگر با جنابت».

ص: 173

فَغَسَلُوا بَعدَ ذلِكَ لُحُومَهُم فَذَهَبَت أَمراضُهُم. (1)

47/4 الإِحسانُ إِلَى الدَّوابِّ

276.الإمام الصادق عليه السلام: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريمَ عليه السلام لَمّا أَن مَرَّ عَلى شَاطِئِ البَحرِ رَمى بِقُرصٍ مِن قُوتِهِ فِي الماءِ،فَقالَ لَهُ بَعضُ الحَوارِيِّينَ:يا رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ،لِمَ فَعَلتَ هذا وإِنَّما هُوَ مِن قُوتِكَ؟!

فَقالَ:فَعَلتُ هذا لِدَابَّةٍ تَأكُلُهُ مِن دَوابِّ الماءِ،وثَوابُهُ عِندَ اللّهِ عَظِيمٌ. (2)

48/4 رُؤيَةُ الجَمالِ ولَو في جيفَةِ الكَلبِ !

277.تنبيه الخواطر: رُوِيَ أَنَّ عِيسى عليه السلام مَرَّ وَالحَوارِيُّونَ عَلى جِيفَةِ كَلبٍ.فَقالَ الحَوارِيُّونَ:

ما أَنتَنَ رِيحَ هذَا الكَلبِ! فَقالَ عِيسى عليه السلام:ما أَشَدَّ بَياضَ أَسنانِهِ! (3)2.

ص: 174


1- .قصص الأنبياء للراوندي:ص 274 ح 330 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،علل الشرائع:ص 575 ح 1 عن عمر بن عليّ عن الإمام عليّ عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 321 ح 28.
2- .الكافي:ج 4 ص 9 ح 3،تهذيب الأحكام:ج 4 ص 105 ح 300،ثواب الأعمال:ص 174 ح 2 كلّها عن معلّى بن خنيس،بحار الأنوار:ج 14 ص 257 ح 55.
3- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 117،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 47؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 437 عن مالك بن دينار،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 9 ص 62.

از آن پس،مردم،گوشت هاى خود را شستند و بيمارى هايشان از بين رفت.

47/4 نيكى به حيوانات

276.امام صادق عليه السلام: عيسى بن مريم عليه السلام هنگام عبور از ساحل دريا،قرص نانى از قوت خود را در آب انداخت.يكى از حواريان به او گفت:اى روح و كلمۀ خدا! چرا چنين كردى؟آن قرص نان از قوت تو بود؟!

عيسى عليه السلام فرمود:«اين كار را براى اين كردم كه برخى حيوانات درون آب،آن را بخورند.اين كار،ثواب بزرگى نزد خدا دارد».

48/4 ديدن زيبايى هر چند در لاشۀ سگ!

277.تنبيه الخواطر: روايت شده است كه عيسى عليه السلام و حواريان بر لاشۀ سگى گذشتند.

حواريان گفتند:چه بوى گندى مى دهد اين سگ!

عيسى عليه السلام فرمود:«عجب دندان هاى سفيدى دارد!». (1)

نكته:

ابن ابى الحديد ضمن شرح خطبۀ 140 از نهج البلاغه كه در باره نهى از غيبت است با اشاره به روايت ياد شده مى گويد:گويا حضرت عيسى عليه السلام حواريون را از غيبت سگ نهى كرده و توجه به اين معنا داده كه شايسته نيست جز از زيباترين امور مربوط به چيزى ياد شود (2)

.ليكن به نظر مى رسد مقصود از اين جمله اجتناب از مطلق گرايى در داورى دربارۀ افراد ناشايسته است،و اين كه اگر در زندگى آنها كمترين نقطۀ مثبتى هم وجود دارد بايد مورد توجه قرار گيرد.

ص: 175


1- .اين روايت،در موضوع«مثبت انديشى»و«خوش بينى»و«جامع نگرى»و«عيب پوشى»نيز جالب توجه است.
2- .شرح نهج البلاغه،ابن ابى الحديد:ج 9 ص 62.

الفصل الخامس:المَساوِيُ الأَخلاقيَّةُ وَالعَمَليَّةُ

1/5 حُبُّ الدُّنيا

278.عيسى بن مريم عليه السلام: إِنَّ حُبَّ الدُّنيا لَرَأسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ. (1)

279.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إنَّهُ...كَما يَلتَذُّ المَرِيضُ نَعتَ الطَّبِيبِ العالِمِ بِما يَرجُو فِيهِ مِنَ الشِّفاءِ،فَإِذا ذَكَرَ مَرارَةَ الدَّواءِ وطَعمَهُ كَدَّرَ عَلَيهِ الشِّفاءَ؛كَذلِكَ أَهلُ الدُّنيا يَلتَذُّونَ بِبَهجَتِها وأَنوَاعِ ما فِيها،فَإِذا ذَكَرُوا فَجأَةَ المَوتِ كَدَّرَها عَلَيهِم وَأَفسَدَها. (2)

280.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ الَّذِي يَخُوضُ النَّهرَ لَابُدَّ أَن يُصِيبَ ثَوبَهُ الماءَ وإِن جَهَدَ أَلَّا يُصِيبَهُ؛كَذلِكَ مَن يُحِبُّ الدُّنيا لَايَنجُو مِنَ الخَطَايا. (3)4.

ص: 176


1- .تحف العقول:ص 508،مجمع البيان:ج 7 ص 305،كنز الفوائد:ج 1 ص 217 كلاهما عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17؛المغني عن حمل الأسفار:ج 2 ص 980 ح 3583 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،البداية والنهاية:ج 2 ص 89 عن يحيى بن سعيد،كنز العمّال:ج 3 ص 192 ح 6114.
2- .تحف العقول:ص 507،التحصين لابن فهد:ص 5 ح 2 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17 وراجع:عدّة الداعي:ص 96.
3- .تحف العقول:ص 510،بحار الأنوار:ج 14 ص 314 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 460 عن سفيان بن عيينة وج 68 ص 64.

فصل پنجم:اخلاق و رفتار زشت

1/5 دنيادوستى

278.عيسى بن مريم عليه السلام: دنيادوستى،سرآمد هر گناهى است.

279.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:...همان گونه كه بيمار از نسخۀ پزشك ماهر-كه در آن اميد شفا دارد-،لذّت مى برد،امّا چون تلخى دارو را به ياد مى آورد،آن شفا در كامش تلخ مى گردد،دنياپرستان نيز از زرق و برق دنيا و انواع نعمت هايى كه در آن است،لذّت مى برند؛امّا همين كه رسيدن ناگهانى مرگ را به ياد مى آورند،آن لذّت،براى آنان تيره و تباه مى شود.

280.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:هر كه به رودخانه قدم بگذارد،ناگزير دامنش تَر مى شود،هر چند بكوشد كه تر نشود.همچنين كسى كه دنيادوست باشد،از خطاها و گناهان نمى رَهَد.

ص: 177

281.عنه عليه السلام: وَاللّهِ ما سَكَنَتِ الدُّنيا فِى قَلبِ عَبدٍ إِلَّا التاط قَلبُهُ مِنهَا بِثَلاث:شُغلٍ لَايَنفَكُّ عَناهُ (1)

،وفَقرٍ لَايُدرَكُ غِناهُ،وأَمَلٍ لَايُدرَكُ مُنتَهاهُ.اَلدُّنيا طالِبَةٌ ومَطلُوبَةٌ،فَطالِبُ الآخِرَةِ تَطلُبُهُ الدُّنيا حَتّى يَستَكمِلَ فِيها رِزقَهُ،وطالِبُ الدُّنيَا تَطلُبُهُ الآخِرَةُ حَتّى يَجِيءَ المَوتُ فَيَأخُذَ بِعُنُقِهِ. (2)

282.عنه عليه السلام: لا تَتَّخِذُوا الدُّنيا رَبَّاً فَتَتَّخِذَكُم لَها عَبِيداً. (3)

283.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أقُولُ لَكُم:إِنَّ العَبدَ لَايَقدِرُ عَلى أَن يَخدُمَ رَبَّينِ،ولا مَحالَةَ أَنَّهُ يُؤَثِّرُ أَحَدَهُما عَلَى الآخَرِ وإِن جَهَدَ،كَذلِكَ لَايَجتَمِعُ لَكُم حُبُّ اللّهِ وَحُبُّ الدُّنيا. (4)

284.عنه عليه السلام: لَايَستَقِيمُ حُبُّ الدُّنيا وحُبُّ الآخِرَةِ فِي قَلبِ مُؤمِنٍ،كَما لَايَستَقِيمُ الماءُ والنّارُ فِي إِناءٍ. (5)

285.عنه عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لِأَصحابِهِ-:يا بَنِي آدَمَ،اهرُبُوا مِنَ الدُّنيا إِلَى اللّهِ،وأَخرِجُوا قُلُوبَكُم عَنها،فَإِنَّكُم لَاتَصلُحُونَ لَها وَلَا تَصلُحُ لَكُم،ولَا تَبقَونَ فِيها ولا تَبقَى لَكُم، هيَ الخَدّاعَةُ الفَجّاعَةُ،المَغرُورُ مَن اغتَرَّ بِها،المَغبُونُ مَنِ اطمَأَنَّ إِلَيها،الهالِكُ مَن أَحَبَّها وأَرادَها،فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُم،واتَّقُوا رَبَّكُم،واخشَوا يَوماً لا يَجزِي والِدٌ عَن وَلَدِهِ،ولا مَولُودٌ هُوَ جازٍ عَن وَالِدِه شَيئاً.

أَينَ آباؤُكُم؟أَينَ امَّهاتُكُم؟أَينَ إِخوَتُكُم؟أَينَ أَخَوَاتُكُم؟أَينَ أَولادُكُم؟دُعُوا1.

ص: 178


1- .في المصدر«غناه»،والصواب ما أثبتناه كما في الدرّ المنثور.
2- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 429 عن شعيب بن صالح،الدرّ المنثور:ج 2 ص 212.
3- .تفسير الفخر الرازي:ج 22 ص 136،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 19 ص 330؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 129،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 48.
4- .تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17.
5- .البداية والنهاية:ج 2 ص 89،تاريخ دمشق:ج 47 ص 431 كلاهما عن سفيان الثوري،إحياء العلوم:ج 3 ص 301؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 131،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 51.

281.عيسى بن مريم عليه السلام: به خدا سوگند كه دنيا در دل هيچ بنده اى ننشست مگر آن كه دلش به سه چيز از آن پيوست:مشغله اى كه رنج آن از او جدا نشود؛فقرى كه به بى نيازى دست نيابد؛و آرزويى كه به پايان نرسد.دنيا طالب است و مطلوب.

پس كسى كه طالب آخرت است،دنيا در طلب او بر مى آيد تا آن كه روزى اش را از دنيا كامل دريافت كند،و كسى كه طالب دنياست،آخرت در طلب او بر مى آيد تا آن كه مرگ دررسد و گردنش را بگيرد.

282.عيسى بن مريم عليه السلام: دنيا را به خواجگى نگيريد كه شما را به بردگىِ خود مى گيرد.

283.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:بنده،هر اندازه هم بكوشد،نمى تواند دو خواجه را خدمت كند و ناگزير،يكى از آن دو را بر ديگرى بر مى گزيند.

همچنين خدادوستى،و دنيادوستى در شما جمع نمى شوند.

284.عيسى بن مريم عليه السلام: دنيادوستى و آخرت دوستى،در دل هيچ مؤمنى جمع نمى شوند، چنان كه آب و آتش در يك ظرف گرد هم نمى آيند.

285.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته به يارانش مى فرمود-:اى فرزندان آدم! از دنيا به سوى خدا بگريزيد،و دل از آن بر كنيد؛زيرا كه نه شما شايستۀ آن هستيد و نه دنيا شايستۀ شما،و نه شما در آن مى مانيد و نه دنيا براى شما.دنيا فريبكار و مصيبت بار است.فريب خورده،كسى است كه فريفتۀ دنيا شود،و زيان ديده، كسى است كه به دنيا اطمينان كند،و كسى كه آن را دوست بدارد و بخواهدش، هلاك مى شود.پس به سوى آفريدگارتان بازگرديد،و از خداوندگارتان پروا داريد،و از آن روزى بترسيد كه نه هيچ پدرى به كار فرزندش مى آيد،و نه هيچ فرزندى به كار پدرش.

كجايند پدرانتان؟كجايند مادرانتان؟كجايند برادرانتان؟كجايند خواهرانتان؟

ص: 179

فَأَجابُوا،وَاستُودِعُوا الثَّرى،وجاوَرُوا المَوتَى،وصارُوا فِي الهَلكى،وخَرَجُوا عَنِ الدُّنيا،وفارَقُوا الأَحِبَّةَ،واحتاجُوا إِلى ما قَدَّمُوا،واستَغنَوا عَمّا خَلَّفُوا،فَكَم تُوعَظُون وكَم تُزجَرُونَ وَأَنتُم لاهُونَ لاهُونَ؟!

مَثَلُكُم فِي الدُّنيا مَثَلُ البَهائِمِ،هِمَّتُكُم بُطُونُكُم وَفُرُوجُكُم،أَما تَستَحيُونَ مِمَّن خَلَقَكُم وقَد وَعَدَ مَن عَصاهُ النّارَ،ولَستُم مِمَّن يَقوى عَلَى النّارِ؟ووَعَدَ مَن أَطاعَهُ الجَنَّةَ ومُجاوَرَتَهُ فِي الفِردَوسِ الأَعلى،فَتَنافَسُوا فِيهِ،وكُونُوا مِن أَهلِهِ،وأَنصِفُوا مِن أَنفُسِكُم،وتَعَطَّفُوا عَلى ضُعَفائِكُم وأَهلِ الحاجَةِ مِنكُم،وتُوبُوا إِلَى اللّهِ تَوبَةً نَصُوحاً، وكُونُوا عَبِيداً أبراراً،ولا تَكُونُوا مُلُوكاً جَبابِرَةً،ولا مِنَ العُتاةِ الفَراعِنَةِ المُتَمَرِّدينَ عَلى مَن قَهَرَهُم بِالمَوتِ جَبّارِ الجَبابِرَةِ رَبِّ السَّماواتِ ورَبِّ الأَرَضِينَ،وإِلهِ الأَوَّلِينَ والآخِرِينَ مالِكِ يَومِ الدّينِ،شَدِيدِ العِقابِ،أَلِيمِ العَذَابِ،لا يَنجُو مِنهُ ظالِمٌ،ولا يَفُوتُهُ شَيءٌ،ولا يَعزُبُ عَنهُ شَيء،ولا يَتَوارى مِنهُ شَيءٌ،أَحصى كُلَّ شَيءٍ عِلمُهُ وأَنزَلَهُ مَنزِلَتَهُ فِي جَنَّةٍ أَو نارٍ.

ابنُ آدَمَ الضَّعِيفَ! أَينَ تَهرُبُ مِمَّن يَطلُبُكَ فِي سَوادِ لَيلِكَ،وبَياضِ نَهارِكَ،وفِي كُلِّ حالٍ مِن حالاتِك؟قَد أَبلَغَ مَن وَعَظَ،وأَفلَحَ مَنِ اتَّعَظَ. (1)

286.تنبيه الخواطر: قِيلَ لِعِيسى عليه السلام:عَلِّمَنا عَمَلاً وَاحِداً يُحِبُّنَا اللّهُ عَلَيهِ.قَالَ:أَبغِضُوا الدُّنيا يُحِببكُمُ اللّهُ. (2)

287.عيسى بن مريم عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:إِنَّ أَجزَعَكُم عِندَ البَلاءِ لَأَشَدُّكُم حُبّاً3.

ص: 180


1- .الأمالي للصدوق:ص 650 ح 884 عن منصور بن حازم عن الإمام الصادق عليه السلام،روضة الواعظين:ص 489 عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 288 ح 13.
2- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 134،بحار الأنوار:ج 14 ص 328 ح 55؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 19 ص 288 من دون إسناد إليه عليه السلام،إحياء العلوم:ج 3 ص 303.

كجايند فرزندانتان؟فرا خوانده شدند و [دعوت حق را] لبّيك گفتند،و به دل خاك سپرده شدند،و با مردگان همسايه گشتند،و در زمرۀ از دست رفتگان درآمدند،و از دنيا بيرون رفتند،و از دوستان و عزيزان جدا گشتند،و به آنچه پيش فرستاده بودند نيازمند شدند،و از آنچه بر جاى نهادند،بى نياز.پس چه قدر شما را پند دهند و باز دارند و شما همچنان غافليد،غافل؟!

حكايت شما در دنيا حكايت ستوران است:همّ و غمّتان شكم و شهوتتان است.چرا پروا نمى كنيد از كسى كه شما را آفريده و به آن كه نافرمانى اش كند،وعدۀ آتش [دوزخ] داده؟! حال آن كه شما كسى نيستيد كه تاب آتش داشته باشيد.و به آن كه از او فرمان بردارى كند،وعدۀ بهشت و همجوارى با او در فردوس برين داده است.پس در رسيدن به اين جايگاه،رقابت كنيد و از اهل آن باشيد.نسبت به خود،انصاف داشته باشيد.و با ناتوانان و نيازمندان خود،مهربان و دلسوز بوده و به درگاه خدا خالصانه توبه كنيد،و بندگانى نيك باشيد.نه از شمار شاهان متكبّر و نه از شمار فرعونان مغرور و سركشِ در برابر كسى كه آنها را مقهور مرگ ساخت.آن كه فرادست همۀ متكبّران عالم است،و خداوندگار آسمان ها و زمين ها،و خداى پيشينيان و پسينيان،و مالك روز جزا، كيفرش سخت است،و عذابش دردناك.هيچ ستمگرى از چنگ او نمى رهد،و هيچ چيزى از دستش نمى رود،و هيچ چيزى از او دور و پوشيده نمى شود.علمش همه چيز را شمارش مى كند،و او را در جايگاه خودش،در بهشت يا دوزخ،جاى مى دهد.

اى آدميزاد ناتوان! به كجا مى گريزى از كسى كه در تاريكى شبت و روشنايى روزت و در هر حالى از حالاتت تو را مى جويد؟به راستى ابلاغ كرد آن كه اندرز داد،و رستگار شد آن كه اندرز پذيرفت.

286.تنبيه الخواطر: به عيسى عليه السلام گفته شد:كردارى به ما بياموز كه به سبب آن،خدا ما را دوست بدارد.

فرمود:«دنيا را دشمن بداريد تا خدا شما را دوست بدارد».

287.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:بى تاب ترين شما در برابر بلا و گرفتارى،كسى

ص: 181

لِلدُّنيا. (1)

288.عنه عليه السلام: إِنَّ أَبغَضَ العُلَماءِ إِلَى اللّهِ رَجُلٌ يُحِبُّ الذِّكرَ بِالمَغِيبِ،وَيُوَسَّعُ لَهُ فِي المَجالِسِ، ويُدعَى إِلَى الطَّعامِ،وتُفرَغُ لَهُ المَزاوِدُ.بِحَقّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ اولئِكَ قَد أَخَذُوا اجُورَهُم فِي الدُّنيا،وإِنَّ اللّهَ يُضاعِفُ لَهُمُ العَذابَ يَومَ القِيامَةِ. (2)

289.عنه عليه السلام: مِن خُبثِ الدُّنيا أَنَّ اللّهَ عُصِيَ فِيها،وَأَنَّ الآخِرَةَ لَاتُنالُ إِلَّا بِتَركِها. (3)

290.عنه عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:يا عَبِيدَ الدُّنيا،ما الدُّنيا تُحِبُّونَ،ولا الآخِرَةَ تَرجُونَ،لَو كُنتُم تُحِبُّونَ الدُّنيا أَكرَمتُمُ العَمَلَ الَّذِي بِهِ أَدرَكتُمُوها،ولَو كُنتُم تُرِيدُونَ الآخِرَةَ عَمِلتُم عَمَلَ مَن يَرجُوها. (4)

291.عنه عليه السلام: وَيلَكُم يا عَبيدَ الدُّنيا! لَاكَحُكَماءَ تَعقِلُونَ،ولا كَحُلَماءَ تَفقَهُون،ولا كَعُلَماءَ تَعلَمُونَ،ولا كَعَبِيدٍ أَتقِياءَ،ولا كَأَحرارٍ كِرامٍ،تُوشِكُ الدُّنيا أَن تَقتَلِعَكُم مِن اصُولِكُم فَتَقلِبَكُم عَلى وُجُوهِكُم،ثُمَّ تُكِبَّكُم عَلى مناخِرِكُم،ثُمَّ تَأخُذُ خَطاياكُم بِنَواصِيكُم وَيَدفَعُكُمُ العِلمُ مِن خَلفِكُم حَتّى يُسَلِّماكُم إِلَى المَلِكِ الدَّيّانِ عُراةً فُرادى،فَيَجزِيكُم بِسُوءِ أَعمَالِكُم. (5)

292.عنه عليه السلام: وَيلَكُم يا عَبِيدَ الدُّنيا! مِن أَجلِ نِعمَةٍ زَائِلَةٍ وحَياةٍ مُنقَطِعَةٍ تَفِرُّونَ7.

ص: 182


1- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 509،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30؛البداية والنهاية:ج 9 ص 300،حلية الأولياء:ج 4 ص 67 الرقم 256،سير أعلام النبلاء:ج 4 ص 551 الرقم 219 كلّها عن وهب بن منبّه وفيها«المصيبة»بدل«البلاء»،الدرّ المنثور:ج 2 ص 205.
2- .عيون الأخبار لابن قتيبة:ج 2 ص 127.
3- .ربيع الأبرار:ج 1 ص 93،حلية الأولياء:ج 8 ص 146 الرقم 406 عن وهيب بن الورد،إحياء العلوم:ج 3 ص 299 كلاهما نحوه؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 129 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 327 ح 49.
4- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17.
5- .تحف العقول:ص 508،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17.

است كه دنيادوست تر باشد.

288.عيسى بن مريم عليه السلام: منفورترين عالمان نزد خداوند،كسى است كه دوست دارد پشت سرش از او ستايش شود،و در مجلس ها برايش جا باز كنند،و به ميهمانى دعوتش نمايند،و توشه دان ها برايش خالى شود.به راستى به شما مى گويم:اينان مزد خود را در دنيا گرفته اند و خداوند،عذاب آنها را در روز قيامت چند برابر مى كند.

289.عيسى بن مريم عليه السلام: از پليدى دنيا اين كه خداوند در آن نافرمانى مى شود،و آخرت، جز با ترك آن به دست نمى آيد.

290.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:اى بندگان دنيا! شما نه دنيا را دوست داريد و نه به آخرت اميدواريد.اگر دنيا را دوست مى داشتيد،آن كارى را كه به واسطۀ آن به دنيا رسيده ايد،ارج مى نهاديد،و اگر آخرت را مى خواستيد،كردار كسى را مى كرديد كه به آن اميد دارد.

291.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى بندگان دنيا! نه چون حكيمان خرد مى ورزيد،و نه چون فرزانگان مى فهميد،و نه چون دانشمندان مى دانيد،و نه چون بندگانِ ترسان هستيد،و نه چون آزادگانِ شرافتمند.زودا كه دنيا شما را از بُن بركَنَد و سرنگونتان كند.سپس بينى تان را به خاك بمالد.آن گاه گناهانتان كاكل شما را بگيرد و دانش ( ِخدا) از پشتِ سر،شما را پيش براند تا آن كه برهنه و تنها به پادشاه سزا دهنده،تسليمتان كند و او سزاى كارهاى بدتان را بدهد.

292.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى بندگان دنيا! از بهرِ نعمتى زوال آمدنى و زندگى اى به پايان رسيدنى،از خدا مى گريزيد و ديدار او را ناخوش مى داريد؟!

ص: 183

منَ اللّهِ وتَكرَهُونَ لِقاءَهُ؟! فَكَيفَ يُحِبُّ اللّهُ لقاءَكُم وأَنتُم تَكرَهُونَ لِقاءَهُ؟! فَإنَّمَا يُحِبُّ اللّهُ لقاءَ مَن يُحِبُّ لِقاءَهُ،ويَكرَهُ لِقاءَ مَن يَكرَهُ لِقاءَهُ،وكَيفَ تَزعُمونَ أَنَّكُم أَولِياءُ اللّهِ مِن دُونِ النّاسِ وأَنتُم تَفِرُّونَ مِنَ المَوتِ وتَعتَصِمُونَ بِالدُّنيا؟

فَماذا يُغنِي عَنِ المَيِّتِ طِيبُ رِيحِ حَنُوطِهِ وبَياضُ أَكفانِهِ وكُلُّ ذلِكَ يَكُونُ فِي التُّرابِ؟! كَذلِكَ لا يُغنِي عَنكُم بَهجَةُ دُنياكُمُ الَّتِي زُيِّنَت لَكُم،وكُلُّ ذلِكَ إِلى سَلبٍ وزَوالٍ.

ماذا يُغنِي عَنكُم نَقاءُ أَجسادِكُم وصَفاءُ أَلوانِكُم وإِلَى المَوتِ تَصِيرُونَ،وفِي التُّرابِ تُنسَونَ،وفِي ظُلمَةِ القَبرِ تُغمَرُونَ؟! (1)

293.عنه عليه السلام: وَيلٌ لِصاحِبِ الدُّنيا كَيفَ يَمُوتُ و يَترُكُها،وَيَأمَنها وتَغُرُّهُ،وَيَثِقُ بِها وتَخذُلُهُ؟! وَيلٌ لِلمُغتَرِّينَ كَيفَ أَتَتهُم (2)

ما يَكرَهُونَ،وفارَقَتهُم (3)

ما يُحِبُّونَ،وجاءَ بِهِم ما يُوعَدُونَ؟! (4)

294.الإمام الصادق عليه السلام: مَرَّ عِيسَى بنُ مَريمَ عليه السلام عَلى قَرَيةٍ قَد ماتَ أَهلُها وطَيرُها ودَوابُّها، فَقالَ:أَما إِنَّهُم لَم يَمُوتُوا إِلَّا بِسُخَطةٍ (5)

،ولَو ماتُوا مُتَفَرِّقِينَ لَتَدافَنُوا.

فَقالَ الحَوارِيُّونَ:يا رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ،ادعُ اللّهَ أَن يُحيِيَهُم لَنا فَيُخبِرُونا ما كانَت أَعمالُهُم فَنَجتَنِبَها.).

ص: 184


1- .تحف العقول:ص 505،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
2- .في بعض نسخ المصدر:«أرتهُم».
3- .في تنبيه الخواطر:«وفارقهم»وهو المناسب للسياق.
4- .التحصين لابن فهد:ص 29 ح 49،الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام نحوه وليس فيه صدره إلى«وتخذله»،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 132 وفيه«رهقهم»بدل«أتتهم»،بحار الأنوار:ج 14 ص 328 ح 54؛شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 19 ص 287 من دون إسناد إليه عليه السلام نحوه.
5- .السُّخط:الغضب (المصباح المنير:ص 269«سخط»).

پس چگونه خداوند،ديدار شما را دوست داشته باشد در حالى كه شما ديدار او را ناخوش مى داريد؟! خداوند،تنها،ديدار كسى را دوست دارد كه دوستدار ديدار اوست،و ملاقات كسى را نمى پسندد كه ديدار او را ناخوش دارد.چگونه مى پنداريد كه فقط شما دوست خداييد و نه ديگران،حال آن كه از مرگ مى گريزيد و به دنيا چنگ مى زنيد؟

مرده را چه سود،بوى خوش حنوطش و سفيدى كفنش،در حالى كه همۀ اينها در زير خاك است؟! همچنين شما را چه سود،زرق و برق دنيايى كه در چشم شما جلوه گرى مى كند،امّا همه اش رو به نيستى و زوال است؟!

شما را چه سود،پاكيزگى پيكرهايتان و روشنى رنگ هايتان،در حالى كه به سوى مرگ مى رَويد و در خاك،به دست فراموشى سپرده مى شويد و در تاريكى گور،فرو مى رويد؟!

293.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر دنيادار! چگونه مى ميرد و آن را بر جاى مى نهد،و از دنيا آسوده خاطر مى شود،ولى دنيا فريبش مى دهد،و به آن اعتماد مى كند؛ليك دنيا رهايش مى كند؟! واى بر فريب خوردگان دنيا،كه آنچه را ناخوش مى دارند بر سرشان مى آورد،و آنچه را دوست مى دارند،از آنها مى گيرد،و آنچه را بدان تهديدشان كرده است،نزدشان مى آورد!

294.امام صادق عليه السلام: عيسى بن مريم عليه السلام بر آبادى اى مى گذشت كه مردم آن و پرندگان و چرندگانش،همه مرده بودند.فرمود:«بدانيد كه اينها به عذاب مرده اند؛كه اگر [به مرگ طبيعى] مرده بودند،قطعاً يكديگر را به خاك مى سپردند».

حواريان گفتند:اى روح و كلمۀ خدا ! دعا كن خداوند اينان را براى ما زنده گردانَد تا به ما گزارش دهند كه كردارهايشان چه بوده است [كه به عذاب دچار

ص: 185

فَدَعا عِيسى عليه السلام رَبَّهُ،فَنُودِيَ مِنَ الجَوّ أَن نَادِهِم.فَقامَ عِيسى عليه السلام بِاللَّيلِ عَلى شُرُفٍ (1)

مِنَ الأَرضِ،وَقالَ:يا أَهلَ هذِهِ القَريَةِ! فَأَجابَهُ مِنهُم مُجِيبٌ:لَبَّيكَ يا رُوحَ اللّهِ وكَلِمَتَهُ.

فَقالَ:وَيحَكُم ما كانَت أَعمالُكُم؟! قالَ:عِبادَةُ الطّاغُوتِ وحُبُّ الدُّنيا،مَعَ خَوفٍ قَلِيلٍ،وأَمَلٍ بَعِيدٍ،وغَفلَةٍ فِي لَهوٍ ولَعِبٍ.

فَقالَ:كَيفَ كانَ حُبُّكُم لِلدُّنيا؟قالَ:كَحُبِّ الصَّبِيِّ لِاُمِّهِ؛إِذا أَقبَلَت عَلَينا فَرِحنا وَسُرِرنا،وَإِذا أَدبَرَت عَنّا بَكَينا وَحَزَنّا.

قالَ:كَيفَ كانَت عِبادَتُكُم لِلطّاغُوتِ؟قالَ:الطّاعَةُ لِأَهلِ المَعاصِي.

قَالَ:كَيفَ كانَ عاقِبَةُ أَمرِكُم؟قالَ:بِتنا لَيلَةً فِي عافِيَةٍ،وأَصبَحنا فِي الهاوِيَةِ.

فَقالَ:وما الهاوِيَةُ؟فَقالَ:سِجِّينٌ.قالَ:وما سِجِّينٌ؟قالَ:جِبالٌ مِن جَمرٍ تُوقَدُ عَلَينا إِلى يَومِ القِيامَةِ.

قالَ:فَما قُلتُم وما قِيلَ لَكُم؟قالَ:قُلنَا:رُدَّنا إِلَى الدُّنيا فَنَزهَدَ فِيها،قِيلَ لَنا:

كَذَبتُم.

قالَ:وَيحَكَ،كَيفَ لَم يُكَلِّمنِي غَيرُكَ مِن بَينِهِم؟!

قالَ:يا رُوحَ اللّهِ،إِنَّهُم مُلجَمُونَ بِلِجامٍ مِن نارٍ بِأَيدِي مَلائِكَةٍ غِلاظٍ شِدادٍ،وإِنِّي كُنتُ فِيهِم وَلَم أَكُن مِنهُم،فَلَمّا نَزَلَ العَذابُ عَمَّنِي مَعَهُم،فَأَنا مُعَلَّقٌ بِشَعرَةٍ عَلى شَفِيرِ (2)

جَهَنَّمَ،لا أَدرِي أُكَبكَبُ فِيهَا أَم أَنجُو مِنهَا.

فَالتَفَتَ عِيسى عليه السلام إِلَى الحَوارِيِّينَ،فَقالَ:يا أَولِياءَ اللّهِ،أَكلُ الخُبزِ اليابِسِ بِالمِلحِ).

ص: 186


1- .الشّرف:العلوّ،والمكان العالي (الصحاح:ج 4 ص 1379«شرف»).
2- .شفير جهنّم:أي جانبها وحرفها (النهاية:ج 2 ص 485«شفر»).

شده اند] تا ما از آن كردارها دورى كنيم.

عيسى عليه السلام به درگاه خداوندگارش دعا كرد.پس،از آسمان ندا آمد كه:«آنان را صدا بزن».عيسى عليه السلام شبانه بر تپّه اى ايستاد و فرمود:«اى اهل اين آبادى!».

يكى از ميان آنان پاسخ داد كه:بله،اى روح و كلمۀ خدا !

فرمود:«واى بر شما ! كردارهاى شما چه بوده است؟!».

آن كس گفت:پرستش طاغوت و دنيادوستى،و ترس اندك [از خدا] و آرزوى دراز،و فرو رفتن در غفلت لهو و لعب.

فرمود:«دنيادوستى شما چگونه بود؟».

گفت:همانند محبّت و علاقۀ كودك به مادرش.هرگاه به ما روى مى آوَرْد،شاد و مسرور مى گشتيم،و هر زمان به ما پشت مى نمود،مى گريستيم و اندوهناك مى شديم.

فرمود:«طاغوت پرستى تان چگونه بود؟».

گفت:از اهل گناهان،فرمان بردارى مى كرديم.

فرمود:«فرجام كارتان چه شد؟».

گفت:شب،در سلامت خفتيم و صبحگاهان در هاويه بوديم.

فرمود:«هاويه چيست؟».

گفت:سجّين.

فرمود:«سجّين چيست؟».

گفت:كوه هايى آتشين اند كه تا روز قيامت بر ما شعله مى كشند.

فرمود:«شما چه گفتيد و به شما چه گفته شد؟».

گفت:گفتيم:ما را به دنيا باز گردانيد تا [زين پس] به آن زهد ورزيم.به ما گفته شد:

دروغ مى گوييد.

فرمود:«واى برتو! چرا از ميان اينها كسى جز تو با من سخن نگفت؟!».

گفت:اى روح خدا! بر آنها لگام هايى از آتش زده شده كه در دست فرشتگانى درشتخو و سختگير است،و من در ميان ايشان بودم؛ليك همانندشان نبودم،و چون عذاب فرود آمد،مرا هم با آنان در بر گرفت.و اينك من با تار مويى بر لبۀ دوزخ آويزان گشته ام،نمى دانم در آن فرو مى افتم يا از آن نجات مى يابم.

عيسى عليه السلام رو به حواريان كرد و فرمود:«اى دوستان خدا ! خوردن نان خشك با نمك

ص: 187

الجَرِيشِ (1)

والنَّومُ عَلَى المَزابِلِ،خَيرٌ كَثِيرٌ مَعَ عافِيَةِ الدُّنيا والآخِرَةِ. (2)

295.الإمام الصادق عليه السلام: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام تَوَجَّهَ فِي بَعضِ حَوائِجِهِ وَمَعَهُ ثَلاثَةُ نَفَرٍ مِن أصحابِهِ،فَمَرَّ بِلَبِناتٍ ثَلَاثٍ مِن ذَهَبٍ عَلى ظَهرِ الطَّرِيقِ،فَقالَ عِيسى عليه السلام لِأَصحابِهِ:

إِنَّ هذا يَقتُلُ النّاسَ! ثُمَّ مَضى.فَقالَ أَحَدُهُم:إِنَّ لِي حاجَةً،قالَ:فَانصَرَفَ،ثُمَّ قالَ آخَرُ:إِنَّ لِي حاجَةً،فَانصَرَفَ،ثُمَّ قالَ الآخَرُ:لِي حاجَةٌ،فَانصَرَفَ.

فَوافَوا عِندَ الذَّهَبِ ثَلاثَتُهُم،فَقالَ اثنانِ لِواحِدٍ:اشتَر لَنا طَعاماً.فَذَهَبَ يَشتَرِي لَهُما طَعاماً،فَجَعَلَ فِيهِ سَمّاً لِيَقتُلَهُما كَي لَايُشَارِكاهُ فِي الذَّهَبِ.وقالَ الاِثنانِ:إِذا جاءَ قَتَلناهُ كَي لَايُشَارِكَنا.فَلَمّا جاءَ قامَا إِلَيهِ فَقَتَلاهُ،ثُمَّ تَغَذَّيا فَماتَا.

فَرَجَعَ إِلَيهِم عِيسى عليه السلام وهُم مَوتى حَولَهُ،فَأَحياهُم بِإِذنِ اللّهِ-تَعالى ذِكرُهُ-ثُمَّ قالَ:أَلَم أَقُل لَكُم:إِنَّ هذا يَقتُلُ النّاسَ؟! (3)

296.تنبيه الخواطر: قِيلَ:صَحِبَ رَجُلٌ عِيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام فَقالَ:أَكُونُ مَعَكَ وَأَصحَبُكَ.

فَانطَلَقَا فَانتَهَيا إِلى شَطِّ نَهرٍ فَجَلَسا يَتَغَذَّيانِ ومَعَهُما ثَلاثَةُ أَرغِفَةٍ،فَأَكَلا رَغِيفَينِ وبَقِيَ رَغِيفٌ،فَقامَ عِيسى عليه السلام إِلَى النَّهرِ فَشَرِبَ ماءً،ثُمَّ رَجَعَ فَلَم يَجِدِ الرَّغِيفَ،فَقالَ لِلرَّجُلِ:مَن أَخَذَ الرَّغِيفَ؟

قَالَ:لا أَدرِي.

قالَ:فَانطَلَقَ ومَعَهُ صَاحِبُهُ،فَرأى ظَبيَةً مَعَها خَشِفانِ (4)

لَها،فَدَعا أَحَدَهُما فَأتاهُ).

ص: 188


1- .ملحٌ جريش:لم يُطَيَّب (الصحاح:ج 3 ص 998«جرش»).
2- .الكافي:ج 2 ص 318 ح 11 عن مهاجر الأسدي،مشكاة الأنوار:ص 461 ح 1538 عن مهاجر الأسدي عن الإمام الصادق عن أبيه عليهما السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 10 ح 3؛حلية الأولياء:ج 4 ص 61 الرقم 336،البداية والنهاية:ج 9 ص 296 كلاهما عن وهب بن منبّه نحوه،الدرّ المنثور:ج 8 ص 607.
3- .الأمالي للصدوق:ص 247 ح 267 عن عبد اللّه بن طلحة وإسماعيل بن جابر وعمّار بن مروان،روضة الواعظين:ص 469،بحار الأنوار:ج 14 ص 284 ح 5.
4- .الخِشفُ:ولد الغزال يطلق على الذكر والاُنثى (المصباح المنير:ص 170«خشف»).

نيمكوب،و خوابيدن در خرابه ها بسى بهتر است اگر با عافيت دنيا و آخرت همراه باشد».

295.امام صادق عليه السلام: روزى عيسى بن مريم عليه السلام با سه تن از يارانش در پى كارى مى رفت كه در بين راه،به سه خشت طلا برخورد.به يارانش فرمود:«اين،قاتل مردم است!» و سپس رفت.يكى از آن سه تن گفت:من كارى دارم،و برگشت.ديگرى نيز گفت:من كارى دارم،و برگشت،و سومى هم گفت:من كارى دارم،و برگشت،و هر سه نفر در كنار خشت هاى طلا به هم رسيدند.دوتاى آنها به سومى گفتند:برو و برايمان غذايى بخر.او رفت و غذايى خريد و در آن زهر ريخت تا آن دو نفر را بكشد و خودش تنها طلاها را بردارد،آن دو نفر هم به يكديگر گفتند:وقتى آمد او را مى كشيم تا با ما شريك نشود.چون آمد،برخاستند و وى را كشتند،و سپس غذا را خوردند و خود نيز مردند.

عيسى عليه السلام نزد آنها برگشت،ديد هر سه در اطراف خشت هاى طلا مرده اند.به اذن خداى تعالى آنها را زنده كرد،سپس فرمود:«به شما نگفتم كه اين [خشت هاى طلا] قاتل مردم است؟!».

296.تنبيه الخواطر: آورده اند كه:مردى با عيسى بن مريم عليه السلام همراه شد و گفت:مى خواهم با تو و همراه تو باشم.آن دو به راه افتادند تا به كنار جوى آبى رسيدند،نشستند و مشغول غذا خوردن شدند.آنها سه گرده نان با خود داشتند.دو گرده را خوردند و يكى باقى ماند.عيسى عليه السلام به كنار جوى رفت و آبى نوشيد و برگشت؛امّا ديد آن گرده نان نيست.به آن مرد فرمود:«چه كسى نان را برداشت؟».

مرد گفت:نمى دانم.

عيسى با همسفر خود حركت كرد.در بين راه،ماده آهويى را با دو بچّه اش

ص: 189

فَذَبَحَهُ فَأَشوى (1)

مِنهُ،فَأَكَلَ هُوَ وذلِكَ الرَّجُلُ،ثُمَّ قالَ لِلخَشِفِ:قُم بِإِذنِ اللّهِ،فَقامَ فَذَهَبَ.فَقالَ لِلرَّجُلِ:أَسأَلُكَ بِالَّذِي أَراكَ هذِهِ الآيَةَ،مَن أَخَذَ الرَّغِيفَ؟

قالَ:لا أَدرِي.

ثُمَّ انتَهَيا إِلى وادِي ماءٍ،فَأَخَذَ عِيسى عليه السلام بِيَدِ الرَّجُلِ فَمَشَيا عَلَى الماءِ،فَلَمّا جاوَزاهُ قالَ:أَسأَلُكَ بِالَّذِي أَراكَ هذِهِ الآيَةَ،مَن أَخَذَ الرَّغِيفَ؟

قالَ:لا أَدرِي.

قالَ:فَانتَهَيا إِلى مَفازَةٍ (2)

فَجَلَسا،فَجَمَعَ عِيسى عليه السلام تُراباً أو كَثِيباً (3)

،فَقالَ:كُن ذَهَباً بِإِذنِ اللّهِ! فَصارَ ذَهَباً،فَقَسَّمَهُ ثَلَاثَةَ أَ ثلَاثٍ فَقالَ:ثُلثٌ لِي وَثُلثٌ لَكَ وَثُلثٌ لِمَن أَخَذَ الرَّغِيفَ.

قالَ:فَأَنَا أَخَذتُ الرَّغِيفَ.

فَقالَ:فَكُلُّهُ لَكَ.

قالَ:وفارَقَهُ عِيسى عليه السلام.فَانتَهى إِلَيهِ رَجُلانِ فِي المَفازَةِ ومَعَهُ المالُ،فَأَرادا أَن يَأخُذاهُ مِنهُ ويَقتُلاهُ،فَقالَ:هُوَ بَينَنا أَثلاثٌ،قالَ:فَابعَثُوا أَحَدَكُم إِلَى القَريَةِ حَتّى يَشتَرِيَ طَعاماً،فَبَعَثُوا أَحَدَهُم،قالَ الَّذِي بُعِثَ:لِأَيِّ شَيءٍ اقاسِمُ هؤلاءِ هذَا المالَ لكِنِّي أَضَعُ فِي هذَا الطَّعامِ سَمّاً فَأَقتُلُهُما،فَفَعَلَ.وقالَ اولئِكَ:لِأَيِّ شَيءٍ نَجعَلُ لِهذَا ثُلثَ المالِ،ولكِن إِذا رَجَعَ قَتَلناهُ وَاقتَسَمنا المالَ بَينَنا.

قالَ:فَلَمّا رَجَعَ إِلَيهِما قَتَلاهُ،وأَكَلاَ الطَّعامَ فَماتَا،فَبَقِيَ ذلِكَ المَالُ فِي المَفازَةِ واُولئِكَ الثَّلاثَةُ قَتلى عِندَهُ.).

ص: 190


1- .شَوَيتُ اللحمَ...وأشوَيتُه-بالألف-لُغة (المصباح المنير:ص 328«شوي»).
2- .المَفَازَة:البَرِّيّة القَفر (النهاية:ج 3 ص 478«فوز»).
3- .الكَثيب:الرمل المستطيل المحدودب (النهاية:ج 4 ص 152«كتب»).

ديد.يكى از آن دو را صدا زد.بچّه آهو نزدش رفت.عيسى عليه السلام آن را سر بريد و قسمتى از بدنش را بريان كرد و خودش و آن مرد خوردند.

سپس به بچه آهو فرمود:«به اذن خدا برخيز».بچّه آهو [زنده شد و] برخاست و رفت.پس به آن مرد فرمود:«تو را به آن خدايى كه اين معجزه را نشانت داد،قسم،به من بگو چه كسى آن گرده نان را برداشت؟!».

مرد باز گفت:نمى دانم.

سپس دوباره به راه افتادند تا به رودخانه اى رسيدند.

عيسى عليه السلام دست مرد را گرفت و هر دو بر روى آب رفتند و چون گذشتند، فرمود:«تو را به آن خدايى كه اين معجزه را نشانت داد،سوگند،به من بگو چه كسى آن گرده نان را برداشت؟!».

مرد باز گفت:نمى دانم.پس رفتند تا به بيابانى رسيدند و نشستند.عيسى عليه السلام مقدارى خاك يا توده اى ريگ جمع كرد و فرمود:«به اذن خدا طلا شو!»و طلا شد.عيسى عليه السلام آنها را سه قسمت كرد و فرمود:«يك سوم از آنِ من؛يك سوم از آنِ تو؛يك سوم ديگر هم از آن كسى كه نان را برداشته است».

مرد گفت:من نان را برداشته ام.

عيسى عليه السلام فرمود:«همه اش از آنِ تو».و از آن مرد جدا شد.دو مرد در بيابان به او رسيدند و طلاها را با او ديدند.تصميم گرفتند آن مرد را بكشند و طلاهايش را بگيرند.مرد گفت:ميان خود سه قسمت مى كنيم؛امّا فعلاً يك نفرمان به آبادى برود و غذايى بخرد.يكى شان را فرستادند.آن كه فرستاده شده بود با خود گفت:

چرا اين طلاها را قسمت كنم.در اين غذا زهر مى ريزم و آن دو نفر را مى كشم،و چنين كرد.آن دو نفر هم گفتند:چرا بايد يك سوم طلاها را به او بدهيم؛وقتى برگشت،او را مى كشيم و طلاها را ميان خودمان قسمت مى كنيم.

چون آن مرد برگشت،او را كشتند و غذا را خوردند و آن دو نيز مردند،و طلاها در بيابان باقى ماند و جسد آن سه مرد در كنار طلاها.

ص: 191

فَمَرَّ بِهِم عِيسى عليه السلام وهُم عَلى تِلكَ الحالِ،فَقالَ لِأَصحابِهِ:هذِهِ الدُّنيا فَاحذَرُوها. (1)

297.البداية والنهاية عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَرَّ عِيسى عليه السلام عَلى مَدِينَةٍ خَرِبَةٍ،فَأَعجَبَهُ البنيانُ،قالَ:أَي رَبِّ،مُرّ هذِهِ المَدِينَةَ أَن تُجِيبَنِي،فَأَوحَى اللّهُ إِلَى المَدِينَةِ:أَيَّتُهَا المَدِينَةُ الخَرِبَةُ،جاوِبِي عِيسى.

قالَ:فَنادَتِ المَدِينَةُ:عِيسى حَبِيبِي،وما تُرِيدُ مِنِّي؟

قالَ:ما فَعَلَ أَشجَارُكِ،وما فَعَلَ أَنهارُكِ،وما فَعَلَ قُصُورُكِ،وأَينَ سُكّانكِ؟

قالَت:حَبِيبِي،جاءَ وَعدُ رَبِّكَ الحَقُّ،فَيَبِسَت أَشجارِي،ونَشَفَت أَنهارِي، وخَرِبَت قُصُورِي،وماتَ سُكّانِي.

قالَ:فَأَينَ أَموالُهُم؟

فَقالَت:جَمَعُوها مِنَ الحَلالِ والحَرامِ مَوضُوعَةً فِي بَطنِي،للّهِ ِ مِيراثُ السَّماواتِ والأَرضِ.

قالَ:فَنادى عِيسى عليه السلام:فَعَجِبتُ مِن ثَلاث اناسٍ،طالِبِ الدُّنيا وَالمَوتُ يَطلُبُهُ، وبانِي القُصُورِ وَالقَبرُ مَنزِلُهُ،ومَن يَضحَكُ مِلءَ فِيهِ والنّارُ أَمامَهُ!

ابنَ آدَمَ،لا بِالكَثِيرِ تَشبَعُ ولا بِالقَلِيلِ تَقنَعُ،تَجمَعُ مالَكَ لِمَن لا يَحمَدُكَ،وتَقدُمُ عَلى رَبٍّ لا يَعذُرُكَ.إِنّما أَنتَ عَبدُ بَطنِكَ وَشَهوَتِكَ،وإِنَّما تَملَأُ بَطنَكَ إِذا دَخَلتَ قَبرَك.وأَنتَ يَابنَ آدَمَ تَرى حَشدَ مالِكَ فِي مِيزانِ غَيرِكَ. (2)

298.عيسى بن مريم عليه السلام: لا تَنظُرُوا إِلى أَموالِ أَهلِ الدُّنيا؛فَإِنَّ بُرَيقَ أَموالِهِم يَذهَبُ».

ص: 192


1- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 179؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 395،إحياء العلوم:ج 3 ص 399 كلاهما عن ليث نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 219.
2- .البداية والنهاية:ج 2 ص 90،تاريخ دمشق:ج 47 ص 455 وفيه«حسد»بدل«حشد».

عيسى عليه السلام بر جنازۀ آنها در آن حال گذشت و به ياران خود فرمود:«اين است دنيا؛پس از آن برحذر باشيد».

297.البداية والنهاية -به نقل از ابن عباس،از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله- : عيسى عليه السلام بر شهر ويرانه اى گذشت.شهر قشنگى بود.فرمود:«بار پروردگارا ! به اين شهر امر كن به من پاسخ دهد».

خداوند به آن شهر وحى فرمود كه:«اى شهر ويران! به عيسى پاسخ بده».

شهر صدا زد:دوست عزيزم عيسى ! از من چه مى خواهى؟

عيسى پرسيد:«درختان و جوى ها و كاخ هايت چه شدند و ساكنانت كجايند؟».

شهر گفت:دوست عزيزم ! تهديد راستين پروردگارت فرا رسيد و درختانم خشك شدند،و جوى هايم خشكيدند،و كاخ هايم ويران گشتند،و ساكنانم مردند.

عيسى عليه السلام پرسيد:«پس اموالشان كجاست؟».

شهر گفت:اموالى را كه از حلال و حرام جمع كردند،در شكم من است.خداوند، وارث آسمان ها و زمين است.

در اين هنگام،عيسى عليه السلام بانگ زد كه:«من از سه كس در شگفتم:آن كه در پى دنياست،با آن كه مرگ در پى اوست؛آن كه كاخ مى سازد،در حالى كه گور،منزلگاه اوست؛و آن كه صدايش را به خنده بلند مى كند،با آن كه دوزخ پيش روى اوست!

اى آدميزاد! تو نه از بسيار سير مى شوى و نه به اندك مى سازى.براى كسى دارايى گرد مى آورى كه تو را نمى ستايد،و بر خداوندگارى وارد مى شوى كه معذورت نمى دارد.تو بندۀ شكم و شهوت خويش هستى،و شكمت را آن گاه پر مى كنى كه بر گور خود درآيى،و تو اى آدميزاد! اموالى را كه گرد آورده اى،در ترازوى ديگران مى بينى».

298.عيسى بن مريم عليه السلام: به دارايى دنياداران منگريد؛زيرا كه برق دارايىِ آنها نور ايمان

ص: 193

بِنُورِ إِيمانِكُم. (1)

299.عنه عليه السلام -مِن مَواعِظِهِ فِي الإِنجِيلِ وَغَيرِهِ-:بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:يَا عَبِيدَ الدُّنيا،كَيفَ يُدرِكُ الآخِرَةَ مَن لا تَنقُصُ شَهوَتُهُ مِنَ الدُّنيا،ولا تَنقَطِعُ مِنها رَغبَتُهُ؟! (2)

300.عنه عليه السلام: وَيلَكُم يا عَبِيدَ الدُّنيا! أَلَيسَ بِالعِلمِ اعطِيتُمُ السُّلطانَ عَلى جَمِيعِ الخَلائِقِ، فَنَبَذتُمُوهُ فَلَم تَعمَلُوا بِهِ،وأَقبَلتُم عَلَى الدُّنيا فَبِها تَحكُمُونَ،ولَها تُمَهِّدُونَ،وإِيّاها تُؤثِرُونَ وتَعمُرُونَ؟! فَحَتّى مَتى أَنتُم لِلدُّنيا،لَيسَ للّهِ ِ فِيكُم نَصِيبٌ؟! (3)

راجع:ص /240مثل عبيد الدنيا و ص /242مثل صاحب الدنيا.

2/5 الذَّنبُ

301.عيسى بن مريم عليه السلام :إِنَّ صِغارَ الذُّنُوبِ ومُحَقَّراتِهَا مِن مَكائِدِ إِبلِيسَ،يُحَقِّرُها لَكُم ويُصَغِّرُها فِي أَعيُنِكُم،فَتَجتَمِعُ وتَكثُرُ فَتُحِيطُ بِكُم. (4)

302.عنه عليه السلام: قَسوَةُ القُلُوبِ مِن جَفوَةِ العُيُونِ،وجَفوَةُ العُيُونِ مِن كَثرَةِ الذُّنُوبِ. (5)

303.عنه عليه السلام: وَيلَكُم يا اجَراءَ السَّوءِ! الأَجرَ تَستَوفُونَ،والرِّزقَ تَأكُلُونَ،والكِسوَةَ تَلبَسُونَ،والمَنازِلَ تَبنُونَ،وعَمَلَ مَنِ استَأجَرَكُم تُفسِدُونَ ! يُوشِكُ رَبُّ هذَا العَمَلِ أَن يُطالِبَكُم فَيَنظُرَ فِي عَمَلِهِ الَّذِي أَفسَدتُم فَيَنزِلُ بِكُم ما يُخزِيكُم،ويَأمُرُب.

ص: 194


1- .إحياء العلوم:ج 4 ص 297.
2- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 66 نحوه.
3- .تحف العقول:ص 508،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17.
4- .تحف العقول:ص 392 عن الإمام الكاظم عليه السلام،بحار الأنوار:ج 78 ص 307 ح 1.
5- .مستدرك الوسائل:ج 12 ص 39 ح 13458 نقلاً عن القطب الراوندي في لبّ اللباب.

شما را مى بَرد.

299.عيسى بن مريم عليه السلام -از اندرزهاى او كه در انجيل و غير آن آمده-:به راستى به شما مى گويم:اى بندگان دنيا! چگونه به آخرت دست يابد آن كه از ميل خود به دنيا نمى كاهد،و دل از آن بر نمى كَنَد؟!

300.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى بندگان دنيا! مگر نه اين است كه به واسطۀ دانش، بر همۀ خلايق،فرمان روايى داده شده ايد؛ليك شما آن را به دور افكنديد و به كارش نبستيد،و به دنيا روى آورديد و دنيايى داورى مى كنيد،و براى دنيا آماده مى شويد،و آن را بر مى گزينيد و آبادش مى كنيد؟! تا كى دنيايى هستيد،و براى خدا در شما نصيبى نيست؟!

ر.ك:ص /241مثل بندگان دنيا و ص /243مثل دنيادار.

2/5 گناه

301.عيسى بن مريم عليه السلام گناهان كوچك و خُردانگاشته،از نيرنگ هاى ابليس است.او آنها را در چشم شما ناچيز و كوچك جلوه مى دهد تا [اندك اندك] انباشته و فزون گردند و شما را در ميان گيرند.

302.عيسى بن مريم عليه السلام: سنگ دلى ها ناشى از خشكىِ چشم هاست و خشكىِ چشم ها ناشى از بسيارىِ گناهان.

303.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى مزد بگيران بد! مزد را كامل مى گيريد،و روزى مى خوريد،و جامه مى پوشيد،و خانه ها مى سازيد،و كارِ كسى را كه اجيرتان كرده است تباه مى سازيد! زودا كه صاحبكار بازخواستتان كند و در كار خود كه تباهش كرده ايد،بنگرد و بلايى بر سرتان آورد كه رسوايتان گرداند،و فرمان دهد

ص: 195

بِرِقابِكُم فَتُجَذُّ (1)

مِن اصُولِها،ويَأمُرُ بِأَيدِيكُم فَتُقطَعُ مِن مَفاصِلِها،ثُمَّ يَأمُرُ بِجُثَثِكُم فَتُجَرُّ عَلى بُطُونِها،حَتّى تُوضَعَ عَلى قَوارِعِ الطَّرِيقِ؛حَتّى تَكُونُوا عِظَةً لِلمُتَّقِين ونَكالاً لِلظّالِمِينَ. (2)

304.عنه عليه السلام: إِنَّ...مَن لَم يَعمَلِ الخَطِيئَةَ أَروَحُ هَمّاً مِمَّن عَمِلَ الخَطِيئَةَ،وإِن أَخلَصَ التَّوبَةِ وأَنابَ. (3)

305.عنه عليه السلام :كَيفَ يَنجُو مِن فِتَنِ الدُّنيا مَن لَم يُداوِها بِالجِدِّ والاِجتِهادِ؟! وكَيفَ يَبلُغُ مَن يُسافرُ بِغَيرِ دَلِيلٍ؟! وَكَيفَ يَصِيرُ إِلَى الجَنَّةِ مَن لَايُبصِرُ مَعَالِمَ الدِّينِ؟! وَكَيفَ يَنَالُ مَرضَاةَ اللّهِ مَن لا يُطِيعُهُ؟! وكَيفَ يُبصِرُ عَيبَ وَجهِهِ مَن لا يَنظُرُ فِي المِرآةِ؟! (4)

راجع:ص /246مثل من يعصي اللّه.

3/5 حَديثُ النّفسِ بِالمَعصِيَةِ

306.عيسى بن مريم عليه السلام: طوبى لِعَينٍ نامَت ولَم تُحَدِّث نَفسَها بِالمَعصِيَةِ،وَانتَبَهَت إلىَ غَيرِ إثمٍ. (5)

307.عنه عليه السلام :إِنَّ مَثَلَ حَدِيثِ النَّفسِ بِالخَطِيئَةِ كَمَثَلِ الدُّخانِ فِي البَيتِ،إِن لَايُحرِقهُ فَإِنَّهُ يُنَتِّنُ رِيحَهُ ويُغَيِّرُ لَونَهُ. (6)

راجع:ص /270تحذير العاصين.د.

ص: 196


1- .الجَذّ:القطع (النهاية:ج1 ص250«جذذ»).
2- .تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17.
3- .تحف العقول:ص 392 عن الإمام الكاظم عليه السلام،بحار الأنوار:ج 78 ص 307 ح 1.
4- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309.
5- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 435 عن بشر بن صالح،البداية والنهاية:ج 2 ص 89.
6- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 465،الدرّ المنثور:ج 2 ص 214 نقلاً عن ابن أبي شيبة وكلاهما عن سالم بن أبي الجعد.

كه گردن هايتان از بيخ بريده شود،و دستور دهد دست هايتان را از بندهايشان جدا كنند،و آن گاه امر كند تا پيكرهايتان را روى شكم بكِشند و در سر راه اندازند تا عبرتى براى پرهيزگاران و كيفرى براى ستمگران باشيد.

304.عيسى بن مريم عليه السلام: ...آن كه گناه نمى كند،آسوده تر از كسى است كه گناه مى كند،و هر چند خالصانه،توبه و انابه نمايد.

305.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از فتنه هاى دنيا بِرَهَد كسى كه با كوشش و تلاش به علاج آنها نمى پردازد؟! و چگونه به مقصد برسد كسى كه بى راه نما سفر مى كند؟! همچنين چگونه به بهشت برود كسى كه نشانه هاى دين را نمى بيند و نمى شناسد؟! و چگونه به خشنودىِ خدا دست يابد كسى كه او را فرمان نمى بَرَد؟و چگونه عيب چهرۀ خود را ببيند كسى كه در آينه نمى نگرد؟!

ر.ك:ص /247مثل كسى كه نافرمانى خدا مى كند.

3/5 وسوسۀ درونى در نافرمانى خدا

306.عيسى بن مريم عليه السلام: خوشا چشمى كه بخوابد،و [پيش از به خواب رفتن] در دل خود،از گناه كردن سخن نگويد،و براى رفتن به سوى گناه،از خواب برنخيزد.

307.عيسى بن مريم عليه السلام: مَثَل در دل خود از گناه سخن گفتن،مَثَل دود در خانه است.اگر چه خانه را نمى سوزاند،امّا آن را بدبو مى كند و رنگش را تغيير مى دهد.

ر.ك:ص /271هشدار به گنه كاران.

ص: 197

4/5 سوءُ الخُلُقِ

308.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ-:مَن ساءَ خُلقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ. (1)

5/5 سوءُ الظَّنِّ بِاللّهِ

309.عيسى بن مريم عليه السلام :إِنَّ ابنَ آدمَ خُلِقَ فِي الدُّنيا فِي أَربَعِ مَنازِلَ،هُوَ فِي ثَلاثٍ مِنهُم بِاللّهِ واثقٌ:حَسَنٌ ظَنُّهُ فِيهِنَّ،وهُوَ فِي الرّابِعِ سَيِّئٌ ظَنُّهُ بِرَبِّهِ،يَخافُ خِذلانَ اللّهِ إِيّاهُ.

أَمَّا المَنزِلَةُ الاُولى فَإِنَّهُ خُلِقَ فِي بَطنِ امِّهِ خَلقاً مِن بَعدِ خَلقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ:

ظُلمَةِ البَطنِ،وَظُلمَةِ الرَّحِمِ،وَظُلمَةِ المَشِيمَةِ،يُنَزِّلُ اللّهُ عَلَيهِ رِزقَهُ فِي جَوفِ ظُلمَةِ البَطنِ.

فَإِذا خَرَجَ مِنَ البَطنِ وَقَعَ فِي اللَّبَنِ،لَايَخطُو إِلَيهِ بِقَدَمٍ،وَلَا يَتَنَاوَلُهُ بِيَدٍ،وَلَا يَنهَضُ إِلَيهِ بِقُوَّةٍ،وَلا يَأخُذُهُ بِحِرفَةٍ...حَتّى يَنبُتَ عَلَيهِ عَظمُهُ وَلَحمُهُ وَدَمُهُ.

فَإِذَا ارتَفَعَ عَنِ اللَبَنِ وَقَعَ فِي المَنزِلَةِ الثّالِثَةِ فِي الطَّعامِ مِن أَبَوَيهِ،يَكسِبانِ عَلَيهِ مِن حَلَالٍ أَو حَرامٍ،فَإِن ماتَ أَبَواهُ عَن غَيرِ شَيءٍ تَرَكاهُ،عَطَفَ عَلَيهِ النَّاسُ؛هذَا يُطعِمُهُ،وَهذَا يَسقِيه،وَهذَا يُؤوِيهِ.فَإِذا وَقَعَ فِي المَنزِلَةِ الرَّابِعَةِ فَاشتَدَّ وَاستَوى وَاجتَمَعَ وَكانَ رَجُلاً،خَشِيَ أَن لا يَرزُقَهُ اللّهُ،فَوَثَبَ عَلَى النَّاسِ؛يَخُونُ أَماناتِهِم، وَيَسرِقُ امتِعاتِهِم (2)

،ويَذبَحُهُم عَلى أَموالِهِم مَخَافَةَ خِذلَانِ اللّهِ أِيَّاهُ. (3)ه.

ص: 198


1- .قصص الأنبياء للراوندي:ص 274 ح 329 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 318 ح 18 نقلاً عن أمالي الصدوق؛الصمت وآداب اللسان:ص 277 ح 133،تاريخ دمشق:ج 12 ص 4 وج 47 ص 440 كلّها عن عبد العزيز بن حصين.
2- .كذا بالأصل والمختصر (هامش المصدر).
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 447 عن فُضيل وج 68 ص 60 نحوه.

4/5 بدخُلقى

308.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته مى فرمود-:كسى كه بداخلاق است،خود را عذاب مى دهد.

5/5 بدگمانى به خدا

309.عيسى بن مريم عليه السلام :آدمى در دنيا در چهار مرحله آفريده شده كه در سه مرحلۀ آن، به خداوند اعتماد دارد و خوش گمان است،و در مرحلۀ چهارم،به پروردگار خويش بدگمان مى شود و مى ترسد او را واگذارد.

مرحلۀ نخست،شكم مادر اوست.او در شكم مادرش آفريده مى شود و در سه تاريك خانۀ:شكم،رَحِم و بچّه دان،پياپى رشد كرده و خداوند در درون تاريك خانۀ شكم،روزىِ او را برايش مى فرستد.

چون از شكم بيرون آمد،به شير خوردن مى افتد بى آن كه قدمى به سوى شير بردارد،و دستى به سويش دراز كند،و زورى برايش بزند،و براى به دست آوردنش حرفه اى بياموزد...تا آن كه استخوان و گوشت و خونش مى رويَد.

چون از شير گرفته شد،به مرحلۀ سوم مى رسد كه خوراك خوردن توسط پدر و مادرش است و آن دو از حلال و حرام برايش فراهم مى آورند،و اگر پدر و مادرش مردند و چيزى برايش نگذاشتند،مردم به او مى رسند:يكى غذايش مى دهد،يكى سيرابش مى كند و ديگرى سرپناهش مى دهد.چون به مرحلۀ چهارم رسيد و براى خودش مرد برنا و نيرومند و كاملى شد،از بيم آن كه خدا به او روزى ندهد،به جان مردم مى افتد و در امانت هاى آنها خيانت مى كند،و كالاهايشان را مى دزدد،و آنها را براى اموالشان سر مى برد؛چون مى ترسد خداوند،او را واگذارد [و روزى اش را نرساند].

ص: 199

310.كنز الفوائد: رُوِيَ أنَّ اللّه تَعالى أوحى إلى عيسى عليه السلام:لِيَحذَرِ الَّذي يَستَبِطئُني فِي الرِّزقِ أن أغضَبَ فَأَفتَحَ عَلَيهِ باباً مِنَ الدُّنيا! (1)

311.عيسى بن مريم عليه السلام: كَيفَ يَكُونُ مِن أَهلِ العِلمِ مَنِ اتَّهَمَ اللّهَ فِيما قَضى لَهُ؛فَلَيسَ يَرضى شَيئاً أَصابَهُ؟! (2)

6/5 سوءُ الظَّنِّ بِالنّاسِ

312.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:يا عَبِيدَ الدُّنيا! إِنَّ أَحَدَكُم يُبغِضُ صاحِبَهُ عَلَى الظَّنِّ،وَلا يُبغِضُ نَفسَهُ عَلَى اليَقِينِ. (3)

313.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: رَأى عِيسَى بنُ مَريمَ عليه السلام رَجُلاً يَسرِقُ،فَقالَ لَهُ:أَ سَرَقتَ؟قَالَ:كَلّا وَاللّهِ الَّذِي لَاإِلهَ إِلّا هُوَ.فَقَالَ عِيسى عليه السلام:آمَنتُ بِاللّهِ،وَكَذَّبتُ عَينِي. (4)

7/5 النِّفاقُ

314.عيسى بن مريم عليه السلام: يا بَنِي إِسرائِيلَ،كَلامُكُم شِفاءٌ يُبرِىءُ الدّاءُ،وأَعمالُكُم داءٌ3.

ص: 200


1- .كنز الفوائد:ج 2 ص 197،بحار الأنوار:ج 103 ص 21 ح 16.
2- .سنن الدارمي:ج 1 ص 109 ح 374،شعب الإيمان:ج 2 ص 314 ح 1917،حلية الأولياء:ج 6 ص 279 الرقم 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 463 كلّها عن هشام صاحب الدستوائي؛الدرّ المنثور:ج 2 ص 209؛منية المريد:ص 141،بحار الأنوار:ج 2 ص 39 ح 66.
3- .تحف العقول:ص 511 و 502 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 66 نحوه.
4- .صحيح البخاري:ج 3 ص 1271 ح 3260،صحيح مسلم:ج 4 ص 1838 ح 149،سنن ابن ماجة:ج 1 ص 679 ح 2102،سنن النسائي:ج 8 ص 249،مسند ابن حنبل:ج 3 ص 191 ح 8160 كلّها عن أبي هريرة،كنز العمّال:ج 3 ص 135 ح 5853.

310.كنز الفوائد: خداوند متعال به عيسى عليه السلام وحى كرد:آن بنده كه روزى دادنم را آهسته مى يابد،بايد حذر كند از اين كه خشم بگيرم و درى از دنيا به رويش بگشايم.

311.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش [و معرفت] باشد كسى كه خدا را در آنچه براى او مقدّر فرموده است،متهم مى سازد و به آنچه به وى مى رسد،رضايت نمى دهد؟!

6/5 بدگمانى به مردم

312.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:اى بندگان دنيا! هر يك از شما ديگرى را تنها به [استناد يك]گمان،دشمن مى دارد؛ولى با وجود يقين [به بدى خود]،خويشتن را دشمن نمى دارد.

313.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: عيسى بن مريم عليه السلام مردى را ديد كه دزدى مى كند.به او فرمود:

«دزدى مى كنى؟».

مرد گفت:نه به خداى يگانه قسم !

عيسى عليه السلام فرمود:«به خدا ايمان دارم و چشم خود را دروغگو مى شمارم».

7/5 دورويى

314.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بنى اسراييل! گفتار شما به شفاى درد مى مانَد و كردارتان

ص: 201

لا يُبرِئُهُ شِفاءٌ. (1)

315.عنه عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:لا يُغنِي عَنِ الجَسَدِ أَن يَكُونَ ظاهِرُهُ صَحِيحاً وباطِنُهُ فاسِداً، كَذلِكَ لا تُغنِي أَجسادُكم الَّتِي قَد أَعجَبَتكُم وَقَد فَسَدَت قُلُوبُكُم،وما يُغنِي عَنكُم تُنَقُّوا جُلُودَكُم وقُلُوبُكُم دَنِسَةٌ. (2)

316.عنه عليه السلام: يا عُلَماءَ السَّوءِ،تَأمُرونَ النّاسَ يَصُومونَ ويُصَلُّونَ ويَتَصَدَّقُونَ ولا تَفعَلُونَ ما تَأمُرونَ! وتَدرُسُونَ ما لا تَعلَمُونَ،فيا سُوءَ ما تَحكُمونَ! تَتُوبُونَ بِالقَولِ وَالأَمانِيِّ وتَعمَلونَ بِالهَوى! وما يُغنِي عَنكُم أَن تُنَقُّوا جُلُودَكُم وقُلُوبَكُم دَنَسَةً. (3)

317.عنه عليه السلام: ما لَكُم تَأتُونِّي وعَلَيكُم ثِيَابُ الرُّهبانِ وقُلُوبُكُم قُلُوبُ الذِئابِ الضَوارِيّ؟! البَسُوا ثِيابَ المُلُوكِ وأَمِيتُوا قُلُوبَكُم بِالخَشيَةِ. (4)

318.عنه عليه السلام: إِنَّما أَبعَثُكُم كَالكِباشِ (5)

تَلتَقِطُونَ خِرفانَ بَنِي إِسرائِيلَ،فَلا تَكُونُوا كَالذِّئابِ الضَّوارِيّ الَّتِي تَختَطِفُ النّاسَ،وَعَلَيكُم بِالخرفانِ.ما لَكُم تَأتُونَ،عَلَيكُم ثِيابَ الشَّعرِ وقُلوبُكُم قُلوبُ الخَنازِيرِ،اِلبَسُوا ثِيابَ المُلُوكِ ولَيِّنُوا قُلُوبَكُم بِالخَشيَةِ. (6)

319.عنه عليه السلام -لِأَحبارِ بَنِي إِسرائِيلَ-:لا تَكُونُوا لِلنّاسِ كَالذِّئبِ السّارِقِ،وكَالثَّعلَبِر.

ص: 202


1- .الزهد الكبير:ص 168 ح 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 462 كلاهما عن عيسى المرادي،حلية الأولياء:ج 6 ص 279 الرقم 384 عن هشام الدستوائي،البداية والنهاية:ج 2 ص 91 كلّها نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 204 نقلاً عن أحمد عن محمّد بن واسع.
2- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 510 نحوه،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ذيل ح 30؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 64 وفيه«تبقوا»بدل«تنقوا».
3- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 176.
4- .إحياء علوم الدين:ج 3 ص 518؛بحار الأنوار:ج 73 ص 208.
5- .في حديث المسيح:إنّما أبعثكم كالكِباش تلتقطون خرفان بني إسرائيل،أراد بالكِباش الكبار العلماء وبالخرفان الصغار الجهّال (لسان العرب:ج 9 ص 66 ).
6- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 210 نقلاً عن أحمد عن مالك بن دينار.

به درد بى درمان.

315.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:تن را چه سود كه برونش درست باشد و درونش تباه؟! و شما را چه سود كه پيكرهايتان خوشايندتان باشد و دل هايتان تباه؟! و شما را چه سود كه پوست هايتان (ظاهرتان) را پاكيزه كنيد و دل هايتان (باطنتان)آلوده باشد؟!

316.عيسى بن مريم عليه السلام: اى دانشمندان فاسد! به مردم دستور مى دهيد كه روزه بگيرند و نماز بخوانند و صدقه (/زكات) بدهند و خود به آنچه دستور مى دهيد،عمل نمى كنيد و آنچه را مى آموزيد،به كار نمى بنديد.وه كه چه بد داورى مى كنيد! به گفتار و آرزوها توبه مى كنيد و به هواى نفس عمل مى كنيد! شما را چه سود كه پوست هايتان (ظاهرتان) را پاكيزه كنيد و دل هايتان (باطنتان) آلوده باشد؟

317.عيسى بن مريم عليه السلام: شما را چه شده است كه نزد من با جامۀ راهبان مى آييد در حالى كه دل هايتان،همچون دل گرگ هاى درنده است؟! جامۀ شاهان بپوشيد؛ليك دل هايتان را با ترس [از خدا] بميرانيد.

318.عيسى بن مريم عليه السلام: من شما را همچون قوچ مى فرستم تا برّه هاى بنى اسراييل را گرد آوريد (1)

.پس چون گرگ هاى درنده نباشيد كه مردم را مى درند.برّه ها را دريابيد.

شما را چه مى شود كه با جامه هاى مويين [نزد من] مى آييد در حالى كه دل هايتان، دل خوك است.جامۀ شاهان بپوشيد؛ليك دل هايتان را با ترس [ازخدا] نرم سازيد.

319.عيسى بن مريم عليه السلام -خطاب به عالمان بنى اسراييل-:با مردم چونان گرگِ دزدد.

ص: 203


1- .در لسان العرب آمده:«مراد از قوچ،علماى بزرگ است،و از بره،كودكان و نادانان».يعنى شما را به سراغ آنها مى فرستم تا با تعليم و تربيت آنها،از هلاكت نجاتشان دهيد.

الخَدُوعِ،وكَالحِدَأِ (1)

الخاطِفِ. (2)

راجع:ص /242مثل المنافق.

8/5 السَّخَطُ عَلى قَضاءِ اللّهِ

320.عيسى بن مريم عليه السلام: كَيفَ يَكُونُ مِن أَهلِ العِلمِ مَن سَخِطَ رِزقَهُ،واحتَقَرَ مَنزِلَتَهُ،وقَد عَلِمَ أَنَّ ذلِكَ مِن عِلمِ اللّهِ وَقُدرَتِهِ؟! (3)

9/5 الغَضَبُ

321.المصنّف لابن أبي شيبة عن عبد اللّه بن أبي الهذيل: لَمّا رَأى يَحيى عليه السلام عِيسى عليه السلام،قالَ:

أَوصِنِي.قالَ:لا تَغضَب. (4)

322.تاريخ دمشق عن عمّار بن سعد: لَقِيَ يَحيَى بنُ زَكَرِيّا عليه السلام عِيسَى بنَ مَريمَ عليه السلام،فَقالَ يَحيى عليه السلام لِعِيسى عليه السلام:...حَدِّثنِي بِما يُبعِدُ مِن غَضَبِ اللّهِ.قالَ لَهُ عِيسى عليه السلام:لَا تَغضَب.قالَ:يا رُوحَ اللّهِ،ما يُبدِي الغَضَبَ ويُثَنِّيهِ أو يُعِيدُه؟قالَ:التَعَزُّزُ،والفَخرُ، والحَمِيَّةُ،وَالعَظَمَةُ.قالَ:يا رُوحَ اللّهِ،هؤُلاءِ شِدادٌ كُلُّهُنَّ،فَكَيفَ لِي بِهِنَّ؟! قالَ:6.

ص: 204


1- .الحِدَأ:هو هذا الطائر المعروف من الجوارح (النهاية:ج 1 ص 349«حدأ»).
2- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 204 نقلاً عن أحمد عن وهب.
3- .سنن الدارمي:ج 1 ص 109 ح 374،الزهد لابن حنبل:ص 96،شعب الإيمان:ج 2 ص 314 ح 1917،حلية الأولياء:ج 6 ص 279 الرقم 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 463 كلّها عن هشام صاحب الدستوائي؛منية المريد:ص 141،بحار الأنوار:ج 2 ص 39 ح 66.
4- .المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 114 ح 20،حلية الأولياء:ج 4 ص 359 الرقم 286،تفسير الثعالبي:ج 5 ص 164،الزهد لابن حنبل:ص 75 عن أبي الهذيل،البداية والنهاية:ج 2 ص 52 عن خيثمة وكلّها نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 206.

و روباه مكّار و باز شكارى نباشيد.

ر.ك:ص /243مثل منافق.

8/5 ناخرسندى از قضاى خدا

320.عيسى بن مريم عليه السلام: چگونه از اهل دانش باشد كسى كه از روزىِ خود ناخرسند است و جايگاه خويش را خُرد مى شمارد،در حالى كه مى داند اينها با علم و قدرتِ خدا (مقدّر شده) است؟!

9/5 خشم

321.المصنّف ،ابن ابى شَيبه-به نقل از عبد اللّه بن ابى هُذَيل-:چون يحيى عليه السلام عيسى عليه السلام را ديد،گفت:مرا اندرزى ده.عيسى عليه السلام فرمود:«خشم مگير...».

322.تاريخ دمشق -به نقل از عمّار بن سعد-:يحيى بن زكريا عليه السلام به عيسى بن مريم عليه السلام رسيد و به وى گفت:...برايم از آنچه از خشم خدا دور مى گرداند،سخن بگو.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«خشم مگير».

گفت:اى روح خدا ! آنچه باعث شروع خشم و تكرار آن مى شود چيست؟

عيسى فرمود:«خود برتر بينى و خودپسندى و تعصّب و خودبزرگ بينى».

يحيى عليه السلام گفت:اى روح خدا ! اينها همه،سخت اند؛چگونه از پس آنها بر مى آيم؟!

ص: 205

سَكِّنِ الرُّوحَ وَاكظِمِ الغَيظَ. (1)

323.الامام الصادق عليه السلام: قالَ الحَوارِيُّونَ لِعِيسَى بنِ مَريَم عليه السلام:يا مُعَلِّمَ الخَيرِ،أَعلِمنا أَيُّ الأَشياءِ أَشَدُّ؟فَقالَ:أَشَدُّ الأَشياءِ غَضَبُ اللّهِ.قالُوا فَبِمَ يُتَّقى غَضَبُ اللّهِ؟قالَ:بِأن لَا تَغضِبُوا،قالُوا:وما بَدءُ الغَضَبِ؟قالَ:الكِبرُ،والتَّجَبُّرُ،ومَحقَرَةُ النّاسِ. (2)

10/5 الحِلمُ

324.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ الماءَ يُطفِئُ النّارَ،كَذلِكَ الحِلمُ يُطفِئُ الغَضَبَ. (3)

11/5 الحِرصُ

325.عيسى بن مريم عليه السلام -إنَّهُ كانَ يَقُولُ-:مَن كانَ يَظُنُّ أَنَّ حِرصاً يَزِيدُ فِي رِزقِهِ،فَليَزِد فِي طُولِهِ أَو فِي عَرضِهِ...،أَو لِيُغَيِّر لَونَهُ،أَلا فَإِنَّ اللّهَ خَلَقَ الخَلقَ فَمَضَى الخَلقُ لِما خُلِقَ،ثُمَّ قَسَّمَ الرِّزقَ فَمَضَى الرِّزقُ لِما قَسَّمَ،فَلَيسَتِ الدُّنيا بِمُعطِيَةٍ أَحَداً شَيئاً لَيسَ لَهُ،ولا بِمانِعَةٍ أحداً شَيئاً هُوَ لَهُ،فَعَلَيكُم بِعِبادَةِ رَبِّكُم،فَإنَّكُم خُلِقتُم لَها. (4)

راجع:ح 295 و 296.ل.

ص: 206


1- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 451 وج 64 ص 200،الفردوس:ج 1 ص 229 ح 877 كلاهما عن أبي هريرة،الزهد لابن المبارك:ج 2 ص 12 ح 44 عن سعد بن مسعود،إحياء العلوم:ج 3 ص 254 كلّها نحوه وليس فيها ذيله من«قال يا روح اللّه».
2- .الخصال:ص 6 ح 17،قصص الأنبياء للراوندي:ص 272 ح 321 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان،مشكاة الأنوار:ص 383 ح 1267 عن الإمام الرضا عليه السلام،جامع الأحاديث (الغايات):ص 189،روضة الواعظين:ص 415،بحار الأنوار:ج 14 ص 287 ح 9.
3- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
4- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 446،الدرّ المنثور:ج 2 ص 31 كلاهما عن سعيد بن أبي هلال.

عيسى عليه السلام فرمود:«روان را آرام كن و خشم را فرو خور».

323.امام صادق عليه السلام: حواريان به عيسى بن مريم عليه السلام گفتند:اى آموزگار خوبى! به ما بگو كه سخت ترين چيزها چيست؟

فرمود:«سخت ترين چيزها خشم خداست».

گفتند:به چه وسيله مى توان از خشم خدا در امان ماند؟

فرمود:«به اين كه خود،خشم نگيريد».

گفتند:خاستگاه خشم چيست؟

فرمود:«تكبّر و گردن فرازى و كوچك شمردن مردم».

10/5 بردبارى

324.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:همچنان كه آب،آتش را خاموش مى كند،بردبارى،خشم را فرو مى نشانَد.

11/5 آزمندى

325.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته مى فرمود-:آن كه گمان مى كند آزمندى به روزى او مى افزايد [اگر راست مى گويد]،پس بر درازا يا پهناى خود...بيفزايد،يا رنگ [پوست] خويش را تغيير دهد.آگاه باشيد كه خداوند،آفريدگان را آفريد و آنها مسيرى را كه براى آن آفريده شدند،پيمودند،و سپس روزى را تقسيم كرد و روزى،چنان كه او تقسيم كرد، جريان يافت.پس دنيا به هيچ كس چيزى را كه قسمت او نيست،نمى دهد،و از هيچ كس چيزى را كه قسمت اوست،باز نمى دارد.پس بر شما باد عبادت خداوندگارتان؛زيرا كه شما براى اين كار آفريده شده ايد.

ر.ك:ح 295 و296.

ص: 207

12/5 البُخلُ

326.عيسى بن مريم عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:إِنَّ إِبلِيسَ يُرِيدُ أَن يُبخِلَكُم،فَلا تَقَعُوا فِي بُخلِهِ. (1)

راجع:ص /272التحذير من البخل.

13/5 كَشفُ العُيوبِ

327.الإمام الصادق عليه السلام: إِنَّ عِيسَى بنَ مَريمَ عليه السلام قالَ لِإَصحابِهِ:أَرَأَيتُم لَو أَنَّ أَحَدَكُم مَرَّ بِأَخِيهِ فَرأى ثَوبَهُ قَدِ انكَشَفَ عَن بَعضِ عَورَتِهِ أَكانَ كاشِفاً عَنهَا كُلِّها أَم يَرُدُّ عَلَيها ما انكَشَفَ مِنها.

قالُوا:بَل نَرُدُّ عَلَيها.قالَ كَلّا بَل تَكشِفُونَ عَنها،فَعَرَفُوا أَنَّهُ مَثَلٌ ضَرَبَهُ لَهُم،فَقِيلَ:

يا رُوحَ اللّهِ وَكَيفَ ذلِكَ؟قالَ:الرَّجُلُ مِنكُم يَطَّلِعُ عَلَى العَورَةِ مِن أَخِيهِ فَلَا يَستُرُها. (2)

328.تاريخ دمشق عن خالد الربعيّ: نُبِّئتُ أَنَّ عِيسى عليه السلام قالَ لِأَصحابِهِ:أَرَأَيتُم لَو مَرَرتُم عَلى رَجُلٍ وهُوَ نائِمٌ،وَقَد كَشَفَتِ الرِّيحُ عَنهُ ثَوبَهُ؟قالُوا:كُنّا نَرُدُّهُ عَلَيهِ.

قالَ:بَل تَكشِفُونَ ما بَقِيَ.قالُوا:سُبحانَ اللّهِ! نَرُدُّهُ عَلَيهِ.قالَ:بَل تَكشِفُونَ ما بَقِيَ.

قالَ:مَثَلٌ ضَرَبَهُ لِلقَومِ،يَسمَعُونَ عَنِ الرَّجُلِ بِالسَّيِّئَةِ،فَيَزِيدُونَ عَلَيهِ،ويَذكُرُونَ أَكثَرَ مِنهَا. (3)6.

ص: 208


1- .الدرّ المنثور:ج 2 ص 210 نقلاً عن أحمد بن مالك بن دينار.
2- .تحف العقول:ص 305 و 502،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 436،الصمت وآداب اللسان:ص 573 ح 645 نحوه وكلاهما عن خالد الربعي،الدرّ المنثور:ج 2 ص 206.

12/5 بُخل

326.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:ابليس مى خواهد شما را به بخل ورزيدن بكشاند.پس [مراقب باشيد] در دام بخل او نيفتيد.

ر.ك:ص /273هشدار در بارۀ بخل.

13/5 عيبجويى

327.امام صادق عليه السلام: عيسى بن مريم عليه السلام به يارانش فرمود:«بگوييد بدانم اگر يكى از شما بر برادر خود بگذرد و ببيند كه جامه اش از روى قسمتى از عورتش كنار رفته است،آيا آن را بيشتر نمايان مى كند يا مى پوشاند؟».گفتند:آن را مى پوشانيم.

فرمود:«چنين نيست؛بلكه عريانترش مى كنيد !».

يارانش دانستند كه براى آنها مَثَلى زده است.پس گفته شد:اى روح خدا! منظور چيست؟

فرمود:«منظور اين است كه هر يك از شما عيب برادرش را مى بيند و آن را نمى پوشاند».

328.تاريخ دمشق -به نقل از خالد ربعى-:به من خبر داده شد كه عيسى عليه السلام به يارانش فرمود:

«بگوييد بدانم اگر بر مردى بگذريد كه خوابيده و باد،جامۀ او را كنار زده است،چه مى كنيد؟».

گفتند:جامه اش را به حالت اوّل بر مى گردانيم.

فرمود:«نه ! بلكه شما همان باقى مانده اش را هم كنار مى زنيد».

گفتند:سبحان اللّه! مى پوشانيم.

فرمود:«نه ! همان باقى مانده اش را هم كنار مى زنيد».

اين مَثَلى بود كه براى مردم زد؛[يعنى] از كسى عيب و گناهى مى شنوند و خود بر آن مى افزايند و بيش از آنچه بوده است،بازگو مى كنند.

ص: 209

329.عيسى بن مريم عليه السلام: لا تَنظُرُوا فِي عُيوبِ النّاسِ كَالأَربابِ،وَانظُروا فِي عُيوبِهِم كَهَيئَةِ عَبِيدِ النّاسِ. (1)

راجع:ص /294تصفّح عيوب النّفس.

14/5 العُجبُ

330.الإمام الصادق عليه السلام: مَن اعجَبَ بِنَفسِهِ هَلَكَ،ومَن اعجَبَ بِرَأيِهِ هَلَكَ،وَإِنَّ عِيسَى بنَ مَريَم عليه السلام قالَ:داوَيتُ المَرضَى فَشَفَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ،وأَبرَأتُ الأَكمَهَ والأَبرَصَ بِإِذنِ اللّهِ، وعالَجتُ المَوتى فَأَحيَيتُهُم بِإِذنِ اللّهِ،وعالَجتُ الأَحمَقَ فَلَم أَقدِر عَلى إِصلاحِهِ!

فَقِيلَ:يا رُوحَ اللّهِ،وما الأَحمَقُ؟

قالَ:المُعجِبُ بِرَأيِهِ وَنَفسِهِ،الَّذِي يَرَى الفَضلَ كُلَّهُ لَهُ لا عَلَيهِ،ويُوجِبُ الحَقَّ كُلَّهُ لِنَفسِهِ ولا يوجِبُ عَلَيها حَقّاً،فَذاكَ الأَحمَقُ الَّذِي لا حِيلَةَ فِي مُداواتِهِ. (2)

331.عنه عليه السلام: اتَّقُوا اللّهَ ولَا يَحسُد بَعضُكم بَعضاً،إِنَّ عِيسَى بنَ مَريمَ عليه السلام كانَ مِن شَرائِعِهِ السَّيحُ فِي البِلادِ،فَخَرَجَ فِي بَعضِ سَيحِهِ ومَعَهُ رَجُلٌ مِن أَصحابِهِ قَصِيرٌ،وكانَ كَثِيرَ اللُّزومِ لعِيسى عليه السلام،فَلَمّا انتَهى عِيسى إِلَى البَحرِ قالَ:«بِسمِ اللّهِ»بِصِحَّةِ يَقِينٍ مِنهُ،فَمَشى عَلى ظَهرِ الماءِ،فقالَ الرَّجُلُ القَصِيرُ حِينَ نَظَرَ إِلى عِيسى عليه السلام جازَهُ:«بِسمِ اللّهِ»بِصِحَّةِ يَقِينٍ مِنهُ،فَمَشى عَلَى الماءِ وَلَحِقَ بِعِيسى عليه السلام،فَدَخَلَهُ العُجبُ بِنَفسِهِ،فَقالَ:هذَا عِيسى رُوحُ اللّهِ يَمشِي عَلَى الماءِ وأَنَا أَمشِي عَلَى الماءِ،6.

ص: 210


1- .تحف العقول:ص 502،الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 306 ح 17.
2- .الاختصاص:ص 221 عن أبي الربيع الشامي،بحار الأنوار:ج 14 ص 323 ح 36.

329.عيسى بن مريم عليه السلام: به عيب هاى مردم چون خواجگان منگريد؛به عيب هايشان با نگاه غلامان بنگريد.

ر.ك:ص /295در جستجوى عيب هاى خود بودن.

14/5 خودپسندى

330.امام صادق عليه السلام: هر كه خودپسند باشد،نابود مى شود،و هر كه خودرأى باشد،از بين مى رود.عيسى بن مريم عليه السلام فرمود:«من بيماران را مداوا كردم و به اذن خدا شفايشان دادم.كور مادرزاد و پيس را به اذن خدا بهبود بخشيدم.مردگان را معالجه كردم و به اذن خدا زندگى دوباره دادم»،و در صدد معالجۀ احمق برآمدم؛ امّا نتوانستم او را اصلاح كنم!».

گفته شد:اى روح خدا ! احمق كيست؟

فرمود:«خودرأىِ خودپسند؛كسى كه همۀ برترى ها را در خود مى بيند و براى كسى بر خود برترى قائل نيست،و هر حقّى را براى خود مى داند و براى كسى برخود،حقّى قائل نيست.اين همان احمقى است كه براى درمان او چاره اى وجود ندارد».

331.امام صادق عليه السلام: از خدا بترسيد و به يكديگر حسادت نورزيد.يكى از كارهاى عيسى بن مريم عليه السلام گشت و گذار در شهرها بود.روزى با يكى از ياران خويش كه مردى كوتاه قد بود و غالباً عيسى عليه السلام را همراهى مى كرد،براى گشت و گذار بيرون رفت.

چون به دريا رسيد،با يقين درست«بسم اللّه»گفت و بر روى آب حركت كرد.مرد كوتاه قد كه ديد عيسى عليه السلام بر آب گذشت،او نيز با يقين درست«بسم اللّه»گفت و بر روى آب حركت كرد و چون به عيسى عليه السلام رسيد،دچار غرور شد و گفت:عيسى كه روح خداست،بر آب راه مى رود،من هم بر آب راه مى روم.پس برترىِ او بر من چيست؟! در اين هنگام،در آب فرو رفت.از عيسى عليه السلام كمك طلبيد.

ص: 211

فَما فَضلُهُ عَلَيَّ؟! قالَ:فَرُمِسَ (1)

فِي الماءِ،فَاستَغاثَ بِعِيسى عليه السلام فَتَناوَلَهُ مِنَ الماءِ فَأَخرَجَهُ،ثُمَّ قالَ لَهُ:مَا قُلتَ يَا قَصِيرُ؟

قالَ:قُلتُ:هذَا رُوحُ اللّهِ يَمشِي عَلَى الماءِ وَأَنا أَمشِي عَلَى الماءِ،فَدَخَلَنِي مِن ذلِكَ عُجبٌ.

فَقالَ لَهُ عِيسى عليه السلام:لَقَد وَضَعتَ نَفسَكَ فِي غَيرِ المَوضِعِ الَّذِي وَضَعَكَ اللّهُ فِيهِ؛ فَمَقَتَكَ اللّهُ عَلى ما قُلتَ،فَتُب إِلَى اللّهِ عز و جل مِمّا قُلتَ.

قالَ:فَتابَ الرَّجُلُ وعادَ إِلى مَرتَبَتِهِ الَّتِي وَضَعَهُ اللّهُ فِيها.فَاتَّقُوا اللّهَ وَلَا يَحسُدَنَّ بَعضُكُم بَعضاً. (2)

332.كتاب التوّابين لابن قُدامة عن وهيب بن الورد: بَلَغَنا أنَّ عيسى عليه السلام مَرَّ هُوَ ورَجُلٌ مِن بَني إسرائيلَ مِن حَوارِييّهِ بِلِصٍّ في قَلعَةٍ لَهُ،فَلَمّا رَآهُمَا اللِّصُّ ألقَى اللّهُ في قَلبِهِ التَّوبَةَ، قالَ:فَقالَ لِنَفسِهِ:هذا عيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام روحُ اللّهِ وكَلِمَتُهُ،وهذا حَوارِيُّهُ،ومَن أنتَ يا شَقِيُّ؟لِصُّ بَني إسرائيلَ! قَطَعتَ الطَّريقَ،وأخَذتَ الأَموالَ،وَسفَكتَ الدِّماءَ!

ثُمَّ هَبَطَ إليَهِما تائِباً نادِماً عَلى ما كانَ مِنُه.فَلَمّا لَحِقَهُما،قالَ لِنَفسِهِ:تُريدُ أن تَمشِيَ مَعَهُما؟لَستَ لِذلِكَ بِأَهلٍ،امِشِ خَلفَهُما كَما يَمشِي الخَطّاءُ المُذنِبُ مِثلُكَ.

قال:َ فَالتَفَتَ إلَيهِ الحَوارِيُّ فَعَرَفَهُ،فَقالَ في نَفسِهِ:اُنظُر إلى هذَا الخَبيثِ الشَّقِيِّ ومَشيِهِ وَراءَنا!

قال:فَاطَّلَعَ اللّهُ سُبحانَهُ وتَعالى عَلى ما في قُلوبِهِما؛مِن نَدامَتِهِ وتَوبَتِهِ،ومِنِ9.

ص: 212


1- .ارتمس في الماء:إذا انغمس فيه حتى يغيب رأسه وجميع جسده فيه (لسان العرب:ج 6 ص 101«رمس»).
2- .الكافي:ج 2 ص 306 ح 3 عن داود الرقّي،بحار الأنوار:ج 14 ص 254 ح 49.

عيسى عليه السلام دستش را گرفت و او را از آب بيرون آورد،و سپس به او فرمود:

«مگر چه گفتى،اى مرد كوتاه؟!».

گفت:با خودم گفتم:اين روح خدا بر آب مى رود،و من هم مى روم،و از اين بابت دچار غرور شدم.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«تو خود را در غير آن جايگاهى قراردادى كه خداوند قرارت داده بود (پايت را از گليم خود درازتر كردى].خداوند هم براى سخنى كه گفتى،بر تو خشم گرفت.پس،از گفتۀ خود به درگاه خدا توبه كن».

مرد توبه كرد و به مرتبه اى كه خداوند،او را در آن قرار داده بود،بازگشت.بنا بر اين،از خدا بپرهيزيد و به [مقام و مرتبۀ] يكديگر حسادت نورزيد.

332.كتاب التوابين،ابن قُدامه -به نقل از وهيب بن ورد-:به ما خبر رسيده كه عيسى عليه السلام و مردى از حواريانش از بنى اسراييل،در قلعۀ دزدى به وى برخورد كردند.زمانى كه او آن دو را ديد،خداوند به دلش انداخت كه توبه كند.به خودش گفت:اين، عيسى بن مريم عليه السلام روح و كلمۀ خدا و اين هم حوارى اوست.اى بدبخت! تو كيسى؟اى دزد بنى اسراييلى! راه زنى مى كنى.اموال مردم را مى گيرى.خون مى ريزى.

بعد هم پشيمان و تائب از كردۀ خويش به سمت آنها فرود آمد.وقتى به آن دو رسيد،به خودش گفت:تو مى خواهى با اين دو همراه شوى؟تو اهل اين كار نيستى.همان طور كه خطاكارِ گناهكارى مثل تو،راه مى رود،از پى آنان راه برو.

حوارى،سرش را به سمت او چرخاند و وى را شناخت و پيش خودش گفت:

به اين خبيث بدبخت و راه رفتنش پشت سر ما،نگاه كن.خداوند متعال به دل آن دو انداخت كه وى پشيمان است و توبه كرده،و نيز اين كه حوارى،آن شخص را

ص: 213

ازدِراءِ الحَوارَيِّ إيّاهُ وتَفضيلِهِ نَفسَهُ عَلَيهِ.قالَ:فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلى عيسَى بنِ مَريَمَ أن مُرِ الحَوارِيَّ ولِصَّ بَني إسرائيلَ أن يَأتَنِفا العَمَلَ جَميعاً:أمَّا الِّلصُّ فَقَد غَفَرتُ لَهُ ما قَد مَضى لِنَدامَتِهِ وتَوبَتِهِ،وأمَّا الحَوارِيُّ فَقَد حَبِطَ عَمَلُهُ؛لِعُجِبِهِ بِنَفسِهِ وَازدِرائِهِ هذَا التَوّابَ. (1)

15/5 حُبُّ الشُّهرَةِ

333.عيسى بن مريم عليه السلام: يا عَبِيدَ الدُّنيَا! تُحِبُّونَ أَن يُقالَ فِيكُم ما لَيسَ فِيكُم،وأَن يُشارَ إِلَيكُم بِالأَصابِعِ. (2)

16/5 الغَضَبُ عِندَ ذِكرِ العُيوبِ وَالفَرَحُ عِندَ المَدحِ

334.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ أَحَدَكُم لَيَغضِبُ إِذَا ذُكِرَ لَهُ بَعضُ عُيُوبِهِ وهِيَ حَقٌّ،ويَفرَحُ إِذا مُدِحَ بِما لَيسَ فِيهِ. (3)

17/5 الكِذبُ

335.عيسى بن مريم عليه السلام: ومَن كَثُرَ كِذبُهُ ذَهَبَ بَهاؤُهُ. (4)2.

ص: 214


1- .كتاب التوّابين لعبد اللّه بن قدامة:ص 88.
2- .تحف العقول:ص 501.
3- .تحف العقول:ص 511،بحار الأنوار:ج 14 ص 315 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 66 نحوه.
4- .الأمالي للصدوق:ص 636 ح 853 عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،الأمالي للطوسي:ص 512 ح 1119 عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن الإمام عليّ عليه السلام عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،تحف العقول:ص 58 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 318 ح 18؛شعب الإيمان:ج 6 ص 342 ح 8439 عن عبد اللّه بن محمّد بن عمر بن الإمام عليّ عليه السلام عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،تاريخ دمشق:ج 12 ص 4 عن عبد العزيز بن الحصين وكلاهما نحوه،كنز العمّال:ج 16 ص 122 ح 44142.

پيش خودش كوچك كرد و خود را بالاتر از او دانست.خداوند متعال به عيسى بن مريم عليه السلام وحى كرد كه به حوارى و دزد بنى اسراييل فرمان بده كه همۀ كارهايشان را از نو انجام دهند.و گفت:به خاطر پشيمانى و توبۀ دزد،همۀ گذشتۀ او را بخشيدم؛امّا كارهاى [خوب] حوارى،به خاطر خودشيفتگى و برترى دادن خود به اين توبه كار،از بين رفت.

15/5 شهرت طلبى

333.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان دنيا! دوست داريد كه از شما ستايش هاى بيجا شود، و انگشت نما گرديد.

16/5 رنجش از انتقاد و خوش حالى از ستايش

334.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:بعضى از شما هرگاه،برخى از عيب هايش گفته شود كه واقعيت هم دارند،خشمگين مى شود،و هرگاه او را به چيزى بستايند كه در وى نيست،شادمان مى گردد.

17/5 دروغ

335.عيسى بن مريم عليه السلام: كسى كه بسيار دروغ بگويد،آبرويش مى رود.

ص: 215

336.عنه عليه السلام: إِنَّ مَن كَذَبَ مِن غَير عِلمٍ أَعذَرُ مِمَّن كَذَبَ عَلى عِلمٍ،وإِن كانَ لا عُذرَ فِي شَيءٍ مِنَ الكِذبِ. (1)

18/5 المِدحَةَ بِالكِذبِ

337.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ المِدحَةَ بِالكِذبِ وَالتَّزكِيَةَ فِي الدِّينِ،لَمِن رَأسِ الشُّرُورِ المَعلُومَةِ. (2)

19/5 النَّظَرُ إِلَى المَحذوراتِ

338.عيسى بن مريم عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:إِيّاكُم والنَّظَرَ إِلَى المَحذُوراتِ؛فَإِنَّها بَذرُ الشَّهوَةِ، ونَباتُ القَسوَةِ. (3)

339.عنه عليه السلام: إِيّاكُم والنَّظرَةَ؛فَإِنَّها تَزرَعُ فِي قَلبِ صَاحِبِها الشَّهوَةَ،وكَفى بِهَا لِصاحِبِها فِتنَةً. (4)

340.عنه عليه السلام: النَّظَرُ يَزرَعُ فِي القَلبِ الشَهوَةَ،وكَفى بِهَا لِصاحِبِهِ فِتنَةً. (5)2.

ص: 216


1- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 308ح 17.
2- .تحف العقول:ص 508،بحار الأنوار:ج 14 ص 311 ح 17.
3- .مصباح الشريعة:ص 244،بحار الأنوار:ج 104 ص 42 ح 52.
4- .الأمالي للمفيد:ص 208 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،تحف العقول:ص 305 عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام وص 502،المحاسن:ج 1 ص 196 ح 340 وليس فيه«صاحبها الشهوة»،بحار الأنوار:ج 14 ص 306 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 462 عن عيسى المرادي.
5- .المصنّف لعبد الرزاق:ج 4 ص 193 ح 7453 عن مالك بن مغول وغيره،البداية والنهاية:ج 2 ص 89 عن يحيى بن سعيد وليس فيه ذيله،تاريخ دمشق:ج 47 ص 429 وفيه«خطيئة»بدل«صاحبه فتنة»،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.

336.عيسى بن مريم عليه السلام: آن كه ندانسته دروغ بگويد،معذورتر از كسى است كه دانسته دروغ بگويد،هر چند در هيچ دروغى،عذرى پذيرفته نيست.

18/5 ستايش دروغين

337.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى به شما مى گويم:ستايش دروغين و خودستايىِ دينى، سرآمد بدى هاى شناخته شده اند.

19/5 چشم چرانى

338.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:از نگاه كردن به چيزهاى ناروا بپرهيزيد؛زيرا كه آنها تخم شهوت اند و رويِشگاه سنگ دلى.

339.عيسى بن مريم عليه السلام: از نگاه [به نامحرم] بپرهيزيد؛زيرا كه آن در دل صاحبش [تخم] شهوت مى كارد و [خود به تنهايى]كافى است كه صاحبش را دچار گناه كند.

340.عيسى بن مريم عليه السلام: نگاه،تخم شهوت در دل مى كارد،و همين نگاه كردن،كافى است كه صاحبش را به گناه افكند.

ص: 217

341.عنه عليه السلام: سَمِعتُم ما قِيلَ لِلأَوَّلِينَ:لَاتَزنُوا،وأَنَا أَقُولُ لَكُم (1)

:إِنَّ مَن نَظَرَ إِلَى امرَأَةٍ فَاشتَهاها فَقَد زَنى بِها فِي قَلبِهِ. (2)

راجع:ص /266كفّ البصر.

20/5 الزِّنا

342.عيسى بن مريم عليه السلام -لَمَّا اجتَمَعَ الحَوَارِيُّونَ إِلَيهِ فَقالُوا:يا مُعَلِّمَ الخَيرِ أَرشِدَنا-:إِنَّ مُوسى نَبِيَّ اللّهِ عليه السلام أَمَرَكُم أَلَّا تَزنُوا،وأَنَا آمُرُكُم أَلَّا تُحَدِّثُوا أَنفُسَكُم بِالزِّنا فَضلاً عَن أَن تَزنُوا؛فَإِنَّ مَن حَدَّثَ نَفسَهُ بِالزِّنَا كانَ كَمَن أَوقَدَ فِي بَيتٍ مُزَوَّقٍ،فَأَفسَدَ التَّزاوِيقَ الدُّخانُ وإِن لَم يَحتَرِقِ البَيتَ. (3)

343.عنه عليه السلام: إيّاكَ وَالزِّنا،فَإنَّهُ مِن غَضَبِ الرَّبِّ،وإنَّما يُثيرُهُ النَّظَرُ والشَّهوَةُ واتِّباعُهُما،ولَا تَكُونَنَّ حَدِيدَ النَّظَرِ إِلى ما لَيسَ لَكَ،فَإِنَّهُ لَن يَزنِي فَرجُكَ ما حَفِظتَ عَينَكَ،وإِنِ استَطَعتَ أَلَّا تَنظُرَ إِلى ثَوبِ المَرأَةِ الَّتِي لَاتَحِلُّ لَكَ فَافعَل،و لاتَستَطيعُ ذلِكَ إلّا بِاللّهِ. (4)

344.عنه عليه السلام: أَيُّمَا امرَأَةٍ استَعطَرَت وخَرَجَت لِيُوجَدَ رِيحُها فَهِيَ زانِيَةٌ،وكُلُّ عَينٍ زانِيَةٌ. (5)0.

ص: 218


1- .في المصدر:«سمعتهم ما قال للأوّلين لا قرن وأنا أقول لكم»،والتصويب من بحار الأنوار.
2- .سعد السعود:ص 55،بحار الأنوار:ج 14 ص 317.
3- .الكافي:ج 5 ص 542 ح 7،عوالي اللآلي:ج 3 ص 547 ح 8 كلاهما عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 331 ح 71 وراجع:المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 113 ح 15.
4- .نوادر الاُصول:ج 2 ص 187،تاريخ دمشق:ج 47 ص 452 عن عمّار بن سعد؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 62.
5- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 28؛سنن النسائي:ج 8 ص 153،مسند ابن حنبل:ج 7 ص 167 ح 19731،المستدرك على الصحيحين:ج 2 ص 430 ح 3497،صحيح ابن خزيمة:ج 3 ص 91 ح 1681 كلّها عن أبي موسى الأشعري عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه وليس فيها«وكلّ عين زانية»،كنز العمّال:ج 16 ص 383 ح 45010.

341.عيسى بن مريم عليه السلام: شنيده ايد كه به پيشينيان گفته شده:زنا نكنيد؛ولى من به شما مى گويم:هر كس به زنى بنگرد و به او ميل پيدا كند،در دلش با وى زنا كرده است.

ر.ك:ص /267فرو بستن چشم.

20/5 زنا

342.عيسى بن مريم عليه السلام -آن گاه كه حواريان،گِردش را گرفتند و گفتند:اى آموزگار خوبى ! ما را راه نمايى فرما-:پيامبر خدا موسى عليه السلام به شما فرمان داد كه زنا نكنيد،و من به شما فرمان مى دهم كه فكر زنا هم نكنيد،چه رسد به اين كه زنا كنيد؛زيرا كسى كه به زنا فكر مى كند،همانند كسى است كه در خانه اى نقش و نگار شده،آتش افروزد.دود آتش،اگر خانه را نسوزانَد،تزيينات آن را تباه مى سازد.

343.عيسى بن مريم عليه السلام: از زنا بپرهيزيد كه آن از خشم پروردگار است.و تنها چشم چرانى و هوسرانى و در پى آن دو بودن،باعث آن مى شود.به چيزى (زنى)كه تعلّق به تو ندارد،خيره مشو؛زيرا تا زمانى كه چشم خود را نگه دارى، مرتكب زنا نمى شوى.اگر مى توانى كه [حتّى] به لباس زن نامحرم ننگرى،چنين كن.و تو جز به يارى خدا،چنين نتوانى كرد.

344.عيسى بن مريم عليه السلام: هر زنى كه به خود عطر بزند و از خانه بيرون برود تا بوى عطرش به مشام ديگران برسد،زناكار است،و هر چشمى [كه به او بنگرد]،زناكار است.

ص: 219

21/5 الحِلفُ

345.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ مُوسى عليه السلام كانَ يَأمُرُكُم أَن [لا تَحلِفُوا بِاللّهِ كاذِبِينَ،وَأَنَا أَقُولُ:] (1)

لَاتَحلِفُوا بِاللّهِ صادِقِين ولا كاذِبِينَ،ولكِن قُولُوا:لا،ونَعَم. (2)

22/5 كَنزُ المالِ

346.عيسى بن مريم عليه السلام: بِماذا نَفَعَ امرُؤٌ نَفسَهُ بَاعَها بِجَمِيعِ ما فِي الدُّنيَا ثُمَّ تَرَكَ ما بَاعَها بِهِ مِيرَاثاً لِغَيرِهِ؟أَهلَكَ نَفسَهُ! وَلكِن طُوبى لِامرِئٍ خَلَّصَ نَفسَهُ وَاختَارَها عَلى جَمِيعِ الدُّنيا. (3)

347.البيان والتبيين عن أبي سعيد الزّاهد،عَن عِيسى عليه السلام: فِي المالِ ثَلاثُ خِصالٍ أَو بَعضُها.

قالُوا:وما هِيَ يا رُوحَ اللّهِ؟قالَ:يَكسِبُهُ مِن غَيرِ حِلِّهِ.قالُوا:فَإِن كَسَبَهُ مِن حِلِّهِ؟ قالَ:يَمنَعُهُ مِن حَقِّهِ.قالُوا:فَإِن وَضَعَهُ فِي حَقِّهِ؟قالَ:يَشغَلُهُ إِصلاحُهُ عَن عِبادَةِ رَبِّهِ. (4)

348.حلية الأولياء عن سفيان الثوريّ: قالَ عِيسى عليه السلام:...اَلمالُ فِيهِ داءٌ كَثِيرٌ.قِيلَ:يا رُوحَ اللّهِ، ما داؤُهُ؟قالَ:لا يُؤَدِّي حَقَّهُ.قالُوا:فَإِن أَدّى حَقَّهُ؟قالَ:لا يَسلَمُ مِنَ الفَخرِ0.

ص: 220


1- .ما بين المعقوفين سقط من الطبعة المعتمدة للمصدر،وأضفناه من بحار الأنوار.
2- .تحف العقول:ص 509،الكافي:ج 5 ص 542 ح 7 وج 7 ص 434 ح 3،عوالي اللآلي:ج 3 ص 546 ح 8 والثلاثة الأخيرة عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق عنه عليهما السلام نحوه وليس فيها«ولكن قولوا:لا ونعم»،بحار الأنوار:ج 14 ص 313 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 6 ص 63 نحوه.
3- .تنبيه الخواطر:ج 2 ص 115،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 59.
4- .البيان والتبيين:ج 3 ص 191؛معدن الجواهر:ص 34،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 162 وج 2 ص 118 كلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 329 ح 60.

21/5 سوگند خوردن

345.عيسى بن مريم عليه السلام: به راستى به شما مى گويم:موسى عليه السلام به شما فرمان مى داد كه به خدا سوگندِ دروغ نخوريد،و من مى گويم:به خدا،نه راست و نه دروغ،سوگند نخوريد؛بلكه نه و آرى بگوييد.

22/5 انباشتن ثروت

346.عيسى بن مريم عليه السلام: كسى كه خود را به همۀ آنچه در دنياست،مى فروشد و سپس آنچه را به بهاى فروختن خود به دست مى آوَرَد،براى ديگران به ارث مى گذارد،چه سودى به خويشتن مى رساند؟! او خود را به هلاكت افكنده است! ليكن خوشا كسى كه جان خود را آزاد ساخت و آن را بر همۀ دنيا برگزيد.

347.البيان و التبيين -به نقل از ابو سعيد زاهد-از عيسى عليه السلام:«در مال و ثروت،سه خاصيت و يا يكى از آنها وجود دارد».

گفتند:آنها چيست،اى روح خدا؟!

فرمود:«[صاحبش آن را]از غير حلال به دست مى آورد».

گفتند:اگر از حلال به دست آورد؟

فرمود:«حقّ آن را نمى پردازد».

گفتند:اگر حقّ آن را پرداخت كند؟

فرمود:«[دست كم اين است كه] پرداختن به آن،او را از عبادت پروردگارش باز مى دارد».

348.حلية الأولياء -به نقل از سفيان ثورى-:عيسى عليه السلام فرمود:«...در مال و دارايى،دردِ بسيارى [نهفته] است».

گفته شد:اى روح خدا ! درد آن چيست؟

فرمود:«[صاحبش] حقّ آن را نمى پردازد».

گفتند:اگر حقّش را پرداخت؟

ص: 221

والخُيَلاءِ.قالُوا:فَإِن سَلِمَ مِنَ الفَخرِ والخُيَلاءِ؟قالَ:يَشغَلُهُ استِصلاحُهُ عَن ذِكرِ اللّهِ. (1)

23/5 كَثرَةُ الأَكلِ

349.عيسى بن مريم عليه السلام: لَاتُكثِرُوا الأَكلَ؛فَإِنَّهُ مَن أَكثَرَ الأَكلَ أَكثَرَ النَّومَ،ومَن أَكثَرَ النَّومَ أَقَلَّ الصَّلاةَ،ومَن أَقَلَّ الصَّلاةَ كُتِبَ مِنَ الغافِلِينَ. (2)

350.عنه عليه السلام :لا تَأكُلُوا حَتّى تَجُوعُوا،وإِذا جُعتُم فَكُلُوا ولا تَشبَعُوا؛فَإِنَّكُم إِذا شَبِعتُم غَلُظَت رِقابُكُم،وسَمِنَت جُنُوبُكُم،ونَسِيتُم رَبَّكُم. (3)

351.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مَرَّ أَخِي عِيسى عليه السلام بِمَدِينَةٍ وفِيها رَجُلٌ وامَرأَةٌ يَتَصايَحانِ.

فَقالَ:مَا شَأنُكُما.

قالَ [الرَّجُلُ]:يا نَبِيَّ اللّه،هذه امرَأَتِي ولَيسَ بِها بَأسٌ،صالِحَةٌ،ولكِنِّي احِبُّ فِراقَها.

قالَ:فَأَخبِرنِي عَلى كُلِّ حالٍ ما شَأنُها؟قالَ:هِيَ خَلِقَةُ (4)

الوَجهِ مِن غَيرِ كِبَرٍ.

قالَ:يا امرَأَةُ،أَ تُحِبِّينَ أَن يَعُودَ ماءُ وَجهِكِ طَرِيًّا؟قالَت:نَعَم.

قالَ لَها:إِذا أَكَلتِ فَإِيّاكَ أَن تَشبَعِي (5)

؛لِأَنَّ الطَّعامَ إِذا تَكاثَرَ عَلَى الصَّدرِ فَزادَ فِي القَدرِ ذَهَبَ ماءُ الوَجهِ.ء.

ص: 222


1- .حلية الأولياء:ج 6 ص 388 الرقم 395،ربيع الأبرار:ج 4 ص 145،شُعب الإيمان:ج 7 ص 323 ح 10458 كلاهما نحوه.
2- .ربيع الأبرار:ج 2 ص 673،شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد:ج 19 ص 188؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 47.
3- .المحاسن:ج 2 ص 233 ح 1712،بحار الأنوار:ج 66 ص 337 ح 30.
4- .خَلُقَ الثّوبُ:إذا بَلي (المصباح المنير:ص 180«خلق»).
5- .في المصدر:«تشبعين»،والتصويب من بحار الأنوار وقصص الأنبياء.

فرمود:«از فخرفروشى و تكبّر در امان نمى مانَد».

گفتند:اگر از فخرفروشى و تكبّر در امان ماند؟

فرمود:«پرداختن به آن،او را از ياد خدا باز مى دارد».

23/5 پرخورى

349.عيسى بن مريم عليه السلام: پرخورى نكنيد؛زيرا كسى كه زياد بخورد،زياد مى خوابد،و هر كه زياد بخوابد،كمتر نماز مى خواند،و هر كه كمتر نماز بخواند،از جملۀ غافلان نوشته مى شود.

350.عيسى بن مريم عليه السلام :تا گرسنه نشده ايد غذا نخوريد؟و چون گرسنه شُديد،بخوريد، امّا سير نخوريد؛زيرا هرگاه سير بخوريد،گردن هايتان كلفت و پهلوهايتان چاق مى شود،و پروردگارتان را فراموش مى كنيد.

351.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: برادرم عيسى عليه السلام از شهرى مى گذشت كه ديد مرد و زنى با هم دعوا مى كنند.فرمود:«شما دو را چه شده است؟».

مرد گفت:اى پيامبر خدا ! اين زن،همسر من است،عيبى ندارد،زن خوبى است؛امّا دوست دارم از او جدا شوم.

عيسى عليه السلام فرمود:«پس به من بگو مشكل او چيست؟».

گفت:او پيرچهره است،بى آن كه سال خورده باشد.

فرمود:«اى زن ! آيا دوست دارى كه طراوت به چهره ات باز گردد؟».

زن گفت:آرى.

عيسى عليه السلام به او فرمود:«زمانى كه غذا مى خورى،از سير شدن بپرهيز؛زيرا

ص: 223

فَفَعَلَت ذلِكَ فَعادَ وَجهُها طَرِيّاً. (1)

24/5 شُربُ الخَمرِ

352.عيسى بن مريم عليه السلام: الخَمرُ مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ. (2)

25/5 الضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ

353.عيسى بن مريم عليه السلام -لِلحَوارِيِّينَ-:اعلَمُوا أَنَّ فِيكُم خِصلَتَينِ مِنَ الجَهلِ:الضِّحكَ مِن غَيرِ عَجَبٍ،والصُّبحَةِ (3)

مِن غَير سَهَرٍ. (4)

26/5 الحُزنُ والسُّرورُ في غير مكانِهِما

354.عيسى بن مريم عليه السلام: يَقُولُ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالى:يَحزُنُ عَبدِيَ المُؤمِنُ أَن أَصرِفَ عَنهُه.

ص: 224


1- .علل الشرائع:ص 497 ح 1 عن عمر بن عليّ عن أبيه الإمام عليّ عليه السلام،قصص الأنبياء للراوندي:ص 273 ح 328 نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 320 ح 26.
2- .الزهد لابن حنبل:ص 117 عن جعفر بن جرفاس،سنن ابن ماجة:ج 2 ص 1119 ح 3371،الأدب المفرد:ص 18 ح 18 كلاهما عن أبي الدرداء عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،المستدرك على الصحيحين:ج 4 ص 162 ح 7231 عن ابن عبّاس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله وكلّها نحوه،كشف الخفاء:ج 1 ص 345،كنز العمّال:ج 5 ص 345 ح 13159.
3- .الصُّبْحَة:النوم أوّل النهار؛لأنّه وقت الذّكر ثمّ وقت طلب الكسب (النهاية:ج 3 ص 7«صبح»).
4- .الزهد لابن المبارك:ص 96 ح 283 عن عمران الكوفي،المصنّف لابن أبي شيبة:ج 8 ص 113 ح 16،تهذيب الكمال:ج 8 ص 281 الرقم 1703 كلاهما عن خلف بن حوشب وليس فيهما«من الجهل»وفيهما«التصبيح»بدل«الصبحة»،البداية والنهاية:ج 2 ص 91،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202؛الأمالي للطوسي:ص 533 ح 1162 عن أبي ذرّ عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله نحوه.

اگر غذا،بيش از اندازه خورده شود،طراوت چهره از بين مى رود».

زن به دستور عيسى عليه السلام عمل كرد و طراوت به چهره اش باز گشت.

24/5 شراب خوارى

352.عيسى بن مريم عليه السلام: شراب،كليد همۀ بدى هاست.

25/5 خندۀ بيجا

353.عيسى بن مريم عليه السلام -به حواريان-:بدانيد كه دو كار در شما از نابخردى است:

خنديدنى كه از سر شگفتى نباشد،و خواب صبحگاهى كه از روى شب زنده دارى نباشد.

26/5 غم و شادى نابه جا

354.عيسى بن مريم عليه السلام: خداى متعال مى فرمايد:بندۀ مؤمنم از اين كه دنيا را از او بگيرم،

ص: 225

الدُّنيا،وذلِكَ أَحَبُّ ما يَكُونُ إِلَيَّ وَأَقرَبُ ما يَكُونُ مِنِّي،ويَفرَحُ أَن اوَسِّعَ عَلَيهِ فِي الدُّنيا،وذلِكَ أَبغَضُ ما يَكُونُ إِلَيَّ وأَبعَدُ ما يَكُونُ مِنِّي. (1)7.

ص: 226


1- .تحف العقول:ص 513،بحار الأنوار:ج 14 ص 317 ح 17.

اندوهگين مى شود،در حالى كه اين،نزد من محبوب تر است و به من نزديك تر،و از اين كه در دنيا به او گشايش دهم،شاد مى شود،در حالى كه اين نزد من منفورتر است و از من دورتر.

ص: 227

الفَصلُ السَّادِسُ:الأَمثالُ وَالحِكَمُ

1/6 مَثَلُ العالِمِ بِلا عَمَلٍ

355.عيسى بن مريم عليه السلام: لَاتَكُونُوا كَالمُنخَلِ يَخرُجُ مِنهُ الدَّقِيقُ الطَّيِّبُ ويُمسِكُ النُّخالَةَ؛ كَذلِكَ أَنتُم تُخرِجُونَ الحِكمَةَ مِن أَفواهِكُم ويَبقَى الغِلُّ (1)

فِي صُدُورِكُم! (2)

356.عنه عليه السلام :إِلى كَم يَسِيلُ الماءُ عَلَى الجَبَلِ لَايَلِينُ؟! إِلى كَم تَدرُسُونَ الحِكمَةَ لَايَلِينُ عَلَيها قُلُوبُكُم؟! (3)

357.عنه عليه السلام :ما أَكثَرَ ثِمارَ الشَّجَرِ وَلَيسَ كُلُّها يَنفَعُ ويُؤكَلُ! وما أَكثَرَ العُلَماء ولَيسَ كُلُّهُم يَنتَفِعُ بما عَلِم! وما أَوسَعَ الأَرضَ ولَيسَ كُلُّها تُسكَنُ! وما أَكثَرَ المُتَكَلِّمِينَ وَلَيسَ كُلُّ كَلَامِهِم يُصَدَّقُ!

فَاحتَفظُوا منَ العُلَماءِ الكَذَبَةِ الَّذينَ عَلَيهِم ثِيابُ الصُّوفِ،مُنَكِّسِي رُؤُوسِهِم إِلَى الأَرضِ يُزَوِّرُونَ بِهِ الخَطايا،يَرمُقُونَ مِن تَحتِ حَواجِبِهِم كَما تَرمُقُ الذّئابُ،وقَولُهُمه.

ص: 228


1- .الغِلّ:الحقد والشحناء (النهاية:ج 3 ص 381).
2- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 510،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 460 عن سفيان بن عيينة وج 68 ص 64،تفسير الفخر الرازي:ج 2 ص 146.
3- .الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان عن الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38؛الزهد الكبير:ص 168 ح 384،تاريخ دمشق:ج 47 ص 462 كلاهما عن عيسى المرادي نحوه.

فصل ششم:مَثَل ها و حكمت ها

1/6 مَثَل عالم بى عمل

355.عيسى بن مريم عليه السلام: مانند غربال نباشيد كه آرد خوب و نرم را بيرون مى دهد و نخاله را نگه مى دارد.همچنين شما از دهان هاى خود حكمت را بيرون مى دهيد و كينه (ناخالصى) در سينه هايتان باقى مى ماند!

356.عيسى بن مريم عليه السلام: تا به كى آب بر كوه روان شود و كوه نرم نگردد؟! تا به كى حكمت مى خوانيد و دل هايتان با آن نرم نمى شود؟!

357.عيسى بن مريم عليه السلام: چه بسيار است ميوه هاى درختان،امّا همۀ آنها مفيد و خوردنى نيستند،و چه بسيارند دانشمندان،ليك همۀ آنها از علم خود بهره اى نمى بَرَند،و چه پهناور است زمين،امّا همه جاى آن قابل سكونت نيست،و چه بسيارند سخن گويان،امّا همۀ سخنان آنان باوركردنى نيست.

پس،خود را از [شرّ] عالمان دروغين نگه داريد؛همانان كه پشمينه مى پوشند و سر به زير راه مى روند تا بدان وسيله،خطاها و گناهان خويش را نيكو جلوه دهند.

چون گرگ ها از زير ابروان خويش [زير چشمى] مى نگرند،و گفتارشان با

ص: 229

يُخالِفُ فِعلَهُم.وهَل يُجتَنى مِنَ العَوسَجِ العِنَبُ،ومِنَ الحَنظَلِ التِّينُ؟! وكَذلِكَ لا يُؤَثِّرُ قَولُ العالِمِ الكاذِبِ إلّازُورَاً،وَلَيسَ كُلُّ مَن يَقُولُ يَصدُقُ. (1)

358.عنه عليه السلام :ماذا يُغنِي عَنِ البَيتِ المُظلِمِ أَن يُوضَعَ السِّراجُ فَوقَ ظَهرِهِ وجَوفُهُ وَحشٌ مُظلِمٍ؟! كَذلِكَ لا يُغنِي عَنكُم أَن يَكُونَ نُورُ العِلمِ بِأَفواهِكُم وأَجوافُكُم مِنهُ وَحشَةٌ مُعَطَّلَةٌ! (2)

2/6 مَثَلُ عُلَماءِ السَّوءِ

359.عيسى بن مريم عليه السلام :مَثَلُ عُلَماءِ السُّوءِ مَثَلُ صَخرَةٍ وَقَعَت عَلى فَمِ النَّهرِ،لا هِيَ تَشرَبُ الماءَ،وَلَا هِيَ تَترُكُ المَاءَ يَخلُصُ إِلَى الزَّرعِ. (3)

راجع:ص /40ذمّ علماء السوء.

3/6 مَثَلُ قَلبِ الحَكيمِ

360.عيسى بن مريم عليه السلام: إِنَّهُ لَيسَ عَلى كُلِّ حالٍ يَصلُحُ العَسَلُ فِي الزِّقاقِ؛وكَذلِكَ القُلُوبُ لَيسَ عَلى كُلِّ حالٍ تُعمَرُ الحِكمَةُ فِيها.إِنَّ الزِّقَّ ما لَم يَنخَرِق أَو يَقحَل (4)

أو يَتفَل (5)

فَسَوفَ يَكُونُ لِلعَسَلِ وِعاءٌ؛وكَذلِكَ القُلُوبُ ما لَم تَخرِقَها الشَّهَوات ويُدَنِّسهَا الطَّمَعُ).

ص: 230


1- .تحف العقول:ص 503،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 461 نحوه.
2- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
3- .تنبيه الخواطر:ج 1 ص 84؛ربيع الأبرار:ج 3 ص 274،إحياء العلوم:ج 1 ص 89 وج 3 ص 572 وفيه«الوادي»بدل«النهر».
4- .قحل الشيء:يَبِسَ (لسان العرب:ج 11 ص 552).
5- .تَفِلَ الشيءُ تَفلاً:تَغيّرت رائحتُه (لسان العرب:ج 11 ص 77).

كردارشان نمى خوانَد.آيا مى شود از خاربُن،انگور چيد؟! (1)

و از بوتۀ حنظل، انجير؟! همچنين،گفتۀ عالِم دروغين،ثمرى جز ناحق ندارد.چنين نيست كه هر كس سخنى بگويد،راست گويد.

358.عيسى بن مريم عليه السلام: خانۀ تاريك را چه سود كه بر بام آن چراغ بيفروزند و درونش تهى و تاريك باشد؟! همچنين شما را چه سود كه نور دانش در دهان هايتان باشد؛ امّا درون هايتان از آن تهى و بى بهره؟!

2/6 مَثَل دانشمندان فاسد

359.عيسى بن مريم عليه السلام: مَثَل عالمان بد،مَثَل تخته سنگى است كه جلوِ جوى آب قرار گرفته است؛نه خود آب مى خورد و نه مى گذارد آب به زراعت برسد.

ر.ك:ص /41نكوهش دانشمندان فاسد.

3/6 مَثَل دل انسان حكيم

360.عيسى بن مريم عليه السلام: هر خيكى،مناسب عسل نيست.دل ها نيز چنين اند؛هر دلى حكمت پرور نيست.خيك تا زمانى كه از هم ندريده يا نخشكيده و يا نپوسيده است مى تواند ظرف عسل باشد.همچنين دل ها،تا زمانى كه شهوت ها آنها را از

ص: 231


1- .سعدى مى گويد: خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم ديبا نتوان كرد از اين پشم كه رشتيم.

ويَقسُهَا النَّعِيمُ فَسَوفَ تَكُونُ أَوعِيَةً لِلحِكمَةِ. (1)

4/6 مَثَلُ الحِكمَةِ فِي القَلبِ

361.عيسى بن مريم عليه السلام: بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ الصَّقالَةَ تَصلُحُ السَّيفَ وتَجلُوهُ،كَذلِكَ الحِكمَةُ لِلقَلبِ تَصقُلُهُ وتَجلُوهُ،وهِيَ فِي قَلبِ الحَكِيمِ مِثلُ الماءِ فِي الأَرضِ المَيتَةِ تُحيِي قَلبَهُ كَما يُحيِي الماءُ الأَرضَ المَيتَةَ،وهِيَ فِي قَلبِ الحَكِيمِ مِثلُ النُّورِ فِي الظُّلمَةِ يَمشِي بِها فِي النّاسِ. (2)

362.عنه عليه السلام: إِنَّ اللّهَ يُحيِي القُلُوبَ المَيتَةَ بِنُورِ الحِكمَةِ،كَما يُحيِي الأَرضَ المَيتة بِوابِلِ (3)

المَطَرِ. (4)

راجع:ص /26تعلّم العلم و الحكمة.

5/6 مَثَلُ مَن يُحَدِّثُ الحِكمَةَ غَيرَ أهلِها

363.عيسى بن مريم عليه السلام -أَنَّهُ كانَ يَقُولُ-:إِنَّ التّارِكَ شفاءَ المَجرُوح مِن جُرحِهِ شَريكٌ لِجارِحهِ لا مَحالَةَ،وذلِكَ أَنَّ الجارِحَ أَرادَ فَسادَ المَجرُوحِ والتّارِكَ لِإِشفائِهِ لَم يَشَأ صَلاحَهُ،فَإِذا لَم يَشَأ صَلاحَهُ فَقَد شاءَ فَسادَهُ اضطِراراً؛فَكَذلِكَ لا تُحَدِّثُوا بِالحِكمَةِ غَيرَ أَهلِها فَتَجهَلُوا،ولا تَمنَعُوها أَهلَها فَتَأثِمُوا،وليَكُن أَحَدُكُم بِمَنزِلَةِ الطَّبِيبِ0.

ص: 232


1- .تحف العقول:ص 504،عدّة الداعي:ص 96،التحصين لابن فهد:ص 6 ح 2،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 148 كلّها نحوه وفيها ذيله من«إنّ الزقّ...»،بحار الأنوار:ج 14 ص 307 ح 17؛إحياء العلوم:ج 3 ص 317.
2- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17.
3- .الوابل:المطر الشديد الضخم القَطْر (لسان العرب:ج 11 ص 720«وبل»).
4- .تحف العقول:ص 393 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 501،بحار الأنوار:ج 1 ص 146 ح 30.

هم ندريده و طمع،آلوده شان نساخته و خوشى و نعمت،سختشان نكرده باشد، مى توانند ظرف حكمت باشند.

4/6 مَثَل حكمت،در دل آدمى

361.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:صيقل دادن،شمشير را نو مى كند و جلايش مى دهد.همچنين است حكمت براى دل؛آن را صيقل و جلا مى دهد.

حكمت در دل شخص حكيم،همانند آب در زمين مرده است؛دل او را زنده مى كند چنان كه آب،زمين مرده را.حكمت در دلِ شخص حكيم،همانند نور است در تاريكى كه به وسيلۀ آن در ميان مردم راه مى رود.

362.عيسى بن مريم عليه السلام: خداوند،دل هاى مرده را با نور حكمت زنده مى كند،همان گونه كه زمين مرده را با سيلاب باران زنده مى كند.

ر.ك:ص /27فرا گرفتن علم و حكمت.

5/6 مَثَل كسى كه حكمت را به نا اهل مى سپارد

363.عيسى بن مريم عليه السلام -پيوسته مى فرمود-:آن كه درمان زخم مجروح را رها كند، بى گمان با مجروح كنندۀ او شريك [جرم] است؛زيرا آن كه جراحتْ وارد آورده است،خواهان تباه كردن مجروح بوده،و آن هم كه مداوايش را رها كرده،بهبود او را نخواسته است،و هرگاه بهبود او را نخواهد،به ناچار تباهىِ وى را خواسته است.همچنين حكمت را به نااهلش نياموزيد كه اين،نادانى است،و از اهل آن هم دريغش مداريد كه اين كار گناه است؛بلكه هر يك از شما بايد به سان

ص: 233

المُداوِي إِن رَأى مَوضِعاً لِدَوائِهِ وإِلّا أَمسَكَ. (1)

364.عنه عليه السلام: إِنَّ لِلحِكمَةِ أَهلاً،فَإِن وَضَعتَها فِي غَيرِ أَهلِها ضَيَّعتَ وإِن مَنَعتَها مِن أهلِها ضَيَّعتَ،كُن كَالطَّبِيبِ يَضَعُ الدَّواءَ حَيثُ يَنبَغِي. (2)

365.عنه عليه السلام :يا مَعشَرَ الحَوَارِيِّينَ،لَاتُلقُوا اللُّولُؤَ لِلخِنزِيرِ،فَإِنَّهُ لَايَصنَعُ بِهِ شَيئاً،ولا تُعطُوا الحِكمَةَ مَن لا يُرِيدُها،فَإِنَّ الحِكمَةَ أَحسَنُ مِنَ اللُّؤلؤ،ومَن لا يُرِيدُها أَشَرُّ مِنَ الخِنزِيرِ. (3)

366.عنه عليه السلام: لا تُعَلِّقُوا الجَواهِرَ فِي أَعناقِ الخَنازِيرِ. (4)

367.عنه عليه السلام: لَاتَطرَحُوا الدُّرَّ تَحتَ أَرجُلِ الخَنازِيرِ. (5)

368.عنه عليه السلام: إِنَّ كُلَّ النَّاسِ يَبصُرُ النُّجُومَ،ولكِن لَايَهتَدِي بِها إِلَّا مَن يَعرِفُ مَجَارِيَها ومَنازِلَها؛وكَذلِكَ تَدرُسُونَ الحِكمَةَ ولكِن لا يَهتَدِي لَها مِنكُم إِلَّا مَن عَمِلَ بِها. (6)7.

ص: 234


1- .الكافي:ج 8 ص 345 ح 545 عن أبان بن تغلب عن الإمام الصادق عليه السلام،وسائل الشيعة:ج 11 ص 401 ح 21156؛وراجع:منية المريد:ص 184.
2- .حلية الأولياء:ج 7 ص 273 الرقم 398،الدرّ المنثور:ج 2 ص 204 نقلاً عن أحمد وكلاهما عن سفيان بن عيينة،إحياء العلوم:ج 1 ص 57 نحوه.
3- .الزهد لابن حنبل:ص 118،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 11 ص 257 ح 20482،البداية والنهاية:ج 2 ص 91،جامع بيان العلم:ج 1 ص 110،عيون الأخبار لابن قتيبة:ج 2 ص 124 كلّها عن عكرمة نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 214.
4- .إحياء العلوم:ج 1 ص 85،تفسير القرطبي:ج 2 ص 185 عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله،تاريخ بغداد:ج 9 ص 350 الرقم 4907 وفيهما«الدرّ»بدل«الجواهر»،تاريخ دمشق:ج 43 ص 141 ح 9124 نحوه وكلاهما عن أنس عن رسول اللّه صلى الله عليه و آله.
5- .ربيع الأبرار:ج 3 ص 219،كنز العمّال:ج 10 ص 247 ح 29319 نقلاً عن ابن النجّار عن أنس وفيه«في أفواه»بدل«تحت أرجل».
6- .تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17.

طبيب درمانگر باشد كه اگر جايى براى دوايش ديد [مداوا مى كند] و گرنه خوددارى مى نمايد.

364.عيسى بن مريم عليه السلام: براى حكمت،اهلى است؛پس اگر آن را به نااهلش بياموزى، تباهش ساخته اى،و اگر از اهلش هم دريغ نمايى،تباهش ساخته اى.مانند طبيب باش كه دارو را آن جا كه بايد به كار مى بَرد.

365.عيسى بن مريم عليه السلام: اى گروه حواريان! مرواريد را به خوك مسپاريد؛زيرا كه خوك با آن كارى نمى كند.حكمت را نيز به كسى كه خواهانش نيست،مدهيد.

حكمت،از مرواريد بهتر است،و آن كه خواهانش نيست،از خوك بدتر است.

366.عيسى بن مريم عليه السلام: جواهر را در گردن خوك مياويزيد.

367.عيسى بن مريم عليه السلام: دُر را در پاى خوكان نريزيد. (1)

368.عيسى بن مريم عليه السلام: همۀ مردم ستارگان را مى بينند؛امّا تنها آن كس با آنها راهيابى مى كند كه مسيرها و جايگاه هاى ستارگان را بشناسد.همچنين همۀ شما حكمت مى آموزيد؛ليك از ميان شما تنها كسى بدان راه مى يابد كه آن را به كار بندد.ا.

ص: 235


1- .اى بسا حكيم ناصر خسرو قباديانى،مضمون اين بيت خود را از همين كلام گرفته باشد: من آنم كه در پاى خوكان نريزم مر اين قيمتى دُرّ لفظ درى را.

369.عنه عليه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّ نَقلَ الحِجارَةِ مِن رُؤُوس الجِبالِ أَفضَلُ مِن أَن تُحَدِّثَ مَن لا يَعقَلُ عَنكَ حَدِيثَكَ،كَمَثَلِ الَّذِي يَنقَعُ الحِجارَةَ لِتَلينَ،وكَمَثَلِ الَّذِي يَصنَعُ الطَّعامَ لِأَهلِ القُبُورِ!

طُوبى لِمَن حَبَسَ الفَضلَ مِن قَولِهِ الَّذِي يَخافُ عَلَيهِ المَقتَ مِن رَبِّهِ،ولا يُحَدِّثُ حَدِيثاً إِلَّا يُفهَمُ،ولا يَغبِطُ امرَءاً فِي قَولِهِ حَتّى يَستَبِينَ لَهُ فِعلُهُ. (1)

6/6 مَثَلُ القَلبِ إذا لَم تُرقَق بِذِكرِ الموَتِ

370.عيسى بن مريم عليه السلام :إِنَّ الدّابَّةَ إِذَا لَم تُرتَكَب ولَم تُمتَهَن وتُستَعمَل لَتَصعَبُ ويَتَغَيَّرُ خُلقُها؛ وكَذلِكَ القُلُوبُ إِذا لَم تُرقَق (2)

بِذِكرِ المَوتِ وتَتعَبها (3)

دُؤُوبُ العِبادَةِ تَقسُو وتَغلُظُ. (4)

7/6 مَثَلُ حاجَةِ القَلبِ إلَى النّقاءِ

371.عيسى بن مريم عليه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّهُ لَايَكُونُ مَطَرٌ بِغَيرِ سَحابٍ؛كَذلِكَ لا يَكُونُ عَمَلٌ فِي مَرضاةِ الرَّبِّ إِلّا بِقَلبٍ نَقِيٍّ. (5)».

ص: 236


1- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 68 وليس فيه ذيله من طوبى».
2- .كذا في المصدر.
3- .في بحار الأنوار:«إذا لم تُرقّق...ويتبعها».
4- .تحف العقول:ص 506،عدّة الداعي:ص 96،التحصين لابن فهد:ص 5 ح 2 كلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.
5- .تحف العقول:ص 512،بحار الأنوار:ج 14 ص 316 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 68 ص 67 وليس فيه«عمل في».

369.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:جا به جا كردن سنگ ها از قلّه هاى كوه،بهتر از آن است كه سخن خود را به كسى بگويى كه سخنت را در نمى يابد.

اين كار،چونان كار كسى است كه سنگ را در آب بخواباند تا نرم شود،و چونان كار كسى است كه براى خفتگانِ در گورها خوراك سازد! خوشا به حال كسى كه زيادىِ گفتارش را كه مى ترسد خداوندگارش را به خشم آوَرَد،نگه مى دارد،و سخنى نمى گويد مگر آن كه فهميده شود،و به گفتار هيچ كس رشك نَمى بَرَد تا اين كه كردار او برايش معلوم گردد.

6/6 مَثَل دلى كه با ياد مرگ،نرم نشود

370.عيسى بن مريم عليه السلام: از ستور،هرگاه سوارى نگيرند و بار نكشند و به كارشان نگيرند،سركش و كج خُلق مى شوند.همچنين است دل ها.هر گاه با ياد مرگ،نرم نشوند و رنج مداومت بر عبادت را نكشند،سخت و درشت مى شوند.

7/6 مَثَل نيازمندى دل به پاكى

371.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:همچنان كه هيچ بارانى بى ابر نمى بارد،كردار خداپسند نيز جز با دل پاك،ميسّر نمى شود.

ص: 237

8/6 مَثَلُ العابِدِ المُعجَبِ

372.عيسى بن مريم عليه السلام :يا مَعشَرَ الحَوارِيِّينَ! كَم مِن سِراجٍ أطفَأَتهُ الرِّيحُ،وكَم مِن عابِدٍ أَفسَدَتُه (1)

العُجبُ! (2)

راجع:ص /210العُجب.

9/6 مَثَلُ أخذِ الحِكمَةِ مِمَّن لا يَنتَفِعُ بِها

373.عيسى بن مريم عليه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:لَو وَجَدتُم سِراجاً يَتَوَقَّدُ بِالقِطرانِ فِى لَيلَةٍ مُظلِمَةٍ لَا ستَضَأتُم بِهِ ولَم يَمنَعكُم مِنهُ رِيحٌ نَتِنَةٌ؛كَذلِكَ يَنبَغِي لَكُم أَن تَأخُذُوا الحِكمَةَ مِمَّن وَجَدتُمُوها مَعَهُ،ولا يَمنَعكُم مِنهُ سُوءُ رَغبَتِهِ فِيها. (3)

10/6 مَثَلُ الدُّنيا

374.الإمام الصادق عليه السلام :تَمَثَّلَتِ الدُّنيا لِعِيسى عليه السلام فِي صُورَةِ امرَأَةٍ زَرقاءَ،فَقالَ لَها:كَم تَزَوَّجتِ؟قالَت:كَثِيراً،قالَ:فَكُلٌّ طَلَّقَكِ؟قالَت:بَل كُلّاً قَتَلتُ (4)

.قالَ:فَوَيحُ أَزواجِكِ البَاقِينَ،كَيفَ لا يَعتَبِرُونَ بِالماضِينَ! (5)0.

ص: 238


1- .في الطبعة المعتمدة للمصدر:«أفسدته»،والتصويب من بحار الأنوار ومستدرك الوسائل:ج 1 ص 139 ح 203.
2- .عدّة الداعي:ص 223،بحار الأنوار:ج 72 ص 322 ح 37.
3- .تحف العقول:ص 392 عن الإمام الكاظم عليه السلام وص 508 وفيه«قطرانه»بدل«نتنه»،بحار الأنوار:ج 1 ص 145 ح 30 وراجع:المحاسن:ج 1 ص 360 ح 772.
4- .فى الطبعة المعتمدة للمصدر:«بلى،كلاًّ طلّقت»والتصويب من بحار الأنوار والمصادر الاُخرى.
5- .الزهد للحسين بن سعيد:ص 116 ح 132 عن طلحة بن زيد،تحف العقول:ص 396 عن الإمام الكاظم عليه السلام،مشكاة الأنوار:ص 469 ح 1573،كنز الفوائد:ج 1 ص 344 عن أبي شهاب عن عيسى عليه السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 73 ص 126 ح 120.

8/6 مَثَل عابد خودپسند

372.عيسى بن مريم عليه السلام: اى گروه حواريان! بسا چراغى كه باد خاموشش كرد،و بسا عابدى كه خودپسندى تباهش نمود.

ر.ك:ص /211خود پسندى.

9/6 مَثَل آموختن حكمت از كسى كه خود از آن بهره نمى برد

373.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:اگر چراغى را بيابيد كه در شبى تار، با روغنْ قطران (1)

مى سوزد،بى گمان از روشنايى اش بهره مى گيريد و بوى بد آن شما را از آن باز نمى دارد.همچنين سزاوار است كه حكمت را در هر كس يافتيد، فرا گيريد،و بى رغبتى او بِدان،شما را از اين كار باز ندارد.

10/6 مَثَل دنيا

374.امام صادق عليه السلام: دنيا در صورت زنى چشم آبى در برابر مسيح عليه السلام نمايان شد.

مسيح عليه السلام به او فرمود:«چندبار ازدواج كرده اى؟».

گفت:بسيار.

فرمود:«همۀ آنها طلاقت دادند؟».

گفت:نه؛بلكه آنها را كشتم.

فرمود:«پس واى بر شوهران باقيماندۀ تو ! چگونه از گذشتگان عبرت نمى گيرند؟!».

ص: 239


1- .قطران مايعى روغنى شكل و چسبنده است كه غالباً از جوشاندن چوب خشك درخت صنوبر وچوب هاى ديگر بدست مى آيد.بوى قطران شبيه بوى سوختگى است (فرهنگ معين:ج 2 ص 2692).

375.التحصين لابن فهد: رُوِيَ أَنَّ عِيسى عليه السلام كُشِفَ لَهُ الدُّنيا فَرَآهَا فِي صُورَةِ عَجُوزَةٍ شَمطاءَ (1)

عَلَيها مِن كُلِّ زِينَةٍ،فَقالَ لَها:كَم تَزَوَّجتِ؟قَالَت:لَااُحصِيهِم،قالَ:فَكُلُّهُم ماتَ عَنكِ،أَو طَلَّقُوكِ؟قالَت:بَل كُلَّهُم قَتَلتُ.

قالَ عِيسى عليه السلام:بُؤساً لِأَزواجِكِ الباقِينَ،كَيفَ لا يَعتَبِرُونَ بِأَزواجِكِ الماضِينَ؛ كَيفَ أَهلَكتِهِم واحِداً واحِداً ولَا يَكُونُونَ مِنكِ عَلى حَذَرٍ؟! (2)

376.رسول اللّه صلى الله عليه و آله: مُثِّلَت لِأَخِي عِيسَى بنِ مَريَمَ الدُّنيا فِي صُورَةِ امرَأَةٍ،فَقالَ لَها:أَ لَكِ زَوجٌ؟فَقالَت:نَعَم،أَزواجٌ كَثِيرَةٌ.فَقالَ:هُم أَحياءٌ؟قَالَت:لا،وَلكِن قَتَلتُهُم.فَعَلِمَ حِينَئِذٍ أَنَّها دُنيا مُثِّلَت لَهُ. (3)

11/6 مَثَلُ عَبيدِ الدُّنيا

377.عيسى بن مريم عليه السلام :وَيلَكُم يا عَبِيدَ الدُّنيا! تَحمِلُونَ السِّراجَ فِي ضَوءِ الشَّمسِ وَضَوؤُهَا كانَ يَكفِيكُم،وتَدعُونَ أَن تَستَضِيئُوا بِها فِي الظُّلَمِ ومِن أَجلِ ذلِكَ سُخِّرَت لَكُم! كَذلِكَ استَضَأتُم بِنُورِ العِلمِ لِأَمرِ الدُّنيا وقَد كُفِيتُمُوهُ،وتَرَكتُم أَن تَستَضِيئُوا بِهِ لِأَمرِ الآخِرَة ومِن أَجلِ ذلِكَ اعطِيتُمُوهُ.

تَقُولُونَ:إِنَّ الآخِرَةَ حَقٌّ،وأَنتُم تُمَهِّدُونَ الدُّنيا! وتَقُولُونَ:إِنَّ المَوتَ حَقٌّ،وأَنتُم تَفِرُّونَ مِنهُ! وتَقُولُونَ:إِنَّ اللّهَ يَسمَعُ ويَرى،ولا تَخَافُونَ إِحصاءَهُ عَلَيكُم! وكَيفَ4.

ص: 240


1- .الشَّمَطُ في الرجل:شيب اللحية،وفي المرأة:شيب الرأس،يقال للمرأة:شمطاء (تاج العروس:ج 10ص 313«شمط»).
2- .التحصين لابن فهد:ص 28 ح 48،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 146،إرشاد القلوب:ص 186 كلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 14 ص 328 ح 56،إحياء العلوم:ج 3 ص 315 نحوه.
3- .الفردوس:ج 4 ص 167 ح 6520 عن أنس،كنز العمّال:ج 3 ص 236 ح 6324.

375.التحصين،ابن فهد: روايت شده است كه [حقيقت] دنيا براى عيسى عليه السلام نمايان شد و آن را به صورت پير زالى ديد آراسته به انواع زينت ها.به او فرمود:«چند بار ازدواج كرده اى؟».

گفت:شمارشان را ندارم.

فرمود:«همۀ آنها مردند يا طلاقت دادند؟»گفت:نه؛همۀ آنها را كشتم.

عيسى عليه السلام فرمود:«بيچاره شوهران باقيماندۀ تو ! چگونه از شوهران گذشته ات عبرت نمى گيرند؟! آنها را يكايك نابود كردى و با اين حال از تو نمى پرهيزند؟!

376.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دنيا براى برادرم عيسى بن مريم به صورت زنى نمايان شد.عيسى به او گفت:«آيا تو شوهردارى؟».

گفت:بله؛شوهرهاى بسيار.

گفت:«آنها زنده اند؟».

گفت:نه،آنها را كشتم.

در اين هنگام،عيسى دانست كه او دنياست كه در نظرش نمايان شده است.

11/6 مَثَل بندگان دنيا

377.عيسى بن مريم عليه السلام: واى بر شما اى بندگان دنيا! در آفتاب،چراغ بر مى داريد،حال آن كه آفتاب،خود،شما را كافى است،و در تاريكى ها چراغ بر نمى افروزيد،در حالى كه براى همين در اختيار شما نهاده شده است! همچنين از نور دانش براى كار دنيا بهره مى گيريد،با آن كه دنيا برايتان ضمانت شده است،و از نور دانش براى كار آخرت بهره نمى گيريد،با آن كه براى همين به شما داده شده است.

مى گوييد:آخرت،راست است؛امّا دنيا را آماده مى كنيد! مى گوييد:مرگ،حق است؛ليك از آن مى گريزيد! مى گوييد:خدا شنوا و بيناست؛ليك از اين كه

ص: 241

يُصدِّقُكُم مَن سَمِعَكُم؟! فَإِنَّ مَن كَذَبَ مِن غَيرِ عِلمٍ أَعذَرُ مِمَّن كَذَبَ عَلى عِلمٍ،وإن كانَ لَاعُذرَ فِي شَيءٍ مِنَ الكِذبِ. (1)

12/6 مَثَلُ المُنافِقِ

378.عيسى بن مريم عليه السلام: عَبِيدَ السُّوءِ! فَلا عَبِيدَ أَتقِياءُ،ولا أَحرارَ كِرَامٌ،إِنَّما مَثَلُكُم كَمَثَلِ الدِّفلى؛ (2)

يُعجِبُ بِزَهرِها مَن يَراها،وَيَقتُلُ مَن طَعِمَها. (3)

379.عنه عليه السلام :يا عَبِيدَ الدُّنيا! مَثَلُكُم كَمَثَلِ القُبُورِ المُشَيَّدَةِ؛يُعجِبُ النّاظِرَ ظَهرُها،ودَاخِلُها عِظامُ المَوتى،مَملُوءَةً خطايا. (4)

راجع:ص /200النفاق.

13/6 مَثَلُ صاحِبِ الدُّنيا

380.عيسى بن مريم عليه السلام: كَما أَنَّ الخائِضَ فِي الماءِ يَجِدُ بَلَلاً لا مَحالَةَ؛كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا يَجِدُ عَلى قَلبِهِ رَيناً (5)

وَقَسوَةً لا مَحالَةَ. (6)

381.عنه عليه السلام: بِحَقٍ أَقُولُ لَكُم:إِنَّهُ كَما يَنظُرُ المَرِيضُ الى طَيِّبِ الطَّعامِ فَلَا يَلتَذُّهُ مَعَ ما يَجِدُهُل.

ص: 242


1- .تحف العقول:ص 506،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
2- .الدِّفلى:شجر مرّ،أخضر حسن المنظر،يكون في الأدوية...وهي من السموم (لسان العرب:ج 11 ص 246«دفل»).
3- .الأمالي للمفيد:ص 209 ح 43 عن ابن سنان الإمام الصادق عليه السلام،بحار الأنوار:ج 14 ص 325 ح 38؛الزهد الكبير:ص 168 ح 384 عن عيسى المرادي نحوه.
4- .تحف العقول:ص 501،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17.
5- .أصل الرين:الطبع والتغطبة.والرين:سواد القلب(لسان العرب:ج 13 ص 193«رين»).
6- .عدّة الداعي:ص 104 عن الإمام الصادق عليه السلام نقلاً عن الإنجيل.

كردارهاى شما را شماره مى كند،نمى ترسيد! چگونه كسى حرف هاى شما را بشنود و باور كند؟! زيرا آن كه ندانسته دروغ بگويد،معذورتر از كسى است كه دانسته دروغ بگويد،هر چند در هيچ دروغى،عذرى پذيرفته نيست.

12/6 مَثَل منافق

378.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان بد! شما نه بندگانى پروادار هستيد،و نه آزادگانى شرافتمند؛بلكه مَثَل شما مَثَل خرزهره است كه گل هايش بيننده را خوش مى آيد، امّا هر كه آن را بخورَد،مى ميرد.

379.عيسى بن مريم عليه السلام: اى بندگان دنيا! مَثَل شما مَثَل گورهاى آراسته است كه بيرونشان بيننده را خوش مى آيد،و اندرونشان استخوان هاى مردگان است،و آكنده از گناهان.

ر.ك:ص /201دو رويى.

13/6 مَثَل دنيادار

380.عيسى بن مريم عليه السلام: آن كه در آب برود،لاجَرَم دامنش تر مى شود.همچنين است دنيادار،كه لاجَرم بر دلش زنگار و سختى مى نشيند.

381.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:همچنان كه بيمار به خوراك لذيذ مى نگرد،امّا از درد شديدى كه دارد،از آن خوراك لذّتى نمى بَرَد،دنيادار نيز با

ص: 243

مِن شِدَّةِ الوَجَعِ؛كَذلِكَ صاحِبُ الدُّنيا لا يَلتَذُّ بِالعبادَةِ وَلَا يَجِدُ حَلاوَتَها مَعَ ما يَجِدُ مِن حُبِّ المالِ. (1)

382.عنه عليه السلام -فِي مَواعِظِهِ-:بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:مَن لا يُنَقِّي مِن زَرعِهِ الحَشِيشَ يَكثُرُ فِيهِ حَتَّى يَغمُرَهُ فَيُفسِدَهُ،وكَذلِكَ مَن لا يَخرُجُ مِن قَلبِهِ حُبُّ الدُّنيا يَغمُرُهُ حَتّى لَايَجِدُ لِحُبِّ الآخِرَةِ طَعماً. (2)

383.عنه عليه السلام :طالِبُ الدُّنيا مِثلُ شارِبِ ماءِ البَحرِ؛كُلَّما ازدادَ شُرباً ازدادَ عَطَشاً حَتّى يَقتُلَهُ. (3)

384.الإمام زين العابدين عليه السلام -لِأَصحابِهِ-:أَما بَلَغَكُم ما قالَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِلحَوارِيِّينَ؟ قالَ لَهُم:...أَيُّكُم يَبنِي عَلى مَوجِ البَحرِ داراً؟تِلكُمُ الدّارُ الدُّنيا،فلا تَتَّخِذُوها قَراراً. (4)

385.عنه عليه السلام -لِأَصحابِهِ-:أَما بَلَغَكُم ما قالَ عِيسَى بنُ مَريَمَ عليه السلام لِلحَوارِيِّينَ؟! قالَ لَهُم:الدُّنيا قَنطَرَةٌ،فَاعبُرُوها ولا تَعمُرُوها (5)

. (6)7.

ص: 244


1- .تحف العقول:ص 507،التحصين لابن فهد:ص 5 ح 2،بحار الأنوار:ج 14 ص 310 ح 17 وراجع:عدّة الداعي:ص 96.
2- .تحف العقول:ص 509،بحار الأنوار:ج 14 ص 312 ح 17.
3- .البداية والنهاية:ج 2 ص 89،تاريخ دمشق:ج 47 ص 431 كلاهما عن أبي عبد اللّه الصوفي،إحياء العلوم:ج 3 ص 318؛تنبيه الخواطر:ج 1 ص 149.
4- .الأمالي للمفيد:ص 43 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 76 عن عيسى عليه السلام،بحار الأنوار:ج 73 ص 107 ح 107؛الزهد لابن حنبل:ص 76 عن مكحول عن عيسى عليه السلام وص 118 عن إبراهيم عن عيسى عليه السلام،البداية والنهاية:ج 2 ص 89،تاريخ دمشق:ج 47 ص 430 عن زرعة بن إبراهيم عن عيسى عليه السلام وكلّها نحوه.
5- .قال في تنبيه الخواطر بعد نقله قول النبي عيسى عليه السلام:هو مثال واضح،فإنّ حياة الدنيا معبر الآخرة،والمهد هو المثل الأوّل على رأس القنطرة،واللحد هو المثل الثاني،وبينهما مسافة محدودة؛فمن الناس من قطع نصف القنطرة،ومنهم من قطع ثلثها،ومنهم من قطع ثلثيها،ومنهم من لم يبق إلّاخطوة واحدة وهو غافل عنها،وكيف ما كان لابدّ من العبور.
6- .الأمالي للمفيد:ص 43 ح 1 عن أبي حمزة الثمالي،الخصال:ص 65 ح 95 عن الزهري،التحصين لابن فهد:ص 30 ح 54،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 147،روضة الواعظين:ص 483؛بحار الأنوار:ج 73 ص 107 ح 107؛إحياء العلوم:ج 3 ص 317.

وجود مال دوستى،از عبادتْ لذّت نمى بَرَد و شيرينىِ آن را نمى چشد.

382.عيسى بن مريم عليه السلام -در اندرزهايش-:به درستى برايتان مى گويم:هر كه كشتزارش را از علف هاى هرز،وجين نكند،آن علف ها زياد مى شوند تا جايى كه تمام زراعت او را فرا مى گيرند و تباهش مى كنند.همچنين كسى كه محبّت دنيا از دلش بيرون نرود،دنيادوستى،دل او را فرا مى گيرد تا جايى كه طعم محبّت آخرت را هيچ احساس نمى كند.

383.عيسى بن مريم عليه السلام: طالب دنيا همانند نوشندۀ آب درياست؛هر چه بيشتر بنوشد، تشنه تر مى شود تا جايى كه او را مى كُشد.

384.امام زين العابدين عليه السلام -به يارانش-:مگر آنچه عيسى بن مريم عليه السلام به حواريان فرمود، به شما نرسيده است؟به آنها فرمود:«...كدام يك از شما بر موج دريا خانه مى سازد؟اين،حكايتِ خانۀ دنياست.پس آن را جاى ماندن نگيريد».

385.امام زين العابدين عليه السلام -به يارانش-:مگر به شما نرسيده است آنچه كه عيسى بن مريم عليه السلام به حواريان فرمود؟! به آنها فرمود:«دنيا،يك پل است؛پس،از آن بگذريد و آبادش مسازيد».

ص: 245

386.شعب الإيمان عن مالك بن دينار: قالُوا لِعِيسَى بنِ مَريَمَ:يا رُوحَ اللّهِ،ألا نَبنِي لَكَ بَيتاً؟ قالَ:بَلى،اِبنُوهُ عَلى ساحِلِ البَحرِ.قالُوا:إِذا يَجِيءُ الماءُ فَيَذهَبُ بِهِ! قالَ:أَينَ تُرِيدُونَ تَبنُونَ لِي؟عَلَى القَنطَرَةِ؟! (1)

14/6 مَثَلُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ

387.عيسى بن مريم عليه السلام :مَثَلُ الدُّنيا والآخِرَةِ كَمَثَلِ رَجُلٍ لَهُ ضَرَّتانِ:إِن أَرضى إِحداهُمَا سَخِطَتِ الاُخرى. (2)

388.عنه عليه السلام :لا يُطِيقُ عَبدٌ أَن يَكُونَ لَهُ رَبّانِ،إِن أَرضى أَحَدَهُما أَسخَطَ الآخَرَ،وإِن أَسخَطَ أَحَدَهُما أَرضَى الآخَرَ؛وكَذلِكَ لَايُطِيقُ عَبدٌ أَن يَكُونَ خادِماً لِلدُّنيا يَعمَلُ عَمَلَ الآخِرَةِ. (3)

15/6 مَثَلُ من يَعصِي اللّهَ

389.عيسى بن مريم عليه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:إِنَّهُ كَما لَايَنقُصُ البَحرُ أَن تَغرِقَ فِيهِ السَّفِينَةُ ولا يَضُرُّهُ ذلِكَ شَيئاً؛كَذلِكَ لَاتَنقُصُونَ اللّهَ بِمَعاصِيكُم شَيئاً ولا تَضُرُّونَهُ،بَل أَنفُسَكُم تَضُرُّونَ،وإِيّاهَا تَنقُصُونَ. (4)7.

ص: 246


1- .شُعب الإيمان:ج 7 ص 399 ح 10745،تاريخ دمشق:ج 47 ص 419،الدرّ المنثور:ج 2 ص 202.
2- .مشكاة الأنوار:ص 467 ح 1559،روضة الواعظين:ص 490،تنبيه الخواطر:ج 1 ص 138،عوالي اللآلي:ج 1 ص 277 ح 106 كلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 73 ص 122 ح 110؛تاريخ دمشق:ج 63 ص 394 عن وهب بن منبّه من دون إسناد إلى أحد من أهل البيت وإليه عليهم السلام وفيه«امرأتان»بدل«ضرّتان».
3- .تاريخ دمشق:ج 47 ص 445 عن أنس،الدرّ المنثور:ج 2 ص 213.
4- .تحف العقول:ص 507،بحار الأنوار:ج 14 ص 309 ح 17.

386.شعب الايمان -به نقل از مالك بن دينار-:به عيسى بن مريم عليه السلام گفتند:اى روح خدا ! آيا برايت خانه اى نسازيم؟! فرمود:«آرى.آن را،در كنار دريا بسازيد».

گفتند:در اين صورت،آب مى آيد و آن را مى بَرَد!

فرمود:«پس كجا مى خواهيد برايم بسازيد؟بر روى پل؟!».

14/6 مَثَل دنيا و آخرت

387.عيسى بن مريم عليه السلام: مَثَل دنيا و آخرت،مَثَل مردى دو زنه است كه اگر يكى را خشنود سازد،ديگرى ناخشنود مى شود.

388.عيسى بن مريم عليه السلام: هيچ برده اى نمى تواند دو سروَر داشته باشد؛[چون] اگر يكى از آن دو را خشنود سازد،ديگرى را ناخشنود مى كند،و اگر يكى را ناخشنود سازد، ديگرى را خشنود مى گرداند.همچنين هيچ بنده اى نمى تواند خدمتكار دنيا باشد و عمل آخرت انجام دهد.

15/6 مَثَل كسى كه نافرمانى خدا مى كند

389.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:همچنان كه غرق شدن كشتى در دريا،چيزى از دريا نمى كاهد و زيانى به آن نمى رسانَد،همچنين شما نيز با گناهانتان چيزى از خدا نمى كاهيد و زيانى به او نمى رسانيد؛ (1)

بلكه به خود زيان مى رسانيد و از [قدر و قيمت] خود مى كاهيد.

ص: 247


1- .گر جمله كاينات كافر گردند بر دامن كبريات ننشيند گرد (بابا افضل كاشانى)

16/6 مَثَلُ مَن لا يَنهى عَنِ المُنكَرِ

390.عيسى بن مريم عليه السلام :بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُم:مَن نَظَرَ إِلَى الحَيَّةِ تَؤُمُّ أَخاهُ لِتَلدَغَهُ ولَم يُحَذِّرهُ حَتّى قَتَلَتهُ،فَلا يَأمَنُ أَن يَكُونَ قَد شَرِكَ فِي دَمِهِ؛وكَذلِكَ مَن نَظَرَ إِلى أَخِيهِ يَعمَلُ الخَطِيئَةَ ولَم يُحَذِّرهُ عاقِبَتَها حَتّى أَحاطَت بِهِ،فَلا يَأمَنُ أَن يَكُونَ قَد شَرِكَ فِي إِثمِهِ.

ومَن قَدَرَ عَلى أَن يُغَيِّرَ الظّالِمَ ثُمَّ لَم يُغَيِّرهُ فَهُوَ كَفاعِلِهِ،وكَيفَ يُهابُ الظّالِمُ وقَد أَمِنَ بَينَ أَظهِرُكُم لا يُنهى،ولا يُغَيَّرُ عَلَيهِ،ولا يُؤخَذُ عَلى يَدَيهِ؟! فَمِن أَينَ يَقصُرُ الظّالِمُونَ أَم كَيفَ لا يَغتَرُّونَ؟!

فَحَسبُ أَن يَقُولَ أَحَدُكُم:لا أَظلِمُ ومَن شاءَ فَليَظلِم،ويَرَى الظُّلمَ فَلَا يُغَيِّرُهُ! فَلَو كانَ الأَمرُ عَلى ما تَقُولُونَ لَم تُعاقَبُوا مَعَ الظّالِمِينَ الَّذِينَ لَم تَعمَلُوا بِأَعمالِهِم حِينَ تَنزِلُ بِهِمُ العَثرَةُ فِي الدُّنيا. (1)

راجع:ص /164الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر.

17/6 مَثَلُ المُتَتَبِّعِ عُيوبَ الآخَرينَ

391.تحف العقول: قالَ [عِيسى] عليه السلام لِأَصحابِهِ:أَرَأَيتُم لَو أَنَّ أَحَداً مَرَّ بِأَخِيهِ فَرَأى ثَوبَهُ قَدِ انكَشَفَ عَن عَورَتِهِ،أَكانَ كاشِفاً عَنها أَم يَرُدُّ عَلى مَا انكَشَفَ مِنها؟قالُوا:بَل يَرُدُّ عَلى ما انكَشَفَ منها.قالَ:كَلّا،بَل تَكشِفُونَ عَنها! فَعَرَفُوا أَنَّهُ مَثَلٌ ضَرَبَهُ لَهُم،فَقالُوا:

يا رُوحَ اللّهِ،وكَيفَ ذاكَ؟

قالَ:ذاكَ الرَّجُلُ مِنكُم يَطَّلِعُ عَلَى العَورَةِ مِن أَخيهِ فَلَا يَستُرُهَا. (2)6.

ص: 248


1- .تحف العقول:ص 504،بحار الأنوار:ج 14 ص 308 ح 17.
2- .تحف العقول:ص 502 و305،بحار الأنوار:ج 14 ص 305 ح 17؛تاريخ دمشق:ج 47 ص 436 عن خالد الربعي،إحياء العلوم:ج 2 ص 258 كلاهما نحوه،الدرّ المنثور:ج 2 ص 206.

16/6 مَثَل كسى كه نهى از منكر نمى كند

390.عيسى بن مريم عليه السلام: به درستى برايتان مى گويم:هر كس مارى را ببيند كه به طرف برادرش مى رود تا او را نيش بزند و به برادر خود هشدار ندهد و مار او را بكشد،نبايد خود را از شريك بودن در خون او مبرّا بداند.همچنين هر كه ببيند برادرش گناه مى كند و او را از فرجام آن برحذر ندارد تا گناه،وى را فرا گيرد،از شريك بودن در گناه وى مبرّا نيست.

و هر كس بتواند جلو ستمگر را بگيرد،و نگيرد،همچون كسى است كه مرتكب ستم شده باشد.چگونه ستمگر بهراسد با آن كه در ميان شما امنيّت دارد و وى را باز نمى دارند و جلوى او را نمى گيرند و دستش را كوتاه نمى كنند؟! [با چنين حالى] چگونه ستمگران، [از ستم خود] كوتاه بيايند و مغرور نشوند؟!

آيا كافى است كه فردى از شما بگويد:من،خود ستم نمى كنم و هر كه بخواهد،گو ستم كند،و ستم را ببيند و جلوى آن را نگيرد؟! اگر چنين بود كه شما مى گوييد،وقتى در دنيا بر ستمگران كيفر و بلا مى رسيد،شما به همراه آنها مجازات نمى شديد،در حالى كه مانند آنها ستم نكرده ايد. ر.ك:ص /165امر به معروف و نهى از منكر.

17/6 مَثَل عيبجوى ديگران

391.تحف العقول: عيسى عليه السلام به يارانش فرمود:«بگوييد بدانم،اگر يكى از شما بر برادر خود بگذرد و ببيند كه جامه اش از روى عورتش كنار رفته است،آيا آن را بيشتر نمايان مى سازد و يا آن را مى پوشاند؟».

يارانش گفتند:آن را مى پوشاند.

فرمود:«نه؛بلكه برهنه ترش مى كند!».

يارانش دانستند كه برايشان مثالى زده است.پس گفتند:اى روح خدا ! منظور چيست؟

فرمود:«منظور اين است كه يكى از شماها عيب برادرش را ببيند و آن را نپوشاند».

ص: 249

18/6 مَثَلُ مَن يُولَدُ مَرَّتَينِ!

392.عيسى بن مريم عليه السلام :لَن يَلِجَ مَلَكوتَ السَّماواتِ مَن لَم يولَد مَرَّتَينِ. (1)8.

ص: 250


1- .تفسير ابن عربي:ج1 ص69،شرح فصوص الحكم للقيصري:ص316،شرح حكمة الإشراق للشيرازي:ص69،إشراق هياكل النور:ص207،رسائل إخوان الصفا:ج2 ص443 نحوه؛القبسات:ص45،الحكمة المتعالية:ج 9 ص 218.

18/6 مَثَل كسى كه دو بار زاده مى شود!

392.عيسى بن مريم عليه السلام: كسى كه دو بار زاده نشود،به ملكوت آسمان ها راه نمى يابد. (1)

ص: 251


1- .به نظر مى رسد كه اين سخن ناظر به بالاترين مراتب قطع تعلّق از دنياست كه در توصيف متقين آمده:«ميتةً شهوته»(نهج البلاغه:خطبۀ 193).علامه سيد مهدى بحر العلوم نيز سروده است:«مُت قبلَ موتٍ فهو الحياة-ما أهون الموت على من مات».كسى كه قبل از مرگ بدن،با رياضت هاى شرعى،هوس را در خود از بين مى برد،مَثَل او،مَثَل كسى است كه تولدى نو،يافته و انسان واقعى شده است. مرحوم استاد محمدتقى جعفرى قدس سره نيز اين سخن منسوب به عيسى عليه السلام را همچون حديث مشهور«موتوا قبل أن تموتوا»ناظر به مرگ اختيارى مى داند كه شايسته است انسان،پيش از آن كه مرگش فرا برسد،خود با چنين مرگى از كالبد تن رها شود.گفتنى است همچنان كه مرحوم استاد جعفرى تصريح كرده است (ر.ك:تفسير و نقد و تحليل مثنوى مولوى:ج13 ص279) جلال الدين مولوى و عبدالرزاق كاشانى و برخى ديگر،اين عبارت را به عنوان حديث نقل كرده اند؛ولى در منابع حديثى يافت نشد.

الفصل السّابع:مَواعِظُ اللّهِ لِعيسَى بنِ مَريَمَ(ع)

393.الكافي عن عليّ بن إبراهيم عن أبيه عن عليّ بن أسباط عنهم عليهم السلام: فِيمَا وَعَظَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ عيسى عليه السلام:

1/7 مَعرِفَةُ التَّوحيدِ

يا عيسى،أنَا رَبُّكَ و رَبُّ آبائِكَ،اسمي واحِدٌ،و أنَا الأَحَدُ المُتَفَرِّدُ بِخَلقِ كُلِّ شَيءٍ، و كُلُّ شَيءٍ مِن صُنعي،و كُلٌّ إِلَيَّ راجِعونَ. راجع:ص /48التوحيد.

2/7 مَعرِفَةُ رَسولِ اللّهِ

يا عيسى،أنتَ المَسيحُ (1)

بِأَمري،و أنتَ تَخلُقُ مِنَ الطّينِ كَهَيئَةِ الطَّيرِ بِإِذني، و أنتَ تُحيِي المَوتى بِكَلامي،فَكُن إلَيَّ راغِباً،و مِنّي راهِباً،و لَن تَجِدَ مِنّي مَلجَأً إِلّا إلَيَّ.).

ص: 252


1- .سمّي مسيحاً لأنّه كان لايمسح بيده ذا عاهة إلّابرئ،وقيل فيه وجوه اخرى (انظر:النهاية:ج 4 ص 326«مسح»).

فصل هفتم:اندرزهاى خداوند متعال به عيسى

اشاره

393.الكافى -به نقل از على بن ابراهيم،از پدرش،از على بن اسباط،از ائمّه عليهم السلام-: (1)

در ميان اندرزهاى خداوند متعال به عيسى عليه السلام اين بود كه:

1/7 شناخت يگانگى خدا

اى عيسى! من خداوندگار تو و خداوندگار پدران توام.نامم يكى است.من يكتايم و هر چيزى را خود،تنها آفريده ام،و هر چيزى ساخت من است،و همه به سوى من باز مى گردند. ر.ك:ص /49يگانگى خدا.

2/7 شناخت فرستادۀ خدا

اى عيسى! تو به فرمان من مسيحى (2)

.تو به اجازۀ من از گِل،پرنده مى آفرينى.تو با سخن من،مردگان را زنده مى كنى.پس فقط به من اميد داشته باش،و فقط از من بترس؛كه تو هرگز از من پناهى جز [پناه بردن] به خودم نمى يابى.

ص: 253


1- .گفتنى است كه كلّ اين فصل،يك روايت (حديث قُدسى) است كه بدون هيچ گونه تغييرى در ترتيب عبارات آن و تنها با افزودن عنوان هايى،تقديم خوانندگان مى گردد.منابع (مصادر) آن نيز در پايان روايت (پايان فصل) آمده است.
2- .او را مسيح ناميدند؛چون هر بيمارى را مسح مى كرد و بر وى دست مى كشيد،شفا مى يافت.وجوه ديگرى هم در اين باره گفته اند.

3/7 ذِكرُ اللّهِ وَالتَّقَرُّبُ إليهِ بِالنَّوافِلِ وَالتَّوَكُّلُ عَلَيهِ

يا عيسى،اُوصيكَ وَصِيَّةَ المُتَحَنِّنِ عَلَيكَ بِالرَّحمَةِ،حَتّى (1)

حَقَّت لَكَ مِنِّي الوَلايَةُ بِتَحَرّيكَ (2)

مِنّي المَسَرَّةَ،فَبورِكتَ كَبيراً،و بورِكتَ صَغيراً حَيثُ ما كُنتَ،أشهَدُ أنَّكَ عَبدي،ابنُ أمَتي.أنزِلني مِن نَفسِكَ كَهَمِّكَ،و اجعَل ذِكري لِمَعادِكَ،و تَقَرَّب إلَيَّ بِالنَّوافِلِ،و تَوَكَّل عَلَيَّ أَكفِكَ،و لا تَوَكَّل على غَيري فَأخذُلَكَ. راجع:ص /72ذكر اللّه.

4/7 الصَّبرُ وَالرِّضا

يَا عِيسى،اصبِر عَلَى البَلاءِ،وَ ارضَ بِالقَضاءِ،و كُن كَمَسَرَّتي فيكَ،فَإِنَّ مَسَرَّتي أَن اطاعَ فَلا اعصى. راجع:ص /128الصّبر و ص /204السّخط على قضاء اللّه.

5/7 ذِكرُ اللّهِ وَمَحَبَّتُهُ

يا عيسى،أحيِ ذِكري بِلِسانِكَ،وَ ليَكُن وُدّي في قَلبِكَ.

6/7 اليَقظَةُ مِنَ الغَفلَةِ

يا عيسى،تَيَقَّظ في ساعاتِ الغَفلَةِ،وَ احكُم لي لَطيفَ الحِكمَةِ.).

ص: 254


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«حين».
2- .التحرّي:القصد والاجتهاد في الطلب،والعزم على تخصيص الشيء بالفعل والقول (النهاية:ج 1ص 376«حرا»).

3/7 ياد خدا،نزديكى به او با نوافل و توكل به او

اى عيسى! تو را دلسوزانه سفارش مى كنم كه مهربان باشى تا با طلب شادى [و خشنودى] من سزاوار دوستى من شوى.تو در بزرگى و در خُردى،در هر جا كه بودى،با بركت بودى.من گواهى مى دهم كه تو بندۀ من و پسر كنيز منى.هماره مرا در خاطر دار،و ياد مرا ذخيرۀ معادت قرار ده،و با انجام نافله ها به من نزديك شو،و به من توكّل كن تا تو را از هر كس ديگر بى نياز كنم،و به غير من تكيه مكن؛كه تو را وا مى نَهم. ر.ك:ص /73ياد خدا.

4/7 شكيبايى و خشنودى

اى عيسى! بر بلا شكيبا باش،و به قضا [ى من] خشنود،و مرا از خودت شادمان ساز.شادمانى من در اين است كه فرمان بردارى شوم و نافرمانى نشوم.

ر.ك:ص /129شكيبايى و ص /205ناخرسندى از قضاى خدا.

5/7 ياد خدا و دوستى او

اى عيسى! نام مرا بر زبانت زنده بدار،و مِهرم را در دلت داشته باش.

6/7 بيدارى از غفلت

اى عيسى! در اوقات غفلت [ديگران،تو] بيدار باش،و در بارۀ من با ظرافت حكمت،داورى كن.

ص: 255

7/7 إماتَةُ القَلبِ بِالخَشيَةِ

يا عيسى،كُن راغِباً راهِباً،و أَمِت قَلبَكَ بِالخَشيَةِ.

راجع:ص /126البكاء من خشية اللّه.

8/7 قِيامُ اللَّيلِ وصِيامُ النَّهارِ

يا عيسى،راعِ اللَّيلَ لِتَحَرّي مَسَرَّتي،وَ اظمَأ نَهارَكَ لِيَومِ حاجَتِكَ عِندي.

راجع:ص /70صلاة اللّيل.

9/7 المُنافَسَةُ فِي الخَيرِ

يا عيسى،نافِس في الخَيرِ جُهدَكَ؛تُعرَف بِالخَيرِ حَيثُما تَوَجَّهتَ.

10/7 النُّصحُ وَالعَدلُ

يا عيسى،اُحكُم في عِبادي بِنُصحي،و قُم فيهِم بِعَدلي،فَقَد أنزَلتُ عَلَيكَ شِفاءً لِما فِي الصُّدورِ مِن مَرَضِ الشَّيطانِ. راجع:ص /130الإنصاف.

11/7 تَركُ مُجالَسَةِ المَفتونِ

يا عيسى،لا تَكُن جَليساً لِكُلِّ مَفتونٍ. (1)

راجع:ص /146مجالسة الصلحاء.).

ص: 256


1- .المفتون من ذهب عَقلُه،والفاتن المضلّ عن الحقّ،و«الفَتن»الإحراق بالنار أو ما يشابه النار مثل الحبّ،والفتنه:الضلالة والإثم والمعصية والكفر والفضيحة (الصحاح:ج6 ص2176«فتن»)،والفتنه:اختبار الرجل بما يظهر به أمره (تاج العروس:ج18 ص425«فتن»).

7/7 ميراندن دل با خَشْيت

اى عيسى! اميدوار و بيمناك باش،و دلت را با خشيت (خداتَرسى) بميران.

ر.ك:ص /127گريستن از ترس خدا.

8/7 شب زنده دارى و روزه دارى

اى عيسى! شب زنده دارى كن تا شادى مرا به دست آورى،و روزهايت را روزه باش براى روز نيازمندى ات به من. ر.ك:ص /71نماز شب.

9/7 پيشى گرفتن در كار خير

اى عيسى!تا مى توانى در كار نيك بكوش تا هر جا كه مى روى،به نيكوكارى شناخته شوى.

10/7 خيرخواهى و دادگرى

اى عيسى! در بارۀ بندگانم با راه نمايى هاى [خالصانۀ] من حكم كن،و در ميان آنان دادگرى مرا برپا دار؛زيرا كه من شفاى همۀ امراض شيطانى را كه در سينه هاست،بر تو نازل كردم. ر.ك:ص /131انصاف.

11/7 همنشينى نكردن با سَرگشتگان

ر.ك:ص /147همنشينى با نيكوكاران.

اى عيسى! با هيچ سَرگشته اى (شيفته اى) (1)

همنشين مشو.

ص: 257


1- .در متن عربى حديث،«مفتون»آمده است كه يعنى:سرگشته،شيفته،شكست خورده در امتحان،راهْ گم كرده،غفلت زده،گرفتار ترديد.

12/7 الخُشوعُ لِلّهِ

يَا عِيسى،حَقّاً أَقُولُ:مَا آمَنَت بِي خَليقَةٌ إلّاخَشَعَت لِي،و لا خَشَعَت لي إلّارَجَت ثَوابي، فَأَشهَدُ أنَّها آمِنَةٌ مِن عِقابي ما لَم تُبَدِّل أو تُغَيِّر سُنَّتي.

13/7 البُكاءُ عَلَى النَّفسِ

يا عيسى ابنَ البِكرِ البَتولِ (1)

،اِبكِ عَلى نَفسِكَ بُكاءَ مَن وَدَّعَ الأَهلَ،و قَلَى الدُّنيا (2)

و تَرَكَها لأَهلِها،و صارَت رَغبَتُهُ فيما عِندَ إلهِهِ (3)

. راجع:ص /126البكاء من خشية اللّه.

14/7 لينُ الكَلامِ،إفشاءُ السَّلامِ،اليَقظَةُ

يا عيسى،كُن مَعَ ذلِكَ تُلينُ الكَلامَ،و تُفشِي السَّلامَ،يَقظانَ إِذا نامَت عُيونُ الأَبرارِ،حَذِراً لِلمَعادِ وَ الزَّلازِلِ الشِّدادِ و أَهوالِ يَومِ القِيامَةِ؛حَيثُ لا يَنفَعُ أهلٌ و لا وَلَدٌ و لا مالٌ.

15/7 الحُزنُ النّافِعُ

يا عيسى،اُكحُل عَينَكَ (4)

بِميلِ الحُزنِ إذا ضَحِكَ البَطّالونَ.

راجع:ص /170التعادل في الحزن والسّرور.».

ص: 258


1- .التبتّل:الانقطاع عن النساء و ترك النكاح،وأمرأة بتول:منقطعة عن الرجال لا شهوة لها فيهم،وبها سمّيت مريم امّ المسيح عليهما السلام،وسمّيت فاطمةُ البتولَ:لانقطاعها عن نساء زمانها فضلاً وديناً وحَسَباً.وقيل:لانقطاعها عن الدنيا إلى اللّه تعالى (النهاية:ج 1 ص 94«بتل»).
2- .قَلَى الدُّنيَا:أي أبغضها،من القِلى،وهو البغض.(انظر:النهاية:ج 4 ص 105«قلا»).
3- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«عند اللّه».
4- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«عينيك».

12/7 فروتنى در برابر خدا

اى عيسى! به راستى مى گويم:هيچ بنده اى به من ايمان نياورد مگر اين كه در برابرم خاشع شد،و در برابرم خاشع نشد مگر اين كه به پاداش من اميدوار شد، پس گواهى مى دهم كه او از كيفر من در امان است تا زمانى كه راه و رسم مرا تبديل نكند يا تغييرش ندهد.

13/7 گريستن بر خود

اى عيسى پسر بانوى باكرۀ تارك دنيا! بر خويشتن گريه كن همچون گريه كردن كسى كه با خانواده اش وداع گفته و از دنيا بيزار است و آن را براى دنياپرستان وانهاده و به آنچه نزد خداست،اميد بسته است. ر.ك:ص /127گريستن از ترس خدا.

14/7 نرم سخن گفتن،به همه سلام كردن،هشيارى

اى عيسى! افزون بر اينها،سخن به نرمى بگوى،و با همگان در آشتى باش.آن گاه كه چشم هاى نيكان خواب اند،تو از واهمۀ معاد و زلزله هاى شديد و وحشت هاى روز رستاخيز بيدار باش؛روزى كه در آن،نه زن و فرزند سودى مى رسانند و نه مال و ثروت.

15/7 اندوه سودمند

اى عيسى! آن گاه كه هرزگان مى خندند،تو با ميلِ اندوه بر ديدۀ خويش سرمه بكش. ر.ك:ص /171متعادل كردن اندوه و شادى.

ص: 259

16/7 الخُشوعُ وَالصَّبرُ

يا عيسى،كُن خاشِعاً صابِراً،فَطوبى لَكَ إن نالَكَ ما وُعِدَ الصّابِرونَ.

17/7 اغتِنامُ الفُرصَةِ

يا عيسى،رُح مِنَ الدُّنيا يَوماً فَيَوماً،و ذُق لِما قَد ذَهَبَ طَعمُهُ،فَحَقّاً أقولُ:ما أنتَ إلّابِساعَتِكَ و يَومِكَ،فَرُح مِنَ الدُّنيا بِبُلغَةٍ (1)

،وَ ليَكفِكَ الخَشِنُ الجَشِبُ (2)

؛فَقَد رَأيتَ إلى ما تَصيرُ،و مَكتوبٌ ما أخَذتَ و كَيفَ أتلَفتَ. راجع:ص /148اغتنام الفرصة.

18/7 رَحمَةُ الضَّعيفِ

يا عيسى،إنَّكَ مَسؤُولٌ،فَارحَمِ الضَّعيفَ كَرَحمَتي إيّاكَ،و لا تَقهَرِ اليَتيمَ.

راجع:ص /130التّراحم.

19/7 البُكاءُ عَلَى النَّفسِ،الحُضورُ في مَواضِعِ الصَّلاةِ

يا عيسى،اِبكِ عَلى نَفسِكَ في الخَلَواتِ،وَ انقُل قَدَمَيكَ إلى مَواضِعِ (3)

الصَّلَواتِ، وأسمِعني لَذاذَةَ نُطقِكَ بِذِكري،فَإِنَّ صَنيعي إلَيكَ حَسَنٌ.ب.

ص: 260


1- .تبلّغ بكذا:اكتفى به والبُلغة من العيش:ما يكتفى به من العيش ولايفضل.(انظر:المصباح المنير:ص 61،القاموس المحيط:ج ص 103«بلغ»).
2- .طعام جشِبٌ ومجشوب:أي غليظ وخشن،ويقال:هو الذي لا ادمَ معه (الصحاح:ج 1 ص 99«جشب»).
3- .في المصدر«مواقيت»فبدّلناه بما في بحار الأنوار والأمالي للصدوق لأنّه الأنسب.

16/7 فروتنى و شكيبايى

اى عيسى! فروتن و شكيبا باش؛پس خوشا به حالت اگر آنچه به شكيبايان وعده داده شده است،به تو برسد !

17/7 غنيمت شمردن فرصت

اى عيسى! دنيا را روز به روز بگذران،و مزۀ آنچه را كه مزه اش رفته است، بچش؛زيرا كه من به راستى مى گويم:تو فرزند ساعت و روز خويشى.پس،از دنيا به قدر نياز برگير،و به نان خشكى بسنده كن؛زيرا كه ديده اى به چه تبديل مى شود،و نوشته مى شود كه چه به دست آوردى و چگونه خرج كردى.

ر.ك:ص /149غنيمت شمردن فرصت.

18/7 مهربانى با ناتوان

اى عيسى! از تو پرسش خواهد شد؛پس به ناتوان رحم كن،چنان كه من به تو رحم مى كنم،و يتيم را ميازار. ر.ك:ص /131مهربانى كردن به يكديگر.

19/7 گريه بر خود،حضور در جايگاه هاى نماز

اى عيسى! در خلوت ها بر خود گريه كن،و گام هايت را به سوى جايگاه هاى نماز بردار،و لذّتِ به زبان آوردن نام مرا به من بشنوان؛كه من با تو نيك رفتارم.

ص: 261

20/7 هَلاكُ الاُمَمِ الخاطِئَةِ

يا عيسى،كَم مِن امَّةٍ قَد أهلَكتُها بِسالِفِ ذُنوبٍ قَد عَصَمتُكَ مِنها.

21/7 الرِّفقُ بِالضَّعيفِ،التَّضَرُّعُ فِي الدُّعاء

يا عيسى،اُرفُق بِالضَّعيفِ،وَ ارفَع طَرفَكَ الكَليلَ إلَى السَّماءِ وَ ادعُني،فَإِنّي مِنكَ قَريبٌ،و لا تَدعُني إلّامُتَضَرِّعاً إلَيَّ و هَمَّكَ هَمّاً واحِداً؛فَإِنَّكَ مَتى تَدعُني كَذلِكَ اجِبكَ. راجع:ص /78الدعاء.

22/7 لَيسَتِ الدُّنيا مَوطِنَ الثَّوابِ وَالعِقابِ

يا عيسى،إنّي لَم أرضَ بِالدُّنيا ثَواباً لِمَن كانَ قَبلَكَ،و لا عِقاباً لِمَنِ انتَقَمتُ مِنهُ.

23/7 إجابَةُ الدُّعاءِ

يا عيسى،إنَّكَ تَفنى،و أنا أبقى،و مِنّي رِزقُكَ،و عِندي ميقاتُ أجَلِكَ،و إلَيَّ إيابُكَ، و عَلَيَّ حِسابُكَ،فَسَلني و لا تَسأَل غَيري؛فَيَحسُنُ مِنكَ الدُّعاءُ،و مِنّي الإِجابَةُ.

24/7 قِلَّةُ الصَّابرينَ

يا عيسى،ما أكثَرَ البَشَرَ،و أقَلَّ عَدَدَ مَن صَبَرَ،الأَشجارُ كَثيرَةٌ،و طَيِّبُها قَليلٌ،فَلا

ص: 262

20/7 هلاكت امتّ هاى نافرمان

اى عيسى! چه بسيار مردمانى كه آنها را به سبب گناهان گذشته شان نابود كردم و تو را از آن گناهان در امان داشتم.

21/7 مدارا با ناتوان،زارى در دعا

اى عيسى! با ناتوان مدارا كن،و ديدۀ كم سويت را به سوى آسمان كن و مرا بخوان؛كه من به تو نزديكم،و مرا مخوان مگر به زارى و توجّه كامل؛زيرا هرگاه مرا چنين بخوانى، پاسخت مى دهم. ر.ك:ص /79دعا.

22/7 دنيا جاى پاداش و كيفر نيست

اى عيسى! من دنيا را نه پاداشى براى آنان كه پيش از تو بودند پسنديدم و نه كيفرى براى كسانى كه از آنان انتقام مى گيرم.

23/7 اجابت دعا

اى عيسى! تو نابود شدنى هستى و من مانايم.روزىِ تو از جانب من است،و موعد مردنت نزد من،و بازگشتت به سوى من،و حسابرسى ات با من.پس،از من بخواه و از غير من مخواه.از تو دعا كردن خوش است و از من اجابت كردن.

24/7 اندك بودن شكيبايان

اى عيسى! چه بسيارند آدميان و چه اندك شمارند شكيبايان.درختان بسيارند؛امّا

ص: 263

يَغُرَّنَّكَ حُسنُ شَجَرَةٍ حَتّى تَذوقَ ثَمَرَها.

25/7 التَّحذيرُ مِن إمهالِ اللّهِ

يا عيسى،لا يَغُرَّنَّكَ المُتَمَرِّدُ عَلَيَّ بِالعِصيانِ؛يَأكُلُ رِزقي،و يَعبُدُ غَيري،ثُمَّ يَدعوني عِندَ الكَربِ فَأُجيبُهُ،ثُمَّ يَرجِعُ إلى ما كانَ عَلَيهِ،فَعَلَيَّ (1)

يَتَمَرَّدُ،أم بِسَخَطي (2)

يَتَعَرَّضُ؟فَبي حَلَفتُ! لَآخُذَنَّهُ أخذَةً لَيسَ لَهُ مِنها مَنجًى،و لا دوني مَلجَأٌ،أينَ يَهرُبُ مِن سَمائي و أرضي؟

راجع:ص /194الذنب.

26/7 إجابَةُ دُعاءِ الظّالِمِ!

يا عيسى،قُل لِظَلَمَةِ بَني إسرائيلَ:لا تَدعوني و السُّحتُ (3)

تَحتَ أحضانِكُم (4)

،والأَصنامُ في بُيوتِكُم،فَإِنّي آلَيتُ (5)

أن أجيبَ مَن دَعاني،و أَن أجعَلَ إجابَتي إيّاهُم لَعناً عَلَيهِم حَتّى يَتَفَرَّقوا.

27/7 انتِظارُ اللّهِ لِرُجوعِ أهلِ الغَفلَةِ

يا عيسى،كَم اطيلُ النَّظَرَ،و احسِنُ الطَّلَبَ وَ القَومُ في غَفلَةٍ لا يَرجِعونَ؟تَخرُجُ).

ص: 264


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«أفعليّ».
2- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«لسخطي».
3- .السحت:الحرام الذي لا يحلّ كسبه،لأنّه يَسحَت البركة،أي يُذهبها (النهاية:ج 2 ص 345«سحت»).
4- .الأحضان:جمع الحِضن،وهو ما دون الإبط إلى الكَشح،أو الصدرُ والعَضُدان وما بينهما،وجانب الشي وناحيته (القاموس المحيط:ج 4 ص 215«حضن»).والمراد أكل الحرام،أو هو كناية عن ضبط الحرام وحفظه وعدم ردّه إلى أهله.
5- .هو من الألِيّة:اليمين،يقال:آلى يولي إيلاء؛أي حلف وأقسم (انظر:النهاية:ج 1،ص 62«ألي»).

درخت خوب،اندك است.پس زيبايى درختى فريبت ندهد تا آن گاه كه ميوه اش را بچشى.

25/7 هشدار در بارۀ مهلت دادن خدا

اى عيسى! آن كه با نافرمانى در برابر من سركشى مى كند،فريبت ندهد.[از اين كه مى بينى] روزى مرا مى خورد،و ديگرى را مى پرستد،و سپس هنگام گرفتارى مرا مى خواند و من اجابتش مى كنم؛امّا باز به وضع پيشين خود بر مى گردد.آيا بر من مى شورد يا كه خود را در معرض خشم من قرار مى دهد؟من به خودم سوگند خورده ام او را چنان بازخواست كنم كه از آن،راه نجاتى نداشته باشد و نه غير از من پناهى.از آسمان و زمينم به كجا بگريزد؟ ر.ك:ص /195گناه.

26/7 پاسخ دعاى ستمگر!

اى عيسى! به ستمكاران بنى اسراييل بگو:تا زمانى كه حرام در دستان شماست و بت در خانه هايتان،مرا نخوانيد؛زيرا من سوگند خورده ام كه هر كس مرا بخواند، اجابتش كنم،و اجابتم از اين ستمكاران را لعنت آنان قرار دهم تا آن گاه كه پراكنده شوند.

27/7 انتظار خدا براى بازگشت افراد غافل!

اى عيسى! چه قدر مهلت دهم و خواهش كنم و اين مردم در غفلت به سر برند و برنگردند؟! سخن از دهن هايشان بيرون مى آيد و دل هايشان آن را فرا نمى گيرد.

ص: 265

الكَلِمَةُ مِن أفواهِهِم لا تَعيها قُلوبُهُم،يَتَعَرَّضونَ لِمَقتي،و يَتَحَبَّبونَ بِقُربي (1)

إلَى المُؤمِنينَ. راجع:ص /92المبادرة إلى التوبة.

28/7 مُطابَقَةُ الباطِنِ لِلظّاهِرِ،اِجتِنابُ المَحارِمِ،كَفُّ البَصَرِ

يا عيسى،لِيَكُن لِسانُكَ في السِّرِّ وَ العَلانِيَةِ واحِداً،و كَذلِكَ فَليَكُن قَلبُكَ و بَصَرُكَ،و اطوِ قَلبَكَ و لِسانَكَ عَنِ المَحارِمِ،و كُفَّ بَصَرَكَ عَمّا لا خَيرَ فيهِ،فَكَم مِن ناظِرٍ نَظرَةً قَد زَرَعَت في قَلبِهِ شَهوَةً،و وَرَدَت بِهِ مَوارِدَ حِياضِ الهَلَكَةِ. راجع:ص /200النفاق.

29/7 الرَّحمَةُ،ذِكرُ المَوتِ،اِجتِنابُ اللَّهوِ وَالغَفلَةِ

يا عيسى،كُن رَحيماً مُتَرَحِّماً،و كُن (2)

كَما تَشاءُ أن يَكونَ العِبادُ لَكَ،و أكثِر ذِكرَ(كَ)المَوت و مُفارَقَةَ الأَهلينَ،و لا تَلهُ؛فَإِنَّ اللَّهوَ يُفسِدُ صاحِبَهُ،و لا تَغفُل؛فَإِنَّ الغافِلَ مِنّي بَعِيدٌ،وَ اذكُرني بِالصّالِحاتِ حَتّى أذكُرَكَ.

30/7 التَّوبَةُ،التَّحذيرُ مِن دَعوَةِ المَظلومِ

يا عيسى،تُب إلَيَّ بَعدَ الذَّنبِ،و ذَكِّر بِيَ الأَوّابينَ،و آمِن بي،و تَقَرَّب بي (3)

إلَى المُؤمِنينَ،و مُرهُم يَدعوني مَعَكَ،و إيّاكَ و دَعوَةَ المَظلومِ؛فَإِنّي آلَيتُ عَلى نَفسي».

ص: 266


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«بي».
2- .وزاد في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«للعباد».
3- .وليس في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«بي».

خود را در معرض خشم من قرار مى دهند،و با نزديكى به من به مؤمنان اظهار دوستى مى كنند. ر.ك:ص /93شتافتن به سوى توبه.

28/7 هماهنگى باطن با ظاهر،پرهيز از حرام،فرو بستن چشم

اى عيسى! زبانت در نهان و آشكار يكى باشد،همچنين دل و ديده ات.دل و زبانت را از حرام ها فرو ببند،و چشم خود را از هر آنچه خيرى در آن نيست، بپوشان؛زيرا چه بسا بيننده اى كه نگاهى كرد و همان يك نگاه،شهوتى در دل او كاشت و دلش را به ورطه هاى هلاكت كشاند. ر.ك:ص /201دورويى.

29/7 مهربانى،ياد مرگ،پرهيز از سرگرمى و غفلت

اى عيسى! مهربان باش و مهربانى را ابراز كن،و [با مردم] چنان باش كه دوست دارى مردم با تو باشند.از مرگ و جدا شدن از خانواده فراوان ياد كن.بيهوده سرگرم مباش كه سرگرمى بيهوده،آدمى را تباه مى كند،و غافل مباش كه غافل از من دور است،و با كارهاى نيك مرا ياد كن تا من نيز به ياد تو باشم.

30/7 توبه،هشدار از نفرين مظلوم

اى عيسى! چون گناه كردى،به درگاه من توبه كن،و توبه كاران را به ياد من بينداز،و به من ايمان داشته باش،و به واسطۀ من به مؤمنان نزديك شو،و به آنها بگو كه همراه تو مرا بخوانند.از نفرين ستمديده بترس؛زيرا كه من به خودم سوگند خورده ام براى پذيرش نفرين او،درِ آسمان را بگشايم،و اجابتش كنم

ص: 267

أن أفتَحَ لَها باباً مِنَ السَّماءِ بِالقَبولِ،و أن اجيبَهُ و لَو بَعدَ حينٍ.

31/7 خَطَرُ صاحِبِ السَّوءِ

يا عيسى،اِعلَم أنَّ صاحِبَ السَّوءِ يُعدي (1)

،و قَرينَ السَّوءِ يُردي،وَ اعلَم (2)

مَن تُقارِنُ، وَ اختَر لِنَفسِكَ إخواناً مِنَ المُؤمِنينَ.

32/7 التَّوبَةُ،اِغتِنامُ الفُرصَةِ

يا عيسى،تُب إلَيَّ؛فَإِنّي لا يَتَعاظَمُني ذَنبٌ أن أغفِرَهُ و أنَا أرحَمُ الرّاحِمينَ.اِعمَل لِنَفسِكَ في مُهلَةٍ مِن أجَلِكَ قَبلَ أن لا يَعمَلَ لَها غَيرُكَ،وَ اعبُدني لِيَومٍ كَأَلفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ،فيهِ أجزي بِالحَسَنَةِ أضعافَها،و إنَّ السَّيِّئَةَ تُوبِقُ (3)

صاحِبَها فَامهَد لِنَفسِكَ في مُهلَةٍ،و نافِس في العَمَلِ الصّالِحِ،فَكَم مِن مَجلِسٍ قَد نَهَضَ أهلُهُ و هُم مُجارونَ مِنَ النّارِ. راجع:ص /148اغتنام الفرصة.

33/7 الزُّهدُ فِي الدُّنيا،الاِعتِبارُ بِالماضينَ

يا عيسى،اِزهَد فِي الفاني المُنقَطِعِ،و طَأ (4)

رُسومَ مَنازِلِ مَن كانَ قَبلَكَ،فَادعُهُم).

ص: 268


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«يغوي».
2- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«فاعلم».
3- .توبق:أي تهلك (النهاية:ج 5 ص 146«وبق»).
4- .طَأ:أمرٌ من الوَطْء؛وهو الدوس بالقدم (انظر:النهاية:ج 5 ص200«وطأ»).

گرچه پس از مدّت ها باشد.

31/7 خطر همنشين بد

اى عيسى! بدان كه يار بد واگيردار است،و همنشين بد،نابود مى كند،و ببين با كه همنشينى مى كنى؟و براى خود برادرانى از مؤمنان برگزين.

32/7 توبه،غنيمت شمردن فرصت

اى عيسى! به درگاه من توبه كن؛كه هيچ گناهى نزد من براى آمرزيدن بزرگ نيست،و من مهربان ترينِ مهربانانم.در مهلت عمرى كه دارى،براى خود كارى كن،پيش از آن كه ديگرى برايت كارى نكند.مرا بپرست براى آن روزى كه به اندازۀ هزار سال از سال هاى شماست،و در آن روز،من كار نيك را چند برابر پاداش مى دهم،و كار بد،صاحبش را نابود مى كند.پس در اين مهلت،براى خويشتن بسترى فراهم آور،و در كار نيك بشتاب؛زيرا بسا مجلسى كه اهلش در حالى از آن برخيزند كه از آتش دوزخ،پناه داده شده باشند.

ر.ك:ص /149غنيمت شمردن فرصت.

33/7 بى رغبتى به دنيا،عبرت آموزى از پيشينيان

اى عيسى! به آنچه از بين رفتنى و به سرآمدنى است بى رغبت باش،و گام در بقاياى خانه هاى آنان كه پيش از تو بوده اند،بِنِه و آنها را با صداى بلند يا آهسته

ص: 269

و ناجِهِم هَل تُحِسُّ مِنهُم مِن أحَدٍ؟و خُذ (1)

مَوعِظَتَكَ مِنهُم،وَ اعلَم أنَّكَ سَتَلحَقُهُم في اللّاحِقينَ. راجع:ص /106الزهد و ص /140الاتعاظ والاعتبار.

34/7 تَحذيرُ العاصينَ

يا عيسى،قُل لِمَن تَمَرَّدَ عَلَيَّ بِالعِصيانِ،و عَمِلَ بِالإِدهانِ (2)

:لِيَتَوَقَّع عُقوبَتي،و يَنتَظِر إهلاكي إيّاهُ،سَيُصطَلَمُ (3)

مَعَ الهالِكينَ.

35/7 الأَخذُ بِأَدبِ الإلهِ،النَّهيُ عَنِ المَعصِيَةِ

طوبى لَكَ يَا بنَ مَريَمَ،ثُمَّ طوبى لَكَ إن أخَذتَ بِأَدَبِ إلهِكَ الَّذي يَتَحَنَّنُ عَلَيكَ تَرَحُّماً،و بَدَأَكَ بِالنِّعَمِ مِنهُ تَكَرُّماً،و كانَ لَكَ في الشَّدائِدِ.لا تَعصِهِ يا عيسى؛فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ لَكَ عِصيانُهُ.قَد عَهِدتُ إلَيكَ كَما عَهِدتُ إلى مَن كانَ قَبلَكَ،و أنَا عَلى ذلِكَ مِنَ الشّاهِدينَ. راجع:ص /194الذنب.

36/7 أفضَلُ الإكرامِ

يا عيسى،ما أكرَمتُ خَليقَةً بِمِثلِ ديني،و لا أنعَمتُ عَلَيها بِمِثلِ رَحمَتي.).

ص: 270


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«فخذ».
2- .المُداهَنَة والإدهان:المصانعة واللين.وقيل:المداهنة إظهار خلاف ما يُضمر (لسان العرب:ج 13 ص 162«دهن»).
3- .الاصطلام:الاستئصال؛افتعال من الصَلم،وهو القطع المستأصل(انظر:الصحاح:ج 5 ص 1967،النهاية:ج 3 ص 49«صلم»).

بخوان.آيا از احدى از آنان جوابى مى شنوى؟از آنان پند بگير،و بدان كه تو نيز به زودى به ايشان مى پيوندى.

ر.ك:ص /107زهد و ص /141پند گرفتن و عبرت آموختن.

34/7 هشدار به گنه كاران

اى عيسى! به آن كه گستاخانه،نافرمانى مرا مى كند،و نفاق مى ورزد،بگو:چشم به راه كيفر من باشد و منتظر كه هلاكتم او را دررسد.زودا كه با هلاك شوندگان ريشه كن شود !

35/7 خوى خدا گرفتن،نهى از نافرمانى خدا

خوشا به حالت اى پسر مريم ! خوشا به حالت اگر خوى خداى خويش را بگيرى؛خدايى كه با تو بسيار مهربان است،و از سر بزرگوارى،نعمت هايش را به تو آغازيد،و در سختى ها به داد تو رسيد.نافرمانى او مكن اى عيسى ! كه نافرمانيش براى تو روا نيست.من به تو سفارش مى كنم،چنان كه به آنان كه پيش از تو بودند،سفارش كردم،و خود بر اين سفارش از جملۀ گواهانم.

ر.ك:ص /195گناه.

36/7 برترين گراميداشت

اى عيسى! هيچ مخلوقى را با چيزى چون دينم گرامى نداشتم،و نعمتى چون رحمتم به او ندادم.

ص: 271

37/7 تَطهيرُ الظّاهِرِ وَالباطِنِ

يا عيسى،اِغسِل بِالماءِ مِنكَ ما ظَهَرَ،و داوِ بِالحَسَناتِ مِنكَ ما بَطَنَ،فَإِنَّكَ إلَيَّ راجِعٌ. راجع:ص /94تطهير القلب و ص /236مثل حاجة القلب إلى النّقاء.

38/7 التَّحذيرُ مِنَ البُخلِ

يا عيسى،أعطَيتُكَ ما أنعَمتُ بِهِ عَلَيكَ فَيضاً مِن غَيرِ تَكديرٍ،و طَلَبتُ مِنكَ قَرضاً لِنَفسِكَ فَبَخِلتَ بِهِ عَلَيها لِتَكونَ مِنَ الهالِكينَ. راجع:ص /208البخل.

39/7 التَّزَيُّنُ بِالدّينِ وحُبُّ المَساكينِ،التَّواضُعُ فِي المَشيِ

يا عيسى،تَزَيَّن بِالدّينِ و حُبِّ المَساكينِ،وَ امشِ عَلَى الأَرضِ هَوناً (1)

،و صَلِّ عَلَى البِقاعِ فَكُلُّها طاهِرٌ.

40/7 الاِجتِهادُ فِي العَمَلِ،تلاوَةُ كِتابِ اللّهِ بِالطَّهارَةِ وَالصَّوتِ الحَزينِ

يا عيسى،شَمِّر (2)

فَكُلُّ ما هُوَ آتٍ قَريبٌ،وَ اقرَأ كِتابي و أنتَ طاهِرٌ،و أسمِعني).

ص: 272


1- .قال الجوهري:الهَون:السكينة والوقار.(الصحاح:ج 6 ص 2218«هون»)،وقال ابن الأثير:الهَون:الرفق واللين والتثبّت (النهاية:ج 5 ص 284«هون»).
2- .التشمير في الأمر:السرعة فيه والجدّ فيه والاجتهاد،ومنه قيل:شمّر في العبادة؛إذا اجتهد وبالغ فيه(انظر:النهاية:ج 2 ص 500،المصباح المنير:ص 322«شمر»).

37/7 پاكسازى ظاهر و باطن

اى عيسى! ظاهر خود را با آب بشوى و باطنت را با كارهاى نيك مداوا كن؛زيرا تو به سوى من باز مى گردى.

ر.ك:ص /95پاك كردن دل و ص /237نيازمندى دل به پاكى.

38/7 هشدار در بارۀ بُخل

اى عيسى! نعمت سرشار و بى منّت به تو دادم،و آن گاه از تو براى خود تو وام خواستم؛امّا تو از آن دريغ نمودى تا كه از هلاك شوندگان باشى.

ر.ك:ص /209بخل.

39/7 آراستگى به دين،دوستى با بينوايان،فروتنى در راه رفتن

اى عيسى! به زيور دين و دوست داشتن درويشان آراسته شو،و در روى زمين، آرام و باوقار گام بردار،و در هر سرزمينى نماز بگزار كه همۀ آنها پاك اند.

40/7 كوشيدن در كار،تلاوت كتاب خدا با پاكى و آواز حزين

اى عيسى! بكوش؛زيرا هر آنچه آمدنى است،نزديك است،و كتاب مرا با

ص: 273

مِنكَ صَوتاً حَزيناً. راجع:ص /154عمل الخير و ص /66الحث على العبادة.

41/7 الإِعراضُ عَنِ الدُّنيا

يا عيسى،لا خَيرَ في لَذاذَةٍ لا تَدومُ،و عَيشٍ مِن صاحِبِهِ يَزولُ.

42/7 التَّرغيبُ فِي الآخِرَةِ

يَا بنَ مَريَمَ،لَو رَأت عَينُكَ ما أعدَدتُ لأَولِيائِيَ الصّالِحينَ ذابَ قَلبُكَ و زَهَقَت نَفسُكَ شَوقاً إلَيهِ،فَلَيسَ كَدارِ الآخِرَةِ دارٌ تَجاوَرَ فيهَا الطَّيِّبونَ،و يَدخُلُ عَلَيهِم فيهَا المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ،و هُم مِمّا يَأتي يَومَ القِيامَةِ مِن أهوالِها آمِنونَ،دارٌ لا يَتَغَيَّرُ فيهَا النَّعيمُ،و لا يَزولُ عَن أهلِها. راجع:ص /56الاهتمام بالآخرة.

43/7 المُنافَسَةُ في دَرَجاتِ الآخِرَةِ

يَا بنَ مَريَمَ،نافِس فيها مَعَ المُتَنافِسينَ؛فَإِنَّها امنِيَّةُ المُتَمَنّينَ،حَسَنَةُ المَنظَرِ،طوبى لَكَ يَا بنَ مَريَمَ إن كُنتَ لَها مِنَ العامِلينَ مَعَ آبائِكَ آدَمَ و إبراهِيمَ في جَنّاتٍ و نَعيمٍ،لا تَبغِ بِها بَدَلاً و لا تَحويلاً،كَذلِكَ أفعَلُ بِالمُتَّقينَ.

44/7 التَّحذيرُ عن نارِ جَهَنَّمَ

يا عيسى،اُهرُب إلَيَّ مَعَ مَن يَهرُبُ مِن نارٍ ذاتِ لَهَبٍ،و نارٍ ذاتِ أغلالٍ و أنكالٍ،

ص: 274

طهارت و به آواز غمين بخوان. ر.ك:ص /155كار نيك و ص /67تشويق به عبادت.

41/7 روى گردانى از دنيا

اى عيسى! در لذّتى كه نپايد،و عيشى كه از صاحبش به سر آيد،خيرى نيست.

42/7 تشويق به آخرت

اى پسر مريم! اگر چشم تو آنچه را براى دوستان نيكم آماده ساخته ام مى ديد،از شوق به آنها دلت آب مى شد و مرغ جانت به پرواز در مى آمد؛زيرا هيچ سرايى چون سراى آخرت نيست كه پاكان در آن به سر مى برند،و فرشتگان مقرّب [الهى] در آن سراى بر ايشان درمى آيند،و از هول و هراس هاى روز قيامت در امان اند؛سرايى كه در آن نعمت ها ديگرگون نمى شود،و از اهلش جدا نمى گردد. ر.ك:ص /57اهميت دادن به آخرت.

43/7 پيشى گرفتن در مراتب اخروى

اى پسر مريم! براى رسيدن به آن سراى،با رقابت كنندگان رقابت كن؛كه آن،آرزوىِ آرزومندان است و تماشاگهى زيباست.خوشا به حالت اى پسر مريم! اگر از عمل كنندگانِ براى آن باشى و با پدرانت آدم و ابراهيم در بهشت ها و ناز و نعمت به سر برى،جايگزين و بدلى براى آن مجوى.اين چنين،من با پرهيزگاران،رفتار مى كنم.

44/7 هشدار در بارۀ آتش دوزخ

اى عيسى! همراه آنان كه از آتش شعله ور و پر از غُل و عذاب مى گريزند،به سوى

ص: 275

لا يَدخُلُها رَوحٌ (1)

،و لا يَخرُجُ مِنها غَمٌّ أبَداً،قِطَعٌ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ،مَن يَنجُ مِنها يَفُز،و لَن يَنجُوَ مَن كانَ مِنَ الهالِكينَ،هِيَ دارُ الجَبّارينَ وَ العُتاةِ الظّالِمينَ،و كُلِّ فَظٍّ (2)

غَليظٍ،و كُلِّ مُختالٍ فَخورٍ.يا عيسى،بِئسَتِ الدّارُ لِمَن رَكَنَ إلَيها،و بِئسَ القَرارُ دارُ الظّالِمينَ،إنّي احَذِّرُكَ نَفسَكَ،فَكُن بي خَبيراً.

راجع:ص /146مكافحة الظلم.

45/7 مُراقَبَةُ اللّهِ

يا عيسى،كُن حَيثُما كُنتَ مُراقِباً لي،وَ اشهَد عَلى أنّي خَلَقتُكَ و أنتَ عَبدي،و أنّي صَوَّرتُكَ،و إلى الأَرضِ أَهبَطتُكَ.

46/7 ذَمُّ ذِي الوَجهَينِ

يا عيسى،لا يَصلُحُ لِسانانِ في فَمٍ واحِدٍ،و لا قَلبانِ في صَدرٍ واحِدٍ،و كَذلِكَ الأَذهانُ. راجع:ص /200النفاق.

47/7 الغَفلَةُ،الذِّكرُ،الخُشوعُ

يا عيسى،لا تَستَيقِظَنَّ عاصِياً،و لا تَستَنبِهَنَّ لاهِياً،وَ افطِم نَفسَكَ عَنِ الشَّهَواتِ الموبِقاتِ (3)

،و كُلُّ شَهوَةٍ تُباعِدُكَ مِنّي فَاهجُرها،وَ اعلَم أنَّكَ مِنّي بِمَكانِ الرَّسولِ).

ص: 276


1- .الرَّوح:الراحة،والسرور،والفرح،والرحمة،ونسيم الريح (تاج العروس:ج 4 ص 58«روح»).
2- .الفظّ:الغليظ الجانب،السيّ الخُلُق،القاسي،الخشن الكلام (القاموس المحيط:ج 2 ص 397«فظظ»).
3- .وَبَقَ يَبِق:إذا هلك،والمُوبِقَات:أي المهلكات (انظر:النهاية:ج 5 ص 156«وبق»).

من بگريز؛آتشى كه كمترين شادى و سرورى در آن راه ندارد و غم و اندوه هرگز از آن جدا نمى شود،و چون پاره هاى شب تار،تاريك است،و هر كه از آن نجات يابد،رستگار است،و آن كه از هلاك شوندگان باشد،هرگز از آن رهايى نمى يابد.سراى جبّاران و سركشان ستمگر است و سراى هر درشتخوىِ سنگ دل، و هر متكبّرِ مغرور.اى عيسى! بد سرايى است آن جا براى كسى كه بدان تكيه كند،و بد جايگاهى است سراى ستمگران.من تو را از خودت بر حذر مى دارم.

پس حواست به من باشد.

ر.ك:ص /147ستم ستيزى.

45/7 در نظر داشتن خدا

اى عيسى! هر جا كه هستى،مرا در نظر دار،و گواهى ده كه من تو را آفريدم و تو بندۀ من هستى،و من تو را صورتگرى كردم و به زمين فرو فرستادم.

46/7 نكوهش افراد دوچهره

اى عيسى! دو زبان در يك دهان نشايد،و دو دل در يك سينه.همچنين است ذهن و انديشه. ر.ك:ص /201دورويى.

47/7 غفلت،ذكر،خاكسارى

اى عيسى! بيدارى خود را به معصيت و غفلت مگذران،و [كودكِ] نفس خويش را از [شير] خواهش هاى نابود كننده بازگير،و هر درخواستى كه تو را از من دور

ص: 277

الأَمينِ،فَكُن مِنّي عَلى حَذَرٍ،وَ اعلَم أنَّ دُنياكَ مُؤَدِّيَتُكَ إلَيَّ،و أنّي آخُذُكَ بِعِلمي،فَكُن ذَليلَ النَّفسِ عِندَ ذِكري،خاشِعَ القَلبِ حينَ تَذكُرُني،يَقظانَ (1)

عِندَ نَومِ الغافِلينَ.

يا عيسى،هذِهِ نَصيحَتِي إيّاكَ،و مَوعِظَتي لَكَ،فَخُذها مِنّي،و إنّي (2)

رَبُّ العالَمينَ. راجع:ص /72ذكر اللّه.

48/7 ثَوابُ الصَّبرِ

يا عيسى،إذا صَبَرَ عَبدي في جَنبي،كانَ ثَوابُ عَمَلِهِ عَلَيَّ،و كُنتُ عِندَهُ حينَ يَدعوني،و كَفى بي مُنتَقِماً مِمَّن عَصاني،أينَ يَهرُبُ مِنّي الظّالِمونَ؟

راجع:ص /128الصّبر.

49/7 إطابَةُ الكَلامِ،التَّعَلُّمُ

يا عيسى،أطِبِ الكَلامَ،و كُن حَيثُما كُنتَ عالِماً مُتَعَلِّماً.

50/7 إفاضَةُ الحسَنَاتِ،شِفاءُ القُلوبِ

يا عيسى،أفِض بِالحَسَناتِ إلَيَّ حَتّى يَكونَ لَكَ ذِكرُها عِندي،و تَمَسَّك بِوَصِيَّتي؛ فَإِنَّ فيها شِفاءً لِلقُلوبِ.».

ص: 278


1- .في الطبعة المعتمدة:«يقظاناً»،والتصويب من طبعة دار الحديث.
2- .في بحار الأنوار:«فإنّي».

مى كند،از آن دورى كن،و بدان كه تو در نزد من جايگاه فرستاده اى امين را دارى.پس،از من به هوش باش،و بدان كه دنيايت تو را به من بر مى گرداند،و من با علم خود،تو را مى گيرم؛پس هنگام ياد كردن از من،خاكسار باش،و زمانى كه مرا ياد مى كنى،شكسته دل،و زمانى كه غافلان خواب اند،تو بيدار.

اى عيسى! اينها نصيحت و اندرز من به توست.آنها را از من بگير؛كه من خداوندگار جهانيانم. ر.ك:ص /73ياد خدا.

48/7 پاداش شكيبايى

اى عيسى! هرگاه بنده ام در راه من شكيبايى ورزد،پاداش كردار او بر عهدۀ من است،و آن گاه كه مرا بخواند،نزد او هستم،و كافى است كه من انتقام گيرنده از كسى باشم كه نافرمانى ام كند؛ستمكاران از چنگ من به كجا توانند گريخت؟

ر.ك:ص /129شكيبايى.

49/7 نيكو سخن گفتن،آموختن

اى عيسى! با لطف و خوشى،سخن بگو،و هر جا كه بودى،دانشمند باش و در حال دانش آموختن.

50/7 پيش فرستادن كارهاى نيك،شفاى دل ها

اى عيسى! كارهاى نيك را به سوى من روان ساز تا در نزد من با آنها از تو ياد شود،و به سفارش من چنگ در زن؛زيرا كه شفاى دل ها در آن است.

ص: 279

51/7 المَكرُ،نِسيانُ اللّهِ

يا عيسى،لا تَأمَن إذا مَكَرتَ مَكري،و لا تَنسَ عِندَ خَلَواتِ الدُّنيا (1)

ذِكري.

52/7 مُحاسَبَةُ النَّفسِ

يا عيسى،حاسِب نَفسَكَ بِالرُّجوعِ إلَيَّ حَتّى تَتَنَجَّزَ (2)

ثَوابَ ما عَمِلَهُ العامِلونَ،اُولئِكَ يُؤتَونَ أجرَهُم و أنَا خَيرُ المُؤتينَ. راجع:ص /62محاسبة يوم القيامة.

53/7 خَلقُ عيسى7

يا عيسى،كُنتَ خَلقاً بِكَلامي،وَلَدَتكَ مَريَمُ بِأَمريَ المُرسِلِ إلَيها روحي جَبرَئيلُ الأَمينُ مِن مَلائِكَتي حَتّى قُمتَ عَلَى الأَرضِ حَيّاً تَمشي،كُلُّ ذلِكَ في سابِقِ عِلمي.

راجع:ص /48التوحيد.

54/7 أحَبُّ الخَلقِ إلَى اللّهِ

يا عيسى،زَكَرِيّا بِمَنزِلَةِ أبيكَ،و كَفيلُ امِّكَ،إذ يَدخُلُ عَلَيهَا المِحرابَ فَيَجِدُ عِندَها رِزقاً،و نَظيرُكَ يَحيى مِن خَلقي،وَهَبتُهُ لأُمِّهِ بَعدَ الكِبَرِ مِن غَيرِ قُوَّةٍ بِها،أرَدتُ بِذلِكَ أن يَظهَرَ لَها سُلطاني،و يَظهَرَ فيكَ قُدرَتي،أحَبُّكُم إلَيَّ أطوَعُكُم لي و أشَدُّكُم خَوفاً مِنّي. راجع:ص /66الحث على العبادة.).

ص: 280


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«خلوتك بالذنب»بدل«خلوات الدنيا».
2- .نجزَ الوعدَ:تعجّل.وتنجَّزَ الحاجةَ:طلب قضاءها ممّن وعَدَهُ إيّاها.وشيءٌ ناجز:حاضِر (المصباح المنير:ص 594«نجز»).

51/7 مكر،فراموش كردن خدا

اى عيسى! چون مكر كنى،خود را از مكر من در امان مپندار،و در خلوت هاى دنيا ياد مرا از خاطر مبر.

52/7 محاسبۀ نفس

اى عيسى! با بازگشتِ به من،به محاسبۀ نفس خويش بپرداز تا پاداشى را دريافت كنى كه عمل كنندگان دريافت مى كنند.آنان مزدشان داده مى شود و من بهترين مزد دهندگانم. ر.ك:ص /63حسابرسى روز رستاخيز.

53/7 آفرينش عيسى7

اى عيسى! تو با گفتار من آفريده شدى،مريم با امر من كه به وسيلۀ روحم جبرييل امينِ از جملۀ فرشتگانم،به سوى او فرستاده شده،تو را زاييد تا آن كه زنده بر روى زمين ايستادى و به راه افتادى.همۀ اينها در علم ازلى من بود.

ر.ك:ص /49يگانگى خدا.

54/7 محبوب ترينِ خلق،نزد خدا

اى عيسى! زكريا به سان پدر توست و سرپرست مادر تو.هر بار كه در محراب بر او وارد مى شد نزدش خوراكى مى يافت.همتايت يحيى نيز آفريدۀ من است.من او را به مادر پير و ناتوانش بخشيدم.با اين كار خواستم قدرت من بر مادر او معلوم شود،و در تو نيز قدرت نمايى كنم.محبوب ترين شما نزد من كسى است كه از من فرمان بردارتر باشد و ترسش از من بيشتر. ر.ك:ص /67تشويق به عبادت.

ص: 281

55/7 التَّيَقُّظُ،التَّسبيحُ وَالتَّقديسُ

يا عيسى،تَيَقَّظ،و لا تَيأَس مِن رَوحي،و سَبِّحني مَعَ مَن يُسَبِّحُني،و بِطَيِّبِ الكَلامِ فَقَدِّسني.

56/7 ما يَمنَعُ مِنَ الكفُرِ

يا عيسى،كَيفَ يَكفُرُ العِبادُ بي و نَواصيهِم في قَبضَتي،و تَقَلُّبُهُم في أرضي؟يَجهَلونَ نِعمَتي،و يَتَوَلَّونَ عَدُوّي،و كَذلِكَ يَهلِكُ الكافِرونَ.

57/7 التَّحذيرُ مِنَ الدُّنيا

يا عيسى،إِنَّ الدُّنيا سِجنٌ مُنتِنُ الرّيحِ،و حَسُنَ فيها ما قَد تَرى مِمّا قَد تَذابَحَ (1)

عَلَيهِ الجَبّارونَ،و إيّاكَ وَ الدُّنيا؛فَكُلُّ نَعيمِها يَزولُ،و ما نَعيمُها إلّاقَليلٌ.

راجع:ص /176حبّ الدنيا.

58/7 دُعاءُ المُحبّينَ

يا عيسى،اِبغِني عِندَ وِسادِكَ تَجِدني (2)

،وَ ادعُني و أنتَ لي مُحِبٌّ،فَإِنّي أسمَعُ السّامِعينَ أستَجيبُ لِلدّاعينَ إذا دَعَوني. راجع:ص /78الدّعاء.).

ص: 282


1- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«ألحّ».
2- .قال المجلسي قدس سره:«اِبغني عند وسادك»أي اطلُبني وتقرّب إليَّ عندما تتكئ على وسادك للنوم بذكري«تجدني»لك حافظاً في نومك،أو قريباً منك مجيباً (مرآة العقول:ج 25 ص 329).

55/7 هشيارى،تسبيح و تقديس

اى عيسى! بيدار باش،و از رحمت من نوميد مباش،و با تسبيحگويان تسبيح بگوى،و با گفتار خوش به تقديسم بپرداز.

56/7 آنچه مانع كُفر مى شود

اى عيسى! چگونه بندگان به من كفر مى ورزند،در حالى كه كاكل آنها در مشت من است،و در زمين من مى گردند؟نعمت مرا نمى شناسند،و دشمن مرا دوست مى گيرند.اين چنين كافران،هلاك مى شوند.

57/7 هشدار دربارۀ دنيا

اى عيسى! دنيا زندانى بدبوست،و آنچه در آن مى بينى كه جبّاران برايش يكديگر را سر مى برند،نيكو عبرتى است.پس زنهار! دل به دنيا مبند؛زيرا همۀ نعمت هاى آن زوال پذيرند،و نعمت دنيا جز اندك نيست.

ر.ك:ص /177دنيا دوستى.

58/7 دعاى محبّت پيشگان

اى عيسى! مرا در كنار بالينت بجوى،تا بيابى،و مرا عاشقانه بخوان؛كه من شنواترين شنوندگان هستم و هر گاه دعا كنندگان،مرا دعا كنند،اجابت مى كنم.

ر.ك:ص /79دعا.

ص: 283

59/7 التَّحذيرُ مِنَ الذَّنبِ

يا عيسى،خَفني و خَوِّف بي عِبادي؛لَعَلَّ المُذنِبينَ أن يُمسِكوا عَمّا هُم عامِلونَ بِهِ، فَلا يَهلِكوا إلّاو هُم يَعلَمونَ. راجع:ص /194الذنب.

60/7 خَشيَةُ اللّهِ

يا عيسى،اِرهَبني رَهبَتَكَ مِنَ السَّبُعِ وَ المَوتِ الَّذي أنتَ لاقيهِ،فَكُلُّ هذا أنَا خَلَقتُهُ، فَإِيّايَ فَارهَبونِ. راجع:ص /126البكاء من خشية اللّه.

61/7 طاعَةُ اللّهِ

يا عيسى،إنَّ المُلكَ لي و بِيَدي،و أنَا المَلِكُ،فَإِن تُطِعني أدخَلتُكَ جَنَّتي في جِوارِ الصّالِحينَ.

62/7 رِضَا الخَلقِ وسَخَطُ الخالِقِ

يا عيسى،إنّي إذا غَضِبتُ عَلَيكَ لَم يَنفَعكَ رِضا مَن رَضِيَ عَنكَ،و إن رَضيتُ عَنكَ لَم يَضُرَّكَ غَضَبُ المُغضِبينَ.

ص: 284

59/7 هشدار در بارۀ گناه

اى عيسى! از من بترس و بندگانم را نيز از من بترسان؛باشد كه گنهكاران از كردارهاى خود باز ايستند،و هلاك نشوند مگر اين كه آگاه باشند [و پيشاپيش به آنها هشدار داده شده باشد]. ر.ك:ص /195گناه.

60/7 خَشْيت از خدا

اى عيسى! از من بهراس،آن سان كه از درندگان و از مرگى كه ناگزير ديدارش مى كنى،مى هراسى؛چون همۀ اينها را من آفريده ام،پس،از من بهراسيد.

ر.ك:ص /127گريستن از ترس خدا.

61/7 فرمان برى از خدا

اى عيسى! فرمان روايى از آنِ من و در دست من است،و منم فرمان روا؛پس اگر فرمانم برى،تو را به بهشتم در جوار نيكان در خواهم آورد.

62/7 رضايت خلق و نارضايتى خالق

اى عيسى! هرگاه من بر تو خشم بگيرم،خشنودى ديگران از تو،برايت سودى ندارد،و هرگاه من از تو خشنود باشم،خشم خشمناكان بر تو زيانى نمى رساند.

ص: 285

63/7 ذِكرُ اللّهِ فِي الخَلَأ والمَلَأ

يا عيسى،اُذكُرني في نَفسِكَ أذكُركَ في نَفسي،وَ اذكُرني في مَلَئِكَ (1)

أذكُركَ في مَلإٍ خَيرٍ مِن مَلإِ الآدَمِيّينَ.

64/7 دُعاءُ الغَريقِ

يا عيسى،اُدعُني دُعاءَ الغَريقِ الحَزينِ الَّذي لَيسَ لَهُ مُغيثٌ.

راجع:ص /78الدّعاء.

65/7 الحلفُ الكاذِبِ،قَصرُ عُمُرِ الدُّنيا

يا عيسى،لا تَحلِف بي كاذِباً،فَيَهتَزَّ عَرشي غَضَباً.الدُّنيا قَصيرَةُ العُمُرِ طَويلَةُ الأَمَلِ، و عِندي دارٌ خَيرٌ مِمّا تَجمَعونَ.

66/7 كِتابُ الأَعمالِ

يا عيسى،كَيفَ أنتُم صانِعونَ إذا أخرَجتُ لَكُم كِتاباً يَنطِقُ بِالحَقِّ،و أنتُم تَشهَدونَ بِسَرائِرَ قَد كَتَمتُموها،و أعمالٍ كُنتُم بِها عامِلينَ. راجع:ص /62محاسبة يوم القيامة.).

ص: 286


1- .المَلَأُ:الجماعة (الصحاح:ج 1 ص 73«ملأ»).

63/7 ياد خدا،در خلوت و آشكار

اى عيسى! مرا در دلت ياد كن تا تو را در دلم ياد كنم،و مرا در جمع خود ياد كن تا تو را در جمعى بهتر از جمع آدميان،ياد كنم.

64/7 دعاى كسى كه در حال غرق شدن است

اى عيسى! مرا بخوان آن سان كه آدمِ در حال غرق شدن و غمناكى كه فريادرس ندارد،مى خوانَد. ر.ك:ص /79دعا.

65/7 سوگند دروغ،كوتاهى عمر دنيا

اى عيسى! به من سوگند دروغ مخور كه عرشم از خشم به لرزه در مى آيد.دنيا عمرش كوتاه و آرزوى در آن،دراز است.نزد من سرايى است بهتر از آنچه شما گرد مى آوريد.

66/7 نامۀ اعمال

اى عيسى! چه خواهيد كرد آن گاه كه كتابى برايتان برون آورم كه حقيقت رابگويد و شما [به ناچار] به اسرارى كه پنهانش مى كرديد،و كارهايى كه انجامش مى داديد،گواهى دهيد؟! ر.ك:ص /63حسابرسى روز رستاخير.

ص: 287

67/7 جَمالُ الظّاهِرِ وقُبحُ الباطِنِ

يا عيسى،قُل لِظَلَمَةِ بَني إسرائيلَ:غَسَلتُم وُجوهَكُم،و دَنَّستُم قُلوبَكُم،أبي تَغتَرّونَ،أم عَلَيَّ تَجتَرِئونَ؟تَطَيَّبونَ بِالطّيبِ لأَهلِ الدُّنيا و أجوافُكُم عِندي بِمَنزِلَةِ الجِيَفِ المُنتِنَةِ كَأَنَّكُم أقوامٌ مَيِّتونَ. راجع:ص /228مثل العالم بلا عمل.

68/7 كَسبُ الحَرامِ،سِماعُ الخُنا،الإِقبالُ إلَى اللّهِ بِالقَلبِ

يا عيسى،قُل لَهُم:قَلِّموا أظفارَكُم مِن كَسبِ الحَرامِ،و أصِمّوا أسماعَكُم عَن ذِكرِ الخَنا (1)

،و أقبِلوا عَلَيَّ بِقُلوبِكُم؛فَإِنّي لَستُ اريدُ صُوَرَكُم. راجع:ص /94تطهير القلب.

69/7 الفَرَحُ،البُكاءُ،الاِنصافُ،المَوَدَّةُ،الإِعراضُ عَنِ الجاهِلينَ

يا عيسى،اِفرَح بِالحَسَنَةِ؛فَإِنَّها لي رِضاً،وَ ابكِ عَلَى السَّيِّئَةِ؛فَإِنَّها شَينٌ،و ما لا تُحِبُّ أن يُصنَعَ بِكَ فَلا تَصنَعهُ بِغَيرِكَ،و إن لَطَمَ (2)

خَدَّكَ الأَيمَنَ فَأَعطِهِ الأَيسَرَ، و تَقَرَّب إلَيَّ بِالمَوَدَّةِ جُهدَكَ،و أعرِض عَنِ الجاهِلينَ.

70/7 أدَبُ مُعامَلَةِ المُحسِنينَ وَالظّالِمينَ

يا عيسى،ذِلَّ لأَهلِ الحَسَنَةِ،و شارِكهُم فيها،و كُن عَلَيهِم شَهيداً،و قُل لِظَلَمَةِبَني».

ص: 288


1- .الخنا:الفُحش في القول (النهاية:ج 2 ص 86«خنا»).
2- .وزاد في تحف العقول:«أحد».

67/7 زيبايى ظاهر و زشتى باطن

اى عيسى! به ستمكاران بنى اسراييل بگو:شما چهره هاى خود را شستيد؛امّا دل هايتان را چركين كرديد.آيا مرا مى فريبيد،يا بر من گستاخى مى كنيد؟خود را براى اهل دنيا خوش بو مى كنيد؛امّا درون هايتان به نزد من چونان لاشه هاى گنديده است.گويى شما مردمانى مرده ايد.

ر.ك:ص /229مثل عالم بى عمل.

68/7 درآمد حرام،شنيدن ناسزا،روى كردن دل به سوى خدا

اى عيسى! به آنان بگو:ناخن هايتان را از كسب حرام باز گيريد،و گوش هايتان را از شنيدن ناسزا كر سازيد،و با دل هايتان به من رو كنيد؛كه من صورت هاى شما را نمى خواهم.

ر.ك:ص /95پاك كردن دل.

69/7 شادى،گريه،انصاف،دوستى،روى گردانى از نادانان

اى عيسى! به كار نيك شاد باش؛زيرا كه آن پسند من است،و از كار بد [و گناه] گريه كن؛زيرا كه آن ننگ است.هر كارى كه دوست ندارى با تو كنند با ديگران مكن.اگر به گونۀ راستت سيلى زدند،گونۀ چپت را هم در اختيار بگذار ! (1)

تا مى توانى بكوش كه با محبّت كردن،خودت را به من نزديك سازى،و از نادانان روى بگردان.

70/7 رفتار با نيكوكاران و ستمگران

اى عيسى! با نيكوكاران خاكسار باش،و در كار نيك با آنان مشاركت كن،و بر ايشان (2)

ص: 289


1-
2- 1.مفاد اين روايت در انجيل (انجيل متى:باب 5 آيۀ 41) آمده است،امّا نمى تواند يك قاعدۀ فراگير باشد؛چراكه در همين انجيل متى از عيسى مسيح عليه السلام سخن ديگرى نقل شده است:گمان مبريد كه من آمده ام تا

إِسرائيلَ:يا أخدانَ (1)

السَّوءِ وَ الجُلَساءَ عَلَيهِ،إن لَم تَنتَهوا أمسَخكُم قِرَدَةً و خَنازيرَ.

راجع:ص /146مكافحة الظلم.

71/7 التَّهديدُ بِالعَذابِ

يا عيسى،قُل لِظَلَمَةِ بَني إسرائيلَ:الحِكمَةُ تَبكي فَرَقاً (2)

مِنّي و أنتُم بِالضَّحِكِ تَهجُرونَ (3)

، أَتَتكُم بَراءَتي،أم لَدَيكُم أمَانٌ مِن عَذابي،أم تَعَرَّضونَ لِعُقوبَتي؟فَبي حَلَفتُ لأَترُكَنَّكُم مَثَلاً لِلغابِرينَ.

72/7 خَصائِصُ سَيِّدِ المُرسَلينَ

ثُمَّ اوصيكَ يَا بنَ مَريَمَ البِكرِ البَتولِ بِسَيِّدِ المُرسَلينَ و حَبيبي؛فَهُوَ أحمَدُ صاحِبُ الجَمَلِ الأَحمَرِ،وَ الوَجهِ الأَقمَرِ المُشرِقِ بِالنّورِ،الطّاهِرِ القَلبِ،الشَّديدِ البَأسِ (4)

،الحَيِيِّ المُتَكَرِّمِ، فَإِنَّهُ رَحمَةٌ لِلعالَمينَ،و سَيِّدُ وُلدِ آدَمَ يَومَ يَلقاني،أكرَمُ السّابِقينَ عَلَيَّ،و أقرَبُ المُرسَلينَ مِنّي،العَرَبِيُّ الأَمينُ،الدَّيّانُ (5)

بِديني،الصّابِرُ في ذاتي،المُجاهِدُ المُشرِكينَ بِيَدِهِ عَن ديني، (6)

أن تُخبِرَ بِهِ بَني إسرائيلَ،و تَأمُرَهُم أَن يُصَدِّقوا بِهِ،و أن يُؤمِنوا بِهِ،و أن يَتَّبِعوهُ،و أن يَنصُروهُ.

قالَ عيسى عليه السلام:إلهي،مَن هُوَ حَتّى ارضِيَهُ،فَلَكَ الرِّضا؟

قالَ:هُوَ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ إلَى النّاسِ كافَّةً؛أقرَبُهُم مِنّي مَنزِلَةً،و أَحضَرُهُم شَفاعَةً،طوبى».

ص: 290


1- .الأخدان:جمع الخِدن؛وهو الصديق والصاحب (انظر:النهاية:ج 2 ص 15«خدن»).
2- .الفَرَق-بالتحريك-:الخوف والفزع (النهاية:ج 3 ص 438«فرق»).
3- .تهجرون:إمّا من الهَجر بمعنى الهذيان والخلط في الكلام؛أو من الهُجر،وهو الخنا والفُحش (انظر:النهاية:ج 5 ص 245،المصباح المنير:ص 634«هجر»).
4- .البأس:الشدّة،في الحرب.ورجلٌ بَئِسٌ:شجاع (لسان العرب:ج 6 ص 20«بأس»).
5- .الديّان:هو فعّال؛من دانَ الناسَ:أي قهَرَهم على الطاعة،يقال:دِنتُهم فَدانوا؛أي قَهَرتُهم فأطاعوا (النهاية:ج 2 ص 148«دين»).
6- .زاد في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«يا عيسى،آمرك».

ناظر باش،و به ستمكاران بنى اسراييل بگو:اى دمسازانِ بدى و هم نشينان آن ! اگر دست برنداريد،شما را به بوزينه و خوك تبديل مى كنم. ر.ك:ص /147ستم ستيزى.

71/7 تهديد به مجازات

اى عيسى! به ستمكاران بنى اسراييل بگو:حكمت از ترس من مى گريد و شمامى خنديد و بيهوده گويى مى كنيد.آيا برات آزادى،از من به شما رسيده است يا امان نامه از عذابم داريد،يا كه خويشتن را در معرض كيفر من مى نهيد؟به خودم سوگند كه شما را عبرت آيندگان بسازم.

72/7 ويژگى هاى سَرور پيامبران

سپس،اى پسر مريم باكرۀ بريده از دنيا! سفارش مى كنم تو را به سالار پيامبران و حبيبم احمد كه صاحبِ اشتر سرخ موست و رويى چون ماه تابان و نورانى دارد،و پاكدل و شجاع است،و با حيا و بزرگ منش؛كه او رحمتى براى همۀ مردم عالم است،و سرور فرزندان آدم در روز ديدار من.گرامى ترين گذشتگان نزد من است،و نزديك ترين رسولان به من.عرب است و امين.به دين من حكم مى كند،و در راه من شكيباست.در دفاع از دينم،با دست خود با مشركان جهاد مى كند.[به تو سفارش مى كنم] بايد كه خبر او را به بنى اسراييل بدهى،و فرمانشان دهى كه تصديقش كنند و به او ايمان آورند و پيروى اش كنند و يارى اش دهند».

عيسى عليه السلام گفت:معبود من! او كيست تا او را راضى كنم كه رضايت تو در آن است؟

ص: 291

لَهُ مِن نَبِيٍّ،و طوبى لأُمَّتِهِ إن هُم لَقوني عَلى سَبيلِهِ،يَحمَدُهُ أهلُ الأَرضِ،و يَستَغفِرُ لَهُ أهلُ السَّماءِ،أمينٌ مَيمونٌ،طَيِّبٌ مُطَيَّبٌ،خَيرُ (1)

الباقينَ عِندي،يَكونُ في آخِرِ الزَّمانِ،إذا خَرَجَ أرخَتِ السَّماءُ عَزالِيَها (2)

،و أخرَجَتِ الأَرضُ زَهرَتَها حَتّى يَرَوُا البَرَكَةَ،و ابارِكُ لَهُم فيما وَضَعَ يَدَهُ عَلَيهِ،كَثيرُ الأَزواجِ،قَليلُ الأَولادِ،يَسكُنُ بَكَّةَ مَوضِعَ أساسِ إبراهيمَ.

يا عيسى،دينُهُ الحَنيفِيَّةُ،و قِبلَتُهُ يَمانِيَّةٌ (3)

،و هُوَ مِن حِزبي و أنَا مَعَهُ،فَطوبى لَهُ،ثُمَّ طوبى لَهُ،لَهُ الكَوثَرُ وَ المَقامُ الأَكبَرُ في جَنّاتِ عَدنٍ،يَعيشُ أكرَمَ مَن عاشَ،و يُقبَضُ شَهيداً،لَهُ حَوضٌ أكبَرُ مِن بَكَّةَ إلى مَطلَعِ الشَّمسِ،مِن رَحيقٍ (4)

مَختومٍ،فيهِ آنِيَةٌ مِثلُ نُجومِ السَّماءِ،و أكوابٌ مِثلُ مَدَرِ (5)

الأَرضِ،عَذبٍ فيهِ مِن كُلِّ شَرابٍ،و طَعمِ كُلِّ ثِمارٍ في الجَنَّةِ،مَن شَرِبَ مِنهُ شَربَةً لَم يَظمَأ أبَداً،و ذلِكَ مِن قَسمي (6)

لَهُ و تَفضيلي إيّاهُ، (7)

عَلى فَترَةٍ (8)

بَينَكَ و بَينَهُ،يُوافِقُ سِرُّهُ عَلانِيَتَهُ،و قَولُهُ فِعلَهُ،لا يَأمُرُ النّاسَ إلّابِما يَبدَؤُهُم بِهِ،دينُهُ الجِهادُ في عُسرٍ و يُسرٍ، تَنقادُ لَهُ البِلادُ،و يَخضَعُ لَهُ صاحِبُ الرّومِ،عَلى دينِ إبراهيمَ،يُسَمّي عِندَ الطَّعامِ،و يُفشِي السَّلامَ،و يُصَلّي وَ النّاسُ نِيامٌ،لَهُ كُلَّ يَومٍ خَمسُ صَلَواتٍ مُتَوالِياتٍ،يُنادي إلَى الصَّلاةِ كَنِداءِ الجَيشِ بِالشِّعارِ،و يَفتَتِحُ بِالتَّكبيرِ،و يَختَتِمُ بِالتَّسليمِ،و يَصُفُّ قَدَمَيهِ فِي الصَّلاةِ كَما تَصُفُّ المَلائِكَةُ أقدامَها،و يَخشَعُ لي قَلبُهُ و رَأسُهُ،اَلنّورُ في صَدرِهِ،وَ الحَقُّ عَلى لِسانِهِ،و هُوَ عَلَى الحَقِّ حَيثُما كانَ،أصلُهُ يَتيمٌ ضالٌّ بُرهَةً مِن زَمانِهِ عَمّا يُرادُ بِهِ،تَنامُ عَيناهُ و لا يَنامُ قَلبُهُ،لَهُ).

ص: 292


1- .زاد في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«الماضين و».
2- .العزالي:جمع العزلاء؛وهو فم المزادة الأسفل،فشبّه اتّساع المطر واندفاقه بالذي يخرج من فم المزادة(النهاية:ج 3 ص 231«عزل»).
3- .في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«مكّيّة».
4- .الرحيق:من أسماء الخمر،أو أطيبها،أو الخالص،والمختوم:المصون الذي لم يُبتَذَل لأجل ختامه(النهاية:ج 2 ص 208«رحق»).
5- .المدر محرّكة:قطع الطين اليابس (القاموس المحيط:ج 2 ص 131«مدر»).
6- .القَسْم:العطاء (القاموس المحيط:ج 4 ص 164«قسم»).
7- .زاد في الأمالي للصدوق:«أبعثه».
8- .الفترة:ما بين الرسولين من رسل اللّه تعالى من الزمان الذي انقطعت فيه الرسالة؛من الفتور،وهو الضعف والانكسار (انظر:الصحاح:ج 2 ص 777،النهاية:ج 3 ص 408«فتر»).

فرمود:«او محمّد است كه فرستادۀ خدا به سوى همۀ جهانيان است.از همۀ آنها مقامش به من نزديك تر است،و شفاعتش پذيرفته تر.خوشا به حال آن پيامبر ! و خوشا به حال امّت او اگر به راه و روش او مرا ديدار كنند ! همۀ زمينيان،او را مى ستايند،و آسمانيان برايش آمرزش مى طلبند.درستكار است و خجسته.پاك است و عطرآگين.

بهترين آيندگان در نزد من است.در آخر الزمان است.هرگاه ظهور كند،آسمان سَرِ مَشك هايش را شُل مى كند (1)

و زمين،گل هاى خود را مى رويانَد،تا مردمان بركت ببينند،و بر هر چه دست نهد،آن را برايشان بابركت مى سازم.پُر همسر و كم فرزند است.در مكّه، جايگاه بنيادگذارى [كعبه از سوى] ابراهيم،سكونت دارد.

اى عيسى! دين او [دين فطرت و] يكتاپرستى است،و قبله اش مكّه (2)

.در حزب من است و من با اويم.خوشا به حال او ! خوشا به حال او! او راست كوثر و بالاترين مقام در بهشت هاى جاويدان.در نهايت ارجمندى زندگى مى كند،و شهيد از دنيا مى رود.برايش حوضى است از بادۀ سر به مُهر و پنهاورتر از [فاصلۀ] مكّه تا طلوعگاه خورشيد كه در آن به شمار اختران آسمان،پيمانه است و به شمار ريگ هاى زمين،پياله.گوارايىِ هر نوشيدنى،و طعم همۀ ميوه هاى بهشتى در آن هست.هر كس نوشى از آن بنوشد،ديگر هرگز تشنه نمى شود.اين عطاى من به اوست،و امتياز من به او.پس از روزگارى كه پيامبرى نيايد،از پىِ تو برانگيخته مى شود.نهانش با آشكارش يكى است و گفتارش با كردارش.به مردم هيچ فرمانى نمى دهد مگر آنچه را كه خود پيش از آنان انجامش دهد.

دينش جهاد است در دشوارى و آسانى.كشورها فرمان بردار او مى شوند،و فرمان رواروم،مطيع او مى گردد.بر كيش ابراهيم است.هنگام خوردن بسم اللّه مى گويد،و به همگان سلام مى كند،و شب هنگام كه مردم خفته اند،او نماز مى گزارد.روزى پنج بار نماز دارد.به نماز فرا مى خواند همچون فرا خواندن لشكريان با شعار.[نمازش را] با تكبير آغاز مى كند و با سلام به پايان مى بَرَد.دو پايش را در نماز جفت مى كند آن سان كه فرشتگان پاهايشان را جفت مى كنند.دل و سرش را براى من خاشع مى كند.نور در سينۀ اوست،و حق بر زبانش.او بر حق است هر جا كه باشد،يتيم است و برهه اى از روزگارش را در بلا تكليفى از آنچه برايش اراده شده است به سر مى بَرَد.).

ص: 293


1- .واژۀ«عزالى»-كه در متن عربى حديث آمده-،جمع عزلاء،به معناى دهانۀ مشك است و كنايه ازبارش بى مضايقۀ باران و نزولات آسمانى.
2- .در متن حديث،واژۀ«يمانى»آمده است و ترجمه با توجه به متن بحار الأنوار و الأمالى صدوق كه واژۀ«مكّه»دارد،آمده است (م).

الشَّفاعَةُ،و عَلى امَّتِهِ تَقومُ السّاعَةُ،ويَدي فَوقَ أيديهِم (1)

،فَمَن نَكَثَ فَإِنَّما يَنكُثُ عَلى نَفسِهِ،و مَن أوفى بِما عاهَدَ عَلَيهِ أوفَيتُ لَهُ بِالجَنَّةِ،فَمُر ظَلَمَةَ بَني إسرائيلَ ألّا يَدرُسوا (2)

كُتُبَهُ،و لا يُحَرِّفوا سُنَّتَهُ،و أن يُقرِئوهُ السَّلامَ؛فَإِنَّ لَهُ فِي المَقامِ شَأناً مِنَ الشّأنِ.يا عيسى،كُلُّ ما يُقَرِّبُكَ مِنّي فَقَد دَلَلتُكَ عَلَيهِ،و كُلُّ ما يُباعِدُكَ مِنّي فَقَد نَهَيتُكَ عَنهُ،فَارتَد (3)

لِنَفسِكَ.

73/7 التَّحذيرُ مِنَ الدُّنيا

يا عيسى،إنَّ الدُّنيا حُلوَةٌ،و إنّمَا استَعمَلتُكَ فيها،فَجانِب مِنها ما حَذَّرتُكَ،و خُذ مِنها ما أعطَيتُكَ عَفواً (4)

. راجع:ص /176حبّ الدّنيا.

74/7 تَصَفُّحُ عُيوبِ النَّفسِ وتَركُ النَّظرِ في عُيوبِ الآخَرينَ

يا عيسى،اُنظُر في عَمَلِكَ نَظَرَ العَبدِ المُذنِبِ الخاطِئِ،و لا تَنظُر في عَمَلِ غَيرِكَ بِمَنزِلَةِ الرَّبِّ،كُن فِيهَا زاهِداً،و لا تَرغَب فيها فَتَعطَبَ (5)

.

راجع:ص /208كشف العيوب.).

ص: 294


1- .زاد في بحار الأنوار والأمالي للصدوق:«إذا بايعوه».
2- .الدُروس:العفو والمحو (انظر:لسان العرب:ج 6 ص 79«درس»).
3- .ارتد:أمر من الارتياد،وهو طلب الشيء بالتفكّر فيه مرّة بعد اخرى،كالرود والرياد،ومنه المراودة.(انظر:القاموس المحيط:ج 1 ص 296«رود»).
4- .العَفوُ:أحلّ المال وأطيبه،وخيار الشيء وأجوده،والفضل،والمعروف.والمعنى:أعطيتك فضلاً وإحساناً،أو حلالاً طيّباً،أو بلا مسألة؛من قولهم:أعطيته عفواً،أي بغير مسألة (انظر:القاموس المحيط:ج 4 ص364«عفو»).
5- .عَطِبَ:هَلَكَ (المصباح المنير:ص 416«عطب»).

چشمانش مى خوابند؛امّا دلش نمى خوابد.شفاعت كننده است،و به امّت او قيامت بر پا مى شود،و دست من بالاى دستان آنهاست [آن گاه كه با او بيعت كنند].پس هر كه [با او] بيعت شكند،در حقيقت،به زيان خود شكسته است،و هر كه به پيمانش وفا كند،من هم بهشت را به او مى دهم.پس به ستمكاران بنى اسراييل بگو كه كتاب هاى او را از ميان نبرند،و سنّتش را تحريف نكنند،و به او سلام دهند؛كه او را مقامى بلند است.اى عيسى! هر آنچه تو را به من نزديك مى گردانَد،بدان راه نمايى ات كردم،و از هر آنچه مايۀ دورى ات از من مى شود، بازت داشتم.پس به فكر خود باش.

73/7 هشدار در بارۀ دنيا

اى عيسى! دنيا،شيرين است،و من تو را در آن به كار گرفتم [تا اطاعتم كنى].

پس،از آنچه تو را بر حذر داشتم،دورى كن،و از آنچه برايت پاك و روا داشتم، برگير.

ر.ك:ص /177دنيا دوستى.

74/7 در جستجوى عيب هاى خود بودن و عيبجويى نكردن از ديگران

اى عيسى! به كردار خويش چونان بندۀ گنهكار خطاكار بنگر،و به كردار ديگران،به سان خدايگان منگر.دل از دنيا بركش و بدان راغب مباش؛كه نابود مى شوى.

ر.ك:ص /209عيبجويى.

ص: 295

75/7 النَّظَرُ في عاقِبَةِ الظّالمينَ

يا عيسى،اِعقَل و تَفَكَّر،وَ انظُر في نَواحِي الأَرضِ كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الظّالِمينَ.

76/7 التَّحذيرُ عَنِ المَعصِيَةِ

يا عيسى،كُلُّ وَصفي لَكَ نَصيحَةٌ،و كُلُّ قَولي لَكَ حَقٌّ،و أنَا الحَقُّ المُبينُ،فَحَقّاً أقولُ:لَئِن أنتَ عَصَيتَني بَعدَ أن أنبَأتُكَ،ما لَكَ مِن دوني وَلِيٌّ و لا نَصيرٌ.

77/7 القَناعَةُ،حُبُّ الدُّنيا

يا عيسى،أذِلَّ قَلبَكَ بِالخَشيَةِ،وَ انظُر إلى مَن هُوَ أسفَلُ مِنكَ،و لا تَنظُر إلى مَن هُوَ فَوقَكَ.وَ اعلَم أنَّ رَأسَ كُلِّ خَطيئَةٍ و ذَنبٍ هُوَ حُبُّ الدُّنيا،فَلا تُحِبَّها؛فَإِنّي لا احِبُّها. راجع:ص /176حبّ الدنيا.

78/7 طَهارَةُ القَلبِ،كَثَرةُ الذِّكرِ فِي الخَلَواتِ

يا عيسى،أطِب لي قَلبَكَ،وَ أكثِر ذِكري فِي الخَلَواتِ،وَ اعلَم أنَّ سُرورِيَ أن تُبَصبِصَ (1)

إلَيَّ،كُن في ذلِكَ حَيّاً،و لا تَكُن مَيِّتاً.

راجع:ص /94تطهير القلب و ص /72ذكر اللّه.).

ص: 296


1- .التبصبُص:التملّق،ويقال أيضاً:بصبص الكلب بذنبه،إذا حرّكه،وإنّما يفعل ذلك من طمع أو خوف (انظر:الصحاح:ج 3 ص 1030«بصبص»).

75/7 دقّت در سرنوشت ستمگران

اى عيسى! خرد بِوَرز و بينديش،و در گوشه و كنار زمين بنگر كه فرجام ستمگران چون شد.

76/7 هشدار در بارۀ نافرمانى خدا

اى عيسى! همۀ آنچه برايت شرح دادم،خيرخواهى است،و هر آنچه به تو گفتم، حق است،و من خود،حقّ آشكار هستم.پس به حق برايت مى گويم:اگر از اين پس كه آگاهت كردم،از من نافرمانى كنى،در برابرم هيچ حامى و ياورى نخواهى داشت.

77/7 قناعت،دنيا دوستى

اى عيسى! دلت را به خشيت رام ساز،و به پايين تر از خود بنگر و به بالاتر از خودت منگر،و بدان كه ريشۀ هر اشتباه و گناهى،دنيادوستى است.پس آن را دوست مدار؛زيرا من دوستش نمى دارم. ر.ك:ص /177دنيادوستى.

78/7 پاكى دل،فراوان ياد كردن خدا در تنهايى

اى عيسى! دلت را براى من پاك ساز،و در تنهايى ها [يت] بسيار يادم كن،و بدان كه شادى من در آن است كه در برابر من به كرنش و ستايش باشى،و در اين كار، [سر] زنده باش و مرده [و كسل] مباش. ر.ك:ص /95پاك كردن دل و ص /73ياد خدا.

ص: 297

79/7 الشِّركُ،المُنافَسَةُ فِي الصّالِحاتِ

يا عيسى،لا تُشرِك بي شَيئاً،و كُن مِنّي عَلى حَذَرٍ،و لا تَغتَرَّ بِالصِّحَّةِ،و تُغَبِّط نَفسَكَ؛فَإنَّ الدُّنيا كَفَيءٍ زائِلٍ،و ما أقبَلَ مِنها كَما أدبَرَ،فَنافِس فِي الصّالِحاتِ جُهدَكَ،و كُن مَعَ الحَقِّ حَيثُما كانَ و إن قُطِّعتَ و احرِقتَ بِالنّارِ،فَلا تَكفُر بي بَعدَ المَعرِفَةِ،فَلا تَكونَنَّ مِنَ الجاهِلينَ،فَإِنَّ الشَّيءَ يَكونُ مَعَ الشَّيءِ.

راجع:ص /48التوحيد.

80/7 البُكاءُ،الخُشوعُ

يا عيسى،صُبَّ لِيَ الدُّموعَ مِن عَينَيكَ،وَ اخشَع لي بِقَلبِكَ.

راجع:ص /126البكاء من خشية اللّه.

81/7 الاِستِغاثَةُ بِاللّهِ فِي الشَّدائِدِ

يا عيسى،اِستَغِث بي في حالاتِ الشِّدَّةِ،فَإِنّي اغيثُ المَكروبينَ،و اجيبُ المُضطَرّينَ،و أنَا أرحَمُ الرّاحِمينَ. (1)

راجع:ص /78الدّعاء.5.

ص: 298


1- .الكافي:ج 8 ص 131-141 ح 103،الأمالي للصدوق:ص 606-614 ح 841 بسنده عن عليّ بن أسباط عن عليّ بن أبي حمزة عن أبي بصير عن أبي عبد اللّه عليه السلام،تحف العقول:ص 496-501 وكلاهما مع اختلاف فيهما،بحار الأنوار:ج 14 ص 289 ح 14 وراجع:ثواب الأعمال:ص 319 ح5 والأمالي للمفيد:ص 236 والأمالي للطوسي:ص 12 ح 15.

79/7 شرك،پيشى گرفتن در كارهاى نيك

اى عيسى! چيزى را شريك من مدار،و از من برحذر باش،و به تن درستى [خويش] غرّه مشو،و خود را خوش بخت مپندار؛كه دنيا چون سايه اى رفتنى است،و آمدۀ آن،چونان رفتۀ آن است.با تمام توان در كارهاى نيك بكوش،و همواره با حق باش اگر چه تكّه تكّه ات كنند و در آتش بسوزانند.پس،از اين به بعد كه مرا شناختى،به من كافر مشو،و از نادانان مباش؛زيرا هر چيزى با همجنس خود است. ر.ك:ص /49يگانگى خدا.

80/7 گريه،خاكسارى

اى عيسى! برايم از دو ديده ات اشك بريز،و در برابرم در دل،خاكسار باش.

ر.ك:ص /127گريستن از ترس خدا.

81/7 يارى خواستن از خدا در سختى ها

اى عيسى! در سختى ها از من كمك بخواه؛زيرا من به گرفتاران كمك مى رسانم، و بيچارگان را اجابت مى كنم،و من مهربان ترينِ مهربانانم».

ر.ك:ص /79دعا.

ص: 299

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109