الفقه الاسلامی: احکام شریعت پیرامون حیات طیبه یا زندگانی پاک

مشخصات کتاب

سرشناسه:مدرسی، سیدمحمدتقی، 1945 - م.

Mudarrisi, Muhammad Taqi

عنوان قراردادی:الوجیز فی الفقه الاسلامی .فارسی .برگزیده

عنوان و نام پديدآور:الفقه الاسلامی: احکام شریعت پیرامون حیات طیبه یا زندگانی پاک/ محمدتقی مدرسی ؛ ترجمه یاسر قزوینی.

مشخصات نشر:قم: محبان الحسین، 1386.

مشخصات ظاهری:444ص.

شابک:20000ریال 978-964-427-028-3:

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:فقه جعفری -- رساله عملیه

فتوا های شیعه-- قرن 14

شناسه افزوده:قزوینی حائری، یاسر، 1360 - ، مترجم

رده بندی کنگره:BP183/9/م4و3041 1386

رده بندی دیویی:297/3422

شماره کتابشناسی ملی:1145848

اطلاعات رکورد کتابشناسی:ركورد كامل

ص: 1

اشاره

الفقه الاسلامی

احکام شریعت پیرامون حیات طیبه یا زندگانی پاک

محمدتقی مدرسی ؛ ترجمه یاسر قزوینی.

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

فهرست

ص: 5

فهرست

ص: 6

فهرست

ص: 7

فهرست

ص: 8

فهرست

ص: 9

فهرست

ص: 10

فهرست

ص: 11

ص: 12

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد للّه ربّ العالمين، وصلّى اللّه على سيّد المرسلين المصطفى محمّد وآله الهداة الميامين.

وامّا بعد:

آنچه در پيش روى شما قرار دارد نوشته اى نو از مجموعۀ (الوجيز في الفقه الإسلامى) «مختصرى در فقه اسلامى» مى باشد، كه اصول عمومى احكام شريعت و سخنان دين در زمينۀ امنيّت و آرامش، رزق و روزى و فرزندان و خويشاوندان را مورد بحث قرار مى دهد.

مطالبى كه از هريك از آنها، مطلب ديگرى مى تراود كه اهداف بلند انسان و حكمت احكام شريعت الهى، و علّتهاى وضع قوانين بشرى را بيان مى كنند.

اين مطالب در اصل، موضوع بحث رسالۀ مفصّلى در مبانى تشريع اسلامى مى باشند، كه نگارنده سالها پيش توفيق نگارش آن را داشته است. سالها پس از نگارش آن، نگارنده برآن شد تا چكيده اى از آن رسالۀ مفصّل را سامان بخشد و به عنوان بخشى از مجموعۀ «مختصرى در فقه اسلامى» ارائه كند تا اهداف زير به دست آيد:

ص: 13

1 - آشنايى هرچه بيشتر با پايه هاى «حيات طيّبه»(1) ، كه در قرآن كريم و روايات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام تبيين شده اند. چرا كه شناخت مبانى اساسى «حيات طيّبه» امكان به كار بستن بيش از پيش آموزه هاى آن را در عرصۀ جهان واقع براى ما فراهم مى سازد تا هرچه بيشتر از نعمتهاى دين الهى بهره مند گرديم.

2 - كاوش در قواعد اساسى كه وضع احكام اسلامى بر پايۀ آنها سامان مى يابد. از اين رهگذر بيش ازپيش به آموزه هاى فرعى شريعت آگاهى يافته و بيش ازپيش آنها را بكار خواهيم بست، چون كه آشنايى با حكمت احكام، انسان را بر به كاربستن احكام مشتاقتر مى سازد.

3 - معرفت مؤمنان به حكمت احكام، جهت گيرى عمومى حركت ايشان را در زندگى و خواسته هاى شرع مقدّس، روشن مى سازد.

چه بسا تأكيد بر حكمت شرايع در كتاب خدا و سنّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز از همين جهت باشد. به عنوان نمونه اگر انسان دريابد كه مراد از تشريع احكام، برقرارى امنيّت و آرامش مى باشد، احساس خوشى نموده، و در هر كوى و برزنى، وسايل آرامش و امنيّت خود و مردم را جستجو مى كند.

و اگر انسان به ارزش عدل و انصاف معرفت يابد، وجدانش بيدار گشته و در هر تصميم و حركتى او را به عدل و انصاف، دعوت خواهد

ص: 14


1- - اين عبارت به معنى «زندگى پاك» برگرفته شده از آيۀ 97 سورۀ نحل مى باشد. در آنجا كه خداوندمى فرمايد: (... فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً...) «... او را به حياتى پاك زنده مى داريم...» - مترجم.

كرد تا كمترين ستمى به مردم روا ندارد و تا مى تواند راه عدل و انصاف پيش گيرد.

و اگر با هدف فراهم آمدن رزق و روزى و با فلسفۀ خوردن وآشاميدن، و ارزش مسكن، سلامتى و آموزش، آشنايى يابد، تلاش مى كند تا فعاليّتهاى خود را همسو با آن ارزشهاى والا سامان بخشد.

همين گونه است اگر با روح آموزه هاى دينى در زمينۀ فرزندان و ارزش صلۀ رحم و خواست احكام دينى در زمينۀ روابط مؤمنين با يكديگر، آشنا شود.

ازاين رو شايسته است كه خوانندگان گرامى، فصل فصلِ كتاب را به ديدۀ تأمّل بنگرند و در آيات ذكر شده در هر فصل تدبّر كنند، و معانى احاديث آمده در هر فصل را درك نمايند، و از روشنگريهاى موجود در آيات و روايات و احكام برگرفته شده از آنها، بهره لازم را ببرند، و اگر توفيق حفظ آيات و روايات و يا دست كم يك آيه و يك روايت در هر باب را يافتند بى گمان نيكو خواهد بود.

همچنين اميدواريم همگى بهره اى كافى از اين كتاب برده، آموزه هاى آن را بكار بنديم، و اميدواريم خداوند متعال عمل بدان را مجزى گرداند، و از كسانى كه در سامان بخشى به اين كتاب سهمى داشته اند بپذيرد و اين تلاش را ذخيرۀ روز رستاخيز قرار دهد، انّه المستعان، وهو نِعْم المجيب.

محمّدتقى مدرّسى

15 /جمادى الثّانى/ 1421 ه

تهران

ص: 15

ص: 16

ص: 17

ص: 18

فصل اوّل: امنيّت و آرامش از ديدگاه فقه

امنيّت در زندگى اسلامى

درآمد:

امنيّت(1) ، نخستين و ضروريترين نيازى است كه هر موجود زنده اى آن را در وجود خود احساس مى كند و هدف آن، حفظ و نگهدارى موجود زنده و دستاوردهايش مى باشد. اين نياز در سطوح متفاوتى پديدار مى شود كه عبارتند از:

1 - نياز روانى، كه در بالاترين شكل خود به صورت آرامش (سكينه) و پاكى قلب از افتادن در تنگناها و ترس و اندوه و همچنين پاكى قلب از گونه هاى مختلف شرارت و ستم و دشمنى، نمايان مى شود.

2 - از ويژگيها و خُلقيات پسنديده اى است كه بر پايۀ اعتدال و دورى از گناه و فحشا، قوام مى يابد.

ص: 19


1- - بايد بدانيم كه معنى واژۀ امنيّت و يا صلح در اصطلاح امروزى خود بويژه در زبان حقوق دانان وكارشناسان مسائل سياسى، با معنى مراد شده از آن در سخنان وحى و زبان فقها متفاوت است. امروزه امنيّت آن چيزى است كه سيستمهاى قانونى و سياسى از رهگذر تضمين اجراى قانون و جلوگيرى از تجاوز به حقوق مردم فراهم مى آورند، ولى در متون دينى از اين واژه به «نبود ترس و اندوه» تعبير شده است. پر واضح است كه تنها با فراهم آمدن تمام عوامل صلح و آرامش مى توان به وضعيّتى كه درآن ترس وجود نداشته باشد، دست يافت.

3 - از جنبه اى، جزء رفتارهاى مثبت اجتماعى است، كه انسان با برخوردارى از آن به حقوق ديگران در تمام ابعاد احترام مى گذارد.

4 - همچنين آرمان مدنى والايى است كه مردم را به جامعۀ توحيدى مى رساند، كه در آن، مردم يكديگر را به خدايى نمى گيرند.

5 - به علاوه، گونه اى پيراستگى فرهنگى است، كه دروغ و دروغ بستن به خداوند و رويگردانى از حق، در آن راه ندارد.

در واقع امنيّت بدين مفهوم، رويۀ برجستۀ ايمان را تشكيل مى دهد. از همين روست كه دو واژه ى ايمان و امنيّت كاربرد مشابهى دارند. مؤمن كسى است كه به ديگران امان مى دهد و به هر حقّى گردن مى نهد. ايمان، انسان را به پذيرش هر حقى براى هر شيئ، از جمله؛ حقّ خداوند متعال، حقّ خلق خدا، حقّ خويش و حقوق ديگران و... فرامى خواند، و از اين رهگذر تمام اين حقوق «حرمت» نام مى گيرند. چون كه مؤمنان آن حقوق را محترم مى شمرند و آنها را به رسميّت مى شناسند و از تجاوز به آنها پرهيز مى كنند. دراين صورت اگر آزادى از سوى من فراهم آيد بدين معنى است كه از سوى شما نيز فراهم آمده است. بديگر سخن به رسميّت شناختن حقّ شما در اظهار نظر توسّط من بدين معنى است كه من از جانب خود به شما آزادى بيان داده ام. در واقع اينگونه، ارزشهاى والاى دينى؛ يعنى امنيّت، عدل و آزادى، با يكديگر در مى آميزند؛ از سويى امنيّت، بدون اداى حقوق محقّق نخواهد شد، و از سويى ديگر، اداى حقوق، آزادى مردم را فراهم مى آورد. دراين بخش حوزه هاى گوناگون امنيّت را مورد بررسى قرار مى دهيم:

ص: 20

1 - امنيّت؛ آرامش روانى

قرآن كريم:

1 - (وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَايُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)(1).

«خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد، و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا برجا و ريشه دار خواهد ساخت، و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى كند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.»

2 - (إِذْ يُغْشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِنَ السَّماءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ)(2).

«و (يادآوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت، و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك

ص: 21


1- - سورۀ نور، آيۀ 55.
2- - سورۀ انفال، آيۀ 11.

كند، و پليدى شيطان را از شما دور سازد، و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد.»

3 - (وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً)(1).

«بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند، و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند).»

4 - (وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ)(2).

«چگونه من از بتهاى شما بترسم؟ در حالى كه شما از اين نمى ترسيد كه براى خدا، همتايى قرار داده ايد كه هيچ گونه دليلى دربارۀ آن، بر شما نازل نكرده است (راست بگوييد) كدام يك از اين دو دسته (بت پرستان و خداپرستان)، شايسته تر به ايمنى (از مجازات) هستند اگر مى دانيد؟ * (آرى،) آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست، و آنها هدايت يافتگانند.»

5 - (إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللّهُ

ص: 22


1- - سورۀ فرقان، آيۀ 63.
2- - سورۀ انعام، آيات 81 و 82.

سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً)(1).

«(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه كافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهليّت داشتند، و (در مقابل،) خداوند آرامش و سكينۀ خود را بر فرستاده خويش ومؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر كس شايسته تر و اهل آن بودند، و خداوند به همه چيز دانا است.»

6 - (هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ وَللّهِِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ وَكَانَ اللّهُ عَلِيماً حَكِيماً)(2).

«او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان نازل كرد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايند، لشكريان آسمانها و زمين از آن خداست، و خداوند دانا و حكيم است.»

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام فرموده اند:

«إنّ روح الإيمان واحدة خرجت من عند واحد، ويتفرّق في أبدان شتّى، فعليه ائتلفت وبه تحابّت، وسيخرج من شتّى ويعود واحداً، ويرجع إلى عند واحد»(3).

«همانا روح ايمان يگانه است و از نزد (خداوند) يگانه اى بيرون آمده و بين

ص: 23


1- - سورۀ فتح، آيۀ 26.
2- - سورۀ فتح، آيۀ 4.
3- - بحارالانوار، ج 66، باب 33 السكينة وروح الإيمان، ص 193، بيروت، مؤسّسه الوفاء، 1404 ه. ق.

بدنهاى متعدّدى تقسيم شده. پس (انسانها) براساس آن گردهم مى آيند و براساس ان يكديگر را دوست مى دارند، و سپس (آن روح) از جايگاههاى متعدّد خارج شده و دوباره يگانه مى شود و به نزد يگانه اى باز مى گردد.»

2 - آن حضرت همچنين در روايت ديگرى فرموده اند:

«من صحّة يقين المرء المسلم ألّايُرضي النّاس بسخط اللّه، ولا يلومهم على ما لم يؤته اللّه. فإنّ الرزق لا يسوقه حرص حريص، ولا يردّه كراهية كاره. ولو أنّ أحدكم فرّ من رزقه كما يفرّ من الموت، لأدركه رزقه كما يدركه الموت».

«از نشانه هاى راستى يقين يك مسلمان اين است كه رضايت مردم را با خشم خدا جلب نكند، و ايشان را بر آنچه خداوند بدو ارزانى نداشته ملامت نكند. چرا كه روزى را نه آزِ آزمندى گسيل مى دارد و نه ناخشنودىِ ناخشنودى مانع مى شود. بگونه اى كه اگر كسى از شما از روزيش همانگونه كه از مرگ مى گريزد، بگريزد، همانگونه كه مرگ او را فراخواهد رسيد بى گمان روزيش نيز فراخواهد رسيد.»

سپس فرمودند:

«إنّ اللّه - بعدله وقسطه - جعل الروح والراحة في اليقين والرضا، وجعل الهمّ والحزن في الشكّ والسخط»(1).

«همانا خداوند - با عدل و انصاف خود - راحتى و آسايش را در يقين و رضامندى، و رنج و اندوه را در شك و ناخشنودى قرار داده است.»

ص: 24


1- - بحارالأنوار، ج 67، باب 52 اليقين والصبر على الشدائد، ص 143. الكافي، ج 2، باب فضل اليقين، ص 57، 8 جلدى، چاپ دار الكتب الإسلاميّه، 1365 ه. ش.

3 - از اميرمؤمنان على عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«لا يجد عبد طعم الإيمان حتّى يعلم أنّ ما أصابه لم يكن ليخطئه، وأنّ ما أخطأه لم يكن ليصيبه، وأنّ الضارّ النافع هو اللّه عزّ وجلّ»(1).

«هيچ بنده اى مزۀ ايمان را نمى چشد مگر اينكه بداند آنچه به او مى رسد چنان نبوده است، كه از او تخطّى كند و آنچه به او نرسيده، چنان نبوده است كه به او برسد. و تنها زيان رسان و سودرسان خداوند عزّ وجلّ است.»

4 - از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«ما من شيء إلّاوله حدّ».

«هر چيزى حدّى دارد.»

پس از آن حضرت پرسيده شد: حدّ يقين چيست؟ آن حضرت فرمودند:

«أن لا تخاف (مع اللّه) شيئاً»(2).

«اينكه (همراه خدا) از چيزى نترسى.»

5 - هشام بن سالم روايت مى كند كه امام صادق عليه السلام را شنيده كه به حمران بن أعين مى فرمود:

«يا حمران؛

انظر إلى من هو دونك، ولا تنظر إلى من هو فوقك في

ص: 25


1- - بحارالأنوار، ج 67، باب 52 اليقين والصبر، ص 154. الكافى، ج 2، باب فضل اليقين، ص 57، ح 7.
2- - همان، ص 180.

المقدرة، فإنّ ذلك أقنع لك بما قُسم لك، وأحرى أن تستوجب الزيادة من ربّك. واعلم إنّ العمل الدائم القليل على اليقين أفضل عند اللّه من العمل الكثير على غير يقين. واعلم أنّه لا ورع أنفع من تجنّب محارم اللّه، والكفّ عن أذى المؤمنين واغتيابهم، ولا عيش أهنأ من حسن الخُلق، ولا مال أنفع من القنوع باليسير المجزئ، ولا جهل أضرّ من العُجب»(1).

«اى حمران! به فرودستان خود بنگر، و به بالادستان خود در توانمندى نگاه مكن. زيرا اين كار، تو را به آنچه قسمت شده خشنود مى سازد و سزاوارتر از آن است كه در خور فزونى از پروردگار خود شوى. و بدان كه عمل اندك و هميشگى همراه با يقين، نزد خداوند بهتر از عمل زياد بى يقين مى باشد. و بدان كه هيچ پرهيزكارى اى سودمندتر از دورى كردن از محارم خدا، و دست كشيدن از آزار مؤمنان و غيبت كردن ايشان نيست، و هيچ زندگى اى گواراتر از حسن خُلق نمى باشد، و هيچ دارايى اى سودمندتر از قناعت كردن به اندك و كافى نمى باشد، و هيچ نادانى اى زيانبارتر از عُجب نيست.»

6 - همچنين در حديث مأثورى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود:

«حبّ اللّه إذا أضاء على سرّ عبد أخلاه عن كلّ شاغل، وكلّ ذكر سوى اللّه عنده ظلمة. والمحبّ أخلص النّاس سرّاً للّه،

وأصدقهم قولاً، وأوفاهم عهداً،

وأزكاهم عملاً، وأصفاهم ذكراً، وأعبدهم نفساً، تتباهى الملائكة عند مناجاته وتفتخر برؤيته، وبه يعمر اللّه تعالى بلاده، وبكرامته يكرم عباده. يعطيهم إذا

ص: 26


1- - بحارالأنوار، ج 67، باب 52 اليقين والصبر، ص 173.

سألوا بحقّه، ويدفع عنهم البلايا برحمته، فلو علم الخلق ما محلّه عند اللّه،

ومنزلته لديه، ما تقرّبوا إلى اللّه إلّابتراب قدميه»(1).

«محبّت الهى اگر نهانخانۀ دل بنده اى را روشن سازد، آن را از تمام دل مشغوليها تهى مى سازد، و هر يادى جز ياد خدا نزد او تاريكى خواهد بود.

و يك دوستدار خدا، در نهان خود، پيراسته ترين مردم است نزد خدا، و همچنين راستگوترين و وفادارترين ايشان نسبت به عهد و پيمان خويش است، و عمل او از همۀ مردم پاك تر و ذكر او از تمام ايشان زلالتر و روان او از همه پرستشگرتر مى باشد، فرشتگان به هنگام مناجاتش مباهات مى كنند و به ديدارش فخر مى فروشند، و به خاطر او خداوند متعال سرزمينهاى خويش را آباد مى سازد، و به خاطر كرامت وى بندگان خود را اكرام مى كند. اگر به حقّ وى سؤالى كنند خداوند برايشان مى دهد، و بلاها را به وسيلۀ رحمت خود از ايشان دور مى كند، پس اگر خلق به جايگاه و منزلت او نزد خدا پى مى بردند، به خدا نزديكى نمى جستند مگر به واسطۀ خاك پاى وى.»

رهيافت وحى:

ايمان به خدا و اطمينان به وى و همچنين توكّل بر او و پرهيز از سرپيچى از او و بر حذر بودن از كيفر او و خويشتندارى در برابر محارمش... همه و همه موجب فراهم آمدن امنيّت، آرامش و رضامندى مى شوند. بديگر سخن هرگاه دل به ايمان آرامش يابد و از خشم و نخوت پاك گردد، وبا عشق و رضامندى آباد شود، و از آفت گناهان قلبى (همچون كينه ورزى، حسد

ص: 27


1- - بحارالأنوار، ج 67، باب 43، ص 23، ح 23.

و خودبزرگ بينى) دور باشد، آرامش و امنيّت بر ديگر ابعاد زندگى وى، سايه افكن خواهند شد.

احكام:

1 - بر ما لازم است كه براى كاشت بذر محبّت و آرامش در دلها و پرورش روح اعتماد و فروتنى و زدودن خشم و نخوت و پليديها از روانها كوشا باشيم.

2 - براى دست يابى بدين امر بايد به اصلاح روشهاى تربيتى، بويژه در مدارس از جمله مدارس ابتدائى، و همچنين اصلاح روشهاى فرهنگى در روابط والدين با فرزندانشان بپردازيم.

3 - مادران، در صورتيكه خود با فرهنگ باشند، نقش برتر را در فرهنگ سازى فرزندان، بانرمخويى و سخنان نيك، ايفا مى كنند، امّا همانگونه كه مى دانيم زنان در كشورهاى ما از مدّتها پيش و تا به امروز ناديده انگاشته شده اند، از همين رو جامعه بايد ايجاد دوره هاى تربيتى ويژۀ زنان، و يا برگذارى درسهايى ويژۀ روشهاى درست تربيت در دانشگاهها و مراكز آموزشى را از مهمترين وظايف خود بداند.

4 - از سويى مجامع دينى، مراكز خيريّه و جنبشهاى سازمان يافته مى بايست با جدّيت در انديشۀ تربيت نسلهاى آينده باشند. اين مراكز مى بايست مصالح عمومى را بر منافع زودگذر سياسى مقدّم دارند، و اعضاى خود را بر پايۀ كينه توزى و تعصّب و منفى نگرى تربيت نكنند، چراكه در آن صورت نه تنها به اعضاى خود ستم روا داشته اند بلكه جامعه

ص: 28

را به تباهى كشانيده و بذرهاى فتنه را در ميان مردم خواهند كاشت.

5 - همچنين بر گروههاى دينى و مراجع اسلامى و حوزه هاى علميّه است كه مراقب جهت گيريهاى خود باشند؛ نبايد مسائل خصوصى را بر مسائل عمومى امّت ترجيح دهند و از آن رهگذر فضايى از بدگمانى و تشويش بوجود آورند، و در آن فضا آرامش و سكينۀ ايمانى از روانها رخت بر بندد، بلكه اين نهادها بايد در يگانه ساختن صفوف مؤمنين و نزديك ساختن آنها به يكديگر كوشا باشند.

6 - يكى از والاترين صفات نيكو رضامندى و رسيدن به مقام تسليم در برابر قضا و قدر الهى مى باشد. از همين رو دست اندركاران امور فرهنگى و تربيتى بايد به پرورش اين ويژگى در جامعه اهتمام ورزند، تا آرامش و سكينه به روانها راه يابد و به استقرار امنيّت و آرامش در جامعه هرچه بيشتر كمك شود.

7 - انسان - براى برخوردار شدن از رضامندى - بايد امور دنيوى خود را با امور دنيوى فرو دست تر از خويش بسنجد. چه، اين امر وى را به آنچه دارد خشنودتر، و از نظر روان سپاسگزارتر و بى نيازتر مى سازد.

8 - بر ماست كه حبُ و دوست داشتن خداوند را به عنوان پايه اى بنيادين براى تربيت مردم قرار دهيم، تا مردم در امنيت و آرامش زندگى كنند. چه، دست يافتن به محبّت الهى، درجه اى والا محسوب مى شود، چرا كه حبُ و دوستى - به نظر مى آيد - آرمانى والا براى روان باشد و كششى به سوى بالا، و در جهت آگاهى عميق نسبت به حقيقت و درك آن عمل كند.

ص: 29

2 - امنيّت و آرام گام برداشتن (يا روش متعادل)

قرآن كريم:

1 - (وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً * وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِيَاماً)(1).

«بندگان (خاصّ خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نا بخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند * كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى كنند.»

2 - (وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً)(2).

«و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى نمايد و نه سختگيرى، بلكه در ميان اين دو، حداعتدالى دارند.»

3 - (قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللّهِ مَا لَاتَعْلَمُونَ)(3).

ص: 30


1- - سورۀ فرقان، آيات 63 و 64.
2- - سورۀ فرقان، آيۀ 67.
3- - سورۀ اعراف، آيۀ 33.

«بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است، و (همچنين) گناه و ستم به ناحقّ را، و اينكه چيزى را كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده، شريك او قرار دهيد، و به خدا مطلبى نسبت دهيد كه نمى دانيد.»

4 - (يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)(1).

«اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بيايند كه آيات مرا براى شما بازگو كنند، (از آنها پيروى كنيد،) كسانى كه پرهيزگارى پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خويش و ديگران بكوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناك مى شوند.»

5 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ للّهِِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد. دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند. عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است. و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه خداوند از آنچه انجام مى دهيد، با خبر است.»

ص: 31


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 35.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 8.

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

«المُنبَتّ لا أرضاً قطع، ولا ظهراً أبقى»(1).

«سوارى كه بيش از توان خود و مركبش در راه سرعت گيرد، نه راهى خواهد پيمود و نه مركبش باقى خواهد ماند.»

2 - اميرمؤمنان على عليه السلام مى فرمايد:

«الَيمِينُ وَالشِّمَالُ مَضَلَّةٌ، وَالطَّرِيقُ الوُسْطَى هِيَ الجَادَّةُ، عَلَيْهَا بَاقي الكِتَابِ وَآثَارُ النُّبُوَّةِ»(2).

«به راست و چپ رفتن گمراهى است، و راه ميانه همان راه صحيح است، كه كتاب خدا و آثار نبوّت بر آن باقى مانده اند.»

3 - و همچنين مى فرمايد:

«أَلَا وَإِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَإِسْرَافٌ، وَهُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَيَضَعُهُ فِي الآخِرَةِ»(3).

«آگاه باشيد، كه عطاى مال در غير موردش زيادروى و اسراف است، ممكن است اين كار، مقام بخشنده را در دنيا بالا ببرد، امُا در آخرت پايين مى آورد.»

4 - همچنين مى فرمايد:

ص: 32


1- - بحارالأنوار، ج 68، ص 218 و 211، باب 66. الكافي، ج 2، باب الاقتصاد، ص 82.
2- - نهج البلاغه، خطبۀ 16، ص 52 ناشر دارالحديث، چاپ اوّل، 1424 ه. ق.
3- - همان، خطبۀ 268.

«كُنْ سَمَحاً وَلَا تَكُنْ مُبَذِّراً، وَكُنْ مُقَدِّراً وَلَا تَكُنْ مُقَتِّراً»(1).

«بخشنده نه اسرافگر و حسابگر باش نه سختگير.»

5 - همچنين آن حضرت به هنگام سخن از ويژگيهاى پرهيزكاران مى فرمايد:

«بَعِيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ»(2).

«از گفتن سخن ناشايست دورى مى گزيند، گفتارش نرم و معتدل است.»

6 - همچنين در ويژگيهاى اهل تقوى مى فرمايد:

«وَتَنَكَّبَ الَْمخَالِجَ عَنْوَضَحِ السَّبِيلِ، وَسَلَكَ أَقْصَدَ المَسَالِكِ إِلَى النَّهْجِ الْمَطْلُوبِ؛

وَلَمْ تَفْتِلْهُ فَاتِلَاتُ الْغُرُورِ، وَلَمْ تَعْمَ عَلَيْهِ مُشْتَبِهَاتُ الْأُمُورِ»(3).

«و از موانع راه روشن هدايت، كناره گيرى كند و براى رسيدن به روش مطلوب به سوى حيات ابدى معتدل ترين راه ها را برگزيند و عوامل كبر و غرور كه او را از حقّ و حقيقت دور مى سازد، از راه راست منحرفش نكند. امور مشكوك و مشتبه او را سرگردان نسازد.»

7 - همچين مى فرمايد:

«فَلَا تَكُونُوا أَ نْصَابَ الْفِتَنِ، وَأَعْلَامَ الْبِدَعِ»(4).

«پس سعى كنيد كه شما پرچم فتنه هاو نشانه هاى بدعت نباشيد.»

ص: 33


1- - نهج البلاغه، كلمات قصار، شمارۀ 33.
2- - همان، خطبۀ 193، فراز 22، ص 458.
3- - همان، خطبۀ 83، ص 5-144.
4- - همان، خطبۀ 151، ص 309.

8 - و دربارۀ پرهيزكاران مى فرمايد:

«مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصَادُ»(1).

«منطق آنان درست و صحيح، پوشاكشان بر مبناى ميانه روى و اقتصاد است.»

9 - همچنين مى فرمايد:

«لَاعَقْلَ كالتَّدْبِيرِ»(2).

«هيچ تعقّلى مانند دورانديشى نيست.»

رهيافت وحى:

در واقع امور مؤمنان بر پايۀ اعتدال پايه ريزى شده ولى امور غافلان بر پايۀ افراط، از همين روست كه هوا و هوس، غافلان را به حركت وامى دارد.

چون غافلان همواره يا زياده روى مى كنند يا كوتاهى، ولى مؤمنان بر راه راست پا برجايند، حال آنكه ديگران گاهى به راست و گاهى به چپ متمايل مى شوند. در واقع مؤمنان همواره از فروافتادن در چاه افراط و تفريط در امانند.

احكام:

1 - مؤمن بايد پيش از قدم گذاشتن در هر كارى، به پيامدهاى آن، فكر كند، تا انديشه اش از حركتش، بصيرتش از گام نهادنش و تدبيرش

ص: 34


1- - نهج البلاغه، خطبۀ 193، ص 454.
2- - همان، كلمات قصار، شمارۀ 113، ص 745.

از امورش و حسابگريش از ره در پيش گرفتنش پيشى گيرد، زيرا كه به آرامى گام نهادن (يعنى درپيش گرفتن روش متعادل در زندگى) كه رفتار يك مؤمن بدان مشخّص مى شود، وسيله اى است كه وى را از سرانجام تندروى در امان مى دارد.

2 - مؤمن بايد مهار خشم و رضامندى و حب و بغض و واكنشهاى خود را از طريق بخشش به دست گيرد. نبايد بخل او را از بخشش هر چند اندك باز دارد، چون محروم كردن، اندكتر از آن است. همانگونه كه اسراف، نبايد وى را به بخششهاى بى جا سوق دهد.

3 - همچنين مؤمن مى بايست در افعال خود نيكو كار باشد، البتّه اين نيكوكارى نبايد به حال وى و كسانى كه نفقۀ ايشان بر وى واجب است زيان برساند. از همين رو نمى توان به بهانۀ خدمت به جامعه، فرزندان خود را مورد غفلت قرار داد، همانطور كه نبايد تنها به فرزندان توجه كرد و جامعه را از نظر دور داشت. بلكه يك انسان مؤمن بايد با حكمت خويش بيت اين دو حالت تعادل ايجاد كند تا حيات فردى و اجتماعيش در امان باشد. زيرا كه در صورت كوتاهى در يك مورد و توجّه بيشتر به مورد ديگر امكان دارد موجب شود تا هر دو را از دست بدهد.

4 - همچنين بر مؤمن واقعى است كه اعمال زشت را چه آشكار و چه پنهان رها كند و از نزديك شدن بدانها نيز پرهيز كند، زيرا كه اعمال زشت، وى را به چاه هلاكت مى افكنند. كارهاى زشت همانهايى هستند كه در شريعت يا تفصيلاً بيان شده اند مانند (زنا) يا به صورت كلُى از آنها سخن به ميان آمده است مانند (زياده روى در دشمنى).

ص: 35

از همين رو بر مؤمن واقعى است كه عملاً به موارد زير اهتمام ورزد:

الف - گزينش نيكوترين سخنان و دورى جستن از ناسزاگويى و زياده روى و سخنان ناروا، بگونه اى كه حتّى در فراخواندن طاغوتها به راه راست، مؤمن، بايد نيكوترين كلمات را گزينش كند، همچنانكه حضرت موسى عليه السلام در رويارويى با فرعون چنين كرد.

ب - برگزيدن نزديكترين راههاى ممكن به صواب و دورترين آنها از حسّاسيّتها و تندرويها و پرهيز از ورود به فتنه هاى اجتماعى كه در آن انسانهاى غوغاپيشه دخالت دارند. مؤمن واقعى بايد با خرد خود هر تعصّبى را فرونشاند و با پرهيزكارى خود زمام منيّت و خود پسندى را مهار كند.

ج - برگزيدن ميانه ترين راه در گذران زندگى و معيشت. چون كه، اقتصاد و ميانه روى در معيشت از ويژگيهاى پرهيزكاران مى باشد. و اين امر تنها با تدبير ميسّر مى شود.

د - همچنانكه هر فردى بايد روش اقتصادى روشنى براى گذران زندگى خود ترسيم كند، و درآمد ساليانۀ خود را با هزينه ها بسنجد، جمعيّتهاى سازمان يافته (جمعيّتهاى سياسى و جنبشهاى اسلامى و مؤسّسه هاى خيريّه و شركتهاى اقتصادى و...) و همچنين دولتها و سازمانهاى دولتى نيز بايد مجدّانه به موازنۀ اقتصادى اهتمام ورزند. نبايد هزينه ها از درآمدها بيشتر شود، در واقع بايد اينگونه مجامع و مراكز از اسراف و تجمّل گرايى دورى گزينند.

ص: 36

3 - امنيّت و بيم

قرآن كريم:

1 - (أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ)(1).

«آيا آنها خود را از مكر الهى در امان مى دانند؟! در حالى كه جز زيانكاران، خود را از مكر (و مجازات) خدا ايمن نمى دانند.»

2 - (أَفَأَمِنتُمْ أَن يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِباً ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلاً * أَمْ أَمِنتُمْ أَن يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُم بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَاتَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعاً)(2).

«آيا از اين ايمن هستيد كه در خشكى (با يك زلزله شديد) شما را در زمين فروببرد، يا طوفانى از سنگريزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان كند)، سپس حافظ (و ياورى) براى خود نيابيد؟! * يا اينكه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند، و تندباد كوبنده اى بر شما بفرستد، و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، سپس داد خواه و خونخواهى در برابر ما پيدا نكنيد؟!»

ص: 37


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 99.
2- - سورۀ اسراء، آيات 68 و 69.

3 - (وَالَّذِينَ هُم مِن عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ * إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ)(1).

«و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند * چراكه هيج كس از عذاب پروردگارش در امان نيست.»

حديث شريف:

1 - از اميرمؤمنان عليه السلام روايت شده كه دربارۀ ويژگيهاى پرهيزكاران مى فرمايد:

«يَبِيتُ حَذِراً وَيُصْبِحُ فَرِحاً؛

حَذِراً لِما حُذِّرَ مِنَالْغَفْلَةِ، وَفَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ»(2).

«در حال بيم شب را مى گذراند، و بامداد شادمان سر از خواب برمى دارد، بيمناك از غفلتى است كه از آن بر حذر شده است و شادمان به رحمت و احسانى كه به او رسيده است.»

2 - همچنين آن حضرت در موعظه اى به مردم مى فرمايد:

«فَاتَّقُوا سَكَرَاتِ النِّعْمَةِ، وَاحْذَرُوا بَوَائِقَ النِّقْمَةِ»(3).

«بترسيد از مستى هاى نعمت، و برحذر باشيد از سختى هاى عذاب و انتقام.»

ص: 38


1- - سورۀ معارج، آيات 27-28.
2- - نهج البلاغه، صبحى صالح، چاپ اول، دارالحديث، 1424 ه. ق، قم، خطبۀ 193، ص 457، س 8.
3- - نهج البلاغه، خطبۀ 151، ص 306.

3 - همچنين در حاليكه به فرزند خود وصيّت مى كردند، فرمودند:

«أَحْييِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ - إلى قوله: -

وَحَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ، وَفُحْشَ تَقَلُّبِ الَّليَالِي وَالْأَيَّامِ»(1).

«قلبت را با موعظه زنده بدار، [تا اينكه فرمود:] (و نفست را) از هجوم سخت روزگاران و زشتى دگرگونى شب و روزها بترسان.»

4 - و مى فرمايند:

«وَلَكِنِ الْحَذَرَ كُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّكِ بَعْدَ صُلْحِهِ، فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ»(2).

«ولى پس از استقرار صلح از دشمن خود كاملاً برحذر باش؛ زيرا دشمن چه بسا به نزديكى مى گرايد و نمايش صلح مى دهد تا طرف را غافلگير كند.»

رهيافت وحى:

كسى كه خشيت نداشته باشد، تقوى پيشه نخواهد كرد، و فرد بى تقوى در امان نخواهد بود. در واقع خشيت و بيم از برجسته ترين ويژگيهاى مؤمنان است، و از برجسته ترين پيامدهاى آن ايمنى از خطرها مى باشد.

احكام:

1 - مؤمن حقيقى بايد از مكر الهى بيمناك بوده و معصيت نكند، و در صورتى كه فريب شيطان را خورد و مرتكب گناهى شد، بايد هرچه

ص: 39


1- - نهج البلاغه، نامۀ 31، ص 592.
2- - نهج البلاغه، نامۀ 53، اسلوب مواجهة الاعداء، ص 676.

زودتر خدا را ياد كند و به درگاه پروردگار توبه نمايد، و پيامدهاى زيانبار گناه را اصلاح كند تا گناه زيانى به وى نرساند. در واقع زيانكاران خود را از مكر الهى در امان مى بينند، و از همين رو پرهيزكارى پيشه نمى كنند.

2 - بر مؤمنان است كه از غفلت بر حذر باشند، چراكه غفلت، در يك آن سرمستى به همراه مى آورد كه خرد را از ميان برده و انسان را در چاه خطرهاى گوناگون فرومى افكند.

- از اين رهگذر، كسى كه از دزدان حذر نمى كند و در زمينۀ قفل كردن درب خانۀ خود سهل انگارى مى كند،

- راننده اى كه حوادث رانندگى و خطرهاى پيش روى خود را جدّى نمى گيرد،

- بازرگانى كه به دگرگونيهاى بازار توجّه نكرده، و تمام سرمايۀ خود را در يك كار سرمايه گذارى مى كند،

- و سربازى كه از يورش دشمن بيم نمى كند و از اسلحۀ خود غفلت مى كند،

- و سياستمدارى كه از تحوّلات زمانى غافل مى ماند براى امروزى كردن روشهاى خود فكرى نمى كند، جملگى، امكان دارد در يك لحظه تمام چيزهايى را كه سالها بدست آورده اند، از كف بدهند.

ص: 40

4 - امنيّت اجتماعى: دورى از ستم و احترام به حقوق ديگران

قرآن كريم:

1 - (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُم مِنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ * يَهْدِي بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ)(1).

«اى اهل كتاب! پيامبر ما، كه بسيارى از حقايق كتاب آسمانى را كه شما كتمان مى كرديد روشن مى سازد، به سوى شما آمد؛ و از بسيارى از آن، (كه فعلاً افشاى آن مصلحت نيست،) صرف نظر مى نمايد. (آرى،) از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد. * خداوند به بركت آن، كسانى را كه از خشنودى او پيروى كنند، به راههاى سلامت، هدايت مى كند؛ و به فرمان خود، از تاريكيها به سوى روشنايى مى برد؛ و آنها را به سوى راه راست، رهبرى مى نمايد.»

2 - (فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِل مَعَنَا بَني إِسْرائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ

ص: 41


1- - سورۀ مائده، آيات 15 و 16.

قَدْ جِئْناكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى)(1).

«به سراغ او برويد و بگوييد: ما فرستادگان پروردگار توايم؛ بنى اسرائيل را با ما بفرست؛ و آنان را شكنجه و آزار مكن؛ ما نشانۀ روشنى از سوى پروردگارت براى تو آورده ايم؛ و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروى مى كند!»

3 - (قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ)(2).

«بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است؛ و (همچنين) گناه و ستم به ناحقّ را؛ و اينكه چيزى را كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده، شريك او قرار دهيد؛ و به خدا مطلبى نسبت دهيد كه نمى دانيد.»

4 - (وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً)(3).

«بندگان (خاصّ خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند.»

ص: 42


1- - سورۀ طه، آيۀ 47.
2- - سورۀ اعراف، آيۀ 33.
3- - سورۀ فرقان، آيۀ 63.

5 - (وَالَّذِينَ لَايَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً * يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَاناً)(1).

«و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمى خوانند؛ و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمى كُشند؛ و زنا نمى كنند؛ و هركس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد! * عذاب او در قيامت مضاعف مى گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند.»

6 - (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)(2).

«و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد؛ و خداوند با نيكوكاران است.»

7 - (فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ للّهِِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً * وَيَرْزُقْهُ مِن حَيْثُ لَايَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَيءٍ قَدْراً)(3).

«و چون عدّۀ آنها سرآمد، آنها را به طرز شايسته اى نگه داريد يا بطرز شايسته اى از آنان جدا شويد؛ و دو مرد عادل از خودتان را گواه گيريد؛ و شهادت را براى خدا برپا داريد؛ اين چيزى است كه مؤمنان به خدا و روز

ص: 43


1- - سورۀ فرقان، آيات 68 و 69.
2- - سورۀ عنكبوت، آيۀ 69.
3- - سورۀ طلاق، آيات 2 و 3.

قيامت به آن اندرز داده مى شوند. و هركس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند * و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد؛ و هركس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى كند؛ خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند؛ و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است.»

8 - (تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَايُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)(1).

«(آرى،) اين سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى دهيم كه ارادۀ برترى جويى در زمين وفساد را ندارند؛ وعاقبتِنيك براى پرهيزگاران است.»

9 - (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ)(2).

«اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«المسلمون اخوة، تتكافأ دماؤهم، يسعى بذمّتهم أدناهم، هم يد

ص: 44


1- - سورۀ قصص، آيۀ 83.
2- - سورۀ حجرات، آيۀ 13.

على من سواهم»(1).

«مسلمانان برادرند، خونشان همسنگ هم است، پست ترينشان در بدگويى از ايشان تلاش مى كند، ايشان دستى هستند بر غير خودشان.»

2 - اميرمؤمنان على عليه السلام در فرمان مبارك خود به مالك اشتر مى فرمايند:

«وَإِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَبَيْنَ عَدُوِّكَ عُقْدَةً، أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً، فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ، وَارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا أَعْطَيْتَ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ فَرَائِض ِ اللّهِ شَيْءٌ النَّاسُ أَشَدُّ عَلَيْهِ اجْتَِماعاً مَعَ تَفَرُّقِ أَهْوَائِهِمْ، وَتَشَتُّتِ آرَائِهِمْ مِنْ تَعْظيمِ الْوَفَاءِ بِالْعُهُودِ...»(2).

«و اگر ميان خود و دشمن پيمانى منعقد نمودى يا از طرف خود پناهندگى به او دادى، به پيمان خود بطور كامل وفا كن، و با كمال امانت تعهّد پذيرش پناهندگى او را مراعات نما، و جان خود را در برابر عهدى كه بسته اى سپر كن، زيرا عموم مردم در هيچ يك از واجبات الهى با آن همه پراكندگى كه در خواسته ها و نظريات خود دارند، مانند بزرگداشت وفا به پيمانها اتّفاق نظر ندارند.»

3 - همچنين مى فرمايند:

«فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ أَنْ يَلْقَى اللّهَ تَعَالَى وَهُوَ نَقِيُّ الرَّاحَةِ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَأَمْوَالِهِمْ، سَلِيمُ اللِّسَانِ مِنْ أَعْرَاضِهِمْ فَلْيَفْعَلْ»(3).

ص: 45


1- - بحارالأنوار، ج 97، ص 46، باب العهد، والكافى، ج 1، ص 403، باب ما أمر النبيّ صلى الله عليه و آله.
2- - نهج البلاغه، نامۀ 53 (صبحى صالح)، ص 676، اسلوب مواجهة الاعداء.
3- - نهج البلاغة، خطبۀ 176، ص 376، س 8.

«هركس از شما بتواند خداى تعالى را ملاقات كند در حالى كه خيالش از خون و داراييهاى مسلمانان پاك باشد و آبروى ايشان از زبانش در امان باشد، پس انجام دهد.»

4 - همچنين آن حضرت مى فرمايند:

«بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ، الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ»(1).

«بدترين توشه براى روز رستاخيز، دشمنى با بندگان است.»

5 - و مى فرمايند:

«الْمُؤْمِنُ لَايَغُشّ أخاهُ، وَلَا يَخُونَهُ، وَلَا يَخْذُلَهُ، وَلَا يَتَّهِمَهُ»(2).

«مؤمن برادرش را نه فريب مى دهد و نه به وى خيانت مى كند و نه خوارش مى كند و نه به وى تهمت مى زند.»

6 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«اجتنبوا الكبر، فإنّ العبد لا يزال يتكبّر حتّى يقول اللّه عزّ وجلّ: اكتبوا عبدي هذا في الجبّارين»(3).

«از خود بزرگ بينى و كبر دورى گزينيد، چراكه، بنده همچنان تكبّر مى ورزد تا اينكه خداوند متعال مى فرمايد: اين بندۀ مرا در زمرۀ جبّاران بنويسيد.»

ص: 46


1- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 12، باب 77، ص 97 و 102.
2- - همان، ج 9، باب 119، ص 82. بحارالأنوار، ج 10، ص 100.
3- - ميزان الحكمة، ج 8، ص 300، ح 16920.

رهيافت وحى:

مى توان چكيدۀ حكمت اسلامى در آرامش ميان مردم [امنيّت اجتماعى] را در دو امرِ شناخت و احترام متقابل بيان كرد. از همين رو اگر در جامعه اى هركس ديگران را به رسميّت بشناسد و به حقوقشان احترام گذارد، امنيّت و آرامش برقرار خواهد شد. در واقع نهادهاى مسؤول امنيّت در جوامع و قوانين حقوقى مورد استفاده آنها، اين رويه از امنيّت را نشانه رفته اند.

حال به دو نكته دراين زمينه توجّه كنيد:

نخست - اينكه براى رسيدن به يك هدف مشروع بيش از يك راه پيش رو داريم، برخى امن و برخى پر خطر، كه انسان رستگار بيشترين تلاش خود را به كار مى كيرد تا به راههاى امن دست يابد، راههايى كه نه براى خود و نه براى ديگران خطرآفرين باشند.

از آيات الهى درمى يابيم كه ره يافتن به راههاى امن (سبل السّلام) از چند راه محقّق مى شود: نخست، پيروى از خشنودى خداوند (مائده 15-16)، (طه، 47). دوّم، از طريق جهاد در راه خدا (عنكبوت، 69). سوّم، بوسيلۀ پرهيزكارى (طلاق، 2-3).

دوّم - يكى از مؤلّفه هاى گزينش راه امن، جستجوى راهى است كه با مصالح ديگران برخورد نداشته باشد و موجب شكسته شدن حرمت ديگران، آنچه از آن به تجاوز تعبير مى شود، نگردد. چه، دين، ستم بناحق را حرام شمرده است. در واقع خداوند انسان را آفريده و براى او كرامتى قرار داده (استقلال و آزادى)، و همچنين از سوى خود به او فضل كرده (مالكيّت). و حرمتى براى وى قايل شده است (شخصيّت). پس هركس،

ص: 47

كرامت، داراييها و يا حرمتهاى مردم را مورد تجاوز قرار دهد، ستم كرده است. از اين رهگذر مى توان به پايه هاى احكام شريعت دست يافت:

احكام:

1 - زياده خواهى در زمين و تلاش در راه به استضعاف كشيدن ديگران و تكبّر ورزيدن برايشان، جايز نمى باشد. هر مسلمان بايد با نفس خود تا ريشه كنى كامل خشم و نخوت و تعصّبهاى نابجا، جهاد كند.

2 - مسلمانان بايد در برابر كسانى كه مى خواهند با عنوان قومگرايى يا ملّى گرانه و يا به نام دين و يا هر نام ديگرى از اين دست به ناحق بر فرجام ديگران دست اندازند، به مقابله پردازند، چراكه برقرارى امنيّت و آرامش جز به وسيلۀ مقابله با ستم سياسى ميسّر نمى شود.

3 - يكى از برجسته ترين مؤلّفه هاى امنيّت، وجوب حفظ جان وآبرو و حرمت قتل و زنا مى باشد. وجوب حفظ اندامها و توان آنها نيز درپى وجوب حفظ جان مى آيد. از همين رو كسى نمى تواند به يك «نفس محترم»، چه از راه قتل، چه از راه زخمى كردن، چه از راه رساندن ضررهايى همچون زدن سيلى، زدن با تازيانه و يا با عصا و يا حتّى ضرر رساندن از راه وارد كردن خراشى به آن، زيان رساند.

4 - همچنين به بيمارى انداختن ديگران وباعث بيمارى ديگران شدن، چه آن بيمارى كشنده باشد، چه خطرناك و چه يك بيمارى آزاردهنده، حرام مى باشد. از همين رو كسانى كه به بيماريهاى واگيردار و خطرناكى (چون ايدز، طاعون و يا سل) مبتلا هستند در هر حال نبايد موجب انتشار

ص: 48

بيمارى خود در ميان مردم شوند. همچنين انتشار گازهاى سمّى كه بيماريهاى خطرناكى را در ميان مردم به همراه مى آورند، جايز نمى باشد.

5 - حرمت آبرو و ناموس مردم همچون حرمت خون ايشان است، از همين رو تجاوز جنسى به هيچ كس جايز نيست، زنا و لواط از بدترين مصاديق تجاوز جنسى محسوب مى شوند، البتّه گونه هاى ديگرى از اين تجاوز وجود دارد كه آنهانيز جايز نيستند. از جمله نگاه انداختن پنهانى به خانه ديگران براى ديدن نواميس مردم و هتك حرمت ايشان (و هم چنين است ديدن عكسها و فيلمهاى خانوادگى مردم بدون اجازه آنها).

6 - بر مؤمن واجب است كه نفس خويش را از ستم به حق ديگران باز دارد و در اين راه پايدارى از خود نشان دهد و همچنين اموال مردم را به ناحق نخورد، چه، تنها زمانى امنيّت اقتصادى برقرار خواهد شد كه مردم حقوق كوچك و بزرگ يكديگر را رعايت كنند. از اين رهگذر درمى يابيم كه:

الف - بر هر مسلمانى واجب است كه از ستم به ديگرى حتّى به اندازۀ خوردن مال كمى از او به شيوه هايى مانند فريب، كم فروشى و يا زيان رساندن به وى در فروش و اعمالى از اين دست، خوددارى كند.

ب - همچنين است ستم به ديگران در شكل تجاوز به حقوق شرعى آنها كه عرف آنها را به رسميت شناخته، از جمله؛ حقّ پيشى گرفتن در مسجد و يا در راه، يا حقّ تقدّم در خريد و فروش، و يا حقّ برخوردارى از اولويّت در گرفتن وام از بانك و يا افتتاح اعتبار مالى و يا اولويّت در تدريس در حوزه و دانشگاه و يا حتّى حقّ اولويّت عبور بر مبناى قوانين

ص: 49

راهنمايى و رانندگى.

ج - همچنين تجاوز به حقوق مردم در شكل سلب آسايش كردن از آنها جايز نيست. ايجاد سر و صدايى كه در شب مزاحم ديگران مى شود، و يا ايجاد مزاحمت براى ديگران از طريق آلوده ساختن محيط زيستى ايشان، و يا تخريب بوستانها و باغهايى كه محلّ تفريح مردم مى باشند، و يا قطع درختان، كه خود موجب پاكى هوا مى شوند، و اعمالى از اين دست، از مصاديق سلب آسايش مردم محسوب مى شوند.(1)

7 - حفظ حرمتهاى غير مادّى اشخاص نيز همچون حرمتهاى مادّى ايشان واجب است. از همين رو اعمالى چون اتهام ديگران، جريحه دار كردن كرامت آنها و همچنين از بين بردن شخصيت ايشان و يا منتشر ساختن بديها و رسواييهاى ايشان و نيز بدگمانى به مردم حرام مى باشند.

از جمله حرمتها (و يا حقوقى) كه دين مبين اسلام بر آن تأكيد كرده، وجوب جواب سلام ديگران مى باشد.

8 - پايبندى به حرمتهايى كه با استقلال سياسى مردم پيوند خورده اند، از جمله؛ حق انتخاب و آزادى بيان و آزادى سفر و اقامت و حقوقى از اين قبيل، نيز واجب مى باشند.

9 - يكى ديگر از حقوق مؤمنان بر يكديگر، احترام و وفا به عهد و پيمان و وعده ها و همچنين پايبندى به وصيّت مى باشد.

ص: 50


1- - تنها فقها و تنظيم كنندگان قوانين صلاحيّت تعريف تفصيلى حدود حقوق را دارا مى باشند، از همين رو ما در اينجا تنها به پاره اى از نمونه ها اشاره كرديم، تا ابعاد حقوقى آنچه بر مردم رعايت آنها الزامى و واجب است، روشن شود.

10 - بايد با كسانى كه به اشتباه امرى را دريافته اند و از روى نادانى عجولانه قضاوت مى كنند، رفتارى بردبارانه و همراه با گذشت و اصلاح از خود نشان داد. چه، اين امر يكى از عوامل ايجاد امنيّت در جامعه مى باشد. از همين روست كه مؤمنان هرگاه بر سخن نابجايى گذر كنند كريمانه مى گذرند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه اى گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند.)

5 - توحيد و حاكميّت امنيّت و آرامش

قرآن كريم:

1 - (وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ)(1).

«چگونه من از بتهاى شما بترسم؟! در حالى كه شما از اين نمى ترسيد كه براى خدا، همتايى قرار داده ايد كه هيچ گونه دليلى دربارۀ آن، بر شما نازل نكرده است. (راست بگوييد) كدام يك از اين دو دسته (بت پرستان و خداپرستان)، شايسته تر به ايمنى (از مجازات) هستند اگر مى دانيد؟! * (آرى،) آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى

ص: 51


1- - سورۀ انعام، آيات 81 و 82.

تنها از آن آنهاست، و آنها هدايت يافتگانند.»

2 - (لَاإِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَاانفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)(1).

«در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابراين، كسى كه به طاغوت [\بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.»

3 - (وَكَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وِلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَافَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ)(2).

«همين گونه شركاى آنها [\بتها]، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند، (كودكان خود را قربانى بتها مى كردند، و افتخار مى نمودند) سرانجام آنها را به هلاكت افكندند، و آيينشان را برآنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مى خواست، چنين نمى كردند، (زيرا مى توانست جلو آنان را بگيرد، ولى اجبار سودى ندارد.) بنابراين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مكن).»

4 - (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)(3).

«كسانى كه گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت كردند،

ص: 52


1- - سورۀ بقره، آيۀ 256.
2- - سورۀ انعام، آيۀ 137.
3- - سورۀ احقاف، آيۀ 13.

نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مى شوند.»

5 - (وَقَالُوا إِن نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِن أَرْضِنَا أَوَ لَمْ نُمَكِّن لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِن لَدُنَّا وَلكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَايَعْلَمُونَ)(1).

«آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مى ربايند.» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى (ازهر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مى شود؟ رزقى است از جانب ما، ولى بيشتر آنان نمى دانند.

6 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْىَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شعائر و حدود الهى (و مراسم حج را محترم بشمريد و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاى بى نشان و نشاندار را، و نه آنها را كه به قصد خانۀ خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مى آيند امّا هنگامى كه از احرام بيرون آمديد، صيد كردن براى شما مانعى ندارد. و خصومت با جمعيّتى كه شما را از آمدن به مسجدالحرام (در سال حديبيه) بازداشتند، نبايد شما را وادار به تعدّى و تجاوز كند و (همواره) در راه نيكى و پرهيزگارى باهم تعاون كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همكارى ننماييد و از (مخالفت فرمان) خدا

ص: 53


1- - سورۀ قصص، آيۀ 57.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 2.

بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!.»

7 - (إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ)(1).

(تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيده اند، و آنها كه نسبت به او [\خدا] شرك مى ورزند (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مى نهند.)

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«إيّاكم ومخالطة السلطان؛ فإنّه ذهاب الدين، وإيّاكم ومعونته فإنّكم لا تحمدون أمره»(2).

«از درآميختن با سلاطين برحذر باشيد، زيرا از كف رفتن دين را دربردارد، و از يارى ايشان برحذر باشيد چراكه شما دراين كار ستايش نمى شويد.»

2 - اميرمؤمنان على عليه السلام فرموده:

«باعد السلطان لتأمن خدع الشيطان»(3).

«براى در امان ماندن از نيرنگهاى شيطان از سلاطين دورى گزينيد.» 3 - امام صادق عليه السلام فرموده:

ص: 54


1- - سورۀ نحل، آيۀ 100.
2- - بحار الانوار، ج 10، باب 20، ص 368.
3- - بحارالأنوار، ج 74، باب 8، ص 215.

«(وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا...) (1)

هو الرجل يأتي السلطان فيحبّ بقاءه إلى

أن يدخل يده الى كيسه فيعطيه»(2).

«به كسانى كه ستم ورزيده اند، اعتماد نكنيد...» منظور از اين آيه شخصى كه به نزد سلطان مى آيد و زنده ماندنش را دوست مى دارد، تا اينكه او منافع وى را تأمين كند.»

4 - عمر بن حنظله مى گويد: از اباعبداللّه عليه السلام در باب جايز بودن مراجعۀ دوتن از دوستانمان كه بر سرقرض و يا ارثى باهم اختلاف داشتند، به سلطان و يا قضات حكومت، پرسش كردم، پس امام فرمودند:

«من تحاكم إلى الطاغوت فحكم له فإنّما يأخذ سحتاً وإن كان حقّه ثابتاً له،

لأنّه أخذه بحكم الطاغوت، وقد أمر اللّه أن يكفر به...»(3).

«هركس دعوا به نزد طاغوت برد و او برايش حكم صادر كند، حتّى اگر حقّ واقعى خود را بگيرد، آن را به حرام گرفته، چراكه آنرا با حكم طاغوت اخذ كرده است، حال آنكه خداوند امر كرده تا به طاغوت كفر ورزد...»

رهيافت وحى:

عليرغم ادّعاى حاكمان ستمگر و سركش مبنى بر پاسدارى از امنيّت كشور، در واقع ايشان خطرناكترين سرچشمه هاى تشويش، ترس و هراس و نگرانى در جوامع را تشكيل مى دهند. چون ايشان مردم را به گروههاى

ص: 55


1- - سورۀ هود، آيۀ 113.
2- - وسائل الشيعه، ج 17، باب 44، ص 17، (از 29 جلديها)، قم، مؤسسه آل البيت 1409 ه. ق.
3- - الكافي، تهران، دارالكتب الإسلاميه، 1365 ش، ج 7، باب كراهية الارتفاع، ص 413.

مختلفى تقسيم مى كنند و دسته اى از ايشان (كه بيشتر مردم مى باشند) را به استضعاف مى كشند، و حقّ استقلال، برخوردارى از كرامت انسانى و آزادى و برخوردارى از يك زندگى مرفّه را از مردم سلب مى كنند، و همچنين راه پيشرفت را بر مردم مى بندند، و عقب ماندگى را بر مردم ديكته مى كنند و تباهى را مى گسترانند. در واقع ايشان حاكمانى هستند كه اگر وارد شهرى شوند آن را به تباهى مى كشانند و بزرگواران آن شهر را خوار مى كنند(1) ، و اگر زمام امور را در دست گيرند تلاش مى كنند تا هرچه بيشتر در زمين فساد كنند و كشتزارها و نسلها را به نابودى كشانند و پيوندهاى خويشاوندى را بگسلند.(2) ايشان به جنگ افروزى مى پردازند و بدين وسيله كشتزارها و نسلها را از ميان مى برند. و هم ايشانند كه به فتنه ها دامن مى زنند و داعيان به سوى خدا را به قتل مى رسانند.

احكام:

نخست: واجب است ترس از طاغوت را به كنارى نهاد، و از رهبران آن سرپيچى نمود و باور قلبى به مشروعيّت آنها نداشت، بلكه بايد بديشان كفر ورزيد، چه، هركس به طاغوت كفر ورزد وخدا باور باشد بيگمان به دستاويز استوارى (عروة الوثقى) كه گسيختنى ندارد چنگ زده است. دورى گزيدن از طاغوت و كفر بدان بوسيله نكات زير محقّق مى شود:

ص: 56


1- - سورۀ نمل، آيۀ 24.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 205.

الف - بركندن ترس از طاغوت و دوستى و احترام به او از دل و روان، و باور به ستمكارى و دوزخى بودن او و سپس تحقير و فروافكندن روانى طاغوت.

ب - گسستن هرگونه پيوندى با طاغوت و گوش فراندادن به سخنانش و تأييد نكردن كوچكترين سخن وى، به ديگر سخن تحريم تبليغاتى و فرهنگى طاغوت و يارانش - اگرچه در زىّ اهل علم و دين باشند.

ج - قطع روابط اقتصادى با طاغوت.

د - قطع روابط قضائى با طاغوت و سامان دادن به يك نظام قضائى جايگزين.

ه - مهاجرت از سرزمينى كه طاغوت در آن حكم مى راند، در صورتيكه نتوان واجبات و وظايف دينى را انجام داد.

و - ستيز با ستمگران و فروافكندن حاكميّت ايشان و برپا ساختن حكم الهى.

دوّم: يكى از ابزارهاى رسيدن به امنيّت مخالفت با قوانين حكومتهاى طاغوتى است. قانون كشتن فرزندان كه توسّط مشركان و به فرمان بزرگانشان كه ايشان را بندگى مى كردند صورت مى پذيرفت، و همچنين بسيارى از حكمهاى برگرفته از قانون سلطه و احكام ستمگران و مشركان كه هنوز بشريت از آنها رنج مى برد از اين جمله اند. در واقع مؤمنان بايد اين گونه قوانين را تحريم كنند و در راه مخالفت با آنها بكوشند، تا اينكه از ترس و واپس ماندگى رهايى يابند.

ص: 57

سوم: پايدارى در مسير توحيد واجب است. چرا كه توحيد به مثابۀ چهارچوب كلّى امنيّت و آرامش تلقّى مى شود و ترس در پايداران در مسير توحيد راه ندارد و ايشان اندوهگين نخواهند شد.

برخى از مؤلّفه هاى اينگونه از پايدارى عبارت اند از:

الف - توكّل بر خدا، و شكيبايى بر آزار كفّار و يارى جستن از خداوند بر آنچه كفّار وصف مى كنند و نهراسيدن از ملامت ملامتگران.

ب - تقوى و اجراى دستورات الهى و استوار كردن مردم، و سفارش يكديگر به حق و بردبارى، و امر بمعروف و نهى از منكر.

6 - امنيّت علمى و فرهنگى

قرآن كريم:

1 - (وَالَّذِينَ لَايَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً * وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمّاً وَعُمْيَاناً)(1).

«و كسانى كه شهادت به باطل نمى دهند (و در مجالس باطل شركت نمى كنند)، و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مى گذرند * و كسانى كه هرگاه كه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند.»

ص: 58


1- - سورۀ فرقان، آيات 72 و 73.

2 - (وَلَا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * لَايُؤَاخِدُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ)(1).

«خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد و براى اينكه نيكى كنيد، و تقوا پيشه سازيد، و در ميان مردم اصلاح كنيد (سوگند ياد ننماييد) و خداوند شنوا و داناست * خداوند شما را به خاطر سوگندهايى كه بدون توجّه ياد مى كنيد، مؤاخذه نخواهد كرد، امّا به آنچه دل هاى شما كسب كرده، (و سوگندهايى كه از روى اراده و اختيار، ياد مى كنيد) مؤاخذه مى كند.

و خداوند آمرزنده و بردبار است.»

3 - (الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ)(2).

«كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم، او [\پيامبر] را همچون فرزندان خود مى شناسد (ولى) جمعى از آنان، حقّ را آگاهانه كتمان مى كنند.»

4 - (وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ)(3).

«و نيز براى اين بود كه منافقان شناخته شوند، آنهايى كه به ايشان گفته

ص: 59


1- - سورۀ بقره، آيات 224-225.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 146.
3- - سورۀ آل عمران، آيۀ 167.

شد: بياييد در راه خدا نبرد كنيد يا (حداقلّ) از حريم خود، دفاع نماييد، گفتند: «اگر مى دانستيم جنگى روى خواهد داد، از شما پيروى مى كرديم.

(امّا مى دانيم جنگى نمى شود» آنها در آن هنگام به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان، به زبان خود چيزى مى گويند كه در دل هايشان نيست و خداوند از آنچه كتمان مى كنند آگاه تر است.»

5 - (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَ لِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)(1).

«زنان مطلّقه، بايد به مدّت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند [\عدّه نگه دارند] و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند، و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشويى) دراين مدّت، (از ديگران) سزاوارترند، در صورتيكه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايسته اى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند، و خداوند توانا و حكيم است.»

6 - (أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُوداً أَوْ نَصَارى قُلْ ءَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا

ص: 60


1- - سورۀ بقره، آيۀ 228.

تَعْمَلُونَ)(1).

«و يا مى گوييد: "ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند» بگو: «شما بهتر مى دانيد يا خدا؟ (و با اينكه مى دانيد آنها يهودى يا نصرانى نبودند چرا حقيقت را كتمان مى كنيد؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كسى كه گواهى و شهادت الهى را كه نزد اواست كتمان مى كند" و خدا از اعمال شما غافل نيست.»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«ألا أخبركم بخير أخلاق أهل الدنيا والآخرة؟».

«مى خواهيد شمارا از نيكوترين اخلاق اهل دنيا و آخرت خبر دهم.»

گفتند: بله اى رسول خدا، پس فرمود:

«إفشاء السلام في العالم»(2).

«نشر آرامش و امنيّت (سلام) در جهان.»

2 - آن حضرت همچنين فرموده است:

«مَن شهد شهادة زور على رجل مسلم أو ذمّي أو مَن كان من الناس، عُلِّق بلسانه يوم القيامة، وهو مع المنافقين في الدرك الأسفل من النّار»(3).

ص: 61


1- - سورۀ بقره، آيۀ 140.
2- - بحارالأنوار، ج 73، باب 97، ص 12.
3- - بحارالأنوار، ج 101، باب 2، ص 310. و وسائل الشيعه، ج 7، ص 325، قم، مؤسسۀ آل البيت، 1409 ه. ق.

«هركس نسبت به مرد مسلمان يا ذمّى و يا هر كس از مردم، گواهى باطلى ارائه كند، به روز رستاخيز از زبان آويزان خواهد شد و در پست ترين جايگاه آتش جهنّم همراه با منافقان خواهد بود.»

3 - همچنين فرموده:

«مَن كتم شهادة إذا دُعي إليها كان كمن شهد الزور»(1).

«هركس شهادتى را كه بدان فراخوانده شده كتمان كند، همچون كسى است كه به باطل گواهى داده است.»

4 - اميرمؤمنان عليه السلام فرموده:

«لا تقولنّ ما يوافق هواك وإن قلته لهواً، وخِلته لغواً، فربّ لهو يوحش منك حرّاً، أو لغو يجلب عليك شرّاً»(2).

«آنچه را كه با هوا و هوست همخوان است حتّى از روى شوخى و لغو مگو، چه بسا فرد آزاده اى را از تو اندوهناك سازد و يا شرّى را با آن سخن براى خود بخرى.»

5 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده:

«مَن خالفت سريرته علانيته فهو منافق كائناً من كان»(3).

«هركس نهانخانه اش با ظاهرش همخوان نباشد، پس او منافق است، حال هركه مى خواهد باشد.»

ص: 62


1- - وسائل الشيعه، ج 27، باب 9، ص 325.
2- - غرر الحكم، ص 461، شماره 10561.
3- - بحارالانوار، ج 69، باب 106، ص 207.

6 - رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده:

«يا عليّ، لا تحلف باللّه كاذباً ولا صادقاً من غير ضرورة، ولا تجعل اللّه عرضة ليمينك، فإنّ اللّه لا يرحم ولا يرعى من حلف باسمه كاذباً»(1).

«اى على! سوگند دروغين به خدا ياد مكن، همچنين سوگند راستى كه ضرورتى ندارد به خدا مخور، و خدا را آماج سوگندهاى خود قرار مده، چراكه خداوند كسى را كه به دروغ به وى سوگند ياد كرده، نه رحم مى كند و نه محافظت مى كند.»

7 - همچنين مى فرمايند:

«أيّما رجل آتاه اللّه علماً فكتمه وهو يعلمه، لقى اللّه عزّ وجلّ يوم القيامة ملجماً بلجام من نار»(2).

«هركسى را كه خداوند از امرى آگاه سازد و علمى دهد و او آن آگاهى و علم را در حالى كه بدان داناست كتمان كند، به روز رستاخيز در حاليكه او را به افسارى از آتش لگام بسته اند، خدا را ملاقات خواهد كرد.»

رهيافت وحى:

جامعه اى كه در آن مردم براى سخن ارزشى قايل نيستند به امنيّت و آرامش دست نخواهد يافت. زيرا سخن امانتى است بر دوش انسان، كه اگر از نهانخانۀ او سرچشمه گرفته و مافى الضمير را آشكار سازد و به باطل گواهى ندهد و به ابزارى براى بيهوده گويى و لغو و سوگند دروغ، تبديل نشود،

ص: 63


1- - بحارالأنوار، ج 74، باب 3، ص 68.
2- - بحارالأنوار، ج 2، باب 13، ص 68، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه. ق.

و حق را نپوشاند، حقّ آن ادا شده و به ابزارى براى دست يابى به امنيّت بدل مى شود، و گرنه به ابزارى براى نابودى و تباهى تبديل مى شود.

احكام:

1 - واجب است آرامش (سلام) راگسترش دهيم بوسيلۀ سخن، زيرا، آرامش (سلام) درود بهشتيان است و شعار مسلمين در هنگام ديدار يكديگر. مؤمنان حتّى در برخورد با نادانان بر آنان درود مى فرستند و مى گويند: سلام عليكم، نادانان را نمى خواهيم.

2 - بر مؤمن است كه به بيهوده گويى نپردازد، و از محافل دروغ پنداران نشانه هاى الهى روى گرداند و در غيبت، تهمت و سخن چينى همراه ديگران نشود، و به منجلابى كه اهل باطل در آن غوطه مى خورند، گرفتار نيايد.

3 - بر ماست كه با سخنان خود، گواهى براى خداوند را بر پا داريم، و به باطل و براى باطل گواهى ندهيم و از سخنان خود در بر پا داشتن عدل و داد و از بين بردن ستم و باطل، بهره گيريم.

4 - بر مؤمن است كه از سوگند دروغين دورى گزيند، چراكه سوگند دروغين سرزمينهاى امن و آرام را به زمينهاى بى آب و گياه بدل مى كند.

و همچنين براى اين كه مؤمنان مى بايست خداى را كه؛

الف - به ترك سوگندى كه به هدف توجيه نمودن كارهاى ناشايست انسان، و تبرى جستن از آنچه (به حق) دربارۀ انسان گفته مى شود، و براى تظاهر به تقوى و شايستگى ياد مى شود، امر كرده.

ص: 64

ب - و كسانى كه به سوگند از زنان خود كناره مى گيرند را پس از گذشت چهار ماه به گزينش ميان طلاق و شكستن سوگند و متحمّل شدن كفّارۀ آن دستور مى دهد، فرمانبردار باشند.

5 - بر ماست كه جز حق بر زبان نياوريم و حق را به هنگام گواهى دادن به درستى رسالت و دعوتهاى الهى، و همچنين به هنگام گواهى دادن دربارۀ حقوق مردم، كتمان نكنيم.

6 - كتمان حقّ اگر براى مردم گمراهى درپى داشته باشد، بر دانشمندان و علما حرام مى باشد.

7 - جايز نيست زنان آنچه در رحم دارند را بپوشانند و كتمان كنند.

8 - واجب است آن را بگوييم كه در درونمان است، و جايز نيست سخنى بگوييم كه از دورنمان بر نمى تابد، چه، اين از ويژگيهاى دورويان و منافقان است كه خداوند دربارۀ آنان مى فرمايد:

(يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ)(1).

«به زبان خود چيزى مى گويند كه در دلهايشان نيست و خداوند از آنچه كتمان مى كنند آگاهتر است.»

سخن پايانى:

بيگمان قرآن كتاب امنيّت و آرامش است، و بايد در تمام ابعاد از آيات آن پيروى كنيم تا به نعمت امنيّت دست يافته واز ترس واندوه رهايى يابيم.

ص: 65


1- - سورۀ آل عمران، آيۀ 167.

در واقع مسلمانانى كه راه و روش وحى را در دنيا پيش مى گيرند، در آخرت نيز به آرامش و سلامت دست خواهند يافت. زيرا خداوند متعال مى فرمايد:

(لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)(1).

«براى آنها (در بهشت) خانۀ امن و امان از پروردگارشان خواهد بود، و او، ولى و ياور آنهاست بخاطر اعمال (نيكى) كه انجام مى دادند.»

اين جهان هيچگاه جايگاه آرامش و امنيّت(2) نخواهد بود، ولى مى تواند نزديكترين نقطه به آن و يا دورترين نقطه از آن باشد. در روايات وارده از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام پندهايى نهفته است كه در صورت پايبندى بدانها مى توان بسيارى از سرچشمه هاى ترس و درد را از خود دور ساخت.

در اينجا سخن خود را دراين باب با حديثى از امام باقر عليه السلام كه توسّط ثمالى نقل شده به پايان مى بريم؛ آن حضرت فرموده اند:

در كتاب على عليه السلام چنين يافتم:

«إذا ظهر الزنا من بعدي ظهرت موتة الفجأة، وإذا طُفِّفَت المكاييل أخذهم اللّه بالسنين والنقص، وإذا منعوا الزكاة منعت الأرض بركاتها من الزرع والثمار والمعادن كلّها، وإذا جاروا في الحكم تعاونوا على الإثم والعدوان، وإذا نقضوا العهد سلّط اللّه عليهم عدوّهم، وإذا قُطعت الأرحام جُعلت الأموال في أيدي الأشرار، وإذا لم يأمروا بالمعروف ولم ينهوا عن المنكر ولم يتّبعوا الأخيار من

ص: 66


1- - سورۀ انعام، آيۀ 127.
2- - دارالسّلام.

أهل بيتي سلٌط اللّه عليهم شرارهم، ثمّ تدعو خيارهم فلا يُستجاب لهم»(1).

«اگر پس از من زنا پديدار شود مرگهاى ناگهانى نيز درپى آن پديدار خواهند شد، و اگر از وزنها كم گذاشته شود [و كم فروشى رواج يابد] خداوند ايشان را به زمينهايى كه گياهانشان خورده شده و به كاستى دچار خواهد ساخت، و اگر از دادن زكات بازدارند، زمين بركات خود را از كِشته و ميوه ها و معادن، جملگى، از ايشان دريغ خواهد كرد، و اگر در حكم كردن ستم كنند، بر گناه و ستم هميارى كرده اند، و اگر پيمانهاى خود را نقض كنند خداوند دشمنانشان را برايشان مسلّط مى كند، و اگر پيوندهاى خويشاوندى از هم بگسلند، داراييها به دست اشرار مى افتند، و اگر امر به معروف و نهى از منكر نكنند و از برگزيدگان اهل بيت من پيروى نكنند خداوند اشرارشان را برايشان مسلّط خواهد ساخت، در آن زمان است كه برگزيدگانشان به دعا برمى خيزند ولى دعاى ايشان به استجابت در نخواهد آمد.»

ص: 67


1- - بحارالأنوار، ج 97، ص 45، باب 5، العهد و الامان، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ه. ق.

ص: 68

عدالت در جامعۀ اسلامى

درآمد:

يكى از برجسته ترين ارزشها، عدالت است، كه در حقّ باورى ريشه دارد. بديگر سخن ايمان به هر حقّى، مستلزم پايبندى بدان و داشتن عملكرد در راستاى آن، مى باشد.

در واقع برخوردارى از يك زندگى ميانه و متعادل و بدور از زياده روى و اسراف و فسق و همچنين بدور از خسّت و رهبانيّت، را عدالت مى گويند. ستمگرى و گناه و ارتكاب منكرات با عدالت همخوانى ندارند، چون ارتكاب گناه و منكر به منزله ى تجاوز به حقوق خداوند و ستمگرى به حقوق مردم تلقّى مى شود. عدل همان اقامۀ حق است، آنگونه كه هست و بدون كوچكترين كج روى از آن، و حقّ همان سنجه اى است كه بايد بر مبناى آن ميان مردم حكم كنيم تا عدالت محقّق شود.

علل و وسايلى كه فراگيرى عدل و برپا داشتن قسط(1) و حق را فراهم

ص: 69


1- - ميانه روى و اعتدال و درستى را چه در زندگى فردى و چه در عرصۀ روابط اجتماعى «عدل» گويند، كه «قسط» يكى از جنبه هاى با اهمّيّت آن محسوب مى شود. در واقع «قسط» به معنى پايبندى به حقوق مردم بويژه حقوق مالى ايشان مى باشد، ل لا و «إقساط» به معنى واگذارى حقّ مردم و دادن بهرۀ ايشان از زندگى بديشان است، و «قاسط» كسى است كه حقّ و بهرۀ مردم از زندگى را از ايشان سلب كند، از اين رو عدل شامل قسط نيز مى شود، حال آنكه قسط خود گونه اى عدل است.

مى آورند عبارت اند از:

1 - برانگيخته شدن پيامبران.

2 - فروفرستادن كتاب آسمانى كه شرايع و احكام در آن تبيين شده است.

3 - فرو فرستادن و قراردادن (ميزان) يا سنجه اى كه مى توان صادق ترين نمونۀ آن را امامى دانست كه بر مبناى قسط و انصاف ميان مردم حكم مى كند.

4 - فروفرستادن آهن (جنگ افزار) كه در آن نيرو و قابليّتى است براى رويارويى با سركشان و ستمپيشگان.

5 - بر دوش گرفتن مسؤوليّت يارى خداوند متعال و فرستادگانش بوسيلۀ آهن (جنگ افزار) از سوى مجاهدان.

1 - برپاداشتن عدل

قرآن كريم:

1 - (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ

ص: 70

بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ)(1).

«ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است. تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مى كند بى آنكه او را ببينند، خداوند قوى و شكست ناپذيراست.»

2 - (وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ)(2).

«براى هر امّتى، رسولى است، هنگامى كه رسولشان به سوى آنان بيايد، بعدالت در ميان آنها داورى مى شود، و ستمى به آنها نخواهد شد.»

3 - (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)(3).

«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى دهد، و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى كند، خداوند به شما اندرز مى دهد، شايد متذكّر شويد.»

4 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ للّهِِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ

ص: 71


1- - سورۀ حديد، آيۀ 25.
2- - سورۀ يونس، آيۀ 47.
3- - سورۀ نحل، آيۀ 90.

بِمَا تَعْمَلُونَ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد. دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است و از (معصيت) خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام مى دهيد، با خبر است.»

5 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للّهِِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيرَاً فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُو أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! كاملاً قيام به عدالت كنيد، براى خدا شهادت دهيد، اگرچه (اين گواهى) به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد (چراكه) اگر آنها غنى يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند، بنابراين، از هوى و هوس پيروى نكنيد، كه از حقّ، منحرف خواهيد شد. اگر حقّ را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.»

6 - (قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ)(3).

«بگو: پروردگارم امر به عدالت كرده است، و توجّه خويش را در هر

ص: 72


1- - سورۀ مائده، آيۀ 8.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 135.
3- - سورۀ اعراف، آيۀ 29.

مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او كنيد و او را بخوانيد، در حالى كه دين (خود) را براى او خالص گردانيد (و بدانيد) همان گونه كه در آغاز شما را آفريد، (بار ديگر در رستاخيز) باز مى گرديد.»

7 - (فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَاحُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ)(1).

«پس به همين خاطر تو (نيز آنان را به سوى اين آيين واحد الهى) دعوت كن و آنچنان كه مأمور شده اى استقامت نما، و از هوى و هوسهاى آنان پيروى مكن، و بگو: به هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آورده ام و مأمورم در ميان شما عدالت كنم، خداوند پروردگار ما و شماست، نتيجۀ اعمال ما از آن ماست ونتيجۀ اعمال شما از آن شما، خصومت شخصى در ميان ما نيست، و خداوند ما و شما را در يكجا جمع مى كند، و بازگشت (همه) به سوى اوست.»

8 - (وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ)(2).

«و از قوم موسى، گروهى هستند كه به سوى حقّ هدايت مى كنند، و به حقّ و عدالت حكم مى نمايند.»

ص: 73


1- - سورۀ شورى، آيۀ 15.
2- - سورۀ اعراف، آيۀ 159.

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«العدل جُنَّة واقية، وجَنَّة باقية»(1).

«عدل پناهگاهى پاسدارنده و بهشتى ماندگار است.»

2 - آن حضرت همچنين مى فرمايند:

«مَن عامل النّاس فلم يظلمهم، وحدّثهم فلم يكذبهم، ووعدهم فلم يخلفهم، فهو ممّن كملت مروّته، وظهرت عدالته، ووجبت اخوّته، وحرمت غيبته»(2).

«هركس با مردم داد و ستد و مراوده داشته باشد و بايشان ستم نورزد، و با مردم به گفتگو نشيند و به ايشان دروغ نگويد، و وعده كند و در وعدۀ خود خلاف نكند، از كسانى است كه مروّت و مردانگيش كامل و عدالتش نمايان و برادرى با وى واجب و غيبت او حرام است.»

3 - اميرمؤمنان على عليه السلام فرموده اند:

«إنّ العدل ميزان اللّه سبحانه الذي وضعه في الخلق، ونصبه لإقامة الحقّ،

فلا تخالفه في ميزانه، ولا تعارضه في سلطانه»(3).

«همانا عدل ميزان و سنجه اى است از سوى خدا كه خداوند آن را براى خلق

ص: 74


1- - بحارالأنوار، ج 74، ص 166، باب 7، و غوالى اللالى، ج 1، ص 293.
2- - بحارالأنوار، ج 67، باب 39، ص 1 و ج 72، ص 93، و وسائل الشيعه، ج 27، باب 41، ص 396، مؤسسۀ آل البيت، 1409 ه. ق.
3- - همان، ص 99، فصل اول در معنى عدل.

قرارداده، و آن را براى برپا داشتن حقّ، منصوب كرده است، پس خدا را در ميزان و سنجه اش مخالفت نكن، و روياروى براهين و دلايلش نايست.»

4 - و همچنين مى فرمايند:

«العدل حياة الأحكام»(1).

«عدل زندگى احكام است.»

رهيافت وحى:

حكمت بعثت پيامبران، برپايى قسط، و وسيلۀ دستيابى بدان، كتاب آسمانى، وابزار آن، ميزان و سنجه، و جنگ افزار آن، آهن، و به پا دارندگانش نيز مجاهدان مى باشند.

و براى هر جامعه اى رسولى است كه ميان مردم آن جامعه به عدل و قسط داورى مى كند. خداوند به عدل و نيكى فرمان داده، و از فحشا و منكر و ستم، نهى كرده است، و همچنين مؤمنان را به قيامى هميشگى براى خدا، و گواهى دادن از روى عدالت فرمان مى دهد، همچنانكه ايشان را به قيامى كامل به عدالت، و شهادت دادن براى خدا نيز دستور داده است. همچنين از آيات الهى درمى يابيم كه حقّ همان امرى است كه بدان عدل به پا مى شود.

پس اگر حق هر انسانى داده شود، بيگمان عدل محقّق خواهد شد.

در واقع مفهوم عدل درونمايۀ رسالتهاى الهى را تشكيل مى دهد. خداوند همچنانكه به قسط و انصاف فرمان مى دهد، به عدل نيز فرمان مى دهد،

ص: 75


1- - بحارالأنوار، ج 67، ص 99، فصل اول در معنى عدل.

از همين رو ما بايد با تمام توان خود راههاى تحقّق عدل و قسط را بپيماييم.

و اين راه ها عبارت اند از:

احكام:

1 - اينكه عد ل را جوهر رفتار شخصى خود، و محور روابط اجتماعى خويش و هدف تمدن اسلاميمان، قرار دهيم.

2 - «اقامۀ قسط و انصاف» را از ويژگيهاى خود و از مسؤوليتهايى كه بر انجام آنها مداومت داريم، مانند نماز و روزه، قرار دهيم.

3 - توان كافى اى براى رويارويى با مخالفان قسط و عدل را فراهم آوريم.

4 - در عرصه هاى گوناگون زندگى بايد قسط و عدل را برپا داريم، پس اگر با ستمى مواجه شديم، به مقابله با آن برخيزيم و عدالت و قسط را به جاى ستم نشانيم.

5 - ولى ما به تنهايى بار «اقامۀ قسط» را بدوش نمى كشيم، بلكه بايد تلاش كنيم تا مردم نقش خود را در اين مورد ايفا كنند. چون، يكى از وظايف مؤمنان، به ويژه در عرصۀ اجتماعى، تلاش براى انجام كارهايى است كه خوشنودى پروردگار را به همراه دارند. از همين رو بر ماواجب است كه براى خدمت به جامعه و آموزش و تربيت مردم بكوشيم، تا قسط و عدل را خود در زندگيشان بپا دارند.

ص: 76

2 - عدالت در عرصۀ سياست

قرآن كريم:

1 - (وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ)(1).

«و كسانى كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا مى دارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست و از آنچه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند.»

2 - (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِن حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)(2).

«به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان [\مردم] نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب و در كارها، با آنان مشورت كن امّا هنگامى كه تصميم گرفتى، (قاطع باش و) بر خدا توكّل كن زيرا خداوند متوكّلان را دوست دارد.»

ص: 77


1- - سورۀ شورى، آيۀ 38.
2- - سورۀ آل عمران، آيۀ 159.

3 - (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)(1).

«و هرگاه دو گروه از مؤمنان باهم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتى دهيد، و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا باز گردد، و هرگاه بازگشت (و زمينۀ صلح فراهم شد)، در ميان آن دو به عدالت صلح برقرار سازيد، و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست مى دارد.»

4 - (لَايَنْهَاكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)(2).

«خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى كند، چراكه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.»

حديث شريف:

از اميرالمؤمنين امام على عليه السلام در باب عدل رواياتى به شرح ذيل به ما رسيده:

1 -

«العدل قوام الرعيّة، وجمال الولاة»(3).

ص: 78


1- - سورۀ حجرات، آيۀ 9.
2- - سورۀ ممتحنه، آيۀ 8.
3- - غررالحكم، ص 340، حديث 7757.

«عدل قوام رعيّت و زيبايى واليان است.»

2 -

«الرعية لايصلحها الا العدل»(1).

«رعيت را بغير از عدل اصلاح نمى تواند.»

3 - همچنين آن حضرت در نامۀ مبارك خويش به مالك اشتر اينگونه مى فرمايند:

«وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ»(2).

«بايد محبوبترين كارها نزد تو امورى باشند كه با حقّ و عدالت موافق تراند.»

4 -

«العدل فضيلة السلطان»(3).

«عدل فضيلت حاكم است.»

5 -

«عدل السلطان خير من خصب الزمان»(4).

«عدالت حاكم بهتر از حاصلخيزى زمان است.»

6 -

«فَإِذَا أَدَّتِ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ، وَأَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَيَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.

وَإِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ،

ص: 79


1- - غررالحكم، ص 340، حديث 7754.
2- - نهج البلاغه، نامۀ 53، (صبحى صالح)، ص 653.
3- - غررالحكم، ص 217، حديث 7729.
4- - بحارالأنوار، ج 75، ص 10، تتمه باب 15 مواعظ امير المؤمنين.

وَظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ»(1).

«اگر رعايا حقّ حكومت را ادا كنند، و حكومت نيز حقّ رعايا را مراعات كند، حقّ در ميان ايشان قوى و نيرومند خواهد شد، و جاده هاى دين صاف و بى دست انداز مى گردد، نشانه و علامتهاى عدالت اعتدال مى پذيرد و راه و رسمها درست در مجراى خويش به كار مى افتد؛ بدين ترتيب زمان شايسته مى شود، به بقاء دولت اميدوار بايد بود و دشمنان مأيوس خواهند شد. امّا آنگاه كه رعيّت بر والى خويش چيره گردد و يا رئيس حكومت بر رعايا اجحاف نمايد نظام برهم مى خورد و نشانه هاى ستم و جور آشكار خواهد گرديد.»

7 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«أوّل من يدخل النّار أمير متسلّط لم يعدل، وذو ثروة من المال لم يعط المال حقّه، وفقير فخور»(2).

«نخستين كسانى كه وارد آتش مى شوند عبارت اند از؛ امير نيرومند و چيره است كه بر مبناى عدالت عمل نمى كند، و ثروتمندى كه حقّ مال خود را نمى پردازد، و فقيرى كه تكبّر مى روزد.»

8 - امام موسى كاظم عليه السلام در تفسير اين آيه كه: (اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا)(3) فرموده اند:

«ليس يحييها بالقطر، ولكن يبعث اللّه رجالاً فيحيون العدل، فَتُحيى الأرض

ص: 80


1- - نهج البلاغه، خطبۀ 216، (صبحى صالح)، ص 501.
2- - بحارالانوار، ج 66، ص 393، باب 38 و ج 69، ص 126، باب 100.
3- - سورۀ حديد، آيۀ 17.

لإحياء العدل. ولَإقامة الحدّ فيه، أنفع في الأرض من القطر أربعين صباحاً»(1).

«مقصود اين نيست كه باران مى بارد و زمين سبز مى شود بلكه مراد آن است كه خداوند مردانى را برمى گزيند كه زنده مى كنند زمين را بعدل پس زمين با زنده شدن عدل، زنده مى شود. و اقامه حدود خداوند بر روى زمين سودش بيشتر است از آنكه چهل شبانه روز باران ببارد.»

رهيافت وحى:

شالودۀ حكومت اسلامى بر مبناى حقّ - كه در عدالت نمايان مى گردد - و ميانه روى بين هرج و مرج و استبداد، استوار مى باشد. از سويى براى رهايى يافتن از وضعيّت هرج و مرج مى بايست ولايت الهى حاكميّت يابد، و از سوى ديگر براى گذر از وضعيّت استبدادى بايد نظام مشورتى (شورى) ايجاد شود.

عدالت خداوند متعال در عرصۀ سياسى نيز پديدار مى شود؛ بدينگونه كه همه گروهها، حتى در هنگام وقوع جنگ بين آنها، از حقوق عادلانه خود برخوردار شوند و ستم يكى از گروهها بر ديگرى جايز نيست. دربارۀ روابط مسلمانان با ديگران نيز همينگونه است؛ به هنگام صلح با غير مسلمانان بايد بديشان نيكى كرده، حقوق ايشان را ادا كنيم، و در زمان وقوع جنگ نمى توان به ايشان تجاوز كرد، مگرا ينكه خود، مسلمانان را مورد تجاوز قرار داده باشند، كه البتّه دراين صورت نيز، تجاوز متقابل، نبايد فراتر از حدّ تجاوز غير مسلمانان رود.

ص: 81


1- - تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 173، و وسائل، ج 28، ص 12، باب 1.

احكام:

1 - بر مسلمانان، به ويژه بر رهبران آنها، لازم است كه به شيوه هاى زير، تمام وسايل فراهم كننده حقيقت نظام شورايى در جامعه را به كار گيرند.

الف - گزينش حاكمى مسلمان از رهگذر شور و مشورت و از ميان افراد واجدشرايط عدالت، فقاهت، شايستگى و...

ب - فراهم كردن ابزارهاى مشورت در امور كشور مانند: برپايى مجلس نمايندگان، شوراهاى شهر، شوراهاى قضايى و نهادهايى از اين دست.

ج - فراهم آوردن ابزارهاى حمايت كننده از نظام شورايى همچون ايجاد نشريّات آزاد، و برگزارى تجمّعهاى آزاد و امورى از اين دست.

2 - پس از اتّخاذ تصميمهاى سالم در نظام شورايى كه پايه قانونگذارى حكيمانه است، بر مسلمانان است كه به قانون، از رهگذر اعمال و رفتار زير، احترام گذارند:

الف - همه مردم كشور حاكم را دوست بدارند و وى را بزرگ دارند.

ب - حكم صادره از سوى حاكم نزد همه محترم شمرده شود، و كسى نبايد از حكم صادره توسّط حاكم برنجد.

ج - حاكم در اجراى احكام در مورد خود و ديگران، پيشاپيش مردم باشد، و در اجراى حكم الهى با كسى مدارا نكند.

3 - بر مسلمانان است كه در كشمكشهاى داخلى، با توجّه به موارد

ص: 82

زير، عدالت اسلامى را مبناى كار خود قرار دهند:

الف - همۀ مسلمانان، بويژه رهبران سياسى و مذهبى تمام تلاش خود را براى خاموش شدن آتش نزاع، بر مبناى آشتى مورد قبول دو طرف، به كار بندند.

ب - جامعۀ اسلامى بر رعايت بندهاى صلح دوطرف نزاع نظارت كند، و با مشاهدۀ تجاوز يكى از اطراف بر ديگرى، مى بايست به هر وسيله اى كه شده با گروه متجاوز به مقابله برخيزد.

ج - رهبران امّت ميان دوطرف نزاع، به عدالت صلح و آشتى دهند، و حتّى از حقوق طرف متجاوز نيز كم نگذارند، بلكه با اداى حقوق تمام اطراف نزاع، قسط و عدل را محقّق سازند.

4 - مسلمانان به هنگام جهاد با دشمنان نبايد از چهارچوب عدل و قسط خارج شوند، كه اين امر با پايبندى به احكام اسلامى زير ميسّر مى شود:

الف - مسلمانان جز با كسانيكه با آنان وارد جنگ شده اند و يا براى ستيز با آنان، هم پيمان شده اند، با قومى ديگر نجنگند.

ب - از سويى جايز است، به كسانى كه با ما ستيزه ندارند و ما را از شهر و ديار خود بيرون نرانده اند، نيكى كنيم و عدل و قسط را دربارۀ ايشان به اجرا درآوريم.

ج - تجاوز به حقوق ديگرى، مگر در صورت تجاوز وى به حقّ ما، جايز نيست.

د - در هنگام مقابله به مثل و پاسخ به تجاوز، واجب است از

ص: 83

چهارچوب تقوى خارج نشويم، و خروج از حد و مرز در اين هنگام جايز نمى باشد، بلكه تنها به ميزان تجاوزِ طرف مقابل مى توان واكنش نشان داد.

3 - عدل در مسؤوليّت و پاداش

قرآن كريم:

1 - (إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيراً)(1).

«اگر نيكى كنيد، به خودتان نيكى مى كنيد، و اگر بدى كنيد بازهم به خود مى كنيد. و هنگامى كه وعدۀ مردم فرارسد، (آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورتهايتان ظاهر مى شود، و داخل مسجد (الاقصى) مى شوند همان گونه كه بار اوّل وارد شدند، و آنچه را زير سلطۀ خود مى گيرند، درهم مى كوبند.»

2 - (فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ * وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ * وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ * فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ * فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ * وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ)(2).

«ولى جز يك خانواده با ايمان در تمام آنها نيافتيم * و در آن (شهرهاى

ص: 84


1- - سورۀ اسراء، آيۀ 7.
2- - سورۀ ذاريات، آيات 36-41.

بلا ديده) نشانه اى روشن براى كسانى كه از عذاب دردناك مى ترسند به جاى گذارديم * و در (زندگى) موسى نيز (نشانه و درس عبرتى بود) هنگامى كه او را با دليلى آشكار به سوى فرعون فرستاديم، * امّا او با تمام وجودش از وى روى برتافت و گفت: «اين مرد يا ساحر است يا ديوانه» * از اين رو ما او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم در حالى كه در خور سرزنش بود * و (همچنين) در سرگذشت عاد (آيتى است) در آن هنگام كه تندبادى بى باران بر آنها فرستاديم.»

حديث شريف:

1 - اميرمؤمنان، على عليه السلام فرموده اند:

«لَنْ يلقى جَزاءَ الشَّرِّ إِلَّا عَامِلُهُ، لَنْ يُجْزى جَزَاءَ الْخَيْرِ إِلَّا فَاعِلُهُ»(1).

«به هيچكس كيفر شرّ داده نمى شود مگر به عاملان شرّ، و به هيچكس پاداش نيكو ارزانى نمى شود مگر به نيكوكاران.»

2 - همچنين آن حضرت فرموده اند:

«عَلى قَدْرِ الْبَلَاءِ يَكُونُ الْجَزاءُ»(2).

«بر حسب ميزان آزمايش، پاداش داده مى شود.»

رهيافت وحى:

ص: 85


1- - ميزان الحكمه، ج 2، ص 34، ح 2337، غررالحكم، ص 166، حديث 3263 و 3255، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1366 ه. ش.
2- - همان، ص 37، ح 2340، غرر الحكم، ص 100، حديث 1739.

عدالت الهى در سنت اعطاى مسؤوليّت و سزادادن نيز نمود پيدا مى كند.

از اين رو هركس مسؤول عملى است كه انجام مى دهد و متناسب با آن پاداش دريافت مى كند، اگر عملش نيكو باشد پاداش او نيز نيكو خواهد بود، و اگر عمل او شرّ باشد، چيزى جز كيفرى شوم نصيب وى نخواهد شد. از سويى انسان مسؤول عملكرد ديگران نيست، مگر به ميزان تأثيرى كه بر عملكرد آنها مى گذارد. از اين سنّت الهى احكام زير را مى توان دريافت:

احكام:

1 - هيچكس مسؤول اعمال ديگرى نيست، هر چند طرف مقابل بر گمراهى پافشارى كند. از اين رو اگر كسى در جامعۀ فاسدى به زندگى بپردازد و عمل واجب امر به معروف و نهى از منكر را نيز انجام دهد، و از طرفى مردم به سخنان او گوش فرا ندهند، خداوند وى را بر گناه مردم آن جامعه مورد مؤاخذه قرار نخواهد داد.

2 - انسان مسؤول اعمالى كه خارج از توان وى باشند نيست. همچنين مسؤوليّت اعمالى كه انسان بدانها مجبور شده، و يا از روى ناچارى و اضطرار بدانها دست زده، از گردن وى ساقط است.

3 - در واقع حدود مسؤوليّت هركس نسبت به عملكرد و تلاشش، با ميزان اراده و آزادى وى پيوند خورده و با عملكردهاى مثبت و منفى اش همبسته است.

حال به پاره اى از احكام توجه كنيد:

ص: 86

اول - ميزان قصاص مى بايست به اندازۀ جرم باشد، نه بيشتر. لذا نمى توان از روى انتقام و يا به گمان اينكه شأن فرد زيان ديده بالاتر و بزرگتر از فرد گنهكار مى باشد، از حد و اندازۀ جرم فراتر رفت.

دوّم - نمى توان از حقّ كسى كم گذاشت و يا تلاش كسى را ناديده گرفت، همچنانكه مطالبۀ پاداشى فراتر از سعى و كوشش نيز جايز نمى باشد. از اينرو واجب است تمام گونه هاى خوردن به ناحقّ اموال مردم، همچون كلاه بردارى، دزدى، احتكار، ربا، سوء استفاده و يا سرمايه گذاريهاى نامشروع را از ميان برداشت.

سوم - جايز نيست تلاش كسى را در قراردادهاى فاسدى كه تنها برخى از شرايط شرع در آنها رعايت شده، ناديده گرفت. همچنانكه اگر كسى در قرارداد اجاره، جعاله و يا مضاربه اى تلاش كند، بايد تلاش وى را به حساب آورد، هرچند بعدها معلوم شود كه قرارداد فاسد بوده است.

4 - عدالت در عرصۀ اقتصاد

اشاره

قرآن كريم:

1 - (وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَّا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُم مَبْعُوثُونَ

ص: 87

لِيَوْمٍ عَظِيمٍ)(1).

«واى بر كم فروشان * آنان كه وقتى براى خود پيمانه مى كنند، حقّ خود را بطور كامل مى گيرند، * امّا هنگامى كه مى خواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند، كم مى گذارند * آيا آنها گمان نمى كنند كه برانگيخته مى شوند * در روزى بزرگ؟!.»

2 - (وَالسَّماءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ * وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ)(2).

«و آسمان را برافراشت، و ميزان و قانون (در آن) گذاشت * تا در ميزان طغيان نكنيد (و از مسير عدالت منحرف نشويد)، * و وزن را براساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد.»

3 - (وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُوا ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)(3).

«و به مال يتيم، جز به بهترين صورت (و براى اصلاح)، نزديك نشويد، تا به حدّ رشد خود برسد، و حقّ پيمانه و وزن را بعدالت ادا كنيد. - هيچكس را، جز بمقدار تواناييش، تكليف نمى كنيم - و هنگامى كه سخنى مى گوييد، عدالت

ص: 88


1- - سورۀ مطفّفين، آيات 1-5.
2- - سورۀ رحمن، آيات 7-9.
3- - سورۀ انعام، آيۀ 152.

را رعايت نماييد، حتّى اگر در مورد نزديكان (شما) بوده باشد و به پيمان خدا وفا كنيد. اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى كند، تا متذكّر شويد.»

4 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوْا إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَن يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَو لَا يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شهيدَيْنِ مِن رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوْا وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلَى أَجَلِهِ ذَ لِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَ لَّاتَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه بدهى مدّت دارى (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد و بايد نويسنده اى از روى عدالت، (سند را) در ميان شما بنويسد و كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد، نبايد از نوشتن - همانطور كه خدا به او تعليم داده - خوددارى كند پس بايد بنويسد، و آن كسى كه حق بر عهدۀ اوست، بايد املا كند. و از خدا كه پروردگار اوست بپرهيزد، و چيزى را فروگذار ننمايد و اگر كسى كه حقّ بر ذمّۀ اوست، سفيه يا (از نظر عقل) ضعيف (و مجنون) است، يا (به خاطر

ص: 89


1- - سورۀ بقره، آيۀ 282.

لال بودن،) توانايى بر املا كردن ندارد، بايد ولى او (به جاى او،) با رعايت عدالت، املا كند. و دو نفر از مردان (عادل) خود را (براين حقّ) شاهد بگيريد؛ و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد (و اين دو زن، بايد باهم شاهد قرار گيرند،) تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند. و شهود نبايد به هنگامى كه آنها را (براى شهادت) دعوت مى كنند، خوددارى نمايند. و از نوشتن (بدهى خود،) چه كوچك باشد يا بزرگ، ملول نشويد (هرچه باشد بنويسيد. اين، در نزد خدا به عدالت نزديكتر، و براى شهادت مستقيم تر، و براى جلوگيرى از ترديد و شك (و نزاع و گفتگو) بهتر مى باشد، مگر اينكه داد و ستد نقدى باشد كه بين خود، دست به دست مى كنيد. در اين صورت، گناهى بر شما نيست كه آن را ننويسيد. ولى هنگامى كه خريد و فروش (نقدى) مى كنيد. شاهد بگيريد. و نبايد به نويسنده و شاهد، (به خاطر حقگويى،) زيانى برسد (و تحت فشار قرار گيرند). و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار خارج شده ايد. از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد. و خداوند به شما تعليم مى دهد؛ خداوند به همه چيز داناست.»

5 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد؛ مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.

و خودكشى نكنيد، خداوند نسبت به شما مهربان است.»

ص: 90


1- - سورۀ نساء، آيۀ 29.

6 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَاتَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها كنيد، اگر ايمان داريد * اگر (چنين) نمى كنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد. و اگر توبه كنيد، سرمايه هاى شما، از آن شماست [\اصل سرمايه، بدون سود]، نه ستم مى كنيد، و نه بر شما ستم وارد مى شود.»

7 - (وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً)(2).

«و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى نمايند و نه سخت گيرى، بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالى دارند.»

8 - (وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً)(3).

«هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن، (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد (نيز) دست خود را مگشاى، تا مورد سرزنش قرارگيرى و از كار فرومانى.»

ص: 91


1- - سورۀ بقره، آيات 278 و 279.
2- - سورۀ فرقان، آيۀ 67.
3- - سورۀ اسراء، آيۀ 29.

9 - (وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَكُمْ مِن إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ)(1).

«و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم)، گفت: «اى قوم من خدا را بپرستيد، كه جز او معبودى نداريد. دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است، بنابراين، حقّ پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزى نكاهيد و در روى زمين، بعداز آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است، فساد نكنيد. اين براى شما بهتر است اگر با ايمان هستيد.»

10 - (يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ)(2).

«اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد و (از نعمتهاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى دارد.»

حديث شريف:

1 - اميرمؤمنان على عليه السلام فرموده است:

«بالعدل تتضاعف البركات»(3).

«بواسطۀ عدل، بركات چند برابر مى شوند.»

ص: 92


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 85.
2- - سورۀ اعراف، آيۀ 31.
3- - غرر الحكم، ص 446، حديث 10226.

2 - در حديث شريفى اينگونه آمده كه:

«لا يحلّ مال امرء مسلم إلّابطيبة نفس منه»(1).

«مال فرد مسلمانى بر كسى حلال نمى شود، مگر با رضايت خاطر وى.»

3 - در روايت ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده كه فرمودند:

«على اليد ما أخذت حتّى تؤدّي»(2).

«مسؤوليّت هر چيز با (كسى است كه آن را در) دست دارد، تا آنكه آن را بپردازد.»

4 - امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«فمَن نال من رجل مسلم شيئاً من عرض أو مال وجب عليه الاستحلال من ذلك والتنصّل من كلّ ما كان منه إليه، وإن كان قد مات فليتنصّل من المال إلى ورثته»(3).

«هركس آبروى ديگرى را بريزد يا به داراييهاى كس ديگرى دست درازى كند، بايد ازاين عمل خود حلاليّت بخواهد واز هر آنچه بدى نسبت به طرف مقابل انجام داده در نزداو به درآيد، واگر طرف مقابل مرده بود، پس مى بايست (آن مال را به ورّاث وى بدهد) و خود را از آن مال (حرام) خلاص كند.»

ص: 93


1- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 14، ص 8، باب 1، حديث 733، قم، مؤسسه آل البيت 1408، ه. ش.
2- - الفقه الاسلامى - قسم المعاملات، الاصول العامّة، از نگارنده، ص 30.
3- - دعائم الاسلام، ج 2، ص 485، حديث 1731، دار المعارف - مصر، چاپ دوم، و مستدرك الوسائل، ج 17، ص 87، باب 1.

5 - همچنين آن حضرت فرموده اند:

«مَن أضرّ بشيء من طريق المسلمين فهو له ضامن»(1).

«هركس به بخشى از راه مسلمانان زيان رساند، پس وى ضامن آن است.»

6 - زرارة از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمودند:

«أنّ سمرة بن جندب كان له عذق في حائط لرجل من الأنصار، وكان منزل الأنصاري بباب البستان، فكان يمرّ به إلى نخلته ولا يستأذن، فكلّمه الأنصاري أن يستأذن إذا جاء، فأبى سمرة، فلمّا تأبّى جاء الأنصاري إلى رسول اللّه فشكا إليه وخبّره الخبر، فأرسل إليه رسول اللّه صلى الله عليه و آله وخبّره بقول الأنصاري وما شكا،

وقال: إذا أردت الدخول فاستأذن، فأبى، فلمّا أبى ساومه حتّى بلغ به من الثمن ما شاء اللّه، فأبى أن يبيع، فقال: لك بها عذق يمدّ لك في الجنّة، فأبى أن يقبل،

فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله للأنصاري: اذهب فاقلعها وارم بها اليه فإنّه لا ضرر ولا ضرار»(2).

«سمرة بن جندب شاخۀ خرمايى داشت بر ديوار يكى از انصار، و خانۀ مرد انصارى نزديك درب ورودى باغ بود، پس [سمرة] از آن در به نخل خود سرمى زد، حال آنكه اجازه نمى گرفت، پس مرد انصارى به او گفت تا ديگر بار اذن بخواهد، سمرة از اين كار امتناع كرد، آنگاه مرد انصارى شكايت نزد پيامبر خدا برده، ايشان را از اين موضوع آگاه ساخت. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله،

ص: 94


1- - وسائل الشّيعه، ج 19، باب 8، ص 179 (20 جلدى) و ج 29، همان باب، ص 241، (29 جلدى)
2- - همان، ج 17، باب 12، ص 341، (20 جلدى) و ج 25، ص 428 (29 جلدى).

كسى را نزد او فرستادند و او را از سخنان مرد انصارى و شكايت وى آگاه فرمودند، و گفتند: اگر خواستى داخل شوى پس اذن بگير، پس او امتناع ورزيد، دراين هنگام پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اورا به فروش آن درخت فراخواندند (و بر آن درخت قيمت مى گذاردند و قيمتها را هر بار بالاتر مى بردند) تا اينكه قيمت آن درخت بسيار زياد شد، پس سمرة از فروش سرباززد، پس پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: به جاى آن شاخه اگر از آن صرفنظر كنى، شاخه اى در بهشت براى تو گسترانيده خواهد شد، پس سمرة نپذيرفت، دراين هنگام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روبه مرد انصارى كرده، فرمودند: برو و آن درخت را از ريشه بركن و آن را برايش بينداز چراكه زيان و زيان رساندن [در اسلام] نيست.»

7 - امام على بن الحسين عليهما السلام فرموده اند:

«لينفق الرجل بالقسط وبلغة الكفاف، ويقدّم منه الفضل لآخرته، فإنّ ذلك أبقى للنعمة، وأقرب إلى المزيد من اللّه، وأنفع في العاقبة»(1).

«انسان بايد از روى عدل و انصاف و به اندازه انفاق كند، و فزونى آن را براى آخرت قرار دهد، چون چنين كارى نعمت را پايدارتر و نزديكتر به فزونى يافتن از سوى خدا مى گرداند، و در عاقبت سودمندتر است.»

رهيافت وحى:

ارزش والاى اقتصاد، در ابعاد گوناكون آن، به قسط و انصاف مى باشد، از اينرو هرگاه اقتصاد از مسير قسط خارج شود بايد بدان بازگردانده شود، هرچند كه از راه گذاردن احكام و قوانينى نوين باشد. تا اينكه از حقّ كسى

ص: 95


1- - وسائل الشيعه، ج 15، باب 25، ص 257 (20 جلدى) و ج 21، ص 550 (29 جلدى).

كم نگردد، و ذرّه اى به كسى ستم روا نشود، و كسى زيان نبيند. در واقع حكمت بنيادين بسيارى از احكام اقتصادى شرع مقدّس همان رهايى از ستم و اقامۀ عدل و قسط مى باشد، كه مى توان از اين امر، به عنوان يك اصل كلى، احكام زير را دريافت كرد:

احكام:

دست اندازى نا حق به داراييهاى ديگران

1 - واجب است كه گردش داراييها در ميان مردم بر مبناى حق صورت پذيرد. اين امر از رهگذر داد و ستد مبتنى بر رضايت طرفين كه موضوع قراردادهاى داراى شرايط كامل است، محقّق خواهد شد.

2 - جايز نيست كسى به حساب ديگران و با داراييهاى ايشان مال اندوزى كند، مگر با رضايت خاطر ايشان.

3 - جايز نيست بدون وسيله و سبب مشروعى مال اندوزى كرد و يا اموال مردم را به ناحق خورد، چه با آگاهى و از روى عمد باشد و چه غير آن:

- به عنوان نمونه اگر كسى اتومبيل خريدارى شده اى را تعمير كند و پس از آن آشكار شود كه قرارداد درست نبوده، هزينۀ تعمير به عهدۀ فروشنده خواهد بود.

- يا اگر شخصى در نبود همسايه اش، حريق بوجود آمده در خانۀ او را خاموش كند و يا دزدى را كه شبانه به خانۀ او قصد دستبرد دارد، دور كند، و اگر اين امر براى وى هزينه هايى را دربرداشته باشد، به نظر مى رسد اين

ص: 96

هزينه ها را بايد همسايه (صاحب خانه) بر عهده گيرد، مگر اينكه اين اعمال را به قصد نيكوكارى انجام دهد، كه پاداشش در نزد خدا خواهد بود.

4 - در دست اندازى باطل به اموال مردم، تفاوتى بين حقوق مادى يا معنوى كه عرفا از آن به مال تعبير مى شود، همچون حق تأليف، حق اختراع، حق التدريس و حق وكالت، وجود ندارد.

5 - يكى از گونه هاى خوردن به ناحق اموال، غصب كه خود نوعى ستم است و يا در اختيار گرفتن چيزى از راه اعمال قدرت و زور، مى باشد.

زيان رساندن به ديگران

6 - كسى كه به ديگرى زيان رسانده باشد بايد آن را جبران كند، چه اين زيان همچون نابود كردن مال مستقيماً وارد شود، يا اينكه به طور غير مستقيم و به سبب عملكرد شخص، دارايى فرد زيان ديده نابود گردد.

7 - زيان رساندن به ديگران شامل زيان رساندن در زمينه سود و بهره يا حقوق ديگران به ويژه حقوق معنوى افراد و نيز زيان رساندن به كار يك فرد آزاد مى شود.

- از اينرو به عنوان نمونه اگر كسى كارگرى را يك روز زندانى كند، يك روز كارى را از وى سلب كرده است، و بايد به اندازۀ كار مزد يك روز به او بپردازد.

- هم چنين در مورد توقيف تاكسى و يا اتومبيل شخصى مثلاً به مدّت يك ماه و ايجاد زيان براى مالك آن، بايد خسارت و زيان توسط فرد

ص: 97

توقيف كننده جبران شود.

- همچنين اگر كسى شهرت و اعتبار كسى را زير سئوال برد، مثلاً ورشكستگى بازرگانى را شايعه كند، و يا فرد عادلى را فاسق جلوه دهد و يا روزنامه و يا مؤسّسه اى را دست نشانده بخواند، بايد زيان هاى مالى بوجود آمده در اثر سخن پراكنى هاى دروغين خود را جبران كند.

استفاده از حق خود و ستم به ديگران:

8 - نبايد كسى در بكارگيرى حق خود و تسلّط بر اموالش، متعرّض حقوق ديگران شود، كه اين امر بسته به دو چيز است:

الف - متعارف بودن عملكرد؛ به عنوان نمونه نبايد در محلّه اى كه خانه هاى آن از دو طبقه بالاتر نمى روند دست به ساخت برجى ده طبقه زد بگونه اى كه از رسيدن نور به همسايگان جلوگيرى شود، و يا نبايد مثلاً با استفاده از بلندگو در خانه موجبات آزار همسايگان را فراهم آورد، و يا خانه اى را در محلّه اى مسكونى به كارهاى ادارى و يا تجارى اختصاص داد، بگونه اى كه براى اهالى محل مشكلاتى به بار آورد.

ب - ضرورت: اگر كسى ناچار شود براى احقاق حق خود عملكردى غير متعارف داشته باشد و به ديگران زيان رساند، اين ناچارى به كار وى مشروعيّت مى بخشد، در عين حال بايد زيان وارده به ديگران را مورد توجّه قرار دهد. اگر ضرر و زيان مستقيماً وارد شود، به عنوان نمونه، اگر كسى براى خاموش كردن آتش سوزى خانۀ خود ناچار شود بر آن آتش آبى بريزد، كه اين ريختن آب موجب زيان ديدن همسايه شود، بايد زيان

ص: 98

وارده به او را جبران كند، اما اگر زيان رساندن مستقيماً صورت نپذيرد، مثلاً اگر مالك يك كشتزار به هنگام وقوع سيل، آب را بر مزرعۀ خود ببندد و اين كار، موجب انحراف سيل به سوى زمين مجاور گرديده و موجبات زيان كشتزار مجاور را فراهم آورد، مسؤوليّت آن بر مالك كشتزار اوّل نيست، چراكه اين سيل است كه زيان رسانده نه مالك كشتزار اوّل كه تنها آب را بر مزرعۀ خود بسته است.

قرض و ربا

9 - احكام زير ضامن اجراى قسط و داد در امر استقراضند:

الف - جايز نيست ثروتمندان از نياز تنگدستان سوء استفاده كنند و از قرض دادن سرباز زده و آنها را به ربادهى مجبور سازند، از سويى با توبۀ فرد رباخوار، تنگدستان نمى توانند وى را ازاصل سرمايه اش محروم نمايند. بديگر سخن نه ستم به بدهكار رواست و نه به بستانكار.

ب - براى اينكه صاحبان حق بازگشت حقّشان را تضمين كنند، بايد براى قرض مدّتى معيّن كنند، و قرارداد قرض را به نگارش درآورند و (در صورتى كه خود، قرارداد را نمى نويسند) نويسندۀ عادلى را براى اينكار برگزينند، نويسنده نيز نبايد از قرارداد چيزى فرو گذارد، همچنين بايد بر قرارداد دو شاهد مورد رضايت، گواهى دهند، و نبايد هيچ چيز در نگارش قرارداد از قلم بيفتد.

ج - اگر سرمايه ارزش اوليه اى خود را بخاطر تورّم از دست بدهد، بگونه اى كه صاحب سرمايه زيان ببيند، بدهكار بايد خسارت وارده را

ص: 99

جبران كند تا سرمايه تمام و كمال به صاحب سرمايه بازگردد. به عنوان نمونه اگر در زمان استقراض، بهاى يك خانه هزار دينار باشد و در پايان مدّت، به علت سقوط ارزش دينار، بهاى همان خانه به يك ميليون دينار برسد، بدهكار بايد يك ميليون دينار و نه همان هزار دينار را به بستانكار بازگرداند، چراكه پس دادن تنها هزار دينار ستم خواهد بود.

هزينه كردن و مصرف

10 - نعمتهاى الهى بواسطۀ عدالت كامل مى شوند، و زياده روى و يا كوتاهى در آنها، چه بسا نعمت را به نقمت تبديل كند، از همين رو عدالت پيشگى در امر هزينه كردن و مصرف، از نمودهاى ايمان محسوب مى شود:

الف - مؤمنان بايد داراييهاى خود را حكيمانه به مصرف رسانند، از اينرو نه مى توان تمام داراييها را يكجا انفاق كرد و فرزندان خود را از آنچه خدا ارزانى داشته محروم ساخت، و نه مى توان مردم را از بخشش خود محروم كرد، بلكه بايد ميانه روى پيشه كرده، داراييهاى زياده از حد را انفاق كرد.

ب - در مورد مصرف نيز اين امر صادق است، چون، مؤمنان نبايد در خورد و خوراك اسراف كنند، همانگونه كه نبايد خوردنيها و آشاميدنيها را از خود و خانواده هايشان دريغ دارند.

ص: 100

5 - عدالت در خانواده

قرآن كريم:

1 - (مَا جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللّآئِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ * ادْعُوهُمْ لِأَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ فَإِن لَّمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُم بِهِ وَلكِن مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً)(1).

«خداوند براى هيچ كس دو دل در درونش نيافريده، و هرگز همسرانتان را كه مورد (ظهار) قرار مى دهيد، مادران شما قرار نداده، و (نيز) فرزند خوانده هاى شما را فرزند حقيقى شما قرار نداده است، اين سخن شماست كه به دهان خود مى گوييد (سخنى باطل و بى پايه)، امّا خداوند حق را مى گويد و او به راه راست هدايت مى كند * آنها را بنام پدرانشان بخوانيد كه اين كار نزد خدا عادلانه تر است، و اگر پدرانشان را نمى شناسيد، آنها برادران دينى و موالى شما هستند، امّا گناهى بر شما نيست در خطاهايى كه از شما سرمى زند (و بى توجّه آنها را به نام ديگران صدا مى زنيد،) ولى آنچه را از روى عمد مى گوييد (مورد حساب قرار خواهد داد)، و خداوند آمرزنده و رحيم است.»

2 - (وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ

ص: 101


1- - سورۀ احزاب، آيات 4 و 5.

الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً)(1).

«شما هرگز نمى توانيد (از نظر محبّت قلبى) در ميان زنان، عدالت برقرار كنيد، هرچند كوشش نماييد ولى تمايل خود را بكلّى متوجّه يك طرف نسازيد كه ديگرى را بصورت زنى كه شوهرش را از دست داده درآوريد. و اگر راه صلاح و پرهيزگارى پيش گيريد، خداوند آمرزنده و مهربان است.»

3 - (وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا)(2).

«و اگر مى ترسيد كه (بهنگام ازدواج با دختران يتيم،) عدالت را رعايت نكنيد، (از ازدواج با آنان چشم پوشى كنيد و) با زنان پاك (ديگر) ازدواج نمائيد، دو يا سه يا چهار همسر؛ و اگر مى ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد، و يا از زنانى كه مالك آنهائيد استفاده كنيد. اين كار، از ظلم و ستم جلوگيرى مى كند.»

4 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَايَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً)(3).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى

ص: 102


1- - سورۀ نساء، آيۀ 129.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 3.
3- - سورۀ نساء، آيۀ 19.

اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريد. و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را به آنها داده ايد (از مهر)، تملّك كنيد؛ مگر اينكه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. و با آنان، بطور شايسته رفتار كنيد. و اگر از آنها، (بجهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد.»

5 - (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَ لِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)(1).

«زنان مطلّقه، بايد به مدّت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند [\عدّه نگه دارند] و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند.

و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشويى) دراين مدّت، [\از ديگران] سزاوارترند، در صورتى كه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى زنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايسته اى قرار داده شده، و مردان بر آنان برترى دارند، و خداوند توانا و حكيم است.»

6 - (وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَاتُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَاتُضَارَّ وَالِدَةٌ

ص: 103


1- - سورۀ بقره، آيۀ 228.

بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَ لِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَيْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)(1).

«مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شير مى دهند. (اين) براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند. و بر آن كس كه فرزند براى او متولّد شده [\پدر]، لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته (در مدّت شيردادن بپردازد، حتّى اگر طلاق گرفته باشد.) هيچ كس موظّف به بيش از مقدار توانايى خود نيست. نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق ضرر زدن به كودك را دارد، و نه پدر. و بر وارث او نيز لازم است اين كار را انجام دهد [\هزينه مادر را در دوران شيردهى تأمين نمايد]. و اگر آندو، با رضايت يكديگر و مشورت، بخواهند كودك را (زودتر) از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست. و اگر (با عدم توانايى، يا عدم موافقت مادر) خواستيد دايه اى براى فرزندان خود بگيريد، گناهى بر شما نيست، به شرط اينكه حق گذشته مادر را بطور شايسته بپردازيد. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و بدانيد خدا، به آنچه انجام مى دهيد، بيناست.»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ پرسشى فرموده اند:

«من أعظم النّاس حقّاً على الرجل؟ قال: والداه، قالت: فمن أعظم النّاس

ص: 104


1- - سورۀ بقره، آيۀ 233.

حقّاً على المرأة؟ قال: زوجها»(1).

«چه كسى بيشترين حق را بر مرد دارد؟ حضرت فرمود: والدينش. عرض شد، چه كسى بيشترين حق را بر زن دارد؟ حضرت فرمودند: شوهرش.»

2 - همچنين آن حضرت فرموده اند:

«ما زال جبرئيل يوصيني بالمرأة حتّى ظننت أنّه لا ينبغي طلاقها إلّامن فاحشة مبيّنة»(2).

«جبرئيل آنقدر بطور مداوم توصيۀ زنان را به من مى كرد تا اينكه گمان بردم نمى توان زنان را طلاق داد مگر در صورت انجام كار زشت آشكارى از سوى آنها.»

3 - رسول خدا صلى الله عليه و آله همچنين فرموده:

«ليس للصبي لبن خير من لبن امّه»(3).

«براى كودك شيرى نيكوتر از شير مادر نيست.»

4 - از امام صادق عليه السلام در باب اين گفتۀ الهى كه: (لَاتُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ) پرسشى به عمل آمد، پس آن حضرت اينگونه پاسخ گفتند:

«كانت المراضع ممّا تدفع إحداهن الرجل إذا أراد الجماع تقول: لا أدعك،

إنّي أخاف أن أحبل فأقتل ولدي هذا الذي أرضعه، وكان الرجل تدعوه المرأة فيقول: إنّي أخاف أن اجامعك فأقتل ولدي، فيدفعها فلا يجامعها، فنهى اللّه

ص: 105


1- - بحار الانوار، ج 100، باب 4، ص 248.
2- - همان، ج 84، باب 6، ص 139.
3- - همان، ج 100، باب 11، ص 323.

عزّ و جلّ عن ذلك أن يضارّ الرجل المرأة والمرأة الرجل»(1).

«بسيار اتّفاق مى افتاد كه زن هنگام جماع دست رد به سينۀ شوهر مى زد، ومى گفت مى ترسم حامله شوم، با اينكه من بچۀ شيرخوار دارم و مى ترسم وى را به كشتن دهم و چه بسا مى شد كه شوهر از جماع خوددارى مى كرد و مى گفت مى ترسم حامله شوى، ومن مبتلا به كشتن وى شوم، و لذا در اسلام خداى تعالى نهى كرد از اينكه مرد موجب زيان زن گردد و يا زن باعث ضرر مرد شود.»

رهيافت وحى:

عدالت، رنگ و بوى زندگى انسان مؤمن است در ميان خويشاوندان، و در عرصۀ ارتباط با پدر و مادر و زن و فرزند. قرآن مجيد نيز دستور مى دهد تا فرزندان به نام پدرانشان خوانده شوند، چون، اين كار نزد خدا عادلانه تر است. همچنين به رفتار عادلانه ميان همسران امر مى كند، و يادآور مى شود كه در صورت عدم توانايى براى برقرارى عدالت ميان چند همسر، بايد به يكى بسنده كرد، همانگونه كه در قرآن از زيان رساندن به فرزندان نهى شده است. اين آيات ما را به استنباط احكامى در باب عدالت در خانواده رهنمون مى سازند كه عبارت اند از:

ص: 106


1- - وسائل الشيعه، ج 15، باب 72، ص 18 (20 جلدى)، همان، ج 21، ص 457 (29 جلدى).

احكام:

1 - حفاظت از تبار افراد واجب مى باشد، از اينرو نمى شود كسى از تبار خود جدا شده و به تبار ديگرى بپيوندد، چراكه تبار و نَسَب امرى واقعى است، نمى توان آن را به بازى گرفت. بديگر سخن نسب و تبار افراد امرى اعتبارى نيست تا مردم بتوانند به هر نحوى كه مى خواهند در آن دست برنند.

2 - واجب است بر مردان در صورت اختيار كردن بيش از يك همسر، ميان ايشان به عدالت رفتار كنند، در غير اينصورت اگر از ناتوانى خود در برقرارى عدالت ميان همسران بترسند، به يك همسر بسنده كنند.

3 - مؤمنان بايد تمام حقوق را ادا كنند، بويژه:

الف - حقوق زنان، بويژه مهريه.

ب - حقوق سفيهان (كم خردان).

ج - داراييهاى يتيمانى كه به سنّ رشد رسيده باشند.

د - تقسيم ارث ميان مردان و زنان بگونه اى درست و بر مبناى شرع.

ه - مردان نمى توانند از زنان، به اكراه ارث برند.

و - همچنين جايز نيست براى پس گرفتن مهريۀ زنان و يا بازگرداندن بخشى از آن آنها را تحت فشار قرار داد و يا به آزار و اذيّت آنان پرداخت، چون، مهريه و پس از عقد و دخول حقّ ثابت زنان محسوب مى شود.

4 - واجب است كه مردان با زنان بگونه اى شايسته رفتار كنند، در مقابل زنان نيز بايد به وظايف خود در قبال شوهرانشان عمل كنند.

ص: 107

5 - ميزان و معيار در روابط زناشويى، ايجاد توازنى عادلانه ميان وظايف و حقوق زن مى باشد، كه چه بسا، اين قاعده خود مبنايى باشد براى مجموعه اى از احكام شرعى:

الف - اگر به عنوان نمونه طلاقهاى ناموجّه روبه فزونى گذارند، و موجبات زيان رسيدن به زنان را بيش ازپيش فراهم آورند، فقيه عادل بايد با صدور احكامى موقّت زيان ديدن آنان را كاهش دهد. مثلاً در هنگام عقد، شرطى گذاشته شود كه بر مبناى آن مرد در صورت طلاق زن برخى از داراييهاى خود را به زن واگذارد، و يا پيش از طلاق، از راههايى كه خداوند در قرآن بدانها امر كرده، مرحله اى براى داورى خانواده دراين امر پيش بينى شود.

ب - اگر زن بر اسكان در خانه اى مستقل پافشارى كند، در حاليكه مرد توان فراهم كردن آن را نداشته باشد، زن بايد در ازاى آن بيش از پيش بار مسايل خانه را بر دوش كشد.

ج - اگر مرد از همسر خود بخواهد تا فرزندان بيشترى براى وى بياورد، زن مى تواند نفقۀ بيشترى براى كم كردن سنگينى امور خانه درخواست كند، به عنوان نمونه مى تواند فراهم آوردن برخى از وسايل خانه مانند ماشين لباسشويى و خشك كن و يا وسايل پخت سريع و وسايلى ازاين دست را از مرد بخواهد.

د - زن در صورت شير دادن به فرزندانش، مى تواند دست مزد بيشتر و يا در برخى اوقات فراهم آوردن خدمتكارى را، از شوهرش طلب كند.

6 - در شريعت اسلام برپايۀ سنّتهاى ثابت الهى، از جمله عدل،

ص: 108

احكامى ويژۀ فرزندان در نظر گرفته شده است. آن احكام عبارت اند از:

الف - استفاده از شير مادر، حقّ فرزندان مى باشد، زيرا، خوردن شير مادر براى رشد فرزندان فوايدى دربردارد كه در صورت نخوردن شير مادر هيچگاه بدست نخواهند آمد. از اينرو شير دادن از جزو وظايف مادران و پرداخت دست مزد براى آن از وظايف پدران محسوب مى شود.

ب - پدرانى كه از وجود فرزندان سود مى برند، بايد خوراك و پوشاك و ديگر نيازمنديهاى اساسى آنها را چون آموزش، برآورده كنند، و دستمزد شيردهى مادران را نيز بپردازند.

ج - جايز نيست از فرزند به عنوان ابزارى براى زيان رساندن به پدر و يا مادر استفاده كرد، مثلاً: نبايد يكى از آندو از دوستى طرف مقابل نسبت به فرزندشان براى رسيدن به مقاصد خود سوء استفاده كند، به عنوان نمونه نبايد زن به بهانۀ داشتن فرزند از همبستر شدن با مرد سرباز زند، و يا مرد حق ندارد زن را به بهانۀ مخارج زياد فرزنددارى به كار در بيرون از خانه وادارد، چراكه، سوءاستفاده از عواطف انسانى براى بهرمند شدن از حقوق بيشتر با ارزشهاى عدل و قسط ناسازگار است.

د - براى گرفتن كودك از شير مادر بايد والدين باهم مشورت كنند و اين كار (گرفتن كودك از شير) بر مبناى رضايت هر دوطرف صورت گيرد، چراكه، فرزند نتيجه تلاش هر دو يعنى هم پدر و هم مادر مى باشد.

ص: 109

6 - عدالت در عرصۀ قضاوت

قرآن كريم:

1 - (فَلِذلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَاحُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ)(1).

«پس به همين خاطر تو نيز (آنان را به سوى اين آيين واحد الهى) دعوت كن و آنچنان كه مأمور شده اى استقامت نما، و از هوى و هوسهاى آنان پيروى مكن، و بگو: "به هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آورده ام و مأمورم در ميان شما عدالت كنم، خداوند پروردگار ما و شماست، نتيجۀ اعمال ما از آن ما است و نتيجۀ اعمال شما از آن شما، خصومت شخصى در ميان ما نيست، و خداوند ما و شما را در يكجا جمع مى كند، و بازگشت (همه) به سوى اوست".»

2 - (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً)(2).

«خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد؛ و هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد، به عدالت داورى كنيد. خداوند، اندرزهاى

ص: 110


1- - سورۀ شورى، آيۀ 15.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 58.

خوبى به شما مى دهد. خداوند، شنوا و بيناست.»

3 - (وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِّن أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ)(1).

«و اموال يكديگر را به باطل (وناحق) در ميان خود نخوريد. و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهيد، در حالى كه مى دانيد (اين كار، گناه است).»

4 - (وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ)(2).

«و در ميان آنها [\اهل كتاب]، طبق آنچه خداوند نازل كرده، داورى كن؛ و از هوسهاى آنان پيروى مكن؛ و از آنها بر حذر باش، مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده، منحرف سازند. اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند، بدان كه خداوند مى خواهد آنان را بخاطر پاره اى از گناهانشان مجازات كند؛ و بسيارى از مردم فاسقند.»

5 - (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)(3).

«ماه حرام، در برابر ماه حرام. (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند،

ص: 111


1- - سورۀ بقره، آيۀ 188.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 49.
3- - سورۀ بقره، آيۀ 194.

و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرامها (قابل) قصاص است. و (بطور كلّى) هركس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد. از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد) و بدانيد خدا با پرهيزگاران است.»

6 - (وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)(1).

«و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه كنيد.»

حديث شريف:

1 - روايت شده كه امام صادق عليه السلام روزى به يارانشان فرمودند:

«وإيّاكم أن يخاصم بعضكم بعضاً إلى أهل الجور، ولكن انظروا إلى رجل منكم يعلم شيئاً من قضايانا فاجعلوه بينكم، فإنّي قد جعلته قاضياً فتحاكموا إليه»(2).

«از بردن نزاعهاى خود نزد ستمكاران برحذر باشيد، ولى در ميان خود ببينيد چه كسى چيزى از مسايل ما را مى داند، پس من او را قاضى ميان شما قرار دادم، پس شما (نيز) حكم از او خواهيد.»

2 - اميرمؤمنان عليه السلام فرموده اند:

«قال لي رسول اللّه صلى الله عليه و آله لمّا وجّهني إلى اليمن: "إذا تحوكم إليك فلا تحكم

ص: 112


1- - سورۀ بقره، آيۀ 179.
2- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 17، ص 240، كتاب القضاء، باب 1، ح 3.

لأحد الخصمين دون أن تسمع من الآخر" قال: فما شككت في قضاء بعد ذلك»(1).

«وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا روانۀ يمن ساختند به من فرمودند: "اگر براى داورى شكايت نزد تو آورده شد، پس بدون شنيدن سخنان يكى از طرفهاى دعوى براى ديگرى حكم صادر نكن" فرمود: پس از آن هيچگاه در امر قضاوت دچار ترديد نشدم.»

3 - همچنين در توصيۀ امام عليه السلام به محمّد بن ابي بكر چنين آمده كه:

«لا تقض في أمر واحد بقضاءين مختلفين، فيختلف أمرك وتزيغ عن الحقّ،

وأحبّ لعامّة رعيّتك ما تحبّ لنفسك وأهل بيتك، واكره لهم ما تكره لنفسك وأهل بيتك، فإنّ ذلك أوجب للحجّة، وأصلح للرعيّة..»(2).

«در يك امر به دوگونه داورى مكن، چه رويه ات مختلف مى شود و از حق منحرف خواهى شد، و براى تمام رعايايت دوست بدار آنچه را كه براى خود و خانواده ات دوست مى دارى، و نپسند برايشان آنچه را كه براى خود و خانواده ات نمى پسندى، چه آن براى حجّت واجب تر و براى رعايا شايسته تر است.»

4 - همچنين اميرمؤمنان عليه السلام وقتى مالك اشتر را به ولايت مصر منصوب ساختند در نامۀ مبارك خود به وى چنين فرمودند:

«انظر في القضاء بين النّاس نظر عارف بمنزلة الحكم عند اللّه، فإنّ الحكم

ص: 113


1- - بحارالأنوار، ج 101، باب 4، ص 275، ح 2.
2- - بحارالانوار، ص 276، ح 3، باب 4، احكام الولادة.

ميزان قسط اللّه الذي وضع في الأرض لانصاف المظلوم من الظالم، والأخذ للضعيف من القوي، وإقامة حدود اللّه على سننها ومناهجها التي لا يصلح العباد والبلاد إلّاعليها.

فاختر للقضاء بين النّاس أفضل رعيّتك في نفسك، وأجمعهم للعلم والحلم والورع ممّن لا يضيق به الاُمور، ولا تمحكه الخصوم، ولا يزجره على العي،

ولا يفرطه جور الظلم، ولا تشرف نفسه على الطمع، ولا يدخل في إعجاب،

يكتفي بأدنى فهم دون أقصاه، أوقفهم عند الشبهة، وآخذهم لنفسه بالحجّة،

وأقلّهم تبرّماً من تردّد الحجج، وأصبرهم على كشف الاُمور وإيضاح الخصمين، ولا يزدهيه الإطراء، ولا يستميله الإغراء ولا يأخذ فيه التبليغ بأن يقال: قال فلان قال فلان، فولِّ القضاء من كان كذلك»(1).

«همچون كسى كه جايگاه قضاوت را در نزد خدا مى داند به داورى ميان مردم بنگر، چون كه قضاوت ترازوى اجراى قسط خداوند است، كه خداوند آنرا براى گرفتن حقّ مظلوم از ظالم و گرفتن حق فرودست از فرادست، و برپاداشتن حدود الهى بر راه و روش صحيح، كه بندگان و سرزمينها تنها بر مبناى آن اصلاح مى شوند، قرار داده است.

پس از ميان مردم برترين فرد در نزد خود و جامع ترين آنها در دانش، بردبارى، و پرهيزگارى را براى قضاوت برگزين، از كسانيكه مراجعۀ فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد، و برخورد مخالفان با يكديگر او را به خشم و كج خلقى واندارد، و ناتوانى در سخن گفتن و عجز در رساندن مقصود

ص: 114


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 13، كتاب القضاء، ابواب آداب القاضي، باب 1، ص 151، ح 2،. قم، مؤسسه آل البيت 1408 ه. ش.

توسّط رعايا وى را ملول نسازد، و جور ستمكاران وى را به كوتاهى كردن نيندازد، و طمع را از دل بيرون كرده، و از امرى خوشش نيايد، و در فهم مطالب به اندك تحقيق، اكتفا نكند، از كسانى كه در شبهات از همه محتاطتر، و در يافتن و تمسّك به حجّت و دليل از همه مصرتر باشد، و با آمدوشد مكرّر دلايل و حجّتها كمتر خسته شود، و در كشف امور و توضيح خواستن از دوطرف دعوى شكيباتر باشد، و تمجيدهاى بسيار وى را متمايل بجانب مدح كننده نسازد، و اطلاع يافتن از اينكه گفته مى شود، فلانى اينگونه گفت، فلانى اينگونه گفت، در او اثرى نگذارد، پس قضاوت را در دست كسى كه اينگونه باشد قرار ده.»

رهيافت وحى:

عدل در دو برهه از زندگى يك جامعه به آشكارترين شكل ممكن نمود مى يابد؛ يك بار، هنگام وضع قانون و ديگر بار هنگام تطبيق قانون در موارد اختلاف (يا قضاوت). حالا كه واضع قوانين در اسلام شارع مقدّس مى باشد، بى گمان عرصۀ قضاوت برجسته ترين نمود عدالت را از خود به نمايش خواهد گذاشت، لذا همانگونه كه خداوند متعال امر كرده، مى بايست تا تحقّق عدالت قضايى پايدارى كنيم، كه اين امر از رهگذر جلوگيرى از دخالت هوا و هوس مردم در امر قضاوت محقّق خواهد شد، چون، از آنجا كه بيشتر مردم رأى معيّنى را مى پسندند (كه چه بسا صحيح هم نباشد) قاضى نمى تواند بر مبناى پسند مردم عمل كند، همچنانكه نمى تواند بر مبناى علايق

ص: 115

قومى و يا حزبى خود و يا هوى و هوسش حكمى را صادر كند.

از همين رو بايد از فتنه گرى و فشارهاى مردم برحذر بود، چون ممكن است از راه تطميع، تهديد و يا تزوير و تقلّب، خواسته هاى خود را بر سيستم قضايى اعمال كنند.

احكام:

1 - قاضى بايد در هر حالتى در داورى ميان مردم عادلانه رفتار كند.

2 - مردم نيز بايد در نزاعهاى خود از عادلان داد خواهى نمايند، و از شكايت بردن نزد قضات حكومت جور، خوددارى كنند.

3 - بر قاضى واجب است كه به حق و بدور از هوى و هوس قضاوت كند.

4 - نبايد در صدور حكم با كسى سازش كند و يا بدون شنيدن سخنان يكى از اطراف دعوى بر مبناى سخنان ديگرى حكم كند.

5 - يكى از مهمترين نمودهاى عدالت در قضاوت، قصاص عادلانه مى باشد. از همين رو موارد قصاص را از قصاص نفس و قصاص در جراحات گرفته تا قصاص در ماههاى حرام و خانۀ خدا (بيت اللّه الحرام) مو به مو و در تمام حالات به اجرا درآورد، تا به خواست خداوند جامعه از آرامش كافى برخوردار گردد.

ص: 116

صلح و آرامش هدف مؤمنان

درآمد:

قلب مؤمنان با آرامش سامان مى يابد. مگر نه اين است كه مؤمنان ديگران را به رسميّت مى شناسند، و به حقوقشان احترام مى گذارند؟ و مگرنه اين است كه صلح و آرامش (و امنيّت تمام و كمال) نمودى است از شناسايى حقوق ديگران؟

زبان مؤمن حقيقى پيغام رسان صادق دلش مى باشد، از اين رو دعا و درود او، آنگاه كه وارد خانه مى شود و يا با مؤمن ديگرى ديدار مى كند توأم با سلام و سلامتى است. فرستادگان الهى و بندگان پيراستۀ خداوند حتّى در خداحافظى و برخورد با نادانان نيز سخنان خود را به سلام و سلامتى مى آرايند. بلكه حتّى پرداختن به جنگ و جهاد توسّط مؤمنان تنها براى تحقّق صلح و آرامش جسمانى و روانى در جامعه و گسترش آن در جهان، صورت مى پذيرد.

ص: 117

1 - صلح پيش از ستيز

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الْدُّنْيَا فَعِندَ اللّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيكُم فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كه در راه خدا گام مى زنيد (و به سفرى براى جهاد مى رويد)، تحقيق كنيد؛ و بخاطر اينكه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمى) به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى كند نگوييد:

«مسلمان نيستى»؛ زيرا غنيمتهاى فراوانى (براى شما) نزد خداست. شما قبلاً چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدايت شديد). پس، (بشكرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق كنيد. خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.»

2 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما

ص: 118


1- - سورۀ نساء، آيۀ 94.
2- - سورۀ حجرات، آيۀ 6.

بياورد، دربارۀ آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.»

حديث شريف:

در نامۀ مبارك اميرمؤمنان على عليه السلام به مالك اشتر كه وى را والى مصر منصوب نموده بودند، آمده كه:

«وَلَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاكَ إِلَيْهِ عَدُوُّكَ وَلِلّهِ فِيهِ رِضىً، فإِنَّ فِي الصُّلْحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ، وَرَاحَةً مِنْ هُمُومِكَ، وَأَمْناً لِبِلَادِكَ»(1).

«و هرگز صلحى را كه دشمنت تو را به آن دعوت نمايد و رضايت خدا در آن باشد دفع مكن؛ زيرا به وسيلۀ صلح است كه لشكريانت آسوده مى گردند و خود از تشويش و اندوه خاطر راحت مى شوى، و موجب ايمنى بر شهرهايت مى باشد.»

رهيافت وحى:

بالاترين هدف از برپايى جنگها، تحصيل خشنودى پروردگار متعال مى باشد، نه دست يابى به اهداف مادى. براين مبنا مى توان به پاره اى از احكام شرع كه در زير بيان شده اند دست يافت:

ص: 119


1- - نهج البلاغه، كتاب 53، (صبحي الصالح) ص 676، س 3.

احكام:

1 - مجاهدان در راه خدا بايد پيش از هر اقدام جنگ افروزانه اى، دربارۀ درستى و يا نادرستى آن به تحقيق بپردازند.

2 - اين امر ضرورت سامان بخشيدن به يك سيستم اطّلاعات عمليّاتى در سپاه اسلام را براى مطمئن شدن از قصد جنگ افروزى دشمنان بيش ازپيش نشان مى دهد، زيرا، بدون بهره مندى از چنين سيستمى، امكان دارد مسلمانان در چنبرۀ جنگى بر مبناى اطّلاعات دروغين گرفتار آيند.

3 - هدف اساسى از جنگ در اسلام، همانا گسترش صلح و آرامى مى باشد، از همين رو اگر طرف مقابل، صلح را بپذيرد جايز نيست بخاطر جمع آورى غنايم و يا انتقام گيرى و مانند اينها، به جنگ ادامه داد.

2 - آرامش در خانه و خانواده

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَداً فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در خانه هايى غير از خانۀ خود وارد نشويد

ص: 120


1- - سورۀ نور، آيات 27 و 28.

تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد؛ اين براى شما بهتر است؛ شايد متذكّر شويد * و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد؛ اين براى شما پاكيزه تر است، و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.»

2 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِن قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ * وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِه وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى آوريد، و بعداز نماز عشا؛ اين سه وقت خصوصى براى شماست؛ امّا بعداز اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و برگرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميّت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مى كند، و خداوند دانا و حكيم است * و هنگامى كه اطفال شما به سنّ بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه پيش از آنان بودند اجازه مى گرفتند؛ اينچنين خداوند آياتش را براى شما بيان مى كند، و خدا دانا و حكيم است.»

ص: 121


1- - سورۀ نور، آيات 58 و 59.

3 - (... فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً...)(1).

«... و هنگامى كه داخل خانه اى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پر بركت و پاكيزه.»

4 - (... وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرِّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن أَبْوَابِهِا وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)(2).

«و (آن چنان كه در جاهليّت مرسوم بود كه به هنگام حج، كه جامۀ احرام مى پوشيدند، از در خانه وارد نمى شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى شدند، نكنيد.) كار نيك، آن نيست كه از پشت خانه ها وارد شويد؛ بلكه نيكى اين است كه پرهيزگار باشيد. واز در خانه ها وارد شويد و تقوا پيشه كنيد، تا رستگار گرديد.»

حديث شريف:

1 - در روايتى، ابو جارود از حضرت امام باقر عليه السلام اينگونه نقل مى كند:

«إذا دخل الرجل منكم بيته فإن كان فيه أحد يسلِّم عليهم، وإن لم يكن فيه أحد فليقل: السلام علينا من عند ربّنا، يقول اللّه : (تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً)(3)(4)

ص: 122


1- - سورۀ نور، آيۀ 61.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 189.
3- - سورۀ نور، آيۀ 61.
4- - بحارالأنوار، ج 73، باب 97، افشاء السلام، ص 3، ح 3،.

«اگر مردى وارد خانۀ خود شود در صورتى كه كسانى در خانه باشند، بايد به آنها سلام كند، و اگر كسى در خانه نبود مى بايست بگويد: ي درود بر ما از سوى پروردگارمان ي خداوند فرموده است: (درودى مبارك و پاك از سوى خداوند بر شما).»

2 - امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«السلام تحيّة لملّتنا، وأمان لذمّتنا»(1).

«سلام كردن درودى است براى ملّت ما، و تضمينى است براى امنيّت ما.»

3 - آن حضرت همچنين فرموده اند:

«يسلّم الرجل إذا دخل على أهله، وإذا دخل يضرب بنعليه ويتنحنح، يصنع ذلك حتّى يؤذنهم أنّه قد جاء، حتّى لا يرى شيئاً يكرهه»(2).

«مرد هنگامى كه بر خانواده اش وارد مى شود مى بايست سلام كند، و وقتى داخل شد مى بايست با كفشهايش (به زمين) ضربه بزند و صداى سرفه ابراز دارد تا بدينوسيله به خانواده اش ورود خود را اطّلاع دهد، تا با چيزنا خوشايندى روبرو نشود.»

رهيافت وحى:

خانه حريمى دارد كه بايد حرمت آن را نگاه داشت. حق صاحب خانه است كه در خانۀ خود احساس امنيّت كند، از متون و نصوص يادآورى شده

ص: 123


1- - بحارالأنوار، ج 73، باب 97، ص 12.
2- - بحارالأنوار، ج 73، باب 97، ص 11.

احكامى را در زمينۀ بزرگداشت و احترام به اين حقّ استنباط مى كنيم، كه عبارت اند از:

احكام:

1 - جايز نيست سرزده، از پشت خانه ها ويا از روى ديوار وارد خانه ها شد، چراكه، صاحب خانه در خانۀ خود نيازمند احساس امنيّت و آرامش است كه نبايد اين احساس را از وى سلب كرد. چون، صاحب خانه معمولاً تنها مراقب درب خانه ويا محلّ ورودى متعارف خانه مى باشد، و نمى تواند تمام منفذهاى اطراف خانه را زير نظر بگيرد.

2 - پيش از داخل شدن به خانۀ خود و يا ديگران، بايد از اهل خانه اجازه گرفت، بگونه اى كه اهالى خانه دريابندكه چه كسى برايشان داخل مى شود. مى توان اين كار را از راه كوبيدن درب و يا زنگ زدن و يا صدا كردن و يا تماس تلفنى و ديگر اعمالى از اين دست انجام داد، چه، امكان دارد آمادگى براى پذيرفتن كسى كه از بيرون مى آيد كمى براى صاحبان خانه زمان بر، باشد.

3 - براى ورود به خانه بايد اجازه گرفت، كه يكى از مصاديق آن سلام كردن و درود فرستادن براهل خانه مى باشد. از همين رو اگر اهل خانه اجازۀ ورود را به كسى كه قصد داخل شدن دارد ندهند، آن شخص بايد بى درنگ بازگردد.

4 - يكى از آداب ورود به خانه درود فرستادن مى باشد، چه از طريق سلام كردن و چه از راههاى ديگرى كه بزرگداشت و تكريم اهل خانه را

ص: 124

دربرداشته باشد. حتّى اگر فردى كه داخل خانه مى شود نياز به اجازه گرفتن نداشته باشد، مثلاً خود از اهل خانه باشد بهتر است اين كار را انجام دهد.

5 - يكى ديگر از آداب خانه اين است كه كسانى كه با اهل خانه در خانه حاضرند مى بايست پيش از ورود به اتاقهايى كه اهل خانه لباسهاى خود را در آن اتاقها براى راحتى وآسايش از تن بيرون مى كنند (مانند اتاق خواب) در زمانهاى استراحت، اجازه بگيرند. هرچند اين حكم شامل كودكان ناآگاه به امور جنسى تا وقتى كه به بلوغ نرسيده اند، نمى شود.

3 - سلام، درود مؤمنان

قرآن كريم:

1 - (وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)(1).

«هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، به آنها بگو: "سلام بر شما! پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض كرده؛ هركس از شما كار بدى از روى نادانى كند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نمايد، (مشمول رحمت خدا مى شود چرا كه) او آمرزنده مهربان است".»

2 - (وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا

ص: 125


1- - سورۀ انعام، آيۀ 54.

سَلَاماً)(1).

«بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند)؛»

3 - (وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ)(2).

«و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى گردانند و مى گويند:

"اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)، ما خواهان جاهلان نيستيم".»

حديث شريف:

1 - انس از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت مى كند كه آن حضرت فرمودند:

«يا أنس! سلّم على مَن لقيت، يزيد اللّه في حسناتك، وسلّم في بيتك يزيد اللّه في بركتك»(3).

«اى انس! بر هركسى كه رسيدى سلام كن، خداوند بر نيكوئيهايت مى افزايد، و در خانۀ خود سلام كن خداوند بر بركت تو مى افزايد.»

2 - امام صادق عليه السلام فرموده اند:

ص: 126


1- - سورۀ فرقان، آيۀ 63.
2- - سورۀ قصص، آيۀ 55.
3- - بحارالأنوار، ج 73، ص 3، ح 5، باب 97.

«قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذا تلاقيتم فتلاقوا بالتسليم والتصافح، وإذا تفرّقتم فتفرّقوا بالاستغفار»(1).

«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده: "اگر باهم ديدار كرديد پس با سلام و دست دادن به هم، ديدار كنيد، و اگر از يكديگر جدا و پراكنده شديد، با استغفار و طلب آمرزش پراكنده شويد.".»

3 - همچنين در حديثى ديگر امام صادق عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كنند كه آن حضرت فرمودند:

«إذا قام الرجل من مجلسه فليودّع إخوانه بالسلام، فإن أفاضوا في خير كان شريكهم، وإن أفاضوا في باطل كان عليهم دونه»(2).

«اگر مردى از مجلسى برخاست پس برادرانش را با سلام و سلامت خواهى بدرود گويد، چه دراين صورت اگر در امر خيرى سخن گويند شريك ايشان خواهد بود، و اگر در امر باطلى به سخن پردازند بر غير آن خواهد بود.»

4 - همچنين امام صادق عليه السلام مى فرموده اند:

«إنّ من موجبات المغفرة؛ بذل السلام، وحسن الكلام»(3).

«همانا آنچه موجبات آمرزش و مغفرت را فراهم مى آورد؛ بخشش سلام و نيكو سخن گفتن مى باشد.»

ص: 127


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 5، ح 4، باب 97.
2- - همان، ص 9، ح 36.
3- - همان، ص 11، ح 46.

رهيافت وحى:

مؤمنان با يكديگر به يك زندگى همراه با صلح و آرامش مى پردازند و دشمنى، كينه توزى، و خشم و نخوتى در ميان ايشان ديده نمى شود. ايشان هرگاه به هم مى رسند به يكديگر سلام مى كنند و هرگاه يكديگر را بدرود گويند با سلام و سلامت خواهى از يكديگر جدا مى شوند. بلكه ايشان در برخورد با نادانان نيز سلام مى كنند. با اينكه سلام كردن مؤمنان دراين مورد، از جدايى و اختلاف حكايت دارد ولى دراين اظهار جدايى، فرد مسلمان هيچ خواست شومى را دربارۀ كسى در دل نمى پروراند. از آنچه گذشت احكام زير را بدست مى آوريم:

احكام:

1 - مستحب است مؤمنان به هركس كه مى رسند چه كوچك و چه بزرگ سلام كنند، تا اين سلام سمبلى باشد براى روابط مثبت و برگرفته از احترام متقابل به حقوق يكديگر و به رسميّت شناختن يكديگر و هميارى ميان مؤمنان.

2 - سلام و سلامت خواهى در وقت جدائى نيز گونه اى سلام محسوب مى شود، چون، همانگونه كه مؤمنان وقتى با يكديگر ديدار مى كنند نخست براى حاكم كردن جوّى امن و آرام براى گفتگو و هميارى نياز به سلام كردن دارند، در هنگام جدايى نيز براى نشان دادن اطمينان و احساس آرامشى كه حتّى در غياب يكديگر نسبت به هم دارند، نيازمند

ص: 128

سلام و سلامت خواهى هستند.

3 - بايد نادانى را با سكوت پاسخ گفت تا آرامش و امنيّت در جامعه حاكم شود، زيرا، اگر عملكرد جاهلانه تنها از يك طرف سرزند و از سوى طرف ديگر با واكنشى همراه نشود، بى نتيجه خواهد ماند، اگر عملكرد جاهلانه با پاسخى از طرف مقابل همراه شود سرانجام به يك فتنه بدل خواهد گشت. از همين رو سلام كردن بر نادانان در واقع ضريب احساس امنيّت را در جامعه بالا مى برد. در واقع مؤمن به تعبيرى نبايد در رويارويى با يك جهت گيرى جاهلانه سوزن را با جوالدوز پاسخ گويد، بلكه مى بايست با بردبارى و آرامش از آن بگذرد.

4 - پر واضح است كه سلام كردن بر نادان به معنى پذيرش عملكرد او نيست، بلكه اين سلام بايد پس از روى گردانى و برائت جويى از عملكرد و يا گفتار جاهلانۀ فرد نادان و واگذارى تمام مسؤوليّت سخنان بيهودۀ وى به وى صورت پذيرد.

4 - سلام بر پيامبران

قرآن كريم:

1 - (وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ * وَالْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)(1).

«و سلام بر رسولان، و حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه

ص: 129


1- - سورۀ صافّات، آيات 181-182.

پروردگار جهانيان است.»

2 - (إِنَّ اللّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً)(1).

«خدا وفرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستد؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بر او درود فرستيد وسلام گوييد و كاملاً تسليم (فرمان) او باشيد.»

3 - (قُلِ الْحَمْدُ للّهِِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى ءَاللّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ)(2).

«بگو: "حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزيده اش!» آيا خداوند بهتر است يا بتهايى كه همتاى او قرار مى دهند!»

حديث شريف:

1 - از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روايت شده كه فرمودند:

«أثقل ما يوضع في الميزان يوم القيامة الصلاة على محمّد وعلى أهل بيته»(3).

«گرانسنگترين چيزى كه روز رستاخيز در ميزان اعمال قرار مى گيرد درود بر محمّد و بر اهل بيت اوست.»

2 - از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيده شد: چگونه بر شما درود فرستيم؟ ايشان فرمودند:

«قولوا: اللّهم صل على محمّد وآل محمّد، كما صلّيت على إبراهيم وعلى آل

ص: 130


1- - سورۀ احزاب، آيۀ 56.
2- - سورۀ نمل، آيۀ 59.
3- - بحار الانوار، ج 91، باب 29، ص 49.

إبراهيم، إنّك حميد مجيد...»(1).

«بگوييد: خداوندا بر محمّد و آل او درود فرست، همچنانكه بر ابراهيم و آل وى درود فرستادى، همانا تو سزاوار ستايش و بزرگوارى...»

3 - از حضرت امام موسى كاظم عليه السلام پرسيده شد: درود خداوند، فرشتگان و درود مؤمنان هريك به چه معناست؟ پس آن حضرت فرمودند:

«صلاة اللّه رحمة من اللّه، وصلاة الملائكة تزكية منهم له، وصلاة المؤمنين دعاء منهم له...»(2).

«درود خداوند رحمتى است از جانب خداوند، و درود فرشتگان ستايش كردنى است از سوى ايشان نسبت به خداوند، و درود مؤمنان دعايى است از سوى ايشان براى خداوند...»

رهيافت وحى و حكم الهى:

ميان مؤمنان و فرستادگان و اولياى الهى پيوندى نزديك برقرار است، زيرا، ايشان وسيله هاى فرودآمدن رحمت الهى و رهبرانى از سوى خدا و شفاعت كنندگان در روز رستاخيزند، كه خداوند ايشان را با فروفرستادن درود برايشان تكريم كرده است. از همين رو خداوند احترام ايشان را بر مردم بلكه بر طبيعت نيز واجب ساخته است.

استحباب درود فرستادن بر پيامبران بويژۀ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را مى توان از

ص: 131


1- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 5، باب 23، ص 347.
2- - بحار الانوار، ج 83، باب 41، ص 95.

مجموعه اى از آيات قرآنى استنباط كرد.

اينگونه است كه يك مؤمن واقعى با درود فرستادن بر پيامبر مكرّم اسلام صلى الله عليه و آله و ديگر فرستادگان الهى، ايشان را بزرگ داشته و احترام مى كند و از اين راه دوستى و ايمان و پيروى خود از مسير ايمانى آنها را نشان مى دهد.

ص: 132

قانونگذارى و دادگرى حق مدار

درآمد:

سامان دهى به شبكۀ روابط اجتماعى بر محور حق، زيربناى ساخت شهرى عدل مدار را تشكيل مى دهد، احكامى كه در كتاب خداوند آمده نيز همين خواسته را از سامان بخشى به شبكۀ روابط اجتماعى دنبال مى كند.

معمولاً مراد از «حكم» امر قضاوت مى باشد و گاهى هم از آن، امر قانونگذارى اراده مى گردد.

بنابراين هدف نهايى، حق مى باشد، و وسايل رسيدن جامعه به حق پيامبران الهى مى باشند، كه بر اساس كتاب فروفرستاده شده از جانب خداوند حكم مى كنند.

احكام الهى را مى توان به سه بخش تقسيم كرد:

1 - آنچه با درونمايه و اصل دين پيوند خورده (مانند ولايت الهى وصف بنديهاى سياسى) كه هر كس به آن عمل نكند، كافر حساب مى گردد.

2 - آنچه كه با حكم كردن در ميان مردم پيوند خورده (مانند قصاص) كه هر كس به آن عمل نكند، در صف ستمگران قرار خواهد گرفت.

ص: 133

3 - آنچه كه با رفتار، كردار و اخلاق پيوند خورده (مانند آنچه در انجيل مى يابيم) كه عمل نكردن به آنها موجب پيوستن به فاسقان مى شود.

و از آنجا كه پروردگار ما حق رابيان مى كند در حاليكه بهترين جدا كنندۀ (حق از باطل) مى باشد، حكم و فرمان تنها از آن اوست و تسليم در برابر غير او جايز نمى باشد.

1 - حكم الهى

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به پيمانها (و قراردادها) وفا كنيد.

چهارپايان (و جنين آنها) براى شما حلال شده است؛ مگر آنچه بر شما خوانده مى شود (و استثنا خواهد شد). و به هنگام احرام، صيد را حلال نشمريد. خداوند هرچه بخواهد (و مصلحت باشد) حكم مى كند.»

2 - (وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذلِكَ وَمَا أُوْلئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ)(2).

«چگونه تو را به داورى مى طلبند؟! در حالى كه تورات نزد ايشان است؛

ص: 134


1- - سورۀ مائده، آيۀ 1.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 43.

و در آن، حكم خدا هست. (وانگهى) پس از داورى خواستن از حكم تو، (چرا) روى مى گردانند آنها مؤمن نيستند.»

3 - (أَفَغَيْرَ اللّهِ أَبْتَغِي حَكَماً وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ)(1).

«(با اين حال،) آيا غير خدا را به داورى طلبم! در حالى كه اوست كه اين كتاب آسمانى را، كه همه چيز در آن آمده، به سوى شما فرستاده است؛ و كسانى كه به آنها كتاب آسمانى داده ايم مى دانند اين كتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده، بنابراين از ترديدكنندگان مباش.»

4 - (إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنا وَأَطَعْنَا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(2).

«سخن مؤمنان، هنگامى كه بسوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند، تنها اين است كه مى گويند:" شنيديم و اطاعت كرديم "و اينها همان رستگاران واقعى هستند.»

5 - (وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِن شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللّهِ ذلِكُمُ اللّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ)(3).

«در هر چيز اختلاف كنيد، داوريش با خداست؛ اين است خداوند، پروردگار من، بر او توكّل كرده ام و به سوى او بازمى گردم.»

ص: 135


1- - سورۀ انعام، آيۀ 114.
2- - سورۀ نور، آيۀ 51.
3- - سورۀ شورى، آيۀ 10.

رهيافت وحى:

حكم (چه به معناى قانونگذارى و چه به معناى قضاوت) از آن خداوند است و از سوى وى فروفرستاده مى شود. در واقع انسانها از رهگذر پيامهاى پيامبران به احكام عدل مدار پروردگار دسترسى پيدا مى كنند. خرد بشرى تنها مى تواند اصول احكام الهى را دريابد، از همين رو انسان نمى تواند در دريافت احكام الهى مستقلّ از پيامبرانى كه كتابهاى آسمانى را بر انسانها مى خوانند عمل كند. اين امر احكامى چند را بر مؤمنان واجب مى كند:

احكام:

1 - واجب است در هر مسئله اى به دنبال حكم الهى آن باشيم، و جايز نيست به بهانه اينكه مثلاً فلان مسئله در حيطۀ احكام الهى نمى باشد از جستجوى حكم الهى در آن باره باز بمانيم. البتّه امكان دارد مسئله اى مجمل باشد، كه دراين صورت بايد حكم آن را از اصول عمومى فقه، و محكمات و مسائل آشكار فقه استنباط كرد، و اگر در حلّ آن مسئله ترديد كرديم بايد از «اهل ذكر» در آن باره پرسش كنيم.

2 - هر فردى بايد خود را چه از نظر روحى، روانى و چه از نظر عملكرد تسليم احكام شريعت كند و نبايد اين تسليم موجب دلگيرى او شود. در واقع ندانستن علّت و سبب احكام نبايد موجب انكار آنها شود.

به عنوان نمونه، انكار حكم حرمت صيد و شكار در حال احرام و يا در مسجدالحرام آن هم بخاطر ندانستن علّت و سبب آن جايز نمى باشد.

ص: 136

3 - نه افراط و تفريط در احكام جايز مى باشد و نه مى توان احكام را متناسب با خرد آزاد و بى قيد و بند بشرى و يا متناسب با عقول تنگ نظر و درون گرا تفسير كرد.(1)

4 - در اختلافات، اگر حكم الهى تبيين شود كسى نمى تواند (از ترس مخالفت حكم الهى با مصالح شخصى و يا هوى و هوسش) از آن روى برگرداند، بلكه بايد به حكم الهى گوش فرا داده، از آن اطاعت كند.

2 - حاكم حقيقى كيست؟

قرآن كريم

(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدىً وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ)(2).

«ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود؛

ص: 137


1- - گاهى رويگردانى از احكام دين واضح و آشكار نيست، و اين رويگردانى بگونه اى غير مستقيم اعمال مى شود. تأويل و يا تفسير احكامى كه ناهمخوان و نامتناسب با ذهنيّت شخصى ما مى باشد، از اين جمله است. به عنوان نمونه دسته اى از مسلمانان نوشيدن انواع مسكرات را مجاز شمردند به اين بهانه كه اين شرابها از نوع حرام آن نيست و يا به قمار و عشق بازى دختركان و... پرداختند و هر آنچه در قرآن آمده را متناسب با هوى و هوس خود تأويل كردند، و بدينسان از حدود احكام الهى منحرف گشتند.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 44.

و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى كردند؛ و (همچنين) علما و دانشمندان، به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند. بنابراين (بخاطر داورى برطبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد. و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى كنند، كافرند.»

رهيافت وحى:

حكم، حكم خداوند است و همه كس نمى توانند جانشين خدا بر روى زمين باشند. بلكه هركسى كه خداوند او را جانشين ساخته، خليفة اللّه و حاكم در روى زمين خواهد بود. اين جانشينان عبارت اند از:

الف - پيامبران؛ كه بخاطر تسليم كامل در برابر خداوند به جانشينى خدا رسيدند (بر همين اساس حضرت ابراهيم و فرزندانش عليهم السلام و همچنين حضرت داود عليه السلام و پيامبرانى كه در ميان بنى اسرائيل بر مبناى تورات حكم مى كردند، جملگى تسليم امر الهى بودند.)

ب - علما و دانشمندانى كه بر مبناى كتاب الهى داورى مى كنند، بر اساس چهار شرط زير:

1 - سپرده شدن كتاب به ايشان (كه پاسدارى از كتاب الهى، تفقّه در دين و شناخت حرام و حلال دين را براى ايشان درپى دارد.)

2 - گواه بودن ايشان بر كتاب الهى (بدينصورت كه به كتاب الهى عمل كنند و شاهد عمل شدن به كتاب الهى در جامعه باشند و امر به معروف و نهى

ص: 138

از منكر بيشه كنند.)

3 - آيات الهى را به بهاى ناچيزى نفروشند (و كتاب خداوند را با زينتهاى دنيايى معاوضه نكنند و در برابر ثروتمندان كرنش نكنند.)

4 - از كسى جز خداوند (از صاحبان نفوذ) هراس به دل راه ندهند.

در واقع اين چهار شرط در كلمۀ تقوى و حقايق نمود يافتۀ آن در حاكم فراهم مى آيند.

3 - فراگيرى احكام

قرآن كريم:

(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدىً وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ * وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَنُورٌ وَمُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدىً وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ * وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فِيهِ وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ

ص: 139

فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)(1).

«ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود؛ و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى كردند؛ و (همچنين) علما و دانشمندان، به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند. بنابراين، (بخاطر داورى برطبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد و از من بترسيد؛ و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد. و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى كنند، كافرند. * و بر آنها [\بنى اسرائيل] در آن [\تورات]، مقرّر داشتيم كه جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بينى در برابر بينى، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان مى باشد؛ و هر زخمى، قصاص دارد، و اگر كسى آن را ببخشد (و از قصاص، صرف نظر كند)، كفّاره (گناهان) او محسوب مى شود؛ و هركس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند، ستمگر است. * و به دنبال آنها [\پيامبران پيشين]، عيسى بن مريم را فرستاديم در حالى كه كتاب تورات را كه پيش از او فرستاده شده بود تصديق داشت، و انجيل را به او داديم كه درآن، هدايت و نور بود، و (اين كتاب آسمانى نيز) تورات را، كه قبل از آن بود، تصديق مى كرد، و هدايت و موعظه اى براى پرهيزگاران بود. * اهل انجيل [\پيروان مسيح] نيز بايد به آنچه خداوند در آن نازل كرده حكم كنند و كسانى كه برطبق آنچه خدا نازل كرده حكم نمى كنند، فاسقند.»

ص: 140


1- - سورۀ مائده، آيات 44-47.

رهيافت وحى:

به نظر مى رسد مخالفت با فرمان الهى در زمينۀ حقوق، ستم، و در رفتار و كردار، فسق و در اصول و مسايل پايه اى (تولّى و تبرّى)، كفر تلقّى شود.

احكام:

1 - بى گمان اقامۀ عدل و داد در جامعه وابسته اجراى كامل احكام الهى در حقوق انسانى مى باشد، برخى از اين حقوق عبارت اند از:

الف - احترام به مردم.

ب - قصاص از ظالم هر كسى كه باشد بخاطر مظلوم هر كس كه باشد.

ج - عدم سازش در احكام شرعى در مواردى كه با حقوق كوچك و بزرگ انسانها (همچون حقّ آزادى، حقّ مالكيّت، حقّ بخشش ستمگر براى ستم ديده و حقّ برابرى در قضاوت) پيوند خورده اند.

د - سامان دهى جامعه اى سالم و بدور از انحراف و كج روى و فساد، كه با نهادينه كردن مفاهيمى چون ورع و پرهيز از محارم الهى و بكارگيرى پند پيامبران عليهم السلام و جانشينان ايشان كامل مى گردد.

3 - بى گمان ساختن بناى با شكوه تمدّن اسلامى تنها با چنگ زدن به احكام دين در عرصۀ سياست، شامل ولايت پذيرى اولياء الهى و تبرّى از دشمنان خداوند، امكان پذير خواهد بود.

ص: 141

4 - حاكم پيراسته

قرآن كريم:

1 - (وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً وَلَوْ شَاءَ اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ * وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيراً مِنَ النّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ)(1).

«و اين كتاب [\قرآن] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى كند، و حافظ و نگهبان آنهاست؛ پس برطبق احكامى كه خدا نازل كرده، در ميان آنها حكم كن و از هوى و هوسهاى آنان پيروى نكن؛ و از احكام الهى، روى مگردان. ما براى هر كدام از شما، آيين و طريقۀ روشنى قرار داديم؛ و اگر خدا مى خواست، و همه شما را امّت واحدى قرار مى داد؛ ولى خدا مى خواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد؛ (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نيكيها بر يكديگر سبقت جوييد. بازگشت همه شما، به سوى خداست؛ سپس از آنچه در آن اختلاف مى كرديد؛ به شما

ص: 142


1- - سورۀ مائده، آيات 48-50.

خبر خواهد داد. * و در ميان آنها [\اهل كتاب]، طبق آنچه خداوند نازل كرده؛ داورى كن؛ و از هوسهاى آنان پيروى مكن؛ و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده، منحرف سازند. و اگر آنها (از حكم و داورى تو)، روى گردانند؛ بدان كه خداوند مى خواهد آنان را بخاطر پاره اى از گناهانشان مجازات كند، و بسيارى از مردم فاسقند * آيا آنها حكم جاهليّت را (از تو) مى خواهند؟! و چه كسى بهتر از خدا، براى قومى كه اهل يقين هستند، حكم مى كند؟»

2 - (يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ)(1).

«اى داوود! ما تو را خليفه (و نمايندۀ خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داورى كن، و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد؛ كسانى كه از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش كردن روز حساب دارند!.»

3 - (وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَاتَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحدٍ وَادْخُلُوا مِن أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُم مِنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا للّهِِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ)(2).

«و (هنگامى كه مى خواستند حركت كنند، يعقوب) گفت: "فرزندان من از يك در وارد نشويد؛ بلكه از درهاى متفرّق وارد گرديد (تا توجّه مردم به سوى

ص: 143


1- - سورۀ ص، آيۀ 26.
2- - سورۀ يوسف، آيۀ 67.

شما جلب نشود) و (من با اين دستور،) نمى توانم حادثه اى را كه از سوى خدا حتمى است، از شما دفع كنم. حكم و فرمان، تنها از آن خداست. بر او توكّل كرده ام؛ و همه متوكّلان بايد براو توكّل كنند".»

رهيافت وحى:

يكى از كارهايى كه سلامت نظام اسلامى را به خطر مى اندازد، پيروى از خواست مردم، بويژه پيروى از خواست اسرافكاران و تجمّل گرايان و اعيان و اشراف مى باشد. از همين رو بايد كتاب الهى را معيارى براى حكم و داورى قرار دهيم.

احكام:

1 - بر حاكم اسلامى واجب است كه از پيروى خواستها و هوا و هوسها برحذر باشد و بيم پراكندگى كسانى را كه به دنبال هوى و هوس خود هستند، را از دور خود به دل راه ندهد.

2 - حاكم اسلامى براى پايدار ماندن بر راه حقّ، بايد بر خدا توكّل كند، و بداند كه در صورت عدم يارى خداوند، هر آن ممكن است در برابر خواستها و هوسها سقوط كرده و يارى خداوند را از دست داده و به سستى گرايد.

3 - حاكمى كه خواستار اجراى احكام الهى و سرباز زدن از پرستش غير خدا است، بايد در جهت پاكسازى قانونها از جهل، مصلحت انديشى و تعصّب گام بر دارد و با مقاومت در برابر تأثيرات عوامل ياد شده، قوانين

ص: 144

را تنها بر حقّ استوار سازد.

4 - براى عارى شدن احكام، داوريها، قانونگذاريها و فتاوى از شائبه ى خواستها و هوسهايى چون (جهل، مصلحت انديشى و تعصّب)، حاكم بايد مستقل از اهرمهاى گوناگون فشار بوده، به آن عوامل ياد شده اعتماد نكند بلكه تنها با اتّكال و اعتماد به خداوند يكتا، عمل كند.

5 - مؤمنان بايد با آگاهى كامل و آزادانه حكم خداوند را مورد پذيرش قرار دهند، و نبايد ضمانتهاى اجرائى مبتنى بر قدرت و ثروت را انتظار كشند. چون، ايندو منبع، معمولاً در دست نيروهاى فشار مورد بحث در سطرهاى قبل، قرار دارند، و اين نيروها با تكيه بر ايندو منبع، جهت گيريهاى نادرست خود را بر حكومت تحميل مى كنند.

5 - حكم فقهاى عادل

قرآن كريم:

1 - (إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلَا تَكُن لِلْخَائِنِينَ خَصِيماً)(1).

«ما اين كتاب را بحقّ بر تو نازل كرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى؛ و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى.»

ص: 145


1- - سورۀ نساء، آيۀ 105.

2 - (سَمّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَاؤوكَ فَاحْكُم بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضُرُّوكَ شَيْئاً وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)(1).

«آنها بسيار به سخنان تو گوش مى دهند تا آن را تكذيب كنند؛ مال حرام فراوان مى خورند؛ پس اگر نزد تو آمدند، در ميان آنان داورى كن، يا (اگر صلاح دانستى) آنها را بحال خود واگذار. و اگر از آنان صرف نظر كنى، به تو هيچ زيانى نمى رسانند؛ و اگر ميان آنها داورى كنى، با عدالت داورى كن، كه خدا عادلان را دوست دارد.»

3 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُروا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالاً بَعِيداً)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالامر [\اوصياى پيامبر] را. و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد. اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است * آيا

ص: 146


1- - سورۀ مائده، آيۀ 42.
2- - سورۀ نساء، آيات 59-60.

نديدى كسانى را كه گمان مى كنند به آنچه (از كتابهاى آسمانى كه) بر تو و به آنچه پيش از تو نازل شده، ايمان آورده اند، ولى مى خواهند براى داورى نزد طاغوت و حكّام باطل بروند!؟ با اينكه به آنها دستور داده شده كه به طاغوت كافر شوند. امّا شيطان مى خواهد آنان را گمراه كند، و به بيراهه هاى دور دستى بيفكند.»

4 - (فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِن لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ)(1).

«(صالح) از آنها روى برتافت؛ و گفت: "اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم، و شرط خيرخواهى را انجام دادم، ولى (چه كنم كه) شما خيرخواهان را دوست نداريد".»

احكام:

الف - مهمترين ويژگيهاى حاكم اسلامى دو مورد زير است:

1 - شناخت حكم الهى تا اينكه در ميان مردم بدان حكم كند.

2 - به حق داورى كردن و حمايت نكردن از خائنان و گردن نهادن به حق از طريق اجراى قسط و احقاق حقّ مردم.

ب - برخوردارى از اين دو ويژگى و ديگر ويژگيهاى آمده در متون كتاب و سنّت و به اجرا گذاشتن آنها در عرصۀ جهان بيرون، ما را به حكم فقيهان درستكار و عادل نزديكتر مى ساز. امّا از سويى نبايد اين حكم را - به

ص: 147


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 79.

نوبۀ خود - با افزودن پاره اى از امورى كه دليل شرعى اى براى آنها نداريم، از نو سامان بخشيم. از اين رو مى توان مهمترين ويژگيهاى حاكم الهى را اينگونه برشمرد:

1 - گسستن از خواسته هاى نفسانى.

2 - فرانخواندن مردم به خود.

3 - دورى گزيدن از تمام مراتب خودسرى، خودخواهى و تعصّب.

4 - زياده نخواستن و بلندى نطلبيدن براى خود زير لواى حكومت الهى و تجاوز نكردن از احكام شريعت و دست اندازى نكردن به حقوق مردم. كه در غير اينصورت حاكم به طاغوتى كه به جاى خداوند مورد پرستش قرار مى گيرد، بدل مى شود.

ج - مؤمنان بايد ميان حاكمان بر حق و حاكمان به ناحق تفاوت قايل شوند و از كسى كه به پرستش خداوند فرامى خواند پيروى كنند و از كسى كه مردم را به پرستش خودش مى خواند روى گردانند، چون، خداوند به ما فرمان داده كه از طاغوتيان و سركشان فرمان نبريم و داورى از ايشان نخواهيم.

ص: 148

قصاص، امنيّت و عدالت

درآمد:

ارزش قصاص با ارزشهاى عدالت و امنيّت پيوند خورده است. چون، براى برقرار ساختن امنيّت بايد متجاوزان را از تجاوز بازداشت. البتّه بايد حقوق جانيان را نيز محترم شمرد و ايشان را به اندازۀ جنايتشان، نه بيشتر، قصاص كرد.

در واقع قصاص، زندگى اجتماعى را تضمين مى كند، چراكه در ارتكاب يك جنايت تنها اين قربانى مستقيم جرم نيست كه زيان مى بيند، بلكه احساس امنيّت اجتماعى نيز به شدّت آسيب مى بيند.

خداوند متعال مى فرمايد:

(وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)(1).

«و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد شايد شما تقوا پيشه كنيد.»

از سويى قصاص تنها به ارتكاب قتل محدود نمى شود، بلكه شامل جراحتهاى اعضاى بدن نيز مى شود. در واقع امر قصاص چنان گسترش

ص: 149


1- - سورۀ بقره، آيۀ 179.

مى يابد كه تمام حقوق و حرمتها را دربرمى گيرد، به گونه اى كه هركس شخصيّت و حرمت كسى را مورد تجاوز قرار دهد مى توان وى را قصاص كرد:

(الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ)(1).

«ماه حرام، در برابر ماه حرام. (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرمت شكنيها، (قابل) قصاص است.»

1 - قصاص نفس

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنثَى بِالْأُنثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَ لِكَ تَخْفِيفٌ مِن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَ لِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُوْلِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)(2).

«اى افرادى كه ايمان آورده ايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن. پس اگر كسى از سوى برادر (دينى) خود، چيزى به او بخشيده شود.

ص: 150


1- - سورۀ بقره، آيۀ 194.
2- - سورۀ بقره، آيات 178-179.

(و حكم قصاص او، تبديل به خونبها گردد،) بايد از راه پسنديده پيروى كند؛ (و صاحب خون، حال پرداخت كنندۀ ديه را در نظر بگيرد؛) و او [\قاتل] نيز، به نيكى ديه را (به ولى مقتول) بپردازد؛ (و در آن مسامحه نكند.) اين، تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگار شما. و كسى كه بعداز آن، تجاوز كند، عذاب دردناكى خواهد داشت. * و براى شما در قصاص، حيات و زندگى است، اى صاحبان خرد شايد شما تقوا پيشه كنيد.»

2 - (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)(1).

«ماه حرام، در برابر ماه حرام. (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرمت شكنيها، (قابل) قصاص است. و (بطور كلّى) هركس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد. و از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد)؛ و بدانيد خدا با پرهيزگاران است.»

3 - (وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُوراً)(2).

«و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز بحق. و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى وليّش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم؛ امّا در قتل اسراف نكند، چراكه او مورد حمايت است.»

ص: 151


1- - سورۀ بقره، آيۀ 194.
2- - سورۀ اسراء، آيۀ 33.

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى فرموده اند:

«لو اجتمعت ربيعة ومضر على قتل مسلم لَقُدْتُهم به»(1).

«اگر تمام طوايف ربيعه و مضر براى كشتن مسلمانى هم آوا شوند، بى گمان ايشان را به آن قتل قصاص خواهم كرد.»

2 - اميرمؤمنان عليه السلام فرموده اند:

«ورثتُ عن رسول اللّه كتابين؛ كتاب اللّه وكتاب في قراب سيفي».

«از رسول خدا دو كتاب به ارث بردم؛ يكى كتاب خدا و ديگرى كتابى در نيام شمشيرم.»

پس پرسيده شد: اى اميرالمؤمنين، آن كتابى كه در نيام شمشيرتان قرار دارد چيست؟ امام عليه السلام فرمودند:

«مَن قَتَل غير قاتله وضَرَب غير ضاربه فعليه لعنة اللّه»(2).

«هركس كسى را كه قاتل بكشد و يا كسى كه او را نزده بزند پس نفرين خدا بر وى باد.»

3 - از حضرت امام باقر ويا حضرت امام صادق عليهما السلام روايت شده كه فرمودند:

ص: 152


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، كتاب القصاص، باب 2، ابواب القصاص في النفس، ح 3، ج 18، ص 211.
2- - وسائل الشّيعه، ج 19، كتاب القصاص، باب 4، ابواب القصاص في النفس، ص 12، ح 9.

«لا يُقاد والد بولده، ويُقتَل الولد إذا قتل والده عمداً»(1).

«پدرى به واسطۀ كشتن فرزندش قصاص نمى شود، ولى اگر فرزندى پدر خود را عمداً بكشد، از او قصاص مى شود.»

4 - اسماعيل بن فضل مى گويد: از حضرت ابا عبداللّه عليه السلام دربارۀ خون مجوس و يهود و نصارى پرسيدم كه آيا برايشان و بر قاتلانشان در صورتى كه به مسلمانان خيانت كنند، و به دشمنى آشكار با مسلمانان بپردازند، چيزى هست يا نه؟ آن حضرت فرمودند:

«لا، إلّاأن يكون متعوّداً لقتلهم».

«نه، مگر اينكه به كشتن ايشان عادت كرده باشد»

پس اسماعيل ادامه مى دهد: سپس پرسيدم ايا مسلمان را بواسطه كشتن اهل ذمّه و اهل كتاب بايدكشت؟ امام عليه السلام فرمودند:

«لا، إلّاأن يكون معتاداً لذلك لا يدع قتلهم، فيُقتل وهو صاغر»(2).

«نه مگر اينكه به كشتن ايشان عادت كند و از كشتن ايشان دست بردار نباشد، كه بايد در حالى كه خوار شده او را كشت.»

ص: 153


1- - وسائل الشّيعه، ج 19، كتاب القصاص، ابواب القصاص في النفس، باب 32، ص 77، ح 1.
2- - همان، باب 47، ص 107، و الكافى، ج 7، ص 303، باب الرجل يقتل مملوكه.

رهيافت وحى:

عدالت، بالاترين هدف جامعه است، كه امنيّت ابزار رسيدن بدان را فراهم مى آورد. از آيۀ كريمۀ ذكر شده درمى يابيم كه؛ قصاص، زندگى وهمچنين پرهيزگارى را درپى خواهد داشت، كه حيات و زندگى نيز همچون پرهيزگارى با سلامت و امنيّت عمومى و اجتماعى پيوند خورده است.

احكام:

1 - بخاطر اينكه قصاص به منزله ى ابزارى براى رسيدن به عدالت تلقّى شود، به اندازۀ جرم بايد قصاص كنيم. از همين رو كشتن افراد ديگرى بجز فرد جنايتكار جايز نمى باشد چون زياده روى در قتل محسوب مى شود.

2 - در صورتى كه جمعى مشتركاً كسى را بكشند، مى توان تمام آنها را قصاص كرد. چراكه تمام آنها قاتل به شمار مى آيند (مى توانيد تفاصيل بيشتر را در باب قصاص فقه بيابيد.)

3 - بخشيدن قاتل جايز است، اين بخشش مى تواند بلاعوض و براى رضاى خداوند و از روى جوانمردى صورت پذيرد، و مى توان قصاص را به ديه تبديل كرد.

4 - فقها برخى از شروط قصاص را اينگونه ذكر مى كنند:

نخست: برابرى در آزادى، چون، فرد آزاد هيچگاه در قبال كشتن بنده اى كشته نمى شود.

ص: 154

دوّم: برابرى در دين، چون، فرد مسلمان به واسطۀ كشتن يك كافر نبايد كشته شود، مگر اينكه حاكم تشخيص دهد با قصاص نكردن مسلمانى كه كافرى را كشته است، فساد و تباهى فراگير خواهد شد و امنيّت از ميان خواهد رفت، كه دراين صورت مى توان قصاص كرد.

همچنين مسلمانى كه به قتل اهل ذمّه و يا بندگان خوگرفته باشد را بايد قصاص كرد.

سوّم: قاتل نبايد پدر مقتول باشد، چون، كشتن فرزند توسّط پدر قصاص ندارد.

چهارم: سلامت عقل؛ پس نمى توان مجانين را قصاص كرد.

پنجم: بلوغ؛ پس كودكانى را كه به حدّ بلوغ نرسيده اند نمى توان، قصاص كرد.

2 - قصاص اندامها

قرآن كريم:

(وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ)(1).

«و بر آنها [\بنى اسرائيل] در آن [\تورات]، مقرّر داشتيم كه جان در

ص: 155


1- - سورۀ مائده، آيۀ 45.

مقابل جان، چشم در مقابل چشم، و بينى در برابر بينى، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان مى باشد، و هر زخمى، قصاص دارد؛ و اگر كسى آن را ببخشد (و از قصاص، صرف نظر كند)، كفّاره (گناهان) او محسوب مى شود، و هركس به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نكند، ستمگر است.»

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام فرمودند:

«قضى أمير المؤمنين عليه السلام فيما كان من جراحات الجسد أنَّ فيها القصاص،

أو يقبل المجروح دية الجراحة فيعطاها»(1).

«اميرالمؤمنين عليه السلام دربارۀ زخمهاى بدن به لزوم قصاص و يا پذيرش فرد زخمى به گرفتن ديه، و دادن آن به وى قضاوت كردند.»

2 - ابو بصير روايت كرده است كه از حضرت صادق عليه السلام دربارۀ شكستن عمدى دندان و بازو و اينكه آيا دربرابر اين عمل بايد ديه گرفت و يا قصاص كرد پرسيدم. پس آن حضرت فرمودند:

«بايد قصاص كرد.»

من ادامه دادم: اگر ديه را دو برابر كردند چطور؟ ايشان فرمودند:

«إن أرضوه بما شاء فهو له»(2).

ص: 156


1- - وسائل الشّيعه، ج 19، باب 13، ص 132، ح 1، (20 جلدى) و ج 29، ص 176 (29 جلدى).
2- - همان، ح 4.

«اگر وى را به آنچه خواستار شود راضى گردانند پس براى اوست آنچه خواسته.»

رهيافت وحى:

همچنانكه نفس قصاص دارد، براى زخمها و اندامها نيز قصاص پيش بينى شده است. به عنوان نمونه اگر دست و پاى كسى را قطع كنند و يا سر كسى را بشكنند و يا به گونه اى ديگر وى را مجروح سازند، فرد مجروح مى تواند فرد جانى را قصاص كند.

احكام:

1 - كسى كه عمداً يكى از اندامهاى ديگرى را قطع كند و يا ديگرى را زخمى كند، قصاص مى شود.

2 - فرد زيان ديده مى تواند بى درنگ و بدون در نظر گرفتن شرطى، جانى را مورد عفو قرار دهد، و يا اينكه قصاص را به ديه تبديل كند.

3 - شروط قصاص در اينجا همچون شروط قصاص نفس است.

بنابراين مسلمان به واسطۀ زخمى كردن و يا قطع عضو ذمّى و همچنين پدر بواسطۀ جرح و يا قطع عضو فرزند، قصاص نمى شوند. كودكى كه به حدّ بلوغ نرسيده، مجنون و كسى كه به جرح و يا قطع عضو مجبور شده باشد (مكره) نيز قصاص، نمى شوند.

4 - مشهور در ميان فقهاى ما اين است كه نمى توان دست سالم را در

ص: 157

برابر دست از كار افتاده و فلج قطع كرد. همچنين اگر جانى بيمارى اى داشته باشد كه قصاص موجبات مرگ او را فراهم آورد، (به عنوان نمونه مبتلا به مرض قند باشد) نمى توان او را بواسطۀ جرح و يا قطع اعضاء قصاص كرد.

3 - قصاص در حرمت شكنيها

قرآن كريم:

(الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)(1).

«ماه حرام، در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرمت (شكنى) ها، (قابل) قصاص است. و (بطور كلّى) هركس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد. و از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد) و بدانيد خدا با پرهيزگاران است.»

حديث شريف:

علاء بن فضيل مى گويد: از آن جناب (امام معصوم) دربارۀ آغازگرى جنگ مسلمانان با مشركان در ماه حرام پرسش كردم؟ پس آن حضرت فرمودند:

ص: 158


1- - سورۀ بقرة، آيۀ 194.

«إذا كان المشركون يبتدؤنهم باستحلاله، ثمّ رأى المسلمون أنّهم يظهرون عليهم فيه، وذلك قول اللّه عزّوجلّ : (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ)

والروم في هذا بمنزلة المشركين، لأنّهم لم يعرفوا للشهر الحرام حرمة ولا حقّاً، فهم يبدؤون بالقتال فيه، وكان المشركون يرون له حقّاً وحرمة،

فاستحلّوه، فاستحلّ منهم، وأهل البغي يبتدؤن بالقتال»(1).

«وقتى مشركين در آغاز رعايت حرمت شهر حرام را نكنند، مسلمين هم مى توانند از اين بابت آزاد باشند، اگر ديدند قتالشان در شهر حرام باعث پيروزى است، مى توانند در شهر حرام آغاز كنند، اين همان است كه آيۀ شريفۀ: (ماه حرام، در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است.) بيانش مى كند، و روم نيز از مشركين هستند، چراكه براى ماه حرام حرمت و حقّى قايل نيستند، پس ايشان جنگ را در ماه حرام آغاز مى كنند، حال آنكه مشركان براى ماه حرام حقّ و حرمتى قايل بودند، پس حرمت ماه حرام را نگاه نداشتند، در نتيجه حرمت ايشان نيز نگاه داشته نشد، و ستمگرانند كه جنگ را آغاز مى كنند.»

رهيافت وحى:

هركس حقوقى دارد كه تجاوز به آنها بر ديگران حرام مى باشد. حال اگر كسى بدين حقوق تعدّى كرد صاحب حقّ مى تواند قصاص كند، چراكه براى حرمتها (يا حقوق محترم مردم) قصاص پيش بينى شده است.

ص: 159


1- - وسائل الشّيعه، ج 11، كتاب الجهاد، ابواب جهاد العدوّ، باب 22، ص 70، ح 1، (20 جلدى).

احكام:

1 - هر امرى كه با سلامت و امنيّت فردى مردم مرتبط باشد، حرمتى براى ايشان محسوب مى شود، كه ديگران بايد آنرا محترم بدارند. از اين رو نمى توان بدن، دارايى يا وجاهت و اعتبار كسى را مورد تجاوز قرار داد.

- دراين صورت اگر كسى، از سوى فرد ديگرى مورد جرح قرار گيرد، نفر اوّل حقّ دارد جانى را به تفصيلى كه در «كتاب القصاص» آمده با زخم زدن قصاص كند.

- همچنين اگر دارائيهاى كسى، از سوى ديگرى به ناحق مورد دست اندازى قرار گيرد، زيان ديده مى تواند حقّ خود را از نفر دوّم باز پس گيرد.

- از سويى اگر شخصيّت و آبرو و اعتبار كسى، توسّط ديگرى مورد تعرّض قرارگيرد و نفر دوّم با اين كار حرمت نفر اوّل را هتك كند، بر نفر اوّل جايز است تا همانند او عمل كند، البتّه در صورتى كه مقابله به مثل فرد آبرو از كف داده به فعل حرام ديگرى همچون اشاعۀ فحشا و يا زيان رساندن به ديگران منجرّ نشود.

2 - اگر قصاص در حرمت شكنيها به زيان ديگران و يا به فعل حرام ديگرى منجرّ شود، آن قصاص جايز نمى باشد. به عنوان نمونه: اگر كسى پنهانى به درون خانۀ ديگرى نگاه كند و به همسر و يا دختر وى نظر افكند، نمى توان در برابر اين عمل وى مقابله به مثل كرد، چراكه نگاه كردن به زن نامحرم چه بدواً و چه از روى قصاص، جايز نمى باشد.

ص: 160

3 - در برخورد با حقوق و حرمتهاى جوامع نيز همچون حقوق افراد عمل مى شود. لذا نمى توان به جامعه اى هتك حرمت كرد؛ حرمت ماه حرام در نزد عرب پيش از اسلام و همچنين حرمت بيت اللّه الحرام از اين دست حرمتهاى اجتماعى مى باشند. البتّه اگر خود جوامع بدواً اين حرمتها را مورد هتك قرار دهند، مى توان در برابر ايشان به مقابله به مثل پرداخت و ايشان را قصاص كرد.

4 - از آيۀ كريمه برمى آيد كه هتك حرمتهايى كه در نظر مردم قصاص و مقابله به مثل تلقّى مى شود، جايز مى باشند. به عنوان نمونه:

- اگر دولتى احترام به سفارت و كارگزاران سفارت دولت ديگرى را كه يكى از گزاره هاى عرف سياسى مى باشد، نقض كند، دولت دوّم مى تواند مقابله به مثل كند.

- يا اگر هواپيماهاى جنگى كشورى به حريم هوايى كشور ديگرى وارد شوند، يا ناوهاى ايشان از مرزهاى قانونى كشور دوّم عبور كنند، كشور دوّم مى تواند به همين گونه عمل كند.

- اگر دولتى بر كالاهاى تجارى كشور ديگرى عوارض و ماليّات گمركى وضع كند، دولت دوّم مى تواند مقابله به مثل كند.

- همچنين است در صورت جعل آرمها و علايم تجارى كشورى توسّط كشورى ديگر، كه كشور دوّم مى تواند به آنچه به مثابۀ قصاص تلقّى مى شود عمل كند. در پايان بايد گفت كه اينها همه به اين خاطر است كه «براى حرمتها (و حقوق مورد احترام) قصاصى است».

ص: 161

ص: 162

حرمت نفس

درآمد:

حق حيات يكى از بنيادى ترين حقوق انسانها تلقى مى شود. در واقع اين حق، ارزشى ايمانى است كه از گزاره هايى چون احترام به ديگران و به رسميّت شناختن تمام حقوق مردم سرچشمه مى گيرد. از اين رهگذر است كه قرآن كريم حرمت نفس (انسان) را از بزرگترين حرمتها دانسته است.

در واقع ارتكاب قتل جنايتى معمولى نيست، چرا كه اولاً مخالف با فطرت بشرى است ثانياً از مصاديق ستم تلّقى مى شود. زيرا كه، فرد قاتل حقّ حيات را از يك انسان سلب مى كند.

از اين رو خداوند متعال براى حفاظت از جان مردم و بزرگداشت ارزش حيات، براى اولياى مقتولى كه به ستم كشته شده است اختياراتى قرار داده و حرمت قتل نفس را به عنوان پيمانى ميان خود و جامعه قلمداد كرده، همچنانكه قصاص را نيز تضمين كنندۀ حيات اجتماعى دانسته است.

ص: 163

1 - ارزش حيات

قرآن كريم:

1 - (وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِن أَصْحَابِ النَّارِ وَذلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ * فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي غ سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَاوَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ * مِن أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُم بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ)(1).

«و داستان دو فرزند آدم را بحق بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند، امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد، (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: "به خدا سوگند تو را خواهم كشت!" (برادر ديگر) گفت: (من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى پذيرد * اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم * من مى خواهم كه بار گناه من و گناه خودت را بر دوش كشى، و از

ص: 164


1- - سورۀ مائده، آيات 27-32.

دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران "* نفس سركش؛ كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد؛ (سرانجام) اورا كشت؛ و از زيانكاران شد. * سپس خداوند زاغى را فرستاد كه در زمين، جستجو (و كند و كاو) مى كرد، تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن كند. او گفت:" واى بر من! آيا من نتوانستم مثل اين زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم!؟ "و سرانجام (از ترس رسوايى، و بر اثر فشار وجدان، از كار خود) پشيمان شد. * به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرّر داشتيم كه هركس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته، و هركس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است. و رسولان ما، دلايل روشن براى بنى اسرائيل آوردند، امّا بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدّى و اسراف كردند.»

حديث شريف:

1 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن حضرت خطاب به محمّد بن مسلمة فرمودند:

«ألق كمّك على وجهك، وكن عبد اللّه المقتول، ولا تكن عبد اللّه القاتل»(1).

«آستين خود را روى صورت خود بگير، و بندۀ خداى كشته شده باش، نه بندۀ خداى قاتل.»

2 - از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«مَن قتل مؤمناً متعمّداً، أثبت اللّه عزّوجلّ على قاتله جميع الذنوب وبرئ

ص: 165


1- - تفسير كبير، فخر رازى، ج 11، ص 216، چاپ قم.

المقتول منها، وذلك قول اللّه عزّ وجلّ : (إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِن أَصْحَابِ النَّارِ)»(1).

«هركسى مؤمنى را عمداً بكشد، خداوند تمام گناهان را براى قاتلش ثبت مى كند، و اين معنى اين گفتۀ الهى است كه: (من مى خواهم كه بار گناه من و گناه خودت را به دوش كشى، و از دوزخيان گردى).»

3 - در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«أوحى اللّه عزّوجلّ إلى موسى بن عمران؛ أن يا موسى قل للملأ من بني إسرائيل: إيّاكم وقتل النفس الحرام بغير حقّ، فإنّ من قتل منكم نفساً في الدنيا،

قتلتُه في النار مأة ألف قتلة مثل قتلة صاحبه.»(2).

«خداوند عزّ وجلّ به موسى بن عمران وحى كرد كه: اى موسى! به تودۀ مردم بنى اسرائيل بگو از قتل نفس محترمه به ناحق برحذر باشند، پس بيگمان هركسى از شما نفسى را در دنيا بكشد، در آتش جهنّم او را صدهزار بار همچون كشتن آنكه در دنيا كشته بود به، خواهم كشت.»

4 - امام باقر عليه السلام در حديثى دربارۀ اين گفتۀ الهى كه: (وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً) مى فرمايند:

«لم يقتلها، أو أنجى من غرق أو حرق، أو أعظم من ذلك كلّه يخرجها من ضلالة إلى هدىً»(3).

ص: 166


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 377، باب عقوبة قتل النفس، ح 42.
2- - همان، ح 40.
3- - بحارالأنوار، ج 101، باب 1، عقوبة قتل النفس، ص 380.

«منظور كسى است كه مى تواند شخصى را بكشد ولى نكشد، يا شخصى است كه كسى را از غرق و سوختن نجات دهد و از همۀ اينها بزرگتر و كسى است كه شخصى را از ضلالتى به سوى هدايت بكشاند.»

رهيافت وحى:

خصلتهاى رفتارى و صفات ناپسند، از جمله صفاتى چون زياده خواهى و همچنين حسد، در واقع حيات انسانى را به خطر مى اندازند. از اين رو مؤمنان در جهت پيراستگى روان خود از اين صفات بايد بكوشند، همچنانكه جامعۀ ايمانى نيز به نوبۀ خود بايد در جهت پيراستگى روانها از رسوبات اخلاقى اى چون تعصّب و خودخواهى گام بردارد، تا بنياد تباهى و جنايت در جامعه ريشه كن گرديده و از ارزش حيات جانها، محافظت و نگهدارى شود. [در واقع بنياد تربيت و پرورش سالم بر پرهيزگارى بنا مى شود، و همچنين بر اينكه بدانيم كه تنها معيار پذيرش فرمانبريهاى مردم در نزد خدا و تنها سنجۀ بهروزى در دنيا پرهيزگارى است، و اينكه هماوردى و سبقت جويى در نيكيها از رهگذر تقوى، بهتر از نزاع و هماوردى منفى با يكديگر مى باشد.

احكام:

1 - جايز نيست كسى تنها به خيال اينكه ديگرى نسبت به وى خيال شومى درسر مى پروراند، او را بكشد يا آزارى به وى برساند. اين در حالى است كه بسيارى از جرائم درپى چنين ترسها و خيالهايى واقع مى شوند.

ص: 167

حال آنكه اگر جهانيان همگى به گفتۀ فرزند آدم ابوالبشر به برادر خود مبنى بر اينكه «هرگز به قتل برادرش دست نخواهد گشاد» پاى بند باشند، بيگمان ميزان جرايم در جوامع به نسبت چشمگيرى كاهش خواهد يافت.

البتّه بايد گفت اين امر به هيچ وجه به معنى منع دفاع شخصى و يا تسليم شدن در برابر قاتلان و جنايتكاران نمى باشد.

2 - همانگونه كه دست زدن به كارهاى نيك و سبقت جويى در نيكيها امرى نيكو تلقّى مى شود، بايد از دست زدن به كارهاى نادرست و شوم جلوگيرى كرد. بديگر سخن در آستانۀ وقوع امر شوم و ناپسند، هيچگاه نبايد در انجام آن از ديگران سبقت جست. به عنوان نمونه: اگر جنگى وقوعش ناگزير باشد نمى بايست آغاز كنندۀ آن بود، و يا اگر قتلى، ناگزير، به وقوع خواهد پيوست نبايد دست به آن آلوده ساخت، چون، قاتلان بار گناه خود و بار گناه مقتول به ناحق را تنها خود به دوش مى كشند.

3 - مرحلۀ پيش از تصميم گيرى براى ارتكاب جرم مرحله اى مهم مى باشد. از اين رو بايد تمام عزم و اراده و تمام پيشينه هاى روحى، روانى و نيز تمام نيروى عقلانى خود را براى رويارويى با وسوسه هاى گمراه كنندۀ شيطان و تلاشهاى پى گير نفس امّاره براى گمراه ساختن و منقاد كردن وجدانمان، دراين مرحله بكار گيريم.

از اين جهت بايد به امور زير اهميت دهيم:

الف - اشاعۀ فرهنگ احترام به زندگى و حيات در جوامع به هر وسيلۀ

ص: 168

ممكن، و مقابله با هر فرهنگ جاهلانه اى كه حيات بشرى را كم اهمّيت تلقى كرده، براى زندگى انسانها حكمتى قائل نمى باشد.

ب - برحذر داشتن مردم از پيامدهاى قتل و ترساندن ايشان از زيانهايى كه در دنيا و آخرت گريبانگير قاتلان خواهد شد.

ج - جلوگيرى از نمايش فيلمهاى رايجى كه صحنه هايى از قتل و كشتار را به نمايش مى گذارند و از اين رهگذر امر كشتن را امرى سهل و آسان و چه بسا مثبت مى نمايانند، همچنانكه روشهاى متفاوت قتل را نيز به نمايش درمى آورند.

د - جلوگيرى از انتشار ترانه ها، سرودها، شعرها يا داستانهايى كه قتل و كشتن را تحسين مى كنند و حيات بشرى را به استهزاء مى گيرند.

ه - با خبر ساختن مردم از ابعاد گوناگون جنايت يك قاتل، تا اين امر در فرهنگ جامعه عمومى شود، امرى كه تماماً واژگونۀ آن چيزى است كه امروزه در بسيارى از فيلمها و داستانهاى پليسى به نمايش درمى آيد و با مشروعيّت بخشى به عملكرد قاتلان دل هر بيننده اى را نسبت به ايشان به ترحم وامى دارد.

4 - از آيۀ 32 سورۀ مائده و احاديث معتبرى كه در تفسير اين آيه گذشت درمى يابيم كه: ارزش زندگى بسيار بزرگ است، و مؤمنان بايد از هر راهى اين ارزش را پاس دارند.

اكنون در ذيل به پاره اى از احكام استنباط شده از اين مفاهيم توجّه كنيد:

ص: 169

نخست: مؤمنين بايد نظام بهداشت و درمان ممتازى را در جامعه ايجاد كنند، تا جامعه را از شيوع ويروسها و ميكروبها ايمن سازند، همچون برنامه هايى چون واكسيناسيون فراگير در برابر بيماريهاى واگيردار و خطرناك، سامان دهى به يك سيستم مراقبت از مرزها براى جلوگيرى از ورود بيماريها از مناطق آلوده، به داخل كشور، ايجاد قرنطينه هايى براى بيماران مبتلا به بيماريهاى خطرناكى چون سل، ايدز و وبا، ايجاد سيستمى براى مراقبت از موادّ غذايى و سيستمى براى رسيدگى به امور مادران و كودكان و بالاخره اهتمام به تغذيۀ درست و كامل جامعه. به علاوه مى بايست نظام درمانى متكاملى كه از سويى پزشكان و داروهاى مورد نياز را به موقع فراهم مى آورد و از سوى ديگر به ايجاد درمانگاهها و بيمارستانهايى با كادر پزشكى ممتاز مى پردازد، بوجود آيد.

دوّم: مؤمنان بايد سيستم راهنمايى و رانندگى قاطعى را به جهت محافظت مردم از پيامدهاى حوادث بوجود آمده در اثناى عبور و مرور وسايط نقليّه ايجاد كنند. در واقع اين سيستم بايد مراقب وضعيّت خيابانهاى داخلى و خارجى باشد، و علاوه براين عوامل سالم ماندن در عبور و مرور را فراهم آورد.

سوم: علاوه براين بايد سلامت مردم را از خطرات احتمالى دستاوردهاى صنعت و تكنولوژى همچون خطراتى كه كابلها و اتّصالات امر برق رسانى و ابزارهاى برقى، مجارى گاز و وسايل گازسوز، شبكۀ مجارى آب و فاضلاب را، دربردارند ايمن ساخت، بگونه اى كه در صورت رخ داد حوادثى اين چنينى بايد به سرعت و قاطعيت براى از ميان

ص: 170

بردن و يا كاهش زيانهاى احتمالى وارد عمل شد.

چهارم: دولتها بايد قوانين مناسبى را به جهت ايمن ساختن امر ساخت و ساز و ايمنى ساختمانها وضع كنند. قانونگذاران بايد استوار ساختن پى ساختمانها، ضدّ زلزله كردن آنها (در مناطق زلزله خيز) و تعبيه كردن راههاى خروجى كافى براى استفاده در مواقع بروز حوادث غير مترقّبه (همچون آتش سوزى) و امورى از اين دست كه سلامت و ايمنى را ضمانت مى كنند، در مفادّ قوانين و مقرّراتى كه از تصويب مى گذرانند، مورد توجّه قرار دهند.

2 - پيشگيرى از جنايت قتل

قرآن كريم:

1 - (وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً)(1).

«و هركس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است؛ در حالى كه جاودانه درآن مى ماند؛ و خداوند بر او غضب مى كند؛ و او را از رحمتش دور مى سازد؛ و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.»

2 - (وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ

ص: 171


1- - سورۀ نساء، آيۀ 93.

جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَاناً فَلا يُسْرِف فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُوراً)(1).

«و كسى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، نكشيد، جز بحق. و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى وليّش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم؛ امّا در قتل اسراف نكند، چراكه او مورد حمايت است.»

3 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً * وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَكَانَ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيراً * إِن تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُم وَنُدْخِلْكُم مُدْخَلاً كَرِيماً)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد؛ مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.

و خودكشى نكنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است. * و هركس اين عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، بزودى او را در آتشى وارد خواهيم ساخت، و اين كار براى خدا آسان است * اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم؛ و شما را در جايگاه خوبى وارد مى سازيم.»

4 - (وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَاتَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِن

ص: 172


1- - سورۀ اسراء، آيۀ 33.
2- - سورۀ نساء، آيات 29-31.

دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ)(1).

«و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد؛ و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد، (و براين پيمان) گواه بوديد.»

حديث شريف:

1 - در حديث از حضرت امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«قتل النفس من الكبائر؛ لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : (وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً(2)»(3).

«قتل نفس از گناهان كبيره محسوب مى شود، چراكه خداوند متعال فرموده: (و هركس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است، در حالى كه جاودانه درآن مى ماند، و خداوند بر او غضب مى كند، و او را از رحمتش دور مى سازد، و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است).»

2 - همچنين از امام صادق عليه السلام در باب توبۀ مؤمنى كه مؤمن ديگرى را از روى عمد بكشد پرسش شد. آن حضرت پاسخ دادند:

«إن كان قتله لإيمانه فلا توبة له، وإن كان قتله لغضب أو لسبب شيء من أمر

ص: 173


1- - سورۀ بقره، آيۀ 84.
2- - سوره نساء، آيۀ 93.
3- - بحارالأنوار، ج 101، ص 371، باب عقوبة قتل النفس.

الدنيا، فإنّ توبته أن يُقاد منه، وإن لم يكن علم به أحد انطلق إلى أولياء المقتول فأقرّ عندهم بقتل صاحبهم، فإن عفوا عنه فلم يقتلوه أعطاهم الدية، وأعتق نسمة، وصام شهرين متتابعين، وأطعم ستّين مسكيناً توبة إلى اللّه»(1).

«اگر او را بجهت ايمانش كشته براى او توبه نيست و اگر بر اثر غضب و يا چيز ديگرى از امور دنيوى مرتكب قتل شده توبه او قصاص نمودن اوست و اگر كسى از قاتل بودن وى خبر نداشت به نزد اولياى مقتول رفته، به قتل فرد مقتول اقرار كند، پس اگر از او در گذشتند و او را نكشتند بايد به عنوان توبه ديه دهد، و يك بنده هم آزاد كند و دو ماه متوالى روزه بگيرد و شصت فقير را سير نمايد.»

3 - همچنين از آن حضرت روايت شده كه فرمودند:

«لا يزال المؤمن في فسحة من دينه ما لم يصب دماً حراماً».

«مؤمن تا زمانى كه خونى را به حرام نريخته باشد از جهت (پايبندى به) دين خود از شرايط مناسبى برخوردار خواهد بود.»

آن حضرت همچنين فرموده اند:

«لا يوفّق قاتل المؤمن متعمّداً للتوبة»(2).

«كسى كه مؤمنى را از روى عمد به قتل رساند موفّق به توبه نمى شود.»

4 - اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام در عهدنامۀ مبارك خود به والى خود بر مصر - مالك اشتر رحمه الله - مى فرمايند:

«إِيَّاكَ وَالدِّمَاءَ وَسَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ، وَلَا أَعْظَمَ

ص: 174


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 378، باب عقوبة قتل النفس.
2- - همان.

لِتَبِعَةٍ، وَلَاأَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ، وَانْقِطَاعِ مُدَّةٍ، مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا. وَاللّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِيءٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ، فِيَما تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكَ دَمٍ حَرَامٍ، فَإِنَّ ذلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَيُوهِنُهُ، بَلْ يُزِيلُهُ وَيَنْقُلُهُ.

وَلَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللّهِ وَلَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ»(1).

«از ريختن به ناحقّ خونها برحذر باش، چون، هيچ چيز بيشتر از اين كار به نقمت و بدبختى فرا نمى خواند، و هيچ چيز پيامدى بزرگتر از آن ندارد و هيچ چيز نمى تواند مانند اين عمل نعمت را از ميان ببرد و مدّت را بگسلد، خداوند منزّه و پاك، در روز قيامت داورى را از حكم كردن ميان بندگانى كه به خونريزى پرداخته اند آغاز مى كند. پس سلطۀ خود را با ريختن خونى به حرام تقويت مكن، چون، اين كار از آن جمله است كه سلطۀ تو را سست و ضعيف مى كند، و چه بسا آن را نابود و واژگون مى سازد، و هيچ عذرى از تو در برابر قتل عمد در نزد خدا و نه در نزد من پذيرفته نيست، چراكه در آن (\قتل عمد) قصاص بدنى است.»

رهيافت وحى:

براى محافظت از زندگى انسانها و پيش گيرى از ارتكاب قتل در جامعه، بايد به مردم بگوييم كه قتل نفس از گناهان كبيره است، و كيفر كسى كه مؤمنى را مى كشد دوزخ جاويد خواهد بود. براى جلوگيرى از ارتكاب قتل در مفاد پيمان حقوقى امّت بايد بگنجانيم كه قتل ممنوع است و قصاص عادلانه اى براى جنايتكاران در نظر بگيريم. واينكه افراد جامعه نبايد جنايت قاتل را

ص: 175


1- - بحارالأنوار، ج 96، ص 381، باب عقوبة قتل النفس.

كتمان كنند.

احكام:

1 - قتل نفس، تا زمانى كه بر جواز شرعى آن دليل قاطعى چون، قصاص نفس، افساد فى الارض، دفاع از خود در جنگها يا دلايلى ديگر از اين دست، اقامه نشده باشد، حرام شمرده مى شود.

2 - قتل نفس نه تنها حرام است، بلكه از گناهان كبيره اى شمرده مى شود كه خداوند مرتكبان آن را به آتش جهنّم بيم داده است.

3 - قتل مؤمن در روايات به دوگونه است:

الف - كشتن مؤمن بخاطر دينش، كه كيفر اين گونه قتل آتش جاودان در آخرت و كيفرهاى دنيوى اى چون قصاص و ديه، را درپى خواهد داشت.

ب - كشتن از روى خشم و غضب، بدون اينكه دين و مذهب مقتول نقشى در ارتكاب قتل ايفا كند، كه در اينصورت كيفر قاتل تنها قصاص يا ديه خواهد بود.

4 - كيفر كسى كه مؤمنى را بكشد، در دنيا قصاص و ديه مى باشد كه (همانگونه در گفتگو از قصاص در گفتار قبلى آمد) بخاطر منع از ارتكاب قتل وضع شده است، و از سوى ديگر در آخرت كيفر وى عذاب وخوارى خواهد بود.

5 - اسلام، پنهان كردن قاتلان و سرپوش گذاشتن بر كار آنها را به جهت فرار از دادگرى عادلانه، حرام كرده است.

6 - هر جامعۀ خواستار عزّت و ايمان، بايد در ميان فرزندان و گروههاى خود پيمانى ناگسستنى مبنى بر؛ حمل نكردن اسلحه برعليه

ص: 176

يكديگر، و تبعيد نكردن يكديگر از محل سكونت خود، هرچند اختلافها و تضادّ مصالح ميان افراد بالا گيرد، ببندد. چون، استفاده از شمشير نظام را سست وتبعيد ووادار كردن افراد به ترك سرزمين، پايه هاى تمدّن را لرزان مى سازد.

3 - جنايت كشتن فرزندان

قرآن كريم:

1 - (وَكَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلاَدِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وِلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَافَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ)(1).

«همين گونه شركاى آنها [\بتها]، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند؛ (كودكان خود را قربانى بتها مى كردند، و افتخار مى نمودند.) سرانجام آنها را به هلاكت افكندند؛ و آيينشان را برآنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مى خواست، چنين نمى كردند؛ (زيرا مى توانست جلو آنان را بگيرد؛ ولى اجبار سودى ندارد.) بنابراين، آنها و تهمت هايشان را به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مكن).»

2 - (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ)(2).

ص: 177


1- - سورۀ انعام، آيۀ 137.
2- - سورۀ انعام، آيۀ 140.

«بيقين آنها كه فرزندان خود را از روى جهل و نادانى كشتند، گرفتار خسران شدند؛ (زيرا) آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، برخود تحريم كردند، و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند؛ و (هرگز) هدايت نيافته بودند.»

3 - (وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ)(1).

«و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: * به كدامين گناه كشته شدند!؟»

رهيافت وحى:

در واقع كشتن فرزندان يكى از زشت ترين گونه هاى ارتكاب قتل بشمار مى رود؛ نخست: از آن رو كه قاتل خود مى بايست در نقش حامى و ولىّ قربانى نقش، ايفا كند و قربانى را از هر آسيبى نگهدارى كند، و دوّم؛ اينكه قربانى دراين گونه قتلها ضعيف مى باشد و توان دفاع از خود را ندارد.

احكام:

1 - بايد با اين فرهنگ زشت (يعنى كشتن فرزندان) كه در روزگار جاهليّتِ نخستين، در ميان مردم رايج بود، و توسّط مردان وحى باور، نابود شد، رويارويى كرد.

2 - به نظر مى رسد كه «سقط جنين» يكى از گونه هاى كشتن فرزندان

ص: 178


1- - سورۀ تكوير، آيات 8 و 9.

مى باشد، چون، فرزند در رحم ما در مراحل اوّليۀ حيات خود را بدست مى آورد. هنوز هم در بسيارى از كشورها جنايت سقط جنين رواج دارد، بلكه صورتى قانونى نيز به خود گرفته است. از همين رو ما مى بايست با هر وسيلۀ ممكن به رويارويى اين جنايت بپردازيم.

ص: 179

ص: 180

اركان گناه

درآمد:

براى فراگير ساختن امنيّت در جامعه ايمانى، بايد به هر شكلى از هر انسانى حمايت شود، و تنها در صورت اقامۀ دليلى قاطع، افراد مجرم شناخته شوند، اين امر همان حق مشروع تمام بشريّت است، و يكى از سنّتها و قوانين الهى مبرّا بودن انسان از گناه و مجرم نشمردن مردم به گناه ديگران ودستگير نكردن افراد، پيش از اتمام حجّت بر آنها مى باشد. و اينكه انسان بى گناه نبايد به علّت جنايت ديگران مجازات شود. اين سنت از نمودهاى عدل الهى مى باش.

چون، خداوند متعال تنها در صورت اتمام حجّت، اهالى يك شهر نافرمان را نابود مى كند:

(ذلِكَ أَن لَمْ يَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ)(1).

«اين بخاطر آن است كه پروردگارت هيچ گاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بى خبرى هلاك نمى كند. (بلكه قبلاً رسولانى براى آنها مى فرستد).»

ص: 181


1- - سورۀ انعام، آيۀ 131.

همچنين خداوند كسى را به خاطر گناه ديگرى مورد مؤاخذه قرار نمى دهد، و بدعت (اقدامهاى امنيّتى بازدارنده) كه مستلزم قصاص قبل از جنايت است، را رد مى كند.

1 - آگاهى، شرط مسؤوليّت است

قرآن كريم:

1 - (ذلِكَ أَن لَمْ يَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ)(1).

«اين بخاطر آن است كه پروردگارت هيچ گاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بى خبرى هلاك نمى كند. (بلكه قبلاً رسولانى براى آنها مى فرستد).»

2 - (وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ)(2).

«و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمى كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند.»

3 - (وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنذِرُونَ)(3).

ص: 182


1- - سورۀ انعام، آيۀ 131.
2- - سورۀ قصص، آيۀ 59.
3- - سورۀ شعراء، آيۀ 208.

«ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند.»

حديث شريف:

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«رُفع عن امّتي تسعة: الخطأ، والنسيان، وما اكرهوا عليه، وما لا يطيقون،

وما لا يعلمون، وما اضطرّوا إليه، والحسد، والطيرة، والتفكير في الوسوسة في الخلق ما لم ينطق بشفة»(1).

«مسؤوليّت نُه چيز از امّت من برداشته شده است [آن نُه چيز عبارت اند از:] اشتباه، فراموشى، آنچه به آن مجبور شوند، و آنچه از توانشان خارج است، و آنچه نمى دانند، و آنچه بدان ناچار (مضطرّ) مى شوند، حسد و خشم، و انديشۀ وسوسه انگيزى دربارۀ خلق كه به زبان نيايد.»

رهيافت وحى:

شريعت الهى همچنانكه حكيمانه است، به رحمت و رأفت نيز آراسته است. از همين رو خداوند متعال تنها در صورت فرستادن پيامبرى هشدار دهنده، جوامع نافرمان را كيفر مى كند، و همچنين غافلان را تنها در صورت يادآورى و تذكار به كيفر مى رساند. از همين رو عذر نادان تا وقتى به مسئله آگاهى نيافته موجّه خواهد بود، بويژه اگر در آن عدم آگاهى قاصر باشد نه مقصّر، چراكه آگاهى شرط مسؤوليّت است.

ص: 183


1- - بحارالأنوار، ج 2، ص 280، ح 47.

جهل مردم نسبت به قانون و يا دين، پيش از برحذر داشتن آنها و هشدار دادن به ايشان و رسانيدن پيام دين به ايشان، عذر به حساب مى آيد. امّا اين امر از سويى مسؤوليت علما و دانشمندان دينى را نيز دو چندان مى كند. از همين رو علماى دين مى بايست به انذار مردم و رسانيدن احكام شريعت به ايشان قيام كنند، كه در اينصورت با رسيدن هشدارهاى لازم به مردم جهل كسى بر وى بخشيده نخواهد شد.

2 - بى گناهى وبراءَت انسان

قرآن كريم:

1 - (قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيرُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ * قَالَ مَعَاذَ اللّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلَّا مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذاً لَظَالِمُونَ)(1).

«گفتند: "اى عزيز! او پدر پيرى دارد (كه سخت ناراحت مى شود)؛ يكى از ما را به جاى او بگير؛ ما تو را از نيكوكاران مى بينيم" * گفت: "پناه بر خدا كه ما غيراز آن كس كه متاع خود را نزد او يافته ايم بگيريم؛ در آن صورت، از ظالمان خواهيم بود"!»

2 - (أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى * وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى)(2).

«كه هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى گيرد، * و اينكه براى انسان

ص: 184


1- - سورۀ يوسف، آيات 78 و 79.
2- - سورۀ نجم، آيات 38 و 39.

بهره اى جز سعى و كوشش او نيست،»

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام در حديثى فرموده اند:

«ولا يأخذ اللّه عزّوجلّ البرئ بالسقيم، ولا يعذّب اللّه عزّوجلّ الأطفال بذنوب الآباء، فإنّه قال في محكم كتابه : (وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى(1)»(2).

«و خداوند متعال بى گناه را به گناه گناهكار مؤاخذه نمى كند، و فرزندان را به گناه پدران و مادران كيفر نمى كند، چون در كتاب استوار خود فرموده:

(كه هيچ كس بار گناه ديگرى را بر دوش نمى گيرد).»

2 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«لا تجن يمينك على شمالك»(3).

«جنايت دست راست خود را به دست چپ نسبت نده.»

رهيافت وحى:

[درپى سخن از مسؤوليت انسان و حد ومرز آن، سخن از برائت متّهمان پيش از اثبات جرم، و سخن از اينكه هركس مسؤوليّت عملكرد خود را تنها خود به گردن دارد و اينكه نمى توان گناه كسى را به گردن ديگرى انداخت، مگر اينكه نفر دوّم خود كوتاهى كرده باشد كه بايد گناه آن را به اندازۀ

ص: 185


1- - سورة اسراء، آيه 15.
2- - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 876، كتاب خصال، ج 2، ص 608.
3- - همان، به نقل از مجمع البيان، ج 3، ص 404.

كوتاهى اش به گردن گيرد، خواهد آمد.

احكام:

1 - نمى توان گناه كسى را به گردن ديگرى انداخت. از اينرو بايد گفت مجازاتهاى دسته جمعى اى كه توسّط نظامهاى ستم پيشه صورت مى گيرد نامشروع هستند. برخى از اين مجازاتها عبارت اند از:

الف - تحريم اقتصادى تمام ملّت، براى واداشتن فرزندان آن ملّت بر مخالفت نظام حاكم درآن كشور.

ب - تحت تعقيب قرار دادن خويشان يك متّهم تنها به جرم نزديكى با وى.

2 - تا زمانى كه جرم مظنونى بر مبناى احكام قضائى درستى ثابت نشده باشد، نمى توان جرمى را به وى نسبت داد.

3 - اركان گناه يا جرم چيست؟(1)

الف - بيگمان، وقتى به يك فعل اطلاق گناه (يا جرم) مى شود كه از سوى شريعت گناه (و جرم) محسوب شده باشد، از سويى انجام هر عملى كه نسبت به گناه و جرم بودن آن آگاهى نداريم، گناه شمرده نمى شود. چون، پيش از اين نيز مشروط بودن گناه و جرم به آگاهى پيشينى

ص: 186


1- - قوانين بشرى براى جرم، سه ركن اساسى در نظر مى گيرند: ركن قانونى، ركن مادّى و ركن معنوى. ركن قانونى بيانگر ويژگى نامشروع عمل است (حرمت شرعى) ركن معنوى نيز اراده و قصد انجام جرم را بيان مى كند، ركن مادّى نيز از انجام فعل، پيامد مجرمانه، و پيوند سببى ميان آندو تشكيل مى يابد.

فاعل گناه به گناه بودن آن فعل را يادآور شده بوديم. در واقع تنها دراين صورت است كه بر فاعل مى توانيم اطلاق گناهكار كنيم.

ب - وجود قصد و خواست و اراده اى معطوف به انجام گناه نيز يكى از شرطهاى تحقّق گناه مى باشد. آنچه از شريعت آسان ما برمى آيد اين است كه، نمى توان مُكره (كسى كه به كارى مجبور شود)، مضطرّ (آنكه ناچار به انجام كارى شود)، و آنانكه براى قصدشان نمى توان اعتبارى قايل شد همچون مجنون و كودك و كسى كه در خواب بسرمى برد را به اعمالشان مؤاخذه كرد.

ج - يكى ديگر از اركان گناه، آن است كه گناه از سوى خود شخص و نه كس ديگر صادر شود. بنابراين نمى توان كسى را به سبب عملكرد فرد ديگر گنهكار (يا مجرم) شمرد، هرچند دوست يا خويش فرد گنهكار باشد.

د - گناه بايد در جهان خارج به وقوع پيوندد، و اراده كنندۀ گناهى كه به هر دليلى به انجام گناه موفّق نشود، گناهكار يا مجرم محسوب نمى شود، چون، خواستى كه به فعليت منجرّ نشود تأثيرى دربرندارد.

ص: 187

ص: 188

حفظ و پاس دارى

درآمد:

حفظ و پاس دارى(1)

انسان بايد حرمتهاى خود را پاس دارد، و نفس خود را از شهوتهاى گناه آلود و دشمنى و داراييهاى خود را از ولخرجى و اتلاف نگهدارد.

چه بسا اوّلين چيزى كه بايد پاس داشت: فرج، بويژه براى زنان (چراكه آسيب پذيرتراند)، پس از آن نفس و در آخر داراييها باشد.

از اين رو بايد گفت محافظت از حرمتهاى هركس وظيفه اى مشترك

ص: 189


1- - اصل عربى اين تيتر «الإحصان والحفظ» مى باشد كه نگارنده در پا نوشت، توضيحاتى دربارۀ آن داده است كه توجّه شما را به آن جلب مى كنيم: با توجّه به واژۀ (الإحصان) و مشتقّات آن و موارد كار بردشان مى توان سه بُعد براى معنى آن در نظر گرفت: نخست: وجود چيزى با ارزش كه مى خواهيم از آن مراقبت كنيم. دوّم: اينكه اين چيز با ارزش به آنچه از آن نگهدارى مى كند احاطه شود. سوم: اينكه اين مراقبت ثابت و مداوم باشد بگونه اى كه شئ و يا شخص مورد مراقبت، احساس اطمينان و آرامش كند. از اين رو معنى واژۀ «حصن» متفاوت از معنى واژۀ «حفظ» مى باشد، چه، حفظ مراقبت از چيزى را به هنگام بروز خطر گويند، حال آنكه در «حصن» شئ مورد مراقبت در وضعيّتى امن قرار مى گيرد تا با بروز خطر آسيبى نبيند.

ميان خود و ديگران مى باشد. بديگر سخن علاوه بر اينكه ديگران بايد حرمت هر فردى را پاس دارند، خود فرد نيز بايد ديگران را از هتك حرمت خود باز دارد.

همچنين هركس بايد از حدود و احكام خداوند و سوگندهاى خود محافظت كند، و از امانتها نيز نگهدارى نمايد.

1 - دفاع مشروع

قرآن كريم:

1 - (الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)(1).

«ماه حرام، در برابر ماه حرام. (اگر دشمنان، احترام آن را شكستند، و در آن با شما جنگيدند، شما نيز حق داريد مقابله به مثل كنيد.) و تمام حرامها، (قابل) قصاص است. و (بطور كلّى) هركس به شما تجاوز كرد، همانند آن بر او تعدّى كنيد. و از خدا بپرهيزيد (و زياده روى ننماييد)؛ و بدانيد خدا با پرهيزكاران است.»

2 - (وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ * وَجَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ لَايُحِبُّ الظَّالِمِينَ * وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ مَا عَلَيْهِم مِن سَبِيلٍ * إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ

ص: 190


1- - سورۀ بقرة، آيۀ 194.

وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ)(1).

«و كسانى كه هرگاه ستمى به آنها رسد، (تسليم ظلم نمى شوند و) يارى مى طلبند * كيفر بدى، مجازاتى است همانند آن؛ و هركس عفو و اصلاح كند، پاداش او با خداست؛ خداوند ظالمان را دوست ندارد. * و كسى كه بعداز مظلوم شدن يارى طلبد، ايرادى بر او نيست؛ * ايراد و مجازات بر كسانى است كه به مردم ستم مى كنند و در زمين بناحق ظلم روا مى دارند؛ براى آنان عذاب دردناكى است!.»

3 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد؛ مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.

و خودكشى نكنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است.»

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارشان امام باقر عليه السلام نقل مى كنند كه آن حضرت فرمودند:

«إنّ اللّه ليمقت العبد، يُدخَل عليه في بيته فلا يقاتل»، وقال أيضاً: «إذا دخل عليك رجل يريد أهلك ومالك فابدره بالضربة إن استطعت، فإنّ اللصّ محارب للّه ولرسوله، فما تبعك منه شيء فهو علَيَّ»(3).

ص: 191


1- - سورۀ شورى، آيات 39-42.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 29.
3- - وسائل الشّيعه، ج 11، كتاب الجهاد، باب 46، ص 91، ح 2 و 3، (20 جلدى). ل لا همان ج 15، ص 119 (29 جلدى).

«بيگمان خداوند با بنده اى كه با مهاجمان به خانه اش به جنگ نپردازد، دشمنى مى كند.» و همچنين فرموده اند: «اگر كسى براى دست درازى به خانواده و دارائيّت بر تو داخل شود، پس در صورت توان با زدن وى، او را غافل گير كن، چه، دزدان و آنها كه از ديوار مردم بالا مى روند محارب با خدا و رسولند، پس هرچه از او به تو رسيد، بر من است.»

2 - ابو ايّوب مى گويد: از ابا عبداللّه عليه السلام شنيدم كه فرمود:

«مَن دخل على مؤمن داره محارباً له، فدمه مباح في تلك الحال للمؤمن،

وهو في عنقي»(1).

«هركس ستيزه جويانه بر خانۀ مؤمنى وارد شود، خونش براى آن مؤمن در آن حال مباح است، و آن بر گردن من است.»

3 - امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«إذا اطّلع رجل على قوم يشرف عليهم أو ينظر من خلل شيء لهم، فَرَمَوْه فأصابوه فقتلوه، أو فقؤوا عينه، فليس عليهم غرم»، وقال: «إنّ رجلاً اطَّلع من خلل حجرة رسول اللّه صلى الله عليه و آله،

فجاء رسول اللّه بمشقص ليفقأ عينه فوجده قد انطلق، فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أي خبيث، أما واللّه لو ثبتَّ لي لفقأتُ عينك»(2).

«اگر كسى بر گروهى اشراف يابد و از منفذى به ايشان نظر افكند، وسپس ايشان او را نشانه گيرند و بكشند، و يا چشم او را بر كنند، ايشان نبايد تاوانى

ص: 192


1- - وسائل الشّيعه، ج 18، باب 7، ص 543 (20 جلدى) وهمان، ج 29، ص 321، (29 جلدى).
2- - همان، ج 19، باب 25، ص 49، ح 6 (20 جلدى)، و همان، ج 29، ص 67، (29 جلدى).

بپردازند» و همچنين فرمود: «مردى از سوراخهاى اطاق رسول خدا صلى الله عليه و آله نظر افكند، پس رسول خدا با تيرى آمدند تا چشم او را درآورند، ولى او رفته بود. سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: اى خبيث، به خدا سوگند اگر مى ماندى چشمت را برمى كندم.»

4 - از رسول اكرم صلى الله عليه و آله دربارۀ مردى كه در دفاع از اموالش كشته شود نقل شده كه فرمودند:

«مَن قُتل دون ماله قُتل شهيداً، ولو كنتُ أنا لتركتُ له المال ولم اقاتله»(1).

«هركس در دفاع از دارايى خود كشته شود شهيد محسوب مى شود، و اگر من بودم دارايى را براى او وامى گذاشتم و با وى به ستيز برنمى خواستم.»

رهيافت وحى:

زندگى ارزشمند است، و نگهدارى از آن چه زندگى خود و چه زندگى قابل احترام ديگران باشد واجب است. يكى از راههاى اين محافظت و نگهدارى؛ دفاع شرعى از زندگى و كرامت آن است. از اين رهگذر است كه محافظت و دفاع از جان و آبرو و كرامت و ديگر حرمتهاى انسانى در فقه جايز بلكه واجب شمرده شده است.

ص: 193


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 11، كتاب الجهاد، أبواب جهاد العدوّ باب 39، ص 98، ح 1 و ج 18، ص 198، باب 2.

احكام:

1 - دفاع از جان و ديگر حرمتهاى انسانى شامل آبرو، داراييها و حقوق جايز مى باشد، و اگر شخص مدافع در اثناى دفاع خود آسيبى ببيند در نزد خدا پاداش خواهد داشت، و اگر كشته شود، شهيد از دنيا خواهد رفت. از سويى در صورت آسيب ديدن فرد متجاوز نيز مسؤوليّتى به گردن فرد مدافع نخواهد بود، همچنين اگر متجاوز كشته شود، گناهكار از دنيا خواهد رفت.

2 - دفاع مشروع تنها يك حقّ جايز نيست، بلكه گاهى واجب مى شود.

وآن در زمانى است كه به اشاعۀ صلح وفراگيرى آرامش كمك كند وبه فراهم آمدن امنيّت اجتماعى بينجامد. البتّه اين مسأله به موشكافى بيشترى نياز دارد كه مى توان جزئيات بيشتر را در ابواب قضاء و حدود فقه نگاه كرد.

3 - دفاع از آبرو نيز در صورت عدم ترس از كشته شدن واجب است، امّا در صورت امكان كشته شدن، ادلّه اى كه به دفاع از جان، مال و آبرو فرامى خوانند و كشتۀ در دفاع از جان، مال و آبرو را شهيد محسوب مى كنند، تنها بر جواز دلالت مى كنند.

4 - به هنگام تجاوز به مال و دارايى، واگذاشتن مال در صورت احتمال كشته شدن، بهتر از دفاع است، هر چند دفاع دراين وضعيّت نيز جايز مى باشد.

5 - انسان خردمند ميزان سود و زيان را مى سنجد و براساس حكمت عمل مى كند. بر همين اساس گاهى ميزان ترس از كشته شدن كم، و ميزان اموال در معرض خطر زياد مى باشد، كه در اينصورت دفاع بهتر است، امّا

ص: 194

در شرايطى واژگونه، چشم پوشى از مال بهتر مى نمايد، مگر اينكه در چنين شرايطى دفاع از مال سودى امنيّتى و يا سود مهمّ ديگرى را دربرداشته باشد.

6 - اگر كسى، ديگرى را در حال انجام فعل حرامى با همسر، دختر يا يكى ديگر از محارم خود بيابد، حق دارد دفاع كند، هرچند به كشته شدن طرف مقابل منجر شود، چه، خون چنين فردى هدر مى باشد، و تجاوز به آبروى مسلمانان همچون چنين تجاوزى، نزد مسلمانان در زمرۀ تجاوز به شرف كه با تجاوز به جان برابرى مى كند، به شمار مى رود.

7 - اگر كسى پنهانى به گروه يا خانواده اى نظر افكند و زنان نامحرم آنها را نظاره گر شود، ايشان حق دارند وى را از اين كار بازدارند، و در صورت پافشارى وى براين كار، ايشان حق دارند مثلاً با پرتاب چيزى بسوى او او را از اين كار باز دارند، هرچند اين پرتاب به آسيب فرد مجرم بينجامد.

البتّه اين نگاه مى بايست نگاه به نامحرمان باشد تا درخور چنين كيفرى شود، امّا در صورت خالى بودن خانه و يا در امان بودن زنان از نگاه ديگران و مانند اينها، وضع به گونه اى ديگر رقم مى خورد.

8 - خانه حرمتى دارد كه مى بايست از آن دفاع كرد، هرچند كه هتك حرمتهايى چون نگاه كردن به خانه و يا داخل شدن بدان، به هتك حرمتهاى بزرگترى چون تجاوز به جان و مال و آبرو منجر نشود. حال پرسش اينجاست كه مرز دفاع از خانه و حرمتهاى مشابه آن، تا به كجاست؟ و آيا مى توان دفاع را تا حدّ هلاك يكى از دو طرف در نظر گرفت؟ پاسخ اين پرسش دو وجه دارد، و مسأله نيازمند موشكافى

ص: 195

بيشترى است.

9 - اگر كسى در معرض دشنام ديگرى قرار گيرد، مى تواند به مقتضاى آيۀ قرآن، واكنش نشان دهد. امّا در صورتى كه اين واكنش، خلاف شرعى همچون اشاعۀ فحشاء و يا دشنام به كسان ديگرى همچون پدران و اجداد طرف مقابل، را دربرداشته باشد، جايز نمى باشد.

2 - دفاع از حرمتها و حقوق ديگران

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ للّهِِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيرَاً فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُو أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! كاملاً قيام به عدالت كنيد. براى خدا شهادت دهيد، اگرچه (اين گواهى) به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد؛ (چراكه) اگر آنها غنى يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. بنابراين، از هوى و هوس پيروى نكنيد؛ كه از حقّ، منحرف خواهيد شد. و اگر حقّ را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام مى دهيد، آگاه است.»

ص: 196


1- - سورۀ نساء، آيۀ 135.

2 - (وَمَا لَكُمْ لَاتُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِن هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنكَ نَصِيراً)(1).

«چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد!؟ همان افراد (ستمديده اى) كه مى گويند: "پروردگارا! ما را از اين شهر (مكّه)، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر؛ و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، يار و ياورى براى ما تعيين فرما".»

3 - (ذلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ)(2).

«(مناسك حج) اين است؛ و هركس برنامه هاى الهى را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براى او بهتر است. و چهارپايان براى شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مى شود. ازبتهاى پليد اجتناب كنيد و از سخن باطل بپرهيزيد.»

4 - (التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)(3).

«توبه كنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع

ص: 197


1- - سورۀ نساء، آيۀ 75.
2- - سورۀ حجّ، آيۀ 30.
3- - سورۀ توبه، آيۀ 112.

كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقيقى اند)؛ و بشارت ده به (اينچنين) مؤمنان!.»

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوار خود، از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام روايت مى كنند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

«مَن سمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم»(1).

«هركس صداى مردى را بشنود كه نداى يا للمسلمين سرمى دهد [و از مسلمانان يارى مى جويد] ولى پاسخش نگويد، مسلمان نيست.»

2 - همچنين از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«لا تقفن عند رجل يُقتل مظلوماً (وفي رواية اخرى: يُضرب مظلوماً»، فإنّ اللعنة تنزل على مَن حضر ولم يدفع عنه»(2).

«نزد مردى كه مظلومانه كشته مى شود (و در روايت ديگرى: مظلومانه كتك مى خورد) نايستيد، چراكه بر هركس كه در چنين صحنه اى حاضر باشد و از مظلوم دفاع نكند، نفرين و لعنت بر وى فروفرستاده خواهد شد.»

ص: 198


1- - وسائل الشّيعه، ج 18، كتاب الحدود والتعزيرات، أبواب الدفاع، باب 7، ص 590، ح 1، (20 جلدى)، همان، ج 28، ص 285، (29 جلدى).
2- - دكتر داوود العطّار، تجاوز الدفاع الشرعى، ص 160، به نقل از: غزالى، احياء علوم الدين، ج 2، ص 223، چاپ 1326 ه.

3 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«عونك الضعيف من أفضل الصدقة»(1).

«يارى تو، به ضعيفان يكى از بهترين بخششهاست.»

4 - از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام نيز روايت شده كه فرمودند:

«أيّها المؤمنون، إنّه مَن رأى عدواناً يُعمل به، ومنكراً يُدعى إليه، فأنكره بقلبه، فقد سلم وبرئ؛ ومن أنكره بلسانه فقد اجر، وهو أفضل من صاحبه، ومن أنكره بالسيف لتكون كلمة اللّه هي العليا، وكلمة الظالمين هي السفلى، فذلك الذي أصاب سبيل الهدى، وقام على الطريق، ونوّر في قلبه اليقين»(2).

«اى مردم با ايمان، هركس ببنيد كه در جامعه ستمى صورت مى گيرد و به عمل زشتى خوانده مى شود، و او با قلبش آن را انكار كند، پس دينش سالم و خودش از گناه بر كنار است و هركس با زبانش آن را منكر شود و زشت بشمارد، پاداش او بهتر از شخص گذشته است و هركس با شمشير انكارش كند تا مشيّت و سخن خداوندى بالاتر از همه چيز قرار بگيرد و حكمۀ (مشيّت و سخن) ستمكاران در پست ترين درجات، اين شخصى است كه راه هدايت را پيش گرفته و بر طريق حقّ قائم است و يقين قلبش را منوّر ساخته است.»

ص: 199


1- - وسائل الشّيعه، ج 11، كتاب الجهاد، ابواب جهاد العدوّ، باب 59، ص 108، ح 2 (20 جلدى) و همان، ج 15، ص 141 (29 جلدى).
2- - نهج البلاغه، قصار الحكم، 373، ص 815 و 816.

رهيافت وحى:

دفاع از جان، مال و آبرو و بطور كلّى حرمتها و حقوق ديگران، همچون دفاع از حرمتها و حقوق خود جايز، بلكه واجب مى باشد. آيات قرآن همچنان كه به برپايى قسط در جامعه و دفاع از عدالت، امر مى كنند، بر لزوم يارى مظلومان و دور ساختن ظالمان به هر وسيلۀ ممكن، نيز دلالت دارند.

احكام:

1 -- جلوگيرى از ستم مستكبران به فرودستان، اگرچه به زور اسلحه، واجب است. حال ظالم و مظلوم هركه مى خواهند باشند.

2 - جان و مال و آبروى مردم از حرمتهاى الهى هستند كه مى بايست بزرگشان داشت. از سويى يكى از برجسته ترين نمودهاى اين بزرگداشت نيز دفاع از اين حرمتها مى باشد. در واقع اين حرمتها در زمرۀ حدود الهى به شمار مى آيند و حفظ آنها بر همگى الزامى است.

3 - اسلام به نهى از منكر امر مى كند، هرچند اين نهى از منكر (با توجّه به شروط آمده در شرع) مستلزم استفاده از زور باشد. در واقع تجاوز به حرمتها از بزرگترين منكراتى محسوب مى شوند كه مى بايست از آنها جلوگيرى به عمل آيد. بايد گفت اگر مؤمنان به اين دستور الهى درست و مخلصانه عمل كنند، حاكميّت امنيّت و آرامش در كشورهاى اسلامى به سادگى ميسّر خواهد شد.

ص: 200

3 - دژهاى استوار

قرآن كريم:

1 - (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِن أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً)(1).

«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى كنند. و (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد؛ و (اگر مؤثّر واقع نشد) در بستر از آنها دورى نماييد؛ و (اگر هيچ راهى جز شدّت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد. و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد. (بدانيد) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست).»

2 - (إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ

ص: 201


1- - سورۀ نساء، آيۀ 34.

وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً)(1).

«بيقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار وزنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.»

3 - (لَايُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِن أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)(2).

«خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بيهوده (و خالى از اراده،) مؤاخذه نمى كند؛ ولى در برابر سوگندهايى كه (از روى اراده) محكم كرده ايد، مؤاخذه مى نمايد. كفّاره اين گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مى دهيد؛ يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و يا آزاد كردن يك برده؛ و كسى كه هيچ كدام از اينها را نيابد، سه روز روزه

ص: 202


1- - سورۀ احزاب، آيۀ 35.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 89.

مى گيرد؛ اين كفّاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مى كنيد (و مخالفت مى نماييد). و سوگندهاى خود را حفظ كنيد (و نشكنيد.) خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند، شايد شكر او را بجا آوريد.»

4 - (التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)(1).

«توبه كنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقيقى اند)؛ و بشارت ده به (اينچنين) مؤمنان!.»

5 - (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدىً وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ)(2).

«ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود، و پيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى كردند، و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند. بنابراين، (بخاطر داورى برطبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد، و از من بترسيد؛ و آيات مرا به بهاى ناچيزى

ص: 203


1- - سورۀ توبه، آيۀ 112.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 44.

نفروشيد. و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى كنند، كافرند.»

حديث شريف:

1 - در وصيّت اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام به فرزند بزرگوارشان امام حسن عليه السلام مى خوانيم:

«وَاكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إِيَّاهُنَّ، فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ خَير لَكَ وَلَهُنَّ مِنَ الْإِرْتِيابِ، وَلَيَسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ دُخُولِ مَنْ لَايُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ،

وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَ لَّايَعْرِفْنَ غَيْرَكَ من الرجال فَافْعَلْ»(1).

«زنان را در حجاب نگهدار تا از نگريستن به مردان باز مانند: زيرا سخت گرفتن حجاب براى تو و آنان بهتر از افتادن در بدگمانى است و بيرون رفتنشان از خانه بدتر نيست از اين كه بيگانه اى كه به او اطمينان ندارى نزد آنان به خانه آيد، و اگر بتوانى كارى كنى كه هيچ كس از مردان را جز تو نشناسند، آن كار را انجام بده.»

2 - همچنين آن حضرت فرموده اند:

«صيانة المرأة أنعم لحالها، وأدوم لجمالها»(2).

«پاس دارى از زن نعمت او را فزونتر و زيبائيش را با دوامتر مى سازد.»

3 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

ص: 204


1- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 14، باب 21، ص 183.
2- - همان، ج 14، باب 70، ص 255.

«لا يخلونّ رجل بامرأة فانّ ثالثهما الشيطان»(1).

«مرد و زنى با هم خلوت نخواهند كرد مگر اينكه سومينشان شيطان باشد.»

4 - امام سجّاد عليه السلام مى فرمايند:

«استثمار المال تمام المروءة»(2).

«به كار گرفتن دارائى در امرى سودآور همۀ مروّت است.»

5 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«من المروءة استصلاح المال»(3).

«بكار گرفتن دارائيها و به سود رساندن آنها از مروّت است.»

6 - همچنين از رسول اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«الاقتصاد في النفقة نصف المعيشة»(4).

«ميانه روى در مصرف نيمى از معيشت است.»

ص: 205


1- - مستدرك وسائل الشيعه، باب 78، ص 266.
2- - همان، ج 13، باب 18، ص 49.
3- - وسائل الشيعه (30 جلدى) ج 17، باب 21، ص 64.
4- - شهيد ثانى، منية المريد، القسم الثانى، آدابه مع شيخه، ص 258، قم، دفتر تبليغات، 1409 ه ش.

رهيافت وحى:

دفاع مشروع به عنوان ارزش اجتماعى كه امنيّت و آرامش را فراهم مى آورد، يكى از جنبه هاى مهمّ مفهوم كلّى نگاهبانى و پاسدارى و مراقبت را تشكيل مى دهد. ولى اين، همه چيز نيست. در واقع براى برخوردارى از يك زندگى همراه با امنيّت و داشتن دارائيها و اعتبار و آبرو، دور از آسيب، بايد دژهاى استوارى براى پاس دارى از امنيّت و صلح بنا كنيم، تا اطمينان و آرامش همه گير شود.

فرزندان جامعه مى بايست از آمادگى كافى براى پرداخت هزينه هاى امنيّت برخوردار شوند، كه اين امر با پاس دارى ايشان از جان، مال، حقوق و آبرو و اعتبارشان و حفظ حدود الهى، به طرق مختلف ميسّر مى شود.

احكام:

الف - پاس دارى از اعتبار و آبرو

رعايت عفّت و پاكدامنى، حرام بودن خودنمايى و زينت نمايى زنان، پايبندى به احكام و آداب رفتار زنان در زندگى، روشمند ساختن روابط ميان زنان و مردان براساس موازين شرعى و همچنين احكام و آداب زندگى زناشويى... جملگى پايه هاى دژ استوارى را تشكيل مى دهند كه جامعه را در برابر يورشهاى فساد و تباهى حفظ مى كند.

احكام زنان در شريعت اسلام از زمينه اى گسترده برخوردار است، كه بايد آنها را بياموزيم، و در بكارگيرى گزاره هاى آن تلاش كنيم و بر آن

ص: 206

شكيبا باشيم. حال به پاره اى از پركاربردترين گزاره هاى اين احكام در زندگى امروزين توجّه كنيد:

1 - تحولات زندگى اين عصر در بسيارى از كشورها زنان را به ايفاى نقش در عرصۀ كار و تلاش كشانيده، حال آنكه بيشتر اوقات وظايفى چون باردارى و شير دادن به فرزندان و ترتيب ايشان، با كار زنان در تعارض قرار مى گيرد. از همين رو مى بايست قوانين و احكامى را در حمايت زنان از دشوارى هاى كار بيرون از خانه پيش بينى كرد، كه در آنها فرصت بيشترى براى توجّه به شؤون زنانه، بويژه توجّه به عفّت و ظرافت ولطافت زنانه به زنان داده شود، زيرا، زنان چون گياهان خوشبويند، نه چون مردان، قهرمان.

2 - بايد به فرهنگ سازى براى زنان با محوريّت فطرت لطيف ووظايف همسر بودن ايشان، دست يازيد، چون، فرهنگ حاكم بر زنان فرهنگى مردانه مى باشد. به عنوان نمونه اهمّيّت دادن به دروسى چون رياضيّات و يا جغرافيا در مدارس دخترانه بيش از اهتمام به آموزشهاى مرتبط با دوران باردارى و شيردهى و تربيت فرزندان مى باشد. كه اين نمونه اى از تسلّط فرهنگ مردانه بر زنان مى باشد. در واقع اتّخاذ چنين روشهايى با نقش بنيادين زن ناسازگار، و چه بسا ستمى آشكار برايشان محسوب شود.

3 - برانگيختن غريزۀ جنسى دختران بدون اشباع آن از راههاى مناسب، يكى از بدترين منكرات شايع در جامعه مى باشد، از اينرو ما مى بايست از بروز انگيزشهاى اينچنينى كه از راه داستان و رمان، فيلم يا از رهگذر اختلاط دختران و پسران، يا ايجاد مزاحمت در كوى

ص: 207

وبرزن و مانند اينها انتقال مى يابند، جلوگيرى كنيم.

4 - معمارى امروزين كه يكى از پديدارهاى فرهنگ سهل انگارانۀ مدرن مى باشد، آزادى زنان را در خانۀ خود از ايشان سلب كرده است، اين در حالى است كه خانه آخرين پناهگاه زنان به شمار مى آيد و در اسلام احكام و آداب فراوان و ارزشمندى براى فراهم آمدن امنيّت ايشان در خانه پيش بينى شده است. احكامى چون حرمت داشتن خانه ها، واردشدن به خانه ها پس از گرفتن اجازه، وداخل نشدن به اتاقهاى مخصوص خواب حتّى توسّط اهل خانه آن هم براى اينكه زنان در خلوت خود از آزادى كافى برخوردار شوند، و نخواستن چيزى از زنان مگر پس از حجاب، همه وهمه از اين جمله احكامند. از اين رو مى بايست بطور كامل معمارى مدرن را مورد تجديد نظر قرار داده، و روشهاى ساخت و ساز مناسبى را ابداع كرد، كه با ويژگى محافظ بودن خانه كه درآن آزادى كامل زنان تأمين شود، همخوان شده باشد.

5 - لباسهاى وارداتى اى كه تنها در آنها به جنبۀ انگيختگى و زينت زنان توجّه شده است، اوّلاً از آن جهت كه با عفّت و محفوظ بودن زنان ناسازگار مى باشند و ثانياً بخاطر آنكه زن را از فعّاليّت و كار بازمى دارند، ايشان را در تنگنا قرار مى دهند. لذا اينگونه لباسها در خور تجديد نظرند. در واقع بايد درپى لباسهايى باشيم كه در كنار زيبايى، پوشيدگى و عفاف زنان را نيز تأمين كنند، و همچنين آزادى تحرّك را براى زنان فراهم آورند.

6 - همچنانكه محافظت از خود و عورت بر زنان واجب است، مردان نيز مى بايست از عورت خود محافظت كنند و شرف خود را پاس دارند.

ص: 208

از اينرو به عنوان نمونه برتن كردن لباسهايى كه شهوت دختران را برمى انگيزد و يا دست زدن به حركات ناپسند معمول ميان جوانان هرزه، و يا تعقيب و آزار دختران، همگى با مفهوم صيانت و پاسدارى از جامعه، و فراگير ساختن امنيّت خانوادگى در آن مخالف مى باشند، و بايد از آنها دورى گزيد.

ب - محافظت از جانها

يكى از واجبات برآمده از سرشت آدمى محافظت از جان و پاس دارى از زندگى مى باشد، كه در شرع مقدّس براى تحقّق آن صدها حكم و دستور وضع شده است. ما دراين مجال در صدد نيستيم تمام احكام را از نظر بگذرانيم، بلكه در آنچه خواهد آمد تنها به آن دسته از احكامى اشاره مى كنيم كه امكان دارد دراين موضوع از ذهنها پنهان بمانند:

1 - انسان بايد به خود نظرى افكند، و زندگى شخصى خود را با دقّت وبر مبناى حكمت اداره كند. هركس، بايد به آنچه مى خورد و مى آشامد توجّه كند، و موقع خواب و فعاليّت خود را تنظيم كند، و به نيرو وسلامتى جسمانى خود اهمّيّت دهد و سلامت عقل و روان خود را پاس دارد، و زمانى را براى استراحت و تفريح جسم خود در نظر گيرد، و براى دست يافتن به تمام اينها، هركس مى بايست شناخت كلّى اى نسبت به سود و زيانهاى زيستى انسان پيدا كند.

2 - هركس مى بايست از راههايى چون: اهمّيّت به پاكيزگى، دورى از ميكروبها و بيماريهاى واگيردارى چون وبا، مراجعه به پزشكان در زمان مناسب، و دقّت در اجراى اوامر پزشكان، به سختى از سلامت خود

ص: 209

مراقبت كند.

3 - جامعه بايد به فرزندان خود، بويژه به نوباوگان توجّه لازم را مبذول دارد، و تمام وسايل سلامت جسمانى و روانى را براى ايشان فراهم آورد.

4 - فقها نيز بايد احكامى در باب ضرر و زيانهاى ناشى از رعايت نكردن بهداشت عمومى از جمله؛ آلودگى محيط زيست، الودگى صوتى، وهمچنين تشديد مراقبت از مواد غذايى و آب مصرفى مردم را و هر آنچه با بهداشت عمومى پيوند خورده است، از منابع عمومى دينى استنباط كنند.

5 - همچنين دولتها بايد سيستم مراقبتى خود را در زمينۀ حوادث منجرّ به مرگ و مير، از حوادث عبور و مرور گرفته تا خطرهايى كه كارگران را تهديد مى كنند و تا خطرات ورزشى و مانند اينها، تقويت كنند.

6 - جوامع مؤمن مى بايست همواره براى دفاع از امنيّت ملّى خود، آماده باشند. آمادگى براى جنگ، مستحكم ساختن مواضع دفاعى كشور با استفاده از وسايل الكترونيكى اى كه از مرزهاى هوايى، آبى و خاكى مراقبت مى كنند و بهره مند شدن از خندقها و پاسگاههاى مرزى مستحكم و فراهم آوردن اسلحۀ مورد نياز و ساخت شهرهاى دفاعى، و استفاده از جنگ افزارهاى بهتر، و آماده سازى جوانان براى گونه هاى مختلف جنگ و در نهايت آموزش دفاع شخصى، و ساخت پناهگاههايى كه مردم را از حملات هوايى مصون مى دارند، حال چه دراين حملات از جنگ افزارهاى معمولى استفاده شود، چه از سلاحهاى كشتار جمعى، همه وهمه مى بايست فراهم آيند تا امنيّت ملّى محقّق شود.

ص: 210

ج - محافظت از مال

براى اينكه دارائيهاى خود را از چشم داشت دزدان و سارقان و از فريبكاريهاى مافياى اقتصادى و بازى ثروتمندان بزرگ و... دور نگاه داريم مى بايست بيش ازپيش به تدبير در گذران زندگى و معيشت، توجّه كنيم. در فقه اسلامى دهها توصيه و حكم با هدف اقامۀ قسط و اينكه كسى نه آشكارا (همچون دزدى و راه زنى) و نه پنهانى (همچون خوردن به ناحق اموال مردم و رباخوارى) به ديگرى ستم روا ندارد، بيان شده است.

در آنچه خواهد آمد به احكامى كه آنها را با اهمّيّت يافته ايم خواهيم پرداخت:

1 - عليرغم اينكه سرشت انسان، وى را به نگهدارى از اموالش وامى دارد، ولى مجرمان و گروههاى مافياى اقتصادى همواره روشهاى نوينى را براى دست اندازى مستقيم و يا غير مستقيم بر روزى مردم ابداع مى كنند. از اينرو انسان مى بايست از فرهنگ اقتصادى اى برخوردار شود كه نه تنها از رهگذار آن با چگونگى فراهم آوردن ثروت، بلكه با چگونگى نگهدارى و حفظ ثروت از آسيبهايى مانند اتلاف و سرقت و در مرحلۀ بعد با چگونگى برخوردارى از مصرفى دور از اسراف، ولخرجى و ساده لوحى نيز آشنا شود.

2 - انديشمندان و علما و همچنين رسانه هاى تبليغى گوناگون مى بايست فرهنگ سازى اقتصادى را در برنامه هاى توجيهى اى كه براى عامّۀ مردم در نظر مى گيرند، بگنجانند.

ص: 211

3 - از سويى دولتهاى فهيم نيز مى بايست موشكافانه، روشهاى گروههاى مافيايى در چپاول دارائيهاى مردم را براى رويارويى با آنها زير نظر گيرند، و مردم را به ذخيره كردن، به كار انداختن و سود ده كردن و ارتقاى سطح مصرف منابع مالى و همچنين ايجاد توازن ميان درآمدها و مصرف ترغيب كنند.

د - حفاظت از كتاب الهى و مرزهاى آن

كتاب الهى برترين پشتوانۀ روحى روانى، تربيتى، فرهنگى و قانونى امّت قلمداد مى شود، و در آن، مرزهاى الهى كه نمى بايست از آنها تجاوز كرد معيّن شده اند. سوگند خوردن، يكى از اين خطوط قرمز به شمار مى رود كه خداوند دستور داده تا آن را ضايع نسازيم. حال پرسش اينجاست كه چگونه مى توان تمام اين ارزشهاى مقدّس را پاس داشت؟

در پاسخ بايد گفت: چاره آن است كه به بندهاى زير عمل كنيم:

1 - بايد كتاب الهى را محور دانش، فرهنگ و تشريع و قانونگذارى خود قرار دهيم، و اينكه غير قرآن را با قرآن، برابر ندانسته و همسنگ نسازيم! چرا كه برترى قرآن بر ديگر سخنها چون برترى آفريدگار بر آفريده ها مى باشد.

2 - حوزه هاى علميّه بايد بيش ازپيش به امر تدريس و پژوهش قرآن كريم همّت گمارند، و مثلاً بايد حفظ قرآن و تسلّط بر زبان قرآن يعنى زبان عربى را از شرطهاى ورود به مدارس دينى قرار دهند و تنها واجدين اين شرايط را گزينش كنند. و همچنين مى بايست دروس تفسير قرآن را در

ص: 212

رأس واحدهاى درسى خود بگنجانند، و آيات قرآن كريم را پايۀ دروس فقهى و عقيدتى خود قرار دهند، و بيشتر وقت طلّاب را با درسهاى اضافى اى كه امروزه، زياد مفيد فايده نمى باشند، پر نكنند.

3 - همچنين بايد مردم را از رهگذر اهتمام بيشتر به زمينه هاى تربيتى و تبليغاتى، آگاه به كتاب الهى تربيت كرد، بگونه اى كه در آيات آن تدبّر كنند و زندگى را از دريچۀ رهيافتهاى آن بنگرند.

4 - حفظ

قرآن كريم:

1 - (التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)(1).

«توبه كنندگان، عبادت كاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقيقى اند)؛ و بشارت ده به (اينچنين) مؤمنان!.»

2 - (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدىً وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا

ص: 213


1- - سورۀ توبه، آيۀ 112.

تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ)(1).

«ما تورات را نازل كرديم در حالى كه در آن، هدايت و نور بود؛ وپيامبران، كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حكم مى كردند؛ و (همچنين) علما و دانشمندان به اين كتاب كه به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مى نمودند. بنابراين، (بخاطر داورى برطبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد، و از من بترسيد؛ و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد. و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى كنند، كافرند.»

3 - (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا للّهِِ قَانِتِينَ)(2).

«در انجام همه نمازها و (بخصوص) نماز وسطى [\نماز ظهر] كوشا باشيد؛ و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد.»

4 - (لَايُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِن أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)(3).

«خداوند شما را بخاطر سوگندهاى بيهوده (و خالى از اراده،) مؤاخذه نمى كند؛ ولى در برابر سوگندهايى كه (از روى اراده) محكم كرده ايد،

ص: 214


1- - سورۀ مائده، آيۀ 44.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 238.
3- - سورۀ مائده، آيۀ 89.

مؤاخذه مى نمايد. كفّاره اين گونه قسمها، اطعام ده نفر مستمند، از غذاهاى معمولى است كه به خانواده خود مى دهيد؛ يا لباس پوشاندن بر آن ده نفر؛ و يا آزاد كردن يك برده، و كسى كه هيچ كدام از اينها را نيابد، سه روز روزه مى گيرد؛ اين، كفّاره سوگندهاى شماست به هنگامى كه سوگند ياد مى كنيد (و مخالفت مى نماييد). و سوگندهاى خود را حفظ كنيد (و نشكنيد.) خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند، شايد شكر او را بجا آوريد.»

5 - (إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً)(1).

«بيقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع وزنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.»

6 - (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِن أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ

ص: 215


1- - سورۀ احزاب، آيۀ 35.

فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً)(1).

«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى كنند. و (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد؛ و (اگر مؤثّر واقع نشده،) در بستر از آنها دورى نماييد؛ و (اگر هيچ راهى جز شدّت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد. و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد. (بدانيد) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست.)»

رهيافت وحى:

براى پايبند ماندن به حقوق، بايد از صاحبان حقوق محافظت كنيم. از همين رو اگر بگذاريم گرد فراموشى، محفوظاتمان از كتاب الهى را دربرگيرد، يا در برابر نگاههاى پنهانى به حريم خانه و خانوادۀ خود بى تفاوت باشيم، نه تنها آنچه را كه پاس داشتش واجب است پاس نداشته ايم، بلكه تباهش نيز ساخته ايم.

ص: 216


1- - سورۀ نساء، آيۀ 34.

از اين رهگذر مى توان گفت: حفاظت و پاس داشت، ارزشى است پيوند خورده با ديگر حقوقى كه ايمان آنها را واجب ساخته.

در واقع مؤمنان مى بايست كتاب الهى و درونمايه هاى آن شامل احكام و مرزها را پاس دارند و از خطوط قرمزى كه در آن تعيين شده پا فراتر ننهند.

مى توان نماز، آنچه به روابط ميان همسران پيوند مى خورد، سوگند خوردن و امانتها را از جملۀ اين احكام و مرزها دانست.

احكام:

1 - براى اقامۀ حق و حاكم ساختن صلح و آرامش و فراهم آوردن ارزشهاى عدالت و امنيّت مى بايست هركسى مسؤوليّت حفاظت از حرمتهاى خود را خود به گردن گيرد.

2 - از سويى كتاب خداوند به علما و دانشمندان (فقيهان عادل) سپرده شده، از همين رو جايز نيست ايشان از ترس مردم و يا به طمع بهاى ناچيزى، آن را تباه سازند.

3 - مجاهدان حقيقى را خدا حافظان مرزهاى الهى هستند، كه بايد نقش پاس دارندۀ خود را در حفظ دين خدا و دفاع از آن، به خوبى ايفا كنند.

4 - همچنين مردم مى بايست در انجام نمازهاى خود، بويژه نماز ظهر، و بجا آوردن آنها در اوّل وقت كوشا باشند، و همچنين بايد سوگندها را پاس دارند.

5 - زنان صالح و شايسته نيز مى بايست در غياب همسرانشان از حقوق

ص: 217

ايشان محافظت كنند.

6 - همچنين مردان و زنان مؤمن بايد از عورتهاى خود مگر در آنچه خداوند سبحان حلال كرده، به درستى محافظت كنند.

ص: 218

ص: 219

ص: 220

فصل دوّم: احكام روزى و معاش از ديدگاه فقه

احكام خوردنيها و آشاميدنيها

درآمد:

دست يابى به صلح و آرامش يكى از اهداف بلند جامعۀ اسلامى است، و فراهم آوردن روزى حلال يكى از برجسته ترين پايه هاى آن است، كه خود نيز بر خوردنيها و آشاميدنيها و مسكن و بهداشت و آموزش تكيه دارد. تغذيه، نخستين نياز انسان به شمار مى رود، از همين جهت، تغذيۀ ديگران يكى از اساسى ترين وظايف هركس محسوب مى شود. از سويى تمام خوردنيها براى انسان حلال است، مگر آن تعداد كمى كه خداوند آنرا حرام كرده است. ولى بهر حال انسان بايد پاكيزه ترين خوراك را براى خوردن برگزيند. غذا انرژى مورد نياز انسان را كه بايد در راه پرهيزگارى و نيكوكارى مصرف شود، توليد مى كند. از سويى بر هر انسانى واجب است كه اندازه را در خوردن و آشاميدن حفظ كند و در واقع در خوردن زياده روى نكند.

ص: 221

1 - تغذيه و ارزش زندگى

قرآن كريم:

1 - (وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنُطْعِمُ مَن لَوْ يَشَاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ)(1).

«و هنگامى كه به آنان گفته شود: "از آنچه خدا به شمار روزى كرده انفاق كنيد" ،كافران به مؤمنان مى گويند: "آيا ما كسى را اطعام كنيم كه اگر خدا مى خواست اورا اطعام مى كرد؟! (پس خدا خواسته است او گرسنه باشد)، شما فقط در گمراهى آشكاريد".»

2 - (وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ)(2).

«و اطعام مستمند نمى كرديم.»

3 - (أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ)(3).

«يا غذا دادن در روز گرسنگى...»

4 - (إِنَّهُ كَانَ لَايُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظِيمِ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ)(4).

«چراكه او هرگز به خداوند بزرگ ايمان نمى آورد. * و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمى نمود.»

ص: 222


1- - سورۀ يس، آيۀ 47.
2- - سورۀ مدّثّر، آيۀ 44.
3- - سورۀ بلد، آيۀ 14.
4- - سورۀ حاقّه، آيۀ 33 و 34.

5 - (وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ)(1).

«و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمى كنيد.»

6 - (قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَمَا حَصَدتُّم فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ)(2).

«گفت: "هفت سال با جدّيّت زراعت مى كنيد؛ و آنچه را درو كرديد، جز كمى كه مى خوريد، در خوشه هاى خود باقى بگذاريد (و ذخيره نماييد)".»

7 - (هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِها وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ)(3).

«او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانه هاى آن راه برويد و از روزيهاى خداوند بخوريد؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.»

8 - (إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ أَوْثَاناً وَتَخْلُقُونَ إِفْكاً إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقاً فَابْتَغُوا عِندَ اللّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ)(4).

«شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مى پرستيد و دروغى به هم مى بافيد؛ آنهايى را كه غيراز خدا پرستش مى كنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند؛ روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا آوريد كه بسوى او بازگشت داده مى شويد.»

ص: 223


1- - سورۀ فجر، آيۀ 18.
2- - سورۀ يوسف، آيۀ 47.
3- - سورۀ ملك، آيۀ 15.
4- - سورۀ عنكبوت، آيۀ 17.

9 - (وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلَالاً طَيِّباً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي أَنتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ)(1).

«و از نعمتهاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند به شما روزى داده است، بخوريد. و از (مخالفت) خداوندى كه به او ايمان داريد، بپرهيزيد.»

10 - (لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللّهُ لَا يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً)(2).

«آنان كه امكانات وسيعى دارند، بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنها كه تنگدست اند، از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند، خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى كند؛ خداوند بزودى بعداز سختيها آسانى قرار مى دهد.»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«ما آمن بي من بات شبعان وجاره جائع»، وقال: «وما من أهل قرية يبيت فيهم جائع ينظر اللّه إليهم يوم القيامة»(3).

«هركس شب را سير به صبح رساند در حاليكه همسايه اش گرسنه باشد به من ايمان نياورده.» همچنين فرموده اند: «اگر در ميان اهالى شهرى، كسى شب را در حال گرسنگى صبح كند، خداوند به روز قيامت به اهالى آن

ص: 224


1- - سورۀ مائده، آيۀ 88.
2- - سورۀ طلاق، آيۀ 7.
3- - وسائل الشّيعه، ج 8، كتاب الحجّ، ابواب أحكام العشرة، ص 490، باب 88، ح 1 (20 جلدى) و همان، ج 12، ص 129 (29 جلدى).

شهر نظر نخواهد كرد.»

2 - همچنين از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«لا يشبع المؤمن وأخوه جائع»(1).

«مؤمن در حاليكه برادرش گرسنه باشد، سير نمى شود.»

3 - امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

«مَن اضطرّ إلى الميتة والدم ولحم الخنزير فلم يأكل شيئاً من ذلك حتّى يموت فهو كافر»(2).

«هركس به خوردن مردار، خون و يا گوشت خوك اضطرار يابد ولى چيزى از آنها نخورد تا بميرد، كافر است.»

رهيافت وحى:

غذا، از نيازمنديهاى اوّليّه اى هر انسان مى باشد، و به نظر مى رسد جستجو براى دست يابى و كسب و همچنين خوردن آن واجب باشد. همچنين تغذيۀ كسى كه خود توان كسب قوت خود را ندارد نيز بر ديگران واجب مى باشد. از سويى ذخيره سازى مواد غذايى براى روز تنگدستى نيز الزامى مى باشد، چون، خداوند متعال به تلاش براى كسب روزى دستور مى دهد وآيات كريمۀ قرآن بر وجوب خوردن و آشاميدن به اندازه اى كه از حيات بشرى حفاظت شود، دلالت كامل دارند، علاوه براين عقل نيز ما را به اين

ص: 225


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 16، كتاب الأطعمة والأشربة، باب 38، ص 265، (18 جلدى).
2- - وسائل الشّيعه، ج 16، كتاب الأطعمة والأشربة، أبواب الأطعمة المحرّمة، ص 479، ح 3، باب 56، (20 جلدى) و همان، ج 24، ص 216، (29 جلدى).

امر رهنمون مى سازد. از سويى نصوص و متون دينى بر لزوم اطعام تهيدستان و انفاق داده هاى الهى نيز دلالت دارند.

احكام:

1 - واجب است كه براى كسب روزى تلاش كرد و سر بار ديگران نبود.

به همين خاطر گدايى كردن براى كسى كه بتواند كار كند و از راههاى حلال كسب روزى كند، حرام مى باشد.

2 - خوردن و آشاميدن، به قدرى كه زندگى انسان را از نابودى حفظ كند و يا از زيانهاى شديد چون بيمارى ويا ضعف مفرط جلوگيرى كند، واجب مى باشد.

3 - اگر گرسنه اى براى سدّ جوع و در امان ماندن از مرگ جز خوردنيها و آشاميدنيهاى حرام، چيزى براى خوردن پيدا نكند، واجب است به اندازه اى كه از مرگ نجات يابد از آنها بخورد.

4 - مستحبّ است از تمام روزيهاى پاك تناول كرد و ميان هيچيك از خوردنيهاى حلال تفاوت قايل نشد، چون، خداوند در هر خوردنى اى فوايد و لذّت و يژه اى قرار داده است.

5 - مستحبّ است از ميوه هاى گوناگون براى خوردن استفاده كرد.

6 - انسان نبايد انرژى بدست آمده از خوردنيها را مصروف افساد و پيروى از راههاى شيطانى بكند، بلكه بر اوست كه شكرگزار خداوند باشد و عمل صالح انجام دهد.

ص: 226

7 - بايد به اندازه خورد و به اندازه نوشيد، و در خوردن و آشاميدن اسراف نكرد و از آنچه خوردنش حرام است براى خوردن استفاده نكرد و...

8 - انسان بايد حقّ غذا را با انفاق كردن، بر حسب آنچه خواهد آمد، ادا كند:

الف - هرفردى، بايد برنامه هاى اقتصادى خود را بر مبناى فراهم آوردن حقوق تهيدستان سامان بخشد. لذا بايد از مصرف شخصى بويژه در تجمّلات و امور مصرفى زايد كاست و بر انفاق به نيازمندان افزود. چه بسا ضايعات نانى كه در يك كشور متوسّط توليد مى شود، براى سير كردن يك ملّت گرسنه كفايت كند، و چه بسا آنچه كه ثروتمندان خرج سيگار و يا پيش غذا و يا تنوّع در نوشيدنيها، مى كنند و يا هزينه اى كه براى آراستن خانه ها و يا تعويض بى دليل اتومبيلهاى خود متقبّل مى شوند، تمام بيكاران كشورشان را صاحب شغل كند.

ب - بايد همواره جوياى حال همسايگان و خويشان و همشهريان باشيم، تا اگر به گرسنه اى در ميان آنها برخورد كرديم، بى درنگ سير كردن وى را در رأس امور قرار دهيم.

ج - دولتها بايد اقتصاد خود را در جهت از ميان بردن فقر و گرسنگى، كاستن از شكاف طبقاتى بوجود آمده در ميان اقشار جامعه و همبستگى اجتماعى سوق دهند.

د - از آنجا كه انسانها افراد يك خانوادۀ بزرگ را تشكيل مى دهند، و نيز در جهان مناطق مصيبت زدۀ فراوانى، نيازمند كمكهاى غذايى همنوعان

ص: 227

خود هستند، پس هر فردى از انسانها، لازم است كه كمك به مردم چنين مناطقى را مورد اهتمام قرار داده، و به گونه هاى مختلف، در كمك رسانى به آنها سهيم شود، و به سازمانهاى بشر دوستانه اى كه امروزه فعاليّت مى كنند (همچون سازمان صليب سرخ جهانى و هلال احمر) اكتفا نكند، چون اين سازمانها تاكنون نتوانسته اند خلأ فزايندۀ موجود در امر كمك رسانى به چنين مناطقى را به خوبى پر كنند.

ه - كارگزاران جهان اسلام مى بايست در سرزمينهاى خود مجدّانه به دنبال ايجاد امنيّت غذايى باشند، چون، تأمين غذا از ضروريّات اوّليّۀ زندگى مى باشد، و سهل انگارى در آن خطرى بزرگ را متوجّه حيات بشرى و درپى آن امنيّت و استقلال جوامع خواهد ساخت.

ص: 228

2 - اصل حلّيّت غذاها

اشاره

قرآن كريم:

1 - (الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوْتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ...)(1).

«امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده؛ و (همچنين) طعام اهل كتاب، براى شما حلال است؛ و طعام شما براى آنها حلال؛...»

2 - (قُل لَاأَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)(2).

«بگو: "در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمى يابم؛ بجز اينكه مردار باشد، يا خونى كه (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوك - كه اينها همه پليدند - يا حيوانى كه به گناه، هنگام سربريدن، نام غير خدا (\نام بتها) بر آن برده شده است." امّا كسى كه مضطرّ (به خوردن اين محرّمات) شود، بى آنكه خواهان لذّت باشد و يا زياده روى كند (گناهى بر او نيست)،؛ زيرا پروردگارت، آمرزندۀ مهربان است.»

3 - (أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعَاً لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدَ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)(3).

ص: 229


1- - سورۀ مائده، آيۀ 5.
2- - سورۀ انعام، آيۀ 145.
3- - سورۀ مائده، آيۀ 96.

«صيد دريا و طعام آن براى شما و كاروانيان حلال است؛ تا (در حال احرام) از آن بهره مند شويد؛ ولى مادام كه محرم هستيد، شكار صحرا براى شما حرام است؛ و از (نافرمانى) خدايى كه به سوى او محشور مى شويد، بترسيد!»

4 - (كُلُّ الطَّعامِ كَانَ حِلّاً لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ)(1).

«همه غذاها (ى پاك) بر بنى اسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل (يعقوب)، پيش از نزول تورات، برخود تحريم كرده بود؛ (مانند گوشت شتر كه براى او ضرر داشت.) بگو: "اگر راست مى گوييد تورات را بياوريد و بخوانيد (اين نسبتهايى كه به پيامبران پيشين مى دهيد، حتّى در تورات تحريف شده شما نيست).»

5 - (وَقَالُوا هذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَيَطْعَمُهَا إِلَّا مَن نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَأَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَأَنْعَامٌ لاَيَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُوا يَفْتَرُونَ)(2).

«و گفتند:" اين قسمت از چهارپايان و زراعت (كه مخصوص بتهاست، براى همه) ممنوع است؛ و جز كسانى كه ما بخواهيم - به گمان آنها - نبايد از آن بخورند. و (اينها) چهارپايانى است كه سوار شدن بر آنها (بر ما) حرام شده است. "و (نيز) چهارپايانى (بود) كه (هنگام ذبح،) نام خدا را بر آن نمى بردند، و به خدا دروغ مى بستند؛ (و مى گفتند:" اين احكام، همه از ناحيه اوست. " (بزودى (خدا) كيفر افتراهاى آنها را مى دهد.»

ص: 230


1- - سورۀ آل عمران، آيۀ 93.
2- - سورۀ انعام، آيۀ 138.

حديث شريف:

1 - محمّد بن مسلم و زراره از حضرت امام باقر عليه السلام دربارۀ خوردن گوشت الاغهاى اهلى پرسش كردند. آن حضرت نيز در پاسخ فرمودند:

«نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن أكلها يوم خيبر، وإنّما نهى عن أكلها في ذلك الوقت لأنّها كانت حمولة النّاس، وإنّما الحرام ما حرَّم اللّه في القرآن»(1).

«رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز خيبر از خوردن آن نهى كردند، و اين در آن زمان به اين خاطر بود كه آن (- الاغ)، حيوان باربر مردم محسوب مى شد، حال آنكه بيگمان، حرام، آن است كه خداوند در قرآن آن را حرام كرده است و غير آن حرام نمى باشد.»

2 - حضرت امام صادق عليه السلام فرموده اند:

«سُئل أبي عن لحوم الحمر الأهلية فقال: نهى رسول اللّه صلى الله عليه و آله عن أكلها لأنّها كانت حمولة النّاس يومئذٍ، وإنّما الحرام ما حرّم اللّه في القرآن (وإلّا فلا)»(2).

«از پدرم دربارۀ گوشت خر اهلى سؤال شد، پس فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله خوردن آن را نهى كرد، چراكه در آن روز، وسيله اى باربرى مردم محسوب مى شد، حال آنكه، بيگمان، حرام، آن است كه خداوند در قرآن حرام كرده و جز آن، حرام نمى باشد.»

رهيافت وحى

ص: 231


1- - وسائل الشّيعه، ج 16، كتاب الأطعمة والأشربة، باب الأطعمة المحرّمة، باب 4، ص 322، ح 1 (20 جلدى)، و همان، ج 24، باب 4، ص 117، (29 جلدى).
2- - همان، ص 324، ح 7، (20 جلدى) و همان 119 (29 جلدى).

شريعت اسلام شريعتى اسان گير است، كه خداوند بوسيلۀ آن خرد بشرى را از زنجيرهاى دست و پاگير رهايى بخشيده و مردم را از قيد و بندها آزاد ساخته، و آزادگى فطرى را به ايشان باز گردانيده است. يكى از نمودهاى آسانى شريعت، اصل عمومى حلّيّت مى باشد كه بر مبناى آن هر چيزى تا زمانى كه نصّ قاطعى در حرمتش وارد نشده باشد، حلال قلمداد مى شود، و هر چيزى تا نجاستش به دليلى، آشكار نشده باشد، طاهر و پاك محسوب مى شود. اصل حلّيّت مواد غذاييى خداوند آنرا به ما ارزانى داشته، تا زمانى كه نصّ آشكارى در مورد آن وارد نشده باشد، به راستى كه اين اصل اصلى بسيار سودمند مى باشد.

احكام:

مى توان از آيات كريمه اى كه يادآور شديم پاره اى احكام كلّى را استنباط كرد:

1 - خداوند اجازه داده تا انسان هر آنچه را كه روى زمين يافت مى شود مورد استفادۀ خود قرار دهد، و انسانها نمى توانند اين استفاده را بر خود و يا ديگران حرام كنند، و حركت و فعاليّت بشرى را اسير قيد و بند سازند.

2 - هر روزى پاكيزه اى، حلال مى باشد. در واقع دين، تنها آنچه را كه حرمتش در نصوص و متون ويژه تعيين شده يا بدان اشاره شده، حرام مى شمرد.

3 - خداوند متعال، تنها خوردنيهايى را كه در آيات قرآن حرام شمرده

ص: 232

شده اند، حرام كرده، و به جز آنها، تمام خوراكيها حلال و پاكيزه مى باشند. در واقع اگر در احاديث و سنّت خوردن برخى چيزها حرام دانسته شده، اين حرمت، حرمتى تنزيهى مى باشد، نه تشريعى، بديگر سخن از حرمت در اينجا كراهت استفاده مى شود نه حرمت، البتّه علما دراين نكته با يكديگر اختلاف دارند، اكنون به تشريح اين بينشهاى سه گانه مى پردازيم:

الف: بهره بردارى از آنچه در زمين قرار دارد

قرآن كريم:

1 - (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلاً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَاتٍ شَتَّى)(1).

«همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد؛ و راههايى در آن ايجاد كرد؛ و از آسمان، آبى فرستاد كه با آن، انواع گوناگون گياهان را (از خاك تيره) برآورديم.»

2 - (الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَاراً فَإِذَا أَنتُم مِنْهُ تُوقِدُونَ)(2).

«همان كسى كه براى شما از درخت سبز، آتش آفريد و شما بوسيلۀ آن، آتش مى افروزيد.»

3 - (هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِها وَكُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ

ص: 233


1- - سورۀ طه، آيۀ 53.
2- - سورۀ يس، آيۀ 80.

النُّشُورُ)(1).

«او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانه هاى آن راه برويد و از روزيهاى خداوند بخوريد؛ و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.»

4 - (وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلَالاً طَيِّباً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي أَنتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ)(2).

«و از نعمتهاى حلال و پاكيزه اى كه خداوند به شما روزى داده است، بخوريد. و از (مخالفت) خداوندى كه به او ايمان داريد، بپرهيزيد.»

حديث شريف:

1 - محمّد بن سنان از حضرت ابوالحسن عليه السلام دربارۀ آب رودخانه پرسش كرد. پس امام فرمودند:

«إنّ المسلمين شركاء في الماء والنّار والكلأ»(3).

«همانا مسلمانان در آب و آتش و رستنى ها شريكند.»

2 - از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«لا يحلّ منع الملح والماء و النار»(4).

«منع ديگران از نمك و آب و آتش حلال نمى باشد.»

ص: 234


1- - سورۀ ملك، آيۀ 15.
2- - سورۀ مائده، آيۀ 88.
3- - وسائل الشّيعه، ج 17، كتاب إحياء الموات، ص 331، باب 5، ح 1، (20 جلدى)، و همان، ج 25، ص 417، (29 جلدى) و من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 239.
4- - قرب الاسناد، جزءاوّل، ص 64، تهران، انتشارات نينوى.

رهيافت وحى:

هركسى حقّ دارد از نعمتهاى زمينى كه خداوند متعال براى انسان فراهم آورده، بهره بردارى كند، و به هر راهى كه خداوند بدون تفاوت گذاشتن ميان افراد بشر، براى انسانها قرار داده، برود، و آزادانه از آنچه در دل زمين ويا روى آن قرار دارد، و از آنچه خداوند در زمين به بندگان روزى داده، استفاده كند، همچنانكه انرژى بدست آمده از آتش نيز متعلّق به تمام انسانها مى باشد.

احكام:

1 - جايز نيست دولت، جامعه، گروه، دسته و يا شخصى از افراد بشر مانع بهره مندى مردم از نعمتهاى زمين، شامل زمينهاى كشاورزى، آبهاى روان، چراگاهها و يا معادن آشكار و پنهان زمين، شود.

2 - مردم مى توانند هر قدر كه مى خواهند از منافع زمين بهره مند شوند، بدان شرط كه ديگران را از اين منافع محروم نسازند، چون، منافع خدادادى زمين متعلّق به گروه خاصّى نيست، بلكه متعلّق به همه است.

3 - جامعه مى تواند براى سامان بخشى به امر بهره مندى از طبيعت، قوانينى وضع كند، به شرطى كه در اين قوانين به دلايلى ديگر حقّى از كسى ضايع نشود. در واقع بايد در وضع چنين قوانينى به مقدار ضرورت بسنده كرد، چراكه ايجاد اخلال در آزاديهاى بنيادين انسان تنها به اندازۀ ضرورت، جايز مى باشد.

4 - نمى توان راههاى حركت انسانها در زمين را چه به قصد اقتصادى

ص: 235

(چون تجارت و يا سرمايه گذارى كشاورزى و يا صنعتى) صورت گيرد، چه به قصد سياحت، آموزش و يا هدايت شدن، بر روى ايشان بست، مگر در مواقعى كه ضرورتى بسيار مهمّ دربين باشد.

ب: روزى حلال و پاكيزه

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا للّهِِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم، بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد؛ اگر او را پرستش مى كنيد.»

2 - (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(2).

«همانها كه از فرستاده (خدا)، پيامبرِ" امّى "پيروى مى كنند؛ پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى يابند؛ آنها را به معروف دستور مى دهد، و از منكر بازمى دارد؛ اشياء پاكيزه را براى آنها

ص: 236


1- - سورۀ بقره، آيۀ 172.
2- - سورۀ اعراف، آيۀ 157.

حلال مى شمرد، و ناپاكيها را تحريم مى كند؛ و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمى دارد؛ پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.»

3 - (يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُم مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ)(1).

«از تو سؤال مى كنند: چه چيزهايى براى آنها حلال شده است؟ بگو:

"آنچه پاكيزه است، براى شما حلال گرديده؛ و (نيز) صيد حيوانات شكارى و سگهاى آموخته (و تربيت يافته) كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد داده ايد، (بر شما حلال است؛) پس، از آنچه اين حيوانات براى شما (صيد مى كنند و) نگاه مى دارند، بخوريد؛ و نام خدا را (به هنگام فرستادن حيوان براى شكار،) بر آن ببريد؛ و از (معصيت) خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است.»

رهيافت وحى:

آيات كريمۀ قرآن به ما دستور مى دهند تا از روزى حلال و پاكيزۀ خداوند بخوريم، و از پليديها دورى گزينيم.

ص: 237


1- - سورۀ مائده، آيۀ 4.

احكام:

1 - خداوند متعال تنها روزى هاى پاكيزه را حلال كرده، و خوردنيهاى پليد را حلال نكرده است. اكنون پرسش اين است كه چه چيز معيار تمييز ميان خوردنيهاى پاكيزه و خوردنيهاى ناپاك و پليد مى باشد؟

2 - پاره اى از خوردنيهاى پاكيزه و برخى از خوردنيهاى ناپاك و پليد را وحى براى ما مشخّص كرده است، پاره اى ديگر نيز بدون هيچ اختلافى نزد انسانها شناخته شده اند (مانند پليد بودن فضولات انسانى) در پاره اى ديگر نيز انسانها ديدگاههاى متفاوتى با يكديگر دارند، پس:

الف - در مورد آن خوردنيهايى كه شرع، پاكى و ناپاكيشان را معيّن كرده، بايد به وحى مراجعه كرد.

ب - در مورد آنهايى هم كه عرف عمومى بشرى معيارى در پاكى و ناپاكيشان بدست مى دهد، بايد به همان عرف عامّى كه همگى برآن متّفق القول مى باشند رجوع كرد.

ج - در موارد اختلافى، نيز صاحبان عرفهاى گوناگون، هريك به عرف خود بازگشته، هر آنچه را در عرف خود پاك يافتند، بخورند و از هر آنچه ناپاك و پليد يافتند دورى گزينند.

ج: آداب غذا خوردن
اشاره

در احاديث و روايات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام توصيه هاى

ص: 238

فراوانى دربارۀ غذا خوردن آمده، كه اكثراً به جهات زير باز مى گردند:

1 - نيّت در غذا خوردن و آنچه با پرهيزكارى و تزكيۀ نفس پيوند خورده.

2 - هدف از غذا خوردن و آنچه با سلامت و توان انسان مرتبط است.

3 - بُعد اجتماعى تغذيه.

4 - بُعد اقتصادى تغذيه.

در آنچه كه خواهد آمد به گوشه اى از اين جهات، و نصوصى كه دربارۀ آنها وارد شده است اشاره اى خواهد شد:

نخست - تغذيه، پرهيزگارى و نيكوكارى

1 - هر خواست و نيّتى عمل انسان را به رنگى درمى آورد، رنگ و لعاب عمل مؤمنان نيز نيّت و خواست نيكو است. از اين جهت نيّت و خواست مؤمنان از غذا خوردن نيز چيزى جز نيرو گرفتن براى اطاعت اوامر الهى نمى باشد:

(قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي للّهِِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)(1).

«بگو:" نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است.»

2 - كتاب الهى پرهيز از غذا خوردن را نفى مى كند، چون نمى توان بر غذا خوردنى كه جهت نيرو گرفتن براى پرستش خدا صورت مى گيرد،

ص: 239


1- - سورۀ انعام، آيۀ 162.

خرده گرفت:

(لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)(1).

«بر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، گناهى در آنچه خورده اند نيست؛ (و نسبت به نوشيدن شراب، قبل از نزول حكم تحريم، مجازات نمى شوند؛) اگر تقوا پيشه كنند، و ايمان بياورند، و اعمال صالح انجام دهند؛ سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند؛ سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند. و خداوند، نيكوكاران را دوست مى دارد.»

3 - مؤمنان خوردن غذا را با نام خدا شروع مى كنند وبا حمد و سپاس الهى به پايان مى برند، امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايند:

«إذا وضع الطعام فسمّوا، فإنّ الشيطان يقول لأصحابه اخرجوا فليس لكم فيه نصيب، ومن لم يسمّ على طعامه، كان للشيطان معه فيه نصيب»(2).

«هرگاه غذا آورده شد به نام خدا شروع كنيد، چون، [دراين هنگام] شيطان به ياران خود مى گويد: بيرون رويد، شما را در آن [غذا] سهمى نيست، و هركس بر سر غذا نام خدا را ياد نكند، شيطان با وى در غذا خوردن سهيم خواهد شد.»

ص: 240


1- - سورۀ مائده، آيۀ 93.
2- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 19، كتاب الأطعمة والأشربة، أبواب آداب المائدة، ص 274، باب 49، ح 4.

4 - همچنين مؤمنان بر سر غذا و پايان آن، به دعا مى پردازند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هرگاه دست مباركشان را به سوى غذا مى بردند، مى فرمودند:

«بسم اللّه، بارك لنا فيما رزقتنا وعليك خلفه»(1).

«بنام خدا، ما را در آنچه روزيمان كردى بركت ده و طعامى جايگزين اين طعام بفرما.»

از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده كه پس از غذا خوردن مى فرمود:

«الحمد للّه الذي أطعمنا في جائعين، وسقانا في ظمآنين، وكسانا في عارين، وهدانا في ضالّين، وحملنا في راجلين، وآوانا في ضاجّين، واخدمنا في عانين، وفضّلنا على كثير من العالمين»(2).

«سپاس خدايى را كه ما را در ميان گرسنگان روزى داد، و در ميان تشنگان سيراب ساخت و در ميان برهنگان پوشانيد و در ميان گمراهان هدايت كرد و در ميان پياده روان حمل كرد و در ميان غوغائيان پناه داد و در ميان رنج كشيدگان ما را خدمتكار داد و ما را بر بسيارى از مردم جهان برترى بخشيد.»

5 - از آنجا كه خوان غذا در مظانّ تبديل شدن به وسيله اى براى فخرفروشى وغرور قرار دارد، مؤمنان بر سر آن چون بندگان مى نشينند تا غرور و تعصّب و خودخواهى را در خود بشكنند. اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام دراين باره فرموده اند:

ص: 241


1- - مستدرك الوسايل، ج 16، باب 52، ص 279.
2- - همان، ج 15، باب 26، ص 275.

«فتأس بنبيّك الأطهر الأطيب صلى الله عليه و آله».

«پس به پيامبر پاكترين و نيك ترين خود كه درود خدا بر او و آلش باد تأسّى جوييد.»

تا اينكه فرمودند:

«ولقد كان صلى الله عليه و آله يأكل على الأرض، ويجلس جلسة العبد، ويخصف بيده نعله، ويرقع بيده ثوبه، ويركب الحمار العاري، ويردف خلفه»(1).

«[پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله] بر روى زمين غذا مى خوردند، و چونان بندگان مى نشستند و با دست خود بر كفش و لباسشان وصله مى زدند، و بر الاغ بى پالان سوار مى شدند و كسى را نيز در پس خويش بر روى مركب مى نشاندند.»

6 - مؤمنان چيزى از غذاى خود را در كاسه و ظرف غذا باقى نمى گذارند، بلكه ظرف خود را مى ليسند، تا چيزى در آن باقى نماند.

اميرمؤمنان على عليه السلام فرموده اند:

«مَن لعق قصعته صلّت عليه الملائكة، ودعت له بالسعة في الرزق، ويكتب له حسنات مضاعفة»(2).

«هركس كاسۀ غذاى خود را بليسد، فرشتگان بر او درود مى فرستند، و وسعت روزى براى او از خدا طلب مى كنند، و حسنه هاى مضاعفى براى او

ص: 242


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 8، كتاب الأطعمة والأشربة، أبواب آداب المائدة، ص 268، باب 13، ح 1.
2- - همان، ج 16، باب 59، ح 3، ص 285.

نوشته مى شود.»

7 - همچنين مستحبّ است مؤمنان پس از غذا خوردن انگشتان خود را بمكند. دراين باره از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«مَن أكل طعاماً فليمصّ أصابعه فإنّ في مصّ إحداها بركة»(1).

«هركس غذايى خورد، پس انگشتان خود را بمكد، چه در مكيدن هريك از آنها بركتى نهفته است.»

8 - مؤمنان نعمتهاى الهى از جمله نان، گندم و جو را احترام مى كنند، و از بى احترامى به آنها پرهيز دارند. دراين باب از حضرت امام صادق عليه السلام دربارۀ خواندن نماز بر روى توده اى از گندم سؤال شد، آن حضرت از اين كار نهى كردند، پس ديگر بار پرسيده شد: اگر بر روى پشت بام دانه هاى گندم را پهن كرده باشند چه بايد كرد؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند:

«لا يصلّى على شيء من الطعام، فإنّما هو رزق اللّه لخلقه ونعمته عليهم،

فعظّموه ولا تهاونوا به، فإنّ قوماً ممّن كان قبلكم وسع اللّه عليهم في أرزاقهم،

فاتّخذوا من الخبز النقي مثل الأفهار، فجعلوا يستنجون به، فابتلاهم اللّه عزّوجلّ بالسنين والجوع فجعلوا يتتبّعون ما كانوا يستنجون به فيأكلونه وفيهم نزلت هذه الآية:

(وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذَاقَهَا اللّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ)(2)

»(3).

ص: 243


1- - مستدرك، ج 16، باب 59، ص 286.
2- - سورۀ نحل، آيۀ 112.
3- - مستدرك، ج 16، باب 71، ص 294، ح 1.

«نمى توان بر چيزى از خوراكيها نماز گذارد، زيرا، آن روزى خدا براى آفريده ها و نعمت او برايشان است، پس بزرگ داريد [غذاها را] و آنها را خوار نداريد، چون خداوند به يكى از گروههايى كه پيش از شما زندگى مى كردند، در روزى وسعت بخشيد، [رفاه آنها بجايى رسيد كه] اجسام كوچكى از خمير نان درست مى كردند و با آنها بدن خود را از غائط پاك مى كردند، پس خداوند ايشان را به خشكسالى و گرسنگى دچار ساخت، بطوريكه به جستجوى همان مواد غذايى آلوده مى پرداختند و از همانها تغذيه مى كردند و در موردشان اين آيه نازل شد: (خداوند (براى آنان كه كفران نعمت مى كنند،) مَثَلى زده است: منطقۀ آبادى كه امن و آرام و مطمئن بود؛ و همواره روزيش از هر جا مى رسيد، امّا نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند؛ و خداوند به خاطر اعمالى كه انجام مى دادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانيد).»

9 - از اين رو روح و روان مؤمنان از طعام لذّت مى برد، چون خداوند را پيش از خوردن، در اثناى خوردن و پس از آن بر غذايى كه مى خورند و بر تندرستى و آرامشى كه بديشان ارزانى داشته سپاس مى گويند و همچنين - به هنگام خوردن غذا - نعمتهايى را كه خداوند به ايشان ارزانى داشته، ولى براى ديگران فراهم نياورده، به ياد مى آورند و بر آنها نيز خداوند را سپاس مى گويند.

ص: 244

دوّم - تغذيه، لذّت و تندرستى است

چه بسا اصطلاح «گواراى وجود» و يا «نوش جان»(1) كه به هنگام غذاخوردن بكار مى روند، نياز انسان به لذّت زود هنگام و تندرستى پس از آن را پديدار سازند. در واقع هركس بايد غذاى خود را به دقّت برگزيند؛ نخست، تا اينكه از غذا بهره اى گرفته شود و غذا، چون حيوانات، بى هدف و تنها براى پر كردن شكم و انجام وظايف فيزيولوژيكى خورده نشود. دوّم؛ تا درآينده به واسطۀ اين غذا تندرستى و توان و نشاط انسان تأمين شود.

همچنين مؤمنان در غذا، چيدمان سفره و ظروف غذا بدون اينكه به ورطۀ تجمّل گرايى و يا اسراف گرفتار آيند تنوّع، آراستگى و زيبايى را رعايت مى كنند:

1 - مؤمنان با دست راست غذا مى خورند، چراكه شرف و احترام هركس متعلّق به دست راست اوست. دراين باره از امام جعفر بن محمّد عليهما السلام روايت شده كه فرمودند:

«لا يأكل الرجل بشماله ولا يشرب بها ولا يتناول بها إلّامن علّة»(2).

«مرد، با دست چپ نه چيزى مى آشامد و نه چيزى مى خورد مگر اينكه بيماريى در ميان باشد.»

ص: 245


1- - در زبان عربى «هنيئاً مريئاً» - مترجم.
2- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 16، أبواب آداب المائدة، ص 193، باب 10، ح 2.

2 - مؤمنان دسته جمعى با خانواده و يا برادرانشان به خوردن غذا مى پردازند، چه، غذا خوردن به صورت دسته جمعى دلنشين تر وگواراتر مى باشد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«أحبّ الطعام إلى اللّه ما كثرت عليه أيدي المؤمنين»(1).

«دوست داشتنى ترين غذا در نزد خدا آن است كه مؤمنان بيشترى در آن سهيم شوند.»

و همچنين از اميرمؤمنان عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«أكثر الطعام بركة ما كثرت عليه الأيدي»(2).

«با بركت ترين غذا آن است كه دستان بيشترى بسويش دراز شود.»

3 - مؤمنان از خوردن غذا در بازارها خوددارى مى كنند، چون، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«الأكل في السوق دناءة»(3).

«خوردن غذا در بازار، از فرومايگى است.»

4 - مؤمنان از خوردن غذاى داغ امتناع مى ورزند. از اميرمؤمنان على عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«اُتي النبيّ صلى الله عليه و آله بطعام حار جدّاً، فقال صلى الله عليه و آله: ما كان اللّه ليطعمنا النّار، أقرّوه

ص: 246


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 16، باب 12، ص 231، ح 5.
2- - همان، ح 6.
3- - همان، باب 77، ص 304، ح 1.

حتّى يسكن (ظ)، فإنّ الطعام الحارّ جدّاً ممحوق البركة، للشيطان فيه شرك»(1).

«غذاى بسيار گرمى براى پيامبر صلى الله عليه و آله آورده شد، پس [پيامبر اكرم] صلى الله عليه و آله فرمودند: خداوند ما را از آتش اطعام نمى كند، آن را نگه داريد تا سرد شود، چه، غذاى بسيار گرم تهى از بركت مى باشد، [و] شيطان در آن سهمى دارد.»

و همچنين اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند:

«أقروا الحارّ حتّى يبرد، ويمكن أكله، ما كان اللّه ليطعمنا النّار، والبركة في البارد»(2).

«غذاى داغ را بگذاريد تا سرد شود تا بتوان آن را خورد، [چه،] خداوند ما را از آتش اطعام نمى كند، و بركت در غذاى سرد مى باشد.»

5 - غذاى مؤمنان به نيكوترين وجه است. از امام صادق عليه السلام نقل شده كه آن حضرت به يكى از يارانشان كه با ايشان هم غذا شده بود فرمودند:

«تُعرف مودّة الرجل لأخيه بجودة أكله، وأنّه ليعجبني الرجل يأكل من طعامي فيجيد في الأكل، يسرّني بذلك»(3).

«دوستى كسى نسبت به برادرش از نيكويى غذا خوردنش معيّن مى شود، مرا خوش مى آيد كه وقتى كسى از غذاى من مى خورد، آن را به وجهى نيكو

ص: 247


1- - همان، باب 81، ص 307، ح 1.
2- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 16، باب 81، ص 308.
3- - همان، باب 22، ص 243، ح 1.

بخورد، [چون،] با اين كار مرا خوشحال خواهد ساخت.»

آموزه هاى ديگرى در لذّت بردن از غذاهاى پاكيزه نيز وجود دارد كه جملگى دراين گفتۀ الهى جمع شده اند:

(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)(1).

«بگو: "چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است" ؟!بگو: "اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده اند؛ (اگرچه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند؛ ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود." اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى دهيم.»

پس زينت و روزيهاى پاكيزه براى مؤمنان است و آنها حق دارند تمام و كمال از آنها بهره مند شوند.

و امّا دربارۀ آنچه به تندرستى انسان مربوط مى شود بايد گفت كه در اسلام و تعاليم كتاب و سنّت آموزه هاى فراوانى دراين باب آمده است، كه ما در اينجا تنها به پاره اى از آنها به عنوان نمونه اشاره خواهيم كرد:

الف - سير شدن و زياد خوردن كراهت دارد، همچنين خوردن غذا پس از سير شدن نيز كراهت دارد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره فرمودند:

«لا تميتوا القلوب بكثرة الطعام والشراب، فإنّ القلوب تموت كالزرع إذا أكثر عليه الماء»(2).

«دلهاى خود را با زياده روى در خوردن و آشاميدن نمى رانيد، چون،

ص: 248


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 32.
2- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 16، باب 1، ص 209، ح 4.

دلها، همچون كِشتزارى است كه اگر زياد آب دهند، خواهد مرد.»

همچنين آن حضرت مى فرمايند:

«إيّاكم والبطنة، فإنّها مفسدة البطن ومورثة للسقم، ومكسلة عن العبادة»(1).

«از شكم بارگى برحذر باشيد، چراكه آن تباه كنندۀ شكمها است، وموجب بيمارى مى شود، و انسان را نسبت به عبادت كسل و بى حال مى كند.»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همچنين فرمودند:

«من تعوّد كثرة الطعام والشراب قسى قلبه»(2).

«هركس به زياد خوردن و زياد آشاميدن عادت كند، سنگدل مى شود.»

اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام نيز دراين باره فرمودند:

«من كثر أكله، قلّت صحّته، وثقلت على نفسه مؤنته»(3).

«هركس در غذا خوردن زياده روى كند، از تندرستى اش كاسته گشته و هزينه هايش سنگين مى گردد.»

ب - مستحبّ است به غذاى صبح در اوّل صبح وغذاى شب در اوّل شب بسنده گردد.

از على بن ابى صلت ابن اخي شهاب بن عبدربه نقل شده كه گفت: نزد ابوعبداللّه عليه السلام از دردها و سوء هاضمۀ خود شكايت كردم، پس فرمودند:

«تغد وتعش ولا تأكل بينهما (شيئاً)، فإنّ فيه فساد البدن، أما سمعت اللّه

ص: 249


1- - مستدرك الوسائل، باب 1، ص 210، ح 2.
2- - همان، باب 1، ص 213، ح 16.
3- - همان، باب 1، ص 214.

عزّوجلّ يقول : (... وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيّاً)(1)»(2).

«تنها صبحانه و شام بخور و در ميان ايندو وعدۀ غذايى، چيزى نخور، زيرا در آن تباهى بدن نهفته است، آيا نشنيده اى كه خداوند عزّ وجلّ فرموده:

(و هر صبح و شام، روزى آنان در بهشت مقرّر است.).»

همچنين نخوردن شام بويژه براى پيران و ميانسالان، كراهت دارد. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«وينبغي للرجل إذا اسَنَّ أن لا يبيت إلّاوجوفه مملوءٌ طعاماً»(3).

«هرگاه سنّ و سالى از مردى گذشت نبايد شب را بخوابد، مگر اينكه شكمش پراز غذا باشد.»

غذا خوردن پيش از ترك خانه مستحب است، اگر چه به نان و نمكى بسنده شود. از امام صادق عليه السلام دراين باره روايت شده كه فرمودند:

«إذا صلّيت الفجر فكل كسرة تطيّب بها نكهتك، وتطفئ بها حرارتك،

وتقوّم بها أضراسك، وتشدّ بها لِثّتك، وتجلب بها رزقك، وتحسّن بها خُلقك»(4).

«پس از نماز صبح، تكّه اى نان بخور تا بوى نفست دلپذير، و حرارتت خاموش شود، و دندانهايت استوار گشته و لثّه ات محكم گردد، و روزيت را

ص: 250


1- - سورۀ مريم، آيۀ 62.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 39، ص 265، ح 1.
3- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 41، ص 266، ح 1.
4- - همان، باب 54، ص 281، ح 1.

بدين وسيله فراهم آورى، و اخلاقت را بهبود بخشى.»

اسلام بر مبناى اين آموزه ها، وعده هاى غذايى را تنظيم كرده است.

ج - امّا دربارۀ سفرۀ غذا و محتويات آن روايات فراوانى وارد شده است:

1 - نيكويى غذا از مستحبّات است. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«لو أنّ رجلاً أنفق على طعام ألف درهم وأكل منه مؤمن، لم يعد سرفاً»(1).

«اگر مردى براى غذايى هزار درهم بدهد و مؤمنى از آن غذا بخورد، اين كار ولخرجى محسوب نمى شود.»

2 - مستحبّ است بر سر سفره از انواع سبزى خوراكى آماده گردد. امام صادق عليه السلام دراين باره فرمودند:

«لكلّ شيء حلية، وحلية الخوان البقل»(2).

«براى هر چيز زينتى است، و زينت سفره سبزى هاى خوراكى است.»

3 - همچنين نيكواست كه بر سر سفره گوشت آماده شود. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره مى فرمايند:

«سيّد طعام الدنيا والآخرة اللحم»(3).

«سرور خوراكى هاى دنيا و آخرت گوشت مى باشد.»

4 - از سويى مستحبّ است تا بجاى نان گندم از نان جو استفاده كرد.

ص: 251


1- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 12، ص 94، ح 3.
2- - همان، باب 91، ص 316، ح 1.
3- - همان، أبواب الأطعمة المباحة، ص 376، باب 47، ح 1.

دراين باره از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«فضل خبز الشعير على البُر كفضلنا على النّاس، ما من نبيّ إلّاوقد دعا لأكل الشعير وبارك عليه، وما دخل جوفاً إلّاو أخرج كلّ داء فيه، وهو قوت الأنبياء وطعام الأبرار، أبى اللّه أن يجعل قوت الأنبياء للأشقياء»(1).

«برترى نان جو بر نان گندم چون برترى ما بر مردم است، پيامبرى نبوده كه به خوردن جو نخوانده باشد و به آن بركت نداده باشد، و جو به درون كسى وارد نشده مگر اينكه درپى آن هر درد و بيمارى اى از آن رخت بر بسته باشد، و آن قوت انبياء و غذاى ابرار است، خداوند ابا دارد از اينكه غذاى انبيا را براى اشقيا و ستمكاران قرار دهد.»

5 - همچنين نيكو است گوشت گوسفند را برگزيند، زيرا روايت شده كه:

«كُلِ اللّحم النضيج من الضأن الفتى أسمنه، لا القديد ولا الجزور ولا البقر»(2).

«گوشت پختۀ چاقترين گوسفند جوان را بخور، نه گوشت خشك شده و نه گوشت شتر و نه گوشت گاو را.»

همچنين از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«إنّ اللّه عزّوجلّ اختار من كلّ شيء شيئاً (إلى أن قال): واختار من الغنم الضأن»(3).

ص: 252


1- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 2، ص 334، ح 4.
2- - همان، باب 11، ص 345، ح 1.
3- - همان، ح 2.

«همانا خداوند عزّوجلّ از هر چيزى، چيزى را برگزيد (تا اينكه فرمودند): و از رمه ها گوسفند را برگزيد.»

6 - با اينكه خوردن گوشت گاو كراهت دارد ولى خوردنش اشكالى ندارد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره مى فرمايند:

«من أكل لقمة سمينة نزل من الداء مثلها من جسده ولحم البقر داء، وسمنها شفاء، ولبنها دواء، وما دخل الجوف مثل السمن»(1).

«هركس لقمه اى چرب بخورد، به ميزان آن چربى بيمارى و دردى از بدن او خارج مى شود. در گوشت گاو بيمارى است، و در روغن و چربيش شفا و در شيرش دوا، و هيچ چيز مانند روغن به شكم وارد نمى شود.»

7 - همچنين خوردن جوجه مستحبّ مى باشد. از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام دراين باره نقل شده كه فرمودند:

«أطيب اللحم، لحم فراخ نهض أو كاد ينهض»(2).

«پاكيزه ترين و خوشمزه ترين گوشت، گوشت جوجه اى است كه برمى خيزد و يا به زودى برخواهد خاست.»

8 - گزينش گوشت دست و شانه نيز مستحبّ است. از امام رضا عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«اشتر لنا من اللحم المقاديم ولا تشتر المآخير، فإنّ المقاديم أقرب من

ص: 253


1- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 13، ص 346، ح 1.
2- - همان، باب 14، ص 346، ح 1.

المرعى، وأبعد من الأذى»(1).

«براى ما از گوشت اعضاى جلويى بخر، نه از گوشت اعضاى انتهايى، چون، گوشت اعضاى جلويى به چراگاه و (تندرستى) نزديكتر و از زيان دورتراست.»

9 - همچنين براى از ميان بردن ضعف خوردن كباب مستحبّ مى باشد، از موسى بن بكر الواسطى نقل شده كه گفت: أبوالحسن عليه السلام به سوى من فرستادند و من نيز به نزدايشان رفتم، پس فرمودند:

«مالي أراك مصفرّاً؟ وقال: ألم آمرك بأكل اللحم؟».

«چرا رنگت زرد شده؟ و فرمودند: مگر تو را به خوردن گوشت امر نكرده بودم؟»

پس گفتم: از وقتى مرا به آن دستور داديد، جز گوشت چيزى نخورده ام. پس فرمودند:

«كيف تأكله؟».

«چگونه آن را مى خورى؟».

گفتم: پخته، پس فرمودند:

«كله كباباً»(2).

«آن را بصورت كباب بخور.»

پس خوردم، پس از روز جمعه نيز ديگر بار به دنبال من فرستادند،

ص: 254


1- - همان، باب 18، ص 350، ح 2.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 23، ص 354، ح 1.

درآن وقت خون دوباره به صورتم بازگشته بود.

10 - خوردن سركه و روغن مايع نيز به همان دليل مستحبّ مى باشد. از امام صادق عليه السلام دراين باره نقل شده كه فرمودند:

«نِعْم الادام الخل، ونِعْم الادام الزيت، وهو طيب الأنبياء عليهم السلام وإدامهم وهو مبارك»(1).

«بهترين چاشنيها سركه و روغن مايع مى باشند، كه چاشنى و خورش پيامبران مى باشند و خوردنيهاى با بركتى هستند.»

همچنين مستحبّ است خانه از سركه و روغن مايع خالى نشود. امام صادق عليه السلام فرمودند:

«وأدمنوا الخل والزيت في منازلكم، فما افتقر أهل بيت كان ذلك ادمهم»(2).

«از سركه و روغن مايع در خانه هايتان به عنوان چاشنى استفاده كنيد، زيرا، اهالى خانه اى كه اين خوراك چاشنى غذايشان باشد هرگز به فقر نمى افتند.»

11 - همچنين مستحب است پيش از صبحانه، خرما را ناشتا خورد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره فرمودند:

«من أصبح بتمرات من عجوة، لم يضرّه ذلك اليوم سمّ ولا سحر»(3).

«هركس در صبح از خرماى فشرده و متراكم بخورد، در آن روز نه سم

ص: 255


1- - همان، باب 33، ص 362، ح 2.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، ص 362، ح 4.
3- - همان، باب 57، ص 389، ح 1.

ونه جادويى به او زيان نخواهد رساند.»

همچنين فرمودند:

«كلوا التمر على الريق فإنّه يقتل الدود»(1).

«خرما را ناشتا بخوريد چراكه كرمها را مى كشد.»

12 - خوردن سيب و معالجه كردن بدان نيز نيكو شمرده مى شود، امام صادق عليه السلام دراين باره مى فرمايند:

«لو يعلم النّاس ما في التفّاح ما داووا مرضاهم إلّابه، أَلا وإنّه أسرع شيء منفعة للفؤاد خاصّة وإنّه نضوحه»(2).

«اگر مردم از آنچه در سيب است اطّلاع يابند، بيماران خود را تنها به آن معالجه مى كنند، و متوجه باشيد كه سيب از هر چيز ديگرى زودتر سود مى رساند بويژه به قلب، و تشنگى را فرومى نشاند.»

13 - خوردن كاسنى فرنگى نيز مستحبّ است. اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام فرمودند:

«كل الهندباء، فما من صباح إلّاويقطر عليه من قطر الجنّة»(3).

«كاسنى بخوريد، چون، هيچ صبحى نيست مگر اينكه از باران بهشت برآن ببارد.»

از امام صادق عليه السلام نيز دراين باره نقل شده:

ص: 256


1- - همان، ص 390، ح 6.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 67، ص 397، ح 1.
3- - همان، باب 80، ص 415، ح 1.

«من أكل الهندباء كُتب من الآمنين يومه ذلك وليلته»(1).

«هركس كاسنى بخورد درآن روز و شب در زمرۀ افراد ايمن شمار مى شود.»

14 - همچنين معالجه كردن بوسيلۀ تره مستحبّ است. روزى يكى از ياران، از درد طحال خود شكايت نزد امام باقر عليه السلام برد، حال آنكه براى بهبودى به هر دارو و درمانى دست زده بود، ولى هر روز دردى بر دردهاى وى افزوده مى شد، تا اينكه در آستانۀ مرگ قرار گرفته بود، پس امام باقر عليه السلام فرمودند:

«اشتر بقطعة فضة كرّاث، واقله قلياً جيّداً بسمن عربي، وأطعم مَن به هذا الوجع ثلاثة أيّام فإنّه إذا فعل ذلك برى ء إن شاء اللّه تعالى»(2).

«با قطعه اى نقره تره بخر، وخوب آن را با روغن عربى سرخ كن، و به هركس كه دچار اين درد است سه روز از آن غذا بده تا بخورد، پس اگر اين كار را انجام دهد به خواست خدا از اين درد رهايى خواهد يافت.»

غير از اينها، آموزه هاى فراوان ديگرى نيز دربارۀ طبيعت خوراكيها آمده كه بحث دربارۀ آنها مجال وسيعترى را مى طلبد. بطور كلّى آنچه دريك سخن مى توان گفت اين است كه بايد جنبۀ سلامت و تندرستى كامل را درهر وعدۀ غذايى، چه ميوه و سبزيجات و چه نان و خورش و چاشنى مورد اهتمام قرار داد. بديگر سخن مى بايست سفره را از هر آنچه بدن

ص: 257


1- - همان، باب 80، ص 415، ح 3.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 84، ص 419، ح 1.

انسان بدان نيازمند است و بر تندرستى و نشاط انسان مى افزايد، غنى ساخت.

د - در روايات آموزه هاى فراوانى نيز دربارۀ چگونه غذا خوردن آمده، كه برخى از آنها عبارت اند از:

1 - شستن دستان پيش و پس از غذا. از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام دراين باره اينگونه روايت شده:

«مَن غسل يديه قبل الطعام وبعده بورك له في أوّل الطعام وآخره»(1).

«هركس پيش از غذا و پس از آن دستان خود را بشويد در ابتدا و انتهاى غذا به او بركت داده مى شود.»

پيامبراكرم صلى الله عليه و آله نيز دراين باره فرموده اند:

«غسل اليدين قبل الطعام وبعدة ينفي الفقر ويجلب الرزق»(2).

«شستن دستها پيش از غذا وپس از آن موجب از ميان رفتن فقر و تحصيل روزى مى شود.»

از امام صادق عليه السلام نيز اين حديث نقل شده:

«إذا غسلت يدك من الطعام فامسح بهما وجهك من قبل أن تمسحها بالمنديل،

وقل: «اللّهمّ إنّي أسألك الزّينة(3) والمحبّة، وأعوذ بك من المقت والمغضبة»(4).

«هرگاه دستانت را از غذا شستى پيش از آنكه آندو را با حوله خشك كنى

ص: 258


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 16، أبواب آداب المائدة، ص 267، باب 42، ح 5.
2- - همان، باب 42، ص 267، ح 11.
3- - در منبع «الرتبة» آمده ولى احتمال مى رود اشتباه نسّاخ باشد و «الزينة» با سياق روايت موافقتر است. (مترجم)
4- - همان، باب 47، 272، ح 4.

آندو را به صورتت بكش و بگو: خدايا از تو زينت و محبّت مى طلبم و از گناه و مورد خشم قرار گرفتن به تو پناه مى برم.»

2 - غذا خوردن در حالت تكيه داده و همچنين در حالت درازكش مكروه مى باشد. از اميرمؤمنان عليه السلام دراين باره نقل شده كه فرمودند:

«لا تأكل متّكئاً كما يأكل الجبّارون، ولا تربع»(1).

«همچون جبّاران و سركشان تكيه داده و همچنين چهار زانو غذا نخور.»

همچنين از امام صادق عليه السلام دراين باره چنين نقل شده:

«لا تأكل متّكئاً، وإن كنت منبطحاً هو شرّ من الاتّكاء»(2).

«در حالت تكيه داده غذا نخور، و اگر در حالت درازكش بودى (بدان كه اين حالت) بدتر از حالت تكيه داده است.»

3 - همچنين انداختن يك پا برپاى ديگر در موقع غذا خوردن مكروه وناپسنديده مى باشد. از امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارشان، از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«إذا جلس أحدكم على الطعام فليجلس جلسة العبد، ولا يضعن أحدكم إحدى رجليه على الاُخرى، ولا يتربّع فإنها جلسة يبغضها اللّه عزّوجلّ، ويمقت صاحبها»(3).

«هرگاه كسى از شما بر سر غذا نشست، پس چونان بندگان بنشيند، و كسى از شما يكى از پاهاى خود را بر ديگرى نيندازد، و همچنين چهار زانو

ص: 259


1- - همان، أبواب آداب المائدة، ص 224، باب 6، ح 2.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، ص 224، ح 5.
3- - همان، باب 9، ص 228، ح 2.

ننشيند، چه، خداوند از اين نوع نشستن به خشم مى آيد، و از كسى كه اينگونه مى نشيند بيزار است.»

4 - غذا خوردن در حال راه رفتن ناپسند است. از امام صادق عليه السلام اينگونه روايت شده كه:

«لا تأكل وأنت ماشٍ، إلّاأن تضطرّ إلى ذلك»(1).

«در حالى كه راه مى روى غذا نخور، مگر اينكه ناچار به اينكار شوى.»

5 - از سويى مستحب است پس از غذا خوردن دراز كشيده و پاى راست را بر پاى چپ بگذاريم. از امام صادق عليه السلام اينگونه روايت شده كه:

«الاستلقاء بعد الشبع يسمن البدن، ويمرئ الطعام، ويسل الداء»(2).

«دراز كشيدن پس از سير شدن بدن را فربه، و غذا را گوارا، و بيمارى را (از بدن) خارج مى سازد.»

از امام رضا عليه السلام نيز دراين باره اينگونه نقل شده:

«ومن أراد أن يستمرء طعامه فليستلق بعد الأكل على شقه الأيمن، ثمّ ينقلب على شقه الأيسر حتّى ينام»(3).

«هركس مى خواهد غذايش خوب هضم شود، پس از غذا بر قسمت راست بدن خود دراز بكشد، سپس بر قسمت چپ دراز بكشد تا خوابش برود.»

6 - همچنين پسنديده است غذا را با نمك آغاز و با آن به پايان بريم. از

ص: 260


1- - همان، باب 11، ص 230، ح 1.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 66، ص 216، ح 1.
3- - همان، ص 290، ح 2.

پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«من افتتح طعامه بالملح وختم به عوفي من اثنين وسبعين داء، منها الجذام»(1).

«هركس غذاى خود را با نمك آغاز و با آن پايان برد از هفتاد و دو مرض در امان است، كه يكى از آنها جذام مى باشد.»

7 - فوت كردن در غذا مكروه است. حضرت على عليه السلام فرموده اند:

«إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله نهى عن أربع نفخات، في موضع السجود، وفي الرقا،

وفي الطعام، والشراب»(2).

«همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله از چهار فوت نهى كردند، (يكى) در موضع سجود، (دوّم) در تعويذ، (سوم) در غذا و (چهارم) در آشاميدنيها.»

و مستحب است در موقع غذا خوردن فرد، از نزديكترين جاى غذا و نه از سر غذا بخورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«إذا أكلتم الثريد فكلوا من جوانبه، فإنّ الذروة فيها البركة»(3).

«اگر تريت خورديد، از كناره هاى آن بخوريد، چون بركت در بالاى آن است.»

آن حضرت همچنين مى فرمايند:

«إذا وضعت المائدة فليأكل أحدكم ممّا يليه ولا يناول ذروة الطعام فإنّ البركة تأتيها من أعلاها، ولا يقوم أحدكم ولا يرفع يده وإن شبع حتّى يرفع القوم

ص: 261


1- - همان، باب 84، ص 310، ح 1.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 82، ص 309، ح 1.
3- - همان، باب 57، ص 283، ح 2.

أيديهم، فإنّ ذلك يخجل جليسه»(1).

«هرگاه غذا بر سر سفره گذاشته شد، پس هريك از شما از آنچه به او نزديك است و نه از بالاى غذا بخورد، زيرا، بركت از بالاى غذا مى رسد، همچنين هركس از شما در صورت سير شدن از سر غذا برنخيزد و يا دست از غذا نكشد، تا اينكه تمام افراد دست از غذا خوردن بردارند، چراكه اين كار هم غذايان را خجل زده خواهد ساخت.»

8 - همچنين بهتراست با سه انگشت غذا خورد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«الأكل باصبع واحد أكل الشيطان، وبالاثنين أكل الجبابرة، وبالثلاث أكل الأنبياء عليهم السلام»(2).

«خوردن با يك انگشت كار شيطان، و با دو انگشت كار جبّاران است، و خوردن با سه انگشت خوردن پيامبران عليهم السلام مى باشد.»

9 - خلال كردن دندانها پس از غذا نيز از جمله مستحبّات است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره فرموده اند:

«تخلّلوا على أثر الطعام، فإنّه صحّة للناب والنواجد ويجلب على العبد الرزق»(3).

«پس از غذا دندانهاى خود را خلال كنيد، چون، موجب سلامت دندانها

ص: 262


1- - همان، باب 58، ص 284، ح 3.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 60، ص 286، ح 3.
3- - همان، باب 92، ص 317، ح 1.

و جلب روزى بنده مى شود.»

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله همچنين فرموده اند:

«نقّوا أفواهكم بالخلال، فإنّه مسكن المَلكين الحافظين الكاتبين، وإنّ مدادهما الريق، وقلمهما اللسان، وليس شيء أشدّ عليهما من فضل الطعام في الفم»(1).

«دهانهاى خود را با خلال پاكيزه كنيد، چه، آن، جايگاه دو فرشتۀ محافظ و كاتب مى باشد، كه مُركبشان آب دهان و قلمشان زبان مى باشد، و هيچ چيز برايشان سخت تر از باقيمانده غذا در دهان نيست.»

10 - همچنين مستحب است پس از غذا دهان را با مشك زمين (سُعد)، يا چه بسا، هر عطر ديگرى شستشو داد تاخوشبو شود. از حضرت امام باقر عليه السلام نقل شده كه:

«أنّه كان إذا توضّأ بالأشنان أدخله فاه فتطاعمه ثمّ رمى به»(2).

«آن حضرت هرگاه با اشنان (علف شوره) شستشو مى كردند، آن را داخل دهان مزّه مى كردند و سپس بيرون مى ريختند.»

11 - همچنين شستشوى بيرون دهان با اشنان و يا هر مادّۀ پاك كنندۀ ديگر نيز مستحبّ است.

ص: 263


1- - همان، ح 3.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 85، ص 236، ح 1.
سوم - تغذيه، پيوندى اجتماعى

غذا روان را گشايش و آرامش مى بخشد، حال آنكه خود از انقباض وتنگنا خبر مى دهد. بنابراين مى توان از آن براى سامان بخشى به روابط اجتماعى، چه در چارچوب خانواده و چه در بيرون از آن، استفاده كرد. از همين رو اسلام، مجموعه آموزه هايى را دراين باب به مؤمنان مى آموزد كه روابط اجتماعى ايشان را مستحكمتر مى سازند. پاره اى از آنها عبارت انداز:

الف - غذا خوردن به تنهايى امرى ناپسند مى باشد. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده است كه:

«إنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله لعن ثلاثة: آكل زاده وحده، وراكب الفلاة وحده، والنائم في بيت وحده»(1).

«همانا رسول خدا سه گروه را نفرين كرده اند، (نخست) كسى كه به تنهايى غذاى خود را بخورد، (دوّم) كسى كه به تنهايى در صحرا مسافرت كند، (سوم) كسى كه به تنهايى در خانه اى بخوابد.»

ب - دسته جمعى غذا خوردن نيز مستحب است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره فرموده اند:

«أحبّ الطعام إلى اللّه ما كثرت عليه أيدي المؤمنين»(2).

«محبوبترين غذا در نزد خدا آن است كه دستان مؤمنين بيشترى به سوى آن برده شود.»

ص: 264


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 16، أبواب آداب المائدة، ص 315، باب 89، ح 1.
2- - همان، باب 12، ص 231، ح 5.

از اميرمؤمنان على عليه السلام نيز نقل شده كه فرمودند:

«أكثر الطعام بركة ما كثرت عليه الأيدي»(1).

«با بركترين غذا آن است كه دستان بيشترى بسويش برده شود.»

ج - همچنين مهمان دعوت كردن، و بزرگداشتن مهمان امرى مستحب شمرده مى شود. از حضرت على عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«إنّ من مكارم الأخلاق إقراء الضيف»(2).

«بيگمان مهمان دعوت كردن از مكارم اخلاق است.»

د - پذيرش دعوت مؤمن نيز مستحب است. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«مَن لم يجب الدعوة، فقد عصى اللّه ورسوله»(3).

«هركس دعوت را نپذيرد، پس بيگمان از خدا و پيامبرش نافرمانى كرده است.»

ه - از سويى اطعام و غذا دادن به ديگران، مستحبّ مؤكّد است. از اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«لئن أجمع نفراً من إخواني على صاع أو صاعين، أحبّ إليَّ من أن أخرج إلى سوقكم هذه فأعتق نسمة»(4).

ص: 265


1- - همان، ص 231، ح 6.
2- - همان، باب 20، ص 241، ح 1.
3- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 15، ص 235، ح 5.
4- - همان، باب 26، ص 250، ح 1.

«اگر چند نفر از برادرانم را بر يك يا دو پيمانه غذا دعوت كنم، محبوبتر از آن است كه به سوى بازار شما بيرون آيم و يك بنده را آزاد سازم.»

امام صادق عليه السلام نيز فرموده اند:

«إطعام مؤمن يعدل عتق رقبة»(1).

«اطعام يك مؤمن معادل آزاد ساختن يك بنده است.»

و - حتّى گذاشتن لقمه در دهان يك مؤمن نيز مستحب است. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«من ألقم في فم أخيه المؤمن لقمة حلو لا يرجو لها رشوة، ولا يخاف بها من شرّه، ولا يريد إلّاوجهه تعالى، صرف اللّه عنه بها مرارة الموقف يوم القيامة»(2).

«هركس در دهان برادر مؤمن خود لقمه شيرينى بگذارد و از اين كارخود رشوه اى را قصد نكرده باشد و يا از ترس آن برادر مؤمن اين كار را نكرده باشد و تنها براى خدا اين كار را بكند، خداوند سختى ايستادن روز قيامت را از او برمى گرداند.»

ز - همچنين مستحب است ساكنان يك شهر، برادران رهگذر ومسافر خود را براى غذا دعوت كنند. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«إذا دخل رجل بلدة فهو ضيف على من بها من أهل دينه حتّى يرحل عنهم،

ولا ينبغي للضيف أن يصوم إلّابإذنهم لئلا يعملوا له الشيء، فيفسد عليهم،

ص: 266


1- - همان، ص 250، ح 2.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 63، ص 287، ح 2.

ولا ينبغي لهم أن يصوموا إلّابإذنه لئلا يحتشمهم فيترك لمكانهم»(1).

«هرگاه مردى وارد شهرى شود، تا وقتى كه از آن شهر خارج شود مهمان برادران دينى خود در آن شهر مى باشد، و مهمان اجازه ندارد بدون اذن ميزبان روزه بگيرد، تا اينكه براى او كارى انجام ندهند، و سپس او زحمت ايشان را تباه سازد. همچنين ميزبانان نيز نمى توانند روزه بگيرند مگر به اذن ميهمان، تا اينكه مهمان شرمسار نشود و ايشان را به حال خود رها سازد و برود.»

ح - همچنين تكريم كردن مهمان و احترام به وى مستحب مى باشد، از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه:

«مَن كان يؤمن باللّه واليوم الآخر فليكرم ضيفه»(2).

«هركس به خدا و روز فرجام ايمان دارد پس بايد مهمان خود را احترام كند.»

از اميرمؤمنان نيز دراين باره نقل شده كه فرمودند:

«أكرم ضيفك وإن كان حقيراً»(3).

«مهمان را تكريم كن هرچند خوار و حقير باشد.»

در واقع از اهل بيت عليهم السلام آموزه هاى فراوانى در باب تكريم مهمان و آداب مهماندارى به دست ما رسيده كه اين آموزه ها موجب استحكام

ص: 267


1- - همان، باب 31، ص 254، ح 1.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 34، ص 259، ح 1.
3- - همان، ح 2.

پيوندهاى برادران مؤمن با يكديگر مى شود و امر غذا خوردن را به يكى از مناسبات موفّق اجتماعى بدل مى سازند.

چهارم - غذا و تدبير معيشت

انسان مى بايست راه اقتصاد و ميانه روى را در معيشت برگيرد و به اندازۀ توانايى و وسعش به امر تغذيه اهتمام ورزد، چون، بر انسان نسبت به امورى كه بر آنها توانايى ندارد، تكليفى بار نمى شود. از سويى خداوند متعال بيش از نياز بشر، غذا فراهم آورده، بگونه اى كه هر مؤمنى مى تواند بدون اينكه متحمّل سختى و يا زيانى بشود گليم خود را از آب بيرون كشد.

در آنچه خواهد آمد به برخى آموزه هايى كه دراين باب وارد شده اشاراتى خواهد رفت:

الف - مستحب است انسان با توجّه به توان و وسع خود، ميزان غذايش را تنظيم كند. از امام صادق عليه السلام دراين باره نقل شده كه:

«ليس في الطعام سرف»(1).

«در غذا نبايد اسراف كرد.»

ب - معمولاً مهمانيها به ابزارى براى پرزرق و برق كردن سفره ها بدل شده اند، حال آنكه اسلام از اين امر نهى مى كند، و در واقع مستحب است كه مهمان، ميزبان را به سختى نيندازد. از امام حسين عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

ص: 268


1- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 24، ص 247، ح 1.

«دعا رجل أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب، فقال له: أجبت على أن تضمن لي ثلاث خصال، قال: وما هي يا أمير المؤمنين؟ قال: أن لا تدخل عليَّ شيئاً من خارج، ولا تدخر عنّي شيئاً في البيت، ولا تجحف بالعيال، قال: ذلك لك،

فأجابه عليّ عليه السلام»(1).

«مردى اميرمؤمنان على بن ابيطالب را به منزل خود خواند، پس (آن حضرت) به وى فرمودند: به اين شرط كه سه چيز را دربارۀ اين دعوت تضمين كنى دعوتت را اجابت مى كنم، مرد گفت: آن سه شرط چيستند يا اميرالمؤمنين؟ آن حضرت فرمود: اينكه براى من چيزى از بيرون نياورى، و چيزى از آنچه در خانه هست از من دريغ نكنى، و اينكه به خانوادۀ خود ستم نكنى، آن مرد گفت: آن سه شرط را فراهم مى آورم، پس على عليه السلام دعوت وى را پذيرفتند.»

از سويى مستحب است مهمان، آنچه را كه ميزبان برايش آماده مى كند، ناچيز نشمارد. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره نقل شده:

«ومن احتقر ما يقرب إليه أخوه لم يزل في مقت اللّه يومه وليلته»(2).

«و هركس آنچه را كه برادرش به او تقديم مى كند، كوچك شمارد، همچنان شب و روز مورد غضب خدا خواهد بود.»

همچنين مستحبّ است كه ميزبان از آنچه ميآورد شرمسار نشود. از رسول خدا نقل شده كه فرمودند:

ص: 269


1- - همان، باب 19، ص 239، ح 1.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 18، ص 239، ح 1.

«أكرم أخلاق النبيّين والصدّيقين والشهداء والصالحين التزاور في اللّه، وحقّ على المزور أن يقرّب إلى أخيه ما تيسّر عنده ولو لم يكن إلّاجرعة من ماء، فمن احتشم أن يقرّب إلى أخيه ما تيسّر عنده، لم يزل في مقت اللّه يومه وليلته»(1).

«شريف ترين اخلاق پيامبران و صدّيقان و شهدا و شايستگان، ديدار كردن با ديگران براى خدا مى باشد، و حقّى است بر گردن ميزبان كه براى برادرش از هر آنچه دارد چيزى آماده و به وى تقديم كند، هر چند جرعه اى آب باشد، پس هركس از اينكه از هر آنچه دارد چيزى براى برادرش آماده كند، شرمسار شود، همچنان روز و شب مورد خشم خدا خواهد بود.»

ج - جايز نيست كسى غذايى بيش از توان خود فراهم كند تا بدان وسيله رياكارى و شهرت طلبى نمايد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايند:

«مَن أطعم طعاماً رئاء وسمعة، أطعمه اللّه من صديد جهنّم، وجعل ذلك الطعام ناراً في بطنه حتّى يقضي بين النّاس يوم القيامة»(2).

«هركس از روى ريا و براى كسب اعتبار اطعام كند، خداوند او را از چرك جهنّم اطعام خواهد كرد، و آن غذا را تا روز قيامت كه ميان مردم داورى مى كند، به آتشى در شكمش تبديل مى كند.»

د - به نظر مى رسد اسراف در غذا به سهل انگارى در بهره بردن از خوراكيها منجر مى شود. ازاين رو اسلام تعاليمى را در باب اهمّيّت دادن به غذا بيان مى دارد. يكى از اين تعاليم كراهت ناتمام گذاشتن ميوه و انداختن

ص: 270


1- - همان، باب 17، ص 239، ح 3.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 30، ص 254، ح 1.

آن دراين حالت مى باشد. روايت شده كه امام صادق عليه السلام در خانۀ خود به ميوه اى نيم خورده كه در گوشه اى افتاده بود برخوردند، آن حضرت خشمگين شده و فرمودند:

«ما هذا؟ إن كنتم شبعتم، فإنّ كثيراً من النّاس لم يشبعوا، فأطعموه من يحتاج إليه»(1).

«اين چيست؟ اگر سير شده ايد، (بدانيد) كه بسيارى از مردم هنوز سير نشده اند، پس آن (- ميوه) را به كسى كه بدان نيازمند است بدهيد.»

همچنين مستحب است با فراهم آمدن نان بر سر سفره منتظر چيز ديگرى نمانده، و شروع به خوردن كنيم. از اميرمؤمنان على عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«أكرموا الخبز، فإنّ اللّه تبارك وتعالى أنزل له بركات السماء، قيل: وما إكرامه؟ قال: إذا حضر لم ينتظر به غيره»(2).

«نان را تكريم كنيد و بزرگ داريد، چون، خداوند تبارك وتعالى براى آن بركاتى از آسمان فروفرستاده، گفته شد: چگونه نان را تكريم كنيم؟ امام فرمودند: هرگاه فراهم آمد منتظر چيز ديگرى نمانيد.»

همچنين مستحب است قرص نان را كوچك گرفت. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دراين باره روايت شده كه:

«صغّروا رغافكم، فإنّ مع كل رغيف بركة»(3).

ص: 271


1- - همان، باب 61، ص 287، ح 1.
2- - مستدرك الوسائل، ج 16، باب 73، ص 303، ح 1.
3- - همان، باب 76، ص 304، ح 1.

«قرصهاى نان خود را كوچك كنيد، چه با هر قرص نانى بركتى همراه است.»

احترام نان نيز از مستحبّات است. از اميرمؤمنان عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«مَن وجد كسرة خبز ملقاة على الطريق، فأخذها فمسحها ثمّ جعلها في كوة، كتب اللّه له حسنة، والحسنة بعشر أمثالها، فإن أكلها كتب اللّه له حسنتين مضاعفتين»(1).

«هركس تكّه نانى را كه در راه افتاده بيابد، پس آنرا برگيرد و آن را تميز كند و در روزنه اى قرار دهد، خداوند براى او حسنه اى مى نويسد، حال آنكه هر حسنه ده برابر مى شود، و اگر آن تكّه نان را بخورد خداوند براى او دو حسنۀ دوبرابر مى نويسد.»

از خدا مى خواهيم تا ما را براى تفقّه در دين و بهره مندى از آموزه هاى زندگى بخش آن به جسم و جان، موفّق گرداند.

ص: 272


1- - همان، باب 69، ص 292، ح 1.

احكام خانه و مسكن

درآمد:

با نگاه به آيات قرآنى مى توان اهداف بلند سكنى گزينى را در موارد ذيل خلاصه كرد:

1 - مصون ماندن از تجاوز ديگران به حريم جان، مال و آبرو.

2 - دور شدن از انظار عمومى، پوشاندن كاستيها و بديهاى خود، نگهدارى از اسرار، خلوت كردن با خود و خانواده بويژه با آنانكه دل با وجودشان آرام مى گيرد.

3 - بوجودآمدن بسترى سالم براى هميارى وهمبستگى، وبرخوردارى از گذران زندگى اى مشترك ميان اعضاى يك خانواده.

4 - پيراستگى و دور ماندن از بديها و گناهان، و برخوردار شدن از فضايى بدور از ريا و شهرت طلبى و از شلوغى و بدور از نگاه ديگران براى خلوت كردن با خدا از راه ذكر و عبادت.

در واقع مسكن يك مؤمن (و همچنين شهر و يا روستايى كه در آن زندگى مى كند) بسترى مى باشد براى به كاربستن بسيارى از احكام شرعى

ص: 273

همچون: امنيّت، حفظ و نگهدارى، پرهيزگارى، هميارى، نيكوكارى، پيراستگى و ذكر و مانند اينها.

با نگاه به آيات و رواياتى كه به برخى از آنها در آنچه خواهد آمد اشاره خواهد رفت، درمى يابيم كه ساخت يك مسكن نمونه، آن است كه امور ذيل را براى ما فراهم مى آورد:

1 - مصونيّت در برابر خطرها.

2 - وسعت، هواى پاك، نور خورشيد.

3 - پوشيدگى و آرامش.

4 - زيبايى و آراستگى.

5 - سادگى و دورماندن از زياده روى و اسراف.

6 - جاى مناسب.

7 - ذكر و پيراستگى.

8 - سود و بركت.

9 - هميارى و مهربانى.

10 - مكانى براى علم آموزى و تربيت.

11 - آداب والا.

در آنچه خواهد آمد به تفصيل دربارۀ اين احكام سخن خواهيم راند:

ص: 274

1 - مصونيّت از خطرها

قرآن كريم:

1 - (وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُوراً وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتاً فَاذْكُرُوا آلاَءَ اللّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ)(1).

«و به خاطر بياوريد كه شما را جانشينان قوم "عاد" قرار داد، و در زمين مستقرّ ساخت، كه در دشتهايش، قصرها براى خود بنا مى كنيد؛ و در كوهها، براى خود خانه ها مى تراشيد. بنابراين، نعمتهاى خدا را متذكّر شويد؛ و در زمين، به فساد نكوشيد.»

2 - (وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً ءامِنِينَ)(2).

«آنها خانه هاى امن در دل كوهها مى تراشيدند.»

3 - (وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتاً فَارِهِينَ)(3).

«و از كوهها خانه هايى مى تراشيد، و در آن به عيش و نوش مى پردازيد.» (4)

ص: 275


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 74.
2- - سورۀ حجر، آيۀ 82.
3- - شعراء، آيۀ 149.
4- - عليرغم اينكه بيشتر آيات وارده در باب مصونيّت شهر يا استحكام خانه ويا برقرارى امنيّت آن، در مقام سستى آنها دربرابر فرمان ويا كيفر الهى اى كه كافران را دربرمى گيرد ل لا مى باشد، ولى بگونه اى ضمنى بر چگونگى حفاظت از خطرهاى عادى نيز دلالت مى كند و بيان مى دارد كه فرمان و كيفر الهى بالاتر از خطرهاى عادى مى باشد، لذا نمى توان با تكيه بر اين روشها و ابزارهاى حفاظت از بلايا و خطرهاى طبيعى، از كيفر الهى ايمن بود.

حديث شريف:

1 - در حديثى اينگونه آمده:

«وأمّا [شؤم]

الدار فضيق ساحتها، وشرّ جيرانها، وكثرة عيوبها»(1).

«اما [بديمنى] خانه تنگى مساحت و بدى همسايگان و فراوانى عيوب آن است.»

2 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«من بنى فاقتصد في بنائه لم يوجر»(2).

«هركس در ساخت خانه از موادّ و كار لازم كم بگذارد، پاداشى نخواهد ديد.»

به نظر مى رسد مراد از اقتصاد در بنا، كم گذاشتن از مصالح ساختمانى، بگونه اى كه در كيفيّت بنا تأثير منفى بگذارد، باشد. اينگونه، با تدبّر دراين حديث شريف ضرورت استحكام ساختمان را درمى يابيم.

3 - در اسلام از سكنى گزيدن در خانه هاى خراب نهى شده است. از پيامبر دراين باب روايت شده كه:

«ثلاثة لا يتقبّل اللّه عزّوجلّ لهم بالحفظ: رجل نزل في بيت خرب، ورجل

ص: 276


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 149، ح 6.
2- - همان، ص 150، ح 12.

صلّى على قارعة الطريق، ورجل أرسل راحلته ولم يستوثق منها»(1).

«سه دسته اند كه خداوند آنها را سزاوار حفظ نمى شمارد(2): مردى كه در خانه اى خراب سكنى گزيند، مردى كه بر سر راه به نماز بپردازد، و مردى كه شتر ومركب خودرا رها سازد بى آنكه (از درست رفتنش) اطمينان حاصل كند.»

4 - در حديث ديگرى دربارۀ كارهايى كه مى بايست براى امنيّت خانه انجام داد سخن رفته است، كه اين امر ميزان اهتمام دين - علاوه بر استحكام خانه و بى نقص بودن آن - به حفظ خانواده از خطرها، را نمايان مى سازد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«أطفئوا المصابيح بالليل، لا تجرها الفويسقة فتحرق البيت وما فيه»(3).

«چراغها را در شب خاموش كنيد، تا موشها آنهارا به اين سو و آنسو نكشند و خانه و آنچه را در آن است با اين كار به آتش نكشند.»

5 - همچنين امام صادق عليه السلام خوابيدن در پشت بام بدون حفاظ را ناپسند داشته و فرموده اند:

«من نام على سطح غير محجّر برأت منه الذمّة»(4).

«هركس بر پشت بامى بدون حفاظ بخوابد، تنها خود مسؤول پيامدهاى

ص: 277


1- - بحارالأنوار، ص 157، ح 2.
2- - چه بسا اين سخن بدين معنا باشد كه؛ دعاهاى اين سه دسته براى در امان ماندن از خطرها، مستجاب نخواهد شد، چراكه خود در فراهم آوردن وسائل امنيّت كوتاهى كرده اند.
3- - بحارالانوار، ج 73، ص 164، ح 1.
4- - همان، ص 178، ح 2.

اين كار خواهد بود.»

رهيافت وحى:

همانگونه كه پيش از اين در سخن از احكام حفظ و نگهدارى گفته شد، محافظت از جان شرعاً و عقلاً امرى الزامى مى نمايد، از اينرو اهتمام به استحكام بنا در امر ساخت و ساز و فراهم آوردن شرايط امنيّت و سلامت خانه نيز امرى ضرورى به نظر مى رسد. البتّه اين ضرورت در موارد گوناگون و متناسب با خطرات احتمالى با شدّت و ضعف همراه است (يعنى گاهى واجب و گاهى تنها امرى مستحب شمرده مى شود). از اينرو در شرايطى كه نسبت وقوع خطر، بالا و خطر مرگ را درپى داشته باشد، پايبندى به اصول ايمنى و استحكام بنا واجب و سهل انگارى از آنها حرام مى باشد. مثلاً اگر كسى در يك منطقۀ زلزله خيز به ساخت خانه اى سست بنياد دست زند، بگونه اى كه از ديدگاه عرف، وى خود را در معرض خطر مرگ قرار داده باشد، اين كار وى حرام تلقّى مى شود. امّا در صورتى كه نسبت وقوع خطر كم باشد و يا احتمال آن ضعيف باشد، مجهّز شدن به وسايل ايمنى در برابر آن امرى مستحب و عدم حفظ خود از آن خطر امرى مكروه شمرده مى شود.

احكام:

امروزه كه دلايل و اسباب مرگ و هلاك بيش ازپيش گوناگون شده اند، ضرورى است كه به امر استحكام و ايمن سازى بناها نيز بيش ازپيش اهتمام ورزيم. آنچه خواهد آمد تنها اشاره اى است به مصاديق پايبندى به اين

ص: 278

ضرورت، كه خواست ما از بيان اين نمونه ها تنها پديدار ساختن اين قاعدۀ عمومى يعنى ضرورت ايمن سازى بناها در ساخت و ساز و در فراهم آوردن شرايط امنيّت و سلامت مى باشد. حال به اين نمونه ها توجّه كنيد:

1 - بايد براى هر ناحيه، معيارهاى ويژه اى براى ساخت و ساز در نظر گرفت. معيارهايى كه علاوه بر نيازسنجى استحكام بناها، عمر مفيد بناها را نيز در هر منطقه تعيين كنند. همچنين مى بايست اين اطّلاعات را به گونه اى سامان داد تا دردسترس ساكنان هر منطقه قرار گيرند. و اين بر عهدۀ شهرداريها مى باشد. در واقع سخن از تفاوت ميزان نيازمندى به استحكام بناها در مناطق گوناگون مى باشد، بيگمان اين نياز سنجى در مناطق كوهستانى با مناطق هموار، و در مناطق خشك با مناطق مرطوب، و در خاكهاى سخت با خاكهاى سست متفاوت مى باشد.

2 - يكى از موارد استحكام سازه هاى ساختمانى، ايمن سازى بناها در برابر زلزله و رانش زمين مى باشد. دراين صورت اگر با منطقه اى زلزله خيز مواجه باشيم بايد قوانين شديد و قاطع ترى را در امر ساخت و ساز و گونه هاى مصالح مورد استفاده، به كار گيريم.

3 - اگر كشور در معرض وقوع جنگهاى گوناگون باشد، بايد علاوه بر سامان دهى به قوانين ساخت و ساز، قوانين ديگرى در زمينۀ حفاظت بناها از حملات هوايى و موشكى نيز وضع شود. از اين جمله مى توان به عنوان نمونه، به الزام ساخت پناهگاههاى كافى، و يا كمك به كسانى كه چنين امكانى برايشان فراهم نمى باشد، از خزانۀ دولت، اشاره كرد.

ص: 279

4 - همچنين بايد براى لوله كشيهاى آب و گاز و يا برق كشى منازل قوانينى در جهت ايمنى اهالى خانه، بويژه كودكان در نظر گرفت.

5 - يكى از نمونه هاى چنين قوانينى، قوانين مربوط به اطفاء حريق مى باشند كه در آنها بايد الزام تعبيۀ خروجى ها و نردبانهاى اضطرارى براى فرار از محلّ حادثه، و يا تعبيۀ نشانه هاى كافى براى هدايت مردم در زمان وقوع حوادث غير مترقّبه و مانند اينها پيش بينى شده باشد.

6 - يكى ديگر از راههاى ايمن سازى سازه هاى ساختمانى، تعبيۀ حفاظ درپشت بامهاى مورد استفادۀ مردم و همچنين تعبيۀ ميله هاى حفاظتى بر پنجره ها و در دو سوى پلّه كانهاى داخلى خانه، و در واقع ايمن سازى ساكنين از افتادن در گردابهاى خطر آفرين مى باشد.

2 - وسعت، نور خورشيد، هواى پاك

قرآن كريم:

(وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِن آيَاتِ اللّهِ مَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيّاً مُرْشِداً)(1).

«و (اگر در آنجا بودى) خورشيد را مى ديدى كه به هنگام طلوع، به سمت راست غارشان متمايل مى گردد؛ و به هنگام غروب، به سمت چپ؛ و آنها در

ص: 280


1- - سورۀ كهف، آيۀ 17.

محل وسيعى از آن (غار) قرار داشتند؛ اين از آيات خداست. هركس را خدا هدايت كند، هدايت يافته واقعى اوست؛ و هركس را گمراه نمايد، هرگز ولىّ و راهنمايى براى او نخواهى يافت.»

حديث شريف:

1 - از حضرت ابوالحسن عليه السلام در زمينۀ بهترين زندگى دنيا سؤال شد.

آن حضرت پاسخ گفتند:

«سعة المنزل، وكثرة المحبّين»(1).

«وسعت خانه و فراوانى دوستداران.»

2 - از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«من شقاء العيش، ضيق المنزل»(2).

«تنگى خانه از شوربختى زندگانى است.»

3 - دربارۀ پاكيزگى خانه و جلوگيرى از آلوده و كثيف شدن منزل نيز احاديث فراوانى بدست ما رسيده، كه يكى از آنها حديثى است از اميرمؤمنان عليه السلام كه فرمودند:

«نظّفوا بيوتكم من حوك العنكبوت، فإنّ تركه في البيت يورث الفقر»(3).

«خانه هاى خود را از تار عنكبوت پاك كنيد، زيرا، پاك نكردن آنها و رها

ص: 281


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 3، أبواب أحكام المساكن، باب 1، ص 451، ح 3.
2- - بحارالأنوار، ج 73، ص 153، ح 31.
3- - همان، ص 175، ح 3.

ساختن آنها بحال خود در خانه موجب فقر مى شود.»

4 - همچنين در مناهى رسول اكرم صلى الله عليه و آله آمده كه:

«لا تبيتوا القمامة في بيوتكم، وأخرجوها نهاراً، فإنّها مقعد الشيطان»(1).

«زباله را شب در خانه نگه نداريد و آن را روز هنگام از خانه بيرون ببريد، چراكه زباله نشيمن گاه شيطان است.»

احكام:

1 - از سياق آيۀ 17 سورۀ كهف به ضرورت برخوردارى از هواى پاك و نور آفتاب در خانه پى مى بريم. اين آيه بيان مى دارد كه اصحاب كهف به دامن يك كوه پناه بردند، (اين در حالى است كه پاكى هوا يكى از مشخّصه هاى چنين مناطقى است) و از تابش خورشيد به هنگام طلوع و غروب آن بهره مند مى شدند. (كه همين تابش خورشيد بود كه گرماى كافى را براى سالم ماندن بدنهاى ايشان و ايمن ماندن ايشان از آلودگى فراهم مى آورد.)

2 - در رواياتى كه به نمونه هايى از آنها اشاره رفت، از وسعت، پاكيزگى و نظافت خانه سخن رفته است.

بديگر سخن اين روايات، خانه را جايگاه تندرستى و سلامت و صلاح و اصلاح مى دانند. حال با گذر براين اصول و ارزشها، مى توان احكام فرعى جديدى را متناسب با نياز سنجى عصر حاضر، از اين روايات

ص: 282


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 175، ح 4.

برگرفت، كه برخى از آنها عبارت اند از:

الف - امروزه، استفاده از سوختهاى جديد بويژه استفاده از فراورده هاى نفتى ما را گرفتار مفهومى بنام آلودگى هوا ساخته است. از اينرو ما بايد خانه هاى خود را تا حدّ توان بدور از كانونهاى آلودگى برگزينم. همچنين بايد كارخانه هاى گوناگون، بويژه كارخانه هاى سيمان و كودهاى شيميايى و مانند اينها نيز كه موجب آلودگى شديد هوا مى شوند، را بدور از مناطق مسكونى احداث كرد.

ب - زندگى امروزين، زندگى در شهرهاى بزرگ و پرجمعيّت و زندگى در شهرهايى پر از سازه ها و برجهاى مرتفع مى باشد. از اين رهگذر اگر فاصلۀ ضرورى ميان بناها را مورد توجّه قرار ندهيم، بيگمان فرزندانمان را از فوائد تابش نور خورشيد محروم خواهيم ساخت.

بنابراين مى بايست مساحت و بلندى سازه ها را محدودتر بگيريم تا مانع تابش نور خورشيد كه در شريعت اسلام يكى از مطهّرات محسوب مى شود نشوند.

ج - از سويى خطرات آلودگيهاى صوتى كمتر از خطرات آلودگى هوا نمى باشد، از اينرو مى بايست در حدّ توان از آلودگيهاى صوتى نيز بكاهيم تا از زندگى آرام و راحتى برخوردار شويم.

ص: 283

3 - پوشيدگى و آرامش

قرآن كريم:

1 - (وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى...)(1).

«و در خانه هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد؛...»

2 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِن قَبْلِ صَلاةِ الفَجْرِ وَحينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِن الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ وَاللّهُ عَليمٌ حَكِيمٌ)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حدّ بلوغ نرسيده اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى آوريد، و بعداز نماز عشا، اين سه وقت خصوصى براى شماست؛ امّا بعداز اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميّت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مى كند، و خداوند دانا و حكيم است.»

3 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ

ص: 284


1- - سورۀ احزاب، آيۀ 33.
2- - سورۀ نور، آيۀ 58.

نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِ مِنكُمْ وَاللّهُ لَايَسْتَحْيِ مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِكُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ عِندَ اللّهِ عَظِيماً)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در خانه هاى پيامبر داخل نشويد مگر به شما براى صرف غذا اجازه داده شود، در حالى كه (قبل از موعد نياييد و) در انتظار وقت غذا ننشينيد؛ امّا هنگامى كه دعوت شديد داخل شويد؛ و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعداز صرف غذا) به بحث و صحبت ننشينيد؛ اين عمل، پيامبر را ناراحت مى نمايد، ولى از شما شرم مى كند (و چيزى نمى گويد)، امّا خداوند از (بيان) حق شرم ندارد. و هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را (بعنوان عاريت) از آنان [\همسران پيامبر] مى خواهيد از پشت پرده بخواهيد؛ اين كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است. و شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد، و نه هرگز همسران او را بعداز او به همسرى خود درآوريد كه اين كار نزد خدا بزرگ است!.»

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام فرموده اند:

«ثلاثة للمؤمن فيهنّ راحة: دار واسعة، تواري عورته وسوء حاله من النّاس،

وامرأة صالحة تعينه على أمر الدنيا والآخرة، وابنة أو اخت يخرجها من منزله

ص: 285


1- - سورۀ احزاب، آيۀ 53.

بموت أو بتزويج»(1).

«سه چيز است كه در آنها براى مؤمن آرامش است: خانۀ وسيعى كه عورت و حريم و وضعيّتهاى بد او را، از مردم بپوشاند، زن شايسته اى كه او را در كار دنيا و آخرت يارى كند و دختر يا خواهرى كه به مرگ و يا ازدواج از خانه بيرون كند.»

2 - در حديث شريف از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده كه فرمودند:

«من أدخل بصره في حريم قوم قبل رجليه، فلا أتمّ اللّه له، وهو آثم وهو آثم»(2).

«هركس پيش از اينكه با پا وارد حريم ديگران شود، با نگاه وارد حريم ايشان شود، خدا براى او نخواهد ساخت، و او گناهكار است و او گناهكار است.»

3 - آن حضرت همچنين فرمودند:

«ثلاث يطفين نور العبد (إلى أن قال:) أو وضع بصره في الحجرات من غير أن يؤذن له»(3).

«سه چيز نور بنده را خاموش مى سازند (تا اينكه فرمودند:) يا اينكه بدون اجازه چشم به درون اتاقهاى ديگران بيندازد.»

ص: 286


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 149، ح 2.
2- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 3، أبواب أحكام المساكن، باب 16، ص 465، ح 3.
3- - همان، ح 2.

رهيافت وحى

از آنچه در آيات قرآن خوانديم، درمى يابيم كه براى مسكن حرمتى است كه نبايد بدون اذن صاحبان آن بدان نفوذ كرد و يا بجاى ورود از درب خانه از ديوار آن بالا رفت. علاوه بر اين، در اسلام حتّى از اهالى خانه نيز خواسته شده تا براى ورود به اتاقهاى ديگر اعضاى خانواده در ساعتهاى استراحت و تنهايى هم اجازه بگيرند. همچنين آيات ذكر شده، بر ضرورت وجود حجاب و پرده اى به هنگام درخواست از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله نيز تأكيد دارند. اين رهيافتهاى برگرفته شده از آيات قرآن ما را به استنباط احكامى چند در رابطه با پوشيدگى و آرامش در منزل رهنمون مى سازند كه عبارت اند از:

احكام:

1 - بايد در ساخت خانه ها هر قدر كه مى توانيم به شاخص پوشيدگى نزديكتر شويم. پيش از اين، خانۀ يك مسلمان از دو بخش اندرونى كه به خانواده متعلّق بود و بخش بيروى كه براى مهمانان درنظر گرفته مى شد تشكيل مى شد. اين دو بخش بگونه اى از هم جدا ساخته مى شدند كه افراد غريبه نه تنها افراد خانواده را نمى ديدند، بلكه كوچكترين صدايى نيز از ايشان نمى شنيدند.

2 - بايد پنجره ها و منافذ نور را در وسط خانه و نه در كناره هاى تحت اشراف همسايگان و يا عابران تعبيه كرد. در غير اينصورت بهتر است ميان جايگاه پنجره ها و كوچه و خيابان فاصله اى در نظر بگيريم.

3 - همچنين بايد اتاقهاى خواب را براى تأمين پوشيدگى بيشتر هرچه

ص: 287

دورتر از فضاى داخلى خانه و حتّى دور از اتاق كودكان و خدمتكاران و...

بسازيم.

4 - نگاه كردن به درون خانه ها و استراق سمع، چه از راههاى عادى و معمولى و چه از طريق دوربين و يا از رهگذر كنترل خطوط تلفنى بوسيلۀ دستگاههاى الكترونيكى، جايز نمى باشد. پيش از اين نيز در بخش احكام حفظ و پاس دارى، به پاره اى از احكام نگاه كردن به خانه ها اشاره رفته بود.

4 - زيبايى و آراستگى خانه

قرآن كريم:

1 - (يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ * قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ)(1).

«اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد؛ و (از نعمتهاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى دارد. * بگو: "چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزيهاى پاكيزه را حرام كرده است؟!" .»بگو: "اينها

ص: 288


1- - سورۀ اعراف، آيات 31 و 32.

در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده اند؛ (اگرچه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند؛ ولى) در قيامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود." اين گونه آيات (خود) را براى كسانى كه آگاهند، شرح مى دهيم.»

2 - (... وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ...)(1).

«... وزينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان،...»

3 - (وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكئُونَ * وَزُخْرُفاً وَإِن كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ)(2).

«و براى خانه هايشان درها و تختهايى (زيبا و نقره اى) قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند؛ * و انواع زيورها؛ ولى تمام اينها بهرۀ زندگى دنياست، و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است.»

4 - (فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ)(3).

«دراين هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفريد، و در هر آسمانى كار آن (آسمان) را وحى (و مقرّر) فرمود، و آسمان پايين را با چراغهايى [\ستارگان] زينت بخشيديم، و (با شهابها از رخنه شياطين)

ص: 289


1- - سورۀ نور، آيۀ 31.
2- - سورۀ زخرف، آيات 34 و 35.
3- - سورۀ فصّلت، آيۀ 12.

حفظ كرديم، اين است تقدير خداوند توانا و دانا.»

5 - (وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ)(1).

«و در آنها براى شما زينت و شكوه است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان باز مى گردانيد، و هنگامى كه (صبحگاهان) به صحرا مى فرستيد.»

حديث شريف:

1 - در حديثى از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«إنّ اللّه تعالى يحبّ الجمال والتجمّل، ويكره البؤس والتباؤس، فإنّ اللّه عزّوجلّ إذا أنعم على عبد نعمة، أحبّ أن يرى عليه أثرها». قيل و كيف ذلك؟

قال: «ينظّف ثوبه، ويطيّب ريحه، ويحسّن داره، ويكنس أفنيته، حتّى إنّ السراج قبل مغيب الشمس ينفي الفقر، ويزيد في الرزق»(2).

«خداوند متعال زيبايى و خودآرايى را دوست دارد و بينوايى و تظاهر به بيچارگى را ناپسند مى دارد، چون، خداوند هرگاه نعمتى به بنده اى ارزانى مى دارد، دوست دارد اثر آن را در وى ببيند.» گفته شد: آن اثر چگونه پيدا مى شود؟ آن حضرت فرمودند: «لباسش را پاكيزه كند، و به خود بوى خوش بزند و خانه اش را نيكو سازد و حيات خانه را جارو بزند، حتّى روشن كردن چراغ پيش از غروب آفتاب، فقر را از ميان مى برد و روزى را فزونى

ص: 290


1- - سورۀ نحل، آيۀ 6.
2- - بحارالأنوار، ج 73، ص 141، ح 5.

مى بخشد.»

2 - اميرمؤمنان عليه السلام نيز دراين باره فرمودند:

«التجمّل من أخلاق المؤمنين»(1).

«خودآرايى از اخلاق مؤمنان است.»

3 - امام باقر عليه السلام فرمودند:

«أكثروا من الدواجن في بيوتكم، يتشاغل بها الشياطين عن صبيانكم»(2).

«بر تعداد ماكيانى كه درخانه نگه مى داريد بيفزاييد، چون، ماكيان شياطين را از كودكانتان وانهاده، به خود مشغول مى سازند.»

4 - حضرت امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوار خود اينگونه روايت كرده اند:

«الطيب نُشرة، والعسل نشرة، والركوب نشرة، والنظر إلى الخضرة نشرة»(3).

«عطر، عسل و نگاه كردن به سبزه زار و سوار كارى، موجب انبساط خاطر مى شوند.»

5 - از آن حضرت همچنين روايت شده كه فرمودند:

ص: 291


1- - غررالحكم، ص 435.
2- - وسائل الشّيعه، ج 8، كتاب الحجّ، أبواب أحكام الدواب، باب 34، باب 381، ح 5، (20 جلدى)، همان، ج 11، ص 512، (29 جلدى).
3- - بحارالأنوار، ج 73، ص 141، ح 4.

«كنس الفناء يجلب الرزق»(1).

«جارو كردن حيات خانه ها موجب كسب روزى مى شود.»

6 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه در روزنه هاى سقف بخور مى سوزانيدند.(2)

7 - ابو خديجه مى گويد: ديدم كه در خانۀ ابى عبداللّه عليه السلام آية الكرسى گرداگرد خانه و در محرابش به نگارش درآمده بود.(3)

8 - محمّد بن مسلم مى گويد: از ابا عبداللّه عليه السلام دربارۀ كشيدن تصاوير درخت و خورشيد و ماه پرسيدم، آن حضرت فرمودند:

«لا بأس، ما لم يكن فيه شيء من الحيوان»(4).

«اگر از تصوير حيوانات درآن استفاده نشود، اشكالى ندارد.»

رهيافت وحى:

خداوند نه تنها آراستگى دنيوى را بر مؤمنين حرام نكرده، بلكه دستور داده تا به هنگام رفتن به مساجد، مؤمنان خود را بيارايند. در واقع برخوردارى از زينت و آراستگى، موجب برقرارى محبّت ميان مردم مى شود. زنان نيز مى توانند در خانه و براى افراد محرم خانه زينت كنند، ولى

ص: 292


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 176، ح 10.
2- - همان، ص 143، ح 1.
3- - همان، ص 151، ح 20.
4- - همان، ص 160، ح 11.

جايز نيست تا زينتهاى خود را براى بيگانگان آشكار سازند. از سويى در آيات قرآنى خداوند متعال، خانه هاى با دربها و تختهاى آراسته و زينت شده را در شمار زخارف دنيا محسوب كرده، همچنين روايات متعدّدى به محبوب بودن زيبايى و آراستگى در نزد خدا اشاره دارند. بيگمان، خانه به عنوان محلّ سكونت انسانها مى تواند يكى از برجسته ترين مصاديق آراستگى باشد.

احكام:

آراستگى و زيبايى خانه بسته به موارد زيراست:

1 - امكان نگريستن به زيباييهاى طبيعت شامل نظر افكندن به ستارگان در شب، و امكان ديدن سبزه زار و رودخانه در روز.

2 - نگهدارى كردن از حيوانات اهلى همچون پرندگان و ماكيان. در واقع احاديث بسيارى در استحباب نگهدارى ماكيان و حيوانات اهلى در خانه وارد شده است.

3 - وجود سبزه و گل و ريحان در خانه براى انبساط خاطر.

4 - وجود آب، بويژه - در صورت امكان - جوى آب جارى در خانه، چون، زيبايى خانه هاى بهشتى به درختانى است كه از زيرشان نهرهايى جارى مى باشند.

5 - پاكيزگى، بخور دادن، روشن كردن چراغ در شب و استفاده از تصاوير منظره هاى طبيعى در خانه، كه احاديث زيادى در موردشان وارد شده است.

ص: 293

6 - نگاشتن آيات الهى و آراستن خانه به قرآن، كه بر زيبايى خانه مى افزايد و همانگونه كه روايات بيان مى دارند خانه را از شرّ اجنّه و بلايا حفظ مى كند.

مواردى كه بدانها اشاره كرديم، نمودهاى آراستگى مورد اشارۀ نصوص و متون دينى بودند، البتّه بجز اين موارد، موارد ديگرى را نيز مى توان از بيان ويژگى هاى خانه هاى بهشتى، دريافت كرد، ولى نمى توان مفاهيم زيبايى شناختى را عموميّت بخشيد، چراكه حسّ زيبايى شناسى مردم با يكديگر متفاوت است، بنابراين هر نسل و يا گروه و قومى بايد زينتهاى خود را بر مبناى حسّ زيبايى شناسى خود و با توجّه به پديدارهايى كه به ايشان انبساط خاطر مى دهد و يا چشمهاى ايشان را نوازش مى دهد، برگزينند. از اين جمله مى توان به بهره مندى از شكلهاى آرام بخش هندسى و رنگهاى درخشان متناسب با يكديگر، و برخوردارى از چراغها و لوسترها و تختها و كالاها و فرشهايى كه بر زيبايى خانه مى افزايند، اشاره كرد. بديگر سخن آنچه در زينت براى ما مهم است لذت ديدارى و انبساط خاطر و حسن خلق و والايى ادب و دوستى و محبّتى است كه از آن زيباييها حاصل مى آيند، البتّه با اين شرط كه حدود و موازين شرعى در نظر گرفته شود اين امور ما را به ورطۀ اسراف و تجمّل گرايى دچار نسازند.

ص: 294

5 - سادگى و دورى از زياده روى

قرآن كريم:

1 - (وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً)(1).

«و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى نمايد و نه سختگيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند.»

2 - (وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشَابِهاً وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ)(2).

«اوست كه باغهاى معروش [\باغهايى كه درختانش روى داربست ها قرار دارد،] و باغهاى غير معروش [\باغهايى كه نياز به داربست ندارد] را آفريد؛ همچنين نخل و انواع زراعت را، كه از نظر ميوه و طعم باهم متفاوتند؛ و (نيز) درخت زيتون و انار را، كه از جهتى باهم شبيه، و از جهتى تفاوت دارند؛ (برگ و ساختمان ظاهريشان شبيه يكديگر است، در حالى كه طعم ميوۀ آنها متفاوت مى باشد.) از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى نشيند، بخوريد؛ و حق آن را به هنگام درو، بپردازيد؛ و اسراف نكنيد، كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.»

3 - (وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً)(3).

ص: 295


1- - سورۀ فرقان، آيۀ 67.
2- - سورۀ انعام، آيۀ 141.
3- - سورۀ اسراء، آيۀ 26.

«و حق نزديكان را بپرداز، و (همچنين حقِّ) مستمند و وامانده در راه؛ را و هرگز اسراف و تبذير مكن.»

4 - (وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِن يَحْمُومٍ * لَابَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ)(1).

«و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى (كه نامه اعمالشان به نشانه جرمشان به دست چپ آنها داده مى شود)! * آنها در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند، * و در سايۀ دودهاى متراكم و آتش زا! * سايه اى كه نه خنك است و نه آرام بخش. * آنها پيش از اين (در عالم دنيا) مست و مغرور نعمت بودند،»

حديث شريف:

1 - در حديثى از اميرمؤمنان عليه السلام اينگونه آمده:

«خمس تذهب ضياعاً سراج تقده في شمس؛

الدهن يذهب، والضوء لا ينتفع به...»(2).

«پنج چيزند كه بيهوده تلف مى شوند (از آن پنج چيز يكى را اينگونه شرح مى دهند:) چراغى كه در نور خورشيد برافروخته شده باشد؛ كه روغنش هر آن از ميان مى رود، ولى كسى از نور چراغ بهره اى نمى برد...»

2 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

ص: 296


1- - سورۀ واقعه، آيات 41-45.
2- - بحارالأنوار، ج 73، ص 164، باب 33، ح 4.

«كلّ بناء ليس بكفاف، فهو وبال على صاحبه يوم القيامة»(1).

«هر بنايى كه به اندازۀ لازم نباشد، در روز قيامت گريبانگير صاحبش خواهد بود.»

3 - همچنين آن حضرت در حديث ديگرى فرمودند:

«إذا بنى الرجل فوق ثمانية أذرع نودي: يا أفسق الفاسقين، أين تريد؟»(2).

«اگر مردى (خانۀ خود را در زمينى) بيش از هشت ذراع بسازد مخاطب قرار مى گيرد كه: اى فاسق ترين فاسقان مگر كجا مى خواهى زندگى كنى؟»

4 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«مَن بنى بنياناً رياءً وسمعة، حمله يوم القيامة من الأرض السابعة وهو نار تشتعل، ثمّ يطوّق في عنقه ويلقى في النار، فلا يحبسه شيء منها دون قعرها إلّا أن يتوب، قيل: يا رسول اللّه، كيف يبني رياءً وسمعة؟ قال: يبني فضلاً على ما يكفيه، استطالة منه على جيرانه ومباهاة لإخوانه»(3).

«هركس بنايى را از روى ريا و براى بالابردن اعتبار خود در نزد سايرين بسازد، روز قيامت آن خانه را در حالى كه به آتش شعله ور تبديل شده، با خود از هفتمين طبقه زمين حمل خواهد كرد، سپس آن خانه را به گردنش طوق زده، به آتشش مى اندازند، (وقتى به آتش مى افتد) هيچيك از طبقات جهنّم نمى توانند هبوط وى را متوقّف سازند (و وى را در خود جاى دهند) مگر طبقۀ

ص: 297


1- - بحارالأنوار، ص 150، ح 10.
2- - همان، ح 14.
3- - همان، ص 149، ح 4.

انتهايى و قعر جهنّم، مگر اينكه توبه كند، پرسيده شد: اى رسول خدا! ساختن بنا بر اساس ريا چگونه است؟ آن حضرت فرمودند: آنكه كسى بيش از نيازش و از روى فخر فروشى به همسايگان و مباهات كردن به خانه در برابر برادرانش، خانه را بسازد.»

رهيافت وحى:

در واقع اسراف چيزى جز فرا رفتن از حدّ متعارف در امور زندگى نمى باشد، كه وقتى به يكى از امور زير منجرّ شود از جملۀ مذمومات و مكروهات (وچه بسا از محرمات) محسوب مى شود:

1 - اگر به اتلاف بيهودۀ مال بى آنكه سودى عقلايى در برداشته باشد منجر شود؛ مانند روشن كردن چراغ در روز روشن.

2 - اگر بيش از نيازمندى باشد؛ همچون فراهم آوردن خانه اى با دهها اتاق براى خانواده اى كوچك كه خانه اى با سه و يا چهار اتاق ايشان را كافى است.

3 - اگر به ابزارى براى تباه ساختن افكار عمومى و به وسيله اى براى فخرفروشى به ديگران بدل شود.

ص: 298

6 - جاى مناسب

قرآن كريم:

1 - (رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمفحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ)(1).

«پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى، در كنار خانه اى كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزى ده؛ شايد آنان شكر تو را به جاى آورند.»

2 - (وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ)(2).

«و به موسى و برادرش وحى كرديم كه: "براى قوم خود، خانه هايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد؛ و خانه هايتان را مقابل يكديگر (و متمركز) قرار دهيد؛ و نماز را برپا داريد؛ و به مؤمنان بشارت ده (كه سرانجام پيروز مى شوند).»

3 - (لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ

ص: 299


1- - سورۀ ابراهيم، آيۀ 37.
2- - سورۀ يونس، آيۀ 87.

وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ)(1).

«براى قوم «سبأ» در محلّ سكونتشان نشانه اى (از قدرت الهى) بود:

دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانه عظيم با ميوه هاى فراوان؛ و به آنها گفتيم:) از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد؛ شهرى است پاك و پاكيزه، و پروردگارى آمرزنده (و مهربان).»

حديث شريف:

1 - ابوذر مى گويد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به من فرمودند:

«يا أبا ذر، اوصيك فاحفظ لعلّ اللّه أن ينفعك به، جاور القبور تذكر بها الآخرة»(2).

«اى ابوذر، تو را به چيزى پند مى دهم، پس آن را نگهدار شايد كه خداوند بواسطۀ آن به تو بهره اى رساند، در كنار قبور خانه بگير تا بدانها آخرت را بياد آورى.»

2 - در روايت آمده است كه اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام در نوشتۀ مبارك خود به حارث الهمدانى نوشته اند كه:

«وَاسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ، فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ، وَاحْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَالْجَفَاءِ»(3).

ص: 300


1- - سورۀ سبأ، آيۀ 15.
2- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 3، كتاب الصلاة، أبواب أحكام المساكن، باب 23، ص 471، ح 3.
3- - بحارالأنوار، ج 73، ص 156، ح 2.

«در شهرهاى بزرگ سكونت گزين، چون آن شهرها محل اجتماع مسلمانان است، و همچنين از جايگاههاى غفلت و جفا برحذر باش.»

3 - اميرمؤمنان عليه السلام در توصيۀ خود به فرزند بزرگوارشان، امام حسن عليه السلام، فرمودند:

«سل عن الرفيق قبل الطريق، وعن الجار قبل الدار»(1).

«پيش از اينكه از راه بپرسى دربارۀ همراهت سؤال كن، و پيش از آنكه دربارۀ خانه سؤال كنى دربارۀ همسايگان بپرس.»

4 - مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى رسول خدا، مى خواهم خانه اى بخرم، شما دستور مى دهيد كجا خانه بخرم؟ در جهينة و يا در مزينة و يا در ثقيف و يا در ميان قريش؟ پس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«الجوار ثمّ الدار»(2).

«نخست همسايگان (را بشناس) سپس (به فكر خريد) خانه (باش).»

5 - مردى از انصار شكايت نزد پيامبر برده و گفت: خانۀ همسايگان خانۀ وى را در ميان گرفته و خانۀ وى را احاطه كرده اند، پس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«ارفع ما استطعت واسأل اللّه أن يوسّع عليك»(3).

«هر چقدر كه مى توانى خانه ات را بالا ببر و از خدا بخواه تا در كار تو

ص: 301


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 155، ح 36.
2- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 3، كتاب الصلاة، أبواب أحكام المساكن، ص 470، باب 23، ح 2.
3- - بحارالأنوار، ج 73، ص 154.

گشايش دهد.»

6 - اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند:

«ليس بلد بأحقّ بك من بلد، خير البلاد ما حملك»(1).

«هيچ شهر يا كشورى براى تو شايسته تر از ديگرى نيست. بهترين شهر يا كشور براى تو جايى است كه تو را دربرگيرد (و تو بتوانى در آن زندگى خوبى داشته باشى).»

7 - معمر بن خلاد روايت مى كند كه: ابا الحسن عليه السلام خانه اى خريدارى كرده و به يكى از دوستان خود امر فرمودند تا بدانجا منتقل شود و فرمودند:

«إنّ منزلك ضيّق».

«خانه ات تنگ است.»

پس آن دوست گفت: اين خانه را پدرم ساخته است، امام ابوالحسن عليه السلام فرمودند:

«إن كان أبوك أحمق ينبغي أن تكون مثله»(2).

«اگر پدرت احمق بود تو نيز مى بايست مانند او باشى؟»

8 - از پيامبر اكرم نقل شده كه در گذر از سرزمين اصحاب حجر (قوم

ص: 302


1- - نهج البلاغه، قصار الحكم، كلمۀ قصار 442، ص 832، صبحى صلح، چاپ اول، دارالحديث قم، 1424 ه ق.
2- - وسائل الشّيعه، ج 3، كتاب الصلاة، أبواب أحكام المساكن، باب 2، ص 559، ح 1 (20 جلدى) و همان، ج 5، ص 303 (29 جلدى).

ثمود) به ياران خود فرمودند:

«لا تدخلوا مساكن الذين ظلموا أنفسهم إلّاأن تكونوا باكين، حذراً أن يصيبكم ما أصابهم»(1).

«به خانه هاى كسانى كه به خود ستم كرده اند از بيم اينكه آنچه بر سرشان آمد بر سر شما نيز بيايد، وارد نشويد مگر در حال گريه.»

رهيافت وحى:

بهترين خانه از نظر وضعيّت مكانى، آن است كه با حدّاقل امكانات، خواستهاى سكنى گزينى از جمله؛ حفاظت، بهره مندى، هواى پاك، نور خورشيد، پوشيدگى و حجاب، آرامش، آراستگى و ذكر و پيراستگى را برآورده سازد كه ما برخى از اين مؤلّفه ها را با نگاه به كتاب الهى و احاديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيتشان عليهم السلام درمى يابيم.

احكام:

1 - يكى از برجسته ترين اهداف اسلام در امر خانه گزينى فراهم آمدن فضايى براى ذكر و پيراستگى مى باشد. بنابراين بهتر آن است كه خانه و مسكن خود را در شهرهاى مذهبى و در كنار مراكز وعظ و ارشاد و در مناطقى كه از جوّ مذهبى خوبى برخوردارند برگزينم (اين امر را از گفتۀ حضرت ابراهيم عليه السلام پس از سكنى دادن خانواده اش در كنار مكّه كه فرمود:

ص: 303


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 3، أبواب أحكام المساكن، باب 23، ص 472، ح 8.

(رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ...)، «پروردگارا! براى اقامۀ نماز ايشان را در اينجا سكنى دادم...» در مى يابيم.)

2 - يكى ديگر از خواسته هاى اسلام در امر خانه گزينى اين است كه خانه هاى خود را نزديك گورستانها برگزينيم تا هرچه بيشتر به ياد آخرت بيفتيم. (حديث اوّل)

3 - از (حديث دوّم) كراهت سكنى گزينى در ميان غير مسلمانان وآنانكه در ميان خود پيوندهاى نيكى برقرار نساخته اند، برداشت مى شود.

4 - از آيۀ 87 سورۀ يونس مى توان استحباب سكنى گزينى در ميان خويشان و دوستان و ياران را استنباط كرد.

5 - از حديث سوّم درمى يابيم كه دين اسلام بر تحقيق دربارۀ همسايگان پيش از تحقيق در مورد خانه، تأكيد مى كند و با نگاه به حديث چهارم مى فهميم كه مراد از همسايه، تنها خانه هاى كنارى نمى باشند، بلكه واژۀ (جار) تمام ساكنين يك محلّه را دربرمى گيرد، چه، واژۀ همسايگان (جوار) به خانه هاى نزديك و چه بسا تا چهل خانه اطلاق مى شده است.

6 - بهتر آن است كه خانۀ خود را در ميان خانه هايى با ارتفاع متناسب با يكديگر برگزينيم، تا خانه اى بالاتر از خانۀ ما ومشرف بر آن واقع نشود.

اين رهيافتى است كه مى توان از حديث پنجم اين گفتار دريافت كرد.

7 - از حديث ششم نيز درمى يابيم كه بهتر است خانه اى متناسب با مصالح خود برگزينيم. به عنوان نمونه در صورت توان خانۀ خود را نزديك محلّ كار خود انتخاب كنيم.

ص: 304

8 - امكان دارد خانه هايى كه گذشتگان براى ما به ارث گذاشته باشند، نيازمنديهاى ما را فراهم نسازند و خواسته هاى ما را برآورده نكنند، و با شرايط ما سازگار نباشند، از اين رو دين اسلام در صورت تنگ و يا نامتناسب بودن خانه، به تعويض آن دستور مى دهد و از بهانه قرار دادن مسائلى چون يادمان گذشتگان و خاطرات گذشته و مانند اينها نهى مى كند.

(حديث هفتم).

9 - از آيۀ 15 سورۀ سبأ نيز درمى يابيم كه بهتر است محلّ سكونت هركس با سبزه و درختان احاطه شده باشد.

10 - از حديث هشتم نيز كراهت ساكن شدن در مناطقى كه خداوند اهالى آنها را بخاطر ستمشان كيفر داده، استنباط مى شود.

7 - ذكر و پيراستگى

قرآن كريم:

(فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ * رِجَالٌ لَّاتُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)(1).

(اين چراغ پرفروغ) در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛

ص: 305


1- - سورۀ نور، آيات 36 و 37.

خانه هايى كه نام خدا در آنها برده مى شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مى گويند... * مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زكات غافل نمى كند؛ آنها از روزى مى ترسند كه در آن، دلها و چشمها زيرورو مى شود.»

حديث شريف:

1 - از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«إنّ البيوت التي يُصلّى فيها بالليل بتلاوة القرآن، تضيء لأهل السماء كما تضيء نجوم السماء لأهل الأرض»(1).

«خانه هايى كه در آنها شب هنگام نماز با تلاوت قرآن گذارده مى شود، چون ستارگانى كه براى اهل زمين نور افشانى مى كنند، براى آسمانيان نورافشانى مى كنند.»

2 - آن حضرت همچنين فرمودند:

«كان علي قد جعل بيتاً في داره ليس بالصغير ولا بالكبير لصلاته»(2).

«على عليه السلام اتاقى نه چندان كوچك و نه چندان بزرگ در خانۀ خويش براى نماز در نظر گرفته بودند.»

3 - مسمع روايت مى كند: ابو عبداللّه به من نوشتند كه:

ص: 306


1- - وسائل الشّيعه، ج 3، أبواب أحكام المساجد، ص 554، باب 69، ح 1 (20 جلدى) و همان، ج 8، ص 158 (29 جلدى).
2- - همان، ص 555، ح 4.

«إنّي احبّ لك أن تتّخذ في دارك مسجداً في بعض بيوتك، ثمّ تلبس ثوبين طمرين غليظين، ثمّ تسأل اللّه أن يعتقك من النّار، وأن يدخلك الجنّة، ولا تتكلّم بكلمة باطل ولا بكلمة بغي»(1).

«من دوست دارم تا در برخى اتاقهاى خانه ات مسجد و سجده گاهى در نظر بگيرى و سپس دو لباس ژنده و درشت به تن كنى و از خدا بخواهى تا تو را از آتش برهاند و به بهشت رهنمونت سازد، و (همچنين) سخن باطل و به ستم مگو.»

رهيافت وحى:

خانۀ نمونه، آن است كه از آن صداى ذكر الهى بلند شود و نور پيراستگى و ايمان از آن بتراود.

احكام:

1 - مستحب است در خانه جايگاهى براى نماز وذكر در نظر گرفته شود.

2 - مستحب است برخى نمازها را هر چند كه نماز مستحبّى باشند، در خانۀ خود اقامه كرد تا روح عبادت در جاى جاى خانه منتشر شود واين كار در تربيت فرزندان مؤثّر افتد.

3 - احاديثى كه براستحباب قرائت قرآن پيش از خواب، و يا در صبحدم دلالت دارند، بر استحباب تلاوت قرآن درخانه نيز دلالت مى كنند.

ص: 307


1- - وسائل الشيعه، ج 3، ص 555، باب 69، ح 6.

4 - به طور كلّى مستحبّ است اهالى خانه در مواقع گوناگونى چون (قبل از غذا و پس از آن، پيش از خواب و پس از آن، هنگام وضو و غسل و..) زبان به ذكر الهى بگشايند و بر آن مداومت ورزند، تا خانه همواره با ياد خدا آباد و پربركت باقى بماند.

8 - سود و بركت

حديث شريف:

1 - امام كاظم عليه السلام فرموده اند:

«استثمار المال من تمام المروئة»(1).

«به كار انداختن مال براى سوددهى نشانۀ مروّت كامل است.»

و همچنين فرمودند:

«إنّ الكادّ على عياله من حلال كالمجاهد في سبيل اللّه»(2).

«بيگمان كسى كه براى معيشت خانواده اش از راه حلال تلاش كند، چون مجاهد در راه خداست.»

2 - امام على عليه السلام دراين باره فرمودند:

«من اقتصد في الغنى والفقر فقد استعدّ لنوائب الدهر».

«هركس در دارائى و ندارى اقتصاد و ميانه روى پيشه كند، بيگمان براى

ص: 308


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 13، ص 49، كتاب التجارة، أبواب مقدّمات التجارة، باب 18، ح 1.
2- - همان، ص 54، باب 20، ح 2.

گرفتاريهاى روزگار آمادگى پيدا خواهد كرد.»

همچنين فرموده اند:

«الاقتصاد نصف المؤونة»(1).

«اقتصاد و ميانه روى نيمى از هزينه است.»

3 - در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده كه:

«من أكل من كدّ يده، نظر اللّه إليه بالرحمة ثمّ لا يعذّبه أبداً»(2).

«هركسى از دسترنج خود بخورد، خداوند با نگاه مهربانى به وى مى نگرد و سپس هيچگاه وى را عذاب نمى كند.»

4 - همچنين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديث مفصّلى فرموده اند:

«... ونِعم اللهو المغزل للمرأة الصالحة»(3).

«. . . وبهترين مشغوليّت براى زن شايسته نخ ريسى مى باشد.»

5 - امام باقر عليه السلام فرموده اند:

«ما من أهل بيت يكون عندهم شاة لبون إلّاقدّسوا كلّ يوم مرّتين. قيل:

وكيف يقال لهم؟ قال: يقال لهم بوركتم، بوركتم»(4).

«خانواده هايى كه در خانۀ خود گوسفند شيردهى را نگهدارى مى كنند

ص: 309


1- - مستدرك وسائل الشيعه، ج 13، باب 19، ح 13.
2- - همان، ص 24، باب 8، ح 7.
3- - بحارالأنوار، ج 73، ص 174، باب 36، ح 2.
4- - وسائل الشّيعه، ج 5، ص 373، (كتاب الحجّ، أبواب أحكام الدواب)، باب 30، ح 1 (20 جلدى) و همان ج 11، ص 509، (29 جلدى).

روزى دوبار تطهير و تقديس مى شوند. گفته شد: و چگونه به آنها گفته مى شود؟ آن حضرت فرمودند: به آنها گفته مى شود: با بركت شديد، با بركت شديد.»

6 - در روايتى آمده كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال شد: برترين مال كدام است؟ آن حضرت فرمودند:

«زرع زرعه صاحبه وأصلحه وأدّى حقّه يوم حصاده»(1).

«زراعتى كه صاحبش آن را بكارد واز آن نگهدارى كند واصلاحش كند و به روز درو حقّ آن را ادا كند.»

رهيافت وحى:

دين ما را به طلب روزى حلال و تدبير در امر معيشت و ميانه روى و اقتصاد در گذران زندگى فرامى خواند، كه يكى از بخشهاى آن، تشويق افراد به اقتصاد خانگى و توليد خانوادگى مى باشد. اين امر خانه را به يك واحد توليدى مؤثّر در عرصۀ اقتصاد كشور بدل مى سازد و خانه را از تنها محلّى براى مصرف، به محلّى براى توليد تبديل مى كند. حال چه اين توليد يك توليد كشاورزى و يا يك توليد صنعتى سبك باشد.

ص: 310


1- - وسائل الشيعه، ج 5، ص 392، باب 48، ح 1 و همان، ج 11، ص 137، (29 جلدى).

احكام:

1 - كار كردن براى بدست آوردن روزى حلال امرى مستحب، وچه بسا به هنگام توقّف چرخۀ زندگى امرى واجب محسوب شود. از سويى فراهم آمدن بخشى از روزى نيز هميارى و همكارى خانواده را مى طلبد.

2 - اسلام مردم را به ارتزاق از دسترنج و كار توليدى خود فرامى خواند.

3 - مستحب است زنان، اوقات فراغت خود را در خانه به كارهاى درآمدزا بويژه ريسندگى و بافندگى اختصاص دهند.

4 - همچنين دين از اقتصاد خانوادگى و توليد خانگى حمايت مى كند، و دراين راستا نگهدارى از ماكيان و رمگان را براى بهره مند شدن از گوشت و شير آنها و همچنين كشاورزى را براى بهره مند شدن از محصولات آن توصيه مى كند.

5 - از سويى كار دسته جمعى اعضاى خانواده براى توليد و روح جمعى حاكم برايشان موجب رشد صفات پسنديدۀ زير در ايشان مى شود:

نخست: هميارى و هماهنگى؛ كه اگر اين ويژگى امروز در خانه و ميان افراد خانواده نهادينه شود، فردا در فرهنگ جامعه نيز نهادينه خواهد شد.

دوّم: توليدى بارآمدن فرزندان؛ كه از رهگذر آن كودكان مى آموزند براى دستيابى به غذا و براى رسيدن به پيشرفت مى بايست كار و تلاش كنند.

سوم: ورزيدگى در آن كار توليدى خانگى؛ از اين رهگذر فرزندان ورزيده و كار آزموده پاى به عرصۀ اجتماع خواهند گذاشت.

ص: 311

9 - هميارى و مهربانى

قرآن كريم:

1 - (... وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ)(1).

«و (همواره) در راه نيكى و پرهيزگارى باهم تعاون كنيد. و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همكارى ننماييد. و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!.»

2 - (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنفُسِكُمْ أَن تَأْكُلُوا مِن بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالاَتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)(2).

«بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند)، وبر شما نيز گناهى نيست كه از خانه هاى خودتان [\خانه هاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مى شود بدون اجازه خاصّى] غذا بخوريد؛ و همچنين خانه هاى پدرانتان، يا خانه هاى مادرانتان، يا خانه هاى برادرانتان، يا خانه هاى خواهرانتان، يا خانه هاى عموهايتان، يا خانه هاى

ص: 312


1- - سورۀ مائده، آيۀ 2.
2- - سورۀ نور، آيۀ 61.

عمّه هايتان، يا خانه هاى داييهايتان، يا خانه هاى خاله هايتان، يا خانه اى كه كليدش در اختيار شماست، يا خانه هاى دوستانتان، بر شما گناهى نيست كه بطور دسته جمعى يا جدا گانه غذا بخوريد، و هنگامى كه داخل خانه اى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيّتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه. اين گونه خداوند آيات را براى شما روشن مى كند، باشد كه بينديشيد.»

3 - (مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَرِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِن أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً)(1).

«محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند؛ پيوسته آنها را در حال ركوع وسجود مى بينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است؛ اين توصيف آنان در تورات وتوصيف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و برپاى خود ايستاده است وبقدرى نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وا مى دارد، اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد! (ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى

ص: 313


1- - سورۀ فتح، آيۀ 29.

شايسته انجام داده اند، خداوند وعدۀ آمرزش و اجر عظيمى داده است.»

حديث شريف:

1 - اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام فرموده اند:

«الا لايعدلن أحدكم عن القرابة يرى بها الخصاصة، أن يسدّها بالذي لا يزيده إن أمسكه، ولا ينقصه إن أهلكه. ومن يقبض يده عن عشيرته، فإنّما تُقبض عنهم يدٌ واحدة، وتُقبض منهم عنه أيدٍ كثيرة، ومن تلن حاشيته يستدم من قومه المودّة»(1).

«آگاه باشيد! هيچيك از شما نبايد از خويشاوندان خود كه در فقر وپريشانى به سرمى برند، منصرف شود از اين كه فقر و پريشانى او را با چيزى مرتفع بسازد كه اگر آن را نزد خود نگهدارد، چيزى بر او نخواهد افزود و اگر انفاقش كند، چيزى از او نخواهد كاست. كسى كه دست كرامت خود را از دودمانش برمى دارد، يك دست او از آنان برداشته مى شود و در مقابل دستهاى فراوانى از او برداشته خواهد شد. هركه خوى نرم دارد، از محبّت دائمى دودمانش برخوردار خواهد بود.»

2 - امام باقر عليه السلام فرمودند:

«صلة الأرحام وحسن الجوار، زيادة في الاموال»(2).

«صلۀ ارحام و حسن همجوارى موجب فزونى در اموال مى شوند.»

ص: 314


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 15، ص 248، كتاب النكاح، أبواب النفقات، باب 10، ح 40 ونهج البلاغه، خطبه 23، ص 63.
2- - همان، ص 247، ح 37.

3 - روايت شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«كلّ أهل بيت إذا تواصلوا كانوا في كنف الرحمن، وما من أهل بيت يتواصلون فيحتاجون أبداً»(1).

«افراد هر خاندانى كه پيوند ميان خود را محكمتر كنند، در كنف (رحمت خداوند) رحمن خواهند بود و هرگز نيازمند نخواهند شد.»

4 - حضرت امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوار خويش روايت مى كنند كه:

«تقاضا عليّ وفاطمة إلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله في الخدمة، فقضى على فاطمة بخدمة ما دون الباب، وقضى على علي عليه السلام بما خلفه»(2).

«على وفاطمه عليهما السلام عرض حال خود را در امر كار نزد پيامبر بردند، پس پيامبر صلى الله عليه و آله كار درون خانه را به فاطمه عليها السلام محوّل كردند و كار بيرون خانه را به على عليه السلام.»

5 - اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند:

«دخل علينا رسول اللّه صلى الله عليه و آله وفاطمة جالسة عند القدر، وأنا أنقّي العدس،

قال: يا أبا الحسن. قلت: لبّيك يا رسول اللّه. قال: اسمع، وما أقول إلّاما أمر ربّي: ما من رجل يعين امرأته في بيتها إلّاكان له بكلّ شعرة على بدنه عبادة سنة،

صيام نهارها وقيام ليلها، وأعطاه اللّه من الثواب ما أعطى الصابرين؛ داود النبيّ

ص: 315


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 15، ابواب النفقات، باب 10، ح 33.
2- - همان، ج 13، كتاب التجارة، أبواب مقدّمات التجارة، ص 48، باب 17، ح 1.

ويعقوب وعيسى عليهم السلام. يا علي! من كان في خدمة عياله في البيت ولم يأنف،

كتب اللّه اسمه في ديوان الشهداء»(1).

«پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در حالى كه فاطمه كنار ديگ نشسته بود ومن در حال عدس پاك كردن بودم، بر ما وارد شدند و فرمودند: اى ابا الحسن. گفتم: به گوشم اى رسول خدا. فرمودند: گوش فراده، آنچه را كه مى گويم تنها از خدا دستور گرفته ام: هر مردى كه به همسر خود در خانه كمك كند در ازاى هريك از موهاى بدنش براى او عبادت يك سال كه روزها در آن روزه داشته و شبها را به عبادت بپاداشته، نوشته مى شود و پاداش شكيبايان از جمله داوود پيامبر و يعقوب وعيسى عليهم السلام به او داده مى شود. يا على! خداوند نام هركسى را كه به خانوادۀ خود در خانه خدمت كند و اين كار را ننگ نشمارد، در دفتر شهدا ثبت مى كند.»

رهيافت وحى:

خانواده، آن واحد اجتماعى ايست كه از ارزشهاى اجتماعى، در جامعۀ اسلامى پاسدارى مى كند. در واقع برجسته ترين اين ارزشها، به رسميّت شناختن حقوق يكديگر، همزيستى مسالمت آميز، هميارى و همبستگى مى باشند، و خانۀ نمونه، آن خانه اى است كه تا حدّامكان اين ارزشها را در چهارچوب نظام خانواده براى افراد آن فراهم آورد.

ص: 316


1- - مستدرك وسائل الشّيعه، ج 13، ص 48، ح 2.

احكام:

1 - خانۀ مورد نظر اسلام با بالاترين درجات هميارى، مهرورزى و همبستگى مشخّص مى شود كه برخى نمودهاى آن عبارت اند از:

الف - ناراحت نشدن افراد خانواده - كه در اينجا منظور دايره بزرگ خانواده است كه شامل دائيان و عموها نيز مى شود - از اينكه ديگر اعضا چه با اجازه و چه بدون اجازه، چه در حضور و چه در غياب صاحب خانه، از غذاهاى خانۀ ايشان بخورد.

ب - مديريّت جمعى كارهاى خانه؛ در واقع اين زن خانه نيست كه به تنهايى بايد تمام مسؤوليتهاى خانه و ادارۀ خانواده را به گردن گيرد.

2 - براى عملى كردن واقعى ارزشهايى چون هميارى، مهرورزى متقابل و همبستگى، خانواده ها بايد به كارهاى زير بپردازند:

نخست: تشكيل مجالس خانوادگى اى كه بتوان از رهگذر آن مجالس در كارها با ديگر اعضاى خانواده رايزنى و براى رفع مشكلات با يكديگر هميارى كرد.

دوم: ايجاد يك صندوق تعاون جهت حمايت و يا دادن وام به افراد نيازمند خانواده، و همچنين براى فراهم آوردن نيازمنديهاى مشترك خانواده ها مانند حفر چاه، خريد يك قطعه زمين، ساخت يك خانۀ ييلاقى، بناى يك باب مدرسه براى فرزندان خانواده ويا ساخت مسجد وحسينيّه ومانند اينها.

سوم: تأسيس شركتهاى درآمدزا براى درآمدزايى خانواده و ايجاد فرصتهاى شغلى براى جوانان و دستيابى به يك هميارى اقتصادى در

ص: 317

چهارچوب خانواده.

چهارم: تشكيل يك هيأت براى تصدّى امور خيريّه و حمايت از نيازمندان جامعه و نشر فضايل انسانى و امر به معروف و نهى از منكر.

10 - جايى براى علم آموزى و تربيت

قرآن كريم:

1 - (اللّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّاشَرْقِيِّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ * فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ)(1).

«خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مَثَل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستارۀ فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مى شود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعله ور شود؛ نورى است برفراز نورى؛ و خدا هركس را بخواهد به نور خود هدايت مى كند، و خدا براى مردم مثلها مى زند، و خداوند به هر چيزى داناست *

ص: 318


1- - سورۀ نور، آيات 35 و 36.

(اين چراغ پرفروغ) درخانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه هايى كه نام خدا در آنها برده مى شود، وصبح وشام در آنها تسبيح او مى گويند...»

تقارن ميان خانه و چراغدان دراين دو آيه ما را به اين امر رهنمون مى سازد كه يك خانۀ الهى چراغدان نور پروردگار مى باشد. لذا از همين روست كه بركات و رحمت الهى بر هر خانواده ى ايمانى فروفرستاده شده است.

2 - (وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَيَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ)(1).

«سرزمين پاكيزه (و شيرين)، گياهش به فرمان پروردگار مى رويد؛ امّا سرزمينهاى بدطينت (و شوره زار)، جز گياه ناچيز و بى ارزش، از آن نمى رويد؛ اين گونه آيات (خود) را براى آنها كه شكر گزارند، بيان مى كنيم.»

از اينرو اگر خانه به جايى براى علم آموزى و تربيت تبديل شود، فرزندان نيز پاك و پاكيزه، بار خواهند آمد.

3 - (وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ * يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ)(2).

«و (به يادآوريد) هنگامى را كه فرشتگان گفتند: "اى مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. * اى مريم!

ص: 319


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 58.
2- - سورۀ آل عمران، آيات 42 و 43.

(به شكرانه اين نعمت) براى پروردگار خود، خضوع كن و سجده به جا آور؛ و با ركوع كنندگان، ركوع كن".»

حديث شريف:

از امام حسن عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«رأيت امّي فاطمة قائمة في محرابها ليلة الجمعة، فلم تزل راكعة ساجدة حتّى انفلق عمود الصبح، وسمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات وتسمّيهم وتكثر الدعاء لهم، ولا تدعو لنفسها بشيء، فقلت: يا امّاه، لِمَ لَمْ تدعي لنفسكِ كما تدعين لغيرك؟ قالت: يا بني، الجار ثمّ الدار»(1).

«مادرم فاطمه را در شب جمعه به محراب عبادتشان يافتم، ايشان، تا صبحدم همچنان به ركوع و سجود مى پرداختند، و شنيدم كه براى مؤمنين و مؤمنات دعا مى كنند و آنها را با نام ياد مى كنند و فراوان براى ايشان دعا مى كنند، حال آنكه براى خود هيچ دعايى نمى كنند، پس گفتم: مادر! چرا براى خود همچنانكه براى ديگران دعا مى كنيد، دعا نمى كنيد؟ فرمودند: پسرم، نخست همسايگان سپس خانۀ خود.»

رهيافت وحى:

خانه اى كه رنگ خدايى به خود گرفته، در واقع چراغدان نور پروردگار و جايگاه علم و تربيت شايسته مى باشد. اگر فضاى خانه همواره با ياد خدا

ص: 320


1- - احمد رحمانى همدانى، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ص 79، دلائل الامامة - اخبار فى مناقبها عليها السلام، ص 48.

عطرآگين شود و به نور معرفت روشنايى يابد، تربيت يافتگان در آن خانه نيز از اهل ذكر و اهل علم خواهند شد.

احكام:

اوّلين مدرسه اى كه مى توان در آن فرزندان را به گونه اى ايمانى تربيت كرد، رحم و آغوش مادران و سپس حمايت و تعاليم پدران مى باشد.

حضرت مريم عليه السلام اسوۀ يك مادر ربّانى است كه از رحمش كلمة اللّه زاييده شد. دراين امّت نيز اين حضرت فاطمۀ زهرا بزرگ بانوى زنان جهان است كه پرستشگرترين مردم و اسوۀ زنان با ايمان مى باشد. حال به توصيه هايى چند در زمينۀ تربيت ربّانى توجّه كنيد:

نخست: مادران مى بايست با معنى تربيت فرزندانى پاك آشنا شده و در زمان باردارى و سپس در زمان شيردادن خود را از هرگونه آلودگى بپيرايند و خود را به فضايل بيارايند تا والاترين اخلاق را از راه شير خود به فرزندان منتقل سازند.

دوّم: پدران بايد سخت درپى روزى حلال باشند و به تزكيه و پيراستگى خود بيش ازپيش اهتمام ورزند تا الگوهاى شايسته اى براى فرزندان خود باشند.

سوم: پدران و مادران بايد با سامان دادن به يك مجموعه برنامۀ خانوادگى هدفدار به رشد روحى و عقلانى فرزندان خود يارى رسانند.

چهارم: بايد بيش از آنكه به تغذيۀ مادّى فرزندانمان اهتمام مى ورزيم، تربيت ايشان را مورد توجّه قرار دهيم كه اين امر با امورى چون خريد

ص: 321

كتاب براى ايشان، فرستادن ايشان به مدارس خوب و دعوت مبلّغان مذهبى در منزل محقّق مى شود.

11 - آداب والا

اشاره

در يك خانۀ اسلامى آداب و رفتارهاى والايى از مؤمنان سرمى زند كه جايجاى خانه را عطر آگين مى سازد و خانه را از محبّت و مهربانى پر مى كند. در آنچه خواهد گذشت با يكديگر گزيده اى از متون دينى اى كه دراين زمنيه به سخن پرداخته اند از نظر مى گذارنيم.

آداب ورود به خانه:

1 - اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام مى فرمايند:

«إذا دخل أحدكم منزله فليسلم على أهله، يقول: السلام عليكم. فإن لم يكن له أهل فليقل: السلام علينا من ربّنا، وليقرأ قل هو اللّه أحد حين يدخل منزله، فإنّه ينفي الفقر».

«هركسى از شما كه وارد خانه اش شد بايد بر خانواده اش سلام كند و بگويد: درود بر شما، پس اگر خانواده اى نداشت بگويد: درود پروردگار مان بر ما، و همچنين سورۀ قل هو اللّه احد را به هنگام ورود به خانه بخواند، كه آن، فقر را نابود مى سازد.»

و همچنين فرمودند:

ص: 322

«وليقرأ إذا خرج من بيته الآيات من آخر آل عمران وآية الكرسي وإنّا أنزلناه واُمّ الكتاب، فإنّ فيها قضاء حوائج الدنيا والآخرة»(1).

«و به هنگام خروج از خانه آن آيات مشخّص شده از آخر سورۀ آل عمران و همچنين آية الكرسى و سورۀ انّا أنزلناه و امّ الكتاب (حمد) را بخواند، كه دراين كار برآورده شدن نيازمنديهاى دنيا و آخرت نهفته است.»

2 - از امام صادق عليه السلام روايت شده كه آن حضرت از پدران بزرگوار خود اينگونه نقل كرده اند:

«إنّ النبيّ صلى الله عليه و آله قال: إذا خرج الرجل من بيته فقال: بسم اللّه، قالت الملائكة له: سلمت، فإذا قال: لا حول ولا قوّة إلّاباللّه، قالت الملائكة له: كُفيت، فإذا قال: توكّلت على اللّه، قالت الملائكة له: وُقيت»(2).

«پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر مردى به هنگام خروج از خانه بسم اللّه گويد، فرشتگان به او مى گويند: تو در سلامتى، و اگر بگويد:

«لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللّهِ»، فرشتگان به او مى گويند: در پناه خدا خواهى بود، و اگر بگويد: بر خدا توكلّ مى كنم، فرشتگان به وى مى گويند: محفوظ خواهى بود.»

آداب خواب و شب زنده دارى:

1 - دراين باب از امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارشان عليه السلام حديثى اينگونه نقل شده:

«قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: لا سهر إلّافي ثلاث: متهجّد بالقرآن، وفي طلب العلم،

ص: 323


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 166، باب 34، ح 1.
2- - همان، ص 168، ح 10.

أو عروس تهدى إلى زوجها»(1).

«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: شب بيدارى تنها براى سه امر اشكالى ندارد:

(نخست) شب زنده دارى براى خواندن قرآن (دوّم) در طلب علم و دانش آموختن، (سوم) در زمانى كه عروسى به نزد شوهرش برده شود.»

2 - جابر بن عبداللّه در روايتى مى گويد: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند:

«قالت امّ سليمان بن داود لسليمان عليه السلام: إيّاك وكثرة النوم بالليل، فإنّ كثرة النوم تدع الرجل فقيراً يوم القيامة»(2).

«مادر سليمان بن داوود به سليمان عليهما السلام گفت: از زياد خوابيدن در شب برحذر باش، چه، خواب زياد انسان را در روز قيامت تهيدست وامى نهد.»

3 - از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند:

«قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أوّل ما عصي اللّه تبارك وتعالى بست خصال: حبّ الدنيا، وحبّ الرياسة، وحبّ الطعام، وحبّ النساء، وحبّ النوم، وحبّ الراحة»(3).

«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: نخستين بار از رهگذر شش ويژگى از فرمان خداوند سرپيچى شد: حب دنيا، حب رياست، حب غذا، زن دوستى، خواب دوستى و آسايش دوستى.»

4 - اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند:

ص: 324


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 178، ح 3.
2- - همان، ص 179-180، ح 3.
3- - همان، ص 180، ح 5.

«لا ينام المسلم وهو جنب، ولا ينام إلّاعلى طهور، فإن لم يجد الماء فليتيمّم بالصعيد، فإنّ روح المؤمن ترفع إلى اللّه تبارك وتعالى فيقبلها ويبارك عليها، فإن كان أجلها قد حضر جعلها في كنوز رحمته، وإن لم يكن أجلها قد حضر بعث بها مع امنائه من ملائكته فيردّونها في جسدها»(1).

«مؤمن با حال جنابت نمى خوابد، و تنها با پاكيزگى و پاكى مى خوابد، و اگر آبى نيابد بايد با خاك پاك تيمّم كند، زيرا، روح مؤمن [به هنگام خواب] به سوى خدا، بالا برده مى شود پس خداوند آن را مى پذيرد و آن را متبرّك مى سازد، پس اگر اجل او فرارسيده باشد آن را در گنجهاى رحمتش قرار مى دهد، و اگر اجل او فرانرسيده باشد آن روح را، با فرشتگان امين خود مى فرستد تا آن روح را به بدنش بازگردانند.»

چه هنگام خوابيدن درست است؟

1 - خواب پيش از طلوع آفتاب از ناپسندترين خوابهاست، تا اين اندازه كه در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده كه:

«قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: ما عجّت الأرض إلى ربّها كعجيجها من ثلاثة: من دم حرام يسفك عليها، أو اغتسال من زنا، أو النوم عليها قبل طلوع الشمس»(2).

«پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: زمين هيچگاه به سوى خدا فرياد سرنمى دهد مانند فريادش دراين سه حالت؛ يعنى وقتى كه خونى به ناحق بر آن بريزد، و از زنا غسلى به عمل آيد، و خوابى پيش از طلوع آفتاب صورت پذيرد.»

ص: 325


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 182، ح 2.
2- - همان، ج 87، باب 9، ص 160.

2 - همچنين، خواب بعداز نماز مغرب و پيش از نماز عشا نيز كراهت دارد.

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«إنّ اللّه كره النوم قبل العشاء الآخرة»(1).

«همانا خداوند خواب پيش از نماز عشاء را ناپسند دانسته است.»

و نيز از اميرمؤمنان عليه السلام دراين باب نقل شده كه فرمودند:

«النوم بين العشاءين يورث الفقر، والنوم قبل طلوع الشمس يورث الفقر»(2).

«خواب بين نماز مغرب و عشا و همچنين خواب پيش از طلوع آفتاب موجب فقر مى شود.»

3 - خواب پس از عصر آنچنان كه از روايت امام صادق عليه السلام برمى آيد از حماقت است. آن حضرت فرمودند:

«قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: النوم من أوّل النهار خرق، والقائلة نعمة، والنوم بعد العصر حمق، وبين العشاءين يحرم الرزق»(3).

«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: خواب در اوّل روز نشانۀ نادانى و كودنى است، و خواب قيلوله [خواب نيمروز] نعمت، و خواب پس از عصر از حماقت، و خواب بين نماز مغرب و عشا روزى را از ميان مى برد.»

4 - زمان بسيار مناسب براى خواب در روز خواب پيش از ظهر و يا

ص: 326


1- - بحارالأنوار، ج 73، باب 41، ص 184، ح 1.
2- - همان، ص 184، ح 2.
3- - همان، ص 185، ح 6.

قيلوله مى باشد. از امام زين العابدين عليه السلام روايت شده كه ايشان نماز صبح را مى خواندند و تا طلوع آفتاب در سجده گاه خود به تعقيبات مى پرداختند، سپس برمى خواستند و نماز طولانى اى را شروع مى كردند، سپس كمى مى خوابيدند و بعداز بيدار شدن مسواك مى خواستند و داندانهاى خود را مسواك مى كردند و پس از آن غذا طلب مى كردند.(1)

چگونه بخوابيم؟

1 - اسلام، خوابيدن بر روى شكم را مكروه برمى شمرد و به ديگر گونه هاى خواب فرامى خواند. در خبرى از اميرمؤمنان عليه السلام دربارۀ گونه هاى مختلف خواب پرسش شده است. امام عليه السلام اينگونه پاسخ فرمودند:

«النوم على أربعة أصناف؛ الأنبياء تنام على أقفيتها مستلقية، وأعينها متوقّعة لوحي ربّها عزّوجلّ، والمؤمن ينام على يمينه مستقبل القبلة، والملوك وأبناؤها على شمائلها ليستمرؤوا ما يأكلون، وإبليس وإخوانه وكُلّ مجنون وذو عاهة ينامون على وجوههم منبطحين»(2).

«خواب چهارگونه است: پيامبران به پشت مى خوابيدند، در حاليكه چشمهايشان به انتظار وحى پروردگار عزّوجلّ بود، مؤمنان بر دست راست خود و روبه قبله مى خوابند، پادشاهان و فرزندانشان بر دست چپ خود مى خوابند تا آنچه مى خورند هضم كنند، ابليس و برادران او و ديوانگان

ص: 327


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 186، باب 42، ح 2.
2- - همان، ص 187، باب 43، ح 4.

و عقب افتادگان به رو و بر روى شكم خود مى خوابند.»

2 - همچنين مستحبّ است پيش از خواب دست خود را بر جاى خواب خود بكشيم تا از نبود حشره و يا اجسام مضر مطمئن شويم و خدا را با دعايى كه از امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارشان نقل شده بخوانيم.

آن حضرت فرمودند:

«قال النبيّ صلى الله عليه و آله: إذا آوى أحدكم إلى فراشه فليمسحه بطرف إزاره، فإنّه لا يدري ما يحدث عليه، ثمّ ليقل: اللّهمّ إن أمسكت نفسي في منامي فاغفر لها،

وإن أرسلتها فاحفظها بما تحفظ به عبادك الصالحين»(1).

«پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هركسى از شما كه به رختخواب خود رفت با گوشه اى از لُنگ (يا لباس) خود بر آن بكشد، چون، او نمى داند چه برسرش خواهد آمد، سپس بگويد: خداوندا! اگر جانم را در خواب ستاندى پس بر آن ببخشاى، و اگر آن را بازگرداندى آن را آنچنان كه بندگان شايستۀ خود را حفظ مى كنى، حفظ كن.»

3 - خواب پيش از شستن دست از چربى نيز كراهت دارد. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«لا يبيتنّ أحدكم ويده غمرة، فإن فعل فأصابه لمم الشيطان فلا يلومنّ إلّا نفسه»(2).

«كسى از شما شب را با دست چرب نخوابد، پس اگر اينگونه خوابيد و به

ص: 328


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 186، ح 2.
2- - همان، ص 187، ح 9.

دامهاى شيطان گرفتار آمد كسى جز خودش را ملامت نكند.»

4 - همچنين تنها خوابيدن در خانه و يا در پشت بام بدون حفاظ نيز مكروه مى باشد. از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«إنّ اللّه كره النوم في سطح ليس بمحجّر».

«خداوند خوابيدن در پشت بامى كه حفاظ ندارد را مكروه ساخته است.»

و همچنين فرمودند:

«من نام على سطح غير محجّر فقد برئت منه الذمّة، وكره أن ينام الرجل في بيت وحده»(1).

«عواقب خوابيدن در پشت بام بدون حفاظ با خود شخص است. همچنين مكروه است كسى تنها در خانه بخوابد.»

5 - هركس ناچار شود تنها در جايى بخوابد، دعاى روايت شده از حضرت ابا الحسن عليه السلام را بخواند:

«من بات في بيت وحده أو في دار أو فى قرية وحده، فليقل: اللّهمّ آنس وحشتي، وأعنّي على وحدتي»(2).

«هركس به تنهايى در خانه ويا ده و يا شهرى بخوابد، پس بگويد:

خداوندا! در وحشتم انيسم باش و در تنهائيم مرا يارى كن.»

6 - در پايان، سخن را با اشاره به آداب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در وقت

ص: 329


1- - بحارالأنوار، ج 73، ص 187، ح 7.
2- - همان، باب 44، ص 201، ح 18.

خوابيدن عطرآگين مى كنيم. روايت شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر حصيرى مى خوابيدند و زير انداز ديگر زير خود نمى نهادند، و هرگاه كه مى خواستند به رختخواب بروند و بخوابند مسواك مى كردند، و وقتى به رختخواب مى رفتند بر دست راست خويش مى خوابيدند و دست راست خود را زير گونۀ راست خويش گذاشته و مى فرمودند:

«اللّهمّ قني عذابك يوم تبعث عبادك»(1).

«خداوندا مرا در روزى كه بندگانت را برمى انگيزى از كيفر خود در امان دار.»

7 - آن حضرت وقتى به رختخواب مى رفتند اذكار و ادعيۀ گوناگونى بر زبان مبارك جارى مى ساختند، مثلاً مى فرمودند:

«اللّهمّ إنّي أعوذ بك بمعافاتك من عقوبتك، وأعوذ برضاك من سخطك،

وأعوذ بك منك، اللّهمّ إنّي لا أستطيع أن أبلغ في الثناء عليك ولو حرصت، أنت كما أثنيت على نفسك».

«خداوندا! من از عقوبتت به بخششت و از غضبت به خشنوديت و از خودت به خودت پناه مى برم. خداوندا! من هرچه تكاپو كنم نمى توانم به مرتبۀ ثناگويى تو دست يابم، تو آنگونه اى كه خود ثنا گفتى.»

و همچنين به هنگام خواب مى فرمودند:

«بسم اللّه أموت وأحيا، وإلى اللّه المصير، اللّهمّ آمن روعتي، واستر عورتي، وأدِّ عنّي أمانتي».

ص: 330


1- - اين روايت تا روايت (11) همه از: بحارالأنوار، ج 73، ص 201-202، ح 19، نقل شده است.

«با نام خدا مى ميرم و زنده مى شوم و پايان كار بسوى خداست، خداوندا! وحشت مرا آرامش بخش، و زشتيها و كاستيهاى مرا بپوشان، و امانتهاى مرا بجاى من ادا كن.»

8 - همچنين آن حضرت به هنگام خواب آية الكرسى را تلاوت مى كردند و مى فرمودند:

«أتاني جبرئيل فقال: يا محمّد، إنّ عفريتاً من الجنّ يكيدك في منامك فعليك بآية الكرسي».

«جبرئيل به نزد من آمد و گفت: اى محمّد! در خواب جنّى بدانديش بر ضدّ تو توطئه چينى مى كند، پس آية الكرسى را بخوان.»

9 - امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

«ما استيقظ رسول اللّه صلى الله عليه و آله من نوم قطّ إلّاخرّ للّه عزّوجلّ ساجداً».

«رسول خدا صلى الله عليه و آله از خوابى بيدار نمى شدند مگر اينكه پس از آن براى خداوند عزّوجلّ به سجده مى افتادند.»

10 - همچنين روايت شده كه آن حضرت تنها در صورتى مى خوابيدند كه پيش از خواب مسواك خود را بالاى سرمباركشان قرار داده باشند، پس هنگامى كه بيدار مى شدند ابتدا مسواك مى كردند، ومى فرمودند:

«لقد امرت بالسواك حتّى خشيت أن يُكتب علَيّ».

«چنان به مسواك كردن امر شده ام كه ترسيدم آن بر من واجب گردد.»

11 - همچنين به هنگام بيدار شدن مى فرمودند:

«الحمد للّه الذي أحياني بعد موتي إنّ ربّي لغفور شكور».

ص: 331

«سپاس خدايى را كه پس از مرگم به من زندگى بخشيد همانا پروردگارم آمرزنده و سپاسگذار است.»

همچنين مى فرمودند:

«اللّهمّ إني أسألك خير هذا اليوم ونوره وهداه وبركته وطهوره و معافاته،

اللّهمّ إنّي أسألك خيره وخير ما فيه، وأعوذ بك من شرّه وشرّ ما بعده».

«خداوندا! من نيكى و نور و هدايت و بركت و پاكى و بخشش اين روز را از تو خواستارم، خداوندا! من نيكى اين روز و نيكى آنچه در آن است را از تو خواستارم و از شرّ آن و شرّ پس از آن به تو پناه مى برم.»

ص: 332

احكام تندرستى و سلامتى

درآمد:

حيات طيّبه (زندگى پاك) يكى از ارزشهاى ايمان است و يكى از پايه هاى آن عافيت مى باشد كه با مواظبت و پيش گيرى، درمان و آرامش روانى محقّق مى شود.

برخى مؤلّفه هاى پيش گيرى و مراقبت عبارت اند از؛ دورى جستن از پليدى و روى آوردن به پاكيزگى و همچنين زياده روى نكردن در خوردن و آشاميدن و دورريختن ناپاكيها و گزينش پاكيها.

امّا در زمينه درمان، مى توان روزه گرفتن و برپاداشتن نماز و بجا آوردن فريضۀ حجّ، و همچنين درمان جستن از عسل را در زمرۀ درمانها شمرد.

از سويى آرامش روحى - روانى، انسان را از بسيارى بيماريها دور مى سازد و در درمان بسيارى از بيماريها سهيم مى باشد.

ص: 333

نخست: احكام تندرستى

اشاره

از مجموعه اى از آيات و روايات برمى آيد كه حيات خجسته از مؤلفه هاى ايمان است، كه عافيت (تمام و كمال) يكى از پيامدهاى آن مى باشد. بايد گفت عافيت امرى چند بُعدى است كه رعايت برخى ابعاد آن واجب و الزامى و رعايت پاره اى ديگر نيكو و مستحبّ است. اكنون به احكام ابعاد گوناگون عافيت توجه كنيد:

الف - پايين ترين بُعد عافيت آن است كه حيات انسان و سلامت اعضاى بدن او بدان منوط است كه رعايت اين جهت امرى واجب بشمار مى رود.

ب - بُعدى كه در آن، انسان خود را از ترس وارد آمدن زيانى سنگين همچون ضعف عمومى و يا ايجاد كاستى بزرگى در قواى بشرى، مثلاً در شنوايى، بينايى و يا نيروى جنسى، ايمن مى سازد، كه چه بسا آن هم واجب باشد.

ج - بُعد مراقبت و محافظت از سلامت عمومى، كه نپرداختن به آن امكان دارد زيانهاى عظيمى چون انتشار بيماريهاى واگيردار و كشنده و مانند اينها را به همراه داشته باشد، كه پرداختن به اين بُعد نيز امرى الزامى و واجب است.

د - بُعدى كه در آن جامعه از يورش بيماريهاى غير كشنده اى كه البتّه امكان دارد بخاطر نارسائيها و مشكلات بهداشتى، برخى مبتلايان را به كام مرگ بكشانند ايمن مى شوند، كه مثلاً حفاظت محيط از انتشار بيمارى آنفلوانزا يكى از مصاديق آن مى باشد، رعايت اين مورد نيز چه بسا

ص: 334

در برخى شرايط واجب باشد.

ه - برخوردارى از بالاترين سطح پيش گيرى و مراقبت، كه در آن سطح انسان دربرابر بسيارى از بيماريها ايمن مى شود امرى مستحبّ است مگر اينكه به حكم حاكم شرع واجب شود.

هم اكنون به موشكافى دراين ابعاد پنج گانه مى پردازيم:

1 - حفظ جان و اعضا

قرآن كريم:

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را حيات مى بخشد؛ و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل مى شود، و (همه شما در قيامت) نزد او گردآورى مى شويد.»

2 - (وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)(2).

«و بعضى مى گويند: "پروردگارا! به ما در دنيا نيكى عطا كن؛ و در آخرت نيز نيكى مرحمت فرما؛ و ما را از عذاب آتش نگاه دار".»

ص: 335


1- - سورۀ انفال، آيۀ 24.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 201.

3 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد؛ مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.

و خودكشى نكنيد خداوند نسبت به شما مهربان است.»

4 - (وَأَنفِقُوْا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)(2).

«و در راه خدا انفاق كنيد؛ و (با ترك انفاق؛) خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد؛ و نيكى كنيد كه خداوند، نيكوكاران را دوست مى دارد.»

5 - (مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)(3).

«هركس كار شايسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى داريم؛ و پاداش آنها را بهترين اعمالى كه انجام مى دادند، خواهيم داد.»

رهيافت وحى:

دين اسلام ما را به برخوردارى از حيات طيّبه (زندگى پاك) فرامى خواند.

ص: 336


1- - سورۀ نساء، آيۀ 29.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 195.
3- - سورۀ نحل، آيۀ 97.

دراين راستا پروردگارمان به ما دستور داده تا اگر پيامبرش ما را به آنچه حيات مان مى بخشد فراخواند، از او فرمانبريم، حال آنكه خواستۀ شايستگان برخوردارى از حياتى نيكو در دنيا و آخرت مى باشد، كه وسيلۀ رسيدن به آن عمل صالح است، و عافيت يكى از شرطهاى برخوردارى از اين حيات طيّبه است.

احكام:

1 - بى شك نابود كردن زندگى، قتل نفس، و از كارانداختن اعضا و قواى جسمانى، همه اعمالى حرام محسوب مى شوند.

2 - اين حرمت، حرمت عوامل و ابزارهاى منجرّ به آسيبهاى فوق الذكر را نيز دربردارد. سهل انگارى و اهمال كارى آگاهانه اى كه به مرگ، نقص عضو و يا از ميان رفتن نيرويى از نيروهاى انسان منجرّ شود، و همچنين مبادرت ورزيدن به خودكشى از جملۀ اين عوامل حرام برشمرده مى شوند.

3 - حرمت انداختن خود در ورطۀ هلاك و نابودى، چه بسا نزد عرف به معنى لزوم محافظت از جان مى باشد. از اين رو هركس آگاهانه در حال قدرت و توانمندى در حفظ جان خود كوتاهى ورزد و از سوى عرف، خود نابود كنندۀ جان خود محسوب شود، مرتكب فعل حرامى شده است.

4 - بر مبناى اصل وجوب حفظ نفس، رعايت نكات بهداشتى و انجام مراحل عملى برخوردارى از سلامت، به اندازه اى كه حفظ نفس از نابودى و ايمنى اعضا و قواى جسمانى بطلبد، واجب و الزامى محسوب مى شود.

ص: 337

5 - پاره اى از اعمال را شرع از آن رو كه به حيات بشرى و يا سلامت انسان زيان وارد مى سازند حرام شمرده كه سخن از آنها در فصل حفظ و نگهدارى به تفصيل رفت.

2 - تندرستى و زيان و ضرر

حديث شريف:

1 - در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده كه:

«كلّ شيء يكون فيه المضرّة على الإنسان فى بدنه، فحرام أكله إلّافي حال الضرورة»(1).

«خوردن هر چيزى كه در آن زيانى براى بدن انسان باشد، حرام است مگر در حال ناچارى و ضرورت.»

2 - همچنين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در آن حديث مشهور مى فرمايند:

«لا ضرر ولا ضرار»(2).

«نه زيان ديدن (جايز است) و نه زيان رساندن.»

3 - ابن ادريس در سرائر مى گويد: از رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام از فرزندان او در باب درمان اينگونه روايت شده:

«تداووا، فما أنزل اللّه داءً إلّاأنزل معه دواءً»(3).

ص: 338


1- - وسائل الشّيعه، (29 جلدى)، ج 25، باب 42، ص 84.
2- - من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 76، ح 9، قم، انتشارات جامعه مدرسين 1413 ه ق.
3- - بحارالأنوار، ج 59، ص 65، ذيل ح 9.

«به درمان (بيماريها) بپردازيد، زيرا، خداوند بيمارى و دردى را فرونمى فرستد مگر اينكه دارو و درمان آن را نيز فرستاده باشد.»

احكام:

1 - پاره اى از بيماريها به مرگ يا نقص عضو يا از ميان رفتن قواى جسمانى منجر نمى شوند، ولى ضرر و زيان زيادى را درپى دارند، مانند مبتلا شدن به مرض قند كه هر چند به مرگ نمى انجامد و مى توان سالها با آن زندگى كرد، ولى اين بيمارى از نظر عرف ضرر بسيار تلقّى مى شود، و ظاهراً حفظ جان از ابتلا به چنين بيماريهايى نيز واجب است.

2 - اگر اهمال كارى در حفظ جان از آسيبهاى بسيار زياد، در عرف به منزله اى نابود كردن خود تلقّى شود، وجوب اقدام براى دفع آن آسيبها قويتر به نظر مى رسد.

بنابراين هركس گرفتار چنين بيماريهايى شود بايد به دارو و درمان آن همّت گمارد.

3 - بهداشت عمومى و فساد

قرآن كريم:

1 - (وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْباً قَالَ يَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَكُمْ مِن إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ

ص: 339

كُنتُمْ مُؤْمِنِينَ)(1).

«و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم)؛ گفت: "اى قوم من! خدا را بپرستيد، كه جز او معبودى نداريد. دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است؛ بنابراين، حقّ پيمانه و وزن را ادا كنيد؛ و از اموال مردم چيزى نكاهيد؛ و در روى زمين، بعداز آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبيا) اصلاح شده است، فساد نكنيد اين براى شما بهتر است اگر با ايمان هستيد".»

2 - (وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ)(2).

«كسانى كه كافر شدند، اولياء (و ياوران و مدافعان) يكديگرند؛ اگر (اين دستور را) انجام ندهيد، فتنه و فساد عظيمى در زمين روى مى دهد.»

رهيافت وحى:

خداوند متعال گسترش فساد و تباهى در زمين را به شدّت منع كرده، و دورى نمودن از مفسده هاى بزرگ را به منزله اى حكمت نفى ولايت كفّار دانسته است. از همين رو كار در راستاى جلوگيرى از انتشار تمام گونه هاى فساد و تباهى، امرى واجب تلقّى شده است، كه يكى از اين كارها اهتمام ورزيدن به بهداشت عمومى براى جلوگيرى از به خطر افتادن سلامت مردم مى باشد.

ص: 340


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 85.
2- - سورۀ انفال، آيۀ 73.

احكام:

1 - بايد از رهگذر نظارت بر توليد كنندگان و فروشندگان مواد غذايى از كشاورزان و دهقانان گرفته تا رستورانها و نانوائيها و مراكز توليد مواد غذايى و آسيابها و كارخانجات كنسرو سازى و موادّ لبنى و موادّ گوشتى و مانند اينها، از پخش وخريد وفروش مواد غذايى فاسد، جلوگيرى كرد.

2 - همچنين بايد بر منابع آب آشاميدنى، رودها، مخازن و تلمبه هاى منابع آبى و همچنين بر خطوط لولۀ آب براى دور ساختن ميكروبها، موادّ راديواكتيو و ديگر مواد زيان رسان از منابع آبى نظارت كرد.

3 - واجب است از انتشار بيماريهاى مرگبار، به وسيله اى واكسيناسيون عمومى عليه بيماريهاى مسرى، و ممانعت از انتقال مردم از مناطق آلوده به اين گونه بيماريها به مناطق پاكيزه، جلوگيرى كنيم.

4 - بايد براى جلوگيرى از انتشار بيماريهاى واگيردار در مراكزى چون مدارس، اداره جات، كارخانجات و ديگر مراكز تجمّع مردم، يك سيستم نظارتى در نظر گرفت.

5 - بايد براى جلوگيرى از رفت و آمد آزادانۀ مبتلايان به بيماريهاى واگيردارى چون آبله، جذام، سل، ايدز، و همچنين براى فراهم آوردن سلامت جامعه و پيشگيرى از انتشار اين بيماريها، مراكزى براى نگهدارى و قرنطينه مبتلايان به آن امراض در نظر گرفت.

6 - براى جلوگيرى از انتشار بيماريهاى جنسى و همچنين براى ايمن نگاه داشتن فرزندان از آسيبهاى ژنتيكى، مى بايست بر امر ازدواج در جامعه نظارت كرد.

ص: 341

4 - بهداشت عمومى و حيات طيّبه

قرآن كريم:

1 - (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1).

«همانها كه از فرستاده (خدا)، پيامبر "اُمّى" پيروى مى كنند؛ پيامبرى كه صفاتش را، در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى يابند؛ آنها را به معروف دستور مى دهد، و از منكر بازمى دارد؛ اشياء پاكيزه را براى آنها حلال مى شمرد، و ناپاكيها را تحريم مى كند؛ و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمى دارد؛ پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند.»

2 - (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ)(2).

«و لباست را پاك كن، * و از پليدى دورى كن،.»

3 - (... إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ)(3).

«... خداوند، توبه كنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست

ص: 342


1- - سورۀ اعراف، آيۀ 157.
2- - سورۀ مدّثّر، آيات 4 و 5.
3- - سورۀ بقره، آيۀ 222.

دارد.»

رهيافت وحى:

خداوند متعال پليديها را حرام كرده به اين دليل كه بيمارى زا هستند.

ازاين جهت مردار، گوشت خوك، ميخوارگى، خوردنيها و نوشيدنيهاى مضر، همه وهمه حرام و دشمن سلامتى انسان محسوب مى شوند. خداوند متعال هرزگيهاى آشكار و پنهان را نيز حرام كرده، چون، هرزگى نيز به سلامتى انسان ضرر مى رساند، و همچنين براى حفظ عافيت به دورى جستن از پليدى و خواستن پاكى ها و پاكيزگى در اوقات گوناگون دستور داده است.

احكام:

1 - در آموزه هاى دينى گرايش به پليديها حرام، و پاكيزگى در تمام سطوح امرى محبوب تلقّى، و نظافت از ارزشهاى ايمانى شمرده شده است. لذا بر همه واجب است تا در حدّ توان اين تعاليم را بكار بندند.

2 - افراد جامعه بايد با گونه هاى مختلف پليدى و آلودگى به مبارزه برخيزند، از اينرو بايد براى تأمين بهداشت و پيراستگى از آلودگيهاى گوناگون، به شدّت و بگونه اى فراگير از اماكن عمومى مراقبت به عمل آيد.

3 - حكومتها نيز بايد از ورود بيماريهاى واگيردار و موادّ غذايى غير بهداشتى به داخل كشورهايشان جلوگيرى به عمل آورند.

ص: 343

5 - بالاترين مراتب بهداشت فردى

حديث شريف:

1 - اميرمؤمنان عليه السلام فرموده اند:

«العافية أهنأ النعم»(1).

«عافيت گواراترين نعمت است.»

و فرمودند:

«العافية أشرف اللباسين»(2).

«عافيت شريفترين دو لباس است.»

و همچنين فرمودند:

«بالعافية توجد لذّة الحياة الدنيا»(3).

«بوسيلۀ عافيت لذّت زندگى بدست مى آيد.»

2 - و فرمودند:

«الصحّة أفضل النعم»(4).

«تندرستى برترين نعمتهاست.»

«بالصحّة تستكمل اللذة»(5).

ص: 344


1- - غررالحكم، ص 483، شماره 11149.
2- - همان، ح 11150.
3- - همان، ح 11155.
4- - همان، ح 11148.
5- - همان، ح 11156.

«با تندرستى لذّت كامل مى شود.»

«النعيم في الدنيا؛ الأمن وصحّة الجسم، وتمام النعمة في الآخرة: دخول الجنّة»(1).

«نعمتهاى دنيا (عبارت اند از:) امنيّت و تندرستى بدن، و كاملترين نعمت در آخرت ورود به بهشت است.»

احكام:

1 - مستحب است هركسى سلامتى و بهداشت خود را در بالاترين سطوح تندرستى، نگهدارد. مثلاً: فشار خون، تركيبات خون، قدرت بينايى و شنوايى و ضربان قلب و... خود را در بهترين حالت نگهدارد.

2 - همچنين مستحب است كه انسان خود را از تماس با هرگونه آلودگى مصون دارد، و نشاط و فعاليّت خود را از رهگذر تغذيه اى مناسب و انجام فعاليّتهاى ورزشى ويا كار بدنى كافى، در سطح بالائى نگهدارد.

3 - در واقع اسلام به گونه اى عمومى مردم را به فراهم آوردن تندرستى و عافيت به عنوان ارزشى بنيادين، ترغيب مى كند. در ابواب مستحبّات و آداب متون شرعى نقل شده، به آموزه هاى بسيارى برمى خوريم كه به گونه اى با مفهوم عافيت و سلامتى پيوند خورده اند. گزينش همسرى مناسب براى تشكيل خانواده، رعايت آداب همبسترى، آشنائى به تعاليم باردارى و تغذيۀ سالم در دوران باردارى، فراگرفتن آموزه هاى مربوط

ص: 345


1- - بحار الانوار، ج 92، ص 135، باب 97.

به شيردادن به فرزندان و گرفتن دايه براى آنها، و در نهايت آشنايى با آداب خوردن و آشاميدن و خواب و معاشرت و استحمام و... كه همگى به خواست الهى طول عمر و سلامتى و نيرومندى بدن را در بردارند، از جملۀ اين آموزه ها هستند.

4 - مستحب است از خداوند طلب عافيت كنيم، چون، اسباب و وسايل تندرستى و سلامتى جملگى به امر خداوند فراهم مى آيند. امام على بن حسين عليه السلام در يكى از دعاهاى مبارك خويش در صحيفۀ سجّاديّه اينگونه طلب عافيت مى كنند:

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ،

وَعافِني عافِيَةً كافِيَةً شافِيَةً عالِيَةً نامِيَةً، عافِيَةً تُوَلِّدُ في بَدَنِى الْعافِيَةَ، عافِيَةَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، وَامْنُنْ عَلَيَّ بِالصِّحَّةِ وَالْأَمْنِ وَالسَّلامَةِ في ديني وَبَدَني...»(1).

«بارالها! بر محمّد و آلش رحمت فرست و مرا عافيتى بى نياز كننده و شفا دهنده ببخش كه [از دسترس بيماريها و علّتها] بالاتر و روزافزون باشد؛ عافيتى كه در بدنم توليد عافيت كند، عافيت دنيا و آخرت را. و انعام فرماى بر من به تندرستى، و امنيّت، و سلامت در دين و بدنم...»

5 - از آنرو كه سلامت و تندرستى از ارزشهاى والا محسوب مى شود، بايد از رهگذر عمل به آموزه هاى زير بصورت جدّى بدان اهتمام ورزيم:

نخست: اهتمام دائم به قوانين بهداشتى و بازدارنده از بيماريها در كشور، بويژه قوانين مرتبط با بهداشت موادّ غذايى و آشاميدنيها

ص: 346


1- - از دعاى حضرت سجّاد عليه السلام هنگامى كه عافيت از خدا طلب مى كرد، الصحيفة السجّاديّة، دعاى شمارۀ 23، ص 112، قم، نشر الهادى، 1376 شمسى.

و ابزارهاى مورد استفاده، و همچنين قوانين فراهم كنندۀ امنيّت و سلامت تمام توليدات در بالاترين معيارهاى بين المللى.

دوّم: آگاه ساختن مردم از امور بهداشتى و بيان دست كم، آموزه هايى كه هر فرد براى محافظت از سلامت خود بدانها نياز دارد. شناخت قوا و نيروهاى خود و چگونگى محافظت از آنها در برابر بيماريها و همچنين چكونگى رساندن اين قوا به رشد لازم از طريق تغذيۀ مناسب و ورزش و مانند اينها، و شناخت بيماريها، وعلل آنها و چگونگى پيشگيرى از مبتلا شدن به آنها و آشنايى به روشهاى درمان آن بيماريها، همه و همه از جملۀ اين آموزه ها مى باشند.

در واقع اين آگاهى بايد در مدارس، و از سال اوّل ابتدائى تا آخرين سال دانشگاه به فرزندان جامعه داده شود، همچنين بايد اين آگاهيها از رهگذر رسانه هاى ديدارى، شنيدارى و نوشتارى به گوش و ديد مردم برسند.

سوم: اهتمام به فراهم آوردن پزشكان و پرستاران مجرّب و تهيّۀ داروهاى ضرورى و ساخت بيمارستان و درمانگاه، و تعريف برخوردارى از خدمات بهداشتى و درمانى به عنوان حقّ طبيعى هر انسان.

چهارم: فقها مى بايست پس از مشاوره گرفتن از كارشناسان و سازمانهاى مربوطه دربارۀ مسايل مهمّ بهداشتى همچون واكسيناسيون عمومى عليه بيماريهاى واگيردار ومهلك، به صدور فتاوى ويژه همّت گمارند.

پنجم: نيكوكاران نيز بايد فراهم آوردن وسايل خدمات بهداشتى و درمانى براى عموم مردم و نيازمندان را در زمرۀ طرحهاى خداپسندانۀ خود بگنجانند.

ص: 347

ششم: همگى بايد به هنگام بروز بحرانهاى بهداشتى خطرناك، چون شيوع بيماريهاى مسرى و مهلك در امر مبارزه با عواملى ضد بهداشت و سلامت عمومى، سهيم شوند.

دوّم - سلامتى و بهداشت، حقّ طبيعى انسان

قرآن كريم

(يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ)(1).

«اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا (حقوق) يكديگر را بشناسيد؛ گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.»

رهيافت وحى:

به نظر مى رسد مراد از «(لِتَعَارَفُوا) \يكديگر را بشناسيد» در اين آيه شريفه همان مفهوم به رسميت شناختن متقابل حقوق يكديگر باشد، حقوقى كه يكى از مهمترين آنها حقّ حيات مى باشد كه خود شامل حقّ برخوردارى از امنيّت و حقّ تأمين ضرورات زندگى (همچون حقّ برخوردارى از غذا، نوشيدنى، مسكن و...) و حقّ سلامتى مى شود.

ص: 348


1- - سورۀ حجرات، آيۀ 13.

حديث شريف:

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«مَن أصبح لا يهتمّ بأمور المسلمين فليس منهم، ومن يسمع رجلاً ينادي يا للمسلمين فلم يُجبه فليس بمسلم»(1).

«كسى كه شب را به روز برساند در حاليكه به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نيست و كسى هم كه صداى مردى را كه مسلمانان را به يارى مى طلبد، بشنود و پاسخش را ندهد مسلمان نيست.»

احكام:

1 - حق حيات و زندگى پايۀ ديگر حقوق بوده و فراهم آمدن تندرستى و سلامت جسمانى انسان، بنياد حيات را تشكيل مى دهد.

2 - متون و نصوص دينى اى كه به انفاق و بخشش دستور مى دهند، انفاق در امور بهداشتى را نيز به منزله ى يكى از وسيعترين بسترهاى انفاق و هميارى اجتماعى شامل مى شوند.

3 - از سويى، متون و رواياتى كه بر اهتمام مسلمانان به يكديگر تأكيد مى ورزند نيز، دستۀ ديگرى از نصوصند كه بسترهاى فراهم آوردن وسايل بهداشتى و درمانى همگانى را هم در برمى گيرند.

4 - از بسيارى از متون كلّى نيز مى توان، لزوم هميارى در امر بهداشت و تندرستى در حدّ ضرورت و امكان را استنباط كرد.

ص: 349


1- - الكافى، ج 2، ص 164 - وسائل الشيعه، ج 16، باب 18، ص 337، (29 جلدى).

5 - بنابراين، تندرستى و سلامت، بايد به هدفى تبديل شود كه مردم و حكومت، جملگى در فراهم آمدن آن براى تك تك افراد جامعه و در تهيۀ تمام وسايل ممكن دراين راستا، از هيچ تلاشى فروگذار ننمايند.

6 - قانونگذاران نيز بايد به وضع قوانين ضرورى براى فراهم آمدن اين حقّ طبيعى همّت گمارند.

ص: 350

احكام آموزش

درآمد:

تعاون و هميارى بر نيكوكارى و تقوى يكى از مهمترين اصلهاى ارزشهاى اسلامى مى باشد كه مى توان، از دل آن دهها ارزش ديگر، از جمله؛ ارزش كار مشترك براى فراگيرى بهداشت و آموزش و رفاه، را بيرون كشيد.

از اين رو، مردم، همگى، وظيفه دارند نادانان و جاهلان را آموزش دهند، چون آموزش حقّ جاهلان است بر گردن همه، ولى برخى از گروهها مسؤوليّت سنگينترى را در اين زمينه بر عهده دارند، مانند پيامبران، علما ودانشمندان، خويشاوندان، و اولياى امور مسلمانان.

قرآن كريم:

1 - (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْاُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ)(1).

«او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان

ص: 351


1- - سورۀ جمعه، آيۀ 2.

برانگيخت كه آياتش را بر آنها مى خواند و آنها را تزكيه مى كند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مى آموزد و مسلماً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.»

2 - (وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ)(1).

«و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خدا، از كسانى كه كتاب (آسمانى) به آنها داده شده، پيمان گرفت كه حتماً آن را براى مردم آشكار سازيد و كتمان نكنيد؛ ولى آنها، آن را پشت سر افكندند؛ و به بهاى كمى فروختند؛ و چه بد متاعى مى خرند!»

3 - (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ)(2).

«كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده ايم، بعداز آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى كند؛ و همه لعن كنندگان نيز، آنها را لعن مى كنند؛.»

4 - (وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ)(3).

«و كسى كه به پدر و مادرش مى گويد: "اف بر شما! آيا به من وعده مى دهيد كه من روز قيامت مبعوث مى شوم؟! در حالى كه پيش از من اقوام

ص: 352


1- - سورۀ آل عمران، آيۀ 187.
2- - سورۀ بقره، آيۀ 159.
3- - سورۀ احقاف، آيۀ 17.

زيادى بودند (و هرگز مبعوث نشدند) "و آن دو پيوسته فرياد مى كشند و خدا را به يارى مى طلبند كه: واى بر تو، ايمان بياور كه وعده خدا حقّ است! امّا او پيوسته مى گويد:" اينها چيزى جز افسانه هاى پيشينيان نيست".»

از اين آيه ميزان پافشارى پدر و مادر مسلمان براى باورمند ساختن فرزندان به روز رستاخيز دريافت مى شود.

5 - (لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِن سَعَتِهِ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللّهُ لَايُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً)(1).

«آنان كه امكانات وسيعى دارند، بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنها كه تنگدست اند، از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند؛ خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى كند؛ خداوند بزودى بعداز سختيها آسانى قرار مى دهد.»

آيۀ كريمۀ ذكر شده وجوب بر عهده گرفتن مخارج خانواده، شامل هزينه هاى آموزش و پرورش اعضاى خانواده را يادآور شده بر آن تأكيد مى ورزد.

حديث شريف:

1 - در حديثى از امام جعفر صادق عليه السلام آمده است:

«قرأت في كتاب علي؛ أنّ اللّه لم يأخذ على الجّهال عهداً بطلب العلم، حتّى

ص: 353


1- - سورۀ طلاق، آيۀ 7.

أخذ على العلماء عهداً ببذل العلم للجهّال، لأنّ العلم كان قبل الجهل»(1).

«در كتاب على خواندم كه؛ خداوند متعال از جاهلان پيمانى مبنى بر دانش آموزى نگرفت، مگر پس از اينكه از دانشمندان پيمانى مبنى بر علم آموزى به جاهلان گرفت است، و اين بدان خاطر است كه علم پيش از جهل مى باشد.»

2 - از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«إنّ النبيّ صلى الله عليه و آله قال: إنّ معلّم الخير يستغفر له دواب الأرض وحيتان البحر،

وكلّ ذي روح في الهواء، وجميع أهل السماء والأرض، وإنّ العالم والمتعلّم في الأجر سواء، يأتيان يوم القيامة كفرسي رهان يزدحمان»(2).

«پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بيگمان جنبندگان زمين و ماهيان دريا و تمام جانداران آسمان و تمام اهل آسمان و زمين، براى معلّم نيكيها و خوبيها، طلب آمرزش مى كنند، و بيگمان دانشمند و دانش آموز پاداشى يكسان دارند، (آندو) به روز قيامت همچون دو اسب مسابقۀ رقيب پا به عرصۀ قيامت مى نهند.»

3 - از امام صادق عليه السلام نقل شده كه:

«أمهل صبيّك حتّى يأتي له ستّ سنين، ثمّ ضمّه إليك سبع سنين فأدّبه بأدبك، فإن قبل وصلح، وإلّا فخل عنه»(3).

ص: 354


1- - بحارالأنوار، ج 2، ص 67.
2- - بحارالأنوار، ج 2، ص 17، باب 8.
3- - وسائل الشّيعه، ج 15، كتاب النكاح، أبواب أحكام الأولاد، ص 193، باب 82، ح 2 (20 جلدى) و همان ج 21، ص 473 (29 جلدى).

«فرزندانتان را تا شش سالگى آزاد بگذاريد، سپس به مدّت هفت سال آنها را تربيت كنيد، پس اگر پذيرفتند و شايسته شدند (كه خوب) و گرنه آنها را به حال خود رها كنيد.»

4 - اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام فرموده اند:

«علّموا أولادكم السباحة والرماية»(1).

«به فرزندان خود شنا و تيراندازى بياموزيد.»

از اين حديث شريف درمى يابيم كه مى بايست به فرزندانمان آنچه را در زندگى بدانها نيازمند خواهند شد بياموزيم.

5 - امام صادق عليه السلام فرموده اند:

«بادروا أحداثكم بالحديث، قبل أن يسبقكم إليهم المرجئة»(2).

«گفتگو با جوانان خود را، (يا آموزش احاديث به جوانان خود را) پيش از آنكه گروه مرجئه دراين امر از شما پيشى گيرند، آغاز كنيد.»

6 - اميرمؤمنان عليه السلام خطاب به مردم فرموده اند:

«أَيُّهَا النَّاسُ! إِنْ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً، وَلَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ: فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ، وَتَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَتَعْلِيمُكُمْ كَيْ لا تَجْهَلُوا، وَتَأْدِيبُكُمْ كَيَْما تَعْلَمُوا»(3).

«اى مردم، حقّى من بر شما دارم و حقّى شما بر من داريد. امّا حق شما

ص: 355


1- - وسائل الشيعه، ج 15، باب 83، ص 194، ح 2، (20 جلدى) وهمان، ج 21، ص 475 (29 جلدى).
2- - همان، ص 476، باب 84، ح 1.
3- - نهج البلاغه، خطبۀ 34، ص 87، صريق السداد.

بر من: خيرخواهى دربارۀ شما و تنظيم و فراوان نمودن بيت المال براى تهيۀ معيشت سالم براى شما است. و تصدّى بر تعليم شما كه از جهل نجات پيدا كنيد و تأديب شما كه علم (همۀ سطوح شخصيّت) شما را بسازد.»

7 - وقتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله معاذ بن جبل را به يمن فرستادند، توصيه هايى چند در باب مسؤوليّتش به او گوشزد كردند، يكى از اين توصيه ها اين بود:

«يا معاذ، علّمهم كتاب اللّه، وأحسن أدبهم على الأخلاق الصالحة»(1).

«اى معاذ! كتاب خدا را به ايشان بياموز، و تربيت ايشان را بر مبناى اخلاق شايسته، نيكو گردان.»

احكام:

1 - انفاق كردن و هزينه نمودن براى اعضاى خانواده امرى واجب است، كه يكى از ابعاد امروزين آن بر مبناى عرف، امر تعليم و آموزش مى باشد. از اينرو اهتمام ورزيدن بدان از سوى والدين واجب و كوتاهى در آن به منزله ى كوتاهى در احقاق حقّ اعضاى خانواده تلقّى مى شود.

2 - همچنين پدران و يا آنانكه مسؤوليّت نفقه دادن را بر عهده دارند بايد به فرزندان و يا افراد تحت تكفّل خود كارهاى مورد نيازشان را آموزش دهند. تشخيص اينكه كدام كار مورد نياز فرزندان است وآموزش آن توسّط والدين بر مبناى عرف، نفقه محسوب مى شود، بسته به دو عنصر زمان و

ص: 356


1- - تحف العقول، ص 25، (مواعظ النبي وحكمه). و بحار الانوار، باب 6، ص 128.

مكان، متغيّر مى باشد. البتّه، احاديث و روايات، والدين را به تعليم امورى چون باورهاى درست و آداب والا و نيازمنديهاى فرزندان، شامل خواندن و نوشتن و شنا و مانند اينها تشويق مى كنند.

3 - دولتهاى اسلامى اى كه حقوق مردم را رعايت مى كنند ومى خواهند ارزشهاى اجتماعى را در ميان افراد جامعه نهادينه سازند، بايد به نشر علم و دانش، بويژه آن بخشهايى از علم كه امور دين و يا ساحتهاى معيشتى مردم بسته بدانها هستند، بپردازند.

4 - بنابراين دولتها مى بايست به فراهم آوردن ابزارها، روشها و فرصتهاى آموزش همگانى و همچنين به مبارزه براى ريشه كن ساختن جهل و بيسوادى، بيش ازپيش همّت گمارند.

ص: 357

ص: 358

ص: 359

ص: 360

فصل سوم: فرزندان وصلۀ رحم از ديدگاه فقه

احكام دوستى و مودّت

درآمد:

مودّت يا دوستى يكى از سنّتهاى الهى محسوب مى شود، زيرا يكى از نامهاى خداوند نيز «ودود» مى باشد. در واقع از اين نام در مى يابيم كه مودّت يك ارزش مى باشد.

حقيقت دوستى و مودّت اين است كه براى آنكه دوستش داريم، جز نيكى نخواهيم و در برابر او فخرفروشى و تكبّر نكنيم.

مؤمنان بايد دوستى و مودّت خود را به آن سو كه خداوندو پيامبرش امر كرده سوق دهند، بنابراين بايد خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله و نزديكان وى و همچنين مؤمنان را دوست بدارند و سپس همسر و فرزندان خود را مورد محبّت قرار دهند. از اينرو دوستى با روى برتافتگان از خدا و پيامبرش و مورد محبّت قرار دادن آنها امرى نامشروع تلقّى مى شود، چون، دوستى با دشمنان خدا و دوستى با مردم، بر مبناى ارزشهاى بت پرستانه با راست ايمانى در يك جا جمع نمى شوند.

ص: 361

قرآن كريم:

1 - (وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ)(1).

«از پروردگار خود، آمرزش بطلبيد؛ و به سوى او بازگرديد؛ كه پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه كار) است.»

2 - (ذلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَاأَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ)(2).

«اين همان چيزى است كه خداوند بندگانش را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند به آن نويد مى دهد. بگو:" من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم [\اهل بيتم]، و هركس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى اش مى افزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاس گزار است".»

3 - (وَإِنَّ مِنكُمْ لَمَن لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُن مَعَهُمْ شَهِيداً * وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَن لَم تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً)(3).

«در ميان شما، افرادى (منافق) هستند، كه (هم خودشان سست مى باشند، و هم) ديگران را به سستى مى كشانند؛ اگر مصيبتى به شما

ص: 362


1- - سورۀ هود، آيۀ 90.
2- - سورۀ شورى، آيۀ 23.
3- - سورۀ نساء، آيات 72 و 73.

برسد، مى گويند:" خدا به ما نعمت داد كه با مجاهدان نبوديم، تا شاهد (آن مصيبت) باشيم "* و اگر غنيمتى از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اينكه هرگز ميان شما و آنها دوستى و مودّتى نبوده، مى گويند:" اى كاش ما هم با آنها بوديم، و به رستگارى (و پيروزى) بزرگى مى رسيديم"!»

4 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوْا بِمَا جَاءَكُم مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُم خَرَجْتُمْ جِهَاداً فِي سَبِيلي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما نسبت به آنان اظهار محبّت مى كنيد، در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده كافر شده اند، و رسول اللّه و شما را به خاطر ايمان به خداوندى كه پروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون مى رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كرده ايد؛ (پيوند دوستى با آنان برقرار نسازيد.) شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى بر قرار مى كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان يا آشكار مى سازيد از همه داناترم. و هركس از شما چنين كارى كند، از راه راست گمراه شده است.»

5 - (وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضاً وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم

ص: 363


1- - سورۀ ممتحنه، آيۀ 1.

مِن نَّاصِرِينَ)(1).

«(ابراهيم) گفت:" شما غير از خدا بتهايى براى خود انتخاب كرده ايد كه مايه دوستى و محبّت ميان شما در زندگى دنيا باشد؛ سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مى جوييد و يكديگر را لعن مى كنيد؛ و جايگاه (همه) شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود".»

رهيافت وحى:

مردم بايد روابط ميان خود را بر مبناى يك دوستى ايمانى شكل دهند، دوستى اى كه مبتنى بر محبت خدا، پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام وى باشد همينگونه است دوستى خانواده و عشيره زمانى كه با آن محبت خدايى متعارض نباشد اما دوستيهايى كه مبتنى بر موهومات است كه بت به جاى خدا پرستيده مى شود مانند: دوستيهايى كه بر پايۀ تعصّب جاهلى و يا تعصّبات مادّى شكل مى گيرند، همه و همه دوستيهايى ناپسند محسوب مى شوند. از اين حقيقت مى توان احكام زير را استنباط كرد:

احكام:

1 - هركس مى بايست بازگشتى به خود داشته باشد و خاستگاههاى حبّ و بغضهايش را دقيقاً شناسايى كند و سپس معيار حبّ و بعضهايش را

ص: 364


1- - سورۀ عنكبوت، آيۀ 25.

در چهارچوب عقل و وحى از نو تعريف كند، تا صاحب دلى پيراسته از حبّ دنيا گردد.

2 - بر مؤمنان است كه به مردم محبّت ورزيده و با ايشان دوستى كنند.

3 - هر چيزى كه براى خود دوست داريم بايد براى برادران مؤمن خود نيز دوست بداريم، و همچنين نبايد نسبت به خيرى كه به برادر مؤمنمان مى رسد حسد ورزيم و همچون كسانى كه هيچ تعلّق خاطرى نسبت به يكديگر ندارند با يكديگر رفتار كنيم.

4 - رابطۀ زناشويى مناسب آن رابطه اى است كه بر مبناى دوستى و محبّت استوار شده باشد، رابطه اى كه در آن هيچيك از دوطرف نسبت به طرف مقابل، كبر و يا حسد نورزد، رابطه اى سالم كه بايد در شبكه ى روابط ميان تمام مؤمنان نهادينه شود.

5 - دوستى خدا، پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت ايشان عليه السلام از پايه هاى دين محسوب مى شود. در واقع اين دوستى همان تولّى مى باشد. از سويى دوستى دشمنان خدا و رسول صلى الله عليه و آله و ناصبين و كسانى كه از اهل بيت عليهم السلام روى برگردانده اند، نيز حرام مى باشد. علاوه براين مى بايست از چنين كسانى تبرّى جوييم، چراكه تبرّى جستن از دشمنان خدا نيز پايه اى از پايه هاى دين مى باشد.

6 - بنابراين مى بايست شبكه ى روابط اجتماعى انسان بر مبناى خدا باورى و پذيرفتن ولايت خدا و رسول صلى الله عليه و آله و مؤمنان سامان يابد. همچنين نبايد كسى را خود خوانده و بدون اينكه خداوند به پيروى از وى دستور داده، و او را حجّتى بر مردم قرار داده باشد، به عنوان محور دوستى ميان مردم و ستون ولايت انتخاب كنيم.

ص: 365

7 - حتّى در تشكّلها نيز مى بايست محورى جز محور الهى نجوييم، مگر به اذن ولىّ الهى. بنابراين اگر تشكّلهاى قومى - نژادى، يا صنفى، يا سياسى در چهارچوب ولايت خداوند و به اذن حجّت خداوند بر زمين، انجام پذيرند، اين تشكّلها مطلوب خواهند بود. ولى اگر چنين تشكّلها بدون اذن الهى صورت پذيرند، امكان دارد به بتى براى ما تبديل شوند كه ما از پرستش چنين بتها نهى شده ايم. پس بهتر است از اينگونه تشكّلها صرف نظر كنيم.

ص: 366

احكام روابط ميان مؤمنان

درآمد:

در فضاى جامعۀ اسلامى ارزشهاى صلح و آرامش، حق، عدالت، امنيّت و كسب روزى حلال محقّق مى شوند. براى محقّق ساختن چنين جامعه اى بايد پيوند ميان مؤمنان را تا حدّى استحكام بخشيم كه روابط ايشان به سطح روابط برادرى برسد.

در واقع اين برادرى بوسيلۀ چنگ زدن به ريسمان الهى كه شامل كتاب و رسول الهى مى باشد و از رهگذر پشتيبانى از يكديگر و هميارى با يكديگر بر مبناى نيكى و تقوا، و همچنين بوسيلۀ دورى جستن از رفتارهاى ناپسندى چون مسخره كردن، گمان بد داشتن، تجسّس كردن در كار ديگران و غيبت كردن، و همچنين با آراسته شدن به فضيلتهايى چون؛ ايثار، اصلاح و دفاع از مظلومان، به دست خواهد آمد.

ص: 367

1 - محبّت و ارزشهاى مادّى

قرآن كريم:

1 - (وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1).

«و براى كسانى است كه دراين سرا [\سرزمين مدينه] و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى دارند، و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمى كنند و آنها را بر خود مقدّم مى دارند هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند؛ كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شده اند رستگارانند.»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از ياران خود پرسيدند:

«أيّ عُرى الإيمان أوثق؟».

«كداميك از پيوندهاى ايمان مستحكمتر است؟»

ايشان گفتند: خداوند و پيامبرش بهتر مى دانند، برخى نيز گفتند نماز برخى ديگر گفتند زكات و برخى ديگر روزه را و برخى ديگر حج و عمره وديگرانى جهاد را محكمترين پيوند ايمان پنداشتند. سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

ص: 368


1- - سورۀ حشر، آيۀ 9.

به ايشان فرمودند:

«لكلّ ما قلتم فضل وليس به، ولكن أوثق عرى الإيمان الحبّ في اللّه،

والبغض في اللّه، وتولّي أولياء اللّه والتبري من أعداء اللّه عزّوجلّ»(1).

«يك يك آنچه گفتيد خوب بود، ولى منظور من نيست. مستحكمترين پيوند ايمان دوستى كردن براى خدا و كينه ورزى براى خدا و پيروى و دنباله روى از اولياء خدا و تبرّى و دورى جستن از دشمنان خداوند عزّوجلّ مى باشد.»

2 - همچنين آن حضرت فرموده اند:

«ودّ المؤمن للمؤمن في اللّه، من أعظم شعب الإيمان»(2).

«محبّت مؤمن نسبت به مؤمنى ديگر، از بزرگترين شاخه هاى ايمان است.»

3 - امام صادق عليه السلام در پاسخ به پرسشى به اين مضمون كه آيا محبّت همان ايمان است؟ فرمودند:

«ويحك، وهل الدين إلّاالحبّ؟ ألا ترى إلى قول اللّه : (قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ)(3) ؟

أوَ لا ترى قول اللّه لمحمّد صلى الله عليه و آله:

(حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ)(4)،

وقال : (يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ)(5).

ص: 369


1- - المحاسن، برقي، ج 1، ص 264.
2- - همان، ص 263.
3- - سورۀ آل عمران، آيۀ 31.
4- - سورۀ حجرات، آيۀ 7.
5- - سورۀ حشر، آيۀ 9.

فقال الإمام: الدين هو الحبّ والحبّ هو الدين»(1).

«واى بر تو، مگر دين چيزى جز حب است؟ مگر اين گفته الهى را نشنيده اى كه فرمود: (بگو: اگر خدا را دوست مى داريد، از من پيروى كنيد؛ تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد.) و يا مگر اين گفتۀ خداوند به محمّد صلى الله عليه و آله را نشنيده اى كه گفت: (خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهايتان زينت بخشيده.)؟، و گفت: (وكسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مى دارند!)؟ پس امام عليه السلام فرمودند: دين همان حبّ و حب همان دين است.»

رهيافت وحى:

هر جامعه تنها با پيروى از رهبر خود و التزام به ارزشهاى حقيقت و سامان بخشيدن به يك زندگى جمعى توأم با الفت و محبّت و برادرى مى تواند بر عوامل تفرقه انگيز فائق آيد. خداوند متعال در آيۀ نهم سورۀ مباركۀ حشر نمونه اى از روابط مسلمانان نخستين را يادآور مى شود و گروه انصار را بخاطر برقرار ساختن رابطۀ خوب و خداپسندانه با مهاجران مورد تحسين قرار مى دهد. نمونه اى كه آشكارا شالوده شكنى اسلام در شبكۀ روابط ميان فردى و ميان اجتماعى پيشين و تأثير آن بر روان افراد را نشان مى دهد و براى نسلهاى بشرى پرده از راز پيروزيهاى ايشان در بستر تاريخ برمى فكند. در واقع نخستين نسل مخلص اسلام با همين روح والاى ايمانى توانستند بر جهان حكومت كنند.

ص: 370


1- - المحاسن، برقي، ج 1، ص 263.

احكام:

نسلهاى با ايمان مى بايست شبكه ى روابط خود را بر پايه هاى زير استوار سازند:

1 - دوستى راستين و بدور از مصالح شخصى و خودخواهى.

2 - عدم حسد ورزى وخود رأيى در روابط. در واقع مؤمنان مى بايست از سينه اى زلال و پاك، و بدور از كينه توزى و حساسيّت نسبت به برادران مؤمن، بهره جويند، چراكه دلهاى اينچنينى به ايمان و محبّت آباد شده اند.

3 - مؤمنان براى دستيابى به پيشرفت و رفعت خود و در نهايت رفعت اسلام و امّت اسلامى بايد هرچه در توان دارند در راه پشتيبانى و حمايت از برادران دينى خود بكار گيرند.

4 - يكى ديگر از پايه هاى شبكه ى روابط مؤمنان، ايثار و از خودگذشتگى مى باشد. در واقع اين ويژگى، از نشانه هاى ايمان و نمود بيرونى دوستى راستين نسبت به برادران دينى مى باشد. بايد گفت يك مؤمن واقعى آن است كه در موقع خطر همواره براى در امان ماندن ديگران خود را به خطر مى اندازد، و در دستاوردها همواره ديگران را براى سودبردن برخود مقدّم مى دارد.

ص: 371

2 - روابط ميان نسلى

قرآن كريم:

(وَالَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤوفٌ رَحِيمٌ)(1).

«همچنين) كسانى كه بعد از آنها (\بعد از مهاجران و انصار) آمدند مى گويند: "پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينه اى نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا، تو مهربان و رحيمى".»

رهيافت وحى:

يكى از ويژگيهاى پيوند برادرانه زمانمند نبودن آن است، چه، مؤمنان هر عصر با مؤمنان پيش از خود پيوندى مثبت برقرار مى سازند، و حتّى براى آنها آمرزش مى طلبند. در واقع پيوندهاى برادرانه نه تنها زمانمند نيستند، بلكه بطور كلّى كرانمند نيستند و با تفاوتهايى چون اختلاف طبيعى و يا اختلاف تمدّنى نمى توان آنها را محدود ساخت. از همين روست كه مؤمنان راستين از خدا مى خواهند تا كينه اى نسبت به ديگر مؤمنان در دلشان راه ندهد، خواه اين مؤمنان با يكديگر در مواردى چون ديدگاه، نژاد، زبان و مانند اينها موافق و خواه متفاوت باشند.

ص: 372


1- - سورۀ حشر، آيۀ 10.

احكام:

1 - مؤمنان نبايد نسلهاى پيش از خود را كاملاً رد و يا كاملاً تأييد كنند، بلكه مى بايست دستاوردهاى ايشان را محترمانه به بوته ى نقد و ارزشگزارى ببرند.

2 - بنابراين بايد مؤمنان جهت گيريها و ديدگاههاى پيشينيان را به معيارهاى شرع (كتاب و سنّت) عرضه كنند، و ديدگاههاى موافق با كتاب و سنّت را برگيرند و ديدگاههاى مخالف با شرع را به كنارى وانهند.

3 - سنجش آراى پيشينيان به معناى بى اعتبار بودن ايشان نيست، بلكه اين سنجش بايد در سايۀ احترام و محبّت نسبت به ايشان و آمرزش خواهى براى آنها و بزرگ پنداشتن ايشان صورت پذيرد.

3 - روابط برادرانه و اصلاح

قرآن كريم:

1 - (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)(1).

«مؤمنان برادر يكديگرند، پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت او شويد.»

2 - (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَكُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ

ص: 373


1- - سورۀ حجرات، آيۀ 10.

فَأَنْقَذَكُم مِنْهَا كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ)(1).

«و همگى به ريسمان خدا (\قرآن و اسلام، و هرگونه وسيلۀ وحدت)، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد. و شما بر لب حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد. اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى سازد، شايد پذيراى هدايت شويد.»

حديث شريف:

1 - اميرمؤمنان على عليه السلام در بستر وفات به دوفرزند بزرگوارشان حسن و حسين عليهما السلام اينگونه وصيّت مى كنند:

«أُوصِيكُمَا، وَجَمِيعَ وَلَدِي وَأَهْلِي وَمَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللّهِ، وَنَظْمِ أَمْرِكُمْ وَصَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ، فَإِنِّي سَمْعْتُ جَدَّكُمَا رسول اللّه صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَالصِّيَامِ»(2).

«و تمام فرزندان و دودمانم و هركس اين نوشتۀ من بدو مى رسد را به تقواى الهى و نظم در امور و اصلاح در ميان مسلمانان توصيه مى كنم، من از جدّ شما رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى گفت: "اصلاح ميان مردم از عموم نماز و روزه برتراست".»

ص: 374


1- - سورۀ آل عمران، آيۀ 103.
2- - بحارالأنوار، ج 72، ص 24، ح 3، باب 34، من ينفع النّاس، و نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 47، ص 641...

2 - همچنين از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمودند:

«صدقة يحبّها اللّه، إصلاح بين النّاس إذا تفاسدوا، وتقارب بينهم إذا تباعدوا»(1).

«صدقه ى مورد محبّت خدا، آن است كه هرگاه روابط مردم به تباهى كشيده شد ميان ايشان اصلاح كنيم، و هرگاه از هم دور شدند ايشان را به هم نزديك نماييم.»

3 - و همچنين فرموده اند:

«لئن اصلح بين إثنين، أحبّ إليَّ من أن أتصدّق بدينارين»(2).

«چنانچه ميان دو نفر اصلاح كنم، نزد من محبوبتر از آن است كه دو دينار در راه خدا ببخشم.»

رهيافت وحى:

شبكه ى روابط مؤمنان با يكديگر به درجه اى از استحكام مى رسد كه به پيوندهاى برادرانه اى كه موجب اصلاح بين يكديگر مى شوند، تبديل مى شود. در واقع از رهگذر اين شبكه ى روابط، مؤمنان چونان رودهاى متلاقى اى كه يكديگر را پاك مى كنند، همواره كاستيها و زوائد روابط ميان فرد و اجتماع خود را اصلاح مى كنند و پايه هاى اخوت را ميان خود

ص: 375


1- - نورالثقلين، ج 5، ص 88 و الكافى، ج 1، ص 60.
2- - همان و الكافى، ج 2، 209.

مستحكمتر مى سازند.

احكام:

1 - هريك از مؤمنان بايد ميزان تقوى و ايمان خود را با سطح رابطه ى برادرانه اى كه با ديگر مؤمنان برقرار مى سازد بسنجد. چون، ايمانى كه روابط ايمان مداران را با يكديگر به حدّ پيوندى برادرانه نرساند، ايمانى سست و ناقص به حساب مى آيد.

2 - مؤمنان بايد قوانين اجتماعى و پندهاى اخلاقى بيان شده در دين را در زندگى خود بكار بندند تا روابط همه ى مسلمانان به روابطى برادرانه بدل شود. اكنون براى اينكه به آن جامعه ى نمونه دست يابيم به برخى از رواياتى كه پندهايى در باب حقوق برادران ايمانى در بردارند توجّه كنيد:

اميرمؤمنان عليه السلام از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اينگونه روايت كرده:

«للمسلم على أخيه ثلاثون حقّاً، لا براءة له منها إلّابالأداء أو العفو؛ يغفر زلّته، ويرحم عبرته، ويستر عورته، ويقيل عثرته، ويقبل معذرته، ويرد غيبته، ويديم نصيحته، ويحفظ خلته، ويرعى ذمته، ويعود مرضته، ويشهد ميّته، ويجيب دعوته، و يقبل هديته، ويكافئ صلته، ويشكر نعمته، ويحسن نصرته، ويحفظ حليلته، ويقضي حاجته، ويشفع مسألته، ويسمت عطسته،

ويرشد ضالته، ويردّ سلامه، ويطيب كلامه، ويبرّ إنعامه، ويصدق أقسامه،

ويوالي وليّه ولا يعاديه، وينصره ظالماً ومظلوماً، فأمّا نصرته ظالماً فيردّه عن ظلمه، وأمّا نصرته مظلوماً فيعينه على أخذ حقّه، ولا يسلّمه ولا يخذله، ويحبّ له من الخير ما يحبّ لنفسه، ويكره له من الشرّ ما يكره لنفسه.

ص: 376

ثمّ قال عليه السلام: سمعت رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول: إنّ أحدكم ليدع من حقوق أخيه شيئاً، فيطالبه به يوم القيامة، فيقضى له وعليه»(1).

«مسلمان بر برادر مسلمانش سى حق دارد كه برائت ذمّه از آن حاصل نمى كند مگر به اداى اين حقوق يا عفو كردن برادر مسلمان او: لغزشهاى او را ببخشد، در ناراحتيها نسبت به او مهربان باشد، اسرار او را پنهان دارد، اشتباهات او را جبران كند، عذر او را بپذيرد، در برابر بدگويان از او دفاع كند، همواره خيرخواه او باشد، دوستى او را پاسدارى كند، پيمان او را رعايت كند، در حال مرض از او عيادت كند، در حال مرگ كسى از نزديكانش به تشييع او حاضر شود، دعوت او را اجابت كند، هديه او را بپذيرد، عطاى او را جزا دهد، نعمت او را شكر گويد، در يارى او بكوشد، ناموس اورا حفظ كند، حاجت او را برآورد، براى خواسته اش شفاعت كند، و عطسه اش را تحيّت گويد، گمشده اش را راهنمايى كند، سلامش را جواب دهد، گفتۀ او را نيكو شمرد، به نيكوكاريهاى او جواب مثبت، سوگندهايش را تصديق كند، دوستش را دوست دارد و با او دشمنى نكند، در يارى او بكوشد خواه ظالم باشد يا مظلوم: امّا يارى او در حالى كه ظالم باشد به اين است كه او را از ظلمش بازدارد، و در حالى كه مظلوم باشد به اين است كه او را در گرفتن حقّش كمك كند، او را در برابر حوادث تنها نگذارد، آنچه را از نيكيها براى خود دوست دارد براى او دوست بدارد، و آنچه از بديها براى خود نمى خواهد براى او نخواهد.»

سپس آن حضرت فرمودند: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: «هريك

ص: 377


1- - بحارالأنوار، ج 71، ص 236 باب 15 حقوق الاخوان.

از شما چيزى از حقوق برادرش را ادا نكند، و او حقّ خود را در روز قيامت مطالبه كند، ميان آندو (به حقّ) داورى خواهد شد.»

امام صادق عليه السلام دراين باره فرموده اند:

«المسلم أخو المسلم، لا يظلمه، ولا يغشّه، ولا يخذله، ولا يغتابه،

ولا يخونه، ولا يحرمه»(1).

«مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ستم مى كند، و نه او را فريب مى دهد، و نه او را خوار مى كند، و نه از او بدگويى مى كند، و نه به وى خيانت مى كند، و نه او را محروم مى سازد.»

همچنين از آن حضرت روايت شده:

«المؤمن أخو المؤمن عينه ودليله، لا يخونه، ولا يظلمه، ولا يغشّه،

ولا يعده عِدة فيخلفه»(2).

«مؤمن برادر مؤمن است و به منزلۀ چشم او و راهنماى اوست، هرگز به او خيانت نمى كند، و به او ستم روا نمى دارد، با او غشّ و تقلّب نمى كند، و هر وعده اى را به او دهد تخلّف نخواهد كرد.»

همچنين مى فرمايند:

«تقرّبوا إلى اللّه تعالى بمواساة اخوانكم»(3).

«به خدا به وسيلۀ همدردى كردن با برادرانتان نزديكى جوييد.»

ص: 378


1- - نورالثقلين، ج 5، ص 87 و الكافى، ج 2، باب اخوّة المؤمنين، ح 11.
2- - همان، ص 86 و الكافى، ج 2، ص 166 و وسائل الشيعه، ج 12، ص 205، باب 122 (30 جلدى).
3- - بحارالانوار، ج 71، باب 28، ص 319.

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«المسلم أخو المسلم لا يظلمه، ولا يخذله، ولا يحقّره، التقوى هاهنا (وأشار إلى صدره ثلاث مرّات) حسب امرء من الشرّ أن يحقّر أخاه المسلم، كلّ المسلم على المسلم حرام، دمه وماله وعرضه»(1).

«مسلمان برادر مسلمان است و هرگز به وى ستم روا نمى دارد و خوار و ذليلش نمى سازد، و او را تحقير نمى كند. تقوى اينجاست (و سه مرتبه به سينۀ مبارك خود اشاره فرمودند) چه شوم بختى است كسى كه برادر مسلمان خود را تحقير مى كند. تمام شئون مسلمان بر مسلمان ديگر شامل خون و مال و آبرويش حرام مى باشد.»

امام صادق عليه السلام در حديثى عمق پيوند ميان مؤمنان را اينگونه بيان كرده اند:

«إنّما المؤمنون اخوة بنو أب واُمّ، وإذا ضرب على رجل منهم عرق سهر له الآخرون»(2).

«مؤمنان با يكديگر در پدرى و مادرى برادرند، و اگر يكى از آنها دچار درد و بيمارى شود ديگران براى آسايش او شب زنده دارى مى كنند.»

3 - اصلاح ميان مؤمنان به عنوان برجسته ترين حقوق اخوت ايمانى، امرى واجب محسوب مى شود و در نصوص دينى براى اصلاحگران پاداشى بزرگ در نظر گرفته شده است.

ص: 379


1- - تفسير القرطبي، ج 16، ص 323، كشف الريبه، ص 2 ومنية المريد، ص 327.
2- - نور الثقلين، ج 5، ص 86.

4 - احترام متقابل

قرآن كريم

1 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَايَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِن نِسَاءٍ عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الْاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيَمانِ وَمَن لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنهااز اينها بهتر باشند، و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند، و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفر آميز بگذاريد، و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند. * اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چراكه بعضى از گمانها گناه است. و هرگز (در كار ديگران) تجسّس نكنيد. و هيچ يك از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟ (بيقين) همه شما از اين امر كراهت داريد. تقواى الهى پيشه كنيد كه خداوند توبه پذير و مهربان است.»

رهيافت وحى:

ص: 380


1- - سورۀ حجرات، آيات 11 و 12.

اسلام براى بناى يك بستر اجتماعى استوار به ما توصيه مى كند تا براى برادرانمان احترام كافى قائل شويم، و هيچ گروهى، گروه ديگر را تحقير نكند وهيچ دسته اى از زنان دسته اى ديگر از زنان را خوار نگردانند.

همچنين قرآن كريم ما را از عيبجويى كردن و گذاشتن القاب بد براى يكديگر، وبدگمانى و تجسّس در كار ديگران و غيبت كردن نهى مى كند و ما را به پرهيزگارى دستور مى دهد تا به رحمت و توبه دست يابيم.

احكام:

1 - بايد فضاى احترام متقابل بر روابط مؤمنان حاكم شود. بنابراين مسخره كردن يكديگر جايز نمى باشد، چون اين كار، هتك حرمت ديگران محسوب مى شود.

2 - از آنجا كه به استهزاء گرفتن ديگران در احساس خود بزرگى وتحقير سايرين ريشه دارد، در دين از آن نهى شده است.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين باره فرموده اند:

«إنّ اللّه عزّوجلّ كتم ثلاثة في ثلاثة: كتم رضاه في طاعته، وكتم سخطه في معصيته، وكتم وليّه في خلقه.

فلا يستخفّن أحدكم شيئاً من الطاعات، فإنّه لا يدري في أيّها رضا اللّه،

ولا يستقلنّ أحدكم شيئاً من المعاصي فإنّه لا يدري في أيّها سخط اللّه، ولا يزرأنّ

ص: 381

أحدكم بأحد من خلق اللّه، فإنّه لا يدري أيّهم ولي اللّه»(1).

«همانا خداوند عزّوجلّ سه چيز را در سه چيز پنهان ساخته، رضامندى خود را در طاعتش و نارضايتى خود را در معصيتش، و ولىّ خود را در ميان خلقش پنهان ساخته است، بنابراين كسى از شما چيزى از طاعت الهى را كوچك نشمارد، چون، نمى داند در كداميك از طاعتها رضامندى خداوند نهفته است، و همچنين هيچيك از گناهان و معاصى را ناچيز نشمارد، چراكه نمى داند در كداميك از گناهان نارضايتى خداوند نهفته است، و همچنين هيچكسى از خلق را مورد تحقير قرار ندهد، چراكه نمى داند كداميك از ايشان ولىّ خدا مى باشند.»

3 - عيبجويى ديگران و تحقير آنان بسبب كاستيها و عيوبشان نيز به مثابۀ گامى در راه تباه ساختن روابط اجتماعى و سرچشمه ى نزاعهاى خطرناك، عملى نامشروع تلقّى مى شود.

4 - در اسلام از نسبت دادن القاب بد به يكديگر نهى شده است، و روايات نيز بر استحباب نسبت دادن دوست داشتنى ترين القاب به برادران دينى دلالت دارند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«من حقّ المؤمن على المؤمن أن يسميه بأحبّ أسمائه إليه»(2).

«يكى از حقوق مؤمن بر مؤمن اين است كه او را با دوست داشتنى ترين نامها در نزد وى، نامگذارى كند.»

ص: 382


1- - بحارالأنوار، ج 72، ص 147، ح 21، (باب من أذلّ مؤمناً أو أهانه).
2- - تفسير القرطبي، ج 16، ص 230.

5 - از اين حكم به ضرورت پيراستگى عمومى زبان از دشنام و ناسزا و لطافت بخشيدن به فضاى اجتماعى از رهگذر سخنان نيك و پسنديده پى مى بريم.

6 - تجاوز به حقوق اجتماعى ديگران جايز نمى باشد؛ چون، حقوق اجتماعى چيزى از حقوق مالى كمتر ندارند. در واقع هركسى به آبروى برادران مؤمنش تجاوز كند همچون كسى است كه به جان و مال او تعدّى كرده باشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«إنّ اللّه حرّم من المسلم دمه وماله وعرضه وأن يُظنّ به السوء»(1).

«همانا خداوند براى جان و مال و آبروى مسلمان حرمت قرار داده (و تجاوز به آنها) و گمان بد به وى را حرام كرده است.»

7 - غيبت كردن نيز حرام است، در واقع نصوص و روايات در بيم دادن از غيبت كردن يكديگر را تأييد و تقويت مى كنند. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«لمّا عُرجَ بي مررت بقوم لهم أظفار من نحاس يخمشون وجوههم وصدورهم، فقلت: مَن هؤلاء يا جبرئيل؟ قال: هؤلاء الذين يأكلون لحوم النّاس، ويقعون في أعراضهم»(2).

«وقتى در معراج بودم به گروهى برخوردم كه ناخنهاى بلند مسى داشتند و با آن ناخنها صورت و سينه هاى خود را مى خراشيدند. گفتم: اينها كيستند اى جبرئيل؟ گفت: اينها كسانيند كه گوشت مردم را مى خورند و آبروى مردم را مورد دست اندازى قرار مى دادند.»

ص: 383


1- - بحارالانوار، ج 72، ص 201.
2- - تفسير القرطبى، ج 16، ص 336 و بحار الانوار، ج 72، باب 57، ص 154.

8 - غيبت كردن كسى با اين توجيه كه شايد او گناهكار مى باشد نيز جايز نمى باشد. علقمه در روايتى از امام صادق عليه السلام پرسيد: اى فرزند رسول خدا! مرا از كسانى كه گواهى شان مورد پذيرش قرار مى گيرد و كسانى كه گواهى شان پذيرفته نمى شود آگاه كن. آن حضرت فرمودند:

«يا علقمه، كلّ من كان على فطرة الإسلام جازت شهادته».

«اى علقمه! هركس برسرشت اسلام باشد شهادتش كارساز خواهد بود.»

پرسيدم: آيا گواهى گنهكاران نيز پذيرفته مى شود؟ آن حضرت فرمودند:

«يا علقمه! لو لم تُقبل شهادة المقترفين للذنوب، لما قُبلت إلّاشهادات الأنبياء والأوصياء صلوات اللّه عليهم، لأنّهم هم المعصومون دون سائر الخلق،

فمن لم تره بعينك يرتكب ذنباً أو لم يشهد عليه بذلك شاهدان، فهو من أهل العدالة والستر وشهادته مقبولة وإن كان في نفسه مذنباً، ومن اغتابه بما فيه فهو خارج عن ولاية اللّه عزّوجلّ، داخل في ولاية الشيطان»(1).

«اى علقمه! اگر گواهى گناهكاران پذيرفته نشود، جز گواهيهاى انبياء و اوصياء صلوات اللّه عليهم پذيرفته نخواهد شد، چراكه تنها ايشان هستند كه برخلاف مردم (از هر گناهى) معصومند. پس هركس كه گناهش را با چشم نديده باشى و يا دو شاهد برگناهش گواهى نداده باشند، از اهل عدالت و پوشيدگى مى باشد و گواهى او نيز پذيرفته است هرچند در درون گناهكار باشد. و هركس غيبت او را بكند از ولايت الهى خارج و به ولايت شيطان

ص: 384


1- - بحارالأنوار، ج 72، ص 247، ح 12، 66 (باب الغيبة).

داخل شده است.»

9 - مؤمنان بايد در جايى كه در حضورشان از برادرانشان غيبت مى شود، از ايشان دفاع كنند و با غيبت كنندگان در خوار كردن طرف مقابل همراهى نكنند. امام باقر عليه السلام فرموده اند:

«مَن اغتيب عنده أخوه المؤمن فنصره وأعانه، نصره اللّه في الدنيا والآخرة،

ومَن اغتيب عنده أخوه المؤمن فلم ينصره ولم يدفع عنه، وهو يقدر على نصرته وعونه، خفضه اللّه في الدنيا والآخرة»(1).

«هركسى در حضور او از برادر مؤمنش غيبت شود و او نيز به دفاع برآيد و او را يارى كند، خداوند او را در دنيا و آخرت يارى خواهد كرد. و هركسى كه در حضور او از برادر مؤمنش غيبت شود ولى با توانايى بر دفاع ويارى، از او دفاع نكند و به او يارى نرساند، خداوند در دنيا و آخرت (منزلت) او را پايين خواهد آورد.»

10 - براى اينكه همچنان از حفاظت دژ الهى كه وجود ما را فراگرفته برخوردار بمانيم، بايد نيكيهاى برادران مؤمنمان را يادآور شويم، تا از اين رهگذر بر استحكام پيوندهاى اجتماعى، و محبّت و زلالى دل مؤمنان در برخورد با يكديگر افزوده شود. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده كه:

«اذكروا أخاكم إذا غاب عنكم بأحسن ما تحبّون أن تُذكروا به إذا غبتم عنه»(2).

«در غياب برادرتان او را به نيكوترين شكلى كه دوست داريد او در غيابتان از شما ياد كند، ياد كنيد.»

ص: 385


1- - بحارالأنوار، ص 255، ح 38 (باب الغيبة).
2- - همان، ص 253، ح 20.

11 - اسلام حرمت سه دسته از مردم را سلب كرده و غيبت ايشان را جايز دانسته است. آن سه دسته عبارتنداز:

نخست: رهبران ستمگر؛ كه مى بايست مردم را از ستم و سوء مديريّت ايشان آگاه ساخت، تا مسلمانان بتوانند از ايشان خلع يد كنند، و يا حدّاقل از آسيبهايشان در امان بمانند.

دوّم: گمراهان و گمراه كنندگانى چون احزاب و دسته هاى كافر و منافق و دور از دين.

سوم: فاسقانى كه تجاهر به گناه مى كنند.

حضرت امام باقر عليه السلام نيز در روايتى به اين سه دسته اشاره فرموده و گفته اند:

«ثلاثة ليست لهم حرمة؛

صاحب هوى مبتدع، والإمام الجائر، والفاسق المعلن الفسق»(1).

«سه دسته اند كه حرمتى برايشان تعريف نشده؛ صاحبان خواستها و هواهاى بدعت آميز، رهبران جائر و ستمگر، و فاسقان و گنهكارانى كه گناه و فسق خود را آشكارا انجام مى دهند.»

12 - غيبت ستم ديدگان از كسانى كه ستم روا داشته اند نيز طبق گفتۀ الهى جايز مى باشد. خداوند فرموده:

(لَايُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعاً عَلِيماً)(2).

«خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها (ى ديگران) را اظهار

ص: 386


1- - بحارالأنوار، ح 33.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 148.

كند. مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.»

اكنون به سخنى جامع و كامل در مورد غيبت كه به حضرت امام صادق عليه السلام منسوب مى باشد، توجّه فرماييد:

«الغيبة حرام على كلّ مسلم، مأثوم صاحبها في كلّ حال، وصفة الغيبة أن تذكر أحداً بما ليس هو عند اللّه عيب، وتذمّ ما يحمده أهل العلم فيه، وأمّا الخوض في ذكر غائب بما هو عند اللّه مذموم وصاحبه فيه ملوم، فليس بغيبة وإن كره صاحبه إذا سمع به، وكنت أنت معافاً عنه خالياً منه، تكون في ذلك مبيّناً للحقّ من الباطل ببيان اللّه ورسوله صلى الله عليه و آله،

ولكن على شرط أن لا يكون للقائل بذلك مراداً غير بيان الحقّ والباطل في دين اللّه، وأمّا إذا أراد به نقص المذكور به بغير ذلك المعنى، فهو مأخوذ بفساد مراده وإن كان صواباً، فإن اغتبت فاُبلغ المغتاب، فلم يبق إلّاأن تستحلّ منه، وإن لم يبلغه ولم يلحقه علم ذلك، فاستغفر اللّه له.

والغيبة تأكل الحسنات كما تأكل النّار الحطب، أوحى اللّه تعالى عزّوجلّ إلى موسى بن عمران عليه السلام: المغتاب إن تاب فهو آخر من يدخل الجنّة، وإن لم يتب فهو أوّل من يدخل النّار. قال اللّه عزّوجلّ : (أَيُحِبُ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ)،

ووجوه الغيبة يقع بذكر عيب في الخَلق والخُلق، والعقل والمعاملة والمذهب والجهل وأشباهه. وأصل الغيبة تتنوّع بعشرة أنواع؛ شفاء غيظ، ومساعدة قوم، وتهمة، وتصديق خبر بلا كشفه، وسوء ظنّ، وحسد،

وسخرية، وتعجّب، وتبرّم، وتزيّن، فإن أردت السلامة فاذكر الخالق لا المخلوق، فيصير لك مكان الغيبة عبرة، ومكان الإثم ثواباً»(1).

ص: 387


1- - بحارالأنوار، ج 72، ص 257.

«غيبت كردن بر هر مسلمانى حرام است، و غيبت كننده در هر حال گناهكار محسوب مى شود، تعريف غيبت اين است كه كسى را به آنچه در نزد خدابراى او عيب محسوب نمى شود (به عيب) ياد كنى و آنچه را كه اهل علم او را بدان ستايش مى كنند، مذمّت كنى. ولى مشغول شدن به سخن از (عيوب) فرد غايبى كه عيوبش نزد خدا مذموم و خود فرد بدان عيوب مورد سرزنش باشد، هرچند فرد غايب در صورت شنيدن (اين سخنان) ناراحت شود، غيبت محسوب نمى شود و تو از آن معاف و دراين باره خالى از گناه خواهى بود. البتّه به شرطى كه مراد از اين غيبت آشكار ساختن حقّ از باطل به بيان خدا و پيامبرش صلى الله عليه و آله باشد و مراد غيبت كننده بجز آشكار ساختن حقّ از باطل در دين خدا نباشد. امّا اگر مراد غيبت كننده بر خلاف اين معنى ايجاد كاستى در (شأن) فرد ياد شده باشد، بخاطر خواسته ى ناصوابش مؤاخذه خواهد شد، هرچند سخنش راست باشد. از سويى اگر غيبت كردى، و فرد غيبت شده نيز از آن غيبت با خبر شد، دراين صورت چيزى جز حلاليّت خواستن از او برايت باقى نمى ماند، ولى اگر اين غيبت به (گوش) او نرسيد و آن را دريافت نكرد، براى او از خداوند آمرزش بخواه.

غيبت همچون آتشى كه هيزم را در خود فرومى دهد، نيكها و حسنات را مى خورد. خداوند متعال به موسى بن عمران عليه السلام وحى كرد كه: غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسى مى باشد كه وارد بهشت مى شود، واگر توبه نكرده باشد نخستين كسى خواهد بود كه به آتش در خواهد آمد. خداوند عزّوجلّ فرموده: (آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مردۀ خود را بخورد؟ حال آنكه از آن كراهت دارد). گونه هاى غيبت عبارت اند از ياد كردن عيوبى كه در: آفرينش، رفتار، عقل، تعامل (اجتماعى)، مرام (و روش)

ص: 388

و جهل و مانند اينها، پيدا مى شود. از سويى ريشه هاى غيبت ده گونه اند كه عبارت اند از: كينه جويى، كمك و همراهى كردن با يك گروه، تهمت، تصديق يك خبر بدون اينكه درستى آن آشكار شده باشد، بدگمانى، حسد، مسخره كردن، شگفتى، ناراحتى و خودآرايى، پس اگر خواستار سلامت (ايمان) هستى خالق را ياد كن نه مخلوق را، تا بجاى غيبت، به عبرت درآيى و بجاى گناه، ثواب كنى.»

13 - بايد از گمان بد كه خود به دنبال كينه، خشم، درگيرى و نادانى مى آيد، دورى جست. چون، دين اسلام به ما فرمان مى دهد تا به دنبال آنچه نسبت بدان علم نداريم نرويم، همچنين دستور مى دهد تا كارهاى برادرانمان را به بهترين وجه حمل بر صحّت كنيم. اميرمؤمنان عليه السلام دراين باره فرموده اند:

«ضع أمر أخيك على أحسنه حتّى يأتيك منه ما يغلبك (أي تعلم يقيناً غير ذلك) ولا تظنّن بكلمة خرجت من أخيك سوءً وأنت تجد لها في الخير محملاً»(1).

«كار برادرت را بر بهترين وجه حمل بر صحّت كن تا اينكه به خلاف آن يقين كنى، و همچنين تا وقتى مى توانى براى سخنى كه از (دهان) برادرت خارج شده توجيه نيكى بيابى، به سخن وى گمان بد مبر.»

14 - تجسّس در كار مردم به معناى دنبال كردن و پرده برداشتن از رازهاى ايشان به منظور دستيابى به عيوبشان، نيز جايز نمى باشد. روايت شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روزى پس از اتمام نماز، به سرعت حركت كرده،

ص: 389


1- - بحارالأنوار، ص 196، ح 11 (باب التّهمة والبهتان وسوء الظّنّ).

و با رسيدن به درِ مسجد دست مبارك را بر درگذاشته و با بلندترين صدا ندا در دادند كه:

«يا معشر من آمن بلسانه ولم يخلص الإيمان إلى قلبه؛ لا تتّبعوا عورات المؤمنين فإنّه من تتبّع عورات المؤمنين تتبّع اللّه عورته، ومن تتبّع اللّه عورته فضحه ولو في جوف بيته»(1).

«اى گروهى كه به زبان ايمان آورده ايد ولى اين ايمان را به قلب خود نرسانده ايد؛ به دنبال جستجوى عيبهاى مؤمنان نباشيد، چون، هركسى به دنبال جستجوى عيوب مؤمنان باشد خداوند به جستجوى عيب او خواهد پرداخت، و هركسى كه خداوند به جستجوى عيب او بپردازد او را حتّى اگر درون خانه اش باشد رسوا خواهد ساخت.»

15 - تجسّس دولتها نسبت به كار رعايا و شهروندان آن كشور نيز همچون تجسّس فرد امرى حرام تلقّى مى شود، مگر اينكه مصلحت امّت، دست يازيدن به چنين تجسّسى را طلب كند، كه دراين صورت نيز مى بايست اين تجسّس، بر پايه و حكم قضايى مبتنى بر احكام شريعت صورت پذيرد.

ص: 390


1- - بحارالأنوار، ص 214، ح 10 (باب تتبّع عيوب النّاس).

احكام صلۀ رحم

درآمد:

خواست دين باوران تشكيل جامعه اى تمدّنى براى گرد آمدن بشريّت مى باشد، كه راه رسيدن به اين هدف پيوند دادن تك تك اعضاى جامعه به يكديگر است. و اين پيوند نيز از رهگذر همپوشانى دو ساحت همبسته باهم كه يكى از آن دو بر ديگرى اشراف دارد امكان پذير خواهد بود.

نخستين ساحت، ساحت ربّانى مى باشد كه بوسيله ارزشهاى والاى رسالت كه خود متفرّع از ارزش ولايت الهى است سامان يافته است. و ولايت الهى خود در شبكۀ فرو ديش به ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام و سپس ولايت مؤمنان نسبت به يكديگر، منشعب مى شود. امّا ساحت دوّم، ساحت انسانى مى باشد كه نخستين حلقۀ ساخت زنجيروار آن، نظام خانواده است. در واقع، نظام خانواده به عنوان سنگ بناى ساختارى اين ساحت، رفته رفته و با گذر از حلقه هاى بزرگتر خاندان يا عشيره، شهر، قوم و ملّت، گسترش يافته، و با كيان تمدّنى بشريّت پيوند مى خورد، بايد توجه داشت كه ساحت ربّانى بر ساحت انسانى اشراف دارد.

ص: 391

1 - محوريّت پيوند ولايى

قرآن كريم:

1 - (وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ)(1).

«و آنها كه پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار مى دارند؛ و از پروردگارشان مى ترسند؛ و از بدى حساب (روز قيامت) بيم دارند؛...»

2 - (النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِن أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفاً كَانَ ذلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً)(2).

«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها (\مؤمنان) محسوب مى شوند؛ و خويشاوندان نسبت به يكديگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولى هستند، مگر اينكه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد (و سهمى از اموال خود را به آنها بدهيد)؛ اين حكم در كتاب (الهى) نوشته شده است.»

3 - (وَالَّذِينَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنكُمْ وأُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)(3).

ص: 392


1- - سورۀ رعد، آيۀ 21.
2- - سورۀ احزاب، آيۀ 6.
3- - سورۀ انفال، آيۀ 75.

«و كسانى كه بعداً ايمان آوردند و هجرت كردند وبا شما جهاد نمودند، از شما هستند؛ و خويشاوندان نسبت به يكديگر، در احكامى كه خدا مقرّر داشته، (از ديگران) سزاوارترند؛ خداوند به همه چيز داناست.»

حديث شريف:

1 - جهم بن حميد مى گويد: به ابا عبداللّه عليه السلام گفتم: خويشانى دارم بر غير مذهب من، آيا ايشان بر من حقّى دارند؟ (آن حضرت) فرمودند:

«نعم، حقّ الرحم لا يقطعه شيء، وإذا كانوا على أمرك كان لهم حقّان؛ حقّ الرحم وحقّ الإسلام»(1).

«آرى، هيچ چيز نمى تواند موجب قطع حقّ خويشى شود، حال آنكه اگر بر مذهب تو بودند داراى دو حقّ مى شدند؛ حقّ خويشى و حقّ اسلام.»

2 - در حديثى از امام صادق عليه السلام اينگونه نقل شده:

«إنّ رجلاً أتى النبيّ صلى الله عليه و آله فقال: يا رسول اللّه، إنّ لي أهلاً قد كنت أصلهم وهم يؤذوني، وقد أردت رفضهم، فقال له رسول اللّه صلى الله عليه و آله: إذن، يرفضكم اللّه جميعاً. قال: وكيف أصنع؟ قال النبيّ: تعطي من حرمك، وتصل من قطعك،

وتعفو عمّن ظلمك، فإذا فعلت ذلك كان اللّه عزّوجلّ لك عليهم ظهيراً»(2).

«مردى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده و گفت: اى رسول خدا! خانواده اى دارم كه با وجود اينكه با آنها پيوند خوبى داشتم مرا آزار مى دهند، اكنون مى خواهم دست

ص: 393


1- - اصول كافى، ج 2، ص 157، ح 30.
2- - بحارالأنوار، ج 71، ص 100 و 101، ح 50، كتاب العشرة، باب صلة الرحم.

رد به سينه آنان بزنم، پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: در اينصورت، خداوند نيز دست رد بر سينۀ همۀ شما خواهد زد. (مرد) گفت: (پس) چه بكنم؟

پيامبر پاسخ دادند: به هر كسى كه تو را محروم ساخته بخشش كن، و با هركسى كه با تو قطع رابطه كرده دوباره پيوند برقرار كن، و بر هركسى كه به تو ستم روا داشته ببخشاى، پس اگر اين كار را انجام دهى خداوند متعال در برخورد با ايشان پشتيبان تو خواهد بود.»

رهيافت وحى:

چه بسا بتوان گفت بخش بزرگ آموزه هاى دينى به قصد سامان دهى به روابط ميان مردم اختصاص يافته اند، و چهارچوبهاى مدنى و يا فطرى اين روابط بسيارى از احكام الهى را به خود اختصاص داده اند، كه اين امر خود بر ارزش والاى اين روابط صحّه مى گذارد. و سامان دادن به اين روابط، بر مبانى پايه هايى استوار، از جملۀ مصاديق اين ارزش والا محسوب مى شود.

از اينرو آيۀ 21 سورۀ رعد نيز يكى از ويژگيهاى مؤمنان را بگونه اى مطلق، برقرارى پيوندهايى مى داند كه خداوند به برقرارى آنها امر كرده است، خواه اين پيوند، (همچون ولايت رسول خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام) پيوندى الهى باشد، خواه (همچون صلۀ رحم و يا حتّى همچون برقرارى پيوند با مؤمنان و پيوند با همسايگان و همشهريان و همخونان) پيوندى بشرى كه شرع بدان امر كرده باشد.

در آيۀ ششم سورۀ احزاب، بنيادى ترين پيوندى كه بايد مؤمنان بدان دست يازند ولايت الهى تلقّى شده است، پيوندى كه راهبرى مؤمنان است

ص: 394

آن رهبرى كه نسبت به ايشان از خودشان سزاوارتر است، و حقّ گزينش دمسازى جز آن را ندارند. پس از آن نوبت به صلۀ رحم (برقرارى پيوند خويشى) ميان مؤمنان مى رسد، كه هريك نسبت به آن از ديگرى سزاوارتراند. در واقع ايشان وارثان يكديگرند و برخى از ايشان پرداخت ديۀ را (در برخى موارد قضايى) بجاى ديگرى بر عهده مى گيرند، همچنانكه برقرار ساختن پيوند هميارى ميان يكديگر در امور معاش و گذران زندگى نيز الزامى مى باشد. امّا در باب رابطۀ مؤمنان با خويشان غير مؤمن خود بايد گفت كه: چنين رابطه هايى را نمى توان كاملاً گسست، بلكه جايز است مؤمنان به ايشان نيكى هم بكنند.

با اين تفاصيل مى توان از مجموع اين رهيافتها احكام زير را استنباط كرد:

احكام:

1 - همواره بايد احكام شريعت را بر پيوندهاى خويشى مقدّم دانست.

به عنوان نمونه اگر يكى از خويشان بخاطر انجام گناهى سزاوار كيفر ومجازات شود، نمى توان ميانجى گرى كرد و از او در برابر حكم شرع پشتيبانى نمود.

2 - هر مسلمانى بايد در درجۀ اوّل و مقدّم بر هر پيوندى و پيش از انتساب به خانواده و يا خاندان و عشيره، خود را يكى از اعضاى جامعۀ مؤمنان بداند، بنابراين سرزمين ايمان (دارالايمان) وطن مسلمانان ونخستين جايى است كه هر مسلمان بدان منتسب است. از اينرو اگر عشيره اى در دوطرف مرز ميان سرزمين كفر و اسلام، پراكنده شوند،

ص: 395

بطوريكه بخشى از اعضاى عشيره در بخش اسلامى وبخش ديگر در سرزمين كفر به سربرند، بايد به حداقل ارتباط بسنده كرد، مگر اينكه خويشان ساكن در سرزمين كفر همگى از آنجا به سوى سرزمين و دولت اسلامى كوچ كنند.

3 - جايز نيست، روابط خانوادگى و مناسبات خاندانى در سرزمين اسلامى به چالشهاى امنيّتى بدل شوند؛ بلكه مى بايست در صورت در گرفتن جنگ ميان دارالاسلام و دارالكفر مؤمنان براى دفاع از اسلام و دولت اسلامى در برابر پدران و فرزندان و خويشانى كه در اردوى دشمن قرار دارند بايستند و با آنها به جنگ بپردازند.

4 - با اين وجود مؤمنان از كمك و يارى به خويشان خود در دارالكفر منع نشده اند. مثلاً اگر مناطقى از دارالكفر كه خويشان ما در آنجا زندگى مى كنند دچار زمين لرزه شود، ما مى توانيم به ايشان يارى رسانده و كمكهاى انسانى خود را برايشان ارسال كنيم.

5 - همچنين اگر خويشان يك فرد مؤمن بر مذهب او نبودند، اين امر نبايد باعث قطع رابطۀ آنها شود. در واقع مؤمنان مى بايست در هر حالتى در قبال خويشان خود هرچند با آنها در مذهب مختلف باشند، صلۀ رحم بجا آورند، چراكه در هر حال آنها با يكديگر پيوند خويشى دارند.

6 - زمامداران جامعۀ ايمانى نيز بايد در عملى ساختن دستورات سخت خود، از خود نرمى نشان دهند وبا مخالفين خود قطع رابطه نكنند، به ويژه اگر اين مخالفين از خويشان ايشان باشند و يا اينكه به مسائل ناآگاه باشند.

ص: 396

2 - پايۀ مدنيّت

قرآن كريم:

1 - (فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ)(1).

«اگر (از اين دستورها) روى گردان شويد، جز اين انتظار مى رود كه در زمين فساد و قطع پيوند خويشاوندى كنيد؟!»

2 - (وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ)(2).

«آنها كه عهد الهى را پس از محكم كردن مى شكنند، و پيوندهايى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده قطع مى كنند، و در روى زمين فساد مى نمايند، لعنت براى آنهاست؛ و بدى (و مجازات) سراى آخرت!.»

3 - (وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَاتَعْبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِّنكُمْ وَأَنتُمْ مُعْرِضُونَ)(3).

«و (به يادآوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد؛ و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى

ص: 397


1- - سورۀ محمّد صلى الله عليه و آله، آيۀ 22.
2- - سورۀ رعد، آيۀ 25.
3- - سورۀ بقره، آيۀ 83.

كنيد؛ و به مردم نيك بگوييد، و نماز را برپا داريد؛ و زكات بدهيد. سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما - جز عده كمى - سرپيچى كرديد؛ و (از وفاى به پيمان خود) روى گردان شديد.»

4 - (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً)(1).

«اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد. همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد، و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمين) منتشر ساخت و از خدايى بپرهيزيد كه (همگى به عظمت او معترفيد؛ و) هنگامى كه چيزى از يكديگر مى خواهيد، نام او را مى بريد (و نيز) از (قطع رابطه با) خويشاوندان خود، پرهيز كنيد. زيرا خداوند، مراقب شماست.»

حديث شريف:

1 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«صلة الرحم تعمِّر الديار، وتزيد في الأعمار، وإن كان أهلها غير أخيار»(2).

«صلۀ رحم سرزمينها را آباد و بر عمرها مى افزايد، هر چند صلۀ رحم كنندگان از برگزيدگان و اخيار نباشند.»

ص: 398


1- - سورۀ نساء، آيۀ 1.
2- - بحار الأنوار، ج 71، ص 94، در ذيل حديث 21، كتاب العشرة، باب صلة الرحم.

2 - همچنين از اميرمؤمنان در يكى از خطبه هايشان اينگونه نقل شده:

«

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَايَسْتَغْنِي الرَّجُلُ - وَإِنْ كَانَ ذَا مَالٍ - عَنْ عِتْرَتِهِ، وَدِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَأَلسِنَتِهمْ، وَهُمْ أَعْظَمُ النَّاس حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَأَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ،

وَأَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إذَا نَزَلَتْ بِهِ. وَلِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللّهُ لِلْمَرْءِ في النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ المَالِ يَرِثُهُ غَيْرُهُ.

أَ لَالَايَعْدِلَنَّ أَحَدُكُمْ عَنِ القَرَابَةِ يَرَى بِهَا الخَصَاصَةَ أَنْ يَسُدَّهَا بِالَّذِي لا يَزِيدُهُ إِنْ أَمْسَكَهُ وَلَا يَنْقُصُهُ إِنْ أَهْلَكَهُ، وَمَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشِيرَتِهِ، فَإِنَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ يَدٌ وَاحِدَةٌ، وَتُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَيْدٍ كَثِيرَةٌ؛ وَمَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ المَوَدَّةَ»(1).

«اى مردم! هيچ كس از ارتباط با دودمان خود و از دفاع آنان با دست و زبانشان بى نياز نيست، اگرچه ثروتمند باشد. دودمان آدمى بزرگترين حمايت كنندگان در دنبال او هستند. هيچ كسى چون دودمان آدمى پريشانى هاى او را مبدّل به آسايش نمى كند. دودمان آدمى مهربانترين مردم در هنگام فرود آمدن حوادث سخت و ناگوار است. موقعى كه خداوند براى يك انسان زبان راستين در ميان مردم منعكس مى كند، براى او بهتر از مالى است كه ديگران از او ارث خواهند برد.

آگاه باشيد! هيچ يك از شما نبايد از خويشاوندان خود كه در فقر و پريشانى به سرمى برند، منصرف شود از اين كه فقر و پريشانى او را با چيزى مرتفع بسازد كه اگر آن را نگهدارى كند، نخواهد افزود و اگر انفاقش كند، نخواهد

ص: 399


1- - نهج البلاغه، خطبۀ شماره 23، (صبحى الصالح)، ص 63 و بحارالانوار، ص 104، باب 3، حديث 65-66.

كاست. كسى كه دست كرامت خود را از دودمانش برمى دارد، يك دست او از آنان برداشته مى شود و در مقابل دستهاى فراوانى از او برداشته خواهد شد.

هركه خوى نرم دارد، از محبّت دائمى دودمانش برخوردار خواهد بود.»

3 - همچنين در حديثى از امام باقر عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«صلة الرحم تزكّي الأعمال، وتُنمّي الأموال، وتدفع البلوى، وتيسّر الحساب،

وتُنسئ في الأجل»(1).

«صلۀ رحم اعمال را پاك مى كند و اموال را افزايش مى دهد و بلاها را دفع و حساب را آسان مى سازد و فرارسيدن اجل را به تعويق مى اندازد.»

4 - از امام صادق عليه السلام دراين باره نقل شده كه فرمودند:

«إنّ صلة الرحم والبرّ يهوّنان الحساب، ويعصمان من الذنوب، فصلوا أرحامكم، وبرّوا بإخوانكم، ولو بحسن السلام وردِّ الجواب»(2).

«همانا صلۀ رحم ونيكى كردن، حساب (روز قيامت) را آسان مى كنند و انسان را از گزند گناهان در امان مى دارند، پس صلۀ رحم بجا آوريد و به برادرانتان نيكى كنيد، هرچند اين نيكى شما، خوب سلام كردن و جواب سلام دادن (به برادرانتان) باشد.»

رهيافت وحى:

پيوندها به پيوندهاى ولائى و پيوندهاى خويشى تقسم مى شوند، كه

ص: 400


1- - بحارالأنوار، ج 71، ص 111، ح 71، باب صلة الرحم.
2- - همان، ص 131، ح 98.

ولايت ريشه در ميثاق و پيمان دارد. چراكه هر انسان رهبران خود را با آگاهى كامل و ارادۀ شخصى خود برمى گزيند، ولى از سوى ديگر، رابطه ى خويشى به منزلۀ تقدير الهى براى هركس تلقّى مى شود. تقديرى كه بايد خود را به آن سپرد و از آن، به خوبى بهره جست.

از اينرو مى توان انتساب هركس را دراين جهان به دوگونۀ ارادى و تقديرى دانست. در واقع اين خود آدمى است كه دين و مذهب و مشى سياسى خود را انتخاب مى كند ولى گزينش محلّ تولّد، پدر و مادر، عمو و دايى و خويشان ديگر در اختيار انسان نيست و آن را خداوند متعال مقدّر مى سازد.

از اين رهگذر بايد گفت: تمدّن نيرومند، آن تمدّنى است كه بر دو پايه ى اراده و تقدير بنا شده باشد. فرزندان چنين تمدّنى به پيمان الهى پايبند مى مانند، و در صورت برگزيدن يك دين، تحت هيچ شرايطى از آن بازنمى گردند، همچنين از سوى ديگر به تقدير الهى به ديدۀ احترام مى نگرند، و به خويشان خود احسان و با ايشان هميارى مى كنند. امّا آنان كه پيمان شكنى مى كنند و پيوندهاى خويشى را مى گسلند، فرجامى جز تباهى كه در قالب ظلم و ترس و وحشت و يا در قالب از هم گسيختگى و واپس ماندگى نمايان مى شود، نخواهند داشت.

احكام:

1 - هركسى بايد رهبرى شرعى خود را از رهگذر انديشه و سنجش و تحقيق برگزيند، و پس از طىّ اين مراحل به رهبرى خود چنگ زند

ص: 401

و به عهد و پيمانى كه با آن بسته پايبند بماند.

2 - گاهى اعضاى جامعۀ بشرى از ولايت الهى جدا مى شوند، ولى پيوندهاى خويشى را در ميان خود نمى گسلند، و از اينرو از رحمت الهى در دنيا برخوردار مى شوند، ولى اگر خود را از اين آخرين حلقۀ اتّصال و ريسمان وحدت آفرين نيز بگسلانند، بى گمان به ژرفناى چاه تباهى سقوط خواهند كرد.

3 - هركسى مى بايست از خانواده و خاندان خود به عنوان سنگرى در برابر حوادث زمانه و چالشهاى زندگى، بهره جويد و از اين رهگذر خانواده وخاندان و عشيره به پايگاهى اجتماعى براى مصون ماندن از امواج مصايب و بلاهاى روزگار بدل مى شوند.

4 - از آنجا كه بستر هر خاندان كانون حكمت و كارشناسى در امر زندگى مى باشد، ضرورى است كه در هر خاندان يك هيأت مشاور براى رفع مشكلات فرزندان آن خاندان و براى متمركز ساختن اطّلاعات كارشناسانه و جهت دهى به نيروها و بكارگيرى توانائيها، تشكيل شود. بهتر آن است كه اعضاى اين هيأت مشورتى از سوى فرزندان خاندان انتخاب شوند، و افرادى با ظرفيّتها و توانائيهاى گوناگون در آن فراهم آيند.

5 - در امر استحكام پيوندهاى خويشى، بسنده كردن به ديد و بازديد و هميارى كفايت نمى كند، چون، امروزه ما بيش از هر وقت ديگر نيازمند استحكام بخشيدن به پيوندهاى خويشى هستيم. بنابراين بايد سخن از ارزش صله ى رحم مبتنى بر دين را به زبان عصر برگردانيم و به جستجوى مصاديق گوناگونى كه اين ارزش والا را پديدار و عملى مى سازند،

ص: 402

بپردازيم، تا پيوندهاى خويشيمان به پايگاههايى براى دستيابى به رفاه و پيشرفت مدنى تبديل شوند. اين امر از رهگذر روشهاى زير امكان پذير خواهد بود:

الف - تبديل پيوندهاى خويشى به يك نيروى اقتصادى از رهگذر سامان دادن به شركتهاى اقتصادى ويژه براى فرزندان خاندان و افزايش فرصتهاى هميارى ميان ايشان.

ب - تأسيس صندوقهاى قرض الحسنه ويژۀ اعضاى خاندان.

ج - تأسيس يك صندوق كمكهاى خيريّه (براى يارى رساندن به فرزندان خاندان در امورى چون ازدواج، مسكن، فراهم آمدن فرصتهاى شغلى و مانند اينها).

د - تأسيس يك صندوق تعاون جهت توسعۀ ظرفيّتهاى علمى، از رهگذر اهتمام به تربيت كادرهاى علمى و تهيّۀ وسايل تحصيلات عالى براى فرزندان با استعداد و تواناى خاندان.

با پايبندى بدين مؤلّفه ها است كه پيوندهاى خويشى به پايگاههايى براى دستيابى به رفاه و پيشرفت مدنى تبديل مى شوند.

ص: 403

ص: 404

احكام قيمومت

درآمد:

قيّوم حقيقى تنها خداوند است (يعنى تنها خداست كه نيازمند چيزى نيست و قائم به ذات است، و تمام چيزها قائم به اويند و از او بى نياز نيستند). و ولايت حقيقى از آن اوست. امّا قيموميّتها و سرپرستيهاى ديگر چيزى است كه از سوى خداوند به طور تكوينى به انسان اعطا شده و يا طبق احكام شريعت به او واگذار شده است. بنابراين قيموميّت مرد نسبت به خانواده، و ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله در ميان امّت و سرپرستى عادلانۀ مؤمنان نسبت به يكديگر، و اختيار دارى مردم نسبت به دارائيهايشان همه و همه در چهارچوب ولايت خداوند حىّ قيّوم تعريف شده اند.

سرپرستى خانواده

قرآن كريم:

1 - (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِن أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللَّاتِيْ تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ

ص: 405

فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغَوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّاً كَبِيراً)(1).

«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى كنند. و (امّا) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد؛ و (اگر مؤثّر واقع نشده؛) در بستر از آنها دورى نماييد؛ (اگر هيچ راهى جز شدّت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد؛ و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد (بدانيد) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست).»

2 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَايَحِلُّ لَكُمْ أَن تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَيَجْعَلَ اللّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريد. و آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را به آنها داده ايد (از مهر)، تملّك كنيد؛ مگر اينكه آنها عمل

ص: 406


1- - سورۀ نساء، آيۀ 34.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 19.

زشت آشكارى انجام دهند. و با آنان، بطور شايسته رفتار كنيد. و اگر از آنها، (بجهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد؛) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد.»

3 - (وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَ لِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ * الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُدُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيَما حُدُودَ اللّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون)(1).

«زنان مطلّقه، بايد به مدّت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند (- عدّه نگه دارند)؛ و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشويى) دراين مدّت، (از ديگران) سزاوارترند؛ در صورتيكه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى زنان؛ همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايسته اى قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برترى دارند. و خداوند توانا و حكيم است. * طلاق، (طلاقى كه رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) بايد به طور شايسته همسر خود را نگاهدارى كند (و آشتى نمايد)،

ص: 407


1- - سورۀ بقره، آيۀ 228-229.

يا با نيكى او را رها سازد (واز او جدا شود). و براى شما حلال نيست كه چيزى از آنچه به آنها داده ايد، پس بگيريد؛ مگر اينكه دو همسر، بترسند كه حدود الهى را برپا ندارند. اگر بترسيد كه حدود الهى را رعايت نكنند، مانعى براى آنها نيست كه زن، فديه و عوضى بپردازد (و طلاق بگيرد). اينها حدود ومرزهاى الهى است، از آن، تجاوز نكنيد. و هركس از آن تجاوز كند، ستمگر است.»

4 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَايَعْصُونَ اللّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگه داريد؛ آتشى كه فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى كنند و آنچه را فرمان داده شده اند (بطور كامل) اجرا مى نمايند.»

5 - (وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَانَسْأَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى)(2).

«خانوادۀ خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شكيبا باش؛ از تو روزى نمى خواهيم؛ (بلكه) ما به تو روزى مى دهيم؛ و عاقبت نيك براى تقواست.»

6 - (... وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا وَمَن يَفْعَلْ ذَ لِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللّهِ هُزُواً وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّنَ الْكِتَابِ

ص: 408


1- - سورۀ تحريم، آيۀ 6.
2- - سورۀ طه، آيۀ 132.

وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ)(1).

«... و هيچ گاه به خاطر زيان رساندن و تعدّى كردن، آنها را نگاه نداريد.

وكسى كه چنين كند، به خويشتن ستم كرده است. (و با اين اعمال، و سوء استفاده از قوانين الهى،) آيات خدا را به استهزا نگيريد. و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود، و كتاب آسمانى و علم و دانشى كه بر شما نازل كرده، و شما را با آن، پند مى دهد. و از خدا بپرهيزيد، و بدانيد خداوند از هر چيزى آگاه است (و از نيّات كسانى كه از قوانين او، سوء استفاده مى كنند، با خبر است.»

7 - (... وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِن كُنَّ أُولاَت حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى)(2).

«و به آنها زيان نرسانيد تا كار را بر آنان تنگ كنيد (و مجبور به ترك منزل شوند)؛ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازيد تا وضع حمل كنند؛ و اگر براى شما (فرزند را) شير مى دهند، پاداش آنها را بپردازيد؛ و (درباره فرزندان، كار را) با مشاورۀ شايسته انجام دهيد؛ و اگر به توافق نرسيديد، زن ديگرى شير دادن آن بچه را بر عهده مى گيرد.»

ص: 409


1- - سورۀ بقره، آيۀ 231.
2- - سورۀ طلاق، آيۀ 6.

حديث شريف:

روايت شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله درخطبه اى روبه مردم كرده و فرمودند:

«يا أيّها النّاس، إنّ النساء عندكم عوارٍ لا يملكن لأنفسهنّ ضرّاً ولا نفعاً.

أخذتموهنّ بأمانة اللّه، واستحللتم فروجهنّ بكلمات اللّه، فلكم عليهنّ حقّ،

ولهنّ عليكم حقّ، ومن حقّكم عليهنّ ألا يوطئووا فرشكم، ولا يعصينّكم في معروف، فإذا فعلن ذلك فلهن رزقهنّ وكسوتهنّ بالمعروف، ولا تضربوهنّ»(1).

«اى مردم! زنان در نزد شما امانتند و مستقلاً براى خود سود و زيانى ندارند (\اختيار آنها در دست شماست)، شما آنها را به امانت از خدا گرفته ايد، و فرج ايشان را با كلمات خدا برخود حلال كرده ايد، پس ايشان حقّى بر شما دارند و شما نيز حقّى برايشان داريد، از حقوق شما برايشان اين است كه به شما خيانت نكنند واز شما در امور جايز و مطابق عرف اطاعت كنند، پس اگر اين كار را انجام دادند بايد خوراك و پوشاك ايشان را به نيكى فراهم كنيد، و نبايد ايشان را بزنيد.»

2 - كسى ازامام صادق عليه السلام پرسيد: مرد نسبت به فرزندش سزاوارتر است يا زن؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمودند:

«لا، بل الرجل، فإن قالت المرأة لزوجها الذي طلقّها؛ أنا أرضع ابني بمثل ما تجد من ترضعه، فهي أحقّ به»(2).

«مرد نسبت به فرزند سزاوارتر از زن است، ولى اگر زن مطلّقه اى به

ص: 410


1- - بحارالأنوار، ج 100، ص 245، ح 22، كتاب العقود والايقاعات، باب احوال الرجال والنساء.
2- - وسائل الشّيعه، ج 15، كتاب النكاح، أحكام الأولاد، باب 81، ص 191، ح 3 (20 جلدى) و همان، ج 21، ص 471، (29 جلدى).

همسر سابقش بگويد: بجاى اينكه فرزند را به كسى دهى تا شيرش دهد، خود او را با همان هزينه شير مى دهم، (دراين صورت) زن نسبت به فرزند سزاوارتر است.»

3 - از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

«ملعون ملعون مَن ضيّع من يعول»(1).

«نفرين شده است، نفرين شده است كسى كه عيال و كسانى كه تحت سرپرستى دارد را تباه سازد.»

4 - از امام صادق عليه السلام در باب حقّ زن بر شوهر پرسيده شد، و آن حضرت در پاسخ فرمودند:

«يشبع بطنها، ويكسو جثمانها، وإن جهلت غفر لها»(2).

«اينكه شكمش را سير كند و بر بدنش لباس بپوشاند و نادانيهاى او را ببخشايد.»

رهيافت وحى:

هر جامعه نيازمند سازمان دهى و نظم، و هر سازمان دهى نيازمند ارزشهاى استحكام بخش مى باشد، ارزشهايى كه از تعدّى و دست اندازى نظم بكاهند. در واقع اين سازمان دهى در آغاز از نظام خانواده، بويژه در

ص: 411


1- - وسائل الشيعه، ج 14، (20 جلدى) أبواب مقدّمات النكاح، ص 122، ح 6، باب 88، و همان، ج 21، ص 543، (29 جلدى).
2- - همان، ج 15، (20 جلدى) أبواب النفقات، باب 1، ص 223، ح 3 و همان، ج 21، ص 510، (29 جلدى).

روابط ميان همسرى نمود مى يابد. اكنون پرسش اينجاست كه زمام امور خانواده بايد در دست چه كسى باشد؟

بى زمامدارى يعنى هرج و مرج، و اسلام اين حالت را بر نمى تابد، همچنانكه طبيعت نيز اين امر را نمى پذيرد. در واقع خداوند مردان را بر سرشت رياست طلبى و زنان را بر سرشت هم آوايى و اطاعت آفريده است، همين امر باعث شده تا مردان از اين سرشت خود سوء استفاده كرده و گه گاه به حقوق زنان دست درازى كنند. به همين خاطر است كه خداوند براى محدود ساختن اينگونه تجاوزات، و ارائه اى تعريفى روشن براى زمامدارى امور زنان توسط مردان، پيامهايى از آسمان فروفرستاده است. در واقع واگذارى سرپرستى خانواده به مردان از سوى اسلام، چيزى جز باز نمود فرايند فطرى حاكم بر روابط خانواده نمى باشد و مراد از آن در انداختن طرحى نو نبوده، بلكه اسلام با اقرار اين امر قصد سامان دهى به امر زمامدارى و ارائه ى تعريف مناسبى از آن را داشته تا از تجاوز مردان به حقوق همسرانشان جلوگيرى به عمل آورد.

احكام:

1 - دين اسلام زمامدارى امور خانواده را به مردان محوّل كرده و ايشان را به عنوان همسر و پدر موظّف به دادن نفقه به همسر و فرزندان كرده است.

2 - در مقابل نيز اسلام زنان را به اطاعت از همسر و نگهدارى از اسرار و ناموس وى در غيابش، موظّف ساخته است. از اينرو زن شايسته آن

ص: 412

است كه هرچه بيشتر از خدا و همسرش اطاعت كرده، و از فرج خود كه تنها به همسرش تعلّق دارد هرچه بيشتر محافظت كند.

مرزهاى سرپرستى

3 - از ولايت مردان بر زنان در سه سطح متفاوت مى توان سخن گفت:

الف - حقّ مرد در بهرمندى جنسى: دراين صورت اگر زن از اين حقّ مرد سرباززند، مرد مى تواند در مرحلۀ اوّل با پند و گفتگو به حقوق خود دست يابد، اگر اثر نكرد در مرحلۀ بعد مى تواند از زن در بستر دورى جويد تا احساس تنهايى را بر زن مستولى سازد، و اگر باز زن سرباززد مرد مى تواند با چوب مسواك زن را بزند. در واقع دست زدن به چنين كارهايى بايد با هدف ابراز نارضايتى و خشم مرد نسبت به عملكرد نامتناسب زن با توجه به روابط ميان همسرى و نه از روى انتقامجويى و آزار و اذيّت، باشد. در هر حال اگر طىّ تمام اين مراحل هم اثر نكرد در آن صورت بايد كار را به قضاوت و داورى واگذار نمايد.

ب - ولايت مرد در پياده كردن احكام الهى. احكام خداوند به دو بخش تقسيم مى شود:

نخست: آنچه با زندگى زناشويى پيوندى خورد، مانند احكام طهارت و پاكيزگى و دورى از غذاى حرام و مضرّ و غسل كردن از حيض و يا جنابت، كه گردن ننهادن زن به اينگونه احكام معاشرت همسر مؤمن را با وى بسيار دشوار مى سازد و همچنين بر تربيت فرزندان به عنوان ميوه هاى زندگى زناشويى اثر منفى مى گذارد.

ص: 413

از اينرو اگر زنى - مثلاً - به ديدن فيلمهاى جنسى در حضور فرزندان خود خو بگيرد بطوريكه اين عمل او بر اخلاق و رفتار ايشان تأثير منفى بگذارد، مرد مى تواند زن را از اين كار منع كرده و حدود و احكام الهى را به عنوان سرپرست خانه در محيط خانه جارى سازد.

دوّم: احكامى كه با زندگى زناشويى پيوندى مستقيم ندارد؛ مانند نماز نخواندن، بجانياوردن حج، عادت به غيبت و تهمت و اهمال در پرداخت خمس و زكات و ديگر حقوق شرعى ومانند اينها توسّط زن.

دراين جا نيز به نظر مى رسد مرد مى بايست در حدّ توان از نفوذ و چيرگى خود در اقامۀ حدود الهى و اجراى احكام خداوند استفاده كند.

از آنجا كه حكمت و دورانديشى و همچنين سخت كوشى مردان بيش از زنان است و ايشان به عنوان تأمين كنندۀ نيازهاى خانواده تلقّى مى شوند، بايد از دورانديشى، سخت كوشى و اموال خود با هر وسيله و روش مجاز و ممكنى در راه به كار بستن احكام شريعت در فضاى خانه و خانواده، بهره جويند. به عنوان مثال مرد مى تواند ايجاد رفاه بيشتر در خانواده را به التزام بيشتر افراد خانواده نسبت به احكام شرعى مشروط كند ومثلاً بگويد: اگر نمازهاى خود را به موقع بجا آوريد، به يك مسافرت خواهيم رفت، و گرنه نمى رويم. و يا مثلاً مى تواند درپى سرزدن گناهى از ايشان مدّتى را از ايشان دورى كند، و مانند اينها.

ج - مديريّت امور خانواده: مرد مى بايست آنگونه كه خود صلاح مى داند خانه را اداره كند، زن نيز اگر تمام و كمال به حقوقش رسيده باشد

ص: 414

بايد از شوهر اطاعت كند. و عليرغم اينكه شريعت (در آيۀ رضاع) مردان را به مشورت و رايزنى با همسرانشان تشويق كرده است، ولى تصميم نهايى بدست مرد است.

در اينجا به امورى اشاره مى رود كه به نظر مى رسد مرد مى بايست در آنها نقش يك قيّم و سرپرست را ايفا كند:

نخست: سلامتى و تندرستى همسر و فرزندان و آنچه بدان مرتبط است. از اينرو اگر زنى براى اين امر اهمّيتى قائل نبود، مرد به عنوان سرپرست و بعنوان اينكه در يك زندگى مشترك با همسر خود به سرمى برد، زن را به اهمّيت دادن به سلامتى خود و فرزندان وادارد، بويژه اگر اين اهمال كارى بر زندگى زناشويى حال و يا آينده ايشان اثرى منفى بگذارد.

دوّم: تربيت فرزندان و حفاظت از ايشان در برابر پيامدها و تأثيرات بيمارى و ضعف، و همچنين اهتمام به رشد و آموزش ايشان ومانند اينها.

از اينرو اگر زن و شوهرى دراين امور با يكديگر اختلاف نظر پيدا كردند، نظر آخر از آن مرد است، چون او قيّم شرعى خانواده محسوب مى شود.

سوم: مسكن گزينى و امور مرتبط بدان از جمله؛ چگونگى مجهّز ساختن خانه به وسايل زندگى و در چگونگى پرداخت نفقه، چون اوست كه بايد نفقه بپردازد و هموست كه بايد آنگونه كه به صلاح خانواده مى بيند عمل كند. البتّه، در صورتى كه چگونگى و روش پرداخت نفقه موجب زيان ديدن همسر شود و براى او ناخوشايند باشد، زن مى تواند اين مسئله

ص: 415

را در محاكم قضائى حلّ و فصل كند.

مسؤوليّت قانونى

4 - چون مرد سرپرست خانواده محسوب مى شود، پس بايد مسؤوليّت نگهدارى و حفظ خانواده را به عهده گيرد، و همچنين نبايد در حلّ و فصل امور خانواده سهل انگارى كند بگونه اى كه موجب زيان ديدن خانواده شود. بنابراين كوتاهى در اداره ى خانه از سوى سرپرست خانه جايز نمى باشد، و اگر كوتاهى كند شرعاً مسؤول خواهد بود و پيامدهاى كوتاهى خود را مى بايست خود به گردن گيرد؛ به عنوان نمونه اگر مردى همسرش را در خانه ى ناامنى اسكان دهد، و پس از چندى آن خانه ويران شود و يا مورد سرقت و تجاوز قرار گيرد بگونه اى كه موجب زيان ديدن زن شود، تمام مسؤوليّت اين زيانها در صورت فراهم آمدن تمام شرايط مسؤوليت (بسته به تشخيص قضاء) متوجّه شوهر خواهد بود. همچنين كوتاهى كردن در درمان همسر و يا كوتاهى كردن در پرداخت هزينه هايى كه براى ايمن ساختن اعضاى خانواده در برابر خطرات الزامى به نظر مى رسند اگر آگاهانه و با وجود توانايى بر آن از سوى مرد خانه مورد تغافل قرار گيرند نيز ملحق به حكم پيشين مى باشند.

5 - سرپرستى و قيمومت مرد بى حدّ و مرز نيست، بلكه اين قيمومت توسّط مجموعه اى از احكام شرعى كه به روابط زناشويى و ساير ساحتهاى حيات بشرى باز مى گردند، محدود مى شود، كه جملگى بايد از سوى شوهران رعايت شوند. به عنوان نمونه:

ص: 416

- بجاى آوردن فريضۀ حج از جمله احكام شرعى محسوب مى شود، از اينرو مردان نمى توانند زنان خود را از انجام آن و يا انجام ساير واجبات شرعى منع كنند.

- يكى ديگر از حدود الهى صلۀ رحم است، دراين مورد نيز مردان نمى توانند زنان خود را از آن منع كنند، مگر اينكه پاى مصلحتى مهمتر از آن كه شرع نيز آشكارا بدان تصريح كرده باشد، در ميان باشد.

- برقرار كردن روابط نيكو در عرصۀ زندگى زناشويى، يكى از برجسته ترين حدود الهى دراين باب است، كه بيشتر تابع زمان و مكان و سطح معيشتى افراد و وضعيّت ويژۀ هريك از زوجين مى باشد.

ص: 417

ص: 418

احكام فرزندان

درآمد:

فرزندان زينت زندگى اين جهان بوده، و باقيات صالحات (كارهاى شايستۀ به ميراث گذاشته شدۀ) هركسى است كه از ارزشى بنيادين برخوردارمى باشد. از اينرو هركسى به اين زينت دنيايى كه از سوى خدا اعطا شده دست يابد نبايد فريفتۀ آن شود و بدان مغرور و سركش شود.

بلكه مى بايست مسؤوليّت تربيت و تأمين ما يحتاج آن را بر گردن گيرد، تا در روزى كه مال و فرزندان به كار آدمى نمى آيند، آن زينت، به عنوان باقيات صالحات وى برايش كارساز شود. امّا كسى كه فرزندان خود را به ابزارى براى مباهات و كفرورزى بدل كند، به وسيلۀ آنها گمراه شده است و فرزندانش هيچ نفعى به او نخواهند رسانيد.

خداوند فرزندان را به آدميان بخشيده، و محبّت ايشان را براى انسانها آراسته، و در فرزندان سودى براى والدين قرار داده، و همچنين از كشتن فرزندان نهى كرده، و مشركانى كه مرتكب چنين جنايتى شدند را افرادى پست قلمداد كرده، و از سوى ديگر انسانها را از زياده روى در فرزند دوستى به جاى گرايش به ايمان بر حذر داشته است، همچنين خداوند

ص: 419

يادآور اين نكته مى شود كه فرزندان بوتۀ آزمايش انسانهايند و چه بسا برخى از آنها دشمن آدمى باشند و ياد آور مى شود كه فرزندان به اندازه ى سر سوزنى، انسانها را از خدا بى نياز نمى سازند. همچنين خداوند انسانها را از مشاركت شيطان در انعقاد نطفه ى فرزندان بيم مى دهد، و بيان مى دارد كه اگر فرزندان كارهاى ناشايست انجام بدهند ديگر از اهل خانوادۀ خود محسوب نمى شوند.

1 - ازدواج و ازدياد نسل

قرآن كريم:

1 - (وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)(1).

«مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى سازد. خداوند گشايش دهنده و آگاه است.»

2 - (وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِدَهُ وَلَداً وَكَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ)(2).

ص: 420


1- - سورۀ نور، آيۀ 32.
2- - سورۀ يوسف، آيۀ 21.

«و آن كس كه او را از سرزمين مصر خريد (\عزيز مصر)، به همسرش گفت: "مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد؛ و يا او را بعنوان فرزند انتخاب كنيم." و اينچنين يوسف را در آن سرزمين متمكّن ساختيم. (ما اين كار را كرديم، تا او را بزرگ داريم؛ و) از علم تعبير خواب به او بياموزيم؛ خداوند بر كار خود پيروز است، ولى بيشتر مردم نمى دانند.»

3 - (وَقَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَاتَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لَايَشْعُرُونَ)(1).

«همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: "نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم:" و آنها نمى فهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مى پرورانند!).»

4 - (ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً)(2).

«سپس شما را برآنها چيره مى كنيم؛ وشما را به وسيلۀ داراييها وفرزندانى كمك خواهيم كرد؛ و نفرات شما را بيشتر (از دشمن) قرار مى دهيم.»

5 - (وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُم بِمَا تَعْلَمُونَ * أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ)(3).

«و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مى دانيد امداد

ص: 421


1- - سورۀ قصص، آيۀ 9.
2- - سورۀ اسراء، آيۀ 6.
3- - سورۀ شعراء، آيات 132 و 133.

كرده؛ * شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرمود.»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«مَن أحبّ أن يكون على فطرتي فليستنّ بسُنّتي، وإنّ من سنّتي النكاح»(1).

«هركسى كه دوست دارد بر سرشت و فطرت من باشد، پس بايد به سنّت من عمل كند و از جمله سنّت من ازدواج است.»

2 - همچنين آن حضرت فرموده اند:

«تناكحوا تكاثروا فإنّي اباهي بكم الاُمم يوم القيامة ولو بالسقط»(2).

«ازدواج كنيد و فرزندان فراوان بياوريد، چون، من به شما و حتّى به جنينهاى سقط شدۀ شما بر ديگر امّتها در روز قيامت مباهات مى كنم.»

3 - امام صادق عليه السلام فرموده اند:

«ميراث اللّه من عبده المؤمن ولد صالح يستغفر له»(3).

«ميراث خدا از بندۀ مؤمن، فرزند صالحى است كه براى وى آمرزش بخواهد.»

4 - همچنين در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه فرمودند:

ص: 422


1- - بحارالأنوار، ج 100، ص 222، ح 36، كتاب العقود والإيقاعات، باب كراهة العزوبة. و الكافى، ج 5، ص 496، باب كراهية الرهبانية.
2- - همان، ص 220، ح 24.
3- - همان، ج 101، ص 90، ح 2، باب فضل الأولاد.

«ما يمنع المؤمن أن يتّخذ أهلاً، لعلّ اللّه يرزقه نسمة تثقل الأرض بلا إله إلّا اللّه»(1).

«چه چيز مؤمن را از تشكيل خانواده باز مى دارد، در حاليكه چه بسا خداوند فرزندانى روزى او سازد كه در زمين كلمۀ لا إله إلّااللّه را برپا دارند.»

رهيافت وحى:

فرزندان زينت و كشتزار زندگى اند، و همچنين ميراث بندگان مؤمن اند براى خداوند متعال. دين، مؤمنان را به امر ازدواج و فراوانى فرزند فرا خوانده و تشويق مى كند، و بر محور اين تشويق احكام و قوانين بسيارى را سامان داده كه بين تفريط رهبانيّت كه به دورى جستن از اين زينت فرامى خواند، و افراط دنياپرستان در ترك آخرت به خاطر اين زينت، راهى ميانه را برگزيده است.

از آيات الهى درمى يابيم كه فرزند آورى خواستى والا محسوب مى شود، چون فرزندان نور چشم خانواده اند، و فراوانى آنها سرفرازى هر جامعه اى را درپى دارد. چراكه همين فرزندان سربازان و مدافعان آن جامعه را تشكيل مى دهند (و چه بسا به عنوان ثروت اقتصادى يك جامعه نيز تلقّى شوند).

احكام:

1 - بايد مردم را در يك جامعه اى اسلامى به امر ازدواج تشويق كرد

ص: 423


1- - وسائل الشّيعه، ج 14، أبواب مقدّمات النكاح، باب 1، ص 3، ح 2 (20 جلدى) و همان، ج 20، ص 14، (29 جلدى).

ووسايل ازدواج جوانان را فراهم آورد، چون، آموزه هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بر استحباب مؤكّد ازدواج زنان و مردان بى همسر دلالت

مى كنند. برخى از وسايل فراهم آمدن ازدواج دختران وپسران عبارت انداز:

الف - آسان كردن شرايط ازدواج از جمله بسنده كردن به يك زندگى ساده و كاستن از مهريّه ها و كم كردن مخارج مراسم ازدواج.

ب - فراهم آوردن مسكن مناسب و ارزان قيمت براى تمام فرزندان جامعه.

2 - خانواده ها بايد براى فرزنددار شدن تلاش كنند، و اگر اين امر ميسّر نشد مى بايست از راه فرزند خواندگى به اين امر اقدام كنند، چون، فرزند نور چشم خانواده است و خانوادۀ بى فرزند به درختى بى ثمر مى ماند.

3 - در جامعۀ اسلامى بايد مردم را به فرزند آورى ترغيب كرد، تا همواره از جامعه اى جوان و مقتدر و نفوذناپذير و برخوردار ازنيروى انسانى قوى براى حفظ موجوديّت خود بهره جوييم. تا جامعه نيرومندانه به رويارويى با خطرات تهديد كنندۀ آن بپردازد.

4 - اگر در جامعۀ اسلامى با كمبود نيروى كار مواجه شويم، چاره اى جز اين نداريم كه مردم را به فزونى فرزند فراخوانيم، تا جامعه ى ما به جامعه اى پويا ولبريز از نشاط وبرخوردار از نيروى كار مولّد، تبديل شود.

5 - اگر برنامۀ توسعۀ روشنى پيش روى خود قرار داده باشيم نمى بايست از ازدياد جمعيّت هراسى به دل راه دهيم، چون، مى توان در برنامۀ كلّى از فرزندان (چه پسر و چه دختر) براى پيشبرد اهداف امّت، و توسعه زندگى و بناى تمدّنمان به بهترين وجهى بهره جست.

ص: 424

2 - محافظت از نسل

قرآن كريم:

1 - (قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَلاَتَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُم مِن إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)(1).

«بگو: "بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم: اينكه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد؛ و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ و فرزندانتان را از (ترس) فقر، نكشيد؛ ما شما و آنها را روزى مى دهيم؛ و نزديك كارهاى زشت نرويد، چه آشكار باشد چه پنهان؛ و انسانى را كه خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانيد، مگر بحقّ (و از روى استحقاق). اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش كرده، شايد درك كنيد"»

2 - (وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلاَدَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئاً كَبِيراً)(2).

«و فرزندانتان را از ترس فقر، نكشيد؛ ما آنها و شما را روزى مى دهيم؛ مسلّماً كشتن آنها گناه بزرگى است!.»

3 - (قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهَاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاءً

ص: 425


1- - سورۀ انعام، آيۀ 151.
2- - سورۀ اسراء، آيۀ 31.

عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ)(1).

«بيقين آنها كه فرزندان خود را از روى جهل و نادانى كشتند، گرفتار خسران شدند؛ (زيرا) آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، برخود تحريم كردند، و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند، و (هرگز) هدايت نيافته بودند.»

4 - (يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَايُشْرِكْنَ بِاللّهِ شَيْئاً وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلاَدَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّه إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)(2).

«اى پيامبر! هنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند تا با تو بيعت كنند كه چيزى را شريك خدا قرار ندهند، دزدى و زنا نكنند، فرزندان خود را نكشند، تهمت و افترايى پيش دست و پاى خود نياورند و در هيچ كار شايسته اى مخالفت فرمان تو نكنند، با آنها بيعت كن و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب كه خداوند آمرزنده و مهربان است.»

رهيافت وحى:

مى بايست برخوردارى از نعمت فرزند را با سپاسگزارى ازخداوند متعال پذيرا شد، و مسؤوليت حفظ و نگهدارى فرزند را به گردن گرفت. از اينرو

ص: 426


1- - سورۀ انعام، آيۀ 140.
2- - سورۀ ممتحنه، آيۀ 12.

يكى از برجسته ترين گناهان كبيره آن است كه كسى فرزندان خود را بكشد. در واقع اسلام مردم را از زنده بگور كردن دختران و كشتن فرزندان از بيم گرفتار آمدن در فقر و تهديستى بازداشته است.

احكام:

1 - كشتن فرزندان مؤكّداً حرام است، خواه اين قتل همچون عادتى كه مشركان در دورۀ جاهليّت كهن داشتند بازنده بگور كردن فرزندان پس از تولّد صورت پذيرد، خواه همچون روشى كه در دورۀ جاهليّت نوين اتّخاذ شده، با سقط جنين انجام گيرد.

2 - از آيات الهى مى توان وجوب حفظ و نگهدارى فرزندان توسط والدين را به اعتبار آسيب پذيرى كودكان در برابر عوامل منجرّ به مرگ شامل بيمارى، سوختن، غرق شدن و يا طعمه اى حيوانات درنده شدن، استفاده كرد. بنابراين فرزندان امانتهاى الهى اى هستند بر گردن پدر و مادر، و هر كوتاهى اى در حفظ اين امانتهاى الهى به منزله ى مشاركت در قتل ايشان محسوب مى شود.

ص: 427

3 - زينت زندگى

اشاره

قرآن كريم:

1 - الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً)(1).

«مال و فرزند، زينت زندگى دنياست؛ و باقيات صالحات (\كارهاى ماندگار شايسته) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و اميدبخش تر است.»

2 - (زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَ لِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ)(2).

«محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند؛ ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است؛ و سرانجام نيك (و زندگى والا و جاويدان)، نزد خداست.»

3 - (اعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَراً ثُمَّ يَكُونُ حُطَاماً وَفِي

ص: 428


1- - سورۀ كهف، آيۀ 46.
2- - سورۀ آل عمران، آيۀ 14.

الآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ)(1).

«بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمّل پرستى و فخر فروشى در ميان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است، همانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد، سپس خشك مى شود بگونه اى كه آن را زرد رنگ مى بينى؛ سپس تبديل به كاه مى شود و در آخرت، عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى، و (به هر حال) زندگى دنيا چيزى جز متاع فريب نيست.»

4 - (يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُم لِلْذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَمْ يَكُن لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ لَاتَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً)(2).

«خداوند دربارۀ فرزندانتان به شما سفارش مى كند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دوسوم ميراث از آن آنهاست؛ و اگر يكى باشد، نيمى (از ميراث،) از آن اوست. وبراى هريك از پدر و مادر او، يك ششم ميراث است، اگر (ميّت) فرزندى داشته باشد، و اگر فرزندى نداشته باشد؛

ص: 429


1- - سورۀ حديد، آيۀ 20.
2- - سورۀ نساء، آيۀ 11.

و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او يك سوم است (و بقيّه از آن پدر است)؛ و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مى برد (و پنج ششم باقيمانده، براى پدر است). (همۀ اينها،) بعداز انجام وصيّتى است كه او كرده، و بعداز اداى دين است - شما نمى دانيد پدران و مادران و فرزندانتان، كدام يك براى شما سودمندترند - اين فريضۀ الهى است؛ و خداوند، دانا و حكيم است.»

5 - (وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ أَفَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ)(1).

«خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه هايى به وجود آورد؛ و از پاكيزه ها به شما روزى داد؛ آيا به باطل ايمان مى آورند، و نعمت خدا را انكار مى كنند؟»

حديث شريف:

1 - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند:

«الولد الصالح ريحانة من رياحين الجنّة»(2).

«فرزند صالح گياه خوشبويى است از گياهان خوشبوى بهشت.»

2 - امام صادق عليه السلام فرموده اند:

«البنات حسنات، والبنون نعمة، فالحسنات يثاب عليها، والنعم يسأل

ص: 430


1- - سورۀ نحل، آيۀ 72.
2- - بحارالأنوار، ج 101، ص 90، ح 1، كتاب العقود والإيقاعات، باب فضل الأولاد.

عنها»(1).

«دختران حسنه و پسران نعمت هستند، پس در ازاى حسنات پاداش داده و از نعمتها پرسش مى شود.»

3 - همچنين فرموده اند:

«إنّ اللّه عزّوجلّ ليرحم الرجل لشدّة حبّه لولده»(2).

«همانا خداوند عزّوجلّ مرد را در ازاى شدّت محبّتى كه به فرزندش دارد مورد رحمت قرار مى دهد.»

4 - همچنين از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل است كه فرمودند:

«أحبّوا الصبيان وارحموهم، فإذا وعدتموهم ففوا لهم، فإنّهم لا يرون إلّا أنّكم ترزقونهم»(3).

«كودكان را دوست بداريد و به ايشان مهربانى كنيد، و اگر وعده اى به آنان داديد به آن وفا كنيد، چون، ايشان تنها شما را روزى دهنده ى خود مى بينند.»

5 - از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

«قال موسى بن عمران: يا ربّ أي الأعمال أفضل عندك؟ فقال: حبّ

ص: 431


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 90، ح 3.
2- - همان، ص 91، ح 9.
3- - همان، ص 92، ح 14.

الأطفال، فإنّي فطرتُهم على توحيدي، فإن أمتّهم أدخلتهم برحمتي جنّتي»(1).

«موسى بن عمران عرضه داشت: پروردگارا! كدام كارها نزد تو برتر است؟ آنگاه (خداوند) فرمود: دوستى كودكان، چون، ايشان را بر توحيد خود خلق نموده ام، و اگر جان آنها را بگيرم از روى رحمت داخل بهشتشان خواهم كرد.»

رهيافت وحى:

به دليل اينكه فرزندان زينت زندگى هستند، مى بايست از آنها به بهترين نحوى ممكن بهره مند شد، و هيچ چيزى از جمله انديشه هاى منفى بافانه اى كه مشركان را از بيم فقر به كشتن فرزندانشان وامى داشت و يا به هنگام دختردار شدن چهره هايشان را از خشم سياه مى كرد، نبايد مانع اين بهره مندى شود. در واقع فرزندان چه پسر و چه دختر زينتند و نبايد چيزى ما را از انس گرفتن با آنها مانع شود مگر اينكه خداى ناخواسته آنان موجب فريفتگى و آزمايش ما شوند.

احكام:

1 - ما مسلمانان بايد از متلاشى شدن نظام خانواده برحذر باشيم و هرچه بيشتر به نقش خانواده در تربيت عقلانى و عاطفى كودكان اهتمام

ص: 432


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 97، ح 57.

ورزيم. در همين راستا بايد گفت كه مهمترين قاعدۀ ثبات نظام خانواده، دوست داشتن فرزندان مى باشد، و اينكه ايشان را زينت و گلهاى زندگى محسوب كنيم.

2 - والدين بايد به فرزندان خود خدمت كنند، چون، اين كار آيندۀ پدر و مادر را تضمين مى كند، چرا كه خدمت به فرزندان به منزله ى وامى است كه از والدين خود در دوران كودكى مى گيرند و به هنگام نياز پدر و مادر به ايشان باز مى گردانند.

3 - بايد نقش فرزندان را در زندگى خانوادگى و در محيط خانواده نهادينه كنيم، تا بتوانند چونان سدّى محكم در برابر چالشهاى زندگى تاب آورند. تلاش براى همانند سازى رفتار والدين و فرزندان از مصاديق اين مفهوم به حساب مى آيد.

4 - فرزند دارى مسؤوليتى خطير است، كه بايد با توكّل بر خدا و با اطمينان و اميد اين مسؤوليّت سنگين را متقبّل شد. اين مسؤوليّت در سه جهت نمود مى يابد: مسؤوليّت بدن، مسؤوليّت خرد، مسؤوليّت دل.

الف - مسؤوليّت بدن:

1 - پدران مى بايست خوراك و پوشاك و مسكن و دارو و ديگر وسايل محافظت و نگهدارى از فرزندان را براى ايشان فراهم آورند و به رشد بدن ايشان اهتمام ورزند.

2 - در سطح امّت نيز هر نسل مى بايست براى رفاه حال نسلهاى آينده برنامه ريزى كند. بنابراين نمى توان منابع زير زمينى محدودى مانند نفت و يا همچون جنگلهاى طبيعى و ثروتهاى گوناگون موجود در آنها شامل

ص: 433

گياهان و حيات وحش را متعلّق به يك نسل دانست، از اينرو زياده روى و اسراف در استفاده از منابع عمومى بدون اينكه به آيندگان بينديشيم، جايز نيست.

ب - مسؤوليّت عقل:

نخست: پدران بايد مسائل سودمند در دين فرزندان و مسائلى را كه فرزندان در آينده براى پيدا كردن راهشان در زندگى بدانها نيازمندند برايشان بياموزند.

دوّم: بايد پدران محوريّت آموزش خود، به فرزندان را آموزشهاى عقيدتى، اخلاق، احكام و آداب اجتماعى قرار دهند.

احاديث شريف مصاديقى تفصيلى در امر تربيت بدست مى دهند، كه ما را به موارد آموزشى ضرورى براى فرزندان رهنمون مى سازند.

حال به برخى از اين احاديث توجّه كنيد:

1 - امام صادق عليه السلام مراحل تربيت فرزندان را اينگونه بيان كرده اند:

«دع ابنك يلعب سبع سنين، ويؤدّب سبعاً، وألزمه نفسك سبع سنين، فإن أفلح، وإلّا فإنّه لا خير فيه»(1).

«بگذار فرزندت هفت سال بازى كند، و هفت سال آداب را بياموزد، و هفت سال ديگر او را (، در مسائل زندگى) با خود همراه كن، پس اگر رستگار شد (كه خوب)، و گرنه در آن فرزند خيرى نيست.»

ص: 434


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 95، ح 40.

2 - فراهم آوردن شرايط مناسب و دور نگاه داشتن فرزندان از لغزشگاههاى شيطان كه به تدريج ايشان را به تباهى مى كشاند از جمله افقهاى تربيت فرزندان مى باشد كه يكى از مصاديق، جدايى افكندن ميان دختران و پسران به هنگام خواب مى باشد. امام باقر عليه السلام فرموده اند:

«يُفرّق بين الغلمان والنساء في المضاجع إذا بلغوا عشر سنين»(1).

«هرگاه پسران به ده سال رسيدند بايد جاى خواب ايشان را از جاى خواب زنان جدا كرد.»

3 - همچنين بايد دختران را از مظانّ تحريكات جنسى دورنگاه داشت.

در روايتى از امام صادق عليه السلام اينگونه نقل شده كه فرمودند:

«إذا بلغت الجارية ستّ سنين فلا تقبّلها، والغلام لا يُقبّل المرأة إذا جاز سبع سنين»(2).

«هرگاه دختر بچه اى به شش سال رسيد او را نبوس، و همچنين هرگاه پسر بچّه اى از هفت سال گذشت زن را نبوسد.»

4 - همچنين در روايات از نزديكى كردن پدر و مادر با هم در حضور كودكان نهى شده و اين كار از برانگيزاننده هاى كودك به زنا، دانسته شده است.

5 - با اين تفاصيل آشكارا مى توان حكم ديدن فيلمهاى منافى عفّت در خانه و در ميان اعضاى خانواده، و همچنين نگاه به تصاوير منافى عفّت،

ص: 435


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 96، ح 47.
2- - همان، ص 96، ح 47.

و يا انجام اعمال تحريك انگيز، پيش چشم كودكان، را دريافت.

6 - خانۀ پاك آن است كه صبح و شام درآن ياد خدا كنند و به هنگام اذان از آن صداى اذان بلند شود و در آن قرآن تلاوت شود.

ج - مسؤوليّت دل:

عواطف پسنديده در دل افراد پديدار مى شود، حال اگر پدر و مادر خود سرچشمۀ دوستى پاك باشند، فرزندان ايشان نيز بر مبناى دوستى و محبّت رشد خواهند كرد؛ و چه فضيلتى برتر از محبّت است و آيا مگر دين چيزى جز محبّت مى باشد، آنهم محبّتى نسبت به پروردگار و اولياء خدا و همچنين محبّت نسبت به عمل صالح؟

1 - در روايات منقول از حضرات معصومين عليهم السلام توجّه زيادى به مسئلۀ عواطف و احساسات و آنچه دلها را از عقده ها پاك مى سازد، شده است.

نقل شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روزى حسنين عليهما السلام را بوسيدند، پس اقرع بن حابس گفت: من ده پسر دارم ولى تا بحال هيچيك از آنها را نبوسيده ام! پس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:

«ما علَيَّ إن نزع اللّه الرحمة منك...»(1).

«اگر خداوند رحمتش را از تو دور كرده است، مسؤوليّت آن متوجه من نيست...»

2 - براى اينكه كودكانمان دچار عقده هاى روانى نشوند، اسلام به ما

ص: 436


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 92، ح 17.

دستور مى دهد تا عاطفۀ خود را به يكسان ميان فرزندانمان تقسيم كنيم. در حديثى اينگونه آمده كه:

«اعدلوا بين أولادكم، كما تحبّون أن يعدلوا بينكم في البرّ واللطف»(1).

«در نيكى و بخشش ميان فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد، همانگونه كه دوست داريد ميان شما به عدالت رفتار كنند.»

3 - آموزه هاى دينى والدين را به بردن هديه به خانه و خشنود ساختن فرزندان از اين طريق تشويق مى كنند.

از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمودند:

«من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها إلى عياله، كان كحامل صدقة إلى قوم محاويج؛ وليبدء بالإناث قبل الذكور، فإنّه من فرّح ابنة فكأنّما أعتق رقبة من ولد إسماعيل، ومن أقرّ بعين ابن فكأنّما بكى من خشية اللّه، ومن بكى من خشية اللّه أدخله جنّات النعيم»(2).

«هركسى كه وارد بازار شود و ارمغانى براى خانواده اش از بازار ببرد، همچون كسى است كه صدقه اى به نزد گروهى نيازمند ببرد؛ پس (اگر اين كار را كرد) هديه دادن را از دختران آغاز كند، چه هركسى دخترى از فرزندانش را شاد كند همانند آن است كه بنده اى از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده باشد، و هركسى چشم پسرى از فرزندانش را روشن سازد، همانند آن است كه از ترس خدا به گريه افتاده باشد، و هركسى از خشيت الهى بگريد، خداوند او را

ص: 437


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 92، ح 16.
2- - همان، ص 94، ح 35.

به بهشتهاى پرنعمت داخل خواهد كرد.»

4 - در اسلام از كتك زدن كودكان به عنوان وسيله اى براى تربيت ايشان نهى شده، و براى اين كار تنها به دورى جستن از كودكان آنهم در يك مدّت كوتاه بسنده شده است.

امام كاظم عليه السلام در پاسخ كسى كه از فرزند خود شكايت نزد آن حضرت آورده بود، فرمودند:

«لا تضربه، واهجره و لا تطل»(1).

«اورا مزن، و (تنها) از او دورى گزين و (اين كار را) به درازا مكشان.»

5 - نبايد كسى بر عليه فرزند خود دعا كند. امام صادق عليه السلام دراين باره فرموده اند:

«أيما رجل دعا على ولده أورثه الفقر»(2).

«هركس بر ضرر فرزندش دعا كند (اين كار) به تنگدستى او خواهد انجاميد.»

4 - فرزندان؛ وسيلۀ آزمايش

اشاره

قرآن كريم:

1 - (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ)(3).

ص: 438


1- - بحارالأنوار، ج 101، ص 99، باب 2، ح 74.
2- - همان، ح 77.
3- - سورۀ انفال، آيۀ 28.

«و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيلۀ آزمايش است؛ و (براى كسانى كه از عهدۀ امتحان برآيند،) پاداش عظيمى نزد خداست.»

2 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلاَدُكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)(1).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند! و كسانى كه چنين كنند، زيانكارانند.»

3 - (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلاَدِكُمْ عَدُوّاً لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ * إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ)(2).

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشيد؛ و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، (خدا شما را مى بخشد)؛ چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است. * اموال و فرزندانتان فقط، وسيلۀ آزمايش شما هستند؛ و خداست كه پاداش عظيم نزد اوست.»

4 - (وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلاَدُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُولئِك لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ)(3).

«اموال و فرزندانتان هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى سازد، جز كسانى كه

ص: 439


1- - سورۀ منافقون، آيۀ 9.
2- - سورۀ تغابن، آيات 14 و 15.
3- - سورۀ سبأ، آيۀ 37.

ايمان بياورند و عمل صالحى انجام دهند كه براى آنان پاداش مضاعف در برابر كارهايى است كه انجام داده اند، و آنها در غرفه هاى (بهشتى) در (نهايت) امنيّت خواهند بود.»

5 - (يَوْمَ لَايَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ)(1).

«در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى بخشد * مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.»

رهيافت وحى:

از آنجا كه شهوتها و خواسته هاى اين جهانى در چشم مردم آراسته شده اند، و پيروى از شهوات، خرد را مى پوشاند و عقل را در هاله اى از اميال و خواسته ها فرومى برد، از اين جهت فرزندان نيز بوته ى آزمايشى براى مردم محسوب مى شوند، و چه بسا يكى از آنها نادانسته دشمن پدر و مادر خود باشد.

ص: 440


1- - سورۀ شعراء، آيات 88 و 89.

احكام:

بوته ى آزمايشى كه فرزندان براى هركسى فراهم مى آورند سه گونه است: آسان ترين آنها آن است كه پدر و مادر در جستجوى روزى فرزندان به حرام افتند، ديگرى آن است كه از روى محبّت راه و روش فاسد فرزندان را پيش روى خود قرار دهند، و سخت ترين آنها آن است كه فريفتۀ فرزندان شده، بر حق، خود بزرگ بينى ورزند. در آنچه خواهد آمد به خواست خدا به احكام و نكته هاى اين سه گونه خواهيم پرداخت:

الف - روزى حلال، موفقيّت در آزمايش

محبّت فرزندان، محبّتى مشروع است، ولى امكان دارد به ابزارى براى انجام فعل حرام بدل شود. اينكه كسى بپندارد مسؤوليّت او نسبت به فرزندان دست يازيدن به هر حرامى را دراين راستا توجيه مى كند، و نداند كه سير كردن فرزندان از راه حرام چيزى جز خيانت به ايشان محسوب نمى شود، و بهمين خاطر گوشت و خون فرزندانش را با حرام درآميزد و همين لقمه هاى حرام در آينده فرزندانش را به كج روى و تباهى فراخوانند، از اين دست محبّتهاى بيجاست.

از اين نكته مى توان احكام شرعى ذيل را استنباط كرد:

1 - انسان مى بايست دورانديشى در معاش را از ياد نبرد و درگذران زندگى راهى ميانه برگيرد. هركس مى بايست از اسراف و ريخت و پاش دورى گزيند و ميان دخل و خرجش توازن برقرار سازد، تا به حرام ناچار نشود.

ص: 441

2 - انسان بايد بر فعاليّت و تلاش خود در جهت كسب روزى بيفزايد، تا سربار مردم نشود و از مايملك آنها بى نياز شود، و در نهايت از لغزشگاههاى حرام دور بماند.

3 - مؤمنان بايد خشنودى الهى و نه رضايت زن و فرزند را فرا روى خود گذارند. در واقع نبايد بخاطر خشنودى زن و يا فرزندان، از رضايت پروردگار و روزى رسانمان غافل شويم. از اينرو بايد به كارهاى شبهه ناك نزديك نشويم و به كارهاى نامشروع دست نيازيم و دراين امر از خداى متعال استعانت جوييم.

ب - پرهيزگارى در پيوندها

مؤمنان در پيوند خود با خانواده تنها تقواى الهى را معيار قرار مى دهند، و دوستى ايشان نسبت به زن و فرزند، ايشان را از دايرۀ طاعت الهى خارج نمى سازد. از اينرو مؤمنان، دشمن خدا را هرچند كه پدر و يا فرزندشان باشد دشمن مى دارند.

از اين حقيقت احكام زير را مى توان دريافت:

1 - نمى توان در كار دين از كسى كه خدا به پيرويش دستور نداده، پيروى كرد، بلكه در شناخت دين مى بايست تنها به خداوند و سپس به عقل تكيه زد. از اينرو نمى توان راه و روش خانواده را اگر فاسد باشد فرا روى خود قرار داد.

2 - نبايد فريضۀ نهى از منكر را در محيط خانواده به فراموشى سپرد، چون، اين فراموشى امكان دارد به تأثير پذيرى از ايشان بينجامد. از اينرو

ص: 442

بايد در فضاى خانواده، ابتدا با زبان اگر نتوانست با دل از كارهاى ناپسند اعضاى خانواده تبرّى جست، تا در شمار ايشان محسوب نشود.

3 - هرچه فضاى خانه و خانواده از مسير دين دورتر شود، انسان نيز مى بايست راه خود را بيش ازپيش از راه خانواده جدا كند و مدارا و راه آمدن با ايشان را به كنارى نهد، چون، در صورت مدارا و سهل انگارى امكان دارد خطر رسوخ تدريجى انديشه و رفتار ايشان دامنگيرش شود.

ج - راه دورماندن از كبر و سركشى

يك غرور و سركشى پنهان در دل هركسى وجود دارد، كه گاهى به ثروت تعلّق مى گيرد و گاهى به قدرت. در واقع هرگاه بشر خود را بى نياز يابد و يا به قدرتى دست يابد به سركشى روى خواهد آورد. ما براى اينكه به واسطۀ فرزندانمان در دام كبر و سركشى گرفتار نياييم، بايد مراقب خود باشيم و همواره گذرا بودن ثروت و قدرت (دارائى و فرزندان) را به ياد آوريم، زيرا آن دو ماندگار نيستند، و چنانچه آن دو بمانند ما ماندگار نخواهيم بود، و در روز قيامت نه ثروت انسان براى وى سودى مى بخشد و نه فرزندان.

از اين نكته مى توان احكام زير را استنباط كرد:

1 - با شنيدن حرف حقّ، بايد در برابر حقّ سرفرود آوريم و بدون توجّه به دارايى و زن و فرزندمان به پيروى از آن همّت گماريم، چون، بيشتر مردم از آنجا كه دارائى و زن و فرزند و ديگر امور دوست داشتنى خود را فرا روى خود قرار مى دهند، از رهگذر خواسته ها و هواهاشان به گمراهى

ص: 443

كشيده مى شوند.

2 - بايد از نزديك مراقب اعمال و رفتار فرزندان خود باشيم، و اگر فريفتۀ دنيا شدند و يا به گمراهى تمايل يافتند، بايد پيش از آنكه از نظر عاطفى از ايشان تأثير بپذيريم به سرعت در برابر افعالشان به يك جبهه گيرى مناسب بپردازيم، از اين جهت مى بايست ايشان را به كارهاى خوب فراخوانيم و از منكرات نهى كنيم، و اگر نپذيرفتند بايد به اندازه اى كه از حق دور شده اند از ايشان دورى گزينيم، تا در افعالشان شريك ايشان محسوب نشويم.

3 - هركسى به محيط فرهنگى خانواده اش بسيار نزديك است. اين محيط معمولاً خواستها و علايق مشتركى را ميان اعضاى خانواده نهادينه مى كند كه در پاره اى از اوقات، حقايق با تعصّبات جاهلانه آميخته مى شوند، به ويژه آنچه با مسائل اجتماعى در ارتباط است؛ از اينرو انسان از چنين محيطى بايد برحذر باشد و سخنان را بشنود و تنها بهترين آنها را برگزيند. بديگر سخن نبايد تمام نظرات خويشاوندان خود را كوركورانه و بدون سنجيدن آنها بپذيرد.

سخن آخر اينكه: فرزندان از سويى نعمتند و از سويى مسؤوليّت آورند و از سوى ديگر بوته ى آزمايش. از اينرو مؤمنان بايد براى انجام وظايفشان در قبال فرزندان از خداوند متعال يارى جويند، و خداوند يارى دهنده است.

ص: 444

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109